کتاب
همراه
زائرین
حضرت شاه عبدالعظیم
تهیّه
وتنظیم
توسّط
حجّة الاسلام حاج سیدمحمّد باقری پور
درمؤسّسه
فرهنگی هدایت
www.hedayat.tv
حضرت عبدالعظیم علیه السلام
درشهرری
زیارتنامه حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)
بسم اللهِ الّرحمن الّرحیم اَلسَّلامُ عَلي آدَمَ
صِفْوَة اللهِ اَلسَّلامُ عَلي نُوحٍ نَبِیِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي
اِبْراهيمَ خَليلِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي مُوسي كَليمِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي عيسي
رُوحِ اللهِ اَلسَّلام عَليكَ يا رَسولَ اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا خيرَ خَلْقِ
اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا صَفِیَّ اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا مُحَمَّدَ
بْنَ عَبْدِاللهِ خاتَمَ النَّبيّينَ اَلسَّلامُ عَليكَ يا اَميرَالْمُؤمِنينَ
عَلِیَّ بْنَ اَبيطالِبٍ وَصِيَّ
رَسُول اللهِ اَلسَّلامُ عَليکِ يا فاطِمَة سيِّدَة نِسآءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ
عَليْكُما يا سِبْطَيِ الرَّحْمَة وَ سيِّديْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّة اَلسَّلامُ
عَليْكَ يا عَليَّ بْنَ الْحُسيْنِ سيِّدَ الْعابِدينَ وَ قُرَّة عيْنِ
النّاظِرينَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَليٍّ باقِرَالْعِلْمِ
بَعْدَالنَّبي اَلسَّلامُ عَليْكَ يا جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ الْبـآرَّ
الْـاَمينَ اّلسَّلامُ عَليْكَ يا مُوسي بْنَ جَعْفَرِ الطّاهِرَالطُّهْرَ
اَلسَّلامُ عَليْكَ يا عَليَّ بْنَ مُوسَي الرِّضَا الْمُرْتَضي اَلسًّلامُ
عَليْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَليٍّ التَّقيّ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا عَلي بْنَ
مُحَمَّدٍ النَّقِيَّ النّاصِحَ الْـاَمينَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا حَسَنَ بْنَ
عَليّ اَلسَّلامُ عَلي الْوَصيِّ مِنْ بَعْدِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي نُورِكَ وَ
سِراجِكَ وَ وَلِيِّ وَليِّكَ وَ وَصِيِّ وَصيِّكَ وَحُجَّتِكَ عَلي خَلْقِكَ
اَلسَّلامُ عَليْكَ ايُّهَا السّيِّدُ الزَّكِيُّ وَ الطّاهِرُ الصَّفِيُّ
اَلسَّلامُ عَليْكَ يَا بْنَ السّادَة الْاَطْهارِ اَلسَّلامُ عَليْكَ يَا بْنَ
الْمُصْطَفيْنِ الْـاَخيارِ اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللهِ وَ عَلي ذُريَّةِ
رَسُولِ اللهِ وَ رَحْمَة اللهِ وَ بَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلي الْعَبْدِ الصّالِحِ
الْمُطيعِ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِاَميرِ الْمُؤمِنينَ
اَلسَّلامُ عَليْكَ يا اَبَاالْقاسِمِ ابْنَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبي
اَلسَّلامُ عَليْكَ يا مَنْ بِزِيارَتِهِ ثَوابُ زِيارَة سَيِّدِ الشُّهَداءِ
يُرْتَجي اَلسَّلامُ عَليْكَ عَرَّفَ اللهُ بيْنَنا وَ بيْنَكُمْ في الْجَنَّة وَ
حَشَرَنا في زُمْرَتِكُمْ وَ اَوْرَدَنا حَوْضَ نَبيِّكُمْ وَ سَقانا بِكَاْسِ
جَدِّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِيِّ بْنِ اَبيطالِبٍ صَلَوات اللهِ عَليْكُمْ اَسْئَلُ
اللهَ اَنْ يُرِيَنا فيكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ اَنْ يَجْمَعَنا وَ
ايّاكُمْ في زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلي اللهُ عَليْهِ وَ آلِهِ وَ اَنْ
لايَسْلُبَنا مَعْرِفَتكُمْ اِنَّهُ وَليٌّ قَديرٌ اَتَقَرَّبُ اِلي الله
بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِكُمْ وَ التَّسْليمِ اِلي اللهِ راضياً بِهِ
غيْرَ مُنْكِرٍ وَ لامُسْتَكْبِرٍ وَ عَلي يَقينِ ما اَتي بِهِ مُحَمَّدٌ نَطْلُبُ
بِذلِكَ وجهک يا سيِّدي اَللّهُمَّ و رِضَاکَ وَالدّارَ الاخِرَةَ یا
سَیِّدی وَ ابنَ سَیِّدی اِشفَع لِی فِی
الجَنَّةِ فَاِنَّ لَکَ عِندَاللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ اَللّهُمَّ اِنّی
اَسئَلُکَ اَن تَختِمَ لی بِالسَّعادَةِ فَلا تَسلُب مِنّی ما اَنَا
فیهِ وَ لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَليِّ الْعَظيمِ
اَللّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ
وَ عافيَتِكَ وَ صَلّي اللهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعينَ وَ سَلَّمَ
تَسْليماً يا اَرْحَمَ الّراحِمينَ.
فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم علیه
السلام
ابن قولویه در کامل الزّیارات (باب 107 ص 324)
از علی بن الحسین بن موسی بن بابویه و او از محمّد بن
یحیی اشعری عطّار قمی روایت کرده که
شخصی از اهل ری گفت : بر حضرت ابوالحسن عسکری امام هادی
علیهما السّلام وارد شدم ، آن جناب از من پرسید در کجا بودی؟
عرض کردم : به زیارت سیّدالشّهداء علیه السّلام رفته بودم،
فرمود : آگاه و متوجّه باش ، اگر قبر عبدالعظیم را که در نزد شما می
باشد زیارت کرده بودی ، مثل این بود که حسین بن علی
علیه السّلام را زیارت کرده باشی .
این حدیث را رئیس المحدّثین
شیخ صدوق نیز در ثواب الاعمال ص 95 روایت کرده و گوید :
حدیث کرد از برای من علی بن احمد ، او گفت : حدیث نمود
مرا حمزة بن قاسم علوی و او گوید : حدیث کرد از برای من
محمّد بن یحیی عطّار تا آخر حدیث ، و همچنین
این روایت در رساله صاحب بن عباد که قبلاً آن را درج نمودیم ذکر
شده است .
البته واضح است که این خبر مجهول است و قابل اعتماد
نیست ، مگر این که قرینه ای موجود باشد که صحّت او را
تأیید کند ، ما اکنون درباره رجال این روایت تحقیق
خواهیم نمود تا موضوع روشن گردد ، اگر چه فقهای شیعه رضوان الله
علیهم این گونه اخبار و احادیث را بعنوان تسامح در ادلّه سنن و
آداب مورد بحث قرار نمیدهند ، لیکن این حدیث در نظر عدّه
ای که به مقام حضرت عبدالعظیم آشنائی ندارند، و از حالات و
زندگی وی بی خبرند، موجب شک و تردید شده و به نظر تعجّب
به این خبر نگاه میکنند ؟!
این گونه اشخاص میگویند :
عبدالعظیم حسنی که به چهار واسطه به حضرت مجتبی علیه
السّلام میرسد، و در زندگی هیچ گونه مصیبت و
ناراحتی ندیده ، چگونه میشود زیارت او از نظر ثواب و جزا
با حضرت سیّدالشّهداء سلام الله علیه برابر باشد ، با این که او
امام مفترض الطّاعة و فرزند فاطمه و علی علیهما السّلام است ، و آن
همه مصائب و مشقّات بر آن جناب رسید ، و در راه دین خدا و
احیای قرآن و اسلام ، جان پاکش را فدا کرد ولی اکنون زائر
عبدالعظیم از نظر ثواب مانند زائر سیّدالشّهداء باشد ؟!
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در زندگی
خود دچار ناراحتی ها و گرفتاریهای زیادی شده است ،
او به خاطر ترویج و طرفداری از مذهب حقّ و انتساب به حضرات
معصومین مخصوصاً امام هادی علیهم السّلام دچار مخاطرات
گردیده ، حکومت غاصب وقت و عمّال ظالم و ستمگر خلیفه عبّاسی در
صدد آزار و اذیّت او بودند .
اکنون برگردیم به حدیث زیارت حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام و مختصری درباره سند و متن این
روایت گفتگو کنیم . زیارت این محدّث جلیل القدر از
زمان ائمّه علیهم السّلام مورد توجّه بوده ، و در کلیّه کتب
زیارت به این موضوع اشاره گردیده ، و باب مخصوصی
برای او باز شده، اقدم از همه این مزارات که اکنون موجود است «کامل
الزّیارات ابن قولویه» است که این حدیث در آن جا ذکر شده
، پس از آن «ثواب الاعمال» شیخ صدوق میباشد که این روایت
در آنجا نیز آمده و مؤلّفین بعدی این حدیث را از
این دو کتاب اخذ کرده اند و در طریق این خبر پنج نفر واقع شده
اند که ما ذیلاً درباره آنها بحث خواهیم کرد تا اهمیّت موضوع
روشن گردد .
1- ابوالقاسم جعفر بن قولویه ، مرحوم مجلسی
رحمة الله علیه در مقدّمه بحارالانوار باب توثیق المصادر گوید :
کامل الزّیارات از اصول معروفه محسوب است ، شیخ طوسی در
تهذیب از این کتاب نقل کرده ، محدّثین دیگر هم در کتب خود
از محدّث بزرگ اخذ حدیث کرده اند .
این کتاب از مآخذ و مصادر مرحوم شیخ حرّ
عاملی رضوان الله علیه میباشد وی این تألیف
منیف را از اصول معتمده میداند و از او نقل حدیث و روایت
میکند ، کتاب مزبور از کتبی است که مؤلّفین به صحّت و
درستی او مقّر و معترف اند ، و قرائن زیادی موجود است که ثبوت
این تألیفات را به نویسندگان آنها میرساند ، به اندازه
ای که برای کسی شکّی باقی نمیماند .
علمای رجال درباره صداقت و وثاقت او اتّفاق دارند ،
شیخ در فهرست و نجاشی در رجال و علّامه در خلاصه او را توثیق و
توصیف نموده اند ، وی استاد شیخ مفید بوده و
تألیفات و تصنیفاتی هم دارد ، نام مؤلّفات او در فهرست کتاب
امامیّه ذکر شده است ، خلاصه اینکه این کتاب و مؤلّف
گرامی او از عصر شیخ ابوجعفر طوسی و حتّی قبل از آن مورد
توجّه و اعتماد کلیّه محدّثین و فقهاء بوده و در تراجم ، به عظمت و
بزرگی از او یاد شده است.
مطلب قابل توجّه این است که این محدّث
جلیل القدر در آغاز کتاب خود «کامل الزّیارات» تصریح کرده که
کلیّه اخبار و روایات وارده در این کتاب موثوق الصّدور است ، و
گفته : من در این جا جز از ثقات حدیث نقل نکرده ام، و تمام مندرجات آن
از ائمّه علیهم السّلام رسیده است .
2- علی بن الحسین بن موسی بن
بابویه والد ماجد شیخ صدوق از مشایخ و مؤلّفین بزرگ
شیعه منسوب است و ما اکنون کلمات علماء و بزرگان را درباره او نقل می
کنیم .
مؤلّفین کتب رجال به اتّفاق او را ستوده اند و از
وی به جلالت شأن و عظمت مقام یاد میکنند ، شیخ الطّائفه
در فهرست خود علی بن الحسین را از فقهاء شمرده و او را از ثقات و
اجّلاء ذکر کرده است . نجاشی در رجال خود گوید: ابوالحسن علی بن
الحسین در زمان خود شیخ علمای قم و از رؤسا و بزرگان آنها بود ،
وی از ثقات مشایخ حدیث و فقهای این شهر منسوب
میشد ، در میان آنان با کمال احترام و عظمت و شایستگی
زندگی میکرد .
علی بن الحسین از قم به عراق وارد شد و با
ابوالقاسم حسین بن روح ، نائب خاصّ حضرت صاحب الزّمان علیه السّلام
ملاقات نمود ، با او مسائل چندی را در میان گذاشت پس از آن نامه
ای توسط علی بن جعفر بن اسود برای حسین بن روح قدس سرّه
فرستاد تا به امام زمان علیه السّلام تقدیم گردد ، و در آن نامه به
حضرت بقیّة الله سلام الله علیه نوشت و از آن جناب درخواست نمود که از
خداوند برای وی فرزندی بخواهد ، حضرت در پاسخ نامه او فرمودند :
ما از خداوند جهت تو فرزندی طلب کردیم و قریباً دارای دو
فرزند صالح خواهید شد .
این محدّث شریف از مؤلّفین و
مصنّفین بزرگ در عصر خود بوده و کتابهای زیادی را
تألیف کرده ، کتب او در فهرستها نامبرده شده، وی سرانجام در سال 329
جهان را وداع گفت و در شهر قم دفن شد و قبرش اکنون معروف و دارای ساختمان
رفیع و بنای معتبری است .
3- محمّد بن یحیی اشعری از
محدّثین قم و مشایخ بزرگ حدیث به شمار میرود ، شیخ
بزرگوار محمّد بن یعقوب کلینی رضوان الله علیه از
وی اخذ روایت کرده و در «کافی» از او اخبار فراوانی نقل
میکند ، آنها که با کافی مأنوس هستند میدانند که اکثر
احادیث او از طریق این محدّث جلیل القدر است ، و در تمام
ابواب کتاب مزبور روایات او ذکر شده است . البته پیداست که این
نشان اعتماد و اطمینان مرحوم کلینی به این شخصیّت
بزرگوار است .
علمای رجال و فقهای شیعه او را
توثیق و تمجید کرده اند ، در رجال نجاشی و شیخ طوسی
و خلاصه علّامه از او به عظمت و بزرگواری یاد شده ، شهید
عبدالرحمة در تألیفات خود او را از ثفات شمرده است ، باری این
محدث شریف مورد اعتماد کلیه مؤلّفین و اصحاب تراجم است ،
وی از اصحاب اصول و مصنّفین عالی مقام محسوب می شود و از
تألیفات او در فهرستهای کتب شیعه نام برده شده است ، این
بود مطالبی که در مورد «کامل الزّیارات» و مؤلّف گرامی آن بنظر
خوانندگان ارجمند رسید . اینک مختصری هم درباره رجال این
حدیث که در ثواب الاعمال صدوق آمده ذیلاً مینگاریم .
4- محمّد بن علی بن الحسین معروف به شیخ
صدوق از اعیان محدّثین شیعه بشمار می رود ، وی
بدعای حضرت صاحب الزّمان علیه السّلام متولّد شد ، او در میان
علمای شیعه و فقهای امامیّه هم چون آفتاب تابانی
میدرخشد ، تألیفات و تصنیفات این محدّث بزرگوار مشهور و
معروف اند و از همان زمان تألیف مورد توجّه علمای امصار در تمام اعصار
قرار گرفته اند، فضائل و مناقب «رئیس المحدّثین» در این مختصر
نمی گنجد ، و او مورد اعتماد و اطمینان کلّیه فقهای
شیعه است ، و همگان وی را «صدوق» دانسته و او را توثیق نموده
اند .
5- علی بن احمد بن موسی الدّقاق از مشایخ
شیخ ابوجعفر ابن بابویه است وی در تألیفات خود از
این محدّث روایات زیادی نقل کرده است ، و برای او
از خدا طلب رحمت و آمرزش نموده ، البته این ترضی و ترحم از طرف صدوق
دلیل است که وی او را شخص خوش عقیده و صحیح العمل
میدانسته ، محقّق داماد –رضوان الله علیه- فرموده : مشایخ بزرگ
مانند صدوق که درباره راویان جمله «رضی الله عنه » و یا «رحمة
الله» را ذکر میکنند ، این نشان اعتماد و اطمینان او به
این راوی است .
از این راوی در کتب رجال ذکر مفصّلی به
میان نیامده ، و جز در طریق شیخ صدوق در طرق دیگر
اسمی از وی دیده نمی شود .
6- حمزة بن قاسم بن علی بن حمزة بن حسن بن عبدالله بن
ابی الفضل العبّاس ابن امیرالمؤمنین علیهماالسّلام از
محدّثین بزرگ و از مؤلّفین به شمار است ، نجاشی گوید :
وی از ثقات محسوب و از بزرگان اصحاب امامیّه است ، او جلیل
القدر و کثیرالحدیث بوده و چندین کتاب تصنیف کرده ، که از
جمله آنها کتاب توحید ، کتاب زیارات، کتاب مناسک و کتاب رد بر محمّد
بن جعفر اسدی است ، و نیز از تألیفات خوب و مفید او
کتابی است که درباره راویان حضرت صادق علیه السّلام نوشته است.
علّامه حلّی قدس سرّه نیز او را در قسم اوّل
خلاصه عنوان کرده و او را از ثقات و اجلّاء مشایخ ذکر نموده است .
در تنقیح المقال گوید قبر سیّد
جلیل حمزة بن قاسم ابویعلی در جنوب حله بین فرات و دجله
واقع شده، و اکنون موجود و معروف است ، مردم گمان میکنند که او قبر حمزة بن
موسی الکاظم علیه السّلام است لیکن این درست نیست ،
اهل فن تصریح کرده اند که این مزار متعلّق است به حمزة بن قاسم که از
فرزندان عبّاس بن امیرالمؤمنین علیهماالسّلام بوده ، علّامه
جلیل القدر سیّد مهدی قزوینی در بعضی از
نوشتجات خود گفته : که حضرت صاحب الزمان علیه السّلام از این حمزة بن
قاسم تعریف و تمجید نموده و به زیارت او امر فرموده است ، محدّث
شریف حاج میرزا حسین نوری – رحمة الله علیه – در
جنّة المأوی راجع به حمزة بن قاسم مطلبی آورده ، مراجعه شود .
در حالات این راوی نوشته شده که وی
کتابی در زیارات تألیف کرده ، و روایت زیارت
عبدالعظیم را در کتاب خود آورده ، و حدیث مزبور را از محمّد بن
یحیی عطّار قمی نقل کرده است ، پس معلوم شد که این
روایت را دو نفر از ثقات محدّثین از ابوجعفر عطار شنیده اند . و
ما قبلاً درباره محمّد بن یحیی بحث کردیم و موقعیت
علمی و شخصیّت عظیم او را در نزد فقها ، ذکر نمودیم ،
اینک مختصری هم درباره این شخص مجهول که در اوّل سند واقع شده و
اصل حدیث را از امام هادی علیه السّلام شنیده ،
بیان میکنیم .
از متن این خبر معلوم است که این شخص از
موالیان و دوستان اهل بیت علیهم السّلام بوده ، و نسبت به آنان
مهر و علاقه داشته ، و از مجاهدین و فداکاران این خاندان بوده است ،
زیرا که این شخص پس از زیارت حضرت سیّدالشّهداء
علیه السّلام در سامراء خدمت جناب هادی سلام الله علیه
رسیده و این حدیث را در محضر شریف آن حضرت استماع نموده
است .
ناگفته پیداست که زیارت سیّدالشّهداء
سلام الله علیه در زمان حضرت هادی علیه السّلام که در دوره
متوکّل عبّاسی است بسیار مشکل بود ، و در این راه مخاطرات و رنج
های فراوانی بوده است ، چه بسا اشخاصی که در طریق
زیارت آن بزرگوار کشته شدند ، و زجر و شکنجه دیدند ، و به حبس و زندان
کشانده گردیدند ، این مرد با تمام این سختیها و مرارتها
حضرت امام حسین علیه السّلام را فراموش نکرده و با تحمّل این
همه مشقّات از شهر ری عازم کربلا میشود و آن حضرت را زیارت
میکند .
علاقه این مرد به اهل بیت اطهار علیهم
السّلام زیاد بوده ، و معلوم است که از خواصّ شیعیان و در صف
دوستان آنها قرار داشته است ، زیرا که او پس از زیارت
سیّدالشّهداء به فکر ملاقات امام هادی علیه السّلام افتاده ، با
اینکه آن جناب در سامرا کاملاً تحت نظر بوده ، و عمّال حکومتی رفت و
آمد اشخاص را با آن حضرت تحت نظر داشتند .
این شخص محترم تمام این اوضاع و احوال را
میدانسته ، و از جریان زندگی امام علیه السّلام در سامراء
اطّلاع داشته، و از این که ملاقات با آن حضرت کار بسیار مشکلی
است و خطرهای زیادی را در بر دارد کاملاً آگاه بوده است،
لیکن با تمام این احوال چون از راه دور و درازی آمده و با تمام
فشارها و سختیها و رنجها که در این راه متحمّل شده، و اضطراب و دلهره
ای که از عمّال حکومتی در طریق کربلا در دل داشته است، سرانجام
به زیارت مرقد مطهّر شهید راه حقّ رسیده اکنون تصمیم
گرفته پس از زیارت امام غائب به زیارت امام حاضر نیز برود و به
آستان مقدّس او نیز عرض اخلاص نماید .
این مرد پس از این به سامراء وارد شد ، و از
مأمورین خلیفه که در پیرامون منزل آن حضرت بودند و رفت و آمد
اشخاص را مراقبت میکردند نهراسید، وی خدمت امام هادی
علیه السّلام مشرّف شد، و به آرزوی خود که دیدار آن بزرگوار بود
رسید ، در این موقع بین او و امام گفتگوهائی شد و
سؤالاتی پیش آمد ، امام علیه السّلام از وی پرسید
از کجا می آیی عرض کرد : از زیارت قبر حضرت
سیّدالشّهداء علیه السّلام برمیگردم ، فرمود : چرا قبر
عبدالعظیم حسنی را که در شهر شما واقع شده زیارت نکردی؟
تو اگر به زیارت آن قبر بروی مانند آن کسی است که حسین بن
علی علیهماالسّلام را زیارت کرده باشی .
علّامه جلیل القدر شیخ عبدالحسین
امینی مؤلّف گرامی الغدیر در ذیل این
حدیث در کامل الزّیارات فرموده : این حدیث اشاره است به
خصوصیت این مرد که راوی این خبر است ، از این
روایت معلوم میشود که این شخص نسبت به حضرت عبدالعظیم
بی اعتناء بوده و به وی میل و رغبتی نشان نمیداده ،
و از مقام و عظمت و شخصیّت او بی اطّلاع بوده است .
یکی از علل انکار این روایت صرف
استبعاد است . و میگویند : از عبدالعظیم حسنی که به چهار
واسطه به امام ممتحن علیه السّلام میرسد ، تا حضرت سیّدالشّهداء
سلام الله علیه که امام معصوم و مظلوم و مفترض الطّاعة است فرق
زیادی است و اصلاً با یکدیگر قابل مقایسه
نیستند ، در اینکه امام حسین افضل است و مقام و مرتبه اش با
عبدالعظیم تفاوت دارد حرفی نیست و زیارت او نیز
باید از نظر اجر و مزد افضل باشد .
ولی در مورد حضرت عبدالعظیم این
خصوصیّت ممکن است علل و جهاتی داشته باشد ، که این روایت
درباره فضیلت زیارت او صادر گردیده است ، قبلاً متذکّر
شدیم امکان دارد این راوی نسبت به عبدالعظیم علاقه
ای نداشته و به او چندان اهمیّت نداده ، و به فضل و مقام او معرفت
پیدا نکرده است ، امام هادی علیه السّلام با این
فرمایش عظمت مقام و شرافت و بزرگواری و موقعیت اهمّ او را به
این مرد رازی فهمانیده ، تا او به حضرت عبدالعظیم توجّه
کند و به زیارت او برود . و نیز ممکن است شرائط زمان و مکان و حوادث
آن روز که اکنون جریان آن بر ما مخفی است و اطّلاع درستی از آن
زمان نداریم ، موجب شده که امام علیه السّلام مردم را ترغیب به
زیارت عبدالعظیم کرده باشد ، شاهد بر این مطلب
روایتی است که محدّثین بزرگ درباره زیارت حضرت رضا
علیه السّلام نقل کرده اند :
مرحوم کلینی در ابواب الزّیارات
کافی و ابن قولویه در کامل الزّیارات و صدوق در عیون
الاخبار از حضرت ابوجعفر جواد علیه السّلام روایت کرده اند که از آن
جناب سؤال شد : زیارت پدرت افضل است و یا زیارت جدّت
سیّدالشّهداء علیه السّلام ، فرمود : زیارت پدرم افضل است
زیرا که حسین بن علی علیه السّلام را تمام مردم
زیارت میکنند ، لیکن پدرم فقط عدّه ای از خواصّ
شیعه به زیارت او میروند .
