کتاب منتخب الطرائف
نوادراحادیث طرفه وناب است که آيت الله حاج ميرزا
احمد آشتياني برای جلسه های هفتگی خود فراهم آورده و بعضی
از آنها را در جلسه های هفتگی برای مردم می خوانده است .
چون متن آن عربی است توسط عده ای از فضلاء و شاگردان ایشان
برای استفاده عموم به فارسی ترجمه شده است .
الف : از آنجائی که متن عربی جدا و متن
فارسی جدا بود اینجانب (سیدمحمدباقری پور) متن عربی
و در ذیل هر حدیث متن فارسی آن را آوردم که علماء و فضلاء و
وُعّاظ و سخنرانان که ابتدا متن عربی حدیث را بیان میکنند
و سپس به تر جمه و شرح فارسی میپردازند استفاده بهتری ببرند و
اینجانب را هم در ثواب آن شریک فرمایند.
ب : از آنجائی که اصل کتاب طرائف الحِکم قطور بود و
روایات مفصل وطولانی زیادی را در بر داشت و برای
استفاده در مجالس قدری مشکل بود لذا اینجانب
(سیدمحمدباقری پور) احادیث کوتاه و چند خطی را که حدود «1090»
حدیث است از لابلای احادیث جمع آوری وتهیه نموده و
تحت عنوان منتخب الطرائف تنظیم نمودم و ثواب آن را به ارواح مقدسه چهارده
معصوم علیهم صلوات الله و روح پدر شهیدم حاج سید رضا
باقری پور اهدا نمودم باشد که انشاء الله دوستان محمد وآل محمد صلوات الله علیهم
استفاده و اینجانب را از دعای خیر خود بهره مند فرمایند.
میرزا احمد آشتیانی چهارمین و
کوچکترین فرزند میرزاحسن مجتهدآشتیانی (یکی
از علمای طراز اول عصر حاضر ایران بود) است که در سال
۱۳۰۰ق متولد شد و در روز سه شنبه ۳ تیر
۱۳۵۴ش مطابق با ۱۴ جمادیالثانی
۱۳۹۵ق درگذشت. به مناسبت درگذشت او روز ۴ تیر
۱۳۵۴ش بازار تهران تعطیل و پیکر او
تشییع شد و در آستانه حضرت عبدالعظيم و در مقبره خانوادگی
خودشان به خاک سپرده شد.وی هنگام وفات، متصدی مدرسه علمیه
مروی، بزرگترین حوزه علمیه تهران، بود.
تهیه کننده حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور
مؤسسه فرهنگی هدایت : www.hedayat.org
ایمیل : hodarayaneh@gmail.com
مقدمه ای
که در کتاب طرائف الحكم ج1 تحریرشده است
مقدمه کتاب طرائف الحکم یا اندرزهای
ممتاز جلد یک
بنام خداوند بخشنده مهربان حمد و سپاس خدائی را که
پرورنده جهانیانست، و درود و تحیت بر سرور پیمبران و فرستاده
شدگان حق سبحان: حضرت محمد بن عبد اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و
سلم خاتم پیمبران، و خاندان او که دامنشان از آلودگی
بنافرمانیها پاک و پاکیزه است.
و بعد: چنین گوید بنده فانی
نیازمند برحمت پروردگار بی نیاز «احمد بن محمّد حسن آشتیانی»
عفی عنهما: هنگامی که در آثار و احادیث مرویه از اهل
بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بر نوادری از آنها متوجّه شدم،
گر چه هر سخنی که از ایشان نقل شده کلماتی کمیاب و جامع
مجموعه های علوم محکمه الهیه است، اراده نمودم آن احادیث را در
کتاب جداگانه ای غیر از آن کتابها که مشتمل بر نوادر و غیر
اینها است جمع نمایم.
و این کتاب را به «طرائف الحکم» نامیدم بجهت
پیروی از آنچه از حضرت علی بن ابی طالب علیه
السّلام روایت شده که فرمود: همانا جانها خسته میشوند همان طور که
بدنها خسته میگردند، پس طلب کنید برای انها تازه های نشاط
آور از حکمت را، و در روایت دیگر است که: آسایش دهید آنها
را بطرفه های حکمت.
و جمعی از افاضل عظام متصدی ترجمه آن شدند تا
برخی از مردم (که آشنا بلغت عربی نیستند) از آن استفاده
نمایند، برای طلب رضا و خوشنودی خداوند با عزتی که برتر و
بالاتر از هر موجودی است.
و افزودم بر ترجمه برخی از احادیث و
روایات آنچه را که بقلبم خطور نمود از بیانات واضح کننده مشکلات آن
را، تا آسان گردد فرا گرفتن و درک نمودن آن مشکلات بر کسانی که دشوار است بر
آنها پی بردن و اطلاع بر مقصود از آن مشکلات و خداوند هدایت
میفرماید براه راست هر کس را که میخواهد و او است کفایت
کننده من و نیکو وکیل و کارگزاری است.
##فی معرفة الله بالعقل
فی المجلّد
الأوّل من البحار: (کتاب العقل و العلم و الجهل) باب «علامات العقل و جنوده». (تحف
العقول) من وصایا موسی بن جعفر علیه السّلام لهشام بن الحکم:
یا هشام! ما بعث اللّه أنبیاءه و رسله إلی عباده إلّا
لیعقلوا عن اللّه، فأحسنهم استجابة أحسنهم معرفة للّه، و أعلمهم بأمر اللّه
أحسنهم عقلا، و أعقلهم أرفعهم درجة فی الدّنیا و الآخرة.
از سفارش های حضرت موسی بن جعفر علیه
السّلام بهشام بن حکم اینست (که فرمود:) ای هشام! بر
نیانگیخت خداوند پیمبران و فرستادگان خود را بسوی بندگان
خود مگر آنکه معرفت بآنچه راجع بخداوند و وظیفه بندگانست تحصیل
نمایند (یعنی معرفت تفصیلی بعلوم حقه الهیه
از اصول و فروع پیدا نمایند) پس بهترین ایشان در
پذیرفتن دعوت و فرمانبری انبیاء، بهترین آنانست از جهت
شناسائی خدا، و داناترین ایشان بمعارف الهیه،
بهترین آنانست از جهت عقل و کاملترین ایشان از جهت عقل، بلند
مرتبه ترین آنانست در دنیا و آخرت (از جهت قرب بپروردگار).
##اختبار عقل الرجل
(الإختصاص) عن
الصادق علیه السّلام: إذا أردت أن تختبر عقل الرّجل فی مجلس واحد
فحدّثه فی خلال حدیثک بما لا یکون، فإن أنکره فهو عاقل، و إن
صدّقه فهو أحمق.
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده (که
فرمود:) هر گاه اراده کردی عقل شخصی را در یک مجلس آزمایش
کنی پس حکایت کن برای او در ضمن سخنان خود افسانه هائی که
واقع ناشدنی است پس اگر آن حکایت را انکار نمود او عاقل و باخرد است،
و اگر آن را قبول نمود پس او کم خرد است.
##تقسیم العقل علی ثلاثة أجزاء
(الخصال) عن رسول
اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم: قسّم العقل علی ثلاثة
أجزاء، فمن کانت فیه کمل عقله و من لم تکن فیه فلا عقل له: حسن
المعرفة باللّه عزّ و جلّ، و حسن الطّاعة له، و حسن الصّبر علی أمره.
از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله
روایت شده (که فرمود:) عقل بسه جزء منقسم شده است (مقصود اینست که عقل
کامل را کسی دارا است که سه صفت داشته باشد) پس کسی که هر سه جزء در
او باشد خرد او کامل، و کسی که هیچ یک از این اجزاء در او
نباشد عقلی برای او نیست: معرفت و شناسائی او بخداوند با
عزت و جلال کامل باشد؛ و در اطاعت و فرمانبری خدا ثابت قدم باشد؛ و بر امر و
فرمان او (نسبت بمقدرات سخت و دشوار مانند فقر و مرض که باو میرسد)
شکیبا باشد (مراد از عقل آن مرتبه قویه لطیفه از ادراک است که
مجردات از ماده و ماهیت را بذواتها یا بآثارها بتواند درک نموده و
دریابد، و کسی که خداشناس نباشد پس لازمه جهل وی بمقام
الهیت، اطاعت ننمودن اوامر و نواهی و دیگر احکام الهیه و
شکیبا نبودن بر بلایا و مصیبات خواهد بود).
##حسن حال الرجل بعقله
(المحاسن) عن
أبی عبد اللّه علیه السّلام، عن آبائه علیهم السّلام، قال: قال
رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم: إذا بلغکم عن رجل حسن [حال-
کافی ]حاله فانظروا فی حسن عقله فإنّما یجازی بعقله.
از حضرت صادق علیه السّلام از پدران بزرگوارانش
علیهم السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و
آله و سلم فرمود: هر گاه رسید بشما نیکی حال شخصی و
تمجید نمودن از او (از جهت بجا آوردن اعمال صالحه و کارهای خیر)
پس نظر کنید در کمال عقل او (مغرور بظاهر عمل او نشوید) زیرا
جزا و پاداش عمل باندازه عقل و معرفت است.
##فضل العقل و ذمّ الجهل
(کنز
الکراجکی) قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم:
استرشدوا العقل ترشدوا، و لا تعصوه فتندموا.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرموده:
راهنمای خود را خرد خویش قرار دهید تا براه راست حق هدایت
شوید و با آن مخالفت ننمائید که پشیمان میشوید.
##عقل الرّجل فی ثلاث
(الخصال) عن
أبیعبد اللّه علیه السّلام: یعتبر عقل الرّجل فی ثلاث:
فی طول لحیته، و فی نقش خاتمه، و فی کنیته.
از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده (که
فرمود:) آزمایش می شود خرد آدمی در سه چیز: در
بلندی محاسن و ریش او، و در نقش انگشتر او، و در کنیه او
(کنیه نزد عرب عبارتست از اسمی که اول آن «اب» یا «ام» باشد مثل
ابو الحسن و ام البنین و نظایر آنها).
##من علامات العاقل
(المحاسن) عن بعض
أصحابنا رفعه، قال: قال علیه السّلام: العاقل لا یحدّث من یخاف
تکذیبه، ولایسأل من یخاف منعه، ولایقدم علی ما
یخاف العذرمنه، ولایرجومن لایوثق برجائه
از بعضی از اصحاب ما (یعنی امامیه)
مرفوعا روایت شده که معصوم علیه السّلام فرمود: عاقل و خردمند خبر
نمیدهد کسیرا بمطلبی که می ترسد باو نسبت دروغگوئی
دهد، و درخواست نمیکند از کسی که می ترسد او را محروم
نماید، و اقدام بکاری نمیکند که میترسد بعذر خواهی
از آن نیازمند گردد، و امیدوار نمیشود بکسی که بمساعدت او
اطمینان ندارد.
الإمامُ الكاظمُ عليه السلام : إنَّ العاقِلَ لا يُحَدِّثُ
مَن يَخافُ تَكذيبَهُ ، و لا يَسألُ مَن يَخافُ مَنعَهُ ، و لا يَعِدُ ما لا
يَقدِرُ عَلَيهِ ، و لا يَرجو ما يُعَنَّفُ بِرَجائهِ ، و لا يَتَقَدَّمُ عَلى ما
يَخافُ العَجزَ عَنهُ.[تحف العقول : 390]
عنه«امام على عليه السلام»عليه السلام : العاقِلُ لا
يُحَدِّثُ مَن يَخافُ تَكذيبَهُ ، و لا يَسألُ مَن يَخافُ مَنعَهُ ، و لا يَقدُمُ
عَلى ما يَخافُ العُذرَ مِنهُ، و لا يَرجو مَن لا يُوثَقُ بِرَجائهِ . [المحاسن :
۱/۳۱۱/۶۱۷]
##قدر العلم فی عین العاقل
(تحف العقول) ضمن
وصیة موسی بن جعفر علیه السّلام لهشام: یا هشام! إنّ
العاقل رضی بالدّون من الدّنیا مع الحکمة، و لم یرض بالدّون من
الحکمة مع الدّنیا، فلذلک ربحت تجارتهم.
موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود: یاهشام!
همانا عاقل با حصول معارف محکمه الهیه بزندگی پست دنیا
راضی و خوشنود است، و خوشنود نیست با داشتن آلایش و زندگی
دنیا با کمی بهره از معارف حقیقیه، و از اینجا است
که تجارت ایشان سودمند است.
##کثرة النّظر فی العلم یفتح العقل
(دعوات
الراوندی) قال الصادق علیه السّلام: کثرة النّظر فی العلم
یفتح العقل.
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: زیادی نظر
و تأمل در علم و دانش سبب باز شدن عقل است (جهت درک حقایق).
##المبادرة إلی ریاض الجنّة
(معانی
الأخبار) عن علیّ بن أبیطالب علیهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه
علیه و آله و سلم: بادروا إلی ریاض الجنّة، فقالوا: و ما ریاض
الجنّة؟ قال صلّی اللّه علیه وآله وسلم: حلق الذّکر
از حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی
طالب علیهما السّلام روایت شده که رسول خدا صلّی اللَّه
علیه و آله فرمود: بتندی بروید و بشتابید بباغهای
بهشت، عرض کردند باغهای بهشت کدامست؟ فرمود: مجالس ذکر است (مقصود از مجالس
ذکر، مجالسی است که طبق قانون شرع در آن ذکر خداوند و معارف حقه
دینیه شود نه مجالس اختراعیه ای که اهل بدعت و ضلالت
برپامیسازند چون صوفیه ونظائر ایشان که چنین مجالس، مجالس
فتنه است نه ذکر).
##العاقل لا یتکلم الا بتأمل
(النهج) قال
أمیر المؤمنین علیه السّلام: لسان العاقل وراء قلبه، و قلب
الأحمق وراء لسانه.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:
گفتار عاقل پس از تفکر و تأمل است، و فکر احمق پس از گفتار اوست. مزن بی
تأمل بگفتار دم - نکو گوی اگر دیر گوئی چه غم.
##من جلس مجلسا یحیی فیه أمرنا لم
یمت قلبه
(أمالی
الصدوق) عن الرضا علیه السّلام: من جلس مجلسا یحیی
فیه أمرنا لم یمت قلبه یوم تموت فیه القلوب «الخبر».
از حضرت رضا علیه السّلام روایت شده که فرمود:
هر که بنشیند در مجلسی که در آن مجلس ذکر ولایت و احادیث
ما می شود، نمیمیرد دل او روزی که دلها در آن روز مرده
است «الخبر».
##فی المجالسة
(غوالی
اللّئالی) قال النّبی صلّی اللّه علیه و آله و سلم: قال
الحواریّون لعیسی علیه السّلام: یا روح اللّه من
نجالس؟ قال علیه السّلام: من یذکّرکم اللّه رؤیته، و
یزید فی علمکم منطقه، و یرغّبکم فی الآخرة عمله.
نقل شده که پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه
و آله فرمود: یاران مخصوص عیسی علیه السّلام بحضرتش
عرضکردند: یا روح اللَّه با که همنشین باشیم؟ فرمود: کسی
که دیدن او شما را بیاد خدا اندازد، و بیانات او بر دانش شما
بیفزاید، و کردار او شما را خواهان آخرت کند (و جهت اینکه
عیسی علیه السّلام را روح اللَّه نامیده اند اینست
که در آفرینشش واسطه بشری نبوده است و روح القدس نفخ نمود در رحم
مریم علیها السّلام).
##اتخاذ ما أحسنه من کلّ شیء
(کنز
الکراجکی) قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم: العلم
أکثر من أن یحصی، فخذ من کلّ شی ء أحسنه.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: فنون
علم بیش از آنست که بحساب درآید، پس بگیر از هر
چیزی بهتر آن را (یعنی چون علوم و معارف
دینیه بهترین علوم هستند که هم فوائد دنیویه و هم
فوائد اخرویه دارند پس باید بیشتر توجه باین علوم باشد).
##عجب لمن یتفکّر فی مأکوله، کیف لا
یتفکّر فی معقوله
(دعوات
الرّاوندی) قال الحسن بن علیّ (ع): عجب لمن یتفکّرفی
مأکوله،کیف لایتفکّرفی معقوله، فیجنّب بطنه
مایؤذیه، ویودع صدره ما یردیه.
حضرت حسن بن علی علیه السّلام فرمود: عجب و
شگفت است از کسی که در خوراکیهای خود کمال دقت را دارد، چگونه
در معارف خود فکر و اندیشه نمیکند، شکم خود را از آنچه موجب آزار او
است دور میدارد ولی در سینه خود آنچه سبب هلاکت اوست جای
میدهد. ای برادر تو همین اندیشه ای - ما بقی
تو استخوان و ریشه ای . گر بود اندیشه ات گل گلشنی - ور
بود خاری تو هیمه گلخنی.
##فی تعلّم الحکمة
(الکنز) قال لقمان
لابنه: یا بنیّ! تعلّم الحکمة تشرّف، فإنّ الحکمة تدلّ علی
الدّین، و تشرّف العبد علی الحرّ، و ترفع المسکین علی
الغنیّ، و تقدم الصّغیر علی الکبیر «إلخ».
لقمان بفرزندش گفت: ای پسرم معارف حقه را
فراگیر تا شرافت یابی، زیرا معارف الهیه
راهنمای دین آدمی است و (اوست که) بنده را بر آزاد و
نیازمند را بر بی نیاز و جوان را بر پیر برتر و بالاتر
میسازد، الخ.
##ثواب الهدایة و التّعلیم
(روضة
الواعظین) قال النّبی صلّی اللّه علیه و آله و سلم: ساعة
من عالم یتّکی علی فراشه ینظر فی علمه خیر من
عبادة العابد سبعین عاما.
پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله
فرمود: مقداری از زمانی که شخص دانا بر مسند و متکای خود
تکیه نموده و نظر در دانش های خود نماید (از جهت قرب بخدا) بهتر
است از هفتاد سال پرستش عابد (بی علم).
##نهی عن القول بغیر علم
(المحاسن) عن
أبیعبد اللّه علیه السّلام: قال علیه السّلام: إیّاک و
خصلتین مهلکتین: أن تفتی النّاس برأیک، أو تقول ما لا
تعلم.
ازحضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود:
بپرهیزازدوخوی وصفتی که هلاک کننده اند: اینکه فتوی
دهی مردم را برأی و نظرخودکه ازاحادیث صحیحه نباشد؛
یا اینکه بگوئی چیزی که راستی و صحت آن را
نمیدانی.
##لا علم کالتّفکّر
(روضة
الواعظین) قال علیه السّلام: ای أمیر المؤمنین
علیه السّلام: لا علم کالتّفکّر و لا شرف کالعلم.
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:
هیچ علم و دانشی آدمی را مانند اندیشه و فکر نمودن بمعارف
الهیه نرساند (یعنی برای رسیدن بمطلوب، نخست مقدمات
قطعیه مناسبه آن را تحصیل نماید سپس برای نیل
بمقصود مقدمات را طوری ترتیب دهد که بآسانی به آن نتیجه
مطلوبه نائل شود) و شرافتی مانند دانش نباشد.
##ما من عبد یغدو فی طلب العلم
(ثواب الأعمال) عن
أبی جعفر علیه السّلام، قال علیه السّلام: ما من عبد یغدو
فی طلب العلم أو یروح إلّا خاض الرّحمة و هتفت به الملائکة: مرحبا
بزائر اللّه و سلک من الجنّة مثل ذلک المسلک.
از حضرت باقر علیه السّلام روایت شده که فرمود:
نیست بنده ای که در فراگرفتن علم و دانش صبح یا شام نماید
مگر آنکه فرو رفته باشد در رحمت پروردگار، و فرشتگان باو خوش باد گویند که
بشناسائی خدای کامیاب شدی، و پیموده است راه بهشت
را (در باطن) بمقداری که در راه فرا گرفتن علم سیر نموده است.
##من تعلّم بابا من العلم عمل به أو لم یعمل
(روضة
الواعظین) قال النّبی صلّی اللّه علیه و آله و سلم: من
تعلّم بابا من العلم عمل به أو لم یعمل، کان أفضل من أن یصلّی
ألف رکعة تطوّعا.
پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله
فرمود: کسی که یاد گیرد قسمتی از علم و دانش را
(دری از درهای علوم و معارف حقه را بروی خود بگشاید) عمل
به آن علم بکند یا نکند، اجر و پاداش آن برتر است از بجای آوردن
هزاررکعت نمازمستحب (یعنی این پاداش خصوص علم است گذشته از اجرعمل
بآن).
##من خرج یطلب بابا من علم
(أمالی
الشّیخ) عن علیّ علیه السّلام و عبد اللّه ابن مسعود، عن رسول
اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم: قال صلّی اللّه علیه
و آله و سلم: من خرج یطلب بابا من علم لیردّ به باطلا إلی حقّ
أو ضلالة إلی هدی، کان عمله ذلک کعبادة متعبّد أربعین عاما.
از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله
روایت شده که فرمود: کسی که بیرون رود از منزل خود و طلب کند
قسمتی از علم و دانش را، تا بوسیله آن باطلی را بسوی حق
یا گمراهی را براه راست و حقیقت برگرداند این کردار او
(در اجر و ثواب) چون پرستش چهل ساله عابد است.
##مذاکرة العلم و مجالسة العلماء
(الإختصاص) قال
صلّی اللّه علیه و آله و سلم: لا تجلسوا عند کلّ عالم، إلّا عالم
یدعوکم من الخمس إلی الخمس: من الشّک إلی الیقین، و
من الکبر إلی التواضع، و من الرّیاء إلی الإخلاص، و من العداوة
إلی النّصیحة، و من الرّغبة إلی الزّهد.
پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله
فرمود: در مجلس هر صاحب دانشی ننشینید، مگر دانشمندی که
دارای مرتبه ای از علم باشد که شما را از پنج چیز به پنج
چیز برساند: از مرتبه شک بمرتبه یقین، واز بزرگی کردن
بفروتنی، وازخود نمائی بخلوص درعبادت، واز دشمنی با خلق
بخیرخواهی ومحبت با آنان، وازتوجه بشهوات حرام دنیا به کناره
گیری از آن
##علیک بتقوی اللّه
فی المجلّد الخامس عشر من البحار: باب «الطّاعة و
التّقوی و الورع». (أمالی الشیخ) فی وصیّة
النّبی صلّی اللّه علیه و آله و سلم لأبی ذر: علیک
بتقوی اللّه فانّه رأس الأمر کلّه.
در سفارش پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و
آله به ابو ذر است (که فرمود:) بر تو باد پرهیز از حرامهای خدا،
زیرا تقوی پایه و اساس تمامی کارهای نیک است.
##دلیل العقل التفکّر
فی الکافی: (کتاب العقل و الجهل) من
وصایا موسی بن جعفر علیه السّلام لهشام ابن الحکم؛ یا
هشام! إنّ لکلّ شی ء دلیلا و دلیل العقل التفکّر، و دلیل
التفکّر الصّمت «الحدیث».
موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود: ای
هشام! همانا برای هر چیز راهنمائی است، و راهنمای خرد فکر
کردن و اندیشه نمودن است، و راهنمای فکر و اندیشه سکوت نمودن
است .
##عرفان العقل و جنده و الجهل و جنده
فی الکافی: (کتاب العقل و الجهل) عن سماعة بن
مهران، قال: کنت عند أبیعبد اللّه علیه السّلام و عنده جماعة من
موالیه، فجری ذکر العقل و الجهل، فقال أبو عبد اللّه علیه
السّلام: إعرفوا العقل و جنده، و الجهل و جنده تهتدوا، قال سماعة: فقلت: جعلت
فداک، لا نعرف إلّا ما عرّفتنا، فقال أبو عبد اللّه علیه السّلام: إنّ اللّه
عزّ و جلّ خلق العقل و هو أوّل خلق من الرّوحانیّین عن
یمین العرش من نوره، فقال له: أدبر فأدبر، ثمّ قال له: قبل فأقبل،
فقال اللّه تعالی: خلقتک خلقا عظیما و کرّمتک علی جمیع
خلقی، قال: ثمّ خلق الجهل من بحر اجاج ظلمانیّا، فقال له: أدبر فأدبر،
ثمّ قال له: أقبل فلم یقبل، فقال له: أستکبرت؟ فلعنه، ثمّ جعل للعقل خمسة و
سبعین جندا، فلمّا رأی الجهل ما أکرم اللّه به العقل و ما أعطاه أضمر
له العداوة، فقال الجهل: یا ربّ! هذا خلق مثلی، خلقته و کرّمته و
قوّیته، و أنا ضدّه و لا قوّة لی به، فأعطنی من الجند مثل ما
أعطیته، فقال: نعم، فإن عصیت بعد ذلک أخرجتک و جندک من رحمتی،
قال: قد رضیت، فأعطاه خمسة و سبعین جندا فکان ممّا اعطی العقل
من الخمسة و السبعین الجند، الخیر و هو وزیر العقل، و جعل ضدّه
الشرّ و هو وزیر الجهل، إلی أن قال علیه السّلام: و الحکمة، و
ضدّها الهوی «الحدیث». و قال العلّامة المجلسی فی الشّرح:
و الحکمة هی العمل بالعلم و إختیار النّافع و الأصلح، و ضدّها إتّباع
هوی النّفس و شهواتها.
از سماعة بن مهران نقل شده که گفت: نزد حضرت صادق
علیه السّلام بودم در حالی که عده ای از شیعیان
حضور آن حضرت مشرف بودند، پس سخن از عقل و جهل بمیان آمد، حضرت صادق
علیه السّلام فرمود: بشناسید عقل و سپاه آن را و جهل و سپاه آن را تا
راهنمائی شوید، سماعة گفت: عرضکردم فدایت شوم شناسائی
نداریم مگر آنچه را که بما شناساندید، پس حضرت صادق علیه
السّلام فرمود: همانا خدای با عزت و جلال خلق فرمود عقل را در حالی که
او نخستین مخلوق از عالم ارواح بود که از طرف راست عرش از نور خود خلق
فرمود، سپس خداوند بعقل فرمود: روی برگردان پس روی برگردانید،
پس فرمود: روی کن روی کرد، خدای تعالی فرمود: آفریدم
ترا آفریده بزرگی و گرامی داشتم ترا بر جمیع مخلوقات خود،
حضرت فرمود: پس آفرید جهل را از دریای تلخ شور در حالی که
تاریک بود، پس باو فرمود: روی برگردان، روی برگردانید، پس
باو فرمود: روی کن، روی نکرد، سپس باو فرمود: تکبر و اظهار
بزرگی کردی؟ پس او را از رحمت خود دور کرد، سپس برای عقل هفتاد
و پنج سپاه قرار داد، پس از آنکه جهل، اکرام خدا را نسبت بعقل و دادن سپاه مذکور
را یافت دشمنی آن را در باطن گرفت، پس جهل گفت خدای من عقل
مخلوقی چون منست، آن را خلق فرمودی و گرامی داشتی و باو
نیرو بخشیدی، و من مقابل آن هستم و نیروئی
برایم نیست، پس عطا فرما بمن سپاهی همچنان که بعقل عنایت
فرمودی، پس حقتعالی فرمود: چنین کنم، و اگر پس از این
اعطاء، نافرمانی کردی، تو و سپاهت را از رحمت خود بیرون کنم،
جهل گفت راضی شدم، پس خداوند متعال هفتاد و پنج سپاه باو عنایت فرمود،
و از جمله سپاهیانی که از هفتاد و پنج سپاه بعقل عنایت فرمود،
خیر (و نیکی) است و آن وزیر عقل است، و قرار داد ضد او شر
را که آن وزیر جهل است، تا آنجاکه فرمود: ودیگرازسپاهیانش حکمت
است وضد آن هوی است «تا آخر حدیث».
##بین الایمان و الکفرقلّة العقل
فی الکافی: (کتاب العقل و الجهل) عن
أبیعبد اللّه علیه السّلام، قال علیه السّلام: لیس
بین الایمان و الکفر إلّا قلّة العقل، قیل: و کیف ذاک
یا بن رسول اللّه؟ قال علیه السّلام: إنّ العبد یرفع رغبته
إلی مخلوق، فلو أخلص نیّته للّه لآتاه الّذی یرید
فی أسرع من ذلک.
از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود:
میان ایمان و کفر امتیازی نیست مگر بکمی خرد
و زیادی آن (یعنی مؤمن، کامل العقل، و کافر، ناقص العقل و
کم عقل است، و مقصود اثبات واسطه میان ایمان و کفر نیست که شخص
کم عقل نه مؤمن باشد نه کافر تا لازم آید که مؤمن صاحب عقل باشد و کافر
بکلی بی عقل، و اگر چنین بود لازم می آمد که کافر مورد
تکلیف نباشد چون حیوانات، زیرا تکلیف در صورت بودن عقل
است، و بهمین جهت پرسش کرده از حضرت صادق علیه السّلام که چگونه
امتیاز میان ایمان و کفر بکمال و نقص عقل است؟ یعنی
بچه بیان این امتیاز معلوم می شود) حضرت فرمود: همانا
بنده در عملی که قابل تقرب بخداوند است، آن عمل را جهت تقرب و نزدیک
نمودن خود بمخلوقی انجام میدهد (و البته چنین عملی
برای صرف ریاکاری انجام شده و شرک خفی و موجب نقصان
ایمان است) و چنانچه قصد خود را برای خداوند خالص مینمود البته
عطا میفرمود خداوند باو آنچه قصد نموده زودتر از عرض نیازش بمخلوق.
##زکاة العلم أن تعلّمه عباد اللّه
فی الکافی: (کتاب فضل العلم) باب «بذل العلم»
عن أبیجعفر علیه السّلام: قال علیه السّلام: زکاة العلم أن
تعلّمه عباد اللّه.
از حضرت باقر علیه السّلام روایت شده که فرمود:
زکاة دانش یاد دادن آنست به بندگان خدا.
##الحلم و العلم و الصّمت
فی المجلّد الأوّل من البحار: (کتاب العقل و الجهل)
باب «صفات العلماء» (الخصال و العیون) عن البزنطی، قال: قال أبو الحسن
علیه السّلام: من علامات الفقه: الحلم و العلم و الصّمت، إنّ الصمت باب من
أبواب الحکمة، إنّ الصّمت یکسب المحبّة، إنّه دلیل علی کلّ
خیر.
حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود: از
نشانه های فقه بردباری و دانش و سکوت است، همانا سکوت دری از
درهای حکمت است (یعنی سکوتی که موجب انصراف از توجه
بمدرکات محسوس و اشتغال بظواهر آنها باشد، و وسیله توجه بحکم و دقائق
موجودات و حسن و قبح افعال گردد که البته موجب زیادی معرفت و اطلاع بر
افعال محبوبه وغیرآنست که درمقام عمل بسابقه علمش عمل کند، ورفتارش با خلق،
شایسته ونیکوباشدوقهرامحبوب خلق شود) همانا سکوت محبت آوراست، همانا
سکوت راهنمای نیکیهاست
##الذنوب و آثارها
فی المجلّد الخامس عشر من البحار: (کتاب
الایمان و الکفر) باب «الذنوب و آثارها». (أمالی الصدوق) عن زید
بن علیّ، عن أبیه علیه السّلام، قال علیه السّلام:
یقول اللّه عزّ و جلّ: إذا عصانی من خلقی من
یعرفنی، سلّطت علیه من لا یعرفنی.
از حضرت زین العابدین علیه السّلام
روایت شده که فرمود: خداوند با عزت و جلال فرموده. زمانی که نافرمانی
کند از مخلوق من کسی که مرا می شناسد، چیره گردانم بر او
کسی را که مرا نمی شناسد.
##إذا مات المؤمن إنقطع عمله إلّا من ثلاث
فی المجلّد الأوّل من البحار: (کتاب العقل و العلم و
الجهل) باب «ثواب الهدایة و التعلیم» (غوالی اللّئالی)
قال النّبی صلّی اللّه علیه و آله و سلم: إذا مات المؤمن إنقطع
عمله إلّا من ثلاث: صدقة جاریة، أو علم ینتفع به، أو ولد صالح
یدعوله.
پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله
فرمود: چون شخص با ایمانی بمیرد، عمل سود بخشی برای
او نماند مگر از سه چیز: صدقه ای که دائم باشد (چون کاشتن درخت و کندن
قنات و ساختن پل یا مسجد و غیر آن) یا دانشی که به آن سود
برند، یا فرزند نیکوکاری که برای او دعای خیر
کند.
##من نظر إلی ذی عاهة، أو من قد مثّل به، أو
صاحب بلاء
فی أمالی الصدوق: (المجلس الخامس و الأربعون)
عن أبی عبد اللّه الصادق علیه السّلام قال علیه السّلام: من نظر
إلی ذی عاهة، أو من قد مثّل به، أو صاحب بلاء، فلیقل سرّا
فی نفسه من غیر أن یسمعه: الحمد للّه الّذی عافانی
ممّا ابتلاک به، و لو شاء لفعل بی ذلک، ثلاث مرّات، فإنّه لا
یصیبه ذلک البلاء أبدا.
از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود:
هر کس صاحب آفتی یا شخصی را که مثله شده است به بیند
(مثله آنست که گوش یا دماغ یا عضوی از اعضاء کسی را
ببرند) یا آنکه گرفتاری را مشاهده کند پس آهسته بطوری که او را
نشنواند (این کلمات را) بگوید: «الحمد للَّه الذی» الخ
(یعنی) سپاس مر خداوندی را است که بسلامت داشت مرا از آنچه ترا
به آن مبتلا گردانید و اگر میخواست مرا نیز مبتلا
میگردانید «این دعا را» سه مرتبه بخواند، البته آن
گرفتاری هرگز باو نمیرسد.
##الملائکة أفضل أم بنو آدم؟
فی الوسائل: (کتاب الجهاد) باب «وجوب غلبة العقل
علی الشّهوة» عن عبد اللّه بن سنان، قال: سألت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد
الصّادق علیهما السّلام فقلت: الملائکة أفضل أم بنو آدم؟ فقال علیه
السّلام: قال أمیر المؤمنین علیّ بن أبیطالب علیهما
السّلام: إنّ اللّه رکّب فی الملائکة عقلا بلا شهوة، و رکّب فی
البهائم شهوة بلا عقل، و رکّب فی بنی آدم کلتیهما، فمن غلب عقله
شهوته فهو خیر من الملائکة، و من غلب شهوته عقله فهو شرّ من البهائم.
از عبد اللَّه بن سنان روایت شده که گفت: از حضرت
صادق علیه السّلام پرسیدم و عرضکردم فرشتگان (از جهت قرب بحق درجه و
منزلتشان) برتر است یا پسران آدم؟ حضرت فرمود: امیر المؤمنین
علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود: همانا خداوند در فرشتگان
عقلی بدون قوه شهوت قرار داد، و در حیوانات شهوت بدون عقل قرار داد، و
در پسر آدم (مقصود افراد انسان است) هر دو قوه را قرار داد، پس کسی که خرد
او بر شهوتش چیره آید برتر از فرشتگان است، و کسی که شهوت او بر
خردش غالب گردد پست تر از حیوانات است.
##ثلاثة مقرونة بها ثلاثة أخری
فی عیون أخبار الرّضا: (الباب السادس و
العشرین) عن الحارث بن الدّلهاث، عن أبیه، عن أبی الحسن الرّضا
علیه السّلام: قال علیه السّلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ أمر بثلاثة
مقرونة بها ثلاثة اخری: أمر بالصّلاة و الزکوة، فمن صلّی و لم
یزکّ لم یقبل منه صلوته، و أمر بالشّکر له و للوالدین، فمن لم
یشکر والدیه لم یشکر اللّه عزّ و جلّ، و أمر باتّقاء اللّه وصلة
الرّحم، فمن لم یصل رحمه لم یتّق اللّه عزّ و جلّ.
از حضرت رضا علیه السّلام روایت شده که فرمود:
همانا خدای با عز و جلال فرمان داده است بسه چیز که بسه چیز
دیگر نزدیک است: فرمان داده بنماز و زکاة، پس کسی که نماز
بخواند و زکاة ندهد نمازش پذیرفته نگردد (مقصود اینست که نماز او
بدرجه قبول نرسد) و فرمانداده بسپاسگزاری نعمت او و پدر و مادر، پس
کسی که شکرگزار پدر و مادر خود نباشد شکر خدای با عزت و جلال را
بجای نیاورده؛ و فرمانداده به پرهیزکاری از
نافرمانیش و صله رحم، پس کسی که صله رحم نکند از نافرمانی
خدای با عز و جل پرهیز ننموده است.
##فی أصناف النساء فی آخر الزمان
فی مکارم الأخلاق: الباب الثّامن «الفصل الثانی
فی أصناف النساء» عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال:
یظهر فی آخر الزمان و اقتراب القیامة (الساعة- خ ل) و هو شرّ
الأزمنة، نسوة متبرّجات کاشفات، عاریات من الدّین، داخلات فی
الفتن، مائلات إلی الشّهوات، مسرعات إلی اللذّات، مستحلّات للمحرّمات،
فی جهنّم خالدات.
از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام
روایت شده که فرمود: بیرون می آیند در آخر الزمان و
نزدیک قیامت که بدترین زمانهاست، زنانی که خود را
می آرایند و بی پرده و حجابند و عاری از دینند، و
در آشوبها وارد میگردند و میل و رغبت ایشان بشهوات و
تمایلات نفسانی است، با شتاب بطرف لذتها (ی حیوانی)
میروند، و حرامها (ی دین) را حلال میشمرند، (آنان) مخلد
در آتش جهنمند.
##ما اوصی رسول اللّه إلی أمیر
المؤمنین
فی المجلّد السابع عشر من البحار: باب «ما اوصی
رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم إلی أمیر
المؤمنین علیه السّلام» (مکارم الأخلاق للطبرسی) یا
علیّ! لکلّ ذنب توبة إلّا سوء الخلق، فإنّ صاحبه کلّما خرج من ذنب دخل
فی ذنب.
ازوصایای رسول اکرم صلّی اللَّه
علیه و آله و سلم بامیر المؤمنین علیه السّلام» است : ای
علی! برای هر گناهی توبه ایست مگر بدی اخلاق،
زیرا دارای اخلاق بد، هر گاه از گناهی توبه کند در گناه
دیگری وارد گردد (چون بد خلقی اگر عادت شود هر گاه از
معصیتی توبه کند در معصیت دیگر افتد که بهمان معصیت
دوم توبه اش هم شکسته شود).
##فی علم الله تعالی
فی المجلّد الثّانی من البحار: (کتاب
التّوحید) باب «العلم و کیفیّته» (التوحید) عن محمّد بن
مسلم، عن أبیجعفر علیه السّلام قال: سمعته علیه السّلام
یقول: کان اللّه و لا شی ء غیره، و لم یزل اللّه عالما
بما کوّن، فعلمه به قبل کونه کعلمه به بعد ما کوّنه.
محمد بن مسلم از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرده که
گفت از آن حضرت شنیدم میفرمود: خداوند بود و چیزی جز او نبود،
و خدا در مرتبه ذات خود بمخلوقات خود همیشه دانا بود، پس دانائی او
بمخلوقات پیش از ایجادشان چون دانائی اوست بآنها پس از
ایجادشان.
##کلمة الحکمة یسمعها المؤمن خیر من عبادة سنة
فی المجلّد السابع عشر من البحار: باب «ما جمع من
مفردات کلمات الرسول صلّی اللّه علیه و آله و سلم» (اعلام
الدّین) و قال صلّی اللّه علیه و آله و سلم: کلمة الحکمة
یسمعها المؤمن خیر من عبادة سنة.
از سخنان رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله است
که آن حضرت فرمود: مؤمن یک مطلب علمی در معارف حقیقیه که
موجب بلندی مقام نفس او گردد بشنود، بهتر است از پرستش یک سال (البته
مقصود عبادتی است که خالی از تفکر در معارف حقیقیه باشد).
##ما أوصی به رسول اللّه إلی أبی ذر
(مکارم الأخلاق)
یا أباذر، إذا دخل النّور القلب انفسح القلب و استوسع، قلت: فما علامة ذلک
بأبی أنت و امّی یا رسول اللّه؟ قال صلّی اللّه علیه
و آله و سلم: الإنابة إلی دار الخلود، و التّجافی عن دار الغرور، و
الإستعداد للموت قبل نزوله.
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمود:
ای أبا ذر! هنگامی که نور یقین در قلب وارد شود، دل گشاده
و فراخ گردد، عرضکردم پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا نشانه آن
چیست؟ حضرت فرمود: بازگشت بجهان جاودان، و دور شدن از خانه فریبنده
(که دنیا باشد) و مهیا شدن برای مرگ پیش از فرا
رسیدن آن. مراد از قلب در اینجا قلب صنوبری شکل واقع در طرف چپ
سینه نیست، بلکه مقصود مرتبه قلبیه ایست که
یکی از لطائف سبع است و ارتباطی با این قلب دارد که
برای آن دو جهت باشد، با یک جهت توجه بعالم روحانیت دارد که از
آن جهت استفاده معارف حقیقیه میکند، و با یک جهت توجه
بعالم جسم و بدن دارد که اعمال شایسته از او صادر گردد، و زمانی که
بمرتبه یقین رسید، معارفی را که بجهان دیگر راجع
است و با او تناسب دارد تصدیق میکند، و چون معارف حقیقیه
و آنچه راجع بعوالم غیبیه است دارای وسعت و اطلاق است، و وسعت و
ضیق قلب بر حسب شمول و احاطه یا ضیق معلومات اوست و چون عوالم
روحانی مانند عالم جسمانی، عالم ضیق و تزاحم نیست هر چند
معارفش اوسع باشد انشراح قلب وسعه او بیشتر بود.
##لا تصاحب إلّا مؤمنا
(مکارم الأخلاق)
یا أبا ذرّ، لا تصاحب إلّا مؤمنا، و لا یأکل طعامک إلّا تقیّ، و
لا تأکل طعام الفاسقین.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله بابی ذر
فرمود: ای ابا ذر! همنشین مباش مگر با مؤمن، و غذای ترا نخورد
مگر شخص پرهیزکار، و غذای مردمی را که از اطاعت خدا
بیرونند مخور (زیرا شخص پرهیزکار بواسطه غذای تو قوت بر
اطاعت یابد، و طعام اهل فسق و فجور شبهه ناک است).
##اتّقوا معاصی اللّه فی الخلوات
(مناقب ابن الجوزی) و قال«أمیر المؤمنین»علیه
السّلام: اتّقوا معاصی اللّه فی الخلوات، فإنّ الشّاهد هو الحاکم.
أمیر المؤمنین علیه السلام فرموده است:
بپرهیزید از نافرمانیهای خدا در نهانی ها،
زیرا گواه بر نافرمانیها، همانست که روز قیامت داوری
میکند (مقصود خداوند است).
##الفضائل أربعة أجناس
(کشف الغمّة) ذکر
محمّد بن طلحة أخبارا رواها الجواد علیه السّلام عن آبائه، عن علیّ
علیه السّلام و قال علیه السّلام: الفضائل أربعة أجناس: أحدها: الحکمة
و قوامها فی الفکرة؛ و الثّانی: العفّة و قوامها فی الشهوة، و
الثالث: القوّة و قوامها فی الغضب، و الرّابع: العدل و قوامه فی
اعتدال قوی النفس.
محمد بن طلحه در ضمن احادیثی که از حضرت جواد
علیه السّلام از پدران بزرگوارانش از حضرت علی بن ابی طالب
علیه السّلام ذکر نموده اینست که آن حضرت فرمود: کمالات نفسانی
چهار سنخ است یکی از آنها حکمت است، و اساس و مدار و مکمل آن فکر است،
دوم: عفت (و پارسائی) است و اساس آن در (خودداری از) شهوت رانی
است، سوم: قوت (قلب که مراد همان شجاعت) است و اساس آن در (توانائی بر
جلوگیری از) غضب است، چهارم: عدالت است، و اساس آن در برابر بودن
قوای نفس است (چنان که شهوتش بر عقلش غلبه نکند و عقلش بر حلمش چیره
نگردد)
##مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ
جَمِیعاً
فی المجلّد الأوّل من البحار: (کتاب العقل و العلم و
الجهل) باب «ثواب الهدایة و التعلیم» (المحاسن) عن فضیل، قال:
قلت لأبی جعفر علیه السّلام قول اللّه فی کتابه: وَ مَنْ
أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً قال علیه
السّلام: من حرق أو غرق، قلت: فمن أخرجها من ضلال إلی هدی، فقال
علیه السّلام: ذلک تأویلها الأعظم.
از فضیل نقل شده که گفت بحضرت باقر علیه
السّلام عرضکردم: مقصود خداوند در آیه شریفه مَنْ أَحْیاها
فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً (یعنی کسی
که زنده کند نفسی را پس گوئیا جمیع مردم را زنده کرده است)
چیست؟ حضرت فرمود: نجات دادن از غرق شدن یا سوخته شدن، عرضکردم: پس
کسی که بیرون آورد نفسی را از گمراهی و براه هدایت
کشاند (زنده کردن نیست؟) حضرت فرمود: این برترین تأویلات
(آیه) است (زیرا احیاء و زنده گردانیدن مراتبی دارد
پس راهنمائی بر گمراه، بالاترین مراتب آنست).
##وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً
فی تفسیر المجمع: فی سورة الفرقان،
ذیل قوله عزّ و جلّ: وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً قال صاحب
المجمع: و جاهدهم فی اللّه به، أی بالقرآن، عن ابن عبّاس، جهادا
کبیرا: أی تامّا شدیدا، و فی هذا دلالة علی أنّ من
أجلّ الجهاد و أعظمه منزلة عند اللّه سبحانه جهاد المتکلّمین فی حلّ
شبه المبطلین و أعداء الدین.
صاحب مجمع البیان در تفسیر خود در سوره فرقان،
ذیل آیه وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً از ابن عباس نقل
نموده که مقصود از «جاهِدْهُمْ بِهِ» مجاهده کردن بقرآن است. و در معنی
«جِهاداً کَبِیراً» گوید: یعنی جهاد کامل محکمی،
سپس میگوید و در این آیه راهنمائی است بر
اینکه برترین و بزرگترین جهاد نزد خداوند از حیث منزلت و مقام،
جهاد علماء کلامست در برطرف ساختن اشکالات صاحبان مذاهب باطله و دشمنان دین.
##عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ
في المجلّد الثانى من البحار: (كتاب التوحيد) باب «العلم و
كيفيّته» «معانى الأخبار» عن ثعلبة بن ميمون، عن بعض أصحابنا، عن أبى عبد اللّه
عليه السّلام في قوله عزّ و جلّ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فقال عليه
السّلام: الغيب ما لم يكن، و الشهادة ما قد كان.
از حضرت صادق عليه السّلام در فرموده خداى با عزت و جلال:
عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ (داناى آنچه پنهان از خلق است و هر چه بر ايشان
هويدا است)نقل شده كه فرمود: غيب آنست كه هنوز موجود نشده و بنور وجود امكانى ظهور
نيافته، و شهادت آنست كه وجود يافته است.
##في التوحيد
(التوحيد) عن جابر
الجعفى، عن أبيجعفر عليه السّلام، قال: سمعته عليه السّلام يقول: إنّ اللّه نور لا
ظلمة فيه، و علم لا جهل فيه، و حياة لا موت فيه.
از جابر جعفى روايت شده كه گفت از حضرت باقر عليه السّلام
شنيدم ميفرمود: همانا ذات مقدس خداوند، نور وجود محضى است كه تاريكى عدم در آن راه
ندارد، و عين دانائى است كه نادانى در آن نيست، و عين حيات و بقائى است كه فنائى
در آن نيست.
##حقيقة الرؤيا
في المجلّد الرّابع عشر من البحار: (كتاب السّماء و العالم)
باب «حقيقة الرؤيا» (التبصرة لعليّ بن بابويه) عن موسى بن إسماعيل بن موسى بن جعفر
عليه السّلام، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: الرؤيا ثلاثة: بشرى من اللّه، و تحزين من الشيطان، و الّذى
يحدّث به الإنسان نفسه فيراه في منامه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خواب بر سه گونه
است: موجبات شادى و سرور است كه از خداوند باو ميرسد، و افسرده ساختن از شيطان، و
آنچه را در بيدارى آدمى با خود فكر ميكند همان را در خواب مىبيند.
##معنى العقل
في المجلّد الأوّل من البحار: (كتاب العقل و العلم و الجهل)
باب «علامات العقل و جنوده» «معانى الأخبار» عن بعض أصحابنا رفعه إلى أبي عبد
اللّه عليه السّلام قال: قلت له عليه السّلام: ما العقل؟ قال عليه السّلام: ما عبد
به الرّحمان، و اكتسب به الجنان، قال: قلت: فالّذى كان في معاوية؟ قال (ع): تلك
النّكراء، و تلك الشيطنة و هى شبيهة بالعقل و ليست بعقل.
از حضرت صادق (ع) (روايت شده) است كه راوی گفت: بحضرت
عرض كردم عقل چيست؟ فرمود: عقل مرتبه اى از شعور و ادراك است كه بسبب آن پروردگار
پرستش كرده شود، وبفيض بهشت كامياب گردد؛ گفت عرضكردم: پس آنچه درمعاويه بودچه
بود؟حضرت فرمود:آنچه معاويه دارابودقوه اى بودكه مبدءكارهاى ناشايست وبدكارى
بودكه آن بعقل مانندبوددرحالى كه عقل نبود (ومراد قوه واهمه است كه مانندعقل ادراك
معانى ميكند ليكن بجزئيات تعلق ميگيرد مثل محبت وعداوت نسبت باشخاص).
بيان: پرستش عبارتست از نهايت مراتب خضوع و خشوع كه محبين
نسبت بمحبوبات و معشوقات خود انجام دهند، و هر چند كمال محبوب افزون باشد البته
خضوع محب بيشتر گردد و قرب باو بهتر حاصل گردد، و چون كمالات الهى برتر از هر
كمالى است و پايانى ندارد پس هر چند بشهود مظاهرش بهتر درك شود، خضوع و خشوع بهر
او بيشتر گردد، پس هر كس داراى مقام عقلانيت باشد بطريقى كه گفته شد شهود آن
كمالات بيشتر و بهتر نمايد خضوعش نيز بيشتر شود تا اينكه بمرتبه پرستش و غايت تذلل
و سجده نمودن بهر خداوند باشد، و البته بمراتب قرب بيشتر فائض گردد .
##إتّباع الهوى و طول الأمل
في نهج البلاغة: و من خطبة له عليه السّلام: أيّها الناس!
إنّ أخوف ما أخاف عليكم إثنان: إتّباع الهوى و طول الأمل، فأمّا اتّباع الهوى
فيصدّعن الحقّ، و أمّا طول الأمل فينسى الآخرة، ألا و إنّ الدنيا قد ولّت حذّاء
فلم يبق منها إلّا صبابة كصبابة الإناء اصطبّها صابّها، ألا و إنّ الآخرة قد
أقبلت، و لكلّ منهما بنون، فكونوا من أبناء الآخرة و لا تكونوا من أبناء الدنيا،
فإنّ كلّ ولد سيلحق بامّه يوم القيامة، و إنّ اليوم عمل و لا حساب و غدا حساب و
لأعمل.
از جمله سخنان حضرت امير المؤمنين عليه السّلام است (كه
فرمود:) اى مردم! بيشتر چيزى كه بر شما ميترسم دو چيز است: پيروى از هواى نفس، و
درازى آرزو، اما پيروى از هواى نفس پس مانع از سلوك طريق حق شود. هر كه را باشد
طمع الكن شود - با طمع كى چشم دل روشن شود . چون غرض آمد هنر پوشيده شد - صد حجاب
از دل بسوى ديده شد. و اما درازى آرزو موجب فراموشى قيامت گردد (زيرا اشتغال
بكارهاى زياد دنيوى، آدمى را از توجه بآخرت باز ميدارد) آگاه باش همانا دنيا پشت
كرده در حالى كه منقطع خواهد شد، پس باقى نمانده مگر مقدار كمى چون آب مختصرى كه
در ته ظرفها باقى ميماند كه ريزنده آن را از ظرف (بزمين) ميريزد (و اين جمله كنايه
از نفاد و سپرى شدن زندگى دنيا است) و همانا قيامت روى كرده است (يعنى آنچه را كه
پروردگار عالم در خصوص اهوال قبر و برزخ و قيامت از ثواب و عقاب و جزاى اعمال نيك
و پاداش اعمال بد و تجسم اعمال وعده داده و وعيد فرموده زياده و افزون گردد و
متحقق و واقع شود) و براى هر يك از دنيا و آخرت پسرانى است، پس از پسران آخرت
باشيد و از پسران دنيا نباشيد (يعنى كارهاى شايسته انجام دهيد كه حظ و بهره بسيار
از آخرت ببريد) پس همانا هر فرزندى بزودى در روز قيامت بمادر خود ملحق مىشود، و
همانا امروز روز عمل و كار است و محاسبهاى در ميان نيست، و آخرت روز محاسبه است و
كردارى در بين نيست (در آخرت اعمالى نيست كه موجب تحصيل ملكات حسنه شود، و در
نتيجه ملكات، اعمال مجسم شوند). باغبانا ز خزان بىخبرت مىبينم - آه از آن روز كه
بادت گل رعنا ببرد . رهزن دهر نخفته است مشو ايمن از او - كه گر امروز نبرده است بفردا ببرد.
##ترك الشهوات و الأهواء
في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب الايمان و الكفر)
باب «ترك الشهوات و الأهواء» (الكافى) عن أبي عبيدة، عن أبى جعفر عليه السّلام
قال: إنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: و عزّتي و جلالي و عظمتي و علوّى و ارتفاع مكانى،
لا يؤثر عبد هواى على هوى نفسه، إلّا كففت عليه ضيعته، و ضمّنت السماوات و الأرض
رزقه، و كنت له من وراء تجارة كلّ تاجر.
أبى عبيده، از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:
خداى با عزت و جلال ميفرمايد: بعزت و جلال و بزرگى و برترى و بلندى مقام خودم
سوگند كه اختيار نميكند بندهاى خواستههاى مرا بر خواستههاى خويش مگر آنكه كفايت
ميكنم باغ و بستان (و تجارت) او را، و ضامن و عهدهدار گردانم آسمانها و زمين را
كه روزى او را برسانند، و مراقب و نگهبان او هستم پيش از تجارت هر تاجرى.
##ترك الشهوات و الأهواء أيضا
(الكافي) عن أبى حمزة،
عن أبى جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: يقول
اللّه عزّ و جلّ: و عزّتي و جلالي و كبريائى و نورى و علوّى و ارتفاع مكانى، لا
يؤثر عبد هواه على هواى، إلّا شتّتت عليه أمره، و لبست عليه دنياه، و شغلت قلبه
بها و لم اوته منها إلّا ما قدّرت؛ و عزّتى و جلالى و عظمتى و نورى و علوّى و
ارتفاع مكانى، لا يؤثر عبد هواى على هواه إلّا استحفظته ملائكتى، و كفلت السماوات
و الأرضين رزقه، و كنت له من وراء تجارة كلّ تاجر، و أتته الدنيا و هى راغمة.
ابو حمزه ثمالى، از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداى با عزت و جلالت ميفرمايد: بعزت و
جلال و بزرگى و پادشاهى و نور و برترى و بلندى مقام خود سوگند كه اختيار نميكند
بندهاى خواستهها و تمايلات نفس خويش را بر خواسته هاى من، مگر اينكه پراكنده
كنم كار او را، و راه رسيدن بدنيا را بر او مشتبه و مشكل سازم، و دل او را بدنيا
متوجه سازم، و ندهم به آواز دنيا مگر آنچه را كه مقدر و محتوم ساختهام براى او،
بعزت و جلال و پادشاهى و نور و برترى و بلندى مقام خودم سوگند، كه اختيار نكرده
بنده اى اراده و خواسته هاى مرا بر خواستهها و تمايلات نفس خويش، مگر اينكه
فرشتگان خود را نگهبان او قرار دهم و آسمانها و زمينها را ضامن روزى او گردانم، و
مراقب و نگهبان او هستم بالاتر از نگاهبانى هر تاجرى نسبت بمال التجاره خود، و
مىآيد او را در دنيا در حالى كه مطيع و منقاد او باشد. تو بندگى چو گدايان بشرط
مزد مكن - كه خواجه خود روش بنده پرورى داند.
##نهى عن الرهبانيّة
(إكمال الدين) عن
زيد ابن علىّ، عن آبائه، عن عليّ عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: ليس في امّتى رهبانيّة، و لا سياحة، و لا ذمّ، يعنى سكوت.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: در امت من رهبانيت
و سياحت و ذم نيست (رهبانيت يعنى كنارهگيرى از مردم و عبادت كردن در صومعههائى
كه در بيابانها و دور از شهرها بنا كنند، و سياحت يعنى از شهرها دور شدن و مسكن
كردن در بيابانها و ترك كردن جمعه و جماعت، و ذم عبارتست از روزه سكوت كه رسم
نصارى است).
##عزلة عن شرار الخلق
(النّهج) قال أمير المؤمنين عليه السّلام: طوبى لمن لزم
بيته، و أكل قوته، و اشتغل بطاعة ربّه، و بكى على خطيئته، فكان من نفسه في شغل، و
الناس منه في راحة.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خوشا حال كسى كه در
خانه خود بنشيند و روزى خود خورد، و بفرمانبرى خداوند خود مشغول باشد و بر گناه
خود گريه كند، خود او بخود مشغول است ولى مردم از او در راحتند.
##فرض العلم و وجوب طلبه
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «فرض العلم و وجوب طلبه»
عن أبى إسحاق السّبيعى، عمّن حدّثه، قال: سمعت أمير المؤمنين عليه السّلام يقول:
أيّها النّاس، إعلموا أنّ كمال الدّين طلب العلم و العمل به، ألا و إنّ طلب العلم
أوجب عليكم من طلب المال، إنّ المال مقسوم مضمون لكم، قد قسّمه عادل بينكم و ضمنه
و سيفى لكم، و العلم مخزون عند أهله و قد امرتم بطلبه من أهله فاطلبوه.
امير المؤمنين عليه السّلام ميفرمود: اى مردم بدانيد همانا
كمال دين طلب علم و دانش و عمل نمودن بآن ميباشد، و همانا طلب علم لازمتر است بر
شما از كوشش در تحصيل مال، بجهت آنكه مال، قسمت و ضمانت شده است براى شما، همانا
قسمت نموده خداوند عادل ميان شما و عهدهدار گرديده، و زود است كه وفا خواهد فرمود
بضمانت خود براى شما (اين قسمت اشاره است بآيه مباركه: ما مِنْ دَابَّةٍ فِي
الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها نيست هيچ جنبنده اى در زمين مگر آنكه
روزى او با خداست نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ
الدُّنْيا ما قسمت نموده ايم روزى ايشان را ميان ايشان در زندگانى دنيا) ولى علم
و دانش ذخيره شده است در سينه دانشمندان و مأمور بتحصيل آن از عالم عامل هستيد پس
طلب كنيد آن را (و فرموده: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا
تَعْلَمُونَ يعنى اگر شماها علم باصول و فروع دين نداريد از اهل قرآن كه ائمه
معصومين عليهم السّلام و علماء تابعين ايشان هستند بپرسيد).
##وجوب التفقه في الدّين
الکافي ج1 ص31 عن علىّ بن أبى حمزة، قال: سمعت أبا عبد
اللّه عليه السّلام يقول: تفقّهوا في الدّين، فإنّه من لم يتفقّه منكم في الدّين
فهو أعرابى، إنّ اللّه يقول في كتابه: لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ
لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.
ازعلى بن ابى حمزه روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه
السّلام شنيدم ميفرمود: طلب فهم نمائيد در دين، پس همانا كسى كه با فهم نشود از
شما در دين، اعرابى خواهد بود (يعنى بىخبر از احكام و حدود آنها است چنان كه در
قرآن مجيد فرموده: الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا
يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عربهاى بياباننشين كه از شهرها و مراكز
و مجامع تحصيل علوم دورند از جهت كفر و نفاق و دوروئى سختترند و سزاوارترند كه
حدود آنچه را كه خداوند نازل فرموده ندانند) خداوند در كتاب خود ميفرمايد:
لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ
لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ (يعنى تا طلب فهم كنند در دين و بترسانند اهالى شهر خود
را هنگامى كه بسوى ايشان برگشتند شايد بترسند، يعنى خداوند در آيه «نفر» فَلَوْ لا
نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ الخ، الزام فرموده است كه از هر
دسته مردم، جماعتى كوچ نموده و احكام دين خود را بياموزند سپس بديگران تعليم
دهند).
##تفقّه في دين اللّه
کتاب ترجمه اصول کافی جلد 1 صفحه 63 عن مفضّل بن عمر،
قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: عليكم بالتفقّه في دين اللّه، و لا
تكونوا أعرابا، فإنّه من لم يتفقّه في دين اللّه لم ينظر اللّه إليه يوم القيامة و
لم يزكّ له عملا.
ازمفضل بن عمر روايت شده كه گفت: شنيدم حضرت صادق عليه
السّلام ميفرمود: لازمست بر شما كه طلب فهم نمائيد در دين خدا، و مانند
بياباننشينان نباشيد، همانا كسى كه طلب فهم در دين خدا ننمايد، خداوند در روز قيامت
توجه و عنايتى باو نفرموده و پاكيزه نگرداند براى او عملى را.
##صفة العلم و فضله و فضل العلماء
الكافي ج۱، ص ۷۹ عن أبى حمزة، عن أبى
جعفر عليه السّلام قال: عالم ينتفع بعلمه، أفضل من سبعين ألف عابد.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: عالمى كه از
علم و دانش او بهره برده شود (يعنى ديگران از علم او استفاده كنند) برتر و بهتر
است (نزد خدا) از هفتاد هزار عابد.
##فضل العالم على العابد
کتاب اصول کافی ترجمه ج 1 صفحه 64 عن معاوية بن
عمّار، قال: قلت لأبى عبد اللّه عليه السّلام: رجل راوية لحديثكم يبثّ ذلك في
الناس و يشدّده في قلوبهم و قلوب شيعتكم و لعلّ عابدا من شيعتكم ليست له هذه
الرّواية، أيّهما أفضل؟ قال: الرّاوية لحديثنا يشدّ به قلوب شيعتنا، أفضل من ألف
عابد.
معاوية بن عمار روايت كرده كه گفت: بحضرت صادق عليه السّلام
عرضكردم: مردى است كه حديث بسيارى از شما نقل ميكند و آن را بين مردم منتشر
ميگرداند و محكم ميكند آن را در دل مردم و شيعيان شما (يعنى ايمان ايشان را
باحاديث شما محكم ميسازد) و شايد عابدى از شيعيان شماست كه اين طور روايتكننده
احاديث شما نيست، كداميك از اين دو بر ديگرى برترى دارد؟ حضرت فرمود: آن كس كه نقل
حديث ما كند و دلهاى شيعيان ما را بآن محكم سازد برتر است از هزار عابد.
##فرض العلم و وجوب طلبه
في المجلّد الأوّل من البحار: (كتاب العقل و العلم و الجهل)
باب «فرض العلم و وجوب طلبه» (أمالى الصدوق) عن ابن نباتة، قال: قال أمير المؤمنين
عليّ بن أبى طالب عليه السّلام: تعلّموا العلم، فإنّ تعلّمه حسنة، و مدارسته
تسبيح، و البحث عنه جهاد، و تعليمه لمن لا يعلمه صدقة، و هو عند اللّه لأهله قربة،
لأنّه معالم الحلال و الحرام، و سالك بطالبه سبيل الجنّة، و هو أنيس في الوحشة، و صاحب
في الوحدة، و سلاح على الأعداء، و زين الأخلّاء، يرفع اللّه به أقواما يجعلهم في
الخير أئمّة يقتدى بهم، ترمق أعمالهم و تقتبس آثارهم، و ترغب الملائكة في خلّتهم،
يمسحونهم بأجنحتهم في صلاتهم، لأنّ العلم حياة القلوب و نور الأبصار من العمى، و
قوّة الأبدان من الضعف، و ينزّل اللّه حامله منازل الأبرار، و يمنحه مجالسة
الأخيار في الدّنيا و الآخرة، بالعلم يطاع اللّه و يعبد، و بالعلم يعرف اللّه و
يوحّد، و بالعلم توصل الأرحام، و به يعرف الحلال و الحرام، و العلم إمام العقل و
العقل تابعه، يلهمه اللّه السّعداء و يحرمه الأشقياء.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: ياد گيريد علم و
دانش را، بجهت اينكه فرا گرفتن علم حسنه است و خواندن آن بر يك ديگر تسبيح و تنزيه
حق است، و بحث و تحقيق در آن جهاد است و ياد دادن آن بكسى كه آگاهى از آن ندارد
صدقه است، و آن علم نزد خداوند براى اهلش موجب قرب و نزديكى است، زيرا بآن، شناسائى
بحلال و حرام پيدا شود، و يادگيرنده آن راه بهشت پيموده، و اوست كه هنگام ترس و
هراس همدم و مونس انسانيست و در تنهائى رفيق و مصاحب است، و حربه و سلاحى است بر
دشمنان دين در دفع شبهات آنها، و زينت و جمالست براى دوستان دين؛ بلند ميگرداند
خداوند بآن علم، درجه و مقام مردمانى را، پس قرار ميدهد آنها را در كارهاى خير
پيشوايانى كه بآنها اقتدا شود و اعمال ايشان مورد توجه ديگران قرار گيرد، و بعد از
ايشان از علوم آنها استفاده شود، و فرشتگان حق در دوستى ايشان رغبت و ميل كنند،
هنگام نماز ببالهاى رحمت خود ايشان را فرا گيرند، زيرا دانش موجب زندگى دلها و
روشنى چشمها از كورى است (مراد بصيرت و بينائى دل از كورى جهل و نادانى است) و
نيروى بدنهاى ضعيف است (و چون ارواح بواسطه دانائى و معارف الهيه قوت يافت البته
در تقويت بدنها و دفع ضعف آنها مؤثر خواهد بود) و جاى دهد خداوند صاحبان علم و
دانش را در محل نيكان، و عطا فرمايد او را همنشينى با خوبان در دنيا و آخرت؛ و
بدانش و علم، فرمانبرى و پرستش خدا شود، و بسبب علم، خدا شناخته و يگانگى او
دانسته شود، و بعلم صله ارحام شود، و بآن، حلال و حرام پروردگار شناخته گردد علم
پيشواى عقل است و عقل پيرو آنست، الهام ميفرمايد خداوند علم و دانش را به نيكبختان
(يعنى خدا نور دانش را در دل آنها قرار ميدهد) و محروم ميگرداند از آن بدبختان را.
##صفة العلم و فضله
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلم و فضله» عن
بشير الدّهان، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: لا خير فيمن لا يتفقّه من
أصحابنا، يا بشير! إنّ الرّجل منهم إذا لم يستغن بفقهه احتاج إليهم، فإذا احتاج
إليهم أدخلوه في باب ضلالتهم و هو لا يعلم.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خيرى نيست در اصحاب و پيروان
ما براى كسى كه طلب فهم و دانش نكند (در دين خدا) اى بشير! هر گاه يكى از آنان
بىنياز نشد از دانش خود (در دين) نياز پيدا ميكند بآنها (يعنى عامه كه مخالفين ما
معصومين هستند) و هر گاه نياز پيدا كرد بسوى آنان، وارد كنند او را در وادى گمراهى
خود در حالى كه او بر گمراهى خويش آگاهى ندارد.
##إذا أراد اللّه بعبد خيرا فقّهه في الدّين
في الكافي: (كتاب فضل العلم) عن حمّاد بن عثمان، عن أبى عبد
اللّه عليه السّلام، قال عليه السّلام: إذا أراد اللّه بعبد خيرا فقّهه في الدّين.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه اراده فرمايد خداوند
در باره يكى از بندگانش خيرى را (يعنى توفيق خداوند شامل آن بنده شود) بصير و بينا
گرداند او را در دين (خود).
##ثواب العالم و المتعلّم
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «ثواب العالم و المتعلّم»
عن أبى عبيدة الحذّاء، عن أبى جعفر عليه السّلام، قال: من علّم باب هدى فله مثل
أجر من عمل به، و لا ينقص اولئك من اجورهم شيئا، و من علّم باب ضلال كان عليه مثل
أوزار من عمل به، و لا ينقص اولئك من أوزارهم شيئا.
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: كسى كه ياد دهد (بمردم) چيزى
را كه موجب هدايت باشد، براى اوست اجر و پاداش هر كس كه بآن (علم) عمل نموده، وكم
نشودازاجروپاداش آنها چيزى؛وكسى كه ياددهدچيزى راكه سبب گمراهى شود، براى اوست
مانند گناه هركس كه بآن عمل نموده، وكم نشود ازگناه ايشان چيزى.
##صفة العلماء
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلماء» عن الحلبى،
عن أبى عبد اللّه عليه السّلام، قال: قال أمير المؤمنين
عليه السّلام: ألا اخبركم بالفقيه حقّ الفقيه؟ من لم يقنط الناس من رحمة اللّه، و
لم يؤمّنهم من عذاب اللّه، و لم يرخّص لهم في معاصى اللّه، و لم يترك القرآن رغبة
عنه إلى غيره، ألا لا خير في علم ليس فيه تفهّم، ألا لا خير في قرائة ليس فيها
تدبّر، ألا لا خير في عبادة ليس فيها تفكّر. (و في رواية اخرى:) ألا لا خير في علم
ليس فيه تفهّم، ألا لا خير في قرائة ليس فيها تدبّر، ألا لا خير في عبادة لا فقه
فيها، ألا لا خير في نسك لا ورع فيه.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرموده: آيا خبر دهم شما
را بدانشمند كامل؟ كسى است كه نوميد نكند مردم را از رحمت خدا، و ايمن نگرداند
ايشان را از شكنجه خدا، و ترك نكند قرآن را در حالى كه روى گرداننده باشد از آن
بغير آن، آگاه باشيد! خيرى نيست در علم و دانشى كه فهمى در آن نباشد، آگاه باشيد!
خيرى نيست در خواندن چيزى كه در آن تأملى نباشد (ظاهر اينست كه مقصود امام عليه
السّلام قرائت قرآنست) آگاه باشيد! خيرى نيست در پرستشى كه در آن فكر و انديشه
نباشد. (و در روايت ديگر چنين است) آگاه باشيد! خيرى نيست در علمى كه در آن فهمى
نباشد، آگاه باشيد! خيرى نيست در خواندنى كه در آن تأملى نباشد، آگاه باشيد! خيرى
نيست در عبادتى كه در آن فهم و دانشى نباشد (يعنى عملى كه بدون علم باشد) آگاه
باشيد! خيرى نيست در پرستش و عبادتى كه پرهيزكارى در آن نباشد.
##استحباب الطّهارة لدخول المساجد
فی الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «استحباب الطّهارة
لدخول المساجد»
عن كليب الصّيداوي، عن أبى عبد اللّه عليه السّلام قال:
مكتوب في التوراة أنّ بيوتى في الأرض المساجد، فطوبى لعبد تطهّر في بيته ثمّ زارنى
في بيتى، ألا إنّ على المزوركرامة الزّائر. (و في ذيل حديث آخر في ذلك الباب:) ألا بشّر
المشّائين في الظّلمات إلى المساجد بالنّور السّاطع يوم القيامة.
كليب الصيداوى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه
فرمود: در تورات نوشته شده همانا خانه هاى من در روى زمين مسجدهاست، پس خوشا حال
بندهاى كه خود را پاكيزه كند در خانه خود، سپس بملاقات من آيد در خانه من، آگاه
باش همانا بر زيارت شده است احترام آنكه او را زيارت كند (و در ذيل حديث ديگرى در
همان باب است:) آگاه باش، نويد ده آنان را كه در تاريكيها بطرف مسجدها قدم
برميدارند بنور درخشانى در روز قيامت.
##ثواب العالم و المتعلّم
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «ثواب العالم و المتعلّم»
عن أبى حمزة، عن علىّ بن الحسين عليهما السّلام، قال عليه السّلام: لو يعلم الناس
ما في طلب العلم لطلبوه و لو بسفك المهج و خوض اللّجج، إنّ اللّه تبارك و تعالى
أوحى إلى دانيال النّبى عليه السّلام: إن أمقت عبيدى إلىّ الجاهل المستخفّ بحقّ
أهل العلم، التّارك للإقتداء بهم، و إنّ أحبّ عبيدى إلىّ التّقى، الطّالب للثّواب
الجزيل، اللّازم للعلماء، التّابع للحلماء، القابل عن الحكماء.
ابى حمزه از حضرت زين العابدين(ع) روايت كرده كه فرمود: اگر
مردم فوائدى كه در طلب علمست ميدانستند هر آينه آن را طلب ميكردند اگر چه بريختن
خونها و فرو رفتن در درياها باشد، بدرستى كه خداى منزه و برتر از هر چيز، وحى
فرستاد بسوى دانيال پيغمبر عليه السّلام: همانا مبغوضترين بندگان من بسوى من،
نادانى است كه اهل علم راسبك بشماردواقتدا بايشان نكند؛وهمانا محبوبترين بندگان
من بمن پرهيزكارى است كه طالب پاداش فراوان باشد،وهميشه ملازم دانشمندان
وپيروبردباران وپذيراى پندواندرزهاى خداوندان حكمت باشد
##فرض العلم و وجوب طلبه
في المجلّد الأوّل من البحار: (كتاب العقل و العلم و الجهل)
باب «فرض العلم و وجوب طلبه» (غوالى اللّئالى) قال النّبى صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: من خرج من بيته ليلتمس بابا من العلم لينتفع به و يعلّمه غيره، كتب اللّه له
بكلّ خطوة عبادة ألف سنة صيامها و قيامها و حفّته الملائكة بأجنحتها «الخبر».
نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه از خانه خود
بيرون رود جهت طلب نمودن قسمتى از علم و دانش، تا هم خودش از آن علم بهرهمند شود
و هم بديگران ياد دهد، خداوند جهت او ثبت فرمايد بهر گامى كه بردارد عبادت هزار
سالى كه روزهايش روزه دار و شبهايش بعبادت بسر برد، و در برگيرند او را فرشتگان
رحمت خدا ببالهاى خود (و شايد مراد اين باشد كه سنخيت و مناسبتى با فرشتگان پيدا
ميكند).
##فقد العلماء
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «فقد العلماء» عن داود بن
فرقد، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ أبي عليه السّلام كان يقول: إنّ
اللّه عزّوجلّ لا يقبض العلم بعدمايهبطه، و لكن يموت العالم فيذهب بما يعلم،
فتليهم الجفاة فيضلّون ويضلّون، ولا خيرفي شيء ليس له أصل.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: همانا پدرم عليه السّلام
ميفرمود: خداوند با عزت و جلال نميگيرد علم و دانش را پس از فرو فرستادن آن، ليكن
عالم و دانشمند از دنيا ميرود و ميبرد با خود آنچه را ميداند، پس پى در مىآيند
ايشان را ستم پيشگان و عالم نمايان، پس هم خود گمراه باشند و هم ديگران را گمراه
كنند، و خيرى نيست در چيزى كه براى آن اساسى نيست (چون علم ايشان كه اصلى ندارد).
##مجالسة العلماء و صحبتهم
في الكافي: باب «مجالسة العلماء و صحبتهم» عن مسعر بن كدام،
قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: لمجلس أجلسه إلى من أثق به، أوثق في نفسى
من عمل سنة.
از مسعر بن كدام روايت شده كه گفت ازحضرت باقر(ع) شنيدم كه
ميفرمود:هرآينه مجلسى كه بنشينم درآن با كسىكه وثوق واطمينان(بدين او)دارم، بثواب
آن بيشتراطمينان دارم ازاجروثواب يك سال عبادت.
##فرض العلم و وجوب طلبه
في الكافي: باب «فرض العلم و وجوب طلبه» عن أبان بن تغلب،
عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: لوددت أنّ أصحابنا ضربت رؤسهم بالسّياط حتّى
يتفقّهوا.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا دوست
دارم بر سر ياران خود تازيانه زنم تا احكام دين خود را ياد گيرند.
##مباهاة بكثرة العقل
في الكافي: (كتاب العقل و الجهل) عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وسلم: إذارأيتم الرّجل
كثيرالصّلاة كثيرالصّيام، فلا تباهوا به حتّى تنظروا كيف عقله.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله فرمود: هر گاه ديديد كه مردى نماز و روزه او بسيار است، پس باو
مباهات نكنيد مگر پس از توجه بعقل او (يعنى او را بزرگ نشمريد تا درجه عقل او را
بنگريد).
##سؤال العالم و تذاكره
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «سؤال العالم و تذاكره» عن
أبى الجارود، قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: رحم اللّه عبدا أحيى العلم،
قال: قلت: و ما إحياؤه؟ قال: أن يذاكر به أهل الدين و الورع.
از ابى الجارود روايت شده كه گفت از حضرت باقر عليه السّلام
شنيدم ميفرمود: خداوند رحمت كند بنده اى را كه دانش را زنده كند، عرضكردم: چگونه
است زنده كردن دانش؟ فرمود: باينست كه با اهل دين و ورع گفتگو كند (مذاكره با اهل
دين و ورع وسيله رواج دادن علم و عمل كردن بآنست).
##ما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى
في جواهر السنّية: باب «موسى عليه السّلام» عن أبى جعفر
عليه السّلام، قال: كان فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى عليه السّلام يا موسى!
من زنى زنى به و لو في العقب من بعده، يا موسى بن عمران! عفّ يعفّ أهلك، يا موسى
بن عمران! إن أردت أن يكثر خير أهل بيتك فإيّاك و الزّنا، يابن عمران! كما تدين
تدان.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: از جمله چيزهائى كه
وحى فرستاده خداى با عزت و جلال بسوى موسى عليه السّلام اين است: اى موسى كسى كه
زنا كند با زن او زنا شود اگر چه در فرزندان بعدى او باشد، اى موسى بن عمران! با
عفت باش تا اهل تو نيز با عفت باشند (يعنى دست درازى بناموس ديگرى مكن تا اهل تو
محفوظ باشند) اى موسى بن عمران! اگر ميخواهى خير اهل تو زياد شود از زنا كردن
بپرهيز، اى پسر عمران! همان طور كه با مردم رفتار ميكنى با تو رفتار خواهند نمود.
##حب الأطفال
في جواهر السنّية: باب «موسى (ع)» عن أبي عبد اللّه (ع)
قال: قال موسى (ع): يا ربّ أىّ الأعمال أفضل عندك؟ قال: حبّ الأطفال، فإنّي
فطرتهم على توحيدي، فإن أمتّهم أدخلتهم برحمتي جنّتي.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: حضرت موسى
عليه السّلام عرضكرد: پروردگارا، كدام عمل نزد تو فضيلت و ثوابش بيشتر است؟ فرمود:
دوست داشتن اطفال و كودكان، زيرا من آفريدم ايشان را بر توحيد خودم، پس اگر
بميرانم ايشان را، داخل بهشت گردانم آنها را برحمت خود.
##ما أوحى اللّه عزّوجلّ إلى داود
في جواهر السنّية: باب «داود عليه السّلام» عن أبى بصير، عن
أبى عبد اللّه عليه السّلام، قال: سمعته يقول: أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى داود عليه
السّلام: يا داود! إنّ عبدى المؤمن إذا أذنب ذنبا ثمّ تاب من ذلك الذّنب و استحيى
منّى عند ذكره، غفرت له و أنسيته الحفظة، و أبدلته حسّنة و لا ابالى، و أنا أرحم
الرّاحمين.
ازابی بصیر
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه گفت شنيدم از آن حضرت كه ميفرمود:
خداى با عزت و جلال وحى فرستاد بسوى داود كه اى داود! همانا بنده مؤمن من هر گاه
مرتكب شود گناهى را، و از آن گناه توبه كند، و حيا كند از من هر گاه آن گناه را
بياد آرد، مىآمرزم او را، و آن گناه را از خاطر فرشتگان حافظ او ميبرم و بجاى آن
عمل نيكى ثبت كنم و باكى ندارم (يعنى مخالف با مصلحت من نيست) و من رحمكنندهترين
رحمكنندگانم .
##رضا بقضاء الله تعالى
في جواهر السنّية: باب «سيّدنا خاتم الأنبياء» عن عمرو بن
نهيك بيّاع الهروي، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: قال اللّه عزّ و جلّ:
عبدى المؤمن لا أصرفه في شىء إلّا جعلته خيرا له، فليرض بقضائى و ليصبر على بلائى
و ليشكر نعمائى، كتبه يا محمّد من الصّديقين عندي.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خداى با عزت و جلال فرمود:
بنده مؤمن خود را در حادثه اى قرار نميدهم مگر اينكه قرار دادهام آن پيش آمد را
خير از براى او، پس بايد خوشنود باشد بقضا و تقدير من، و شكيبا باشد بر بلاى من، و
سپاسگزارى كند از نعمتهاى من، ثبت ميكنم نام او را در دفتر صديقين نزد خودم.
بيان: رضاى عقلانى ببلاهاى مقدره الهيه از قبيل امراض و
دردها و امثال آنها منافاتى با اظهار جزع و ناراحتى جسمانى ندارد، چنانچه كسى نزد
جراحى برود براى اينكه در جزئى از بدن او عمل جراحى انجام دهد و آن عمل براى آن
عضو لازم باشد از جهت سلامتى باقى اجزاء و اعضاء، بديهى است كه شخص مريض بجراح حق
العمل ميدهد و التماس در تعجيل عمل مينمايد و البته راضى بعمل است عقلا، و در عين
حال هنگام عمل فرياد ميزند و جزع مينمايد، بنا بر اين اظهار تألمات جسمانى منافى
با رضاى عقلانى نيست.
##صبر على المرض
فی جواهر السنية: عن جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام،
قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: قال اللّه عزّ و جلّ: من مرض
ثلاثا فلم يشك إلى عوّاده، أبدلته لحما خيرا من لحمه، و دما خيرا من دمه، فإن
عافيته، عافيته و لا ذنب له، و إن قبضته، قبضته إلى رحمتي.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود كه خداوند با عزت و
جلال مىفرمايد: كسى كه سه روز بيمار شد و شكايت نكرد (از آن بيمارى) به عيادتكنندگان
خود، گوشت و خون بدن او را بگوشت و خونى بهتر تبديل كنم (مقصود گوشت و خونى است كه
با او معصيت خداوند نكرده باشد) پس اگر شفا ببخشم او را، شفا داده ام او را در
حالى كه گناهى براى او نيست، و اگر روح وى را قبض نمايم او را بسوى رحمت واسعه خود
ميبرم.
##القياس و التفسير بالرأي
في جواهر السنّية: عن علىّ بن موسى بن جعفر، عن أبيه، عن
آبائه، عن أميرالمؤمنين (علیه السلام) قال: قال رسول اللّه (ص) : قال اللّه
جلّ جلاله: ما آمن بي من فسّر برأيه كلامي، وما عرفني من شبّهني بخلقي، وما على
ديني من استعمل القياس في ديني.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود كه خداى با عظمت و
جلال فرمود: ايمان نياورده بمن كسى كه سخن مرا برأى و عقيده خود تفسير كند، و
نشناخته مرا كسى كه مرا بمخلوقات من تشبيه كند، و بر طريقه و دين من نيست كسى كه
در شريعت من استعمال قياس كند (قياس آنست كه حكمى را براى موضوعى كه در بعضى از
صفات و اعراض با موضوع ديگرى شبيه باشد اثبات كنند).
##من أهان وليّا
فی جواهر السنية: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: قال اللّه تبارك و تعالى: من أهان
لي وليّا فقد أرصد لمحاربتي.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند منزه و
برتر از هر چيز فرمود: كسى كه خوار گرداند يكى از دوستان مرا، پس بتحقيق مهيا و
آماده جنگ و ستيزه با من شده است.
##أطعني في ما أمرتك
فی جواهر السنية: عن الصادق جعفر بن محمّد عليه
السّلام، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: قال اللّه جلّ جلاله: يا بن آدم! أطعني فيما أمرتك و لا تعلّمني ما
يصلحك.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداى با عظمت و
جلالت فرموده: اى پسر آدم! اطاعت و فرمانبرى كن مرا در آنچه بتو فرمان دادهام و
ياد مده بمن چيزى كه مصلحت تو است (صلاح مملكت خويش خسروان دانند).
##ذكر الله في الصباح و المساء
في جواهر السنّية: قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: قال اللّه جلّ جلاله: يا بن آدم! اذكرنى بعد الغداة ساعة و بعد العصر
ساعة، أكفك ما أهمّك.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداى با عظمت و
جلال فرموده: اى پسر آدم! ساعتى بعد از (نماز) صبح و عصر بياد من باش تا مهمات ترا
كفايت كنم.
##مفردات كلمات الرسول
في المجلّد السابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) باب «ما
جمع من مفردات كلمات الرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم» و قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: إذا كان امراؤكم خياركم، و أغنياؤكم سمحاؤكم، و أمركم شورى بينكم، فظهر
الأرض خير لكم من بطنها، و إذا كان امراؤكم شراركم، وأغنياؤكم بخلاؤكم، واموركم
إلى نسائكم، فبطن الأرض خير لكم من ظهرها.
حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: زمانى كه رؤسا و
فرماندهان شما نيكان شما، و ثروتمندان شما جوانمردان با سخاوت شما باشند، و كارهاى
شما ميان خودتان روى مصلحت و مشورت شد، پس (در همچو زمانى) روى زمين بهتر است براى
شما از اندرون آن، ولى زمانى كه فرمانروايان شما بدان شما، و ثروتمندان شما بخيلان
و فرومايگان شما باشند و كارهاى شما بصلاح ديد زنان شما و واگذار بآنان شد، پس در
اين موقع، درون زمين بهتر است براى شما از روى آن.
##ما أوحى الى رسول الله
في جواهر السنيّة: باب «ما جاء في هذا المعنى» (أى في شأن
أمير المؤمنين عليه السّلام) من طريق العامّة، عن عبد اللّه بن عليم الجهنى، قال:
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: اوحى إلىّ في عليّ ثلاثة أشياء ليلة
اسرى بي: أنّه سيّد المؤمنين، و إمام المتّقين، و قائد الغرّ المحجّلين.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: خداوند شبى كه مرا
در آسمانها سير داد، در شأن على عليه السّلام بمن وحى فرمود بسه چيز: على، آقا و
سرور مؤمنين است، على پيشواى پرهيزكارانست، على پيشرو آنانست كه بنور عبادت
منورند.
##زیارة الاخوان
في جواهر السنّية: باب «سيّدنا و نبيّنا خاتم الأنبياء» عن
جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
من زار أخاه في بيته، قال اللّه عزّ و جلّ له: أنت ضيفي و زائري، و عَلَىّ قراك، و
قد أوجبت لك الجنّة بحبّك إيّاه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه زيارت كند
(و ديدار نمايد) برادر دينى خود را در خانه او، خداى با عزت و جلال در باره او
فرمايد: تو ميهمان منى و بر منست پذيرائى تو، و همانا واجب نمودم براى تو بهشت را
بواسطه دوستى تو نسبت باو.
##نهى عن التشبه بالكفار و المشركين
في جواهر السنّية: باب «أبيعبد اللّه جعفر بن محمّد الصّادق
عليه السّلام» عن السّكونى، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه، قال: أوحى اللّه
إلى نبيّ من الأنبياء، أن قل لقومك : لا
تلبسوا لباس أعدائى ، و لا تطعموا مطاعم أعدائى ، و لا تشاكلوا بما شاكل أعدائى ،
فتكونوا أعدائى كماهم أعدائى.
از حضرت صادق عليه السّلام از پدرش از پدران بزرگوارانش
روايت شده كه فرمود: خداوند بسوى يكى از پيمبرانش وحى فرستاد كه بامت خود بگو:
لباسى چون لباس دشمنان من نپوشيد و غذائى چون غذاى دشمنان من نخوريد، و خود را
شبيه دشمنان من نسازيد كه در اين صورت دشمنان من خواهيد بود همان طور كه ايشان
دشمن منند (البته مجالست و همنشينى و معاشرت در سرايت مذاهب و اخلاق مؤثر است
چنانچه فرموده اند: «يعرف المرء بجليسه» . تا توانى ميگريز از يار بد - يار بد
بدتر بود از مار بد . مار بد تنها همى بر جان زند - يار بد بر جان و بر ايمان زند.
و پس از اينكه باخلاق معاشرين از غير اهل دين و تقوى متخلق و معتقد شد البته با
ديانت و احكام اسلام و رئيس اسلام كه جلوگيرى از اعتقادات بد و معاصى ميكنند دشمن
خواهد شد).
##الجلوس عند العالم
في جواهر السنّية: عن أنس بن مالك، قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: ما من مؤمن يقعد ساعة عند العالم إلّا ناداه اللّه
تبارك و تعالى: جلست إلى حبيبي، و عزّتي و جلالي لأسكنتك الجنّة معه و لا ابالي.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: نيست مؤمنى كه
زمانى نزد عالم و دانشمندى بنشيند مگر اينكه ندا كند او را خداى تبارك و تعالى:
نشستى نزد دوست من، بعزت و جلال خودم سوگند كه منزل دهم ترا در بهشت و همنشين
گردانم ترا با او و باكى ندارم (يعنى بر خلاف مصلحت من نباشد).
##الحكمة في قلب أحد
في جواهر السنّية: باب «موسى عليه السّلام» و روى الشهيد
الثّاني (في كتاب آداب المفيد و المستفيد) قال: في التّوراة أنّ اللّه تبارك و
تعالى قال لموسى عليه السّلام: عظّم الحكمة، فإنّي لم أجعل الحكمة في قلب أحد
إلّا و أردت أن أغفر له، فتعلّمها ثمّ اعمل بها ثمّ أبذلها كى تنال كرامتي في
الدّنيا و الآخرة.
در تورات است كه خداوند منزه و برتر از هر چيز بموسى عليه
السّلام فرموده: بزرگ شمار حكمت را (يعنى معارف حقه الهيه را) زيرا من قرار ندادم
حكمت را در دل كسى مگر آنكه خواستم او را بيامرزم، پس يادگير حكمت را و عمل نما
بآن، سپس بذل و بخشش كن آن را (يعنى بديگران بياموز) تا بكرامت دنيا و آخرت من
نائل شوى.
##من أطاع الله لم يكله إلى غيره
في جواهر السنّية : باب «خاتم ا لأ نبيا ء» (صلی ا لله
علیه و آ له و سلم ) قال : (يعنى أ با جعفر عليه ا لسّلا م) و قا ل رسول ا للّه
صلّى ا للّه عليه و آ له و سلم : قال ا للّه جلّ جلاله : أيّما عبد أطاعني لم أ كله
إ لى غير ي ، و أ يّما عبد عصاني و كلته إ
لى نفسه ثمّ لم ا با ل بأ ىّ و ا د هلك.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: خداى با عظمت
و جلال فرموده: هر بنده اى كه اطاعت و فرمانبرى من كند او را بغير خود وانگذارم
(امور او را خود تكفل و اصلاح نمايم) و هر بنده اى كه نافرمانى من كند او را
بخودش واگذارم و باكى نباشد مرا كه بكدام سرزمين هلاك شود (خلاف مصلحت من نيست كه
او را نگهدارى و حفظ ننمايم كه بهر كجا و بهر سبب هلاك شود نتيجه اعمال خود اوست.
##ثلاثة تزيد في الرزق
في جواهر السنّية: (كتاب الزّكاة) باب «النّوادر بعد باب البخل و
الشّحّ» عن زرارة، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: ثلاثة إن يتعلّمهنّ
المؤمن كانت زيادة في عمره و بقاء النّعمة عليه، فقلت: و ما هنّ؟ قال: تطويله في
ركوعه و سجوده في صلوته، و تطويله لجلوسه على طعامه إذا [أ] طعم على مائدته، و
اصطناعه المعروف إلى أهله.
زراره گفته از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: سه
چيز است كه هر گاه ياد گيرد آنها را مؤمن، موجب طول عمر او و باقى ماندن نعمتهاى
پروردگار بر او گردد؛ عرضكردم چه چيز است آنها؟ فرمود: طول دادن اوست ركوع و سجود
را در نماز خود، و زياد نشستن او بر طعام و غذايش هنگامى كه بر سفره او اشخاصى غذا
خورند، و بجاى آوردن كارهاى خير در باره اشخاصى كه اهليت آن دارند.
##أهل المعروف في الدّنيا هم أهل المعروف في الآخرة
في جواهر السنّية: باب «أنّ أهل المعروف في الدّنيا هم أهل
المعروف في الآخرة» عن إسحاق بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: إنّ
للجنّة بابا يقال له المعروف، لا يدخله إلّا أهل المعروف، و أهل المعروف في
الدّنيا هم أهل المعروف في الآخرة.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: از براى
بهشت دريست كه بمعروف ناميده شده داخل نميشود در آن مگر نيكوكاران، و
احسانكنندگان در دنيا احسانكنندگان در آخرتند.
##غفران الذنوب يكون لأهل المعروف
في جواهر السنّية: باب «أنّ أهل المعروف في الدّنيا هم أهل
المعروف في الآخرة» عن بعض أصحابنا رفعه،
عن أبى عبد اللّه عليه السّلام، قال: أهل المعروف في الدنيا هم أهل المعروف في
الآخرة، يقال لهم: إنّ ذنوبكم قد غفرت لكم، فهبوا حسناتكم لمن شئتم.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: نيكوكاران و
احسانكنندگان در دنيا همان نيكوكاران و احسانكنندگان در قيامتند، گفته مىشود
بايشان همانا گناهان شما آمرزيده شده پس حسنات (يعنى اجر) خود را ببخشيد بهر كس كه
ميخواهيد.
##أنفق و أيقن بالخلف من اللّه
في جواهر السنّية: في ذلك الباب، عن الحسين بن ايمن، عن أبي
جعفر عليه السّلام قال: قال يا حسين: أنفق و أيقن بالخلف من اللّه، فإنّه لم يبخل
عبد و لا أمة بنفقه فيما يرضى اللّه عزّ و جلّ إلّا أنفق أضعافها فيما يسخط اللّه
[عزّ و جلّ].
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه گفت حضرت فرمود: اى
حسين! انفاق كن (در راه خدا) و يقين كن بعوض آن از طرف پروردگار، پس همانا بخل
نورزيده مرد و زنى بانفاق كردن چيزى در موردى كه موجب خوشنودى خداست مگر اينكه صرف
كند چندين برابر او را در چيزى كه مورد خشم خداوند (با عزت و جلال) است.
##الإنفاق
في جواهر السنّية: باب «الإنفاق» عن عثمان بن عيسى، عن بعض
من حدّثه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: قال أمير المؤمنين صلوات اللّه
عليه في كلام له: و من يبسط يده بالمعروف إذا وجده، يخلف اللّه له ما أنفق في
دنياه و يضاعف له في آخرته.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: امير المؤمنين صلوات اللَّه
عليه در ضمن سخنان خود فرموده: و كسى كه باز كند دست خود را باحسان هر گاه بيابد
آن را، جانشين او گرداند خدا براى او آنچه را در دنيا احسان كرده است، و دو چندان
كند براى او (اجر و پاداشش را) در روز قيامت.
##صنائع المعروف تدفع مصارع السّوء
في جواهر السنّية: باب «أنّ صنائع المعروف تدفع مصارع
السّوء» عن عبد اللّه ابن ميمون القدّاح، عن أبي عبد اللّه، عن آبائه عليهم
السّلام، قال: صنائع المعروف تقى مصارع السّوء.
از حضرت صادق عليه السّلام از پدران گراميش روايت شده كه
فرمود: بجا آوردن كارهاى شايسته (آدمى را) از افتادنهاى بد نگه ميدارد (مثل مرگهاى
ناگهانى).
##فضل المعروف
في جواهر السنّية: باب «فضل المعروف» عن حديد بن حكيم، أو
مرازم، قال: قال أبو عبد اللّه (ع): أيّما مؤمن أوصل إلى أخيه المؤمن معروفا فقد
أوصل ذلك إلى رسول اللّه (ص) و سلم.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هر مؤمنى كه ببرادر مؤمن خويش
خيرى رساند پس بتحقيق آن خيررابرسول خداصلّى اللَّه عليه و آله رسانيده (چون
پيغمبراكرم (ص)هنگام عرض اعمال برايشان، برساندن خيرببرادرمؤمن مسروروخوشحال
ميگردد همچنان كه آن مؤمن خوشحال گرديده، پس چنانست كه خير برسول خدا (ص) رسيده
باشد).
##إصنع المعروف
في جواهر السنّية: في ذلك الباب، عن جميل بن درّاج، عن أبي
عبد اللّه عليه السّلام، قال: إصنع المعروف إلى من هو أهله و إلى من ليس من أهله،
فإن لم يكن هو من أهله فكن أنت من أهله.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بجاى آوريد
احسان را با كسى كه اهل آنست و با كسى كه اهل آن نيست، پس اگر او اهل احسان نيست
(يعنى قدردانى نميكند) پس تو اهل احسان باش.
##فضل الصّدقة
في جواهر السنّية: باب «فضل الصّدقة» عن إسحاق بن غالب،
عمّن حدّثه، عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: البرّ و الصدقة ينفيان الفقر و يزيدان
في العمر، و يدفعان تسعين «في بعض النسخ سبعين» ميتة السّوء؛ و في خبر آخر: و
يدفعان عن شيعتي ميتة السّوء.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: نيكى كردن و
صدقه دادن برطرف ميكنند فقر را و عمر را طولانى مينمايند و دفع مىكنند نود (و در
بعضى از نسخهها هفتاد) قسم از مردنهاى بد را، و در خبر ديگر است كه دفع ميكنند از
شيعيان من مردن بد را.
##صدقة تدفع البلاء
في جواهر السنّية: باب «أنّ الصّدقة تدفع البلاء» عن أبى
ولّاد: قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: بكّروا بالصّدقة و ارغبوا
فيها، فما من مؤمن يتصدّق بصدقة يريد بها ما عند اللّه، ليدفع اللّه بها عنه شرّ
ما ينزل من السّماء إلى الأرض في ذلك اليوم إلّا وقاه اللّه شرّ ما ينزل من
السّماء إلى الأرض في ذلك اليوم.
از ابى ولاد روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام
شنيدم كه ميفرمود: اول صبح صدقه بدهيد و راغب و مايل باشيد در دادن آن، زيرا نيست
مؤمنى كه صدقه دهد بچيزى جهت رضا و خوشنودى خداوند براى اينكه دفع كند خداوند بآن
صدقه از او شر آنچه از آسمان بزمين فرود مىآيد در آن روز، مگراينكه حفظ
فرمايدخداونداوراازشروبدى آنچه درآن روزازآسمان بزمين فرود مىآيد
##دفع الله البلايا و الأمراض بالصدقة
في جواهر السنّية: عن السّكونى، عن جعفر، عن آبائه عليهم
السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنّ اللّه لا إله إلّا
هو، ليدفع بالصدقة الدّاء و الدّبيلة و الحرق و الغرق و الهدم و الجنون، وعدّ صلّى
اللّه عليه و آله و سلم سبعين بابا من السّوء.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: بدرستى كه خدائى
كه جز او خدائى نيست، برطرف مىكند بسبب صدقه درد و طاعون و سوختن و غرق شدن و زير
آوار رفتن و ديوانگى را، و حضرت هفتاد قسم از بديها را شمرد.
##صدقة على القرابة
في جواهر السنّية: باب «الصدقة على القرابة» عن السّكونى،
عن أبيعبد اللّه عليه السّلام، قال: سئل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
أىّ الصّدقة أفضل؟ قال: على ذي الرّحم الكاشح.
از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سؤال شد كه كدام قسم
صدقه از ساير صدقات ثوابش بيشتر است؟ فرمود: صدقه دادن برحم و خويشاوندى كه كينه
شخص صدقه دهنده را بدل داشته باشد.
##استحباب الصّدقة على ذى الرّحم و القرابة
في الوسائل: (كتاب الزّكوة) «باب استحباب الصدقة و لو
بالقليل» مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ مِنْ أَلْفَاظِ رَسُولِ
اللَّهِ صلد الله عليه واله اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ وَ
اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ ادْفَعُوا الْبَلَاءَ بِالدُّعَاءِ مَا
نَقَصَ مَالٌ مِنْ صَدَقَةٍ وَ لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ .
ازفرمایشات پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است: تا
زمانى كه خويشاوندِ نيازمند هست ، به كسى ديگر نبايد صدقه داد .
##أبى اللّه أن يجرى الأشياء إلّا بأسباب
فی الكافى: (كتاب الحجّة) باب «معرفة الإمام و الردّ
إليه» عن ربعي بن عبد اللّه، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام، أنّه قال: أبى اللّه
أن يجرى الأشياء إلّا بأسباب، فجعل لكلّ شيء سببا، و جعل لكلّ سبب شرحا، و جعل
لكلّ شرح علما، و جعل لكلّ علم بابا ناطقا، عرفه من عرفه و جهله من جهله، ذاك رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم و نحن.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه آن حضرت فرمود: ابا و امتناع
فرموده خداوند كه جارى سازد چيزى را مگر باسباب آن، پس قرار داد براى هر چيزى سببى
را و براى هر سببى بيانى را و براى هر بيانى دانشى را و براى هر دانشى دانشمند
گويائى را، شناخت آن علم را كسى كه آن دانشمند گويا را شناخت و نشناخت آن را هر كس
كه آن دانشمند گويا را نشناخت، و آن دانشمند، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و
مائيم. بيان: و شاهد اين روايت فرموده خداى سبحانست كه ميفرمايد:وَلَقَدْ
جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى عِلْمٍ.وبتحقيق عطا كرديم بايشان (امت
مرحومه) كتابى راكه تفصيل داديم آنرابروجه علم ويقين، مسلم است اينكه تفصيل قرآن
بروجه علم ويقين نميباشدمگردرنزد معصومين(ع).
##في الغيبة
فی الكافى: «في الغيبة» عن يمان التمّار، قال: كنّا
عند أبي عبد اللّه عليه السّلام جلوسا فقال لنا: إنّ لصاحب هذا الأمر غيبة،
المتمسّك فيها بدينه كالخارط للقتاد، ثمّ قال: هكذا بيده، فأيّكم يمسك شوك القتاد
بيده، ثمّ أطرق مليّا ثمّ قال: إنّ لصاحب هذا الأمر غيبة فليتّق اللّه عبد و
ليتمسّك بدينه.
از يمان تمار روايت شده كه گفت: نزد حضرت صادق عليه السّلام
نشسته بوديم پس بما فرمود: همانا از براى صاحب اين امر غيبتى است كه نگاهدارنده
دين خود در آن زمان مانند كسى است كه دست خود را بشاخه خار دارى از بالا بپائين
بكشد (كنايه از سختى ديندارى در آن زمانست) سپس فرمود: اين چنين و بدست خود اشاره
نمود، پس كداميك از شما شاخه خاردار را بدست خود ميگيرد؟ سپس سر خود را بزير
انداخته و فرمودند: همانا براى صاحب اين امر غيبتى است (طولانى) و بنده بايد از
خدا بپرهيزد و بدين خود چنگ زند.
##معرفة الإمام و الردّ إليه
فی الكافى: عن أبيحمزة، قال: قال أبوجعفر(ع): يا أبا
حمزة! يخرج أحدكم فراسخ فيطلب لنفسه دليلا، و أنت بطرق السّماء أجهلمنك بطرق
الأرض؛ فاطلب لنفسك دليلا.
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: اى أبا حمزه! يكى از شماها
فرسنگها راه (از مأمن خود) دور ميگردد پس (جهت رسيدن بمقصد) براى خويش راهنمائى
انتخاب ميكند، در حالى كه نادانى تو نسبت براههاى آسمانى بيش از نادانى تو است
براههاى زمينى، پس جهت خود راهنمائى برگزين.
##فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ
في الوافي: (كتاب الحجّة) بأسناده (أى الصّدوق في إكماله)
عن الرضا عليه السّلام، قال: ما أحسن الصّبر و انتظار الفرج؟ أما سمعت قول اللّه
عزّ و جلّ: فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ فعليكم بالصّبر،
فإنّه إنّما يجيء الفرج على اليأس؛ فقد كان الّذين من قبلكم أصبر منكم.
صدوق از حضرت رضا (علیه السلام ) نقل كرده كه فرمود:
چه اندازه نيكو است شكيبائى و انتظار فرج؟ آيا نشنيده اى فرموده خداى با عزت
وجلال را: فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ.پس بر شما
بادبصبروشكيبائى، همانامىآيدفرج وگشايش درهنگام يأس ونوميدى(ازرسيدن فرج و گشايش
ورفع ظلم وتمشيت امورواحكام دينيه)بتحقيق آنان كه پيش از شمابودندازشماشكيباتر
بودند
##تمحيص و الإمتحان
في الوافي: باب «التمحيص و الإمتحان» عن ابن أبي يعفور،
قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: ويل لطغاة العرب من أمر قد اقترب؛
قلت: جعلت فداك كم مع القائم من العرب؟ قال: نفر يسير، قلت: و اللّه إنّ من يصف
هذا الأمر منهم لكثير، قال: لا بدّ للنّاس من أن يمحصّوا و يميّزوا و يغربلوا، و
يستخرج في الغربال خلق كثير.
از ابن ابى يعفور روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه
السّلام شنيدم ميفرمود: واى بر سر كشان عرب از جهت امرى كه نزديك بوقوعست؛ عرض
كردم: فدايت شوم چه اندازه از (جماعت) عرب با حضرت قائم عليه السّلام هست؟ فرمود:
عده كمى (هستند) عرض كردم: بخدا سوگند همانا كسانى كه اين امر را (يعنى ظهور و
قيام قائم عليه السّلام را) وصف ميكنند از ايشان بسيارند (يعنى بسيارى از عرب
انتظار فرج و آرزوى يارى نمودن حضرت را دارند) فرمود: ناگزيرند مردم از اينكه
امتحان شوند و تميز داده شوند و غربال شوند و از غربال، خلق بسيارى بيرون روند.
##انتظار الفرج
في الوافي: و بأسناده (أى الصّدوق في إكماله) عن أبي الحسن،
عن آبائه عليهم السّلام، أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم قال: أفضل
أعمال امّتي إنتظار فرج اللّه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: برترين عملهاى امت
من انتظار فرج است از طرف پروردگار.
##منتظر لأمرنا كالمتشحّط بدمه
في الوافي: (الصدوق في إكماله) عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام، عن آبائه، عن أمير المؤمنين عليهم السّلام، أنّه قال: المنتظر لأمرنا
كالمتشحّط بدمه في سبيل اللّه.
از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه فرمود:
كسى كه منتظر امر ما باشد (مقصود ظهور حضرت قائم عليه السّلام است) مانند كسى است
كه بخون خود در راه خدا آغشته شود.
##من ثبت على موالاة الائمة في غيبة القائم
(كشف الغمّة) عن
عليّ بن الحسين عليهما السّلام: من ثبت على موالاتنا في غيبة قائمنا، أعطاه اللّه
أجر ألف شهيد من شهداء بدر و احد.
از حضرت زين العابدين عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى
كه ثابت قدم باشد در دوستى ما در زمان غيبت قائم ما، عطا فرمايد خداوند باو پاداش
هزار شهيد از شهداء بدر و احد.
##طوبى لشيعتنا
في الوافي: عنه: (أى زين العابدين عليه السّلام) طوبى
لشيعتنا المتمسّكين بحبلنا في غيبة قائمنا، الثّابتين على موالاتنا و البراءة من
أعدائنا، اولئك منّا و نحن منهم، قد رضوا بنا أئمّة و رضينا بهم شيعة، فطوبى لهم
ثمّ طوبى لهم، هم و اللّه معنا في درجتنا يوم القيامة.
از حضرت ا ما م ز ين ا لعابد ين عليه ا لسّلا م روايت شده
كه فر مو د: خو شا حا ل شيعيان ما كه
نگاهدارندهاند (و از دست نميدهند) رشته ولايت ما را در زمان غيبت قائم ما، و ثابت
قدم باشند در دوستى ما و بيزارى از دشمنان ما، آنها از ما و ما از ايشانيم (يعنى
از ما جدا نيستند) بتحقيق كه خوشنودند ايشان بامامت و پيشوائى ما و خوشنوديم ما
بايشان از جهت پيروى كردن آنان (از ما) پس خوشا حال آنها و خوشا حال آنها؛ بخدا
سوگند ايشان با ما هستند در مرتبه و مقام ما در روز قيامت.
##خمس علامات قبل قيام القائم
في الوافي: باب «علامات ظهوره» (الكافي) عن عمر بن حنظلة،
قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: خمس علامات قبل قيام القائم عليه
السّلام: الصّيحة، و السفياني، و الخسف، و قتل النفس الزكيّة، و اليماني؛ فقلت:
جعلت فداك، إن خرج أحد من أهل بيتك قبل هذه العلامات أنخرج معه؟ قال: لا، فلمّا
كان من الغد تلوت هذه الآية: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ
آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ فقلت له: أهى الصّيحة؟ فقال: أما لو
كانت خضعت أعناق أعداء اللّه تعالى.
از عمر بن حنظله روايت شده كه گفت: از حضرت صادق عليه
السّلام شنيدم ميفرمود: پنج نشانه است كه پيش از قيام حضرت قائم عليه السّلام واقع
شود: صداى آسمانى، خروج سفيانى (مرديست از طايفه ابى سفيان كه در شام ظاهر مىشود و
هشت ماه سلطنت ميكند) فرو بردن زمين لشكر سفيانى را (در بيدا كه مكانيست بين مكه و
مدينه) كشته شدن شخص پاكدامن و بيگناهى (و او جوانى است از آل محمد عليه السّلام
كه كشته مىشود ميان ركن و مقام و نام او محمد بن الحسن است) كشته شدن مردى يمانى،
پس عرضكردم: فدايت شوم، اگر خروج بشمشير كند يكى از خويشان شما پيش از اينكه اين
نشانهها ظاهر شود، آيا ما هم با او خروج بكنيم؟ فرمود: نه؛ چون فرداى آن روز شد
بر حضرت اين آيه را خواندم: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ
آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ اگر بخواهيم فرو ميفرستيم بر ايشان
از آسمان نشانه بزرگى، پس گردن نهند براى آن نشانه در حالى كه مطيع و منقاد باشند،
پس عرضكردم: آيا آن نشانه صداى آسمانى است؟ فرمود: اگر آن نشانه صداى آسمانى بود
دشمنان خداوند براى آن منقاد ميشدند (يعنى آنان كه مخالف با امام زمانند).
##علامات ظهوره
(الكافي) عن محمّد
بن عليّ الحلبي، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: اختلاف بني العبّاس
من المحتوم، و النّداء من المحتوم، و خروج القائم من المحتوم، قلت: و كيف النّداء؟
قال: ينادى مناد من السّماء أوّل النّهار! ألا إنّ عليّا و شيعته هم الفائزون؛
قال: فينادى مناد آخر النهار! ألا إنّ عثمان و شيعته هم الفائزون.
کافی از محمد بن على حلبى روايت كرده كه گفت از حضرت
صادق عليه السّلام شنيدم ميفرمود: اختلاف بنى عباس و نداى آسمانى و ظهور حضرت قائم
عليه السّلام از امور حتميه است، عرضكردم: چگونه است نداى آسمانى؟ فرمود: منادى از
آسمان، اول روز ندا كند: آگاه باشيد كه على و پيروان او كامياب بحق و رستگارانند؛
حضرت فرمود: پس منادى ديگرى در آخر روز ندا كند: آگاه باشيد كه عثمان و پيروان او
كامياب و رستگارانند (صاحب وافى در ذيل دو روايت ديگرى كه بهمين مضمون است فرموده:
شايد مقصود از عثمان، سفيانى باشد، زيرا نام او عثمان بن عنبسه است، و روايت دوم
از آن دو روايت، از زراره از حضرت صادق عليه السّلام است كه حضرت فرمود: ندا ميكند
منادى باسم حضرت قائم عليه السّلام، گفتم اشخاص خاصى اين ندا را ميشنوند يا همه
مردم؟ فرمود: هر گروه از مردم بلغت خود اين ندا را مىشنوند؛ عرضكردم پس چگونه كسى
با حضرت قائم عليه السّلام مخالفت كند با اينكه بنام مقدسش از آسمان ندا مىشود؟
فرمود: وانميگذارد ايشان را ابليس تا آنكه ندا ميكند و مردم را در شك واقع
ميسازد).
##من مفردات كلمات الرسول
في المجلّد السابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) باب «ما
جمع من مفردات كلمات الرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (اعلام
الدين) و قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من أكثر الإستغفار، جعل
اللّه له من كلّ همّ فرجا، و من كلّ ضيق مخرجا، و رزقه من حيث لا يحتسب.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه بسيار
استغفار و طلب آمرزش كند خداوند براى او نسبت بهر غم و اندوهى گشايش و فرجى قرار
ميدهد؛ و براى هر سختى و فشارى راه نجات و آسايش بهره او گرداند، و روزى ميدهد او
را از راهى كه اميد نداشته و گمان نميبرده است.
##من كثر همّه سقم بدنه
(تحف العقول) و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من كثر
همّه سقم بدنه، و من سآء خلقه عذّب نفسه، و من لاحى الرّجال سقطت مروّته و ذهبت
كرامته.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه زياد شود
اندوه و غم او، رنجور و مريض مىشود بدن و مزاج او، و كسى كه زشت و بد باشد خوى و
خلق او، بسختى و عذاب مبتلا نموده است خود را، و كسى كه نزاع و جدال نمايد با
مردمان، مروت و احترام و شرافت او از بين رفته است.
اينكه فرموده: هم بسيار موجب مريض شدن بدنست، تأثير كسالت و
ناراحتىهاى روحى و همچنين آسايش و نشاط آن در مرض و صحت و سلامت مزاج و بدن، و
نيز سرايت امراض جسمانى بروح تا اندازه اى حسى و وجدانى است؛ و در طب و حكمت طبيعى
بادله ثابت و مسلم گرديده.
و جمله دوم حديث كه سوء خلق و بدخوئى باعث شكنجه و عذاب خود
شخص مىشود، البته حسد و حرص و بخل و طمع و غضب و ساير اخلاق ذميمه و ناپسند براى
روح و جسم بالاترين ناراحتيها و شكنجه و ضررها را فراهم مىآورند، و در دنيا و
آخرت انسان را دچار سختى و عذاب ميسازند.
و قسمت سوم كه دشمنى با مردان سبب رفتن مروت و شرافت است،
با نهى اكيدى كه ازتباغض وعداوت شده معلوم است كه با خصومت و دشمنى با مردان خصوصا
اگر مراد از رجال، مردان دين و دانش باشد مروت و شرافتى باقى نمىماند، و بحسب عرف
وعادت هم موقع نزاع وطرفيت، براى طرفين عرض وآبروواحترامى نخواهدماند.
##من تقدّمت إليه يد
في المجلّد السابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) و قال صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: من تقدّمت إليه يد كان عليه من الحقّ أن يكافي، فإن لم
يفعل فالثّناء، فإن لم يفعل فقد كفر النّعمة.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى را كه پيش قدم
شدى در احسان باو (يعنى سبقت در احسانى باو نمودى) بر او لازمست (بر ذمه او حقى
است ثابت) كه عوضى متناسب و همدوش آن نعمت بدهد، و اگر عوض ندهد پس مدح كند و نيكى
او را بزبان گويد، و اگر مدح و ثناى او را هم نگويد پس ناسپاسى و كفران نموده است
آن نعمت را (جهت آنست كه سپاسگزارى و شكر نعمت خلق هم لازم و وظيفه دينى است، زيرا
شكر دو قسم است: شكر نعمت، و شكر زحمت، شكر نعمت را براى خداوند بايد نمود، و شكر
زحمت را براى كسانى كه وسيله رسانيدن آن نعمت ميباشند، تا آنجا كه فرمودهاند: من
لم يشكر الناس لم يشكر اللَّه كسى كه شكر نعمت مردم را ننمايد شكرگزارى نعمت
خداوند را ننموده، براى اينكه اگر عمل و زحمت خلق را نسبت بآنها نميدهد پس جبرى
مذهب است و اگر چنين باشد پس شكر او براى خداوند هم نسبتى بخود وى ندارد پس او هم
شكر خداوند نكرده).
##شرّ امّتي الّذين يكرمون مخافة شرّهم
في المجلّد السابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) قال صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: ألا إنّ شرّ امّتي الّذين يكرمون مخافة شرّهم، ألا و من
أكرمه الناس إتّقاء شرّه فليس منّي.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آگاه باشيد همانا
بدترين امت من كسانى هستند كه گرامى داشته و احترام ميشوند بجهت ترس از ضرر و
شرارت ايشان؛ آگاه باشيد هر كسى را كه مردم احترام نمايند بواسطه پرهيز و ترس از
ضرر وى پس او از من نيست (يعنى از كسانى كه بسنت من رفتار نموده باشد و بشفاعت من
نائل گردد نيست، و اين بهترين بيانست براى تأمين آسايش عموم مردم و جلوگيرى از ستم
و شرارت اشرار).
##یوم القیامه يسأل عن أربع
في المجلّد السابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) و قال صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: إذا كان يوم القيامة لم تزل قدما عبد حتّى يسأل عن أربع:
عن عمره فيم أفناه، و عن شبابه فيم أبلاه، و عمّا اكتسبه من أين إكتسبه و فيم
أنفقه، و عن حبّنا أهل البيت.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: چون روز قيامت
شود، برداشته نميشود قدمهاى بنده اى (يعنى كسى اجازه قدم برداشتن و حركت ندارد)
تا پرسش و سؤال شود از او از چهار چيز: از عمر او كه در چه كارى (طاعت يا گناه)
فانى نموده آن را؛ از جوانى او كه در چه شغلى، پوسيده و كهنه نموده است آن را
(يعنى به پيرى رسانده است) از مالى كه آن را بدست آورده در چه راهى انفاق و خرج
نموده است؛ از دوستى ما خانواده پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله، از اين حديث
معلوم مىشود كه زنهاى حضرت از اهل بيت او نيستند، زيرا از محبت ايشان سؤال
نميشود، و از اهل سنت هم كسى اين ادعا را ننموده، و مراد از اهل بيت، معصومين
عليهم السّلام ميباشند، و البته محبت اهل بيت با اعتقاد بمقام ولايت و امامت ايشان
مفيد و نجات بخش است).
##ترك الشرّ صدقة
في المجلّد السابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) قال صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: ترك الشرّ صدقة.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: باز داشتن خود را
از بدى، و دورى از شرور بمنزله صدقه است (صدقه بر طبق اخبار باعث طول عمر و دفع
آفات و بليات و سبب بركت مال و وسعت رزق و ديگر آثار است، ترك شر و دورى از بديها
و ديگر معاصى مانند صدقه است در ثمرات مذكوره و غير آن ثمرات از فوائد صدقه دادن،
و خلاصه سبب آسايش خود و مردم است).
##خير من الخير معطيه
في المجلّد السابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) قال (ص):
خير من الخير معطيه، و شرّ من الشرّ فاعله.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: از كارهاى نيك،
بهتر و برتر بخششكننده آنست (يعنى كسى كه عمل خير را انجام ميدهد) و بدتر از
كارهاى بد و شرور بجاى آورنده آنهاست (ظاهرا جهت آنست كه كننده هر كار و فاعل خير
و شر، اصل و ريشه، و عمل خوب يابد، فرع و رشحه او و نمونه اى از سريره و باطنست،
و مخلد بودن مؤمن و كافر در بهشت و جهنم بهمين جهت است).
##من نقله اللّه من ذلّ المعاصي إلى عزّ الطّاعة
في المجلّد السابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) قال صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: من نقله اللّه من ذلّ المعاصي إلى عزّ الطّاعة، أغناه بلا
مال و أعزّه بلا عشيرة و أنسه بلا أنيس «الحديث».
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: کسی را که خداوند
از خوارى و ذلت گناهان بيرون آورد و بشرافت و عزت فرمانبردارى و طاعت برساند، او
را بدون مال و ثروت بىنياز گردانيده است، و شرافتمند و عزيز نموده است اورابدون
خويش وفاميلى، وانيس قرار داده است براى او بىآنكه مونس ظاهرى داشته باشد.
##العبادة التفكّر في أمر اللّه
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «التفكّر» عن معمّر
بن خلّاد، قال: سمعت أبا الحسن الرّضا(ع) يقول: ليس العبادة كثرة الصّلاة والصوم،
إنّما العبادة التفكّرفي أمر اللّه عزّوجلّ.
از معمر بن خلاد روايت شده كه گفت: از حضرت رضا عليه
السّلام شنيدم كه ميفرمود: عبادت و پرستش خداوند بنماز و روزه بسيار نيست، بلكه
عبادت عبارتست از انديشه نمودن در آيات و آثار خداى با عزت و جلال (و عبادت كامل
آنست كه شخص عابد در حال عبادت كاملا قلبش متوجه بمعبود و چگونگى پرستش باشد و اگر
توجه قلبى نداشته باشد و مجرد صورت عبادت را بجا آورد تأثيرى در تقويت روحانيت وى
نخواهد داشت).
##صلة الرّحم
في الكافي: باب «صلة الرّحم» عن أبيعبد اللّه عليه السّلام،
قال: إنّ صلة الرحم تزكّي الأعمال و تنمي الأموال و تيسّر الحساب و تدفع البلوى و
تزيد في الرزق.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بدرستى كه
احسان و نيكى كردن بخويشان، اعمال را پاك و پاكيزه كند (يعنى سبب قبولى آن شود) و
اموال را بركت دهد و حساب (روز قيامت) را آسان كند، و بلاها را دفع كند، و روزى را
زياد گرداند.
##فضل فقراء المسلمين
في الكافي: باب «فضل فقراء المسلمين» عن محمّد بن مسلم، عن
أبي جعفر عليه السّلام قال: إذا كان يوم القيامة أمر اللّه تبارك و تعالى مناديا
ينادى بين يديه: أين الفقراء؟ فيقوم عنق من النّاس كثير، فيقول: عبادى! فيقولون: لبّيك
ربّنا، فيقول: إنّي لم أفقركم لهوان بكم علىّ، و لكنّى إنّما اخترتكم لمثل هذا
اليوم، تصفّحوا وجوه الناس، فمن صنع إليكم معروفا لم يصنعه إلّا فيّ، فكافوه عنّي
بالجنّة.
از محمد بن مسلم از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه
فرمود: هر گاه روز قيامت شود، خداى منزه و برتر از هر چيز امر فرمايد كه منادى ندا
كند: كجايند فقراء و نيازمندان، پس بايستند گروه بسيارى از مردم، پس خداوند
فرمايد: بندگان من، گويند لبيك اى پروردگار ما، پس بفرمايد: بدرستى كه من فقير و
نيازمند نگردانيدم شما را (در دنيا) از جهت خوارى و پستى شما نزد من، بلكه برگزيدم
فقر و نياز را براى شما از جهت چنين روزى، در صورت مردم نظر افكنيد، هر كس در باره
شما نيكى و احسانى كرده كه بجا نياورده آن را مگر در راه رضا و خوشنودى من، پس جزا
و پاداش دهيد او را ببهشت از طرف من.
##احداث العباد الذنوب
في الكافي: باب «الذنوب» عن العبّاس بن هلال الشامي مولى
لأبي الحسن موسى عليه السّلام، قال: سمعت الرضا عليه السّلام يقول: كلّما أحدث
العباد من الذنوب ما لم يكونوا يعملون، أحدث اللّه لهم من البلاء ما لم يكونوا
يعرفون.
از عباس بن هلال شامى بنده آزادشده حضرت موسى بن جعفر عليه
السّلام روايت شده كه گفت: از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: هر گاه
بندگان (خدا) گناهان تازه و نوى اختراع كنند (كه سابقه نداشته است) خداوند بر
ايشان بلاهاى تازهاى ايجاد فرمايد كه پيش از آن نديده بودند.
##تعليم الأولاد القرآن
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «تعليم الأولاد القرآن» عن
الأصبغ ابن نباتة، قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: إنّ اللّه ليهمّ بعذاب
أهل الأرض جميعا حتّى لا يحاشي منهم أحدا إذا عملوا بالمعاصي و اجترحوا السيّئات،
فإذا نظر إلى الشّيب ناقلي أقدامهم إلى الصّلوات، و الولدان يتعلّمون القرآن رحمهم
فأخّر ذلك عنهم.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: بدرستى كه خداوند اراده
ميفرمايد عذاب كردن تمامى و همگى اهل زمين را بطورى كه كسى از ايشان را (از عذاب
سالم و) بيرون نگذارد هنگامى كه آنان مرتكب گناهان و نافرمانيها شوند، و چون
مشاهده فرمايد پير مردانى را كه بسوى نمازها قدم برميدارند، و اطفالى را كه قرآن
ياد ميگيرند، رحم فرمايد ايشان را، پس بتأخير اندازد از آنان عذاب را.
##دخول أعمال البر مع المؤمن في قبره
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الصبر» عن أبي
سيّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا دخل المؤمن قبره، كانت الصلوة عن
يمينه و الزكوة عن يساره و البرّ مظلّ عليه، و يتنحّى الصبر ناحية، فإذا دخل عليه
المكان اللّذان يليان مسائلته، قال الصبر للصّلوة و الزكوة و البرّ: دونكم صاحبكم،
فإن عجزتم عنه فأنا دونه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر گاه مؤمن
داخل قبر خود شود، نماز در طرف راست و زكاة در طرف چپ و نيكى و احسان بالاى سر او
واقع شود، و صبر و شكيبائى در كنارى قرار گيرد، پس هر گاه داخل شوند بر او دو
فرشته اى كه عهده دار سؤال و پرسش از اويند، صبر و شكيبائى بنماز و زكاة و احسان
گويد: دريابيد صاحب خود را، پس اگر شما درمانديد من نزد او هستم (و كفايت ميكنم او
را).
##برّ بالوالدين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البرّ بالوالدين»
عن محمّد ابن مسلم، عن أبيجعفر عليه السّلام، قال: إنّ العبد ليكون بارّا بوالديه
في حياتهما، ثمّ يموتان فلا يقضى عنهما ديونهما و لا يستغفر لهما، فيكتبه اللّه
عاقّا؛ و إنّه ليكون عاقّا لهما في حياتهما غير بارّ بهما، فإذا ماتا قضى دينهما و
استغفر لهما، فيكتبه اللّه عزّ و جلّ بارّا.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بسا هست كه
بنده در حيات پدر و مادر خويش بايشان احسان و نيكىكننده است (تا اندازه اى كه از
او خوشنودند) و پس از مرگ ايشان بدهى آنان را ادا نميكند، و براى ايشان طلب آمرزش
نميكند؛ پس مىنويسد خداوند نام او را در زمره اشخاصى كه عاق پدر و مادرند؛ و بسا
هست كه بنده در زمان حيات پدر و مادر عاق آنهاست و احسانى بايشان ننموده، و پس از
آنكه از دنيا رفتند، قرض ايشان را ادا نموده و براى آنها طلب آمرزش ميكند، پس
مينويسد خداوند عز و جل نام او را در زمره اشخاصى كه بپدر و مادر احسانكننده و
نيكوكارند.
##صدق و أداء الأمانة
في الكافي: باب «الصدق و أداء الأمانة» قال أبو الوليد حسن
بن زياد الصيقل: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: من صدق لسانه زكى عمله، و من
حسنت نيّته زيد في رزقه، و من حسن برّه بأهل بيته مدّله في عمره.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه راستگو باشد زبان او،
عملش پاكيزه و قابل قبول شود، و كسى كه نيكو باشد قصد و نيت او (يعنى قصد اطاعت و
فرمانبردارى خداوند را داشته باشد و با خلق قصد خوشرفتارى و ترك خيانت كند و غش در
اعراض و اموال و غش در معاملات نداشته باشد) روزى او گشاده شود، و كسى كه احسانش
باهل و خانواده خود نيكو باشد، عمر او طولانى شود.
##الذّنب يحرم العبد الرزق
في الكافي: في ذلك الباب«باب الذنوب» عن محمّد بن مسلم، عن
أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: سمعته يقول: إنّ الذّنب يحرم العبد الرزق.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه گفت از آن حضرت
شنيدم كه ميفرمود: بدرستى كه گناه و معصيت، بنده را از روزيش محروم مىنمايد.
##انفاق المسلم على عياله
في أمالي الطّوسي (الجزء الثّالث عشر) عن عبد اللّه بن
مسعود، قال النّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إذا أنفق المسلم على أهله نفقة و
هو يحتسبها، كانت له صدقة.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر گاه انفاق كند
مسلمانى بر اهل خود چيزى را بقصد اجر و پاداش از خداوند، آن انفاق براى او صدقه
است (يعنى ثواب و پاداش صدقه دارد).
##وَلَوْلادَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ
في مجمع البيان: (سورة البقرة) ذيل تفسير قوله تعالى: وَ
لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ إلخ، و روى جابر بن عبد
اللّه، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنّ اللّه يصلح بصلاح
الرّجل المسلم ولده وولدولده وأهل دويرته ودويرات حوله، ولا يزالون في حفظ اللّه
مادام فيهم.
مجمع البيان ذيل تفسير فرموده خداى تعالى: وَ لَوْ لا
دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ الخ، از جابر بن عبد اللَّه روايت
كرده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: چون مرد مسلمانى صالح باشد،
خداوند فرزندان و فرزندان فرزندان و اهل خانه او و اهل خانههاى اطراف او را (ببركت
صالح بودن او) اصلاح فرمايد، و مادام كه او در ميان ايشانست در حفظ و پناه خدايند.
##حسن الخلق مع الناس
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع الناس»
(عيون الأخبار للصدوق) و بالأسناد (أي الأسناد السابق) قال: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: أقربكم منّي مجلسا يوم القيامة أحسنكم خلقا و خيركم
لأهله.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: نزديكترين شما بمن
از جهت منزلت و مقام در روز قيامت، نيكوترين شما است از حيث اخلاق، و بهترين شما
است براى اهل خانه خود (در رفتار و معاشرت با آنان).
##جلوس الإنسان دون مجلسه تواضعا
في الوسائل: باب «استحباب جلوس الإنسان دون مجلسه تواضعا»
عن مصعب بن شيبة، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إذا أخذ القوم
مجالسهم، فإن دعا رجل أخاه و أوسع له في مجلسه فليأته، فإنّما هي كرامة أكرمه بها
أخوه، و إن لم يوسّع له أخوه فلينظر أوسع مكان يجده فليجلس فيه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: هر گاه اهل مجلسى
در محل خود قرار گرفتند (و كسى وارد شد) اگر مردى (از آنها) برادر دينى خود را
بسوى خود بخواند و در مكانى كه نشسته جايى براى او باز نمود، پس اجابت كند و بسوى
او رود (و نزد او نشيند) زيرا آن احترامى است كه برادر دينى خود را بآن محترم
داشته، و اگر كسى (از آنها) جايى براى او باز نكرد، پس مشاهده كند هر جا محل بازى
براى نشستن يافت در آنجا بنشيند.
##العالم و المتعلّم
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «ثواب العالم و المتعلّم»
عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: إنّ الّذي يعلّم العلم منكم له
أجر مثل أجر المتعلّم، و له الفضل عليه، فتعلّموا العلم من حملة العلم، و علّموه
إخوانكم كما علّمكموه العلماء.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بدرستى كه
آن كس كه ياد ميدهد دانش را، از براى اوست اجر و ثواب يادگيرنده، و براى او ثوابى
برتر از ثواب اوست؛ پس ياد گيريد دانش را از اهل آن و ببرادران خود ياد دهيد همان
طورى كه دانشمندان بشما ياد داده اند.
##من تعلّم العلم و عمل به و علّم للّه
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «ثواب العالم و المتعلّم» عن
حفص بن غياث، قال: قال لي أبو عبد اللّه (ع): من تعلّم العلم وعمل به وعلّم للّه،
دعي في ملكوت السّموات عظيما، فقيل: تعلّم للّه وعمل للّه وعلّم للّه
از حفص بن غياث روايت شده كه حضرت صادق عليه السّلام بمن
فرمود: كسى كه ياد گيرد دانش را و بآن عمل كند و (ديگران را) براى خدا تعليم دهد،
در ملكوت آسمانها بزرگ خوانده شود، و گفته شود: براى خداوند ياد گرفته و براى
خداوند عمل كرده و براى خداوند ياد داده است.
##ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ
أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الذّنوب» عن هشام
بن سالم، عن أبي عبد اللّه(ع) قال: أما إنّه ليس من عرق يضرب، و لا نكبة و لا صداع
و لا مرض إلّا بذنب، و ذلك قول اللّه عزّ و جلّ في كتابه: وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ
مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ قال: ثمّ قال: و
ما يعفو اللّه أكثر ممّا يؤاخذ به.
از حضرت صادق(ع) روايت شده كه فرمود: آگاه باشيد كه نيست از
حركت و زدن رگى، و نه خوارى و ذلتى و نه دردسرى و نه بيمارى، مگر بواسطه گناهى؛ و
آن فرموده خداى با عزت و جلال است (در قرآن مجيد:) وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ
مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ و آنچه برسد بشما
از مصيبات و ناملايمات، پس در اثر آن چيزيست كه كسب نموده آن را دستهاى شما (يعنى
در اثر گناهان و كارهاى زشتى است كه از شما صادر شده است) و خداوند عفو و گذشت
ميفرمايد از بسيارى از گناهان شما؛ راوى گفت: سپس حضرت فرمود: آنچه خداوند عفو و
گذشت ميفرمايد، بيشتر است از آنچه مؤاخذه و عقوبت ميكند.
##الإبتداء بالبسملة مخلصا للّه
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الإبتداء بالبسملة
مخلصا للّه» الحسن بن عليّ العسكرى عليهما السّلام في تفسيره، عن آبائه، عن عليّ
عليه السّلام في حديث أنّ رجلا قال له: إن رأيت أن تعرّفني ذنبي الّذي امتحنت به
في هذا المجلس؛ فقال: تركك حين جلست أن تقول: بسم اللّه الرّحمن الرّحيم؛ إنّ رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم حدّثني عن اللّه عزّ و جلّ أنّه قال: كلّ أمر
ذي بال لا يذكر بسم اللّه فيه فهو أبتر.
حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير خود از پدران گراميش از
على عليه السّلام در ضمن حديثى نقل فرموده: مردى بحضرت عرض كرد: اگر صلاح دانيد
بمن بشناسانيد گناهى را كه در اين مجلس بسبب آن ببلا مبتلا شدم، فرمود: ترك نمودن
تو است هنگام نشستنت گفتن بسم اللَّه الرحمن الرحيم را، بدرستى كه رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله حديث كرد مرا از خداى با عزت و جلال كه فرمود: هر كار با ارزشى
كه بآن اهتمامى باشد و گفته نشود در (ابتداء) آن بسم اللَّه، پس آن كار ناتمام
خواهد بود (و خيرى در آن نيست).
##خوف و الرّجاء
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الخوف و الرّجاء»
عن إسحاق بن عمّار، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: يا إسحاق! خف اللّه
كأنّك تراه، و إن كنت لا تراه فإنّه يراك، فإن كنت ترى أنّه لا يراك فقد كفرت، و
إن كنت تعلم أنّه يراك ثمّ برزت له بالمعصية، فقد جعلته من أهون النّاظرين عليك.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اى اسحاق! از خداوند (آن
چنان) بترس كه گويا او را مشاهده ميكنى، و اگر تو او را نمىبينى پس همانا او ترا
مىبيند، پس اگر عقيده مند باشى كه او تو را نمىبيند پس بتحقيق كه كافر شدى
(بخداوند) و اگر ميدانى كه او ترا مىبيند و مع ذلك بمعصيت و نافرمانى با او
مبارزه كردى بتحقيق قرار دادى او را از پست ترين نظركنندگان بسوى خود.
