کتاب
همراه
زائرین
حضرت معصومه علیهاسلام
شاه عبدالعظیم
وشاه چراغ
تهیّه
وتنظیم
توسّط
حجّة الاسلام حاج سیدمحمّد باقری پور
درمؤسّسه
فرهنگی هدایت
www.hedayat.tv
شرح حال حضرت فاطمه معصومه علیهاسلام ،كرامات آن بزرگوار،
فضائل ومعجزات ، علت آمدن ازمدینه به قم ، مدفن آن حضرت درقم ، قم باورود
حضرت معصومه دگرگون میشود ، قم شهرقیام میشود ، قیامهائی
كه ازقم شروع شده است ، جغرافیای قم ، تاریخ قم ، حوزه علمیه
قم ، امام زادگان و مشاهیرمدفون درقم ، زیارت حضرت معصومه ، روایات
درباره قم وحضرت معصومه ، امام زادگان مدفون درقم ، مسجدجمكران ، قیام امام
خمینی ره ازقم ، اشعاردرباره مدح،ولادت ووفات حضرت معصومه علیهاسلام
به انضمام زیارت حضرت عبدالعظیم«شاه عبدالعظیم»
وآشنائی با اماکن سیاحتی زیارتی شهر ری
و حضرت احمدبن موسی «شاه چراغ» وآشنائی با
اماکن سیاحتی زیارتی شیراز
دیباچه کتاب
بِسمِ
اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
والسلام على أشرف الأنبیاء والمرسلین سیدنا محمد و آله أجمعین
. وامّا بعد این کتاب مستطاب همراه زائرین حضرت معصومه علیهاسلام،شاه
عبدالعظیم وشاه چراغ ، هرچند که ران ملخی
است نزد سلیمان بردن، ولکن امیداست که ذخیره یوم لاینفع
مالٌ ولابنون باشد انشاءالله .
نظر
به اینکه اینجانب سیدمحمد باقری پور «طلبه ای از
جمع طلّاب و فضلای حوزه علمیّه مشهد مقدّس فرزند شهید سیدرضا
باقری پور و نوه حجّة الاسلام شیخ محمد حسین سیّاره از
باز ماندگان واقعه مسجد گوهرشاد مشهد در 21 تیر 1314 که قیام مردم
مشهد علیه کشف حجاب رضاخانی بوقوع پیوست» ، از سال 1350 تحصیل
در حوزه علمیه مشهدرا آغاز کردم . و سالهای 1350 تا 1356 که طلیعه
یِ انقلاب اسلامی آغاز شد مجالس وعظ و خطابه و به اصطلاح روضه خوانی
در تکایا و بعضی از سراها «کاروانسراهای آن زمان که محل تجمّع
تجار و کسبه و بُنَکداران بود بجای پاساژهای امروزی» زیاد
شده بود مخصوصًا در ماه محرم وصفر و دهه فاطمیه ، و استقبال خوبی هم میشد
و بیشترین مجالس مشهد به منبرهای مرحوم کافی اختصاص پیداکرده
بود البته غیراز ایشان وعّاظ دیگری هم مانند موسوی
محبّ الاسلام ، دانش سخنور ، شیخ عبدالله یزدی سخنرانی
داشتند ، اینجانب که اوائل طلبگی ام بود به منبرهای مرحوم كافی
علاقه بیشتری داشتم هرموقع شب یاروز كه ایشان جائی
منبرداشتند اینجانب حضورپیدا میکردم «معمولًا محرم یا صفر
و دهه فاطمیه هرسال حدود پنج سال قبل از انقلاب تا زمان شهادتشان مشهد میآمدند
از ساعت هشت ونُه قبل از ظهر تا دوازده شب گاهی یک بعد از نصف شب
سخنرانی داشتند» و همچنین از بیانات شیخ عبدالله یزدی ، موسوی
محبّ الاسلام صاحب کتاب اقوال الائمّه، دانش سخنورفردوسی ، علامه بهلول
گنابادی ، شیخ محمد رضا نوغانى هروقت درمشهد سخنرانی داشتند
استفاده میكردم
لذا
بعد از گذشت چهل سال ، انگیزه ای درونی مرا برآن داشت که شنیده
های ازاین بزرگان را که بعدًا با خواندن احادیث در کتب روائی
مورد نظر تطبیق میشد را تحت عنوان مباحث منبری به رشته تحریر
درآورم و احادیثی را که در اکثر منابر از آنها استفاده میشد را
شرح دهم که دوستان اهل منبر و خطباء وسخنرانان و مبلّغین رسالات الله از آن
استفاده نمایند و اینجانب را هم دردعای خیرخود شریک
فرمایند.
کتابهای
چاپ شده از تهیّه کننده این کتاب: مبانی اسلام«شرح حدیث
بُنِی الْإِسْلَامُ على خَمْسٍ از امام باقرعلیه السّلام» ، بانوان
وجامعه امروز«شرح حدیث کَیفَ بِکُم إذا فَسَدَت نِساؤُکُم» ، قصّه های
قرآنی«شرح حال مختصر پیامبران درآیات قرآنی» ، مردان
و زنان بافضیلت «شرح آیه 35 سوره احزاب» ، هفت پایه اسلام«شرح
حدیث شریف قَواعِدُ الإسلامِ سَبعَةٌ ازامام علی علیه
السّلام» ، چهارپایه دین ودنیا«شرح حدیث قِوَامُ الدِّینِ
وَالدُّنْیا بِأَرْبَعَةٍ از امام علی علیه السّلام» ، شرح حدیث شریف سلسلة الذّهب از
امام رضا علیه السلام درباب توحید وامامت و... ، شرح حدیث
عبدالعظیم حسنی از امام رضاعلیه السلام ، ذکرخدا«دعاهای
مورد نیاز مؤمنین درطول هفته» مکالمات عربی ، شهررمضان«درباب
اعمال ودعاهای ماه مبارک رمضان» ، حدیث زیارت ، کتاب مختصردعاهای
ماه رجب،شعبان ورمضان ، زیارتنامه امام رضاعلیه السلام ، روضه های
محرم وصفر ، همراه زائرین عتبات عالیات، همراه زائرین مشهد الرضاعلیه
السّلام ، همراه زائرین مکه ومدینه«برای آشنائی زائرین
با عربستان، مکه، مدینه ومختصرمناسک حج وعمره» ، مجموعه اشعارباقری ،
پرسشهاوپاسخهای حقوقی ، مواعظ حسنه ، چنته حکایات باقری ،
کشکول حکایات باقری ، کشکول اشعار باقری، کشکول مواعظ باقری
، کشکول مدایح ومراثی باقری ، کشکول ضرب المثلها ،
بزرگان علم ودین ، مردان وزنان با فضیلت ، وظایف انسانی ،
توصیه های اخلاقی ، احادیث مناسبتها ، آداب اسلامی ، چهارده معصوم ، شرح دعای اللهم ارزقنا
، دعاهای مجالس ، تعقیبات نمازها ، صرف افعال عربی ، احکام
اموات ، توضیح الحِکَم شرح وتوضیح480 حکمت نهج البلاغه ، توضیح
الا ربعین «شرح چهل حدیث» ، توضیح الجنود«شرح حدیث جنود
عقل و جهل» ، طبّ المعصومین بیان نظرات استاد آیت الله سید
حسن ضیایی ، همراه زائرین حضرت
معصومه،شاه عبدالعظیم وشاه چراغ علیهم السلام . وبعضی ازکتابهای
موبایلی ساخته شده که در آخرکتاب اسامی آنها ذکر شده و قبلًا در
سایت هدایت انتشار یافته است آماده ویراستاری و
فهرست بندی و ... است برای چاپ کاغذی انشاء اللّه تعالی.
وما توفیقی الّا باللّه علیه توکّلت والیه انیب. تحریر شد در تابستان 1395- مشهد مقدس پایتخت معنوی جمهوری
اسلامی ایران ، سیدمحمد باقری پور
زیارتنامه حضرت معصومه سلام اللّه علیها
امام رضا علیه السّلام: هر كه فاطمه بنت موسی
بن جعفر را با معرفت زیارت كند پاداشش بهشت خواهد بود،
پس بالای سر رو به قبله ۳۴ مرتبه تكبیر،
۳۳ مرتبه تسبیح و ۳۳ مرتبه تحمید بگویید
سپس اینگونه زیارت كنید:
اَلسَّلَامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ اَلسَّلَامُ
عَلَى نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ اَلسَّلَامُ عَلَى إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ
اللَّهِ اَلسَّلَامُ عَلَى مُوسَى كَلِیمِ اللَّهِ اَلسَّلَامُ عَلَى عِیسَى
رُوحِ اللَّهِ اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا رَسُولَ اللَّهِ اَلسَّلَامُ
عَلَیكَ یا خَیرَ خَلْقِ اللَّهِ اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا
صَفِیَّ اللَّهِ اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ
اللَّهِ خَاتَمَ النَّبِیّینَ اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا
أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَصِیِّ
رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا فَاطِمَةُ سَیِّدَةَ
نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اَلسَّلَامُ عَلَیكُمَا یا سِبْطَی
نَبِیِّ الرَّحْمَةِ وَ سَیِّدَی شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ
اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَینِ سَیِّدَ
الْعَابِدِینَ وَ قُرَّةَ عَینِ النَّاظِرِینَ اَلسَّلَامُ عَلَیكَ
یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ بَاقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِی
اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ الْبَارَّ
الْأَمِینَ اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ
الطَّاهِرَ الطُّهْرَ اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا عَلِیَّ بْنَ
مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا مُحَمَّدَ بْنَ
عَلِیٍّ التَّقِی اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یا عَلِیَّ
بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِیِّ النَّاصِحَ الْأَمِینَ اَلسَّلَامُ عَلَیكَ
یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَلسَّلَامُ عَلَى الْوَصِیِّ مِنْ
بَعْدِهِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى نُورِكَ وَ سِرَاجِكَ وَ وَلِیِّ وَلِیِّكَ
وَ وَصِیِّ وَصِیِّكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ اَلسَّلَامُ عَلَیكِ
یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلَامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ
فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَةَ اَلسَّلَامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ أَمِیرِ
الْمُؤْمِنِینَ اَلسَّلَامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ
الْحُسَینِ اَلسَّلَامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ وَلِیِّ
اللَّهِ اَلسَّلَامُ عَلَیكِ یا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّهِ
اَلسَّلَامُ عَلَیكِ یا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّهِ اَلسَّلَامُ
عَلَیكِ یا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ
بَرَكَاتُهُ اَلسَّلَامُ عَلَیكِ عَرَّفَ اللَّهُ بَینَنَا وَ بَینَكُمْ
فِی الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنَا فِی زُمْرَتِكُمْ وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ
نَبِیِّكُمْ وَ سَقَانَا بِكَأْسِ جَدِّكُمْ مِنْ یدِ عَلِیِّ
بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیكُمْ أَسْأَلُ اللَّهَ
أَنْ یرِیَنَا فِیكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ أَنْ یجْمَعَنَا
وَ إِیّاكُمْ فِی زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صلّی اللّه عَلَیهِ
وَآلِهِ وَ أَنْ لَا یسْلُبَنَا مَعْرِفَتَكُمْ إِنَّهُ وَلِیٌّ قَدِیرٌ
أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ
التَّسْلِیمِ إِلَى اللَّهِ رَاضِیاً بِهِ غَیرَ مُنْكِرٍ وَ
لَا مُسْتَكْبِرٍ وَ عَلَى یقِینِ مَا أَتَى بِهِ مُحَمَّدٌ وَ بِهِ
رَاضٍ نَطْلُبُ بِذَلِكَ وَجْهَكَ یا سَیِّدِی اَللَّهُمَّ وَ
رِضَاكَ وَ الدَّارَ الآخِرَةَ یا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی
الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ اَللَّهُمَّ إِنِّی
أَسْأَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعَادَةِ فَلَا تَسْلُبَ مِنِّی
مَا أَنَا فِیهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ
الْعَظِیمِ اَللَّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنَا وَ تَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَ
عِزَّتِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ وَ عَافِیتِكَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ
وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً یا أَرْحَمَ
الرَّاحِمِینَ (بحارالأنوار ج : 99 ص : 266)
روایاتی در باب زیارت فاطمه معصومه سلام
اللّه علیها
سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ
الرِّضَا علیه السّلام عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیها
السّلام؛ فَقَالَ علیه السّلام: مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ سعد بن
سعد: از امام رضا علیه السّلام درباره فاطمة بنت موسى بن جعفر علیها
السّلام پرسیدم؛ فرمود: هركس وی را زیارت كند پاداشش بهشت باشد.
(عیون أخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۲۶۷؛ ثواب
الأعمال ص۹۸؛ كامل الزیارات ص۳۲۴)
عَنِ ابْنِ الرِّضَا علیه السّلام قَالَ: مَنْ زَارَ
قَبْرَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ امام جواد علیه السّلام:
هر كه قبر عمه ام را در قم زیارت كند، بهشت پاداش اوست. (كامل الزیارات
ص۳۲۴)
عَنِ الصَّادِقِ علیه السّلام قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ
حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ
لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْكُوفَةُ وَ لَنَا
حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی
تُسَمَّى فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛ امام صادق علیه
السّلام: خدا را حرمی است و آن مكه است، پیامبر را حرمی است و
آن مدینه است، امیرالمومنین را حرمی است و آن كوفه است و
برای ما حرمی است و آن قم است و در آن خانمی از فرزندان من به
نام فاطمه دفن خواهد شد، هركس وی را زیارت كند پاداشش بهشت خواهد بود.
(بحارالأنوار ج : ۹۹ ص : ۲۶۶)
روى القاضى نور اللّه عن الصّادق علیه السّلام قال:
إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةُ أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ
هُوَ الْمَدِینَةُ أَلَا وَ إِنَّ
لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْكُوفَةُ أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْكُوفَةُ الصَّغِیرَةُ
أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَى
قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ
بِنْتُ مُوسَى وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ
بِأَجْمَعِهِمْ. خداوند حرمى دارد كه مكه است پیامبر حرمى دارد و آن مدینه
است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از 8 درب بهشت
سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى رود كه
اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت
مى شوند .
ثواب الأعمال و عیون اخبار الرضا(ع): عن سعد بن سعد
قال: سالت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) فقال: من زارها فله
الجنة. امام رضا (ع) فرمود: كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زیارت كند پاداش او
بهشت است .
كامل الزیارة عن ابن الرضا علیهماالسّلام قال:
من زار قبر عمّتى بقم فله الجنّة. امام جواد علیه السّلام فرمود: كسى كه عمه
ام را در قم زیارت كند پاداش او بهشت است .
امام صادق (ع)فرمود: من زارها عارفاً بحقّها فله الجنّة.
(بحار ج ٤٨ صفحه ٣٠٧) امام صادق (ع) كسى كه آن حضرت
را زیارت كند در حالى كه آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت مى رود.
امام صادق (ع): الا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم (بحار ج ٦٠
صفحه ٢١٦) امام صادق (ع)فرمود آگاه باشید كه حرم و حرم
فرزندان بعد از من قم است
لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود: آن
حضرت در روایتى فرمود: «مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى.»
(ناسخ التواریخ، ج ٣، ص ٦٨، به نقل از كریمه اهل بیت،
ص ٣٢) «هركس معصومه را در قم زیارت كند،مانند كسى است كه مرا زیارت
كرده است.»
امام رضا(ع) در روایتى دیگر مى فرماید:
هركس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى یا
خواهرم را در «قم» زیارت كند كه ثواب زیارت مرا در مى یابد.
(زبدة التصانیف، ج ٦، ص ١٥٩، به نقل از كریمه
اهل بیت، ص ٣) از این حدیث جلالت قدر حضرت حمزه بن موسی
بن جعفر(ع) نیز روشن میشود.
علامه بزرگوار محمدباقر مجلسی از امام رضا روایت
میکند که خطاب به سعد بن سعد اشعری فرمود: یا سعد عندکم لنا
قبر. یعنی: ای سعد! قبری
از ما نزد شماست. سعد میگوید که عرض کردم: «فدایت گردم، آیا
قبر فاطمه دختر حضرت موسی بن جعفر را میفرمایید؟» فرمود:
«نعم، من زارها عارفا بحقّها فله الجنّة، فإذا
أتیت القبر عند رأسها مستقبل القبله، وکبّر أربعا وثلاثین تکبیرة،
وسبّح ثلاثا وثلاثین تسبیحة، واحمد اللّه ثلاثا وثلاثین تحمیدة،
ثم قل: السّلام علی آدم صفوه الله …» آری هر کس او را زیارت کند
در حالی که عارف به حق او باشد، بهشت از آنِ اوست. پس هرگاه به کنار قبر او
آمدی، در نزد بالای سرش بایست و ۳۴ مرتبه الله
اکبر، ۳۳ مرتبه سبحان الله، ۳۳ مرتبه الحمدلله بگو، آنگاه
بگو: السلام علی آدم صفوه الله… – تا پایان زیارت شریفه-».
مطابق این حدث شریف زیارت نامه حضرت
معصومه از حضرت رضا(ع) روایت شده و به اصطلاح ماثور است و در میان
بانوان اهل بیت بعد از حضرت فاطمه زهرا(س) تنها بانوی مجللهای
که زیارت ماثوره دارد کریمه اهل بیت است.
از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «إنَّ زیارتَها
تُعادِلُ الجنّه» یعنی زیارت حضرت معصومه همسنگ بهشت است.
لقب دیگر حضرت معصومه(س) «كریمه اهل بیت»
است. این لقب نیز بر اساس رؤیاى صادقانه یكى از بزرگان،
از سوى اهل بیت به این بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى این
رؤیاى صادقانه بدین شرح است : مرحوم آیت اللّه سید محمود
مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى (ره)
بسیار علاقه مند بود كه محل قبر شریف حضرت صدّیقه طاهره (س) را
به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان
رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت كرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس
حضرت باقر(ع) و یا امام صادق (ع) مشرّف شد. امام به ایشان فرمودند:
«عَلَیكَ بِكَرِیمَةِ اَهْل الْبَیت» یعنى به دامان كریمه
اهل بیت چنگ بزن . ایشان به گمان اینكه منظور امام (ع) حضرت
زهرا(س) است، عرض كرد: «قربانت گردم، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق
قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.»امام فرمود:
«منظور من، قبر شریف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود: «به دلیل
مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شریف حضرت زهرا(س) پنهان بماند؛ از این
رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شریف حضرت زهرا(س) قرار داده است.
اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند
همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.»مرحوم مرعشى نجفى
هنگامى كه از خواب برخاست، تصمیم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زیارت
حضرت معصومه (س) رهسپار ایران شود. وى بى درنگ آماده سفر شدو همراه خانواده
اش نجف اشرف را به قصد زیارت كریمه اهل بیت ترك كرد. (ازكتاب كریمه
اهل بیت، ص٤٣، با تلخیص و تصرّف)
احادیث منقوله از حضرت معصومه(سلام الله علیها)
حدثتنی فَاطِمَةُ وَ زَیْنَبُ وَ أمَّ کُلْثُوم
بَنَاتُ مُوسَى بْنِ جَعْفَر قُلْنَ:... عَنْ فَاطِمَةَ بِنْت رَسُولِ اللّه
ِصَلَّى اللّه عَلَیْه وَ آله و سَلَّمَ وَ رَضِىَ عَنْهَا قَالَتْ : «أنَسِیتُمْ
قَوْلَ رَسُولِ اللّه ِصِلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّم یَوْمَ غَدِ یرِخُمٍّ،
مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوُلاهُ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ
وَ آله و سَلَّمَ ،أنْتَ مِنِّى بِمَنْزلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسى؟!» فاطمه معصومه
(سلام الله علیها) این روایت را از دختر امام صادق(علیه
السلام) نقل مى کند که سلسله سندش در نهایت به فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
مى رسد. فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، دختر بزرگوار رسول اکرم (صلی
الله علیه وآله) فرمود: «آیا فرمایش رسول خدا(صلی الله علیه
و آله) را در روز غدیر خم فراموش کرده اید که فرمود: هر کس من مولاى
اویم، على مولاى اوست، و (آیا فراموش کرده اید) دیگر فرمایش
آن حضرت را که فرمود: تو براى من همانند هارون براى موسى هستى؟!» (عوالم العلوم، ج
21، ص 353 به نقل از اسنى المطالب ص 49 تا ص 51)
… عَنْ فَاطِمَةُ بِنْتَ موسَى بْن جَعْفَر (علیه
السلام)... عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّه عَلَیْهِ وَ
آلِهِ وِ سَلَّمَ ، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهِ عَلَیْهِ
وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : «ألا مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ شَهِیداً.
فاطمه معصومه(سلام الله علیها)، از دختر امام صادق
(علیه السلام) روایتى نقل مى کند که سلسله سندش به حضرت فاطمه
زهرا(سلام الله علیها) مى رسد که آن حضرت مى فرماید: حضرت رسول اکرم
(صلی الله علیه و آله) فرمود: «آگاه باشید! هر کس با محبّت آل
محمّد بمیرد شهید از دنیا رفته است.»
این حدیث فقط از زبان حضرت
معصومه(س) در منابع شیعه نیامده است بلکه اهل سنت نیز این
حدیث را با تفصیل بیشتر نقل نموده اند از جمله فخر رازی،
زمخشری، و قرطبی، از پیامبر اسلام(ص) نقل نموده که آن حضرت
فرمود: «هر کس با محبّت آل محمّد بمیرد، شهید
از دنیا رفته است، آگاه باشید! هر کس با محبّت آل محمد از دنیا
رود، بخشوده شده از دنیا رفته است، آگاه باشید! هر کس با محبت آل
محمد(ص) از دنیا رود، با توبه از دنیا رفته است، آگاه باشید! هر
کس با محبت آل محمد(ص) از دنیا برود، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت می
دهد و سپس نکیر و منکر به او بشارت دهند. آگاه باشید! هر کس با محبّت
آل محمّد(ص) از دنیا رود، در قبر او دو در به سوی بهشت گشوده می
شود، آگاه باشید! هر کس با محبّت آل محمّد از دنیا رود، خداوند قبر او
را زیارتگاه فرشتگان قرار می دهد، آگاه باشید! هر کس با محبّت
آل محمّد(ص) از دنیا رود، بر سنّت و جماعت از دنیا رفته، و آگاه باشید!