در اینکه حضرت سیّدالشّهداء سلام الله
علیه از امام رضا علیه السّلام افضل است حرفی نیست ،
زیرا در این مورد اخبار فراوانی هست که میفرمایند :
«للسابق منا فضل علی لاحقنا» و راجع به حسنین علیهماالسّلام ،
مخصوصاً وارد شده که : «وللحسن و الحسین فضلهما» پس وقتیکه حضرت امام
حسین افضل باشد قطعاً باید زیارت او نیز افضل باشد . امّا
چون حضرت رضا علیه السّلام مرقد منوّرش در خراسان واقع شده ، و در آن زمان
ها زیارت آن بزرگوار مشقّت زیادی داشت ، لذا شیعیان
و دوستان اهل بیت علیهم السّلام کمتر به زیارت آن جناب موفّق
میشدند ، و فقط معدودی از خواصّ ، رنج سفر را بر خود هموار
میکردند و به آستان شریف علی بن موسی علیهما
السّلام مشرّف میشدند . لیکن حضرت سیّدالشّهداء سلام الله
علیه چون در قلب مملکت اسلام واقع شده بود ، و برای قرابت با حضرت
رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم عامّه و خاصّه و مخالف و موافق او
را زیارت میکردند ، و لذا حضرت ابوجعفر جواد علیه السّلام
میفرماید :علّت اینکه زیارت پدرم افضل است از این
جهت میباشد که زائرین او اندکند و جز مردمان علاقه مند به خاندان
طهارت ، دیگران به زیارت او نمیروند .
در این روایت چون امام علیه السّلام جهت
فضیلت زیارت حضرت رضا را بر سیّدالشّهداء علیهماالسّلام
بیان داشته و علّت او را ذکر فرموده است ، لذا جای تأویل و
تفسیر و بیان علّت در بین نیست ، ولی در مورد زیارت
عبدالعظیم چون بیان علّت نشده از این جهت مطلب بر ما روشن
نیست .
در پاره از کتب از شهید علیه الرّحمة نقل کرده
اند که وی در «تعلیقة» خود گفته : حضرت رضا فرموده اند : کسیکه
عبدالعظیم را زیارت نماید به بهشت داخل خواهد شد ، در کتب مزار
و ابواب زیارات که اخبار مربوط به زیارت حضرت عبدالعظیم را نقل
کرده اند از این روایت ذکری نشده .
حضرت عبدالعظیم در زمان حضرت رضا علیه السّلام
حیات داشته و پس از وی تا زمان امام هادی علیه السّلام هم
در قید حیات بوده است و لذا عده ای احتمال داده اند که
این حدیث بر فرض صحّت ، صدورش از حضرت هادی علیه السّلام
رسیده است .
در این جا محتمل است که «ابوالحسن هادی » به
«ابوالحسن رضا» تصحیف و تحریف شده باشد ، کسانیکه با کتب و
سلسله رجال حدیث و طرق روایات آشنائی دارند متوجّه اند که از
این نوع اشتباهات زیاد شده،
اکنون یا این اشتباه از قلم مبارک شهید
واقع شده، و یا آن که از طرف کتاب و نساخ در طریق روایت دخل و
تصرّفی گردیده است .
این حدیث فقط از طریق شهید
رسیده : و در کتب قبل از او که درباره زیارت حضرت عبدالعظیم
مطلبی را ذکر کرده اند ، از این روایت خبری نیست ،
و کسانیکه بعد از شهید نیز در رجال کتاب نوشته اند و یا
از حضرت عبدالعظیم یادی نموده اند ، خبر مزبور را از شهید
نقل کرده اند – والله اعلم بحقائق الامور . (منبع: پایگاه اطلاع رسانی
آستان حضرت عبدالعظیم علیه السّلام)
یادگار امام حسن مجتبی در شهر ری
در شهرری این سؤال همیشه مطرح بوده که
برای چه حضرت عبدالعظیم که در مدینه منوره زاده شد و در آنجا
سکونت داشت ، به شهرری هجرت کرد و در آنجا زیست و در همانجا رحلت کرد
. در پاسخ این سؤال باید گفت که چون امام هادی علیه
السّلام شدیداً تحت کنترل و مراقبت عمال خلیفه عباسی بود ، و
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با آن حضرت رفت و آمد داشت مورد علاقه آن
امام بود ، ان جناب نیز تحت تعقیب دستگاه قرار گرفت و پیوسته از
ترس خلیفه در حال فرار و عبور در شهرهای مختلف بود ، تا این که
بالاخره وارد شهر ری گردید ، و در سرداب منزل یکی از
شیعیان ساکن شد . وی در آن زیرزمین که مخفیگاهش
بود روزها را روزه می داشت و شبها را به نماز می پرداخت . او
گاهی از آن منزل مخفیانه بیرون آمده ، و قبر حضرت حمزه (که در
مقابل قبر آن حضرت واقع است ) را زیارت می کرد و می فرمود :
این قبر یکی از فرزندان موسی بن جعفرعلیه السّلام
است . شیعیان شهرری که از وجود آن جناب در شهر خود مطلع شده
بودند و از عظمت مقام و علو درجه او آگاه بودند ، به طور پنهانی با او رفت و
آمد داشتند و مسائل شرعی و احکام دین خود را از او می
پرسیدند ، و از وجود او بهره می بردند.
حسب ونسب حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
بنا بر نقل تاریخ ، چون خواستند جنازه او را غسل دهند
، در جیب لباس او نامه ای یافتند که در آن نام پدران خود را
بدین شرح نوشته بود : من ابوالقاسم عبدالعظیم فرزند عبدالله ، فرزند
علی ، فرزند حسن ، فرزند زید ، فرزند حسن بن علی بن
ابیطالب علیه السّلام هستم . اگر چه از تاریخ دقیق ولادتش
اطلاعی در دست نیست ، اما حضرتش قطعاً در زمان امام موسی بن
جعفر علیه السّلام حیات داشته است و بنا بر نقلی در سال
۱۷۳ هجری در مدینه متولد شده است . بنابراین
نقل ، آنحضرت ده ساله بوده اند که امام موسی بن جعفر علیه السّلام از
دنیا رفته اند . پس ذکر ولادت اودر سال ۲۰۲ هجری
غیر صحیح است زیرا حضرت عبدالعظیم از هشام بن حکم
روایت نقل کرده و محضر امام رضا علیه السّلام را نیز درک نموده
است ، در حالی که هشام در سال ۱۹۸ و حضرت رضا علیه
السّلام در سال ۲۰۳ رحلت کرده اند . حضرت عبدالعظیم
ظاهراً فقط یک پسر و یک دختر داشته اند که نام آن ها محمد و ام سلمه
بوده است . و قبر محمد در یک فرسخی سامراء واقع و به بروز کرامات
معروف است .
احمد بن علی نجاشی (یکی از بزرگان
علم رجال)، دربارهٔ نسب وی مینویسد:
هنگامی که جنازه او را برای غسل برهنه میکردند،
در جیب لباس وی نوشتهای یافت شد که در آن، نسبش،
این گونه نوشته شده بود:
من ابوالقاسم، عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن
حسن بن زید بن علی بن حسن بن علی بن ابی طالب هستم.
[زندگانی حضرت عبدالعظیم. عزیزالله عطاردی. صفحهٔ
۲۷ و رجال النجاشی: ج ۲، ص ۶۷، ش
۶۵۱ و معجم رجال الحدیث: ج ۱۰، ص
۴۶، ش ۶۵۸۰]
براساس این نسخه از رجال النجاشی، در نسب
ایشان، میان وی و امام حسن، پنج نفر واسطه وجود دارد؛
لیکن در نسخههای معتبر این کتاب ، میان «زید» -
یعنی جدّ سوّم ایشان – و حسن بن علی، شخص
دیگری واسطه نیست؛ بنابراین، نیاکان
عبدالعظیم به ترتیب، عبارت اند از:
عبدالله بن علی:
پدر
عبدالعظیم، «عبدالله» نام داشت و مادرش، «فاطمه» دختر عقبة بن قیس
بود. عبدالله، در زمان حیات جدّش «حسن بن زید» زاده شد و چون
پیش از زایشش، پدرش «علی» در زندان درگذشت، جدّش سرپرستی
او را به عهده گرفت.
علی بن حسن:
نام جدّ نخست عبدالعظیم، «علی» و لقب او
«سدید» است. وی همراه پسر عمویش عبدالله محض و گروهی
دیگر از سادات حسینی، در دوران خلافت منصور بر ضدّ
عبّاسیان قیام کرد. جمعی از آنان و از جمله وی،
دستگیر و به بغداد منتقل شدند. او پس از مدّتی در زندان وفات
یافت.
حسن بن زید:
جدّ دوّم عبدالعظیم، «حسن» نام داشت. وی تنها
فرزند پسر زید بود که از بزرگان عصر خودش به شمار میرفت و در
بین بنی هاشم، به بخشش، کرَم، سخاوت و خدمت به نیازمندان، شهرت
داشته است. وی از سوی منصور خلیفه عبّاسی به ولایت
مدینه گمارده شد؛ ولی پس از مدّتی، مورد خشم او قرار گرفت و به
زندان افتاد و در سال ۱۶۸ ق، در هشتاد سالگی از
دنیا رفت.
زید فرزند (حسن پسر علی بن ابیطالب): جدّ
سوّم عبدالعظیم، زید فرزند بزرگ امام حسن است. ایشان سرپرست
اوقاف پیامبر اسلام بوده و به بزرگواری، پرهیزکاری و
نیکوکاری توصیف گردیده است. شاعران، او را ستوده و مردم
از هر سو به وی روی میآوردهاند. وی در یکصد
سالگی، چشم از جهان فروبست و در زمینی به نام «حاجز» در
نزدیکی مدینه دفن گردید. (منابع : منتقلة الطالبیه:
ص ۱۵۷ به نقل از: شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی
علیه السّلام و شهرری / مجموعه مقالاتِ چاپ شده: ص ۷۲ (مقاله
«آشنایی با حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و مصادر شرح حال
او»، رضا استادی)، مهاجران آل ابوطالب: ص ۲۳۵. - ر. ک:
سرّ السلسلة العلویة: ص ۲۴، عمدة الطالب: ص ۹۴،
مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم علیه السّلام: ج ۳، ص
۵۰ (مقاله «بررسی کلّی روایات حضرت عبدالعظیم
حسنی علیه السّلام»، محمّد کاظم رحمان ستایش). - ر. ک: مجموعه
مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم علیه السّلام: ج ۳، ص
۵۰ (مقاله «بررسی کلّی روایات حضرت عبدالعظیم
حسنی علیه السّلام»، محمّد کاظم رحمان ستایش). - ر. ک: عمدة
الطالب: ص ۹۳ و ۷۰. - سرّ السلسلة العلویة: ص
۲۲، عمدة الطالب: ص ۷۰ و ۹۴. - تاریخ
اسلام، ذهبی: ج ۱۳، ص ۴۱۴. - سرّ السلسلة
العلویة: ص ۲۱، عمدة الطالب: ص ۷۰)
شخصیت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از
دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین
علیهم السّلام و از چهره های بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل
بیت عصمت علیهم السّلام و پیروان آنان بود و در مسایل
دین آگاه و به معارف مذهبی و احکام قرآن ، شناخت و معرفتی وافر
داشت .
ستایشهایی که ائمه معصومین
علیهم السّلام از وی به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصیّت
علمی و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی علیه السّلام
گاهی اشخاصی را سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی
می فرمودند که از حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه
السّلام بپرسند و او را از دوستان
حقیقی خویش می شمردند و معرّفی می فرمودند .
در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و
ستایشهای عظیمی درباره او به چشم می خورد، آنان از
او به عنوان عابد، زاهد، پرهیزکار، ثقه، دارای اعتقاد نیک و
صفای باطن و به عنوان محدّثی عالیمقام و بزرگ یاد کرده
اند؛ در روایات متعدّدی نیز برای زیارت حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام ،
ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سیّد الشهداء، امام حسین
علیه السّلام بیان شده است.
زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام از مدینه به
ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و
اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ خلفای عبّاسی نسبت به خاندان حضرت
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعیان ائمه
علیه السّلام بسیار
سختگیری می کردند، یکی از بدرفتارترین
این خلفاء متوکّل بود که خصومت شدیدی با اهل بیت
علیهم السّلام داشت، و تنها در دورت او چندین بار مزار حضرت امام
حسین علیه السّلام را در کربلا تخریب و با خاک یکسان
ساختند و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری به عمل آوردند.
سادات و علویّون در زمان او در بدترین وضع به
سر می بردند .حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نیز از کینه و دشمنی خلفا در
امان نبود و بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهای دروغ سخن
چینان را بهانه این سختگیری ها قرار می دادند، در
چینن دوران دشوار و سختی بود که حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام به خدمت حضرت امام هادی علیه السّلام رسید و عقاید دینی خود
را بر آن حضرت عرضه کرد ، حضرت امام هادی علیه السّلام او را تأیید فرموده و فرمودند: تو
از دوستان ما هستی .
دیدار حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در
سامرا با حضرت امام هادی علیه السّلام به خلیفه گزارش داده شد و دستور
تعقیب و دستگیری وی صادر گشت، او نیز برای
مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان می کرد و در شهرهای
مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد می کرد و شهر به شهر می گشت تا به
ری رسید و آنجا را برای سکونت انتخاب کرد. علّت این
انتخاب به شرایط دینی و اجتماعی ری در آن دوره بر
می گردد که وقتی اسلام به شهرهای مختلف کشور ما وارد گشت و
مسلمانان در شهرهای مختلف ایران به اسلام گرویدند، از همان
سالها ری یکی از مراکز مهمّ سکونت مسلمانان شد و اعتبار و
موقعیّت خاصّی پیدا کرد . زیرا سرزمینی
حاصلخیز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع ریاست یافتن بر
ری در حادثه جانسوز کربلا، حضرت حسین بن علی علیه السّلام
را به شهادت رساند. در ری هم اهل سنّت و هم از پیروان اهل بیت
علیهم السّلام زندگی می کردند و قسمت جنوبی و جنوب
غربی شهر ری بیشتر محلّ سکونت شیعیان بود .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به صورت یک
مسافر ناشناس ، وارد ری شد و در محلّه ساربانان در کوی سکّه
الموالی به منزل یکی از شیعیان رفت، مدّتی به
همین صورت گذشت . او در زیرزمین آن خانه به سر می برد و
کمتر خارج می شد ، روزها را روزه می گرفت و شبها به عبادت و تهجّد
می پرداخت، تعداد کمی از شیعیان او را می شناختند و
از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش می
شتافتند، امّا می کوشیدند که این خبر فاش نشود و خطری
جانِ حضرت را تهدید نکند
پس از مدّتی، افراد بیشتری حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام را شناختند و خانه اش محلّ رفت و آمد
شیعیان شد، نزد او می آمدند و از علوم و روایاتش بهره
می گرفتند و عطر خاندان عصمت علیهم السّلام را از او می
بوئیدند و او را یادگاری از امامان خویش می دانستند
و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف می کردند .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میان
شیعیان شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به
مسایل شرعی و حلّ مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این
تأکید ، هم گویای مقام برجسته حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام است و هم می رساند که وی از طرف حضرت امام هادی
علیه السّلام در آن منطقه ، وکالت و نمایندگی داشته است؛ مردم
سخن او را سخن امام علیه السّلام می دانستند و در مسایل
دینی و دنیوی ، وجود او محور تجمّع شیعیان و
تمرکز هواداران اهل بیت علیهم السّلام بود.
روزهای پایانی عمر پربرکت حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام با بیماری او همراه بود، آن قامت
بلند ایمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت در
آستانه محرومیّت از وجود پربرکت این سیّد کریم قرارگرفته
بودند، اندوه مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ
شیعیان در عصر حاکمیت عبّاسیان برایش دردی
جانکاه و مضاعف بود؛ در همان روزها یک رویای صادقانه حوادث
آینده را ترسیم کرد: یکی از شیعیان پاکدل
ری، شبی درخواب حضرت رسول صلّی الله علیه وآله و سلّم را
در خواب دید. حضرت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و
سلّم به او فرمود: فردا یکی
از فرزندانم در محلّه سکّه المولی چشم از جهان فرو می بندد،
شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبّار می برند و
نزدیک درخت سیب به خاک می سپارند.
سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن
شدن یکی از فرزندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و
سلّم را نصیب خویش سازد، عبدالجبّار که خود نیز خوابی
همانند خوابِ او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب
پی برد و برای اینکه در این افتخار، بهره ای داشته
باشد، محلّ آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف کرد تا بزرگان و
شیعیان در آنجا دفن شوند.
همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست.
خبر درگذشت این نواده رسول اکرم صلّی الله
علیه و آله و سلّم دهان به دهان گشت
و مردم با خبر شدند و جامه های سیاه پوشیدند و بر در خانه حضرت
عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام گریان و مویه کنان
گرد آمدند؛ پیکر مطهّر او را غسل دادند،
به نقل برخی مورّخان در هنگام غسل، در جیب
پیراهن او کاغذی یافتند که نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛
بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و
با جمعیّت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبّار تشییع
کردند و پیکر مطهّرش را در کنار همان درخت سیب که رسول خدا صلّی
الله علیه وآله و سلّم به آن شخص اشاره کرده بود، دفن کردند تا پاره
ای از عترت مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم در
این باره به امانت بماند و نورافشانی کند و دلباختگان خاندان
پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم از مزار این
ولیّ خدا فیض ببرند.
فضائل و کرامات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام را کرامات
بسیاری است ، صرفنظر از آنچه پس از وفات او در اثر توسل به مرقد
شریفش تحقق یافته ، از ناحیه ائمه اطهار نیز مناقب و
فضائل بسیاری در رابطه با وجود گرانقدرش منقول است که ذیلاً فقط
به قسمت دوم بحث ، اشاره ای مختصر می کنیم . از فضائل
بسیار روشن و بارز او میتوان بدین نکته اشاره داشت که آن حضرت
به محضر سه نفر ازائمه معصومین علیهم السلام شرفیاب شده و از آن
بزرگواران نقل حدیث کرده است ، یعنی محضر مبارک حضرت رضا ، امام
جواد، و امام هادی علیهم السلام را درک کرده ، و شدیداً مورد
مهر و علاقه و محل اعتماد و اطمینان آنان بوده است . حضرت آنگونه که قبلاً
ذکرش گذشت تا حدود ده سالگی در زمان امام موسی بن جعفرعلیه
السّلام می زیسته و قطعاً شرفیاب محضر مبارکش شده است ، اگر چه
در سنینی نبوده که بتواند از آن حضرت نقل حدیث کرده باشد .
قطعاً این فضیلت بزرگ را همه کس دارا نیست و سعادتی بزرک
و زمینه ای آماده و استعداد روحی کافی برای
این مهم لازم است که در آن جناب وجود داشته است . از فضائل دیگر او به
این حدیث می توان استناد نمود که ابوحامد رازی گفت : خدمت
امام هادی علیه السّلام رسیدم و از آن حضرت مسائلی
پرسیدم . هنگامی که اراده کردم از محضر مقدسش بیرون شوم فرمود :
هرگاه مشکلاتی برایت پیش آمد کرد ، آن ها را از عبدالعظیم
حسنی بپرس ، و سلام مرا هم به او برسان . و این خود حاکی از شدت
اعتماد و اطمینان و محبت حضرت هادی به آن جناب است . یکی
دیگر از ابعاد شخصیتی وی ، تسلیم بودن محض در برابر
ائمه بزرگوار است . بروز و تجلی این روحیه ستودنی است ،
حدیث عرض دین او است و آن بدین شرح است که: حضرت
عبدالعظیم به محضر مبارک امام هادی علیه السّلام مشرف شد و در
حالی که در سنین بالای عمر قرار داشت عقائد خود را به طور کامل
اظهار نمود تا موارد اشکالی اگر در آن ها وجود دارد از ناحیه آن حضرت
مورد اصلاح و تصحیح قرار گیرد. جالب آن که حضرت هادی علیه
السّلام پس از استماع عقائد او ، مدالی ارزشمند به او عنایت کرد و
درباره او چنین فرمود : تو از دوستان (وپیروان ) حقیقی ما
هستی . دیگر از تجلیات شخصیت بزرگوار آن جناب این
که اکثر علمای شیعه که از او روایت نقل کرده اند . به محل
اعتماد بودنش تصریح داشته . او را ثقه دانسته و روایاتش را کاملاً
پذیرفته اند . مرحوم محدث نوری (ره) نقل کرده که صاحب بن عباد در سال
۵۱۶ هجری رساله ای درباره حضرت عبدالعظیم به
رشته تحریر درآورده و در آن رساله در فضائل او چنین آورده است : او
صاحب ورع و تقوی و پرهیزکاری و دارای مذهب درست بود . از
اهل عبادت و معروف به امانت و درستکاری و راستگویی بود . به
مسائل دین و احکام قرآن به خوبی آشنا بود، و حقایق
دینی را درک می کرد . او احادیث بسیاری از
امام جود و امام هادی علیهم السلام روایت کرده ، وآن دو بزرگوار
نامه ها و توقیعاتی برای او نوشته اند . در حدیث است که
حضرت امام عسکری علیه السّلام فرمودند : اگر عبدالعظیم نبود
می گفتم که هر آینه علی بن حسن بن زید بن حسن
فرزندی از خود باقی نگذاشته است . آن جناب دارای
تألیفاتی نیز بوده است که مرحوم نجاشی کتابی درباره
خطبه های امیرالمؤمنین علیه السّلام ، و صاحب بن عباد
کتابی به نام (یوم و لیله) از او نقل کرده اند .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ودر ک محضر امامان
براساس آنچه در تاریخ تولّد و وفات حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام گذشت ، ایشان دوران حیات پنج امام
از امامان اهل بیت علیه السّلام - یعنی امام کاظم
علیه السّلام تا امام عسکری را درک کرده است ؛ امّا این بِدان
معنا نیست که به محضر همه آنها هم رسیده و یا از آنها
سخنی نقل کرده است . آنچه قطعی و مسلّم است، این است که
ایشان محضر امام جواد علیه السّلام و امام هادی علیه
السّلام را درک نموده و از آنها احادیث فراوانی نقل کرده که
بخشی از آنها در این حکمت نامه آمده اند . همچنین اگر به
روایت کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید اعتماد کنیم، حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام محضر امام رضا علیه السّلام را
نیز درک کرده و از ایشان روایت نموده است . گفتنی است که
طبق برخی از نسخه های رجال الطوسی ، حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام از اصحاب امام عسگری شمرده، و در کتاب شرعة
التسمیة میرداماد نیز آمده که ایشان محضر امام
عسکری علیه السّلام را نیز درک کرده است؛ لیکن
روایتی از آن امام، از طریق ایشان به ما نرسیده است
. (منابع این قسمت: لیکن
نمی توان به این روایت اعتماد کرد ( ر.ک: معجم رجال الحدیث
:ج 10ص 49 ش 6580) و بر فرض پذیرش آن ، احتمال دارد مقصو از « أبی
الحسن » ، امام هادی علیه السّلام باشد و کلمه «الرضا» توسط
راوی یا مستنسخ ، افزوده شده باشد . - رجال الطوسی : ص401ش 5875
- شرعة التسمیة : ص45. باید توجّه داشت که براساس روایتی
که از امام درباره فضیلت
زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام آمده، ایشان در دوران امامت امام
هادی علیه السّلام از دنیا رفته است . بنابراین نمی
تواند از اصحاب امام علیه السّلام و در دوران امامت آن حضرت باشد .
این احتمال نیز که ممکن است لقب عسکری برای امام
هادی علیه السّلام هم به کار م رفته باشد ، قابل تأمل است ، چنان که
در روایت صدوق در ثواب الاعمال در باره فضیلت زیارت حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام ، ایشان با عنوان لقب عسکری
نامیده شده وهمین امر ، موجب شده که تصوّر شود شود حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام از اصحاب فرزند ایشان که معروف به
عسکری است نیز بوده است .
تألیفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
مرحوم نجاشی درکتاب رجال خود ـ که با موضوع « مؤلّفان
شیعه » تألیف شده ـ ، از حضرت عبدالعظیم حسنی علیه
السّلام نام برده و کتاب خطب امیرالمؤمنین علیه السّلام را به
وی نسبت داده است.
چه بسا سیّد رضی رحمة الله در تدوین نهج
البلاغه از این کتاب استفاده کرده باشد و این کتاب از مصادر
اصلی نهج البلاغه باشد ! نجاشی در پایان شرح حال حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام ، سند خودش را به روایات ایشان ،
از طریق استادش ابن نوح ، به حضرت عبدالعظیم می رساند .
شیخ طوسی نیز درکتاب الفهرست خود ـ که
موضوع آن ، معرّفی مؤلّفان و مصنّفان شیعه است ـ از حضرت
عبدالعظیم نام می برد و می گوید : « له کتاب » . سپس سند
خودش را به احمد بن ابی عبدالله برقی می رساند که او از حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام نقل حدیث می کند .
صاحب بن عباد نیز در احوال حضزت عبدالعظیم
علیه السّلام ، عبارت : « له کتاب یسمسه کتاب یوم و لیلة
» را آورده است . (منابع این قسمت : رجال النجاشی : ج2 ص66 ش 651 -
رجال النجاشی : ج2ص67ش651 - الفهرست : ص193ش548 - شناخت نامه حضرت
عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه رساله
های خطّی و سنگی : ص 21 ( رساله « رسالة فی فضل
عبدالعظیم علیه السّلام صاحب بن عبّاد))
عظمت علمی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
برای اثبات عظمت علمی حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام کافی است که بدانیم امام معصوم ، مردم را
برای حلّ مشکلات دینی و یافتن پرسش های
اعتقادی و عملی شان ، به ایشان ارجاع داده است.