##من لم يحاسب نفسه في كلّ يوم
في الكافي: باب «محاسبة العمل» عن إبراهيم بن عمر اليماني،
عن أبي الحسن الماضي صلوات اللّه عليه، قال: ليس منّا من لم يحاسب نفسه في كلّ يوم،
فإن عمل حسنا استزاد اللّه، و إن عمل سيّئا استغفر اللّه منه و تاب إليه.
از حضرت موسى بن جعفر صلوات اللَّه عليه روايت شده كه
فرمود: از ما (يعنى از پيروان ما) نيست كسى كه حساب نفس خويش را هر روز نرسد، پس
اگر كار خيرى بجا آورده بخواهد از خدا زيادتى آن را، و اگر كار زشتى مرتكب شده، از
خداوند طلب آمرزش كند از آن عمل و بسوى او توبه و بازگشت نمايد.
##مداراة النّاس
في الكافي: باب «المداراة» عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد
اللّه عليه السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: أمرني ربّي
بمداراة النّاس كما أمرني بأداء الفرائض.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: پروردگار من مرا
امر فرمود كه با مردم برفق و مدارا رفتار نمايم، همان قسم كه باداء واجبات مرا امر
فرمود.
##هل أحد خير منّا؟
في أمالي الطّوسي: (الجزء الرابع عشر) عن عبد اللّه بن
محيريز قال: قلت لرجل من أصحاب النّبي (قال الأوزاعي حسبت أنا أنّه يكنّى أبا
جمعة) حدّثنا حديثا سمعته من رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم، قال:
لاحدثنّك حديثا جيّدا؛ تغذّينا يوما مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم و
معنا أبو عبيدة الجرّاح، فقلنا يا رسول اللّه! هل أحد خير منّا؟ أسلمنا معك و
جاهدنا معك، قال: بلى، قوم من امّتى يأتون من بعدكم فيؤمنون بي.
از عبد اللَّه بن محيريز ر و ا يت شده كه گفت به مر د ى ا ز
ا صحاب پيغمبر (صلی ا لله علیه و آ له) گفتم : (ا و ز ا عى گفت چنين
گمان د ا ر م آ ن شخص كه ا ز ا صحاب نبى ا كر م است كنيه ا ش ا با جمعه ا ست)
خبر د ه مر ا به خبر ى كه ا ز ر سو ل خد ا صلّى ا للَّه عليه و آ له شنيد ه ا ى ؛
گفت ا لبته خبر ميد هم تر ا به خبر نيكو ئى : ر و ز ى با ر سو ل خد ا صلّى ا للَّه
عليه و آ له مشغو ل غذ ا خو ر د ن بو د يم ، د ر حالى كه ابو عبيده جراح هم با ما
بود، پس عرضكرديم اى رسول پروردگار! آيا كسى بهتر از ما هست؟ اسلام آورديم بتو و
در راه خدا بهمراهى تو جهاد نموديم؛ فرمود: آرى، گروهى است از امت من كه بعد از
شما مىآيند و بمن ايمان مىآورند.
##فقراء المسلمين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «فضل فقراء
المسلمين» عن مفضّل بن عمر، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه جلّ
ثناؤه ليعتذر إلى عبده المؤمن المحوج في الدّنيا كما يعتذر الأخ إلى أخيه، فيقول:
و عزّتي و جلالي! ما أحوجتك في الدّنيا من هوان كان بك عليّ، فارفع هذا السّجف
فانظر إلى ما عوّضتك من الدّنيا، قال: فيرفع فيقول: ما ضرّني ما منعتني مع ما
عوّضتني.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بدرستى كه
خداوند (روز قيامت) از بنده مؤمن خود كه در دنيا فقير و نيازمند بوده عذر خواهى
ميكند همان قسم كه برادر از برادر خود عذر خواهى ميكند؛ پس ميفرمايد: بعزت و جلال
خودم سوگند محتاج و نيازمند قرار ندادم ترا در دنيا از جهت خوارى و پستى تو نزد
من، پس بلند كن اين پرده را (يعنى پرده و حجاب بهشت كه از غير اهل آن پوشيده و غير
مشهود است) و نظر كن بآنچه عوض قرار دادم در اين عالم جهت تو از (محروميت از
نعمتها و زينتهاى) دنيا، حضرت فرمود: پس بلند ميگرداند آن پرده را و عرض ميكند
(پروردگارا) زيان نرساند مرا آنچه منع فرمودى از من (در دنيا) با آنچه براى من عوض
قرار دادى (در آخرت).
##إلحاح الشيعة على اللّه في طلب الرّزق
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «فضل فقراء
المسلمين» عن مفضّل، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: لو لا إلحاح هذه الشيعة
على اللّه في طلب الرّزق، لنقلهم من الحال الّتي هم فيها إلى ما هو أضيق منها.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اگر نبود اصرار و پافشارى
شيعه بر خدا در طلب رزق و روزى از خدا، هر آينه خداوند آنها را از اين حال (يعنى
تنگى معيشت) كه در آن هستند بحال سختترى منتقل ميفرمود.
##فی معنی عبس وتولّی
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «فضل فقراء
المسلمين» عن عثمان بن عيسى، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: جاء
رجل موسر إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم نقيّ الثّوب، فجلس إلى رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم، فجاء رجل معسر درن الثّوب، فجلس إلى جنب الموسر،
فقبض الموسر ثيابه من تحت فخذيه، فقال له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
أخفت أن يمسّك من فقره شيء؟ قال: لا، قال: فخفت أن يصيبه من غناك شيء؟ قال: لا،
قال: فخفت أن يوسخ ثيابك؟ قال: لا، قال: فما حملك على ما صنعت؟ فقال: يا رسول
اللّه! إنّ لي قرينا يزيّن لي كلّ قبيح و يقبّح لي كلّ حسن، و قد جعلت له نصف
مالي، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم للمعسر: أ تقبل؟ قال: لا، فقال
له الرّجل: و لم؟ قال: أخاف أن يدخلني ما دخلك.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: مرد توانگرى
كه لباس پاك و پاكيزه اى در برداشت برسول خدا(ص) وارد شد و نزد آن حضرت نشست، پس
از آن مرد تهى دستى كه لباس چركينى در برداشت وارد شد و نزد مرد توانگر نشست، شخص
توانگر جامههاى خود را كه مقدارى از آن زير زانوى مرد تهى دست واقع شده بود بيرون
كشيد، رسول خدا(ص) (براى تهذيب اخلاق آن مرد توانگر) باو فرمود: آيا ترسيدى كه از
فقر و تهى دستى او چيزى بتو رسد؟ عرضكرد: نه، فرمود: پس ترسيدى كه از غنا و ثروت
تو چيزى باو رسد؟ عرضكرد: نه، فرمود: پس ترسيدى كه لباسهاى تو (در اين مدت كم)
چركين شود؟ عرضكرد: نه، فرمود: پس چه واداشت ترا بر آنچه بجا آوردى؟ عرضكرد: اى
رسول خدا! براى من يار بديست كه جلوه و زينت ميدهد در نظر من هر چيز زشتى را، و
زشت ميگرداند در نظر من هر چيز خوبى را، و بتحقيق كه قرار دادم براى او نصف مالم
را (تا جبران كند اهانتى را كه باو نمودم) رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بمرد تهى
دست فرمود: آيا قبول ميكنى؟ عرضكرد: نه، مرد توانگر گفت: براى چه قبول نميكنى؟
گفت: ميترسم كه داخل شود بر من آنچه بر تو داخل شده است (از عجب و تكبر و قرين بد
كه شيطان است).
##لك بكلّ ما تراه فلا تقدر على شرائه حسنة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «فضل فقراء
المسلمين» عن محمّد بن الحسين بن كثير الخزّاز، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام،
قال: قال لي: أما تدخل السّوق؟ أما ترى الفاكهة تباع والشيء ممّا تشتهيه؟ فقلت:
بلى، فقال: أما إنّ لك بكلّ ما تراه فلا تقدر على شرائه حسنة.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه گفت آن حضرت بمن
فرمود: آيا داخل بازار نميشوى؟ آيا مشاهده نميكنى ميوههائى را كه خريد و فروش
مىشود و چيزهاى ديگرى كه نفس تو بآنها راغب و مايل است؟ عرضكردم:چرا، فرمود: آگاه
باش كه براى تواست بهرچه مشاهده كنى وتواناى برخريد آن نباشى حسنه و اجرى.
##فقراء المسلمين يتقلّبون في رياض الجنّة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «فضل فقراء
المسلمين» عن ابن أبي يعفور، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: إنّ فقراء
المسلمين (في بعض النسخ: فقراء المؤمنين) يتقلّبون في رياض الجنّة قبل أغنيائهم
بأربعين خرّيفا، ثمّ قال: سأضرب لك مثل ذلك، إنّما مثل ذلك مثل سفينتين مرّ بهما
على عاشر فنظر في إحديهما فلم ير فيها شيئا فقال: اسربوها، و نظر في ا [لا] خرى
فإذا هي موقورة (في بعض النسخ: موقّرة) فقال: إجسوها.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بدرستى كه
فقرا و نيازمندان مسلمانان (در بعض نسخههاست: فقراء مؤمنين) مشغول گردش و تفرج در
باغهاى بهشتند پيش از اغنيا و توانگران از آنان به چهل سال (خريف به چهل سال و
هفتاد سال و زائد بر اينها نيز معنى شده) پس از آن فرمود: مثل و مانند آن را براى
تو بياورم، مثل فقير و غنى مؤمن، مثل دو كشتى است كه آنها را از جلو باجگيرى
بگذرانند، باجگير در يكى از آنها نظر كند و چيزى (از اموال) در آن نيابد پس گويد
آن را رها نمائيد، و بديگرى نظر كند در حالى كه پر (از اجناس) است پس گويد آن را
بازداشت نمائيد.
##عظنا و أوجز
في الكافي: باب «محاسبة العمل» عن يعقوب بن يزيد، عمّن
ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: قيل لأمير المؤمنين عليه السّلام: عظنا
و أوجز، فقال: الدّنيا حلالها حساب و حرامها عقاب، و أنّى لكم بالرّوح و لمّا
تأسوا بسنّة نبيّكم؟ تطلبون مايطغيكم ولا ترضون ما يكفيكم.
بامير المؤمنين عليه السّلام عرض شد كه پند و اندرز ده ما
را ببيان كوتاه و مختصرى، حضرت فرمود: در حلال دنيا حساب و در حرام آن عقابست، و
كجا خواهد بود براى شما راحتى و آسايشى در آخرت در حالى كه به رويه و دستور پيغمبر
خود عمل و اقتدا ننمودهايد؟ طلب ميكنيد چيزى را كه متجاوز و سركش ميكند شما را، و
راضى و خوشنود نيستيد بآنچه كفايت ميكند شما را.
##سعى في حاجة المؤمن
في الكافي: باب «السعى في حاجة المؤمن» عن معمّر بن خلّاد،
قال: سمعت أبا الحسن عليه السّلام يقول: إنّ للّه عبادا في الأرض يسعون في حوائج
الناس، هم الآمنون يوم القيامة، و من أدخل على مؤمن سرورا فرح اللّه [فرّج اللّه-
خ ل] قلبه يوم القيامة.
از معمر بن خلاد روايت شده كه از حضرت موسى بن جعفر(ع)
شنيدم كه ميفرمود: از براى خدا بندگانى است در روى زمين كه كوشش ميكنند در حاجت و
نيازهاى مردم، ايشانند اشخاصى كه روز قيامت بيم و هراسى (از عذاب) ندارند، و كسى
كه داخل گرداند در(دل)مؤمنى سروروخوشحالى را (يعنى هم و اندوه او را برطرف كند يا
گرسنگى او را رفع كند يا حاجت و نياز او را برآورد) خداوند قلب او را در روز قيامت
خوشحال گرداند (خداوند دل او را از غم و اندوه روز قيامت برهاند-نسخه بدل).
##من يزرع خيرا ومن يزرع شرّا
في الكافي: باب «محاسبة العمل» عن ابن فضّال، عمّن ذكره، عن
أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: إنّكم في آجال مقبوضة و أيّام معدودة، و الموت
يأتي بغتة، من يزرع خيرا يحصد غبطة، و من يزرع شرّا يحصد ندامة، و لكلّ زارع ما
زرع، و لا يسبق البطيء منكم حظّه، و لا يدرك حريص ما لم يقدّر له، من اعطى خيرا
فاللّه أعطاه، و من وقى شرّا فاللّه وقاه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بدرستى كه
شما در يك زمانها و مدتهائى هستيد كه جمع كرده خواهد شد و بپايان خواهد رسيد، و
مرگ، ناگهان بر شما وارد مىشود، هر كسى كه كشت نمايد خير و خوبى را، درو ميكند
چيزى را كه ديگران مثل آن را آرزو ميكنند، و كسى كه كشت نمايد شر و بدى را، درو
ميكند ندامت و پشيمانى را، و براى هر كشتكننده است آنچه كشت نموده. و پيشى گرفته
نشود بر بهره و نصيب كند رو از شما (يعنى آنچه مقدر شده از روزى براى هر كس باو
خواهد رسيد) و نمييابد كسى كه داراى حرص و طمع است چيزى را كه مقدر نشده براى او،
و كسى كه باو خير و خوبى رسيده خداوند باو عطا فرموده، و كسى كه از شر و بدى در
امان بوده خداوند او را از آن شر و بدى حفظ نموده.
##سعى في حاجة المؤمن
في الكافي: باب «الكبائر» عن داود، قال: سألت أبا عبد اللّه
عليه السّلام عن قول رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إذا زنى الرّجل
فارقه روح الايمان؛ قال: فقال: هو مثل قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لا تَيَمَّمُوا
الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ ثمّ قال: غير هذا أبين منه، ذلك قول اللّه عزّ و
جلّ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ هو الّذي فارقه.
از داود روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام سؤال
نمودم از فرموده رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كه هر گاه زنا كند مردى، روح
ايمان از او جدائى و مفارقت ميكند (راوى) گفت حضرت فرمود: فرموده رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله مانند فرموده خداست در قرآن: وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ
مِنْهُ تُنْفِقُونَ (و قصد نكنيد از اموالى كه كسب نموده و داراى آن هستيد مانده و
پست آن را كه (در راه خدا) انفاق كنيد؛ وجه مناسبت آيه شريفه با فرموده رسول خدا
اينست كه همان طورى كه شخص هر گاه چيزهاى ردى و پست را در راه خدا انفاق نمود ثواب
و پاداش مختصرى براى انفاق اوست ولى بهره كامل از آن نميبرد، همين قسم است كسى كه
زنا كرد ايمان ضعيف و ناچيزى براى او باقى مانده و كمال آن از بين ميرود. يا مقصود
اينست كه براى شخص زناكننده صورت ايمانى باقيست و روح ايمان در او نيست همان قسم
كه در انفاق چيزهاى ردى و پست، در ظاهر انفاقى مشاهده مىشود) سپس حضرت فرمود: غير
اين آيه شباهتش با فرموده رسول خدا واضحتر است و آن فرموده خداوند در قرآنست: وَ
أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ (و توانائى بخشيد مؤمنين را بقوى گردانيدن روح ايمانى
آنان بزياد نمودن عرفان و دانش ايشان) همان روح است كه بواسطه زنا كردن از شخص
مؤمن جدا مىشود (و چنانچه در مجمع البيان هم هست: مراد از روح ايمان مرتبه كامله
آنست كه نسبت آن بايمان نسبت روح با جسد است).
##سعى في حاجة المؤمن
في الكافي: باب «السعى في حاجة المؤمن» عن ابن سنان، قال:
قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: قال اللّه عزّ و جلّ: الخلق عيالي، فأحبّهم إلىّ
ألطفهم بهم و أسعاهم في حوائجهم.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خداى با عزت و جلالت فرمود:
مخلوقات عيالات منند (يعنى همان طورى كه هر كس متكفل معاش عيالات خود است منهم
نيازمنديهاى ايشان را بر مىآورم) و محبوبترين ايشان نزد من كسى است كه لطف
ومهربانى اوبمخلوق ازديگران بيشتروسعى وكوشش اودرنيازمنديهاى آنان زيادتر باشد.
##ثلاث دعوات لا تحجبنّ
في أمالي الطّوسي: (الجزء العاشر) و بهذا الأسناد قال: قال
الصادق عليه السّلام: ثلاث دعوات لا تحجبنّ عن اللّه تعالى: دعاء الوالد لولده إذا
برّه، و دعوته عليه إذا عقّه؛ و دعاء المظلوم على ظالمه، و دعاؤه لمن انتصر له
منه؛ و رجل مؤمن دعا لأخ له مؤمن و اساه فينا، و دعاؤه عليه إذا لم يواسه مع
القدرة عليه و اضطرار أخيه إليه.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: سه دعاء است كه مانعى براى
آنها از اجابت پروردگار متعال نيست: دعاى پدر در باره فرزندش هنگامى كه او بپدرش
نيكى و احسان نمايد، و نفرين او در باره فرزندش هر گاه او نسبت بپدر كارى نمايد كه
موجب عاق او گردد (يعنى كارى كند كه قلب او را از خود برنجاند) و نفرين مظلوم بر
كسى كه باو ظلم كرده، و دعاى او در باره كسى كه انتقام كشيده از ظالم براى مظلوم؛
و دعاى مرد مؤمن در باره برادر دينى خود كه او را در راه محبت و دوستى ما بمال خود
يارى نموده است؛ و نفرين وى در باره او هر گاه او را بمال خود يارى نكند با توانا
بودن بر يارى نمودن او و مضطر بودن برادر دينى بآن كمك.
##تكريم أسماء الله تعالى
في مجموعة الورّام: باب «الأسماء و الكنى و الألقاب» أنس،
عن رسول اللّه(ص): من رفع قرطاسا من الأرض مكتوبا عليه: بسم اللّه الرّحمن
الرّحيم، إجلالا للّه و لإسمه من أن يداس، كان عند اللّه من الصّديقين و خفّف عن
والديه و إن كانا مشركين.
انس از رسول خدا(ص)روايت كرده (كه فرمود:) كسى كه پاره
كاغذى را از روى زمين بردارد كه در آن بسم اللَّه الرحمن الرحيم نوشته شده باحترام
ذات مقدس پروردگار و نام مبارك او از جهت اينكه مبادا پاىكوب شود، نزد خداوند از
جمله اهل خير و صلاح و راستگويان باشد و عذاب از پدر و مادر او تخفيف داده شود اگر
چه مشرك باشند.
##سكرات الموت
في أمالي الطوسي: (الجزء الخامس عشر) عن الحسن بن عليّ بن
أبي حمزة: قال: أخبرني داود بن كثير الرّقي، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام
يقول: من أحبّ أن يخفّف اللّه عزّ و جلّ عنه سكرات الموت فليكن لقرابته وصولا و
بوالديه بارّا، فإذا كان كذلك هوّن اللّه عزّ و جلّ عليه سكرات الموت، و لم يصبه
في حياته فقر أبدا.
از حسن بن على بن ابى حمزه روايت شده كه گفت: داود بن كثير
رقى بمن خبر داد و گفت شنيدم از حضرت صادق(ع) كه ميفرمود: كسى كه دوست دارد خداوند
سكرات مرگ را بر او سبك گرداند، پس بايد بسيار صله ارحام و خويشان خود كند، و بپدر
و مادر خود احسان و نيكى نمايد، و هر گاه چنين كند آسان گرداند خداوند بر او
سختيهاى مرگ را، و تا زنده است هيچ گاه فقر و بىچيزى باو نرسد.
##صبر في المصيبات
في جواهر السنيّة: باب «سيّدنا خاتم الأنبياء صلّى اللّه
عليه و آله و سلم» عن أنس، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: قال
اللّه عزّ و جلّ: إذا وجّهت إلى عبد من عبادي مصيبة في بدنه أو ماله أو ولده، ثمّ
استقبل ذلك بصبر جميل، إستحييت منه يوم القيامة أن أنصب له ميزانا أو أنشر له
ديوانا.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداى با عزت و
جلالت فرموده: هر گاه متوجه نمودم بسوى بنده اى از بندگان خويش بلا و مكروهى را
در بدن يا مال يا فرزندان او، سپس (آن بنده) استقبال كرد آن را بصبر و شكيبائى
نيكوئى، حيا ميكنم از او در روز قيامت از اينكه بپا دارم براى او ميزانى، يا باز
نمايم نامه عملش را (يعنى باز كنم دفتر اعمال او را، چون پروردگارازعروض حالات از
قبيل حياوخوف واميدوارى منزه است لذا امثال اين الفاظ كه باونسبت داده مىشودمقصود
نتيجه آن حالات است ودراينجا مراد از حيا ترك عذابست).
##سوء الخلق
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «سوء الخلق» عن سيف
بن عميرة، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ سوء الخلق ليفسد
الايمان كما يفسد الخلّ العسل.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بد اخلاقى
فاسد و تباه گرداند ايمان را همچنان كه سركه عسل را ضايع گرداند (يعنى همان طور كه
مقدار زيادى از سركه را در عسل ريزند حلاوت آن را ميبرد، بد خلقى هم محبوبيت مؤمن
را ميبرد و مبدل بعداوت مينمايد). من نديدم در جهان جستجو - هيچ اهليت به از خلق
نكو.
##أنسك النّاس نسكا
في الكافي: (كتاب ايمان و كفر) باب «الإهتمام بامور
المسلمين و النصيحة لهم» قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: أنسك
النّاس نسكا أنصحهم جيبا و أسلمهم قلبا لجميع المسلمين.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: عابد و زاهدترين
مردم از حيث زهد و عبادت كسى است كه پاكدلتر از ديگران باشد (يعنى بىغل و غشتر
باشد) و قلبش سالمتر از ديگران باشد (يعنى خالى از كينه و حسد و مانند آن باشد)
براى تمام مسلمانان.
##خیراخلاق الدنیا والآخره
في الكافي: (كتاب ايمان و كفر) باب «العفو» عن أبي إسحاق
السّبيعي رفعه، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: ألا أدلّكم على
خير أخلاق الدّنيا و الآخرة؟ تصل من قطعك، و تعطي من حرمك، و تعفو عمّن ظلمك.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: آگاه باشيد
راهنمائى ميكنم شما را به بهترين اخلاق دنيا و آخرت (بهترين اخلاق اينست كه)
پيوستگى كنى با كسى كه رشته خويشى و محبت خود را با تو قطع كرده، و عطا كنى كسى را
كه ترا از عطاى خويش محروم كرده، و گذشت كنى از كسى كه بر تو ظلم كرده.
##أبى اللّه لصاحب الخلق السيّء بالتوبة
في الكافي: (كتاب ايمان و كفر) باب «سوء الخلق» عن
السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله
و سلم: أبى اللّه عزّ و جلّ لصاحب الخلق السيّء بالتوبة، قيل: و كيف ذاك يا رسول
اللّه؟ قال: لأنّه إذا تاب من ذنب وقع في ذنب أعظم منه.
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: خداوند با عزت
و جلالت قرار نداده براى شخص بد خلق ثبات بر توبه را، بآن حضرت عرض شد: براى چه؟
فرمود: زيرا هر گاه كه از گناهى توبه نمود واقع مىشود در گناهى بزرگتر از آن
(بجهت اينكه اين خوى بد ملكه و عادت او شده و اگر از گناهى توبه نمايد مانند آن
گناه را مرتكب شود، پس هم گناه كرده و هم توبه خود را شكسته است).
##إهتمام بامور المسلمين
في الكافي: (كتاب ايمان و كفر) باب «الإهتمام بامور
المسلمين و النصيحة لهم» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من أصبح لا يهتمّ بامور المسلمين فليس
بمسلم.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه صبح كند در
حالى كه براى امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد مسلمان (كامل) نيست (يعنى اگر بتواند
و قدرت داشته باشد كه از مسلمانان دستگيرى كند و حوائج آنها را برآورد ولى با وجود
قدرت اقدام ننمايد).
##إصلاح بين النّاس
في الكافي: (كتاب ايمان و كفر) باب «الإصلاح بين النّاس» عن
مفضّل، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إذا رأيت بين اثنين من شيعتنا
منازعة فافتدها من مالي.
حضرت صادق عليه السّلام فرموده: هر گاه بين دو نفر از
شيعيان من نزاعى مشاهده كردى سازش بده آن را بمال من.
##المراء و الخصومة
في الكافي: (كتاب ايمان وكفر) باب «المراء و الخصومة و
معاداة الرّجال» عن أحمد بن أبي عبد اللّه، عن بعض أصحابه رفعه، قال: قال أبوعبد
اللّه عليه السّلام: من زرع العداوة حصد ما بذر.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه تخم عداوت و دشمنى را
(در دلها) بكارد، درو ميكند آنچه را كه كشت نموده است.
##شحناء الرّجال و عداوتهم
في الكافي: (كتاب ايمان و كفر) باب «المراء و الخصومة و
معاداة الرّجال» عن عمر بن يزيد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: ما كان جبرئيل عليه السّلام يأتيني إلّا قال:
يا محمّد! (ص) إتّق شحناء الرّجال و عداوتهم.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هيچ زمانى جبرئيل
بر من نازل نشد مگر اينكه گفت: اى محمد! بپرهيز از كينهتوزى و دشمنى با مردان.
##اللّه إذا أحبّ عبدا إبتلاه
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) قال النبيّ صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: إنّ اللّه إذا أحبّ عبدا إبتلاه ليسمع تضرّعه.
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بدرستى كه
خداوندهرگاه دوست بداردبندهایرا، اوراببلائى گرفتارسازدتاناله وزارى اورا
بشنود.
##كلّ عين باكية يوم القيامة
في الكافي: (كتاب الدّعاء) باب «البكاء» عن صالح بن رزين و
محمّد بن مروان و غيرهما، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كلّ عين باكية يوم
القيامة إلّا ثلاثة، عين غضّت عن محارم اللّه، و عين سهرت في طاعة اللّه، و عين
بكت في جوف اللّيل من خشية اللّه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر چشمى روز
قيامت (جهت گرفتارى صاحب خود بشكنجه و عذاب) گريانست مگر سه چشم: چشمى كه پوشيده
شود از آنچه خداوند (نظر كردن بآن را) حرام فرموده، و چشمى كه در راه رضاى خداوند
شب بيدار باشد (يعنى در اطاعت خداوند و انجام كارهاى خير بيدار است) و چشمى كه در
دل شب از ترس خدا اشگ بريزد.
##فضل البكاء و ذمّ جمود العين
في المجلّد التاسع عشر من البحار: باب «فضل البكاء و ذمّ
جمود العين» (الخصال) عن ابن عبّاس، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: سبعة في ظلّ عرش اللّه عزّ و جلّ يوم لا ظلّ إلّا ظلّه: إمام عادل؛ و شابّ
نشأ في عبادة اللّه عزّ و جلّ؛ و رجل تصدّق بيمينه فأخفاه عن شماله؛ و رجل ذكر اللّه
عزّ و جلّ خاليا ففاضت عيناه من خشية اللّه؛ و رجل لقى أخاه المؤمن فقال: إنّي
لاحبّك في اللّه عزّ و جلّ؛ و رجل خرج من المسجد و في نيّته أن يرجع إليه، و رجل
دعته امرأة ذات جمال إلى نفسها، فقال: إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هفت طايفه اند (از
مردم) كه در سايه عرش پروردگارند روزى كه سايه اى جز سايه عرش خدا نيست (سايه
عرش كنايه از آسايش و راحتيست) پيشوائى كه بين مردم بعدل و داد رفتار نموده؛
جوانى كه در عبادت و پرستش خداوند نشو و نما كرده (يعنى جوانى خود را صرف عبادت
خدا نموده) مردى كه بدست راست خود صدقه اى بدهد و آن را از دست چپ خويش پوشيده
دارد (يعنى پنهانى صدقه دهد و كسى از دادن صدقه او مطلع نگردد) مردى كه ياد خدا
كند در حال خلوت و تنهائى و اشك ديدگان او از ترس خدا جارى شود؛ مرديكه ملاقات كند
برادر مؤمن خود را پس باو بگويد من ترا دوست دارم در راه رضاى خدا؛ مردى كه بيرون
رود از مسجد در حالى كه قصدش اين باشد كه بمسجد برگردد؛ مرديكه بخواند او را بسوى
خود زنى كه صاحب جمالست (از راه حرام) و آن مرد (اجابت نكند آن زن را) در جواب او
گويد: من ميترسم خدائى را كه پروردگار عالميانست.
##من رضي من اللّه بالقليل
في أمالي الطّوسي: (الجزء الرابع عشر) عن سعيد بن مسلم، عن
عليّ بن الحسين، عن أبيه، عن عليّ عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: من رضي من اللّه بالقليل من الرّزق، رضي اللّه منه بالقليل من العمل،
و إنتظار الفرج عبادة.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: كسى كه از خداوند
بروزى كمى راضى و خوشنود باشد خداوند از عمل اندك او راضى خواهد بود، و انتظار فرج
(يعنى فرج آل محمد صلّى اللَّه عليه و آله كه ظهور امام زمان عليه السّلام و اصلاح
امور ميباشد) ثواب عبادت را دارد.
##خوف و الرجاء
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) قال: (يعني مجاهد) دخل
النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم على شابّ و هو في الموت، فقال: كيف تجدك؟ قال:
أرجو اللّه يا رسول اللّه و أخاف ذنوبي، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: لا يجتمعان في قلب عبد في مثل هذا الموطن إلّا أعطاه اللّه ما يرجو و آمنه
ممّا يخاف.
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله بر جوانى وارد شد كه در
حال نزع و جان دادن بود، باو فرمود: چگونه خود را (در اين حال) مىيابى؟ عرضكرد:
اى رسول خدا! برحمت پروردگار اميدوار و از گناهان خويش خائف و ترسانم، رسول خدا
صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بيم و اميد جمع نميشود در دل بنده اى در چنين
حال،مگرآنكه عطافرمايداوراخداوندآنچه اميد داردوايمن گرداند او را از آنچه ميترسد.
##سؤال من الله بعد صلاة الجماعة
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) أبو سعيد الخدري، قال:
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنّ اللّه عزّ و جلّ يستحيي من عبده
إذا صلّى في جماعة ثمّ سأله حاجة أن ينصرف حتّى يقضيها.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بدرستى كه خداى با
عزت و جلالت حيا ميفرمايد از بنده خود هر گاه بجماعت نماز گذارد پس از آن از
خداوند حاجت و نيازى را مسألت نمايد اينكه منصرف شود بدون قضا و برآورده شدن حاجتش
تا آنكه خداوند برآورد حاجت و مطلبش را (مراد از حيا كه نسبت بخداوند داده مىشود
نتيجه آنست كه قضاى حاجت بنده و نوميد نكردن او است).
##من خزن لسانه ستر اللّه عورته
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: من خزن لسانه ستر اللّه عورته، ومن كفّ غضبه كفّ اللّه عنه عذابه، ومن
اعتذرإلى اللّه عزّوجلّ قبل عذره و تجاوز عنه.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: كسى كه زبان خود
را (از گفتار بد) نگاهدارى كند، خداوند بپوشاند عورت او را (مراد از عورت چيزهائى
است كه شخص ميل ندارد ديگران بر آن آگاه شوند) و كسى كه جلوى غضب خود را بگيرد حفظ
نمايد خداوند او را از عذاب خويش، و كسى كه عذرخواهى نمايد (از گناهان خود) بسوى
پروردگار با عزت و جلال، خداوند عذر او بپذيرد و از او درگذرد.
##أعظم الناس همّا المؤمن
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: أعظم الناس همّا المؤمن الّذي يهتمّ لدنياه و آخرته.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: بزرگترين مردم
از جهت فكر و انديشه، شخص با ايمانى است كه مىانديشد و اهتمام ميورزد براى تأمين
معاش و زندگانى دنيا و آخرت خود.
##من صلّى ركعتين في خلاء
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و عنه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم أنّه قال: من صلّى ركعتين في خلاء لا يراه إلّا اللّه عزّ و جلّ و
الملائكة، كانت له برائة من النّار.
از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرمود: كسى
كه دو ركعت نماز در خلوت و پنهانى بجاى آورد كه نه بيند او را جز خداوند با عزت و
جلال و فرشتگان، براى اوست بيزارى از آتش.
##في الاستغفار
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: أكثروا من الاستغفار، فإنّ اللّه عزّ و جلّ لم يعلّمكم الإستغفار إلّا
و هو يريد أن يغفر لكم.
از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرموده: بسيار
استغفار و طلب آمرزش نمائيد، زيرا خداى با عزت و جلال ياد نداده بشما استغفار را
مگر اينكه اراده فرموده كه بيامرزد شما را.
##إذا كان للرجل على أخيه دين
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: إذا كان للرجل على أخيه دين فأخّره إلى أجل، كان له صدقة، فإن أخّره
بعد أجله، كان له بكلّ يوم صدقة.
از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرمود: هر
گاه مردى از برادر دينى خويش طلبى داشته باشد و آن طلب را تا زمان معينى بتأخير
بيندازد، براى او (اجر و پاداش) صدقه است، و اگر پس از رسيدن مدت، مطالبه خود را
بتأخير اندازد براى او جهت هر روز آن (اجر و پاداش) صدقه است.
##ألا كلّكم راع
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: ألا كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيّته، فالأمير على النّاس راع و هو
مسؤول عن رعيّته، و الرّجل راع على أهله بيته و هو مسؤول عنهم، و المرأة راعية على
أهل بيت بعلها و ولده و هى مسؤولة عنهم، و العبد راع على مال سيّده و هو مسؤول
عنه؛ ألا فكلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيّته.
از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرموده: آگاه
باشيد تمام شما موظف به نگهبانى و مراقبت هستيد، و همه شما از رعايا و آنان كه بر
ايشان تسلط و قدرت داريد پرسش ميشويد (يعنى روز قيامت) پس امير و فرمانده بر مردم
مراقب و نگهبانست و از رعاياى او از وى پرسش مىشود؛ و مرد بر اهل خانه خود مراقب
و نگهبانست و از خانواده او از وى پرسش مىشود؛ و زن بر اهل خانه شوهر خويش مراقب
و نگهبانست و از اهل خانه شوهر و فرزندانش پرسش مىشود؛ و بنده بر مال مولاى خود
مراقب و نگهبانست و از مال مولاى او از وى پرسش مىشود؛ آگاه باشيد، پس تمام شما
نگهبانانيد و تمامى شما از رعاياى خود پرسش ميشويد.
##إذا أراد اللّه بقوم خيرا
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و عنه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: إذا أراد اللّه عزّ و جلّ بقوم خيرا أهدى إليهم هديّة؛ قيل: و ما تلك
الهديّة يا رسول اللّه صلّى اللّه عليك؟ قال: الضّيف ينزل برزقه و يرحل و قد غفر
لأهل المنزل.
از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرمود: هر
گاه اراده فرمايد خداوند با عزت و جلال بجماعتى خيرى را، بايشان هديه اى عطا
ميفرمايد، عرض شد: چيست آن هديه، اى رسول خدا درود خداوند بر تو؟ فرمود: ميهمانست
كه وارد مىشود با روزى خود و كوچ ميكند در حالى كه گناه اهل منزل آمرزيده شده.
##صدقة يحبّها اللّه و رسوله؟
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) أبو أيّوب الأنصاري،
قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: يا أبا أيّوب! ألا اخبرك و
أدلّك على صدقة يحبّها اللّه و رسوله؟ تصلح بين النّاس إذا تفاسدوا و تباعدوا.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: اى ابا ايوب! آگاه
باش، دلالت و راهنمائى ميكنم ترا بصدقهاى كه دوست ميدارد آن را خدا و رسول او (آن
صدقه اينست كه) سازش دهى بين مردم را هر گاه اختلاف و دشمنى بين آنان باشد و از يك
ديگر دورى كنند.
##لايزال النّاس بخير
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: لا يزال النّاس بخير ما لم يستعجلوا، قيل: يا رسول اللّه صلّى اللّه
عليك، و كيف يستعجلون؟ قال: يقولون: دعونا فلم يستجب لنا.
از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرموده: هميشه
مردم در خير و سعادت باشند تا زمانى كه عجله و شتاب نمىكنند، عرض شد: اى رسول
پروردگار درود خدا بر تو باد، چگونه عجله و شتاب ميكنند؟ فرمود: ميگويند خدا را
خوانديم و اجابت نفرمود ما را (چنانچه در روايت است شخصى را كه خداوند بدعا موفق
نمود، باب اجابت را بروى او باز نمايد و بايد دست از دعا بر ندارد تا بمقصود خويش
رسد) . ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است - چو يار ناز نمايد شما نياز كنيد.
##في السواك
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و عنه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم أنّه قال: طهّروا أفواهكم بالسّواك، فإنّها طرق القرآن.
از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرمود:
دهانهاى خود را بمسواك پاك و پاكيزه گردانيد، زيرا دهان راههاى قرآنست (يعنى
بواسطه دهان سخنان حق ادا مىشود، زيرا قرآن خواندن شما در نماز و امثال آن از
دهان شما عبور ميكند و چنانچه مرسوم و متعارف است كه شخص بزرگ يا سلطانى چون وارد
مملكتى شود راه عبور وى را پاك و معطر سازند، قرآن مجيد هم كه كلام خداوند است
بايد راه عبورش در موقع قرائت آن پاك و پاكيزه باشد، و مسلم است كه خواندن كلام
اللَّه راه در آلات لهو و لعب كه اصوات محرمه و قبيحه در آن خوانده مىشود هتك
حرمت كلام الهى و حرام ميباشد).
##لايتمنّين أحدكم الموت
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: لا يتمنّين أحدكم الموت، فإنّ هول المطّلع شديد، و إنّ من سعادة المرء
أن يطول عمره و يرزقه اللّه الإنابة.
از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرموده: آرزو
نكند كسى از شما مرگ را، زيرا هول مطلع سخت و دشوار است (مقصود از هول مطلع بضم
ميم و فتح لام، امور اخرويه و مواقف قيامت است كه شخص پس از مرگ بر آنها آگاه
مىشود و موجب بيم و هراس است) و همانا از سعادت و نيكبختى مرد اينست كه طولانى
شود عمر او، و نصيب و روزى او گرداند خداوند توبه و بازگشت را.
##من قال الحمد للّه
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: ما أنعم اللّه على عبده من نعمة صغيرة و لا كبيرة فقال:
الحمد للّه، إلّا كان قد أعطى أكثر ممّا أخذ.
از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرمود:
خداوند عطا نفرمود ببنده خود نعمت كوچك و نه (نعمت) بزرگى را، پس آن بنده بگويد:
الحمد للَّه (يعنى تمام حمد و ستايش مختص بپروردگار است) مگر اينكه آن بنده ادا
نموده حق آن نعمت را زيادتر از آنچه دريافت كرده است (براى اينكه الحمد للَّه معنيش
اينست كه سنخ حمد بتمام افرادش مطلقا براى خداوند است، زيرا هر نعمتى كه در عالم
هست مرجع و معطى آن خداوند است، و چون حمدكننده مطلق ستايش را حصر براى خداوند
نموده لهذا در مقابل يك نعمت، حمد و ستايش و شكر تمام نعمتهاى الهيه را نموده
است).
##ذكر الله تعالى
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و قال صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: عليكم بذكر اللّه فإنّه شفاء، و إيّاكم و ذكر النّاس فإنّه داء.
حضرت رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بر شما باد
بياد خداوند بودن، زيرا ياد خدا شفا است (يعنى توجه و اميد شما در اصلاح كارها
بخدا باشد كه اصلاح امور بتقدير الهى است) و بپرهيزيد از ياد مردم بودن، زيرا ياد
مردم باعث ابتلاست (يعنى توجه و اميد بمردم نداشته باشيد زيرا كه آن بيشتر سبب
گرفتارى شود). اى خدا اى فضل تو حاجت روا - بىتو ياد هيچ كس نبود روا . تلختر از
فرقت تو هيچ نيست - جز وصالت غير پيچاپيچ نيست.
##إصرار على الذّنب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الإصرار على
الذّنب» عن جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام في قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لَمْ
يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ قال: الإصرار هو أن يذنب الذّنب فلا
يستغفر اللّه و لا يحدّث نفسه بتوبة، فذلك الإصرار.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده در (مراد از اصرار بر
گناه در) فرموده خداى با عزت و جلال: وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ
يَعْلَمُونَ. (و اصرار نميكنند بر آنچه بجا آوردند از گناهان در حالى كه عالم و
دانا باشند بمعصيت بودن آن) حضرت فرمود: اصرار اينست كه شخص مرتكب گناهى شود پس
طلب آمرزش نكند (از خدا) و بخاطر خود نياورد توبه و بازگشت را، اينست اصرار.
##إذا أبغض النّاس فقراءهم و...
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) عن أمير المؤمنين عليه
السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إذا أبغض النّاس
فقراءهم و أظهروا عمارة أسواقهم و تباركوا على جمع أموالهم (و في نسخة: الدّراهم)
رماهم اللّه بأربع خصال: بالقحط من الزّمان، و الجور من السلطان، و الخيانة من
ولاة الحكّام، و الشّوكة من العدوان.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر گاه مردم فقرا و
نيازمندان خود را دشمن دارند، و بآبادانى، بازارهاى خويش را جلوه دهند، و كوشش و
شتاب كنند در جمع كردن مال، مبتلا سازد خداوند آنها را بچهار بلا: تنگى قوت و
آذوقه، ظلم و ستم سلطان، خيانت نزديكان فرمانروايان، عظمت و بزرگى دشمنان.
##إماطة الأذى عن الطّريق
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و عنه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم أنّه قال: إنّ على كلّ مسلم في كلّ يوم صدقة، قالوا: و من يطيق هذا؟
قال: إماطتك الأذى عن الطّريق صدقة، و إرشادك الطّريق صدقة، و عيادة المريض صدقة،
و اتّباع الجنازة (و في نسخة: الجنائز) صدقة، و أمرك بالمعروف صدقة، و نهيك عن
المنكر صدقة، و ردّك السّلام صدقة.
از حضرت رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه
فرمود: همانا لازمست بر هر مسلمانى دادن صدقه در هر روز، عرض شد: كى بر آن قدرت و
توانائى دارد؟ فرمود: برطرف كردن تو از راه (مردم) چيزى را كه موجب اذيت و آزار
آنان باشد صدقه است، و راهنمائى كردن تو راه را صدقه است، و عيادت كردن مريض صدقه
است، و تشييع جنازه نمودن صدقه است، و امر كردن تو بكارهاى خير و شايسته صدقه است،
و بازداشتن تو كسى را از كارهاى زشت و ناپسند صدقه است، و جواب سلام دادن تو صدقه
است.
##اللّه وسّع في أرزاق الحمقى
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) عبد اللّه بن سليمان،
قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ اللّه وسّع في أرزاق الحمقى،
ليعتبر العقلاء و يعلموا أنّ الدّنيا ليس ينال ما فيها بعمل و لا حيلة.
عبد اللَّه بن سليمان گفت: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم
كه مىفرمود: همانا خداوند وسعت و گشايش داده در روزى كمخردان، براى اينكه پند و
عبرت گيرند عقلا و دانايان و بدانند كه بآنچه در دنيا (از آلايش و مال و جاه و
مقام) است نميرسند بواسطه كار و كوشش و نه بچاره انديشى (زيرا آنچه مقدر براى هر
كس باشد باو خواهد رسيد). هر چه نصيب است نه كم ميدهند - گر نستانى بستم ميدهند.
##في الظلم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الظّلم» عن طلحة بن
زيد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: العامل بالظّلم و المعين له و الراضي به
شركاء ثلاثتهم.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بيدادگر و
كمككننده بآن (ستم) و كسى كه خوشنود. بآنست شريكند (در عقوبت و عذاب) هر سه تاى
آنان.
##من رضى بالظلم
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) محمّد بن مسلم، عن أبي
جعفر عليه السّلام قال: كان عليّ عليه السّلام يقول: إنّما هو الرّضا و السّخط، و
إنّما عقر النّاقة رجل واحد، فلمّا رضوا أصابهم العذاب، فإذا ظهر إمام عدل، فمن
رضى بحكمه و أعانه على عدله فهو وليّه، و إذا ظهر إمام جور، فمن رضى بحكمه و أعانه
على جوره فهو وليّه.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا (مناط
قرب بخداوند و رسيدن بثواب، و دورى از خداوند و گرفتارى و عذاب) رضا و سخط است
(يعنى خوشنود بودن باموريست كه مرضى خداست و خوشنود نبودن بكارهائى است كه رضاى
خدا در آن نيست) همانا ناقه (صالح) را يك مرد بيش پى ننمود، پس چون (مردم) راضى
بودند، عذاب گريبان ايشان را نيز گرفت؛ پس هر گاه پيشواى دادگرى آشكار شد پس هر كه
بفرمان او رضا شود و او را در دادش كمك كند ولى و دوست او خواهد بود؛ و هر گاه
پيشواى ستمكارى ظاهر شود پس هر كه بفرمان او رضا شود و او را بر ستمش كمك دهد دوست
او خواهد بود.
##كراهة الأكل عند ما ذو عينين
في مجموعة الورّام: باب «ما جاء في الصدق و الغضب للّه»
النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من أكل و ذو عينين ينظر إليه و لم يواسه
ابتلى بداء لا دواء له.
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: كسى كه غذا
بخورد در حالى كه نظركننده اى بغذاى او توجه دارد و باو از آن غذا نخوراند، بمرضى
گرفتار شود كه دوائى براى آن نباشد.
##من لقط شيئا من الطعام فأكله
في مجموعة الورّام: النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من
لقط شيئا من الطعام فأكله حرّم اللّه جسده على النّار.
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه چيزى از
طعام و غذا در بين راه خود بيابد و بخورد آن را، خداوند بدن او را بر آتش، حرام
فرمايد.
##من لقم أخاه لقمة حلوا
في مجموعة الورّام: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: من لقم أخاه لقمة حلوا ردّ اللّه عنه مرارة الموقف يوم القيامة.
پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه لقمه گوارا و
شيرينى ببرادر مؤمن خود دهد، خداوند تلخى وقوف قيامت را از او برطرف سازد.
##عبدا كان لأخيه قبله مظلمة
في مجموعة الورّام: باب «الظلم» أبو هريرة، قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: رحم اللّه عبدا كان لأخيه قبله مظلمة في عرض أو مال،
فأتاه فيحلّله منها قبل أن يأتي يوم ليس معه دينار و لا درهم.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: رحمت خداوند بر
بنده اى باشد كه براى برادر او بر ذمه او حقى باشد يعنى حق مالى يا عرضى (مال او
را برده يا آبروى وى را ريخته باشد) پس بيايد نزد برادر مؤمن خود براى طلب عفو و
حليت و گذشت، پس برادر مؤمن مظلوم او ويرا حلال كرده و از او بگذرد و ظلم او را
نديده بگيرد پيش از آنكه بيايد روزى كه با او درهم و دينارى نيست (كه بدهد ببرادر
خود تا در مقابل آن درهم و دينار از او گذشت نمايد، يعنى چنانچه در دنيا برود نزد
برادر ايمانى خود و طلب گذشت نمايد اگر مجانا عفوش ننمايد ممكن است بدادن مال گذشت
نمايد از آن حق، ليكن در عالم غيب مال و درهم و دينارى نيست تا بوى بدهد).
##من اقتطع شيئا من مال امرء مسلم
في مجموعة الورّام: عنه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من
اقتطع شيئا من مال امرء مسلم بيمينه، حرّم اللّه عليه الجنّة، قالوا: يا رسول
اللّه! و إن كان شيئا يسيرا؟ قال: و إن كان قضيبا من أراك.
از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرمود:
كسى كه جدا كند از مال مرد مسلمانى چيزى را با سوگند خود (يعنى با قسم دروغ خود
قسمتى از مال او را بگيرد) حرام فرمايد خداوند بر او بهشت را، عرض كردند: اى رسول
خدا اگر چه چيز كمى باشد؟ حضرت فرمود: و اگر چه شاخه اى از درخت اراك هم باشد.
##وجوب الصبر على طاعة الله
في مجموعة الورّام: (أوائل الكتاب) و قال (أي أمير
المؤمنين) عليه السّلام: إنّ وليّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلم من أطاع
اللّه و إن بعدت لحمته، و إن عدوّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلم من عصى اللّه
و إن قربت قرابته.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: همانا دوست محمد صلّى
اللَّه عليه و آله كسى است كه فرمان خدا برد گرچه دور باشد خويشى و نسبت او با
پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله، و دشمن پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله كسى است كه
نافرمانى خداوند كند گرچه خويشاوند نزديك حضرت باشد.
##الطّمع و غيره
في مجموعة الورّام: باب «الطّمع و غيره» قال أمير المؤمنين
عليّ عليه السّلام: من أراد الغنى بلا مال، و العزّ بلا عشيرة، و الطّاعة بلا
سلطان، فليخرج من ذلّ معصية اللّه إلى عزّ طاعته، فإنّه واجد ذلك كلّه.
امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود: كسى كه بخواهد داراى
بىنيازى شود اگر چه مالى نداشته باشد، و عزت و شرافتمندى را بدون عشيره و فاميل،
و روا بودن فرمان را بدون اينكه قدرت و سلطنت ظاهرى براى او باشد بخواهد پس بايد
از ذلت نافرمانى خدا بيرون رود و بعزت طاعت خداوند موفق گردد پس در اين حال واجد و
يابنده تمام آن امور خواهد بود.
##فی الظلم
في نهج البلاغة: و من كلام له عليه السّلام: و اللّه لأن
أبيت على حسك السعدان مسهّدا، و اجرّ في الأغلال مصفّدا، أحبّ إليّ من أن ألقى
اللّه و رسوله يوم القيامة ظالما لبعض العباد و غاصبا لشيء من الحطام، و كيف أظلم
أحدا لنفس يسرع إلى البلى قفولها، و يطول في الثّرى حلولها، إلى أن قال عليه
السّلام: و اللّه لو اعطيت الأقاليم السبعة بما تحت أفلاكها على أن أعصي اللّه في
نملة أسلبها جلب شعيرة ما فعلته، و إنّ دنياكم عندي لأهون عليّ من ورقة في فم
جرادة تقضمها، ما لعليّ و لنعيم يفنى و لذّة لا تبقى؟ نعوذ باللّه من سبات العقل و
قبح الزّلل و به نستعين.
از جمله سخنان على عليه السّلام است (كه فرمود:) بخدا سوگند
هر آينه اگر بر خارهاى مغيلان بيتوته كنم (يعنى شب را بروز آورم) در حالى كه بخواب
نروم، و در غلهاى آهنين كشيده شوم در حالى كه بزنجيرها بسته شده باشم، محبوبتر است
نزد من از اينكه خدا و رسول او را در روز قيامت ملاقات كنم در حالى كه بر بعضى از
بندگان ستم كرده باشم و (يا) چيزى را از متاع دنيا (از كسى) بغصب برده باشم، و
چگونه بر كسى ستم كنم در حالى كه آدمى بزودى به پيرى و كهنگى و پوسيده شدن در خاك
رجوع كند، و طولانى شود در خاك، بقاء او تا آنجا كه فرمود: بخدا سوگند، اگر هفت
اقليم با آنچه در زير افلاك آنها قرار گرفته بمن داده شود (مقصود دنيا و زينتهاى
آنست) براى اينكه نافرمانى كنم خدا را در حق مورچه اى كه پوست جوى را (كه بدهان
دارد بستم) از آن بستانم چنين نخواهم كرد؛ همانا دنياى شما در نزد من پستتر از
برگى است كه ملخى براى خوردن، آن را در دهان خود گرفته و خورد كرده باشد، چه كار
است على را با نعمت فانى و نابودشونده و لذت و عيشى كه دوام و بقائى ندارد؟ پناه
ميبريم بخداوند از خواب رفتن عقل (مقصود غفلت عقل است) و لغزشهاى زشت، و از او
يارى ميجوئيم.
##في العتاب
في مجموعة الورّام: باب «العتاب» أمير المؤمنين عليه
السّلام: قليل مدوم عليه خير من كثير مملول منه.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: عمل كمى كه آدمى بر
آن مداومت كند، نيكوتر است از عمل بسيارى كه موجب ملال و خستگى او باشد.
##الخوف و الرجاء
في مجموعة الورّام: باب «الطمع و غيره» عن أمير المؤمنين
عليه السّلام، يقول لابنه الحسن عليه السّلام: يا بنيّ! خف اللّه خوفا ترى أنّك لو
أتيته بحسنات أهل الأرض لم يقبلها منك، و ارج اللّه رجآء أنّك لو أتيته بسيّئات
أهل الأرض غفر هالك.
از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه بفرزندش
حضرت حسن عليه السّلام ميفرمود: پسر جان من! بترس از خداوند چنان ترسيدنى كه اگر
بياورى نزد او (يعنى روز قيامت، مانند) كارهاى نيك و طاعات اهل زمين را آنها را
قبول نفرمايد (بجهت آنكه براى قبولى اعمال، شرائط و موانعى است كه ممكن است آن
شرائط فراهم يا آن موانع بر طرف نشده باشد) و اميدوار بخداوند باش بچنان اميدى كه
اگر بياورى نزد او (يعنى روز قيامت، مثل) كارهاى بد و گناهان اهل زمين را ترا
ببخشد و از آنها بگذرد (مقصود اينست كه اهل ايمان بايد بين خوف و رجا باشند، كه نه
اميدشان بطورى غالب شود كه از هيچ گناهى باك نداشته باشند (از جهت غرور و عجب
باعمال خود) و نه ترس آنان بحدى باشد كه بهيچ طاعت و فرمانبرى خود اميدوار نبوده و
مأيوس از فضل و رحمت خداوند باشند).
##فضل اليقين
في مجموعة الورّام: باب «العتاب» أنس، قيل يا رسول اللّه:
الرّجل يكون حسن العقل كثير الذّنوب، قال: ما من آدميّ إلّا و له ذنوب و خطايا
يقترفها، فمن كانت سجيّته العقل، غريزته اليقين، لم تضرّه ذنوبه، قيل: كيف ذاك يا
رسول اللّه؟ قال: لأنّه كلّما أخطأ لم يلبث أن يتدارك ذلك بتوبة و ندامة على ما كان
منه، فيمحو ذنوبه، أي يغفر ذنوبه.
انس گويد: گفته شد اى رسول خدا (ص) مردى است كه عقل و خرد
نيكوئى دارد ولى گناهان او بسيار است، حضرت فرمود: (جز انبيا و اوصياء ايشان) كسى
نيست مگر اينكه براى او گناهان و خطاهائى است كه مرتكب آنها شده، پس كسى كه واجد
عقل و يقين باشد گناهان بر او زيانى نرسانند، عرض شد: چگونه چنين باشد؟ فرمود:
زيرا هر گاه شخص عاقل خطائى كند (و گناهى را مرتكب شود) درنگى نكند كه آن را
بواسطه توبه و پشيمانى تدارك نمايد، پس خداوند محو و نابود ميفرمايد گناهان او را،
يعنى گناهان ويرا مىآمرزد.
##في التفكر
في مجموعة الورّام: باب «الظّن» الحسن عليه السّلام: اوصيكم
بتقوى اللّه و إدامة التفكّر فإنّ التفكّر أبو كلّ خير و امّه.
حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام فرموده: سفارش ميكنم شما
را بتقوى و پرهيزكارى (يعنى بجا آوردن واجبات و ترك محرمات) و پيوسته فكر و انديشه
نمودن (در آيات الهيه) زيرا انديشه و تفكر (اصل و ريشه و بمنزله) پدر و مادر همه
خوبى (ها) است (يعنى انديشه در امور و تأمل در آيات الهيه و صلاح و فساد كارها و
پى بردن به نتايج آنها عاقبت آدمى را بخوبيها كشاند).
##قبول العمل
في مجموعة الورّام: أمير المؤمنين عليه السّلام: كونوا
بقبول العمل أشدّ إهتماما بالعمل، فإنّه لا يقلّ عمل مع التقوى، و كيف يقلّ عمل
يتقبّل.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرموده: كوشش و اهتمام شما
در باره قبول شدن عمل (و طاعات بواسطه تقوى و پرهيزكارى) بيشتر باشد از اهتمام
باصل عمل (يعنى در فكر اين نباشيد كه عمل بسيار نمائيد بلكه اهتمام داشته باشيد كه
عمل شما مقبول درگاه الهى واقع شود اگر چه كم و اندك باشد) زيرا عمل چون با تقوى
(توأم) باشد اندك نخواهد بود، و چگونه اندك باشد عملى كه (در دربار خدا) پذيرفته
گردد (مقصود اينست كه عمل چون با تقوى ضميمه باشد گر چه اندك هم باشد پذيرفته است
و چنين عملى را كه خداوند بپذيرد اندك نخواهد بود، زيرا در حديث وارد شده كه
چنانچه خداوند يك عملى را از مؤمن قبول فرمود ديگر او را عذاب ننمايد).
##إغاثة الملهوف
في مجموعة الورّام: عنه (أي أمير المؤمنين) عليه السّلام:
من كفّارات الذّنوب العظام، إغاثة الملهوف و التّنفيس عن المكروب.
از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام (نقل شده كه فرموده)
است: از جمله كفارات گناهان بزرگ، بفرياد مظلوم رسيدن، و برطرف نمودن غم و غصه
مردمان غم و غصه دار است.
##مجالسة العلماء
في مجموعة الورّام: لقمان عليه السّلام: جالس العلماء و
زاحمهم بركبتيك، فإنّ اللّه يحيي القلوب بنور الحكمة كما يحيي الأرض بوابل
السّماء.
لقمان عليه السّلام فرموده: همنشين دانشمندان باش و زانوهاى
خود را با ايشان متصل كن (كنايه از قرب بصاحبان دانش است) پس همانا خداوند زنده
ميگرداند دلها را بنورانيت حكمت همان طور كه زمين را ببارانهاى درشتى كه از آسمان
مىبارد زنده ميكند.
##حسن الخلق
في مجموعة الورّام: قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنّكم
لن تسعوا الناس بأموالكم، فسعوهم ببسط الوجوه و حسن الخلق.
حضرت رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: همانا شما با
ثروت و مالهاى خود بهمه مردم نميرسيد (يعنى مال و ثروت شما بآن مقدار نيست كه تا
نيكى و احسان شما همه مردم را فرا گيرد) پس برسيد بايشان با گشادهروئى و اخلاق
نيكو (يعنى با همه مردم با خوشروئى و نيكخوئى معاشرت نمائيد تا محبت شما در دلها
قرار گيرد).
##تهذيب الأخلاق
في مجموعة الورّام: باب «تهذيب الأخلاق» و قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله و سلم لقوم قدموا من الجهاد: مرحبا بكم، قدمتم من الجهاد الأصغر
إلى الجهاد الأكبر، فقالوا: و ما الجهاد الأكبر يا رسول اللّه؟ فقال: جهاد النفس.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بگروهى كه از جهاد بازگشته
بودند فرمود: خوشا حال شما، بازگشتيد از جهاد كوچكتر بسوى جهاد بزرگتر، پس
عرضكردند: جهاد بزرگتر كدامست اى رسول خدا؟ فرمود: جهاد با نفس (اماره است، و
اينكه مجاهده با نفس اماره را جهاد اكبر گفتهاند بجهاتى است: يكى آنكه جهاد با
كفار، محدود بمدت كمى است، ولى جهاد با نفس اماره تا آخر عمر باقى و برقرار است، و
ديگر آنكه در جهاد با كفار، دشمن دست و نيروئى بر آلت سلاح مجاهد ندارد، ولى در
جهاد با نفس، دشمن (كه عبارت از نفس اماره و شيطان است) با هر عضوى كه بخواهد جهاد
كند تسلط دارد؛ سوم آنكه در جهاد با كفار، نتيجه ميراندن زنده ايست، بخلاف جهاد
با نفس كه زنده كردن مرده ايست).
##صفة المؤمن و المنافق
في مجموعة الورّام: سئل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و
سلم عن المؤمن و المنافق، فقال: إنّ المؤمن همّته في الصّلوة و الصّيام و العبادة،
و المنافق همّته في الطعام و الشراب كالبهيمة.
پرسيده شد از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از (نشانه)
مؤمن و منافق، فرمود: همت مؤمن در نماز و روزه و پرستش (خداوند) است، ولى همت
منافق در خوردن و آشاميدن است مثل حيوانات. چشم جاهل همچو خردر آخر است - چشم عاقل
در حساب آخر است . او در آخر چرب مىبيند علف - وين ز قصاب آخرش بيند تلف.
##مراء و المزاح
في مجموعة الورّام: باب «ما جاء في المراء و المزاح» و قال
عياض بن حمّاد، قلت: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليك! الرّجل من قومي يسبّني و هو
دوني، فهل عليّ بأس أن أنتصر منه؟ فقال: المتسابّان شيطانان يتعاويان و يتهاتران.
عياض بن حماد گفت: عرضكردم اى رسول خدا درود خداوند بر تو
باد! مرديست از خويشاوندان من كه مرا دشنام ميدهد در حالى كه پستتر از من است
(باعتبارات عرفيه) آيا باكى بر من است باينكه از او انتقام كشم و دشنامش دهم؟ حضرت
فرمود: دشنام دهندگان (يعنى دو نفرى كه بيكديگر فحش و دشنام ميدهند) شيطانهائى
هستند كه مثل دو سگ بر يك ديگر بانگ زنند و آبروى هم مىريزند (قصاص در باب صدمات
بدنيه از قبيل زخم و غيره كه در شرع مقدس قرار داده شده براى جلوگيرى از فساد
بزرگتر است، ولى انتقام كشيدن از فحش و ناسزا بدشنام دادن و ناسزا گفتن غالبا
بفساد بزرگترى منجر شود).
##الكذب
في مجموعة الورّام: باب «الكذب» قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: الكذب باب من أبواب النفاق.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: دروغ، درى از درهاى
نفاق و دوروئى است.
##ثلاثة لا يكلّمهم اللّه
في مجموعة الورّام: و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
ثلاثة نفر لا يكلّمهم اللّه يوم القيامة و لا ينظر إليهم، المنّان بعطيّته، و
المنفق سلعته بالأيمان الفاجرة، و المسبل إزاره.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: سه نفرند كه
خداوند در روز قيامت با ايشان سخن نميگويد و توجهى بايشان ننمايد: كسى كه در بخشش
خود منتى نهد، كسى كه متاع خود را با سوگندهاى دروغ رواج بدهد؛ كسى كه دامن لباس و
پوشش خود را بلند گرداند (بطورى كه بزمين بكشد و اين كنايه از تكبر است).
##الغيبة
في مجموعة الورّام: باب «الغيبة» و عن جابر و أبي سعيد،
قالا: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إيّاكم و الغيبة، فإنّ الغيبة
أشدّ من الزّنا، إنّ الرّجل يزنى و يتوب فيتوب اللّه عليه، و إنّ صاحب الغيبة لا
يغفر له حتّى يغفر له صاحبه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بپرهيزيد از غيبت
نمودن، زيرا غيبت گناهش شديدتر از زنا است، همانا مرد زنا ميكند و از آن توبه
مينمايد و خدا توبه او را مىپذيرد، ولى غيبتكننده بخشيده نشود تا آن كس كه غيبت
او شده، از او بگذرد (مقصود اينست كه غيبت شده پس از شنيدن غيبت از غيبتكننده
بگذرد، و علت اينكه غيبت را شديدتر از زنا قرار داده اند اينست كه غيبت حق الناس
است و تا صاحب حق نگذرد بخشوده نشود، ولى زنا جنبه حق الناس ندارد، و البته اين در
صورتى است كه محصنه نباشد زيرا در اين صورت جنبه حق الناس هم پيدا ميكند).
##حفظ اللسان
في مجموعة الورّام: و قال البراء: خطبنا رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله و سلم حتّى أسمع العواتق في بيوتها، فقال: يا معاشر من آمن
بلسانه و لم يؤمن بقلبه! لا تغتابوا المسلمين و لا تتبّعوا عوراتهم، فإنّه من
تتبّع عورة أخيه تتبّع اللّه عورته، و من تتبّع اللّه عورته يفضحه في جوف بيته.
براء گفت: پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله براى ما سخنرانى
فرمودند بطورى كه (يعنى بصداى بلندى كه) دخترهاى باكره را در خانههاشان
شنوانيدند، پس فرمود: اى گروهى كه بزبان خود ايمان آورده ايد و بقلب خويش ايمان
نياوردهايد (يعنى ايمانتان ظاهرى است و حقيقتى ندارد) غيبت مسلمانان نكنيد، و از چيزهائى
كه راضى نيستند بر آنها آگاهى پيدا كنيد پىجوئى ننمائيد، زيرا كسى كه در مقام
پىجوئى امور پنهانى برادر مؤمن خود باشد، خداوند امور نهانى او را آشكارا فرمايد،
و كسى كه خداوند نهانىهاى او را آشكار فرمايد او را رسوا گرداند گر چه در درون
خانه اش باشد (مقصود اينست كه اگر در درون خانه خود عملى كند كه راضى بافشاء آن
نباشد خداوند آن را آشكار فرمايد و او را رسوا گرداند). چون خدا خواهد كه پرده كس
درد - ميلش اندر طعنه پاكان برد . ور خدا خواهد كه پوشد پرده كس - كم زند در عيب
معيوبان نفس .
##الساکت شریک المغتاب
في مجموعة الورّام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: الساكت شريك المغتاب.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه در حال غيبت
نمودن ديگرى سكوت اختيار نمايد (و جلوگيرى از عمل وى نكند) با غيبتكننده شريك در
گناهست.
##المستمع أحد المغتابين
في مجموعة الورّام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
المستمع أحد المغتابين.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: گوش فرا دهنده
بغيبت يكى از غيبتكنندگانست (يعنى در حكم غيبتكننده است).
##ذمّ الدّنيا
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدّنيا» و روي أنّ سليمان بن
داود مرّ في موكبه و الطّير تظلّه و الجنّ و الإنس عن يمينه و عن شماله، قال: فمرّ
بعابد من عبّاد بني إسرائيل، فقال: و اللّه يابن داود! لقد آتاك اللّه ملكا عظيما؛
قال: فسمعه سليمان فقال: لتسبيحة في صحيفة مؤمن خير ممّا اعطي بن داود، و إنّ ما
اعطي بن داود يذهب و التسبيحة تبقى.
روايت شده است كه سليمان بن داود با اردوى خود حركت مينمود
در حالى كه پرندگان بر او سايه افكنده بودند، و جن و انس بطرف راست و چپ او قرار
گرفته بودند، گفت: پس بر عابدى از عباد بنى اسرائيل گذشت، پس آن عابد گفت: اى پسر
داود! بخدا سوگند سلطنت بزرگى خداوند بتو مرحمت فرموده (راوى) گفت: چون سليمان
عليه السّلام آن را شنيد، فرمود: همانا يك سبحان اللَّه كه در نامه عمل مؤمنى ثبت
شود، نيكو و بهتر است از آنچه خداوند بپسر داود عطا فرموده، زيرا آنچه بپسر داود
عطا شده سپرى گردد و از ميان برود، ولى نتيجه آن تسبيح دائما باقى بماند.
##الدّنيا ستّة أشياء
في مجموعة الورّام: قال أمير المؤمنين عليّ بن أبيطالب عليه
السّلام: إنّما الدّنيا ستّة أشياء: مطعوم و مشروب و ملبوس و مركوب و منكوح و
مشموم؛ فأشرف المطعومات العسل، و هي مذقة ذبابة؛ و أشرف المشروبات الماء، يستوي
فيه البرّ و الفاجر؛ و أشرف الملبوسات الحرير، و هو نسج دودة؛ و أشرف المركوبات
الخيل، و عليها يقتل الرّجال؛ و أشرف المنكوحات النّساء، و هي مبال في مبال، و إنّ
المرأة لتزيّن أحسن ما فيها و يراد أقبح ما فيها؛ و أشرف المشمومات هو المسك و هو
بعض دم.
امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام فرمود: همانا
(لذتهاى) دنيا شش چيز بيش نيست: طعامى كه خورده مىشود، و نوشيدنى كه آشاميده
مىشود، و جامه اى كه پوشيده شود، و مركوبى كه براى سوارى بكار آيد و قابل
ازدواجى كه با آن مقاربت شود، و بوى خوشى كه استشمام گردد؛ پس بهترين غذاها عسل
است كه آب دهان مگس عسل است؛ و نيكوترين آشاميدنيها آبست كه نيكوكار و بدكار در
(بهره بردارى از) آن مساويند؛ و نيكوترين لباسها حرير است كه حاصل از كرم ابريشم
است؛ و نيكوترين حيوان جهت سوارى، اسب است، و بر آن (هنگام جنگ) مردان كشته
ميشوند؛ و نيكوترين چيزها كه قابل براى نكاحست زنانند كه مقاربت با ايشان هم داخل
كردن مجراى بولست در مجراى بول، و همانا زن، نيكوترين عضو خود را (كه صورت است)
آراسته و زينت ميكند، و آنچه عمده مقصود مردان است زشتترين اعضاء وى است كه عورتش
باشد، و نيكوترين بوئيدنيها مشك است كه قسمتى از خونست.
##صفة الدنيا
في مجموعة الورّام: قال عيسى عليه السّلام: بحقّ أقول لكم:
كما نظر المريض إلى الطعام فلا يتلذّذ به من شدّة الوجع، كذلك صاحب الدّنيا لا
يتلذّذ بالعبادة و لا يجد حلاوتها مع ما يجده من حلاوة الدّنيا. بحقّ أقول لكم:
إنّ الدّابة إذا لم تركب و تمتهن، تصعّبت و تغيّر خلقها، كذلك القلوب إذا لم ترفق
بذكر الموت و بنصب العبادة، تقسو و تغلظ. و بحقّ أقول لكم: إنّ الزّقّ إذا لم
ينخرق أو ينحل، يوشك أن يكون وعاء العسل، كذلك القلوب إذا لم تخرقها الشهوات أو
يدنّسها الطّمع أو يقسيها النّعيم، فسوف تكون أوعية الحكمة.
حضرت عيسى عليه السّلام فرمود: براستى ميگويم براى شما:
همان طورى كه بيمار هنگام نظر نمودن بغذا از شدت و بسيارى دردش توجهى بلذت آن
ندارد، همچنينند اهل دنيا كه از پرستش خداوند لذتى نميبرند، و با يافتن شيرينى
دنيا شيرينى عبادت را نمىيابند. براستى ميگويم براى شما: همانا چهارپائى كه سوار
آن نشوند و زحمت بار و سوارى بآن ندهند از سوار شدن بر آن سختى و سركشى ميكند و
بدخو مىشود، همچنين است دلها هر گاه بياد مرگ و سختى عبادت و بندگى نرم نگردد،
سخت و خشن مىشود. و براستى ميگويم براى شما: همانا مشك چون پاره نگردد يا از هم
باز نشود (يعنى دوخت آن از هم باز نگردد) قابل است كه ظرف عسل قرار گيرد و عسل در
آن بريزند، همچنين است قلبها هر گاه شهوترانيها آن را پاره نكند، يا آنكه طمع آن
را چركين (و تاريك) نسازد، يا آنكه نعمتهاى دنيا آن را سخت نكند (چنين دلها) ظرف
دانشهاى محكم و متقن ميگردد.
##حبّ الدنيا و الحرص عليها
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «حبّ الدنيا و الحرص
عليها» عن حمّاد بن بشير، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: ما ذئبان
ضاريان في غنم قد فارقها رعاؤها، أحدهما في أوّلها و الآخر في آخرها، بأفسد فيها
من حبّ المال و الشّرف في دين المسلم.
حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود: نيست فساد دو گرگى كه حريص
بشكار و عادتمند بخوردن آن باشند در گله گوسفندى كه چوپان آن گله با آن گله نباشد
كه يكى از آن دو گرگ در اول آن گله و ديگرى در آخر آن باشد، بيشتر از فساد دوستى
مال و جاه و عزت دنيا در دين مرد مسلمان.
##مدح المال و الجمع بينه و بين الذّم
في الكافي: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
نعم المال الصالح للرّجل الصّالح.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: چقدر خوبست مال
حلال براى مرد صالح و شايسته.
##تواضع
في الكافي: باب «الغضب» قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
التّواضع لا يزيد العبد إلّا رفعة، فتواضعوا يرفعكم اللّه، العفو لا يزيد العبد
إلّا عزّا، فاعفوا يعزّكم اللّه، و الصّدقة لا تزيد المال إلّا كثرة، فتصدّقوا
يرحمكم اللّه.
حضرت رسول «ص» فرمود: فروتنى نيفزايد بر بنده مگر برترى و
علو رتبه و مقام را، پس تواضع و فروتنى كنيد تا خداوند رتبه و مقام شما را عالى
گرداند، و عفو و گذشت، زياد نميكند بر بنده مگر عزت را، پس عفو و گذشت كنيد تا خدا
شما را عزيز گرداند، و صدقه اثر نميكند در مال مگر افزونى آن را، پس صدقه دهيد تا
خداوند شما را مشمول رحمت خود فرمايد.
##ذمّ الدّنيا
في الكافي: باب «ذمّ الدّنيا» و قال صلّى اللّه عليه و آله
و سلم: ليجيئنّ يوم القيامة أقوام و أعمالهم كجبال تهامة، فيؤمربهم إلى النّار، قالوا:
يارسول اللّه صلّى اللّه عليك، مصلّين؟ قال: نعم،كانوا يصومون ويصلّون ويأخذون
وهنا من اللّيل، فإذاعرض لهم شيء من الدّنيا وثبوا عليه.
حضرت رسول «ص» فرمود: همانا روز قيامت گروههائى مىآيند در
حالى كه عبادات و اعمال نيك ايشان چون كوههاى مكه است (درعظمت وبزرگى) پس امر
مىشود كه ايشان رابآتش برند، گفتند: اى رسول خدادرودخدابرتوباد، آياايشان ازنمازگزاران
هستند؟ فرمود: آرى، ايشان روزه ميگرفتند و نماز ميخواندند و قسمتى از شب را بعبادت
بسر ميبردند، ولى هر گاه روى مىآورد بايشان قسمتى از دنيا (كه مرضى خدا نبود)
بسوى آن شتابان بودند.
##العلم علمان
في تفسير صدر المتألّهين: سورة البقرة، ذيل قوله تعالى: وَ
إِيَّايَ فَاتَّقُونِ و قال أيضا: (أي النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم) العلم
علمان، علم اللّسان، فذلك حجّة اللّه على ابن آدم، و علم في القلب، فذلك العلم
النّافع.
در تفسير صدر المتألهين: سوره بقره، ذيل فرموده خداى تعالى:
وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ روايت شده كه پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرموده:
دانش بر دو قسم است: دانشى كه بر زبانست (يعنى از زبان تجاوز نميكند و الفاظى است
كه گفته مىشود و مغز و باطنى ندارد) اين علمى است كه حجت خداست بر پسر آدم، و
(دوم) دانشى است كه در دل جا گرفته (يعنى از عالم الفاظ تجاوز كرده و بدل نشسته و
موجب نورانيت آن شده است) اينست دانش سود بخش (چنان كه خداى متعال در قرآن كريم
در سوره جمعه فرموده: مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ
يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً يعنى داستان آنان كه بار شده
است بر ايشان كتاب تورات، يعنى تورات بجهت آنان نازل شده و محكوم به پيروى از
احكام آنند و آن را حمل نكردند يعنى مطالب آن كتاب را بكار نبستند و بهره اى از
آن نبردند، مانند الاغى است كه كتابهائى را حمل ميكند).
##ما أوصى به رسول الله
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال له (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) رجل: اوصني
بشيء ينفعني اللّه به، فقال (صلّى اللّه عليه و آله و سلم:) أكثر ذكر الموت يسلّك
عن الدّنيا، و عليك بالشّكر يزيد في النّعمة، و أكثر من الدّعاء فإنّك لا تدري متى
يستجاب لك، و إيّاك و البغي، فإنّ اللّه قضى أنّه من بغي عليه لينصرنّه اللّه.
مردى به حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله عرضكرد: سفارش و
موعظه فرما مرا بچيزى كه خداوند بآن مرا سود و نفع بخشد، حضرت فرمود: بسيار بياد
مرگ باش كه دل ترا از دنيا بيرون برد، و بر تو باد بشكر و سپاسگزارى نعمتهاى خدا
تا موجب افزونى نعمتها بر تو گردد، و بسيار دعا (و تضرع) كن، زيرا تو نميدانى كه
در چه زمان دعاى تو مستجاب مىشود، و از ظلم و ستم نمودن بپرهيز، همانا خداوند بر
خود حتم فرموده كه هر كس بر او ستمى شود ويرا يارى فرمايد.
##من مفردات كلمات الرّسول
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: خصلتان ليس فوقهما من البرّ شىء: الايمان باللّه و
النّفع لعباد اللّه، و خصلتان ليس فوقهما من الشرّ شيء: الشّرك باللّه و الضرّ
لعباد اللّه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: دو خوى و صفت
(نيك) است كه برتر از آن دو چيزى نيست: ايمان بخدا، و سود و نفع رساندن به بندگان
خدا؛ و دو خوى و صفت زشت است كه چيزى بدتر از آن دو نيست: شرك بخدا، و زيان و ضرر
رساندن به بندگان خدا.
##مفردات كلمات الرسول
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: لا يزول المسروق منه في تهمة من هو بريء حتّى يكون
أعظم جرما من السّارق.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه چيزى از او
دزديده شده (و در مقام تهمت بپاكدامنان باشد) از تهمت زدن بكسى كه پاكدامن است
دست بر ندارد، تا آنكه گناهش بزرگتر از گناه دزد شود.
##ما أوصى الله رسوله
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: أوصاني ربّي بتسع: أوصاني بالإخلاص في السرّ و
العلانية، و العدل في الرّضا و الغضب، و القصد في الفقر و الغنى، و أن أعفو عمّن
ظلمني، و اعطي من حرمني، و أصل من قطعني، و أن يكون صمتي فكرا، و منطقي ذكرا، و
نظري عبرا.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: پروردگارم سفارش
نمود مرا بنه خصلت: سفارش فرمود مرا بخالص گردانيدن عمل و طاعات (يعنى جز خداوند،
منظور و مقصدى در عمل نباشد) در پنهان و آشكار؛ و بعدالت رفتار كردن در خوشنودى و
خشم و غضب؛ و ميانه روى در زندگانى چه در حال فقر و نيازمندى، و چه در وقت
بىنيازى و دارائى؛ و اينكه عفو و گذشت نمايم از كسى كه بمن ستم كرده؛ و بخشش و
عطا كنم بكسى كه مرا از عطاى خود محروم نموده؛ و اينكه با خويشاوندانى كه قطع رحم
از من نمودهاند صله رحم و نيكى نمايم؛ و اينكه سكوت من فكر و انديشه (در آيات
الهى) باشد، و گفتار من ياد خدا باشد؛ و نظر نمودن من پند گرفتن و عبرت باشد.
##عدم جواز الافتاء بغير علم
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: لا يقبض العلم إنتزاعا من النّاس، و لكنّه يقبض
العلماء حتّى إذا لم يبق عالم، إتّخذ النّاس رؤساء جهّالا، إستفتوا فأفتوا بغير
علم، فضلّوا و أضلّوا.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: علم و دانش گرفته
نشود آن طور كه از سينه مردمان بيرون رود، بلكه گرفته ميشوند دانشمندان (يعنى از
دنيا ميروند) تا هنگامى كه باقى نماند عالمى، اختيار ميكنند مردم پيشوايانى كه
نادانند و رأى و دانش از ايشان طلب كنند، پس ايشان رأى و عقيده خود اظهار كنند
بدون علم و دانش، پس گمراه شوند و (مردم را نيز) گمراه كنند.
##للعلم خزائن و مفاتيحه السّؤال
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: للعلم خزائن و مفاتيحه السّؤال، فاسألوارحمكم اللّه
فإنّه يوجرأربعة: السّائل والمتكلّم والمستمع والمحبّ لهم.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: براى علم و دانش
گنجينههائى است و كليدهاى آنها پرسش است، پس سؤال كنيد تا مشمول رحمت خدا شويد،
پس همانا اجر و مزد داده مىشود چهار كس: پرسشكننده و گوينده و گوش فرا دهنده و
دوستدار ايشان.
##قرائة القرآن في صلاة أفضل
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: قرائة القرآن في صلوة أفضل من قرائة القرآن في غير
صلوة، و ذكر اللّه أفضل من الصّدقة، و الصّدقة أفضل من الصّوم، و الصّوم جنّة.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خواندن قرآن در
نماز، فضيلتش بيشتر است از خواندن قرآن در غير نماز، و ياد خداوند فضيلتش بيشتر
است از صدقه دادن، و صدقه دادن فضيلتش بيشتر است از روزه (مستحب) و روزه، سپر از
آتش (دوزخ) است.
##طلب رضى مخلوق بسخط الخالق
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من طلب رضى مخلوق بسخط الخالق، سلّط اللّه عزّ و جلّ
عليه ذلك المخلوق.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه طلب كند
خوشنودى مخلوق (يعنى مردم) را بواسطه آنچه كه موجب خشم خداوند است، چيره و مسلط
گرداند خداى با عزت و جلال بر او آن مخلوق را.
##تخشّع النّفاق
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إيّاكم و تخشّع النّفاق، و هو أن يرى الجسد خاشعا و
القلب ليس بخاشع.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بپرهيزيد از خشوعى
كه از روى نفاق باشد كه شخص خود را خاشع نشان دهد در حالى كه دل با خشوعى نداشته
باشد.
##نظر الولد إلى والديه
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: نظر الولد إلى والديه حبّا لهما عبادة.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: نظر كردن فرزند
بپدر و مادر خود از روى محبت و دوستى بايشان عبادت است.
##فضيلة العلم
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (الدّرة الباهرة) قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: العلم وديعة اللّه في أرضه، و العلماء
امناؤه عليه، فمن عمل بعلمه أدّى أمانته، و من لم يعمل بعلمه كتب في ديوان اللّه
من الخائنين.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: علم و دانش امانت
خداوند است در زمين، و دانشمندان امينهاى خدايند بر آن علم، پس كسى كه عمل نمود
بعلم خود ادا كرده امانت خود را (كه اداء آن بر عهده او بود) و كسى كه بعلم خويش
عمل ننمود ثبت شود نام او در دفتر خداوند از خيانتكاران.
##يأتي على النّاس زمان لا يبالي الرّجل
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: يأتي على النّاس زمان لا يبالي الرّجل ما تلف من دينه
إذا سلمت له دنياه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مىآيد بر مردم
زمانى كه شخص باك ندارد بآنچه از بين ميرود از دين او، هر گاه بسلامت بماند دنياى
او (يعنى بمال و ثروتش ضررى وارد نيايد).
##نظر الولد إلى والديه
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: نظر الولد إلى والديه حبّا لهما عبادة.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: نظر كردن فرزند
بپدر و مادر خود از روى محبت و دوستى بايشان عبادت است.
##عبادا يفزع إليهم النّاس في حوائجهم
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنّ للّه عبادا يفزع إليهم النّاس في حوائجهم، اولئك
هم الآمنون من عذاب اللّه يوم القيامة.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: همانا براى خداوند
بندگانى است كه مردم پناه ميبرند بايشان در حاجتهاى خود، آنانند كسانى كه ايمنند
(در) روز قيامت از عذاب پروردگار.
##زمان يكون الناس فيه ذئابا
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: يأتي على النّاس زمان يكون الناس فيه ذئابا، فمن لم
يكن ذئبا أكلته الذّئاب.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مىآيد بر مردم
زمانى كه مردمان در آن زمان چون گرگان ميباشند (يعنى سبعيت و ظلم بر ايشان غلبه
دارد) پس كسى كه مانند گرگ نباشد گرگان او را ميخورند.
##علامات العقل
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من مفردات
كلمات الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و جوامع كلمه» (تحف العقول) و أثنى
قوم بحضرته على رجل حتّى ذكروا جميع خصال الخير، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه
و آله و سلم: كيف عقل الرّجل؟ فقالوا: يا رسول اللّه! نخبرك عنه باجتهاده في
العبادة و أصناف الخير، تسألنا عن عقله؟ فقال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنّ
الأحمق يصيب بحمقه أعظم من فجور الفاجر، و إنّما يرتفع العباد غدا في الدّرجات و
ينالون الزّلفى من ربّهم على قدر عقولهم.
گروهى در حضور رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مردى را مدح
و ستايش نمودند تا آنجا كه تمامى صفات نيك و پسنديده را براى او ذكر نمودند، حضرت
فرمود: عقل او چگونه است؟ عرض كردند: اى رسول خدا! ما خبر ميدهيم ترا بكوشش نمودن
او در عبادت و همه گونه كارهاى نيك، و شما پرسش ميفرمائيد ما را از خرد و عقل او؟
فرمود: همانا شخص كم عقل بسبب حماقت و كم خردى، ميرسد بآنچه كه بزرگتر است از گناه
شخص گنهكار (نادان بواسطه نابخردى غالبا دچار عقايد و اعمال ناروا و زشتى شود كه
زيانش بيشتر و بزرگتر از گناه شخص عاقل و خردمند است) و همانا بندگان فرداى قيامت
بالا برده شوند در رتبه و مقامها و بقرب معرفت خداوند ميرسند باندازه قوت و قدرت
خردهاى خودشان (و مخفى نماناد كه مراد از برترى بندگان و قرب بخداوند آنان در روز
قيامت برترى و قرب مكانى نيست، بلكه مراد قرب معنوى است يعنى زيادتى استعداد بجهت
ورود فيض و رحمت از طرف خداوند چنانچه سابقا در ترجمه بعضى از احاديث ذكرشد كه آن
قربى را كه درخت سبز بخورشيد دارد چوب خشگ ندارد). شاخ خشگ و تر قريب آفتاب - آفتاب
از هر دو كى دارد حجاب . ليك كو آن قربت شاخ طرى - كه ثمار پخته از وى ميبرى.
##من اقتصد أغناه اللّه
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدنيا» (و علاج الحرص و الطمع
و الدواء الّذي يكتسب به صفة القناعة) و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من
اقتصد أغناه اللّه، و من بذّر أفقره اللّه، و من ذكر اللّه عزّ و جلّ أحبّه اللّه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه در زندگانى
و معيشت ميانهرو باشد خداوند او را بىنياز گرداند، و كسى كه زياده روى كند
خداوند او را محتاج و نيازمند كند، و كسى كه بياد خداى با عزت و جلالت باشد خداوند
او را دوست دارد.
##اللّه يرزق عبده المؤمن إلّا من حيث لا يحتسب
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدنيا» (و علاج الحرص و الطمع
و الدواء الّذي يكتسب به صفة القناعة) قال النّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
أبى اللّه أن يرزق عبده المؤمن إلّا من حيث لا يحتسب.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند ابا و
امتناع دارد از اينكه روزى دهد بنده مؤمن خود را مگر از جايى كه اميدوارى كامل
ندارد بوصول رزق از آنجا (يعنى اگر بنده مؤمن از روى غفلت اطمينان بوصول و رسيدن
رزق از محلى باسباب عاديه و حركات خود داشته باشد خداوند براى اينكه او را متنبه
سازد كه جريان امور فقط بتقديرات وى است رزق او را از غير آن طريق باو رساند).
##إستغن عمّن شئت فأنت نظيره
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدنيا» (و علاج الحرص و الطمع
و الدواء الّذي يكتسب به صفة القناعة) قال أمير المؤمنين عليّ عليه السّلام: إستغن
عمّن شئت فأنت نظيره، و احتج إلى من شئت فأنت أسيره، و أحسن إلى من شئت فأنت
أميره.
حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود: اظهار بىنيازى
نما از هر كس كه ميخواهى (يعنى بطورى رفتار و سلوك نما كه او بداند محتاج باو
نيستى و از وى چيزى نميخواهى) پس نظير و مانند او خواهى بود، و محتاج و نيازمند
باش (يعنى اظهار احتياج و نياز كن) بهر كس كه ميخواهى پس تو اسير و گرفتار او
خواهى بود، و احسان و نيكى كن در باره هر كس كه ميخواهى پس تو امير و فرمانده او
خواهى بود.
##ذمّ الرّياء
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدنيا» (بيان ذمّ الرّياء) و
قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنّ أخوف ما أخاف عليكم الشّرك الأصغر، قالوا: و
ما الشّرك الأصغر يا رسول اللّه صلّى اللّه عليك؟ قال: الرّياء، يقول اللّه عزّ و
جلّ يوم القيامة إذا جازى العباد بأعمالهم: إذهبوا إلى الّذين كنتم تراؤون في
الدّنيا، فانظروا هل تجدون عندهم الجزاء.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بيشتر چيزى كه بر
شما ترسانم شرك اصغر است، عرض كردند: شرك اصغر چيست اى رسول خدا، درود خداوند بر
تو باد؟ فرمود: رياء است، خداوند با عزت و جلال هنگامى كه پاداش ميدهد بندگان را
بكردارهاى ايشان، ميفرمايد (برياكاران:) برويد نزد كسانى كه در اعمال خود براى
ايشان ريا ميكرديد، و به بينيد آيا مىيابيد نزد آنها جزا و پاداش اعمال خود را؟.
##ذمّ الرّياء
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدنيا» (بيان ذمّ الرّياء) و قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: إنّ المرائي ينادي به يوم القيامة: يا فاجر، يا غادر، يا مرائي، ضلّ
عملك و حبط أجرك، إذهب فخذ أجرك ممّن كنت تعمل له.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: همانا بشخص رياكار
در روز قيامت خطاب شود: اى فرو رفته در گناهان، اى حيلهگر و مكار، اى رياكننده،
بيهوده و باطل گشت عمل تو و از بين رفت اجر و پاداش تو، برو و بگير اجر و مزد خود را
از كسى كه براى او (طاعات و) عملت را انجام ميدادى.
##ذمّ الكبر
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدنيا» (بيان ذمّ الكبر) و
قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: يحشر الجبّارون و المتكبّرون يوم القيامة في
صورة الذرّ يطأهم الناس لهوانهم على اللّه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مردمان ستمكار و
متكبر در روز قيامت بصورت مورچه محشور شوند بطورى كه مردم (يعنى اهل محشر) ايشان
را پايمال كنند، بواسطه خوارى و پستى آنان نزد خداوند.
##تواضع
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدنيا» (بيان فضيلة التواضع) و قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: إذا رأيتم المتواضعين من امّتي فتواضعوا لهم، و إذا رأيتم المتكبّرين
فتكبّروا عليهم، فإنّ ذلك لهم مذلّة و صغار.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر گاه متواضعين و
فروتنان از امت مرا ديديد براى ايشان تواضع و فروتنى كنيد، و هر گاه مردمان متكبر
را ديديد پس بر ايشان تكبر كنيد (يعنى تكبر آنها را ترويج ننمائيد و اعتنائى بشأن
آنان نكنيد) زيرا اين عمل موجب ذلت و خوارى و كوچكى ايشانست.
##فضيلة التواضع
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدنيا» (بيان فضيلة التواضع)
و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: مالي لا أرى عليكم حلاوة العبادة؟ قالوا: و ما
حلاوة العبادة؟ قال: التواضع.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: چه شده است كه
شيرينى پرستش را در شما نمىبينم؟ عرضكردند: شيرينى عبادت(در)چيست؟حضرت
فرمود:(در)تواضع وفروتنى است.
##فضيلة التّوكل
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدنيا» (بيان فضيلة التّوكل)
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله وسلم: لوأنّكم متوكّلون على اللّه حقّ
توكّله لرزقكم كما يرزق الطّير، تغدو خماصا و تروح بطانا.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر شما امور خويش
را بخدا واميگذارديد آن طور كه شايسته توكل است، هر آينه روزى ميداد خداوند بشما
همان طور كه به پرندگان روزى ميرساند،صبح گرسنه وشكمهاى خالى ميروند و عصر با شكم
سير بآشيانهها بازگشت ميكنند.
##من انقطع إلى اللّه
في مجموعة الورّام: باب «ذمّ الدنيا» (بيان فضيلة التّوكل) و قال صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: من انقطع إلى اللّه كفاه اللّه كلّ مؤونة، و رزقه من حيث لا يحتسب، و
من انقطع إلى الدّنيا و كله اللّه إليها.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه اميد خود را
از خلق قطع كند و فقط اميدوار بخداوند باشد، كفايت فرمايد خداوند نيازات او را، و
روزى رساند باو از راهى كه گمان نميبرد، و كسى كه متوجه و اميدوار باهل دنيا باشد
واگذارد خداوند او را باهل دنيا.
##وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها
في مجموعة الورّام: و يروى عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: إنّه كان إذا أصاب أهله خصاصة، قال: قوموا إلى الصّلوة، و يقول: بهذا
أمرني ربّي، قال اللّه تعالى: وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ
عَلَيْها، لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ، وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى.
سيره و روش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اين بود كه هر
گاه بخانواده آن حضرت تنگدستى و سختى در معيشت ميرسيد ميفرمود: برخيزيد جهت نماز،
و ميفرمود: باين عمل، پروردگارم مرا امر فرموده است، خداى برتر از هر چيز فرمود:
(وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها، الخ) امر نما كسان خود را
بنماز و بر زحمت نماز شكيبا باش، نميخواهيم از تو روزى و استفاده اى، ما روزى
ميدهيم ترا و نتيجه و عاقبت نيك براى پرهيزكارى است.
##مبادرة العمل
في مجموعة الورّام: باب «التفكّر» (بيان مبادرة العمل) و
قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنّ النّور إذا دخل الصّدر انفسح، فقيل له: هل
لذلك علامة؟ فقال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: نعم، التّجافي عن دار الغرور، و
الإنابة إلى دار الخلود، و الاستعداد للموت قبل نزوله، قال اللّه تعالى: الَّذِي
خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا.
حضرت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هنگامى كه
نور، داخل سينه شود سينه گشايش پيدا ميكند، پس عرض شد: آيا براى اين (گشايش) نشانه
اى هست؟ حضرت فرمود: آرى، كنارهگيرى از سراى فريبنده و رو آوردن بسراى جاويدان و
آماده شدن جهت مرگ پيش از ورود آن، خداى بزرگ فرموده: الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ
وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا. قرارداد مرگ وزندگى راتا
آزمايش فرمايد شماراكه كداميك ازشمانيكوتراست ازجهت عمل.
##تعقيب بعد الصلاة و الدعاء
في الكافي: (كتاب الصلوة) باب «التّعقيب بعد الصلوة و
الدعاء» عن أبي خالد القمّاط، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: تسبيح
فاطمة عليها السّلام في كلّ يوم في دبر كلّ صلوة، أحبّ إلىّ من صلوة ألف ركعة في
كلّ يوم.
از ابى خالد قماط روايت شده كه از حضرت صادق عليه السّلام
شنيدم ميفرمود: گفتن تسبيح حضرت فاطمه عليها السّلام در هر روز بعد از هر نماز
(واجب) محبوبتر است نزد من از بجا آوردن هزار ركعت نماز (مستحبى) در هر روز.
##تحريم البخل و الشّحّ بالزكاة و نحوها
في الوسائل: (كتاب الزكوة) باب «تحريم البخل و الشّحّ
بالزكوة و نحوها» عن عليّ بن المعلّي الأسدي، قال: انبئت عن الصّادق جعفر بن محمّد
أنّه قال: إنّ للّه بقاعا تسمّى المنتقمة، فإذا أعطى اللّه عبدا مالا لم يخرج حقّ
اللّه منه، سلّط اللّه عليه بقعة من تلك البقاع فأتلف ذلك المال فيها ثمّ مات و
تركها.
از على بن معلى الاسدى نقل شده كه گفت: خبر داده شدم از
حضرت صادق جعفر بن محمد عليه السّلام كه فرمود: همانا براى خدا زمينهائى است كه
نام آنها انتقام كشنده است، پس هر گاه عطا فرمود خداوند بر بنده اى مالى را، و آن
بنده حق خدا را از آن مال بيرون نكرد (و بمستحقانش نرساند) مسلط گرداند خداوند بر
او يكى از آن زمينها را پس تلف گرداند آن مال را در آن زمين (يعنى مالش را بواسطه
بنا و ساختمان در آن زمين از بين ببرد) پس بميرد و
آن زمين را واگذارد (يعنى آن زمين و ساختمان پس از مردنش
بماند و بديگران منتقل گردد).
##من ازداد علما و لم يزدد هدى
في المجلّد الأوّل من البحار: باب «استعمال العلم و الإخلاص
في طلبه» «العدّة» عن النّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم قال: من ازداد علما و لم
يزدد هدى لم يزدد من اللّه إلّا بعدا.
از پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله نقل كردهاند كه
فرمود: كسى كه زياد شود علم و دانش او و زياد نگردد هدايت (و توفيق) او، زياد
نگشته بر او جز دورى از (رحمت) خداوند (زياد شدن علم بدون ترتب عمل خالص بىريا،
اثرى جز دورى از خداوند ندارد).
##حقّ الجوار
في الكافي: (كتاب العشرة) باب «حقّ الجوار» عن الحسن بن عبد
اللّه، عن عبد صالح عليه السّلام قال: ليس حسن الجوار كفّ الأذى، و لكن حسن الجوار
صبرك على الأذى.
از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خوب
و نيكو همسايگى نمودن بهمين نيست كه فقط اذيت و آزارى به همسايه نرسد، بلكه خوب
همسايگى كردن به شكيبا بودن بر اذيت و آزار همسايه است.
##إطعام الطّعام
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة» باب «استحباب إطعام
الطّعام» عن فضيل بن يسار، عن رجل، عن أبي جعفر، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: الخير أسرع إلى البيت الّذي يطعم فيه الطّعام من الشفرة في سنام
البعير.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خير و خوبى شتابان تر
است بسوى خانه اى كه در آن خانه طعام و غذا بمردم خورانيده مىشود از تأثير كارد
در كوهان شتر.
##استحباب إطعام الطّعام
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة» باب «استحباب إطعام
الطّعام» عن حنّان بن سدير، عن أبيه، عن أبيجعفر عليه السّلام قال: تعتق كلّ يوم
نسمة؟ قلت: لا، قال: كلّ شهر؟ قلت: لا، قال: كلّ سنة؟ قلت: لا، قال: سبحان اللّه،
أما تأخذ بيد واحد من شيعتنا فتدخله إلى بيتك فتطعمه شبعه، فو اللّه لذلك أفضل من
عتق رقبة من ولد إسمعيل.
حنان بن سدير از پدرش از حضرت باقر عليه السّلام روايت
نموده كه فرمود: آيا در هر روز بنده اى آزاد ميكنى؟ عرض كردم: نه، فرمود: در هر
ماه (بنده اى آزاد مينمائى؟) عرضكردم: نه، فرمود: در هر سال (چطور بنده اى آزاد
ميكنى؟) عرض كردم: نه (از روى تعجب) فرمود: سبحان اللَّه آيا دست يكى از پيروان ما
را نميگيرى كه او را وارد خانه خود گردانى و باو غذا بخورانى تا سير گردد، بخدا
سوگند، غذا و طعام دادن باو برتر و بالاتر است از آزاد كردن بنده اى از فرزندان
حضرت اسماعيل عليه السّلام (اگر ممكن بود بندگى آنها).
##إطعام المؤمن و سقيه
في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب العشرة) باب «إطعام
المؤمن و سقيه» (المحاسن) عن معمّر بن خلّاد، قال: رأيت أبا الحسن الرضا عليه
السّلام يأكل، فتلا هذه الآية: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ، وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ، فَكُّ رَقَبَةٍ إلى آخر الآية، ثمّ قال: علم
اللّه أن ليس كلّ خلقه يقدر على عتق رقبة فجعل لهم سبيلا إلى الجنّة بإطعام
الطّعام.
از معمر بن خلاد روايت شده كه گفت مشاهده كردم حضرت رضا
عليه السّلام را كه غذا ميل ميفرمود پس اين آيه را تلاوت فرمود: فَلَا اقْتَحَمَ
الْعَقَبَةَ، وَ ما أَدْراكَ مَا
الْعَقَبَةُ، فَكُّ رَقَبَةٍ تا آخر آيه.
يعنى پس نخواهد گذشت (كسى) از آن عقبه، و چه دانا كرد ترا كه عقبه چيست؟ آزاد كردن
بنده است؛ سپس فرمود: آگاه بود خداوند كه هر كسى توانائى بر آزاد كردن بنده ندارد،
پس قرار داد براى ايشان راهى بسوى بهشت بسبب غذا و طعام دادن بمستحقين (عبور از
عقبات آن عالم، امر مهم و دشوارى است چنانچه در روايت از حضرت صادق عليه السّلام
در صفحه 209 بيايد كه آنها پنجاه عقبه (و سرحد) است در آن عالم، و در هر عقبه اى
كسانى كه اعمال شايسته ندارند هزار سال توقف كنند همان طور كه خداوند در قرآن مجيد
فرموده كه مقدار روز قيامت پنجاه هزار سال ميباشد، و مراد گرفتارى در عقبات
مذكوره است كه در هر يك هزار سال بايد توقف نمود).
##حبط الأعمال بالغيبة
في الوسائل: عن الباقر عليه السّلام قال: إذا كان يوم
القيامة أقبل قوم على اللّه عزّ و جلّ فلا يجدون لأنفسهم حسنات، فيقولون: إلهنا و
سيّدنا ما فعلت حسناتنا؟ فيقول اللّه عزّ و جلّ: أكلتها الغيبة، فإنّ الغيبة لتأكل
الحسنات كما تأكل النّار الحطب الحلفاء.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر گاه روز
قيامت شود گروهى از مردم بر خداى با عزت و جلال روى آرند (بجهت حساب) پس نيابند
براى خود حسنات و كارهاى خيرى (كه در دنيا بجاى آورده بودند) پس عرض كنند: اى خدا
و مولاى ما، كارهاى خير ما چه شد؟ خداى با عزت و جلال فرمايد: نابود كرد آنها را
غيبت (نمودن شما مردم را) همانا غيبت نابود ميكند حسنات و كارهاى خير را همچنان كه
نابود ميسازد آتش، هيزم زودگيرنده را (حلفاء در فارسى چوبى را گويند كه زودگيرنده
باشد و آن عبارتست از چوبى كه فارسى زبانها آن را لوئى نامند كه كرك آن را با آهك
مخلوط نمايند جهت مصرف بنائى).
##خَمس لا جناح على من قتلهنّ
في الوسائل: قال النّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم: خمس
لا جناح على من قتلهنّ في حلّ أو حرم: الحيّة و العقرب و الفارة و الحدأة و الكلب
العقور.
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: پنج حيوان است
كه باكى نيست بر كسى كه بكشد آنها را در بيرون حرم (مراد از حرم مكه معظمه ميباشد)
يا درون آن: مار، عقرب، موش، پرنده گوشتخوار، سگگيرنده.
##مجالسة الموتى
في الوسائل: و عنه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إيّاكم و
مجالسة الموتى، قيل: يا رسول اللّه! من الموتى؟ قال: كلّ غنيّ طغاه غناه.
از پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرمود:
بپرهيزيد از همنشينى با مردگان، عرض شد: اى رسول خدا كيانند مردگان؟ فرمود: هر
توانگرى كه سركش و متجاوز نموده او را مال و ثروت او.
##حكم أمير المؤمنين
في نهج البلاغة: باب «المختار من حكم أمير المؤمنين عليه
السّلام» و قال عليه السّلام: من أعطى أربعا لم يحرم أربعا: من أعطى الدّعاء لم
يحرم الإجابة؛ و من أعطى التّوبة لم يحرم القبول؛ و من أعطى الإستغفار لم يحرم
المغفرة، و من أعطى الشكر لم يحرم الزيادة.
امير المؤمنين عليه السّلام فرموده: كسى كه چهار عمل انجام
دهد از چهار چيز محروم نمىماند: كسى كه دعا كند از اجابت آن محروم نمىماند؛ و
كسى كه توبه نمايد از قبول آن محروم نميگردد؛ و كسى كه استغفار (و طلب آمرزش از
گناهان) نمايد از آمرزش محروم نمىماند؛ و كسى كه شكر و سپاسگزارى نعمت را بجا
آورد از افزايش آن محروم نمىماند.
##سؤال السائل عن العلم
في الوسائل: سئل أمير المؤمنين عليه السّلام عن العلم، فقال
عليه السّلام: أربع كلمات: أن تعبد اللّه بقدر حاجتك إليه، و أن تعصيه بقدر صبرك
على النّار، و أن تعمل لدنياك بقدر عمرك فيها، و أن تعمل لآخرتك بقدر بقائك فيها.
از امير المؤمنين عليه السّلام سؤال شد از علم (و دانشى كه
نافع و سودمند است) فرمود: چهار كلمه است (يعنى فائده و سود علم چهار قسمت است)
اينكه بندگى و پرستش كنى خدا را باندازه اى كه حاجت و نياز باو دارى؛ و اينكه
نافرمانى كنى او را باندازه صبر و شكيبائيت بر آتش (دوزخ) و اينكه سعى و كوشش كنى
براى دنياى خود باندازهاى كه در دنيا عمر ميكنى؛ و اينكه سعى و كوشش كنى براى
آخرت خود باندازه اى كه در آخرت باقى هستى.
##تحريم كفر المعروف
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «تحريم كفر المعروف
من اللّه كان أو من النّاس» عن أبي إسحاق الهمداني، عن أبيه، عن أمير المؤمنين
عليّ بن أبيطالب عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
ثلاث من الذّنوب تعجّل عقوبتها و لا تؤخّر إلى الآخرة: عقوق الوالدين، و البغي على
النّاس، و كفر الإحسان.
از امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام روايت شده
كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: سه قسم از گناهانست كه در عقوبت و
انتقام آنها تعجيل شود و بآخرت نميافتد (يعنى در دنيا هم فاعل معاقب گردد و تمام
عقوبت آنها بآخرت نمىافتد:) عاق پدر و مادر شدن؛ ظلم و ستم بر مردم نمودن؛ و
كفران و ناسپاسى كردن احسان و نيكى (كه بآدمى مىشود).
##مجالسة أهل المعاصي
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «تحريم كفر المعروف
من اللّه كان أو من النّاس» في ذلك الباب، عن عمر بن يزيد، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام، أنّه قال: لا تصحبوا أهل البدع و لا تجالسوهم، فتصيروا عند النّاس كواحد
منهم، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: المرء على دين خليله و
قرينه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: مصاحبت و
معاشرت نكنيد با كسانى كه در دين بدعت نهند، و با ايشان مجالست و همنشينى ننمائيد
كه نزد مردم مانند يكى از آنها ميباشيد (يعنى از اهل بدعت شمرده شويد) حضرت فرمود:
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مرد بر دين دوست و همنشين خود است (بدعت
آنست كه شخصى چيزى را كه نميداند از دينست در دين داخل كند بقصد پيروى كردن سايرين
از او، مانند قتال و جنگ كردن با اهل حق، و يارى كردن دشمنان دين، و شستن محل مسح،
و بجا آوردن نماز نافله را بجماعت، و اذان دوم روز جمعه، و حرام كردن متعه، و وارث
قرار دادن براى اشخاصى كه خويشى آنها با ميت دور است، و محروم كردن اشخاصى كه
خويشى ايشان (بمورث) نزديك است، و جلوگيرى از دادن خمس باهل آن، و افطار كردن در
غير موقع افطار).
##مجالسة أهل المعاصي
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «تحريم كفر المعروف
من اللّه كان أو من النّاس» عن محمّد بن مسلم، أو أبي حمزة، عن أبي عبد اللّه، عن
أبيه عليهما السّلام، قال: قال لي عليّ بن الحسين صلوات اللّه عليهما: يا بنيّ!
انظر خمسه فلا تصاحبهم و لا تحادثهم و لا ترافقهم في طريق، فقلت: يا أبة من هم؟ قال:
إيّاك و مصاحبة الكذّاب، فإنّ بمنزلة السّراب، يقرّب لك البعيد و يباعد لك القريب،
و إيّاك و مصاحبة الفاسق، فإنّه بائعك باكلة أو أقلّ من ذلك، و إيّاك و مصاحبة
البخيل، فإنّه يخذلك في ماله أحوج ما تكون إليه؛ و إيّاك و مصاحبة الأحمق، فإنّه
يريد أن ينفعك فيضرّك؛ و إيّاك و مصاحبة القاطع لرحمه، فإنّي وجدته ملعونا في كتاب
اللّه عزّ و جلّ في ثلاث مواضع: قال اللّه عزّ و جلّ: فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ
تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ، أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ
فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. و قال: الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ
اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ
يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ، أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ
سُوءُ الدَّارِ. و قال في البقرة: الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ
بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ
يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ، أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ.
حضرت باقر عليه السّلام فرموده كه حضرت زين العابدين صلوات
اللَّه عليه بمن فرمود: اى پسر جان من، پنج طايفه را در نظر گير و با آنها مصاحبت
و معاشرت مكن، و هم صحبت با آنان مشو، و رفيق راه در سفر با ايشان مباش، عرضكردم: اى
پدر كيانند ايشان؟ فرمود: بپرهيز از معاشرت با دروغگو، زيرا او مانند زمين
شورهزارى است كه نمايش آب ميدهد، دور را بتو نزديك و نزديك را بتو دور ميسازد
(يعنى ممكن است كه در نزديكى بتو كه بر خلاف جهت سراب است آب باشد و از آن دور
شوى) و بپرهيز از معاشرت با فاسق (يعنى كسى كه باكى از گناه كردن ندارد) زيرا او
ميفروشد تو را بيك لقمه يا كمتر از آن؛ و بپرهيز از معاشرت با شخص بخيل و فرومايه،
زيرا او تو را يارى نميكند بمال خود در جايى كه نهايت احتياج و نياز بآن دارى؛ و
بپرهيز از رفاقت با كسى كه كم خرد است، زيرا او قصد ميكند كه بتو نفع و سود رساند
پس ضرر و زيان ميرساند (چون داراى خرد نيست، خوب را از بد و نفع را از ضرر تميز
نميدهد، پس بجاى نفع ضرر ميرساند) و بپرهيز از معاشرت كسى كه قطع ارتباط و علاقه
از خويشان خود كرده، پس همانا من يافتم او را دور شده از رحمت پروردگار در كتاب
خداى با عزت و جلال در سه موضع: خداى عز و جل فرموده: فَهَلْ عَسَيْتُمْ الخ، آيا
اميد داريد (اى گروه منافقين) اگر از دين روى گردانيد و يا بمقام ولايت بر امور
برسيد، اينكه فساد نمائيد در روى زمين و ببريد ارتباط و علاقه با خويشان خود را
(يعنى هرگز بمقصود شوم خود نخواهيد رسيد و جلو پيشرفت پيغمبر را نتوانيد گرفت) اين
گروه كسانى هستند كه خداوند دور نموده ايشان را از رحمت خود، پس كر گردانيد گوشهاى
آنها را و كور نمود چشمان آنان را (مراد گوش و چشم دل است) و فرمود: الَّذِينَ
يَنْقُضُونَ الخ، آن كسانى كه مىشكنند عهد و پيمان خدا را بعد از بستن آن پيمان؛
و قطع ميكنند آنچه را كه خداوند امر بوصل و پيوستگى آن فرموده و فساد ميكنند در
روى زمين، اين گروه براى ايشان است دورى از رحمت خدا و براى آنها ميباشد محل و
مسكن بدى. و فرموده: الَّذِينَ يَنْقُضُونَ الخ. آنچنان كسانى كه ميشكنند عهد و
پيمان خدا را پس از بستن آن و قطع ميكنند آنچه را كه خدا امر بوصل و پيوستگى آن
فرموده، و فساد ميكنند در روى زمين، اين گروهند زيانكاران (و مراد از فساد در
زمين، فساد در دين و گمراه كردن مردمان است).
##في النّميمة
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «النّميمة» عن عبد
اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: ألا أنبّئكم بشراركم؟ قالوا: بلى يا رسول اللّه، قال: المشّاؤون
بالنّميمة، المفرّقون بين الأحبّة، الباغون للبراء المعايب.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: آيا خبر ندهم شما
را از بدترين شما (اصحاب) عرضكردند: آرى اى رسول خدا، فرمود: كسانى كه رفت و آمد
ميكنند براى سخن چينى، و جدائى (و دشمنى) اندازنده ميان دوستانند، و طلبكننده اند
نسبت بشخصى كه پاكيزه از عيب است عيبها را (در صدد عيبجوئى از ايشان بر مىآيند).
ميان دو كس جنگ چون آتش است - سخن چين بدبخت هيزم كش است.
##مدح السخاء
في الوسائل: عن الحسن بن عليّ الوشا، قال: سمعت أبا الحسن
عليه السّلام يقول: السّخيّ قريب من اللّه قريب من الجنّة قريب من النّاس، قال: و
سمعته يقول: السّخاء شجرة في الجنّة، من تعلّق بغصن من أغصانها دخل الجنّة.
از حسن بن على الوشا روايت شده كه گفت از حضرت موسى بن جعفر
عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: شخص با سخاوت بخدا نزديك و ببهشت نزديك و بمردم
نزديك است (راوى) گفت: و شنيدم از آن حضرت كه ميفرمود: سخاوت درختى است در بهشت،
كسى كه بگيرد شاخه اى از شاخه هاى آن را وارد بهشت مىشود (يعنى سخاوت داراى
مراتبى است، هر كس مرتبهاى از آن را دارا شد وارد بهشت خواهد شد).
##أسرع الخير ثوابا البرّ
في أمالي الطّوسي: (الجزء الرّابع) عن أبي عبيدة الحذّاء،
قال: سمعت أبا جعفر محمّد بن عليّ الباقر عليه السّلام يقول: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: إنّ أسرع الخير ثوابا البرّ، و أسرع الشرّ عقابا البغي، و
كفى بالمرء عيبا أن يبصر من النّاس ما يعمي عنه من نفسه، و أن يعيّر النّاس بما لا
يستطيع تركه، و أن يؤذي جليسه بما لا يعنيه.
از ابى عبيده حذاء روايت شده كه گفت از حضرت باقر عليه
السّلام شنيدم ميفرمود كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: همانا كار نيكى
كه زودتر از همه كارهاى نيك، نتيجه و ثواب آن بآدمى ميرسد نيكى و احسان بمردم است،
و كار بد و شرى كه زودتر از همه شرور، عقوبت و سزاى آن بانسان ميرسد ظلم است، و
كفايت ميكند براى انسان از جهت معيوب بودن اينكه عيبى را در مردم ببيند با آنكه آن
عيب را خود دارد و غافل از عيب خود است؛ و اينكه سرزنش كند مردم را بآنچه كه
نتواند خود ترك آن نمايد؛ و اينكه آزار رساند همنشين خود را بچيزى كه فائده و
نتيجه نبخشد او را.
##دعاء في السّدس الأوّل من نصف اللّيل
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الدّعاء في السّدس
الأوّل من نصف اللّيل الثاني»عن عبدة النّيسابوري، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه
السّلام: إنّ الناس يروون عن النّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم أنّه قال: إنّ في
اللّيل لساعة لا يدعو فيها عبد مؤمن بدعوة إلّا استجيب له، قال: نعم، قلت: متى هي؟
قال: ما بين منتصف اللّيل إلى الثلث الباقي، قلت: ليلة من اللّيالي أو كلّ ليلة؟
قال: كلّ ليلة.
از عبده نيشابورى روايت شده كه گفت بحضرت صادق عليه السّلام
عرضكردم: همانا مردم از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله روايت ميكنند كه در شب
ساعتى است كه دعا نميكند در آن ساعت بنده مؤمن بدعائى مگر آنكه دعاى او اجابت
مىشود، حضرت فرمود: بلى، عرضكردم: چه ساعتى است آن ساعت؟ فرمود: ميان نصف شب تا
يك سوم باقيمانده از آن، عرضكردم: آيا شب معينى است از شبها يا هر شب است؟ فرمود:
هر شب است.
##استحباب الصلاة على محمّد و آل محمّد
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الصّلوة على محمّد
و آل محمّد في أوّل الدّعاء و وسطه و آخره» عن محمّد بن مروان، عن أبي عبد اللّه
عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: صلوتكم عليّ إجابة
لدعائكم و زكوة لأعمالكم.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: صلوات شما بر من
باعث اجابت دعاى شماست و موجب پاكيزگى (و قبول) اعمال شماست.
##معنى المروّة؟
في المجلّد السابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) باب «ما
جمع من جوامع كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و سئل عليه السّلام ما
المروّة؟ فقال عليه السّلام: [أن] لا تفعل في السّر شيئا تستحيي منه في العلانية.
از امير المؤمنين عليه السّلام سؤال شد چيست مروت؟ پس
فرمود: (مروت) آنست كه بجا نياورى چيزى را (يعنى كارى را) در پنهانى از مردم كه
شرم و حيا كنى از آن كه در علانيه و آشكارا انجام دهى.
##أقلّ ما يلزمك للّه تعالى
في المجلّد السابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) باب «ما
جمع من جوامع كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» في ذلك الباب (مناقب ابن الجوزى) و
قال عليه السّلام: أقلّ ما يلزمك للّه تعالى: أن لا تستعين بنعمه على معاصيه.
امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود: كمترين چيزى كه لازم
است تو را براى (عبوديت و بندگى) خداوند بزرگ، آنست كه كمك نگيرى و يارى نجوئى
بنعمتهاى خداوند بر گناهان و نافرمانيهاى وى (يعنى نعمتهاى او را وسيله معصيت وى
قرار ندهى).
##لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا
بِما آتاكُمْ
في نهج البلاغة: و قال أمير المؤمنين عليه السّلام: الزّهد
كلّه بين كلمتين من القرآن، قال اللّه سبحانه: لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما
فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ و من لم يأس على الماضى و لم يفرح بالآتي
فقد أخذ الزّهد بطرفيه.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: تمامى زهد و كنارهگيرى
از دنيا در دو فراز از قرآن است، خداوند سبحان فرموده: لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى
ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ تا محزون و غصهدار نشويد بر آنچه از
دست شما رفته و بآن دست نيافتيد و خوشى ننمائيد بواسطه آنچه كه بآن رسيديد و براى
شما فراهم شد، پس كسى كه اندوهناك و محزون نشود بر چيزى كه گذشته (يعنى باو نرسيده
است) و مسرور نگردد بآنچه كه بر آن دست يافته و بهر وى فراهم شده، پس زهد را بدو
طرف و تماميش گرفته (يعنى موفق و نائل بزهد گرديده بواسطه بىرغبتى بدنيا و عدم
توجه بآن، نه بآنچه از دست داده و يا بآن نرسيده غمناك ميگردد، و نه بآنچه رسيده
خوشحال است).
##تسليم و المصافحة عند الملاقات
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب التّسليم و المصافحة
عند الملاقات» عن جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: إذا لقيتم فتلاقوا بالسّلام و التّصافح، و إذا تفرّقتم فتفرّقوا
بالإستغفار.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هنگامى كه يك ديگر
را ملاقات كرديد پس ملاقات شما بسلام كردن بر هم و مصافحه نمودن با يك ديگر باشد،
و چون از هم جدا شديد پس جدا شويد بطلب آمرزش (از خداوند براى يك ديگر).
##استحباب زيارة النبيّ
في الوسائل: (كتاب المزار) باب «استحباب زيارة النبيّ صلّى
اللّه عليه و آله و سلم و لو من بعيد» عن عيسى بن عبد اللّه، عن أبيه، عن جدّه، عن
عليّ أمير المؤمنين عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: من سلّم عليّ في شيء من الأرض ابلغته، و من سلّم عليّ عند القبر سمعته.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه در هر
مكانى از زمين بر من سلام دهد، آن سلام بمن ميرسد و كسى كه بر من سلام كند نزد
قبرم آن را ميشنوم.
##استحباب زيارة النبيّ
في الوسائل: (كتاب المزار) باب «استحباب زيارة النبيّ صلّى
اللّه عليه و آله و سلم و لو من بعيد» عن موسى بن إسمعيل بن (إسماعيل، عن- خ ل)
موسى بن جعفر، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: من زار قبري بعد موتي كان كمن هاجر إليّ في حياتي، فإن لم
تستطيعوا فابعثوا إليّ السّلام فإنّه يبلغني.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه قبر مرا پس
از مرگ من زيارت كند چون كسى است كه در زمان زنده بودنم بسوى من هجرت نموده است،
پس اگر توانا (بر زيارت قبر من) نشديد سلام بر من بفرستيد كه بمن خواهد رسيد.
##استحباب التسمية قبل الشّرب
في الوسائل: و فيه أيضا: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب
«استحباب التسمية قبل الشّرب و التّحميد بعده» عن جرّاح المدائني، عن أبي عبد
اللّه عليه السّلام، قال: اذكر اسم اللّه على الطّعام و الشّراب، فإذا فرغت فقل:
الحمد للّه الّذي يطعم و لا يطعم.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هنگام خوردن
و آشاميدن بسم اللَّه بگو، و چون فارغ شدى بگو: الحمد للَّه الذى يطعم و لا
يطعم . (سپاس خداوندى را است كه طعام و غذا ميخوراند و خود غذا داده نميشود چون
او از جسميت و صفات اجسام منزه است).
##ذكر اسم اللّه على طعام أو شراب
في الوسائل: و فيه أيضا: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب
«استحباب التسمية قبل الشّرب و التّحميد بعده» عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال:
قال أمير المؤمنين عليه السّلام: من ذكر اسم اللّه على طعام أو شراب في أوّله و
حمد اللّه في آخره، لم يسئل عن نعيم ذلك الطّعام أبدا.
امير المؤمنين عليه السّلام فرموده: كسى كه در اول خوردن و
آشاميدن خود بسم اللَّه و در آخر آن الحمد للَّه بگويد هرگز از لذت آن طعام
پرسيده نشود در آخرت.
##طاعم الشّاكر
في الوسائل: و فيه أيضا: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب
«استحباب التسمية قبل الشّرب و التّحميد بعده» عن ابن القدّاح، عن أبي عبد اللّه
عليه السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: الطّاعم الشّاكر
أفضل من الصّائم الصّامت.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: طعام خورنده
سپاسگزار، برتر است از روزهدار ساكت (يعنى روزهدار بروزه مستحبى كه ساكت از
شكرگزارى است).
##تحميد و أنواع المحامد
في المجلّد التّاسع عشر من البحار: باب «التّحميد و أنواع
المحامد» (أمالي الطّوسي) عن جابر بن عبد اللّه، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: لو أنّ الدنيا كلّها لقمة واحدة فأكلها العبد المسلم ثمّ قال:
الحمد للّه، لكان قوله ذلك خيرا له من الدّنيا و ما فيها.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر فرض شود كه
تمامى دنيا چون يك لقمه بود و آن را بنده مسلمان ميخورد و ميگفت: الحمد للَّه، اين
كلام براى او بهتر بود از دنيا و آنچه در دنيا است (كنايه است از اينكه ثواب ذكر
الحمد للَّه بهتر و برتر است از تمام دنيا و آنچه در آنست، چون دنيا و آنچه در
دنيا است فانى خواهد شد و ثواب الحمد للَّه گفتن كه نعمتهاى بهشتى است هميشه باقى
ميباشد).
##صانع المنافق بلسانك
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «وصايا الباقر عليه
السّلام و مواعظه و حكمه» (تحف العقول) قال عليه السّلام: صانع المنافق بلسانك، و
أخلص مودّتك للمؤمن، و إن جالسك يهوديّ فأحسن مجالسته.
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: با زبان خوش با منافق رفتار
كن، و خالص كن دوستى خود را براى مؤمن، و اگر با تو مردى يهودى همنشينى نمود پس
نيكو با او همنشينى كن.
##توحيد ثمن الجنّة
في أمالي الطّوسي: (مجلس يوم الجمعة السابع عشر من صفر سنة
سبع و خمسين و أربعمائة) عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال: سمعت رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله و سلم يقول: التّوحيد ثمن الجنّة، و الحمد للّه وفاء شكر
كلّ نعمة، و خشية اللّه مفتاح كلّ حكمة، و الإخلاص ملاك كلّ طاعة.
ازعليّ بن أبيطالب عليه السّلام است که از رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله شنيدم كه ميفرمود: اقرار بوحدانيت خداوند قيمت و بهاى بهشت است،
و حمد و سپاس خداوند وفاى شكر هر نعمت است، و ترس از خدا كليد هر حكمت است، و خالص
نمودن نيت، مناط قبولى هر طاعت است.
##أشدّ ساعات ابن آدم ثلاث ساعات
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «وصايا عليّ بن
الحسين عليهما السّلام و مواعظه و حكمه» (الخصال) عن الزّهري، قال: قال عليّ بن
الحسين عليهما السّلام: أشدّ ساعات ابن آدم ثلاث ساعات: السّاعة الّتي يعاين فيها
ملك الموت، و السّاعة الّتي يقوم فيها من قبره، و السّاعة الّتي يقف فيها بين يدي
اللّه تبارك و تعالى، فإمّا إلي الجنّة و إمّا إلي النّار؛ ثمّ قال: إن نجوت يا بن
آدم عند الموت فأنت أنت و إلّا هلكت؛ و إن نجوت يا بن آدم حين توضع في قبرك فأنت
أنت و إلّا هلكت؛ و إن نجوت يا بن آدم في مقام القيامة فأنت أنت و إلّا هلكت.
حضرت زين العابدين عليه السّلام فرمود: سختترين ساعات پسر
آدم سه ساعتست: ساعتى كه ملك الموت را مشاهده ميكند، و ساعتى كه از قبر خود (براى
قيامت) بپاى خيزد؛ و ساعتى كه نزد خداى تبارك و تعالى ميايستد پس (سرانجام عمل او)
يا ببهشت منتهى مىشود و يا بآتش جهنم، پس حضرت فرمود: اگر نجات يافتى اى پسر آدم
زمان مرگ پس بسعادت كاميابشده اى و گر نه هلاك گرديده اى، و اگر نجات يافتىاى
پسر آدم زمانى كه گذارده ميشوى در قبر خود پس بسعادت كامياب گشته اى و الا
هلاكشده اى، و اگر نجات يافتى اى پسر آدم در جايگاه خود در قيامت پس بسعادت
رسيدى و كامياب شدى و الا هلاك شده اى.
##فضائل أمير المؤمنين علي ع
الأمالي للطوسي ره: (الجزء الرابع عشر) عن عبد اللّه بن
مسعود، قال: كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم جالسا في جماعة من أصحابه
إذ أقبل عليّ بن أبيطالب صلوات اللّه عليه، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله
و سلم: من أراد أن ينظر إلى آدم في علمه و إلى نوح في حكمته و إلى إبراهيم في
حلمه، فلينظر إلى عليّ بن أبيطالب.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نزد جماعتى از ياران خود
نشسته بود كه حضرت على بن ابى طالب صلوات اللَّه عليه وارد شد، رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس اراده دارد كه نظر كند در علم آدم و حكمت (يعنى
علوم محكمه متقنه) نوح عليه السّلام و صبر و شكيبائى ابراهيم عليه السّلام، بايد
كه بحضرت على بن ابى طالب عليه السّلام نظر نمايد.
##فضائل الإمام الحسين ع
الأمالي للطوسي ره: (الجزء الحادي عشر) عن محمّد بن مسلم،
قال: سمعت أبا جعفر و جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقولان: إنّ اللّه تعالى عوض
الحسين عليه السّلام من قتله أن جعل الإمامة في ذريّته و الشفاء في تربته و إجابة
الدعاء عند قبره، و لا تعدّ أيّام زائريه جائيا و راجعا من عمره، قال محمّد بن
مسلم: فقلت لأبيعبد اللّه عليه السّلام: هذا الجلال ينال بالحسين عليه السّلام،
فماله في نفسه؟ قال: إنّ اللّه تعالى ألحقه بالنّبي فكان معه في درجته و منزلته،
ثمّ تلا أبو عبد اللّه: وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ
بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ الآية.
از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت از حضرت باقر و حضرت صادق
عليهما السّلام شنيدم ميفرمودند: همانا خداى تعالى بعوض شهادت حسين عليه السّلام
امامت را در ذريه (يعنى فرزندان) او و (نيز) شفاء را در خاك (قبر مطهر) او، و اجابت
و قبولى دعاء را در نزد قبر او قرار داد و روزهائى كه زائرين قبر او هنگام رفتن و
برگشتن گذرانيده اند از عمر آنها محسوب نميفرمايد؛ محمد بن مسلم گويد: بحضرت صادق
عليه السّلام عرضكردم اين جلال و عظمت را (مردم) بوسيله حسين عليه السّلام ميرسند،
پس براى خود حضرت عليه السّلام چه قرار داده شده است؟ حضرت فرمود: همانا خداى
تعالى او را ملحق به پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمايد و با آن حضرت در
درجه و مقام او خواهد بود، سپس حضرت صادق عليه السّلام (اين آيه را) تلاوت
فرمودند: وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ
أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ الخ (و كسانى كه ايمان بخدا آوردند و فرزندان
ايشان در ايمان و عقيده پيروى آنان نمودند، فرزندان ايشان را بايشان ملحق گردانيم)
تا آخر آيه.
##صبر ساعة أورثت فرحا طويلا
الأمالي للطوسي ره: (الجزء السادس) عن آدم بن عيينة
الهلالي، قال: سمعت جعفر بن محمّد عليه السّلام يقول: كم من صبر ساعة قد أورثت
فرحا طويلا، و كم من لذّة ساعة قد أورثت حزنا طويلا.
از آدم بن عيينه هلالى روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه
السّلام شنيدم ميفرمود: بسا شكيبائى ساعتى (مثل صبر بر زحمت عبادتى و يا ترك گناهى
يا پرستارى مريضى) كه موجب فرح و سرور درازى گردد، و بسا لذت و عيش ساعتى كه سبب
اندوه و ملال درازى شود.
##إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا
كَفُوراً
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الكفر» عن حمران بن
أعين، قال: سئلت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن قوله عزّ و جلّ: إِنَّا هَدَيْناهُ
السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً قال: إمّا آخذ فهو شاكر، و إمّا
تارك فهو كافر.
از حمران بن اعين روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه
السّلام پرسيدم از (معنى) فرموده خداى با عزت و جلال: إِنَّا هَدَيْناهُ
السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (ما راه حق را نمايانديم يا مردم
سپاسگزارند و از آن طريق ميروند و يا كفران نعمت ميكنند) فرمود: (آدمى) يا رونده
است آن راهى را كه خداوند ويرا هدايت فرموده، پس سپاسگزار است، يا ترك سلوك آن
راه را نموده پس كفران نعمت الهى كرده است (و اين روايت دلالت ميكند بر اينكه
معنائى را كه براى شكر نمودهاند كه شكر عبارتست از اينكه بنده هر نعمتى را كه
خداوند باو مرحمت فرموده از آلات عضوى و قوى و اموال و غيره، صرف نمايد در آنچه كه
خالق جهت آن مقصود آن نعمت را باو داده، كلام تمامى است، مثل اينكه چشم را بآثار
صنع پروردگار بيندازد تا نيروى توحيد او تقويت شود، و گوش را بمواعظ و نصايح فرا
دهد و بهمين طريق ساير اعضاء را صرف در طريق معاش و معاد آن طور كه دستور شرع مقدس
ميباشد نمايد، و اينكه در قرآن كريم ميفرمايد: وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ
الشَّكُورُ يعنى كماند بندگان سپاسگزار من، مقصود از شكر همين است كه آنان كه
باين وظيفه قيام ورزند نادرند).
##تارك الصّلاة سمّيته كافرا
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الكفر» عن مسعدة بن
صدقة، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام و سئل ما بال الزّاني لا تسمّيه كافرا
و تارك الصّلوة قد سمّيته كافرا، و ما الحجّة في ذلك؟ فقال: لأنّ الزّاني و ما
أشبهه إنّما يفعل ذلك لمكان الشّهوة لأنّها تغلبه، و تارك الصّلوة لا يتركها إلّا
استخفافا بها، و ذلك لأنّك لا تجد الزّاني يأتي المرأة إلّا و هو مستلذّ لإتيانه
إيّاها قاصد إليها، و كلّ من ترك الصّلوة قاصدا إليها فليس يكون قصده لتركها
اللّذة، فإذا نفيت اللّذة وقع الإستخفاف، و إذا وقع الإستخفاف وقع الكفر «الحديث».
از مسعدة بن صدقه روايت شده كه گفت: شنيدم از حضرت صادق
عليه السّلام در موقعى كه سؤال كرده شد از آن حضرت كه چه فرقى است ميان زانى و
تارك الصلاة كه زانى را كافر نميناميد و تارك الصلاة را كافر ميناميد و دليل بر
اين فرق چيست؟ پس فرمود: بجهت اينكه زناكار و هر كس شبيه باو ميباشد (يعنى شهوت
رانى ميكند از قبيل لواطكننده و قمار باز و شراب خوار و امثال اينها) البته اين
عمل قبيح را بجا مىآورد بجهت شهوتى كه دارد و شهوت بر او غلبه ميكند (و عقل او را
مغلوب ميسازد پس آن عمل زشت را بجا مىآورد) و تارك الصلاة (و ترككننده نماز) ترك
نميكند نماز را مگر از جهت سبك شمردن و خوار و پست ديدن نماز (نه بواسطه شهوتى،
زيرا ترك نماز امر وجودى نيست كه لذتى داشته باشد) و توضيح اين امر باين است كه بر
حسب وجدان ميدانيم كه زنا كار نزد زنى كه با او زنا ميكند نميرود مگر اينكه به
نزديكى و همبسترى با وى لذت ميبرد، و هر كس ترك نماز از روى عمد و قصد نمايد پس
قصد او ترك نماز را براى لذتى نميباشد (زيرا ترك، امر عدمى است نه وجودى كه بتوان
از آن لذت و فائدهاى برد) و حال كه لذتى در ترك نماز نيست پس فقط از جهت سبك
شمردن و پست دانستن نماز ميباشد (يعنى بدعوتى كه خداوند بندگان را بلسان انبياء
فرموده براى نماز و حضور در مقام بندگى و پرستش، بىاعتنا و بىاهميت است) و زمانى
كه دعوت الهى را پست و خوار شمرد (نعوذ باللَّه كاشف از بىاعتنائى بخداوند است و)
در اين صورت با كافر در بىاعتنائى و بيزارى از خداوند شريك است (و خداوند هم از
هر دو بيزار است).
##فضل القصد
في الكافي: (كتاب الزّكوة) باب «فضل القصد» عن داود الرّقي،
عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ القصد أمر يحبّه اللّه عزّ و جلّ، و إنّ
السّرف أمر يبغضه اللّه حتّى طرحك النّواة، فإنّها تصلح للشّيء و حتّى صبّك فضل
شرابك.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا ميانه
روى (در زندگانى) كاريست كه خداوند با عزت و جلال دوست ميدارد، و زياده روى نمودن،
كاريست كه خداوند با عزت و جلال دشمن دارد آن را گر چه دور انداختن هسته (خرمائى)
باشد، زيرا هسته هم براى چيزى (چون سوزاندن) بكار آيد، يا دور ريختن زيادى آبى كه
آشاميده اى.
##إذا جاد اللّه تبارك و تعالى عليكم فجودوا
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) عن رفاعة، عن أبي عبد
اللّه عليه السّلام، قال: إذا جاد اللّه تبارك و تعالى عليكم فجودوا، و إذا أمسك
عنكم فأمسكوا، و لا تجاودوا اللّه فهو الأجود.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر وقت
نعمتهاى خداوند بر شما فراوان شد و خداوند بر شما جود فرمود شما هم جود و بخشش
كنيد، و اگر خداوند از جود و بخشش بر حسب مصلحتى خود دارى فرمود شما نيز خوددارى
كنيد، و بر خداوند اظهار بخشش نكنيد، زيرا بخشش او بيش از بخشش هر سخى و بذلكننده
است بغير متناهى.
##تحريم هجر المؤمن
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «تحريم هجر المؤمن بغير موجب
و كراهته بعد الثلاث معه» عن أنس،قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله
وسلم:لايحلّ للمسلم أن يهجرأخاه فوق ثلاث
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: روانيست مسلمان بيش
از سه روز از برادر (مسلمان) خودش دورى و قهر كند.
