کتاب سی روز سی دعا شرح دعاهای روزهای
ماه مبارک رمضان
بر گرفته از فرمایشات
آیة
الله مجتهدی، آیة الله مکارم، آیة الله قرهی، حجة الاسلام
محمودنیاکان و جوادمحدثی
تهیه وتنظیم
جهة طرح در مجالس ماه مبارک رمضان و بهره بردن مؤمنین
توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری
پور در مؤسسه فرهنگی هدایت
از ابن عباس روایت کرده اند:که حضرت رسول(ص) برای
روزهی هر روز ماه مبارک رمضان مزیت و برتری بسیاربیان
فرمودوبرای هرروزدعای مخصوصی با فضیلت وثواب بسیاربرای
آن ذکرکرده است .دعاهای روزهای ماه رمضان درکتابهای البلد الامین
ومصباح ازپیامبراکرم(ص) نقل شده اندولی ترتیب دعای برخی
روزها یا برخی عبارات با هم متفاوت است. همچنین درکتاب مفاتیح
الجنان این دعاها ذکر شده است که بهتر است دعای روز بیست و هفتم
مفاتیح{اَللهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ فَضْلَ لَیلَةِ
الْقَدْرِ}درروز بیست وسوم خوانده شود.ودعای روز بیست
وسوم{اَللّهُمَّ اغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ الذُّنُوبِ}روزبیست
وهفتم خوانده شود.
#دیباچه
کتاب
بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ
رَبِّ الْعَالَمِینَ والسلام على أشرف الأنبیاء والمرسلین سیدنا
محمد و آله أجمعین . وامّا بعد این کتاب مستطاب سی روز سی
دعا «شرح دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان بر گرفته از فرمایشات آیة
الله مجتهدی و آیة الله مکارم] برای استفاده وعاظ و سخنرانان
وائمه چماعات تهیه وتنظیم گردید ، هرچند که ران ملخی است نزد سلیمان
بردن ، ولکن امیداست که ذخیره یوم لاینفع مالٌ ولابنون
باشد انشاءالله.
نظر به اینکه اینجانب سیدمحمد باقری
پور «طلبه ای از جمع طلّاب و فضلای حوزه علمیّه مشهد مقدّس
فرزند شهید سیدرضا باقری پور و نوه حجّة الاسلام شیخ محمد
حسین سیّاره از باز ماندگان واقعه مسجد گوهرشاد مشهد در 21 تیر
1314 که قیام مردم مشهد علیه کشف حجاب رضاخانی بوقوع پیوست»
، از سال 1350 تحصیل در حوزه علمیه مشهدرا آغاز کردم . و سالهای
1350 تا 1356 که طلیعه یِ انقلاب اسلامی آغاز شد مجالس وعظ و
خطابه و به اصطلاح روضه خوانی در تکایا و بعضی از سراها
«کاروانسراهای آن زمان که محل تجمّع تجار و کسبه و بُنَکداران بود بجای
پاساژهای امروزی» زیاد شده بود مخصوصًا در ماه محرم وصفر و دهه
فاطمیه ، و استقبال خوبی هم میشد و بیشترین مجالس
مشهد به منبرهای مرحوم کافی اختصاص پیداکرده بود البته غیراز
ایشان وعّاظ دیگری هم مانند موسوی محبّ الاسلام ، دانش
سخنور ، شیخ عبدالله یزدی سخنرانی داشتند ، اینجانب
که اوائل طلبگی ام بود به منبرهای مرحوم كافی علاقه بیشتری
داشتم هرموقع شب یاروز كه ایشان جائی منبرداشتند اینجانب
حضورپیدا میکردم «معمولًا محرم یا صفر و دهه فاطمیه هرسال
حدود پنج سال قبل از انقلاب تا زمان شهادتشان مشهد میآمدند از ساعت هشت ونُه
قبل از ظهر تا دوازده شب گاهی یک بعد از نصف شب سخنرانی داشتند»
و همچنین از بیانات شیخ
عبدالله یزدی ، موسوی محبّ الاسلام صاحب کتاب اقوال الائمّه،
دانش سخنورفردوسی ، علامه بهلول گنابادی ، شیخ محمد رضا نوغانى
هروقت درمشهد سخنرانی داشتند استفاده میكردم، لذا بعد از گذشت چهل سال
، انگیزه ای درونی مرا برآن داشت که شنیده های ازاین
بزرگان را که بعدًا با خواندن احادیث در کتب روائی مورد نظر تطبیق
میشد را تحت عنوان مباحث منبری به رشته تحریر درآورم و احادیثی
را که در اکثر منابر از آنها استفاده میشد را شرح دهم که دوستان اهل منبر و
خطباء وسخنرانان و مبلّغین رسالات الله از آن استفاده نمایند و اینجانب
را هم دردعای خیرخود شریک فرمایند.
کتابهای
چاپ شده از تهیّه کننده این کتاب: مبانی اسلام«شرح حدیث
بُنِی الْإِسْلَامُ على خَمْسٍ از امام باقرعلیه السّلام» ، بانوان
وجامعه امروز«شرح حدیث کَیفَ بِکُم إذا فَسَدَت نِساؤُکُم» ، قصّه های
قرآنی«شرح حال مختصر پیامبران درآیات قرآنی» ، مردان و
زنان بافضیلت «شرح آیه 35 سوره احزاب» ، هفت پایه اسلام«شرح حدیث
شریف قَواعِدُ الإسلامِ سَبعَةٌ ازامام علی علیه السّلام» ،
چهارپایه دین ودنیا«شرح حدیث قِوَامُ الدِّینِ
وَالدُّنْیا بِأَرْبَعَةٍ از امام علی علیه السّلام» ، شرح حدیث شریف سلسلة الذّهب از
امام رضا علیه السلام درباب توحید وامامت و... ، شرح حدیث
عبدالعظیم حسنی از امام رضاعلیه السلام ، ذکرخدا«دعاهای
مورد نیاز مؤمنین درطول هفته» مکالمات عربی ، شهررمضان«درباب
اعمال ودعاهای ماه مبارک رمضان» ، حدیث زیارت ، زیارت
رفتن پیاده ، کتاب مختصردعاهای ماه رجب،شعبان ورمضان ، زیارتنامه
امام رضاعلیه السلام، روضه های محرم وصفر ، همراه زائرین عتبات عالیات، همراه زائرین مشهد الرضاعلیه
السّلام ، همراه زائرین حضرت معصومه،شاه عبدالعظیم وشاه چراغ علیهم
السلام، همراه زائرین مکه ومدینه«برای آشنائی زائرین
با عربستان، مکه، مدینه ومختصرمناسک حج وعمره» ، پرسشهاوپاسخهای حقوقی
، مواعظ حسنه، چنته حکایات باقری ، کشکول حکایات باقری ،
کشکول اشعار باقری، کشکول مواعظ باقری ، کشکول مدایح ومراثی
باقری ، کشکول ضرب المثلها ، بزرگان علم ودین ، مردان وزنان با فضیلت
، وظایف انسانی ، توصیه های اخلاقی ، احادیث
مناسبتها ، آداب اسلامی ، دعاهای مجالس ، تعقیبات نمازها ، صرف افعال
عربی ، احکام اموات ، شرح دعای اللهم ارزقنا ، توضیح الحِکَم
شرح وتوضیح480 حکمت نهج البلاغه ، توضیح الا ربعین «شرح چهل حدیث»
، توضیح الجنود«شرح حدیث جنود عقل و جهل» ، طبّ المعصومین بیان
نظرات استاد آیت الله سید حسن ضیایی ، مجموعه
اشعارباقری. وبعضی ازکتابهای موبایلی ساخته شده که
در آخرکتاب اسامی آنها ذکر شده و قبلًا در سایت هدایت انتشار یافته
است آماده ویراستاری و فهرست بندی و ... است برای چاپ
کاغذی انشاء اللّه تعالی. وما توفیقی الّا باللّه علیه
توکّلت والیه انیب. تحریر شد در تاریخ 1ماه مبارک رمضان
مصادف با بهار1400- مشهد مقدس پایتخت معنوی جمهوری اسلامی
ایران ، سیدمحمد باقری پور
#دعای روز اول ماه رمضان
اَللّهُمَّ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ،
وَ قِیامِی فیهِ قیامَ القائِمینَ، وَ نَبّهْنی
فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ، وَ هَبْ لی جُرمی فیهِ
یا الهَ العالَمینَ، وَاعْفُ عنّی، یا عافیاً عنِ
المجْرمینَ. خداوندا ! روزه گرفتن مرا در این ماه چون روزه یِ
روزه داران قرار بده، و سحرخیزی و شب زنده داری مرا چون سحرخیزی
و شب زنده داری سحرخیزان و شب زنده داران قرار بده، و مرا از خواب
گران غفلت و بی خبری بیدارکن، وجرم و گناه مرا برمن ببخش ای
معبود جهانیان، و مراعفوکن ای عفوکننده گناه گنهکاران.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: انواع روزه و چگونگی روزه گرفتن. 2: سحرخیزی
وشب زنده داری، 3: بیدار شدن از خواب گران غفلت و بی خبری،
3: بخشش جرم وخطای بنده توسط خداوند، 4: عفو و گذشت و بخشش خداوند .
روزه گرفتن : اَللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ
الصَّائِمِینَ . خدایا روزه مرا روزه صائمین قرار بده ؛ چه
بسيارند روزه دارانى كه از روزه، جز «گرسنگى و عطش»، دستاوردى ندارند... [پيامبر
خدا : ما اَقَلَّ الصُوّام و اكثَرَ الجُوّاعُ . چه اندكند روزه داران و چه
بسيارند گرسنگان! من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 109] . صائمین چه کسانی
هستند ؟ سه نوع روزه داریم ؛1- روزه عام2- روزه خاص 3- روزه خاص الخاص .
صیام : لغتنامه دهخدا : صیام . (ع مص ) روزه داشتن . (تاج
المصادر بیهقی )(ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). || (اِ)
ج ِ صوم . (غیاث اللغات ) . صیام : فرهنگ فارسی معین : (ص
) [ ع . ] (مص ل .) روزه داشتن . صیام
فرهنگ فارسی عمید : (اسم، اسم مصدر) [عربی] [قدیمی]
siyām ۱.
روزه گرفتن؛ روزه داشتن؛ روزه.۲. (اسم) [عربی، جمعِ صائم] = صائم .
صِّيَامِ : فرهنگ واژگان قرآن : روزه داری - روزه گرفتن(صوم در اصل به معناي
خودداري از عمل است ، مثلا صوم از خوردن ، و صوم از نوشيدن ، و از جماع و از سخن
گفتن و راه رفتن و امثال آن به معناي خودداري از آنها است ، و چه بسا در معناي آن
اين قيد را اضافه کرده باشند ، که به معناي خودداري ... صوم : لغتنامه دهخدا :
صوم . [ ص َ ] (ع مص ) بازایستادن از خوردن . (منتهی الارب ). روزه
داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی
).- صوم رمضان ؛ روزه ٔ ماه رمضان . در نفائس الفنون آرد: بدان که سبب صوم
رمضان رؤیت هلال رمضان است یا گذشتن سی روز از شعبان
و... صوم : فرهنگ فارسی معین : (صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روزه گرفتن
. 2 - (اِ.) روزه . صوم : فرهنگ فارسی عمید : (اسم، اسم مصدر) [عربی:
صَوم] [قدیمی] so[w]m روزه
گرفتن؛ روزه. صَوْماً : فرهنگ واژگان قرآن : روزه (صوم در اصل به معناي خودداري از
عمل است ، مثلا صوم از خوردن ، و صوم از نوشيدن ، و از جماع و از سخن گفتن و راه
رفتن و امثال آن به معناي خودداري از آنها است ، و چه بسا در معناي آن اين قيد را
اضافه کرده باشند ، که به معناي خودداري از خصوص کارهائي ا... صائم : لغتنامه
دهخدا : صائم . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صوم . روزه دار. || هر
بازدارنده ای خود را از طعام و کلام و سیر و نکاح و جز آن . (منتهی
الارب ). || ایستاده و برپای . ج ، صوام ، صیام ، صُوّم ، صیم
، صیّم ، صیامی . || نام روده ٔ دوم از جمله ٔ شش
روده ٔ شکم . (غیا... صایم
: فرهنگ فارسی معین : (یِ) [ ع . صائم ] (اِفا.) روزه دار. صائم
: فرهنگ فارسی عمید : (اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sā'em روزهگیر؛
روزهدار.
روزه عام : همان روزه ای است که عموم مردم میگیرند ؛ نمیخورند
و نمیآشامند، ولی متأسفانه به نامحرم هم نگاه میکند ؛ گناه هم
میکند ؛ حجابش را هم مراعات نمیکند . بنابراین روزه عام روزه ای
هست که انسان تنها از اموری که روزه را باطل میکند خودداری مینماید.
روزه خاص : روزه ای است که روزهدار علاوه بر اینکه از خوردن و آشامیدن
خودداری میکند اعضاء و جوارحش هم روزه دارد ؛ چشمش را هم از معصیت
میبندد ؛ سحر که روزه میگیرد نیت میکند که خدایا
من همه اعضاء و جوارحم روزه است؛ گوشم غیبت نمیشنود ، زبانم غیبت
نمیکند ، و ... این روزه خاص است. حدیث : عَلِیُّ بْنُ
إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ
عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو
عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ
وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ قَالَ لَا یَکُونُ
یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ [الکافی، ج7، ص436] وقتی
روزه میگیری باید گوش تو هم روزه باشد (از گناهان مربوط
به گوش مثل گوش دادن به غیبت و....)جداً پرهیز کنید، چشمت هم باید
روزه باشد ، پوستت هم باید روزه باشد ؛ موی سرت هم باید روزه
داشته باشد ؛ خانمها باید حجابشان را رعایت کنند این نکته را
باید توجه داشته باشیم که تعیین حدود حجاب بر عهده مرجع
تقلید است نه رییس جمهور، رییس مجلس و یا هر
مسئول دیگری، بانوان باید مرز حجاب خود را از مرجع تقلیدشان
بپرسند مراجع تقلید اسلام شناس هستند و هرکسی نمیتواند خودش
در مسایل دینی رای دهد.
روزه خاص الخاص : روزه ای هست که غیر از خدا هیچ چیز
دیگری در دل روزهدار نباشد ؛ ای یک دله صددله ؛دل یک
دله کن - مهر دگران را ز دل خود یله کن .اگر در ماه رمضان همه کارها برای
خدا باشد؛ روزه خاص الخاص تحقق مییابد و از این رو در دعا از
خدا میخواهی اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ
الصَّائِمِینَ یعنی خداوندا روزه مرا روزه خاص الخاص قرار بده .
در حدیثی گرانقدر از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و
آله) نیز داریم که فرمودند: ”اذاغتاب الصائم افطر [عوالی اللئالی،
ج1، ص263] یعنی ”هرگاه روزه دار غیبت کند روزه اش را خورده
است”. در حدیث دیگری میفرمایند: ”من اغتاب امرء
مسلما بطل صومه ونقض وضوؤه ” [من لایحضره الفقیه،ج4، ص15] یعنی
”هر که غیبت مسلمانی را نماید روزه و وضویش باطل میگردد.
که از این دو حدیث گرانبها در مییابیم که روزه
فقط با گرسنگی و تشنگی کشیدن محقق نمیگردد و غیر
از موارد ذکر شده در رساله عملیه که باعث ابطال روزه میگردد، عوامل دیگری
چون غیبت نیز روزه فرد مسلمان را باطل مینماید و از این
رو روزه واقعی روزهای است که باید در آن تمام اعضا و جوارح
انسان روزه دار باشد. به طوری که فرد روزه دار باید از تمام اعمال قبیح
چون (غیبت، فحش و ناسزا، خشم و غضب، نگاه به نامحرم و...) دوری نماید.
امام صادق علیهالسلام نیز در حدیثی چنین میفرمایند
که: ”پدرم فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله از زنی روزه دار
شنید که به کنیزش فحش میداد پس دستور داد طعامی حاضر
نمودند و به آن زن فرمود: بخور، پاسخ داد: ای رسول خدا! من روزهام، آنگاه پیامبر
صلی الله علیه و آله فرمودند: ‘یف تکونین صائمه وقد سببت
جاریتک؟ ان الصوم لیس من الطعام و الشراب و انما جعل الله ذلک حجابا
عن سواهما من الفواحش من الفعل و القول یفطر الصائم ما اقل الصوام و اکثر
الجواع” [الکافی، ج7 ص437] یعنی ”تو چه روزه داری که به
کنیزت فحش دادی؟ به راستی که روزه، خودداری از خوردن و
آشامیدن نمیباشد، فقط و فقط خداوند آن را (روزه را) به عنوان مانعی
از سایر زشتیهای گفتاری قرار داده است، زشتیهایی
که روزه روزه دار را میشکند (باطل میکند) چقدر روزه داران (حقیقی)
اندک و گرسنگان فراوانند” روزه صحیح و کاملی که خدا برای کامل
نمودن روزهدار مقررفرموده، قطعاً شامل خودداری اعضای بدن ازگناه میباشد،
وروزه کاملتراین است که علاوه برآن، قلب را ازیادغیرخدا
بازداشته وازهر چه غیراوست روزه بگیرد.
سخنی از میرزا جواد ملکی تبریزی : در روایات
آمده است: «غیبت، دروغ، نگاه (حرام) پیدر پی، دشنام دادن و ظلم
- کم باشدیازیاد-، باعث باطل شدن روزه میشود، و روزه، فقط
خودداری از خوردنی و آشامیدنی نیست، هنگام روزه
گوش، چشم، زبان و ... باید روزه بگیرند. دست و پایت را نگهدار و
بسیار سکوت کن مگر از خیر. و با نوکرت رفق و مدارا نما. از جدال و
آزار رساندن به نوکر خودداری کن و وقار روزه را داشته باش و وقتی روزه
ای با زمانی که روزه نیستی باید با هم فرق داشته
باشند.» رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «آسانتر ین
چیزی که خداوند در روزه بر روزهدار واجب نموده، خودداری از
خوردنی و آشامیدنی است.» فقها به صحت روزه بعضی از آنها
فتوا داده اند. جمع بین روایات بالا با روایتی که از
رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وارد شده و سخن فقها در این
است که بگوییم، منظور از صحت در احادیث فوق این است که«
چنین روزهای مورد قبول خداوند است» و منظور از صحت در کلام فقها این
است که «چنین روزهای قضای آن را ساقط میکند». خلاصه این
که روزه صحیح و کاملی که خدا برای کامل نمودن روزهدار مقرر
فرموده، قطعاً شامل خودداری اعضای بدن از گناه میباشد، و روزه
کاملتر این است که علاوه بر آن، قلب را از یاد غیر خدا باز
داشته و از هر چه غیر اوست روزه بگیرد. هنگامی که انسان ماهیت
روزه، درجات و فلسفه تشریع آن را فهمید، ناچار باید از هر گناه
و حرامی، به خاطر قبول روزه اش خودداری کند ، و الا مسئول بوده و به
خاطر اینکه اعضای بدنش روزه نگرفتهاند، مجازات میشود، و ساقط
شدن قضای روزه به این معنا نیست که انسان را در روز قیامت
از مجازات نجات دهد. [میرزا جواد، ملکی تبریزی،ترجمهالمراقبات
، ص210]
قائمین : وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ ،
خدایا در ماه رمضان قیام مرا قیام قائمین قرار بده؛ یعنی
شب که نماز شب میخوانم، قیامم قیام قائمین باشد ، قائمین
آنهایی هستند که در نماز از خوف خدا گریه و زاری میکنند
.باید نماز ، نمازی باشد که از روی عشق باشد ؛ چرا که خروس هم
نماز شب میخواند، ولی عشق ندارد لذا شاعر گفته : ای مرغ سحر
عشق ز پروانه بیاموز - کان سوخته را جان شد و آواز نیامد [گلستان سعدی]
. «قیام ما را قیام قائمین قرار بده»؛ یعنی نماز
مرا نماز عاشقانه قرار بده ؛ برای نماز شب از خواب باید بپریم
نه اینکه ساعت کوک کنیم تا بیدار شویم. بعددیگری
که از این قسمت ازدعا برداشت میشود اینست که؛ دراینجامنظورازقیام
شایداقامه نمازویا به عبارت دیگرهرنوع برخاستی که امرخیری
درآن باشد، همانند(بیداری در سحرهای ماه رمضان برای سحری
خوردن ویادعاومناجات نمودن، افطارنمودن روزه،کمک نمودن به مستمندان و...)که
همه اینها نوعی قیام میباشد، فقط مهم اینست که هدف
وقصدونیت، رضای خداوندباشد یعنی اراده هرکاری
رانمودیم فقط رضای خدارادرنظر بگیریم .
قیام : فرهنگ فارسی معین : (قِ) [ ع . ] (مص ل .) به پا خاستن ،
ایستادن . قیام : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی]
qiyām ۱.
برخاستن؛ ایستادن؛ بهپا خاستن.۲. جنبش؛ نهضت.۳. (فقه) ایستادن
در نماز.۴. [قدیمی، مجاز] نماز.⟨ قیام کردن: (مصدر لازم) برخاستن؛ بهپا خاستن. قِيَامٌ :
فرهنگ واژگان قرآن : ایستادن(وقتی که مصدر است نظیرعبارت "
فَمَا ﭐسْتَطَاعُواْ مِن
قِيَامٍ ") . قَائِمِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : قيام کنندگان (در عبارت
" وَﭐلْقَائِمِينَ وَﭐلرُّکَّعِ ﭐلسُّجُودِ "منظورکساني
هستند که خود را براي عبادت خدا و نماز به تعب وزحمت مياندازند،هر جا کلمه قيام
ذکر شود معناي معروف برخاستن به ذهن خطور ميکند که آن نيز به دو معنا است ، يکي
ايستادن و يکي قبول ...
پرهیز از غفلت : وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ
الْغَافِلِینَ ، و در این روز اول ماه رمضان مرا از خواب غفلت بیدار
بکن ؛ این هم دعای خوبی است، گناه نکنیم هر لحظه ممکن است
مرگ از راه برسد مثلاً فلان آقای فروشنده دارد آب توی شیر میریزد،
یک مرتبه سکته میکند ، مرگ که خبر نمیکند و اینها غفلت
است. امیر مؤمنان حضرت علی علیهالسلام در نامه ای به یکی
از صحابه خویش مینویسد : ”فتدارک مابقی من عمرک ولا تقل
غدا بعد غد فانما هلک من کان قبلک با قامتهم علی الامانی و التسویف
حتی اقامهم امرالله بغته و هم غافلون فنقلوا علی اعوادهم الی
قبورهم المظلمه الضیقه و قد اسلمهم الا و لا دوا الاهرن” [الکافی ج3
ص351] یعنی ”پس باقیمانده عمرت را دریاب و نگو فردا بعد
از فردا (چنین خواهم نمود) همانا انسانهای قبل از تو به خاطر آرزوها
و به تأخیر انداختنها هلاک شدند تا ناگهان امر خداوند (یعنی
مرگشان) فرا رسید و آنها غافل بودند، پس بر روی چوبهایشان
(تابوتهایشان) به سوی قبرهای تاریک و تنگ خود منتقل شدند
و فرزندان و خویشاوندانشان آنها را تسلیم (گور) نمودند” پس در اینجا
در مییابیم که اکثر انسانها در خواب غفلت به سر میبردند،
خوابی که انسان را از معبود و پروردگار خویش جدا میسازد، خوابی
که چشمان انسان در آن باز است اما دل انسان واقعیتها را نمیبیند.
پس در این روز از خداوند میخواهیم که ما را از خواب غفلتی
که انسان را به هلاکت و نابودی میکشاند بیدار نموده و نجات
بخشد...” روزه ای است که روزهدار علاوه بر اینکه از خوردن و آشامیدن
خودداری میکند اعضاء و جوارحش هم روزه دارد ؛ چشمش را هم از معصیت
میبندد ؛ سحر که روزه میگیرد نیت میکند که خدایا
من همه اعضاء و جوارحم روزه است؛ گوشم غیبت نمیشنود ، زبانم غیبت
نمیکند ، و ... این روزه خاص است.
بخشايش جرم : وَ هَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ
العالَمینَ وَاعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.
و ببخش گناهم را در آن ای معبود جهانیان، و از من درگذر ، ای در
گذرنده از گنهکاران . اگر بنا باشد كه خداوند با «عدل» با بندگانش رفتار كند،
كمتر كسى است كه بتواند از عذاب و دوزخ نجات يابد. انسان ها گرفتار
نافرمانى ها و خطاهايند، به اندازه ريگ بيابانها، و موج درياها و برگ درختان و
قطرات باران، امّا آنچه بيش از اينهاست، كرم و بخشش خداست. خطاپوشى از صفات
خداست، چرا كه او «ستّارالعيوب» است، و بخشايش گناه، از ويژگيهاى اوست، چرا كه
خداوند، «غفّار الذّنوب» است. اوست كه مىبخشدوعذاب مى كند، اوست كه
مىپذيريد و ردّمىكند، اوست كه از«جرم»، درمىگذرد، پاداش وكيفر مىدهد. «بِيَدِهِ
مَلكوتُ كُلِّ شَيى ءٍ».[يس، آيه 83] .
#دعای روز دوم ماه رمضان
اَللّهمّ قَرّبْنی فیهِ اِلی مَرْضاتِکَ، وَجَنّبْنی
فیهِ من سَخَطِکَ و نَقِماتِکَ، وَ
وَفّقْنی فیهِ لِقرآئةِ آیاتِکَ، بِرحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ
الرّاحِمین . خدایا مرا در این ماه به آنچه مورد رضایت و
خُشنوی تو است نزدیک کن، و از کارهایی که موجب ناراحتی
و خشم و غضب و عقوبت تو است دور بدار، و برای خواندن آیات قرآنت به من
توفیق بده، به حق رحمتت ای
مهربانترین مهربانان.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: موجبات رضایت وخُشنودی پروردگار،
2: موجبات خشم و غضب و عقوبت پروردگار، 3: قرائت آیات پروردگار و قرآن مجید،
4: رحمت رحمانی و رحیمی و اَرْحَمَ الرّاحِمین بودن
خدامند .
رضای خداوند : «اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی
مَرْضاتِک»؛ «خدایا مرا نزدیک کن به آنچه مورد رضای تو است.» . یعنی
خداوندا به آن اعمالی که مایه رضای تو است مرا نزدیک کن.
مقام رضا مقام بالایی است که بندگان خالص خدا به آن میرسند و
هر کسی لیاقت دست یابی به این مقام را ندارد. در پایان
سوره مبارکه فجر که به سوره امام حسین (علیهالسّلام) مشهور است سخن
از مقام رضا صحبت شده است، میفرماید: «یا اَیتُهَا
النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی اِلی رَبِّک راضِیةً مَرْضِیةً
فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی» [فجر، آیه
27-30] ای نفس آرام گرفته به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که
تو از او راضی هستی و او از تو راضی، پس داخل بندگان من شو، و
وارد بهشت من شو. حالات سیدالشهدا (علیهالسّلام) در روز عاشورا تجلّی
مقام رضا است؛ حضرت در لحظات آخر تجلّی صبر و رضای خود را در قالب
مناجات نشان داده است که از درک آن عاجزیم، آن کلمات و عبارات در حالی
صادر شده است که خود غرق در خون بر روی زمین افتاده و در حالی
است که او عزیزترین افراد خویش در مقابل چشمانش پَرپَر شده و
خاندانش در آستانه اسارت قرار گرفته اند. در فراز اول دعای این روز
از خداوند میخواهیم که ما را به آنچه مورد رضای اوست نزدیک
سازد؛ گامی برداریم وکاری انجام دهیم که مورد رضایت
و خوشنودی او باشد؛ چون اعمال ما بر دو دسته است: دسته اول: کارهایی
که ما را به خدا نزدیک میکند، دسته دوم: کارهایی که ما
را از خدا دور میکند، در این فراز از دعا از خدا میخواهیم
اعمال و کارهای ما را جزء اعمال دسته اول قرار دهد. اولین تقاضای
روزه دار باتقوا (پرهیزگار) رضایت پروردگار است. آن گونه که از قرآن
استفاده میشود، نعمتهای جاودان بهشت برای مؤمنان آماده شده،
ولی بالاترین نعمت برای این مؤمنان، رضایت خداوند
است. «وعد الله المومنین والمومنات جنات تجری من تحتها الانهارخالدین
فیها ومساکن طیبة فی جنات عدن و رضوان من الله اکبر ذلک هو
الفوز العظیم؛ [توبه، آیه 72] .
مرضات : لغتنامه دهخدا : مرضات .[ م َ ] (ع اِمص ) مرضاة. رضا. خشنودی . خشنود
شدن . ورجوع به مرضاة شود : و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اﷲ
و اﷲ رؤوف بالعباد. (قرآن 207/2). مرضات : فرهنگ فارسی معین
: (مَ) [ ع . مرضاة ] (مص ل .) از کسی خوشنود بودن . مرضات : فرهنگ فارسی
عمید : (اسم مصدر) [عربی: مرضاة] [قدیمی] marzāt ۱.
از کسی خشنود بودن.۲. خشنودی. مَرْضَاتِ : فرهنگ واژگان قرآن :
خوشنودیها - رضایتمندیها (آنچه موجب خشنودی و رضایت
می شود).
نشانه رضایت خدا : امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
فرمودند: «نشانه رضایت خداوند از بنده، رضایت بنده به تمام مقدرات
خداوند است (چه آن مقدرات خوش آیند، و چه ناخوشایند باشند)». چگونه
بدانیم خدا از ما راضی است؟! در دعای امروز از خداوند میخواهیم
در ماه رمضان کاری کند که به رضایت و خشنودی او نزدیک بشویم؛
در روایت وارد شده، اگر میخواهی بدانی خدا از تو راضی
است، ببین که تو از خدا راضی هستی یا نه؟! بعضیها
از خدا راضی نیستند و به درگاه الهی گله میکنند که خدایا
چرا همه دارند و من ندارم؟! یا چرا همه سالم اند و من مریضم؟! نباید
این طور حالتی داشت بلکه باید در هر حالتی که هستی
از خدا راضی باشی. پس اگر میخواهی بدانی خدا از تو
راضی است یا نه؛ به دلت مراجعه کن، ببین در زندگی از خدا
راضی هستی؟ اگر راضی هستی بدان که خدا هم از تو راضی
است و اگر در گوشه دلت از خدا ناراضی هستی؛ متوجه باش که خدا هم از تو
ناراضی است. تعجب خداوند از سه گروه : خداوند از سه گروه تعجب میکند
. در روایت آمده است که خدای تبارک و تعالی از سه گروه تعجب میکند!
1. کسی که نماز میخواند و میداند مقابل چه خدایی
ایستاده است، ولی در نماز حضور قلب ندارد و حواسش به نماز نیست.
بزرگی میگفت: ما باید از نماز خواندنمان هم استغفارکنیم.
عاصیان از گناه توبه کنند، عارفان از عبادت استغفار کنند. [حکایت دوم
گلستان سعدی] . 2. کسی که عمری است روزی خدا را میخورد
و غصه روزی فردا را دارد. 3. کسی که میخندد در حالی که
نمیداند خدا از او راضی هست یا نه!
مصادیق رضا و سخط الهی : اینک به بیان مختصر چند نمونه، از
مصادیق رضا و سخط الهی در روایات میپردازیم: امام
باقر (علیهالسلام) فرمودند: «خشنودی خداوند بلند مرتبه در اطاعت از
امام، پس از کسب معرفت اوست». [الکافی، ج1، ص185] . در حدیث دیگری
نیز امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) فرمودند:
«نشانه رضایت خداوند از بنده، رضایت بنده به تمام مقدرات خداوند است
(چه آن مقدرات خوش آیند، و چه ناخوشایند باشند)». [غررالحکم، ص104] .پیامبر
اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «رضایت خدا در رضایت
پدر و مادر و خشم خداوند در خشم آنهاست» [مستدرک الوسائل،ج15، ص176]
خشم و سخط ونقمت : «وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِک و نَقماتِک» سخط
در مقابل رضا است و نقمت به معنای غضب است. معنای این فراز از
دعا آن است که «خدایا! از کارهایی که موجب ناراحتی و خشم
و غضب توست، من را دور بدار.» خدایا کاری نکنم که در ماه رمضان از من
ناراضی باشی.
سخط : لغتنامه دهخدا : سخط. [ س َ خ َ ] (ع مص ) غضب گرفتن . (اقرب الموارد).
راضی نشدن . ضد رضا : ابونعیم مدتی بس دراز است در این
سخط بماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 418). خشم گرفتن و
ناخشنود شدن . ضد رضا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) . سخط : فرهنگ فارسی
معین : (سَ خَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خشم گرفتن . 2 - کراهت داشتن . سخط :
فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] saxat ۱. خشم گرفتن بر کسی.۲. ناخوش داشتن چیزی.
خشم؛ غضب.۲. ناخشنودی. سَخَطٍ : فرهنگ واژگان قرآن : خشم (مخالف
رضايت).
نقمات : لغتنامه دهخدا : نقمات . [ ن َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ نقمة. رجوع به نقمة شود.
نقمة : لغتنامه دهخدا : نقمة. [ ن َ / ن
ِ م َ / ن َ ق ِ م َ ] (ع اِمص ، اِ) کینه کشی و پاداش و عقوبت .
(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عقوبت و کینه
. (دهار) (از متن اللغة). ضد نعمت . (یادداشت مؤلف ). اسم است انتقام
را. (از اقرب الموارد). نقمت : فرهنگ فارسی معین : (نِ مَ) [ ع . نقمة
] (اِمص .) عقوبت ، عذاب . نقمت : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی:
نِقمَة، جمع: نِقَم و نَقِمات] [قدیمی] na(e)qmat ۱. کینهکشی.۲. عذاب؛ عقوبت؛ پاداش بد.۳.
رنج و سختی.
تلاوت قرآن کریم : «و وفّقْنی فیهِ لقرآئةِ آیاتِک
برحْمَتِک یا ارْحَمَ الرّاحِمین»؛ «و برای خواندن آیات
قرآنت به من توفیق ده، به حق رحمتتای مهربانترین مهربانان!» .
ماه مبارک رمضان ماه قرآن و بهار تلاوت قرآن است. حضرت زین العابدین
(علیهالسّلام) در ماه مبارک رمضان چهل بار ختم قرآن میکردند. یعنی
هر روز یک ختم کامل به علاوه یک مقدار اضافهتر. امام خمینی
نیز با توجه به این که بار بسیار سنگین رهبری
انقلاب و مرجعیت دینی را بر دوش داشتند، با توجه به کهولت سن و
کسالتی که داشتند، ولی با این همه مقید بودند که در ماه
مبارک رمضان، روزی ده جزء از قرآن را تلاوت میکردند و تمام جلسات
سخنرانی خود را تعطیل میکردند. ماه رمضان ماه نزول قرآن در
مهمترین شب آن یعنی شب قدر است، تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان
جلوه خاصی دارد وبسیار با اهمیت است چنان که در این فراز
از دعا از خداوند میخواهیم توفیق تلاوت در ماه مبارک را داشته
باشیم. کفعمی در ثواب این دعا نقل کرده است: «کسی که این
دعا را بخواند، خدای تبارک و تعالی به ازای هر گام او یک
سال عبادتی که روزهای آن را روزه باشد و شبهای آن را به عبادت
گذرانده باشد عطا میکند.» اینها همه تفضّل خداوندی است که راه
میان بر برای بندگان خویش مینمایاند، و آنان را
برای پیمودن این راه تشویق و ترغیب میسازد،
این گونه تشویقها برای بیان لزوم ایجاد ظرفیت
و فراهم آوری زمینه برخورداری انسان از نعمتهای ویژهای
است که در این ماه وجود دارد.
قرائة : لغتنامه دهخدا : قرائة. [ ق ِ ءَ ] (ع مص ) خواندن . (منتهی
الارب ) (اقرب الموارد). || خواندن قرآن . (منتهی الارب ). تهانوی گوید:
قرائت علمی است که در آن از صورتهای نظم کلام خدای تعالی
از جهت وجوه اختلافات متواتره بحث میکند و مبادی آن مقدمات تواتری
است . قرائت نیز از ... قرائت : فرهنگ فارسی معین :
(قَ ئَ) [ ع . قرائة ] (مص م .) خواندن کتاب و غیره . قرائت : فرهنگ
فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: قِراءة] qe(a)rā'at ۱. خواندن چیزی با صدای بلند: قرائت متن بیانیه
به پایان رسید.۲. تٲویل؛ تفسیر از دین.۳.
علم به درست خواندن قرآن کریم. نَّقْرَؤُهُ : فرهنگ واژگان
قرآن : آن را قرائت کنيم - آن را بخوانيم . قَرَأْتَ : فرهنگ
واژگان قرآن : خواندي (معناي اصلي آن جمع کردن است ، اما نه هر جمعي ، بلکه
جمعي که دگرگونگي و تفرقه به دنبال داشته باشد و به همين دليل جمع کردن حروف ، و
سپس بيرون ريختن آن براي خواندن را هم قرائت ناميده اند ) . قَرَأْنَاهُ
: فرهنگ واژگان قرآن : آن را خوانديم (معناي اصلي آن جمع کردن است ،
اما نه هر جمعي ، بلکه جمعي که دگرگونگي و تفرقه به دنبال داشته باشد و به همين
دليل جمع کردن حروف ، و سپس بيرون ريختن آن براي خواندن را هم قرائت ناميده اند )
. قَرَأَهُ : فرهنگ واژگان قرآن : آن را خواند (معناي اصلي آن
جمع کردن است ، اما نه هر جمعي ، بلکه جمعي که دگرگونگي و تفرقه به دنبال داشته
باشد و به همين دليل جمع کردن حروف ، و سپس بيرون ريختن آن براي خواندن را هم
قرائت ناميده اند)
تلاوت : لغتنامه دهخدا : تلاوت . [ ت ِ وَ] (ع مص ) تلاوة. خواندن . (ترجمان
جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خواندن قرآن و جز آن . (آنندراج ).
خواندن با قرائت و اندیشه و تأمل . (ناظم الاطباء) : اگر خدای
جهان را سمیع می دانی مکن بلند برای خدا تلاوت را. صائب
(از آنندراج ).رجوع به ت... تلاوت : فرهنگ فارسی معین : (تَ وَ) [ ع .
] (مص م .) خواندن ، قرائت کردن . تلاوت : فرهنگ فارسی عمید : (اسم
مصدر) [عربی: تلاوة] ta(e)lāvat ۱. قرائت قرآن.۲. خواندن کتاب. أَتْلُوَ: فرهنگ واژگان قرآن : که تلاوت کنم
: تالِيَاتِ : فرهنگ واژگان قرآن : تلاوت کنندگان . ﭐتْلُ : فرهنگ واژگان قرآن : بخوان -تلاوت کن :
نَتْلُواْ ک فرهنگ واژگان قرآن : می خوانیم - تلاوت می کنیم
(تلاوت همانطور که برخواندن الفاظ اطلاق ميشود ، بر القاء معاني آن الفاظ نيز
اطلاق ميگردد) . نَتْلُوهُ : فرهنگ واژگان قرآن : آن را می خوانیم -
آن را تلاوت می کنیم (تلاوت همانطور که برخواندن الفاظ اطلاق ميشود ،
بر القاء معاني آن الفاظ نيز اطلاق ميگردد) . نَتْلُوهَا : فرهنگ واژگان قرآن : آن
را می خوانیم - آن را تلاوت می کنیم (تلاوت همانطور که
برخواندن الفاظ اطلاق ميشود ، بر القاء معاني آن الفاظ نيز اطلاق ميگردد).
فواید و ثواب تلاوت قرآن : در قرآن کریم و روایات ماثوره و سیره
اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) مطالب
فراوانی در آثار، فواید و ثواب تلاوت قرآن و آداب آن ذکر شده است که
به نمونههایی از آن میپردازیم: قرآن میفرماید:
«فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ؛ [مزمل، آیه 20] هر چه میتوانید
قرآن تلاوت کنید.» «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا؛ [مزمل، آیه
4] قرآن را آرام و شمرده و با دقت و تامل بخوان.» «فَاِذَا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ
فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ؛ [نحل، آیه
89] هر گاه قرآن تلاوت کردی، پس از شیطان رانده شده به خداوند پناه
ببر.» . ماه رمضان ماه قرآن است و باید قرآن خواند؛ اگر کسی میخواهد
زنگار دلش پاک بشود، باید موقع سحر قرآن بخواند. دل ما با گناه زنگ میزند
برای پاک شدن زنگ دل چند کار را باید انجام داد: یکی اینکه
در سحرها قرآن بخوانیم [ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج1، ص191] .
امام صادق عليه السلام فرموده است: «قرآن، عهد خـدا با خلق است و سزاوار
است كـه هـر مسلمان، به اين « عهدنامه » نـگاه كنـد و هر روز مقدارى (50 آيه)
ازآنرا بخواند.»[القرآنُ عهدُاللّه الى خلقه، فقد ينبغى لِلمرء المسلمِ اَنْ
يَنْظُرَ فى عهدِه و اَنْ يقرءَ منه فى كلّ يومٍ خمسين آيةً. جامع الاخبار، ج 1، ص
335].
بِرحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین . به حق رحمت ومهربانیت
ای مهربانترین مهربانان.
#دعای روز سوم ماه رمضان
اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ،
وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ، وَ
اجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ،
بِجُودِکَ یَا اَجْوَدَ الْاَجْوَدِین. خدایا در این ماه
مرا ذهن وحافظه خوب و تیزهوشی و هُشیاری و بیداری
نصیب فرما، و از سفاهت وتزویر و بی خردی و جهالت و کار باطل
و اشتباه دور گردان، و از هر خیر و خوبی ونیکی که بر
بندگان خوبت نازل میکنی بهره ای نصیب من فرما، به حق جود
و کرمت، ای جود و بخشش دارترین عالم.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: داشتن ذهن وحافظه خوب و تیزهوشی
وهُشیاری وبیداری وآگاهی، 2: دورشدن از سفاهت وتزوير
و بی خردی و جهالت و کار باطل و اشتباه، 3: بهره بردن از خیر و
خوبی و نيكى، 4: جود و بخشش بی حدومرز خداوند .
هوشیاری و داشتن حافظه قوی : «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی
فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ» خدایا در این ماه رمضان
روزی کن که من هوشیار بشوم و حافظه«قوی» پیدا کنم . «ذهن»
و «تنبيه»، دو نعمت گرانقدر و پربركت است كه در اين دعا از خدا مى خواهيم. اگر اين
دو نباشد، ديگر كدام آينده نگرى و روشن بينى و «خودآگاهى» و توجّه و بصيرت پيدا مى
شود كه دستگير انسان باشد؟ اگر از خداوند، اين دو مشعل روشنگر و راهگشا را مى طلبيم،
بايد از هرچه كه خرد را تيره و جان را آلوده مى كند و از هرچه غفلت آور است خود را
دور بكشيم، تا چراغ ذهن و مشعل تنبّه، بتواند راه را بنماياند. وگرنه... «اِنارةُ
العقلِ مَكسُوفٌ بِطَوعِ هَوى». هواپرستى، فروغ خرد را مى پوشاند و خورشيد عقل را
در كسوف كلّى قرار مى دهد...
ذهن : لغتنامه دهخدا : ذهن . [ ذِ ] (ع اِ) فهم . دانست . عقل . دریافت .
(منتهی الارب ). هوش . (قاضیخان بدر محمد دهار). خرد. زیرکی
. فهم . (منتهی الارب ). تیزی خاطر. (منتهی الارب ). یاد
و هوش . قوت درک . قوه ٔ مستعده ٔ اکتساب حدود و آراء. فهمیدگی
. (غیاث ). قدرت مدرکه . (غیاث ). زکن . (زوزنی ). ذکاء.یاد.
حفظ. یادداشتن . یادداشت قلب . (منتهی الارب ). روع . ج ، اذهان
. ذهن : فرهنگ فارسی معین : (ذِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فهم ، دریافت
. 2 - حافظه ، یاد. 3 - هوش ، خرد. ج . اذهان . 4 - باطن ، درون . ذهن : فرهنگ فارسی عمید : (اسم)
[عربی، جمع: اذهان] zehn ۱. فهم؛ دریافت.۲.
یاد.۳. قوۀ باطنی که مطالب را به یاد نگه میدارد؛
هوش. ذهن(به عربی: عقل)، مجموعه ای
از تواناییهای فکری است که شامل هوشیاری،
تصورات، ادراک، تفکر، قضاوت، زبان و حافظه میشود و معمولاً آن را وجود
توانایی هوشیار بودن و اندیشه تعریف میکنند.
ذهن دربرگیرنده قدرت تصور، تشخیص و قدردانی است و مسئولیت
پردازش احساسات و عواطف را برعهده دارد که منجر به عملکرد و نوع رفتار افراد میشود.
تنبیه : تنبیه : لغتنامه دهخدا : تنبیه . [ تَم ْ ] (ع مص ) بیاگاهانیدن
و بیدار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بیدار
گردانیدن و واقف کردن برچیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد). بیدار نمودن و آگاهانیدن . (آنندراج ).
آگاه و هوشیار کردن . (غیاث اللغات... تنبیه : فرهنگ فارسی
معین : (تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آگاه کردن . 2 - مجازات کردن . تنبیه
: فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی] [مجاز] tanbih ۱. هوشیار ساختن؛ آگاه کردن کسی بر امری.۲.
مجازاتی به منظور اصلاح و تربیت.
علت ضعیفی حافظه : یکی از نعمتهای بزرگ خدا ذهن
است در این دعا از خدا درخواست ذهن و حافظه میکنیم، اگر میبینید
حافظه ضعیف است و حافظه درست و حسابی نداریم علت آن گناه است؛
به نامحرم که نگاه کنی حافظه میرود. شخصی به دانشمندی
مراجعه میکند و میگوید؛ من حافظه ندارم آن دانشمند گفت: گناه
نکن و علت آن را هم ذکر کرد و گفت: علم یک نوع فضیلت و برتری
است و خدا این برتری را به شخص گنهکار نمیدهد لذا کسی
که اهل گناه است مجتهد و ملا نمیشود و اگر بخواهد ملا بشود و به درد مردم
بخورد باید حافظه داشته باشد و لازمه آن ترک گناه است. مرحوم آیتالله
بروجردی گاهی در درس شعرهای سیوطی میخواندند؛
با این که حدود هفتاد الی هشتاد سال از زمانی که سیوطی
میخواندند و مجتهد شده بودند فاصله بود، ولی به علت دوری از
گناه از حافظه بسیاری قوی برخوردار بودند.
دعایی برای تقویت حافظه : خدایا در این
روز مرا از کارهای باطل و سفیهانه دور گردان؛ غیبت نکنم، دروغ
نگویم و.. سفاهت به معنای؛ کار بی خردانه و بچگانه است پس از
خدا؛ حافظه بخواهیم و ترک گناه کنیم؛ این دعا را هم بعد از هر
نماز بخوانید: عَنِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
قَالَ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) اِذَا اَرَدْتَ
اَنْ تَحْفَظَ کُلَّمَا تَسْمَعُ وَ تَقْرَاُ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی
دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ وَ هُوَ «سُبْحَانَ مَنْ لَا یَعْتَدِی عَلَی
اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحَانَ مَنْ لَا یَاْخُذُ اَهْلَ الْاَرْضِ
بِاَلْوَانِ الْعَذَابِ سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ
لِی فِی قَلْبِی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً
اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. پیامبر اکرم (صلی
الله علیه و آله و سلّم) در این حدیث خطاب به امیرالمومنین
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) میفرمایند: ای
علی؛ اگر میخواهی که هر چیزی را که میشنوی
و مطالعه و قرائت میکنی بخاطر بسپاری بعد از هر نماز این
دعا را بخوان «سبحان من لا یعتدی...» [مستدرک الوسائل، ج5، ص78] که
باعث تقویت حافظه میشود؛ قرآن حفظ کنید؛ حافظه زیاد میشود؛
خواندن آیت الکرسی حافظه را زیاد میکند و...
سفاهت و تمویه : «وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ
التَّمْوِیهِ» . خدایا در این ماه مرا از سفاهت و تمویه
دور کن، سفاهت درست مقابل ذهن و آگاهی است؛ سفیه کسی است که حقیقت
را نمیفهمد و گاهی سفاهت در مقابل رشد به کار میرود؛ رشد یعنی
رو به تکامل بودن و لازمه رشد درک حقیقت است پس سفاهت به معنی نفهمی
و جهالت است، اما کلمه تمویه به معنای ظاهر سازی کردن و حقیقت
را به گونه دیگری جلوه دادن است، در حقیقت تمویه در مقابل
تنبیه است در تنبیه شخص، آگاه نسبت به حقیقت شی است. اما
در تمویه، با یک ظاهر سازی؛ خلاف حقیقت را در ذهن خود جای
داده است، بشر برای سعادت خود باید هم حقایق را بفهمد و هم
مراقب باشد که امر غیر واقعی به جای امر واقعی در ذهنش
ننشیند.
سفاهة : لغتنامه
دهخدا : سفاهة. [ س َ هََ ] (ع مص ) نادان و تنگ خرد شدن . (المصادر زوزنی
) (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به سفاهت شود. سفاهت : لغتنامه دهخدا : سفاهت . [ س َ
هََ ] (ع اِمص ) فرومایگی و بیخبری و سبکی عقل . (غیاث
). کم عقل شدن و فرومایگی و بیخردی و سبکی عقل .
(آنندراج ). سفاهت : فرهنگ فارسی معین : (س هَ) [ ع . سفاهة ] 1 - (مص
ل .)بی - خردی کردن . 2 - (اِمص .) بی خردی . سفاهت :
فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: سفاهة] se(a)fāhat
نادانی؛ بیخردی؛ کمعقلی. سَفَاهَةٌ : فرهنگ واژگان قرآن
: کم عقلي و نداشتن رأي ثابت( از کلمه سفه به معناي خفت نفسي است که از کمي عقل
ناشي ميشود )
تمویه : تمویه : لغتنامه دهخدا : تمویه . [ ت َم ْ ] (ع مص ) خبردادن
خلاف آنچه پرسند او را از آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).خبر دادن
کسی را خلاف آنچه پرسند و تزویر و تلبیس کردن او را چنانکه گویی
خبر را تر و تازه و با آب کرده است . (از اقرب الموارد) : تمویه و تزویر
آنها مرا در... تمویه کردن : لغتنامه دهخدا : تمویه کردن . [ ت َ م ْ
ک َ دَ ] (مص مرکب ) تلبیس کردن . تزویر کردن . خلاف حقیقت
آشکار کردن . حقی را باطل یا باطلی را حق جلوه دادن : و ایزد
عز ذکره مرا از تمویهی و تلبیسی کردن مستغنی کرده
است تا این غایت براندم و آنچه خواهم راند برهان روشن با خویشتن
د... تمویه : فرهنگ فارسی معین : (تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 -
زراندود کردن . 2 - دروغی را حق جلوه دادن . تمویه : فرهنگ فارسی
عمید : (اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamvih ۱. زراندود کردن؛ آبطلا دادن.۲. [مجاز] امری یا
خبری را خلاف آنچه هست نمایاندن؛ باطل و غلطی را به لباس حق و
درست جلوه دادن؛ تلبیس؛ تزویر.
خواستن سهمى از هر نيكى : «وَاجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ
تُنْزِلُ فِیهِ» مؤمن، در هرچه هم قناعت كند، در «طلب خير»، آن هم از سرچشمه
خير و منبع فيض (اللّه ) قانع نيست و مى خواهد كه در هر خيرى كه خدا نازل مى كند،
بهره و نصيبى داشته باشد. اين خواسته، وسعت نظر و همت بلندِ «دعاخوان» را
مى رساند. وقتى طرف خواسته ما، خداوند است، كه درياى جود و بخشش است، بزرگى او
اقتضاى آن را دارد كه حاجت بزرگ نيز از او بطلبيم. در زير اين آسمان،
دستهاى بسيارى به طلب، به درگاه خدا بلند است. زير سپهر، دستِ دعا موج مى
زند...(صائب) و خيلى ها، به خواسته هايشان مى رسند و با دعا، از آستان
الهى، رحمت و خير را فرود مى آورند. شركت در همه اين خير و بركت ها و سهم و بهره
داشتن در همه اين تفضّل ها كم چيزى نيست! چه دعايى زيبا و پربارى! راستى
كه «خواستن» را هم بايد از اولياء خدا آموخت. خدايا... از هر خيرى كه در
اين روز نازل مى كنى، مرا نيز بهره مند ساز!...
درخواست خیر از خدا : «وَاجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ
تُنْزِلُ فِیهِ» همه خیرها در این فراز است، خدایا نصیب
و بهره ای از هر خیری که در این ماه نازل میکنی
روزیم فرما؛ ماه رمضان، ماه نزول جمیع خیرات است، میهمانی
خدایی است که اکرم الاکرمین است و در حقیقت کریمی
جز او نداریم، آنگاه از چنین کریمی درخواست میکنیم
که هر خیری که در این ماه داری روزی ما بفرما این
درخواست بسیار مهمی است. خوشا به حال کسانی که با روزهداری
کامل در اخلاق و رفتار به این دعا مترنم هستند و از خداوند چنین خیری
را میخواهند و خدا هم با کرم خویش به ایشان لطف میکند،
مهم این است شخصی که دعا را میخواند، متوجه این مطلب
باشد، این دعا چقدر توسعه دارد. وَ اجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ
کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ؛ دعا کننده در این عبارت، انواع خیرات
را درخواست میکند، سئوال میکنیم، انواع خیرات را برای
کجا میخواهد؟ در این دنیا، یا در آخرت و یا در
عالم برزخ؟ دایره این دعا وسیع است و همه عوالم وجودی را
در بر دارد، حتی در زندگی شخصی و اجتماعی خویش خیراتی
متصور است که از خدا میخواهیم که ما را از همه این خیرات
بهرهمند گرداند.
معنا و مقام جود : «بِجُودِکَ یَا اَجْوَدَ الْاَجْوَدِین» .
خدایا متوسل میشوم به مقام جوادی تو. جود به بخشش رایگان
بدون توقع عوض، اطلاق میگردد، خداوند جواد است و در مقابل همه نعمتهایی
که داده است از ما مطالبه ای ندارد، اما این که او را اجود الاجودین
میخوانیم، به دلیل این است که گاهی کثرات را میبینیم
و گاهی توجهمان به واحد من جمیع الجهات است، تمام نعمتها و از جمله
جود از ذات احدیت سرچشمه گرفته است، بنابراین یک جواد بیش
نداریم و هو الله و او خداست. هر گاه که یکی از بندگان گنه کار
پریشان روزگار دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بردارد ایزد
تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز (دیگربار) اعراض کند بازش
به تضرّع و زاری بخواند (باز اعراض فرماید، بار دیگرش به زاری
بخواند) حق سبحانه و تعالی فرماید : یا ملائکتی قَد
استَحْیَیتُ مِن عبدی و لَیس لَهُ غیری فَقد
غَفَرت لَهُ . دعوتش را اجابت کردم و حاجتش بر آوردم که از بسیاری دعا
و زاری بنده (دعوتش اجابت کردم و اومیدش برآوردم که از بسیاری
دعا) همی شرم دارم. بنابر روایتی از امام موسی کاظم علیهالسلام،
مراد از جود برای مخلوق غیر از جود خالق است. جودی که از
مخلوق سر میزند عبارت است از ادای واجبات مالی (مانند
زکات) که خدا بر بندگان فرض کرده است، اما خالق همواره جواد است خواه
عطا کند و خواه امتناع ورزد؛ زیرا آنچه را او میدهد یا از
دادن آن امتناع میورزد، از آنِ مخلوق نیست. [وسائل الشیعه،
ج4، ص39]
#دعای روز چهارم ماه رمضان
اَللّهمّ قَوّنی فیهِ عَلی اِقامَةِ اَمْرِکَ، وَاذِقْنی
فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ، وَ اوْزِعْنی فیهِ لِاَداءِ شُکْرَکَ
بِکَرَمِکَ، واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وَسِتْرِکَ، یـا ابْصَرَ
النّاظرین . خدایا مرا در این ماه برای برپا داشتن امرت
قوت بده و نیرومند ساز، و به من شیرینی وحلاوت ذکرت را
بچشان، و ادای شکرت را با لطف و کرمت به من الهام فرما و مرا برای ادای
شکرت را مهیّا ساز، و مرا با حفظ و نگهداری و پوششت حفظ فرما و در
پناه خودت قرارم بده، ای بیناترین بینایان و بینندگان.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: قوت و نیرو پیدا کردن برای
بپاداشتن امر وفرمان خداوند، 2: حلاوت و شیرینی
ذکر و یاد خدا، 3: الهام شدن شکر نعمت به انسان ومهیّا شدن برای
شکرخدا، 4: محفوظ شدن به حفظ وستر خدا و قرار گرفتن در پناه خدا، و ابصر الناظرین
بودن پروردگار .
قوه ونیرو در اقامه امر خدا : «اللهمّ قوّنی فیهِ علی
اقامَةِ امْرِکَ» خدایا به من قوه بده تا در ماه رمضان بتوانم به خوبی
عبادت و امر تو را اطاعت واجرا کنم. و اجراى «فرمان»، «نيرو» لازم دارد. هم قوّت
بدنى و هم قدرت فكرى و هم تصميم و اراده جدّى، تا سخن خدا در روى زمين حاكم شود و
فرمان حق، برزمين نماند. عبادت هم قوه میخواهد و قوه عبادت غیر از
قوه جسمانی است ؛ نباید فراموش کرد قوّت عبادت غیر از قوّت بازو
است. امام زینالعابدین (علیه السلام) در دعای چهل و
چهارم صحیفه سجادیه چنین با خداوند مناجات میفرمایند؛
واعنا علی صیامه؛ یعنی: خدایا مرا برای روزه
گرفتن در ماه مبارک رمضان یاری فرما. که اگر به مفهوم آن توجه نماییم
میبینیم اولاً به پا داشتن روزه در ماه مبارک رمضان همان اقامه
امر خداوند در این ماه میباشد، آن هم روزه واقعی که در دعای
روز اول مختصراً در مورد آن شرحی داده شد، که مجدداً برای فهم بیشتر،
اشاره مینماییم به ادامه دعا که آن حضرت میفرمایند:
بکف الجوارح عن معاصیک؛ یعنی: ما را یاری کن تا
بتوانیم اعضای بدن خود را از آلوده شدن به گناه و آنچه مورد پسند تو نیست
بازداریم. که این قسمت از دعا نیز نشان دهنده این است که
روزه واقعی تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نمیباشد بلکه
تمام اعضا و جوارح انسان باید روزهدار باشد و امر به روزه نیز از طرف
خداوند امر به روزه واقعی میباشد، ثانیاً برای انجام
دادن هر امری نیاز به نیرو و قوه الهی داریم چرا که
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم: نیست نیرو و قوتی
مگر (از طرف) خداوند بلند مرتبه و بزرگ، و اگر خداوند در این امر ما را یاری
نکند به واقع ما در انجام اعمال (چه عبادی و غیر عبادی) با شکست
مواجه خواهیم شد. پس در این روز از خداوند میخواهیم که
ما را در انجام اوامرش نیرو و قوت بخشیده و یاریمان نماید.
امام علی (ع) نمیتوانست نان خشک را بشکند؛ اما قلعه خیبر را
فتح کرد، پرسیدند که یا علی (ع) تو شجاعی و قلعه خیبر
را فتح کردی، چگونه است که نمیتوانی نان خشک را بشکنی؟
امام(ع) در پاسخ فرمود«فتح قلعه خیبر به قوه روحانی بود که متفاوت از
قوه جسمانی است. قوه ولایت و قوه روحانی و قوه ولایتی
با قوه بدن فرق دارد و من قوه بدن ندارم.» ممکن است شخصی ۶۰ سال
سن داشته باشد؛ اما قوه عبادتش از جوانان بیشتر باشد. [بحارالانوار، ج21،
ص26] لذا این دو قوه با هم دیگر تفاوت دارد، پس ممکن است شخصی
شصت ساله باشد، ولی قوت عبادت او از جوانان بیشتر باشد لذا در ماه
رمضان از خدادرخواست کنید که قوه عبادت به شمابدهد. امام علی (ع) در
دعای کمیل : «قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارحی» خدایا!
به اعضای بدن من برای خدمت در راه خودت توانایی بده .
[اقبال الاعمال،ص125، مفاتیح الجنان،ص319وص120] . سالها پیش در مشهد
پیرمردی بود بالای صد سال عمر داشت ولی نمازهایش را
ایستاده میخواند! همان پیرمرد یک بار سبک را به زور بر میداشت
بنابراین قوت عبادت غیر از قوت بدن است. در قدیم پدران ما دو
ساعت به اذان برای عبادت در اتاقی خلوت میکردند و یک
ساعت بعد از آفتاب از خلوت گاه خود بیرون میآمدند و دنبال کسب و کار
میرفتند؛ تاجرهای ما هم این طوری بودند! دعا میخواندند؛
زیارت عاشورا میخواندند و... بعد به محل کسب میرفتند ولی
الآن چه.......؟ ! لذا خیر و برکت هم کم شده است.
حلاوت وشیرینی یاد خدا : «وَ اَذِقْنِی فِیهِ
حَلاَوَةَ ذِکْرِکَ» ، ياد خدا كردن، لذّت و حلاوتى دارد، امّا براى كسى كه به گنج
«معرفت»، دست يافته باشد. «ذكر» بى معرفت، جز تكرار كلماتى بر زبان نيست و اگر كسى
خدا را شناخت، به او عشق مى ورزد و دمادم از او ياد مى كند. شناخت، محبت
آور است، و محبت و عشق، عاشق و دوستدار را به نام و ياد محبوب، مأنوس و دلگرم مى
كند. در این دعا میگوید : خدایا در این ماه رمضان یک
درخواست دیگر هم از تو دارم و آن این است که حلاوت و شیرینی
یاد خودت را به من بچشانی؛ که اگر این طور شد؛ دعای کمیل
خواندن هم مزه پیدا میکند؛ دعای ابوحمزه خواندن هم مزه پیدا
میکند؛ دعای افتتاح مزه میکند؛ روزه ماه مبارک رمضان مزه میکند
و... بدانیم که عبادت هم مزه دارد.
در جای دیگر : إلهي أذِقْني بَردَ عَفوِكَ و حَلاوةَ ذكرِك و
شُكرِك؛[ مصباح المتهجّد،
835]محبوب من! خنكي بخشش و شيريني ياد و سپاست را به من بچشان. و در جای دیگر
: إلهي أذِقْني حَلاوَةَ عبادَتِك؛ شيريني بندگي ات را به من بچشان. و در جای
دیگر : إلهي أذِقني حَلاوَةَ مُناجاتِك؛ شيريني نجواي با تو را به من بچشان.
و در جای دیگر : اَللّهُمّ ارزُقنا حلاوةَ الايمان؛[مصباح المتهجّد،
51 و 718] بارالها! شيريني ايمان را روزي ما بگردان. و در جای دیگر :
وارزُقني فيه حَلاوةَ ذكرِك؛[ بحار الانوار، ج98،
ص22] شيريني يادت را نصيبم ساز. و در جای دیگر : مَتِّعنا بِلَذيذ
مُناجاتِك؛ [بحار الانوار، ج94، ص147]با نجوايت كاميابم فرما. و در مناجاة تاسعة:
مناجاة المحبّين «از مناجاتهای پانزدهگانه نقل شده از امام سجاد(ع)» است :
إِلٰهِى مَنْ ذَا الَّذِى ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً
؟ معبودم، کیست آنکه شیرینی محبّتت را چشید پس بهجای
تو دیگری را برگزید؟
[بحار الانوار، ج4، ص148] . در روایت وارد شده است اگر عالمی
به علمش عمل نکند کمترین عذابی که خدا برای او در نظر میگیرد
این است که حلاوت و شیرینی مناجات با خدا از او گرفته میشود
«اِنَّ اَدْنَی مَا اَنَا صَانِعٌ بِهِمْ اَنْ اَنْزِعَ حَلَاوَةَ
مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ» [اصول کافی، ج1، ص46] پس دعا و عبادت
مزه دارد.
توفیق ادای شکر : «وَ اَوْزِعْنِی فِیهِ لِاَدَاءِ شُکْرِکَ
بِکَرَمِکَ» خدایا به کرمت به من توفیق اداء شکرت را بده. شکر به چه
معنا است؟ آیا صرف گفتن «الهی شکر» گفتن است؟ تشکر از خداوند است؟ شکر
یعنی اینکه نعمتهایی که خداوند تبارک و تعالی
به من داده است را درست و بجا مصرف کنم؛ در مسیر طاعت و بندگیاش
استفاده کنیم نه در راه معصیت و نافرمانی. اینکه چشم به
نامحرم نگاه نکند شکر چشم است؛ اگر گوش از آواز حرام و غیبت دوری
بکند، شکر گوش سالم است؛ زبان هم اگر غیبت نکند شکر زبان کرده ام . شکر
نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند. شكر، گام دوّمى است، كه
قدم اوّل آن، شناخت نعمت است. شكر، بر نعمت است و تا نعمت را نشناسى، شكر كردن از
دل، بر زبان نخواهد آمد. خداوند هزاران نعمتِ آشكار و نهان به ما عطا کرده . به
فرموده خدا درسوره ابراهيم، آيه 34: وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا
تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ
«اگر بخواهيد نعمتهاى خداوند را بشماريد، نخواهيد توانست» . و به فرموده
خدا در آیه 15 سوره احقاف وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ
إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا ۖ
وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ
أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ
نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ
صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ۖ إِنِّي تُبْتُ
إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ...بار خدایا، مرا بر نعمتی که
به من و پدر و مادر من عطا فرمودی شکر بیاموز و به کار شایسته
ای که رضا و خشنودی تو در آن است موفق دار و فرزندان مرا صالح
گردان... آیت الله جوادی : ﴿رَبِّ أَوْزِعْنِي﴾؛ يعني
آن توفيق را به من بده، يک؛ مرا از انصراف باز دار، دو؛ چيزي که مايهٴ انصراف من است را از من دور
بدار، سه؛ اين مجموع ميشود الهام عملي که از آن به ﴿أَوْزِعْنِي﴾
ياد ميشود . در سوره نمل آیه 19 ... فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا
وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ
وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي
بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ . [سليمان] از گفتار او دهان به خنده
گشود و گفت پروردگارا در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى
داشته اى سپاس بگزارم و به كار شايسته اى كه آن را مى پسندى بپردازم و مرا به
رحمت خويش در ميان بندگان شايسته ات داخل كن . «أَوْزِعْنِي» به معناى ايجاد
علاقه و عشق براى انجام كارى است كه به آن توفيق الهى گويند. أَوْزِعْنِي : فرهنگ واژگان قرآن : مرا وادار
کن . پس، شكر نعمتها هم آنگونه كه شايد و بايد، در توان و قدرت ما نيست. سعدى گفته
است: از دست و زبان كه برآيد - كز عهده شكرش به در آيد؟ . ما، در نفس نفس مان،
مديون خداييم و به قول سعدى، در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شكرى
واجب... در گلستان خوانده ايد كه: «هيچ وقت از درد و مصيبتى نناليده بودم، تا
اينكه موقعى كفش نداشتم، پا برهنه بودم. زارى وشكوه كردم. به مسجدى رفتم. ديدم كسى
پاندارد. گفتم: شكر، كه من اگر كفش ندارم، پا دارم...». بايد توفيق شكرگزارى نعمت
ها را هم از خدا بخواهيم، كه اگر قدرتى برشكر بيابيم، اين هم نعمتى است از خدا و
بر همين هم شكرى ديگر لازم است. بايد در اقرار و اعترافمان، زبان به ياد نعمتها
بگشائيم: «شكر لفظى»، و در عمل، از نعمتهاى خدا، آنگونه كه خواسته اوست، استفاده
كرده و هر نعمت را در جاى خودش مورد استفاده قرار دهيم: «شكر عملى»، و شكر عملى
مهمتر از شكر لفظى است.
حفظ از گناه وپرده پوشی خداوند : «وَ احْفَظْنِی فِیهِ
بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ» ای خدایی که از همه کسانی که
نظر میکنند، تو بصیرتر هستی؛ ای خدایی که
از همه بیناتر هستی به ما توفیق بده که ما در ماه رمضان گناه
نکنیم به حفظ خودت و به ستر خودت وَ احْفَظْنِی فِیهِ
بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ ، خدایا در روز چهارم ماه رمضان من را از گناه حفظ
کن و توفیق ترک گناه بده تو ستار العیوب هستی من را حفظم کن تا
کسی از گناهان من با خبر نشود. هنگامی که انسان به خداوند توکل نموده
و امور خود را به خداوند بسپارد آنگاه است که خداوند او را از تسلط یافتن شیطان
بر او حفظ مینماید و هنگامی که انسان از وسوسههای شیطانی
محفوظ بماند دیگر گناهی از او سر نخواهد زد و دیگر آن که خداوند
ستارالعیوب است یعنی عیوب انسانها را که سرچشمه از خطا و
گناهان آنان دارد، میپوشاند مگر اینکه انسان خود پرده دری
نموده و بر اثر اصرار بر گناه و خطا، عیوب خود را برای دیگران
آشکار سازد، در دعای ابی حمزه ثمالی : وَيدْعوُني اِلي قِلَّةِ
الْحَيآءِ سِتْرُكَ عَلَي... و "خدایا" پرده پوشي ات بر من مرا
به بي شرمي واداشته ... يا غافِرَ الذَّنْبِ يا قابِلَ التَّوْبِ يا عَظيمَ
الْمَنِّ يا قَديمَ الاِحسانِ اَينَ سَتْرُكَ الْجَميلُ ...اي آمرزنده گناه، اي
پذيرنده گناه، اي بزرگ نعمت، اي ديرينه احسان، كجاست پردهپوشي زيبايت؟«که گناهان
مرا بپوشاند» . در دعای کمیل : «الّلهُمَّ لااجِدُ لِذُنُوبى غافِرا
وَ لا لِقَبائِحى ساتِراً وَ لا لَشَىءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ
مُبَدِّلًا غَيْرَكَ» اى خدا! غير از تو براى گناهانم آمرزنده اى و براى اعمال بدم
پوشاننده اى و براى تبديل بدى ها به خوبى ها تبديل كننده اى را نيافتم ... عن امیرالمومنین(ع)
عن رسولالله(ص): للمومن اثنان و سبعون سترا فاذا اذنب ذنبا انهتک عنه ستر فان تاب
رده الله الیه و سبعه معه، فان ابی الا قدّما فیالمعاصی
تهتکت عنه استاره، فان تاب [ردها الله الیه] و مع کل ستر منها سبعه استار
فان ابی الا قدما قدما فیالمعاصی تهتکت عنه استاره و بقی
بلا ستر و اوحی الله تعالی الی ملائکته ان استروا عبدی
باجنحتکم...[فان ابی الا قدما قدما فیالمعاصی شکت الملائکه الی
ربها و رفعت اجنحتها و قالت] یا رب ان عبدک هذا قد اقدمنا مما یأتی
الفواحش ما ظهر منها و ما بطن قال: فیقولالله تعالی لهم: کفوا
اجنحتکم فلو عمل بخطیئه فی سواد اللیل اوفی ضوء النهار او
فی مفازه او قعر بحر لاجراهالله تعالی علی السنه الناس
فسئلواالله تعالی ان لایهتک استارکم. (نوادر راوندی، ص 97) امیرالمومنین(ع)
از قول پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند که فرمود: خدای متعال برای
مومن 72 پوشش قرار داده است؛ وقتی یک گناه انجام داد، یکی
از پوششها دریده میشود؛ اگر توبه کرد، خدا آن پرده را ترمیم و
هفت پرده به آن اضافه میکند. اما اگر کسی توبه نکرد و قدم به قدم به
سمت معاصی پیش رفت، پردههای او به تدریج دریده میشود؛
اگر باز هم در وسط راه توبه کرد، خدای متعال آن پردهها را به اضافه هفت
پرده ترمیم میکند، اما اگر باز راه نافرمانی را پیش گیرد،
در این صورت بدون پرده میماند. آنگاه خدای متعال به فرشتگان
دستور میدهد که بنده مرا با بال و پر خود بپوشانید... و اگر به عصیان
خود ادامه دهد، فرشتگان به درگاه الهی شکایت میکنند و پروبال
خویش را کنار میگیرند و میگویند: پروردگارا! این
بنده تو به خاطر گناهان آشکار و پنهان خود، ما را آزرده و ناراحت کرده است! آنگاه
خداوند متعال به فرشتگان میگوید: پروبال خویش را از او برگیرید.
از این پس اگر او در شب تاریک یا روز روشن و یا در بیابان
و عمق دریا مرتکب گناه بشود، خداوند گناهان او را بر زبان مردم جاری میکند.
بنابراین از خداوند متعال بخواهید که پرده آبروی شما را پاره
نکند. أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ عَمِلَ سَیئَةً أُجِّلَ فـِیهَا
سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی
لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُکْتَبْ
عَلَیهِ.( كافی، ج 2 ،ص
437، روایة2)؛ امام صادق علیه السلام
فرموند: هر کس گناهى کند هفت ساعت از روز درباره آنها به او مهلت دهند پس
اگر سه بار گفت: «استغفر اللّه لذى لا اله الا هو الحى القیوم» آن گناه بر
او نوشته نشود. أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا
أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فـَإِنِ اسـْتـَغـْفـَرَ
اللَّهَ لَمْ یـُکـْتـَبْ عـَلَیـْهِ شـَیءٌ وَ إِنْ مـَضَتِ
السَّاعَاتُ وَ لَمْ یسْتَغْفِرْ کـُتِبَتْ عَلَیهِ سَیئَةٌ وَ
إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیذَکَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِینَ سَنَةً
حَتَّى یسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَیغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَینْسَاهُ
مِنْ سَاعَتِهِ.( كافی، ج 2 ، ص
437، روایة3) امام صادق علیه السلام فرموند: بنده مؤمن چون گناه کند
خداوند او را هفت ساعت مـهـلت دهـد، پـس اگـر از خـدا آمـرزش خـواست چیزى بر
او نوشته نشود و اگر این ساعت ها گـذشـت و آمـرزش نـخـواسـت گـنـاه نـوشـتـه
شـود، و هـمـانـا مـؤ مـن پـس از بیست سال بیاد گناهش افتد تا از خدا
آمرزش خواهد و خدا گناهش را بیامرزد، و کافر همان ساعت آنرا فراموش کند.
أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یذْنِبُ ذَنْباً
إِلَّا أَجَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ
هُوَ تَابَ لَمْ یکْتَبْ عَلَیهِ شَیءٌ وَ إِنْ هُوَ لَمْ یفْعَلْ
کـَتـَبَ اللَّهُ عـَلَیـْهِ سـَیئَةً فَأَتَاهُ عَبَّادٌ الْبَصْرِی
فَقَالَ لَهُ بَلَغَنَا أَنَّکَ قُلْتَ مَا مِنْ عَبْدٍ یـُذْنـِبُ
ذَنـْبـاً إِلَّا أَجَّلَهُ اللَّهُ عـَزَّ وَ جـَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ
النَّهَارِ فَقَالَ لَیسَ هَکَذَا قُلْتُ وَ لَکِنِّی قُلْتُ مَا مِنْ
مُؤْمِنٍ وَ کَذَلِکَ کَانَ قَوْلِی.( كافی، ج 2 ،ص 439، روایة9) حضرت صادق علیه السلام که فرموند: هیچ مؤمنى نیست که
گناهى را مرتکب شود جز اینکه خداى عزوجل هفت ساعت از روز باو مهلت دهد، پس
اگر (در ایـن مـدت) توبه کرد چیزى بر او نوشته نشود، و اگر توبه نکرد،
خداوند یک گناه بـر او بـنـویـسـد، پـس عباد بصرى نزد آنحضرت آمد و گفت:
بما رسید که شما فرموده اید: هیچ بنده اى نیست که گناهى
کند جز اینکه خداوند هفت ساعت از روز مهلتش دهد؟ فرمود: من چنین نگفتم
بلکه من گفتم هیچ مؤمنى نیست
و چنین بوده است گفته من. امام صادق(ع) فرمودند: « هیچ مؤمنی نیست
مگر اینکه صورتی مثالی در عرش دارد وقتی شخص مشغول رکوع
وسجود و مانند آن مش شود صورت مثالی او نیز در عرش مشغول همان اعمال می
شود و در این هنگام ملائک او را در عرش می بینند و بر او صلوات
می فرستند و استغفار می کنند و زمانی که بنده مؤمن مشغول گناه می
شود، خدا بر صورت مثالی او پوششی می افکند تا ملائک مطلع نشوند
و این است تأویل « یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح»(بحارالانوار،
ج54 ص354) . در روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده است: «از خدا خواستم که
حساب امت مرا به من واگذارد تا پیش امتهاى دیگر رسوا نشود، پس خداى
عز و جل به من وحى کرد، اى محمد نه، بلکه من حسابشان را میرسم و اگر گناهى
از آنها سر زده از تو پوشیده مىدارم که پیش تو نیز رسوا
نشود».[ نهج الفصاحة] . «إِلَهِی
قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَ ذُنُوباً فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا
أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى»؛[ قبال الأعمال، ج 2، ص 686] ای خدایی
که در دنیا گناهان مرا پوشاندی، من به پوشاندن آنها در آخرت محتاجترم.
«وَ اغْفِرْ لِی مَا خَفِیَ عَلَى الآدَمِیِّینَ مِنْ
عَمَلِی وَ أَدِمْ لِی مَا بِهِ سَتَرْتَنِی»؛[ مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 593] خدایا
گناهان مرا که بر بندگانت مخفی است، ببخش و آنچه را پوشاندی همچنان از
دیگران مخفی نگهدار. پس در این روز از خداوندی که بیناترین
بینایان است و بر اعمال ما نظارت دارد میخواهیم که ما را
از انجام گناهان و پرده دری گناهان محفوظ بدارد.
خداوند اَبْصَرَ النَّاظِرِین است : یَا اَبْصَرَ النَّاظِرِین
، ای خدایی که از همه کسانی که نظر میکنند، تو بصیرتر
هستی؛ ای خدایی که از همه بیناتر هستی به ما
توفیق بده که ما در ماه رمضان گناه نکنیم به حفظ خودت و به ستر خودت.
#دعای روز پنجم ماه رمضان
اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ،
وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ،
وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ اَوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ،
بِرَاْفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ . خدایا در این
ماه مرا از استغفار کنندگان و آمرزش جویان و آمرزش خواهان قرار ده، و مرا از
بندگان صالح و شایسته و مطیع و فرمانبردارت قرار بده، و مرا از دوستان
مقرّب درگاهت قرار بده، ای مهربانترین مهربانان .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: استغفار کردن و قرار گرفتن در زمره مستغفرین«خاصه
مستغفرین بالاسحار»، 2: قرارگرفتن در زمره بندگان صالح و مطیع
وفرمانبردارخدا، 3: قرارگرفتن درزمره اولیاء مقرب خداوند، 4: رافت وعطوفت
ومهربانی پروردگارواَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بودن خداوند.
استغفارکنندگان : «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ
الْمُسْتَغْفِرِینَ» خدایا من را در این ماه رمضان جزو مستغفرین
قرار بده، خدایا مرا از مستغفرین قرار بده! یعنی اینکه
واقعاً استغفار کنم و اگر مال حرامی دارم، آن را حلال کنم. به گناهی
که قبلاً کردم فکر نکنم و از آن لذت نبرم. حالا زبانی هم استغفار کنیم،
خوب است. بعد از نماز مغرب هم هفتاد بار استغفار وارد است. اگر در گرفتاری
هستید، اگر مشکل ازدواج دارید، اگر منزل میخواهید، استغفار کنید، خدا گره از کارهاتان باز میکند.
اما باید شرایط استغفار را هم مراعات کرد. برای استغفار، باید
شرایط استغفار را داشت. کسی که مال حرام خورده که با استغفار کارش
درست نمیشود. باید برود و صاحبان مال را راضی کند. با مال حرام
و رشوه و ربا رشد کرده ای، حال که توبه میکنی باید بروی
سود ربا را به صاحبان آن بازگردانی. غذای کم و حلال بخوری تا
گوشتهای تنت که با مال حرام پرورش یافته اند، آب شوند. کسی که
شب تا صبح پای کار حرام نشسته، باید
شبهای قدر احیا نگه دارد و عبادت کند تا جبران آن شبها بشود .
مُسْتَغْفِرِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : آمرزش طلبان (به جدّ و جهد) .
مستغفر : لغتنامه دهخدا : مستغفر. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از
استغفار. آمرزش خواهنده . (دهار) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مستغفر :
فرهنگ فارسی معین : (مُ تَ فِ) [ ع . ] (اِفا.) آمرزش خواه . مستغفر :
فرهنگ فارسی عمید : (صفت) [عربی] [قدیمی] mostaqfer کسی که استغفار میکند؛ آمرزشخواهنده. قرآن کریم : وَ مٰا کٰانَ
اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أنْتَ فیٖهِمْ وَ مٰا کٰانَ
اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ: خداوند آنها را تا تو در میان
آنان هستی عذاب نمیکند و خداوند آنها را عذاب نمیکند تا
آمرزش میخواهند. (انفال: ۳۳) . وَ بِالأسْحٰارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ:
(متّقین) در سحرگاهان آمرزش میخواستند. (ذاریات: ۱۸)
. الصَّابِرينَ وَ الصَّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ
الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ (آل عمران:17) .
نتیجهی استغفار کردن چیست؟ : «من اکثرالاستغفار» کسی
که زیاد استغفار کند، چند چیز به دست میآورد: «جعل الله له من
کل همٍ و غمٍ فرجا» اگر غم و غصه دارد، غم و غصه اش بیرون میآید.
دوم: «من کل خوفٍ امنا» گاهی اخبار ناخوشایند را میدهند. اگر
استغفار کنی، هیچ خبری نمیشود. اگر استغفار کرده ای
از کسی نترس و فقط از خدا بترس. سوم
«من کل ضیق ٍ مخرجا» صاحبخانه تو را جواب کرده؟ سفتههایت عقب
افتاده؟ گرفتاری؟ اگر استغفار کنی همه اینها درست میشود.
اگر در گرفتاری هستید، اگر مشکل ازدواج دارید، اگر منزل میخواهید، استغفار کنید، خدا گره از کارهاتان باز میکند.
اما باید شرایط استغفار را هم مراعات کرد. و چهارم اینکه «ورزقه
من حیث لایحتسب» از جایی که گمان نداری و فکرش را
نمیکنیم روزی میرسد. همسفر خوب پیدا میکنی،
یک زن خوب نصیبت میشود و... . [وسائل الشیعه، ج4،
ص1198و1199] . رسول خدا(ص): «مَنْ أَکْثَرَ الإِسْتِغْفارَ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْ
کُلِّ هَمّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضیق مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ
حَیْثُ لایَحْتَسِبُ»؛ کسى که زیاد استغفار گوید و از خدا
عذرخواهى کند، خداوند از هر غصهاى برایش گشایشى قرار دهد و از هر
تنگنایى راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که
گمان ندارد روزى مىدهد.(وسائل الشیعه،ج 7، ص 176) .
استغفارهمه اش برای گناه نیست : با آنکه در زيارت جامعۀکبيره
که از لسان مبارک حضرت امام هادي«سلاماللهعليه»، نقل شده است : «...عَصَمَكُمُ
اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ
الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ طَهَّرَكُمْ
تَطْهِيرا» خداوند شما را از لغزشها مصون داشته، و از دستبرد فتنهها ايمنى
بخشيده، و از پليديها پاك ساخته، و ناپاكى را از ساحت قدستان اى اهل بيت دور
گردانده، و شما را بىنهايت پاكيزه داشته است. خدای متعال به پیغمبرش
میفرماید: «و استغفر لذنبک»،(در سوره مبارکه يوسف آیه ۲۹
: يوسُفُ أَعرِض عَن هٰذا ۚ وَاستَغفِري لِذَنبِكِ ۖ إِنَّكِ
كُنتِ مِنَ الخاطِئينَ .در سوره مبارکه محمد آیه ۱۹ : فَاعلَم
أَنَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ
وَالمُؤمِناتِ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم . در سوره
مبارکه غافر آیه ۵۵ : فَاصبِر إِنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ
وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ بِالعَشِيِّ وَالإِبكارِ . درسوره
مبارکه النصر آیه ۳ : فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَاستَغفِرهُ ۚ
إِنَّهُ كانَ تَوّابًا) . بارها در قرآن، خدای متعال به پیغمبر میفرماید
«استغفار کن».(در سوره مبارکه محمد آیه ۱۹ : فَاعلَم أَنَّهُ لا
إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ
وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم) با اینکه پیغمبر معصوم
است، گناه از او سر نمیزند و از دستور الهی تخلّف نمیکند، اما
به او هم میفرماید «استغفار کن»! . از شیخ صفیالدّین
پرسیدند: شیخنا! پیغمبر فرموده است که من هر روز هفتاد بار
استغفار میکنم(إنه ليغان على قلبی و إنی لأستغفر بالنهار سبعين
مرة) چرا؟ پیغمبر که گناه نمیکرد؛ و حتّی خدا در سورهی
فتح در مورد ترک اولای پیغمبر فرمود: «لیغفرلک اللَّه ما تقدّم
من ذنبک و ما تأخّر»(سوره مبارکه الفتح آیه ۲) او که بار وزر و وبالی
بر دوش ندارد؛ استغفار چرا؟ شیخ در جواب گفت: پیغمبر با مجاهدت خود،
با ذکر و با تلاش عظیم معنوی خود، هر روز مرحلهای از مراحل قرب
به خدا را طی میکرد. پیغمبر هم با اینکه انسان کامل
است، متوقّف نیست؛ اما ساحت قدس قرب الهی پایان ندارد. او هم باید
هر روز یک مرحله پیش برود و هر روز یک مرحله جلو میرفت.
پیغمبر وقتی به مرحلهی دیروز نگاه میکرد، آن را
به صورت حجابی، بُعدی و دوریای مشاهده میکرد؛ لذا
از دوریِ دیروز استغفار میکرد. هر روز یک مرحلهی
نو میگشود و از حضور در مرحلهی قبلی - که نسبت به موضع امروز،
دوری بود - از خدا آمرزش میطلبید. (مفتاحالفلاح،شیخ بهایی
ص ۱۵۰ ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی ج ۱۷ ص ۴۴
؛ مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج ۵، ص۳۲۰، ح ۵۹۸۷)
. کسی مثل پیغمبر با آن عظمت - که نور خالص است و ظلمتی در وجود
او نیست - استغفار میکرد. بله؛ پیغمبر هم استغفار میکرد؛
«لأستغفر اللَّه فی کلّ یوم سبعین مرّة». حضرت فرمود: بارها و
بارها من در روز استغفار میکنم؛ «انّه لیغان علی قلبی :
إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی
كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً ».(مستدركالوسائل ، محدّث نورى ج ۵ ص ۳۲۰
؛ صحيح مسلم، مسلم نيشابوری ، ج ۸ ، ص ۷۲ ؛ سنن أبی
داود، ابو داود، ج ۱ ، ص ۳۳۹؛ المستدرك علی الصحیحین
، الحاكم النيشابوری ، ج ۱ ، ص ۵۱۱ ؛ بحار الانوار،
علامه مجلسی، ج ۱۷ ص ۴۴) .درحدیث ام سلمه : كَانَ رَسُولُ اللَّهِ
ص فِی بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِی لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ
الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ
تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِی
جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِی وَ هُوَ يَقُولُ
اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِی أَبَداً
اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ
وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً
اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً
قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَةَ تَبْكِی حَتَّى انْصَرَفَ رَسُولُ
اللَّهِ ص لِبُكَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا يُبْكِيكِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أَبْكِی
وَ أَنْتَ بِالْمَكَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ
اللَّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا
يَشْمَتَ بِكَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا يَرُدَّكَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَكَ
مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَنْزِعَ مِنْكَ صَالِحاً أَعْطَاكَ أَبَداً وَ أَنْ
لَا يَكِلَكَ إِلَى نَفْسِكَ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً فَقَالَ يَا أُمَّ سَلَمَةَ
وَ مَا يُؤْمِنُنِی...» امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا (ص) در شب مخصوص به ام
سلمه در خانه او بود پس او را در بستر ندید فكرى به خاطرش گذشت كه معمولا
از فكر زنان مى گذرد. پس بلند شد و در اطراف خانه به دنبال او گشت تا كه به او رسید
در حالیكه در گوشه ای از خانه ایستاده ودستانش بلند كرده بود و
می گریست و می گفت خدایا چیزهای خوبی
كه به من دادی هرگز ازم نگیر خدایا هرگز دشمن و حسود را نسبت به
من شاد نكن خدایا از بدی ای كه من را از آن نجات دادی
هرگز وارد نكن خدایا من را لحظه ای به خودم واگزار نكن. ام سلمه باز
برگشت و گریه می كرد تا جاییكه كه رسول خدا به سبب گریه
او برگشت و به او گفت ام سلمه چه چیز تو را گریانده است؟ گفت پدر و
مادرم فدای تو ای رسول خدا برای چه گریه نكنم درحالیكه
تو پیش خدا دارای جایگاهی هستی كه خداوند آنچه از
گناهان گذشته و آینده تو بوده است بخشیده است از او می خواهم
هرگز دشمنی نسبت به تو شاد نشود و هرگز از بدی ای كه تو را از
آن نجات داده وارد نكند و هرگز خوبی هایی كه به تو داده است را
از تو نگیرد و لحظه ای تو را به خود وانگذارد پس گفت ام سلمه و آنچه
به من ایمان آورده است. (تفسیر قمی ، علی بن ابراهیم
قمی ج ۲ ص ۷۴ ؛ تفسیر نورالثقلین ، شیخ
حویزی :ج۳ ص ۴۵۱ ؛ بحارالانوار : ج۱۶
ص ۲۱۷ ح ۶ ؛ میزان الحكمه ، محمدی ری
شهری : ج ۴ ص ۳۲۳۲) . در حدیث عایشه
: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى
اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ
اَللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَكَ وَ قَدْ غَفَرَ اَللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ
ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لاَ أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً
قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُومُ عَلَى
أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: «طه
`مٰا أَنْزَلْنٰا عَلَيْكَ اَلْقُرْآنَ لِتَشْقىٰ . امام باقر
علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله نزد عایشه
بود، شبى که نوبت او بود، به پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله گفت: اى
رسول خدا! چرا خودت را برنج می اندازى، با آنکه خدا گناه گذشته و آینده
ترا آمرزیده است؟ فرمود: اى عایشه: آیا من بنده سپاسگزار خدا
نباشم؟. و گفت: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله روى انگشتهاى پایش می
ایستاد تا خداى سبحانه و تعالى نازل فرمود: «طه ما قرآن را بر تو نازل نکردیم
که برنج افتى. امام خمینی (رحمت الله علیه) بعد از ذکر حدیث
و ترجمه آن می فرماید؛ با توجه به عصمت نبی مکرم اسلام ،بزرگان
از علما توجیهاتی در این آیه شریفه فرموده اند، که
به بعضی از آنها اشاره می شود. مرحوم مجلسی می فرماید
مقصود از گناه، در آیه: لیغفر لک الله ما تقدم من (ذنبک)و ما تاخر... گناه امت است که به
شفاعت حضرت آمرزیده می شود، اما اینکه چرا آیه گناه امت
را به پیامبر نسبت داده است به خاطر
اتصالی است که بین پیامبر با امت وجود دارد و پیامبر
معصوم از گناه بودند . مرحوم مجلسی دلیل بر مدعی خود را روایت
امام صادق علیه السلام می دانند که به صراحت فرمود ( مَا کَانَ لَهُ
مِنْ ذَنْبٍ وَ لاَ هَمٍ بِذَنْبٍ وَ لَکِنَّ اَللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِیعَتِهِ
ثُمَّ غَفَرَهَا لَهُ). برای پیامبر صلی الله علیه و آله
نه گناهی بود و نه اراده بر گناه، ولکن خدای تعالی گناه پیروان
او را بر ایشان تحمیل کرد و پس از آن بخاطر وجود پیامبر آنها را
بخشید . امام علی علیه السلام در دعای کمیل : اللهم
اغفر لی الذنوب التی تهتك العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی
تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغير النعم اللهم اغفر لی
الذنوب التی تحبس الدعاء اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء
اللهم اغفر لی كل ذنب أذنبته و كل خطيئة أخطأتها اللهم إنی أتقرب إليك
بذكرك و أستشفع بك إلى نفسك ... و كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی
عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا
تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا
رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی
أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن
قدرتك يا رب يا رب يا رب ... أبكی لسؤال منكر و نكير إيای أبكی
لخروجی من قبری عريانا ذليلا حاملا ثقلی على ظهری أنظر
مرة عن يمينی و أخرى عن شمالی إذ الخلائق فی شأن غير شأنی
لكل امرئ منهم يومئذ شأن يغنيه وجوه يومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة و وجوه يومئذ عليها
غبرة ترهقها قترة و ذلة... و كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی
عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا
تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا
رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی
أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن
قدرتك ...
شرایط استغفار چیست؟ : شخصی در محضر حضرت علی (علیهالسلام)
گفت: استغفرالله، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فرمود:
مادرت به عزایت گریه نماید، آیا میدانی
استغفار چیست؟ همانا استغفار درجه علیین است و آن اسمی
است که به شش معنی واقع میگردد: اول پشیمانی بر گذشته میباشد،
دوم عزم و اراده برای دوری از آن گناه تا ابد، سوم حق مخلوقات را ادا
نمایی تا خدا را پاک و مطهر ملاقات کنی و حقی از مخلوقات
بر عهده تو نباشد، چهارم اینکه به سوی هر فریضهای که ضایع
نموده ای روی آورده و حق آن را ادا کنی، پنجم اینکه گوشتی
را که به واسطه حرام روییده شده به واسطه اندوهها آب کنی تا
پوست به استخوان چسبیده و گوشت تازه بین آنها روییده شود
و ششم اینکه درد و رنج فرمان برداری و اطاعت را به جسم بچشانی
چنان چه شیرینی معصیت را به آن چشانده بودی، پس در
آن هنگام میتوانی بگویی: استغفرالله، [نهجالبلاغه، حکمت
417] .
بنده صالح وقانت خداوند : «وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ
الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ» خدایا من را از بندگان شایسته
خودت قرار بده. فرمانبردار تو باشم. اطاعت تو را کنم. خدا آدم فرمانبردار را دوست
دارد. هنگامی که بنده در پیشگاه خداوند دارای مقام و منزلت است
که واجبات الهی را انجام داده و از محرمات او بپرهیزد. آنگاه است که
آن بنده به عنوان بنده صالح که مطیع پروردگار خویش است قرار خواهد
گرفت که در این روز ما نیز از خداوند میخواهیم که ما را
جزء بندگان صالح که مطیع اوامر او میباشند، قرار دهد. بنده صالح، كسى
است كه «صالحات» را انجام دهد، اعمال خوب و شايسته و بجا و مفيد و خداپسند. در
قرآن كريم، حضرت شعيب، بنده صالح به شمار رفته است. شعيب، مردم را به خداپرستى،
وزن و سنجش عادلانه در روابط اقتصادى و فساد نكردن در زمين دعوت مى كرد. (سوره
هود، آيات 84 تا 88). در آيه اى ديگر، «صالحين»، كسانى به شمار رفته اند كه
به خدا و روز قيامت باور داشته باشند و به معروف، امر كنند و از منكر جلوگيرى
نمايند و در كارهاى خوب، سرعت بگيرند.(آل عمران، آيه 114). مى بينيم،كه در
عمل و تفكّرِ «عبد صالح» اينها نهفته است : ـ ايمان به مبدأ و معاد ـ
تلاش در جهت قسط و عدالت اقتصادى ـ پيشتازى و پيشاهنگى در خوبيها ـ
مبارزه با فساد و منكرات ـ گسترش معروف و خوبيها. اينها همه، نشان
دهنده طاعت و اطاعت يك «بنده» از «خدا» است و «قانت» نيز به معناى مطيع مى باشد آن
كس مى تواند «عمل صالح» كند كه «عبدصالح» و «بنده مطيع» و گوش به فرمان خداوند
باشد ... وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحِینَ (انبیاء 73) خداوند انبیاء
را جزء صالحین دانسته و فرموده است: «وزكریا ویحیی
وعیسی والیاس كل من الصالحین» (انعام/ 85) . خداوند كسانی
را كه به خدا و روز قیامت ایمان دارند و امر به معروف و نهی از منكر
میكنند و در كارهای خیر سرعت میگیرند، جزء صالحان
میداند. «یؤْمِنُونَ بِاللهِ والیومِ الآخِرِ وَیأْمُرُونَ
بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَیسارِعُونَ فِی
الخَیراتِ وَأولئِكَ مِنَ الصَّالِحِین» ـ َ(آلعمران/114) . و كسانی
كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام دادند آنها را در زمره
صالحان وارد خواهیم كرد.«وَالذِینَ آمَنُوا وعَمِلُوا الصَّالِحاتِ
لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ» ـ (عنكبوت/9) .
صَّالِحِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : شايسته گان . صالحین جمع صالح : فرهنگ فارسی
معین : (لِ) [ ع . ] (ص .) 1 - نیکوکار. 2 - شایسته ، درخور. 3
- لایق . 4 - دارای اعتقاد و عمل درست دینی . صالح :
فرهنگ فارسی عمید : (اسم، صفت) [عربی] sāleh ۱.
نیکوکار.۲. (صفت) شایسته؛ درخور.۳. (صفت) نیک.۴.
[مقابلِ فاسد] پایبند به اصول اخلاقی و مذهبی .
قَانِتِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : مطيعان و فرمانبرداران-عبادتگران(کلمه قانت اسم فاعل
از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی
همراه باشد ) . "قانت" از مادهی "قنوت" به معنى ملازمت
اطاعت توأم با خضوع است؛ «حَافِظُواْ عَلىَ الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَوةِ الْوُسْطَى
وَ قُومُواْ لِلَّهِ قَانِتِین»[بقره 238] «در انجام همهی نمازها،
(به خصوص) نماز وسطى [نماز ظهر] کوشا باشید! و از روى خضوع و اطاعت، براى
خدا بپاخیزید.» . «وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ ... وَ
کاَنَتْ مِنَ الْقَانِتِین»[تحریم 12] «و همچنین به مریم
دختر عمران ... از مطیعان فرمان خدا بود!» ونیزقرآن کريم فرموده است:
«قُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ». (بقره: 238) . امام باقر (عليهالسلام) در معناي
«قَانِتِينَ» ميفرمايد: «مطيعين راغبين»: (تفسير نورالثقلين؛ ج 1، ص 237) اطاعتگران
با ميل و رغبت باشيد.
مقرّب شدن درگاه الهی : وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ اَوْلِیائِکَ
الْمُقَرَّبِینَ، همان طور که در روایات و آیات آمده است کسانی
مقرب درگاه الهی قرار میگیرند که هیچ گاه از یاد
خداوند در تمام لحظات عمر و حیات خویش غافل نگردند و بندگی خدا
را فقط برای رضای خداوند انجام دهند که برای فهم بیشتر به
نمونه بارز آن حضرت امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) اشاره میکنیم
که در مناجات با خداوند چنین فرمودند: الهی ما عبدتک خوفا من نارک و
لاطمعا فی جنتک لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ بار خدایا! تو را به
خاطر ترس از جهنمت و یا به جهت طمع به بهشتت عبادت نمیکنم، بلکه تو
را شایسته عبادت یافتم، پس تو را عبادت میکنم. [بحارالانوار،
ج72، ص278] . ما نیز در این
روز از خداوند میخواهیم که به حق لطف و رحمتش ما را از دوستان و اولیاء
و مقربان درگاهش قرار دهد.انشاء الله که تابع باشیم. بهشت خدا جدا از بهشت
معمول است، بهشت معمولی برای کسانی است که غذا و حوری میخواهند؛
اما آنها که خود خدا را میخواهند و عبادت را برای خود خدا کردند و
نه برای ترس از جهنم، آنها در بهشت خدا وارد میشوند. آیه قرآن
هم وجود دارد. «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»
[فجر، آیه 29و30] از خدا بخواهیم که در آن بهشت قرار بگیریم.
جنت فردوس، جنت عدن جنتهای متعدد وجود دارد ولی جنت خدا عالی
است.
اولیاء : فرهنگ فارسی معین : (اَ یا اُ) [ ع . ] (اِ.) جِ ولی
. 1 - بزرگان . 2 - یاران ، دوستان ، عارفان . أَولِيَاءَ : فرهنگ واژگان
قرآن : دوستان-سرپرستان-صاحب اختياران (کلمه اوليا جمع کلمه ولي است ، که از ماده
ولايت است ، و ولايت در اصل به معناي مالکيت تدبير امر است ، مثلا ولي صغير يا
مجنون يا سفيه ، کسي است که مالک تدبير امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک
اموال خويشند ، ولي تدبير امر اموالشان به دست وليشان است . اين معناي اصلي کلمه
ولايت است ، ولي در مورد حب و دوست داشتن نيز استعمال شده ، و اين بدان مناسبت بود
که غالبا ولايت مستلزم تصرف يک دوست در امور دوست ديگر است ، يک ولي در امور کسي
که تحت سرپرستي او است، دخالت ميکند ، تا پاسخگوي علاقه او نسبت به خودش باشد و يک
مولي عليه اجازه دخالت در امور خود را به وليش ميدهد ، تا بيشتر به او تقرب جويد ،
اجازه ميدهد چون متاثر از خواست و ساير شؤون روحي او است ، پس تصرف محبوب در زندگي
محب ، هيچگاه خالي از حب نيست )
مقربین : تقرّب مصدر باب تفعّل و از ریشه «ق ـ رـ ب» است.
قُرب در لغت خلاف بُعد[لسان العرب، ج ۱۱، ص ۸۲؛ مقاییس
اللغه، ج ۵، ص ۸۰؛ مفردات، ص ۶۶۳، «قرب»]. و
به معنای نزدیکی است[ترتیب العین، ج ۳، ص ۱۴۵۴؛
الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۸؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲۱۱،
«قرب»]؛ خواه مادی یا معنوی[ التحقیق، ج ۹، ص ۲۲۶،«قرب»]،
بنابراین در موارد گوناگونی مانند نزدیکی از حیث
زمان، مکان، نسبت، منزلت و... به کار میرود[مفردات، ص ۶۶۳؛
بصائر ذوی التمییز، ج ۴، ص ۲۵۳؛ نثر
طوبی، ص ۲۹۳ - ۲۹۴، «قرب»]. تقرّب در
لغت به معنای طلب نزدیکی است[القاموس المحیط، ج ۱،
ص ۲۱۱].در فرهنگ اسلامی، تقرّب به معنای طلب نزدیک
شدن به خداوند با انجام دادن عملی است[الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۹؛
لسان العرب، ج ۱، ص ۶۶۴؛ تاج العروس، ج ۲، ص ۳۰۸،
«قرب»] و کسانی که به قرب الهی رسیدهاند "مُقَرَّب"
نامیده میشوند و از آنجا که در حقیقت خدا بنده خویش را
به خود نزدیک میسازد، یکی از اسماء الهی
"مُقَرِّب"[ المقام الاسنی، ص ۹۵؛ المصباح، کفعمی،
ص ۳۵۸] است. در فلسفه اخلاق، برخی قرب به خدا را مطلوب
نهایی انسان و ملاک ارزشمند بودن فعل اخلاقی را تأثیر آن
در نزدیک کردن صاحبش به خدا دانسته اند[فلسفه اخلاق، ص ۱۸۲].مقرّبین،
کسانی هستند که به خدا نزدیکشان کرده اند. آنان نزدیکان به خدا
نیستند، بلکه نزدیک شدگان به خدایند[مقامات اولیاء؛ ج۱،
ص۳۰۰].
تقرّب به خداوند : در روایتی از مولا علی(ع) آمده است:
"نماز، مایه تقرّب بنده به خداوند است"["الصلوة قربان كل
تقى"؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۶. در
آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.]. به ویژه نماز
مستحب که زمینهساز کمال تقرّب است[در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.].
در روایتی نقل شده است: "شبی که پیامبر(ص) را به
معراج بردند، حضرت از خداوند پرسید: حال مؤمن نزد حضرتت چگونه است؟ حضرت
فرمود: بنده من با چیزی به اندازه انجام کارهای واجب، به من نزدیک
نمیشود لکن با انجام مستحبّات چنان به من نزدیک میشود که
محبوب من میشود، وقتی چنین شد، من گوش او میشوم که با
آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند، زبان او میشوم
که با آن سخن میگوید و دست او میشوم که با آن اشیاء را
میگیرد، اگر مرا بخواند، جوابش را میدهم و اگر از من سؤال
کند، عطایش میدهم"["لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِ(ص)،
قَالَ: يَا رَبِّ، مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ؟...وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ
عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ
مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ
بِالنَّافِلَةِ حَتّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ
الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِي
يَنْطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا؛ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ، وَ
إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ"؛ اصول کافی، ج۲،
ص۳۵۲، ح ۸].[در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.]
. امامان معصوم(ع) از مقرّبان بودند، آنان در این خصال و فضایل رفتار،
در نهایت برجستگی بودند[در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱].
اولياى خدا ، شیطان وطاغوت : ولىّ خدا، يعنى دوست خدا، هم
پيمان با خدا، هم جبهه و هماهنگ با جبهه خداپرستان و صف موحّدين.در قرآن در مورد
اينگونه «ولايت»، كه نوعى همبستگى، همدلى و هم خط بودن است، سه اصطلاح بيان شده
است : 1. اولياء الشيطان . 2. اولياء الطاغوت . 3. اولياء اللّه
. يعنى كسانى كه شيطان، ولىّ و سررشته دار آنهاست، يا طاغوت، يا كه در سايه
آرام بخش و سازنده «ولاية اللّه » آرميده اند. آنكه در «ولايت اللّه » قرار
گيرد، هرگز در دلش ترس و هراسى و بيم و اندوهى راه نخواهد يافت. «اِنَّ
اَولِياءَ اللّه لاخَوفٌ عَلَيهِم وَلاهُم يَحزَنُون» (يونس، آيه62) . يكى از
ويژگي هاى اولياءالله برخوردارى از ايمان است: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ
اللَّهِ... الَّذِينَ آمَنُوا...». (سوره يونس/10،63) مقصود از ايمان اولياء
اللّه، مرتبه اوليه ايمان نيست بلكه مراد، ايمان كامل و درجه عالى ايمان است زيرا
اولياءاللّه، پيش از برخوردارى از چنين ايمانى داراى تقوايى مستمر بودند
«وَكَانُوا يَتَّقُونَ» (سوره يونس/10،63)؛ از امیرمؤمنان (ع) درباره تفسیر
آیه «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ
هُمْ یَحْزَنُونَ»، سؤال شد: «أَوْلِیَاء چه کسانی هستند»؟ امیرمؤمنین
(ع) فرمودند: «ایشان جماعتی هستند که در عبادت خداوند متعال اخلاص ورزیدند.