صاحب بن عَبّاد در رساله ای که در شرح حال حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام نوشته ،
در توصیف علمی ایشان آورده : ابو تراب
رویانی ، روایت کرد که شنیدم ابوحمّاد رازی
می گفت : خدمت امام هادی علیه السّلام درسامرّا رسیدم و
مسائلی از حلال و حرام از ایشان پرسیدم . امام به پرسش
های من پاسخ داد و هنگامی که خواستم از ایشان خدا حافظی
کنم به من فرمود : یا أبا حَمّاد! اَشکَلش عَلشیک شَی ءٌ مِن
امرِ دینِک بنا حِیَتِک فَسَل عَنهُ عَبدَالعَظیمِ بنَ
عَبدِاللهِ الحَسَنِیّ و اقرِئهُ مِنِّی السَّلامَ . ای ابو
حماد ! هنگامی که چیزی از امور دینی در منطقه ات
برای تو مشکل شد ، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی بپرس و سلام
مرا به او برسان . این تعبیر، به روشنی نشان می دهد که
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در عصر خود ، مجتهد توانمندی بوده
که براساس اصول و قواعدی که از اهل بیت علیهم السّلام در
اختیار داشته ، می توانسته دیدگاه های اسلام ناب را در
زمینه های مختلف اعتقادی و عملی ، استخراج کند و به پرسش
های مردم پاسخ گوید. بنابراین، ایشان تنها یک محدّث
و راوی احادیث اهل بیت علیهم السّلام نبوده است ؛ بلکه از
علمای بزرگ خاندان رسالت بوده که پس از معصومان ، توان پاسخگویی
به مسائل علمی را داشته و توانمندی علمی اش مورد
تأیید و تصدیق امام هادی علیه السّلام قرارگرفته
است . (منابع این قسمت: این رساله در سال 516 ق ، به خط
یکی از بنی بابویه نگارش یافته است (ر.ک. خاتمه
مستدرک الوسائل : ج 4 ص404ش 173) . -
شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و
سهرری /مجموعه رساله های خطّی و سنگی : ص 23 (رساله «
رساله فی فضل عبدالعظیم علیه السّلام » صاحب بن عباد) -
دراین جا مناسب است به مزاحی از آیة الله اراکی ، مرتبط
با شخصیت علمی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام اشاره کنم :
در تاریخ 4/4/1373ش، همراه آیة الله علی اکبر مسعودی ،
تولیت وقت آستان حضرت معصومه علیهاالسّلام ، با استاد بزرگوارم حضرت
آیةالله محمّد علی اراکی رحمة الله دیداری داشتم .
پس ازاحوالپرسی ، آقای مسعودی مرا به عنوان تولیت آستان
حضرت عبدالعظیم معرّفی کرد . آیة الله اراکی فرمود : «
می گویند : سه کس ، شهید سه چیز شدند . آن سه ، عبارت اند
از: حضرت عبدالعظیم علیه السّلام سیّد مرتضی و حاج محسن
عراقی! »و در ادامه توضیح دادند که : « حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام با این که از کبار محدّثین است ، ولی امام
زاده بودنش ، محدّث بودن او را شهید کرده . معمولاً حضرت عبدالعظیم را
به عنوان یک عالم و محدث نمی شناسند ؛ بلکه او را یکی از
امام زادگان تلقی می کنند. سیّد مرتضی ، به عکس ، امام
زاده بودنش شهید فقاهتش شده . با این که او مانند حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام چهار واسطه بیشتر تا امام معصوم ندارد ،
ولی کسی او را به عنوان امام زاده نمی شناسد ! و سوم ، حاج محسن
عراقی ، با این که وی از فقهای بزرگ بود و از نظر
علمی در حدّی بود که در جلسه ای در نجف که آقای ضیا
عراقی هم حضور داشته ، یک نیم روز با آخوند خراسانی در
رابطه با جواز اجتماع امر و نهی بحث می کردند و هیچ یک
قدرت مُجاب کردن دیگری را نداشتند ؛ ولی چون ثروتمند بود ،
ثروت، فقاهتش را شهید کرد. مردم او را به عنوان یک ثروتمند می
شناسند و نه یک عالم و فقیه ! » ایشان در ادامه افزودند: « شأن
نزول این ماجرا، قسمت اخیر آن است ».
عظمت معنوی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
مهم ترین نشانه عظمت معنوی و مقامات
باطنی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام برابری فضیلت
زیارت مزار آن بزرگوار ، با فضیلت زیارت سیّدالشهدا است .
شیخ المحدّثین ، صدوق ، از محمّد بن
یحیی عطّار – که یکی از اهالی ری است –
این گونه نقل کرده که : خدمت امام هادی علیه السّلام
رسیدم . ایشان فرمود:«کجا بودی ؟» گفتم : حسین بن علی علیه السّلام
را زیارت کردم . امام هادی علیه السّلام فرمود : أما إنّک لَوزُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیمِ
عِندَکُم کُنتَ کَمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السّلام
. بدان که اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنی ،
مانند کسی هستی که حسین بن علی علیه السّلام را
زیارت کرده باشد .
برای توضیح این روایت و
تبیین عظمت معنوی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ،
باید موضوعات : فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام
و مقصود از برابری زیارت حضرت عبدالعظیم با زیارت امام
حسین علیه السّلام و حکمت آن، بررسی گردند .
الف ـ فضیلت زیارت امام حسین علیه
السّلام
دراحادیث اهل بیت «علیهم السّلام» ،
فضایل ، آثار و برکات فراوانی برای زیارت امام حسین
علیه السّلام بیان شده است، مانند : آمرزیده شدن گناهان ،
دعای فرشتگان ، دعای اهل بیت «علیهم السّلام»
طولانی شدن عمر، افزوده شدن روزی ، زدوده شدن اندوه ، شادی دل ،
تبدیل شدن بدی ها به خوبی ها ، تبدیل شدن شقاوت به سعادت
، و برخورداری از حقّ شفاعت . همچنین در شماری از احادیث،
فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام بیشتر از حج و
حتّی طبق برخی از احادیث ، ثواب آن، بیش از هزار حج و
هزار عمره است.
ب ـ مقصود از برابری زیارت عبدالعظیم با
زیارت سیّد الشهدا علیه السّلام
مسئله این است که براساس حدیثِ یاد شده ،
آیا زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به طور مطلق
می تواند جایگزین زیارت امام حسین علیه
السّلام شود و یا در شرایط خاصّی ، از چنین
فضلیتی برخوردار است ؟ در یک جمله ، آیا برابری زیارت
عبدالعظیم علیه السّلام و زیارت امام حسین علیه
السّلام مطلق است و یا مقیّد ؟ بی تردید، مقصود امام هادی
علیه السّلام در حدیث یاد شده ، این نیست که از
فضایل زیارت امام حسین علیه السّلام بکاهد و یا در
بیان فضیلت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام مبالغه
نماید .
بنابراین ،
در پاسخ به سؤالی که مطرح شد ، می توان گفت : برابری
فضیلت زیارت عبدالعظیم علیه السّلام و امام حسین
علیه السّلام مقیّد است به فضای سیاسی ویژه
ای که پیروان اهل بیت «علیهم السّلام» درآن مقطع
تاریخی درآن زندگی می کردند، در زمانی که اختناق
شدیدی جهان اسلام را فراگرفته بود و جامعه تشیّع در دوران
زمامداری افرادی مانند : متوکّل ، مُعتـّز و معتمد عبّاسی ، سخت
ترین دوران های تاریخیِ خود را سپری می کرد.
در چنین شرایطی، امام هادی علیه السّلام به منظور
پیشگیری از خطرهایی که از طرف حکومت های وقت
، شیعیان را تهدید می کرد، فضیلت زیارت حضرت
عبدالعظیم را با زیارت امام حسین علیه السّلام برابر
دانسته است . به تعبیری روشن تر، زیارت حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام برای کسانی که آمادگی خطر پذیری
برای زیارت امام حسین علیه السّلام را داشته باشتند،
پاداشی معادل زیارت آن حضرت دارد و حرم حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام شعبه ای از حرم سیّد الشهدا علیه السّلام
است . و این خود ، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه
بلند عبدالعظیم در نزد اهل بیت «علیهم السّلام» است . و
این خود ، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه بلند
عبدالعظیم در نزد اهل بیت «علیهم السّلام» و عظمت معنوی
ایشان است .
ج ـ حکمت برابری زیارت عبدالعظیم
علیه السّلام با زیارت سیّدالشهدا
برابری فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم
با زیارت سالار شهیدان ـ هرچند در شرایط ویژه ـ ، بی تردید بدون حکمت نیست .
شاید نتوان به حکمت آن پی برد ؛ لیکن راز و رمز این
فضیلت بزرگ را باید در شخصیت علمی، عملی و
جهادی آن بزرگوار، جستجو کرد .
درمیان امام زادگان ، شخصیت های بزرگی
وجود دارند ؛ اما درباره هیچ یک از آنها نقل نشده و حدّاقل به ما
نرسیده که زیارتش با زیارت سیّدالشهدا برابری کند .
بنابراین ، حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
باید از خصوصیات و مقامی برخوردار باشد که از مرقد مطهّرش نور
حرم حسینی ساطع گردد و شمیم دل انگیز سیّدالشهدا از
آن استشمام شود .
گفتنی است که احادیث دیگری
نیز در فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
نقل شده اند ، مانند آنچه از شهید ثانی در تعلیقه خلاصة الاقول
علامه حلّی از امام رضا علیه السّلام نقل شده که فرمود : هر کس قبر
عبدالعظیم را زیارت کند ، بر خدا لازم می شود که که او را داخل
بهشت کند . و در حدیث دیگری از آن امام آمده که فرمود : هرکس
نمی تواند مرا زیارت کند ، برادرم عبدالعظیم حسنی را در
ری زیارت کند. لیکن این احادیث ، علاوه بر ارسال و
ضعف سند ، از نظر تاریخی نیز مورد خدشه اند ؛ زیرا حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام سال ها پس از شهادت امام رضا علیه
السّلام زنده بوده است ، مگر این که بگوییم از اخبار
غیبیه امام رضا علیه السّلام هستند . (منابع این قسمت :
ثواب الاعمال : ص 124ح 1. - برای آشنایی با متن
احادیثی که بدانها اشاره شد، ر. ک : دانش نامه امام حسین علیه
السّلام : ج11 (فصل سوم و چهارم از بخش سیزدهم ) و برای توضیحات
لازم ، ر. ک : همان : ج 11ص101-111 (پژوهش در باره ارزش زیارت امام
حسین علیه السّلام ) - حاشیة الشهید الثانی
علی خلاصة الأقوال :ص 191 ح 289 ، مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم
حسنی علیه السّلام : ج 3 ص 42 ( مقاله « زیارت حضرت
عبدالعظیم حسنی علیه السّلام » ، رضا استادی ) - مجموعه
مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام : ج 3 ص 43 (
مقاله « زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام ، رضا
استادی))
مصاحبت حضرت عبدالعظیم علیه السلام با ائمه(ع)
عبدالعظیم محضر چند امام را درک کرده است. آقا بزرگ
تهرانی نقل میکند: عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) و امام
جواد(ع) را درک کرده و ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه
داشته و در زمان وی وفات یافته است. [1] اما آیت الله
خویی، همعصر بودن عبدالعظیم با امام رضا(ع) را رد میکند.
[2]
شیخ طوسی در کتاب رجالی خویش،
وی را در زمره اصحاب امام عسکری(ع) نام میبرد. [3]
عزیزالله عطاردی نیز تصریح میکند با توجه به حالات
عبدالعظیم حسنی و تحقیق در روایات وی، میتوان
دریافت که او امام کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع)
را درک کرده است. [4]
گفتهاند عبدالعظیم هرگاه وارد مجلس امام جواد(ع)
یا امام هادی(ع) میشد، با کمال ادب و خضوع و غایت
حیا و تواضع، در حالی که دستهای خود را از ردا بیرون
آورده بود، به محضر آن امامان سلام عرض می کرد و امام پس از جواب سلام، او
را نزدیک خود میخواند و در کنار خویش مینشاند؛ به
حدّی که زانوی او به زانوی امام میچسبید و امام،
کاملا از احوال او سؤال میکرد. این برخورد موجب حسرت و غبطه
دیگران میشد. [5]
(منابع این قسمت : [1]الذریعه، ج۷،
ص۱۹۰. - [2]معجم رجال الحدیث، ج۱۱،
ص۵۳. - [3]رجال طوسی، ص۴۰۱. -
[4]عبدالعظیم الحسنی حیاته و مسنده، ص۳۷. -
[5]زندگانی حضرت عبدالعظیم (ع)، ص 30)
روایات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
بخش قابل توجّهی از کتاب هایی که در شرح
حال حضرت عبدالعظیم علیه السّلام تألیف شده اند ، به
روایاتی اختصاص یافته که در سلسه سند آنها قرار گرفته است ،
مانند :
کتاب جنّات النعیم ،[1] شصت روایت ؛ روح و
ریحان ،[2] 57 روایت ؛ التذکرة العظیمیة ،[3] چهل
روایت ؛ عبدالعظیم الحسنی حیاته و مسنده [4]، 78
روایت ؛ مسند حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام - که در
مجموعه آثار کنگره حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به چاپ رسیده -
، یکصد و بیست روایت .[5]
لیکن باید توجه داشت که آنچه بدان اشارت رفت ،
همه روایات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نیستند . صاحب بن
عباد ، ایشان را «
کثیرالحدیث و الروایة » توصیف کرده و در رساله کوتاه خود
، ایشان را چنین توصیف نموده :
ذو ورع و دین ، عابد معروف بالامانة و صدق اللهجة ،
عالم بامور الدین ، قائل بالتوحید و العدل ، کثیر الحدیث
و الروایة .[6]
[عبدالعظیم ، ] شخصی پرهیزگار و
دیندار بود . اهل عبادت بود و به امانتداری و راستگویی
شهرت داشت. به امور دینی دانا بود . توحید و عدل را باور داشت و
بسیار حدیث و روایت [ از اهل بیت علیه السّلام ]
نقل می کرد .
همانگونه که پیش از این اشاره شد ، کتاب خطب
امیرالمؤمنین و کتاب یوم و لیلة از جمله مصنّفات
ایشان است ، و بر این اساس باید گفت : بسیاری از
روایات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به دلایل مختلف به ما
نرسیده اند . (منابع این قسمت : [1] نگارش ملّا اسماعیل
فدایی کزاری ( م 1263 ق ) - [2] نگارش ملّا محمّد باقر
کجوری ( م 1313 ق ) - [3] نگارش محمّد ابراهیم کلباسی ( م 1362
) - [4] نگارش عزیزالله عطاردی ( معاصر) - [5] ر.ک : مسند حضرت
عبدالعظیم حسنی علیه السّلام ص 19 - [6] شناخت نامه حضرت
عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه رساله
های خطّی و سنگی : ص 21 ( رساله « رسالة فی فضل
عبدالعظیم علیه السّلام »،
صاحب بن عبّاد ).
روایات حضرت عبدالعظیم(ع)
حضرت عبدالعظيم علیه السّلام به عنوان يكي از محدثين
مشهور، روايات متعددي را از معصومين(عليهم السّلام) نقل نموده است.
در اين مقال به ذكر برخي از احاديث مذكور مي پردازيم .
حضرت عبدالعظيم علیه السّلام با چند واسطه از قول
اسباط گويد : در خدمت حضرت امام صادق علیه السّلام بودم . مردي از وي درباره
آيه شريفه (ان في ذالك لايات للمتوسّمين ..و انها لبسبيل مقيم ) سوال مي كرد ،
راوي گفت: حضرت بدو فرمودند : مقصود از متوسّمين ما هستيم و سبيل مقيم نيز راهي
است كه ما آن را بپا داشته ايم ، يعني بايد از طريق ما بروند تا به سر منزل مقصود
برسند .
حضرت عبدالعظيم علیه السّلام از امام رضا علیه
السّلام روايت کرده که آن جناب فرمود: سلام مرا به دوستانم برسان و به آنها بگو در
دلهاي خود از براي شيطان راهي باز نکنند و آنها را امر کن به راستگوئي در گفتار و
ادای امانت و اين عمل آنها موجب نزديکي به من مي شود.
حضرت عبدالعظيم حسني علیه السّلام از حضرت جواد
علیه السّلام ، ايشان از پدرش و او از جدّش روايت کرده که فرمود : از حضرت
صادق علیه السّلام شنيدم مي فرمود : سرپيچي از فرمان و دستورات پدر و مادر
از گناهان بزرگ است زيرا خداوند (عاق) را ستمگر و بدبخت معرفي فرموده و او را به
سخت ترين عذابها وعده داده است.
حضرت عبدالعظيم حسني علیه السّلام فرمود : به حضرت
جواد علیه السّلام عرض کردم ، از پدرانت براي من حديثي روايت فرما ، حضرت
فرمود ، پدرم از جدش و او از پدرانش از حضرت امير المومنين علیه السّلام
روايت کرده که فرمود : شما هرگز نمي توانيد مردم را بوسيله ثروت و مالي که در دست
داريد به خود متوجّه سازيد ، بلکه آنان را بوسيله اخلاق و روش صحيح به خود نزديک
کنيد. گويد عرض نمودم بيشتر بيان نمائيد ، فرمودند : بد توشه اي است براي روز
قيامت دشمني کردن با بندگان خدا....
حضرت عبدالعظيم حسني علیه السّلام فرمود ، از حضرت
ابوالحسن هادي علیه السّلام شنيدم مي فرمود : مقصود از (رحيم) از رحمت و
آمرزش دور شدن ، و از درگاه خداوند رانده شدن ميباشد (و او شيطان است) و هيچ مؤمني
او را به ياد نمي آورد مگر با لعن و نفرت.
حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از
حضرت امام جواد علیه السّلام و او از پدرانش علیهم السّلام و آنها از
حضرت امام سجّاد علیه السّلام روایت فرمودند که : روزی سلمان
فارسی ، ابوذر غفاری را به خانۀ خود میهمان کرد و از
میان انبان (کیسه) ، تکّه نان ِخشکی بیرون کشید و
قدری آب بر آن پاشید. ابوذر گفت : چقدر خوب می شد که همراهِ نان
، قدری نمک هم بود !سلمان برخاست و رفت و ظرف آب خود را گرو گذاشت و
مقداری نمک تهیّه کرد و آن را در مقابل ابوذر گذارد ، ابوذر از آن نمک
به آن نان می پاشید و میل می کرد و می گفت : خداوند
را سپاسگزارم که ما را تا این اندازه قناعت روزی فرموده : سلمان گفت :
«اگر قناعت در کار بود ، ظرف آب به گِرو نمی رفت » .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام می
فرماید : روزی به خدمت حضرت امام محمد تقی علیه السّلام
رسیدم و این گفتار دلنشین را از امام شنیدم که فرمود :
ملاقاه الاخوان نشره و تلقیح للعقل و ان کان نظرا قلیلا دیدار
دوستان آرامش و سلامت عقل را در پی دارد ، اگر چه دیداری کوتاه
باشد .
روزی حضرت امام رضا علیه السّلام رو به حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام فرمود وچند توصیۀ راهگشای
اخلاقی به او آموخت تا به شیعیان و یاران ابلاغ کند . متن
فرمایش چنین بود : ای عبدالعظیم ، سلام مرا به دوستان برسان
و به آنها بگو : شیطان را به دلهای خویش راه ندهند . * درگفتار
خویش ، راستگو باشند و امانت را ادا کنند. * از جدال و نزاع بیهوده
ای که سودی برایشان ندارد دوری کنند و خاموشی را
پیشه خود سازند . * به همدیگر روی آورند و به دیدار و
ملاقات هم بروند « فان ذلک قربه الیَّ» زیرا اینکار موجب
نزدیکی به من است . * آنان خود را به دشمنی و
بدگویی با یکدیگر مشغول نسازند ، زیرا با خود عهد
کرده ام که اگر کسی چنین کاری انجام دهد و دوستی از
دوستانم را ناراحت کند یا به خشم آورد ، خداوند را بخوانم تا او را در
دنیا با شدیدترین عذابها مجازات کند و در آن سرا نیز از
زیانکاران خواهد بود. * به ایشان بگو : همانا پروردگار
نیکوکارانشان را آمرزیده و از خطای گنهکارانشان درگذشته است ،
مگر کسانی که به خدا شرک ورزیده یا دوستی از دوستانم را
آزرده ، یا کینه آنها را با دل بگیرد . بدرستی که خداوند
او را نخواهد بخشید تا آنکه از کردار ناشایست خویش دست بکشد ،
هر گاه از این اعمال نادرست دوری گزیند ، آمرزش خدا را شامل خود
گردانیده است وگرنه ، روح ایمان از قلبش بیرون رفته و از
ولایت ما خارج گشته است و بهره ای از ولایت ما نخواهد برد «و
اعوذبک من ذلک»
روزی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از
حضرت امام هادی علیه السّلام شنید که فرمود : همانا پروردگار،
ابراهیم را دوست خود گرفت، زیرا که او بر حضرت محمد صلّی الله
علیه و آله و سلّم و اهل بیتش علیهم السّلام بسیار صلوات
می فرستاد.
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام می
فرماید : روزی در محضر مبارک امام جواد علیه السّلام بودم . عرض
کردم : ای فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم
حدیثی از پدران بزرگوارت علیهم السّلام برای من
روایت فرمائید . حضرت امام جواد علیه السّلام فرمود : پدرم
علیه السّلام از جدّم علیه السّلام و او از پدرانش علیهم
السّلام و آنان از حضرت امیرمؤمنان علیه السّلام روایت کرده اند
که فرمود : هر کس خود را بی نیاز بداند (در امور مهم بدون مشورت عمل
کند) خود را درخطر افکنده است. *هر کس در دام خودبینی افتاد ، نابود
خواهد شد. *هر کس یقین کند آنچه را می دهد عوض دارد هرگز در
بخشش و احسان کوتاهی نخواهد کرد.
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام روایت
فرماید که حضرت امام جواد علیه السّلام فرمود : که وجود مقّدس حضرت
امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه السّلام فرمود :
ارزش هر کس به اندازه اعمال نیکوی اوست.
حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام به محمّد بن مسلم
فرمود :مردم تو را گول نزنند ، زیرا که مسئولّیت کارهای تو ، به
خودت متوجّه است و به آنها ارتباط ندارد ، ایّام عمرت را به کارهای
بیهوده نگذران ، روزهای زندگی را به چون و چرا به هدر مده ، زیرا
همراه تو کسانی هستند که کارهای روزانۀ تو را محاسبه و
یادداشت می کنند . اگر عمل نیکی را انجام دادی ،
گرچه کوچک باشد ، حقیر مشمار ، برای اینکه آن را خواهی
دید در جایی که تو را خشنود سازد ، و اگر کار بدی انجام
دادی ، آن را نیز کوچک مشمار زیرا که به تو خواهد رسید در
هنگامی که تورا بدحال سازد ، و نیکی کن ، بدرستی که من
چیزی را ندیدم که انسان ر ا از زودتر به مقصد رساند از عمل خوبِ
تازه ای که در مقابل گناه کهنه ای انجام دهد .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام روایت
فرماید که روزی به وجود مقدّس حضرت امام جواد علیه السّلام عرض
کردم : ای فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم
حدیثی از پدران بزرگوارت علیهم السّلام برای من
روایت فرمائید . حضرت امام جواد علیه السّلام از قول پدر وجّد و
از وجود مقدّس حضرت امیر المؤمنین علیهم السّلام روایت
فرمود که : المرء مخبوءٌ تحت لسانه. دانش و شخصیت هر کس در زیر زبانش
مخفی است . - ما هلک امرء عرف قدره. هر کس قدر خود را بشناسد ، هلاک
نمی شود . - التّدبیر قبل العمل یومنک من النّدم. تدبیر و
اندیشیدن پیش از انجام هر کار ، تو را از پشیمانی
نگه می دارد . (منبع: سایت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم (ع))
مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به
ری
جزئیات مسائل مربوط به علل مهاجرت حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام به شهرری ، مشخص نیست ؛
لیکن می توان گفت که سابقه مبارزاتی خاندان آن بزرگوار از
یک سو ، و شخصیت علمی و جهادی و ارتباط بسیار
نزدیک حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با اهل بیت علیه
السّلام از سوی دیگر ، موجب شدند که ایشان در سال های
پایانی زندگی ، تحت تعقیب حکومت وقت ، قرار گیرد .