##تحريم اغتياب المؤمن
في الوسائل: عن أبي بصير، عن النّبي صلّى اللّه عليه و آله
و سلم في وصيّة له قال: يا أبا ذر! إيّاك و الغيبة، فإنّ الغيبة أشدّ من الزّنا،
قلت: و لم ذاك يا رسول اللّه؟ قال: لأنّ الرّجل يزنى فيتوب إلى اللّه فيتوب اللّه
عليه، و الغيبة لا تغفر حتّى يغفرها صاحبها؛ يا أبا ذر! سباب المسلم فسوق، و قتاله
كفر، و أكل لحمه من معاصي اللّه، و حرمة ماله كحرمة دمه، قلت: يا رسول اللّه! ما
الغيبة؟ قال: ذكرك أخاك بما يكره، قلت: يا رسول اللّه! فإن كان فيه الّذي يذكر به؟
قال: إعلم أنّك إذا ذكرته بما هو فيه فقد اغتبته، و إذا ذكرته بما ليس فيه فقد
بهتّه.
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله در سفارش و اندرزى كه براى
ابى ذر نموده، فرمود: اى ابا ذر! بپرهيز از غيبت كردن، زيرا (معصيت) غيبت شديدتر
از زنا ميباشد، عرضكردم: اى رسول خداوند علت آن چيست؟ فرمود: زيرا آدمى زنا ميكند
سپس بسوى خداوند از معصيت خود بازگشت مينمايد و خداوند توبه وى را مىپذيرد، ولى
غيبت قابل آمرزش نيست تا شخص غيبت شده از غيبتكننده بگذرد (يعنى چون جهت حق
الناسى در او ميباشد) اى أبا ذر! دشنام دادن بمسلمان، فسق است، و جنگ و كارزار با
او بقصد كشتن، كفر است، و خوردن گوشت او (يعنى غيبت او) از معصيتهاى بزرگ است، و
احترام مال او چون احترام خون اوست، عرض كردم: اى رسول خدا غيبت (يعنى غيبتى كه
حرام ميباشد) چيست؟ فرمود: برادر (مؤمن) خود را بآنچه كراهت دارد ياد كنى، عرضكردم
اى رسول خدا اگر آنچه در باره او گفته شده در او باشد (باز غيبت است) حضرت فرمود:
بدان هر گاه ياد كنى مؤمن را بآنچه در او هست (يعنى عيبى را كه داراست) بتحقيق
غيبت او كردهاى، و اگر او را ياد كنى بچيزى كه در او نيست بر او بهتان زده اى
(يعنى معصيت بهتان و تهمت بالاتر از معصيت غيبت است).
##مواعظ الصّادق علیه السلام
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «مواعظ الصّادق جعفر
بن محمّد عليهما السّلام و وصاياه و حكمه» (أمالي الصدوق) عن أبان الأحمر، عن
الصّادق جعفر ابن محمّد عليهما السّلام، أنّه جاء إليه رجل فقال له: بأبي أنت و
امّي يا بن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم علّمني موعظة، فقال عليه
السّلام له: إن كان اللّه تبارك و تعالى قد تكفّل بالرّزق فإهتمامك لماذا؟ و إن
كان الرّزق مقسوما فالحرص لماذا؟ و إن كان الحساب حقّا فالجمع لماذا؟ و إن كان
الثّواب عن اللّه حقّا فالكسل لماذا؟ و إن كان الخلف من اللّه عزّ و جلّ حقّا
فالبخل لماذا؟ و إن كان العقوبة من اللّه عزّ و جلّ النّار فالمعصية لماذا؟ و إن
كان الموت حقّا فالفرح لماذا؟ و إن كان العرض على اللّه حقّا فالمكر لماذا؟ و إن
كان الشّيطان عدوّا فالغفلة لماذا؟ و إن كان الممرّ على الصّراط حقّا فالعجب
لماذا؟ و إن كان كلّ شيء بقضاء و قدر فالحزن لماذا؟ و إن كانت الدّنيا فانية
فالطّمأنينة إليها لماذا؟.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه مردى نزد آن حضرت
آمد و عرض كرد: پدر و مادرم فداى تو باد اى فرزند رسول خدا، ياد ده مرا پند و
اندرزى، فرمود: اگر خداى منزه و برتر از هر چيز بعهده گرفته روزى (مخلوق) را پس
سعى و كوشش بسيار تو براى چيست؟ و اگر روزى قسمت و معين شده پس حرص و آز براى
چيست؟ و اگر حساب روز قيامت حق و واقع است پس جمع كردن زائد از حاجت براى چه است؟
و اگر اجر و پاداش از طرف خداوند (براى اعمال) حق است پس كسالت و خستگى براى چه
است؟ و اگر عوض و جانشين انفاق (چنانچه در قرآن كريم فرموده است) از طرف خداوند با
عزت و جلال حق و واقع است پس بخلورزيدن براى چه است؟ و اگر عقاب نافرمانى از طرف
خداوند آتش جهنم است پس نافرمانى و معصيت براى چه است؟ و اگر مردن و رفتن از دنيا
حق است پس خوشحالى (نسبت به پيش آمدهاى دنيوى) براى چه است؟ و اگر اعمال در محضر
خداوندى عرض كرده و نشان داده مىشود پس مكر و حيلهگرى (در حق مؤمنين) براى چه
است؟ و اگر دشمن انسان شيطان است (كه حضرت آدم ابو البشر را فريب داد) پس غفلت از
او براى چه است؟ و اگر گذشتن از صراط حق است پس عجب و بخود باليدن براى چيست؟
(صراط مستقيم عبارت از حد وسط ميان افراط و تفريط است و البته كسى كه در حد وسط
كليه امور دنيوى و اخروى واقع باشد بايد علائق خود را از آنچه غير مرضى عند اللَّه
ميباشد يعنى از آنچه رضا و خوشنودى خداوند در آن نيست قطع نمايد، پس صراط مستقيم
از مو باريكتر و از شمشير برندهتر است) و اگر هر پيش آمدى بقضا و قدر است (قضا
مرتبه حكم و فرمان الهى، و قدر عالم اندازهگيرى مقدرات است) پس حزن و اندوه براى
چيست؟ و اگر دنيا از بين رفتنى است پس سكون و آرامش (در آن) براى چيست؟.
##خشوع في الصّلاة
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «تأكّد استحباب الخشوع في
الصّلوة» عن الحلبي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا كنت في صلوتك، فعليك
بالخشوع و الإقبال على صلوتك، فإنّ اللّه تعالى يقول: الَّذِينَ هُمْ فِي
صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر زمانى كه
نماز بجا مىآورى بر تو باد بخشوع و فروتنى و توجه نمودن بنماز خود، زيرا خداى
برتر از هر چيز ميفرمايد: الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ (مؤمنين كسانى
هستند كه در نماز خود فروتن و خاشعند).
##سرور بالعبادة من غير عجب
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «جواز السّرور بالعبادة من
غير عجب» عن مسعدة بن صدقة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من سرّته حسنته و سائته سيّئته فهو مؤمن.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله فرموده: كسى كه عمل نيكش او را مسرور و خوشحال گرداند، و كردار
بد او ويرا بد آيد پس او مؤمن است.
##إطالة السجود
في أمالي الصّدوق: (المجلس الخامس و السّبعون) عن أبي جعفر
العطّار شيخ من أهل المدينة، قال: سمعت الصّادق جعفر بن محمّد عليه السّلام يقول: جاء
رجل إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم فقال: يا رسول اللّه! كثرت ذنوبي
و ضعف عملى، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: أكثر السّجود، فإنّه
يحطّ الذّنوب كما تحطّ الرّيح ورق الشّجر.
از ابى جعفر عطار كه شيخى از اهل مدينه بود روايت شده كه
گفت شنيدم حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود: مردى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و
آله آمد و عرضكرد اى رسول خدا! گناهان من بسيار است و عملم ضعيف (و اندك) است،
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بسيار سجده كن، زيرا سجده گناهان را
ميريزد همان طورى كه باد برگ درختان را ميريزد.
##شرّ النّاس
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «من يتّقى شرّه» عن
السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: قال رسول اللّه: شرّ النّاس عند
اللّه يوم القيامة الّذين يكرمون اتّقاء شرّهم.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله فرمود: بدترين مردم نزد خداوند در روز قيامت آنانند كه براى
پرهيز (و حفظ) از شر ايشان اكرام و احترام كرده ميشوند.
##حقيقة الإيمان و اليقين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «حقيقة الايمان و
اليقين» عن محمّد بن عذافر، عن أبيه، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: بينا رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم في بعض أسفاره إذ لقيه ركب فقالوا: السّلام
عليك يا رسول اللّه، فقال: ما أنتم؟ فقالوا: نحن مؤمنون يا رسول اللّه، قال: فما
حقيقة إيمانكم؟ قالوا: الرّضا بقضاء اللّه و التّفويض إلي اللّه و التّسليم لأمر
اللّه، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: علماء حكماء كادوا أن يكونوا
من الحكمة أنبياء، فإن كنتم صادقين فلا تبنوا ما لا تسكنون و لا تجمعوا ما لا تأكلون
و اتّقوا اللّه الّذي إليه ترجعون.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هنگامى كه
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در برخى از سفرها طى طريق ميفرمود سورانى آن حضرت
را ملاقات نمودند و عرضكردند: سلام بر تو اى رسول پروردگار، فرمود: شما كيانيد؟
عرضكردند ما كسانى هستيم كه داراى ايمانيم، فرمود: بهره و نصيب شما از ايمان چيست؟
عرض كردند: ايمان ما باين مرتبه است كه خوشنوديم بقضاء پروردگار و واگذارديم كارها
را بخدا و مطيع و منقاديم براى فرمان خدا، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود:
دارندگان اين مراتب، دانشمندان و صاحبان حكمتند كه نزديك است از بسيارى حكمت
پيمبران باشند، سپس (بايشان) فرمود: اگر شما در گفتار خود راستگو هستيد بنا نكنيد
آنچه را كه در آن سكونت نميكنيد و جمع نكنيد آنچه را كه نميخوريد و بپرهيزيد خدائى
را كه بسوى او بازگشت مىكنيد.
##قضاء حاجة المؤمن
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «قضاء حاجة المؤمن»
عن بكر بن محمّد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما قضى مسلم لمسلم حاجة إلّا
ناداه اللّه تبارك و تعالى: عليّ ثوابك و لا أرضى لك بدون الجنّة.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: روا نساخته
مرد مسلمانى حاجت و نياز برادر مسلمان خود را مگر اينكه خداوند باو خطاب فرمايد:
بعهده منست پاداش تو و بكمتر از بهشت براى تو راضى و خشنود نميشوم.
##حمل الجنازة عينا و تربيعها
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «استحباب حمل الجنازة عينا
و تربيعها» عن إسحاق بن عمّار، عن الصادق عليه السّلام أنّه قال: إذا حملت جوانب
السّرير سرير الميّت، خرجت من الذّنوب كما ولدتك امّك.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر گاه بدوش
بگيرى اطراف تابوتى را كه ميت در آن جا دارد، بيرون روى از گناهان (و ميباشى)
مانند آن روزى كه از مادر متولد شدى.
##سؤر المؤمن
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب
«استحباب الشرب من سؤر المؤمن تبرّكا» عن عبد اللّه بن سنان، قال: قال أبو عبد
اللّه عليه السّلام: في سؤر المؤمن شفاء من سبعين داء.
حضرت صادق عليه السّلام فرموده: در نيم خورده مؤمن شفاء از
هفتاد درد است.
##خلطاء الصّالحون
في كتاب معالم العبر في استدراك البحار السّابع عشر:
(الجعفريات) و بهذا الأسناد قال: (أي أمير المؤمنين عليه السّلام) قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من سعادة المرء الخلطآء الصّالحون، و الولد البارّ،
و الزّوجة المواتية، و أن يرزق معيشته في بلدته.
رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله فرمود: از سعادت و نيكبختى مرد است داشتن دوستان صالح و شايسته،
و فرزند نيكوكار و زنى كه اطاعت و فرمانبرى او كند، و اينكه وسيله زندگى او از كسب
و كار در شهر خودش فراهم شده باشد.
##مواعظ رسول اللّه
في كتاب معالم العبر في استدراك البحار السّابع عشر:
(الجعفريات) عنه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
صنع المعروف يدفع ميتة السّوء، و الصّدقة في السّرّ تطفيء غضب الرّبّ، و صلة
الرّحم تزيد في العمر و تنفى الفقر، و قول لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العليّ
العظيم كنز من كنوز الجنّة، و هي شفاء من تسعة و تسعين دآء أدناه الهمّ.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بجا آوردن كارهاى
خير از مردن بد (مانند غرق شدن و سوختن) جلوگيرى ميكند، و صدقه پنهانى غضب پروردگار
را خاموش مينمايد (مقصود آتش جهنم است كه مظهر غضب خداست) و دستگيرى و پيوستگى با
خويشان عمر را طولانى ميكند و فقر و احتياج را از بين ميبرد، و گفتن لا حول و لا
قوه الا باللَّه العلى العظيم گنجى از گنجهاى بهشت است (يعنى از جهت اجر و پاداش
نهايتى براى آن نيست) و آن سبب شفاء از نود و نه درد است كه سبكترين آن هم و اندوه
است.
##لا تخن من خانك
في كتاب معالم العبر في استدراك البحار السّابع عشر:
(الجعفريات) عنه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
لا تخن من خانك فتكن مثله، و لا تقطع رحمك و إن قطعك.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خيانت مكن بكسى كه
بتو خيانت نموده كه اگر خيانت كردى مانند او شوى، و با خويشان خود قطع علاقه و
ارتباط مكن، گر چه ايشان با تو قطع علاقه كنند.
##إسلام بدا غريبا
في كتاب معالم العبر في استدراك البحار السّابع عشر:
(الجعفريات) عنه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
إنّ الإسلام بدا غريبا و سيعود غريبا كما بدا، فطوبى للغرباء، فقيل: من هم يا رسول
اللّه؟ قال: الّذين يصلحون إذا فسد النّاس «الحديث».
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: اسلام ظهور كرد در
حال غربت، و زود است كه بحال غربت برگردد مانند ابتداء آن (يعنى همان قسمى كه غريب
را كسى نشناسد احكام و قوانين اسلام را نيز كسى نشناسد) پس خوشا حال غريبان، عرض
شد غريبان كيانند؟ فرمود: آنان كه براه حق و حقيقت باقى و در مقام اصلاح امر آخرت
خود باشند زمانى كه مردم فاسد و براه باطل روند.
##مرء على دين من يجالس
في كتاب معالم العبر في استدراك البحار السّابع عشر:
(الجعفريات) عنه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم:
المرء على دين من يجالس، فليتّق اللّه المرء و لينظر من يجالس.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مرد بر دين آن كسى
است كه با او همنشين مىشود، پس از خدا بپرهيزد و متوجه باشد كسى را كه با او
همنشينى ميكند (يعنى توجه باخلاق و رفتار و ايمان او داشته باشد). همنشين تو از تو
به بايد - تا ترا عقل و دين بيفزايد.
##خلق الحسن
في كتاب معالم العبر في استدراك البحار السّابع عشر:
(الجعفريات) عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم يقول: ليس شيء أثقل في الميزان من الخلق الحسن.
از حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام روايت شده كه فرمود:
از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم ميفرمود: در ميزان اعمال، عملى پروزنتر
از حسن خلق و خوشرفتارى نيست. من نديدم در جهان جستجو - هيچ اهليت به از خلق نكو .
هر كه را خلق نكو باشد برست - هر كسى كو
شيشه دل باشد شكست .
##من لا يرحم النّاس
في كتاب معالم العبر في استدراك البحار السّابع عشر:
(الجعفريات) عن جرير بن عبد اللّه، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: من لا يرحم النّاس لا يرحمه اللّه تعالى.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه بمردم رحم
نكند خداوند هم باو رحم نمىكند.
##جوامع كلم أمير المؤمنين
في المجلّد السّابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) باب «ما
جمع من جوامع كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام:
لو أنّ حملة العلم حملوه بحقّه لأحبّهم اللّه و ملائكته و أهل طاعته من خلقه، و
لكنّهم حملوه لطلب الدّنيا فمقّتهم اللّه و هانوا على النّاس.
از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه فرمود: اگر
صاحبان علم و دانش بر علم خود ترتيب اثر ميدادند آن طور كه سزاوار است، همانا
خداوند و فرشتگان او و فرمانبران از خلق او، ايشان را دوست ميداشتند، ولى آنان علم
را آموختند بجهت بدست آوردن دنيا و رسيدن بآن، پس خداوند بر ايشان غضب فرمود و نزد
مردم پست و خوار گرديدند.
##حِكَم أمير المؤمنين
في نهج البلاغة: باب «المختار من حكم أمير المؤمنين عليه
السّلام» و قال عليه السّلام: إذا أقبلت الدّنيا على أحد أعارته محاسن غيره، و إذا
أدبرت عنه سلبته محاسن نفسه.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام» فرمود: هر گاه دنيا بر
كسى روى آورد، عاريه ميدهد به وى محاسن غير او را (يعنى مردم باو محاسن و خوبيهائى
را نسبت ميدهند كه در واقع داراى آنها نيست) و هر گاه دنيا از كسى روى گرداند،
خوبيهاى خود او را از او سلب نمايد.
##للنّكبات غايات
في المجلّد السّابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) باب «ما
جمع من جوامع كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام:
إنّ للنّكبات غايات لا بدّ أن تنتهي إليها، فإذا حكم على أحدكم بها فليطأطأ لها و
يصبر حتّى تجوز، فإنّ إعمال الحيلة فيها عند إقبالها زايد في مكروهها.
حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: همانا براى دردمندى
و خواريها (يعنى گرفتارى بفقر و مرض و غيره) پايان و انتهائى است كه چاره اى نيست
جز آنكه بايد بپايان خود برسند، پس هنگامى كه حكم شود (يعنى تقدير شود) بر يكى از
شما (گرفتار شدن) بآن بلايا، بايد تسليم شود و تن بآن دهد و شكيبائى نمايد نسبت
بآنها تا بگذرد، زيرا چارهجوئى نمودن (از راه غير شرعى يا تلاش غير متعارف) سبب ناراحتى
و گرفتارى بيشترى است.
##جوامع كلام أمير المؤمنين
في المجلّد السّابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) باب «ما
جمع من جوامع كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام:
عجبت لأقوام يحتمون الطّعام مخافة الأذى، كيف لا يحتمون الذّنوب مخافة النّار، و
عجبت ممّن يشترى المماليك بماله كيف لا يشتري الأحرار بمعروفه فيملكهم.
حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: تعجب دارم از
مردمانى كه پرهيز مىكنند از خوردنيها و طعام بجهت ترس از ضرر (آن بمزاج و بدن)
چگونه پرهيز نميكنند از گناهان بواسطه ترس از آتش جهنم، و تعجب ميكنم از كسى كه
خريدارى مينمايد زرخريدان را (يعنى غلام و كنيز را) بمال خود، چگونه خريدارى
نميكند آزادها را بواسطه احسان و نيكى نمودن خود بآنان تا مالك قلوب آنها شود.
##فرض العلم
في المجلّد الأوّل من البحار: (كتاب العقل و العلم و الجهل)
باب «فرض العلم و وجوب طلبه» (مجالس المفيد) عن هارون، عن ابن زياد، قال: سمعت
جعفر بن محمّد عليهما السّلام و قد سئل عن قوله تعالى: فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ
الْبالِغَةُ فقال: إنّ اللّه تعالى يقول للعبد يوم القيامة: أكنت عالما؟ فإن قال:
نعم، قال له: أفلا عملت بما علمت؟ و إن قال: كنت جاهلا، قال له: أفلا علمت حتّى
تعمل؟ فيخصمه و ذلك الحجّة البالغة.
از هارون از پسر زياد روايت شده كه گفت شنيدم از حضرت جعفر
ابن محمد عليهما السّلام در حالى كه از آن حضرت از فرموده خداى متعال (در قرآن)
«فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» پرسش شد، فرمود: روز قيامت كه مىشود خداى
متعال به بنده (كه در دنيا بفرمان الهى عمل ننموده) ميفرمايد: آيا عالم و دانا
بتكليف خود بودى؟ پس اگر در جواب بگويد: بلى ميدانستم، خداوند باو فرمايد: پس چرا
بآنچه ياد گرفتى و دانستى عمل نكردى؟ و اگر بگويد: نميدانستم، باو فرمايد: پس چرا
بآنچه ياد گرفتى و دانستى عمل نكردى؟ و اگر بگويد: نميدانستم، باو فرمايد: پس چرا
ياد نگرفتى تا عمل بآن كنى؟ پس خداوند با آن بنده مخاصمه نمايد و اين است معنى حجة
بالغة.
##حِكَم أمير المؤمنين
في مجموعة الورّام: (الجزء الثاني) عن أمير المؤمنين عليه
السّلام: تزوّدوا لمعادكم و ارضوا من الدّنيا بمسكة أبدانكم، و لتكن القناعة من
شأنكم و لا تغفلوا عن ذكر الموت و ما بعده من الأهوال، فإنّه إذا هجم لم تر من
سكرة يا لها من سكرة، و حسرة يا لها من حسرة، و همّ يا له من همّ، و غمّ يا له من
غمّ و كرب، فاستعدّوا له خير مستعدّ فارغبوا اللّه فيما رغّبكم، و ازهدوا فيما
زهّدكم عن اللّه.
از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه فرمود:
توشه برداريد براى معاد خودتان (يعنى روز بازگشت) و خوشنود شويد از زندگانى و
امتعه دنيا باندازه اى كه نگاه دارد بدنهاى شما را، و بايد كه قناعت پيشه و خوى
شما باشد، و غافل نشويد از ياد نمودن مرگ و آنچه بعد از آنست از هول و هراسها، پس
همانا هنگامى كه مرگ روى آورد، ديده نشده سختى مانند آن، چقدر سخت است جان دادن در
حال مرگ؟ و حسرتى است كه چقدر با اهميت و بزرگ است آن حسرت؟ و غم و غصه اى است كه
چه اندازه با عظمت و بزرگ است آن غم و غصه؟ پس مهيا شويد براى مرگ بهترين مهياشونده،
پس راغب گرديد در آنچه خداوند ترغيب فرمود شما را بسوى آن، و كنارهگيرى نمائيد از
آنچه خداوند امر بكنارهگيرى از آن فرموده (يعنى اوامر الهيه را اطاعت كنيد و از
منهيات و محرمات دورى جوئيد).
##ثلاث خصال المؤمن
في الخصال: باب «الثّلاثة» عن الحارث بن الدّلهاث مولى
الرّضا عليه السّلام قال: سمعت أبا الحسن [الرّضا عليه السّلام] يقول: لا يكون
المؤمن مؤمنا حتّى يكون فيه ثلاث خصال: سنّة من ربّه، و سنّة من نبيّه، و سنّة من
وليّه، فالسنّة من ربّه كتمان سرّه، قال عزّ و جلّ: عالِمُ الْغَيْبِ فَلا
يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ و أمّا
السّنّة من نبيّه: فمداراة النّاس، فإنّ اللّه عزّ و جلّ أمر نبيّه بمداراة النّاس
فقال: خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ و أمّا
السّنّة من وليّه: فالصّبر في البأسآء و الضّرّآء، فإنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: وَ
الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ.
از حارث بن دلهاث بنده آزادشده حضرت رضا عليه السّلام روايت
شده كه گفت: از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم ميفرمود: شخص مؤمن داراى ايمان كامل
نيست تا آنكه سه خصلت و خوى را دارا گردد: روش و عادتى از خداوند و روش و عادتى از
پيغمبر (اكرم صلّى اللَّه عليه و آله) و روش و عادتى از امام و پيشواى خود؛ أما
روشى كه از خداوند در مؤمن است پنهان كردن سرور از خود است، خداوند با عزت و جلال
ميفرمايد: عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ (يعنى خدا
داناى بغيب است پس آگاه نميگرداند بر پنهانىهاى خود مگر كسانى را كه بپسندد از
جهت رسالت و پيمبرى) و اما روشى كه از پيغمبرش (صلّى اللَّه عليه و آله) در مؤمن
است مدارا نمودن با مردم است، زيرا خداوند با عزت و جلال پيغمبر خود را فرمان داد
بمدارا نمودن با مردم و فرمود: خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ
عَنِ الْجاهِلِينَ (يعنى گذشت كن و امر نما بكارهاى پسنديده و از نادانى نادانان
صرف نظر كن) و اما روشى كه از امام خود دارد پس شكيبائى در شدائد و مرضها است،
زيرا خداوند با عزت و جلال ميفرمايد: وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ
الضَّرَّاءِ (يعنى شكيبايان در سختيها و ناخوشيها).
##تزويج و القمر في العقرب
في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «كراهة التزويج و القمر في
العقرب و في محاق الشّهر» عن عليّ بن محمّد العسكري، عن آبائه عليهم السّلام في
حديث، قال: و من تزوّج و القمر في العقرب لم ير الحسنى، و قال: من تزوّج في محاق
الشهر فليسلم لسقط الولد.
از حضرت عسكرى عليه السّلام از پدران بزرگوارش در حديثى
روايت شده كه فرمود: كسى كه عقد نكاح كند در حالى كه ماه در برج عقربست خوبى نه
بيند، و (نيز) فرمود: كسى كه تزويج كند در سه شب يا دو شب آخر ماه (يعنى با زن خود
نزديكى كند) پس بايد بسقط فرزندش تن در دهد.
##فرح لسرور أهل البيت
في أمالي الصّدوق: (المجلس السّابع و العشرون في حديث رواه
ريّان بن شبيب عن الرضا عليه السّلام) يابن شبيب! إن سرّك أن تكون معنا في
الدّرجات العلى من الجنان، فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا، و عليك بولايتنا، فلو أنّ
رجلا تولّى حجرا لحشره اللّه معه يوم القيامة.
در حديثى كه ريان بن شبيب از حضرت رضا عليه السّلام روايت
كرده فرمود: اى پسر شبيب! اگر بودن تو با ما در درجات عاليه از باغهاى بهشت
خوشحالت مىنمايد، پس براى اندوه ما اندوهناك و براى سرور و خوشحالى ما مسرور و
خوشحال باش، و بر تو باد بدوستى ما خانواده، پس اگر مردى دوست بدارد سنگى را هر
آينه خداوند او را در روز قيامت با آن محشور گرداند (ايام سرور آل محمد عليهم
السّلام همان روزهاى ولادت و نشر دين و ذلت و خوارى دشمنان ايشانست، و ايام حزن و
اندوه ايشان روزهاى شهادت و ضعف شيعيان و قدرت دشمنان ايشانست).
##مواعظ الصادق علیه السلام
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «مواعظ الصادق جعفر
بن محمّد عليهما السّلام و وصاياه و حكمه» (الخصال) عن أبي محمّد العسكري، عن
آبائه عليهم السّلام، قال كتب الصّادق عليه السّلام إلى بعض النّاس: إن أردت أن
يختم بخير عملك حتّى تقبض و أنت في أفضل الأعمال، فعظّم للّه حقّه أن تبذل نعماءه
في معاصيه، و أن تغترّ بحلمه عنك، و أكرم كلّ من وجدته يذكرناأوينتحل مودّتنا، ثمّ
ليس عليك صادقا كان أوكاذبا، إنّما لك نيّتك و عليه كذبه.
حضرت صادق عليه السّلام ببرخى از مردم نوشت اگر ميخواهى كه
عاقبت تو (از جهت عمل) ختم بخير شود و از دنيا بروى در حالى كه در برترين اعمال
باشى، پس بزرگ شمار حق خدا را باينكه صرف نكنى نعمتهاى او را در معصيت و نافرمانى
او، و اينكه (مبادا) مغرور شوى ببردبارى خداوند از تو (بواسطه گناهانى كه مرتكب
ميشوى و خداوند ترا عقوبت نميكند) و گرامى بدار هر كس را كه يافتى او را كه ذكر
(فضائل و مناقب) ما ميكند يا دوستى و مذهب ما را نحله و مذهب خود قرار ميدهد، سپس
چيزى بر تو نيست چه راستگو باشد در گفتار خود يا دروغگو، البته تو بر حسب نيت خوب
خود مأجور خواهى بود و چنانچه راستگو نباشد ضرر دروغ او بخودش خواهد رسيد.
##وصايا رسول اللّه
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «جوامع وصايا رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم و مواعظه و حكمه» (أمالي الصّدوق) عن الصّادق،
عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: طوبى لمن طال عمره و حسن عمله فحسن منقلبه، إذ رضي عنه ربّه عزّوجلّ ؛ و ويل
لمن طال عمره و سآء عمله فسآء منقلبه، إذ سخط عليه ربّه عزّوجلّ.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خوشا حال كسى كه
عمر او طولانى و دراز باشد و كردارش پسنديده و نيكو باشد، پس آخرت او (از نظر
پاداش) نيكو خواهد بود، زيرا خداى با عزت و جلال از او راضى است، و واى بر كسى كه
عمر او طولانى و كردارش بد و ناپسند باشد كه آخرتش بد خواهد بود، زيرا پروردگار با
عزت و جلال بر او خشم و غضب كند.
##وصايا رسول اللّه
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «جوامع وصايا رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم و مواعظه و حكمه» (أمالي الصدوق) عن أنس بن
مالك، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: تقبّلوا لي بستّ أتقبّل
لكم بالجنّة: إذا حدّثتم فلا تكذبوا، و إذا وعدتم فلا تخلفوا، و إذا ائتمنتم فلا
تخونوا، و غضّوا أبصاركم، و احفظوا فروجكم، و كفّوا أيديكم و ألسنتكم.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بپذيريد از من كه
بشش چيز عمل نمائيد، من هم ميپذيريم از شما و عهدهدار ميشوم كه خداوند شما را
ببهشت ببرد، هر گاه سخن گفتيد دروغ نگوئيد، و هر گاه وعده (مشروعى) نموديد تخلف
نورزيد، و هر گاه بر چيزى امين شديد خيانت نكنيد، و بپوشانيد چشمهاى خود را (از
آنچه نظر بر آن حرامست) و نگهداريد از حرام عورتهاى خود را، و باز داريد دستها و
زبانهاى خود را از تعدى و ستم بر خلق.
##قسوة القلب
في العلل: باب «الرّابع و السّبعون» عن الأصبغ بن نباتة،
قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: ما جفّت الدّموع إلّا لقسوة القلوب، و ما
قست القلوب إلّا لكثرة الذّنوب.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: چشمها خشگ نگرديد
(از خوف خدا و آنچه گريه براى آن مطلوبست) مگر بجهت سختى دلها، و دلها سخت نشد مگر
بواسطه بسيارى گناهان.
##أخذ المظلوم من دين الظالم
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «تحريم الظّلم» عن زيد بن
عليّ ابن الحسين، عن آبائه عليهم السّلام قال: يأخذ المظلوم من دين الظالم أكثر
ممّا يأخذ الظّالم من دنيا المظلوم.
از زيد بن على بن الحسين از پدران بزرگوارانش عليهم السّلام
روايت شده كه فرمود: شخص مظلوم و ستمديده (در آخرت) از دين (و اعمال حسنه) شخص ستمكار
دريافت ميكند بيشتر از آنچه شخص ظالم و ستمكار از دنياى مظلوم و ستمديده گرفته
است.
##ردّ المظالم
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب ردّ المظالم إلى
أهلها» عن سعد بن طريف، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: الظّلم ثلاثة: ظلم يغفره
اللّه، و ظلم لا يغفره اللّه، و ظلم لا يدعه اللّه، فأمّا الظّلم الّذي لا يغفره
فالشّرك، و أمّا الظّلم الّذي يغفره فظلم الرّجل نفسه فيما بينه و بين اللّه، و
أمّا الظّلم الّذي لا يدعه فالمداينة بين العباد.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: ظلم و ستم
بر سه گونه است: ظلم و ستمى كه خداوند آن را مىآمرزد، و ظلم و ستمى كه خدا آن را
نمىآمرزد؛ و ظلم و ستمى كه خداوند از آن نميگذرد؛ اما آن ظلم و ستمى كه خدا
مىآمرزد آن را، ستم نمودن مرد است بنفس خود در آنچه بين او و خداست (يعنى حقوق
پروردگار را كه حق الناس در آن نبوده مراعات نكرده) و آن ظلم و ستمى كه خداوند آن
را نمىآمرزد شرك است (و اگر با شرك از دنيا رفت قابل آمرزش نيست) و آن ظلم و ستمى
كه خداوند از آن نمىگذرد، حقوقى است كه مردم در دنيا بر يك ديگر دارند و آن را
ادا نمىنمايند.
بيان: ظلم سوم كه خداوند از آن نميگذرد براى آنست كه در آن
دو حق است، يكى حق مظلوم، و ديگرى حرمت ظلم كردن، و تا مظلوم نگذرد خداوند از حق
خود نميگذرد.
##ما يوجب قسوة القلب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «القسوة» عن عليّ بن
عيسى، رفعه، قال: فيما ناجى اللّه عزّ و جلّ به موسى عليه السّلام يا موسى! لا تطوّل
في الدنيا أملك فيقسو قلبك و القاسي القلب منّي بعيد.
از جمله مناجاتها و خطابات پروردگار بموسى بن عمران عليه
السّلام اينست كه اى موسى آرزوى خود را در دنيا طولانى مكن، زيرا (درازى آرزوى تو)
سبب سختى دل تو مىشود، و كسى كه سخت دل باشد از من دور است .
##من اقتطع مال مؤمن غصبا
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب ردّ المظالم إلى
أهلها» عن أبي عبيدة الحذّاء، قال: قال أبو جعفر عليه السّلام: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من اقتطع مال مؤمن غصبا بغير حقّه، لم يزل اللّه
معرضا عنه، ماقتا لأعماله الّتي يعملها من البرّ و الخير، لا يثبتها في حسناته
حتّى يردّ المال الّذي أخذه إلى صاحبه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه بگيرد مال
مؤمنى را از روى استيلا بدون آنكه حقى بر آن مال داشته و صاحبش راضى باشد، هميشه
خداوند از او رو گردان و از او دورى دورىكننده است در حالى كه دشمن دارد (يعنى
قبول نميكند) كارهاى خيرى را كه بجا مىآورد، و آن اعمال را در ديوان حسنات او ثبت
نفرمايد تا رد كند آن مالى را كه غصب نموده بود بصاحبش.
##ظلم بمظلمة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الظّلم» عن زرارة،
عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ما من أحد يظلم بمظلمة إلّا أخذه اللّه بها في نفسه
و ماله، و أمّا الظّلم الّذي بينه و بين اللّه فإذا تاب غفر اللّه له.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هيچ كس نيست
كه ظلم و ستم كند بيكى از انواع ظلم (در حق كسى) مگر اينكه خداوند او را مبتلا
سازد بمانند آن ظلم در بدن يا مال او، و اما ظلم و ستمى كه بين او و خداست (يعنى
حقوقى كه خداوند بآن بنده دارد و او مراعات آن حقوق نكرده) پس هر گاه توبه كرد
خدا او را مىآمرزد.
##من عرف إمامه
في الوسائل: (كتاب
الحجّة) باب «أنّه من عرف إمامه لم يضرّه تقدّم هذا الأمر أو تأخّر» عن عمر بن
أبان، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إعرف العلامة، فإذا عرفته لم
يضرّك تقدّم هذا الأمر أو تأخّر، إنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ
أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فمن عرف إمامه كان كمن كان في فسطاط المنتظر.
از عمر بن ابان روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام
شنيدم ميفرمود: بشناس نشانه حق را (يعنى پرچم هدايت و پيشواى مردم و كسى را كه حجت
خدا بر خلق است) و هر گاه شناختى آن را، ضرر و زيان نميزند بر تو كه فرج و گشايش
بواسطه ظهور، قبل از مرگ تو واقع شود يا بعد از مرگ تو، زيرا خداى با عزت و جلال
(در قرآن) ميفرمايد: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (روزى كه هر گروهى
را بامام و پيشواى ايشان ميخوانيم) پس كسى كه شناخته امام و پيشواى خود را مانند
كسى است كه در خيمه منتظر يعنى امام زمان حجة بن الحسن عليهما السّلام باشد.
##خلق أبدان الأئمّة و أرواحهم
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «خلق أبدان الأئمّة و
أرواحهم» عن أبي يحيى الواسطي، عن بعض أصحابنا، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام
قال: إنّ اللّه خلقنا من علّيّين و خلق أرواحنا من فوق ذلك، و خلق أرواح شيعتنا من
علّيّين و خلق أجسادهم من دون ذلك، فمن أجل ذلك القرابة بيننا و بينهم و قلوبهم
تحنّ إلينا.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا
خداوند آفريد ما را از عليين، و آفريد روحهاى ما را از عالمى كه برتر از عالم
عليين است، و آفريد روحهاى شيعيان ما را از عليين، و آفريد جسدهاى ايشان را از
عالمى كه پستتر از اين عالم است، پس بدين سبب قرابت و نزديكى بين ما و بين آنها
ميباشد و دلهاى ايشان بسوى ما ميل دارد.
بيان: چنانچه بعض از علماء مفسرين روايات بيان نمودهاند
مراد از عالم عليين برترين و بالاترين مراتب وجود، و نزديكترين آنها بقرب سعادتى
و شرافتى بخداوند است و خود اين مرتبه نيز داراى دو حد ميباشد: حد أعلى و حد أسفل،
حد اعلى را كه أعلى عليين نامند، و حد ديگر را كه ادنى العليين گويند، پس بنا بر
اين، مقصود اينست كه ارواح مقدسه ائمه عليهم السّلام از حد اعلى العليين مخلوق
بوده و اجساد ايشان از حد دوم، و ارواح شيعيان، مخلوق از حد دوم است و اجساد ايشان
از عالمى كه دون عليين باشد آفريده شده، و بعبارت ديگر ممكن است مراد از فوق عليين
عالم ملائكه و انوار عليين باشد كه حكماء آن را عالم عقول طوليه و جبروت نامند، و
مقصود از عليين عالم رقائق بوده كه باصطلاح حضرات حكماء عالم عقول عرضيه و مثل
افلاطونيه نامند، و مراد از دون ذلك عالم ملكوت يعنى عالم نفوس كليه و ارواح ناطقه
مجرده، يا عالم ملكوت و عالم مثال نزولى كه عالم قدر علمى است باشد.
##ثواب القرآن
في مجمع البيان: ذيل نزول سورة الإنسان، عن سعيد بن
المسيّب، عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام أنّه قال: سألت النّبي صلّى اللّه عليه
و آله و سلم عن ثواب القرآن، فأخبرني بثواب سورة سورة على نحو ما نزلت من السّماء
(إلى أن قال عليه السّلام) ثمّ قال النّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم: جميع سور
القرآن مائة و أربع عشرة سورة، و جميع آيات القرآن ستّة آلاف آية و مائتا آية و
ستّ و ثلاثون آية، و جميع حروف القرآن ثلثمائة ألف حرف واحد و عشرون ألف حرف و
مائتان و خمسون حرفا، لا يرغب في تعلّم القرآن إلّا السّعداء و لا يتعهّد قراءته
إلّا أولياء الرّحمن.
از عليّ بن أبيطالب عليه السّلام است که از پيغمبر اكرم
صلّى اللَّه عليه و آله سؤال كردم از ثواب و پاداش قرائت قرآن، پس خبر داد مرا از
اجر و پاداش هر سوره سوره بطورى كه از آسمان نازل شده است (تا آنجا كه فرمود:) سپس
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: تمامى سورههاى قرآن يك صد و چهارده
سوره است، و تمامى آيات قرآن كريم شش هزار و دويست و سى و شش آيه است، و تمامى
حروف قرآن سيصد و بيست و يك هزار و دويست و پنجاه حرف است، ميل نميكند در ياد
گرفتن قرآن مگر نيك بختان و بعهده نگيرند تلاوت قرآن را مگر دوستان خدا.
##أحاديث القدسية في شأن أمير المؤمنين
في أمالي الصدوق: (المجلس الثاني و السبعون) عن عبد اللّه
بن الفضل، عن الصادق جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: ليلة اسري بي إلى السّماء كلّمني ربّي
جلّ جلاله فقال: يا محمّد! فقلت: لبّيك ربّي، فقال: إنّ عليّا حجّتي بعدك على
خلقي، و إمام أهل طاعتي، من أطاعه أطاعني، و من عصاه عصاني، فانصبه علما لامّتك
يهتدون به بعدك.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: شبى كه در آسمان
سير داده شدم پروردگار جل جلاله با من سخن گفت و فرمود: اى محمد! عرض كردم بلى
پروردگار من، سپس فرمود: همانا على بعد از تو حجت منست بر خلق من و پيشواى اهل
طاعت منست، هر كس او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كه نافرمانى او كند
نافرمانى من كرده، پس او را راهنماى هدايت قرار بده جهت امت خود كه پس از تو باو
راهنمائى ميشوند.
##من أحبّنا أهل البيت
في أمالي الصدوق: (المجلس الثاني و السبعون) عن الصادق جعفر
بن محمّد عليهما السّلام، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من أحبّنا أهل البيت فليحمد اللّه على أوّل النّعم،
قيل: و ما أوّل النّعم؟ قال: طيب الولادة، و لا يحبّنا إلّا من طابت ولادته.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: كسى كه ما اهل بيت
را دوست بدارد، البته بايد بر نخستين نعمتها سپاسگزار خدا باشد، عرض شد نخستين
نعمتها چيست؟ حضرت فرمود: پاكيزگى ولادت (آدمى) و دوست نميدارد ما را مگر آن كس كه
ولادت او پاكيزه باشد.
##ثواب حب أهل البيت
في أمالي الصدوق: (المجلس الثاني و السبعون) عن الأصبغ بن
نباتة، قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم يقول: أنا سيّد ولد آدم، و أنت يا عليّ و الأئمّة من بعدك سادة امّتي،
من أحبّنا فقد أحبّ اللّه، و من أبغضنا فقد أبغض اللّه، و من والانا فقد والى
اللّه، و من عادانا فقد عادى اللّه، و من أطاعنا فقد أطاع اللّه، و من عصانا فقد
عصي اللّه.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: شنيدم از رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله كه ميفرمود: من از حيث علم و عمل برترين فرزندان آدم عليه
السّلام هستم، و تو يا على و امامهايى كه بعد از تو باشند بزرگترين امت من هستيد،
كسى كه دوست داشته باشد ما را پس بتحقيق خداوند را دوست داشته، و كسى كه دشمن دارد
ما را پس بتحقيق دشمن داشته خداوند را، و كسى كه يارى و نصرت كند ما را خداوند را
نصرت و يارى نموده، و كسى كه ظلم و ستم بر ما كند ظلم و ستم بر خداوند كرده، و كسى
كه فرمانبرى ما نموده بتحقيق فرمانبرى از خداوند نموده، و كسى كه نافرمانى از ما
كرده بتحقيق نافرمانى خداوند را كرده است (دوستى و دشمنى و نصرت و ظلم و فرمانبرى
و نافرمانى در حق نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و اهل بيت طاهرين او عليهم
السّلام كه در روايت شريفه نسبت بخداوند داده شده از جهت اينست كه ايشان مظاهر
كمالات الهيه و منتصبين بخداوند ميباشند، پس بجاى آوردن اين امور در حقيقت بمنزله
اينست كه بساحت قدس الهى شده باشد).
##إذا أردت شيئا من الخير
في أمالي الصدوق: (في المجلس الثّامن و الخمسون) عن بشار بن
بشار، عن الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: إذا أردت شيئا من الخير فلا
تؤخّره، فإنّ العبد ليصوم اليوم الحارّ يريد به ما عند اللّه عزّ و جلّ فيعتقه
اللّه من النّار، و يتصدّق بالصدقة يريد بها وجه اللّه فيعتقه اللّه من النّار.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر گاه
اراده كار خيرى نمودى آن را عقب ميانداز، زيرا بندهاى در روز گرم روزه ميدارد و
اراده مىكند بآن اجر و پاداشى كه (براى روزه او) نزد خداى با عزت و جلالست، و
خداوند او را از آتش جهنم آزاد ميگرداند، و (همچنين) صدقه مىدهد (و انفاقى در راه
خدا ميكند) و بآن اراده خوشنودى حق ميكند پس آزاد ميكند خداوند او را از آتش جهنم.
##فيما ناجى موسى ربه
في جواهر السنيّة: باب «موسى عليه السّلام» عن يونس بن
ظبيان، عن الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام، قال: بينا موسى بن عمران يناجي
ربّه إذ رأى رجلا تحت ظلّ عرش اللّه، قال: يا ربّ! من هذا الّذي أظلّه عرشك؟ قال:
يا موسى! هذا كان بارّا بوالديه و لم يمش بالنّميمة.
از حضرت صادق جعفر بن محمد عليهما السّلام روايت شده كه آن
حضرت فرمود: در يكى از اوقاتى كه حضرت موسى بن عمران عليه السّلام با خداى خود
مناجات مينمود، مردى را ديد كه در سايه عرش الهيست (و اين تعبير كنايه از كمال قرب
آن شخص برحمت خداوند است) عرض كرد پروردگار من! كيست اين شخص كه سايه انداخته است
عرش تو بر او؟ فرمود: اى موسى! اين شخص در دنيا احسانكننده بپدر و مادر بود و در
سخن چينى قدم بر نداشت.
##قطيعة الرّحم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «قطيعة الرّحم» عن
أبي حمزة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: إذا
قطعوا الأرحام جعلت الأموال في أيدي الأشرار.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر گاه مردم قطع
ارتباط و علاقه از خويشان خود كردند، اموال در دست بدان قرار داده شود (و خوبان
ناچارند دست حاجت بسوى ايشان دراز كنند).
##عاق الوالدين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «العقوق» عن يعقوب
بن شعيب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا كان يوم القيامة، كشف غطاء من
أغطية الجنّة، فوجد ريحها من كانت له روح من مسيرة خمسمائة عام إلّا صنف واحد،
قلت: من هم؟ قال: العاقّ لوالديه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر گاه روز
قيامت شود پرده اى از پردههاى بهشت برداشته شود، و بوى بهشت را هر صاحب روحى از
(فاصله) پانصد سال راه بيابد مگر يك صنف از مردم، عرضكردم ايشان كيانند؟ فرمود:
كسى كه عاق پدر و مادر خود باشد.
##لیس أدنى من افّ
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «العقوق» عن يحيى بن
إبراهيم بن أبي البلاد، عن أبيه، عن جدّه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: لو
علم اللّه شيئا أدنى من افّ لنهى عنه و هو من أدنى العقوق، و من العقوق أن ينظر
الرّجل إلى والديه فيحدّ النّظر إليهما.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر گاه نزد
خداوند چيزى از گفتن اف (بپدر و مادر) پستتر و كوچكتر بود هر آينه از آن نهى و
جلوگيرى ميفرمود، و گفتن اف از كوچكترين چيزهائى است كه آدمى بسبب آن عاق ميگردد،
و از جمله چيزهائى كه باعث عاقشدنست اينست كه مرد بپدر مادر خود بنظر تند و
خشمناك نگاه كند.
##ما يوجب العقوق
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «العقوق» عن عبد
اللّه بن سليمان، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ أبي نظر إلى رجل و معه إبنه
يمشي و الإبن متّكىء على ذراع الأب، قال: فما كلّمه أبي عليه السّلام مقتا له
حتّى فارق الدّنيا.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: پدرم (حضرت
زين العابدين عليه السّلام) مردى را مشاهده فرمود كه با پسر خود راه ميرفت در حالى
كه آن پسر ببازوى پدر تكيه نموده بود، حضرت باقر عليه السّلام فرمود: پدرم (حضرت
زين العابدين) عليه السّلام با آن پسر تكلم نفرمود تا آن پسر از دنيا رفت.
##برّ بالوالدين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البرّ بالوالدين»
عن أبي ولّاد الحنّاط، قال: سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن قول اللّه عزّ و
جلّ: وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً ما هذا الإحسان؟ فقال: الإحسان أن تحسن صحبتهما
و أن لا تكلّفهما أن يسئلاك شيئا ممّا يحتاجان إليه و إن كانا مستغنين، أليس يقول
اللّه عزّ و جلّ: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ
قال: ثمّ قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: و أمّا قول اللّه عزّ و جلّ: إِمَّا
يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما
أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما قال: إن أضجراك فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ، وَ لا
تَنْهَرْهُما إن ضرباك، قال: وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً قال: إن ضرباك فقل
لهما: غفر اللّه لكما، فذلك منك قول كريم، قال: وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ
مِنَ الرَّحْمَةِ قال: لا تملأ عينيك من النظر إليهما إلّا برحمة و رقّة، و لا
ترفع صوتك فوق أصواتهما و لا يدك فوق أيديهما و لا تقدّم قدّامهما.
از ابى ولاد حناط روايت شده كه گفت: از حضرت صادق عليه
السّلام از فرموده خداى با عزت و جلال پرسيدم كه معنى احسان (در آيه شريفه) وَ
بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً چيست؟ حضرت فرمود: احسان اينست كه نيكو گردانى مصاحبت و
آميزش خود را با آنها، و در ذلت سؤال قرار ندهى ايشان را در چيزى كه مورد احتياج و
نياز ايشانست (يعنى پيش از اينكه از تو چيزى بخواهند حاجت ايشان را برطرف نما) اگر
چه غنى باشند (يعنى داراى نوكر و كلفت باشند) آيا فرموده خداوند چنين نيست كه
ميفرمايد: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ (هرگز بخير
و خوبى نميرسيد تا انفاق كنيد از چيزهائى كه آن را دوست داريد، راوى) گويد سپس
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اما فرموده خداى با عزت و جلال (كه ميفرمايد:)
إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ
لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما (هر گاه برسند يكى از پدر و مادر يا هر دوى ايشان
بسن پيرى، كنايه از ضعف و ناتوانى است، پس بآنها اف مگو و بر ايشان بانگ مزن)
فرمود: اگر تو را بزحمت و تعب انداختند بر ايشان اف مگو، و بانگ بر آنها مزن اگر
ترا (كتك) زدند، خداوند فرمود: و بگو بآنها گفتار شايسته (و نيز) فرمود: اگر تو را
زدند بگو در باره ايشان خدا شما را بيامرزد، پس طلب آمرزش كردن تو براى آنها گفتار
كريم و شايسته ايست (كه در قرآن امر بآن شده، و نيز) خداوند فرمود: وَ اخْفِضْ
لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ (و فرود آور بالهاى فروتنى و تواضع خود
را از روى رحمت و مهربانى بر پدر و مادر) فرمود: هر زمانى كه نظر بر آنها ميكنى
نظرت از روى رحمت و مهربانى باشد، و بلند نگردان صداى خود را بالاى صداى ايشان و
نه دست خويش را بالاى دست آنان و (هنگام راه رفتن) پيش از ايشان مرو.
##إهتمام بامور المسلمين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الإهتمام بامور
المسلمين» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: من أصبح لا يهتمّ بامور المسلمين فليس بمسلم.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه صبح كند و
اهتمام و اهميت ندهد بامور مسلمين، مسلمان نيست (يعنى چنانچه مسلمانى قدرت و
توانائى داشته باشد كه ببرادران مسلمان خود در جهتى كه گرفتارى پيدا كرده اند
كمكى كند و با داشتن قدرت خود دارى نمايد اسلام او كامل نخواهد بود).
##الخلق عيال اللّه
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الإهتمام بامور
المسلمين» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: الخلق عيال اللّه، فأحبّ الخلق إلى اللّه من نفع عيال
اللّه و أدخل على أهل بيت سرورا.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: مخلوقات تحت تكفل
خدا و روزى خور اويند، پس محبوبترين خلق بخداوند كسى است كه وجود او نافع براى خلق
باشد و وارد نمايد بر خانوادهاى خوشحالى و سرورى را (يعنى در آنچه محتاجند از
لباس و غذا و منزل، كمكى بآنها نمايد).
##من أحبّ الناس إلى اللّه؟
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الإهتمام بامور
المسلمين» عن سيف بن عميرة، قال: حدّثني من سمع أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول:
سئل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من أحبّ الناس إلى اللّه؟ قال: أنفع
النّاس للنّاس.
از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سؤال شد محبوبترين مردم
نزد خداوند كيست؟ فرمود: كسى كه نفع و فائده اش براى مسلمانان از ديگران بيشتر
باشد.
##دعاة للنّاس بالخير
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الصّدق و أداء
الأمانة» عن عبد اللّه بن أبي يعفور، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كونوا
دعاة للنّاس بالخير بغير ألسنتكم ليروا منكم الإجتهاد و الصّدق و الورع.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بخوانيد
مردم را بعمل خير بغير زبانهاى خود (يعنى مردم را تنها بگفتار خود بكارهاى خير
دعوت نكنيد بلكه باعمال شايسته و اخلاق حسنه خودتان دعوت نمائيد) تا به بينند
(مردم عملا) از شما كوشش (در كار خير) و راستى و پرهيزكارى را.
##اقتصاد في أكل الطعام
في المجلّد الرابع عشر من البحار: باب «ذمّ كثرة الأكل»
(المحاسن) عن عمرو بن إبراهيم، قال: سمعت أبا الحسن عليه السّلام يقول: لو أنّ
الناس قصدوا في المطعم لاستقامت أبدانهم.
از عمرو بن ابراهيم روايت نموده كه گفت شنيدم از موسى بن
جعفر عليه السّلام ميفرمود: اگر مردم ميانه روى مينمودند در خوردن (يعنى اگر زياد
نميخوردند) همانا بدنها و مزاجهايشان بسلامت و مستقيم بود.
##وصايا الرسول لقيس بن عاصم
في أمالي الصّدوق: (المجلس الأوّل) قال قيس بن عاصم: وفدت
مع جماعة من بني تميم إلى النّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم فدخلت و عنده
الصّلصال بن الدّلهمس، فقلت: يا نبيّ اللّه! عظنا موعظة ننتفع بها فإنّا قوم نعبر
في البريّة، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: يا قيس! إنّ مع العزّ
ذلّا، و إنّ مع الحياة موتا، و إنّ مع الدّنيا آخرة، و إنّ لكلّ شيء حسيبا و على
كلّ شيء رقيبا، و إنّ لكلّ حسنة ثوابا، و لكلّ سيّئة عقابا، و لكلّ أجل كتابا، و
أنّه لا بدّ لك يا قيس من قرين يدفن معك و هو حيّ، و تدفن معه و أنت ميّت، فإن كان
كريما أكرمك، و إن كان لئيما أسلمك [أساءك] ثمّ لا يحشر إلّا معك، و لا تبعث إلّا
معه، و لا تسئل إلّا عنه، فلا تجعله إلّا صالحا، فإنّه إن صلح آنست به و إن فسد لا
تستوحش إلّا منه، و هو فعلك «الحديث».
قيس بن عاصم گفت: با گروهى از بنى تميم بر رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله وارد شديم پس شرفياب شدم خدمت آن حضرت و نزد آن جناب صلصال بن دلهمس
بود، عرضكردم اى رسول خدا! پند و اندرز ده ما را بموعظهاى كه بآن بهرهمند شويم،
چون ما گروهى هستيم كه در بيابان زندگى ميكنيم، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله
فرمود: اى قيس! همانا با هر عزت، خوارى و ذلتى است، و با هر زندگى مرگى است، و با
عالم دنيا عالم آخرتست، و براى هر چيز حسابكننده ايست، و بر هر چيز مراقب و
نگهبانى است، و براى هر كار خيرى اجر و پاداشى است، و براى هر گناهى شكنجه و عذابى
است، و براى دوام و بقاء هر چيز (در دنيا) نوشته و كتابى است و همانا گزير و چاره اى
نيست براى تو اى قيس از قرينى كه دفن مىشود با تو در حالى كه او زنده و داراى
حيات و تو مرده اى، پس اگر قرين و يار خوبى باشد ترا گرامى دارد، و اگر پست و
فرومايه باشد تسليم كند ترا (به نتائج اعمالت يا آنكه بتو بدى و آزار رساند) و
محشور نميشود مگر با تو، و تو برانگيخته نميشوى مگر با او، و پرسش نميشوى مگر از
او، پس قرار مده او را مگر (يار) صالح و شايسته، زيرا اگر او شايسته بود باو انس
گيرى و اگر بد و فاسد بود بيم و هراسى ندارى مگر از او، و آن قرين، عمل تو است «تا
آخر حديث».
##قول يحيى لإبليس
في المجلّد الرابع عشر من البحار: باب «ذمّ كثرة الأكل» (المحاسن)
عن حفص بن غياث، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: ظهر إبليس ليحيى
بن زكريّا عليه السّلام و إذا عليه معاليق كلّ شيء، فقال له يحيى عليه السّلام:
ما هذه المعاليق يا إبليس؟ فقال: هذه الشهوات الّتي أصبتها من ابن آدم، قال: فهل
لي منها شيء؟ قال: ربّما شبعت فثقلت عن الصّلوة و الذكر، قال يحيى: للّه عليّ أن
لا أملأ بطني من طعام أبدا، فقال إبليس: للّه عليّ أن لا أنصح مسلما أبدا
«الحديث».
از حفص بن غياث از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه
فرمود: ابليس ظاهر گشت براى حضرت يحيى بن زكريا عليه السّلام كه در آن هنگام ديد
كه با ابليس است همه گونه رشتههاى علاقهها (و دوستى دنيا) پس حضرت يحيى باو
فرمود: اين رشتهها چيست اى ابليس؟ پس گفت: اينها انواع شهوتها و علاقه ايست كه
يافتم من آنها را در فرزندان آدم، يحيى عليه السّلام فرمود: آيا براى من از آنها
چيزى هست؟ ابليس گفت: آرى، هنگامى كه سير ميشوى (از غذا) پس سنگين و بىرغبت ميشوى
بنماز و ذكر، حضرت يحيى فرمود: براى خداست بر من اينكه هرگز پر ننمايم از غذا شكم
خود را، پس ابليس گفت: براى خداست بر من اينكه هرگز نصيحت نكنم مسلمانى را (اين
جمله «للَّه على كذا» را متعارف است كه در وقت صيغه نذر شرعى ميگويند) «تا آخر
حديث».
##مبغوضية كثرة الأكل
في المجلّد الرابع عشر من البحار: باب «ذمّ كثرة الأكل»
(المحاسن) عن محمّد بن سنان، عن صالح النيلي، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال:
إنّ اللّه تبارك و تعالى يبغض كثرة الأكل.
صالح نيلى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرموده:
همانا خداى تبارك و تعالى دشمن دارد زياد خوردن را.
##كثرة الأكل توجب خلقة الوجه
في المجلّد الرابع عشر من البحار: باب «ذمّ كثرة الأكل» (علل
الشرايع) عن عمر بن عليّ عليه السّلام، عن أبيه عليّ بن أبيطالب عليه السّلام أنّ
النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم قال: مرّ أخي عيسى عليه السّلام بمدينة و
فيها رجل و امرأة يتصايحان، فقال عليه السّلام: ما شأنكما؟ قال: يا نبيّ اللّه!
هذه امرأتي و ليس بها بأس صالحة و لكنّي احبّ فراقها، قال عليه السّلام: فأخبرني على
كلّ حال ما شأنها؟ قال: هي خلقة الوجه من غير كبر، قال عليه السّلام لها: يا
امرأة! أتحبّين أن يعود ماء وجهك طريّا؟ قالت: نعم، قال عليه السّلام لها: إذا
أكلت فإيّاك أن تشبعي، لأنّ الطعام إذا تكاثر على الصدر فزاد في القدر ذهب ماء
الوجه، ففعلت ذلك فعاد وجهها طريّا.
حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: برادرم عيسى
عليه السّلام عبور كرد بشهرى كه در آن شهر مرد و زنى بود كه فرياد برآورده بودند
(يعنى نزاع ميكردند و صيحه ميزدند) پس عيسى عليه السّلام فرمود: سبب نزاع شما
چيست؟ آن مرد عرض كرد اى پيغمبر خدا! اين زن، همسر من است و نقص و عيبى در او نيست
و نيكوكار است، ليكن من دوست دارم جدائى از او را، عيسى عليه السّلام بآن مرد
فرمود: پس خبر ده مرا از حقيقت امر كه جهت نداشتن علاقه و محبت تو باو چيست، مرد
عرض كرد: اين زن، صورت و روى او كهنه و گرفته است (زشت و زننده است) بدون اينكه
پير شده باشد، حضرت عيسى عليه السّلام فرمود: اى زن آيا دوست دارى كه زيبائى و
طراوت صورت تو عود و بازگشت كند؟ زن عرض كرد آرى، عيسى عليه السّلام فرمود: هنگامى
كه غذا ميخورى پس هرگز تا حد شبع و سيرى غذا مخور بجهت آنكه غذا زمانى كه زياد شد
بر سينه (يعنى بخارات غذا بسينه يعنى بقلب و وريد رسيد و زيادتى كرد، طراوت و
زيبائى صورت ميرود، پس زن بجا آورد آنچه را كه آن حضرت فرمود (يعنى بدستور او
رفتار نمود) و زيبائى و طراوت صورتش برگشت.
##ما يعاين المؤمن و الكافر عند الموت
في المجلّد الثالث من البحار: باب «ما يعاين المؤمن و
الكافر عند الموت» (بشارة المصطفى) عن أبي الجارود، عن أبي جعفر عليه السّلام، عن
آبائه عليهم السّلام، عن النّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم و عن زيد بن عليّ
عليه السّلام، عن أبيه عليه السّلام قالوا: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله
و سلم: و الّذي نفسي بيده، لا تفارق روح جسد صاحبها حتّى تأكل من ثمار الجنّة أو
من شجرة الزّقوم، و حين ترى ملك الموت تراني و ترى عليّا و فاطمة و حسنا و حسينا
عليهم السّلام، فإن كان يحبّنا قلت: يا ملك الموت ارفق به إنّه كان يحبّني و يحبّ
أهل بيتي، و إن كان يبغضنا قلت: يا ملك الموت شدّد عليه إنّه كان يبغضني و يبغض
أهل بيتي.
پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: قسم بآن كسى كه
جان من در دست (قدرت) اوست، روحى جدا نميگردد از بدن صاحبش (يعنى كسى نميميرد) تا
آنكه بخورد از ميوههاى بهشت يا از درخت زقوم جهنم، و هنگامى كه مىبيند ملك الموت
را، مىبيند مرا و ميبيند على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را، پس اگر دوست
ميداشته ما را، ميگويم: اى ملك الموت! مهربانى و مدارا نما با او، همانا او دوست
ميداشت مرا و دوست ميداشت اهل بيت مرا، و اگر دشمن ميداشته ما را، ميگويم: اى ملك
الموت! سخت و دشوار بگير بر او، همانا او دشمن ميداشت مرا و دشمن ميداشت اهل بيت
مرا.
##لم سمّى الفرقان فرقانا؟
في المجلّد التاسع عشر من البحار: باب «فضل القرآن و
إعجازه» (علل الشرايع) عن يزيد بن سلام، أنّه سئل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: لم سمّى الفرقان فرقانا؟ قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: لأنّه
متفرّق الآيات و السّور انزلت في غير الألواح، و غيره من الصحف و التوراة و
الإنجيل و الزّبور انزلت كلّها جملة في الألواح و الورق.
سؤال شد از پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله جهت چيست كه
ناميده شده است فرقان بفرقان (يعنى بچه علت خداوند قرآن را فرقان ناميده و فرموده:
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ در جواب سائل) پيغمبر صلّى
اللَّه عليه و آله فرمود: بواسطه آنكه قرآن آيات و سورههاى آن جداى از يك ديگر
نازل گرديده (يعنى بتوسط جبرئيل بر قلب مبارك پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله) در
حالى كه در لوحها و صحيفهها نبوده (چون قرآن در مدت بيست و سه سال آيات و
سورههاى آن متفرق و جدا نازل گشته و نزول آن يكدفعه نبوده) و كتابهاى آسمانى ديگر
يعنى صحف و توراة و انجيل و زبور نازل شده همه آنها يكدفعه در لوحها و ورق.
##إعجاب بالنفس
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «تحريم الاعجاب بالنفس» عن
عليّ بن أسباط، عن رجل يرفعه، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام، قال عليه السّلام:
إنّ اللّه علم أنّ الذنب خير للمؤمن من العجب، و لو لا ذلك ما ابتلى مؤمن بذنب
أبدا.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا
خداوند دانسته است اينكه گناه بهتر است براى مؤمن از عجب (يعنى باعمال خود مغرور و
خود بين شدن) و اگر چنين نبود هرگز مؤمن بگناهى مبتلا و دچار نميشد.
##ذم العجب
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «تحريم الاعجاب بالنفس» عن
حسين بن زيد، عن الصادق عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: لو لا أنّ الذّنب خير للمؤمن من العجب، ما خلى اللّه بين
عبده المؤمن و بين ذنب أبدا.
پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: اگر گناه بهتر
از خود بينى براى مؤمن نبود هرگز خداوند بنده مؤمن خود را آزاد و رها نميگذارد
نسبت بهيچ يك از گناهان.
##هلاك الإنسان في العجب
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «تحريم الاعجاب بالنفس» عن
عبد العظيم الحسني، عن عليّ بن محمّد الهادي، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال
أمير المؤمنين عليه السّلام: من دخله العجب هلك.
امير المؤمنين عليه السّلام فرموده: كسى كه خود بينى و عجب
در قلب او داخل شود هلاك ميگردد.
##من زار أخاه في اللّه
في الكافي: باب «زيارة الإخوان» عن ابن أبي عمير، عن عليّ
النّهدي، عن الحصين، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام: من زار أخاه في اللّه قال
اللّه تعالى: إيّاي زرت و ثوابك عليّ، و لست أرضي لك ثوابا دون الجنّة.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه آن حضرت فرمود: كسى
كه ديدن و زيارت كند برادر (دينى) خود را (در راه دوستى خدا) خداى تعالى ميفرمايد:
مرا ديدن و زيارت نمودى و اجر و ثواب تو بر من است، و من راضى و خوشنود نشوم براى
تو ثوابى را جز بهشت.
##ذم الطمع
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الطمع» عن أبيجعفر
عليه السّلام قال عليه السّلام: بئس العبد عبد له طمع يقوده، و بئس العبد له رغبة
تذلّه.
کافی از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه آن
حضرت فرمود: بد بنده ايست بنده اى كه داراى طمعى باشد كه (بر او مسلط باشد و)
بكشاند او را، و بد بندهايست بنده اى كه براى او ميل و رغبتى باشد كه او را خوار
و ذليل گرداند (زيرا هنگامى كه طمع بر آدمى حكم فرما شود او را بمعاصى و گناهان و
سزاى آنها ميكشاند و ميل و رغبت بدنيا نيز باعث ارتكاب معاصى و هلاكت است).
##جوامع كلم أمير المؤمنين
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع
كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول)وقال عليه السّلام: ليس من أخلاق
المؤمن الملق و لا الحسد إلّا في طلب العلم.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: چاپلوسى و حسدورزيدن از
اخلاق و خوى شخص با ايمان نيست مگر در راه طلب علم و دانش (تملق براى مؤمن اظهار
ذلت و عيب است و ليكن حرام نيست، اما تكبر حرام و ناروا ميباشد، و محبوبيت حسد در
طلب علم براى اينست كه دارا شدن حسد برنده اى مراتب علم عالمى را ملازم با اين
نيست كه نقصى بعلم عالم وارد گردد، بخلاف مال دنيا كه دارا شدن حاسد مال محسود را،
ملازم با ندارى و فقر محسود ميباشد).
##تحميد و الاستغفار و الشكر
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع
كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: ثلاث من حافظ
عليها يسعد: إذا ظهرت عليك نعمة فاحمد اللّه، وإذا ابطأ عنك الرّزق فاستغفر اللّه،
وإذا أصابتك شدّة فأكثرمن قول لاحول ولا قوّة إلّا باللّه
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: سه چيز است كه هر كه بر
آنها عمل كند نيك بخت و سعادتمند گردد (يعنى بمقاصد خود ميرسد:) هر گاه نعمتى بتو
عطا شد حمد و ستايش خدا كن، و هر گاه رزق و روزى تو دير رسيد پس از خدا طلب مغفرت
و آمرزش نما، و هر گاه شدت و بليهاى بتو رسيد پس بسيار بگو: لا حول و لا قوة الا
باللَّه.
##حب الأوطان
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع
كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: عمّرت البلدان
بحبّ الأوطان.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: شهرها آباد كرده مىشود
بواسطه دوستى مردم نسبت بوطنهاى خود (يعنى از فوائد حب وطن آباد شدن شهرها است).
##جوامع كلم أمير المؤمنين
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع
كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: لا تغضبوا و لا
تغصبوا، أفشوا السّلام و أطيبوا الكلام.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: غضب و خشم (بر مؤمنى)
نكنيد و غصب ننمائيد (يعنى در مال كسى بدون رضايتش تصرفى نكنيد)وآشكاروبلندسلام
كنيدوسخن وتكلم خودرابا مردم نيكو نمائيد.
##قوام الدّنيا بأربعة
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع
كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: قوام الدّنيا
بأربعة: بعالم مستعمل لعلمه، و بغنىّ باذل لمعروفه، و بجاهل لا يتكبّر أن يتعلّم،
و بفقير لا يبيع آخرته بدنيا غيره [بدنياه] فإذا عطّل العالم علمه، و أمسك الغنيّ
معروفه، و تكبّر الجاهل أن يتعلّم، و باع الفقير آخرته بدنيا غيره [بدنياه]
فعليهم الثّبور.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: استوار و پايدار بودن
(آسايش و نظم زندگانى) دنيا بچهار قسمت از مردم است: دانشمندى كه علم و دانش خود
را (بعمل نمودن بآن و ياد دادن بديگران) بكار برد، و بتوانگرى كه نيكى و احسان
(نسبت به نيازمندان) بمال خود نمايد، و بنادانى كه از ياد گرفتن (و طلب) علم تكبر
نكند، و بفقير و نيازمندى كه آخرت خود را بدنياى شخصى ديگر (بدنياى خود ظ) نفروشد
(يعنى بواسطه فقر و احتياج در راههاى حرام وارد نشود) پس هر گاه عالم از علم و
دانش خويش استفاده نكند، و توانگر از احسان و نيكى نمودن بمال خويش خوددارى نمايد،
و جاهل و نادان از ياد گرفتن علم و دانش تكبر ورزد، و فقير و نيازمند آخرت خود را
بدنياى شخص ديگر [بدنياى خود] بفروشد پس بر ايشانست هلاكت و نابودی.
##من استطاع أن يمنع نفسه من أربعة
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع
كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: من استطاع أن
يمنع نفسه من أربعة أشياء فهو خليق أن لا ينزل به مكروه أبدا، قيل:وما هنّ ياأمير
المؤمنين؟ قال: العجلة واللّجاجة والعجب والتّواني.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: كسى كه توانائى داشته
باشد بر اينكه خود را از چهار چيز جلوگيرى نمايد پس او سزاوار است كه هيچ گاه
ناگوارى و ناخوشى بر وى نازل نشود، بآن حضرت عرض شد كدامند آن چهار چيز اى امير
مؤمنان؟ فرمود: شتاب كردن و لجاجت و ستيزه نمودن و خودبينى و سستى است.
##استدراج
في نهج البلاغة: باب «المختار من حكم امير المؤمنين عليه
السّلام و مواعظه» و قال عليه السّلام: يا بن آدم إذا رأيت ربّك سبحانه يتابع عليك
نعمه و أنت تعصيه فاحذره.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اى پسر آدم! هنگامى كه
پروردگار سبحان خود را به بينى كه نعمتهاى خود را پى در پى بر تو ميفرستد در حالى
كه تو نافرمانى او را ميكنى پس از (عذاب) او بترس.
##مواعظ أمير المؤمنين لنوف البكالي
في أمالي الصّدوق: (المجلس السابع و الثلاثون) عن نوف
البكالي، قال: أتيت أمير المؤمنين صلوات اللّه عليه و هو في رحبة مسجد الكوفة،
فقلت: السّلام عليك يا أمير المؤمنين و رحمة اللّه و بركاته، فقال: و عليك السّلام
يا نوف و رحمة اللّه و بركاته، فقلت له: يا أمير المؤمنين! عظني، فقال: يا نوف!
أحسن يحسن إليك؛ فقلت: زدني يا أمير المؤمنين، فقال: يا نوف! إرحم ترحم؛ فقلت:
زدني يا أمير المؤمنين، قال: يا نوف! قل خيرا تذكر بخير؛ فقلت: زدني يا أمير
المؤمنين، قال: إجتنب الغيبة فإنّها إدام كلاب النّار، ثمّ قال: يا نوف! كذب من
زعم أنّه ولد من حلال و هو يأكل لحوم النّاس بالغيبة، و كذب من زعم أنّه ولد من
حلال و هو يبغضنى و يبغض الأئمّة من ولدي، و كذب من زعم أنّه ولد من حلال و هو
يحبّ الزّنا، و كذب من زعم أنّه يعرف اللّه و هو مجترء على معاصي اللّه كلّ يوم و
ليلة. يا نوف! إقبل وصيّتي: لا تكوننّ نقيبا و لا عريفا و لا عشّارا و لا بريدا،
يا نوف! صل رحمك يزيد اللّه في عمرك، و حسّن خلقك يخفّف اللّه حسابك، يا نوف! إن
سرّك أن تكون معي يوم القيامة فلا تكن للظّالمين معينا، يا نوف! من أحبّنا كان
معنا يوم القيامة، و لو أنّ رجلا أحبّ حجرا لحشره اللّه معه، يا نوف! إيّاك أن
تتزيّن للنّاس و تبارز اللّه بالمعاصي فيفضحك اللّه يوم تلقاه، يا نوف! إحفظ عنّي
ما أقول لك تنل به خير الدّنيا و الآخرة.
از نوف بكالى روايت شده كه گفت: خدمت امير المؤمنين عليه
السّلام شرفياب شدم در حالى كه آن حضرت در صحن و فضاى مسجد كوفه بود، پس عرض كردم:
سلام و رحمت و بركات پروردگار بر شما باد اى امير مؤمنان فرمود: و بر تو باد سلام
و رحمت پروردگار و بركات او، پس بآن حضرت عرض كردم مرا پند و اندرز ده، فرمود: اى
نوف! نيكى كن (در باره مردم) تا در مورد تو نيكى شود، عرضكردم زيادتر بفرما اى
امير مؤمنان، فرمود: (بمردم) رحم و شفقت كن تا بتو رحم و شفقت شود، پس عرض كردم
بآن حضرت زيادتر بفرما اى امير مؤمنان، فرمود: اى نوف! نيكو سخن گوى تا به نيكى
ياد شوى، عرض كردم زيادتر بفرما اى امير مؤمنان، فرمود: از غيبت كردن دورى كن،
زيرا غيبت نان خورش سگهاى جهنم است، سپس فرمود: اى نوف! دروغ گفته كسى كه گمان
برده حلال زاده است و گوشتهاى مردم را بغيبت كردن (از ايشان) ميخورد؛ و دروغ گفته
كسى كه گمان برده حلال زاده است در حالى كه مرا دشمن دارد و (نيز) امامان و
پيشوايان از فرزندان مرا دشمن دارد؛ و دروغ گفته كسى كه گمان كرده حلال زاده است
در حالى كه دوست دارد زنا كردن را؛ و دروغ گفته كسى كه گمان برده كه معرفت و
شناسائى بخداى با عزت و جلال پيدا نموده در حالى كه بر گناهان و نافرمانيهاى
خداوند در هر روز و شب جرأت ميورزد (يعنى بيم و هراسى از پروردگار و آثار و تبعات
گناه ندارد). اى نوف! قبول كن سفارش مرا (در باره خود) نه مهتر و حاكم (از جانب
ستمكاران) باش و نه سردار قوم و نه باجگير و نه نامه بر (ايشان) اى نوف! احسان و
نيكى كن در باره ارحام و خويشان خود تا خداوند عمر ترا زياد فرمايد؛ و نيكو گردان
اخلاق و رفتار خود را تا خداوند حساب ترا سبك و آسان گرداند؛ اى نوف! اگر مسرور و
خوشحالى باينكه روز قيامت با من باشى پس يارىكننده ظالمان و ستمكاران مباش؛ اى
نوف! كسى كه ما را دوست بدارد روز قيامت با ما است، و اگر مردى سنگى را دوست بدارد
هر آينه خداوند او را با آن سنگ محشور فرمايد؛ اى نوف! بپرهيز از اينكه خود را در
نظر مردم (باعمال و كارهاى خير) بيارائى ولى بمعصيت و نافرمانى خود با خدا مبارزه
و جنگ كنى، پس رسوا ميكند ترا خداوند روزى كه او را ملاقات مىكنى؛ اى نوف! آنچه
براى تو ميگويم از من نگهدار (يعنى سخنان مرا بپذير و بآن عمل كن) تا بسبب آن بخير
دنيا و آخرت برسى.
##وصايا الباقر عليه السّلام
في المجلّد السّابع عشر: باب «وصايا الباقر عليه السّلام و
مواعظه و حكمه» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: من لم يجعل اللّه له من نفسه
واعظا فإنّ مواعظ النّاس لن تغني عنه شيئا.
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: كسى را كه خداوند پند دهنده
اى در خود او قرار نداده باشد (يعنى كسى كه بواسطه كثرت و زيادتى توجه بزينتهاى
دنيا و لذتهاى حرام آن، عقل خود را مغلوب نموده يعنى نفس اماره را غلبه بر عقل
داده -چنانچه در شعر است: آنكه او باشد مراقب عقل بود - عقل را سوداى ليلى در ربود- البته اندرزهاى
مردم هرگز فائده اى براى وى نبخشد.
##بشر الحسن و طلاقة الوجه
في المجلّد السّابع عشر: باب «وصايا الباقر عليه السّلام و
مواعظه و حكمه» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: البشر الحسن و طلاقة الوجه مكسبة
للمحبّة و قربة من اللّه، و عبوس الوجه و سوء البشر مكسبة للمقت و بعد من اللّه.
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: خوشروئى و گشادهروئى وسيله
و موجب جلب محبت و باعث قرب سعادتى بخداوند ميباشد، و ترشروئى و بدروئى وسيله كسب
دشمنى و دورى از (رحمت) خداوند است.
##في اللسان
في المجلّد السّابع عشر: باب «وصايا الباقر عليه السّلام و
مواعظه و حكمه» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: إنّ هذا اللّسان مفتاح كلّ خير و
شرّ، فينبغى للمؤمن أن يختم على لسانه كما يختم على ذهبه و فضّته، فإنّ رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم قال: رحم اللّه مؤمنا أمسك لسانه من كلّ شرّ،
فإنّ ذلك صدقة منه على نفسه، ثمّ قال عليه السّلام: لا يسلم أحد من الذّنوب حتّى يخزن
لسانه.
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: همان اين زبان، كليد هر خوبى
و بديست، پس سزاوار آنست كه مؤمن مهر بزند و محفوظ بدارد زبان خود را (از سخنان
بيهوده و آنچه رضاى خداوند در آن نيست) همچنان كه طلا و نقره خود را محفوظ
ميدارد، همانا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند بيامرزد مؤمنى را كه
زبان خويش را از هر بدى (و زشتى) نگهدارد كه اين (كردار پسنديده) صدقهايست از او
بر نفس (و جان) خودش (يعنى چنانچه صدقه دفع شر و بلا را مينمايد، نگاهدارى زبان
نيز موجب دفع شرور و بلايا ميباشد) سپس فرمود: سالم نمىماند هيچ كس از گناهان مگر
آنكه زبان خويش را حفظ نمايد.
##مواعظ الحسين بن علی
في المجلّد السّابع عشر: باب «مواعظ الحسين بن أمير
المؤمنين صلوات اللّه عليهما» (الإختصاص) قال الصّادق عليه السّلام: حدّثني أبي عن
أبيه عليهما السّلام أنّ رجلا من أهل الكوفة كتب إلى أبي الحسين بن عليّ عليهما
السّلام: يا سيّدي! أخبرني بخير الدّنيا و الآخرة، فكتب عليه السّلام: بسم اللّه
الرحمن الرحيم، أمّا بعد! فإنّ من طلب رضى اللّه بسخط النّاس كفاه اللّه امور
النّاس، و من طلب رضى النّاس بسخط اللّه و كله اللّه إلى النّاس و السّلام.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: پدرم از پدرش حديث كرد مرا
كه مردى از اهل كوفه بپدرم حضرت حسين بن على عليهما السّلام نوشت: اى سرور من! خبر
ده مرا به (آنچه موجب) نيكى دنيا و آخرت (است) پس (حضرت در پاسخ نامه) نوشت: بسم
اللَّه الرحمن الرحيم، اما بعد! همانا كسى كه خوشنودى خداوند را بر خشم مردم طلب
نمايد (يعنى مقدم بدارد رضا و خوشنودى خداوند را بر غضب مردم، يعنى عمل نمايد بآن
طور كه رضاى خداوند ميباشد اگر چه عملش سبب غضب مردم باشد) كفايت فرمايد خداوند وى
را از شرور مردم، و هر كس خوشنودى مردم را بر خشم خدا طلب نمايد (و مقدم دارد)
خداوند او را بمردم واگذارد، و السّلام.
##مواعظ الحسين بن علی
في المجلّد السّابع عشر: باب «مواعظ الحسين بن أمير
المؤمنين صلوات اللّه عليهما» (الدّرّة الباهرة) قال الحسين بن عليّ عليهما
السّلام: إنّ حوائج الناس إليكم من نعم اللّه عليكم فلا تملّوا النّعم.
حضرت حسين بن على عليه السّلام فرمود: همانا نيازمنديهاى
مردم بشما از نعمتهاى خداوند بر شما ميباشد (يعنى چون حوائج خلق را برآورديد اجر
بزرگ براى شما خواهد بود) پس از (اين گونه پيش آمدها و) نعمتها بستوه نيائيد.
##استضعاف أهل القرآن
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «تحريم استضعاف أهل القرآن
و إهانتهم» الحسن العسكري عليه السّلام في تفسيره عن آبائه عن النّبيّ صلّى اللّه
عليه و آله و سلم قال: حملة القرآن المخصوصون برحمة اللّه، الملبسون نور اللّه،
المعلّمون كلام اللّه، المقرّبون عند اللّه، من والاهم فقد والى اللّه، و من
عاداهم فقد عادى اللّه، يدفع اللّه عن مستمع القرآن بلوى الدّنيا و عن قاريه بلوى
الآخرة، إلى أن قال: و لسامع آية من كتاب اللّه و هو معتقد و الّذي نفس محمّد بيده
أعظم أجرا من ثبير ذهبا يتصدّق به، و لقاري آية من كتاب اللّه و هو معتقد أفضل
ممّا دون العرش إلى أسفل التّخوم.
حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير خود از پدران بزرگوارانش
از نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله روايت فرموده كه آن حضرت فرمود: حاملين قرآن
(يعنى بردارندگان قرآن بقلوب خود كه عامل بقرآن نيز ميباشند) كسانى هستند كه برحمت
خدا اختصاص يافته اند و جامه نور هدايت حق پوشيده اند، ياد دهندگان سخن خدايند
(از) قرب يافتگان بخدايند، كسى كه دوست دارد ايشان را بتحقيق خدا را دوست داشته، و
كسى كه دشمن دارد ايشان را خدا را دشمن داشته، خداوند از گوش فرا دهندگان بتلاوت
قرآن بليات (و گرفتاريهاى) دنيا را برطرف سازد، و از خواننده قرآن بلاياى آخرت را
(دور سازد) تا آنجا كه فرمود: و براى كسى كه يك آيه از قرآن (كريم) بشنود و عقيده
(و ايمان) داشته باشد، بآن خدائى كه جان محمد (صلّى اللَّه عليه و آله) در حيطه
قدرت اوست، پاداشش بزرگتر است از پاداش كسى كه بقدر كوه ثبير كه طلا باشد (در راه
خدا) آن را صدقه دهد، و براى خواننده يك آيه از كتاب خدا با اعتقاد (بآن) پاداشى
است بيش از آنچه زير عرش است تا پستترين طبقات (زمين).
##ما أوحى الله لداود
في جواهر السنيّة: باب «داود عليه السّلام» إنّ اللّه عزّ و
جلّ قال لداود عليه السّلام: يا داود! و عزّتي و جلالي لو أنّ أهل سماواتي و أرضي
أمّلوني فأعطيت كلّ مؤمّل أمله و بقدر دنياكم سبعين ضعفا لم يكن ذاك إلّا كما يغمس
أحدكم بإبرة في البحر و يرفعها، فكيف ينقص شيء أنا قيّمه؟.
خداوند با عزت و جلال بداود عليه السّلام فرمود: اى داود!
بعزت و جلالم سوگند اگر اهل آسمانها و زمين آرزوهاى خويش بسوى من آرند، پس بهر
آرزومندى خواسته اش را عطا فرمايم گر چه (خواسته او) مضاعف بر هفتاد برابر دنياى
شما باشد (نسبت آن) نيست نسبت بجود من مگر مثل فرو بردن شما سوزنى را در دريا و
بيرون آوردن از آن، و چگونه كمى و نقصان يابد چيزى كه قيم و نگاهدارنده آن منم؟.
بيان: چنانچه در ذيل بعضى از احاديث شريفه ذكر شد كه افاضه
از مبدء فياض باينست كه بخشش از دادار حقيقى بيايد بطورى كه چيزى از وى كاسته
نگردد و در بازگشت چيزى بر وى نيافزايد . تنظيرا همان طور كه اشراقات خورشيد از وى
چيزى كم نكند، هر اندازه وجود نيز از مبدء فياض على الاطلاق تابش نمايد از خداوند
منان كاسته نگردد.
##من يصلّي من شيعتنا
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) عن يونس بن ظبيان، عن
أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه ليدفع بمن يصلّي من شيعتنا عمّن لا يصلّي
من شيعتنا، و لو أجمعوا على ترك الصّلاة لهلكوا، و إنّ اللّه ليدفع بمن يزكّي من
شيعتنا عمّن لا يزكّي [من شيعتنا خ- ل] و لو أجمعوا على ترك الزكوة لهلكوا، و
إنّ اللّه ليدفع بمن يحجّ من شيعتنا عمّن لا يحجّ من شيعتنا، و لو أجمعوا على ترك
الحجّ لهلكوا، و هو قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ
بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى
الْعالَمِينَ فو اللّه ما نزلت إلّا فيكم و لا عنى بها غيركم.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا
خداوند برطرف سازد (عذاب استيصال را) از آنان كه نماز نميگزارند بسبب نمازگزاران
از شيعيان ما، و اگر (عموم شيعيان) اتفاق ميكردند بر ترك نماز هر آينه (همگى) هلاك
ميشدند، و همانا خداوند برطرف سازد عذاب را بزكاة دهندگان از شيعيانى كه زكاة
نميدهند، و اگر اتفاق مينمودند بر ترك زكاة هر آينه (جملگى) هلاك مىگشتند، و
همانا خداوند دفع ميفرمايد بلايا را بسبب كسانى كه حج بجا مىآورند از شيعيان ما،
از كسانى كه حج بجا نمىآورند از شيعيان ما، و اگر همگى ترك حج مينمودند هر آينه
هلاك ميشدند (سپس حضرت باين آيه شريفه اشاره نموده و فرمود:) اينست معنى فرموده
خداوند (كه فرمود:) وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ
لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ پس بخدا
سوگند نازل نشد (اين آيه) مگر در باره شما (شيعيان) و خداوند باين آيه غير شما را
قصد ننموده.
##طاعة و التّقوى
في الكافي: باب «الطّاعة و التّقوى» عن أبي حمزة الثّمالي،
عن أبي جعفر عليه السّلام قال: خطب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم في
حجّة الوداع فقال: يا أيّها النّاس! و اللّه ما من شيء يقرّبكم من الجنّة و
يباعدكم من النّار إلّا و قد أمرتكم به، و ما من شيء يقرّبكم من النّار و يباعدكم
من الجنّة إلّا و قد نهيتكم عنه، ألا و إنّ الروح الأمين نفث في روعي أنّه لن تموت
نفس حتّى تستكمل رزقها، فاتّقوا اللّه و أجملوا في الطلب، و لا يحمل أحدكم استبطاء
شيء من الرّزق أن يطلبه بغير حلّه، فإنّه لا يدرك ما عند اللّه إلّا بطاعته.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله در (سفر) حجة الوداع خطبه اى (انشاد) فرمود پس فرمود: اى مردم!
بخدا سوگند، نيست چيزى كه نزديك كند شما را ببهشت و دور كند از آتش (جهنم) مگر
آنكه شما را بآن فرمان دادم، و نيست چيزى كه نزديك كند شما را بآتش و دور كند از
بهشت مگر آنكه شما را از آن نهى نمودم و باز داشتم، همانا جبرئيل عليه السّلام در
دلم افكند كه هرگز نميميرد كسى تا روزى كامل خويش را (از اين جهان) بردارد، پس
بپرهيزيد از خداوند و در مقام طلب روزى حريص نباشيد، و وادار ننمايد يكنفر از شما
را دير رسيدن روزى باو اينكه طلب نمايد آن را از غير راه حلال، همانا درك و جلب
كرده نخواهد شد آنچه در نزد خداوند ميباشد (يعنى از مقامات عاليه بهشتى) مگر بطاعت
خداوند.
بيان: حجة الوداع بمعنى حجة الفراق است، زيرا وداع از ماده
ودع بمعنى ترك ميباشد، اين حج را حجة الوداع ناميدند از جهت آنكه رسول اكرم صلّى
اللَّه عليه و آله پس از آنكه فرمود: آيا تبليغ رسالت كردم؟ و مسلمانان گفتند: آرى
(يا رسول اللَّه) سپس حضرت فرمود: اللهم اشهد (پروردگارا گواه باش) سپس با مردم
توديع نمودند بدين جهت اين حج را حجة الوداع ناميدند. «أجملوا في الطلب» يعنى طلب خود را نيكو كنيد و
همه وقت خويش را صرف معاش خود نكنيد بلكه برفق و مدارا بگذرانيد، و شايد فرمايش
حضرت كه فرمود: و أجملوا في الطلب ، متفرع بر جمله پيشين باشد كه فرمود: فاتقوا
اللَّه ؛ يعنى اگر صفت تقوى بدست آورديد در طلب معاش آنقدر نميكوشيد، زيرا خداى
تعالى ميفرمايد: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ. «و
لا يحمل احدكم» يعنى پس از آنكه خداى تعالى روزى شما مقدر فرمود پس حريص نباشيد و
براى بدست آوردن مال دنيا از راه نافرمانى خدا نشتابيد، و درنگ نمائيد تا روزى
حلال شما بشما برسد، پس بآنچه در نزد خداى تعالى از اجر و رزق حلال داريد نخواهيد
رسيد مگر از راه طاعت او، پس بر شما باد شكيبائى و قناعت، و اگر چند روزى در سختى
و تنگى واقع شديد براى فراهم آوردن مال از راهى كه خوشنودى خدادرآن نيست نشتابيد
كه موجب نزول غضب خداست،ونيزازروزى حلال، محروم مىمانيد.
##الورع
في الكافي: باب «الورع» عن أبي اسامة، قال: سمعت أبا عبد
اللّه عليه السّلام يقول: عليك بتقوى اللّه و الورع و الإجتهاد و صدق الحديث و
أداء الأمانة و حسن الخلق و حسن الجوار، و كونوا دعاة إلى أنفسكم بغير ألسنتكم، و
كونوا زينا و لا تكونوا شينا، و عليكم بطول الرّكوع و السّجود، فإنّ أحدكم إذا طال
الركوع و السّجود هتف إبليس من خلفه و قال: يا ويله أطاع و عصيت و سجد و أبيت.
از ابى اسامه روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام
شنيدم ميفرمود: بر تو باد بپرهيزكارى خدا و ورع، و كوشش (در راه دين) و راستگوئى،
و رد كردن امانت، و نيكوئى اخلاق، و به همسايه نيكى كردن، و باشيد خوانندگان بسوى
خود بغير زبانهايتان (يعنى با اعمال شايسته و اخلاق فاضله و حسن رفتار با خلق،
داعى الى اللَّه باشيد) و (كارى كنيد كه) زينت (ما) باشيد و نباشيد (موجب عار و)
ننگ ما، و بر شما باد بطول دادن ركوع و سجود، پس همانا هر يك از شما كه ركوع و
سجودش بطول انجامد صدا ميزند شيطان از پشت سر او، پس ميگويد: واى بر من (اين
بنده) اطاعت (خداوند) كرد و من عصيان (و نافرمانى) نمودم، و سجده كرد ولى من
امتناع (از سجده) نمودم.
بيان: تقوى مثل نجوى، ريشه آن كلمه و قوى از وقيته بمعنى
منعته (يعنى باز داشتم او را) و او اول كلمه بتاء بدل شد (تقوى) شد و تقواى خدا
پرهيز از گناهان و اطاعت او نمودن و سر در آستان قدس وى بعبادت نهادن است، و شايد
مراد بتقوى اين باشد كه بنده خود را در حجاب امكانى و بندگى قرار دهد يعنى از حدود
الهى و تكاليف دينى تجاوز نكند و خود را در امورى كه مجاز نيست وارد نسازد (ورع)
همان دورى از امورى است كه در نظر عقل پست مينمايد و اجتناب از چنين امورى بسبب
ترك پيروى هوسها محقق مىشود و سابقا هم گذشت كه ورع بر چهار قسم است: اول! ورع
توبهكنندگان؛ دوم: ورع صالحين؛ سوم: ورع پرهيزكاران؛ چهارم، ورع صديقين؛ و اين
اقسام در مجمع البحرين در ضمن لغت (ورع) ياد شده است «بغير السنتكم» يعنى باخلاق
كريمه و اعمال پسنديده خود «و كونوا زينة لنا» يعنى زينت ما باشيد و موجب عيب و
عار ما نباشيد «و الويل» بمعنى اندوه و زحمت و هلاكت است.
##عقوبات المعاصي العاجلة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «في عقوبات المعاصي
العاجلة» عن مالك بن عطيّة [عن أبيحمزة خ- ل] عن أبي جعفر عليه السّلام قال:
وجدنا في كتاب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إذا ظهر الزّنا من بعدي
كثر موت الفجأة، و إذا ظفّف المكيال و الميزان أخذهم اللّه بالسّنين و النّقص، و
إذا منعوا الزكاة منعت الأرض بركتها من الزّرع و الثّمار و المعادن كلّها، و إذا
جاروا في الأحكام تعاونوا على الظّلم و العدوان، و إذا نقضوا العهد سلّط اللّه
عليهم عدوّهم، و إذا قطع [قطعوا خ- ل] الأرحام جعلت الأموال في أيدي الأشرار، و
إذا لم يأمروا بالمعروف و لم ينهوا عن المنكر و لم يتّبعوا الأخيار من أهل بيتي
سلّط اللّه عليهم شرارهم فيدعو خيارهم فلا يستجاب لهم.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: در نوشته
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله (اين جملهها را) يافتم: پس از من زمانى كه زنا
ظاهر (و شايع) شود مرگ ناگهان زياد گردد، و زمانى كه در كيل و وزن سبكبارى كنند
(يعنى كم فروشى رايج گردد) بقحطى و كمبودى (امتعه) مبتلا گردند، و هنگامى كه
(مردم) از (دادن) زكاة (مال خود) باز ايستند، زمين بركت خويش از زراعت و ميوهها و
معدنيات نگهدارد (و سود خويش بمردم نرساند) و موقعى كه در حكم و قضاوت بيدادگرى
نمايند، كمك ميكنند بر ظلم و دشمنى كردن بر يك ديگر، و زمانى كه عهدهاى الهى را
شكستند خداوند دشمن را بر ايشان چيره گرداند، و زمانى كه قطع رحم كنند مالهاى ايشان
در دست مردمان شرور قرار گيرد، و زمانى كه امر بمعروف و نهى از منكر نكنند و پيروى
برگزيدگان از اهل بيت مرا (يعنى امامان عليهم السّلام را) ننمايند خداى تعالى شريرترين
مردم رابرآنان چيره گرداندو(بطورى دامان ايشان آلوده گردد كه حتى)مردمان صالح
ونيكوكار(هم)خدا را ميخوانند و دعاشان باجابت نميرسد.
بيان: طفيف مثل قليل يعنى كمبود از جهت وزن «سنين» بمعنى كم
بارانى و قحط است «تعاونوا على الظلم» يعنى بيدادگرى بين ايشان امرى متعارف و عادى
خواهد شد.
##وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «تحريم إسخاط الخالق
في مرضاة المخلوق» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قوله عزّ و جلّ:
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا، كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ
يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا، قال: ليس العبادة هي السّجود و الرّكوع، إنّما هي
طاعة الرّجال، من أطاع المخلوق في معصية الخالق فقد عبده.
ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام در مورد فرموده خداى با
عزت و جلال (كه فرمود:) وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا
لَهُمْ عِزًّا، كَلَّا سَيَكْفُرُونَ
بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا نقل نموده كه فرمود: عبادت و
بندگى (مذكور در اين آيه شريفه عبارت از) ركوع و سجود نيست، بلكه مراد از عبادت در
آيه فرمانبردارى مردان ميباشد در آنچه بر خلاف رضاى خداوند باشد، و هر كس فرمان
خلق را اطاعت كند در چيزى كه معصيت خداوند است پس آن مخلوق را پرستش نموده.
##تحريم إسخاط الخالق
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «تحريم إسخاط الخالق
في مرضاة المخلوق» عن صفوان بن يحيى، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: لا تسخطوا
اللّه برضى أحد من خلقه، و لا تتقرّقوا إلى النّاس يتباعد من اللّه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خداوند را
بسبب ارتكاب معصيتى و گناهى كه خوشنودى خلق در آن باشد بغضب در نياوريد، و طالب
قرب بمردم نباشيد بواسطه معصيتى كه آنها از شما خوشنود شوند و از رحمت خداوند دور
شويد.
##من دان بطاعة مخلوق
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «تحريم إسخاط الخالق
في مرضاة المخلوق» عن الرّضا عليه السّلام، عن آبائه، عن عليّ عليه السّلام قال: لا
دين لمن دان بطاعة مخلوق في معصية الخالق.
از حضرت على عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه براى
پيروى از مردم داخل در نافرمانى خدا گردد دينى برايش نباشد.
##من دان بطاعة من عصى اللّه
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «تحريم إسخاط الخالق
في مرضاة المخلوق» عن محمّد بن مسلم، قال: قال أبو جعفر عليه السّلام: لا دين لمن
دان بطاعة من عصى اللّه، و لا دين لمن دان بفرية باطل على اللّه، و لا دين لمن دان
بجحود شيء من آيات اللّه.
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: دينى نيست براى كسى كه پيروى
كند از آنان كه عصيان و نافرمانى خدا مىكنند، و دينى نيست براى كسى كه دروغ و
باطلى را كه بخدا نسبت داده اند متدين شود، و دينى نيست براى كسى كه متدين شود
بچيزى كه سبب انكار آيات خداوند باشد.
##لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «كراهة التعرّض
للذّل» عن أبي الحسن الأحمسي، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه فوّض
إلى المؤمن اموره كلّها، و لم يفوّض إليه أن يكون ذليلا، أما تسمع اللّه عزّ و جلّ
يقول: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ فالمؤمن يكون عزيزا
و لا يكون ذليلا، ثمّ قال: إنّ المؤمن أعزّ من الجبل، إنّ الجبل يستقلّ منه
بالمعاول، و المؤمن لا يستقلّ من دينه شيء.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا
خداوند تمامى كارهاى مؤمن را بخود او واگذارده (يعنى كارهائى كه غير از امور
ممنوعه محرمه الهيه باشد، پس در ما سواى اينها هر عملى را كه بخواهد اختيار نمايد
مانعى ندارد) و واگذار ننموده بمؤمن كه خود را خوار و ذليل نمايد، مگر نشنيده اى
(فرموده) خداى با عزت و جلال را كه ميفرمايد: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ
لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ پس مؤمن عزيز است و ذليل نخواهد شد، سپس فرمود: همانا
مؤمن قوىتر و محكمتر از كوه است، زيرا كوه بسبب آلتى كه سنگهاى آن را درهم
مىشكند كم ميگردد، ولى از دين مؤمن چيزى كم نميگردد.
##إيّاك و ما تعتذر منه
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «كراهة التعرّض
للذّل» عن أبي بصير، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: إيّاك و ما تعتذر منه،
فإنّ المؤمن لا يسىء و لا يعتذر، و المنافق يسىء كلّ يوم و يعتذر.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بپرهيز از
آنچه موجب معذرت است (يعنى خود را در معرض عمل و سخنى در نياور كه چون از عهده
علاج آن بر نيائى لا بد و ناچار شوى در مقام عذر خواهى بر آئى) زيرا مؤمن كار بد
نميكند و عذر خواهى هم نمينمايد (يعنى خود را مضطر بعذر خواهى نميكند) ولى منافق
همه روزه كار بد و زشت ميكند و مضطر بعذر خواهى مىشود.
##لاينبغي للمؤمن أن يذلّ نفسه
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «كراهة التعرّض
للذّل» عن مفضّل بن عمر، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: لا ينبغي للمؤمن أن
يذلّ نفسه، قلت: بما يذلّ نفسه؟ قال: يدخل فيما يعتذر منه.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: سزاوار نيست كه مؤمن خود را
ذليل گرداند، گفتم بچه چيز (مؤمن) خود را ذليل ميكند؟ فرمود: وارد ميگردد در امرى
كه از عهده آن برنيايد (يعنى كارهاى بزرگى را عهدهدار مىشود كه توانائى انجام آن
را ندارد) پس بايد از آن عذر بخواهد.
##حبّ في اللّه و البغض في اللّه
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «وجوب الحبّ في
اللّه و البغض في اللّه» عن أبي عبيدة الحذّاء، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام
قال: من أحبّ للّه و أبغض للّه و أعطى للّه، فهو ممّن كمل إيمانه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه
دوستيش براى خدا و دشمنيش براى خدا باشد، و بخشش او (نيز) در راه خدا باشد، ايمان
او كامل خواهد بود.
##ودّ المؤمن للمؤمن في اللّه
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «وجوب الحبّ في
اللّه و البغض في اللّه» عن سلام بن المستنير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ودّ
المؤمن للمؤمن في اللّه من أعظم شعب الايمان، ألا و من أحبّ في اللّه و أبغض في
اللّه و أعطى في اللّه و منع في اللّه فهو من أصفياء اللّه.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: دوستى مؤمن
برادر مؤمن خود را در راه خدا از بزرگترين شعبههاى ايمانست، آگاه باشيد و هر كس
كه دوستى و دشمنى او براى خداوند و عطاى وى نيز براى خداوند باشد، و انفاق نكردن
او نيز براى خداوند باشد (يعنى در مواردى كه احراز خوشنودى خالق خود را نكند انفاق
نميكند) پس وى از برگزيدگان خداوند است.
##متحابّين في اللّه
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «وجوب الحبّ في
اللّه و البغض في اللّه» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته
يقول: إنّ المتحابّين في اللّه يوم القيامة على منابر من نور قد أضاء نور وجوههم و
نور أجسادهم و نور منابرهم على كلّ شيء حتّى يعرفوا به، فيقال: هؤلآء المتحابّون
في اللّه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه گفت: از آن حضرت
شنيدم ميفرمود: همانا دوستداران در راه خداوند در روز قيامت بر منبرهائى از نور
قرار دارند كه روشنائى صورتها و بدنها و منبرهايشان بر هر چيز تابش ميكند بطورى كه
بآن نور شناخته ميشوند، پس (اهل محشر) ميگويند: ايشانند دوستداران در راه خداوند.
##أوثق عرى الايمان
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «وجوب الحبّ في
اللّه و البغض في اللّه» عن حمّاد بن عمرو و أنس بن محمّد، عن أبيه، عن جعفر بن
محمّد، عن آبائه في وصيّة النّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم لعليّ عليه السّلام:
قال: يا عليّ! من أوثق عرى الايمان: الحبّ في اللّه و البغض في اللّه.
در سفارش پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله بعلى بن ابى
طالب عليه السّلام است كه فرمود: اى على! محكمترين مستمسكى كه براى ايمانست همانا
دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست.
##قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف) باب «وجوب الحبّ في
اللّه و البغض في اللّه» عن أبي عبيدة [زياد] الحذّاء، عن أبي جعفر عليه السّلام
في حديث أنّه قال: يا زياد! ويحك و هل الدّين إلّا الحبّ؟ ألا ترى إلى قوله: قُلْ
إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ
يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ أو لا ترى قول اللّه لمحمّد صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ و قال: يُحِبُّونَ
مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ فقال: الدّين هو الحبّ و الحبّ هو الدّين.
ابى عبيده حذاء از حضرت باقر عليه السّلام در حديثى روايت
كرده كه فرمود: اى زياد! واى بر تو، آيا دين جز دوستى تواند بود؟ مگر نديده اى
فرموده خداى تعالى را (كه فرمود:) قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ
فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ (بگو اگر
دوستدار خداوند هستيد پيروى من كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را
بيامرزد) آيا نديدهاى فرمايش پروردگار را براى حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و آله
حبيبش (كه فرمود:) «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ»
(يعنى محبوب و پسنديده گردانيد براى شما ايمان را و بياراست آن را در دلهاى شما) و
خداوند فرمود: يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ (يعنى مؤمنين دوست ميدارند كسانى
را كه بسوى ايشان هجرت ميكنند) سپس فرمود: دين عبارت از حب و حب و دوستى همان دين
است.
##زيارة قبر عبد العظيم
في الوسائل: (كتاب المزار) باب «استحباب زيارة قبر عبد
العظيم بن عبد اللّه الحسني بالرّي» عن محمّد بن يحيى، عمّن دخل على أبي الحسن
عليّ بن محمّد الهادي عليه السّلام من أهل الرّي، قال: دخلت على أبي الحسن العسكري
عليه السّلام فقال لي: أين كنت؟ فقلت: زرت الحسين عليه السّلام فقال: أما انّك
لوزرت قبر عبد العظيم عندكم، لكنت كمن زار الحسين بن عليّ عليه السّلام.
از كسى كه وارد شد بر حضرت هادى عليه السّلام از اهل رى،
روايت شده كه گفت وارد شدم بر حضرت عسكرى عليه السّلام پس بمن فرمود: كجا بودى؟ پس
عرضكردم بزيارت امام حسين عليه السّلام رفته بودم، پس فرمود: همانا اگر زيارت كنى
قبر عبد العظيمى كه نزد شما (در رى) است هر آينه ميباشى مثل كسى كه زيارت كرده
باشد حسين بن على عليه السّلام را (مقصود، حضرت عبد العظيم بن عبد اللَّه بن على
بن الحسن بن زيد بن الحسن بن على بن ابى طالب عليه السّلام ميباشد).
##مواعظ أمير المؤمنين
في المجلّد السّابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) باب
«مواعظ أمير المؤمنين عليه السّلام و خطبه أيضا و حكمه» (إرشاد المفيد) و (من ذلك)
قوله عليه السّلام: الزّاهد في الدّنيا كلّما ازدادت له تجلّيا ازدادت عنه توليّا.
(از جمله) فرمايش أمير المؤمنين عليه السّلام است كه فرمود:
زاهد در دنيا (كسى است كه) هر چه دنيا بيشتر براى او زيبائيهاى خود را جلوه دهد او
بيشتر روى گرداند.
##كان في الأرض أمانان
في المجلّد السّابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) باب «ما
جمع من جوامع كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (مناقب ابن الجوزى) و قال عليه
السّلام: كان في الأرض أمانان، فرفع أحدهما و هو رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله
و سلم، فتمسّكوا بالآخر و هو الإستغفار، قال اللّه تعالى: وَ ما كانَ اللَّهُ
لِيُعَذِّبَهُمْ الآية.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: در زمين دو امان بود يكى
از آنها از دست رفت كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود، پس ديگرى را چنگ
بزنيد (يعنى مراقب باشيد و مداومت نمائيد) و آن استغفار است (چنانچه خداوند
فرموده: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ
اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» يعنى خداوند عذاب نميفرمايد قوم و
امت تو را مادامى كه تو در ميان آنها هستى، و عذاب نميفرمايد امت تو را مادامى كه
ايشان استغفار و طلب آمرزش ميكنند).
##إستنزلوا الرزق بالصّدقة
في المجلّد السّابع عشر من البحار: (كتاب الروضة) باب
«مواعظ أمير المؤمنين عليه السّلام و خطبه أيضا و حكمه» (مناقب ابن الجوزى) و قال
عليه السّلام: إستنزلوا الرزق بالصّدقة، فمن أيقن بالخلف جاد بالعطاء.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: به صدقه دادن رزق را
فرود آوريد بر خودتان، پس كسى كه يقين كند بعوضى كه خداوند عنايت ميفرمايد، بيقين
بخشش و انفاقش در راه خداوند زياد خواهد گرديد (چنانچه خداوند در قرآن مجيد وعده
فرموده: وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ «سوره سباء- آيه 38».
##دعاء عند هبوب الرّياح و زوال الشمس
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب الدّعاء عند هبوب
الرّياح و زوال الشمس» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير
المؤمنين عليه السّلام: إغتنموا الدعآء عند أربع: عند قرائة القرآن، و عند
الأذان، و عند نزول الغيث، و عند إلتقاء الصّفين للشّهادة.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: در چهار جا و موقع، دعا
را غنيمت بشماريد: هنگام قرائت قرآن، و وقت اذان، و زمان ريزش باران، و موقعى كه
دو صف (يعنى يك صف از مؤمنين و يك صف از كفار) براى شهادت (يعنى جهاد) مقابل يك
ديگر قرار ميگيرند.
##إذا زالت الشمس
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب الدّعاء عند هبوب
الرّياح و زوال الشمس» أحمد بن فهد، في عدّة الداعي، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام
قال: إذا زالت الشمس فتحت أبواب السّماء و أبواب الجنان، و قضيت الحوائج العظام،
فقلت: من أيّ وقت؟ فقال: مقدار ما يصلّي الرّجل أربع ركعات مترسّلا.
امام صادق علیهالسلام فرمود: هنگام زوال خورشيد
(مقصود ظهر است) درهاى آسمان و بهشت گشوده مىشود و حوائج بزرگ برآورده گردد، پس
گفتم: از كدام ساعتش؟ فرمود: بمقدارى كه انسان نماز ظهرش را بآهستگى و تأنى بجاى
آورد.
##كثرة الدّعاء يوم الجمعة
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب كثرة الدّعاء يوم
الجمعة» عن زيد بن عليّ، عن آبائه، عن فاطمة عليها السّلام، قالت: سمعت رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله و سلم يقول: إنّ في الجمعة لساعة لا يوافقها رجل مسلم يسأل
اللّه عزّ و جلّ فيها خيرا إلّا أعطاه إيّاه: قالت: فقلت: يا رسول اللّه! أيّة
ساعة هي؟ قال: إذا تدلى نصف عين الشمس للغروب، قال: فكانت فاطمة تقول لغلامها:
إصعد على الظّراب [الزّراب] فإذا رأيت نصف عين الشمس تدلى للغروب فأعلمني حتّى
أدعو.
از حضرت فاطمه عليها السّلام روايت شده كه از رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله شنيدم ميفرمود: همانا در (روز) جمعه ساعتى است كه مرد مسلمان هر
امر خيرى از خداى با عزت و جلال تقاضا كند باو عطا فرمايد (حضرت زهرا عليها
السّلام) فرمود: پس عرضكردم: اى رسول خدا! كدام ساعت است آن ساعت؟ فرمود: هنگامى
كه نصف قرص خورشيد از افق غروب كند و نصف ديگر آن فوق افق باشد (يعنى مشرف بغروب
شود) پس حضرت فاطمه عليها السّلام بغلامش مىفرمود: بر پشتهها و بلنديها بالا رو،
چون ديدى كه نصف قرص خورشيد از افق غروب كرده بمن اعلام كن تا دعا كنم.
##صدق و أداء الأمانة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الصدق و أداء
الأمانة» عن أبي طالب رفعه، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: لا تنظروا إلى
طول ركوع الرجل و سجوده، فإنّ ذلك شيء إعتاده، فلو تركه إستوحش لذلك، و لكن
انظروا إلى صدق حديثه و أداء أمانته.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بطول ركوع و سجود شخص نگاه نكنيد،
زيرا اين طول دادن چيزيست كه عادت او بر آن شده است، و اگر ترك آن كند بوحشت
مىافتد، و ليكن نظر شما براستگوئى و رد امانت او باشد.
##كثرة الدّعاء لیلة الجمعة
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب الإكثار من
الدّعاء و الإستغفار و العبادة ليلة الجمعة» عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه
السّلام أنّه قال: إنّ اللّه تعالى لينادي كلّ ليلة جمعة من فوق عرشه من أوّل
اللّيل إلى آخره: ألا عبد مؤمن يدعوني لآخرته و دنياه قبل طلوع الفجر فاجيبه؟ ألا
عبد مؤمن يتوب إليّ من ذنوبه قبل طلوع الفجر فأتوب عليه؟ ألا عبد مؤمن قد قترت
عليه رزقه فيسألني الزّيادة في رزقه قبل طلوع الفجر فأزيده و اوسع عليه؟ ألا عبد
مؤمن سقيم يسألني أن أشفيه قبل طلوع الفجر فاعافيه؟ ألا عبد مؤمن محبوس مغموم
يسألني أن أطلقه من حبسه قبل طلوع الفجر فأطلقه من حبسه و اخلّى سربه؟ ألا عبد
مؤمن مظلوم يسألني أن آخذ له بظلامته قبل طلوع الفجر فأنتصر له و آخذ له بظلامته؟
فلا يزال ينادي بهذا حتّى يطلع الفجر.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا خداى
تعالى در هر شب جمعهاى از اول شب تا پايان آن از بالاى عرش ندا ميفرمايد: آيا
بنده مؤمنى هست كه بخواند مرا براى آخرت و دنياى خود پيش از سپيدهدم (يعنى دعا
كند) تا دعاى او را اجابت فرمايم؟ آيا بنده مؤمنى هست كه پيش از سپيدهدم از
گناهان خود توبه نمايد تا توبه او را بپذيرم؟ آيا بنده مؤمنى هست كه روزى او كم
باشد و پيش از سپيده دم از من زيادى روزى خود را طلب كند تا (روزيش) زياد گردانم و
بر او گشايش دهم؟ آيا بنده مؤمن دردمندى هست كه پيش از سپيدهدم خواهان عافيت خود
باشد تا او را عافيت دهم؟ آيا بنده مؤمن محبوس و زندانى اندوهناكى هست كه پيش از
سپيده دم از من آزادى خود را بخواهد تا او را از زندان نجات دهم و راه را بر او بازگردانم؟
آيا بنده مؤمن مظلومى هست كه پيش از سپيده دم از آنچه بر او ستم شده از من طلب كند
تا از ظالم او بگيرم و ياريش دهم؟ و هميشه اين ندا هست تا سپيده (صبح) طلوع نمايد.
##كراهة الدعاء للرّزق ممّن أفسد ماله
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «كراهة الدعاء للرّزق ممّن
أفسد ماله أو أنفقه في غير حقّ» عن جعفر بن إبراهيم، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام
قال: أربعة لا يستجاب لهم دعوة: الرّجل جالس في بيته يقول: اللّهمّ ارزقني، فيقال
له: أ لم آمرك بالطلب؟ و رجل كانت له امرأة فدعا عليها، فيقال له: ألم أجعل أمرها
إليك؟ و رجل كان له مال فأفسده فيقول: اللّهمّ ارزقني، فيقال له: ألم آمرك
بالإقتصاد؟ ألم آمرك بالإصلاح؟ ثمّ قال: وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ
يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً و رجل كان له مال
فأدانه بغير بيّنة، فيقال له: ألم آمرك بالشّهادة؟.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: چهار طايفه اند
كه دعاى ايشان باجابت نرسد: شخصى كه در خانه خود بنشيند و بگويد: بار خدايا روزى
ده مرا، پس باو گفته مىشود: آيا امر نكردم تو را بطلب روزى؟ و مردى كه زنى دارد و
او را نفرين ميكند، پس (باو) گفته مىشود: آيا امر (طلاق) او بتو واگذار نشده است؟
و مردى كه داراى مالى باشد و آن را تباه گرداند و بگويد: پروردگارا روزى ده مرا،
پس (باو) گفته مىشود: آيا امر نكردم تو را بميانه روى؟ آيا ترا فرمان نداده ام
باصلاح مال خود؟ سپس فرمود: وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ
يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً و مردى كه مالى براى او باشد و بدون گواه
و شاهد بقرض كسى دهد (و از ميان برود) پس باو گفته مىشود: آيا امر نكردم ترا به
(طلب نمودن) گواه؟.
##ثلاثة لا يستجاب لهم دعوة
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «كراهة الدعاء للرّزق ممّن
أفسد ماله أو أنفقه في غير حقّ» عن الوليد بن صبيح، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام
قال: صحبته بين مكّة و المدينة فجاء سائل فأمر أن يعطى، ثمّ جاء آخر فأمر أن يعطى،
ثمّ جاء آخر فأمر أن يعطى، ثمّ جاء الرابع فقال أبو عبد اللّه عليه السّلام: يشبعك
اللّه، ثمّ التفت إلينا فقال: أما عندنا ما نعطيه و لكن اخشى أن أكون كأحد
الثّلاثة الّذين لا يستجاب لهم دعوة: رجل أعطاه اللّه مالا فأنفقه في غير حقّه ثمّ
قال: اللّهمّ ارزقنى فلا يستجاب له، و رجل يدعو على امرأته أن يريحه منها و جعل
اللّه عزّ و جلّ أمرها إليه، و رجل يدعو على جاره و قد جعل اللّه عزّ و جلّ له
السبيل إلى أن يتحوّل عن جواره و يبيع داره.
(راوى) گفت: بين مكه و مدينه مصاحب با حضرت صادق عليه
السّلام بودم، سائلى آمد (و از حضرت چيزى خواست) پس حضرت فرمانداد تا باو عطا شود،
سپس ديگرى آمد حضرت امر فرمود باو عطائى شود، سپس ديگرى آمد حضرت امر فرمود عطائى
باو شود، سپس شخص چهارمى آمد حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خدا ترا سير گرداند،
سپس بما توجه نموده فرمودند: آگاه باشيد چيزى كه باو عطا كنيم نزد ما بود و ليكن
ترسيدم كه من چون يكى از سه طايفه اى گردم كه دعاى ايشان مستجاب نمىشود: مردى كه
خداوند مالى باو عطا فرموده و او آن مال را بغير مستحق بدهد سپس بگويد: پروردگارا
رزق و روزى بمن مرحمت فرما، كه دعاى او مستجاب نشود؛ و مردى كه دعا كند بر زن خود
كه از (شرور) او راحت گردد در حالى كه پروردگار با عزت و جلال امر (طلاق) زن را در
دست او قرار داده؛ و مردى كه همسايه (بد) خود را نفرين كند در حالى كه خداى با عزت
و جلال راه (فرار) جهت او قرار داده كه از همسايگى او بفروش خانه اش جاى ديگر
رود.
##حسن الخلق
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «حسن الخلق» عن عليّ
بن الحسين عليهما السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: ما
يوضع في ميزان إمرء يوم القيامة أفضل من حسن الخلق.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: چيزى در ميزان عمل
كسى در روز قيامت نهاده نميشود كه برتر از خلق نيكو باشد.
##ثواب الهداية و التعليم
في المجلّد الأوّل من البحار: (كتاب العقل و العلم و الجهل)
باب «ثواب الهداية و التعليم» (علل الشرايع) عن يونس، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه
عليه السّلام قال: إذا كان يوم القيامة بعث اللّه عزّ و جلّ العالم و العابد، فإذا
وقفا بين يدي اللّه عزّ و جلّ قيل للعابد: إنطلق إلى الجنّة، و قيل للعالم: قف
تشفع للناس بحسن تأديبك لهم.
از يونس از كسى كه ذكر نموده يونس او را از حضرت صادق عليه
السّلام روايت نموده كه فرمود: روز قيامت كه مىشود خداوند عز و جل عالم و عابد را
بر ميانگيزاند و چون در موقف حساب قرار ميگيرند بعابد گفته مىشود: راه بهشت پيش
گير، ولى بعالم گفته مىشود: درنگ كن و مردمى را كه نيكو تربيت نموده اى شفاعت
نما.
##صلوة لقضاء الحاجة و كيفيّاتها
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب الصّلوة لقضآء
الحاجة و كيفيّاتها» عن محمّد بن كردوس، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من
تطهّر ثمّ آوى إلى فراشه بات و فراشه كمسجده، فإن قام من اللّيل فذكر اللّه تناثرت
عنه خطاياه، فإن قام من آخر اللّيل و تطهّر فصلّى ركعتين و حمد اللّه و أثنى عليه
و صلّى على النّبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم لم يسئل اللّه شيئا إلّا أعطاه،
إمّا أن يعطيه الّذي يسئله بعينه، و إمّا أن يدّخر له ما هو خير له منه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه وضو
بسازد سپس بسوى خوابگاه خود قرار گيرد، شبرا گذرانده در حالى كه خوابگاه او (از
جهت ثواب و مزد آخرت) چون مسجد باشد، پس اگر برخيزد و متذكر خداوند گردد لغزشها از
او بريزد، پس اگر آخر شب برخيزد و وضو سازد و دو ركعت نماز گزارد و حمد و ثناى
الهى بجاى آرد و بر پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله صلوات بفرستد سؤال نميكند
از خدا چيزى را مگر آنكه باو عطا فرمايد، يا همان چيزى را كه خواسته باو عطا
فرمايد و يا آنكه بهتر از آن را براى آخرتش ذخيره فرمايد.
##مضلّات الفتن
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «أنّه يكره أن يقال:
اللّهمّ إنّي أعوذ بك من الفتنة بل يقال: من مضلّات الفتن» (عن أبي الحسن عليّ بن
محمّد الرضا، عن آبائه، عن عليّ عليه السّلام) قال: و سمع أمير المؤمنين عليه
السّلام رجلا يقول: اللّهمّ إنّي أعوذ بك من الفتنة، فقال: أراك تتعوّذ من مالك و
ولدك، يقول اللّه عزّ و جلّ: أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ و لكن
قل: اللّهمّ إنّي أعوذ بك من مضلّات الفتن.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام شنيد كه مردى ميگويد:
خدايا از فتنه پناه بتو مىبرم، حضرت فرمود: ترا مىبينم كه از مال و فرزند خود
(بخدا) پناه ميبرى (زيرا) خداوند با عزت و جلال ميفرمايد: أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ
أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ (همانا مالها و فرزندان شما موجب آزمايش شمايند) بلكه بگو:
اللهم انى اعوذ بك من مضلات الفتن (يعنى پروردگارا پناه بتو مىبرم از فتنههاى
گمراهكننده) .
##احتساب المرض و الصبر عليه
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «استحباب احتساب المرض و
الصبر عليه» عن عبد اللّه بن سنان، عن أخيه محمّد، عن جعفر بن محمّد الصادق عليه
السّلام، عن آبائه عن عليّ عليه السّلام أنّه عاد سلمان الفارسي فقال له: يا
سلمان! ما من أحد من شيعتنا يصيبه وجع إلّا بذنب قد سبق منه، و ذلك الوجع تطهير
له، قال سلمان: فليس لنا في شيء من ذلك أجر خلا التّطهير؟ قال عليّ عليه السّلام:
يا سلمان! لكم الأجر بالصّبر عليه و التّضرع إلى اللّه و الدّعاء له، بهما تكتب
لكم الحسنات و ترفع لكم الدّرجات، فأمّا الوجع خاصّة فهو تطهير و كفّارة.
از حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام روايت شده كه از
سلمان فارسى عيادت نموده و فرمود: اى سلمان! نيست كسى از شيعيان ما كه دردى باو
ميرسد مگر آنكه بسبب گناهى است كه از پيش بجاى آورده است، و آن درد (و بيمارى)
موجب پاك شدن اوست از آن گناه، سلمان عرضكرد: آيا براى ما پاداش و اجرى در مرضى جز
پاك شدن (از گناه گذشته) نيست؟ حضرت على عليه السّلام فرمود: اى سلمان! براى شما
بسبب شكيبائى بر آن بيمارى، و تضرع و زارى بسوى خداوند اجر و پاداش است، و دعا
نمودن براى رفع آن بيمارى بسبب شكيبائى و تضرع بسوى خدا موجب مىشود اعمال نيكى در
نامه عمل شما نوشته شود و درجه و مقام شما بالا ميرود، اما بيمارى تنها پس موجب
تطهير و كفاره (گناهان) است.
##رقى و العود و الأدعية الموجزة
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «نبذة من الرّقى و العود و
الأدعية الموجزة للأمراض و الأوجاع» (الحسين بن بسطام في كتاب طبّ النّبي) قال: و
قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: ما اشتكى أحد من المؤمنين شكاية قطّ فقال بإخلاص
نيّة و مسح موضع العلّة: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ
لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً إلّا عوفي من تلك
العلّة أيّة علّة كانت، و مصدّق ذلك في الآية حيث يقول: شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ
لِلْمُؤْمِنِينَ.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: شكايت نكرد يكنفر از مؤمنين
شكايتى هرگز (يعنى از مرضى يا دردى) پس گفته باشد با نيت خالص (يعنى با كمال توجه
بالطاف الهيه) در حالتى كه دست خويش را بموضع درد بمالد (و بگويد:) وَ نُنَزِّلُ
مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ
الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً مگر آنكه از آن بلا عافيت يابد هر دردى كه باشد، و
تصديق بر اين مطلب در خود آيه (مباركه) هست آنجا كه فرمود: شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ
لِلْمُؤْمِنِينَ.
##ذكر الموت
في الكافي: (كتاب الجنائز) باب «النّوادر» عن أبي عبيدة
قال: قلت لأبي جعفر عليه السّلام: حدّثني ما أنتفع به،فقال:ياأبا عبيدة! أكثرذكرالموت
فإنّه لم يكثر ذكره إنسان إلّا زهّد في الدّنيا.
از ابى عبيده روايت شده كه گفت بحضرت باقر عليه السّلام
عرضكردم: حديثى براى من بيان فرما تا از آن بهرهمند شوم، فرمود: اى ابا عبيده!
مرگ را زياد بياد آور، پس بتحقيق زياد نكرد ياد مرگ را انسانى مگر آنكه اختيار
نمود زهد و تقوى را در دنيا.
##في الوسواس
في الكافي: (كتاب الجنائز) باب «النّوادر» عن أبي بصير،
قال: شكوت إلى أبيعبد اللّه عليه السّلام الوسواس، فقال: يا أبا محمّد! اذكر تقطّع
أوصالك في قبرك، و رجوع أحبابك عنك إذا دفنوك في حفرتك، و خروج بنات المآء من
منخريك، و أكل الدّود لحمك، فإنّ ذلك يسلّى عنك ما أنت فيه، قال أبو بصير: فو
اللّه ما ذكرته إلّا سلّى عنّي ما أنا فيه من همّ الدّنيا.
از ابى بصير روايت شده كه گفت بحضرت صادق عليه السّلام از
وسواس (يعنى خيالات فاسده) شكايت نمودم فرمود: اى ابا محمد! بياد آور جدا شدن
مفصلهاى خود را در (خانه) قبر و مراجعت نمودن دوستانت از سر قبرت هنگامى كه ترا
در گودالت دفن نمودند، و بيرون آمدن كرمهاى كوچك از بينيت، و خوردن كرم، گوشت ترا،
پس اينها (امورى است كه) ترا از آنچه در آن هستى (و موجب وسواس تو شده) تسلى ميدهد
(و غم و غصهات رفع نمايد) ابو بصير گويد: بخدا سوگند متذكر اين امور نشدم مگر
آنكه غصهاى كه از جهت دنيا در خود ميديدم از من برطرف نمود.
##أيّ المؤمنين أكيس؟
في الكافي: (كتاب الجنائز) باب «النّوادر» عن ابن أبي شيبة
الزّهري، عن أبيجعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و
سلم: الموت الموت ألا و لا بدّ من الموت ... قال: و سئل رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم أيّ المؤمنين أكيس؟ فقال: أكثرهم ذكرا للموت و أشدّهم له
إستعدادا.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: مرگ، مرگ (يعنى
امان از مرگ و فغان از مرگ) البته گريزى از مرگ نيست (تا آنجا كه حضرت) فرمود: و
از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله سؤال شد كداميك از مؤمنين زيركترند؟ فرمود: آن
كس كه بيشتر بياد مرگ باشد و زيادتر خود را براى مرگ مهيا سازد.
##اعداد الإنسان كفنه
في الكافي: (كتاب الجنائز) باب «النّوادر» عن السّكوني، عن
أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا أعدّ الرّجل كفنه فهو مأجور كلّما نظر إليه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر گاه مردى
كفن خود را آماده نمود هر زمان بآن نظر نمايد اجر ميبرد (زيرا بنظر كردن در كفن
بياد آخرت مىافتد).
##اعتبار عند حمل الجنازة
في الكافي: (كتاب الجنائز) باب «النّوادر» عن عجلان أبي
صالح، قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: يا أبا صالح! إذا أنت حملت جنازة
فكن كأنّك أنت المحمول و كأنّك سألت ربّك الرّجوع إلى الدنيا ففعل، فانظر ماذا
تستأنف، قال: ثمّ قال: عجب لقوم حبس أوّلهم عن آخرهم ثمّ نودي فيهم الرّحيل و هم
يلعبون.
از عجلان ابى صالح روايت شده كه گفت حضرت صادق عليه السّلام
بمن فرمود: اى ابا صالح! هر گاه جنازه اى را حمل نمودى چنان باش كه گوئيا ترا حمل
ميكنند، و گوئيا از پروردگار خود خواسته اى بازگشت بسوى دنيا را و چنين شده است
(يعنى ترا بدنيا باز گردانيدهاند) پس توجه كن كه براى آينده خود چه ميكنى (راوى)
گفت سپس حضرت فرمود: تعجب است از طايفه اى كه پيشينيان ايشان حبس شدند (يعنى
مردند و در عالم برزخ محبوس گرديدند) سپس ندا شده است در ايشان بكوچ نمودن (براى
آخرت) در حالى كه آنها مشغول بازى هستند (يعنى بدنيا اشتغال دارند).
##ذنوب و آثارها
في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب الايمان و الكفر)
باب «الذنوب و آثارها» (أمالي الشيخ الطوسي) عن مفضّل بن عمر، عن أبي عبد اللّه
عليه السّلام قال: إنّ اللّه تعالى لم يجعل للمؤمن أجلا في الموت، يبقيه ما أحبّ
البقاء، فإذا علم منه أنّه سيأتي ما فيه بوار دينه قبضه إليه مكرما.
مفضل بن عمر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه
فرمود: خداى تعالى براى مؤمن اجل و وقت معينى در مرگ او قرار نداده است، باقى
ميدارد او را (در دنيا) تا وقتى كه او دوست دارد ماندن را، پس هنگامى كه خداوند
بداند كه بنده مؤمن در آتيه نزديك كارى را بجا مىآورد كه موجب تباه شدن دين و
ايمان او مىشود، روح او را قبض ميفرمايد و او را بسوى خود مىبرد در حالى كه
احترام و گرامى داشته شده است بقرب و جوار رحمت خدا.
##ذنوب و آثارها
في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب الايمان و الكفر)
باب «الذنوب و آثارها» (أمالي الشيخ الطوسي) عن محمّد بن القاسم ابن الفضيل بن
يسار، عن أبيه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال عليه السّلام: من يموت بالذّنوب
أكثر ممّن يموت بالآجال، و من يعيش بالإحسان أكثر ممّن يعيش بالأعمار.
محمد بن قاسم بن فضيل بن يسار از پدرش از حضرت صادق عليه
السّلام روايت نموده كه فرموده: كسانى كه بواسطه گناهان ميميرند، بيشترند از
اشخاصى كه باجلهاى خود از دنيا ميروند، و كسانى كه زنده اند و زندگانى مىكنند در
اثر نيكوئى نمودن و احسان (بمردم) زيادترند از آنانى كه بر حسب عمرهاى خودشان زنده
اند و زندگانى مىنمايند (از اين دو حديث و احاديث بسيار بلكه از قرآن كريم
استفاده مىشود كه گناهانى باعث كوتاهى عمر مىشود مانند ظلم و قطع رحم و زنا، و
طاعات و كارهاى شايسته اى موجب درازى و طول عمر ميگردد مثل صله رحم و احسان).
##ذنوب و آثارها
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الذّنوب» عن إبن
عرفة، عن أبي الحسن عليه السّلام قال: إنّ للّه عزّ و جلّ في كلّ يوم و ليلة
مناديا ينادي مهلا مهلا عباد اللّه عن معاصي اللّه، فلو لا بهائم رتّع و صبية رضّع
و شيوخ ركّع، لصبّ عليكم العذاب صبّا ترضّون به رضّا.
ابن عرفه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت نموده كه
فرموده: همانا براى خداى با عزت و جلال منادى هست در هر روز و شبى كه ندا ميكند:
اى بندگان خدا! خود دارى نمائيد و دست برداريد از گناهان و نافرمانيهاى خدا، پس
اگر نمىبود چهارپايان چرنده و كودكان شير خوار و پيرانى كه از پيرى بحالت ركوع و
خميدگى در آمدهاند، همانا خداوند عذاب را بر شما فرو ميريخت (يعنى نازل مينمود) و
شما بآن پايمال و نابود ميگشتيد.
##إخلاص و معنى قربه تعالى
في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب الايمان و الكفر)
باب «الإخلاص و معني قربه تعالى» (عدّة الداعي) و عن سيّدة النساء صلوات اللّه
عليها، قالت: من أصعد إلى اللّه خالص عبادته، أهبط اللّه عزّ و جلّ أفضل مصلحته.
عدة الداعی از سيده نساء فاطمه زهرا عليها السّلام
روايت كرده كه فرمود: كسى كه عبادات خالصانه خود را بسوى خداوند بالا بفرستد
(مقصود از بالا فرستادن عبادت، كوشش و سعى در آنست كه عبادت داراى كليه شرائط قبول
باشد تا مقبول شود) خداى با عزت و جلال آنچه صلاح و شايسته او ميباشد فرو مىآورد
بسوى او (يعنى تقدير و روزى او ميفرمايد آنچه را كه مصلحت او بيشتر در آنست).
##إخلاص في العبادة و النيّة
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «وجوب الإخلاص في العبادة
و النيّة» عن السّكوني، عن أبي عبداللّه عليه السّلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه
السّلام في حديث:وبالإخلاص يكون الخلاص
امير المؤمنين عليه السّلام در ضمن حديثى فرموده: بواسطه
خالص نمودن عبادت (از رياء و اغراض ديگر و بجا آوردن آن براى خداوند، آدمى را) از
عذاب و شكنجه رهائى ميباشد.
##في الإخلاص
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «وجوب الإخلاص في العبادة
و النيّة» عن عمر بن يزيد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في حديث قال عليه
السّلام: إذا أحسن المؤمن ضاعف اللّه عمله لكلّ حسنة سبعمائة، فأحسنوا أعمالكم
الّتي تعملونها لثواب اللّه، إلى أن قال عليه السّلام: و كلّ عمل تعمله للّه فليكن
نقيّا من الدّنس.
عمر بن يزيد از حضرت صادق عليه السّلام در ضمن حديثى روايت
كرده كه فرموده: هنگامى كه مؤمن عمل خود را نيكو بدارد (از جهت خلوص در نيت و
مراعات شرائط ديگر) خدا اجر و پاداش عمل او را چندين برابر فرمايد تا آنجا كه براى
هر حسنه و كار نيكى هفت صد (برابر) اجر مرحمت ميفرمايد، پس نيكو نمائيد عبادات و
طاعاتى را كه بجا مىآوريد بواسطه نائل شدن بثواب و اجر خدا (كه وعده داده است) تا
آنكه حضرت فرمود: و هر عمل و كارى را كه براى خدا و تقرب باو بجا مىآورى پس بايد
از چرك و كثافات (يعنى از ريا و عجب و خودبينى و اخلاق ناپسند) پاكيزه باشد.