در زمانیکه دیگر مردمان به ظاهر دنیا توجّه میکردند،
آنان به باطن آن توجّه داشتند و آن زمانکه دیگران به امور زودگذر دنیا
فریفته شده بودند، اینان عواقب و سرانجام امور را مدّ نظر داشتند و به
همینخاطر چیزهایی را که میدانستند آنان را رها
خواهد کرد، ترک کردند و چیزهایی را که میدانستند موجب
نابودی آنان خواهد شد، از بین بردند» . (نفى ترس و غم از اولياء خدا)
آنكه «ولايت اللّه» را داشته باشد، از ظلمات به نور وارد مى شود: «أللّه
ُ وَلِىُّ الذّينَ آمَنُوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُلُماتِ اِلَى النُّورِ» (بقره، آيه
257). آنكه خداوند، ولىّ او باشد، به مبارزه در راه خدا و بر ضدّ طاغوت
برمى خيزد. «اولياء اللّه» كسانى اند كه در صفات و چگونگى عمل، سنخيّت و تشابهى با
اوصاف الهى داشته باشند. اولياء خدا اهل تقوا هستند. «اِن اَولِيائُهُ إلاَّ
المُتَّقُونَ».(انفال، آيه 34).
بِرَاْفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ . به حق مهربانیات،
ای مهربانترین مهربانان نزدیکت قرار ده.
#دعای روز ششم ماه رمضان
اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنی فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ،
وَلاتَضْرِبْنی بِسِیاطِ نَقِمَتِکَ، وَزَحْزِحْنی فیهِ
مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِکَ، بِمَنِّکَ وَاَیادیکَ یا مُنْتَهی
رَغْبَةِ الرّاغِبینَ . خدایا در این ماه مرا به خاطر دست زدن
به معصیت و نافرمانیت خوار مساز، و با تازیانه های
انتقامت ونقمتت و عذابت بر تن رنجور و کم توان من مزن، و از موجبات خشم و غضبت
دورم بدار، با منّت و بخششت و فضل و عطایت بر من ببخشای ای نهایت
آرزوی آرزومندان و دلبستگی دلشدگان .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: گرفتار ذلت وخواری شدن بخاطر معصیت
ونافرمانی پروردگار، 2: فرودآمدن تازیانه های نقمت و عذاب بر
گرده انسان بخاطرمعصیت و نافرمانی پروردگار، 3: دوری از موجبات
خشم وغضب پردگار، 4: منّت و بخشش و فضل و عطای نهایت آرزوی
آرزومندان و دلبستگی دلشدگان .
ذلت وخواری بخاطر نافرمانی خدا : «اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنی
فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ» هر انسانی هنگامی که معصیت
پروردگار خویش را مینماید یقیناً با اصرار بر آن
معصیت، روزی، خوار و ذلیل خواهد شد چرا که معصیت نمودن
ذات اقدس الهی، به جنگ برخاستن با اوست، به طوری که خداوند امر به عملی
مینماید و در مقابل بنده ای از آن سرپیچی مینماید
که در آن هنگام است که آن بنده در مقابل قدرت پروردگار عالمیان خوار و ذلیل
خواهد شد. اما آن رئوفیت و رحمانیت خداوند است که از بندگان خویش
به سرعت راضی گشته و آنها را عفو مینماید به طوری که در
دعای ابوحمزه ثمالی میخوانیم که: انت الهی وسع
فضلا و اعظم حلما من ان تقایسنی بفعلی و خطیئتی و
فالعفو، العفو، العفو [مفاتیح الجنان، ص262] (خدایا) تویی
معبود من، فضل تو گستردهتر و حلم تو بزرگتر از آن است که مرا با عمل و خطایم
بسنجی پس (از تو طلب عفو و بخشش دارم) مرا ببخش، مرا ببخش، مرا ببخش. پس در
این روز ما هم از خداوند میخواهیم که ما را به واسطه گناهانی
که در هر لحظه از عمرمان انجام میدهیم خوار و ذلیلمان ننماید
و گناهان ما را بیامرزد. اهل گناه و لو اگر تحصیلات عالی رتبه
دانشگاهی هم داشته باشد و لباسهای فاخر به تن کند، باز هم خوار است.
اما بندگی خدا را کردن باعث میشود تا محبت آن شخص به مقدار بسیار
زیادی در دل دیگران باشد: قرآن میگوید: «اِنَّ
الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ
الرَّحْمَنُ وُدًّا؛ [مریم، آیه 96] یعنی هر که ایمان
بیاورد و عمل صالح بکند، ما هم دوستیاش را در دل مردم میافکنیم.
مردم اهل عمل را دوست دارند.» «اهدنا الصراط المستقیم؛ (خدایا) ما را به راه راست هدایت
نما، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولاالضالین
[حمد آیه 6و7] راه کسانی که بر آنان انعام فرموده ای نه راه
کسانی که بر آنان غضب نموده ای و نه گمراهان»
انسان هنگامی که معصیت پروردگار خویش را مینماید
یقیناً با اصرار بر آن معصیت، روزی، خوار و ذلیل
خواهد شد. امام صادقعلیه السلام
فرمودند: هرگاه میان انسان و گناه، مانعى حائل نشد و انسان گرفتار معصیت
گردید، این خذلان الهى است.[تفسیر برهان، ج1، ص323]. عن
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِیِّ
قَال سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِجَعْفَرَبْنَمُحَمَّدٍ (علیه السلام)
عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل ... إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ
لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ
مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ إِذَا فَعَلَ الْعَبْدُ مَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ
جَلَّ بِهِ مِنَ الطَّاعَهِ کَانَ فِعْلُهُ وِفْقاً لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ
جَلَّ وَ سُمِّیَ الْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقاً وَ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ
أَنْ یَدْخُلَ فِی شَیْءٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَحَالَ
اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ تِلْکَ
الْمَعْصِیَةِ فَتَرَکَهَا کَانَ تَرْکُهُ لَهَا بِتَوْفِیقِ اللَّهِ
تَعَالَی وَ مَتَی خُلِّیَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ
الْمَعْصِیَةِ فَلَمْ یَحُلْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حَتَّی
یَرْتَکِبَهَا فَقَدْ خَذَلَهُ وَ لَمْ یَنْصُرْهُ وَ لَمْ یُوَفِّقْهُ.
عبداللهبنفضل هاشمی گوید: از امام صادق (علیه السلام) دربارهی
سخن خدای عزّوجلّ: إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ
إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ
بَعْدِهِ پرسیدم ایشان فرمود که: «هر وقت بندهای اوامر و فرامین
الهی را انجام داده و اطاعت نماید، آن کار او مطابق فرمان خداوند
متعال است و در این صورت است که چنین بنده ای «موفق» (توفیق
یافته) نامیده میشود. و هر زمانی که چنین بنده ای
بخواهد معصیت و گناهی مرتکب شود، پروردگار متعال میان او و آن
معصیتها مانعی ایجاد کرده و آن بنده نیز مرتکب گناه نمیشود
و آن را ترک میکند و بنده با توفیق الهی موفق به ترک گناه میگرددو
هر وقتی که خداوند میان بنده و انجام معاصی مانعی ایجاد
نکند و بنده را به حال خود واگذار کند تا آن را مرتکب گردد، در این صورت
خداوند وی را یاری نکرده و او را نصرت نداده و توفیق را نیز
نصیب او نگردانیده است. [تفسیر اهل بیت علیهم
السلام ج۲، ص۸۰۸ بحارالأنوار، ج۵، ص۱۹۹/
التوحید، ص۲۴۱/ معانی الأخبار، ص۲۰/
نورالثقلین/ البرهان]
معنای لغوی خذلان، ترک یاری کسی است که انتظار یاری
دارد. سه بار در قرآن مشتقات «واگذاری بنده به خود» به کار آمده است: در آیه۱۶۰
آلعمران [وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ... اگر خدا شما به خواری واگذارد کیست که
بتواند بعد از آن شما را یاری کند؟] ، در آیه 29 سوره فرقان :
[وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا . شیطان برای انسان مایه
خذلان (و گمراهی) است. «خذول صيغه مبالغه است»] ، در آیه ۲۲
اسری [لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا
مَخْذُولًا . هرگز با خدای یکتا شرک و شریک میاور و گر نه
به نکوهش و خذلان ابدی خواهی نشست. «مَخْذُولاً»: زبون. خوار. به خود
رها شده و بیکمک و یاری مانده. علیبنابراهیم (لا
تَجْعَلْ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولًا أَیْ فِی
النَّارِ وَ هُوَ مُخَاطَبَةٌ لِلنَّبِیِّ (وَ الْمَعْنَی لِلنَّاسِ
وَ هُوَ قَوْلُ الصَّادِقِ (إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ نَبِیَّهُ بِإِیَّاکِ
أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَهْ. علیّبنابراهیم
(رحمة الله علیه)- وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ
مَذْمُوماً مَخْذُولًا؛ یعنی وامانده در آتش دوزخ؛ مخاطبش پیامبر
(صلی الله علیه و آله) است و مردم را منظور میدارد. و این
همان سخن امام صادق (علیه السلام) است که فرمود: «خداوند پیامبرش را
به شیوهی «به در میگویم تا دیوار بشنود» مبعوث
فرمود». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۱۲۴
بحارالأنوار، ج۱۷، ص۸۳/ القمی، ج۲، ص۱۷؛
«و هو قول الصادق (ان الله ... اسمعی یا جاره» محذوف] ؛ در دعای
ابوحمزه ثمالی میخوانیم که: انت الهی وسع فضلا و اعظم
حلما من ان تقایسنی بفعلی و خطیئتی و فالعفو،
العفو، العفو . (خدایا) تویی معبود من، فضل تو گستردهتر و حلم
تو بزرگتر از آن است که مرا با عمل و خطایم بسنجی پس (از تو طلب عفو
و بخشش دارم) مرا ببخش، مرا ببخش، مرا ببخش.
خذلان : لغتنامه دهخدا : خذلان . [ خ ِ ] (ع مص ) خوار فروگذاشتن . (دهار).
فروگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). (ترجمان ). گذاشتن یاری
کسی . (از اقرب الموارد). خَذل : بسمت خذلان و اخلاف وعد و تکذیب قول
مبالاتی نکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || بی
یار ماندن . (یادداشت بخط مؤلف )... خذلان : فرهنگ فارسی
معین : (خَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - بی بهره گی از کمک و یاری
. 2 - درماندگی ، ضعف . خذلان : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر)
[عربی] [قدیمی] xezlān ۱. خودداری از یاری کردن.۲. درماندگی؛
ذلت؛ خواری. خَذُولًا : فرهنگ واژگان قرآن : واگذارنده (از خذلان و خذلان
بدين معنا است که آن کس که آدمي احتمال ميدهد او را ياري کند در هنگام احتياج ياري
نکند . ) . مَخْذُولًا : فرهنگ واژگان قرآن : واگذاشته شده و ياري نشده (از خذلان
و خذلان بدين معنا است که آن کس که آدمي احتمال ميدهد او را ياري کند در هنگام
احتياج ياري نکند.). يَخْذُلْکُمْ : فرهنگ واژگان قرآن : شما را واگذارد (کلمه
خُذلان يعني کسي که اميد يارياش را داشته ايم ، ما را ياري نکند )
نتیجه گناه : «وَلاتَضْرِبْنی بِسِیاطِ نَقِمَتِکَ» تازیانه
عذاب، نتیجه گناه انسان است . چه زمانی قهر خداوند انسان را میگیرد؟
خداوند بالاتر از آن است که ما بخواهیم در مورد صفات او صحبتی کنیم
اما این را باید بدانیم هنگامی انسان مورد قهر الهی
قرار میگیرد که دائماً به سرپیچی از دستورات الهی
پرداخته و معصیت او را انجام دهد و ما این را باید در نظر داشته
باشیم که خداوند هیچ نیازی به اطاعت و فرمان برداری
بندگانش ندارد چرا که او بی نیازترین بی نیازان است
«الله الصمد؛ [اخلاص، آیه2] خداوند بی نیاز است» و قهر الهی برای این است که
انسان خود را شناخته و به سیر کمالات و خودسازی بپردازد تا به درجات
عالی انسانی برسد چرا که اگر انسان رها گذاشته میشد تا به هر
کاری که میخواست دست زند، آنگاه بود که دیگر هیچ انسانی
با انسانیت در روی زمین زندگی نمیکرد.«ولولا فضل
امه علیکم و رحمته لکنتم من الخاسرین؛ [بقره آیه64] واگر فضل و رحمت خداوند
شامل حال شما نبود هر آینه از زیان کاران بودید» و نباید
این را فراموش کنیم که خداوند، ما را برای اینکه نافرمانی
او را کنیم نیافریده است بلکه «وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون؛ [ذاریات آیه56] و ما خلق نکردیم
جن و انس را مگر ما را به یکتایی پرسش کنند» پس انسان جاهل و
نادان چگونه از پروردگار خویش که بر مصلحت تمام بندگانش آگاه است سرپیچی
نموده و به معصیت او مشغول میگردد، پس در این روز ما از خداوند
میخواهیم که ما را جزء کسانی که قهر او بر آنان واجب گشته،
قرار ندهد یعنی ما را از اطاعت کنندگان و فرمان برداران دستوراتش قرار
دهد نه از نافرمانان و سرپیچی کنندگان... الان این گرفتاریهایی
که گریبان عالم بشریت را فراگرفته است هر روز خبر از آمدن سیل و
طوفان است، همه تازیانه عذاب است. جمله ذرات زمین و آسمان/ لشگر حقند
گاه امتحان . سیل و رانش زمین، لشگر خدا هستند که برای عذاب
بندگان مامور هستند و برای جلوگیری از آنها نباید گناه
کنیم.
نقمتک : نقمة : لغتنامه دهخدا : نقمة. [ ن
َ / ن ِ م َ / ن َ ق ِ م َ ] (ع اِمص ، اِ) کینه کشی و پاداش و عقوبت
. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عقوبت و کینه
. (دهار) (از متن اللغة). ضد نعمت . (یادداشت مؤلف ). اسم است انتقام
را. (از اقرب الموارد). نقمت : فرهنگ فارسی معین : (نِ مَ) [ ع . نقمة
] (اِمص .) عقوبت ، عذاب . نقمت : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی:
نِقمَة، جمع: نِقَم و نَقِمات] [قدیمی] na(e)qmat ۱. کینهکشی.۲. عذاب؛ عقوبت؛ پاداش بد.۳.
رنج و سختی.
موجبات غضب خدا : «وَزَحْزِحْنی فیهِ مِنْ مُوجِباتِ
سَخَطِکَ» ، خدایا من را از موجبات سخطت دور گردان، چیزهایی
که موجب سخط توست. روایتی است که برخی گناهان خدا را به غضب میآورد
و آنگاه خدا قسم میخورد که به عزت و جلال خودم دیگر تو را آمرزش نمیکنم.
حدیث هست که هفتاد گناه جاهل را میآمرزند قبل از آنکه یک گناه
عالم را بیامرزند. در سوره حمد میخوانیم: «اهدنا الصراط المستقیم؛
[حمد آیه6] (خدایا) ما را به راه راست هدایت نما، صراط الذین
انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولضالین؛ [حمد آیه7]
راه کسانی که بر آنان انعام فرموده ای نه راه کسانی که بر آنان
غضب نمودهای و نه گمراهان».
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: خداوند به یکی از پیامبرانش
وحی کرد که: ای پسر آدم! در هنگام غضب به یاد من باش تا من نیز
در هنگام غضب به یاد تو باشم و تو را از نابودی و هلاکت نگه دارم.
امام علی(ع) میفرماید: خداوند چهار چیز را در چهار چیز
پنهان کرده است. 1. رضای خود را در اطاعت لذا هیچ طاعتی را کوچک
نگیر شاید رضای خدا در آن باشد. 2. خشم خویش را در گناهان
پس هیچ گناهی را کم مشمار شاید خشم خدا در آن باشد. 3. اجابت را
در دعا از این رو هیچ دعایی را کوچک مشمار شاید
استجابت در پی آن باشد. 4. دوست خود را در بندگان، هیچ بنده ای
را خار مشمار، چه بسا آن دوست خدا باشد. خداوند به حضرت داود وحی فرمود:
هرگاه بنده من در هنگامی که خشم میگیرد مرا یاد کند روز
قیامت در میان همه خلق به یاد او باشم و او را همراه کسانیکه
نابودشان میکنم، نابود نگردانم. امام باقر(ع) فرمودند: در تورات نوشته شده
است ای موسی خشم خود را از کسی که زیر دست تو قرارش دادهام
بازگیر تا من نیز خشم خود را از تو بازگیرم. حواریون از
حضرت مسیح پرسیدند: سختترین چیزها چیست؟ فرمود:
سختترین چیزها خشم خداست. عرض کردند: چگونه میتوان خود را از
خشم خدا نگه داشت؟ فرمود: به دیگران خشمگین نشوید. مردی
به پیامبر(ص) عرض کرد: دوست دارم از خشم خدا در امان باشم. پیامبر(ص)
فرمودند: به خلق خدا غضب نکن تا از خشم و سخط او ایمن باشی. [منبع:
بشارت 1379 شماره 16] . با نگاهی به آیات قرآن، این موارد از
موجبات خشم خدا هستند: ۱- ریختن خون بیگناه. ۲- ترک
نماز. ۳- ادا نکردن واجبات مالی. ۴- خوردن مال یتیم.
۵- ربا خواری. ۶- ناسپاسی نسبت به نعمتهای الهی.
۷- کم فروشی. ۸- عیبجویی و غیبت. ۹-
اسراف و تبذیر. ۱۰- دنیا پرستی. ۱۱-
فراموش کردن آخرت. ۱۲- مال اندوزی. ۱۳- ظلم. ۱۴-
تکیه بر ظالمان. ۱۵- استهزاء و مسخره کردن آیات الهی.
در سوره زخرف آیه ۵۵ خداوند متعال غضب را به خود نسبت میدهد
و میفرماید: «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ
فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ: هنگامى که ما را به خشم آوردند از آنها
انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم».
مشمولین انعام خدا : انعمت علیهم چه کسانی هستند؟ جواب آن را که
خداوند به چه کسانی نعمت داده است را میتوانیم با یک آیه
بیان نماییم: «و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین
انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و
الصالحین و حسن اولئک رفیقا؛
[نساء آیه 69] یعنی: و آنان که خداوند و رسول را اطاعت
کنند البته آنان (یعنی اطاعت کنندگان از خدا و رسول) با کسانی
که خداوند به آنان انعام (لطف و عنایت کامل) فرموده یعنی با پیامبران
و صدیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد و ایشان
در بهشت چه نیکو رفیقانی خواهند بود» .
مغصوبین و ضالین : مغضوب علیهم و ضالین چه کسانی
هستند؟ کسانی که خداوند بر آنان غضب میفرماید کسانی
هستند که از شیطان پیروی میکنند به طوری که خداوند
در قرآن گفته شیطان را چنین بیان میفرماید: «لعنه
الله و قال لا تخذن من عبادک نصیبا مفروضا؛ [نساء آیه 118] خداوند او
را لعنت نمود (و از رحمت خود دور ساخت) و (شیطان در جواب) گفت: من از بندگان
تو قسمتی را زیر بار اطاعت خود خواهم کشید؛ ولاضلنهم ولامنینهم...؛
[نساءآیه 119] یعنی: آنان را گمراه کنم و به آرزوهای دور
و دراز در افکنم.» پس کسانی که پیروی از شیطان نموده و از
دستورات خداوند سرپیچی کنند، مستحق خشم و غضب الهی میگردند.
خدا به شعیب پیامبر (علیهالسلام) فرمود، میخواهم صد
هزار تن از قومت را عذاب کنم. چهل هزار تن افراد بد و شصت هزار تن از افراد خوب.
خطاب رسید که چرا خوبها بیشترند، فرمود: برای اینکه خوبها
هم با بدها خوش و بش کردند زیرا از گمراهان خواهند بود چنانچه خداوند در
قرآن میفرماید: «اولئک ماواهم جهنم ولایجدون عنها محیصا؛
[نساء آیه 121] یعنی: ایشان
را (یعنی شیطان و پیروانش را) منزل و جایگاه، جهنم
است و از آن، مفر و گریزگاهی نخواهند یافت» پس ما در این
روز از ذات اقدس پروردگار میخواهیم ما را از چیزهایی
که موجب خشم و غضب او میگردد (یعنی پیروی از
دستورات شیطان) دور گرداند.ان شاءالله که تابع باشیم. خدا به شعیب
پیامبر فرمود، میخواهم صد هزار تن از قومت را عذاب کنم. چهل هزار تن
افراد بد و شصت هزار تن از افراد خوب. خطاب رسید که چرا خوبها بیشترند،
فرمود: برای اینکه خوبها هم با بدها خوش و بش کردند.
بِمَنِّکَ وَاَیادیکَ یا مُنْتَهی رَغْبَةِ الرّاغِبینَ
. با منت و بخششت بر من ببخشای ای نهایت آرزوی
آرزومندان.
#دعای روز هفتم ماه رمضان
اَللّهُمّ اَعِنّی فیهِ عَلی صِیامِهِ وقیامِهِ،
وَجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وَآثامِهِ، وَارْزُقْنی فیهِ
ذِکْرَکَ بِدوامِهِ، بتوفیقِکَ یاهادیَ المُضِلّین. خدایا
در این ماه کمکم کن و یاری ام ده بر روزه گرفتن و قیام به
طاعت و عبادت، و دورم بدار از لغزشها و گناهان و بیهودگیها، و روزیم
کن ذکر و یاد دائمی و همیشگی ات را، به توفیق خودت
ای راهنمای گمراهان.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: کمک و یاری خواستن از خداوند برای
روزه داری و انجام طاعت و عبادت، 2: دورنگهداشته شدن شدن از لغزشها و گناهان
و بیهودگیها، 3: دوام پیداکردن ذکر ویاد خدا، 4: توفیق
خواستن از خداوندِ راهنمای گمراهان .
کمک خواستن از خدا برای انجام عبادت و روزه گرفتن : «اَللّهُمَّ اَعِنّی
فیهِ عَلی صِیامِهِ وَقِیامِهِ» خدایا کمک کن در این
ماه روزه بگیریم و شب زندهداری کنیم. اگر خدا کمک کند،
گرسنگی را نمیفهمیم. عبادت شب و سحر، دعاهای ابوحمزه
ثمالی و افتتاح را انجام میدهیم. گاهی افرادی غصه
میخورند که ماه رمضان چگونه روزه بگیریم؟ خوب دعا کنید و
خدا کمکتان میکند. درست است كه خداوند از ما عبادت خواسته و به نماز و روزه
فرمان داده است، ليكن در موفّق شدن به اينها نيز، خدا بايد خود، يارى كند. شبهاى
پربركت، سحرهاى پر معنويت، روزهايى كه سفره ضيافت الهى گسترده است. زمينه عمل
آماده است، امّا بايد خداوند توفيق دهد بر «صيام» و «قيام». تا از «لغزش»ها،
«گناهان»، دورى كنيم. در طريق عمل، با موانعى روبه رو هستيم. نفس، سنگ
اندازى مى كند، دل، تمايل به هوس و شهوات دارد، غرور و رياست طلبى و خودخواهى گاهى
زبانه مى كشد، ابليس در جهت بازداشتن ما از پرداختن به حق، وسوسه مى كند، بالأخره
دشمنانى درونى و بيرونى داريم كه بايد از چنگشان رها شويم تا به خدا برسيم.
امدادهاى الهى، بايد «همراه» ما باشد. طىّ اين مرحله، بى همرهى خضر مكن
- ظلمات است، بترس از خطر گمراهى آيا نمازى كه مى خوانيم، همان نماز خدا
خواسته است؟! «عمر ما، بانگِ كور عادت هاست، كو نماز على؟...
كجاست؟... كجاست؟» .
صیام وقیام : صیام به معنای روزه است و قیام معانی متعددی دارد : همچون نماز
خواندن، شب زنده داری، انجام واجبات دینی و اقامه دین .
روزه چیست و چه فوایدی دارد؟! : روزه طبق آنچه در لغت و
رسالههای عملیه آمده است، عبارت است از: خودداری کردن شخص از
خوردن و آشامیدن و دیگر مبطلات روزه (که در رسالههای عملیه
ذکر گردیده است) و نیز پرهیز از گناهان اعضا و جوارح و در نهایت
هرگونه خودداری قلبی شخص روزهدار از توجه به غیر خداوند. برای
روزه فواید و آثار زیادی ذکر گردیده است که به بعضی
از آنها اشاره میگردد : 1. یکی از فوائد روزه در اسلام تندرستی
است. چنانچه پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
فرمودند: «روزه بگیرید تا سالم بمانید.» [بحارالانوار، ج93،
ص255ص] و هرچه که علم بیشتر پیشرفت میکند، ابعاد مختلفی
از فواید روزهداری معلوم میگردد. روزه باعث تحریک انسانها
نسبت به همنوع خود میشود! چنانکه در روایتی آمده است: خداوند
روزه را واجب کرد تا ثروتمندان و فقرا را همسان سازد. [وسائل الشیعه، ج7،
ص3] روزه باعث میشود تا ثروتمندان طعم تشنگی و گرسنگی را چشیده
و به یاد فقرا و مستمندان بیفتند تا بدین وسیله عاطفه آنها
تحریک شده و بخشی از درآمد خود را به آنان اختصاص دهند . 2. سپر در
برابر آتش جهنم است. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و
سلّم) میفرمایند: «الصوم جنه من النار»؛ روزه سپری در مقابل
آتش جهنم است. [وسائل الشیعه، ج7، ص289] . 3. مایه اجابت دعا. رسول
خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم): «لا ترد دعوه الصائم؛ دعای
روزهدار رد نمیشود». [بحارالانوار، ج93، ص256] . 4. باعث بخشیده شدن گناهان. رسول خدا
(صلی الله علیه و آله و سلّم) میفرمایند: هرکس ماه
رمضان را برای خدا روزه بدارد، تمام گناهانش آمرزیده میشود.
[تفسیر مراغی، ج2، ص69] . 5. باعث میشود فرشتگان برایش
دعا کنند. رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این
باره میفرمایند: خداوند فرشتگان خود را موظف کرده است که برای
روزهداران دعا کنند. [بحارالانوار، ج93 ص255].
فواید اجتماعی روزه : البته اینها و دهها فایده دیگر
که در آیات و روایات ذکر گردیده، اشاره ای بود به فوایدوآثار
فردی روزه. برای روزه فواید اجتماعی فراوانی ذکر
گردیده که به بعضی از آنها اشاره میشود : 1. روزه باعث تحریک
انسانها نسبت به همنوع خود میشود! چنانکه در روایتی آمده است:
خداوند روزه را واجب کرد تا ثروتمندان و فقرا را همسان سازد. [وسائل الشیعه،
ج7، ص3] . روزه باعث میشود تا ثروتمندان طعم تشنگی و گرسنگی را
چشیده و به یاد فقرا و مستمندان بیفتند تا بدین وسیله
عاطفه آنها تحریک شده و بخشی از درآمد خود را به آنان اختصاص دهند .
2. روزهداری باعث خودداری شخص از خیلی از جرائم و صفات
زشت اخلاقی و اجتماعی میگردد. از جمله آنها: دروغ، مجادله و
درگیری، غیبت، تهمت، فحش، سرزنش و خشم، مردمآزاری،
معاشرت با مفسدان، سخنچینی، حرام خواری و... است بیتردید
هر یک از این گناهان که کنترل شود، باعث جلوگیری از آسیبهای
فراوان اجتماعی شده و باعث آرامش آن میگردد. «و ذکر دائمی را
نصیبم فرما» باید دانست قرآن کریم علاوه بر ذکر زبانی،
ذکر قلبی و یاد درونی را میستاید. ذکر و فکر،
همراه یکدیگر ارزش است. متاسفانه کسانی که ذکر میگویند،
ولی اهل فکر نیستند و کسانی اهل فکر هستند ولی اهل ذکر نیستند!
ذکر یکی از نمونههای روشن عبادت است و ذکر خدا و نعمتهای
او، زمینه شکر و سپاس است، چنان که غفلت از یاد خدا، مایه کفران
است. ذکر یک نوع حضور قلبی است که اثرات زیادی برای
ذاکر دارد، از جمله؛ باعث توکل، معرفت، شکر، توجه دائمی به خداوند و جلوگیری
از لغزش و گناه، محبت نسبت به قلب هستی یعنی خداوند، امید
و رجاء و... میشود. ذکر مقام انسان را تا جایی بالامیبردکه
میفرماید: تویادمن باش، تا من هم یادتوباشم. «فاذکرونی
اذکرکم؛ [بقره، آیه152]»
دوری از لغزشگاهها وگناهان : «وَجَنِّبْنی فیهِ مِنْ هَفَواتِهِ
وَ آثامِهِ» خدایا ماه رمضان ما را از لغزش و گناه حفظ کن. از خداوند میخواهیم
که ما را از لغزشها و گناهان این روز برکنار دارد. اگر تا دیروز از
جرم و سفاهت و اشتباهکاری و عصیان و نافرمانی خویش، طلب
بخشش کرده و بیزاری میجستیم، امروز حتی لغزشها را
هم به حساب میآوریم. اگر آنها سقوط و افتادن بود، اینک مقدمه
آن، که لغزش و سُرخوردن «هفوات» است را هم برنمیتابیم و از او میخواهیم
که ما را از آن هم برکنار دارد. این سیری است که آغاز شده و میرود
تا همه کژیها و ناراستیهایمان را و همچنین اثم و گناهانمان
را که به دنبال این لغزشها میآیند پاک کند. آثام پس از هفوات
آمده است. سقوط پس از لغزیدن رخ میدهد و این اثم چیزی
است متفاوت با ذنب یا معصیت یا سیئه و خطیئه که اینها
هر کدام تعاریفی دارند و محدوده ای. در لغتنامه دهخدا هفوات
جمع هفوة به معنی لغزشهاست . «أثام» در لغت بهمعنای گناه و به هر چیزی
گفته میشود که جلو رسیدن پاداش را بگیرد. [مفردات، ص۶۳.
لسان العرب، ج۱، ص۷۴. التحقیق، ج۱، ص۳۴،
«أثم»] . یكى از عمیقترین جایگاههاى جهنم، درّه أثام
است[جامع البیان، مج11، ج9، ص58] . در آیه شریفه کلمه
«يَلْقَ أَثَامًا» آمده است : وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا
آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ
وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ
الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا . و كسانى اند كه با
خدا معبودى ديگر نمى خوانند و كسى را كه خدا [خونش را] حرام كرده است جزبه حق نمى
كشند و زنا نمى كنند و هر كس اينها را انجام دهد سزايش را دريافت خواهد كرد.
براى او در روز قيامت عذاب دو چندان مى شود و پيوسته در آن خوار مى ماند (سوره
فرقان آیه 68و۶۹) . آیة الله مظاهری : علمای
علم اخلاق به این رذیلۀ اخلاقی «هفوات» میگویند.
هفوات جمع «هفوه» و به این معناست که فکر انسان دست خودش نباشد. در این
صورت، تخیّلها، توهمّها و وسوسه ها روی او کار میکنند و به
طور ناخودآگاه افکار بی پایه و بدون نتیجه بر او مسلط میشود.
بهعبارت دیگر، فکر تخیّلی و فکر توهّمی بر او مسلط میشود،
که معمولاً انسانها چنین هستند. البته بزرگان معتقدند که نمی شود
انسان فکر نداشته باشد، اما اکثر مردم فکرشان بی پایه است، فکرهایشان
تخیّلی و توهّمی است و اولین ضرری که برایشان
دارد، آن است که دل را سیاه می کند. اگر سیاهی همۀ
دل را گرفت، به تعبیر قرآن کریم، وای بر این دل: «أَ
فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ
فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّه» وای بر آن دلی
که سیاه است و فکرهای تخیّلی و توهّمی بر او مسلّط
است. چنین کسی توجه ندارد و فراموش کرده است که افکارش باید
موجب استکمال او باشد. کمتر کسی پیدا می شود که فکرش دست خودش
باشد. استاد بزرگوار ما علامۀ طباطبایی«رحمتاللهعلیه» میفرمود:
بارها ما به مرحوم آقای قاضی همین نکته را می گفتیم
که این «هفوات» را چه کنیم و چه کنیم که ما فکرهای بیجا
نداشته باشیم و فکرمان دست خودمان باشد و موجب استکمال شود؟ آقای قاضی«رحمتاللهعلیه»
هم اقرار می کردند که این کار مشکل است، اما بالأخره نشدنی نیست
و باید روی آن کار کرد. قرآن کریم لغزشگاههای انسان را در
آیه 14 تا 17 سوره مبارکه «آلعمران» برمیشمارد: «زُیِّنَ
لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ
الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ
وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا
وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛ دوستى خواستنیها[ى گوناگون] از زنان و
پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسبهاى نشاندار و دامها و کشتزار[ها]
براى مردم آراسته شده [لیکن] این جمله مایه تمتع زندگى دنیاست
و [حال آنکه] فرجام نیکو نزد خداست» در این آیه مهمترین
چیزهایی که انسان از آن طریق گمراه میشود، مورد
توجه قرار گرفته است.
هفوات : لغتنامه دهخدا : هفوات . [ هََ ف َ ] (ع اِ) ج ِ هفوة. لغزشها. (یادداشت
مؤلف ) : از جانب سلطان بر آن هفوات اغضا میرفت . (ترجمه ٔ تاریخ
یمینی ). ... و اغضا بر هفوات و بادرات آن قوم مبذول داشت .
(جهانگشای جوینی ). از هفوات ایشان تجاوز و اغماض رفت .
(جهانگشای جوینی ). هفوة : لغتنامه دهخدا : هفوة. [ هََ ف ْ وَ
] (ع اِ) لغزش . (منتهی الارب ). السقطة و الزلة. ج ، هفوات . گویند:
الانسان کثیرالهفوات. (اقرب الموارد). || (مص ) شتافتن . || شکوخیدن .
|| بال زدن مرغ و پریدن و جنبیدن وی . || گرسنه شدن . (منتهی
الارب ).
آثام : لغتنامه دهخدا : آثام . (ع اِ) ج ِ اِثم . بزه ها. گناهان . آثام : فرهنگ
فارسی معین : [ ع . ] ( اِ.) جِ اثم ؛ گناه ها، بزه ها. آثام : فرهنگ
فارسی عمید : (اسم) [عربی، جمعِ اِثْم] [قدیمی] 'āsām = اثم .
اثم : لغتنامه دهخدا: اثم . [ اِ ] (ع اِ) گناه . ذنب . وزر. بزه . جناح . معصیت
. جرم . خطا. عصیان . ناشایست . || می . باده . (منتهی
الارب ). || قمار. || کاری که کردن آن ناروا باشد. (منتهی الارب ). ||
آنچه که تحرز و اجتناب ازآن شرعاً و طبعاً واجب باشد. (تعریفات ). ج ،
آثام... اثم : لغتنامه دهخدا : اثم . [ اِ ] (ع مص ) گناه کردن . (منتهی
الارب ). گناهکار شدن . بزه مند شدن . (زوزنی ). آثم : لغتنامه دهخدا : آثم
. [ ث ِ ] (ع ص ) بزهمند. بزهکار. (مهذب الاسماء). گناهکار. مجرم . مذنب . عاصی
. ج ، آثمین ، آثمون . اثم : فرهنگ فارسی معین : ( اِ) [ ع . ]
( اِ.) 1 - گناه ، خطا. 2 - کاری که کردن آن روا نباشد. آثم : فرهنگ فارسی
معین : (ثِ) [ ع . ] (اِفا.) گناهکار، مجرم . اثم : فرهنگ فارسی عمید
: (اثم) [عربی، جمع: آثام] [قدیمی] 'esm
گناه؛ بزه. آثم : فرهنگ فارسی عمید : (صفت) [عربی، جمع:
اَثَمَة] [قدیمی] 'āsem گناهکار. إِثْمِ : فرهنگ واژگان قرآن
: گناه .
دوام ذکر خدا : «وَارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بدَوامِهِ» خدایا روزی
کن که در ماه رمضان یاد تو باشم. «ذکر»، هم یاد معنا میکند و
هم معنای ذکر زبانی را میدهد. دائماً باید به یاد
خدا باشم. آنچه كه در اين فراز، در دعاى امروز از خداوند خواسته ايم، «دوام ذكر»
است، نه فقط «ذكر»، نه اينكه يك بار، يا دوبار، به ياد خدا بيفتيم، نه... بلكه
هميشه به ياد خدا بودن و خدا را در ياد داشتن و عظمت و آگاهى و علم و بصيرت و
شنوايى او را در نظر داشتن. نماز خواندن مهمّ نيست، بايد اهل نماز بود. ذكر
مرحله اى مفيد نيست، ذكر مدام، سازنده است. خواجه عبداللّه انصارى در كتاب
«صدميدان» گفته است: «فرق ميان تفكّر و تذكّر آن است كه تفكّر، «جستن» است،
و تذكّر «يافتن» است. و تذكّر سه چيز است: به گوش ترس، نداى وعيد شنيدن،
و به چشم رجا، با منادى به وعده دوست نگريستن، و به زبانِ نيازمندى،
منّت را اجابت كردن است». مرحوم، ملاّاحمد نراقى گفته است: «... ياد
خدا كردن، نفع آن در صورتى است كه دوامى داشته باشد، يعنى دائم يا اكثر اوقات در
ياد خدا باشد و با زبان او را ياد كند، با حضور قلب و فراغت دل و توجّه تام به
خداوند علاّم، تا اينكه فكر او در دل قرار گيرد و انوار عظمت او بر دل بتابد و از
اشراقات خورشيد جمال او، سينه گشاده گردد...»[معراج السعادة، ص 574]
«بِتَوْفیقِکَ یاهادِی الْمُضِلّینَ» به توفیق
خودت ای راهنمای گمراهان. ای خدایی که گمراهان را
راهنمایی میکنی، به من توفیق عنایت فرما .
#دعای روز هشتم ماه رمضان
اَللّهُمَّ ارْزُقْنی فیهِ رَحْمَةَ الاْیتامِ، وَاِطْعامَ
اْلطَّعامِ، وَاِفْشآءَ السَّلامِ، وَصُحْبَةَ الْکِرامِ، بِطَوْلِکَ یا
مَلْجَاَ الاْمِلینَ . خدایا در این ماه روزیم کن رحمت و
مهرورزی نسبت به یتیمان را، و خوراندن طعام به گرسنگان و مسکینان
و یتیمان و اسیران را، و به آشکارا سلام کردن به دیگران
را، و رفیق و هم نشین شدن با کریمان را، به فضل و کرمت ای
پناهگاه آرزومندان.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: رحمت و مهروزی به یتیمان و
کودکانی که پدر ومادر خود را در حادثه ها وسانحه ها وبلایای طبیعی
از دست داده اند، 2: خوراندن طعام به گرسنگان و مسکینان ویتیمان
واسیران، 3: سلام کردن آشکارا به دیگران و پیش دست شدن در سلام
کردن، 4: همنشین شدن با کریمان و افراد نیک و بزرگوار، 5: رحمت
و فضل و احسان و نعمت فراوانِ پناهگاه آرزومندان .
مهرورزی به یتیمان : «اَللّهُمَّ ارْزُقْنی
فیهِ رَحْمَةَ الاْیتامِ» خدایا در ماه رمضان مهرورزی
نسبت به یتیمان را روزی ام گردان. یتیمان با اینکه
به ظاهر سرپناه و سرپرستی برای خود ندارند اما خداوند برای آنان
ارزش بسیاری قائل است به طوری که در قرآن خداوند (عزوجل) خطاب
به پیغمبر خود میفرماید: «أَلَمۡ يَجِدۡكَ يَتِيمٗا فَـَٔاوَىٰ؛ [ضحی، آیه6] آیا خداوند تو
را یتیمی نیافت که در پناه خود جای داد» که با توجه
به این آیه میبینیم که خداوند پیغمبر خود را
به دوران یتیمیاش (که پدر و مادر خویش را از دست داده
بود و سرپناهی جز خداوند نداشت) تذکر میدهد تا یادآور شود که
چگونه خداوند او را یاری نمود و او را از گزند دشمنان در امان داشت و
به لطف و رحمتش به مقام نبوت برگزید. تا اینکه پیغمبر نیز
به یاد یتیمان بوده و از آنان دلجویی کند.در آیه
دیگر میفرماید: «فَأَمَّا ٱلۡيَتِيمَ فَلَا تَقۡهَرۡ؛ [ضحی، آیه9] هرگز یتیمی
را میازار؛ به یتیم ستم مكن؛ يتيم را فرو مشكن و (حقّ او
بازمگير)؛ يتيم را زبون مدار (و اموال و دارايى ايشان را با قهر و زور مگير و
تصرّف مكن)؛». در تفسير خسروى جلد 8 ، صفحه 571 و امّا يتيم را مقهور مساز يعنى
حقّ او را از مالش به واسطه ناتوانيش از بين مبر (چنانكه رسم عرب در جاهليت بوده
است) و بقولى يعنى يتيم را حقير مشمار و خوار مكن (چه تو خود يتيم بوده اى و طعم
يتيمى چشيده اى) از عبد اللّه بن مسعود مروى است كه رسول خدا فرمود: (هركس دستى به
سر يتيمى بكشد بهر موئى كه از زير دست او بگذرد براى او روز قيامت نورى خواهد بود)
و فرمود: (من و متكفل يتيم در بهشت مانند اين دو هستيم در صورتى كه او تقوى خداى
عزّ و جلّ داشته باشد و اشاره به سبابه و وسطى خود فرمود) . شیخ صدوق در
ثواب الاعمال، ص۱۹۹: حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید:
«وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ يَضَعُ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ يَتِيمٍ
تَرَحُّماً لَهُ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ مَرَّتْ يَدُهُ
عَلَيْهَا حَسَنَةً. هر مرد و زن با ایمانی که از روی مهربانی
دست خود را روی سر یتیمی بکشد، خدای متعال به عدد
هر مویی که دست خود را روی آن میگذارد، یک ثواب برای
او مینویسد». و شیخ صدوق در ثواب الاعمال، ص۱۹۹: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «مَا مِنْ
عَبْدٍ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِ يَتِيمٍ رَحْمَةً لَهُ إِلَّا أَعْطَاهُ
اللَّهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ. هر بنده ای که از روی
مهربانی دست خود را روی سر یتیمی بکشد، خدای
متعال به عدد هر مویی که دست خود را روی آن میگذارد، نوری
در قیامت به اوعطا میکند» . شیخ صدوق در امالی، ص۴۷۳
: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود : «من اراد ان یدخله الله عزوجل فی
رحمته و یسکنه جنته فلیحسن خلقه... و لیرحم الیتیم؛
کسی که بخواهد مشمول رحمت خداوند گردد و وارد بهشت شود... باید نسبت
به یتیمان دلسوز و مهربان باشد.» . و مجلسی در بحار الأنوار، ج۱،
ص۱۷۳. رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند:
« كن لليتيم كالاب الرحيم ، واعلم
أنك تزرع كذلك تحصد. برای یتیم چون پدر مهربان باش و بدان که هر
چه کشت کنی همان را درو خواهی کرد.» در نامه ۴۷ نهج
البلاغه ـ وصيّت امام علی (ع) پس از ضربت ابن ملجم لعنه الله : «...اللَّهَ
اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا
بِحَضْرَتِكُمْ... خدا را! خدا را! درباره یتیمان، نکند که آنان گاهی
سیر و گاه گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع گردد!» . در قرآن مجید
درباره ایتام آیات متعددی دیده میشود که در پاره
ای از آیات، بی اعتنایی به یتیمان را
علامت کفر و نفاق میشمارد و میفرماید: «درسوره ماعون آیه۱و2
: ارایت الذی یکذب بالدین؛ آیا دیدی آن
را که دین و روز قیامت را دروغ میپندارد، فذلک الذی یدع
الیتیم؛ پس او کسی است که یتیم را از خود میراند.»
. و در سوره فجر آیه۱۷ : «کلا بل لا تکرمون الیتیم؛
چنان نیست که شما خیال میکنید بلکه شما یتیمان
را گرامی نمیدارید» ودرسوره بقره آیه۲۲۰
: «... یسـلونک عن الیتـمیقل اصلاح لهم خیر وان تخالطوهم
فاخوانکم...از تو درباره یتیمان میپرسند، بگو: اصلاح کار آنان
بهتر است و اگر زندگی خود را با زندگی آنها بیامیزید،
آنها برادران دینی شما هستند.» از آیه یاد شده بر میآید
که بهترین محیط برای کودکان یتیم، محیط طبیعی
خانواده است و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جای
دادن یتیم در منزل و تامین نیازمندیهای او
را باعث قبولی اعمال در پیشگاه خداوند دانسته است. قال رسول الله (صلى
الله عليه وآله): ألا من كان في منزله يتيم فأشبعه أو كساه ولم يؤذه ولم يضربه
يقبل منه عمله [مشکاه الانوار، ص۲۹۱] . در حدیث دیگری
فرموده: «در خانهای که یتیم باشد، رحمت و برکت الهی در
فضای آن خانه حاکم خواهد شد.» و باز میفرمایند: «من و سرپرست یتیم،
در بهشت در کنار هم خواهیم بود.» ["خير بيت في المسلمين بيت فيه يتيم
يحسن إليه وشر بيت في المسلمين بيت فيه يتيم يساء إليه - ثم قال بأصبعه - أنا
وكافل اليتيم في الجنة هكذا ". تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۴۴]
. سعدی در بوستان باب دوم در احسان در بخش گفتار اندر نواخت ضعیفان :
پدرمرده را سایه بر سر فکن - غبارش بیفشان و خارش بکن . چو بینی
یتیمی سر افکنده پیش - مده بوسه بر روی فرزند خویش
. یتیم ار بگرید که نازش خرد؟ - وگر خشم گیرد که بارش
برد؟ . الا تا نگرید که عرش عظیم - بلرزد همی چون بگرید یتیم
. به رحمت بکن آبش از دیده پاک - به شفقت بیفشانش از چهره خاک . اگر
سایه خود برفت از سرش - تو در سایه خویشتن پرورش .
اهمیت اطعام طعام : «وَاِطْعامَ اْلطَّعامِ» خدایا روزی کن که
من اطعام طعام کنم و افطاری دهم. در ماه مبارک رمضان یکی از چیزهایی
که بسیار اهمیت دارد اطعام نمودن و سفره میهمانی پهن کردن
برای فقیران و مستمندان در راه رضای خداوند است که از ثواب و
منزلت بسیار بالایی برخوردار است. تا آنجایی که نبی
مکرم اسلام در خطبه شعبانیه که در روزهای پایانی ماه
شعبان در رابطه با فضائل و اعمال ماه مبارک رمضان ایراد فرمودند در ارتباط
پاداش افطاری دادن به روزه داران در ماه رمضان فرمودند: هرکس در این
ماه مبارک روزه داری را طعام و افطاری دهد، روز قیامت که قدمها
بر صراط میلغزد قدم او نخواهد لغزید. در این هنگام یکی
از مسلمانان سؤال کرد: یا رسول الله اگر چنانچه کسی این توانایی
را نداشته باشد که دیگران را مهمان کند و به آنان طعام داده، آنها را سیر
کند چه کند؟ حضرت فرمودند: حتی اگر میتواند که به نصف خرما یا
جرعه آبی دیگران را مهمان کند برای دوری از آتش جهنم،
انجام دهد. در ماه مبارک رمضان یکی از چیزهایی که
بسیار اهمیت دارد اطعام نمودن و سفره میهمانی پهن کردن
برای فقیران و مستمندان در راه رضای خداوند است که از ثواب و
منزلت بسیار بالایی برخوردار است. وقتى از پيامبر خدا صلى الله
عليه و آله مى پرسند: كدام صدقه برتر است؟ مى فرمايد: «صَدَقَةٌ فى
رَمَضان».[شهراللّه ،ص190] خوراك دادن به گرسنگان و سير كردن روزه داران، پاداشى
بزرگ و ثوابى عظيم دارد.[امام صادق عليه السلام: مَن فطّر صائماً فَلَهُ مثلُ
اَجرِه شهراللّه ، ص 188] . حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید:
مَا أَجْوَدَ يَدَهُ! وَهُوَ عَنْ ذَاتِ اللهِ بَخِيلٌ! فَمَنْ آتَاهُ اللهُ مَالا
فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ، وَلْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ؛ یعنی
دست سخاوتمندی ندارد آن کس که از بخشش در راه خدا بخل میورزد! آن کسی
که خدا او را مالی بخشید، پس باید به خویشاوندان خود بخشش
نماید و سفره میهمانی خوب بگستراند. [نهج البلاغه، ترجمه دشتی،
ص130] . البتّه وقتى اين كار، ارزش خواهد داشت، كه با مسأله «اطعام»، عده اى گرسنه
و نيازمند، سير شوند و به نوايى برسند، وگرنه بساط سفره هاى رنگين و سورهايى كه
همه از دوستان و سرمايه داران و طبقات مرفّه دعوت شود و گرسنه اى نيازمند و فردى
از طبقات پايين و محروم جامعه بر سر آن سفره نباشد، چنين سفره اى قابل تمجيد و
ستايش نيست.
آشکارا سلام کردن : «وَاِفْشآءَ السَّلامِ» خدایا روزی کن با
صدای بلند سلام کنم. آنچه در این دعا بر آن تاکید شده و از خدا
در خواست شده تنها توفیق سلام کردن نیست بلکه افشاء سلام یعنی
بلند و آشکار سلام کردن میباشد. در روایتی از امام باقر (علیهالسلام)
وارد شده که حضرت فرمودند: ان الله عزوجل یحب افشاء السلام: خداوند عزوجل
آشکارا سلام کردن را دوست میدارد. [وسائل الشیعه، ج12، ص58] . برخی
عارشان میشود که اول سلام کنند؛ اما هستند برخی که در سلام کردن با
صدای بلند پیش دستی میکند. همچنین باید
سلام را به درستی یعنی «سلامٌ علیکم» جواب داد و از بیان
عبارتهای دیگر مثل «سلام از ماست» جلوگیری کنیم.همچنین
سلام کردن مستحب و جواب سلام دادن واجب است. کلمه سلام بیش از (چهل) بار در
قرآن کریم بکار رفته است. در آیهای خداوند میفرماید:
«فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیه من عندالله مبارکه طیبه؛
[نور، آیه61]» وارد خانه که میشوید سلام کنید «فسلموا علی
انفسکم» مفسران فرموده اند که این آیه از مواردی است که همه
مؤمنین به منزله یکدیگر حساب شده اند. و سلام کردن به دیگران
سلام کردن به خود تلقی شده است و بعضی گفته اند که از این آیه
استفاده میشود که اگر کسی هم در خانه نباشد بر خودتان سلام کنید.
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إذا دَخَلَ أحَدُكُم بَيتَهُ فَلْيُسَلِّمْ ؛
فإنَّهُ يَنزِلُهُ البَركَةُ ، و تُؤنِسُهُ الملائكةُ .[بحار الأنوار :76/7/25]
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما وارد خانه خود شد ، سلام كند ؛
زيرا سلام بر آن بركت فرود مى آورد و فرشتگان با آن انس مى گيرند . الإمامُ
الباقرُ عليه السلام ـ في قولِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ : «فَإذا دَخَلْتُمْ بُيُوتا
فَسَلِّمُوا على أنْفُسِكُم» ـ : هُو تَسليمُ الرَّجُلِ على أهلِ البيتِ حينَ
يَدخُلُ ، ثُمَّ يَرُدُّونَ علَيهِ ، فهُو سَلامُكُم عَلى أنفُسِكُم .[بحار
الأنوار :76/5/16] امام باقر عليه السلام ـ درباره آيه : «هرگاه وارد خانه هايى
شديد، به خودتان سلام كنيد» ـ فرمود : منظور سلام كردن مرد بر اهل خانه است به
هنگام ورود و جواب دادن اهل خانه است به او . پس ، اين سلام شماست به خود شما .
عنه عليه السلام ـ أيضا ـ : إذا دَخَلَ الرَّجُلُ مِنكُم بَيتَهُ ، فإن كانَ فيهِ
أحَدٌ يُسَلِّمُ علَيهِم ، و إن لَم يَكُن فيهِ أحَدٌ فَلْيقُلْ : السلامُ علَينا
مِن عِندِ رِبِّنا، يقولُ اللّهُ : «تَحِيّةً مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَكَةً
طَيِّبَةً».[بحار الأنوار :76/3/3] امام باقر عليه السلام ـ درباره همين آيه ـ
فرمود : هرگاه مردى از شما به خانه خود وارد شد ، اگر كسى در خانه بود به آنها
سلام كند و اگر كسى نبود بگويد : «السلامُ علينا من عند ربّنا؛ سلام بر ما از جانب
پروردگارمان» كه خداوند مى فرمايد : «[كه آن] تحيّتى است مبارك و پاكيزه از جانب
خدا» .
همنشینی با کریمان : «وَصُحْبَةَ الْکِرامِ» خدایا
توفیق بده در ماه رمضان با افراد کریم و عالم و دانا و متدین همنشین
شوم. خدایا توفیق بده که با نیکان رفیق شوم. کاری
کنید که رفیقتان یک درجه از شما جلوتر باشد. منظور از صحبه
الکرام، هم کلام و همنشین شدن با اهل کرم و بخشش است و علت این که این
امر از خداوند متعال در این دعا درخواست شده این است که رفاقت و همنشینی
با دیگران موجب انتقال خصلتها و خصوصیات دیگران به انسان میگردد
و به خاطر همین تاثیر پذیری است که اسلام تاکید بسیاری
بر دقت در انتخاب همنشین دارد. لذا در این دعا از خداوند عزوجل
درخواست توفیق همنشینی با کریمان شده تا بدین
واسطه نیز انسان متخلق به کرامت گردد. به فرموده پيامبر خدا صلى الله عليه و
آله، دوست و همنشين خوب مثل عطّار است كه اگر هم به انسان عطر نزند، بوى خوش او
انسان را معطّر مى سازد:«مَثَلُ الجَليسِ الصّالِحِ مَثَلُ العَطّارِ، اِنْ لَم
يُصِبْكَ مِن عِطرِهِ اَصابَكَ مِن ريحِهِ».[كنزالعمّال، ج 9 حديث 24676] همنشين
تو، از تو بِهْ بايد - تا تو را عقل و دين بيفزايد . مصاحبت نيكان،
و رفاقت و دوستى با انسان هاى نيك و شايسته، نعمتى است بزرگ كه بايد از خدا خواست
تا روزيمان كند. دوستى كه عيوب انسان را بگويد، همنشينى كه چون آينه، ما را
آنچنانكه «هستيم» به ما بنماياند و از تملّق و چاپلوسى و دروغ، دور باشد. چنين
دوستانى، موهبتى هستند كه بايد قدرشان را شناخت. اينها خواسته هايى از
درگاه پروردگار است كه آستانش محل اميد بستن و نياز خواستنِ آرزومندان است.
«بِطَوْلِکَ» به حق انعامت. به حق نعمتهایی که به ما دادی
این دعاها را درباره ما مستجاب کن. ابن فارس و راغب «طول» را به فضل (فزونى
نعمت) و گاهى به معنى نعمتى كه مدتى در دست صاحبش مى ماند تفسير كرده اند،
بِطَوْلِکَ یا مَلْجَاَ الاْمِلینَ . به فضل و کرمت ای
پناه آرزومندان.
#دعای روز نهم ماه رمضان
اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ
الْواسِعَةِ، وَاهْدِنی فیهِ لِبَراهینِکَ السّاطِعَةِ، وَخُذْ
بِناصِیتی اِلی مَرْضاتِکَ الْجامِعَةِ، بِمَحَبَّتِکَ یا
اَمَلَ الْمُشْتاقینَ. خدایا در این ماه برای من بهره ای
از رحمت واسعه ات قرار بده، و به سوی دلیلهاوراههای روشن و
آشکار و بیّن و درخشانت راهنمایی ام کن، و ناصیه مرا بگیر
برای سجده خودت و به سوی موجبات خوشنودی همه جانبه ات سوق ده،
به حق محبتت ای آرزوی مشتاقان.{ناصیة : 1- پیشانی.
2- موی پیش سر. ج . نواصی. به معنی خط پیشانی
هم می تواند باشد}. {ناصیه پیشانی ومحل سجده انسان به ذات
اقدس پروردگاراست}
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: بهره بردن از رحمت واسعه پروردگار، 2: راهیابی
به سوی دلیلهاوراههای روشن و آشکار وبیّن و درخشان، 3:
سوق داده شدن ناصیه انسان به سوی سجده برای خدا و موجبات خُشنودی
همه جانبه پروردگار، 4: محبّت و دوستیِ خداوندِ آرزوی مشتاقان .
رحمت واسعه پروردگار : «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً
مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ» خدایا، من را از رحمت واسعه خودت نصیب
گردان. با وسیع بودن حکومت و فرمانروایی ذات اقدس الهی،
رحمت او نیز بسیار وسیع و گسترده است، رحمتی که شامل کسانی
میشود که از فرمان خداوند و رسولش سرپیچی ننمایند به طوری
که خداوند در قرآن میفرماید: «فَاِن کَذَّبُوکَ فَقُل رَّبُّکُمْ
ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ یُرَدُّ بَاْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ» [انعام، آیه147] رحمت خداوند بسیار
وسیع و گسترده است، وسعتی که ما نمیتوانیم با قلم و زبان
خود آن را وصف نماییم اما اگر به آیات قرآن توجه کنیم،
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی
الْاَرْضِ...؛ [انعام آیه1] یعنی
شکر خداوندی که آسمان و زمین را خلق کرد...»، «لَهُ مَا فِی
السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْاَرْضِ؛ [سبا آیه1] یعنی و
برای خداوند است هرچه که در زمین و آسمان است» و «وسع کرسیه
السموات و الارض و لایوده حفظهما و...؛ [بقره آیه255] یعنی
قلمرو علم خداوند از آسمان و زمین فراتر و نگهبانی آسمان و زمین
بر او آسان و بی زحمت است» آنگاه
است که در مییابیم که با وسیع بودن حکومت و فرمانروایی
ذات اقدس الهی، رحمت او نیز بسیار وسیع و گسترده است،
رحمتی که شامل کسانی میشود که از فرمان خداوند و رسولش سرپیچی
ننمایند به طوری که خداوند در قرآن میفرماید: «فَاِن
کَذَّبُوکَ فَقُل رَّبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ یُرَدُّ بَاْسُهُ
عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ؛ [انعام آیه147] یعنی پس
اگر تو را (ای پیغمبر) تکذیب کنند بگو خدای شما با آنکه
دارای رحمت بی منتهاست (اما) عذابش را از فرقه بدکاران باز نخواهد
داشت» پس از خداوند میخواهیم که ما را در این روز شامل رحمت
واسعه اش قرار داده و بین ما و قوم مجرم جداییاندازد... در
تعقیبات نماز مغرب و نماز ظهر : اَللَّهُمَّ! إِنِّي أَسْأَلُكَ مُوجِبَاتِ
رَحْمَتِكَ...
رحمن : رحمان : لغتنامه دهخدا : رحمان . [ رَ ] (ع ص ) رَحْمن . بخشاینده .
(ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (دهار). بسیار
بخشنده . (ترجمان ترتیب عادل ص 2). بخشایشگر. (یادداشت مؤلف
). || روزی دهنده . (مهذب الاسماء). || مهربان . (دهار). || (اِخ ) یکی
از اسماء ... رحمان : فرهنگ فارسی معین : (رَ) [ ع . رحمن ] (ص .) 1 -
مهربان . 2 - بخشاینده ، از صفات خداوند. رحمان : فرهنگ فارسی عمید
: (صفت) [عربی] ‹رحمن› rahmān ۱. بخشاینده و مهربان.۲. (اسم، صفت) از نامهای
خدایتعالی. رَّحْمَـٰنِ : فرهنگ واژگان قرآن : آن کس که
مهربانيش هميشگي و شامل همه است - هميشه رحم کننده - هميشه مهربان (رحمان صفت
مشبهه از رحم است ،رحمن صورتي از رحمت ومهرباني خداست که شامل همه مخلوقاتش مي شود
و اين صفت خاص پروردگار است ونا ميدن ديگران به آن صحيح نيست .کاربرد وزن فَعلان
در آیات ...
رحیم : رحیم : لغتنامه دهخدا : رحیم . [ رَ ] (ع ص ) بخشایشگر.
(ناظم الاطباء). بخشاینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). همواره بخشاینده
. (دهار). راحم . (از نفایس الفنون ). ج ، رُحَماء. (از اقرب الموارد).
آمرزنده . (ترجمان القرآن ص 2) : همچو جد خود و چو جد پدرباش بر خاص و عام خویش
رحی... رحیم : فرهنگ فارسی معین : (رَ) [ ع . ] (ص .) 1 -
مهربان . 2 - بخشاینده ، از صفات خداوند. رحیم : فرهنگ فارسی عمید
: (صفت) [عربی] ‹راحم› rahim ۱. مهربان
و بخشاینده؛ بخشایشگر.۲. از نامهای خداوند. رَّحِيمُ :
فرهنگ واژگان قرآن : بسيار رحم کننده - بي اندازه مهربان - هميشه رحم کننده -
هميشه مهربان -آن کس که مهربانيش هميشگي است (رحيم هم صفت مشبهه است وهم صيغه
مبالغه)
رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه : خداوند دو گونه رحمت دارد که
در بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
اَلرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هردو آمده است : يكي رحمت عام خدا است كه از آن به
رحمت(رحمانيه) ياد مي شود یعنی رحمتی بی کران و فراگیر
که بر همه هستی پرتو میافکند و شامل دوست و دشمن، مؤمن و كافر،
نيكوكار و بدكار مي باشد، زيرا مي دانيم باران رحمت بي حسابش، همه جا به همه مي
رسد و خوان نعمت بي دريغ او همه جا گسترده است، همه بندگان از مواهب گوناگون حيات
بهره مندند، و روزي خويش را از سفره گسترده نعمت هاي بي پايان او برمي گيرند، اين
همان رحمت عام او است كه پهنه هستي را در بر گرفته و همگان در درياي آن غوطه
ورند. رحمت ديگر خداوند رحمت خاص اوست كه
از آن به رحمت(رحيميه) ياد مي شود. یعنی رحمتی که تنها پرهیزگاران
و نیک سیرتان را در خود میگیرد و اين نوع رحمت، ويژه
بندگان صالح و فرمان بردار اوست، زيرا آنها به حكم ايمان و عمل صالح، شايستگي اين
را يافته اند كه از رحمت و بخشش و احساس خاصي كه آلودگان و تبهكاران از آن بهره اي
ندارند برخوردار شوند.[ تفسير نمونه، ج 1، ص
22] . و در روايتي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز چنين رسيده است:«والله اله
كل شئي، الرحمان بجميع خلقه، الرحيم بالمؤمنين خاصه» يعني خداوند معبود همه چيز
است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مؤمنان رحيم است[توحيد صدوق ص
203.] . صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام خداوند دارد که شامل مؤمن و کافر، نیکوکار
و گنهکار میشود و صفت «رحیم» اشاره به رحمت خاص خدا دارد که ویژه
مؤمنان است .
رحمان و رحیم در قرآن کریم : واژه "الرحمن" در
سراسر قرآن کریم ۱۵۷ مرتبه، و واژگان الرحیم و رحیم
و رحیما جمعاً ۱۶۶ مرتبه تکرار شده اند. در مواردی
که در قرآن کریم این کلمات آمده، به عنوان صفت الهی است، مگر در
یک مورد در آیه ۱۲۸ سوره توبه که کلمه رحیم
در وصف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است.
«وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَة ِ» کهف/۵۸. پروردگار شما بخشنده
و دارای رحمت است» . «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»
انعام/۱۲ و ۵۲. خداوند رحمت را بر خویش واجب فرموده
است» . «وَرَحمَتِی وَسِعَت کُلَّ شَیء» اعراف/۱۵۶.
رحمت الهی واسع است و شامل هر چیزی میشود» . «إِنَّ
رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» اعراف/۵۶.
رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است» . «مَایفْتَحِ اللَّهُ
لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَهَا وَمَایمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ
لَهُ مِنْ بَعْدِهِ» فاطر/۲. حقیقتاً
هیچ کسی نمیتواند مانع نزول رحمت الهی بر انسان شود و اگر
خداوند رحمتی را از شخصی دریغ دارد، هیچ کس نمیتواند
آن رحمت را بر وی فرود آورد» . «وَمَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ
إِلَّا الضَّالُّونَ» حجر/۵۶. از رحمت مایوس نمیشوند، مگر
گمراهان» . «قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی
أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» زمر/۵۳. ای
کسانی که به خود ظلم کرده اید! هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید»
این آیه از امیدبخشترین آیات قرآن مجید نسبت
به همه گنهکاران است، شمول و گستردگى آن به حدى است که در روایات از آن تعبیر
به «أوسَعُ الآیات» شده است: پیامبر خدا (صلی الله علیه و
اله) فرمود: «دوست ندارم که دنیا و آنچه در آن است، به ازاىِ این آیه
از آنِ من باشد: یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى
أَنْفُسِهِمْ...». (أبوبکر بیهقی، أحمد بن حسین، شعب الایمان،
ج ۹، ص ۳۴۰ ٓ ۳۴۱) . امام على
(علیه السلام) فرمود: «در قرآن، آیه اى فراگیرتر از "یا
عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ... " وجود
ندارد». (طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر
القرآن، ج ۸، ص ۷۸۴)
رحمت واسعه : دعای کمیل با این جمله شروع میشود : اَللَّهُمَّ
إِنِّی أَسْأَلُك بِرَحْمَتِك الَّتِی وَسِعَتْ كلَّ شَی ءٍ .
خدایا از تو درخواست میكنم، به رحمت كه همه چیز را فرا گرفته،
در قرآن مجید ...رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ...(اعراف: ۱۵۶)
رحمت من همه چیز را فرا گرفته است. در دعای سحر : اَللّهُمَّ اِنّی
اَسْئَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِاَوْسَعِها وَکُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَةٌ اَللّهُمَّ
اِنّی اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها . خدایا از تو خواهم به وسیعترین
مراتب رحمتت با اینکه تمام مراتب رحمتت وسیع است خدایا از تو
خواهم به همه مراتب رحمتت. از پیغمبر(ص) روایت شده که «خدای
تعالی را صد رحمت هست که یکی از آن رحمتها را بر زمین
نازل کرد و آن را در میان خلقش پخش کرد، هر چه عاطفه و رحم در میان
خلق هست به واسطه آن یک رحمت است؛ و نود و نه رحمت را به تاخیر انداخت
تا روز رستاخیز به واسطه آن رحمتها بندگان خودش را مورد رحمت قرار دهد.»
[شرح دعای سحرامام خمینی ره، صفحه ۸۰] از رسول خدا
روایت شده: خدا را صد رحمت است، از آن صد رحمت یکی را در دنیا
جلوه داد و در میان بندگان پراکنده کرد، و نود و نه دیگر را در خزانه
احسان خود نگاهداشت تا در آخرت آن یک را به این نود و نه اضافه کند و
بر بندگان نثار فرماید. از رئیس محدثین، حدیث شناس کم نظیر
حضرت صدوق از یکی از امامان معصوم روایت شده: که چون قیامت
برپا شود، رحمت واسعه الهی چنان جلوه کند و از گناهکاران فوج فوج بیامرزد
که شیطان رانده شده در عفو خدا به طمع افتد! ! در روایتی بسیار
مهم آمده: چون بنده مؤمن را در قبر گذارند و سر قبر را بپوشانند و دوستان و رفیقان
برگردند، و او را در کنج لحد تنها گذارند، حضرت عزت از روی لطف و رحمت به او
خطاب کند: بنده من در این تاریکی تنها ماندی، و آنان که
به خاطر خوشنودیشان معصیت مرا کردی و رضای آنان را به رضای
من برگزیدی از تو جدا شدند و تو را تنها گذاشتند و رفتند، امروز تو را
به رحمت واسعه خود بنوازم چنان که خلایق تعجب کنند، پس به فرشتگان خطاب شود
ای فرشتگان من، بنده ام غریب و بی کس و بی یاور و
دور از وطن است، اکنون در این لحد مهمان من است، بروید او را یاری
کنید و دری از بهشت به رویش بگشائید و انواع ریاحین
و طعام نزدش حاضر کنید و پس از آن او را به من واگذارید که مونس او تا
قیامت خواهم بود. (روایات باب رحمت به طورمفصل در بحار ج 6، و محجة
البیضاء، ج 8 و کتاب تفسیر فاتحة الکتاب و تفاسیر قرآن نقل شده)
هدایت وبراهین ساطعه : «وَاهْدِنی فیهِ لِبَراهینِکَ
السّاطِعَةِ» خدایا من را هدایت کن به ادله روشن خودت. در دعای
این روز میخوانیم واهدنی فیه در این روز مرا
هدایت نما حال میخواهیم بدانیم این هدایت چیست؟
در جواب میتوانیم بگوییم: «والله یهدی من یشاء
الی صراط مستقیم؛ [بقره آیه213] یعنی خداوند هر که
را بخواهد به راه مستقیم هدایت میکند» پس این هدایت،
هدایت به صراط مستقیم است، حال میخواهیم بدانیم صراط
مستقیم چیست؟ که در جواب باید بگوییم: «وَاِنَّ
اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ [مریم آیه36] یعنی به
درستی که خداوند رب من و شماست پس او را بپرستید که این است
صراط مستقیم» حال چگونه به این صراط مستقیم دست یابیم
و طریقه عبادت و بندگی نمودن پروردگار عالمیان را از که بیاموزیم؟
که در اینجاست که لبراهینک الساطعه به وسیله ادله و براهین
روشن، به کار میآید که این ادله و براهین روشن هیچ
چیزی جز آیات قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام)
نمیباشد. به طوری که «ذلک الکتاب لاریب فیه هدی
للمتقین؛ [بقره آیه2] یعنی
این کتابی است که در آن شکی نیست و هدایتیست
برای تقواپیشگان» و پیامبر
اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز در حدیث ثقلین
چنین فرمودند: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی
و اهل بیتی، لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض ما
ان تمسکتم بهمالن تضلوا ابدا: یعنی
من در بین شما دو چیز گرانبها به امانت میگذارم: کتاب خدا و
اهل بیتم، و آن دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا اینکه در حوض
کوثر بر من وارد شوند، مادامی که به آن دو تمسک جویید هرگز تا
ابد گمراه نشوید. [بحارج23،ص140، وسائل ج18،ص19] .
هدایت : هدایت : لغتنامه دهخدا : هدایت . [ هَِ ی َ ](ع اِمص )
هدایة. رهبری . راهنمایی . ارشاد. رهنمونی . (یادداشت
به خط مؤلف ). نمایش راه راست و راهنمایی ودلالت و نجات
از گمراهی . (ناظم الاطباء) : بنده آنچه داند از هدایت و معونت به کار
دارد تا کار بر نظام رود. (تاریخ بیهقی ).قومی ک... هدایت
: فرهنگ فارسی معین : (هِ یَ) [ ع . هدایة ] (اِمص .)
راهنمایی ، راه راست نمودن. هدایت : فرهنگ فارسی عمید
: (اسم مصدر) [عربی: هدایة] hedāyat راهنمایی کردن؛ راه راست
نمودن. هُدًى : فرهنگ واژگان قرآن : هادي يا هر چيزي است که مايه هدايت باشد –
هدايت . يَهْتَدِي : فرهنگ واژگان قرآن : هدایت را می پذیرد -
هدایت می شود- هدایت می یابد (هدایت به معناي
راهنمائي به سوي مطلوب به نرمي و لطف است و اهتدا پذیرفتن هدايت و ایستادگی
در راه کسب آن است).
هدايت به معناى ارائه طريق و ايصال الى المطلوب : اينكه ما مى گوئيم([ : اهدنا])
خدايا ما را هدايت كن . دو معنا براى هدايت فرض مى كنند : يكى ارائه طريق و ديگرى
ايصال الى المطلوب است. اما ارائه طريق يعنى راه را نشان دادن و اينكه مى گوئيد
هدايت كن يعنى راه نشان بده . بعضى گفته اند هدايت يعنى اين يا نوعى از هدايت يعنى
اين . ودیگری ايصال الى المطلوب است. ايصال الى المطلوب اينست كه :
شما دست طرف را بگيريد ببريد به آنجایی که میخواهد برسانيد .
ممكن است هدايت در استعمال عرب و در كلماتى كه در قرآن و حديث و كلمات اَعراب هست
به يكى از اين دو معنا بيايد . اما ([اهدنا الصراط المستقيم]) غير از اين دو است
([ اهدنا]) كه مى گوئيم خدايا ما را هدايت كن ظاهرا منظور اين نیست كه راه
را به ما نشان بده خودت بنشين كنار تا ما به نيت خودمان به راه خودمان با توان
خودمان به آنجا برسيم . و منظور این هم نيست كه خدايا دست ما را بگير ببر
برسان به آن هدف و نقطه مطلوب ولو خودمان هم نخواهيم . هدايت الهى نسبت به بشر هيچيك از اين دو شكل
نيست . يعنى نه خداى متعال انسانى را عليرغم كج بينى و تنبلى و سنگينى خود او بر
مى دارد به زور ببرد برساند به هدف كه بعضى از خود ما دعا مى كنيم خدايا ما را
هدايت كن ما را به فلان جا برسان ما را به مقامات عاليه برسان . اما در راه رسيدن
به اين مقامات عاليه هيچ حركتى نكنيم . و چنىن هم نيست كه بگوئيم خدا كه انسانها
را هدايت كرده يعنى گفته آقايان راه اين است چاه اين است ديگر خود دانيد و خود
برويد ما هم با شما كارى نداريم «واگذاشتن به حال خود که در دعاى روز هفدهم مـاه
رمـضان میگوئیم : اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ
عَيْنٍ أَبَداً...خداوندا، هيچگاه مرا به اندازهى يك چشم برهم زدن به خود
وامگذار». لكن بين اين دو هدايت به معناى ارائه طريق و ايصال الى المطلوب يك چيزى
هست . هدايت الهى تركيبى است از راهنمائى و كمك...
براهین ساطعه : یعنی دلیل های روشن و آشکار و
بیّن. براهین : لغتنامه دهخدا : براهین . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ
برهان .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
برهان ها و دلیل ها و حجت ها. رجوع به برهان شود. برهان : فرهنگ فارسی
معین : (بُ) [ ع . ] ( اِ.) دلیل ، جهت . ج . براهین . ساطعة :
لغتنامه دهخدا : ساطعة. [ طِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث ساطع. بلند. برآمده
. || منتشر. پراکنده . || درخشنده . روشن . || هویدا. آشکار. واضح : براهین
ساطعه ؛دلیل های روشن و آشکار و بیّن . (ناظم الاطباء) : خواست
که مجلس اعلای پادشاهی را خدمتی سازد بر قانون حکمت، آراسته به
حجج... براهین ساطعه: یعنی دلیلهای روشن و آشکار و
بیّن. علمای علم لغت به «دلیل روشن» ، «بیانی برای
حجت» ، «دلیل و توضیح آن» و «محکمترین دلیل ها» ترجمه
کرده اند. در آیه ای میخوانیم: « یا أَیُّهَا
النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ
نُوراً مُبیناً؛[نساء/174] اى مردم، از جانب پروردگارتان بر شما حجتى آمد و
براى شما نورى آشکار نازل کرده ایم». براهینک الساطعه بدین
معنا است که بتوانیم بواسطه ادله و براهین روشن و متقن خداپرست و
موحّد شویم و این میسر نمیشود مگر به در خانه اهل بیت
عصمت و طهارت برویم، همان گونه که پیامبر گرامی اسلام فرمودند:
««إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ
بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی
وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ
الْحَوْضَ؛ میان شما دو چیز سنگین و گرانبها مىگذارم، اگر
بدان چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: قرآن و عترت من أهل بیتم،
و این دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من درآیند» پس منظور از
براهین الساطعة، ائمه و اهل بیت عصمت و طهارت و آیات قرآن هستند
و باید به این دو چنگ زنیم تا در آخرت هم نشین و همراه
قرآن و عترت باشیم .
کشیده شدن بنده بسوی رضای خداوند : «وَخُذْ بِناصِیتی
اِلی مَرْضاتِکَ الْجامِعَةِ» من را به سمت موجبات خوشنودی و رضایت
خودت ببر. از من راضی باش هرچند که بد کردم و عمرم را به بطالت مصرف
کردم.حالا آمده ام و من را به سمت رضایت خودت ببر. از من خشنود شو و رضایت
جامع داشته باش. وخذ بناصیتی : منظور از وخذ بناصیتی چیست؟
ما از خداوند میخواهیم که پیشانی ما را گرفته و به سوی
رضا و خشنودی اش بکشاند چرا که پیشانی محل سجده انسان به ذات
اقدس پروردگار است. در روایات نیز داریم که بهترین حالات
بنده هنگامی است که آن بنده درمقابل ذات اقدس الهی سجده مینماید،
پس ازخداوند میخواهیم که پیشانی مارا فقط جایگاه
سجده نمودن به ذات اقدسش گرداند نه سجده گاه شیطان (نه فرمان برداری
ازشیطان...) .
ناصیه : و خذ بناصیتی الی مرضاتک الجامعه : و پیشانی
مرا بگیر و به سوی رضا و خشنودی که جامع هر نعمت است سوق ده .
خداوند در قرآن می فرماید: ما من دابّةٍ الا هو آخذٌ بناصیتها :
هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او برآن تسلط دارد. یعنی
زمام اختیار هر جنبنده ای در دست مشیت خداوند تبارک و تعالی
هست. «كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ؛ این چنین
نیست كه میپندارد كه ما كارهایش را زیرنظر نداریم،
اگر از كارهایش باز نایستد، به شدت موی جلوی سرش را میگیریم
و به سوی دوزخ میكشانیم.» . يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ
بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ «الرحمن41» تبهكاران، به
سيمايشان شناخته شوند، پس به موهاى سر و قدمها گرفته (و به دوزخ پرتاب)
شوند. آنان كه در دنيا از هيچ گناهى
فروگذار نكردند و از موى سر تا نوك پا، مخالف فرمان الهى عمل كردند، در قيامت نيز
با موى سر گرفته شده و در عذاب افكنده شوند. «فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ
الْأَقْدامِ» گرفتن مجرمان با موی پیش سر، و پاها، ممکن است به معنی
حقیقی آن باشد که ماموران عذاب این دو را میگیرند
و آنها را از زمین برداشته، با نهایت ذلت به دوزخ میافکنند، و یا
کنایه از نهایت ضعف و ناتوانی آنها در چنگال ماموران عذاب الهی
است، که این گروه را با خواری تمام به دوزخ میبرند، و چه صحنه
دردناک و وحشتناکی است آن صحنه. [تفسیرنمونه ج23 ص156] . کلمه ناصیة
یا پیشانی بخش اعظم وجود را تشکیل می دهد چه اگر در
اختیار کسی واقع شود همه وجود در زیر قدرتش می باشد و
هرطور که بخواهد می تواند در آن تصرف نماید. و لذا وقتی که
انسان از خدای متعال می خواهد پیشانیش را بگیرد یعنی
همه وجودش را اعم از جسم و روح در جهت خیروصلاح وتحقق هدفهای نورانی
خودش قرار دهد با اینکه پیشانی هر انسانی در زیر
قدرت الهی است چنانچه در دعای کمیل آمده... یا من بِیدِهِ
ناصیتی، ای کسی که پیشانی من در دست اوست، یا
ای آن که زمام امورم به دست او است!. ولی هنگامی که انسان با
اختیار خویش چنین تقاضایی را از پروردگار متعال می
کند به این معناست که او به تدبیر وسیاستهای خداوند در
مورد خودش علاقه مند گشته و از گمراهی و ضلالت و راههای نفسانی
خسته شده است. درچنین شرایط وضعیت بسیار مطلوبی در
روح و روان وی ظاهر می شود تا اینکه خود را در برابر خواسته های
دینی تسلیم می سازد چه اگر این حالت را از ابتدا در
خویشتن ایجاد می نمود رازهای بزرگی در وجودش و در
جهان هستی برای او کشف می شد و از همین راه معنای
واقعی حیات و زندگی را به خوبی درک می کرد و با
تمام قدرت آن را پیاده مینمود.
ناصیة : لغتنامه دهخدا : ناصیة. [ ی َ ] (ع اِ) موی
پیشانی . (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه جرجانی ) (مهذب
الاسماء) (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موی
بلند حصه ٔ مقدم سر. (فرهنگ نظام ). ناصاة. (مهذب الاسماء) . قصاص الشعر فی
مقدم الرأس . (معجم متن ال... ناصیه جای : لغتنامه دهخدا :
ناصیه جای . [ ی َ /ی ِ ] (اِ مرکب ) سجده گاه . (از
آنندراج ) : جایم از دیده کند عقل و چنینش دارندهرکه را کعبه ٔ
مدح تو بود ناصیه جای . عرفی (از آنندراج ).|| آنجای از پیشانی
که در وقت به روی افتادن به زمین مالیده می شود. (ناظم
الاطباء). ناصیه زار : لغتنامه دهخدا : ناصیه زار. [ ی َ / ی
ِ ] (اِ مرکب ) از عالم گلزار و سبزه زار. (آنندراج ). آنجا که مردم ناصیه
بر زمینش می گذارند. سجده گاه عمومی : به آستین کریمش
که هست گنج افشان به آستان حریمش که هست ناصیه زار. عرفی (از
آنندراج ).|| (ص مرکب ) آنکه خود را با زلف و گ... ناصیه سای : لغتنامه
دهخدا : ناصیه سای .[ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) و ناصیه
کوب . مساجد. (آنندراج ). محل ناصیه به زمین سائیدن . سجده گاه
. مسجد. || (نف مرکب ) . ناصیت : لغتنامه دهخدا : ناصیت . [ ی
َ] (ع اِ) ناصیة : و به یمن ناصیت مظفر و منصور بازگردم . (کلیله
و دمنه ). رجوع به ناصیة شود. نواصی : لغتنامه دهخدا : نواصی .
[ ن َ ] (ع اِ) ج ِ ناصیة. رجوع به ناصیة شود. || اشراف مردم .
(آنندراج ): نواصی قوم ؛ اشراف قوم ، مقابل اذناب قوم . (یادداشت مؤلف
). ناصاة : لغتنامه دهخدا : ناصاة. (ع اِ) موی پیشانی به لغت
مردم طی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة). رجوع
به ناصیة شود. ناصیه : فرهنگ فارسی معین : (یَ یا
یِ) [ ع . ناصیة ] (اِ.) 1 - پیشانی . 2 - موی پیش
سر. ج . نواصی . نَاصِيَةٍ : فرهنگ واژگان قرآن : موی جلوی پیشانی
. نَاصِيَتِهَا : فرهنگ واژگان قرآن : موی جلوی پیشانی آن
(درعبارت "مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا" گرفتن
ناصيه موي جلوي سر کنايه است از کمال تسلط و نهايت قدرت بر آن )
«بِمَحَبَّتِکَ یا اَمَلَ الْمُشْتاقینَ» به حق دوستی خودت ای
آرزوی مشتاقان.
#دعای روز دهم ماه رمضان
اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ،
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ، وَ
اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ اِلَیْکَ،
بِاِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین. خدایا مرا در این
ماه از آنان که بر تو توکل میکنند قرار بده، و مرا ازآنان که نزد تو به
فوزوسعادت و فلاح ورستگاری نائل میشوندقراربده، و مرا از آنان که
مقربان درگاه تو باشند قرار بده، به لطف و احسانت ای پروردگار و غایت
ونهایتِ طلب کنندگان .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: قرارگرفتن درزمره توکل کنندگان به خداوند، 2:
رسیدن به مقام فوز و سعادت و فلاح و رستگاری، 3: قرار گرفتن درزمره
مقربان درگاه خدا، 4: لطف و احسان پروردگارِ غایت ونهایت طلب کنندگان
.
درخواست توکل از خدا : «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ
عَلَیْکَ» . خدایا من را در ماه رمضان از کسانی قرار ده که اهل
توکل به تو هستند، چشمم به دست این و آن نباشد؛ چقدر خوب است که انسان توکل
داشته باشد و اهل توکل باشد. معنای توکل این است که انسان یقین
کند به اینکه سود و زیان، و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید
از آنها نا امید بود و اگر بنده ای به این مرتبه از معرفت
برسد که جز برای خدا کاری انجام ندهد و جز او به کسی امیدوار
نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته
باشد، این همان توکل بر خدا است. مؤمن، بر او تكيه دارد و توكّلش بر اوست.خداوند،
تنها پشتوانه اى است كه زايل شدنى نيست. تنها تكيه گاهى است كه اطمينان بخش است.
تنها مرجع وملجأ وپناهگاهى است كه هم قدرت وعلم دارد، هم رؤوف و مهربان است و هم
بنده نواز و كريم. حال كه چنين است، در مشكلات، چرا خدا را تكيه گاه
نيروبخش دل و جانمان قرار ندهيم و چرا استمداد از او نجوييم؟ هركه به غير
خدا دل بندد و تكيه كند باخته است، چرا كه جز خدا همه چيز نابود شدنى است، و «تنها
خداست كه مى ماند»! آنكه «بت» مى پرستد، روزى خواهد ديد كه: «اِنَّ
القُوَّةَ لِلّهِ جَميعاً». آنكه به قدرت هاى بزرگ دلبسته است، روزى خواهد
يافت كه: «كُلُّ شَى ءٍ هالِكٌ إلاّ وَجهَهُ» آنكه گرفتار يأس و دلخستگى و
سستى است، روزى آگاه و پشيمان مى شود كه چرا تكيه گاه و اميدى چون «خدا» را فراموش
كرده است؟ در قرآن فراوان مى خوانيم: «وَ عَلى اللّه ِ فَليَتَوَكَّلِ
المُؤمِنُونَ». مؤمنان، بايد تنها بر خدا توكّل كنند و تنها تكيه گاهشان
«او» باشد. إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى
اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ. در حقيقت من بر خدا پروردگار خودم و پروردگار شما
توكل كردم... (سوره هود ۵۶) . «وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی
اللّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا
وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»( ابراهیم: ۱۲)
؛ «و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آن که ما را به راه هایمان رهبری
کرده است؟ و ما بر آزاری که به ما رساندید البته صبر خواهیم کرد
و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند.» . وَ تَوَکَّلْ عَلَی
اللَّهِ وَ کَفی باللَّهِ وَکیلاً (احزاب آیه 3) و بر خدا توکل
کن؛ و خداوند کافی است که وکیل [کارساز] باشد. «تَوَکَّلْ» ، «وَکیلاً»
هر دو از ماده «وکل» هستند که اصل این ماده دلالت دارد بر اعتماد و تکیه
کردن به دیگری در کار خود. (معجم مقاییس اللغة، ج۶،
ص۱۳۶) و «وکالت» (واگذاری کار به دیگری و وی
را نایب خود کردن در انجام امری) کلمهای است که در زبان فارسی
هم با آن آشناییم. توکل یعنی کار را علیرغم همه
سختیها و ضررهای ظاهری برعهده گرفتن و در این مسیر
به حمایت و امید خدا اعتماد کردن؛ و بهترین شاهد بر این
مدعا آیه «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّه؛ آل عمران/۱۵۹)
است که هم بر عزم کردن تاکید کرده و هم بر توکل. (مطهری، گفتارهایی
در اخلاق اسلامی، ص۱۴-۲۹) . «فَإِذا عَزَمْتَ
فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ»( آل عمران: ۱۵۹ )؛ «(ای
پیغمبر!) همین که عزم کردی و تصمیم گرفتی، به خدا
اعتماد کن و کار خود را دنبال کن.» قرآن نشستن و دست روی دست گذاشتن را نهی
می کند و می فرماید کار خود را بکن و به خدا توکل کن. همان
اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در زمان اتخاذ
تصمیم نهایى باید قاطع بود. بنابر این پس از برگزارى
مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید و دو دلى و
آرای پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت. این، آن
چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده است که به آن
تصمیم قاطع نیز می گویند. جمله فوق بیانگر آن است
که به هنگام تصمیم نهایى باید بر خدا توکل داشت؛ یعنى در
عین فراهم نمودن اسباب و وسایل عادى، استمداد از قدرت بى پایان
پروردگار را فراموش نکرد. توکل یعنی اعتماد داشتن و تکیه کردن
به خالقی که تمام قدرت های دنیا رو داره و از دید موفقیت
بخواهیم توکل رو تعریف کنیم یعنی اینکه ما به
کارها و تلاشی که با برنامه ریزی و درست انجام میدهیم
اعتماد داشته باشیم و بدانیم که نتیجه این تلاش ها موفقیت
است قرآن کریم در مورد توکل به خدا میفرماید: وَ مَنْ یتَوَکلْ
عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ . هر کس به خدا اعتماد کند خدا برای او
بس است (طلاق آیه ۳) . شخصی از امام رضا (ع) درباره آیه
ومن یتوکل علی الله فهو حسبه سؤال کرد؛ حضرت (ع) فرمودند: “توکل درجاتی
دارد که یکی از آنها این است که در هرکاری که به تو
مربوط است به خداوند اعتماد کنی و از آنچه که نسبت به تو انجام میدهد
خشنود باشی و بدانی که او جز خیر برای تو نمیخواهد
و بدانی که حکمت در این است که کارت را به او واگذار کنی و دیگر
اینکه به این امر ایمان داشته باشی که خدا چیزهایی
میداند که تو از آنها بیاطلاعی و باید علم آنها را به
خدا واگذار نمایی و به غیر اعتماد نداشته باشی. از امام
موسی کاظم (ع) درباره کلام خدای عز و جل سوال شد که میفرمایند
«و هر کس به خدا توکل کند او براى وى بس است» فرمودند: توکل کردن بر خدا درجاتى
دارد: یکى از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکل کنى
و هر چه با تو کرد از او خشنود باشى و بدانى که او نسبت به تو از هیچ خیر
و تفضّلى کوتاهى نمىکند و بدانى که در این باره حکم، حکم اوست، پس با
واگذارى کارهایت به خدا بر او توکل کن و در آن کارها و دیگر کارها
به او اعتماد داشته باش؛ توکل بر خداوند و کافی دانستن او برای انجام
امور که از آیه وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
برمی آید، هرگز به معنای از کار دست کشیدن نیست. در
روایت آمده است هنگامى که این آیه نازل شد، جمعى از یاران
پیامبر، کار و تجارت را رها کردند و گفتند: خداوند روزى ما را ضمانت کرده
است، پس به کار و تلاش نیازى نیست. پیامبر (ص) آنان را احضار و
توبیخ کرد و فرمود: هرکس کار و تلاش را رها کند، دعایش مستجاب نمىشود.
«انه من فعل ذلک لا یستجاب له» . از پیامبر(ص) نقل شده است که زانوی
شتر را ببند و آنگاه توکل کن. روزی شتر رسول اکرم(صلی الله علیه
وآله) گم شد. پس از جستوجوی بسیار آن را به حضور پیغمبر
آوردند. حضرت به غلام خود فرمود: «مگر در موقع خواباندن شتر، زانوانش را نبسته بودی؟»
غلام گفت: «کسی که توکل به قادر متعال داشته باشد، احتیاجی
ندارد که زانوان شتر را ببندد.» حضرت فرمود: «اِعْقَلْ و تَوکل»، یعنی
«اول زانوی شتر را ببند، سپس توکل کن»؛ (ریشههای تاریخی
امثال و حکم، ج 1، ص 130) . جلالالدین مولوی در مثنوی معنوی،
این حدیث را در قالب شعر درآورده است: گفت آری گر توکل رهبرست -
این سبب هم سنت پیغمبرست . گفت پیغمبر به آواز بلند - با توکل
زانوی اشتر ببند . رمز الکاسب حبیب الله شنو - از توکل در سبب کاهل
مشو . این فرمایش پیامبر و شعر مولوی به افرادي که جمودت
فکري دارند پاسخ آموزنده مي دهد و به کساني که قدرت خلاقه افراد و جماعت بشري را
به هيچ مي نگرند درس زندگي مي آموزد که: نه کار بي توکل مصلحت است و نه توکل و
تسليمي که تلاش و سوق به تعالي و کمال در آن نباشد. توکل و تسليم بايد توام با سعي
و فعاليت باشد تا ميوه شيرين را به بار دهد بايد کار کرد و از فيضان رحمت و مکرمت
خداي مهربان نيز غافل نبود. صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمامُ الصّادقُ عليه
السلام : لا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزقِ مِن حِلِّهِ فإنّهُ أعوَنُ لَك على دِينِكَ، و
اعقِلْ راحِلَتَكَ و تَوَكَّلْ .[الأمالي للطوسيّ : 193/326.] امام صادق عليه
السلام : به دست آوردن روزى حلال را رها مكن؛ زيرا روزى حلالْ تو را در دينت بيشتر
كمك مى كند، زانوى اشترت را ببند«کنایه ازکاروفعالیت» و آنگاه توكّل
كن . رَای رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَوْمَاً لایزرَعُونَ،
قالَ: مَنْ انْتُمْ؟ قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَکلُونَ. قَال: بَل انْتُمُ
المُتَّکلُون.[مستدرك الوسائل : 11/217/12789] پیامبر جمعی را دیدند
که به کشت و زرع نمی پردازند فرمودند: شما چه کسانی هستید
گفتند: ما از توکل کنندگانیم (و کار خاصی انجام نمی دهیم)
حضرت فرمود: شما سربار دیگران هستید نه از متوکلین. یک
روز امیر مؤمنان علیه السلام گروهى از مردم را دید که با
برخوردارى از صحّت و سلامت، کار را رها کرده و گوشه مسجد نشسته اند. فرمود: شما چه
کسانى هستید؟ گفتند: ما متوکلین هستیم (و بر خدا توکّل داریم).
فرمود: نه بلکه شما متأکّلین هستید (یعنى شما سر بار اجتماع اید
و از دسترنج دیگران ارتزاق مى کنید). ( مستدرک الوسائل، ج 2 - ص 289.)
. به قول مولوی: گر توکل می کنی در کار کن - کشت کن پس تکیه
بر جبّار کن. هم باید کشت وزرع کرد و هم توکل بر خدا . عوالي اللآلي : لَمّا
نَزَلَ قَولُهُ تعالى : «و مَن يَتَّقِ اللّه َ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا و
يَرْزُقْهُ مِن حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» .[الطلاق : 2 و 3] انقَطَعَ رِجالٌ مِن
الصَّحابَةِ في بُيوتِهِم و اشتَغَلوا بِالعِبادَةِ وُثوقا بما ضَمِنَ اللّه ُ
لَهُم ، فَعَلِمَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله بذلكَ فعابَ ما فَعَلوهُ ، و قالَ
: إنّي لَاُبغِضُ الرّجُلَ فاغِرا فاهُ إلى ربِّهِ، يقولُ : «اللّهُمّ ارزُقْني» و
يَترُكُ الطَّلَبَ .[عوالي اللآلي : 2/108/296] درعوالى اللآلى : چون آيه «و هركه
از خدا پروا كند خداوند براى او راه خروجى قرار مى دهد و او را از جايى كه گمان
نمى برد روزى مى دهد» نازل شد، عدّه اى از صحابه در خانه هاى خود نشستند و به
عبادت پرداختند؛ چون مطمئن شدند كه خداوند روزى ايشان را تضمين كرده است. پيامبر
صلى الله عليه و آله از اين جريان با خبر شد و بر كار آنان خرده گرفت و فرمود : من
نفرت دارم از مردى كه كار و كسب را رها سازد و دهان خود را به سوى پروردگارش باز
كند و بگويد: «خدايا! روزيم ده» . صفحه اختصاصي حديث و آيات مستدرك الوسائل : إنّه
[أميرَ المؤمنين عليه السلام ]مَرَّ يَوما على قَومٍ أصِحّاءَ جالِسينَ في زاويةِ
المَسجِدِ فقال عليه السلام : مَن أنتُم ؟ قالوا : نحنُ المُتَوَكِّلونَ . قالَ
عليه السلام : لا ، بَل أنتُمُ المُتَأكِّلَةُ ، فإن كُنتُم مُتَوَكِّلينَ فما
بَلَغَ بِكُم تَوَكُّلُكُم ؟ قالوا : إذا وَجَدنا أكَلنا ، و إذا فَقَدنا صَبَرنا
. قالَ عليه السلام : هكَذا تَفعَلُ الكِلابُ عِندَنا ! قالوا : فما نَفعَلُ ؟
قالَ: كما نَفعَلُ ، قالوا : كَيفَ تَفعَلُ ؟ قالَ عليه السلام : إذا وَجَدنا
بَذَلنا ، و إذا فَقَدنا شَكَرنا .[مستدرك الوسائل : 11/220/12798] در مستدرك
الوسائل : امام على عليه السلام به عدّه اى كه با اينكه سالم و تندرست بودند در
گوشه مسجد نشسته بودند فرمود : شما كيستيد؟ عرض كردند: ما توكّل كنندگانيم. حضرت
فرمود: نه، بلكه شما سر بار ديگرانيد. اگر براستى توكّل كننده هستيد، توكّلتان شما
را به كجا رسانده است؟ عرض كردند: اگر چيزى بيابيم مى خوريم و اگر هم نيابيم صبر
مى كنيم. حضرت فرمود: سگ هاى ما نيز همين كار را مى كنند! عرض كردند: پس چه كنيم؟
فرمود: همان كارى كه ما مى كنيم. عرض كردند: شما چه مى كنى؟ فرمود: اگر چيزى
بيابيم مى بخشيم و اگر نيابيم شكر مى گوييم . هم باید در کارها شور ومشورت
کرد و هم توکل : «شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ
عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ؛ با آنان مشورت
کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا
خداوند متوکلان را دوست دارد»(آل عمران/159) . قرآن مجید در کیفیت
نماز خوف در میدان جنگ می فرماید: وَ لْیأْخُذُوا
حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ...[ نساء، 120] (حتی هنگامی که گروهی
از مؤمنان در پشت جبهه مشغول نماز و گروهی در میدان مشغول نبردند)
نمازگزاران باید وسایل دفاعی و سلاحهای خود را به هنگام
نماز زمین نگذارند. به این ترتیب، حتی در حال نماز باید
مراقب استفاده از اسباب عادی بود. چه رسد به حالات دیگر؛ بنابراین
این گونه کارها با روح توکل منافات ندارد. پیامبر هنگامی که می
خواست از مکه به مدینه هجرت کند هرگز آشکارا و بدون نقشه «با صرف توکل بخدا» حرکت نکرد بلکه برای اغفال
دشمن از یک سو دستور داد حضرت علی علیه السلام در بسترش بخوابد
و از سوی دیگر شبانه به طور مخفی از مکه بیرون آمد و به
جای اینکه به طرف شمال یعنی به طرف مدینه حرکت کند
موقتاً به طرف جنوب و غار ثور آمد و در آنجا دو سه روز پنهان گشت و هنگامی
که دشمن مأیوس شد. مکه را دور زد و شبانه از بی راهه به طرف مدینه
حرکت نمود تا به دروازه مدینه رسید.[اخلاق در قرآن، ج 2، ص 268، آيت
اللَّه مكارم شيرازى]. امیر مؤمنان علیه السلام مى فرماید: من
توکّل على اللّه ذلّت له الصّعاب و تسهّلت علیه الأسباب و تبوّء الخفض و الکرامة.
هر کس بر خدا توکل کند سختیها براى او نرم و آسان و اسباب و وسیله ها
برایش فراهم شود و در راحت و وسعت و کرامت جاى گیرد (و زندگى اش به
راحتى و آسایش گذرد) . طیره (فال بد) که یکى از خاطرات درونى و
عوامل منفى است که در روحیه بسیارى از افراد بازتابهاى منفى ایجاد
مى کند و مانع از فعالیت مى گردد در نفوس انسان هاى متوکل اثر نمى گذارد.
رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلم فرمود: الطّیرة شرک و
ما منّا إلا، و لکنّ اللّه یذهبه بالتّوکّل. طیره (فال بد زدن ) شرک
است و هیچ یک از ما نیست جز اینکه به آن مبتلا است اما
خدا به وسیله توکل (شومى ) آن را از بین مى برد. ( نقطه هاى
آغازدراخلاق عملى ص : 516)
ارزش توکل به خداوند : همانطور که میدانیم تمام امور دنیا
و آخرت و هرچه در عالم وجود دارد به امر خداوند کار میکند؛ «اِنَّ الاَمْرَ
کُلَّهُ لِلَّهِ؛ [آل عمران آیه154]
یعنی به درستی که تمام امور به فرمان خداوند است» و تمام کلیدهای
غیب نزد اوست «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا
اِلَّا هُوَ؛ [انعام آیه59] یعنی
و کلید خزائن غیب نزد خداوند است (که) کسی جز خدا بر آن آگاه نمیباشد»
و هر گاه اراده الهی اقتضا کند که امری صورت پذیرد بدون هیچ
درنگی صورت خواهد گرفت «وَاِذَا قَضَی اَمْراً فَاِنَّمَا یَقُولُ
لَهُ کُن فَیَکُونُ؛ [بقره آیه117] یعنی هنگامی که
(خداوند) اراده امری را کند به محض آنکه بگوید موجود باش، پس موجود
خواهد شد» و همه عالم فرمان بردار ذات اقدس اویند «بَل لّهُ مَا فیِ
السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ کلُ لَّهُ قَنِتُونَ؛ [بقره آیه116] یعنی بلکه
هرچه در زمین و آسمان است ملک خداوند است و همه فرمان بردار اویند» پس
با توجه به این آیات در مییابیم که انسان در هر
کاری که میخواهد انجام دهد باید به خدای (قادر و متعال)
که خالق و آفریدگار اوست توکل کند چرا که امیرمؤمنان حضرت علی
(علیهالسلام) فرمودند: من توکل علیه کفاه و من ساله اعطاه و من اقرضه
قضاه و من شکر جزاه [نهج البلاغه، خ90] یعنی هر کس بر او توکل کند او
را کفایت نماید و هر کس از او بخواهد میپردازد و هر کس برای
خدا به محتاجان قرض دهد وامش را بپردازد و هرکس او را سپاس گوید پاداش نیکو
دهد. و خداوند (عزوجل) نیز در قرآن میفرماید: «فاذا عزمت فتوکل
علی الله ان الله یحب المتوکلین؛ [آل عمران آیه159] یعنی
پس هنگامی که اراده نمودی (که کاری را انجام دهی) پس بر خداوند
توکل نما (که) همانا خداوند توکل کنندگان را دوست دارد» که ما نیز از خداوند
میخواهیم در این روز ما را از توکل کنندگان واقعی به ذات
اقدس قرار دهد ... شخصی به نام حسن بن جهم میگوید: خدمت امام
هشتم (علیهالسّلام) رسیدم و عرض کردم: جانم به فدایت، حد و مرز
توکل چیست؟ فقال لی ان لا تخاف مع الله احدا؛ فرمود: توکل آن است که
با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی... . [بحارالانوار، ج68، ص134]
قرآن مجید در موارد متعددی توکل بر خدا را از ویژگیهای
افراد با ایمان میداند و میفرماید: وَعَلَى ٱللَّهِ
فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ [مائده آیه23] بر خدا توکل کنید
اگر ایمان دارید. وَعلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ [آل
عمران آیه122. توبه آیه51] ؛ افراد با ایمان باید تنها بر
خدا توکل کنند.
توکل چیست؟ : پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
تفسیر توکل را از جبرئیل سؤال کرد، جبرئیل گفت: الْعِلْمُ
بِانَّ الْمَخْلُوقَ لایضُرُّ وَ لا ینْفَعُ وَ لا یعْطی
وَ لا یمْنَعُ، وَ اسْتِعْمالِ الْیأس مِنَ الْخَلْقِ، فَاذا کانَ
الْعَبْدُ کذلِک لَمْ یعْمَلْ لِاحَدٍ سِوَی اللَّهِ وَ لَمْ یرْجِ
و لم یخَفْ سِوَی اللَّهِ وَ لَمْ یطْمَعْ فی احَدٍ سِوَی
اللَّهِ، فَهذا هُوَ التَّوَکلُ. معنای توکل این است که انسان یقین
کند به اینکه سود و زیان، و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید
از آنها ناامید بود و اگر بنده ای به این مرتبه از معرفت برسد
که جز برای خدا کاری انجام ندهد و جز او به کسی امیدوار
نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته
باشد، این همان توکل بر خدا است. [بحارالانوار، ج68، ص138، ح23] . شخصی
به نام حسن بن جهم میگوید: خدمت امام هشتم (علیهالسّلام) رسیدم
و عرض کردم: جانم به فدایت، حد و مرز توکل چیست؟ فقال لی ان لا
تخاف مع الله احدا ؛ فرمود: توکل آن است که با اتکای به خدا از هیچ کس
نترسی [بحارالانوار، ج68، ص134]. رسول گرامی اسلام (ص) از جبرئیل
(ع) می پرسد: معنای توكل بر خدا چیست ؟ جبرئیل (ع) در
پاسخ می گويد: «العلم بان المخلوق لایضر و لا ینفع و لا يعطی
و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق؛ حقيقت توكل علم و آگاهی به
این است كه مخلوق نمی تواند زیانی برساند و نه سودی
و نه چیزی ببخشد و نه از آن باز دارد، و نیز توكل مأیوس
شدن از خلق است (یعنی همه چیز را از خدا و به فرمان او بداند)
(بحار، ج ۶۸، ص ۱۳۸، ح ۲۳).
توکّل : توکل : لغتنامه دهخدا : توکل . [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (ع مص ) اعتماد کردن .
(از زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).
اعتماد بر کسی کردن . (تاج المصادربیهقی ) (مجمل اللغة). تکیه
کردن و اعتماد نمودن بر کسی و اعتراف کردن به عجز خود. (منتهی الارب )
(ناظم الاطباء) (از ا... توکل : فرهنگ فارسی معین : (تَ وَ کُّ) [ ع .
] (مص ل .) 1 - به دیگری اعتماد کردن . 2 - کار خود را به خدا
واگذاشتن . 3 - واگذاشتن کار به وکیل . اتکال : فرهنگ فارسی معین
: (اِ تِّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - توکل کردن . 2 - کار خود را به دیگری
واگذاشتن و به او اعتماد کردن . 3 - تسلیم شدن . ؛ ~ به خدا توکل کردن به
خدا. توکل : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی] tavakkol کار خود را به خدا واگذاشتن و به امید خدا بودن. تَوَکَّلْ
: فرهنگ واژگان قرآن : توکّل کن(توکل يعني اختيار خود را در امری به دیگری(وکيل)
بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکيل است) . توکل به معنای اعتماد (لسان العرب
ج 15 ص 388) است، که اگر با کلمه علی متعدی شود و به شکل فعل درآید
به معنای تکیه و اعتماد کردن به دیگری خواهد بود.(مفردات
راغب اصفهانی ص 882) وقتی گفته می شود: «توکلت علی الله»
به معنای این است که به خداوند در هر امری اطمینان و
اعتماد می کنم. (المصباح ج 1 و 2 ص 670 ذیل واژه وکل)
فائزین چه کسانی هستند؟ : «وَ اجْعَلْنِی فِیهِ
مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ» . خدایا من را از رستگاران قرار
بده؛ نه از اهل شقاوت، فائز به معنای سعادتمند است که به کسی گویند
که خداوند او را به واسطه عمل به دستوراتش به رحمتش وارد کرده و از عذابش دور
ساخته است چنانچه در قرآن میفرماید: «قُلْ اِنِّیَ اَخَافُ
اِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ؛ [انعام آیه15] یعنی بگو که
از عذاب روز عظیم (یعنی قیامت) میترسم که معصیت
پروردگارم را انجام دهم» و در آیه
بعد میفرماید: «مَّن یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ
رَحِمَهُ وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ؛ [انعام آیه۱۶] یعنی
کسی که از عذاب روز قیامت در امان بماند و از او عذاب برداشته شود پس
به تحقیق به رحمت الهی وارد شده است که این سعادتمندی
آشکار است» و آنان که از معصیت
پروردگار خویش اجتناب میکنند یقیناً خداوند از آنان راضی
است که این رضایت سرچشمه از رضایت مخلوق به قضا و قدر پروردگار
است به طوری که خداوند در قرآن میفرماید: «رَّضِیَ
اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ [مائده آیه119]
خداوند از ایشان راضی است و آنان از خداوند راضیند که این
رستگاری و سعادتمندی بزرگ است» که ما نیز از خداوند میخواهیم
در این روز ما را از کسانی قرار دهد که به فوز عظیم دست یافته
اند...