از این رو ، برای ادامه فعّالیت ها و چه بسا با اشاره امام
هادی علیه السّلام ، زندگی مخفی را انتخاب کرد ، و با
لباس پیک و به صورت مسافری ناشناس ، وطن اصلی خود را ترک کرد و
شهرهای مختلفی را پشت سر گذاشت تا آن که در شهرری در
مکانی به نام «سربان»[1] رحل اقامت افکند و در خانه یکی از
پیروان اهل بیت علیه السّلام در محلّه ای – که «سکّة
الموالی» نامیده می شد -، سکونت یافت . روزها روزه بود و
شب ها به عبادت می پرداخت و گاه به صورت مخفیانه از خانه ای که
در آن ساکن بود ، خارج می شد و به زیارت قبری که هم اکنون در
مقابل مزار او قرار دارد ، می رفت و می فرمود : این ، قبر
مردی از فرزندان موسی بن جعفر علیه السّلام است . معلوم
نیست که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام چند سال در شهرری
سکونت داشته است . مسلّم ، این است که ایشان به قدری در
این شهر بوده که بیشتر شیعیان ری، به تدریج
با ایشان آشنا شده بودند [2]، و با در نظر گرفتن این که ایشان
به شدّت تحت تعقیب بوده و ارتباط تک تک مردم با او چه بسا مدّت ها طول
می کشید ، می توان گفت : احتمالاً ایشان چند سال از سال های
پایانی عمر خود را در ری گذرانده است . همچنین رفت و آمد
بیشتر با وی ، حاکی از فعّالیت های فرهنگی و
سیاسی اوست . (منابع این قسمت: [1] گزارش شده که سربان در آن
تاریخ ، یکی از زیباترین مناطق تفریحی
جهان و شاه راهی بوده که شهرری را به دو قسمت تقسیم می
کرده و در وسط آن ، نهری جاری بوده است . در کنار آن نهر ، درختان
سرسبز در هم پیچیده و در میان درختان ، بازارهایی
وجود داشته که اطراف آن را درختان فراگرفته بود ( ر.ک : معجم البلدان : ج 3 ص 205
). - [2] این مطلب در گزارش نجاشی و صاحب بن عبّاد آمده است)
رحلت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
شبی حضرت رسول (ص) در عالم رؤیا به
یکی از شیعیان آن دیار فرمود که مردی از
فرزندان من که در کوی بردگان اقامت دارد از دنیا می رود ، شما
او را نزدیک درخت سیبی که در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب است
دفن کنید و سپس با دست مبارک آن محل را به او نشان دادند . آن شخص از خواب
بیدار شد و تصمیم گرفت آن زمین را از صاحبش خریداری
کند . صاحب باغ گفت من نیز چنین خوابی دیده ام و
تصمیم دارم این باغ رابرای دفن مردگان سادات و شیعیان
وقف کنم و چنان نیز کرد . بعضی گفته اند که از تاریخ وفات او
اطلاعی در دست نیست ولی قدر مسلم آن است که در زمان امام
هادی علیه السّلام وفات کرده است . ولی بعضی دیگر
در تاریخ وفات آن جناب نتیجه تحقیق را چنین دانسته اند که
او در ۱۵ شوال سال ۲۵۲ هجری رحلت کرده است .
بنابراین نقل ، آن جناب ده ساله بوده اند که امام موسی بن جعفر
علیه السّلام از دنیا رفته اند ، یعنی تمامی زمان
امام هشتم و نهم و امام دهم را درک کرده و دو سال قبل از شهادت حضرت هادی
علیه السّلام رحلت کرده اند . بعضی نیز نقل کرده اند که آن حضرت
به مرگ طبیعی ازدنیا نرفت بلکه دشمنان او را به طور زنده ، در
همین محلی که فعلاً قبر آن بزرگوار قرار دارد در زیر خاک مدفون
ساختند . ۵- ثواب زیارت زیارت قبور ائمه و اولاد بزرگوار آن ها
و بلکه زیارت قبور مؤمنین عموماً دارای اجر و پاداش بسیار
است و در روایات متعددی بدان تصریح شده است . در مورد
زیارت حضرت عبدالعظیم نیز روایات متعددی نقل شده که
در این بخش از گفتار به برخی از آن ها اشاره می رودد . در
حدیث است که مردی از اهل ری خدمت حضرت هادی علیه
السّلام رسید . حضرت به او فرمودند : کجا بودی و از کجا آمده ای
؟ عرض کرد به زیارت حضرت سیدالشهداء رفته بودم . حضرت فرمود : آگاه
باش اگر عبدالعظیم حسنی را که در شهر شما مدفون است زیارت
می کردی مثل این بود که امام حسین علیه السّلام را
زیارت کرده باشی . علامه بزرگوار امینی در ذیل
این حدیث فرموده که این روایت نشانگر آن است که
راوی نسبت به حضرت عبدالعظیم بی اعتنا بوده و به زیارت
وی میل و رغبتی نداشته است و غرض حضرت هادی علیه
السّلام از ذکر این مطلب آن بود که او را نسبت به مقام و عظمت حضرت
عبالعظیم آگاه گرداند . و بالاخره در حدیث دیگری آمده است
: هر کس که حضرت عبدالعظیم حسنی رادر ری زیارت کند به بهشت
داخل خواهد شد . امید است خدای بزرگ توفیق درک مقام والای
ائمه اطهار و اولاد امجاد آن بزرگواران را به ما کرامت فرماید . (منبع :
سبطین و تبیان)
سبب وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
بر پایه گزارش نجاشی و صاحب بن عبّاد ، حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام در اثر بیماری و به مرگ
طبیعی از دنیا رفته است .[1] هنگامی که بدن شریفش
را برای غسل دادن برهنه کردند ، در جیب ایشان ورقه ای
یافت شد که در آن ، نسب ایشان تا امیرمؤمنان علیه السّلام
نوشته شده بود .[2]
لیکن در کتاب الشجرة المبارکة در باره سبب وفات حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام آمده :
و قتل بالری و مشهده بها معروف و مشهور .[3]
حضرت عبدالعظیم] در ری کشته شده و مزار او در
آن جا معروف و مشهور است .
همچنین در کتاب المنتخب طریحی آمده :
قیل : و ممن دفن حیا من الطالبین عبدالعظیم الحسنی
بالری .[4] گفته شده از جمله کسانی که از خاندان علی بن
ابی طالب زنده به گور شده ، عبدالعظیم حسنی در ری است .
در گزارش دیگری به کتاب مشجّرات ابن معیه
، نسبت داده شده که ایشان را با زهر، به شهادت رسانده اند .[5]
درباره گزارش های یاد شده ، چند نکته قابل
توجّه است :
1. گزارش صاحب بن عبّاد و نجاشی ، معتبر و مربوط به
قرن چهارم و پنجم هجری است . بنابراین در تعارض با گزارش های
متأخّر ، بر آنها تقدم دارد .
2. گزارش های یاد شده نشان می دهند که
ظاهراً تا قرن پنجم هجری ، موضوع شهادت حضرت عبدالعظیم مطرح نبوده است
، وگرنه در این گزارش ها به آن اشاره می شد .
3. در صورتی که بتوانیم بر گزارش کتاب الشجره
المبارکه اعتماد کنیم ، جمع میان این گزارش و گزارش مشجرات ابن
معیّه و نیز گزارش منابع معتبر یاد شده ، این است که
ایشان در اثر مسموم شدن ، بیمار شده و به شهادت رسیده است .
4. با عنایت به پیشینه خانوادگی
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و قیام علویان در طبرستان ،
در صورتی که زمامداران فاسد بنی عبّاس از مخفیگاه ایشان
در ری آگاه می شدند ، قطعاً ایشان را به شهادت می رساندند
، و بعید نیست در اثر کثرت رفت و آمد با ایشان در مدّت حضورشان
در ری ، به این موضوع پی برده باشند .
5. تشبیه زیارت حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام به زیارت امام حسین علیه السّلام می
تواند قرینه ای بر شهادت ایشان باشد .
بنابراین ، هر چند دلیل قاطعی بر شهادت
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در دست نیست ، لیکن
دلیل محکمی بر نفی شهادت ایشان نیز وجود ندارد ؛
بلکه با توجّه به نکته سوم ، چهارم وپنجم ، پذیرفتن اصل شهادت بعید
نیست (منابع این قسمت: [1] رجال النجاشی : ج2 ص67 ش651 ، شناخت
نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه
رساله های خطّی و سنگی : ص22( رسالة « رسالة فی فضل
عبدالعظیم علیه السّلام »، صاحب بن عبّاد ). - [2] ر. ک : ص 11 - [3]
الشجرة المبارکة ، فخر رازی ( م 606 ق) : ص64 ( از منشورات کتاب خانه
آیة الله مرعشی ) . گفتنی است که هر چند برخی به استناد
یاد نکردن فخر رازی از این کتاب در سیاهه آثارش ، در
انتساب این کتاب به وی تردید کرده اند ، لیکن نسخه های
خطّی کتاب ، در انتساب آن به فخر رازی ، صراحت دارند و متن آن
نیز نشان می دهد که مؤلّف ، دانشمندی کاملاً آگاه به انساب
خاندان رسالت بوده است و به همین دلیل ، نسب شناسان ، آن را در شمار
منابع معتبر علم انساب یاد می کنند . - [4] المنتخب ،
طریحی : ص 7 . گفتنی است که بسیاری از گزارش
های این کتاب ، ضعیف و نادرست اند و لذا منفردات آن ، قابل
اعتماد نیستند . - [5] شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی
علیه السّلام و شهرری / مجموعه کتاب ها و رساله ها :
ص141(«زندگانی حضرت عبدالعظیم و امام زادگان مجاور»، محمد رازی
شریف ))
مدفن حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با اشاره
پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم
بر پایه گزارش صاحب بن عبّاد ( 326-385 ق ) [1]، شب
وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام یکی از
شیعیان ری در عالم رؤیا ، پیامبر خدا صلّی
الله علیه وآله و سلّم را دید که به او فرمود : «مردی از
فرزندان مرا فردا از سکة الموالی می آورند و در باغ عبدالجبّار بن
عبدالوهّاب ، در کنار درخت سیب ، دفن خواهند کرد» . آن شخص نزد صاحب باغ رفت
تا آن درخت و مکان آن را بخرد . صاحب باغ به او گفت : این درخت و مکانش را
برای چه می خواهی ؟ او جریان رؤیای خود را
بازگو کرد . صاحب باغ گفت : من هم چنین خوابی دیده ام و
بدین جهت ، محل این درخت و همه این باغ را وقف سادات و
شیعیان کرده ام که اموات خود را در آن دفن کنند .[2]
بنابراین گزارش ، با عنایت به این که باغ
های آن دوران ، معمولاً بسیار بزرگ بوده ، می توان حدس زد که تا
شعاع قابل توجّهی در اطراف مرقد مطهّر حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام وقف دفن سادات و پیروان اهل بیت علیه السّلام بوده است
. (منابع این قسمت: [1] گفتنی
است که این گزارش ، با اندکی تفاوت در رجال النجاشی (372-450ق)
نیز آمده ، و متن حاضر ، برگرفته از هر دو منبع است . - [2] رجال
النجاشی : ج2 ص66-67ش 651 ؛ شناخت نامه حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام و شهرری / مجموعه رساله های خطّی و سنگی : ص22
(رساله «رسالة فی فضل عبدالعظیم علیه السّلام»، صاحب بن عبّاد).
(برگرفته از کتاب «حکمت نامه حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام » اثر آیت الله محمّدی ری شهری -
خیمه - آذر 1382- شماره 9 - خورشید ری /نگاهی کوتاه به
زندگی و شخصیت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع))
بناهای حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام
بنای نخستین این آرامگاه را محمد پسر
زید داعی علوی در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری
برابر با با قرن نهم میلادی تعمیر اساسی کرد. در گاه
اصلی ورودی آن که در شمال آرامگاه قرار دارد به فرمان پادشاهان خاندان
بویه و سپس با تلاش مجدالملک قمی ساخته شد. بنای آرامگاه در بخش
پایین چهارگوشی است که هر سوی آن حدود هشت متر است. در
بالا مانند همه بناهای سلجوقی برفراز چهارگوشه حرم چهار گوشوار
یعنی چهار طاق مورب بنا کردهاند و بالاتر از آن یک هشت
ضلعی و بر روی آن یک شانزدهضلعی ساختهاند. روی
این شانزدهضلعی گنبد اصلی حرم ساخته شده است. تمام این
بخشها از درون آیینهکاری شده است. تعمیر و
تغییرات اصلی این بخش در زمان شاهطهماسب صفوی
انجام گرفته است. صحنها و ایوان از آثار دوره صفوی میباشد.
در دوره قاجار تعمیرات و اضافات بسیاری
صورت گرفت. پوشش زرین گنبد به فرمان ناصرالدین شاه در سال
۱۲۷۰ هجری قمری برابر با
۱۸۳۵ میلادی انجام گرفته است. تاریخ
ساخت صندوق داخل آرامگاه عبدالعظیم ۷۲۵ هجری
قمری برابر با ۱۳۳۵ میلادی است. دو
لوحه کتیبه چوبی روی یک جفت در چوبی جدید تر
نصب شده که تاریخ ساخت لوحهها ۸۴۸ هجری قمری
مطابق با ۱۴۴۴ میلادی است.
تاریخ ساخت درب بزرگ چوبی بین رواق
شمالی و مسجد زنانه ۹۰۴ هجری قمری (برابر با
۱۴۹۸ میلادی) و به سبک دوره
تیموری است.
آرامگاههای پیرامون
بسیاری از نامداران ایران در کنار آرامگاه
و رواقهای اطراف، عمدتاً در باغ طوطی، به خاک سپرده شدهاند. ازجمله:
ناصرالدین شاه قاجار (که پس از پیروزی انقلاب اسلامی
تخریب گشت)، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، ملا
علی کنی و محمد قزوینی، عباس اقبال آشتیانی،
شیخ محمد خیابانی، ستار خان، محمدتقی فلسفی و برخی
حکام اردلان که از وابستگان پادشاهان قاجار بودند نیز در صحن آرمیده اند.
آرامگاه پهلوی
در دوره پهلوی آرامگاهی در جوار این
آستان برای رضا شاه پهلوی تدارک دیده شد که به تدریج
بسیاری از وابستگان این خاندان در آن جا به خاک سپرده شدند. از
جمله: علیرضا پهلوی، سلیمان بهبودی، سپهبد فضلالله
زاهدی، ارتشبد محمد خاتم، حسن علی منصور. این آرامگاه پس از
انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ به همراه آرامگاه پنجاه تن
از وابستگان رژیم گذشته توسط گروهی به سردستگی صادق
خلخالی ویران شد.
برخی از
مشاهیر مدفون در آستان مقدس عبدالعظیم علیه السلام
مفسّر والامقام
شیخ ابوالفتوح رازی
آیت الله
شاه آبادی (از اساتید حضرت امام خمینی (ره))
آیت الله
كاشانی
عالم متّقی
و مفسّر ارزشمند قرآن آیت الله اثنی عشری
علامه سید
محمد كاظم عصار
خطیب توانا
حجّت الاسلام و المسلمین محمد تقی فلسفی
امیری
فیروزكوهی (از نویسندگان و شعرای بزرگ و غزلسرای
معاصر)
قائم مقام
فراهانی
شهید
شیخ محمد خیابانی
شهید
طیب حاج رضایی
حاج محمد
اسماعیل رضایی
آیت الله
ابوالقاسم تهرانی
سید محمد
طباطبایی سنگلجی (از علماء فاضل و ادباء جلیل القدر
تهران)
ابوتراب امامى
كاشانى (پدر آیت الله امامی کاشانی و از اعلام و دانشمندان
دارالمؤمنین کاشان)
احمد خان
نصیر الدوله بَدِر
سید احمد
طباطبایى سنگلجی (از فقهای عالی مقام تهران)
ادیب
الممالك فراهانى
اسماعیل
آشتیانى (ادیب ، شاعر و نگارگر بزرگ معاصر ایران)
اسماعیل
مرآت (استاندار کرمان و وزیر فرهنگ وقت)
شهید افتخار
العلما آشتیانى (عالم شهیر و ادیب دانشمند)
استاد دکتر
بدیع الزمان فروزانفر
فقیه ،
حکیم و ادیب دانشمند جعفر آشتیانى
دکتر سید
جلال الدین محدث ارموى
آیت الله
حاج شیخ جواد فومنى حائرى
جواد مؤذنى
ابوالفضل
تهرانی
حبیب اللّه
جندقى
علّامه حبیب
اللّه خویى
شاعر حبیب
اللّه شیرازى (قآنى)
آیت الله
حسن آشتیانى
حسن بن محمّد خان
صدیق اسفندیارى (نویسنده و شاعر توانا)
استاد سید
حسن مشكان طبسى
حجت الاسلام و
المسلمین سید حسن معینى
آیت الله
علّامه ابوالحسن شعرانی
ستارخان سردار
ملی
سید
ضیاء الدین طباطبایى
عباس اقبال
آشتیانى (استاد نامور پژوهشهای تاریخ و ادب ایران)
آیت الله
احمد آشتیانی
استاد
عبدالعظیم قریب گركانى
آیت الله
عبداللّه نورى
آیت الله
سید على اكبر تفرشى
على قلى اعتضاد
السلطنه
آیت الله
على كنى
دکتر
غلامحسین رهنما
آیت الله
عبدالکریم حق شناس
امام زاده حمزة
بن موسی الکاظم(ع) در
حرم عبدالعظیم علیه السلام
زیارتنامه امامزاده حمزه علیه السّلام
بِسْمِ الله الرَّحْمِن الرَّحيم اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ خاتَمِ
الاَنْبِياءِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ وَلِیِّ الاَوْلِياءِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ بَتُولِ الْعَذراءِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ
شافِعِ يَوْمِ الحِسابِ يَابْنَ الاَئِمَّةِ الاَطْيابِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ
يَابْنَ الطّاهِرينَ الاَنْجابِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ بابِ الحَوائِجِ
يَابْنَ صاحِبِ الْمَقاماتِ وَ الْمَعارِجِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ
النَّبَاءِ الْعَظيمِ يَابْنَ الْکاظِمِ الْکَظيمِ يا مَنْ زارَهُ سَيِّدُنا
عَبْدُ العَظيمِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَخَا الرِّضَا الْغَريبِ يا حَبيبَ
بْنَ الْحَبيبِ يا ذَاالنَّسَبِ الْحَسيبِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا سَيِّدی
وَ مَوْلایَ يا حَمْزَةَ بْنَ موسَی الْکاظِمِ يَابْنَ الاَطْيابِ وَ
الْاَعاظِمِ يا سُلالَةَ الْاَفاخِمِ يَابْنَ السّاداتِ المُکَرَّمينَ يَابْنَ
الاَئِمَّةِ الْمُنْتَجَبينَ يَابْنَ آلِ طه وَ يس يَابْنَ وَلِیِّ اللهِ وَ
يا اَخَ ولِیِّ اللهِ وَ يا عَمَّ وَلِیِّ اللهِ اَيُّهَا الشّافِعُ
وَ ابْنَ الشّافِعِ اَشهَدُ اَنَّکَ ابْنُ الْاِمامِ وَاَخُ الْاِمامِ وَ مِنْ
ذُرِّيَّةِ اَئِمَّةِ الْکِرامِ وَ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ وَ عَلی آبائِکَ
الطّاهِرينَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
امام زاده حمزة
بن موسی الکاظم(ع) در
کنار مرقد شاه عبدالعظیم
بقعههای زیادی در ایران و کشورهای دیگر
به وی منسوب است، اما صحیح این است که مرقد وی در
ری در جوار آستانه حضرت عبدالعظيم است.
امامزاده حمزه یکی از فرزندان امام هفتم شیعیان
موسی کاظم و برادر امام هشتم شیعیان علی بن موسی
(رضا) میباشد که آرامگاه او در کنار مرقد شاه عبدالعظیم قرار دارد
وی زمانی که برای دیدن برادرش رضا عازم خراسان بود. در
ری درگذشتهاست. گفته میشود عبدالعظیم حسنی به
زیارت قبر وی میرفته و میگفت: «این قبر
یکی از پسران موسی کاظم است.»
چندین امامزاده با نام حمزه در ایران وجود دارد ولی از همه
مشهورتر امامزاده حمزه تهران است.
بعضی مدفن او را در قم و برخی در ترشیز(کاشمر) و بعضی
در جزیره طرف جنوب حله نوشته اند. اما محدث نوری در تحیه
الزائر، قول اخیر را بی اصل شمرده است. خاندان سید محمدباقر
شفتی از نسل همین امامزاده حمزه هستند. پادشاهان صفویه که خود
را از اولاد او میدانستند در ایام سلطنت خود به آن توجه
زیادی داشتهاند. و شاه طهماسب صفوی به احداث بقعه و گنبد
برای مرقدش همت گماشتهاست.
فرزندان امام موسی کاظم علیه السّلام هر یک دارای
فضایلی هستند ولیکن حضرت امامزاده حمزه علیه السّلام
دارای فضایلی ممتاز و جلالت قدر و عظمت شأن است . در این
که او مردی عالم ، فاضل ، متّقی ، محدّث و ثقه بوده ، کسی
تردید ندارد و درباره تاریخ وفات ، یا شهادت و نیز
خصوصیات دیگر زندگی آن بزرگوار ، به مطلب و مدرک معتبری
برخورد نکرده ایم و میان علما و موّرخان در این مورد اختلاف
فراوانی وجود دارد .
نسب شریف
پدر بزرگوار امام زاده حمزه علیه السّلام ، امام موسی کاظم
علیه السّلام ، هفتمین امام شیعیان است . حضرت امام
موسی کاظم علیه السّلام در روز یکشنبه هفتم ماه صفر الخیر
سال 128 ه.ق در ابواء (محلی بین مکه و مدینه ) از مادری
به نام حمیده بربریه با اندلسیه ، که به فرموده پدر بزرگوارش
امام جعفر صادق علیه السّلام زنی پاک و منزه از هر پلیدی
بود ، متولد شد . آن حضرت در بیستم شوال سال 179 ه.ق به دستور هارون
الرشید ، پنجمین خلیفه عباسی ، در حال نماز در مسجد
النبّی علیه السّلام دستگیر و روانه زندان گشت و سرانجام در روز
جمعه بیست و چهارم یا بیست و پنجم ماه رجب سال 183 ه.ق توسط
سندی بن شاهک یهودی در سن 55 سالگی به شهادت رسید
ودر قبرستان قریش در غرب بغداد ، که بعدها به شهر « کاظمین » شهرت یافت
مدفون گردید.
مادر امامزاده حمزه علیه السّلام بنا بر قول مؤلف کتاب منتخب
التواریخ ، امّ احمد بود که بنابر این حضرت امامزاده حمزه علیه
السّلام برادر حضرت احمد بن موسی علیه السّلام ملقّب به شاه چراغ و
محمّد عابد علیه السّلام می باشد .
درباره امّ احمد نوشته اند که وی از زنان محترمه و صالحه زمان خود بود ،
و امام موسی کاظم علیه السّلام عنایتی خاص به او مبذول
می داشت و مورد اعتماد و اطمینان امام هفتم بود، تا جایی
که او را یکی از اوصیای خود به حساب آورده است .
زمانی که امام موسی بن جعفر علیه السّلام عازم بغداد بود ،
ودایع امامت را به امّ احمد سپرده و فرمود : برای هیچ کس بازگو
مکن ! هر گاه کسی آمد و آن را مطالبه کرد ، تحویل بده و بدان که من
شهید شده ام و کسی این امانات را از تو بخواهد وصیّ و
جانشین من است و اوست امام واجب الاطاعه که بر تو و همه لازم است از او
اطاعت نمایند .
روزی که هارون الرشید ، حضرت امام موسی کاظم علیه
السّلام را در بغداد شهید کرد ، امام رضا علیه السّلام نزد « امّ احمد
» آمد و فرمود : اماناتی را که پدرم هنگام رفتن به شما سپرد
بیاوردید ! امّ احمد پرسید : آیا پدرت امام موسی
کاظم علیه السّلام به شهادت رسیدند ؟
امام رضا علیه السّلام فرمود : بلی . الان از دفن پدرم می
آیم ، امانات را به من بسپار که منم خلیفه و جانشین پدرم امام
موسی بن جعفر علیه السّلام و امام بر جن و انس .
امّ احمد ، با شنیدن این خبر شروع به گریه نمود و با
صدای بلند شیون می کرد و بعد از تسکین یافتن ،
امانات امام موسی کاظم علیه السّلام را تحویل امام رضا
علیه السّلام داد و با امام رضا علیه السّلام به امامت بیعت
نمود .
تاریخ تولد و وفات حمزة بن امام موسی علیه السّلام
از تاریخ تولد و وفات یا شهادت حضرت امامزاده حمزة بن موسی
علیه السّلام اطلّاع دقیقی در دست نیست ، و در مصادر
ترجمه او از این موضوع ذکری به میان نیامده و علما و
مورخان تحقیقی در این خصوص انجام نداده اند . ما با بررسی
و تحقیقات فراوان از کتب معتبره به این نتیجه رسیده
ایم که وی حدوداً در سال 204 ه.ق وفات یافت یا به شهادت
نایل شد ؛ چرا که اکثر علمای رجال و مورّخان تاریخ ورود
ایشان به ایران و وفات آن حضرت را بین سالهای 201
الی 204 هجری ثبت نموده اند ، و با دلایلی می توان
گفت که آن حضرت در سال 204 ه.ق به شهادت یا به مرگ طبیعی از
دنیا رفته است .
علّامه سید محسن امین رحمة الله علیه در کتاب ارزشمند
اعیان الشیعه به نقل از بحار الانوار می نویسد: «حمزة بن
موسی علیه السّلام در خدمت برادرش امام علی بن موسی الرضا
علیه السّلام عازم خراسان بود ، و همواره در خدمت برادر بود و در رفع
حوایج امام می کوشید . چون به سوسمر ( یکی از قرا
که معلوم ننموده در کجا واقع است ) رسیدند. عده ای از عمّال مأمون بر آنان حمله کردند و او را
کشتند و برادرش امام رضا علیه السّلام در باغی او را دفن کرد .»