##في الإخلاص
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «وجوب الإخلاص في العبادة
و النيّة» عن بعض أصحابنا، عن أبيجعفر عليه السّلام قال: ما بين الحقّ و الباطل
إلّا قلّة العقل، قيل: و كيف ذلك يابن رسول اللّه؟ قال عليه السّلام: إنّ العبد
يعمل العمل الّذي هو للّه رضا فيريدبه غيراللّه، فلو أنّه أخلص للّه لجاءه الّذي
يريد في أسرع من ذلك.
بعض اصحاب ما (يعنى راويان شيعه) از حضرت باقر عليه السّلام
روايت كرده كه فرمود: نيست بين حق و باطل جز نقصان عقل و كمى خرد، گفته شد (يعنى
كسى پرسش نمود) چگونه است اين مطلب اى فرزند رسول خدا؟ حضرت فرمود: همانا بنده
(يعنى شخصى) طاعت و كارى را كه مورد رضايت و خوشنودى خداوند است بجا مىآورد و بآن
غير خدا را (از مقاصد دنيوى) اراده ميكند، پس اگر آن بنده عبادت را خالصانه براى
خدا انجام ميداد (و بجز خدا منظورى نداشت) همانا آنچه مقصود او بود و در نظر داشت
زودتر براى او حاصل و ميسر ميگشت (در كافى حديثى قريب بهمين مضمون است، و در آن
فرموده: «ليس بين الايمان و الكفر إلا قلة
العقل» و ظاهرا مقصود در هر دو حديث آنست كه بين حق و باطل و همچنين بين ايمان و
كفر امر سوم و واسطه اى جز ضعف عقل و كمى خرد نيست، و همان كمى خرد باعث مىشود
كه شخص عمل عبادى را بجهت مقاصد دنيوى بجا آورد و آن را باطل و بيهوده نمايد).
##لا يفقدك اللّه حيث أمرك
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب الصبر على طاعة اللّه»
محمّد بن إدريس في آخر السرائر نقلا من كتاب العيون و المحاسن للمفيد، قال: أتى
رجل أبا عبد اللّه عليه السّلام فقال له: يابن رسول اللّه اوصني، فقال عليه
السّلام: لا يفقدك اللّه حيث أمرك و لا يراك حيث نهاك، قال: زدني، قال عليه
السّلام: لا أجد.
مردى خدمت حضرت صادق عليه السّلام آمد و عرض كرد: اى فرزند
رسول خدا! مرا سفارش و وصيتى فرما، پس آن حضرت فرمود: خداوند تو را هر جايى كه امر
فرموده كه آنجا باشى، غايب (و نافرمان) نيابد، و ترا نبيند در مكانى كه بازداشته و
نهى فرموده (يعنى هر چه را كه خداوند امر فرموده بجا بياور و از آنچه كه حرام
نموده و باز داشته اجتناب و دورى نما) پس آن مرد عرض كرد: سفارش ديگرى بفرما مرا،
فرمود: من چيزى نمييابم (كه در سفارش اول فرو گذارده باشم).
##صبر على طاعة اللّه
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب الصبر على طاعة اللّه»
محمّد ابن الحسين الرضي في نهج البلاغة، عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال:
الصّبر صبران صبر على ما تحبّ، و صبر على ما تكره، قال: و قال عليه السّلام: شتّان
بين عملين: عمل تذهب لذّته و تبقى تبعته، و عمل تذهب مؤنته و يبقى أجره.
سید رضى در نهج البلاغه از امير المؤمنين عليه
السّلام روايت نموده كه آن حضرت فرمود: شكيبائى دو گونه است: شكيبائى نسبت بآنچه
دوست دارى، و شكيبائى بر چيزى كه آن را خوش ندارى (مقصود آنست كه در اجتناب و دورى
از آنچه آدمى ميل و رغبت بآن دارد و حرام است صبر و شكيبائى لازم است و اين يك
مورد صبر است، و مورد ديگر: شكيبائى نسبت بآنچه بر انسان ناگوار و سخت است ميباشد
از قبيل فقر و امراض و صدمات و بلاياى دنيائى) سيد رضى فرموده كه حضرت امير
المؤمنين عليه السّلام فرمود: چه بسيار جدائى و فرق است ميان دو عمل و كار: كارى
كه لذت و خوشى آن ميگذرد و نابود ميگردد (مانند لذت امور دنيوى) و عقوبت و سزاى آن
باقى و برقرار ماند؛ و ديگرى عمل و كارى كه زحمت و ناگوارى آن ميرود و اجر و پاداش
آن باقى است و نابود نميشود (يعنى اجر طاعات و اعمال اخروى).
##مؤمن و علاماته و صفاته
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و
صفاته» عن بعض أصحابنا، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: المؤمن حليم لا يجهل،
و إن جهل عليه يحلم، و لا يظلم، و إن ظلم غفر، و لا يبخل، و إن بخل عليه صبر.
بعضى از اصحاب ما (يعنى راويان شيعه) از حضرت صادق عليه
السّلام روايت كرده كه فرمود: شخص با ايمان كسى است كه داراى حلم و بردبارى
مىباشد و رفتار جاهلانه از او سر نميزند، و اگر كسى مانند عمل جاهلان با او رفتار
نمايد او بردبارى ميكند، و ظلم و ستم بكسى نمينمايد، و اگر نسبت باو ظلم شود گذشت
ميكند، و بخل نميورزد، و اگر در باره او بخل شود شكيبائى و صبر ميكند.
##مؤمن و علاماته و صفاته
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و
صفاته» عن صفوان الجمّال، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّما المؤمن
الّذي إذا غضب لم يخرجه غضبه من حقّ، و إذا رضي لم يدخله رضاه في باطل، و إذا قدر
لم يأخذ أكثر ممّا له.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: همانا مؤمن كسى است كه
هنگامى كه خشم و غضب كند، غضب او وى را از حق بيرون نبرد (يعنى بواسطه غضب تجاوز
از حق نكند) و زمانى كه مسرور و خوشحال مىشود، خوشى و سرور او را در بيهوده و
باطلى داخل ننمايد، و وقتى كه قدرت و توانائى يابد بيش از حق خود نستاند و نگيرد
(خلاصه آنست كه شخصى كه داراى ايمان است در سه حالت كاملا ميبايست رعايت حال خود
نمايد: غضب، خوشى و فرح، توانائى و قدرت، تا از حقيقت ايمان بهرهمند شود).
##اورع الناس
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الورع» عن أبي سارة
الغزّال، عن أبي جعفر عليه السّلام قال عليه السّلام: قال اللّه عزّوجلّ: ابن آدم
اجتنب ماحرّمت عليك تكن من أورع النّاس
ابى ساره غزال از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه
خداوند با عزت و جلال فرموده: پسر آدم از آنچه كه من بر تو حرام نمودم دورى و
اجتناب نما تا از پرهيزكارترين مردم باشى (يعنى پرهيزكارترين مردم باشى نسبت
بكسانى كه از بعض محرمات پرهيز نميكنند يا برخى از واجبات را ترك مىنمايند).
##مؤمن و علاماته و صفاته
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و
صفاته» عن آدم أبي الحسين اللّؤلوئي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: المؤمن من
طاب مكسبه و حسنت خليقته و صحّت سريرته، و أنفق الفضل من ماله، و أمسك الفضل من
كلامه، و كفى الناس شرّه، و أنصف الناس من نفسه.
ابى الحسين لؤلؤى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه
فرمود: مؤمن كسى است كه راه كسب و معيشت او پاكيزه و حلال باشد، و خوى و اخلاق او
نيكو باشد، و باطن و سرشت او صحيح و سالم باشد، و زيادى مال خود را (در راه خدا)
بدهد و انفاق نمايد، و از بيهوده و بىفائده گوئى خوددارى كند، و شر و ضرر خود را
از مردم باز دارد (يعنى با ايشان بد نكند و بآنها ضرر نرساند) و با مردم اگر نزاع
و دشمنى دارد بانصاف رفتار كند و تجاوز از حق و حد نكند.
##التفويض إلى اللّه و التوكّل عليه
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «التفويض إلى اللّه
و التوكّل عليه» عن عبد اللّه بن نان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أيّما
عبد أقبل قبل ما يحبّ اللّه عزّ و جلّ أقبل اللّه قبل ما يحبّ، و من اعتصم باللّه
عصمه اللّه، و من أقبل اللّه قبله و عصمه لم يبال لو سقطت السّماء على الأرض أو
كانت نازلة نزلت على أهل الأرض فشملتهم بليّة، كان في حزب اللّه بالتقوى من كلّ
بليّة، أليس اللّه عزّ و جلّ يقول: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ.
عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده
كه فرموده: هر بنده اى از بندگان خداوند كه روآورد جانب آنچه كه خدا آن را دوست
ميدارد خداى با عزت و جلال توجه فرمايد طرف آنچه كه آن بنده دوست دارد آن را
(هنگامى كه بنده بعبادات و فرمانبردارى خدا توجه نمايد و رو آورد خداوند هم امور
او را اصلاح فرمايد و حوائجش را برآورد) و كسى كه از خدا طلب نگهدارى كند خدا حفظ
ميفرمايد او را، و كسيرا كه خداوند باو توجه فرمايد (يعنى نظر رحمت باو نمايد) و
او را نگاهدارى و حفظ كند، باكى نيست اگر فرضا آسمان فرود آيد بر زمين و يا بلا و
آفتى بر اهل زمين برسد و بلا همه را فرا گيرد، او در دسته و گروه (دوستان) خدا
است، و بواسطه سرمايه تقوى و پرهيزكارى از هر گرفتارى و بلائى در حفظ و حراست
خداوند مىباشد، آيا خداى با عزت و جلال نفرموده كه همانا پرهيزكاران در جايگاهى
هستند كه امن و امان است؟
##موضع التوكّل
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «التفويض إلى اللّه
و التوكّل عليه»عن عبد الرحمن بن كثير،عن أبيعبداللّه عليه السّلام قال: إنّ الغنى
والعزّ يجولان، فإذاظفرابموضع التوكّل أوطنا
عبد الرحمن بن كثير از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده
كه فرموده: همانا ثروت و بىنيازى و شرافت و آبرومندى (مانند شخص مسافر) در سير و
حركت مىباشند، پس هنگامى كه بموضع و قلبى كه توكل در آن باشد برسند در آنجا زيست
و منزل كنند.
مقصود از توكل اين نيست كه سعى و كوشش در امور و تحصيل
اسباب و شرايط عادى آنها ننمايد و تدبير و فكر در باره آنها را يكسره بكنار
بگذارد، بلكه امور نامبرده و هر چه را كه حوايج بر آن توقفى دارد بايد انجام دهد و
اعتماد و اطمينان شخص در رسيدن بمقصود و حاجت خود تنها بخدا و فضل او باشد، و
حكايت شكايت صاحب مزرعه از شتر دارى به پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و پرسش حضرت
كه بچه جهت شتر خود را عقال ننمودى و پابند نزدى، و جواب آن مرد كه عرض كرد توكل
من باعث شد كه پابند نزدم و فرمايش حضرت بآن مرد «اعقلها ثم توكل» عقال نما و
پابند بزن شتر خود را پس از آن توكل نما، با توكل زانوى اشتر ببند، اين مطلب را
كاملا روشن و واضح مينمايد، و از آنچه در اين مقام مختصرا ذكر شد مراد از حديث «لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين» ظاهر
مىشود، زيرا سعى و كوشش در تحصيل مقدمات و شرايط و تكميل اسباب را آدمى با قوى و
اعضاء و جوارحى كه خالق عالم بوى مرحمت نموده اختيارا انجام ميدهد، ليكن ترتب اثر
و بدست آوردن نتيجه عمل انسانى چون متوقف بر امور دقيقه ديگر و بعض شرائط خفيه و
رفع موانع ميباشد كه همه آنها مكنون در علم خداوند است پس فراهم آمدن آنچه ذكر شد
منحصر باراده و مشيت حق سبحانه خواهد بود، چنانچه در قرآن مجيد فرموده: وَ مَنْ
يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ يعنى هر
كس توكل بخداوند كرد و مغرور بقدرت و توانائى خويش نشد، پروردگار كار او را به
نتيجه ميرساند.
##شراء التّحف للعيال
في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «استحباب شراء التّحف للعيال»
عن ابن عبّاس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من دخل السوق
فاشترى تحفة فحملها إلى عياله كان كحامل صدقة إلى قوم محاويج، و ليبدء بالإناث قبل
الذّكور، فإنّ من فرّح إبنته فكأنّما إعتق رقبة من ولد إسماعيل «الحديث».
پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه در بازار
داخل شود و متاع و تحفهاى خريدارى نمايد پس آن را ببرد براى خانواده خود، مانند
شخصى است كه صدقه اى را ببرد و بدهد بگروه و جمعيتى كه محتاج و نيازمند بآن
باشند، و بايد در پخش و قسمت آن تحفه دختران و زنان را مقدم دارد بر مردان و
پسران، پس همانا كسى كه خوشحال و مسرور نمايد دختر خود را مانند آنست كه بنده و
غلامى از اولاد اسماعيل را در راه خدا آزاد كرده باشد (اولاد حضرت اسماعيل عليه
السّلام آزاد بودند، پس مقصود اين است كه اگر فرض شود كه ايشان بنده ميشدند، در
ثواب براى چنين كسى اجر آزادى آنان بود).
##من تنقص عليا
في أمالي الطوسي: (الجزء الخامس عشر) عن عروة بن الزبير، عن
أبيه، قال: وقع رجل في عليّ بن أبي طالب عليه السّلام بمحضر من عمر بن الخطّاب
فقال له عمر: تعرف صاحب هذا القبر؟ أما تعلم أنّه محمّد بن عبد اللّه بن عبد
المطّلب و عليّ بن أبيطالب بن عبد المطّلب؟ ويلك لا تذكرنّ عليّا إلّا بخير، فإنّك
إن تنقّصته آذيت هذا في قبره.
زبير گفت مردى در حضور عمر بن خطاب على عليه السّلام را
مذمت نمود (يعنى ناسزا بآن حضرت گفت) پس عمر باو گفت: ميشناسى صاحب اين قبر را
(مراد مدفن مقدس نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله است و اين قضيه نيز در مسجد
پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و كنار قبر مقدس خاتم النبيين صلّى اللَّه عليه و
آله بوده) آيا نميدانى كه او محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب است، و على هم پسر
ابى طالب و او هم پسر عبد المطلب ميباشد، واى بر تو على عليه السّلام را ياد نكن
مگر بخير و نيكى، پس همانا اگر على را عيبجوئى و مذمت نمائى، اين را (يعنى پيغمبر
صلّى اللَّه عليه و آله را) در قبرش اذيت و آزار نموده اى.
##معروف إلى العلويين و السادات
في أمالي الطوسي: (الجزء الخامس عشر) عن أبان بن تغلب، عن
أبي جعفر محمّد بن عليّ الباقر عليهما السّلام، عن أبيه، عن جدّه عليهما السّلام،
قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من أراد التوسّل إلىّ و أن يكون
له عندي يد أشفع له بها يوم القيامة فليصل أهل بيتي و يدخل السرور عليهم.
پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: كسى كه اراده
دارد كه توسل بمن جويد و اينكه براى او نزد من نعمت و احسانى باشد تا آنكه روز
قيامت بواسطه آن احسان شفاعت از او نمايم، پس بخاندان من احسان و نيكى كند و بر
(دل) ايشان شادى و سرور وارد نمايد (بطورى كه بر وفق دستور شرع مقدس باشد).
##استحباب الحلم
في مجموعة الورّام: (أوائل الجزء الثاني) قيل: مرّ رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم بقوم فيهم رجل يرفع حجرا يقال له حجر الأشدّاء
و هم يعجبون منه، فقال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: هذا؟ قالوا: رجل يرفع حجرا
يقال له حجر الأشدّاء، قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: أفلا اخبركم بما [بمن- ظ]
هو أشدّ منه؟ رجل سبّه رجل فحلم عنه، فغلب نفسه و غلب شيطانه و شيطان صاحبه.
گفته شده پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله عبور فرمود
بجمعيت و گروهى كه مردى ميان ايشان بود و سنگى را كه معروف بسنگ پهلوانان بود بر
ميداشت و بلند مينمود و مردم از قوت و نيروى آن مرد تعجب ميكردند، پس پيغمبر صلّى
اللَّه عليه و آله فرمود: اين اجتماع براى چه مىباشد؟ عرض كردند مردى است كه سنگ
معروف بسنگ نيرومندان را بلند ميكند، فرمود: آيا شما را خبر ندهم بكسى كه از اين
مرد نيرومندتر است؟ او شخصى است كه ديگرى ويرا ناسزا گويد و او حلم و بردبارى كند،
پس او بر هواى نفس خود و هم بر شيطان خويش و هم بر شيطان طرف خود (قوت يافته و)
غلبه نموده. سهل شيرى دان كه صفها بشكند - شير آن باشد كه خود را بشكند.
##خصال ينتفع بها المؤمن من بعد موته
في أمالي الصّدوق: (المجلس الثاني و الثلاثون) عن أبي كهمش،
عن أبي عبد اللّه الصّادق عليه السّلام قال: ستّ خصال ينتفع بها المؤمن من بعد
موته: ولد صالح يستغفر له، و مصحف يقرء منه، و قليب يحفره، و غرس يغرسه، و صدقة
ماء يجريه، و سنّة حسنة يؤخذ بها بعده.
ابى كهمش از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:
شش چيز است كه مؤمن بعد از مرگش از آنها بهرهمند مىشود: فرزند نيكوكارى كه طلب
آمرزش نمايد براى او؛ و قرآنى كه خوانده شود؛ ز چاه آبى كه آن را (براى استفاده
مردم) حفر نمايد؛ و درختى كه آن را بنشاند؛ و آبى كه براى انتفاع مردم جارى كند آن
را؛ و روش و كار نيكوئى كه از او بماند و رايج و معمول ميان مردم گردد.
##أنّ اللّه إنّما يعطي الدّين من يحبّه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «أنّ اللّه إنّما
يعطي الدّين من يحبّه» عن مالك بن أعين الجهني، قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول:
يا مالك! إنّ اللّه يعطي الدّنيا من يحبّ و يبغض و لا يعطي دينه إلّا من يحبّ.
از مالك بن اعين جهنى روايت شده كه گفت از حضرت باقر عليه
السّلام شنيدم ميفرمود: اى مالك! خدا دنيا را بدوست و دشمنش ميدهد، ولى دين خود را
نميدهد مگر بكسى كه (او را) دوست ميدارد.
بيان: علت اينكه خداوند دينش را بغير آنكه وى را دوست دارد
نميدهد اينست كه مردمى كه قبول ايمان ميكنند نيستند مگر آنان كه خداوند ايشان را
از خلق خود برگزيده است، زيرا تناسب اخلاقى و روحانى با ملائكه دارند و ارواح
ايشان با ارواح برگزيدگان حق مناسباتى دارد كما اينكه وارد شده: «ان شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا» و شايد مراد
از طينت مقدسه ايشان همان اعتدال ممكن باشد و شيعيان هم بر حسب قرب و بعد بآن
اعتدال درجاتشان فرق ميكند.
##من كسا مؤمنا
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «من كسا مؤمنا» عن
جميل بن درّاج، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من كسا أخاه كسوة شتاء أو صيف
كان حقّا على اللّه أن يكسوه من ثياب الجنّة، و أن يهوّن عليه سكرات الموت، و أن
يوسّع عليه في قبره، و أن يلقى الملائكة إذا خرج من قبره بالبشرى، و هو قول اللّه
عزّ و جلّ في كتابه: وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي
كُنْتُمْ تُوعَدُونَ.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه
بپوشاند برادر (مسلمان) خود را جامه تابستانى يا زمستانى، در لطف خداوند لازم است
كه از جامههاى بهشت او را بپوشاند و سكرات مرگ را بر او آسان كند و قبر او را
گشاده گرداند، و روزى كه از قبر بيرون مىآيد فرشتگان (خدا) او را بشارت دهند، و
اينست فرموده خداى تعالى در قرآن كريم: وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا
يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (يعنى ملاقات كنند ايشان را فرشتگان و
مژده دهند كه اين روز، روز خوشحالى و سرور شما از جهت پاداش اعمال نيك و شايسته
شما ميباشد كه انبيا عليهم السّلام بشما وعده فرموده ند).
##صلة الرحم
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن
السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: من سرّه النَّسَاءُ في الأجل و الزّيادة في الرّزق فليصل رحمه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كسى كه خوشحال
مىشود كه اجلش بتأخير افتد (يعنى عمرش طولانى گردد) و روزيش زياد شود پس بايد صله
رحم بجاى آورد.
##صلة الرّحم
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن
الجهم بن حميد، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: تكون لي القرابة على غير
أمري، ألهم عليّ حقّ؟ قال: نعم، حقّ الرّحم لا يقطعه شيء، و إذا كانوا على أمرك
كان لهم حقّان: حقّ الرّحم و حقّ الإسلام.
از جهم بن حميد روايت شده كه گفت بحضرت صادق عليه السّلام
عرضكردم: خويشانى دارم كه بر دين من نيستند آيا ايشان را بر من حقى هست؟ فرمود:
آرى، حق خويشى را هيچ چيز قطع نميكند، و زمانى كه ايشان بر دين تو باشند براى
ايشان دو حق خواهد بود: حق رحم و حق اخوت اسلامى.
##قطع الرحم
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن عبد
اللّه بن سنان، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: إنّ لي ابن عمّ أصله
فيقطعني و أصله فيقطعني، حتّى لقد هممت لقطيعته إيّاي أن أقطعه، قال: إنّك إذا
وصلته و قطعك وصلكما اللّه جميل و إن قطعته و قطعك قطعكما اللّه.
از عبد اللَّه بن سنان روايت شده كه گفت بحضرت صادق عليه
السّلام عرضكردم: پسر عموئى دارم كه وظيفه صله رحم با وى بجا مىآورم ولى او قطع
رحم از من ميكند بطورى كه تصميم گرفته ام كه چون او با من قطع رحميت نموده من هم
با وى قطع نمايم، حضرت فرمود: همانا چون تو او را صله رحم نمودى و او قطع صله تو
نمود خداوند برحمت خود با هر دو وصل نمايد، و اگر تو بريدى از او و او هم از تو
بريد خداوند قطع رحمت از هر دو ميفرمايد.
##صلة الرحم
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن
إسحاق بن عمّار، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ صلة الرّحم و
البرّ ليهوّنان الحساب و يعصمان من الذّنوب، فصلوا أرحامكم و برّوا بإخوانكم و لو
بحسن السّلام و ردّ الجواب.
از اسحاق بن عمار روايت شده كه گفت شنيدم حضرت صادق عليه
السّلام ميفرمود: همانا صله رحم و نيكى (بمردم) حساب (قيامت) را (بر آدمى) آسان
كند، و از گناهان نگهدارى نمايد، پس صله رحم كنيد و ببرادران (دينى خود) نيكى
نمائيد گر چه (نيكى شما) بسلام كردن نيكو و جواب دادن نيك باشد.
##صلة الرحم
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن
إسحاق بن عمّار، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: ما نعلم شيئا يزيد في العمر
إلّا صلة الرّحم حتّى أنّ الرّجل يكون أجله ثلاث سنين فيكون وصولا للرّحم فيزيد
اللّه في عمره ثلاثين سنة فيجعلها ثلاثا و ثلاثين سنة، و يكون أجله ثلاثا و ثلاثين
سنة فيكون قاطعا للرّحم فينقصه اللّه ثلاثين سنة و يجعل أجله إلى ثلاث سنين.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: نميدانيم چيزى را كه موجب
زيادى عمر گردد مگر صله رحم، تا آنجا كه اگر سه سال بمرگ كسى باقيمانده باشد و رحم
خود را صله كند خداوند سى سال بر عمر او بيفزايد و زندگى او سى و سه سال گردد، و
اگر قطع رحم كند سى سال زندگى او را خداوند بسه سال تبديل فرمايد.
##وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ
الْأَرْحامَ
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن أبي
بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: صلوا
أرحامكم و لو بالتّسليم، يقول اللّه تبارك و تعالى: وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي
تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: ارحام خود را صله
كنيد گر چه بسلام دادن باشد، خداى تبارك و تعالى ميفرمايد: وَ اتَّقُوا اللَّهَ
الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً
بپرهيزيد از نافرمانى خداوندى كه سؤال ميكنيد بخدا و رحمهاى خود (يعنى چنانچه در
مورد قسم و سوگند بين خداوند و ارحامتان فرق نميگذاريد و باسم هر دو يك ديگر را قسم
ميدهيد، و خويشاوندان خود را بسبب قسم بجان آنها مثلا بزرگ ميشماريد، على هذا با
آنان وصل محبت و مهربانى نمائيد و قطع رحميت نكنيد) بتحقيق پروردگار، مراقب و
مواظب بر شما ميباشد.
##صلة الرحم
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن
الوصافي، عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله و سلم: من سرّه أن يمدّ اللّه في عمره و أن يبسط له في رزقه فليصل رحمه، فإنّ
الرّحم لها لسان يوم القيامة ذلق تقول: يا ربّ! صل من وصلني و اقطع من قطعني،
فالرّجل ليرى بسبيل خير، إذا أتته الرّحم الّتي قطعها فتهوي به إلى أسفل قعر في
النّار.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه خوشحالست كه
خداوند عمر او را طولانى و دراز گرداند و روزيش را زياده كند البته بايد صله رحم
كند، زيرا رحم در روز قيامت زبان گويائى خواهد داشت كه ميگويد: خدايا عنايت فرما
بر كسى كه مرا صله نمود و قطع كن آن را كه مرا قطع كرد، پس مرد هر آينه مىبيند كه
رفتار و اعمالش نيك و خير است، ناگهان رحم او كه از وى بريده مىآيد (يعنى در روز
قيامت آمده و مطالبه حق خود را از خويشاوندش ميكند) پس انداخته مىشود بسبب آن
(يعنى قطع رحم) بقعر جهنم.
##استحباب نفع المؤمنين
في أمالي الطّوسي: (الجزء الرابع) عن أبان بن تغلب، عن أبي
عبد اللّه عليه السّلام قال: من كان وصل لأخيه بشفاعة في دفع مغرم أوجرّمغنم،ثبّت
اللّه عزّوجلّ قدميه يوم تزلّ فيه الأقدام
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه
برادر (مؤمن) خود را صله كند بوساطتى در دفع نمودن زيان يا جلب منفعتى براى او،
خداوند با عزت و جلال ثابت گرداند قدمهاى او را در روزى كه قدمها لرزانست (مقصود
روز قيامت است).
##تحريم منع المؤمن شيئا من عنده أو عند غيره عند ضرورته
في أمالي الطّوسي: (الجزء الرابع) عن صفوان بن مهران، عن
أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أيّما رجل مسلم أتاه رجل مسلم في حاجة و هو يقدر
على قضاءها فمنعه إيّاها، عيّره اللّه يوم القيامة تعييرا شديدا و قال له: أتاك
أخوك في حاجة قد جعلت قضآءها في يدك فمنعته إيّاها زهدا منك في ثوابها، و عزّتي لا
أنظر إليك اليوم في حاجة معذّبا كنت أو مغفورا لك.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر مرد
مسلمانى كه مرد مسلمان ديگرى براى نيازى (كه باو دارد) نزد او بيايد و او تواناى
برآوردن نياز او باشد ولى منع نمايد او را از حاجتش (و نيازش را بر نياورد) خداوند
در روز قيامت او را سرزنش شديد فرموده و باو فرمايد: برادر (مؤمن) تو نزد تو آمد
براى حاجتى كه برآوردن آن را نزد تو قرار داده بودم و تو او را منع نمودى براى
اينكه بثواب برآوردن حاجت مؤمن ميل و رغبتى نداشتى، بعزت خودم سوگند، امروز بسوى
تو نظر نيفكنم (يعنى در حاجت و نيازت) چه اهل عذاب و شكنجه باشى يا آنكه اهل مغفرت
و آمرزش باشى.
##إدخال السّرور على المؤمنين
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «إدخال السّرور على
المؤمنين» عن أبي حمزة الثّمالي، قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: من سرّ مؤمنا فقد سرّني و من سرّني فقد سرّ اللّه.
از ابى حمزه ثمالى روايت شده كه گفت از حضرت باقر عليه
السّلام شنيدم ميفرمود كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه مؤمنى را
خوشحال كند مرا خوشحال نموده و هر كه مرا خوشحال كند خداوند را مسرور كرده است
(يعنى عملش سبب قرب وى برحمت خداوند گرديده).
##إدخال السّرور على المؤمنين
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «إدخال السّرور على
المؤمنين» عن جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: تبسّم الرّجل في وجه أخيه حسنة،
و صرف القذى عنه حسنة، و ما عبد اللّه بشيء أحبّ إلى اللّه من إدخال السّرور على
المؤمن.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خنده مرد در
صورت برادر (مؤمن) خود موجب اجر و پاداش است، و دفع نمودن چيزى كه سبب اذيت وى
باشد سبب اجر و حسنه است، و پرستش نگرديد خداوند بعبادتى كه محبوبتر باشد بسوى او
از داخل نمودن سرور و خوشحالى بر مؤمن.
##إدخال السّرور على المؤمنين
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «إدخال السّرور على
المؤمنين» عن هشام بن الحكم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من أحبّ الأعمال
إلى اللّه عزّ و جلّ: إدخال السّرور على المؤمن، إشباع جوعته، أو تنفيس كربته، أو
قضاء دينه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: محبوبترين
اعمال نزد خداى با عزت و جلال داخل كردن سرور بر مؤمن است بسير گردانيدن وى، يا
رفع غم و غصه او را نمودن، يا اداء دين و بدهيش را كردن.
##المعانقة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المعانقة» عن عبد
اللّه بن محمّد الجعفي، عن أبي جعفر و أبي عبد اللّه عليهما السّلام، قالا: أيّما
مؤمن خرج إلى أخيه يزوره عارفا بحقّه كتب اللّه له بكلّ خطوة حسنة و محيت عنه
سيّئة و رفعت له درجة، و إذا طرق الباب فتحت له أبواب السماء، فإذا التقيا و
تصافحا و تعانقا أقبل اللّه عليهما بوجهه ثمّ باهى بهما الملائكة فيقول: انظروا
إلى عبديّ تزاورا و تحابّا فيّ، حقّ عليّ أن لا اعذّبهما بالنّار بعد هذا الموقف،
فإذا انصرف شيّعه الملائكة عدد نفسه و خطاه و كلامه، يحفظونه من بلآء الدنيا و
بوائق الآخرة إلى مثل تلك اللّيلة من قابل، فإن مات في ما بينهما اعفي من الحساب،
و إن كان المزور يعرف من حقّ الزّائر ما عرفه الزّائر من حقّ المزور، كان له مثل
أجره.
از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السّلام روايت شده كه
فرمودند: هر مؤمنى كه (از خانه) براى زيارت برادر (مؤمن) خود بيرون رود در حالى كه
شناساى حق او باشد، خداوند براى هر گامى كه برميدارد يك حسنه ثبت فرمايد و يك گناه
از او محو كرده شود (البته مراد از سيئات، يا گناهان صغيره است يا ارتكاب امورى كه
از مرتكب سزاوار نبود و اگر چه گناهى نبوده بلكه ترك اولى بوده كه حسنات الابرار
سيئات المقربين) و يك درجه بر (درجات) او افزوده شود، و زمانى كه بدر خانه رسيد و
درب را كوبيد درهاى آسمان بر او گشوده شود، و هنگامى كه برادر مؤمن خود را ملاقات
كرد و مصافحه و معانقه نمودند خداوند توجه (خاص) خود را بسوى ايشان كند و بايشان
بر فرشتگان مباهات نموده ميفرمايد: نظر كنيد بدو بنده من كه يك ديگر را زيارت
نموده و دوستى ورزيدهاند براى خاطر من، و سزاوار است بر من از جهت لطف كه عذاب و
شكنجه نفرمايم ايشان را پس از اين زمان، پس هنگامى كه بر ميگردد، فرشتگان او را
بدرقه كنند بعدد نفسها و گامها و سخنان او، نگه ميدارند او را از بلاء دنيا و
سختيها و مصيبتهاى آخرت تا مثل چنين شب از سال آينده، پس اگر در ما بين اين دو شب
بميرد از حساب او را عفو كنند، و اگر آنكه زيارت شده است بشناسد حق و منزلت آن را
كه بزيارت او آمده آن طورى كه زيارتكننده، عارف بمقام زيارت كرده شده ميباشد، مثل
پاداش زائر را هم باو ميدهند.
##إحياء المؤمن
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «في إحياء المؤمن»
عن سماعة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له قول اللّه عزّ و جلّ: مَنْ
قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً، وَ مَنْ
أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً قال: من أخرجها من ضلال إلى هدى
فكأنّما أحياها، و من أخرجها من هدى إلى ضلال فقد قتلها.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه گفت بحضرت عرضكردم
فرموده خداى با عزت و جلال را (كه ميفرمايد: مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ
فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا
النَّاسَ جَمِيعاً يعنى هر كس بكشد كسى را بدون اينكه استحقاق كشته شدن در او
باشد، چنان باشد كه همه مردم را كشته، و هر كس زنده كند نفسى را پس چنان باشد كه
همه مردم را زنده گردانيده است، حضرت در معنى و تفسير آيه) فرمود: هر كس بيرون كند
نفسى را از گمراهى بسوى هدايت (و بر راه راست استوار گرداند) چنان باشد كه او را
زنده گردانيده است، و هر كس بيرون برد نفسى را از هدايت بگمراهى (و ضلالت، چنان
باشد كه) او را كشته است.
##أخذ اللّه على المؤمن من الصبر
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «ما أخذه اللّه على
المؤمن من الصبر على ما يلحقه فيما ابتلى به» عن محمّد بن عجلان، قال: كنت عند أبي
عبد اللّه عليه السّلام فشكا إليه رجل الحاجة فقال: إصبر فإنّ اللّه سيجعل لك
فرجا، قال: ثمّ سكت ساعة ثمّ أقبل على الرّجل فقال: أخبرني عن سجن الكوفة كيف هو؟
فقال: أصلحك اللّه ضيّق منتن و أهله بأسوء حال، قال: فإنّما أنت في السّجن فتريد
أن تكون فيه في سعة، أما علمت أنّ الدّنيا سجن المؤمن؟.
از محمد بن عجلان روايت شده كه گفت نزد حضرت صادق عليه
السّلام بودم كه مردى از حاجت (خود) شكايت كرد، حضرت فرمود: صبر نما، زيرا خداوند بزودى
گشايشى بتو عنايت فرمايد (راوى) گفت: سپس حضرت ساعتى ساكت شدند پس رو كردند بهمان
مرد و فرمودند: از زندان كوفه مرا خبر ده كه چگونه است؟ عرضكرد خداوند كار شما را
بخير و خوبى پيش آورد (زندان كوفه) تنگ و بدبو است و اهل آن (يعنى زندانيان)
ببدترين حالاتند، حضرت فرمود: پس همانا تو در زندانى، پس ميخواهى در آن گشايشى
داشته باشى، آيا ندانستى كه دنيا زندان مؤمن است؟ (يعنى اگر دنياى مؤمن را قياس
كنى نسبت بآخرتش با تكاليفى كه در دنيا براى او ميباشد و آنچه را ممنوع از ارتكاب
آنها شده از لذائذ حرام، در مقابل نعمتهاى باقيه غير محدوده آخرت و آزادى وى در آن
عالم و ديگر پاداشهاى فرح بخش، البته از اين نظر دنيا برايش سجن و سختترين زندان
است).
##حِكَم أمير المؤمنين
في نهج البلاغة: «باب «المختار من حكم أمير المؤمنين عليه
السّلام» و قال عليه السّلام: إعجبوا لهذا الإنسان، ينظر بشحم و يتكلّم بلحم و
يسمع بعظم و يتنفّس في خرم.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: بعجب آئيد از اين انسان
كه نظر ميكند به پيه (چون چشم در پيه قرار داده شده است) و سخن ميگويد بپاره گوشتى
(كه مقصود زبانست) و مىشنود باستخوان (چنانچه اهل تشريح گفته اند در مقابل پرده
صماخ سه استخوان قرار گرفته است يكى بشكل ركاب، ديگرى بشكل سندان و سومى بشكل چكش
كه آن را مطرقى گويند كه چون هوا بصماع برسد و او را متزلزل كند استخوان چكشى
بسندانى ميخورد و در برابر اين استخوانها جسمى است كه آن را حلزون الاذن گويند و
بشكل كرمهائى است كه پوست سفيد رنگى دارند و در برخى از درختها ديده مىشود و در
آخر آن حلزون رگى است كه بالنتيجه بدماغ يعنى مغز سر متصل مىشود و باين وسيله صدا
منتقل بدماغ شده و انسان ادراك ميكند) و بوسيله راه بينى تنفس مينمايد.
##أخذ اللّه على المؤمن من الصبر
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «ما أخذه اللّه على
المؤمن من الصبر على ما يلحقه فيما ابتلى به» عن معاوية بن عمّار، عن أبي عبد
اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: ما كان و لا يكون إلى أن تقوم السّاعة مؤمن
إلّا و له جار يوذيه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه گفت از آن حضرت
شنيدم ميفرمود: نبوده و نمىباشد تا روز قيامت مؤمنى مگر آنكه براى او همسايه اى
است كه وى را مىآزارد.
##الخُطَب
في نهج البلاغة: باب «الخطب» قال عليه السّلام: رحم اللّه
عبدا سمع حكما فوعى، و دعى إلى رشاد فدنى، و أخذ بحجزة هاد فنحى، و راقب ربّه و
خاف ذنبه، قدّم خالصا و عمل صالحا، اكتسب مذخورا و اجتنب محظورا، رمى غرضا و أحرز
عوضا، كابر هواه و كذّب مناه، جعل الصّبر مطيّة نجاته، و التّقوى عدّة وفاته، ركب
الطّريقة الغرّاء و لزم المحجّة البيضاء، إغتنم المهل و بادر الأجل و تزوّد من
العمل.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداوند رحمت كند بنده اى
را كه بشنود پند و اندرز را و نگاهدارد آن را، و برشد و صلاح خوانده شود پس نزديك
(بآن) شود، و كمربند راهنما را بگيرد تا نجات پيدا كند (مقصود اينست كه متوسل
بايشان شود) و مراقب احكام الهيه و وظائف دينيه خود باشد و از گناه خود بترسد، عمل
صالح خالصى پيش فرستد و كار نيكو و شايسته اى بجاى آرد، ذخيرهاى براى خود تهيه
كند و از محرمات اجتناب ورزد، نشانه و هدفى در نظر داشته باشد (يعنى در اعمال خود
مقصودش خدا باشد) و عوضى را بدست آرد، با هواى نفس خود در جنگ و ستيزه باشد و
آرزوهاى خود را تكذيب كند (يعنى از آرزوهاى باطل محدود دنيوى صرف نظر نمايد)
شكيبائى را مركب نجات خود قرار دهد، و پرهيزكارى را توشه (بعد از) مرگ خود قرار
دهد، بر راه روشن و واضح حركت كند و ملازم با دلايل و براهين روشن باشد، فرصتها را
غنيمت شمارد و بمرگ سبقت گيرد (يعنى خود را مهياى مرگ نمايد) و از عمل توشه
برگيرد.
##قطع ظهري رجلان
في الخصال: باب «الإثنين» عن أحمد بن أبي عبد اللّه البرقي،
عن أبيه بأسناده يرفعه إلى أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال: قطع ظهري رجلان
من الدنيا: رجل عليم اللّسان فاسق، و رجل جاهل القلب ناسك، هذا يصدّ بلسانه عن
فسقه، و هذا بنسكه عن جهله، فاتّقوا الفاسق من العلماء، و الجاهل من المتعبّدين،
اولئك فتنة كلّ مفتون، فإنّي سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم يقول:
يا عليّ! هلاك امّتي على يدي كلّ منافق عليم اللّسان.
از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه آن حضرت
فرمود: دو طايفه از مردم دنيا پشت مرا شكستند: مردى كه بر حسب زبان داناست و (ليكن
از نظر عمل) فاسق است (يعنى بگفته خود عمل نميكند) و مردى كه از حيث قلب جاهل و
نادانست (و از جهت عمل) پارساست (يعنى عبادتهاى او مستند بعلم و دانش و فهم نيست)
آن مرد (كه بزبان دانا و بعمل فاسق است) باز ميدارد بزبان خود از فسق خويش (يعنى
با علم و دانشى كه دارد بزبان خود فسق خويش را پردهپوشى ميكند) و آن مرد (كه جاهل
القلب و پارساست) بعبادت خود نادانى خود را مىپوشاند، پس بپرهيزيد از دانشمند
گناهكار و نادان پارسا (زيرا) ايشان سبب گمراهى هر گمراهى هستند، همانا من از رسول
خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم ميفرمود: اى على! هلاكت امت من بدست هر منافقى
است كه در سخن گوئى استاد باشد.
##اجتناب الخطايا و الذّنوب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الذّنوب» عن سماعة،
قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: ما أنعم اللّه على عبد نعمة فسلبها
إيّاه حتّى يذنب ذنبا يستحقّ بذلك السّلب.
از سماعه روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام
شنيدم ميفرمود: خداوند نعمتى را به بندهاى نداده است كه آن را از او باز گيرد مگر
آنكه گناهى كند كه بسبب آن مستحق سلب و رفع نعمت شود.
##لو لا النّساء لعبد اللّه حقّا حقّا
في مكارم الأخلاق. الباب «الثامن- الفصل الثّاني» و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: لو لا النّساء لعبد اللّه حقّا [حقّا].
حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر نبودند
زنان، هر آينه خداوند بطور حقيقى و واقعى پرستش ميگرديد (مقصود زنانى هستند كه در
اثر انحرافات اخلاقى مردان را بر خلاف راه حق واميدارند).
##عقاب امراة تمن على زوجها
في مكارم الأخلاق. الباب «الثامن- الفصل الثّاني» و قال
صلّى اللّه عليه و آله و سلم: لو أنّ جميع ما في الأرض من ذهب و فضّة حملته المرأة
إلى بيت زوجها ثمّ ضربت على رأس زوجها يوما من الأيّام، تقول: من أنت إنّما المال
مالي، حبط عملها و لو كانت من أعبد الناس إلّا أن تتوب و ترجع و تعتذر إلى زوجها.
حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اگر آنچه در
زمين است از طلا و نقره كه زن آن را بخانه شوهر خود حمل كند، سپس روزى از روزها
بسر شوهر خود بزند و بگويد: تو كيستى، همانا مال مال منست، عمل او باطل شود اگر
چه از عابدترين مردم باشد مگر اينكه توبه كرده و رجوع نموده و از شوهر خود عذر
خواهى كند.
##حق الزوج على المرأة
في مكارم الأخلاق. الباب «الثامن- الفصل الثّاني» عن أمير
المؤمنين عليه السّلام قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم يقول:
أيّما إمرأة هجرت زوجها و هي ظالمة، حشرت يوم القيامة مع فرعون وهامان وقارون في
الدّرك الأسفل من النّار إلّا أن تتوب وترجع.
از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه فرمود:
شنيدم از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كه ميفرمود: هر زنى كه از شوهر خود ببرد
و جدائى كند در حالى كه (بر شوهر خود) ستم نموده باشد، در روز قيامت با فرعون و
هامان و قارون در طبقه زيرين از آتش محشور شود مگر آنكه توبه نموده و (از كردار
زشت خود) برگردد.
##زوجة السّوء
في مكارم الأخلاق. الباب «الثامن- الفصل الثّاني» عن
الصّادق عليه السّلام قال: أغلب الأعداء للمؤمن زوجة السّوء.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: غالبترين
دشمنان مؤمن، زن بد است.
##عقاب امرأة آذت زوجها بلسانها
في مكارم الأخلاق. الباب «الثامن» (الفصل الخامس) و قال
النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إيّما إمرأة آذت زوجها بلسانها لم يقبل اللّه
منها صرفا و لا عدلا و لا حسنة من عملها حتّى ترضيه [يرضى منها] و إن صامت نهارها
و قامت ليلها و اعتقت الرّقاب و حملت على جياد الخيل في سبيل اللّه، فكانت أوّل من
يرد النّار، و كذلك الرّجل إذا كان لها ظالما.
پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر زنى كه شوهر
خود را بزبان خويش آزار برساند قبول نفرمايد خداوند از او توبه و نه فديه و نه
خيرى از عمل او را تا آنكه شوهر خود را راضى كند (يعنى شوهر از او راضى شود) و اگر
چه روز (ها) روزه دارد و شب (ها جهت عبادت و پرستش خدا) برخيزد و بندگانى (در راه
خدا) آزاد كند و اسبهاى نيكو در راه خدا بدهد (مقصود اينست كه اسبهائى براى
فرستادن بميدان جنگ با دشمنان دين تربيت كند و بدهد) پس او نخستين كسى است كه وارد
در آتش جهنم ميگردد، و همچنين است مرد اگر بزن خود ستمكار باشد.
##عقاب امرأة قالت لزوجها
في مكارم الأخلاق. الباب «الثامن» (الفصل الخامس) و عنه (أى
الصّادق) عليه السّلام قال: أيّما إمرأة قالت لزوجها: ما رأيت منك خيرا قطّ، فقد
حبط عملها.
از حضرت (صادق) عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر زنى كه
بشوهر خود بگويد: من هرگز از تو خير و نيكى نديدم، عمل او باطل شود.
##عقاب امرأة لم ترفق بزوجها
في مكارم الأخلاق. الباب «الثامن» (الفصل الخامس) و قال
النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم: أيّما إمرأة لم ترفق بزوجها و حملته على ما
لا يقدر عليه و ما لا يطيق، لم تقبل منها حسنة، و تلقى اللّه و هو عليها غضبان.
پيغمبراكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هرزنى كه با
شوهرخود مدارانكندوبرگردن اونهد (يعنى واداركند)چيزى راكه تواناى برآن نيست
وازطاقت اوخارج است،خداوند هيچ عمل خيرى ازاوقبول نفرمايد،وپروردگار(خود)راملاقات
نمايددرحالى كه خداوندبراو خشمناك است
##امرأة تطيّبت لغير زوجها
في مكارم الأخلاق. الباب «الثامن» (الفصل الخامس) و قال (أى
الصّادق) عليه السّلام: أيّما إمرأة تطيّبت لغير زوجها لم يقبل منها صلوة حتّى
تغتسل من طيبها كغسلها من جنابتها.
حضرت (صادق) عليه السّلام فرمود: هر زنى كه براى غير شوهر
خود بوى خوش استعمال كند خداوند نمازى از او قبول نفرمايد تا خود را از آن بوى خوش
بشويد همان طور كه از براى (رفع) جنابت ميشويد (مقصود اينست كه طورى خود را شستشو
دهد كه بكلى آثار عطر برطرف گردد).
##لو جاز السجود على غير الله
في مكارم الأخلاق. الباب «الثامن» (الفصل الخامس) عن الصادق
عليه السّلام قال: إنّ قوما أتوا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم فقالوا:
يا رسول اللّه! إنّا رأينا اناسا يسجد بعضهم لبعض، فقال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلم: لو كنت آمر أحدا أن يسجد لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرموده: همانا
طايفه اى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمده عرض كردند: اى رسول خدا همانا
مردمى را ديديم كه بغضى (از ايشان) براى بعضى (ديگر) سجده ميكنند، حضرت فرمود: اگر
امر ميكردم كسى را كه براى ديگرى سجده كند هر آينه امر مينمودم باينكه زن براى
شوهر خود سجده كند.
##ذنوب و آثارها
في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب الإيمان و الكفر)
باب «الذنوب و آثارها» (كتاب التمحيص) عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام، قال عليه السّلام: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: توقّوا الذّنوب، فما
من بليّة و لا نقص رزق إلّا بذنب حتّى الخدش و النكبة و المصيبة، فإنّ اللّه يقول:
وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ
كَثِيرٍ.
ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه حضرت
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: بپرهيز از گناهان، پس نيست نزول بلائى و نه كمى
روزى مگر بواسطه گناهى، حتى خراشى هم كه ببدن برسد يا رنجى و ناملايمى و مصيبتى
وارد گردد (نيست مگر بسبب گناه) پس بدرستى كه خداوند در قرآن ميفرمايد: و آنچه
برسد شما را از مصيبتى، پس بواسطه اعمال بد و ناشايسته اى است كه بجا آوردهايد و
از بسيارى از گناهان خداوند عفو ميفرمايد.
##حكمة الموت و حقيقته
في الكافي: (كتاب الجنائز) باب «النّوادر» عن هشام بن سالم،
عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ قوما فيما مضى قالوا لنبيّ لهم: ادع لنا
ربّك يرفع عنّا الموت، فدعا لهم فرفع اللّه عنهم الموت، فكثروا حتّى ضاقت عليهم
المنازل و كثر النّسل، و يصبح الرجل يطعم أباه و جدّه و امّه و جدّه جدّه و
يوضّيهم و يتعاهدهم، فشغلوا عن طلب المعاش، فقالوا: سل لنا ربّك أن يردّنا إلى
حالنا الّتي كنّا عليها، فسأل نبيّهم ربّه فردّهم إلى حالهم.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: گروهى از
مردم در زمانهاى گذشته به پيمبر خود عرضكردند: دعا كن براى ما و از خدا بخواه تا
مرگ را از ميان ما بردارد، آن پيمبر براى آنها دعا كرد و از حق تعالى خواهش ايشان
را مسألت نمود (و آن دعا مستجاب شد) و خداوند مرگ را از آنان برداشت، پس بقدرى
زياد شدند كه منزلها و جايگاهها بر ايشان تنگ شد و نسل و فرزندان (آنها) بسيار
گرديد، و صبح ميكرد مرد در حالى كه بايد طعام و غذا دهد پدر و جد و مادر و جد جد
خود را و آنان را از چركها و كثافات پاك گرداند و بحال ايشان رسيدگى كند، پس از
فراهم كردن وسيله زندگى بازماندند پس (به پيمبر خود) گفتند. از خدا بخواه كه ما را
بهمان حالى كه بر آن بوديم برگرداند، پس پيمبر ايشان از خدايش در خواست نمود و
خداوند آنان را بحال اول برگردانيد.
##سكرات الموت و شدائده
في الكافي: (كتاب الجنائز) باب «النّوادر» عن يزيد الكناسي،
عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ فتية من أولاد ملوك بني إسرائيل كانوا متعبّدين
و كانت العبادة في أولاد ملوك بني إسرائيل و إنّهم خرجوا يسيرون في البلاد
ليعتبروا، فمرّوا بقبر على ظهر الطّريق قد سفي عليه السّافي ليس يبيّن منه إلّا
رسمه، فقالوا: لو دعونا اللّه السّاعة فينشر لنا صاحب هذا القبر فسائلناه كيف وجد
طعم الموت، فدعوا اللّه و كان دعاؤهم الّذي دعوا اللّه به: أنت إلهنا يا ربّنا ليس
لنا إله غيرك، و البديع الدّائم غير الغافل و الحيّ الّذي لا يموت، لك في كلّ يوم
شأن تعلم كلّ شيء بغير تعليم، انشر لنا هذا الميّت بقدرتك، قال: فخرج من ذلك
القبر رجل أبيض الرّأس و اللّحية ينفضّ رأسه من التّراب فزعا شاخصا بصره إلى
السّماء، فقال لهم: ما يوقفكم على قبري؟ فقالوا: دعوناك لنسألك كيف وجدت طعم
الموت، فقال لهم: لقد سكنت في قبري تسعة و تسعين سنة ما ذهب عنّي ألم الموت و
كربه، و لا خرج مرارة طعم الموت من حلقي، فقالوا له: متّ يوم متّ و أنت على ما نرى
أبيض الرّأس و اللّحية؟ قال: لا، و لكن لمّا سمعت الصّيحة: اخرج، إجتمعت تربة
عظامي إلى روحي فنفست فيه فخرجت فزعا شاخصا بصري مهطعا إلى صوت الدّاعي، فابيضّ
لذلك رأسي و لحيتي.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: جوانى چند
از فرزندان پادشاهان بنى اسرائيل تارك دنيا و راغب و مايل بعبادت و بندگى خدا
بودند، و كنارهگيرى از دنيا و عبادت و بندگى كردن خدا در آن زمان در فرزندان
پادشاهان بنى اسرائيل بود، پس از خانه خود بيرون آمدند و در شهرها گردش ميكردند
براى اينكه از دنيا و اهل آن پند گيرند، پس بقبرى گذشتند كه جلو راه بود و باد خاك
بسيارى بروى آن قبر ريخته بود و از آن قبر جز آثار كمى آشكار و هويدا نبود، پس
بيكديگر گفتند: (بيائيد) خدا را در اين ساعت بخوانيم تا صاحب اين قبر را براى ما
زنده گرداند و از او بپرسيم چگونه يافته طعم و مزه مرگ را، پس خواندند خدا را، و
دعاى آنها اين بود كه توئى خداى ما اى پروردگار ما، نيست خدائى جز تو، و صانع و
تازه پديد آورنده موجوداتى، و دائمى هستى كه فنا و نابودى براى تو نيست و فراموشى
و غفلتى در تو نباشد، و زندهاى هستى كه مردنى براى تو نيست، براى تو در هر روز
شأن و تدبيرى است، آگاه و دانائى بهر چيز بدون اينكه از كسى ياد گرفته باشى (يعنى
علم تو ذاتى است) زنده گردان براى ما اين مرده را بقدرت و توانائى خود، حضرت
فرمود: پس بيرون آمد از آن قبر مرديكه موى سر و صورتش سفيد شده بود، و برطرف ميكرد
خاك را از سر خود در حالى كه وحشت زده و ترسان بود و چشمان خود را بطرف آسمان
دوخته بود، پس بايشان گفت: چه چيز موجب ايستادن و توقف شما بر سر قبر من شده؟
گفتند: ما تو را خوانديم براى اينكه پرسش كنيم از تو كه چگونه يافتى طعم و مزه مرگ
را، گفت: همانا من نود و نه سال است كه در اين قبرم و هنوز درد و سختى مرگ از من
برطرف نشده و تلخى و ناگوارى طعم و مزه مرگ از گلوى من بيرون نرفته، باو گفتند:
روزى كه از دنيا رفتى، بهمين حالت كه تو را مشاهده ميكنيم از سفيدى موى سر و صورت
مرگ ترا دريافت (يعنى روزى كه از دنيا رفتى موى سر و صورت تو سفيد بود) گفت: نه،
بلكه هنگامى كه آن صدا را شنيدم كه بمن گفتند: بيرون آى (از قبرت) استخوانهاى
خاكشده من بروح من پيوست و زنده شدم در قبر و بيرون آمدم در حالى كه خائف و ترسان
بودم و چشمانم بطرف آسمان باز مانده بود و بسوى خواننده صدا متوجه و رو آورنده
بودم، بهمين جهت موى سر و صورت من سفيد شده.
##في الريا
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّياء» عن ابن
القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال لعباد بن كثير البصرى في المسجد:
ويلك يا عباد، إيّاك و الرّياء، فإنّه من عمل لغير اللّه وكّله اللّه إلى من عمل
له.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه بعباد بن كثير بصرى
در مسجد فرمود: واى بر تو اى عباد، بپرهيز از رياء، زيرا هر كس عملى براى غير خدا
انجام دهد خداوند مزد عمل او را واگذار ميفرمايد بكسى كه عمل را براى او انجام
داده است.
##نوادر العلل و متفرقاتها
في نهج البلاغة: و قال عليه السّلام: فرض اللّه الإيمان
تطهيرا من الشرك، و الصلاة تنزيها عن الكبر، و الزّكاة تسبيبا للرّزق، و الصّيام
ابتلآء لإخلاص الخلق، و الحجّ تقوية للدّين، و الجهاد عزّا للإسلام، و الأمر
بالمعروف مصلحة للعوامّ، و النّهى عن المنكر ردعا للسّفهآء، و صلة الرّحم منمّاة
للعدد، و القصاص حقنا للدّماء، و إقامة الحدود إعزاما للمحارم، و ترك شرب الخمر
تحصينا للعقل، و مجانبة السّرقة إيجابا للعفّة، و ترك الزّنا تحصينا للنّسب، و ترك
اللّواط تكثيرا للنّسل، و الشهادات استظهارا على المجاحدات، و ترك الكذب تشريفا
للصّدق، و السّلام أمانا من المخاوف، و الإمامة نظاما للامّة، و الطّاعة تعظيما للإمامة.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام (در باره حكمتهاى بعض
احكام شرعيه) فرموده است: خداوند واجب گردانيد ايمان را بجهت پاك كردن (دلهاى
بندگانش) از شرك، و واجب گردانيد نماز را بجهت پاكيزگى از كبر و سركشى، و واجب
نمود زكاة را براى وسيله بودن وسعت رزق (دهنده آن و فقراء) و روزه را براى آزمايش
اخلاص مردم، و حج (يعنى بمكه رفتن) را براى قوت يافتن دين (چون بر اثر گرد آمدن
طوائف مختلفه، عظمت و بزرگى اسلام آشكار ميگردد) و جهاد را براى ارجمندى اسلام (و
شكست دادن كفار) و امر بمعروف (يعنى فرمان دادن بكار پسنديده) را براى اصلاح عوام
(و سوق دادن آنان براه سعادت و نيكبختى) و نهى از منكر (يعنى بازداشتن از كار
ناشايسته) را براى جلوگيرى (معاصى و گناهان) از كمخردان، و صله رحم (يعنى پيوند
محبت و احسان بخويشان) را براى زياد شدن عدد (ايشان، چون در پيوند خويشان با هم،
عدد انصار و ياورانشان بسيار گردد) و قصاص (يعنى كشتن كشنده يا زخم زدن زخم زننده)
را براى محفوظ بودن خونها، و بپاداشتن حدود را (يعنى انجام دادن كيفرهائى كه مثلا
براى ميگسار و روزه خوار و زناكار مقرر گشته) براى اهميت دادن بحرامها و
نهىشدهها، و نياشاميدن شراب را براى محفوظ داشتن خود (از كارهاى زشت) و دورى از
دزدى را براى بكار داشتن پاكدامنى (يعنى از دست درازى بمال مردم) و زنا نكردن را
براى درست ماندن نسب و خويشى (چون زنا نسب را مشتبه سازد و باعث اختلال نظام عالم
شود) و ترك لواط را براى بسيار شدن نسل و فرزندان، و شهادتها را براى كمك خواستن
بر انكارشدهها (تا بر اثر انكار، حقوق كسى پايمال نشود) و دروغ نگفتن را براى
نمايان ساختن بزرگى راستى (كه آسايش مردم وابسته بآنست) و سلام و درود (بر يك
ديگر) را براى ايمنى و آسودگى از ابتلاء بشرور وحشتناك (چون مراد از «سلام عليكم»
آنست كه بين من و شما زد و خوردى نيست بلكه صلح و آشتى است) و امامت و پيشوائى را
براى نظم و آرامش (كارهاى) مردم (زيرا امام و پيشواى توانا ستمگر را از ستمگرى باز
داشته و حق مظلوم و ستمكشيده را بستاند و كارها نظم و آرامش گيرد) و طاعت و پيروى
(از امام) را براى بزرگ شمردن (مقام) امامت (چون از امامت بهره اى نميرسد مگر به
پيروى مردم از او).
##علامات المرائى
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّياء» بأسناده
(أى عليّ بن إبراهيم) قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: ثلاث علامات للمرائي:
ينشط إذا رأى النّاس، و يكسل إذا كان وحده، و يحبّ أن يحمد في جميع في اموره.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: سه علامت است براى
رياكار (اول آنكه:) با نشاط ميگردد زمانى كه (عمل او را) مردم مىبينند (زيرا غرض
و مقصود وى در عمل عبادى جلب قلوب ديگران ميباشد) و (دوم آنكه در موقع انجام
عبادت) اگر تنها باشد (و مردم عمل او را نه بينند) با كسالت است، و (سوم آنكه:)
دوست دارد در تمام امورش همه مردم ثناگوى او باشند.
##تحريم الريا و قصد السمعة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّياء» عن يحيى
بن بشير، عن أبيه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من أراد اللّه عزّ و جلّ
بالقليل من عمله، أظهر اللّه له أكثر ممّا أراد و من أراد الناس بالكثير من عمله،
في تعب من بدنه و سهر من ليله، أبي اللّه عزّ و جلّ إلّا أن يقلّله في عين من
سمّعه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه از
عمل اندك خود خداى با عزت و جلال مقصودش باشد (يعنى عمل خود را گرچه اندك است براى
خدا انجام دهد) خداوند ظاهر و آشكار سازد براى او بيش از آنچه مقصود او بوده است،
و كسى كه با عمل زياد خود مقصودش (جلب قلوب) مردم باشد (يعنى براى اينكه مردم او
را پاكدامن بدانند و علاقه و محبت باو رسانند) و بدن خود را در زحمت اندازد و شب
زندهدار باشد، ابا و امتناع دارد خداى با عزت و جلال مگر آنكه عمل او را در نظر
كسى كه ميشنود (او چنين عملى را انجام داده است) كم جلوه دهد.
##في الريا
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّياء» عن عليّ
بن سالم، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: قال اللّه عزّ و جلّ: أنا
خير شريك، من أشرك معي غيري في عمل عمله لم أقبله إلّا ما كان لي خالصا.
ازعلى بن سالم روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام
شنيدم ميفرمود: خداوند با عزت و جلال فرموده: من نيكوتر شريكم، كسى كه با من غيرى
را در عمل خود منظور دارد آن عمل را قبول نميكنم (يعنى آن عمل را بشريك منظورش
واگذار مينمايم) و قبول نميكنم عملى را مگر آنكه فقط خالص براى من باشد (كنايه از
اينست كه چنانچه غير خداوند در عمل عبادى منظور باشد آن عمل بكلى باطل خواهد بود).
##في الريا
في الكافي : (كتاب الإيمان و الكفر)باب «الرّياء» عن يزيد بن
خليفة قال: قال أبوعبد اللّه عليه السّلام : كلّ رياءشرك ، إنّه من عمل للنّاس كان
ثوابه على الناس ، ومن عمل للّه كان ثوابه على اللّه.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هر ريائى شرك است، همانا هر
كس براى (جلب خاطر) مردم كارى انجام دهد پاداش او هم با مردم است (و نبايد از خدا
انتظار پاداشى داشته باشد) و كسى كه عملى براى خدا انجام دهد مزد و پاداش او بر
خدا است.
##تحريم الريا و قصد السمعة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّياء» و فيه
أيضا: في ذلك الباب، عن داود، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من أظهر للنّاس
ما يحبّ اللّه و بارز اللّه بما كرهه، لقى اللّه و هو ماقت له.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه ظاهر
سازد براى مردم آنچه پسنديده خداست، و ظاهر سازد براى خدا آنچه ناپسند (و مكروه
حق) است، خداوند را ملاقات كند در حالى كه دشمن با اوست.
##تحريم الريا و قصد السمعة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّياء» عن عليّ
بن أسباط، عن بعض أصحابه، عن أبي جعفر عليه السّلام أنّه قال: الإبقاء علی
العمل أشدّ من العمل، قال: و ما الإبقاء على العمل؟ قال: يصل الرّجل بصلة و ينفق
نفقة للّه وحده لا شريك له، فكتب له سرّا، ثمّ يذكرها فتمحى فتكتب له علانية، ثمّ
يذكرها فتمحى و تكتب له رياء.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: پايدار بودن
بر عمل سختتر از خود عمل است، عرض شد معنى پايدار بودن بر عمل چيست؟ فرمود:
(ابقاء بر عمل آنست كه) مرد عطا و بخششى براى خداى بىشريك مىنمايد، پس (اين عطا)
نوشته مىشود براى او (بخشش) پنهانى، سپس (در برابر مردم) بخشش خود را اظهار ميكند
پس (نوشته اول) محو ميگردد و براى او (بخشش) آشكارا ثبت مىشود، سپس (دوباره)
احسان و نيكى خود را (بمردم) يادآور مىشود پس اجر آشكارى هم محو شود و براى او
عمل ريائى ثبت شود (و پاداشى باو ندهند).
##سرور الإنسان باطلاع غيره على عمله
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّياء» عن زرارة،
عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سألته عن الرّجل يعمل الشيء من الخير فيراه إنسان
فيسرّه ذلك، قال: لا بأس، ما من أحد إلّا و هو يحبّ أن يظهر له في النّاس الخير
إذا لم يكن صنع ذلك لذلك.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: پرسيدم از
مردى كه كار نيكى از او سرزند و چون كسى عمل او را ببيند خوشحال مىشود، پس (حضرت)
فرمود: باكى نيست، زيرا هر كس دوست دارد كه كار نيك او در ميان مردم آشكار شود در
صورتى كه آن را براى مردم انجام نداده باشد.
##تحريم الريا و قصد السمعة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّياء» عن محمّد
بن عرفة، قال: قال لي الرّضا عليه السّلام: ويحك يابن عرفة، اعملوا لغير رياء و لا
سمعة، فإنّه من عمل لغير اللّه وكّله اللّه إلى ما عمل، ويحك ما عمل أحد عملا إلّا
ردّاه اللّه به إن خيرا فخير و إن شرّا فشرّ.
از محمد بن عرفه روايت شده كه گفت حضرت رضا عليه السّلام
بمن فرمود: واى بر تو اى ابن عرفه، عمل كنيد براى غير رياء و سمعه (ريا آنست كه
عمل خود را نشان دهد، و سمعه آنست كه عمل خود را بازگو كند و بمردم بشنواند) زيرا
هر كس عملى براى غير خدا انجام دهد خداوند (پاداش) او را واگذار نمايد بكسى كه
براى او عمل نموده، واى بر تو انجام نداد كسى عملى را جز آنكه خداوند بر ميگرداند
آن عمل را باو (يعنى نتيجه عمل را باو عنايت ميفرمايد) اگر كار نيكى كرده باشد
جزاء (و پاداش) نيك، و اگر عمل بدى انجام داده باشد (پاداش) بد مىبيند.
##فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّياء» عن جرّاح
المدائني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قول اللّه عزّ و جلّ: فَمَنْ كانَ
يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ
رَبِّهِ أَحَداً قال: الرّجل يعمل شيئا من الثواب لا يطلب به وجه اللّه، إنّما
يطلب تزكية النّاس يشتهي أن يسمع به النّاس، فهذا الّذي أشرك بعبادة ربّه، ثمّ
قال: ما من عبد أسرّ خيرا فذهبت الأيّام أبداحتّى يظهر اللّه له خيرا، وما من
عبديسرّشرّافذهبت الأيّام أبدا حتّى يظهر اللّه له شرّا.
ازحضرت صادق عليه السّلام در ضمن فرموده خداى با عزت و جلال
كه فرموده: فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ
لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً روايت شده كه فرمود: مرد بجاى مىآورد
كارى را كه داراى اجر و ثواب است و از آن عمل اراده نميكند قرب بخداوند را بلكه
مقصودش آنست كه مردم او را عابد بدانند و ميل دارد كه مردم بر عمل او مطلع شوند
چنين مردى شرك در عبادت خداى خود ورزيده، سپس (حضرت) فرمود: نيست بندهاى كه كار
نيك خود را پنهان كند و ايامى بگذرد جز اينكه خداى تعالى عمل او را (بر مردم) ظاهر
گرداند، و نيست بندهاى كه عمل بدى را پنهان سازد و چندى بر او بگذرد تا آنكه
خداوند ظاهر ميسازد براى او عمل بد او را.
##حسن العاقبة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّياء» عن فضل
أبي العبّاس، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما يصنع أحدكم أن يظهر حسنا و
يسرّ سيّئا، أليس يرجع إلى نفسه فيعلم أنّ ذلك ليس كذلك؟ و اللّه عزّ و جلّ يقول:
بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ إنّ السّريرة إذا صحّت قويت العلانية.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: چه چيز موجب
شده يكى از شما را كه كار نيك خود را ظاهر و آشكار ميسازد (يعنى آن عمل را بمردم
نشان ميدهد) و عمل زشت و بد خويش را پنهان مىكند؟ آيا مراجعه بنفس خود نميكند تا
بداند كه اين عمل براى خدا نيست؟ و حال اينكه خداى با عزت و جلال ميفرمايد: بلكه
انسان بر نفس خويش بصير و بينا است (يعنى بقصد و نيت خود مطلع است) همانا باطن هر
گاه از معايب سالم و نيت خالص باشد ظاهر اعمال هم قوى و سالم از عيب خواهد بود.
##إكثار من الدعاء
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب الإكثار من
الدعاء» قال: (أى احمد بن فهد في عدّة الدّاعي) و عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله
و سلم قال: الدّعاء مخّ العبادة» و ما من مؤمن يدعو اللّه إلّا استجاب له، إمّا أن
يعجّل له في الدّنيا أو يؤجّل له في الآخرة، و إمّا أن يكفّر عنه من ذنوبه بقدر ما
دعا ما لم يدع بمأثم.
از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت شده كه فرمود:
دعا عبادت خالصى است، و نيست (بنده) مؤمنى كه دعا كند و بخواند خدا را مگر اينكه
خداوند دعاى او را مستجاب گرداند، يا در دنيا حاجت و نياز او روا مىشود، يا اجابت
آن دعا بتأخير مىافتد و در آخرت باو اجر و پاداش داده مىشود، يا اينكه بمقدار آن
دعا از گناهان او پاك ميگردد مادامى كه نخواند خدا را و نخواهد از او چيزى كه حرام
است (يعنى حاجت او در صورتى مستجاب مىشود كه غير مشروع نباشد).
بيان: جهت اينكه دعا اصل و خالص عبادت و بندگى است اين است
كه دعا امتثال فرمان خدا است، چون حق سبحان فرموده: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ
(بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را) و نيز حقيقت دعا بريدن آرزوها از غير خداست، و
چون بندهاى رستگارى خود را در امرى بر بريدن توجه و قطع علاقه از غير خدا مىداند
و باين كيفيت دعا ميكند و حاجت خود را از خدا ميخواهد در حقيقت اصل و خالص عبادت
را انجام داده است، و نيز عبادات براى پاداش نيكى كه براى آنهاست بانسان تكليف شده
و در دعاء هم پاداش نيك است.
##إكثار من الدعاء
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب الإكثار من
الدعاء» و عن عليّ عليه السّلام: ما كان اللّه ليفتح [على عبد] باب الدّعاء و يغلق
عليه باب الإجابة.
از حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام روايت شده كه
فرمود: نميباشد خداوند كه باز فرمايد (يعنى موفق نمايد بنده اى را) بدعا كردن و
حال آنكه در اجابت را بروى او ببندد (يعنى هر گاه خداوند توفيق دعا بكسى مرحمت
فرمود براى آنست كه دعاى او را بهدف اجابت برساند و كاميابش فرمايد) .
##اختيار الدّعاء على غيره
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب اختيار الدّعاء
على غيره من العبادات المستحبّة» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام في حديث
قال: أفضل العبادة الدّعاء.
از حضرت باقر عليه السّلام در حديثى روايت شده كه فرمود:
برترين عبادتها دعا كردن (و خواندن خداوند) است.
##أيّ العبادة أفضل؟
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب اختيار الدّعاء
على غيره من العبادات المستحبّة» عن حنّان بن سدير، عن أبيه قال: قلت لأبي جعفر
عليه السّلام: أيّ العبادة أفضل؟ فقال: ما من شيء أفضل عند اللّه عزّ و جلّ من أن
يسأل و يطلب ما عنده «الحديث».
از حنان بن سدير از پدرش روايت شده كه گفت به حضرت باقر
عليه السّلام عرض كردم كدام عبادت افضل و برتر از ساير عبادات است؟ فرمود: نيست
عملى نزد خداى با عزت و جلال برتر از اينكه سؤال كرده شود از او و طلب شود از آنچه
نزد او است (از نيازمنديهاى دنيا و آخرت خويش).
##دعاء في الحاجة الصغيرة
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب الدّعاء في الحاجة
الصغيرة و كراهة تركه إستصغارا لها» عن سيف التمّار، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه
السّلام يقول: عليكم بالدّعاء، فإنّكم لا تتقرّبون بمثله، و لا تتركوا صغيرة
لصغرها أن تدعوا بها، إنّ صاحب الصّغار هو صاحب الكبار.
از سيف تمار روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام
شنيدم كه ميفرمود: بر شما باد بدعاء (و خواندن خدا) زيرا شما متقرب و نزديك
نميشويد بخدا بعملى مانند آن، و ترك نكنيد دعاء (و مسألت از خدا) را در حاجت و
نياز كوچك بجهت كوچكى آن، زيرا روا ساختن حاجت و نياز كوچك بدست همان كسى است كه
بر آورنده حاجتها و نيازمنديهاى بزرگ است.
##طلب الحوائج من اللّه
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب طلب الحوائج من
اللّه و تسمية الحاجة» عن أبي عبد اللّه الفرّآء، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام
قال: إنّ اللّه تبارك و تعالى يعلم ما يريد العبد إذا دعاه و لكنّه يحبّ أن تبثّ
إليه الحوائج فإن دعوت فسم حاجتك.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خداى تبارك
و تعالى ميداند بنده هنگام دعا چه ميخواهد ولى دوست ميدارد كه حاجتها و
نيازمنديها نزد او اظهار شود، پس اگر دعا كردى (و خدا را خواندى) نام ببر حاجت و
نيازت را.
##كراهة ترك الدّعاء
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «كراهة ترك الدّعاء إتّكالا
على القضآء» عن ميسر ابن عبد العزيز، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال لي:
يا ميسر! ادع و لا تقل أنّ الأمر قد فرغ منه، إنّ عند اللّه عزّ و جلّ منزلة لا
تنال إلّا بمسألة «الحديث».
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه گفت حضرت فرمود: اى
ميسر! دعا كن (و بخوان خداوند را) و مگو (كه دعا كردن فايده ندارد و) هر طور مقدر
شده واقع خواهد شد، زيرا نزد پروردگار با عزت و جلال (براى شخص) قدر و منزلتى است
كه بآن نتوان رسيد مگر بدعا و مسألت از او. حافظ وظيفه تو دعا كردن است و بس - در بند آن مباش كه نشنيد يا شنيد.
##دفع البلاء بالدعاء
في الكافي: (كتاب الدّعاء) باب «أنّ الدّعاء يردّ البلاء و
القضاء» عن الحسن بن عليّ الوشاء، عن أبي الحسن عليه السّلام قال: كان عليّ بن
الحسين عليه السّلام يقول: الدّعاء يدفع البلاء النازل و ما لم ينزل.
حضرت على بن الحسين عليه السّلام ميفرمود: همانا دعا برطرف
ميسازد بلائى را كه در شرف نزول است و (همچنين) بلائى را كه هنوز نازل نگرديده
است.
##دعاء يردّ البلاء
في الكافي: (كتاب الدّعاء) باب «أنّ الدّعاء يردّ البلاء و
القضاء» عن أبي ولّاد، قال: قال أبو الحسن موسى عليه السّلام: عليكم بالدّعآء،
فإنّ الدّعاء للّه و الطّلب إلى اللّه يردّ البلآء و قد قدّر و قضى و لم يبق إلّا
إمضاؤه، فإذا دعى اللّه عزّ و جلّ و سئل صرف البلآء صرفه.
حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: بر شما باد بدعا
نمودن، زيرا خواستن از خدا و اظهار مطلب بخدا بلا را برطرف ميسازد، و حالكونى كه
رسيدن بلا مقدر شده و فرمان داده شده و نمانده مگر نازل شدن آن (يعنى بلائى كه
منظور گرديده و اگر دعائى نشود آن بلا واقع ميگردد و بدعا نمودن برطرف مىشود) پس
هنگامى كه خداى با عزت و جلال خوانده شود و از او سؤال كرده شود (خداوند) بلا را
از دعاكننده برگرداند.
##دعاء عند الخوف من الأعدآء
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب الدّعآء عند الخوف
من الأعدآء و عند توقّع البلآء» عن محمّد بن عبد اللّه بن يزيد النّهشلي، عن أبي
الحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام، قال: التحدّث بنعم اللّه شكر و ترك ذلك كفر،
فارتبطوا نعم ربّكم بالشّكر، و حصّنوا أموالكم بالزكاة، و ادفعوا البلآء بالدّعآء
فإنّ الدّعآء حنّة منجية تردّ البلآء و قد ابرم إبراما.
از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت شده كه فرمود:
نعمتهاى پروردگار را نقل نمودن سپاس (آن نعمت) است و ترك آن كفر است (مقصود از
كفر، كفران نعمت و تعظيم ننمودن منعم است) پس نعمتهاى پروردگار خود را بشكر (و
سپاس آن نعمت) مربوط سازيد و مالهاى خود را بزكاة دادن محفوظ بداريد و بلا را بدعا
دفع كنيد، زيرا دعا سپريست كه نجات دهنده و ردكننده بلائى است كه مسلم و محتوم
گرديده است.
##تقدّم في الدعاء قبل البلاء
في الكافي: (كتاب الدّعاء) باب «التقدّم في الدعاء» عن
سماعة، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: من سرّه أن يستجاب له في الشدّة
فليكثر الدّعاء في الرّخاء.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه دوست دارد كه دعاى او
در حال شدت و سختى مستجاب گردد، در موقع سهولت، دعاى بسيار كند (يعنى هنگام را حتى
و آسايش و مصون بودن از بلاها بسيار دعا كند، زيرا در روايت بعد فرمودند اگر بنده
چنين كند هرگز خداوند بلا را به وى نشان ندهد).
##تقدّم في الدعاء قبل البلاء
في الكافي: (كتاب الدّعاء) باب «التقدّم في الدعاء» عن
عنبسة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من تخوّف [من] بلاء يصيبه فتقدّم فيه
بالدّعآء لم يره اللّه عزّ و جلّ ذلك البلآء أبدا.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه مىترسد
بلائى باو برسد پس پيش از بلا براى رفع آن بلا دعا نمايد، نشان نميدهد خداوند با
عزت و جلال بلا را بآن شخص أبدا.
##دّم في الدعاء قبل البلاء
في الكافي: (كتاب الدّعاء) باب «التقدّم في الدعاء» عن
محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام : كان جدّى يقول: تقدّموا في
الدّعاء، فإنّ العبد إذا كان دعّاء فنزل به البلآء فدعا، قيل: صوت معروف، و إذا لم
يكن دعّاء فنزل به البلآء فدعا، قيل: أين كنت قبل اليوم.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه جدم ميفرمود: در
دعا پيشى جوئيد (يعنى پيش از فرود آمدن بلا دعا كنيد) همانا بنده چون زياد
دعاكننده باشد و بلا بر او نازل گردد سپس دعا كند گفته خواهد شد: صداى (اين بنده)
معروف (و شناخته شده) است، و اگر بسيار دعاكننده نباشد و بلائى بر او نازل گردد
سپس دعا كند، گفته شود پيش از امروز كجا بودى (يعنى چرا قبلا توجه بما ننمودى و
دعا نكردى تا دفع بلا شود).
##الحاح في الدّعاء
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب الإلحاح في
الدّعاء» عن حسين الأحمسي، عن رجل، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: لا و اللّه لا
يلحّ عبد على اللّه عزّ و جلّ إلّا استجاب له.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: قسم بخداوند
اصرار نمىكند بندهاى بر خداوند (يعنى در حاجتى كه دارد) مگر اينكه خداوند دعاى
او را مستجاب گرداند.
##إلحاح في الدّعاء
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب الإلحاح في
الدّعاء» أحمد بن فهد، في عدّة الدّاعي، عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و
سلم قال: إنّ اللّه عزّ و جلّ يحبّ السائل اللّحوح.
عدة الداعی از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نقل
كرده كه فرمود: همانا خداى با عزت و جلال دوست ميدارد سائل (و دعاكنندهاى را كه
در دعا) اصرار نمايد.
##معاودة الدّعاء وكثرة تكراره
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب معاودة الدّعاء، و
كثرة تكراره عند تأخّر الإجابة» عن حديد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ
العبد ليدعو فيقول اللّه عزّ و جلّ للملكين: قد استجبت له و لكن احبسوه بحاجته
فإنّي احبّ أن أسمع صوته، و إنّ العبد ليدعو فيقول اللّه تبارك و تعالى: عجّلوا
له حاجته فإنّي ابغض صوته.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بدرستى كه
بنده، خداوند را ميخواند سپس خداى با عزت و جلال بدو فرشته ميفرمايد: بتحقيق دعاى
او را مستجاب كردم ولى حاجت او را حبس كنيد (يعنى حاجتش برآورده نشود) زيرا دوست
دارم صداى او را بشنوم، و همانا (بعضى از) بنده (گان) دعا ميكند و خداى تبارك و
تعالى ميفرمايد: شتاب كنيد در برآوردن حاجت او زيرا صداى او را دوست ندارم.
##معاودة الدّعاءوكثرة تكراره
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب معاودة الدّعاء، و
كثرة تكراره عند تأخّر الإجابة» عن جابر بن عبد اللّه قال: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله و سلم: إنّ العبد ليدعو اللّه و هو يحبّه فيقول لجبرئيل: إقض
لعبدي هذا حاجته و أخّرها، فإنّي احبّ أن لا أزال أسمع صوته.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: همانا بنده خدا را
ميخواند در حالى كه نزد خدا محبوبست پس به جبرئيل ميفرمايد: حاجت اين بندهام را
برآور ليكن عقب بيانداز، چون دوست دارم هميشه صداى او را بشنوم.
##صلاة على محمّد و آل محمّد في أوّل الدّعاء
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب الصلاة على محمّد و
آل محمّد في أوّل الدّعآء و وسطه و آخره» عن ابن القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: لا
تجعلوني كقدح الراكب، فإنّ الرّاكب يملؤ قدحه فيشربه إذا شاء، إجعلوني في أوّل
الدعاء و في آخره و في وسطه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه فرمود: قرار ندهيد مرا مانند ظرف
بزرگى كه مسافر سواره همراه خود برميدارد و آن را آخر سر پر از آب ميكند كه هر وقت
بخواهد و تشنه شود از آن بياشامد (يعنى مرا مثل آن قرار ندهيد كه هر وقت اضطرارى
بشما روى داد متوسل بمن شويد) بلكه هميشه در دعاهاى خود در اول دعا و آخر و وسط آن
صلوات بر من را وسيله اجابت دعاهاى خود قرار دهيد.
##صلاة على محمّد و آل محمّد في أوّل الدّعاء
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب الصلاة على محمّد و
آل محمّد في أوّل الدّعآء و وسطه و آخره» عن أبان بن عثمان، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال: إذا دعا أحدكم فليبدء بالصّلاة على النبيّ وآله، فإنّ الصلاة عليه
مقبولة، و لم يكن اللّه ليقبل بعض الدّعاء و يردّ بعضا.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر گاه يكى
از شما دعا كرد (و خداوند را خواند) ابتدا كند (در دعاى خود) بصلوات فرستادن بر
پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و آل او، زيرا صلوات فرستادن بر آن بزرگوار و آل او
مقبول درگاه خداوند است و باجابت ميرسد، و چنين نيست پروردگار كه قبول فرمايد بعض
دعا را و رد فرمايد بعض آن را.
###توسّل في الدعاء بمحمّد و آل محمّد
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب التوسّل في الدعاء
بمحمّد و آل محمّد» عن ابن عبّاس قال: سألت النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم
عن الكلمات الّتي تلقّاها آدم من ربّه فتاب عليه، قال: سأله بحقّ محمّد و عليّ و
فاطمة و الحسن و الحسين إلّا تبت عليّ فتاب عليه.
از ابن عباس روايت شده كه گفت پرسش نمودم رسول خدا صلّى
اللَّه عليه و آله را از كلماتى كه حضرت آدم عليه السّلام از پروردگار خود فرا
گرفت (و خدا را بآن كلمات خواند) و خداوند توبه او را قبول فرمود، حضرت فرمود: عرض
كرد پروردگارا (سوگند ميدهم تو را) بحق محمد (صلّى اللَّه عليه و آله) و على و
فاطمه و حسن و حسين (عليهم السّلام) كه توبه مرا قبول فرمائى پس خداوند توبه او را
قبول فرمود.
##توسّل في الدعاء بمحمّد و آل محمّد
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب التوسّل في الدعاء
بمحمّد و آل محمّد» عن سلمان الفارسي قال: سمعت محمّدا صلّى اللّه عليه و آله و
سلم يقول: إنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: يا عبادي! أو ليس من له إليكم حوائج كبار لا
تجودون بها إلّا أن يتحمّل عليكم بأحبّ الخلق إليكم تقضونها كرامة لشفيعهم؟ ألا
فاعلموا أنّ أكرم الخلق عليّ و أفضلهم لديّ محمّد و أخوه عليّ و من بعده الأئمّة
الّذينهم الوسائل إلى اللّه، ألا فليدعني من همّته حاجة يريد نفعها أو دهمته داهية
يريد كشف ضرّها بمحمّد و آله الطيّبين الطّاهرين أقضها له أحسن ما يقضيها من
تستشفعون له بأحبّ الخلق إليه.
از سلمان فارسى رضى اللَّه عنه روايت شده كه گفت از حضرت
محمد صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم كه ميفرمود: همانا خداى با عزت و جلال
ميفرمايد: اى بندگان من! آيا چنين نيست كه هر كس حوائج و نيازمنديهاى بزرگ و با
اهميتى را از شما (كه مخلوقيد) بخواهد روا نمىسازيد آن حوائج را مگر اينكه تحميل
و تكليف كند بر شما آن را بوسيله (و واسطه قرار دادن) محبوبترين خلق بسوى شما، و
روا ميسازيد نيازمندى او را بجهت احترام كردن آن كسى كه واسطه قرار دادند نزد شما،
آگاه باشيد و بدانيد كه محبوبترين و برترين خلق نزد من محمد و برادر او على و
امامان و پيشوايان بعد از اوست، و ايشانند وسيله تقرب و نزديكى بخدا، آگاه باشيد پس
بايد دعا كند و بخواند مرا كسى كه مشغول كرده توجه و افكار او را حاجت و نيازى و
ميخواهد (روا شدن و) نفع بردن از آن را، يا فرا گرفته او را ابتلا و گرفتارى و
مايل است برطرف شدن آن را، بحق محمد صلّى اللَّه عليه و آله و آل طيبين و طاهرين
او، تا روا سازم آن حاجت را براى او نيكوتر و بهتر از آنچه بر مىآورد آن حاجت را
آن كسى كه شفيع و واسطه قرار ميدهيد محبوبترين خلق را بسوى او.
##توسّل في الدعاء بمحمّد و آل محمّد
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب التوسّل في الدعاء
بمحمّد و آل محمّد» عن سماعة قال: قال لي أبو الحسن عليه السّلام: إذا كان لك يا
سماعة إلى اللّه حاجة فقل: اللّهمّ إنّي أسألك بحقّ محمّد و عليّ، فإنّ لهما عندك
شأنا من الشأن و قدرا من القدر، فبحقّ ذلك الشأن و بحقّ ذلك القدر أن تصلّي على
محمّد و آل محمّد و أن تفعل بي كذا و كذا.
از سماعه روايت شده كه گفت حضرت موسى ابن جعفر عليهما
السّلام بمن فرمود: اى سماعه! هر گاه براى تو بسوى خدا حاجت و نيازى هست پس بگو
پروردگارا سؤال ميكنم (و ميخوانم) ترا بحق محمد (صلّى اللَّه عليه و آله) و على
(عليه السّلام) زيرا براى ايشان نزد تو مرتبهاى از مراتب منزلت و مقام و مرتبه اى
از مراتب احترام و عظمت و بزرگوارى است، پس بحق آن منزلت و مقام و بحق آن عظمت و
بزرگوارى، اينكه رحمت بفرستى بر محمد و آل محمد و اينكه حاجت مرا روا سازى.
##إجتماع في الدّعاء من أربعة إلى أربعين
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب الإجتماع في الدّعاء
من أربعة إلى أربعين» عن أبي خالد قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: ما من رهط
أربعين رجلا إجتمعوا فدعوا اللّه عزّ و جلّ في أمر إلّا استجاب لهم، فإن لم يكونوا
أربعين فأربعة يدعون اللّه عزّ و جلّ عشر مرّات إلّا استجاب اللّه لهم، فإن لم
يكونوا أربعة فواحد يدعو اللّه عزّ و جلّ أربعين مرّة فيستجيب اللّه العزيز
الجبّار له.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: نيست از گروهى كه چهل نفر
باشند و گرد هم آيند پس بخوانند خداى با عزت و جلال را در چيزى (و از او حاجتى
بطلبند) مگر اينكه مستجاب فرمايد خداوند آن دعا را براى آنان (و روا سازد حاجت
ايشان را) و اگر چهل نفر نباشند پس چهار نفر دعا كنند و خداى با عزت و جلال را ده
مرتبه بخوانند البته خداوند برآورده فرمايد براى ايشان (دعايشان را) پس اگر چهار
نفر نمىباشند و يكى خداى با عزت و جلال را چهل مرتبه بخواند خداوند عزيز جبار دعايش
را براى او مستجاب گرداند.
##دعاء للمؤمن بظهر الغيب
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب الدعاء للمؤمن بظهر
الغيب» عن مسعدة ابن صدقة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ دعاء أخ المؤمن
لأخيه بظهر الغيب مستجاب و يدرّ الرّزق و يدفع المكروه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا دعاى
برادر مؤمن براى برادر مؤمنش در غياب او مستجاب است و روزى را زياد گرداند و بدى
(ها) را دفع نمايد.
##دعاء للمؤمن بظهر الغيب
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب الدعاء للمؤمن بظهر
الغيب» عن حمران بن أعين، عن أبي جعفر عليه السّلام في حديث قال: عليك بالدّعاء
لإخوانك بظهر الغيب فإنّه يهيل الرّزق، قالها ثلاثا.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه در حديثى فرمود: بر
تو باد بدعا نمودن جهت برادران مؤمن خود در غياب ايشان زيرا چنين دعائى فرو ميريزد
روزى را (يعنى سبب ازدياد و فراوانى روزى ميگردد) اين فرمايش را حضرت سه مرتبه
تكرار فرمودند.
##دعاء للمؤمن بظهر الغيب
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب الدعاء للمؤمن بظهر
الغيب» أحمد بن فهد في عدّة الدّاعي قال: روي أنّ اللّه قال لموسى: ادعني على لسان
لم تعصني به، قال: يا ربّ! أنّى لي بذلك؟ قال: ادعني على لسان غيرك.
خداوند بموسى عليه السّلام فرمود: مرا بزبانى بخوان كه با
آن زبان نافرمانى من نكرده باشى، عرضكرد پروردگار من كجا باشد مرا چنين زبانى
(خداوند) فرمود: مرا بزبان غير خود بخوان.
بيان: دعاكننده اى كه ديگرى را دعا ميكند گوئيا زبان اوست،
و مسلم است كه او باين زبان معصيت خدا نكرده و لذا دعا در حقش مستجاب ميگردد. گر
ندارى تو دم خوش در دعا - رو دعا ميخواه از اخوان الصفا . بهر اين فرمود باموسى
خدا - وقت حاجت خواستن اندردعا . كاى كليم اللَّه زمن ميجو پناه - با زبانى كه
نكردستى گناه . گفت موسى من ندارم آن زبان - گفت ما را از زبان غير خوان . آنچنان
كن كه زبانها مر ترا - در شب و در روزها آرد دعا . يا زبان خويشتن را پاك كن - روح
خود را چابك و چالاك كن.
##دعاء للمؤمن بظهر الغيب
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب الدعاء للمؤمن بظهر
الغيب» عن حمّاد، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: أشغل نفسي بالدّعاء
لإخواني و لأهل الولاية، فما ترى في ذلك؟ فقال: إنّ اللّه تبارك و تعالى يستجيب
دعآء غائب لغائب، و من دعا للمؤمنين و المؤمنات و لأهل مودّتنا ردّ اللّه عليه من
آدم إلى أن تقوم السّاعة لكلّ مؤمن حسنة، ثمّ قال: إنّ اللّه تعالى فرض الصلاة في
أفضل الساعات، فعليكم بالدّعاء في أدبار الصلوات، ثمّ دعا لي و لمن حضره.
از حماد روايت شده كه گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرضكردم:
خود را بدعاء در حق برادران (مؤمن) خود و اهل ولايت مشغول ساختهام چگونه ميدانيد
اين را؟ حضرت فرمود: همانا خداى تبارك و تعالى دعاى غائب را براى غائب مستجاب
ميفرمايد، و هر كه جهت مؤمنين و مؤمنات و آنان كه اهل مودت و دوستى مايند دعا كند
خداوند عطا فرمايد بر او از (زمان حضرت) آدم عليه السّلام تا روز قيامت براى هر
مؤمن حسنه اى، سپس فرمود: همانا خداى تعالى واجب فرموده نماز را در بهترين ساعات،
پس بر شما باد بدعا نمودن در عقب نمازها، سپس (حضرت) دعا فرمود براى من و آن كسانى
كه حاضر در مجلس بودند.
##الدّعاء للمؤمن
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب اختيار الإنسان
الدّعآء للمؤمن على الدّعآء لنفسه» عن ثوير، قال: سمعت عليّ بن الحسين عليهما
السّلام يقول: إنّ الملائكة إذا سمعوا المؤمن يدعو لأخيه بظهر الغيب أو يذكره بخير
قالوا: نعم الأخ أنت لأخيك، تدعو له بالخير و هو غائب عنك و تذكره بخير، قد أعطاك
اللّه عزّ و جلّ مثلي ما سألت له و أثنى عليك مثلي ما أثنيت عليه و لك الفضل عليه
«الحديث».
از ثوير روايت شده كه گفت از حضرت زين العابدين عليه
السّلام شنيدم ميفرمود: چون فرشتگان دعاء مؤمنى را در حق برادر مؤمن خود را در
غياب او ميشنوند و يا آنكه او را بخوبى ياد مينمايد (فرشتگان) ميگويند خوب برادرى
هستى تو براى برادر (مؤمن) خود كه براى او دعاى خير در غياب او مينمائى و او را
بخوبى ياد ميكنى، خداوند با عزت و جلال دو چندان كه براى برادر مؤمن خود خواستهاى
بتو عطا فرمود و ثنا فرستاد بر تو دو چندان كه بر برادر مؤمن خود ثنا فرستادى و
براى تو مزيتى است بر او (يعنى خداوند بتو بيش از او عنايت خواهد فرمود) «تا آخر
حديث».
##الدّعاء للمؤمن
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب اختيار الإنسان
الدّعآء للمؤمن على الدّعآء لنفسه» عن موسى بن جعفر، عن أبيه، عن آبائه عليهم
السّلام قال: كانت فاطمة عليها السّلام إذا دعت تدعو للمؤمنين و المؤمنات و لا
تدعو لنفسها، فسألت عن ذلك فقالت: الجار ثمّ الدّار.
از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام از پدر بزرگوارش از
پدران خود عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: حضرت فاطمه عليها السّلام هر گاه دعا
ميفرمود، براى مؤمنين و مؤمنات دعا مينمود و براى خود دعائى نميفرمود، از سبب آن
سؤال شد، فرمود: (نخست) همسايه سپس خانه (يعنى اول دعا براى برادران مؤمن سپس براى
خود).
##محاسبة العمل
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «محاسبة العمل» عن
عثمان ابن عيسى، عن بعض أصحابنا، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال عليه
السّلام: اصبروا على الدّنيا فإنّما هي ساعة، فما مضى منه فلا تجد له ألما و لا
سرورا، و ما لم يجيء فلا تدري ما هو، و إنّما هي ساعتك الّتي أنت فيها، فاصبر
فيها على طاعة اللّه و اصبر فيها عن معصية اللّه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: شكيبا باشيد
بر (محنتهاى) دنيا زيرا ساعتى بيش نيست، آنچه (از موجبات درد و محنت و شادى دنيوى
از شما) گذشته است پس (در حال حاضر) تألم و سرورى براى شما نمانده، و آنچه هنوز
نيامده پس نميدانى چه خواهد بود (كه اكنون متألم باشى) همانا زندگى تو همان ساعتى
است كه در آن هستى پس در آن ساعت در راه فرمانبرى خدا شكيبا باش و از نافرمانى
خداوند (بگريز و) صبر نما.
##تعجيل فعل الخير
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «محاسبة العمل» عن
زيد الشّحّام، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: خذ لنفسك من نفسك، خذ منها
في الصّحّة قبل السّقم، و في القوّة قبل الضعف، و في الحياة قبل الممات.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: از نفس خود براى خود
(چيزهائى را ذخيره و) انتخاب نما، از صحت و سلامت خود پيش از مرض، و از قوت خود
پيش از ضعف، و از زندگى خود پيش از مرگ (مقصود اينست كه پيش از درد و ضعف و مرگ،
قدر صحت و قوت و حيات خود را بدان و براى خويش هر قدر ميسر است ذخيره آخرت تحصيل
كن).
##سرور الإنسان باطّلاع غيره على عمله بغير قصده
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «عدم كراهيّة سرور الإنسان
باطّلاع غيره على عمله بغير قصده» عن عبد اللّه بن الصّامت، قال: قال أبو ذر رضي
اللّه عنه: قلت: يا رسول اللّه! الرّجل يعمل العمل لنفسه و يحبّه النّاس، قال: تلك
عاجل بشرى المؤمن.
ابو ذر رضى اللَّه عنه گفت: عرضكردم اى رسول خدا! مردى عملى
براى خود انجام ميدهد و مردم او را دوست ميدارند، حضرت فرمود: اين محبوبيت او
لطفيست كه خداوند بسرعت در دنيا باو مرحمت فرموده.
##كظم الغيظ
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «كظم الغيظ» عن مالك
بن حصين السّكوني قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: ما من عبد كظم غيظا إلّا
زاده اللّه عزّ و جلّ عزّا في الدّنيا و الآخرة، و قد قال اللّه عزّ و جلّ: وَ
الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ
الْمُحْسِنِينَ و أثابه اللّه مكان غيظه ذلك.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: نيست بنده اى كه خشم خود را
فرو نشاند مگر آنكه خداى با عزت و جلال عزت او را در دنيا و آخرت زياد گرداند، و
بتحقيق خداوند با عزت و جلال فرموده: وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ
عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (و آنان كه خشم خود فرو نشانند و
از مردم بگذرند و خداوند دوست ميدارد نيكوكاران را) و خداوند بجاى (فرو نشاندن) خشم
او ثواب و اجر عنايت فرمايد.
##كظم الغيظ
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «كظم الغيظ» عن سيف
بن عميرة، قال: حدّثني من سمع أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: من كظم غيظا و لو
شاء أن يمضيه أمضاه، أملأ اللّه قلبه يوم القيامة رضاه.
از سيف بن عميره روايت شده كه گفت حديث كرد مرا كسى كه از
حضرت صادق عليه السّلام شنيده بود كه آن حضرت ميفرمود: كسى كه خشمى را فرو نشاند
در حالى كه اگر ميخواست بگذراند خشم خود را (يعنى انتقام بكشد) ميتوانست، خداوند
در روز قيامت پر كند دل او را از رضا و خوشنودى خود.
و قد تمّ المنتخب من المجلّد الاوّل من كتاب طرائف الحكم
بعون اللّه تعالى، و يتلوه المنتخب من المجلّد الثّانى انشاء اللّه العزيز
المنّان
منتخب
از طرائف
الحكم یا اندرزهای ممتازجلد دوم
##كظم الغيظ
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «كظم الغيظ» عن هشام
بن الحكم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان عليّ بن الحسين عليهما السّلام
يقول: ما احبّ أنّ لي بذلّ نفسي حمر النّعم، و ما تجرّعت جرعة أحبّ إليّ من جرعة
غيظ لا اكافي بها صاحبها.
حضرت زين العابدين عليه السّلام ميفرمود: دوست ندارم كه در
عوض ذلت و خوارى نفس خود اموال نفيسه اى بمن برسد، و جرعهاى ننوشيدم كه نزد من
محبوبتر از جرعه خشمى باشد كه صاحب آن خشم را (يعنى آن كس كه موجب خشم شده) مكافات
نكرده باشم.
## علامات العقل و جنوده
في الكافي: (كتاب العقل و الجهل) في ضمن ما قال أبو الحسن
موسى بن جعفر عليه السّلام لهشام بن الحكم، قال: يا هشام، من سلّط ثلاثا على ثلاث
فكأنّما أعان على هدم عقله، من أظلم نور تفكّره بطول أمله، و محى طرائف حكمته
بفضول كلامه، و أطفأ نور عبرته بشهوات نفسه فكأنّما أعان هواه على هدم عقله، و من
هدم عقله أفسد عليه دينه و دنياه «الحديث».
در ضمن آنچه حضرت موسى بن جعفر (ع) بهشام بن حكم فرموده اين
است: اى هشام، كسى كه مسلط كند سه چيز را بر سه چيز پس گويا كه كمك به نابود كردن
عقل خود نموده، كسى كه نورانيت فكر و انديشه نمودن خود را بسبب آرزوى طولانيش
تاريك سازد، و تازههاى حكمت و ممتاز از دانشهاى حقيقى خود را بپرگوئى و سخنان
زياد و بيهودهاش محو و نابود گرداند، و استعداد و آمادگى روح (و صفاى لوح قلب)
خود را كه از جهت پذيرفتن پند و اندرز از حوادث روزگار است به پيروى از خواستههاى
نفس سركش خاموش نموده و از بين ببرد، پس گويا كه هوى و خواهشهاى نفس اماره خود را
بر نابود ساختن عقل و خرد خويشتن كمك كرده، و كسى كه عقل خود را از بين ببرد و
نابود سازد دين و دنياى خويش را فاسد و تباه ساخته «تا آخر حديث».
##أكمل النّاس عقلا أحسنهم خلقا
في الكافي: (كتاب العقل و الجهل) عن إبراهيم بن عبد الحميد
قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: أكمل النّاس عقلا أحسنهم خلقا.
حضرت صادق (ع) فرمود: كاملترين مردمان از جهت عقل و خرد، نيكوترين
ايشان است از حيث اخلاق.
##كظم الغيظ
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «كظم الغيظ» عن
الوصّافي عن أبي جعفر عليه السّلام قال: من كظم غيظا و هو يقدر على إمضآئه حشا
اللّه قلبه أمنا و ايمانا يوم القيامة
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه خشمى را (از
خود) فرو نشاند در حالى كه توانائى بر اجراء آن (يعنى انتقام) دارد خداوند دل او
را در روز قيامت از امن و ايمان پر گرداند.
##كظم الغيظ
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «كظم الغيظ» عن أبي
حمزة، عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: من أحبّ السبيل إلى اللّه عزّ و جلّ جرعتان: جرعة غيظ تردّها بحلم، و جرعة
مصيبة تردّها بصبر.
از حضرت زين العابدين (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود:
از محبوب ترين راه بسوى خداى با عزت و جلال دو جرعه است: جرعه خشمى كه بسبب حلم آن
را رد كنى (و فرو نشانى) و جرعه مصيبتى كه آن را بشكيبائى برطرف سازى.
##خدمة المؤمن
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب في خدمته (أي
المؤمن) عن أبي المعتمر [المغرا] قال: سمعت أمير المؤمنين عليه السّلام يقول: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أيّما مسلم خدم قوما من المسلمين إلّا أعطاه
اللّه مثل عددهم خدّاما في الجنّة.
از ابى المعتمر [المغرا] روايت شده كه از حضرت امير
المؤمنين (ع) شنيدم كه ميفرمود رسول خدا (ص) فرمود: هر مسلمانى كه بجمعيتى از
مسلمانان خدمت كند خداوند بشماره عدد ايشان در بهشت خدمتگزار باو عطا فرمايد.
##مراء و الخصومة و معاداة الرّجال
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المراء و الخصومة و
معاداة الرّجال» و باسناده (أي عليّ بن إبراهيم) قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه
و آله: ثلاث من لقى اللّه عزّ و جلّ بهنّ دخل الجنّة من أيّ باب شآء: من حسن خلقه،
و خشى اللّه في المغيب و المحضر، و ترك
پيغمبر خدا (ص) فرمود: سه صفت است كه هر كس با آنها خداوند
را ملاقات كند داخل بهشت مىشود از هر درى كه بخواهد: كسى كه خلقش نيكو باشد، و از
خدا بترسد و در غياب و حضور مردم، و ترك مجادله كند اگر چه حق با او باشد (و مراد
از ترك مجادله ترك ستيزه است پس از اثبات حق بدليل و برهان قطعى).
##من آذى المسلمين و احتقرهم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «من آذى المسلمين و
احتقرهم» عن هشام بن سالم، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: قال اللّه
عزّ و جلّ: ليأذن بحرب منّي من آذى عبدي المؤمن، و ليأمن غضبي من أكرم عبدي
المؤمن، و لو لم يكن من خلقي في الأرض فيما بين المشرق و المغرب إلّا مؤمن واحد مع
إمام عادل لاستغنيت بعبادتهما عن جميع ما خلقت في أرضي، و لقامت سبع سماوات و
أرضين بهما و لجعلت لهما من ايمانهما انسا لا يحتاجان إلى انس سواهما.
از هشام بن سالم روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود خداوند با عزت و جلال فرموده: البته در مقام جنگ با من باشد كسى كه بنده
مؤمن مرا بيازارد و اذيت نمايد، و البته از غضب و خشم من در امان باشد كسى كه بنده
مؤمن مرا اكرام نمايد و عزيز بدارد، و اگر نبود از خلق من (از مردم) در زمين بين
مشرق و مغرب مگر يك مؤمن با امام عادلى، هر آينه اكتفا ميكردم بپرستش آن دو (در
مقام آفريدن مخلوقات) از پرستش تمامى آنچه در زمين آفريدم (يعنى اگر غير از اين دو
نفر كسى عبادت و پرستش من نمينمود باز هم همه مخلوقات را خلق ميكردم از بركت عبادت
و وجود اين دو نفر) و هفت آسمان و زمين بسبب آن دو بر پا ميماند، و قرار ميدادم
براى ايشان از جهت ايمانشان انسى كه نيازى بانس غير خود نداشتند (مقصود آنست كه
ايمان بخداوند و فرمانبرى از او باندازهاى اهميت و ارزش دارد كه اگر چه يكنفر هم
بدستور امام معصوم واجد آن مقام شامخ باشد شايسته و سزاوار است كه خداوند آسمان و
زمين را جهت او ايجاد فرمايد و نگاهدارد).
##إسلام قبل الايمان
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «بعد باب انّ
الاسلام قبل الايمان» عن سلام الجعفي، قال: سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن
الايمان، فقال: الايمان أن يطاع اللّه فلا يعصى.
از سلام جعفى روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) از حقيقت
ايمان سؤال نمودم فرمود: ايمان آنست كه خداوند اطاعت كرده شود و نافرمانى وى نشود.
بيان: چون اطاعت خداوند موقوف است بر شناسائى خدا و تصديق
نبى و اوصيائى كه واسطه در تبليغ هستند و اعتقاد بمعاد.
##حياء
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الحياء» عن بعض
أصحابنا رفعه، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الحياء حياءان: حياء
عقل و حياء حمق، فحياء العقل هو العلم و حياء الحمق هو الجهل.
رسول خدا (ص) فرمود: حياء دو حياء است (يعنى دو نوع است،
ممدوح و مذموم) حياء عقل و حياء حمق، پس حياء عقل (جهت آن) علم و دانش است، و حياء
حمق (باعث آن) جهل و نادانى است.
بيان: مراد از حياء عقل حيا نمودن از كارهاى ناپسندى است كه
بواسطه حكم عقل و يا شرع مقدس اسلام، انسان علم بقبح و زشتى آنها پيدا نموده و از
آنها عفت ورزد.
و مقصود از حياء حمق آنست كه بواسطه جهل و نادانى بعض امورى
را كه عقلا و شرعا مستحسن و نيكو است (مانند پرسش از مطالب دينى و مساعدت با ارحام
و بينوايان و انجام دادن عبادتى) بجهت احتمال يا خوف ملامت نادانان ترك نمايد.
##عفو
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «العفو» عن أبي عبد
اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: عليكم بالعفو،
فانّ العفو لا يزيد العبد إلّا عزّا، فتعافوا يعزّكم اللّه.
رسول خدا (ص) فرمود: بر شما باد بعفو و گذشت نمودن، زيرا
عفو و گذشت نمىافزايد مگر بر عزت بنده، پس از يك ديگر عفو و گذشت نمائيد تا
خداوند شما را عزيز گرداند.
##معنى الإيمان
في أمالي الصدوق: (المجلس الخامس و الأربعون) عن عليّ بن
موسى الرضا عليه السّلام عن آبائه، عن أمير المؤمنين عليه السّلام قال: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الايمان الإقرار باللّسان و معرفة بالقلب و عمل
بالأركان.
رسول خدا (ص) فرمود: ايمان اقرار بزبان، و شناسائى بدل، و
عملى است كه بواسطه جوارح و اعضاء بدن انجام داده مىشود (مقصود آن است كه انسان
موقعى ايمانش كامل خواهد بود كه بزبان اقرار بوحدانيت خداوند و رسالت پيغمبر اكرم
(ص) و معاد و امامت ائمّه اطهار عليهم السّلام بنمايد، و بقلبش معرفت و اعتقاد
بآنچه كه اقرار بآن نموده داشته باشد و با اعضاء بدن تكاليف شرعيه خود را بجا
آورد).
##صلة الرّحم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن أبي
عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ القوم
ليكونون فجرة و لا يكونون بررة، فيصلون أرحامهم فتنمى أموالهم و تطول أعمارهم،
فكيف إذا كانوا أبرارا بررة.
رسول خدا (ص) فرمود: گروهى اهل گناه و معصيت باشند و مردمان
نيكوكار نباشند، پس صله رحم ميكنند كه در اثر آن، مالهاى ايشان افزايش يافته و عمر
آنها طولانى و زياد گردد، پس (فايده صله رحم) چگونه خواهد بود اگر ايشان مردمان نيكوكار
باشند.
##إسلام عريان
في أمالي الصدوق: (المجلس الخامس و الأربعون) عن أبي عبد
اللّه الصّادق، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: الإسلام عريان، فلباسه الحياء و زينته الوفاء و مروّته العمل الصّالح و عماده
الورع، و لكلّ شيء أساس و أساس الإسلام حبّنا أهل البيت.
رسول خدا (ص) فرمود: اسلام برهنه است و لباس آن حياء است و
زينت آن وفاء و مروت آن عمل صالح و ستون آن ورع و پرهيزكارى (از گناهان) است، و
براى هر چيز اساس و پايهاى است و اساس اسلام، محبت و دوستى ما خاندان پيغمبر است.
بيان: مقصود اينست كه اسلام، ظاهر و حقيقتى دارد، اسلام
ظاهرى بشهادت بر وحدانيت خداوند و رسالت پيغمبر اكرم (ص) محقق مىشود كه بمجرد اين
گونه شهادت از جملهاى از احكام و مقررات اسلام مانند طهارت بدن و حفظ خون و مال و
غير آنها ميتوان برخوردار شد در صورتى كه علم بر خلاف اعتقاد با آنچه اظهار شده
نباشد.
و اسلام حقيقى، اعتقاد واقعى باصول عقائد است و داراى لوازم
و آثاريست: (1) حياء است كه بمنزله لباس اسلام است، زيرا مانع و حاجب از اعمال
قبيحه و كارهاى زشت است (2) وفاء بعهد است كه زينت اسلام است، و مراد عهدهائى است
كه از نظر ايمان با خدا و رسول او و ائمه طاهرين و اهل ايمان بسته، و عهدهاى خصوصى
با اشخاص كه وفاء بآنها نيز لازم است (3) عمل صالح است كه مروت اسلام قرار داده
شده، يعنى چنانچه مروت كه عمل بمقتضاى انسانيت و از لوازم آنست، عمل صالح هم از
مقتضيات و لوازم اسلام است، خلاصه آنكه اسلام حقيقى را كسى دارا است كه عامل
بوظائف اسلاميه باشد و واجبات را انجام دهد و از گناهان بپرهيزد و متخلق باخلاق
حسنه باشد.
##دعاء بالمأثور حين سماع أذان الصبح
في أمالي الصدوق: (المجلس الخامس و الأربعون) عن أبي الحسن
الرضا، عن أبيه عليه السّلام قال: كان أبو عبد اللّه الصادق عليه السّلام يقول: من
قال حين يسمع أذان الصبح: اللّهمّ إنّي أسألك باقبال نهارك و إدبار ليلك و حضور
صلواتك و أصوات دعاتك أن تتوب علىّ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ، و قال
مثل ذلك إذا سمع أذان المغرب ثمّ مات من يومه أو من ليلته تلك كان تائبا.
حضرت صادق (ع) ميفرمود: هر كس هنگامى كه اذان صبح را ميشنود
بگويد: اللهم انى اسألك باقبال نهارك و ادبار ليلك و حضور صلواتك و اصوات دعاتك ان
تتوب على، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ، و همچنين مثل همين دعا را
هنگامى كه اذان مغرب را بشنود بگويد (باين نحو كه اللهم انى اسألك باقبال ليلك و
ادبار نهارك - تا آخر دعا) سپس در همان روز يا شب بميرد تائب از دنيا رفته است.
##زيارة الرضا عليه السّلام
في أمالي الصدوق: (المجلس الخامس و العشرون) عن أحمد بن
محمّد بن أبي نصر البزنطي قال: سمعت الرضا عليه السّلام يقول: ما زارني أحد من
أوليائي عارفا بحقّي إلّا تشفّعت فيه يوم القيامة.
از احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى روايت شده كه از حضرت رضا
(ع) شنيدم ميفرمود: هيچ يك از اولياء و دوستان من مرا زيارت نميكند در حالى كه
شناساى بحق من باشد (يعنى معتقد بامامت من باشد) مگر آنكه روز قيامت جهت او شفاعت
مينمايم.
##حب الحسنين عليهما السلام حب رسول الله
في أمالي الطوسي: (الجزء التاسع) عن أبي هريرة، قال: سمعت
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: من أحبّ الحسن و الحسين فقد أحبّني و من
أبغضهما فقد أبغضني.
از ابى هريره روايت شده كه از رسول خدا (ص) شنيدم ميفرمود:
كسى كه حضرت حسن و حسين (عليهما السّلام) را دوست بدارد مرا دوست داشته و كسى كه
ايشان را دشمن داشته باشد مرا دشمن داشته است.
##صلاة على محمد و آل محمد ع قبل الدعاء
في أمالي الطوسي: (الجزء السّادس) عن أبي عبد اللّه جعفر بن
محمّد عليهما السّلام قال: إذا دعا أحدكم فليبدء بالصّلوة على النبيّ صلّى اللّه
عليه و آله، فانّ الصّلوة على النبيّ صلّى اللّه عليه و آله مقبولة، و لم يكن
اللّه ليقبل بعض الدعاء و يردّ بعضا.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه يكى از شما
(اراده) دعا نمود پس البته بصلوات بر پيغمبر اكرم (ص) شروع كند، زيرا صلوات بر
پيغمبر (ص) مورد قبول (پروردگار) است، و خداوند چنين نيست كه بعضى از دعا را قبول
فرمايد و بعضى از آن را رد كند (يعنى اگر صلوات قبل از دعا واقع گردد خداوند ببركت
صلوات، دعاى دعاكننده را قبول فرمايد).
##استحباب لقاء إخوان المؤمنين و التّهجّد باللّيل و إفطار
الصّائم
في أمالي الطوسي: (الجزء السّادس) عن بحر السّقاء، قال:
سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقول: إنّ من روح اللّه تعالى
ثلاثة: التّهجّد باللّيل و إفطار الصّائم و لقاء الإخوان.
از بحر سقاء روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود:
از جمله موارد شمول رحمت خداوند سه مورد است: نماز شب، افطار دادن روزه دار، ديدار
برادران (مؤمن).
##دعاء الإنسان لأربعين من المؤمنين
في أمالي الصّدوق: (المجلس السّبعون) عن هشام بن سالم، عن
أبي عبد اللّه الصّادق جعفر بن محمّد عليه السّلام قال: من قدّم في دعائه أربعين
من المؤمنين ثمّ دعا لنفسه استجيب له.
از هشام بن سالم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى
كه پيش از دعاء جهت خود چهل مؤمن را دعا كند سپس براى خود دعا نمايد دعاى او قبول
و مستجاب شود.
##برّ بالوالدين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البرّ بالوالدين»
عن جابر، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أتى رجل رسول اللّه صلّى اللّه عليه
و آله فقال: يا رسول اللّه إنّي راغب في الجهاد نشيط، قال: فقال له النبيّ صلّى
اللّه عليه و آله: فجاهد في سبيل اللّه فانّك إن تقتل تكن حيّا عند اللّه [تكن عند
اللّه حيّا] ترزق، و إن تمت فقد وقع أجرك على اللّه، و إن رجعت رجعت من الذّنوب
كما ولدت، قال: يا رسول اللّه! إنّ لي والدين كبيرين، يزعمان أنّهما يأنسان بي و
يكرهان خروجي، فقال رسول اللّه: فقرّ مع والديك، فو الّذي نفسي بيده لانسهما بك
يوما و ليلة خير من جهاد سنة.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: مردى نزد رسول خدا
(ص) آمد و عرض كرد اى رسول خدا، همانا ميل فراوانى بجهاد در راه خدا دارم و بآن
شادمان هستم، حضرت (صادق ع) فرمود: نبى اكرم (ص) باو فرمود: پس در راه خدا جهاد
كن، زيرا اگر كشته شوى زنده هستى نزد خدا و روزى داده ميشوى، و اگر (در سفر جهاد
باجل طبيعى) بميرى اجر و پاداش تو بر خدا است، و اگر از جهاد برگشتى از گناهان
بيرون رفته اى همچنان كه از مادر زائيدهشده اى، عرض كرد اى رسول خدا، همانا
براى من پدر و مادر پيرى است كه مرا قابل انس و الفت با خود ميدانند و خوش ندارند
بيرون رفتن مرا، رسول خدا (ص) فرمود: پس نزد پدر و مادر خود باش، سوگند بآن خدائى
كه جان من در دست قدرت اوست هر آينه انس و محبت ايشان بتو در يك روز و شب بهتر است
از يك سال جهاد نمودن (در راه خدا).
##من وصايا الباقر
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «وصايا الباقر عليه
السّلام و مواعظه و حكمه» «تحف العقول» و قال عليه السّلام: لا يكون العبد عالما
حتّى لا يكون حاسدا لمن فوقه و لا محتقرا لمن دونه.
حضرت باقر (ع) فرمود: هيچ بنده اى عالم (كامل و حقيقى)
نميباشد تا آنكه نسبت بكسى كه برتر از اوست حسد نورزد و آن را كه عقب مانده و
بمقام او هنوز نرسيده تحقير نكند و كوچكش نشمارد.
##اعرف المودّة في قلب أخيك
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «وصايا الباقر عليه
السّلام و مواعظه و حكمه» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: اعرف المودّة في قلب
أخيك بما له في قلبك.
حضرت باقر (ع) فرمود: بشناس دوستى و محبت (خود) را در دل
برادر (دينى) خود بوسيله آن دوستى و محبتى كه در دل تو نسبت باوست.
##اللّه خبأ ثلاثة في ثلاثة
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «وصايا الباقر عليه
السّلام و مواعظه و حكمه» (الدرّة الباهرة) قال الباقر عليه السّلام: إنّ اللّه
خبأ ثلاثة في ثلاثة: خبأ رضاه في طاعته، فلا تحقرنّ من الطّاعة شيئا فلعلّ رضاه
فيه، و خبأ سخطه في معصيته، فلا تحقرنّ من المعصية شيئا فلعلّ سخطه فيه، و خبأ
أولياءه في خلقه، فلا تحقرنّ أحدا فلعلّه الوليّ.
حضرت باقر (ع) فرمود: همانا خداوند سه چيز را در سه چيز
(ديگر) پنهان نموده است: خوشنودى خود را در فرمانبرى از اوامر خويش پنهان نموده،
پس البته كوچك مشمار چيزى از طاعت (و واجبات) را زيرا شايد خوشنودى خدا در همان
باشد (همه طاعات و واجبات مورد خوشنودى خداوند است مقصود رضايت و خوشنودى است كه
بسبب معصيت دچار خشم خداوند نشود) و خشم خود را در نافرمانى خويش پنهان نموده است
پس البته هيچ يك از گناهان را كوچك مشمار زيرا شايد خشم خدا در آن باشد (همه معاصى
مورد غضب خداوند است، مراد خشمى است كه بعد از آن موفق بتوبه و جبران معاصى نشود و
مشمول عفو و رحمت خداوند نگردد) و دوستان خود را در خلق و بندگانش پنهان نموده است
پس البته كوچك مشمار هيچ كس را، زيرا شايد او دوست خداوند باشد.
##أربع من كنوز البرّ
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «وصايا الباقر عليه
السّلام و مواعظه و حكمه» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: أربع من كنوز البرّ:
كتمان الحاجة و كتمان الصّدقة و كتمان الوجع و كتمان المصيبة.
حضرت باقر (ع) فرمود: چهار چيز است كه از گنجهاى نيكى است
(مقصود اينست كه بقدرى اهميت دارد كه گويا پايانى ندارد) پنهان نمودن حاجت و پنهان
نمودن صدقه و پنهان نمودن درد و پنهان نمودن مصيبت.
##من كان ظاهره أرجح من باطنه
في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «وصايا الباقر عليه
السّلام و مواعظه و حكمه» (الدرّة الباهرة) و قال عليه السّلام: من كان ظاهره أرجح
من باطنه خفّ ميزانه.
حضرت باقر (ع) فرمود: كسى كه ظاهر وى بهتر از باطنش باشد
ميزان او (يعنى اعمال صالحه او در ميزانش روز قيامت) سبك خواهد بود.
##تلقين المحتضر الإقرار بالأئمّة
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «استحباب تلقين المحتضر
الإقرار بالأئمّة عليهم السّلام» عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: كنّا
عنده فقيل له هذا عكرمة في الموت و كان يرى رأى الخوارج، فقال لنا أبو جعفر عليه
السّلام انظروني حتّى أرجع إليكم، فقلنا نعم، فما لبث أن رجع فقال: أما أنّي لو
أدركت عكرمة قبل أن تقع النّفس موقعها لعلّمته كلمات ينتفع بها و لكّني أدركته و
قد وقعت موقعها فقلت جعلت فداك و ما ذاك الكلام؟ قال: هو و اللّه ما أنتم عليه،
فلقّنوا موتاكم عند الموت شهادة أن لا إله إلّا اللّه و الولاية.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه راوى گفت (من و جمعى از
اصحاب) نزد آن حضرت بوديم، پس بحضرت عرض شد اين عكرمه است كه در حال احتضار است و
با خوارج همعقيده بوده است (خوارج كسانى بودند كه بعد از جنگ صفين انكار ولايت
نموده و بر حضرت على بن ابى طالب (ع) خروج نمودند) حضرت باقر (ع) بما فرمود: مرا
مهلت دهيد تا بسوى شما باز گردم، عرض كرديم آرى، پس چيزى نگذشت كه حضرت مراجعت
نمود و فرمود: همانا اگر عكرمه را پيش از آنكه روح از بدنش جدا شود ملاقات ميكردم
كلماتى باو ياد ميدادم كه بآنها نفع ميبرد و ليكن باو رسيدم در حالى كه روح از
بدنش جدا شده بود، پس عرض كردم فدايت شوم آن كلام چيست؟ فرمود: بخدا سوگند آن كلام
همانست كه شما بآن (معتقد) هستيد، پس مردگان خود را (مقصود محتضر است) هنگام مرگ،
شهادت لا آله الا اللَّه و (شهادت به) ولايت (ائمه هدى عليهم السّلام) تلقين
كنيد.
##تلقين المحتضر الإقرار بالأئمّة
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «استحباب تلقين المحتضر
الإقرار بالأئمّة عليهم السّلام» عن أبي بكر الحضرمي قال: قال أبو عبد اللّه عليه
السّلام: و اللّه لو أنّ عابد وثن وصف ما تصفون عند خروج نفسه ما طعمت النّار من
جسده شيئا أبدا.
حضرت صادق (ع) فرمود: بخدا سوگند اگر بتپرستى هنگام بيرون
رفتن روح از بدنش عقيدهمند گردد آنچه را كه شما عقيده داريد هرگز آتش چيزى از بدن
او را طعمه خود نكند (يعنى اگر در پايان عمر بينا گشته و بعقائد حقه معتقد شود
بآتش جهنم نسوزد).
##قطيعة الرّحم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «قطيعة الرّحم» عن
أبي عبيدة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: في كتاب عليّ عليه السّلام: ثلاث خصال
لا يموت صاحبهنّ أبدا حتّي يرى و بالهنّ: البغى و قطيعة الرّحم و اليمين الكاذبة
يبارز اللّه بها، و إنّ أعجل الطّاعة ثوابا لصلة الرّحم، و إنّ القوم ليكونون
فجّارا فيتواصلون فتنمى أموالهم و يثرون، و إنّ اليمين الكاذبة و قطيعة الرّحم
لتذران الدّيار بلاقع من أهلها و تنقل الرّحم و إنّ نقل الرّحم إنقطاع النّسل.
از ابى عبيده از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: در كتاب
على (ع) است كه سه خصلت و امر است كه هرگز دارنده آنها نميميرد تا نتيجه شوم و بد
آنها را به بيند (و آن سه خصلت ناپسند) جور و قطع رحم و سوگند دروغ است كه با آن
در مقام مبارزه و جنگ با خدا باشد، و همانا طاعتى كه زودتر پاداش (و ثمره) آن داده
مىشود صله رحم است، و همانا گروهى كه گناهكارند ولى صله رحم ميكنند پس (در اثر
صله رحم) مالهاى ايشان نمو نموده و ثروتمند ميشوند و همانا سوگند دروغ و قطع رحم
واميگذارد شهرها را خالى از ساكنين و مردم آنها (يعنى بريدن پيوند خويشاوندى باعث
شود كه اهل شهر هلاك شوند و شهرها مبدل بويرانه و بيابان گردد) و رحمهاى زنان بار
برندارند (يعنى زنها آبستن و صاحب اولاد نشوند) و همانا باردار نشدن رحم، گسستن و
نابودى نسل است.
##صدقة عن الميّت
في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «استحباب الصلوة عن الميّت
و الصوم و الحج و الصدقة و البرّ» ورّام بن أبي فراس في كتابه قال: قال عليه
السّلام: إذا تصدّق الرّجل بنيّة الميّت أمر اللّه جبرئيل أن يحمل إلى قبره سبعين
ألف ملك في يد كلّ ملك طبق فيحملون إلى قبره و يقولون: السّلام عليك يا وليّ
اللّه، هذه هديّة فلان بن فلان إليك «الحديث».
حضرت (صادق ع) فرمود: زمانى كه شخص صدقه اى بقصد مرده اى
بدهد خداوند جبرئيل (ع) را فرمان دهد كه هفتاد هزار فرشتهاى را كه در دست هر يك
طبقى است با خود ببرد كنار قبر آن ميت پس فرشتگان آن صدقه را (در آن طبقها با
خود) تا قبر او ميبرند و ميگويند سلام بر تو اى دوست خدا، اين هديه فلان كس پسر
فلان كس است كه بسوى تو فرستاده «تا آخر حديث»
##صلاة عن الميّت
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استحباب الصّلاة عن الميّت
و الصّوم و الحجّ» عن عمر بن يزيد قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام يصلّى عن
الميّت؟ فقال نعم، حتّى انّه ليكون في ضيق فيوسّع اللّه عليه ذلك الضيق، ثمّ يؤتى
فيقال له: خفّف عنك هذا الضّيق بصلوة فلان أخيك عنك، قال: فقلت: فاشرك بين رجلين
في ركعتين؟ قال: نعم.
از عمر بن يزيد روايت شده كه بحضرت صادق (ع) عرض كردم نماز
خوانده بشود از طرف ميت (يعنى نماز خواندن براى ميت سودى دارد؟) حضرت فرمود: آرى
حتى اينكه گاهى شود كه ميت در سختى و ناراحتى باشد و خداوند (بجهت آن نماز) آن
سختى و ناراحتى را از وى برطرف سازد و بر او گشايش دهد، سپس آن نماز (براى ميت)
آورده مىشود و باو گفته شود اين سختى و ناراحتى بسبب نماز فلان برادر دينى تو كه
از جانب تو بجاى آورده از تو برطرف گرديد (راوى) گفت پس عرض كردم دو نفر را در دو
ركعت نمازى كه ميخوانم شركت دهم؟ (يعنى يك نماز دو ركعتى براى دو ميت مىشود
خواند) فرمود: آرى.
##استغفار عن الميّت
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استحباب الصّلاة عن الميّت
و الصّوم و الحجّ» قال (أي أبو عبد اللّه) عليه السّلام: إنّ الميّت ليفرح
بالتّرحّم عليه و الاستغفار له كما يفرح الحىّ بالهديّة تهدى إليه.
حضرت (صادق ع) فرمود: همانا ميت بواسطه طلب رحمت و آمرزش
(زندگان) براى او خوشحال مىشود همان طورى كه شخص زنده بتحفهاى كه جهت او فرستاده
مىشود خوشحال ميگردد.
##صلاة عن الميّت
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استحباب الصّلاة عن الميّت
و الصّوم و الحجّ» قال (أي أبو عبد اللّه) عليه السّلام: يدخل على الميّت في قبره
الصّلوة و الصّوم و الحج و الصّدقة و البرّ و الدّعآء و يكتب أجره للّذي يفعله و
للميّت.
حضرت (صادق ع) فرمود: در (خانه) قبر، نماز و روزه و حج و
صدقه و احسان و دعا (ئى كه زندگان جهت ايشان مينمايند) بر ميت وارد مىشود و پاداش
اين عمل (كه زندگان بمردگان اهداء نمودهاند) براى بجاى آورنده آنها و ميت نوشته
مىشود.
##عمل الصالح و البرّ عن الميت
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استحباب الصّلاة عن الميّت
و الصّوم و الحجّ» قال (أي أبو عبد اللّه) عليه السّلام: من عمل من المسلمين عن
ميّت عملا صالحا أضعف اللّه له أجره و نفع اللّه به الميّت.
حضرت (صادق ع) فرمود: هر مسلمانى كه عمل صالح و شايستهاى
از طرف ميتى انجام دهد خداوند پاداش آن را دو چندان فرموده و ميت را بآن عمل نفع
بخشد.
##مروة
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «مواعظ الصادق جعفر
بن محمّد عليه السّلام و وصاياه و حكمه». (تحف العقول) و قال عليه السّلام:
المروّة مروّتان: مروّة الحضر و مروّة السفر، فأمّا مروّة الحضر فتلاوة القرآن و
حضور المساجد و صحبة أهل الخير و النّظر في التفقّه، و أمّا مروّة السفر فبذل
الزاد و المزاح في غير ما يسخط اللّه و قلّة الخلاف على من صحبك و ترك الرواية
عليهم إذا أنت فارقتهم.
حضرت (صادق ع) فرمود: مروت (و جوانمردى) دو مروت است:
جوانمردى در حضر و جوانمردى در سفر، اما جوانمردى در حضر تلاوت قرآن و حاضر شدن در
مساجد و همنشينى اهل خير و نظر نمودن در حلال و حرام است، و اما جوانمردى در سفر
پس بذل توشه نمودن ومزاح درغيرچيزى كه موجب خشم وسخط خداشود، وكمترمخالفت نمودن با
كسانى كه همراه توهستند، ونقل ننمودن ازايشان آنچه راكه بخيروصلاح آنان نيست آن
زمان كه ازآنهاجدا گشته اى(يعنى ناملايماتى كه ازهمسفران خودديدهاى براى كسى
نگوئى).
##أوقات المرجوة لإجابة الدعاء
في المجلّد السابع عشر من البحار: و فيه أيضا: باب «مواعظ
موسى بن جعفر عليهما السّلام و وصاياه و حكمه» (تحف العقول) و قال عليه السّلام:
إجتهدوا في أن يكون زمانكم أربع ساعات: ساعة لمناجات اللّه، و ساعة لأمر المعاش، و
ساعة لمعاشرة الإخوان و الثّقات الّذين يعرّفونكم عيوبكم و يخلصون لكم في الباطن،
و ساعة تخلون فيها للذّاتكم في غير محرّم و بهذه الساعة تقدرون على الثلاث ساعات
«الحديث».
موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: كوشش كنيد در اينكه
(زندگى) روزمره خود را چهار قسمت كنيد: قسمتى براى مناجات با خدا و قسمتى جهت
امرار معاش، و قسمتى براى همنشينى با برادران (مؤمن) و كسانى كه مورد اطمينانند و
عيوب و زشتيهاى شما را براى شما بيان ميكنند و ميشناسانند و در دوستى و برادرى با
شما خلوص ميورزند، و قسمتى كه در آن مشغول باشيد براى لذائذ نفسانى خود در غير
حرام، و بوسيله اين قسمت (آخرى) بر آن سه قسمت ديگر (كه ذكر شد) قدرت و توانائى
پيدا ميكنيد.
##مشية و الإرادة
في المجلّد السابع عشر من البحار: و فيه أيضا: باب «مواعظ
الرضا عليه السّلام» (العدد) و سئل عليه السّلام عن المشيّة و الإرادة، فقال عليه
السّلام: المشيّة كالإهتمام بالشيء و الإرادة إتمام ذلك الشيء.
از معنى مشيت و اراده از حضرت رضاعلیهالسلام سؤال شد،
فرمود: مشيت چون همت گماردن بر چيزى است و اراده تمام نمودن آن چيز است.
##مؤمن و علاماته و صفاته
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و
صفاته» عن أبي عبيدة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّما المؤمن الّذي إذا رضى
لم يدخله رضاه في إثم و لا باطل، و إذا سخط لم يخرجه سخطه من قول الحقّ، و الّذي
إذا قدر لم تخرجه قدرته إلى التّعدي إلى ما ليس له بحقّ.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمن كسى است
كه هنگامى كه خوشحال شود خوشحالى وى او را در گناه و باطل وارد نسازد، و چون بخشم
آيد خشمش او را از گفتار حق خارج نگرداند، و چون قدرتى در خود بيابد قدرتش باعث
نشود كه تجاوز از حق نمايد و آنچه را كه براى وى سزاوار نيست انجام دهد.
##مؤمن و علاماته و صفاته
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و
صفاته» عن إسحاق بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: المؤمن حسن
المعونة، خفيف المؤنة، جيّد التدبير لمعيشته، لا يلسع من جحر مرّتين.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: مؤمن ياوريش (يعنى
كمكش نسبت بخلق) نيكو ميباشد، معاشش سبك است (يعنى در امر معيشت قانع است) تدبيرش
در امر زندگانيش نيكو است (بيشتر از در آمدش خرج نميكند) گزيده نميشود از سوراخى
دو مرتبه (يعنى اگر ضررى در كارى ديد آن كار را ديگر انجام نميدهد). هر چند آزمودم
از وى نبود سودم - من جرب المجرب حلت به
الندامة.
##برّ بالوالدين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البرّ بالوالدين»
عن درست بن أبي منصور، عن أبي الحسن موسى عليه السّلام قال: سأل رجل رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله ما حقّ الوالد على ولده؟ قال: لا يسمّيه باسمه و لا يمشي
بين يديه و لا يجلس قبله و لا يستسبّ له.
از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه فرمود: مردى از رسول
خدا (ص) پرسيد حق پدر بر فرزندش چيست؟ فرمود: اينست كه پدر خود را بنامش نخواند و
پيشاپيش او راه نرود و پيش از وى ننشيند و باعث دشنام ديگران بر پدرش نشود.