خداوند در قرآن مصادیقی از فائزین و رستگاران را ذکر کرده :
ایمان وعمل صالح : «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ
جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبير:و براى
كسانى كه ایمان آوردند و اعمال شايسته انجام دادند، باغهايى از بهشت است كه
نهرها زير درختانش جارى است؛ و اين نجات و پيروزى بزرگ است» [بروج 11] . اطاعت از
خدا ورسول : «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً. هر
كس اطاعت خدا و رسولش كند، به رستگارى (و پيروزى) عظيمى دست يافته است!» [احزاب
71] . وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي
مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ ذٰلِکَ الْفَوْزُ
الْعَظِيمُ . اینها مرزهای الهی است؛ و هر کس خدا و پیامبرش
را اطاعت کند، (و قوانین او را محترم بشمرد،) خداوند وی را در باغهایی
از بهشت وارد میکند که همواره، آب از زیر درختانش جاری است؛
جاودانه در آن میمانند؛ و این، پیروزی بزرگی است!
(نساء 13) . ایمان وهجرت وجهاددر اه خدا : «الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ
جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً
عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُون:آنها كه ايمان آوردند، و هجرت
كردند، و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است؛
و آنها پيروز و رستگارند» [توبه 20] .
کسانی که خداوند از آنان راضی و خشنود شده است : و السابقون الولون من
المهاجرین و الانصار و الّذین اتَّبعوهم باحسانٍ رضی اللهُ عنهم
و رضوا عنه و اَعدَّ لهم جنّاتٍ تجری تحتها الانهار خالدین فیها
اَبداً ؛ ذلک الفوز العظیم. ترجمه: پیشگامان نخستین از مهاجرین
و انصار، و کسانی که به نیبکی از آنان پیروی کردند،
خداوند از آنها خشنود گشت ، و آنها نیز از خداوند خشنود شدند؛ و باغ هایی
از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهر ها از زیر درختانش جاری
است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ! (توبه
100) . کسانی که با خداوند معامله می کنند: إنَّ الله اشتری من
المومنین اَنفسهم و اَموالهم باَنَّ لهم الجنّة ؛ یقاتلون فی سبیل
الله فیقتلون و یُقتَلون، وعداً علیه حقاً فی التورات و
الانجیل و القرآن ؛ و من اوفی بعهده من الله ؛ فاستبشروا ببیعکم
الّذی بایعتم به ؛ و ذلک هو الفوز العظیم . ترجمه: خداوند از
مومنان ، جان ها و اموالشان را خریداری کرده، که - در برابرش - بهشت
برای آنان باشد ؛ - به این گونه که - در راه خدا پیکار می
کنند، می کشند و کشته می شوند؛ این وعده حقی است بر او،
که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش
وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده اید؛
و این است آن پیروزی بزرگ! (سوره توبه آیه 111) . صادقین
و راست کرداران : قال الله هذا یومٌ ینفع الصادقینَ صدقُهم ؛
لهم جنّاتٌ تجری من تحتها الانهارُ خالدین فیها ابداً؛ رضی
الله عنهم و رضوا عنه؛ ذلک الفوز العظیم. ترجمه: خداوند می گوید:
« امروز، روزی است که راستی راستگویات، به آنها سود می
بخشد؛ برای آنها باغ هایی از بهشت است که نهرها از زیر
درختان آن می گذرد، و تا ابد، جاودانه در آن می مانند؛ هم خداوند از
آنها خشنود است، و هم آنها از خداوند خشنودند؛ این، رستگاری بزرگ است.
(سوره مائده آیه 119)
فائزین : فائز : لغتنامه دهخدا : فائز. [ ءِ ] (ع ص ) رهایی یابنده
. از شر رهاشده و به خیر دست یافته . رجوع به فایز شود. (از
اقرب الموارد). || فیروزی یابنده . (آنندراج ). فائز شدن : لغتنامه
دهخدا : فائز شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خلاص شدن . نجات یافتن .
رستگار شدن . || به کام دل رسیدن . || دست یافتن . || استنباط کردن .
|| کسب کردن . || غلبه کردن . فایز : فرهنگ فارسی معین : (یِ)
[ ع . فائز ] 1 - (اِفا.) رهایی یابنده ، رستگار شونده . 2 - (ص
.) رستگار، پیروز. فَائِزُونَ : فرهنگ واژگان قرآن : موفق - کامياب (اسم
فاعل از کلمه فوز به معناي رسيدن و دست يافتن به آرزو است ) . فوز به معنی
نجات و رستگارى است. راغب در مفردات گفته است:«الفوز الظفر بالخير مع حصول
السلامة: فوز به معنای تحقق پیروزی و موفقیت در کار خیر
توأم با سلامت و ایمنی از آفات است.» . تاج العروس نیز در توضیح
این واژه می گوید: «النَّجاةُ من الشَّرِّ، والظَّفرُ
بِالْخَيرِ والأُمنية:این کلمه در لغت به معنای نجات از شر و پیروزی
به خیر و امنیت آمده است»
درخواست تقرب به خدا : «وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ
اِلَیْکَ» . خدایا من را از مقربین در گاهت قرار بده؛ خدا نکند
طوری زندگی کنیم که خدا به ما بگوید تو بنده من نیستی
و ما را از درگاه ربوبی خودش دور کند و بگوید برو؛ گاهی پدر به
فرزند نا صالح خود میگوید؛ برو تو دیگر فرزند من نیستی
خدا هم گاهی به بنده خودش که غرق در معاصی شده است میگوید:
از درگاه من دور شو که دیگر تو بنده من نیستی! خدا کند که خدا
به ما بگوید، تو بنده من هستی. خداوند و رسولش و برگزیدگان از
ایشان (یعنی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را اطاعت نمایید.
عمل نموده تا بتوانند جزء کسانی قرار گیر که مقرب درگاه الهی
هستند. پس ما نیز از خداوند میخواهیم به حق لطف و احسانش ما را
جزء کسانی قرار دهد که مقرب درگاه اویند. خصوصیت بندگان حقیقی
خدا این است که همۀ اعمالشان برای قرب است نزدیک شدن به
خدا، لذا تمام تکالیف الهی با قربتالیالله میگویند،
بهتر است به زبان گفته است اما حتی اگر به زبان هم گفته نشد میگویند
نیتتان باید نیت قربتالیالله باشد، وقتی من میایستم
در درگاه پروردگار عالم ، دو رکعت نماز برای قربِ به او بخوانم، ریا
نباشد، برای خودنمایی نباشد برای نزدیکی به
حق باشد و من جزء نزدیکشدگان به تو باشم در این ماه، کاری نکنم
روز دهم ماه رمضان هم بگذرد اما من هنوز جزء مقربین نشده باشم و خدایی
نکرده اعمالم، مرا به تو نزدیک نکرده باشد، آن عملی که انسان را به
خدا نزدیک نکند فایدهای ندارد ولو اینکه انسان شب تا صبح
نماز بخواند و هر روز هم روزه بگیرد چه فایدهای دارد؟ عملی
که انسان را به خدا نزدیک نکند! . امام صادق(ع) فرمود: «أَقْرَبُ مَا یَکُونُ
اَلْعَبْدُ إِلَی اَللَّهِ تعالی وَ هُوَ سَاجِدٌ» نزدیک ترین
حالتی که بنده به پروردگار دارد، حالت سجدۀ او است. سپس امام(ع) به این
آیه قرآن اشاره فرمود که خداوند می فرماید:«وَ اسْجُدْ وَ
اقْتَرِبْ» سجده کن و به خدا تقرّب جوی. (سوره علق، آیه 19) . امام
صادق(ع) فرمود: در مناجات خداوند با موسی(ع) چنین آمده است: «مَا
تَقَرَّبَ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِي»: «هیچ بنده ای به من تقرّب پیدا
نکرد، به چیزی مانند دوری از گناهان» . پیامبر خدا(ص)،
محبت خویش و امیرالمؤمنین(ع) را سید و سرور وسائل تقرّب
الهی بیان، و فرمود: «حُبِّی وَ حُبُّ عَلِیٍّ سَیِّدُ
مَا تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِمْ». در کتاب کفایةالاثر
داستان آخرین لحظات زندگانی ابنعباس، مفسّر قرآن و شاگرد ارزشمند امیرالمؤمنین(ع)
آمده است که لحظاتی قبل از جان دادن گفت: «اَللّهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ
اِلَيْکَ بولايَةِ عَليِّ بنِ ابيطالب»:
«خدایا با ولایت علی بن ابیطالب به سوی تو
تقرب میجویم». در زیارت عاشورا، با ولایت اهلبیت(ع)
و برائت دشمنان آنان به پروردگار تقرب میجوییم: «أَتَقَرَّبُ
إِلَى اللَّهِ ثُمَ إِلَيْكُمْ بِمُوَالاتِكُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِيِّكُمْ وَ
الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُم» . امام سجاد(ع) نیز داشتن اخلاق نیکو
را وسیله تقرب به خدا دانسته است: «إِنَّ أَقْرَبَكُمْ الی اَللَّهِ
أَوْسَعُكُمْ خُلُقاً» . رسولخدا(ص) روایت کرده است که خداوند فرمود:
«إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا
أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي
يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ
بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»: «بنده به وسیله نافله به من تقرب میجوید
تا آنجا که او را دوست میدارم. هنگامی که محبوب من گردید، من
گوش او و چشم او و زبان او و دست او خواهم شد. هنگامی که مرا بخواند، اجابتش
میکنم و هنگامی که درخواستی کند، به او عطا خواهم کرد». مناجات
در دل شب و گریه از خوف پروردگار نیز از راههای تقرب به
پروردگار ذکر شده است. پیامبر خدا(ص) فرمود: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الرَّبُّ
مِنَ العَبْدِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الآخِرِ، فَإِنْ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ
مِمَّنْ يَذْكُرُ اللَّهَ فِي تِلْكَ السَّاعَةِ فَكُنْ»: «نزدیکترین حالتی که خداوند
به بندهاش دارد، در دل شب است. اگر میتوانی، از کسانی باش که
در این ساعت خدا را یاد میکنند». در ثواب الاعمال شیخ
صدوق آمده است: «یَا مُوسَی! مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ
الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي»: «ای موسی! هیچ کس به اندازه
گریه از خوف من، به من نزدیکتر نشد»
. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم درباره ی
اولیای مقرب چنین می فرمایند: آیا می
دانید چه کسانی پیشگامان به سوی سایه ی لطف
پروردگار در قیامتند؟!(تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۲۰۵)
اصحاب عرض کردند: «خدا و رسولش آگاه تر است» پیامبر فرمود: «آنان کسانی
هستند که وقتی حق به ایشان عرضه می شود، پذیرا می
گردند و هنگامی که از حق سؤال شوند، آن را در اختیار می گذارند
و درباره ی مردم آن گونه حکم می کنند که درباره ی خود حکم می
کنند.» . در روایت دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه
و آله وسلم فرمودند: جبرئیل به من چنین گفته است: پیشگامان
مقرب، علی علیه السلام و پیروان او هستند که پیشگامان به
سوی بهشت و مقرّبان درگاه خدایند، به سبب احترامی که خداوند برای
آنان قایل شده است.(تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۲۰۵)
. قرآن کریم در بخشی از سوره آل عمران به گوشه هایی از
مسائل زندگی حضرت عیسی (ع)، مریم (س)، زکریا (ع)، یحیی
(ع) و مادر مریم (س) که همگی از مقربان درگاه الهی اند، اشاره
کرده است. در همین راستا اهل بیت (ع) نیز ویژگی ها
و مصادیق مقربان را معرفی کرده اند. از آن جا که مقربان درگاه الهی
کسانی اند که تمام وجود خود را وقف حق کرده اند، تاسی به آنها نور الهی
را در زندگی را در زندگی انسان به تابش در می آورد و پیمودن
مسیر تکامل را آسان می کند. امام کاظم (ع) می فرمایند:
«در انجیل نوشته شده: خوشا به حال کسانی که میان مردم صلح و آشتی
برقرار می کنند؛ اینان در روز قیامت مقربان درگاه حق هستند.»
(تحف العقول، ص 393) . امیرمومنان امام علی (ع) فرموده اند: «لازم است
که شما اهل اخلاص راستین و یقین نیکو باشید؛ زیرا
این دو ویژگی برترین عبادت مقربین است.» (غررالحکم،
حکمت 6159) . امام صادق (ع) می فرمایند: «یکی از وحی
های خداوند به داوود (ع) این بود: ای داود! همان طور که اهل
تواضع مقرب ترین مردم به خدایند، متکبرین دورترین مردم از
خدایند.» (کافی، ج2، ص 123) . امام صادق (ع) فرموده اند: «سه نفرند که
در روز قیامت مقرب ترین آفریدگان به خدایند حتی پس
از آن که کار حسابرسی مردم تمام شود؛ کسی که در حال خشم قدرتش موجب
نشود که نسبت به زیردستانش ستم روا بدارد، کسی که میان دو نفر
حرکت کند به اندازه جوی به یکی از آن دو نفر نزدیک نشود و
کسی که حق را بگوید خواه به سودش باشد و خواه به زیانش.» (خصال،
ج 1، ص 81) . پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع) فرمودند: «یا علی!
وقتی بندگان نیک با کارهایشان به آفریدگارشان تقرب می
جویند، تو با تعقل به او تقرب بجو تا از آنان پیشی بگیری.»
(مشکات الانوار، ص 251) . لقمان به فرزندش فرمود: «فرزندم تو را به شش خصلت تشویق
می کنم که هیچ یک از آنها نیست مگر این که تو را به
خشنودی خداوند نزدیک می کند و از خشم او دور می سازد: 1.
خدا را عبادت کنی و به او شرک نورزی. 2. به تقدیر خداوند خوشایند
باشد یا نباشد، خشنود باشی. 3. دوستی ها و دشمنی هایت
برای خدا باشد. 4. برای مردم همان چیزی را بپسندی
که برای خود می پسندی و برای آنان چیزی که
برای خود نمی پسندی، نپسندی. 5. خشمت را فروخوری و
به کسی که به تو بدی کرده، نیکی کنی. 6. هوای
نفس را رها کنی و با عوامل هلاکت بار خویش بستیزی.»
(بحارالانوار، ج 75، ص 457) . امام زین العابدین (ع) می فرمایند:
«مقرب ترین شما به خداوند خوش اخلاق ترین شماست.» (کافی، ج 8، ص
69) . امیرمومنان امام علی (ع) می فرمایند: «نزدیک
ترین بندگان به خداوند کسی است که بیش از دیگران حق را هر
چند که حق به زیانش باشد، می گوید و بیش از دیگران
به حق عمل می کند، هر چند که حق بر خلاف میلش باشد.» (غررالحکم، حکمت
3243) . ایشان همچنین می فرمایند: «مقرب ترین انسان
ها به خداوند کسی است که ایمان نیکوتری دارد.» (غررالحکم،
حکمت 3193)
بِاِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین . به حق احسانت
خواستههای من را اجابت کن؛ ای کسی که غایت طالبین
تویی!
#دعای روز یازدهم ماه رمضان
اَللّهمّ حَبّبْ اِلَیَّ فیهِ الاِحْسانَ، وکَرِّهْ اِلَیَّ
فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ، وحَرّمْ عَلَیَّ فیهِ
السّخَطَ والنّیرانَ، بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین
. خدایا در این ماه احسان و نیکی کردن را محبوب من گردان،
و فسق «بیرون شدن از فرمان خدای» و نافرمانی و معصیت را
مورد کراهت من قرار ده، و خشم و غضب و سوزندگی آتش دوزخ را بر من حرام کن،
به یاریت ای فریاد رس بیچارگان و دادرس داد خواهان
.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: دوست شدن بانیکوکاری و احسان، 2:
ناپسند شمردن بدی و فسق و نفرت داشتن از عصيان، 3: دور شدن از خشم وغضب خدا
و آتش سوزان جهنم، یاری گرفتن از فریاد رس بیچارگان و
دادرس داد خواهان .
دوست داشتن با احسان : «اَللَّهُمَّ حَبِّبْ اِلَیَّ فِیهِ
الْاِحْسَانَ» . خدایا کاری کن که خوبیها را دوست داشته باشم و
از بدیها بدم بیاید و عبادت و انجام هر کار خوبی نزد من
محبوب باشد. این دعای خیلی خوبی است که انسان طوری
باشد از کار خوب لذت برد. اگر خواستیم کار خوبی انجام بدهیم مخفیانه
انجام دهیم و قصد قربت داشته باشیم. طوری زندگی کنیم
که آبروی کسی را نریزیم. در احسان، اهل ریاکاری
نباشیم. که اگر اینگونه بودیم در قیامت برای ما
اجر و پاداشی نیست. اگر انسانی عمل نیکی را انجام
دهد و هدفش از انجام آن عمل فقط جلب رضایت خداوند قادر و متعال باشد آنگاه
است که میگوییم آن عمل نیک، احسان برای رضای
خداوند بوده است. جنس خوب صدقه بدهیم؛ اگر متمکن هستیم جنس اعلاء را
برای صدقه و خیرات کنار بگذاریم. بهترین خوبیها این
است که آدمی به فامیل فقیر کمک کند، بعضیها به فامیل
کمک نمیکنند. حتی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی
(ره) احتیاط میکردند و میگفتند: اگر در شهرتان مستحق وجود
دارد؛ اشکال دارد که فطریه را به شهرهای دیگر بفرستید. در
حدیث وارد شده است: «خَیرُکُم مَن اَطعَم الطَعام» [اصول کافی،
ج4، ص50] . بهترین شماها کسانی هستند که اطعام طعام میکنند؛
غذا درست میکند و به دیگران اطعام میدهد.
مصادیق احسان : ایمان به خدا و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
، ایمان به آیات الهی ، انجام کارهای نیک ، اقامه
نماز و پرداخت زکات ، گردننهادن به فرمان الهی و آمرزشخواهی ، تسلیم
محض بفرمان الهی ، پایداری در سختیها و عدم سستی ،
انجام فضائل اخلاقی ، یاری پیامبر در جهاد بادشمنان و
جهاد در راه خدا ، پایداری در راه دین و تحمل آزار دشمنان ،
سازگاری مردان با همسرخویش ، دلجوئی از افراد کهنسال ، ایجاد
توافق بین دوطرف درگیری ، بخشش دارایی و صدقه ،
کمک مالی و معنوی به همنوعان ، نیکی کردن انسان به خود ،
نیکی به پدر و مادر و دیگران ، و... از مصادیق احسان به
شمار میرود. «وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ
إِحْسَانًا» . «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ
لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا بقره 83» .
از امام صادق عليه السلام از آيه و بالوالدين احسانا سئوال شد كه معنى (احسان)
چيست؟ آن حضرت فرمود: به آنها به خوبى همكارى كنى و آنها را به زحمت نيندازى كه
آنها از تو چيزى را به خواهند كه به آن نياز دارند. اگر چه به آنها محتاج و مستمند
نباشند. به درستى كه خداوند متعال مى فرمايد: (هرگز خير و نيكى را درك نمى كنيد تا
آن كه احسان و بخشش كنيد آن چه را كه دوست داريد) سپس فرمود: وقتى يكى از آنها يا
هر دو به پيرى رسند به آنها حتى اف نگوييد. اگر آنها را آزار و اذيت مي رساند؛ و
اگر تو را كتك زدند نبايد بر آنها بانگ بزنى و با آنها نيكو سخن بگو و مراد از قول
كريم اين است كه خدا شما را بيامرزد و (مراد از روى رحمت و مهربانى بال تواضع و
فروتنى را برايشان فرود آور) اين است كه با چشم درشت به آنها نگاه نكن و از روى
مهربانى به آنها بنگر و مباد صدايت را از صداى آنها بلندتر كنى و دست خود را از
دست آنها بلندتر كنى و خودت را به جلوتر بيندازى. [من لايحضره الفقيه، ج4، ص407] .
وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ
إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي
الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا
مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ﴿نساء
36 ، بقره 83﴾ . «فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ
بِإِحْسَانٍ؛ باید [همسررا] یا به طور شایسته نگاه داشت، یا
به نیکی رها کرد. زمر 10» . «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا
الْإِحْسَانُ. آیا جزای نیکوکاری، جز نیکوکاری
است؟ الرحمن 60»
احسان : احسان : لغتنامه دهخدا : احسان . [ اِ ] (ع مص ) خوبی .نیکی
. صنیع. نیکوکاری . بخشش . بِرّ. ید. دست . ازداء.انعام .
افضال . نیکی کردن . نیکوئی کردن : به دو سه بوسه رها کن
این دل از گرم و خباک تا بمن احسانت باشد احسن اﷲ جزاک . رودکی
.دست سخن ببست و بمن دادش هرگز چنین نکرد کس ا... احسان : فرهنگ فارسی
معین : ( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نیکی کردن . 2 - بخشش کردن .
3 - (اِمص .) نیکوکاری ، بخشش . احسان : فرهنگ فارسی عمید
: (اسم مصدر) [عربی] 'ehsān ۱. نیکی کردن؛ نیکی؛ نیکوکاری.۲.
[مجاز] بخشش. إِحْسَانٍ : فرهنگ واژگان قرآن : نيکي کردن . احسان در لغت به معنای
زیبایی، خوبی، نیکی، شایستگی،
مورد پسند و ... به کار رفته است و در اصطلاح با توجه به گستردگی مصادیق
و عناصر دخیل در مفهوم احسان و نیز عدم تفکیک کامل بین
کاربردهای آن، تعریف واحدی ارائه نشده است ولی به معنای
رساندن نفع نیکو و شایسته ستایش به دیگری، کاری
که از سر آگاهی و به شکل شایسته انجام پذیرد، و نیز انجام
کاری به شکل نیکو و با انگیزه خدایی و رساندن خیر
یا سودی به دیگری بدون چشمداشت هرگونه پاداش، تعریف
شده است.
احسان برای رضای خدا : اگر انسانی عمل نیکی را انجام
دهد و هدفش از انجام آن عمل فقط جلب رضایت خداوند قادر و متعال باشد آنگاه
است که میگوییم آن عمل نیک، احسان برای رضای
خداوند بوده است. انفاق، نوعی احسان است: خداوند (عزوجل) در قرآن میفرماید:
«وَ اَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِاَیْدِیکُمْ
اِلَی التَّهْلُکَةِ وَ اَحْسِنُوا اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمحْسِنِینَ؛
[بقره آیه195] یعنی و در راه خدا انفاق کنید و با
دستانتان خودتان را به هلاکت نیندازید و احسان و نیکوکاری
کنید که همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد.» . این آیه
نشان دهنده آن است که انفاق عمل نیکویی است که انسان را از
هلاکت نجات بخشد و این در صورتی است که این احسان جزء «وَمَثَلُ
الَّذِینَ یُنفِقُونَ اَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ»
[بقره آیه265] باشد. که آنگاه است که خداوند در قرآن میفرماید:
«بَلی مَن اسلَمَ وَجهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحسِنٌ فَلَهُ اجرُهُ عِندَ
رَبِّهِ وَ لاخَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنونَ؛ [بقره آیه112]
یعنی آری، کسی که تسلیم حکم خداوند گردید و نیکوکار
گشت پس (مسلم است که) اجرش نزد خداوند بزرگ خواهد بود و او را هیچ خوف و
اندیشه و هیچ حزن واندوهی (در دنیا و آخرت) نخواهد بود.»
احسان برای ریا و جلب توجه مردم : اگر انسانی عمل نیکی
را که در ظاهر خداپسندانه است انجام دهد و هدفش جلب توجه مردم باشد، آنگاه است که
: اولاً- در انجام آن عمل نیک برای خداوند شریک قائل شده است.
ثانیاً- عمل او ریا بوده و هیچ اجر و پاداش از طرف خداوند برای
آن عمل نمیباشد چرا که اینگونه افراد از یاران و هم قرینان
شیطاناند، که اگر در این مورد نیز انفاق را در نظر بگیریم
خداوند در قرآن میفرماید: «وَالَّذِینَ یُنفِقُونَ اَمْوَالَهُمْ
رِئَـاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ
الآخِرِ وَمَن یَکُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِینًا فَسَاء قِرِینًا؛
[نساء آیه38] یعنی آنان که اموال خود را به قصد ریا و
خودنمایی انفاق میکنند و به خدا و روز قیامت ایمان
نمیآورند (ایشان یاران شیطاناند) و هر که را شیطان
یار اوست بسیار بدیاری خواهد داشت...»
فسوق و عصیان : «وَ کَرِّهْ اِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ
الْعِصْیَانَ» . خدایا من را طوری قرار بده که از فسق و معصیت
بیزار بشوم و از گناه کردن بدم بیاید. فسوق و العصیان چیست؟
هرگاه انسان عملی را بر خلاف دستورات الهی انجام دهد آنگاه است که گویند
او عصیان پروردگار خویش را نموده است یعنی سرپیچی
از دستور پروردگار خویش نموده است که اگر انسان به این عمل خویش
یعنی معصیت پروردگار اصرار ورزیده و ادامه دهد آنگاه است
که او را فاسق نامند چرا که او دائماً به معصیت ذات اقدس الهی مشغول
بوده است. خداوند در نظر انسانی گناه و معصیت و هر عمل ناپسندی
را زشت و منفور سازد آنگاه است که آن انسان به حقیقت هدایت یافته
و به مسیر سعادت دست خواهد یافت.
فسق و معصیت الهی : خداوند در قرآن میفرماید: «وَ
کَرَّهَ اِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ اُولئِکَ
هُمُ الرَّاشِدُون؛ [حجرات آیه7] یعنی
خداوند کفر و فسوق و معصیت را در نظرتان زشت و منفور ساخت و اینان به
حقیقت اهل صواب و هدایتاند» که از این آیه در مییابیم
که اگر خداوند در نظر انسانی گناه و معصیت و هر عمل ناپسندی را
زشت و منفور سازد آنگاه است که آن انسان به حقیقت هدایت یافته و
به مسیر سعادت دست خواهد یافت. کلمه فسق، در احادیث اسلامى، در
مورد نافرمانى خداوند به کار رفته است. امام صادق علیه السلام، در معناى فسق
مى فرمایند:... فَکلُّ مَعصِیةٍ مِنَ المَعاصِى الکبارِ فَعَلَها
فاعِلُها أو دَخَلَ فیها داخِلٌ بِجَهَةِ اللَّذَّةِ والشَّهوَةِ والشَّوقِ
الغَالِبِ، فَهُوَ فِسقٌ وفاعِلُهُ فاسِقٌ خارِجٌ مِنَ الإیمانِ بِجَهَةِ
الفِسقِ.[تحف العقول، ص ۲۲] فسق عبارت است از هر نوع نافرمانى خدا و
معصیتى که از معاصى بزرگ باشد و فاعل آن یا کسى که داخل آن معصیت
شده، به جهت لذّت و شهوت و غلبه تمایلات به این عمل مبادرت کرده است.
این فعل، فسق و فاعل آن فاسق است که به جهت فسق از ایمان خارج است.
رسول اکرم صلى الله علیه و آله در مورد نشانه هاى فسق و علائم مردم فاسق
فرموده است که:... أمّا عَلامَةُ الفاسِقِ فَأربَعَةٌ: اللَّهوُ وَ اللَّغوُ و
العُدوانُ و البُهتانُ. نشانه فاسق چهار چیز است: لهو، لغو، عدوان و بهتان.
طبق این حدیث مردم «فاسق» با چهار ویژگى شناخته مى شوند. نخستین
ویژگى و نشانه مردم فاسق این است که اهل «لهو» هستند. مفردات القرآن
در معناى لهو مى نویسد: اللّهوُ ما یشغلُ الإنسانَ عمّا یعنیه
و یهِمُّه. «لهو عبارت از اعمالى است که انسان را از کارهاى مفید و
مهم باز مى دارد».
اوصاف فاسق در قرآن : در قرآن برای فاسق ویژگیهای
مختلفی ذکر شدهاست؛ از جمله: نقض عهد خداپرستی، قطع پیوندهای
خویشاوندی و دوستی، فساد در زمین[سوره بقره، آیه ۲۷،
تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، صص۱۵۳-۱۵۵.]،
تکذیب آیات الهی[سوره انعام، آیه ۴۹]، ظلم
کردن[سوره اعراف، آیه ۱۶۵]، عدم پیروی از
دستورات خدا[سوره کهف، آیه ۵۰]، مستکبر بودن[سوره أحقاف، آیه
۲۰]، فراموش کردن خدا و در نتیجه، ابتلا به خودفراموشی[سوره
حشر، آیه ۱۹] و غیره. «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما
أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون»؛[مائده، 47] هر کس به هر انگیزهاى
بر اساس قانون الهى حکم نکند و یا از داورى حقّ کنارهگیرى، نماید
فاسق است. «انّ المنافقین همُ الفاسقون».[توبه، 67] فاسقان دو چهره و اهل
نفاقاند . (مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ
الْفاسِقُونَ) (مائده 47) کسانی قضاوت به ناحق می کنند و به ماانزل
الله حکم نمیکنند فاسقند.
نتیجه عصیان خروج از بهشت رحمت الهی است : در سوره طه، آیه
121 مى خوانیم: «وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى»؛ ([آرى] آدم پروردگارش را
نافرمانى کرد و [از پاداش او و ماندن در بهشت] محروم شد)! البته خداوند او را از
رحمت خود برای همیشه دور نساخت، بلکه او را برگزید و توبه اش را
پذیرا شد و هدایتش کرد. «ثُمَّ اجْتَباهُ رَبَّهُ فَتابَ عَلَیهِ
وَهَدَی». (سوره طه، آیه122) . امیرالمومنین علیه
السلام می فرمایند : المعصِيَةُ تمنُعُ الاِجابةَ. گناه و معصيت مانع
از اجابت دعا مي شود. [تصنيف غرر الحكم، صفحه 193، حدیث 3766] . امام رضا
عليه السلام می فرمایند : اَلصَّغَائِرُ مَنَ الذُّنُوبِ طُرُقٌ اِلَی
الْکَبَائِرِ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللهَ فی الْقَلِیلِ لَمْ یَخَفْهُ
فِی الْکَثِیرِ . گناهان کوچک، زمینه ی گناهان بزرگ است.
هر که در گناه کوچک از خدا نترسد در گناه بزرگ هم از خدا نخواهد ترسید [عیون
اخبار الرضا علیه السلام /ج 2/ صفحه 180] . وَ قَالَ (علیه السلام):
لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ، لَكَانَ يَجِبُ أَلَّا يُعْصَى
شُكْراً لِنِعَمِهِ. اگر خداوند، به سبب نافرمانيش، مردم را بيم نمى داد باز هم
فرمانبرداريش واجب بود تا سپاس نعمتش را بگزاريم. [حکمت 290 نهج البلاغه] . وَ قَالَ
(عليه السلام): احْذَرْ أَنْ يَرَاكَ اللَّهُ عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ، وَ يَفْقِدَكَ
عِنْدَ طَاعَتِهِ، فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ. وَ إِذَا قَوِيتَ، فَاقْوَ عَلَى
طَاعَةِ اللَّهِ، وَ إِذَا ضَعُفْتَ، فَاضْعُفْ عَنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ. و فرمود
(ع): بترس از اين كه، خدا تو را آنجا كه معصيت اوست ببيند و آنجا كه طاعت اوست،
نيابد. پس زيانكار باشى. اگر نيرومند هستى، نيرويت را در طاعت خدا به كار بر و اگر
ناتوان هستى در معصيت او ناتوان باش. [حکمت 383 نهج البلاغه]. وَ قَالَ (علیه
السلام): أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلَّهِ، أَلَّا تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ
عَلَى مَعَاصِيهِ. كمترين حقى كه خداى سبحان را بر عهده شماست، اين است كه از
نعمتهايش در راه نافرمانيش يارى نخواهى. [حکمت 330 نهج البلاغه] . امام حسين عليه
السلام در پاسخ كسى كه گفت: من مرد گناهكارى هستم و نمى توانم ترك معصيت كنم مرا
موعظه اى كن. فرمود: «افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْيَاءَ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ فَأَوَّلُ
ذَلِکَ لا تَأْكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالثَّانِي اخْرُجْ
مِنْ وَلايَةِ اللَّهِ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لا
يَرَاکَ اللَّهُ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ
لِيَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَالْخَامِسُ
إِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِي النَّارِ فَلا تَدْخُلْ فِي النَّارِ وَأَذْنِبْ مَا
شِئْت؛ پنج چيز را انجام بده سپس هرچه مى خواهى گناه كن. (نخست آنكه) روزىِ خدا را
مخور وهرچه مى خواهى گناه كن. (دوم) از ولايت خدا بيرون رو و هرچه مى خواهى گناه
كن، (سوم) محلى را طلب كن كه خدا تو را در آنجا نبيند و هر گناهى مى خواهى انجام
ده، (چهارم) هنگامى كه فرشته مرگ به سراغ تو مى آيد تا قبض روحت كند او را از خود
دور كن سپس هر گناهى مى خواهى انجام ده. (پنجم) هنگامى كه مالك دوزخ تو را وارد آن
مى كند مقاومت كن و داخل در آتش مشو وهر گناهى مى خواهى انجام ده». امام صادق (علیهالسلام):
مَن لَهُ جارٌ و یَعمَلُ بِالمَعاصى فَلَم یَنهَهُ فَهُوَ شَریکُهُ؛
هر کس همسایه اى را داشته باشد که گناه مى کند ولى او را نهى نکند، شریک
در گناه اوست. (ارشادالقلوب(دیلمی) ص۱۸۳) . امام
صادق (علیهالسلام): أَغْلِقُوا أَبْوَابَ الْمَعْصِیَهِ
بِالاسْتِعَاذَهِ وَ افْتَحُوا أَبْوَابَ الطَّاعَهِ بِالتَّسْمِیَه؛ درهاى
گناهان را با استعاذه (پناه بردن به خدا) ببندید و درهاى طاعت را با بسم
اللّه گفتن بگشایید. (الدعوات(راوندی) ص ۵۲ ، ح ۱۳۰)
. امام علی (علیهالسلام): لا تأمَن عَلَی نَفسِکَ صَغیرَ
مَعصیهٍ فَلَعَلَّکَ مُعَذِبٌ عَلَیهِ؛ خودت را از (عقوبت) گناه کوچک
در امان مبین، چه بسا که به خاطر همان کیفر بینی. (نهج
البلاغه(صبحی صالح) ص ۱۹۷ ، در خطبه ۱۴۰)
. امام علی (علیهالسلام): مَن کَثُرَ فِکرُهُ فی المَعاصی
دَعَتهُ إلَیها؛ کسی که زیاد درباره گناهان فکر کند گناهان او
را به سوی خود بکشاند. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص ۱۸۶
، ح ۳۵۴۳).
فسق : فسوق : لغتنامه دهخدا : فسوق . [ ف ُ ] (ع مص ) از فرمان خدای بیرون
شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از
مصادر اللغه ٔ زوزنی ). خروج از حدود شریعت . (از کشاف اصطلاحات
الفنون ). ترک امر خداوند. || سرکشی کردن . || جور و ستم کردن . || خروج از
طریق حق و گویند فجر... فسوق : فرهنگ فارسی معین : (فُ) [
ع . ] 1 - (مص ل .) بیرون شدن از فرمان خدا. 2 - (اِمص .) انجام اعمال زشت و
ناروا. فسوق : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی] [قدیمی]
fosuq ۱. بیرون شدن از فرمان خدا.۲. خارج شدن از طریق
حق و صلاح.۳. ارتکاب اعمال زشت و گناهآلود. فُسُوقَ : فرهنگ واژگان قرآن :
خروج از طاعت و گرايش به معصيت - بيرون رفتن از بندگي - سرپيچي کردن از فرمان
پروردگار ( کلمه فسق به معناي بيرون شدن است ، وقتي ميگويند : فسقت التمرة که خرما
از پوست خود بيرون شده باشد ، لذا "فاسق " به کسي مي گويند که از بندگي
پروردگار بيرون رفته است )... کَرَّهَ : فرهنگ واژگان قرآن : مکروه کرد - مورد
تنفر قرار داد (معناي مکروه کردن کفر و فسوق و عصيان در عبارت "کَرَّهَ
إِلَيْکُمُ ﭐلْکُفْرَ وَﭐلْفُسُوقَ وَﭐلْعِصْيَانَ"اين است که
دلهاي شما را طوري کرده که خود به خود از کفر و توابع آن تنفر دارد) . فسق در لغت
به معنای نافرمانی و ترک دستور خدا و خروج از راه حق و تمایل به
گناه است؛ از این رو، فاسق کسی است که در برابر دستورات خدا، نافرمانی
میکند و از راه حق خارج میشود.[ فراهیدی، العین، ج۵، ص۸۲؛ابن
منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۳۰۸] . میل به
گناه(ترتیب کتاب العین، ج ۳، ص ۱۳۹۶،
فسق)، عصیان، ترک امر خدا و خروج از طریق حق (لسان العرب، ج ۱۰،
ص ۲۶۲ - ۲۶۳، فسق)
عصیان : عصیان : لغتنامه دهخدا : عصیان . [ ع ِص ْ ] (ع اِمص )
نافرمانی و بیفرمانی کردن . خلاف طاعت . (منتهی الارب ).
خلاف طاعت ، و ترک گفتن انقیاد و فرمانبرداری . (از اقرب الموارد).
نافرمانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی
) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نافرمان بردار... عصیان کردن : لغتنامه
دهخدا : عصیان کردن . [ ع ِص ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) طغیان کردن . سرکشی
کردن . عصیان ورزیدن . عاصی شدن : خویشتن را چون فریبی
چون نپرهیزی ز دیوچون نهی چون خود کنی عصیان
بهانه برقضا. ناصرخسرو.بسا شها که بگشت او ز دوستی ّ ملک بسا امیر که
با رای شاه عصیان کرد.مسعود... عصیان نمودن : لغتنامه دهخدا :
عصیان نمودن . [ ع ِص ْ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) عصیان کردن .
سرکشی نمودن . عاصی شدن : به تیغ او سپه آرای نیست
خواهد شدهر آن کسی که نماید درین ملک عصیان .فرخی
(از آنندراج ).آنکس که تو را نداشت طاعت در عصبه ٔ تو نمود عصیان
.خاقانی . عصیان آوردن : لغتنامه دهخدا : عصیان آوردن . [ ع ِص
ْ وَ دَ ] (مص مرکب ) سرپیچی کردن . عصیان کردن : که یارد
آمد پیش تو از ملوک به جنگ که یارد آورد اندر تو ای ملک عصیان
. فرخی .هرکه برتافت عنان از تو و عصیان آورداز در خانه ٔ او
دولت برتافت عنان .فرخی (از آنندراج ). عصیان گر : لغتنامه دهخدا :
عصیان گر. [ ع ِص ْ گ َ ] (ص مرکب ) یاغی . گردنکش . سرکش . عاصی
. || گناهکار. (ناظم الاطباء). عصیان : فرهنگ فارسی معین : (عِ
صْ) [ ع . ] (اِمص .) نافرمانی ، سر - پیچی . عصیان :
فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: عِصیان] 'o(e)syān ۱.
ترک طاعت.۲. عدم انقیاد؛ نافرمانی؛ سرپیچی. عصیان
گر : فرهنگ فارسی عمید : (صفت) [عربی. فارسی] 'o(e)syāngar ۱. = عاصی۲. گناهکار. عِصْيَانَ : فرهنگ واژگان قرآن :
نافرماني - عصيان (عصيان ، در لغت بمعناي تحت تاثير قرار نگرفتن ، و يا به سختي
قرار گرفتن است ، مثلا وقتي گفته ميشود کسرته فعصي معنايش اين است که من آن چيز را
من آن چيزرا شکستم ، ولي نشکست ، يعني از عمل من متاثر نشد ، پس عصيان بمعناي
متاثر نشدن است ،... عَصَىٰ : فرهنگ واژگان قرآن : نافرماني کرد- عصیان
کرد(عصيان ، در لغت بمعناي تحت تاثير قرار نگرفتن ، و يا به سختي قرار گرفتن است ،
مثلا وقتي گفته ميشود کسرته فعصي معنايش اين است که من آن چيز را من آن چيزرا
شکستم ، ولي نشکست ، يعني از عمل من متاثر نشد ، پس عصيان بمعناي متاثر نشدن...
يَعْصِ : فرهنگ واژگان قرآن : نافرماني کند - عصيان کند (عصيان ، در لغت بمعناي
تحت تاثير قرار نگرفتن ، و يا به سختي قرار گرفتن است ، مثلا وقتي گفته ميشود
کسرته فعصي معنايش اين است که من آن چيز را من آن چيزرا شکستم ، ولي نشکست ، يعني
از عمل من متاثر نشد ، پس عصيان بمعناي متاثر نش... عَصَانِي : فرهنگ واژگان قرآن
: از فرمان من سرپيچي کرد (عصيان ، در لغت بمعناي تحت تاثير قرار نگرفتن ، و يا به
سختي قرار گرفتن است ، مثلا وقتي گفته ميشود کسرته فعصي معنايش اين است که من آن
چيز را من آن چيزرا شکستم ، ولي نشکست ، يعني از عمل من متاثر نشد ، پس عصيان
بمعناي متاثر نشدن... عَصِيّاً : فرهنگ واژگان قرآن : نافرمان - عصيانگر(عصيان ،
در لغت بمعناي تحت تاثير قرار نگرفتن ، و يا به سختي قرار گرفتن است ، مثلا وقتي
گفته ميشود کسرته فعصي معنايش اين است که من آن چيز را من آن چيزرا شکستم ، ولي
نشکست ، يعني از عمل من متاثر نشد ، پس عصيان بمعناي متاثر نشدن است ،... کَرَّهَ
: فرهنگ واژگان قرآن : مکروه کرد - مورد تنفر قرار داد (معناي مکروه کردن کفر و
فسوق و عصيان در عبارت "کَرَّهَ إِلَيْکُمُ ﭐلْکُفْرَ وَﭐلْفُسُوقَ وَﭐلْعِصْيَانَ"اين
است که دلهاي شما را طوري کرده که خود به خود از کفر و توابع آن تنفر دارد ) .
اگرچه عصیان در گفتمان امروز به معنای گناه میآید، ولی
در لغت به معنای خارج شدن از اطاعت و فرمان است، [راغب ص 337] خواه این
فرمان یک فرمان واجب باشد یا مستحب. بنابراین به کار رفتن کلمه
عصیان، لزوما به معنای ترک واجب یا ارتکاب حرام نیست،
بلکه میتواند ترک یک مستحب یا ارتکاب مکروه باشد.
غضب و عذاب الهی : «وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ وَ
النِّیرَانَ» . خدایا غضب و آتش خودت را بر من حرام کن. خداوند عزوجل
در قرآن میفرماید: «واتقوا الله و اعلموا ان الله شدید العقاب؛
[بقره آیه196] و از خداوند بترسید (و تقوای او را پیشه کنید)
و بدانید به درستی که خداوند سخت عذاب است.» کسانی از عذاب الهی
در امانند و آتش دوزخ بر آنان حرام است که تقوای الهی پیشه
نموده و از معاصی و نافرمانی از دستورات او بپرهیزند که این
عذاب و عقاب الهی برای کسانی میباشد که به معصیت و
نافرمانی ذات اقدس او مشغولاند به طوری که شکرگزار نعمتهای
خداوند نبوده و خداوند از آنان راضی نمیباشد چنانچه خداوند متعال در
قرآن در مورد دلیل عذاب بندگان خویش میفرمایند: «مَّا یَفْعَلُ
اللّهُ بِعَذَابِکُمْ اِن شَکَرْتُمْ وَآمَنتُمْ وَکَانَ اللّهُ شَاکِرًا عَلِیمًا؛
[نساء آیه147] اگر شما از لطف خداوند شکرگزار باشید و به او ایمان
آوردید خداوند چه غرضی دارد که شما را عذاب کند؟ که خداوند در مقابل
نعمت، شکر شما را میپذیرد و عملش به صلاح خلق احاطه دارد.» پس با
توجه به این آیه کسانی از عذاب الهی در امانند و آتش دوزخ
بر آنان حرام است که تقوای الهی پیشه نموده و از معاصی و
نافرمانی از دستورات او بپرهیزند. در روایت آمده است: اگر شما یک
قدم به سوی او برداری خداوند هروله کنان به سوی تو میدود؛
[پیام پیامبر، ترجمه فارسی، ص303] لذا ناامید هم نباشیم.
ولی باید یک قدم به سوی او برداریم تا امدادهای
الهی را ببینیم.
کمک خدا : «بِعَوْنِکَ» خدایا
همه این دعاها را از تو خواستم ولی تا خودت کمک نکنی من نمیتوانم
به این امور متخلق بشوم و بدون یاری تو این مسائل محقق نمیشوند.
در روایت آمده است: اگر شما یک قدم به سوی او برداری
خداوند هروله کنان به سوی تو میدود؛ [پیام پیامبر، ترجمه
فارسی، ص303] . لذا نا امید هم نباشیم.ولی باید یک
قدم به سوی او برداریم تا امدادهای الهی را ببینیم.
یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِین : «بِعَوْنِکَ یَا
غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِین» . به یاریت، ای
دادرس داد خواهان. ای خدایی که هر کسی که به تو بگوید
الهی پناهم بده تو پناهش میدهی. "ابراهیم بن محمّد
همدانی" می گوید: از حضرت رضا(ع) پرسیدم که به چه
علّت خداوند فرعون را غرق کرد و آن را هلاک نمود با این که فرعون به خداوند
ایمان آورد. حضرت فرمود: "فرعون" وقتی ایمان آورد که
فایده ای نداشت و کار از کار گذشته بود به علاوه فرعون وقتی دید
در حال غرق شدن است متوسل به "حضرت موسی" شد و آن جناب به فریاد
او نرسید و بعد که رفت به مقام مناجات به حضرتش خطاب شد که: ای موسی!
به فریاد فرعون نرسیدی زیرا به جهت آن که تو او را نیافریده
بودی به عزّت خودم سوگند که اگر به من متوسل شده بود به فریاد او می
رسیدم.
#دعای روز دوازدهم ماه رمضان
اَللّهمّ زَیِّنّی فیهِ بِالسّتْرِ وَالعَفافِ، وَاسْتُرنی
فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ، وَاحْمِلنی فیهِ علی
العَدْلِ وَالانْصافِ، وَآمِنّی فیهِ مِن کُلِّ ما اَخافُ، بِعِصْمَتِکَ
یا عِصْمَةَ الخائِفین. خدایا در این ماه مرا به ستر و
پوشش و عفاف و پاکدامنی زینت بده، و به لباس قناعت و کفاف وکفایت
و اکتفا باندازه یِ حاجت مرا مستور دار، و بر عدل و عدالت و انصاف مرا
وادارنما، و مرا از هرچه که از آن ترسانم ایمنی بخش و آسوده ام دار،
به عصمت خودت به حفظ خودت به نگهباني خودت ای حافظ ونگهبان خائفین .
{سِتر یا سَتر به معنای پوشاندن بدن(حجاب) و پوشاندن عیب است}
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: زینت پیداکردن به آرايشی بى
آلايش و پوشش و عفاف و پاکدامنی، 2: پوشیده شدن به لباس قناعت و کفاف
و کفایت و اکتفا باندازه یِ حاجت، 3: رفتن براه عدل وعدالت و انصاف،
4: ايمنى و آسودگی از هر آنچه موجب دلهره وترس است، 5: عصمت وحفظ ونگهبانی
ونگهداری خداوند خائفین را .
ستر و عفاف : «اللّهمّ زَینّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ» خدایا
روزی کن من را در ماه رمضان و به دو چیز زینت بده: ستر و عفاف.
خدایا در این روز مرا به «ستر»حجاب و عفاف زینت ده . خدایا
مرا به زیور «ستر» پوشش و پاکدامنی زینت بخش . ستر یعنی
اینکه گناهان مردم را مخفی کنم. به ما چه ارتباطی دارد که فلانی
عیب دارد؟ خوش به حال بنده ای که به عیب خودش میپردازد
و به عیب دیگران کاری ندارد. اگر رفیقت هم عیب دارد
به کسی نگو. غیبت حرام است و عمل چهل روز را از بین میبرد
و اعمال خوب غیبت کننده را در نامه اعمال شخص غیبت شونده مینویسند.
چه خوب است که خوبیهای مردم را بیان کنیم. آنها که به عیب
دیگران کاری ندارند، بهترین زینت را دارند. حدیث
داریم خوش به حال کسی که به عیب خود پرداخته به عیب دیگران
کاری ندارد. در ادامه دعا عفاف آمده است. عفاف یعنی اینکه
گناه نکنیم و عفت نفس داشته باشیم که گناه نکردن است. پس بیان
نکردن گناه دیگران و داشتن عفاف اولین دعایی است که در این
روز از خدا میخواهیم.
ستر یا به معنی ستر عورت است که در جمله و یحفظوا فروجهم...
و یحفظن فروجهن... یعنی به مؤمنین بگو عورت خویش را
حفظ کنند . و ممکن است مقصود این باشد که پاکدامن باشند و دامن خود را از هر
چه که روا نیست نگهداری کنند، یعنی از زنا و فحشاء و هر
کار زشتی که از این مقوله است. و یا به معنی پوشیدن
عیوب دیگران است : قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَنْ
سَتَرَ عَلى مُسْلِمٍ سَتَرَهُ اللّهُ فِى الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ ؛ رسول خدا صلى
الله عليه و آله فرمود : كسى كه بر مسلمان پرده پوشى كند ، خداوند در دنيا و آخرت
بر او پرده پوشى مى كند . وقالَ : لا يَسْتُرُ عَبْدٌ عَيْبَ عَبْدٍ إلاّ سَتَرَهُ
اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ؛ و آن حضرت فرمود : عبد ، پرده بر عيب عبدى نمى پوشد ،
مگر اين كه خداوند در قيامت به خاطر اين عملش بر او پرده پوشى كند . وَقالَ : لا
يَرَى امْرُؤٌ مِنْ أَخيهِ عَوْرَةً فَيَسْتُرُها عَلَيْهِ إلاّ دَخَلَ الْجَنَّةَ
؛ و فرمود : مرد از برادرش عيبى نمى بيند مگر آن را بپوشد كه به واسطه اين عمل
داخل بهشت مى شود [عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان].
سِتر یا سَتر به معنای پوشاندن، تعابیر مختلفی دارد :
الف) پوشاندن بدن(حجاب) . ب) پوشاندن عیب که منظور هم عیب خود و هم عیب
دیگران است. خدایا عیب های مرا بپوشان تا باعث آبروریزی
نشود؛ در نتیجه انسان باید عیب های خودش را بپوشاند.
علاوه بر آن، باید عیب های دیگران را نیز پوشانده و
غیبت، عیب جویی و ... نکند، که این بهترین زینت
است. نکته : اولا : حجاب و عفاف زینت است. ثانیا : پوشش و حجاب مقدمه
عفاف، بلکه لازمه آن است. ثالثا: حجاب و عفاف مشترک بین زن و مرد می
باشد، ولی در زن ها، فلسفه و حکمت بیشتری داشته و رایج تر
است. حجاب انواع مختلفی دارد: دیداری(چشم)، گفتاری(زبان)،
شنیداری(گوش)، پوششی(بدن)، رفتاری(حرکات) و ناموسی
(عفت)؛ که گاهی در تعابیر با عنوان عفت زبان، عفت چشم، عفت گوش و...
آمده است؛ در نتیجه تمام اعضای انسان باید عفت داشته باشد و همه
انواع حجاب واجب است. حجاب در دو معنای پوشش مقداری که در شرع مشخص
شده واجب است و فاصله میان دو چیز بکار می رود. پوشش و حجاب امری
انسانی و بشری است نه اسلامی. النهایه اسلام حدود و ثغور
آن را معین کرده است. لذا اصل حجاب حکم تاسیسی نیست بلکه
امضائی است و در دو سوره نور و احزاب به مساله حجاب، انواع آن و کیفیتش
پرداخته شده است .
«عفاف» یا «عفت» : واژه «عَفاف» به فتح عین، مصدر ماده «عَفَّ» میباشد
که مصدر دیگر آن «عِفّه» است و این دو دقیقاً به یک معنا
میباشند و به جاى یکدیگر به کار میروند. کتاب «العین»
عفت را این گونه معنى کرده: «العفه الکفّ عما لا یحِلُّ»: «عفت،
خوددارى از چیزى است که حلال نباشد» (فراهیدى، ۱۴۰۵ق:
ج۱، ص۹۲). «ابن منظور» در تعریف واژه عفاف میگوید:«خوددارى
از عمل یا سخنى که حلال و نیکو نیست» (ابن منظور، ۱۴۱۴ق:
ج۹، ص۲۵۳). «راغب اصفهانی» میگوید:
«العفّه حصول حاله للنفسِ تمنعُ بها عن غلبه الشهوه»: «عفت حالت درونى و نفسانى
است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیرى میشود» و در ادامه میافزاید:
«و أصله الإقتصار على تناول الشیء القلیل»: «اصل آن، اکتفا به بهرهمندى
کم از چیزى است» (راغب اصفهانى، ۱۴۱۲ق: ص۵۷۳؛
قرشى، ۱۳۷۱ش: ج۵، ص۱۹-۱۸). «عفاف» یا «عفت» یکى از فضایل
اخلاقى است که همواره در تعالیم اسلامى جایگاه والایى داشته و
توجه خاصى بدان شده است. در روایات متعددى «عفاف» بهترین عبادت شمرده
شده (کلینى، ۱۳۶۵: ج۲، صص۸۰-۷۹
؛ حر عاملى، ۱۴۰۹ق: ج۱۵، صص۲۵۰-۲۴۹)
و امیرالمومنین علی(علیه السلام) آن را بهترین خوى
و خصلت و سر منشأ هر خیر و نیکى خوانده و مقام و منزلت عفیف را
با مقام شهید در راه خدا مقایسه کرده است (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶:
ص۲۵۶). اهمیت عفاف، بدان خاطر است که به عنوان یک
حالت درونى که از فطرت انسان سرچشمه میگیرد، بهترین عامل براى
کنترل و تعدیل شهوات است؛ البته شهوت در معناى عام آن؛ نه فقط شهوت جنسی؛
چنانکه به اشتباه از معناى عفاف برداشت شده است. عفاف و عفت، از اصطلاحاتى است که
در علم اخلاق از آن بحث میشود و علماى اخلاق در تعریف آن گفتهاند:
«عفت آن است که قوه شهویه در خوردن و نکاح (امور جنسی) از حیث
کم و کیف مطیع و فرمانبر عقل باشد و از آنچه عقل نهى میکند،
اجتناب کند و این همان حد اعتدال است که عقل و شرع پسندیده است»
(مجتبوى، ۱۳۶۴: ج۲، ص۱۵). شهید
مطهرى «عفاف» را این گونه تعریف میکند: «عفاف و پاکدامنى، یک
حالت نفسانى است؛ یعنى رام بودن قوه شهوانى تحت حکومت عقل و ایمان،
تحت تأثیر قوه شهوانى نبودن، شره نداشتن» (مطهرى، ۱۳۷۳:
ص۱۵۲). عفت در حقیقت کنترل شهوت است و شهوت در لغت یک
مفهوم عام دارد که هر گونه خواهش نفس و میل و رغبت به لذات مادى را شامل میشود.
اما شهوت یک مفهوم خاص هم دارد که همان شهوت جنسى است. بنابراین عفت نیز
دو مفهوم دارد؛ یک مفهوم عام که عبارت است از خویشتندارى در برابر هر
گونه تمایل افراطى نفسانى و مفهوم خاص آن خوددارى از تمایلات افراطى
جنسى است. غالباً در روایات وکتب اخلاق منظور از عفت، خویشتندارى در
خوردن و امور جنسى است که برترین عبادات شمرده شده و به آن بسیار تأکید
شده است. چنانکه امام باقر(علیه السلام) فرمودهاند: «مَا عُبِدَ اللَّهُ
بِشَىءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّه بَطْنٍ وَ فَرْجٍ» و در روایت دیگرى از
ایشان آمده: «عفت شکم و پاکدامنى، بهترین عبادت است» (کلینى، ۱۳۶۵:
ج۲، ص۱). دلیل این که بر این جنبه از عفت بیشتر
تأکید شده این است که شهوت جنسى قویتر از دیگر شهوات است
و انسان در این امور بیشتر در معرض خطر و سقوط قرار میگیرد
و اعتدال در این امور دشوارتر است. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه
و آله و سلم) روایت داریم: «دو چیز تو خالى بیشتر از هر چیز
دیگرى امتم را وارد جهنم میکند، یکى شکم و دیگرى
فرج» (کلینى، ۱۳۶۵:
ج۲، ص۱). تأکید بر این جنبه از عفاف، خصوصاً عفاف در امور
جنسى چه در روایات و چه در کتب اخلاق آنقدر زیاد است که عرف نیز
عفاف را کنترل شهوت جنسى میداند؛ گویى تمام معناى «عفاف» در همین
خلاصه شده است، حال آن که عفاف از ابعاد گستردهاى برخوردار است که همه جنبههاى
زندگى حیات انسان را در برمیگیرد. لازم است یاد آور شویم
که «عفت»، کشتن شهوت نیست؛ بلکه کنترل آن و اعتدال بخشیدن به آن است.
در مقابل عفت دو صفت رذیله وجود دارد؛ یکى «شره» و آزمندى و آن عبارت
است از عنان گسیختگى نفس و فرو رفتن درلذات شهوانى و دیگر «خمود» (ضعف
و سستی) و آن عبارت است از منع نفس از آنچه براى بدن ضرورت دارد. از مقایسه
معانى «حجاب» و «عفاف»، به این نتیجه میرسیم که عفاف یک
حالت نفسانى و درونى است که نمودهاى گوناگونى دارد از جمله، عفت در نگاه، عفت در
گفتار، عفت در راه رفتن، عفت در زینت، عفت در پوشش و…. که «حجاب» در حقیقت
همان نمود «عفاف» در نوع پوشش است. «حجاب» همان پوشش ویژه و «عفت»، یک
خصلت و بینش و منش است. عفت فراتر و برتر از حجاب است. در حقیقت،
استعمال لفظ «عفاف» در مورد «حجاب و پوشش»، از قبیل استعمال لفظ کل در بعضى
از مصادیق آن است. مصادیق و نمودهاى عفاف در سه شاخه اصلى قابل تقسیمبندى
است: ۱- عفاف در کردار (عفت رفتار) [عفاف درنگاه؛ عفاف در پوشش؛ عفاف در زینت
و آرایش؛ عفاف در خوردن] . ۲- عفاف در گفتار (عفت کلام). ۳-
عفاف در اندیشه (عفت فکر) . أمیرالمؤمنین علیه السلام
فرمود : «العِفَّةُ رَأسُ كُلِّ خَيرٍ عفّت، سرآمد هر خوبى است . غرر الحكم و درر
الكلم، ص 62» و امام علی(علیه السلام) فرمود: «العَفافُ يَصونُ
النَّفسَ و يُنَزِّهُها عَنِ الدَّنايا، عفاف نفس را ایمن نگه می دارد
و آن را از پستی ها دور و پاک می کند . غرر الحكم و درر الكلم، ص
110». و امام علی(علیه السلام) فرمود: «افضَلُ العبادَةِ العِفافُ
عفاف بالاترین عبادت است . الکافی، ج 2، ص 79» و امام علی(علیه
السلام) فرمود: «العِفَّةُ أفضَلُ الفُتُوَّةِ عفّت، برترين جوانمردى است . غرر
الحكم و درر الكلم، ص 37» .
ستر : لغتنامه دهخدا : ستر. [ س َ ] (ع مص ) پوشیدن . (منتهی الارب
) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 56) (تاج المصادر بیهقی
). پوشیدن چیزی را. (اقرب الموارد). || (اِ) پوشش : بگفت اینقدر
ستر و آسایش است چو زین بگذری زیب و آرایش است .سعدی
.|| (مص ) بازداشتن از سؤال . (منت... ستر : فرهنگ فارسی معین
: (س تْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پوشش ، حجاب . 2 - پرده . ستر : فرهنگ فارسی عمید
: (اسم مصدر) [عربی] satr پوشاندن؛
پنهان کردن؛ پوشاندن چیزی.
عفاف : عفاف : لغتنامه دهخدا : عفاف . [ ع َ ] (ع مص ) باز ایستادن از حرام
و پارسائی نمودن . (از منتهی الارب ). خودداری و امتناع از آنچه
جایز و نیکو نباشد، خواه در گفتار باشد خواه در کردار. (از اقرب
الموارد). باز ایستادن . (آنندراج ). نهفتگی کردن . (المصادر زوزنی
). باز ایستادن از ... عفاف : لغتنامه دهخدا : عفاف . [ ع َ ] (ع اِمص )
پارسائی و پرهیزگاری . (غیاث اللغات ). نهفتگی .
(دهار). پاکدامنی . خویشتن داری . عفت . تعفف : ز مجد گوید
چون عابد از عفاف سخن ز ظلم جوید چون عاشق از فراق فرار. ابوحنیفه ٔ
اسکافی (از تاریخ بیهقی ).رفیق خویش صلاح و
عفاف را ساختم... عفاف : فرهنگ فارسی معین : (عِ یا عَ) [ ع .
عفة ] (اِمص .) پاکدامنی ، ترک شهوت . عفاف : فرهنگ فارسی عمید
: (اسم مصدر) [عربی: عَفاف] 'e(a)fāf
خودداری از کار زشت و ناروا؛ پاکدامنی؛ پرهیزکاری؛ پارسایی؛
عفت.
لباس قناعت و کفایت : «واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ
والکَفافِ» خدایا من را به دو چیز مستور کن؛ یکی لباس
قناعت و دیگری کفاف. کفاف یعنی اینکه زندگی
را بگذرانیم. اگر مال و ثروت زیاد داشته باشیم گرفتار میشویم
و اگر دستمان پیش کسی دراز باشد ذلیل میشویم پس از
خدا بخواهیم که به اندازه کفاف زندگی به ما بدهد. رسول اکرم (ص)
فرمودند: مَا قَلَّ وَ کَفَی خَیرٌ مِمّا کَثُرَ وَ ألهَی؛ آنچه
اندک باشد و کفایت کند، از آنچه که فراوان باشد و [آدمی را به خود]
مشغول سازد بهتر است. (جهاد النفس ح631).
قناعت هم به انسان عزت میدهد و کسی که قناعت دارد خدا او را عزیز
میکند. بزرگترین گنج، قناعت است و قناعت سرمایه ای بیپایان.
قناعت، یعنی نخواستن، کم خواستن، راضی بودن به داشته و کندن
دندان طمع. وقتی به خواهشهای بیمورد دل جواب «نه» ندادی
و به دام خواستههای حرص افتادی، اسیر گنداب «دنیا» میشوی
باتلاقی که هرچه بیشتر در آن دست و پا میزنی و تلاش میکنی،
بیشتر در آن گرفتار میشوی.نتیجه آن مشخص است! نفس، چاه ویلی
است که هیچگاه پر نمیشود. درد «تکاثر» و «افزونطلبی»، زخم
ناسور بشریت بوده و هست و تنها مرهم آن «قناعت» است. امام على عليه السلام :
مَن قَنِعَت نفسُهُ ، أعانَتهُ علَى
النَّزاهَةِ و العَفافِ . هر كه نفْسش قانع باشد، او را در پاكى و خويشتندارى يارى
رساند. (غررالحكم : ۸۶۶۳) . امام على عليه السلام : كفى
بالقَناعَةِ مُلكا . آدمى را مُلكِ قناعت بس است.
(نهج البلاغة : الحكمة ۲۲۹) . امام على عليه السلام :
مِن شَرَفِ الهِمَّةِ ، لُزومُ القَناعَةِ
. از بلند همّتى است، پايبندى به قناعت. (غرر الحكم : ۹۴۳۵)
. امام على عليه السلام : مِن عِزِّ النفسِ ،
لُزومُ القَناعَةِ . پايبندى به قناعت
،از عزّت نفْس است. (غررالحكم : ۹۴۵۲) . امام على
عليه السلام : القَناعَةُ ، سَيفٌ لا
يَنبُو . قناعت ، شمشيرى است كه كُند نمى شود. (بحارالأنوار:۷۱/۹۶/۶۱)
. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : القَناعَةُ
مالٌ لا يَنفَدُ . قناعت ، ثروتى تمام ناشدنى است . (كنز العمّال : ۷۰۸۰)
. امام على عليه السلام : القَناعَةُ ،
رَأسُ الغِنى . قناعت، سَر توانگرى است. (غرر الحكم : ۱۱۰۶)
. امام على عليه السلام : لا كَنزَ أغنى
مِن القَناعَةِ . هيچ گنجى سرشارتر از
قناعت نيست. (نهج البلاغة : الحكمة ۳۷۱) . امام باقر يا امام
صادق عليهما السلام: مَن قَنِعَ بما رَزَقَهُ اللّهُ ، فهُو مِن أغنَى الناسِ . كسى كه به آنچه خدا
روزيش كرده قانع باشد ، از توانگرترين مردمان است. (الكافي : ۲/۱۳۹/۹)
. امام على عليه السلام : ثَمَرةُ القَناعَةِ
، العِزُّ . ميوه قناعت، عزّت است. (غرر الحكم : ۴۶۴۶)
. امام على عليه السلام : مَن قَنِعَ، لم يَغتَمَّ . كسى كه قانع باشد ، اندوهگين
نشود. (غرر الحكم : ۷۷۷۱) . امام على عليه السلام :
بالقَناعَةِ يكونُ العِزُّ . با قناعت است كه عزّت به دست مى آيد. (غرر الحكم : ۴۲۴۴)
. امام على عليه السلام : القَناعَةُ ،
أهنَأُ عَيشٍ . قناعت ، گواراترين زندگى است. (غرر الحكم : ۹۳۳)
. امام على عليه السلام : اَطيَبُ العَيشِ القَناعَةُ؛ خوشترين زندگى، زندگى با
قناعت است. (تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص391 ، ح 8982) . امام حسين عليه
السلام : القُنوعُ ، راحَةُ الأبدانِ .
قناعت ، مايه آسايش تن است. (بحارالأنوار : ۷۸/۱۲۸/۱۱)
. خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى كرد: وَضَعتُ الغِنى في القَناعَةِ و هُم
يَطلُبُونَهُ في كَثرَةِ المالِ ؛ فلا يَجِدُونَهُ . من توانگرى را در قناعت نهاده
ام ، اما مردم آن را در فراوانى مال مى جويند ؛ از اين رو نمى يابندش. (بحار
الأنوار: ۷۸/۴۵۳/۲۱) .
“کفایه” مصدر از فعل کفا است و بدین معناست که استفاده از یک
چیز انسان را از دیگر موارد مشابه بی نیاز سازد.(کفاه الشی
– کفایه : استغنی به من غیر، و فی التنیل العزیز:
” وکفی بالله حسیباً” و” کفی بالله شهیداً” و یقال:
کفی مونثه.(ر.ک:المعجم الوسیط)) “کفاف” اسم است از ماده ” کف” وهنگامی
که در مورد رزق و مسکن وامثال آن به کار رود بدین معناست که دقیقاً به
اندازه حاجت ونیاز باشد، بی کم و کاست.(الکفاف من الرزق : ما کان
مقدار من غیر زیاده و لا نقصان(المجم الوسیط)) این دو
واژه که هر دو در روایت آمده و هر کدام به نوعی بر موضوع مسکن پرتو می
افکند. کان امیر المومنین یقول یابن آدم ان کنت ترید
من الدنیا ما یکفیک فان ایسر ما فیها یکفیک
و ان کنت انما ترید ما لا یکفیک فان کل مافیها لا یکفیک(الکافی،
ج۲ ،ص۱۳۷ ، باب القناعه حدیث۶) امیرمومنان
همواره می فرمود: ای فرزند آدم، اگر از دنیا چیزی می
خواهی که تو را کفایت کند کمترین چیزی که در آن است
تو را بسنده است و اگر از دنیا چیزی می خواهی که تو
را کفایت نکند( یعنی فراتر از حد کفایت باشد) پس همه ی
آنچه در دنیاست تو را کفایت نخواهد کرد. ازعلي بن الحسين(ع) نقل شده
که پيامبر اکرم(ص) نسبت به خودشان در دعايي فرمودند: «اللهم ارزق محمدا و آل محمد
الکفاف» بارالها به معيشت محمد و آل محمد به مقدار کفايت روزي فرما! (بحارالانوار،
ج 69، ص 61). روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به
شترچرانی گذر کرد، کسی را فرستاد تا از او شیر بخواهد. شتربان
گفت: آنچه در پستان شتران است، صبحانه قبیله است و آنچه در ظرفهاست، شام ایشان
است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدایا مال و
فرزندانش را زیاد کن. سپس گذشتند و به گوسفندچرانی رسیدند و کسی
را فرستادند تا از او شیر بگیرد. چوپان گوسفندها را دوشید و
هرچه در ظرف داشت، در ظرف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ریخت
و گوسفندی هم برای حضرت فرستاد و عرض کرد: همین اندازه نزد ما
بود، اگر بیشتر هم بخواهید، به شما می دهیم. حضرت دعا
کرد: خدایا او را به قدر کفاف روزی عنایت کن! یکی
از اصحاب عرض کرد: یا رسول الله برای کسی که ردت کرد، دعایی
فرمودی که همه آن را دوست داریم و برای کسی که حاجتت را
روا کرد، دعایی فرمودی که همه ناخوش داریم. پیامبر
صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آنچه کم باشد و کفایت کند
بهتر است از زیادی که دل را مشغول دارد. بار خدایا به محمد و آل
محمد به قدر کفاف روزی عطا کن.[اصول كافى، ج 3، ص 211] . پیامبر صلی
الله علیه و آله و سلم فرمود: طوبى لمن رزقه الله الکفاف ثمّ صبر علیه.
[نهج الفصاحه، ح 1912] خوشا به حال کسی که رزق و روزیش به اندازه کفاف
باشد و بر آن صبر کند. امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: حسن التدبیر
مع الکفاف اکفی لک من الکثیر مع الاسراف «مدیریت مناسب با
مال کفاف بهتر است از ثروت بسیار همراه با اسراف».[تحف العقول عن آل
الرسول(ص)، ص 79] . برخی از لغویان گفتهاند: «و قُوتُهُ (کَفَافٌ)
بِالْفَتحِ أَیْ مِقدَارُ حَاجَتِهِ مِن غَیرِ زِیَادَةٍ وَ لَا
نَقصٍ سُمِّىَ بِذلِکَ لِأَنَّهُ یَکُفُّ عَن سُؤَالِ النَّاسِ و یُغنِی
عَنهُم»؛[المصباح المنیر، ص 536] قوت کَفاف -به فتح کاف- به آن مقدار از
روزی اطلاق میشود که زیاد و کم نیست و به اندازه است و
به این علت به آن کفاف گفتهاند که انسان را از اظهار نیاز به مردم
باز داشته و او را بینیاز میسازد. بنابراین، کفاف؛ ثروتی
است که انسان را از اسراف باز داشته و نیازهای ضروری او را
برطرف نماید. البته کفاف نسبت به افراد مختلف بر اساس شأنیت و موقعیت
فردی و اجتماعی آنان متفاوت است.
قناعت : قناعت : لغتنامه دهخدا : قناعت . [ ق َ ع َ ] (ع اِمص ) خرسندی .رضا
به قسمت . بسنده کردن . بسنده کاری . راضی شدن به اندک چیز. (غیاث
اللغات از بهار عجم و منتخب و شکرستان). خرسند گردیدن به قسمت خود و به فارسی
با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). آسان قرار گرفتن در مآکل و مشارب و م... قناعت :
فرهنگ فارسی معین : (قَ عَ) [ ع . قناعة ] (مص ل.)1 - خشنودی ،
خرسندی . 2 - رضا و تسلیم . 3 - صرفه جویی . قناعت :
فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: قَناعة] qa(e)nā'at ۱. راضی و خرسند بودن به چیزی که فرد در اختیار
دارد.۲. صرفهجویی. قَانِعَ : فرهنگ واژگان قرآن : قناعت کننده
- فقيري که به هر چه به او بدهند قناعت ميکند ، چه حاجتش را طلب کند یا نکند
.
کفاف : کفاف : لغتنامه دهخدا : کفاف . [ ک َ ] (ع اِ) اندازه و مانند. (منتهی
الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مثل و مقدار. (از اقرب الموارد) (از معجم متن
اللغة). اندازه . (غیاث اللغات ). || روزگذار از روزی و قوت که مستغنی
گرداند و از خواست بازدارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم... کفاف :
فرهنگ فارسی معین : (کَ) [ ع . ] (اِ.) آن اندازه روزی و قوت که
انسان را بس باشد. کفاف : فرهنگ فارسی عمید : (اسم) [عربی] ka(e)fāf ۱.
آن مقدار روزی و خوراک که برای انسان کافی باشد.۲. آنچه
بهقدر حاجت باشد و کم یا زیاد نباشد.
درخواست عدل و انصاف : «واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ
والانْصافِ» خدایا من را عادل کن و کاری کن انصاف داشته باشم. در تعریف
لغوی عدل آمده است(العدل: الانصاف و هو اعطاء المرء ماله و اخذ ما علیه.
مصطفی ابراهیم،ج2،ص594 ): عدل یعنی انصاف و این که
به هر فرد آنچه اختصاص به او دارد بدهی و از او هر آنچه که باید گرفت
بگیری . وَقَالَ (عليه السلام) : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ
يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ
الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ. امام عليه السلام در باره آيه شريفه كه مى گويد:
خدا دستور به عدل و احسان داده است فرمود:
«عدل انصاف است» [نهج البلاغه حکم228] .
عدل چیست؟ : شیخ صدوق ازحضرت علی ع روایت کرده که
فرمود: «العدل وضع کل شیء موضعه؛ عدالت، آن است که هر چیزی در
جای خودش قرار گیرد.» و یا «العدل اعطاء کل ذی حق حقه؛
عدالت، آن است که حق هر صاحب حقی، داده شود.» . امام على عليه السلام :
العَدلُ أساسٌ بِه قِوامُ العالَمِ، عدالت، شالوده اى است كه جهان بر آن استوار
است. (مطالب السؤول : ۶۱) . امام على عليه السلام : العَدلُ أقوى
أساسٍ، عدالت، محكمترين بنياد است. (غرر الحكم : ۸۶۳) . امام
على عليه السلام : إنَّ العَدلَ مِيزانُ اللّه ِ سُبحانَهُ الَّذي وَضَعَهُ في
الخَلقِ، و نَصَبَهُ لإِقامَةِ الحَقِّ، فلا تُخالِفْهُ في مِيزانِهِ، و لا
تُعارِضْهُ في سُلطانِهِ . عدالت، ترازوى خداى سبحان است كه آن را در ميان خلق خود
نهاده و براى بر پا داشتن حقّ، نصب كرده است. پس، برخلاف ترازوى او عمل مكن و با
قدرتش مخالفت مورز. (غرر الحكم : ۳۴۶۴ ) . امام على عليه
السلام : جَعَلَ اللّه ُ سُبحانَهُ العَدلَ قِواما لِلأنامِ، و تَنزيها مِنَ
المَظالِمِ و الآثامِ، و تَسنِيَةً لِلإسلامِ . خداوند پاك، عدالت را بر پا دارنده
مردمان ، مايه دورى از حق كشيها و گناهان و وسيله آسانى و گشايش براى اسلام قرار
داده است . (غرر الحكم : ۴۷۸۹) . امام على عليه السلام :
العَدلُ قِوامُ الرَّعِيَّةِ و جَمالُ الوُلاةِ . عدالت، بر پا دارنده مردم و زيور
حكمرانان است. (غرر الحكم : ۱۹۵۴) . امام صادق عليه
السلام : العَدلُ أحلى مِنَ الماءِ يُصيبُهُ الظَّمآنُ . عدالت، از آبى كه شخص
تشنه به آن مى رسد شيرين تر است. (الكافي : ۲/۱۴۶/۱۱).
امام صادق عليه السلام : العَدلُ أحلى مِنَ الشَّهدِ، و أليَنُ مِنَ الزُّبدِ، و
أطيَبُ ريحا مِنَ المِسكِ . عدالت از عسل شيرين تر، از خامه نرمتر و از مشك خوش
بوتر است. (الكافي : ۲/۱۴۷/۱۵) . پيامبر خدا
صلى الله عليه و آله : العَدلُ جُنَّةٌ واقِيَةٌ، و جَنَّةٌ باقِيَةٌ . عدالت،
حفاظى نگاه دار و بهشتى ماندگار است. (عوالي اللآلي : ۱/۲۹۳/۱۷۷)
. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : عَدلُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن عِبادَةِ سِتّينَ
سَنَةً قِيامِ لَيلِها و صِيامِ نَهارِها، يك ساعت عدالت، بهتر از شصت سال عبادت
است كه شبش به عبادت و روزش به روزه دارى بگذرد (جامع الأخبار : ۴۳۵/۱۲۱۶)
. امام على عليه السلام : بِالعَدلِ تَصلُحُ الرَّعِيَّةُ . با عدالت است كه كار
رعيّت اصلاح مى شود. (غرر الحكم : ۴۲۱۵) . امام على عليه
السلام : بِالعَدلِ تَتَضاعَفُ البَرَكاتُ . به سبب عدالت، بركتها دو چندان مى
شود. (غرر الحكم : ۴۲۱۱) . امام على عليه السلام : عَدلُ
السُّلطانِ خَيرٌ مِن خِصبِ الزَّمانِ . عدالتِ فرمانروا، بهتر از فراخى و
حاصلخيزى زمانه است. (مطالب السؤول : ۵۶) . امام على عليه السلام :
العَدلُ نِظامُ الإمرَةِ . عدالت، رشته نظام بخش فرمانروايى است. (غرر الحكم : ۷۷۴)
. امام على عليه السلام : ما عُمِّرَتِ البُلدانُ بِمِثلِ العَدلِ . با هيچ چيز
مانند عدالت، شهرها آباد نگرديده است. (غرر الحكم : ۹۵۴۳)
. امام على عليه السلام : العَدلُ حَياةٌ . عدالت، زندگى است. (غرر الحكم : ۲۴۷)
. امام على عليه السلام : العَدلُ حَياةُ الأحكامِ، عدالت، مايه حيات احكام [الهى
]است. (غرر الحكم : ۳۸۶). پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أعدَلُ النّاسِ مَن رَضِيَ لِلنّاسِ ما يَرضى لِنَفسِهِ، وكَرِهَ لَهُم ما يَكرَهُ
لِنَفسِهِ . عادلترين مردم، كسى است كه بر مردم همان پسندد كه بر خود مى پسندد و
بر آنان نپسندد آنچه را بر خود نمى پسندد. (الأمالي للصدوق : ۷۲/۴۱).
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) : عَدلُ ساعَهٍ خَیرٌ مِن عِبادَهِ
سَبعینَ سَنَهً قِیامِ لَیلِها و َصِیامِ نَهارِها؛ ساعتى
عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است که شبهایش به نماز و روزهایش به
روزه بگذرد. (مشکاه الانوار ص ۳۱۶). پيامبر صلى الله عليه و
آله :بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ ؛ آسمانها و زمين، با عدالت،
پا برجا مىمانند. (عوالى اللآلى ، ج ۴، ص ۱۰۳). امام
صادق علیه السلام: اِنَّ النّاسَ يَستَغنونَ اِذا عُدِلَ بَينَهُم وَ
تُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها وَ تُخرِجُ الارضُ بَرَكَتَها بِاِذنِ اللّهِ تَعالى ؛
اگر در ميان مردم عدالت برقرار شود، همه بى نياز مى شوند و به اذن خداوند متعال
آسمان روزى خود را فرو مى فرستد و زمين بركت خويش را بيرون مى ريزد.
(كافى(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 568، ح 6 {شبیه این حدیث در من
لا یحضر الفقیه ج2 ، ص53 ، ح1677}) . امام كاظم عليه السلام ـ درباره
آيه «17 سوره حدید اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ
مَوْتِها» زمين را بعد از مرگش زنده مى كند ـ فرمود : لَيسَ يُحيِيها بِالقَطْرِ،
و لكِنْ يَبعَثُ اللّه ُ رِجالاً فيُحيُونَ العَدلَ فتَحيا الأرضُ لإحياءِ
العَدلِ، و لاَءقامَةُ الحَدِّ للّهِ أنفَعُ في الأرضِ مِنَ القَطرِ أربَعينَ
صَباحا . منظور زنده كردن زمين با باران نيست، بلكه خداوند مردانى را مى فرستد كه
عدالت را زنده مى كنند و با زنده شدن عدالت، زمين نيز زنده مى شود. هر آينه، بر پا
داشتن حدود (احكام) خدا در روى زمين، از باران چهل روز سودمندتر است. (الكافي : ۷/۱۷۴/۲).
انصاف چیست؟ : انصاف را به معنای عدالتورزی، اجرای
قسط، رفتار درست و مطابق با عدالت، رعایت حق[واسطی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق،
ذیل واژه نصف؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۳۷۷ش، ذیل
واژه انصاف؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱۳۸۱ش، ذیل
واژه انصاف] و ضد ظلم[طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش،
ج۱، ص۱۹۳] دانستهاند. انصاف از جمله فضائل اخلاقی
است[نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۴۱] که بر رعایت
مساوات و برابری در رفتار با دیگران و پرداخت حقوق مردم بدون تبعیض
اشاره دارد.[راغب اصفهانی، مفردات، ۱۴۱۲ق، ذیل
واژه نصف؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ذیل واژه
نصف]. انصاف را در مقابل عصبیت مذموم قرار دادهاند از اینرو انسان
منصف کسی است که در رفتار و قضاوتهایش از تعصب بیجا نسبت به
خود، وابستگان و دوستان پرهیز کند و حقوق دیگران را ضایع
نکند.[نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۴۰۲، ۴۰۴]
مفهوم انصاف را با قاعده «هر آنچه برای خود میپسندی برای
دیگران نیز بپسند» در ارتباط دانستهاند.[طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق،
ص۵۰۸] . امام على عليه السلام ـ درباره آيه «همانا خداوند به
عدل و احسان فرمان مى دهد» ـ فرمود : العَدلُ : الإنصافُ ، و الإحسانُ :
التَّفَضُّلُ . عدل، انصاف دادن است و احسان، دست بخشش گشودن. (نهج البلاغه / حکمت
231). انصاف به سه قسم انصاف در سخن، انصاف در عمل و انصاف در قضاوت تقسیم
شده است. مام على عليه السلام : اَلانصافُ أَفضَلُ الفَضائِلِ؛ انصاف، برترين
ارزشهاست. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9096) . امام على عليه السلام
: الْإِنْصَافُ يَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ يُوجِبُ الِائْتِلَاف ؛ انصاف، اختلافات
را از بين مى برد و موجب الفت و همبستگى مى شود. (تصنیف غررالحکم و
دررالکلم ص 394 ، ح 9116). امام على علیه السلام : مَن أَنصَفَ اُنصِفَ؛ هر
كس با انصاف باشد، انصاف مى بيند. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح
9120) . امام على علیه السلام : زَكاةُ القُدرَةِ الانصافُ؛ زكات قدرت،
انصاف است. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 342 ، ح 7821) . امام صادق علیه
السلام : مَن أَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ رُضِىَ بِهِ حَكَما لِغَيرِهِ؛ هر كس با
مردم منصفانه رفتار كند، ديگران داورى او را مى پذيرند. (من لا یحضر الفقیه
ج 3 ، ص 13 ، ح 3237 - کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 146 ، ح 12 - تحف
العقول ص357) . امام على علیه السلام : أَعدَلُ النّاسِ مَن أَنصَفَ مَن
ظَلَمَهُ؛ عادلترين مردم كسى است كه با كسى كه به او ظلم كرده با انصاف رفتار
كند. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9104) . رسول اكرم صلی
الله علیه و آله و سلم : مَن واسَى الفَقيرَ و َأَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ
فَذلِكَ المُؤمِنُ حَقّا؛ هر كس به نيازمند كمك مالى كند و با مردم منصفانه رفتار
نمايد چنين كسى مؤمن حقيقى است. (خصال ص47 ، ح 48) . امام على علیه السلام
: أَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِكَ وَ أَهلِكَ وَ خاصَّتِكَ وَ مَن لَكَ فيهِ هَوىً و
َاعدِل فِى العَدُوِّ و َالصَّديقِ؛ خودت و خانواده ات و نزديكانت و كسانى كه به
آنان علاقه دارى، با مردم منصفانه رفتار كنيد و با دوست و دشمن به عدالت رفتار كن.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394 ، ح 9101) . رسول اكرم صلی الله علیه
و آله و سلم : أَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِكَ وَ انصَحِ الأُمَّةَ و َارحَمهُم
فَإِذا كُنتَ كَذلِكَ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلى أَهلِ بَلدَةٍ أَنتَ فيها و َأَرادَ
أَن يُنزِلَ عَلَيهِمُ العَذابَ نَظَرَ إِلَيكَ فَرَحِمَهُم بِكَ، يَقولُ اللّهُ
تَعالى: (و َما كانَ رَبُّكَ لِيُهلِكَ القُرى بِظُلمٍ و َأَهلُها مُصلِحونَ)؛ با
مردم منصفانه رفتار كن و نسبت به آنان خيرخواه و مهربان باش، زيرا اگر چنين بودى و
خداوند بر مردم آباديى كه تو در آن به سر مى برى خشم گرفت و خواست بر آنان عذاب
فرو فرستد، به تو نگاه مى كند و به خاطر تو به آن مردم رحم مى كند. خداى متعال
مى فرمايد «و پروردگار تو (هرگز) بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش
درستكارند، به ستمى هلاك كند». (مكارم الاخلاق ص 457). امام على عليه السلام :
اَلانصافُ راحَةٌ؛ انصاف، مايه آسايش است. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 394
، ح 9113) .
تفاوت انصاف و عدل : عدل و انصاف هرچند که گاهی اوقات به یک معنا
به کار میروند اما با هم تفاوتهایی هم دارند. ابوهلال عسکری
واژهشناس معتقد است انصاف بیشتر به تقسیم برابر در امور حسی
کاربرد دارد اما عدالت به معنای دادن حق و استحقاق هر شخص در امور حسی
و غیر حسی است؛ به عنوان نمونه درباره کسی که حد سرقت بر او جاری
شده، میگویند در خصوص او عدالت جاری شده است نه انصاف.[معجم
الفروق اللغویه، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۸۰]
همچنین عدل را احقاق حق طبق مُرّ قانون و موازین قضایی
دانستهاند؛ اگرچه در مواقعی سخت و انعطاف ناپذیر باشد، حال آنکه در
انصاف، سختگیری و شدت کمتری وجود دارد و سخن از رحمت و شفت
است.[سرگذشت قانون، ۱۳۹۱ش] .
عدل : عدل : لغتنامه دهخدا : عدل . [ ع َ ] (ع اِمص ) مقابل ستم . مقابل بیداد.
داد. (دستوراللغة). مقابل جور. ضد جور. نقیض جور. (منتهی الارب )
(اقرب الموارد). مقابل ظلم . نصفت . قسط. عدالت . انصاف . امری بین
افراط و تفریط. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). مساوات در مکافات
به نیکی... عدل : فرهنگ فارسی معین : (عَ) [ ع . ] 1 -
(مص ل .) دادگری کردن ، داد دادن . 2 - (اِمص .) دادگری . 3 - (اِ.)
داد. عدل : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی] 'adl ۱. داد دادن؛ دادگری کردن.۲. (قید) [عامیانه]
دقیقاً؛ درست: حرفهایم را عدل گذاشت کف دستش.۳. (صفت) [قدیمی]
کسی که شهادت او مقبول باشد؛ عادل.۴. (اسم، صفت) [قدیمی]
از نامهای خداوند. عَدْل : فرهنگ واژگان قرآن : عدالت - معادل (کلمه عدل به
معناي حد وسط در بين افراط و تفريط است . در عبارت "أَوْ عَدْلُ ذَ ٰلِکَ
صِيَاماً " معني معادل يا مساوي مي دهد).
انصاف : انصاف : لغتنامه دهخدا : انصاف . [ اِ ] (ع مص ) داد دادن . (منتهی
الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). عدل کردن . (از
اقرب الموارد). داد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || راستی کردن
. || به نیمه رسیدن روز و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم
الاطباء). روز به نیمه رسیدن... انصاف : فرهنگ فارسی معین
: ( ~.) [ ع . ] 1 - (مص م .) داد دادن ، عدل کردن . 2 - راستی نمودن . 3 -
(اِمص .) عدل ، داد. انصاف : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی]
'ensāf ۱.
داد دادن؛ عدلوداد کردن.۲. راستی کردن.۳. به نیمه رسیدن.۴.
میانهروی.۵. (قید) [قدیمی] انصافاً؛ حقیقتاً.
بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین
#دعای روز سیزدهم ماه رمضان
اَللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْاَقْذَارِ، وَ
صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْاَقْدَار، وَوَفِّقْنِی
فِیهِ لِلتُّقَی وَصُحْبَةِ الْاَبْرَار، بِعَوْنِکَ یا قُرَّةَ
عَینِ الْمَسَاکِین. خدایا در این ماه مرا از پلیدی
و آلودگی و ناپاکی و کثافتهای ظاهری وباطنی و مادی
ومعنوی پاک و پاکیزه کن، و بر آنچه مقدّر شده از حوادث و شرور و آفات
و قضا و قدر صبر و تحمّل عطا کن، و بر تقوی و پرهیزکاری و
مصاحبت و هم نشینی با نیکوکاران موفق بدار، به یاری
خودت ای روشنی دیده ومایه شادی واطمینان
خاطر مسکینان .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: پاک شدن ازپلیدی و آلودگی و
ناپاکی و کثافتهای ظاهری و باطنی و مادی و معنوی،
2: صبر و تحمل درمقابل حوادث و شرور و آفات و قضا و قدر الهی، 3: دارا بودن
تقوا و پرهیزکاری و همنشینی و دوستى با ابرارونیکان،
4: یاری جستن و کمک خواستن از روشنی دیده و مایه
شادی و اطمینان خاطر مسکینان .
پاکی از گناه و معصیت : «اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ
الدَّنَسِ وَالْاَقْذَارِ» در این دعا از خدا میخواهیم ما را
از کثافات پاک کند. منظور از «کثافات»، چرک گناه و معصیت است. انسان اگر اهل
معصیت باشد، بوی بدی به خود میگیرد و اگر مؤمن
باشد، خوش بو خواهد بود. چهره را با آب
مى شويند و دل را با «توبه»! شستشوى با آب، «پاكيزه» مى كند، اما تقوا و دين،
«پاك» مى سازد. بايد بر طهارت درون و برون، از آلودگيهاى ظاهرى و باطنى تأكيد
كنيم. حتى پاكيزگى ظاهر را رمزى از طهارت قلبى و درونى قرار دهيم. به قول بعضى از
عارفان، صاحبان بصيرت بدانند كه ايمان، با آباد كردن دلها و درون ها ست و سخن
پيامبر كه فرموده: «طهور، نصف ايمان است»، آنست كه: آباد ساختن ظاهر با شستشو و
تميز كردن با ريختن آب، نصف ايمان است، و نصف ديگر، عمارت و آبادى درون است با
اعمال شايسته و اخلاق نيكو. مراتب چهارگانه «طهارت»: «مرتبه اوّل»: پاك ساختن ظاهر
از آلودگى ها و كثافت ها. «مرتبه دوّم»: پاك ساختن اعضاء و جوارح و اندام از جرم
ها و گناهان و معاصى. «مرتبه سوّم»: پاك ساختن قلب از رذايل اخلاقى و خصلت هاى
زشت. «مرتبه چهارم»: پاك ساختن درون و راز قلبى، از هرچه كه جز خداى متعال باشد. و
اين، طهارت انبياء و صدّيقين است. و دست يافتن به هر يك از اين مراحل، بسته به اين
است كه انسان از مرحله قبلى گذشته باشد. طهارت دل ازغيرخدا، براى كسى ميسّراست كه
قلبش ازاخلاق ناپسندودست ويااندامش ازگناه، وظاهرش ازآلودگيها پاك شده باشد.
دنس به معنای کثافات و چرک ها، و اقذار به معنای پلیدی
ها، زشتی ها است، در زیارت
جامعه کبیره ... عَصَمَکمُ اللّهُ مِنَ
الزَّلَلِ، وَآمَنَکمْ مِنَ الْفِتَنِ، وَطَهَّرَکمْ مِنَ الدَّنَسِ، وَأَذْهَبَ
عَنْکمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرَکمْ تَطْهِیراً...خدا شما را از لغزشها حفظ کرد
و از فتنهها ایمن داشت و از آلودگی پاک کرد و پلیدی را
از شما ببرد و پاکتان نمود، پاک کردنی شایسته. (وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ
الدَّنَسِ)؛ دَنَس به معناي چرك و آلودگي است و اينجا كنايه از رذايل اخلاقي و خوي
هاي ناشايسته از قبيل كبر و بخل و حرص و حسد و نظاير اينهاست كه دل را آلوده و
چركين مي سازد.خداوند آن گوهرهاي پاك آسماني را از هر گونه دنس و آلودگي اخلاقي
پاك و مطهّر ساخته است . قال علیٌّ (علیهالسلام): طهّروا انفسکم منْ
دنس الشهوات تدْرکوا رفیع الدّرجات . امام علی (علیهالسلام)
فرموده: جان خود را از شهوات پلید منزه سازید تا به مدارج عالی
انسانی دست یابید. (غررالحکم، ص 472) . امام على عليه السلام :
إنَّ تَقوَى اللّه ِ دَواءُ داءِ قُلوبِكُم...و طَهُورُ دَنَسِ أنفُسِكُم . همانا
تقواى الهى، داروى بيمارى دلهاى شماست... و پاك كننده آلايش جانهايتان . (نهج
البلاغة : الخطبة ۱۹۸). امام على عليه السلام : إن كُنتُم لا
مَحالَةَ مُتَطَهِّرِينَ فَتَطَهَّرُوا مِن دَنَسِ العُيوبِ و الذُّنوبِ . اگر
براستى جوياى پاكى هستيد خود را از پستى عيوب و گناهان پاك كنيد . (غرر الحكم : ۳۷۴۳)
. امیرالمؤمنین (علیه السلام) : طَهِّرُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ
دَنَسِ اَلشَّهَوَاتِ تُضَاعَفُ لَكُمُ اَلْحَسَنَاتُ . (غرر الحکم جلد۱,
صفحه۴۳۶) . امیرالمؤمنین (علیه السلام) :
طَهِّرُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ دَنَسِ اَلشَّهَوَاتِ تُدْرِكُوا رَفِيعَ
اَلدَّرَجَاتِ . جانهاى خود را از چرك شهوات پاك كنيد تا به درجات بلند دست يابيد.
(غرر الحکم جلد۱صفحه۴۳۶) . إمامُ عليٌّ عليه السلام :
طَهِّرُوا قُلوبَكُم مِن دَرَنِ السَّيّئاتِ تُضاعَفْ لَكُمُ الحَسَناتُ . دلهاى
خود را از چرك گناهان پاك كنيد تا حسنات شما دو چندان شود. (غرر الحكم : 6021) .
دنس : دنس : لغتنامه دهخدا : دنس . [ دَ ن َ ] (ع اِ) ریمناکی .
(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وسخ . شوخگنی . شوخ . پلیدی
. ناپاکی . (یادداشت مؤلف ). چرکنی . (ناظم الاطباء).
دنس : لغتنامه دهخدا : دنس . [ دَ ن َ ] (ع مص ) ریمناک شدن جامه . (از
منتهی الارب ) (آنندراج ). شوخگن شدن . (تاج المصادر بیهقی )
(المصادر زوزنی ). چرک و چرکناک شدن . (غیاث ). چرکین شدن .
چرکن شدن . (یادداشت مؤلف ). || معیوب و زشت گردیدن عرض
و خلق . (از منتهی الارب ) (آنند... دنس : لغتنامه دهخدا : دنس . [ دَ ن ِ
] (ع ص )آلوده به ریم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
شوخگن . (نصاب الصبیان ). چرک آلوده که به هندی میلا گویند
(غیاث ). ناپاک . چرکین . (یادداشت مؤلف ). مرد آلوده
ابرو و زشت خو. ج ، ادناس ، مدانیس . (از منتهی الارب ) (ناظم ... دنس
: فرهنگ فارسی معین : (دَ نِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چرکین ، پلید،
ریمناک . 2 - زشت خوی ، بد خلق ؛ ج . ادناس . دنس : فرهنگ فارسی
عمید : (اسم مصدر) [عربی، جمع: اَدناس] [قدیمی] danas آلودگی؛ پلیدی.
اقذار : اقذار : لغتنامه دهخدا : اقذار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قذر . اقذار : لغتنامه
دهخدا : اقذار. [ اِ ](ع مص ) بسیار گفتن . || پلید و چرکین یافتن
. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قذر : فرهنگ فارسی
معین : (قَ ذَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پلید گردیدن . 2 - (اِمص
.) پلیدی . 3 - (اِ.) چرک . 4 - غایط . ج . اقذار.
برطرف کردن بوی تعفن روح : «الدَّنَسِ وَالْاَقْذَارِ» مراد از این
عبارت «کثافات و پلیدی گناه» است، گناه آدمی را کثیف میکند
و دل را زنگار میگیرد. برای اینکه زنگار قلب را از بین
ببریم باید سحرها قرآن بخوانیم. در روایت آمده است که قلب
انسان زنگ میزند، همانطوری که آهن زنگ میزند، پس قلبتان را
با استغفار و قرائت قرآن جلا بدهید. همچنین کمک کردن و دستگیری
از یتیمان هم زنگار دل را از بین میبرد. در حال حاضر
زمانه به گونه ای است که طهارت واقعی نداریم و همه چیز
شبهه ناک است. در طول سال انواع غذاهای حرام و شبهه ناک را خورده ایم
و «ماه رمضان» فرصتی برای شستوشوی باطنی است.
قضا و قدر حتمی الهی : وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی
کَائِنَاتِ الْاَقْدَار ، مراد از «کَائِنَاتِ الْاَقْدَارِ»، قضا و قدر حتمی
الهی است. هر کس در لوح محفوظ قضا و قدری دارد که نمیداند صلاح
او در آن امر است. «وَصَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ
الْاَقْدَارِ» در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که ما را در
برابر قضا و قدر خویش راضی کند. بنابراین از خدا درخواست میکنیم
که خدایا مرا بر تقدیر خودت صابر قرار بده! مراد از «کَائِنَاتِ
الْاَقْدَارِ»، قضا و قدر حتمی الهی است. هر کس در لوح محفوظ قضا و
قدری دارد که نمیداند صلاح او در آن امر است. انسان در تمام مراحل
زندگی برای رشد و ترقی و ارزیابی عملکردش امتحان میگردد
و کسانی در این امتحان پیروز میگردند که بر مشکلات و
مصائب صبر نمایند.
صبر در مقابل امتحان الهی : وَ صَبِّرْنِی... ، «صبر» عبارت است از
ثبات نفس و اطمينان خاطر و مضطرب نگشتن در مصائب و بلايا كه انسان با مواجهه با
آنها پريشان خاطر نشده و گشادگي و طمأنينه خود را از دست ندهد و زبان خود و ساير
اعضا را در اطاعت خود داشته باشد تا حركات ناهنجاري در اين مواقع از آن صادر نشود.
صبر اقسام مختلفي دارد مانند صبر در غضب كه «حلم»، صبر در جنگ «شجاعت»، صبر بر
معصيت «عفت»، صبر در عبادت «طاعت» و صبر بر دنيا هم كه «زهد» مي باشد. خداوند در
قرآن میفرماید: «و لبنلونکم بشیِ من الخوف و الجوع و نقص من
الاموال و الانفس و الثمرات؛[بقره/سوره2، آیه155] یعنی و
امتحان میکنیم شما را به وسیلهای از ترس و گرسنگی
و نقصان و ضرر از اموال و خودتان و میوههایتان (در باغها) و بشارت
باد بر صابران» که این آیه
نشان دهنده آن است که انسان در تمام مراحل زندگی برای رشد و ترقی
و ارزیابی عملکردش امتحان میگردد و کسانی در این
امتحان پیروز میگردند که بر تقدیرات الهی راضی
بوده و بر مشکلات و مصائب صبر نمایند. هنگامی که مصیبتی
بر آنان وارد شد، بگویند: «انا لله وانا الیه راجعون؛ [بقره/سوره2، آیه155]
یعنی همه ما برای خداییم و به سوی او باز میگردیم» که خداوند نیز در عوض صبر و ایمان
آنها در قرآن میفرماید: «اُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ
رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَاُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛ [بقره/سوره2، آیه157] یعنی
آنان گروهی هستند مخصوص به درود و الطاف الهی و رحمت خاص پروردگار و
آنان خود هدایت یافتگانند» . دل بیغم در این عالم نباشد
اگر باشد بنیآدم نباشد . در این دنیا هر شخصی به میزان
خود دارای غم و مشکل است. استادم (مرحوم شیخ علی اکبر برهان) میگفت:
اگر یک روز گفتی که من غصه ای ندارم، بدان که اجلت نزدیک
است! سید بن طاووس به فرزندش میگوید: پسرم خانه که میسازی،
بگذار گوشه ای از آن خرابه باشد تا بدون غصه و دغدغه نمانی.
قَدَر : کلمه «قدر» به معنی اندازه است. موارد استعمال این کلمه همین
مفهوم را میرساند، مثل إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ[ قمر–۴۹]
. وَإِن مِّن شَیءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ
بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ (ترجمه: و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه
های آن نزد ماست و ما آن را جز بهاندازهای معین فرو نمیفرستیم)[
حجر–۲۱] . وَکانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا (ترجمه: و فرمان
خدا همواره بهاندازه مقرر [و متناسب با توانایی] است)[ احزاب–۳۸]
. بنابراین، کلمۀ «تقدیر» به معنای اندازهگیری
کردن و یا تعیین و تشخیص اندازۀ یک شئ
است.[مطهری، مجموعه آثار، ص۱۰۶۶] . قدر به معنای
اندازه است. قدر الهی عبارت است از نسبتی که حدود اشیاء به ذات
باری تعالی دارند.[مطهری، مجموعه آثار، ص۱۰۶۹]
به بیان دقیقتر، اندازه و حدودِ صفات و آثار هر چیز، قدر است؛
و تقدیر، تعیین این اندازه و حدود است. در تحلیل حقیقیِ
این معنا و منطبق ساختن آن بر پدیدههای عینی، قدر
همان حدودی است که موجودات مادی از جانب هر یک از علتهای
ناقصۀ خود -متناسب با صورتهای علمی این حدود در عالم
والاتر(عالم مثال)- پیدا میکنند.[نهایه الحمکه، ۱۳۸۶ش،
ج۴، ص۱۱۴۴-۱۱۴۷] . قدر نیز
به اعتبار مرتبه بر دو قسم است: قدر علمی، قدر عینی؛ قدر علمی:
قدر علمی عبارت است از علمی که منشأ حدود و اندازۀ اشیاء
است. قدر عینی: قدر عینی عبارت است از نفس تعین
وجود و اندازۀ وجود اشیاء از آن جهت که به واجب الوجود منتسب
است.[مطهری، مجموعه آثار، ص۱۰۶۹] . قال ابوعبدالله
(ع): إنّ الله إذا أراد شَیئاً قدّره فإذا قدّره قضاه فإذا قضاه أمضاه
(ترجمه: همانا خداوند هنگامی که چیزی را اراده کند آن را مقدّر
میسازد، وقتی آن را مقدر کرد آن را حتمی میکند؛ و آن
گاه که آن را حتمی کرد آن را محقق میکند.) . قال ابوجعفر(ع): لا یکونُ
شَیئٌ فی الأرض و لا فی السماء إلّا بهذه الخِصال السبعة: بمشیةٍ
و إرادةٍ و قَدَرٍ و قَضاءٍ و إذنٍ و کتابٍ و أجَلٍ فَمَن زَعم أنّه یقدرُ
عَلی نَقص واحدةٍ منهنّ فَقد کَفَر (ترجمه: هیچ چیز در زمین
و آسمان نیست مگر با این هفت ویژگی: مشیت، اراده،
قدر، قضا، اذن، کتاب و اجل؛ اگر کسی بپندارد که میتواند از آنها یکی
را بکاهد همانا کفر ورزیده است.)... عن یونس بن عبدالرحمن عن ابی
الحسن الرضا(ع) قال: قُلتُ لایکونُ إلّا ما شاءَ الله و أرادَ و قَضی
فقال لا یکون إلّا ما شاء الله و أرادَ و قَدّرَ و قَضی قالَ قلتُ
فَما معنی شاءَ قال ابتداء الفعل قلتُ فَما معنی أرادَ قالَ الثّبوتُ
علیه قلتُ فما معنی قدّرَ قال تقدیرُ الشّئ من طوله و عرضه قلتُ
فما معنی قَضی قالَ إذا قَضاهُ أمضاه فذلکَ الّذی لا مَرَدَّ له
(ترجمه: یونس بن عبدالرحمن میگوید به امام رضا عرض کردم چیزی
جز با مشیت، اراده و قضای الاهی نیست؟ امام فرمود: چیزی
جز با مشیت، اراده، قدر و قضای الاهی نیست. میگوید
گفتم معنای مشیت چیست؟ فرمود آغاز کردن کار. گفتم معنای
اراده چیست؟ فرمود: استقرار کار. پرسیدم معنای قدر چیست؟
جواب داد: مشخص کردن مقدار اشیاء از قبیل طول و عرض آنها. سؤال کردم
معنای قضا چیست؟ فرمود وقتی قضای الاهی به چیزی
تعلق بگیرد آن را محقق میکند. این است که برگشتناپذیر
است.) [برقی، ج۱، ص۲۴۴] .
قضا وقدر : قضا و قدر، در قرآن و حديث، كاربردهاى متعدّدى دارند . طبق حديثى از امام
على عليه السلام، كلمه «قضاء» در قرآن، در ده معنا به كار رفته است ؛ امّا در اين
مبحث، مقصود از «قَدَر»، هندسه اشيا و اندازه آنها، و مقصود از «قضا»، حكم به
تحقّق آنهاست . به سخن ديگر، هر پديده براى تحقّق، مقدّماتى دارد كه «قَدَر» و
«قضا»، دو مقدّمه مهم و اساسىِ آنها هستند ؛ يكى اندازه گيرى و ديگرى فرمان تحقّق .