این مطلب را مؤلفان کتاب های مشاهد العترة الطاهره و روضات الجنات
و حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السّلام هم نقل نموده اند ، که
باید مجعول بودن آن را پذیرفت . اجمالاً باید گفت : هیچ
یک از مورّخان همراه بودن امامزاده حمزه علیه السّلام با امام رضا
علیه السّلام را در کتابشان ذکر ننموده اند . اما می توان گفت که چون
حضرت امام رضا علیه السّلام در سال 201 ه.ق به جهت ولایت عهدی
مامون از مدینه عازم خراسان بود ، لذا نامه ای به سادات و امامزادگان
نوشت و از آنان خواست که به ایران مهاجرت نمایند ، لذا دسته دسته
سادات از مدینه عازم ایران شدند که من جمله آنها حضرت فاطمه معصومه
علیه السّلام و حضرت احمد بن موسی علیه السّلام معروف به شاه
چراغ هستند که با کاروانی از سادات به ایران مهاجرت کردند .
از این رو ، به احتمال قوی چون حضرت امامزاده حمزه علیه
السّلام با احمد بن موسی علیه السّلام برادر ابوینی بوده
است . همراه برادر خود به دیدار امام رضا علیه السّلام شتافت ،
ولی مورّخان اشتباهاً شهادت حمزه علیه السّلام را ، در سفر به همراه
امام رضا علیه السّلام دانسته اند در حالی که باید این
گونه تصحیح گردد که حضرت حمزه در سفر به همراه احمد بن موسی
علیه السّلام به شهادت رسید ؛ زیرا همین که رود کاروان
شاهچراغ به گوش مأمون رسید ، اساس حکومت خود را در خطر دید ، لذا
فوراً بعد از به شهادت رساندن امام رضا علیه السّلام دستور قتل عام سادات و
امامزادگان علیه السّلام را به عمّال خود صادر کرد .
حضرت احمد بن موسی با برادر خود امامزاده حمزه و علاء الدین
حسین علیه السّلام و دیگر سادات ، که قصد خراسان و دیدار
امام رضا علیه السّلام را داشتند ، با سپاه قتلغ خان ، حاکم شیراز
مواجه شدند ، و چون یاران احمد بن موسی علیه السّلام
آمادگی برای نبرد نداشتند و بعضاً مجروح و زخمی شده بودند ، از
معرکه گریخته و خود احمد بن موسی علیه السّلام هم با
تفصیلی که بعداً بیان خواهد شد به شهادت نایل آمد .
در این میان ، می توان چنین ادّعا کرد که امامزاده
حمزه علیه السّلام در این جهاد زخمی شده و به شهرری
گریخت که در آنجا به دست عمّال مأمون شناسایی و به قتل
رسید یا این که با همان زخم از دار دنیا رفت .
مؤید قول ما نکات زیر است :
1-در خبری که صاحب اعیان الشیعه و دیگر مورّخان نموده
اند ، دلالت بر شهادت امامزاده حمزه علیه السّلام دارد ، و اگر
بگوییم که آن« حضرت را ، هنگامی که با امام رضا علیه
السّلام عازم مرو بود ، به شهادت رسانده اند ، معقول نمی باشد ؛ زیرا
اولاً هیچ یک از مورّخان همراه بودن امامزاده حمزه علیه السّلام
را با حضرت امام رضا علیه السّلام در کتبشان متذکّر نشده اند و ثانیاً
بر فرض این که این مطلب صحیح باشد دشمنی شخصی
یا دستوری از مأمون داشتند ، می بایست خود امام
علیه السّلام را شهید می کردند ، نه شخصی که به عنوان
خادم امام با وی بوده است لذا می توان همراه بودن امامزاده حمزه
علیه السّلام را با برادر ابوینی خود شاهچراغ احمد بن
موسی علیه السّلام ثابت کرد و داستان صاحب اعیان را مربوط به
شاهچراغ دانست .
2-به اتفاق جمیع مورّخان ، ورود امامزادگان پس از دعوت امام رضا
علیه السّلام و استقرار و جلوس آن حضرت بر کرسی ولایت
عهدی صورت گرفته است ، و از طرفی ، ناقلین داستان کشته شدن
امامزاده حمزه علیه السّلام ، تاریخ وفات یا شهادت ایشان
را متّفقاً در سال های 201 الی 204 هجری می دانند ،
بنابراین با وجود
این که آخر داستان هم، اشاره به دفن حضرت حمزه بن موسی علیه السّلام
در یکی از باغ ها دارد ، و با توجه به این که حضرت عبد
العظیم حسنی علیه السّلام به وجود قبر حضرت حمزه در ری
اشاره کرده و روزها وارد باغی می شده و قبری را زیارت
می نمود و می فرمود: هذا قبر خیر رجل من ولد موسی بن جعفر
علیه السّلام ، پس می توان چنین استدلال نمود که آن حضرت با برادر خود شاهچراغ عازم ایران
شد و بعد از مقاتله با سپاه قتلغ خان ، در حالی که زخمی گشته بود به
ری متواری گشت و در این شهر به دست عمّال مأمون به شهادت
رسید . اگر به کشته شدن آن حضرت در معیّت امام رضا قائل شویم با
خبری که حضرت حمزه علیه السّلام را با حضرت معصومه علیه السّلام همراه می داند ، تعارض دارد. لذا چاره ای
نیست که هر دو خبر را رد کرده و قول نگارنده را با دلایل مذکور قبول
نماییم .
پس از آن که ثابت گردید حضرت امامزاده حمزه علیه السّلام
بین سال های 203 یا 204 هجری به شهادت رسیده است ،
این نکته نیز لازم است که چون شاهچراغ از حضرت امام رضا علیه السّلام
از لحاظ سنی بزرگتر بوده ، و از طرفی تولد امام علی بن
موسی الرضا علیه السّلام به اتفاق موّرخان در سنه 148 ه.ق بود ، وجناب
حمزه علیه السّلام هم برادر ابوینی شاهچراغ می باشد ، پس
می توان احتمال داد که وی در سال 151 از هجرت رسول خدا صلّی
الله علیه و آله و سلّم متولد شده و در سال 203 یا 204 ه.ق
یعنی در سن 53 سالگی به شهادت رسیده است – والله العالم.
تعداد فرزندان امامزاده حمزه علیه السّلام و اعقاب آن حضرت
برای حمزه بن موسی علیه السّلام سه پسر به نام های ،
حمزة بن حمزه ، قاسم بن حمزه و علی بن حمزه ثبت نموده اند . علی بن
حمزه بدون فرزند از دنیا رفت و در شیراز در باب اسطخر مدفون
گردید و قبرش مزار مردم و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیه
السّلام می باشد . لذا اعقاب حمزة بن موسی علیه السّلام که
دربلاد عجم بسیارند از نسل قاسم و حمزه می باشند .
امام حمزة بن حمزه مادرش امّ ولد بود و خود او در خراسان پیشوا و مقدم
بود . از او نوادگان اندکی باقی مانده است که بعضی از آنها در
بلخ می باشند و اعقاب او از یک فرزندش به نام علی بن حمزة بن
حمزه است .
در همین رابطه مؤلف کتاب سراج الانساب می نویسد که ، نسل
حمزة بن حمزه به غایت اندک است و حقیقت حال اولاد او چنان که
باید معلوم نیست .
اما قاسم بن حمزه که مادر او هم امّ ولد بود . او را قاسم اعرابی
می نامیدند و نسلش از محمّد اعرابی است .
از محمد اعرابی بنا به نقل از فخر رازی شش فرزند به جا ماند که
عبارتند از :
1-احمدابوعلی الاسود ، که نقیب طوس بود .2-عبد الله ابو محمد
جرجانی ، ملّقب به ابی زینب . 3- موسی ، که اعقابش در
طبرستان هستند . 4- قاسم اعقابش در هرات می باشند . 5- عباس سیاه ، که
در طبرستان می زیست . 6- علی ، که در هرات زندگی می
کرد .
مرحوم علّامه نسابه عباس فیض رحمة الله در کتاب بدر فروزان می
فرماید : اعقاب قاسم بن حمزه تنها از سه فرزندش به نام های محمّد ،
علی و احمد می باشد .
به هر حال نسل احمد بن محمد الاعرابی بن قاسم بن حمزه ، از چند پسر است
که من جمله ایشان ، ابو محمّد اسماعیل ، جدّ شاهان صفوی
می باشد .
از این رو مرحوم شیخ عباس قمی رحمة الله در کتاب
منتهی الامال نسب شاهان صفویه موسویه را این گونه ذکر
می کند : « همانا سلاطین صفویه قریب به دویست و
سی سال سلطنت کردند و ترویج دین و مذهب شیعه جعفری
نمودند . اول ایشان شاه اسماعیل اول بود ، و هو ابن السلطان
حیدر بن السلطان شیخ جنید مقتول بن السلطان شیخ
ابراهیم بن خواجه علی مشهور به سیاه پوش است که در سنه هشتصد و
سی و سه در بیت المقدس وفات کرد و مزارش معروف شد به مزار شیخ
العجم و هو ابن شیخ صدر الدین موسی بن قطب الاقطاب برهان
الاصفیاء الکاملین شیخ صفی الدین ابوالفتح اسحق
اردبیلی که سلاطین صفویه را به سبب انتسابشان به او ،
صفویه گفتند . وی در سنه هفتصد و سی وپنج در اردبیل وفات
یافت و در آنجا به خاک سپرده شد و در کنار وی جماعتی از اولاد و
احفاد او مانند شیخ صدر الدّین و پسرش شیخ جنید و سلزان
حیدر و شاه اسماعیل و شاه محمد خدا بنده و شاه عباس اول و
اسماعیل میرزا و غیر ایشان دفن شدند . وهو ابن سید
امین الدین جبرئیل ابن سید محمد صلاح الدین
سید قطب الدین ابن صلاح الدین رشید بن سید محمد
الحافظ بن سید عوض شاه الخواص این سید فیروز شاه
زرین کلاه ابن سید نور الدین محمد بن سید شرف شاه بن
سید تاج الدین حسین بن سید صدر الدین محمد بن
سیدمجد الدین ابراهیم بن جعفر بن محمد بن اسماعیل بن ناصر
الدین محمد بن شاه فخر الدین احمد بن ابو محمد اسماعیل بن
سید محمد الاعرابی ابن ابو محمد قاسم بن حمزه ین الامام
موسی الکاظم علیه السّلام می باشد .
از جمله نوادگان محمد بن قاسم الاعرابی بن حمزه ، ابوجعفر محمد بن
موسی بن محمد بن القاسم بن حمزه بن امام موسی کاظم علیه السّلام
است که در خدمت پادشاهان ساسانی به سر می برد و با وزرای آنها
معاشرت داشت .
ذکر دو کرامت از امامزاده حمزه علیه السّلام
کرامت 1
فرزندان حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام هر یک دارای
فضایلی می باشند ولیکن حضرت حمزه علیه السّلام
دارای فضایلی ممتاز و جلالت قدر و عظمت شان است ، لذا هزاران
مشتاق و علاقه مند به خاندان عصمت و طهارت علیه السّلام با دلی
مالامال از محبت وافر ، حاجات مشروعه خود را به محضر مبارک ایشان برده و
مطلوب خود را از حضرتش دریافت داشته اند و ارادتشان نسبت به این
خاندان جود و کرم مضاعف شده و ذکر و نقل معجزات و کرامات این سیّد
عظیم الشان و امامزاده واجب التعظیم نقل مجالس و محافل
دینی و مذهبی و اخلاقی شده است .
در تاریخ ایران از میان پادشاهانی که برعلیه
دیانت و مظاهر اسلام قد برافراشته اند ، نام رضا خان قلدر میر پنج ،
فراموش ناشدنی است . به ویژه آن که او در اعمال کینه توزانه
خمود بر ضدحجاب و روحانیت ؛ خفقان دهشتناکی را حاکم نموده بود .
این ماجرا در اوج شقاوت آغاز شده است :
یک صندوق منبّت کاری شده برای قرار دادن بر روی مرقد
مطهّر امامزاده حمزة بن موسی علیه السّلام ساخته و آماده نصب شده بود
. در این حین ، یکی از خادمان تصمیم گرفت نامه
ای بنویسد و در آن وضعیت و موقعیت زمان خود را تشریح
کند . او در این نامه ، ابتدا نام و مشخصات خود را نوشت و این که در
چه تاریخی و در زمان حکومت چه کسی آن را نگاشته است . و سپس ظلم
رضاخان و کینه ورزی های آن خبیث را علیه دین
و پرده دری اعتقادات مذهبی مردم شرح داد.
او در یک فرصت مناسب ، این نامه را در آخرین مرحله نصب
صندوق ، میان صندوق و سنگ مرقد قرار داد، تاشاید پس از گذشت قرن ها ،
اگر تعمیر و یا تعویضی برای آن صندوق صورت گرفت ،
آیندگان با خواندن این نامه به یک سند تاریخی و
شاهد عینی از ظلم دوران رضاخان دست یابند و از آن مطلّع شوند
... اما دست بر قضا ، این مدت بیش از چهل سال طول نکشید و در
سال 1350 یکی از مؤمنان بانی ساخت صندوق خاتم شد تا به
جای صندوق منبّت قبلی در مرقد مطهّر حضرت حمزة بن موسی
علیه السّلام نصب شود . خبر که به گوش آن خادم – یعنی
نویسنده نامه چهل سال قبل – رسید وحشت و اضطراب تمام وجودش را فرا
گرفت . خدایا چه خواهدشد ! برداشتن صندوق همان و عیان شدن نامه همان ،
آن هم در اوج قدرت محمدرضا پسر رضا خان قلدر . در صدد چاره بر آمد ، اما
راهی به جز توسل به جناب حمزه علیه السّلام نمی یابد . آن
شب فکری به ذهنش خطور می کند . او برای خود کفنی تدارک
دیده بود، تا پس از مرگش از آن استفاده شود . به فکر افتاد برای حضور
در مراسم تعویض صندوق، همین کفن را بهانه کند . شب موعود فرا
رسید ، مسئولان وقت آستانه به همراه نماینده دولت و تنی چند از
مقامات ایستاده بودند تا شاهد تعویض صندوق باشند . در این
میان خادم پیر نیز خود را به کنار صندوق رساند و به
حاضرین گفت : « من کفنی دارم که آروز دارم آن را با غبار روی
سنگ مرقد متبرّک کنم . منت بگذارید و اجازه بدهید به آرزوی خود
برسم .» مسئولان آستانه که برای این خادم احترام خاصی قائل
بودند ، با خواسته او موافقت می کنند . هنگامی که صندوق برداشته می
شود ، او کفن را بر روی سنگ می اندازد و غبار ها را درون کفن جمع
می کند . آسوده خیال از این که نامه نیز در بین
غبار هاست . بلافاصله از حرم خارج شده و در گوشه امنی کفن را می تکاند
. به اندازه یک مشت غبار که در این چهل سال زیر صندوق جمع شده
است روی زمین می ریزد ، اما از کاغذ خبری
نیست . بار دیگر تشویش و نگرانی به جانش می افتد .
خدایا در این چهل سال که صندوق از جایش تکان نخورده است ،
بنابراین فقط یک احتمال باقی می ماند و آن هم سهل
انگاری در جمع کردن غبار ، حتما نامه درون حرم افتاده است ! حرم هم قرق و
درها بسته ، بهانه ای هم برای برگشتن به داخل نیست . اینک
که دیگر خود را برای عواقب بعدی آماده کرده بود ، رنگ
پریده و مضطرب کنار حوض امامزاده حمزه علیه السّلام می
نشیند تا آبی به صورت بریزد . در این هنگام
صدایی از پشت سر توجه اش را جلب می کند . کسی می
پرسد : « نامه را پیدا نکردی ؟ » بر می گردد . جوانی خوش
رو و بلند قد را می بیند که متبسّم بالای سرش ایستاده است
. پاسخ می دهد : آقا ، کدام نامه ؟ و بعد سکوت می کند . همان جوان
اضافه می کند : « نگران نباش آن نامه هیچ وقت پیدا نخواهد شد .»
سخنان آن جوان بلند بالا ، که این گونه از ضمیر و مکنونات او مطلّع
است ، خادم را به وحشت می اندازد ، به طوری که با عجله از صحن
بیرون می آید . در کوچه قدم هایش را تند تر بر می
دارد ، اما چند لحظه بعد پیش خود می اندیشد این جوان که
داخل حرم نبود ، و قبل از این هم ایشان را ندیده بودم ، پس از
کجا راز مرا می دانست . این سوالات اورا دوباره به داخل صحن می
کشاند اما از جوان خوش رو و بلند قامت هیچ اثری نبود . خادم در
حالی که باران اشک صورتش را می شست ، چشمان درخشانش را بر گنبد
فیروزه ای حضرت حمزة بن موسی علیه السّلام دوخت و گفت :
السلام علیک یابن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم
.
کرامت 2
در سال های گذشته ، موضوعی تا مدت ها در شهرری نقل محافل
بود و امروز نیز اگر بپرسید : چه کسی کاشی کاری
مناره های حرم سید الکریم علیه السّلام را انجام داده است
، پاسخ می دهند : «همان که از ایوان امامزاده علیه السّلام
افتاد ، دنبه گوسفندش ترکید .» حال ببینیم که این ماجرا
چه بوده است؟ : در آن زمانها ، ایّام محرم که فرا می رسید ، در
صحن حضرت حمزة بن موسی علیه السّلام هر روز مراسم تعزیه
خوانی برقرار می شد . آن روز موضوع تعزیه مربوط به قربانی
کردن حضرت اسماعیل علیه السّلام به دست حضرت ابراهیم علیه
السّلام بود . در این تعزیه این طور عمل می شد که
وقتی تعزیه خوان به تلاش حضرت ابراهیم علیه السّلام
برای قربانی کردن حضرت اسماعیل علیه السّلام می
رسید و به اراده خداوند موفق به آن کار نمیشد ، در همین لحظه
جعبه ای از بالای ایوان به طرف پایین می آمد
که درون آن فردی که نقش جبرئیل را ایفا می کرد ، به همراه
یک گوسفند قرار داشت . گوسفند که به زمین می رسید ،
کسی که نقش حضرت ابراهیم علیه السّلام را داشت آن را می گرفت و قربانی
می کرد. این جعبه به وسیله طنابی از بالای ایوان
هدایت می شد . آن روز در حالی که جمعیّت انبوهی به
تماشای تعزیه نشسته بودند ، نوبت به لحظه ی پایین
آمدن جعبه رسید . طبق معمول « استاد محمود کاشی کار » ، که نقش
جبرئیل را داشت به همراه یک راس گوسفند درون جعبه قرار داشت . جعبه
هنوز فاصله چندانی از ایوان نگرفته بود که صدای جمعیّت و
شیپور و طبل موجب رم کردن گوسفند شد و در اثر تکان های شدید بالاخره
به واژگون شدن جعبه انجامید . در این لحظات حساس ، معین البکاء
( مسئول تعزیه ) که مراقب این اوضاع بود ، در یک آن متوجه
این واقعه می شود در همان حال با ذکر « یا پسر موسی بن
جعفر علیه السّلام » متوسل به حضرت حمزة بن موسی علیه السّلام می گردد. در آن جا بود که
جمعیّت در عین ناباوری می بینند گوسفند به صورت
چهار دست و پا در میان جمعیت می افتد و در پی آن استاد
محمد کاشی کار نیز آنچنان دقیق بر روی دنبه گوسفند
می افتد که دنبه گوسفند می ترکد. در این و اقعه با وجود«
جمعیت فشرده و ارتفاع زیاد به هیچ یک از تماشاچیان
و همچنین استاد محمود کاشی کار کوچک ترین آسیبی
وارد نمی شود . استاد محمودکاشی کار همان کسی است که کاشی
کاری مناره های حرم حضرت عبد العظیم علیه السّلام
یادگار اوست .
بقعه و بارگاه امامزاده حمزه علیه السّلام
دقیقاً نمی توان معلوم کرد که از چه زمانی برای مرقد
مطهّر امامزاده حمزه علیه السّلام ، گنبد و حرم و ضریح بنیان
نموده اند ولی مسلم این است
که حضرت عبد العظیم علیه السّلام در زمان اقامت خود در شهرری ،
روزها به زیارت قبری که فعلاً در مقابل قبر اوست می آمد و
می فرمود : « هذا قبر رجل من ولد موسی بن جعفر علیه السّلام ؛
این قبر مردی از فرزندان امام موسی بن جعفر علیه السّلام
است . » اولین کسی که مکان این قبر منوّر را زیارت و
معرفی نمود جناب سید الکریم حضرت عبد العظیم علیه
السّلام بوده و بعدها اهالی متدّین و مشتاق به خاندان اهل بیت
علیه السّلام به زیارت وی مشرف شدند ، تا این که
اولین بار سلاطین صفویه که از اولاد او بوده اند ، در
ایام سلطنت خود به آن قبر ، توجه جدی نمودند.
در همین رابطه ، مرحوم دکتر محمد تقی مصطفوی در کتاب آثار
تاریخی طهران می نویسد : «بقعه امامزاده حمزه علیه
السّلام مشتمل بر حرمی به اندازه تقریبی و هئیت حرم حضرت
عبد العظیم علیه السّلام است و همانند آن مزیّن به
آیینه کاری و دارای ضریح نقره ای از اواسط
دوره قاجاریه و صندوق چوبی تازه ساز می باشد . و ایوان
بزرگ شرقی و مسجد بالای سر (در جانب غربی آن) در جنوب
غربی آستانه حضرت عبد العظیم علیه السّلام واقع است که به نظر
می رسد از ابنیه دوران شاه طهماسب صفوی باشد .» (منبع: پایگاه اطلاع رسانی
آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام)
سید
دین علی شاه جد اعلای امام خمینی از نسل حمزة بن
موسی
سید دین علی شاه، که جد اعلای امام خمینی
و از نسل حمزة بن موسی است، اصالتاً نیشابوری است. او به
کشمیر عزیمت کرد و به نشر فرهنگ اهل بیت پرداخت و در زمره
علمای آن سرزمین درآمد و در همان ایالت به شهادت
رسید.(خاطرات آیت الله پسندیده، ص 8؛ مجله پاسدار اسلام، ش 84،
ص 26)
پسوند شاه که در نام وی دیده می شود، به معنای سرور،
صاحب مقامات عرفانی و معنوی، مربی طالبان سلوک، بزرگ و بزرگوار،
دارای شرافت نژادی و اصالت خانوادگی است.
برخی گفته اند چون سید دین علی در میان اقران
خود از نظر دانش و کمالات ممتاز بوده، مردم کشمیر او را با این پسوند
خطاب می کردند.
آیت الله پسندیده گفته است: جد بزرگ ما، دین علی شاه،
در زمره شخصیت های روحانی است که در کشمیر به شهادت
رسید و علما و مردم آن نقاط از مراتب علمی او اطلاع دارند.(پا به
پای آفتاب، گردآوری: امیررضا ستوده، ج1، ص 17)
به نظر می رسد دین علی شاه، لقب آقا بزرگ (میرگلزار علی معروف به عبدالله پسر میر
دولت علی[ سید صفدر] است.(افتخارآفرینان استان مرکزی،
داود نعیمی، ج3، ص 342)
آقا بزرگ را از نوادگان میرحامد حسین معرفی کرده اند،
ولی در سلسله نسب او شخصی با این عنوان دیده نمی
شود و متأسفانه تعدادی از منابعی که به معرفی اجداد امام
خمینی(ره) پرداخته اند، مرتکب این اشتباه شده اند.(مجله حضور، ش
38، ص 242؛ (کارنامه نور، رضابابایی))
البته میرحامد حسین در یکی از نیاکان خود با
امام خمینی اشتراک نسب دارد؛ چنان که آیت الله سیدمحمد
باقر شفتی، از دانشمندان عصر قاجاریه، با این خاندان قرابت
دارد.(بیان المفاخر، سید مصلح الدین مهدوی، ج1، ص 20 و
21)
آیت الله سید احمد موسوی نیشابوری فرزند عالم
شهید سید دین علی شاه است که تحصیلات مقدماتی
و برخی مبانی علوم و معارف اسلامی را نزد پدر و دیگر علما
آموخت و برای تکمیل آموخته های خویش عازم عتبات عراق شد و
در حوزه نجف نزد مراجع و مدرسین برجسته وقت، تحصیلات را تا نیل
به درجه اجتهاد ادامه داد و برای تبلیغ و تربیت طلاب علوم
دینی به کشمیر بازگشت. او ارتباط خویش را با عتبات عراق
قطع نمی کرد و برای زیارت بارگاه ائمه هدی و نیز
دیدار با دوستان دانشور و مقاصد دیگر، در سال های بعد به
این منطقه می آمد. او در نیمه قرن سیزدهم هجری در
جوار بارگاه حضرت امام حسین(ع) به سر می برد که در هنگام نماز جماعت،
با یوسف خان، اهل آبادی فرفهان خمین آشنا شد. این شخص
مأموریت داشت ضمن انجام زیارت، بعد از پرس و جوهای لازم،
عالمی را برای فعالیت های تبلیغی و امور
شرعی خمین بیابد و او را به سوی آن دیار دعوت کند.
سید احمد، وقتی ضرورت وجودش را در آن منطقه احساس کرد، به یوسف
خان پاسخ مثبت داد؛ زیرا برایش تفاوتی نمی کرد که در چه
سرزمینی باشد، بلکه در پی این بود که کجا بهتر می
تواند به وظایف خطیر دینی و انسانی خود بپردازد. او
در صدد بود آموخته ها، توانایی ها و اندیشه های
خویش را در سرزمینی به کار گیرد که ثمر افزون تری
دهد و موجب رویش معرفت و بصیرت مردم شود و همان جا را وطن خویش
قرار دهد. در آن ایام، خمین که به «کمره» معروف بود، وضع آشفته ای داشت؛ زیرا به
دلیل شرارت عده ای از افراد قبایل، یورش های
راهزنان و نیز فشارهای سیاسی خوانین منطقه، کمره
امنیت اجتماعی و آرامش سیاسی خود را از دست داده بود.