##برّ بالوالدين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البرّ بالوالدين» عن
محمّد بن مروان، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: ما يمنع الرجل منكم أن
يبرّ والديه حيّين و ميّتين؟ يصلّي عنهما و يتصدّق عنهما و يحجّ عنهما و يصوم
عنهما فيكون الّذي صنع لهما و له مثل ذلك فيزيده اللّه عزّ و جلّ ببرّه و صلته
خيرا كثيرا.
حضرت صادق (ع) فرمود: چه چيز مانع مىشود كه آدمى بپدر و
مادر خود در حال زندگى و بعد از مرگشان نيكى كند، براى ايشان نماز بخواند و صدقه
بدهد و از جانب ايشان حج برود و براى ايشان روزه بگيرد، پس (پاداش) آنچه انجام
داده براى آنها باشد و براى خود او هم مثل (جزاى) آن خواهد بود، و خداوند با عزت و
جلال بسبب نيكى و احسانش (كه بپدر و مادر نموده) خير و نيكى فراوانى باو عطا
فرمايد.
##برّ بالوالدين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البرّ بالوالدين» عن
جابر، قال: سمعت رجلا يقول لأبي عبد اللّه عليه السّلام: إنّ لي أبوين مخالفين،
فقال عليه السّلام: برّهما كما تبرّ المسلمين ممّن يتولّانا
از جابر روايت شده كه گفت شنيدم مردى به حضرت صادق عليه
السّلام عرض ميكرد همانا براى من پدر و مادرى است كه از مخالفين (يعنى از سنيان)
ميباشند، پس آن حضرت فرمود: بايشان نيكى نما همان طور كه به مسلمانانى كه دوستدار
ما هستند نيكى مىكنى.
##صلة الرّحم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن
جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: اوصي
الشّاهد من امّتي و الغائب منهم و من في أصلاب الرّجال و أرحام النّسآء إلى يوم
القيامة أن يصل الرّحم و إن كانت منه على مسيرة سنة فانّ ذلك من الدّين.
رسول خدا «ص» فرمود: سفارش ميكنم بامت خود آنان كه حاضرند و
همچنين غايب ايشان را و آنان را كه در پشتهاى مردان و رحمهاى زنانند تا روز قيامت
اينكه صله رحم كنند اگر چه فاصله آنها بقدر يك سال راه باشد، زيرا اين (صله رحم)
جزء دين است.
##صلة الرّحم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن
حنّان بن سدير، عن أبيه، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال أبوذر رضى اللّه عنه:
سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: حافّتا الصّراط يوم القيامة الرّحم و
الأمانة، فاذا مرّ الوصول للرّحم المؤدّي للأمانة نفذ إلى الجنّة، و إذا مرّ
الخائن للأمانة القطوع للرّحم لم ينفعه معهما عمل و تكفأ به الصّراط في النّار .
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه ابو ذر رضى اللَّه عنه گفته
از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم ميفرمود: در دو طرف صراط در روز قيامت
رحم و امانت هستند، پس چون صله رحم كنندهاى كه امانت را (نيز حفظ و) ادا كرده عبور
كند ببهشت ميرسد، و چون كسى كه خيانت كار بامانت و قطع رحم كننده است عبور كند، با
خيانت بامانت و قطع رحم هيچ عمل و طاعتى او را فايده و سودى ندهد و صراط او را برو
در آتش جهنم اندازد.
##دجال الأئمة المضلّون
في أمالي الطّوسي: (الجزء الثامن عشر) عن عبد اللّه بن يحيى
الحضرمي، قال: سمعت عليّا عليه السّلام يقول: كنّا جلوسا عند النبيّ صلّى اللّه
عليه و آله و هو نائم و رأسه فى حجري، فتذاكرنا الدّجّال فاستيقظ النبي صلّى اللّه
عليه و آله محمرّا وجهه فقال: لغير الدّجّال أخوف عليكم من الدّجال الأئمّة
المضلّون و سفك دماء عترتي من بعدي، أنا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم.
از عبد اللَّه بن يحيى حضرمى روايت شده كه از حضرت على عليه
السّلام شنيدم ميفرمود: نزد نبى اكرم (ص) نشسته بوديم در حالى كه حضرت خوابيده
بودند و سر (مبارك) ايشان در دامن من بود، و ما در باره دجّال سخن ميگفتيم، پس
پيغمبر (ص) بيدار شدند در حالى كه صورتشان سرخ و بر افروخته شده بود و فرمودند: هر
آينه غير دجّال بيم و ترسش بر شما بيشتر از دجّال است (يعنى سزاوار است كه وحشت
از آن بكنيد نه از دجّال) و آن پيشوايان گمراهكننده (يعنى خلفاى جور و ستم و حكام
آنها كه مردم را گمراه ميكنند) و ريختن خونهاى فرزند و ذريه و قبيله من است بعد از
من، من در مقام جنگ و ستيزه خواهم بود با كسانى كه با آنها (يعنى فرزند و ذريه و
عشيره من) دشمنى و جنگ كنند، و در صلح و سازش هستم با كسانى كه با ايشان مسالمت
ورزند.
##دعائم الإسلام
في أمالي الطّوسي: (الجزء الثامن عشر) عن أمير المؤمنين
عليه السّلام قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: بنى الإسلام على
خمس خصال: على الشهادتين و القرينتين، قيل له أمّا الشهادتان فقد عرفناهما، فما
القرينتان؟ قال الصّلوة و الزّكوة، فانّه لا يقبل أحدهما إلّا بالاخرى، و الصّيام
و حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا و ختم ذلك بالولاية، فأنزل
اللّه عزّ و جلّ: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ
نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً.
از حضرت أمير المؤمنين (ع) روايت شده كه از رسول خدا «ص»
شنيدم ميفرمود: اسلام بر پنج خصلت بنا نهاده شده (اول) شهادتين (شهادت به يگانگى
خداوند و رسالت پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله) (دوم) قرينتين، بحضرت عرض شد
شهادتين را ميدانيم كه چيست، قرينتين كدامند؟ حضرت فرمود: نماز و زكاة است، همانا
پذيرفته نگردد يكى از آنها مگر بواسطه ديگرى (سوم) روزه (چهارم) حج خانه خدا براى
كسى كه قدرت بر انجام آن را (از نظر زاد و راحله) دارد و (پنجم) اين خصلتهاى
پنجگانه كه به آن ختم شده است ولايت (اولياء دين) است خداوند با عزت و جلال (در
مورد ولايت) اين آيت فرو فرستاده و فرموده: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ
وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً.
##وَالَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ
يُوصَلَ
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن عمرو
بن يزيد، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ
اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ، قال: نزلت في رحم آل محمّد و قد تكون في قرابتك، ثمّ
قال: فلا تكونّن ممّن يقول للشيء أنّه في شيء واحد.
از عمرو بن يزيد روايت شده كه بحضرت صادق عليه السّلام عرض
كردم در آيه شريفه: الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ
(يعنى آن كسانى كه خداوند باحسان و نيكى نسبت بآنان امر فرموده) كيانند؟ آن حضرت
فرمود: اين آيه در حق رحم آل محمد عليهم السّلام نازل شده است و گاهى هم در
خويشاوندان تو خواهد بود، سپس حضرت فرمود: از كسانى مباش كه گويد هر معنائى مصداق
يگانهاى دارد (بلكه ممكن است شىء در دو مورد وارد شده باشد يا مصاديق متعدده
داشته باشد).
##ما جرى على المؤمن
في أمالي الطّوسي: (الجزء الثامن عشر) باسناده (أي أبي
المفضّل) قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يأتي على النّاس زمان يذوب
فيه قلب المؤمن في جوفه كما يذوب الانك في النّار، يعني الرّصاص، و ما ذاك إلّا
لما يرى من البلاء و الأحداث في دينهم لا يستطيع له غيرا.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: زمانى بر مردم
مىآيد كه دل مؤمن در نهادش آب مىشود همان طور كه سرب در آتش آب مىشود، و نيست
سبب آن مگر اين كه فتنهها و بدعتهائى را كه در دين آنها ظاهر گشته مشاهده ميكند و
توانائى تغيير و بر طرف ساختن آنها را ندارد (بدعت، افزودن چيزى بدين است كه جزء
آن نباشد).
##آداب المريض و أحكامه
في أمالي الطّوسي: (الجزء الثامن عشر) القاسم بن مهران، عن
جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: إذا اشتكى العبد ثمّ عوفى فلم يحدث خيرا و لم
يكفّ عن سوء لقيت الملائكة بعضها بعضا يعني حفظته، فقالت: انّ فلانا داويناه فلم
ينجع فيه الدّوآء.
قاسم بن مهران از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه
فرمود: هر گاه بنده اى بيمار شود سپس شفا يابد و عمل نيكى انجام ندهد و از بدى
بازنايستد فرشتگان بعضى بعضى (ديگر) را ملاقات كنند يعنى نگاهبانان اعمال او، پس
گويند همانا فلانى را مداوا نموديم (يعنى مبتلا بمرض جسمانيش كرديم، تا بيمارى
روحى و خوى گرفتن او بگناه، علاج شود و متنبه و بيدار گردد و از گناهان دورى نمايد
و در كارهاى خير و طاعات كوشا باشد) ولى دارو و درمان در رفع بيمارى او اثر ننمود.
##كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب كثرة قرآئه القرآن
في الصّلوة و غيرها» عن عمرو بن أبي المقدام، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في
حديث قال: ما من عبد من شيعتنا يتلو القرآن في صلاته قائما إلّا و له بكلّ حرف مأة
حسنة، و لا قرأ في صلاته جالسا إلّا و له بكلّ حرف خمسون حسنة، و لا في غير صلاته
إلّا و له بكلّ حرف عشر حسنات.
از حضرت صادق عليه السّلام در (ضمن) حديثى روايت شده كه
فرمود: نيست بنده اى از شيعيان ما كه قرآن (كريم) را در نمازش در حال قيام تلاوت
كند مگر آنكه براى اوست بهر حرفى صد حسنه، و نخوانده قرآن را در نماز خود در حالى
كه نشسته است مگر آنكه براى اوست بهر حرفى پنجاه حسنه، و تلاوت نكرده قرآن را در
غير حال نماز مگر آنكه براى اوست بهر حرفى ده حسنه.
##كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب كثرة قرآئه القرآن
في الصّلوة و غيرها» عن أبي عبد اللّه عليه السّلام (في حديث) قال عليه السّلام: و
من قرأ حرفا و هو جالس في صلاة كتب اللّه له به خمسين حسنة و محى عنه خمسين سيّئة
و رفع له خمسين درجة، و من قرأ حرفا و هو قائم في صلاته كتب اللّه له مأة حسنة و
محي عنه مأة سيّئة و رفع له مأة درجة، و من ختمه كانت له دعوة مستجابة، مؤخّرة أو
معجّلة، قال: قلت جعلت فداك، ختمه كلّه؟ قال: قال عليه السّلام: ختمه كلّه.
از حضرت صادق عليه السّلام ضمن حديثى روايت شده كه فرمود:
كسى كه تلاوت كند حرفى (از قرآن) را در نماز خود در حالى كه نشسته است، بنويسد
خداوند براى او (در نامه عملش) پنجاه حسنه، و محو ميفرمايد از او پنجاه گناه و
مقام او را پنجاه درجه بالا برد، و كسى كه تلاوت كند حرفى (از قرآن) را در نماز
خود در حالى كه ايستاده است بنويسد خداوند براى او (در نامه عملش) صد حسنه و محو
فرمايد از او صد گناه و مقام او را صد درجه بالا برد، و كسى كه تمام قرآن را تلاوت
كند براى او دير يا زود دعاى مستجابى است، راوى حديث عرض كرد: تلاوت تمام قرآن؟ آن
حضرت فرمود: (آرى) تلاوت تمام قرآن.
##كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب كثرة قرآئه القرآن
في الصّلوة و غيرها» عن المفضّل بن عمر، عن الصادق عليه السّلام قال: عليكم بتلاوة
القرآن، فانّ درجات الجنّة على عدد آيات القرآن، فاذا كان يوم القيامة يقال لقاري
القرآن إقرأ و ارق، فكلّما قرأ آية رقي درجة.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بر شما باد
بتلاوت قرآن، زيرا درجات (مؤمن در) بهشت بر عدد آيات قرآنست، و هنگامى كه قيامت بر
پا مىگردد به تلاوتكننده قرآن گفته مىشود (قرآن) بخوان و بالا برو، پس هر
آيهاى كه ميخواند يك درجه بالا ميرود.
##أفضل العبادة قرائة القرآن
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب كثرة قرآئه القرآن
في الصّلوة و غيرها» الفضل بن الحسن الطّبرسي في مجمع البيان، عن النبيّ صلّى
اللّه عليه و آله قال: أفضل العبادة قرآئة القرآن.
از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: برترين عبادتها خواندن
قرآن (كريم) است.
##خوف من اللّه
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب الخوف من اللّه» عن
داود الرّقّي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لِمَنْ
خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ قال: من علم أنّ اللّه براه و يسمع ما يقول و يعلم
ما يعمله من خير أو شرّ فيحجزه ذلك عن القبيح من الأعمال، فذلك الّذي خافَ مَقامَ
رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى.
از حضرت صادق عليه السّلام در (تفسير) فرموده خداى تعالى:
وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ، روايت شده كه فرمود: كسى كه بداند (و
معتقد باشد) كه خداوند او را (در هر حال) مىبيند و آنچه ميگويد ميشنود و آنچه از
نيك يا شر و بدى بجا مىآورد بر آن عالم و آگاه است و آن علم (و اعتقادش در باره
خداوند) او را از كارهاى زشت باز دارد پس او آن كسى است كه از مقام پروردگار خود
خائف و ترسان است و نفس خويش را از خواهش آن (از چيزهاى حرام) جلوگيرى نموده.
##اجتناب المحارم
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب اجتناب المحارم» عن
السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: من ترك معصية للّه، مخافة اللّه تبارك و تعالى، أرضاه يوم القيامة.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص)
فرمود: كسى كه جهت ترس از خداى تبارك و تعالى ترك گناه كند خداوند او را در روز
قيامت راضى و خوشنود گرداند (بپاداش نيكى كه باو مرحمت ميفرمايد).
##تحريم كفر المعروف
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر) باب
«تحريم كفر المعروف من اللّه كان أو من النّاس» عن أبي جعفر البغدادي، عمّن رواه،
عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال عليه السّلام: لعن اللّه قاطعي سبيل
المعروف، قيل و ما قاطعوا سبيل المعروف؟ قال: الرّجل يصنع إليه المعروف فيكفره
فيمتنع صاحبه من أن يصنع ذلك إلى غيره.
از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده كه آن حضرت فرمود: خدا
لعنت كند كسانى را كه جلو راه احسان و نيكى را ميگيرند، گفته شد آنان كه جلو احسان
را ميگيرند كيانند؟ حضرت فرمود: آن كسى است كه در باره او احسان و نيكى شود و او
(در مقابل آن) ناسپاسى نمايد، كه در اثر آن صاحب احسان و نيكى (بواسطه ناسپاسى وى)
از احسان بديگران خود دارى ميكند.
##حقّ الشّكر للّه
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر) باب
«تحريم كفر المعروف من اللّه كان أو من النّاس» قال (أي محمّد بن إدريس) و قال (أي
أبو عبد اللّه) عليه السّلام: من حقّ الشّكر للّه أن تشكر من أجرى تلك النعمة على
يده.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: از كمال شكرگزارى براى
خداوند سپاسگزارى كردن از كسى است كه نعمت خداوند بوسيله او به بنده رسيده باشد.
##عقاب من ترك الشكر
في أمالي الطّوسي: (الجزء السّادس عشر) عن عبد السّلام بن
صالح الهروي (عن الرّضا عن آبائه عن أمير المؤمنين عليهم السّلام) قال: قال النبيّ
صلّى اللّه عليه و آله: يؤتى بعبد يوم القيامة فيوقف بين يدي اللّه عزّ و جلّ
فيأمر به إلى النّار، فيقول أي ربّ أمرت بي إلى النّار و قد قرأت القرآن، فيقول
اللّه أي عبدي إنّي أنعمت عليك فلم تشكر نعمتي فيقول أي ربّ أنعمت عليّ بكذا
فشكرتك بكذا و أنعمت عليّ بكذا و شكرتك بكذا، فلا يزال يحصي النّعمة و يعدّد
الشّكر، فيقول اللّه تعالى صدقت عبدي إلّا انّك لم تشكر من أجريت لك نعمتي على يدي
فلان [على يديه- نسخة) و إنّي قد آليت على نفسي أن لا أقبل شكر عبد لنعمة أنعمتها
عليه حتّى يشكر من ساقها من خلقي إليه.
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: روز قيامت بندهاى را مىآورند و در
پيشگاه خداى با عزت و جلال نگه ميدارند، و خداى تعالى فرمان ميدهد او را بسوى آتش
(دوزخ برند) آن بنده عرض ميكند پروردگارا، فرمان دادى مرا بسوى آتش برند در حالى
كه من تلاوت قرآن كردم، خداوند ميفرمايد: بنده من همانا من بتو نعمت عطا كردم و تو
سپاس آن بجا نياوردى، آن بنده عرض ميكند پروردگارا فلان نعمت را بمن مرحمت فرمودى
و من از تو بفلان نحو سپاسگزارى كردم، و فلان نعمت را (نيز) بمن عطا فرمودى و من
(نيز) بفلان قسم از تو سپاسگزارى نمودم، و بهمين ترتيب نعمتهائى كه باو عطا شده و
سپاسگزاريهائى كه در مقابل آن نعمتها نموده ذكر ميكند، خداوند ميفرمايد: بنده من
راست گفتى ولى تو از كسى كه نعمت من بوسيله او بتو رسيده بود سپاسگزارى نكردى، و
همانا من بذات مقدس خودسوگندخوردهام كه شكربنده راجهت نعمتى كه بدو عطا كردهام
نپذيرم تا زمانىكه آن بنده ازمخلوق وآفريده من كه وسيله رسيدن آن نعمت باو شده
سپاسگزارى نمايد
##تحريم كفر المعروف
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب
«تحريم كفر المعروف من اللّه كان أو من النّاس» عن مالك بن أعين الجهني قال: أوصى
عليّ ابن الحسين عليهما السّلام بعض ولده فقال يا بنيّ! اشكر من أنعم عليك و أنعم
على من شكرك فانّه لازوال للنّعمآء إذا شكرت و لا بقآء لها إذا كفرت، و الشّاكر
بشكره أسعد منه بالنّعمة الّتى وجب عليها الشّكر و تلا: لَئِنْ شَكَرْتُمْ
لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ.
حضرت زين العابدين عليه السّلام سفارش فرمود بعضى از
فرزندانش را پس فرمود: اى فرزند من، شكر كن كسى را كه بر تو انعام نموده، و انعام
كن بر كسى كه سپاسگزار تو است، زيرا هر نعمتى كه سپاس آن بجاى آورده شود زائل
نگردد، و هر نعمتى كه كفران شود باقى نماند، و سپاسگزار نعمت، سعادتمندى و بهرهاش
بسبب شكر او بيشتر از بهره و استفاده از خود آن نعمتى است كه شكر آن واجب شده، پس
(اين آيه را) تلاوت فرمود: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ
كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ (يعنى اگر نعمتهاى مرا سپاسگزارى نمائيد البته
نعمتها را بر شما افزايش ميدهم، و اگر كفران و ناسپاسى كنيد همانا عذاب و شكنجه من
سخت است يعنى نعمتها از شماها گرفته مىشود و دوباره بدست شما نمىافتد). شكر نعمت
نعمتت افزون كند - كفر نعمت از كفت بيرون كند.
##تحريم كفر المعروف
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف والنّهي عن المنكر) باب«تحريم
كفر المعروف من اللّه كان أو من النّاس» عن إبراهيم بن أبي محمود [إبراهيم بن
محمود بن أبي البلاد-نسخة] قال: سمعت الرّضا عليه السّلام يقول: من لم يشكر المنعم
من المخلوقين لم يشكر اللّه عزّ و جلّ.
از ابراهيم بن ابى محمود (ابراهيم بن محمود بن ابى البلاد-
نسخه) روايت شده كه از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم ميفرمود: كسى كه سپاسگزارى
نكند نعمت دهنده و نيكىكننده اى را از بندگان خداوند، خداى با عزت و جلال را
سپاسگزارى نكرده است.
##تحريم كفر المعروف
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب
«تحريم كفر المعروف من اللّه كان أو من النّاس» عن سماعة، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال: إنّ اللّه منّ على قوم بالمواهب فلم يشكروا فصارت عليهم وبالا، و
ابتلى قوما بالمصائب فصبروا فصارت عليهم نعمة.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا
خداوند منت گذاشت بر گروهى از مردم بنعمتها و بخششهاى خود و چون سپاس آن نعمتها
بجا نياوردند آن نعمتها بر آنها وبال گرديد (يعنى نعمتها مبدل بناراحتى و سختى
گرديد) و گروهى را بمصيبتها و ناملايمات، (در زندگى) مبتلا نمود و چون شكيبائى
ورزيدند آن مصيبتها و گرفتارى بناملايمات، نعمت (و راحتى و آسايش) بر آنان گشت.
##في الشكر
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب
«تحريم كفر المعروف من اللّه كان أو من النّاس» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه
عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الطّاعم الشّاكر له من
الأجر كأجر الصّائم المحتسب، و المعافي الشّاكر له من الأجر كأجر المبتلى الصّابر،
و المعطى الشّاكر له من الأجر كأجر المحروم القانع.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه
طعامى بخورد و شكر آن بجاى آورد پاداش او چون پاداش روزه دارى است كه براى
(خوشنودى) خداوند روزه گرفته و پاداش خود را از او بخواهد، و كسى كه داراى عافيت
است و ببلا و مرضى دچار نگشته و شكر سلامتى را بجا آورد پاداش او چون پاداش كسى
است كه ببلا گرفتار شده و شكيبا باشد، و كسى كه نعمتى باو عطا شده و سپاس آن نعمت
بجاى آورد پاداشش چون پاداش كسى است كه محروم از نعمت مانده و قناعت پيشه ساخته
است.
##خلق الانسان و تقلّبه في بطن امّه
في الكافي: (كتاب العقيقة) باب «بدء خلق الانسان و تقلّبه
في بطن امّه» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام (في حديث) ثمّ يبعث اللّه ملكين
خلّاقين يخلقان في الأرحام ما يشاء اللّه (إلى أن قال عليه السّلام) فيقولان يا
ربّ ما نكتب؟ فيوحي اللّه إليهما أن ارفعا رؤوسكما إلى رأس امّه فيرفعان رؤوسهما
فإذا اللّوح يقرع جبهة امّه فينظران فيه فيجدان في اللّوح صورته و زينته و أجله و
ميثاقه شقيّا أو سعيدا و جميع شأنه «الخ».
از حضرت باقر عليه السّلام (در ضمن حديثى) روايت شده كه آن
حضرت فرمود: سپس بر ميانگيزاند خداوند دو فرشته خلقكننده را كه خلق ميكنند در
رحمها آنچه را كه خداوند ميخواهد (يعنى آن دو فرشته بامر حق سبحان هر صورتى كه
مناسب است تصوير ميكنند، تا آنجا كه فرمود:) پس ميگويند پروردگارا چه بنويسيم
(يعنى براى او از نظر سعادت و شقاوت و ساير امورش چه تقدير كنيم) پس خداوند بسوى
ايشان وحى ميفرمايد كه سرهاى خود را بطرف سر مادر او بالا بريد، پس سرهاى خود را
ببالا متوجه ميسازند و ناگاه لوحى را مشاهده ميكنند كه به پيشانى مادر او ميخورد،
پس (آن دو فرشته) نظر در آن لوح مينمايند و در لوح، صورت و زينت و مدت عمر و زيستن
و عهد و ميثاق او را چه اهل شقاوت باشد يا سعادت و تمامى شئون او را مىيابند.
##وسوسة في النية و العبادة
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «عدم جواز الوسوسة في النية
و العبادة» عن عبد اللّه بن سنان قال: ذكرت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: رجلا مبتلى
بالوضوء و الصلاة و قلت هو رجل عاقل، فقال أبوعبد اللّه عليه السّلام: و أيّ عقل
له و هو يطيع الشيطان؟ فقلت له وكيف يطيع الشيطان؟ فقال عليه السّلام: سله هذا الّذي
يأتيه من أيّ شيء هو، فانّه يقول لك من عمل الشّيطان.
از عبد اللَّه بن سنان روايت شده كه نام و حال مردى را كه
در وضو و نماز (بوسواس) گرفتار بود براى حضرت صادق عليه السّلام ذكر نمودم، و عرض
كردم او مرد عاقل و خردمندى است، پس آن حضرت فرمود: كدام و چه عقلى براى اوست در
حالى كه وى شيطان را اطاعت مينمايد؟ گفتم چگونه او فرمانبردارى از شيطان ميكند؟ پس
فرمود: از خودش سؤال كن آنچه را كه (در وضو و نماز خود بر خلاف مقررات دين) بجا
مىآورد (بدستور كيست و) از چه راه و بچه جهت است، پس او (در جواب) بتو ميگويد از
كار شيطان است.
##كنوز الجنةالبرّ
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع كلم
أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) قال عليه السّلام: من كنوز الجنّة البرّ
و اخفاء العمل و الصبر على الرّزايا و كتمان المصائب.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: از گنجهاى بهشت است نيكى
نمودن (به بندگان خدا) و پنهان داشتن عمل (خير و طاعات بجهت ترس از ريا) و
شكيبائىورزيدن بر گرفتاريها و بلايا، و پنهان نمودن مصيبتها.
##بطلان العبادة المقصود بها الرياء
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «بطلان العبادة المقصود بها
الرياء» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال النبيّ صلّى اللّه
عليه و آله: إنّ الملك ليصعد بعمل العبد مبتهجا به فاذا صعد بحسناته يقول اللّه
عزّ و جلّ: إجعلوها في سجّين إنّه ليس إيّاى أراد به.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا ملك و فرشته، عمل خير و طاعت
بنده اى را بالا ميبرد در حالى كه بآن عمل شاد (و خوشبين) است، پس چون حسنات و
كارهاى نيك آن بنده را بالا ميبرد خداى با عزت و جلال ميفرمايد آن را (ببريد و) در
سجين قرار بدهيد، همانا آن بنده مرا بطاعت و عملش قصد ننموده (مراد از بالا بردن
فرشته عمل را مقبول دانستن اوست آن عمل را و چون شرائط و واجبات و جهات ظاهر عمل و
عبادت مراعات شود فرشته و ملك آن را مقبول ميداند و در دفتر اعمال بندگان نيكوكار
كه نامش عليين است ثبت مينمايد، و خداوند كه از باطن و نهان آن عبادت آگاه است ملك
را امر فرمايد آن را در سجين كه نام ديوان و نامه اعمال كفار و هر عمل باطل و
نامقبول است قرار بده و ضبط نما، زيرا مقصود آن بنده در آن عمل تقرب بمن نبوده
بلكه اغراض دنيويه را در نظر داشته و ريا كارى نموده).
##حسن الخلق
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع كلم
أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول)وقال عليه السّلام: حسن الخلق خيرقرين،وعنوان
صحيفة المؤمن حسن خلقه.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اخلاق نيكو بهترين
رفيق است، و عنوان نامه عمل مؤمن نيكى اخلاق اوست.
##ظلم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الظلم» عن
السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: من أصبح لايهمّ بظلم أحد غفر اللّه له ما اجترم.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص)
فرمود: كسى كه صبح كند در حالى كه قصد ستم نمودن بر كسى را نداشته باشد خداوند
گناهان گذشته او را مىآمرزد (يعنى بجهت حسن سريره و پاكى نيت كه در فكر ظلم و ستم
بر كسى نيست و موفق بتوبه حقيقى از گناهان خويش و اداء حقوق مردم مىشود و گناهانش
آمرزيده گردد).
##تعجيل فعل الخير
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «تعجيل فعل الخير»
عن حمزة بن حمران قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إذا همّ أحدكم بخير
فلا يؤخّره فانّ العبد ربّما صلّى الصّلاة أوصام اليوم فيقال له: إعمل ما شئت
بعدها فقد غفر لك.
از حمزة بن حمران روايت شده كه از حضرت صادق عليه السّلام
شنيدم ميفرمود: هنگامى كه كسى از شما نيت و قصد انجام دادن كار نيكى را نمود پس آن
را تأخير مياندازد (زود بجا آورد) بجهت آنكه بسا هست بنده نمازى را ميخواند و يا
روزى را روزه ميگيرد پس باو گفته مىشود: بعد از اين آنچه را كه ميخواهى بجا آور
كه تو آمرزيدهشدهاى (خداوند يا فرشتهاى از طرف او ميفرمايد آنچه را كه ميخواهى
از اعمال مستحبه كم يا زياد بجا آور، نه آنكه نسبت بواجبات و يا اجتناب از محرمات
و معاصى باشد چنانچه در روايات ديگر صريحان بيان شده).
##ظلم
في الكافي: (كتاب الايمان والكفر) باب«الظلم»عن عليّ بن
أسباط، عمّن ذكره، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه وآله: من خاف القصاص كفّ عن ظلم الناس.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص)
فرمود: كسى كه از عقوبت و عذاب (خدا) ترس و هراس داشته باشد از ستم كردن بمردم خود
دارى مينمايد.
##تعجيل فعل الخير
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «تعجيل فعل الخير» عن
مرازم بن حكيم، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: كان أبي يقول: إذا هممت بخير
فبادر فانّك لا تدري ما يحدث.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه پدرم ميفرمود: هر
گاه در فكر انجام دادن كار نيكى شدى و قصد آن را نمودى پس در آن شتاب نما، زيرا
نميدانى كه در آينده چه پيش مىآيد (شايد توفيق انجام دادن آن كار نيك را بعدا
نيابى).
##تعجيل فعل الخير
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «تعجيل فعل الخير» عن
هشام بن سالم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا هممت بشيء من الخير فلا
تؤخّره فإنّ اللّه عزّ و جلّ ربّما اطلع على العبد و هو على شيء من الطاعة فيقول
و عزّتي و جلالي لا اعذّبك بعدها أبدا، و إذا هممت بسيّئة فلا تعملها فانّه ربّما
اطلع اللّه على العبد و هو على شيء من المعصية فيقول و عزّتي و جلالي لا أغفر لك
بعدها أبدا.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر گاه قصد
و اراده كردى كه كار خيرى را انجام دهى پس آن را بتأخير مياندازد (و زود بجا آور)
پس همانا خداى با عزت و جلال بسا شود كه بر بنده توجه فرمايد: در حالى كه او مشغول بانجام دادن چيزى از طاعت
است (يعنى كار نيكى را بجا مىآورد) پس خداوند ميفرمايد: بعزت و جلال خودم سوگند
بعد از انجام اين طاعت هيچ وقت تو را عذاب نخواهم نمود (زيرا آن عمل خيرى كه بجا
آورده باعث توفيق اجتناب از معاصى شود و اگر معصيتى را مرتكب شود موفق بتوبه
ميگردد پس خداوند او را عذاب نخواهد فرمود) و چون كار زشت و بدى را اراده نمودى پس
آن را بجا مياور، زيرا بسا شود كه خداوند به بنده توجه فرمايد در حالى كه او مشغول
و سر گرم ببعضى از گناهان است پس ميفرمايد: بعزت و جلال خودم سوگند كه هرگز تو را
پس از اين عمل زشت و معصيت نمىآمرزم (چون آن گناه موجب شود كه توفيق فرمانبردارى
از خدا نيابد و در نتيجه، واجبات را ترك نموده و از معاصى پرهيز ننمايد و تا آخر
عمر هم موفق بتوبه نگردد پس خداوند هرگز او را نمىآمرزد).
##تعجيل فعل الخير
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «تعجيل فعل الخير» عن
محمد بن مسلم قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: إنّ اللّه ثقّل الخير على أهل
الدنيا كثقله في موازينهم يوم القيامة، و إنّ اللّه عزّ و جلّ خفّف الشرّ على أهل
الدنيا كخفّته في موازينهم يوم القيامة.
از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت شنيدم حضرت باقر عليه
السّلام ميفرمود: همانا خداوند سخت و سنگين نموده عمل خير و كارهاى نيك را در نظر
مردمان دنيا دوست و علاقهمندان بآن مانند سنگينى اعمال خير در ميزانهاى آنها در
روز قيامت، و همانا خداى با عزت و جلال كارهاى بد و زشت را آسان و سبك نموده بر
دوستداران دنيا مانند سبكى و بىارزشى آن عملهاى بد در ترازوهاى آنها (هنگام
سنجيدن اعمال) در روز قيامت.
##اعجاب بالنفس و بالعمل
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «تحريم الاعجاب بالنفس و
بالعمل و الإدلال به» عن الثّمالي، عن عليّ بن الحسين عليه السّلام قال: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله ثلاث منجيات: خوف اللّه في السرّ و العلانية، و العدل
في الرّضا و الغضب، و القصد في الغنى و الفقر، و ثلاث مهلكات: هوى متّبع، و شحّ
مطاع، و إعجاب المرء بنفسه.
از حضرت على بن الحسين زين العابدين عليه السّلام روايت شده
كه رسول خدا (ص) فرمود: سه چيز موجب نجات است: ترس از خداوند در پنهان و آشكار
(يعنى در خلوت و تنهائى و پيش نظر مردم) و عدل و داد (با مردم در گفتار و كردار و
تجاوز نكردن از مقررات و دستورات دين) در حال خوشنودى و خشم، و ميانه روى و اقتصاد
نمودن در امور زندگى در حال توانگرى و تهىدستى، و سه چيز موجب هلاكت و نابودى
است: هواى نفسى كه از آن پيروى شود (يعنى نفس اماره و شهوات و خواسته هاى حرام آن
كه انسان را بجهنم ميكشاند) و بخلى كه فرمانبرى از آن شود (و سبب خوددارى از اداء
حقوق واجبه مالى و انفاقهاى مستحبه گردد) و باليدن مرد بخويشتن (يعنى خودپسند و
خودبين بودن).
##زهد في الدّنيا
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «استحباب الزّهد في الدّنيا»
عن حفص بن غياث قال: سمعت موسى بن جعفر عليه السّلام عند قبر و هو يقول: إنّ شيئا
هذا آخره لحقيق أن يزهد في أوّله، و إنّ شيئا هذا أوّله لحقيق أن يخاف من آخره.
از حفص بن غياث روايت شده كه از حضرت موسى بن جعفر عليه
السّلام در حالى كه كنار قبرى بودند شنيدم كه ميفرمود: همانا چيزى كه آخر آن اينست
(دنيائى كه آخر و عاقبت آن مردن و زير خاك رفتن است) البته سزاوار است كه از اول
علاقه و دلبستگى بآن پيدا نشود، و همانا چيزى كه اول و آغاز آن اينست (پنهان شدن
در خاك است) سزاوار و لازم است كه از آخر آن ترسيده شود (عالم برزخ و قيامت و آخرت
كه اول آنها با مرگ و قبر شروع مىشود شايسته است كه بسى وحشت و بيم از آنها داشت
و سخن و اعمال خود را ملاحظه نمود كه مخالف دين نباشد تا از شدائد و ترسهاى قيامت
و عقبات آن محفوظ ماند و نزد محاسبه اعمال خوشحال و مسرور شد و از آتش جهنم و
انواع شكنجه و عذابهاى در آن ايمن گرديد).
##اعتراف بالتقصير في العبادة
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استحباب الاعتراف بالتقصير
في العبادة» عن سعد الاسكاف، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ثلاث قاصمات الظّهر:
رجل إستكثر عمله و نسى ذنوبه و أعجب برأيه.
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: سه چيز شكننده پشت است (يعنى
سه صفت است كه موجب هلاكت و نابودى انسان است) مردى كه عمل خود را بسيار شمارد
(يعنى بعبادات و كارهاى نيك خود مغرور باشد) و گناهان خويش را فراموش نمايد، و
برأى و فهم خويشتن ببالد (يعنى خود بين و خود پسند باشد و همچو فكر كند كه كسى
مثل او دانا بامور نيست و فقط اوست كه ميداند و تنها رأى و فهم خود را بپسندد).
##قناعة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «القناعة» عن هشام بن
سالم عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان أمير المؤمنين عليه السّلام يقول:
ابن آدم إن كنت تريد من الدّنيا ما يكفيك فإنّ أيسر ما فيها يكفيك، و إن كنت إنّما
تريد ما لا يكفيك فانّ كلّ ما فيها لا يكفيك.
حضرت امير المؤمنين (ع) ميفرمود: فرزند آدم، اگر از دنيا
باندازهاى خواسته باشى كه تو را كفايت ميكند پس همانا كمترين چيزى كه در دنيا است
تو را كفايت ميكند (يعنى بچيز كمى از مال دنيا ميتوان قناعت و رفع حاجت نمود) و
اگر بيشتر از اندازه و قدر احتياج خواسته باشى (و بحدودى از تمكن خويش راضى و
خورسند نگردى) پس تمامى آنچه در دنيا است تو را كفايت و راضى و سير نميكند. و غنى النفوس هو الكفاف و إن أبت - فجميع ما في
الارض لا يكفيها - كاسه چشم حريصان پر نشد - تا صدف قانع نشد پر در نشد.
##حبّ الدنيا و ذمّها
في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب الايمان و الكفر)
باب «حبّ الدنيا و ذمّها» (ثواب الاعمال) عن ابن أبي يعفور، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أصبح و أمسى و الاخرة أكبر
همّه جعل اللّه له الغنى في قلبه و جمع له أمره و لم يخرج من الدنيا حتّى يستكمل
رزقه، و من أصبح و أمسى و الدّنيا أكبر همّه جعل اللّه الفقر بين عينيه و شتّت
عليه أمره و لم ينل من الدنيا إلّا ما قسّم له.
رسول خدا (ص) فرموده: كسى كه صبح و شام نمايد (يعنى شب و
روز را بپايان رساند) در حالى كه امور راجعه بآخرت بزرگترين و مهمترين مقاصد او
باشد (و اراده جازمى نسبت بطاعات و كارهاى خير و شايسته داشته باشد) خداوند
بىنيازى را در قلب او قرار ميدهد (غناى طبع باو مرحمت ميكند) و امور او را اصلاح
ميفرمايد و از دنيا خارج نميگردد (و نميميرد) تا آنكه از تمام آنچه رزق و روزى او
مىباشد استفاده كامل نمايد، و كسى كه صبح و شام نمايد در حالى كه كوشش و توجه او
بيشتر براى امور دنيوى باشد، خداوند فقر و تهىدستى را در پيش روى او قرار ميدهد
(يعنى هر وسيله و راهى كه براى رسيدن بمال در نظر ميگيرد و تا هر اندازه كه
توانائى دارد كوشش مينمايد آخر الامر با شكست و نااميدى و محروميت روبرو مىشود) و
امور و كارهاى او را گسيخته و پراكنده ميگرداند و بچيزى از دنيا نميرسد مگر بآن
مقدارى كه براى تقدير و قسمت شده.
##حبّ الدنيا و ذمّها
في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب الايمان و الكفر)
باب «حبّ الدنيا و ذمّها» (مصباح الشريعة) قال الصادق عليه السّلام: الدنيا بمنزلة
صورة رأسها الكبر و عينها الحرص، و اذنها الطمع و لسانها الرياء و يدها الشهوة و
رجلها العجب و قلبها الغفلة و لونها الغنى و حاصلها الزوال، فمن أحبّها أورثته
الكبر، و من استحسنها أورثته الحرص، و من طلبها أوردته إلى الطمع، و من مدحها
إكتنّته الرياء، و من أرادها مكّنته من العجب، و من اطمئنّ إليها ارتكبته الغفلة،
و من أعجبه متاعها افتنّته فيما لا يبقى، و من جمعها و بخل بها ردّته إلى مستقرّها
و هي النّار.
حضرت صادق (ع) فرمود: دنيا مانند صورت و تمثالى است (از
انسان كه) سر آن تكبر است و چشم آن حرص است و گوش آن طمع است و زبان آن رياكارى
است و دست آن شهوت رانى است و پاى آن خود پسندى و خود بينى است و دل و قلب آن غفلت
است و رنگ آن ثروت و دارائى است و حاصل و نتيجه آن فنا و زوال است، پس كسى كه دنيا
را دوست بدارد (دنيا دوستى او) باعث صفت و خوى زشت كبر در او مىشود، و كسى كه آن
را نيكو شمارد و بپسندد موجب حرص و شدت علاقه او بدنيا شود، و هر كس دنيا را طلب
نمايد و براى آن كوشش كند در خوى ناپسند طمع واردش مينمايد، و كسى كه دنيا را مدح
و ستايش كند (لباس) رياء را بر او ميپوشاند (يعنى برياكارى و خودنمائى وادارش
ميسازد) و هر كس دنيا را قصد نمايد و بخواهد (و تمام فكر و تدبير و كوشش او براى
رسيدن بزر و زيور دنيا باشد) بخودبينى و خود خواهى دچارش ميگرداند، و كسى كه بدنيا
دلبستگى و اطمينان خاطر پيدا كند موجب غفلتش (از خداوند و امور آخرت) مىشود، و هر
كه را زيور و آلايش دنيا بشگفت آرد دنيا او را آلوده و گرفتار سازد در آنچه باقى
نمىماند و از دست ميرود (مراد آلايش و متاع موقتى زندگانى دنيا است) و كسى كه مال
دنيا را جمع و اندوخته نمايد و از انفاق آن خوددارى نموده و بخل ورزد دنيا او را
ميكشاند و ميرساند بجايگاه خود و آن آتش (جهنم) است.
##اجتناب المحقرات من الذنوب
في معالم العبر: للمحدّث النوري الملحق بالمجلّد السابع عشر
من البحار في الطبع (كتاب الجعفريات) عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال عليه
السّلام: إذا عظّمت الذّنوب فقد عظّمت اللّه تبارك و تعالى، و إذا صغّرتها فقد
صغّرت اللّه تعالى، لأنّ حقّه في الصغيروالكبير واحد، و ما من ذنب عظيم عظّمته
إلّاصغرعنداللّه تعالى، ولامن صغير صغّرته إلّاعظم عند اللّه عزّوجلّ.
از حضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه
گناهان را بزرگ بشمارى (و از آنها اجتناب و دورى نمائى) پس البته خداوند تبارك و
تعالى را بزرگ شمردهاى، و چون گناهان را كوچك شمارى (و از آنها اجتناب ننمائى) پس
خداى بزرگ را كوچك شمردهاى، زيرا حق خدا (در فرمانبردارى و اطاعت از وى) در كوچك
و بزرگ گناهان مساوى است، و هيچ گناه بزرگى نيست كه آن را بزرگ شمارى مگر آنكه نزد
خداى بزرگ، كوچك خواهد بود (كوچك است نسبت بعظمت خداوند و گشايش رحمت و عفو و
مغفرت او) و هيچ گناه كوچكى نيست كه كوچك پندارى آن را مگر آنكه نزد خداى با عزت و
جلال بزرگ خواهد بود (نسبت بعظمت خداوند).
##لا تستصغر شيئا من المعروف
في معالم العبر: للمحدّث النوري الملحق بالمجلّد السابع عشر
من البحار في الطبع (كتاب الجعفريات) عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال: لا
تستصغر شيئا من المعروف قدرت على اصطناعه ايثارا لما هو أكثر منه، فانّ اليسير في
حالة الحاجة إليه أنفع لأهله من ذلك الكثير في حال الغنى عنه، و اعمل كلّ يوم بما
فيه ترشد.
از حضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده كه فرمود: كوچك
مشمار چيزى از احسان و نيكى خود را (در باره نيازمندان اگر چه اندك باشد) هر گاه
قدرت و توانائى بر آن پيدا نمودى بجهت آنكه خواستار احسان نمودن بيشترى باشى، زيرا
احسان كم و اندك در حال حاجت و نياز بآن، سودمندتر است براى اهل آن (يعنى
نيازمندان) از احسان و نيكى نمودن بسيارى كه در حال بىنيازى از آن باشد، و در هر
روز آنچه را كه توانائى بر آن دارى (از دستگيرى ضعفا و خدمت بمردم و طاعات) بجا آور
تا راهنمائى شوى و نجات يابى.
##حياء في طلب العلم
في معالم العبر: للمحدّث النوري الملحق بالمجلّد السابع عشر
من البحار في الطبع (كتاب الجعفريات) عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال عليه
السّلام: ليس من أخلاق المؤمن التملّق و لا الحسد إلّا في طلب العلم.
ازحضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده كه فرمود: چاپلوسى و
تملق و رشگ و حسد بردن از خوى و اخلاق صاحب ايمان نيست جز در طلب علم و دانش.
##ستر على المؤمن
في معالم العبر: للمحدّث النوري الملحق بالمجلّد السابع عشر
من البحار في الطبع (كتاب الجعفريات) عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال: لو
وجدت مؤمنا على فاحشة لسترته بثوبي [بثوبه- خ ل].
از حضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده كه فرمود: اگر
مؤمنى را بيابم (و به بينم) بر كار بد و گناهى (كه مشغول بآن است) همانا ميپوشانم
او را بلباس خود و يا بلباس او (مقصود آنست كه شخص داراى ايمان اگر گناهى در خلوت
و پنهانى انجام ميدهد و كسى او را در آن حال به بيند نبايد عمل او را فاش و برملا
سازد و بر كسى ديگر خبر كند بلكه بايد پردهپوشى نمايد، زيرا اين خود گناه بزرگى
است و در قرآن كريم از آن نهى شده و وعده عذاب بكسانى كه مرتكب اين معصيت كبيره
شوند داده شده: إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي
الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ).
##جدّ و الإجتهاد في العبادة
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «تاكّد استحباب الجدّ و
الإجتهاد في العبادة» عن أبي المقدام قال: قال لي أبو جعفر عليه السّلام: يا أبا
المقدام إنّما شيعة عليّ الشاحلون الناحلون الذابلون، ذابلة شفاههم، خميصة بطونهم،
متغيّرة ألوانهم، مصفرّة وجوههم، إذا جنّهم اللّيل اتّخذوا الأرض فراشا و استقبلوا
الأرض بجباههم، كثير سجودهم كثير دموعهم كثير دعاؤهم كثير بكاؤهم، يفرح الناس و
هم محزونون.
از ابى المقدام روايت شده كه حضرت باقر (ع) بمن فرمود: يا
ابا المقدام، همانا شيعه و پيروان على كسانى هستند كه (در اثر خوف و ترس از خداوند
و بسيارى طاعات) رنگ آنان تغيير كرده و داراى بدنى نحيف و لاغر و جسمى رنجور و
پژمردهاند، و لبهاى آنها خشكيده و شكمهايشان خالى و رنگهايشان متغير و چهرههاى
ايشان زرد است، هر گاه تاريكى شب آنان را فراگيرد زمين را بستر خود قرار دهند و به
پيشانيهاى خود (جهت سجده) بزمين روى آورند، سجدههاى آنها بسيار است اشگهاشان
زياد است، دعا و تضرعشان فراوان است، گريه و زارى آنان خيلى است، مردم بخوشى بسر
ميبرند و در كارهاى دنيا مسرور و خوشحالند در حالى كه ايشان (بواسطه خوف از خداوند
و پيش آمدهاى سخت آخرت) اندوهناكند.
##استواء العمل و المداومة عليه
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استواء العمل و المداومة
عليه» عن معاوية بن عمّار، عن نجبة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ما من شيء
أحبّ إلى اللّه عزّ و جلّ من عمل يداوم عليه و إن قلّ.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ چيز نزد خداى با
عزت و جلال محبوبتر از عملى كه هميشه انجام داده شود نيست اگر چه كم باشد (مقصود
دعا و ذكر و اعمال مستحبه است).
##مداراة الناس
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «المداراة» عن مسعدة بن
صدقة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:
مداراة الناس نصف الايمان، و الرّفق بهم نصف العيش، ثمّ قال أبو عبد اللّه عليه
السّلام خالطوا الأبرار سرّا و خالطوا الفجّار جهارا و لا تميلوا عليهم فيظلموكم،
فانّه سيأتي عليكم زمان لا ينجو فيه من ذوي الدّين إلّا من ظنّوا أنّه أبله، و
صبّر نفسه على أن يقال له أنّه أبله لا عقل له.
رسول خدا (ص) فرمود: ملايمت و مدارا نمودن با مردم نصف
ايمان است (زيرا بمدارا و سازش نمودن با مردم كه مهربانى و ملايمت و نيكو آميزش و
معاشرت نمودن با آنان و تحمل آزار و اذيت ايشان است، اجتناب از بسى گناهان و جمله
از اخلاق ناپسند حاصل شود و باعث آن گردد كه مردم از انسان بيزار و متنفر نشوند
بلكه موجب ميل و رغبت آنان باسلام و مسلمين شود) و نرمى و مهربانى نمودن با مردم
نصف وسيله زندگى است، سپس حضرت صادق (ع) فرمود: با نيكوكاران از روى دل و حقيقت
آميزش و دوستى نمائيد، و با گنهكاران (فقط) در ظاهر و آشكارا آميزش و اظهار دوستى
كنيد و بغير عدل و داد با آنان رفتار نكنيد كه بر شما ستم ميكنند، پس همانا بزودى
زمانى بر شما مىآيد كه از صاحبان ديانت نجات نيابد در آن زمان جز كسى كه مردم او
را ابله و كم خرد بدانند و او خود را بشكيبائى و صبر وادارد در اينكه ابله و
بىعقل باو گفته مىشود. آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است - با دوستان مروت با
دشمنان مدارا.
##استواء العمل و المداومة عليه
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استواء العمل و المداومة
عليه» عن حمّاد، عن الحلبي قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إذا كان الرجل
على عمل فليدم عليه سنة ثمّ يتحوّل عنه إن شاء إلى غيره، و ذلك أنّ ليلة القدر
يكون فيها في عامه ذلك ما شاء اللّه أن يكون.
حضرت صادق (ع) فرمود: هنگامى كه شخص عملى را انجام ميدهد پس
بايد يك سال مداومت بر آن نمايد پس از آن دست بردارد اگر ميخواهد كه ذكر و دعاى
ديگرى بجاى آن انتخاب نمايد و اين (كه تا يك سال مداومت بر عمل نمايد) بجهت آنست
كه شب قدر كه در اين سال است خداوند آنچه را كه اراده و مشيت او تعلق بگيرد مىشود
(و بواسطه اين دعا و عمل كه در شب قدرهم انجام داده شده عمل او قبول و دعايش
مستجاب و مقدرات او نيكو گردد).
##استواء العمل و المداومة عليه
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استواء العمل و المداومة
عليه» عن سليمان بن خالد قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إيّاك أن تفرض على
نفسك فريضة فتفارقها إثنى عشر هلالا
حضرت صادق (ع) فرمود: بپرهيز از آنكه بر خود لازم گردانى
انجام دادن چيزى را (از ذكرها و دعاها و اعمال مستحبه) پس دست از آن بردارى پيش از
گذشتن دوازده ماه.
##ترك الداعي للظلم و ردّه المظالم
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «وجوب ترك الداعي للظلم و
ردّه المظالم» عن الحسن بن راشد عن الصّادق جعفر بن محمّد عليه السّلام قال: إذا
ظلم الرجل فظلّ يدعو على صاحبه، قال اللّه جلّ جلاله: إنّ هيهنا آخر يدعو عليك
يزعم أنّك ظلمته، فان شئت أجبتك و أجبت عليك و إن شئت أخّرتكما فيوسّعكما عفوي.
از حضرت صادق جعفر بن محمد (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه
كسى مورد ظلمى قرار گيرد پس ناچار مداومت كند در دعا نمودن بر ضرر آنكه بوى ستم
كرده (يعنى در حق او نفرين نمايد) خداوند با جلالت ميفرمايد كه اينجا (در پيشگاه
ما) شخص ديگرى است كه بر ضرر تو دعا ميكند و عقيده دارد كه تو بر او ظلم نمودى، پس
اگر ميخواهى دعا و نفرين تو را در باره وى بپذيرم و دعاى آن كسى را هم كه تو بر او
ستم كرده اى اجابت نمايم (و هر دو تن شما را بسزاى ظلم و ستمى كه نمودهايد
برسانم) و اگر ميخواهى استجابت دعاى هر دو نفر شما را بتأخير اندازم تا عفو و گذشت
من شما را فرا گيرد (بجهت توبه شما و گذشت و رضايت مظلوم).
##ايمان عشر درجات
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب آخر منه بعد باب
«درجات الايمان»عن عبد العزيز القراطيسي قال: قال لي أبو- عبد اللّه عليه السّلام:
يا عبد العزيز! إنّ الايمان عشر درجات بمنزلة السلّم، يصعد منه مرقاة بعد مرقاة،
فلا يقولنّ صاحب الإثنين لصاحب الواحد لست على شيء حتّى ينتهي إلى العاشرة، فلا
تسقط من هو دونك فيسقطك من هو فوقك، و إذا رأيت من هو أسفل منك بدرجة فارفعه إليك
برفق، و لا تحملنّ عليه ما لا يطيق فتكسره فانّ من كسر مؤمنا فعليه جبره.
از عبد العزيز قراطيسى روايت شده كه حضرت صادق (ع) بمن
فرمود: اى عبد العزيز، همانا ايمان ده درجه است و مانند نردبان است كه از پله اى
بپله ديگر آن بالا ميروند، پس صاحب دو درجه ايمان بكسى كه داراى يكدرجه است هرگز
نگويد كه تو بر چيزى (از درجات ايمان) نيستى و همچنين تا بدرجه دهم ايمان برسد
(يعنى كسى كه داراى درجه بالاتر ايمان است بكسى كه در درجه از او پائينتر است
نگويد كه تو داراى ايمان نيستى) و كسى كه در درجات ايمان از تو پستتر است ساقط از
درجه اعتبار مشمار (و از زمره مؤمنين خارج مكن) كه در اين صورت كسى كه برتر از تو
ميباشد تو را (از زمره مؤمنين) خارج ميشمارد، و هر گاه كسى را ديدى كه (مرتبه
ايمانش) يكدرجه پائينتر از تو است او را با مهربانى و مدارا (و آموزش وسائل ترقى
و پيشرفت) بدرجه خود برسان، و چيزى را كه طاقت نمىآورد هرگز بر او تحميل منما كه
او را در هم ميشكنى، پس همانا هر كسى كه مؤمنى را در هم شكند لازم است بر او كه
جبران شكستگى وى كند (مقصود آنست كه در قسمت معارف دينى و عقايد از سخنانى كه در
خور فهم و استعداد مستمع و شنونده نيست بايد خوددارى و پرهيز نمود تا موجب گمراهى
او نشود، و نسبت بعبادات و طاعات در اعمال مستحبه و مكروهه نبايد اصرار داشت تا
باعث شود كه طاقت نياورد و يكسره از دين بيزار و خارج شود).
و اين قسمت در ضمن حديث مفصّلى است كه در كافى (باب درجات
ايمان) از حضرت صادق (ع) روايت شده كه و خلاصه حديث آنست كه آن حضرت (پس از ذكر
درجات ايمان و اينكه سزاوار نيست تحميل نمودن بار سنگين درجه بالا بر كسى كه در
درجه پست ايمان است) بر اوى فرمود: مثلى براى تو مىآورم، مرد مسلمانى همسايه
نصرانى داشت و او را بدين اسلام دعوت نمود و مزاياى آن را براى وى تشريح كرد، پس
آن نصرانى اجابت دعوت او نمود و مسلمان شد، سپس مرد مسلمان سحرگاه نزد او رفت و
بمسجدش برد و بنمازهاى مستحب و نماز صبح مشغول شدند، هنگامى كه مرد تازه مسلمان
خواست بمنزلش برود مرد مسلمان مانع شد و گفت تا ظهر كمى بيش باقى نمانده و بعد از آنكه
نماز ظهر را خواندند و برخاست كه بمنزل رود باز مرد مسلمان باو گفت تا عصر چيزى
نمانده و او را از رفتن بازداشت و همچنين تا اينكه شب بعد از آنكه نماز عشاء را
خواندند بمنزل رفتند فرداى آن روز كه مسلمان باز بخانه او رفت و باو گفت بيا برويم
براى نماز، نصرانى تازه مسلمان باو گفت كسى را كه وقت و فرصت او بيشتر از من باشد
براى اين دين طلب نما، زيرا من شخصى فقير و داراى عائله هستم، پس حضرت صادق (ع)
فرمود: آن مرد مسلمان نصرانى را در دين اسلام داخل نمود و نيز او باعث شد كه تازه
مسلمان از دين بيزار و خارج گرديد.
##نسبة الاسلام
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «نسبة الاسلام» عن
أحمد بن محمّد بن خالد، عن بعض أصحابنا رفعه، قال: قال أمير المؤمنين عليه
السّلام: لأنسبنّ الإسلام نسبة لا ينسبه أحد قبلي و لا ينسبه أحد بعدي إلّا بمثل
ذلك، إنّ الإسلام هو التسليم و التسليم هو اليقين و اليقين هو التصديق و التصديق
هو الإقرار و الإقرار هو العمل و العمل هو الأداء، إنّ المؤمن لم يأخذ دينه عن
رأيه و لكن أتاه من ربّه فأخذه، إنّ المؤمن يرى يقينه في عمله و الكافر يرى انكاره
في عمله، فو الّذي نفسي بيده ما عرفوا أمرهم فاعتبروا إنكار الكافرين و المنافقين
بأعمالهم الخبيثة.
امير المؤمنين (ع) فرمود: هر آينه اسلام را شرح و وصف نمايم
بشرحى كه كسى پيش از من آن را شرح نداده و بعد از من بيان نكند مگر بمانند آنچه من
شرح و بيان ميكنم، همانا اسلام، تسليم و منقاد بودن (نسبت باوامر خداوند و مقدرات
الهى) است، و تسليم همان يقين بذات مقدس خداوند و ساير اصلال عقايد است، و يقين
(ملازم و توأم با) تصديق است، و تصديق موجب اقرار است، و اقرار (پيوسته با) عمل
است، و عمل انجام وظيفه و اداء تكاليف است، همانا مؤمن دين و ايمان خود را از رأى
و فكر خود نگرفته بلكه دين او از جانب پروردگارش آمده پس آن را (از ادله و براهين
عقليه قطعيه) گرفته و بآن عقيدهمند گرديده، همانا شخص با ايمان (آثار) يقينش در
عمل و كردار وى مشاهده مىشود، و كافر (آثار) انكارش در عمل و رفتارش ديده مىشود،
پس سوگند بآن كسى كه جانم بدست قدرت اوست كفار و منافقين راه هدايت و اطاعت خود را
نشناختند، پس پىجورى كنيد و دريابيد انكار كافران و منافقان را بواسطه كارهاى زشت
و پليد آنها.
##درجات الايمان
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب آخر منه بعد باب
«درجات الايمان»عن سدير قال: قال لي أبو جعفر عليه السّلام: إنّ لمؤمنين على
منازل، منهم على واحدة و منهم على اثنين و منهم على ثلاث و منهم على أربع و منهم
على خمس و منهم على ستّ و منهم على سبع، فلو ذهبت تحمل على صاحب الواحدة ثنتين لم
يقو، و على صاحب الثنتين ثلاثا لم يقو، و على صاحب الثلاث أربعا لم يقو، و على
صاحب الأربع خمسا لم يقو، و على صاحب الخمس ستّا لم يقو، و على صاحب الستّ سبعا لم
يقو و على هذه الدّرجات.
از سدير روايت شده كه حضرت باقر (ع) بمن فرمود: همانا كسانى
كه داراى ايمان هستند درجه و رتبههاى ايمان ايشان مختلف است، بعضى از آنها داراى
يكدرجه و بعضى صاحب دو درجه و بعضى واجد سه رتبه اند، و بعضى بر درجه چهارم و
برخى بر پنجم و بعضى بر ششم و برخى بر هفتم ميباشند، پس اگر بخواهى كه تحميل نمائى
درجه دوم را بر كسى كه داراى يكدرجه است، و بر كسى كه داراى درجه دوم است درجه
سوم را، و بر داراى درجه چهارم را، و بر كسى كه داراى درجه چهارم است درجه پنجم
را، و بر داراى درجه پنجم درجه ششم را، و بر صاحب درجه ششم درجه هفتم را، نيرو و
توانائى بر حمل آن ندارد و تاب نمىآورد و ساير درجات ايمان نيز چنين است.
##أداء الفرائض
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «أداء الفرائض» عن محمّد
الحلبي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال اللّه تبارك و تعالى: ما تحبّب
إليّ عبدي بأحبّ ممّا افترضت عليه.
ازحضرت صادق (ع) روايت شده كه خداى تبارك وتعالى فرموده:
بنده من در صدد جلب محبت من بر نيامده بوسيله اى كه آن وسيله نزدمن محبوبتر باشد از
آنچه بر او واجب نمودم (واضح است كه واجبات و ترك محرمات اگر محبوبترين عبادات نزدخدا
نميبود خداوند آنها را واجب نمي فرمود ، زيرا
واجب چيزى است كه خداوند هرگز بترك آن راضى نيست)
##ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي
أَنْفُسِكُمْ
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «فضل اليقين» عن
زرارة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام على
المنبر: لا يجد أحد طعم الايمان حتّى يعلم أنّ ما أصابه لم يكن ليخطئه و ما أخطأه
لم يكن ليصيبه (كما في الكتاب المجيد: و ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ
وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها).
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) بالاى
منبر فرمود: هيچ كس طعم ايمان را نمىچشد و نمييابد (يعنى از حقيقت ايمان بهرهمند
نميشود) تا آنكه بداند آنچه (در دنيا از نفع و ضرر) باو رسيده ميبايست برسد و رد
نشود (يعنى قبلا براى او مقدر شده) و آنچه باو نرسيده بنا نبوده كه باو برسد (يعنى
براى او مقدر نشده) چنانچه در قرآن مجيد است: هيچ مصيبى در زمين و در باره خودتان
(بر شما) اصابت نكند و نرسد مگر آنكه در كتاب (لوح محفوظ) است پيش از آنكه ايجادش
كنيم.
##بأيّ شيء يعلم المؤمن بأنّه مؤمن؟
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الرضا بالقضاء» عن
ابن سنان، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له بأيّ شيء يعلم
المؤمن بأنّه مؤمن؟ قال عليه السّلام: بالتسليم للّه و الرضا فيما ورد عليه من
سرور أو سخط.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه راوى گفت بآن حضرت عرض كردم:
مؤمن با چه وسيله و از كدام راه بداند كه داراى ايمان (كامل) است؟ حضرت فرمود:
بتسليم بودن براى خدا (نسبت باوامر و آنچه براى او تقدير فرموده) و راضى و خوشنود
بودن درآنچه براوواردمىشودازامورى كه باعث سروروشادى و يا موجب خشم باشد.
##عمل الدائم القليل على اليقين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «فضل اليقين» عن
هشام بن سالم قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ العمل الدائم القليل
على اليقين أفضل عند اللّه من العمل الكثير على غير يقين.
از هشام بن سالم روايت شده كه گفت شنيدم از حضرت صادق (ع)
كه ميفرمود: همانا عمل و طاعت كمى كه از روى يقين هميشه انجام داده شود نزد خداوند
برتر از عمل و عبادت بسيارى است كه استوار بر اساس يقين (صاحبش) نباشد (زيرا
اخلاصى كه روح عبادت است يافت نشود جز بواسطه يقين، و نيز يقين موجب آنست كه
پيوسته آن عبادت را انجام دهد).
##رضا بالقضاء
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الرضا بالقضاء» عن
عليّ بن أسباط عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: لقی الحسن بن
عليّ عليه السّلام عبد اللّه بن جعفر فقال يا عبد اللّه! كيف يكون المؤمن مؤمنا و
هو يسخط قسمه و يحقّر منزلته و الحاكم عليه اللّه، و أنا الضامن لمن لم يهجس في
قلبه إلّا الرضا أن يدعو اللّه فيستجاب له.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: حضرت مجتبى حسن بن
على (ع) عبد اللَّه بن جعفر را ملاقات نمود پس فرمود: اى عبد اللَّه، چگونه شخص
داراى ايمان ميباشد در حالى كه نصيب و سهم (و مقدرات) خود را خشم ميورزد و خوش
ندارد. و رتبه و منزلت خود را نزد خدا پست و ناچيز ميشمارد (يعنى فقر و ساير
گرفتاريهايش را نشانه پستى خود نزد خداوند ميداند) با اينكه حكمفرماى بر او خدا
ميباشد، و من ضمانت ميكنم براى كسى كه در قلب او خطور نكند مگر رضايت و خوشنودى
(بمقدرات الهى) اينكه خدا را بخواند (و از او حاجت خود را بخواهد) كه دعاى او
مستجاب شود.
##استواء العمل و المداومة عليه
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «استواء العمل و
المداومة عليه» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال عليه السّلام: أحبّ
الأعمال إلى اللّه عزّ و جلّ مادا [و] م عليه العبد و إن قلّ.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه راوى گفت آن حضرت فرمود:
محبوبترين اعمال (طاعات و ادعيه و اذكار مستحبه) نزد خداى با عزت و جلال آن چيزى
است كه بنده بر آن مداومت نمايد (هميشه آن را بجا آورد) اگر چه كم باشد.
##في العبادة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «العبادة» عن أبي
جميلة قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: قال اللّه تبارك و تعالى: يا عبادي
الصدّيقين! تنعّموا بعبادتي فانّكم تتنعّمون بها في الاخرة.
حضرت صادق (ع) فرمود خداوند تبارك و تعالى فرموده: اى
بندگان بسيار راستگوى من، بعبادت و بندگى (خودتان براى) من (در دنيا) متنعم و
بهرهمند شويد تا بسبب آن عبادت در آخرت نيز متنعم و بهرهمند گرديد.
##أفضل الناس من عشق العبادة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «العبادة» عن عمرو
بن جميع، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: أفضل الناس من عشق العبادة فعانقها و أحبّها بقلبه وباشرهابجسده وتفرّغ
لهافهولا يبالي على ماأصبح من الدنياعلى عسرأم على يسر.
از عمرو بن جميع از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا
(ص) فرمود: بهترين مردم كسى است كه بعبادت و پرستش عشق ورزد و علاقهمند بآن باشد
و آن را در آغوش گيرد (مواظبت بر آن نمايد) و بقلب خود آن را دوست بدارد و با بدن
خويش آن را بجا آورد و خود را براى آن آماده سازد، پس او باكى ندارد كه بر چه
حالتى (از زندگانى دنيا) قرار گرفته، بر سختى و ناگوارى و يا بر آسايش و آسانى.
##الورع
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الورع» عن حديد بن
حكيم قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: اتّقوا اللّه و صونوا دينكم
بالورع.
از حديد بن حكيم روايت شده كه گفت شنيدم از حضرت صادق (ع)
ميفرمود: از (نافرمانى) خدا بپرهيزيد و دين خودتان را بواسطه پرهيز از گناهان حفظ
و نگاهدارى نمائيد.
##اجتناب المحارم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «اجتناب المحارم» عن
سليمان بن خالد قال: سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ
قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً. قال: أما
و اللّه إن كانت أعمالهم أشدّ بياضا من القباطي و لكن كانوا إذا عرض لهم الحرام لم
يدعوه.
از سليمان بن خالد روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) پرسش
نمودم از فرمايش خداى با عزت و جلال وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ
فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً، و روى آوريم و توجه كنيم بآنچه گناهكاران بجا
آوردند از كارها (ى نيك و طاعات) پس قرار ميدهم اعمال آنها را (مانند) غبار
پراكنده (اعمال آنان را نابود ميسازيم زيرا شرط قبول طاعات، تقوى ميباشد) پس حضرت
فرمود: آگاه باشد و بخدا سوگند، بدرستى ظاهر اعمال و طاعات آنها سفيدتر و
درخشندهتر از پيراهنهاى بسيار سفيد بود، و ليكن هر گاه كار حرامى بر آنها پيش آمد
ميكرد ترك آن نميكردند (و مرتكب آن حرام ميشدند).
##محاسبة العمل
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «محاسبة العمل» عن
محمّد بن حكيم، عمّن حدّثه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين
صلوات اللّه عليه: لا يصغر ما ينفع يوم القيامة، و لا يصغر ما يضرّ يوم القيامة،
فكونوا فيما أخبركم اللّه عزّ و جلّ كمن عاين.
امير المؤمنين (ع) فرمود: چيزى كه در روز قيامت سود رساند
كوچك شمرده نشود، و چيزى كه موجب زيان در روز قيامت است كوچك و ناچيز نشود (آنچه
روز قيامت سودمند است عقايد حقه و تقوى و اخلاق پسنديده است، و آنچه موجب زيان است
عقايد باطله و گناهان و خويهاى ناپسند ميباشد) پس نسبت بآنچه خداى با عزت و جلال
بشما خبر داده (از نعمتها و درجات بهشت و شكنجه و عذاب جهنم) مانند كسى باشيد كه
آنها را ديده و مشاهده كرده است.
##زاهد في الدنيا
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع كلم
أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: الزّاهد في الدنيا
من لم يغلب الحرام صبره و من لم يشغل الحلال شكره.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: زاهد در دنيا كسى است كه
حرام بر شكيبائى او چيره نشود و آن را از بين نبرد، و حلال از شكر و سپاسگزاريش
باز ندارد (يعنى توجه و علاقهمندى بامور حلال دنياهم او را از وظيفه بندگى و
شكرگزارى باز ندارد).
##من قول علي ع لأبي ذر
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع كلم
أمير المؤمنين عليه السّلام» (كشف الغمّة) و عنه (أي الجواد عليه السّلام) عن عليّ
عليه السّلام قال لأبي ذر رضى اللّه عنه: إنّما غضبت للّه عزّ و جلّ فارج من غضبت
له، إنّ القوم خافوك على دنياهم و خفتهم على دينك، و اللّه لو كانت السّماوات و
الأرضون رتقا على عبد ثمّ اتّقى اللّه لجعل اللّه له منها مخرجا، لا يؤنسنّك إلّا
الحقّ و لا يوحشنّك إلّا الباطل.
حضرت على بن ابى طالب (ع) به ابى ذر رضى اللَّه عنه فرمود:
همانا تو فقط براى رضاى خداى با عزت و جلال خشم و غضب نمودى (نسبت بعثمان و
يارانش) پس بكسى كه براى او (خداوند) غضب نمودى اميدوار باش (در نجات و محفوظ
ماندن از شرور و در اجر و پاداش خود) و همانا اين قوم ترسيدند از تو بر دنياى
خويش، و تو از آنها بر دين خود ترسيدى، بخدا سوگند اگر آسمانها و زمينها بر بنده اى
بسته شود سپس از (نافرمانى) خدا بپرهيزد هر آينه خداوند براى او از آن (آسمانها و
زمينهاى بر بسته) راه نجات و گشايشى قرار خواهد داد، موجب انس تو نگردد مگر حق و
بوحشت نيندازد تو را مگر باطل.
##عقوبة من لم ينفق
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع كلم
أمير المؤمنين عليه السّلام» (كشف الغمّة) و قال عليه السّلام: إنّ للّه عبادا
يخصّهم بالنّعم و يقرّها فيهم ما بذلوها، فاذا منعوها نزعها عنهم و حوّلها إلى
غيرهم.
امير المؤمنين (ع) فرمود: همانا براى خداوند بندگانى است كه
اختصاص ميدهد خداوند آنها را بنعمتها و ثابت و برقرار ميفرمايد آن نعمتها را بر
آنان مادامى كه بذل و بخشش آن نعمتها مينمايند پس چون آن نعمتها را بذل نكنند
(خداوند) از ايشان بگيرد و بغير آنان بدهد.
##قرب إلى الناس و التودد إليهم
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «مواعظ الحسن بن عليّ
عليهما السّلام و حكمه» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: القريب من قربته المودّة
و إن بعد نسبه، و البعيد من باعدته المودّة و إن قرب نسبه «الحديث».
حسن بن عليّ عليهما السّلام فرمود: نزديك و خويش (آدمى) كسى
است كه دوستى او را نزديك گردانيده است گرچه از جهت نسب و خويشاوندى دور از انسان
باشد، و بيگانه و دور (از انسان) كسى است كه دوستى دورش نمايد (يعنى علاقه و دوستى
با او نداشته باشى) اگر چه نسبت و خويشاونديش نزديك باشد.
##من مواعظ الحسن بن على عليهما السّلام
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «مواعظ الحسن بن عليّ
عليهما السّلام و حكمه» (كشف الغمّة) و قال عليه السّلام: لا تأت رجلا إلّا أن
ترجو نواله أو تخاف يده أو تستفيد من علمه أو ترجو بركة دعائه أو تصل رحما بينك و
بينه.
حسن بن عليّ عليهما السّلام فرمود: نزد كسى مرو مگر آنكه
اميدى بعطاى او داشته باشيد يا از او بترسى يا از دانشش بهرهمند شوى يا اميدى
ببركت دعاى او داشته باشى يا از جهت صله رحمى كه بين تو و اوست بوده باشد.
##من مواعظ الحسین بن على عليهما السّلام
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «مواعظ الحسين بن
عليّ عليهما السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: للسّلام سبعون حسنة، تسع و
ستّون للمبتدي و واحد للرّاد.
حسین بن عليّ عليهما السّلام فرمود: براى سلام هفتاد
حسنه است كه شصت و نه حسنه براى كسى است كه ابتداءبآن كرده ويك حسنه براى كسى است
كه جواب(سلام)داده است.
##من مواعظ الصادق علیه السلام
في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «مواعظ الصادق جعفر
بن عليهما السّلام و مواعظه و حكمه» (الكافي) عن أحمد بن الحسن الميثمي، عن رجل من
أصحابه قال: قرأت جوابا من أبي عبد اللّه عليه السّلام إلى رجل من أصحابه: أمّا
بعد، فانّي اوصيك بتقوى اللّه، فانّ اللّه قد ضمن لمن اتّقاه أن يحوّله عمّا يكره
إلى ما يحبّ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ، فايّاك أن تكون ممّن يخاف
على العباد من ذنوبهم و يأمن العقوبة من ذنبه، فانّ اللّه عزّ و جلّ لا يخدع عن
جنّته و لا ينال ما عنده إلّا بطاعته.
از احمد بن حسن ميثمى از مردى از اصحابش روايت شده كه گفت
جواب نامه اى كه حضرت صادق (ع) بيك نفر از اصحاب خود نوشته بودند خواندم (و آن
چنين بود) اما بعد! پس همانا سفارش ميكنم تو را به ترس و پرهيز از (نافرمانى) خداوند،
زيرا بطور تحقيق، خداوند ضمانت فرموده براى كسى كه از (نافرمانى) او بپرهيزد اينكه
تغيير دهد (و عوض كند وضع) او را از آنچه كه خوش ندارد آن را بسوى آنچه كه دوست
ميدارد (يعنى امور ناگوار را از او برطرف سازد و تبديل بخوشى و راحتى كند) و روزى
دهد او را از راه و جايى كه گمان نميبرد، پس برحذر باش كه از كسانى باشى كه بر
بندگان (خداوند) از (شكنجه و عذاب) گناهانشان بيم و ترس دارد ولى از كيفر و مجازات
گناه خويشتن ايمن و آسوده ميباشد (و در اثر خودخواهى عيبى در خود نبيند بلكه خود
را محبوب درگاه خداوند نيز ميداند) و همانا به نيرنگ و فريب نتوان ببهشت خداوند با
عزت و جلال رسيد، و بآنچه نزد خداست (از رضايت و مقامات عاليه بهشت و نعمتهاى
گوناگون در آن) نائل نتوان شد مگر بطاعت و فرمانبرى از او
##في الذنوب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الذنوب» عن طلحة بن
زيد عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان أبي يقول: ما من شيء أفسد للقلب من
خطيئة، إنّ القلب ليواقع الخطيئة فما تزال به حتّى تغلب عليه فيصيّر أعلاه أسفله.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه پدرم ميفرمود: هيچ چيزى نيست
كه فسادش براى قلب بيشتر از گناه باشد، همانا قلب دچار مباشرت و آميزش با گناه
گردد، پس (آثار شوم) گناه در آن باقى و برقرار خواهد بود تا آنكه بر قلب غلبه كند
و در نتيجه، وجهه اعلاى آن را وجهه پست ترش ميگرداند (وجهه اعلاى قلب جهت عقلانيت
آنست كه انسان را بكسب علوم و فضائل اخلاقى و وسائل سعادت و امور راجعه بآخرت
رهبرى ميكند، و گناهان مانند حجاب و پردهاى برآنند كه مانع از رهبرى آن بموجبات
سعادت باشند و تدريجا در اثر گناهان، قلب بوجهه پست آن كه تمايل بشرور و شهوات
نفسانى و لذات جسمانى است تبديل ميگردد).
##نفع المؤمنين
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب
«استحباب نفع المؤمنين» و بهذا الإسناد قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: من أطعم مؤمنا من جوع أطعمه اللّه من ثمار الجنّة، و من سقاه من ظماء سقاه
اللّه من الرّحيق المختوم، و من كساه ثوبا لم يزل في ضمان اللّه عزّ و جلّ مادام
على ذلك المؤمن من ذلك الثوب سلك، و اللّه لقضاء حاجة المؤمن خير من صيام شهر و
اعتكافه.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه مؤمن گرسنه اى را طعام دهد
خداوند او را از ميوههاى بهشت ميخوراند، كسى كه مؤمن تشنه اى را سيراب گرداند
خداوند او را از رحيق مختوم (شراب بهشتى كه بمشگ مهر شده) سيراب گرداند و كسى كه
جامه اى بمؤمنى بپوشاند هميشه در ضمانت خداى با عزت و جلال است تا موقعى كه چيزى
از آن جامه بر بدن آن مؤمن است، بخدا قسم برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از روزه و
اعتكاف يكماه.
##رحمة الضعف و اصلاح الطّريق
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب
«استحباب رحمة الضعف و اصلاح الطّريق» عن إبراهيم بن محمّد، عن الصّادق جعفر بن
محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: مرّ عيسى بن مريم عليه السّلام بقبر يعذّب صاحبه، ثمّ مرّ به من قابل فاذا هو
ليس يعذّب، فقال يا ربّ! مررت بهذا القبر عام أوّل و هو يعذّب، و مررت به العام و
هو ليس يعذّب، فأوحي اللّه جلّ جلاله إليه يا روح اللّه! قد أدرك له ولد صالح
فأصلح طريقا و آوى يتيما فغفرت له بما عمل إبنه.
رسول خدا (ص) فرمود: عيسى بن مريم (ع) بقبرى عبور نمود كه
صاحب آن شكنجه و عذاب ميشد، پس سال آينده از همان قبر عبور نمود ديد كه او عذاب
نميشود، عرض كرد پروردگارا سال گذشته باين قبر برخوردم در حالى كه صاحب آن شكنجه و
عذاب ميشد، و امسال بر همان قبر عبور كردم و عذابى بر او نديدم، پس خداوند با
جلالت باو وحى فرمود كه اى روح اللَّه، همانا فرزند صالحى از او بحد بلوغ و رشد
رسيد و راه و جادهاى را هموار و اصلاح نمود و يتيمى را محل سكونت داده و در پناه
خود گرفت، پس او را بواسطه عمل و كردار (پسنديده و شايسته) فرزندش آمرزيدم.
##استدامة النعمة باحتمال المؤنة
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب
«استحباب استدامة النعمة باحتمال المؤنة» عن حديد بن حكيم، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال: من عظمت نعمة اللّه عليه إشتدّت مؤنة النّاس إليه، فاستديموا النّعمة
باحتمال المؤنة و لا تعرضوها للزّوال، فقلّ من زالت عنه النعمة فكادت أن تعود
إليه.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه بزرگ و بسيار
باشد بر او نعمتى كه خداوند باو انعام فرموده، حوائج و نيازمندى مردم بر او زياد
گردد، پس طلب نمائيد دوام و ثبات نعمت را بواسطه متحمل شدن و برآوردن حوائج و رفع
نيازمنديها، و آن (نعمت) ها را در معرض زوال و نابودى قرار ندهيد (بسبب برنياوردن
حوائج) پس كم است كسى كه نعمت از او زائل شود و از دستش برود پس بر او باز گردد.
##من حكم أمير المؤمنين
في نهج البلاغة: باب «المختار من حكم أمير المؤمنين عليه
السّلام و مواعظه» و قال عليه السّلام لجابر بن عبد اللّه الانصاري: يا جابر! من
كثرت نعم اللّه عليه كثرت حوائج الناس إليه، فمن قام للّه فيها بما يجب عرّضها
للدّوام و البقاء، و من لم يقم للّه فيها بما يجب عرّضها للزّوال و الفناء.
أمير المؤمنين عليه السّلام بجابر بن عبد اللَّه انصارى
فرمود: اى جابر! كسى كه نعمتهاى خداوند بر او بسيار شود حوائج و نيازمنديهاى مردم
باو زياد گردد، پس هر كه قيام نمايد براى خوشنودى خدا در برآوردن حاجات مردم بطورى
كه لازم و واجب است آن (نعمت) ها را در معرض دوام و باقى بودن قرار داده است، و
كسى كه قيام ننمايد براى رضاى خداوند در برآوردن حوائج بنحوى كه واجب و لازم است،
نعمتها را بمعرض زوال و نابودى در آورده است.
##استدامة النعمة باحتمال المؤنة
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب
«استدامة النعمة باحتمال المؤنة» عن إبراهيم بن محمّد قال: قال أبو عبد اللّه عليه
السّلام: ما من عبد تظاهرت عليه من اللّه نعمة إلّا اشدّت مؤنة النّاس عليه، فمن
لم يقم للنّاس بحوائجهم فقد عرضت النّعمة للزّوال، قال: فقلت جعلت فداك، و من يقدر
أن يقوم لهذا الخلق بحوائجهم؟ فقال: إنّما النّاس في هذا الموضع و اللّه المؤمنون.
حضرت صادق (ع) فرمود: نيست بندهاى كه نعمت بسيارى از
خداوند بر او وارد گردد مگر اينكه احتياجات مردم باو زياد گردد، پس كسى كه
باحتياجات مردم نرسد (و نيازهاى ايشان برنياورد) پس بتحقيق كه نعمت در معرض زوال و
نابودى باشد (راوى) گفت پس عرض كردم: فدايت گردم كيست كه بتواند به نيازمنديهاى
اين همه مردم (با بسيارى ايشان) بپاخيزد و برسد (و حوائج آنان را برآورد) فرمود:
بخدا سوگند (منظور از) مردم در اين مورد اهل ايمانند.
##حسن جوار
في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب
«وجوب حسن جوار النّعم بالشّكر و أدآء الحقوق» عن أمير المؤمنين عليه السّلام انّه
قال: إذا وصلت إليكم أطراف النّعم فلا تنفروا أقصاها بقلّة الشّكر.
از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه
ابتداء و اوائل نعمتها بشما رسيد (و روى نمود) پس انتها وحد اعلاى آنها را كوچ
ندهيد بواسطه كمى شكر و سپاسگزارى (كمتر شكر نمودن نيز كفران نعمت بوده و موجب
جلوگيرى از زيادى نعمت ميگردد و گاهى سبب زوال نعمت هم مىشود).
##في التحميد
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الشّكر» عن المثنى
الحنّاط، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله إذا ورد عليه أمر يسرّه قال: الحمد للّه على هذه النّعمة، و إذا ورد عليه أمر
يغتمّ به قال: الحمد للّه على كلّ حال.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: رسول خدا (ص) چنين
بود كه هر گاه امرى بر آن حضرت وارد ميشد كه او را مسرور و خوشحال مينمود ميفرمود:
الحمد للَّه على هذه النعمة (سپاس خداى را بر اين نعمت) و هر گاه امرى بر او وارد
ميشد كه موجب اندوه خاطرش ميگرديد ميفرمود: الحمد للَّه على كل حال (سپاس خدا را
بر هر حال).
##اصطناع المعروف إلى العلويّين و السّادات
في الوسائل: باب «تأكّد استحباب إصطناع المعروف إلى
العلويّين و السّادات» عن عليّ بن موسى الرضا عليه السّلام عن أبيه، عن آبائه
عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أربعة أنا شفيع لهم يوم
القيامة: المكرم لذرّيّتي من بعدي، و القاضي لهم حوائجهم، و السّاعي لهم في امورهم
عند ما اضطرّوا إليه، و الحبّ لهم بقلبه و لسانه.
رسول خدا (ص) فرمود: چهار طايفهاند كه من در روز قيامت جهت
ايشان شفاعت ميكنم: كسى كه ذريه و فرزندان مرا (يعنى سادات را) پس از من اكرام
نمايد، و كسى كه حوائج آنان را روا كند، و كسى كه در انجام امور آنها هنگامى كه
اضطرار باو پيدا نمودند كوشا باشد، و كسى كه ايشان را بدل و زبان دوست بدارد.
##في الشّكر
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الشّكر» عن ميسر،
عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: شكر النّعم إجتناب المحارم، و تمام الشّكر قول
الرّجل: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: سپاسگزارى نعمتها
دورى و پرهيز نمودن از گناهان است (يعنى نعمتهائى را كه خداوند باو عطا فرموده در
معصيت صرف ننمايد) و تمام و كمال شكر (نعمتها پس از دورى از گناهان) آنست كه شخص
بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (تمام سپاس و ستايش مخصوص بپروردگار
جهانيان است).
##في الشّكر
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الشّكر» عن إسحاق
بن عمّار، عن رجلين من أصحابنا سمعاه عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما أنعم
اللّه على عبد من نعمة فعرفها بقلبه و حمد اللّه ظاهرا بلسانه فتمّ كلامه حتّى
يأمر له بالمزيد.
از اسحاق بن عمار از دو نفر از اصحاب ما (اماميه) روايت شده
كه از حضرت صادق (ع) شنيده اند كه فرمود: خداوند هيچ نعمتى را بر بندهاى عطا
نفرموده كه چون آن را بقلبش بشناسد (يعنى قدر آن نعمت را بداند و در موردى كه
خداوند رضايت دارد بكار برد) و در ظاهر هم بزبان خود خداوند را سپاس و ستايش نمايد
پس سخن او بحمد و ثنا تمام شود جز آنكه خداوند بزيادتى نعمت آن بنده امر فرمايد.
##في الشّكر
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الشّكر» عن هشام بن
أحمر قال: كنت أسير مع أبي الحسن عليه السّلام في بعض أطراف المدينة إذ ثنى رجليه
عن دابّته فخرّ ساجدا فأطال و أطال، ثمّ رفع رأسه و ركب دابّته، فقلت جعلت فداك قد
أطلت السجود، فقال: إنّي ذكرت نعمة أنعم اللّه بها عليّ فأحببت أن أشكر ربّي.
از هشام بن احمر روايت شده كه در بعضى از اطراف مدينه با
حضرت موسى بن جعفر (ع) ميرفتم ناگاه آن حضرت هر دو پاى (مبارك) خود را (جهت پياده
شدن) بيك طرف مركبشان برگردانيد، پس بحال سجده روى زمين قرار گرفت و سجده را بسيار
طولانى نمودند، سپس سر خود را بلند نموده و مركب خود را سوار شدند، پس عرض كردم
فدايت شوم سجده را طولانى فرموديد فرمود: بياد نعمتى افتادم كه خداوند بمن مرحمت
فرموده بود پس دوست داشتم كه پروردگار خود را شكر نمايم.
##من حكم أمير المؤمنين عليه السّلام
في نهج البلاغة: باب «المختار من حكم أمير المؤمنين عليه
السّلام» و قال عليه السّلام: يابن آدم! كن وصيّ نفسك، و اعمل في مالك ما تؤثر أن
يعمل فيه من بعدك.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اى پسر آدم، بمنزله وصى
خود باش، و بجا آور در مال خود آنچه را كه اختيار ميكنى و ميخواهى كه پس از تو در
آن مال بجا آورده شود (يعنى آنچه را كه ميخواهى كه وصى و بازماندگان از مال و
ثروتت پس از مرگ تو انجام بدهند خودت انجام بده، زيرا بوصيتها غالبا عمل نميشود، و
براى مباشرت در امور خيريه، اجر و ثواب بسيار زيادى ميباشد. برگ عيشى بگور خويش
فرست - كس نيارد ز پس تو پيش فرست.
##حسن المعاشرة
في الكافي: (كتاب العشرة) باب «حسن المعاشرة» عن أبي
الرّبيع الشّامي قال: دخلت على أبي عبد اللّه عليه السّلام و البيت غاصّ بأهله
فيه الخراساني و الشّامي و من أهل الافاق فلم أجد موضعا أقعد فيه، فجلس أبو عبد
اللّه عليه السّلام و كان متّكئا ثمّ قال: يا شيعة آل محمّد! إعلموا أنّه ليس منّا
من لم يملك نفسه عند غضبه، و من لم يحسن صحبة من صحبه، و مخالقة من خالقه، و
مرافقة من رافقه، و مجاورة من جاوره، و ممالحة من مالحه، يا شيعة آل محمّد! إتّقوا
اللّه ما استطعتم و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه.
از ابى الربيع شامى روايت شده كه خدمت حضرت صادق (ع)
شرفياب شدم در حالى كه خانه از جمعيت پر بود كه خراسانى و شامى و از اهل ساير
شهرستانها بودند و من جايى نيافتم كه آنجا بنشينم، پس حضرت صادق (ع) نشستند و تكيه
كردند سپس فرمودند: اى پيروان آل محمد، بدانيد از (پيروان) ما نيست كسى كه هنگام
خشم و غضب مالك نفس خود نباشد (يعنى از خشم نمودن خوددارى نكند) و كسى كه با
همنشينان و ياران خود نيكو همنشينى نكند، و با كسانى كه بخوش خوئى باوى معاشرت
ميكنند نيكو آميزش و معاشرت ننمايد، و با اشخاصى كه بمهربانى و نرمى با او رفتار
مينمايند كاملا نرمى و مهربانى نكند، و با همسايگان خود نيكو همسايگى ننمايد (يعنى
حقوق همسايگى را مراعات نكند) و با كسى كه با وى هم غذا مىشود همغذاشدنش را نيكو
نگرداند (يعنى نسبت باشخاصى كه با او غذا ميخورند تجاوز نمايد و حال آنان را
مراعات نكند) اى پيروان آل محمد، تا ميتوانيد و قدرت و توانائى داريد از نافرمانى
خداوند بپرهيزيد، و لا حول و لا قوة الا باللَّه.
##حسن الصّحابة و حقّ الصاحب في السفر
في الكافي: (كتاب العشرة) باب «حسن الصّحابة و حقّ الصاحب
في السفر» عن مسعدة ابن صدقة، عن أبي عبد اللّه، عن آبائه عليهم السّلام: إنّ أمير
المؤمنين عليه السّلام صاحب رجلا ذميّا فقال له الذميّ: أين تريد يا عبد اللّه؟
فقال: اريد الكوفة، فلمّا عدل الطريق بالذميّ عدل معه أمير المؤمنين عليه السّلام،
فقال له الذميّ: ألست زعمت أنّك تريد الكوفة؟ فقال له بلى، فقال له الذّميّ فقد
تركت الطّريق، فقال له: قد علمت، قال: فلم عدلت معي و قد علمت ذلك؟ فقال له أمير
المؤمنين عليه السّلام: هذا من تمام حسن الصحبة أن يشيّع الرّجل صاحبه هنيئة إذا
فارقه، و كذلك أمرنا نبيّنا صلّى اللّه عليه و آله، فقال له الذّميّ: هكذا قال؟
قال: نعم، قال الذّميّ لاجرم إنّما تبعه من تبعه لأفعاله الكريمة، فأنا اشهدك إنّي
على دينك، و رجع الذّميّ مع أمير المؤمنين عليه السّلام فلمّا عرفه أسلم.
حضرت امير المؤمنين (ع) با مردى ذمى (يعنى كافرى كه به پناه
مسلمين در آمده و جزيه ميداد) همسفر شدند، آن مرد ذمى بحضرت گفت اى بنده خدا كجا
را اراده نمودى (يعنى كجا ميروى) حضرت فرمود: اراده كوفه نمودهام، پس چون راه آن
مرد ذمى از راه كوفه جدا شد و براه خود رفت حضرت امير المؤمنين (ع) هم راه كوفه را
واگذاشتند و باوى رفتند، پس آن ذمى بحضرت عرض كرد آيا نفرمودى ميخواهم بكوفه بروم،
حضرت فرمود آرى، مرد ذمى گفت پس شما راه كوفه را واگذاشتيد (يعنى از راه كوفه صرف
نظر كرده و باين راه با من آمدى) حضرت باو فرمود دانستم (كه راه كوفه را واگذاشتم)
ذمى گفت پس چرا از راه مقصد خود منصرف شده و با من آمدى با اينكه ميدانستى، حضرت
امير المؤمنين (ع) باو فرمود: اين عمل و رفتار من بجهت آن بود كه چون از تمام
نمودن خوش رفتارى با همسفر و رفيق راه آنست كه انسان همسفر خود را هنگامى كه
ميخواهد از وى جدا شود مقدارى مشايعت نمايد (و با او برود) و بچنين عمل، پيغمبر ما
ما را امر فرموده است، پس ذمى بحضرت گفت پيغمبر چنين فرموده؟ حضرت فرمود آرى، ذمى
عرض كرد البته هر كس كه پيروى او نموده (و بدين او گرويده) بجهت افعال كريمه و
خصال پسنديده آن حضرت است كه متابعت از وى نموده، پس من تو را شاهد و گواه ميگيرم
كه من بر دين تو هستم، و آن ذمى از مقصد خود صرف نظر كرد و با امير المؤمنين (ع)
بكوفه رفت و چون حضرت را شناخت اسلام آورد.
##فضائل أهل البيت
في أمالي الطّوسي: (الجزء الثاني عشر) عن أنس قال: نظر
النبيّ صلّى اللّه عليه و آله إلى عليّ عليه السّلام فقال: كذب من زعم أنّه يبغضك
و يحبّني.
پيغمبر اكرم (ص) بعلى (ع) توجه نموده و فرمود: دروغ ميگويد
كسى كه گمان كند (و عقيده باطل او چنين باشد) كه تو را دشمن دارد و مرا دوست
ميدارد (يعنى دشمنى نسبت بتو با دوستى و محبت بمن هرگز سازش ندارد، و هر كس تو را
دشمن بدارد مرا نيز دشمن داشته است).
##كثرة الكلام بغير ذكر اللّه
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «كراهة كثرة الكلام بغير ذكر
اللّه» عن عمرو بن جميع، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان المسيح عليه
السّلام يقول: لا تكثروا الكلام في غير ذكر اللّه، فانّ الّذين يكثرون الكلام في
غير ذكر اللّه قاسية قلوبهم و لكن لا يعلمون.
حضرت عيسى (ع) ميفرمود: سخن بسيار در غير ذكر خدا نگوئيد، زيرا
كسانى كه در غير ذكر خدا بسيار سخن ميگويند دلهاى آنها سخت است و ليكن نميدانند
(يعنى سنگيندلانند و بسنگين دل بودن خود توجه ندارند، و سبب سنگين دل بودن و
قساوت قلب، علاقه بدنيا و توجه بشهوات و لذات جسمانى و غفلت ازيادخداومرگ وعالم
آخرت است، ودرچنين دلى عاطفه ورقت نباشد و پند و اندرزدرآن اثرنكند). بيدل گمان
مبركه نصيحت كند قبول-من گوش استماع ندارم لمن تقول
##صمت و السكوت
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب الصّمت و السكوت
إلّا عن الخير» قال (أمير المؤمنين) عليه السّلام: من كثر كلامه كثر خطاؤه، و من
كثر خطاؤه، و نم كثر خطاؤه قلّ حياؤه، و من قلّ حياؤه قلّ ورعه، و من قلّ ورعه مات
قلبه، و من مات قلبه دخل النّار.
از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه سخنش
بسيار شود (و زياد حرف بزند) خطا و اشتباهش زياد گردد، و كسى كه خطايش بسيار شود
حيائش كم گردد و كسى كه حيائش كم شد ورع و پرهيزكاريش كم شود و كسى كه پرهيزكاريش
كم شد دلش بميرد (يعنى حق را از باطل تميز ندهد و موعظه و نصيحت نپذيرد) و كسى كه
دلش بميرد در آتش (جهنم) داخل گردد.
##حفظ اللسان
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «وجوب حفظ اللّسان عمّا لا
يجوز من الكلام» و قال أمير المؤمنين عليه السّلام: من حفظ لسانه ستر اللّه عورته.
از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه زبان
خود را (از سخنان بيهوده و ناروا) نگهدارى نمايد خداوند عيوب او و آنچه را كه دوست
ندارد كسى از آن با خبر شود از مردم بپوشاند.
##حفظ اللسان
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «وجوب حفظ اللّسان عمّا لا
يجوز من الكلام» عن معمّر بن خلّاد، عن أبي الحسن الرّضا عليه السّلام، عن أبيه
قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: نجاة المؤمن في حفظ لسانه.
حضرت صادق (ع) فرموده: نجات كسى كه داراى ايمان است در حفظ
و نگهدارى زبان خودش ميباشد.
##حفظ اللسان
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب الصّمت و السكوت
إلّا عن الخير» قال عليه السّلام: الكلام في وثاقك ما لم تتكلّم به فاذا تكلّمت به
صرف في وثاقه، فاخزن لسانك كما تخزن ذهبك و ورقك، فربّ كلمة سلبت نعمة.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: سخن در بند تو است مادامى كه
تكلم بآن ننمودهاى، پس چون تكلم بآن كردى تو در بند آن خواهى شد (يعنى سخن
ناروائى را كه انسان بگويد پشيمانى از آن و ساير نتايج و آثارش بمنزله قيد و بندى
است براى او) پس زبان خود را (از سخن گفتن) حفظ و نگهدارى نما چنانچه طلا و نقره
مسكوك خود را نگهدارى مينمائى، پس چه بسا كلمه اى كه (گفته شده و) نعمتى را
ربوده و آن را از آدمى برطرف ساخته.
##حفظ اللسان
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «وجوب حفظ اللّسان عمّا لا
يجوز من الكلام» عن أبي علي الجواني قال: شهدت أبا عبد اللّه عليه السّلام و هو
يقول لمولى له يقال له سالم و وضع يده على شفته و قال: يا سالم! إحفظ لسانك تسلم،
و لا تحمل النّاس على رقابنا.
از ابى على جوانى روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) را ديدم
كه به بنده آزادشده خود كه اسمش سالم بود سخن ميگفتند و دست مباركش را بر لبش نهاد
و فرمود: اى سالم زبان خود را نگهدار تا بسلامت باشى، و مردم را بر ما مسلط مگردان
(يعنى سخنى كه موجب حمله مردم بر ما باشد براى مردم نقل مكن).
##حفظ اللسان
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «وجوب حفظ اللّسان عمّا لا
يجوز من الكلام» عنه (أى مسعدة بن صدقة) عن جعفر عن أبيه، عن جدّه عليهم السّلام
قال: من حسن إسلام المرء تركه ما لا يعنيه.
از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش از جدش عليهم السّلام
روايت شده كه فرمود: از نيكى اسلام مرد (و كمال ايمان انسان) است كه آنچه را كه
(از گفتار و كردار و معاشرت با پارهاى ازمردم)براى وى فايده وسود(دنيوى يا
اخروى)نداردواگذاردوانجام ندهد.
##حفظ اللسان
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «وجوب حفظ اللّسان عمّا لا
يجوز من الكلام» عن سليمان بن مهران قال: دخلت على الصّادق جعفر بن محمّد عليهما
السّلام و عنده نفر من الشيعة فسمعته و هو يقول، معاشر الشيعة! كونوا لنا زينا و
لا تكونوا علينا شينا، قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً و احفظوا ألسنتكم و كفّوها عن
الفضول و قبيح القول.
از سليمان بن مهران روايت شده كه خدمت حضرت صادق جعفر بن
محمد (ع) شرفياب شدم در حالى كه نزد آن حضرت جماعتى از شيعه بودند، پس از آن حضرت
شنيدم كه ميفرمود: اى گروه شيعه، براى ما (اسباب) زينت باشيد و باعث نقص و عيب بر
ما نباشيد (يعنى اعمال و رفتار شما طورى باشد كه موجب عزت و سربلندى ما شود و چنان
نباشد كه دشمنان از ما مذمت و بد گوئى نمايند و باعث ننگ و عار ما شود) و با مردم
نيكو سخن گوئيد (يعنى با زبان خوش با مردم سخن گوئيد) و زبانهاى خودتان را
نگهداريد و حفظ نمائيد و آن را از سخنان بيهوده و گفتار زشت و ناسزا بازداريد.
##حفظ اللسان
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «وجوب حفظ اللّسان عمّا لا
يجوز من الكلام» عن الفضيل بن يسار، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال عليه
السّلام يا فضيل! بلّغ من لقيت من موالينا السّلام و قل لهم إنّي أقول: إنّي لا
اغني عنهم من اللّه شيئا إلّا بورع، فاحفظوا ألسنتكم و كفّوا أيديكم و عليكم
بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ، إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.
از فضيل بن يسار از حضرت باقر (ع) روايت شده كه آن حضرت
فرمود: اى فضيل، هر كس از دوستان ما را ملاقات نمودى سلام (ما را باو) برسان و
آنها بگو كه من ميگويم: همانا چيزى (از عقوبت و سزاى گناهان) را از جانب خداوند از
ايشان بازنمىدارم و برطرف نميسازم مگر بپرهيز آنان از گناهان (يعنى شفاعت و دوستى
ما هنگامى موجب نجات دوستان ما خواهد شد كه داراى ورع و تقوى باشند، و دوستى ما به
تنهائى عذاب و شكنجههائى را كه سزاى گناهان است از آنان بر طرف نميكند) پس
زبانهاى خودتان را (از گفتار بيهوده و ناروا) حفظ و نگهدارى كنيد و دستهاى خود را
(از تعدى و تجاوز بمردم) بازداريد، و بر شما باد بشكيبائى و نماز همانا خداوند با
شكيبايان است.
##خلقت أنا و أنت من طينة واحدة
في أمالي الطّوسي: (الجزء الثاني) عن جابر بن عبد اللّه
الأنصاري قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لعليّ بن أبيطالب عليهما السّلام:
ألا ابشّرك؟ ألا أمنحك؟ قال بلى يا رسول اللّه، قال: فانّي خلقت أنا و أنت من طينة
واحدة، ففضّلت منها فضل فخلق منها شيعتنا، و إذا كان يوم القيامة دعى الناس
بامّهاتهم إلّا شيعتك فانّهم يدعون بأسماء آبائهم لطيب مولدهم.
از جابر بن عبد اللَّه انصارى روايت شده كه رسول خدا (ص)
بحضرت على بن ابى طالب (ع) فرمود: آيا تو را بشارت ندهم؟ آيا عطائى بتو نكنم؟ عرض
كرد چرا اى رسول خدا، حضرت فرمود: همانا من و تو از يك طينت و سرشت آفريدهشدهايم
پس از آن سرشت مقدارى زياد آمد و از همان زيادى شيعيان ما آفريده شده اند و چون
قيامت برپا گردد تمامى مردم بمادرهاى خودخوانده شوند مگرپيروان توكه بنام پدران
خودخوانده ميشوند ازجهت پاكيزگى ولادت آنها
##تخويف و الترهيب
في إرشاد الدّيلمي: الباب الخامس «في التخويف و الترهيب» و
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّي لأعرف آية من كتاب اللّه لو أخذ بها
جميع الناس كفتهم، قالوا يا رسول اللّه و ما هي؟ فقال: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ
يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ
مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا من آيه اى را از كتاب خدا
(قرآن) ميشناسم كه اگر تمام مردم آن را اخذ نمايند (يعنى مفاد و مقصود از آن آيه
را بگيرند و بآن عمل كنند امور دنيا و آخرت) آنها را كفايت كند، عرض كردند اى رسول
خدا آن آيه كدام است؟ حضرت فرمود: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ
مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا
يَحْتَسِبُ (يعنى كسى كه از نافرمانى و عدم اطاعت خداوند بپرهيزد خداوند براى او
گشايشى و راه نجاتى قرار دهد و روزيش را از جايى و راهى كه گمان نمىبرد عطا
فرمايد).
##قصر الأعمار
في إرشاد الدّيلمي: الباب الثامن «في قصر الأعمار» و قال
صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه تعالى: و عزّتي و جلالي إنّي لأستحيي من عبدي و
أمتي يشيبان في الاسلام أن اعذّبهما، ثمّ بكى صلّى اللّه عليه و آله فقيل ممّ تبكي
يا رسول اللّه؟ فقال: أبكي لمن استحيى اللّه من عذابهم و لا يستحيون من عصيانه.
پيغمبر اكرم (ص) فرمود كه خدا يتعالى فرموده: بعزت و جلالم
سوگند، همانا من از عذاب و شكنجه نمودن بنده و كنيزم كه موى آنان در اسلام سفيد
گشته (و پير شده اند) حيا ميكنم، سپس حضرت گريست، عرض كردند براى چه گريه ميكنيد
اى رسول خدا؟ فرمود: گريه ميكنم براى كسانى كه خداوند از عذاب نمودن آنها حيا
ميكند ولي آنان از معصيت و نافرمانى او حيا نميكنند.
##علامة طيب الولادة
في إرشاد الدّيلمي: الباب الأوّل «في ثواب الموعظة و
النصيحة» و روى أنّه ذكر عند النبيّ صلّى اللّه عليه و آله رجلان: كان أحدهما
يصلّي المكتوبة و يجلس فيعلّم الناس الخير، و كان الاخر يصوم النهار و يقوم
اللّيل، فقال صلّى اللّه عليه و آله: فضل الأوّل على الثاني كفضلي على الأنام.
روايت شده كه نزد پيغمبر اكرم (ص) از دو نفر نام بردند كه
يكى از آنها نماز واجب خود را ميخواند پس از آن مىنشيند و بمردم خير را (يعنى
امور دينى را) مىآموزد، و ديگرى روز را روزه ميگيرد و شب را بعبادت بپا ميخيزد،
حضرت فرمود: فضيلت و امتياز شخص اول بر دوم مثل فضيلت من است بر مردم.
##في الموعظة
في إرشاد الدّيلمي: الباب الأوّل «في ثواب الموعظة و
النصيحة» قال صلّى اللّه عليه و آله: ما تصدّق مؤمن بصدقة أحبّ إلى اللّه من موعظة
يعظ بها قوما يتفرّقون و قد نفعهم اللّه بها و هى أفضل من عبادة سنة.
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: هيچ مؤمنى صدقه اى نداده (و
نميدهد) كه نزد خداوند محبوب تر باشد از موعظه و پندى كه جماعتى را بآن نصيحت كند
و پند دهد و ايشان (از آن مجلس) متفرق و پراكنده شوند در حالى كه خداوند آنان را
بآن پند و اندرز بهرهمند فرموده باشد و آن موعظه بهتر است از عبادت يك سال.
##توبة و شروطها
في إرشاد الدّيلمي: الباب الحاديعشر «في التّوبة و شروطها»
و قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما من عبد أذنب ذنبا فقام فتطهّر و صلّى
ركعتين و استغفر اللّه إلّا غفر له، و كان حقيقا على اللّه أن يقبله، لإنّه سبحانه
قال: وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ
يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً.
رسول خدا (ص) فرمود: هيچ بنده اى نيست كه چون گناهى كند پس
بپاخيزد و وضو بسازد و دو ركعت نماز بخواند و از خدا طلب آمرزش كند مگر آنكه
خداوند او را بيامرزد و سزاوار است بر خدا كه استغفار او را قبول نمايد، زيرا
پروردگار سبحان فرموده: وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ
يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً.
##برزخ و القبر و عذابه
في المجلّة الثالث من البحار: (كتاب العدل و المعاد) باب
(أحوال البرزخ و القبر و عذابه» «الكافي» عن أحمد بن عمر رفعه، عن أبي عبد اللّه
عليه السّلام قال: قلت إنّ أخي ببغداد و أخاف أن يموت بها، فقال عليه السّلام: ما
تبالي حيثما مات، أما انّه لا يبقى مؤمن في شرق الأرض و غربها إلّا حشر اللّه روحه
إلى وادي السّلام فقلت له: و أين وادي السّلام؟ قال: ظهر الكوفة، أما إنّي كأنّي
بهم حلق حلق قعود يتحدّثون.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه (راوى) گفت بحضرت عرض كردم
برادرم در بغداد است و ميترسم در همان جا بميرد، حضرت فرمود: تو را چه باك است در
هر جا بميرد، آگاه باش مؤمنى در مشرق و مغرب زمين باقى نميماند مگر آنكه خداوند
روح او را (با بدن و قالب مثالى) بوادى السّلام ببرد و انتقال دهد، پس بحضرت عرض
كردم وادى السّلام كجاست؟ حضرت فرمود: پشت كوفه (متصل بنجف اشرف) است آگاه باش
گويا من با ايشانم (آنان را مىبينم كه) هر دسته حلقه وار گرد يك ديگر نشستهاند و
با هم سخن ميگويند.
##رد الوصية إلى المعروف
في العلل: الباب «التّاسع و الستّون و ثلثمائة» عن مسعدة بن
صدقة الرّبعي، عن جعفر، عن أبيه عليهما السّلام انّ رجلا من الأنصار توفّى و له
صبية صغار و له ستّة من الرّقيق فاعتقهم عند موته و ليس له مال غيرهم، فأتى النبيّ
صلّى اللّه عليه و آله فاخبر فقال: ما صنعتم بصاحبكم؟ قالوا دفنّاه، قال: لو علمت
ما دفنته مع أهل الإسلام ترك ولده يتكففون النّاس.
از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش روايت شده كه (فرمود:)
مردى از انصار از دنيا رفت و براى او فرزندان كوچكى بود و شش بنده داشت كه آنها را
زمان مرگش (در راه خدا) آزاد نمود، و مال و ثروتى براى او نبود جز همان بندههائى
كه آزاد كرد، پس كسى خدمت پيغمبر اكرم (ص) آمد و آن حضرت را از مرگ و عمل مرد
انصارى با خبر نمود (حضرت روى باصحاب نمود و) فرمود: با رفيق انصارى خود چگونه
رفتار كرديد؟ گفتند او را بخاك سپرديم، حضرت فرمود: اگر (پيش از دفنش از عمل او)
با خبر ميشدم او را در قبرستان مسلمانان دفن نميكردم، فرزندان كوچك خود را واگذاشت
(و چيزى از مال جهت آنها باقى نگذاشت) كه دست حاجت و نياز بطرف مردم دراز كنند.
##من عدل في وصيّته
في العلل: الباب «التّاسع و الستّون و ثلثمائة» بهذا
الإسناد عن جعفر بن محمّد، عن أبيه عليهما السّلام قال: من عدل في وصيّته كان
بمنزلة من تصدّق بها، و من حاف في وصيّته لقى اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة و هو
عنه معرض.
از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش عليهما السّلام روايت شده
كه فرمود: كسى كه در وصيت خود بعدالت و انصاف رفتار نمايد (و بوارث ضرر نرساند)
مانند كسى است كه آن (مال مورد وصيت) را در راه خدا صدقه دهد، و كسى كه در وصيت
خود (نسبت بوارث) جور و ستم كند خداى با عزت و جلال را روز قيامت ملاقات نمايد در
حالى كه خداوند از او روگردانست.
##وصية بالخمس ثم الربع ثم الثلث
في العلل: الباب «التّاسع و الستّون و ثلثمائة» قال: قال
عليّ عليه السّلام: لئن اوصى بالخمس أحبّ إليّ من أن اوصي بالرّبع، و لئن اوصي
بالرّبع أحبّ إلىّ من أن اوصي بالثّلث، و من اوصى بالثّلث لم يترك شيئا.
حضرت (امير المؤمنين) على (ع) فرمود: هر آينه اگر بيك پنجم
(از مال خود) وصيت نمايم نزد من محبوبتر است از اينكه بيك چهارم از آن وصيت كنم،
و وصيت كردن بيك چهارم از مال خودم نزد من محبوبتر از آنست كه بيك سوم آن وصيت
نمايم، و كسى كه بيك سوم از مال خود وصيت كند چيزى را فرو گذار ننموده (يعنى حد
اكثر حقى كه از مال خود دارد در وصيتش استفاده نموده و چيزى از آن را بنفع ورثه
باقى نگذارده).
##وصيّة للقرابة
في الوسائل: (كتاب الوصايا) باب «استحباب الوصيّة للقرابة و
إن كان قاطعا» عن السّكوني، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه عليهم السّلام قال: من لم
يوص عند موته لذوي قرابته ممّن لا يرثه فقد ختم عمله بمعصيته.
از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش عليهما السّلام روايت شده
كه فرمود: كسى كه هنگام مرگ خود براى خويشاوندانى كه از او ارث نميبرند وصيت نكند
(بمقدارى از مال خود و چيزى از آن براى آنها قرار ندهد) پس عمل خود را بنافرمانى و
معصيت خداوند پايان داده است.
##وصيّة على من عليه حقّ
في الوسائل: (كتاب الوصايا) باب «وجوب الوصيّة على من عليه
حقّ» عن أبي الصّباح الكناني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سألته عن
الوصيّة فقال: هي حقّ على كلّ مسلم.
از ابى الصباح كنانى روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع)
راجع بوصيت پرسش نمودم پس فرمود: وصيت نمودن بر هر فرد مسلمانى ثابت و لازم است.
##كراهة ترك الوصيّة
في الوسائل: (كتاب الوصايا) باب «كراهة ترك الوصيّة» عن أبي
حمزة، عن بعض الأئمّة عليهم السّلام قال: إنّ اللّه تبارك و تعالى يقول: ابن آدم
تطوّلت عليك بثلاثة: سترت عليك ما لو يعلم به أهلك ما واروك، و أوسعت عليك
فاستقرضت منك فلم تقدم خيرا، و جعلت لك نظرة عند موتك في ثلثك فلم تقدم خيرا.
از ابى حمزه از بعضى از امامان عليهم السّلام روايت شده كه
فرمود: همانا خداوند تبارك و تعالى ميفرمايد: اى پسر آدم بسه چيز بر تو منت نهادم:
كارهاى زشت تو را پوشاندم (و تو را بآنها رسوا نگردانيدم) كه اگر خويشان نزديك تو
بر آن اعمال زشت مطلع ميشدند (بجهت تنفر و بيزارى) پس از مرگ تو را دفن نميكردند،
و در روزى وسعت و گشايش بتو دادم (روزيت فراوان و فراخ نمودم) پس از تو قرض خواستم
(كه قسمتى از آن مال و ثروتى را كه بتو عطا نمودم به نيازمندان بدهى و در امورى كه
مورد رضايت من است بذل نمائى تا در آخرت از اجر و پاداش آن بهرهمند شوى) پس براى
خود از آن مال چيزى پيش نفرستادى، و امر ثلث مال و ثروتت را هنگام مرگت بنظر و
اختيار تو قرار دادم پس از ثروت و مال خود چيزى را پيش نفرستادى (حق وصيت نمودن
بيك سوم از مال را براى تو قرار دادم و تو غفلت نمودى و از آن استفاده نكردى).
##أداء حاجة المؤمن
في أمالي الطّوسي: (الجزء الرّابع) عن محمّد بن يحيى
المدني، قال: سمعت جعفر محمّد عليهما السّلام يقول: من كان في حاجة أخيه المؤمن
كان اللّه في حاجته ما كان في حاجة أخيه.
از محمد بن يحيى مدنى روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع)
شنيدم كه ميفرمود: كسى كه در مقام برآوردن حاجت برادر مؤمن خود باشد خداوند هم تا
هنگامى كه او در كوشش براى حاجت برادر دينى خود ميباشد در مقام برآوردن حاجت وى
خواهد بود.
##كتم الدين عن غير أهله
في أمالي الطّوسي: (الجزء الثالث) عن مدرك بن زهير قال: قال
أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام: يا مدرك! إنّ أمرنا ليس بقبوله فقط و
لكن بصيانته و كتمانه عن غير أهله، إقرأ أصحابنا السّلام و رحمة اللّه و بركاته و
قل لهم: رحم اللّه امرءا إجترّ مودّة النّاس إلينا فحدثهم بما يعرفون و ترك ما
ينكرون.
ازمدرک بن زهیرنقل شده که حضرت صادق (ع) فرمود: اى
مدرك همانا امر (ولايت و دوستى و سخنان و احاديث) ما تنها بقبول نمودن آن نيست،
بلكه بحفظ نمودن و پنهان داشتن آنست از غير اهل آن (مقصود تقيه نمودن است در برابر
دشمنان اهل بيت عليهم السّلام) بياران ما سلام من و رحمت و بركات خدا را برسان و
بآنان بگو: خداوند رحمت كند مردى را كه دوستى مردم را بجانب ما بكشاند پس آنچه از
احاديث را كه ميشناسد براى ايشان ذكر نمايد و آنچه را كه نميشناسد واگذارد (يعنى
خدا رحمت كند كسى را كه بواسطه نقل كردن فضائل و مناقب و سخنان ما براى مردم، قلوب
ايشان را بما مايل و راغب گرداند و دوستى ما را در دلهاى آنان قرار دهد، و احاديثى
كه مطابق و درخور استعداد و فهمشان باشد براى ايشان ذكر نمايد و روايات و احاديثى
را كه با فهم آنان سازش ندارد واگذارد و براى ايشان نقل ننمايد، و از پيغمبر اكرم
(ص) نقل شده كه فرمود: «نحن معاشر الأنبياء لا تكلم الناس الا على قدر عقولهم» ما
جماعت پيغمبران خدا، با مردم سخن نميگوئيم جز باندازه و مقدار عقل و خرد ايشان.
چون كه با كودك سر و كارت فتاد - پس زبان كودكى بايد گشاد.
##كثرة ذكر اللّه باللّيل و النّهار
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب كثرة ذكر اللّه
باللّيل و النّهار» عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في رسالته إلى أصحابه قال: و
أكثروا ذكر اللّه ما استطعتم في كلّ ساعة من ساعات اللّيل و النّهار، فانّ اللّه
أمر بكثرة الذّكر، و اللّه ذاكر لمن ذكره من المؤمنين، و اعلموا انّ اللّه لم
يذكره أحد من عباده المؤمنين إلّا ذكره بخير.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه در نامه اى كه آن حضرت
باصحاب خود نگاشته فرمود: در هر ساعتى از ساعات شب و روز هر چه قدرت و توانائى
داريد خدا را بسيار ياد كنيد زيرا خداوند به بيشتر ياد نمودنش امر فرموده، و خدا
يادكننده آن كسى از بندگان با ايمانش ميباشد كه او را ياد نمايد، و بدانيد كه خدا
را هيچ كس از بندگان با ايمانش ياد ننموده مگر آنكه خداوند او را بخير و خوبى ياد
فرموده است.
##لإشتغال بذكر اللّه
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب الإشتغال بذكر
اللّه عمّا سواه من العبادات المستحبّة» أحمد بن فهد في عدّة الدّاعي عن رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: إعلموا أنّ خير أعمالكم عند مليككم و أزكاها و
أرفعها في درجاتكم و خير ما طلعت عليه الشّمس ذكر اللّه سبحانه و تعالى، فانّه
أخبر عن نفسه فقال: أنا جليس من ذكرني.
از رسول خدا (ص) روايت كرده كه فرمود: بدانيد همانا بهترين
عملهاى شما نزد پادشاه شما (خداوند) و پاكيزهترين و بلند مرتبهترين آنها در
درجات شما و نيكوترين چيزى كه خورشيد بر آن طلوع نموده ذكر خداوند سبحانه و تعالى
است، زيرا خداوند از خود خبر داده و فرموده: من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند.
بيان: مقصود از ذكرى كه اين همه آثار جهت آن وارد گرديده
مجرد لقلقه زبان نيست، چنانچه در حديث است: «رب تال للقرآن و القرآن يلعنه» بسا
تلاوتكننده قرآن است در حالى كه قرآن او را لعنت ميكند، بلكه مقصود از ذكر توجه
قلبى بخداى تعالى است و تمام طاعات و عبادات از نماز و زكاة و جهاد و غير اينها در
صورتى موجب ترتب ثمرات و آثار است كه بسبب آنها بخداى تعالى توجه قلبى حاصل شود،
پس اگر كسى آن طور كه سزاوار است و از صميم قلب ذكر خدا گويد مسلما با دستورات
پروردگار خود حتى در اراده قلبى هم مخالفت نكند، زيرا توجه قلبى او بخداوند مانع
از مخالفت و نافرمانيش ميگردد، پس ذكر چنانچه از اهل لغت حكايت شده است عبارتست از
حضور معنى در نفس، و تكلم بالفاظ ذكر از لوازم اشتغال خاطر است بآن، و خداوند
متعال ميفرمايد: وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً و نيز
فرموده: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي يعنى بدل خود متوجه من باش و نماز را بپا
دار زيرا اقامه و بپا داشتن نماز از لوازم توجه قلبى بمن است، و در اين باب از
امامان عليهم السّلام احاديثى هم وارد شده است.
##كثرة ذكر اللّه باللّيل و النّهار
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب كثرة ذكر اللّه
باللّيل و النّهار» عن داود بن سرحان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أكثر ذكر اللّه أحبّه اللّه، و من ذكر اللّه
كثيرا كتبت له برائتان: برآئة من النّار و برائة من النّفاق.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه خدا را بسيار ياد كند خداوند او
را دوست ميدارد، و كسى كه خدا را زياد ياد نمايد براى او دو بيزارى نوشته شود:
بيزارى از آتش (جهنم) و بيزارى از نفاق و دوروئى.
##ذكر اللّه
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب ذكر اللّه و قرائة
القرآن عند خوف الصاعقة» عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن
ميتة المؤمن، قال: يموت المؤمن بكلّ ميتة، يموت غرقا و يموت بالهدم و يبتلي
بالسّبع و يموت بالصّاعقة و لا تصيب ذاكرا للّه عزّ و جلّ.
از ابى بصير روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم
از (وسيله و سبب ظاهرى) مردن مؤمن، آن حضرت فرمود: مؤمن بهر گونه (آسيب كه سبب
ظاهرى باشد براى) مردن ميميرد، بوسيله غرق شدن وزير آوار ماندن و گرفتار درندگان
شدن و دچار صاعقه آسمانى گشتن ميميرد (مردن باين آسيبها اختصاص بكافر ندارد و
گاهى اين امور بمؤمن هم اصابت ميكند) ولى بكسى كه خداى با عزت و جلال را ياد كند و
ذكر او گويد صاعقه اصابت نميكند (و بآن نميميرد).
##صاعقة لا تصيب ذاكرا
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب ذكر اللّه و قرائة
القرآن عند خوف الصاعقة» عن معاوية بن عمّار قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام:
إنّ الصّاعقة تصيب المؤمن و الكافر و لا تصيب ذاكرا.
حضرت صادق (ع) فرمود: همانا (ممكن است) صاعقه بر مؤمن و
كافر اصابت بكند ولى كسى را كه يادكننده خداست (صاعقه) باو اصابت نميكند.
##حسن الظنّ باللّه
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «حسن الظنّ باللّه
عزّ و جلّ» عن أبي عبيدة الحذّاء، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه تبارك و تعالى: لا يتّكل العاملون لي على
أعمالهم الّتي يعملونها لثوابي، فانّهم لو اجتهدوا و أتبعوا أنفسهم أعمارهم في
عبادتي كانوا مقصّرين غير بالغين في عبادتهم كنه عبادتي فيما يطلبون عندي من
كرامتي و النّعيم في جنّاتي و رفيع الدّرجات العلى في جواري، و لكن برحمتي فليثقوا
و فضلي فليرجوا و إلى حسن الظنّ بي فليطمأنّوا، فانّ رحمتي عند ذلك تدركهم، و
منّي يبلغهم رضوانى، و مغفرتي تلبسهم عفوي، فانّي أن اللّه الرّحمن الرّحيم و بذلك
تسمّيت.
رسول خدا (ص) فرمود: خداى تبارك و تعالى فرمود: كسانى كه
براى (خوشنودى) من عبادت و طاعت و عمل شايسته و نيكوئى را انجام ميدهند بر اعمال
خود كه جهت ثواب (و اجر و پاداش) من بجا مىآورند تكيه و اعتماد نكنند، زيرا اگر
آنها كوشش نمايند و خودشان را در تمام عمرشان در رنج و مشقت عبادت من بياندازند
(در عبادت و پرستش من) قصور و كوتاهى نمودهاند، و در پرستش و عبادتشان بكنه و
حقيقت عبادت من (بطورى كه شايسته و سزاوار مقام الوهيت و بزرگى من است) نميرسند در
برابر آنچه از من طالب و خواستارند از كرامت و بخشش من و نعمتهائى كه در باغهاى
بهشت من است و درجات رفيع و بلند مرتبه اى در جوار رحمت من، ولى برحمت (بىپايان)
من بايد وثوق و اطمينان و توكل داشته باشند، و بجود و فضل من بايد اميدوار باشند و
بخوش گمان بودن نسبت بمن بايد اطمينان و آرامش خاطر پيدا كنند. تكيه بر تقوى و
دانش در طريقت كافريست - راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش . زيرا در اين حال،
رحمت من ايشان را فراگيرد و نعمت (توفيق) من آنان را بخوشنودى من ميرساند، و مغفرت
و آمرزش من عفو و گذشت مرا بر آنها ميپوشاند (آمرزيدن من گناهان ايشان را موجب شود
كه مشمول عفو و گذشت من گردند).
##مذاكرة العلم و مجالسة العلماء
في المجلّد الأوّل من البحار: (كتاب العقل و العلم و الجهل)
باب «مذاكرة العلم و مجالسة العلماء» «أمالي الطّوسي» عن معتب مولى أبي عبد اللّه
عليه السّلام قال: سمعته يقول لداود بن سرحان: يا داود! أبلغ موالىّ عنّي السّلام
و إنّي أقول: رحم اللّه عبدا إجتمع مع آخر فتذاكر أمرنا فانّ ثالثهما ملك يستغفر
لهما، و ما اجتمع إثنان على ذكرنا إلّا باهى اللّه تعالى بهما الملائكة، فاذا
اجتمعتم فاشتغلوا بالذّكر فانّ في اجتماعكم و مذاكرتكم إحياءنا، و خير النّاس من
بعدنا من ذاكر بأمرنا و دعا إلى ذكرنا.
از معتب غلام حضرت صادق (ع) روايت شده كه از آن حضرت شنيدم
كه بداود بن سرحان ميفرمود: اى داود، سلام مرا بدوستانم برسان و بآنها ابلاغ نما
كه من ميگويم خداوند رحمت كند بنده اى را كه با ديگرى اجتماع كند و در امر (ولايت
و فضائل و سخنان) ما گفتگو كند، پس همانا سومى ايشان فرشتهايست كه جهت ايشان طلب
مغفرت و آمرزش ميكند، و دو نفر بر ذكر (و گفتگوى در باره ولايت و مناقب و سخنان)
ما اجتماع نميكنند مگر آنكه خداى تعالى بايشان بر فرشتگان مباهات فرمايد، پس هر
گاه (در مجلسى) اجتماع نموديد بذكر امر ولايت و سخنان ما مشغول شويد، زيرا در
اجتماع و مذاكره شما احيا و زنده داشتن (امر ولايت و سخنان) ما ميباشد، و بهترين
مردم پس از ما كسى است كه امر (ولايت و سخنان) ما را گفتگو كند و مردم را بذكر
(مناقب و مواعظ) ما دعوت نمايد.
##معارين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المعارين» عن إسحاق
بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه جبّل النّبيّين على
نبوّتهم فلا يرتدّون أبدا، و جبّل الأوصياء على وصاياهم فلا يرتدّون أبدا، و جبّل
بعض المؤمنين على الإيمان فلا يرتدّون أبدا، و منهم من اعير الايمان عارية فاذا هو
دعا و ألحّ في الدعآء مات على الايمان.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند نبوت را
بر انبياء جبلى (و سرشت ايشان) گردانيد پس هيچ گاه مرتد نشوند، و وصايت را بر
اوصياء (انبياء) جبلى گردانيد پس هيچ گاه مرتد نشوند، و ايمان را بر بعضى از
مؤمنين جبلى گردانيد پس هيچ گاه مرتد نشوند، و برخى از مؤمنين هستند كه ايمانشان
بطور عاريه است پس هر گاه دعا كند (و از خداوند دوام و ثبات ايمان را بخواهد) و در
دعاء خود اصرار نمايد و بميرد در حالى كه داراى ايمان باشد.
بيان: مخفى نماند كه ايمان عبارت از علم و معرفت تنها نيست،
بدليل فرموده خداى تعالى: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ الخ،
و نيز فرموده ديگر خداوند: فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ، و همچنين
ايمان مركب از مجموع علم و عمل صالح كه باعضاء و جوارح انجام مىشود نميباشد بدليل
فرموده خداى تعالى: أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ، و نيز فرموده
ديگر: إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ، و فرموده ديگر:
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ. و همچنين مقصود از ايمان، علم و
اقرار بعقائد حقه نميباشد و گر نه لازم آيد كسى كه معارف الهيه را تصديق نموده سپس
او را پيش از اقرار مرگ ناگهانى دريابد و اقرار ننمودن او از جهت طغيان و انكار
عقائد حقه نباشد بايد كافر مرده باشد و مستحق عذاب دائم باشد در حالى كه هيچ كس
چنين نگفته است، بلكه مراد از ايمان تصديق است چنانچه خداوند در قرآن كريم از قول
پسران حضرت يعقوب (ع) نقل فرموده كه بپدرشان گفتند: وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا
وَ لَوْ كُنَّا صادِقِينَ، و تو ما را باور و تصديق نميكنى اگر چه در سخنان خود
راستگو باشيم، پس ايمان عبارتست از تصديق خداوند متعال و پيغمبران و فرشتگان و كتابهاى
آسمانى او و روز قيامت چنانچه فرمود: وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ
مَلائِكَتِهِ الخ، و البته در ضمن تصديق خداوند متعال تصديق يگانگى و صفات علياى
او كه عين ذات مقدس وى است مندرج ميباشد، پس ايمان كه در فارسى از آن به گرويدن و
گردن نهادن و حكم براستى و راستگوئى كردن تعبير مىشود همان اعتقاد قلبى و تسليم
بودن بنده است، و انقياد عبارتست از بستگى قلبى بمعارف الهيه كه جهت انسان حاصل
گرديده است كه در فارسى به دلبستگى تعبير ميكنند و البته اين دلبستگى حاصل نشود
مگر بعد از معرفت حق و صفات عليا و اسماء حسنى و شناسائى انبياء و اوصياء و غير
اينها از معارف الهيه، و اين معنى در همه تصديقات است و لذا هر گاه كسى مدعى نبوت
را بشناسد و بداند كه او در ادعاى نبوتش صادق و راستگو بوده سپس او را تصديق كند و
بگفته وى معتقد شود و دلبستگى قلبى پيدا نمايد او را مؤمن گويند. برخى گفتهاند
مؤمن را مؤمن گويند از جهت اينكه هر كس بخدا ايمان آورد از نافرمانى او مأمونست،
و در بعضى از احاديث است كه مؤمن از اسامى ذات مقدس حق است و وجه تسميه اينست كه
هر كس اطاعت او كند از عذاب و شكنجه او در امان است. آرى لازمه ايمان قلبى و تصديق
هر چيزى اين است كه منكر آن نباشد و اگر مانعى در ميان نباشد اقرار بآن داشته
باشد، پس كسى كه واجد و داراى معارف الهيه باشد و آنها را تصديق نمايد و قلبا
اذعان و اعتقاد بآنها داشته باشد البته در نزد خدا مؤمن است ولى حكم بايمان او
بستگى دارد باقرار وى بآنچه كه بآن ايمان آورده است چنانچه در احاديث وارد است كه
از معصوم (ع) سؤال شد ازدرجه نازله ايمان وكمترين چيزى كه موجب ايمان مؤمن
ميگردد،فرمود: شهادت بيگانگى خداوندوتصديق باينكه رسول اكرم (ص) بنده و رسول خداست
واقرار بلزوم طاعت وپيروى او،واينكه امام زمان خودرابشناسد پس هركه چنين باشد
محكوم بايمانست
پس از اين بيانات بايد دانسته شود كه معرفت بر دو قسم است،
اول معرفت كسبى كه همان شناسائى و معرفتى است كه بسبب نظر و فكر و بدست آوردن
ادلهاى كه در علوم ذكر شده و تدوين نموده اند حاصل گردد. دوم، معرفت موهوبى كه
عبارتست از ثبات و طمأنينه نفس و شدت يقين بحيثى كه هنگام آزمايش و عروض شبهات
تزلزلى پيدا نكند كه از اين قسم بسكينه نيز تعبير نمودهاند (هُوَ الَّذِي
أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ) و چنين درجهاى بسبب اعمال
صالحه و مجاهدات دينيه و تخلق باخلاق فاضله حاصل ميگردد، پس هر چه فضائل اخلاقى و
اعمال صالحه بيشتر گردد و نفس در ميدان رياضات بسبب شكيبائى در ترك مشتهيات و تفكر
در آيات آفاقيه و انفسيه و در علم و قدرت و عظمت خداوند كوشاتر باشد نور ايمان او
بيشتر گردد (أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ) و چون روح ايمان در دل
كامل گرديد و نور يقين بمعارف الهيه شدت يافت چنين نورى دل را روشن كند همان طور
كه چراغ خانه را روشن سازد و با چنين نورى عالم ملك و ملكوت را ميتوان شهود نمود و
ديد، و بر پستى دنيا و زوال متاع آن و اينكه علاقه و دلبستگى بدنيا حجاب و مانع از
تعلق بعالم الهيت است آگاه ميگردد، چنان كه در حديث است: أبصره داءها و دواءها،
زيرا بيمارى همان علاقه و دلبستگى بدنيا و متاع آن است و داروى اين بيمارى
روگرداندن از آن ميباشد، خلاصه آنكه كسى كه استعداد ذاتى او كامل شد و جوهر طبعش
صفا يافت تا درجهاى كه طبعا از دنيا روگرداند و بسجيت جبلى و سرشت كامله خود توجه
بعالم الهيت و انوار پيدا كرد و براى او يقين تامى حاصل مىشود بر اينكه وجود هر
موجودى نيست مگر موهبتى از خداوند متعال و خلعتى است از او بر تمامى ممكنات و امرى
عاريه بيش نيست، مثل نورى كه بر ابدان و اجرام و اجسام مادى از خورشيد واقع ميگردد
كه تمامى اجسام در ذات خود تاريكند و نور ذاتى ندارند، و روشنى كه در آنها ديده
مىشود عارضى و عاريه است. پس وجود حقيقى و حيات ازلى ابدى همان ذات مقدس حق
سبحانست كه زوال و فنا و آغاز و انجامى ندارد، و نور وجود اوست كه جهان آفرينش را
روشن نموده است و مثالى متناسب با آنچه گفته شد آنست كه علم و يقين باينكه آتش گرم
و سوزاننده است از چند طريق براى انسان حاصل شود: اول آنكه از اشخاص متعدده زيادى
شنيده باشد دوم آنكه خود انسان آتش را ديده باشد و سوزندگى آن را احساس نموده
باشد، سوم آنكه در آتش وارد شده باشد مثل آهن گداخته شده در آتش، و واضح است كه
مراتب علم حاصله از اين طرق مختلف است و باين جهت از مرتبه دوم بمرتبه (قرب
النوافل و تبدل صفتى) و از مرتبه سوم بمرتبه (قرب الفرائض و تبدل وجودى و ذاتى)
تعبير نمودهاند كه هرگز زائل نگردد، و كسى كه استعداد ذاتى او بدرجه كمال نرسيده
ولى در سلك تفكر و تضرع بسوى خداى متعال در آمده و در ازدياد ايمان خود ساعى و
كوشاست خداوند توفيقى براى انجام اعمال صالحه باو عنايت فرمايد كه بسبب آنها ملكات
فاضله اى تحصيل نموده سپس تناسبى با عالم انوار پيدا ميكند پس نور يقين در او
زياده گرديده و از جانب پروردگار جهانيان تأييد ميگردد، پس تضرع بسوى خداوند قلبا
و لسانا و عملا بحاضر شدن در محضر علماء ربانيين و فيض بردن از معارف ايمانيه
ايشان موجب روشنى دل و ازدياد معرفت ميگردد، همچنان كه تخلف و سرپيچى از فرامين
ايشان موجب ورود شك و ترديدها ميگردد كه هر چه در تخلف بيشتر پايدارى كند افكار
پليده و اعوجاج و كجى در عقيده، و فساد در اعمال و اخلاق شدت يابد و افزونتر
گردد.