امام كاظم عليه السلام در تبيين مقدّمه نخست مى فرمايد : هُوَ الهَندَسَةُ مِنَ
الطُّولِ وَالعَرضِ وَالبَقاءِ. [قَدَر،] اندازه در درازا و پهنا و ماندگارى است .
و در حديثى ديگر مى فرمايد : تَقديرُ الشَّيءِ مِن طولِهِ وَعَرضِهِ . اندازه چيز
در درازا و پهناى آن است . نيز در حديثى از امام رضا عليه السلام آمده است : هُوَ
وَضعُ الحُدودِ مِنَ الآجالِ وَالأَرزاقِ وَالبَقاءِ وَالفَناءِ . [قَدَر،] تعيين
حدود اجل ها، روزى ها و ماندن و فانى شدن است . بدين سان، خداوند متعال پيش از
انجام دادن هر كار و پديد آوردن هر پديده، نخست، محدوده وجودى آن را از هر نظر،
معيّن مى كند . آن محدوده، «قَدَر» و اين عمل، «تقدير» ناميده مى شود . پس از
تقدير، نوبت به مقدّمه دوم، يعنى «قضا» مى رسد . امام رضا عليه السلام در تفسير
اين مقدّمه در حديثى مى فرمايد : القَضاءُ : هُوَ الإِبرامُ وَإِقامَةُ العَينِ .
قضا، استوارسازى و به عرصه وجود آوردن است . در اين مرحله، خداوند متعال، آنچه را
تقدير كرده، در خارجْ تحقّق مى دهد . به تعبير ديگر، وجود عينىِ هر پديده، در
واقع، استوار نمودنِ وجود تقديرىِ آن است . بنا بر اين، قَدَر، بر قضا مقدّم است،
اگر چه در گفتار و نوشتار، قضا براى سهولت در به كارگيرى آنها، مقدّم مى شود .
اقدار : اقدار : لغتنامه دهخدا : اقدار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَدَر، بمعنی
فرمان و حکم و اندازه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
قَدَر، از ريشه «قدر» به معناى حد و اندازه چيزى و گوهر و پايان آن است، و تقدير،
به معناى مشخّص كردن اندازه چيزى . ابن فارس در تبيين اين واژه مى گويد : القاف
والدّال والراء، اصل صحيح يدلّ على مبلغ الشيء وكنهه ونهايته، فالقَدْر : مبلغ كلّ
شيء، يقال : قدره كذا، أي مبلغه، وكذلك القَدَر ... والقَدْر : قضاء اللّه تعالى
الأشياء على مبالغها ونهاياتها الّتي أرادها لها، وهو القَدَر أيضا .[ معجم مقاييس اللغة : مادّه «قدر»]. قاف و دال و
راء، ريشه صحيح است كه بر مقدار و كنه و پايان چيز دلالت دارد . پس «قدْر»، يعنى
مقدار هر چيز . گفته مى شود : مقدارش چنين است، يعنى اندازه اش . و همين طور است
قَدَر... . قَدْر، قضاى خداوند درباره مقدار و انتهاى اشياست كه خواسته چنان شوند
. قَدَر هم همين طور است .
تقوا و پرهیزکاری : «وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی
وَصُحْبَةِ الْاَبْرَارِ» مرا بر تقوی و پرهیزکاری و مصاحبت نیکوکاران
موفق دار . در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که ما را موفق
به تقوی کند. تقوا به معنی این هست که اگر کسی از اعمال
ما با خبر شود، طوری زندگی کرده باشیم که ناراحت نشویم.ماه
مبارک رمضان فرصتی برای تمرین تقوا است. «ان اکرمکم عندالله
اتقکم؛ [حجرات/سوره49، آیه13] یعنی
به درستی که گرامیترین شما نزد خداوند تقوا پیشهترین
شماست» و برای آنکه ما نزد پروردگار
خویش دارای اجر و قربی باشیم باید تقوای الهی
را پیشه کنیم که تقوا یک کلام به مفهوم انجام واجبات و ترک
محرمات الهی میباشد که انسان را به مقامهای والای دنیوی
و اخروی میرساند که یکی از آن مقامات این است که
انسان تقوا پیشه و پرهیزکار طبق آیه قرآن نزد پروردگار خویش
دارای حرمت میگردد چنانچه خداوند در تمام امور در دنیا و آخرت
او را کفایت میکند. تقوا مرحله اى برين، از خودسازى است، لباس زيبا
بر جان انسان است، جامه جان و لباس روح است. تقوا، مصونيّت در برابر گناه ايجاد مى
كند، «تقوا»، به فرموده امام على عليه السلام در نهج البلاغه، مَركبى است راهوار،
كه سوار خود را آرام وارد بهشت مى كند و خطا و معصيت، اسبى سركش و مركبى چموش است
كه سوار را با مغز بر زمين مى كوبد و با فشار، به جهنّم پرتاب مى كند.[نهج
البلاغه، خطبه 16 اَلا و انّ التّقوى...].
وفّقنی : در شرح كلمه ((توفيق)) راغب مي گويد: الوفق المطابقه بين الشيئين : قال
((جزاءا وفاقا)) و يقال ذلك في الخير و الشر. يقال : اتفق لفلان خير واتفق له شر و
التوفيق نحوه لكنه يختص في التعارف بالخير دون الشر . وقتي عبارت از مطابقت و
توافق بين دو چيز است . قرآن شريف فرموده : ((جزايي بر وفق عمل ))، وفق در مورد
كار خوب و بد به كار برده مي شود. مي گويند: براي فلاني خوب پيش آمد يا بد پيش
آمد، و توفيق به معناي وفق است ، ولي در عرف مردم ، كلمه ((توفيق )) فقط به خير و
خوبي اطلاق مي شود و بدي . مجمع البحرين مي گويد: التوفيق من الله : توجيه الاسباب
نحو المطلوب الخير . توفيق از خداوند عبارت از اين است كه براي تحقق يك امر خوب ،
وسايل و اسباب به گونه اي تنظيم شود كه مقصود حاصل گردد. براي آنكه نيروي كار و
فعاليت در مجاري غير غريزي و به منظور تعالي روحاني به كار افتد، بايد از راه
ايمان نيت عمل در ضمير آدمي پديد آيد و براي آنكه بتواند نيت مقدس خود را پياده
كند، لازم است توفيق باري تعالي شامل حالش گردد، و براي آنكه نيت موفقش راه صحيح
را بپيمايد و عمل ، بر وفق رضاي باري تعالي واقع شود لازم است احكام دين را بشناسد
و عمل را طبق سنت الهي انجام دهد. در اين صورت مي توان گفت كه او راه رستگاري را
پيموده است ، واین مطلب در سخنان حكيمانه امام صادق (ع) آمده است : ما كل من
نوي شيئا قدر عليه و لاكل من قدر علي شي ء وفق له و لا كل من وفق اصاب له موضعا،
فاذا اجتمعت النيه والقدره و التوفيق و الاصابه فهنا لك تمت السعاده. . چنين نيست
كه هر كس چيزي را نيت كند به انجامش قادر باشد، چنين نيست كه هر كس قدرت كاري را
دارد به آن موفق گردد، چنين نيست كه هر كس واجد توفيق شود عملش به موضع حق اصابت نموده
است ، پس وقتي نيت و قدرت و توفيق و اصابت حق به هم پيوسته سعادت كامل نصيب گرديده
است . امام صادق عليه السلام نيز به بيان ديگري توفيق و خذلان را در مقابل هم قرار
داده و چنين فرموده است : اذا فعل العبد ما امره الله عزوجل به من الطاعه كان فعله
وفقا لامر الله عزوجل و سمي العبد به موفقا، و اذا اراد العبد ان يدخل في شي ء من
معاصي الله عزوجل فحال الله تبارك و تعالي بينه و بين تلك المعصيه فتركها كان تركه
لها بتوفيق الله تعالي ذكره و متي خلي بينه و بين تلك المعصيه فلم يحل بينه و
بينها حتي يرتكبها فقد خذله ولم ينصره ولم يوفقه. موقعي كه بنده خدا امر الهي را
اطاعت مي كند و بر وفق دستور ذات مقدسش انجام وظيفه مي نمايد، او بنده موفق خوانده
مي شود. وقتي اراده مي كند كه مرتكب معصيتي شود، خداوند بين او و معصيت حايل مي
گردد و بر اثر آن ، گناه را ترك مي گويد، اين ترك نمودن به توفيق باري تعالي انجام
شده است و هر زمان خداوند بين گناه و گناهكار فاصله نشود و او را به حال خودش
واگذارد و مرتكب معصيت گردد، خداوند آن بنده را مخذول نموده و از نصرت و توفيقش
برخوردار نساخته است . وسايل و اسباب توفيق براي انجام عمل خير متعدد است و بعضي از
آن وسايل در اختيار خود ماست و اگر از آنها در موقع خود استفاده نماييم به توفيق
خويشتن كمك نموده ايم . اولياي گرامي اسلام براي راهنمايي پيروان خود بعضي از آنها
را در خلال روايات خاطرنشان ساخته اند كه قسمتي از آنها در اينجا ذكر مي شود: عن
علي عليه السلام قال : من التوفيق حفظ التجربه. علي (ع) فرموده : از جمله امور
موثر در توفيق آدمي ضبط تجربه است . و عنه عليه السلام : من التوفيق الوقوف عند
الحيره. و نيز فرموده است : از جمله توفيقها اين است كه آدمي در مواقع حيرت توقف
كند. (شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق فلسفی) .
امام على عليه السلام : التَّوفيقُ عِنايَةٌ . توفيق، عنايت [الهى ]است. امام
على عليه السلام : التَّوفيقُ رَحمَةٌ . توفيق، رحمت [الهى ]است. امام على عليه
السلام : التَّوفيقُ مِن جَذَباتِ الرَّبِّ . توفيق، از كشش هاى پروردگار است.
امام على عليه السلام : التَّوفيقُ عِنايَةُ الرَّحمنِ . توفيق، عنايت خداوند
رحمان است. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ أوَّلُ النِّعمَةِ . توفيق، نخستين
نعمت است. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ قائدُ الصَّلاحِ . توفيق، كشاننده به
سوى پاكى و صلاح است. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ أشرَفُ الحَظَّينِ .
توفيق، با ارزشترين دو نصيب است. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ رأسُ
النَّجاحِ . توفيق، رأس كاميابى است. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ رأسُ
السَّعادَةِ . توفيق، اساس خوشبختى است. امام على عليه السلام : بِالتَّوفيقِ
تَكونُ السَّعادَةُ . با توفيق، سعادت باشد. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ
مِفتاحُ الرِّفقِ . توفيق، كليد نرمش (مدارا) است. امام على عليه السلام : مَن
أمَدَّهُ التَّوفيقُ أحسَنَ العَمَلَ . هر كه توفيق يارَش شود، عمل نيكو انجام
دهد. امام على عليه السلام : مَن لَم يُمِدَّهُ التَّوفيقُ لَم يُنِبْ إلَى
الحَقِّ . هر كه توفيق مَدَدش نكند، به حق رو نياورد. امام على عليه السلام :
كَيفَ يَتَمَتَّعُ بِالعِبادَةِ مَن لَم يُعِنْهُ التَّوفيقُ ؟! چگونه از عبادت
بهره مند شود كسى كه توفيق ياريش نكرده است! امام على عليه السلام : لا يَنفَعُ
اجتِهادٌ بغَيرِ تَوفيقٍ . هيچ كوششى بدون توفيق سود نمى بخشد. امام على عليه
السلام : خَيرُ الاجتِهادِ ما قارَنَهُ التَّوفيقُ . بهترين كوشش، آن است كه با
توفيق قرين شود . امام على عليه السلام : لا يَنفَعُ عِلمٌ بغَيرِ تَوفيقٍ . هيچ
دانشى بى توفيق سود نبخشد. امام على عليه السلام : لا نِعمَةَ أفضَلُ مِن
التَّوفيقِ . هيچ نعمتى برتر از توفيق نيست. امام على عليه السلام : لا قائدَ
كالتَّوفيقِ . هيچ رهبرى چون توفيق نيست. امام على عليه السلام : مِن التَّوفيقِ
حِفظُ التَّجرِبَةِ . حفظ تجربه از توفيق [الهى ]است. امام على عليه السلام : مِن
التَّوفيقِ الوُقوفُ عِندَ الحَيرَةِ . درنگ كردن هنگام حيرت، يكى از توفيقات است.
[میزان الحکمه،جلد سیزدهم].
تقوی : برای تقوا انواعی نیز ذکر شده است: تقوای زبان که
پرداختن به ذکر پروردگار و رها کردن مدح غیر اوست؛ تقوای ارکان که
انتخاب اطاعت خداوند بر خدمت هرچه فناپذیر است؛ تقوای جَنان که اختیار
محبت خداست و دل نبستن به هر آنچه و هر آنکه زوال یابنده است.[ کمال الدین
خوارزمی، ص۱۳۵] . قال الصادق علیهالسلام: «التقوی
علی ثلاثة اوجه تقوی باللَّه و هو ترک الحلال فضلاً عن الشبهة و هو
تقوی خاص الخاص و تقوی من اللَّه و هو ترک الشبهات فضلاً عن الحرام و
هو تقوی الخاص و تقوی من خوف النار و العقاب و هو ترک الحرام و هو تقوی
العام» مراتب سهگانه تقوا : تقوای عام یعنی ترک محرمات که ناشی
از خوف عذاب جهنم است؛ تقوای خاص یا «تَقْوی مِنَ اللّه» که
عبارت است از اینکه شخص نه تنها محرّمات بلکه شُبَهات(کاری که احتمال
حرام بودن دارد) را نیز ترک کند؛ تقوای خاص الخاص یا «تَقْوی
بِاللّهِ فی اللّه»، مرتبهای است که شخص نه تنها شبهات بلکه (بعضی
از) امور حلال را نیز ترک میکند.[بحارالانوار، ج ۶۷، ص۲۹۵]
. رسول خدا صلي الله عليه واله می فرمایند : خير الزّادِ التّقوي.
بهترين زاد و توشه (براي قيامت) پرهيزكاري است. [من لا يحضره الفقيه، جلد 4، صفحه
376] . امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند : هر
كه از خداوند سبحان پروا كند، او را از هر غمي برهاند و از هر تنگنايي بيرون برد.
من اتقي الله سبحانه جعل له من كُلِّ همٍّ فرجاً و من كل ضيقٍ مخرجاً. [غرر الحكم،
حدیث 8847] . امام محمد باقر عليه السلام می فرمایند : امير
المؤمنين - عليه السّلام - پيوسته مي گفت: هيچ عملي با تقوا كم ارزش نيست و چگونه
كم ارزش باشد عملي كه مورد قبول درگاه الهي قرار مي گيرد. قال كان اميرالمؤمنين
يقولُ لا يقلُّ عملٌ مع التقوي و كيف يَقِلُ ما يُتَقبَّلُ. [الكافي، جلد 2 صفحه
75] . رسول خدا صلي الله عليه واله می فرمایند : اي مردم تقواي الهي
را پيشه كنيد، تا بدون هيچ سرمايه و سود و سودايي به شما روزي رسد، سپس اين آيه را
تلاوت فرمود: «هر كه از خدا پروا كند، (خدا) براي او راه خروجي قرار مي دهد از
جايي كه گمان نمي برد روزي اش رساند. يا ايها الناس اتخذوا التقوي تجارةً يأتِكُمْ
الرِّزقُ بلا بضاعةٍ و لا تجارةٍ ثم قرأ من يتق الله يجعل له مخرجاً و يرزقه من
حيث لا يحتسب . رسولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «خَصْلَةٌ مَنْ
لَزِمَها أطاعَتْهُ الدُّنْیا وَالآخِرَةُ، وَرَبِحَ الْفَوْزَ فی
الْجَنَّةِ قیلَ: وَما هیَ یا رَسُولَ اللَّهِ؟ قالَ: التَّقْوی
مَنْ أرادَ أنْ یَکونَ اعزَّ النّاسِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ
عَزَّوَجَلَّ، ثُمَّ تَلا: «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ ...»».[ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۶۹،
ح ۷] رسول اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:
«صفتی هست که اگر در کسی باشد، دنیا و آخرت مطیع او میشوند
و از بهشت بهرهمند میشود. عرض کردند این خصلت چیست؟ فرمود:
تقوا؛ کسی که بخواهد نزد مردم عزّت داشته باشد تقوای الهی پیشه
کند،» سپس این آیه را تلاوت فرمود: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ
لَّهُ مَخْرَجاً وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَایَحْتَسِبُ ﴿طلاق،
آیه ۲ و ۳ ﴾»؛ هر کس تقوای الهی پیشه
کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند، و او را از جایی
که گمان ندارد، روزی میدهد».[بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۶۹،
ح ۷] . امام على (علیهالسلام): إِنَّ التَّقْوَى مُنْتَهَى رِضَى
اللَّهِ مِنْ عِبَادِهِ وَ حَاجَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی
إِنْ أَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ وَ إِنْ أَعْلَنْتُمْ کَتَبَه؛ نهایت خشنودى
خداوند از بندگانش و خواسته او از آفریدگانش تقواست، پس تقوا از خداوندى بکنید
که اگر پنهان کنید مى داند و اگر آشکار سازید مى نویسد. (عیون
الحکم و المواعظ(لیثی) ص ۱۵۴، ح ۳۳۵۸).
امام على (علیهالسلام): إن لأهل التقوى علامات یعرفون بها: صدق الحدیث
و أداء الأمانه و وفاء العهد؛ تقواپیشگان نشانه هایى دارند که با آنها
شناخته مى شوند: راستگویى، امانتدارى، وفاى به عهد و… . (تفسیر العیاشی
ج ۲، ص ۲۱۳، ح ۵۰) . امام على (علیهالسلام):
فى صِفَهِ المُتَّقینَ ـ: بُعدُهُ عَمَّن تَباعَدَ عَنهُ زُهدٌ وَ نَزاهَهٌ
وَ دُنُوُّهُ مِمَّن دَنا مِنهُ لینٌ وَ رَحمَهٌ لَیسَ تَباعُدُهُ
بِکِبرٍ وَ عَظَمَهٍ وَ لا دُنُوُّهُ بِمَکرٍ وَ خَدیعَهٍ؛ در وصف پرهیزگاران،
مى فرماید: اگر از کسى دورى مى کند، به خاطر دنیاگریزى و
پاکدامنى است و اگر به کسى نزدیک مى شود، از سر خوشخویى و مهربانى
است، نه دورى کردنش از روى تکبر و نخوت است و نه نزدیک شدنش از روى مکر و فریب.
(نهج البلاغه(صبحی صالح) ص ۳۰۶، خطبه ۱۹۳)
. امام على (علیهالسلام): اَدَّبْتُ نَفْسى فَما وَجَدْتُ لَها بِغَیرِ
تَقْوَى الاْلهِ مِنْ اَدَبِ . به ادب و تربیت نفس خود پرداختم و براى آن /
ادبى بهتر از تقواى الهى در تمام حالاتش نیافتم . امام باقر (علیهالسلام):
اِنَّ اللّهَ عَز وَ جَلَّ یَقى بِالتَّقْوى عَنِ الْعَبْدِ ما عَزُبَ
عَنْهُ عَقْلُهُ وَ یُجَلّى بِالتَّقْوى عَنْهُ عَماهُ وَ جَهْلَهُ؛ خداوند
عز و جل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمى رسد، حفظ مى کند
و کوردلى و نادانى را از او دور مى نماید. (کافى(ط-الاسلامیه) ج ۸،
ص ۵۲، ح ۱۶) .
تقوا ، از مصدر وقایه و ریشه «و ق ی»، در لغت به معنای
«حفظ کردن و نگاه داشتن از بدی و گزند» است. گفتهاند این کلمه در اصل
«وقوی» بوده که واو آن به تاء تبدیل شده است. اسم فاعل آن، تَقی
و مُتّقی به معنای «صاحب تقوا» است. این کلمه معادل دقیقی
در فارسی ندارد و کلمههای معادل هر کدام جنبهای از معنای
آن را منتقل میکنند ولی بیشتر آن را معادل واژه «پرهیزکاری»
دانستهاند.[ده گفتار از استاد شهید مطهری، گفتار تقوا] .
مصاحبت با نیکان : «وَصُحْبَةِ الْاَبْرَارِ» در این بخش از دعا از
خدا میخواهیم که خدایا ما را با خوبان و ابرار همنشین
کند. باید به این نکته توجه داشت که با چه کسی همنشین میشویم
چنانچه در شعری داریم: «با بدان کم نشین که صحبت بد/ گر چه پاکی
تو را پلید کند». «وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی
وَصُحْبَةِ الْاَبْرَارِ» رابطه تنگاتنگی بین تقوا و مصاحبت با نیکان
میباشد چرا که انسان تقوا پیشه هیچ گاه با بدکرداران و کسانی
که معصیت پروردگار خویش را انجام میدهند مصاحبت و معاشرت نمیکند
چرا که خود خداوند نیز در قرآن میفرماید: «قل لایستوی
الخبیث والطیب؛ [مائده/سوره5، آیه100] بگو که خبیث و
آلوده به کثافات و طاهر و پاکیزه مساوی نمیباشند» تنها مصاحبت
تقواپیشگان با نیکان و ابرار است چرا که خود نیز از نیکان
و ابرار هستند. زیرا کسی به درجه ابرار و نیکان نرسد مگر اینکه
تقوای الهی را پیشه سازد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده
است: «خداوند به هر كس كه بخواهد خيرى دهد، به او دوستى صالح و شايسته روزى مى
كند، كه اگر از ياد خدا غافل شود، خدا را به يادش مى آورد. و اگر در ياد خدا باشد،
در اين مسير، ياريش مى نمايد».[بحارالأنوار، ج 74 ص 164] همنشين تو، از تو، به
بايد - تا تو را «عقل» و «دين» بيفزايد. یا
بقول سنائی : با بدان کم نشین که صحبت بد. گرچه پاکی تو را پلید
کند. گلی خوشبوی در حمام روزی – رسیدازدست محبوبی
بدستم الخ.
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه واله ) در اهمیت گزینش
دوست خوب می فرمایند: الرجل علی دین خلیله , فلینظر
احدکم من یخالل. انسان به دین دوستش است؛ پس هر یک از شما بنگرد
که با چه کسی دوستی می کند. [بحارالانوار جلد 74 صفحه 192] .
امام علی علیه السلام: خَیرُ اِخوانِک مَن دَعاک اِلی
صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَک اِلی اَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ
اَعمالِهِ؛ بهترین برادرانت (دوستانت)، کسی است که با راستگویی
اش تو را به راستگویی دعوت کند و با اعمال نیک خود، تو را به
بهترین اعمال برانگیزد. [تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص417،
ح9535] . پیامبر صلی الله علیه و آله: مَن اَرادَ اللّه بِهِ خَیرا
رَزَقَهُ اللّه خَلیلاً صالحِا؛ هر کس که خداوند برای او خیر
بخواهد، دوستی شایسته نصیب وی خواهد نمود. [نهج الفصاحه
ص776، ح 3064] . لقمان حکیم رحمه الله: یا بُنَی اتَّخِذ أَلفَ
صَدیقٍ وَ أَلفٌ قَلیلٌ وَ لا تَتَّخِذ عَدُوّا واحِدا و الواحِدُ کثیرٌ؛
فرزندم هزار دوست بگیر که هزار دوست هم کم است و یک دشمن مگیر
که یک دشمن هم زیاد است. [(امالی (صدوق) ص669 - بحارالأنوار
ج13، ص414، ح4) . امام علی علیه السلام: اَلصَّدیقُ مَن کانَ
ناهیا عَنِ الظُّلمِ و العُدوانِ مُعینا عَلَی البِرِّ وَ
الحسانِ؛ دوست، کسی است که از ظلم و تجاوزگری باز دارد و بر انجام خوبی
و نیکی یاری کند. [تصنیف غرر الحکم و دررالکلم
ص415، ح9477] . امام صادق علیه السلام: مَن غَضِبَ عَلَیک ثَلاثَ
مَرّاتٍ و لَم یقُل فیک سوء فَاتَّخِذهُ لِنَفسک خَلیلاً ؛ هر
کس سه بار بر تو خشم گرفت ولی به تو بد نگفت، او را برای خود به دوستی
انتخاب کن. [معدن الجواهر ص 34] . رسول اکرم صلی الله علیه و آله:
ألمَرءُ عَلَی دین خَلیلِهِ فَلیَنظُر أحَدُکُم مَن یُخالِلُ.
آدمی بر آیین دوست خود است پس بنگرید با که دوستی می
کنید. [امالی (طوسی) ص518 - بحارالانوار(ط-بیروت) ج71
ص192] . امام علی علیه السلام: لا یکونُ الصَّدیقُ صَدیقاً
حَتی یَحفَظُ اَخاهُ فی ثَلاثٍ:فی نکبَتِه وَ غَیبَتِه
وَ وَفاتِه؛ دوست اگر در سه مورد دوستش را حمایت نکند دوست نیست:در
شدت و گرفتاری او، در غیبت وی و پس از مرگش. [نهج البلاغه(صبحی
صالح) ص494] . . رسول اللّه صلي الله عليه و آله : مَثَلُ الجَليسِ الصّالِحِ
مَثَلُ العَطّارِ ؛ إن لَم يُعطِكَ مِن عِطرِهِ أصابَكَ مِن ريحِهِ ، ومَثَلُ
الجَليسِ السَّوءِ مَثَلُ القَينِ ؛ إن لَم يُحرِق ثَوبَكَ أصابَكَ مِن ريحِهِ .
[كنز العمّال : ج 9 ص 22 ح 24736] پيامبر خدا صلي الله عليه وآله : همنشين شايسته
، مانند عطرفروش است . اگر از عطرش به تو ندهد ، بوى عطرش به تو خواهد رسيد و
همنشين بد ، مانند آهنگر است . اگر لباست را نسوزانَد ، از بويش به تو مى رسد.
قرآن کریم : «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ
يَــلَيْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً يَـوَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ
فُلاَنًا خَلِيلاً لَّقَدْ أَضَلَّنِى
عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِى وَ كَانَ الشَّيْطَـنُ لِلاْءِنسَانِ
خَذُولاً » . [فرقان : 27 ـ 29] . «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَـئِذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ
عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ» . [زخرف : 67] «[روز قيامت ،] و روزى است كه ستمكار
، دست [حسرت] مى گَزَد و مى گويد: كاش من ، راه [پيروى از ]پيامبر را پيش مى گرفتم
. واى بر من! كاش من ، فلانى را دوست نمى گرفتم . او مرا از پند [قرآن] ، پس از آن
كه برايم آمده بود ، دور و گم راه كرد؛ و شيطان ، خواركننده انسان است» . «در آن
روز (قيامت) ، ياران ، جز پرهيزگاران ، بعضى شان دشمن بعضى ديگرند»
«بعَوْنِکَ یا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکِین» خدایا به
کمک و یاری خودت این چهار دعای من را مستجاب کن، ای
کسی که روشنی چشم فقرا هستی.
#دعای روز چهاردهم ماه رمضان
اَللّهُمّ لا تُؤاخِذْنی فیهِ بِالعَثراتِ، وَاَقِلْنِی فیهِ
مِنَ الخَطایا وَالهَفَواتِ، وَلا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً
لِلبَلایا وَالآفاتِ، بِعِزّتِکَ یا عِزّ المُسْلِمین . خدایا
مرا در ایـن ماه مؤاخذه وسرزنش مکن به
لغزشها، و درگذر از خطاها و سهوها و لغزشها و بیهودگی های من،
و قرار مده مرا هدف و نشانه یِ تیرهای بلاها و آفتها، به عزتت
ای عزت دهنده مسلمانان.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: درخواست بخشش از لغزشها و مؤاخذه و سرزنش نشدن
بخاطرآنها، 2: درخواست گذشت ازخطاها و سهوها و بیهوده کاریها، 3: ایمنی
از قرار گرفتن در معرض تیرهای بلاها و آفتها، 4: درخواست عزت از خدای
عزیز و عزت دهنده یِ مسلمانان .
مؤاخذه به لغزشها : «اللهم لاتواخذنی فیه بالعثرات» . کسی
که نماز اول وقت نمیخواند و به کارهای دنیوی خود ادامه میدهد،
نماز اول وقت انسان را نفرین میکند و میگوید: «خدا ضایع
کند تو را که من را ضایع کردی!» این در حالی است که اگر
مسلمانی اول وقت نماز بخواند، نماز او را دعا میکند و میگوید:
«خدا حفظ کند تو را که من را حفظ کردی» و زندگی رو به روال میافتد.
گاهی آدم میلغزد و ایمانش ضعیف میشود و تقوایش
از بین میرود. گناهان آدمی همان لغزش است و باید از خدا
بخواهد که مؤاخذه نشود. خدا در اثر گناه به غضب میآید و سیل و
زلزله و بلایای طبیعی همه آثار گناه است. گاه مردم توجه
نمیکنند که غالب این اتفاقات و تصادفات به علت انجام گناه است. اگر
کسی با خدا باشد، هیچ کس نمیتواند علیه او توطئه کند،
چون او خدا را دارد. هر کس در حد توانایی که دارد مسئول اعمال خویش
میباشد و بیش از آن بر او تکلیفی نخواهد بود؛ «لا یکلف
الله نفسا الا وسعها؛ [بقره/سوره2، آیه286]
یعنی خداوند هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر
توانایی او» چرا که «یرید
الله ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا؛ [نساء/سوره4، آیه28] یعنی
خداوند میخواهد کار را بر شما آسان کند که انسان ضعیف خلق شده است.»
. در قرآن كريم مى خوانيم: «اگر خداوند، بندگان را نسبت به ستمهايشان مؤاخذه مى
كرد، هيچ جنبنده اى را روى زمين باقى نمى گذاشت، لكن تا «اجل» و فرصتى معين، آنان
را تأخير مى اندازد.»[نحل، آيه 61] باز، از قول خداى متعال بشنويم: «خداى تو،
آمرزنده و مهربان است، اگر خداوند، مردم را به آنچه در اين جهان مرتكب مى شوند، مؤاخذه
كند نسبت به عذاب آنان را در همين دنيا، شتاب مى ورزد، ليكن براى مردم، موعدى قرار
داده كه اگر آن موعد برسد، مردم فرارگاهى نخواهد يافت»[كهف، آيه 58] راستى، اگر
بنا باشد كه خداوند، در محاسبه عمل مردم در آخرت، و نيز در همين دنيا، جود و كرم و
بزرگوارى خود را كنار بنهد و با مقياس دقيق «عدل» رفتار كند، چگونه مى توان از
عذاب خداوند رست؟ با اين همه گناه و نافرمانى، با اين همه نيّت هاى آلوده و رياها
و تزويرها، براى خوشايند مردم كار كردن ها، شهرت طلبى ها، نام جويى ها، غرورها و
تكبّرها، باطل پرستى ها، غيبت ها و سوءظن ها...
در دعای کمیل: ...وَ أَقِلْنِی عَثْرَتِی وَ اغْفِرْ
زَلَّتِی. خدایا لغزشهای ما را اقاله کن؛ [مفاتیح
الجنان، ص121] یعنی ما را بدون هزینه ببخش. دراعمال دحوالارض نیز
آمده است: یا مُقیلَ الْعَثَراتِ اَقِلْنی عَثْرَتی یا
مُجیبَ الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتی یا سامِعَ الْاَصْواتِ
اِسْمَعْ صَوْتی وَ ارْحَمْنی و تَجاوَزْ عَنْ سَیئاتی وَ
ما عِنْدی یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِکْرام. ربنا لا تواخذنا نسینا
او اخطانا؛ [بقره/سوره2، آیه286] یعنی
خدایا ما را بر آنچه که به فراموشی یا به خطا (انجام داده ایم)
مواخذه مکن . خدایا لغزشهای
ما را اقاله کن؛ یعنی ما را بدون هزینه ببخش. رسولُ اللّهِ صلى
الله علیه و آله : لا تَطلُبوا عَثَراتِ المؤمنينَ؛ فإنّ مَـن تَتَبّعَ
عَثَراتِ أخيهِ تَتَبّعَ اللّه ُ عَثَراتِهِ، ومَن تَتَبّعَ اللّه ُ عَثَراتِهِ
يَفْضَحْهُ ولو في جَوفِ بَيتِهِ. لغزشهای مسلمانان رانجویید كه
هر كس لغزشهای برادرش را پی جوید خداوند لغزشهای او را پیگیری
می كند و هر كه را كه خداوند عیبجویی كند رسوایش می
سازد هر چند در اندرون خانه خود باشد. [الكافی: 2/355/5] . قـالَ النّبِیّ
صلی الله علیه و آله : لا تَسألوا الفاجِرَةَ: مَن فَجَرَ بِكِ ؟ فكما
هانَ علَيها الفُجورُ، يَهونُ علَيها أنْ تَرميَ البَريءَ المسلِمَ. از زن بد كاره
نپرسید: چه كسی با تو فسق كرد؟ زیرا همان گونه كه به راحتی
مرتكب فحشا می شود به راحتی هم مسلمان بی گناهی را بدنام
می كند. [تهذیب الأحكام: 10 / 48 / 177] . عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ
وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا أَقْرَبُ مَا یَكُونُ الْعَبْدُ
إِلَى الْكُفْرِ أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّینِ فَیُحْصِیَ
عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً
مَا [كافی ج2 ص354] حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام فرمودند: نزدیكتر
چیزى كه بنده بكفر دارد اینست كه با مردى عقد برادرى در دین
بسته باشد و لغزشها و خطاهاى او را شماره كند كه روزى او را بآنها سرزنش كند. عَنْ
إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا مَعْشَرَ مَنْ أَسْلَمَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یُخْلِصِ
الْإِیمَانَ إِلَى قَلْبِهِ لَا تَذُمُّوا الْمُسْلِمِینَ وَ لَا
تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِهِمْ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِهِمْ تَتَبَّعَ
اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ تَعَالَى عَوْرَتَهُ یَفْضَحْهُ
وَ لَوْ فِی بَیْتِهِ [كافی ج2 ص354] حضرت صادق علیه
السلام فرموده: رسول خدا (ص) فرموده است: اى گروهى كه بزبان اسلام آورده و بدلش ایمان
نرسیده (و پیوست نشده) مسلمانان را نكوهش نكنید، و از عیوب
آنان جستجو نكنید، زیرا هر كه عیوب آنها را جستجو كند، خداوند عیوب
او را دنبال كند، و هر كه خداوند عیبش را دنبال كند رسوایش كند گرچه
در خانه اش باشد. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ
ص لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ
عَثَرَاتِ أَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ
عَثَرَاتِهِ یَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیْتِه [كافی
ج2 ص354] و از حضرت صادق علیه السّلام از رسول خدا (ص) حدیث شده است
كه فرمود: لغزشهاى مؤمنین را جستجو نكنید، زیرا هر كه لغزشهاى
برادرش را جستجو كند، خداوند لغزشهایش را دنبال كند، و هر كه را خداوند
لغزشهایش را دنبال كند رسوایش سازد گر چه در درون خانهاش باشد. عَنْ
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَبْعَدُ مَا یَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ
اللَّهِ أَنْ یَكُونَ الرَّجُلُ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ وَ هُوَ یَحْفَظُ
عَلَیْهِ زَلَّاتِهِ لِیُعَیِّرَهُ بِهَا یَوْماً مَا
[كافی ج2 ص354] حضرت صادق علیه السّلام فرمود: دورترین بنده از
خدا آن كسست كه با مردى برادرى كند و لغزشهاى او را بر او نگهدارى كند كه روزى بر
آنها سرزنشش كند.
عثرات : عثرات : لغتنامه دهخدا : عثرات . [ ع َ ث َ ] (ع اِ) ج ِ عثرة. لغزش . (از
غیاث اللغات ). || خطا و سهو. (ناظم الاطباء) : تا در حضرت پادشاه عثرات ایشان
را شفیع شد. (جهانگشای جوینی ). سلطان عفو و اغضا کرد و
از عثرات او تجاوز و اغماض واجب داشت . (جهانگشای جوینی ). رجوع
به عثرت و ...
اقاله و بخشش گناهان : «واقِلْنی فیهِ من الخَطایا
والهَفَواتِ» . «اقاله» کن و گناهان ما را بیامرز. در دعای کمیل
هم این لفظ است که ...وَ أَقِلْنِی عَثْرَتِی وَ اغْفِرْ
زَلَّتِی. خدایا لغزشهای ما را اقاله کن؛ [مفاتیح
الجنان، ص121] یعنی ما را بدون هزینه ببخش. دراعمال دحوالارض نیز
آمده است: یا مُقیلَ الْعَثَراتِ اَقِلْنی عَثْرَتی یا
مُجیبَ الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتی یا سامِعَ الْاَصْواتِ
اِسْمَعْ صَوْتی وَ ارْحَمْنی و تَجاوَزْ عَنْ سَیئاتی وَ
ما عِنْدی یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِکْرام. در مورد معامله نیز چنین
لفظی در فقه وجود دارد. یعنی فروشنده و خریدار حق فسخ
معامله را تا زمانی که با یکدیگر هستند، دارند. اما بعد از جدایی
و بدون دلیل نیز اگر مشتری جنس را پس آورد، کاسب مستحب است آن
را قبول کند. مثلاً شخصی یک ظرف ماست میخرد و به منزل میبرد
و متوجه میشود که پیش از وی ظرف ماست دیگری نیز
خریداری شده است. در این حالت اگر ظرف ماست را به فروشنده باز
گرداند، مستحب است وی آن را بپذیرد و پول آن را عیناً پس دهد.
خداوند عزوجل بهترین عذر پذیرندههاست که از بندگان خویش زود،
راضی میگردد به طوری که او به سریع الرضا یعنی
زود راضی میگردد معروف است و در قرآن بندگان خویش را به سوی
رحمت و مغفرت خویش فرا میخواند «و سارعوا الی مغفره من ربکم و
جنه عرضها السموات و الارض؛ [آل عمران/سوره3، آیه133] یعنی و به
سوی غفران و آمرزش الهی و باغی (بهشتی) که عرض آن آسمان و
زمین را فرا گرفته است سرعت بورزید» بدون آنکه نیازی به
بندگان خویش داشته باشد «الله الصمد؛
[اخلاص/سوره112، آیه2] یعنی خداوند بی نیاز
است» و این در حالی است که ما غیر از او کسی را نداریم
«الهی و ربی من لی غیرک؛
یعنیای خدا و پروردگار من چه کسی غیر از تو
برای من میباشد.» [مفاتیح الجنان، ص117] و غیر از او چه
کسی میتواند عذر ما را پذیرفته و گناهان ما را بیامرزد
«و من یغفر الذنوب الا الله؛ [آل عمران/سوره3، آیه135] یعنی
و چه کسی غیر خداوند (میتواند) گناهان را بیامرزد» پس ما نیز در این روز به درگاه الهی
پناه برده و از او میخواهیم که عذر ما را به خاطر خطاهایی
که انجام داده ایم بپذیرد و از گناهان ما درگذرد.قرآن در جای دیگری
میفرماید: «خدا برنامههای مردم را عوض نمیکند، آنها
را گرفتار بلا نمیکند مگر اینکه خودشان را تغییر دهند.»
[رعد/سوره13، آیه11].
امام علی علیه السلام : أعظَمُ الخَطايا اقتِطاعُ مالِ امرِئٍ
مسلمٍ بغَيرِ حقٍّ . بزرگترين گناه ، به ناحق خوردن مال مسلمان است. [عقاب
الاعمال: 273؛ عنه البحار: 101 / 295 ح9] . رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :
أكثَرَ خَطايا ابنِ آدمَ في لِسانِهِ .[المعجم الكبير : 10/197/10446] پيامبر خدا
صلى الله عليه و آله : بيشترين خطاهاى گناهان آدميزاد، در زبان اوست. وَ قَالَ :
إِنَّ أَكْثَرَ خَطَايَا اِبْنِ آدَمَ فِي لِسَانِهِ وَ مَنْ كَفَّ لِسَانَهُ
سَتَرَ اَللَّهُ عَوْرَتَهُ. [مشکاة الأنوار في غرر الأخبار، ج 1، ص 355] رسول خدا
صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود:بيشتر اشتباهات آدميزاد در زبانش است،و هر كه
زبانش را نگهدارد خدا زشتيهايش را پنهان دارد.
اقلنی : اقالة : لغتنامه دهخدا : اقالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) در نیمروز آب
خورانیدن شتران را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || بیع را
فسخ کردن یعنی بعد از فروختن چیزی خریدار و فروشنده
برضای یکدیگر از اراده ٔ بیع درگذرند. (غیاث
اللغات ). برانداختن بیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اق... اقالت
: لغتنامه دهخدا : اقالت . [ اِ ل َ ] (ع مص ) برانداختن بیع. (ناظم
الاطباء).فسخ کردن . اقالة. مأخوذ از قیل ، فسخ بیع نمودن و
برانداختن بیع. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : ما را دگر معامله با هیچکس
نماندبیعی که بی حضور تو کردیم اقالت است . سعدی
.|| گذاشتن گناه و دور کردن ... اقاله : فرهنگ فارسی معین : (اِ لِ) [
ع . اقالة ] 1 - (مص م .) بر هم زدن ، فسخ کردن معامله با رضایت . 2 - بخشیدن
. 3 - (اِمص .) گذشت . اقاله : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی:
اقالَة] ‹اقالت› 'eqāle ۱. (حقوق) فسخ کردن بیع؛ پس خواندن و برهم زدن معامله.۲.
[قدیمی] درگذشتن از گناه.
خطایا : خطایا : لغتنامه دهخدا : خطایا. [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خطیئة
و خطیة. خطیئة : لغتنامه دهخدا : خطیئة. [ خ َ ءَ ] (ع اِ)
گناه یا گناهی که بقصد کنند. (از منتهی الارب ). ذنب . زلت . (یادداشت
بخط مؤلف ). ج ، خطیئات ، خطایا. || اندک از هر چیزی
. (منتهی الارب ). خطیئه : فرهنگ فارسی معین : (خَ ئِ) [
ع . خطیئة ] (اِ.) گناه ، خطا. ج . خطایا.
هفوات : لغزش و سُرخوردن «هفوات» . مقدمه سفاهت و اشتباهکاری و عصیان
و نافرمانی و خطا لغزش و سُرخوردن (هفوات) است . هفوات : لغتنامه دهخدا :
هفوات . [ هََ ف َ ] (ع اِ) ج ِ هفوة. لغزشها. (یادداشت مؤلف ) : از
جانب سلطان بر آن هفوات اغضا میرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی
). ... و اغضا بر هفوات و بادرات آن قوم مبذول داشت . (جهانگشای جوینی
). از هفوات ایشان تجاوز و اغماض رفت . (جهانگشای جوینی
). هفوة : لغتنامه دهخدا : هفوة. [ هََ ف ْ وَ ] (ع اِ) لغزش . (منتهی
الارب ). السقطة و الزلة. ج ، هفوات . گویند: الانسان کثیرالهفوات
.(اقرب الموارد). || (مص ) شتافتن . || شکوخیدن . || بال زدن مرغ و پریدن
و جنبیدن وی . || گرسنه شدن . (منتهی الارب ).
ایمنی از بلایا و آفات : «ولا تَجْعَلْنی فیه
غَرَضاً للبلایا والآفاتِ» . خدایا من را تیر بلا قرار مده. سیل
و رانش زمین یعنی همان تیر! هواپیما در آسمان پرواز
میکند و ناگاه روی ساختمانی فرود میآید و همه
ساکنان آن از بین میروند. این غرض و تیر بلاست که حاصل
گناه و خطاهای ماست. تمام پیشآمدهایی که میشود
همه نتیجه گناهان ماست. آیه قرآن میفرماید: «هر گرفتاری
برای شما پیش میآید، دسترنج خودتان است.» [شوری/سوره42،
آیه30] هر چه بکاری همان را درو میکنی. از گندم، گندم و
از جو، جو میروید. قرآن در جای دیگری میفرماید:
«خدا برنامههای مردم را عوض نمیکند، آنها را گرفتار بلا نمیکند
مگر اینکه خودشان را تغییر دهند.» مثل ماشین که انحراف به
چپ پیدا کند، تصادف میکند، ما هم اگر انحراف به چپ داشته باشیم
با عذاب خدا تصادف میکنیم. حديثى از امام على عليه السلامداريم كه
«بلا و گرفتارى، براى ظالم ادب است و براى مؤمن، عبرت و تجربه است و براى انبياء،
درجه».[انّ البلاء للّظالم ادبٌ وللمؤمنِ امتحانٌ وَ لِلأنبياء درجةٌ بحارالأنوار،
ج 64 ص 235] امام صادق عليه السلام فرموده است. «از پروردگارتان، عفو و عافيت
مسئلت كنيد. چرا كه شما اهل بلاكشى و جزء مردان بلاء و آزمايش نيستيد. اقوامى پيش
از شما بودند ـ از بنى اسرائيل ـ كه در راه ايمانشان با ارّه ها شقه مى شدند تا
تسليم كفر شوند ولى دست از ايمان نمى کشيدند.»[ سفينه البحار ج 2 ص 106] . البته،
دچار بلا شدن، براى پالايش انسان و پخته شدن و تصفيه مؤمن، خوب است و هر كه مقامش
نزد خدا بيشتر باشد، ابتلاءاتش افزون تر است (البَلاءُ لِلوِلاءِ ـ بلا براى
دوستان است) .
بلایا به معنای آزمایشها، امتحانها، فتنه ها، کهنه شدن ها
(طریحی، 1375، ج1، ص60 و قرشی،1412، ج1، ص229 و ج5، ص147) که با
چهره های متفاوتی پدید می آید؛ گاه آشکار است
«اِنَّ هذا لهو البلاء المبین» (صافات، 106) و گاهی پنهان. زمانی
با تلخیها و کاستیها همراه است، و زمان دیگر با رفاه و راحتی
« و نبلوکم بالشرّ و الخیر فتنةً» (انبیاء، 35) ، پاره ای اوقات
دارایی و اموال در معرض امتحان قرار می گیرد و موقعی
دیگر جانهای خود، عزیزان و محبوبان : خداوند در آیه 155
سوره بقره میفرماید «قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ]
ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مىآزماییم؛ و به
صابران بشارت بده؛ وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ
الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ
الصَّابِرین.» و یا در آیه 186 سوره آلعمران میخوانیم؛
«لَتُبْلَوُنَ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُم؛ قطعاً در مالها و جانهایتان
آزموده خواهید شد.» . امام هادی(ع) در روایتی فرمود : إِن
الله جَعَلَ الدنیا دارَ بَلوی وَالاخِرَةَ دارَ عُقبی وَ
جَعَلَ بَلوَی الدنیا لِثوابِ الاخِرَةِ سَبَبًا وَ ثَوابَ الاخِرَةِ
مِنْ بَلوَی الدنیا عِوَضًا .خداوند دنیا را سرای امتحان
و آزمایش ساخته و آخرت را سرای رسیدگی قرار داده و بلای
دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا
قرار داده است . امام صادق(ع) می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ
تَعَالَی لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِی
جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِیبَةٍ فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِیبَةٍ
مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْیَا لِیَأْجُرَهُ عَلَیْهَا؛[ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج64، ص236] خداوند
تبارک و تعالی، با گرفتاریها به مؤمن توجه می کند؛ یا تن
او را بیمار می کند، یا او را در سوگ یکی از اهل
[خانه اش] می نشاند و یا یکی از سختیها و رنجهای
دنیا را بر او چیره می کند. تا او را بر آنها پاداش دهد.» .
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ اِلَّا
وَ هُوَ مُبْتَلًی بِبَلَاءٍ مُنْتَظِرٌ بِهِ مَا هُوَ اَشَدُّ مِنْهُ
فَاِنْ صَبَرَ عَلَی الْبَلِیَّةِ الَّتِی هُوَ فِیهَا
عَافَاهُ اللَّهُ مِنَ الْبَلَاءِ الَّذِی یَنْتَظِرُ بِهِ وَ اِنْ
لَمْ یَصْبِرْ وَ جَزِعَ نَزَلَ بِهِ مِنَ الْبَلَاءِ الْمُنْتَظِرُ اَبَداً
حَتَّی یُحْسِنَ صَبْرَهُ وَ عَزَاءَهُ؛ [وسائل الشیعه، ج۵،
ص۱۸۴] هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه به
بلائی گرفتار است و بلای بزرگتر و گرفتاری شدیدتری
هم به دنبال او در انتظار است. اگر در همان بلا صبر و شکیبایی
داشته باشد خداوند آن بلای بزرگتر را برطرف مینماید و اگر صبر
نکرده و بیتابی نماید بلای بزرگتر که در انتظار او است
فرا میرسد و مرتب گرفتاریها بیشتر میگردد تا وقتی
که صبر نیکو و شکیبائی را انتخاب کند.»
بلای تطهیر و بلای رشد و ترفیع : بلای تطهیر
: گاهی بلا برای پاکسازی و تطهیر است. ممکن است از
انسان مؤمن اعمال زشتی سر بزند که بلاء، کفاره و جبران کننده خطا و گناه
اوست. حاصل فتنهای که برای مؤمن پیش میآید جدا
شدن او از گناهان، علاقهها و موانعی است که بین او و خدا به وجود
آمده است. در واقع بلاء موهبتی الهی است تا خطای بنده را در همین
دنیا پاک کند و عقوبت آن به آخرت کشیده نشود، زیرا بلای
دنیوی به مراتب از عذاب اخروی آسانتر است. بلای
رشد و ترفیع : قسم دیگری از بلا که ممکن است مؤمن به آن
مبتلا شود، بلایی است که برای رشد و ترفیع درجه معنوی
اوست؛ یعنی اینطور نیست که همواره بلای مؤمن به
خاطر خطای او باشد بلکه گاهی بلا میبیند تا مقامش نزد
خدا بالا رود.
آفات به معنی آسيبها، بلاها، بيماريها، زيانها، صدمه ها، فتنه ها، مصيبت
ها است . امام علی علیه السلام : لِکُلِّ شَیْء آفَةٌ؛ هر چیزی
آفتی دارد (در هر کار مراقب آفت ها باشید) (میزان الحکمه، باب
97، حدیث 514، جلد اوّل، صفحه 110) . امام علی علیه السلام :
آفَةُ الْوَرَعِ قِلَّةُ الْقِناعَةِ؛ آفت مهمّ تقوی (و نقطه آسیب پذیری
آن) قانع نبودن در زندگی است (میزان الحکمة، باب 97، حدیث 537،
جلد اوّل، صفحه 111). امام علی علیه السلام : آفَةُ الْقَوِیِّ
اسْتِضْعافُ الْخَصْمِ؛ آفت نیرومند، کوچک شمردن دشمنانش می باشد (میزان
الحکمة، باب 97، حدیث 541، جلد اوّل، صفحه 111). امام علی علیه
السلام : آفَةُ الدّینِ الْهَوی؛ هوای نفس آفت دین است (میزان
الحکمة، باب 97، حدیث 513، جلد اوّل، صفحه 110). امام علی علیه
السلام : آفَةُ الْعَقْلِ الْهَوی؛ هوای نفس آفت عقل انسان (نیز)
هست (میزان الحکمة، باب 97، حدیث 526، جلد اوّل، صفحه 111). پیامبر
خدا صلى الله علیه و آله : آفهُ الظَّرْفِ الصَّلَفُ ، و آفهُ الشَّجاعه
البغیُ ، و آفهُ السَّماحهِ المَنُّ ، و آفهُ الجَمالِ الخُیَلاءُ ، و
آفهُ العِبادهِ الفَتْرهُ ، و آفهُ الحدیثِ الکِذبُ ، و آفهُ العلمِ النِّسْیانُ،
و آفهُ الحِلمِ السَّفَهُ ، و آفهُ الحَسَبِ الفَخْرُ ، و آفه الجُودِ السَّرَفُ .
آفتِ زیرکى غرور است، آفت شجاعتْ تجاوز ، آفت بخشندگى منّت، آفت زیبایى
تکبّر، آفت عبادتْ سستى، آفت سخن دروغ، آفت علمْ فراموشى، آفت بردبارى سبکسرى، آفت
بزرگ زادگى فخر فروشى و آفت سخاوت، زیاده روى. (کنزالعمال / 44091) . پیامبر
خدا صلى الله علیه و آله : آفهُ الدِّینِ الهوى . آفت دین، هواى
نفس است. (کنزالعمال / 44021) . امام على علیه السلام : لکلِ شیءٍ
آفهٌ، و آفهُ العلمِ النِّسیانُ، و آفهُ العِبادهِ الرِّیاءُ ، و آفهُ
اللّبِّ العُجْبُ ، و آفهُ النَّجابهِ الکِبْرُ ، و آفهُ الظَّرْفِ الصَّلَفُ ، و
آفهُ الجُودِ السَّرَفُ ، و آفهُ الحیاءِ الضَّعْفُ ، و آفهُ الحِلمِ
الذّلُّ ، و آفهُ الجَلَدِ الفُحْشُ . هر چیزى آفتى دارد؛ آفت علم فراموشى
است، آفت عبادتْ ریا، آفت خردمندى خودپسندى، آفت نجیب زادگى تکبّر،
آفت زیرکى غرور، آفت سخاوت زیاده روى، آفت حیا ناتوانى، آفت
بردبارى خوارى و آفت نیرومندى از حد گذراندن [ در گفتار و کردار].
(کنزالعمال / 44226 ) . پیامبر صلی الله علیه و آله : آفَةُ
اَلْحَدِیثِ اَلْکَذِبُ وَ آفَةُ اَلْعِلْمِ اَلنِّسْیَانُ وَ آفَةُ
اَلْحِلْمِ اَلسَّفَهُ وَ آفَةُ اَلْعِبَادَةِ اَلْفَتْرَةُ وَ آفَةُ اَلظَّرْفِ
اَلصَّلَفُ وَ آفَةُ اَلشَّجَاعَةِ اَلْبَغْیُ وَ آفَةُ اَلسَّخَاءِ
اَلْمَنُّ وَ آفَةُ اَلْجَمَالِ اَلْخُیَلاَءُ وَ آفَةُ اَلْحَسَبِ اَلْفَخْرُ.
[شیخ صدوق، خصال، ج 3، ص 416] گفتار را دروغ آفت است و دانش را فراموشی
و بردباری را سفاهت و عبادت را خستگی و زیرکی را خودنمایی
و دلیری را ستم کردن و بخشش را منت نهادن و زیبایی
را خودپرستی و مقام را به خود بالیدن. پیامبر اعظم صلی
الله علیه و آله : آفة الدّین الهوی. آفت دین از پس هوا
رفتن بود . [شرح فارسی شهاب الأخبار(کلمات قصار پیامبر خاتم ص) ص: 26]
. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «هوی، آفت است».[ کنزالعمال، خبر 44121] . امام صادق(ع) فرمودهاند: آفَةُ
الدِّینِ: الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْر . آفت دین، حسد، عجب و
فخر است؛ [کافی، ج 3، ص 748]. حضرت علی(ع) : آفَةُ الدِّینِ
سُوءُ الظَّن . آفت دینداری، بدگمانی (به خدای تعالی)
است ؛ [شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 3، ص 101]
. امام صادق(ع) : آفتِ دین، حسد ورزیدن و خودپسندی و فخرفروشی
است[کافی: ج 2، ص 307، ح 5 / دانش نامه قرآن و حدیث: ج11، ص 192]. پیامبر
اکرم(ص) : هوی، آفت است[کنزالعمال، خبر 44121]. تباهی دین، دنیا
پرستی است [مرآة العقول ج 10، ص 287،]. حضرت علی(ع) : آفت دینداری،
بدگمانی (به خدای تعالی) است[شرح آقا جمال الدین خوانساری
بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 3، ص 101]. بسیاری دروغ، دین را
تباه میکند[تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 221، ح 4421]. حسد، دروغگویی
و کینه را واگذار که به یقین آنها سه خصلتند که دین را معیوب
میکنند [تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 299، ح 6780] . امير مؤمنان
علي(عليه السلام) : العُجْبُ آفَةُ الشَرَفِ . خودپسندى، آفت شرف انسان است (غرر
الحكم و درر الكلم، ص 52، حکمت 983)؛
امير مؤمنان علي(عليه السلام): آفَةُ اللُّبِّ العُجْبُ آفت عقل، عُجب است
(غرر الحكم و درر الكلم، ص 280، حکمت 42)؛ امام علي(علیه السلام) در بخشی
از نامه 31 «نهج البلاغه» به فرزندش امام حسن مجتبى(عليه السلام) مى فرمايد: وَ
اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ، وَ آفَةُ الْأَلْبَابِ . [پسرم]
بدان كه خودپسندى و غرور، ضد راستى و درست انديشى، و آفت عقل هاست.
بلایا : بلایا : لغتنامه دهخدا : بلایا. [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ بَلیَّة.
(دهار) (ناظم الاطباء). بلاها. بلواها: باب ماجری فی باب الخطبة و ظهر
من الفساد و البلایالأجلها. (تاریخ بیهقی ص 685).
و رجوع به بلیة شود. بلیه : لغتنامه دهخدا : بلیه . [ ب َ ی
ی َ ] (از عربی ، اِ) بلیة. بلیت . آزار و رنج و سختی
. (غیاث ). حادثه . (یادداشت مرحوم دهخدا) . بلیه : فرهنگ فارسی
معین : (بَ یِّ) [ ع . ] ( اِ.) گرفتاری ، سختی . ج . بلایا.
بلیه : فرهنگ فارسی معین : (بَ یِّ) [ ع . ] ( اِ.)
گرفتاری ، سختی . ج . بلایا. بلیه : فرهنگ فارسی عمید
: (اسم) [عربی: بلیَّة، جمع: بَلایا] ‹بلیت› baliy[y]e ۱. مصیبت؛ پیشامد بد.۲. رنج.
آفات : آفات : لغتنامه دهخدا : آفات . (ع اِ) ج ِ آفت (آفة). آسیبها . آفات
: فرهنگ فارسی معین : [ ع . ] ( اِ.) جِ آفت ؛ آفت ها، آسیب ها.
آفت : فرهنگ فارسی معین : (فَ) ( اِ.) آسیب ، بلا. آفت : فرهنگ
فارسی عمید : (اسم) [عربی: آفة، جمع: آفات] 'āfat ۱. بلا؛ زیان.۲. هر چیزی که مایۀ
تباهی، فساد، و زیان شود.
بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین . به عزت خودت، ای کسی
که عزت مسلمین با توست.
#دعای روز پانزدهم ماه رمضان
اَللّهُمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین، وَاشْرَحْ فیهِ
صَدْری بِاِنابَةِ المُخْبتینَ، بِامانِکَ یا امانَ الخائِفین.
خدایا در این ماه اطاعتی همانند اطاعت و فرمان برداری
خاشعین و فروتنان روزی من فرما، و شرح صدری برای توبه و
انابه همانند توبه وانابه یِ خاضعان و متواضعان و فروتنان مرحمت فرما، به
امان دادنت، ای امان بخش خائفان و ترسناکان .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: طلب اطاعت وفرمان برداری مثل اطاعت
وفرمان برداری خاشعین، 2: شرح صدر پیداکردن برای توبه
وانابه و تضرع وزاری کردن همانند مخبتین وخاضعان و متواضعان، امان
خواستن از خداوندِ امان دهنده یِ خائفان و ترسناکان .
طاعة خاشعین : در فراز ابتدایی این دعا «اللهم ارزقنی
فیه طاعه الخاشعین» یعنی «خدایا در این روز
اطاعت بندگان خاشع و خاضع خود را نصیب من گردان» آمده است. برای آنکه
بدانیم خاشعین چه کسانی هستند، بهتر است اول در مورد متکبرین
صحبت به میان آوریم؛ چرا که خضوع و خشوع به طور کامل با تکبر و غرور
تضاد دارد، به طوری که هر آنچه که در صفات متکبرین وجود دارد، ضد آن
در خاشعین موجود است. برای روشن شدن این موضوع اشاره میکنیم
به قسمتی از سخنان گهربار حضرت علی (علیهالسّلام) که در مورد
متکبران اینگونه فرمودند: «أَلَا فـَالْحـَذَرَ الْحـَذَرَ مـِنْ طـَاعـَهِ
سـَادَاتـِکُمْ وَ کُبَرَائِکُمْ الَّذِینَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ
تـَرَفَّعـُوا فـَوْقَ نـَسـَبـِهـِمْ وَ أَلْقَوُا الْهَجِینَهَ عَلَى
رَبِّهِمْ وَ جَاحَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا صَنَعَ بِهِمْ مـُکـَابـَرَهً لِقـَضـَائِهِ
وَ مـُغـَالَبـَهً لِآلَائِهِ فـَإِنَّهـُمْ قـَوَاعـِدُ أَسـَاسِ الْعـَصَبِیَّهِ
وَ دَعَائِمُ أَرْکَانِ الْفِتْنَهِ وَ سُیُوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِیَّهِ:
آگاه باشید! زنهار! زنهار! از پیروی و فرمانبری سران و
بزرگانتان، آنان که به اصل و حسب خود مینازند و خود را بالاتر از آنچه
هستند میپندارند و کارهای نادرست را به خدا نسبت میدهند و
نعمتهای گسترده خدا را انکار میکنند، تا با خواستههای
پروردگار مبارزه کنند و نعمتهای او را نادیده انگارند، آنان شالوده
تعصب جاهلی و ستونهای فتنه و شمشیرهای تفاخر جاهلیت
هستند.» [نهج البلاغه، خ192] . امام علی (علیهالسّلام) همچنین
در قسمتی دیگر نیز فرمودند: «أَمْراً تَشَابَهَتِ الْقُلُوبُ فِیهِ
وَ تَتَابَعَتِ الْقُرُونُ عَلَیْهِ وَ کِبْراً تَضَایَقَتِ
الصُّدُورُ بِهِ؛ کبر و خودپسندی چیزی است که قلبهای
متکبران را همانند کرده، تا قرنها به تضاد و خونریزی گذراندند و سینهها
از کینهها تنگی گرفت.» [نهج البلاغه، خ192] . در جای دیگری
میفرمایند: فَاللهَ اللهَ فی کِبْرِ الْحَمیَّهِ وَ
فَخْرِ الْجاهِلیَّهِ: خدا را خدا را! از تکبّر و خودپسندی و از تفاخر
جاهلی بر حذر باشید. [نهجالبلاغه، خ192] . خضوع و خشوع همانند ظرفی
است که انسان به وسیله آن به جمعآوری رضا و خشنودی خداوند میپردازد
و تکبر چون ظرفی است تو خالی که هیچ چیزی در آن جز
غرور و تکبر جای نمیگیرد و این خضوع و خشوع است که انسان
را به خدای خویش نزدیک میسازد؛ زیرا که هرچه انسان
نزد پروردگار عالمیان، خود را ذلیل و خوار نشان دهد، ارزشش در پیشگاه
او بیشتر میشود.
اطاعت : «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ
واَطیعُوا الرَّسولَ...»؛ [نساء 59 . نور 59 . تغابن 12] . «اَطیعُوا اللّه» یعنی
وجوب پیروی از کتاب الهی و «اَطیعُوا الرَّسول» یعنی
وجوب پیروی از سنّت نبوی. [جامعالبیان، مج۴، ج۵،
ص۲۰۳ـ۲۰۴. تفسیر مجمع البیان،
ج۳، ص۱۱۴. رازی، فخرالدین، التفسیر
الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۳] . شیخ طوسی
ذیل آیة (النّساء/59) میفرماید: «الطّاعة هی
إمتثال الأمر، فطاعة الله هی إمتثال أوامره و الإنتهاء عن نواهیه و
طاعةالرّسول کذلک: طاعت به معنی فرمانبرداری است. طاعت خدا و رسول یعنی
فرمانبرداری در برابر اوامر آنها و بازایستادن از نواهی ایشان
میباشد» (طوسی، 1383، ج 3: 236). علاّمه طباطبائی نیز در
ذیل آیة مذکور میفرماید: «لاینبغی أن یرتاب
فی انّ الله لا یرید بإطاعته إلاّ إطاعته فی ما یوحیه
إلینا من طریق رسوله: بیتردید مقصود از اطاعت خداوند چیزی
جز احکامی که از طریق پیامبرش به سوی ما وحی فرموده
نیست» (طباطبائی، 1375، ج 4: 388) . امام على عليه السلام ـ در فرمان
ولايت مصر به مالك اشتر ـ نوشت: وَ اردُدْ إلى اللّه ِ و رسولِهِ ما يُضلِعُكَ مِن
الخُطُوبِ، و يَشتَبِهُ علَيكَ مِن الاُمورِ؛ فقد قالَ اللّه ُ تعالى لِقَومٍ
أحَبَّ إرشادَهُم : «يا أَيُّها الذينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّه َ و أَطِيعُوا
الرَّسولَ و أُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ فإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ
إِلى اللّه ِ و الرَّسولِ» فالرَّدُّ إلى اللّه ِ الأخذُ بِمُحكَمِ كتابِهِ، و
الرَّدُّ إلى الرَّسولِ الأخذُ بِسُنَّتِهِ الجامِعَةِ غيرِ المُفَرِّقَةِ . مسائل
دشوارى را كه از پس آنها برنمى آيى و امورى را كه در آنها شبهه و ترديد دارى ، به
خدا و رسول او ارجاع ده ؛ چه ، خداى متعال به كسانى كه دوست داشته ارشادشان كند ،
فرموده است : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا فرمان بريد و رسول و اولو
الامر خود را اطاعت كنيد و چنانچه درباره چيزى اختلاف كرديد ، آن را به خدا و رسول
ارجاع دهيد» . ارجاع دادن به خداوند ، همان عمل كردن به محكمات كتاب اوست و ارجاع
دادن به رسول همان عمل كردن به سنّت اوست كه مايه اتحاد و همبستگى است و از
پراكندگى و جدايى جلوگيرى مى كند .[ میزان
الحکمه،جلد ششم] . «قُل اَطیعوا اللّهَ والرَّسولَ»؛ [آل عمران آیه۳۲]
. «مَن یُطِعِ الرَّسولَ فَقَد اَطاعَ اللّهَ»؛ [نساء 54] . سیوطی
در ذیل آیة ﴿مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ
اللّهَ... ﴾ [نساء80] ، گفته است: «قال رسول الله(ص): فإنّ مِن طاعة الله
أن تطیعونی: اطاعت از من بسان اطاعت خداوند واجب باشد» (سیوطی،
1362، ج 2: 185). نسائی گوید: «قال رسول الله(ص): مَن أطاعنی
فقد أطاع الله و من عصانی فقد عصی الله: هرکه از من اطاعت نماید،
از خداوند اطاعت کرده باشد و هر که مرا عصیان کند، خدا را عصیان کرده
باشد» (نسائی، 1392: 666). «وما اَرسَلنا مِن رَسول اِلاّ لِیُطاعَ
بِاِذنِ اللّهِ»؛ [نساء 64] . «واَطیعوا اللّهَ والرَّسولَ لَعَلَّکُم
تُرحَمون»؛ [آل عمران 132] . «...و مَن یُطِعِ اللّهَ و رَسولَهُ یُدخِلهُ
جَنّـت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ...»؛ [نساء 13] . «ومَن یُطِعِ
اللّهَ والرَّسولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ اَنعَمَ اللّهُ عَلَیهِم
مِنَ النَّبِیّینَ والصِّدّیقِینَ والشُّهَداءِ
والصّــلِحین». [نساء 69] . «ومَن یُطِعِ اللّهَ و رَسولَهُ فَقَد
فازَ فَوزًا عَظیمـا». [احزاب 71] . «وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ
وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ» [نور 52] . «فَلا
تُطِعِ الکـفِرینَ»؛ [فرقان 52] . «ولا تُطِعِ الکـفِرینَ والمُنـفِقینَ».
[احزاب 1]. «فَلا تُطِعِ المُکَذِّبین»؛ [قلم 8] . «ولا تُطِع کُلَّ حَلاّف
مَهین هَمّاز مَشّاء بِنَمیم مَنّاع لِلخَیرِ مُعتَد اَثیم عُتُلّ
بَعدَ ذلِکَ زَنیم»؛ [قلم 10تا 13] . «ولا تُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهُ عَن
ذِکرِنا واتَّبَعَ هَوهُ»؛ [کهف 28] . «ولا تُطِع مِنهُم ءاثِمـًا...». [انسان/۷۶،۲۴]
. «ولا تُطیعوا اَمرَ المُسرِفین»؛ [شعراء 151] . «و اِن جـهَداکَ
لِتُشرِکَ بی مالَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما»؛ [عنکبوت ۸
. لقمان ۱۵] . وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن
سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ
[انعام 116] . گروهی دیگر که بعد از اطاعت خدا و رسول در قرآن به
اطاعت از آنان امر شده، اولی الامر هستند: «...اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا
الرَّسولَ واُولِی الاَمرِ مِنکُم...»؛ [نساء 59] . بیشتر مفسران شیعه، براساس مطلق
و بیقید و شرط بودن امر به اطاعت از اولیالامر، لزوم عصمت اولیالامر
را استفاده کرده و آن را بر امامان دوازدهگانه (علیهم السلام) تطبیق
دادهاند. این مطلب در روایات فراوان منقول از اهل بیت (علیه
السلام) نیز تأکید شده است، چون وجوب اطاعت مطلق مانند اطاعت از خدا و
رسول در صورتی پذیرفتنی است که فرد از خطا مصون باشد و هرگز بهکار
خطا و زشت فرمان ندهد و چنین ویژگی را در امیران یا
عالمان نمیتوان یافت، بنابراین، اولیالامر به امامان دوازدهگانه
اختصاص خواهد داشت. [مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۴.
نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷۵۰۵.
المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۸۸۳۹۸.
و ص۴۰۸۴۱۲] . از امیرمؤمنان (علیه
السلام) نقل شده است که امام حق باید بر اساس عدل حکمرانی کند و
امانتدار باشد و در این صورت است که مردم باید از او فرمانبرداری
کنند. [التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۳.
التحریر والتنویر، ج۵، ص۹۶] . پيامبر خدا صلى
الله عليه و آله : إنّهُ لا يُدرَكُ ما عِندَ اللّه ِ إلاّ بطاعَتِهِ . به آنچه
نزد خداست جز با طاعت از او ، نتوان رسيد . امام على عليه السلام : الطّاعةُ
تُطفِئُ غَضَبَ الربِّ . فرمانبرى از خدا ، خشم پروردگار را فرو مى نشاند . امام
على عليه السلام : طاعَةُ اللّه ِ مِفتاحُ كُلِّ سَدادٍ، و صَلاحُ كُلِّ فَسادٍ .
طاعت خدا ، كليد هر درستى است و مايه اصلاح هر گونه تباهى . امام على عليه السلام
: أجدَرُ الناسِ برَحمَةِ اللّه ِ أقوَمُهُم بالطّاعَةِ . سزاوارترين مردم به رحمت
خدا ، فرمانبردارترين آنهاست . امام على عليه السلام : إذا قَوِيتَ فَاقْوَ على
طاعَةِ اللّه ِ سبحانَهُ، إذا ضَعُفتَ فاضعُفْ عن مَعاصِي اللّه ِ . اگر نيرومندى
، در طاعت خداوند سبحان نيرومند باش و اگر ناتوانى در نافرمانى از خدا ، ناتوان
باش . امام على عليه السلام : إنّ وَلِيَّ محمّدٍ مَن أطاعَ اللّه َ و إن بَعُدَت
لُحمَتُهُ، و إنّ عَدُوَّ محمّدٍ مَن عَصَى اللّه َ و إن قَرُبَت قَرابَتُهُ .
دوستِ محمّد صلى الله عليه و آله كسى است كه از خدا فرمان برد ، هرچند خويشاوند او
نباشد و دشمنِ محمّد صلى الله عليه و آله كسى است كه خدا را نافرمانى كند ، اگر چه
از خويشان نزديك او باشد . امام هادى عليه السلام : مَن أطاعَ الخالِقَ لَم يُبالِ
بسَخَطِ المَخلوقِ . هر كه آفريدگار را فرمان برد ، از خشم و ناخشنودى مخلوق
پروايى به دل راه ندهد . امام على عليه السلام : إن أطَعتُمُونِي فَإنّي حامِلُكُم
إن شاءَ اللّه ُ على سبيلِ الجَنَّةِ، و إن كانَ ذا مَشَقَّةٍ شَديدَةٍ و مَذاقَةٍ
مَريرَةٍ . اگر اطاعتم كنيد ، به خواست خدا شما را به راه بهشت مى برم ، هرچند
راهى پر رنج و پر مرارت باشد . امام على عليه السلام : ألا فَالحَذَرَ الحَذَرَ
مِن طاعَةِ ساداتِكم و كُبَرائكُمُ الَّذينَ تَكَبَّرُوا عن حَسَبِهِم، و
تَرَفَّعُوا فَوقَ نَسَبِهِم... و لا تُطِيعُوا الأدعِياءَ الذينَ شَرِبتُم
بِصَفوِكُم كَدَرَهُم، و خَلَطتُم بِصِحَّتِكُم مَرَضَهُم، و أدخَلتُم في حَقِّكُم
باطِلَهُم، و هُم أساسُ الفُسوقِ . هان! بپرهيزيد، بپرهيزيد از فرمانبرى مهتران و
بزرگانتان كه به حسب و نسب خود مى نازند و بدين سبب خود را برتر از ديگران مى
پندارند... از اين بى بتّه هاى مدّعى بزرگى كه آب تيره آنان را با آب زلال خود
نوشيديد و بيماريشان را به سلامتى خود درآميختيد و باطلشان را به حق خود راه داديد
و بنياد گناهانند ، اطاعت نكنيد . [میزان الحکمه،جلد ششم] . از رسول الله
(ص) : «لا طاعَةَ فى مَعْصیةِ اللهِ، اِنّما الطاعَةُ فى المعروفِ»: «اطاعت
از دیگرى در معصیت خدا جائز نیست، اطاعت تنها در معروف جائز
است.» [صحیح مسلم، جلد 3، صفحه 1469] . در نهجالبلاغه از امیرمؤمنان
على (ع) : «لا طاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فى مَعْصیَةِ الخالِق»: «هرگز اطاعت از
مخلوق در معصیت خالق جائز نیست.» [نهجالبلاغه، کلمات قصار، کلمه 165]
. امام علی علیه السلام : إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَضَعَ
الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ وَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ ذِيَادَةً
لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِه . خداوند سبحان
پاداش را براى فرمانبرى اش قرار داد و كيفر را براى نا فرمانى اش، تا بدين وسيله
بندگانش را از خشم خود نگه دارد و آنان را به سوى بهشت خويش براند. [نهج البلاغه:
حکمت 368؛ عنه البحار: 6 / 114 ح10] .
خاشعین : وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ
إِلاّ عَلَی الْخاشِعینَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا
رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ؛ [بقره 45 و46]... خاشعان ... همان
كسانى كه مىدانند پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد، و به سوى او باز مىگردند.»
. مطلوب در نماز دو نوع از خشوع است: یکی «خشوع دل و قلب» که عبارت
است از اینکه آدمی جمیع حواس خود را متوجّه نماز سازد و همه فکر
و همّ او نماز باشد و در دل او به جز معبودش کسی دیگر نباشد.دیگری
«خشوع جوارح و ظاهر» که عبارت است از این که مقابل قبله راست بایستد
با وقار و خضوع. دستهای خود را بر رانهای خود مقابل زانو گذارد و
پاهای خود را گشاده از یکدیگر گذارد. انگشتان پای خود را
رو به قبله بدارد. چشم بر موضع سجده اندازد و التفات به چیز دیگر نکند
و با ریش و انگشت خود بازی نکند و امثال اینها.[معراج السعاده،
ص۸۴۴] . طبرسی، از مجاهد بن جبر نقل کرده که خشوع به معنای
خوف دائم در قلب است.[تفسیر جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج۳،
ص۲۷] . طبق فرموده پیامبر کسی که پیکرش بیش
از دلش خاشع باشد، این خشوع منافقانه است.[کافی، ۱۳۶۵ش،
ج۲، ص۳۹۶] . امام سجاد(ع) نیز در دعای
ابوحمزه ثمالی از قلبی که خشوع ندارد به خداوند پناه میبرد: و
أَعوذ بک مِن نفسٍ لا تَقنَعُ و بَطنٍ لا یشبع و قلبٍ لا یخشع.[اقبال
الاعمال، ۱۴۱۷ق، ص۳۴۵–۳۳۴]
خدایا! به تو پناه میبرم از نفسی که قانع نمیشود و شکمی
که سیر نمیشود و دلی که خاشع نمیشود. خشوع یا
خشوع چشمها ست یا خشوع چهرهها ست یا خشوع صداها : خشوع چشمها :
«خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»[ قلم–۴۳] ؛ شکستگی
و تأثر قلب از عظمت آنچه میبینند در چشمهایش هویدا میشود.[المیزان،
۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۲۴] . خشوع چهرهها:
«وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»[ غاشیه–۲] : چهرههایی
که در این روز ذلیل و سر شکسته است، یعنی به واسطه عذاب و
شدایدی که آنها را فرا میگیرد، ذلیل و
خوارند.[مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۲۶]
. خشوع صداها: «خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمن فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسا»[
طه–۱۰۸] : آن روز صداها به خاطر استغراق در مذلت و خواری
در برابر خدای تعالی آن چنان آهسته میشود که هیچ شنوندهای
جز صدایی خفیف نمیشنود.[المیزان، ۱۴۱۷ق،
ج۱۴، ص۲۱۱] . جسم و جان بايد توأم با هم در برابر
خدا خضوع و خشوع كند؛ زيرا خشوع قلب، خشوع اعضا و جوارح را نيز در پي دارد؛ چنان
كه حضرت اميرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند: «ليخشع لله سبحانه قلبك،
فمن خشع قلبه خشعت جميع جوارحه؛(شرح غررالحكم، ج ۵، صفحه ۴۶۰٫)
بايد قلبت براي خداي سبحان خاشع شود و كسي كه قلبش خاشع شد، همه ی اعضايش
خاشع مي شود». امام على عليه السلام : مَن خَشَعَ قَلبُهُ خَشَعَتْ جَوارِحُهُ .
كسى كه دلش خاشع شد، اندامهايش نيز خاشع شود . امام على عليه السلام : لِيَخْشَعْ
للّه ِ سُبحانَهُ قَلبُكَ ، فمَن خَشعَ قَلبُهُ خَشعَتْ جَميعُ جَوارِحِهِ . دلت
بايد براى خداوند سبحان خاشع شود؛ كه هر كس دلش خاشع شد، همه اركان بدنش خاشع شود
. رسول خدا ص می فرماید: أمّا عَلامَةُ الخاشِعِ فأربَعةٌ :
مُراقَبَةُ اللّهِ في السِّرِّ و العَلانِيَةِ ، و رُكوبُ الجَميلِ ، و
التَّفَكُّرُ ليَومِ القِيامَةِ ، و المُناجاةُ للّهِ . نشانه خاشع چهار چیز
است: حساب بردن از خدا در نهان و در آشکار ، انجام کارهای نیک ، انیشیدن
برای روز قیامت، و راز و نیاز با خدا. ارشاد القلوب : در حديث
معراج به نقل از خداوند متعال آمده است : ما عَرَفَني عَبدٌ و خَشَعَ لي إلاّ
خَشَعَ لَهُ كُلُّ شيءٍ . هيچ بنده اى مرا نشناخت و در برابرم خاشع نشد مگر آن كه
همه اشياء در برابر او خشوع كردند . [میزان الحکمه،جلد سوم]
مترادف واژه خشوع، «خضوع» است. [جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة،
ذیل «خشع»] واژهنامههای فارسی نیز هر دو کلمه را فروتنی
کردن معنا کردهاند. [کتاب المصادر، ج۱، ص۱۷۰، تاجالمصادر،
ج۱، ص۲۲۳] . لغتشناسان نیز معنای آن دو را
نزدیک به هم دانستهاند، گرچه برخی معتقدند بین آن دو تفاوتهایی
وجود دارد. از جمله آنکه، خشوع را فروتنی حقیقی شخص و شرط تحقق
آن را خوف ناشی از اعتقاد قلبیِ خشوعکننده به برتر بودنِ آنکه در
برابر او خشوع میکند دانستهاند، در حالی که خضوع ممکن است صرفآ عملی
ظاهری باشد و از اعتقاد قلبی و خوف حقیقی حاصل نشود.
[کتاب العین، ج۱، ص۱۱۲، ذیل «خشع»، ابنفارس،
ذیل «خشع» ، معجمالفروق اللغویة، ج۱، ص۲۱۶،
المفردات فی غریب القرآن، ذیل «خشع»]
طاعة : اطاعت : این واژه از ریشه «طـوع» (ضد کَرْه) به معنای
فرمان بردن همراه با خضوع و رغبت است. طَاعَةٌ : فرهنگ واژگان قرآن : اطاعت . طاعت
. لغتنامه دهخدا : طاعت . [ ع َ ] (ع اِمص ) بندگی . (منتهی الارب ).
فرمان بردن . (آنندراج ).فرمانبرداری . (مهذب الاسماء). اطاعت . انقیاد.
عبودیت . طوع . اِقَه . طواعیة. پرستش . عبادت . بِرّ. دین .
ماعون . فرمان : قوله تعالی ، لهم طاعة و قول معروف . (قرآن 20/47 و 21)
مر... طاعت : فرهنگ فارسی معین : (عَ) [ ع . طاعة ] 1 - (مص م .)
فرمانبرداری کردن .2 - عبادت کردن .3 - (اِمص .) فرمانبرداری . 4 -
عبادت . طاعت : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: طاعَة،
جمع: طاعات] tā'at ۱. اطاعت کردن؛ فرمان بردن؛ فرمانبرداری کردن.۲.
عبادت.۳. [قدیمی] فرمانبرداری. اطاعت : لغتنامه دهخدا :
اطاعت . [اِ ع َ ] (ع مص ) مأخوذ از تازی ، فرمانبرداری .
(ناظم الاطباء). فرمانبرداری کردن . (ترجمان تهذیب عادل بن علی
ص 14). فرمان بردن . (آنندراج ). طاعت . فرمان کردن . فرمانبری . طوع .
امتثال . انقیاد. || فروتنی و تواضع و تسلیم شدگی . || تفویض
کردگ... اطاعت : فرهنگ فارسی معین : (اِ عَ) [ ع . اطاعة ] (مص م .) 1
- فرمان بردن ، گردن نهادن . 2 - (اِمص .) فرمان بری . اطاعت : فرهنگ فارسی
عمید : (اسم مصدر) [عربی: اطاعة] 'etā'at دستور یا
خواهش کسی را اطاعت کردن؛ فرمانبرداری کردن؛ فرمان بردن؛ فرمانبرداری؛
فرمانبری.
خاشعین : خَاشِعِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : اظهار ذلت کنندگان . خاشع : لغتنامه
دهخدا : خاشع. [ ش ِ ] (ع ص ، اِ) جای دگرگونه شده و منزلی نمانده در
وی و جائی که کسی در آنجارسیدن نتواند. (آنندراج ) (منتهی
الارب ) (فرهنگ رشیدی ). || فروتن و رکوع کننده . (آنندراج ) (منتهی
الارب ) (غیاث اللغة). ترسکار. (مهذب الاسماء). المتواضعﷲ بقلبه و
جوارح... خاشع : فرهنگ فارسی معین : (ش ِ) [ ع . ] (اِفا.) فروتنی
کننده . خاشع : فرهنگ فارسی عمید : (صفت) [عربی] xāše' ۱.
= فروتن۲. عابد. خَشَعَت : فرهنگ واژگان قرآن : خاشع شد (مصدر آن خشوع به
معناي نوعي ذلت است)
مخبتین : در بخش دیگر این دعا میخوانیم: «و اشرح فیه
صدری بانابة المخبتین» یعنی «و شرح صدر مردان فروتن و
خداترس را به من عطا فرما به حق امان بخشی خودای ایمنی
دلهای ترسان.» حال منتخبین چه کسانی هستند؟ در دعای این
روز نکته اساسی که به آن تاکید شده است، خضوع و خشوع و فروتنی
در مقابل ذات اقدس پروردگار است به طوری که در این روز از خداوند
درخواست میکنیم آنچه را که در صفات و اعمال خالصان و خاشعان و
فروتنان وجود دارد، نصیب ما کند، اما در اینجا میخواهیم
بدانیم مخبتین به چه معناست؟ مخبتین به معنای فروتنان
است، آن هم فروتنانی که فروتنی آنان فقط در مقابل پروردگار جهان و
جهانیان است، حال شاید سوال کرد که فروتنان چه کسانی هستند؟ که
در جواب باید بگوییم فروتنی یکی از صفات بارز
مؤمنان تقواپیشه است که شب و روز خود را به تقوا و پرهیزکاری میگذرانند.
چنانچه حضرت علی (علیهالسّلام) در مورد صفت و نشانه یک پرهیزکار
فرمودند: «در دینداری نیرومند، نرمخو و دوراندیش است،
دارای ایمانی پر از یقین، حریص در کسب و
دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگری میانه رو، در عبادت فروتن، در
تهی دستی آراسته، در سختیها بردبار، در جستجوی کسب حلال،
در راه هدایت شادمان و پرهیز کننده از طمع ورزی، است.» [نهجالبلاغه،
خطبه193] با توجه به فرموده آن بزرگوار در مییابیم که مخبتین
همان پرهیزکاران هستند که شب و روز خود را به ذکر و یاد خداوند به پایان
میبرند که ما نیز در این روز از خداوند میخواهیم
شرح صدری را که مردان پرهیزکار و فروتن دارند، به ما نیز عطا
کند.
شرح صدر : شرح صدر به معنای باز کردن سینه و برطرف ساختن دلتنگی و
کنایه از تحقق استعداد رسیدن به کمال و توانمندی روحی و
معنوی میباشد . شرح به معنای کشف و بیان، توسعه، باز
کردن، گشودن، گستردن، فراخی بخشیدن، روشن و آشکار نمودن است. [مجمع
البحرین، ج۲۴، ص۳۸۰، قاموس قرآن، ج۴،
لسانالعرب، ج۲، ص۴۹۷] . شرح صدر: یعنی گشادگی
سینه تا ظرفیت پذیرش سخن را داشته باشد. انسان باید طوری
باشد که هر سخن حقی را بپذیرد و آنرا رد نکند . شرح صدر یعنى
گشودن سینه و این کنایه است از پذیرش روح و روان انسان
براى اسلام حقیقى و زیادى شناخت و توفیق اعمال نیک . شرح
به معنای شکافتن و شرح صدر، یعنی آمادگی برای دریافت
معانی و حقایق عالم(نثر طوبی شعرانی و قریب،۱۳۸۶:
۴) . استاد شهید مرتضی مطهری در تعریف این
واِژه میگوید: شرح صدر یعنی ظرفیت روحی بسیار
وسیع و تحمل فوقالعاده زیاد (سیری در سیره نبوی
مطهری،۱۳۶۸: ۱۷۹) . از رسول خدا
پرسیدند: معناى شرح صدر چیست؟ فرمود: " نور یقذفه الله فى
قلب من یشاء فینشرح له صدره و ینفسح " نورى است که خداوند
در قلب هر که بخواهد میافکند که در اثر آن قلبش گشاد و وسعت مىیابد.
سپس پرسیدند: علامتش چیست؟ فرمود: در فکر خانه جاویدان بودن و
از خانه غرور (دنیا) دورى جستن و آمادگى براى مرگ قبل از رسیدن، با ایمان
و عمل صالح و تلاش و پیکار در راه خدا . شرح مطلب یعنی باز
کردن، توضیح دادن و روشن ساختن آن. اصل آن از شرح اللحم یعنی
تکه کردن گوشت میباشد. [المفردات فی غریب القرآن، ص۲۵۸]
. شرح، نوع خاصی از توسعه و بسط موضوع است که در مقابل قبض و بسته بودن قرار
دارد. به مفاهیم تبیین، توضیح، تفسیر، کشف و... از
آنجا که موضوع را بسط میدهند، شرح نیز گفته میشود. شرح صدر،
انبساط در صدر و رفع انقباض و موانع است تا استعداد پذیرش نور ایمان
فعلیّت یابد. بنابراین انشراح همان تحقق اقتضا، استعداد و آمادگی
است . هرکس از حق دلتنگ شود، دلش با باطل وسعت گیرد و هرکس از باطل دلتنگ
شود، دلش برای حق وسعت یابد . شرح صدر به معنای گستردگی
روح است که کنایه از توانمندی روحی و معنوی میباشد.
«شرح صدری که ظرف علم و عرفان است، همان توسعه ای است که باعث میشود
انسان هر حقی را بپذیرد و به آن عمل نماید. این حالت، ناشی
از روشنایی قلب است» . [المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷،
ص۳۴۱] . ضیق صدر به معنای دلتنگی و سخت شدن
دل و کنایه از کمحوصلگی و تحمّل پایین میباشد؛ به
صورتی که در مواجهه با حق و حتّی باطل عکسالعمل سریع و تندی
در رد یا اثبات آن صورت گیرد . امام علی علیه السلام میفرماید:
«من ضاق صدره لم یصبر علی أداء حق»؛ «هر کس ضیق صدر داشته باشد،
ادای حق را برنمیتابد». [میزان الحکمة، ج۱، ص۶۵۷]
. «کِتَابٌ أُنزِلَ إِلَیْکَ فَلاَ یَکُن فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ
مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِکْرَی لِلْمُؤْمِنِینَ». [اعراف آیه۲]
. این آیه، بیان می دارد که در تبلیغ قرآن، پیامبر
صلی الله علیه وآله هیچگونه دلتنگی به خود راه ندهد و
همواره شرح صدر داشته باشد. به بیانی دیگر «شرط رسالت و تبلیغ
سعه صدر است». [تفسیر نور، ج۴، ص۱۶] . چنانکه حضرت موسی
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»؛ «گفت پروردگارا سینه ام را
آماده (برای پذیرش مسولیت رسالت و مشکلات آن) ساز». [طه آیه۲۵]
وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَی مِّن لِّسَانِی
یَفْقَهُوا قَوْلِی»؛ «گفت پروردگارا سینهام را گشاده کن و
کارم را برایم آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخن مرا بفهمند».
[طه آیه۲۵-۸] . حضرت موسی علیه السلام با
درخواست شرح صدر، زمینة تسهیل امر رسالت را فراهم میآورد. چون
اگر قرار است رهبری قوم بنیاسرائیل را در مواجهه با فرعونیان
قدرتمند به عهده گیرد، لازم است سعه صدر داشته باشد تا در برابر تکذیبشان
دلتنگ نگردد . حضرت موسی پس از رسالت، از خداوند خواست به او شرح صدر عنایت
کند تا بتواند در برابر مشکلات و مسائل تبلیغ مبارزه کند. « قَالَ رَبِّ
اشْرَحْ لِی صَدْرِی ». [طه آیه۲۵] . این
مسئله مقداری به روحیات اخلاقی حضرت موسی به ویژه
کم تحملی، برمیگشت؛ اما در برابر، نسبت به پیامبر و به عنوان
موهبتی عطا شده مطرح میشود:«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ » ؛ «آیا
ما سینة تو را گشاده نکردیم؟». [انشراح آیه۱] . شرح صدر پیامبر
صلی الله علیه وآله ظرفیتی است که او را قادر میساخت
حقایق را دریافت کند و از آزار مردم سنگدل نشود. «وَضَآئِقٌ بِهِ
صَدْرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاء
مَعَهُ مَلَکٌ». [هود آیه۱۲] ؛ «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ
صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ». [حجر آیه۹۷] . این صفت
پیامبر صلی الله علیه وآله همردیف معجزات دیگر پیامبر
شمرده شده است: «لقد سألت ربی وددت انی لم اسأله قلت: ای رب انه
قد کان انبیاء قبلی منهم من سخرت له الریح و منهم من کان یحیی
الموتی. قال فقال الم اجدک یتیما فاوتیک؟ قال قلت بلی!
قال الم اجدک ضالاً فهدیتک؟ قال قلت بلی ای رب! قال: الم نشرح
لک صدرک و وضعت عنک وزرک؟ قال قلت بلی رب». [نور الثقلین، ج۶، ص۱۲۴]
. راغب اصفهانی میگوید: «قلب اشاره به عقل و علم دارد و صدر،
افزون بر اینها شامل سایر قوای شهویه، غضبیه و... میشود.»
«رب اشرح لی صدری»؛ [طه آیه۲۵] . «سایر قوایم
را اصلاح کن!». «یشف صدور قوم مومنین»؛ [توبه آیه۱۴]
. «این قوا را شفا بده». «و لکن تعمی القلوب التی فی
الصدور»؛ [حج آیه۴۶] . «عقولی که در سایر قوا مندرس
وهدایت نیافته است» . [المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۶]
. «فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ». [انعام آیه۱۲۵]
. «وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ
وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ». [نحل آیه۱۰۶] . «قَالَ رَبِّ
اشْرَحْ لِي صَدْرِي». [طه آیه۲۵] . «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ
صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ...». [زمر آیه۲۲] . «أَلَمْ نَشْرَحْ
لَكَ صَدْرَكَ». [انشراح آیه۱] . امیرالمؤنین میفرماید:
«الذکر یشرح الصدر».«ذکر جان را گشاده میگرداند». [میزان
الحکمة، ج۲، ص۹۷۲] . امام صادق علیه السلام میفرماید:
«ان الله اذا اراد بعبد خیرا شرح صدره للاسلام»؛ «خداوند اگر خیر و
نفع بنده ای را بخواهد، به وی شرح صدر عطا میکند تا اسلام را
بپذیرد». [میزان الحکمة، ج۱، ص۶۵۸] .
«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ». «و ما میدانیم
سینه ات از آنچه آنان میگویند تنگ میشود و تو را سخت
ناراحت میکند. برای رفع ناراحتی از آنان پروردگارت را تسبیح
و حمد بگو و از سجدهکنندگان باش». [۵۱]
مخبتین : واژه "مخبتین" به معنی متواضعان، از
"خَبت" است به معنی زمین هموار، و به گفته برخی زمین
هموار و وسیں سپس اخبات به معنی نرمی و تواضع بکار رفته است.
مُخْبِتِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : تواضع كنندگان(کلمه خبت به معناي زمين مطمئن و محکم
است و به تدريج در معناي نرمي و تواضع استعمال شده) . اگر سه معنای تواضع،
طمأنینه و خشوع را با هم جمع کنیم، معنای اخبات است. مخبتین
به معنای فروتنان است، آن هم فروتنانی که فروتنی آنان فقط در
مقابل پروردگار جهان و جهانیان است،
اِخبات در قرآن و ادعیه و زیارات نیز بهصورت یکی از
درخواستهای بنده از درگاه خداوند آمده، از جمله در دعای ختم قرآن نیز
روایت شده از حضرت امیرمؤمنان (علیهالسلام) که با عبارت
«اللّهم انّی اسئلک اخبات المخبتین» آغاز شده است. [بحارالانوار، ج92،
ص206و ج87، ص213]. درقرآن کریم است «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا و عَمِلوا
الصّالِحاتِ واَخبَتوا اِلیرَبِّهِم اُولئِکَ اَصحابُ الجَنَّةِ هُم فیها
خالِدون؛ [هود آیه23]» جمله «أَخْبَتُوا إِلى
رَبِّهِمْ»، ممکن است به یکى از سه معناى زیر باشد: 1. مؤمنان راستینی
که دربرابرخداوندخاضع اند. 2. آنهایی دربرابر فرمان پروردگارشان تسلیم
اند . 3. آنهایی که به وعدههاى خداوند اطمینان دارند.[تفسیر
نمونه، ج9، ص66] . خداوند در آیه 35 سوره مبارکه حج، بعد از بشارت دادن به
"مخبتین" در آیه 34 همین سوره ، چهار صفت برای
ایشان برمی شمرد و چنین می فرماید: «...وَ بَشرِ
الْمُخْبِتِینَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُمْ
وَ الصابرِینَ عَلى مَا أَصابهُمْ وَ الْمُقِیمِى الصلَوةِ وَ ممَّا
رَزَقْنَهُمْ یُنفِقُونَ» "و بشارت ده به متواضعان، همانها كه وقتى
نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد و آنها كه در
برابر مصائبى كه به آنان مىرسد شكیبا و استوارند و آنها كه نماز را بر پا
مىدارند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق مىكنند ". (وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ) هود: ۲۳
دربرابر خدای خود فروتنی وکرنش کنند. (وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِين) حج: ۳۴
مژده بده افراد متواضع و فروتن را. (فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ) حج: ۵۴
یعنی دلهایشان نرم و خاشع شد. آخر آیه ۳۴ حج
میفرماید: «وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِين» : مژده بده طاعتکاران مخلص را که
اخلاص و تواضع در فرمانبرداری خدای یکتا صفت آنهاست. این
افراد متواضع و فروتن از چه ویژگیهایی برخوردارند: ۱-الَّذِينَ
إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهم: مردمی هستند که هرگاه خدای یکتا
یاد شود دلهایشان از ترس خدا بلرزه درآید. ۲-وَالصَّابِرِينَ
عَلَىٰ مَا أَصَابَهُم: مردمی هستند صبور و شکیبا در برابر آنچه
از ناگواریها به ایشان برسد، زیرا قلبشان اینگونه است که
در برابر قضای خدا اعتراضی ندارند و میدانند که خدا مهربانترین
مهربانان نسبت به ایشان است وآنچه برایشان پیش آید درسهایی
آموزنده است که آنان را در زندگی آماده تر و در راه خدا شکیبا و
بردبارتر میسازد. ۳- وَالْمُقِيمِي الصَّلَاة: مردمی هستند که خاشعانه و
خاضعانه برپا دارندگان نمازند یعنی نماز راخاشعانه وخاضعانه به موقع و
بدرستی اداء میکنند و از نهادن سر و صورت بر خاک در سجود برای
خدا، دلهای خود را صیقل دهندو به خدا نزدیکتر شوند. ۴-وَمِمَّا
رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُون: مردمی هستند که همیشه با دل ونیت پاک
و صاف خالصانه، از آنچه خدا روزیشان نموده، در راه خدا انفاق میکنند و
هرگز از کاستی مال خود هراس و ترسی ندارند و امیدوارانه برای
رضای خدا و برکت اموال خود به نیازمندان می بخشند. آری اینان
مخبتینی هستند که در راه اطاعت خدای یکتا و اخلاص عبادت،
بی دریغ و کوشا هستند که خداوند اینچنین زیبا از ایشان
یاد نموده، به امید اینکه خداوند من و تمام مؤمنین را از
جمله مخبتین، مخلص و مقرب درگاهش قرار دهد . امام علی علیه
السلام : افضل الذکر القرآن، به تشرح الصدور و تستنیر السرائر [میزان
الحکمه ـ حدیث 16116]. بهترین ذکر قرآن است، که به وسیله آن
انسان ها به شرح صدر می رسند و باطن آنها نورانی می گردد . پیامبر
اسلام در مقام نیایش می فرماید : اللّهم نوّر بکتابک بصری
و اشرح به صدری [میزان الحکمه ـ حدیث 16177]. خدایا با
کتاب خودت دیده ام را روشنی ببخش و به وسیله̾ آن شرح صدر عطایم کن.
امام علی علیه السلام وقتی قرآن را ختم می فرمود این
دعا را می خواند : اللهم اشرح بالقرآن صدری، واستعمل بالقرآن بدنی،
و نور بالقرآن بصری، و اطلق بالقرآن لسانی [میزان الحکمه ـ حدیث
16206] خدایا به قرآن شرح صدر مرا عطا کن، و به قرآن بدنم را بکار بندگی
خود وادار، و به قرآن دیده ام را روشنائی ببخش، وبه قرآن زبانم را رها
کن . امام علی علیه السلام در روایتی تصریح می
کند که : الذّکر یشرح الصدر [میزان
الحکمه ـ حدیث 6442]. یاد خدا به انسان شرح صدر می دهد . پیامبر
اسلام صلی الله علیه و آله آمده : اکثر دعائی و دعاء الأنبیاء
قلبی بعرفه... اللهم اشرح لی صدری و یسّرلی امری
[میزان الحکمه ـ حدیث 20525]. بیشترین دعای من و
دعای پیامبران قبل از من در عرفه این است که... خدایا به
من شرح صدر بده و کارم را آسان کن . در رابطه با عوامل شرح صدر امام صادق علیه
السلام : إنّ الله عزّوجلّ إذا اراد بعبد خیرا نکت فی قلبه نکتةمن
نور و فتح مسامع قلبه و وکّل به ملکا یسدّده، و إذا اراد بعبد سوءا نکت فی
قلبه نکتةسوداء و سدّ مسامع قلبه و وکّل به شیطانا یضلّه . ثم
تلاهذه الآیة « : فمن یرد الله ان یهدیه... » وقتی
خداوند عزّو جلّ اراده کند به بنده ای نیکی نماید در دلش
نقطه ای از نور پدید می آورد و گوش های قلبش را باز می
کند و فرشته ای را مأمور او می نماید که او را به کارهای
درست وا دارد، واگر خداوند اراده نماید به بنده ای بدی کند، در
دلش نقطه ای سیاه پدید می آورد و گوش های دلش را می
بندد، و شیطانی را موکّل او می کند که گمراهش نماید. در اینجا
امام آیه 125 از سوره انعام را تلاوت فرمود : کسی که خداوند اراده
کرده باشد او را هدایت نماید به او شرح صدر برای پذیرش
اسلام عطا کند، و کسی را که بخواهد گمراه نماید سینه اش را سخت
تنگ می کند، به گونه ای که گویا به آسمان بالا می رود، این
چنین خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی
آورند قرار می دهد .
بامانِکَ یا امانَ الخائِفین؛ به امان دادنت، ای امان
ترسناکان.
#دعای روز شانزدهم ماه رمضان
اَللّهُمّ وَفِّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الاَبْرارِ، وَجَنّبْنی
فیهِ مُرافَقَةِ الاشْرار، وَ آوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الی
دارِ القَرارِ، بِاِلهِیّتَکِ یا اِلَهَ العالَمین . خدایا
در این ماه به موافق شدن و همراهی و همسویی با ابرار و نیکان
مرا موفّق بدار، و از رفاقت و هم نشینی با اشرار و بدان دورم بدار، و
جایم ده برحمتت و مهرت به خانه آرامش و جاودانگی، به اُلوهیتت و
خدایی خودت، ای معبـود جهانیان .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: موفّق شدن به موافقت و همراهی و همسویی
با ابرار و نیکان، 2: دوری از رفاقت و هم نشینی با اشرار
و بدان، 3: پناه بردن به رحمت جاودانه پروردگار و آرامش خدادادی، 4: الوهیّت
و الاهیّت پروردگار و اله العالمین بودنش .
ابرار و نیکوکاران : «اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ
الابْرارِ» . در دعای روز دوم ماه مبارک رمضان : و وَفِّقْنی فیهِ
لِقِرآئَةِ آیاتِکَ . در دعای روز سیزدهم است : وَ وَفِّقْنی
فیهِ لِلتُّقى وَ صُحْبَةِ الْأبرارِ . در دعای روز بیستم ماه
مبارک رمضان : وَ وَفِّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القُرآنِ . در دعای
روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان : وَ وَفّقْنی فیهِ لِموجِباتِ
مَرْضاتِکَ . در دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان : اللهمّ غَشّنی
بالرّحْمَهِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَهِ . در دعای
بیستم صحیفه سجادیه : وَ وَفِّقْنِی لِلَّتِی هِی
أَزْکی . در دعای حضرت مهدی (عج) : اللّٰهُمَّ ارْزُقْنا
تَوْفِيقَ الطّاعَةِ . یکی از
ذکرهایی که تا کید شده است : اللهمّ وَفِّقنی لِما
تُحِبُّ و تَرضی (بحارالانوار، ج ۸۳، ص ۳۲۶)
.
وَفّقْنی از توفیق است . قالَ الامام الجواد(ع): الْمُؤْمِنُ
يَحْتَاجُ إِلَى تَوْفِيقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ
مِمَّنْ يَنْصَحُهُ. امام جواد(ع) فرمود: مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق
از سوی خداوند، واعظی از درون خود، پذیرش از کسی که او را
پند میدهد. (تحف العقول، ص۴۵۷) . توفیق را در
اصطلاح، این گونه تعریف کردهاند که خداوند افعال بندگانش را موافق
خشنودی خود قرار دهد. [التعریفات، جرجانی، علی بن محمد، ص۶۹].
راغب مي گويد: الوفق المطابقه بين الشيئين : قال ((جزاءا وفاقا)) و يقال ذلك في
الخير و الشر. يقال : اتفق لفلان خير واتفق له شر و التوفيق نحوه لكنه يختص في
التعارف بالخير دون الشر . وقتي عبارت از مطابقت و توافق بين دو چيز است . قرآن
شريف فرموده : ((جزايي بر وفق عمل))، وفق در مورد كار خوب و بد به كار برده مي
شود. مي گويند: براي فلاني خوب پيش آمد يا بد پيش آمد، و توفيق به معناي وفق است ،
ولي در عرف مردم ، كلمه ((توفيق)) فقط به خير و خوبي اطلاق مي شود و بدي . مجمع
البحرين مي گويد: التوفيق من الله : توجيه الاسباب نحو المطلوب الخير . توفيق از
خداوند عبارت از اين است كه براي تحقق يك امر خوب ، وسايل و اسباب به گونه اي
تنظيم شود كه مقصود حاصل گردد. حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام عرض مي كند: و
وفقني لطاعة من سدّدني...بارالها! به من توفيق ده تا از كسي كه مرا به راه درستي و
صواب مي خواند اطاعت كنم . فيض توفيق باري تعالي در انجام عمل خير شامل حال كساني
مي شود كه خواهان آن باشد، كسي كه در باطن به انجام عمل خير بي تفاوت است و نسبت
به آن علاقه ندارد توفيق در مقابل خذلان آمده است . خذلان به معناي ترك نصرت است و
توفيق به معناي ياري نمودن . عن علي عليه السلام قال : التوفيق و الخذلان يتجاذبان
النفس فايهما غلب كانت في حيزه (فهرست موضوعي غرر، ص 409) توفيق و خذلان در كشاكش
جذب نفس آدمي هستند، هر يك از اين دو غلبه كرد نفس به آن ميل مي كند و به سوي آن
گرايش مي يابد. امام صادق عليه السلام نيز به بيان ديگري توفيق و خذلان را در
مقابل هم قرار داده و چنين فرموده است : اذا فعل العبد ما امره الله عزوجل به من
الطاعه كان فعله وفقا لامر الله عزوجل و سمي العبد به موفقا، و اذا اراد العبد ان
يدخل في شي ء من معاصي الله عزوجل فحال الله تبارك و تعالي بينه و بين تلك المعصيه
فتركها كان تركه لها بتوفيق الله تعالي ذكره و متي خلي بينه و بين تلك المعصيه فلم
يحل بينه و بينها حتي يرتكبها فقد خذله ولم ينصره ولم يوفقه (ميزان الحكمه ، ج 10،
ص 594) موقعي كه بنده خدا امر الهي را اطاعت مي كند و بر وفق دستور ذات مقدسش
انجام وظيفه مي نمايد، او بنده موفق خوانده مي شود. وقتي اراده مي كند كه مرتكب
معصيتي شود، خداوند بين او و معصيت حايل مي گردد و بر اثر آن ، گناه را ترك مي
گويد، اين ترك نمودن به توفيق باري تعالي انجام شده است و هر زمان خداوند بين گناه
و گناهكار فاصله نشود و او را به حال خودش واگذارد و مرتكب معصيت گردد، خداوند آن
بنده را مخذول نموده و از نصرت و توفيقش برخوردار نساخته است . امام سجاد (ع) از
خداوند درخواست می کند: (و وفّقنی إذا اشتکلت علیّ الأمور
لأهداها و إذا تشابهت الأعمال لأزکاها و إذا تناقضت الملل لأرضاها) امام (ع) از
خداوند درخواست گزینش حقّ در امور مشکل - انتخاب پاکیزه تر در کارهای
مشابه - خدا را گزیدن در تناقض ملل مرضیّ می نماید. در
قرآن از زبان حضرت شعیب(علیه السلام) آمده است: «و ما توفیقی
الا بالله»؛ (توفیق من تنها از جانب خداوند است). (سوره هود، آیه 88)
. سلب توفیق واگذاری انسان بحال خود است که در دعاى ابوحمزه، به هنگام
مناجات با خدا، عرض مى کند: «او لَعَلَّکَ رَأَیْتَنى آلِفُ مَجَالِسَ
البَطَّالِینَ فَبَیْنى وَ بَیْنَهُم خَلَّیْتَنى»؛ (شاید
مرا علاقه مند به مجالس غافلین دیدى و مرا در میان آنها رها
ساختى). (اخلاق در قرآن، ج 2، ص 359 و والاترین بندگان ص 211) . برخی
از دیگر عوامل سلب توفیق هم عبارتند از: تنبلی و کسالت، همنشین
بد، حرام خواری، کفران نعمت، غفلت و... امام على عليه السلام : التَّوفيقُ
عِنايَةٌ . توفيق، عنايت [الهى ]است. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ رَحمَةٌ .