هر کس با عداوت آل محمّد(ص) از دنیا برود روز قیامت در حالی
وارد عرصه محشر می شود که در پیشانی او نوشته شده «مأیوس
از رحمت خداوند» آگاه باشید! هر کس با بغض آل محمّد(ص) از دنیا برود،
کافر از دنیا رفته است، آگاه باشید! کسی که با بغض آل محمّد(ص)
بمیرد بوی بهشت به مشام او نمی رسد.»[ الکشاف،
زمخشری، بیروت، ج 4، ص 220 221؛ تفسیر فخر رازی، ج 27، ص
165 166؛ تفسیر قرطبی، ج 8، ص 5843]
فضایل شهر مقدّس قم
قال الصّادق علیه السّلام : سلام اللّه على قم یستسقى
اللّه بلادهم الغیث و ینزل اللّه علیهم البركات و یبدّل
اللّه سیئاتهم حسنات، هم اهل ركوع و سجود و قیام و قعود، هم الفقهاء
العلماء، هم اهل الدّرایه و الرّوایه و حسن العبادة. امام صادق (ع)
فرمودند: سلام بر مردم قم، خداوند شهرهاى آنان را با باران سیراب مى كند،
بركتها را بر آنان نازل مى كند، و بدیهاى آنان را به خوبى تبدیل مى
كند، آن ها اهل ركوع و سجود و قیام و قعود هستند. آنان فقیه و دانشمند
هستند. آنان اهل درك حقایق و روایت و عبادت نیكو هستند.
(بحارالانوار، 60/217)
قال الصادق علیه السّلام : اذا اصابتكم بلیّة و
اناء فعلیكم بقم فانّه مأوى الفاطمیّین. امام صادق (ع) فرمودند:
زمانى كه رنج و زحمت و گرفتارى به شما رو آورد، به قم روى آورید، زیرا
قم پناهگاه فاطمیان و محل آسایش مؤمنان است. (بحار الانوار، 60/215)
عن عفان البصرى عن ابى عبداللّه (ع) قال لى: اتدرى لم سمّى
قم؟ قلت: اَللّه و رسوله و انت اعلم قال: انّما سمّى قم لانّ اهله یجمعون مع
قائم آل محمّد صلوات اللّه علیه و یقومون
معه و یستقیمون علیه و ینصرونه. عفان بصرى مى گوید:
امام صادق (ع) به من فرمود: مى دانى چرا قم نامیده شد؟ گفتم: خدا و پیامبرش
و شما آگاه ترید. فرمودند: قم نامیده شد چون اهل آن با قائم آل محمد
(ص) همراه مى شوند و با او قیام مى كنند و او را یارى مى كنند و
استوار خواهند بود. (بحار الانوار، 60/216)
قال ابوالحسن علیه السّلام : انّ للجنّة ثمانیة
ابواب و واحد منها لاهل قم و هم خیار شیعتنا من بین سایر
البلاد خمّر اللّه تعالى ولایتنا فى طینتهم. امام هفتم (ع) فرمودند:
بهشت داراى هشت در است و یكى از آن ها براى مردم قم است، و آنان در میان
مردم سایر شهرها بهترین شیعیان ما هستند، خداوند ولایت
ما را در طینت آنان قرار داد. (بحارالانوار، 60/216)
قال الصّادق علیه السّلام : انّ لعلى قم ملكا رفرف علیها
بجناحیه لایریدها جبّار بسوء الّا اذابه اللّه كذوب الملح فى
الماء. امام صادق (ع) فرمودند: براى قم فرشته اى است كه بال هایش را بر آن
گسترده است، هیچ ستمگرى قصد آزار قم نمى كند مگر این كه خداوند او را
ذوب مى كند همانند ذوب شدن نمك در آب . (بحار الانوار، 60/217)
قال الصّادق علیه السّلام : انّ المَلائِكَة
لتَدْفَعُ البَلایا عَنْ قُمْ وَ اَهْلِهِ وَ ما قَصَدَهُ جَبّارٌ سوءا
اِلّا قَصَمَهُ قاصِمْ الجَبّارین. فرشتگان خدا، همواره بلاها وخطرات را از
قم و اهل آن برطرف مى سازند وهیچ ستمگرى، قصد نابودى قم را نمى كند مگر این
كه خداوند نابودش مى سازد. (منتخب الاثر صفحه 443 / سفینة البحار ج 2 صفحه
445)
قال على علیه السّلام : سلامُ اللّه عَلى اهلِ قُمْ
وَ رَحْمَةَ اللّه على اهل قُمْ... هُمْ اهلُ رُكوُع وَ خُشوُع وَ سُجوُد وَ قیام
وَ صیام هُمُ الفُقَها ُ العُلَما ُ الفهماء هُمْ اهلُ الدّینِ و
الولایةِ وَ حُسْنِ العبادَةِ، صَلواتُ اللّه عَلَیهم وَ رَحْمَةُ
اللّهِ وبَركاتُه. سلام خدا بر مردم قم باد و رحمت خدا بر آنان باد، آنان اهل ركوع
و سجودو خشوع و نمازو روزه اند، آنان فقیهان و عالمان وهوشمندان هستند، آنان
دیندارو دوستدار خاندان پیامبر و اهل عبادت هاى شایسته هستند
درود خداو رحمت و بركات او بر مردم قم باد. (آینده وآینده سازان صفحه
40)
قال الصادق علیه السّلام : الا انَّ قُمْ حَرَمى وَ
حَرَمَ ولْدى مِنْ بَعْدى . بدانید كه قم، حرم من وحرم فرزندان پس از من
است. (تاریخ قم صفحه 7)
قال الصادق علیه السّلام : اذا اصابَتْكُمْ بَلِیةٌ
وَ عِناء فَعَلَیكمْ بِقُم فَاِنَّهُ مَأْوى الفاطمیّین. آن گاه
كه بلاها و مشكلات به شماروى كرد، به شهر قم روى آوریدكه قم جایگاه
امن فرزندان فاطمه(س) است. (بحار الانوار ج 60 صفحه 215)
قال على ابن موسى الرضا علیه السّلام : اِنّ
لِلجَنَّةِ نَمانَیة اَبوْاب و لِأهْل قُم واحِدٌ مِنْها فَطوبى لَهُمْ
ثُمَّ طُوبى لَهُمْ ثُمَّ طوُبى لَهُمْ. بهشت هشت در دارد كه یك در از آن ها
ویژه مردم قم است. خوشا به حال آنان - خوشا به حال آنان - خوشا به حال آنان
. (سفینة البحار ج 2 صفحه 445)
قال الصّادق علیه السّلام : تُرْبَة قُم مُقَدَّسَةٌ
وَ اَهْلُها مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ لایریدُهُمْ جَبّارَ اِلّا
عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ... اما اِنَّهُمْ اَنْصارُ قائِمِنا وَ دُعاةُ حَقِّنا. خاك
قم مقدس است و مردم آن از ما خاندان پیامبر هستند و ما نیز آنان هستیم،
هیچ ستمگرى قصد آزار مردم قم را نو كند جز آنكه بزودى عقوبت مى شود. بدانیدكه
مردم قم یاران قائم ما و مبّلغان حق ماهستند. (بحارالانوار ج 60 صفحه 218 و
سفینة البحار ج 2 صفحه 447)
قال موسى بن جعفر علیه السّلام : قُمْ عُشِّ آل محمّد
وَ مأوَى شیعَتِهِمْ و... یدْفَعُ اللّهُ عنهم شرّ الأعادى وَ كُلُّ
سوء. قم خانه آل محمّد و جایگاه پیروان آنان است. خداوند شرّ دشمنان
را از شهر قم كوتاه و دفع مى كند و هر بدى را از آن دور مى سازد. (بحار الانوار ج
60 صفحه 218 و سفینة البحار ج 2 صفحه 447)
قال موسى بن جعفر علیه السّلام : رَ جُلٌ مِن اَهْل
قُمْ یدعُو النّاسَ اِلىَ الحَّق یجْتَمِعُ مَعَهُ قَوُمٌ كَزُبُرِ
الحَدید لا یملّون عَن الحَرْب و لایجْنُبُونَ وَلا یحَرِّكُهُمُ
الرِّیاحُ العَواصِفُ و عَلىَ اللّه یتَوكَّلوُنَ وَ العاقِبَةُ
للمُتَّقین. شخصى از اهل قم مردم را به حق فراخواهدخواند و در اطراف او
كسانى جمع مى شوند كه چونان قطعه هاى آهن مقاومند از جنگ خسته نمى شوند و نمى
ترسند وهیچ باد سركش تندى آن ها را تكان نمى دهد و به خدا توكّل دارند و
عاقبت از آن متقین است . (سید بن طاووس الملاحم و الفتن صفحه 38 و
بحارالانوار ج 57 صفحه 216)
امام باقر علیه السّلام میفرماید: کَانّی
بِقَومٍ قَد خَرَجُوا بِالمَشرِقِ یطلُبونَ الحَقَّ فَلایعطُونَهُ
ثُمَّ یطلُبونَهُ فَلایعطُونَهُ فَاِذا رَأوا ذلِکَ وَضَعُوا سُیوفَهُم
عَلی عَواتِقِهِم فَیعطونَ ما سَألوا فَلا یقبَلونَه حَتّی
یقُومُوا وَ لایدفَعونَها إِلا إِلی صاحِبِکُم، قَتلاهُم
شُهَداءُ أما إِنّی لَو أدرَکتُ ذلِکَ لَاستَبقَیتُ نَفسی
لِصاحِبِ هذَاالاَمرِ؛ گویا میبینم مردمی در شرق قیام
کرده، حق را طلب میکنند، ولی به آنان نمیدهند. دوباره حق را میطلبند،
به آنان داده نمیشود. وقتی اوضاع را چنین دیدند شمشیرهای
خود را بر شانهها میگذارند، پس آنگاه حاضر میشوند که حق آنان را
بدهند، اما آنان دیگر قبول نمیکنند تا اینکه قیام می
کنند و آن را جز به صاحب شما تحویل نمی دهند. کشته های آنها شهید
به شمار می روند. آگاه باشید! اگر من آن زمان را درک کنم، خود را برای
صاحب این امر نگاه میدارم. (کتاب الغیبه، ص 145)
امام صادق علیه السّلام نیز میفرماید:
سَتَخلُواکُوفَهُ مِنَ المُؤمِنینَ، وَ یأزِرُ عَنهَا العِلمُ کَما
تَأزِرُ الحیُ فی جُحرِها. ثُمَّ یظهَرُ العِلمُ بِبَلدَة یقالُ
لَها قُم، وَ تَصیرُ مَعدِناً لِلعِلمِ وَالفَضلِ حَتّی لایبقی
فِی الأَرضِ مُستَضعَفٌ فِی الدِّینِ حَتَّی المُخَدَّرات
فِی الحِجال وَ ذلکَ عندَ قُربِ ظُهُورِ قائِمِنا، فَیجعَلُ اللهُ قُم
وَ اَهلَهُ قائِمینَ مَقامَ الحُجَّةِ وَ لَولا ذلِک لَساخَتِ الاَرضُ
بِاَهلِها وَ لَم یبقَ فِی الاَرضِ حُجَّةٌ، فَیفیضُ
العِلمُ مِنهُ اِلی سائِرِ البِلادِ فِی المَشرِقِ وَالمَغرِبِ فَیتِمُّ
حُجَّةَ اللّهِ عَلَی الخَلقِ، حَتّی لایبقی اَحَدٌ عَلَی
الاَرضِ لَم یبلُغ اِلَیهِ الدّینُ وَالعِلمُ، ثُمَّ یظهَرُ
القائِمُ (عج).؛ به زودی کوفه از مؤمنان خالی میشود، و علم از
آن میگریزد و پنهان میشود، آنگونه که مار در سوراخش پنهان میگردد.
سپس علم در شهری به نام قم ظاهر میگردد و شهر قم کانون علم و فضل میشود،
و چنان دنیا را به حقایق آشنا میسازد که در روی زمین
مستضعفی در دین باقی نماند، حتی زنان در پرده، و چنین
زمانی نزدیک ظهور قائم آل محمد (ص) است. سپس خداوند قم و اهل آن را
قائم مقام حجت خدا قرار میدهد، که اگر چنین نشود زمین اهل خودش
را فرو میبرد و حجتی باقی نمیماند. آنگاه علم (علوم اسلامی)
از قم به تمام دنیا میرسد و مشرق و مغرب عالم را فرامیگیرد
و حجت خدا بر خلق تمام میگردد، زیرا در تمام روی کره زمین
کسی باقی نمیماند که دین و علم به او ابلاغ نشده باشد.
آنگاه امام زمان(ع) ظاهر میشود. (منتخب الاثر، ص 443؛ بحارالانوار، ج 57، ص
213)
احادیث یه سری خصوصیات مکانی
و شخصیتی رو بیان کرده که به انقلاب اسلامی ما و رهبر
انقلاب تطبیق داره .
ویژگی انقلاب ما این بود که دیگه
از هر طرف داشتن نماد های اسلام و ارزشهای اسلام رو از بین میبردن
که امام راحل وارد عرصه شدن و دوباره شعارها و آموزه های اسلامی رو بین
مردم ایران و دیگر جوامع زنده کردن و با مبارزه های انقلابی
خود یک انقلابی رو پیریزی کردن که برای تمام
عدالت طلبها و آزادی خواهان نمونه و الگو شد که نمونه هایی از
الگو گیری ها رو طی این چند سال داریم میبینیم.
امام صادق علیه السّلام : ان الله... احتج ببلدة- قم
علی سایر البلاد و باهلها علی جمیع اهل المشرق و المغرب
من الجن و الانس و لم یدع الله قم و اهله مستضعفا بل وفقهم و ایدهم.
خداوند شهر قم را حجت بر سائر سرزمینها قرار داد و به وسیله مردم قم
بر تمام اهل مشرق و مغرب از جن و انس حجت تمام کرد.خداوند قم و اهل آن را مستضعف
نخوانده است بلکه ایشان را موفق و تایید نموده است.
امام صادق علیه السّلام : ان اهل قم مغفور لهم. امام
هادی (ع): اهل قم و اهل آبة مغفور لهم لزیارتهم لجدّی علی
بن موسی الرّضا (علیه السّلام) بطوس. گناهان اهل قم و آوه بخشیده
شده زیرا جدم حضرت امام رضا (علیه السّلام) را در طوس زیارت می
کنند.
امام صادق علیه السّلام : ان الله اختار من جمیع
البلاد، کوفة و قم و تفلیس. خداوند از میان تمام شهرها کوفه،قم و تفلیس
را برگزید.
خلاصه زندگی حضرت معصومه علیها السّلام
حضرت فاطمه معصومه علیها السّلام در روز اول ذیقعده
سال 173 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار آن
حضرت، امام موسی کاظم علیه السّلام و مادر گرامی اش حضرت نجمه
خاتون می باشد، که بعد از تولد حضرت رضا علیه السّلام به «طاهره» ملقب
گردید. (مناقب، ج 4، ص 367; زندگانی حضرت موسی بن جعفر علیه
السّلام، عمادزاده، ج 2، ص 375)
بنابراین حضرت معصومه علیها السّلام با امام
رضا علیه السّلام خواهر و برادر ابوینی هستند. در سال 201 قمری
در پی انتقال اجباری امام رضا علیه السّلام به خراسان، حضرت
معصومه علیها السّلام بعد از یک سال تحمل دوری برادر بزرگوارش
از مدینه منوره عازم خراسان گردید. از آن جایی که حضرت
فاطمه معصومه علیها السلام پیام آور فرهنگ و معارف اهل بیت علیهم
السّلام و مدافع مظلومیت امامان شیعه و تداوم بخش راه پدر بزرگوارش در
مبارزه با طاغوت های زمان بود، عوامل حکومتی بنی عباس، در شهر
ساوه به کاروان حامل آن حضرت حمله کرده و همراهان آن حضرت را به شهادت رساندند. حتی
طبق نوشته استاد محقق شیخ جعفر مرتضی عاملی در کتاب حیاة
الامام الرضا علیه السّلام، آن حضرت را نیز مسموم نمودند (حیاة
الامام الرضا علیه السلام، ص 428) . حضرت فاطمه معصومه علیها السّلام
بر اثر مسمومیت و شدت غم و اندوه در شهر ساوه بیمار گردید و
فرمود: مرا به شهر قم ببرید; زیرا از پدرم شنیدم که می
فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ماست. (ودیعة آل محمد صلی الله
علیه و آله، ص 12) . برای همین حضرت معصومه علیها السّلام
در 23 ربیع الاول سال 201 قمری به شهر قم وارد شده و مورد استقبال عده
زیادی از مردم مشتاق و شیفته اهل بیت علیهم السلام
قرار گرفت. آن بزرگوار بعد از 17 روز اقامت در منزل موسی بن خزرج که به «بیت
النور» شهرت یافت، در دهم ربیع الثانی سال 201 هجری دیده
از جهان فرو بسته و در «باغ بابلان» محل فعلی مزار آن حضرت دفن گردید.
او در اقامت هفده روزه خود در قم، به عبادت و راز و نیاز
با خدا اشتغال داشت، چنان كه عبادتگاه او كه آن را"بیت النّور" گویند
و اكنون در مدرسه ستّیه قم در محله میدان میر قرار گرفته، گواه
نورانیت و صفای ممتاز او در ارتباط با خداست.
برگزیدن شهر قم
پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسید، بیمار
شد. چون توان رفتن به خراسان را در خود ندید، تصمیم گرفت به قم برود. یکی از نویسندگان
در این باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزید، می نویسد:
بی تردید می توان گفت که آن بانوی بزرگ، روی ملهم و
آینده نگر داشت و با توجه به آینده قم و محوریتی که بعدها
برای این سرزمین پیش
می آید - محوریتی که آرامگاه ایشان مرکز آن
خواهد بود - بدین دیار روی آورد. این جریان به خوبی
روشن می کند که آن بانوی الهی، به آینده اسلام و موقعیت
این سرزمین توجه داشته و خود را با شتاب بدین سر زمین
رسانده و محوریت و مرکزیت آن را با مدفن خود پایه ریزی
کرده است.
كرامات كریمه اهل بیت (علیهم السّلام)
از آنجا كه فاطمه معصومه (ع) از خاندانی است كه در زیارت
جامعه خطاب به ایشان آمده است : "عادَتْكُمْ الْاِحْسانُ وَسَجِیتُكُمُ
الْكَرَمُ" كرامات و عنایات آستان مقدّسش فراوان و شامل حال خاص و عام
بوده است، از بزرگانی همچون ملّاصدرا و آیة اللّه بروجردی گرفته
تا آن مسلمان عاشقی كه از دور افتاده ترین كشور اسلامی به عشق زیارت
و به امید عنایت به حریم قدس او راه یافته ، همگی
را مورد عنایت كریمانه خود قرار داده است ؛ ولی با كمال تأسف این
كرامات تا كنون ثبت و ضبط نشده است ، ما هم نمونه هایی برگزیده
از كرامات آن حضرت را در اینجا می آوریم ؛ به امید آن كه
مجموع كرامات آن حضرت در اثری مستقل گردآوری شود.
شربت شفا بخش
روز چهاردهم شعبان برابر با 26 دیماه 1373 هـ . ش و
در آستانه عید بزرگ نیمه شعبان بارگاه ملكوتی كریمه اهل بیت
(ع) پذیرای میهمانی است كه از راه دور آمده ، او همسایه
برادر است كه به دعوت خواهر او به امید شفا به این بارگاه رو آورده
است ، او امیر محمّد كوهی ساكن مشهد و كارمند سابق اداره امور اقتصادی
و دارایی آن شهر است كه داستان خود را چنین بیان می
كند : " سه سال بود كه به بیماری فلج مبتلا بودم و قادر به حركت
نبودم و با ویلچر حركت می كردم ؛ پیش اطبّاء متخصّص مشهد و
تهران رفتم و مراحل مختلف درمان را (از عكس و آزمایش و سی تی
اسكن و غیره ) گذراندم و بارها در بیمارستان بستری شدم و در مجالس
دعا و توسّل در حرم مطهّر حضرت رضا (ع) به قصد شفا شركت كردم ولی عنایتی
نشد در همین اواخر به خاطر ناراحتی زیاد " خود و خانواده
ام " به حرم مشرّف شدم و با سوز دل عرض كردم : آقا! شما غیر مسلمانان
را محروم نمی كنید پس چرا به من شیعه توجه نمی فرمائید
؟! آقا یا جوابم را بده یا می روم قم و به خواهرتان شكایت
می كنم و او را واسطه قرار می دهم ؛ آنگاه خطاب به حضرت معصومه (ع)
عرض كردم : من كه همسایه برادر شما هستم و فردی عائله مندم و در عمر
خود خیانتی نكردم و در حدّ توان درستكار بودم چرا ایشان مرا شفا
نمی دهند ؟ بعد از این توسل و عرض گلایه در عالم خواب خانمی
را دیدم به من فرمود : شما باید به قم بیایی تا شفایت
دهم. عرض كردم شما كه به خانه ما آمدی و میهمان ما هستی همینجا
شفایم بده ؛ من پولی ندارم كه به قم بیایم . فرمود : شما
باید به قم بیایی . من خوابم را به عیال و فرزندانم
نقل كردم ، پس از مدّتی پسرم به من گفت: پدر! ما كه همه دارایی
خود را در راه معالجه شما خرج كردیم ، من مبلغی را از فروختن چند جعبه
نوشابه ای كه در خانه داشتیم تهیه نمودم ؛ این را خرج سفر
كنید و به قم بروید ، امیدوارم كه شفا پیدا كنید .
من راهی قم شدم ، پس از رسیدن به قم وضو گرفتم و وارد حرم شدم ؛ از دو
نفر تقاضا كردم زیر بغل های مرا گرفته و كنار ضریح ببرند ، مرا
كنار ضریح بردند ( خسته بودم و ناتوان ) بعد از زیارت و التجاء بسیار
همان كنار ضریح پتوی خود را به سر كشیده ، خوابم برد . در عالم
خواب خانمی را دیدم با چادر مشكی و روبندی سبز رنگ به من
فرمود : پسرم خوش آمدی! اكنون شفا یافتی ، برخیز ، تو هیچ
بیماری نداری . عرض كردم : من بیمار و زمین گیرم
. ایشان پیاله گِلی پر از چای را به دست من داد و فرمود :
بخور . من چای را خوردم ؛ ناگهان از خواب بیدار شدم دیدم می
توانم روی پا بایستم ، از جا برخاستم و خود را به ضریح مقدّس
رساندم و بالاخره در این روز ، عیدی خود را از " بی
بی" گرفتم.