##ذنوب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الذّنوب» عن الهيثم
بن واقد الجزري قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ اللّه عزّ و جلّ
بعث نبيّا من أنبيائه إلى قومه و أوحى إليه أن قل لقومك: إنّه ليس من أهل قرية و
لا [ا] ناس كانوا على طاعتي فأصابهم فيها سرّآء فتحوّلوا عمّا احبّ إلى ما اكره
إلّا تحوّلت لهم عمّا يحبّون إلى ما يكرهون، و ليس من أهل قرية و لا أهل بيت كانوا
على معصيتي فأصابهم فيها ضرّآء فتحوّلوا عمّا اكره إلى ما أحبّ إلّا تحوّلت لهم
عمّا يكرهون إلى ما يحبّون، و قل لهم: إنّ رحمتي سبقت غضبي فلا تقنطوا من رحمتي
فانّه لا يتعاظم عندي ذنب أغفره، و قل لهم: لا يتعرّضوا معاندين لسخطي و لا
يستخفّوا باوليآئي فانّ لي سطوات عند غضبي لا يقوم لها شيء من خلقي.
از هيثم بن واقد جزرى روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: همانا خداى با عزت و جلال پيغمبرى از پيغمبران خود را بسوى قوم خودش
فرستاد و باو وحى فرمود كه بقوم خود بگو: اهل هيچ قريه و هيچ مردمى نيست كه بر فرمانبرى
و طاعت من باشند كه شادى و آسايشى در اثر آن بايشان برسد، پس آنان از آنچه دوست
دارم بآنچه خوش ندارم و ناپسند من است خودشان را مبدل سازند (يعنى از طاعات دست
بردارند و بنا فرمانى و گناهان گرايند) مگر آنكه ايشان را از آنچه دوست ميدارند
بآنچه كه خوش ندارند و نمىپسندند تغيير و تبديل دهم (يعنى شادى و آسايشى را كه
واجد آن بودند و دوست ميداشتند از آنها برگيرم و بغم و اندوه و بلايا كه سخت و
ناگوار برايشان است گرفتارشان نمايم) و نيست اهل قريه و نه اهل خانه اى كه بر
معصيت و نافرمانى من باشند كه در اثر نافرمانى و گناهان، غم و سختى و گزندى بايشان
برسد پس از آنچه من خوش ندارم و نمىپسندم بآنچه دوست ميدارم منتقل شوند (يعنى از
گناهان دست بردارند و بطاعات و فرمانبرى روى آورند) مگر آنكه آنها را از آنچه خوش
ندارند و نمىپسندند بآنچه كه دوست ميدارند انتقال دهم (يعنى غم و سختى و ناراحتى
را از ايشان برطرف سازم و آنان را بشادى و آسايش در زندگى برسانم) و بايشان بگو
همانا رحمت من بر غضبم سبقت نموده، پس از رحمت من مأيوس و نوميد نشويد، زيرا هيچ
گناهى بر من بزرگ و دشوار نيست كه آن را بيامرزم، و بگو بايشان كه خود را با عناد
و دشمنىورزيدنشان (بنافرمانى و گناهان) بخشم و غضب من گرفتار ننمايند، و دوستان
مرا سبك و كوچك نشمارند، زيرا براى من هنگام غضب و خشمم سختگيرىهائى است كه هيچ
چيز از مخلوقات من (از بندگان و وسايل دفاع آنها) در برابر آن پايدارى و ايستادگى
نتواند كرد.
##توبة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «التوبة» عن معاوية
بن وهب قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إذا تاب العبد توبة نصوحا
أحبّه اللّه فستر عليه فى الدنيا و الاخرة، فقلت: و كيف يستر عليه؟ قال: ينسي
ملكيه ما كتبا عليه من الذنوب و يوحي إلى جوارحه: اكتمي عليه ذنوبه، و يوحي إلى
بقاع الأرض: اكتمي ما كان يعمل عليك من الذّنوب، فيلقى اللّه حين يلقاه و ليس
شيء يشهد عليه بشيء من الذنوب.
از معاوية بن وهب روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: هر گاه بنده از گناهانش با خلوص نيت توبه نمايد با عزم بر اينكه ديگر
بنافرمانى بازگشت نكند خداوند او را دوست بدارد، پس در دنيا و آخرت پردهاى بر او
قرار دهد (سرپوشى بر گناهانش مىنهد كه در دنيا و آخرت رسوا نشود) عرض كردم چگونه
بر او پرده قرار ميدهد؟ فرمود: بر دو فرشته او (كه اعمالش را مينويسند) فراموشى را
مسلط ميفرمايد كه آنچه از گناهان كه بر او نوشته اند فراموش كنند، و باعضاء و
جوارحش وحى فرمايد كه گناهان او را پنهان داريد و بقطعات زمين وحى فرمايد كه آنچه
از گناهان را كه اين بنده بر روى تو بجا آورده پوشيده و مخفى نمائيد پس خدا را
ملاقات نمايد آنگاه كه ملاقات ميكند (يعنى روز قيامت) در حالى كه كسى و چيزى (از
گواهان) نباشد كه بر ضرر او بچيزى از گناهان (وى) گواهى دهد.
##نية في العبادات الواجبة
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «وجوب النية في العبادات
الواجبة» عن أبي عثمان العبدي، عن جعفر عليه السّلام عن آبائه، عن أمير المؤمنين
عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا قول إلّا بعمل، و لا
قول و لا عمل إلّا بنيّة، و لا قول و عمل و نيّة إلّا باصابة السنّة.
از حضرت امام جعفر صادق (ع) از پدران بزرگوارانش از حضرت
امير المؤمنين (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هيچ سخن و گفتارى ارزش و اثر
ندارد مگر آنكه با عمل و رفتار بآن توأم باشد، و هيچ سخن و عملى فائده نمىبخشد
مگر آنكه بقصد و نيت مقرون باشد، و هيچ سخن و عمل و نيتى سود ندارد مگر آنكه مطابق
با دستور و روش دين باشد.
##نية
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «وجوب النية في العبادات
الواجبة» عن أبي عروة السلمي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه يحشر
النّاس على نيّاتهم يوم القيامة.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند روز
قيامت مردم را بر صورتهائى كه مطابق با ملكات و باطنشان باشد محشور ميفرمايد.
##تواضع
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «وجوب النية في العبادات
الواجبة» عن أبي حمزة الثّمالي، عن عليّ بن الحسين عليه السّلام قال عليه السّلام:
لا حسب لقرشيّ و لا عربيّ إلّا بتواضع، و لا كرم إلّا بتقوى و لا عمل إلّا بنيّة و
لا عبادة إلّا بتفقّه «الحديث».
از حضرت زين العابدين على بن الحسين (ع) روايت شده كه
فرمود: هيچ افتخارى براى كسى كه منسوب بطايفه قريش و بجماعت عرب است نميباشد مگر
آنكه آن نسبت توأم با فروتنى و تواضع باشد، و هيچ رتبه و مقام و تقربى (نزد خداوند
براى كسى) نيست جز بسبب تقوى و پرهيزكارى و هيچ عملى (از طاعات و عبادات) مورد
قبول واقع نشود مگر آنكه مقرون به نيت باشد، و هيچ عبادتى ارزش و اثر ندارد و مورد
قبول واقع نشود مگر در صورتى كه با فهم و دانش باحكام دين توأم باشد.
##نية
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «وجوب النية في العبادات
الواجبة» عن عليّ بن جعفر و عليّ بن موسى عليهما السّلام، عن موسى بن جعفر عليه
السّلام عن آبائه عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله في حديث قال: إنّما الأعمال
بالنيّات ولكلّ امرءمانوى،فمن غزى ابتغاءما عنداللّه فقدوقع أجره على اللّه
عزّوجلّ، ومن غزى يريدعرض الدنياأونوى عقالا لم يكن له إلّا ما نوى
از على بن جعفر و على بن موسى عليهما السّلام از حضرت موسى
بن جعفر (ع) از پدران بزرگوارانش از رسول خدا (ص) روايت شده كه در حديثى فرمود:
همانا ارزش و پاداش طاعات بقصد و نيتها است، و براى هر كس آنچه كه نيت و قصد كرده
است خواهد بود، پس كسى كه براى رسيدن بآنچه نزد خداوند است (از بهشت و نعمتهاى آن
با دشمنان دين) بجنگد اجر و پاداشش بر خداوند با عزت و جلال است، و كسى كه جنگ كند
و هدف او رسيدن بمال و آلايش دنيا بوده باشد و يا قصدش اسير كردن مرد آبرومند با
شرافتى باشد تا از ديه او بهرهمند شود، براى او جز آنچه كه قصد و نيت كرده نباشد
(فقط همان امور دنيوى كه مقصودش بوده براى او خواهد بود و ثواب و اجرى كه در آخرت
نصيب او نخواهد شد).
##مؤمن و علاماته و صفاته
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و
صفاته» عن أبي حمزة، عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام قال: المؤمن يصمت ليسلم و
ينطق ليغنم، لا يحدّث أمانته الأصدقاء، و لا يكتم شهادته من البعداء، و لا يعمل
شيئا من الخير رياء و لا يتركه حياء، إن زكيّ خاف ما يقولون ويستغفر اللّه
لمالايعلمون، لايغرّه قول من جهله، و يخاف إحصاء ما عمله.
از حضرت زين العابدين على بن الحسين (ع) روايت شده كه
فرمود: كسى كه داراى ايمان است سكوت مينمايد و سخنى نميگويد براى آنكه (از ضرر و
زيان سخنان بيهوده و ناروا) سالم بماند، و سخن ميگويد تا (از سخنان پسنديدهاش در
دنيا و آخرت) استفاده نموده و بهرهمند گردد، امانتش را بدوستان خود اظهار نميدارد
(مراعات و حفظ امانت را بقدرى مهم ميداند كه دوستانش را هم از آن آگاه نميسازد) و
شهادت و آگاه بودن خود را از كسانى كه بيگانه و دور از او باشند كتمان نميكند
(شهادت و گواهى بر حق ميدهد اگر چه در باره بيگانه و بسود او باشد) و هيچ كار نيك
و طاعتى را بجهت خود نمائى و رياء بجا نمىآورد و هيچ يك از آنها را بواسطه شرم و
حياء از كسى وانميگذارد (در اطاعت اوامر خداوند توجه بكسى ديگر ندارد و اثر و
ارزشى براى او نمىبيند كه او را در عبادات خويش دخالت دهد و ريا كارى نمايد و يا
بجهت شرم و حياء از او طاعتى را ترك و رها كند) اگر مدح و ستايش شود از آنچه
ميگويند ميترسد (كه مبادا مدح آنها باعث كبر و غرور و عجب او شود) و از خداوند
براى آنچه (از گناهانش) كه مردم نميدانند و از آن آگاه نيستند طلب مغفرت و آمرزش
ميكند، گفتار و سخن كسى كه او را نشناخته (و نادان بحالات و اعمال بد او ميباشد)
او را نميفريبد و مغرور نميكند، و از شمارش آنچه كه بجا آورده ميترسد (يعنى ميترسد
كه خداوند هنگام حساب ورسيدگى باعمال، گناهان وكارهاى بداورابشماردوعفووگذشت
ننمايد)
##نيّة الخير و العزم عليه
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استحباب نيّة الخير و
العزم عليه» عن عبد العظيم الحسني، عن أبي جعفر عليه السّلام عن آبائه، عن أمير
المؤمنين عليه السّلام في حديث قال: إنّ اللّه بكرمه و فضله يدخل العبد بصدق
النيّة و السريرة الصالحة الجنّة.
از حضرت عبد العظيم حسنى (ع) از امام نهم حضرت جواد (ع) از
پدران بزرگوارانش از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه در حديثى فرمود:
همانا خداوند بنده را بواسطه نيت راست و خالصانه (در عبادات و كارهاى خير) و نهاد
و باطن شايسته و استوارش مكرم و فضل و بخشش خود در بهشت وارد ميگرداند.
##صفة العلماء
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلماء» عن محمّد بن
سنان رفعه قال: قال عيسى بن مريم عليه السّلام: يا معشر الحواريّين! لي إليكم حاجة
اقضوها لي، قالوا قضيت حاجتك يا روح اللّه، فقام فغسّل (فقبّل خ ل) أقدامهم،
فقالوا كنّا نحن أحقّ بهذا يا روح اللّه، فقال: إنّ أحقّ الناس بالخدمة العالم،
إنّما تواضعت هكذا لكيما تتواضعوا بعدي في الناس كتواضعي لكم، ثمّ قال عيسى عليه
السّلام: بالتواضع تعمر الحكمة لا بالتكبر، و كذلك في السّهل ينبت الزرع لا في
الجبل.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت عيسى بن مريم (ع)
فرمود: اى گروه حواريين، من بشما حاجتى دارم آن را براى من انجام دهيد (حواريين)
گفتند يا رسول روح اللَّه حاجت تو بر آورده است، پس حضرت عيسى برخاست و پاهاى آنها
را شست (و برحسب بعضى از نسخه روايت، پاهاى آنها را بوسيد) پس عرض كردند يا روح
اللَّه، ما باين كار سزاوارتر بوديم، حضرت عيسى فرمود: سزاوارترين مردم بخدمت
(بايشان) عالم است البته من اين قسم فروتنى نمودم بجهت آنكه شما پس از من در باره
(معاشرت با) مردم فروتنى نمائيد مانند تواضع و فروتنى من براى شما، پس حضرت عيسى
(ع) فرمود: بواسطه فروتنى و تواضع، حكمت زنده و پايدار و استوار مىشود نه در اثر
تكبر، چنانچه زراعت در زمين سست و هموار ميرويد نه در كوهسار.
##علم و فضله
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) (كتاب فضل العلم) باب
«صفة العلم و فضله و فضل العلمآء» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام عن
آبائه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا خير في العيش إلّا لرجلين:
عالم مطاع أو مستمع واع.
رسول خدا (ص) فرمود: خير و نيكى در زندگى نباشد جز براى
عالم و دانشمندى كه فرمان برى از وى شود، يا شنونده اى كه نگاهدارنده باشد
(شنونده و دانش آموزى كه سخنان و نصايح علماء ربانى را فراگيرد و بآنها عمل نمايد).
##مجالسة العلماء و صحبتهم
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «مجالسة العلماء و صحبتهم»
عن يونس رفعه، قال عليه السّلام قال لقمان لابنه: يا بنيّ! إختر المجالس على عينك،
فان رأيت قوما يذكرون اللّه جلّ و عزّ فاجلس معهم، فان تكن عالما نفعك علمك و إن
تكن جاهلا علّموك و لعلّ اللّه أن يظلّهم برحمة فيعمّك معهم، و إذا رأيت قوما لا
يذكرون اللّه فلا تجلس معهم، فان تكن عالما لم ينفعك علمك، و إن كنت جاهلا يزيدوك
جهلا، و لعلّ اللّه أن بظلّهم بعقوبة فيعمّك معهم
لقمان بپسرش گفت: اى فرزندم، مجالس را از روى بصيرت و
بينائى اختيار نما و برگزين و آنها را از چشم خود عزيزتر بشمار، پس اگر گروهى را
ديدى كه خداى با عزت و جلال را ياد ميكنند (در معارف الهيه و امور دينيه گفتگو
ميكنند) پس با ايشان بنشين كه اگر عالم و دانشمند باشى و علم و دانشت بتو سود
رساند (فايده اجر و پاداش مهم تعليم و آموزش مطالب دينى در آخرت براى تو خواهد
بود) و اگر جاهل و نادان باشى تو را آن گروه تعليم مينمايند و مطالب دينى را بتو
مىآموزند، و شايد خداوند برحمت خود بر آنها توجه فرمايد و رحمتش را بر تو نيز در
حالى كه با ايشان باشى شامل گرداند، و هر گاه جماعت و گروهى را ديدى كه خدا را ياد
نميكنند (يعنى عمرو وقت خود را بباطل و بيهوده ميگذرانند) پس با ايشان منشين، زيرا
اگر عالم و دانشمند باشى دانشت بتو سودى نرساند، و اگر نادان باشى آن گروهى بر جهل
و نادانيت ميافزايند و شايد خدا آنان را عقوبت نمايد (و سزاى كارهاى ناشايسته ايشان
را دهد) و تو را نيز جزء آنها قرار دهد و بعذابش گرفتار سازد.
##مجالسة العلماء و صحبتهم
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «مجالسة العلماء و صحبتهم»
عن منصور بن حازم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله: مجالسة أهل الدين شرف الدين و الآخرة.
رسول خدا (ص) فرمود: مجالست و همنشينى با اهل دين و مردمان
متدين باعث شرافت و آبرومندى در دنيا و آخرت است.
##حق العالم
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «ما يتأكّد استحبابه من حق
العالم» عن عبد اللّه بن الحسن، عن أبيه، عن جدّه، عن عليّ عليه السّلام قال: من
حقّ العالم أن لا تكثر عليه السؤال و لا تسبقه في الجواب و لا تلحّ إذا أعرض و لا
تأخذ بثوبه إذا كسل و لا تشير إليه بيدك و لا تغمز عينيك و لا تسارّه في مجلسه و
لا تطلب عوراته، و أن لا تقول قال فلان خلاف قولك، و لا تفشى له سرّا و لا تغتاب
عنده أحدا و أن تحفظ له شاهدا و غائبا و أن تعمّ القوم بالسّلام و تخصّه بالتحيّة
و تجلس بين يديه، و إن كانت له حاجة سبقت القوم إلى خدمته، و لا تملّ من طول
صحبته، فانّما هو مثل النّخل فانتظر متى تسقط عليك منه منفعته، و العالم بمنزلة
الصّائم القائم المجاهد في سبيل اللّه، و إذا مات العالم انثلم في الاسلام ثلمة لا
تسدّ إلى يوم القيامة، و إنّ طالب العلم ليشيّعه سبعون ألف ملك من مقرّبي السماء.
از على (ع) روايت شده كه فرمود: از حقوقى كه براى عالم و
دانشمند است آنست كه سؤال و پرسش از او بسيار نكنى، و در جواب (پرسشهاى ديگران) بر
او سبقت و پيشى نگيرى، و چون (از جواب پرسش و مطلبى) خود دارى كند اصرار نوروزى، و
چون كسالت و خستگى بر او عارض شود جامه و لباسش را نگيرى، و با دست و چشم و ابرو
بوى اشاره نكنى، و در مجلسش با او نجوى و صحبت زير گوشى ننمائى، و از اسرار و امور
پنهانى او جستجو نكنى، و نگوئى كه فلانى بر خلاف قول تو گفت، و هيچ امر پنهان او
را آشكار نگردانى، و غيبت كسى را نزد او نكنى، و (شئون) او را در حضور و غيابش حفظ
و رعايت نمائى، و اينكه بر همه افراد (كه در محضر و خدمت او هستند) سلام كنى و او
را بتحيت و ستايش مخصوص گردانى، و (هنگام نشستن) در برابر او بنشينى، و اگر براى
او حاجت و نيازى باشد بخدمتگزارى (و برآوردن حاجت) او بر ديگران پيشىجوئى، و از
طول مصاحبت و معاشرت با او ملول و خسته نشوى، كه همانا عالم مانند درخت خرما باشد
(كه هر وقت ميوه اش برسد از درخت ميريزد) پس درنگ نما و در انتظار باش تا كى از
او بنفع و سودش بر تو فرود آيد، و عالم (نزد خداوند از جهت رتبه و مقام) بمنزله
شخص روزهدار شبزندهداريست كه در راه خدا جهاد نمايد، و چون دانشمندى بميرد رخنه
و شكافى در اسلام پديد آيد كه تا روز قيامت هيچ چيز آن را پر و مسدود نگرداند (و
جبران نكند) و همانا دانشجو است كه (چون براى تحصيل علوم دينى قدم بر ميدارد)
هفتاد هزار فرشته از فرشتگان و ملائكه مقرب آسمان از پى او ميروند و مشايعتش
مينمايند.
##صفة العلماء
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلماء» عن معاوية
بن وهب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان أمير المؤمنين عليه السّلام يقول:
يا طالب العلم! إنّ للعالم ثلاث علامات: العلم و الحلم و الصمت، و للمتكلّف ثلاث
علامات: ينازع من فوقه بالمعصية، و يظلم من دونه بالغلبة، و يظاهر الظلمة.
امير المؤمنين (ع) ميفرمود: اى طالب و خواستار علم (بدان
كه) همانا براى عالم سه نشانه است: دانش و بردبارى و سكوت (كم سخن گفتن) و براى
نادانى كه دانش را بخود مىبندد (و عالم نما است) سه علامت است: با كسى كه از خود
برتر و بالاتر است بنافرمانى كردن نزاع و دشمنى مينمايد، و بر كسى كه از خود
پستتر است بغلبه كردن بر او، ظلم و ستم ميكند، و ستمكاران را ياورى و پشتيبانى
مينمايد.
##اصناف الناس
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «أصناف الناس» عن أبي
إسحاق السبيعي، عمّن حدّثه ممّن يوثق به قال: سمعت أمير المؤمنين عليه السّلام
يقول: إنّ الناس آلوا بعد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله إلى ثلاثة: آلوا إلى
عالم على هدى من اللّه قد أغناه اللّه بما علم عن علم غيره، و جاهل مدّع للعلم لا
علم له معجب بما عنده و قد فتّنته الدنيا و فتّن غيره، و متعلّم من عالم على سبيل
هدى من اللّه و نجاة، ثمّ هلك من ادّعى و خاب من افترى.
از ابى اسحاق سبيعى از كسى كه حديث را براى او ذكر نموده و
مورد وثوق و اطمينان بوده روايت شده كه گفت از حضرت امير المؤمنين (ع) شنيدم
ميفرمود: همانا مردم بعد از رسول خدا (ص) بسه دسته رجوع نمودند مراجعه نمودند
بعالمى كه استوار بر هدايت و راهنمائى از طرف خدا بوده و بواسطه علم و دانشى كه
دارا گشته خداوند او را از علم ديگران بىنياز گردانيده است، و بنادانى كه مدعى
علم بوده در حالى كه علم و دانشى براى او وجود نداشته و بآنچه نزد خود پنداشته خوش
بين بوده و ميباليده است، و دنيا او را فريفته و او هم ديگران را فريب داده، و بطالب
و خواستار علم كه دانش را از عالمى كه بر طريقه هدايت و راه نجات از جانب خداوند
بوده فراگرفته، پس كسى كه مقامى را ادعا كرد كه لايق و سزاوار آن نبود هلاك شد و
محروم از خير گرديد آنكه دروغ گفت.
##فضل حامل القرآن
في الكافي: (كتاب فضل القرآن) باب «فضل حامل القرآن» عن
السّكوني، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله: إنّ أهل القرآن في أعلى درجة من الادميّين ما خلا النبيّين و
المرسلين، فلا تستضعفوا أهل القرآن حقوقهم، فانّ لهم من اللّه العزيز الجبّار
لمكانا «عليّا».
رسول خدا (ص) فرمود: همانا اهل قرآن (نزد خداوند) در برترين
درجات آدميان باشند جز پيغمبران و فرستادگان، پس حقوق و مقام اهل قرآن را پست و
ناچيز و حقير مشماريد كه همانا از جانب خداى عزيز جبار، مقام ارجمند و عالى براى
آنها ميباشد.
##ثواب من تعلم القرآن
في الكافي: (كتاب فضل القرآن) باب «فضل حامل القرآن» عن
أبيعبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: تعلّموا القرآن فانّه يأتي يوم القيامة صاحبه في صورة شابّ جميل شاحب اللّون،
فيقول له القرآن: أنا الّذي كنت أسهرت ليك و أظمأت هو اجرك و أجففت ريقك و أسلت
دمعتك، أؤول معك حيثما الت، و كلّ تاجر من وراء تجارته و أنا اليوم لك من وراء
تجارة كلّ تاجر، و سيأتيك كرامة [من] اللّه عزّ و جلّ فابشر، فيؤتى بتاج فيوضع
على رأسه و يعطى الأمان بيمينه و الخلد في الجنان بيساره و يكسى حلّتين، ثمّ يقال
له: إقرأ وارق، فكلّما قرأ آية صعد درجة، و يكسى أبواه حلّتين إن كانا مؤمنين، ثمّ
يقال لهما هذا لما علّمتماه القرآن.
رسول خدا (ص) فرمود: قرآن را ياد گيريد و بياموزيد كه همانا
روز قيامت قرآن بصورت جوانى بسيار زيبا با رنگ برافروخته نزد صاحب (يعنى
تلاوتكننده و عامل) خود مىآيد و باو ميگويد: منم آن قرآنى كه تو (در اثر تلاوت و
معرفت بحق من) شبت را به بيدارى ميگذراندى و روزت را بتشنگى بسر ميبرى و آب دهان و
كامت را خشك مينمودى و اشگ خود را (هنگام تلاوت من) ميريختى، هر جا كه بروى با تو
مىآيم، و هر تاجرى در مال التجاره و سود خود مراقبت مينمايد و من امروز براى تو
از مراقبت و تجارت هر تاجرى سودمندتر هستم و بزودى كرامتى (و انعامهائى) از طرف
خداى با عزت و جلال براى تو مىآيد پس بشارت باد تو را، پس تاجى مىآورند و بر سر
او ميگذارند و نامه آزادى و امان (از جهنم و ساير عذابها و ترسها) بدست راست و
نامه هميشه بودن در باغات بهشت بدست چپ او داده شود، و دو حله (از لباسهاى بهشتى)
بر او ميپوشانند، پس باو گفته شود (قرآن را) بخوان و بالا برو، پس هر موقع آيهاى
را ميخواند يك درجه بالا ميرود و دو حله بر پدر و مادر او پوشيده مىشود اگر داراى
ايمان باشند، پس بآنها گفته مىشود: اين (انعامى كه بشما شد) بجهت آنست كه شما
قرآن را باو ياد داديد.
##ثواب من حفظ القرآن
في الكافي: (كتاب فضل القرآن) باب «فضل حامل القرآن» عن
الفضيل بن يسار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: الحافظ للقرآن
العامل به مع السفرة الكرام البررة.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه قرآن را حفظ و
از برنمايد و عامل بدستورات آن باشد (در آخرت) با فرشتگان نيكوكار و ارجمندى كه
پيك و واسطه بين خداوند و پيغمبران هستند محشور ميگردد.
##تكلم القرآن
في الكافي: (كتاب فضل القرآن) في ذيل حديث مفصّل عن سعد
الخفاف، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قلت يا أبا جعفر و هل يتكلّم القرآن؟
فتبسّم عليه السّلام ثمّ قال: رحم اللّه الضعفاء من شيعتنا، إنّهم أهل تسليم ثمّ
قال: نعم يا سعد، و الصلاة تتكلّم و لها صورة و خلق تأمر و تنهى، قال سعد: فتغيّر
لذلك لوني و قلت هذا شيء لا أستطيع أتكلّم به في الناس، فقال أبو جعفر عليه
السّلام: و هل الناس إلّا شيعتنا؟ فمن لم يعرف الصلاة فقد أنكر حقّنا، ثمّ قال: يا
سعد! اسمعك كلام القرآن، قال سعد: فقلت بلى صلّى اللّه عليك، فقال عليه السّلام:
إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ
أَكْبَرُ، فالنهى كلام و الفحشاء و المنكر رجال و نحن ذكر اللّه و نحن أكبر.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه سعد گفت بآن حضرت عرض كردم:
آيا قرآن سخن ميگويد؟ پس حضرت تبسم نمود و فرمود: خدا رحمت كند ناتوانان (در برابر
مخالفين) از شيعيان و پيروان ما را، همانا ايشان نسبت بما تسليم و فرمانبردارند پس
فرمود: آرى اى سعد، نماز سخن ميگويد و از براى آن صورت و اندامى است امر و نهى
ميكند، سعد گفت پس از اين سخن حضرت رنگ من تغيير كرد و عرض كردم اين (مطلب) چيزى است
كه نميتوانم در ميان مردم در باره آن سخنى بگويم، پس حضرت فرمود: آيا مردمى را كه
ميگوئى غير از شيعيان ما هستند؟ پس كسى كه نماز را (با تمام خصوصيات و آثارش)
نشناسد همانا حق ما را انكار نموده، آنگاه فرمود: اى سعد، سخن گفتن قرآن را بتو
بشنوانم (براى تو بگويم تا بشنوى و بدانى) سعد گفت پس عرض كردم آرى رحمت خدا بر
شما باد، پس حضرت (اين آيه را تلاوت) فرمود: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ
الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ، پس نهى سخن است و فحشاء
و منكر مردانى هستند (كه خلافت را غصب كردند) و ما ذكر خدائيم و ما بزرگتر و اشرف
مخلوقات هستيم (جملات آخر حديث تأويل و باطن آيه است).
##فضل القرآن
في مجمع البيان: عن الحارث (بن) الأعور عن أمير المؤمنين
عليّ عليه السّلام قال عليه السّلام في حديث طويل: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله يقول: إنّما ستكون فتن، قلت فما المخرج منها يا رسول اللّه؟ قال صلّى
اللّه عليه و آله: كتاب اللّه فيه خبر ما قبلكم و نبأما بعدكم و حكم ما بينكم، هو
الفصل ليس بالهزل، هو الّذي لا يزيغ به الأهواء و لا يشبع منه العلماء و لا يخلق
عن كثرة ردّ و لا تنقضي عجائبه، و هو الّذي من تركه من جبّار قصمه اللّه، و من
ابتغى الهدى في غيره أضلّه اللّه، هو حبل اللّه المتين و هو الصّراط المستقيم، هو
الّذي من عمل به اوجر و من حكم به عدل و من دعا إليه دعا إلى صراط مستقيم.
از حضرت امير المؤمنين على (ع) روايت شده كه آن حضرت در
حديث مفصّلى فرمود كه از رسول خدا (ص) شنيدم ميفرمود: همانا بزودى آزمايشهائى
(براى امت من) رخ دهد، عرض كردم اى رسول خدا وسيله رهائى و راه نجات و بسلامت
ماندن دين از آن فتنهها چيست؟ حضرت فرمود: كتاب خدا (قرآن) است كه خبر پيشينيان
شما و خبر آيندگان پس از شما و حكم آنچه در ميان شما واقع مىشود در آنست، آن قرآن
تميز دهنده و جداكننده حق از باطل است، بيهوده گوئى و ياوهسرائى نيست، آن
راهنمائى است كه پيروان آن گمراه نميگردند و دانشمندان از آن سير نميشوند، و
بخواندن و تلاوت بسيار كهنه نگردد و عجائب و شگفتيهاى آن از ميان نرود (و بپايان
نرسد) و آن كتابيست كه هر كسى از ستمكاران اراده نمايد كه آن را متروك سازد و از
بين مردم ببرد خداوند او را خوار و هلاك گرداند، و كسى كه راهنمائى (يعنى سعادت و
نجات دنيا و آخرت) را در غير آن طلب كند و بخواهد خداوند او را گمراه ميگرداند
(مقصود آنست كه راه تأمين سعادت و نجات فقط قرآن است و از غير آن طلب هدايت و
راهنمائى خود نمودن عين گمراهى و حيرت و سرگردانى است) آن قرآن، ريسمان محكم خدا
است (راه رهائى از همه زيانها و مهالك در تمسك و عمل بآنست) و آنست راه راست، آن
كتابيست كه هر كس بآن عمل نمايد اجر و پاداش داده مىشود و كسى كه بآن حكم كند
بعدالت رفتار نموده و كسى كه مردم را بسوى آن بخواند براه راست خوانده و دعوت
نموده.
##وجوب تعلم القرآن
في مجمع البيان: عن عاصم بن ضمرة، عن عليّ عليه السّلام
قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من قرأ القرآن حتّى يستظهره و يحفظه
أدخله اللّه الجنّة و شفّعه في عشرة من أهل بيته كلّهم قد وجبت لهم النار.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه قرآن را بخواند تا آنكه آن را
حفظ و از برنمايد خداوند او را در بهشت داخل فرمايد و شفاعت او را در باره ده نفر
از خاندان او كه تمامى آنها مستحق آتش جهنم باشند قبول فرمايد.
##بيوت الّتي يقرء فيها القرآن
في الكافي: (كتاب فضل القرآن) باب «البيوت الّتي يقرء فيها
القرآن» في ذلك الباب، عن عبد الأعلي مولى آل سام، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام
قال عليه السّلام: إنّ البيت إذا كان فيه المرء المسلم يتلو القرآن يترائاه أهل السّماء
كما يترائا أهل الدنيا الكوكب الدّريّ في السّماء.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خانه هنگامى كه
در آن مسلمانى باشد كه قرآن را تلاوت نمايد آن (خانه) را اهل آسمان مىبينند
چنانچه اهل دنيا ستاره درخشنده را در آسمان مىبينند.
##بيوت الّتي يقرء فيها القرآن
في الكافي: (كتاب فضل القرآن) باب «البيوت الّتي يقرء فيها
القرآن» عن ليث بن أبي سليم رفعه قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: نوّروا
بيوتكم بتلاوة القرآن و لا تتّخذوها قبورا كما فعلت اليهود و النصارى، صلّوا في
الكنائس و البيع و عطّلوا بيوتهم، فإنّ البيت إذا كثر فيه تلاوة القرآن كثر خيره و
اتّسع أهله و أضاء لأهل السماء كما تضيء نجوم السماء لأهل الدنيا.
از پيغمبر خدا (ص) روايت شده كه آن حضرت فرمود: خانههاى
خود را بتلاوت و خواندن قرآن روشن و نورانى نمائيد و آن (خانه) ها را (مانند)
قبرها قرار ندهيد چنانچه يهود و نصارى چنين رفتار كردند، نماز خواندند در كليساها
و خانههاى خود را (از جهت عبادت نكردن در آنها) معطل گذاردند و رها كردند، پس
همانا خانه هر گاه تلاوت قرآن در آن بسيار شود خير و بركت آن زياد گردد و اهل آن
در گشايش باشند و باهل آسمان روشنائى دهد چنانچه ستارگان آسمان باهل دنيا (يعنى
اهل زمين) روشنائى ميدهند.
##بيوت الّتي يقرء فيها القرآن
في الكافي: (كتاب فضل القرآن) باب «البيوت الّتي يقرء فيها
القرآن» عن ابن القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: قال
أمير المؤمنين عليه السّلام: البيت الّذي يقرء فيه القرآن و يذكر اللّه عزّ و جلّ
فيه تكثر بركته و تحضره الملائكة و تهجره الشياطين و يضيء لأهل السماء كما يضيء
الكواكب لأهل الأرض، و إنّ البيت الّذي لا يقرء فيه القرآن و لا يذكر اللّه عزّ و
جلّ فيه تقلّ بركته و تهجره الملائكة و تحضره الشياطين.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: خانه اى كه در آن قرآن
خوانده مىشود و خداى با عزت و جلال در آن ياد شود، بركت آن بسيار گردد و فرشتگان
در آن حاضر شوند و شياطين از آن دور گردند و آن خانه براى اهل آسمان ميدرخشد
چنانچه ستارگان براى اهل زمين ميدرخشند، و همانا خانهاى كه در آن قرآن خوانده
نشود و خداى با عزت و جلال در آن ياد و ذكر نگردد بركت آن كم ميگردد و فرشتگان از
آن دورى ميكنند و شياطين در آن حاضر ميشوند.
##ايمان لا يضرّ معه سيّئة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «انّ الايمان لا
يضرّ معه سيّئة و الكفر لا ينفع معه حسنة» عن محمّد بن الريّان بن الصلت رفعه، عن
أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: كان أمير المؤمنين عليه السّلام
كثيرا ما يقول في خطبته: يا أيّها الناس! دينكم دينكم فانّ السيّئة فيه خير من
الحسنة في غيره، و السيّئة فيه تغفر و الحسنة في غيره لا تقبل.
امير المؤمنين (ع) بسيارى از اوقات در ضمن خطبه و سخنرانى
خود ميفرمود: اى مردم مراقب دين خود باشيد مراقب دين خود باشيد، پس همانا گناه و
كار بد در حالى كه گنهكار داراى دين شما باشد بهتر است از كار نيك و طاعت در صورتى
كه صاحبش داراى دين شما نباشد، و گناه و كار بد با داشتن اين دين آمرزيده شود، و
كار نيك و طاعت در صورتى كه در دين و كيش ديگرى باشد پذيرفته نگردد.
##توبة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «التوبة» عن ابن
القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ
يفرح بتوبة عبده المؤمن إذا تاب كما يفرح أحدكم بضالّته إذا وجدها.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداى با عزت و
جلال خوشنود و مسرور ميگردد بواسطه توبه و بازگشت بنده مؤمن خود هنگامى كه توبه
ميكند مانند آن كسى از شما كه چون گمشده خود را بيابد و پيدا كند شاد و خوشحال
شود.
##التّائب من الذنب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «التوبة» عن جابر،
عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سمعته عليه السّلام يقول: التّائب من الذنب كمن لا
ذنب له، و المقيم على الذنب و هو مستغفر كالمستهزء.
از جابر روايت شده كه از حضرت باقر (ع) شنيدم ميفرمود:
توبهكننده از گناه (و كسى كه از نافرمانى خداوند و گناهان بطاعت و فرمانبردارى او
بازگشت نمايد) مانند كسى است كه گناهى براى او نباشد، و كسى كه پيوسته بر گناه است
(و از نافرمانى دست برنميدارد) و از خداوند براى گناهانش طلب مغفرت و آمرزش
مينمايد مانند كسى است كه استهزاء و مسخره ميكند.
##ذنوب المؤمن إذا تاب منها مغفورة له
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «التوبة» عن محمّد
بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: يا محمّد بن مسلم، ذنوب المؤمن إذا تاب
منها مغفورة له، فليعمل المؤمن لما يستأنف بعد التوبة و المغفرة، أما و اللّه
إنّها ليست إلّا لأهل الايمان، قلت: فان عاد بعد التوبة و الإستغفار من الذّنوب و
عاد في التّوبة، فقال: يا محمّد بن مسلم، أترى العبد المؤمن يندم على ذنبه و
يستغفر منه و يتوب ثمّ لا يقبل اللّه توبته؟ قلت: فإنّه فعل ذلك مرارا، يذنب ثمّ
يتوب و يستغفر، فقال: كلّما عاد المؤمن بالاستغفار و و التوبة، عاد اللّه عليه
بالمغفرة و انّ اللّه غفور رحيم يقبل التوبة و يعفو عن السيئات فايّاك أن تقنّط
المؤمنين من رحمة اللّه.
از محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: اى
محمد بن مسلم، گناهان كسى كه داراى ايمان است هر گاه از آنها توبه نمايد آمرزيده
شده است (يعنى خداوند توبه مؤمن را مىپذيرد و گناهانش را مىآمرزد) پس شخصى كه
داراى ايمان است در آنچه پس از توبه و آمرزش گناهان از سر ميگيرد بايد بكوشد (پس
از توبه در انجام دادن واجبات و طاعات و پرهيز از گناهان بايد كوشا باشد و مراقبت
نمايد) آگاه باش بخدا سوگند كه آن (قبول توبه و آمرزش گناهان) نباشد جز براى اهل
ايمان (راوى گويد) عرض كردم: پس اگر بعد از توبه و طلب آمرزش از براى گناهان،
بنافرمانى و گناهكارى بازگردد و در توبه و بازگشتن از گناه اخير هم نيز عود و
بازگشت نمايد (آيا توبه او را خداوند قبول ميفرمايد؟) پس حضرت فرمود: اى محمد بن
مسلم، آيا چنين عقيده دارى كه بندهاى كه داراى ايمان است از گناهش پشيمان شود و
(از خداوند) براى آن گناه طلب آمرزش نمايد و توبه كند سپس خداوند توبه او را قبول
نفرمايد؟ (راوى گويد) عرض كردم همانا او اين عمل را چند بار تكرار نمود، گناهى را
مرتكب مىشود پس توبه مينمايد و از خداوند طلب آمرزش ميكند، حضرت فرمود: هر گاه
كسى كه داراى ايمانست بطلب آمرزش و توبه بازگردد خداوند هم بمغفرت و آمرزيدن
گناهان باو بازگشت و توجه فرمايد، و همانا خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است،
توبه را قبول ميفرمايد و از گناهان ميگذرد، پس بترس و بپرهيز از اينكه مؤمنين را
از رحمت خداوند مايوس و نوميد گردانى.
##استغفار من الذنب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الاستغفار من
الذنب» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: من عمل
سيّئة اجّل فيها سبع ساعات من النهار، فان قال: أستغفر اللّه الّذي لا إله إلّا هو
الحىّ القيّوم «ثلاث مرّات» لم يكتب عليه.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه كار بد و
گناهى را انجام دهد هفت ساعت از روز مهلت داده شود، پس اگر سه بار بگويد: استغفر
اللَّه الذى لا اله الا هو الحى القيوم ، آن گناه بر او نوشته نشود (در صورتى كه
حقيقتا توبه نمايد و شرائط آن را مراعات نمايد).
##يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «التوبة» عن أبي
بصير قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا
إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً. قال عليه السّلام هو الذنب الّذي لا يعود فيه
أبدا، قلت: و أيّنا لم يعد؟ فقال عليه السّلام: يا أبا محمّد! إنّ اللّه يحبّ من
عباده المفتّن التوّاب.
از ابى بصير روايت شده كه بحضرت صادق (ع) عرض كردم (مقصود
از توبه نصوح كه خداوند در اين آيه بآن امر فرموده چيست؟) يا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً (اى كسانى كه ايمان آورده ايد
از نافرمانى و گناهان دست برداريد و بطاعت و فرمانبردارى خداوند بازگرديد بازگشتن
خالصانه و حتمى) حضرت فرمود: (مقصود از توبه نصوح) آن توبه و بازگشتن از گناهى است
كه هرگز ديگر بآن گناه برنگردد (راوى گويد) عرض كردم كدام يك از ما برگشت بگناه
نكرده (و نميكند) پس حضرت فرمود: اى ابا محمد، همانا خداوند از بندگان خود كسى را
دوست ميدارد كه بگناهان آزمايش شده و بسيار توبه و بازگشتكننده باشد.
##ما أعطى اللّه آدم عليه السّلام وقت التوبة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «فيما أعطى اللّه
آدم عليه السّلام وقت التوبة» عن ابن بكير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أو عن
أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ آدم عليه السّلام قال: يا ربّ! سلّطت علىّ الشيطان
و أجريته منّي مجرى الدّم فاجعل لي شيئا، فقال: يا آدم! جعلت لك أنّ من همّ ذريّتك
بسيّئة لم تكتب عليه، فان عملها كتبت عليه سيّئة، و من همّ منهم بحسنة فان لم
يعملها كتبت له حسنة، فان هو عملها كتبت له عشرا، قال يا ربّ زدني، قال: جعلت لك
انّ من عمل منهم سيّئة ثمّ استغفر غفرت له، قال يا ربّ زدني، قال: جعلت لهم التوبة
أو قال بسطت لهم التوبة حتّى تبلغ النفس هذه، قال يا ربّ حسبي.
از حضرت صادق (ع) و يا حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود:
همانا آدم (ع) (بخداوند) عرض كرد اى پروردگار من، شيطان را مسلط نمودى بر من و او
را راه دادى در من هر جايى كه خون در (عروق و اعضاء) من جريان دارد، پس چيزى براى
من قرار بده (تا بوسيله آن از مفاسد و زيانهاى تسلط شيطان دفاع و جلوگيرى شود) پس
خداوند فرمود: اى آدم، قرار دادم براى تو اينكه هر كس از ذريه و اولاد تو گناهى را
قصد نمايد (و آن را انجام ندهد گناهى) بر او نوشته نشود، و اگر آن را بجا آورد يك
گناه بر او نوشته شود، و كسى كه از اولاد تو حسنه و كار نيكى را قصد و اراده نمايد
پس اگر آن را بجا نياورد يك حسنه (بواسطه قصد انجام دادن كار نيك) براى او نوشته
شود، و اگر آن را بجا آورد ده حسنه براى او نوشته شود (چنانچه در قرآن كريم هم
فرموده: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها، وَ مَنْ جاءَ
بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها، زيرا حواس ظاهره پنجگانه و حواس
باطنه در معصيت موافقند و تحميل بر آنها نيست، پس معصيت يكى نوشته مىشود، ولى در
طاعات و كارهاى نيك، بر قوى و حواس دهگانه مشقت و رنج است بدين جهت پاداش يك عمل
نيك ده حسنه خواهد بود) حضرت آدم (ع) عرض كرد اى پروردگار من (رحمت و وسيله دفاع
از تسلط شيطان را) نسبت بمن زياد نما، خداوند فرمود: براى (ذريه) تو قرار دادم
اينكه هر كس از آنها كار بد و گناهى را بجا آورد سپس (پشيمان شود و از من) طلب
آمرزش نمايد او را مىآمرزم، حضرت آدم (ع) عرض كرد اى پروردگار براى من زياد فرما
(رحمت خود را) خداوند فرمود: براى ايشان (اولاد تو) توبه را قرار دادم و يا فرمود:
(وقت) توبه را وسعت دادم براى آنها تاجان بگلو برسد، حضرت آدم (ع) عرض كرد اى
پروردگار من (آنچه كه بمن مرحمت فرمودى) مرا كفايت ميكند.
بيان: در اول حديث جملهاى كه حضرت آدم (ع) بخداوند عرض
كرده، شيطان را راه دادى در هر جايى كه خون جريان دارد از عروق و اعضاء من، بجهت
آنست كه ارتباط و تسلط شيطان بر آدمى بواسطه قوه واهمه و خيال است، و واسطه ارتباط
قوه واهمه و خيال با بدن انسان، روح حيوانى است كه آن همان بخارات خون است، پس در
هر جا خون جاريست شيطان در آن راه دارد).
##تذكر الذنب و الاستغفار له
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الاستغفار من
الذنب» عن عليّ بن عقبة بيّاع الأكسية عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه
السّلام: إنّ المؤمن ليذنب الذنب فيذكر بعد عشرين سنة فيستغفر اللّه منه له فيغفر
له و إنّما يذكّره ليغفر له، و إنّ الكافر ليذنب الذنب فينساه من ساعته.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمن گناهى را
انجام ميدهد (و آن را فراموش ميكند) پس بعد از بيست سال (كه بگذرد) آن را بياد
مىآورد و از خداوند نسبت بآن گناه طلب آمرزش مينمايد، پس خدا او را مىآمرزد، و
همانا خداوند گناه را بياد او آورده تا (توبه نمايد و) او را بيامرزد، و همانا
كافر گناهى را بجا مىآورد پس همان ساعت آن گناه را فراموش ميكند.
##صحة التوبة في آخر العمر
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «فيما أعطى اللّه
آدم عليه السّلام وقت التوبة» عن ابن فضال، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من تاب قبل موته
بسنة قبل اللّه توبته، ثمّ قال صلّى اللّه عليه و آله: إنّ السّنة لكثير، من تاب
قبل موته بشهر قبل اللّه توبته، ثمّ قال: إنّ الشهر لكثير، من تاب قبل موته بجمعة
قبل اللّه توبته، ثمّ قال: إنّ الجمعة لكثير، من تاب قبل موته بيوم قبل اللّه
توبته، ثمّ قال، إنّ يوما لكثير، من تاب قبل أن يعاين قبل اللّه توبته.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه يك سال پيش از مرگ خود توبه نمايد
خداوند توبه او را قبول فرمايد، پس فرمود: همانا يك سال زياد است كسى كه يكماه پيش
از مرگش توبه كند خدا توبه او را قبول فرمايد، سپس فرمود: همانا يكماه زياد است،
كسى كه يك هفته پيش از مرگش توبه كند خدا توبه او را قبول فرمايد پس فرمود: همانا
يك هفته بسيار است، كسى كه يك روز پيش از مرگش توبه نمايد خداوند توبه او را قبول
ميفرمايد، بعد فرمود: همانا يك روز زياد است، كسى كه توبه كند پيش از آنكه آثار
مرگ را مشاهده نمايد و يقين بآن كند خداوند توبه او را قبول فرمايد.
##صحة التوبة في آخر العمر
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «فيما أعطى اللّه
آدم عليه السّلام وقت التوبة» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال عليه
السّلام: إذا بلغت النفس هذه، و أهوى بيده إلى حلقه، لم يكن للعالم توبة و كانت
للجاهل توبة.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه جان باينجا
برسد، و بدست خويش بگلوى خود اشاره فرمود، براى شخص دانا توبه نباشد و براى نادان
توبه هست.
بيان: محدث شهير (مرحوم مجلسى) فرموده از طريق سنيان روايت
شده كه چون ابليس از قرب رحمت پروردگار رانده شد و خداوند باو عنايت فرمود، گفت
بعزت تو سوگند كه تا روح در بدن آدمى است از او جدا نشوم، خداوند تبارك و تعالى
فرمود: قسم بعزت خود تا روح در بدن او باشد درب توبه را بر او نمىبندم.
##إكثار من الاستغفار
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب الإكثار من
الاستغفار» أمالي الطّوسي، عن المنقري قال: سمعت عليّ بن أبي طالب عليه السّلام
يقول: عجبا لمن يقنط و معه الممحاة، قيل و ما الممحاة؟ قال: الاستغفار.
از منقرى روايت شده كه از (حضرت امير المؤمنين) على بن ابى
طالب (ع) شنيدم ميفرمود: تعجب است از كسى كه (در باره گناهانش از رحمت و مغفرت
خداوند) مأيوس ونوميد ميگردددرحالى كه با اووسيله محووپاك كن (گناهان) هست، عرض شد
وسيله محووپاك نمودن(گناهان)چيست؟فرمود:(ازخداوند)طلب مغفرت وآمرزش نمودن است
##إكثار من الاستغفار
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب الإكثار من
الاستغفار» (مجمع البيان للطبرسي) عن الربيع بن صبيح، إنّ رجلا أتى الحسن عليه السّلام
فشكا إليه الجدوبة، فقال له الحسن عليه السّلام: إستغفر اللّه، و أتاه آخر فشكى
إليه الفقر، فقال عليه السّلام له: إستغفر اللّه، و أتاه آخر فقال له ادع اللّه أن
يرزقني إبنا، فقال عليه السّلام له: إستغفر اللّه، فقلنا أتاك رجال يشكون أبوابا و
يسألون أنواعا فأمرتهم كلّهم بالاستغفار، فقال: ما قلت ذلك من ذات نفسي، إنّما
اعتبرت فيه قول اللّه: اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً «الايات».
مردى خدمت حضرت حسن مجتبى (ع) آمد و از قحطى و گرانى بآن
حضرت شكايت نمود، پس حضرت باو فرمود: از خدا طلب آمرزش كن، و مرد ديگرى آمد و بآن
حضرت از فقر و تهى دستى شكايت كرد، پس حضرت باو هم فرمود از خداوند (جهت گناهان
خود) استغفار و طلب آمرزش نما، و مرد ديگرى آمد و بآن حضرت عرض كرد از خدا بخواه و
دعا كن كه خداوند پسرى بمن لطف فرمايد، پس باو هم فرمود: از خدا طلب آمرزش نما، پس
ما (حضار مجلس) بآن حضرت عرض كرديم مردانى چند خدمت شما آمدند و از چيزها و
گرفتاريهاى گوناگون شكايت داشتند و تقاضاى مختلفى نمودند و شما همه آنها را
باستغفار و طلب آمرزش امر فرمودى، پس حضرت فرمود: من اين را از پيش خود نگفتم و
همانا در اين باره از فرموده خداوند (در قرآن) پند گرفتم و استفاده نمودم (كه
فرموده:) اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً، يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً، وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ
يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً (از پروردگار خود طلب
آمرزش نمائيد همانا او بسيار آمرزنده است تا آنكه از آسمان بر شما باران پشت سر هم
بفرستد و شما را بمال و ثروتها و پسرها كمك و مدد فرمايد، و براى شما باغها و
نهرها قرار دهد.
##انظار المعسر
في المجلّد الثالث و العشرين من البحار: (كتاب الدين) باب
«انظار المعسر» مجالس المفيد و أمالى الطّوسي، عن محمّد بن جعفر، عن أبيه (جعفر بن
محمّد) عن أبيه محمّد بن عليّ عليهم السّلام عن أبي لبابة بن عبد المنذر، انّه جاء
يتقاضي أبا البشر دينا له عليه فسمعه يقول: قولوا له ليس هو هنا، فصاح أبو البشر
[يا أبا البشر] اخرج إلىّ فخرج إليه فقال: ما حملك على هذا؟ فقال: العسر يا أبا
لبابة، سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: من أحبّ أن يستظلّ من فور
جهنّم؟ فقلنا كلّنا نحبّ ذلك، قال: فلينظر غريما أو ليدع لمعسر [معسرا].
از محمد بن جعفر از پدرش حضرت صادق از پدر بزرگوارش حضرت
باقر عليهم السّلام از ابى لبابة بن عبد منذر روايت شده كه ابو لبابه بخانه ابو
البشر آمد تا طلب خود را از او مطالبه و وصول نمايد، پس شنيد كه ابو البشر (باهل
خانه) ميگويد باو بگوئيد كه ابو البشر در خانه نيست، پس ابو لبابه فرياد زد اى ابو
البشر (از خانه) بيرون شو و نزد من بيا، پس بيرون آمد و ابو لبابه باو گفت: چه چيز
تو را بر اين رفتار (كه گفتى بگوئيد ابو البشر در خانه نيست) وادار نمود؟ گفت سختى
(و دشوارى امر زندگانى و فقر) اى ابو لبابه از رسول خدا (ص) شنيدم ميفرمود: كى
دوست دارد كه از جوشش جهنم در امان باشد؟ عرض كرديم همه ما آن را دوست ميداريم، آن
حضرت فرمود: (هر كه دوست دارد از جوشش جهنم در امان باشد) بايد ببدهكار مهلت دهد و
نادار و تنگدست را رها نمايد.
##قراءة شيء من القرآن كلّ ليلة
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب قراءة شيء من
القرآن كلّ ليلة» عن الفضيل بن يسار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما يمنع
التاجر منكم المشغول في سوقه إذا رجع إلى منزله أن لا ينام حتّى يقرأ سورة من
القرآن فيكتب له مكان كلّ آية يقرؤها عشر حسنات و يمحى عنه عشر سيّئات.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: بازرگان از شما را كه
(روز) در بازار تجارتش مشغول است چه چيز منع ميكند و بازمىدارد از اينكه چون بمنزل
خود بازمىگردد نخوابد تا آنكه سورهاى از قرآن را بخواند، پس در مقابل هر آيهاى
كه تلاوت ميكند براى او (در نامه عملش ثواب) ده حسنه نوشته شود، و ده گناه از
(نامه عمل) او محو گردد.
##من ابطأت عليه الإجابة
في الكافي: (كتاب الدعاء) باب «من ابطأت عليه الإجابة» عن
عبد اللّه بن المغيرة، عن غير واحد من أصحابنا قال: قال أبو عبد اللّه عليه
السّلام: إنّ العبد الوليّ للّه يدعو اللّه عزّ و جلّ في الأمر ينوبه، فيقول للملك
الموكّل به: إقض لعبدي حاجته و لا تعجّلها فانّي أشتهى أن أسمع نداءه و صوته، و
إنّ العبد العدوّ للّه ليدعو اللّه عزّ و جلّ في الأمر ينوبه فيقال للملك الموكّل
به إقض [لعبدي] حاجته و عجّلها فانّي اكره أن أسمع ندآءه و صوته، قال: فيقول
الناس ما اعطى هذا إلّا لكرامته و لا منع هذا إلّا لهوانه.
حضرت صادق (ع) فرمود: همانا بنده اى كه دوست (و مقرب نزد)
خداوند است در امرى (و حادثه سختى) كه باو ميرسد خداى با عزت و جلال را ميخواند (و
از او اصلاح آن حادثه را ميخواهد) پس خداوند بفرشته اى كه بر آن بنده گماشته شده
ميفرمايد: حاجت بنده مرا برآور ولى در آن شتاب منما، زيرا من دوست دارم صدا و آواز
او را بشنوم، و همانا بندهاى كه دشمن خداوند است، در امر و حادثه ناگوارى كه باو
ميرسد خداى با عزت و جلال را ميخواند پس بفرشتهاى كه بر آن بنده گماشته شده است
گفته مىشود (خداوند ميفرمايد) حاجت بنده مرا برآور و در آن شتاب نما كه من خوش
ندارم آواز و صداى او را بشنوم آن حضرت فرمود: پس مردم (در باره كسى كه حاجتش روا
شده و دشمن خداوند است) ميگويند حاجت اين (شخص) عطا نشده مگر بجهت گرامى بودنش (و
محبوبيتش نزد خدا و نسبت بآن كسى كه حاجتش روا نشده و دوست و مقرب نزد خداوند است
ميگويند) و حاجت اين (شخص) منع و بازداشت نشده مگر براى پستى و خواريش (نزد
خداوند).
##قراءة القرآن في المنزل
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب قراءة القرآن في
المنزل» أحمد بن فهد في عدّة الداعي عن الرضا عليه السّلام يرفعه إلى النبيّ قال
صلّى اللّه عليه و آله: إجعلوا لبيوتكم نصيبا من القرآن، فانّ البيت إذا قرء فيه
القرآن يسّر على أهله و كثر خيره و كان سكّانه في زيادة، و إذا لم يقرء فيه القرآن
ضيق على أهله و قلّ خيره و كان سكّانه في نقصان.
از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: براى خانههاى خود نصيب
و بهره اى از قرآن (بتلاوت آن) قرار دهيد، زيرا خانه هر گاه قرآن در آن خوانده
شود (در رزق و روزى و ساير امور) بر اهل آن گشايش و آسايش قرار داده شود و خير (و
بركت و لذت زندگى در) آن بسيار گردد، و ساكنين آن در معرض ازدياد و افزايش (نعمت)
باشند، و چون در خانه، قرآن خوانده نشود فشار و سختى (و گرفتارى در امر معيشت و
امور ديگر) بر اهل آن رو آورد و خير و نيكى (و بركت) آن كاهش يابد و ساكنين آن در
كمبودى (از نعمت و شادى و نشاط زندگى) باشند.
##صلاة ركعتين قبل صلاة اللّيل
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب صلاة ركعتين قبل
صلاة اللّيل» محمّد بن الحسن في المصباح، عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله انّه
قال: ما من عبد يقوم من اللّيل فيصلّي ركعتين فيدعو في سجوده لأربعين من إخوانه
يسمّيهم بأسمائهم و أسماء آبائهم إلّا و لم يسأل اللّه شيئا إلّا أعطاه.
از پيغمبر (اكرم) (ص) روايت شده كه فرمود: هيچ بنده اى
نيست كه پاسى از شب را بپاخيزد پس دو ركعت نماز بخواند و در سجود خود براى چهل نفر
از برادران دينى خود دعا نمايد كه نام آنها و نام پدرانشان را هم نام ببرد، از
خداوند چيزى (و حاجتى) را نميخواهد مگر باو عطا فرمايد.
##مراء و الخصومة و معاداة الرّجال
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المراء و الخصومة و
معاداة الرّجال» عن مسعدة بن صدقة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير
المؤمنين عليه السّلام: إيّاكم و المراء و الخصومة، فانّهما يمرضان القلوب على
الاخوان و ينبت عليهما النفاق.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: پرهيز باد شما را از ستيزه و
دشمنى نمودن (با مردم) زيرا اين دو (خوى ناپسند) موجب بيمارى دلها نسبت ببرادران
(دينى) ميگردد، و از ستيزه و دشمنى نمودن نفاق و دوروئى توليد مىشود.
بيان: مراء و جدال بمعنى دشمنى و ستيزه نمودن است و اغلب در
مسائل علمى و مخاصمات در امور دنيوى باشد، ولى گاهى مراء بتنهائى در جايى باشد كه
غرض شخص نشان دادن فضيلت و كمالات خود است، و جدال در جايى كه غرض عاجز ساختن دشمن
و خوار نمودن اوست استعمال مىشود، و جدل از نظر مورد دائرهاش ضيقتر از خصومت است،
زيرا در جدال شدت اخذ شده ولى در خصومت شدت اعتبار نشده است، گفته مىشود: جدل
الرجل، از باب «علم» در موردى كه خصومت شديده اى باشد، و «جادل مجادلة» هنگامى
اطلاق مينمايند كه مخاصمه كند بچيزى كه جلو ظهور حق و صواب را بگيرد.
بعضى گويند گفتارى كه بر خلاف قول خصم باشد هر چه باشد داخل
در معنى مراء است مثل اينكه شخصى ميگويد اين ميوه شيرين است خصم او بگويد چنين
نيست بلكه تلخ است، يا آنكه بگويد از فلان نقطه بفلان نقطه ده فرسخ است و خصم او
بگويد يك فرسخ بيش نيست و نظائر آنها، و هر چيزى كه موجب تأذى خاطر ديگرى شود اگر
انسان بگويد داخل در معنى خصومت است.
و مخفى نماند اخبارى كه در باب مراء و جدال است محمول است
بر مواردى كه غرض شخص فقط اظهار فضل و غلبه بر خصم يا تعصب و ترويج باطل باشد، يا
آنكه شخص تواناى بر اثبات حق نباشد كه موجب ازدياد رسوخ خصم در باطل گردد، يا آنكه
باطلى را بباطل ديگر ابطال نمايد، يا آنكه مطلب حقى را كه خصم در اثبات باطل بآن
تشبث ميكند انكار كند، يا آنكه در موردى كه ميتواند با نرمى تبليغ كند به غلظت و
خشونت متوسل شود كه موجب دشمنى و فتنه گردد، يا آنكه در موردى كه تقيه لازم است آن
را ترك كند كه مراء و جدال در همه اين موارد مذموم است، ولى اگر در اثبات حق و
احياء آن ساعى باشد و در حال عدم لزوم تقيه باطلى را با دليلهاى روشن بميراند و
نيت او رياء و مراء نباشد مسلم است كه اين عمل از اعظم طاعات است.
##عقيق في السفر
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب استصحاب العقيق في
السفر» عن عقيل ابن المتوكّل المكّي يرفعه، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن جدّه
عليهم السّلام قال: من صاغ خاتما من عقيق فنقش فيه «محمّد نبيّ اللّه و علىّ ولىّ
اللّه» وقاه اللّه ميتة السوء و لم يمت إلّا على الفطرة.
از حضرت صادق (ع) از پدر (بزرگوارش) از جدش عليهم السّلام
روايت شده كه فرمود: كسى كه انگشترى كه (نگين آن) از عقيق باشد بسازد و در آن عقيق
«محمد نبى اللَّه و على ولى اللَّه» بنگارد خداوند او را از مردن بد (چون سوختن و
غرق شدن و زير آوار رفتن) نگاهدارد و نميرد مگر بر فطرت (توحيد).
##شرار النّساء
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «شرار النّسآء» عن السّكوني،
عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان من دعآء رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: أعوذبك من إمرأة تشيّبني قبل مشيبي.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از جمله دعاهاى رسول
خدا (ص) اين بود: پروردگارا پناه ميبرم بتو از زنى كه پير ميكند مرا پيش از
فرارسيدن زمان پيريم.
##توسعة على العيال
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب (استحباب التّوسعة على
العيال) عن مسعدة قال: قال لي أبو الحسن عليه السّلام: إنّ عيال الرّجل اسراؤه،
فمن أنعم اللّه عليه بنعمة فليوسّع على اسرائه، فان لم يفعل أو شك أن تزول
النّعمة.
از مسعده روايت شده كه حضرت موسى بن جعفر (ع) بمن فرمود:
همانا عيالات (و خانواده) مرد اسيران او هستند، پس كسى كه خداوند بنعمتى (و مال و
ثروتى) بر او انعام فرموده بايد بر اسيران خود توسعه و گشايش دهد، پس اگر چنين نكند
نزديك باشد كه آن نعمت زايل گردد (و بسا شود كه از دستش برود).
##نفقة الزّوجة الدّائمة
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «وجوب نفقة الزّوجة
الدّائمة بقدر كفايتها» عن أبي بصير (يعني المرادي) قال: سمعت أبا جعفر عليه
السّلام يقول: من كانت عنده إمرأة فلم يكسها ما يواري عورتها و يطعمها ما يقيم
صلبها، كان حقّا على الإمام أن يفرّق بينهما.
از ابى بصير (مرادى) روايت شده كه از حضرت باقر (ع) شنيدم
ميفرمود: كسى كه همسرى داشته باشد و لباسى باو ندهد كه عورت (و بدن) او را
بپوشاند، و غذائى كه موجب بقاء او باشد باو نرساند بر امام سزاوار است كه بين آنها
جدائى اندازد (يعنى آن زن را طلاق دهد).
##احسان إلى الزوجة
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «استحباب الإحسان إلى
الزوجة و العفو عن ذنبها» عن محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أوصاني جبرئيل بالمرأة حتّى ظننت أنّه لا
ينبغي طلاقها إلّا من فاحشة مبيّنة.
رسول خدا (ص) فرمود: جبرئيل (ع) مرا در باره زن (و همسر
بقدرى) سفارش نمود تا آنكه گمان كردم كه طلاق دادن او سزاوار نباشد مگر از جهت
(ارتكاب) كارهاى زشت آشكارا.
##زوجة الصّالحة
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «من وفّق له الزّوجة
الصّالحة» عن مطر مولى معن عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ثلاثة للمؤمن فيها
راحة: دار واسعة تواري عورته و سوء حاله من النّاس، و امرأة صالحة تعينه على أمر
الدّنيا و الاخرة، و ابنة يخرجها إمّا بموت أو بتزويج.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: سه چيز است كه در
آنها براى مؤمن راحتى و آسايش است: خانه وسيعى كه عورت او را (يعنى هر امرى و چيزى
كه انسان را از ديده شدن آن حيا و شرم آيد و آن را ميپوشاند) و بدى حال او را از
مردم بپوشاند، و زن و همسر شايسته اى كه او را بر امر دنيا و آخرت كمك دهد، و
دخترى كه او را بسبب مرگ يا ازدواج از خانه بيرون كند.
##كراهة العزبة
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «كراهة العزبة» عن محمّد بن
مسلم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام:
تزوّجوا فانّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: من أحبّ أن يتّبع سنّتي فانّ
من سنّتي التّزويج.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: ازدواج كنيد زيرا رسول خدا
(ص) فرمود: كسى كه دوست دارد از سنت و روش من پيروى كند پس همانا ازدواج و همسر
اختيار نمودن از سنت و روش من است.
##كراهة العزبة
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «كراهة العزبة» عن ابن
القدّاح قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: ركعتان يصلّيهما المتزوّج أفضل من
سبعين ركعة يصلّيها أعزب.
حضرت صادق (ع) فرمود: دو ركعت نمازى كه شخص دارنده همسر بجا
مىآورد فضيلتش بيش از هفتاد ركعت نمازيست كه شخص مجرد ميخواند.
##تزويج يزيد في الرّزق
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «أنّ التّزويج يزيد في
الرّزق» عن وليد بن صبيح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من ترك التّزويج
مخافة العيلة فقد أسآء باللّه الظنّ.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه ازدواج و اختيار
همسر نمودن را ترك كند براى ترس از فقر و تنگدستى، پس البته بر خداوند بدگمان شده
است.
##ترك التّزويج مخافة العيلة
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «أنّ التّزويج يزيد في
الرّزق» عن محمّد بن جعفر، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله: من ترك التّزويج مخافة العيلة فقد أساء ظنّه باللّه عزّ و
جلّ، إنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ
فَضْلِهِ.
از محمد بن جعفر از پدرش از پدران بزرگوارش عليهم السّلام
روايت شده كه به رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه ازدواج و اختيار همسر نمودن را ترك
كند براى ترس از فقر و درويشى، بتحقيق كه بر خداى با عزت و جلال بد گمان شده،
همانا خداوند عز و جل (در قرآن كريمش در موضوع نكاح و ازدواج) ميفرمايد: إِنْ
يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (اگر نكاحكنندگان مردمى
فقير باشند خداوند آنها را از فضل و انعام خود بىنياز ميگرداند).
##اختيار الزوجة
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «إختيار الزوجة» عن عبد
اللّه بن مسكان، عن بعض أصحابه قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّما
المرأة قلادة فانظر إلى ما تقلّده، قال و سمعته يقول: ليس للمرأة خطر لا لصالحتهنّ
و لا لطالحتهنّ، أمّا صالحتهنّ فليس خطرها الذهب و الفضّة بل هى خير من الذهب و
الفضّة، و أمّا طالحتهنّ فليس التراب خطرها بل التراب خير منها.
از عبد اللَّه بن مسكان از بعض از اصحابش روايت شده كه گفت
از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: همانا زن (چون) گردن بند است، پس توجه داشته باش
بآنچه را كه در گردن خود مياندازى (راوى) گفت و (نيز) از آن حضرت شنيدم ميفرمود:
براى زن ارزش معلومى نيست، نه براى نيكان از آنها و نه براى بدان ايشان، اما
نيكانشان كه ارزش آنها طلا و نقره نيست بلكه آنها نيكوتر از طلا و نقرهاند، و اما
بدانشان پس خاك بهاى آنها نباشد بلكه خاك بهتر از ايشانست.
##مداراة الزوجة
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «مداراة الزوجة» عن إسحاق بن
عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:
إنّما مثل المرأة مثل الضلع المعوج، إن تركته انتفعت به و إن أقمته كسرته.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا مثل زن مثل استخوان كجى است كه
اگر آن را بحال خود واگذارى از آن بهرهمند ميشوى، و اگر (بخواهى) آن را راست
نمائى (ناچار) آن را ميشكنى (كنايه از اينست كه بايد با زنان مدارا نمود زيرا اگر
كسى بخواهد لغزشهاى آنها را پىجوئى كند بزحمت خواهد افتاد).
##علّموا أولادكم السباحة و الرّماية
في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «استحباب تعليم الصبيّ
الكتابة و القرآن سبع سنين» عن يعقوب بن سالم رفعه، قال: قال أمير المؤمنين عليه
السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله علّموا أولادكم السباحة و
الرّماية.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود كه رسول خدا (ص) فرمود:
بفرزندان خود شنا و تيراندازى ياد دهيد.
##تعليم الصبيّ الكتابة و القرآن
في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «استحباب تعليم الصبيّ
الكتابة و القرآن سبع سنين» عن يعقوب بن سالم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال:
الغلام يلعب سبع سنين و يتعلّم الكتاب سبع سنين و يتعلّم الحلال و الحرام سبع
سنين.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: پسر هفت سال بازى
ميكند و هفت سال قرآن را ياد ميگيرد و هفت سال حلال و حرام را ياد ميگيرد
(بازداشتن كودك از بازى كردن تا هفت سالگى صلاح و سزاوار نيست، و از حقوق پسر بر
پدر آنست كه قرآن و حلال و حرام و احكام و آداب دينى را باو بياموزد).
##ولد سيّد سبع سنين
في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «استحباب تعليم الصبيّ
الكتابة و القرآن سبع سنين» قال: (أي الحسن الطّبرسي في مكارم الأخلاق) و قال
النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: الولد سيّد سبع سنين و عبد سبع سنين و وزير سبع
سنين، فان رضيت خلايقه لإحدى و عشرين سنة و إلّا ضرب على جنبيه فقد أعذرت إلى
اللّه.
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: فرزند هفت سال كودكى، مولى و سرور
است (نسبت بپدر و مادر، چون خواستههاى او را بايد انجام دهند) و هفت سال مانند
بنده است (كه در فرا گرفتن علم و دانش و آداب معاشرت براهنمائى و اوامر پدر
نيازمند است و در صورت نافرمانى تأديبش لازم خواهد بود) و هفت سال وزير و كمك و
پشتيبان است (يعنى پدر او را در فكر و تدبير و كوشش در امور زندگى دخالت دهد و كمك
خود گيرد) پس اگر سريره و اخلاق او تا بيست و يك سال رضايت بخش و پسنديده تو گرديد
مقصود حاصل شده و گر نه رها شود و نزد خداوند معذور خواهى بود (عذر تو پذيرفته است
زيرا در تأديبش كوتاهى ننموده اى).
##حقّ الولد على والده
في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «جملة من حقوق الأولاد» عن
السكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في حديث قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله: حقّ الولد على والده إذا كان ذكرا أن يستفره امّه و يستحسن إسمه و
يعلّمه كتاب اللّه و يطهّره و يعلّمه السباحة، و إذا كانت انثى أن يستفره امّها و
يستحسن إسمها و يعلّمها سورة النور و لا يعلّمها سورة يوسف و لا ينزلها الغرف و
يعجّل سراحها إلى بيت زوجها.
رسول خدا (ص) فرمود: حق فرزند بر پدر هر گاه پسر باشد آنست
كه مادرش را گرامى دارد (با مادرش نيكو رفتار نمايد) و نام نيكى بر او بگذارد و
كتاب خدا را بر او ياد دهد و او را (از صفات و اخلاق زشت و ناپسند) پاك و پاكيزه اش
نمايد، و شنا نمودن را باو تعليم دهد، و هر گاه آن فرزند دختر باشد مادرش را گرامى
دارد (با مادرش نيكو معاشرت نمايد) و نام نيكوئى بر او بگذارد و سوره نور را باو
ياد دهد ولى سوره يوسف را باو تعليم ننمايد، و در بالا خانهها (و مرتبه فوقانى
ساختمان خانه) او را منزل ندهد، و در رها نمودن (و فرستادن) او بخانه شوهرش شتاب
كند (يعنى پس از بلوغ و رشد او را زود شوهر دهد).
##دع إبنك يلعب سبع سنين
في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «استحباب تعليم الصبيّ
الكتابة و القرآن سبع سنين» محمّد بن عليّ بن الحسين قال: قال الصادق عليه
السّلام: دع إبنك يلعب سبع سنين و يؤدّب سبع سنين و ألزمه نفسك سبع سنين، فإن أفلح
و إلّا فلا خير فيه.
حضرت صادق (ع) فرمود: فرزند خود را هفت سال رها كن بازى كند
و هفت سال ادب آموخته شود و هفت سال او را ملازم خود گردان (و بهر كجا كه صلاح است
او را با خود ببر و از خويشتن دورش منما) پس اگر رستگار (و مؤدب و داراى اخلاق و
صفات پسنديده) گرديد مطلوب حاصل شده و گر نه خيرى در او نخواهد بود.
##من حقوق الأولاد
في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «جملة من حقوق الأولاد» عن
درست، عن أبي الحسن موسى عليه السّلام قال: جآء رجل إلى النبيّ صلّى اللّه عليه و
آله فقال: يا رسول اللّه! ما حقّ إبني هذا؟ قال صلّى اللّه عليه و آله: تحسّن إسمه
و أدبه وضعه موضعا حسنا.
از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه مردى خدمت نبى اكرم
(ص) آمد و عرض كرد اى رسول خدا، حق اين فرزند بر من چيست؟ آن حضرت فرمود: نام نيكو
بر او بگذارى و آداب نيكو باو بياموزى و او را (براى كسب و كار) در محل نيكو و
شايستهاى بگذار.
##صفات الشيعة و أصنافهم
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و
صفاته» عن عمرو بن أبي المقدام، عن أبيه، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال أمير
المؤمنين عليه السّلام: شيعتنا المتباذلون في ولايتنا، المتحابّون في مودّتنا،
المتزاورون في إحياء أمرنا، الّذين إن غضبوا لم يظلموا و إن رضوا لم يسرفوا، بركة
على من جاوروا، سلم لمن خالطوا.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع)
فرمود: شيعيان ما كسانى هستند كه در باره امر ولايت ما بيكديگر بذل و بخشش
مينمايند، و در راه دوستى ما با همديگر مهر و محبت ورزند، و براى زنده كردن امر
(ولايت و احاديث و آثار) ما بزيارت و ديدار يك ديگر ميروند (يعنى عطا و بخشش و
دوستى و معاشرت آنها براى ما ميباشد) كسانى هستند كه اگر غضب نمايند ظلم و ستم
نميكنند، و اگر شاد و خوشنود شوند تجاوز و زياده روى ننمايند (يعنى در حال غضب و
ستم خوشنودى و شادى از حدود دين و احكام آن خارج نشوند و در معاصى وارد نگردند)
موجب سود و بركت همسايگان خود هستند و با كسى كه معاشرت و آميزش ميكنند سازگارند.
##مؤمن و علاماته و صفاته
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و
صفاته» عن المفضّل بن عمر قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إذا أردت أن تعرف
أصحابي فانظر إلى من اشتدّ ورعه و خاف خالقه و رجا ثوابه، و إذا رأيت هؤلاء فهؤلاء
أصحابي.
حضرت صادق (ع) فرمود: هر گاه اراده دارى (و ميخواهى) كه
اصحاب و ياران مرا بشناسى پس نظر نما بكسى كه پرهيزكارى او محكم و سخت باشد، و از
(مجازات نافرمانى) خالق و آفريننده خود بترسد و بثواب و پاداش او (كه در مقابل
طاعات و فرمانبردارى عطا ميفرمايد) اميدوار باشد، و هر گاه چنين كسانى را ديدى پس
ايشانند ياران من.
##سؤال عن خيار العباد
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و
صفاته» عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سئل النبيّ صلّى اللّه عليه و آله عن خيار
العباد فقال: الّذين إذا أحسنوا استبشروا و إذا أساؤوا استغفروا و إذا اعطوا شكروا
و إذا ابتلوا صبروا و إذا غضبوا غفروا.
از پيغمبر اكرم (ص) سؤال شد از بهترين بندگان، حضرت فرمود:
كسانى هستند كه چون كار نيكى (از طاعات) بجا آورند خوشحال گردند و چون كار بدى از
ايشان سرزند طلب آمرزش كنند، و چون نعمتى بآنها عطا شود سپاسگزارى نمايند و چون
(بمصيبت و امر ناگوارى) مبتلا گردند صبر و شكيبائى ورزند و چون بر كسى خشمناك شوند
او را ببخشند.
##حسد و الغبطة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الحسد» عن فضيل بن
عياض، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ المومن يغبط و لا يحسد و المنافق
يحسد و لا يغبط.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمن غبطه
ميخورد ولى حسد نميورزد، ولى منافق حسد ميورزد و غبطه نميخورد (غبطه تمنا و آرزو
نمودن بمثل آن نعمتى است كه ديگرى دارد و بدون آنكه زوال آن نعمت را بخواهد، و حسد
آرزوى زوال نعمت است از دارنده آن).
##أشبه الناس برسول الله
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و
صفاته» عن محمّد بن عرفة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال النبيّ صلّى
اللّه عليه و آله: ألا اخبر كم بأشبهكم بي؟ قالوا بلى يا رسول اللّه، قال: أحسنكم
خلقا، و ألينكم كنفا، و أبرّكم بقرابته، و أشدّكم حبّا لإخوانه في دينه و أصبركم
على الحقّ، و أكظمكم للغيظ، و أحسنكم عفوا و أشدّكم من نفسه إنصافا في الرضا و
الغضب.
پيغمبر اكرم (ص) (باصحاب خود) فرمود: آيا شما را خبر ندهم
از كسى كه شبيهترين شما بمن است؟ عرض كردند آرى (خبر ده ما را) اى رسول خدا،
فرمود: (شبيهترين شما بمن) كسى است كه نيكوترين شما است از جهت اخلاق، و
نرمخوىترين شما است از نظر جانبدارى و يارى نمودن مردم، و نيكوئىكنندهترين شما
است نسبت بخويشاوندان خود، و دوست دارندهترين شما است برادران دينيش را، و (در
سختيها و گرفتاريهائى كه باو ميرسد براى استقامت و پايدار بودنش) بر حق شكيباترين
شما است و غضب و خشم خود را بهتر و بيش از شما فرو مىنشاند، و از جهت عفو و گذشت
نيكوترين شما است، و شديدترين شما است از حيث انصاف در حال خوشنودى و شادى و غضب و
خشم.
##في الحسد
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الحسد» عن داود
الرقيّ، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:
قال اللّه عزّ و جلّ لموسى بن عمران عليه السّلام: يا بن عمران! لا تحسدنّ الناس
على ما آتيتهم من فضلي و لا تمدّنّ عينيك إلى ذلك و لا تتبعه نفسك فإنّ الحاسد
ساخط لنعمي صادّ لقسمي الّذي قسمت بين عبادي و من يك كذلك فلست منه و ليس منّي.
رسول خدا (ص) فرمود: خداوند با عزت و جلال بموسى عمران (ع)
فرمود: اى پسر عمران، بمردم حسد مورز بر آنچه كه بآنها از فضل (و كرم) خود عنايت
كردهام و بآن (نعمتهائى كه بايشان عطا نمودم) چشمان خود را مدوز و نفس و دل خويش
را در پى و دنبال آن نفرست (بآن نعمتها دل مباز و در صدد بدست آوردن آنها مباش)
همانا آدم حسود نسبت بنعمتهاى من خشمناك و در مقام جلوگيرى نمودن از نصيب و
بهرههائى است كه بين بندگان خود قسمت و پخش كردهام (يعنى هيچ نعمتى را بر كسى
نميتواند به بيند و لذا باعث خشم و غصه و غم او مىشود و زوال آن را آرزو ميكند) و
كسى كه چنين باشد پس من از او نيستم و او هم از من نيست (يعنى ايمان كامل نداشته و
مقام و ارزشى نزد من ندارد).
##اكثار من التسبيحات الأربع
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الإكثار من
التسبيحات الأربع خصوصا في الصباح و المسآء» عن أبي الجارود، عن أبي جعفر عليه
السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من قال: سبحان اللّه، غرس
اللّه له بها شجرة في الجنّة، و من قال: الحمد للّه، غرس اللّه له بها شجرة في
الجنّة، و من قال: لا إله إلّا اللّه، غرس اللّه له بها شجرة في الجنّة، و من
قال: اللّه أكبر، غرس اللّه له بها شجرة في الجنّة، فقال رجل من قريش: يا رسول
اللّه إنّ شجرنا في الجنّة لكثير، فقال: نعم و لكن إيّاكم أن ترسلوا عليها نيرانا
فتحرقوها و ذلك أنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه سبحان اللَّه بگويد خداوند براى
او درختى در بهشت بكارد (يعنى بپاداش اين كلمه مقدسه درختى در بهشت جهت او ايجاد
فرمايد) و كسى كه الحمد للَّه بگويد خداوند بسبب آن كلمه درختى در بهشت براى او
بكارد و كسى كه لا آله الا اللَّه بگويد خداوند درختى در بهشت بسبب آن كلمه جهت او
بكارد و كسى كه اللَّه اكبر بگويد خداوند بسبب آن درختى در بهشت برايش بكارد، پس
مردى از (طايفه) قريش عرض كرد اى رسول خدا همانا درخت ما در بهشت فراوان خواهد بود
(كنايه از اينكه اين كلمات مقدسه را بسيار ميگوئيم) حضرت فرمود: آرى (چنين است) و
ليكن بترسيد و بپرهيزيد از اينكه آتشهائى (كه بمعاصى و گناهان افروخته شود) بر آن
درختها بفرستيد و آنها را بسوزانيد، و اين همانست كه خداوند با عزت و جلال
ميفرمايد: اى كسانى كه ايمان بخدا و رسول او آوردهايد خدا و رسول وى را اطاعت
كنيد و اعمال خود را باطل نسازيد.
##ثواب تسبيحات الأربع
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الإكثار من
التسبيحات الأربع خصوصا في الصباح و المسآء» عليّ بن الحسين المرتضى في رسالة
المحكم و المتشابه عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: لمّا اسرى بي إلى
السماء ادخلت الجنّة فرأيت فيها قيعات [قيعانا] و رأيت فيها ملائكة يبنون لبنة من
ذهب و لبنة من فضّة و ربّما أمسكوا، فقلت لهم: ما لكم قد أمسكتم؟ قالوا: حتّى
تجيئنا النفقة، فقلت: و ما نفقتكم؟ فقالوا قول المؤمن: سبحان اللّه و الحمد للّه و
لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر، فإذا قال بنينا و إذا سكت أمسكنا.
از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: زمانى كه شبانگاه سير
داده شدم بسوى آسمان (يعنى شبى كه بمعراج رفتم) وارد بهشتم كردند پس در آن
بيابانهائى ديدم و در آن بيابانها فرشتگانى ديدم كه بنائى ميسازند كه يك خشت آن از
طلا و يك خشت آن از نقره بود و گاهى از ساختن (آن بنا خوددارى ميكردند و)
بازمىايستادند، پس بفرشتگان گفتم چه باعث شد كه شما بازايستاديد؟ گفتند
(بازمىايستيم) تا مصالح و لوازم بنا بما برسد، پس گفتم مصالح و لوازم بناى شما
چيست؟ گفتند (اينست) كه مؤمن (صاحب اين بنا) بگويد: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و
لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر ، پس چون (اين تسبيح را) بگويد ما مشغول بنا
ميشويم و هر گاه (از اين ذكر) سكوت كند ما نيز (از ساختن اين ساختمان)
بازمىايستيم.
##من قال سبحان اللّه من غير تعجّب
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الإكثار من
التسبيحات الأربع خصوصا في الصباح و المسآء» عن أبي الجارود، عن أبي جعفر عليه
السّلام قال: من قال سبحان اللّه من غير تعجّب خلق اللّه منها طائرا له لسان و
جناحان يسبّح اللّه عنه في المسبّحين حتّى تقوم الساعة و مثل ذلك الحمد للّه و لا
إله إلّا اللّه و اللّه أكبر.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه سبحان اللَّه
بگويد بدون (موجب) تعجب، خداوند از آن ذكر پرندهاى بيافريند كه براى آن زبان و دو
بال باشد كه تا روز قيامت از طرف او (گوينده سبحان اللَّه) خداوند را تسبيح ميكند
در زمره تسبيحكنندگان، و مثل آنست (در ثواب و پاداش مانند سبحان اللَّه است) الحمد
للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر.
چون بپرد از دهانت حمد حق - مرغ جنت ساختش رب الفلق.
##اكثار من الصلاة على محمّد و آله
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الإكثار من الصلاة
على محمّد و آله» عن محمّد بن مسلم، عن أحدهما عليهما السّلام قال: ما في الميزان
شيء أثقل من الصلوة على محمّد و آل محمّد، و انّ الرجل لتوضع أعماله في الميزان
فتميل به فيخرج صلّى اللّه عليه و آله الصلوة عليه فيضعها في ميزانه فترجّح.
از يكى از دو امام (حضرت باقر (ع) يا حضرت صادق عليه
السّلام) روايت شده كه فرمود: در ميزان (سنجش اعمال در روز قيامت) چيزى كه
سنگينتر از صلوات بر محمد و آل محمد باشد نيست) و همانا شخص اعمالش در ميزان
گذارده شود پس (سيئات اعمال و گناهانش) ميزان را متمايل سازد (سيئات و معاصى بر حسنات
فزونى كند) پس پيغمبر اكرم (ص) صلواتى را كه آن شخص بر آن حضرت فرستاده بيرون
مىآورد و در ميزان او ميگذارد و (حسنات او بر سيئات و گناهانش) افزايش و برترى
پيدا ميكند.
##رفع الصوت بالصلاة على محمد و آل محمد
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الإكثار من الصلاة
على محمّد و آله» عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته
قال قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إرفعوا أصواتكم بالصلاة علىّ فانّها
تذهب بالنفاق.
از عبد اللَّه بن سنان روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع)
شنيدم فرمود رسول خدا (ص) فرمود: صداهاى خود را بصلوات فرستادن بر من بلند نمائيد،
زيرا صلوات بلند فرستادن نفاق و دوروئى را از شخص ميبرد.
##فضل الصلاة على النبي و آله
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الإكثار من الصلاة
على محمّد و آله» عن أبي البختري، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم
السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أنا عند الميزان يوم القيامة،
فمن ثقلت سيّئاته على حسناته جئت بالصلوة عليّ حتّى أثقل بها حسناته.
رسول خدا (ص) فرمود: روز قيامت من نزد ميزان (اعمال) خواهم
بود پس كسى كه گناهان او بر حسنات و اعمال نيكش سنگينى نمايد صلواتى را كه او بر
من فرستاده مىآورم (و بر حسنات او اضافه ميكنم) تا بسبب آن، اعمال نيك او را
سنگين كنم.
##في الكبر
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الكبر» عن محمّد بن
مسلم، عن أحدهما عليهما السّلام قال: لا يدخل الجنّة من كان فى قلبه مثقال حبّة من
خردل من الكبر، قال: فاسترجعت، فقال مالك تسترجع؟ قلت لما سمعت منك، فقال: ليس
حيث تذهب إنّما أعني الجحود إنّما هو الجحود.
از يكى از دو امام عليهما السّلام (حضرت باقر يا حضرت صادق
عليه السّلام) روايت شده كه فرمود: كسى كه در دل او بمقدار سنگينى يك دانه خردل از
كبر و بزرگى كردن باشد در بهشت داخل نميشود (راوى) گفت پس استرجاع نمودم (إِنَّا
لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ گفتم، اين جمله را هنگام مصيبت و امر ناگوار
ميگويند) سپس حضرت فرمود: چه شد تو را كه إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ
راجِعُونَ گفتى؟ عرض كردم براى آنچه از شما شنيدم، پس آن حضرت فرمود: مراد آن طور
كه فكر و انديشه كردهاى نيست، همانا مقصود من جحود و انكار حق است همانا
(شديدترين مراتب) كبر انكار حق است.
بيان: بايد دانسته شود كه محروم بودن از بهشت بسبب كفر و
انكار خداوند سبحان و پيغمبران و حجج باهره اوست، و اين شديدترين مراتب كبر است كه
بزرگى نشان دادن بخالق است، و مراد امام (ع) در روايت همين مرتبه از كبر بوده است،
اما مراتب ديگر از كبر مسلم است كه موجب حرمان كلى از نعمتهاى بهشت نشود.
##أعظم الكبر غمص الخلق و سفه الحقّ
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الكبر» عن عبد
الأعلي بن أعين قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله: إنّ أعظم الكبر غمص الخلق و سفه الحقّ، قال قلت: و ما غمص الخلق و سفه
الحقّ؟ قال: يجهل الحقّ و يطعن على أهله، فمن فعل ذلك فقد نازع اللّه عزّ و جلّ
ردآءه.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا بزرگترين (مراتب) كبر كوچك شمردن
مردم (و بچشم حقارت بر ايشان نظر كردن) و استخفاف و سبك شمردن حق است (كه صفت
رذيله كبر موجب آنها و انكار حق ميگردد، راوى) گفت عرض كردم چيست حقير شمردن مردم
و ناچيز دانستن حق؟ آن حضرت فرمود: آن است كه انسان حق را نداند و نشناسد و اهل حق
را عيب و مذمت كند، پس كسى كه چنين كند بتحقيق با خداى با عزت و جلال در لباس
مخصوص (بزرگى) او منازعه كرده است (مقصود تشبيه كبريائيت است در اختصاص بخداوند
بعباى مخصوص هر كس كه غير او نبايد بپوشد و نكته اش اينست كه غير خداوند هر چه
دارند عاريه است و فقط داراى حقيقى خداوند است).
##شدّة إبتلاء المؤمن
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «شدّة إبتلاء
المؤمن» عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: المؤمن لا
يمضى عليه أربعون ليلة إلّا عرض له أمر يحزنه يذكّر به.
از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: بر مؤمن چهل شب نميگذرد مگر آنكه براى او حادثه و امرى پيش آيد كه موجب
حزن و اندوه او گردد و ويرا متنبه و بيدار نمايد (تا بيشتر متوجه بامور آخرت شود).
##صفة العلم و فضله
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلم و فضله و فضل
العلماء» عن أبي حمزة الثمالي قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: اغد عالما
أو متعلّما أو أحبّ أهل العلم و لا تكن رابعا فتهلك ببغضهم.
از ابى حمزه ثمالى روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن
فرمود: صبح كن در حالى كه (داراى يكى از اين سه صفت باشى) عالم باشى و يا در صدد
فراگرفتن علم باشى و يا آنكه اهل علم را دوست بدارى، و چهارمى مباش تا بسبب دشمنى
آنها هلاك شوى (مقصود اينست كه اگر عالم يا متعلم يا دوستدار اهل علم نباشى مسلما
ايشان را دشمن خواهى داشت و دشمنى آنها موجب هلاكت است.
##خوف و الرجاء
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الخوف و الرجاء» عن
أبي حمزة قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: من عرف اللّه خاف اللّه، و من خاف
اللّه سخت نفسه عن الدنيا.
حضرت صادق (ع) فرمود: كسى كه خداوند را بشناسد از خداوند
ميترسد و كسى كه از خدا بترسد دنيا را ترك ميكند (خود را از علاقه بدنيا
بازمىدارد و فريفته آن نميگردد).
بيان: كسى كه خداوند را بعظمت و بزرگى بشناسد و بداند او
محيط و غالب بر تمامى اشياء است و بر ايجاد و افناء همه موجودات تواناست البته از
خداوند ميترسد و از دنيا اعراض ميكند، و مراد از دنيا در اينجا ورود در امورى است
كه مورد رضاى خداوند نيست.
##ثواب العالم و المتعلّم
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «ثواب العالم و المتعلّم»
عن القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: من سلك طريقا يطلب فيه علما سلك اللّه به طريقا إلى الجنّة، و إنّ الملائكة
لتضع أجنحتها لطالب العلم رضا به و أنّه يستغفر لطالب العلم من في السمآء و من في
الأرض حتّى الحوت فى البحر، و فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النجوم
ليلة البدر، و إنّ العلماء ورثة الأنبياء، إنّ الأنبياء لم يورّثوا دينارا و لا
درهما و لكن ورّثوا العلم، فمن أخذ منه أخذ بحظّ وافر.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه راهى را جهت طلب و فراگرفتن علم
و دانش بپيمايد، خداوند بسبب آن راهى را ببهشت باز فرمايد، و همانا فرشتگان بالهاى
خود را براى طالب علم بجهت خوشنودى ايشان بدانش مىنهند (مقصود از نهادن بالهاى
جمع كردن بال باز شده است و كنايه از تعظيم و توقير اهل علم است چنان كه شيخ طريحى
نيز در مجمع اشاره فرموده و مؤيد اين احتمال آيه شريفه است كه فرمود: وَ اخْفِضْ
جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، كه مقصود خضوع در برابر آنها و
توقير و تعظيم ايشان است) و همانا طلب آمرزش ميكند براى طالب دانش هر كس كه در
آسمان و زمين است حتى ماهى در دريا (و چنانچه صاحب اسفار در موضعى بيان فرموده: چون
تمام موجودات، اشراقات ذات مقدس خداوند هستند، و طالب علم حقيقت، مصدق باين امر
است پس تمام موجودات در مقام كمال علمى، زينتهاى علمى طالب علم ميباشند و موجب
ارتفاع مقام او هستند، و اين فضيلت مقابل نقيصهاى كه عبارت از جهل است مكمل شخص
ارتفاع عالم و زينت نفس اوست) و فضيلت عالم بر عابد مثل فضيلت ماه است بر تمام
ستارگان در شب بدر (چهاردهم ماه) و همانا دانشمندان، ارث برندگان (علوم)
پيغمبرانند همانا پيمبران دينار و درهمى ارث نميگذارند (چون در زمان حيات خود در
صدد جمع اموال نبودند مال مهم و زيادى از خود باقى نميگذارند) و ليكن علم و دانش
را ارث ميگذارند، پس كسى كه قسمتى از علم اخذ كند نصيب و بهره كامل و فراوانى
گرفته و برده است.
##إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلماء» عن الحرث بن
المغيرة النصري، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قول اللّه عزّ و جلّ: إِنَّما
يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ، قال: يعني بالعلماء من صدّق فعله قوله
و من لم يصدّق فعله قوله فليس بعالم.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه در تفسير قول خداوند با عزت
و جلال: إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ (همانا از خداوند
دانشمندان از بندگانش ميترسند) فرمود: مقصود از علماء كسانى هستند كه عمل و رفتار
آنها گفتار و سخنانشان را تصديق كند (بسخنان خود عمل نمايند) و كسى كه عمل او
سخنانش را تصديق ننمايد پس عالم نيست.
##فقد العلماء
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «فقد العلماء» عن سليمان
بن خالد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما من أحد يموت من المؤمنين أحبّ إلى
إبليس من موت فقيه.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ يك از مؤمنين
نيست كه بميرد و مرگ او نزد ابليس محبوبتر باشد از مرگ فقيه و عالم (بجهت آنكه شخص
عالم وساوس و تشكيكات ابليس را با براهين محكمه دفع و برطرف مينمايد).
##كتم الدين عن غير أهله
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الكتمان» عن معلّى
بن خنيس قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: يا معلّى! اكتم أمرنا و لا تذعه
فإنّه من يكتم أمرنا و لم يذعه أعزّه اللّه به في الدنيا و جعله نورا بين عينيه في
الاخرة يقوده إلى الجنّة، يا معلّى من أذاع أمرنا و لم يكتمه أذلّه اللّه به في
الدنيا و نزع النور من بين عينيه في الاخرة و جعله ظلمة تقوده إلى النار، يا
معلّى! إنّ التقيّة من ديني و دين آبائي و لا دين لمن لا تقيّة له، يا معلّى! إنّ
اللّه يحبّ أن يعبد في السرّ كما يحبّ أن يعبد في العلانية، يا معلّى! إنّ المذيع
لأمرنا كالجاحد له.
از معلى بن خنيس روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: اى
معلى! امر (ولايت و دوستى) ما را پوشيده دار و فاش نكرده و شيوع مده، زيرا هر كس
امر (ولايت) ما را مكتوم و پنهان بدارد و آن را شايع نگرداند خداوند او را در دنيا
بواسطه آن (امر ولايت ما) عزيز گرداند، و در آخرت آن را نورى در برابر چشمانش قرار
دهد كه او را بطرف بهشت رهبرى ميكند و ميبرد، اى معلى! كسى كه امر (ولايت) ما را
شايع سازد و آن را (از مخالفين) پنهان ندارد خداوند بسبب آن او را در دنيا خوار و
ذليل گرداند و در آخرت نور (ايمان) را از برابر دو چشمش بر گيرد و آن (شايع
گردانيدن امر ولايت ما) را ظلمت و تاريكى قرار دهد كه او را بسمت آتش جهنم رهبرى
كرده و ميبرد، اى معلى! همانا تقيه از دين من و دين پدران من است، و دينى نيست
براى كسى كه تقيه برايش نباشد، اى معلى! همانا خداوند دوست ميدارد كه در نهانى
پرستش شود همان طورى كه دوست ميدارد كه آشكارا عبادت شود، اى معلى! شيوع دهنده امر
ولايت ما (هنگام لزوم تقيه، در مخالفت باما) مانند انكاركننده آنست.
##دفع نزول العذاب في البلاد لوجود المؤمنين
في أمالي الصدوق: (المجلس السادس و الثلاثون) عن مسعدة بن
صدقة، عن الصادق جعفر ابن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام أنّ رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله قال: إنّ تبارك و تعالى إذا رأى أهل قرية قد أسرفوا في
المعاصي و فيها ثلاثة نفر من المؤمنين، ناداهم جلّ جلاله و تقدّست أسماؤه: يا أهل
معصيتي لو لا من فيكم من المؤمنين المتحابّين بجلالي العامرين بصلاتهم أرضي و
مساجدي و المستغفرين بالأسحار خوفا منّي لأنزلت بكم عذابي ثمّ لا ابالي.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداوند تبارك و تعالى چون اهل
شهرى را مشاهده فرمايد و به بيند كه در گناهان زياده روى ميكنند و در آن شهر سه
نفر از مؤمنين باشند خداوند جل جلاله و تقدست اسماؤه، ايشان را ندا كند كه اى
كسانى كه مرا نافرمانى ميكنيد (اى گنهكاران) اگر نبودند در ميان شما مردمان با
ايمان كه براى عظمت و بزرگى من با يك ديگر دوستىكنندگانند و بنماز خود زمين و
مساجد مرا آبادكنندگانند، و هنگام سحرها (از گناهان خود) بجهت ترس از من طلب
آمرزشكنندگانند البته عذاب خود را بشما فرو ميفرستادم و بر خلاف مصلحت من نميشد.
##ختم الدعاء بقول ما شاء اللّه لا قوّة إلّا باللّه
في أمالي الصدوق: (المجلس السادس و الثلاثون) عن عمران
الزعفراني عن الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: ما من رجل دعا فختم دعاءه
بقول «ما شاء اللّه لا قوّة إلّا باللّه» إلّا اجيب صاحبه.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: نيست مردى كه دعائى
كند و دعاء خود را بگفتن ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ پايان دهد
مگر آنكه خواسته صاحب آن برآورده شود.
##حب المال و جمع الدينار و الدرهم
في أمالي الصدوق: (المجلس السادس و الثلاثون) عن عكرمة، عن
ابن عبّاس قال: إنّ أوّل درهم و دينار ضربا في الأرض نظر إليهما إبليس فلمّا
عاينهما أخذهما فوضعهما على عينيه ثمّ ضمّهما إلى صدره ثمّ صرخ صرخة ثمّ ضمّهما
إلى صدره ثمّ قال: أنتما قرّة عيني و ثمرة فؤادي ما ابالي من بني آدم إذا أحبّوا
كما أن لا يعبدوا وثنا و حسبي من بني آدم أن يحبّو كما.
از عكرمه از ابن عباس روايت شده كه گفت: همانا نخستين درهم
و دينارى كه در زمين سكه زده شد شيطان بآنها نظر نمود و پس از بررسى آنها را
برداشت و بر چشمان خود گذارد سپس بسينه خود چسبانيد و فريادى (از شوق) كشيد و بار
ديگر آنها را بسينه چسبانيد و گفت شما نور چشم من و ميوه دل منيد، از فرزندان آدم
هر گاه شما را دوست بدارند باكى ندارم از اينكه بت را پرستش نكنند، و مرا كفايت
ميكند كه فرزندان آدم شما را دوست بدارند (براى اغواء و گمراه نمودن آنها دوستى
شما كافى و بس است).
##تشييع الجنازة
في أمالي الصدوق: (المجلس التاسع و الثلاثون) عن داود بن
كثير الرقي قال: قال الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام: من شيّع جنازة مؤمن
حتّى يدفع في قبره و كلّ اللّه عزّ و جلّ سبعين ألف ملك من المشيّعين يشيّعونه و
يستغفرون له إذا خرج من قبره.
حضرت صادق (ع) فرمود: كسى كه جنازه مؤمنى را تشييع نمايد
(عقب جنازه مؤمنى برود) تا آنكه در قبرش دفن شود خداوند با عزت و جلال هفتاد هزار
فرشته از مشايعتكنندگان ميگمارد كه او را مشايعت كنند و براى او طلب آمرزش نمايند
هنگامى كه از قبر خود بيرون مىآيد (در روز قيامت).
##قضاء حاجة المؤمن
في أمالي الصدوق: (المجلس الثاني و الأربعون) عن أبي الأعزّ
النحاس قال: سمعت الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقول: قضاء حاجة المؤمن
أفضل من ألف حجّة متقبّلة بمناسكها و عتق ألف رقبة لوجه اللّه و حملان ألف فرس في
سبيل اللّه بسرجها و لجمها.
از ابى اعز نحاس روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: بر آوردن حاجت مؤمن فضيلتش بيشتر است از هزار حج (مستحب) كه باتمام
مناسكش قبول شده باشد و (نيز بهتر است) از آزاد كردن هزار بنده بجهت رضاى خداوند و
فرستادن هزار سوار بر هزار اسب كه بازين و دهنه (و ساير لوازم براى جهاد) در راه
خدا بدهد.
##كراهة ترك المرأة التزويج
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «كراهة ترك المرأة الحليّ»
عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: لا ينبغي للمرأة أن تعطّل نفسها
و لو أن تعلّق في عنقها قلادة «الحديث».
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: براى زن سزاوار نيست
كه خود را «معطل بگذارد» بزيورى زينت ندهد اگر چه بگردن بندى باشد كه در گردن خود
بياويزد (تا آخر حديث).
##حدّ التوكّل
في أمالي الصدوق: (المجلس الثاني و الأربعون) عن الحسن بن
الجهم قال: سألت الرضا عليه السّلام فقلت له جعلت فداك ما حدّ التوكّل؟ فقال لي:
أن لا تخاف مع اللّه أحدا، قال: قلت فما حدّ التواضع؟ قال: أن تعطى الناس ما تحبّ
أن يعطوك مثله، قال: قلت جعلت فداك أشتهي أن أعلم كيف أنا عندك، فقال: انظر كيف
أنا عندك.
از حسن بن جهم روايت شده كه گفت از حضرت رضا (ع) سؤال نموده
و عرض كردم فدايت شوم حقيقت توكل چيست؟ بمن فرمود: آنست كه با وجود ترس از خداوند
از كس ديگر نترسى (راوى) گفت عرض كردم حقيقت تواضع و فروتنى چيست؟ فرمود: آن است
كه بمردم عطا كنى آنچه را كه دوست ميدارى مثل آن را مردم بتو عطا كنند (در مراعات
حقوق و اخلاق و آداب با مردم چنان رفتار نمائى كه دوست بدارى آن طور با تو رفتار
نمايند، راوى) گفت عرض كردم فدايت شوم ميل دارم بدانم كه در نزد شما من چگونهام
(موقعيت من نزد شما چه مقدار است) حضرت فرمود: بقلب خود توجه نما و بنگر كه من نزد
تو چگونه ام (چه موقعيتى دارم).
##ذكر فضائل الأئمة
في أمالي الصدوق: (المجلس الثامن و العشرون) عن الصادق جعفر
بن محمّد، عن أبيه محمّد بن عليّ، عن آبائه الصادقين عليهم السّلام قال: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ اللّه تبارك و تعالى جعل لأخي عليّ بن أبيطالب
فضائل لا يحصى عددها غيره، إلى أن قال عليه السّلام قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله: النظر إلى عليّ بن أبي طالب عليه السّلام عبادة و ذكره عبادة و لا
يقبل ايمان عبد إلّا بولايته و البرآءة من أعدآئه.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداى تبارك و تعالى براى برادرم
على بن ابى طالب فضيلتهائى قرار داده كه عدد آنها را جز خداوند نميتواند شماره
نمايد، تا آنجا كه حضرت فرمود: سپس رسول خدا (ص) فرمود: نظر نمودن بعلى بن ابى
طالب (ع) عبادت است و ذكر (فضائل) او عبادتست، و ايمان هيچ بنده اى قبول نشود مگر
با دوستى على (ع) و بيزارى از دشمنان او.
##كراهة ترك المرأة التزويج
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «كراهة ترك المرأة التزويج»
عن عبد الصمد بن بشير قال: دخلت امرأة على أبي عبد اللّه عليه السّلام فقالت:
أصلحك اللّه إنّي امرأة متبتّلة، فقال: و ما التبتّل عندك؟ قالت: لا أتزوّج: قال:
و لم؟ قالت: ألتمس بذلك الفضل، فقال: إنصرفي فلو كان ذلك فضلا لكانت فاطمة أحقّ به
منك، إنّه ليس أحد يسبقها إلى الفضل.
زنى خدمت حضرت صادق (ع) مشرف شد و عرض كرد خداوند كار تو را
بخير و صلاح پيش آورد، همانا من زنى هستم كه تبتل نمودم (خود را از دنيا منقطع و
جدا ساختم) حضرت فرمود: انقطاع و جدائيت تو از چيست؟ گفت شوهر اختيار نميكنم، حضرت
فرمود: براى چه؟ گفت باين عمل (اختيار ننمودن شوهر) فضيلت را نزد خداوند خواهانم،
حضرت فرمود: از اين تصميم صرف نظرکن، اگر ازدواج ننمودن فضيلتى داشت حضرت فاطمه
عليها السّلام باين فضيلت (شوهر نكردن) از تو سزاوارتر بود، و كسى در فضيلت بر
حضرت فاطمه عليها السّلام پيشى نجست.
##إكرام الزوجة
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «استحباب إكرام الزوجة و
ترك ضربها» عن أبي مريم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله: أيضرب أحدكم المرأة ثمّ يظلّ معانقها.
رسول خدا (ص) فرمود: آيا كسى از شما زن خود را ميزند سپس با
او معانقه مينمايد (و با او همبستر مىشود و دست بگردن او مياندازد مراد آنست كه
علاقه و محبت بزن بايستى مانع از زدن و اذيتش باشد).
##قلّة الصّلاح في النّساء
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «في قلّة الصّلاح في
النّساء» عن ابن سنان، عن بعض أصحابه، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما لإبليس جند أعظم من النّساء و الغضب.
رسول خدا (ص) فرمود: براى شيطان لشكرى بزرگتر از زنان و غضب
نيست (مقصود اينست كه بيشتر گناهان سببش يا زنانند و يا خشم و غضب است).
##قلّة الصّلاح في النّساء
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «في قلّة الصّلاح في
النّساء» عن أبي عليّ الواسطي رفعه إلى أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ المرأة إذا
كبرت ذهب خير شطريها و بقى شرّهما، ذهب جمالها و عقم رحمها و احتدّ لسانها.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا زن چون سنش
زياد گردد نيكى هر دو جزء او از بين ميرود و شر و بدى آن دو باقى ميماند، زيبائى
(صورت و اندام) او ميرود و رحمش عقيم ميگردد (يعنى نازا مىشود) و زبان او زننده
مىشود (سخنانى ميگويد كه باعث رنجش خاطر ديگران ميگردد).
##فقد العلماء
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «فقد العلماء» عن عليّ بن
أبي حمزة قال: سمعت أبا الحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام يقول: إذا مات المؤمن
بكت عليه الملائكة و بقاع الأرض الّتي كان يعبد اللّه عليها و أبواب السّمآء
الّتي كان يصعد فيها بأعماله و ثلم في الإسلام ثلمة لا يسدّها شيء، لأنّ
المؤمنين الفقهاء حصون الإسلام كحصن سور المدينة لها.
از على بن ابى حمزه روايت شده كه از حضرت موسى بن جعفر
عليهما السّلام شنيدم كه ميفرمود: هر گاه مؤمنى از دنيا برود بگريند بر او فرشتگان
و مكانهائى از زمين كه بر آنها خداوند را عبادت ميكرد و درهاى آسمانى كه از آنها
اعمال و طاعات او بالا برده ميشد، و شكافى در اسلام پديد آيد كه هيچ چيز جاى آن را
پر و هموار نكند، زيرا مؤمنينى كه داراى علم و دانش (در دين) هستند حصارهاى
اسلامند مانند حصار و ديوار شهر براى شهر (چنانچه حصار و ديوار شهر از هجوم دشمنان
باهل آن جلوگيرى ميكند علماء و دانشمندان دين نيز از ضرر و زيان كفار و دشمنان
نسبت باسلام و مسلمين دفاع مينمايند).
##في النظر
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «النّوادر» عن عليّ بن عقبة:
عن أبيه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: النّظر سهم من سهام
إبليس مسموم، و كم من نظرة أورثت حسرة طويلة.
از على بن عقبه از پدرش از حضرت صادق (ع) روايت شده كه گفت
از آن حضرت شنيدم ميفرمود: نظر و نگاه كردن بنامحرم تيرى از تيرهاى زهر آگين
شيطانست (براى اينكه دل را متوجه بزن اجنبيه كرده و مايل بزنا ميكند) و چه بسا از
نظرهائى است كه موجب حسرت و پشيمانى درازى ميگردد (يعنى روز قيامت افسوس ميخورد و
ميگويد اى كاش نظر نميكردم تا منجر بمعصيت شود).
##جلوس في مجلس المرأة
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «النّوادر» عن السّكوني، عن
أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إذا جلست
المرأة مجلسا فقامت عنه فلا يجلس في مجلسها رجل حتّى يبرد «الحديث».
رسول خدا (ص) فرمود: هر گاه زن در مكانى نشست سپس از آنجا
برخاست پس مرد در آن محل ننشيند تا آنكه سرد شود (تا حرارتى كه از بدن زن بآن مكان
سرايت كرده باقى است مرد نامحرم در آنجا ننشيند).
##خلوة الرجل بالمرأة الأجنبية
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «عدم جواز خلوة الرجل
بالمرأة الأجنبية و احتباء المرأة» عن مسمع أبي سيّار، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال فيما أخذ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله البيعة على النساء: أن لا
يحتبين و لا يقعدن مع الرجال في الخلاء.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: در آن امورى كه رسول
خدا (ص) از زنان بيعت گرفت آنست كه بر روى پاهاى خود بطورى كه زانوها بشكم بچسبد
ننشينند (اين طور نشستن را چندك گويند) و با مردان در خلوت ننشينند (زن با مرد
نامحرم در مكانى كه شخص سومى نباشد ننشيند).
##خلوة الرجل بالمرأة الأجنبية
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «عدم جواز خلوة الرجل
بالمرأة الأجنبية و احتباء المرأة» عن موسى بن إبراهيم، عن موسى بن جعفر، عن آبائه
عليهم السّلام، عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: من كان يؤمن باللّه و
اليوم الاخر فلا يبيت في موضع يسمع نفس امرأة ليست له بمحرم.
از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه بخدا و روز
قيامت ايمان آورده در مكانى كه صداى نفس زن نامحرم را ميشنود نميخوابد.
##هداية و التعليم
في المجلّد الأوّل من البحار: (كتاب العقل و العلم و الجهل)
باب «ثواب الهداية و التعليم» (بصائر الدّرجات) عن ابن أسباط، عن بعض أصحابه، عن
أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: المؤمن العالم
أعظم أجرا من الصّائم القائم الغازي في سبيل اللّه، و إذا مات ثلم في الإسلام ثلمة
لا يسدّها شيء إلى يوم القيامة.
امير المؤمنين (ع) فرمود: كسى كه داراى ايمان و عالم و
دانشمند است اجر و پاداش او (نزد خداوند) بزرگتر و بيشتر است از روزه دارى كه شب
را بعبادت بسر برد و در راه خدا جهاد كند، و چون از دنيا برود رخنه و شكافى در
اسلام پيدا شود كه جاى آن را تا روز قيامت هيچ چيز پر و هموار ننمايد.
##فضل العلماء
في الوافي: (الجزء الأوّل، كتاب العقل و العلم و التّوحيد)
باب «فضل العلماء» (كتاب من لا يحضره الفقيه) قال أميرالمؤمنين عليه السّلام: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله: أللّهمّ ارحم خلفآئي، قيل يارسول اللّه ومن
خلفاؤك؟قال: الّذين يأتون بعدي ويروون حديثي و سنّتي.
رسول خدا (ص) (در مقام دعاء) عرض كرد: پروردگارا جانشينان
مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار ده، عرض شد اى رسول خدا كيانند جانشينان تو؟ فرمود:
كسانى هستند كه بعد از من (بدنيا) مىآيند و احاديث و سنت مرا روايت ميكنند.
##فضل العلماء
في الوافي: (الجزء الأوّل، كتاب العقل و العلم و التّوحيد)
باب «فضل العلماء» (كتاب من لا يحضره الفقيه) عن مدرك بن عبد الرّحمن، عن أبي عبد
اللّه عليه السّلام قال: إذا كان يوم القيامة جمع اللّه عزّ و جلّ النّاس في صعيد
واحد و وضعت الموازين فتوزن دمآء الشّهداء مع مداد العلمآء فيرجّح مداد العلمآء
على دمآء الشّهدآء.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه روز قيامت شود
خداى با عزت و جلال مردم را در يك زمين جمع فرمايد و ميزانهاى سنجش اعمال نصب و
برقرار شود، پس خونهاى شهيدان (و كشته شدگان در راه خدا) با نوشتههاى علماء و
دانشمندان سنجيده شود پس برترى يابد وشتههاى علما و دانشمندان بر خونهاى شهيدان
(قدر و مرتبه مداد علماء برتر از خون شهدا باشد).
##تمكين المرأة زوجها
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «وجوب تمكين المرأة زوجها
من نفسها» عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: جاءت إمرأة إلى النّبي
صلّى اللّه عليه و آله فقالت يا رسول اللّه! ما حقّ الزّوج على المرأة؟ فقال لها:
أن تطيعه و لا تعصيه و لا تصدّق من بيته إلّا باذنه، و لا تصوم تطوّعا إلّا باذنه،
و لا تمنعه نفسها و إن كانت على ظهر قتب، و لا تخرج من بيتها إلّا باذنه، و إن
خرجت بغير إذنه لعنتها ملائكة السماء و ملائكة الأرض و ملائكة الغضب و ملائكة
الرحمة حتّى ترجع إلى بيتها، فقالت يا رسول اللّه! من أعظم النّاس حقّا على
الرّجل؟ قال: والده، قالت: فمن أعظم النّاس حقّا على المرأة؟ قال: زوجها، قالت:
فما لي عليه من الحقّ مثل ماله عليّ؟ قال لا و لا من كلّ مائة واحدة «الحديث».
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: زنى خدمت حضرت پيغمبر
(ص) آمد و گفت اى رسول خدا حق شوهر بر زن چيست؟ حضرت بآن زن فرمود: آنست كه او را اطاعت و فرمانبرى كند و
نافرمانيش ننمايد و از خانه او چيزى (در راه خدا) صدقه ندهد مگر با اذن او، و روزه
مستحبى نگيرد مگر با اذن او، و منع نكند از او خودش را اگر چه بر پشت جهاز شتر
باشد (شوهر را از همبستر شدن با خود بدون عذر شرعى بازندارد) و از منزل او بيرون
نرود مگر با اذن او و اگر بدون اذن شوهر بيرون رود فرشتگان آسمان و زمين و فرشتگان
غضب و رحمت او را لعن و نفرين كنند تا وقتى كه بمنزل خود برگردد، آن زن عرض كرد اى
رسول خدا كدام كس است كه حقش بر مرد از ساير مردم بزرگتر (و بيشتر) است؟ فرمود:
پدرش، عرض كرد كدام كس حقش بر زن از ساير مردم بزرگتر است؟ فرمود: شوهرش، عرض كرد
پس براى من بر شوهرم حقى نيست مانند آنچه كه او بر من حق دارد؟ فرمود: نه، و نه از
هر صد حق يك حق (تا آخر حديث- يعنى از آن سنخ حقوقى كه مرد بر زن دارد زن هيچ بهره
اى ندارد گرچه براى زن هم حقوق شرعيه ديگرى بر عهده مرد ميباشد).
##تمكين المرأة زوجها
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «وجوب تمكين المرأة زوجها
من نفسها» عن أبي الصباح الكناني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا صلّت
المرأة خمسها و صامت شهرها و حجّت بيت ربّها و أطاعت زوجها و عرفت حقّ عليّ عليه
السّلام فلتدخل من أيّ أبواب الجنان شاءت.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه زن نماز
پنجگانه خود را بجا آورد و روزه ماه رمضان را بگيرد و حج (واجب) خود را انجام دهد
و اطاعت و فرمانبرى شوهر خويش كند و حق حضرت على (ع) را بشناسد (يعنى معتقد بخلافت
و جانشينى بلا فصل آن حضرت پس از رسول خدا (ص) باشد) پس البته از هر يك از درهاى
باغهاى بهشت كه بخواهد داخل شود.
##لا يجوز للمرأة أن تسخط زوجها
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «أنّه لا يجوز للمرأة أن
تسخط زوجها» عن سعد بن أبي عمر الجلّاب قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام:
أيّما إمرأة باتت و زوجها عليها ساخط في حقّ، لم يتقبّل منها صلاة حتّى يرضى عنها
«الحديث».
حضرت صادق (ع) فرمود: هر زنى كه شب را بروز آورد در حالى كه
شوهرش در حقى كه براى اوست بروى خشمگين باشد هيچ نمازى(وطاعتى)ازاوقبول
نشودتااينكه شوهرش ازاوراضى وخشنود شود، تا آخر حديث.
##خروج المرأة من بيتها بغير إذن زوجها
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «أنّه لا يجوز للمرأة أن
تسخط زوجها» عن الحسين بن زيد، عن جعفر بن محمّد، عن آبائه عليهم السّلام في حديث
المناهي قال: نهى رسول اللّه أن تخرج المرأة من بيتها بغير إذن زوجها، فان خرجت
لعنها كلّ ملك في السمآء و كلّ شيء تمرّ عليه من الجنّ و الإنس حتّى ترجع إلى
بيتها، و نهى أن تتزيّن لغير زوجها فإن فعلت كان حقّا على اللّه أن يحرقها
بالنّار.
از حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارانش عليهم السّلام در
حديث مناهى روايت شده كه رسول خدا (ص) نهى و جلوگيرى فرمود از اينكه زن از خانه
خود بدون اذن شوهر بيرون رود، و اگر بدون اذن بيرون رود لعنت و نفرين كند او را هر
فرشتهاى كه در آسمان است و هر مخلوقى كه آن زن بر او بگذرد از جن و انس تا زمانى
كه بمنزل خود بازگردد، و نهى فرمود از اينكه زن براى غير شوهر خود زينت و آرايش
نمايد و اگر چنين كند بر خدا حق و حتم است كه او را بآتش جهنم بسوزاند (مراد از
لعن جن و انس، لعن بلسان باطن آنهاست كه لسان مثالى باشد كه در گذشته نيز توضيح
داده شد)
##أركان الإيمان
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب(خصال المؤمن) عن
السكوني، عن أبي عبد اللّه، عن أبيه عليهما السّلام قال: قال أمير المؤمنين صلوات
اللّه عليه: الايمان له أركان أربعة: التّوكّل على اللّه، و تفويض الأمر إلى
اللّه، و الرّضا بقضاء اللّه، و التسليم لأمر اللّه عزّ و جلّ.
امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمود: برای
ایمان چهار رکن و پایه است: توکل و اعتماد کردن بخداوند، و واگذار
نمودن امور بخداوند، و راضی و خوشنود بودن بقضاء و حکم پروردگار، و
مطیع و منقاد بودن نسبت بامر و فرمان خدای با عزت و جلال.
بیان: معنی توکل اعتماد و تکیه کردن بر
خدا در تمامی امور و قطع نظر کردن از وسایل ظاهریه است، اگر چه
لازم است توسل جستن به آن وسایل در ظاهر، لیکن شخص مؤمن باید
بداند که آنچه خدا اراده فرموده همان واقع خواهد شد، و نیز باید بداند
که هیچ چیز برای او مقدر نشود مگر آنکه عاقبت آن برای
وی خیر و نیکو باشد.
##فضل اليقين
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «فضل اليقين» عن أبي
بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ليس شيء إلّا و له حدّ، قال: قلت جعلت
فداك فما حدّ التوكّل؟ قال: اليقين، قلت: فما حدّ اليقين؟ قال: أن لا تخاف مع
اللّه شيئا.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ چيز نيست مگر
آنكه براى آن مميز و حدى است، عرض كردم فدايت شوم پس مميز و توكل چيست؟ فرمود:
يقين است (يقين مرتبهاى از اعتقاد است كه هيچ گونه شكى بر او وارد نشود و آن
اعتقاد زائل نگردد، و چون انسان داراى اين مرتبه از يقين شود البته توكل و اعتماد
بغير خداوند نميكند) گفتم مميز يقين چيست؟ فرمود: اينست كه با ترس از خدا از هيچ
چيز ديگر نترسى (يعنى با اعتماد بمقدرات الهيه و اعتقاد باينكه جز آنچه كه خداوند
تقدير فرموده واقع نخواهد شد از چيزى بيمناك نباشى).
##في التفكر
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «التفكّر» عن أحمد
بن محمّد بن أبي نصر، عن بعض رجاله، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أفضل
العبادة إدمان التفكّر في اللّه و في قدرته.
از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: برترین و
بالاترین عبادتها مداومت و بسیار تامل و تفکر نمودن در باره خداوند و
قدرت اوست . (در معارف الهیه و طریق معرفت پروردگار و اثبات صانع و
صفات ثبوتیه و سلبیه و در آثار علم و قدرت و عجائب صنع و خلقت فکر
نمودن برتر از جمیع عبادات است، زیرا این تفکر اصل و اساس و
موجب افزایش ارزش هر عبادت و طاعت است).
##تواضع
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «التواضع» عن معاوية
بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: إنّ في السمآء ملكين
موكّلين بالعباد، و من تواضع للّه رفعاه و من تكبّر وضعاه.
از معاوية بن عمار روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: همانا در آسمان دو فرشته است كه بر بندگان (بجهت مراقبت اعمال) گماشته
شده اند پس كسى كه براى خدا تواضع و فروتنى كند او را (در نظر مردم) داراى رفعت و
مرتبه بلند گردانند، و كسى كه تكبر و بزرگى نمايد او را (در نظر مردم) پست و كوچك
نمايند.
##مائدة السودان و الخدم و الموالي
في الوافي: (الجزء الثالث، كتاب الايمان و الكفر) الكافي،
عن عبد اللّه ابن الصّلت، عن رجل من أهل بلخ قال: كنت مع الرضا عليه السّلام في
سفره إلى خراسان فدعا يوما بمائدة له فجمع عليها مواليه من السّودان و غيرهم، فقلت
جعلت فداك لو عزلت لهؤلاء مائدة، فقال: من إنّ الرّب تعالى واحد و الدّين واحد و
الامّ واحدة و الأب واحد و الجزاء بالأعمال.
از عبد اللَّه بن صلت از مردى از اهل بلخ روايت شده كه گفت
در سفر حضرت رضا (ع) بخراسان همراه آن جناب بودم، روزى سفره غذائى را خواست كه
براى آن حضرت مهيا شده بود و بر آن سفره غلامان و نوكران خود را از سياهان و غير
ايشان جمع فرمود، عرض كردم فدايت شوم كاش براى اينها سفره جداگانهاى قرار ميدادى
(كه با شما بر يك سفره جمع نميشدند) حضرت فرمود: اين سخن را مگو همانا پروردگار
متعال (و آفريننده همه ما) يكى است و دين ما يكى است و پدر و مادر همه يكى است و
جزا و پاداش باعمال است (يعنى در بارگاه خدا فرقى بين آقا و غلام و سفيد و سياه
نيست و محبوبترين اشخاص نزد پروردگار كسى است كه تقوى و پرهيزكارى و اعمال صالحه
او بيشتر باشد).
##تواضع
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «التواضع» عن
السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من التّواضع أن ترضى بالمجلس دون المجلس
و أن تسلّم على من تلقى و أن تترك المرآء و إن كنت محقّا و أن لا تحبّ أن تحمد على
التّقوى.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از تواضع و فروتنى
آنست كه راضى و خوشنود باشى بنشستن در مكانى كه پستتر از شأن و مقام تو است، و
اينكه بهر كس كه ملاقاتش مينمائى سلام كنى و جدال و ستيزه نمودن را با مردم ترك
كنى گرچه حق با تو (و گفتارت مطابق با واقع) باشدومدح وستايش شدن برتقوى وپرهيزكارى
رادوست نداشته باشى.
##ذكر اللّه في كل مجلس
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب ذكر اللّه في كلّ
مجلس» أحمد بن فهد في عدّة الدّاعي، عن النبي صلّى اللّه عليه و آله قال: ما جلس
قوم يذكرون اللّه عزّوجلّ إلّا ناداهم ملك من السمآء: قوموا فقد بدّلت سيّئاتكم
حسنات و غفرت لكم جميعا، و ما قعد عدّة من أهل الأرض يذكرون اللّه عزّ و جلّ إلّا
قعد معهم عدّة من الملائكة.
از حضرت پيغمبر (ص) روايت شده كه فرمود: هيچ گروهى (از
مؤمنين) نمىنشينند كه خداى با عزت و جلال را ياد كنند (اصول عقايد و احكام و
اخلاق و آداب دينى بيان نمايند) مگر آنكه فرشتهاى از آسمان آنها را ندا كند كه
برخيزيد بتحقيق كه سيئات و بديهاى شما بحسنات و كارهاى خير تبديل شد و تمام شما
آمرزيده شديد، و هيچ جماعتى از (مؤمنين) اهل زمين نمىنشينند كه خداى با عزت و
جلال را ياد كنند جز آنكه جمعى از فرشتگان با ايشان بنشينند.
##ميّت يزور أهله
في الكافي: (كتاب الجنائز) باب «انّ الميّت يزور أهله» عن
حفص بن البختري، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ المؤمن ليزور أهله فيرى
ما يحبّ و يستر عنه ما يكره، و أنّ الكافر ليزور أهله فيرى ما يكره و يستر عنه ما
يحبّ، قال: و منهم من يزور كلّ جمعة و منهم من يزور على قدر عمله.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمن (پس از
مرگ) زيارت ميكند اهل خود را پس مىبيند و مشاهده ميكند آنچه را كه دوست ميدارد
(از كارهاى شايسته آنان) و پوشيده و پنهان مىشود از وى آنچه كه خوش ندارد و شخص
كافر كسان خود را زيارت ميكند و مىبيند آنچه خوش ندارد و پوشيده مىشود از او
آنچه دوست دارد، حضرت فرمود: و از مؤمنين كسانى هستند كه زيارت ميكنند (اهل خود
را) در هر جمعه، و از آنها كسانى هستند كه زيارت ميكنند (كسان خود را) بمقدار عمل
خويش (يعنى هر چه اعمال صالحه ايشان زيادتر باشد بيشتر أهل خود را زيارت ميكنند).
##ميّت يزور أهله
في الكافي: (كتاب الجنائز) باب «انّ الميّت يزور أهله» عن
أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما من مؤمن و لا كافر إلّا و هو
يأتي أهله عند زوال الشّمس فاذا رأى أهله يعلمون بالصّالحات حمد اللّه على ذلك، و
إذا رأى الكافر أهله يعملون بالصّالحات كانت عليه حسرة.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ مؤمن و كافرى
نيست (كه از دنيا رفته باشد) مگر آنكه وقت ظهر نزد اهل و كسان خود آيد پس چون
(مؤمن) ببيند اهل خود را كه اعمال و كارهاى شايسته بجا مىآورند خداوند را بجهت آن
ستايش كند، و هر گاه كافر مشاهده كند اهلش را كه اعمال خير بجا مىآورند كارهاى
آنها موجب حسرت و پشيمانى او شود.
##السّباب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «السّباب» عن أبي
بصير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه
و آله: سباب المؤمن فسوق و قتاله كفر و أكل لحمه معصية و حرمة ماله كحرمة دمه. بيان:
الفسوق في الكتاب و السنّة يطلق على الكفر أو ارتكاب الكبائر العظيمة.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: ناسزا
گفتن بمؤمن گناه بزرگ است، و در مقام جنگ و ستيزه برآمدن با او كفر است، و خوردن
گوشت وى (بسبب غيبت نمودن از او در صورتى كه متجاهر بفسق نباشد) معصيت و گناه بزرگ
است و احترام مال او مانند احترام خون او ميباشد. بيان: فسوق در قرآن و اخبار بر
كفرورزيدن و ارتكاب گناهان بزرگ اطلاق مىشود.
##البذاء
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البذاء» عن أبي
بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: إنّ من علامات شرك الشيطان
الّذي لا يشكّ فيه أن يكون فحّاشا لا يبالى ما قال و لا ما قيل فيه.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا از نشانههاى
همكارى شيطان (دخالت او در بسته شدن نطفه) كه شكى در آن نيست آنست كه آدمى فحاش و
بسيار ناسزا گوينده باشد و باكى نداشته باشد از آنچه خود (بمردم) گويد و نه از
آنچه باو گفته شود (مردم باو بگويند).
##حرمة الفحش
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البذاء» عن سليم بن
قيس، عن أمير المؤمنين عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:
إنّ اللّه حرّم الجنّة على كلّ فحّاش بذيّ قليل الحياء لا يبالي ما قال و لا ما
قيل له، فانّك إن فتّشته لم تجده إلّا لغيّة أو شرك شيطان، قيل يا رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله و في الناس شرك شيطان؟ فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أما
يتقرء قول اللّه عز و جل: وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ . قال: و
سأل رجل فقيها هل في الناس من لا يبالي ما قيل له؟ قال: من تعرّض للنّاس يشتمهم و
هو يعلم أنّهم لا يتركونه فذلك الّذي لا يبالي ما قال و لا ما قيل فيه.
از امير المؤمنين (ع) روايت شده كه پيغمبر خدا (ص) فرمود:
همانا خداوند بهشت را حرام نموده بر هر بسيار ناسزا گوينده كم خرد بيشرمى كه باكى
نداشته باشد از آنچه گويد و از آنچه باو گفته شود پس البته اگر او را بررسى نمائى
نمييابى او را مگر زنا زاده و يا آنكه شيطان در (انعقاد نطفه) او شركت و دخالت
داشته، عرض شد اى رسول خدا آيا شيطان در (بسته شدن نطفه) مردم شركت دارد؟ پس آن
حضرت فرمود: آيا قول خداى با عزت و جلال را كه فرموده: وَ شارِكْهُمْ فِي
الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ نخواندى؟ (مقصود از شركت شيطان اغواء و گمراه كردن
مردم است كه مالهاى حرامى بدست آورند و با آن مالها غذا خورند و اختيار همسر نموده
و توليد نسل كنند). راوى گويد: مردى از فقيهى سؤال نمود آيا كسى هست از مردم كه او
را باكى نباشد از آنچه نسبت باو گفته شود؟ فقيه فرمود: كسى كه بمردم دشنام ميدهد
در حالى كه ميداند كه آنها (از دشنام دادن) او را رها نميكنند پس اين مرد آن كسى
است كه باكى ندارد از آنچه ميگويد و از هر چه كه نسبت باو گفته شود.
##حرمة الفحش
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البذاء» عن سماعة،
عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: إنّ من شرّ عباد اللّه من تكره مجالسته لفحشه.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا از بدترين بندگان خداوند كسى است
كه بجهت بد زبانى و ناسزا گفتنش همنشينى با او خوش داشته نشود (مردم از مجالست و
همنشينى باوى بواسطه ناسزا گفتنش بيزار باشند).
##طعن على المؤمن
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «تحريم الطعن على المؤمن» عن
الفضيل، عن أبي جعفر عليه السّلام قال عليه السّلام: ما من إنسان يطعن في عين مؤمن
إلّا مات بشرّ ميتة و كان قمنا أن لا يرجع إلى خير.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ كسى نيست كه
مؤمنى را در برابرش بعيبى سرزنش نمايد مگر آنكه ببدترين مردن بميرد و سزاوار باشد
كه بخير و نيكى بازگشت ننمايد (مال و عاقبت وى خير و نيك نباشد).
##حرمة الفحش
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البذاء» عن سماعة
قال: دخلت على أبي عبد اللّه عليه السّلام فقال لي مبتدئا: يا سماعة! ما هذا الّذي
كان بينك و بين جمّالك؟ إيّاك أن تكون فحّاشا أو ضخّابا أو لعّانا، فقلت و اللّه
لقد كان ذلك انّه ظلمني، فقال عليه السّلام: إن كان ظلمك لقد أربيت عليه، إنّ هذا
ليس من فعالي و لا آمر به شيعتي، إستغفر ربّك و لا تعد، قلت: أستغفر اللّه و لا
أعود.