توفيق، رحمت [الهى ]است. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ مِن جَذَباتِ الرَّبِّ
. توفيق، از كشش هاى پروردگار است. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ عِنايَةُ
الرَّحمنِ . توفيق، عنايت خداوند رحمان است. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ
أوَّلُ النِّعمَةِ . توفيق، نخستين نعمت است. امام على عليه السلام :
التَّوفيقُ قائدُ الصَّلاحِ . توفيق، كشاننده به سوى پاكى و صلاح است. امام
على عليه السلام : التَّوفيقُ أشرَفُ الحَظَّينِ . توفيق، با ارزشترين دو نصيب
است. امام على عليه السلام : التَّوفيقُ رأسُ النَّجاحِ . توفيق، رأس كاميابى است.
امام على عليه السلام : التَّوفيقُ رأسُ السَّعادَةِ . توفيق، اساس خوشبختى است.
امام على عليه السلام : بِالتَّوفيقِ تَكونُ السَّعادَةُ . با توفيق، سعادت باشد.
امام على عليه السلام : التَّوفيقُ مِفتاحُ الرِّفقِ . توفيق، كليد نرمش (مدارا)
است. (میزان الحکمه،جلد سیزدهم)
توفیق : توفیق : لغتنامه دهخدا : توفیق . [ ت َ ] (ع مص ) (از: وف ق )
سازوار گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سازگار
گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). موافق
گردانیدن اسباب . (آنندراج ). ... موافق گردانیدن کاری . (از
اقرب الموارد). موافق گردانیدن اسباب . (آنندراج... توفیق : فرهنگ
فارسی معین : (تُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - موافق گردانیدن . 2 -
مدد کردن . 3 - دست یافتن . توفیق : فرهنگ فارسی عمید :
(اسم مصدر) [عربی: تَوفیق] to[w]fiq ۱.
کسی را به کاری مدد کردن.۲. به کاری دست یافتن.۳.
مدد کردن بخت.۴. فراهم شدن اسباب کاری. موفق : فرهنگ فارسی عمید
: (صفت) [عربی] movaffaq توفیقیافته؛
کامروا؛ بهره مند. تَوْفِيقاً : فرهنگ واژگان قرآن : توفیق - موفق شدن.
ابرار : ابرار6 بار و در6 آیه از قرآن کریم تکرار شده است. در4 آیه
از این آیات [آل عمران/سوره3، آیه198. دهر/سوره76، آیه5.
انفطار/سوره82، آیه13. مطففین/سوره83، آیه22] به تعبیرات
گوناگون از ابرار به عنوان اهل نعیم و بهشت یاد شده و در آیه ای
[مطففین/سوره83، آیه18] . گفته شده است که کتاب (نامۀ اعمالِ)
ابرار در علیین (به اقوال گوناگون: زیر عرش، سدره المنتهی
، لوحی از زبرجد آویخته در زیر عرش که اعمال افراد بشر در آن
ثبت است، بالاترین طبقۀ بهشت ) است و نیز در آیه ای
دیگر [آل عمران/سوره3، آیه193] از بان اولوالالباب (خردمندان) از
پروردگار درخواست میشود که آنان را با ابرار بمیراند. خداوند (عزوجل)
در قرآن کریم در مورد ابرار و نیکوکاران پانزده صفت به کار برده است
که به آن اشاره مینماییم : 1- ایمان به خداوند یگانه.
2- ایمان به روز قیامت. 3- ایمان به فرشتگان. 4- ایمان به
قرآن. 5- ایمان به پیامبران.6- نیت خالص برای رضای
خداوند.7- بخشیدن بخشی از اموال به خویشان. 8- کمک به یتیمان.
9- کمک به فقیران. 10- کمک به رهگذران. 11- آزاد نمودن بنده. 12- اقامه و
برپاداری نماز. 13- زکات به مستحقان دادن. 14- وفای به عهد. 15- صبر
در برابر شدائد و سختیها. که اگر بخواهیم هر یک از این
صفات را شرح دهیم آنگاه است که رابطه متقابل هر یک از این صفات
را نسبت به یکدیگر در مییابیم که به نوعی هر
یک از این صفات مکمل یکدیگرند، به طور مثال، کسی که
به خداوند عزوجل ایمان آورده است نمیتواند بگوید که من به قرآن
ایمان ندارم چرا که قرآن است که انسانها را به سوی ایمان به
خدا و تعبد و بندگی ذات اقدس هدایت مینماید و کسی
که به قرآن ایمان آورده است نمیتواند منکر نماز و زکات گردد چرا که
اگر چنین کند دستورات صریح قرآن را در این باره زیر پا
گذاشته است و ... که برای واضح شدن این مطلب آیه مورد نظر را بیان
میداریم: «إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن
تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ [بقره/سوره2، آیه169] این
شیطان است که به شما دستور بدکاری و زشتی میدهد و طوری
عمل مینماید که سخنانی از روی جهل و نادانی (مانند
شرک و ظلم و افترا) به خداوند نسبت دهید«که شیطان دشمنی آشکارا
برای انسان است» «لَّیْسَ الْبِرَّ اَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ
الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ
الآخِرِ وَالْمَلآئِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَی
الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی
وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّآئِلِینَ وَفِی
الرِّقَابِ وَاَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَی الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ
بِعَهْدِهِمْ اِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَاْسَاء
والضَّرَّاء وَحِینَ الْبَاْسِ اُولَـئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا
وَاُولَـئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ [بقره/سوره2،
آیه177] یعنی نیکوکاری بدان نیست که روی
به جانب مشرق یا مغرب کنید (زیرا این اثری نخواهد
داشت) لیکن نیکوکار کسی است که به خدای عالم و روز قیامت
و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آورده و دارایی
خود را در راه دوستی خدا به خویشان و یتیمان و فقیران
و رهگذران و گدایان بدهد و هم در آزاد کردن بندگان صرف کند و نماز به پا
دارد و زکات مال به مستحقان برساند و با هر که عهد بسته به موقع خود وفا کند و در
کارزار و سختیها صبور و شکیبا باشد و به وقت رنج و تعب صبر پیشه
کند، کسانی که بدین اوصاف آراسته اند، آنان به حقیقت راستگویان
عالم و آنها پرهیزگارانند» که ما نیز از خداوند در این روز میخواهیم
که ما راجزءکسانی که پیروی ازراه ابرارونیکان واقعی
میکنندوصفات آنان در قرآن آمده است قرار دهد.
اَبْرار، واژه ای است عربی به معنی نیکان و نیکوکاران
اهل مرتبه عالی ایمان، دارای منزلتی برتر از اولوا
الالباب (خردمندان) و نازلتر از مقرّبان که چندینبار در قرآن کریم
آمده . ابرار ۶ بار و در ۶ آیه از قرآن کریم تکرار شده
است. در ۴ آیه از این آیات [وَمَا عِندَ اللّهِ خَيْرٌ
لِّلأَبْرَارِ آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۸. إِنَّ
الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا دهر/سوره۷۶،
آیه۵. إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ انفطار/سوره۸۲، آیه۱۳.
إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ مطففین/سوره۸۳، آیه۲۲]
به تعبیرات گوناگون از ابرار به عنوان اهل نعیم و بهشت یاد شده
. و در آیه [كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ . مطففین
18] گفته شده است که کتاب (نامۀ اعمالِ) ابرار در علیین (به
اقوال گوناگون: زیر عرش، سدره المنتهی ، لوحی از زبرجد آویخته
در زیر عرش که اعمال افراد بشر در آن ثبت است، بالاترین طبقۀ
بهشت ) است و نیز در آیه [وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ آل عمران 93]
از بان اولوالالباب (خردمندان) از پروردگار درخواست میشود که آنان را با
ابرار بمیراند . مفهوم قرآنی بِرّ و به تعبیر دقیقتر،
اَبرار در آیه ۱۷۷ سوره بقره [لَّيْسَ الْبِرَّ أَن
تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ
آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ
وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ
وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى
الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي
الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا
وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ] به تفصیل بیان شده است، اوصاف ابرار
در این آیه، در بر دارنده مراتب سه گانه اعتقاد، اخلاق و عمل است.
[وقد عرفهم أولا في جميع المراتب الثلاث من الاعتقاد والاعمال والاخلاق بقوله :
(من آمن بالله) وثانيا بقوله : (أولئك الذين صدقوا) وثالثا بقوله: (وأولئك هم
المتقون). المیزان، ج۱، ص۴۲۸] . برخی از
مفسران و نیز بسیاری از فرهنگنویسان این واﮊه را تنها جمع بَرّ دانسته اند
. برّ به صیغۀ مفرد ۳ بار در قرآن مجید به کار رفته
[إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ . طور آیه۲۸. وَبَرًّا
بِوَالِدَيْهِ مریم آیه۱۴. وَبَرًّا بِوَالِدَتِي مریم
آیه۳۲] . بِرّ به «گستردگی خیر و معروف» معنا شده
است. [المفردات فی غریب القرآن، ص۴۱] . مفهوم محوری
واژه بِرّ «نیکوبودن کار در برابر غیر» است و این معنا، باتوجّه
به اختلاف اشخاص، موضوعات و موارد، تفاوت دارد؛ چنان که بِرّ خدا درباره بندگان،
لطف و احسان به آنان و در گذشتن از لغزشهایشان است و بِرّ بنده در پیشگاه
خدا، پیروی و عمل به وظایف بندگی است. بِرّ پدر به
فرزندان، تربیت و تأمین آنان و برآوردن نیازهایشان و بِرّ
فرزند به پدر ؛ خدمت، خضوع و رحمت است، و بِرّ در سخن گفتن، راست گویی،
و در عبادت، منطبق بودن آن با شرایط ویژه عبادت است، بِرّ همان احسان،
وتحقّق آن چنین است که آدمی کار خودرا نیکو کند و کار نیک
را برای نیک بودن آن یا از این رو که خیر دیگران
در آن است، انجامدهد، نه برای پاداش یا تشکّر، ودر این راه،
بر تلخی مخالفتِ با نفس، صبور باشد. [المیزان، ج۲۰، ص۱۲۴]
، پیامبر(صلی الله علیه وآله)در پاسخ پرسشی درباره بِرّ،
آیه ۱۷۷ سوره بقره را که در بر دارنده برخی عقاید
و اعمال واجب و مستحب است، تلاوت کرد. [المفردات فی غریب القرآن، ص۱۱۴]
خدای سبحان، بِرّ را در کلام خود [وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ
وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى
الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ
السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى
الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء
والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ...بقره آیه۱۷۷] بهایمان
و احسان در عبادتها و معاملهها تفسیرکرده است. [المیزان، ج۵،
ص۱۶۳] . مصادیق بِر ؛ چون طاعت، [آلاءالرحمن، ج۱،
ص۲۸۵. روحالمعانی، ج۱، ص۳۹۳]
صدق، [آلاءالرحمن، ج۱، ص۲۸۵] ثواب یا بهشت، [مجمعالبیان،
ج۲، ص۷۹۲ ، الکشاف، ج۱، ص۳۸۴]
صله رحم یا پیوند، [مجمعالبیان، ج۹، ص۴۰۸]
تقوا، [مجمعالبیان، ج۲، ص۷۹۲] اعمال مقبول،
[التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۴۶] مهربانی،
احسان [مجمعالبیان، ج۲، ص۴۷۳] و صدقه. [الکشاف،
ج۱، ص۱۳۳] . . مفسّران، در تفسیر ابرار، تعریفها
یا تعبیرهای گوناگونی دارند؛ مانند: کسانی که طاعت
خدا را به طور کامل به جای آرند و او را از خود خشنود سازند [جامعالبیان،
مج۳، ج۴، ص۲۸۲. مجمعالبیان، ج۲، ص۹۰۸.
التبیان، ج۳، ص۸۵] . و از گناهان بپرهیزند. [کشفالأسرار،
ج۱۰، ص۴۰۶. جامعالبیان، مج۱۴،
ج۲۹، ص۲۵۷] . آنان که به خدا، پیامبر و روز
بازپسین ایمانی از روی رشد و بصیرت دارند. [المیزان،
ج۲۰، ص۱۲۴] . مؤمنانی که در ایمان
خود صادقند. [کشفالأسرار، ج۱۰ ص۳۱۸] . نیکوکارانی
که کار نیک را فقط برای رضای خدا انجام میدهند؛ بیآن
که اغراض ناپسندی را در نظر داشته باشند. [التبیان، ج۱۰،
ص۳۰۲] . برخی در تفسیر آیه ۱۹۳
سوره آل عمران [رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلإِيمَانِ
أَنْ آمِنُواْ بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا
وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ] . مقصود از ابرار
را انبیا و اولیا دانسته اند. [کشفالاسرار، ج۲، ص۳۸۸]
. به گفتۀ طبرسی، به اجماع اهل بیت و موافقان و بسیاری
از مخالفان آنان، در آیۀ اِنّ الاَبْراَر یَشْرَبونَ مِنْ کَأسِ
کانَ مَزاجُها کافوراً [دهر آیه۵] . مراد از ابرار علی و فاطمه
و حسن و حسین (علیهم السلام) است. [مجمع البیان، ج۱۰،
ص۶۱۶] . ابن شهر آشوب نیز روایتی نزدیک
به همین مضمون از امام حسن مجتبی (علیه السلام) نقل میکند.
[مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۴] . در روایت از رسول اکرم
ابرار یاران علی (علیه السلام) معرفی شدهاند. [التفسیر
العیاشی، ج۱، ص۲۱۲] . ناگفته نماند که شیخ
احمد احسایی نیز در شرح زیاره جامعۀ کبیر ابرار را در عبارت «عناصر الابرار» شیعیان
ائمۀ اطهار، اعم از مرسلین و انبیا و اوصیا و صالحان و
فرشتگان، دانسته است. [شرح الزیاره الجامعه الکبیره، ص۶۰]
. برخی از مفسران در تفسیر ابرار روایتی از رسول اکرم (ص)
نقل کردهاند، بدین مضمون که ابرار آنانند که به پدران و فرزندان خود نیکی
میکنند. [عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۶، کشف الاسرار وعده
الابرار، ج۱۰، ص۴۰۶، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹،
ص۱۲۵ ، الدرر المنثور، ج۲، ص۴۱۵] .
ابرار : ابرار : لغتنامه دهخدا : ابرار. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بَرّ. نیکان
. نیکوکاران . طائعان . ابرار : فرهنگ فارسی معین : ( اَ ) [ ع
. ] (اِ.) جِ بر؛ نیکان ، نیکوکاران . ابرار : فرهنگ فارسی عمید
: (اسم) [عربی، جمعِ بِرّ] 'abrār = بِرّ . أَبْرَارِ : فرهنگ واژگان قرآن : نيکان .
اشرار و بدکاران : «و جنبنی فیه مرافقه الاشرار» . مرحوم صدوق
نقل مینماید: محمد پسر قیس میگوید: امام باقر علیه
السلام به نقل از پدرانش فرمود که امیرمؤمنان علیهالسلام میفرمود:
ثمره همنشینی کردن با بدکاران، بدگمانی به خوبان است و همنشینی
با نیکان، سبب اصلاح بدکاران است. همانگونه که همنشینی
(بدکاران) با نیکان، آنان را ملحق به خوبان میکند و هر زمانی
که نتوانستید دین کسی را بشناسید، به رفقایش نگاه
کنید، اگر از مردان خدا هستند، او هم بر آیین خداست و چنانچه
دوستانش بر راه خدا نیستند، او هم بهره ای از آیین یزدانپرستی
ندارد. پیغمبر خدا صلیاللهعلیهوآله میفرمود: هر که ایمان
به خدا و روز رستاخیز دارد، با هیچ کافری دوستی نمیکند
و با بدکاران نشست و برخاست نمینماید و اگر با آنان همنشینی
کرد، خود نیز کافر و بدکاره است. [صفات الشیعة، ص ۵] . هر انسانی
اگر در انجام عملی از شیطان پیروی نماید به یقین
شر آن عمل گریبان گیر او خواهد شد، چرا که شیطان انسانها را
امر به کارهای زشت و ناپسند مینماید «اِنَّمَا یَاْمُرُکُمْ
بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَاَن تَقُولُواْ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛
[بقره/سوره2، آیه169] یعنی این شیطان است که به شما
دستور بدکاری و زشتی میدهد و طوری عمل مینماید
که سخنانی از روی جهل و نادانی (مانند شرک و ظلم و افترا) به
خداوند نسبت دهید» که شیطان دشمنی آشکارا برای انسان است
«اِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ؛
[بقره/سوره2، آیه168] یعنی محققا شیطان از برای
شما دشمنی واضح و آشکار است» و میخواهد انسان را به ضلالت و گمراهی
بکشاند و به همین دلیل است که خداوند بلند مرتبه میفرماید:
«وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ؛ [بقره/سوره2، آیه168] یعنی
وسوسه های شیطان را پیروی نکنید» که شیطان عامل هر شری است، پس کسانی
که از شیطان و وسوسه های او که همه نافرمانی از دستورات ذات
اقدس پروردگار میباشد پیروی کنند جزو اشرار میگردند زیرا
آنان هر عملی را که انجام میدهند به دستور شیطان است و شیطان
جز شر و فساد انسان را به چه چیز دیگری دعوت نمینماید
که ما نیز در این روز از خداوند میخواهیم که ما را از
دوستی و رفاقت با شیطان و پیروان و یارانش که عامل هر شر
و فتنه ای میباشند دور سازد. (ای پیامبر) به امت
بگو:«قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَلِكُمْ ۚ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا
عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا
وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ بَصِيرٌ
بِالْعِبَادِ؛ [آل عمران/سوره3، آیه15] میخواهید شما را آگاه
گردانم به بهتر از اینها، که بر آنان تقوا پیشه کنند نزد خداوند باغهای
بهشتی است که از زیر درختان آن نهرها جاری است و در آن جاوید
هستند و زنان پاکیزه و آراسته ای و (بهتر از همه آنها خشنودی
خداوند است) و خداوند به حال بندگان بینا است».
تا توانی می گریز از یار بد - یار بد بدتر بود
از مار بد . مار بد تنها تو را بر جان زند - یار بد بر جان و بر ایمان
زند . امام محمد تقی(ع) میفرماید: اِیّاکَ وَمُصاحَبَةَ
الشَّرِیرِ فَانَّهُ کالسیَّفْ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ
مَنْظَرُهُ و یَقْبُحُ أَثَرُهُ؛ زنهار از همنشینی با بدکار،
زیرا او همچون شمشیر آخته است که ظاهرش زیبا و نشانی که میگذارد
زشت است. امام علی(ع) نیز رفاقت با اشرار را موجب تباهی و سقوط
انسان میدانند و میفرمایند: مُصَاحَبَهُ الْأَشْرَارِ تُوجِبُ
التَّلفَ؛ دوستی با اشرار موجب تلف و نابودی انسان خواهد شد، (تصنیف
غرر الحکم و درر الکلم، ص ۴۳۲) . امیر المؤمنین (علیه
السلام) آمده است: ایاک و مصاحبة الشریر فان طبعک یسرق من طبعه
شرا و أنت لا تعلم (از دوستی با انسان شرور بپرهیز زیرا، طبیعت
تو از طبیعت او می دزدد (همانند او می شوی) بدون آنکه
خود، بدانی). . طبق گفته راغب در مفردات، شر عبارت از چیزی است
که همه از آن دوری می کنند، چنان که خیر آن است که همه به آن مایل
می شوند، و قوم شرور یعنی مردمی فتنه انگیز.المفردات
فی غریب القرآن، ص 448] در مجمع البحرین، شر نقیض خیر،
یعنی بدی، فساد و ظلم معنا شده است.[مجمع البحرین، ج 3، ص
344] . محمد پسر قیس می گوید امام باقر (ع) به نقل از پدرانش
فرمود که امیر مؤمنان (ع) مى فرمود: ثمره همنشینى کردن با بدکاران،
بد گمانی به خوبان است و همنشینى با نیکان سبب اصلاح بدکاران
است. همان گونه که هم نشینى (بدکاران) با نیکان، آنان را ملحق به
خوبان مىکند و هر زمانى که نتوانستید دین کسى را بشناسید، به رفقایش
نگاه کنید، اگر از مردان خدا هستند او هم بر آئین خدا است و چنانچه
دوستانش بر راه خدا نیستند، او هم بهرهاى از آئین یزدان پرستى
ندارد. پیغمبر خدا (ص) مىفرمود: هر که ایمان به خدا و روز رستاخیز
دارد با هیچ کافرى دوستى نمىکند و با بدکاران نشست و برخاست نمى نماید
و اگر با آنان همنشینى کرد خود نیز کافر و بدکاره است.[صفات الشیعة،
ص 5] . حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «مُصَاحَبَةُ الْأَشْرَارِ
تُوجِبُ التَّلفَ، دوستی با اشرار موجب تلف و نابودی انسان خواهد شد
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 432»،
. یا اَباذَرْ، سَیَکُونُ ناسٌ مِنَ أُمَّتى یُولَدوُنَ
فِى النَّعیمِ وَ یُغْذَوْنَ بِه; هِمَّتُهُمْ أَلْوانُ الطَّعامِ وَ
الشَّرابِ، وَ یَمْدَحُونَ بِالْقَوْلِ، اوُلئِکَ شرارُ أُمَّتى.(بحار، ج
74، ص 90) اى ابوذر، به زودى گروهى از امّت من در ناز و نعمت رشد مى کند و همّتشان
غذاها و نوشیدنیهاى رنگارنگ است و اهل ستایش هستند. اینان
بدترین امّت من هستند. روزی یکی از اصحاب نبیّاکرم
صلّیاللَّهعلیه آله و سلّم در حضور پیغمبر دعا کرد و گفت:
«اللّهم لا تحتجنی علی احداً من خلقک»؛ «خدایا، مرا محتاج هیچ
آفریده ای نکن.» «فقال رسول، صلّیاللَّهعلیهوآله: لا
تقولنها کذا.» «پیغمبر، صلّیاللَّهعلیهوآله فرمود: این
طور نگو.» «فلیس من احداً الّا و هو محتاج الی النّاس.» مگر میشود
که یک انسان، محتاج دیگران نباشد؟ «نگو که خدایا مرا محتاج هیچ
کس نکن. این، خلافِ طبیعت بشری، خلافِ سنّت الهی و خلافِ
طبعِ نهادهی پروردگار در وجودِ انسان است.» چرا میگویی
«خدایا، مرا محتاج هیچ کس نکن»؟ این دعا، مستجاب نمیشود.
آن فرد، عرض کرد: «یا رسولاللَّه! پس چگونه دعا کنم؟» فرمود: «قل اللّهم لا
تحتجنی علی شرار خلقک.» (مجموعة ورام، ج ۱، ص ۳۹ ؛
بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۳۲۵، ح ۶ ) «بگو: خدایا!
مرا محتاج اشرار از بندگان خود مکن. مرا نیازمند مردمان شریر مکن. مرا
محتاج انسانهای لئیم مکن. این درست است. این میشود.
این را از خدا بخواه.» پس، اگر چیزی را از خدای متعال طلب
کردیم که نشدنی و به خلاف سنّتهایِ معمولیِ عالم است،
برآورده نمیشود.
اشرار : اشرار : لغتنامه دهخدا : اشرار. [ اِ ] (ع مص )به بدی منسوب کردن کسی
را. (منتهی الارب ). نسبت کردن با شر. (تاج المصادر بیهقی ).
نسبت کردن کسی را به شر. || پیدا کردن . (منتهی الارب ). آشکارا
کردن . (تاج المصادر بیهقی ): و حتی اُشِرَّت بالاکُف ّ المصاحف
؛ ای نُشرت و اُظهرت . (ا... اشرار : فرهنگ فارسی معین : ( اَ )
[ ع . ] (اِ.) جِ شریر؛ بدکاران .
نوید جانبخش الهی : «و آونی برحمتک الی دارالقرار» .
برای آنکه انسان بتواند به دارالقرار (محل آرامش) یعنی بهشت برین
دست یابد لازمه آن این است که صفاتی را که برای ابرار ذکر
گردید را دارا باشد و خود را از صفات و حرکات و رذیله اشرار که همه آنها
نشات گرفته از شیطان رجیم و رانده شده از درگاه حق میباشد دور
سازد و به قول خداوند تعالی «وَتَعَاوَنُواْ عَلَی الْبرِّ
وَالتَّقْوَی وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَی الاِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛ [مائده/سوره5، آیه2] یعنی و یکدیگر
را در نیکوکاری و تقوا یاری نمایید نه بر
گناه و دشمنی و ستمکاری» که آن هنگام است که خداوند به نیکوکاران
و تقواپیشگان اینگونه بشارت میدهد. «قُلْ اَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ
مِّن ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی
مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَاَزْوَاجٌ
مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ؛ [آل
عمران/سوره3، آیه15] یعنی (ای پیامبر) به امت بگو:
میخواهید شما را آگاه گردانم به بهتر از اینها، که بر آنان
تقوا پیشه کنند نزد خداوند باغهای بهشتی است که از زیر
درختان آن نهرها جاری است و در آن جاوید هستند و زنان پاکیزه و
آراستهای و (بهتر از همه آنها خشنودی خداوند است) و خداوند به حال
بندگان بینا است» که ما نیز
در این روز از خداوند به حق خداوندیش درخواست مینماییم
که ما را در دارالقرار یعنی بهشت برینش جای دهد و ما را
از عذاب و آتش دوزخ در امان بدارد.
بالهیتک یا اله العالمین. به خدایی خودت، ای
معبـود جهانیان.
#دعای روز هفدهم ماه رمضان
اَللّٰهُمَّ اهْدِنِى فِيهِ لِصالِحِ الْأَعْمالِ، وَاقْضِ لِى فِيهِ
الْحَوائِجَ وَالآمالَ، يَا مَنْ لا يَحْتاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ وَالسُّؤالِ، يَا
عالِماً بِما فِى صُدُورِ الْعالَمِينَ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ
الطَّاهِرِينَ. خدایا مرا در این ماه بسوی اعمال صالحه وکارهای
شایسته هدایت فرما، و حاجتها و آرزوهایم را برآورده ساز، ای
کسی که نیازمند شرح و تفسیر سؤال بندگان نیستی، ای
خدایی که به آنچه در سینه جهانیان است از حاجات و اسرار
آگاهی، بر محمد و آل اطهار او درود فرست.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: راهنمایی شدن بندگان به اعمال
صالحه وکارهای شایسته، 2: برآورده شدن حاجتها و آرزوهاتوسط خداوند،
3: بی نیازی خداوند از شرح و تفسیر سؤال بندگان چون خودش
همه چیزرامیداند، 4: و به آنچه در سینه جهانیان است از
حاجات و اسرار آگاه است، 5: درود و صلوات بر محمد و آل طاهرینش .
راهیابی به اعمال صالح : «اللّهم اهدنی فیه لصالح الاعمال» .
خدایا من را راهنمایی کن تا اعمال صالح انجام دهم. در دعای
روز نهم ماه مبارك رمضان وَ اهْدِنِی فِیهِ لِبَرَاهِینِکَ
السَّاطِعَةِ . خدایا من را هدایت کن به ادله روشن خودت . درتعقیبات
مشترکه است : اللَّهُمَّ اهْدِنِي مِنْ عِنْدِكَ . در اعمال روز جمعه است :
اللَّهُمَّ اهْدِنِي لِلرَّشَادِ . در دعای ماه رجب که با خَابَ
الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ شروع میشود : اللَّهُمَّ فَاهْدِنِي هُدَى
الْمُهْتَدِينَ . رسول خدا (ص) در قنوت وتر خود می گفت: اللَّهُمَّ اهْدِنِي
فِيمَنْ هَدَيْتَ...«اللَّهُمَّ اهْدِنِي» یعنی یا الله مرا بر
هدایت ثابت قدم بگردان یا بر اسباب هدایت من بیفزای.
«فِيمَنْ هَدَيْتَ» یعنی مرا در جمله ی کسانی قرار بده که
آنان را هدایت نمودی؛ یا مرا در کنار پیامبران و اولیایی
قرار بده که آنان را هدایت نمودی. از علی بن ابی طالب رضی
الله عنه روایت است که می گوید: رسول الله صلی الله علیه
وسلم به من فرمود: «بگو: اللَّهُمَّ اهْدِنِي، وسَدِّدْنِي»: پروردگارا، مرا هدايت
فرما و محکم و ثابت قدم گردان . و در روايتی ديگر آمده است: «اللَّهمَّ
إنِّي أسْألُكَ الهُدَى والسَّدَادَ». من هدايت و استقامت را از تو مسألت
دارم. [صحیح مسلم] .
اعمال صالح : اعمال صالح نشانها و ویژگیهای خاص دارد: از ایمان
جدا نیست (یعنی فقط مؤمن عمل صالح میتواند انجام دهد)،
از روی شعور و ادراک است، به قصد قرب الهی انجام میگیرد
(یعنی خالصانه است)، لغو و بیهوده نیست و نتیجهبخش
است، به موقع و شایسته است و در خدمت اجتماع است و دور از خود محوری و
خودخواهی. آنچه در عمل اسلامی، ارزش آفرین است، زمینههای
عمل، انگیزهها و نیت آن است نه منافع آن. آنچه امروزه رفتار برخی
انسانها را از عمل صالح دور میکند بیتوجهی به همین
نکته ارزشمند است. از خدا میخواهیم ضمیر ما را آگاه و پاک قرار
دهد و نیتهای ما را با عمل خداپسندانه، در خدمت به خلق و در راستای
رضا و قرب خویش همراه کند. اگر امید دارید که کسی دیگری
بغیر از خدا دعایتان را استجابت میکند، دعایتان مستجاب
نمیشود. در این ماه مبارک وقت سحر بلند شوید و نماز صبح خود
را اول وقت بخوانید. سحر بلند شوید و دعا بخوانید. خودتان دعا
را بخوانید نه اینکه فقط از رادیو و تلویزیون گوش
بدهید. دعای افتتاح، دعای ابوحمزه ثمالی، دعاهای
سحر را بخوانید و از خدا بخواهید که شما را با بلاهایی
مانند سیل و زلزله عذاب ندهد.
انسان، صاحب اختیار است میتواند رفتار خوب داشته باشد و «صالح»
شود یا به عکس طالح باشد و جز «شر» از او صادر نشود. آنچه در عمل اسلامی،
ارزش آفرین است، زمینههای عمل، انگیزهها و نیت آن
است نه منافع آن. آن چه امروزه رفتار برخی انسانها را از عمل صالح دور میکند
بیتوجهی به همین نکته ارزشمند است. از خدای خود میخواهیم
راهنمای ما برای رسیدن به اعمال شایسته باشد راهیابی
به عرصه «اعمال صالح» توفیق بزرگی است. صالحات، همان کارهای خوب
و شایسته است اعمالی که فرد و اجتماع را برای رسیدن به
سعادت (که حد اعلا و هدف اصلی آدمی در زندگی است) آماده و نزدیک
کند. «عمل صالح» هشتاد و هفت بار به صورتهای گوناگون مانند «العمل الصالح»
«عمل صالحا» و «عملوا الصالحات» و «یعلمون الصالحات» و نظایر اینها
در قرآن آمده است و این خود میرساند که عنایت اسلام به مساله
«عمل صالح» کمتر از عنایت آن بر «ایمان» نیست. اگر بخواهیم
فهرستی از اعمال صالح را پیدا کنیم باید به سه منبع
مراجعه کرد، واجبات در فقه، مستحبات در فقه و بخش سوم اعمالی که در فقه نامی
از آنها برده نشده است و در کتب اخلاقی به آنها اشاره شده است.
«عمل صالح» افعال اختیاری
انسان است که همراه با «صلاح» باشد؛ یعنی دارای نظم و اعتدال
بوده و هیچ گونه خللی در آن وارد نشود و فسادی در آن نباشد. امیرالمؤمنین
(علیه السّلام) در فرمان به مالک اشتر یک عبارتی دارند که من یادداشت
کردهام؛ در همان اوایل فرمان به مالک اشتر -که میدانید دیگر،
خیلی طولانی و مفصّل است- در همان فِقرات اوّل، عبارتی که
ذکر میکنند این است که میفرمایند: فَلیَکُن اَحَبَّ
الذَّخائِرِ اِلَیکَ ذَخیرَةُ العَمَلِ الصّالِح؛(نامه ۵۳
:عهد نامه مكتوب آن حضرت است براى مالك اشتر نخعى- رحمه اللّه-) بهترین یا
محبوبترین ذخیرهای که در این مأموریّتی که
به تو دادیم، تو برای خودت میخواهی فراهم بکنی، ذخیرهی
عمل صالح باشد؛ یعنی کار خوب انجام بده، عمل صالح انجام بده . امیر
مومنان -ع -می فرماید : ثمن الجنه العمل الصالح . بهای بهشت عمل
نیک است . و نیزمیفرماید : القرین الناصح العمل
الصالح . همدم دلسوز و خیر خواه عمل نیکو است . و نیزمیفرماید:
انفع الذخائر صالح الاعمال . سودمندترین ذخیره ها اعمال صالح است .
(تصنیف غرر الحکم ص 154) .
در قرآن کریم در آیاتی عمل صالح در کنار ایمان آمده
است : إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَأَقامُوا الصَّلاةَ
وَآتَوُا الزَّكاةَ لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم
يَحزَنونَ (سوره مبارکه البقرة آیه ۲۷۷) کسانی که ایمان
آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند،
اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین میشوند
. إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُم جَنّاتُ النَّعيمِ (سوره
مبارکه لقمان آیه ۸) (ولی) کسانی که ایمان آورده و
اعمال صالح انجام دادهاند، باغهای پرنعمت بهشت از آن آنهاست . إِنَّ
الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُم أَجرٌ غَيرُ مَمنونٍ (سوره مبارکه
فصلت آیه ۸) امّا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته
انجام دادند، پاداشی دائمی دارند! . إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا
الصّالِحاتِ أُولٰئِكَ هُم خَيرُ البَرِيَّةِ (سوره مبارکه البينة آیه
۷) (امّا) کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند،
بهترین مخلوقات (خدا) یند! . إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا
الصّالِحاتِ سَيَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمٰنُ وُدًّا (سوره مبارکه مريم آیه
۹۶) مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته
انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دلها قرار میدهد!
. إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ إِنّا لا نُضيعُ أَجرَ مَن
أَحسَنَ عَمَلًا (سوره مبارکه الكهف آیه ۳۰) مسلّماً کسانی
که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران
را ضایع نخواهیم کرد! . إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ
كانَت لَهُم جَنّاتُ الفِردَوسِ نُزُلًا (سوره مبارکه الكهف آیه ۱۰۷)
امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند،
باغهای بهشت برین محل پذیرایی آنان خواهد بود .
إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُم جَنّاتٌ تَجري مِن تَحتِهَا
الأَنهارُ ۚ ذٰلِكَ الفَوزُ الكَبيرُ (سوره مبارکه البروج آیه ۱۱)
و برای کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام
دادند، باغهایی از بهشت است که نهرها زیر درختانش جاری
است؛ و این نجات و پیروزی بزرگ است! . إِنَّ الَّذينَ آمَنوا
وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَأَخبَتوا إِلىٰ رَبِّهِم أُولٰئِكَ أَصحابُ
الجَنَّةِ ۖ هُم فيها خالِدونَ (سوره مبارکه هود آیه ۲۳)
کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و در
برابر پروردگارشان خضوع و خشوع کردند، آنها اهل بهشتند؛ و جاودانه در آن خواهند
ماند! . وَالَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَآمَنوا بِما نُزِّلَ عَلىٰ
مُحَمَّدٍ وَهُوَ الحَقُّ مِن رَبِّهِم ۙ كَفَّرَ عَنهُم سَيِّئَاتِهِم
وَأَصلَحَ بالَهُم (سوره مبارکه محمد آیه ۲) و کسانی که ایمان
آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد (ص) نازل شده -و
همه حقّ است و از سوی پروردگارشان- نیز ایمان آوردند، خداوند
گناهانشان را میبخشد و کارشان را اصلاح میکند! . وَالَّذينَ آمَنوا
وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِنَ الجَنَّةِ غُرَفًا تَجري مِن
تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدينَ فيها ۚ نِعمَ أَجرُ العامِلينَ (سوره مبارکه
العنكبوت آیه ۵۸) و کسانی که ایمان آورده و کارهای
شایسته انجام دادند، آنان را در غرفههایی از بهشت جای میدهیم
که نهرها در زیر آن جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه خوب است
پاداش عملکنندگان! . إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ يَهديهِم
رَبُّهُم بِإيمانِهِم ۖ تَجري مِن تَحتِهِمُ الأَنهارُ في جَنّاتِ النَّعيمِ
(سوره مبارکه يونس آیه ۹) (ولی) کسانی که ایمان
آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان
هدایت میکند؛ از زیر (قصرهای) آنها در باغهای بهشت،
نهرها جاری است.
برآورده شدن حاجتها و آرزوها : «واقض لی فیه الحوائج و الامال» خدایا
احتیاجات و آرزوهای من را برآورده کن. هرچه احتیاجات و آرزوهای
شرعی دارم را برآورده کن. اگر امید داری که کسی دیگری
غیر از خدا دعایت را استجابت میکند، دعایت مستجاب نمیشود.
اگر میخواهی که دعایت مستجاب شود؛ ببین دلت چگونه است؟
اگر در دلت به هیچ کس غیر از خدا امید نداری، آنوقت خدا
را صدا بزنی، خدا حاجتت را میدهد . حضرت امیرالمؤمنین
فرمود: برای دعا چهار شرط است اول توجه کامل به خدا دوم سرشت با اخلاص سوم
شناختن خدا چهارم انصاف در سؤال . حوائج به معنای نیازهایی
است که انسان برای رسیدن به آنها تلاش و کوشش می نماید و
آمال به معنای آرزوهاییست که انسان در طول عمر خویش
انتظار رسیدن به آنها را می کشد. حوائج و آمال یا دنیوی
است یا اخروی یا هم دنیوی است یا اخروی
: 1-حوائج و آمال دنیوی ک گاهی اوقات انسان نیازها و
آرزوهایی را دارد که فقط در دنیا به کار او می آید.مثل:«داشتن
مال و ثروت،داشتن همسر،داشتن فرزند،و...»که به محض پایان رسیدن عمر او
در دنیا ،این نیازها نیز از او برداشته می شود و به
بیان دیگر به دنیا ختم می گردد که به دست آوردن این
نوع نیازها و آرزوها اگر از راه حلال باشد ،زهی سعادت و اگر از راه
حرام باشد،شقاوت و بدبختی است . 2-حوائج و آمال اخروی : در این
نوع از حوائج و آمال ،انسان نیازها و آرزوهایی دارد که فقط در
آخرت به آنها دست می یابد و به دست آوردن آنها در دنیای
مادی امکان پذیر نمی باشد. مثل :«رسیدن به بهشت،دستیابی
به حور العین،و ...» که به محض پایان یافتن عمر انسان در دنیا
و شروع حیاتش در آخرت به آنها خواهد رسید و این امر مشروط بر آن
است که انسان در دنیا از امانتهای الهی که برگرفته از حواج و
آمال دنیوی او بوده است،به نحو احسن استفاده نموده و در ادای آن
امانتها قصوری نورزیده باشد . 3-حوائج و آمال دنیوی و
اخروی : انسان در برخی از نیازها و آرزوها،حوائج و آمالش
برگرفته از دنیا و آخرت می باشد به طوری که انسان مصرّ در گرفتن
مطلبی است که هم در دنیا برای او کاربرد دارد و هم در آخرت.
مثل: «جلب رضایت پروردگار ،رسیدن به درجات عالی انسانی
و...»که دستیابی به این نوع حوائج و آمال در دنیا و آخرت
امکان پذیر است . المال والبنون زينة الحيوة الدنيا والباقيات الصالحات خير
عند ربک ثوابا وخير املا . گرچه مال وفرزند زينت زندگي دنياست اما اعمال صالح
(همچون نماز، روزه ، ذکر ، صدقات وغيره که زينت سفر آخرت وتا ابد ماندگارند)
نيکوترين آرزوهاست . البته منظور از حوائج و آمال در این دعا و در روایات،
حوائج و آمال شرعی است، نه حوائج و آمال غیر شرعی . امام معصوم
(ع) به درگاه خدا عرضه میدارد: یا رب ان لنا فیک أملاً طویلاً
کثیراً . خدای من در تو آرزوهای درازی دارم . پيامبراکرم
صلي الله عليه واله مي فرمايند : الامل رحمة لامتي ولو لا الامل ما رضعت والدة
ولدها ولا غرس غارس شجرا . اميد مايه رحمت امت من است اگر نبود آرزو، هيچ مادري
فرزندش را شيروهيچ باغباني درختي را پرورش نمي داد. (بحارالانوار- ج77-ص173) .
عدم نیاز خدا به سؤال و تفسیر : «یا من لا یحتاج
الی التّفسیر و السّؤال» ای خدایی که احتیاج
نداری من شرح بدهم. خدا خودش همه چیز را میداند و احتیاجی
ندارد که ما تفسیر کنیم. نه تنها خدا به تفسیر و سؤال احتیاج
ندارد، بلکه ائمه ما هم به آن احتیاج ندارند و از احوال ما باخبرند. اما چرا
خدا احتیاج ندارد به سؤال و تفسیر؟ برای اینکه عالم است و
به هر چیزی که در دل مردم عالم است، خدا آگاه است؛ اما باید با
خدا باشیم تا کار ما را درست کند. بر اساس آیه شریفه «وَ
عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ» مشخص میشود
که تنها خداوند متعال ازاسرارغیب آگاه است ولاغیر. یعنی هیچکسی
جزخداوندرازهاواسرارغیب عالم را نمیداند و به آن دسترسی ندارد.
إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَيْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ
الصُّدُورِ «فاطر38» همانا خداوند به غيب آسمانها و زمين آگاه است، بدون شك اوبه
رازدلهاداناست. همچنین باید توجه داشت که خداونددرقرآن کریم،درآیات26و27
سوره مبارکه جن تأکید کرده است که:«عَالِمُ الْغَیبِ فَلَایظْهِرُ
عَلَىٰ غَیبِهِ أَحَدًا؛إِلَّامَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ...؛[خداوند]داناى
غیب است وهیچکس را بر غیب خود آگاه نمیکند، مگر پیامبرانى
را که [براى آگاه شدن از غیب] برگزیده است، ...».
«یا عالماً بما فی صدور العالمین» ای خدایی
که ناگفته به حاجات و به اسرار خلق آگاهی.
#دعای روز هجدهم ماه رمضان
اَللّهمّ نَبِّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ اَسْحارِهِ، وَ نَوِّرْ فِیهِ
قَلبِی بِضِیاءِ انْوارِهِ، وَ خُذْ بِکُلّ اَعْضائی اِلَی
اتّباعِ آثارِهِ، بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین. خدایا
در این ماه مرا از برکات سحرهای پر فضیلتش آگاه و بهره مند کن،
و قلبم را به روشنی انوارش روشن و منوّر گردان، و تمامی اعضا و جوارحم
را در راه پیروی از آثار و نشانههایش به کار گیر، به نور
خودت ای روشنی بخش دلهای حق شناسان و عارفان و خداپرستان .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: آگاه شدن و بهره مندی از برکات سحرهای
پر فضیلت رمضان، 2: نورانی شدن قلبها با استفاده از روشنی
انوار رمضان، 3: قرار دادن کل اعضای
بدن در خدمت این ماه مبارک برای رسیدن به اثرات آن، 4: بهره گیری
از نور روشنی بخش دلهای حق شناسان و عارفان و خداپرستان .
ارزش سحرها : «اللّهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ اسْحارِهِ» . خداوندا مرا
در این روز برای برکات سحرهایش بیدار و هوشیار
کن . خدایا متوجه کن من را تا از
برکات سحر ماه رمضان استفاده کنم. در طول سال از سحر باید استفاده کرد به
خصوص در ایام ماه رمضان . حافظ میگوید: هر گنج سعادت که خدا
داد به حافظ - از يمن دعاي شب و ورد سحري بود . سحرهای ماه مبارک رمضان از
ارزش والا و ویژهای برخوردار است به طوری که اعمال بسیاری
در هنگام سحرهای این ماه تاکید شده است، مثل (دعای
ابوحمزه ثمالی، دعای سحر، قرائت قرآن، خوردن سحری و ...) که از
خداوند میخواهیم که ما را در سحرهای این ماه از خواب
غفلت بیدار سازد تا بتوانیم از فیوضات و برکات آن بهرهمند گردیم.
از برکات سحر استفاده کنیم و حتی اگر به دلایل شرعی روزه
هم نمیگیریم هنگام سحر بیدار شویم و دعا کنیم
و از برکات سحر بهره ببریم. «وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ
وَالْمُنفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ؛ [آل عمران آیه17] یعنی (تقوا
پیشگان) صابران و راستگویان و فرمان برداران و انفاق کنندگان و
استغفار کنندگان در سحرگاهانند».
«اللّهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ اسْحارِهِ» . خداوندا مرا در این
روز برای برکات سحرهایش بیدار و هوشیار کن . دردعای روز اول ماه رمضان : وَ نَبّهْنی
فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ . امام سجاد علیه السلام در برکات
اسحاره : دعاى بیستم صحیفه سجادیه : نَبِّهْنی لِذِكْرِكَ
فی اَوْقاتِ الْغَفْلَةِ . بار الها! مرا در هنگام غفلت به یاد خود
آگاه گردان . بار الها! در مواقع غفلت به من آگاهي وبيدار دلي عطا فرما .
نبهنی : نبه : لغتنامه دهخدا : نبه . [ ن َ ب َه ْ ] (ع مص ) یادآوری
کاری را که فراموش بود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || بیدارشدن
از خواب . (از معجم متن اللغة) (از ناظم الاطباء).بیدار شدن . (زوزنی
). || زیرک گردیدن در کاری . (از ناظم الاطباء): نبه للامر
نبهاً؛ فطن له . (...نبه : لغتنامه دهخدا : نبه . [ ن َب ْه ْ ] (ع اِمص ) زیرکی
. (اقرب الموارد). فطنت . || (مص ) آگاه شدن . (غیاث اللغات ). نبه : لغتنامه
دهخدا : نبه . [ ن ُب ْه ْ ] (ع اِمص ) زیرکی . بیداری .
فطانت . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). نباهت . فطنت . ضد خمول .
(از معجم متن اللغة). فطنة. (المنجد). || (مص ) یادآوری فراموش شده
را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || برخاستن از خواب... تنبیه
: لغتنامه دهخدا : تنبیه . [ تَم ْ ] (ع مص ) بیاگاهانیدن و بیدار
کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بیدار
گردانیدن و واقف کردن برچیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد). بیدار نمودن و آگاهانیدن . (آنندراج ).
آگاه و هوشیار کردن . (غیاث اللغات...
برکات اسحار : قرآن کریم در مورد اهل تقوا در دو جا چنین بیان می
کند: پارسایان اهل استغفار در سحر هستند و در ساعات پایانی شب
از خدا طلب مغفرت مینمایند.[وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ. آلعمران،
آیه ۱۷ و وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ. ذاریات
آیه ۱۸] . در قرآن کریم خطاب به پیامبر ص : یا
اَیُّها المُزَّمِّلُ قُمِ الَّیْلَ اِلّا قَلیلا نِصْفَهُ
اَوانْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً
اَوْزِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقرآنَ تَرْتیلاً [سوره مزمل]؛
هان ای جامه به خود پیچیده پارهای از شب بجزاندکی
ازآن را برخیزوزنده بدار، یانصف آن رایاکمی کمترازنصف را،
ویااندکی بر نصف بیفزا و قرآن را شمرده شمرده بخوان. در جای
دیگری از قرآن در بیان صفات ویژه متقین و پارسایان
میخوانیم: کَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ
[ذاریات 17]؛ آنها اندکی از شب را میخفتند . خداوند در سوره
مبارکه اسرا برای رسیدن پیامبر(ص)به مقام محمود او را به خواندن
نافله شب سفارش میفرماید: وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ
نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا
مَّحْمُودًا[اسرا 79] ؛ و پاسی از شب را به نماز و عبادت بیدار باش، این یک غنیمتی
است برای تو، امید است پروردگارت تو را به مقام محمود (در خور ستایش)
برانگیزد. علیّبنإبراهیم (رحمة الله علیه):
وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ وَ هُمْ الدّعَاءُونَ. علیّبنابراهیم
(رحمة الله علیه) وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالأَسْحَارِ؛ آنها همان
دعاکنندگاناند. (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۹۲
القمی، ج۱، ص۹۷/ البرهان) . الصّادق (علیه السلام):
الا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَی الْمُتَسَحِّرِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ
بِالْأَسْحارِ. امام صادق (علیه السلام) هان! درود خدا بر سحرخیزان و
استغفارکنندگان در سحرها. (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲،
ص۴۹۲ بحارالأنوار، ج۸۴، ص۲۲۱) .
عن الباقر (علیه السلام): سُئِلَ أَبُوجَعْفَرٍالْبَاقِرُ (علیه
السلام) عَنْ وَقْتِ صَلَاةِ اللَّیْلِ فَقَالَ: الْوَقْتُ الَّذِی
جَاءَ عَنْ جَدِّی رسولالله (صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ
قَالَ فِیهِ یُنَادِی مُنَادِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَلْ
مِنْ دَاعٍ فَأُجِیبَهُ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ؟ قَالَ
السَّائِلُ: وَ مَا هُوَ؟ قَالَ: الْوَقْتُ الَّذِی وَعَدَ یَعْقُوبُ
فِیهِ بَنِیهِ بِقَوْلِهِ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی ،
قَالَ: وَ مَا هُوَ؟ قَالَ: الْوَقْتُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ فِیهِ وَ
الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ إِنَّ صَلَاةَ اللَّیْلِ فِی
آخِرِهِ أَفْضَلُ مِنْهَا قَبْلَ ذَلِکَ وَ هُوَ وَقْتُ الْإِجَابَةِ. امام باقر
(علیه السلام) از امام باقر (علیه السلام) دربارهی وقت نماز شب
سؤال شد. فرمود: «همان وقتی است که از جدّم رسولخدا (صلی الله علیه
و آله) رسیده که فرمود: «در آن وقت منادی خدای عزّوجلّ ندا میدهد:
آیا دعاکنندهای هست تا اجابتش کنم؟ آیا استغفارکنندهای
هست تا او را بیامرزم»؟ سؤالکننده گفت: «آن چه وقتی است»؟ فرمود:
«وقتی است که یعقوب (علیه السلام) در آن وقت، با این سخنش
به فرزندانش وعده داد: بهزودی برایتان از پروردگارم طلب آمرزش میکنم.
(یوسف/۹۸) سؤال کننده گفت: «آن چه وقت است»؟ فرمود: «وقتی
است که خداوند درباره اش فرمود: وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ. نماز
شب در آخر شب، از قبل از آن برتر است و آن هنگام اجابت است». (تفسیر اهل بیت
علیهم السلام ج۲، ص۴۸۸ مستدرک الوسایل، ج۳،
ص۱۵۰/ بحارالأنوار، ج۸۴، ص۲۲۲/
إرشادالقلوب، ج۱، ص۹۲/ أعلام الدین، ص۲۶۲)
. أمیرالمؤمنین (علیه السلام): مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فِی
السَّحَرِ سَبْعِینَ مَرَّةً کَانَ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ فِیهِمْ:
وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ وَ قَالَ: مَنْ قَرَأَ فِی لَیْلِهِ
سَبْعِینَ آیَةً لَمْ یَکُنْ مِنَ الْغَافِلِین. امام علی
(علیه السلام) : هرکس هنگام سحر هفتاد بار بگوید: استغفرالله، جزء
کسانی خواهد بود که خدا فرموده است: الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ
و هرکس در شب هفتاد آیه از قرآن تلاوت کند جزء غافلین محسوب نخواهد
شد. (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۹۰
إرشادالقلوب، ج۱، ص۹۴) . لقمان (ع) در سفارشی به فرزند
خود او را به امر مراقبت از وقت سحر توصیه کرده و فرمود: ای فرزندم!
مبادا خروس از تو زرنگتر باشد، هنگام سحر که تو در خوابی او برمیخیرد
و آمرزش میطلبد.[ میزان الحکمه، ج ۸،
ص ۴۶۶] . آری، کم زخروسی مباش مشت پری بیش
نیست/ از دل شب تا سحر خدا خدا می کند. سحرخیزی چنان
پربرکت است که انسان به واسطه استغفار در سحر و به فرموده امیرمؤمنان علی
(ع) مشمول درود خداوند و فرشتگان او میشود.[من لا یحضره الفقیه،
ج ۲، ص ۱۳۷] . علمای بزرگ شیعه یکی
از زمانهای اجابت دعا را یکسوم آخر شب میدانند. روایات
فراوانی در این باره وجود دارد که یکی از آنها این
بیان نورانی از وجود مبارک رسول خدا(ص) است که فرمودند: ذات اقدس الهی در آخر هر شب این چنین
میگوید: آیا دعا کننده ای هست تا من او را اجابت کنم؟ آیا
درخواست کننده ای هست تا خواسته اش را عطا کنم؟ آیا آمرزشخواهی
هست تا او را بیامرزم؟ آیا بنده توبه کاری هست تا توبه اش را
بپذیرم؟ [عدةالداعی، ص ۷۴] . رسول گرامی اسلام همچنین
در فرمایشی، صدای استغفار کنندگان در سحرگاهان را یکی
از صداهایی که خداوند دوست دارد معرفی میکند. [مکارم
الاخلاق، ص ۳۱۳] . عن الرّسول (صلی الله علیه و
آله): سَحَّرُوا وَ لَوْ عَلَی شَرْبَةِ مَاءٍ وَ أَفْطِرُوا وَ لَوْ عَلَی
شِقِّ تَمْرَةٍ یَعْنِی إِذَا حَلَّ الْفِطْرُ وَ قَالَ: السَّحُورُ
بَرَکَةٌ وَ لِلَّهِ مَلَائِکَةٌ یُصَلُّونَ عَلَی الْمُسْتَغْفِرِینَ
بِالْأَسْحارِ وَ عَلَی الْمُتَسَحِّرِینَ وَ أُکْلَةُ السَّحُورِ. پیامبر
(صلی الله علیه و آله) : سحری بخورید هرچند با یک
جرعه آب و هنگامیکه زمان افطار رسید هرچند با نصف خرما هم که باشد
افطار کنید سحری برکت است و خداوند فرشتگانی دارد که بر
استغفارکنندگان در سحرگاهان و سحرخیزان و سحریخورندگان درود میفرستند.
(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۹۰
بحارالأنوار، ج۹۳، ص۳۱۰) . عن الصّادق (علیه
السلام): إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا رَأَی أَهْلَ
قَرْیَةٍ قَدْ أَسْرَفُوا فِی الْمَعَاصِی وَ فِیهَا
ثَلَاثَةُ نَفَرٍ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ نَادَاهُمْ جَلَّ جَلَالُهُ وَ
تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ یَا أَهْلَ مَعْصِیَتِی لَوْ لَا مَنْ
فِیکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الْمُتَحَابِّینَ بِجَلَالِی
الْعَامِرِینَ بِصَلَاتِهِمْ أَرْضِی وَ مَسَاجِدِی وَ
الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ خَوْفاً مِنِّی لَأَنْزَلْتُ بِکُمْ
عَذَابِی ثُمَّ لَا أُبَالِی. امام صادق (علیه السلام) : همانا
خدای تبارکوتعالی چون ببیند مردم یک آبادی و
گناهان از اندازه بیرون شدند و در آن آبادی سه نفر مؤمن هستند. خداوند
باعظمت به آنها ندا میدهد: «ای گناهپیشهها! اگر در میان
شما از مؤمنانی که همدیگر را دوست دارند و به خاطر بزرگی من،
آنان که زمین مرا و مسجدهایم را با نماز خود آباد سازند و آنانکه از خوف
من در سحرها آمرزش خواهند نبود عذابم را به شما فرود میآوردم و باکی
نداشتم». (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۹۰
بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۳۷) . عن الرّسول (صلی
الله علیه و آله): رَوَی أَنَسٌ عَنِ النَّبِیِّ (صلی
الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ:
إِنِّی لَأَهُمُ بِأَهْلِ الْأَرْضِ عَذَاباً فَإِذَا نَظَرْتُ إِلَی
عُمَّارِ بُیُوتِی وَ إِلَی الْمُتَهَجِّدِینَ وَ إِلَی
الْمُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ وَ إِلَی الْمُسْتَغْفِرِینَ
بِالْأَسْحَارِ صَرَفْتُهُ عَنْهُم. پیامبر (صلی الله علیه و آله)
فرمود : خدایتعالی میفرماید : من اراده میکنم که
اهل زمین را عذاب کنم ولی هنگامی که به آبادکنندگان خانههایم
نگاه میکنم و به کسانیکه در شب بیدارند و عبادت میکنند
و به کسانیکه در راه من یکدیگر را دوست دارند و به کسانیکه
در سحرگاهان طلب آمرزش میکنند، عذاب را از آنها برمیگردانم. (تفسیر
اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۹۲ بحارالأنوار،
ج۸۴، ص۱۲۰) .عن الرّسول (صلی الله علیه
و آله): ثَلَاثَةُ أَصْوَاتٍ یُحِبُّهَا اللَّهُ تَعَالَی صَوْتُ
الدِّیکِ وَ صَوْتُ قَارِئِ الْقُرْآنِ وَ صَوْتُ الْمُسْتَغْفِرِینَ
بِالْأَسْحارِ. پیامبر (صلی الله علیه و آله) خداوند سه صدا را
دوست دارد: صدای خروس و صدای قاری قرآن و صدای
استغفارکننده در سحرگاهان. (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲،
ص۴۹۲ بحارالأنوار، ج۶۲، ص۸) .
نورانیت قلب : «ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ
انْوارِهِ» منظور از نور فیه قلبی بضیاء انواره چیست؟ در
این روز قلبم را به انوار سحر نورانی کن، همان نور هدایت است که
بر قلب انسان تابیده میشود و او را از ظلمتهای جهل و نادانی
و دوری از خداوند نجات میبخشد و به قول خداوند (عزوجل) «اللّهُ وَلِیُّ
الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ اِلَی
النُّوُرِ؛ [بقره آیه257] یعنی
خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند که خارج میکند
ایشان را از تاریکیهای جهالت (و وارد میکند) به
سوی نور و هدایت» که این
نور همان هدایتی است که انسان را به مسیر سعادت میکشاند...
قلبهای ما زنگ زده و چشم و گوش ما آلوده شده است؛ دیگر مانند گذشته
با شور عبادت نمیکنیم. در ماه رمضان از خدا بخواهیم تا قلبمان
را نورانی کند . در دعای روز هجدهم : یا مُنَوِّرَ قُلُوبِ
الْعَارِفِینَ. در نامه ۳۱ نهج البلاغه به فرزند گرامیشان
امام مجتبی علیه السلام می فرمایند: فرزندم، قلبت را با
موعظه زنده کن، و ...«... نَوِّرْهُ بِالْحِکْمَةِ» و آن را بوسیله ی
حکمت، نورانی کن؛ علی علیهالسلام میفرماید:
"استدیموا الذکر فانه ینیر القلب؛ مداومت به ذکر خدا داشته
باشید که دل را نورانی میکند"[ غرر الحکم ص 189]. قالَ رَسولُ اللهِ (صَلَّي اللهُ عَلَيهِ
وَآلهِ وَسَلَّمَ) : يَا عَلِىُّ : خَمسَة تُنَوِّرُ القَلبَ : کَثرَةُ قِرائَةُ
«قُل هُوَ اللهُ اَحَد» وَ قِلَّةُ الکَلامِ وَ مُجالَسَةُ العُلَماءِ وَ
الصَّلاةُ فِى اللَّيلِ وَ المَشىِ اِلَى
المَساجِدِ . يا على ! پنج چيز دل را نورانى مى كند: كثرت تلاوت سوره ((قل هو الله
احد))،كم گويى ، مجالست با علما، نماز شب و گام برداشتن به سوى مسجد. [لمواعظ
العدديه ، ص 258] . پیغمبر(ص) می فرماید: "إذَا دَخَلَ النّورُ الْقَلْبَ
انْفَسَحَ وَانْشَرَحَ"، قلب گنجایش عجیبی پیدا می کند و روشنایی که وارد قلب می شود، ابد و ازل را به من نشان می دهد، من ابد و ازل را حق می بینم. نمونه های تمام جریانات
را به من نشان می دهد و جریانات حق و باطل را میبینم چون عاشق هستم لذا جذب حق می شوم و از باطل دوری می کنیم.
دردعای سحر : «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِاَنْوَرِهِ
وَكُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ»
خداوندا! روشنترين درجات نورت را خواستارم، در حالى كه همه مراتب و درجات نورت
روشن و تابنده است، خدايا! درخواست مى كنم بحقّ تمام مراتب نورت . قرآن کریم
میفرماید اَللّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ»[سوره نور آيه 35].
شيخ اشراق در تعريف «نور» مىگويد: «ظاهِرٌ بِذاتِهِ، مُظْهرٌ لِغَيرِه»، نور خود
ظاهر و روشن است، و چيز ديگر را هم ظاهر و روشن مى كند. «نور» اسم براى ذات اقدس اله
است به اعتبار اين كه به بركت مشيت بالغه الهى جميع اشيا را ظاهر و روشن نموده
است. پس ظهور عالم هستى در پرتو اسم شريف «نور» است. مرحوم صدرالمتألهين شيرازى،
در تفسير آيه نور مىفرمايد: «هذا النّور احد اسماءاللّهتعالى، و هو منوّرالانوار
و محققالحقايق و مظهر الهويّات وموجد الماهيات». اين نور يكى از نام هاى خداوند
سبحان است كه نورها و روشنى ها، به واسطه آن، نورانى و روشن مى گردند، آن نور،
حقايق موجودات را ايجاد، و هويّات وجودى را آشكار، و ماهيات را وجود مى بخشد.
آنگاه بعد از نقل اين كلام شيخ اشراق سهروردى كه «فهو (النّور) حقيقةٌ بسيطةٌ
ظاهرةٌ لذاتها مظهرةٌ لغيرها»، در شرح اين كلام مىگويد: «پس بنابراين چون حقيقت
نور بسيط است و تركيب در او راه ندارد، جنس و فصل براى آن نيست، و چون جنس و فصل
ندارد تعريف حدّى و رسمى در آن مطرح نخواهد بود. بلكه حقيقت نور اظهر اشيا است به
جهت اين كه مقابل ظلمت و خفاست، و تقابل نور و ظلمت، تقابل سلب و ايجاب است. بر
اين اساس براى او دليل و برهانى نيست بلكه خود دليل و برهان بر همه چيز است، ولى
پنهانى و پوشيدگى كه بر آن عارض مى گردد به حسب مراتب و درجات نور است، مانند نور
قيّومى الهى به حسب نهايت ظهور و غايت بروز، زيرا شدّت ظهور و بروز و برترى و غلبه
تجلّى چه بسا باعث پنهانى و خفاى تجلّى كننده و از قصور تجلّى شونده بر او پوشيده
و پنهان گردد.» جامعترين و مؤثرترين تعابير درباره نور اين فقره از دعاى نورانى
جوشن كبير است كه: «يا نُورَ النُّورِ، يا مُنَوِّرَ النُّورِ، يا خالِقَ
النُّورِ، يا مُدَبِّرَ النُّورِ، يا مُقَدِّرَ النُّورِ، يا نُورَ كُلِّ نُورٍ،
يا نُورا قَبْلَ كُلِّ نُورٍ، يا نُورا بَعْدَ كُلِّ نُورٍ، يا نُوراً فَوْقَ
كُلِّ نُورٍ، يا نُوراً لَيْسَ كَمِثْلِهِ نُورٌ». هرگـونـه ظهورى در عالم در پرتو
آن نورِ محض است. قرآن كريم، خداوند سبحان را نور محض معرّفى مى نمايد وهرگونه
ظهورى را در پرتو آن نورِ صرف مى داند، «اللّهُ نُورُ السَّماوَاتِ
وَالْأَرْضِ»[سوره نور آيه 35]، و كسانى كه نور حق را نمى بينند، محجوب به پرده
هاى پندارى و باطل مى داند، «الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن
ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً»[سوره كهف 101]. و چيزى اين پرده و
حجاب وَهمى را كنار نمى زند مگر ظهور كامل همان نور محض و در هر موطنى كه آن نور
صرف ظهور تام نمود، تمام تار و پود آن پرده دريده مى گردد. نه تنها زمين به نور
حق نورانى است «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»[سوره زمرآيه 69]، بلكه
ماسوى اللّه به نور او روشن است. بارى! چون ويژگى نور اين است كه ظاهر به ذاتِ
خود و مُظهر اشياى ديگر است، اين خصوصيت، هم براى نورِ محسوس كه اشياى مادىِ فاقد
نور را قابل رؤيت مى كند و هم براى نور معنوى مانند عقل و وحى وجود دارد. وجود،
نور است كه مفاهيم و ماهيات را روشن مى كند هر وجودى نور خود را از نور مطلق
گرفته است، يعنى هرچه وجود بر آن صدق مى كند، نور خود را از خداى سبحان گرفته
است. از اين جهت هيچ يك از آنها نمى توانند معرِّف و مُظهر خدا باشند، زيرا
موجوداتى كه خود در پرتو آن نور مطلق هويدا شدند، فرض ندارد كه بتوانند پيش از او
ديده شوند، «اللّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ»[سوره نور آيه 35]. «آفرينش،
تجلّى خداست: «اَلحَمْدُللّهِ المُتَجَلّى لِخَلقِهِ بِخَلقِهِ»[نهج البلاغه، خطبه
107]. قرآن حكيم تجلّى ويژه الهى است: «فَتَجَلّى لَهُم سُبحانَهُ فى كِتابِهِ
مِنْ غَيرِ اَنْ يَكُونُوا رَأوْهُ»[نهج البلاغه، خطبه 146]، تجلّى خداوند در هر
موجود خاصّى، با اسمى مخصوص از اسماى حسناى الهى است، و گرنه ويژگى نمىيافت. يكى
از اسماى بزرگ خداوند همانا «نور» است، «اللّهُ نُورُ السَّماوَاتِ
وَالْأَرْضِ»[سوره نور آيه 35]، خداوند در قرآن كريم كه عصاره وحى و نبوت است، از
مظهر اسم شريف «نور» تجلّى فرمود، لذا اين آخرين كتاب الهى به سمه «نور» موسوم شد:
«قَدْ جَاءَكُم مِنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ»[ سوره مائده 5، آيه 15]. و
«فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللّهُ بِمَا
تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ»[سوره تغابن 64، آيه 8]. هدف والاى تجلّى خداوند، در مهمترين
كتاب آسمانى به اسم برين «نور»، آن است كه فضاى زندگى جوامع انسانى نورانى گردد،
چنان كه به اين مقصد سامى صريحا عنايت شد: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ
لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»[سوره ابراهيم آيه 1] .
[سروش هدايت، ج 4، ص 59، حضرت آيت اللّه جوادى آملى]» . در ذيل اين آيه كريمه
«أَفَمَن شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِن رَبِّهِ»[
سوره زمر آيه 22]. از وجود مقدس رسول خدا صلىاللهعليهوآله نقل شده است كه: «عن
النّبى صلىاللهعليهوآله اَنّه قرء هذه الآية فقال انّ النّور اذا وقع فى القلب
انفسخ له و انشرح، قالوا يا رسول اللّه فهل لذلك علامة يعرف بها قال: التجافى عن
دارالغرور و الانابة الى دارالخلود والاستعداد للموت قبل نزوله.»[تفسير صافى ج 4،
ص 319] . امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «احی
قلبک بالموعظه. . . و نوره بالحکمة؛ دلت را با موعظه زنده گردان. . . و آن را با
حکمت روشنایی بخش» (میزان الحکمة/ ج10/ ح17053)
توکل بر ذات اقدس الهی : «وخُذْ بِکُلّ اعْضائی الی اتّباعِ
آثارِهِ» از خداوند میخواهیم که تمام اعضا و جوارح ما را مسخر فرماید
تا اینکه به انجام اعمال این روز مشغول گردیده و از آثار و
برکات آن بهرهمند گردیم، خدایا کاری کن تا تمام اعضای من
از آثار تو پیروی کند. در دعا هر دو دستتان را بلند کنید و هر
چه میتوانید دستان خود را بلند کنید. در این حالت خدا
زودتر حاجت میدهد . در اینجا منظور از اعضای مرا مسخر گردان
به نوعی همان توکل بر ذات اقدس پروردگار است تا اینکه ما را به حسن و
نیکوترین ثوابها در این روز موفق بدارد چرا که خداوند متعال
عالم به تمام امور است و از هر چیز نهان و آشکار باخبر است «یَعْلَمُ
سِرَّکُمْ وَجَهرَکُمْ؛ [انعام آیه3]
یعنی میداند (اعمال) نهان و آشکارتان را» و او میداند
که چگونه بندگان خویش را راهنمایی نموده و آنها را به نور هدایت
منور و نورانی گرداند؛ چنانچه رسول خدا (ص) فرمودند: ما منکم احد الا و له
الشیطان، قالوا ولا انت یا رسول الله؟ قال و لا انا الا ان الله عزوجل
اعاننی علیه فاسلم؛ ابلیس برای هر انسانی شیطانی
را گمارده است تا او را بفریبد و یکی از آنان را بر من گمارده
است اما خداوند مرا یاری نموده پس از او در امان هستم. [محجة البیضاء،
ج5، ص49].
بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین. به نور خودت، ای
روشنی بخش دلهای حق شناسان.
#دعای روز نوزدهم ماه رمضان
اَللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ بَرَکَاتِهِ، وَ سَهِّلْ
سَبِیلِی اِلَی خَیْرَاتِهِ، وَ لاَ تَحْرِمْنِی
قَبُولَ حَسَنَاتِهِ، یَا هَادِیاً اِلَی الْحَقِّ الْمُبِین
. خدایا در این ماه بهره مرا از برکاتش وافر و کامل گردان، و مسیرمرا به سوی خیراتش سهل و
آسان ساز و هموار نما، و از حسنات مقبول آن مرا محروم مساز، ای هدایت
کننده به سوی حق روشن و حقیقت آشکار .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: بهره مندشدن از خیرات و برکات وافر و
کامل ماه مبارک رمضان، 2: سهل و آسان و هموار شدن مسیر بسوی خیرات
این ماه، 3: محروم نشدن ازقبولی حسنات این ماه، 4: هدایت یافتن
به سوی حق روشن و حقیقت آشکار .
حظ و برکات رمضان : «اَللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ
بَرَکَاتِهِ» . در دعای روز بیست و هشتم ماه رمضان : اَللّهمّ وفّر
حظّی فیهِ من النّوافِلِ . «وفّر» به معنی «زیاد کن» خدایا
روزی من کن تا از برکات ماه مبارک رمضان حظ و بهره فراوان ببرم، از حظ و
بهره معنوی آن به طور وافر بهره مند گردم . «وفّر» به معنی «زیاد
كن» خدایا روزی من كن تا از بركات ماه مبارك رمضان حظ و بهره فراوان
ببرم، و برکات ماه رمضان همان قرآن خواندن و دعای ابو حمزه خواندن است و گریه
کردن بر سختی مرگ و آنچه پس از مرگ در پیش رو داریم. نمونه ای
از حظ و بهره ای که از برکات این روز میتواند باشد: یکی
از برکاتی که در این روز میتوان از آن بهره مند شد، توبه به
درگاه خداوند است آن هم توبه نصوح که دیگر بازگشت به گناه وجود نداشته باشد.
چرا که خداوند توبه کنندگان را دوست دارد: «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ
التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛ [بقره آیه222]
یعنی خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست دارد» و توبه آنان را در
صورت اصرار نورزیدن بر گناه میآمرزد... برکات دیگر این
روز یتیم نوازی است، امیرمؤمنان حضرت علی (علیهالسلام)
یکی از اسوههای بزرگ در یتیم نوازی و رسیدگی
به امور آنان بود چنانچه در حدیثی فرمودند: من افضل البر برالایتام؛
از برترین نیکیها، نیکی به یتیمان است
... . [غررالحکم ج1، ص680] . خیرات و حسنات از برکات دیگر بشمار میروند،
خداوند عزوجل در قرآن خطاب به بندگان خویش میفرماید: «فاستقبوا
الخیرات؛ [مائده آیه48] . پس در کارهای خیر (از یکدیگر)
سبقت بگیرید» چرا که انسان در لحظهای از عمر خود ممکن است تصمیم
کار خیری را بگیرد و در لحظه ای دیگر از آن منصرف
گردد و یا اینکه عمر او کفاف ندهد تا آن کار خیر را انجام دهد
لذا خداوند انسانها را به سبقت گرفتن در کار خیر امر میفرماید
و ما نیز این را باید در نظر داشته باشیم که ممکن است که
ماه رمضان سال آتی از عمر ما نباشد که بتوانیم کار خیری
را انجام دهیم، پس امروز که از عمر ماست و هم اکنون در این ماه قرار
داریم بهتر است که از این فرصتها استفاده نماییم...
فراموش نکنیم بهره دو نوع است، یکی بهره حرام مثل ربا ... و یکی
هم بهره معنوی مثل ماه رمضان که محل دعا و بهرههای معنوی میباشد.
قرائت قرآن یکی از مهمترین اعمال در این روزهای با
ارزش و مخصوصاً لیالی قدر میباشد که بهره فراوان دارد ، چرا که
خداوند متعال در قرآن میفرماید: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ
اُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ؛[بقره آیه158] یعنی ماه رمضان
ماهی است که قرآن در آن نازل گردید» و این آیه نشان دهنده
این است که این ماه، ماه برپایی قرآن چه از نظر تلاوت و
چه از نظر عمل میباشد چنانچه پیامبر اکرم (ص) فرمودند: علیک
بقرائة القرآن فان قرائته کفارة للذنوب و ستر فی النار و امان من العذاب؛ بر
تو باد قرائت قرآن زیرا که خواندن قرآن کفاره گناهان و پوششی از آتش
(دوزخ) و ایمنی از عذاب است.
وَفِّر : وفر : لغتنامه دهخدا : وَفَره ُ عرضه . (منتهی الارب ). || واپس
دادن بخشیده ٔ کسی را با خشنودی : وفره عطأه .
(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب المو... وفرت : فرهنگ فارسی معین
: (وَ رَ) [ ع . وفر ] (اِمص .) فراوانی ، بسیاری .
برکات : بَرَکَت، در اصل به معنای ثبات و دوام یا رشد و فزونی
[لسان العرب، ذیل «ب ر ک» ، التفسیر الکبیر ، ج ۸، ص ۱۵۸]
و در قرآن به معنای فراوانیِ همراه با میمنت و بالندگی و
افزونی خیروخوبی (در برابر شؤم به معنای رشد و فزونی
شر). [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، جزء ۲۵،
ص۱۰۷] . برکة به معنای فرخندگی و خجستگی،
افزونی خیر و سود بسیار است. جمع آن برکات در قرآن مذکور است
«لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ» (سوره اعراف، 96)
اگر مردم شهرها ایمان آورند و عمل نیکو کنند برکت های بسیار
از آسمان و زمین بروی ایشان می گشائیم. بركت به
معناى ثبوت و پايدارى خير الهى در چيزى[مفردات، ص 119، «برك»] و رشد و افزايش
است.[لسانالعرب، ج1، ص386، «برك»] . مفسّران بركت را به معناى خير نافع[تفسير
التحرير والتنوير، ج22-24، جزء24، ص244] و امرى غيرمحسوس و اعمّ از مادّى و
معنوى مىدانند و بين آن و نظام جارى اسباب و مسببات منافاتى نمىبينند، چنانكه
معتقدند بركت، امرى نسبى است و در هر چيزى به حسب هدفى است كه در آن نهفته
است.[الميزان، ج7، ص280-282] . بركت به معناى خيرى است كه در چيزى مستقر گشته
و لازمه آن شده باشد، مانند بركت در نسل كه به معناى فراوانى اعقاب يا بقاى نام و
دودمان است و بركت در غذا كه به معناى سيركردن مردم بيشترى است و بركت در وقت كه
به معناى گنجايش داشتن براى انجام كارى است كه آن مقدار وقت معمولاً گنجايش انجام
چنان كارى را ندارد. مقصود از بركت در لسان دين آن چيزى است كه در آن خير معنوى و
يا مادى منتهى به معنوى باشد، مانند آن دعايى كه ملائكه در حق حضرت ابراهيم علیه
السلام كرده و گفتند: رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ
الْبَيْتِ[رحمت و بركات خدا مخصوص شما اهل بيت رسالت است. سوره هود، آيه 73] كه
مراد از آن، بركت معنوى مانند دين و قرب خدا و ساير خيرات گوناگون معنوى و نيز
بركت حسى مانند مال و كثرت و بقاى نسل و دودمان و ساير خيرات مادى است كه برگشت آن
به معنويات مىباشد. و لو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم
برکات من السّماء و الأرض(سوره مبارکه الأعراف آیه ۹۶)؛ ایمان
و تقوا که باشد، برکات آسمان و زمین جاری خواهد شد. برکات آسمان، همان
فتوح معنوی است، همان رحمت الهی است، همان تقرب الیاللَّه است،
همان استغفار ملائکهی آسمان و حمَلهی عرش برای بندگان خدا در
روی زمین است. برکات ارض، یعنی همهی آنچه که به
زندگی زمینی انسان ارتباط پیدا میکند؛ یعنی
آزادی، یعنی رفاه، یعنی استقلال، یعنی
امنیت، یعنی سعهی رزق، سلامت بدن و از این قبیل.
اگر ایمان و تقوا باشد، هم آن برکات و هم این برکات برای بشر
وجود دارد.
برکات در زمان ظهور : پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه
و آله و سلّم فرمود: یُخرجُ رجُلٌ مِن أهل بَیتى و یَعملُ سُنتى
و یُنزّلُ الله لَه البَرکةَ مِن السّماء و تُخرجُ الأرض برکاتِها و تَملأُ
بِه الأرضَ عَدلاً کَما مُلئَت ظُلماً و جُوراً . مردى از اهلبیت من به
سلطنت خواهد رسید که به سنت من (آن طور که باید) عمل کند و خداوند از
آسمان براى وى روزى فرستد و زمین آنچه دارد، بیرون دهد و او زمین
را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم و ستم باشد، او به بیتالمقدس درآید
و هفت سال سلطنت کند؛ (کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط ــ القدیمة)،
ج2، ص472) . امام مجتبی در روایتی، ضمن بیان برخی
رویدادهای آخرالزمانی و عصر ظهور، به نزول برکات آسمانی
در آن زمان اشاره کرده فرمودند : تنزل السماء برکتها و تُظهِر له الکُنُوز، یَملکُ
ما بَین الخافقین أربعین عاماً فطوبَى لِمَن أدركَ أیّامَه
و سَمِعَ کَلامه...زمین، گیاهان خود را میرویاند و آسمان
برکات خود را فرو میریزد؛ گنجها برای او ظاهر خواهند شد و مدت
چهل سال مالک شرق و غرب خواهد شد؛ خوشا به حال کسی که روزگار او را درک کند
و سخن وی را بشنود؛ (اثباةالهدی، ج5، ص145) . امام حسین در آخرین
خطبه خویش در روز عاشورا، پس از وعده به رجعت خود در مقطعی از ظهور و
پس از بیان فعالیتهایی که در عصر ظهور در نابودی
بدان و بدیها انجام میدهند، اشاره به برکات آن دوران کرده فرمودند:
وَ لَیُنْزِلَنَّ الْبَرَکَةَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ حَتَّى إِنَّ
الشَّجَرَةَ لَتُقْصَفُ بِمَا یَزِیدُ اللَّهُ فِیهَا مِنَ
الثَّمَرَةِ وَ لَتَأْکُلُنَّ ثَمَرَةَ الشِّتَاءِ فِی الصَّیْفِ وَ
ثَمَرَةَ الصَّیْفِ فِی الشِّتَاءِ. و بهقدرى برکت از آسمان بهسوی
زمین نازل مىشود که شاخه درخت از زیادى میوه مىشکند! میوه
زمستانى در تابستان و میوه تابستانى در زمستان خورده مىشود (مختصر
البصائر، ص140) .
آسانی راه خیرات : «وَ سَهِّلْ سَبِیلِی اِلَی
خَیْرَاتِهِ» . خدایا راه خیرات را برای من آسان کن، یکی
از خیرات افطاری دادن هست، اگر تمکن مالی دارید افطاری
بدهید، که ثواب زیادی هم دارد. لذا از خدا بخواهید که راه
خیرات را برای ما آسان بکند؛ باید از حال همسایه خود با
خبر باشید؛ بعضیها سحری ندارند بخورند با نان خالی روزه
میگیرند؛ و شما مسئول هستید حتی اگر بی خبر باشید!
باید تحقیق کنید و از حال همسایه فقیرتان اطلاع
داشته باشید. در روایت است که شخصی مورد مواخذه امام معصوم (علیهالسّلام)
قرار گرفت که چرا تو از حال همسایه فقیرت بی خبری؟ آن شخص
گفت: نمیدانستم، حضرت فرمودند: مواخذه ات میکنم که چرا نمیدانستی؛
اگر با خبر بودی که همسایه ات ندارد و کمک نمیکردی که
کافر بودی! صرف دعا خواندن انسان را بهشتی نمیکند باید زیر
بال و پر فقرا را گرفت؛ آن هم نه هر فقیری، بلکه فقیر آبرومند
که فقیر هست و اظهار فقر نمیکند.
واژه «خیر» در لغت به کارهایی اطلاق میشود که دلپسند
و مرغوب است. [قاموس قرآن، ج ۲، ص ۳۱۷] . پروردگار حکیم
در آیات متعددی از قرآن کریم انسانها را تشویق و ترغیب
به سبقت و سرعت گرفتن در خیرات نموده است . وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ
وَأُوْلَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿آل عمران 114﴾ . فَاسْتَبِقُوا
الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ
تَخْتَلِفُونَ ﴿مائده 48﴾ . يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ
وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ ﴿انبیاء90﴾
. نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَل لَّا يَشْعُرُونَ ﴿مؤمنون56﴾
. إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ ﴿57﴾
وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ ﴿58﴾ وَالَّذِينَ
هُم بِرَبِّهِمْ لَا يُشْرِكُونَ ﴿59﴾ وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا
آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ ﴿60﴾
أُوْلَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ ﴿مؤمنون
57 تا61﴾ . و اقیموا الصّلاة و آتوا الزکاة و ما تقدّموا لأنفسکم من
خیر تجدوه عند اللّه انّ اللّه بما تعملون بصیر. (سوره بقره - آیه
110) نماز را بر پا دارید و زکات بدهید و بدانید که هرچه از کار
خیر براى خود پیش مىفرستید، آن را نزد خدا خواهید یافت
و به تحقیق خداوند به همه کارهاى شما آگاه است. حضرت امیرالمؤمنین
علیه السلام نقل شده است که فرمود: افعلوا الخیر ولا تحقّروا منه شیئاً،
فانّ صغیره کبیر و قلیله کثیر.(بحار، ج 71، ص 190) کار خیر
انجام دهید و هرگز چیزى از آن کوچک مشمارید چرا که کوچکش بزرگ و
کمش افزون است. امام صادق علیهالسلام نقل شده است که مىفرماید:
لاتصغّر شیئاً من الخیر، فانک تراه غداً حیث یسرّک.
(بحار، ج 71، ص 182) هیچ کار خیرى را کوچک مشمار، زیرا فرداى قیامت
آن را به نحوى خواهى دید که مایه خرسندى و خوشحالیت باشد. یوم
تجد کل نفس ما عملت من خیرٍ محضراً(آل عمران آیه 30) روزى که هر کس
هرچه کار خیر انجام داده است، روبروى خود حاضر ببیند. در آخر سروه
زلزال نیز مىخوانیم: فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره
و من یعمل مثقال ذرّة خیراً یره. هر که به اندازه ذره اى کار خیر
داشته باشد آن را خواهد دید و هرکه به اندازه ذره اى کار بد داشته باشد، آن
را خواهد دید. وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا
الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمیعاً
إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»؛ [بقره آیه ۱۴۸]
هر طایفه ای قبله ای دارد که خداوند آن را تعیین
کرده است (بنابراین زیاد در باره قبله گفتگو نکنید! و بهجای
آن،) در نیکیها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید!
هر جا باشید، خداوند همه شما را (برای پاداش و کیفر در برابر
اعمال نیک و بد، در روز رستاخیز،) حاضر میکند زیرا او،
بر هر کاری تواناست. چون قصد انجام خیری نمودی پس آن را
به تاخیر مینداز زیرا همانا که خداوند بلند مرتبه چه بسیار
باشد که از بنده ای در حال انجام خیری مطلع میشود و [به
خاطر انجام همان کار خیر] میگوید به بزرگی شکوهم سوگند
که تو را پس از انجام این کار خیر هرگز عذاب ننمایم. در این
روز از خداوند میخواهیم که خداوند ما را یاری کند تا
بتوانیم کار نیکی که با آن مواجه میشویم جامه عمل
بپوشانیم چرا که اگر خداوند انسان را یاری ننماید هرگز نمیتواند
به کار خیری دست بزند زیرا شیطان در کمین انسان
نشسته است تا او را از کارهای خیر و خداپسندانه باز دارد چنانچه امام
صادق (علیهالسلام) فرمودند: من هم بشی من الخیر فلیعجله
فان کل شی فیه تاخیر للشیطان فیه نظره؛ هر کس قصد
انجام کار خیری را دارد پس باید در آن بشتابد زیرا هر کار
خیری که پس افتد به راستی شیطان را در آن نظری است.
[وسائل الشیعه، ج1، ص86] . گناه حجابی است که بنده بین خود و
خدای خویش ایجاد میکند و آن حجاب اینگونه است که
انسان با انجام هر گناه لکه سیاهی بر دلش مینشیند و با
مرور زمان و انجام گناهان بیشتر آن لکه سیاه افزون میگردد تا اینکه
انسان با آن دل سیاه خود نمیتواند با خدای خویش ارتباط
برقرار کند و کسی که از خدای خویش دور گردد هرگز نمیتواند
کار نیکی را انجام دهد. ارزش کار خیر از زبان امام صادق (علیهالسّلام).
عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا هَمَمْتَ بِشَيْءٍ
مِنَ اَلْخَيْرِ فَلاَ تُؤَخِّرْهُ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رُبَّمَا
اِطَّلَعَ عَلَى اَلْعَبْدِ وَ هُوَ عَلَى شَيْءٍ مِنَ اَلطَّاعَةِ فَيَقُولُ وَ
عِزَّتِي وَ جَلاَلِي لاَ أُعَذِّبُكَ بَعْدَهَا أَبَداً وَ إِذَا هَمَمْتَ
بِسَيِّئَةٍ فَلاَ تَعْمَلْهَا فَإِنَّهُ رُبَّمَا اِطَّلَعَ اَللَّهُ عَلَى
اَلْعَبْدِ وَ هُوَ عَلَى شَيْءٍ مِنَ اَلْمَعْصِيَةِ فَيَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ
جَلاَلِي لاَ أَغْفِرُ لَكَ بَعْدَهَا أَبَداً؛ چون قصد انجام خیری
نمودی پس آن را به تاخیر مینداز زیرا همانا که خداوند
بلند مرتبه چه بسیار باشد که از بنده ای در حال انجام خیری
مطلع میشود و [به خاطر انجام همان کار خیر] میگوید به
بزرگی شکوهم سوگند که تو را پس از انجام این کار خیر هرگز عذاب
ننمایم. [الکافي جلد۲ صفحه۱۴۳ كتاب الإيمان و الكفر
بَابُ تَعْجِيلِ فِعْلِ اَلْخَيْرِ ، وسائل الشیعه، ج1، ص85]. رسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم می فرمایند: انَّ اللّهَ یحِبُّ
مِنَ الخَیرِ مَا یعَجَّلُ[اصول كافى، ج 2، ص 142] خداوند کار نیکی
را دوست دارد که با سرعت انجام شود. از حضرت علی علیه السلام است:
بَادِرُوا بِعَمَلِ الخَیرِ قَبلَ ان تُشغَلوا عَنهُ بِغَیرِهِ[ميزان
الحكمة، ج 1، ح 5381] در انجام کارهای نیک سرعت بگیر، پیش
از آن که چیزی شما را به خود مشغول سازد و از آن باز دارد. امام صادق
علیه السلام می فرماید: مَن هَمَّ بِخَیرٍ فَلیعَجِّلهُ
وَلا یؤَخِّرهُ[اصول كافى، ج 2، ص 142] کسی که تصمیم به کار نیکی
می گیرد، باید در آن شتاب کند و تأخیر نیندازد.
امام صادق علیه السلام فرمود: اذا هَمّ احَدُکم بِخَیرٍ او صِلَةٍ
فَانّ عَن یمینِهِ وَ شِمالِهِ شَیطانَینِ فَلیبادِر
لایکفاهُ عَن ذلِک[كافى، ج 2، ص 143] هنگامی که کسی از شما تصمیم
برانجام کار خیر یا بخشیدن چیزی به کسی گرفت،
باید مواظب باشد که در طرف راست و چپ او دو شیطان هستند؛ بنابراین،
باید به سرعت اقدام کند، مبادا آن دو شیطان (با وسوسه های خود)
او را از این کار باز دارند. علی علیه السلام فرمود: لَیسَ
مِن عادَةِ الکرامِ تَأخیرُ الانعامِ[غررالحكم، حديث 7489] تأخیر در
بخشش، از عادت کریمان نیست. امام باقر علیه السلام فرمود: مَن
هَمَّ بَشی ءٍ مَن الخَیرِ فَلیعَجِّلهُ فَانَّ کلَ شَی
ءٍ فیهِ تَأخیرٌ فَانَّ لِلشَّیطانِ فیهِ نَظرَة[كافى، ج
2، ص 143؛ آثار الصادقين، ج 12، ص 422] کسی که تصمیم بر کار نیکی
می گیرد، باید شتاب کند؛ زیرا هر چیزی که در
آن تأخیر باشد، شیطان در آن نظر دارد (و با وسوسه های خود، تصمیم
انسان را تضعیف می کند). امام علی علیه السلام فرمود:
لاتُؤخِّر انالَةَ الُمحتاجِ الی غَدٍ، فَانَّک لاتَدری مَایعرِضُ
لَک وَ لَهُ فی غَدٍ[غررالحكم، ح 10364] کمک به نیازمندان را به فردا
مینداز؛ زیرا نمی دانی برای تو و او چه پیش می
آید (ای بسا! توان تو یا نیاز او از میان برود)
از بین رفتن حسنات : «وَ لاَ تَحْرِمْنِی قَبُولَ حَسَنَاتِهِ» . خدایا
مرا از قبول حسنات محروم نکن، خدایا اگر کار خوبی میکنم اهل
نماز شب و دعای ابوحمزه و... هستم حسنات آن اعمالم را به من برسان و محرومم
نکن؛ یعنی کاری نکنم که آن حسناتم از بین برود، مثلاً اگر
یک غیبت کنم تمام اعمال چهل روزه من از بین میرود.
[مستدرک ج7، ص322] . در حدیث آمده است که اگر کسی غیبت کند
عبادات چهل روزه او در نامه کسی که مورد غیبت قرار گرفته است نوشته میشود.
[ارشاد القلوب، ج1، ص278] . لذا اگر کسی غیبت شما را کرد باید
برای او چشم روشنی هم ببرید چون تا چهل روز هر کار خیری
که بکند در نامه اعمال شما ثبت میشود؛ در جامع السعادت آمده است که شخصی
مورد غیبت قرار گرفت و آن شخص برای غیبت کننده هدیه
فرستاد و تشکر کرد. باید هر روز بگوییم که خدایا کاری
کن که حسناتم مورد قبول تو واقع بشود. امام رضا (ع) دربارهٔ اهمیت ماه
مبارک رمضان و تاثیر آن در اعمال انسان فرمود: الحَسَنات فی شهرِ
رمضان مَقبولَة و السَّيِّئات فيه مَغفُورة.[بحارالانوار: 93/341؛ فضائل الأشهر
الثلاثه:93] کارهای نیکی که انسان در ماه مبارک رمضان انجام میدهد،
دارای تاثیر ممتازی است. پروردگار بزرگ عالَم قبولی اعمال
نیک را در این ماه بر خود واجب کرده است. امام صادق(ع) فرمود: مَنْ
قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً لَمْ يُعَذِّبْهُ وَ مَنْ قَبِلَ مِنْهُ
حَسَنَةً لَمْ يُعَذِّبْهُ [الکافی: 3/266؛ الفقیه:1/211]. اگر خداوند
تنها یک نماز را از بندهای قبول کند، او را عذاب نخواهد کرد و اگر
تنها یک عمل نیک را از کسی قبول کند، او را از آتش جهنم نجات میدهد.
منظور از ولاتحرمنی قبول حسناته چیست؟ : انسان به واسطه گناهانی
که در طول عمر خویش انجام میدهد باعث میگردد که از یک
سری کارهای نیک که انجام آنها مقبول درگاه خداوند میباشد،
محروم گردد. زیرا گناه حجابی است که بنده بین خود و خدای
خویش ایجاد میکند و آن حجاب اینگونه است که انسان با
انجام هر گناه لکه سیاهی بر دلش مینشیند و با مرور زمان
و انجام گناهان بیشتر آن لکه سیاه افزون میگردد تا اینکه
انسان با آن دل سیاه خود نمیتواند با خدای خویش ارتباط
برقرار کند و کسی که از خدای خویش دور گردد هرگز نمیتواند
کار نیکی را انجام دهد. لا تُبطلوا صدقاتکم بِالمَنّ وَ الأذی .
صدقات خودتان را با منت گذاری و اذیّت کردن دیگران از بین
نبرید. پیامبر أعظم صلی الله علیه و آله فرمودند : ایاک
و الجدال فإنَّهُ یَحبِطُ عملک. مواظب باش جدال نکنی با دیگران،
بعضی ها به دنبال بهانه می گردند که با دیگران درگیر
بشوند، این اعمالشان را از بین می برد . عواملی وجود
دارند که موجب فاسد شدن و تباه گشتن اعمال می شوند که آنها عبارتند از:
ارتداد، شرک، بازداشتن از راه خدا، کفر، پایمال کردن حرمت حرم الهی و
اخراج و بیرون کردن اهل حرم؛ در آیات سوره های بقره/ 217 ،
مائده/5، انعام/88، توبه/17، زمر/65 . تبعیت از راهی که موجب سخط الهی
و برخلاف رضایت اوست، و حق ستیزی و سرکوبی پیامبر،
در آیات سوره محمد(32 ، 28،25) . منت نهادن و آزار رساندن به هنگام انفاق و
خدمت: یا أیها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الأذی
کالّذی ینفق ماله رئاء الناس. (بقره/264) ای کسانی که ایمان
آورده اید انفاقها و صدقات خود را با منت نهادن و آزار دادن باطل مسازید،
مانند کسی که مالش را به خاطر نشان دادن به مردم انفاق می کند . تکذیب
معارف وحی و معاد: والّذین کذّبوا بآیاتنا و لقاء الآخرة حبطت
أعمالهم (اعراف/147) و کسانی که آیات ما و دیدار آخرت (روز
معاد) را تکذیب کردند اعمال شان باطل می شود . بی حرمتی
به ساحت مقدس پیامبر : یا أیها الذین آمنوا لاترفعوا
أصواتکم فوق صوت النّبی و لاتجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض أن تحبط
أعمالکم و أنتم لاتشعرون (حجرات/2) ای کسانی که ایمان آوردید
صداتان را بالاتر و فراتر از صدای پیامبر مبرید و با فریاد
با او سخن مگویید؛ مانند بعضی از شما که با بعضی این
چنین سخن می گویید که در این صورت عملهای شما
باطل می شود و شما هیچ آگاهی نسبت به آن ندارید. قَالَ
رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللّه عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم يُؤْتَى بِأَحَدٍ
يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُوقَفُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ
كِتَابُهُ فَلَا يَرَى حَسَنَاتِهِ فَيَقُولُ إِلَهِي لَيْسَ هَذَا كِتَابِي
فَإِنِّي لَا أَرَى فِيهَا طَاعَتِي فَيُقَالُ إِنَ رَبَّكَ لَا يَضِلُ وَ لا
يَنْسى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغْتِيَابِ النَّاسِ ثُمَّ يُؤْتَى بِآخَرَ وَ يُدْفَعُ
إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَيَرَى فِيهِ طَاعَاتٍ كَثِيرَةً فَيَقُولُ إِلَهِي مَا هَذَا
كِتَابِي فَإِنِّي مَا عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعَاتِ فَيَقُولُ إِنَّ فُلَاناً
اغْتَابَكَ فَدُفِعَتْ حَسَنَاتُهُ إِلَيْكَ.[جامع السعادات، ج ٢- ص ٣٠٦،
بحار الانوار، ج ٧٢- ص ٢٥٨، انوار نعمانيه، ص ٢٥٩]
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: در روز قيامت يكى از شما را در
صحراى محشر براى رسيدگى به اعمالش حاضر میکنند و نامه عملش را به دستش میدهند
و هنگامى كه به آن نگاه میکند از كارهاى نيكى كه انجام داده است چيزى در آن
نمیبيند. عرض میکند: پروردگارا! اين نامه عمل من نيست زيرا از طاعات
و عباداتى كه در دنيا انجام دادهام چيزى در آن نمیبينم. به او گفته میشود
پروردگار تو خطا و نسيان نمیکند و اين نامه عمل از آن تو است اما به خاطر
اينكه غيبت كردى كارهاى نيك تو در نامه عمل كسى نوشته شده است كه از او بدگويى
كردى. سپس شخص ديگرى را براى حساب میآورند و نامه عملش را به او میدهند.
به نامه نگاه میکند ولى بر خلاف انتظارش طاعات و عبادات زيادى را در آن میبيند
و از روى تعجّب عرض میکند: خدايا! اين نامه عمل من نيست، من در دنيا كارهاى
نيكى كه در اينجا نوشته شده است انجام نداده ام. به او گفته میشود: چون
فلان شخص از تو بدگويى كرده كارهاى نيك او در نامه عمل تو نوشته شده است. امام
صادق عليه السّلام فرمود: مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا
شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ
اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ
الشَّيْطَانُ.[وسائل الشيعة، ج ٨- ص ٦٠٨، كشف الريبه، ص ١١
با اندكى تفاوت] هر كس به منظور عيب جويى و ريختن آبروى مؤمنى سخنى عليه او بگويد
تا او را از چشم مردم بيندازد خداوند چنين كسى را از ولايت خودش بيرون میکند
و به سوى ولايت شيطان میفرستد و شيطان او را نمیپذيرد. پيامبر اكرم
صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: الْغِيبَةُ أَسْرَعُ فِي دِينِ الرَّجُلِ
الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَكِلَةِ فِي جَوْفِه.[جامع السعادات، ج ٢- ص ٣٠٤]
تأثير غيبت در دين مسلمان از خوره در جسم او سريعتر است. و نيز فرمود: الغِيبَةُ
وَ النَّمِيمةُ يَحُتَّانِ الايمَانَ كَمَا يَعضِدُ الرّاعِى الشَّجَرَةَ.[الترغيب
و الترهيب، ج ٣- ص ٥١٤، حديث ٢٨] همان گونه
كه شبان برگ درختان را میريزد غيبت و سخن چينى نيز ايمان انسان را بى شاخ و
برگ میکند. رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرمود: الْجُلُوسُ فِي
الْمَسْجِدِ انْتِظَارَ الصَّلَاةِ عِبَادَةٌ مَا لَمْ يُحْدِثْ قِيلَ يَا رَسُولَ
اللَّهِ وَ مَا يُحْدِثُ قَالَ الِاغْتِيَابَ.[الترغيب و الترهيب، ج ٣- ص
٥٠٨، حديث ١٧] نشستن در مسجد و انتظار كشيدن براى
رسيدن وقت نماز عبادت است تا زمانى كه حدثى از انسان سر نزند. سؤال شد: حدث چيست؟
فرمود: غيبت. پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله فرمود: تَحْرُمُ الْجَنَّةُ
عَلَى ثَلَاثَةٍ عَلَى الْنَّمَامِ وَ عَلَى الْمُغْتَابِ وَ عَلَى مُدْمِنِ
الْخَمْرِ.[وسائل الشيعة، ج ٨- ص ٥٩٩] بهشت بر سه كس حرام
است: سخن چين، كسى كه غيبت میکند و كسى كه دائم الخمر باشد. رسول خدا صلّى
الله عليه و آله و سلّم فرمود: يَا مَعَاشِرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ
يُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ لَا تَغْتَابُوا الْمُسْلِمِينَ وَ لَا تَتَبَّعُوا
عَوْرَاتِهِمْ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَةَ أَخِيهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ
عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ يَفْضَحُهُ فِي جَوْفِ
بَيْتِه.[احياء علوم الدين، ج ٣- ص ١٤٢، كشف الريبه، ص ٧،
تفسير قرطبى، ج ١٦- ص ٣٣٣، تفسير برهان، ج ٤-
ص ٢٠٩ با اندكى اختلاف] اى گروهى كه تنها با زبان ايمان آوردهايد
ولى قلبتان ايمان نياورده است! غيبت مسلمانان نكنيد و در عيوب پنهانیشان به
جستجو نپردازيد، زيرا كسى كه در امور پنهانى برادر دينى خود جستجو كند خداوند
اسرار او را فاش میسازد و او را ميان خانه اش رسوا میکند.
یَا هَادِیاً اِلَی الْحَقِّ الْمُبِین . ای
خدایی که راهنمایی میکنی به سوی حق
روشن
#دعای روز بیستم ماه رمضان
اَللّٰهُمَّ افْتَحْ لِى فِيهِ أَبْوابَ الْجِنانِ، وَأَغْلِقْ عَنِّى
فِيهِ أَبْوابَ النِّيرانِ، وَوَفِّقْنِى فِيهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ، يَا
مُنْزِلَ السَّكِينَةِ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ. خدایا در این ماه
بروی من درهای بهشت را باز کن، و درهای آتش دوزخ را برویم
ببند، و توفیق تلاوت قرآن را به من عطا فرما، ای فرود آورنده سکینه
و آرامش بر دلهای مؤمنین .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: بازشدن درهای بهشت بروی بندگان، 2:
بسته شدن درهای جهنم بروی بندگان، 3: توفیق پیداکردن برای
تلاوت قرآن، 4: نازل شدن سکینه و آرامش در دلهای مؤمنین .
درهای بهشت : «اَللّٰهُمَّ افْتَحْ لِى فِيهِ أَبْوابَ
الْجِنانِ» منظور از اینکه میگوییم خدایا درهای
بهشت را بر روی من بگشای این است که خداوند ما را از گناهانی
که در طول عمر خویش انجام داده یم پاک سازد و حسنات و کارهای نیک
ما را افزون سازد چرا که تا انسان گنهکار باشد و از خیرات و حسنات به دور
باشد، بهشت بر او حرام خواهد بود و تنها هنگامی دربهای بهشت روی
او گشوده میگردد که هیچ گناهی بر او نباشد و اینکه میگوییم
درهای بهشت را بر روی ما بگشای به این خاطر است که خداوند
به ما عنایت فرماید تا طوری در دنیا زندگی کنیم
که بتوانیم در آخرت از هر دری که خواستیم وارد بهشت شویم...