نسیم رحمت
خواهر پروین محمّدی اهل باختران در سال سوّم دبیرستان
مبتلا به تشنج اعصاب شدند و پس از بی اثر بودن معالجات مكرر و ناامیدی
از همه جا همراه خانواده عازم مشهد مقدس می شوند به امید شفا از امام
رضا (ع). مادر ایشان این كرامت را اینگونه بیان می
كند : " وقتی به قم رسیدیم با خود گفتم خوبست اوّل به زیارت
خواهر امام رضا (ع) برویم اگر جواب نداد به مشهد می رویم ؛ ساعت
2 بعد از نیمه شب بود كه به قم رسیدیم ؛ ساعت 9 صبح به حرم
مشرّف شدیم و دخترم را كه به سختی خوابش می برد و در اثر تشنج
اعصاب دچار مشكلاتی می شد با حال توجه و توسل به حضرت معصومه (ع) ، به
نزدیك ضریح بردم و براحتی خوابید . پس از مدّتی كه
از نماز ظهر و عصر گذشت بوی عطر عجیبی حرم را گرفت و دیدم
دست راست دخترم سه مرتبه به صورتش كشیده شد و رنگ او بر افروخته شد و گوشه
چادر او را كه به ضریح بسته بود م باز شد ؛ در همین حال دخترم براحتی
از خواب بیدار شد و گفت مادر كجایی ؟ گفتم : حرم حضرت معصومه
(ع) . گفت : مادر ، گرسنه ام ! من كه ماهها بود حسرت شنیدن این كلمه
را از او داشتم ، گفتم : برویم بیرون حرم ؛ با هم داخل صحن شدیم
از او پرسیدم ؛ احساس ناراحتی نمی كنی ؟ گفت : نه ،
الحمدالله خوب هستم . و من احساس كردم كه حالت او طبیعی شده و شفا یافته
است و از حضرت معصومه تشكر نمودم. این كرامت توسّط سمعی , بصری
آستانه مقدّسه ضبط شده است.
نزول رحمت الهی
بار دیگر شبانگاهان دست فیاض الهی از آستین
كریمه اهل بیت به درآمد و چراغی به روشنی خورشید
ولایت فراروی عاشقان دلسوخته بر افروخت . سخن از گذشته های دور
نمی باشد بلكه حقیقتی است محقّق در جمعه شب 23 / 2 / 73 آری
بار دیگر در آن شب شاهد گشوده شدن خزائن غیب گشتیم و نزول رحمت
الهی آن كه مورد عنایت قرار
گرفت مسافری بود از راه دور ، دختری چهارده ساله از اهالی
"شوط" ماكو ، از شهرهای آذربایجان كه خود با ما چنین
سخن می گوید : رقیه امان اللّه پور هستم از اهالی
"شوط" ماكو ، چهار ماه پیش بر اثر یك نوع سرما خوردگی
از هر دو پا فلج شدم ؛ خانواده ام مرا به بیمارستانهای مختلف در شهرهای
ماكو ، خوی و تبریز بردند ، ولی همه پزشكان پس از عكسبرداری
و انجام آزمایش مكرّر ، از درمانم عاجز شدند و من دیگر نمی
توانستم پاهایم را حركت دهم تا این كه چهارشنبه شب (21 / 2 / 73)
درعالم رؤیا دیدم كه خانمی سفید پوش سوار بر اسبی
سفید به طرف من آمدند و فرمودند : "چرا از همان ابتدای بیماری
پیش من نیامدی تا شفایت دهم ؟" با اضطراب از خواب پریدم
و جریان خواب را با عمو و عمّه ام در میان گذاشتم و آنها نیز
بلا فاصله مقدّمات سفر را به قم فراهم آوردند . لذا روز جمعه ( 23 / 2 / 73) ساعت
30 /7 دقیقه بعد از ظهر به حرم مطهّر مشرّف شدیم . پس از نماز ، مشغول
خواندن زیارتنامه شدم كه ناگهان صدای همان خانمی كه در خواب دیده
بودم به گوشم رسید كه فرمود : " بلند شو ، راه برو ، كه شفایت
دادم" . من ابتدا توجهی نكردم و باز مجدّداً همان صدا با همان الفاظ
تكرار شد ؛ این بار به خود حركتی دادم و مشاهده كردم كه قادر به حركت
می باشم و مورد لطف آن بی بی دو عالم قرار گرفته ام". این
كرامت از زبان فرد شفا یافته با صدا و تصویر توسط سمعی , بصری
آستانه مقدّ سه ضبط شده است.
حضرت رضا (علیه السلام) مریض را به حرم خواهر می
فرستد
آقای حیدری كاشانی می گوید
: "بعد از یك دهه سخنرانی در مسجد گوهر شاد ، خانمی پیش
من آمد و گفت : پسر جوان مریضی داشتم كه شبی حضرت رضا (ع) را
درخواب دیدم ، حضرت فرمود : یكی از دو مریضی جوانت
را شفا دادم ، مریضی دوّم (او را خواهرم در قم شفا خواهد داد) به نزد
خواهرم در قم برو. حال كه شما عازم قم هستید این شصت تومان را داخل ضریح
حضرت بینداز ؛من چند روز دیگر به قم خواهم آمد . من به او گفتم : شما
موقع آمدنتان به مشهد به قم نرفتید ؟ گفت : نه . گفتم : این فرمایش
حضرت گلایه ای بوده از شما كه چرا در طول راه مسا فرت به مشهد، به زیارت
خواهر ایشان نرفته اید ؟". كرامات نقل شده از آقای حیدری
كاشانی ضبط صوتی و تصویری شده و در واحد سمعی , بصری
آستانه مقدّسه موجود است.
عطای مخارج میهمانی
آقای حیدری كاشانی می فرماید
: "روزی كه ما در منزل چیزی برای پذیرایی
نداشتیم عدّه ای از كسانی كه در شهرستان محلّ تبعید ما (بیرجند)
با ما آشنا بودند ، به منزل ما آمدند ، من متحیر بودم كه چكنم؟ آمدم حرم و
همان داخل صحن عرض كردم : بی بی جان ! خودتان وضع ما را می دانید
، این را كه گفتم در حالی كه وسط حرم در حال حركت بودم صدای
خانمی را - كه مرا صدا می كرد - شنیدم ، ایستادم ، او
مبلغی پول به من داد و گفت : این مال شماست . من به حركت خود ادامه
دادم ، مجدّداًآن خانم مرا صدا زد و مبلغ دیگری پول بمن داد و گفت : اینهم
مال شماست. اینجا بود كه رو كردم به گنبد حضرت و عرض كردم : بی بی
جان ! بسیار متشكّرم . برگشتم به خانه و با آن مبلغ وسایل پذیرایی
لازم را فراهم نمودم . خانم ما (كه از بی پولی ما مطّلع بود) گفت : اینها
را از كجا تهیه كردی ؟ گفتم : فاطمه معصومه (ع) عنایت
فرمود" .
شفای چشم دختر ده ساله
آقای حیدری كاشانی (واعظ) نقل می
كند كه : "یكی از رفقای روحانی ایشان در محضر
آیة اللّه بهاء الدینی "دام ظلّه" نقل می كرد :
كه روزی دیدیم بر روی مردمك چشم دختر ده ساله ما دانه
كوچكی پیدا شده ، وقتی به دكتر متخصّص مراجعه كردیم ؛ بعد
از معاینه ، ایشان اظهار نمودند كه باید عمل شود ولی عمل
خطر دارد. دختر ، وقتی این را شنید بنا كرد ناراحتی كردن
و اینكه من عمل نمی خواهم و می گفت : مرا به حرم حضرت معصومه
(ع) ببرید . این را گفت و با سرعت به طرف حرم دوید ، ما هم به
دنبال او آمدیم تا رسید به حرم ، شروع كرد به گریه كردن و خطاب
به بی بی گفت : "یا حضرت معصومه (ع) من عمل نمی
خواهم" و چشم خود را به ضریح حضرت می مالید و حال عجیبی
داشت ، ما هم از دیدن این منظره منقلب شدیم ، بعد از این
حالت توسّل ، او را بغل كردم و دلداری دادم و به او گفتم : خوب خواهی
شد ، او را داخل صحن حرم مطهّر بردم ، ناگهان نگاهم بچشم او افتاد دیدم هیچ
گونه اثری از آن دانه خطرناك وجود ندارد".
شفای یكی از خدّام حرم
این كرامت كه به حدّ تواتُر رسیده از این
قرار است كه : " یكی از خدّام آن حضرت به نام "میرزا
اسداللّه" به سبب ابتلای به مرضی انگشتان پایش سیاه
شده بود : جرّاحان اتفاق نظر داشتند كه باید پای او بریده شود
تا مرض به بالاتر از آن سرایت نكند ، قرار شد كه فردای آن روز پای
او را جرّاحی نمایند . میرزا اسداللّه گفت : حال كه چنین
است امشب مرا ببرید حرم مطهّر دختر موسی بن جعفر (ع) او را به حرم بردند
، شب هنگام خدّام در حرم را بستند و او پای ضریح از درد پا می
نالید تا نزدیك صبح ،ناگهان خدّام صدای میرزا را شنیدند
كه می گوید: در حرم را باز كنیدحضرت مرا شفا داده ، در را باز
كردند دیدند او خوشحال و خندان است. او گفت : در عالم خواب دیدم خانمی
مجلّله آمد نزد من و گفت: تو را چه می شود؟ عرض كردم كه : این مرض مرا
عاجز نموده و از خدا شفای دردم یا مرگ را می خواهم ، آن مجلّله
گوشه مقنعه خود را چند دفعه بر روی پای من كشید و فرمود : تو را
شفا دادیم . عرض كردم شما كیستید ؟ فرمود مرا نمی شناسی
؟! و حال آنكه نوكری مرا می كنی ، من فاطمه دختر موسی بن
جعفرم. میرزا اسداللّه بعد از بیدار شدن ، قدری پنبه در آنجا می
بیند و آن را بر می دارد ؛ و به هر مریضی كه ذرّه ای
از آن را می دهد و به محل درد می كشد ، شفا پیدا می كند .
او می گوید : آن پنبه در خانه ما بود تا وقتی كه سیلابی
آمد و خانه ما را خراب كرد و آن پنبه از بین رفت و دیگر پیدا
نشد". (انوار المشعشعین , حاج شیخ محمد علی قمی , ص
216)
اداء دین و گشایش در زندگی
حاج آقا تقی كمالی ، از خدّام آستانه مقدّسه می
گوید : "در سال 1302 هـ . ق . در آستانه مقدّسه متحصن شده و پناهنده به
آن بانوی معظّمه بودم و در یكی ا زحجرات صحن نو منزل داشتم ؛
روزگارم به تلخی و سختی سپری می شد و كاملاًتحت فشار بی
پولی و نداری قرار گرفته بودم ؛ زندگانی را با قرض از كسبه
اطراف حرم می گذراندم تا اینكه یك روز بعد از ادای فریضه
صبح خدمت بی بی مشرّف شده و وضع خود را به عرض رساندم ؛ در این
حال دیدم كیسه پولی روی دامنم افتاد ؛ مدّتی صبر
كردم به خیال این كه شاید این كیسه پول مال زوّار
محترم باشد تا به صاحبش ردّ نمایم ؛ دیدم خبری نشد فهمیدم
كه مرحمتی خانم است ، به حجره خود برگشتم وقتی كیسه را باز كردم
مبلغ 4 تومان در آن بود. ابتدا بدهی هایم را پرداختم و به مدّت چهارده
ماه خرج می كردم و تمام نمی شد تا آنكه روزی " حضرت حجة
السلام و المسلمین آقای حسین حرم پناهی " تشریف
آوردند و از وضع زندگی من جویا شدند ، من موضوع را اظهار نمودم در
همان ایام به آن عطیه خاتمه داده شد" . (بشاره المؤمنین ,
آشیخ قوام اسلامی , ص 52)
مبتلا به سِل
حاج آقا مهدی صاحب مقبره اعلم السّلطنه می گوید
: "مردی از دهات خلجستان قم دچار مرض سِل می شود . به اطباء
مراجعه می كند ولی نتیجه ای نمی گیرد . به
تهران می رود و مشغول معالجه می شود تا وقتی كه تمام داراییش
را خرج می كند امّا به نتیجه ای نمی رسد ، مأیوس و
تهیدست به وطن بر می گردد . در آنجا هم اهالی به او می گویند
: تو كه در اینجا چیزی نداری ، مرضی هم كه به آن
مبتلا هستی مرضی است مُسری ، ماندن تو در اینجا باعث
گرفتاری سایر اهالی می شود ، پس از اینجا برو . به
ناچار از وطن آواره و با دستی تهی و بدنی رنجور وارد قم می
شود و در صحن جدید در ایوان یكی از مقبره های حرم
مطهّر در حالی كه دل از همه جا بریده و دل به عنایات فاطمه
معصومه (ع) بسته بود خوابش می برد ، در اثر عنایات بی بی
وقتی از خواب بیدار می شود هیچگونه اثری از بیماری
در خود نمی بیند" . (انوار المشعشعین , حاج شیخ محمد
علی قمی , ص51)
دختر لال
حجة الاسلام آقای حاج آقا حسن امامی چنین
نوشته اند كه "روز پنجشنبه دهم رجب 1385 هـ . ق دختری 13 ساله از اهالی
" آب روشن آستارا" به اتفاق پدر و مادرش به قم آمدند در حالی كه
دختر در اثر مرضی دچار عارضه لالی شده بود و قوّه گویایی
خود را از دست داده بود و با مراجعه به اطباء هم معالجه نشده بود ،
در حالی كه از دكتر ها مأیوس بودند به كنار قبر
مطهّر فاطمه معصومه (ع) پناهنده شدند. به مدّت دو شب در كنار ضریح مبارك
نشسته گاهی در حال گریه گاهی با زبان بی زبانی
مشغول راز و نیاز بودكه یك مرتبه همه چراغهای حرم خاموش گردید.
در همان حال دختر مذكور مورد عنایت بی منتهای
حضرت قرار گرفت و صیحه عجیبی كشید كه خدّام و زائرین
شنیدند . جمعیت هجوم آوردند تا مقداری از لباس او را به عنوان
تبرّك بگیرند . خدّام دختر را به كشیك خانه بردند تا جمعیت
متفرّق شدند. دختر گفت : درهمان وقت خاموشی چراغهای حرم ، چنان روشنایی
و نوری دیدم كه در تمام عمرم مثل آن را ندیده بودم و حضرت را دیدم
كه فرمود: خوب شدی و دیگر می توانی سخن بگویی
و حرف بزنی ؛ من فریاد زدم ، دیدم زبانم باز شده است ...".
(انوار المشعشعین , حاج شیخ محمد علی قمی , ص 49)
مبتلای به جنون
آقای میر سید علی برقعی
فرمودند : "مردی اظهار می داشت كه من در ایامی كه سفیر
ایران در عراق بودم ، عیالم مبتلا به جنون شد به طوری كه كُند
به پاهایش زدیم ؛ روزی از سفارتخانه به منزل آمدم حال او را بسیار
منقلب و آشفته دیدم ، داخل اطاق مخصوص خود شدم و از همانجا متوسّل شدم به
مولا امیرالمؤمنین (ع) و عرض كردم یا علی چند سال است كه
در خدمت شما هستم و غریب و تنهایم شفای همسرم را از شما می
خواهم. همین طور در حال تحیر بودم كه خدایا چه بكنم ؟! كه یك
مرتبه خادمه منزل دوید و گفت : آقا بیایید ، گفتم همسرم
فوت كرد ؟ گفت : خیر بهتر شد . من با عجله نزد عیالم رفتم ، دیدم
با حال طبیعی نشسته ، عیالم به من گفت : این چه وضع است ،
چرا به پاهای من كُند زدید؟! برای او توضیح دادم بعد گفتم
چه شد كه شما یكمرتبه بهتر شدید ؟ گفت : در همین ساعت خانم
مجلّله ای داخل اطاق شد گفتم : شما كیستید ؟ فرمود : من معصومه
دختر موسی بن جعفر (ع) هستم . جدّم امیر المؤمنین علی (ع)
امر فرمودند من شما را شفا بدهم و شما خوب شدید ...". (بشاره المؤمنین,
آشیخ قوام اسلامی جاسبی , ص 43)
نجات گمشده و عنایت به زائرین
خادم و كلیددار حرم و مكبر مرحوم آقای روحانی
(كه از علمای قم و امام جماعت مسجد امام حسن عسكری (ع) بوده اند) می
گوید : "شبی از شبهای سرد زمستان در خواب حضرت معصومه (ع)
را دیدم كه فرمود : بلند شو و بر سر مناره ها چراغ را رو شن كن . من از خواب
بیدار شدم ولی توجّهی نكردم . مرتبه دوّم همان خواب تكرار شد و
من بی توجهی كردم در مرتبه سوّم حضرت فرمود : مگر نمی گویم
بلند شو و بر سر مناره چراغ روشن كن ! من هم از خواب بلند شده بدون آنكه علّت آنرا
بدانم در نیمه شب بالای مناره رفته و چراغ را روشن كردم و برگشته خوابیدم
. صبح بلند شدم و درب های حرم را باز كردم و بعد از طلوع آفتاب از حرم بیرون
آمدم با رفقایم كنار دیوار و زیر آفتاب زمستانی نشسته ،
صحبت می كردیم كه متوجّه صحبت چند نفر زائر شدم كه به یكدیگر
می گفتند : معجزه و كرامت این خانم را دیدید ؟! اگر دیشب
در این هوای سرد و با این برف زیاد ، چراغ مناره حرم این
خانم روشن نمی شد ما هرگز راه را نمی یافتیم و در بیابان
هلاك می شدیم . خادم می گوید : من نزد خود متوجّه كرامت و
معجزه حضرت و نهایت محبّت و لطف او به زائرینش شدم" . (ودیعه
آل محمّد , محمّد صادق انصاری , ص 14)
شفای پادرد و تقدیر از عزاداران اهل بیت(علیهم
السّلام)
حضرت آیة اللّه حاج شیخ مرتضی حائری
نقل فرمودند كه : "شخصی بود به نام آقا جمال، معروف به
"هژبر" ، دچار پا درد سختی شده بود به طوری كه برای
شركت در مجالس ، بایستی كسی او را به دوش می گرفت و كمك می
كرد ،
عصر تا سوعا آقای هژبر به روضه ای كه در مدرسه
فیضیه از طرف آیة الله حائری تشكیل شده بود ، آمد.
آقا سید علی سیف (خدمتگزار مرحوم آیة اللّه حائری)
كه نگاهش به او افتاد به او پرخاش كرد كه: سید این چه بساطی است
كه در آورده ای ، مزاحم مردم می شوی ، اگر واقعاً سیدی
برو از بی بی شفا بگیر . آقا هژبر تحت تأثیر قرار گرفت و
در پایان مجلس به همراه خود گفت : مرا به حرم مطهّر ببر ، پس از زیارت
و عرض ادب با دل شكسته حال توجّه و توسّلی پیدا كرد و سید را
خواب ربود. در خواب دید كسی به او می گوید : بلند شو .
گفت : نمی توانم . گفته شد : می توانی بلند شو و عمارتی
را به او نشان داده و گفت : این بنا از حاج سید حسین آقا ست كه
برای ما روضه خوانی می كند، این نامه را هم به او بده .
آقای هژبر ناگهان خود را ایستاده دید كه نامه ای در دست
دارد و نامه را به صاحبش رساند و می گفت : ترسیدم اگر نامه را نرسانم
درد پا برگردد و كسی از مضمون نامه مطّلع نشد حتّی آیة الله
حائری ، ایشان فرمودند : كه از آن به بعد آقای هژبر عوض شد گوئی
از جهان دیگریست و غالباً درحال سكوت و یا ذكر خدا بود".
(ودیعه آل محمّد, محمّد صادق انصاری , ص 45)
شفای مفلوج
حجة الاسلام و المسلمین آقای شیخ محمود
علمی اراكی نقل كرد كه : من خودم مكرّر دیدم شخصی را كه
از پا عاجز و ناتوان بود كه پاهایش جمع نمی شد و قسمت پایین
بدن را روی زمین می كشید و با تكیه به دو دست حركت
می كرد، از حالش پرسیدم اهل یكی از شهرهای قفقاز
شوروی بود، گفت : رگهای پایم خشكیده است و قادر به راه
رفتن نیستم ؛ رفتم مشهد از حضرت رضا شفا بگیرم نتیجه ای
نگرفتم ؛ آمده ام اینجا (قم) انشاء اللّه شفا بگیرم . دریكی
از شبهای ماه رمضان بود، شنیدیم نقارخانه حرم (طبق معلوم) به
صدا در آمد و گفتند : بی بی شخص فلجی را شفا داده است ؛ ما كه
بعداً با درشكه با چندنفراز همراهان به اراك می رفتیم در شش فرسخی
اراك ، همان شخص ناتوان را دیدم با پاهای صحیح و سالم عازم
كربلا است و معلوم شد كه آن روز او بوده كه شفا گرفته ، او را به درشكه سوار كردیم
و تا اراك همراه ما بود. (زندگانی حضرت معصومه , سید مهدی صحفی
, ص 47)
شفای مرد نصرانی
مرحوم محدّث نوری نقل فرمودند كه : "در بغداد
مردی نصرانی به نام"یعقوب" مبتلا به مرض استسقاء بود
كه از معالجه آن ناامید شده بودند و به طوری بدنش ضعیف شده بود
كه توان راه رفتن نداشت. او می گوید : مكرّر ازخدا مرگم را خواسته
بودم تا آنكه در سال 1280 هـ .ق درعالم خواب سید جلیل القدر نورانی
را دیدم كه كنار تختم ایستاده ، و به من گفت : اگر شفا می خواهی
باید به زیارت كاظمین بیایی . از خواب بیدار
شدم و خوابم را به مادرم گفتم . مادرم كه مسیحی بود گفت : این
خواب شیطانی است . دو مرتبه خوابم برد . این مرتبه زنی را
در خواب دیدم با چادر و روپوش كه به من گفت : برخیز كه صبح شد آیا
پدرم با شما شرط نكرد كه او را زیارت كنی و ترا شفا بخشد ؟ گفتم پدر
شما كیست ؟ گفت : "موسی بن جعفر". گفتم شما كیستی
؟ فرمود : من معصومه خواهر رضا هستم . از خواب بیدار شدم و متحیر بودم
كه به كجا بروم ؛ به ذهنم آمد كه بخدمت " سید راضی بغدادی
بروم . به بغداد رفتم تا به در خانه او رسیدم ، درزدم ، صدا آمد كیستی
؟ گفتم در را باز كن . همین كه سید صدایم را شنید به
دخترش گفت : در را باز كن كه یك نفر نصرانی است كه آمده مسلمان شود.