از سماعه روايت شده كه گفت خدمت حضرت صادق (ع) شرفياب شدم
پس (بدون آنكه كسى بآن حضرت از امر نزاع ما خبر دهد) آغاز بذكر قضيه نمود و بمن
فرمود: اى سماعه چيست اين امر (فحاشى و دشنام دادن) كه ميان تو و ساربانت واقع
گرديده، بپرهيز از اينكه بسيار ناسزا گوينده و يا بسيار بلند و درشتكننده صداى
خود در بيهوده گوئى و يا بسيار لعنكننده باشى (راوى گويد) پس گفتم بخدا قسم البته
اين امر واقع شد (ليكن جهتش اين بود كه) او نسبت بمن ستم كرد، پس حضرت فرمود: اگر
او بتو ستم نمود تو ستم بيشترى بر او روا داشتى، همانا اين (دشنام دادن) رفتار و
طريقه من نيست و پيروان خود را بآن امر نميكنم (اجازه نميدهم) از پروردگار خود طلب
آمرزش نما و (ديگر باين عمل زشت) بازگشت مكن (راوى گويد) گفتم از خداوند طلب آمرزش
ميكنم و (باين عمل ناشايسته ديگر) بازگشت نخواهم نمود.
##لعن غير المستحق
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «تحريم لعن غير المستحق» قرب
الاسناد، عن مسعدة بن صدقة قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ اللّعنة إذا
خرجت من صاحبها تردّدت بينه و بين الّذي يلعن، فان وجدت مساغا و إلّا رجعت إلى
صاحبها و كان أحقّ بها، فاحذروا أن تلعنوا مؤمنا فيحلّ بكم (ظ).
حضرت صادق (ع) فرمود: همانا لعنت چون از دهان لعنتكننده
بيرون آيد ميان او و آن كسى كه مورد لعنت واقع شده در حركت باشد و بشخص لعن شده
آنگاه ميرسد كه استحقاق نفرين داشته باشد و گر نه بخود لعنتكننده بازگشت كند كه
او سزاوارتر بآنست (چون بيجا و بي جهت لعنت كرده پس خودش سزاوارتر بلعنت ميباشد)پس
بترسيدازاينكه مؤمنى را بدون استحقاق لعنت كنيد كه آن لعنت بشما فرود آيد.
##طعن على المؤمن
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «تحريم الطعن على المؤمن»
«أمالي الطوسي» عن داود بن كثير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق المؤمن من نورعظمته وجلاله
و قدرته، فمن طعن عليه أو ردّ عليه قوله فقدردّ على اللّه.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداى با عزت و جلال مؤمن را از
نور عظمت و جلال و قدرت خود آفريده، پس كسى كه او را (در برابرش بواسطه نقص و
عيبى) سرزنش نمايد يا قول و سخن (حق و مطابق واقع) او را رد كند قول خداوند را رد
نموده.
##إخافة المؤمن و لو بالنظر
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «تحريم إخافة المؤمن و لو
بالنظر» عن عبد اللّه بن سنان عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله: من نظر إلى مؤمن نظرة ليخيفه بها أخافه اللّه عزّ و جلّ
يوم لا ظلّ إلّا ظلّه.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه بمؤمنى نظر كند بنگاهى كه بسبب
آن وى را بترساند خداوند با عزت و جلال در روزى كه ملجأ و پناهى جز پناه او نباشد
وى را بترساند (روز قيامت او را بآتش جهنم و عذابهاى آن ميترساند).
##من أخاف مؤمنا
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «من أخاف مؤمنا» عن
ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من أعان على
المؤمن بشطر كلمة لقى اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة مكتوب بين عينيه آيس من رحمتي
[مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ].
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه بر ضرر و زيان
مؤمنى كمك كند اگر چه بجزء كلمه اى باشد خداوند با عزت و جلال را روز قيامت
ملاقات نمايد (بمحضر عدل او حاضر شود) در حالى كه ميان چشمان (در پيشانى) او نوشته
شده است نااميد از رحمت من است (و برحسب نسخه اى: نا اميد از رحمت خدا ميباشد).
##حبّ الدّنيا و الحرص عليها
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حبّ الدّنيا و
الحرص عليها» عن ابن أبي يعفور قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: من
تعلّق قلبه بالدّنيا تعلّق قلبه بثلاث خصال: همّ لا ينفى و أمل لا يدرك و رجاء لا
ينال.
از ابن ابى يعفور روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: كسى كه قلبش علاقهمند بدنيا شود قلب او بسه خصلت (بد و ناگوار) مبتلا و
گرفتار مىشود: غم و اندوهى كه دور و نابود نگردد، و آرزوئى كه بآن نرسد، و اميدى
كه بآن نائل نشود.
بيان: علاقهمند بدنيا سعادت و نيكبختى را در دو قسمت
مىبيند: رسيدن بشهوات و خواستههاى نفسانى، و رهيدن از مصائب و گرفتارى، و چون
هيچ يك از آنها براى وى حاصل و ميسر نشود هميشه در غم و غصه و اندوه باشد و در
آرزو و اميد رسيدن باين دو قسمت عمرش بپايان ميرسد، ناگهان بانگى برآمد خواجه مرد،
و در اثر علاقه بدنيا بامور اخرويه و انجام وظائف عبوديت توجه نداشته پس در آخرت
هم بغم و اندوه و آرزوهاى بسيار و حسرت و ندامت ابدى دچار و گرفتار خواهد بود.
##اجتناب المحارم
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «اجتناب المحارم» عن
يونس عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: فيما ناجى اللّه عزّ و جلّ به
موسى عليه السّلام يا موسى! ما تقرّب إلىّ المتقرّبون بمثل الورع عن محارمي، فانّي
ابيحهم جنّات عدن لا اشرك معهم أحدا.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: در آنچه خداى با عزت
و جلال هنگام مناجات حضرت موسى (ع) باو فرمود آنست كه اى موسى! كسانى كه قرب
(رحمت) مرا خواهانند و تقرب بمن ميجويند بهيچ وسيله اى بمقام قرب و گرامى بودن
نزد من نائل و واصل نگشتهاند كه آن وسيله مانند پرهيز و دورى نمودن از محرمات
باشد، پس همانا من باغهاى بهشت را بجهت اقامت و سكونت هميشگى بآنها ميدهم و كسى را
با آنان شريك قرار ندهم.
##الغضب
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الغضب» عن أبيحمزة
الثمالي، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ هذا الغضب جمرة من الشيطان توقد في
قلب ابن آدم و إنّ أحدكم إذا غضب احمرّت عيناه و انتفخت أوداجه و دخل الشيطان فيه،
فاذا خاف أحدكم ذلك من نفسه فليلزم الأرض فانّ رجز الشيطان ليذهب عنه عند ذلك.
بيان: إذا اشتدّ الغضب و هو حرارة دم القلب لأجل الحركات
الفكريّة السريعة الّتي تحصل للنفس من شدّة إنزجارها من ملاحظة مكروه فكأنّها توجب
إشتعال الأرواح البخارية المتصاعدة إلى الدّماغ كالدّخان فيسوّد بها معدن الفكر و
هو الدّماغ و ينطفي نور العقل و يضمحلّ كما هو الحال في غلبة الدخان و البخار على
سراج ضعيف فيظهر منه أعمال رديّة سفهيّة.
از ابى حمزه ثمالى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود:
همانا اين غضب (كه بر انسان عارض مىشود) پاره آتشى است كه در اثر تسلط شيطان در
درون قلب و جان پسر آدم بر افروخته ميگردد و البته هر كسى از شما هنگامى كه غضب
ميكند چشمان او سرخ مىشود و رگهاى گردنش پر ميگردد و آماس ميكند و شيطان در او
راه مييابد، پس چون كسى از شما از اين حالت بر خود بترسد بايد بر زمين قرار گيرد
زيرا در اين حال، وسوسه و استيلاى شيطان از او بر طرف شود.
بيان: هنگامى كه غضب شدت يابد و سخت شود و آن در اثر حرارت
خون دل است و حرارت خون بواسطه حركات فكريه سريعه است كه حاصل مىشود براى نفس از
شدت انزجار و آزردگى آن بسبب توجه و مشاهده امر ناگوار زشتى، و شدت آن حرارت باعث
شعلهور گشتن روحهاى بخارى است كه همان بخارات خون است و اطباء آن را روح حيوانى
نامند و بسمت دماغ (يعنى مغز سر) بالا ميرود و مانند دود ميگردد پس معدن فكر كه
دماغ است بوسيله آنها سياه و نور عقل خاموش و نابود مىشود چنانچه چراغ كم نور
بواسطه تراكم دود و بخار بسيار خاموش گردد و هنگامى كه شخص عقل خود را از دست داد
كارهاى پست و زشت از او سر ميزند.
##ما ناجى اللّه عزّ و جلّ به موسى
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الغضب» عن حبيب
السجستاني، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: مكتوب في التوراة فيما ناجى اللّه عزّ و
جلّ به موسى عليه السّلام يا موسى! أمسك غضبك عمّن ملّكتك عليه أكفّ عنك غضبي.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: در تورات نوشته شده
كه در ضمن آنچه خداى با عزت و جلال هنگام مناجات موسى (ع) باو فرمود آنست كه: اى
موسى، غضب خود را از كسى كه تو را بر او مسلط نمودم بازدار تا من غضب خود را از تو
بازدارم (يعنى تو را از مظهر غضبم كه آتش جهنم است حفظ كنم).
##ذكر الله تعالى عند الغضب
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الغضب» عن إسحاق بن
عمّار قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ في التوراة مكتوبا ابن آدم!
اذكرني حين تغضب أذكرك عند غضبي فلا أمحقك فيمن أمحق، و إذا ظلمت بمظلمة فارض
بانتصاري لك، فانّ انتصاري لك خير من انتصارك لنفسك.
از اسحاق بن عمار روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: همانا در تورات نوشته شده (كه خداوند فرموده:) اى پسر آدم، هر گاه بر كسى
غضب نمودى مرا ياد نما (و خشم خود را فرونشان و از تقصير وى درگذر و بر او سخت
مگير) تا من موقع غضب و خشمم تو را ياد نمايم و (بسبب گناهانت) تو را در ميان
كسانى كه هلاك و نابود ميكنم محو و نابود ننمايم، و چون بر تو ستمى شود پس (خود
بصدد انتقام برميا و بمن واگذار و) بانتقام كشيدن من بجهت خودت راضى و خوشنود باش
زيرا انتقام كشيدن من براى تو بهتر است از انتقام كشيدن تو براى خويشتن.
##حسن الخلق مع الناس
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع الناس»
عن الحسين بن خالد، عن الرضا عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله: نزل عليّ جبرئيل من ربّ العالمين فقال يا محمّد!
عليك بحسن الخلق فانّه ذهب بخير الدنيا و الآخرة، ألا و إنّ أشبهكم بي أحسنكم
خلقا.
رسول خدا (ص) فرمود: جبرئيل از جانب پروردگار عالميان بر من
نازل گرديد پس گفت اى محمد! بر تو باد بخوش خوئى (و از آن دست برمدار) زيرا آن خير
دنيا و آخرت را با خود دارد، آگاه باشيد همانا شبيه ترين شما بمن خوشخوىترين شما
ميباشد.
##حسن الخلق مع الناس
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع الناس»
عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ أكمل المؤمنين إيمانا أحسنهم
خلقا.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا كاملترين مردم
از جهت ايمان نيكوترين آنها است از جهت اخلاق.
##حسن الخلق مع الناس
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع الناس»
في ذلك الباب و بالاسناد (يعنى باسناد تقدم ذكره قال الرضا عليه السّلام:) قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما من شيء أثقل في الميزان من حسن الخلق.
رسول خدا (ص) فرمود: در ميزان (هنگام سنجش اعمال در روز
قيامت) هيچ چيز سنگينتر از خوشخوئى و نيكى اخلاق نباشد.
##حسن الخلق مع الناس
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع الناس»
فی ذالک الباب و بالاسناد قال (يعنى الرضا عليه السّلام) قال عليّ ابن
أبيطالب عليه السّلام سئل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ما أكثر ما يدخل به
الجنّة؟ قال صلّى اللّه عليه و آله: تقوى اللّه و حسن الخلق.
حضرت على بن ابى طالب (ع) فرمود: از رسول خدا (ص) سؤال شد
چيست آن چيزى كه بيشتر بسبب آن داخل بهشت ميگردند؟ فرمود: پرهيزكارى از (نافرمانى)
خداوند و خوشخوئى و نكوئى اخلاق است.
##حسن الخلق مع الناس
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع الناس»
في ذلك الباب و بالاسناد قال (يعنى الرضا عليه السّلام) قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله: أقربكم منّي مجلسا يوم القيامة أحسنكم خلقا و خيركم لأهله.
رسول خدا (ص) فرمود: نزديكترين شما بمن در روز قيامت از جهت
مكان و همنشينى نيكوترين شما است ازجهت اخلاق وبهترين و خوشرفتارترين شما است نسبت
بخانواده خود.
##حسن الخلق مع الناس
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع الناس»
عن الحسن بن أبان، عن الصادق جعفر بن محمّد عليه السّلام قال: إنّ اللّه رضى لكم
الإسلام دينا فأحسنوا صحبته بالسخاء و حسن الخلق.
از حضرت صادق جعفر بن محمد (ص) روايت شده كه فرمود: همانا
خداوند اسلام را براى شما پسنديده و بآن خوشنود است كه دين شما باشد، پس بوسيله
سخاوت (و انفاق در راه خدا) و نيكى خلق و خوشخوئى يارى نمودن آن را نيكو داريد.
##حسن الخلق مع الناس
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع
الناس»عن زيادبن علاقة بن شريك قال: قيل يا رسول اللّه ما أفضل ما اعطى المرء المسلم؟
قال صلّى اللّه عليه وآله: الخلق الحسن
از زياد بن علاقة بن شريك روايت شده كه برسول خدا عرض شد اى
رسول خدا (ص) برترين سعادتى كه بشخص مسلمان عطا و بخشش شده چيست؟ حضرت فرمود:
اخلاق نيكو است.
##وجوب الصدق
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «وجوب الصدق» عن زيد بن عليّ
عليه السّلام، عن آبائه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ أقربكم منّي
غدا و أوجبكم علىّ شفاعة أصدقكم للحديث و أداكم للأمانة و أحسنكم خلقا و أقربكم
من الناس.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا كسى از شما فردا (يعنى روز
قيامت) بمن نزديكتر و شفاعتش بر من لازمتر است كه در سخنانش راستگوتر، و نگهدارى
و اداء امانتش بهتر و اخلاقش نيكوتر و الفت و نزديكيش بمردم (بجهت رسيدگى بحوائج
آنها) بيشتر باشد.
##حسن الخلق مع الناس
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع الناس»
عن السكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: أكثر ما تلج به امّتي الجنّة تقوى اللّه و حسن الخلق.
رسول خدا (ص) فرمود: بيشتر چيزى كه بوسيله آن امت من داخل
بهشت ميشوند ترس از (نافرمانى) خدا و نيكخوئى است.
##وجوب العفّة
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب العفّة» عن السكوني،
عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أكثر
ما تلج به امّتي النار الأجوفان البطن و الفرج.
رسول خدا (ص) فرمود: بيشتر چيزى كه امت من بواسطه آن داخل
آتش (جهنم) ميشوند دو عضو آنهاست كه شكم و عورت است (چون از غذاى حرام و مقاربت
حرام پرهيز نميكنند داخل جهنم شوند).
##جواز ترك النوافل
في نهج البلاغة: و قال عليه السّلام (أمير المؤمنين عليه
السّلام) إنّ للقلوب إقبالا و إدبارا فاذا أقبلت فاحملوها على النوافل و إذا أدبرت
فاقتصروا بها على الفرائض.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: همانا دلها گاهى ميل و رغبت
بعبادت دارند و گاهى از آن رو گردانند، پس چون قلبها بعبادت روى آوردند (و بآن
اشتياق و رغبت داشتند) پس آنها را بمستحبات وادار نمائيد، و هر گاه از عبادت روى
گردانيدند (و بآن رغبت نداشتند) پس بواجبات اكتفا نمائيد (زيرا در حال نبودن رغبت
و نشاط، براى عبادات مستحبه چندان محبوبيت و ارزشى نباشد).
##إمساك سمع الصائم و بصره
في نهج البلاغة: و قال (أمير المؤمنين) عليه السّلام: كم من
صائم ليس له من صيامه إلّا الظمآء، و كم من قائم ليس له من قيامه إلّا العنآء،
حبّذا نوم الأكياس و إفطارهم.
امير مؤمنين (ع)
فرمود: چه بسيار است روزه دارى كه سود و اثرى براى او از روزه داشتنش جز تشنگى
نيست، و بسا شبزندهدارى كه براى او از شبزندهداريش فايده و نتيجهاى جز رنج و
مشقت نيست، خوشا خواب زير كان و روزه دار نبودنشان (زيرا اعمال و طاعات و حتى خواب
و روزه نگرفتن آنها مطابق دستور شرع مقدس و مرضى خداوند است).
##قیلولة للصائم
في الوسائل: (كتاب الصوم) باب «استحباب القيلولة للصائم»
محمّد بن محمّد المفيد في المقنعة قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: نوم
الصّائم عبادة و نفسه تسبيح.
رسول خدا (ص) فرمود: خواب شخص روزه دار (در اجر و ثواب
مانند) عبادت است و نفس كشيدنش تسبيح است (در نامه عملش براى هر نفسى ثواب گفتن
سبحان اللَّه ثبت مىشود).
##إمساك سمع الصائم و بصره
في الوسائل: (كتاب الصوم) باب «استحباب القيلولة للصائم» قال
(يعني محمّد بن محمّد المفيد في المقنعة) و قال الصادق عليه السّلام: الصائم في
عبادة و إن كان نائما على فراشه ما لم يغتب مسلما.
حضرت صادق (ع) فرمود: شخص روزهدار در عبادت و پرستش خداوند
است اگر چه در بستر خود خوابيده باشد در صورتى كه غيبت از مسلمانى ننمايد.
##تفطير الصائم عند الغروب
في الوسائل: (كتاب الصوم) عن أبي الصباح الكناني، عن أبي
عبد اللّه عليه السّلام، عن أبيه عليه السّلام قال: من أفطر صائما فله مثل أجره.
از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش روايت شده كه فرمود: كسى
كه روزه دارى را افطار دهد پس براى اوست مانند اجر و ثواب (روزه) آن روزهدار.
##تفطير الصائم عند الغروب
في الوسائل: (كتاب الصوم) عن موسى بن بكر، عن موسى عليه
السّلام قال: فطرك أخاك الصائم أفضل من صيامك.
از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه فرمود: افطار دادن
تو ببرادرت كه روزه دار است (ثوابش) از روزه داشتنت برتر است.
##دعاء الصائم عند الافطار
في الوسائل: (كتاب الصوم) باب «استحباب دعاء الصائم عند الافطار»
عن محمّد بن أبي قرّة فى كتاب عمل شهر رمضان، عن موسى بن جعفر عليه السّلام عن
آبائه عليهم السّلام: إنّ لكلّ صائم عند إفطاره دعوة مستجابة، فاذا كان أوّل لقمة
فقل: بسم اللّه يا واسع المغفرة اغفر لي، قال و في رواية اخرى: بسم اللّه الرحمن
الرحيم يا واسع المغفرة اغفر لي، فانّه من قالها عند إفطاره غفر له.
از حضرت موسى بن جعفر (ع) از پدران گراميش روايت شده كه
فرمود: همانا براى هر شخص روزه دار هنگام افطارش دعاء مستجابى هست، پس چون خواستى
اولين لقمه را بخورى بگو: بسم اللَّه يا واسع المغفرة اغفر لى ، و در روايت ديگر
است (كه بگو) بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا واسع المغفرة اغفر لى پس همانا كسى كه
اين كلمات را هنگام افطار خود بگويد آمرزيده خواهد شد.
##قرائة سورة القدر عند الإفطار
في الوسائل: (كتاب الصوم) باب «استحباب دعاء الصائم عند
الافطار» (ابن طاوس في الإقبال) و عن مولانا زين العابدين عليه السّلام أنّه قال
عليه السّلام: من قرء إنّا أنزلناه عند فطوره و عند سحوره كان فيما بينهما
كالمتشحّط بدمه في سبيل اللّه.
از مولاى ما حضرت زين العابدين (ع) روايت شده كه فرمود: كسى
كه (سوره) إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ را هنگام غذا خوردن خود در
افطار و سحر بخواند او در ميان آن دو وقت مانند كسى است كه در راه خدا بخون خود
آغشته باشد.
##كراهة الافتخار
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «كراهة الافتخار» عن جعفر بن
محمّد عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام في وصيّة النبيّ صلّى اللّه عليه و آله
لعليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال صلّى اللّه عليه و آله يا عليّ! آفة الحسب
الإفتخار، ثمّ قال: يا عليّ! إنّ اللّه قد أذهب بالإسلام نخوة الجاهلية و تفاخرها
بآبائها، ألا إنّ الناس من آدم و آدم من تراب و أكرمهم عند اللّه أتقاهم.
در سفارشهاى پيغمبر (ص) بعلى بن ابى طالب (ع) است كه فرمود:
يا على! آفت حسب و شرافت افتخار نمودن است، پس فرمود يا على، همانا خداوند بوسيله
(دين مقدس) اسلام تكبر و غرور مردمان زمان جاهليت و افتخار كردن بپدرانشان را از
ميان برد (طوائف عرب حسب و شرافت را بپدران و كثرت مال و ثروت و بسيارى اولاد و
افراد قبيله ميدانستند و افتخار نمودن بر يك ديگر بواسطه اين امور معمول و از
عادات آنها بود) آگاه باشيد همانا مردمان از آدم و آدم از خاك آفريده شدهاند و
محترم و گرامىترين ايشان نزد خدا پرهيزكارترين آنان است.
##كراهة الافتخار
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «كراهة الافتخار» «نهج
البلاغة» عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال: ما لابن آدم و الفخر؟ أوّله
نطفة و آخره جيفة و لا يرزق نفسه و لا يدفع حتفة.
از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه فرمود: آدميزاد
را با فخر و اظهار برترى نمودن چكار است در حالى كه او در اول امرش نطفه (و آب
نجسى) بوده و در پايان عمرش جيفه و مردارى خواهد بود و خود را روزى نميدهد و مرگ
خود را جلوگيرى ننمايد (قدرت آماده ساختن روزى خود را ندارد بلكه خداوند روزيش را
عطا فرمايد و نيز توانائى بر جلوگيرى از مرگ خود ندارد).
##سحور لمن يريد الصوم
في الوسائل: (كتاب الصوم) عن عمرو بن جميع، عن أبي عبد
اللّه عليه السّلام عن أبيه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: تسحّروا و لو بجرع الماء، ألا صلوات اللّه على المتسحّرين.
رسول خدا (ص) فرمود: سحرى بخوريد اگر چه بآشاميدن جرعه آبى
باشد، آگاه باشيد كه رحمتهاى خداوند بر كسانى است كه در سحر چيزى ميخورند (بجهت
روزه گرفتن).
##كراهة الافتخار
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «كراهة الافتخار» عند اسمعيل
بن ذبيان يرفعه إلى أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: إفتخر رجلان عند
أمير المؤمنين عليه السّلام فقال عليه السّلام: أتفتخران بأجساد بالية و أرواح في
النّار؟ إن يكن لك عقل فانّ لك خلقا و إن يكن لك تقوى فانّ لك كرما و إلّا فالحمار
خير منك و لست بخير من أحد.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: دو مرد نزد امير
المؤمنين (ع) (بپدران خود) افتخار و اظهار برترى بر يك ديگر نمودند پس آن حضرت
فرمود: آيا بواسطه بدنهاى پوسيده و روحهائى كه در آتش و جهنمند افتخار ميكنيد؟ اگر
براى تو عقل و خردى باشد پس همانا براى تو خويهاى پسنديده خواهد بود، و اگر تقوى و
پرهيزكارى براى تو باشد پس البته (نزد خداوند) گرامى و داراى مقام ارجمند خواهى
بود و گر نه الاغ بهتر از تو باشد و تو از هيچ كس برتر نيستى (عقل و دين و
پرهيزكارى و اخلاق نيك و صفات و خويهاى پسنديده است كه موجب شرافت و برترى انسان
است نه تكبر و افتخار).
##كراهة الافتخار
في نهج البلاغة: و قال عليه السّلام لبعض أصحابه: لا تجعلن
أكثر شغلك بأهلك و ولدك، فإن يكن أهلك و ولدك أوليآء اللّه فانّ اللّه لا يضيع
أولياءه، و إن يكونوا أعداء اللّه فما همّك و شغلك بأعداء اللّه.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام ببعض اصحاب خود فرمود:
بيشتر كار و كوشش خود را در باره خانواده و اولاد خود قرار مده، زيرا اگر خانواده
و اولاد تو دوستان خدا باشند پس همانا خداوند دوستان خود را ضايع و هلاك
نميگرداند، و اگر ايشان دشمنان خدا باشند پس اهتمام و تلاش تو نسبت بدشمنان خدا
چيست (عمر و مال و آسايش خود را براى استفاده و سود دشمنان خدا چرا صرف مينمائى؟).
##تقليم الاظفار و الأخذ من الشارب
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب تقليم الاظفار أو
حكّها مع عدم الحاجة و الأخذ من الشارب يوم الجمعة» عن أبي كهمش قال: قلت لأبي عبد
اللّه عليه السّلام: علّمني شيئا استنزل به الرزق، فقال عليه السّلام لي: خذ من
شاربك و أظفارك و ليكن ذلك في يوم الجمعة.
از ابى كهمش روايت شده كه بحضرت صادق عليه السّلام عرض كردم
چيزى بمن تعليم بفرما كه بوسيله آن روزى را فرود آورم (موجب گشايش و وسعت روزى من
شود) پس بمن فرمود: شارب خود را بزن و ناخنهاى خويش را بگير و بايد اين كار روز
جمعه باشد.
##تقليم الاظفار و الأخذ من الشارب
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب تقليم الاظفار أو
حكّها مع عدم الحاجة و الأخذ من الشارب يوم الجمعة» عن عبد اللّه بن أبي يعفور
أنّه قال للصادق عليه السّلام: يقال ما استنزل الرّزق بشيء مثل التعقيب فيما بين
طلوع الفجر إلى طلوع الشمس، فقال عليه السّلام: اجل و لكن اخبرك بخير من ذلك، أخذ
الشارب و تقليم الأظفار يوم الجمعة، قال: (يعني الصدوق) و قال الصادق عليه
السّلام: من قلّم أظفاره يوم الجمعة لم تشعث أنامله.
از عبد اللَّه بن ابى يعفور روايت شده كه بحضرت صادق عليه
السّلام عرض كرد گفته مىشود (مردم ميگويند) چيزى و وسيله اى براى رسيدن و گشايش
روزى نيست كه مانند تعقيب (نماز صبح) از طلوع فجر (اذان صبح) تا طلوع آفتاب باشد،
پس حضرت فرمود: آرى، ليكن تو را به بهتر از آن خبر ميدهم. (و آن) زدن شارب و گرفتن
ناخنها در روز جمعه است، مرحوم صدوق گفته است كه حضرت صادق عليه السّلام فرموده:
كسى كه روز جمعه ناخنهاى خود را بگيرد اطراف ناخنهاى او ريش نشود.
##تقليم الاظفار و الأخذ من الشارب
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب تقليم الاظفار أو
حكّها مع عدم الحاجة و الأخذ من الشارب يوم الجمعة» عن هشام بن سالم، عن أبي عبد
اللّه عليه السّلام أنّه قال: تقليم الأظفار يوم الجمعة يؤمن من الجذام و الجنون و
البرص و العمى، فان لم تحتجّ فحكّها حكّا، قال: (يعني الصدوق) و في خبر آخر: فان
لم تحتجّ فامرّ عليها السكّين و المقراض.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: گرفتن
ناخنها در روز جمعه از خوره و ديوانگى و پيسى و كورى (آدمى را) ايمن ميدارد، و اگر
(بگرفتن ناخن) احتياج ندارى پس آنها را كمى بتراش، مرحوم صدوق فرموده و در روايت
ديگر است: اگر احتياج (بگرفتن ناخن) ندارى پس چاقو يا قيچى را بر (سر) ناخنها بكش
(مقصود آنست كه در صورت كوتاهى ناخنها آنها را كمى تراشيده و صاف نما).
##قصّ الأظفار يوم الخميس و ترك واحد ليوم الجمعة
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب قصّ الأظفار يوم
الخميس و ترك واحد ليوم الجمعة» عن يحيى قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: من
قصّ أظافيره يوم الخميس و ترك واحدة ليوم الجمعة نفى اللّه عنه الفقر.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه روز پنجشنبه ناخنهاى
خود را بگيرد و يكى از آنها را واگذارد براى روز جمعه خدا نيازمندى و فقر را از او
دور ميگرداند.
##عند تقليم الأظفار
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «ما يستحبّ أن يقال عند
تقليم الأظفار» عن محمّد بن العلاء، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته
يقول عليه السّلام: من أخذ من شاربه و قلّم أظفاره يوم الجمعة ثمّ قال: بسم اللّه
على سنّة محمّد و آل محمّد، كتب اللّه له بكلّ شعرة و كلّ قلامة عتق رقبة و لم
يمرض مرضا إلّا مرض الموت.
از محمد بن علاء روايت شده كه از حضرت صادق عليه السّلام
شنيدم ميفرمود: كسى كه روز جمعه از شارب خود (مقدارى) بزند و ناخنهاى خود را بگيرد
و بگويد: بسم اللَّه على سنة محمد و آل محمد، خداوند بعدد هر مو و خرده ناخنى كه
ميريزد ثواب آزاد كردن يك بنده براى او (در نامه عملش) مينويسد و به بيمارى سختى
جز بمرض و بيمارى مرگش مبتلا نشود.
##إستخفاف بالصلاة و التهاون بها
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «تحريم الإستخفاف بالصلاة و
التهاون بها» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال عليه السّلام: لا
تتهاون بصلاتك، فانّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله قال عند موته: ليس منّي من
استخفّ بصلاته، ليس منّي من شرب مسكرا، لا يرد عليّ الحوض لا و اللّه.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: نمازت را
كوچك مشمار، پس همانا پيغمبر (ص) هنگام مرگ خود فرمود: از من نيست كسى كه نمازش را
كوچك بشمارد، از من نيست كسى كه (مايع) مستكنندهاى را بياشامد، كنار حوض كوثر بر
من وارد نشود، بخدا قسم بر من وارد نشود.
##إستخفاف بالصلاة و التهاون بها
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «تحريم الإستخفاف بالصلاة و
التهاون بها» عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا ينال شفاعتي من استخفّ بصلاته، لا يرد عليّ الحوض
لا و اللّه.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص)
فرمود: بشفاعت من نائل نميشود كسى كه نمازش را كوچك بشمارد، و بر من كنار حوض
(كوثر) وارد نشود، بخدا قسم بر من وارد نشود.
##إستخفاف بالصلاة و التهاون بها
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «تحريم الإستخفاف بالصلاة و
التهاون بها» عن أبي بصير قال: قال أبو الحسن الاول عليه السّلام: لمّا حضرت أبي
الوفاة قال لي يا بنيّ! إنّه لا ينال شفاعتنا من استخفّ بالصلاة.
حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود: هنگامى كه وفات پدرم
نزديك شد بمن فرمود: اى پسر جان من، همانا شفاعت ما (خاندان پيغمبر (ص)) بكسى كه
نماز را كوچك و سبك بشمارد نخواهد رسيد.
##اختيار الصلاة على غيرها من العبادات
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب اختيار الصلاة على
غيرها من العبادات المندوبة» عن زيد الشحّام، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال:
سمعته عليه السّلام يقول: أحبّ الأعمال إلى اللّه عزّ و جلّ الصلاة و هى آخر
وصايا الأنبياء، فما أحسن الرجل يغتسل أو يتوضّأ فيسبغ الوضوء ثمّ يتنحّى حيث لا
يراه أنيس فيشرف اللّه عليه و هو راكع أو ساجد، إنّ العبد إذا سجد فأطال نادى
إبليس: يا ويله أطاعوا و عصيت، و سجدوا و أبيت.
از زيد شحام روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام
شنيدم كه ميفرمود: محبوبترين اعمال و عبادتها نزد خداى با عزت و جلال نماز است و
آن آخرين سفارشهاى پيغمبران است، پس چقدر نيكو است آن شخص كه غسل كند يا وضو
بگيرد و وضو را تكميل و شاداب نمايد و بمكانى كه كسى او را نمىبيند برود (و نماز
بخواند) پس خدا باو توجه فرمايد در حالى كه در ركوع و يا در سجود باشد، همانا بنده
هنگامى كه بسجده رود و آن را طولانى كند ابليس فرياد كند كه اى واى بر من ايشان
(يعنى مؤمنين خدا را) اطاعت و فرمانبردارى نمودند و من نافرمانى كردم و آنان سجده
كردند و من (از سجود) ابا و خوددارى نمودم.
##اختيار الصلاة على غيرها من العبادات
في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب اختيار الصلاة على
غيرها من العبادات المندوبة» عن يونس بن يعقوب قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه
السّلام يقول: حجّة أفضل من الدّنيا و ما فيها، و صلاة فريضة أفضل من ألف حجّة.
از يونس بن يعقوب روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه
السّلام شنيدم كه ميفرمود: يك حج (يك بار بزيارت خانه خدا نائل گشتن) از دنيا و
آنچه در آن هست برتر است و يك نماز واجب از هزار حج برتر است.
##صلاة و الحج و الزكاة
في نهج البلاغة: و قال عليه السّلام: الصلاة قربان كلّ
تقيّ، و الحجّ جهاد كلّ ضعيف، و لكلّ شيء زكاة و زكاة البدن الصيام و جهاد المرأة
حسن التّبعّل.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: نماز وسيله تقرب و
نزديكى (برحمت خداوند براى) هر پرهيز كار است، و حج (در اجر و ثواب بمنزله) جهاد
هر ناتوان است، و از براى هر چيز زكاتيست و زكاة بدن (انسان) روزه است، و جهاد زن،
نيكو شوهر دارى نمودن است.
##فضل الصلاة
في نهج البلاغة: ما أهمّني ذنب امهلت بعده حتّى اصلّى
ركعتين.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: گناهى كه مهلت داده
شوم بعد از آن تا آنكه دو ركعت نماز بخوانم مرا غصهدار و غمناك ننموده .
(مقصود آن است كه نماز موجب مغفرت و آمرزش گناهان شود و
دلالت ميكند بر اين مطلب آيه مباركه: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ
زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ، إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ، و بسيارى از
احاديث مانند رواياتى كه نمازهاى پنجگانه را بمنزله نهر جارى درب خانه قرار داده
از اين جهت كه اگر انسان روزى پنج بار بدنش را در آن نهر بشويد البته چركى بر آن
باقى نماند، نمازهاى پنجگانه هم چنين است كه پس از انجام دادن آنها گناهى براى
انسان باقى نمىماند، و البته مراد گناهان صغيره است و اگر گناه مربوط بحق الناس
باشد بجز رضايت صاحب حق علاج و چاره اى ندارد).
##تعقيب و تأكّده بعد الصبح و العصر
في الوسائل: (كتاب الصلاة) أبواب التعقيب، باب «استحبابه و
تأكّده بعد الصبح و العصر» عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائي، عن أبيه، عن
الرضا عليه السّلام عن آبائه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أدّى
فريضة فله عند اللّه دعوة مستجابة.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه نماز واجبى را بجا آورد پس براى
او نزد خداوند دعاى مستجابى ميباشد.
##تعقيب و شرائطه
في الوسائل: (كتاب الصلاة) أبواب التعقيب، باب «استحبابه و
تأكّده بعد الصبح و العصر» عن علىّ بن جعفر عليه السّلام عن أخيه موسى بن جعفر
عليه السّلام عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما من مؤمن يؤدّي فريضة من فرائض
اللّه إلّا كان له عند أدائها دعوة مستجابة.
از على بن جعفر عليه السّلام از برادرش حضرت موسى بن جعفر
عليه السّلام از پدر بزرگوارش حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هيچ
مؤمنى نيست كه نماز واجبى را از نمازهائى كه خداوند واجب نموده بجا آورد مگر آنكه
چون آن را انجام دهد براى او دعاء مستجابى باشد.
##تعقيب بعد الصبح و العصر
في الوسائل: (كتاب الصلاة) أبواب التعقيب، باب «استحبابه و
تأكّده بعد الصبح و العصر» عن الحسن بن صالح بن حىّ قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه
السّلام يقول: من توضّأ فأحسن الوضوء ثمّ صلّى ركعتين فأتمّ ركوعهاوسجودها ثمّ جلس
فأثنى على اللّه و صلّى على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ثمّ سأل
اللّه حاجته فقد طلب الخيرفي مظانّه، و من طلب الخير في مظانّه لم تخب .
از حسن بن صالح بن حى روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه
السّلام شنيدم كه ميفرمود: كسى كه وضو گيرد و وضوى خود را نيكو بسازد (وضوء كامل و
شادابى بگيرد) پس دو ركعت نماز بجا آورد و ركوع و سجود آن را صحيح و كامل انجام
دهد و بعد از آن بنشيند و خدا را ثناء گويد و صلوات بر رسول خدا (ص) بفرستد پس از
خداوند حاجت خود را بخواهد همانا حاجت نيك خود را در مظان و محل استجابت دعا
خواسته و كسى كه حاجت نيك و مشروع را در مظان استجابت دعا بخواهد نااميد نميگردد.
##فلیطب مكسبه
في الكافي: (كتاب الدعاء) باب «الثناء قبل الدعاء» عن عليّ
بن أسباط، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من سرّه أن يستجاب له
دعوة فليطب مكسبه.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه
مستجاب گشتن دعايش او را مسرور و خوشحال ميگرداند (كسى كه دوست دارد دعايش پذيرفته
شود) پس بايد راه كسب و در آمد خود را پاكيزه نمايد (كسب و معيشتش از راه حلال
باشد).
##فضل القرآن
في الكافي: (كتاب فضل القرآن) باب «فضل القرآن» عن أبي بكر
الخضرمي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ
الْيَوْمِ الآخِرِ فلا يدع أن يقرأ في دبر الفريضة بقل هو اللّه أحد فانّه من
قرأها جمع اللّه له خير الدنيا و الاخرة و غفر له و لوالديه و ما ولدا.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه
ايمان بخدا و روز قيامت دارد خواندن سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را در تعقيب
نماز واجب ترك نمىنمايد، پس كسى كه آن را در تعقيب نمازها بخواند خداوند خير و
نيكى دنيا و آخرت را براى او جمع فرمايد و او و پدر و مادر او و كسى را كه از آنها
بوجود آمده بيامرزد.
##فضل القرآن
في الكافي: (كتاب فضل القرآن) باب «فضل القرآن» عن
السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله صلّى
على سعد بن معاذ فقال صلّى اللّه عليه و آله: لقد وافي من الملائكة سبعون ألفا و
فيهم جبرئيل عليه السّلام يصلّون عليه، فقلت له يا جبرئيل بما يستحقّ صلاتكم عليه؟
فقال: بقرائته قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قائما و قاعدا و راكبا و ماشيا و ذاهبا و
جائيا.
از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه پيغمبر
(ص) بر (جنازه) سعد بن معاذ نماز گزارد پس فرمود: هفتاد هزار از فرشتگان حاضر شدند
و جبرئيل عليه السّلام نيز با ايشان بود كه بر (جنازه) سعد نماز گزاردند پس من
گفتم كه اى جبرئيل بچه سبب (و بچه عمل و طاعتى سعد) سزاوار نماز گزاردن شما بر
جنازهاش شد؟ جبرئيل گفت بواسطه خواندن وى سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را در
حال ايستادن و نشستن و سوار و پياده بودن و در حال رفتن و آمدنش.
##قرائة سورة الذاريات
في الكافي: (كتاب فضل القرآن) باب «فضل القرآن» عن داود بن
فرقد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من قرأ سورة و الذاريات في يومه أو في
ليلته أصلح اللّه له معيشته و أتاه برزق واسع و نوّر له في قبره بسراج يزهر إلى
يوم القيامة.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه سوره
و الذاريات را در روز يا در شبش بخواند خداوند امر معيشت و زندگى او را اصلاح
فرمايد و روزى با وسعت و گشايشى باو عطا نمايد و در قبرش براى او بوسيله چراغى نور
و روشنائى دهد كه تا روز قيامت روشنى دهد و بدرخشد.
##استشفاء بالقرآن
في مكارم الأخلاق: الباب الحادي عشر، الفصل الثاني «في
الإستشفاء بالقرآن» عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من قرأ سورة الصافات في
كلّ يوم جمعة لم يزل محفوظا من كلّ آفة، مدفوعا عنه كلّ بليّة في حياة الدّنيا،
مرزوقا في الدنيا بأوسع ما يكون من الرزق و لم يصبه اللّه في ماله و لا ولده و لا
بدنه بسوء من شيطان رجيم و لا من جبّار عنيد، و في رواية تقرؤ للشرف و الجاه و
العزّ في الدّنيا و الاخرة.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه سوره صافات را
در هر روز جمعه بخواند هميشه از هر آفت و آسيبى محفوظ است و در زندگانى دنيا هر
گرفتارى از او دور مىشود، و بفراخترين روزى در دنيا روزى داده شود و خداوند در
مال و فرزند و بدنش امر ناگوار و بدى كه از شيطان رجيم و ستمگر دشمنىكننده بوده
باشد باو نميرساند (آن را از وى دور و برطرف ميسازد) و در روايت ديگر است كه آن
سوره بجهت رسيدن بشرافت و آبرومندى و عزت در دنيا و آخرت خوانده مىشود.
##قرائة سورة يس
في الكافي: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الإكثار من قرائة
سورة يس» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ لكلّ شيء قلبا و
إنّ قلب القرآن يس، من قرأها قبل أن ينام أو في نهاره قبل أن يمسي، كان في نهاره
من المحفوظين و المرزوقين حتّى يمسي، و من قرأها في ليله قبل أن ينام و كلّ اللّه
به مائة ألف ملك يحفظونه من كلّ شيطان رجيم و من كلّ آفة، و إن مات في يوم أدخله
اللّه الجنّة «الحديث».
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا براى هر چيز
قلب و دلى است (ركن و جزء مهمى هست) و قلب قرآن (سوره) يس است، كسى كه آن را
بخواند پيش از آنكه بخوابد يا در روز پيش از آنكه روز را بشب برساند او در آن روز
از كسانى است كه از آفات و صدمات محفوظ باشند، و روزى با وسعت و گشايشى بايشان عطا
شود تا روز را بشب رساند، و كسى كه آن (سوره) را در شب بخواند پيش از آنكه بخوابد
خداوند صد هزار فرشته بر او ميگمارد كه وى را از هر شيطانى كه از رحمت خدا دور است
و از هر آفتى حفظ و نگهدارى ميكنند، و اگر در آن روز بميرد خداوند او را داخل بهشت
ميفرمايد (تا آخر حديث و آن حديثى است طولانى و ثوابهاى بسيارى در آن براى خواندن
سوره يس ذكر گرديده).
##لا يستغني شيعتنا عن أربع
في مكارم الأخلاق: الباب الثاني (الفصل الثالث في السواك)
من كتاب روضة الواعظين، قال أبو الحسن موسى عليه السّلام: لا يستغني شيعتنا عن
أربع: عن خمرة يصلّى عليها، و خاتم يتختّم به، و سواك يستاك به، و سبحة من طين قبر
الحسين عليه السّلام فيها ثلاث و ثلاثون حبّة متى قلّبها ذاكرا للّه كتب اللّه له
بكلّ حبّة أربعين حسنة، و إذا قلّبها ساهيا يعبث بها كتب اللّه له عشرين حسنة.
از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه فرمود: پيروان ما از
چهار چيز بىنياز نيستند: از جانماز حصيرينى كه بر آن نماز گزارند (بجهت طهارت و
پاكيزه بودن محل نماز و براى سجده كردن بر آن در صورتى كه از جهت تقيه بر مهر
نتواند سجده كند) و انگشترى كه آن را در دست نمايد و مسواكى كه با آن مسواك كند، و
تسبيحى از خاك قبر حسين (ع) كه داراى سى و سه دانه باشد، هر گاه آن را بگرداند در
حالى كه ذكر خدا گويد خداوند به هر دانه چهل حسنه (در نامه عملش) براى او مينويسد،
و چون تسبيح را بگرداند در حالى كه ذكر گفتن را فراموش كرده باشد خداوند ثواب بيست
حسنه براى او مينويسد.
##من علّق سوطا بين يدي سلطان جائر
في مجموعة الورّام: (أوائل الجزء الثاني) و عنه صلّى اللّه
عليه و آله: ألا و من علّق سوطا بين يدي سلطان جائر جعل اللّه ذلك السوط يوم
القيامة ثعبانا من نار طوله سبعون ذراعا يسلّطه اللّه عليه في نار جهنم و بئس
المصير.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه پيش روى
پادشاه ستمكارى تازيانه اى قرار دهد (و در دسترس او بگذارد) خداوند روز قيامت آن
تازيانه را مار بزرگ آتشينى قرار خواهد داد كه طول آن هفتاد ذراع است و آن را بر
آن شخص در آتش جهنم مسلط و چيره گرداند، و جهنم بد بازگشتنگاهى است.
##وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ
في مجمع البيان: سورة الحج، ذيل تفسير قوله تعالى: وَ
هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ، و روى عن النبي صلّى اللّه عليه و آله أنّه قال:
ما أحد أحبّ إليه الحمد من اللّه عزّ ذكره.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: هيچ كسى نيست كه از
خداوند حمد و ستايش را بيشتر دوست بدارد (خدا حمد و ستايش بندگانش را بسيار دوست
ميدارد).
##تحریم معونة الظالمين
في مجموعة الورّام: (أوائل الجزء الثاني) و عنه صلّى اللّه
عليه و آله أنّه قال: و الّذي نفسي بيده لا يضع اللّه رحمته إلّا على رحيم، قالوا
يا رسول اللّه! كلّنا نرحم، قال: ليس بالّذي يرحم نفسه خاصّة و لكنّ الّذي يرحم
المسلمين عامّة.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: سوگند بخدائى كه
جان من در دست قدرت اوست، خداوند رحمت خود را ننهد (و شامل نگرداند) جز بر شخص
رحيم و مهربان، عرض كردند اى رسول خدا همه ما رحم و مهربانى ميكنيم، حضرت فرمود:
(مقصود) آن كس كه تنها بخود رحم ميكند نيست بلكه آن كس است كه بر تمامى مسلمانان
رحم ميكند.
##طول القنوت خصوصا في الوتر
في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب طول القنوت خصوصا
في الوتر» عن أبي ذر قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أطولكم قنوتا في
دار الدنيا أطولكم راحة يوم القيامة في الموقف.
رسول خدا (ص) فرمود: هر كس از شما در دنيا قنوتش طولانىتر
باشد روز قيامت راحت و آسايش او در موقف (حساب) طولانىتر (و بيشتر) خواهد بود.
##ذمّ المال و كراهة حبّه
في مجموعة الورّام: الجزء الأول (بيان ذمّ المال و كراهة
حبّه) و قال رجل: يا رسول اللّه! مالي لا احبّ الموت؟ فقال: هل معك مال؟ فقال: نعم
قال: فقدّم مالك فانّ قلب المرء مع ماله، فان قدّمه أحبّ أن يلحقه و إن خلّفه أحبّ
أن يتخلّف معه.
مردى به پيغمبر اكرم (ص) عرض كرد اى رسول خدا چه باعث شده
كه من مرگ را دوست ندارم حضرت فرمود: آيا با تو مال و ثروتى هست؟ عرض كرد آرى،
فرمود: مال خود را پيش بفرست (يعنى در راه خدا انفاق كن تا نتيجه آن را در عالم
آخرت دريابى) زيرا قلب آدمى با مال اوست، پس اگر آن مال را پيش بفرستد (و در راه
خدا انفاق نمايد دوست دارد كه (بميرد تا) بمال خويش (و ثمرات مهمه آن) برسد، و اگر
مال را بگذارد (و انفاق ننمايد) دوست دارد كه با مال خود (در دنيا) باقى بماند.
##عقوبات المعاصي العاجلة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب (في عقوبات المعاصي
العاجلة» عن أبان، عن رجل، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله: خمس إن أدركتموهنّ فتعوّذوا باللّه منهنّ: لم تظهر الفاحشة في
قوم قطّ حتّى يعلنوها إلّا ظهر فيهم الطاعون و الأوجاع الّتي لم تكن في أسلافهم
الّذين مضوا، و لم ينقصوا المكيال و الميزان إلّا اخذوا بالسنين و شدّة المؤونة
وجور السلطان، و لم يمنعوا الزكاة إلّا منعوا القطر من السماء، و لولا البهائم لم
يمطروا، و لم ينقضوا عهد اللّه و عهد رسوله إلّا سلّط اللّه عليهم عدوّهم و اخذوا
بعض ما في أيديهم، و لم يحكموا بغير ما أنزل اللّه إلّا جعل اللّه عزّ و جلّ بأسهم
بينهم.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: پنج
گناه بزرگ است كه اگر آنها را مشاهده و درك كرديد (در زمان شما بوقوع پيوست) پس از
(مفاسد و عقوبات) آنها بخدا پناه ببريد: در هيچ قومى زنا هرگز ظاهر نگشت تا آنكه
آن را علنى و آشكارا نمودند مگر آنكه طاعون و درد (و بيمارى) هائى كه در پيشينيان
گذشته آنها نبوده در آنان ظاهر و هويدا گرديد؛ وكيل و وزن را كم نكردند مگر آنكه
(در اثر كم فروشى) بقحط و تنگى معيشت و ظلم سلطان مبتلا و گرفتار شدند؛ و از دادن
زكاة خوددارى ننمودند مگر آنكه آنها از باران آسمان محروم گشتند، و اگر حيوانات
نبودند بكلى باران بر ايشان نمىباريد؛ و عهد خدا و رسول خدا را نشكستند مگر آنكه
خداوند دشمن آنان را بر ايشان چيره گردانيد و بعض از آنچه (از نعمتها) در دستها و
اختيار آنها بود از ايشان گرفته شد؛ و بغير آنچه خدا فرو فرستاده و قرار داده بود
حكم نكردند مگر آنكه خداوند با عزت و جلال سختى و ستيزهگي شان را ميان خودشان
قرار داد.
##كراهة اليمين الصادقة
في الوسائل: (كتاب الأيمان) باب «كراهة اليمين الصادقة» عن
أبي أيّوب الخزّ ازقال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: لا تحلفوا باللّه
صادقين و لا كاذبين فانه عز و جل يقول: وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً
لِأَيْمانِكُمْ.
از ابى ايوب خزاز روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: سوگند بخدا ياد نكنيد، چه راستگو باشيد و يا دروغگو، زيرا خداوند با عزت
و جلال ميفرمايد: وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ (خداوند را در
معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد).
##يمين على فعل الواجب و ترك الحرام
في الوسائل: (كتاب الأيمان) باب «إنعقاد اليمين على فعل
الواجب و ترك الحرام» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: كلّ يمين حلفت
عليها لك فيها منفعة في أمر دين أو دنيا فلا شيء عليك فيها، و إنّما تقع عليك
الكفّارة فيما حلفت عليه فيما للّه فيه معصية أن لا تفعله ثمّ تفعله.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هر سوگندى كه بر امرى
ياد نمائى كه در آن براى تو نفعى در امر دين يا دنيا باشد پس چيزى بر تو در آن
سوگند نباشد (يعنى كفاره قسم لازم نيست) و همانا كفاره (سوگند) بر تو لازم مىشود
در موردى كه در گناه و نافرمانى خدا سوگند ياد كرده باشى كه آن را بجاى نياورى سپس
مرتكب آن بشوى.
##صبر
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الصبر» عن حمزة بن
حمران، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: الجنّة محفوفة بالمكاره و الصبر، فمن صبر
على المكاره في الدنيا دخل الجنّة، و جهنّم محفوفة باللّذّات و الشهوات، فمن أعطى
نفسه لذّتها و شهوتها دخل النار.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بهشت پيچيدهشده
بناگواريها و شكيبائى باشد، پس كسى كه در دنيا بر ناگواريها صبر و شكيبائى نمايد
داخل بهشت مىشود، و جهنم پيچيدهشده در لذتها و خواستههاى نفسانى حرام باشد، پس
كسى كه بنفس (اماره) خود لذت و شهوتش را عطا كند و بدهد داخل جهنم شود (يعنى آنان
كه در شهوات و هوسهاى دنيوى غوطهور شوند و از سرانجام بد شهوترانى نهراسند آتش
دوزخ نصيبشان گردد).
##مجالسة أهل المعاصي
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «مجالسة أهل
المعاصي» عن داود بن سرحان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله: إذا رأيتم أهل الريب و البدع من بعدي فأظهروا البراءة منهم
و أكثروا من سبّهم و القول فيهم و الوقيعة و باهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في
الإسلام و يحذرهم الناس و لا يتعلّمون من بدعهم، يكتب اللّه لكم بذلك الحسنات و
يرفع لكم به الدرجات في الاخرة.
رسول خدا (ص) فرمود: هر گاه اهل شك و بدعتها را بعد از من
ديديد پس بيزارى از آنها را ظاهر و آشكارا سازيد و ايشان را زياد دشنام دهيد (يعنى
سخنى كه موجب استخفاف آنها است بسيار بگوئيد) و ايشان را بسيار مذمت نمائيد و
عيوبشان را ذكر كنيد و در مقام الزام آنها طورى استدلال كنيد كه مبهوت و متحير
شوند تا در (ايجاد) فساد و تبهكارى در اسلام طمع نكنند و مردم از ايشان بترسند و
بپرهيزند و از بدعتهاى آنان ياد نگيرند (تا) خداوند بسبب اين عمل جهت شما حسناتى
(و اجر و پاداشهائى در نامه عملتان) بنويسد و در آخرت مقامات شما را بالا برد.
##ترك الخطيئة
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «أنّ ترك الخطيئة
أيسر من طلب التوبة» عن أبي العباس البقباق قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام:
قال أمير المؤمنين عليه السّلام: ترك الخطيئة أيسر من طلب التوبة، و كم من شهوة
ساعة أورثت حزنا طويلا، و الموت فضح الدنيا فلم يترك لذي لبّ فرحا.
امير المؤمنين (ع) فرمود: ترك گناه از طلب (قبول) توبه
آسانتر است، و چه بسا ساعتى شهوت رانى كه موجب اندوه طولانى گردد (در دنيا و آخرت
باعث پشيمانى شود) و مرگ، دنيا را مفتضح و رسوا ساخته (عيوب و زوال نعمت و فناء آن
را آشكار نموده) پس براى هيچ عاقل و خردمندى هيچ گونه سرور و شادمانى باقى
نگذارده.
##استصغار الذنب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «استصغار الذنب» عن
زياد قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ رسول اللّه نزل بأرض قرعاء فقال
لأصحابه: إئتوا بحطب، فقالوا يا رسول اللّه نحن بأرض قرعاء ما بها من حطب، قال:
فليأت كلّ إنسان بما قدر عليه، فجاؤوا به حتّى رموا بين يديه بعضه على بعض، فقال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: هكذا تجتمع الذنوب، ثمّ قال: إيّاكم و
المحقّرات من الذنوب، فإنّ لكلّ شيء طالبا، ألا و إنّ طالبها يكتب ما قَدَّمُوا
وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ.
حضرت صادق (ع) فرمود: همانا رسول خدا (ص) در زمين بدون
گياهى فرود آمدند و بياران خود فرمودند: از خار بيابان براى من بياوريد، عرض كردند
اى رسول خدا ما در زمين بىگياهى هستيم كه خار و هيزمى در آن نيست، حضرت فرمود: هر
كس آنچه توانائى دارد بياورد، پس ياران حضرت خار (هائى) آوردند و پيش روى حضرت
بريختند و بعضى را بر (روى) بعضى قرار دادند، پس رسول خدا (ص) فرمود: اين چنين
گناهان جمع ميگردند، سپس فرمود: بپرهيزيد از گناهان كوچك زيرا براى هر چيزى جوينده
و طلبكننده ايست، آگاه باشيد همانا طالب و جوينده گناهان (نويسندگان گرامى از
ملائكه) مينويسد آنچه را كه (مردم) پيش فرستادند و آثار آنها را (آثار، اعمال نيك
و بدى است كه از خود بيادگار گذاردند و مردم بآن كارها تأسى و پيروى كردند) و هر
چيزى را در محلى كه آشكاراكننده است شماره و ضبط نموديم.
##شدّة ابتلاء المؤمن
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «شدّة ابتلاء
المؤمن» عن سليمان بن خالد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّه ليكون للعبد
منزلة عند اللّه فما ينالها إلّا بإحدى خصلتين: إمّا بذهاب ماله أو ببليّة في
جسده.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا براى بنده
منزلت و مقامى نزد خداوند است كه بآن نميرسد مگر بسبب يكى از دو چيز: يا برفتن مال
او (از دستش) و يا بسبب ابتلاء و گرفتار شدن بمرض و آفتى در بدنش.
##أقسام الصبر
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الصبر» عن عمرو بن
شمر اليماني يرفع الحديث إلى عليّ قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:
الصّبر ثلاثة: صبر عند المصيبة و صبر على الطاعة و صبر عن المعصية، فمن صبر على
المصيبة حتّى يردّها بحسن عزائها كتب اللّه له ثلثمائة درجة ما بين الدرجة إلى
الدرجة كما بين السمآء (إلى) الأرض، و من صبر على الطاعة كتب اللّه له ستّمائة
درجة ما بين الدرجة إلى الدرجة كما بين تخوم الأرض إلي العرش، و من صبر على
المعصية كتب اللّه له تسعمائة درجة ما بين الدرجة إلى الدرجة كما بين تخوم الأرض
إلى منتهى العرش.
رسول خدا (ص) فرمود: شكيبائى بر سه قسم است: شكيبائى نزد
مصيبت و امر ناگوارى كه بانسان ميرسد، و شكيبائى بر (زحمت) طاعت و فرمانبرى
(خداوند) و شكيبائى و خود دارى نمودن از معصيت و نافرمانى (پروردگار) پس كسى كه بر
ناگوارى مصيبت شكيبا باشد تا آنكه در آن مصيبت استقامت و پايدارى نيكو كند خداوند
براى او سيصد درجه (بعنوان پاداش) ثبت فرمايد كه ما بين هر درجهاى تا درجه ديگر
مانند فاصله ميان آسمان تا زمين است، و كسى كه بر فرمانبرى (خدا) شكيبا باشد
خداوند جهت او ششصد درجه (و مقام) ثبت فرمايد كه ما بين هر درجه اى تا درجه ديگر
چون فاصله ميان نهايت زمين است تا عرش (پروردگار) و كسى كه بر (ترك) گناه شكيبا
باشد خداوند براى او نهصد درجه ثبت فرمايد كه ما بين هر درجهاى مانند فاصله ميان
نهايت زمين تا پايان عرش (پروردگار) است.
##ما أوحى اللّه إلى داود
في جواهر السنيّة: باب «داود عليه السّلام» عن عبد اللّه بن
سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى داود عليه
السّلام إنّ العبد من عبادي ليأتيني بالحسنة فابيحه جنّتي، قال داود: يا ربّ! و ما
تلك الحسنة؟ قال: يدخل على عبدي المؤمن سرورا و لو بتمرة، قال داود: يا ربّ حقّ
لمن عرفك أن لا يقطع رجاه منك.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: خداوند با عزت و جلال
بحضرت داود (ع) وحى فرستاد كه همانا بندهاى از بندگان من با عمل و كار نيكى (در
محشر) نزد من مىآيد پس بهشت خود را بر او مىبخشم، حضرت داود عرض كرد پروردگارا
آن عمل نيك كدامست؟ خداوند فرمود: دل بنده مؤمن مرا مسرور ميسازد گرچه بسبب دانه
خرمائى باشد، حضرت داود عرض كرد پروردگارا، براى كسى كه تو را بشناسد سزاوار است
كه اميد خود را از تو قطع ننمايد.
##اخوان صنفان
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «في أنّ المؤمن
صنفان» عن أبي مريم الأنصاري عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قام رجل بالبصرة إلى
أمير المؤمنين عليه السّلام فقال: يا أمير المؤمنين! أخبرنا عن الإخوان، فقال:
الإخوان صنفان: إخوان الثقة و إخوان المكاشرة، فأمّا إخوان الثقة فهم الكفّ و
الجناح و الأهل و المال، فإذا كنت من أخيك على حدّ الثقة فابذل له مالك و بدنك، و
صاف من صافاه و عاد من عاداه، و اكتم سرّه و عيبه و أظهر منه الحسن، و اعلم أيّها
السائل أنّهم أقلّ من الكبريت الأحمر، و أمّا إخوان المكاشرة فانّك تصيب لذّتك
منهم فلا تقطعنّ ذلك منهم و لا تطلبنّ ما وراء ذلك من ضميرهم، و ابذل لهم ما بذلوا
لك من طلاقة الوجه و حلاوة الّلسان.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: مردى در بصره نزد
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام ايستاد و عرض كرد: يا امير المؤمنين، ما را از
(صفات) برادران دينى خبر ده حضرت فرمود: برادران دو دستهاند: برادرانى كه مورد وثوق
و اطمينانند، و برادرانى كه با تبسم و لب خندان و روى گشاده آميزش ميكنند، پس اما
برادرانى كه مورد وثوق و اطمينانند، ايشان (از جهت استفاده و بهره بردارى براى
انسان) بمنزله دست و بازو و خويشاوندان و مال هستند، پس هر گاه ببرادر دينيت وثوق
و اطمينان داشتى پس مال و جان خود را براى او بذل و بخشش نما (هنگام حاجت و
نيازمنديش از بذل مال و تحمل زحمت و رنج بدنى جهت او خود دارى و مضايقه منما) و با
كسى كه از روى حقيقت نسبت باو دوستى ميكند حقيقتا دوستى نما و با كسى كه او را
دشمن ميدارد دشمنى نما، و راز و عيب او را پنهان بدار و نيكوئى او را ظاهر و آشكار
نما، و اين را هم اى پرسشكننده بدان كه آنها از كبريت احمر كميابترند، و اما
برادرانى كه با لب خندان و روى گشاده معاشرت مينمايند پس همانا تو (از مؤانست و
همنشينى با ايشان استفاده و بهره و) لذت خود را از آنان ميبرى، و اين دوستى و لذت
و بهره ات را از آنها قطع منما و مبر و بيش از آن را (دوستى حقيقى و آثارش را) از
آنان متوقع مباش، و آنچه را كه ايشان از خوشروئى و خوشزبانى بر تو روا داشتند تو
نيز بر آنان روا بدار.
##لا ينفكّ المؤمن من خصال أربع
في أمالي الصّدوق: (المجلس الرابع و السّبعون) عن سماعة بن
مهران، عن أبي عبد اللّه الصادق جعفر بن محمّد عليه السّلام قال: قال يا سماعة! لا
ينفكّ المؤمن من خصال أربع: من جار يؤذيه و شيطان يغويه و منافق يقفو أثره و مؤمن
يحسده، قلت: جعلت فداك مؤمن يحسده؟ قال: يا سماعة! أما إنّه أشدّهم عليه، قلت: و
كيف ذاك؟ قال: لأنّه يقول فيه القول فيصدّق عليه.
ازسماعة بن مهران نقل شده که حضرت صادق (ع) فرمود: اى
سماعه، مؤمن از چهار خصلت جدا نشود (پيوسته اذيت و آزار يكى از اين چهار طايفه
باو ميرسد و آسايش را از او سلب ميكند) از همسايهاى كه او را بيازارد، و شيطانى
كه در صدد گمراهى او باشد، و منافقى كه براى عيبجوئى از پى او رود، و مؤمنى كه بر
او حسد ورزد (راوى گويد از روى تعجب) گفتم فدايت شوم مؤمن بر او حسد ميورزد؟ حضرت
فرمود: اى سماعه آگاه باش كه همان مؤمن حسود سختتر و شديدتر است بر او از سه
طايفه ديگر (صدمه و آزارى كه از او ميرسد مهمتر است) عرض كردم اين چگونه خواهد
بود؟ حضرت فرمود: چون مؤمن حاسد سخنى در باره او ميگويد و (از جهت اطمينان مردم
بقول او) سخن او نسبت بمؤمن حسد برده شده تصديق مىشود.
##صبر
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الصبر» عن أبي بصير
قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ الحرّ حر في جميع أحوآله، إن
نابته نائبة صبر لها، و إن تداكّت عليه المصائب لم تكسره، و إن اسر و قهر و استبدل
باليسر عسرا كما كان يوسف الصدّيق الأمين صلوات اللّه عليه لم يضرر حريّته أن
استعبد و قهر و اسر، و لم يضرره ظلمة الجبّ و وحشته و ما ناله أن منّ اللّه عليه
فجعل الجبّار العاتي له عبدا بعد إذ كان [له] مالكا فارسله و رحم به امّة، و كذلك
الصبر يعقّب خيرا فاصبروا و وطّنوا أنفسكم على الصبر توجروا.
از ابى بصير روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود:
همانا كسى كه آزاد و داراى حريت است در همه حالاتش آزاد است، اگر حادثه و گرفتارى
مهمى باو برسد بر آن شكيبائى ورزد، و اگر مصيبتها پى در پى بر او وارد و جمع گردد
وى را درهم نشكند و اگر چه اسير و مغلوب شود و آسانى امورش بسختى و دشوارى مبدل
گردد چنانچه يوسف صديق امين صلوات اللَّه عليه چنين بود كه به بندگى گرفته شدن و
مغلوب و اسير گرديدنش بحريت و آزادگى وى زيان نرسانيد و تاريكى چاه و وحشت و ترس
آن و آنچه باو رسيد (از صدمات و امور ناگوار) بر وى ضرر نرسانيد تا آنكه خداوند بر
او منت گذارد و ظالم و ستمگر بر او را بنده او قرار داد پس از آنكه او مالك آن
حضرت بود، پس خداوند او را به پيغمبرى برگزيد و بواسطه او بر امتى مهربانى فرمود،
و همچنين است صبر و شكيبائى كه در عقب خود نيكى و خوبى آورد (عاقبت و نتيجه آن
كاميابى و بمقصود رسيدن است) پس شكيبائى نمائيد و بر صبر و شكيبائى دل دهيد و خوشنود
باشيد تا اجر و پاداش داده شويد. صبر تلخ آمد و ليكن عاقبت - ميوه شيرين دهد
پرمنفعت . صبر تلخ آمد بَرِ او شكر است - صبر سوى كشف هر سر رهبر است . صبر و
ظفر هر دو دوستان قديمند - بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.
##ما أوحى اللّه إلى داود
في جواهر السنيّة: باب «داود عليه السّلام» عن سعد الإسكاف
قال لا اعلمه إلّا عن أبي جعفر عليه السّلام قال: كان في بني إسرائيل عابد فأعجب
به داود عليه السّلام فاوحى اللّه عزّ و جلّ إليه لا يعجبك شيء من أمره فانّه
مرائي، فمات الرجل فقال داود: ادفنوا صاحبكم و لم يحضره، فلمّا غسل قام خمسون رجلا
فشهدوا باللّه ما يعلمون منه إلّا خيرا، فلمّا صلّوا عليه قام خمسون آخرون فشهدوا
بذلك، فلمّا دفنوه قام خمسون آخرون فشهدوا بذلك أيضا، قال: فأوحى اللّه عزّ و جلّ
إلى داود عليه السّلام: ما منعك أن تشهد فلانا؟ فقال داود: يا ربّ! للّذي اطّلعتني
عليه من أمره، فأوحى اللّه عزّ و جلّ إليه: إن كان ذلك لك و لكنّه قد شهد قوم من
الأحبار و الرّهبان ما يعلمون إلّا خيرا فأجزت شهادتهم عليه و غفرت له علمي فيه.
از سعد اسكاف روايت شده كه گفت اين حديث را جز از حضرت باقر
(ع) نميدانم كه فرمود: در بنى اسرائيل عابدى بود كه (عبادت وى) حضرت داود (ع) را
بشگفت آورده بود، پس خداوند با عزت و جلال بآن حضرت وحى فرمود كه چيزى از امر
عبادت او تو را بشگفت نياورد زيرا او رياكار است، پس آن مرد (عابد) بمرد و داود
(ع) باصحاب خود فرمود: رفيق خود را دفن كنيد و خود حضرت كنار جنازه اش حاضر نگرديد،
پس چون غسل داده شد پنجاه نفر مرد ايستادند و گواهى دادند و بخدا قسم ياد كردند كه
از او جز خير و نيكى نديده و نميدانند و چون بر او نماز خواندند پنجاه نفر ديگر
ايستادند و بهمين مطلب گواهى دادند، پس هنگامى كه او را دفن نمودند پنجاه نفر ديگر
نيز ايستادند و بهمين كيفيت گواهى دادند حضرت فرمود: پس خداوند با عزت و جلال
بداود (ع) وحى فرمود كه چه چيز تو را بازداشت از اينكه بجنازه او حاضر شوى؟ حضرت
داود عرض كرد پروردگارا براى همان امر (رياكارى) او كه مرا بر آن مطلع و آگاه
ساختى، پس خداوند با عزت و جلال بسوى او وحى فرستاد اگر چه رياكارى او براى تو
ثابت بود و ليكن چون جماعتى از دانشمندان و عبادتكنندگان گواهى دادند كه از او جز
خوبى نديده اند پس من شهادت آنها را در باره او پذيرفتم و با وجود اينكه دانا
بحال و ريا كارى او بودم وى را بخشيدم و آمرزيدم.
##مااوحى اللّه إلى داود
في جواهر السنية: باب «داود عليه السّلام» عن أبي حمزة قال:
أوحى اللّه إلى داود، إنّه ليس عبد من عبادي يطيعني إلّا أعطيته قبل أن يسألني و
استجبت له قبل أن يدعوني.
خداوند بحضرت داود وحى فرمود كه همانا هيچ بنده اى از
بندگان من نيست كه مرا اطاعت و فرمانبرى نمايد مگر آنكه حاجت و نيازش را پيش از
اينكه از من بخواهد عطا نمايم و پيش از آنكه مرا بخواند (حاجت) او را اجابت كنم.
##مااوحى اللّه إلى داود
في جواهر السنية: باب «داود عليه السّلام» عن وهب بن منبّة
قال: أوحى اللّه إلى داود عليه السّلام يا داود! من أحبّ حبيبا صدّق قوله و من رضى
بحبيب رضى فعله، و من وثق بحبيب اعتمد عليه، و من اشتاق إلى حبيب جدّ في السّير
إليه! يا داود! ذكري للذّاكرين و جنّتي للمطيعين و حبّي للمشتاقين و أنا خاصّة
المحبّين.
خداوند بحضرت داود (ع) وحى فرمود كه اى داود، كسى كه دوست و
رفيقى را دوست بدارد گفتار او را تصديق نمايد، و كسى كه بدوستى راضى باشد بعمل او
راضى خواهد بود (عمل و رفتارش را مىپسندد) و هر كه بدوست وثوق و اطمينان داشته
باشد (در امور خود) بر او اعتماد نمايد، و كسى كه مشتاق (ديدار) دوستى باشد در
رفتن بسوى او كوشش ميكند، اى داود، ياد نمودن من مختص بكسانى است كه مرا ياد
نمايند و بهشت من براى فرمانبرانست و دوستى من مخصوص بكسانى است كه مشتاق من باشند
و من مخصوص بدوستداران خود هستم (مقام محبت برتر از شوق است زيرا شائق فاقد آن چيز
است كه طلب ميكند ولى محب واجد است و لذا خود را اختصاص بمحب داده).
##صفات العارفين
في جواهر السنية: باب «داود عليه السّلام» و روى ابن فهد
«في كتاب التحصين في صفات العارفين» قال: أوحى اللّه إلى داود عليه السّلام: يا
داود! احذر و أنذر أصحابك من كلّ الشهوات فانّ القلوب المتعلّقة بشهوات الدنيا
عقولها محجوبة عنّي.
خداوند بحضرت داود (ع) وحى فرمود كه اى داود، از همه شهوات
و خواستههاى نفسانى (حرام) بترس و ياران خود را نيز بترسان، زيرا دلهائى كه
بشهوات (حرام) دنيا علاقهمند و پاىبند است عقل و خردهاى صاحبانشان از من محجوب و
دور خواهد بود.
##ما أوحى اللّه إلى داود
في جواهر السنية: باب «داود عليه السّلام» قال: (أى محمّد
بن عليّ بن الحسين بن بابويه في المجالس) و قال الصادق عليه السّلام: أوحى اللّه
إلى داود عليه السّلام: يا داود! بي فافرح و بذكري فتلذّذ و بمناجاتي فتنعّم، فعن
قليل اخلّي الدّار من الفاسقين و أجعل لعنتي على الظالمين.
خداوند بداود (ع) وحى فرستاد كه اى اى داود، بسبب (قرب) من
شاد و خوشحال باش، و بوسيله ياد نمودن من لذت ببر و بواسطه مناجات با من بهرهمند
شو، پس بهمين زودى خانه (دنيا) را از گنهكاران خالى گردانم و لعنت و دورى از رحمت
خود را بر ستمگران قرار دهم.
##جوامع مساوى الأخلاق
في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب الايمان و الكفر)
باب «جوامع مساوى الأخلاق» «مجالس المفيد» عن أبن أبي يعفور، عن أبي عبد اللّه
عليه السّلام قال: قال لي: لا يغرنّك الناس عن نفسك فانّ الأمر يصل إليك دونهم، و
لا تقطع عنك النهار بكذا و كذا فانّ معك من يحفظ عليك، و لا تستقلّ قليل الخير
فانّك تراه غدا حيث يسرّك، و لا تستقلّ قليل الشرّ فانّك تراه غدا حيث يسوؤك، و
أحسن فانّي لم أرشيئا أشدّ طلبا و لا أسرع دركا من حسنة لذنب قديم، إنّ اللّه جلّ
اسمه يقول: إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى
لِلذَّاكِرِينَ.
از ابن ابى يعفور روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن
فرمود: مردم تو را نسبت بخودت فريب ندهند (مدح و مذمت مردم در باره اعمالت تو را
نفريبد) زيرا نتيجه و اجر و پاداش و كيفر عمل و كارهايت بتو خواهد رسيد نه بمردم،
و روز خود را باعمال بيهوده مگذران زيرا كسى با تو ميباشد كه عملت را حفظ و
نگهدارى ميكند، و نيكى كم را اندك مشمار زيرا فردا (روز قيامت اجر و پاداش) آن را
در محل و مكانى خواهى ديد كه تو را مسرور و شادمان ميكند، و شر و بدى كم را نيز
اندك مشمار زيرا فردا (ى قيامت سزا و كيفر) آن را در مكانى مىبينى كه تو را بد
حال ميكند (و سخت و دشوار بر تو خواهد بود) و نيكوكارى كن زيرا من چيزى را كه در
طلب جدىتر و در رسيدن (و از بين بردن) زودتر از كار نيك نسبت بگناه گذشته باشد
نديدم، همانا خداوند كه نامش با جلالت است ميفرمايد: البته طاعات و كارهاى نيك،
گناهان را از ميان ميبرد و نابود ميسازد و اين مطلب براى هشياران موجب بيدارى است.
##حسن الظّنّ باللّه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حسن الظّنّ باللّه
عزّ و جلّ» عن بريد بن معاوية، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: وجدنا في كتاب عليّ
عليه السّلام أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال و هو على منبره: و الّذي
لا إله إلّا هو ما اعطى مؤمن قطّ خير الدّنيا و الاخرة إلّا بحسن ظنّه باللّه و
رجائه له و حسن خلقه و الكفّ عن اغتياب المؤمنين، و الّذي لا إله إلّا هو لا يعذّب
اللّه مؤمنا بعد التوبة و الإستغفار إلّا بسوء ظنّه باللّه و تقصيره من رجائه و
سوء خلقه و اغتيابه للمؤمنين، و الّذي لا إله إلّا هو لا يحسن ظنّ عبد مؤمن باللّه
إلّا كان اللّه عند ظنّ عبده المؤمن، لأنّ اللّه كريم بيده الخيرات يستحيي أن يكون
عبده المؤمن قد أحسن به الظنّ ثمّ يخلف ظنّه و رجاءه، فأحسنوا باللّه الظنّ و ارغبوا
إليه.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: در كتاب على (ع)
يافتيم كه همانا رسول خدا (ص) در حالى كه بر منبر خود بودند فرمودند: بخدائى كه جز
او معبود بحقى نيست سوگند، خير دنيا و آخرت بهيچ مؤمنى هرگز عطا نشده است مگر بسبب
خوشگمانى او بخداوند و اميدش باو و نيكى اخلاقش و خوددارى نمودن از غيبت مؤمنين،
و بخدائى كه معبود بحقى جز او نيست سوگند، خداوند هيچ مؤمنى را پس از توبه و طلب
آمرزش (براى گناهانش) عذاب نميفرمايد جز بواسطه بدگمانيش بخدا و تقصير و كوتاهى
نمودن در اميدوارى بپروردگار و بدى اخلاقش و غيبت نمودنش از مؤمنين، و بخدائى كه
جز او معبود بحقى نيست سوگند، گمان هيچ بنده با ايمانى در باره خداوند نيكو نباشد
مگر آنكه خدا نزد گمان بنده مؤمن خود ميباشد (بر حسب گمان بندهاش با او رفتار
خواب فرمود) زيرا خداوند كريم است خير و نيكى بدست قدرت اوست، ابا و امتناع دارد
از اينكه بنده مؤمن باو خوش گمان باشد سپس بر خلاف گمان و اميد او رفتار فرمايد،
پس گمان خود را بخداوند نيكو كنيد و بعبادت و فرمانبرى و رحمت و كرم او رغبت
نمائيد.
##حسن الظّنّ باللّه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حسن الظّنّ باللّه
عزّ و جلّ» عن محمّد بن إسماعيل بن بزيع، عن أبي الحسن الرضا عليه السّلام قال:
أحسنوا الظنّ باللّه، فإنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: أنا عند ظنّ عبدى المؤمن بي، إن
خيرا فخيرا و إن شرّا فشرّا.
از حضرت رضا (ع) روايت شده كه فرمود: گمان خود را بخداوند
نيكو كنيد زيرا خداوند با عزت و جلال ميفرمايد: من در نزد گمان بنده مؤمن بخودم
هستم، اگر گمان او نسبت بمن نيك باشد پس رفتار من با او نيز نيك خواهد بود، و اگر
گمانش بمن بد باشد رفتار من با او نيز بد شود.
##حسن الظّنّ باللّه
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب حسن الظنّ باللّه» عن
أحمد ابن عمر، عن أبي الحسن الرّضا عليه السّلام في حديث قال: فأحسن الظنّ باللّه
فانّ أبا عبد اللّه عليه السّلام كان يقول: من حسن ظنّه باللّه كان اللّه عند ظنّه
به، و من رضى بالقليل من الرزق قبل منه اليسير من العمل.
از حضرت رضا (ع) در حديثى روايت شده كه فرمود: گمان خود را
بخداوند نزد گمان وى كه بخدا دارد خواهد بود، و كسى كه بروزى كم خوشنود باشد عمل
اندك او پذيرفته ميگردد.
##سوء الظن بالله
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب حسن الظنّ باللّه» محمّد
بن عليّ بن الحسين باسناده إلى وصيّة عليّ عليه السّلام لمحمّد بن الحنفيّة قال: و
لا يغلبنّ عليك سوء الظنّ باللّه عزّ و جلّ فانّه لن يدع بينك و بين خليك صلحا.
از محمد بن على بن الحسين نقل شده كه بسند خود از حضرت
(امير المؤمنين) على (ع) روايت كرده كه در سفارش خود بمحمد بن الحنفيه فرمود:
البته بدگمانى بخداوند با عزت و جلال بر تو غلبه ننمايد زيرا آن (بدگمانى) ميان تو
و دوستت (خداى تعالى) محل و جاى آشتى باقى نخواهد گذارد.
##حسن الظّنّ باللّه
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب حسن الظنّ باللّه» عن
ابن رئاب قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: يؤتى بعبد يوم القيامة ظالم
لنفسه، فيقول اللّه: أ لم آمرك بطاعتي أ لم انهك عن معصيتي؟ فيقول: بلى يا ربّ و
لكن غلبت علىّ شهوتي، فان تعذّبني فبذنبي لم تظلمني فيأمر اللّه به إلى النّار،
فيقول: ما كان هذا ظنّي بك، فيقول: ما كان ظنّك بي؟ قال: كان ظنّي بك أحسن الظنّ،
فيأمر اللّه به إلى الجنّة، فيقول اللّه تعالى: لقد نفعك حسن ظنّك بي الساعة.
از ابن رئاب روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: بنده اى كه (بسبب گناهانش) نسبت بخود ستمگر بوده روز قيامت (بمحضر عدل
خداوند) آورده شود، پس خداوند ميفرمايد: آيا تو را امر بفرمانبرى خود نكردم؟ آيا
تو را از نافرمانى خود نهى ننمودم؟ پس (آن بنده) عرض ميكند آرى اى پروردگار من،
ولى شهوتم (ميل و رغبتم بخواستههاى نفسانى حرام) بر من چيره شد پس اگر مرا شكنجه
و عذاب فرمائى بواسطه گناه خود من است (و) ظلمى بر من نكردهاى پس خداوند فرمان
ميدهد كه او را بسوى آتش برند، پس (آن بنده) عرض ميكند گمان من نسبت بتو اين چنين
نبود، پس (خداوند) ميفرمايد: گمان تو بمن چه بوده است؟ (آن بنده) گويد: گمان من
بتو بهترين گمانها بود (كه گناهان مرا بيامرزى و داخل بهشتم فرمائى) پس خداوند امر
فرمايد كه او را ببهشت برند و باو ميفرمايد كه خوشگمانى تو بمن در اين ساعت بتو
سود بخشيد (و نجاتت داد).
##غلبة العقل على الشهوة
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب غلبة العقل على
الشهوة» عن الحسين بن زيد عن الصادق عليه السّلام، عن آبائه، عن رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله في حديث المناهي قال: من عرضت له فاحشة أو شهوة فاجتنبها مخافة
اللّه عزّ و جلّ، حرّم اللّه عليه النّار و آمنه من الفزع الأكبر و أنجز له ما
وعده في كتابه في قوله تعالى: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ، ألا و من
عرضت له دنيا و آخرة فاختار الدنيا على الآخرة لقى اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة و
ليست له حسنة يتّقى بها النّار، و من اختار الاخرة و ترك الدّنيا رضي اللّه عنه و
غفر له مساوى عمله.
از حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارانش از رسول خدا (ص) در
حديث مناهى روايت شده كه فرمود: كسى كه كار زشت و گناهى يا خواسته نفسانى (حرامى)
باو روى آورد پس بجهت ترس از خداوند با عزت و جلال از آن اجتناب و دورى نمايد خدا
آتش (جهنم) را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ (بيم و هراس روز قيامت) ايمن
سازد و بآن وعدهاى كه در كتاب خود (قرآن كريم) در فرموده خود: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ
رَبِّهِ جَنَّتانِ، داده وفا فرمايد، آگاه باشيد هر كس كه دنيا و آخرت باو روى
آورد و دنيا را بر آخرت برگزيند خداوند با عزت و جلال را در روز قيامت ملاقات
نمايد در حالى كه براى او عمل نيكى كه بوسيله آن خود را از آتش (جهنم) نگهدارد
نباشد و كسى كه آخرت را برگزيند و دنيا را واگذارد خداوند از او خوشنود خواهد بود
و كارهاى بد و گناهان او را بيامرزد.
##أصلاح ما بينه و بين اللّه
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «استحباب ذمّ النّفس و
تأديبها» محمّد بن الحسين الرّضي في نهج البلاغة، عن أمير المؤمنين عليه السّلام
أنّه قال: من أصلح ما بينه و بين اللّه أصلح اللّه ما بينه و بين النّاس، و من
أصلح أمر آخرته أصلح اللّه له دنياه.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: كسى كه آنچه را كه بين خود و
خداوند است اصلاح نمايد خداوند امورى را كه بين او و مردم است اصلاح فرمايد، و كسى
كه امر آخرت خود را اصلاح كند خداوند امر دنياى او را براى وى اصلاح نمايد.
##ذمّ النّفس و تأديبها
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «استحباب ذمّ النّفس و
تأديبها» عن الحسن بن الجهم قال: سمعت أبا الحسن عليه السّلام يقول: إنّ رجلا في
بني إسرائيل عبد اللّه أربعين سنة ثمّ قرّب قربانا فلم يقبل منه، فقال لنفسه: ما
اتيت إلّا منك و ما الذنب إلّا لك، قال: فأوحي اللّه عزّ و جلّ إليه: ذمّك لنفسك
أفضل من عبادتك أربعين سنة.
از حسن بن الجهم روايت شده كه گفت از حضرت موسى بن جعفر (ع)
شنيدم ميفرمود: همانا مردى در بنى اسرائيل خداوند را چهل سال عبادت نمود سپس
قربانى كرد و از او پذيرفته نشد (گوسفند و يا چيز ديگرى را بعنوان قربانى در محلى
ميگذاردند و علامت قبولى آن سوخته شدن آن بود چنانچه در قرآن كريم قربانى و قابيل
ذكر شده) پس بخود گفت قبول نشدن قربانى من نيست مگر از جهت تو و نيست گناه مگر
براى تو (جهت قبول نشدن قربانى را بتقصير خود دانست و خويشتن را مذمت و سرزنش
كرد) حضرت فرمود: پس خداوند با عزت و جلال بسوى او وحى فرستاد كه مذمت تو خود را
برتر از چهل سال عبادت و پرستش تو است.
##أصلاح سريرته
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «استحباب ذمّ النّفس و
تأديبها» قال: (أي محمّد بن الحسين الرّضي» و قال عليه السّلام: من أصلح سريرته
أصلح اللّه علانيته، و من عمل لدينه كفاه اللّه دنياه، و من أحسن فيما بينه و بين
اللّه كفاه اللّه ما بينه و بين النّاس.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: كسى كه باطن خود را (عقايد و
اعمال و اخلاق پنهان خود را) اصلاح نمايد خداوند ظاهر و امور آشكاراى او را اصلاح
فرمايد، و كسى كه براى دين خود عمل نمايد (در انجام تكاليف دينى و پرهيز از گناهان
كوشا باشد) خداوند امور دنياى او را كفايت فرمايد، و كسى كه امورى را كه بين او و
خداوند است نيكو گرداند (در همه امور كاملا فرمانبردارى كند) خداوند او را در
امورى كه بين او و مردم است كفايت فرمايد.
##كفر و الارتداد
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «ثبوت الكفر و الارتداد
بجحود بعض الضّروريات» عن المفضّل بن عمر، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في حديث
قال: و لا ينظر اللّه إلى عبده و لا يزكّيه ترك فريضة من فرائض اللّه أو ارتكب
كبيرة من الكبائر، قال: قلت: لا ينظر اللّه إليه؟ قال: نعم قد أشرك باللّه، قلت:
أشرك باللّه؟ قال: نعم إنّ اللّه أمره بأمر و أمره إبليس بأمر، فترك ما أمر اللّه
عزّ و جلّ به و صار إلى ما أمر به إبليس فهذا مع إبليس في الدّرك السّابع من
النّار.
از حضرت صادق (ع) در ضمن حديثى روايت شده كه فرمود: و
خداوند به بندهاش كه واجبى از واجبات خدا را ترك نموده يا گناه بزرگى از گناهان
كبيره را مرتكب شده باشد (از روى رحمت) نظر و توجه نميفرمايد و او را پاكيزه
نميگرداند، مفضل گفت عرض كردم خداوند باو نظر نميفرمايد؟ حضرت فرمود: آرى بتحقيق
كه وى مشرك بخداوند گشته (مراد شرك در عمل است نه در اعتقاد) عرض كردم مشرك بخدا
شده است؟ حضرت فرمود: آرى همانا خداوند او را بكارى امر فرموده و شيطان هم او را
بكارى (ديگر) امر نموده پس او آنچه را كه خداوند با عزت و جلال امر نموده ترك كرده
و بآنچه كه شيطان امر بآن كرده توجه نموده و آن را انجام داده، پس اين چنين شخصى
با شيطان در طبقه هفتم از آتش (جهنم) است.
##كفر و الارتداد
في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «ثبوت الكفر و الارتداد
بجحود بعض الضّروريات» عن عبد الرّحيم القصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في
حديث قال: الإسلام قبل الإيمان و هو يشارك الإيمان، فإذا أتى العبد بكبيرة من
كبائر المعاصي أو صغيرة من صغائر المعاصي الّتي نهى اللّه عنها كان خارجا من
الإيمان و ثابتا عليه اسم الإسلام، فان تاب و استغفر عاد إلى الإيمان و لم يخرجه
إلى الكفر و الجحود و الإستحلال، فإذا قال للحلال هذا حرام و للحرام هذا حلال و
دان بذلك فعندها يكون خارجا من الإيمان و الإسلام إلى الكفر.
از حضرت صادق (ع) در حديثى نقل شده كه فرمود: اسلام پيش از
ايمانست و آن با ايمان شركت ميكند (اسلام پيش از ايمان تحقق و وجود يابد و آن با
ايمان جمع مىشود زيرا كسى كه مؤمن است البته مسلمان هم هست ولى ممكن است مسلمان
باشد و مؤمن نباشد) پس هر گاه بندهاى گناهى از گناهان كبيره و يا گناهى از گناهان
صغيره را كه خداوند از آنها نهى فرموده مرتكب شود از ايمان (حقيقى) خارج باشد و
اسم اسلام بر او ثابت است، پس اگر توبه كند و (از خداوند بجهت گناهش) طلب آمرزش
نمايد، بر ايمان بازگشت نموده و گناه او را بكفر و انكار و حلال شمردن حرام در
نياورده پس هر گاه در باره چيزى كه حلال است بگويد اين حرام است و نسبت بحرام بگويد
اين حلال است و بآنچه كه گفت عقيدهمند شود پس در اين هنگام از ايمان و اسلام هر
دو بيرون رفته و بكفر در آمده است (كافر گشته).
##في الغضب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الغضب» عن أبي
حمزة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: من كفّ غضبه عن النّاس كفّ اللّه عنه عذاب
يوم القيامة.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه خشم خود را از
مردم باز دارد خداوند شكنجه روز قيامت را از او باز خواهد داشت.
##إضاعة الصّلاة
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «تحريم إضاعة الصّلوة و
وجوب المحافظة عليها» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا يزال الشيطان ذعرا من المؤمن ما حافظ على
الصّلوات الخمس لوقتهنّ فاذا ضيّعهنّ تجرّأ عليه فأدخله في العظائم.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هميشه
شيطان از مؤمن در دهشت و ترس است مادامى كه بر نمازهاى پنجگانه (يوميه) محافظت كند
كه آنها را در وقت خود بجا آورد، پس چون آن نمازها را ضايع گرداند (در وقت خود
اداء ننمايد) شيطان بر او جرأت ورزد و او را در گناهان بزرگ وارد كند.
##تضييع الصلاة
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «تحريم إضاعة الصّلوة و
وجوب المحافظة عليها» قال: (أي محمّد بن عليّ بن الحسين الصّدوق) و قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله: لا تضيّعوا صلوتكم فانّ من ضيّع صلوته حشر مع قارون و
هامان و كان حقّا على اللّه أن يدخله النّار مع المنافقين، فالويل لمن لم يحافظ
على صلوته و أداء سنّته.
رسول خدا (ص) فرمود: نماز خود را ضايع نكنيد، زيرا كسى كه
نماز خود را ضايع گرداند با قارون و هامان محشور خواهد شد، و بر خداوند سزاوار است
كه او را با اهل نفاق داخل در آتش كند، پس واى بر كسى كه بر نماز و اداء سنت دين
خود محافظت نداشته باشد.
##في البكاء
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البكاء» عن أبي
حمزة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ما من قطرة أحبّ إلى اللّه عزّ و جلّ من قطرة
دموع في سواد اللّيل مخافة من اللّه لا يراد بها غيره.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ قطره اى نيست كه
نزد خداى با عزت و جلال محبوبتر از قطره اشكى باشد كه در تاريكى شب بجهت ترس از
خداوند جارى شود و بآن گريه كردن جز خداوند اراده نشود.
##اصول الكفر و أركانه
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «في اصول الكفر و و
أركانه» عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله: إنّ أوّل ما عصى اللّه به ستّ: حبّ الدّنيا و حبّ
الرّئاسة و حبّ الطعام و حبّ النوم و حبّ الرّاحة و حبّ النساء.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا
نخستين چيزى كه خداوند بوسيله آن نافرمانى شد شش چيز است: دوستى دنيا و دوستى
رياست و دوستى و علاقه بطعام و دوستى خواب و دوستى راحتى و دوستى زنان.
##اصول الكفر و أركانه
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «في اصول الكفر و و
أركانه» عن يزيد الصّائغ قال: قلت لأبى عبد اللّه عليه السّلام: رجل على هذا الأمر
إن حدّث كذب و إن وعد أخلف و إن ائتمن خان، ما منزلته؟ قال: هى أدنى المنازل من
الكفر و ليس بكافر.
از يزيد صائغ روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) عرض كردم
مردى است بر اين امر (مقصود امر ولايت و محبت ائمه عليهم السّلام است) اگر حديث و
سخنى را نقل نمايد دروغ گويد، و اگر وعده دهد خلف وعده كند (و بآن عمل ننمايد) و
اگر امانتى باو سپرده شود در آن خيانت ميكند، منزلت و مقام او چيست؟ حضرت فرمود:
منزلت او نزديكترين منزلتها بكفر است ولى كافر نيست. بيان: چون در عمل شباهت كامل
بكافر دارد نزديك بكفر است، و بجهت نبودن هيچ گونه خدشه در عقايدش كافر نميباشد.
##اتّباع الهوى
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «اتّباع الهوى» عن
أبي محمّد الوابشي قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: احذروا أهواءكم كما
تحذرون أعداءكم فليس شيء أعدى للرجال من اتّباع أهوائهم و حصائد ألسنتهم.
از ابى محمد وابشى روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: از هواهاى نفسانى خود بترسيد همچنان كه از دشمنان خود ميترسيد، پس براى
مردان چيزى دشمن دشمنتر از پيروى هواهاى نفسانى و دروشده بزبانهاى ايشان نباشد
(مراد از دروشدههاى بزبان، سخنان حرام و زشت و بيهودهاى است كه با زبان گفته
مىشود مانند عيبجوئى و غيبت و تهمت و دروغ و ناسزا و امثال آنها).
##حبّ الدّنيا و الحرص عليها
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «حبّ الدّنيا و
الحرص عليها» عن حفص بن غياث، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: في مناجات موسى
عليه السّلام يا موسى! إنّ الدّنيا دار عقوبة، عاقبت فيها آدم عند خطيئته، و
جعلتها ملعونة، ملعون ما فيها إلّا ما كان فيها لي، يا موسى! إنّ عبادى الصالحين
زهدوا في الدنيا بقدر علمهم و سائر الخلق رغبوا فيها بقدر جهلهم، و ما من أحد
عظّمها فقرّت عينه فيها، و لم يحقّرها أحد إلّا انتفع بها.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه در مناجات موسى (ع)
است كه خداوند باو فرمود: اى موسى، همانا دنيا خانه (و محل) عقوبت و بسزاى عمل
رسيدن است، آدم را در دنيا هنگام گناه و لغزش او عقوبت نمودم (بواسطه لغزش از بهشت
و نعمتهاى آن محروم گرديد) و دنيا را از رحمت خود دور قرار دادم (و نيز) آنچه كه
در آنست از رحمت من دور است جز آنچه كه در آن براى من باشد، اى موسى، همانا بندگان
صالح و شايسته من باندازه دانش خود از دنيا كنارهگيرى كردند و ساير مردم بمقدار
جهل و نادانى خويش در آن رغبت نمودند، و هيچ كس نيست كه دنيا را بزرگ شمرده (و بآن
علاقمند گشته) پس چشمش در آن روشن شده باشد (و بآرزوهايش رسيده و دلش شاد شده
باشد) و هيچ كس دنيا را كوچك نشمرده (فريفته بآن نگرديده) مگر آنكه بآن سودمند
گشته (چون دنيا نزد او اهميت و ارزش ندارد بآنچه از دنيا باو رسيده سودمند گرديده
و هر چه كه از آن محروم گشته موجب غم و اندوهش نبوده).
##طمع
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الطمع» عن سعدان،
عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له [ما] الّذي يثبت الإيمان في العبد؟
قال: الورع، و الّذي يخرجه منه؟ قال: الطمع.
از سعدان روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) عرض كردم چه چيز
است كه ايمان را در بنده ثابت ميگرداند؟ حضرت فرمود: ورع و پرهيز از گناهان، و عرض
كردم چه چيز است كه ايمان را از او بيرون ميبرد؟ فرمود: طمع.
##لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الاخلاص» عن سفيان
بن عيينة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قول اللّه عزّ و جلّ: لِيَبْلُوَكُمْ
أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، قال: ليس يعني أكثر عملا و لكن أصوبكم عملا، و إنّما
الإصابة خشية اللّه و النيّة الصادقة و الحسنة [و الخشية] ثمّ قال: الإبقاء على
العمل حتّى يخلص أشدّ من العمل، و العمل الخالص الّذي لا تريد أن يحمدك عليه أحد
إلّا اللّه عزّ و جلّ، و النيّة أفضل من العمل، ألا و إنّ النيّة هى العمل، ثمّ
تلا قوله عزّ و جلّ: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ يعني على نيّته.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: در فرموده خداوند با
عزت و جلال: لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، مقصود بيشتر بودن عمل شخص
نيست بلكه مراد درستى و بحقيقت نزديك بودن عمل شماست، همانا مطابق بودن عمل با
واقع، ترس از خداوند و نيت راست و خالى از رياء و هر چه كه با خلوص سازش ندارد و
عمل نيك (و مطابق با شرع) است، سپس فرمود: باقى داشتن عمل و نگهداريش تا خالص
(براى خدا) باشد سختتر است از انجام دادن خود عمل، و عمل خالص آن عملى است كه
اراده و قصد نكنى كه بر انجام دادن آن جز خداوند با عزت و جلال كسى تو را مدح و
ستايش نمايد، و نيت از عمل برتر است، آگاه باش كه همانا نيت همان عمل است (زيرا
عمل بدون نيت هيچ گونه ارزشى ندارد و صحت و فساد و كمال و نقصان عمل منوط به نيت
است) سپس حضرت قول خداى باعزت و جلال را تلاوت فرمود : قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى
شاكِلَتِهِ (هركس برطبق نيت خود عمل را انجام ميدهد)
##حبّ في اللّه و البغض في اللّه
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الحبّ في اللّه و
البغض في اللّه» عن سلام بن المستنير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ودّ المؤمن للمؤمن في اللّه من أعظم شعب الإيمان،
ألا و من أحبّ في اللّه و أبغض في اللّه و أعطى في اللّه و منع في اللّه فهو من
أصفياء اللّه.
رسول خدا (ص) فرمود: دوستى مؤمن با مؤمن در راه خدا از
بزرگترين شعبه هاى ايمان است، آگاه باش و كسى كه در راه خدا دوست بدارد و در راه
خدا دشمن دارد و در راه خدا عطا نمايد و در راه خدا از بخشش خود دارى كند پس او از
برگزيدگان خداوند خواهد بود.
##اهتمام بأمور المسلمين
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الإهتمام بامور
المسلمين» عن فطر بن خليفة، عن عمر ابن عليّ بن الحسين، عن أبيه عليه السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من ردّ عن قوم من المسلمين عادية (مآء) أو
نارا وجبت له الجنّة.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه از جماعتى از مسلمانان، تجاوز
آب و آتش را (سيل و آتشسوزى را كه موجب خسارت و زيان باشد) بر طرف سازد بهشت براى
او واجب گردد.
##في الإخلاص
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الاخلاص» عن
السندي، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ما أخلص العبد الإيمان باللّه عزّ و جلّ
أربعين يوما أو قال: ما أجمل عبد ذكر اللّه عز و جل أربعين يوما إلّا زهده اللّه
عز و جل في الدّنيا و بصّره داءها و دواءها فأصبت الحكمة في قلبه و أنطق بها لسانه
«الحديث».
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ بنده اى ايمان
بخداى با عزت و جلال را (از شرك و ريا و گناهان) چهل روز خالص نگردانيده، يا
فرمود: هيچ بندهاى ياد خداى با عزت و جلال را چهل روز نيكو ننموده مگر آنكه
خداوند با عزت و جلال او را بىرغبت در (شهوات و آلايش) دنيا ساخته و او را بدرد و
درمان آن بينا گردانيده (درد دنيا امراض روحى و معاصى و صفات ناپسند است، و درمان
آن داروى اين امور است كه آنها را بر طرف ميسازد) پس حكمت و علوم و دانشهاى محكمه
و متقنه را در دل او ثابت گرداند و زبانش را بآن دانشها گويا سازد.
##وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الإهتمام بامور
المسلمين» عن عبد اللّه بن جبلة، عن رجل، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: في
قول اللّه عزّ و جلّ: وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ، قال: نفّاعا.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه در مراد از قول خداوند با
عزت و جلال: وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ، فرمود: يعنى خدا مرا بسيار
سود دهنده قرار داده است.
##إجلال الكبير
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «إجلال الكبير» عن
ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله: من إجلال اللّه إجلال ذي الشيبة المسلم.
رسول خدا (ص) فرمود: از احترام و بزرگ شمردن خداوند، احترام
و بزرگ داشتن سپيدمويان و بزرگسالان است (احترام آنها از جهت سبقت ايمان، احترام
خداوند محسوب شود).
##إجلال الكبير
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «إجلال الكبير» عن
أحمد بن محمّد رفعه قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: ليس منّا من لم يوقّر
كبيرنا و يرحم صغيرنا.
حضرت صادق (ع) فرمود: از پيروان كامل ما خاندان پيغمبر (ص)
نيست كسى كه بزرگسالان ما را احترام نكند و بزرگ نشمارد و بخردسالان ما ترحم و
مهربانى ننمايد.
##فخر و الكبر
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الفخر و الكبر» عن
أبي حمزة الثمالي قال: قال عليّ بن الحسين عليهما السّلام: عجبا للمتكبّر الفخور
الّذي كان بالأمس نطفة ثمّ هو غدا جيفة.
حضرت زين العابدين (ع) فرمود: تعجب است از متكبر بخود
نازندهاى كه ديروز نطفه بوده سپس فردا او مردارى خواهد بود (در ابتداء تكون و
وجودش نطفه بوده و در پايان مردارى بيش نخواهد بود).
##في الظّلم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الظّلم» عن عبد
اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال قال عليه السّلام: من عذر ظالما
بظلمه سلّط اللّه عليه من يظلمه، فان دعا لم يستجب له و لم يأجره اللّه على
ظلامته.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه از ستمگرى
بسبب ستمش (جانبدارى كرده و) ملامت و سرزنش را از وى بر طرف سازد (بگويد كه او
ستمى نكرده) خداوند كسى را بر او مسلط و چيره گرداند كه بر او ستم كند، پس اگر دعا
كند خداوند دعايش را مستجاب نفرمايد و اجر و پاداشى بر ستمى كه نسبت بوى شده ندهد.
##في الذّنوب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الذّنوب» عن مسمع
بن عبد الملك، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه
و آله: إنّ العبد ليحبس على ذنب من ذنوبه مائة عام و إنّه لينظر إلى أزواجه في
الجنّة يتنعّمن.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص)
فرمود: همانا بنده بسبب گناهى از گناهانش صد سال (در عالم آخرت) حبس ميگردد و او به
همسران خود نگاه ميكند كه در بهشتند و از نعمتهاى آن بهرهمند ميشوند.
##اشتغال الإنسان بعيب نفسه
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «استحباب اشتغال الإنسان بعيب
نفسه عن عيب الناس» عن الحسين بن مختار، عن بعض أصحابه، عن أبي جعفر عليه السّلام
قال: كفى بالمرء عيبا أن يتعرّف من عيوب النّاس ما يعمي عليه من أمر نفسه أو يعيب
على النّاس أمرا هو فيه لا يستطيع التحوّل عنه إلى غيره أو يؤذي جليسه بما لا
يعنيه.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: براى عيب مرد (و
انسان) اين بس است كه در صدد شناختن و دانستن آن قسمت از عيبهاى مردم كه در خود او
نيز هست بر آيد و نسبت بخودش از آنها چشم بپوشد و نبيند، يا عيبى را بر مردم عيب
شمارد كه در خودش هم موجود است و (بجهت مسامحه و سستى) نميتواند كه خود را از آن
پاكيزه گرداند و بصفت نيك و ستوده اى در آورد، يا همنشين خود را بآنچه كه براى او
فائده و سودى ندارد بيازارد.
##في الذّنوب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الذّنوب» عن يونس
بن يعقوب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام [انّه] قال: إنّ أحدكم ليكثر به الخوف
من السلطان و ما ذلك إلّا بالذّنوب فتوقّوها ما استطعتم و لا تمادوا فيها.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا بر
كسى و بعضى از شما ترس از سلطان بسيار (وارد) مىشود و اين نيست جز بسبب گناهان،
پس تا ميتوانيد از گناهان بپرهيزيد و در آنها فرو نرويد.
##اجتناب الكبائر
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب اجتناب الكبائر» عن
أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: وَ مَنْ يُؤْتَ
الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً، قال: معرفة الإمام و اجتناب الكبائر
الّتي أوجب اللّه عليها النار.
از ابى بصير روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه
ميفرمود (مراد از حكمت در اين آيه شريفه) وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ
أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً، شناختن امام و دورى نمودن از گناهان بزرگى است كه
خداوند بر (مرتكبشونده) آنها آتش جهنم را لازم فرموده است.
##من أقرّ بالتوحيد
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب اجتناب الكبائر» عن
الفضل بن شاذان، عن الرضا عليه السّلام قال: من أقرّ بالتوحيد و نفى التشبيه إلى
أن قال: و أقرّ بالرّجعة باليقين و اجتنب الكبائر فهو مؤمن حقّا و هو من شيعتنا
أهل البيت.
از حضرت رضا (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه بتوحيد و
يگانگى خداوند اقرار نمايد و خدا را مانند موجودات ممكنه نداند تا آنجا كه فرمود:
و بيقين برجعت اقرار كند و از گناهان كبيره بپرهيزد پس او حقيقتا داراى ايمانست و
از پيروان ما خاندان پيغمبر خواهد بود.
##نهي عن عيب النّاس
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «استحباب اشتغال الإنسان
بعيب نفسه عن عيب الناس» عن ابن عمر قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:
كان بالمدينة أقوام لهم عيوب فسكتوا عن عيوب النّاس فأسكت اللّه عن عيوبهم النّاس
فماتوا و لا عيوب لهم عند النّاس، و كان بالمدينة أقوام لا عيوب لهم فتكلّموا في
عيوب النّاس فأظهر اللّه لهم عيوبا لم يزالوا يعرفون بها إلى أن ماتوا.
رسول خدا (ص) فرمود: در مدينه طوايفى بودند كه براى آنها
عيوبى بود پس ايشان از گفتن عيبهاى مردم سكوت نمودند و خداوند هم مردم را از
عيبهاى آنها ساكت نمود (مردم را بعيبهاى آنان متوجه نفرمود) پس مردند در حالى كه
براى آنها نزد مردم عيبهائى نبود، و (نيز) طوايفى در مدينه بودند كه عيبهائى جهت
ايشان (در نظر مردم) نبود پس در باره عيبهاى مردم سخن گفتند پس خداوند عيبهاى آنها
را براى مردم ظاهر و آشكارا ساخت كه هميشه بآن عيبها شناخته ميشدند تا آنكه مردند.
##يمين الصادقة
في الوسائل: (كتاب الأيمان) باب «كراهة اليمين الصادقة و
عدم تحريمها» عن السكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله: من أجلّ اللّه أن يحلف به أعطاه اللّه خيرا ممّا ذهب منه.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه خدا را بزرگ بشمارد از آنكه
بنام او قسم ياد نمايد خداوند برتر از آنچه از كف او رفته بوى عطا فرمايد (كسى كه
بجهت تعظيم و احترام خدا بنام مقدسش قسم ياد نكند و باو خسارت و زياني برسد خداوند
به بهتر از آنچه از كفش رفته خسارتش را جبران خواهد فرمود).
##تعلم القرآن
في أمالي الطوسي: (الجزء الاوّل) عن عقبة بن عامر قال: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا يعذّب اللّه قلبا وعى القرآن.
رسول خدا (ص) فرمود: خداوند قلبى را كه قرآن را حفظ و
نگهدارى كرده (و طبق آن عمل نموده) عذاب و شكنجه نميفرمايد.
##اكثار من الدعاء
في أمالي الطوسي: (الجزء الاوّل) عن أنس بن مالك قال: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما فتح لأحد باب دعاء إلّا فتح اللّه له فيه
باب إجابة، فإذا فتح لأحدكم باب دعآء فليجهد فانّ اللّه عزّ و جلّ لا يملّ حتّى
تملّوا.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: باب دعا براى هيچ
كس گشوده و باز نگشته (هيچ كس توفيق دعا با شرائطش را نيافته) جز آنكه خداوند باب
اجابت را براى او در دعايش باز فرموده است، پس چون براى كسى از شما باب دعا گشوده
و باز شد پس بايد (در دعا) كوشش نمايد زيرا خداوند با عزت و جلال (از شنيدن دعاى
بنده و اجابتش) منزجر و خسته نشود تا آنكه شما (از دعا) خسته شويد و بستوه آئيد.
##فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ
في أمالي الطوسي: (الجزء الاوّل) عن مسعدة بن زياد قال:
سمعت جعفر بن محمّد عليهما السّلام و قد سئل عن قوله تعالى: فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ
الْبالِغَةُ فقال: إنّ اللّه تعالى يقول للعبد يوم القيامة: عبدي أكنت عالما؟ فان
قال نعم، قال له: أفلا عملت بما علمت؟ و إن قال كنت جاهلا قال له: أفلا تعلّمت
حتّى تعمل فيخصمه فتلك الحجّة البالغة.
از مسعدة بن زياد روايت شده كه گفت از حضرت صادق جعفر بن
محمد (ع) شنيدم كه در باره معناى فرموده خداى تعالى: فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ
الْبالِغَةُ كه از آن حضرت سؤال شده بود فرمود: همانا خداى تعالى روز قيامت به
بنده (گنهكار خود) ميفرمايد: بنده من آيا (باحكام دين) دانا بودى؟ پس اگر بگويد
آرى خداوند باو فرمايد: پس چرا بآنچه كه ميدانستى عمل ننمودى، و اگر بگويد نادان
بودم خدا ميفرمايد: پس چرا نياموختى تا عمل كنى، پس با او مخاصمه، و دشمنى ميكند
پس اين است حجت بالغه.
##فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ
في أمالي الطوسي: (الجزء الثالث) عن محمّد بن مسلم الثقفي
قال: سألت أبا جعفر محمّد بن علي عليهما السّلام عن قول اللّه عزّ و جل:
فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً
رَحِيماً، فقال عليه السّلام: يؤتى بالمؤمن المذنب يوم القيامة حتّى يقام بموقف
الحساب فيكون اللّه تعالى هو الّذي يتولّى حسابه لا يطّلع على حسابه أحدا من
النّاس فيعرّفه ذنوبه حتّى إذا أقرّ بسيّئاته قال اللّه عزّ و جلّ لملائكته
[لكتبته] بدّلوها حسنات و أظهروها للنّاس، فيقول النّاس حينئذ ما كان لهذا العبد
سيّئة واحدة ثمّ يأمر اللّه به إلى الجنّة فهذا تأويل الاية و هى في المذنبين من
شيعتنا خاصّة.
از محمد بن مسلم ثقفى روايت شده كه گفت از حضرت باقر (ع) از
فرموده خداى با عزت و جلال: فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ
وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً، پرسش نمودم پس حضرت فرمود: روز قيامت مؤمن
گناهكار را مىآورند تا آنكه در موقف حساب ميايستد پس خداى تعالى خودش حساب او را
بعهده ميگيرد كه بر حساب وى هيچ يك از مردم را آگاه نميفرمايد، پس گناهانش را باو
مينماياند تا چون بگناهان خود اقرار كند خداوند با عزت و جلال بفرشتگان (بفرشتگان
نويسنده اعمال) او فرمايد: گناهان وى را بحسنات (بطاعات و كارهاى نيك) تبديل كنيد
و بر مردم ظاهر سازيد پس در اين هنگام مردم ميگويند براى اين بنده يك گناه هم
نيست، سپس خداوند فرمان دهد كه او را ببهشت برند، پس اين است تاويل اين آيه
(شريفه) و آن در باره خصوص گناهكاران از شيعيان و پيروان ما خواهد بود.
##حب في الله
في أمالي الطوسي: (الجزء الثاني) عن شعيب العقر قوفي قال:
حدّثنا أبو عبيد قال: سمعت جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقول لأصحابه و أنا حاضر:
إتقوا اللّه و كونوا إخوة بررة متحابّين في اللّه متواصلين متراحمين تزاوروا و
تلاقوا و تذاكروا و احيوا أمرنا.
از شعيب عقرقوفى روايت شده كه گفت ابو عبيد مرا حديث كرد و گفت از حضرت صادق جعفر
بن محمد عليهما السّلام شنيدم كه باصحاب خود در حالى كه من خدمتش حاضر بودم
ميفرمود: از خدا بپرهيزيد و نسبت بيكديگر برادرانى باشيد نيكىكننده و در راه خدا
همديگر را دوست دارنده و با هم بسبب احسان و نيكى نمودن پيوندكننده و بيكديگر ترحم
و مهربانى نمائيد و بزيارت و ديدار يك ديگر برويد و همديگر را ملاقات كنيد و از
امور و سخنان دينى و احاديث با يك ديگر سخن گوئيد و امر ولايت ما را زنده بداريد.
##اكثار من الدعاء
في أمالي الطوسي: (الجزء الثالث) عن أبي هريرة قال: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ أعجز النّاس من عجز عن الدّعاء، و إنّ أبخل
النّاس بمن بخل بالسّلام.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا عاجز و ناتوانترين مردم كسى است
كه از دعاء عاجز باشد، و بخيلترين مردم كسى است كه از سلام كردن بخل ورزد.
##ما وعظ لقمان إبنه
في أمالي الطوسي: (الجزء الثالث) عن حمّاد بن عيسى، عن أبي
عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: كان فيما وعظ لقمان إبنه قال له: يا
بنيّ! اجعل في أيّامك و لياليك و ساعاتك نصيبا لك في طلب العلم فانّك لن تجد لك
تضييعا مثل تركه.
از حضرت صادق جعفر بن محمد عليهما السّلام روايت شده كه
فرمود: در آنچه كه لقمان پسرش را بآن موعظه كرد اين بود كه باو گفت اى فرزندم، در
روزها و شبها و ساعات (زندگى) خود قسمتى را براى خودت در طلب علم و دانش قرار بده،
زيرا تو براى خود هيچ گونه ضايع و تباه ساختنى را مانند ترك تحصيل علم هرگز نخواهى
يافت (زيان و پشيمانى دانش نياموختن سر آمد زيانها است).
##ذكر الله على كل حال
في أمالي الطوسي: (الجزء الثالث) عن أبي حمزة الثمالي، عن
أبي جعفر محمّد ابن عليّ الباقر عليهما السّلام قال: لا يزال المؤمن في صلاة ما
كان في ذكر اللّه قائما كان أو جالسا أو مضطجعا، ان اللّه تعالى يقول: الَّذِينَ
يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ
فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ
فَقِنا عَذابَ النَّارِ.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: مؤمن مادامى كه در
ذكر خدا باشد چه ايستاده و چه نشسته و چه بپهلو خوابيده باشد (از جهت ثواب و اجر و
پاداش گويا كه) هميشه در نماز است، همانا خداى تعالى ميفرمايد: الَّذِينَ يَذْكُرُونَ
اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً (تا آخر آيه كه در قسمت عربى است) كسانى كه خدا را
ياد ميكنند و ذكر او گويند در حالى كه ايستاده اند و نشسته اند و بپهلو
خوابيدهاند و در خلقت و آفرينش آسمانها و زمين فكر و انديشه ميكنند و ميگويند
پروردگارا اين آسمانها و زمين را باطل و بيهوده نيافريدى، تو از هر نقص و عيب منزه
و پاكيزه هستى پس ما را از عذاب و شكنجه آتش جهنم محفوظ بدار.
##اختلاف إلى المسجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب الإختلاف إلى
المسجد و ملازمته» عن السكوني عن جعفر بن محمّد، عن أبيه عليهم السّلام قال: قال
النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: من كان القرآن حديثه و المسجد بيته بنى اللّه له
بيتا في الجنّة.
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: كسى كه قرآن سخن او باشد (بسيار
قرآن بخواند) و مسجد خانه اش باشد (مراوده و رفت و آمدش بمسجد زياد باشد) خداوند
براى او در بهشت خانه اى بناء نمايد.
##قسيم النار و الجنة
في أمالي الطوسي: (الجزء الثالث) عن عبد اللّه بن مسكان، عن
أبي جعفر الباقر عليه السّلام، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله: كيف بك يا عليّ إذا وقفت على شفير جهنّم و قدمت الصّراط و قيل
للنّاس جوزوا و قلت لجهنّم هذا لي و هذا لك، فقال عليّ عليه السّلام: يا رسول
اللّه! و من اولئك؟ فقال: اولئك شيعتك معك حيث كنت.
رسول خدا (ص) فرمود: يا على حال تو چگونه باشد هنگامى كه بر
كنار جهنم توقف كنى و نزديك صراط بروى و بمردم گفته شود كه از صراط عبور كنيد و تو
بجهنم گوئى اين (شخص از دوستان من است و) براى من باشد و اين (از دشمنان من است
و) براى تو باشد، پس على (ع) عرض كرد اى رسول خدا، ايشان (كسانى كه من ميگويم براى
من هستند) كيانند؟ حضرت فرمود: ايشان شيعيان تو هستند كه هر كجا تو باشى با تو
خواهند بود.
##قضاء حاجة المؤمنين
في أمالي الطوسي: (الجزء الرابع) عن عبد اللّه بن أبي يعفور
قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّه من عظّم دينه عظّم اخوانه، و من
استخفّ بدينه استخفّ باخوانه، فقال عليه السّلام: يا عبد اللّه! اخصص بمالك و
طعامك من تحبّه في اللّه عزّ و جلّ.
از عبد اللَّه بن ابى يعفور روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع)
بمن فرمود: كسى كه دين خود را بزرگ بشمارد برادران دينى خود را بزرگ خواهد شمرد، و
كسى كه دين خود را سبك بشمارد برادران دينيش را سبك خواهد شمرد، پس حضرت (براوى)
فرمود: اى عبد اللَّه، كسى را كه در راه خداى با عزت و جلال دوست ميدارى بقسمتى از
مال و طعام خود اختصاص بده.
##صلاة في المسجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «تأكّد استحباب الصّلوة في
المسجد» عن ابي العباس الفضل بن عبد الملك، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: يا
فضل! لا يأتي المسجد من كلّ قبيلة إلّا وافدها و من أهل كلّ بيت إلّا نجيبها، يا
فضل! لا يرجع صاحب المسجد إلّا باحدى ثلاث خصال: إمّا دعاء يدعوبه يدخله اللّه به
الجنّة و امّا دعاء يدعو فيصرف اللّه عنه به بلاء الدّنيا، و امّا أخ يستفيده في
اللّه.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: اى فضل، بمسجد نميآيد
از هر قبيله و فاميلى جز كسى كه بقرب و طاعت پروردگار بر ايشان سبقت جويد و از اهل
هر خانهاى مگر كسى كه اصيل و از آنان برتر باشد، اى فضل، كسى كه در مسجد باشد از
آن باز نگردد جز با يكى از سه چيز: يا دعائى كه با آن (خدا را) ميخواند و خداوند او
را بسبب آن دعا در بهشت داخل فرمايد، و يا دعائى كه بخواند پس خداوند بواسطه آن
بلا و گرفتارى دنيا را از او برطرف سازد، و يا برادرى كه در راه خدا او را بجهت
برادرى خود استفاده و انتخاب نمايد.
##نخامة و التنخّع في المسجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «كراهة النخامة و التنخّع
في المسجد» عن الحسين بن زيد عن جعفر بن محمّد، عن آبائه عليهم السّلام في حديث
المناهي، قال: نهى رسول اللّه عن التنخّع في المساجد.
از حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارانش عليهم السّلام در
حديث مناهى روايت شده كه رسول خدا (ص) از افكندن آب بينى در مساجد نهى فرموده است.
##مشى إلى المساجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب المشى إلى
المساجد» عن عليّ بن الحكم، عن رجل، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من مشى
إلى المسجد لم يضع رجلا على رطب و لا يابس إلّا سبّحت له الأرض إلى الأرضين
السّابعة.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه بطرف مسجدى
برود بر هيچ تر و خشكى پا ننهد و قدم نگذارد جز آنكه زمين تا هفتمين طبقه اش براى
او تسبيح گويد.
##مشى إلى المساجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب المشى إلى
المساجد» و في عقاب الأعمال باسناد تقدّم في عيادة المريض، عن رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله قال: من مشى إلى مسجد من مساجد اللّه فله بكلّ خطوة خطاها حتّى
يرجع إلى منزله عشر حسنات و محى عنه عشر سيّئات و رفع له عشر درجات.
از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه بمسجدى از
مساجد خدا برود براى او بهر گامى كه بر ميدارد تا بمنزل خود باز گردد ده حسنه است
و ده گناه از (نامه عمل) او محو ميگردد و ده درجه مقام او بالا برده مىشود.
##بناء المساجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب بنآء المساجد و لو
كانت صغيرة» عن عليّ بن جعفر، عن أخيه موسى بن جعفر، عن أبيه، عن عليّ عليهم
السّلام قال: إنّ اللّه إذا أراد أن يصيب أهل الأرض بعذاب قال: لولا الّذين
يتحابّون بجلالي و يعمرون مساجدي و يستغفرون بالأسحار لأنزلت عذابي.
از حضرت على (ع)
روايت شده كه فرمود: همانا خداوند چون اراده كند كه عذابى باهل زمين برساند ميفرمايد:
اگر نبودند آنان كه بجهت بزرگ داشتن من (با برادران دينى خود) دوستى ميكنند و
مسجدهاى مرا تعمير و آباد مينمايند و در سحرها (و دل شب از خداوند بجهت گناهان
خود) طلب آمرزش ميكنند، البته عذاب خود را فرو ميفرستادم.
##بصاق في المسجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «جواز البصاق في المسجد حتى
المسجد الحرام على كراهيّة» عن طلحة بن زيد، عن جعفر، عن أبيه عليهما السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من ردّ ريقه تعظيما لحقّ المسجد جعل اللّه
ريقه صحّة في بدنه و عوفي من بلوى في جسده.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه بجهت بزرگ شمردن حق مسجد آب
دهان خود را فرو برد (در مسجد نياندازد) خداوند آن آب دهانش را موجب صحت بدن او
قرار دهد و از گرفتارى به بيمارى كه در بدنش هست عافيت و شفا داده شود.
##نخامة و التنخّع في المسجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «كراهة النخامة و التنخّع
في المسجد» محمّد بن الحسين الرّضي في المجازات النبويّة عنه صلّى اللّه عليه و
آله قال: إنّ المسجد لينزوي من النّخامة كما تنزوي الجلدة من النّار إذا انقبضت و
اجتمعت.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: همانا مسجد از
انداختن بلغمى كه از گلو برآيد در خود جمع و منقبض گردد (شايد مراد اهل مسجد و
فرشتگان باشد) چنانچه پوست بواسطه آتش منقبض و در خود جمع شود.
##دخول المساجد مع رائحة ثوم
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «كراهة دخول المساجد و في
فيه رائحة ثوم أو بصل أو كرّاث أو غيرها من الموذيات» عن أبي بصير، عن أبي عبد
اللّه عليه السّلام انّه سئل عن أكل الثّوم و البصل و الكرّاث قال: لا بأس بأكله
نيّا و في القدر، و لا بأس بأن يتداوى بالثّوم، و لكن إذا أكل ذلك فلا يخرج إلى
المسجد.
از ابى بصير روايت شده كه از حضرت صادق (ع) سؤال شد از
خوردن سير و پياز و تره، حضرت فرمود: در خوردن آن باكى نيست چه ناپخته و خام باشد
و چه در ظرفى پخته شود، و باكى بمداوا و معالجه كردن بسير نيست، ولى هر گاه كسى
سير خورد بمسجد نرود (چون مردم از بوى آن متأذى ميشوند).
##دخول المساجد مع رائحة ثوم
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «كراهة دخول المساجد و في
فيه رائحة ثوم أو بصل أو كرّاث أو غيرها من الموذيات» عن أبي بصير، عن أبي عبد
اللّه، عن آبائه، عن عليّ عليهم السّلام قال: من أكل شيئا من الموذيات ريحها فلا
يقربنّ المسجد.
از حضرت على (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه چيزى بخورد كه
بوى آن موجب آزار (مردم) گردد البته نزديك مسجد نشود (داخل مسجد نگردد).
##طيب و لبس الثّياب الفاخرة عند التّوجّه إلى المسجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب التّطيّب و لبس
الثّياب الفاخرة عند التّوجّه إلى المسجد» عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ
عليّ بن الحسين عليهما السّلام استقبله مولى له في ليلة باردة و عليه جبّة خزّ و
عمامة خزّ و هو متغلّف بالغالية فقال له: جعلت فداك في مثل هذه السّاعة على هذه
الهيئة إلى أين؟ قال: فقال: إلى مسجد جدّي رسول اللّه اخطب الحور العين إلى اللّه
عزّ و جلّ.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: حضرت زين العابدين
(ع) را يكى از دوستانش در شب سردى در راه زيارت كرد و بطرف آن حضرت آمد و ديد كه
جبه خزى بر بدن و عمامه خزى بسر مباركش دارد و بعطر و بوى خوش غاليه (كه از مشك و
شكر و عنبر و كافور ساخته شود) خود را معطر نموده، پس راوى بحضرت عرض كرد فدايت شوم
در مثل چنين ساعتى با اين هيئت (و لباس زيبا و قيمتى) بكجا تشريف ميبريد؟ راوى
گويد حضرت فرمود: بمسجد جدم رسول خدا (ص) ميروم كه از خداوند با عزت و جلال حور
العين (در آخرت) بخواهم.
##كنس المسجد و اخراج الكناسة
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب كنس المسجد و
اخراج الكناسة» عن عبد الحميد، عن أبي إبراهيم عليه السّلام (اى موسى بن جعفر)
قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من كنس المسجد يوم الخميس ليلة
الجمعة فأخرج منه من التّراب ما يذرّ في العين غفر اللّه له.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه روز پنجشنبه موقع عصر كه شب
جمعه است مسجد را جاروب كند پس بمقدار دوائى كه در چشم ريخته مىشود از خاكروبه اى
كه جمع شده از مسجد بيرون برد خداوند او را مىآمرزد (بجهت اجتماع مسلمين در روز
جمعه، براى تنظيف مسجد چنين اجر و پاداش است گرچه از جاروب كردن آن، خاكروبه اندكى
جمع شود).
##تعاهد النّعلين عند باب المسجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب تعاهد النّعلين
عند باب المسجد و تحريم إدخال النّجاسة المتعدّية إليه» الحسن الطّبرسي في مكارم
الأخلاق عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله في قوله تعالى: خُذُوا زِينَتَكُمْ
عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قال: تعاهدوا نعالكم عند أبواب المسجد.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه در فرموده خداى تعالى:
خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ فرمود: مراد آنست كه بكفشهاى خودتان
توجه و نگاه كنيد نزد درهاى مسجد (كه مبادا آلوده بنجاست و كثيف باشد).
##اسراج في المسجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب الإسراج في
المسجد» عن انس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أسرج في مسجد من
مساجد اللّه سراجا لم تزل الملائكة و حملة العرش يستغفرون له مادام في ذلك المسجد
ضوء من ذلك السّراج.
از انس روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه در مسجدى
از مساجد خدا چراغى روشن كند تا نورى از آن چراغ در مسجد باشد فرشتگان و حاملين
عرش (پروردگار) هميشه جهت او طلب آمرزش ميكنند.
##قاصّ يطرد من المسجد
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «انّ القاصّ يضرب و يطرد من
المسجد» عن هشام بن سالم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ أمير المؤمنين
عليه السّلام رأى قاصّا في المسجد فضربه بالدّرة و طرده.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا امير المؤمنين
(ع) قصهگو و داستانسرائى را (كه سخنانش حق نبود) در مسجد ديدند پس او را با
تازيانه زدند و از مسجد بيرون نمودند.
##إجتناب الخطايا و الذنوب
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب إجتناب الخطايا و
الذنوب» عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ العبد يسأل اللّه
الحاجة فيكون من شأنه قضاؤها إلى أجل قريب أو إلى وقت بطىء، فيذنب العبد ذنبا
فيقول اللّه تبارك و تعالى للملك: لا تقض حاجته و احرمه إيّاه فانّه تعرّض لسخطي و
استوجب الحرمان منّي.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا بنده از خدا
حاجت خود را مسألت ميكند و ميخواهد و از شأن (و مقتضاى جود و كرم) پروردگار آنست
كه حاجت او را تا مدت نزديك و يا زمان ديرترى بر آورد، پس آن بنده مرتكب گناهى
مىشود پس خداوند تبارك و تعالى بفرشته (اى كه مأمور قضاء حاجاتست) ميفرمايد: حاجت
او را روا مكن و از (بر آورده شدن) حاجتش محرومش نما، زيرا او خويشتن را در معرض
غضب و خشم من قرار داده و سزاوار نا اميدى از من و روانشدن حاجت خود شده است.
##التعيير
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «التعيير» عن إسحاق
بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: من أذاع فاحشة كان كمبتدئها، و من عيّر مؤمنا بشيء لم يمت حتّى يركبه.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه كار زشت و گناهى را منتشر و فاش
گرداند مانند كسى است كه شروع و ابتداء بآن كار زشت نموده، و كسى كه مؤمنى را
بچيزى و گناهى سرزنش كند نميميرد تا آنكه آن كار زشت را بجاى آورد.
##وَكَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «التعيير» عن أبي
بصير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال عليه السّلام: ما انتصر اللّه من ظالم
إلّا بظالم و ذلك قوله عزّ و جلّ: وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ
بَعْضاً.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: خداوند از ظالمى
انتقام نميگيرد جز بوسيله ظالم ديگرى، و اينست (معناى) فرموده خداى با عزت و جلال:
وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً (و همچنين مسلط ميگردانيم بعضى
از ستمكاران را بر بعضى ديگر).
##الظّلم
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الظّلم» عن هشام بن
سالم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:
إتّقوا الظّلم فانّه ظلمات يوم القيامة.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: از ظلم
(و بيدادگرى) بپرهيزيد، زيرا ظلم (موجب) تاريكيهاى روز قيامت است (چنان كه ظالم در
دنيا بسبب ظلم و ستمش زندگى مظلوم را تيره و تار كرده و شادى او را مبدل بغم و غصه
نموده، روز قيامت بعقبات تيره و تاريك و شكنجههاى خطرناك مبتلا و گرفتار خواهد
شد).
##طلب عثرات المؤمنين
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «من طلب عثرات
المؤمنين و عوراتهم» عن محمّد بن مسلم، أو الحلبيّ، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام
قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا تطلبوا عثرات المؤمنين، فانّ من
تتبّع عثرات أخيه تتبّع اللّه عثرته، و من تتبّع اللّه عثرته يفضحه و لو في جوف
بيته.
رسول خدا (ص) فرمود: از لغزشهاى مؤمنين جستجو نكنيد زيرا هر
كس كه لغزشهاى برادر (دينى) خود را بجويد و آشكار سازد خداوند لغزشهاى او را آشكار
سازد و كسى كه خدا لغزشهاى وى را آشكار نمايد او را رسوا ميكند گرچه (لغزشهايش) در
درون خانه اش باشد.
##إجتناب الخطايا و الذنوب
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب إجتناب الخطايا و
الذنوب» عن ابن فضّال، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ الرّجل يذنب فيحرم
صلاة اللّيل، و إنّ العمل السيّىء أسرع في صاحبه من السّكّين في اللّحم.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مرد مرتكب
گناهى مىشود پس بسبب آن از نماز شب محروم ميگردد و همانا (اثر) عمل بد و گناه در
انجام دهنده آن از تأثير كارد در گوشت سريعتر (و بيشتر) است.
##إجتناب الخطايا و الذنوب
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب إجتناب الخطايا و
الذنوب» عن ابن بكير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من همّ بالسيّئة فلا
يعملها، فانّه ربّما عمل العبد السّيئة فيراه الرّب تبارك و تعالى فيقول: و عزّتي
و جلالي لا أغفر لك بعد ذلك أبدا.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه قصد كند كه
گناهى را مرتكب شود پس بايد آن را انجام ندهد، زيرا چه بسا بنده گناهى را مرتكب شود
و خداوند تبارك و تعالى او رامشاهده نمايدوميفرمايد بعزت وجلال خودم سوگندتوراپس
از اين گناه ابدا نخواهم آمرزيد.
##خلف الوعد
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «خلف الوعد» عن هشام
بن سالم قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: عدة المؤمن أخاه نذر لا
كفّارة له، فمن أخلف فبخلف اللّه بدأ و لمقته تعرّض و ذلك قوله: يا أَيُّهَا
الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ؟ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا
ما لا تَفْعَلُونَ.
از هشام بن سالم روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم
ميفرمود: وعده نمودن مؤمن ببرادر دينى خود (از جهت لزوم وفاء بآن مانند) نذر است و
كفارهاى براى مخالفت آن نيست پس كسى كه خلف وعده كند پس بمخالفت با خداوند آغاز
نموده و خود را در معرض غضب او قرار داده است و اين مطلب فرموده خداوند است: يا
أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ، كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا
ما لا تَفْعَلُونَ (اى كسانى كه ايمان آوردهايد چرا ميگوئيد آنچه را كه بجا
نمىآوريد، نزد خداوند بسيار مبغوض است اينكه بگوئيد آنچه را كه انجام نميدهيد).
##اصول الكفر و أركانه
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «في اصول الكفر و
أركانه» عن عليّ بن أسباط رفعه إلي سلمان، قال: إذا أراد اللّه عزّ و جل هلاك عبد
نزع منه الحيآء، فاذا نزع منه الحيآء لم تلقه إلّا خائنا مخونا، فاذا كان خائنا
مخونا نزعت منه الأمانة، فاذا نزعت منه الأمانة لم تلقه إلّا فظّا غليظا، فاذا كان
فظّا غليظا نزعت منه ربقة الايمان، فاذا نزعت منه ربقة الإيمان لم تلقه إلّا
شيطانا ملعونا.
از سلمان نقل شده كه فرمود: هر گاه خداوند با عزت و جلال
هلاكت بنده اى را اراده فرمايد حياء (و شرم و آزرم) از او دور شود (كنايه از اينست
كه بىحيائى را پيشه خود سازد و مرتكب كارهاى زشت و ناپسند شود) و چون حياء از او
دور شود او را جز خيانتكار معروف بخيانت نخواهى ديد، و چون خيانتكار معروف بخيانت
شود امانت از او سلب گردد (مردم او را امين ندانند) و چون امانت از او برداشته شود
او را جز شخصى سخت دل و درشت خوى نمىبينى، پس چون سخت دل و درشت خوى گرديد رشته
ايمانش بريده شود و چون رشته ايمانش بريده شود او را (در صفات و اخلاق زشت و
ناپسند) جز شيطان دور گشته از رحمت خدا نخواهى ديد.
##من حجب أخاه المؤمن
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «من حجب أخاه
المؤمن» عن أبي حمزة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قلت له جعلت فداك ما تقول في
مسلم أتى مسلما زائرا [أو طالب حاجة] و هو في منزله فاستأذن عليه فلم يأذن له و لم
يخرج إليه؟ قال: يا أبا حمزة! أيّما مسلم أتى مسلما زائرا أو طالب حاجة و هو في
منزله فاستأذن عليه فلم يأذن له و لم يخرج إليه لم يزل في لعنة اللّه حتّى يلتقيا،
فقلت جعلت فداك في لعنة اللّه حتّى يلتقيا؟ قال: نعم يا أبا حمزة.