خانههای خود را به تلاوت قرآن روشن کنید و آنها را گورستان نکنید
چنانچه یهود و نصارا کردند، در کلیساها و عبادتگاه های خود
نماز کنند ولی خانه های خویش را معطل گذاردهاند (و در آنها
عبادتی انجام ندهند) زیرا که هر گاه در خانه بسیار تلاوت قرآن
شود خیر و برکتش زیاد گردد”، و اهل آن به وسعت رسند و آن خانه برای
اهل آسمان درخشندگی دارد چنانچه ستارگان آسمان برای اهل زمین میدرخشند
. پیامبر در خطبه خطبه شعبانیه ...أَیهَا النَّاسُ إِنَّ
أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکمْ
أَنْ لایغَلِّقَهَا عَلَیکمْ . وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا
رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَرًا ۖ حَتَّیٰ إِذَا
جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلامٌ عَلَیْکُمْ
طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ؛ و کسانی که تقوای الهی
پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده می شوند و هنگامی
که به آن می رسند درهای بهشت گشوده می شود. (سوره زمر، آیه
73) . از امام باقر علیهالسلام در حدیثی میخوانیم:
و اعلموا ان للجنة ثمانیة ابواب عرض کل باب منها مسیرة اربعین
سنة؛ بدانید که بهشت هشت در دارد که عرض هر دری از آنها به اندازه چهل
سال راه است. [خصال صدوق، ابواب الثمانیة، ج ۱، ص ۴۰۸]
این خود نشان میدهد که "در" در اینگونه موارد،
مفهومی وسیع تر از آنچه در تعبیرات روزانه گفته میشود
دارد. [تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۱۹۴] . پیامبر
اکرم(ص) می فرمایند: یکی از درهای بهشت «ریان»
(به معنی شاداب، سیراب) نام دارد که فقط روزه داران از آن وارد می
شوند. در دیگر «معروف» نام دارد که اهل معروف و کارهای خیر از
آن وارد می شوند. در دیگر «صبر» است و نیز در دیگر آن
«شکر» است. در دیگر بهشتی «بلا» نام دارد و در دیگر آن «اعظم»
است که مخصوص پارسایان و پرهیزکاران است.(میزان الحکمه، ج1، ص
431، ح 2595) . از امیر المؤمنین علیه السلام نقل است که: بهشت
دارای هشت در است دروازه ای که پیامبران و صدیقان از آن
وارد می شوند، دروازه ای که شهیدان و صالحان از آن داخل می
شوند و پنج دروازه دیگر که شیعیان و دوستداران ما از آن وارد می
شوند ... و یک دروازه دیگر که دیگر مسلمانانی که به یگانگی
خداوند گواهی داده و در دلشان ذره ای دشمنی نسبت به خاندان
(نبوت) نباشد از آن به بهشت درمی آیند. (خصال صدوق 408/6) . مردم از
لحاظ ارزش كارهايي كه كرده اند، داراي موقعيتهاي مخصوصي هستند كه از درهاي معيني
كه تناسب با اعمال آنها دارد، وارد بهشت مي شوند و آن عبارتند از : باب
المجاهدين . باب المصلين(در نماز گزاران) . باب الصائمين(روزه داران) . باب
الصابرين(صبر كنندگان) . باب الشاكرين(شكر گزاران) . باب الذاكرين(ياد آوران خدا)
. باب الحاجين(حج كنندگان) . باب اهل المعروف كه امام صادق(ع) در اين مورد مي
فرمايد: در كارهاي نيك با برادرانتان رقابت كنيد
و از اهل معروف باشيد، زيرا
براي بهشت دري
است كه به آن در معروف مي گويند و داخل آن نمي روند و
مگر كسي كه در دنيا كارهاي نيك انجام داده
است [نور الثقلين ، ج4،ص506] . پيامبر صلى
الله عليه و آله: اَلجَنَّةُ بَناؤُها لَبِنَةٌ مِن فِضَّةٍ و َلَبِنَةٌ مِن
ذَهَبٍ و َمِلاطُهَا المِسكُ الأَذفَرُ وَ حَصباؤُهَا اللُّؤلُؤُ وَ الياقوتُ و
َتُربَتُهَا الزَّعفرانُ... ؛ ساختمان بهشت خشتى از نقره و خشتى از طلاست، گِل آن
مُشك بسيار خوشبو و سنگريزه آن لؤلؤ و ياقوت و خاك آن زغفران است... . [نهج
الفصاحه ص 434 ، ح 1327] . پيامبر صلى الله عليه و آله: فِى الجَنَّةِ ما لا عَينٌ
رَأَت وَ لا اُذُنٌ سَمِعَت وَ لا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ؛ در بهشت چيزهايى هست
كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به خاطر كسى گذشته. [نهج الفصاحه ص 590 ، ح
2060] . پيامبر صلى الله عليه و آله: مَنِ اشتاقَ اِلَى الجَنَّةِ سارَعَ فِى
الخَيراتِ؛ هر كس مشتاق بهشت است براى انجام خوبى ها سبقت مى گيرد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74 ، ص 94] . قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ
آلِهِ: يَا عَلِيُّ رَأَيْتُ عَلَى بَابِ اَلْجَنَّةِ مَكْتُوباً أَنْتِ
مُحَرَّمَةٌ عَلَى كُلِّ بَخِيلٍ وَ مُرَاءٍ وَ عَاقٍّ وَ نَمَّامٍ. [جامع
الأخبارجلد۱ صفحه۸۴] . پيامبر صلى الله عليه و آله: اضْمَنُوا
لِي سِتّاً مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَضْمَنْ لَكُمُ الْجَنَّةَ اصْدُقُوا إِذَا حَدَّثْتُمْ
وَ أَوْفُوا إِذَا وَعَدْتُمْ وَ أَدُّوا إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ وَ احْفَظُوا
فُرُوجَكُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ. شش چيز را براى من
ضمانت كنيد تا من بهشت را براى شما ضمانت كنم، راستى در گفتار، وفاى به عهد، بر
گرداندن امانت، پاكدامنى، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غير حلال). [کنز
الفؤاد ج 2 ، ص 11 - نهج الفصاحه ص 216 ، ح 321]
جنان : لغتنامه دهخدا : جنان . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِجنت . (دهار) (لغت نامه ٔ
مقامات حریری ). ج ِ جنت ، بمعنی بهشت . (از منتهی الارب
) (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات از کشف اللغات و قاموس و منتخب) . جنان
: فرهنگ فارسی معین : (جِ) [ ع . ] (اِ.) جِ جنت .
درهای جهنم : «وَأَغْلِقْ عَنِّى فِيهِ أَبْوابَ النِّيرانِ» در این
روز درهای آتش دوزخ را بر من ببند، به فرموده خداوند عزوجل در قرآن کریم:
«الم یعلموا انه من یحاد الله و رسوله فان له نارجهنم خالدا فیها؛ [توبه آیه64] یعنی آیا
نمیدانند که هر کس با خداوند و رسولش دشمنی نماید آتش جهنم برای
اوست که در آن جاودان خواهد ماند» و با توجه به این آیه شریفه
در مییابیم ما در این روز در اصل با این دعا از
خداوند میخواهیم ما را جزء کسانی قرار دهد که از دستورات ذات
اقدسش و رسول گرامی اش پیروی میکنیم چرا که پیروی
از خداوند و رسولش برابر با رستگاری در دنیا و آخرت و دوری از
آتش دوزخ است... اینکه میگوییم درهای بهشت را بر
روی ما بگشای به این خاطر است که خداوند به ما عنایت فرماید
تا طوری در دنیا زندگی کنیم که بتوانیم در آخرت از
هر دری که خواستیم وارد بهشت شویم... پیامبر در خطبه خطبه شعبانیه ...أَیهَا النَّاسُ إِنَّ
أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکمْ
أَنْ لایغَلِّقَهَا عَلَیکمْ وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ
مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکمْ أَنْ لایفَتِّحَهَا عَلَیکمْ وَ
الشَّیاطِینَ مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکمْ أَنْ لایسَلِّطَهَا
عَلَیکمْ. ای مردم! درهای بهشت در این ماه گشوده است؛ از
خدا بخواهید که [این درها را] به روی شما نبندد و درهای
آتش، بسته است؛ از پروردگار خود بخواهید که آنها را به روی شما باز
نگرداند . و شیاطین دربند هستند؛ از خدا درخواست کنید که آنها
را بر شما مسلّط نسازد . خداوند در قرآن جهنم را نیز مانند بهشت دارای
در می داند و می فرماید: همان دوزخى که هفت در دارد، و براى هر
درى گروهى از پیروان شیطان تقسیم شده اند «لَها سَبْعَهُ
أَبْوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ؛ هفت در دارد و براى هر درى، گروه
معینى از آنها تقسیم شده اند» (حجر آیه44). همان گونه که درهاى
بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهایى است که بوسیله آن بهشتیان
وارد بهشت مى شوند. جهنم هفت در دارد (بعید نیست عدد هفت در اینجا
عدد تکثیر باشد، یعنى درهاى بسیار و فراوان دارد، همانگونه که
در آیه27 سوره لقمان نیز عدد هفت به همین معنى آمده است). ولى
واضح است این تعدد درها (مانند تعدد درهاى بهشت) نه به خاطر کثرت واردان است
به طورى که از یک در کوچک نتوانند وارد شوند، و نه جنبه تشریفاتى
دارد، بلکه در حقیقت اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم مى
کشاند، هر نوع از گناهان درى محسوب مى شود. حضرت صادق علیه السّلام، از پدرش
از جدّش علیهم السّلام که: جهنّم هفت در دارد: از یک در فرعون و هامان
و قارون داخل می شوند، و از یک در مشرکین و کافرینی
که به قدر یک چشم بر هم زدن ایمان نیاورده اند، و از یک
در بنو امیه وارد می شوند که اختصاص به آنان دارد و کسی در آن
در با آنها شریک نیست؛ و آن باب لَظَی و باب سَقَر و باب هاویه
است . مطابق برخی آیات و روایات هر یک از این درهای
بهشت و جهنم به اسمی خوانده می شوند مثلا حضرت رسول صلی الله علیه
و آله فرمود: یکی از درهای بهشت «ریان» (به معنی
شاداب، سیراب) نام دارد که فقط روزه داران از آن وارد می شوند. در دیگر
«معروف» نام دارد که اهل معروف و کارهای خیر از آن وارد می
شوند. در دیگر «صبر» است و نیز در دیگر آن «شکر» است. در دیگر
بهشتی «بلا» نام دارد و در دیگر آن «اعظم» است که مخصوص پارسایان
و پرهیزکاران است.[میزان الحکمه ج1 ص431 ح2595] و نیزدربیانی
امام محمد باقرعلیه السلام نامهای درهای جهنم را چنین بازگو
میفرماید: 1- در اعلی جهنم جهیم نام دارد 2- لظی
(پوست بدنت و صورت را می برد) 3- سقر (آتش داغ) 4- حطمه (آتش افروخته) 5-
هاویه (آتش سوزان) 6- سعیر (سوزان) 7- جهنم [میزان الحکمه ج1
ص471 ح2904] گفتنی است که تمام این اسامی به ترتیب در
سوره های مائده آیه10 و معارج آیه15 و مدثر آیه42 و همزه
آیه5 و قارعه آیه9 و حج آیه4 و مانند آن آمده است] . وجود درهای
متعدد برای بهشت و جهنم به دلیل مراتب اعمال خوب و بد و درجات افراد
دارای طبقات است که با میزان اعمال خوب یا بد افراد متفاوت است
مثلا درباره منافقان آمده است که آنان در پائین ترین درکات دوزخ قرار
دارند: «ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار» [نساء، آیه145؛
برای آگاهی بیشتر ر.ک: المیزان، ج12، ص170، تفسیر
نمونه، ج10، صص194و195 و ج11 ص74] و نیز درباره مؤمنان قرآن می فرماید
هر عمل نیکی که از آن سر می زند به یکی از درها و
درجه های بهشت راه می یابند به عنوان نمونه به هشت عامل ورود به
بهشت درسوره رعد اشاره فرموده است که عبارتندازرعایت عهدوپیمان، صله
ارحام، خوف الهی، ترس ازبدعاقبتی، صبردرراه خدا، برپا داشتن نماز،
انفاق کردن وبدی را با خوبی پاسخ گفتن. [رعد،آیات20تا23؛برای
آگاهی بیشتر:تفسیر نمونه ج10ص194و195]. همان طو رکه اشاره شد
جهنم دارای هفت دربوده و مطابق روایات[خصال صدوق ج2 ص408 باب الثمانیه
ح6] بهشت دارای هشت درمیباشداین تفاوت بیانگر آن است که
راههای نیل به بهشت بیش از جهنم است زیرارحمت
خداوندبرغضبش پیشی دارد(یا من سبقت رحمته غضبه)(دعای جوشن
کبیر)
تلاوت قرآن : «ووفقنی فیه لتلاوه القرآن» . توصیه ای از پیامبر
اکرم (ص) در مورد تلاوت قرآن.پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
فرمودند: نوروا بیوتکم بتلاوه القرآن اولا تتخذوها قبورا کما فعلت الیهود
و النصاری، صلوا فی الکنائس والبیع و عطلوا بیوتهم فان
البیت اذا کثر فیه تلاوه القرآن کثر خیره و انسع اهله و اضاء
لاهل السماء کما تصنئی نجوم السماء لاهل الدنیا. [اصول کافی،
ج2، ص610] یعنی خانههای خود را به تلاوت قرآن روشن کنید
و آنها را گورستان نکنید چنانچه یهود و نصارا کردند، در کلیساها
و عبادتگاه های خود نماز کنند ولی خانه های خویش را
معطل گذارده اند (و در آنها عبادتی انجام ندهند) زیرا که هر گاه در
خانه بسیار تلاوت قرآن شود خیر و برکتش زیاد گردد و اهل آن به
وسعت رسند و آن خانه برای اهل آسمان درخشندگی دارد چنانچه ستارگان
آسمان برای اهل زمین میدرخشند وامام باقر (ع) فرمودند: لکل شی
ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان: یعنی هر چیزی
بهاری داردوبهار قرآن ما، ماه مبارک رمضان است. [وسائل الشیعه، ج1،
ص302] . پس با این حال ما نیز از خداونددراین روز میخواهیم
که به ما توفیق عنایت فرماید تا بتوانیم کلام نورانیش
را تلاوت کرده و به آن جامه عمل بپوشانیم.
قال الامام الصادق علیه السّلام : علیکم بتلاوة القرآن فان درجات
الجنة علی عدد آیات القرآن فاذا کان یوم القیامة قیل
لقاری القرآن اقرأ و ارقأ. [وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۸۴۲]
امام صادق علیه السّلام فرمود: بر شما است تلاوت قرآن؛ به درستی که
درجات بهشت به تعداد آیات قرآن است، پس زمانی که روز قیامت شود
به قاری قرآن گفته می شود، قرآن بخوان و بالا برو. قال رسول الله صلّی
الله علیه و آله : افضل العبادة قراءة القرآن.[مجمع البیان، ج ۱،
ص ۱۵] پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود:
بهترین عبادت، قرائت قرآن است. قال رسول الله صلّی الله علیه و
آله : یا سلمان المؤمن اذ قرء القرآن فتح الله علیه ابواب الرحمة و
خلق الله بکل حرف یخرج من فَمه ملکاً یسبح له الی یوم القیامه.
[بحار الأنوار، ج ۹۲، ص ۱۷] پیامبر اکرم صلّی
الله علیه و آله فرمود: ای سلمان زمانی که مؤمن قرآن تلاوت می
کند باز می کند خداوند بر او دربهای رحمت را و به ازای هر حرفی
که از زبان او خارج می شود، خلق می کند ملکی را که برای
او تسبیح کند تا روز قیامت. قال رسول الله صلّی الله علیه
و آله : یا سلمان علیک بقراءة القرآن فان قراءته کفارة للذنوب و ستر
من النار، و امان من العذاب و یکتب المن یقرأه بکل آیه ثواب
مائه شهید ... [بحار الأنوار، ج ۹۲، ص ۱۷] پیامبر
اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: ای سلمان بر تو باد تلاوت
قرآن، به درستی که تلاوت قرآن کفاره است برای گناهان و حجاب از آتش و
امان از عذاب است و برای کسی که قرآن می خواند به ازای هر
آیه ثواب صد شهید نوشته می شود. قال رسول الله صلّی الله
علیه و آله : اقرؤوا القرآن و اعملوا به و لا تجفوا عنه و لا تغلوا فیه
و لا تأکلوا به و لا تستکثروا به. [نهج الفصاحه، ص ۸۰، ح ۴۲۵]
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: قرآن را بخوانید
و بدان عمل کنید و از آن دور نشوید و در آن غلو نکنید و به وسیله
آن نان نخورید و به کمک آن فزونی نجوئید.
يَا مُنْزِلَ السَّكِينَةِ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ. ای فرود آورنده
وقار و سکینه بر دلهای اهل ایمان.
#دعای روز بیست و یکم ماه رمضان
اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ اِلی مَرْضاتِکَ دَلیلاً،
وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فیهِ عَلَیَّ سَبیلاً،
وَاجْعَلِ الْجَنَّةَ لی مَنْزِلاً وَمَقیلاً، یا قاضِیَ
حَواَّئِجِ الطّالِبینَ . خدایا در این ماه برای من دلیلی
به سوی رضا و خوشنودی خود مقرر فرما، و برای تسلط شیطان
راهی به سوی من قرار مده که شیطان بر من مسلط نشود، و بهشت را
منزل و آسایشگاهم قرار ده، ای
برآوردنده حاجات طالبان معرفت و مشتاقان حقیقت!
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: طلب دلیل و راهنما برای رسیدن
به رضا و خشنودی خداوند، 2: راه نیافتن و مسلط نشدن شیطان بر
انسان، 3: قراردادن منزلگاه وآسایشگاه جاودانه بهشت برای بندگان خوب،
برآورده شدن حاجات طالبان معرفت و مشتاقان حقیقت .
راه دست یافتن به رضایت خداوند : «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی
فیهِ اِلی مَرْضاتِکَ دَلیلاً» خدایا کاری کن که از
من توفیقات و کارهایی سر زند که تو از من راضی باشی. دعای امام صادق علیهالسلام در دهه
آخر ماه رمضان: ... إِنْ كُنْتَ رَضِيتَ عَنِّي فِي هذا الشَّهْرِ فَازْدَدْ
عَنِّي رِضا، وَ إِنْ لَمْ تَكُنْ رَضِيتَ عَنِّي فَمِنَ الآنِ فَارْضَ عَنِّي
يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين. [الإقبال بالأعمال الحسنة، ج۱، ص۳۶۴]
اگر در این ماه از من خشنود بوده اى، بر خشنودیات از من بیفزا،
و اگر خشنود نبوده اى از هم اکنون از من خشنود شو، اى مهربانترین
مهربانان. (بقره/ ۲۰۷) عن العسکری (علیه السلام):
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ یَبِیعُهَا
ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ فَیَعْمَلُ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ یَأْمُرُ
النَّاسَ بِهَا وَ یَصْبِرُ عَلَی مَا یَلْحَقُهُ مِنَ الْأَذَی
فِیهَا فَیَکُونُ کَمَنْ بَاعَ نَفْسَهُ وَ سَلَّمَهَا بِرِضَی
اللَّهِ عِوَضاً مِنْهَا فَلَا یُبَالِی مَا حَلَّ بِهَا بَعْدَ أَنْ یَحْصُلَ
لَهَا رِضَی رَبِّهَا وَ اللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ کُلِّهِمْ أَمَّا
الطَّالِبُونَ لِرِضَاهُ فَیُبْلِغُهُمْ أَقْصَی أَمَانِیِّهِمْ
وَ یَزِیدُهُمْ عَلَیْهَا مَا لَمْ تَبْلُغْهُ آمَالُهُمْ وَ
أَمَّا الْفَاجِرُونَ فِی دِینِهِ فَیَتَأَنَّاهُ {فَیَتَأَنَّاهُمْ}
وَ یَرْفُقُ بِهِمْ وَ یَدْعُوهُمْ إِلَی طَاعَتِهِ وَ لَا یَمْنَعُ
مَنْ عَلِمَ أَنَّهُ سَیَتُوبُ عَنْ ذُنُوبِهِ التَّوْبَةَ الْمُوجِبَةَ
لَهُ عَظِیمَ کَرَامَتِهِ. امام عسکری (علیه السلام) وَمِنَ
النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَه یعنی کسیکه از جان
خود برای کسب رضای پروردگار گذشت و مطابق فرامین الهی عمل
کرد و مردم را به اطاعت از پروردگار امر نمود و در این راه هر آزار و اذیّتی
را تحمّل کرد. او همچون کسی است که جانش را در ازای رضایت
پروردگار معامله کرد و جانش را در عوض رضایت او تسلیم او نمود و دیگر
برایش مهم نیست که پس از کسب رضایت خداوند چه بلایی
بر سر او بیاید؟! و حال آنکه خداوند بر تمام بندگانش مهربان است. امّا
آنان که رضای پروردگار را میطلبند، خداوند ایشان را به بالاترین
آرزوهایشان و حتّی به تمام چیزهایی که آرزویش
را هم نداشتند، میرساند و امّا آنان که در دین الهی مرتکب فسق
و فجور میشوند، [خداوند] به ایشان مهلت داده، با آنها مدارا کرده و
به اطاعت خود فرامیخواند و هرکه بداند خداوند گناهانش را میبخشد،
[از توبهکردن] امتناع نمیکند و توبه بزرگترین کرامتهای
خداوند را برایش (چنین بندهای) به ارمغان میآورد. [تفسیر
اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۱۱۲ بحارالأنوار،
ج۲۲، ص۳۳۸/ الإمام العسکری، ص۶۲۰]
رضایت، به معنای خشنود بودن و در تقابل با خشم است.[لسان العرب؛
ج ۵، ص ۲۳۵] اگر امری سازگار با خواسته و مورد پسند
ما باشد، از آن به رضایت تعبیر میشود.[المیزان فی
تفسیر القرآن؛ ج ۳، ص ۱۰۶] مقصود از رضایت
خدا نیز رضایت از صفات فعل اوست، نه صفات ذات. نعمت،[المیزان فی
تفسیر القرآن؛ ج ۱۹، ص ۱۹۷؛ فرهنگ معارف
اسلامی؛ ج ۲، ص ۹۱۲] رحمت و ثواب[معجم الفروق اللغویه؛
ص ۳۴] و عفو[فتح القدیر؛ ج ۲، ص ۴۵۳]
اوست و مقصود از ناخشنودی و خشم او، محروم کردن از نعمت و کیفر دادن
است.[فتح القدیر؛ ج ۹، ص ۳۷۶] . قالَ اللَّهُ هذا یوْمُ
ینْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ
تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدینَ فیها اَبَداً رَضِی اللَّهُ
عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه؛ [المائدة آیه 119] خدا گفت: این روزی
است که راستگویان را راستی گفتارشان سود دهد. از آن آنها است بهشتهایی
که در آن نهرها جاری است. همواره در آن جاویدان خواهند بود. خدا از
آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. و این کامیابی
بزرگی است . قرآن درباره عواملی که سبب رضایت خدا و نیز
عواملی که سبب خشم خدا میشود، فرموده است: أَ فَمَنِ اتَّبَعَ
رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ
بِئْسَ الْمَصیرُ؛ [آلعمران: ۱۶۲] آیا کسی
که از رضای خدا پیروی کرده، همانند کسی است که به خشم و
غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم و پایان کار او بسیار بد
است». بر اساس این آیه، اطاعت از خدا موجب خشنودی او و نافرمانی
خدا، سبب خشم اوست.[مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲، ص ۴۳۲]
نقل است وقتی رسولخدا(ص) فرمان داد مسلمانان برای جنگ احد از مدینه
خارج شوند، برخی منافقان از شرکت در جنگ خودداری کردند؛ ولی
مؤمنان گوش به فرمان رسولخدا(ص) در جنگ حاضر شدند. در این شرایط بود
که آیه فوق نازل شد.[مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲،
ص ۴۳۲] . قرآن از گروهی که فقط درصدد جلب خشنودی
خدا هستند، به نیکی یاد کرده است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری
نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد؛[سوره بقره، آیه
207] بعضی از مردم، جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند و
خداوند نسبت به بندگان مهربان است». بر اساس روایات، این آیه در
لیلة المبیت و در شأن
امیرالمؤمنین(ع) نازل شده است؛ زمانی که آن حضرت به امر رسولخدا(ص)
در بستر ایشان خوابید تا از توطئه مشرکان که قصد کشتناش را داشتند،
در امان بماند.[تفسیر فرات کوفی؛ ص ۶۵؛ تفسیر نور
الثقلین؛ ج ۱، ص ۲۰۵] . امام حسین علیه
السلام هنگامی نیز که تصمیم گرفت به سمت عراق حرکت کند، فرمود:
لامَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ، رِضَی اللَّهِ
رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ، نَصْبِرُ عَلَی بَلَائِهِ وَ یُوَفِّینَا
أُجُورَ الصَّابِرِینَ؛[نزهة الناظر و تنبیه الخاطر؛ ص ۸۶]
گریزی از آن روزی که با قلم (تقدیر مرگ کسی) مشخص
شده، نیست. آنچه مایه خشنودی خداست، همان سببب خشنودی ما
اهلبیت(ع) است. بر بلاهایی که از خدا به ما میرسد، صبر
می کنیم و خدا
پاداش صابران را به ما عطا خواهد کرد. رضوان و رضایت خدا شامل کسانی میگردد
که : ۱- ایمان به خدا و قیامت داشته باشند. ۲- در صورت
لزوم خانه و وطن خویش را برای حفظ دینشان رها کنند و هجرت نمایند.
۳- با مال جان خویش در راه خدا جهاد نمایند. ۴- پیوسته
پیرو ولایت و امامت باشند. أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ
وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ
وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي
الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي
سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ
وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ. [توبه آیه۱۹تا۲۱]
. ۵- رضایت خدا را در صدق و راستی (گفتار و عمل) باید جست
و جو کرد. قَالَ اللّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ
جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ
اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [مائده آیه۱۱۹]
مَرْضَاتِ : فرهنگ واژگان قرآن : خوشنودیها - رضایتمندیها (آنچه موجب
خشنودی و رضایت می شود) . مرضات : لغتنامه دهخدا : مرضات .[ م
َ ] (ع اِمص ) مرضاة. رضا. خشنودی . خشنود شدن . ورجوع به مرضاة شود : و من
الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اﷲ و اﷲ رؤوف
بالعباد. (قرآن 207/2). رعایت رضای ایزد سبحانه و تعالی و
تحری مرضات او در آن مضمون و مرعی بوده است . (سندبادنامه ص 217).
مرضات : فرهنگ فارسی معین : (مَ) [ ع . مرضاة ] (مص ل .) از کسی
خوشنود بودن . مرضات : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی:
مرضاة] [قدیمی] marzāt ۱. از کسی خشنود بودن.۲. خشنودی.
راه تسلط شیطان بر انسان : «وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فیهِ
عَلَیَّ سَبیلاً» . و راهی برای تسلط شیطان بر من
باقی مگذار. امام سجاد در فقره ای از دعای هفدهم صحیفه
خطاب به خدای متعال عرض میکند: «اللَّهُمَّ لاتَجْعَلْ لَهُ فى
قُلُوبِنا مَدْخَلاً، وَلاتُوطِنَنَّ لَهُ فیما لَدَیْنا مَنْزِلاً.»
الهى در قلب ما براى او راهى قرار مده، و براى وى در شئون زندگى ما منزلى فراهم نیاور.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه هفتم نهج البلاغه میفرماید:
«اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِامْرِهِمْ مِلاکاً، وَاتَّخَذَهُمْ لَهُ
أَشْرَاکاً. فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِى صُدُورِهِمْ. وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِى
حُجُورِهِمْ. فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بأَلسِنَتِهِم.» یعنی
عده ای شیطان را پشتوانه خود گرفتند و او از آنان دامها بافت، در سینههاشان
جاى گرفت و در کنارشان پرورش یافت. پس آنچه مى دیدند، شیطان به
آنها مى نمود و آنچه مى گفتند سخن او بود. در این دعا برای رسیدن
به رضایت الهی از واژه دلیل استفاده کرده اند اما برای
دوری از تسلط شیطان واژه سبیل یعنی راه را به کار
بردند. چون شیطان هیچ تسلطی بر انسان ندارد و در آیات و
روایات آمده است که شیطان فقط انسان را وسوسه می کند. با این
حال می بینیم که انسان گاهی راه نفوذ شیطان را در
خود ایجاد می کند. البته پیامبر اکرم (ص) در خطبه شعبانیه
فرمود که شیطان در ماه مبارک رمضان در زنجیر است ولی ممکن است
انسان شیطان را دعوت کند و ردپایی از شیطان در وجود خود
قرار دهد تا شیطان بر او مسلط شود. مثلا وقتی کسی دروغ می
گوید راهی را برای تسلط شیطان در خود ایجاد کرده
است. اگر کسی می خواهد از جایگاهی
خوب و با آسایش برخوردار باشد، باید برای مرضات الهی دلیلی
پیدا کند و راه های نفوذ شیطان را بر خود ببندد که نتیجه
آن فراهم شدن موجبات آسایش انسان و راهیابی به بهشت خواهد بود.
خداوند در آیه 21 از سوره سبأ میفرماید: وَمَا كَانَ لَهُ عَلَیْهِم
مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا
فِی شَكٍّ؛ شیطان بر شما تسلطی ندارد؛ اما اینکه به او
امکان دادهایم که گاهی بر شما غالب میشود و شما را به طرف
خودش میکشاند به خاطر این است که زمینه امتحان فراهم شود.
موضوع این امتحان نیز مشخص است؛ میخواهیم شما را بیازماییم
که کدامیک به آخرت یقین دارید و کدامیک در آن شک
دارید. برخی از مفسران در توضیح این آیه فرموده اند:
لنعلم؛ یعنی لیقع معلوماً لنا، یا لیتحقّق معلوماً
لنا. به هر حال میفرماید: اصل اینکه ما دست شیطان را
باز گذاشتیم، برای این بود که بدانیم چه کسی ایمان
به آخرت دارد. شیطان گفته است : فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی
لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لآتِیَنَّهُم
مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ
وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ؛[اعراف، 16-17]
شاهراه هدایت را بر روی اینها میبندم و نمیگذارم
وارد مسیر صحیح هدایت شوند؛ سپس از همه طرف به آنها حمله میکنم.
خداوند به آدمها اخطار کرده : وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ
إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ.[بقره، 208] . ودر سوره اعراف آیه ۲۷
میفرماید: یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ
الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّه؛ یعنیای
فرزندان آدم! هوشیار باشید که شیطان شما را به فتنه نیندازد
همان گونه که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد. . در آیه چهارم از
سوره حج میفرماید: كُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ
فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ؛
این مسئله قطعی است که کسی که شیطان را ولیّ خود
قرار دهد، حتما او را گمراه خواهد کرد. مَن تَوَلَّاهُ؛ یعنی کسی
که چنین دست رفاقتی را به شیطان بدهد، با او رفیق شود، با
هم کار کنند و بده و بستان داشته باشند. خداوند میفرماید اگر رابطه
کسی با شیطان اینگونه شد، حتما شیطان او را گمراه خواهد
کرد. مصداق سلطان در این جا تحقق پیدا خواهد کرد؛ إِنَّمَا
سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم
بِهِ مُشْرِكُونَ.[نحل، 100] کسی را به زور مجبور نمیکنند که با شیطان
این ارتباط را برقرار کند. ابتدا میفهمد که این راه، راه خدا نیست
و راهی شیطانی است. میفهمد که این نگاه کردن، این
گوش دادن، آن رقصیدن، آن آواز خواندن، آن مسخره کردن، آن تهمت زدن، آن دروغ
گفتن و... راه خدا نیست، اما وقتی انسان این راه را رفت و نزدیک
شد، شیطان کاری میکند که این کار به نظرش خیلی
زیبا بیاید. در آیه 119 از سوره نساء میفرماید:
وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ
فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا؛ کسی که با شیطان رابطه
دوستی برقرار کند، بسیار ضرر کرده است. لذا پناه بردن به خداوند متعال
از شر شیطان با گفتن «أعوذ باللّه من الشّیطان الرجیم» و مانند
آن در هرحال، مستحب است. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ «1» مَلِكِ النَّاسِ «2»
إِلهِ النَّاسِ «3» مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ «4» الَّذِي يُوَسْوِسُ
فِي صُدُورِ النَّاسِ «5» مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «6» (اى پيامبر!) بگو: پناه
مىبرم به پروردگار آدميان. پادشاه آدميان. معبود آدميان. از شرّ وسوسه شيطان. آن
كه انديشه بد در دل مردمان افكند. از جنس جنّ باشد يا انسان. عن الصّادق (علیه
السلام): مَنْ قَرَأَهَا فِی مَنْزِلِهِ کُلَّ لَیْلَةٍ أَمِنَ مِنَ
الْجِنِّ وَ الْوَسْوَاسِ وَ مَنْ کَتَبَهَا وَ عَلَّقَهَا عَلَی
الْأَطْفَالِ الصِّغَارِ حُفِظُوا مِنَ الْجَانِّ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی.
امام صادق (علیه السلام): هرکه این سوره را هر شب در منزلش بخواند، از
جنّ و وسواس (وسوسهگر) در امان باشد و هرکه آن را بنویسد و بر خردسالان بیاویزد،
آنان به اذن خداوند عزّوجلّ از جنّ، محفوظ و در امان باشند. [تفسیر اهل بیت
علیهم السلام ج۱۸، ص۵۱۰ البرهان] . إِنَّ
الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا
هُمْ مُبْصِرُونَ [اعراف، 201] هنگامى كه شيطانها به سراغ افراد باتقوا مىروند
تا از طريق تماس، آنان را وسوسه كنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمىدهند.
بهشت منزل ومحل استراحت : «وَاجْعَلِ الْجَنَّةَ لی مَنْزِلاً وَمَقیلاً»
(وقرار بده براى من بهشت را منزل و محلاستراحت) این نتیجه دعاهاى
قبلى است. منزل، مقیل، مسکن و مأوى، همگى یک معنا دارند،هر چند هر
کدام از اینها داراى اعتبارات مختلفى است.منزل یعنى محل نزول، به
اعتبار این که در جایى وارد مىشویم به آن منزل مىگوییم
و به اعتبار این که درجایى سکنى مىگزینیم، آن جا مسکن
ماست و به آنمسکن مىگوییم. به اعتبار این که این جا را
پناه خود قرارمىدهیم، مىگوییم مأوى و به اعتبار این که
در این جااستراحت مىکنیم، آن رامقیل مىگوییم. پس
«مقیل»یعنى جاى استراحت. این است که مىگوییم: خدایابهشت
را منزلگاه ما قرار بده، منزل ما ومحل استراحتما قرار بده . مؤمنان، از مسکنهای
عالی و پاکیزه در بهشت عدن بهره مند می شوند که در این
مورد خداوند در قرآن می فرماید: وعد الله المؤمنین والمؤمنـت
جنت تجری من تحتها الانهـرخــلدین فیها ومسـکن طیبة فی
جنت عدن...[توبه آیه۷۲] خداوند به مردان و زنان با ایمان
، باغهایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری
است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و مسکنهای پاکیزه ای در
بهشتهای جاودان (نصیب آنها ساخته)؛ و (خشنودی و) رضای خدا
، (از همه اینها) برتر است؛ و پیروزی بزرگ، همین است! .دیگر
از مواهب الهی به آنها این است که خداوند مسکنهاى پاکیزه و
منزلگاههاى مرفه در قلب بهشت عدن در اختیار آنها مى گذارد (و مساکن طیبة
فى جنات عدن ). عدن در لغت به معنى اقامت و بقاء در یک مکان است ، و لذا به
معدن که جایگاه بقاى مواد خاصى است این کلمه اطلاق مى شود، بنابراین
مفهوم عدن با خلود شباهت دارد، ولى از آنجا که در جمله قبل به مساله خلود اشاره
شده ، چنین استفاده مى شود که جنات عدن محل خاصى از بهشت پروردگار است که بر
سایر باغهاى بهشت امتیاز دارد. [تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۸]
. غرفههای بهشت،پاداش مؤمنان صالح می باشد که خداوند به آنان عنایت
فرموده همانطور که در قرآن می فرماید: الا من تاب وءامن وعمل عملا
صــلحا... اولـئک یجزون الغرفة... خــلدین فیها حسنت مستقرا
ومقاما. [فرقان آیه۷۰. فرقان آیه۷۵. فرقان آیه۷۶]
مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که
خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل میکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و
مهربان بوده است! (آری،) آنها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیباییشان
به آنان پاداش داده میشود؛ و در آن، با تحیّت و سلام روبهرو میشوند.
در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه قرارگاه و محلّ اقامت خوبی!
. وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا
الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ...؛
[توبه آیه۷۲] خداوند به مردان و زنان با ایمان ، باغهایی
از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن
خواهند ماند؛ و مسکنهای پاکیزه ای در بهشتهای جاودان
(نصیب آنها ساخته) ... [تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۸] .
وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ
تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ...؛ [بقره آیه۲۵] به کسانی
که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام دادهاند، بشارت ده که
باغهایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست...
وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي
مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ...؛ [نساء آیه۵۷]
و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند،
بزودی آنها را در باغهایی از بهشت وارد میکنیم که
نهرها از زیر درختانش جاری است؛ همیشه در آن خواهند ماند...
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ
بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ؛ [یونس
آیه۹] (ولی) کسانی که ایمان آوردند و کارهای
شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت
میکند؛ از زیر (قصرهای) آنها در باغهای بهشت، نهرها جاری
است. وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ
لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الكَبِيرُ؛ [شوری
آیه۲۲] کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته
انجام دادهاند در باغهای بهشتند و هر چه بخواهند نزد پروردگارشان برای
آنها فراهم است؛ این است فضل (و بخشش) بزرگ! . الَّذِينَ آمَنُوا
بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ
تُحْبَرُونَ وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ
تَعْمَلُونَ؛ [زخرف آیه۶۹. زخرف آیه۷۰. زخرف
آیه۷۲] همان کسانی که به آیات ما ایمان
آوردند و تسلیم بودند. (به آنها خطاب میشود:) شما و همسرانتان در نهایت
شادمانی وارد بهشت شوید! این بهشتی است که شما وارث آن میشوید
بخاطر اعمالی که انجام میدادید! . الَّذِينَ آمَنُواْ
وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ ...
يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِيهَا
نَعِيمٌ مُّقِيمٌ؛ [توبه آیه۲۰. توبه آیه۲۱]
آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه
خدا جهاد نمودند ... پروردگارشان آنها را به رحمتی از ناحیه خود، و
رضایت (خویش)، و باغهایی از بهشت بشارت میدهد که
در آن، نعمتهای جاودانه دارند. ... وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ
أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ...؛ [غافر آیه۴۰]
... ولی هر کس کار شایسته ای انجام دهد -خواه مرد یا زن-
در حالی که مؤمن باشد آنها وارد بهشت میشوند... در روايتي از ابن
عباس نيز آمده كه باغ هاى بهشتى هشت عدد به نام هاي «جنة المأوى»، «دار الجلال»،
«دار القرار»، «دار السلام»، «جَنَّةُ عدن»، «جنة الخُلد»، «جنة الفردوس» و «جنة
النعيم» است. بنابراين بهشت داراي باغها و مقامات متعدد است. از ابن عباس نقل شده
كه مى گويد: «باغ هاى بهشتى هشت عددند، يكى از آنها «جنةُ المأوى» است و بقيه
عبارتند از «دار الجلال»، «دار القرار»، «دار السّلام»، «جَنَّةُ عدن»، «جنة
الخُلد»، «جنةُ الفردوس» و «جنةُ النعيم».
مقیلا : مقیل : لغتنامه دهخدا : مقیل . [ م َ ] (ع اِ) هر جایی
که در آن آسایش می کنند و خوابگاه . ج ، مقائل . (ناظم الاطباء). جای
قیلوله . (از اقرب الموارد). چاشت خوابگاه . (یادداشت به خط مرحوم
دهخدا) : اصحاب الجنة یومئذ خیر مستقراً و احسن مقیلا. (قرآن
24/25).
یا قاضِیَ حَواَّئِجِ الطّالِبینَ. ای برآرنده حاجات
جویندگان.
#دعای روز بیست و دوم ماه رمضان
اَللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ اَبْوَابَ فَضْلِکَ، وَ اَنْزِلْ
عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ، وَ وَفِّقْنِی فِیهِ
لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ، وَ اَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ
جَنَّاتِکَ، یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین . خدایا
در این ماه به روی من درهای فضل و کرمت را مفتوح کن، و بر من
برکاتت را نازل فرما، و بر موجبات رضا و خوشنودیت موفقم بدار، و در وسط بهشت
هایت مرا مسکن و جایگاه بده، ای پذیرنده دعای
مضطرین و پریشان حالها و درماندگان!
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: باز شدن ابواب فضل و رحمت خدا بروی
بندگان، 2: نزول برکات خداوند بر بندگان، 3: توفیق یافتن برای
جلب رضا و خُشنودی خداوند، 4: سکونت پیداکردن بندگان خوب دروسطهای
بهشت، 5: پذیرفته شدن دعای مضطرین و پریشان حالها و
درماندگان! .
ابواب فضل خدا : «اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ اَبْوَابَ
فَضْلِکَ» . خدایا درهای فضلت را به روی من باز کن؛ الان خداوند
با فضل خود با ما معامله میکند و اگر بخواهد با عدلش با ما برخورد کند کار
همه ما خراب است. در دعا میخوانیم «اَللّهم عاِملنا بِفَضلِک وَ لا
تُعامِلنا بِعَدلِک» [مازندرانی، ملاصالح، شرح اصول کافی، ج10، ص215].
منظور از ابواب (دربها) چیست؟ اگر به ظاهر آن نظر اندازیم میبینیم
که ابواب همان موانعی هستند که برای وارد شدن به مکانهای مورد
نظر نیاز به فتح و گشودن آنها داریم که برای فتح و گشودن آنها نیز
نیاز به مفتاح و کلید داریم آن هم کلیدی که مخصوص
درب مورد نظر باشد چرا که اگر کلید هر درب در جای خود قرار نگیرد
آن درب گشوده نمیشود مگر اینکه شاه کلید داشته باشیم که
آن کلیدی است که تمام دربها را میگشاید... فضل خداوند به
بندگانش همان هدایت به صراط مستقیم است هدایتی که دربهای
رحمت و بخشش خداوند را بر روی بندگانش میگشاید که ما نیز
در این روز از خداوند میخواهیم که ابواب فضل و رحمتش را بر روی
ما بگشاید... و اگر به بطن آن نظر کنیم منظور از ابواب (دربها) همان
دربها و ورودیهایی است که بر اساس رضا و خشنودی خداوند و
یا خشم و غضب او باز میگردد،
فضل الهی : انَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ
أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُون [بقره/243]
خدا بر همه مردم صاحب فضل است ولی اکثر مردم سپاسگزار نیستند .
وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم [آل عمران/74] خدا صاحب فضل بزرگی است .
فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ
اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً [جمعه/10] در روز جمعه پس از نماز جمعه در
زمین پخش شوید و از فضل خدا طلب کنید . وَ سْئَلُوا اللَّهَ
مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيما . مردم را متوجه فضل
خود كرده و دستور داده، از آنچه در دست مردم است، بدان چه در درگاه او است روى
بگردانند، و از فضل او درخواست كنند، چون همه فضلها به دست او است آن افرادى هم كه
فضلى و يا فضل هايى دارند، خدا به
آنان داده، پس اوست که مىتواند به شما نيز بدهد، و شما نيز از ديگران و حتى از
آنهايى كه آرزوى برترىهايشان را داشتيد برتر شويد.[ ترجمه الميزان، ج4، ص: 535] . وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى
مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ
يُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللهُ واسِعٌ عَليمٌ [نور 32] مردان و زنان بىهمسر
خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و
تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنياز مىسازد؛ [فضل] خداوند واسع و
[از نيازهاى بندگان] آگاه است . عن الجواد علیه السلام : الْحَمْدُ لِلَّهِ
إِقْرَاراً بِنِعْمَتِهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِخْلَاصاً لِوَحْدَانِیَّتِهِ
وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِ بَرِیَّتِهِ وَ
الْأَصْفِیَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ کَانَ مِنْ فَضْلِ
اللَّهِ عَلَی الْأَنَامِ أَنْ أَغْنَاهُمْ بِالْحَلَالِ عَنِ الْحَرَامِ
فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ
مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ
اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللهُ واسِعٌ عَلِیمٌ. [تفسیر اهل بیت علیهم السلام
ج۱۰، ص۲۳۲ بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۲۷۲/
مستدرک الوسایل، ج۱۴، ص۲۱۰؛ «بتفاوت»] امام
جواد : خدا را میستایم و به روزی او اقرار دارم و او را خدای
یکتای بیهمتا میدانم و در برابر وحدانیّت او
خاکسارم و درود خدا بر محمّد (آقای آفریدگان و بر خاندان برگزیدهی
او باد)، امّا بعد از فضل خدا بر بندگان خود، آن است که آنها را به اعطای
حلال از حرام خدا بینیاز ساخته و فرموده است: وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی
مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا
فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللهُ واسِعٌ عَلِیمٌ .
إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشا ء [آیه
73 آل عمران] بگو این تفضل به دست خدا آنرا به هر کسی که بخواهد می
دهدُ . وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ . و هر چه می خواهید از فضل
خدا درخواست کنید [نساء 32] . طبرسی در مجمع البیان در باره
جمله «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» می گوید: اگر به آنچه
ديگران دارند، احتياج پيدا كرديد و خواستيد كه شما هم مثل ايشان باشيد، از خداوند
مسألت كنيد تا بشما بدهد، بشرطى كه فسادى براى خود شما يا براى ديگرى در بر نداشته
باشد. و در روایتی به نقل از ابن مسعود می گوید: «از فضل
خداوند مسألت كنيد زيرا سؤال از خدا واجب است و بهترين عبادتها انتظار گشايش است»
[ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج5، ص126] . قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ
بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ [یونس/58]
(بگو که باید منحصرا به فضل و رحمت خدا شادمان شوند (و به نزول قرآن مسرور
باشند) که آن بهتر و مفیدتر از ثروتی است که میاندوزند) .
فَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ [بقره آیه64] یعنی پس اگر
فضل و رحمت خداوند شامل حال شما نبود البته در شمار زیانکاران عالم بودید
. وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیطَانَ
اِلَّا قَلِیل؛ [نساء/سوره4، آیه83]
یعنی و اگر فضل و رحمت الهی شامل حال شما نبود همانا جزاندکی
همه از شیطان پیروی میکردید . همانطوری که
در این آیه مشاهده مینماییم خداوند (عزوجل) میفرماید:
اگر فضل و رحمت خداوند شامل حال شما نبود جز اندکی همه از شیطان پیروی
مینمودید، و این را میدانیم که پیروی
از شیطان برابر است با ضلالت و گمراهی و ورود به خشم و غضب الهی
و فضل خداوند، توفیق و عنایتش به بندگان و راهنمایی آنان
به سوی عبادت و اطاعتش میباشد که یَهْدی مَنْ یَشاءُ
اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ [یونس آیه25] یعنی
(خداوند) هر که را بخواهد به راه مستقیم هدایت مینماید .
به طوری که درقرآن میفرماید: وَلاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ
اِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ؛
[بقره آیه168] یعنی و از وسوسههای شیطانی
پیروی نکنید، به درستی که او برای شما دشمنی
آشکار است .
فضل : در لغت «فضل» به معنای زیاده از حد اقتصاد و میانه است و
به هر عطیه ای که دادن آن
واجب نیست، «فضل» گفته می شود[المفردات
في غريب القرآن،ص639] و به این لحاظ، واژگانی همچون «خیر»،
«بقاء»، «احسان»، «شرف«، و «ترک شی بعد از طعام» که در حقیقت لوازم
معنایی «فضل» هستند در معنای این واژه ذکر شده است.
["هو الزيادة على ما هو اللازم المقرّر، لا مطلقا. و بهذا اللحاظ يطلق على
الخير و الباقي و الإحسان و الشرف و ترك شيء بعد الطعام و فواضل المال" ،
التحقيق في كلمات القرآن الكريم] . در یک بیان کلی می توان گفت «فضل» به معنای معروف یعنی
امر پسندیده است[لسان العرب] که به نظر می رسد «فضل» در معنای فوق الذکر از مصادیق آن است
. بر این اساس می توان گفت «فضل» همان
فزونی، مقدار زائد بر حد وسط است که بیشتر در چیزهای
محمود و پسندیده استعمال می شود . در قرآن کریم «فضل» در دو
معنای برتری دادن و اعطا و بخشش به کار رفته است، البته معنای
«فضل» با توجه به سیاق آیات متفاوت است و قرار گرفتن در متن آیه
موجب انتزاع معنایی خاص از این واژه میشود . برخی مفسرین مصادیق «فضل»
در قرآن را هفت مورد دانسته است که عبارت است از: 1- اسلام 2- پیامبری
3-بدل در مال 4- سپاس نهادن 5- روزی
در دنیا 6- روزی در بهشت 7- بهشت . آیت الله جوادی آملی
در تفسیر تسنیم مصادیق فضل و رحمت الهی را در چهار مورد
خلاصه می کند: 1- قرآن 2- رسالت
3- نبوت پیامبر 4- ولایت اهل بیت، عالمان عادل و نائبان اولیای
الهی . در تفسیر عیاشی روایتی به نقل از
زراره از امام جعفر صادق(علیهالسلام) در ذیل آیه 83 نساء چنین
آمده است که «فضل» پیامبر و رحمت، ولایت ائمه اطهار است . با توجه به
معنای «فضل» در قرآن کریم موارد و مصادیقی از فضل الهی
آمده و اموری را خداوند به عنوان فضل خویش بر مردم معرّفی کرده
است : عطیه و بخشش ؛ رزق در دنیا ؛ منت ؛ تجارت ؛ اسلام ؛ رزق در بهشت
؛ غنیمت ؛ نبوت ؛ قرآن ؛ طاعت ؛ درجات بهشت ؛ خودبهشت .
برکات مادی و معنوی : «و انزل عَلَیَّ فیه برکاتک» و در این
روز بر من برکاتت را نازل فرما. در اول دعا از خداوند درخواست نمودیم که دربهای
فضل و رحمتش را بر روی ما بگشاید، زیرا هنگامی که دربهای
فضل و رحمت او بر روی بندگان گشوده شود آنگاه است که برکات و رحمات الهی
بر سر بندگان فرود میآید که اگر بخواهیم به آن برکات اشاره نماییم
آنها را به دو دسته تقسیم میکنیم : 1- برکات مادی 2-
برکات معنوی، که برکات مادی شامل جمیع نعمتهایی
است که انسان از آنها به عنوان مایحتاج زندگی خود استفاده مینماید
که عبارت است مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا
وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا (سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز
و آب و میوه جات و سبزیجات و...) و برکات معنوی شامل نعمتهایی
است که انسان از آنها به عنوان راه و وسیله ای برای تقرب به
ذات اقدس الهی استفاده میکند مثل (توبه، استغفار، ذکر، دعا و...) که
ما نیز از خداوند در این روز میخواهیم که برکاتش را بر
سر ما بباراند... در اصطلاح قرآن برکت ثبوت خیر الهی است
[المفردات فیغریب القرآن] و برکات، نعمتهای دائمی
و خیر ثابت هستند. [التبیان، ج۵، ص۴۹۸] شاید
تفسیر برکات به خیرهای فزاینده توسط طبرسی
[مجمع البیان، ج۴، ص۶۹۷] نیز که با معنای
لغوی سازگارتر است، همان خیر ثابت را افاده نماید؛ چون هر
خیری با رشد و فزونی، ثبوت و دوام خود را نیز حفظ میکند.
برکات آسمان به فزونی باران، و برکات زمین به فراوانی
گیاه و میوه آن تفسیر شده است. [التبیان، ج۴،
ص۴۷۷] . قرآن کریم کتابی پر برکت معرفی شده
است؛ [وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ... ﴿انعام 92﴾] . آب
و باران که در شرایط مخصوص مایۀ برکت و فراوانی نعمت است.
[وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ
وَحَبَّ الْحَصِيدِ ﴿ق 9﴾] . پیامبری همچون حضرت عیسی
علیهالسلام بهعنوان وجود مبارک (با برکت) معرفی شده است؛
[وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ
مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿مریم 31﴾] چراکه پیامبران مایۀ
هدایت و سعادت انسانهایی هستند که به حق پیرو آنها
باشند. سرزمین مکه و خانه خدا، [إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ
لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ ﴿آل عمران 96﴾]
مسجد الاقصی، [سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ
الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ
لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ ﴿اسراء 1﴾]
شب قدر ، [إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا
مُنذِرِينَ ﴿دخان 3﴾] و... مکانها و زمانهایی با برکت
شمرده شده اند. وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا
عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض [اعراف آیه ۱۹۶]
و اگر اهل آبادیها، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىكردند،
برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم . در این آیه، برکات به دو قسم تقسیم میشود
: ۱- برکات آسمانی (بركات معنوى): [تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۲۱]
بركات آسمانی عبارت است از توجّهات معنوى و رحمتهاى روحانى كه سبب گشایش
و خوشى روح و وسعت قلبى و نورانیّت باطنى و استفاضه از فیوضات إلهى مىشود.
[تفسير روشن، ج۹، ص۷۱] . ۲- برکات زمینی
(بركات مادى یا حسّى): [تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۲۱،
ترجمه المیزان، ج۷، ص۳۹۰] برکات زمینی
برکاتی است که منشأ آنها از زمین است مانند: آب، خاك، هوا، اشجار،
زراعات و حیوانات دریایى، صحرایى و هوایى و آنچه
مورد استفاده انسانها قرار مىگیرد. [تفسير روشن، ج۹، ص ۷۱]
.
بركت در إصطلاح یعنى استقرار خیر از سوی خداوند، در یك چیز.
[المفردات فی غریب القرآن، واژه برک ، لسان العرب، ج۱۰،
ص ۳۹۵] . ریشه «ب ر ک» در زبان اقوام سامی
وجود داشته [یروت،دار صادر،۱۴۱۴. ER، ج۲، ص۲۵۰] . و
در لغت عرب به معنای مطلق رشد و فزونی، [العین ، لسان
العرب، ماده برک] یا فزونی و کثرت در خیر [تهذیب
اللغة] است. فیروزآبادی سعادت را نیز به همین معنا میافزاید.
[قاموس، ماده برک] . «برکات»، جمع «برکت» در اصل به معنای « ثبات » و
استقرار چیزی است، و به هر نعمت و موهبتی که پایدار
بماند، اطلاق میشود، در برابر موجودات بیبرکت که زود از بین میروند
و بیاثر میشوند. [تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۲۶۷]
. « برکات » به معنای هر چیز زیاد و فراوان است؛ [المیزان
فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، محمدباقر، ج ۸،
ص ۲۵۴] و شامل برکتهای مادی و معنوی میشود؛
[تفسیر نور، ج ۴، ص ۱۲۶] مانند امنیت ، آسایش،
سلامتی ، مال، فرزند ، عمر و... «برکت»؛ یعنی، ثبوت خیر
خدایی در یک چیز. [مفردات الفاظ قرآن، ج ۱، ص ۱۹۱،
ذیل واژه "برک"] . برکات در زبان محاوره ای : امروز فارسیزبانان،
برکت به معنای فراوانی نعمت و فزونی در خیر است.؛
بهعنوان نمونه، وقتی که میگویند خداوند به شما برکت دهد،
منظور فزونی در نعمتهاست.
موجبات رضایت الهی : «وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ
مَرْضَاتِکَ» . خدایا من را به اموری که مورد رضای توست موفق
بدار، اهل دعا و دستگیری از دیگران باشم. کاری بکنم که
خدا از من راضی بشود. خداوند در قرآن میفرماید: «اِذَا
سَاَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَاِنِّی قَرِیبٌ اُجِیبُ
دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذَا دَعَانِ...؛ [بقره آیه186] یعنی هنگامی
که بندگان من از تو در مورد من سؤال میکنند، بگو که من نزدیک (آنها
هستم) و اجابت میکنم دعای کسانی را که مرا میخوانند و
از من درخواست میکنند.» پس ما نیز در این روز از خداوند
خواستاریم که ما را از خشم و غضب خود دور ساخته و به بهشت برینش که
سرچشمه رضایت اوست، داخل سازد. با توجه به آیات و روایات رضایت
خداوند در این است که بنده مؤمن از دستورات خداوند و رسولش اطاعت نموده و در
انجام آنها قصور نورزد «وَ اَطیعوالله وَ الرَّسول لَعَلَّکُم
تُرحَمون؛ [آل عمران آیه132] یعنی
و از حکم خدا و رسول او فرمان برید، باشد که مشمول رحمت و لطف خداوند گردید»
و به صورت جامعتر انجام واجبات و ترک محرمات الهی است که موجبات رضایت
الهی را از بندگان خویش فراهم میسازد. تا به درجه «رضی
الله عنهم و رضوعنه ذلک الفوز العظیم [مائده آیه119] یعنی
خداوند از آنان راضی است و آنان از پروردگار خویش که این رستگاری
عظیم است» دست یابند که ما نیز از خداوند در این روز
خواستاریم که ما را موفق بدارد تا اینکه به رضا و خشنودی او دست
یابیم...
در زیارت جامعه کبیره : والاَدِلاّءِ عَلى مَرْضاتِ اللّهِ; و
(سلام بر) رسانندگان به مرضات خدا. ائمّه عليهم السلام رسانندگان به مرضات خدا
هستند. قرآن كريم آن گاه كه ورود به بهشت و نعمت ها و امتيازات آن را براى مؤمنان
و اهل بيت عليهم السلام شرح مى دهد، مى فرمايد: (وَرِضْوانٌ مِنَ اللّهِ
أَكْبَرُ); [سوره توبه آيه 72] و رضاى خدا
(از همه اين موارد) برتر است. رضوان خدا در كجاست؟ هر جا باشد اين ائمّه عليهم
السلام هستند كه مردم را به آن مى رسانند. در آيه ديگرى مى فرمايد: (رَضِيَ اللّهُ
عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ); [سوره مائده آيه 119]
خداوند از آنان راضى است و آن ها نيز از او راضى خشنودند. اين همان رستگارى بزرگ
است . رضوان چيست؟ رضوان همان فوز عظيم است كه ائمّه عليهم السلام براى رسيدن به
چنين مقام و جايگاهى دليل هستند. در آيه ديگرى مى فرمايد: (رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ
وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ
الْمُفْلِحُونَ); [سوره مجادله آيه 22] خداوند از آنان راضى است و آن ها نيز از او
راضى هستند. اينان حزب خدا هستند; هان كه حزب خدا همان رستگارانند. ائمّه عليهم
السلام آمدند تا انسان را مرحله به مرحله بالا ببرند. اين همان فوز عظيم و موفقيّت
بزرگ است. در اين زمينه آياتى است كه مى فرمايد: (فَهُوَ في عيشَة راضِيَة في جَنَّة عالِيَة); [سوره حاقه آيه 21 و 22]
پس او در يك زندگى رضايت بخش، در بهشتى عالى قرار خواهد داشت. در آيه ديگرى مى
فرمايد: (ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً); [سوره فجر آيه 28] به سوى
پروردگارت باز گرد، در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است : إنَّ اللّهَ تَعالى إذا رَضِىَ عَنِ
العَبدِ أثنى عَلَيهِ بِسَبعَةِ أصنافٍ مِنَ الخَيرِ لَم يَعمَلهُ . [الجامع
الصغير ، ج ۱ ، ص ۲۵۴ ، ح ۱۶۶۹]
به يقين ، خداى متعال ، هنگامى كه از بنده اى خشنود شود ، او را براى [انجام دادن]
نيكى هاى هفتگانه اى مى سِتايد كه هيچ يك را انجام نداده است . امير مؤمنان عليه
السلام فرمود : وَ رِضاهُ أمانٌ وَ رَحمَةٌ . [نهج البلاغة ، خطبه ۱۶۰]
و خشنودى او ، [مايه] ايمنى و رحمت است . امام حسین (ع) می فرماید:رضی
الله رضانا أهل البیت. (الشهاده، ص ۲۲۹) رضایت و
خشنودی خداوند در رضایت ما اهل بیت رسول الله (ص) خواهد بود.
«ما نداریم از رضای حق گله». پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت
شده كه فرمود : إنَّ اللّهَ تعالى يَغضِبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ وَ يَرضى لِرِضاها .
[عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج ۲ ، ص ۴۶ ، ح ۱۷۶]
به يقين ، خداوند متعال ، با خشم فاطمه ، به خشم مى آيد و با خشنودى او ، خشنود مى
شود . امام علی(ع) نیز میفرمایند: «رِضَى اللَّهِ
سُبْحَانَهُ مَقْرُونٌ بِطَاعَتِهِ؛ رضایت خداوند تعالی، مقرون به
طاعت او میباشد»، (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۸۲)
. امام صادق علیه السلام فرمودند: راس طاعة الله الرضا بما صنع الله فیما
احب العبد و فیما کره[بحارالانوار، ج 71، ص 208، حدیث 17]؛ سر [و اساس
بندگی خداوند، راضی بودن به آن چیزی است که خداوند پیش
می آورد؛در آنچه بنده دوست دارد و یا ناخوشایند اوست. و من
الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله والله رؤوف بالعباد» ؛«و از
مردم کسی است که جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشد، و
خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»[بقره/207] .
مَرْضاة : مصدر ميمى از مادّه «رَضى» ، ضدّ «سَخَط» ، به معناى خشنودى ، رضايت .
[«الرِّضا : ضدّ السَخَط» (لسان العرب ، ج ۱۴ ، ص ۳۲۳)]
سکونت در وسطهای بهشت : «وَ اَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ
جَنَّاتِکَ» . خدایا من را در وسط بهشت ساکن کن، شاید وسط بهشت محل
سکونت اولیاء الهی است که آن را از خدا درخواست میکنیم،
همان طور که میدانیم خداوند در قرآن میفرماید: «اِذَا
سَاَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَاِنِّی قَرِیبٌ اُجِیبُ
دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذَا دَعَانِ...؛
[بقره آیه186] یعنی هنگامی که بندگان من از تو در
مورد من سؤال میکنند، بگو که من نزدیک (آنها هستم) و اجابت میکنم
دعای کسانی را که مرا میخوانند و از من درخواست میکنند.» پس ما نیز در این روز از خداوند
خواستاریم که ما را از خشم و غضب خود دور ساخته و به بهشت برینش که
سرچشمه رضایت اوست، داخل سازد. از روايات اسلامى به خوبى استفاده مىشود كه
میانۀ بهشت، «جنات الفردوس» را شامل می گردد؛ پيغمبر اكرم صلى
الله عليه و آله و سلم در روایتی فرمود: «... فَانَّهُ وَسَطُ
الجنَّةُ وَ اعْلى الجنَّةِ...؛ هنگامى كه از خداوند متعال تقاضا مىكنيد، فردوس
را تقاضا كنيد كه وسط بهشت، و قسمت اعلى و برتر آن است و بر فراز آن عرش خداست و
از فردوس نهرهاى بهشتى سرچشمه مىگيرد»!.[روحالمعانى؛ ج16؛ ص47.پيام قرآن، ج6،
ص268]. إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فی مَقْعَدِ
صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ . حقیقتاً اهل تقوا در باغها و کنار
نهرهایند، در جایگاهی پسندیده و مورد رضایت نزد
فرمانروانی نیرومند [قمر آیه ۵۵ و ۵۶]
. انواع بهشت از منظر قرآن کریم : نوع اول و نوع دوم، بهشت هایی
است که خوراک و میوه های گوناگون و همچنین همسران پاک در آن
وجود دارد؛ در آیه ۲۵ سوره بقره می خوانیم: وَ
بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ
تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ
رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ
مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فیها
خالِدُونَ. به کسانی که ایمان آورده ، و کارهای شایسته
انجام داده اند ، بشارت ده که باغهایی از بهشت برای آنهاست که
نهرها از زیر درختانش جاریست. هر زمان که میوه ای از آن ،
به آنان داده شود ، می گویند: «این همان است که قبلا به ما روزی
داده شده بود. (ولی اینها چقدر از آنها بهتر و عالیتر است)» و میوه
هایی که برای آنها آورده می شود ، همه (از نظر خوبی
و زیبایی) یکسانند. و برای آنان همسرانی پاک
و پاکیزه است ، و جاودانه در آن خواهند بود . نوع سوم، بهشت هایی
است که رضوان الهی نیز در آن وجود دارد؛ در آیه ۱۵
سوره آل عمران آمده است: قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ
لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا
الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ
اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ . بگو: آیا شما را از چیزی
آگاه کنم که از این (سرمایه های مادی) ، بهتر است؟» برای
کسانی که پرهیزگاری پیشه کرده اند ، (و از این سرمایه
ها ، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده می کنند ،) در نزد پروردگارشان (در
جهان دیگر) ، باغهایی است که نهرها از پایِ درختانش می
گذرد همیشه در آن خواهند بود و همسرانی پاکیزه ، و خشنودی
خداوند (نصیب آنهاست) . و خدا به (امورِ) بندگان، بیناست. نوع چهارم،
بهشت هایی است که همه این نعمت هایی را که شمردیم
در آن بهشت به عنوان پیشکش حساب شده؛ نه پاداش اصلی؛ در آیه ۱۹۸
سوره آل عمران می خوانیم:
لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ
تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ
ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ. ولی کسانی (که ایمان
دارند ، و) از پروردگارشان می پرهیزند ، برای آنها باغهایی
از بهشت است ، که از زیر درختانش نهرها جاری است همیشه در آن
خواهند بود. این ، نخستین پذیرایی است که از سوی
خداوند به آنها می رسد و آنچه در نزد خداست ، برای نیکان بهتر
است!. نوع پنجم، بهشت هایی است که جنات نعیم است؛ در آیه ۶۵
سوره مائده آمده است: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا
لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعیمِ.
و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند ، گناهان آنها
را می بخشیم و آنها را در باغهای پرنعمت بهشت ، وارد می
سازیم. نوع ششم، جنتی است که خداوند رضایت از آنان را اعلام
کرده و رستگاری بزرگ را به آنان می دهد؛ این بهشت مخصوص کسانی
است که صداقت را اثبات کرده اند؛ در آیه ۱۱۹ سوره مائده می
خوانیم: قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقینَ
صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ
فیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ
الْفَوْزُ الْعَظیمُ. خداوند می گوید: امروز ، روزی است
که راستی راستگویان ، به آنها سود می بخشد برای آنها
باغهایی از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن می گذرد
، و تا ابد ، جاودانه در آن می مانند هم خداوند از آنها خشنود است ، و هم
آنها از خدا خشنودند این ، رستگاری بزرگ است!. نوع هفتم، بهشتی
است که خانواده و فامیل ها را نیز داخل می کنند و جنات عدن
نامگذاری شده است؛ در آیه ۲۳ سوره رعد می خوانیم:
جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ
أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ
مِنْ کُلِّ بابٍ. (همان) باغ های جاویدان بهشتی که وارد آن می
شوند و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها و فرشتگان از هر دری
بر آنان وارد می گردند. نوع هشتم، جنت عدنی است که هرچه انسان بخواهد،
خداوند به او خواهد داد؛ در آیه ۳۱ سوره نحل آمده است: جَنَّاتُ
عَدْنٍ یَدْخُلُونَها تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فیها
ما یَشاؤُنَ کَذلِکَ یَجْزِی اللَّهُ الْمُتَّقینَ. باغهایی
از بهشت جاویدان است که همگی وارد آن می شوند نهرها از زیر
درختانش می گذرد هر چه بخواهند در آنجا هست خداوند پرهیزگاران را چنین
پاداش می دهد!. نوع نهم، بهشت فردوس است؛ که در آیه ۱۰۷
سوره کهف می خوانیم: إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً. امّا کسانی که
ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند ، باغهای بهشت
برین محل پذیرایی آنان خواهد بود . خدایا مرا در
وسط تمام این بهشت ها قرار بده، یا مُجیبَ دَعْوَةِ المُضْطَرّین/
ای اجابت کننده خواسته ها و دعاهای بیچارگان .
بحبوحات : واژه بُحبوحه در لغت یعنی بهترینِ از هر چیز.
«بُحْبوحاتِ» معنای وسط دارد. همان گونه که در زندگي روز مره ما بالای
شهر و پایین شهر داريم، وقيمت زمين در همه جاي شهر يكسان نيست، بهشت نیز
دارای مراتب است و همه جای آن یکسان نیست. و هرکس نمی
تواند به همه جای آن داخل شود. درباره حضرت جعفر طیار و ابا الفضل
العباس(ع) آمده است كه در بهشت دو بال دارند که به وسیله آن به هرکجا که
بخواهند پرواز می کنند. [الخصال، ص 68 . امام زين العابدين علیه
السلام : رحم الله العباس يعني ابن علي فلقد آثر وأبلى وفدى أخاه بنفسه حتى قطعت
يداه، فأبدله الله بهما جناحين يطير بهما مع الملائكة في الجنة، كما جعل لجعفر بن
أبي طالب...]، و این در عوض این است که دو دست خود را از دست داده
اند. آنها می توانند به همه جای بهشت روند، نه همه. معلوم مي شود كه
مرکز و وسط بهشت نسبت به مکان های دیگر بهشت برتری دارد، و شاید
این امر بدان علت است که مرکز بهشت جایگاه انبیاء وائمه عليهم
السلام است.
یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین . ای خدایی
که دعای مضطرین را اجابت میکنی.
#دعای روز بیست و سوم ماه رمضان
اَللّهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ، وَ صَیّرْ
اموری فیهِ من العُسْرِ الی الیُسْرِ، وَاقْبَلْ مَعاذیری،
وَحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ، یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.
خدایا در این ماه فضیلت شب قدر را نصیب وروزی من
بگردان، و کلیه امور و کارهای مرا از سختی به آسانی
برگردان، و عذرخواهی ها و پوزش طلبی هایم را بپذیر، و
گناه و بار گِران را از گُرده ام بردار و محو و نابود فرما، ای رئوف و
مهربان به بندگان صالح و شایسته خویش .
{این دعادرمفاتیح برای روزبیست
وهفتم ذکرشده است که باروایات اهل سنت که شب بیست وهفتم را شب قدرمیدانند
تناسب دارد. بهتر است روزبیست وهفتم دعای اَللّـهُمَّ اغْسِلْنی
فیهِ مِنَ الذُّنُوبِ که درمفاتیح برای بیست سوم ذکرشده
خوانده شود که محل آن تغییرکرد} .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: درک فضیلت وثواب شب قدر، 2: گردیدن
کارهای ما ازسختی وعسر به آسانی و یُسر، 3: قبول کردن
عذرها و معذرت خواهی ها و پوزش طلبیها، 4: ریزش برگهای
وزر و گناه ازدرخت وجود انسان وبرداشته شدن بارهای گران از دوش انسان، 5:
رافت و مهربانی خداوند به بندگان صالح و شایسته خویش .
فضل شب قدر : «اللهم ارزقنی فیه فضل لیلة القدر» . خداوند متعال در
قرآن میفرماید: «لیلهالقدر خیر من الف شهر؛ یعنی شب قدر از هزار ماه بهتر و
والاتر است» چرا که در شب قدر قرآن نازل گردید «انا انزلناه فی لیله
القدر؛ یعنی ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم» و در این
شب سرنوشت انسانها رقم میخورد و فرشتگان در این شب به زمین
تنزل میکنند «تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر؛ یعنی ملائکه و روح به اذن ذات اقدس
پروردگار از (برای) هر امر و فرمانی در (این شب) نازل میگردند»
و این شب تا صبحگاه سلامت و رحمت است «سلام هی حتی مطلع الفجر؛
این شب تا صبحگاه رحمت و تحیت و سلامت است» که ما نیز در این
روز از خداوند خواستاریم آن فضیلتی را که شب قدر دارد و با توجه
به آیات بالا بیان گردید نصیب ما گرداند. [قدر آیه3
تا آیه6]. روایت شده است که حضرت زین العابدین علیهالسّلام
این دعا را، در شب بیست وهفتم از اول تا آخر شب مکرّر میخواند:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ
الْإِنَابَةَ إِلَی دَارِ الْخُلُودِوَالاسْتِعْدَادَ
لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ
. خدایا دوری از خانه فریب، و بازگشت به خانه جاویدان، و
آمادگی برای مرگ پیش از رسیدن آن را روزیام گردان.
تردیدی نیست در اینکه لیلة القدر در ماه رمضان است،
چراکه جمع میان آیات قرآن همین معنی را اقتضا می کند.
از یک سو می گوید: قرآن در ماه رمضان نازل شده (بقره: 185) و از
سوی دیگر می فرماید: در شب قدر نازل گردیده. ولی
در اینکه کدام شب از شب های ماه رمضان است، گفت وگو بسیار است و
در این زمینه تفسیرهای بسیاری شده، از جمله
شب اول، شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بیست و یکم، شب بیست و سوم، شب
بیست و هفتم و شب بیست و نهم؛ ولی مشهور و معروف در روایات
این است که در دهه آخر ماه رمضان و شب بیست و یکم یا بیست
و سوم است. (تفسیرنمونه ج 27: 188) . امام سجاد علیه السلام : فَضلُ
لَيلَةٌ واحِدَةُ مِن لَياليهِ، عَلَي لَيالي اَلفَ شَهرٍ و سمّاهَا لَيلَةَ
القَدرِ [فرازی از دعاي چهل و چهارم از صحیفه سجادیه] فضیلت
یکی از شب های ماه رمضان از شب های هزار ماه برتر است؛ شبی
که خدا آن را شب قدر نام نهاده است.
فضل لیله القدر چیست؟ : نزول قرآن و چه چیز از این بهتر و
مهم تر؛ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ(بقره 185)، إِنَّا
أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ(قدر 1) . إِنّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ
مُبارَکَةٍ... (دخان 3) که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم ؛
مبارک بودن این شب، یعنی پربرکت؛ لذا شب قدر معادل ندارد، جایگزین
ندارد، نمی شود به هیچ وجه جابجا کرد. بله؛ شب ها و اوقات دیگر
را می شود جابجا کرد و زمان دیگری به سراغ خدا رفت؛ ولی
برکت این شب و اهمیت توجه به آن استثنایی است، لذا عفو و
بخشش نه اینکه مخصوص این شب است، بلکه استثنایی است. لذا
در عفو و بخشش فرمودند یا شب قدر یا عرفات. لیلة القدر شب تقدیر
است. آیا خداوند در غیر این وقت به بندگان توجه ندارد؟ چرا دارد
ولی در این واحد زمانی حتمی و صد درصدی است، کاری
است که خدا خودش انجام می ده، در غیر این صورت باید
تقاضاها آنقدر زیاد باشد تا خدا تغییر دهد و تقدیر کند. لیلة
القدر خیرٌ مِن ألف شهر است. از این بهتر نمی شود، جز همین
یک شب، هیچ شبی در سال چنین خصوصیتی ندارد.
چرا برتر از هزار ماه؟ چون عمل خیر در این شب ضرب در 1000 و حتی
بیشتر می شود، ملائکه و روح فرود می آیند و قرآن را می
آورند. ( نزول قرآن بصورت دفعی و تدریجی می باشد هرگاه واژه
(نزل) از باب افعال و با انزال آمده اشاره به نزول دفعی و هرگاه از باب تفعیل
و با نزّلنا آمده اشاره به نزول تریجی قرآن دارد.) . سوره دخان : حم
وَ الْکِتابِ الْمُبینِ . سوگند به این کتاب روشنگر، إِنّا
أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنّا کُنّا مُنْذِرینَ .
که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم؛ ما همواره انذارکننده بودهایم
! فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ . آن شب هر امری بر
اساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا میگردد . أَمْرًا مِنْ عِنْدِنا
إِنّا کُنّا مُرْسِلینَ . (آری، نزول قرآن) فرمانی بود از سوی
ما؛ ما (محمد (ص) را) فرستادیم ! رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ
الْعَلیمُ . اینها همه بخاطر رحمتی است از سوی پروردگارت،
که شنونده و داناست ! .
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیلَةُ
الْقَدْرِ لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ . این
سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان می کند، و آن شب را تعظیم
نموده از هزار ماه بالاتر می داند، چون در آن شب ملائکه و روح نازل می
شوند، و این سوره، هم احتمال مکی بودن را دارد، و هم می تواند
مدنی باشد، و روایاتی که درباره سبب نزول آن از امامان اهل بیت
(علیهم السلام) و از دیگران رسیده خالی از تایید
مدنی بودن آن نیست، و آن روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه
این سوره بعد از خوابی بود که رسول خدا(ص)دید، و آن خواب این
بود که دید بنی امیه بر منبر او بالا می روند، و سخت
اندوهناک شد، و خدای تعالی برای تسلیتش این سوره را
نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیه است).
در الدر المنثور است که خطیب از ابن مسیب روایت کرده که گفت:
رسول خدا (ص)فرمود: در خواب به من نشان دادند که بنی امیه بر منبرم
بالا می روند، و این معنا بر من سخت گران آمد و خدای تعالی
در این مناسبت سوره"انا انزلناه فی لیلة القدر"را
نازل کرد . در نور الثقلین، ج 5، ص 621 – 623 : خدای تعالی لیلة
القدر را که بهتر از هزار ماه سلطنت بنی امیه است به عنوان تسلیت
به رسول خدا(ص)عطا فرمود . در فروع کافی، ج 4، ص 157، ح 6 : حمران می
گوید: پرسیدم منظور خدای تعالی از اینکه
فرمود"شب قدر بهتر است از هزار شب"چیست؟ فرمود عمل صالح از نماز و
زکات و انواع خیرات در آن شب بهتر است از همان اعمال در هزار ماهی که
در آن شب قدر نباشد، و اگر خدای تعالی جزای اعمال خیر
مؤمنین را مضاعف نمی کرد، مؤمنین بجایی نمی
رسیدند، ولی خدا پاداش حسنات ایشان را مضاعف می کند. در
اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۴۸۶ :
درباره شأن نزول سوره قدر آمده است روزی پیامبر اسلام(ص) داستان مردی
از بنی اسرائیل را برای اصحاب خود حکایت کرد که هزار ماه
در راه خدا لباس رزم پوشیده بود. اصحاب از این داستان اظهار شگفتی
کردند و پس از آن خداوند سوره قدر را نازل کرد که احیای شب قدر از
هزار ماه پوشیدن لباس رزم در راه خدا برتر است . این جریر به
روایت مجاهد واقعۀ دیگری ذکر نموده است که عابدی در
قوم بنی اسرائیل بود که همه شب در عبادت مشغول بود، و به هنگام صبح به
جهاد بیرون می رفت و به جهاد مشغول می شد، و بدین شکل او
هزار ماه در عبادت به سر برد، بر این، خداوند متعال سورۀ «قدر» را
نازل فرمود، از این، نیز معلوم می گردد که شب قدر از ویژگیهای
امت محمدی است.
سید بن طاوس رضی اللَّه عنه در کتاب شریف اقبال نقل فرموده،
می فرماید: «در کتاب یواقیت، تألیف ابو الفضل بن
محمد الهروی، یافتم اخباری در فضل لیلة القدر...» تا آن
که می گوید از پیغمبر نقل است که فرمود: «موسی
گفت:" الهی من قرب تو را می خواهم." فرمود:" قرب من
از برای کسی است که بیدار باشد در شب قدر." گفت:"
الهی رحمت تو را می خواهم." فرمود:" رحمت من برای کسی
است که رحم کند فقرا را در شب قدر." گفت:" خدایا من گذشتن از صراط
را می خواهم." فرمود:" این برای کسی است که
تصدّق کند به صدقه ای در شب قدر." گفت:" خدایا از درخت های
بهشت و میوه های آن می خواهم." فرمود:" این
برای کسی است که تسبیح کند به تسبیح های در شب
قدر." گفت:" خدایا نجات می خواهم." فرمود:" نجات
از آتش؟" گفت:" آری." فرمود:" این برای کسی
است که استغفار کند در شب قدر." گفت:" خدایا رضای تو را می
خواهم." فرمود:" خشنودی من از برای کسی است که دو
رکعت نماز بخواند در شب قدر."» . و هم از آن کتاب از پیغمبر منقول است
که فرمود: «گشوده شود درهای آسمان در شب قدر؛ پس، نیست بندهای
که نماز بخواند در آن مگر آن که بنویسد خداوند تعالی از برای او
به هر سجده ای درختی در بهشت که اگر سیر کند سواری در سایه
آن صد سال، تمام نکند آن را. و به هر رکعتی (رکوعی) خانه ای در
بهشت از دُرّ و یاقوت و زبر جد و لؤلؤ. و به هر آیه ای تاجی
از تاج های بهشت. و به هر تسبیحی مرغی از نفایس
مرغها. و به هر جلسه ای درجه ای از درجات بهشت. و به هر تشهّدی
غرفه ای از غرفه های بهشت. و به هر سلامی حُلّه ای از
حُلّه های بهشت. و وقتی منفجر شود عمود صبح، عطا کند او را خداوند از
زنهای با الفت و انس که پستانهای آنها از زیر جامع برجسته و پیدا
باشد، و از کنیزهای خوش خلق مهذّب، و از پسرهای مخلّد، و از
طائرهای نجیب، و از ریحان های معطّر، و نهرهای جاری،
و نعمت های رضایت بخش، و تحفه ها و هدیه ها و خلعت ها و
کرامت ها، و آنچه نفس اشتها داشته باشد و چشم لذّت یابد. و شماها در آن
مخلّد هستید. و هم از آن کتاب از حضرت باقر علیه السلام نقل است که:
«کسی که احیاء کند شب قدر را، آمرزیده شود گناهان او گرچه به
عدد ستارگان آسمان و وزن کوهها و کیل دریاها باشد.» . و اخبار در فضل
آن بیش از آن است که در این اوراق نوشته شود . قوله تعالی: لَیْلَةُ
القَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلفِ شَهْر اگر ملاحظه صورت ظاهر مُلکیّه «لیلة
القدر» را کنیم، خیریّت آن از «الف شهر» یعنی هزار
ماهی که در آن لیلة القدر نباشد. یا «لیلة القدر» و عبادت
و طاعت در آن بهتر است از هزار ماه که اسرائیلی ها حمل سلاح می
کردند و در راه خدا جهاد می کردند. یا آن که «لیلة القدر»
بهتر است از هزار ماه سلطنت بنی امیه لعنهم اللَّه؛ [آداب الصلاة
(آداب نماز)، امام خمینی ره ، ص: 333- 337] . امام سجاد(ع) : ثُمَّ
فَضَّلَ لَیْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَیَالِیهِ عَلَی لَیَالِی
أَلْفِ شَهْرٍ، وَ سَمَّاهَا لَیْلَةَ الْقَدْرِ، تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ
وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ، دَائِمُ
الْبَرَکَةِ إِلَی طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَی مَنْ یَشَاءُ مِنْ
عِبَادِهِ بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ. «گاه یک شب از شب های آن را
بر شب های هزار ماه فضیلت نهاد و آن را شب قدر نامید. فرشتگان و
روح در این شب به دستور پروردگار با همه چیز فرود می آیند.
درود و سلام به فرخندگی بر هر یک از بندگان که بخواهد تا سپیده
دم، این حکم محکم اوست» که امام سجاد(ع) می فرماید: خداوند بخشی
از شبهای این ماه را بر شبهای هزار ماه فضیلت داده است و
آن شب را شب قدر نامیده است، شبی که فرشتگان و روح به اذن پروردگار
فرود می آیند، شبی که شب سلامت و شب برکت است، شب تعیین
و تقدیر و محکم کردن امور است . محمد بن حمران می گوید به امام
صادق(ع) عرض کردم، گفته اند شب نیمه شعبان شب قدر(شب تقدیرها) است،
حضرت امام صادق(ع) فرمود: خیر، پیش ما چنین نیست: ولکن
اذا کانت لیله تسع عشر من رمضان یکتب فیه الآجال و تقسّم
الارزاق و تخرج صکاک الحّاج [ریاض السالکین، جلد ۶، صص: ۳۴-۳۵]
. وقتیکه شب نوزدهم ماه رمضان می شود، عمرها در آن نوشته می شود
و روزی ها تقسیم می شود و لیست حاجی ها مشخص می
شود . در دعاهای ماه رمضان، دعایی که خیلی بر آن تکیه
شده است، دعای حج است. هم در دعای ابوحمزه داریم هم در دعاهای
بعد از نمازها: اللهم ارزقنی حج بیتک
الحرام فی عامی هذا و فی کل عام . و در دعاهای شب های
قدر نیز داریم. بر این
مسأله حج خیلی تأکید و تکیه شده. می فرماید
در این شب لیست حاجی ها مشخص می شود. در این شب لیست
اولیه مشخص می شود: و یطلع الله علی خلقه... واذا کانت لیله
ثلاثاً و عشرین فیها یفرق کل امر حکیم امضاءً »، وقتی
که شب بیست و سوم می رسد آن لیست اولیه تثبیت و
امضاء می شود.[ ریاض السالکین، جلد ۶، ص: ۳۵]
. در روایت دیگری از امام صادق(ع) آمده است: التقدیر فی
لیله تسع عشره و الابرام فی لیله احدی و عشرین، و
الامضاءُ فی لیله ثلاث و عشرین [کافی، جلد ۴، صفحه:
۱۵۹] تقدیر و سهمیه بندی در شب نوزدهم و این
لیست بازبینی و محکم می شود در شب بیست و یکم،
امضاء عینی که قطعی می شود در شب بیست و سوم . لذا
هر سه شب مطرح شده است. هر چند شب بیست و سوم که شب امضاء است در روایات
هم بیشتر به آن تکیه شده است، ولی هر سه شبش مطرح شده است و به
روایات تأیید می شود. پس بنابراین با دقت به این
روایت شب قدر هر سه شب است و به عبارت دیگر دو شب مقدمه است. اکنون
اگر آن شب واحد و اصلی را بخواهیم بگوییم به احتمال بیشتر
می توان گفت شب بیست و سوم است ولی در عین حال هر سه شب
است و با هم ارتباط دارد.
لیلة القدر ليلة الفصل والتقدير : فهي ليلة تُفصَّل فيها الأقدار،
وتتنزّل من اللوح المحفوظ إلى صُحُف الكتبَة من الملائكة، وهذه الأقدار تتضمّن
أقدار العباد من أمور الدنيا؛ كالرزق، والأجل، والحوادث، ونحوها، قال تعالى:
(فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ) [سورة الدخان، آية: 4] . لیلة القدر
ليلة الخير إذ ذكر الله تعالى منزلتها، وفضل قيامها، والأجر والثواب المُترتِّب
على العبادة والدعاء فيها؛ إذ يُضاعف الله سبحانه أجر الأعمال الصالحة في هذه
الليلة، فيكون أجرها كأجر ألف سنة من العبادة، قال تعالى: (لَيْلَةُ الْقَدْرِ
خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ).[سوره قدر 3] . ليلة القدر ليلة السلام، إذ يبارك
الله تعالى فيها الأرض بنزول الملائكة؛ فيعمّ الخير والسلام، وتعمّ الرحمة؛ فيشعر
فيها المؤمن بالطمأنينة والسلام، قال تعالى: (سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ
الْفَجْرِ).[سوره قدر 5] ووُصفت بالسلام؛ لسلامة العباد من العذاب؛ بطاعتهم
لله.[قبسات من هدي النبي في رمضان، صفحة 49، جزء 1. بتصرّف] . لیلة القدر
ليلة الغفران فهي ليلة تُغفر فيها ذنوب من قامها بإخلاصٍ لله تعالى، قال النبيّ
صلّى الله عليه وسلّم: (مَن قَامَ لَيْلَةَ القَدْرِ إيمَانًا واحْتِسَابًا،
غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِهِ).[رواه البخاري، في صحيح البخاري، عن أبو
هريرة، الصفحة أو الرقم: 1901، صحيح] . أمّا سبب تسميتها بليلة القدر؛ ففي ذلك
عدّة آراء، نذكر منها ما يأتي:[نور البدر في مسائل ليلة القدر] تقدير الله تعالى
فيها ما يشاء من مقادير السنة إلى ليلة القدر التالية، قال تعالى: (فِيهَا
يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ).[دخان 5] تعظيم قَدر الليلة نفسها، وعُلوّ شَرَفها
بين الليالي. تقديم الطاعات في هذه الليلة
يمتاز بقَدره العظيم، وأجره المُضاعَف.
تبدیل سختی به راحتی و آرامش : «و صیر اموری فیه
من العسر الی الیسر» . منظور از (من العسر الی الیسر) چه
میباشد؟ منظور از «من العسر الی الیسر»؛ از سختی به سوی
آسایش و راحتی، میتواند همان وعده خداوند باشد که دو بار در یک
سوره مکرر میفرماید: «اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا؛ [انشراح آیه6] یعنی به درستی
که همراه هر سختی آسانی میباشد» یعنی انسان هنگامی
که سختی بر کار او باشد به حتم در کنار آن آسایش و راحتی خواهد
داشت و منظور از راحت بودن عسر و سختی کار شاید صبری باشد که
خداوند در تحمل آن کار به انسان میدهد تا به آن راحتی و آسایش
دست یابد، چرا که خداوند نیز برای بندگانش سختی نمیخواهد
بلکه آسایش و راحتی را برای آنان میخواهد، چنانچه در
قرآن میفرماید: «یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ
وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ؛
[بقره آیه158] خداوند برای شما آسانی و آسایش میخواهدوبرای
شما سختی ومشقت نمیخواهد» چرا که خداوند به انسانها به خاطر ضعیف
بودنشان درخلقت تخفیف میدهد: یُرِیدُ اللَّهُ اَنْ یُخَفِّفَ
عَنْکُمْ وَخُلِقَ الْاِنْسَانُ ضَعِیفًا؛ [نساء آیه28] یعنی
خداوند میخواهد بر شما آسان گیرد.در حدیثی از پیامبر
: وَ اعْلَمْ أَنَّ الصَّبْرَ مَعَ النَّصْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْکَرْبِ
وَ أَنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً . و بدان که صبر، پیروزی میآورد
و گشایش بعد از مشکلات پیش میآید و با هرسختی یک
آسانی هم میباشد. [تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸،
ص۱۹۸ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۸۳/
وسایل الشیعهْ، ج۱۵، ص۲۶۳/
بحارالأنوار، ج۷۹، ص۱۳۸] . عَنْ إِبْنِعَبَّاسِ
(رحمة الله علیه) فی قوله تعالی فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً،
یَقُولُ مَعَ الْعُسْرِ سَعَةٌ وَ لَا یَغْلِبُ عُسْرٌ وَاحِدٌ یُسْرَیْنِ
أَبَداً. ابنعبّاس (رحمة الله علیه): فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً،
یعنی همراه عسر و سختی گشایش و آسانی است و یک
سختی هرگز بر دو گشایش غالب نمیشود. [تفسیر اهل بیت
علیهم السلام ج۱۸، ص۲۰۰ فرات الکوفی، ص۵۷۴]
. عن أمیرالمؤمنین (علیه السلام): أَنَّ امْرَأَةً اسْتَعْدَتْ
عَلَی زَوْجِهَا أَنَّهُ لَا یُنْفِقُ عَلَیْهَا وَ کَانَ
زَوْجُهَا مُعْسِراً فَأَبَی عَلِیٌّ (علیه السلام) أَنْ یَحْبِسَهُ
فَقَالَ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً. امام صادق (علیه السلام) از
پدرش از امام علی (علیه السلام) نقل کرده است: همانا زنی نزد امیرالمومنین
(علیه السلام) از شوهرش شکایت کرد که به او خرجی نمیدهد،
درحالیکه مرد در سختی بود. پس علی (علیه السلام) از
زندانی کردن آن امتناع کرد و فرمود: إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً.
[تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۰۰
تهذیب الأحکام، ج۷، ص۴۵۴/ نورالثقلین] . عن
الرّسول (صلی الله علیه و آله): وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مَعَ
الصَّبْرِ وَ أَنَ الْفَرَجَ مَعَ الْکَرْبِ وَ أَنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً. پیامبر (صلی الله علیه و
آله): با هر دشواریی آسانی است و بدان که نصرت و یاری
خدا در صبر است. چون صبر کنی به مقصود میرسی و چون غم و اندوه
دهد بعد آن فرح و رستگاری میدهد؛ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً.
[تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۲۰۰
من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۳/ نورالثقلین]
. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اِتَّقِ اللَّهَ فی
عُسرِکَ وَ یُسرِکَ؛ [نهج الفصاحة؛ حدیث 33] در سختی و سستی
تقوای الهی پیشه کن.
وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ
أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ. (سوره
بقره/2، 185) . خداوند آسانی را اراده کرده و سختی و شدّت را نخواسته
است . يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ». (سوره نساء/4 ، 25-28) اراده خدای
متعال به تخفیف و آسانگیری است . سَیجْعَلُ اللَّهُ
بَعْدَ عُسْرٍ یسْرًا(الطلاق/۷)و در جایی دیگر:
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرًا(الشرح/۶) . در آیات 5 و 6 سوره "شرح"
﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا﴾
: مفهوم دو آیه چنین خواهد بود: قطعاً با هر عسری (ضیق و
سختی هدفمندی)، یسری (سعه وجودی) عظیم است و
در این عسر تو ای پیامبر (سختی و سنگینی بار
رسالت)، نیز یسر (سعه وجودی) عظیمی خواهد بود.
عُسر و یُسر، ضیق و گشایش . دو ماده قرآنی «عسر» و «یسر»
را لغویان، مترجمان و مفسران، معادل «سهولت و آسانی» را برای
ماده «یسر»؛ و «سختی» را برای ماده «عسر» اخذ کردهاند. واژه
"یُسر" (گشایش و توسعه) و واژه "عُسر" (سختی
شناخته شده هدفمند) . ابن فارس در معجم مقائیس اللغه برای لغات مشتمل
بر «یُسر» دو معنای ریشه ای مستقل در نظر گرفته است. [یسر:
أصلان یدلّ أحدهما علی انفتاح شیء و خفّته، و الآخر علی
عضو من الأعضاء. (معجم مقاییس اللغه، 6/155)] . 1. گشایش و سبکی
و سبکبالی؛ 2. عضوی از اعضاء . اما علامه مصطفوی در کتاب التحقیق،
معتقد است معنای ریشهای این لغت که ضد عسر است، سهولت و
آسانی در امور در ضمن تَوَسّع و گشایش در زندگی میباشد.[أنّ
الأصل الواحد فی المادّة: هو سهولة فی سعة، و یقابلها العسر و
هو کما سبق عبارة عن شدّة و صعوبة فی مضیقة. (التحقیق فی
کلمات القرآن الکریم، 14/29)] .
رابطه پذیرش عذر و بخشش گناهان : «و اقبل معاذیری»
خداوند برای انسانها آسایش و راحتی میخواهد و سختی
و مشقت نمیخواهد پس باید یقین داشته باشیم که
خداوند عذرهای بنده را میپذیرد، اما باید این نکته
را رعایت کرد و آن این است که هنگامی که از روی جهالت و
نادانی گناهی را انجام دادیم سریعاً به سوی خداوند
بازگشته و به درگاهش توبه کنیم «ثم یتوبون من قریب؛ [نساء آیه17]
سپس به زودی توبه کنند» که اگر این عمل را انجام دهیم خداوند نیز
توبه ما را پذیرفته و گناهان ما را میآمرزد «فاولئک یتوب الله
علیهم؛[نساءآیه17]»وباید این را بدانیم که هیچکس
جزخداوندنمیتواندگناهان مارابیامرزد «وَمَن یَغْفِرُ
الذُّنُوبَ اِلاَّ اللّهُ؛ [آل عمران آیه135]». خدایا عذر من را بپذیر؛
همه ما باید بخاطر گناهان مان به درگاه الهی عذر تقصیر آوریم
و بگوئیم خدایا غلط کردم و بدانیم که خدا که سر چشمه مهربانی
و رحمت است ما را در آغوش لطف خودش قرار خواهد داد . بنده همان به که ز تقصیر
خویش - عذر به درگاه خدای آورد . ور نه سزاور خداوندیش - کس
نتواند که بجای آورد [گلستان ؛ سعدي شيرازي ( ره )] . امام حسين عليه السلام
فرمود: إيّاكَ و ما تَعتَذِرُ مِنهُ ؛ فإنَّ المُؤمِنَ لا يُسيءُ و لا يَعتَذِرُ ،
و المُنافِقَ كُلَّ يَومٍ يُسيءُ و يَعتَذِرُ. (تحف العقول ۲۴۸)
. زنهار از كارى كه از آن پوزش بخواهى؛ زيرا مؤمن نه بدى مى كند و نه پوزش مى
خواهد و منافق هر روز بدى مى كند و پوزش مى طلبد . امام صادق عليه السلام فرمود:
لا يَنبَغي لِلمُؤمِنِ أن يُذِلَّ نَفسَهُ ، قُلتُ : بِما يُذِلُّ نَفسَهُ ؟ قالَ
: يَدخُلُ فيما يَعتَذِرُ مِنهُ . (مشكاة الأنوار : ۱۰۳/۲۳۵).
شايسته نيست كه مؤمن ، خود را خوار گرداند. عرض كردم: چگونه خود را خوار مى كند؟
فرمود: كارى كند كه از آن عذرخواهى نمايد. امام على عليه السلام فرمود: اِقبَلْ
عُذرَ أخيكَ ، و إن لَم يَكُن لَهُ عُذرٌ فَالتَمِسْ لَهُ عُذرا (بحار الأنوار : ۷۴/۱۶۵/۲۹)
عذر برادرت را بپذير و اگر عذرى نداشت برايش عذرى بتراش. امام زين العابدين عليه
السلام فرمود: إن شَتَمَكَ رَجُلٌ عَن يَمينِكَ ثُمّ تَحَوَّلَ إلى يَسارِكَ و
اعتَذَرَ إلَيكَ فَاقبَلْ عُذرَهُ . (بحار الأنوار : ۷۸/۱۴۱/۳۴)
اگر مردى از طرف راستت به تو ناسزا گفت و سپس به طرف چپت آمد و عذر خواست، عذرش را
بپذير.
ابن منظور در لسان العرب می نویسد: عذر دلیل و حجتی
است که بدان پوزش و عذر خواسته می شود و جمع آن اعذار است. گفته می
شود فلانی معذرت خواهی کرد از دینی که بر گردن دارد. . .
عذر هر چیزی است که به عنوان پوزش خواهی به کار گرفته می
شود. معذرت اسم مصدر است و نتیجه عذرخواهی است. (لسان العرب، ج4،
ص545، ذیل واژه عذر) عذر در زبان فارسی به معنای پوزش و در
اصطلاح، به دلیل و بهانه آوردن برای سرپیچی از امری،
یا توجیه خطا و گناه خود (فرهنگ بزرگ سخن، ج5، ص4987) و اظهار اصلاح و
توجیه نسبت به خطایا امر ناخوشایندی است که از انسان صادر
شده به گونه ای که قبح و کراهت از آن برداشته شود. (التحقیق، ج8، ص70،
«عذر») . با نگاهی به کاربرد واژه عذر در قرآن معلوم می شود، عذر و
پوزش خواهی تنها نسبت به اعمال نادرست خود نیست، بلکه عذرخواهی
برای اعمال زشت دیگران، نیز از مصادیق عذرخواهی است
. انسان باید عذرخواهی را بیاموزد و هرگاه خطا و اشتباه و گناهی
کرد، باید عذر بخواهد و عذر دیگران را نیز بپذیرد، ولی
انسان نباید کاری کند تا عذر بخواهد. پیامبر(ص) می فرماید:
ایاک و ما تعتذر منه؛ فان فیه الشرک الخفی؛ زنهار از کاری
که به سبب آن پوزش بخواهی؛ زیرا در این کار شرک پنهان، است.
(بحارالانوار؛ ج87، ص200، ح82- ) بنابراین بهتر است کاری کرد که نیازمند
پوزش نباشد، چرا که عزت آدمی در آن است. امیرمؤمنان می فرماید:
الاستغناء عن العذر أعز من الصدق به؛ نیاز نیافتن به پوزش خواهی،
عزت بخش تر از پوزش خواهی موجه است. (نهج البلاغه، الحکمه923)از آن حضرت در
نامه ای به حارث همدانی آمده است: بپرهیز از هر کاری که
اگر از کننده آن درباره اش بازخواست شود، انکارش کند و یا پوزش خواهد و آبروی
خود را آماج تیرهای سخن مردم قرار مده. (نهج البلاغه، نامه96) انسان
نباید کاری کند که مجبور به عذرخواهی شود. اگر کارهای
انسان همواره معروف و خیر و پسندیده باشد، نیازی به پوزش
نیست. اصولاً کسانی دنبال عذر و یا عذرتراشی و توجیه
و بهانه جویی هستند که دنبال توانایی علمی و عملی
نمی روند؛ زیرا اگر کسی دنبال توانایی باشد دیگر
نیازی نیست عذر بخواهد. امام علی(ع) می فرماید:
اذا قلت المقدره کثر التعلل بالمعاذیر؛ هرگاه توانایی، کاستی
گیرد، تمسک به عذر و بهانه ها فزونی یابد. (غررالحکم: 4038) .
عذرخواهی نشانه عقلانیت شخص است. امام علی(ع) می فرماید:
المعذره برهان العقل؛ پوزش [از خطا]، دلیل خردمندی است. (غررالحکم؛
497) . تلقین روش عذرخواهی و آموزش روش های عذرخواهی و
کسب مهارت از مسائلی است که در آموزه های قرآنی به آن توجه داده
شده است. به عنوان نمونه حضرت یوسف(ع) به برادران می آموزد که چگونه
باید عذرخواهی کرد و آداب آن را بجا آورد. (یوسف، آیه 89)
امام حسین(ع) درباره اهمیت و ارزش عذرخواهی و قبولی عذر می
فرماید؛ اگر شخصی در گوش راستم مرا دشنام دهد و در گوش چپم معذرت خواهی
کند از او گذشت می نمایم، چون که پدرم علی(ع)، از جدم رسول
خدا(ص) روایت کرد: کسی که عذرخواهی دیگران را چه موجه و
چه ناموجه نپذیرد، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد. (احقاق الحق: ج 11، ص 431) .
امام زین العابدین(ع) در دعا می فرمود: اللهم انی اعتذر
الیک من مظلوم ظلم بحضرتی فلم انصره. . . و من مسیء اعتذر الی
فلم اعذره؛ بارخدایا! از تو عذر می خواهم اگر در حضور من به کسی
ستم شده و من یاری اش نکرده باشم. . . و کسی به من بدی
کرده و عذر خواسته است و من عذرش را نپذیرفته باشم. (صحیفه السجادیه
دعای 38) .
«و حط عنی الذنب و الوزر» وَ حُطَّ عَنِّیَ الذَّنْبَ وَ
الْوِزْرَ : خدایا گناهانم را محو کن و در نامه عملم اثری از گناهانم
باقی نگذار. درخطبه ۱۹۹ نهج البلاغه، امام علی علیه
السلام : ...وإنها لتحت الذنوب حت الورق . نماز گناهان را همچون برگ های پاییزی
می ریزد.” این بشارت و مژده شادی بخش و عظیمی
است که از زبان امیرالمؤمنین علیه السلام به مؤمنان و پویندگان
راه حق داده می شود که اگر به دنبال آن هستند که گناهانی که به ذهن و
زبان و روح و قلب آن ها چسبیده و آن ها را آزار می دهد مثل برگ هایی
که در یک خزان پاییزی از یک درخت فرو می ریزد
از کالبد آن ها فرو ریزد و آن ها را راحت بگذارد، به نماز پناه ببرند چرا که
نماز مثل دستی یا نسیمی که تنه درخت را می تکاند و
به واسطه آن تکان و جنبش، برگ های پاییزی از درخت جدا می
شود گناهان و و معاصی را از آن ها دور می کند. وإنها لتحت الذنوب حت
الورق وتطلقها إطلاق الربق وشبهها رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بالحمة تكون
على باب الرجل فهو يغتسل منها في اليوم والليلة خمس مرات فما عسى أن يبقى عليه من
الدرن . نماز، گناهان را همچون برگ های پاییزی می ریزد
و غل و زنجیرهای معاصی را از گردن ها می گشاید. پیامبر
(ص) نماز را به چشمه آب گرمی که بر در خانه کسی باشد و شبانه روزی
پنج بار خود را در آن شستشو دهد تشبیه کرده است که بدون تردید چرک و
آلودگی در بدن چنین کسی باقی نخواهد ماند . ابن عبّاس
گويد: من و سلمان در زير درختى نشسته بوديم . سلمان شاخه درختى را كه برگ هايش خشك
شده بود، جنباند و در نتيجه آن همه برگ ها به زمين ريخت. جناب سلمان فرمود: اى
ابوعثمان ، از من نمى پرسى كه چرا چنين كردم؟ گفتم: سبب اين كار چه بود؟ فرمود: با
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در زير اين درخت نشسته بوديم ، آن حضرت چنين
كرد كه من كردم و سپس به من فرمود: اى سلمان ، از من نمى پرسى كه چرا چنين كردم؟
من عرض كردم: يا رسول اللّه، سبب چه بود؟ حضرت فرمود: مؤمن چون وضو بگيرد بر آن
وجهى كه دستور آمده بود، و بعد از آن نمازهاى پنجگانه شبانه روز را بجاى آورد،
گناهان او بريزد بسان اين برگ ها كه از اين درخت فرو ريخت . آنگاه اين آيه را
تلاوت فرمود: و اقم الصلوة طرفى النّهار و زلفا من اللّيل ... . (هود/114) و بپاى
دار نماز را هر دو سر روز و پاره هايى از شب ... [منبع: تفسير منهاج الصادقين ، ج
4، ص 462] . مردی نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و عرض کرد گناهانم بسیار
شده اند و اعمال نیکم اندک است. پیامبر(ص) فرمودند: سجده های بسیار
به جای آور. چرا که سجده گناهان را آنچنان می ریزد که باد برگهای
درختان را می ریزد. [بحارالانوار جلد ۸۵ صفحه ۱۶۲]
. در دعای روز بیستوسوم ماه رمضان هم آمده است: اللَّهُمَّ
اغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ الذُّنُوبِ . راههای شستوشوی
گناهان : ۱. اقرار بر گناه نزد خداوند: امام صادق(ع) فرمودند: همانا به خدا
قسم بنده از گناه، با اصرار بر گناه خارج نمیشود و بنده از گناه خارج نمیشود
مگر با اقرار بر گناه. ۲. توبه و استغفار حقیقی: امام علی(ع)
به مردی که در حضور آن حضرت استغفار کرد چنین فرمود: مادرت برایت
بگرید، آیا میدانی استغفار چیست؟ استغفار درجه شریفان
بلندمرتبه است و اسمی است که بر شش معنی اطلاق میشود: اول: پشیمانی
از گذشته. دوم: تصمیم بر عدم تکرار گناه برای همیشه. سوم:
پرداخت حقوق مردم تا به هنگام ملاقات با خدا حقی بر تو نباشد. چهارم: به جا
آوردن فرائضی که درست به جا نیاوردهای. پنجم: ذوب کردن گوشتی
که از حرام بر بدنت روییده به وسیله حزن و اندوه تا پوست به
استخوانت بچسبد. ششم: چشاندن رنج و زحمت عبادت به جسم همانگونه که لذت معصیت
را چشیده است، پس از آنکه همه این مراحل را طی کردی،
آنگاه بگو استغفرالله. ۳. اقامه نمازهای واجب: پیامبر(ص) میفرمایند:
نماز پنجگانه به نهر آبى تشبیه شده است که روزانه پنج بار انسان خود را در
آن نهر شستوشو میدهد. ۴. نماز شب: امام صادق(ع) فرمودند: نماز مؤمن
در شب گناهانی که در روز انجام داده است را از بین میبرد. ۵.
شب زندهداری: امام باقر(ع) فرمودند: به درستی که مؤمن وقتی شب
را بیدار باشد و صبح کند در حالی که آن روز را روزه بدارد، برای
او گناهی نوشته نمیشود و قدمی را بر نمیدارد مگر اینکه
برای او حسنهای نوشته میشود. (کلمه خیری نمیگوید
مگر اینکه برای او حسنهای نوشته میشود) و اگر در آن روز
بمیرد، روح او به علیین بالا برده میشود و اگر بماند تا
اینکه افطار کند خداوند او را از توابین مینویسد. ۶.
قرائت قرآن: امام باقر(ع) میفرماید: کسی که سوره قدر را ۱۰
مرتبه بخواند، برای او هزار گناه از گناهانش بخشیده میشود. ۷.
ذکر: امام صادق(ع) فرمودند: که صد مرتبه استغفار کند مثل اینکه شب را بیدار
بوده و همه گناهانش میریزد مثل، ریختن برگ درخت و صبح میکند
در حالی گناهی بر او نیست. ۸. حج وعمره رسول خدا(ص)
فرمود: حج (واجب) ثوابش بهشت است و عمره کفاره برای هر گناه است. ۹. زیارت
امام حسین(ع): امام رضا(ع) فرمودند: ای پسر شبیب! اگر دوست داری
وقتی خداوند را ملاقات میکنی گناهی بر تو نباشد، پس حسین(ع)
را زیارت کن. ۱۰. بیماری و درد مؤمن: امام رضا(ع)
فرمود: بیمارى برای مومن پاکیزگى و رحمت و براى کافر عذاب و
لعنت میآورد و بیمارى براى مؤمن چندان ادامه پیدا میکند
تا گناهانش همه بریزد. ۱۱. مصافحه: امام باقر(ع) فرمودند: به
درستیکه وقتی مؤمن با مؤمن دیگر مصافحه کند، بدون گناه جدا میشوند.