وقتی بر او وارد شدم گفتم : از كجا دانستید كه من چنین قصدی
دارم ؟ فرمود : جدّم در خواب مرا از قضیه خبر داد . او مرا به كاظمین
نزد شیخ عبدالحسین تهرانی برد ؛ داستان خود را برایش گفتم
، دستور داد مرا به حرم مطهر حضرت كاظم (ع) بردند و مرا دور ضریح طواف دادند
عنایتی نشد ؛ از حرم بیرون آمدم احساس تشنگی كردم ؛ آب
آشامیدم ، حالم منقلب شد و روی زمین افتادم ، گویا كوهی
بر پشتم بود و از سنگینی آن راحت شدم . ورم بدنم از بین رفت و
زردی صورتم به سرخی مبدّل شد و دیگر اثری از آن مرض ندیدم
. خدمت شیخ بزرگوار رفتم و به دست ایشان مسلمان شدم ...".
(دارالسّلام , ج 2, ص 169)
شفای طلبه جوان نخجوانی
حضرت آیة اللّه مكارم شیرازی "دام
ظلّه" می فرماید : "بعد از فروپاشی شوروی سابق
و آزاد شدن جمهوریهای مسلمان نشین (و از آن جمله جمهوری
نخجوان) مردم شیعه نخجوان تقاضا كردند ، كه عدّه ای از جوانان خود را
به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت
شوند . مقدّمات كار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل
آمد. از بین (سیصد نفر داوطلب) پنجاه نفری كه معدّل بالایی
داشتند و جامعترین آنها بودند برای اعزام به حوزه علمیه قم
انتخاب شدند . در این میان جوانی - كه با داشتن معدّل بالا ، به
سبب اشكالی كه در یكی از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود - با
اصرار فراوان پدر ایشان ، مسئول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد ، ولی
هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از این كاروان علمی ،
مسئول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این
جوان متمركز كرده و تصویر برجسته ای از آن را به نمایش گذاشت.
جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شكسته شد. وقتی
كاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساكن شدند این جوان به حرم مشرّف
شده و با اخلاص تمام متوسّل به حضرتش می شود ، و درهمان حال خوابش می
برد . در خواب عوالمی را مشاهده كرده و بعد از بیداری می
بیند چشمش سالم و بی عیب است . او بعد از شفا یافتن به
مدرسه بر می گردد ، دوستان او با مشاهده این كرامت و امر معجزه آسا ،
دسته جمعی به حرم حضرت معصومه (ع) مشرّف شده و ساعتها مشغول دعا و توسّل می
شوند . وقتی این خبر به نخجوان می رسد آنها مصرّانه خواهان این
می شوند كه این جوان بعد از شفایا فتن و سلامتی چشمش به
آنجا برگردد كه باعث بیداری و هدایت دیگران و استحكام عقیده
مسلمین گردد". ضبط صوتی , تصویری این كرامت به
نقل حضرت آیة الله مكارم " دام ظلّه " در واحد فرهنگی
آستانه موجود است.
عنایت حضرت به زائر برادر
آقای شیخ عبداللّه موسیانی نقل می
كند: "كه ما عازم مشهد مقدّس بودیم درحالی كه در آنجا به جهت جمعیت
زیاد زو ّار منزل به سختی پیدا می شد. من با اطّلاع از این
جهت به حرم حضرت معصومه (ع) مشرّف شدم و خیلی خودمانی گفتم : بی
بی جان ما عازم زیارت برادر شماییم ، خودتان عنایتی
بفرمائید. ما عازم مشهد شدیم ، دیدیم منزل بسیار كمیاب
است نزدیك حرم از تاكسی پیاده شدیم ، ناگهان دیدم
جوانی از داخل كوچه به طرف من آمد و به من گفت : منزل می خواهید
؟ گفتم : بله ، گفت دنبال من بیا ، با او رفتم مرا داخل خانه اش برد، اطاق
بزرگ و خوبی را به ما داد ، ما وقتی در آنجا مشغول جابجایی
و سایل بودیم ، خانم ایشان ما را برای نهار دعوت كرد ،
بعد از تشرّف به حرم زیارت و نماز ، نهار را با آنها خوردیم . صبح روز
بعد ، خانم از ما سؤال كرد : شما چند روز در اینجا هستید ؟ گفتم ده
روز ، گفت ما به تهران می رویم ، این كلید خانه ، هر وقت
كه خواستید بروید ، كلید را بدهید به همسایه ما آقای
رضوی ( یا رضوانی). گفتم : كرایه منزل چه می شود ؟
گفت ما صحبت آن را كرده ایم . ما خیال كردیم مقصود ایشان
صحبت درباره كرایه است با آقایی كه بنا شد كلید را به او
بدهیم. چند روزی گذشت كسی آمد در خانه و گفت : من رضوی (یا
رضوانی) هستم ، شما هر وقت كه خواستید به قم بروید ، كلید
را پشت آینه داخل اطاق بگذارید و بروید.گفتیم : كرایه
چه می شود ؟ گفت درباره كرایه با من صحبتی نكردند. ده روز ما
تمام شد ، خواستیم برگردیم ، دیدیم بلیط ماشین
را باید چند روز پیش تهیه می كردیم و الآن تهیه
بلیط امكان ندارد ، خیلی ناراحت بودیم كه من از صاحب ماشینی
(كه در نزدیك منزل ما ، ماشین خودش را پارك می كرد و در مسیر
" تهران - مشهد " مسا فر جا به جا می كرد) خواستم ما را هم با
خودش تا تهران ببرد. او گفت : من فردا حركت نمی كنم ولی فردا شما را
به قم می فرستم ؛ فردا ما را تا گاراژ ماشین برد و به مسئول دفتر گفت
: اینها از ما هستند و می خواهند به قم بروند ، او هم موافقت كرد و در
بهترین جای ماشین به ما تعداد صندلی مورد نیازمان
را داد و ناباورانه "بی بی" وسیله برگشت مان را هم
مانند "منزل درمشهد" فراهم كرد" (كرامات نقل شده از آقای شیخ
عبدالله موسیانی توسط واحد سمعی , بصری حرم ضبط صوتی
, تصویری شده است)
عنایت حضرت به زوّ ار مرقدش
آقای شیخ عبداللّه موسیانی نقل
كردند از حضرت آیة اللّه مرعشی نجفی "كه شب زمستانی
بود كه من دچار بی خوابی شدم ؛ خواستم حرم بروم ، دیدم بی
موقع است ، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم كه اگر خوابم برد
خواب نمانم ، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد " كه قیافه
او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی كنم "
به من فرمود : سید شهاب! بلند شو و به حرم برو ؛عدّه ای از زوّ ار من
پشت در حرم از سرما هلاك می شوند ، آنها را نجات بده. ایشان می
فرمایند : من به طرف حرم راه افتادم ، دیدم پشت در شمالی حرم
(طرف میدان آستانه) عدّه ای زوّار اهل پاكستان یا هندوستان (با
آن لباسهای مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند به خود می
لرزند ، در را زدم ، حاج آقا حبیب (كه جزء خدّام حضرت بود) با اصرار من در
را باز كرد ، من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و در كنار ضریح
آن حضرت به زیارت و عرض ادب پرداختند ؛ من هم آب خواستم و برای نماز
شب و تهجّد وضو ساختم" .
جلال و جبروت فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها)
آقای شیخ عبداللّه موسیانی نقل
فرمودند به این كه حضرت آیة اللّه مرعشی نجفی به طلّاب می
فرمود : "علّت آمدن من به قم این بود كه پدر آسید محمود مرعشی
نجفی (كه از زهّاد و عبّاد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امیر (ع) بیتوته
نمود كه آن حضرت را ببیند ، شبی در (حال مكاشفه) حضرت را دیده
بود كه به ایشان می فرماید : سید محمود چه می خواهی
؟
عرض می كند : می خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء
(ع) كجاست ؟ تا آن را زیارت كنم .
حضرت فرموده بود : من كه نمی توانم " بر خلاف وصیت
آن حضرت" ، قبر او را معلوم كنم . عرض كرد : پس من هنگام زیارت چكنم ؟
حضرت فرمود : خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه (ع) را به فاطمه معصومه (ع) عنایت
فرموده است ، هر كس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا (ع) را درك كند به زیارت
فاطمه معصومه (ع) برود. آیة اللّه مرعشی می فرمودند: پدرم مرا
سفارش می كرد كه من قادر به زیارت ایشان نیستم امّا تو به
زیارت آن حضرت برو ، لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت
فاطمه معصومه (ع) و ثامن الأئمّه (ع) آمدم و به اصرار مؤسس حوزه علمیه قم ،
حضرت آیة اللّه حائری در قم ماندگار شدم. آیة اللّه مرعشی
در آن زمان می فرمودند : "شصت سال است كه هر روز من اوّل زائر
حضرتم" . ایشان از شاگردان آیه الله مرعشی رحمه اللّه
بودند.
نجات گروه سرگردان با راهنمايي حضرت معصومه(ع)
سال ها قبل از انقلاب، گروهي از مردم يكي از شهرهاي دور، در
فصل زمستان براي زيارت حضرت معصومه(ع) عازم قم شده بودند. شب فرا رسيد، برف سنگيني
در زمين نشسته بود، اين گروه در چند فرسخي قم راه را گم كردند، و در بيابان بدون
وسيله، سرگردان شده و در مخاطره شديد قرار گرفتند، همانجا دست به توسل به دامن
حضرت معصومه(ع) زدند تا با نشان دادن راه، آن ها را از خطر برهاند.
طبق سند موثق، يكي از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه(ع)،
مرحوم سيد محمد رضوي مي گويد: در آن شب( بدون اطلاع از زائران در به در و سرگردان)
در حرم بودم، اندكي خوابيدم، در عالم خواب ديدم حضرت معصومه(ع) نزد من آمد و
فرمود:"برخيز، چراغ گلدسته ها را روشن كن." به ساعت نگاه كردم، ديدم
اندكي از نيمه شب گذشته و هنوز چهار ساعت به اذان صبح باقي است(و ماطبق معمول اندكي
قبل از اذان، چراغ هاي گلدسته ها را روشن مي كرديم). خوابيدم، دوباره حضرت
معصومه(ع) را در خواب ديدم، اين بار با تندي به من فرمود:"برخيز، مگر نگفتم
چراغ هاي گلدسته ها را روشن كن." برخاستم و چراغ هاي گلدسته ها را روشن كردم،
ديدم برف سنگيني آمده و همه جا را سفيد پوش نموده است، ولي شگفت زده شده بودم كه
چرا امشب به دستور حضرت معصومه(ع) چراغ ها را زودتر روشن نموده ام؟ آن شب به
سرآمد، صبح روز بعد كه هوا آفتابي بود، از حرم عبور مي كردم، شنيدم چند نفر از
زائران به همديگر مي گويند:" حضرت معصومه(ع) به داد ما رسيد، چقدر بايد از محضر
مقدسش تشكر و سپاس گزاري نماييم! اگر چراغ هاي گلدسته ها روشن نمي شد، ما در دل شب
تاريك در بيابان پر از برف و هواي سرد، كه راه را گم كرده بوديم، جان سالمي به در
نمي برديم، اگر چراغ گلدسته ها روشن نمي شد ما جهت شهر قم را در آن تاريكي ظلماني
هرگز پيدا نمي كرديم." راز خواب را دريافتم كه چرا حضرت معصومه(ع) به من مي
فرمود: برخيز و چراغ گلدسته ها را روشن كن!
كراماتی به نقل از آیة اللّه العظمی اراكی
رحمه اللّه
ایشان درباره خودشان فرمودند : "دستم ورم می
كرد و پوست آن ترك بر می داشت به طوری كه نمی توانستم وضو بگیرم
و ناچار بودم برای نماز تیمم كنم و معالجات هم بی اثر بود تا اینكه
به حضرت معصومه (ع) متوسل شدم و به من الهام شد كه دستكش بدست كنم ، همین
كار را كردم ؛ دستم خوب شد.
"ایشان فرمودند : " آقا حسن احتشام (فرزند
مرحوم سید جعفر احتشام كه هر دو از منبری های قم بودند) نقل می
كرد از آ شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی (كه مرد
با اخلاصی بود) كه من شبی در خواب دیدم بحرم مشرف شدم خواستم
وارد شوم گفتند حرم قرق است برای اینكه فاطمه زهرا (ع) و حضرت معصومه
(ع) در سر ضریح خلوت كرده اند و كسی را راه نمی دهند. من گفتم :
مادرم سیده است و من محرم هستم ، به من اجازه دادند ، رفتم دیدم كه
بله این دو نشسته اند و در بالای ضریح با هم صحبت می كنند
از جمله صحبت ها این بود كه حضرت معصومه (ع) به حضرت زهرا (ع) عرض كرد: حاج
سید جعفر احتشام برای من مدحی گفته است و ظاهراً آن مدح را برای
حضرت می خواند. آشیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دوره ای
اهل منبر كه حاج سید جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل می كند ؛حاج
احتشام می گوید : از آن شعرها چیزی یادت هست ؟ گفت
: بله در آخر شعر داشت (دخت موسی بن جعفر) تا این را گفت ، حاج احتشام
شروع كرد بگریه كردن و گفت : بله توی اشعار من این كلمه
است"."حاج سید جعفر احتشام منبری با حالی بود و موقع
روضه خواندن خودش هم گریه می كرد و بكّاء بود و بسیار گریه
می كرد". آقا حسن احتشام فرزند ایشان می گوید:
"به ایشان گفتیم شما در آخر شعرتان یك تخلّصی داشته
باشید مانند سایر شعرا" ، قبول نكرد تا با اصرار این شعر
را گفت : ای فاطمه بجان عزیز برادرت براحتشام لطف نما قصر اخضری
ایشان گفت : "قصر اخضر را لطف كردند". گفتم "چطور ؟"
گفت : " همانجا كه آقای مرعشی رحمه اللّه سجاده می
انداختند ، آنجا را گچ كاری كردند و سنگ مرمر سبز رنگ قرار دادند ، و قبر
حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است این بود قصر اخضری كه به
ایشان عطا شد".
آقای حاج شیخ حسن علی تهرانی رحمه
اللّه (جدّ مادری آقای مروارید) كه از علماء بزرگ و شاگردان
فاضل میرزای شیرازی محسوب می شدند و حدود 50 سال در
نجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند، ایشان برادری داشت بنام حاج
حسین علی شال فروش كه ا زتجار بازار بوده درتمام مدّتی كه حاج شیخ
مشغول تحصیل بودند ایشان ماهی 50 تومان به او شهریه می
داد تا اینكه برادر تاجر فوت می كند و جنازه او را به قم حمل می
كنند و در آنجا دفن می نمایند . حاج شیخ حسن علی (كه در
اواخر عمر در مشهد ساكن بودند) تلگرافی از فوت برادر مطلع می شود ، به
حرم مشرف شده و به حضرت رضا عرض می كنند : "من خدمت برادرم را یكبار
هم نتوانستم جبران نمایم جز همین كه بیایم اینجا و
از شما خواهش كنم كه به خواهرتان حضرت معصومه (ع) سفارش ایشان را بفرمایید
: تا كمك كاری ، بكند از برادرم". همان شب یكی از تجاركه
از قضیه اطلاع نداشت خواب می بیند كه به حرم حضرت معصومه (ع)
مشرف شده و آنجا می گویند : كه حضرت رضا (ع) هم به قم تشریف
آوردند : یكی جهت زیارت خواهرشان ، و یكی جهت سفارش
برادر حاج شیخ حسنعلی به حضرت معصومه (ع) . او معنای خواب را نمی
فهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلی در میان می گذارد و ایشان
می فرمایند : "همان شب كه شما خواب دیدی من (در
رابطه با برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است".
"مرحوم آقا سید محمد تقی خوانساری پس از شنیدن این
خواب فرمود : از این خواب استفاده می شود كه قم در حریم حضرت
معصومه (ع) است ؛ باید حضرت امام رضا (ع) به قم تشریف فرما شوند و
سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی را به حضرت بفرمایند و الّا خود
حضرت امام رضا (ع) مستقیماً در كار مداخله نمی كند چون این در
محدوده حضرت معصومه است و مداخله در این محیط نمی شود".
ضبط صوتی , تصویری این كرامات به نقل آیه الله اراكی
در واحد فرهنگی آستانه موجود است .
برکات ورود حضرت معصومه علیها السّلام به شهر قم
شهر قم قبل از ورود حضرت معصومه علیها السّلام : قم
قبل از اسلام به صورت چند قلعه بوده که عده ای زرتشتی و یهودی
در آن زندگی می کردند. بعد از اسلام با آمدن اشعری ها (که
اصالتا شیعه و یمنی تبار بوده اند)، کم کم این سرزمین
توسعه یافت. در اوائل قرن اول و در سال 23 هجری شهر قم توسط لشکر
اسلام فتح گردید و رفت و آمد مسلمانان عرب به قم آغاز شد. نخستین کسانی
که از اشعری ها به قم آمدند عبداللّه بن سعد و عبداللّه احوص و عبدالرحمن و
اسحاق از فرزندان سعد بن مالک بن عامر اشعری بودند و به این ترتیب
ارتباط شیعیان خالص علوی با قم برقرار شده و مامن شیعیان
گردید. از آن زمان مردم قم به مذهب اهل بیت علیهم السّلام علاقه
خاصی پیدا کرده و به همین جهت مورد سختگیری و بی
مهری خلفای حاکم و ستمگر عصر خود بودند.
شهر قم قبل از ورود حضرت معصومه علیها السّلام از
آبادانی ظاهری بی بهره بود و اهالی شیعی مذهب
آن در اثر بی توجهی حاکمان مورد آزار و اذیت بودند، اما از لحاظ
ایمان و اعتقاد مذهبی، این شهر بهترین فضای معنوی
را داشته و زمینه پذیرش اهل بیت پیامبر صلّی اللّه
علیه و آله و یاران با وفای آنان در این منطقه کاملا
فراهم بود. (تاریخچه قم، ص 16)
به همین جهت امامان معصوم علیهم السّلام در
مناسبت های مختلف، شهر قم و اهالی آن را مورد عنایت قرار داده و
عبارات زیبایی را که حاکی از علاقه مندی آن
بزرگواران به این خطه ایران بود، بیان می کردند. حتی
گاهی ائمه اطهار با فرستادن تحفه ها و هدایا اهل قم را مفتخر می
ساختند. از جمله می توان به ابی جریر زکریا بن ادریس
و زکریا بن آدم و عیسی بن عبداللّه و چند نفر دیگر اشاره
نمود که به افتخار اخذ هدایای ارزشمندی همچون انگشتری و
جامه و کفن از دست مبارک ائمه هدی علیهم السّلام نائل شدند. (تاریخ
مذهبی قم، ص 92)
به نظر می رسد تعداد اخبار و احادیثی که
در مورد شهر قم از ائمه اطهار علیهم السّلام روایت شده است درباره هیچ
یک از شهرهای ایران روایت نشده است. مرحوم شیخ حسین
مفلس در کتاب «تحفة الفاطمیین» چهل حدیث در باره قم نقل کرده
است (تاریخ مذهبی قم، ص 92) .
در کتاب های معتبر شیعی همچون
بحارالانوار; سفینة البحار و مستدرک سفینة البحار و... در این
رابطه روایات جامع و قابل توجهی نقل شده است. برای آشنایی
بیشتر به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
1- سلام بر اهل قم
امام صادق علیه السّلام روزی با اشاره به عیسی
بن عبداللّه قمی فرمود: «سلام بر مردم قم! خداوند شهرهای آنان را با
باران سیراب کند و برکت ها را بر آنان نازل کند و بدی های آنان
را به خوبی مبدل گرداند. آن ها اهل رکوع و سجود و قیام و قعودند. آنان
فقیه و دانشمند و اهل درک حقایق و روایت و عبادت نیکو
هستند» . (بحارالانوار، ج 57، ص 217; مستدرک سفینة البحار، ج 8، ص 598)
2- راهی به سوی بهشت
صفوان بن یحیی کوفی معروف به بیاع
سابری از نزدیکترین و مطمئن ترین یاران امام رضا علیه
السّلام می گوید: روزی در حضور امام رضا علیه السّلام
نشسته بودم که از شهر قم و اهالی آن سخن به میان آمد و اینکه
آنان در زمان ظهور حضرت ولی عصر علیه السّلام به سوی آن بزرگوار
میل خواهند کرد. در این لحظه امام هشتم علیه السّلام به اهل قم
درود فرستاده و فرمود: «رضی اللّه عنهم، ثمّ قال: انّ للجنّة ثمانیة
ابواب و واحد منها لاهل قم; و هم خیار شیعتنا من بین سائر
البلاد، خمّر اللّه تعالی ولایتنا فی طینتهم; (بحار
الانوار، ج 57، ص 216) خداوند از آنان خشنود باشد، سپس فرمود: همانا بهشت دارای
هشت در است که یکی از آن درها مخصوص مردم قم است. آنان شیعیان
برگزیده ما در میان سایر شهرها هستند. خداوند ولایت و
محبت ما [اهل بیت] را با طینت آنان عجین کرده است.»
3- پایگاه یاران مهدی علیه السّلام
عفان بصری می گوید: روزی امام صادق
علیه السّلام به من فرمود: «اتدری لم سمی قم؟ قلت: اَللّه و
رسوله و انت اعلم. قال: انما سمّی قم لانّ اهله یجتمعون مع قائم آل
محمد - صلوات اللّه علیه - و یقومون معه و یستقیمون علیه
و ینصرونه; آیا می دانی چرا شهر قم را «قم » نامیده
اند؟ عرض کردم: خدا و پیغمبرش و شما آگاهترید. امام علیه
السّلام فرمود: قم نامیده شده است برای اینکه اهل آن با قائم آل
محمد صلّی اللّه علیه و آله همراه می شوند و با او قیام
نموده و بر او استقامت می ورزند و او را یاری می رسانند.»
(بحارالانوار، ج 57، ص 216 و معجم احادیث المهدی علیه السلام، ج
3، ص 474) در این روایت نقش مردم قم و ساکنین این شهر
مقدس در حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السّلام مشخص شده است. با
توجه به این حدیث، اهالی قم به ویژه دانایان و
آگاهان آن، وظیفه ای مهم تر و مسؤولیت سنگین تری
نسبت به سایر شهرهای ایران به دوش می کشند و این حقیقت،
تلاش آنان را در زمینه سازی برای حکومت جهانی حضرت مهدی
علیه السلام بیشتر از سایر سرزمین ها می طلبد.
4- شهر قم در قرآن و وعده پیروزی بر اسرائیل
پیشوای ششم روزی با یاران خود
نشسته و قرآن تلاوت می کرد تا به این آیه رسید: «فاذا جاء
وعد اولیهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید فجاسوا
خلال الدّیار و کان وعدا مفعولا (اسراء/ 5) » ; «[ای بنی اسرائیل!]