از ابى حمزه روايت شده كه گفت بحضرت باقر (ع) عرض كردم
فدايت شوم چه ميفرمائيد در باره مسلمانى كه بجهت زيارت و ديدار، و يا براى طلب
حاجت و نيازى بخانه مسلمانى برود و او در منزلش باشد پس آن مسلمان (براى ورود) از
او اذن بخواهد و او بوى اذن ندهد و از خانه هم بيرون نشود كه نزد او آيد، حضرت
فرمود: هر مسلمانى كه براى ديدار و يا خواستن حاجت و نيازى بخانه مسلمانى برود و
او در خانه اش باشد و آن مسلمان اذن (براى ورود) بخواهد و او اذنش ندهد و از خانه
بنزد او بيرون نيايد، هميشه در لعنت و دورى از رحمت خداوند خواهد بود تا يك ديگر
را ملاقات نمايند و خوشنودى خاطر مسلمان زيارتكننده بدست آيد، راوى گويد) پس عرض
كردم فدايت شوم در دورى از رحمت خداوند است تا يك ديگر را ملاقات كنند؟ حضرت
فرمود: آرى اى ابا حمزه.
##الوعد
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «خلف الوعد» عن شعيب
العقرقوفي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله:
مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِفليف إذاوعد.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه بخداوند و روز قيامت ايمان دارد
بايد (بوعده خويش) وفا كند هر گاه (بكسى) وعده دهد.
##من استعان به أخوه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «من استعان به أخوه
فلم يعنه» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أيّما رجل من شيعتنا
أتى رجلا من إخوانه فاستعان به في حاجته فلم يعنه و هو يقدر إلّا ابتلاه اللّه بأن
يقضي حوائج غيره من أعدائنا يعذّبه اللّه عليها يوم القيامة.
از ابى بصير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر مردى
از شيعيان ما كه نزد مردى از برادران دينيش بيايد و از او در حاجت و نيازش يارى
جويد پس او در حالى كه قدرت و توانائى دارد وى را يارى نكند، خداوند او را ببر
آوردن حاجت غير او كه از دشمنان ما باشد مبتلا و گرفتار خواهد فرمود كه روز قيامت
خداوند بسبب بر آوردن آن حاجت عذاب و شكنجه اش فرمايد.
##فضل اليقين
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «فضل اليقين» عن أبي
ولّاد الحنّاط و عبد اللّه بن سنان عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من صحّة
يقين المرء المسلم أن لا يرضى النّاس بسخط اللّه و لا يلومهم على ما لم يؤته اللّه
فانّ الرّزق لا يسوقه حرص حريص و لا يردّه كراهيّة كاره، ولوأنّ أحدكم فرّمن رزقه
كمايفرّ من الموت لأدركه رزقه كما يدركه الموت، ثمّ قال: إنّ اللّه بعدله وقسطه
جعل الرّوح والرّاحة في اليقين والرّضا،وجعل الهمّ والحزن في الشّكّ و السخط.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از (علائم) صحت يقين
مرد مسلمان اينست كه مردم را بخشم و غضب خدا خوشنود نسازد (براى خوشنود كردن مردم
عملى كه موجب خشم و غضب خداوند باشد انجام ندهد، و بر آنچه كه خداوند باو نداده
آنها را سرزنش ننمايد (ثروت و مال و جاه و مقام و امور دنيويه كه برحسب مصالح
بمردم عطا شده و او از آنها محروم مانده موجب نشود كه ايشان را ملامت نمايد) زيرا
روزى را حرص هيچ حريصى بخود جلب نكند، و تنفر و خوش نداشتن هيچ نفرت دارندهاى آن
را از خود بر طرف و دور نسازد، و اگر كسى از شما از روزيش فرار كند آنچنان كه از
مرگ فرار ميكند البته روزيش او را دريابد و بوى برسد همان طور كه مرگ او را
درمييابد سپس فرمود: همانا خداوند بعدل و داد خود رحمت و آسايش را در يقين و رضايت
و خوشنودى (بمقدرات خود) قرار داده و اندوه و غم و غصه را در شك و خشمگين بودن
(بقسمت و تقدير الهى) قرار داده است.
##الإخلاص
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الإخلاص» عن علىّ
بن أسباط، عن أبي الحسن الرّضا عليه السّلام انّ أمير المؤمنين صلوات اللّه عليه
كان يقول: طوبى لمن أخلص للّه العبادة و الدّعاء، و لم يشغل قلبه بما ترى عيناه، و
لم ينس ذكر اللّه بما تسمع اذناه، و لم يحزن صدره بما اعطى غيره.
حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه ميفرمود: خوشا حال
كسى كه (قصد و نيت در) عبادت و دعايش را براى خدا خالص گرداند (در عبادت و دعا از
ريا و مانند آن دورى نمايد و جز اطاعت و تقرب بخداوند براى او هيچ گونه منظور و
مقصودى نباشد) و دلش بآنچه كه چشمانش مىبيند مشغول نگردد (بدنيا و آلايش آن علاقه
مند و فريفته نشود كه او را از بندگى و طاعت باز دارد) و ذكر و ياد نمودن خدا را
بسبب آنچه كه گوشهايش ميشنود فراموش ننمايد، و دلش بواسطه آنچه كه بغير او عطا شده
محزون و اندوهناك نگردد (بسبب مال و منال دنيا كه بديگران داده شده غمگين و غصهدار
نشود).
##من أخاف مؤمنا
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «من أخاف مؤمنا» عن
ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه عن أبى عبد اللّه عليه السّلام قال: من أعان على مؤمن
بشطر كلمة لقى اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة مكتوب بين عينيه آيس من رحمتى.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه بضرر و زيان
مؤمنى (گرچه) بسبب جزء كلمهاى اقدام و كمك نمايد خداوند با عزت و جلال را روز
قيامت ملاقات كند در حالى كه در پيشانى او نوشته شده (اين بنده) مأيوس و نااميد از
رحمت من است.
##تهمة و سوء الظنّ
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «التهمة و سوء
الظنّ» عن الحسين بن مختار، عن أبى عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين
عليه السّلام في كلام له: ضع أمر أخيك على أحسنه حتّى يأتيك ما يغلبك (يقلبك-
نسخة) منه و لا تظنّنّ بكلمة خرجت من أخيك سوء و أنت تجدلها في الخير محملا.
امير المؤمنين (ع) در ضمن سخنان خويش فرمود: عمل و رفتار و
سخن برادر دينى خود را بر نيكوترين وجه آن حمل كن تا زمانى كه خلاف آن بر تو ثابت
و كشف شود، و هرگز بلكه و سخنى كه از دهان برادر دينيت بيرون آيد و ميتوانى آن را
بخير و خوبى حمل نمائى و توجيه كنى گمان بد مبر (و بر معناى ناروا و بد حمل منما).
##تذاكر الإخوان
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «تذاكر الاخوان» عن
ميسر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال لي: أتخلون و تتحدّثون و تقولون ما شئتم؟
فقلت: اي و اللّه إنّا لنخلوا و نتحدّث و نقول ما شئنا، فقال: أما و اللّه لوددت
أنّي معكم في بعض تلك المواطن أما و اللّه انّي الحبّ ريحكم و أرواحكم و انّكم على
دين اللّه و دين ملائكته فأعينوا بورع و اجتهاد.
از ميسر روايت شده كه گفت حضرت باقر (ع) بمن فرمود: آيا (در
مكانى كه مخالفين حاضر نباشند شما با يك ديگر) خلوت ميكنيد و احاديث و سخنان ما را
براى يك ديگر ذكر مينمائيد، و آنچه (از احاديث ما را كه) ميخواهيد ميگوئيد؟ راوى
گويد عرض كردم: آرى بخدا سوگند، همانا ما خلوت مينمائيم و احاديث شما را براى يك
ديگر نقل ميكنيم، و آنچه (از احاديث و فضائل و مناقب شما و مطاعن دشمنان) كه بخواهيم
ميگوئيم، پس حضرت فرمود: بخدا سوگند هر آينه دوست ميدارم كه منهم با شما در بعض از
اين مجالس باشم، بخدا سوگند همانا من بوى شما و روحهاى شما را دوست دارم، و شما بر
دين خدا و دين فرشتگان او هستيد پس بوسيله پارسائى و پرهيزكارى و كوشش نمودن (در
اطاعت و فرمانبردارى خداوند بدين و بما خاندان رسالت) كمك نمائيد.
##تذاكر الإخوان
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «تذاكر الاخوان» عن
يزيد بن عبد الملك، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: تزاوروا فانّ في زيارتكم
احياء لقلوبكم و ذكرا لأحاديثنا، و أحاديثنا تعطف بعضكم على بعض فان أخذتم بها
رشدتم و نجوتم و إن تركتموها ضللتم و هلكتم، فخذوا بها و أنا بنجاتكم زعيم.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: بزيارت و ديدار يك
ديگر برويد، زيرا در ديدار شما يك ديگر را، زنده كردن دلهاى شما و ذكر و گفتگوى
احاديث ما باشد و حديثهاى ما بعضى از شما را نسبت ببرخى ديگر با عاطفه و مهربان
ميگرداند، پس اگر احاديث ما را فرا گرفتيد و بآن عمل كرديد هدايت شويد و شايسته
باشيد و نجات يابيد و اگر احاديث و سخنان ما را ترك نموديد گمراه گشته و هلاك
شويد، پس احاديث ما را فرا گيريد و بآنها عمل نمائيد و (در اين صورت) من نجات شما
را ضامن ميباشم.
##تجمل و إظهار النعمة
في مكارم الأخلاق: (الباب الثاني- الفصل الاوّل) من أمالي
الشّيخ أبي جعفر الطوسي، قال الصادق عليه السّلام: إنّ اللّه تعالى يحبّ الجمال و
التّجمّل و يكره البؤس و التباؤس، و إنّ اللّه تعالى إذا أنتم على عبد نعمة احبّ
أن يرى عليه أثرها، قيل و كيف ذلك؟ قال: ينظف ثوبه و يطيب ريحه و يجصّص داره و
يكنّس افنيته حتّى أنّ السراج قبل مغيب الشمس ينفى الفقر و يزيد في الرزق.
حضرت صادق (ع) فرمود: همانا خداوند متعال زيبائى (باطنى و
اخلاقى و ظاهرى بوسيله پاكيزگى بدن و لباس زيبا و نيكو پوشيدن) و اظهار زيبائى را
دوست ميدارد، و ترشروئى و بينوائى و بيچارگى خواستن و اظهار فقر و فاقه را دوست
ندارد (شايد مقصود اين باشد كه خداوند نميخواهد كه بنده اش گرچه فقير هم باشد فقر
و حاجت خود را بديگران اظهار كند بلكه خود را طورى بيارايد و عفت ورزد كه ديگران
بر فقر او اطلاع پيدا نكنند) و همانا خداوند متعال چون نعمتى ببنده اى عنايت
فرمايد، دوست دارد كه اثر آن نعمت را (در آن بنده) ببيند، عرض شد چگونه چنين كند؟
حضرت فرمود: جامه خود را پاكيزه گرداند و خود را خوشبو كند و خانه خود را سفيد
كرده و گرداگرد خانه خود را بروبد حتى اينكه (روشن كردن) چراغ پيش از غروب آفتاب
فقر و نياز را از بين ميبرد و روزى را زياد گرداند.
##الطيب
في مكارم الأخلاق: (الباب الثاني- الفصل الاوّل) و عنه (أى
الصادق) عليه السّلام قال: ما أنفقت في الطيب فليس بسرف.
از حضرت (صادق ع) روايت شده كه فرمود: آنچه را كه در بوى
خوش خرج كنى (يعنى در خريد و استعمال عطريات صرف كنى) اسراف و زياده روى نيست.
##الرياحين
في مكارم الأخلاق: (الباب الثاني- الفصل الاوّل) و عنه (اى
الصادق) عليه السّلام قال: إذا اتى أحدكم بريحان فليشمه و ليضعه على عينيه فانّه
من الجنّة.
از حضرت (صادق ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه بكسى از شما
گياه خوشبو و معطرى داده شود پس البته آن را ببويد و بر چشمان خود نهد، زيرا ريحان
و گياه خوشبو از (سنخ) گياهان بهشتى است.
##الحاح في الدعاء
في مكارم الأخلاق: (الباب العاشر- الفصل الاوّل) عن أبي عبد
اللّه و أبي جعفر عليهما السّلام قالا: و اللّه لا يلحّ عبد على اللّه إلّا استجاب
له.
از حضرت صادق و حضرت باقر عليهما السّلام روايت شده كه
فرمودند: بخدا سوگند، هيچ بنده با ايمانى بدرگاه خداوند در دعا (و طلب حاجتش)
اصرار و پافشارى نميكند جز آنكه خداوند دعاى او را مستجاب فرمايد (و حاجتش بر
آورد).
##الرياحين
في مكارم الأخلاق: (الباب الثاني- الفصل الاوّل) من
الرّوضة، قال مالك الجهني: ناولت أبا عبد اللّه عليه السّلام شيئا من الرّياحين
فأخذه فشمّه و وضعه على عينيه ثمّ قال: من تناول [أخذ] ريحانة فشمّها و وضعها على
عينيه ثمّ قال: اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد لم تقع على الأرض حتّى يغفر له.
مالك جهنى گويد بحضرت صادق (ع) قسمتى از گياههاى خوشبو و
معطر را تقديم نمودم و حضرت آن را گرفته و بوئيدند و بر چشمان خود گذاردند، سپس
فرمودند: كسى كه گياه خوشبو و معطرى را بگيرد و آن را ببويد و بر چشمان خود بنهد
سپس بگويد: اللهم صل على محمد و آل محمد ، آن ريحان و گل بر زمين قرار نگيرد تا
(گناهانش) آمرزيده شود.
##الطيب
في مكارم الأخلاق: (الباب الثاني- الفصل الاوّل) عن عليّ بن
اسباط قال: سمعت أبا الحسن عليه السّلام يقول: أربع من أخلاق الأنبياء: التّطيّب و
التّنظّف و حلق الجسد بالنّورة و كثرة الطروقة.
از على بن اسباط روايت شده كه گفت از حضرت موسى بن جعفر (ع)
شنيدم كه ميفرمود: چهار چيز است كه از اخلاق (و سيره و رويه) پيغمبران است: بعطر و
بوى خوش، خود را خوشبو نمودن، و خويشتن را نظيف و پاكيزه ساختن، و موى بدن را
بنوره برطرف كردن، و با همسر خود بسيار همبستر شدن.
##دعاء باللّيل و النهار
في مكارم الأخلاق: (الباب العاشر- الفصل الاوّل) و قال صلّى
اللّه عليه و آله: ألا أدلّكم على سلاح ينجيكم من أعدائكم و يدرّ أرزاقكم؟ قالوا بلى
يا رسول اللّه، قال: تدعون ربّكم باللّيل و النهار، فانّ سلاح المؤمن الدّعاء.
از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: آيا راهنمائى نكنم شما
را بر حربه و وسيلهاى كه شما را از دشمنانتان نجات دهد و روزيهاى شما را بسيار
گرداند، عرض كردند: آرى اى رسول خدا، حضرت فرمود: پروردگار خود را در شب و روز
بخوانيد، زيرا سلاح و وسيله بمقصود رسيدن مؤمن، دعاء است.
##الحاح في الدعاء
في مكارم الأخلاق: (الباب العاشر- الفصل الاوّل) قال الصادق
عليه السّلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ جعل أرزاق المؤمنين من حيث لم يحتسبوا، و ذلك
انّ العبد إذا لم يعرف وجه رزقه كثر دعاؤه.
حضرت صادق (ع) فرمود: همانا خداوند با عزت و جلال روزيهاى
مؤمنين را از راه و محلى كه گمان نميبرند قرار داده زيرا بنده چون راه روزى خود را
نشناخت (و ندانست) دعاء او بسيار ميگردد.
##دعاء باللّيل و النهار
في مكارم الأخلاق: (الباب العاشر- الفصل الاوّل) [عن]
حنّان بن سدير، عن أبيه قال: قلت للباقر عليه السّلام أىّ العبادة أفضل؟ فقال: ما
من شيء أحبّ إلى اللّه من أن يسأل و يطلب ما عنده، و ما أحد أبغض إلى اللّه عزّ و
جلّ ممّن يستكبر عن عبادته و لا يسأل ما عنده.
از حنان بن سدير از پدرش روايت شده كه گفت بحضرت باقر (ع)
عرض كردم بهترين عبادات كدام است؟ حضرت فرمود: هيچ چيز نزد خداوند از مسألت و در
خواست (حاجت و نياز) و طلب آنچه كه نزد اوست محبوبتر نيست، و هيچ كس نزد خداوند با
عزت و جلال از آن كسى كه از عبادت و پرستش او تكبر ورزد و از آنچه نزد اوست مسألت
ننمايد و نخواهد، مبغوض و دشمنتر نميباشد.
##حقّ المؤمن على أخيه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حقّ المؤمن على
أخيه و أداء حقّه» عن أبي إسماعيل قال: قلت لأبي جعفر عليه السّلام جعلت فداك، إنّ
الشيعة عندنا كثير، فقال هل يعطف الغنىّ على الفقير و هل يتجاوز المحسن عن المسيء
و يتواسون؟ فقلت: لا، فقال: ليس هؤلاء شيعة، الشيعة من يفعل هذا.
از ابى اسماعيل روايت شده كه گفت بحضرت باقر (ع) عرض كردم
فدايت شوم همانا شيعه در بلاد ما بسيار است، حضرت فرمود: آيا ثروتمندانشان بر فقير
و نيازمند، ترحم و مهربانى ميكنند؟ و آيا نيكوكار از بد كار ميگذرد (از كسى كه باو
بدى كرده صرف نظر و گذشت ميكنند) و با يك ديگر بمال خود مواسات مينمايند؟ عرض كردم
نه، حضرت فرمود: ايشان شيعه نيستند، شيعه كسى است كه اين امورى را كه ذكر شد بجا
بياورد.
##حقّ المؤمن على أخيه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حقّ المؤمن على
أخيه و أداء حقّه» عن محمّد بن عجلان قال: كنت عند أبي عبد اللّه عليه السّلام
فدخل رجل فسلّم، فسأله كيف من خلّفت من إخوانك؟ قال: فأحسن الثناء و زكّى و أطرى،
فقال له: كيف عيادة أغنيآئهم على فقرآئهم؟ فقال: قليلة، قال: و كيف مشاهدة
أغنيائهم لفقرآئهم؟ قال: قليلة، قال: فكيف صلة أغنيائهم لفقرائهم في ذات أيديهم؟
فقال: إنّك لتذكر أخلاقا قلّ ماهى فيمن عندنا، قال: فقال: فكيف تزعم [يزعم- نسخة]
هؤلاء أنّهم شيعة.
از محمد بن عجلان روايت شده كه گفت خدمت حضرت صادق (ع) بودم
پس مردى وارد شد و سلام كرد، پس حضرت از او سؤال فرمود كه برادران دينيت كه در شهر
خود گذاردى (و ايشان را با خود نياوردى از جهت صفات و اخلاق پسنديده) چگونه اند؟ راوى
گويد پس آن مرد مدح و ثناء نيكوئى از آنها نمود و از هر گونه نقص و عيبى آنان را
پاك گردانيد و در مدح ايشان مبالغه نمود و بيش از اندازه آنان را ستود، پس حضرت
فرمود: عيادت ثروتمندان آنها از (بيماران) نيازمندانشان چگونه است؟ عرض كرد اندك
است حضرت فرمود: توجه و رسيدگى ثروتمندانشان نسبت بفقراء و نيازمندان آنان چگونه
است؟ عرض كرد كم است، پس حضرت فرمود: احسان و دستگيرى نمودن ثروتمندان بآنچه در
دست دارند (از مال و ثروت) نسبت بفقرا و بينوايانشان چطور است؟ عرض كرد همانا شما
اخلاق و صفاتى را ذكر ميفرمائيد كه در كسانى كه نزد ما هستند (و در بلاد و ديار ما
زندگى ميكنند) بسيار نادر و كمياب است، راوى گويد حضرت فرمود: پس چگونه گمان ميبرى
كه آنان شيعه و از پيروان ما باشند؟ (مقصود اينست كه شيعه بايد باين اخلاق پسنديده
متخلق باشد).
##حقّ المؤمن على أخيه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حقّ المؤمن على
أخيه و أداء حقّه» عن العلاء بن الفضيل، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان
أبو جعفر صلوات اللّه عليه يقول: عظّموا أصحابكم و وقّروهم و لا يتجهّم بعضكم بعضا
و لا تضارّوا و لا تحاسدوا و إيّاكم و البخل، كونوا عباد اللّه المخلصين.
حضرت باقر صلوات اللَّه عليه ميفرمود: ياران (و برادران
دينى) خود را بزرگ بشماريد و ايشان را احترام كنيد، و بعضى از شما نسبت ببعض ديگر
روى خود را ترش نسازد و بيكديگر ضرر و زيان نرسانيد و حسد نورزيد، و از بخلورزيدن
بپرهيزيد و از جمله بندگان مخلص خداوند باشيد.
##حقّ المؤمن على أخيه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حقّ المؤمن على
أخيه و أداء حقّه» عن سعيد بن الحسن قال: قال أبو جعفر عليه السّلام: أ يجيء
أحدكم إلى أخيه فيدخل يده في كيسه فيأخذ حاجته فلا يدفعه؟ فقلت: ما أعرف ذلك فينا،
فقال أبو جعفر عليه السّلام: فلا شيء إذا، قلت: فالهلاك إذا؟ فقال: إنّ القوم لم
يعطوا أحلامهم بعد.
حضرت باقر (ع) فرمود: آيا كسى از شما نزد برادر دينى خود
مىآيد كه دستش را در كيسه پول او كند و بمقدار حاجتش از پول او بر دارد و او از
اين عمل وى جلوگيريش ننمايد، راوى گفت عرض كردم چنين كسى را در ميان خودمان (با
اين صفت) نمىشناسم، پس حضرت باقر (ع) فرمود: پس در اين صورت فضيلت و كمالى براى
ايشان نيست، راوى گويد عرض كردم پس در اين حال، هلاكت براى آنها خواهد بود (و نجات
نخواهند يافت؟) حضرت فرمود: همانا اين جماعت و گروه هنوز بعقل و رشد كامل
نرسيدهاند (زيرا اگر ادراك خوبى اين صفات را نموده بودند آن را در بين خودشان
اجراء ميكردند).
##تراحم و التّعاطف
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «التّراحم و
التّعاطف» عن كليب الصّيداوي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال:
تواصلواوتبارّواوتراحمواوكونوا إخوة بررة كما أمركم اللّه عزّ و جلّ.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: با دوستى و مهربانى
نمودن بهمديگر به پيونديد و وابسته باشيد، و بيكديگر احسان و نيكى و ترحم و
مهربانى كنيد، و برادرانى نيكىكننده در باره يك ديگر باشيد چنانچه خداوند با عزت
و جلال شما را بآن امر فرموده (مقصود فرموده خدا در قرآن كريم: إِنَّمَا
الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ، و رُحَماءُ بَيْنَهُمْ، و امثال آنهاست).
##المصافحة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المصافحة» عن أبي
عبيدة الحذّاء، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ المؤمنين إذا التقيا فتصافحا
أقبل اللّه عزّ و جلّ عليهما بوجهه و تساقطت عنهما الذّنوب كما يتساقط الورق من
الشجر.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمنين هر گاه
دو نفر ايشان يك ديگر را ملاقات كنند (بهم برسند) پس با هم مصافحه نمايند (دست
بدست هم دهند) خداوند با عزت و جلال (برحمت خود) بر آنان توجه فرمايد و گناهان
ايشان ميريزد همان طور كه برگ از درخت ميريزد.
##المصافحة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المصافحة» عن جابر،
عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إذا لقى
أحدكم أخاه فليسلّم و ليصافحه فانّ اللّه عزّ و جلّ أكرم بذلك الملائكة فاصنعوا
صنع الملائكة.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هر گاه
كسى از شما برادر (مؤمن) خود را ملاقات كند پس بايد سلام نمايد و با او مصافحه
كند، زيرا خداوند با عزت و جلال فرشتگان را بوسيله اين دو عمل گرامى داشته، پس شما
نيز عمل و روش فرشتگان را بجا آوريد (تا بفرشتگان شباهت پيدا كنيد).
##المصافحة
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المصافحة» عن أبي
عبيدة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ينبغى للمؤمنين إذا توارى أحدهما عن صاحبه
بشجرة ثمّ التقيا أن يتصافحا.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: براى مؤمنين سزاوار
است كه چون يكى از آنها از رفيق (و برادر) خود پنهان شود گرچه بوسيله درختى باشد
(درختى سبب پنهان شدن ايشان از يك ديگر گردد) سپس همديگر را ملاقات كنند با هم
مصافحه نمايند.
##إلطاف المؤمن و إكرامه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «في إلطاف المؤمن و
إكرامه» عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من أتاه أخوه
المسلم فاكرمه فانّما أكرم اللّه عزّ و جلّ.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه برادر مسلمانش
نزد او بيايد پس وى را اكرام و احترام نمايد پس خداوند با عزت و جلال را (بواسطه
احترام از برادر مسلمانش) گرامى داشته و اكرام نموده.
##حبّ في اللّه و البغض في اللّه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الحبّ في اللّه و
البغض في اللّه» عن أبي حمزة الثمالي، عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام قال: إذا
جمع اللّه عزّ و جلّ الاوّلين و الآخرين قام مناد فنادى يسمع النّاس فيقول: أين
المتحابّون في اللّه، قال: فيقوم عنق من النّاس فيقال لهم: إذهبوا إلى الجنّة
بغير حساب، قال: فتلقّاهم الملائكة فيقولون: إلى أين؟ فيقولون: إلى الجنّة بغير
حساب، فيقولون: فاىّ ضرب أنتم من النّاس؟ فيقولون نحن المتحابّون في اللّه، قال:
فيقولون: و أىّ شيء كانت أعمالكم؟ قالوا: كنّا نحبّ في اللّه و نبغض في اللّه،
قال: فيقولون: نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ.
از حضرت زين العابدين (ع) روايت شده كه فرمود: چون خداوند
با عزت و جلال اولين و آخرين را (روز قيامت در عرصه محشر) جمع فرمايد: نداكنندهاى
بپا خيزد و ندا كند بطورى كه همه مردم بشنوند: كجايند دوستىكنندگان با يك ديگر در
راه خداوند؟ حضرت فرمود: پس گروهى از مردم بپا خيزند و بآنها گفته شود: بدون حساب
بطرف بهشت برويد، حضرت فرمود: پس فرشتگان آنان را ملاقات كنند و گويند: بكجا
ميرويد؟ ميگويند بدون حساب بطرف بهشت ميرويم، پس فرشتگان ميگويند شما از كدام
طايفه از مردميد؟ ميگويند: ما دوستىكنندگان در راه خدائيم، حضرت فرمود: پس
فرشتگان ميگويند: عمل و كار شما (در دنيا كه موجب اين گونه محبوبيت نزد خداوند
گشته) چه بوده؟ ميگويند در راه خدا دوست ميداشتيم و در راه خدا دشمن ميداشتيم، پس
فرشتگان گويند: اجر و پاداش عملكنندگان (بفرمان خدا) نيك است.
##إلطاف المؤمن و إكرامه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «في إلطاف المؤمن و
إكرامه» عن إسحاق بن عمّار قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: أحسن يا إسحاق
إلى أوليائي ما استطعت، فما أحسن مؤمن إلى مؤمن و لا أعانه إلّا خمش وجه إبليس و
قرّح قلبه.
از اسحاق بن عمار روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن
فرمود: اى اسحاق، هر اندازه كه ميتوانى بدوستان من احسان و نيكى نما، زيرا هيچ
مؤمنى بمؤمن ديگرى نيكى نكرده و او را كمك ننموده جز آنكه صورت شيطان را خراشيده و
بر آن طپانچه زده و دلش را ريش ساخته و براى هميشه غمناكش نموده.
##حبّ في اللّه و البغض في اللّه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «في إلطاف المؤمن و
إكرامه» عن إسحاق بن عمّار، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: كلّ من لم يحبّ على
الدّين ولم يبغض على الدّين فلا دين له.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر كس كه دوستى و
دشمنى او براى دين نباشد دين (كاملى) براى او نيست.
##الشّكر
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الشّكر» عن عمّار
الدّهني قال: سمعت عليّ بن الحسين عليهما السّلام يقول: إنّ اللّه يحبّ كلّ قلب
حزين و يحبّ كلّ عبد شكور، يقول اللّه تبارك و تعالى لعبد من عبيده يوم القيامة
«أشكرت فلانا؟ فيقول: بل شكرتك يا ربّ، فيقول: لم تشكرني إذ لم تشكره، ثمّ قال:
أشكر كم للّه أشكر كم للنّاس.
از عمار دهنى روايت شده كه گفت از حضرت زين العابدين (ع)
شنيدم ميفرمود: همانا خداوند هر دل اندوهناكى را (كه بجهت ترس از او و امر آخرتش
بيمناك باشد) دوست ميدارد، و هر بنده سپاسگزارنده (نعمتهايش) را دوست ميدارد،
خداوند تبارك و تعالى روز قيامت به بنده اى از بندگان خود ميفرمايد: آيا فلان كس
را (كه نسبت بتو احسان و نيكى كرده) سپاسگزارى نمودى؟ آن بنده عرض ميكند پروردگارا
(او را سپاسگزارى نكردم) بلكه تو را سپاسگزارى نمودم، پس خداوند ميفرمايد: چون او
را سپاسگزارىترين نكردى، شكر و سپاسگزارى (نعمتهاى) مرا هم ننمودى، سپس حضرت
فرمود: سپاسگزارترين شما براى خدا سپاسگزارترين شماست براى مردم.
##حبّ في اللّه و البغض في اللّه
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «في إلطاف المؤمن و
إكرامه» عن سماعة بن مهران، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ المسلمين
يلتقيان فأفضلهما أشدّهما حبّا لصاحبه.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا دو نفر مسلمانى
كه يك ديگر را ملاقات ميكنند با فضيلتترين آنان كسى است كه دوستيش نسبت برفيق و
يار خود بيشتر باشد.
##رضا بالقضاء
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الرّضا بالقضاء» عن
ابن سنان، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له بأيّ شيء يعلم
المؤمن بأنّه مؤمن؟ قال: بالتسليم للّه و الرّضا فيما ورد عليه من سرور أو سخط.
از ابن سنان از كسى كه او نامش را ذكر كرد روايت شده كه گفت
بحضرت صادق (ع) عرض كردم: مؤمن بچه چيز (و كدام وسيله يقين پيدا كند و) بداند كه
داراى ايمان است؟ حضرت فرمود: بتسليم بودن و گردن نهادن براى (حكم و مقدرات)
خداوند، و خوشنود بودن در آنچه كه از (مقدرات الهيه و) موجبات سرور و شادى يا غضب
و خشم بر او وارد گردد.
##صلة الرّحم
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «صلة الرّحم» عن
جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: اوصى
الشاهد من امّتي و الغائب منهم و من في أصلاب الرّجال و أرحام النسآء إلى يوم
القيامة أن يصل الرّحم و إن كانت منه على مسيرة سنة فانّ ذلك من الدّين.
رسول خدا (ص) فرمود: توصيه و سفارش ميكنم بحاضرين از امت
خود و بغائبين از آنها و بكسانى كه در پشتهاى مردان و رحمهاى زنانند تا روز قيامت
كه بخويشاوندان خود احسان و نيكى نمايند گرچه از خويشاوند خود بمقدار مسير يك ساله
فاصله داشته باشند زيرا دوستى و نيكى با خويشاوندان از دين (و دستورات و واجبات
شريعت مقدسه اسلام) است.
##حسن الخلق
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حسن الخلق» عن
عنبسة العابد قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: ما يقدم المؤمن على اللّه
عزّ و جلّ بعمل بعد الفرائض أحبّ إلى اللّه تعالى من أن يسع النّاس بخلقه.
از عنبسه عابد روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود:
مؤمن بجوار رحمت خداوند با عزت و جلال با هيچ عمل و طاعتى وارد نشود كه پس از
واجبات نزد خداى تعالى محبوبتر از اخلاق نيكى باشد كه مردم را فرا گيرد (نسبت
بعموم مردم خوشروئى و خوشرفتارى نمايد).
##حسن الخلق
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حسن الخلق» عن
ذريح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله:
إنّ صاحب الخلق الحسن له مثل أجر الصائم القائم.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا صاحب خلق و خوى نيك را مانند اجر
و پاداش روزه دارى است كه شبها را بعبادت بپاخيزد.
##حسن الخلق
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حسن الخلق» عن حسين
الأحمسي و عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ الخلق الحسن
يميث الخطيئة كما تميث الشمس الجليد.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا اخلاق نيكو،
گناه را نابود ميكند چنانچه خورشيد يخ را آب نموده و از ميان ميبرد.
##حسن الخلق
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حسن الخلق» عن عليّ
بن أبي عليّ اللّهبي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه تبارك و تعالى
ليعطي العبد من الثّواب على حسن الخلق كما يعطي المجاهد في سبيل اللّه يغدو عليه و
يروح.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند تبارك و
تعالى به بنده بجهت نيكى اخلاق، ثواب و اجرى مانند ثواب جهادكننده در راه خدا كه
روز و شب مشغول جهاد است عطا فرمايد.
##طاعة و التقوى
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الطاعة و التقوى»
عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: لا تذهب بكم المذاهب، فو اللّه
ما شيعتنا إلّا من أطاع اللّه عزّ و جلّ.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: عقائد و افكار باطل و
بيهوده (در ادعاء شيعه بودن و بر گناهان جرأتورزيدن) گمراهتان نكند، پس بخدا
سوگند، از شيعيان ما نيست مگر كسى كه خداى با عزت و جلال را فرمانبردارى نمايد.
##بر الوالدين
في أمالي الصدوق: (المجلس الثّامن و الأربعون) عن أبي بكر
الحضرمي قال: قال الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام: برّوا آباءكم يبرّكم
أبناؤكم و عفّوا عن نسآء النّاس تعفّ عن نسائكم.
حضرت صادق (ع) فرمود: بپدران خود نيكى كنيد تا فرزندانتان
بشما نيكى كنند، و از خيانت بزنان مردم (بنظر كردن و هر چه كه براى مرد اجنبى نسبت
بزنان حرام است خود دارى كرده و) عفت بورزيد تا زنان شما از خيانت محفوظ بمانند و
مردم نسبت بايشان عفت ورزند.
##ورع و كراهة الطمع
في أمالي الصدوق: (المجلس الثّامن و الأربعون) عن الحسين بن
عليّ عليهما السّلام أنّه قال: سئل أمير المؤمنين عليّ بن ابيطالب عليهما السّلام:
ما ثبات الإيمان؟ فقال: الورع، فقيل له ما زواله؟ قال: الطّمع.
از حضرت امير المؤمنين على بن ابى طالب (ع) سؤال شد كه
وسيله ثبات ايمان چيست؟ فرمود: پارسائى و پرهيزكارى (از گناهان) است، پس عرض شد كه
باعث زوال ايمان چيست؟ فرمود: طمع است.
##تتبّع ما يسقط من الخوان
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «استحباب تتبّع
ما يسقط من الخوان في البيت» عن الحسن بن راشد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام
قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: كلوا ما يسقط من الخوان فانّه شفآء من كلّ
داء بإذن اللّه لمن أراد أن يستشفى به.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: آنچه را كه از سفره و يا طبق
غذا بيفتد و ريخته شود بخوريد (در صورتى كه كثيف و باعث مرض و زيانى نباشد) زيرا
آن باذن خداوند براى كسى كه بقصد شفا يافتن بخورد، وسيله شفا از هر درد و بيمارى
است.
##تتبّع ما يسقط من الخوان
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «استحباب تتبّع
ما يسقط من الخوان في البيت» عن إبراهيم بن عبد الحميد، عن عبد اللّه بن صالح
الخثعمي قال: شكوت إلى أبي عبد اللّه عليه السّلام وجع الخاصرة فقال: عليك بما يسقط
من الخوان فكله، قال: ففعلت فذهب عنّي، قال إبراهيم: و كنت قد وجدت في الجانب
الأيمن و الأيسر فأخذت ذلك فانتفعت به.
از عبد اللَّه بن صالح خثعمى روايت شده كه گفت بحضرت صادق
(ع) از درد تهىگاه شكايت نمودم، حضرت فرمود: بر تو باد بخوردن آنچه از طبق و
سفره غذا بر زمين مىافتد (راوى) گفت پس چنين كردم و آن (درد تهىگاه) از من بر
طرف شد، ابراهيم گفت: و من هم در طرف راست و چپ بدن خود دردى يافتم پس بآنچه حضرت
فرموده بود عمل كردم و بسبب آن سودمند گشته و بهبودى يافتم.
##تتبّع ما يسقط من الخوان
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «استحباب تتبّع
ما يسقط من الخوان في البيت» عن الحسن بن معاوية بن وهب، عن أبيه قال: أكلنا عند
أبي عبد اللّه عليه السّلام فلمّا رفع الخوان لقط ما وقع منه فأكله ثمّ قال: إنّه
ينفي الفقر و يكثر الولد.
از حسن بن معاوية بن وهب از پدرش روايت شده كه گفت: نزد
حضرت صادق (ع) غذا ميخورديم، پس چون سفره برداشته شد حضرت آنچه از سفره بر زمين
ريخته و افتاده بود پيدا ميكرد و برميداشت و ميل ميفرمود، سپس فرمود: همانا خوردن آنچه
از سفره بر زمين ريخته، فقر و نيازمندى را بر طرف ميكند و موجب بسيار شدن فرزند
ميگردد.
##تتبّع ما يسقط من الخوان
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «استحباب تتبّع
ما يسقط من الخوان في البيت» عن النّوفلي باسناده قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله: من تتبّع ما يقع من مائدته فأكله ذهب عنه الفقر و عن ولده و ولد ولده
إلى السابع.
از نوفلى نقل شده كه بسند خود از رسول خدا (ص) روايت نموده
كه فرمود: كسى كه جستجو نمايد آنچه را كه از سفره غذا بزمين مىافتد و آن را بيابد
و بخورد، فقر و تنگدستى از او و فرزندانش و فرزندان فرزندانش تا هفتمين پشت بر طرف
شود.
##تتبّع ما يسقط من الخوان
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «استحباب تتبّع
ما يسقط من الخوان في البيت» عن الرّضا، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الّذي يسقط من المائدة مهور الحور العين.
رسول خدا (ص) فرمود: آنچه از غذا (بر زمين) ميريزد مهرهاى
حور العين است (شايد مقصود آنست كه خداوند آن را بگو هر نفيسى تبديل فرمايد كه
مورد توجه حور العين باشد و آن را بوى عطا كند).
##ترك ما يسقط من الطّعام في الصحراء
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «استحباب ترك ما
يسقط من الطّعام في الصحراء» عن معمّر بن خلّاد قال: سمعت أبا الحسن الرّضا عليه
السّلام يقول: من أكل في منزله طعاما فسقط منه شيئا فليتناوله، و من أكل في
الصحراء أو خارجا فليتركه للطّير و السبع.
از معمر بن خلاد روايت شده كه گفت از حضرت رضا (ع) شنيدم كه
ميفرمود: كسى كه در خانه خود غذائى بخورد و چيزى از آن بريزد بايد آن را بخورد و
كسى كه در بيابان يا مكانى كه رفت و آمد در آنجا نشود غذا بخورد و چيزى از سفره
بريزد بايد آن را براى پرندگان و درندگان واگذارد.
##أكل الطّعام الحارّ
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «كراهة أكل
الطّعام الحارّ جدّا و استحباب تركه حتّى يبرد» عن السكوني، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال: انّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله أتى بطعام حارّ جدّا فقال: ما كان
اللّه ليطعمنا النّار، أقرّوه حتّى يمكن فانّه طعام ممحوق البركة و للشيطان فيه
نصيب.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: غذاى بسيار گرمى خدمت
پيغمبر اكرم (ص) آوردند، حضرت فرمود: چنين نيست كه خداوند آتش (و غذاى بسيار گرم)
بما بخوراند، خوردن آن را بتأخير اندازيد تا (بواسطه كم شدن حرارت و گرميش) خوردن آن
سهل و آسان شود، زيرا آن غذائى است كه سودش (براى بدن) كم است و براى شيطان در آن
نصيب و بهره اى است.
##من وجد كسرة أو تمرة استحب له رفعها و أكلها
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «انّ من وجد كسرة
أو تمرة استحب له رفعها و أكلها» عن إسماعيل بن أبي زياد، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه دانه خرما يا
پاره نانى كه بر روى زمين افتاده بيابد و آن را بردارد و بخورد، در شكم او قرار
نگيرد تا آنكه خداوند (گناهان) او را بيامرزد.
##أكل الطّعام الحارّ
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «كراهة أكل
الطّعام الحارّ جدّا و استحباب تركه حتّى يبرد» عن محمّد بن مسلم، عن أبي عبد
اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: أقرّوا الحارّ حتّى يبرد
فانّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قرب إليه طعام حارّ فقال: أقرّوه حتّى
يمكن، ما كان اللّه ليطعمنا نارا و البركة في البارد.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: خوردن غذاى بسيار گرم را
بتأخير بياندازيد تا سرد شود، زيرا غذاى بسيار گرمى خدمت رسول خدا (ص) آوردند حضرت
فرمود: خوردن آن را بتأخير بياندازيد تا خوردنش بآسانى ممكن گردد، خداوند چنين
نيست كه آتش بما بخوراند،وبركت وفايده درغذاى سرد است.
##نفخ فى الطعام و الشراب
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «كراهة النفخ فى
الطعام و الشراب» عن الحسين بن زيد، عن الصادق، عن آبائه عليهم السّلام، عن النبيّ
صلّى اللّه عليه و آله في حديث المناهي قال: و نهى أن ينفخ في طعام أو شراب أو
ينفخ في موضع السجود.
از حسين بن زيد از حضرت صادق (ع) از پدران (بزرگوارانش)
عليهم السّلام در حديث مناهى از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه آن حضرت نهى فرمود
از آنكه در خوردنى و آشاميدنى دميده شود، يا در موضع سجود (سجدهگاه) دميده شود.
##أكل الطعام قبل أن تذهب حرارته
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «استحباب أكل
الطعام قبل أن تذهب حرارته بالكلّية» عن مرازم قال: بعث إلينا أبو عبد اللّه عليه
السّلام بطعام سخن و قال: كلوا قبل أن يبرد فانّه أطيب.
از مرازم روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) طعام گرمى نزد ما
فرستاد و فرمود: پيش از آنكه سرد شود بخوريد كه مطبوع و گواراتر است (شايد آن غذا
روغن و چربى داشته كه گرمش گواراتر از سرد آن بوده).
##تخليل الأسنان بعد الأكل
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «استحباب تخليل
الأسنان بعد الأكل و كراهة تركه» عن ابن القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام
قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: تخلّلوا فانّه مصلحة للّثة و النّواجد.
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: خلال كنيد (دندانهاى خود را) زيرا
خلال نمودن براى لثه و دندانهاى عقل نافع است.
##الاواني
في الكافي: (كتاب الأشربة) باب «الاواني» عن غياث بن
إبراهيم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: لا
تشربوا المآء من ثلمة الإناء و لا من عروته، فانّ الشيطان يقعد على العروة و
الثّلمة.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: از سوراخ ظرف و از (نزديك)
دسته آن آب مىآشاميد، زيرا شيطان بر محل دسته و شكسته (ظرفها) مىنشيند (شايد
مقصود از شيطان، حيوانات ذرهبينى است كه در لسان اخبار بشيطان تعبير شده است).
##حقّ الزّوج على المرأة
في مكارم الأخلاق: الباب الثامن- الفصل الخامس «في حقّ
الزّوج على المرأة و حقّ المرأة على الزّوج» عن النّبي صلّى اللّه عليه و آله قال:
حقّ الرّجل على المرأة إنارة السراج و إصلاح الطعام و أن تستقبله عند باب بيتها
فترحب به، و أن تقدّم إليه الطست و المنديل و أن توضّاه و أن لا تمنعه نفسها إلّا
من علّة.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: حق مرد بر زن، روشن
كردن چراغ خانه و آماده ساختن غذا و (هنگام ورود) استقبال نمودن از او تا درب خانه
و مرحبا گفتن باو (و با تعارفات و رسومى كه متداول است او را خوشنود كردن) و ظرف
دستشوئى و حوله بنزد او بردن و ويرا پاكيزه نمودن و او را از استمتاع و بهره
بردارى از خويشتن منع ننمودن است، مگر آنكه از جهت علت و مانع شرعى (مانند حيض و
نفاس) باشد.
##ترك الإناء بغير غطاء
في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «كراهة ترك
الإناء بغير غطاء» عن أبي خديجة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: لا تدعوا
آنيتكم بغير غطاء فانّ الشيطان إذا لم تغط الانية بزق فيها و أخذ ممّا فيها ما
يشاء.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: ظروف خود را (كه در
آن خوراكى است) بدون سرپوش نگذاريد، زيرا شيطان هنگامى كه سر ظرفى پوشيده نگردد در
آن آب دهان مياندازد، و از آنچه در آن باشد هر اندازه كه بخواهد برميدارد.
##حقّ الزّوج على المرأة
في مكارم الأخلاق: الباب الثامن- الفصل الخامس «في حقّ
الزّوج على المرأة و حقّ المرأة على الزّوج» قال النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله:
من صبر على سوء خلق امرأته أعطاه اللّه من الأجر ما أعطى داود [ايّوب] عليه
السّلام على بلائه، و من صبرت على سوء خلق زوجها أعطاها اللّه مثل ثواب آسية بنت
مزاحم.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه بر بدى
اخلاق زنش صبر و شكيبائى نمايد، خداوند باو پاداشى عطا فرمايد كه مانند اجر و
پاداشى باشد كه بحضرت داود [ايوب] عليه السّلام بر بلا و گرفتاريش عطا فرمود، و
زنى كه بر اخلاق بد شوهر خود شكيبا باشد خداوند باو مثل پاداش آسيه دختر مزاحم (زن
فرعون) را عطا فرمايد.
##زوجة الصّالحة
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «من وفّق له الزّوجة
الصّالحة» عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام عن آبائه
عليهم السّلام قال النّبي صلّى اللّه عليه و آله: ما استفاد امرء مسلم فائدة بعد
الإسلام أفضل من زوجة مسلمة تسرّه إذا نظر إليها و تطيعه إذا أمرها و تحفظه إذا
غاب عنها في نفسها و ماله.
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: هيچ مرد مسلمانى پس از فائدهاى كه
از اسلام برده هيچ گونه فائده و بهره (از چيزى) نبرده كه برتر باشد از زوجه و همسر
مسلمانى كه هر گاه بآن زن توجه كند و او را ببيند مسرور و شادش گرداند، و چون باو
فرمانى دهد اطاعت و فرمانبرداريش نمايد، و چون از او غائب و پنهان شود خود را (از
مرد اجنبى) و مال و دارائى شوهر را حفظ و نگهدارى كند.
##تزويج النساء عند بلوغهنّ
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «ما يستحب من تزويج النساء
عند بلوغهنّ» عن أحمد ابن محمّد بن عيسى، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال: من سعادة المرء أن لا تطمث ابنته في بيته.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از سعادت و نيكبختى
مرد اينست كه دختر او در خانه اش حائض نشود (يعنى قبل از حائض شدن، شوهرش دهند).
##تزويج النساء عند بلوغهنّ
في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «ما يستحب من تزويج النساء
عند بلوغهنّ» بعض أصحابنا، سقط عنّي اسناده، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال:
إنّ اللّه عزّ و جلّ لم يترك شيئا ممّا يحتاج إليه إلّا و علّمه نبيّه صلّى اللّه
عليه و آله فكان من تعليمه إيّاه أنّه صعد المنبر ذات يوم فحمد اللّه و أثنى عليه
ثمّ قال: أيّها النّاس! إنّ جبرئيل عليه السّلام أتاني عن اللّطيف الخبير فقال:
إنّ الأبكار بمنزلة الثّمر على الشجر إذا ادرك ثمارها فلم تجنن أفسدته الشمس و
نثرته الرّياح، و كذلك الأبكار إذا أدركن ما يدرك النساء فليس لهنّ دوآء إلّا
البعولة و إلّا لم يؤمن عليهنّ الفساد لأنّهن بشر، قال: فقام إليه رجل فقال: يا
رسول اللّه! فمن نزوّج؟ فقال: الاكفاء، فقال: و من الاكفاء؟ فقال: المؤمنون بعضهم
أكفاء بعض، المؤمنون بعضهم أكفاء بعض.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند با عزت
و جلال چيزى را از آنچه كه مورد احتياج و نياز مردم است وانگذاشته مگر آنكه به
پيغمبر خود (ص) آن را تعليم فرموده، و از جمله تعليمات خداوند براى آن حضرت اين
بود كه روزى پيغمبر بمنبر رفتند و سپاس و ثناى خداوند بجاى آورد سپس فرمود: اى
مردم، همانا جبرئيل (ع) از طرف پروردگار مهربان و آگاه و داناى بهمه امور، نزد من
آمد و گفت: همانا دوشيزگان بمنزله ميوه بر درخت باشند، كه چون ميوههاى درختان
برسد و چيده نشود (حرارت و تابش) خورشيد فاسد و تباهشان سازد و بادها پراكندهشان
گرداند، و همچنين است دختران كه هر گاه بآنچه كه زنان بآن رسيدند ايشان نيز برسند
(بالغ و حائض شوند) پس براى آنها داروئى جز شوهر كردن نيست، و بر ايشان از فساد
ايمن نميتوان گشت، زيرا آنها بشرند (و داراى شهوتند) حضرت فرمود: پس مردى ايستاد و
عرض كرد: اى رسول خدا، ما دختران خود را بكدام كس شوهر دهيم؟ حضرت فرمود: بكسانى
كه كفو و همدوش شمايند، پس آن مرد عرض كرد: همدوشان ما كيانند؟ حضرت فرمود: مؤمنين
بعضى نسبت ببعض ديگر كفو و همدوشند (و بار ديگر بجهت تاكيد تكرار فرمود كه) مؤمنين
نسبت ببعض ديگر همدوشند.
##اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «انّه يستحبّ للمرأة و
أهلها اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته» عن محمّد بن الفضيل، عن أبي
عبد اللّه عليه السّلام قال: الكفو أن يكون عفيفا و عنده يسار.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كفو و همدوش بودن (كه
در ازدواج قرار داده شده) آنست كه مرد عفيف و توانگر باشد (كه از عهده نفقه زن بر
آيد).
##اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «انّه يستحبّ للمرأة و
أهلها اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته» عن عيسى بن عبد اللّه، عن
أبيه، عن جدّه، عن عليّ عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:
إذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوّجوه، قلت: يا رسول اللّه! و إن كان دنيّا في
نسبه؟ قال: إذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوّجوه، إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ
فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ.
رسول خدا (ص) فرمود: هر گاه كسى كه اخلاق و دين او را
مىپسنديد جهت خواستگارى نزد شما آمد پس دختر خود را بازدواج وى درآوريد عرض كردم
اى رسول خدا اگر چه نسب او پست باشد؟ (يعنى از جهات دنيوى از خانوادههاى طبقه پست
باشد) حضرت فرمود: هر گاه كسى كه اخلاق و دينش را مىپسنديد براى خواستگارى نزد
شما آمد پس دختر خود را بنكاح او در آوريد كه اگر چنين نكنيد موجب آشوب و فساد
بزرگى در زمين گردد.
##تزويج سيّء الخلق
في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «كراهة تزويج سيّء الخلق»
عن الحسين بن بشّار الواسطي قال: كتبت إلى أبي الحسن الرّضا عليه السّلام: أنّ لي
قرابة قد خطب إلىّ و في خلقه سوء، قال: لا تزوّجه إن كان سيّء الخلق.
از حسين بن بشار واسطى روايت شده كه گفت بحضرت رضا (ع) نامه
نوشتم كه براى من خويشى است (شخصى از خويشاوندان من است) كه از من دخترم را
خواستگارى نموده ولى بد اخلاق است، حضرت فرمود: اگر بد اخلاق است دختر خود را باو تزويج
منما.
##حالات التي يرجى فيها العبادة
في أمالي الطوسي: (الجزء العاشر) و بهذا الاسناد قال: قال
الصّادق عليه السّلام: ثلاث أوقات لا تحجب فيها الدّعاء عن اللّه تعالى: في أثر
المكتوبة و عند نزول المطر و ظهور آية معجزة للّه في أرضه.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: سه وقت است كه در آن،
دعا از خداى تعالى محجوب نگردد: دعا در عقب نماز واجب، و هنگام فرود آمدن باران، و
ظاهر شدن نشانهاى از نشانههاى قدرت پروردگار در زمين كه بر خلاف طبيعت و عادت
باشد (بجهت شرافت اين سه وقت، مانع و جلوگير از استجابت دعا و قبول آن بر طرف
شود).
##خشوع في الصلاة
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «تأكّد استحباب الخشوع في
الصلاة» عن يونس بن ظبيان قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إعلم انّ الصّلاة
حجزة اللّه في الأرض، فمن أحبّ أن يعلم ما أدرك من نفع صلاته فلينظر فإن كانت
صلاته حجزته عن الفواحش و المنكر فانّما أدرك من نفعها بقدر ما احتجز، و من أحبّ
أن يعلم ما له عند اللّه فليعلم ما للّه عنده «الحديث».
حضرت صادق (ع) فرمود: بدان كه نماز، مانع و پرده اى از
گناهان است كه خداوند در زمين قرار داده، پس كسى كه دوست دارد بداند كه چه مقدار
از فائده نمازش را دريافته، بايد بنگرد و توجه نمايد پس اگر نمازش او را از گناهان
و كارهاى ناشايسته و ناپسند، مانع و جلوگير شده، پس البته از نمازش باندازه اى كه
او را از گناهان بازداشته نفع برده و بهره مند گشته، و كسى كه دوست دارد بداند كه
نزد خداوند چه مقام و رتبه اى دارد پس بايد بداند (و بخود توجه نمايد) كه خداوند نزد
او چه اندازه قدر و منزلت دارد (بخود بنگرد كه عظمت پروردگار و دوستى او تا چه
اندازه وى را باهتمام و كوشش در اطاعت و فرمانبرداريش برانگيخته).
##اقبال بالقلب على الصّلاة
في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «تأكّد استحباب الإقبال
بالقلب على الصّلاة» محمّد بن عليّ بن الحسين قال: قال الصادق عليه السّلام: لا
تجتمع الرّغبة و الرّهبة في قلب أحد إلّا وجبت له الجنّة، فاذا صلّيت فأقبل بقلبك
على اللّه عزّ و جل فانّه ليس من عبد مؤمن يقبل بقلبه على اللّه عز و جل في صلاته
و دعآئه إلّا أقبل اللّه عليه بقلوب المؤمنين إليه و أيّده مع مودّتهم إيّاه
بالجنّة.
حضرت صادق (ع) فرمود: ميل و رغبت (بطاعات و طلب و در خواست
مقامات اخرويه) و ترس از خداوند در دل هيچ كس جمع نشود مگر آنكه بهشت براى او واجب
گردد، پس هر گاه نماز ميخوانى بقلب و دل خود بخداوند با عزت و جلال اقبال كرده و
روى نما، زيرا هيچ بنده مؤمنى نيست كه در نماز و دعاى خود بخداى با عزت و جلال با
دلش روى آورد جز آنكه خداوند دلهاى مؤمنين را متوجه او سازد كه با مهر و دوستى بوى
روى آورند، و علاوه بر دوستى مؤمنين نسبت باو، بهشت را نيز باو عطا فرمايد.
##العتاب
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) باب «العتاب» [عن] أمير
المؤمنين عليه السّلام: الدّنيا دار ممرّ و الاخرة دار مقرّ و النّاس فيها رجلان:
رجل باع نفسه فأوبقها و رجل ابتاع نفسه فأعتقها.
از امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: دنيا خانه عبور و
محل گذر نمودن است، و آخرت خانه زيست كردن و باقى ماندن است، و مردم در دنيا دو
دستهاند: دسته و جماعتى كه خود را (بزخارف و امتعه دنيويه) فروختند پس خويشتن را
هلاك نمودند، و دسته و گروهى كه (از شهوات ولذات فانيه دنيارستهاندو)خويشتن را خريده
و خود را (از آتش جهنم) آزاد ساختند.
##عالم الّذي يكون النظر في وجهه عبادة
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) سئل جعفر بن محمّد
الصّادق عليهما السّلام عنه (أي عن العالم الّذي يكون النظر في وجهه عبادة) فقال:
هو العالم الّذي إذا نظرت إليه ذكّرك الاخرة، و من كان خلاف ذلك فالنظر إليه
فتنة.
از حضرت صادق (ع) از عالم و دانشمندى كه نظر نمودن بصورت وى
عبادت است سؤال شد، پس حضرت فرمود: (مقصود) آن عالمى است كه هر گاه باو نگاه كنى
(بجهت زهد و اعراض از دنيا و رغبت بآخرتش) تو را بفكر و ياد آخرت در آورد و كسى كه
بر خلاف اين باشد پس نظر كردن باو باعث فتنه و فساد است (عالمى كه بدنيا راغب و
مائل باشد و در وضع زندگانيش رغبت بآخرت ديده نشود نگاه نمودن بوى موجب فساد و
گمراهى شود).
##سائل رسول الله عن أفضل الأعمال
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) سئل رجل رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله عن أفضل الأعمال، فقال: العلم باللّه و الفقه في دينه و كرّر
بهما عليه، فقال: يا رسول اللّه! أسألك عن العمل فتخبرني عن العلم، فقال: إنّ
العلم ينفعك معه قليل العمل و إنّ الجهل لا ينفعك معه كثير العمل.
مردى از رسول خدا (ص) از برترين اعمال و طاعات سؤال نمود،
حضرت فرمود: علم بخدا و فهم در دين اوست (برترين اعمال، ايمان بخداوند و اصول
عقايد با براهين و ادله قطعيه عقليه و دانستن فروع و احكام دين است) و اين مطلب را
بر آن مرد تكرار فرمود، پس آن مرد عرضكرد اى رسول خدا، من از شما از عمل (و بهترين
طاعات) سؤال ميكنم و شما بمن از علم (و معرفت بخدا و دين) خبر ميدهى؟ حضرت فرمود:
همانا با علم، عمل و طاعت كم بتو سود ميرساند، و با جهل و نادانى عمل و عبادت
بسيار هم بتو فايده و سود نرساند.
##مراء و المزاح و السخرية
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) باب «ما جاء في المراء و
المزاح و السخرية» و قال صلّى اللّه عليه و آله: ملعون من سبّ والديه، و في رواية
اخرى: من أكبر الكبائر أن يسبّ الرجل والديه، قالوا: يا رسول اللّه صلّى اللّه
عليك، و كيف الرّجل يسبّ والديه؟ قال: يسبّ الرّجل فيسبّ أباه [فيسبّ الاخر
والديه].
روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: كسى كه پدر و مادر خود
را دشنام داده و ناسزا گويد ملعون و از رحمت خداوند دور خواهد بود، و در روايت
ديگر است كه از بزرگترين گناهان كبيره فحش دادن مرد بپدر و مادر خود است، عرض
كردند اى رسول خدا، رحمت و درود خدا بر شما باد، چگونه مىشود كه مرد بپدر و مادر
خود دشنام دهد؟ حضرت فرمود: شخص بديگرى فحش ميدهد پس او (در مقابل) پدر و مادر وى
را دشنام دهد.
##نظر في وجوه العلماء عبادة
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) عن النّبي صلّى اللّه
عليه و آله: النّظر في وجوه العلماء عبادة.
ازپيغمبراكرم(ص)روايت شده كه فرمود: نظر كردن بصورت علماء و
دانشمندان عبادت است.
##الغيبة
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) باب «الغيبة» و أوحى
اللّه تعالى إلى موسى عليه السّلام: من مات تائبا من الغيبة فهو آخر من يدخل
الجنّة، و من مات مصرّا عليها فهو أوّل من يدخل النّار.
خداى تعالى بموسى (ع) وحى فرمود: كسى كه بميرد در حالى كه
از غيبتهائى كه كرده تائب و پشيمان باشد پس او آخرين كسى است كه در بهشت داخل
گردد، و كسى كه بميرد و مصر بر غيبت كردن باشد (موفق بتوبه نشود) پس او اول كسى
باشد كه در جهنم وارد شود.
##أذان الإعلام و المداومة عليه
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب تولّى أذان
الإعلام و المداومة عليه» عن عيسى بن عبد اللّه، عن أبيه، عن جدّه، عن عليّ عليه
السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: للمؤذّن فيما بين الأذان و
الإقامة مثل أجر الشّهيد المتشحّط بدمه في سبيل اللّه. قال: قلت يا رسول اللّه!
إنّهم يجتلدون على الأذان، قال: كلّا إنّه ليأتي على النّاس زمان يطرحون الأذان
على ضعفآئهم و تلك لحوم حرّمها اللّه على النّار.
رسول خدا (ص) فرمود: براى اذان گوينده در بين اذان و اقامه،
مانند اجر و پاداش شهيدى باشد كه در راه خدا بخون خود آغشته گشته است، حضرت امير
المؤمنين عليه السّلام فرمود عرضكردم اى رسول خدا، همانا اذان گويان بجهت اذان
گفتن (و باجر و پاداش بسيار آن رسيدن) با يك ديگر جنگ و جدال خواهند كرد، حضرت
فرمود: نه چنين است، همانا زمانى بر مردم بيايد كه ايشان اذان را بر ناتوانان خود
واگذارند در حالى كه بدنهاى اذان گويان را خداوند بر آتش جهنم حرام فرموده.
##أذان الإعلام و المداومة عليه
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب تولّى أذان
الإعلام و المداومة عليه» عن سعد بن ظريف،
عن أبي جعفر عليه السّلام قال: من أذّن عشر سنين محتسبا يغفر اللّه له مدّ بصره و
صوته في السّماء و يصدّقه كلّ رطب و يابس سمعه، و له من كلّ من يصلّي معه في مسجده
سهم، و له من كلّ من يصلّي بصوته حسنة.
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه ده
سال اذان بگويد در حالى كه براى خوشنودى خداوند باشد و اجر و مزد از او بخواهد
باندازه چشم انداز وى و بمقدارى كه صداى اذانش در آسمان و فضا ميرسد خدا گناهانش
را مىآمرزد (يعنى گرچه گناهان بسيارى هم داشته باشد بواسطه اذان گفتنش آمرزيده
شود) و هر ترو خشكى كه صداى اذان او را بشنود وى را تصديق كنند و از اجر و ثواب هر
كسى كه با وى در مسجدش نماز بخواند براى او سهمى باشد، و بعدد هر كسى كه بصداى
اذانش نماز ميخواند براى او حسنه و ثواب عمل نيك باشد.
##أذان الإعلام و المداومة عليه
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب تولّى أذان
الإعلام و المداومة عليه» عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ من أطول النّاس
أعناقا يوم القيامة المؤذّنين.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از كسانى كه روز
قيامت گردنهاشان درازتر است (يعنى بواسطه رتبه و مقامشان سربلند و سرفرازترند)
اذانگويانند.
##أذان الإعلام و المداومة عليه
في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب تولّى أذان
الإعلام و المداومة عليه» عن بلال مؤذّن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في حديث
طويل، قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: من أذّن أربعين عاما
محتسبا بعثه اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة و له عمل أربعين صدّيقا عملا مبرورا
متقبّلا.
از بلال مؤذن رسول خدا (ص) در حديث طولانى روايت شده كه گفت
از رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: كسى كه چهل سال اذان بگويد در حالى كه براى خدا
باشد و اجر از او بخواهد، خداوند با عزت و جلال روز قيامت او را بر انگيزاند در
حالى كه براى وى اجر و پاداش عمل و طاعت چهل صديق باشد، عملى كه خالص و پسنديده و
مورد قبول باشد (صديق كسى است كه هميشه و در همه حال راست گويد).
##أربع لا يدخل واحدة منهنّ بيتا إلّا خرب
في أمالي الطّوسي: (الجزء الخامس عشر) عن إسماعيل بن مسلم،
عن الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله: أربع لا يدخل واحدة منهنّ بيتا إلّا خرب و لم يعمر: الخيانة و السّرقة و شرب
الخمر و الزّنا.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: چهار
عمل است كه هيچ يك از آنها در خانهاى داخل نشود جز آنكه آن خانه خراب شود و هيچ
گاه آباد نگردد: خيانت و دزدى و شراب آشاميدن و زنا.
##في النظر
في أمالي الطّوسي: (الجزء السّادس عشر) عن الحسين بن عليّ،
عن عليّ عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: النّظر إلى
العالم عبادة، و النّظر إلى الامام المقسط عبادة، و النّظر إلى الوالدين برأفة و
رحمة عبادة، و النّظر إلى أخ تودّه في اللّه عزّ و جلّ عبادة.
رسول خدا (ص) فرمود: نظر نمودن بعالم و دانشمند عبادت است و
نظر كردن بامام (و پيشواى) عادل عبادت است، و نظر بپدر و مادر از روى رأفت و
مهربانى عبادت است، و نگاه كردن ببرادر دينى كه در راه خداى با عزت و جلال او را
دوست بدارى عبادت است.
##انفاق على الأم
في أمالي الطّوسي: (الجزء السّادس عشر) عيسى بن عبد اللّه،
عن أبيه، عن جدّه، عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال: جآء رجل إلى النّبيّ صلّى
اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه عندي دينار فما تأمرني به؟ قال: أنفقه على
امّك، قال: عندي آخر فما تأمرني به؟ قال: أنفقه على أبيك، قال: عندي آخر فما
تأمرني به؟ قال: أنفقه على أخيك، قال: عندي آخر فما تأمرني به؟ و لا و اللّه عندي
غيره، قال: أنفقه في سبيل اللّه و هو أدناها أجرا.
از حضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده كه فرمود: مردى خدمت
پيغمبر اكرم (ص) آمد و عرضكرد اى رسول خدا، يك دينار نزد من است (يك دينار دارم و
آن پول طلائى بوده كه يك مثقال طلا داشته) پس مرا بچه امر ميفرمائى نسبت بآن؟ حضرت
فرمود: آن را بمادر خود انفاق نما، آن مرد عرضكرد: دينار ديگرى نزد من است پس مرا
نسبت بآن بچه امر ميفرمائى؟ حضرت فرمود: آن را بر پدر خود انفاق كن، عرضكرد: نزد
من دينار ديگرى است پس مرا بچه امر ميفرمائى در باره آن، حضرت فرمود: آن را بر
برادرت انفاق بنما، عرضكرد: نزد من دينار ديگرى است پس مرا نسبت به آن بچه امر
ميفرمائى، و بخدا سوگند جز آن دينارى ندارم، حضرت فرمود: آن را در راه خدا انفاق
نما و اين انفاق از انفاقهاى پيشين (كه ذكر شد) اجر و پاداشش كمتر است.
##حب أهل البيت علامة طيب الولادة
في أمالي الطّوسي: (الجزء السّادس عشر) عن الحسين بن عليّ،
عن أبيه عليّ عليهما السّلام قال: قال النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله: يا أباذر!
من أحبّنا أهل البيت فليحمد اللّه على أوّل النّعم قال: يا رسول اللّه!وماأوّل
النّعم؟ قال: طيب الولادة، إنّه لا يحبّنا أهل البيت إلّا من طاب مولده.
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: اى ابا ذر، كسى كه ما اهل بيت
(نبوت) را دوست بدارد پس بايد خداوند را بر نخستين نعمتها سپاسگزارى نمايد (ابو
ذر) عرضكرد اى رسول خدا، نخستين نعمتها چيست؟ حضرت فرمود: پاكيزه بودن ولادت است،
زيرا ما اهل بيت را دوست نميدارد مگر كسى كه ولادتش پاكيزه باشد (حلال زاده باشد).
##إخبار النبي أمته بما جرى على أهل بيته
في أمالي الطّوسي: (الجزء السّابع عشر) عن انس بن مالك قال:
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يأتي على النّاس زمان الصّابر منهم على
دينه كالقابض على الجمر.
رسول خدا (ص) فرمود: زمانى بر مردم بيايد كه كسى كه بر
(سختى و دشوارى نگهداشتن) دينش صابر و شكيبا باشد مانند كسى است كه آتش سرخ را بكف
خود گيرد و در دستش نگهدارد.
##صدقة و لو بشقّ تمرة
في أمالي الطّوسي: (الجزء السّادس عشر) عن الحرث، عن عليّ
عليه السّلام، عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله قال: كلّ معروف صدقة إلى غنىّ أو
فقير: فتصدّقوا و لو بشقّ تمرة، و اتقّوا النّار و لو بشقّ تمرة، فانّ اللّه عزّ و
جلّ يربيها لصاحبها كما يربي أحدكم فلوه أو فصيله حتّى يوفيه إيّاها يوم القيامة و
حتّى تكون أعظم من الجبل العظيم.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: هر گونه احسان و
نيكى نمودن بغني و شخص بىنياز يا بفقير و نيازمند (در اجر و ثواب مانند) صدقه
است، پس صدقه دهيد گرچه بنصف خرمائى باشد، و از آتش (دوزخ) بپرهيزيد گرچه بصدقه
دادن نصف خرمائى (در راه خدا) باشد، زيرا خداوند با عزت و جلال آن را براى صاحب و
دهندهاش پرورش ميدهد و بزرگ ميگرداند مانند آن كسى از شما كه كره اسب و يا بچه
شتر خود را پرورش ميدهد و بزرگ ميگرداند تا آنكه خداوند روز قيامت آن صدقه را (كه
نمو و پرورشش داده) تمام و كامل باو برساند كه از كوه بزرگ و بزرگتر شده باشد.
##إخبار النبي أمته بما جرى على أهل بيته
في أمالي الطّوسي: (الجزء السّابع عشر) بالاسناد قال: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يأتي عليّ النّاس زمان الصّابر منهم على دينه
له أجر خمسين منكم، قالوا يا رسول اللّه! أجر خمسين منّا؟ قال: نعم، أجر خمسين
منكم قالها ثلاثا.
از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: زمانى بر مردم مىآيد
كه براى صابر و شكيبايان از ايشان اجر و پاداش پنجاه نفر از شما باشد (اصحاب از
روى تعجب) عرضكردند: اى رسول خدا، اجر پنجاه نفر از ما؟ حضرت فرمود: آرى، پاداش
پنجاه نفر از شما (براى او باشد) و اين مطلب را سه بار تكرار فرمود.
##معنى العقل
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) عن النّبي صلّى اللّه
عليه و آله: يا عليّ! العقل ما اكتسب به الجنّة و طلب به رضا الرّحمن.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه بامير المؤمنين (ع) فرمود:
يا على، عقل آن چيزيست كه بهشت بوسيله آن كسب شودوبدست آيدورضايت وخوشنودى
پروردگار مهربان بآن طلب شود
##إنّ اللّه ليرضى عن العبد
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) عنه صلّى اللّه عليه و
آله أنّه قال: إنّ اللّه ليرضى عن العبد إن يأكل أكلة أو يشرب شربة فيحمده عليها.
از پيغمبر اكرم روايت شده كه فرمود: همانا خداوند از بنده
خوشنود گردد كه چون غذائى بخورد يا آبى بياشامد پس او را بر آن غذا و آب حمد و
ستايش نمايد.
##سؤال الأعرابي رسول الله
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) قال أعرابي: يا رسول
اللّه! من يحاسب الخلق يوم القيامة؟ قال: اللّه عزّ و جلّ، قال: نجونا و ربّ
الكعبة، قال صلّى اللّه عليه و آله: و كيف ذاك يا أعرابيّ؟ قال: لأنّ الكريم إذا
قدر عفا.
عرب بياباننشينى عرضكرد اى رسول خدا روز قيامت كدام كسى
بحساب (اعمال) مردم رسيدگى ميكند؟ حضرت فرمود: داوند با عزت و جلال (آن مرد)
عرضكرد بپروردگار كعبه سوگند، ما نجات خواهيم يافت حضرت فرمود: اى مرد اعرابى
چگونه دانستى اين را، عرضكرد بجهت آنكه شخص كريم هر گاه (بر انتقام كشيدن) قدرت و
توانائى يابد عفو و گذشت خواهد نمود.
##عفو مالك الأشتر لمن أساء اليه
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) حكى أنّ مالكا الأشتر
رضى اللّه عنه كان مجتازا بسوق الكوفة و عليه قميص خام و عمامة منه، فرآه بعض أهل
السّوق فازدري بزيّه فرماه ببندقة تهاونا به، فمضى و لم يلتفت، فقيل له: و يلك أ
تدري بمن رميت؟ فقال: لا، فقيل له: هذا مالك صاحب أمير المؤمنين عليه السّلام
فارتعد الرّجل و مضى إليه ليعتذر منه، فرآه و قد دخل مسجدا و هو قائم يصلّي فلمّا
انفتل أكبّ الرّجل على قدميه يقبّلهما، فقال: ما هذا الأمر؟ فقال: أعتذر إليك ممّا
صنعت، فقال: لا بأس عليك، فو اللّه ما دخلت المسجد إلّا لأستغفرنّ لك.
مالك اشتر رضى اللَّه عنه از بازار كوفه ميگذشت و بر (بدن و
سر) او جامه و عمامه كرباسينى بود، پس بعضى از اهل بازار او را ديد و شأن و مقام
ويرا كوچك شمرد و گلوله گلى بجهت خوار شمردنش باو پرتاب نمود، پس مالك رفت و باو
توجهى نفرمود، پس بآن مرد گفته شد واى بر تو آيا ميدانى كه گلوله گل را بچه كسى
پرتاب كردى؟ گفت نه، باو گفته شد اين مالك (اشتر) يار امير المؤمنين است، پس آن مرد
بخود لرزيد و بسمت مالك رهسپار گرديد كه از او عذر خواهى نمايد، و او را ديد كه در
مسجدى داخل شد و ايستاده و مشغول بنماز است، پس چون از نماز فارغ گشت خود را بر
قدمهاى او افكند و پاهاى ويرا ميبوسيد مالك گفت اين چه كار است كه ميكنى؟ عرضكرد
از آن جسارت كه بتو كردم عذر ميخواهم مالك فرمود: باكى بر تو نيست، پس بخدا سوگند
در مسجد داخل نشدم جز براى آنكه (از خداوند) جهت تو طلب آمرزش نمايم.
##هلاك نساء امّتي في الأحمرين
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) عنه صلّى اللّه عليه و
آله انّه قال: هلاك نساء امّتي في الأحمرين [الأمرين] الذّهب و الثّياب الرّقاق،
و هلاك رجال امّتي في ترك العلم و جمع المال.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: هلاكت زنان امت من
در دو چيز است: طلا و لباسهاى نازك (كه خود را بآن دو بيارايند و بمردان اجنبى
نشان دهند) و هلاكت مردان امت من در واگذاشتن علم و دانش و نياموختن آن، و در جمع
آورى كردن مال است.
##هداية و الإضلال
في المجلّد الثالث من البحار: باب «الهداية و الإضلال» و
(المحاسن) عن عمران قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ اللّه أراد بعبد
خيرا أخذ بعنقه فأدخله في هذا الأمر.
حضرت صادق (ع) فرمود: همانا خداوند چون در باره بنده اى
نيكى را اراده فرمايد (و خير او را بخواهد توفيقى بوى عنايت نمايد و) او را در اين
امر (اعتقاد بولايت و امامت اهل بيت عليهم السّلام) داخل گرداند.
##أقسام الصبر
في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) عن الاصبغ بن نباتة قال:
قال أمير المؤمنين عليه السّلام: الصّبر صبران: صبر عند المصيبة حسن جميل، و أحسن
من ذلك الصّبر عند ما حرّم اللّه عليك، و الذّكر ذكران: ذكر اللّه عزّ و جلّ عند
المصيبة، و أفضل من ذلك ذكر اللّه عزّ و جلّ عند ما حرّم اللّه عليك فيكون حاجزا.
حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: صبر و شكيبائى دو قسم است:
شكيبائى نزد مصيبت (بامر ناگوارى گرفتار گشتن) كه نيكو و زيبا است، و نيكوتر از آن
شكيبائى در باره آن چيزيست كه خداوند بر تو حرام فرموده است (شكيبائى بر اجتناب از
گناهان كه انسان راغب و مائل بآنست) و ذكر و ياد نمودن خدا (نيز) دو قسم است: خداى
با عزت و جلال را ياد كردن است هنگام مصيبت (تا بمقدرات الهى راضى گردد و جزع
ننمايد) و بهتر از آن ياد نمودن خداى با عزت و جلال است نزد آنچه كه خداوند بر تو
حرام فرموده است تا آن (ياد پروردگار بودن از ارتكاب حرام تو را باز دارد و) مانع
باشد.
##رسوم في معاشرة النّاس
في مجموعة الورّام: باب «الرّسوم في معاشرة النّاس» و عنه
صلّى اللّه عليه و آله: مثل الّذي يجلس فيسمع الحكمة من غيره و لا يحدّث إلّا بشرّ
ما سمع، مثل رجل أتى راعيا فقال له أعطني شاة من غنمك فقال: إذهب فخذ خيرها فجآء
فأخذ باذن الكلب الّذي مع الغنم.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: مثل كسى كه (در
مجلسى) مىنشيند و حكمت و دانشهاى محكمه را از ديگرى ميشنود پس سخن نگويد براى كسى
مگر از پستترين آنچه كه شنيده، مثل شخصى است كه بنزد چوپانى آيد و باو گويد
گوسفندى از گوسفندان خود را بمن بده، پس آن چوپان گويد برو و بهترين آنها را
برگيرد و ببر، پس آن شخص (بجانب گله) بيايد و گوش سگى را كه با گله است بگيرد (و
آن را بجاى گوسفند جهت خود انتخاب نمايد).
##هداية و الإضلال
في المجلّد الثالث من البحار: باب «الهداية و الإضلال»
(التّوحيد) عن جابر الجعفي، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سألته عن معني لا حول و
لا قوّة إلّا باللّه فقال: معناه لا حول لنا عن معصية اللّه إلّا بعون اللّه و لا
قوّة لنا على طاعة اللّه إلّا بتوفيق اللّه عز و جل.
از جابر جعفى روايت شده كه گفت از حضرت باقر (ع) از معنى
«لا حول و لا قوة الا باللَّه» سؤال نمودم، پس حضرت فرمود: معناى آن آنست كه رو
گردانيدن و دورى نمودن از نافرمانى خداوند براى ما ميسر نباشد جز بسبب يارى خدا، و
قوت و نيروئى بر طاعت و فرنبردارى خداوند براى ما نيست مگر بسبب توفيقى كه خداوند
با عزت و جلال عطا فرمايد.
##هداية و الإضلال
في المجلّد الثالث من البحار: باب «الهداية و الإضلال» (المحاسن)
عن فضيل قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام ندعوا النّاس إلى هذا الأمر؟ فقال:
لا يا فضيل، إنّ اللّه إذا أراد بعبد خيرا و كلّ ملكا فأخذ بعنقه فأدخله في هذا
الأمر طائعا أو كارها.
از فضيل روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) عرضكردم: ما مردم
را باين امر (امامت) بخوانيم؟ حضرت فرمود: نه اى فضيل، همانا خداوند چون براى
بندهاى نيكى را اراده فرمايد فرشته اى را بگمارد (و توفيقى باو مرحمت نمايد) و
او را در اين امر (اعتقاد بولايت و دوستى اهل بيت عليهم السّلام) داخل سازد چه
بطوع و رغبت باشد و يا در ابتداء راغب نباشد و خداوند او را باين امر راغب و مائل
گرداند.
##حبّ لقاء اللّه
في المجلّد الثالث من البحار: باب «حبّ لقاء اللّه و ذمّ
الفرار من الموت» (الخصال) عن هشام بن سالم، عن الصّادق، عن أبيه، عن جدّه عليهم
السّلام قال: سئل أمير المؤمنين عليه السّلام بماذا أحببت لقاء اللّه؟ قال: لما
رأيته قد اختار لي دين ملائكته و رسله و أنبيائه علمت أنّ الّذي أكرمني بهذا ليس
ينساني فأحببت لقآءه.
از امير المؤمنين (ع) سؤال شد بچه سبب ملاقات خدا (و مرگ)
را دوست دارى؟ حضرت فرمود: چون ديدم خداوند دين فرشتگان و رسولان و پيغمبران خود
را براى من اختيار فرمود و برگزيد، دانستم كه آن كسى كه مرا بچنين امرى گرامى
داشته چنان نباشد كه مرا فراموش نمايد، پس ملاقات او را دوست داشتم.
##حبّ لقاء اللّه
في المجلّد الثالث من البحار: باب «الهداية و الإضلال» (معاني
الأخبار) عن عبد الصّمد بن بشير، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام
قال: قلت له أصلحك اللّه، من أحبّ لقاء اللّه أحبّ اللّه لقآءه و من أبغض لقاء
اللّه أبغض اللّه لقآءه؟ قال: نعم، قلت: فو اللّه إنّا لنكره الموت، فقال: ليس ذاك
حيث تذهب، إنّما ذاك عند المعاينة إذا رأى ما يحبّ فليس شيء أحبّ إليه من أن
يتقدّم، و اللّه يحبّ لقآءه و هو يحبّ لقاء اللّه حينئذ، و إذا رأى ما يكره فليس
شيء أبغض إليه من لقاء اللّه، و اللّه عزّ و جلّ يبغض لقآءه.
از عبد الصمد بن بشير از بعض اصحابش روايت شده كه گفت بحضرت
صادق (ع) عرضكردم خداوند امور تو را بخير و خوبى پيش آورد كسى كه ملاقات خدا (و
مرگ) را دوست بدارد خداوند ملاقات او را (نيز) دوست ميدارد، و كسى كه ملاقات خدا
را دشمن بدارد خداوند ملاقاتش را دشمن ميدارد؟ حضرت فرمود: آرى، عرضكردم پس بخدا
سوگند همانا ما مرگ را خوش نداريم و از آن متنفريم، حضرت فرمود: چنين نيست كه تو
پنداشتى، اين (دوست داشتن ملاقات خدا و مرگ و دشمن داشتن آن) نزد شهود آن عالم است
(در حال احتضار) هنگامى كه آنچه را كه دوست ميدارد (از نعمتهاى الهى كه براى او
آماده شده است) ببيند پس هيچ چيز نزد او محبوبتر از آنكه (بميرد و) بآن عالم برود
نيست و خداوند ملاقات او را دوست ميدارد و او در اين هنگام ملاقات خدا (و مرگ) را
نيز دوست ميدارد، و چون به بيند (در حال احتضار و شهود آن عالم) آنچه را كه خوش
ندارد (و بر او ناگوار است از عقوبات و سزاهاى گناهان) پس هيچ چيز مبغوضتر از
ملاقات خداوند (و مرگ) نزد او نباشد و خداى با عزت و جلال هم ملاقات او را دشمن
ميدارد.
##حبّ لقاء اللّه
في المجلّد الثالث من البحار: باب «الهداية و الإضلال» (مصباح
الشّريعة) قال النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله: من أحبّ لقاء اللّه أحبّ اللّه
لقاءه و من كره لقاء اللّه كره اللّه لقآءه.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه ملاقات خدا
(و مرگ و انتقال از اين عالم) را دوست بدارد خداوند نيز ملاقات او را دوست ميدارد،
و كسى كه ملاقات خدا و مرگ را خوش نداشته باشد (و از آن متنفر باشد) خداوند هم
ملاقات او را خوش ندارد.
##صفة العلماء
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلماء» عن معاوية
بن وهب قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: اطلبوا العلم و تزيّنوا معه
بالحلم و الوقار، و تواضعوا لمن تعلّمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم و
لا تكونوا علمآء جبّارين فيذهب باطلكم بحقّكم.
از معاوية بن وهب روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم
كه ميفرمود: دانش را طلب نمائيد و خود را با آن دانش بسبب حلم و بردبارى و وقار
زينت دهيد، و نسبت بكسى كه علم را باو مىآموزيد فروتنى كنيد و نيز جهت آن كسى كه
از او دانش را طلب ميكنيد تواضع نمائيد، و دانشمندان سركش و متكبر نباشيد كه باطل
شما حق شما را از بين ميبرد (يعنى تكبرورزيدن شما موجب اعراض مردم از علم و دانش
شما گردد).
##تحريم التكبّر
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «تحريم التكبّر» عن ابن
بكير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله
ناقة لا تسبق فسابق أعرابيا بناقته فسبقها فاكتأب لذلك المسلمون، فقال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله: إنّها ترفّعت و حقّ على اللّه أن لا يرتفع شيء إلّا وضعه
اللّه.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: براى رسول خدا (ص)
شترى بود كه شتر ديگر بر آن پيشى نميگرفت، پس حضرت با يك عرب بيابانى كه شترى داشت
مسابقه گذارد و آن عرب در شتر دوانى بر حضرت پيشى گرفت و مسلمانان بدان جهت غمگين
شدند، پس رسول خدا (ص) فرمود: همانا آن شتر (يعنى شتر من) بر جملهاى از شتران
برترى جسته، و بر خداوند سزاواراست كه هيچ چيز برترى نجويد جز آنكه خدا آن راپست
نمايد.
##إكرام القرآن واهلبیت
في الكافي: (كتاب الصّلوة) باب «وجوب إكرام القرآن و تحريم
إهانته» عن أبي الجارود قال: قال أبو جعفر عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله: أنا أوّل وافد على العزيز الجبّار يوم القيامة و كتابه و أهل
بيتي ثمّ امّتي، ثم أسئلهم ما فعلتم بكتاب اللّه و أهل بيتي.
حضرت باقر (ع) فرمود كه رسول خدا (ص) فرمود: نخستين كسى كه
روزقيامت برخداى عزيزجباروارد شود من و كتاب خدا و اهل بيت من سپس امت من باشند،
پس ازامت خودپرسش ميكنم كه باكتاب خداواهل بيت من چگونه رفتار نموديد
##حب علي ع
في أمالي الطّوسي: (الجزء الخامس) عن حنّان بن سدير، عن أبي
جعفر محمّد بن عليّ الباقر عليهما السّلام قال: ما ثبت اللّه تعالى حبّ عليّ في
قلب أحد فزلّت له قدم إلّا ثبتت له قدم اخرى.
از حنان بن سدير از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: خداى
تعالى محبت و دوستى على (ع) را در قلب هيچ كس ثابت و برقرار نفرموده كه چون يك قدم
و پايش بلغزد مگر آنكه پاى ديگرش ثابت و برقرار بماند.
##إخبار النبي أمته بما جرى على أهل بيته
في أمالي الطّوسي: (الجزء السّابع عشر) عن انس بن مالك قال:
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يأتي على النّاس زمان الصّابر منهم على
دينه كالقابض على الجمر.
از انس بن مالك روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: زمانى بر
مردم بيايد كه كسى كه بر (سختى و دشوارى نگهداشتن) دينش صابر و شكيبا باشد مانند
كسى است كه آتش سرخ را بكف خود گيرد و در دستش نگهدارد.
##ولاية الأئمّة
في الكافي: (كتاب الطّهارة) باب «بطلان العبادة بدون ولاية
الأئمّة» عن أبي حمزة الثمالي قال: قال لنا عليّ بن الحسين عليه السّلام: أىّ
البقاع أفضل؟ فقلنا اللّه و رسوله و ابن رسوله أعلم، فقال: أفضل البقاع لنا ما بين
الرّكن و المقام، و لو أنّ رجلا عمّر ما عمّر نوح في قومه أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا
خَمْسِينَ عاماً يصوم النّهار و يقوم اللّيل في ذلك المكان ثمّ لقى اللّه بغير
ولايتنا لم ينفعه ذلك شيئا.
از ابى حمزه ثمالى روايت شده كه گفت حضرت زين العابدين (ع)
بما فرمود: كدام يك از بقعهها و مكانها برتر است؟ پس عرضكرديم خدا و رسول و فرزند
رسول او داناترند، حضرت فرمود: برترين بقعه و مكانها براى ما، ما بين ركن و مقام
است، و اگر مردى بمقدارى كه حضرت نوح (ع) در ميان قومش عمر كرد كه (مطابق قرآن)
نهصد و پنجاه سال بوده عمر نمايد و زنده بماند و در اين مدت هميشه روز را روزه
بگيرد و شب را بعبادت در آن مكان (در ميان ركن و مقام) بپاخيزد، سپس بدون اعتقاد
بولايت و امامت ما خداوند را ملاقات كند (و بميرد) آن عبادات بسيار هيچ گونه سودى
باو نخواهد رساند (زيرا عباداتى كه بدستور خدا و رسول و ائمه طاهرين عليهم السّلام
كه واسطه تبليغ احكام و صاحب ولايت كليه هستند نباشد ابدا ارزشى ندارد).
##فضل المساجد
في أمالي الطّوسي: (الجزء الخامس) عن أبي هريرة قال: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: المساجد سوق من أسواق الاخرة، قراها المغفرة و
تحفتها الجنّة.
رسول خدا (ص) فرمود: مسجدها بازارى از بازارهاى آخرت است كه
پذيرائى آنها آمرزش و تحفه آنها بهشت است (در مساجد متاع و زاد و توشه جهت آخرت
آماده شود و خداوند از واردين بآمرزش پذيرائى نموده و بهشت را بعنوان تحفه عطا
فرمايد).
##الذّنوب
في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الذّنوب» عن زرارة،
عن أبي جعفر عليه السّلام قال: [قال] ما من عبد إلّا و في قلبه نكتة بيضاء، فاذا
أذنب ذنبا خرج في النكتة سوداء، فان تاب ذهب ذلك السوادوإن تمادى في الذّنوب زادذلك
السواد حتّى يغطّى البياض، فاذا تغطىّ البياض لم يرجع صاحبه إلى خيرأبداوهوقول
اللّه عزّوجلّ:كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ماكانُوا يَكْسِبُونَ
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ بنده اى نيست جز
آنكه در قلب او نقطه سفيدى باشد، پس چون مرتكب گناهى شود در آن نقطه سفيد نقطه سياهى
پديدار شود، پس اگر (از آن گناه) توبه كند آن سياهى از بين ميرود و اگر در گناهان
فرو رود آن سياهى زياد گردد تا آن سفيدى را بپوشاند، پس چون آن سفيدى بكلى پوشيده
شود صاحب آن قلب بعمل خير و نيك هرگز باز نگردد، و اين فرموده خداى با عزت و جلال
(در قرآن كريم) است: كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ
(نه چنين است بلكه علاقه و محبت آن گناهانى كه مرتكب گشته اند بر قلبهاى ايشان
غلبه نموده و از اثر كردن مواعظ و نصايح حاجب و مانع گشته).
بيان: نقطه بيضاء، استعداد و آمادگى قلب براى تأثر و قبول مواعظ
است، و چون انسان معصيتى انجام دهد و قلبش از لذت آن گناه متأثر گردد ميل بسنخ آن
معصيت كند و نافرمان خداوند شود، و هر چند در لذت معاصى فرو رود تمايلش بشهوات
زياد گردد تا حدى كه ديگر رجوع بفرمانبردارى خدا و خود دارى از شهوات نتواند نمود
و بكلى از دستورات الهيه سرپيچى كرده و منحرف گردد و مواعظ در او اثر ننمايد.
##الشّكر
في المجلّد الخامس عشر من البحار: باب «الشّكر» (العيون) عن
عبد العظيم الحسنى، عن أبي جعفر الثّاني، عن آبائه عليهم السّلام قال: و دعا سلمان
أباذر رحمة اللّه عليهما ذات يوم إلى ضيافته فقدم إليه من جرابه كسرا يابسة و
بلّها من ركوته، فقال أبوذر: ما أطيب هذا الخبز لو كان معه ملح، فقام سلمان و خرج
فرهن ركوته بملح و حمله إليه، فجعل أبوذر يأكل ذلك الخبز و يذرّ عليه ذلك الملح و
يقول: الحمد للّه الّذي رزقنا هذه القناعة، فقال سلمان: لو كانت قناعة لم تكن
ركوتي مرهونة.
از عبد العظيم حسنى (ع) از حضرت جواد از پدران گراميش عليهم
السّلام روايت شده كه فرمود: روزى سلمان ابو ذر را كه رحمت خدا بآنان باد بمهمانى
خود خواند، پس از انبانش پارههاى نان خشكى نزد او آورد و از آب كوزهاش آنها را
تر كرد، پس ابو ذر گفت اين نان بسيار نيكو است اگر با آن نمكى بود، پس سلمان
برخاست و از خانه بيرون رفت و كوزه خود را در مقابل نمكى كه خريدارى نمود گرو
گذارد و نمك را نزد ابو ذر آورد پس ابو ذر از آن نان ميخورد و از آن نمك بر نانها
ميپاشيد و ميگفت حمد و سپاس مختص آن خدائيست كه اين درجه از قناعت را روزى ما
گردانيد و بما عطا فرمود، پس سلمان گفت اگر قناعتى بود كوزه من بگرو نميرفت.
##حب الدّنيا و ذمّها
في المجلّد الخامس عشر من البحار: باب «حبّ الدّنيا و
ذمّها» (العيون) عن الرّضا، عن آبائه، عن الحسين بن عليّ عليهم السّلام أنّه قال:
وجد لوح تحت حائط مدينة من المدائن فيه مكتوب: أنا اللّه لا إله إلّا أنا و محمّد
نبيّي، عجبت لمن أيقن بالموت كيف يفرح و عجبت لمن أيقن بالقدر كيف يحزن، و عجبت
لمن اختبر الدّنيا كيف يطمئنّ إليها، و عجبت لمن أيقن بالحساب كيف يذنب.
از حسين بن على عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: لوحى
پديدار شد كه زير ديوار شهرى از شهرها بود و در آن (عبارتى كه معنايش اينست)
نوشته بود: منم خداوندى كه بجز من خدا و معبود بحقى نيست و محمد (ص) پيغمبر من
است، تعجب ميكنم از كسى كه بمرگ (و مردن خود) يقين دارد چگونه شادى ميكند و تعجب
دارم از كسى كه بمقدرات الهى يقين دارد چگونه (براى روزى و ساير امورش) محزون و
اندوهناك ميگردد، و تعجب است از كسى كه دنيا را آزمايش نموده (و فنا و نابودى و
تغيير آن را دانسته) چگونه بآن اطمينان و اعتماد ميكند (علاقهمند و فريفته بآن
مىشود) و تعجب است از كسى كه بحساب (و رسيدگى نمودن خداوند باعمال بندگان در روز
قيامت) يقين دارد چگونه مرتكب گناه مىشود.
##مناظرات محمد بن على الباقر
في الكافي: (كتاب الرّوضة) عن عمر بن عبد اللّه الثقفي في
حديث نصراني الشّام مع الباقر عليه السّلام (فقال النّصراني:) أخبرني عن أهل
الجنّة كيف صاروا يأكلون و لا يتغوّطون، أعطني مثلهم في الدّنيا، فقال أبو جعفر
عليه السّلام: هذا الجنين في بطن امّه يأكل ممّا تأكل امّه و لا يتغوّط.
در ضمن حديث نصرانى شام با حضرت باقر (ع) روايت شده كه
نصرانى بآن حضرت عرضكرد: بمن خبر ده از اهل بهشت كه چگونهاند ايشان كه غذا
ميخورند و غائط و مدفوعى براى آنان نباشد، مثل و مانند ايشان را در دنيا براى من
بيان فرما، پس حضرت باقر عليه السّلام فرمود: اين بچه در شكم مادرش كه از آنچه
مادرش ميخورد او نيز ميخورد و مدفوعى ندارد (مانند اهل بهشت باشد).
بيان: بدن مادر از خونى كه حاصل و خلاصه غذائى است كه
ميخورد تغذيه ميكند و بچه هم در شكم مادر از خون تغذيه مينمايد.
##فضل الصلاة
في مجموعة الورّام: (الجزء الثّاني) عنه (أي الصادق عليه
السّلام) ما تقرّب العبد إلى اللّه تعالى بعد المعرفة بشيء أفضل من الصّلوة.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: بنده بعد از معرفت
(خدا و اعتقاد باصول عقايد و ايمان) بهيچ وسيله اى بخداوند تقرب نجسته كه آن از
نماز برتر باشد.
##ترك الأمر بالمعروف
في مجموعة الورّام: (الجزء الثّاني) عن أبي عبد اللّه عليه
السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: لتأمرنّ بالمعروف و التنهونّ عن
المنكر [و الّا] ليفتحنّ اللّه عليكم فتنة تترك العاقل منكم حيرانا ثمّ ليسلّطنّ
اللّه عليكم شراركم فيدعوا خياركم فلا يستجاب لهم، ثمّ من ورآء ذلك عذاب أليم.
امير المؤمنين (ع) فرمود: البته بايد شما امر بمعروف و نهى
از منكر كنيد و گر نه خداوند درب فتنهاى را بر شما گشايد كه عاقل و خردمند شما را
حيران گرداند، سپس خدا اشرار و بدان شما را بر خودتان مسلط و چيره فرمايد پس نيكان
شما دعا ميكنند (و خدا را ميخوانند) و دعاى ايشان مستجاب نشود و بعد از آن (براى
شما) عذاب و شكنجه دردناك باشد.
##صبر في المصيبة
في مجموعة الورّام: (الجزء الثّاني) موسى، عن العبد الصّالح
قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: ضرب الرّجل بيديه عند المصيبة إحباط
لأجره.
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: زدن مرد دستهاى خود را بيكديگر نزد
مصيبت موجب حبط و نابود ساختن اجر و ثوابش گردد.
##ثلاثة لا يرفع اللّه لهم عملا
في مجموعة الورّام: (الجزء الثّاني) موسى، عن أبي عبد اللّه
عليه السّلام قال: ثلاثة لا يرفع اللّه لهم عملا: عبد آبق، و امرأة زوجها عليها
ساخط، و المذيل إزاره.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: سه طائفه اند كه
خداوند هيچ عمل و طاعتى را از ايشان قبول نفرمايد: بنده گريز پا (يعنى فرارى از
مولايش) و زنى كه شوهرش (بجهت تضييع و ادا نكردن حقوق شرعيه) بر او خشمگين و
غضبناك باشد، و كسى كه لباس خود را (در اثر تكبر بلند نمايد و) بزمين بكشاند.
##في الورع
في مجموعة الورّام: (الجزء الثّاني) زيد بن عليّ، عن أبيه
عليه السّلام قال: قال عليه السّلام: الورع نظام العبادة، فاذا انقطع ذهبت
الدّيانة كما إذا انقطع السلك اتبعه النّظام.
از زيد بن على از پدر بزرگوارش (حضرت زين العابدين عليه
السّلام) روايت شده كه فرمود: ورع و پرهيزكارى سبب نظم و اتصال رشته عبادت و پرستش
(خداوند) است، پس هنگامى كه آن رشته قطع شود ديانت و ايمان از بين ميرود چنانچه هر
گاه رشته (و ريسمان تسبيح و مانند آن) گسيخته شود نظم و ترتيب تابع و پيرو آن
گردد.
##بكاء للذنوب
في مجموعة الورّام: (الجزء الثّاني) مرّ عيسى عليه السّلام
بقوم يبكون، فقال: ما لهؤلاء يبكون؟ فقيل لذنوبهم، قال: فليتركوها يغفر لهم.
حضرت عيسى (ع) بجماعتى عبور فرمود كه ايشان ميگريستند، پس
فرمود: چه باعث شده كه اين جماعت ميگريند، عرض شد بجهت گناهانشان ميگريند، فرمود:
بايد آن گناهان را واگذارند تا معاصى ايشان آمرزيده شود.
##تبكير بالصدقة
في أمالي الطّوسي: (الجزء السّادس) عن محمّد بن مروان، عن
جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: بكّروا
بالصّدقة فانّ البلاء لا يتخطّاها.
رسول خدا (ص) فرمود: صبح نمائيد بصدقه دادن (اول صبح صدقه
بدهيد) زيرا بلاء و گرفتارى از صدقه تجاوز نميكند (و نميگذرد و بصدقه دهنده
نميرسد).
##مواضع تجوز فيها الغيبة
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «المواضع الّتي تجوز فيها
الغيبة» عن هارون بن الجهم، عن الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: إذا جاهر
الفاسق بفسقه فلا حرمة له و لا غيبة.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه گنهكار گناهش
را علنى و آشكارا انجام دهد پس احترامى براى او نباشد و غيبتش (در گناه علنى و
آشكاراى وى) حرام نيست.
##سلّموا للّه أمره
في مجموعة الورّام: (الجزء الثاني) و قال صلّى اللّه عليه و
آله: يا عباد اللّه! أنتم كالمرضى و ربّ العالمين كالطبيب، فصلاح المرضى فيما
يعلمه الطبيب و تدبيره به، لا فيما يشتهيه المريض و يقترحه، ألا فسلّموا للّه أمره
تكونوا من الفائزين.
از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: اى بندگان خدا، شما
مانند بيمارانيد و پروردگار عالميان بمنزله طبيب است، پس مصلحت بيماران (و طريق
معالجه و درمان) در آن باشد كه طبيب ميداند و آن را جهت معالجه بيمار تدبير ميكند
نه در آنچه كه مريض ميخواهد و بآن رغبت دارد و (در معالجه خويشتن بدون اجازه طبيب
و) پيش خود آن را برميگزيند، آگاه باشيد كه در برابر خداوند و بمقدرات الهى تسليم
باشيد تا (در دنيا و آخرت سعادتمند و) از كاميابان باشيد.
##مواضع تجوز فيها الغيبة
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «المواضع الّتي تجوز فيها
الغيبة» عن أبان، عن رجل لا نعلمه إلّا يحيى الأزرق قال: قال لي أبو الحسن عليه
السّلام: من ذكر رجلا من خلفه بما هو فيه ممّا عرفه النّاس لم يغتبه، و من ذكره من
خلفه بما هو فيه ممّا لا يعرفه الناس إغتابه، و من ذكره بما ليس فيه فقد بهته.
از ابان از مردى كه ما او را جز يحيى ازرق نميدانيم روايت
شده كه گفت حضرت موسى بن جعفر (ع) بمن فرمود: كسى كه در غياب و پشت سر شخصى چيزى
را كه در او هست و مردم ميدانند ذكر كند و بگويد غيبت او را ننموده (زيرا آنچه
آشكار است و مردم آن را ميدانند مانند كورى و شلى از عيوب ظاهره و يا عمل و كارى
كه گوينده و شنونده بدانند گفتنش غيبت و حرام نيست، ليكن اگر توهين و سخريه و يا
موجب اذيت او باشد البته حرام است) و كسى كه در غياب و پشت سر شخصى چيزى بگويد كه
در او هست و مردم نميدانند غيبت او را نموده، و كسى كه در باره شخصى آنچه را كه در
او نيست ذكر كند (و باو نسبت دهد) پس البته باو بهتان زده است.
##عقوبات الذّنوب
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «في تفسير [عقوبات]
الذّنوب» عن مجاهد، عن أبيه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: الذّنوب الّتي
تغيّر النّعم البغى، و الذّنوب الّتي تورث الندم القتل، و الّتي تنزل النّقم
الظّلم، و الّتي تهتك السّتور شرب الخمر، و الّتي تحبس الرّزق الزّنا، و الّتي
تعجّل الفنآء قطيعة الرّحم، و الّتي تردّ الدّعآء و تظلم الهواء عقوق الوالدين.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: گناهانى كه نعمتها را
تغيير دهد و بر طرف سازد تكبر و فساد و تجاوز و گردن كشى است، و گناهانى كه باعث
پشيمانى شود كشتن (شخص بيگناه) است، و گناهانى كه موجب گرفتارى و ناگواريها باشد
ظلم و ستم است (چنانچه ستمگران گذشته مانند نمرود و فرعون و بنى اميه و بنى العباس
و امثال آنان بسبب ستمهائى كه بمردم نمودند خود و اموال و كسان و ديارشان محو و
نابود گشتند) و گناهانى كه پردههاى آبرو را بر طرف ميسازد (و موجب رسوائى شود) آشاميدن
شراب است، و گناهانى كه مانع و جلوگير روزى ميگردد زنا است (و كلمه زنا در حديث
ربا هم خوانده شده و جلوگيرى نمودن زنا از روزى چنانست كه غالبا زناكاران گرچه از
ثروتمندان هم بودند در اثر اين عمل شنيع بفقر و پريشانى گرفتار شدند، و مانع گشتن
ربا از روزى از آيه شريفه يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ
استفاده مىشود، زيرا مفاد آيه آنست كه خداوند مال و ثروت حاصل از ربا را محو و
نابود ميسازد و صدقات و مالى كه در راه او داده شود نمو و بركتش ميدهد) و گناهى كه
مرگ را نزديك (و عمر را كوتاه) ميگرداند قطع رحم است (بخويشان رسيدگى و نيكى
ننمودن است) و گناهى كه موجب مردود شدن دعاءومستجاب نگشتن آن شودوفضا(ومحيط
زندگانى)رابرانسان تيره وتارسازد آزردن وناراضى داشتن پدر و مادر است.
##مواضع تجوز فيها الغيبة
في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «المواضع الّتي تجوز فيها
الغيبة» عن أبي البختري، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه عليهما السّلام قال: ثلاثة ليس
لهم حرمة: صاحب هوى مبتدع و الإمام الجائر و الفاسق المعلن بالفسق.
از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش (ع) روايت شده كه فرمود:
سه طائفه اند كه براى ايشان احترامى نباشد (احتراماتى كه براى مؤمنين است مانند
حرمت غيبت و اهانت براى ايشان نباشد) كسى كه داراى هوى و هوسى باشد كه بر بدعت
گذاردن در دين وادارش نمايد،وپيشوا وزمامدارى كه ستمگر باشد، وگناهكارى كه گناه را
علنى و آشكارا انجام دهد.
##اعتراف بالذنوب
في مجموعة الورّام: (أوائل الجزء الاوّل) إبن فضّال، عمّن
ذكره عن أبي جعفر عليه السّلام قال: لاواللّه ما أراد اللّه من النّاس إلّا
خصلتين: أن يقرّوا له بالنّعم فيزيدهم و بالذّنوب فيغفرها لهم.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: بخدا سوگند خداوند از
مردم جز دو خصلت را اراده نفرموده و نخواسته: اقرار و اعتراف ايشان به نعمتهائى كه
بآنان عطا فرموده (و شكر و سپاسگزارى از آنها) تا خدا نعمتها را بر ايشان زياد و
بسيار گرداند و اعتراف ايشان بگناهان خود تا در نتيجه، گناهان آنان را بيامرزد.
##فضل شيعة علي عليه السلام
في مجموعة الورّام: (أوائل الجزء الاوّل) عن أنس بن مالك
قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يدخل الجنّة من امّتي سبعون ألفا لا
حساب عليهم، ثمّ التفت إلى عليّ عليه السّلام فقال: هم شيعتك و أنت إمامهم.
رسول خدا (ص) فرمود: هفتاد هزار نفر از امت من بدون حساب
داخل بهشت ميشوند، سپس آن حضرت بعلى (ع) توجه نمود و فرمود: ايشان شيعيان و پيروان
تو باشند و تو امام و پيشواى آنان باشى.
##في الإخلاص
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الاخلاص» عن أحمد
بن أبي عبد اللّه، عن أبيه رفعه إلى أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله: يا أيّها النّاس! إنّما هو اللّه و الشيطان و الحقّ و
الباطل و الهدى و الضلالة و الرّشد و الغىّ و العاجلة و الاجلة [و العاقبة] و
الحسنات و السيئات، فما كان من حسنات فللّه و ما كان من سيّئات فللشّيطان لعنه
اللّه.
رسول خدا (ص) فرمود: اى مردم، همانا خدا و شيطان و حق و
باهل و هدايت و گمراهى و براه راست بودن و بر كنار بودن از آن و دنيا و آخرت و
كارهاى نيك و گناهان (هر يك در مقابل ضد خود قرار گرفتند و) موجود هستند، پس آنچه
از حسنات و كارهاى نيك است براى خداوند و بتوفيق از جانب او باشد، و آنچه از
كارهاى بد و زشت و گناهان است پس از شيطان و فريب او خواهد بود (و هر گاه كسى
برحمت خداوند و پيروى حق و هدايت رغبت نمايد از شيطان و باطل و گمراهى دور گردد، و
در صورتى كه از شيطان و باطل و اين گونه امور پيروى كند از خدا و حق و هدايت دور
شود).
##صدقة للمريض
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «استحباب الصدقة
للمريض» عن زرارة بن أعين، عن أبى جعفر عليه السّلام، عن آبائه عليهم السّلام قال:
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: داووا مرضاكم بالصدقة.
رسول خدا (ص) فرمود: بيماران خودتان را با صدقه دادن مداوا
و علاج كنيد.
##في الإخلاص
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الاخلاص» عن عليّ
بن أسباط، عن أبي الحسن الرّضا عليه السّلام أنّ أمير المؤمنين عليه السّلام كان
يقول: طوبى لمن أخلص للّه العبادة و الدعآء و لم يشغل قلبه بما ترى عيناه و لم ينس
ذكر اللّه بما تسمع اذناه و لم يحزن صدره بما اعطى غيره.
امير المؤمنين (ع) ميفرمود: خوشا بحال آن كسى كه عبادت و
پرستش و دعاى خود را براى خدا خالص گرداند (در عبادت و دعا جز قرب بخدا منظورى
براى او نباشد) و بآنچه چشمانش ميبيند (از آلايش دنيا) قلب و دلش مشغول نگردد، و
بواسطه آنچه گوشهايش ميشنود ذكر و ياد نمودن خدا را فراموش ننمايد، و بجهت آنچه
(از امور دنيويه) كه بديگران داده شده سينه و دلش تنگ و محزون و اندوهناك نشود.
##اِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الاخلاص» قال:
سألته (أى الصادق عليه السّلام) عن قول اللّه عزّ و جلّ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ
بِقَلْبٍ سَلِيمٍ، قال: القلب السليم الّذي يلقى ربّه و ليس فيه أحد سواه، قال: و
كلّ قلب فيه شرك أو شكّ فهو ساقط، و إنّما أراد بالزّهد في الدنيا لتفرغ قلوبهم
للاخرة.
راوى گويد از حضرت صادق (ع) از معنى قول خداى با عزت و
جلال: إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ، سؤال نمودم حضرت فرمود: قلب
سالم آن دلى است كه پروردگار خود را ملاقات كند (و از دنيا برود) در حالى كه جز
خدا كسى در آن نباشد پس فرمود: و هر قلبى كه در آن شرك يا شكى (شرك بخدا يا شكى در
اصول عقايدش) باشد پس آن (از رحمت خدا و از زمره قلوب مؤمنين) دور افتاده است، و
همانا مطلوبيت زهد و اعراض و كنارهگيرى از لذتهاى حرام دنيا بجهت آنست كه دلهاى
مردم بامور اخرويه و طاعات متوجه گردد و از آنها غفلت ننمايد.
##صدقة للمريض
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «استحباب الصدقة
للمريض» و عنه عليه السّلام قال: الصدقة تدفع البلاء المبرم فداووا مرضاكم
بالصدقة.
از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: صدقه بلاء محكم
(يعنى مقدر) را دفع نموده و از آن جلوگيرى ميكند، پس بيماران خود را با صدقه علاج
و مداوا نمائيد.
##تدثّر للمحموم
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «كراهة التدثّر
للمحموم» عن محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: الحمّى من فيح
جهنّم، فاطفؤوها بالماء البارد.
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: تب حرارتش
از سنخ حرارت جهنم است (يعنى تب از تعفن اخلاط ناشى از حرارت غريزيه است كه از سنخ
حرارت عنصرى نيست) پس آن را بوسيله آب سرد خاموش و بر طرف سازيد.
##دفع الحمى
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «كراهة التدثّر
للمحموم» عن عليّ بن أبي حمزة، عن أبي إبراهيم عليه السّلام قال: قلت له ما وجدتم
عندكم للحمّى دواء؟ قال عليه السّلام: ما وجدنا لها عندنا دواء إلّا الدعاء و
الماء البارد.
از على بن ابى حمزه روايت شده كه گويد بحضرت موسى بن جعفر
عليهما السّلام عرض كردم: نزد خودتان براى تب چه دوا و داروئى يافتيد؟ فرمود: ما
نزد خود براى تب دوائى جز دعا و آب سرد نيافتيم.
##معالجة المريض
في مكارم الأخلاق: الباب الحاديعشر، الفصل الأول «في معالجة
المريض» عن العالم عليه السّلام قال: الحمية رأس الدّوآء و المعدة بيت الدآء و
عوّد بدنا ما تعوّد.
از حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام روايت شده كه فرمود:
پرهيز (از چيزى كه براى بيمار ضرر دارد) سرآمد داروهاى است، و معده خانه بيمارى و
درد است (يعنى معده بجهت مراعات ننمودن در مقدار و چگونگى غذا منشا بيماريها گردد)
و آنچه از اغذيه و ادويه مباح كه بدن و مزاج بآن عادت نموده بآن بده (و از خوردنش
خوددارى منما).
##ماء المغلّى
في مكارم الأخلاق: الباب السابع «في الماء المغلّى» و عنه
عليه السّلام قال: الماء المغلّى ينفع من كلّ شيء و لا يضرّ من شيء.
از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: آب جوشيده
براى هر چيز و هر مرضى نافع است و بهيچ مرضى ضرر و زيان نميرساند.
##دعاء عند المرض
في مكارم الأخلاق: الباب الحاديعشر، الفصل الثاني «في
الدعآء» و روى عن العالم عليه السّلام أنّه قال: لكلّ داء دواء، فسئل عن ذلك، فقال
عليه السّلام: لكلّ داء دعاء فاذا الهم المريض الدعاء فقد أذن اللّه في شفائه.
از حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام روايت شده كه فرمود:
براى هر مرض و بيمارى علاج و داروئى است، پس از آن حضرت سؤال شد كه آن چه باشد؟
حضرت فرمود: براى هر مرضى دعائى است، پس هر گاه مريض متوجه و راغب بدعا گردد البته
خداوند در شفاء يافتن او اذن فرموده.
##أصول الكفر و أركانه
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «في اصول الكفر و
أركانه» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و آله: من علامات الشقآء جمود العين و قسوة القلب و شدّة الحرص في طلب
الدّنيا و الإصرار على الذنب.
رسول خدا (ص) فرمود: از نشانههاى شقاوت و بدبختى خشك بودن
چشم (يعنى در اوقات مناسب با گريستن، چشم خشگ باشد و اشگ نريزد) و سخت دل بودن، و
در طلب دنيا بسيار حرص داشتن، و بر گناه و نافرمانى خدا اصرار نمودن است.
##اجتناب الخطايا و الذنوب
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب اجتناب الخطايا و
الذنوب» عن جعفر الجعفري، عن جعفر بن محمّد عليه السّلام، عن أبيه عليه السّلام
قال: قال رسول اللّهصلّى اللّه عليه و آله: من أذنب ذنبا و هو ضاحك دخل النار و
هو باك.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه گناهى را مرتكب شود در حالى كه
خندان و شادمان باشد (و توبه نكند) در آتش جهنم داخل شود در حالى كه گريان باشد.
##اجتناب المحقّرات من الذنوب
في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب اجتناب المحقّرات من
الذنوب» محمّد بن عليّ الكراجكي في كتاب كنز الفوائد قال: روى عن أحد الأئمّة عليه
السّلام أنّه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ اللّه كتم ثلاثة في
ثلاثة: كتم رضاه في طاعته، و كتم سخطه في معصيته، و كتم وليّه في خلقه، فلا
يستخفنّ أحدكم شيئا من الطاعات فانّه لا يدري في أيّها رضى اللّه، و لا يستقلّنّ
أحدكم شيئا من المعاصي فانّه لا يدري في أيّها سخط اللّه، و لا يزرينّ أحدكم بأحد
من خلق اللّه فانّه لا يدري أيّهم وليّ اللّه.
رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداوند سه چيز را در سه چيز
پنهان نموده: رضايت و خوشنودى خود را در طاعات و كارهاى نيك پنهان فرموده، و خشم و
غضب خود را در معصيت و نافرمانيش پنهان نموده، و دوست خود را در ميان خلقش پنهان
فرموده، پس هيچ كس از شما هيچ يك از طاعات و كارهاى نيك را سبك نشمارد، زيرا
نميداند كه در كدام يك از آنها رضايت خداوند است (مقصود طاعتى است كه موجب رضايت و
مانع و جلوگير از معاصى باشد تا صاحب آن هرگز مورد غضب و خشم خدا نگردد) و هيچ كس
از شما هيچ يك از معصيت و گناهان را اندك و كوچك نپندارد، زيرا نميداند كه در كدام
يك از آنها خشم و غضب خداوند است (مقصود آن گناهى است كه انسان پس از آن موفق
بتوبه و بازگشت بطاعت و فرمانبردارى خداوند نگردد و گر نه همه گناهان باعث غضب خدا
باشد) و هيچ كس از شما هيچ يك از خلق خدا (و مؤمنين) را كوچك و ناچيز نشمارد، زيرا
نميداند كه كدام يك از ايشان دوست خداوند است.
##الذنوب و آثارها
في المجلّد الخامس عشر من البحار: باب «الذنوب و آثارها»
(العلل) عن ابن نباتة قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: ما جفّت الدّموع إلّا
لقسوة القلوب و ما قست القلوب إلّا لكثرة الذنوب.
امير المؤمنين (ع) فرمود: اشگها (ى چشمها) خشگ نگرديد جز
بجهت قساوت و سخت شدن قلبها، و دلها سخت نگرديده مگر بسبب بسيار بودن گناهان.
##الذنوب و آثارها
في المجلّد الخامس عشر من البحار: باب «الذنوب و آثارها»
(العلل) (أمالي الطوسي) عن إبراهيم بن زياد، عن الصادق عليه السّلام قال: إنّ
اللّه تعالى إذا غضب على امّة ثمّ لم ينزل بها العذاب أغلى أسعارها و قصّر أعمارها
و لم تربح تجّارها و لم تغرز أنهارها و لم تزكّ ثمارها و سلّط عليها شرارها و حبس
عليها أمطارها.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداى تعالى چون
بر امت و گروهى (در اثر معاصى و گناهانشان) غضب فرمايد و برايشان عذاب نازل
نفرمايد، قيمت و بهاء ارزاق و اجناس آنان را گران نمايد و عمرهاى ايشان را كوتاه
گرداند و بازرگانان آنان (از تجارت) سودمند نشوند و نهرهاى ايشان پر آب نگردد و
ميوههاى آنان پاكيزه (و نيكو و بىعيب) نشود و اشرارشان بر ايشان مسلط و حكم فرما
گردند و باران بر آنان حبس شود و نبارد.
##نوح عليه السّلام
في جواهر السنيّة: باب «نوح عليه السّلام» عن الحسين بن
خالد الصيرفي، عن الرضا عليه السّلام في حديث قال: إنّ نوحا لمّا ركب السفينة أوحى
اللّه عزّ و جلّ إليه أن يا نوح! إن خفت الغرق فهلّلني ألفا ثمّ سلني النّجاة انجك
من الغرق و من آمن معك.
از حضرت رضا (ع) در ضمن حديثى روايت شده كه فرمود: همانا
نوح هنگامى كه سوار كشتى گشت خداى با عزت و جلال باو وحى فرمود كه اى نوح اگر از
غرق ميترسى پس هزار بار لا آله الا اللَّه بگو و نجات خود را از من بخواه تا تو و
هر كسى را كه بتو ايمان آورده از غرق نجات دهم.
##في الصبر
في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الصبر» عن اللعاء
بن الفضيل عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: الصّبر من الايمان بمنزلة الرأس من
الجسد، فاذا ذهب الرأس ذهب الجسد، كذلك إذا ذهب الصّبر ذهب الايمان.
بيان: الصبر هو قوّة ثابتة و ملكة راسخة بها يقتدر على حبس
النفس عن مشتهياتها الّتي هى الراحة في ترك الطاعة و اللّذة بالمعصية، فاذا لم
يمنع النفس عن المشتهيات و توغلت فيها تحصل لها ملكة العصيان و تصير راسخة قويّة و
تنجرّ إلى زوال نور الايمان.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: صبر و شكيبائى نسبت
بايمان بمنزله سر براى بدن باشد، پس چنانچه هر گاه سر از ميان برود (و از تن جدا
شود حيات و زندگى و آثار) جسد و بدن نيز برود، و همچنين است هر گاه صبر و شكيبائى
(از دست انسان) برود ايمان هم ميرود.
بيان: صبر قوه ثابت و حالت برقراريست براى روح كه انسان
بواسطه آن ميتواند خود را از شهوات نامشروع باز دارد، و رنج و زحمت عبادات و طاعات
را تحمل نمايد و از لذت معاصى بگذرد، پس هر گاه انسان نفس خود را از خواستههاى
نامشروعش باز ندارد و در شهوات فرو رود براى او عادت بمعصيت و نافرمانى حاصل شود و
آن ريشه كند و محكم و نيرومند گردد و بزوال نور ايمان منجر شود.
##إبراهيم عليه السّلام
في جواهر السنيّة: باب «إبراهيم عليه السّلام» عن محمّد
الواسطي قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام، إنّ إبراهيم صلوات اللّه عليه شكى
إلى اللّه ما يلقى من سوء خلق سارة، فأوحى اللّه عزّ وجلّ إليه : إنّما مثل المرأة
مثل الضّلع المعوج إن أقمته كسرته وإن تركته استمتعت به،إصبر عليها .
حضرت صادق (ع) فرمود: همانا ابراهيم صلوات اللَّه عليه از
بدى اخلاق ساره (زوجهاش) بخداوند شكايت نمود، پس خداى با عزت و جلال باو وحى
فرمود كه همانا مثل زن مثل استخوان پهلو و دنده است كه كج است كه اگر بخواهى آن را
راست كنى ميشكنى و اگر بحال خودش واگذارى بآن بهرهمند ميگردى، بر بدى اخلاق ساره
صبر و شكيبائى نما.
##آدم عليه السّلام
في جواهر السنيّة: باب «آدم عليه السّلام» عن أبان بن تغلب،
عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ آدم شكى إلى ربّه حديث النفس، فقال: أكثر
من قول لا حول و لا قوّة إلّا باللّه.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا آدم بپروردگار
خود از خيالات باطل و بيهوده (كه بىاختيار در دل انسان خطور ميكند) شكايت نمود،
پس خداوند فرمود: لا حول و لا قوة الا باللَّه را بسيار بگو (تا آن خيالات بر طرف
گردد).
##شعيب عليه السّلام
في جواهر السنيّة: باب «شعيب عليه السّلام» عن أبي عصمة
قاضي مرو، عن أبي جعفر عليه السّلام قال (في حديث) إنّ اللّه عز و جل أوحى إلى
شعيب النبيّ عليه السّلام: إنّي معذّب من قومك مائة ألف، أربعين ألفا من شرارهم و
ستّين ألفا من خيارهم، فقال: يا ربّ! هؤلاء الأشرار فما بال الأخيار؟ فأوحى اللّه
عز و جل إليه: إنّهم داهنوا أهل المعاصي و لم يغضبوا لغضبي.
از حضرت باقر (ع) روايت شده كه در ضمن حديثى فرمود: همانا
خداى با عزت و جلال بشعيب پيغمبر وحى فرمود كه البته من صد هزار نفر از امت تو را
عذاب خواهم نمود چهل هزار از اشرار و بدكاران و شصت هزار از نيكان را، پس شعيب عرض
كرد پروردگارا اين گروه اشرار مستحق و سزاوار عذابند پس جهت عذاب نيكان چيست؟ خداى
با عزت و جلال باو وحى فرمود: همانا نيكوكاران در نصيحت و باز داشتن گناهكاران از
اعمال زشتشان سستى و سهل انگارى و سازش نمودند و بجهت غضب من بر ايشان، غضب و خشم
نكردند (كمترين درجه نهى از منكر را كه غضب و خشم بر گناهكار است انجام نداند و
بدين جهت مستحق عذاب گشتند).
##إبراهيم عليه السّلام
في جواهر السنيّة: باب «إبراهيم عليه السّلام» عن يونس بن
ظبيان، عن الصادق عليه السّلام عن أبيه، عن عليّ بن الحسين، عن أبيه، عن أمير
المؤمنين عليه السّلام قال: لمّا أراد اللّه قبض روح إبراهيم بعث إليه ملك الموت
فسلّم فرّد عليه السّلام ثمّ قال له: أزائر أنت أم داع؟ فقال: بل داع فأجب، فقال:
هل رأيت خليلا يميت خليله، فرجع حتّى وقف بين يدى اللّه فقال: إلهي قد سمعت ما قال
خليلك إبراهيم عليه السّلام، فقال اللّه عزّ و جلّ: يا ملك الموت! إذهب إليه و قل
له: هل رأيت حبيبا يكره لقآء حبيبه؟ إنّ الحبيب يحبّ لقاء حبيبه.
از امير المؤمنين عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: هنگامى
كه خداوند اراده قبض روح ابراهيم (ع) فرمود، ملك الموت را نزدش فرستاد پس سلام كرد
و حضرت ابراهيم جواب سلامش را داد، سپس باو فرمود: براى زيارت و ديدار آمدى يا
بجهت قبض روحم آمدى؟ عزرائيل (ع) عرض كرد: براى دعوت و قبض روح تو آمدم پس اجابت
نما، ابراهيم گفت آيا دوستى را ديده اى كه دوست خود را بميراند؟ پس عزرائيل (ع)
باز گشت تا آنكه بمقام خود و قرب بخداوند متعال رسيد (مقصود آنست كه از توجه
بابراهيم و اين عالم بازگشت زيرا خداوند با هر زمان و مكان هست و از اينكه در
مكانى باشد تا عزرائيل بآنجا رود منزه است) عرض كرد خداوندا آنچه را كه خليل تو
ابراهيم گفت شنيدى، پس خداى با عزت و جلال فرمود: اى ملك الموت نزد او برو و باو
بگو: آيا دوستى را ديده اى كه از ملاقات و ديدار دوستش كراهت و تنفر داشته باشد،
البته دوست ملاقات دوست خود را دوست ميدارد.
##اختيار الزوجة الصالحة
في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «استحباب اختيار الزوجة
الصالحة» عن يزيد بن معاوية العجلي، عن أبيجعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه عز و جل: إذا أردت أن أجمع للمسلم خير الدّنيا و
خير الاخرة جعلت له قلبا خاشعا و لسانا ذاكرا و جسدا على البلاء صابرا و زوجة
مؤمنة تسرّه إذا نظر إليها و تحفظه إذا غاب عنها في نفسها و ماله.
رسول خدا (ص) فرمود خداى با عزت و جلال فرمود: هر گاه من
اراده كنم كه براى مرد مسلمان خير و نيكى دنيا و آخرت را جمع نمايم (و فراهم سازم)
قرار دهم براى او قلبى با خشوع و زبانى گوياى بذكر و جسدى صابر و شكيباى بر بلا و
گرفتارى و همسرى با ايمان كه هر گاه باو نظر كند مسرور و شادش نمايد و چون از او
غائب و دور گردد شوهرش را در باره خودش (از هر گونه خيانت مردان اجنبى) و نسبت
بمال و ثروتش حفظ و نگهدارى كند.
##عرض الأعمال على النّبي
في الوسائل: (كتاب الحجّة) باب «عرض الأعمال على النّبي
صلّى اللّه عليه و آله و الأئمّة عليهم السّلام» عن سماعة، عن أبيعبد اللّه عليه
السّلام قال: سمعته يقول: ما لكم تسوؤون رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، فقال
رجل: كيف نسوؤه فقال: أما تعلمون أنّ أعمالكم تعرض عليه؟ فاذا رأى فيها معصية سآءه
ذلك، فلا تسوؤوا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سرّوه.
از سماعة روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود:
چه باعث شده و بچه جهت شما رسول خدا (ص) را ناراحت و آزرده خاطر ميگردانيد؟ پس
مردى عرض كرد چگونه ما آن حضرت را مىآزاريم؟ حضرت صادق (ع) فرمود: آيا شما
نميدانيد كه اعمال و كارهاى شما بر آن حضرت عرضه مىشود، پس هر گاه در آن معصيتى
ببيند آن گناه حضرت را آزرده ميسازد، پس رسول خدا (ص) را ميازاريد و آن حضرت را
(بوسيله طاعات و پرهيز از گناهان) مسرور و شادش گردانيد.
##لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى
في أمالي الصّدوق: (المجلس الثاني) عن الحسين بن خالد، عن
عليّ بن موسى الرّضا، عن أبيه، عن آبائه، عن أمير المؤمنين عليهم السّلام قال: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من لم يؤمن بحوضي فلا أورده اللّه حوضي، و من
لم يؤمن بشفاعتي فلا أنا له اللّه شفاعتي ثمّ قال صلّى اللّه عليه و آله: إنّما
شفاعتي لأهل الكبائر من امّتي، فامّا المحسنون فما عليهم من سبيل، قال الحسين بن
خالد: فقلت للرّضا عليه السّلام: يابن رسول اللّه! فما معنى قول اللّه عزّ و جلّ:
وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى قال: لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ
ارْتَضى اللّه دينه.
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه ايمان بحوض (كوثر) من نياورده
پس خداوند او را وارد بحوض كوثر من نگرداند و كسى كه ايمان و اعتقاد بشفاعت من
نداشته باشد پس خداوند او را بشفاعت من نائل (و بهرهمند) نسازد، سپس فرمود:
همانا شفاعت من (روز قيامت) براى صاحبان گناهان كبيره از امت من باشد، و اما
نيكوكاران پس هيچ راهى و جهتى براى عقوبت ايشان نيست، حسين بن خالد (راوى حديث)
گويد پس بحضرت رضا (ع) عرضكردم اى پسر رسول خدا، پس معنى قول خداى با عزت و جلال
(در قرآن كريم كه فرموده) وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى چيست؟ شفاعت
نميكنند جز براى كسى كه خدا از او راضى باشد، حضرت فرمود: شفاعت نميكنند مگر جهت
كسى كه خداوند دين (و عقايد) او را بپسندد.
##من حفظ أربعين حديثا
في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلم و فضله و فضل
العلماء» عن عبد الرّحمن بن أبي نجران، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام
قال: من حفظ من أحاديثنا أربعين حديثا بعثه اللّه يوم القيامة عالما فقيها.
از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه چهل حديث از
حديثهاى ما (خاندان پيغمبر ص) را حفظ و نگهدارى كند خداوند روز قيامت او را عالم و
دانشمند در دين بر انگيزاند (درجه و مقام عالم و فقيه را باو عطا فرمايد).
##كتابة الحديث و روايته
في أمالي الصّدوق: (المجلس العاشر) عن أنس بن مالك قال: قال
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: المؤمن إذا مات و ترك ورقة واحدة عليها علم
تكون تلك الورقة يوم القيامة سترا فيما بينه و بين النّار، و أعطاه اللّه تبارك و
تعالى بكلّ حرف مكتوب عليها مدينة أوسع من الدّنيا سبع مرّات، و ما من مؤمن يقعد
ساعة عند العالم إلّا ناداه ربّه عزّ و جلّ جلست إلى حبيبي؟ و عزّتي و جلالي
لأسكنتك الجنّة معه و لا ابالي.
رسول خدا (ص) فرمود: مؤمن هر گاه بميرد و يك ورقه و قطعه
كاغذ و مانند آن را كه علم و دانشى در آن نوشته باشد از خود بجاى بگذارد، آن ورقه
روز قيامت بين او و آتش دوزخ فاصله و پرده باشد و خداوند تبارك و تعالى بهر حرفى
كه بر آن ورقه نوشته شده است شهرى (در بهشت) كه هفت برابر دنيا باشد باو عطا
فرمايد، و هيچ مؤمنى نيست كه يك ساعت نزد عالم و دانشمند بنشيند جز آنكه پروردگار
با عزت و جلال او را ندا كند (و بوى بفرمايد كه اى بنده من) نزد دوست من نشستى،
بعزت و جلال خودم سوگند البته تو را بجوار او در بهشت سكنى و منزل دهم و بر خلاف
مصالح و حكمت من نباشد.
قد تمّ الجزء الثّاني من كتاب طرائف الحكم، و نسأل اللّه
العظيم المنّان أن يوفّقني و إخواني المؤمنين للإستفادة ممّا اشتمل عليه هذا
الكتاب من الأحاديث المباركة و الآثار المرويّة من المعصومين عليهم السّلام علما و
التّأسي بهم عملا من فضله العظيم، إنّه لما يشآء قدير، و الحمد للّه أوّلا و آخرا.
کتابهای
چاپ شده از تهیّه کننده این کتاب:
مبانی
اسلام«شرح حدیث بُنِی الْإِسْلَامُ على خَمْسٍ از امام باقرعلیه
السّلام» ، بانوان وجامعه امروز«شرح حدیث کَیفَ بِکُم إذا فَسَدَت
نِساؤُکُم» ، قصّه های قرآنی«شرح حال مختصر پیامبران
درآیات قرآنی» ، مردان و زنان بافضیلت «شرح آیه
35 سوره احزاب» ، هفت پایه اسلام«شرح
حدیث شریف قَواعِدُ الإسلامِ سَبعَةٌ ازامام علی علیه
السّلام» ، چهارپایه دین ودنیا«شرح حدیث قِوَامُ
الدِّینِ وَالدُّنْیا بِأَرْبَعَةٍ از امام علی علیه
السّلام» ، شرح حدیث شریف
سلسلة الذّهب از امام رضا علیه السلام درباب توحید وامامت و... ،
ذکرخدا«دعاهای مورد نیاز مؤمنین درطول هفته» مکالمات عربی
، شهررمضان«درباب اعمال ودعاهای ماه مبارک رمضان» ، حدیث
زیارت ، کتاب مختصردعاهای ماه رجب،شعبان ورمضان ، زیارتنامه امام
رضاعلیه السلام ، روضه های محرم وصفر ، همراه زائرین عتبات عالیات، همراه زائرین مشهد الرضاعلیه
السّلام ، همراه زائرین حضرت معصومه،شاه عبدالعظیم وشاه چراغ
علیهم السلام، همراه زائرین مکه ومدینه«برای آشنائی
زائرین با عربستان، مکه، مدینه ومختصرمناسک حج وعمره» ، مجموعه
اشعارباقری ، پرسشهاوپاسخهای حقوقی ، مواعظ حسنه ، چنته
حکایات باقری ، کشکول حکایات باقری، کشکول اشعار باقری،
کشکول مواعظ باقری ، کشکول مدایح ومراثی
باقری ، کشکول ضرب المثلها ، بزرگان علم ودین ، مردان وزنان با
فضیلت ، آداب
اسلامی ، وظایف انسانی ، توصیه
های اخلاقی
، احادیث
مناسبتها ، مقالات تاریخی ایران وجهان ، شرح حدیث
عبدالعظیم حسنی از امام رضاعلیه السلام ، چهارده
معصوم ، دعاهای مجالس ، تعقیبات نمازها ، صرف افعال عربی ،
احکام اموات ، توضیح الحِکَم شرح وتوضیح480 حکمت نهج البلاغه ،
توضیح الا ربعین «شرح چهل حدیث» ، توضیح الجنود«شرح
حدیث جنود عقل و جهل» ، طبّ المعصومین بیان نظرات استاد
آیت الله سید حسن ضیایی ، شرح دعای
اَلّلهُمَّ ارزُقنا تَوفیقَ الطّاعَة ، الفبای آداب واخلاق «شرح
موضوعات اخلاقی بصورت الفبائی». طرائف الحِکم یا اندرزهای
ممتاز . منتخب الطراف«گزیده احادیث کوتاه از دوجلد کتاب طرائف الحِکم»
. هدیه احمدیه .