۱۲. صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد(ص): امام رضا(ع) فرمودند: کسی
که نمیتواند کاری کند که گناهانش پاک شود پس باید زیاد
بر محمد و آل او صلوات بفرستد زیرا زیاد فرستادن صلوات گناهان را از بین
میبرد. ۱۳. حسن خلق: امام صادق(ع) فرمودند: خوش اخلاقی
مانند حرارت خورشید، گناهان را از بین میبرد. ۱۴.
سجده فراوان: شخصی نزد پیامبر اسلام(ص) آمد و عرض کرد گناهانم زیاد
شده است حضرت فرمودند: زیاد سجده کن، زیرا سجده فراوان، مانند باد که
برگها را روی زمین میریزد گناهان را از بین میبرد.
۱۵. انفاق: امام علی(ع) میفرماید: کفاره گناهان
بزرگ و عظیم، فریادرسی از بیچارگان است.
یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین. ای مهربان به بندگان شایسته
خویش.
#دعای
روز بیست و چهارم ماه رمضان
اَللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ فِيهِ مَا يُرْضِيكَ، وَأَعُوذُ بِكَ
مِمَّا يُؤْذِيكَ، وَأَسْأَلُكَ التَّوْفِيقَ فِيهِ لِأَنْ أُطِيعَكَ وَلَا
أَعْصِيَكَ، يَا جَوادَ السَّائِلِينَ. خدایا در این ماه آنچه تو را
خشنود میکند و رضای تو در آنست از تو درخواست میکنم، و از
آنچه تو را ناخشنود میکند و موجب اذیت تو میشود به تو پناه
میبرم، و از تو توفیق میخواهم که تحت فرمان تو باشم و تو را
اطاعت کنم و هیچگاه معصیت و نافرمانی نکنم، ای عطا بخش
سؤال کنندگان و بخشنده به نیازمندان.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: در خواست انجام کارهایی که موجب
رضاو خُشنودی خداوند است، 2: پناه بردن به خدا از آنچه در نزد خدا ناپسند
است و موجب اذیت اوست، 3: توفیق اطاعت و فرمانبرداری از خداوند
و معصیت نکردن، 4: خداوند جواد است و عطا بخش به سؤال کنندگان و بخشنده به
نیازمندان .
موجبات رضایت خدا : «اللهم انی اسئلک فیه ما
یرضیک» . در دعای دومین روز از ماه مبارک رمضان :
اَللّهُمَّ قَرِّبْنِی فِیهِ إِلَی مَرْضَاتِک .
یعنی خدایا مرا در این ماه به خشنودیات
نزدیک کن . دردعای روز نهم : وَخُذْ بِناصِیتی اِلی
مَرْضاتِكَ الْجامِعَةِ . من را به سمت موجبات خوشنودی و رضایت خودت
ببر«رضای الهی جامع ترین نعمت های خداوند است كه در
این روز از او به حق دوستی و محبتش به جمیع بندگان می
خواهیم كه این رضا و خشنودی را نصیب ما گرداند» .در
دعای روز بیست و یکم : اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ
اِلی مَرْضاتِكَ دَلیلاً . خدایا برایم در این ماه
دلیلی به موجبات خوشنودی خود مقرر فرما«خدایا كاری
كن كه از من توفیقات و كارهایی سر زند كه تو از من راضی
باشی» . در دعای روز بیست ودوم هم دارد : وَ وَفِّقْنِی
فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِكَ . خدایا من را به اموری كه مورد
رضای توست موفق بدار، اهل دعا و دستگیری از دیگران باشم.
كاری بكنم كه تو از من راضی شوی . در دعای روز بیست
و چهارم : اللهم انی اسئلك فیه ما یرضیك . خدایا در
این روز از تو درخواست می كنم آنچه را كه رضای تو در اوست . چه
چیزهایی موجب رضایت پروردگار عالمیان میگردد؟
در جواب میگوییم هر عملی را که خداوند انسانها را به
انجام آن امر فرموده است: موجبات رضایت خداوند از بندگان است که اگر بنده ای
به آن دستورات عمل نماید رضایت خداوند را برای خود واجب نموده و
اگر نافرمانی از آن دستورات نماید خشم و غضب الهی را بر خود
واجب نموده است. اگر میخواهید بدانید که خدا از شما راضی
هست یا نه، ببینید خودتان در ته دل از خدا راضی
هستید؟ اگر راضی باشید، خدا هم از شما راضی است.
حدیث داریم که شما مانند بیمار هستید و خدا مانند دکتر و
طبیب. همانطور که دکتر هر چه بگوید، بیمار میپذیرد،
خدا هر چه به ما داد، ما هم باید رضایت داشته باشیم. اگر در
مصیبتها و نداریها از خدا گله نکنیم و تسلیم خدا
باشیم، یعنی اینکه ما از خدا راضی هستیم و
خدا هم از ما رضایت دارد ... وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ اکبَرُ... جَزاؤُهُمْ
عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ
خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا
عَنْهُ، ذلِک لِمَنْ خَشِی رَبَّهُ.[سوره بینه، آیه 8] پاداش
آنان نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان که نهرها از زیر آنها
جاری است می باشد. آنان همیشه در آن می مانند، هم خداوند
از آنها خشنود و هم آنان از خدا راضی می باشند، و این مقام والا
از آن کسی است که از پروردگارش بترسد . ... رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ
رَضُوا عَنْهُ أُولئِک حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.[سوره
مجادله، آیه 22] خدا از آنان راضی و آنان نیز از خداوند خشنود
می باشند، آنان حزب الله هستند و بدانید که حزب الله پیروز است.
رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ
الْعَظیمُ[مائده/119] خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود
خواهند بود و این فوز عظیم و رستگاری بزرگی است. وَعَدَ
اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا
الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ
وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [توبه 72]
خداوند به مردان و زنان با ایمان باغهایى وعده داده است که از
زیر [درختان] آن نهرها جارى است در آن جاودانه خواهند بود و [نیز]
سراهایى پاکیزه در بهشتهاى جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودى
خدا بزرگتر است این است همان کامیابى بزرگ . در پایان سوره
مباركه فجر كه به سوره امام حسین (علیه السّلام) مشهور است سخن از
مقام رضا صحبت شده است، می فرماید: «یا اَیتُهَا
النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی اِلی رَبِّك راضِیةً
مَرْضِیةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی
جَنَّتی»[فجر] ای نفس آرام گرفته به سوی پروردگارت باز گرد در
حالی كه تو از او راضی هستی و او از تو راضی، پس داخل
بندگان من شو، و وارد بهشت من شو . قال علی علیه السلام: ...وَ لا
تُنالُ مَرْضاتُهُ الّا بِطاعَتِهِ.[نهج البلاغه، خطبه 129] ...و جز با اطاعتش،
رضایتش را نتوان کسب کرد . حضرت امیر علیه السلام رضای
بنده از خالق را، علامت رضای معبود معرفی نموده است. عَلامَةُ
رِضی اللَّهِ سُبْحانَهُ عَنِ الْعَبْدِ، رِضاهُ بِما قَضی بِهِ
سُبْحانَهُ لَهُ وَ عَلَیهِ.[غررالحکم] علامت رضاى خداوند سبحان از عبد،
خشنودى بنده از خداوند بزرگ است به آنچه براى وى مقرّر نموده خواه به نفع وى باشد
و یا به ظاهر به ضرر او . حضرت جوادالائمه(ع) در حدیثی
نورانی مسیر رسیدن به رضایت و خشنودی خداوند را
برای ما نمایان کرده و فرمودند: ثَلَاثٌ یَبْلُغْنَ
بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ کَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ
کَثْرَةُ الصَّدَقَة؛ سه چیز است که رضوان خداوند متعال را به بنده میرساند:
زیاد استغفار کردن، فروتنی و زیاد صدقه دادن .
موجبات اذیت خداوند : «و اعوذبک مما یوذیک» منظور از مما
یوذیک چه میباشد؟ در اینجا منظور از مما
یوذیک : آنچه که ترا ناپسند است، انجام اعمالی است که خداوند
انسان را از انجام آن اعمال منع نموده است. مثل: دروغ، غیبت، تهمت، فحش که
هنگامی که انسانی یکی از این اعمال را انجام دهد
موجبات عذاب و عقوبت الهی را فراهم میسازد. به عنوان مثال: امام
موسی بن جعفر (علیهالسلام) در حدیثی فرمودند: ان الله
حرم الجنه علی کل بذی قلیل الحیاء لایبالی ما
قال و ما قیل فیه؛ یعنی خداوند بهشت را حرام نموده بر
کسانی که دارای زبانی فحاشاند و حیای آنها کم است،
باک ندارند از اینکه خودشان چه میگویند و باک ندارند که درباره
آنان چه گفته میشود. که این نمونه ای از اعمالی است که
در پیشگاه خداوند زشت و ناپسند است.
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي
الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا [احزاب 57] آنها که
خدا و پیامبرش را آزار می دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در
دنیا و آخرت دور ساخته، و برای آنها عذاب خوارکننده ای آماده
کرده است. (بنا بر قولی، مقصود از ایذای خدا، سخنان ناحق درباره
او و شریک پنداشتن برای او و الحاد در اسما و صفات او است.) [الکشاف،
ج۳، ص۵۵۹ ، مجمع البیان، ذیل آیه] .
منظور از "ایذاء پروردگار" بعضی گفته اند کفر و الحاد است
که خدا را به خشم میآورد، چرا که آزار در مورد خداوند جز ایجاد خشم
مفهوم دیگری نمیتواند داشته باشد. این احتمال نیز
وجود دارد که ایذاء خداوند ایذاء پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
و مؤمنان است، و ذکر خداوند برای اهمیت و تاکید مطلب است.
[ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۵۰۸] .
ایذاء پیامبر اسلام (ص) مفهوم وسیعى دارد، و هر گونه کارى که او
را آزار دهد شامل مى شود، اعم از کفر و الحاد و مخالفت دستورات خداوند،
همچنین نسبتهاى ناروا و تهمت، و یا ایجاد مزاحمت به هنگامى که
آنها را دعوت به خانه خود مى کند همانگونه که در آیه 53 همین سوره
احزاب آمده" إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی
النَّبِیَّ":" این کار شما پیامبر را آزار مى
دهد". [تفسیر نمونه، ج 17، ص: 422] . و یا موضوعى که در
آیه 61 سوره توبه آمده که پیامبر (ص) را به خاطر انعطافى که در برابر
سخنان مردم نشان مى داد به خوش باورى و ساده دلى متهم مى ساختند: وَ مِنْهُمُ
الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ
أُذُنٌ. گروهى از آنها پیامبر را آزار مى دهند و مى گویند: او آدم خوش
باورى است که گوش به حرف هر کس مى دهد" و مانند اینها. حتى از روایاتى
که در ذیل آیه وارد شده چنین استفاده مى شود که آزار خاندان
پیامبر (ص) مخصوصا على (ع) و دخترش فاطمه زهرا (س) نیز مشمول
همین آیه بوده است، در صحیح" بخارى" جزء پنجم
چنین آمده است که: رسول خدا فرمود: فاطمة بضعة منى فمن اغضبها اغضبنى. فاطمه
پاره تن من است هر کس او را به خشم در آورد مرا به خشم در آورده است [صحیح
بخارى، جزء 5 ، ص 26]. همین حدیث در صحیح" مسلم" به
این صورت آمده:" ان فاطمة بضعة منى یؤذینى ما آذاها .
فاطمه پاره اى از تن من است هر چه او را آزار دهد مرا مى آزارد[صحیح مسلم، ج
4 ، ص 1903، (باب فضائل فاطمة)]. شبیه همین معنى در باره على (ع) از
پیامبر گرامى اسلام (ص) نقل شده است [تفسیر مجمع البیان،
ذیل آیه مورد بحث] .
درخواست توفیق : «و اسئلک التوفیق فیه لان اطیعک
و لا اعصیک» خدایا از تو توفیق میخواهم که در ماه رمضان
اطاعت تو را کنم و گناه انجام ندهم! روایت داریم از امام نهم
(علیهالسّلام) که فرمود: مؤمن باید سه خصلت داشته باشد. اول
توفیق داشته باشد، دوم خودش را موعظه کند و سوم اینکه نصیحت
دیگران را قبول کند. «الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال:
تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول
مِمَّنْ یَنْصَحُهُ»؛[بحارالأنوار، ج72، ص65، ح3] . برای
"توفیق" معانی مختلفی را ذکر کرده اند؛ از جمله
اینکه گفته اند توفیق به معنای موفق بودن ویا تصدیق
کردن است. اما یک معنا با متن حدیث سازگارتر است و آن اینکه بگوییم
توفیق، ارشاد شدن فردی به سمت خیر و فراهم شدن شرایط
کارخیرازسوی خداوند است.[جوهری؛ ذیل «وفق»]
توفیق در لغت به معنای موافق بودن یا موافق گرداندن، اتفاق نظر
داشتن، موافقت و تصدیق کردن، میان کسانی را اصلاح کردن و
آشتی دادن، ارشاد شدن کسی توسط خداوند و فراهم شدن شرایط
کافی برای انجام کار خیر برای یک فرد از سوی
خداست.[ جوهری؛ ابن منظور، ذیل «وفق»] . هر گونه سازگاری و
مناسبت و همراهی بین دو چیز [مقاییس اللغه،
ج۶، ص۱۲۸. التحقیق فی کلمات
القرآن،ج۱۳، ص۱۵۸ - ۱۵۹، «وفق»] . اهل لغه
توفیق را به معنای موافق گردانیدن اسباب می دانند. (فرهنگ
فارسی، ج 2، ص 1168) . توفیق، ترتیب و سامان دادن اسباب است به
نحوی که بنده را به عمل صالح میرساند یا اینکه او را از
رسیدن به اسبابی که موجب معصیت میگردد باز میدارد.
[المیزان ج۱۰، ص۳۷۶. تفسیر سورة الحمد،
حکیم، محمدباقر، ص۲۸۸] . و در اصطلاح «توفیق»
یعنی اینکه خداوند مقدمات وصول به مقصود را برای بنده اش
فراهم کند، و «سلب توفیق» از میان بردن آنها است (تفسیر نمونه،
ج 19، ص 485) که البته نتیجه اعمال خود انسانها است که این امور را
در پى دارد. (تفسیر نمونه، ج 1، ص 189) . برخی مواقع مترادف
هدایت و ضلالت معنی می شوند مثلاً منظور از افزودن ضلالت و
گمراهى ظالمان و ستمگران در آیه «و لا تزد الظالمین الا ضلالا»، همان
سلب توفیق الهى معنی شده است.(برگزیده تفسیر نمونه، ج 5،
ص 293 و تفسیر نمونه، ج 25، ص 93) جالب اینکه واژه «یُسْر» و
«عُسْر» که در سوره لیل آمده است، را برخی از مفسران بزرگ، به
زمینههاى توفیق و آسان شدن راه اطاعت خدا و سلب توفیق و
پیچیدگى راه طاعت، تفسیر کرده اند.(اخلاق در قرآن، ج 2، ص 380)
. توفیق و موافق قراردادن همه اسباب و وسائل خارجی تنها از جانب
خداوند متعال امکان پذیر است زیرا کسی را چنین
نیروی فراگیر و کاملی نیست که بتواند در هر
موردی که میخواهد همه اسباب و مسائل مادی و معنوی را
موافق سازد. (تفسیر روشن، ج 11، ص 285) در قرآن از زبان حضرت
شعیب(علیه السلام) آمده است: «و ما توفیقی الا بالله»؛
توفیق من تنها از جانب خداوند است. (سوره هود، آیه 88) . مشتقات ریشه
توفیق در قرآن کریم چهار بار به کار رفته[نساء: ۳۵،
۶۲؛ هود: ۸۸؛ نبأ: ۲۶] که تنها یک مورد
(... و ماتوفیقی اِلاّ باللّه...)[هود: ۸۸] ناظر به
معنای اصطلاحی توفیق است. طبق این آیه، توفیق
منحصراً از جانب خداست. شیخ طوسی در تفسیر این آیه،
توفیق را لطفی الهی دانسته که به واسطه آن طاعت انجام میشود
و تأکید کرده است که تنها خدا میتواند انسان را موفق بر طاعت بدارد،
[التبیان، ذیل آیه ، میزان الحکمه ج ۴،
ص۳۶۰۶] . بر اساس حدیثی از امام علی
علیهالسلام هر خیری به توفیق الاهی حاصل میشود.[حسن
بن فضل طبرسی، ص۳۰۲] . منشا اصلی توفیق،
خداست. [إِنْ أُرِیدُ إِلا الاصلَحَ مَا استَطعْت وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ
بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ ، من جز اصلاح در حدّ توانم،
منظور دیگری ندارم، و در این کار، غیر از خدا، کسی
را توفیق دهنده و سبب ساز نمی دانم. هود/سوره۱۱،
آیه۸۸. التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱۳،
ص۱۶۰، «وفق»] دادن توفیق تنها به دست خداست؛ ولی
بندگان نیز میتوانند با اعمال و صفاتی زمینه جلب
توفیق الهی را فراهم سازند . امام باقر (ع) در پاسخ به سؤال از
معنای «لَا حَولَ وَلَا قُوَّةَ اِلَّا بِالله» فرمود: لَا حَولَ لَنَا عَن
مَعصِیةِ اللهِ اِلَّا بِعَونِ اللهِ، وَلَا قُوَّةَ لَنَا عَلَی
طَاعَةِ اللهِ اِلَّا بَتَوفِیقُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ؛ (التوحید:
ترجمه محمد علی سلطانی، ص371، باب 35، ح 3.) ما قدرت روی
گرداندن از معصیت خدا نداریم، مگر به یاری خدا و توانایی
بر طاعت خدا نداریم، مگر با توفیق خدا . در غرر الحکم، ح 3390 : اِنَّ
اللهَ سُبحَانَهُ اِذَا اَرَادَ بِعَبدٍ خَیراً وَفَّقَهُ لاِنفَاذِ
اَجَلِهِ فِی اَحسَنِ عَمَلِهِ وَرَزَقَهُ مُبَادَرَةَ مَهَلِهِ فِی
طَاعَتِهِ قَبلَ الفَوتِ؛ هرگاه خداوند، خوبی بنده ای را بخواهد، به
او توفیق می دهد تا عمرش را در بهترین کارهایش سپری
کند و شتافتن در طاعت او پیش از فرا رسیدن مرگ را روزی اش
می کند. در دعاهای فراوانی هم ازخداوند، توفیق طلب شده،
مثل : ارزقنی فیها التوفیق لما وفقت له محمد و آل محمد
(دعای شب بیست و دوم رمضان) و یا : وفقنی للّتی
هی أزکی .... (دعای مکارم الاخلاق) و یا : «اللهم ارزقنی
توفیق الطاعۀ و بعد المعصیۀ...» و ... در دعای پس
از نماز جعفر طیار نیز آمده است که: اللَّهُمَّ اِنِّی
اَساَلُکَ تَوفِیقَ اَهلِ الهُدَی وَ اَعمَالَ اَهلِ التَّقوَی؛
(بحار الانوار، ج 1، ص 198) خدایا! از تو توفیق هدایت
یافتگان و اعمالِ تقواپیشگان را می طلبم.
اطاعت خدا : «لان اطیعک» : اِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطَّاعَةَ
غَنِیمَةَ الاَکْیَاسِ عِنْدَ تَفْرِیطِ الْعَجَزَةِ. [حکمت323
نهج البلاغه] خداوند سبحان اطاعت را غنیمت هوشیاران خردمند قرار داده
در آن هنگام که مردم ناتوان قصور نمایند. هر بنده ای برای آنکه
به هدایت و رستگاری دست یابد لازمه آن این است که اطاعت
خداوند و رسولش را نماید، چرا که رسول، فرستاده خداوند است که دستورات خدا
را برای مردم بیان میدارد . اگر کسی از رسول خدا
(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اطاعت نکند یقینا خدا را
اطاعت نکرده و کسی که خدا را اطاعت نکند از پیروان شیطان گشته و
کافر تلقی میگردد به طوری که خداوند عزوجل در قرآن کریم
میفرماید: قل اطیعوالله و الرسول فان تولوا فان الله لا
یحب الکافرین؛ [آل عمران/سوره3، آیه32] یعنی بگو
اطاعت خداوند و رسولش را کنید پس اگر روی برگردانید به
درستی که خداوند کافران را دوست ندارد . و اِنَّ اللهَ
لاَیَهْدِی القَوْمَ الکَافِرینَ؛ [مائده/سوره5، آیه67]
یعنی و خداوند قوم کافر را هدایت نمیکند .
قُل اَطیعوا اللّهَ والرَّسولَ؛ [آل عمران آیه۳۲]
. یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ
واَطیعُوا الرَّسولَ...؛ [نساء آیه۵۹] . با توجه به
اینکه اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه وآله) به دستور خدا
لازم شده است، اطاعت از وی اطاعت از خدا محسوب میشود. [جامعالبیان،
مج، ۴، ج۵، ص۲۴۲] . مَن یُطِعِ الرَّسولَ
فَقَد اَطاعَ اللّهَ؛ [نساء آیه۸۰] مقصود آن است که اطاعت رسول
هم باید به قصد اطاعتاللّه باشد. [التبیان، ج۲، ص۵۹۰]
. نه تنها در زمین که در آسمانها نیز پیامبر واجب الاطاعه است و
فرمانش را فرشتگان اطاعت میکنند، ازاینرو در شب معراج، فرشتگان به
فرمان پیامبر درهای بهشت را گشودند. [کشف الاسرار، ج۱۰،
ص۳۹۸] . مُطاع ثَمَّ اَمین؛ [تکویر
آیه۲۱] و چون شریعت محمدی (صلی الله
علیه وآله) تا قیامت پابرجاست، اطاعت از فرمانهای آن حضرت پس از
وفات ایشان نیز واجب است. [مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۴]
. گروهی دیگر که در قرآن به اطاعت از آنان امر شده، اولی الامر
هستند: ...اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِی الاَمرِ
مِنکُم...؛ [نساء آیه۵۹] . اطاعت پیامبر، مانند اطاعت از
خداست. [جامع البیان، مج۴، ج۵، ص۹۹ ،
التبیان، ج۲، ص۵۹۰، تفسیر مجمع
البیان، ج۳، ص۱۱۳] . «اَطیعُوا اللّه»
یعنی وجوب پیروی از کتاب الهی و «اَطیعُوا
الرَّسول» یعنی وجوب پیروی از سنّت نبوی. [جامعالبیان،
مج۴، ج۵، ص۲۰۳ـ۲۰۴ ،
تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۴ ،
التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۳] . اطاعت
از خدا و رسول، آثار و برکاتی را در پی دارد: بهرهمندی از رحمت
الهی : واَطیعوا اللّهَ والرَّسولَ لَعَلَّکُم تُرحَمون؛ [آل عمران آیه۱۳۲]
. ورود به بهشت : ...و مَن یُطِعِ اللّهَ و رَسولَهُ یُدخِلهُ جَنّـت
تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ...؛ [نساء آیه۱۳] ورود اهل
طاعت به بهشت طبق قاعده عقلی وجوب وفا به وعده است که ترک آن ظلم محسوب
میشود. [المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۳۵]
. قرار گرفتن در کنار نعمت دادهشدگان : ومَن یُطِعِ اللّهَ والرَّسولَ
فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ اَنعَمَ اللّهُ عَلَیهِم مِنَ
النَّبِیّینَ والصِّدّیقِینَ والشُّهَداءِ
والصّــلِحین. [نساء آیه۶۹] . پاداش نیکو و عدم کاستی
: ...فَاِن تُطیعوا یُؤتِکُمُ اللّهُ اَجرًا حَسَنـًا؛ [فتح
آیه۱۶] ...واِن تُطیعُوا اللّهَ ورَسولَهُ لایَلِتکُم
مِن اَعمــلِکُم شیــًا. [حجرات آیه۱۴، جامع
البیان، مج۱۳، ج۲۵، ص۱۸۵] .
رسیدن به فوز بزرگ : ومَن یُطِعِ اللّهَ و رَسولَهُ فَقَد فازَ فَوزًا
عَظیمـا. [احزاب آیه۷۱] . برخی با تمسک به
آیات وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ
إِلَيهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم...؛
[مائده آیه۶۶] . وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوْ
وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ [اعراف
آیه۹۶] . وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ
وَيَتَّقْهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ [نور آیه۵۲] .
وسعت روزی و گشایش درهای خیر را هم از آثار اطاعت دانسته
اند. [کشف الاسرار، ج۳، ص۱۷۹ ، التفسیر
الکبیر، ج۳۰، ص۱۳۷] . در مقابل،
پیامدهای سوء اطاعت نکردن از خدا و رسول و نافرمانی امر و
نهی الهی، گریبانگیر خود فرد وجامعه عصیانگر
میشود. وظیفه پیامبر (صلی الله علیه وآله) تنها
رساندن پیام الهی است. [جامع البیان، مج۱۴، ج۲۸،
ص۱۵۸] . واَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ
فَاِن تَوَلَّیتُم فَاِنَّما عَلی رَسولِنَا البَلـغُ المُبین؛
[تغابن آیه۱۲] . و این انسان است که با عصیان فرمان
خدا و رسول، گرفتار گمراهی آشکار خواهد شد. [جامع البیان، مج۱۲،
ج۲۳، ص۱۶ـ۱۷] ...و مَن یَعصِ
اللّهَ و رَسولَهُ فَقَد ضَلَّ ضَلـلاً مُبینـا؛ [احزاب
آیه۳۶] . خداوند به اطاعت از همه پیامبران فرمان داده
است ، هر کس در زمان هر پیغمبری بوده واجب بوده از آن پیغمبر
زمانش اطاعت کند : وما اَرسَلنا مِن رَسول اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذنِ اللّهِ؛
[۷۳] و قرآن از پیامبرانی چون عیسی، نوح،
هود، صالح، لوط و شعیب نقل میکند که پیام مشترک آنان
برای قوم خود، امر به تقوای الهی و اطاعت از خویش بوده
است: «فَاتَّقوا اللّهَ واَطیعون» [آل عمران آیه۵۰. شعراء
آیه، ۱۰۷و
۱۰۸و۱۱۰و۱۲۶و۱۳۱و۱۴۴و۱۵۰و۱۶۳و۱۷۹]
. اطاعت و فرمانبری از فقیه جامع الشرایط به عنوان نایب
امام معصوم در قلمرو ولایت ثابت برای وی نیز واجب است.
نیز اطاعت از کارگزاران حکومت و فرماندهان نظامی منصوب از جانب او
نیز واجب میباشد. [عوائد الایام، ص۵۴۰.
جواهر الکلام ج۱۵، ص۴۲۱-۴۲۲] .
فرمانبری زن از همسر خود در مسائل زناشویی، از مواردی است
که خداوند بدان فرمان داده است. از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
نقل است که «بهترین زنان، کسی است که وقتی به او فرمان
دادی، از تو اطاعت کند». زنی که مخالفت کند و ناشزه شود، از پاره ای
حقوق از جمله حق همخوابی محروم میگردد. [جامع البیان، مج۴،
ج۵، ص۸۲ـ۹۹] و چنانچه از سرپیچی
دست برداشت و مطیع گردید، شوهر حق ستم و آزار وی را ندارد: «...فَاِن
اَطَعنَکُم فَلا تَبغوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً»؛ [نساء
آیه۳۴] .
معصیت خدا : «و لا اعصیک» . حضرت علی (ع) میفرمایند:
یَابْنَ آدَمَ، إذا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبحَانَهُ یُتابِعُ
عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَأَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ [نهجالبلاغه، حکمت
۲۵]؛ ای فرزند آدم، هنگامی که ببینی
پروردگارت پی در پی نعمتهایی را بر تو میفرستد در
حالی که تو معصیت او را میکنی بترس (که مجازات
سنگینی در انتظار توست) . قرآن درباره ى پرهيزكاران مى فرمايد: آنان
آگاهانه بر گناهانشان ، اصرار نورزند. (آل عمران، 135) . امام باقر (عليه السلام)
در شرح اين آيه فرمود: اصرار، عبارت از اين است كه كسى گناهى كند و از خدا آمرزش
نخواهد و در فكر توبه نباشد . اميرمؤمنان على (عليه السلام) فرمود: اياك و الاصرار
فانه من اكبر الكبائر و اعظم الجرائم. از اصرار بر گناه بپرهيز، چرا كه از
بزرگترين جرايم است. (مستدرك الوسايل،موسسه آل البيت، ج11، ص368) . از گناهان كوچك
غافل نشويم: امام صادق (عليه السلام) فرمود: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله)
همراه ياران (در سفرى ) در سرزمين بى آب و علفى فرود آمد، به يارانش فرمود:
ائتوابحطب ، هيزم بياوريد كه از آن آتش روشن كنيم تا غذا بپزيم . ياران عرض كردند:
اينجا سرزمين خشكى است و هيچگونه هيزم در آن نيست !. رسول خدا (صلّى اللّه عليه و
آله) فرمود: برويد هر كدام هر مقدار مى توانيد جمع كنيد آنها رفتند و هر يك مختصرى
هيزم يا چوب خشكيده اى با خود آورد و همه را در پيش روى پيامبر (صلّى اللّه عليه و
آله) روى هم ريختند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اين گونه گناهان ، روى
هم انباشته مى شوند. سپس فرمود: ايّاكم و المحقّرات من الذّنوب. از گناهان كوچك
بپرهيزيد كه همه آنها جمع و ثبت مى گردد...( اصول كافي، ج2، ص 288 ) . امام صادق
عليه السلام فرمود: لا صَغيرة مع الاِصرار در صورت اصرار، گناه صغيره اى نباشد. (
بحار الانوار، ج 8، ص 352) . در كتاب تحرير الوسيله امام خمينى قدس سره پيرامون
معيار گناهان كبيره ، چنين آمده است : 1- گناهانى كه در مورد آنها در قرآن يا
روايات اسلامى وعده آتش دوزخ ، داده شده باشد . 2- از طرف شرع ، به شدت ، از آن
نهى شده است . 3- دلايلي وجود دارد كه معلوم مي شود آن گناه ، بزرگتر از بعضى از
گناهان كبيره است . 4- عقل ، حكم كند كه فلان گناه، كبيره است . 5- در ذهن مسلمينِ
پاى بند به دستورات الهى ، چنين تثبيت شده كه فلان گناه ، از گناهان بزرگ است . 6-
از طرف پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) يا امامان (عليهم السلام) در خصوص گناهى
تصريح شده كه از گناهان كبيره است . امام صادق (عليه السلام) گناهان كبيره اى را
كه در قرآن آمده بيان نمودند: 1- بزرگترين گناهان كبيره ، شرك به خدا است : قرآن
مى فرمايد كسي كه براى خدا، شريك قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام مى كند.
(مائده، 72) . 2- نا اميدى از رحمت خدا: هيچ كس جز كافران از رحمت خدا، نوميد
نگردد. (يوسف،87) . 3- ايمنى از مكر (عذاب و مهلت ) خدا: از مكر خدا ايمن نشود،
مگر مردم زيان كار. ( اعراف، 99) . 4- عقوق (و آزار) والدين : چنان كه قرآن از
زبان عيسى (عليه السلام) مى فرمايد: خدا دستور داده كه به مادرم نيكى كنم و مرا
زورگوى تيره بخت قرار نداده است . (مريم، 32) . 5- كشتن انسانِ بى گناه : و هر كس
فرد با ايمانى را از روى عمد، به قتل برساند مجازات او، دوزخ است كه جاودانه در آن
مى ماند، و خداوند بر او غضب مى كند و از رحمتش دور مى سازد و عذاب عظيمى براى او
آماده ساخته است . (نساء، 93) . 6- نسبت نارواى زنا به زن پاكدامن : كسانى كه زنان
پاكدامن و بى خبر (از هر گونه آلودگى ) و با ايمان را متهم مى سازند، در دنيا و
آخرت ، از رحمت الهى بدورند، و عذاب بزرگى در انتظارشان است . (نور، 23) . 7-
خوردن مال يتيم: همانا كسانى كه اموال يتيمان را مى خورند، آنها در شكم هاى خود،
آتش فرو مى برند و بزودى در آتش سوزان مى سوزند. ( نساء، 10) . 8- فرار از جبهه
جهاد: و هر كس در آن هنگام (جنگ ) به آنها پشت كند مگر در صورتى كه هدفش ، كناره
گيرى از ميدان براى حمله مجدد و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان ) بوده
باشد (چنين كسى ) گرفتار خشم پروردگار خواهد شد، و جايگاه او جهنم ، و چه بد
عاقبتى است . ( انفال، 16) . 9- ربا خوارى: كسانى كه ربا مى خورند، بر نمى خيزند
مگر مانند كسى كه شيطان باتماس خود، او را همچون ديوانه ، آشفته حال كرده است .
( بقره، 275) . 10- سحر و جادو: قطعا دانستند كه هر كس خريدار جادو شود، در آخرت ،
بى بهره خواهد بود. ( بقره، 102) . 11- زنا: هر كس كه زنا كند، مجازاتش را خواهد
ديد، عذاب چنين كسى در قيامت ، مضاعف گردد و با خوارى ، هميشه در آن خواهد ماند. (
فرقان، 68) . 12- سوگند دروغ براى گناه : كسانى كه پيمان خود با خدا و سوگندهاى
خود را به بهاى اندك مى فروشند، در آخرت ، بى بهره اند. (آل عمران، 77) . 13-
خيانت در غنايم جنگى : و هر كه در غنيمت جنگى ، خيانت كند، روز قيامت با آنچه
خيانت كرده بيايد. ( آل عمران، 161) . 14- نپرداختن زكات واجب : در آن روز) طلاها
و نقره ها را) در آتش دوزخ داغ و سوزان كرده و با آن صورت ها و پهلوها و پشت
هايشان را داغ مى گذارند. ( توبه، 35) . 15- گواهى به دروغ ، كتمان : و هر كس
گواهى دادن را پنهان كند، قلبش گنهكار است . ( بقره، 283) . 16- شراب خوارى : اى
كسانى كه ايمان آورده ايد، شراب و قمار و بت ها و تيرهاى قرعه پليدند و از عمل
شيطانند. پس از آنها دورى كنيد باشد كه رستگار شويد. ( مائده، 90) . 17- ترك نماز
يا واجبات ديگر بطور عمد، زيرا پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: هر كس عمدا
نماز را ترك كند از پيمان خدا و رسول خدا بيزارى جسته است . (بحار الانوار، ج47،
ص17) . 18و19- پيمان شكنى و قطع رحم ، چنانكه خداوند مى فرمايد: براى آنانكه
(پيمان را مى شكنند و قطع رحم مى كنند) لعنت و خانه بد در آخرت ، است. (رعد، 25) .
امام صادق (عليه السلام) به اينجا كه رسيد، عمروبن عبيد در حالى كه از شدت ناراحتى
، شيون مى كشيد از محضر آن حضرت خارج شد و مى گفت: به هلاكت رسيد آنكس كه به راءى
، فتوا داد، و در فضل و علم با شما، ستيزكرد. (بحارالانوار، ج76، ص 8) . امام محمد
باقر علیه السلام می فرماید: ما عَرَفَ اَللهَ مَن عَصاهُ؛ خدا
را نشناخته آن که نافرمانی اش کند. [تحف العقول، ص294] . پیامبر اکرم
(ص) می فرماید: لا تَتظُروا اِلی صَغیرِ الذّنبِ ولَکنِ
انظُرُوا اِلی ما اجتَرَأتُم؛به کوچکی گناه نگاه نکنید بلکه به
چیزی [نافرمانی خدا] که برآن جرات یافته اید
بنگرید. [جهاد النفس،ح405] .
يَا جَوادَ السَّائِلِينَ. ای عطا بخش سؤال کنندگان...
#دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان
اَللّهمّ اجْعَلْنی فیهِ مُحِبّاً لاوْلیائِکَ، وَمُعادیاً
لاعْدائِکَ، مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ، یا عاصِمَ قُلوبِ
النّبیین. خدایا در این ماه مرا محب و دل بسته و دوست
دوستانت قرار بده«تولی»، و مرا دشمنی کننده با دشمنانت قرار بده«تبری»،
ومرا پیرو راه و روش و سنت خاتم پیغمبرانت قرار بده، ای ای
نگهدارنده و عصمت بخش دلهای پیغمبران!
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: محبت و دوستی با دوستان خدا{تولی}،
2: عداوت و دشمنی با دشمنان خدا{تبری}، 3: پیروی کردن از
سنّت خاتم انبیاء صلى الله عليه و آله، 4: خداوند نگهدارنده و عصمت بخش دلهای
پیغمبران است .
دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان خدا : «اللهم اجعلنی فیه
محبا لاولیاءک و معادیا لاعداءک» . حدیث است که به حقیقت
ایمان نمیرسید مگر آنکه نزدیکترین خویشان
خود را برای خدا دوست نداشته باشید، چون متدین نیست و
دورترین افراد را برای اینکه متدین است، دوست داشته باشید.
امام باقر (علیهالسّلام) به شخصی فرمودند؛ «اگر اراده کردی که
بفهمی بهشتی و یا جهنمی هستی، به قلبت مراجعه کن،
اگر دیدی اهل طاعت را دوست داری، اهل بهشت و اگر اهل گناه را
دوست داری، اهل جهنم هستی و انسان در قیامت با کسی که او
را دوست دارد، محشور میشود.»
تولی و تبری : محبا لاولیاءک و معادیا لاعداءک مساوی با
تولی و تبرّی : «تولی و تبری» دو اصطلاح قرآنی است
که از دیدگاه شیعه از جمله فروع دین و از واجبات اسلام شمرده میشود.
این دو واژه، به ترتیب، به معنای دوستی با دوستان خدا و
نزدیکی به اهل حق، و دشمنی با دشمنان خدا و دوری از اهل
باطل است. تولی در 57 سوره از قرآن و 233 بار، و تبری در 20 سوره و 30
بار به کار رفته است. تولِی و تبرِی به دوستی با خدا و دوستان وی
و دشمنی با دشمنان خداست . برخی مفسران آیه 157 اعراف،
«عَزَّروهُ» را به تبری از دشمنان پیامبر (ص) و «نَصَروهُ» را به تولی
پیامبر (ص) معنا کرده [بیان السعاده، ج2، ص211] . مدار دین بر
حب و بغض فی اللّه است، [عدة الصابرین،ج1، ص89] . از این رو ایمان
راستین، محکوم معادله تولی و تبری است که مؤمن بر اساس آن هم باید
از انوار ارباب کمال و اهل حق استضائه کرده و همنشینی و دوستی
با آنها را برگزیند و هم باید از رفاقت و دوستی هواپرستان و
اهل بدعت بپرهیزد تا به صراط مستقیم الهی که همان ایمان
خالص است دست یابد [مجمع البیان، ج1، ص110] :«اِهدِنَا الصِّراطَ
المُستَقیم صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ
المَغضوبِ عَلَیهِم و لاَ الضّالّین». [حمدآیه6و7] هم به تولی
وتبری اشاره دارد . در خبر است که خداوند به برخی از انبیا وحی
میکند: به مردم بگوید کارهایی که در دنیا انجام
داده اید، از عبادت و زهد و تقوا، به نحوی سود آنها به خودتان بازمی
گردد؛ بنگرید برای من چه کردهاید؟ آیا هرگز دوستی
از دوستان مرا دوست داشته اید؟ یا با دشمنان من دشمنی کرده اید؟
اگر عبادت آسمانیان و زمینیان همراه شما باشد و در آن دوستی
با دوستان من و دشمنی با دشمنان من نباشد آن عبادت به کار شما نیاید.
[کشف الاسرار ، ج2، ص83] .
اولیاءالله : «اولياء» جمع «وَلىّ» بر وزن فعيل و از ريشه «و ـ ل ـ ى»
است. وَلْى در لغت به معناى قرب و نزديكى است.[المصباح، ص672؛ القاموس المحيط، ج2،
ص1760، «ولى»] . براى ولىّ نيز معانى گوناگونى مانند دوستدار، رفيق و يارى كننده
ذكر شده است[تاجالعروس، ج20، ص310، «ولى»] . اَلا اِنَّ اَولِياءَاللّهِ
لاخَوفٌ عَلَيهِم ولاهُم يَحزَنون. (سوره يونس/10،62) . اولیاءالله جمع
مکسر عربی ولی الله، واژه ای عربی به معنای «نزدیکان
به خدا» است . مراد از اولیاء اللّه در قرآن ، کسانی هستند که به درجه
عالی ایمان و عبودیت رسیدهاند. [المیزان، ج۱۰،
ص۹۰] . از امیرمؤمنان (ع) درباره تفسیر آیه «أَلا
إِنَّ أَوْلِیَاء اللهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ»،
سؤال شد: «أَوْلِیَاء چه کسانی هستند»؟ امیرمؤمنین (ع)
فرمودند: ایشان جماعتی هستند که در عبادت خداوند متعال اخلاص ورزیدند.
در برخی از روایات عنوان اولیاءاللّه بر اهل بیت (علیهمالسلام)،
پیروان ایشان تطبیق شدهاست. قال أمير المؤمنين «إِنَّ
أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» ثم قال: تدرون
من أولياء الله قالوا: من هم يا أمير المؤمنين فقال: هم نحن و أتباعنا، فمن تبعنا
من بعدنا- طوبى لنا طوبى لنا و طوبى لهم و طوباهم أفضل من طوبانا، قيل ما شأن
طوباهم أفضل من طوبانا أ لسنا نحن و هم على أمر قال: لا- لأنهم حملوا ما لم تحملوا
عليه- و أطاقوا ما لم تطيقوا . عن أبي جعفر ع قال وجدنا في كتاب علي بن الحسين ع
«أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»
قال: إذا أدوا فرائض الله، و أخذوا بسنن رسول الله ص و تورعوا عن محارم الله، و
زهدوا في عاجل زهرة الدنيا، و رغبوا فيما عند الله- و اكتسبوا الطيب من رزق الله،
لا يريدون به التفاخر و التكاثر ثم أنفقوا فيما يلزمهم من حقوق واجبة، فأولئك الذين
بارك الله لهم فيما اكتسبوا و يثابون على ما قدموا لآخرتهم . [تفسیر عیاشی،
ج۲، ص۱۲۴] . أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ
عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ
لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ
لِكَلِمَاتِ اللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿یونس 62 تا 64﴾
. در حکمت 432 میفرماید: «إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللهِ هُمُ الَّذِينَ
نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا وَ
اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا»، شرط اول اولياء
خدا این است که وقتی عموم مردم نگاه به ظاهر دنيا میکنند و
دنبال کسب مقام و ثروت و شهوترانی هستند، دنبال این گونه اموری
که هر چه به قیامت و به آخر الزمان نزدیک میشويم متأسفانه
مظاهر دنیا هم بیشتر میشود! خانههای مجلل، ثروتاندوزيها،
ذخيرهسازي ارز و سکه و دلار و تفاخرهای دنیوی اینها نگاه
به باطن دنیا میکنند و گول ظاهر فريبنده آن را نمیخورند ، شرط
دوم اولیاءخدا این است که آینده نگر هستند، پایان
وسرانجام دنیا را نگاه میکنند نه فقط پایان عمر خود را، آجل یعنی
سرانجام و پايان کار عاجل یعنی آنچه الآن نقد و حاضر است.
اعداء الله : «و معادیا لاعداءک» : الإمام عليّ عليه السلام : إيّاكَ أن تُحِبَّ
أعداءَ اللّه ِ ، أو تُصفِيَ وُدَّكَ لِغَيرِ أولِياءِ اللّه ِ ؛ فَإِنَّ مَن
أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم . [غرر الحكم : 2703] امام على عليه السلام : مبادا
كه دشمنان خدا را دوست بدارى و يا دوستى ات را براى غير دوستان خدا ، خالص گردانى
؛ زيرا هركه مردمى را دوست بدارد ، با آنان محشور خواهد شد . وَ يَوْمَ يُحْشَرُ
أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيْهِمْ
سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ [فصلت 19و20]
و (ياد كن) روزى را كه دشمنان خدا جمع گشته و به سوى دوزخ آورده مىشوند و آنان را
از پراكندگى باز مىدارند. تا چون به دوزخ رسند، گوش و چشمان و پوستشان به آن چه
انجام مىدادند گواهى مىدهد. ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ
فِيها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ [قصلت 28] سزاى
دشمنان خدا همين است كه برايشان به خاطر انكار دائمى آيات ما، آتشى باشد كه هميشه
در آن جا بمانند . عَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلامُ أَنَّهُ قَالَ : مَنْ وَالَى
أَعْدَاءَ اَللَّهِ فَقَدْ عَادَى أَوْلِيَاءَ اَللَّهِ وَ مَنْ عَادَى
أَوْلِيَاءَ اَللَّهِ فَقَدْ عَادَى اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ حَقٌّ
عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُدْخِلَهُ فِي نَارِ جَهَنَّمَ [صفات الشیعة,جلد۱,صفحه۷]
. در دعای ندبه : اَللَّهُمَ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ
وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ . امیرالمؤمنین
عَلَيْهِ السَّلاَمُ قال سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ
آلِهِ يَقُولُ: أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ
اَلْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِكَ سَادَةُ أُمَّتِي مَنْ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ
اَللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا فَقَدْ أَبْغَضَ اَللَّهَ وَ مَنْ وَالاَنَا فَقَدْ
وَالَى اَللَّهَ وَ مَنْ عَادَانَا فَقَدْ عَادَى اَللَّهَ وَ مَنْ أَطَاعَنَا
فَقَدْ أَطٰاعَ اَللهَ وَ مَنْ عَصَانَا فَقَدْ عَصَى اَللَّهَ [الأمالی
(للصدوق),جلد۱,صفحه۴۷۶] . برای آنکه بدانیم
اعداء الله چه کسانی هستند باید اشاره کنیم به شیطان
رانده شده از درگاه حق که از زمان خلقت حضرت آدم ابوالبشر (علیهالسلام) شیطان
تنها کسی بود که به نافرمانی از ذات اقدس الهی اراده نموده و با
تکبر و غرور خود به سرمنشا دشمنی با خداوند معروف گردید، اما این
نکته لازم است که در اینجا بیان گردد و آن این است که ذات اقدس
ربوبیت دارای مقامی است که هیچ موجودی نمیتواند
در برابر او به دشمنی برخیزد بلکه خداوند برای امتحان و رتبه
بندی مخلوقاتش آن هم برای آنکه خود مخلوقات درک کنند که ظرفیت
آنان در چه حد است و در چه رتبه و مقامی باید قرار بگیرند
امتحان را قرار داد و کسانی که از این امتحانات که به دستورات و قضا و
قدر الهی میباشد با موفقیت بگذرند آن هنگام است که نزد خداوند
اجر و قربی دارند ولی اگر خلاف آن صورت پذیرد آنگاه است که نزد
خداوند جایگاهی نخواهند داشت و یکی از کسانی که در
امتحان همه چیز خود را از دست داد ابلیس یا همان شیطان
معروف است که همه جا سرک میکشد و در قرآن از او به دشمن بزرگ انسان تعبیر
گردیده است: «انه لکم عدو مبین؛ [بقره آیه168] یعنی
همانا شیطان برای شما دشمنی آشکار است» که خداوند (عزوجل) امر فرموده است که از او یعنی
شیطان تبعیت نکنید «ولا تتبعوا خطوات الشیطان؛ [بقره آیه168]
. و (از) وسوسههای شیطان پیروی نکنید» چرا که او «یخرجونهم
من النور الی الظلمات؛ [بقره آیه257] یعنی خارج میکند
ایشان را از نور به سوی تاریکی» و چون وسوسههای شیطانی
بر خلاف سعادت و رستگاری انسانهاست و خداوند میخواهد تمام انسانها
مسیر سعادت و رستگاری را بپیمایند، پس در اینجاست
که شیطان به دشمن خداوند معروف است و همانطور که میدانیم شیطان
هم برای خود یاران و پیروانی دارد که به وسیله آنها
وسوسهها و خطوات خود را به نسل آدم ابوالبشر و جنیان تلقین میکند.
چنانچه خداوند در قرآن میفرماید: «وان الشیاطین لیوحون
الی اولیاءهم؛ [انعام آیه121] یعنی به درستی
که شیاطین (جن و انس) سخت به دوستان و پیروان خود وسوسه کنند تا
با شما به جدال و منازعه برخیزند» .
سنت پیامبر : «مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ» در این
قسمت از این دعا از خداوند خواستاریم که ما را توفیق دهد تا از
راه و روش پیامبر اعظم (ص) که به سنت تعبیر گردیده است پیروی
کنیم چرا که امروزه مشاهده میشود چقدر سنتهای پیامبر
گرامی اسلام مظلوم واقع شده است و کسی اهمیت زیادی
بر این سنتها قائل نیست، شاید گفته شود که مثالی بیاورد
تا روشن گردد، ما هم میگوییم مثال بارز آن ازدواج است که
صراحتاً پیامبر اکرم (ص) فرمودند: النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی
فلیس منی: یعنی ازدواج سنت من است پس هر کس از آن دوری
گزیند و روی گردان شود، از من نیست. اما امروزه میبینیم
که با غلوهای زبانی و بادهای اندرونی بعضیها خود
را مدرنیته نشان داده و سنتی را که پیامبر اسلام (ص) بر اساس
خواست خداوند پایه گذاردهاند با وسوسههای شیطانی زیر
پا گذاشته و با سخت گیریهای بیجا و غیر عقلانی
آن سنت نیکو را مانند یک هیولای وحشتناک جلوهگر نمودهاند.
آن هم سنتی را که امام زینالعابدین (علیهالسلام) هنگامی
که بر سفره طعام بودند استخوانی را که اندکی گوشت داشت برداشتند و
فرمودند: پس از توافق دختر و پسر برای ازدواج، این امر به اندازه پاک
کردن باقی مانده گوشت از این استخوان است. یعنی به قدری
ازدواج باید آسان صورت پذیرد که هیچ دختر و پسری بدون
همسر نباشند . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ
أَجْرُهَا وَ أَجْر مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ
يُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْء [الكافي، شیخ کلینی ج۵
ص ۹ ؛ تهذيب الأحكام،شیخ طوسی ج۶ ص ۱۲۴؛
الخصال، شیخ صدوق ج۱ ص۲۴۰؛ بحار الأنوار، علامه
مجلسی ج۹۷ ص ۲۳] پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و
آله فرمود: «هر كس بنيانگذار روشى نيكو باشد، همچون پاداش كسى كه به آن عمل كرده،
پاداش دارد و نيز از پاداش همه آنان كه تا روز رستاخيز به آن عمل نمايند بهرهمند
خواهد شد بىآن كه از پاداش انجام دهندگانش چيزى كاسته شود». امام باقر(علیه
السلام) : «مَنِ اسْتَنَّ بِسُنَّةِ عَدْل فَاتُّبِعَ کَانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ
عَمِلَ بِهَا مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْتَقِصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ
وَ مَنِ اسْتَنَّ سُنَّةَ جَوْر فَاتُّبِعَ کَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ وِزْرِ
مَنْ عَمِلَ بِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْتَقِصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیْءٌ»؛
(کسى که سنت عدلى ایجاد کند و از آن پیروى شود همانند پاداش کسانى را
که به آن عمل مى کنند خواهد داشت، بى آن که از پاداش آنها کم شود و کسى که سنت
ظلمى بگذارد و از آن پیروى شود همانند گناه کسانى که به آن عمل مى کنند خواهد
داشت، بى آن که چیزى از گناهان آنها کاسته شود).(وسائل الشيعه، جلد 11، صفحه
437 ( جلد 16، صفحه 174) . رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن سَنَّ سُنَّةً
حَسَنةً عُمِلَ بهامِن بَعدِهِ كانَ لَهُ أجرُهُ ومِثلُ اُجُورِهِم مِن غَيرِ أن
يَنقُصَ مِن اُجُورِهم شيئا ، ومَن سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً فَعُمِلَ بها بَعدَهُ
كانَ علَيهِ وِزرُهُ ومِثلُ أوزارِهِم مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن أوزارِهِم شيئا .
[كنز العمّال : 43079] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هركه روش نيكويى بگذارد
كه پس از مرگش بدان عمل شود ، هم اجر خودش را دارد وهم به اندازه اجر كسانى كه به
آن عمل مى كنند ؛ بى آن كه از اجر ايشان چيزى كم شود. و هركه روش ناپسندى بنهد و
پس از مرگش بدان رفتار شود ، گنهكار است و به اندازه گناهان كسانى كه به آن سنّت
عمل مى كنند نيز برايش گناه باشد ؛ بى آن كه از گناه آنان چيزى كم شود . قَالَ
اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : لاَ يَكُونُ اَلْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى
يَكُونَ فِيهِ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ، وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ ، وَ سُنَّةٌ مِنْ
وَلِيِّهِ ، وَ سُنَّةٌ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ [المحتضر,جلد۱,صفحه۷۴]
. عَنِ اَلْحَارِثِ بْنِ اَلدِّلْهَاثِ مَوْلَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: لاَ يَكُونُ
اَلْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلاَثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ
رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ فَالسُّنَةُ مِنْ
رَبِّهِ كِتْمَانُ سِرِّهِ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عٰالِمُ
اَلْغَيْبِ فَلاٰ يُظْهِرُ عَلىٰ غَيْبِهِ أَحَداً `إِلاّٰ مَنِ
اِرْتَضىٰ مِنْ رَسُولٍ وَ أَمَّا اَلسُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ صَلَّى
اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمُدَارَاةُ اَلنَّاسِ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ
جَلَّ أَمَرَ نَبِيَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِمُدَارَاةِ اَلنَّاسِ
فَقَالَ خُذِ اَلْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ اَلْجٰاهِلِينَ
وَ أَمَّا اَلسُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِي اَلْبَأْسَاءِ وَ
اَلضَّرَّاءِ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ اَلصّٰابِرِينَ
فِي اَلْبَأْسٰاءِ وَ اَلضَّرّٰاءِ [الخصال ,جلد۱,صفحه۸۲]
خادم امام رضا(عليه السّلام)گفت:از امام رضا(عليه السّلام)شنيدم كه
فرمود:مؤمن،مؤمن نمىشود مگر اينكه در او سه خصلت باشد:سنّتى از پروردگارش و سنّتى
از پيامبرش و سنّتى از امامش.سنّت از پروردگارش،پوشيده نگه داشتن سرّش است،خداوند
مىفرمايد:«داناى غيب كه غيب خود را به كسى اظهار نمىكند مگر فرستادهاى كه از او
راضى باشد»و اما سنّت از پيامبرش،مدارا كردن با مردم،كه خداوند فرمود:«عفو را بگير
و به نيكى امر كن و از جاهلان رويگردان باش»و اما سنّت از امامش،صبر كردن در سختىها
و ناراحتىها،كه خداوند فرمود:«صبركنندگان در سختىها و ناراحتىها» . اعمال انسان
به دو دسته تقسیم میشود: اول: اعمالی که پیش از مرگ
انجام میدهد و به تعبیر قرآن پیش فرستاده است؛ دوم: اعمالی
که پس از مرگ به دست وی میرسد در حالی که قبل از مرگ بستر آن
را آماده و فراهم کرده است. این اعمال دسته دوم همان باقیات صالحات
است. (وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْاْ هُدًى وَ
الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیرْ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَ خَیرْ
مَّرَدًّا . کهف، آیه 46؛ الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ
الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ
ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً . مریم، آیه 76) در سنت و احادیث
از این اعمال دسته دوم به عنوان سنتهای حسنه و سیئه یاد
شده است تا بیان شود این باقیات میتواند بد و خوب باشد .
پیامبر اکرم(ص) : اذا مات الانسان انقطع عمله الا من ثلاث: صدقه جاریه،
او علم ینتفع به، او ولد صالح یدعو له؛ هرگاه انسان بمیرد، عملش
هم قطع می شود، مگر از سه راه: صدقه جاریه، یا عملی که از
آن سود می برند، یا فرزند شایسته ای که برای او دعا
می کند. (نهج الفصاحه، حدیث 239) . امام صادق(ع) می فرماید:
پس از درگذشت مؤمن، شش چیز است که (ثوابش) به او می پیوندد: 1-
فرزندی که برای او آمرزش می طلبد، 2- قرآنی که بر جای
می گذارد (و آن را می خوانند)، 3- نهالی که آن را می کارد،
4- صدقه آبی که آن را جاری می سازد، 5- چاهی که آن را حفر
می کند 6- سنت و روشی که بنیان می نهد و پس از او دیگران
به آن عمل می کنند. (من لا یحضره الفقیه، ج1، ص185) .
سنت در ميان متشرعان و متدينان به دين اسلام سه معناي اصطلاحي دارد : 1. «سنت»
به معناي مستحب که در فقه اسلامي يکي از احکام پنجگانه به شمار ميآيد. سنت بدين
معنا در برابر فريضه و واجب به کار ميرود و مرادف آن در عربي «نافله» است؛ 2.
«سنت» به معناي روش مطلوب و خداپسند و کاري که در دين مطلوب قلمداد شده است، خواه
واجب باشد و خواه مستحب. در برابر اصطلاح اول سنت که فقط شامل مستحب است، در اين
اصطلاح سنت هم شامل مستحب ميشود و هم واجب. در اين اصطلاح، سنت در برابر بدعت
قرار ميگيرد؛ زيرا سنت در اين معنا، کاري مطلوب و پسنديده است که در شرع پايهگذاري
شده است، و در برابر آن، بدعت کاري است که در شرع و دين پيشينه ندارد و بدعتگذار
از پيش خود آن را به دين نسبت ميدهد؛ 3. «سنت» به معناي قول، فعل و تقرير معصومان
که براي مسلمانان حجت هستند و در کنار قرآن از منابع دين به شمار ميآيند. بر اساس
اين تعريف، مجموعه رواياتي که از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم
السلام) به ما رسيده سنت ميناميم . سنتها را می توان به حسنه و سیئه
تقسیم نمود و سنتهای حسنه را به سنتهای رایج، به سمت
رواج، کم رواج و متروک، تقسیم کرد . سنتهای رایج، سننی
هستند که اکنون در بین مردم دائر و برقراراند، مانند: توسل به اهل بیت
علیهم السلام . سنتهای به سمت رواج، سننی هستند که با اقدام و
تلاش عده ای افراد دل سوز، در حال ترویج می باشند و بحمدالله با
مرور زمان گستره این سنن رو به افزایش است، مانند: تفسیر قرآن و
اعتکاف . سنتهای کم رواج، سنتهایی هستند که اگر چه کاملا متروک
نشده، ولی از دوران و اوج افتاده اند و روز به روز حضور آنها در جامعه کمرنگ
تر می شود، مانند: امر به معروف و نهی از منکر و یا شرکت فعال
در مساجد و نماز جماعت . سنتهای فراموش شده، سنتهایی هستند که
در بین مردم متروک و مطرود شده، حتی عمل به آنها در بعضی موارد
با عکس العمل های منفی مواجه می شود، مانند: ازدواج موقت یا
ساده زیستی و دوری از تجمل . سنتهای سیئه، سنن غلط
و غیر اسلامی هستند که دامنگیر اجتماع شده و جانشین فرهنگ
و سنتهای حسنه شده اند . تعداد این سنتها زیاد و اثرات و گستردگی
آنها نیز فراوان است، مانند: اسراف، تجمل گرایی، لهو و لعب، چشم
و هم چشمی، خودخواهی و ...
سنت، بدعت و خرافه تفاوتهایی باهم دارند ؛ سنت معانی مختلفی
دارد؛ بر خلاف بدعت و خرافه که روشن است . بدعت را «ادخال مالیس فی
الدین، فیالدین» تعریف کرده اند؛ یعنی کار،
رسم، عادت و آیینی را که دینی نیست و ربطی
به دین و قرآن ندارد را به نام دین، به مردم ارائه دهد؛ چنین کسی
در دین بدعت گذاشته است؛ مثلاً امری را که واجب یا مستحب نیست
اگر واجب یا مستحب جلوه دهد، بدعت است. خرافه هم به هرکار غیرمعقول که
از سر توهم باشد، گفته میشود.
خرافه در عرب، اسم شخصی بوده که دیوانه شده بود و چیزهایی
عجیب و غریبی نقل میکرد؛ بعد از آن، هر حرف نامعقول و
محالی را خرافه میگویند. اما سنت تعاریف مختلفی
دارد؛ ممکن است منظور از سنت، سنت دینی باشد که در برابر بدعت قرار میگیرد؛
ممکن است منظور از سنت، یکی از منابع استنباط احکام ـ یعنی
سنت، کتاب، عقل و اجماع ـ در علم فقه باشد؛ در اینجا، سنت به معنای
اقوال و رفتار و کردار ائمه دین ـ مخصوصاً پیامبر ـ است. گاهی
تقریرات را هم به این اضافه کردهاند که بهمعنای این است
که شخصی پیش پیغمبر یا پیشوایان معصوم ـ که
اقوال و رفتارشان حجت است ـ کاری را انجام میدهد و یا حرفی
را میزند که آنها آن کار را تأیید میکنند و یا
حداقل رد نمیکنند و این رد نکردن هم از سر تقیه نبوده است. گاهی
منظور از سنت ممکن است سنت متشرعه باشد؛ یعنی آن رسوم و آداب و آیینهای
موجود در فرهنگ و کردار مردم متشرع که در موردشان از چهارده معصوم و پیشوایان
دینی قول و گفتار و تقریری نداریم؛ اما درطول تاریخ،
تبدیل به رسم و عادت مسلمانها یا شیعیان شده اند.
سنت : در کتاب « اصول الفقه » آمده است: «السّنة النبویة: هی اقوال
النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و افعاله و تقریراته،
فالسّنة علی ذلک تنقسم بحسب ماهیتها و حقیقتها الی ثلاثة
اقسام: سنّة قولیة و سنّة فعلیة و سنّة تقریریة...».
[اصول الفقه، ابو زهره، محمد، ص۹۷.الاجتهاد اصوله و احکامه،
بحرالعلوم، محمد، ص۶۸.المستصفی من علم الاصول (به ضمیمه
فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت)، غزالی، محمد بن محمد، ج۱، ص۱۲۹.منابع
اجتهاد (از دیدگاه مذاهب اسلامی)، جناتی، محمد ابراهیم، ص۷۷.مقالات
اصولی، موسوی بجنوردی، محمد، ص۲۵] . سنت نبوی،
به معنای قول، فعل و تقریر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
است. [سنت یعنی گفتار یا کردار یا تأیید
معصوم : آشنایی با علوم اسلامی، مطهری، مرتضی، ج۳،
ص۲۲.السنة فى اصطلاح الفقهاء : قول النبى او فعله او تقريره : اصول
الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۲، ص۶۳] . در تفسير مجمع البيان آمده
است: به هر چيزي كه به صورت «دوام» و «استمرار» اتفاق بيفتد، سنّت يا طريقت مي
گويند.[ر.ك: طبرسي، مجمع البيان ج1، ص643] . سنت، سيره، طريقت هر سه كلماتي داراي
معاني نظير هم هستند[ر.ك: طبرسي، مجمع البيان ج3ـ4، ص670 و 671] و سنت، راهي است
كه براي اقتدا به آن و تبعيّت از آن قرار داده شده است از جمله، «سيره» و «سنت»
حضرت رسول صلي الله عليه و آله .[ر.ك: طبرسي، مجمع البيان ج1ـ2، ص642] . در تعريف
سنت چنين مي گويند كه: سنت، قول پيامبر صلي الله عليه و آله ، فعل آن حضرت و تقرير
آن حضرت (گفتار يا انجام كاري كه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله صورت گيرد و حضرت
عكس العمل نشان ندهند، كه نشان دهنده رضايتمندي خواهد بود) مي باشد.[علوم الحديث و
مصطلحه، ص19] . سنت معناي ديگري نيز ـ غير از آن مفهومي كه محدثان (راويان حديث)
به آن پرداخته اند ـ دارد. طبق اين تعريف هر چيزي را كه از پيامبر و ائمه اثني عشر
عليهم السلام نقل شده، اما از باب فريضه (واجب) نباشد؛ يعني جزء مستحبات باشد، سنت
مي گويند.
یا عاصِمَ قُلوبِ النّبیین
. ای نگهدار دلهای پیامبران.
#دعای روز بیست و ششم ماه رمضان
اَللّهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً، وَ ذَنْبی فیهِ
مَغْفوراً، وَ عَملی فیهِ مَقْبولاً، وَ عَیبی فیهِ
مَسْتوراً، یا اسْمَعِ السّامعین. خدایا در این ماه سعی
و تلاش و کوشش مرا در راه طاعتت بپذیر و مورد سپاس و قدردانـی قرار
بده، و گناه مرا مورد آمرزش قرار بده و ببخش، و عمل و کردارم را پذیرفته
مقبول درگاهت قرار بده، و عیب ظاهری وباطنی مرا پوشیده
دار و مستور گردان، ای شنواترین شنوایان و ای بهترین
شنوای دعای دعا کنندگان.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: قبولی سعی وکوشش بندگان در راه
بندگی و اطاعت خدا و مورد سپاس و قدردانـی قرار گرفتن، 2: غفران و
بخشش خداوند و آمرزیده شدن گناهان توبه کنندگان، 3: قبول شدن اعمال و کردار
ناچیز بندگان، 4: پوشیده شدن عیبهای ظاهری وباطنی
بندگان، 5: خداوند شنواترین شنوایان و بهترین شنوای دعای
دعا کنندگان است .
قبولی سعی و تلاش از جانب خدا : «اللهمّ اجْعَل سَعْیی
فیهِ مَشْکوراً» . در این بخش از دعا میخوانیم، خدایا
سعی و تلاش ما را در ماه رمضان بپذیر! واژه «مشکوراً» به معنای
«تشکر کن» است و مقصود آن در این دعا «بپذیر» و «قبول کن» است. وی
میافزاید: آدم زحمت میکشد و روزه میگیرد، گرسنه
و تشنه میشود؛ اما غذا و آب نمیخورد و کم خوابی ماه رمضان را
تحمل میکند و اگر خدا تلاشهای ما را قبول نکند، کاری از ما
ساخته نیست. اگر زحمتی و رنجی کشیده شود و حاصلی در
پی نداشته باشد، اتفاق ناگواری افتاده است. اگر عمل انسان و سعی
و تلاش او مورد رضایت خدا قرار بگیرد و پروردگار به عین عنایت
در آن بنگرد و از او بخرد، چنین عملی «سعی مشکور» است یعنی
سعی که سپاس الهی و تشکر را به همراه دارد. گاهی ما باید
غصهی این مطلب را بخوریم که نکند اعمال ما را آفت بزند. مثلاً یک
غیبت میتواند تمام زحمات ما را هدر دهد. اگر غیبت کنید
چهل روز اعمال خوب شما در نامه اعمال شخص غیبت شونده نوشته میشود و
اگر عمل خوبی نداشته باشید، گناهان آن شخص در نامه اعمال شما نوشته میشود.
این روایت از معصوم (علیهالسّلام) است. «قُلْ هَلْ
نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي
الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنعًا . آیا
به شما خبر دهم که زیانکارترین افراد چه کسانی اند؟ آنان که
در زندگی دنیا، تلاششان گم شده و نابود میشود و در عین
حال، خیال میکنند که نیکو عمل میکنند! » [کهف آیه103
و104] . این خطاب الهی فقط به پیامبر نیست به همه ماست به
آنانی که میروند و نمیرسند، عمل میکنند و نتیجه
نمیگیرند، میجویند و نمییابند، رنج میبرند
و گنج نمیبرند، تلاششان بیفایده است و سعیشان بدون شکر!
و این خسران است. اگر عمل انسان و سعی و تلاش او مورد رضایت خدا
قرار بگیرد و پروردگار به عین عنایت در آن بنگرد و از او بخرد،
چنین عملی «سعی مشکور» است یعنی سعی که سپاس
الهی و تشکر را به همراه دارد. اما سعی مشکور آن است که آمیزههایی
از خلوص و صدق داشته باشد.«صبغة الله» در آن باشد.ایمان و عمل صالح، طلب
آخرت و در زمره ابرار بودن و...شرایط رسیدن به سعی مشکور است.
آری، وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ
مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا. هرکس «آخرت» را بجوید و
بطلبد و برای آن تلاش و سعی شایسته بنماید و دارای
ایمان هم باشد، چنین کسانی سعیشان «مشکور» است. [اسراء آیه19]
. هیچ چیزی جز سعی انسان مال انسان نیست: و أَن لیسَ
للانسان إلاّ ما سعی ؛ و أَنَّ سعیَهُ سوفَ یُری. یعنی:
و اینکه برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست
؛ و اینکه تلاش او بزودی دیده می شود.( نجم/39 و 40 ) .
سعی : در لغت، سعی راه رفتن سریع که به دویدن نرسد را گویند.
در اصطلاح، تلاش و کوشش است، چون هنگام تلاش در کارها انسان حرکات سریع
انجام می دهد. اعم از کار خیر یا شرّ . انجام یک کار،
فرمان و دستور را عمل گویند؛ ولی سعی، فعل و کار هدفمند همراه
با رنج و زحمت را گویند . لذا ملاکِ ارزش، سعی است نه عمل، بهره انسان
چیزی جز سعی نیست. (لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا
سَعَى، نجم/39) . سعی نسبت عمل با قدرت و توانایی انسان را گویند
نه حجم عمل. یعنی نسبت به توانایی تکلیف می
دهند لذا پاداش هم بر همین منوال خواهد بود. (لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا
إِلَّا وُسْعَهَا، بقره/286) .
مشکور : لغتنامه دهخدا : مشکور. [ م َ ] (ع ص ) پسندیده و ستوده . (غیاث
) (آنندراج ). مقبول شده در درگاه خدای تعالی جل شأنه . سپاس
داشته شده و ستایش شده و ستوده شده و شکر کرده شده و سزاوار ستایش و
سپاس و حمد و پسندیده و پذیره و مقبول و خوش آیند. (ناظم
الاطباء) : و من اراد الاَّخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن
فاولئک کان سعیهم مشکوراً. (قرآن 19/17).
کریم طبعی آزاده ای خداوندی-که خلق یکسر از او
شاکرند و او مشکور. فرخی . واژه «مشکوراً» به معنای «تشکر کن» است و
مقصود آن در این دعا «بپذیر» و «قبول کن» است. «سَعْیَهَا»:
تلاشی که سزاوار آن جهان است. کوشش کردن در راه حقیقی آن، که
متابعت از پیغمبر و انجام عبادات برابر رهنمود است . تلاش مؤمنان مورد تقدير
و سپاس است، چه به نتيجه برسد يا نرسد. «كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً» . تشكّر از
تلاش ديگران، كارى الهى است. «كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً» . «مَشْکُوراً»:
سپاسگزاری شده. سپاسگزاری خدا از بندگان، پذیرش اعمال و عبادات
آنان و افزون دادن پاداش بدیشان است . سپاس خدا از مؤمنان، بالاتر از باغ
بهشت است، چون تشكّر هر كس، به اندازهى شعاع وجودى اوست. «كانَ سَعْيُهُمْ
مَشْكُوراً» . و مَن اَرادَ الاخرةَ و سَعی لها سَعیاً و هو مؤمنٌ
فاُولئک کان سَعیُهم مشکوراً. یعنی: و آن کس که سرای آخرت
را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند، در حالی که ایمان
داشته باشد،سعی و تلاش او، قدر دانی می شود و (از سوی
خدا) پاداش داده خواهد شد.(إسراء / 19) . «مَشْكُور»: از ماده «شکر» است. «شُکر»
را به معنای «شناخت احسان» (کتاب العین، ج۵، ص۲۹۲)
معرفی کردهاند که منظور، نه شناخت ذهنی محض، بلکه شناختی است
که انسان متناسب با آن عمل کند که شاید تعبیر «قدرشناسی» برای
این نوع شناخت مناسبتر باشد؛ لذا بسیاری از اهل لغت، «شکر» را
به مدح و ثنای شخصی که نیکیای در حق ما انجام
داده، دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۲۰۸؛
المصباح المنير، ج۲، ص۳۲۰ ؛ التحقيق في كلمات القرآن
الكريم، ج۶، ص۹۹) و در تفاوت شکر و حمد گفتهاند: شکر در جایی
است که حتما نعمتی داده شده و از آن تشکر شود، اما حمد در غیر آن هم
به کار میرود؛ زیرا شکر فقط
بر افعال است؛ اما حمد هم در مورد افعال و هم در مورد صفات است (النهاية في غريب الحديث
و الأثر، ج،۱، ص۴۳۷) در واقع، شکر بر اساس نعمت است و
حمد بر اساس حکمت . طبق بعضی آیات خدا از انسان تشکر می کند :
فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ، (بقره/158) . إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ،
(فاطر/30) . إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ، (فاطر/34) بله! عمل خوب و پسندیده
به شرط ایمان و اخلاص، مورد تشکر قرار می گیرد. خداوند از عمل
بنده قدردانی می کند یعنی آن را از بین نمی
برد . خداوند به واسطه صفت شکور بودنش اعمال عبادی و سعی و کوشش
بندگان را مورد قدردانی قرار داده و از آنان تشکر میکند. حضرت سیدالشهداء(ع)
در دعای عرفه به خداوند عرضه میدارد: «و اِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنی؛
خدایا! من هرگاه تو را اطاعت کردم، تو از من تشکر و قدردانی کردی».
شاکر بودن خداوند به این معناست که خداوند، حق اعمال مردم را به جا میآورد؛
یعنی هرکس عمل خیری انجام داد، عمل خیر از دست او
نمیرود و خداوند از انجامدهنده عمل خیر قدردانی میکند.
تلاشی که از طرف خداوند، مورد پذیرش و قبول واقع شود و پروردگار به آن
توجه کند، و از ضایع شدن آن مانع شود و نوعی سپاس، از تلاشگر به عمل
آورده، پاداش نیکو بدهد چنین عملی «سعی مشکور» است. اما
تلاش و سعی چه کسانی مورد «شُکران» و سپاس قرار میگیرد؟
اگر عمل انسان و سعی و تلاش او مورد رضایت خدا قرار بگیرد و
پروردگار به عین عنایت در آن بنگرد و از او بخرد، چنین عملی
«سعی مشکور» است. اما سعیای مشکور است که آمیزههایی
از خلوص و صدق داشته باشد. «صبغهالله» در آن باشد. ایمان و عمل صالح، طلب
آخرت و در زمره ابرار بودن و... شرایط رسیدن به سعی مشکور است.
سعی مشکور وغیر مشکور : إنَّ سعیَکم لشتّی ؛ فأَمّا
مَن أَعطی و اتَّقی ... فسنُیسِّره للیُسری... و
امّا من بَخِلَ و استغنس ... فسنیسره للعسری. یعنی: که سعی
و تلاش شما مختلف است ؛ امّا آنکس که در راه خدا انفاق کند و پرهیزکاری
پیش گیرد ... ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم.
امّا کسی که بخل ورزد و از این راه بی نیازی طلبد ؛
بزودی او را در مسیر دشواری قرار می دهیم. (لیل/4-10)
. سعیی که مشکور نباشد چگونه سعیی است : قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ
بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا، (کهف،103) بگو آیا می خواهید شما
را بر زیانکارترین مردم آگاه سازم؟ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي
الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا،
(کهف،104)، (زیانکارترین مردم) کسانی هستند که سعی و
تلاششان در دنیا تباه شده و به خیال باطل فکر می کردند که نیکوکاری
می کنند. نتیجه آن حبط اعمال در قیامت و جهنم است. دقت کنید
سعی و زحمت هست ولی بی فایده؛ حتی ضلّ تباه شده در
حالی که ظاهرا عمل خوب و پسندیده است، پس باید از خدا بخواهیم
که سعی ما را مشکور قرار دهد.
عن الباقرعلیه السلام : یا أَیُّهَا الَّذِینَ
آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا
إِلی ذِکْرِ اللهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ یَقُولُ اسْعَوْا
امْضُوا وَ یُقَالُ اسْعَوْا اعْمَلُوا لَهَا وَ هُوَ قَصُّ الشَّارِبِ وَ
نَتْفُ الْإِبْطِ وَ تَقْلِیمُ الْأَظَافِیرِ وَ الْغُسْلُ وَ لُبْسُ
أَفْضَلِ ثِیَابِکَ وَ تَطَیُّبٌ لِلْجُمُعَةِ فَهِیَ السَّعْیُ
یَقُولُ اللَّهُ وَ مَنْ أَرادَ الآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها
وَ هُوَ مُؤْمِنٌ. [تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۱۱۸
بحارالأنوار، ج۸۶، ص۳۴۴/ القمی، ج۲، ص۳۶۷/
مستدرک الوسایل، ج۶، ص۸۹] در روایت ابوالجارود آمده
است: امام باقر (علیه السلام) دربارهی این سخن خداوند: یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ
الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ، میفرماید:
«اسْعَوْا» یعنی «امْضَوْا». و گفته میشود: اسْعَوْا یعنی
برای آن کار کنید و آن کوتاه کردن شارب، چیدن موی زیر
بغل، کوتاه کردن ناخن، غسل، پوشیدن بهترین لباس، خوش بو شدن برای
جمعه است و این سعی است. خداوند میفرماید: وَمَنْ
أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ».
طلب بخشش گناهان : «وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً» در این فراز
از دعای روز بیست و ششم ماه رمضان از خدا میخواهیم تا
گناهان ما را بیامرزد! از خدا میخواهیم تا گناهانی که پیش
از ماه رمضان انجام داده ایم را ببخشد؛ چون ماه رمضان، فصل درآمد معنوی
و کسب ثواب است، حتی خوابیدن و نفس کشیدن در این ماه
عبادت محسوب میشود. در ماه رمضان این همه درآمد وجود دارد و آیا
امکان ندارد با این همه درآمد کسب شده، انسان جان خودش را از گرو دربیاورد؟
پیامبر اسلام در خطبه شعبانیه میفرماید: «پشتتان از گناه
سنگین شده و به گرو رفته است و در ماه رمضان بدنتان را از گرو در بیاورید»
. خداوند بسیار آمرزنده است و صفت آمرزش و بخشش یکی از بارزترین
صفات خدای متعال است. در قرآن کریم از این صفت خداوند با عناوین
«غَفور»، «غفّار» و «غافرِ» یاد شده است. البته صفت آمرزش خداوند بنا بر تصریح
قرآن کریم، شامل حال کسانی میشود که قصد توبه و بازگشت به سوی
حق داشته باشند. قرآن کریم میفرماید: «وَإِنِّی
لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى؛ و من بسیار
آمرزنده هستم برای کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح
انجام دهد و به راه هدایت برود». پس اگر کسی بدون قصد توبه و ترک گناه
و جبران گذشته و به وسیله انجام عمل صالح، از خداوند طلب مغفرت کند، مشمول
آمرزش الهی نخواهد شد . برخی هنگام نماز صبح نمیتوانند به خاطر
سنگینی بلند شوند که از آثار گناه است. شخصی به امام حسن عسکری
(علیهالسّلام) گفت که هر شب قصد میکنم تا نماز شب بخوانم؛ اما نمیشود،
امام فرمود: «گناه تو را زنجیر کرده است.» دلیل اینکه کسی
دلش میخواهد نماز شب بخواند اما نمیتواند، انجام گناه است و با
استغفار میتواند آن را رفع کند . گناه دو نوع صغیره و کبیره
است. متدینین سعی می کنند از کبیره ها فاصله بگیرند؛
ولی صغیره ها کوچک تلقی شده و بی اهمیت جلوه داده می
شود لذا خطر ارتکاب و آلودگی به صغیره ها بیشتر است. بعضی
از گناهان مخفی است و غیر از خدا کسی مطلع نیست مثل تحقیر
و استهزاء با نگاه ، اشاره و شوخی،
خودنمایی و غیره . در دعای سحر: یا مَن یَقبَلُ
الیَسیر، وَ یَعفوا عنِ الکَثیر، إقبَل منّی الیَسیر،
واعفُ عنّی الکثیرَ، إنّکَ أنتَ الغَفورُ الرّحیمُ . در قرآن کریم
چنین مى خوانیم: اگر از گناهان کبیره اى که از آن نهى شده اید،
اجتناب کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم وشما را در جایگاه
خوبى وارد مى سازیم . ان تجتنبوا کبائر ماتنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم
و ندخلکم مدخلا کریماً(نساء، 31) . و در جاى دیگر آمده است: و کتاب
(نامه اعمال ) در آنجا گذارده شود، گنهکاران را مى بینى که از آنچه در آن
است ، ترسان و هراسناکند، و مى گویند: اى واى بر ما، این چه کتابى است
که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست ، مگر اینکه آن را شماره کرده است
؟ و وضعَ الکِتاب فَترىَ الُمجرمینَ مُشفِقینَ ممّا فیهِ و یقُولونَ
یا ویلتنا ما لِهذا الکِتاب لایُغادِر صغیرة وَلا کَبیرةً
الا اَحصاها. (کهف، 49) . و درباره ى بهشتیان مى خوانیم: مواهب آخرت ،
جاودانه است براى آنانکه از گناهان بزرگ و کارهاى زشت پرهیز مى کنند. و
الَّذینَ یَجتَنِبُون کبائِر الاِثمِ و الْفَواحِش. (شوری، 38)
. از گناهان کوچک هم غافل نشویم : امام صادق علیه السلام فرمود: رسول
خدا (صلّى اللّه علیه و آله) همراه یاران (در سفرى ) در سرزمین
بى آب و علفى فرود آمد، به یارانش فرمود: ائتوابحطب ، هیزم بیاورید
که از آن آتش روشن کنیم تا غذا بپزیم . یاران عرض کردند: اینجا
سرزمین خشکى است و هیچگونه هیزم در آن نیست !. رسول خدا
(صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: بروید هر کدام هر مقدار مى توانید
جمع کنید آنها رفتند و هر یک مختصرى هیزم یا چوب خشکیده
اى با خود آورد و همه را در پیش روى پیامبر (صلّى اللّه علیه و
آله) روى هم ریختند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: این
گونه گناهان ، روى هم انباشته مى شوند سپس فرمود: ایّاکم و الُمحقّرات من
الذّنوب از گناهان کوچک بپرهیزید که همه آنها جمع و ثبت مى گردد. ...(
اصول کافی، ج2، ص 288 ).
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ،
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ،
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ
النِّعَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ
الدُّعَاءَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ
الْبَلاَءَ،اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ . عنه عليه
السلام : الذُّنوبُ ثلاثةٌ : فَذَنبٌ مَغفورٌ ، و ذنبٌ غَيرُ مَغفورٍ ، و ذنبٌ
نَرجُو لِصاحِبِهِ و نَخافُ عَليهِ... أمّا الذَّنبُ المَغفورُ فعَبدٌ عاقَبَهُ
اللّه ُ تعالى عَلى ذَنبِهِ في الدنيا فَاللّه ُ أحكَمُ و أكرَمُ أن يُعاقِبَ
عَبدَهُ مَرَّتَينِ ، و أمّا الذنبُ الذي لا يُغفَرُ فَظُلمُ العِبادِ بعضِهِم
لبعضٍ... و أمّا الذنبُ الثالثُ فَذَنبٌ سَتَرَهُ اللّه ُ على عبدِهِ و رَزَقَهُ
التوبةَ فَأصبَحَ خاشِعاً مِن ذَنبِهِ راجِياً لِرَبِّهِ فَنَحنُ لَهُ كَما هُوَ
لِنفسِهِ .[بحار الأنوار: 6/29/35] امام على عليه السلام : گناهان سه دسته اند :
گناهى كه آمرزيده مى شود ، گناهى كه آمرزيده نمى شود و گناهى كه براى مرتكب آن،
ميان بيم و اميديم . . . اما آن گناهى كه آمرزيده مى شود [گناه آن ]بنده اى است كه
خداوند او را در دنيا به كيفر گناهش رسانده است ؛ زيرا خداوند كاردان تر و
بزرگوارتر از آن است كه بنده اش را دوبار كيفر دهد، و اما گناهى كه آمرزيده نمى
شود ، ستم كردن بندگان به يكديگر است . . . و اما گناه سوم، گناهى است كه خداوند
آن را از بندگانش پوشيده داشته و توبه از آن را نصيب گنهكار كرده است و از اين رو
از گناه خويش بيمناك و به پروردگارش اميدوار گشته است . ما نسبت به اين شخص همان
حالى را داريم كه او نسبت به خود دارد . إنَّ لِلّهِ عزّ و جلّ في كلّ يومٍ و
ليلةٍ مُنادِياً يُنادِي : مَهلاً مَهلاً عِبادَ اللّهِ عن معاصِي اللّهِ ، فلولا
بَهائمُ رُتَّعٌ ، و صِبْيَةٌ رُضَّعٌ ، و شُيوخٌ رُكَّعٌ ، لَصُبَّ علَيكُمُ
العَذابُ صَبّاً تُرَضُّونَ بهِ رَضّاً (الكافي : ۲/۲۷۶/۳۱)
در هر شب و روز از جانب خداوند عزّ و جلّ آواز دهنده اى ندا مى دهد : اى بندگان
خدا! از نافرمانى خدا باز ايستيد، باز ايستيد؛ زيرا اگر به خاطر حيوانات چرنده و
كودكان شيرخواره و سال خوردگان خميده پشت نبود ، چنان عذابى بر سر شما ريخته مى شد
كه خرد و خمير مى شديد . امام على عليه السلام : عَجِبتُ لأقوامٍ يَحتَمُونَ
الطَّعامَ مَخافَةَ الأذى كيفَ لا يَحتَمُونَ الذُّنوبَ مَخافةَ النّارِ ؟! (تحف
العقول : ۲۰۴) در شگفتم از مردمى كه از ترس اذيت شدن، از غذا
پرهيز مى كنند چگونه از ترس آتش ، از گناهان پرهيز نمى كنند؟! . امام زين العابدين
عليه السلام : عَجِبتُ لِمَن يَحتَمي عنِ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ و لا يَحتَمِي
مِنَ الذنبِ لِمَعَرَّتِهِ ! . (بحار الأنوار : ۷۸/۱۵۹/۱۰)
در شگفتم از كسى كه از خوردن غذايى كه برايش ضرر دارد پرهيز مى كند، اما از گناه،
كه مايه ننگ و رسوايى است پرهيز نمى كند! . امام باقر عليه السلام : عَجَباً لِمَن
يَحتَمي مِن الطَّعامِ مَخافَةَ الداءِ كيفَ لا يَحتَمِي مِنَ الذُّنوبِ مَخافةَ
النارِ ؟! (بحار الأنوار : ۶۲/۲۶۹/۶۰)
تعجب است از كسى كه به خاطر ترس از بيمارى، از خوردن غذا پرهيز مى كند ، چگونه از
ترسِ آتش دوزخ ، از گناهان پرهيز نمى كند؟! . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
كُلُّ اُمَّتِي مُعافى إلاّ المُجاهِرِينَ الذينَ يَعمَلونَ العَمَلَ بالليلِ
فَيَستُرُهُ رَبُّهُ ، ثمّ يُصبِحُ فيقولُ : يا فلانُ إنّي عَمِلتُ البارِحةَ كذا
و كذا ! (كنز العمّال : ۱۰۳۳۸) همه امّت من بخشوده
مى شوند، مگر پرده دران ؛ يعنى كسانى كه در شب، كارى [خلاف] انجام مى دهند و
پروردگارشان آن را پرده پوشى مى كند، اما صبح كه مى شود مى گويند: فلانى! من ديشب
چنين و چنان كردم . امام على عليه السلام : مُجاهَرَةُ اللّه ِ سبحانَهُ بالمعاصِي
تُعَجِّلُ النِّقَمَ . (غرر الحكم : ۹۸۱۱) خداى سبحان را
آشكارا نافرمانى كردن ، كيفرها را شتاب مى بخشد. امام على عليه السلام : إيّاكَ و
المجاهَرَةَ بالفُجورِ فإنّها مِن أشَدِّ المَآثِمِ . (غرر الحكم : ۲۶۷۷)
از آشكار كردن فسق و فجور [خود] بپرهيز، كه آن از بدترين گناهان است . امام على
عليه السلام : المُعلِنُ بالمَعصيَةِ مُجاهِرٌ . (غرر الحكم : ۵۲۵)
كسى كه گناه را علنى كند پرده در است . امام رضا عليه السلام : المُذِيعُ
بالسيّئةِ مَخذُولٌ ، و المُستَتِرُ بالسيّئةِ مَغفورٌ لَهُ (بحار الأنوار : ۷۳/۳۵۶/۶۷)
كسى كه گناه [خود] را آشكار كند به حال خود وا نهاده شود و كسى كه گناه را پوشيده
بدارد ، آمرزيده گردد . امام على عليه السلام : أعظَمُ الذُّنوبِ عِندَ اللّه ِ
سبحانَهُ ذَنبٌ صَغُرَ عِندَ صاحِبِهِ . (غرر الحكم : ۳۱۴۱)
بزرگترين گناه نزد خداى سبحان ، گناهى است كه در نظر گنهكار خُرد آيد . امام رضا
عليه السلام : الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلى الكبائرِ ، و مَن لَم يَخَفِ
اللّه َ في القَليلِ لَم يَخَفْهُ في الكثيرِ . (بحار الأنوار : ۷۳/۳۵۳/۵۵)
گناهان كوچك راههايى به سوى گناهان بزرگند و كسى كه از خداوند در اندك ترس نداشته
باشد، در زياد نيز از او نمى ترسد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : لا
تَنظُرُوا إلى صِغَرِ الذَّنبِ و لكنِ انظُرُوا إلى مَنِ اجتَرَأتُم . (بحار
الأنوار:۷۷/۱۶۸/۶) به خُردى گناه منگريد بلكه
بنگريد كه بر چه كسى گستاخى كرده ايد . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: إنّ
إبليسَ رَضِيَ مِنكُم بالمُحَقَّراتِ . (بحار الأنوار : ۷۳/۳۶۳/۹۳)
همانا ابليس به گناهان خرد انگاشته شما خشنود است . امام على عليه السلام : أشَدُّ
الذُّنوبِ عِندَ اللّه ِ سبحانَهُ ذَنبٌ استَهانَ بهِ راكِبُهُ .(غرر الحكم : ۳۱۴۰)
بدترين گناه در نظر خداى سبحان گناهى است كه گنهكار ، آن را ناچيز انگارد . أشَدُّ
الذُّنوبِ ما استَخَفَّ بهِ صاحِبُهُ . (بحار الأنوار : ۷۳/۳۶۴/۹۶)
بدترين گناه آن است كه گنهكار آن را سبك شمارد . امام على عليه السلام : أعظَمُ
الذُّنوبِ عِندَ اللّه ِ ذنبٌ أصَرَّ عَليهِ عامِلُهُ . (غرر الحكم : ۳۱۳۱)
بزرگترين گناه نزد خداوند ، گناهى است كه مرتكبش بر آن اصرار ورزد . امام على عليه
السلام : اتَّقوا معاصيَ اللّه ِ في الخَلَواتِ ، فإنّ الشاهِدَ هُو الحاكِمُ .
(بحار الأنوار : ۷۸/۷۰/۲۵) از معاصى خدا در
تنهاييها[ى خود] بپرهيزيد ؛ زيرا آن كه شاهد است [يعنى خداوند] ، همان داور است .
امام زين العابدين عليه السلام : يا سَوأتاهُ لِمَن غَلَبَت إحداتُهُ عَشَراتِهِ
(تحف العقول : ۲۸۱) بدا به حال كسى كه يك هايش ( گناهانش ) بر ده هايش (حسناتش ) چيره شود .
اشاره به آیه شریفه دارد : [مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ
أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا
يُظْلَمُونَ . انعام160 . هر کس کار نیکى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد،
و هر کس کار بدى انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید؛ و ستمى بر
آنها نخواهد شد]
اسباب آمرزش در قرآن : 1- توبه (سوره تحریم، آیه8 ) ؛ 2- ایمان
و عمل صالح (محمد/2)؛ 3- تقوی (انفال/2) ؛ 4 و 5 و 6- هجرت و جهاد و شهادت
(آل عمران/195) ؛ 7- انفاق (بقره/71) ؛ 8- قرض الحسنه (تغابن/17) ؛ 9- پرهز از
گناهان کبیره (نساء/31) ؛ 10- حسنات و خوبی ها ( هور/114)
اسباب آمرزش در روایات : 1- مرض ها و بیماری ها 2- کیفر
دنیوی 3- احزان و غم و اندوه 4- اغاثة الملهوف ، فریادرسی
ستمدیدگان 5- حسن خلق و اخلاق نیکو 6- استغفار ملائکه 7- کثرة السجود
، سجده های زیاد 8- حج و عمره 9- صلوات بر محمد و آل محمد ص 10- مرگ
برای مؤمنین 11- نماز با شناخت حق نماز .
طلب قبولی اعمال : «و عَملی فیهِ مَقْبولاً» در این فراز
از دعای روز بیست و ششم ماه رمضان از خدا میخواهیم تا
اعمالمان را قبول کند! در قرآن کریم از دعای حضرت ابراهیم است :
رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إنَّكَ اَنتَ السّميعُ العَليم (بقره:127) اي پروردگار
ما، از ما بپذير كه در حقيقت، تو شنواي دانايي . إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ
اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ. خدا فقط از تقوا پيشگان ميپذيرد. رسول اكرم(ص)
در سفارش به ابوذر فرمودند: «اي ابوذر، بيشتر توانت را به كار توأم با تقوا مصروف
كن، نه كار بدون تقوا؛ زيرا هيچ كار كمي با تقوا كم نيست؛ و چگونه كاري كم باشد،
در حالي كه قبول ميشود؟ خداوند ميفرمايد: انما يتقبل الله من المتقين . اهميت
پذيرفته شدن عمل تا حدي است كه امام صادق(ع) فرمودند: هر كه خداوند از او يك كار
خوب بپذيرد هرگز عذابش نكند و به بهشت رود . امام اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايند:
كونوا علي قبول العمل اشد عناية منكم علي العمل. انسان بايد تلاش كند كه اعمالش را
طوري انجام دهد كه پروردگار بپذيرد. كثرت و حجم عمل مهم نيست. بلكه آنچه بايد همت
انسان صرف آن گردد كيفيت و باطن عمل است. وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ
آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ
مِنَ الآخَرِ . و داستان دو پسر آدم را به راستی بر آنان بخوان هنگامیکه
هر دو با انجام کار نیکی به پروردگار تقرب جستند؛ پس، از یکی
پذیرفته شد و از دیگری نشد. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید:
کُونُوا بِقَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ اِهْتِمَاماً مِنْکُمْ بِالْعَمَلِ؛ به قبولی
عمل بیش از اصل عمل اهتمام داشته باشید. امام صادق (ع) میفرماید:
لَوْ نَظَرُوا إِلَى مَرْدُودِ الْأَعْمَالِ مِنَ السَّمَاءِ لَقَالُوا مَا یَقْبَلُ
اللَّهُ مِنْ أَحَدٍ عَمَلاً؛ اگر مردم اعمالی را که از آسمان برمیگردد
و پذیرفته نمیشود را میدیدند، میگفتند خداوند از
هیچکس عملی را نمیپذیرد.
امام صادق (ع) میفرماید: إِنَّ قَلِیلَ الْعَمَلِ مَعَ
التَّقْوَى خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ بِلَا تَقْوَى؛ عمل اندکی که
همراه با تقوا باشد بهتر از اعمال زیاد بدون تقوا و پرهیزکاری
است. به امیرالمؤمنین (ع) عرض شد : کَمْ تَصَدَّقُ، أَ لَا تُمْسِکُ؟
قَالَ إِنِّی وَاللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ قَبِلَ مِنِّی
فَرْضاً وَاحِداً لَأَمْسَکْتُ وَ لَکِنِّی وَاللَّهِ مَا أَدْرِی أَ
قَبِلَ اللَّهُ مِنِّی شَیْئاً أَمْ لَا؛ چقدر صدقه میدهید؟
آیا دست نگه نمیدارید؟ فرمود: اگر میدانستم خداوند یکی
از آنها را از من پذیرفته، دست نگه میداشتم ولی به خدا قسم نمیدانم
خدا عملی را از من قبول کرده یا نه . امیرالمؤمنین (ع) میفرماید:
یَا کُمَیْلُ اُنْظُرْ فِی مَا تُصَلِّی وَ عَلَى مَا
تُصَلِّی إِنْ لَمْ یَکُنْ مِنْ وَجْهِهِ وَ حِلِّهِ فَلَا قَبُولَ؛ ای
کمیل! نگاه کن در چه چیز و بر چه چیز نماز میگزاری،
اگر آن چیزی که استفاده میکنی مباح نباشد، نمازت قبول نیست
. در زیارت جامعه هم میخوانیم: بِمُوَالَاتِکُمْ تُقْبَلُ
الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ . با ولایت شما است که خداوند عبادات واجب را می
پذیرد . حضرت زینب (س) در کنار کشته برادر فرمود: اَللَّهُمَّ
تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقُرْبَانَ . در دعای قربانی روز 10 ذیحجه
طبق فرمایش امام صادق (ع) میگوییم: اَللَّهُمَّ
تَقَبَّلْ مِنِّی کَمَا تَقَبَّلْتَ مِنْ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِکَ
وَ مُوسَى کَلِیمِکَ وَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِکَ (ص) . امیرالمومنین
(علیه السلام) به محمد بن ابی بکر می فرماید: صَلِّ
الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا وَ لَا تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ
وَ لَا تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لِاشْتِغَالٍ وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ
مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلَاتِك . نماز را در وقت معيّنش بخوان، و به خاطر
بيكارى پيش از وقت اقامه نكن، و به علّت كار داشتن از وقت مقرّرش تأخير مينداز، و
بدان که همه اعمال تو تابع نماز است.[نهج البلاغه، صبحی صالح ص384] . ابابصیر از امام باقر (ع) نقل میکند که فرمودند:
شخصی به نام قُزمان در احد به میدان آمد و 6 یا 7 نفر از مشرکان
را کشت. به رسول خدا (ص) خبر دادند، فرمود: إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ . اصحاب
تعجب کردند. قزمان مجروح شد، او را با زخم فراوان به خانه ای در قبیله
بنیظفر آوردند. یکی از اصحاب رسول خدا (ص) به او گفت: أَبْشِرْ
یَا قُزْمَانُ فَقَدْ أَبْلَیْتَ الْیَوْمَ . بشارت باد بر تو!
گفت: به چه چیز مرا بشارت میدهید؟ به خدا قسم جز برای
شرف قبیله ام نجنگیدم؛ در نهایت هم تیری برداشت و
خودکشی کرد. گرچه جهاد کرده بود اما چون روی انگیزه الهی
نبود پذیرفته نشد.
ستار العیوبی خدا : «وعَیبی فیهِ مَسْتوراً» خدایا
کاری کن تا عیب من مستور باشد و کسی از عیبم مطلع نباشد!
خدای متعال «ستارالعیوب» است ونگذاشته تا کسی ازگناهان ما اطلاع
پیداکند. حدیث است اگرگناه بوداشت دونفرکنارهم نمینشستند. اگر
عیب آدم عیان میشد کسی جنازه کسی را دفن نمیکرد. لوتکاشفتم ماتدافنتم . اگر از باطن هم خبردار
ميشديد، يكديگر را دفن نميكرديد . یکی از اسامی روز قیامت
«یوم تبلیالسرائر» است که در آن روز، حقایق و باطن انسان
آشکار و گناهان او بر همگان معلوم میشود.
از مهمترین صفات الهی که اگر نبود تمام بندگانش مورد اذیت،
خجالت و شماتت واقع میشدند، صفت ستار بودن خداوند است که عیبهای
بندگانش را میپوشاند و آنها را رسوا نمیکند. اما چه کنیم
خداوند زشتیهای ما را بپوشاند؟ رسول خدا(ص) به فردی که به ایشان
عرضه کرد: میخواهم خداوند عیبهایم را بپوشاند، فرمود: «عیبهای
برادرانت را بپوشان تا خداوند عیبهای تو را بپوشاند». کسی که میخواهد
از صفت ستاریت خداوند بهره ببرد باید خود عیب پوش دیگران
باشد. خدای متعال ستارالعیوب است و دوست دارد که بندگانش هم عیوب
خود و دیگران را بپوشند و آن را اصلاح نمایند و درصدد استغفار و توبه
برآیند. خداوند سبحان، "ستار العیوب" هست، چنان که
"ارحم الرّاحمین" و "غفار الذنوب" نیز هست؛ اما
تضمین نداده که نسبت به همگان و آن هم در تمامی موارد گناه،
"ستار و غفار" باشد. خداوند متعال پوشش عام و خاص دارد، چنان که بخشش
عام خاص دارد. یک بخش از این "ستاریت و غفاریت"
همگان و حتی کفار را شامل میگردد؛ چنان که بسیاری از
گناهان انسان را بدون آن که خودش متوجه باشد، یا استغفار و توبهای
نماید و یا حتی موحد باشد، میبخشد، چرا که اگر نبخشد،
عقوبتش ابتدا در همین دنیا بر میگردد و دیگر حتی یک
نفر هم روی زمین زنده نمیماند: وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ
النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ
يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ
كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا (فاطر، 45) اگر خداوند مردم را به سبب كارهايى كه
انجام دادهاند مجازات كند، جنبندهاى را بر پشت زمين باقى نخواهد گذاشت! ولى (به
لطفش) آنها را تا سرآمد معيّنى تأخير مىاندازد (و مهلت اصلاح مىدهد) امّا هنگامى
كه اجل آنان فرا رسد، (خداوند هر كس را به مقتضاى عملش جزا مىدهد) او نسبت به
بندگانش بيناست (و از اعمال و نيّات همه آگاه است)! از اینرو فرمود: بسیاری
از گناهان را میبخشم، و مقدار کمی از آثار گناه، در همین دنیا
به سوی شما باز میگردد تا بفهمید هر کاری نتیجهای
دارد، پس یقینامعادی هست: وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ
فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ (الشوری، 40) هر
مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داديد، و بسيارى را نيز عفو مىكند!
. در دعای کمیل اولین دعا در طلب مغفرت، گناهانی است که
سبب "پردهدری" میگردد: اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ
الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِكُ الْعِصَمَ . خدایا! بیامرز برای من
آن گناهانی را که پرده حرمتم میدرد . «خداگناهان را مستور میدارد
اما گاهی خود ما پرده عصمت را میدریم و کاری میکنیم
که از پرده برون افتد راز...»
عیبپوشی بازگو نکردن عیب دیگران و مقابل عیبجویی
و از فضایل اخلاقی است.[جامع السعادات، بیتا، ج۲، ص۲۸۱]
. سَتّارُ العُیوب به معنی پوشاننده عیبها از صفات خداوند است.[جامع
السعادات، بیتا، ج۲، ص۲۸۱] . «سَتّار» از ریشه
«سَتر» به معنای پوشاندن چیزی است[المفردات فی غریب
القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۳۹۶] . و عیب،
نقصان در ذات چیزی یا در صفتی است.[التحقیق فی
کلمات القرآن الکریم، ۱۳۶۸ش، ج۸، ص۲۷۱]
. در علم اخلاق عیبپوشی را پرده افکندن بر بدیهای مردم
تعریف کرده اند.[جامع السعادات، بیتا، ج۲، ص۲۸۱]
. امام علی(ع) در دعای کمیل رحمت خداوند را منشا عیبپوشی
او می داند.[...وَ کُنْتَ أَنْتَ
الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ
عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ؛ و مراقب
من بودی و شاهد بر آنچه که از فرشتگانت پنهان ماند و به یقین با
رحمتت پنهان ساختی و با فضل خود پوشاندی] . دردعای جوشن کبیر
: یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح . امام سجاد(ع) نیز در
مناجات خمس عشر و دعای شانزدهم صحیفه سجادیه از خدا میخواهد
عیب و رسوایی پنهانی او را بپوشاند و برای پوشاندن
عیبهایش، از خداوند سپاسگزار است.[یا اِلهی، فَلَکَالْحَمْدُ،
فَکَمْ مِنْ عآئِبَةٍ سَتَرْتَها عَلَیَّ فَلَمْ تَفْضَحْنی ؛ ای
خدای من، سپاس تو را، چه بسا عیبها که بر من پوشاندی و مرا به
میدان افتضاح و رسوایی نکشاندی] . امام صادق(ع) فرمودند:
زمانی که بنده توبه نصوح کند خدا او را دوست می دارد پس عیوب او
را در دنیا و آخرت می پوشاند. راوی از امام می پرسد: خدا
چگونه می پوشاند؟ امام می فرمایند: خدا گناهان او را از یاد
دو ملکی که گناهان او را می نویسند، می برد و به اعضای
او وحی می کند که گناهان او را کتمان کنید و وحی می
کند به اماکن زمین که کتمان کنید آنچه را که از گناه در شما انجام می
داد، پس او خدا را ملاقات می کند در حالی که هیچ چیزی
نیست که بر گناه او شهادت دهد. [کافی، ج2، ص430 و 431] . امام علی
علیه السلام فرمودند: اَلحَذَرَ الحَذَرَ! فَوَ اللهِ لَقَد سَتَرَ، حَتّی
کَأَنَّهُ قَد غَفَرَ ؛ [نهجالبلاغه، حکمت 30] بترس، بترس (از خدا!) به خدا سوگند
آن قدر پردهپوشی کرده که گویی تو را بخشیده و آمرزیده
است.خدا ستار العیوب است ما هم سعی کنیم ستار باشیم : رسول
خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: مَن عَلِمَ
مِن أخیهِ سَیئَةً فَسَتَرَها، سَتَرَاللهُ عَلَیهِ یومَ
القِیامَةِ [میزان الحکمه، ج7، ص 145] مؤمن نباید عیبهای
مؤمن دیگی را فاش کند و آبرویش را بریزد، هر که از برادر
خود گناهی بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قیامت گناهان او را
بپوشاند . امام باقر (علیه السلام) فرموده است: یجِبُ لِلمُؤمِنِ عَلَی
المُؤمِنِ أَن یستُرَ علیهِ سَبعینَ کبیرةً [اصول کافی،
ج2، ص 207] مؤمن در برابر مؤمن وظیفه دارد که هفتاد گناه بزرگ او را
بپوشاند.
یا اسْمَعِ السّامعین. ای خدایی که از همه
شنوندهها تو شنواتری!
#دعای روز بیست و هفتم ماه رمضان
اَللّـهُمَّ اغْسِلْنی فیهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَطَهِّرْنی فیهِ
مِنَ الْعُیُوبِ، وَ امْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَی
الْقُلُوبِ، یا مُقیلَ عَثَراتِ الْمُذْنِبینَ. خدایا در
این ماه مرا از چرک وکثافات گناهان شست و شو ده و پاکیزه گردان، و مرا
از هر عیب ونقصی پاک ساز و تطهیر کن، و دلم را در آزمایش
و امتحان در رتبه دلهای اهل تقوی قرار بده، ای نادیده گیرنده
و پذیرنده عذر لغزشهای گناهکاران.