پس هنگامی که وعده [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد، بندگانی از خود
را که سخت نیرومندند بر شما می گماریم; تا میان خانه ها [یتان]
به جست و جو در آیند، و این تهدید تحقق یافتنی
است.» یاران امام در این لحظه پرسیدند: «جعلنا فداک من هؤلاء؟
فقال: ثلاث مرات، هم واللّه اهل قم (بحارالانوار، ج 57، ص 216) ; جانمان به فدای
تو، این گروه چه کسانی هستند؟ امام صادق علیه السلام سه بار
فرمود: به خدا سوگند! آنان اهل قم هستند.»
5- پناهگاه فرزندان حضرت زهرا علیها السّلام
امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: «اذا اصابتکم بلیّة
و عناء فعلیکم بقم فانه ماوی الفاطمیّین (بحارالانوار، ج
57،ص 215) ; هرگاه [در تنگناهای زندگی قرار گرفتید و]
بلاها و مصیبت ها به شما روی آورد، به سوی
قم بروید; چون آنجا پناهگاه فرزندان فاطمه علیها السّلام است.»
چنانکه اشاره شد، روایات متعددی از ائمه اطهار
علیهم السّلام در تجلیل و تقدیر از قم و اهل آن وارد شده است و
در آن ها، شهر قم با القاب و عناوین ویژه ای مورد تجلیل
قرار گرفته است، از جمله آن ها نام های زیر می باشد: قم (شهر قیام)،
حرم اهل بیت، شهر امن و امان، مرکز یاران ائمه، قطعه ای از بیت
المقدس، کانون شیعیان، آسایشگاه انسان های با ایمان،
مجمع انصار المهدی علیه السّلام، سرزمین مقدس، پرتگاه و محل
سقوط ستمگران و گردنکشان، منبع علم و فضیلت و تقوی، سالم ترین
شهرها و غیره.
6- اگر مردم قم...
با این همه فضائل و مناقب که در مورد شهر قم و ساکنان
آن در سیره و سخن اهل بیت علیهم السّلام وارد شده است، باید
توجه داشت که این ها مشروط به تداوم ایمان و اعتقاد به ارزش های
اسلامی و ادامه راه اهل بیت علیهم السّلام توسط مردم قم می
باشد و گرنه اگر کسی خیال کند که چون قمی هست و یا اینکه
در شهر قم زندگی می کند و بدون عمل، مشمول این رحمت و برکات الهی
خواهد شد، به خیالی باطل و پنداری بی پایه و سست
دچار شده است; چرا که
امام صادق علیه السّلام فرمود: «تربة قم مقدّسة و
اهلها منّا و نحن منهم، لا یریدهم جبّار بسوء الّا عجّلت عقوبته; ما
لم یخونوا اخوانهم (و ما لم یحولوا احوالهم)، فاذا فعلوا ذلک سلّط
اللّه علیهم جبابرة سوء! ;
خاک قم مقدس است و ساکنان آن از ما اهل بیت هستند و
ما هم از آن هائیم، هیچ حاکم [گردنکش و] ستمگری به آن ها قصد
سوء نمی کند مگر اینکه خداوند در عذاب او تعجیل می فرماید.
البته به شرط آنکه [اهل قم] به برادران خود خیانت نکنند (و احوال خود را تغییر
ندهند)، زیرا در آن صورت خداوند متعال ستمگران بیدادگر را بر آنان
مسلط خواهد کرد.»
روی علی بن محمد العسکری عن ابیه
عن جده عن امیرالمومنین (ع) قال: قال رسول اللّه (ص) : ((لما اسری
بی الی السّماء الرّابعه، نظرت الی قبّة من لؤلؤ لها اربعة
ارکان و اربعة ابواب کانّها من استبرق اخضر. قلت: یا جبرئیل، ما هذه
القبّة الّتی لم ارفی السّماء الرّابعة احسن منها؟ فقال: یا حبیبی
محمّد، هذه صورة مدینة یقال لها قم، یجتمع فیها عباداللّه
المومنون. ینتظرون محمّدا و شفاعته للقیامة و الحساب. یجری
علیهم الغم و الهم و الاحزان و المکاره...)) [مجلسی، بحار الانوار، ج۵۷،
ص۲۰۷]
پیامبر (ص) فرمود: هنگامی که به آسمان چهارم
طبق تصریح قرآن مجید در عالـم, هفت آسمان وجـود دارد. در یكی
از آیات شـریف قـرآنـی در ایـن باره آمـده است: ((الذی
خلق سبع سماوات طباقا ماتری فـی خلق الرحمن مـن تفاوت...)) یعنی
همان کسی که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید. در آفرینش
خداوند هیچ تضاد و عیبی نمیبینی...و طبق برخی
از آیات قرآنی چون آیه پنجم سوره ملک (ولقد زیناالسماء
الدنیا بمصابیح...) آنچه از عالم بالا میبینیم، و
تمامی ستارگان و کهکشانها همه جزو آسمان دنیا و آسمان اولند. بنابراین
آسمانهای ششگانه دیگر، عالمهایی در ورای آن
هستند) برده شدم، به گنبدی از لولو که چهار رکن و چهار در داشت و گویا
از حریر سبز بود، نگریستم. گفتم: جبرئیل ، این گنبدی
که بهتر از آن را در آسمان چهارم ندیده ام، چیست؟ جبرئیل گفت:
محبوبم محمد، این صورت شهری است که بدان قم گویند. در آن بندگان
مومن خدا جمع میشوند و منتظر محمد و شفاعت ش در روز قیامت و حسابرسی
هستند. بر آنان غم و اندوه و ناراحتیها و ناخشنودیها وارد نمیشود...
سئل امیر المومنین علیّ بن ابی
طالب عن اسلم المدن و خیر المواضع عند نزول الفتن و ظهور السّیف. فقال
(ع) : ((اسلم المواضع یومئذ قصبه قم. فاءذا اضطربت خراسان و وقعت الحرب بین
اهل جرجان و طبرستان و خربت سجستان، فاسلم المواضع یومئذ قصبه قم. تلک
البلده الّتی یخرج منها انصار خیر النّاس ابا و امّا و جدّا و
جدّة و عمّا و عمّة. تلک الّتی تسمی الزهراء...)) [مجلسی، بحار
الانوار، ج۵۷، ص۲۱۸ ۲۱۷]
از امیر
مومنان علی بن ابی طالب (ع) در باره سالم ترین و بهترین
شهرها و موضعها به هنگام نازل شدن فتنهها و ظاهر شدن شمشیرها (ظاهرا شمشیرها
کنایه از جنگ و خونریزی است.) سوال شد.
حضرت فرمود: سالمترین نقاط در آن روز، شهر قم است.
زمانی که در خراسان اغتشاش روی دهد و میان مردم گرگان و طبرستان
(طبرستان نامی است که مورخان اسلامی به مازندران و حدود و اطراف آن از
مشرق تا مغرب اطلاق کرده اند). جنگ درگیرد و سیستان خراب شود، در آن
هنگام سالمترین مواضع، شهر قم است.
قم شهری است که از آنجا یاران بهترین
مردم از جهت پدر و مادر و جد وجده و عمو و عمه بر میخیزند. آن شهر،
زهرا نامیده شده است. (روایت دنباله دارد.) شهر انصارائمه (ع).
عن الصادق (ع) قال: اهل خراسان اعلامنا و اهل قم انصارنا و
اهل کوفه اوتادنا و اهل هذاالسواد منا و نحن منهم.) [مجلسی، بحار الانوار، ج۵۷،
ص۲۱۴]
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: خراسانیان
پرچم های ما و اهل قم انصار ما و کوفیان میخهای ما
(ظاهرا مقصود آن است که کوفیان باعث ثبات امر ائمه اطهار (ع) شدند.) و اهل این
سواد (ظاهرا مقصود از سواد، سواد کوفه است که پیشتر توضیح دادیم.)
ازما و ما از آنان هستیم.
در مورد قم احادیث زیادی وجود دارد که
صاحب انوار المشعشعین آن ها را جمع آوری کرده و بیست و نه اسم
برای قم از آن ها در آورده است که عبارت است از 1.قم، 2.زهراء، 3. ارض
الجبل، 4. قطعة من بیت المقدس، 5. مجمع انصار القائم، 6.حرم اهل بیت،
7. مطهره، 8.مقدسه، 9.حجة علی البلاد، 10. بحر، 11.ماوی للفاطمیین
12. مستراحا للمومنین 13. عش آل محمد، 14. معدناً للشیعة، 15. کوفة
الصغیره 16. مأوی شیعة آل محمد، 17. معدنا للعلم و الفضل، 18.
مقصم الجبارین، 19. مذاب الجبارین، 20. بلد الائمه، 21. بلد لشیعة
الائمه، 22. امان للخائفین، 23. مفزع المومنین، 24. مقر للهاربین
، 25. المدفوعة عنها البلاء 26. المرفوعة عنها البلاء، 27.مفتوحة الیها باب
الجنه، 28. البلد الامین 29. مختار البلاد.
بخشی از آثار و برکات حضرت معصومه علیها
السّلام در قم
ورود حضرت فاطمه معصومه علیها السّلام به شهر قم و
دفن پیکر مطهر آن بانوی کبریا در این شهر، آثار و برکات
فراوانی را به همراه داشته است. از لحظه ورود نبیره رسول اللّه صلّی
اللّه علیه و آله به قم، پیوسته این شهر از جهات فرهنگی،
سیاسی، اجتماعی، عمرانی و اقتصادی رو به رشد و پیشرفت
نهاده است. تاثیر این واقعه تاریخی را می توان با
مطالعه زوایای تاریخی این شهر به دست آورد. برکات این
بانوی مجلله در شهر قم آنگاه به اوج خود می رسد که بدانیم تاثیر
وجود آن حضرت در تحولات تاریخی، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی
نه تنها در محدوده یک شهر بلکه گاهی در کل کشور ایران بوده و یا
حداقل وقایع وحوادث کشور ایران به نوعی مرتبط با شهر قم می
باشد.
برکات حضرت معصومه در شهر قم و تاثیر این شهر
بر کل ایران آنچنان مهم بوده و هست که سال ها دل و دیده میلیون
ها زائر و مجاور و جهانگرد را به خود مشغول داشته است. این تاثیر نه
تنها برای زائران مشتاقی که از راه های دور به عشق زیارت
مرقد مطهر این دخت عصمت و یادگار امام موسی علیه السّلام
با ارادت خالصانه به این مکان مقدس می شتابند ملموس است بلکه حتی
برای کسانی که با انگیزه های غیر مذهبی وارد
این مکان شده اند و یا از این دیار عبور کرده اند،
پرجاذبه و شگفت انگیز بوده است. در عظمت و شکوه ظاهری این
بارگاه مقدس، حقیقت و معنویت خاصی نهفته است که ناخود آگاه هر بیننده
ای را به سوی آن متوجه ساخته و دل و دیده اش را صید می
کند.
در اینجا اعترافات چند تن از افراد خارجی را که
در قرن های گذشته از قم دیدن کرده و در لابلای سخنان خود به نقش
ارزنده این بانوی ملکوتی و تاثیر بارگاه آن حضرت در شهر
قم اشاره کرده اند، مرور می کنیم.
«اوژن فلاندن» جهانگرد فرانسوی و دانشمندی که
در زمان محمد شاه قاجار در سال های 1219 و 1221 شمسی به اتفاق هموطن
هنرمند خود «پاسکال کست» به ایران آمده است، در مورد اهمیت و نقش شهر
قم و مرقد مطهر حضرت معصومه علیها السّلام چنین می نگارد:
«مقبره فاطمه که ایرانی ها «معصومه» می
نامند در تمام مشرق، احترامی به سزا دارد و مردم از اکناف به زیارتش می
آیند، فاطمه نوه علی است. از پادشاهان ایران، شاه عباس دوم، شاه
صفی و فتحعلی شاه در قم مدفونند. تیمور لنگ به قم چندان لطمه
نرسانده و شاید از برکت فاطمه باشد» . (ماهنامه کوثر، ش 9، ص 73 و 74 با
اختصار)
«کارل بروگش» جهانگرد آلمانی نیز که اوضاع ایران
را در سده نوزدهم میلادی از دید مادی خود بررسی
کرده است، در مورد عظمت ظاهری شهر قم و حضرت معصومه علیها السّلام چنین
می گوید:
«دورنمای قم به معنای واقعی کلمه از فاصله
چند میلی می درخشد، زیرا گنبد زیارتگاه این
شهر را با ورقه هایی از طلا پوشانده اند که نور آفتاب را به شکل خیره
کننده ای منعکس می کند. شاهان ایران علاقه زیاد دارند به
این که گنبد بناهای مقدس را با ورقه های طلا و نقره بپوشانند.
طلا کاری ها و نقره کاری های زیبای ضریح مقدس
واقعا چشم را روشن می کنند. خدمتکارانم پیوسته از شکوه و جلال گنبد و
مقبره فاطمه در قم سخن می گفتند. نه فقط زندگان بلکه مردگان نیز به سوی
این مزار جلب می شوند; زیرا بسیاری از ایرانیان
وصیت می کنند که پس از مرگ در جوار این بانوی مقدس دفن
شوند. قم مدفن قدیسین هم هست. بنا به گفته اهالی محل، قم دارای
444 امامزاده کوچک و بزرگ است » . (ماهنامه کوثر، ش 12، ص 65 و 66. با اختصار)
به هر حال بعد از ورود حضرت معصومه علیها السّلام به
قم و دفن پیکر مطهر آن حضرت در این سرزمین مقدس، علویان و
سادات بیشتری به این شهر روی آوردند، توجه شیعیان
به این نقطه فزونی یافت و علما و مشاهیر شیعه در
طول تاریخ به این مکان مقدس توجه نشان دادند، مهاجرت به این شهر
زیاد شد و موقعیت مذهبی قم تثبیت و استحکام تاریخی
یافت.
قم با این ویژگی ها در میان شهرهای
شیعه نشین از شهرت جهانی برخوردار شد و یکی از
شهرهای مهم جهان اسلام به شمار آمده و از مراکز مهم فرهنگی و فقهی
شیعه گردید و از همه مهم تر به عنوان هسته مرکزی و پایگاه
اصلی بزرگترین و باشکوهترین انقلاب در تاریخ جهان گردید.
در اینجا به فهرست برخی از نتایج ورود
حضرت معصومه علیها السّلام به شهر قم می پردازیم:
1- گسترش شهر قم
شهر قم به تدریج از شمال شرقی، به جنوب غربی
که محل دفن آن حضرت بود کشیده شد به طوری که حرم فاطمه معصومه علیها
السّلام که در حاشیه شهر قرار داشت، امروزه در مرکز شهر و در آبادترین
قسمت آن واقع است.
2- مورد توجه شدن قم
توجه پادشاهان و حاکمان و طبقات گوناگون مردم به این
شهر و کوچ بسیاری از افراد مشتاق اهل بیت علیهم السّلام
برای اقامت در آن، به خاطر مدفون بودن حضرت معصومه علیها السّلام در این
شهر است.
3- استحکام مذهبی قم
قم از جنبه مذهبی استحکام ویژه ای یافته
و مرکز روحانیت شیعه شد. و عده ای از بزرگترین علمای
شیعه از آنجا برخاسته یا در آن اقامت کردند.
4- کثرت سادات در شهر قم
بعد از دفن حضرت معصومه علیها السّلام عده بسیاری
از فرزندزادگان امام حسن و امام حسین و موسی بن جعفر و علی بن
موسی الرضا علیهم السّلام و از فرزندان محمد حنفیّه و زید
بن علی بن الحسین علیهم السّلام و اسماعیل فرزند امام
صادق علیه السّلام از اطراف به قم روی آورده اند.
از آنجا که این شهر از ابتدا مورد نظر آل علی
علیهم السّلام بوده است و مردم قم نسبت به اولاد پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله ارادت و علاقه خاصی داشته اند، به تدریج بعد
از ورود حضرت معصومه علیها السّلام از نظر کثرت سادات، موقعیت بی
نظیر و یا کم نظیری یافته است.
امروزه کثرت سادات قم، به خوبی محسوس و مشهود است و
چند محله به نام علویان وسادات است که بیشتر آن ها سیّد هستند،
از جمله محله سیّدان، محله موسویان و محله موسی مبرقع و همچنین
وجود سادات برقعی و رضوی و چاووشی و غیره نشانگر این
حقیقت می باشد.
5- توجه به امور امامزادگان
مردم قم از اوایل قرن سوم هجری که فاطمه معصومه
علیها السّلام در قم مدفون شد، در بزرگداشت مقابر اولاد پیامبر صلّی
اللّه علیه و آله همان تلاش را کردند که در زمان حیاتشان از آنان به
عمل می آوردند. ساختن بناهای مجلل و بارگاه و گنبد و وقف اموال در این
راه از جمله این تلاش هاست.
در دوره صفویه و قاجاریه، بعضی از
جهانگردانی که به ایران آمده و از قم عبور کرده اند،
در سفرنامه های خود امامزادگان قم را وصف نموده و حتی
درپاره ای از آن ها در تعداد امامزادگان افراط کرده اند.
6- پرورش علمای بزرگ در شهر قم
یکی دیگر از برکات فاطمه معصومه علیها
السّلام، پرورش عالمان و اندیشمندان بزرگ در این شهر می باشد که
به نام بعضی از آنان اشاره می شود:
علی بن حسین بن بابویه قمی، پدر شیخ
صدوق یا صدوق اوّل;
محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف به شیخ
صدوق و نویسنده نزدیک به 300 کتاب در اصول و فروع;
محمد بن حسن صفار، از یاران نزدیک امام حسن
عسکری علیه السّلام;
احمد بن اسحاق قمی، وکیل امام عسکری علیه
السّلام در قم و سازنده مسجد معروف امام به دستور آن حضرت;
احمد بن ادریس قمی، از محدثان شیعی;
زکریا بن آدم، از اصحاب امام رضا علیه السّلام;
ابوعبداللّه محمد بن خالد برقی، ادیب، محدث و
نویسنده کتاب های مهمی همچون: التنزیل و التعبیر،
کتاب العلل، کتاب یوم و لیله (رجال نجاشی، ص 335) ;
احمد بن محمد بن خالد برقی، منسوب به برقرود قم و نویسنده
کتاب های فراوانی همچون: المحاسن، کتاب التبلیغ و الرساله، کتاب
التراحم و التعاطف، و سایر تالیفات وی که به ده ها جلد بالغ می
شود (رجال نجاشی، ص 76) ;
علی بن ابراهیم قمی، مفسر معروف;
خواجه نصیر الدین طوسی جهرودی
معروف به استاد البشر و از افتخارات جهان اسلام;
صدر المتالهین شیرازی، که آثار برجسته
فلسفی از جمله: اسفار اربعه، شواهد الربوبیه، شرح کافی و... را
پدید آورد;
ملا عبد الرزاق لاهیجی، فیلسوف وحکیم
نامدار شیعه در قرن 11 و صاحب کتاب های شوارق الالهام و گوهر مراد;
حاج ملا مهدی قمی نراقی، نویسنده
جامع السعادات;
میرزا ابوالقاسم قمی (میرزای قمی)،
صاحب قوانین و دارای کرامات بی شمار.
وصدها عالم و دانشمند و شاعر و وزیر و مورخ و رجال
علمی و مردان سیاست و وزارت از این خطه ظهور نموده اند که تفصیل
آن در جای خود بیان شده است. (برای اطلاعات بیشتر به «تاریخ
مذهبی قم » مراجعه شود)
7- حوزه علمیه قم
یکی دیگر از برکات مزار مقدس بانوی
دو عالم، حضرت معصومه علیها السّلام در شهر قم، رونق گرفتن حوزه علمیه
می باشد. تاریخ این کانون علم و فقاهت به قرن ها قبل بر می
گردد.
ابراهیم بن هاشم قمی، سعد بن عبدالله قمی،
احمد بن اسحاق قمی، علی بن بابویه قمی و ده ها محدث و
عالم شیعی از اوایل قرن سوم هجری به بعد، زمینه
گسترش علم و ادب و حدیث را در این شهر ایجاد کرده بودند.
این حوزه علمی کم و بیش تداوم داشت و ترویج
علم در این شهر همچنان در طول تاریخ ثمرات پرباری به همراه می
آورد تا آنکه مرحوم میرزای قمی عالم جلیل القدر عصر
قاجار، به این شهر روی آورد و به حرکت علمی این دیار
شتاب بخشید.
هجرت ملاصدرا فیلسوف نامی شیعه به قم
چهره دیگری به این حرکت داد.
سکونت مرحوم فیض کاشانی در قم و تاسیس
مدرسه فیضیه در جوار حرم مطهر حضرت معصومه علیها السّلام، رشد
فکری و فضای علمی این شهر را دگرگون نمود.
این رشد علمی همچنان رو به بالندگی بود
تا در سال 1315 شمسی مرحوم شیخ عبدالکریم حائری پرچمدار
علم و فضیلت از اراک به قم آمده و روحی تازه به کالبد این کانون
فقاهت و معنویت دمید.
اقبال آیت اللّه العظمی بروجردی رحمه
اللّه به قم، فعالیت های فرهنگی واجتماعی را در این
شهر تسریع نموده و همچنین ورود مراجع و دانشمندان بزرگ شیعی
و همراهی آنان با حرکت حوزه علمیه در شکوفائی آن نقش به سزایی
داشت.
امروزه به برکت معنوی حضرت فاطمه معصومه علیها
السّلام، مجمع بزرگی از مراجع، آیات عظام و فقیهان و مجتهدان در
این شهر نورانی و ملکوتی ایجاد شده است که مورد توجه جهانیان
می باشد.
هم اکنون خیل عظیمی از طلاب و دانش
پژوهان علوم اسلامی در این حوزه مقدسه به تحصیل و تدریس
اشتغال دارند که با زعامت مراجع تقلید و تدبیر مدیریت
حوزه علمیه قم برنامه ریزی های خاصی برای
توسعه و بارور نمودن هرچه بیشتر علوم اسلامی و تخصصی نمودن آن
در حال انجام است که آینده روشن و بالنده تری را نوید می
دهد.
لازم به ذکر است این زمانی می رسد که از
قم علم و دانش به دیگر شهرها از شرق تا غرب عالم منتشر می شود، تا جایی
که این شهر اسوه و الگوی شهرهای دیگر گشته و هیچ کس
در روی زمین باقی نمی ماند که از قم به او بهره های
علمی و دینی نرسد تا آنکه زمان ظهور حجت خدا و قائم ما فرا رسد.
رونق علمی شهر قم را امام صادق علیه السّلام ده
ها سال قبل از ورود حضرت معصومه علیها السّلام به شهر قم، پیش بینی
کرده و فرموده بود: «زمانی می رسد که از قم علم و دانش به دیگر
شهرها از شرق تا غرب عالم منتشر می شود، تا جایی که این
شهر اسوه و الگوی شهرهای دیگر گشته و هیچ کس در روی
زمین باقی نمی ماند که از قم به او بهره های علمی و
دینی نرسد تا آنکه زمان ظهور حجت خدا و قائم ما فرا رسد» .