مردم هم پناهگاهی برای رفع مشکلات شرعی و دینی
نداشتند. البته کمره از وجود عالمان و بزرگان فضل و فضیلت محروم نبود،
ولی در آن عصر، تیرگی ها چنان شدت یافت که برخی از
آنان به نقاط دیگر کوچ کردند و یا زمینه را برای
ایجاد یک تحول زیربنایی در افکار و اعتقادات مردم
مناسب نمی دیدند.
سید احمد، این امتیاز را داشت که ضمن برخورداری از
توانایی های علمی و ظرفیت فکری و ذهنی
بالا، از شجاعت و شهامت ویژه ای بهره مند بود و از تهدیدها و
فشارهای خوانین و زورگویان محلی، هراسی به دل راه
نمی داد. او در نهی از منکر، جدی و قاطع بود. وقتی به
وی خبر رسید حاکم وقت منطقه قصد تجاوز به خانواده ای را دارد،
به حالت مسلح به مقر آن والی عداوت پیشه رفته و بی اعتنا به
تفنگ چیان و خدمه اش، خود را به خان خائن رسانید و به وی اخطار
کرد اگر بخواهد به مردم گزندی برساند و مفسده ای مرتکب شود، مجازات
سختی در انتظارش خواهد بود. این برخورد سید احمد با کارگزار
خمین، هشداری بود که او را به خود آورد و قدری از تجاوزها و
جفاهای خود کاهست.
سید احمد حدود چهل سال در خمین به عنوان مرجع امور
دینی و شرعی مردم خمین و توابع، به ارشاد، و
راهنمایی اهالی و تربیت شاگردان، همچنین قضاوت و
رسیدگی به دعاوی مردم اهتمام ورزید. منزلش پیوسته
پناهگاه و کانون امیدواری محرومان، درماندگان و مظلومان بود و در
احیای مزارع، باغات و توسعه اقتصادی منطقه، با قشرهای
گوناگون همکاری تنگاتنگی داشت.(افتخار آفرینان استان
مرکزی، ج2، ص 313، ج3، ص 343، به نقل از جزوه مخطوط به قلم مرحوم آیت
الله پسندیده، یادداشت های دست نویس سید فاضل
موسوی خلخالی، مضبوط در واحد خاطرات مؤسسه تنظیم و نشر آثار
امام خمینی)
در قحطی سال 1283ق. سید احمد از مالکان خوشنام و افراد متمول
خواست برای کاهش فشارهای این وضع اسف بار بر مردم، با وی
همکاری کنند. آنان پذیرفتند و بدین گونه اهالی خمین
در این حادثه کمتر آسیب دیدند. در همان روزهای سخت
خشکسالی و قحطی، در خانه سید احمد هرگز بر روی مردم بسته
نشد و سفره اش گسترده بود. محرومان و فقیران هر روز اطعام می
گردیدند.(خمینی روح الله، سید علی قادری، ص
84)
سرانجام سید احمد پس از چهل سال اقامت در خمین و بر جای
گذاشتن کارنامه ای درخشان از خود، در اواخر سال 1285 یا 1286ق. در
همین شهر دارفانی را وداع گفت. طبق وصیت وی، پیکرش
را پس از تشییعی با شکوه در خمین و اراک، به کربلا انتقال
دادند و در جوار بارگاه امام حسین (ع)دفن کردند.(خمین درگذر
تاریخ، محمد جواد مرادی نیا، ص 232 و 233؛ خاطرات آیت
الله پسندیده، ص 13)
سید مصطفی فرزند سید احمد، در اول طلوع آفتاب روز پنجشنبه
29 رجب سال 1278ق. در خمین و در خانه پدری دیده به جهان گشود.
او گرچه در سنین کودکی، پدر دانشور خود را از دست داد، اما این
ضایعه در اراده اش برای کسب معارف و علوم اسلامی خللی
وارد نکرد و پس از فراگیری مقدمات علوم حوزوی، به محضر میرزا
احمد فرزند ملاحسین خوانساری از نوادگان محمد خوانساری صاحب
زبدة التصانیف( عالم عصر صفوی)، شتافت و تحصیلات را نزد
وی به طور جدی پی گرفت. فضایل این استاد چنان
برای سید مصطفی جاذبه داشت که با دخترش حاجیه آغا خانم که
بعدها به هاجر خانم مشهور گردید، ازدواج کرد تا ارتباط با این
روحانی وارسته و زاهد را افزایش دهد.(پا به پای آفتاب، ج1، ص
19)
سید مصطفی بعد از تشکیل خانواده، به اصفهان رهسپار شد و در
آنجا به فراگیری معقول و منقول مبادرت ورزید؛ اما چون آموخته
های مزبور نمی توانست روح جستجوگرش را قانع کند، در اوایل قرن
چهاردهم هجری همراه همسر و دختر خردسالش مولود آغا خانم( که در سال 1305 ق.
به دنیا آمده بود) عازم نجف اشرف شد و در آنجا تحصیلات خود را ادامه
داد و موفق شد محضر میرزای رشتی را درک کند. اسامی
دیگر اساتیدش مشخص نیست؛ اما از مهم ترین هم مباحثه
های وی، می توان سعید گلپایگانی را نام
برد.(خاطرات آیت الله پسندیده، ص 15؛ تاریخچه خاندان امام
خمینی، ص 8؛ حدیث پارسایی، رضا مظفری، ص 81 و
99)
اقامت آن عالم مبارز در نجف، تا سال 1312ق. طول کشید و در حالی که
به درجه اجتهاد رسیده بود، به خمین بازگشت و تا سال 1320ق. که زمان
شهادتش بود، با اقتدار سیاسی و صلابت معنوی و با در
اختیار داشتن نیروهای مسلح و خدمه کافی، مشغول اداره امور
شرعی، ترویجی و اجتماعی مردم بود.
او از جمله مجتهدانی به شمار می رفت که شجاعت ستیز با
خوانین و فرمانروایان زورگو را داشت. یک بار به طور جدی
در مقابل اعمال حاکم خمین( حشمت الدوله) مقاومت و خلاف هایش را گوشزد
کرد. حاکم جفا پیشه به جای آنکه از رفتار مذموم خود دست بردارد،
سید را دستگیر و محبوس کرد که با وساطت حاج میرزا رضا
ریحانی که از متنفذین محلی بود و با سید قرابت
داشت، از زندان رهایی یافت.(خمین در گذر تاریخ، ص
236-240؛ حدیث بیداری، حمید انصاری، ص 15)
در سال 1320ق. که عضد السلطان ( فرزند چهارم مظفرالدین شاه) والی
اراک بود، دو نفر از خوانین منطقه کمره، به نام های جعفرقلی خان
و میرزا قلی سلطان به مردم جفا می کردند و آرامش را از آنان
گرفته بودند.
آنان که تنها سید مصطفی را مانع کارهای خلاف خود می
دیدند، تصمیم به قتل وی گرفتند. در روز یازدهم
ذیقعده 1320 که سید مصطفی عازم اراک بود تا شکایت از دست
این خوانین مزبور را تسلیم والی سلطان آباد عجم (اراک)
کند، در حوالی روستای حسن آباد( بین راه خمین و اراک)،
سید را به ضرب گلوله به شهادت رسانیدند. با پی گیری
خانواده آن شهید، قاتلان دستگیر شدند. یکی از آنان در حبس
درگذشت و دیگری در تهران اعدام شد.
معروف ترین فرزند سید مصطفی، رهبر کبیر انقلاب
اسلامی ایران، روح الله موسوی مصطفوی خمینی
است که نه تنها با استبداد و استکبار به ستیز برخاست، بلکه در «جهان اسلام»
تحول عمده ای به وجود آورد.(تاریخچه خاندان حضرت امام
خمینی، ص 10؛ شهدای روحانیت شیعه، علی
ربانی گلپایگانی، ج1، ص 110 و 111؛ خمین در گذر تاریخ،
ص 244؛ افتخارآفرینان استان مرکزی، ج3، ص 355 و 356؛ مجله مشکوة، ش
22، بهار 1368، ص 11 و 12؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا
خمینی، م. جرفادقانی، ص 318 و 319) منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 77.
امامزاده طاهر از نوادگان امام سجّاد علیه السّلام در حرم عبدالعظیم علیه السلام
زیارتنامه
حضرت امامزاده طاهر علیه السّلام
بِسْمِ اللهِ
الرَّحْمن ِالرَّحيمِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا السَّيِّدُ الطّاهِرُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا السَّنَدُ الظّاهِرُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا
التَّقِیُ الرَّضِیُّ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا
الْمُتَّقِیُّ الْمَرضِیُّ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْعابِدُ
الصّالِحُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الزّاهِدُ الفاتِحُ ، اَلسَّلامُ
عَلَيْکَ يا سَليلَ الْاَئِمَّةِ الْمَعصوُمينَ الْهادينَ الْمَهدِيّينَ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا خَلَفَ الْاَوصِياءِ الْمَرضِيّينَ ، اَشهَدُ اَنَّ لَکَ
عِنْدَ اللهِ قَدْراً عَظيماً وَ شَأْناً رَفيعاً لِاَنَّهُ تَعالی اَظْهَرَ
جَسَدَکَ الطَّيِّبَ وَ بَدَنَکَ الطّاهِرَ بَعْدَ مُضِیِّ قُروُنٍ
مُتَطاوِلَةٍ وَ سِنينَ مُتَکاثِرَةٍ مِنْ حينِ ارْتِحالِکَ اِلي جَوارِ اللهِ
لِيُبَيِّنَ قَدْرَکَ وَ مَنْزِلَتَکَ وَ مَنْزِلَةَ ابائِکَ الطّاهِرينَ وَ
اَجدادِکَ الْمَعْصُومينَ عَلی مَنِ التَّبَعَکُم مِنْ شيعَتِکُمُ
الْمُخْلِصينَ اِرْغاماً لِلْجاحِدينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا سَيِّدی وَ
مَوْلایَ يا طاهِرَبْنَ الْاِمامِ زَيْنِ الْعابِدينَ وَ عَلی رُوحِکَ
وَ بَدَنِکَ وَ عَلَی الطّاهِرينَ مِنْ آبائِکَ وَ اَجْدادِکَ وَ رَحْمَةُ
اللهِ وَ بَرَکاتُه .
امامزاده طاهر در قسمت شمال
شرقی صحن حضرت عبد العظیم
ازامامزادگان
دیگری که در قسمت شمال شرقی صحن حضرت عبد العظیم
حسنی علیه السّلام مدفونند و بقعه و بارگاه مرتبی نیز
دارند ، امامزاده طاهر علیه السّلام می باشد .
امامزاده طاهر از
نوادگان امام سجّاد علیه السّلام در
شهرری مدفون است و همه روزه هزاران نفر از راه دور و نزدیک به
زیارتش تشرّف پیدا می کنند .
رازی در
کتاب زندگانی حضرت عبد العظیم علیه السّلام در خصوص این
امامزاده می نویسد :
« امامزاده طاهر
از جمله علما و مصنفین اوایل قرن چهارم هجری بوده و در
شهرری وجهه و شخصیت تامی داشت و رتق و فتق امور اهالی
ری به دست با کفایت او بود ، وی سیّدی بزرگوار و
جلیل القدر بوده و دارای کرامت می باشد و در بزرگی مقام و
جلالت قدر و عظمت شان او همین بس که پس از گذشت هزار سال در موقع بنای
گنبدش قبرش نبش شد ، و بدن شریفش را که ابدا تغییری در آن
صورت نگرفته بود سالم یافتند ؛ گویا خوابیده است .
نسب شریف
امامزاده طاهر علیه السّلام با هشت واسطه به امام زین العابدین
علیه السّلام می رسد که بدین کیفیت می باشد :
طاهر بن محمّد بن محمّد بن حسن بن حسین بن عیسی بن
یحیی بن حسین بن زید بن امام زین
العابدین علیه السّلام .
اجداد امامزاده
طاهر ، همه از بزرگان و مجاهدین اسلام و شیعه می باشند .
قدیمی
ترین مدرک و سندی که به مدفون بودن این امامزاده در شهرری
و ورودش به این شهر اشاره می کند ، مولف کتاب منتقله الطالبیه
از نسابه قرن پنجم ، علّامه ابی اسماعیل ابراهیم بن ناصر
ابی طباطبا است که می نویسد : «از کسانی که وارد ری شدند ، جناب
امامزاده طاهر فرزند ابی طاهر محمّد مبرقع بن الحسن بن الحسین مبرقه
بن عیسی بن یحیی بن الحسین بن زید
الشهید است و تداوم نسل او از شخصی به نام مطهّر است که نام مادرش
زینت دختر ابی عماره بود .»
مرحوم ملا باقر
کجوری مازندارنی در کتاب جنه النعیم به نقل از ابونصر
بخاری مولف کتاب سر الانساب می نویسد : «این بزرگوار [امامزاده طاهر] از کسانی است که به
شهرری وارد شد و او را پسری به نام مطهّر بود و نسب او را به حضرت
علی بن الحسین علیه السّلام می رساند .»
درباره
زندگانی امامزاده طاهر ، هیچ گونه مدرک و مستندی که بتواند
شخصیت والای آن حضرت را کاملا معرّفی کند در دست نیست ، و
از کیفیت ورود و دلایل هجرت و اولاد و خصوصیات دیگر
وی مدارک و ماخذ مربوطه سخنی به میان نیامده است .
با قراین
موجود ، احتمال داده می شود که وی ، در نیمه نخست قرن چهارم
هجری با پدر بزرگوارش محمّد ابوطاهر ، به شهرری هجرت کرد و در آنجا
ساکن شد .
مسلم این
است که اجداد امامزاده طاهر ، همه از علما ، شهدا ، فقها ، نقبا و قضات بلاد
اسلامی بوده اند .
همچنین آن
طوری که از تاریخ به دست می آید امامزاده طاهر و پدر
بزرگوارش ، از علما و عابدان زمان خود بود و رتق و فتق امور اهالی ری
به دست با کفایت ایشان انجام می شد .
یکی
از نویسندگان معاصر در کتاب خود قائل شده است که فرزند امامزاده طاهر در
کنار پدر مدفون است که علی التحقیق اصلی ندارد . زیرا نسابه قرن پنجم علّامه
ابی اسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا در کتاب منتقله
الطالبیه تنها به این نکته اشاره می کند که از امامزاده طاهر
یک پسر به نام مطهر باقی مانده و مادرش زینب دختر ابی
عماره است .
این جمله
دلالت بر مدفون بودن فرزند امامزاده طاهر در حرم کنونی ندارد ، بلکه با بودن
بقعه ای در حوالی تهران به نام « امامزاده مطهر » معلوم می گردد
که وی در بقعه ای مذکور مدفون است نه در کنار پدر .
مدارک ذیل
ثابت می کند که مطهر فرزند امامزاده طاهر است :
علاوه بر کتاب
منتقله الطالبیه مرحوم ملا باقر کجوری مازندرانی رحمه الله در
کتاب جنه النعیم به نقل از ابی نصر بخاری در کتاب سر الانساب
می نویسد : «این بزرگوار (امامزاده طاهر) از کسانی است که
در شهرری وارد شد و او را پسری به نام «مطهر» بود .
ابن طقطقی ،
نسابه قرن هفتم با جمله « لهم اعقاب بالری و دمشق و ... » تایید
کرده است که بعضی از فرزندان محمد ابو طاهر در ری سکنی
گزیده و از آنان اعقابی مانده است .
در کل می
توان چنین ابراز نمود که ، فرزند امامزاده طاهر ، مطهر نام داشته و مادرش
زینب دختر ابی عماره بود ، و وی نیز مانند پدر از علما و
بزرگان شهرری محسوب می شد، و علی التحقیق در کنار پدر خود
مدفون نمی باشد، بلکه بقعه ای که دراطراف تهران نورافشانی
می کند ، از آن سید جلیل القدر می باشد .
ذکر
کرامتهایی از امامزاده طاهر علیه السّلام
کرامت 1 :
مسعود میرزا
معروف به ظل السلطان فرزند ناصر الدین شاه قاجار ، که در اصفهان حکومت
مستقلی داشت ، برای زیارت حضرت سلطان علی فرزند حضرت امام
باقر علیه السّلام برادر امام صادق علیه السّلام و معروف به امامزاده
قالی شوران یا مشهد اردهال که در هفت فرسخی کاشان واقع است ،
می رود و از تولیت آن درخواست می کند که راه و در سرداب را به
او نشان دهد تا برود و بدن آن حضرت و یارانش را که به دست دشمنان دین
و اهل بیت علیه السّلام شهید شدند زیارت کند . به ظل السلطان می گویند : ما
مکرّر شنیدیم که هر که به سرداب برود و بدن ها را ببیند ،
نابینا و کور می شود . او
اصرار می کند و می گوید این حرف ها خرافی است . چون
با استبداد او روبه رو می شوند راه سرداب را به او نشان می دهند ، او
متهورانه پایین رفته و مشاهده می کند که تابوت هایی
روی هم قرار دارد . پس یکی از آنها را باز نموده و می
بیند که ترو تازه است . ترس
و وحشت بر او غالب می شود و تصمیم می گیرد از سرداب
بیرون بیاید اما چشمش جایی را نمی بیند
. به هر زحمتی است از آن مکان بیرون می آید و به اصفهان
می رود و اطبا را جهت مداوا احضار می نماید ولی همه آنها
اظهار یأس می نمایند . به ناچار به تهران آمده و در آنجا هم
نتیجه ای عایدش نمی شود ، لذا به فرانسه می رود .
در فرانسه هم با وجود اطبای حاذق جواب رد می شنود . پس شبی در خواب میبیند
که به شهر ری آمده و بعد از زیارت حضرت عبد العظیم علیه
السّلام به زیارت امامزاده طاهر که در آن وقت گنبد و حرم و ضریح
این چنین نداشت مشرف شده ، و در گوشه ای محزون و غمگین
می نشیند . در آن موقع احساس می کند که آقایی با او
سخن می گوید : چرا
در این مکان با حال محزون نشسته ای ؟ ظل السلطان می گوید : من کورم ، منتظرم
نوکرها بیایند و مرا ببرند . پس آن شخص دستی به چشم او کشیده و فرمود
: چشمت میبیند و دیگر نیاز به کسی نداری ،
برخیز و ما را هم فراموش مکن ! در آن وقت قبر امامزاده طاهر علیه
السّلام در سردابی بود که هیچ کس به زیارتش مشرف نمی شد .
چون ظل السلطان بیدار می شود و مشاهده می کند که به کرامت آن
بزرگوار بینایی اش برگشته است ، همان روز از فرانسه به تهران که
دار الخلافه بود تلگرام می فرستد و به شهردار و فرماندار تهران رضا
قلیخان سراج الملک فرمان می دهد ، فورا مهندس و معمار برده و
برای آن حضرت گنبد و حرم و ضریحی فولادین ترتیب دهد
.
کرامت 2 :
هنگامی که
ظل السلطان دستور ساخت گنبد و ضریحی برای امامزاده طاهر داد ،
در هنگام تخریب بنای قدیمی ، به قبر شریف
رسیدند و آن را نبش کردند ، دیدند جسد شریف آن بزرگوار پس از
سالها تر و تازه و سالم است ، گویی امروز به خاک سپرده شده است . قبر شریف تعمیر و حرم ساخته
شد و بر صندوق قبر، ضریح
فولادی بزرگی نهاده شد و گنبد کاشی بر آن بنیان
گردید .
در فرازی از
زیارتنامه آن حضرت می خوانیم : خداوند پیکر پاک و بدن پاکیزه ات را پس
از گذشت قرن های متمادی و سالیان فراوان.
ممکن است
برخی تصور کنند که سالم ماندن جسد مربوط به خاک و هوای آن محل است و
کرامتی برای صاحب جسد نیست . این تصور از حقیقت به دور است ؛ چرا که : اوّلا ، در همه مواردی که
پیکر بنده صالحی پس از صد ها سال ترو تازه پدیدار شده ، در چند
متری آن صدها جسد در کمتر از یک سال متلاشی شده و در کمتر از ده
سال به پودر مبدل شده است . ثانیا
، اگر در موردی خاک و یا هوا موثر باشد ، از موضوع بحث ما خارج است .
اگر جسدی در یخبندان سیبری ، ترو تازه بماند ، ربطی
به کتاب ما ندارد ، ما از جسدی سخن می گوییم که در
زیر آفتاب پس از دهها و یا صد ها سال تر و تازه مانده است . ثالثا ، قرآن کریم به موضوع
تغییر نیافتن یک شی ء در طول زمان اشاره می
کند و آن را یکی از نشانه های قدرت خود می شمارد ، چنانکه
در مورد عزیر که صد سال پس از مردنش خداوند او را زنده کرد تا به او نشان
دهد که مردگان را چگونه زنده می کند ، می فرماید :«و انظر
الی طعامک و شرابک لم یتسنه» (بقره آیه 259) «به خوراک و نوشیدنی
ات بنگر که دگرگون نشده است .» خداوند
در این آیه شریفه با فاسد نشدن و تغییر
نیافتن یک شی ء در مدت صد سال به قدرت خود استشهاد می کند
.
رابعا ،
نپوسیدن اجساد از کرامات انبیا و اولیا شمرده شده است . در
احادیث دیگر سلامت جسد از عنایات پروردگار به جهاد بر جهادگران
، اذن گویان ، دانشمندان ، حاملان قرآن ، جاروب کشان مسجد ، دوستداران اهل
علم و دیگر طبقات شایسته اجتماع به شمار آمده است .
تغییر
نیافتن اجساد مطهّر رسول اکرم علیه السّلام و ائمه اطهار علیه
السّلام جزء عقاید حتمی و مسلم ما می باشد و از برخی
احادیث استفاده می شود که جسد هیچ پیامبری
نمی پوسد و اینک به دو نمونه از روایات بسنده می
کنیم :
1-رسول اکرم
صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید : «خداوند گوشت
های ما را بر زمین حرام کرده ، هرگز زمین چیزی از
گوشت ما را نمی خورد . » (بحار الانوار 55:22؛ همان 299:27؛ من لا
یحضره الفقیه 121:1)
2-امام صادق
علیه السّلام می فرماید : «خداوند استخوان های ما را بر
زمین و گوشت های ما را بر کرم ها حرام کرده است ، آنها هرگز
چیزی از گوشت ما را نمی خورند » (من لا یحضره
الفقیه 121:1)
در حدیث
معراج نکات ظریفی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و
سلّم روایت شده که قسمتی از آن با موضوع مورد بحث ارتباط دارد ، و لذا
فرازی را در این جا می آوریم : «برفراز در ششم بهشت نوشته شده: هر کس بخواهد قبرش
وسیع باشد ، مساجد را بنیان نهد . هر کس بخواهد جسدش در قبرش تر و
تازه بماند و هرگز نپوسد ، مساجد را با فرش بپوشاند . هر کس بخواهد جایگاهش
را در بهشت ببیند در مساجد ماوی گزیند .»
سید بحر
العلوم از کتاب زهر الریاض ابن شدقم ، نقل کرده است که او پس از نقل داستان
نبش قبر سید مرتضی علم الهدی به دست قضات روم ، و پدیدار
شدن پیکر پاکش پس از پانصد سال به صورت ترو تازه ، فرمود : «گفته شده : زمین
پیکر صالحان را تغییر نمی دهد»
نتیجه آن
است که همه این موارد ، علت تامه سالم ماندن جسد نیستند ، بلکه معدات
هستند ، به این معنا که هر یک از این موارد ده گانه مقتضی
آن هست که پیکر انسان در قبر نپوسد ، مگر اینکه شخص با اعمال نا شایست
خود این اقتضا را از بین ببرد .
کرامت 3 :
در سال های
آغازین عصر منحوس پهلوی ، زمانی که رضا خان برای
پیچیدن نسخه غرب ، دستور العمل اشاعه بی حجابی را به اجرا
گذاشته بود ، موجی از اعتراض و خشم از طرف علما و مردم مسلمان به وجود آمد
که منجر به سرکوب ، شهادت یا تبعید تنی چند از علمای بزرگ
گردید . مرحوم علامه حاج شیخ محمد تقی بافقی رحمه الله از
علما و مراجع بزرگواری است که در آن سالها به شهرری تبعید شده و
در آنجا زندگی پر برکت خود را سپری می کرد . مرحوم شیخ در سال های
تبعید همواره تحت نظر ماموران شهربانی بود اما این
محدودیت ها هیچ گاه نتوانست مردم را از فیوضات و کرامات
ایشان محروم کند .
آنچه
میخوانید از جمله همین کرامت هاست که توسط مرحوم محمد
اسماعیل خادم ایشان نقل شده است او از اهالی ورامین بود
که سال های تبعید در خدمت مرحوم شیخ محمد تقی بافقی
رحمه الله بود .