{این دعارادرمفاتیح برای روز بیست و سوم آورده است که
مناسبتش برای این روزاست ودعای روز بیست و هفتم که درمفاتیح
ذکرشده اَللّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ فَضْلَ لَیلَةِ الْقَدْرِ..
مناسب روزبیست و سوم است که محلش تغییرکرد}.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: شستشوی جسم و روح از چرک وکثافات گناهان،
2: طهارت و پاکیزگی جسم و روح از عیبها ونقصها، 3: امتحان شدن
قلب و درخواست قرار گرفتن قلب در رتبه قلبهای باتقوایان .
پاک شدن از گناهان : «اللهم اغسلنی فیه من الذنوب» خدایا
در این روز مرا از گناهان پاکیزه گردان. همانطور که در روایات و
آیات قرآن کریم آمده است خداوند تمام گناهان بندگان خویش را میبخشد
و از آنها در میگذرد «ان الله یغفر الذنوب جمیعا؛ [زمر آیه53]
یعنی به درستی که خداوند تمامی گناهان را میآمرزد»
ولی خداوند تنها یک گناه را نمیبخشد و آن هم شرک ورزیدن
به ذات اقدس اوست «ان الله لایغفر ان یشرک به...؛ [نساء آیه48] یعنی
به درستی که خداوند کسی را که برای او شریک قایل
شود، نمیآمرزد» حال میخواهیم بدانیم که در این
دعا منظور از اللهم اغسلنی، خدایا مرا شستشو ده، چه میباشد؟ برای جواب باید
به این نکته اشاره کنیم که آب پاک کننده تمام کثافات و پلیدیهاست
به طوری که آب هر کثافت و پلیدی را در هر مکانی که باشد
از بین میبرد و پاکیزگی و نظافت را بر جای میگذارد
به طوری که اثری از آن کثافت نخواهد ماند که آنگاه است که میگوییم
مکان مورد نظر ما شستشو شده و پاک گردیده است و دلیل اینکه از
خداوند خواستاریم که اللهم اغسلنی فیه من الذنوب، ما را از
گناهان شستشو داده و پاک گرداند به خاطر این است که دیگر اثری
از گناه در جسم وروح ماوجود نداشته باشد تا اینکه کثافات وپلیدیهای
گناه مانعی برای رسیدن به قرب الی الله نشوند، پس منظور
از غسل همان پاک وطاهر شدن ازپلیدیهای گناهان است، که دراین
روزمانیز از پروردگار عالمیان خواستاریم که مارا ازگناهان پاک
گرداند تا بتوانیم به درجات عالی معنوی دست یابیم .
إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ، کارهای نیک
آثار پاره ای از گناهان را از بین میبرد (هود 114) . إِنْ
تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ
وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً ، اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی
میشوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم
و شما را در جایگاه خوبی وارد میسازیم (نساء 31) . یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَل
لَّکُمْ فُرْقاناً وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَیَغْفِرْ
لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ، ای اهل ایمان، اگر
شما در پیشگاه خدا تقوا پیشه کنید، خدای رحمان تشخیص
و بصیرت شما را بالا میبرد تا میان حق و باطل تمیز بگذارید
و سود و زیان خود را بشناسید. علاوه بر آن، بدیهای شما را
از پروندۀ اعمالتان ناپدید میکند و گناهان شما را میآمرزد.
خداوند جهان فضلی عظیم دارد (انفال 29) . وَالَّذِینَ آمَنُوا
وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى محمّد وَهُوَ الْحَقُّ مِن
رَّبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ ، و آنان
که ایمان آورند و کارهای شایسته به جا آورند و به قرآنی
که بر محمد نازل شده است، ایمان آورند، که آن قرآن درست و برحق است و از پیشگاه
پروردگارشان نازل شده است، بدیهای اعمالشان را از پروندۀ
اعمالشان زدوده و موقعیت آنان را اصلاح میکند (محمد 2) . یکی
از راههای پاک شدن از گناه اقرار بر آن گناه می باشد . البته در
دستورات اسلامی اقرار به گناه را فقط در محضر باری تعالی جایز
می داند و به هیچ کسی اجازه نمی دهد که برای کسی
گناه خود را بیان کند . ابَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّهُ وَ
اللَّهِ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ بِإِصْرَارٍ وَ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ
ذَنْبٍ إِلَّا بِإِقْرَارٍ ، امام صادق (ع) : همانا به خدا قسم بنده از گناه، با
اصرار بر گناه خارج نمی شود وبنده از گناه خارج نمی شود مگر با اقرار
بر گناه (الکافی ،ج 2 ، ص 426) . الشَّیْخُ الْمُفِیدُ فِی
الْإِخْتِصَاصِ، عَنِ الْعَالِمِ ع أَنَّهُ قَالَ الْمُقِرُّ بِذَنْبِهِ کَمَنْ
لَا ذَنْبَ لَهُ [وَ إِذَا کَانَ الرَّجُلُ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ فِی
صَلَاتِهِ ] وَ یُقِرُّ لِلَّهِ بِذَنْبِهِ وَ یَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ
وَ فِی عَهْدِهِ أَنْ لَا یَرْجِعَ إِلَیْهِ فَاللَّهُ یَغْفِرُ
لَهُ إِنْ شَاءَ ، امام (ع) : اقرار کننده به گناه مثل کسی است گناهی
بر اونیست .(و وقتی که مرد در دل شب و در نمازش باشد ) و اقرار کند
برای خدا به گناهش وطلب توبه کند وبه گناهش بر نگردد پس خداوند اورا می
بخشد! هر قدر که بخواهد (مستدرک الوسائل ، ج12 ، ص 116) . یکی از
راههای پاک شدن از گناه توبه و باز گشت ازگناه و آن هم با زگشتی که دیگر
به آن بر نگردد انسان را به جایی می رساند که مساوی با کسی
است که دیگر گناه نکرده است واگر به گناه برگردد مثل مسخره کننده توبه است .
عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ
التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ وَ الْمُقِیمُ عَلَى
الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ کَالْمُسْتَهْزِئِ ، جابر می گوید
از ا امام باقر (ع) شنیدم که می فرماید : توبه کننده از گناه
مثل کسی است که گناهی بر او نیست .بر پا دارنده گناهی که
او استغفار کننده از آن می باشد مثل مسخره کنند می باشد (الکافی
،ج 2 ،ص 435) . قَالَ الصَّدُوقُ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ التَّوْبَةَ
النَّصُوحَ هُوَ أَنْ یَتُوبَ الرَّجُلُ مِنْ ذَنْبٍ وَ یَنْوِیَ
أَنْ لَا یَعُودَ إِلَیْهِ أَبَداً ، روایت شده است که: توبه
نصوح آن چیزی است که مرد از گناهش بر می گردد ونیت می
کند که دیگر به آن بر نگردد (وسائل الشیعة ج 16 ، ص 77) . یکی
از پاک کننده های گناهان ذکر لسانی و طلب استغفار می باشد که در
روایات به آن توجه خاص شده است . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ قَالَ
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ غَفَرَ
اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ وَ لَا خَیْرَ فِی
عَبْدٍ یُذْنِبُ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعَمِائَةِ ذَنْبٍ ، امام
صادق (ع) :کسی که درروز صد مرتبه استغفار کند خداوند عز وجل هفت صد گناه از
او می آمرزد و بنده ای که در هر روز هفت صد گناه انجام می دهد
در او خیری نیست (الکافی ، ج 2 ،ص 439) . وَ عَنْهُ ع
طُوبَى لِلْعَبْدِ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ ذَنْبٍ لَمْ یَطَّلِعْ
عَلَیْهِ غَیْرُهُ فَإِنَّمَا مَثَلُ الِاسْتِغْفَارِ عَقِیبَ
الذَّنْبِ مَثَلُ الْمَاءِ یُصَبُّ عَلَى النَّارِ فَیُطْفِئُهَا امام
معصوم (ع) :خوشا به حال بنده ای که از خدا طلب استغفار می کند از گناهی
که غیر او بر آن مطلع نیست .پس بدرستی که مثل استغفار بعد از
گناه مثل آبی است که بر آتش ریخته می شود واو را خاموش می
کند (مستدرک الوسائل ، ج12 ، ص 124) . از جمله پاک کننده های گناهان استغفار
قبل از خواب میباشد .چونکه انسان قبل از خواب بیاد گناهان روز می
افتد وبا طلب مغفرت هم گناهان را پاک وهم حسابرسی نفس خود نموده است .عَنْ
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ حِینَ
یَنَامُ بَاتَ وَ قَدْ تَحَاتَّ عَنْهُ الذُّنُوبُ کُلُّهَا کَمَا یَتَحَاتُّ
الْوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ وَ یُصْبِحُ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ
ذَنْبٌ ، امام صادق (ع) کسیکه هنگام خواب صد مرتبه استغفار کند، شب را طی
می کند در حالی که تمام گناهان او می ریزد همانطور که برگ
درختان می ریزد .ودر حالی که گناهی بر او نیست صبح
می کند (وسائل الشیعة، ج 6 ،ص451) . در روز قیامت گناهان انسان
را به او نشان می دهند اما موقعی خوشایند او خواهد بود که آنها
را با طلب استغفار بیابد . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طُوبَى لِمَنْ وَجَدَ فِی
صَحِیفَةِ عَمَلِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَحْتَ کُلِّ ذَنْبٍ
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رسول خدا (ص)فرمود: خوشا به حال کسی که در روز قیامت
در صحیفه عملش در زیر هرگناه کلمه استغفر الله را می یابد!
(وسائل الشیعة ، ج 16 ، ص 69) . از جمله پاک کننده های گناهان گریه
بر گناه میباشد . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طُوبَى لِصُورَةٍ نَظَرَ اللَّهُ
إِلَیْهَا تَبْکِی عَلَى ذَنْبٍ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ لَمْ یَطَّلِعْ
عَلَى ذَلِکَ الذَّنْبِ غَیْرُهُ ، رسول خدا (ص): خوشا به صورتی که
خدابه آن نظر میکند ،که گریه می کند بر گناه از ترس خدا وبرآن
گناه غیر از خودش خبر ندارد (وسائل الشیعة ، ج15 ، ص 225) . یکی
دیگر از پاک کننده های گناهان، نماز وعبادت فرد مؤمن درشب می
باشد، یعنی غیر از ثوابی که نماز شب دارد،یکی
از آثارش شستشو دادن گناه مؤمن می باشد . ابِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی
قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ
قَالَ صَلَاةُ الْمُؤْمِنِ بِاللَّیْلِ تَذْهَبُ بِمَا عَمِلَ مِنْ ذَنْبٍ
بِالنَّهَار، امام صادق (ع) در کلام خداوند عز وجل می باشد که نیکیها
بدیها را از بین می برد که امام (ع) فرمودند : نما ز مؤمن در شب
گناهانی که در روز انجام داده است را از بین می برد (الکافی
، ج3 ، ص 266) . عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ
الْقُنُوتِ فِی الْوَتْرِ هَلْ فِیهِ شَیْ ءٌ مُوَقَّتٌ یُتَّبَعُ
وَ یُقَالُ فَقَالَ لَا أَثْنِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَلِّ عَلَى
النَّبِیِّ ص وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ الْعَظِیمِ ثُمَّ قَالَ کُلُّ
ذَنْبٍ عَظِیمٌ ، از امام صادق (ع) سوال شده است که : آیا در قنوت
نماز وتر دعای گوتاهی که گفته شود وجود دارد ؟ امام فرمودند : نزد
خداوند عز وجل ثنایی بهتراز درود بر نبی اکرم (ص)واستغفار برای
گناه بزرگت نمی باشد سپس فرمودند :هر گناه بزرگ ! (12) . یکی دیگراز
پاک کننده های گناهان نمازی می باشد که با حضور قلب وتوجه به
ذات پاک الهی انجام پذیرد . أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ
مَنْ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ یَعْلَمُ مَا یَقُولُ فِیهِمَا
انْصَرَفَ وَ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذَنْبٌ ، امام
صادق (ع) : کسیکه دو رکعت نمازی که می داند در آن چه می
گوید، انجام دهد وتمام شود ، بین او وبین خدا گناهی
نخواهد بود (الکافی ج 3 ، ص 266) . یکی دیگر از پاک کننده
گناهان شب زند ه داری است . عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ
الْمُؤْمِنَ إِذَا قَامَ لَیْلَهُ ثُمَّ أَصْبَحَ صَائِماً نَهَارَهُ لَمْ یُکْتَبْ
عَلَیْهِ ذَنْبٌ وَ لَمْ یَخْطُ خُطْوَةً إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ
بِهَا حَسَنَةً (وَ لَمْ یَتَکَلَّمْ بِکَلِمَةِ خَیْرٍ إِلَّا کَتَبَ
لَهُ بِهَا حَسَنَةً) وَ إِنْ مَاتَ فِی نَهَارِهِ صُعِدَ بِرُوحِهِ إِلَى
عِلِّیِّینَ وَ إِنْ عَاشَ حَتَّى یُفْطِرَ کَتَبَهُ اللَّهُ
مِنَ الْأَوَّابِینَ ، امام باقر (ع) : به درستی که مومن وقتی
شب را بیدار باشد وصبح کند در حالی که آن روز را روزه بدارد ،برای
او گناهی نوشته نمی شود وقدمی از بر نمی دارد مگر اینکه
برای او حسنه ای نوشته می شود .(کلمه خیری نمی
گوید مگر اینکه برای او حسنه ای نوشته می شود)
واگردر آن روز بمیرد روح او به علیین بالا برده میشود
واگر بماند تا اینکه افطار نماید خداوند او را از توابین می
نویسد (وسائل الشیعة ج 10 ، ص 406) . یکی دیگر از
پاک کننده گناهان انتظار نماز جماعت . عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ
انْتِظَارُ الصَّلَاةِ جَمَاعَةً مِنْ جَمَاعَةٍ إِلَى جَمَاعَةٍ کَفَّارَةُ کُلِّ
ذَنْبٍ ، امام موسی بن جعفر(ع) : منتظر نماز جماعت بودن از نماز جماعت تا
نماز جماعت دیگر کفاره همه گناهان می باشد (جامع الاحاديث الشّيعة ج 6
صفحه 395، حديث20 . مستدرک الوسائل ج 6 ، ص 448) . یکی دیگر از
پاک کننده گناهان حج وعمره است . أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ آبَائِهِ ع
قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْحَجَّةُ ثَوَابُهَا الْجَنَّةُ وَ الْعُمْرَةُ
کَفَّارَةٌ لِکُلِّ ذَنْبٍ ، رسول خدا (ص) : حج (واجب) ثوابش بهشت می باشد
وعمره کفاره برای هر گناه می باشد (الکافی ، ج 4 ، ص 253) . یکی
دیگر از پاک کننده گناهان زیارت امام حسین (ع) است . الرِّضَا ع
فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ
سَرَّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ
فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ
الثَّوَابِ مِثْلُ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ ع فَقُلْ مَتَى
ذَکَرْتَهُمْ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً
عَظِیماً ، امام رضا (ع) فرمو دند: ای پسر شبیب ! اگر خوشحال می
شوی که ملاقات کنی خداوندراوگناهی برتو نباشد ، پس حسین
(ع) را زیارت کن ای پسر شبیب ! اگر دوست داری که در غرفه
های ساخته شده در بهشت با نبی اکرم (ص)باشی پس قاتلین حسین
(ع) رالعن کن .واگر خوشحال می شوی برای تو مثل ثواب شهدایی
که با حسین (ع) بودند . پس وقتی که یاد کنی آنها را بگو :
ای کاش با شما بودم ورستگار می شدم رستگار شدنی بزرگ! (وسائل
الشیعة ، ج 14 ، ص 417) . یکی دیگر از پاک کننده گناهان بیماری
است . وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ أَنِینُ الْمَرِیضِ
تَسْبِیحٌ وَ صِیَاحُهُ تَهْلِیلٌ وَ نَوْمُهُ عَلَى الْفِرَاشِ
عِبَادَةٌ وَ تَقَلُّبُهُ جَنْباً إِلَى جَنْبٍ فَکَأَنَّمَا یُجَاهِدُ
عَدُوَّ اللَّهِ وَ یَمْشِی فِی النَّاسِ وَ مَا عَلَیْهِ
ذَنْبٌ ، رسول خدا (ص) فرمودند : یا علی ! آه مریض تسبیح
می باشد و ناله و فریاد او تهلیل می باشد و خوابش بر روی
بستر عباده می باشد و حرکت او از این پهلو به آن پهلو مثل اینکه
مجاهده می کند با دشمن خداودر بین مردم راه می رود در حالی
که گناهی برای او نمی باشد (بحار الانوار ، ج 78 ، ص 189) . یکی
دیگر از پاک کننده گناهان شهادت است . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلشَّهِیدِ
سَبْعُ خِصَالٍ مِنَ اللَّهِ أَوَّلَ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِهِ مَغْفُورٌ لَهُ کُلُّ
ذَنْبٍ وَ الثَّانِیَةُ یَقَعُ رَأْسُهُ فِی حَجْرِ زَوْجَتَیْهِ
مِنَ الْحُورِ الْعِینِ وَ تَمْسَحَانِ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِهِ وَ
تَقُولَانِ مَرْحَباً بِکَ وَ یَقُولُ هُوَ مِثْلَ ذَلِکَ لَهُمَا وَ
الثَّالِثَةُ یُکْسَى مِنْ کِسْوَةِ الْجَنَّةِ وَ الرَّابِعَةُ
تَبْتَدِرُهُ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ بِکُلِّ رِیحٍ طَیِّبَةٍ أَیُّهُمْ
یَأْخُذُهُ مَعَهُ وَ الْخَامِسَةُ أَنْ یُرَى مَنْزِلَهُ وَ
السَّادِسَةُ یُقَالُ لِرُوحِهِ اسْرَحْ فِی الْجَنَّةِ حَیْثُ شِئْتَ
وَ السَّابِعَةُ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى وَجْهِ اللَّهِ وَ إِنَّهَا لَرَاحَةٌ
لِکُلِّ نَبِیٍّ وَ شَهِیدٍ ، رسول خدا فرمودند :برای شهید
هفت خصلت از طرف خداوند میباشد اول : با قطرهای از خون او تمام
گناههانش بخشیده می شود .دوم : سر او در دامن دو همسر او از حور العن
قرار می گیرد وغبار چهره او را پاک می کنند وبه او می گویند
:خوشا به حالت نعمت هایی که می بینی متعلق به تو
است . سوم : به او لباس بهشتی می پوشانند . چهارم : ماموران بهشتی
انواع بوهای خوش رادر اختیار او می گذارند، هر کدام را که خواست
انتخاب می کند .پنجم : منزل خود را در بهشت می بیند .ششم : به
روح او گفته می شود در بهشت دائم به سر ببر. هفتم : شهید نظر می
کند بخدا واین بهترین آرامش برای هر شهید ونبی می
باشد (وسائل الشیعة ، ج 15 ، ص 16) . یکی دیگر از پاک
کننده گناهان تشیع جنازه است . عَنِ الرِّضَا ع فِی حَدِیثٍ
أَنَّهُ قَالَ یَا مُوسَى بْنَ سَیَّارٍ مَنْ شَیَّعَ جَنَازَةَ
وَلِیٍّ مِنْ أَوْلِیَائِنَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ
وَلَدَتْهُ أُمُّهُ لَا ذَنْبَ عَلَیْهِ الْخَبَرَ، امام رضا (ع) : ای
موسی سیار ! کسی که جنازه ولی از اولیای ما
را تشیع کند از گناه خارج می شود مثل روزی که از مادر متولد گردیده
که هیچ گناهی براو نیست (مستدرک الوسائل ، ج 2 ، ص 294) . یکی
دیگر از پاک کننده گناهان تعلیم مساله شرعی به دیگری
است . وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ تَعَلَّمَ مَسْأَلَةً
وَاحِدَةً قَلَّدَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلْفَ قَلَائِدَ
مِنَ النُّورِ وَ غَفَرَ لَهُ أَلْفَ ذَنْبٍ وَ بَنَى لَهُ مَدِینَةً مِنْ
ذَهَبٍ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى جَسَدِهِ حَجَّةً ، رسول خدا (ص):
کسی که یک مسئله را به کسی یاد دهد ، خداوند در روز قیامت
هزار گردنبند از نور به گردن او می آویزد وهزار گناه از او می
بخشد و شهری از طلا برای او بنا می کند وبرای هر یک
از موی بد ن او یک حج برای او می نویسد (بحار
الانوار ، ج 1 ، ص 180) .
پاکسازی عیوب : «وطهرنی فیه من العیوب» و مرا در این
روز از هر عیب و نقصی پاک ساز. انسان در طول زندگی خود دانسته یا
ندانسته اشتباهات و خطاهای فاحشی را انجام میدهد که این
اشتباهات و خطاها به عیب تعبیر میگردد به فرض مثال شخصی
که بسیار دروغ میگوید دروغگویی عیب بزرگ او
تلقی میگردد که آن عیب در دنیا و آخرت گریبانگیر
او میشود، چرا که یک عیب مولد هزاران عیب دیگر است
که ممکن است جامعه ای را به نابودی بکشد، چنانچه در روایات و
احادیث موجود است اسلام دستور بر پوشش عیوب الناس مخصوصا مسلمانان را
دارد چرا که اگر عیبی از شخصی که دارای احترام و آبروست و
عده بسیاری از او تبعیت میکنند، فاش شود آنگاه است که دو
اتفاق مهم ممکن است رخ دهد: اول اینکه آن شخص بی آبرو گشته و شخصیت
او در پیش همگان متلاشی میگردد که ممکن است این عمل، آن
شخص را به کارهای خطرناکی وادارد و دوم اینکه ممکن است افراد بسیاری
که از او تبعیت میکنند به علت اعتماد به او عیب او را حسن
دانسته و به اشاعه آن عیب در بین مردمان بپردازند که هر دو حالت آن
برای یک جامعه بسیار خطرناک است، حال شاید سؤال شود پس در
مقابل چنین رفتارهایی چه باید بکنیم؟ که ما در جواب
میگوییم که اولا هر انسانی به اندازه کافی دارای
عیوب میباشد که اگر بخواهد به عیوب نفس خود نظر کند تا آخر عمر
باید در اصلاح آنها بکوشد چرا که انسانی که خود مریض است اول باید
مرض خود را درمان کند، بعد مرض دیگران را، که با این عمل خود به خود
جامعه و افراد آن نیز اصلاح میگردند به طوری که اگر شخصی
عیوب خود را اصلاح کند کسانی که از او تبعیت میکنند و از
او الگو میگیرند نیز از عمل اصلاح شده و پسندیده او تبعیت
میکنند و ثانیا انسانها در صورت مشاهده عیبی در برادر
مسلمان و دینی خود میتوانند به صورت مخفیانه و نامحسوس
آن عیب را به آن شخص گوشزد کنند تا به اصلاح آن بپردازدوبایداینراهم
درنظرگرفت که خداوندستارالعیوب است وعیبها را میپوشاندوخداوندی
که برپوشندگی عیبهامعروف است هیچگاه نمیخواهدبنده ای
عیب بنده دیگری را فاش گرداند.
تطهیر : . إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یحِبُّ
الْمُتَطَهِّرِینَ [بقره 222] خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست دارد .
رِجالٌ يُحِبُّونَ انْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ المُطَّهِّرين [توبه 108]
مردانى كه دوست دارند، پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد . از نظر
اسلام طهارت ظاهری و باطنی هر دو مهم است و خداوند در بیان ارزشگذاری
آنها و نیز تشویق مردم برای کسب طهارت و پاکیزگی،
پاکیزگان را محبوب خود دانسته و در حقیقت طهارت را عامل محبوبیت
در نزد خود برشمرده است.(بقره، آیه ۲۲۲؛ توبه، آیه ۱۰۸)
. علامه طباطبایی در ذیل آیه ۲۲۲ سوره
بقره مینویسد که مراد از طهارت در آیه، اعمّ از طهارت ظاهرى و
معنوى است. (المیزان، ج ۱ – ۲، ص ۲۱۱) . در
سوره مدثر طهارت از نجاست اصغر و اکبر یعنی بول و غائط و جنابت در
کنار طهارت لباس آمده است (مدثر، آیات ۴ و ۵) . در کتب فقهی و اخلاقی بحث تطهیر
بسیار آمده است. تطهیر اقسام گوناگونی دارد که عبارت اند از تطهیر
بدن و لباس از نجاسات، تطهیر روح و روان از آلودگی ها و گناهان به وسیله
غسل و وضو، تطهیر نفس از رذایل
اخلاقی و تطهیر فکر و ذهن از اعتقادات انحرافی و باطل. مرحله
اول تطهیر ظاهراست که فراز النظافه من الایمان مربوط به همین
مرحله اول طهارت است. مرحله دوم طهارت، مربوط به طهارت روح از آلودگی های
خفیف روح است زیرا روح یک حالت پلیدی خفیف به
وسیله خواب و سایر امور بر آن ایجاد می شود و این
پلیدی به واسطه غسل و وضو برای انسان از بین می
رود. و انسان خوب است که همیشه دائم الوضو باشد. مرحله سوم طهارت عبارت است
از اینکه که انسان روح خودش را از گناه پاک کند. زیرا با انجام هر
گناهی یک پلیدی بر روح انسان ظاهر می شود. و انسان
باید این پلیدیها را به وسیله توبه، استغفار و
دعاهایی از بین ببرد. انسان باید اعمال، رفتار، افکار و
سخنان خود را کنترل کند زیرا این اعمال و افکار در روز قیامت
برای انسان ظاهر و نمایان می شوند. عیب بالاتر از گناه این
است که انسان از گناه کرده خود غفلت کند و فورا از آن گناه توبه نکند و به جبران
آن بر نیاید. دعاها، مناجاتها، زیارت خاصه، زیارت ائمه و
چهارده معصوم تمام اینها برای انسان صفای روح پدید می
آورد و باعث ریزش گناهان انسان می شود. گناهان کوچک و گناهان بزرگ خیرات
و نیکی های انسان را از بین می برد. گناه باعث از بین
رفتن علم انسان هم می شود. [سخنرانی مرحوم آیت الله علی
مشکینی با موضوع طهارت باطنی و روش طهارت روح] . طهارت دارای
مراتبی است که برخی معتقدند چهار مرتبه دارد : ۱. پاک نمودن و
نظافت ظاهر از چرک و نجاست و کثافات . ۲. پاک نمودن اعضاء و جوارح بدن از
جرائم و گناهان . ۳. تطهیر قلب از رذایل اخلاقی . ۴.
تطهیر اندرون از غیر خدا ؛ یعنی عدم توجه به مخلوق در
تمام شئون زندگی که این مرتبه آخر مخصوص انبیاء و صدّیقین
است. [الاخلاق سیدعبدالله شبّر] . عارف شبستری در گلشن رازمیگوید:
موانع تا نگردانی ز خود دور - درون خانه دل نایدت نور . موانع چون در
این عالم چهار است - طهارت کردن از وی هم چهار است . نخستین پاکی
از احداث و انجاس - دویم از معصیت و از شر وسواس . سیم پاکی
ز اخلاق ذمیمه است - که با وی آدمی همچون بهیمه است .
چهارم پاکی سرّ است از غیر - که اینجا منتهی میگرددت
سیر .
عیبها عبارتند از: تهمت، غیبت، دروغ، ریا، تکبر، حسد و … بدانید
که اگر عیب داشته باشیم، ثواب کامل اعمالمان نوشته نمیشود. امام
صادق علیهالسلام در توصیه ای میفرماید : وَ
اسْتَعِنْ بِاللَّهِ تَعَالَى عَلَى تَطْهِیرِ الظَّاهِرِ مِنَ الذُّنُوبِ
وَ تَنْظِیفِ الْبَاطِنِ مِنَ الْعُیُوب ، یعنی از
خداوند متعال مدد بخواه در تطهیر ظاهر خود از گناهان و پاک کردن باطن از عیبها . امام صادق علیه السّلام فرمود: أَحَبُّ
إِخْوَانِی إِلَیّ مَنْ أَهْدَی إِلَیّ عُیوبِی؛
محبوب ترین برادر نزد من کسی است که عیوبم را به من اهدا کند
[بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۴۹] . و نیز فرمود:
مَنْ رَأَی أَخَاهُ عَلَی أَمْرٍ یکرَهُهُ فَلَمْ یرُدَّهُ
عَنْهُ و َهُوَ یقْدِرُ عَلَیهِ فَقَدْ خَانَهُ؛ کسی که برادر دینی
خود را، گرفتار عمل ناپسندی می بیند و می تواند او را از
این کار باز دارد، اگر چنین نکند به او خیانت ورزیده است
[بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۹۰] . الإمامُ الصّادقُ عليه
السلام : أحَبُّ إخواني إلَيَّ مَن أهدى إلَيَّ عُيوبي [تحف العقول : 366] امام
صادق عليه السلام : محبوبترين برادرانم نزد من، كسى است كه عيبهايم را به من هديه
كند . دوست دارم که دوست عیبِ مرا - همچو آیینه رو به رو گوید
. نه که چون شانه با هزار زبان - پشت سر رفته، مو به مو گوید(دهلوی)
قلبهای خداترس : «وامتحن قلبی فیه بتقوی القلوب» ودر این
روز دلم را درآزمایش، رتبه دلهای اهل تقوا بخش، کسانیکه تقوای
الهی پیشه میکننددرروز قیامت ازجایگاه ویژه ای
برخور دارندچراکه آنان ازنافرمانی دستورات ذات اقدس پروردگاردوری گزیدندوسرتسلیم
به امر و فرمان اوفرودآوردند چنانچه خداوند: والذین اتقوا فوقهم یوم
القیامه...؛ [بقره آیه212] یعنی
مقام تقوا پیشه گان درروز قیامت بسی برترووالاترازکافران است» و
آنان نزدپروردگارخویش دارای رتبه ومقامی والاهستند که خداوندبه
آنان وعده فرموده است که «للذین اتقواعندربهم جنات تجری من تحتها
الانهارخالدین فیهاوازواج مطهره ورضوان من الله و الله بصیر
بالعباد؛ [آل عمران آیه15] .
وَمَنْ یُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوی القلوب [حج
32] . عنه عليه السلام : ألاَ و إنّ مِنَ البَلاءِ الفاقَةَ ، و أشَدُّ مِنَ
الفاقَةِ مَرَضُ البَدَنِ ، و أشَدُّ مِن مَرَضِ البَدَنِ مَرَضُ القَلبِ ؛ ألاَ و
إنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةُ المالِ، و أفضَلُ مِن سَعَةِ المالِ صِحَّةُ البَدَنِ
، و أفضَلُ مِن صِحَّةِ البَدَنِ تَقوَى القَلبِ [شرح نهج البلاغة : 19/337] امام
على عليه السلام : بدانيد كه يكى از بلاها نادارى است و بدتر از نادارى ، بيمارىِ
تن است و سخت تر از بيمارىِ تن ، بيمارىِ دل است . بدانيد كه يكى از نعمتها گشايش
در مال است و برتر از گشايش در مال، تندرستى است و برتر از تندرستى ، پرهيزگارىِ
دل است . برای تقوا انواعی نیز ذکر شده است: تقوای زبان
که پرداختن به ذکر پروردگار و رها کردن مدح غیر اوست؛ تقوای ارکان که انتخاب اطاعت خداوند بر
خدمت هرچه فناپذیر است؛ تقوای
جَنان که اختیار محبت خداست و دل نبستن به هر آنچه و هر آنکه زوال یابنده
است [کمال الدین خوارزمی، ص۱۳۵] . تقوای دل
از تقوای زبان وتقوای تن بهتر و ارزشمندتر است. ما گاهی زبانمان
ترس خدا را اعتراف میکند، اما در دلمان و اعضایمان ترس خدا نیست.
یا مُقیلَ عَثَراتِ الْمُذْنِبینَ. ای پذیرنده
عذر لغزشهای گناهکاران.
#دعای روز بیست و هشتم ماه رمضان
اَللّٰهُمَّ وَفِّرْ حَظِّى فِيهِ مِنَ النَّوافِلِ، وَأَكْرِمْنِى
فِيهِ بِإِحْضارِ الْمَسائِلِ، وَقَرِّبْ فِيهِ وَسِيلَتِى إِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ
الْوَسائِلِ، يَا مَنْ لَا يَشْغَلُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحِّينَ. {مطابق نسخه مصباح
کفعمی:اَللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّي فِيهِ مِنَ اَلنَّوَافِلِ، وَ أَكْرِمْنِي
فِيهِ بِإِحْضَارِ اَلْأَحْرَارِ مِنَ اَلْمَسَائِلِ، وَ قَرِّبْ وَسِيلَتِي
إِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ اَلْوَسَائِلِ، يَا مَنْ لاَ يَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ
اَلْمُلِحِّينَ} خدایا در این ماه به اعمال نافله و مستحبات من بهره
وافر عطا فرما و بهره ام را از مستحبات فراوان کن، و برای حاضر و آماده
ساختن اموری که در دنیا و آخرت به آن نیاز دارم در حقم کرم فرما
و گرامی دار مرا به حاضر کردن و یا حاضر داشتن مسائل و یا به
حاضر و آماده ساختن مسائل (يعني اموري که مسئول آنم در دنيا و آخرت)، و وسیله
و راه تقرب جستن و نزدیک شدنم را به سویت از میـان وسیله ها
و راهها نزدیک و آسان گردان، ای آنکه که سماحت و سماجت و الحاح و پا
فشاری بندگان تو را از کار لطف و جود و بخشش باز نخواهد داشت!
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: طلب حظ و بهره وافر از خداوند برای انجام
دادن نافله هاومستحبات، 2: حاضر و آماده
ساختن اموری که در دنیا و آخرت بنده به آن نیاز دارد، 3: نزدیک
و آسان شدن وسیله و راه تقرب جستن و نزدیک شدن به پروردگار از میـان
وسیله ها و راههای گوناگون {به یک معنی:حضورذهن داشتن به
مسائل ووظایف و اموری که بر عهده بنده است. به معنای دیگر
آمادگی قبل از مرگ برای پاسخگویی به سؤالات و بازخواستها}،
4: سماحت و سماجت و الحاح و پا فشاری بندگان خداوند را از کار لطف و جود و
بخشش باز نخواهد داشت!
بهره بردن از نوافل : «اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ
النَّوَافِلِ» خدایا، حظ مرا از نوافل زیاد کن، چون ماه رمضان
ماه نوافل است ؛ در حدیث قدسی آمده: « لَا یَزالُ الْعَبْدُ یَتَقَرَّبُ
الَیَّ بِالنَّوافِلِ حَتَّی احِبَّهُ فاذَا احْبَبْتُهُ کُنْتُ
سَمْعَهُ الَّذی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذی یَبْصُرُ
بِهِ وَ لِسانَهُ الَّذی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتی یَبْطِشَ
بِها؛ وسائل الشیعه ج 3 ص 53» همیشه بنده نزدیک میشود به
من به نوافل، یعنی به طاعات و عبادات نافله، مثل نماز غیر واجب،
روزه غیر رمضان، قرائت قرآن، تسبیح، ذکر، فکر، توجّه تامّ به مبدأ،
معاونت و کمک به فقرا و مساکین و ... به خدا تقرب میجوید: تا اینکه
من او را دوست میدارم و وقتی من دوست او شدم، من گوش، چشم، زبان، دست
و پای او میشوم پس با من بشنود، ببیند، حرف بزند. در
اسلام انواع نوافل وجود دارد و خوب است که ما به همه آنها اقدام نماییم
. 1. تهجد و نمازشب از مهمترین و گل سرسبد تمام نوافل است؛ در سوره اسراء آیه
72 می خوانیم: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ
عَسَىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا/ و پاسی از شب را
(از خواب برخیز، و) قرآن (و نماز) بخوان! این یک وظیفه
اضافی برای توست؛ امید است پروردگارت تو را به مقامی در
خور ستایش برانگیزد!» . 2. نوافل شبانه روز؛ نافله نماز صبح، ظهر،
عصر، مغرب و عشاء . 3. تمامی تعقیبات نماز و ذکرها از نوافل است . 4.
عمل به تمام فضائل اخلاقی توصیه شده از سوی خدا، رسول اکرم(ص) و
ائمه اطهار(ع) نیز می تواند از نوافل باشد. نوافل از عباداتی
است که مستحب است ولی انجام آن بسیار مورد مدح و تاکید است، مخصوصاً
درنظر ائمه ما و مخصوصاً در نظر مطهر و مبارک امام زمان(علیه السلام) بسیار
مورد توجه است . تاکید امام زمان علیه السلام بر نافله : مرحوم محدث
قمی در مفاتیح الجنان حکایت شخصی را نقل می کند در
میان برف و کولاک ترکیه که به حضرت حجت بن الحسن علیه السلام
توسل کرد و به محضر امام رسید و حضرت به آن شخص فرمود علیک بالجامعة،
زیارت جامعه را بخوان، او کسی بود که نمی فهمید زیارت
جامعه چیست ولی یک وقت دید حضور ذهن دارد و آن را خواند
در ادامه حضرت به او فرمود عاشورا میخوانی؟ گفت نه، حضرت فرمود
عاشورا عاشورا عاشورا، دید به ذهنش آمده و توانست بخواند، دوباره حضرت برگشت
و فرمود هنوز نرفته ای؟ گفت خیر، حضرت فرمود نافله نافله نافله، او
نافلهها را خواند و حضرت دستش را گرفت. توجه شيخ انصاري قدس سره به نوافل :
عباداتي كه شيخ انصاري از سن بلوغ تا آخر عمر به آنها مواظبت داشت- گذشته از
فرائض و نوافل شبانه روز و ادعيه و تعقيبات- عبارت بوده است از قرائت يك جزء قرآن
و نماز جعفر طيار و زيارت جامعه و عاشورا در هر روز. حضرت آيت الله بهجت در اين
رابطه ميفرمايد: مرحوم شيخ انصارى با اين كه يك چشم داشت و شب نمىتوانست مطالعه
كند، در روز اين همه درس، تأليف و عبادت داشت، هر روز زيارت عاشورا را با صد لعن و
سلام، در بالاسر مرقد حضرت امير عليه السلام نيم ساعت ايستاده مىخوانده، و نماز
جعفر، و يك جزء قرآن را همراه با توفيق معنوى انجام مىداده است. مرحوم حضرت آيت
الله بهجت كه از شاگردان مرحوم آیت الله غروی اصفهانی بودند
درباره استاد خود ميفرمود:مرحوم آقا شيخ محمّد حسين، طورى بود كه اگر كسى به
فعاليتهاى علمى اش توجّه مىكرد، تصوّر مىكرد در شبانه روز هيچ كارى غير از
مطالعه و تحقيق ندارد، و اگر كسى از برنامههاى عبادى ايشان اطّلاع پيدا مىكرد، فكر
مىكرد غير از عبادت به كارى نمىپردازد. در كنار اين فعاليتهاى علمى، آن قدر
مقيّد به برنامههاى عبادتى بودند كه هر كس اينها را مىديد، فكر مىكرد كه اصلًا
به هيچ چيز غير از عبادت نمىرسد. هر روز زيارت عاشورا و هر روز نماز جعفر طيّار
از برنامههاى عادى ايشان بود. روزهاى پنج شنبه طبق سنّتى كه علماى نجف دارند و
معمولًا روز پنج شنبه يا جمعه يك روضه هفتگى دارند ضمن توسل به اهلبيت عليهم
السلام كه زمينه اى بود براى ديدار دوستان و استادان و شاگردان با همديگر، مرحوم
آقا شيخ محمد حسين در اين روضه شان مقيد بود كه خود پاى سماور بنشيند، و خود او
همه كفشها را جفت كند، و در عين حال، زبانش مرتّب در حال حركت بود؛ خيلى تند تند
يك چيزى را مىخواندند. ما متوجّه نمىشديم كه اين چه ذكرى است كه ايشان اينقدر
در نشستن و برخاستن به گفتن آن مقيد بود.
نمازهای نافله : در شبانه روز برای نمازهای یومیه،
نمازهای نافله وجود دارد که انسان به وسیله آنها میتواند به
خداوند (عزوجل) بیش از پیش تقرب جوید چرا که نمازهای
نافله، نمازهای اضافه بر نمازهای واجب در شبانه روز میباشند که
ضعفهای نمازگزار در نمازهای واجب را از نظر توجه و حضور قلب در نماز
به سوی خالق یکتا جبران مینمایند.
کیفیت نمازهای نافله : نمازهای نافله غیر
از روز جمعه سی و چهار رکعت است که هشت رکعت آن نافله ظهر و هشت رکعت آن
نافله عصر و چهار رکعت آن نافله مغرب و دو رکعت آن نافله عشا و یازده رکعت
نافله شب (که هشت رکعت آن به عنوان نافله شب و دو رکعت شفع و یک رکعت وتر
بوده) و دو رکعت نافله صبح میباشد که در روز جمعه نافله ظهر و عصر هر کدام
ده رکعت میشود.
وقت نمازهای نافله : وقت نافله نماز صبح: نافله صبح قبل از نماز صبح باید
خوانده شود که زمان آن بعد از گذشتن نصف شب به مقدار خواندن یازده رکعت
نافله شب بوده که احتیاط آن است که قبل از فجر اول خوانده نشود مگر آنکه بعد
از نافله شب بلافاصله خوانده شود که در این صورت مانعی ندارد. وقت
نافله نماز ظهر: نافله ظهر پیش از نماز ظهر باید خوانده شود که وقت فضیلت
آن، از اول ظهر تا موقعی است که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر
پیدا میشود به اندازه دو هفتم آن شود. وقت نافله نماز عصر: نافله
عصر پیش از نماز عصر خوانده میشود که وقت فضیلت آن تا موقعی
است که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا میشود به
چهار هفتم آن برسد. وقت نماز نافله مغرب: نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب
است تا هنگامی که سرخی طرف مغرب که بعد از غروب کردن آفتاب در آسمان پیدا
میشود، از بین برود. وقت نماز نافله عشا: نافله عشا بعد از تمام شدن
نماز عشا میباشد که تا نصف شب میتوان خواند ولی بهتر است
بلافاصله بعد از نماز عشا خوانده شود. وقت نافله شب: نافله شب را از نصف شب تا
اذان صبح میتوان خواند و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود.
آمادگی قبل از مرگ : «واکرمنی فیه باحضار المسائل» . از خداوند میخواهیم
ما را به جواب دادن و حاضر کردن مسائل یاری رساند تا بتوانیم
مسائل را جواب دهیم؛ انسان باید اهل سؤال باشد و اگر چیزی
را نمیداند، بپرسد و برای یافتن پاسخ مناسب پرس و جو و بررسی
کند . منظور از باحضار المسائل چیست؟ یک احتمال اینست که خدایا
من را گرامی بدار تا مسائل شرعی ام را بدانم . مرا در این ماه
گرامی بدار تا مسائل را در ذهن خود حاضر داشته باشم ، مسائل عام است و آن
اموری است مورد مسئولیت انسان است و تمام وظایفی که انسان
باید انجام دهد را شامل میشود. مسائل همان معارف دین است که
شامل عقائد دین، احکام فقهی، اخلاقیات، معارف قرآن، احادیث
و تعالیم پیامبر و ائمه و تألیفات بزرگان دین می باشد
. یک احتمال هم اینست که آمادگی قبل از مرگ داشته باشد . هر یک
از ما ممکن است که امروز و لحظه ای که در آن نفس میکشیم و پلک
میزنیم آخرین لحظات عمر ما باشد و باید بار سفر از این
دنیای وانفسا بسته و به عالم آخرت که جاودان و همیشگی است
سفر کنیم و آگاهیم که خداوند از ما و از هرچه که در این دنیا
با هر مسئولیتی و سمتی انجام داده ایم سؤال و بازخواست
خواهد نمود. «ان تبدوا ما فی انفسکم او تغفوه یحاسبکم به الله؛
[بقره/سوره2، آیه284] هرچه که در آشکار و نهان (انجام دادهاید)
خداوند از شما محاسبه خواهد نمود» و هر کسی نتیجه اعمال خود را میبیند
«فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ، وَمَن یَعْمَلْ
مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛
[زلزال/سوره99، آیه7و8] یعنی کسی که به مقدار ذره
ای کار نیک انجام داده باشد پاداشش را میبیند و کسی
که به مقدار ذره ای کار زشتی انجام داده باشد کیفر آن را میبیند»
که با توجه به آیات و توضیح بالا در مییابیم منظور
از «باحضار المسائل» همان آمادگی قبل از مرگ برای پاسخگویی
به بازخواستهایی است که از طرف ذات اقدس از انسان میگردد، چرا
که همه مسئولیم و داشتن مسئولیت در دنیا بسیار سنگین
است و انسان را در عالم آخرت گرفتار بازخواست بیشتری مینماید،
که ما از خداوند خواستاریم که در این روز ما را برای حاضر نمودن
خود برای چنین روزی یاری نماید. از امیرالمومنین(ع)
سوال کردند که آمادگی برای مرگ چیست؟ ایشان فرمودند:
فرائض و واجبات خود را انجام بده و اگر یک زمانی فوت شده قضای
آن را بجا بیاور. حرام ها را ترک کرده و تا آنجا که می توانید
به صفات اخلاقی خوب مزین شوید. بعد ایشان فرمودند: اگر اینچنین
شد دیگر برای فرد فرقی ندارد که چه زمانی مرگ فرا برسد.
برای چنین شخصی مرگ ناگهانی به معنای غافلگیرانه
معنا ندارد. چون همیشه آماده است و غافلگیر نمی شود. قال علی
علیه السلام: فَتَزَوَّدُوا فی ایامِ الْفَناءِ لِایامِ
البَقاءِ، قَدْ دُلِلْتُمْ عَلَی الزَّادِ وَ امِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَ
حُثِثْتُمْ عَلَی الْمَسیرِ، فَانَّما انْتُمْ کرَکبٍ وُقُوفٍ، لا یدْرُونَ
مَتی یؤْمَرُونَ بِالسَّیرِ [نهج البلاغه، خطبه 156 به ترتيب
فيض الاسلام و 157 به ترتيب صبحى صالح] پس در این ایام فانی
برای ایام باقی زاد و توشه فراهم کنید، خداوند زاد و توشه
مورد نیازتان را معرفی نموده است و به کوچ کردن فرمانتان داده است و
با سرعت به حرکت افتاده اید و شما همچون کاروانی هستید که در جایی
توقف کرده اید و نمی دانید چه وقت دستور حرکت به شما داده می
شود. ... وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ
اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ [بقره 197] و زاد و توشه تهیه
کنید که بهترین زاد تقوا است، و از من بیم داشته باشید ای
صاحبان خرد. از حضرت امیر علیه السلام پرسیدند: استعداد موت و
زاد و توشه آن چیست؟ حضرت پاسخ دادند: اداءُ الْفَرائِضِ وَ اجْتِنابُ
الْمَحارِمِ، وَ الْاشْتِمالُ عَلَی الْمَکارِمِ، ثُمَّ لایبالی
اوْقَعُ عَلَی الْمَوْتِ امْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیهِ [بحارالأنوار،
ج 71، ص 263] انجام واجبات و پرهیز از محرمات و همراهی با مکارم اخلاقی
و باک نداشتن از این که سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغ او آید و
او را ملاقات کند. آن حضرت در ضمن خطبهای به مردمان چنین سفارش
فرموده است: أُوصِیکُمْ بِذِکْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلاَلِ الْغَفْلَةِ
عَنْهُ... (نهج البلاغه، خطبۀ ۱۸۸) شما را به یاد
کردن مرگ و کاستن بیخبریتان از آن سفارش میکنم.
وسائل قرب بخدا : «و قرب فیه وسیلتی الیک من بین
الوسائل» خدایا در بین وسائل آن وسیله ای که من را زودتر
به تو میرساند به من نزدیک کن . «وسیله» بهمعنی «تقرّب
جستن» و یا چیزی است که باعث تقرب می شود و یا نتیجه
ای که از تقرب حاصل می گردد. و به این ترتیب، «وسیله»
مفهوم بسیار وسیعی دارد که هر کار نیک و شایسته ای
را شامل میشود، و هر صفت برجسته، در مفهوم آن درج است؛ چرا که همه اینها
موجب قرب پروردگار است . وسایلی که انسان را به سوی خداوند میکشاند،
کم نیست، لکن بدیهی است که همه وسایل از یک میزان
اهمیت و قوت برخوردار نیستند و طبعا به یک اندازه انسان را به
خدا نزدیک نمیکنند. و از آن جا که شوق دیدار محبوب لحظه ای
محب را به حال خود رها نمیکند و او را وادار میکند که هر چه زودتر و
بهتر به وصال محبوبش نائل شود، لذا دلداده خداوند نیز به دنبال وسیله
ای میگردد که او را به بهترین وجه به قرب خدا برساند. لذا در این
دعای شریف از خداوند متعال میخواهیم که در بین وسایل،
آن وسیله ای را که با توسل بدان راه به سوی پروردگار نزدیک
میشود، به ما معرفی و توسل بدان را توفیق دهد . وسیله در
اصل به معنای تقرب جستن یا چیزی است که از روی
علاقه و رغبت سبب تقرب به دیگری میشود. نویسنده الهینامه اظهارکرد: شفاعت پیامبران، امامان و صالحان نیز یکی
از مصادیق وسیله است که سبب تقرب انسان به خدا میگردد.وی
گفت: بنابر آنچه در روایات ذکر شده است وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) و
ائمة معصومین(ع) وسیله ای برای تقرب جستن به خداوند
هستند و با توسل ایشان میتوان به قرب الهی رسید . منظور
از وسیلتی چه میباشد؟ همان طور که میدانیم در
آخرت از تک تک اعضای بدن انسان، سوال خواهد شد که آیا در مسیر
طاعت الهی بوده اند یا نه که با توجه به آن در مییابیم
شاید منظور از «وسیلتی» در این دعا همان اعضا و جوارح
انسان باشد که از خداوند میخواهیم که وسایل (اعضا و جوارح) ما
را نزدیک خود سازد. یعنی اعضا و جوارح ما را تابع و فرمان بردار
ذات اقدسش گرداند نه تابع شیطان ملعون و رانده شده از درگاهش، که اطاعت و
فرمانبرداری از ذات اقدس خداوند مساوی با سعادت جاودانی است،
اما نافرمانی از ذات اقدس او شقاوت ابدی است. که ما نیز در این
روز از خداوند خواستاریم تمام اعضا و جوارح ما را تابع دستوراتش نموده و از
شیطان ملعون دور سازد . وسائلی که بخواهیم به خدا نزدیک
شویم : ۱-رحمت خدا،۲-عبادت خدا،۳-پیامبر الهی،۴-
ائمه اطهار(ع)،۵-قرآن، احادیث و کتب،۶-عالم و اساتید دینی،۷-دعای
پدر و مادر،۸- دوست خوب . علی علیه السلام در خطبه 110 نهج
البلاغه : بهترین وسیله ای که بندگان با آن به درگاه خدا تقرب
میجویند، ایمان به خدا، برپا داشتن نماز، اداء زکات، روزه ماه
رمضان، حج و عمره، صله رحم، انفاق و بخشش در راه خدا در نهان و آشکار، و تمام
اعمال نیکی است که انسان را از سقوط و پستی نجات میدهد .
بهترین وسیله هم اهل بیت(ع) هستند. یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ
وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ [مائده 35] ای
کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید!
و وسیلهای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید،
باشد که رستگار شوید .
يَا مَنْ لَا يَشْغَلُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحِّينَ. ای آنکه سرگرمش نکند
اصرار و سماجت اصرارکنندگان.
#دعای روز بیست و نهم ماه رمضان
اَللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ، وَ ارْزُقْنِی
فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَةَ، وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ
التُّهَمَةِ، یَا رَحِیماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِین. خدایا
در این ماه مرا سر تا بپا به رحمت خودت بپوشان، و به من توفیق بده و
حفظ از گناهان را روزی ام فرما، و دلم را از تاریکیهای
تهمت و شک و اوهام باطل پاک بدار، ای خدایی که به بندگان با ایمان
رحیم و مهربان هستی .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: تحت پوشش رحمت ومهربانی خدا قرار گرفتن،
2: توفیق یافتن برای انجام کارهای خیر و محفوظ شدن
از گناهان، 3: پاکی دل از تاریکیهای شک و اوهام باطل و
از تیرگیهاى تهمت، 4: خدای رحیم نسبت به بندگان مؤمن رحیم
و مهربان است .
پوشش رحمت خدا : «اللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَةِ» ای
خدا من را به رحمت خودت بپوشان؛ «غش» به معنی مخفی کردن است؛ در دعای
سحر : اَللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ رَحْمَتِک بِاوْسَعِها، وَ کلُّ
رَحْمَتِک واسِعَةٌ، اَللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِرَحْمَتِک کلِّها. بار
الها، من از تو سؤال می کنم به گسترده ترین رحمتت، و همه رحمتهای
تو گسترده است، بار الها از تو سؤال می کنم به همه رحمتت . و رحمتی
وسعت کلَّ شیءٍ... (اعراف/156) ...و رحمتم همه چیز را فرا گرفته... این
رحمت فراگیر پروردگار ممکن است اشاره به نعمت ها و برکات دنیوی
باشد که همگان را در بر گرفته و نیکو کار و گنهکار از آن بهرمند هستند. نیز
می تواند اشاره به همه ی رحمت های مادّی و معنوی
باشد؛ به این معنی که درهای رحمت الهی به روی همگان
گشوده است و این خود مردمند که باید تصمیم بگیرند و از این
در وارد شوند، و اگر کسی شرایط ورود در آن را فراهم نکند ، دلیل
بر تقصیر خود اوست؛ نه محدود بودن رحمت خدا.(المیزان/ج8/ص279) .
«وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ» [کهف/۵۸]. پروردگار شما
بخشنده و دارای رحمت است . «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ
الرَّحْمَةَ» [انعام/۱۲ و ۵۲]. خداوند رحمت را بر خویش
واجب فرموده است . «وَرَحمَتِی وَسِعَت کُلَّ شَیء» [اعراف/۱۵۶].
رحمت الهی واسع است و شامل هر چیزی میشود . «إِنَّ
رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» [اعراف/۵۶].
رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است . «وَمَنْ یقْنَطُ مِنْ
رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ» [حجر/۵۶]. از رحمت مایوس
نمیشوند، مگر گمراهان . «مَایفْتَحِاللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ
فَلا مُمْسِکَ لَهَا وَمَایمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ» [فاطر/۲]. حقیقتاً هیچ کسی
نمیتواند مانع نزول رحمت الهی بر انسان شود و اگر خداوند رحمتی
را از شخصی دریغ دارد، هیچ کس نمیتواند آن رحمت را بر وی
فرود آورد . فراگیرترین و گستردهترین آیه از جهت امید
و رحمت قرآن، این آیه مبارکه است: «قل یا عِبادِیَ الَّذِینَ
أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ
الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»؛ (زمر، ۵۳)
بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید
نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد؛ زیرا او بسیار
آمرزنده و مهربان است . پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله)
فرمود: «دوست ندارم که دنیا و آنچه در آن است، به ازاىِ این آیه
از آنِ من باشد: یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى
أَنْفُسِهِمْ...». مردى گفت: اى پیامبر خدا! پس کسى که شرک ورزیده است
[آیا این آیه، شامل حال او هم میشود]؟ پیامبر (صلی
الله علیه و آله) سکوت کرد و سپس سه بار فرمود: بجز کسى که شرک ورزیده
است». (أبوبکر بیهقی، أحمد بن حسین، شعب الایمان، ج ۹،
ص ۳۴۰ ٓ ۳۴۱) . امام على (علیه
السلام) فرمود: «در قرآن، آیه اى فراگیرتر از "یا عِبادِیَ
الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ... " وجود ندارد». (طبرسی،
فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۸، ص ۷۸۴)
. رحمت الهی، به معنای افاضه خیر بر نیازمندان و فرودستان
و دستگیری از آنان است. رحمت خداوندی از ویژگیهای
تمامیت، عمومیت و کمال، بهره مند است. «تمامیت» بدین معنا
است که خداوند میخواهد نیازمندی و ناتوانی را از جمیع
نیازمندان بردارد. «عمومیت» بدین معنا است که گستره رحمت الهی
هم نیک سیرتان و شایستگان را دربرمی گیرد و هم بدسیرتان
و سرکشان را و هم مؤمنان و هم کافران را، و هم در این جهان مشمول آنان میشود
و هم در آن جهان. «کمال» به این معنا است که خداوند مانند مردمان مهربان و نیکوکار،
بر اثر مهربانی آوردن و نیکی کردن، دچار رنج و تعب نمیشود.
[علم الیقین فی اصول الدین ج1 ص 159] .
رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه : بدون ایمان، بدون
اخلاق، بدون عمل، «رحمت رحمانیه» شامل حال انسان می شود، چون شعاع
رحمت رحمانیه مشروط به ایمان و اخلاق حسنه و عمل برای رسیدنش
به انسان نیست. از زمانی که نطفه در رحم مادر منعقد می شود رحمت
ربوبی پروردگار نطفه را بدرقه می کند تا تبدیل به یک
انسان هفتاد هشتاد ساله، نود ساله یا صد ساله بشود و همه نعمت های مادی
را هم بی دریغ بی شرط، در اختیارش قرار می دهد. اما
«رحمت رحیمیه» اگر بخواهد به انسان برسد شرطش ایمان است، اخلاق
حسنه است، عمل صالح است، در حد ظرفیت هر کسی . رحمت رحمانیه؛ یعنی
رحمتی بی کران و فراگیر که بر همه هستی پرتو میافکند
. رحمت رحیمیه؛ یعنی رحمتی که تنها پرهیزگاران
و نیک سیرتان را در خود میگیرد. مراد برخی آیات
قرآن، رحمت رحمانیه و مراد برخی دیگر، رحمت رحیمیه
است . خداوند، بخشنده و مهربان بلکه مهربانترین است. این صفات از لطف
و رحمت بیپایان خداوند نسبت به همه موجودات خبر میدهد. صفت
«رحمان» اشاره به رحمت عام خداوند دارد که شامل مؤمن و کافر، نیکوکار و
گنهکار میشود و صفت «رحیم» اشاره به رحمت خاص خدا دارد که ویژه
مؤمنان است . خداوند خود را با صفت «رحمان» و «رحیم» توصیف کرده است؛
[بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿1﴾ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ
الْعَالَمِينَ ﴿2﴾ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ﴿3﴾] . از
امام صادق عليه السّلام چنين رسيده است:«والله اله كل شئي، الرحمان بجميع خلقه،
الرحيم بالمؤمنين خاصه» يعني خداوند معبود همه چيز است، نسبت به تمام مخلوقاتش
رحمان، و نسبت به خصوص مؤمنان رحيم است[الصدوق، التوحيد، ص 203] .
غش : فرهنگ فارسی معین : (غِ شّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خیانت
کردن . 2 - فریب دادن . 3 - کدورت . 4 - (مص م .) آمیختن هر چیز
کم بها در هر چیز گرانبها و ناخالص کردن آن . منظور از دعا این
قسمت آخر است .
توفیق بهترین رفیق : «وَ ارْزُقْنِی فِیهِ
التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَةَ» خدایا به من توفیق عنایت کن
؛ توفیق؛ یعنی، موفق ساختن و توفیق الهی یعنی
آن که خداوند اسباب و زمینه های لازم را برای تعالی و پیشرفت
و سعادت کسی فراهم سازد. هر عمل نیکی برای مؤمن موجب زیادتی
توفیق می گردد، از عبادات و دعا تا دستگیری از محرومان و یاری
رساندن به ستمدیدگان خلاصه آن که هرگاه بنده برای رضای پروردگار
قدمی بردارد خداوند توفیق بیشتری برای او فراهم
سازد، همان گونه که در اثر گناه توفیق اعمال خیر را از آدمی سلب
می نماید . امام على عليه السلام : كَيفَ يَتَمَتَّعُ بِالعِبادَةِ
مَن لَم يُعِنْهُ التَّوفيقُ ؟! .چگونه از عبادت بهره مند شود كسى كه توفيق ياريش
نكرده است! امام على عليه السلام : إنَّ اللّهَ سبحانَهُ إذا أرادَ بعَبدٍ خَيرا
وَفَّقَهُ لإنفاذِ أجَلِهِ في أحسَنِ عَمَلِهِ، و رَزَقَهُ مُبادَرَةَ مَهَلِهِ في
طاعَتِهِ قَبلَ الفَوتِ . هرگاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد به او توفيق مى دهد
تا عمرش را در بهترين كارهايش سپرى كند و شتافتن در طاعت او، پيش از فرا رسيدن مرگ
را روزيش گرداند . امام زين العابدين و امام باقر عليهما السلام ـ در هر روز ماه
رمضان با اين دعا ـ مى گفتند: اللّهُمّ صَلِّ على محمّدٍ و آلِهِ ، و وفِّقْني
فيهِ لِلَيلَةِ القَدرِ على أفضَلِ حالٍ تُحِبُّ أن يَكونَ عَلَيها أحَدٌ مِن
أوليائكَ و أرضاها لَكَ . بار خدايا! بر محمّد و آل او درود فرست و مرا توفيق ده
تا در شب قدر بهترين حالتى را كه دوست دارى هر يك از دوستان تو داشته باشند و بيش
از هر حالى مورد رضايت توست، داشته باشم. [میزان الحکمه،جلد سیزدهم] .
امام جواد (علیهالسلام) فرمودند: مؤمن به سه خصلت محتاج است که اولین
آنها توفیق است. دوم. مؤمن به واعظ درونی محتاج است تا همیشه
حواس او جمع باشد و از احوال دنیا عبرت آموزی کند؛ سوم. «قبولُ مِن
مَن یَنصحه» هرکس که تورانصیحت میکند از او بپذیر [مستدرک
ج8، ص329] . توفیق فقط از جانب خداوند حاصل میشود : و ما توفیقی
الاّ بالله علیه توکلتُ و الیه اُنیب (هود/88). توفیق من
فقط بر خداست. بر او توکل کردم؛ و به سوی او باز می گردم. در دعای
امام زمان عج هم متوجه می شویم که در چه چیزی باید
توفیق بطلبیم از خداوند تا خداوند توفیق انجام آنها را به ما
عنایت بفرماید: اللّهم ارزقنا توفیق الطاعة . همراهی خدا
در کار خیر را توفیق گویند . امیرالمومنین علی
علیه السلام فرمود: التَّوْفِیقُ عِنَایَةُ الرَّحْمَنِ . توفیق عنایت خداوند رحمن است . (
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ) . امام رضا علیه السلام فرمودند: وَ
مَنْ سَأَلَ اللَّهَ التَّوْفِیقَ وَ لَمْ یَجْتَهِدْ فَقَدِ
اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ؛ هر کس از خدا
توفیق بخواهد و کوشش ننماید خود را مسخره کرده است . ( بحار الأنوارج
75، ص: 356 ) . امیرالمؤمنین
(ع) می فرماید: خَیرُالإجتهادِ ما قارَنَهُ التَّوفیقُ[شرح
غررالحکم، ح 5008] بهترین کوشش، آن کوششی است که با توفیق (و
سبب سازی خوبی ها) قرین شود . امام صادق(ع) می فرماید:
إذا فَعَلَ العَبدُ ما أمرَهُ اللّهُ عَزّوجَلّ بِهِ مِن الطّاعَةِ کانَ فِعلُهُ
وَفقاً لِأمرِاللّهِ عَزّوجلّ و سُمّیَ العَبدُ بِهِ مُوفَّقاً، و إذا أرادَ
العَبدُ أن یَدخُلَ فِی شَی ءٍ مِن مَعاصِی اللّهِ فَحالَ
اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی بَینَهُ و بَینَ تِلکَ المَعصیَةِ
فَتَرَکَها کانَ تَرکُهُ لَها بِتَوفیقِ اللّهِ تَعالی ذِکرُهُ ، و
مَتی خلّی بَینَهُ و بَینَ تِلکَ المَعصِیَةِ فَلَم
یَحُلْ بَینَهُ و بَینَها حَتّی یَرتَکِبَها فَقَد
خَذَلَهُ و لَم یَنصُرهُ و لَم یُوَفِّقْهُ .
هرگاه بنده، طاعتی را که خداوند عزّوجّل بدان فرمان داده است، انجام
دهد، عمل او موافق فرمان خدای عزّوجلّ است و بدین سبب، بنده را موفق
نامیده اند و هرگاه بنده بخواهد در موردی، نافرمانی خداوند کند
و خداوند تبارک و تعالی میان او و آن معصیت، حایل شود و
در نتیجه، بنده آن را مرتکب نشود، این ترک گناه او، به توفیق
خداوند تبارک و تعالی بوده است. اما هر گاه (به دلیل سستی و بی
لیاقتی بنده در توفیق یافتن) جلوی او را از ارتکاب
آن معصیت نگیرد و به حال خود رهایش کند تا مرتکب آن گناه شود،
خداوند او را واگذارده و یاری اش نرسانده و توفیقش نداده است.
حضرت، در این جا معنایی موافق معنای لغوی توفیق
و بی توفیقی (خذلان) را یادآور شده است؛ چرا که توفیق،
یعنی بنده در انجام دادن و یا ندادن کاری، موافق با امر و
نهی الهی عمل کند و بی توفیقی، یعنی
خداوند، آن بنده را یاری و نصرت ننماید [التوحید، ص 242،
ح 1؛ میزان الحکمه، ج 14، ص 6954] . آثاری که قرآن برای اهل توفیق
بر می شمرد، عبارتند از: ۱. دوری و اجتناب از شیطان،
[نساء 83] . ۲. توبه و بازگشت به سوی خدا "ما توفیقی
الا بالله علیه توکلت و الیه انیب"، [هود 88] . [بقره 64]
. ۳. زدودن گناهان، [احقاف 15و16] .
۴. راهیابی به بهشت، [بقره 221] . ۵. توکل، [هود 88] . ۶.
شرح صدر، [انعام 125] . ۷. قبولی اعمال، [احقاف 15و16] . ۸ .
رهایی از زیانکاری، [بقره 64] . ۹. مغفرت و آمرزش،
[بقره 187] . ۱۰. هدایت خاص، [اعراف 43] . 11. توفیق در
اعمال صالح. [احقاف 15] . برای رسیدن به مقام توفیق می بایست
زمینه های را انسان در خود پدید آورد و ظرفیت خود را افزایش
دهد تا توفیق رفیق راهش شود. از جمله زمینه هایی که
می بایست فراهم گردد عبارتند از: ۱. توبه، [احقاف 15] . ۲.
توکل، [قصص 22] . ۳. جهاد، [عنکبوت 69] . ۴. دعا، [نمل 19] . ۵.
عبادت، [حمد 5] . ۶. قصد اصلاح، [نساء 35] . ۷. هجرت، [توبه 117] .
[کهف16] اشاره کرد .
عصمت : به معنای پاکدامنی و ناآلودگی به گناه است. فاضل مقداد
در تعریف عصمت مى گوید: «عصمت، لطفى است که خداوند در حق مکلف به جاى
مى آورد، به گونه اى که انگیزه اى براى ترک اطاعت و یا انجام معصیت
در او باقى نمى ماند، هر چند این لطف، توان انجام گناه را از وى نمى
ستاند».[ارشاد الطالبین، ص ۳۰۱ - ۳۰۲]
.
پاک شدن قلب از آلودگیهای تهمت و شک : «وَ طَهِّرْ قَلْبِی
مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَةِ» خدایا دلم را از تیرگیها و
گرفتگىهاى تهمت تطهیر کن؛ خدایا قلب مرا از تاریکی های
تهمت نجات ده؛ قلب من را از آلودگیهای شک پاکیزه کن؛ یعنی
من گرفتار شک نباشم؛ بعضیها دچار شک هستند و وسوسه خناس به سراغ ایشان
میآید و از مبداء تا معاد انسان را در شک میاندازد؛ خدایا
من را از این گرفتاری نجاتم بده. کسانی که گرفتار وسوسه هستند و
در همه مسائل شک میکنند روزی صد مرتبه ذکر شریف «لاحول ولا قوه
الا بالله العلی العظیم» را بگویند. [اصول کافی، ج2،
ص523] پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خطاب به سلمان میفرمایند:
اَکثِر مِن قولِ لا حَول و لا قوة... این ذکر را زیاد بگو، فاِنَها
کَنزٌ مِن کُنوزِ الجَنة، [وسائل الشیعة، ج6، ص309] . شک و تردید در
اعتقادات دو گونه است. یکی ابتدایی و موقت که زمینۀ
یقین است؛ دوم شک دائمی و همیشگی. شک های
دائمی از مرض های روحی است و سلامت روحی و جسمی،
فرد و جامعه را در معرض خطر می اندازد. بنابراین، باید با دقت
معالجه گردد. توضیح این که همان گونه یقین و علم باعث
آرامش روح وموجب تکامل انسان است؛ درمقابل شک وتردید موجب اضطراب وسلب آرامش
ومانع حرکت وتکامل است. به همین جهت دراسلام شک باشرک برابری میکند.
"عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا
عَبْدِ اللَّهِ ع وَهُوَ یَقُولُ کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شَکٌّ أَوْشِرْکٌ
فَهُوَسَاقِطٌ". [کافی، ج2، ص129] . اولا تهمت چیست و چند درجه
دارد؟ و دوم تهمت چند گونه در جامعه انجام می گیرد؟ تهمت دارای
درجاتی است که شدید ترین درجه آن خود آن است که انسان بداند این
تهمت است و آن را به شخصی نسبت می دهد و دلیل آن هم به خاطر دلایلی
همچون انگیزه های نفسانی ، انتقام گرفتن و یا خودشیرینی
نزد دیگران است . دوم اینکه براساس حدس و گمان این نسبت را به
کسی بدهیم، در حالی که واقعیت ندارد . سوم اینکه
براساس شک این نسبت را به شخصی
نسبت بدهیم به این شکل که آیا فلان شخص این عیب
را دارد یا نه . چهارم اینکه تهمتی را از دیگران بشنویم
و آن را نقل کنیم. در حالی که حق نقل کردن تهمت به دیگران را
نداریم. در حدیث داریم که همه این موارد از مصادیق
تهمت است . نکته پایانی دعا واژه طهر قلبی است یعنی اینکه قلب مرا از
تهمت ها پاکیزه کن از این جمله فهمیده می شود کسی
که به دیگران تهمت می زند اولین
ضرر آن متوجه خودش است و آن اینکه قلبش نجس ، خبیث و آلوده می
شود. لذا باید از خدا بخواهیم قلبمان را پاکیزه کند . امام صادق علیه السلام: کانَ أَبِى علیه
السلام یقُولُ مَا مِنْ شَیءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِیئَةٍ
إِنَّ الْقَلْبَ لَیوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى
تَغْلِبَ عَلَیهِ فَیصَیرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ [اصول کافى، ج:۳
ص:۳۶۹، روایة: ۱] پدردم همواره می فرمود: چیزى
بیشتر از گناه قلب را فاسد نکند، قلب مرتکب گناهى می شود و بر آن
اصرار می ورزد تا بالایش به پائین می گراید (سرنگون
و وارونه می شود و سخن حق و موعظه در آن نمی گنجد و تاثیر نمی
کند) . الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :
اِذا اَذنب الرّجل خرج فی قلبه نُکتةٌ سوداءَ فان تاب اِنمحت و اِن
زاد، زادت حتّی تَغلبَ علی قلبه فلا یُفلح بعدها اَبداً .
[الكافي : 2/271/13] هنگاهی که شخصی گناهی انجام می دهد،
نقطه ای سیاه در قلبش پیدا می شود، پس اگر توبه کرد از بین
می رود و اگر زیادشد گناهش، زیاد می شود آن نقطه ی
سیاه تا اینکه بر قلبش غلبه پیدا می کند؛ در این
صورت هرگز روی رستگاری را نخواهد دید.رستگار نخواهد شد بعد از
آن ابداً . امیرالمؤمنین علیه السلام: لَا وَجَعَ أَوْجَعُ
لِلْقـُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ وَلَا خَوْفَ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ وَ کفَى بِمَا
سَلَفَ تَفَکراً وَ کفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً [اصول کافى، ج:۳، ص:۳۷۷،
روایة: ۲۸] دردى دردناکتر از گناه براى دل نیست و ترسى
سخت تر از مرگ نیست و گذشته براى اندیشیدن (و عبرت گرفتن) بس
است و مرگ براى اندرز دادن کافى است . الإمامُ الحسنُ عليه السلام : أسلَمُ
القُلوبِ ما طَهُرَ مِن الشُّبُهاتِ .[تحف العقول : 235] امام حسن عليه السلام :
سالمترين دلها، دلى است كه از شبهات پاك باشد . چرا که روز قیامت هیچ
چیزبرای انسان نفعی ندارد مگر قلب سالم: «یومَ لا یَنفعُ
مالٌ و لا بنون ؛ اِلاّ من اتی الله بقلبٍ سلیم. یعنی: در
آن روز که مال و فرزندان سودی نمی بخشد ؛ مگر کسی که با قلب سلیم
به پیشگاه خدا آید . قلب سلیم یعنی قلبی که
از هر گونه بیماری و انحراف اخلاقی دور باشد. امام صادق ع می
فرماید:« قلب سلیم، قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی
که غیر از او در آن نباشد . امام صادق : عنه عليه السلام : القلبُ حَرَمُ
اللّه ِ ، فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَيرَ اللّه ِ .[جامع الأخبار : 518/1468].
یعنی: قلب حرم و خانه ی خداست، پس غیر خدا را ساکن آن
نکن. پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب - تا در این پرده جز اندیشه ی
او نگذارم . امیر مومنان علی علیهالسلام : قُلوبُ العِبادِ الطاهِرَةُ مَواضِعُ نَظَرِ
اللّه ِ سبحانَهُ ، فَمَن طَهَّرَ قَلبَهُ نَظَرَ إلَيهِ . [غرر الحكم : 6777] دل
ها و قلب های پاک بندگان خدا محل عنایت و نظر خداست، پس هر کس قلب و
دلش را پاک از هواهای نفسانی بدارد، خداوند نظر و عنایت می
کند به او و دل و قلب او.
غیاهب : «غياهب» جمع غيهب است و غيهب ظلمت و تاريكى : لغتنامه دهخدا : غیاهب
. [ غ َ هَِ ] (ع اِ) ج ِ غَیهَب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
رجوع به غیهب شود . غیهب : فرهنگ فارسی معین :
(غَ یا غِ هَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) سختی تاریکی شب . 2 - (ص
.) سخت سیاه . ج . غیاهب .
تهمة : لغتنامه دهخدا : تهمة. [ت ُ هََ م َ / ت ُ م َ ] (ع اِ) (از «وهَ م ») بدگمانی
. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسم است از اتهام . ج ، تهمات و تهم . (از
اقرب الموارد). رجوع به تهمت شود . تهمت : فرهنگ فارسی معین : (تُ مَ)
[ ع . تهمة ] (اِ.) بدگمانی ، افترا .
یَا رَحِیماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِین. ای خدایی
که نسبت به بندههای مؤمنت اهل ترحم ومهربانی هستی .
#دعای روز سیام ماه رمضان
اَللّهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّکْرِ وَ القَبولِ، علی
ما تَرْضاهُ وَ یَرْضاهُ الرّسولُ، مُحْکَمَةً فُروعُهُ بالاصُولِ، بحقّ سَیّدِنا
محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین والحمدُ للهِ ربّ العالمین . خدایا در
این ماه روزه مرا مورد قدردانی و قبول قرار بده، و قدر دانی و
قبول را بر طبق خشنودی خودت و پسند رسولت قرار بده، و فروع دینم را بر
پایه اصول دینم محكم و استوار گردان، به حق آقا و سرورمان محمّد و اهل
بیت پاکش، و سپاس و ستایش خاص پروردگار جهانیان است.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: درخواست قدر دانی و قبولی روزه ماه
رمضان وسپاسگزاری بر انجام این عبادت، 2: مورد رضایت و قبول خدا
و رسول قرار گرفتن روزه گرفتن، 3: استوارشدن فروع دین بر اصول دین، 4:
آقا و سرور همه یِ ماها محمّد و اهل بیت پاکش است، 5: سپاس و حمد و
ستایش خاص پروردگار جهانیان است .
تشکر وسپاسگزاری خدا از بنده : «اَللّهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ
بالشّکْرِ وَ القَبولِ» خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد
قدردانی و قبول بر طبق خوشنودی تو و پسند رسول تو باشد و استوار باشد
فرعش بر اصل به حق آقای ما محمد و خاندان پاکش و ستایش خاص پروردگار
جهانیان است. ارزش هر طاعت به مقبولیت آن است، تا نماز ما قبول نشود
ارتقا نمییابد و بالا نمیرود تا روزه ما پذیرفته نشود
اثرگذار نیست و ارجی و اوجی ندارد قبول اعمال به نیت و
اخلاص و تقید و عبودیت در برابر خداست. سی روز روزه گرفتیم
و نماز به پا داشتیم امروز از او میخواهیم روزه مان را مقرون
به شکر و قبول قرار بده و آن گونه که تو و رسولت از آن راضی باشند. آری،
خداوند روزه ای را ارزش مینهد و میپذیرد که آمیزه
ای از پرهیز و ایمان باشد. در این حال شکر و سپاس الهی
نسبت به عبادت بنده، همان مهر قبول اوست او آن هنگام طاعت را قبول میکند که
«خداپسند» باشد الگو گیری از سنتهای او اطاعت و رضایت
خدا را به همراه دارد. طاعت و عبادتی که آلوده گناه باشد ارزشی ندارد،
دهانی که به روزه بسته شده اما به غیبت و تهمت همواره گشوده است، مهر
روزه را هم شکسته! شنیده ایم زنی زبان به غیبت گشود در
حالی که روزه بود، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
بروبخور! دیگرروزه نیستی! . در دعای وداع با ماه رمضان :
تَشْكُرُ مَنْ شَكَرَكَ، وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُكْرَكَ؛ امام سجاد علیهالسلام
میفرماید: تَشْكُرُ مَنْ شَكَرَكَ؛ اگر کسی شکر تو را به جا
آورد تو شکر او را به جا میآوری. وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُكْرَكَ؛ و
اصلا شکر کردن را تو به او الهام کردی.
طبرسى فرموده: شكر اعتراف به نعمت است توأم با نوعى تعظيم . راغب گويد: شكر
ياد آورى نعمت و اظهار آنست ... آن فقط در مقابل نعمت است . شكر به معنی
قدردانی و قدرشناسی و تشكر از نعمت دهنده است . شکر، شناخت احسان
و نشر آن است که در وصف خدا و بنده هر دو آمده است.[لسان العرب، ج 4، ص 423] در
وصف خداوند؛ مانند «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ».[فاطر: 34] «وَ اللَّهُ
شَکُورٌ حَلِیمٌ».[تغابن: 17] . وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورا».[انسان
22] . در وصف بنده ؛ مانند : لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم»؛[ابراهیم
7] اگر از نعمتهای الهی شکرگزاری کنید او هم آن نعمتها
را زیاد خواهد نمود. «وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ
شاکِرٌ عَلِیمٌ».[بقره 158] . «وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ
لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ . و هر كس شكر
كند، همانا براى خويش شكر كرده و تنها به سود خویش شکر کرده و به نفع خود
اوست و هر كس كفران كند (بداند به خدا زيان نمىرساند، زيرا) بىترديد خداوند بىنياز
و ستوده است» [لقمان 12] . امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
در تورات نوشته است كسی كه بـه تو نعمت داد، سپاسش گزار و كسی
را كه از تو سپاسگزاری كرد، نعمتش ده، زیرا با سپاسگزاری نعمتها نابود نگردد و با ناسپاسی پایدار نماند، سپاسگزاری مایه
افزایش نعمت و بیمه كننده و ایمنساز نعمت از دگرگونی
است [مكتوب فی التوراه: اشكر من انعم علیك و انعم علی
من شكرك؛ فانه لازوال للنعماء اذا شكرت و لا بقاء لها اذا كفرت؛ الشكر زیاده
فی النعم و امان من الغیر./ الشكر، ح 3] . امام باقر(علیهالسلام) فرمودند: روزی عایشه به پیامبر اكرم(صلی
الله علیه و آله) گفت: ای رسول خدا، چرا خودت را به رنج میاندازی
با آن كه خدا گناه گذشته و آینده ترا آمرزیده است؟ حضرت
فرمودند: ای عایشه، آیا من بنده سپاسگزار خدا نباشم؟ در
ادامه حدیث امام باقر(علیهالسلام) میفرماید:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنقدر روی انگشتان پایش
میایستاد تا این كه خدای سبحان نازل فرمود: "طه،
ما انزلنا علیك القرآن لتشقی(طه 1و2)؛ ما قرآن را بر تو نازل
نكردیم كه خود را به رنج اندازی." [فقالت: یا رسول الله
لم تتعب نفسك و قد غفر الله لك ما تقدم من ذنبك و ما تأخر؟ فقال: یا
عائشه الا اكون عبداً شكوراً؟ قال و كان رسول الله(صلی الله علیه
و آله) یقوم علی اطراف اصابع رجلیه فانزل الله سبحانه
و تعالی: (طه ـ ما انزلنا علیك القرآن لتشقی)./ الشکر، ح
6] . امام سجاد علیه السلام در دعای وداع با ماه رمضان: ...تَشْكُرُ
مَنْ شَكَرَكَ، اگر کسی شکر تو را به جا آورد تو شکر او را به جا میآوری.
وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُكْرَكَ؛ و اصلا شکر کردن را تو به او الهام کردی.
منظور از شکرگزارى خداوند آن است که وی به مقدارى که بندگان در مسیر
طاعت او گام برمیدارند، آنها را مشمول مواهب و الطاف خویش میسازد،
و از آنها تشکر و سپاسگزارى میکند، و از فضل خود بیش از آنچه
استحقاق دارند بر آنها میافزاید: «فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا
وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزیدُهُمْ
مِنْ فَضْلِه». امّا آنها که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند،
پاداششان را به طور کامل خواهد داد و از فضل و بخشش خود، بر آنها خواهد
افزود.[نساء، 173] . امام صادق(علیهالسلام) به چند مورد
از آن اشاره فرموده اند: الف- هنگام تندرستی: شخص تندرست و شكرگزار،
اجرش همچون پاداش شخص گرفتاری است كه برای خدا صبر پیشه
سازد. [المعافی الشاكر له من الاجر ما للمبتلی الصابر... ./ الشکر،
ح 4] . ب- هنگام اعطاء و بخشش به دیگران: عطابخش شكرگزار، اجرش
همچون شخصی است كه از نعمت محروم است و در محرومیت قناعت میكند.
[... المعطی الشاكر له من الاجر كالمحروم القانع./ الشکر، ح 4] . ج-
هنگام داشتن نعمت: سپاس و شكر به هنگام نعمت، باعث افزایش و فزونی
نعمت میشود. [ثلاث لایضر معهن شیء الدعاء عند الكرب و
الاستغفار عند الذنب و الشكر عند النعمه / الشکر، ح 7] . د- هنگام مشاهده
محرومیت دیگران: در هنگام مشاهده انسانی كه از نعمتی
محروم است ولی شما آن محرومیت را ندارید بگویید:
بار خدایا من تمسخر نمیكنم و بر خود نمیبالم بلكه تو را
برای نعمتهای بزرگت نسبت به
خود میستایم. [اذا رایت الرجل و قد ابتلی و انعم الله
علیك فقل: الهم انی لا اسخر و لا افخر ولكن احمدك علی عظیم
نعمائك علی / همان، ح 22] . در این مورد پیامبر اكرم(صلی
الله علیه و آله) سفارش اكید دارند كه: مبادا طرف مقابل بشنود و
اندوهگین گردد. [اذا رایتم اهل البلاء فاحمدوالله و لا تسمعوهم
فان ذالك یحزنهم/ الشکر، ح 23] . امام باقر(علیهالسلام) نیز میفرماید: چون شخص گرفتار و دردمندی
را دیدی، به نحوی كه او نشنود سه بار بگو: حمد خدایی
را كه مرا از آنچه تو را مبتلا ساخته معاف نمود، هر كس این را بگوید
آن بلا به او نمیرسد. [تقول ثلاث مرات اذا نظرت الی المبتلی
من غیر ان تسمعه: الحمدلله الذی عافانی مما ابتلاك به،
و لو شاء، فعل؛ قال: من قال ذلك لم یصبه ذلك البلاء ابداً./ الشکر،
ح 20] . هـ- هنگام یادآوری نعمت: سیره پیامبر اكرم(صلی
الله علیه و آله) و دیگر ائمه معصومین(علیهمالسلام) این بوده است كه در هنگام یادآوری نعمت، با
سجدهی
بر خاك، شكر خداوند را به جای میآوردند . امامصادق(علیهالسلام) میفرماید: هنگامی كه نعمتی را به یاد
آوردی برای شكر خدا چهره روی خاك بگذار، اگر سواری،
پیاده شو و اگر از بیم شهرت و ریا نتوانی پیاده
شوی روی كوهه زین سجده كن، و باز اگر نتوانی بر
كف دست سجده نما. [اذا ذكر احدكم نعمه الله عزوجل فلیضع خده علی
التراب شكراً لله؛ فان كان راكباً فلینزل فلیضع خده علی التراب
و ان لم یكن یقدر علی النزول للشهره فلیضع خده علی
قربوسه و ان لم یقدر فلیضع خده علی كفه ثم لیحمد
الله علی ما انعم الله علیه./ الشکر،ح 25] . نوع دیگر
شكر، تشكر از مردم است، اگر شكر را وظیفه ای وجدانی تلقی
كنیم، تشكر از مردمی كه به ما خدمتی كرده اند یا
واسطه نعمتی شدهاند نیز شكر است و در كلام معصوم(علیهالسلام) تشكر از دیگر انسانها تشكر از خدا تلقی
شده است و كسی را كه در ایـن امـر ناتوان باشد، شكرگزار خـدا نیـز
ندانسته اند. امـام سجـاد(علیهالسلام) میفرماید:
در روز قیامت خداوند به كسانی كه از مردم تشكر نكردهاند میفرماید:
شما شكرگزار من نبودهاید. شكرگزارترین شما نسبت به خدا كسی
است كه از مردم بیشتر تشكر كند. [ان الله یحب كل قلب حزین
و یحب كل عبد شكور، یقول الله تبارك و تعالی لعبد من عبیده
یوم القیامه: اشكرت فلاناً؟ فیقول: بل شكرتك یارب،
فیقول: لم تشكرنی اذ لم تشكره، ثم قال: اشكركم لله اشكركم
للناس./ الشکر،ح30] . چگونگی شكر : در كلام معصومین(علیهالسلام)، شكرگزاری به شكلهای گوناگون
مطرح گردیده است كه در تناسب با ایمان (زبانی، قلبی
و جوارحی) شكر نیز به انواع شكر زبانی، شكر قلبی و
شكر رفتاری تقسیم شده است. 1- شكر زبانی: الف) سپاس و
حمد خداوند سبحان: امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:
تمام شكر گفتن همین جمله است: الحمدلله ربالعالمین. [... تمام
الشكر قول الرجل: الحمدلله رب العالمین./ الشکر، ح 10 . - ما انعمالله
علی عبد بنعمه صغرت او كبرت، فقال: الحمدلله، الا ادی شكرها./
الشکر، ح 14] شكر هر نعمتی هر چند بزرگ باشد این است كه خداوند
عزوجل را بر آن حمد و سپاس گویی. [شكر كل نعمه - و ان عظمت -
ان تحمدالله عزوجل علیها./ الشکر، ح 11] حد شكر این است كه بر
هر نعمتی كه در خصوص خانواده و مال تو دادهاند سپاس گویی.
[هل للشكر حد اذا فعله العبد كان شاكراً ؟ قال: نعم، قلت: ما هو؟ قال: یحمدالله
علی كل نعمه علیه فی اهل و مال... ./ الشکر، ح 12] .
حضرت همچنین میفرماید: هر صبح و شام جهت شكر خداوند این
دعا را بخوان تا شكر نعمت خدا را در آن روز و شب ادا كرده باشی: اللهم
ما اصبحت بی من نعمه او عافیه من دین او دنیا فمنك
وحدك لا شریك لكلك الحمد و لك الشكر بها علی یا رب حتی
ترضی و بعد الرضا. [اذا اصبحت و امسیت فقل عشر مرات: «اللهم ما
اصبحت بی من نعمه او عافیه من دین او دنیا فمنك
وحدك لا شریك لك، لك الحمد و لك الشكر بها علی یا رب حتی
ترضی و بعد الرضا» فأنك اذا قلت ذلك كنت قدادیت شكر ما انعم الله
به علیك فی ذالك الیوم و فی تلك اللیله./
الشکر، ح 28] بار خدایا هر نعمتی و یا عافیتی كه
نسبت به دین یا دنیا در این صبح دارم از جانب توست،
تو یكتایی و شریك نداری، پروردگارا حمد و شكر
برای تواست - از جهت نعمتی كه به من دادی - تا راضی
گردی و هم بعد از رضایتت. ایشان در حدیث دیگری
با اشاره به دعای فوق میفرماید: حضرت نوح(علیهالسلام) هر روز صبح این دعا را میخواند، كه عبد شكور نامیده
شد. [كان نوح(علیهالسلام) یقول
ذلك اذا اصبح، فسمی بذلك عبداً شكوراً. و قال: قال رسولالله(صلی
الله علیه و آله): من صدق الله نجا./ الشکر، ح 29] . ب)بازگویی
نعمت: امام صادق(علیهالسلام) در تفسیر
و معنای این آیه (و اما بنعمه ربك فحدث؟) (ضحی 11)
میفرماید: یعنی آن كس كه به تو احسان كرده، نعمت
داده، برتری بخشیده و عطا نموده است، حق او و دین او و
آنچه را به تو عطا فرموده و نعمت داده بازگو. [... الذی انعم علیك
بما فضلك و اعطاك و احسن الیك، ثم قال: فحدث بدینه و ما اعطاه
الله و ما انعم به علیه./ الشکر، ح 5] . 2- شكر قلبی: امام
صادق(علیهالسلام) میفرماید:
خدا به هر كس نعمتی دهد و او آن را از ته دل بفهمد شكرش را ادا كرده
است. [من انعم الله علیه بنعمه فعرفها بقلبه، فقد أدی شكرها./
الشکر، ح 15] از آنچه خداوند به موسی وحی فرستاد این بود
كه فرمود: ای موسی چنان كه سزاوار است مرا شكرگزار. موسی
عرض كرد: پروردگارا چگونه میتوانم تو را آنگونه كه سزاوار است
شكرگزارم در صورتی كه هر شكری كه تو را نمایم، آن هم
نعمتی است كه تو به من عطا فرمودهای؟ خداوند فرمود: ای
موسی، اكنون كه دانستی، آن شكرگزاریت نیز از من
است، مرا چنانكه سزاوار است شكر كرده ای. [... یا موسی
اشكرنی حق شكری فقال: یا رب و كیف اشكرك حق شكرك
و لیس من شكر أشكرك به الا وانت انعمت به علی؟ قال: یا
موسی الان شكرتنی حین عملت ان ذلك منی./ الشکر، ح
27] . 3- شكر رفتاری: الف) دوری از محرمات: شكر عملی،
استفاده صحیح از نعمت است و همین استفاده صحیح نشانه
صداقت فرد در ایمان اوست. به كار نگرفتن استعدادها و نعمتهای خدادادی در راه صحیح، كفران نعمت محسوب میشود
كه شاخه ای از كفر است. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:
شكر نعمت همان دوری از محرمات است. [شكر النعمه اجتناب المحارم...
./ الشکر، ح 10] . ب) انجام تكلیف: امام صادق(علیهالسلام) در بیان حد شكر میفرماید: حد شكر این است
كه اگر برای خدا در نعمتی كه به تو داده حقی باشد آن حق
را بپردازی. [... ان كان فیما انعم علیه فی ماله
حق اداه... ./ الشکر ح 12] . آثار شكر : شكر نیز همچون سایر خصلتهای اخلاق دینی، هم آثار دنیوی و هم
بازتاب اخروی دارد، آثار دنیوی آن افزایش و بركت در
نعمت است و بازتاب اخروی آن بهشت جاودان الهی است. الف) افزایش
نعمت: از مشخصههای اصلی اخلاق دینی بیان
آثاری است كه توجیه بشری آن را بر نمیتابد. افزایش
نعمت در اثر شكر، كه هم در قرآن و هم در سنت بر آن تأكید شده است،
از آن جمله است. به این معنی كه مثلا افزایش مال در
اثر شكر چیزی نیست كه علم اقتصاد بشری توان اقامه
دلیل علمی تجربی بر آن داشته باشد. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: پیامبر اكرم(صلی الله علیه
و آله) فرموده اند: هنگامی كه در سپاسگزاری گشوده است درِ افزایش
نیز باز است. [ما فتح الله علی عبد باب شكر فخزن عنه باب الزیاده./
الشکر، ح 2] به كسی كه سپاسگزاری دادند افزایش نیز
دادند. [من اعطی الشكر اعطی الزیاده، یقول الله
عزوجل: (لئن شكرتم لا زیدنكم)./ الشکر، ح 8] خداوند نعمتی به
بنده خویش نداد كه بنده او از صمیم قلب آن را بشناسد، و در
ظاهر با زبان خدا را ستایش كند، و سخنش تمام شود، مگر این كه برای
او به افزونی نعمت امر شود. [ما انعم الله علی عبد من نعمه
فعرفها بقلبه و حمدالله ظاهراً بلسانه فتم كلامه حتی یؤمرله
بالمزید./ الشکر، ح 9] . ب) بهشت: امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: مردی آب مینوشد و خدا بهشت
را برای او واجب میكند، به این صورت كه او ظرف آب را
بر دهانش میگذارد "بسم الله" میگوید و آنگاه میآشامد،
سپس با آن كه اشتها دارد، دور میكند و خدا را حمد میكند. باز برمیگردد
و میآشامد، باز دور میبرد و حمد میكند و ... خدای
عزوجل بهشت را به همین سبب برایش واجب میكند. [ان
الرجل منكم لیشرب الشربه من الماء فیوجب الله بها الجنه ثم
قال: انه لیاخذ الا ناء فیضعه علی فیه فیسمی
ثم یشرب فینحیه و هو یشتهیبه فیحمدالله،
ثم یعود فیشرب، ثم ینحیه فیحمدالله، ثم یعود
فیشرب،ثم ینحیه فیحمد الله؛ فیوجب الله عزوجل
بها له الجنه./ الشکر، ح 16] .
رضایت خدا از انسان : «علی ما تَرْضاهُ وَ یَرْضاهُ الرّسولُ» رضایت
و خشنودی خدا در چیست و چگونه خداوند از انسان راضی میشود؟
رضایت و خشنودی خدا امری نسبی است، به این معنا که
خداوند مجموعه قوانینی را برای تکامل و پیشرفت بشریت
و سعادت و خوشبختی آنان فرستاده است، آن قوانین تشریعی که
به صورت وحی و کتاب آسمانی و تفسیر و تفصیل آن توسط اولیای
الهی و معصوم در اختیار انسان قرار گرفته، مجموعه ای از بایدها
و نبایدها را تشکیل میدهد، انسان کامل کسی است که با
اطاعت کلیه قوانین الهی، رضایت و خشنودی خدا را کسب
کرده باشد، از سویی میدانیم همه انسانها از لحاظ معرفت
و شناخت، ایمان و معنویت، اطاعت و تسلیم پذیری عملی
فرمان الهی یکسان نیستند، خداوند از چهارده معصوم (علیهمالسّلام)
راضی و خشنود است، چنان که از سلمان و ابوذر و مقداد نیز رازی و
خضوعاند است. اما میزان و نسبت رضایت مندی خداوند به میزان
عمل آنان از لحاظ کمیت و کیفیت و اخلاص و معرفت آنان بستگی
دارد. از سویی میدانیم برخی اعمال از ویژگیهای
برتر و ممتازی برخوردارند، به گونه ای که میتوان آنها را به
عنوان اصول و زیر کارهای جلب رضایت و خشنودی خداوند
دانست. باید به قرآن که زبان خداوند است، مراجعه نمود و از زبان او کشف کرد
که انجام چه کارهایی موجب جلب رضایت حضرتش میگردد. رضایت
و خشنودی خدا در بیش از سی آیه بیان شده است. به
برخی از آیات که تقریباً دربردارنده محتوای بقیه آیات
و بیان کننده همه ویژگیهایی است که رضایت
خداوند را جلب میکند اشاره میشود. رضوان و رضایت خدا شامل
کسانی میگردد که : 1. ایمان به خدا و قیامت داشته باشند
. 2. خانه و وطن خویش را برای حفظ دینشان رها کنند و هجرت نمایند
. 3. با مال جان خویش در راه خدا جهاد نمایند . 4. پیوسته پیرو
ولایت و رهبری باشند . 5. رضایت خدا را در صدق و راستی
(گفتار و عمل) باید جست و جو کرد . عملی که موجب رضایت خداوند
از حضرت اسماعیل (علیهالسّلام) شد. قرآن در مورد حضرت اسماعیل
(علیه السّلام) میفرماید: اسماعیل همواره مورد رضایت
و خشنودی پروردگارش بود، چه این که او خوش قول و صادق الوعد بوده و پیوسته
خانواده اش را به نماز و زکات توصیه مینمود. در سوره توبه میفرماید:
رضایت و خشنودی خدا شامل حال مردان و زنان مؤمنی میگردد
که : 1. در برابر مسلمانان احساس مسئولیت میکنند و یار و یاور
یکدیگرند و همدیگر را تایید و تقویت میکنند
. 2. پیوسته امر به معروف و نهی از منکر میکنند . 3. در اقامه
نماز و برافراشته شدن فرهنگ و محتوای آن تلاش میکنند . 4. زکات مال
خویش را میپردازند و از دستگیری فقرا و مستمندان غفلت
ندارند . 5. پیرو خدا و پیامبر هستند. خشنودی خدا جز با یاد
خدا به دست نمیآید. آخرین سخن این که تا انسان به مقام
عبودیت و بندگی محض نرسد و از این راه نفس مطمئنه را تحصیل
نکند، نمیتواند به رتبه راضیة و مرضیة، که مقام رضا و خشنودی
متقابل خدا و بنده است، نایل گردد. تحصیل آن نیز با ذکر عملی
خداوند میسر است: الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب. [رعد/سوره13، آیه28]
.
در قرآن کریم از رضوان الهی به عنوان یک نعمت در آخرت یاد
شده است. مثلاً خداوند در سوره آل عمران چنین فرموده: قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ
بِخَیْرٍ مِنْ ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ
جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا
وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
[آلعمران/ 15] بگو آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم براى کسانى
که تقوا پیشه کرده اند نزد پروردگارشان باغهایى است که از زیر
[درختان] آنها نهرها روان است در آن جاودانه بمانند و همسرانى پاکیزه و [نیز]
خشنودى خدا [را دارند] و خداوند به [امور] بندگان [خود] بیناست». و در آیهای
دیگر رضوان الهی بالاترین و برترین پاداش و لذتبخشترین
نعمت اخروی معرفی شدهاست. خداوند در سوره توبه میفرماید:
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی
مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً
فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ
الْفَوْزُ الْعَظِیمُ [توبه/ 72 ] خداوند به مردان و زنان با ایمان
باغهایى وعده داده است که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است در آن
جاودانه خواهند بود و [نیز] سراهایى پاکیزه در بهشتهاى جاودان
[به آنان وعده داده است] و خشنودى خدا بزرگتر است این است همان کامیابى
بزرگ . ارزش عملِ صالح در صورتی است که انجامدهنده آن به دنبال کسب خشنودی
خدا، و به تعبیر قرآن «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» باشد . قرآن از گروهی
که فقط درصدد جلب خشنودی خدا هستند، به نیکی یاد کرده
است: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ
اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد [بقره 207] بعضی از مردم، جان خود را
به خاطر خشنودی خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است .
بر اساس روایات، این آیه در لیلة المبیت و در شأن امیرالمؤمنین(ع) نازل
شده است؛ زمانی که آن حضرت به امر رسولخدا(ص) در بستر ایشان خوابید
تا از توطئه مشرکان که قصد کشتناش را داشتند، در امان بماند [تفسیر فرات
کوفی؛ ص ۶۵؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی؛
تفسیر نور الثقلین؛ ج ۱، ص ۲۰۵] . رضایت
دو طرفه انسان و خداوند نهایت آرزوی سالکان و عارفان و نهایت
درجه کمال انسان مومن در زندگی است. قرآن می فرماید: إِنَّ
الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ
الْبَرِیَّةِ؛ جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی
مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ
اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ [بینه
7] آنان که ایمان آوردند و نیکوکار شدند آنها به حقیقت بهترین
اهل عالمند.؛ پاداش آنها نزد خدایشان باغهای بهشت عدن است که نهرها زیر
درختانش جاری است و در آن بهشت ابد جاودان متنعّمند، خدا از آنها خشنود و
آنها هم از خدا خشنودند. این بهشت مخصوص کسی است که از خدا ترسد (و به
طاعت او پردازد) . قرآن کریم در باره اولین گروندگان در ایمان
به خدا و رسولش(ص) فرموده است: وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ
وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ
عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا
الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم
[توبه 100] از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که پیشقدم
شدند و آنان که به نیکى از پىشان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز
از خدا خشنودند. برایشان بهشتهایى که در آنها نهرها جارى است و همیشه
در آنجا خواهند بود، آماده کرده است. این است کامیابى بزرگ .
فروع دین واصول دین : «مُحْکَمَهً فُروعُهُ بالأصُولِ» خدایا
فروع و احکامی را به ما بیاموز که محکم و ریشه دار باشد. ممکن
است مراد از اصول، «عقاید» باشد و مراد از فروع «احکام فقهیه» در این
صورت معنای عبادت این است که خدایا روزه مرا قبول بفرما به شکلی
که فروع احکام فرعیه ای که من انجام می دهم مبتنی بر اصول
و عقاید خودم باشد. نتیجه می گیریم ما در اصول و
عقاید باید مسائل اصول عقاید را فرا بگیریم که
مقصود از اصول می تواند دو معنا را در پی داشته باشد معنای اول
اصول عقاید است که تقلیدی نیست . معنای دوم یعنی
کلیات مسائل فقهی نه جزئیات مانند دو رکعتی بودن نماز صبح
و اول وقت نماز خواندن که اصول احکام هستند اما علاوه بر اینها یکسری
احکام فقهی فرعی وجود دارد که باید مستند بر احکام کلی
فقه باشد . مسائل دین بنا به تقسیمی دو دسته هستند : الف- اصول
دین: اصول دین پنج بود - دانستش گنج بود . که از این پنج مورد،
توحید و نبوت و معاد جزو اصول دین هستند و عدل و معاد از اصول مذهب
اند . ب- فروع دین، عبارتند از نماز و روزه و حج و...که ده مورد است . واین
که در این جا می گوییم اصول آن فرع محکم باشد به معنی
آن است که هنگامی که من به فروعی مثل نماز و روزه مشغول هستم در همان
حال در اصول دینم هم اهل یقین باشم و باور داشته باشم که خدا
دارم. یکی از علماء می فرمودند: به حضرت عباس قسم که ما خدا داریم؛
اگر این عبادت که از فروع می باشد به اصول وصل بود ثمر می دهد .
مثال: میوه اگر بر شاخه ای نشسته است که به ریشه راه دارد و به
آن ارتباط پیدا کرده؛ این میوه باقی می ماند و شیرین
می گردد اما اگر شاخه شکست و به ریشه و اصول آن درخت مرتبط نبود آن میوه
بعد از مدتی خشک می شود و از بین می رود؛ حال اگر نماز و
روزه ما هم بر اساس باور باشد و یقین داشته باشیم که خدایی
هست؛ این عمل برای ما خواهد ماند اما اگر عبادت ما از روی شک
باشد و پشتوانه آن یقین بر خواسته از اصول دین نباشدآن عمل از بین
خواهد رفت.
استوارى هر شاخه، به تنه درخت است. و قوام هر درخت، به قوّت ريشه اش. در پيكره
ديندارى انسان مؤمن، برخى امور، همچون ريشه و بنيان است، برخى به سان رو بنا و
ساقه و ميوه. «ايمان»، اساس مسلمانى است. اگر در دل انسان، نسبت به «خدا» و
«قيامت» و «وحى»، عقيده باشد و انسان از «باور درونى» برخوردار گردد، اين ريشه،
تنه استوار ديندارى را برافراشته مى دارد و بر اين نهاد، شاخ و برگ هاى عبادت،
تقوا، پاكى، پرهيز از حرام، كسب حلال، مروّت و عدالت، رعايت حقوق ديگران و ... مى
رويد . در شناخت آنچه «اصل» و «فرع» است، بايد دقت كرد و به تقويت ريشه پرداخت، تا
تنه و ساقه و شاخه هم رشد كرده نيرومند گردد و ميوه و ثمر و سايه دهد. خداوند، سخن
پاك را به درختى پاك تشبيه مى كند كه ريشه استوارش در زمين و شاخ و برگ پربارش،
بالنده و رو به آسمان است: «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فىِ السَّماء» و قوام آن
شاخ و برگ، به نيروى اساس و اصل است.
بحق محمد و آل طاهرین : در پایان دعاهای سی روزه ودر پایان
ماه مبارک در این دعا میفرماید: بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ
وآلهِ الطّاهِرین والحمدُ للهِ ربّ العالمین. به حق مولای ما
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و خاندان پاکش و ستایش
خاص پروردگار جهانیان است. امام صادق فرمودند که رسول الله میفرماید:
خدایا تو بهترین اجابت کننده هستی، بهترین کسی هستی
که مااوراصدا میکنیم و بهترین کسی هستی که از او
سؤال میکنیم. «أَسْأَلُک بِنُورِ وَجْهِک وَ أَسْأَلُک بِعِزَّتِک وَ
قُدْرَتِک وَ جَبَرُوتِک وَ أَسْأَلُک بِمَلَکوتِک وَ دِرْعِک الْحَصِینَةِ
وَ بِجَمْعِک وَ أَرْکانِک کلِّهَا» رسول گرامی اسلام خداوند را به عزت و
جلال و جبروتش سوگند میدهد، سپس میگوید: «وَ بِحَقِّ
مُحَمَّدٍ وَ بِحَقِّ الْأَوْصِیاءِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ» خدایا به حق
محمد و به حق اوصیاء بعد از محمد. «أَنْ تُصَلِّی عَلَی
مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کذَا وَ کذَا»بر محمد و آل
محمد درود فرست و حاجاتم را برآورده کن. [الکافی، ج2، ص584، ح19] . امام
صادق (علیه السلام) در این روایت به صراحت سنت اهلبیت (علیهم
السلام) را به ما آموزش میدهد و میفرمایند زمانی که دعا
میکنید، بگویید: «وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ بِحَقِّ
الْأَوْصِیاءِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ» . از حضرت (امام صادق (ع)) روايت كرده كه
براى دنيا و آخرت و رفع درد چشم اين دعا را بعد از نماز صبح و مغرب بخوانند:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْكَ صَلِّ
عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ
الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي وَ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي وَ الْإِخْلاَصَ فِي عَمَلِي
وَ السَّلاَمَةَ فِي نَفْسِي وَ السَّعَةَ فِي رِزْقِي وَ الشُّكْرَ لَكَ أَبَداً
مَا أَبْقَيْتَنِي .