(بحارالانوار، ج 60، ص 213)
8- انقلاب اسلامی ایران
از مهم ترین ویژگی های شهر قم و
آثار و برکات حضرت معصومه علیها السّلام تشکیل هسته های مرکزی
انقلاب اسلامی ایران در این نقطه حساس کشور می باشد. شهر
قم بستر قیام و انقلاب و پرورشگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی
ایران است.
اکثر حوادث انقلاب اسلامی با این شهر مرتبط
بوده است و البته به وقوع چنین حادثه ای در شهر قم در گفتار ائمه
اطهار علیهم السّلام نیز اشاره شده است و روایت معروف حضرت کاظم
علیه السّلام در این مورد، قابل انطباق با انقلاب اسلامی ایران
است.
مطمئنا اگر انقلاب با عظمت اسلامی - که از شهر قم ریشه
گرفته و موج آن تمام نقاط عالم را تحت تاثیر قرار داد - مصداق منحصر به فرد
این گفتار زیبا نباشد، حتما یکی از مصادیق آن خواهد
بود;
چراکه ویژگی های مورد ستایش امام
هفتم علیه السّلام دقیقا در مورد رهبر و مردم ایران صادق می
باشد. آن ویژگی ها عبارتند از:
1- رهبر آنان مردی از اهل قم است.
2- رهبر آنان مردم را به سوی حق می خواند.
3- پیروان و طرفداران او اراده و استقامتی قوی
و آهنین دارند.
4- خستگی در آنان راه ندارد.
5- طوفان های حوادث آنان را متزلزل نمی کند.
6- توکل بر خدا دارند.
7- به خاطر پارسایی پیروزند.
متن روایت چنین است که امام موسی کاظم علیه
السّلام فرمود:
«رجل من اهل قم یدعوا النّاس الی الحق، یجتمع
معه قوم کزبر الحدید، لاتزلّهم الریاح العواصف و لا یملّون من
الحرب و لایجبنون و علی اللّه یتوکّلون والعاقبة للمتقین»;
مردی از اهل قم [به پا می خیزد و] مردم
را به حق فرا می خواند. گروهی به یاری او بر می خیزند
که مانند قطعه های آهن هستند، تندبادها [ی حوادث و مشکلات] آنان را
متزلزل نمی کند و از جنگ خسته نمی شوند و نمی ترسند و بر خدا
توکل می کنند. پیروزی نهایی از آن پرهیزکاران
است» . (بحارالانوار، ج 57، ص 216)
سفری مقدّس به شهری مقدّس
در سال 201 هـ . ق ، یك سال پس از سفر تبعیدگونه
حضرت رضا (ع) به شهر " مرو" حضرت فاطمه معصومه (س) همراه عدّه ای
از برادران خود برای دیدار برادر و تجدید عهد با امام زمام خویش
راهی دیار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسیدند، ولی
در آنجا عده ای از مخالفین اهل بیت با مأموران حكومتی
همراهی نموده و با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند كه عدّه ای از
همراهان حضرت در این حادثه غم انگیز به شهادت رسیدند. (زندگانی
حضرت معصومه , مهدی منصوری , ص 14 و به نقل از ریاض الانساب ,
تألیف ملك الكتّاب شیرازی)
حضرت در حالی كه از غم و حزن بسیار مریضه
بود با احساس نا امنی در شهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببرید ، زیرا
از پدرم شنیدم كه فرمود:" شهر قم مركز شیعیان ما می باشد"
؛ (دریای سخن , سقازاده تبریزی, نقل از ودیعه آل
محمّد , محمد صادق انصاری , ص 12)
سپس حضرت به طرف قم حركت نمود. بزرگان قم وقتی از این
خبر مسرّت بخش مطّلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالی كه "
موسی بن الخزرج " بزرگ خاندان " اشعری" زمام شتر آن مكرّمه
را به دوش می كشید ؛ ایشان در میان شور و احساسات مردم قم
وارد آن شهر مقدّس شد و در منزل شخصی " موسی بن خزرج "
اجلال نزول فرمود.
آن بزرگوار هفده روز در شهر ولایت و امامت به سر برد
و در این مدّت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود و واپسین
روزهای عمر پر بركت خویش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهی
به پایان رساند.
سراى «موسى بن خزرج» كه حضرت معصومه (س) چند صباحى در آنجا
به سر برد، به مدرسه معروف «ستیه» است.
این سرا در محله «میدان میر» وسط شهر قم
در یكى از محلههاى قدیمى بود و عبادتگاه آن حضرت به نام «بیت
النور» در وسط آن، قرار داشت. موسى بن خزرج پس از رحلت آن بانوى گرانقدر، محراب ایشان
را به همان حال باقى گذارد، و دیگر نقاط خانه خویش را نیز به
احترام ایشان، مسجد كرد.
اصل محراب فاطمه معصومه (س) كه در نزد عوام به «تنور» مشهور
است تاكنون پابرجاست و مردم از قدیم الایام تاكنون براى تیمن و
تبرك و خواندن زیارت و دعا بدان جا مىروند. محراب مزبور كه غرفه كوچكى بیش
نبوده، تجدید بنا شده و به صورتى زیبا در آمده است.و در كنار آن،
مدرسهاى براى طلاب علوم دینى ساخته شده كه به «مدرسه ستّیه» معروف
است.
نیز در ضلع غربى و جنوبى آن، مسجدى بنا گردیده
است.
سراى موسى بن خزرج در آن روزگار به هنگام ورود حضرت معصومه
(س) در منتهى الیه جنوب غربى شهر قم قرار داشت. زیرا بر اساس آثارى كه
موجود است، شهر قم در آن عصر در شمال شرقى شهر فعلى قرار داشت و به تدریجبه
سمت غرب و جنوب كشیده شد. البته در حال حاضر محل نامبرده در اواسط قسمت قدیمى
شهر به سمت جنوب است.
ناحیه اى كه آستانه مقدسه با مدارس و مساجد تابع آن
در آنجا قرار دارد، پیش از رحلتحضرت معصومه (س)، احتمالا باغ آباد و مصفایى
از املاك موسى بن خزرج بود. چون در آن دوران، متداول و معمول بود كه رؤسا و بزرگان
عرب علاوه بر خانههاى مجللى كه داخل شهر داشتند، هر یك به تناسب موقعیت
و مقام خویش در باغهاى اختصاصى خود در سواحل رودخانه، كاخ و قصرى مشرف بر آب
براى تفریح در ایام بهار و تابستان بنا مىنمودند. با توجه به وضعیت
محل مذكور و موقعیت متناسب «بابلان» همان محلى كه امروزه پیكر مقدس
حضرت معصومه (س) قرار دارد.و شخصیت موسى بن خزرج، حدس زده مىشود كه كاخ ییلاقى
موسى در همان ناحیه قرار داشت.و به طورى كه از قراین برمىآید،
باغ و كاخ مزبور را موسى فوق العاده دوست مىداشت.و به همین جهت آن را نثار
مقدم حضرت معصومه نمود و محل دفنش را در آنجا نهاد. ظاهرا موسى بن خزرج با مشاهده
وضع مزاجى نامناسب و وخامتحال حضرت معصومه (س) ایشان را به باغ ییلاقى
خویش دعوت نمود تا از آن رهگذر از ازدحام مردم در امان بماند.
علت برگزیدن شهر قم بر اساس سخن مشهور: پس از اینكه
فاطمه معصومه (س) به شهر ساوه رسید، بیمار شد. و چون در خود توان رفتن
به خراسان را ندید، و یقین پیدا كرد كه دیگر هرگز
برادرش امام رضا (ع) را نخواهد دید، تصمیم گرفتبه قم كه از پیش
مىدانست در آنجا به لقاى حق خواهد شتافت.
یكى از نویسندگان درباره علت رفتن حضرت معصومه
(س) به شهر قم گوید: «این مجلله در اوائل سال 201 هجرى به مقصد «مرو»
از مدینه طیبه بیرون آمده، بین راه در ساوه كه شهرى معظم
و مردمش «شافعى مذهب» و بسیار هم متعصب بودند. به شدت مریضه و ناتوان
گشته، بواسطه فقدان اصحاب وفاق و وجدان ارباب نفاق و به علت نبودن طبیب
معالج و نداشتن پرستار دلسوز و مكان مناسبى براى آسایش خود، مجبور مىشود كه
از راه مقصد، اندكى منحرف گشته، خود را به شهر قم كه از بلاد مستحدثه شیعیان
و مراكز موالى و دوست داران آن خاندان، مىدانستبا آنكه در مسیر او نبود. و
از قرائن، مستفاد مىشود كه فاطمه (س) قبل از حركتخود از ساوه به طرف قم، رؤساى
قم را از مقدم خویش به ساوه، خبردار كرده بود... معلوم مىشود موقعى كه
بىبى بیمار مىشود، به جهاتى كه نگارش یافت، خود را از حركتبه طرف
قم ناچار مىدیده، از طرفى هم نمىخواسته است كه بدون سابقه دعوت بدان شهر
كه از مسیر او دور است، وارد شود. بنابراین، از ورود خود به ساوه «آل
سعد» را آگهى مىدهد تا آنان به طلب وى از قم بیرون آیند.»
برخى درباره سبب روى آوردن حضرت معصومه (س) به قم، گویند:
بىتردید مىتوان گفت كه آن بانوى بزرگ، روحى ملهم و آیندهنگر داشت و
با توجه به آینده قم و محوریتى كه بعدها براى این سرزمین
پیش مىآید -محوریتى كه آرامگاه ایشان مركز آن خواهد بود-
بدین دیار، روى آورد...
غروب مهتاب در شهر ستارگان
حضرت معصومه (س) هفده روز بیشتر پس از ورود به قم،
زنده نماند و سپس دعوت حق را لبیك گفت و به سوى هشت برین پرواز كرد.
این حادثه به سال 201 هجرى رخ داد.
سرانجام آن همه شوق و شور و شعف ، از اجلال نزول كوكب ولایت
و توفیق زیارت بانویی از تبار فاطمه اطهر ، با افول نجمه
آسمان عصمت و طهارت ، مبدّل به دنیایی از حزن و اندوه شد ، و این
غروب غم انگیز عاشقان امامت و ولایت را در سوك و عزا نشاند.
در رابطه با علّت مریضی نابهنگام حضرت و مرگ
زود رس آن بزرگوار گفته شده است كه زنی در شهر ساوه ایشان را مسموم
نمود كه این مطلب با توجه به درگیری دشمنان اهل بیت با
همراهان حضرت و شهادت عده ای از آنها "در ساوه" و جوّ نامساعد آن
شهر و حركت نابهنگام آن بزرگوار در حال مریضی به سوی شهر قم ،
مطلبی قابل قبول می تواند با شد.
آری آن حضرت كه می رفت زینب وار با سفر
پر بركتش سند گویایی بر حقانیت امامت رهبران راستین
و افشاگر چهره نفاق و تزویر مأمونی باشد، و همانند قهرمان كربلا پیام
آور خون سرخ برادری باشد كه این بار مزّورانه به قتلگاه (بنی
عباس ) برده می شد ، ناگاه تقدیر الهی بر این شد كه مرقد
آن بزرگ حامی خط ولایت و امامت برای همیشه تاریخ ،
فریادگر مبارزه با ظلم و بی عدالتی ستم پیشگان دوران و
الهام بخش پیروان راستین تشیع علوی در طول قرون و اعصار
باشد.
بعد از وفات شفیعه روز جزا آن حضرت را غسل داده و كفن
نمودند ، سپس به سوی قبرستان " بابلان" تشییع كردند.
ولی به هنگام دفن آن بزرگوار " به خاطر نبودن
محرم " " آل سعد" دچار مشكل شدند و سرانجام تصمیم گرفتند كه
پیرمردی به نام" قادر" این كار را انجام دهد. ولی
قادر و حتّی بزرگان و صلحا ، شیعه قم هم ، لایق نبودند عهده دار
این امر مهم شوند ؛چرا كه معصومه اهل بیت را باید امام معصوم به
خاك سپارد. مردم منتظر آمدن " آن پیرمرد صالح " بودند ، كه ناگهان
دو سواره را دیدند كه از جانب ریگزار به سوی آنان می آیند
وقتی نزدیك جنازه رسیدند ، پیاده شده و بر جنازه نماز
خواندند و جسم پاك ریحانه رسول خدا را در داخل سردابی " كه از
قبل آماده شده بود " دفن كردند و بدون اینكه با كسی تكلّمی
نمایند ، سوار شده و رفتند ، و كسی هم آنها را نشناخت (تاریخ قدیم
قم , ص 214).
به قول یكی از بزرگان هیچ بعید نیست
كه این دو بزرگوار ، امامان معصومی باشند كه برای این امر
مهم به قم آمدند. (آیة اللّه فاضل لنكرانی "دام ظله")
پس از پایان رسیدن مراسم دفن ، موسی بن
الخزرج سایبانی از حصیر و بوریا بر قبر شریف آن
بزرگوار برافراشت و این سایبان برقرار بود تا زمانی كه حضرت زینب
دختر امام جواد (ع) وارد قم شد و قبّه ای آجری بر آن مرقد مطهّر بنا
كرد.(سفینه البحار , ج 2 , ص 376) و بدین سان تربت پاك آن بانوی
بزرگ اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع) شد.
سیر تاریخی بارگاه حضرت معصومه (سلام اللّه
علیها) به طور كوتاه
پس از خاكسپاری پیكر حضرت معصومه (سلام اللّه
علیها) در محل فعلی، كه در آن عصر به نام بابلان نام داشت، پسران اشعری،
سایبانی از بوریا، بر روی مرقد او ترتیب دادند، پس
از مدتی در اواسط قرن سوم هجری قمری، حضرت زینب دختر امام
جواد (علیه السّلام) از مصالح آجر و سنگ و گچ، گنبد و بارگاهی بر روی
مرقد مطهر حضرت معصومه (سلام اللّه علیها) ساخت. سپس به مرور زمان دو گنبد دیگر
در كنار گنبد اول ساخته شد كه سومین آنها مدفن حضرت زینب دختر امام
جواد(علیه السلام) شد. این سه گنبد تا سال 457 هـ .ق برقرار بودند، تا
اینكه در همان سال میرابوالفضل عراقی(وزیر طغرل كبیر)
به تشویق عالم بزرگ، شیخ طوسی(متوفای سال 460 قمری)
به جای آن سه گنبد، یك گنبد مرتفعی ساخت.
در عصر صفویه
از آن زمان تا ظهور خاندان صوفی بارگاه به همان وضعی
كه نگاشتیم بود، نه ضریحی بود و نه ایوان های
باشكوهی كه اكنون دیده می شود، و نه صحن كهنه و نو. تعمیرات
مهم آستانه مقدسه حضرت معصومه از زمان سلطنت خاندان صفوی شروع شد. (دایره
المعارف فرهنگ و هنر، ص 778)»
در سال 925 قمری شاه اسماعیل اول، ایوان
قسمت شمالی(ایوان طلا) را ساخت، و شالوده صحن كهنه(كوچك) را ریخت،
پس از او شاه طهماسب اول برای مرقد ضریحی از كاشی درست
كرد و نیز بنای تاریخی ایوان جنوب مدرسه فیضیه
را كه به صحن كهنه چسبیده است ساخت. در سال 1077 شاه صفی صحن زنانه را
ـ كه اكنون به صورت محلوطه سرپوشیده به نام مسجد طباطبائی است و
سابقاً سقف و گنبد نداشته است ـ ساخت كه در سمت جنوبی آستانه است، این
صحن برای مقبره شاه عباس و شاه سلیمان و شاه سلطان حسین راه
مخصوصی شد.
سپس شاه عباس ضریحی از فولاد سفید، ترتیب
داد، و ضریح فعلی همان ضریح فولادی است كه صفحه هایی
از نقره را بر آن افزوده اند.
در عصر قاجاریه
پس از پایان حكومت صفویان، دیگر تعمیرهای
قابل توجهی در بارگاه و اطراف آن نشد تا وقتی كه سلطنت ایران به
دست قاجاریه (دایره المعارف فرهنگ و دانش و هنر، ص 778)رسید.
در سال 1218 قمری فتحعلی شاه با دوازده هزار
خشت با پوشش طلا، گنبد را طلا نمود و در سال 1236 مسجد بالا سر بنا شد.
در سال 1276 ایوان شاه اسماعیل صفوی را
طلا كردند.
در سال 1375 ضریح فولادین شاه عباس را نقره
نمودند.
در آخر قرن 13 هجری قمری، شالوده صحن جدید(بزرگ)
به وسیله آقا ابراهیم امین السلطان ریخته شد و ساختمان آن
را پسرش میرزا علی اصغر خان اتابك صدر اعظم ایران در اواخر
سلطنت ناصرالدین شاه، در سال 1303 قمری به پایان رسانید.
(گنجینه آثار قم، ج 1، راهنمای قم، ص 32ـ 40)
ظریف كاری های صنایع مختلف در این
آستانه از طلاكاری و نقره و میناكاری گرفته تا آینه كاری
و خطوط مختلف از نسخ، نستعلیق، شكسته، كوفی و ثلث و ده ها و صدها ظریف
كاری ها در درهای گوناگون حرم مطهر و... بیش از اینها است
كه ما بتوانیم در این كتاب مختصر بیاوریم. (شرح مفصل این
امور را در كتاب راهنمای قم و گنجینه آثار قم، ج 1، بخوانید)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری
مرجع عظیم الشأن امام خمینی(ره)، تحولات معنوی و ساختمانی
بسیار چشمگیری در بارگاه ملكوتی حضرت معصومه (سلام الله
علیها) از جهات مختلف به وجود آمده، از جمله مسجد اعظم قم به آستانه ملحق
شده، و مرقد شریف آیه الله العظمی بروجردی(ره) در كنار
مسجد بالا سر قرار گرفته، و نظم خاص روحانی درتمام امور دیده می
شود، كه جداً در خور تحسین است.
یكی از آنها غبارروبی حرم مطهر و داخل ضریح،
با حضور مراجع و بزرگان علم و تقوا است كه تماشای صحنه ملكوتی آن در سیمای
جمهوری اسلامی، انسان را به یاد غبارروبی حرم مطهرحضرت
رضا(علیه السلام) برادرحضرت معصومه (سلام الله علیها) می
اندازد.
كوتاه سخن آنكه: هم اكنون بارگاه ملكوتی حضرت معصومه
(سلام الله علیها) با كمال جلال و جبروت، تقریباً در مركز شهر قم قرار
گرفته، و همچون روحی در كالبد این سرزمین، و خورشیدی
تابان در این خطه مقدسه است. و همواره زیارتگاه ده ها هزار عاشق شیفته
از اكثر كشورهای اسلامی می باشد، و حرم و صحن ها و اطراف، در
روزهای مخصوص مانند: عاشورا، اربعین، عید نوروز و... مملو از
جمعیت است.
اشعار و احادیث برخی از كتیبه ها
مساحت مجموع زمین آستانه 13527 متر مربع است و از این
مقدار 1914 متر زیربنای گنبد و ایوان ها و صحن ها است و در بسیاری
از مواضع این بناها كتیبه هایی است كه در آنها نوشته هایی
با خط های مختلف از آیات و اشعار و احادیث نگاشته شده است،
اینك به چند نمونه توجه كنید:
در كتیبه گلوگاه ساق گنبد اشعاری سروده فتحعلی
خان صبا به خط نستعلیق، ثبت شده كه چند شعر آن این است: آتش موسی
عیان از سینه سیناستی - یا كه زرین بارگاه
بضعه موساستی - بضعه موسی بن جعفر فاطمه كز روی قدر - خاك
درگاهش عبیر طره حوراستی - نوگلی رنگین زطرف گلشن یاسین
بود - آیتی روشن به صدرنامه طاهاستی - پرتوی از آفتاب اصطفای
مصطفی - زهراه ای از آسمان عصمت زهراستی
در ضریح مطهر، كه در سال 1240 هجری قمری،
نصب شده، اشعاری سروده فتحعلی خان صبا نگاشته شده كه چند شعر آن از این
قرار است: تبارك اللّه از این بارگاه عرش آهنگ - نه بلكه عرش بر فرشت آبگینه
و سنگ - زشرم قبه زرینت عرش را گویند - كه شد به پرده این نُه
رواق سیمین رنگ - زُنه رواق فلك هفت بانوی عذرا - به دامن شرفش
افتخار را زده چنگ - به آستانش همواره خسروان زمین - به سجده خاصه شهنشاه
آستان اورنگ
در كتیبه دری كه در ضلع شمال غربی، قرار
گرفته و به مسجد زنانه باز می شود این اشعار سروده"وفا" می
باشد: حبُذازین بقعه عالی كه از مجد و شرافت - قبله ابدال گشت و كعبه
آمال آمد - خوابگاه بضعه موسی بن جعفر كز فروغش - جلوه موسی عیان
از چشم اهل حال آمد - عصمت كبری و ناموس نبی همنام زهرا - كه آسمانی
از حیا و عزت و اقبال آمد - گفت مصراعی وفا از طبع و شد تاریخ این
در - كاین در ودرگه مطاف عزت و اقبال آمد
نمونه ای از آیات و احادیث كتیبه
ها
آیات و دعاهایی هم در برخی از كتیبه
ها نوشته شده، در اینجا به ذكر یكی از آن احادیث می
پردازیم كه در كتیبه بدنه ایوان طلا از كاشی معرق با زمینه
لاجوردی به خط ثلث نوشته شده است: "روی الزمخشری فی
تفسیر الموسوم بالكشاف و الثعلبی فی تفسیره الموسوم بكشف
البیان، عن رسول اللّه (صلّى اللّه علیه وآله وسلَّم) قال: "اَلا
و من مات علی حبّ آل محمّد مات شهیداً، ألا و من مات علی حبّ آل
محمّد مات مغفور، اَلا و من مات علی حبّ آل محمّد مات مؤمناً متكمّلا، اَلا
و من مات علی حبّ محمّد و آل محمد بُشَره ملك الموت و نكیر و منكر
بالجنَهِ، اَلا مُنً ماتَ عَلی حُبِّ مُحَمَدٍ وَآلِ مُحَمَدٍ زُفَ اِلَی
الْجَنَهِ اَلا مَنْ مات علی حبّ محمّد و آل محمّد فتح اللّه له فی
قبره با بین الی الجنَة، ألا و من مات علی حبّ محمّد و آل محمّد
جعل اللّه قبره مزار ملائكة الرّحمة، اَلا و من مات علی بغض محمّد و آل
محمّد جاء یوم القیمه مكتوب بین عینیه آیس من
رحمة اللّه، اَلا و من مات علی بغض آل محمّد مات كافراً، اَلا و من مات علی
بغض آل محمّد لم یشمّ رائحة الجنة. صدق رسول اللّه صلّی اللّه علیه
وآله.