مرحوم محمد
اسماعیل این ماجرا را بنا به دستور شیخ پس از وفات ایشان
نقل کرده است : در مدتی که رحمه الله خدمت آقا بودم، بر حسب یک عادت
همیشگی نماز مغرب را در حرم حضرت عبد العظیم حسنی
علیه السّلام به جا آوردم ، سپس زیارتی کرده و به منزل باز
می گشتم . یکی از
همین شبها ، وقتی از حرم به منزل آمدم ، خدمت آقا رفتم تا اگر
کاری دارند برایشان انجام بدهم . ایشان پرسیدند :
محمد
اسماعیل کجا بودی ؟ گفتم
: آقا ! حرم بودم ، برای نماز و زیارت . فرمود : وقتی به زیارت می
روی آیا امامزاده طاهر علیه السّلام را هم زیارت
میکنی یا نه ؟ عرض
کردم : بله ، همیشه از جلوی ایوان ، سلامی عرض
میکنم و حمد و سوره ای تلاوت می کنم . فرمود : چرا داخل نمی روی ؟ عرض کردم : آقا! از جلوی
ایوان که مسافتی نیست . فرمود : این بار برو داخل حرم و امامزاده طاهر
علیه السّلام را زیارت کن . یادت نرود هنگام زیارت سلام
مرا هم خدمتشان برسان . شب
دیگر ، مطابق معمول به زیارت حضرت عبد العظیم حسنی
علیه السّلام رفتم . هنگام مراجعت ، جلوی ایوان امامزاده طاهر
علیه السّلام سفارش حاج شیخ به یادم آمد ، کفش هایم را در
آوردم و به داخل رفتم . به جز خانمی که در گوشه حرم مشغول نماز بود ، کس
دیگری نبود . جلوی ضریح ایستادم و حمد و سوره
ای قرائت کردم و زیارت نامه را خواندم . زیارتم که تمام شد .
کنار ضریح رفتم و در قلب خود نجوا کردم که : یابن رسول الله
صلّی الله علیه و آله و سلّم ، حاح شیخ هم سلام می رساند
. به محض آن که این صحبت در قلبم
گذشت،
شنیدم
صدایی بلند و رسا از داخل ضریح فرمود : و علیک السلام ، و
علیک السلام ، و علیک السلام .
این صدا به
شدت مرا متوحش کرد . بی اختیار دور ضریح گردیدم . اما ، از صاحب صدا خبری نبود . با همان حالت اضطراب از حرم بیرون
آمدم . وقتی به منزل رسیدم ، بلافاصله خدمت آقا رفتم . ایشان که
مرا دید پرسید : چه شده آقا اسماعیل ؟ چرا رنگ پریده
ای ؟ جریان را برای ایشان نقل کردم . تبسّمی کرد و
فرمود : یادت باشد همیشه امامزاده طاهر علیه السّلام را در داخل
حرم زیارت کن و مطلب را تا من زنده ام به کسی مگو . (منبع: پایگاه اطلاع رسانی آستان
مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام)
آشنائی با پیدایش
ری
در بنای شهر
ری اختلافاتی وجود دارد.
در کتاب نزههالقلوب
آمدهاست ری را «شیث بنیآدم» بنا نهادهاست. در مختصر البلدان
ابن فقیه بنای ری را به احفاد «بیلان ابن اصبهان بن فلوج
بن سام بن نوح» نسبت دادهاست.
رابرت کرپرتر،
سیاح انگلیسی به پیروی از مولف کتاب آثارالبلاد نقل
میکند «ایرانیان بنای این شهر را به هوشنگ پسر
بزرگ کیومرث نسبت میدهند.» همچنین مولف کتاب هفت اقلیم
مینویسد: "در بنای شهر ری اختلاف بسیار کردهاند
بعضی برآنند که ری را راز بن اصفهان بن فلوح بنا کرده و برخی گویند
راز بن خراسان ساخته و بعضی نقل میکنند هوشنگ. و کسانی هم
روایت میکنند کیخسرو پسر سیاوش."
همچنین
میگویند ری شهری است که پیروز پسر یزدگرد
بنا کرد و آن را رامفیروز نام نهاد. در فرهنگنامه دهخدا آمده است:
بانی ری، راز بن فاروس پسر لواسان و به قولی شیس بنی
آدم است. عدهای نیز بنای ری را به (روی) از
فرزندان نوح و یا ری بن بیلان بن اصفهان بن فلوخ نسبت دادهاند.
نام ری
در متون پیش از اسلام
نام ری در
کتیبههای هخامنشی و منابع یونانی به صورت رگآ (Rega) و رغه (Rege) آمده است.
سلوکیان به ری، اریا (Erya) و ارویا (Eroya) و اشکانیان
«آرشکیا» میگفتهاند.
ری
پیش از اسلام
ری در دوران
پیش از اسلام مرکز بزرگ دینی زرتشتیان بوده و به
وسیله مدیران موبد نوعی حکومت دینی نظیر
واتیکان در آن وجود داشت و به طور کلی ری در دوران مادها و
هخامنشیان وحتی قبل از آن نیز شهری مقدس به شمار میآمد.
قرار گرفتن
ری در مسیر جاده ابریشم که از آنجا به همدان میرفت علاوه
بر جنبه مذهبی به ری اهمیت بازرگانی نیز میدادهاست،
لذا مردم ری عموماً بازرگان و تاجر پیشه بودهاند.
ورود
آریاییها در حدود هزاره دوم پیش از میلاد به
ری و استقرار شعبهای از آنها در مسیر حرکت خود به شمال و غرب،
آثاری از خود بر جای گذاشته که شواهد آن به صورت کورههای سفال
پزی در کهریزک و نیز در سال ۱۳۷۳ در
تپه معمورین در فرودگاه بینالمللی امام خمینی به
دست آمدهاست،
پس از ورود به
آریاییها که مهمترین آنها مادها و پارسها میباشند
و در آمیختن آنها (مادها) با بومیانی که پیش از آنها در
این سرزمین مستقر بودند این منطقه نیز در تقسیم
بندی مادها به رماد رازی یا راگا، راگس که در جنوب تهران قرار
داشت قرار گرفت (۷۲۰ - ۵۵۰ پ.م)
با
پیروزی کوروش بر جد خود آژدهاک در سال (۵۵۰پ.م)
پایههای اولین امپراتوری بزرگ جهانی پیریزی
شده که مدت دو قرن تا سال (۳۳۰ پ.م) دوام یافت این
امپراتوری علاوه بر سرزمینهای واقع در محدوده حکومت ماد از شرق
تا سند، غرب تا آسیای کوچک را نیز در بر میگرفت،
در تقسیم
بندی داخلی تغییرات چندانی نسبت به دوره ماد داده
نشد و ایالات مادی همچنان با همان نام بر جای ماندند در
این دوره این منطقه در محدوده (رک) قرار داشتهاست.
در بند
۱۲ از ستون ۱ متن پارسی باستان کتیبه بیستون
آمدهاست: داریوش شاه گوید: پس از آن، (فرورتیش) با سواران کم
گریخت، سرزمینی (ری) نام در ماد سو روانه شد...
در بند ۱۱
ستون ۳ متن پارسی باستان بار دیگر از ری نام برده
میشود.
داریوش شاه
میگوید: پس از آن من سپاه پارسی را از ری نزد
ویشتاسپ فرستادم...
اسکندر
مقدونی در تعقیب داریوش سوم از راه همدان به ری وارد
میشود و ویرانیها به بار میآورد. پس از مرگ وی
به دست سردارانش تقسیم شد و در این میان سلوکوس سردار
نامی او با غلبه بر آنتیگون قسمت اعظم آسیای غربی
را تصرف نموده و سلسله سلوکی را در سال (۳۱۲ پ.م)
تشکیل داد.
در عهد
سلوکیان، در ری زلزلهای شدید روی داد، شهر بر اثر
این زلزله ویران شد و سلوکوس اول (بین سالهای
۳۱۲-۲۸۰ قبل از میلاد) شهر را دوباره
ساخت و نام زادگاه خود اورپس را بر آن نهاد،
به همین
خاطر در دوران سلوکیان از شهر ری به نام اورپس در تاریخ
یاد میشود.
از
کاروانسرای شاهعباسی شهرری به عنوان انبار استفاده میشود.
در عصر
اشکانیان به علت اینکه آثار بجا مانده از اشکانیان توسط سلسله
بعدی یعنی ساسانیان از بین رفتهاست اطلاعات
زیادی در دست نیست ولی آنچه مسلم است ری همچنان
اهمیت خود را حفظ کرده زیرا برج و باروی عظیمی در
نزدیکی و ابتدای چشمه سوربن یا چشمه علی فعلی
که اختصاص به شاهان و امرا داشت ساخته شدهاست.
در این
دوران ری به صورت یک مرکز دینی تجاری و قطب
کشاورزی و دامداری به حیات خود ادامه دادهاست.
شهر ری در
دوران ساسانیان از مراکز بزرگ دینی زرتشتیان بود و در آن
به وسیله موبدان موبد نوعی حکومت دینی نظیر
واتیکان وجود داشت. باید گفت ری در دوره ساسانیان شهر
مقدس نامیده میشد و آتشکده ری از بزرگترین آتشکدههای
آن عصر بود که بقایای آن نیز هم اکنون وجود دارد.
ری پس از
اسلام
در دوره پس از
اسلام که سپاه ایران در جنگ نهاوند از مسلمانان شکست خورد و حکومت
مرکزی از بین رفت، کشور ایران و ممالک تابعه آن نیز به
تدریج تکه تکه گردیدند و تکلیف هر شهر از جمله ری به دست
مرزبانان آن افتاد. پس از فتح ری نو یا ری زیرین به
دستور نعیم بن مقرن و به دست همین زینبدی بنا شد و
ری قدیم یا ری برین تخریب شد. ری نو در
جنوب شرقی ری قدیم بنا گردید.
ری در آغاز
قرن چهارم دوران پرشکوهی از رشد و توسعه خود را آغاز کرد و این عهد
مرداویج دیلمی اولین شاه خاندان زیاری بود.
مرداویج در سال ۳۱۵ هجری در صحنه سیاست ظاهر
شد و در سال ۳۱۹ هجری استقلال یافت و پایتخت
خود را ری قرار داد.
ری در حکومت
رکن الدوله پایتخت او محسوب میشد و در این زمان بازهم بر
اهمیت ری افزوده شد. در این دوره ری مرکز
سیاسی فرهنگی ایران و جهان اسلام تبدیل شد و
این امر رونق دانش و ادب را در این شهر درپی داشت.
ری در دوره
اسلامی، پناهگاه فرمانداران بنیامیه بود. این شهر از
کشمکشهای مذهبی آسیب بسیار دید و در سال
۶۱۷ هـ. ق مردم آن، در تاخت و تاز مغولان قتل عام شدند. هنوز
آثار حمله مغولان از بین نرفته بود که ری بار دیگر در سال
۷۸۶ هـ.ق به دست سپاهیان تیمور به ویرانه ای بدل شد و از آن پس، دیگر
روی آبادی به خود ندید.
ویرانههای
ری باستان هنوز نزدیک شهر کنونی ری باقی است.
نام ری
در نقشه ایران در دوره افشاریه
ری در لغت
به معنای شهر سلطنتی است. ساکن و اهل ری را رازی مینامند.
«ری» و
«راز» دو برادر بودند که با همکاری یکدیگر اینجا را بنا
کردند. توافق کردند شهر را «ری» بنامند و اهالی آن را «رازی»
نامند.
بانی
این شهر، راز بن فارسی بن یواسان بوده است.
ری را به
نام یکی از فرزندان «بیلان بن اصفهان بن فلوج بن سام بن نوح»
نامگذاری کردهاند.
یاقوت
حموی مینویسد:محمدحسن مقدم مراغهای. تطبیق لغات
جغرافیایی قدیم و جدید ایران. چاپ نوبت چاپ.
تهران، ۱۳۶۳. ۹۶. «در تواریخ
قدیم ایران مینویسند که کیکاووس ارابهای
اختراع نمود و آلاتی در آن قرار داد که به واسطه آن به آسمانها رود. حقتعالی
به باد حکم کرد آن ارابه را به ابر رساند و از آنجا سرنگون کند. کیکاووس با
ارابهاش به دریای جرجان افتاد. کیخسرو پسر کیکاووس چون
به تخت پادشاهی نشست، دستور داد آن ارابه را مرمت کنند تا به شهر بابل ببرد.
در میانه راه به مردمی رسید که آنها با دیدن وی
فریاد برآوردند: «به ری آمد» یعنی با ارابه آمده. چه
ری در لغت فرس قدیم به معنی ارابه است. کیخسرو حکم کرد در
آن محل شهری بنا کردند و نام آن را ری گذاشتند.»
شیخ ربوه
دمشقی (درگذشت ۷۲۷ هجری قمری) نوشتهاست:
«از ری به
معنی نیکویی یاد شدهاست.»
نامهای
قدیم ری
آرساسیا،
آرساکیا، ارشکیه، اروپس، اروپوس، اَلرّی، اورپا، اورپُس،
ائوروپوس، بت رازیکایه، حضرت عبدالعظیم، دورا، رِ، راجیس،
راجیش، راجیک، راز، رازی، رازوک، راژس، راک، راکس، راکیا،
راگ، راگا، راگای، راگز، راگس، راگو، راگیا، راگیانا، رام
اردشیر، رام پیروز (رام فیروز)، رائی، راورُپُس،
رای، رغه، رک، رگ، رگا، رگس، رگه، ری ارشیر، ریشهر،
شیخالبلاد، ماد پایین، ماد راجیانا، ماد رازی، ماد
راگیان، ماد رگیانا، ماد سفیلا، محمدیه، مدی،
ئوروپوس.
در مقدمه
فرهنگنامه تطبیقی، کثرت صور و بخشی از اسامی و القاب ذکر
شده ری به علت تفاوت در تلفظها، گویشها و ضبط و حتی احتمالاً
بر اثر اشتباه ناسخان به صورتهای مختلف بیان شدهاست.
نکته دیگر
آنکه اسامی ری کاملاً نقل نشده و نیاز به تحقیق
بیشتری دارد. به عنوان نمونه عروسالبلاد و امالبلاد دو تا از القاب
مشهور ری هستند که در فهرست بالا از قلم افتادهاست. همچنین در
یک اثر متعلق به ۵۲۰ هجری قمری آمدهاست.
منوچهر پیشدادی شهر ری را که خراب بود از نو بنا نهاد و آن را
(ماه جان) نامید. ژان شاردن سیاح و جهانگرد دوره صفوی نیز
در شمار القاب و عناوین ری (بابالابواب الارض)، (سوق العالم) و (بلدة
البلاد) را ذکر میکند. همچنین در مورد نام ری، در الواح
بیستون در آن لوحی است که به زبان مادی میباشد راگا ثبت
کرده و در لوح دیگر که به زبان تورانی است (راگ کا ان). همچنین
در یک متن جغرافیایی قرن چهارم هجری از ری به
نام (مهدیه) یاد شده و در علت این نامگذاری نوشتهاست:
زیرا مهدی در روزگار منصور در ری اقامت داشت و رشید در
آنجا زاده شد.
جغرافیای
شهرری
شهر ری
محدوده ای است با مساحت ۲۲۹۳ کیلومتر مربع،
از شمال به شهرستان تهران، از جنوب به شهرستان قم، از شرق به شهرستان ورامین
و شهرستان پاکدشت، از غرب به شهرستانهای اسلامشهر، رباط کریم و
زرندیه محدود میشود. مساحت بخشهای سهگانه شهرستان ری:
بخش مرکزی ۱۷۴؛ بخش کهریزک ۵۴۳،
و فشاپویه ۱۶۴۵ کیلومتر مربع میباشد.
شهر ری مرکز شهرستان ری بین مختصات جغرافیایی
'۳۶°۳۵ شمالی، '۲۶°۵۱
شرقی واقع شده است. ارتفاع این شهر از سطح دریا
۱۰۶۲ متر است. شهر ری در جنوبشرقی شهر تهران
و متصل به اسن شهر است. فاصله ری تا مرکز شهر تهران بالغ بر ۱۴
کیلومتر است.
آب و هوا
هوای شهر
ری معتدل و خشک میباشد. حداکثر درجه حرارت در تابستان ۴۲
درجه سانتیگراد بالای صفر و حداقل در زمستان به ۴ درجه
سانتیگراد زیر صفر میرسد. میزان باران سالیانه
شهر ری به طور متوسط ۲۰۰ میلیمتر است. در
نزهت القلوب حمدالله مستوفی آمده است که ری به سبب بسته بودن شمالش آب
و هوای متعفن و ناگوارنده داشته و عقرب قتال دراو بسیار است.
در شعری که
خاقانی شروانی در زمان سکونتش در ری در قرن ششم در این
باره سروده این نکته کاملاً مشهود است:
خاک سیاه بر
سر آب و هوای ری - دور از مجاوران مکارم نمای ری - آن را
که تن به اب و هوای ری آورند - دل آب و جان هوا شد از آب و هوای
ری - عقرب نهند طالع ری من ندانم آن - دانم که عقرب تن من شد
لقای ری - گر باز رفتنم سوی تبریز اجازت است - شکرانه
گویم از کرم پادشای ری - ری در قفای جان من افتاد و
من به جهد - جان میبرم که تیغ اجل در قفای ری -
دیدم سحرگهی ملک الموت را بخواب - بیکفش میگریخت
ز دست وبای ری - گفتم تو نیز؟ گفت چو ری دست برگشاد -
بویحیی ضعیف چه باشد به پای ری.
ناهمواریها
شهرستان ری
در دشت واقع گردیده و کوههای آن ارتفاع زیادی ندارند.
این کوهها عبارتند از:
۱. کوه
بیبیشهربانو: این کوه در شرق شهر ری و متصل به آن
میباشد. کوه بیبی شهربانو در شرق شهر ری و ارتفاعش از
سطح دریا ۱۵۳۵ متر است.
۲. کوه
آراد: این کوه در مرکز شهرستان ری حد فاصل بخشهای کهریزک
و فشاپویه قرار گرفته است. کوه آراد در ۹ کیلومتری شمالشرقی
حسن آباد واقع شده و ارتفاع آن ۱۴۲۸ متر است. از
این کوه به نام (اراده) هم یاد شده است. همچنین در یک
نقشه متعلق به سال ۱۳۰۷ هجری قمری دوره
ناصرالدینشاه قاجار که توسط دو نفر از مهندسین ایرانی
وقت ترسیم شده بود. از کوه آراد با نام کوه (اراد) یاد شده است.
همچنین در کتاب جغرافیای مفصل ایران کوه آراد با نام کوه
(حسنآباد و کنارگرد) ذکر شده است.
۳. کوه مره:
این کوه در جنوب غربی شهر ری و در جنوب شهر حسنآباد و رودشور
قرار گرفته است. و ارتفاع آن ۱۵۰۳ متر
است.[۴۱]
۴. دامنههای
شمالی کوه کورابلاغ: کوه کورابلاغ یکی از کوههای
ناحیه مرکزی ایران است که در محل تلاقی چهار شهرستان
زرندیه، ساوه، ری و قم واقع شده است. قسمت عمده این کوه و دو
ارتفاع باند آن ۱۹۱۵ متر و ۱۹۴۰
متر در شمال استان قم واقع شده است. جنوب غربی شهرستان ری به دامنههای
شمالی این کوه ختم میشود. و بخش شرقی کوه (گوی
داغ) در شمال کوه کورابلاغ در شهرستان ری واقع شده است.
رودخانهها
چندین رود
مشهور و مهم ایران که به حوضه البرز مرکزی ایران روان هستند
همانند رودهای کرج، شور فشاپویه، جاجرود (در ناحیه مرز
شرقی شهرستان ری) در شهر ری جریان یافته و سپس به
رودهای کرج و جاجرود میپیوندند.
۱. رودخانه
کرج: رودخانه کرج از کوه البرز سرچشمه گرفته و پس از عبور از چندین شهرستان
استان تهران به حوضه دریاچه نمک قم میریزد. این رودخانه
با جهت شمالغربی - جنوبشرقی سرتاسر شهرستان ری را میپیماید
و پس از پیوستن به یکی از شاخههای جاجرود به
دریاچه نمک قم میریزد.
۲. رودخانه
جاجرود: رودخانه جاجرود یکی از رودهای دائمی و مهم
شهرستان استان تهران است که با مسیر کلی جنوبی جاری است و
در نهایت به دریاچه نمک استان قم میریزد. شاخهای
از این رود از ناحیه مرز شرقی شهرستان ری عبور میکند.
۳. رود شور
فشاپویه: رود طولانی شور با جهت شمالغربی-جنوبشرقی عرض
شهرستان ری را طی میکند. این رود از ۶
کیلومتری جنوب حسنآباد فشاپویه عبور میکند و به شورهزار
شرق حوض سلطان قم میریزد.
چندین
رودخانه کوتاه هم از شهرری عبور میکنند. برخی از آنها عبارتند
از رودخانه جعفرآباد یا دربند، رودخانه سرخه حصار و رودخانه کن.
پوشش
گیاهی
شهرستان ری
به لحاظ آب و هوا نیمهصحرایی، دارای جنگل
طبیعی نیست و جنگل دست کاشت آن بالغ بر ۳۸۷
هکتار است. اما از نظر مرتع نسبتاً غنی است و با
۱۶۶۲۰۰ هکتار در میان ۱۲
شهرستان استان تهران پس از فیروزکوه، ساوجبلاغ و دماوند رتبه چهارم را
داراست. درختان گز و از گیاهانی که کاربرد دارویی دارند
مانند خاکشیر، گل گاوزبان، کاسنی، کرچک و پونه در بسیاری
نقاط میروید.
راهها
شهرری در
مسیر راه آهن تهران - مشهد و تهران - بندر ترکمن و در ۱۵
کیلومتری ایستگاه راه آهن تهران قرار دارد. سابر
مسیرهای دسترسی به این منطقه عبارتند از:
۱-
راهی به سوی جنوب غربی که از کنار دریاچه قم میگذرد
و ۱۲۵ کیلومتر از شهر ری تا قم فاصله دارد.
۲-
راهی به سوی جنوب شرقی از طریق بزرگ راه به درازای
۴۰ کیلومتر که به شهر ورامین میپیوندد.
۳- بزرگ راه
تهران - قم
۴- جاده
کمربندی که بزرگ راهش مهم است و جاده قدیم کرج و بزرگ راه در ۴
کیلومتری تهران - کرج واقع است.
۵- راههای
روستایی که به شهر منتهی میشوند.
این شهرستان
از نظر تقسیمات کشوری دارای ۳ بخش «فشاپویه –
کهریزک – مرکزی» و ۶ دهستان و ۱۳۰
روستای دارای سکنه است جمعیت شهرستان بر اساس آمار سال
۱۳۸۵ بالغ بر ۲۹۷۷۱۱
نفر است.
بازار
تاریخی شهرری.
ری تنها
منطقه باستانی استان تهران است که دارای آثار تاریخی و
مکانهای دیدنی زیادی است. این منطقه قطب
توسعه توریسم مذهبی استان تهران نیز به شمار میآید.
جاذبههای
تاریخی شهرستان ری بر جاذبههای طبیعی منطقه
غالب است.
قدمت طولانی
و سابقه کهن ری سبب شده که آثار تاریخی بسیار
قدیمی مانند باروی ری برین - که مربوط به سدههای
قبل از میلاد است - در این شهر وجود داشته باشد.
برخی از
مهمترین اثار تاریخی شهر ری عبارتند از:
آثار
تاریخی پیش از اسلام
نمایی
از سنگنگاره فتحعلی شاه قاجار که بجای نقش برجسته ساسانی در
کوه حک شد و بعدها نزدیک کارخانه سیمان ری قرار گرفت در حال
حاضر به دلیل تخریب کوه برای مواد اولیه سیمان،
اثری از آن نیست.
سنگ نگاره
یکی از شاهان ساسانی، احتمالاً اردشیر اول یا
شاهپور نخست که تا زمان فتحعلی شاه قاجار در محل کوه نزدیک کارخانه
سیمان ری قرار داشته است و به دستور فتحعلی شاه از بین
رفته و نقش خود را به جای آن حجاری نموده بوده است.
تپه میل -
آتشکده بهرام
چشمه علی
باروی
ری
دژ رشکان
آثار
معماری پیش از اسلام
استودان
گبرها(استخوان دان)با قدمت 3000 سال وکاربری گورستان.
دژاشکانی،در
زمان اشکانی باکاربری قلعه دفاعی.
قلعه گبری،در
زمان اشکانی با کاربری قلعه دفاعی.
تپه میل،در
زمان ساسانی با کاربری کاخ.
حصارری،در
زمان ساسانی با کاربری دفاعی.
ری
پیش از اسلام،شهر مقدس زرتشتیان بود.
آثار
تاریخی پس از اسلام
باروی
ری در چشمه علی
بازار ری
کاروانسرای
شاهعباسی (شهر ری)
برج طغرل
کوه نقارهخانه
استودان گبرها
زندان هارون
گنبد امیر
اینانج
کاروانسرای
کنارگرد
قلعه گبری
قلعه کاسنی
ری
آثار
معماری پس از اسلام:
قلعه طبرک،با
قدمتی در حدود قرون نخستین اسلامی باکاربری دفاعی.
زندان هارون،در
زمان آل بویه با کاربری زندان.
برج طغرل،در زمان
سلجوقی با کاربری آرامگاه.
برج نقاره خانه،در
زمان سلجوقی با کاربری آرامگاه.
برج
ایناج(یزید)،در زمان سلجوقی با کاربری آرامگاه.
نقش برجسته چشمه
علی،در زمان قاجاربا کاربری یادمان.
کاروانسرای
شاه عباسی،در زمان صفویه با کاربری تجاری
واقامتگاهی.
کارونسرای
کنار گرد،در زمان صفویه با کاربری تجاری واقامتگاهی.
بازار حضرت
عبدالعظیم،در زمان صفویه با کاربری تجاری.