دو نفر از علمای اهل تسنن 1ـ زمخشری دركتاب تفسیر
خود كشاف 2ـ ثعلبی در كتاب تفسیر خود كشف البیان روایت می
كنند كه رسول خدا(صلّى اللّه علیه وآله وسلَّم) فرمود: آگاه باشید كسی
كه باحبّ آل محمّد از دنیا برود شهید از دینا رفته است، كسی
كه با حبّ آل محمّد بمیرد، با ایمان كامل از دنیا رفته است، كسی
با حبّ محمّد و آل محمّد از دنیا برود، ملك الموت (عزرائیل) و دو
فرشته نكیر و منكر او را به بهشت مژده می دهند، كسی كه با حبّ
محمّد و آل او از دنیا برود، خداوند دو در در قبر او به بهشت می گشاید،
كسی كه با حبّ محمّد و آل او از دنیا برود خداوند قبر او را محل زیارت
فرشتگان رحمت قرار می دهد، كسی كه با دشمنی و بغض با محمّد و آل
او بمیرد، در روز قیامت در بین دو چشم او نوشته شده است ناامید
از رحمت خدا است، آگاه باشید كسی كه با بغض با محمّد و آل او بمیرد،
كافر مرده است، كسی كه با دشمنی آل محمّد از دنیا برود، بوی
بهشت به مشام او نمی رسد. ـ راست گفت رسول خدا.
سپس نوشته شده: "اَللهُمَ صَلِ عَلَی الْمُصْطَفی
مُحَمَدٍ، المرتضی علی، البتول فاطمة، السبطین الحسن و الحسین،
زین العابدین علی، الباقر محمد، الصادق جعفر، الكاظم موسی،
الرضا علی، التقی محمد، النقی علی، الزكی الحسن و
الحجة القائم مهدی صاحب الزمان، الائمَة الهُدی و مصابیح الدجی،
بهم أتولی، ومن اعدائهم اتبرءُ؛
خداوندا درود بفرست بر برگزیده ات محمد، بر مرتضی
علی، بر بتول فاطمه، بر دو سبط رسول خدا، حسن و حسین، بر زین
العابدین علی، بر باقر محمد، بر صادق جعفر، بر كاظم موسی، بر
رضا علی، بر تقی محمد، بر نقی علی، بر زكی حسن و بر
حجت قائم مهدی صاحب زمان(عج) كه این ها پیشوایان راه هدایت
هستند، چراغ های روشنی بخش در تاریكی ها می باشند،
ولایت آنها را قبول دارم و از دشمنشان بیزار می باشم."
كتیبه های مرقد مطهر
مرقد مطهر با خشت های كاشی مختلف و رنگین
آراسته شده است و بر آن پنج كتیبه است:
1ـ به خط نسخ، آیة الكرسی نوشته شده است.
2ـ به خط نسخ طلایی آیات متعددی
نگاشته شده.
3ـ به خط كوفی آیاتی از قرآن.
4ـ به خط نسخ طلایی سوره تبارك.
5ـ آیه ای دیگر از قرآن، و در زیر
كتیبه پنجم به خط نسخ برجسته نوشته شده كَتَبه و عمله محمد بن ابی
طاهربن ابی الحسین.
در كاشی های اطراف مرقد مطهر از بالا تا پایین
سوره یس و الرحمن و تبارک و هل اَتی و سوره قدر نوشته شده و احادیث
بسیاری هم نگاشته اند از جمله:
"قالَ النَبِی: مَنْ كَفَ لِسانَهُ عَنْ اَعراضِ
الناسِ، اَقالهُ اللهُ عَثْرَتَهُ یوْمَ الْقیامَهِ.
مَنْ فَرَقَ بَینَ والِدَهٍ وَ وَلَدِها، فَرَقَ
اللهُ بَینَهُ وَ بَینَ الْجَنَهِ.
حُسْنُ السؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ.
اَلزِنا یورثُ الْفَقْرِ.
اَللهُ تَعالی عَوْنُ الْعَبْدِ مادامَ الْعَبْدُ فِی
عَوْنِ اَخِیهِ.
ماجرای طلا كاری گنبد مرقد حضرت معصومه (سلام
اللّه علیها)
چنان كه گفتیم: در سال 457(یا 447) ابوالفضل
عراقی(ویر طغرل كبیر) به تشویق عالم بزرگ شیخ طوسی،
بارگاه مرقد را نوسازی كرد، قسمت بالای آن را به یك گنبد بزرگ
تبدیل نمود.
تا این كه دردوران صفویه تعمیرات بسیار
انجام شد.
و در سال 1218 هـ .ق فتحعلی شاه قاجار با دوازده هزار
خشت با پوشش طلا، گنبد بارگاه را طلا نمود، هزینه آن به پول آن زمان صد هزار
تومان شد. (توضیح بیشتر را در كتاب"حضرت معصومه" چشمه جوشان
كوثر، نوشته نگارنده بخوانید)
اینك كه سال 1412 هـ . ق است، از آن وقت تا حال كه
203 سال می گذرد، هنوز این گنبد با همان طلاها می درخشد.
اخیراً در مورد نوسازی گنبد یاد شده، خبر
جدید از مصاحبه تولیت آستانه آیت الله مسعودی، پخش شده كه
خلاصه آن چنین است:
روزی برای دیدار از گنبد، كنار گنبد رفتم
و از نزدیك ملاحظه كردم و دریافتم كه بعضی از طلاها طبله كرده،
و زیرسازی آنها فرسوده شدها ست، كارشناسان را دعوت كردم تا پس از بررسی
دقیق، نظریه خود را بدهند، آنها پس از بررسی چنین نظر
دادند كه تعمیر گنبد مطهر با این صورت فعلی،كارساز نیست،
باید به طور كلی مس روی گنبد و طلای روی آن برداشته
شود، و از نو بازسازی گردد.
نتیجه بررسی این شد كه طلای حاصل
از این گنبد، حدود 20 كیلو است، ولی نوسازی گبند نیاز
به ده تن مس و 200 كیلو طلای ناب 24 عیار دارد، كه هزینه
آن حدود دو میلیارد و پانصد میلیون تومان است.
در جلسه خصوصی، این مطلب مطرح شد، گفتم: تأمین
این هزینه از عهده ما ساخته نیست، وانگهی عمر من كفاف نمی
كند. این موضوع در همان مجلس محرمانه مطرح شد، بی آنكه كسی غیر
از افراد آن جلسه اطلاع یابند.
بنده در همین ایام به خدمت مرجع عالیقدر
آیت اللّه العظمی محمدتقی بهجت (مدظله) رسیدم. تا در این
مورد صحبت كنم، به خدمتش رسیدم و پس از سلام و احوال پرسی، بی
آنكه سخنی بگویم، آقای بهجت به من روكرد و فرمود:
"چرا گنبد خانم حضرت معصومه (سلام اللّه علیها)
را درست نمی كنید، گنبد بسیار فرسوده شده است، شما دست به كار
شوید، خداوند هزینه آن را می رساند، و طول عمر هم عطا می
فرماید."
من تعجب كرد، زیرا ایشان از سخنان محرمانه ما
در جلسه خصوصی، اطلاعی نداشت. من به ایشان گفتم: این كار
هزینه بسیاری می خواهد و برای ما فعلاً امكان
ندارد، پس از چند روزی آیت اللّه بهجت با من تماس تگرفت، به خدمتش
رفتم فرمود:"كار را شروع كنید، خداوند متعال هزینه آن را خواهد
داد، و شما این موضوع را به اطلاع مقام معظم رهبری برسانید."
من به محضر مقام معظم رهبری آیت اللّه خامنه ای (مدظله) رسیدم
و ماجرا را به عرض رساندم، فرمود:"هر چه آیت اللّه بهجت بگوید
قبول دارم." پس از موافقت مقام معظم رهبری، تصمیم گرفتم برای
بازسازی گنبد، مقدمات كار را فراهم كنم، مجدداً به محضر حضرت آیت
اللّه بهجت رسیدم، ایشان برای شروع، مبلغ ده میلیون
تومان و مقداری طلا جهت این كار اختصاص دادند. قوت قلب یافتم و
با اراده محكم تصمیم بر این كار دارم،ان شاء الله این طرح را در
فروردین سال 1380 شمسی شروع خواهیم كرد، و اگر مشكلی پیش
نیاید و وجه و طلای آن را بتوانیم تأمین كنیم،
حدود چهار سال فرصت لازم است تا این طرح را به نتیجه برسانیم.
(اقتباس از نشریه پیام آستانه، مورخه 23 آذر ش: ص 4)
نكته قابل توجه در این ماجرا، عنایت خاص یك
مرجع تقلید عارف و سالك الی اللّه حضرت آیت اللّه العظمی
بهجت (مدظله) است، كه ما را تشویق می نماید تا بارگاه های
مراقد منور امام زاده ها را آباد و آبرومند كرده و در حفظ آن ها بكوشیم. در
حدیثی آمده رسول خدا(صلّى الله علیه وآله وسلَّم) به علی(علیه
السّلام) فرمود:
"یا عَلِی مَنْ عَمَرَ قُبُورَكُمْ، وَ
تَعاهَدَهَا، فَكَانِما اَعَانَ سُلَیمانَ بَنْ داوُدَ عَلی بَناءِ بَیتِ
الْمُقَدَس؛ ای علی! كسی كه قبرهای شما خاندان را تعمیر
و بازسازی و نوسازی نماید، و به زیارت آنها پایبند
باشد، گویی حضرت سلیمان بن داود (علیه السّلام) را در
ساختن مسجد بیت المقدس یاری كرده است."(بحار،ج100، ص 121)
پیشینه تاریخی ضریح، و چگونگی
نصب ضریح جدید
در سال 605 هجری قمری امیر احمد بن اسماعیل
بزرگ خاندان آل مظفر، بزرگترین استاد كاشی ساز آن زمان"محمد بن
ابی طاهر كاشی كار قمی" را به كار ساخت و پرداخت كاشی
های مرقد(صندوقچه قبر مطهر) واداشت. او به مدت هشت سال به این كار
مشغول بود تا سرانجام در سال 613 هـ . ق كاشی های مرقد آماده و كار
گذاشته شد.
در سال 950 هجری قمری شاه طهماسب صفوی،
در چهار طرف مرقد ضریحی آجری آراسته به كاشی های
هفت رنگ و كتیبه های معرق بنا نمود و در اطراف آن منافذی باز
بود تا هم مرقد مطهر دیده شود و هم زائران نذورات خود را داخل ضریح بریزند.
بعد از چند سال ضریحی از فولاد سفید و
شفاف به دستور شاه عباس، در جلو ضریح آجری قرار داده شد.
در سال 1230 فتحعلی شاه قاجار همان ضریح را
نقره پوشی كرد؛ كه این ضریح به مرور زمان فرسوده شد و در سال
1280 هجری قمری ضریحی كه از نقره ضریح سابق و نقره
های موجود در خزانه ساخته شده بود به جای آن نصب گردید.
این ضریح چندین مرتبه تجدید بنا و
اصلاح شد و سال های متمادی روی مرقد حضرت باقی بود تا این
كه در سال 1368 هجری قمری برابر با سال 1328 هجری شمسی به
دستور تولیت وقت شكل ضریح را تغییر دادند و ضریح جدید(قبل
از تعویض اخیر) را به جای آن نصب نمودند.
ضرورت تعویض مجدد ضریح
با گذشت تقریباً چهل سال از آخرین تعویض
ضریح، مجدداً بر اثر تشرف و تبرك زائران و فرسایش زیاد، شبكه ها
دچار خوردگی شد.
از سوی دیگر اسكلت پایه های چوبی
داخل ضریح حدوداً یك صد سال عمر داشته اند كه این طولانی
بودن زمان و مهم تر از آن شستشوهای آن ها با گلاب و نظافت های تطهیری
مختلف ضریح دیگر، كه به خاطر خونین شدن ضریح در پی
بریدگی ها و جراحاتی كه بر اثر خرابی های ضریح
در دست زائران ایجاد می شد دچار پوسیدگی شده و نیازمند
تعویض بودند.
اقدام جهت تعویض ضریح
عوامل مذكور سبب گردید تا حضرت آیت اللّه مسعودی
خمینی تولیت آستانه مقدسه در سال 1375 تصمیم بر تعویض
ضریح مطهر بگیرند. در پی تصمیم ایشان در همان سال
با آقای حاج حسین پرورش اصفهانی از استادكاران فن ضریح
سازی قراردادی بسته شد كه بر اساس آن، كار ساخت ضریح جدید
را آغاز نمود.
متأسفانه ایشان به علت كهولت سن و بیماری
كه بر ایشان عارض شد تقریباً حدود شش ماه كار كاملاً راكد باقی
ماند.
پس از آن، از سازندگان سابقه دار اصفهان استعلام صورت گرفت
و در نهایت ادامه كار به استاد حاج محمد حسین عباسپور اصفهانی
محول گردید و قرار داد جدید منعقد شد.
چگونگی تغییرات در ضریح جدید
قسمت فوقانی ضریح كه كتابتی از اشعار در
مدح و ثنای حضرت معصومه (سلام اللّه علیها) بود، جمع آوری و جهت
طلاكاری آن اقدام گردیده، همچنین حدفاصل قسمت فوقانی و
قسمت دسترس زائرین كه قبلاً نقره بوده، طلاكاری شده است.
شبكه ها و غرفه ها كه شاید حدود پنج هزار گوی و
ماسوره دارد كلاً عوض و ضخیم تر از قبل ساخته شده. برای این بخش
5/1 تن نقره صدر در صد خالص خریداری شده، و در حدود 330 هزار نقره و
92 به كار گرفته شده است در حالی كه در ضیح سابق 93 هزار مثقال نقره
به كار رفته بود.
پایه های چوبی ضریح كه پوسیده
بوده نیز مجدداً از بهترین چوب چنار خشك، ساخته و نصب گردیده
است.
در مجموع، ضریح جدی از نظر استقامت مقاوم تر
شده است خاطر نشان می شود كه از نظر شكل ظاهری تفاوت چندانی با
ضریح سابق ندارد. و در كل ضخامت و استحكام، ضریح جدید حداقل دو
برابر ضریح سابق است و به طور كلی خرید نقره، ساخت و نصب ضریح
و تهیه اسكلت چوبی بیش از سه میلیارد ریال معادل
300 میلیون تومان هزینه در برداشته و با همه فراز و نشیب
ها حدود پنج سال كار ساخت آن طول كشیده است.
با توجه به این كه اطراف ضریح مطهر جهت این
امر بسته شده بود و امت شهید پرور و زائرین مشتاق دیدار از ضریح
مطهر بوده و هستند سعی شد با سه شفیت كار مداوم و با سرعت تمام كه
بحمداللّه بیش از یك ماه طول نكشید. (هفته نامه پیام
آستانه، شمارة 25، تاریخ 8/12/1380ش، ص 1 و 4) قابل توجه این كه این
ضریح، در فضای ملكوتی در حضور بزرگان و زائران، در روز عید
غدیر 1422 قمری برابر با 12/12/1380 شمسی با حضور مرجع بزرگ تقلید
آیت الله العظمی بهجت(مدظله) نصب گردید.
گنبد حضرت معصومه علیهاسلام
اولین گنبدی که «پس از سایبان حصیری
موسی بن خزرج» برفراز قبر فاطمه معصومه بنا شد، قبهای برجی شکل
بود که به همت زینب دختر امام جواد از مصالح آجر و سنگ و گچ در اواسط قرن
سوم هجری ساخته شد. به مرور زمان و پس از دفن بعضی از بانوان علوی
در جوار فاطمه معصومه دو گنبد دیگر در کنار گنبد اول ساخته شد. این سه
گنبد تا سال ۴۴۷ هجری ی برقرار بودند تا این
که در همان سال «میر ابوالفضل عراقی» (وزیر طغرل کبیر) به
تشویق شیخ طوسی (ره) به جای آن سه گنبد، گنبد مرتفعی،
آراسته به نقش های رنگ آمیزی و تزیینات آجری
و کاشی بدون ایوان و حجره بنا نهاد، که تمام قبور سادات و آن بانوان
را فرا میگرفت. در سال ۹۲۵ هجری قمری همین
گنبد به همت «شاه بیگی بیگم» همسر شاه اسماعیل تجدید
بنا و سطح خارجی گنبد با کاشیهای معرق آراسته گردید.
ضمناً ایوان رفیع با دو مناره در صحن عتیق ساخته شد. نهایتاً
در سال ۱۲۱۸ هجری همزمان با سلطنت فتحعلی شاه
قاجار گنبد با خشتهایی طلایی تزیین شد که تا
سال ۱۳۷۹ شمسی باقیماند. درسال ۱۳۸۰
به علت تخریب ظاهر گنبد و جهت جلوگیری از وارد شدن صدمات دیگر
به ساختمان گنبد توسط تولیت آستانه مقدسه، آیتاللّه مسعودی خمینی
جهت بازسازی و تعمیرات اساسی گنبد حرم اقدام شد و خشتهای
طلایی سابق جمعآوری گردید. پس از بازسازی و تعمیرات
اساسی که با هزینهای بالغ بر ۲۵ میلیارد
ریال بر روی گنبد صورت گرفت، مراسم پرده برداری از گنبد جدید
در تاریخ ۶/۲/۱۳۸۴ هجری شمسی
برگزار شد .
چهره های برجسته حوزه علمیه قم در قرن های
دوم، سوم و چهارم
از متون و شواهد تاریخی می توان استنباط
كرد كه بیش از صد نفر، از علما و شاگردان امامان (علیه السّلام) كه
غالباً از آل اشعر بودند، حوزه علمیه قم را در قرن های دوم و سوم و
چهارم تشكیل می دادند، در اینجا به عنوان نمونه به ذكر پانزده
نفر از آنها می پردازیم:
1ـ زكریا بن آدم بن عبداللّه بن سعد اشعری
یكی از علمای برجسته و روایان خبیر،
كه نقش بسیار در به وجود آوردن حوزه علمیه، در قرن سوم در قم داشت،
زكریا بن آدم بن عبداللّه بن سعد اشعری است، محقّقین و راوی
شناسان از این بزرگوار، به عنوان"فقیه جلیل و عظیم
القدر" یاد كرده اند، او در عصر امام صادق (علیه السّلام) و حضرت
رضا(علیه السّلام) می زیست و از شاگردان برجسته و مورد وثوق آن
دو بزرگوار بود، و در قم به عنوان یك مرجع تقلید، فتوا می داد،
و مسائل حلال و حرام را برای مردم بیان می كرد.
علی بن مسیب می گوید: به امام
رضا(علیه السّلام) (در خراسان) عرض كردم: فاصله محل زیست من با شما بسیار
دور است، و من نمی توانم در هر وقت به حضور شما برسم و مسائل خود را بپرسم،
احكام و معارف دینم را از چه كسی بیاموزم؟ امام رضا (علیه
السّلام) در پاسخ فرمود: "مِنْ زَكَرِیا بْنِ آدَمَ الْقُمی،
اَلمَأْمُونِ عَلَی الدینِ و الدُنْیا؛ از زكریا فرزند
آدم قمی بیاموز كه در امور دین و دنیا است." در روایت
دیگر آمده: زكریابن آدم در ملاقاتی به حضرت رضا (علیه السّلام)
عرض كرد: می خوام از قم بیرون بروم، زیرا تعداد افراد سفیه
در آنجا زیاد شده است. امام رضا (علیه السّلام) در پاسخ فرمود:
"لاتَفْعَلْ فَاِنَ اَهْلَ بَیتِكَ یدْفَعُ عَنْهُمْ بِكَ كَما یدْفَعُ
عَنْ اَهْلِ بَغْداد بِاَبِی الْحَسَنِ الْكاظِمِ (علیه السّلام)؛ چنین
نكن زیرا به وسیله وجود تو بلا از اهلبیت تو(مردم قم) دفع می
شود، همان گونه كه به خاطر امام كاظم(علیه السّلام) بلا از مردم بغداد دفع می
گردد." مرقد شریف این فقیه
عالی قدر در قبرستان شیخان قم، دارای بارگاه بوده و مزار شیعیان
است. (بهجة الآمال، ج 4، ص 197؛ قاموس الرجال، ج 4، ص 178؛ معجم رجال الحدیث،
ج 7، ص 273 ، بحار، ج 49،ص 278؛ رجال كِشی، ص 496)
2ـ زكریا بن ادریس بن عبداللّه اشعری
یكی از فقها و راویان برجسته زكریابن
ادریس، پسر عموی زكریا بن آدم است، كه به عنوان "ابوجریر
قمی" خوانده می شد، از فضیلت و فرزانگی این
بزرگوار اینكه، وقتی كه از دنیا رفت، زكریابن آدم می
گوید: به حضور امام رضا (علیه السّلام) رفتم، از آغاز شب تا صبح، حضرت
رضا (علیه السّلام) مكرر از او سخن به میان می آورد و می
فرمود، خدا او را رحمت كند. او از اصحاب امام صادق (علیه السّلام) و امام
رضا(علیه السّلام) بود، و همواره روایت آنها را برای مردم نقل می
كرد، و دارای كتاب بود، و امامان(علیه السّلام) او را امین و
مورد اطمینان معرفی كرده اند. این بزرگمرد نیز بیشتر
در قم سكونت داشت، و همواره به ارشاد مردم و آموختن فقه و شرایع اسلام مشغول
بود، قبر شریفش در قبرستان شیخان قم می باشد. پدر وی، ادریس
بن عبداللّه اشعری قمی نیز از فضلاء و دارای كتاب بوده
است. (بهجه الآمال،ج4، ص 203 ، بهجة
الآمال، ج 4، ص 201 تا 203؛ بحار، ج 49، ص 278)
3ـ آدم بن اسحاق بن آدم بن عبداللّه اشعری
یكی دیگر از افراد مورد وثوق كه از فضلا
و طلاب عالی مقام در عصر امامان (علیه السّلام) بود"آدم بن
اسحاق"، پسر پسر عموی زكریا بن آدم است، وی مؤلف كتابی
محتوی روایات امامان(علیه السّلام) بود كه علمای برجسته،
از آن كتاب نقل روایت می كردند، و مؤلفش را مورد اعتماد می
دانستند. قبر شریف این بزرگوار نیز، در قبرستان شیخان قم
قرار دارد. (بهجة الآمال ، ج 1، ص 480)
4ـ اسحاق بن عبداللّه بن سعد اشعری
یكی از فضلا و چهره های درخشنده از اصحاب
امام صادق(علیه السّلام) و امام كاظم (علیه السّلام)، اسحاق بن
عبداللّه قمی، عموی زكریا بن آدم است، وی نیز دارای
كتاب بوده، و در نشر علوم ائمه اهلبیت (علیه السّلام) در قم كوشش می
نمود و از فضلای حوزه علمیه قم در آن عصر به شمار می آمده است.