آرامگاهها
شهرری
بیش از آنکه به دلیل آثار تاریخی و باستانی مشهور
باشد، به عنوان یک شهر مذهبی شناخته میشود.
آرامگاههای
متعددی از منسوبان به امامان شیعیان در شهر ری وجود دارد.
آرامگاه شاه
عبدالعظیم یکی ازمهمترین آثار مذهبی شهرستان
ری است.
به غیر از
آن برخی از مهمترین آرامگاههای شهر ری عبارتند از:
آرامگاه ابن
بابویه
آرامگاه بیبیزبیده
(شهر ری)
آرامگاه بیبیشهربانو
آرامگاه جوانمرد
قصاب
آرامگاه امامزاده
عبدالله (شهر ری)
آرامگاه امامزاده
حمزه (شهر ری)
آرامگاه امامزاده
ابوالحسن (شهر ری)
آرامگاه امامزاده
طاهر (شهر ری)
آرامگاه امامزاده
هادی (شهر ری) (مسجد ماشاء الله)
محلهها
شیر و
خورشید (هلال احمر کنونی)، ولی آباد، تقی آباد، کوی
سیزده آبان، عباس آباد، ظهیرآباد، طبرسی، نفرآباد، هاشم آباد،
ابن بابوی، تراب، اقدسیه، کوی اسلام، سرتخت، دیلمان،
محلۀ باطان، محلۀ دولتآباد، بلوار قدس (محلهٔ عربها)،
پالانگران، جیلاباد (یا گیلاباد)، دررشمان، درشهرستان، درعابس،
درکنده، در مصلحگاه، دروازه جاروب بندان، دیرینه قبه، رویان،
زامهران، زعفران جای، ساربانان، سرای ایالت سیزین،
شافعیه فخرآباد، فلیان (یا بلیان)، کلاهدوزان، کوی
اصفهانیان، کوی فیروزه، مهدی آباد، ناهک (یا ناهق)،
نصرآباد و مشهد امیرالمؤمنین. شهرک رضوان ، قلعه گبری ،'جوانمرد
قصاب'، حمزه اباد
کوچهها و
خیابانها
کوچه حنظله،
دینار،شهید محمدرضا عربخواری.امام
خمینی.باصری.جاده ورامین. ساسان، الموالی،
صوفی، در بازار روده (حسن صباح در آنجا خانه داشت)، خیابان سرکه در
قرن دوّم و سوّم هجری شهرت و عظمتی داشت، خیابان
ساربان(یا ساربانان)
و علاوه بر
اینها خود بازارها در حکم شوارع بودند.
بازارها
بازار بابالجبل،
باب سین، باب هشام، بلیان، چهارسوق یا چهار بازار، بازار دهک
نو، بازار روده، که این بازار از همه بازارها معمورتر و آبادتر بودهاست.
بازار ساربانان، بازار نرمه یا رسته نرمه، که منسوب به دیه نارمک است
و بازار نصرآباد بازارها گویا بیشتر مکشوف و بدون سقف بودهاست.
دروازهها
دروازه
آهنین، باطان، که از آنجا به سوی عراق و بغداد میرفتند. دروازه
بلیّان که این حدود جوانمرد قصاب فعلی واقع بوده که از آنجا به
قزوین میرفتند، دروازه جاروب بندان، بابالحراب دروازه حنظله، دروازه
خراسان، دروازه دولاب، در راس الروده، در رشقان یا رشکان، در زامهران باب
سین یا بابالصّین، بابالصبرین، در عابس، درغناب،
درکنده، دروازه کوهکین که از آنجا به طبرستان میرفتند، بابالمدینه
یا در شهرستان، در مصلحگاه و دروازه هشام که از آنجا به قومس و خراسان
میرفتند.
روستاها و
دهستانها
قلعه نو - آب
اندرمان (امامزاده ابوالحسن) ـ فیروزآباد - طالبآباد -تبایین -
قمیآباد - نظامی - تقیآباد در پارک طراوت - ده خیر -
قوچ حصار - باقرآباد - خیرآباد از روستاهای شهرری میباشند.
مشاهیر
شهرری
محمد بن
زکریای رازی، شیخ صدوق،نجمالدین رازی،ابن
قارن رازی،ابوالحسین احمد بن فارس رازی، حسن صباح،بهرام
چوبین، صوفی رازی، فخر رازی، شیخ
کلینی، شمس قیس رازی، بندار رازی، ابوحاتم
رازی، یحی بن معاذ ، ابوالفضل هروی ،رجب علی
خیاط ، مهدی مهدوی کیا ، جواد نکونام ، علی
شیرازی، مرتضی آوینی ، منظر حسینی،
محمد ری شهری،حسین فدایی ،علی زاکانی و
بدیع الزمان فروزان فر،حمید سوریان ،هادی
ساعی،علیرضا دبیر،اکبر گنجی،سید میثم آقا
سید حسینی از مشاهیر علمی، سیاسی،
فرهنگی،ورزشی، حماسی و ادبی شهر ری هستند.
سبزیکاری
در شهر ری.
بازرگانی،
صنعتگری، کشاورزی و دامداری از مشاغل اصلی اهالی
این شهر ری به شمار میرود.
شهر ری از
نظر کشاورزی بسیار فعال و ۵۰٪ آن به طریقه
صنعتی و مکانیزه و مابقی به روش نیمه مکانیزه و
سنتی انجام میگیرد، فراوردههای کشاورزی شامل
گندم، نباتات، علوفه ای،
پنبه، چغندر قند و ذرت و ترهبار میباشد. از لحاظ باغداری
۲۰۰۰ هکتار از اراضی شهر ری را تاکستان
پوشانده و ۲۰۰۰ هکتار آن شامل سیب گوجه، آلو، زرد
آلو، هلو، آلبالو و گلابی است.
جهت
آبیاری زمینهای زیر کشت و باغات از چاههای
عمیق و نیمه عمیق استفاده میگردد.
ضمناً اداره کل
کشاورزی استان تهران برای هدایت آب رودخانه کن به منطقه کم آب
فشاپویه کانالی در ۲ فاز حفر کرده که آب مورد نیاز منطقه
فشاپویه را تامین مینماید.
در رشته
صنایع، کارخانجات صنعتی و تولیدی مستقر در شهرستان
ری نیروهای زیادی به خود جذب نموده که عبارتند از:
پالایشگاه
تهران، روغن پارس و اسو، چیت سازی ری،
گلیسیرین و صابون دولتی (اتکا)، ریسندگی و
بافندگی ممتاز ایران، توری بافی ایران، بنز خاور،
ریسندگی الیاف، سیمان ری، کنسرو سازی شمشاد،
روغن ورامین، شرکت سهامی کفش اطمینان، روغن نباتی گل،
ظروف لعابی قائم، روغن نباتی مارگارین، پلاسکو سازی
(سانتال)، دیگر تولید صنایع این شهرستان را در دست دارند
که از نظر اقتصادی و ایجاد بازار کار سهم به سزایی را در
رشته اقتصادی ایفا مینمایند.
همچنین
نیروگاه گازی ری، از منابع مهم تأمین انرژی
این منطقه است.
شهرت اصلی
شهر ری بیشتر به خاطر وجود بارگاه عبدالعظیم حسنی در آن
بودهاست.
به طوریکه
تا سالها پیش از آن به (شاه عبدالعظیم) یاد میشد،
ضمن اینکه
این شهر از قدیمیترین مناطق کشور نیز به شمار
رفته، آثار باستانی فراوانی را در خویش جای دادهاست.
در واقع
شهرری را میتوان مادر تهران دانست.
امّا با گسترش
تهران و انتخاب آن به عنوان پایتخت، از توجّه به ری کاسته شد.
اما پس از
پیروزی انقلاب اسلامی تغییرات و تحوّلات
بسیاری در بافت شهری و معماری منطقه بوجود آمد به
طوریکه چهره شهر کاملاً دگرگون شد و مراکز متعّدد فرهنگی،
تفریحی و اجتماعی در آن تأسیس و نقاط مختلف شهر به
وسیله خیابانهای مدرن، بزرگراه و پلهای روگذر و
زیرگذر به هم متّصل شد.
موقعیت شهر
ری در نقشه تهران به رنگ سیاه. شهر ری در جنوب تهران و در
همسایگی این شهر است و در تقسیم بندی شهری
منطقه ۲۰ تهران محسوب میگردد.
نزدیکی
شهرری به آرامگاه روحالله خمینی و فرودگاه بینالمللی
امام خمینی، و قرارداشتن پالایشگاه تهران در محدوده آن،
اهمّیّت جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی آن را
دوچندان کردهاست.
ری به
دلیل قرارگرفتن مرقد امامزادگان بسیاری که معروفترین
آنها آرامگاه شاه عبدالعظیم میباشد یکی از قطبهای
مذهبی ایران محسوب میگردد.
کوچههای
انتهای خیابان عظیمآباد شهر ری را تا چندی
پیش، سر کورهها مینامیدند چرا که در اطراف این محله
کورههای آجرپزی بود.
محمد محمدی
ریشهری، از فعالان عمده نزدیک به سید روحالله
خمینی اهل این محل بوده.
ری در
ادبیات
تمامی
جریان رمان معروف بوف کور صادق هدایت در ری میگذرد.
منظر
حسینی نویسنده و شاعر مقیم کپنهاک دانمارک خالق کتاب مرد
کاغذی اهل ری است و در آثارش نیز از ری بسیار
یاد کرده من از آفتابی ترین شهر زمین آمده ام.
(منابع این
قسمت: سایت اطلاعرسانی مرکز آمار ایران بازدید پنجشنبه
۱۸ مهر ۱۳۷۸ - ری در زمان طبری،
نیکطبع، پروانه - ایران باستان، حسن پیرنیا. جلد سوم. ص
۲۶۴۵ - گشت و گذاری در شهر تاریخی
ری، بیبیسی فارسی - راگا سرزمینی
کهن، روزنامه کارگزاران، شماره ۵۷۰، پنجشنبه، ۳۱
مرداد، ۱۳۸۷ - نزهه القلوب، حمدالله بن ابی بکر
حمدالله مستوفی، ترجمه سیدمحمد دبیرسیاقی، صفحه
۵۳. - کریمیان، حسین: ری باستان، جلد اول،
نشر انجمن آثار ملی، ۱۳۴۵. - هفت اقلیم، جلد
۳، صفحه ۳. - معجم البلدان، ابوعبدالله یاقوت حموی، صفحه
۱۱۶ - فرهنگ دهخدا، جلد ۲۲، حرف راء، صفحه
۲۴۲. - بروشوری دربارهٔ شهرستان ری -
معرفی اجمالی ری و فهرست آثار تاریخی -
فرهنگی آن ، سایت میراث فرهنگی استان تهران - احمد بن
ابی یعقوب (ابن واضح یقوبی). البلدان. ترجمهٔ
محمدابراهیم آیتی. - نخبةالدهر، شمسالدین دمشقی
معروف به شیخ ربوه، ترجمه سید حمید طبیبیان، - فرهنگنامه تطبیقی نامهای
قدیم و جدید مکانهای جغرافیایی ایران
و نواحی مجاور، علیرضا چگنگی، - تاریخ اشکانیان، (درر
التیجان)، محمد حسن خان اعتماد السلطنه<، به کوشش نهمت احمدی، -
مجمل التواریخ و القصص،- سیاحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسی،
جلد ۳، - تطبیق لغات جغرافیایی
قدیم و جدید ایران، محمدحسن خان اعتماد السلطنه، - آکام
المرجان، اسحاق بن حسین منجم، تحقیق فهمی سعد، ترجمه محمد آصف
فکرت، - سالنامه آماری استان تهران ۱۳۸۰، نقشه
استان تهران، اولین صفحه مقدمه - جغرافیای ری، علی
ملکی میانجی، - فرهنگ جغرافیایی آبادیهای
کشور جمهوری اسلامی ایران، (تهران)، سازمان
جغرافیایی نیروهای مسلح، جلد ۳۸، -
گنجور » خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ
۲۱۷ - در مذمت آب و هوای ری گوید - کوه و
کوهنامه ایران، عباس جعفری، انتشارات موسسه
جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، -
جغرافیای مفصل ایران، مسعود کیهان، جلد ۳، - نقشه
شماره ۱۳۰ البرز مرکزی، موسسه
جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی؛ جغرافیای
استان تهران، ۱۳۶۳، - نقشه
۱:۵۰٫۰۰۰، استانداری قم،
همچنین نقشه ۱۸۳ موسسه جغرافیایی و
کارتوگرافی گیتاشناسی، کوهها و کوهانه ایران،
عباسی جعفری، - رودها و رودنامه ایران، عباس جعفری،
انتشارات موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی
گیتاشناسی، - سالنامه آماری ایران،
۱۳۸۰، - سایت اطلاعرسانی مرکز آمار
ایران - محمدی ریشهری، محمد، خاطرهها، تهران: مرکز
اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم ۱۳۸۳،
ص۱۶.)
بی
بی شهربانودر شهرری
آيا شهربانو دختر
يزدگرد سوّم مادر امام سجاد(علیه السلام) بوده؟ و در سرزمين كربلا حضور
داشته؟ و فرار او به سمت ايران به دستور امام حسين(علیه السلام) و مدفون
شدنش در آرامگاهى كه هماكنون در تهران به بىبىشهربانو شهرت دارد، صحيح است؟
در بعضى از
نوشتههاى متأخّر- كه به خيال خود از تاريخهاى معتبر نقل قول كرده- چنين آمده
است:
«در برخى از كتب
معتبر تاريخى چنين آمده كه: شهربانويه- كه در كربلا حضور داشت و مادر فاطمه همسر
قاسم بود- به سفارش امام حسين (ع) سوار بر اسب امام (ع) شده تا او را به سرزمين
سرنوشت برساند و او به اذن خدا در ساعتى به رى رسيد و در كوهى از آن سامان و در
نزديكى مقبره سيدعبدالعظيم حسنى مدفون شد«.(ملاآقا دربندى، اكسير العبادات فى
اسرار الشهادات، ج 3، ص 110)
و همانجا چنين
آمده است: «در ميان مردم چنين شهرت دارد كه در قله كوه چيزى شبيه تكّه اى از
روپوش زن ديده مىشود كه هيچ مردى نمىتواند به آن نزديك شود. زن آبستنى كه در شكم
فرزند پسرى داشته باشد، نيز توان نزديك شدن به آن را ندارد«.( ملاآقا دربندى،
اكسير العبادات فى اسرار الشهادات، ج 3، ص 110)
و نيز چنين شايع
شده است: «او هنگامى كه به رى رسيد، خواست از «هو» (خداوند) يارى بخواهد، اما
اشتباها به جاى «هو» لفظ «كوه» را به زبان آورد و همانجا كوه او را دريافت و در
شكم خود پنهان كرد«.(شهيدى، سيدجعفر، زندگانى على بن الحسين (ع)
شايد در نظر برخى
ساختگى بودن اين افسانهها و نيز عدم حضور مادر امام سجاد (ع) در كربلا، امرى واضح
بوده و نياز به بحث و تحقيق ندارد
عدم حضور مادر
امام سجاد (ع) در كربلا
در اين باره بايد بگوييم
كه تقريباً تمام منابع متقدم شيعى- كه به زندگانى مادر امام سجاد (ع) پس از اسارت
پرداختهاند- چنين نگاشتهاند: او در هنگام تولد امام (ع) در همان حالت نفاس از
دنيا رفت.( عيون اخبار الرضا) ع (، ج 2، ص 128)
و نيز چنين
گفتهاند: يكى از كنيزان حضرت على (ع) به عنوان دايه او به بزرگ كردن او پرداخت و
مردم خيال مىكردند كه او مادر امام (ع) است و بعد از آنكه آن حضرت او را شوهر
داد، فهميدند كه او دايه امام (ع) بود، نه مادر او.( بحار الانوار، ج 46. ص 8.)
بنابراين، قطعاً
از ديدگاه منابع معتبر، حضور مادر امام (ع) در كربلا منتفى است حال با هر نام و
نسبى كه مىخواهد باشد.
بااثبات عدم حيات
مادر امام (ع) بعد از تولد امام (ع) خود به خود اين موضوع روشن مىشود. همچنين از
سوى محققان معاصر با دلايل قطعى ثابت شده است كه بقعه بىبى شهربانو- كه در
كوهستان شرق رى معروف به كوه بىبى شهربانو پديدار است- هيچ ربطى با مادر امام (ع)
ندارد و بنايى است كه در قرون بعدى ساخته شده است. چنانكه تاريخ ساخت صندوق منبت
كارى آن سال 888 ق را نشان مىدهد ودرب منبت كارى آن كارعهدصفوى است والحاقاتى از
هنردوره قاجاريه دارد.(شعوبيه، ص 326)
عدم ذكر چنين
بقعهاى در آثار شيخ صدوق- كه خود ساليان دراز در رى مىزيسته و به آن آشنايى كامل
داشته- مؤيدديگرى برعدم وجود اين بقعه در قرن چهارم و در زمان شيخ صدوق (متوفى 381
ق) است.
ديگر نويسندگانى
هم كه به ذكر احوال عبدالعظيم حسنى و شخصيتهاى بزرگ مدفون در رى پرداختهاند،
نامى از چنين بقعهاى نبردهاند.
اين احتمال وجود
دارد كه در قرون بعدى زنى پارسا با نام شهربانو در اين مكان دفن شده و با گذشت
ساليان، مردمان آن سامان او را با مادر امام سجاد (ع)- كه در آن زمان مشهور به شهر
بانو بوده- اشتباه گرفتهاند و يا برخى اين اشتباه را در زبان مردم انداخته و با
انگيزههايى به تقويت آن پرداختهاند. (براى اطلاع بيشتر از عدم امكان انتساب اين
بقعه به شهربانو مادر امام سجاد) ع (ر. ك: باستان) نوشته كريميان (و دانشنامه
ايران و اسلام، ذيل كلمه شهربانو)
منابع
گنجینه دانشمندان , محمدشريف رازي
زندگاني حضرت معصومه (ع) , سيد محمد رضا خادم
تذكره سخنوران قم ، محمدعلی مجاهدی (پروانه) .
لمعات عشق , حیدر آقا تهرانی
بحارالأنوار ج48 و 57 و 60 و 99و...
زبدة التصانیف، ملا حيدر بن محمد خوانساري
حضرت معصومه (سلام الله علیها) فاطمه دوم ، محمد
محمدی اشتهاردی
فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه
(سلام الله علیها) ، الیاس محمدبیگی
عمه سادات ، زندگی حضرت معصومه سلام الله علیها
، ابوالقاسم حمیدی
داستان های بانوی قم ، لیلا اسلامی
گویا
زندگانی کریمه اهل بیت (س) ، علی
اکبر مهدی پور
سفینة البحار ، محدث قمی
تاریخ قم ، حسن بن محمدبن حسن قمی
تاریخ قم/ تالیف حسن بن محمدبن حسن سائب مالک
اشعری قمی؛ ترجمه تاج الدین حسن ...
زندگانی حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام،
عمادزاده
حیاة الامام الرضا علیه السلام ، باقر
شریف قرشی
وديعه آل محمّد , محمّد صادق انصاري زنجانی
زندگانی حضرت معصومه , مهدی منصوری
نشریه پیام آستانه
ديدنيهاي قم ، حسين آوردي
راهنماي قم ، سيد علي اکبر برقعي قمي
راهنماي قم ، حسين قاسمي نژاد
زندگاني حضرت معصومه، سلام الله عليها ، سيد مهدي صحفي
زندگي و کرامات حضرت معصومه، سلام الله عليها ، احمد بانپور
قم از نظر اجتماعي ـ اقتصادي ، سيد حسين ابن الرضا برقعي
قم پايگاه قيام ، عبدالحميد وفايي
قم و روحانيت ، عباس فيض قمي
راهنماي جغرافياي تاريخي قم ، سيد حسين مدرسي طباطبايي
راهنماي سياحتي و زيارتي شهر قم ، بدون نويسنده ، قم، اداره
فرهنگ و ارشاد اسلامي
بهجة الآمال ، العلامة الحاج الشيخ علي بن عبد الله محمد بن
محب الله بن محمد جعفر العلياري التبريزي
فوائد الرضویه در احوال علماء مذهب جعفریه شرح
پدیدآور: تالیف عباس قمی
گنجینه آثار قم، عباس فیض قمی
راهنمای قم ، رشید یاسمی
سامانه راهنماي مسافرين شهر مقدس قم - شهرداري قم
واحد سمعی , بصری حرم حضرت معصومه
علیهاسلام
انوار المشعشعين في اخبار قم و القميين ، شيخ محمد علي
ارجستاني کچوئي نائيني
قم نامه (مجموعة مقالات و متون در بارة قم) حسین
مدرسی طباطبائی
بارگاه فاطمه معصومه تجليگاه فاطمه زهرا، سلام الله عليها، سيد
جعفر ميرعظيمي
بشارة المؤمنين در تاريخ قم و قميين ، شيخ قوام اسلامي
جاسبي قمي
تاريخ مشاهد و قبور واقعه در بلده قم ، ميرزا غلامحسين خان
اديب زندي شيرازي
چهل حديث: قم و حضرت معصومه (سلام الله عليها) ، محمود
شريفي
تاريخچه قم و حضرت معصومه ، محمد محمدي اشتهاردي
تاریخ مذهبی قم: تاریخ جامع قم
~علی اصغر فقیهی
فضائل قم ، محّدث قمي، حاج شيخ عباس
فضائل بلدة قم ، شيخ محمد علي انصاري قراچه داغي تبريزي
ماهنامه کوثر، ش 9 و 12
زندگاني حضرت معصومه , سيّد مهدي صحفي
بشاره المؤمنين , آشيخ قوام اسلامي جاسبي
عیون أخبار الرضا علیه السلام
جمكران، تجلیگاه صاحب الزمان، سید جعفر
میر عظیمی
پایگاه مسجد مقدس جمکران
ومنابعی که در انتهای بخشها نقل شده است.
کتابهای الکترونیکی ما :
در اینترنت ، وب سایت ما «بنام هدایت
hedayat.tv» درفهرست عناوین مطالب- درعنوانِ اشعار باقری اشعار
وسروده های ما موجود است ، و در عنوانِ کتاب موبایل باقری ،
کتابهای الکترونیکی ، موبایلی ما با عناوین
زیر موجوداست:
همراه زائرین عتبات عالیات «چاپ
اول آن به اتمام رسیده» ، قرآن مجید 114 سوره ای ، قرآن
مجید سی جزئی برای ماه مبارک رمضان ، نهج الفصاحه ، نهج
البلاغه ، حلیة المتقین ، خصال شیخ صدوق، ریاحین
الشریعه ، ثواب الاعمال ، امالی شیخ صدوق و شیخ
مفید ، تحریرالوسیله ، کلیات مفاتیح الجنان «با
انضمام باقیات الصالحات» ، مقتل خوانی «حاوی کتب مقاتل
ابی مخنف - سیدبن طاووس- مقرم- روضة الشهدا-مقتل امام حسین» ،
منازل الآخره ، نزهة النواظر ، چهارده معصوم علیهم السلام به تر تیب
نام از معصوم اول تا معصوم جهاردهم ، حضرت زینب «س» ، حضرت عباس «ع» ، فاطمه
ام البنین«س» ، فاطمه معصومه «س» ، رساله توضیح المسائل بیست و
پنج مرجع هم جدا جدا و هم 25 رساله بصورت یکجا ، ذکر خدا ، روضه خوانی
، محرم وصفر ، پنجاه روز عزداری از اول محرم تا اربعین ، پیام
رهبری «پیامهای نوروزی وسخنرانیهای اول هر
سال ازسال 69 تا 94» ، کشکول باقری حاوی 5000 صفحه مطالب گوناگون ،
امام روح الله «زندگینامه ومقالات دررابطه با حضرت امام خمینی
ره» ، منتخب قوانین «قوانین کاربردی دادگاهها» ، منتخب دادخواستها
«نمونه دادخواستها و شکوائیه ها» ، آداب معنوی ، گنجینه
معنوی ، سیاحت غرب ، احادیث فارسی ، معجم احادیث ،
صدچهل حدیث ، احکام نماز ، احکام روزه ، بهجت عارفان «زندگینامه
آیة الله بهجت ره» ، فضائل و رذائل «درباب اخلاق» ، هزارعنوان «برای
منبر و سخنرانی» ، جهاد و شهادت ، راهیان نور ، شهدا و جبهه ها ، زنان
نمونه ، ختومات هُدا ، ماه رجب «اعمال ماه رجب» ، ماه شعبان «اعمال ماه شعبان» ،
ماه رمضان «اعمال ماه رمضان» ، همراه زائرین مکه ومدینه ، همراه
زائرین سوریه ، همراه زائرین مشهد الرضا«ع» ، سه هزارداستان ، و
چندین کتاب موبایل دیگر...
به علاوه ده ها عنوان مقاله که در سایت
ما موجوداست
تهیّه ، تنظیم ، ویرایش ، تنظیم صفحات
، فهرستنگاری ، طرح جلد و چاپ کتاب ، توسّط مؤلّف حجّة الاسلام سید
محمّد باقری پور در مؤسّسه فرهنگی هدایت مشهد
مقدّس انجام شده است.
سیدمحمّد باقری پور : مدیر سایت هدایت
سایت هدایت : «www.hedayat.tv»
ایمیل : «hodarayaneh@gmail.com»
تلفن همراه : «09155819230»
پروفایل مؤلّف کتاب : در سایت هدایت
موجوداست