فرزندش"احمد بن اسحاق" وكیل امام حسن عسكری (علیه
السّلام) در قم بود كه خاطرنشان می شود، قبر شریف اسحاق بن عبداللّه نیز
در قبرستان شیخان قم قرار دارد. (بهجة الآمال، ج 2، ص 199ـ 200)
5 و 6ـ عمران و عیسی، دو برادر از فرزندان
عبداللّه
دونفر از راویان برجسته و شاگردان برازنده امام صادق
(علیه السّلام) كه در پیشگاه آن حضرت در جایگاه ارجمندی
بودند، عمران و عیسی پسران عبداللّه بن سعد اشعری می
باشند، این دو نیز در تعلیم و تعلم فرهنگ و فقه شیعی،
در قم، تلاش مستمر و وسیع می كردند و در بازسازی حوزه علمیه
قم در اواخر قرن دوم و قرن سوم، نقش به سزا داشتند. برای اینكه به
مقام ارجمند این دو عالم ربانی و پرتلاش پی ببریم نظر شما
را به سه روایت زیر در مورد لطف و توجه خاص امام صادق(علیه
السّلام) به آنها جلب می كنیم: 1ـ از ابان بن عثمان روایت شده،
عمران بن عبدالله قمی به حضور امام صادق (علیه السّلام) آمد، امام
صادق (علیه السّلام) او را به گرمی پذیرفت و در كنار خود نشانید
و به او فرمود:"حالت چطور است؟ حال فرزندان و خانواده ات چطور است؟ حال پسر
عموهایت چگونه است؟ بستگان و فامیلت در چه حال هستند؟". در پایان
وقتی كه برای خداحافظی برخاست و رفت، یكی از
حاضران، از امام صادق (علیه السّلام) پرسید:"این آقا چه كسی
بود؟". امام صادق (علیه السّلام) در پاسخ فرمود: "نَجِیبُ قَوْمٍ
نُجَباءٍ، ما نَصَبَ لَهُمْ جَبّارٌ اِلّا قَصَمَهُ اللّهُ؛ این شخص، یكی
از افراد شریف از خاندان شریف است، كه هر ستمگری از طاغوتیان
نسبت به آنها سوء قصد كند، خداوند كمرش را می شكند." 2ـ و در روایت
دیگر آمده: عمران، خیمه هایی بافت و آماده كرد و در سرزمین
منی به حضور امام صادق(علیه السّلام) رسید و آنها را به آن حضرت
اهدا نمود، امام صادق (علیه السّلام) دست عمران را گرفت و چنین دعا
كرد: "از درگاه خداوند می خواهم كه بر محمد و آلش درود بفرستد، و در
روزی كه سایه ای جز سایه خدا نیست، تو و خانواده ات
را در سایه خویش قرار دهد." 3ـ یونس بن یعقوب می
گوید: در مدینه بودم، در یكی از كوچه های مدینه
امام صادق (علیه السّلام) را ملاقات نمودم، آن حضرت به من فرمود:
"اِذْهَبْ یا یونُسُ فَاِنَ بِالْبابِ رَجُلاً مِنّا اَهْلَ
الْبَیتِ؛ ای یونس! به سوی خانه حركت كن، كه در پشت خانه،
مردی از ما اهلبیت منتظر است." من زودتر به سوی خانه امام
صادق (علیه السّلام) حركت كردم، دیدم كه عیسی بن عبداللّه
قمی در كنار در نشسته است، طولی نكشید كه امام صادق (علیه
السّلام) آمد و به ما فرمود:"وارد خانه شوید" سپس به من
فرمود:"ای یونس! به گمانم تو سخن مرا نپذیرفته ای كه
گفتم: عیسی بن عبداللّه از ما خاندان است." یونس عرض كرد:
آری فدایت گردم، عیسی از اهل قم است، چگونه از اهل خانه
شما است؟!" امام صادق (علیه السّلام) فرمود: "یا یونُس!
اِبْنِ عَبْدِاللّه رَجُلٌ مِنّا حَیّ و هُوَ مِنّا مَیّتٌ؛ ای یونس!
عیسی بن عبداللّه در حیات و ممات، از ما خاندان است. "
هنگام خداحافظی، امام صادق (علیه السّلام) بین دو چشم عیس
بن عبداللّه را بوسید. (الاختصاص شیخ مفید، ص 69؛ بحار، ج 47، ص
336 و جامع الرواه، ج 1، قاموس الرجال، ج 7، ص 232 وامالی المفید، ج
76؛ بحار، ج 47، ص 349 و الاختصاص شیخ مفید، ص 195)
7 و 8 ـ ابراهیم بن هاشم و پسرش علی بن ابراهیم
یكی از راویان و علمای پركار كه از
اهالی كوفه بود، ولی در قرن سوم به قم مهاجرت كرد، ابراهیم بن
هاشم است، او نخستین كسی است كه حدیث كوفیان را در قم
منتشر نمود، او از اصحاب خاص امام جواد(علیه السّلام) بود، و به گفته بعضی
با امام رضا (علیه السّلام) نیز ملاقات نموده بود، و از روایاتی
است كه 6414 روایت از امامان(علیه السّلام) نقل كرده است. اودارای
تألیفاتی بود. از جمله:"كتاب النوادر" و"كتاب قضاوت های
امیرمؤمنان علی(علیه السّلام)" را می توان نام برد.
آری آن كس كه حامل 6414 روایت از امامان معصوم (علیه السّلام)
است، و از اصحاب نزدیك امام جواد (علیه السّلام) می باشد، و با
این مكنت علمی در اوایل قرن سوم به قم می آید و به
نشر آثار امامان (علیه السّلام) همت می گمارد، قطعاً نقش به سزایی
در تشكیل حوزه علمیه در قم، در آن عصر خواهد داشت، چرا كه وجود ذیجود
علمای پركار و برجسته ای همانند او، موجب رونقش بازار علم و دانش و
تعلیم و تعلم خواهد شد. جالب اینكه پسر ارجمند او علی بن ابراهیم
قمی (صاحب تفسیر علی بن ابراهیم) نیز راه پدر را پیمود،
و از دانشمندان و راویان لایق و تلاشگری بود كه در انتقال احادیث
و فرهنگ امامان اهلبیت(علیه السّلام) از عراق به قم یدطولا
داشت. این مرد بزرگ را به عنوان یكی از اعلام قرن 3 و كه در قم
می زیسته، خوانده اند. او كتاب های متعددی تألیف
كرد، مانند: 1ـ تفسیر روائی قرآن، 2ـ الناسخ و المنسوخ، 3ـ المغازی،
4ـ كتاب الشرایع، 5 ـ قرب الاسناد، 6 ـ المناقب، 7ـ اختیار القرآن 8 ـ
كتاب التوحید و الشرك، 9ـ كتاب الحیض، 10ـ كتاب الانبیاء، 11ـ
كتاب فضایل امیرالمؤمنین(علیه السلام)، 12ـ كتاب المشذر.
قبر شریف این عالم بزرگ، در قم در بقعه ای در كنار باغ شهرداری
همراه قبر شریف محمد بن قولویه است.(بهجة الآمال، ج 5، ص 354)
9ـ یونس بن عبدالرحمن
یكی از رجال برجسته كه با قم ارتباط داشت و
شاگردانش از كوفه به قم آمدند، و به نشر آثار تشیع پرداختند، یونس بن
عبدالرحمن شاگرد برجسته امام كاظم(علیه السّلام)، سپس شاگرد امام رضا(علیه
السّلام) است، او دارای تألیفات ارزنده بود و با بیان و قلم از
حریم ولایت و امامت دفاع می كرد، به گفته فضل شاذان، یونس
هزار كتاب در رد مخالفین و… نوشت. یونس از فقها و مراجع عالیقدری
است كه امام رضا(علیه السّلام) در پاسخ به سؤال حسن بن علی بن یقطین
فرمود:"یونس مورد اطمینان است، مسائل مورد نیاز خود را از
او بپرس". و درمورد دیگر، اهالی بصره، درمورد یونس بن
عبدالرحمن، شكایت كردند، یونس غمگین شد، حضرت رضا(علیه
السّلام) به او فرمود:
"ای یونس! باكی به بر تو نیست
وقتی كه امام تو از تو راضی است، ای یونس! هرگاه در دست
تو گوهر درخشانی باشد و مردم بگویند پشگل است یا در دستت پشگل
باشد و مردم بگویند گوهر است، آیا در نظر تو اثر می كند؟" یونس
عرض كرد: نه، امام رضا(علیه السّلام) فرمود:"بنابراین وقتی
كه راه و روش تو درست است و امام تو از تو راضی است، از گفتار مردم نگران
نباش." ( اعیان الشیعه، ج 10، ص 327)
10ـ احمد بن اسحاق، وكیل امام حسن عسكری(علیه
السّلام) در قم
یكی از علمای برجسته و محدثین عالی
مقام و شیوخ علمای قم در قرن سوم"احمد بن اسحاق بن عبداللّه اشعری
قمی" است، او از اصحاب و نزدیكان امام حسن عسكری(علیه
السّلام) بود، و حضرت ولی عصر(عج) را در كودكی در نزد پدرش امام
حسن(علیه السّلام) دیدار كرد، او از سراء و وكلای امام حسن عسكری(علیه
السلام) در قم بود، و به امر آن حضرت مسجد امام قم را ساخت، او دارای تألیفات
متعدد بود، مانند:1ـ كتاب علل الصَلوه، 2ـ مسائل الرجال، 3ـ علل الصوم و… او در رسیدگی
به امور دینی، اجتماعی و سیاسی شیعیان،
به خصوص مردم قم، تلاش فراوان داشت، و بین مردم و امام حسن(علیه
السّلام) و آستان قدس امام زمان(علیه السّلام) رابط بود، و توقیعات
متعددی كه از ناحیه مقدسه امام زمان(علیه السّلام) برای
افراد خاص صادر می شد، یكی از آنها به نام احمد بن اسحاق بود. این
مرد مخلص و بزرگ، در تكوین و تشیید حوزه علمیه در عصر
خود، نقش مؤثر داشت، و در حدیث رسانی به طلاب آن زمان تلاش بسیار
می كرد. سرانجام هنگام بازگشت از سامرا به قم، در مسیر خود وقتی
به حْلوان(سرپل ذهاب) رسید، از دنیا رفت، قبرش در آنجا دارای
بارگاه شكوهمند زیارتگاه شیفتگان خاندان رسالت(علیه السّلام)
است. (قاموس الرجال، ج 1،ص 262؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 478؛ فهرست شیخ،
ص 26)
11ـ سعد بن عبداللّه اشعری قمی
یكی از فقهای برجسته و راویان
جستجوگر و پرتلاش، و مؤلفان بزرگ قمی در قرن سوم، سعد بن عبدالله بن ابی
خلف اشعری قمی پیشوای قمی ها است كه از اصحاب امام
حسن عسكری(علیه السلام) بود، و در قم سكونت داشت و در راه استحكام و
گسترش فقه تشیع، در قم رنج فراوان برد و كوشش بسیار نمود. وی در
روز 27 شوال سال 299 یا 300 یا 301 هجری قمری وفات یافت.
شخصیت های برجسته ای مانند محمد بن قولویه،
علی بن حسین بن موسی بابویه، حمزه بن قاسم و... را از
شاگردان او به شمار آورده اند. وی در آن عصر كتاب های بسیار در
فقه و تاریخ و رجال و علم كلام تألیف نمود كه از جمله آنها است: 1ـ
كتاب الرحمه، 2ـ كتاب جوامع الحج، 3ـ كتاب الضیاء در امامت، 4ـ مقالات
الامامیه، 5ـ مناقب، 6ـ مثالب رواة الحدیث، 7ـكتاب فی فضل قم و
الكوفه، 8ـ بصائر الدرجات، 9ـمنتخبات، 10ـ فضائل عبدالله و ابوطالب و عبدالمطلب.
(اعیان الشیعه، ط جدید، ج 7،ص 225؛ قاموس الرجال، ج 4، ص 335
و بهجة الآمال، ج 6،ص 562 و تنقیح
المقال، ج 2ـص 18. محمد محمدی اشتهاردی)
12ـ علی بن بابویه قمی
امام حسن عسكری(علیه السّلام) نامه ای
برای علی بن بابویه نوشت كه ترجمه آن چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم، حمد و سپاس مخصوص پروردگار
جهانیان است، و عاقبت نیك برای پرهیزكاران می باشد،
و بهشت برای یكتا پرستان، و آتش دوزخ برای منكران است، و عدوانی
جز بر ستگمران نیست، و معبودی جز خدای یكتا وجود ندارد،
كه برترین آفریدگار است، درود بر بهترین خلقش محمد(صلّى اللّه
علیه وآله وسلَّم) و عترت پاكش. اما بعد اوصیک یا شَیخی
و مْعًتَمُدی و فَقیهی اَبُالْحُسُنِ عُلی بًنِ الحْسًینِ
قُمی…؛سفارش می كنم تو را ای شیخ و مورد اعتماد و فقیه
من، ابوالحسن، علی بن الحسین قمی، خداوند تو را بر آنچه مورد
خشنودی او است موفق بدارد، و در پرتو رحمتش فرزندان شایسته در نسل تو
قرار دهد.(سفارش می كنم تو را) به تقوا و پرهیزكاری و برپا داری
نماز و دادن زكات، زیرا نماز از كسی كه زكات نمی دهد قبول نمی
شود، و تو را سفارش می كنم به بخشیدن لغزش های دیگران،
فرو بردن خشم هنگم غضب، صله رحم، ایثار و همكاری با برادران دینی،
و كوشش در تأمین نیازهای آن ها در هنگام سختی و آسانی،
تعقل و خردمندی، هنگام جهل و نادانی. دین شناسی و استواری
در امور، و فراگیری قرآن و پیوند معنوی با آن، خوش اخلاقی،
امر به معروف و نهی از منكر كه خداوند می فرماید: "لا خَیرَ
فِی كَثِیر مِنْ نَجْواهُمْ اِلا مَنْ اَمَرَ بصَدَقهٍ اَوْ
مَعْروُفٍ، اَوْ اِصْلاحٍ بَینَ الناس؛ از بسیاری از درِ گوشی(و
جلسات محرمانه) آنها (منافقان و منكران) خیر و سودی نیسیت،
مگر كسی كه(به این وسیله) امر به كمك به دیگران یا
كار نیك یا اصلاح در میان مردم كند، و هر كس برای خشنودی
خداوند چنین كند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد." و دوری
از همه زشتی ها. و بر تو باد به نماز شب، همانا پیامبر(صلّى اللّه علیه
وآله وسلَّم) به علی(علیه السلام) چنین وصیت كرد: "یا
علی عَلَیكَ بِصَلوةِ اللَیلِ، عَلَیكَ بِصَلوةِ اللَیلِ
و مَنْ اسْتَخَفَ بِصَلوةِ اللَیلِ فَلَیسَ مِنا؛ ای علی
بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، و كسی كه نماز شب را سبك بشمرد
از ما نیست." به سفارش ما عمل كن، و آنچه را به تو امر كردم، به همه شیعیانم
امر كن تا به آن عمل كنند. و بر تو باد به صبر انتظار فرج امام مهدی(علیه
السّلام)) همانا پیامبر(صلّى اللّه علیه وآله وسلَّم) فرمود: بهترین
اعمال امت من، انتظار فرج است، و همواره شیعیان ما در اندوه هستند، تا
پسر من آشكار گردد، همان كه پیامبر(صلّى اللّه علیه وآله وسلَّم) در
مورد او چنین مژده داد: او سراسر زمین را همان گونه كه پر از ظلم و
جور شده، پر از عدل و داد كند، ای شیخ من! و ای مورد اعتماد من
ابوالحسن! صبر كن و همه شیعیانم را به صبر و استقامت امر
كن؛"اِنَ الْاَرْضَ لِلهِ یورِثُها مِنْ عِبادِهِ، وَالْعاقِبَهُ
لِلْمُتَقینَ؛ همانا سراسر زمین از آن خدا است، و آن را به هر كس
بخواهد(و شایسته بداند) واگذار می كند، و سرانجام(نیك) برای
پرهیزكاران است." و سلام بر تو و همه شیعیان ما، و رحمت و
بركات خدا بر آنها، و خدای برای ما كافی و نگهبان، و مولای
نیك و یاور نیكو می باشد.
این نامه به روشنی بیانگر آن است كه قم
در همان قرن دوم و سوم، در دوران غیبت صغری، دارای وزنه های
بزرگ علمی و معنوی بوده و مركزیرت ویژه ای برای
نشر علوم آل محمد (صلّى اللّه علیه وآله وسلَّم) داشته است. (معادن الحكمه،
ج 2، ص 264؛ مناقب آل ابیطالب، ج 4،ص 425 و 246(با اندكی تفاوت).
13ـ ابن ولید قمی
محمد بن حسن بن ولید قمی، بزرگترین فقیه
و محدث شیعه در قم بعد از علی بن بابویه بود، و او را به عنوان
استاد شیخ صدوق یاد كرده اند، و كتاب"الجامع" در فقه از تألیفات
او است، وی در سال 343 هـ . ق در قم از دنیا رفت.
14ـ ابن قولویه قمی
یكی از فقها و علمای برجسته حوزه علمیه
قم در قرن چهار، جعفر بن محمد بن قولویه مؤلف كتاب"كامل الزیارات"
استاد شیخ مفید است، او كتاب های بسیار در فقه و حدیث
و… تألیف كرده كه علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه،
تعداد 25 كتاب او را نام می برد، این مرد بزرگ در سال 367 یا
369 هـ . ق از دنیا رفت، و قبرش در كاظمین است (اعیان الشیعه،
ط جدید، ج 4،ص 154 و 155؛ بحار، ج 84ـ 88).
15ـ شیخ صدوق"ره"
یكی از ستارگان درخشان آسمان فقه وعلم و فضیلت،
عالم بزرگ و مجتهد اكبر، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی
بابویه، معروف به"شیخ صدوق" است،
وی در حدود سال 305 هجری قمری متولد شد و
در سال 381 از دنیا رفت،
در شرح حال این فقیه بزرگ قمی، به ذكر
گفتار محدث خبیر، شیخ عباسی قمی"ره" اكتفا می
كنیم: "شیخ صدوق، بسیار جلیل القدر و حافظ احادیث
بود، به حدی كه در میان قمی ها مانند او در حفظ و كثرت علم دیده
نشد
او در قم بود و به
التماس شیعیان ری به ری رفت و در آنجا اقامت گزید...
او قریب سیصد كتاب تصنیف فرمود... غالب
احادیثی كه به ما رسیده از بركات قلم او است،
قبرش در این بابویه، شهر ری است."
جالب این كه شیخ صدوق"ره" به دعای امام زمان(عج)
متولد شد، به این ترتیب كه: علی بن بابویه(پدر شیخ
صدوق) گوید: عریضه ای به محضر امام زمان(عج) نوشتم و توسط حسین
بن روح(سومین نایب خاص امام زمان) به ناحیه مقدسه فرستادم، و از
آن حضرت خواستم دعا كند تا دارای فرزند شوم، طولی نكشید جواب
آن:"به زودی خداوند دو فرزند صالح به او خواهد داد" دعای
امام مستجاب شد، او دارای دو پسر شد، نام یكی از آنها را محمد و
دیگری را حسین گذاشت، محمد(شیخ صدوق) وقتی كه بزرگ
شد افتخار می كرد كه بر اثر دعای امام زمان(عج) متولد شده است، اساتید
او می گفتند:"سزاوار است كسی كه به دعا حضرت حجت(علیه
السّلام) متولد شده این چنین(دارای مقامات عالی علمی
و معنوی) گردد. كوتاه سخن آنكه: نویسنده تاریخ قدیم
قم(تألیف شده سال 378) كه معاصر شیخ صدوق بوده می نویسد:"تعدادی
علمای شیعه در عصر ما به 266 نفر رسیده، ولی تعداد علمای
اهل تسنن به چهارده نفر می رسند"(اقتباس از فوائد الرضویه، ص
562 و
اقتباس از بحار، ج 51، ص 236؛ 306 و 307 و تاریخ قدیم قم،
فهرست باب 16 و بخشی از شرح حال
آنها در كتاب"طبقات اعلام الشیعه فی القرن الرابع" ذكر شده
است. (محمد محمدی اشتهاردی)
لطف امام جواد(علیه السّلام) به یكی از شیعیان
قم
محمد بن سهل قمی می گوید: در سفر حج به
مدینه رفتم و در آنجا به محضر امام جواد(علیه السّلام) رسیدم،
خواستم لباسی از آن حضرت را برای پوشیدن و تبرك، درخواست كنم،
فرصتی به دست نیامد، با آن حضرت خداحافظی كردم و از خانه او بیرون
آمدم، تصمیم گرفتم در این مورد نامه ای برای آن حضرت بنویسم،
به مسجد رفتم و پس از انجام دو ركعت نماز و استخاره به قلبم آمد كه نامه را
نفرستم، نام را پاره كرده و از مدینه بیرون آمده و همراه كاروان به سوی
قم روانه شدم، در مسیر راه ناگهان شخصی به میان كاروان آمد و
پرسید: محمد به سهل كیست؟ نزدش رفتم و گفتم:"من هستم". لباسی
كه در میان دستمالی بود، به من داد و گفت: مولای تو امام
جواد(علیه السّلام) این لباس را برای تو فرستاده است".
نگاه كردم دیدم دو لباس مرغوب و نرم است، آن لباس ها را همراه خود بردم.
محمد بن سهل آن لباس ها را تا آخر عمر نگهداشت، وقتی كه از دنیا رفت،
پسرش احمد، با همان دو لباس، بدن او را كفن كرد. ـ (مختار الخرائج، ص 273) (محمد محمدی اشتهاردی)
ارتباط مردم قم با امام هادی(علیه السّلام)
مردم قم در همان عصر امام هادی(علیه السّلام)
كه شدیدترین عصر اختناق بود، خود را به شهر سامرا می رساندند، و
اموالی را به محضر آن حضرت برده و روابط خود را با امام خود برقرار می
ساختند. این موضوع به متوكل دهمین طاغوت عباسی گزارش داده شد،
او با وزیرش فتح بن خاقان، در این امور به گفتگو پرداخت، فتح بن خاقان
شخصی به نام"ابوموسی" را مأمور مخفی بازرسی و
گزارش نمود. ابوموسی خود را به عنوان یكی از علاقه مندان به
امام هادی(علیه السّلام) وانمود كرد، و به محضر آن حضرت رفت و آمد می
نمود، امام هادی(علیه السّلام) كه از پشت پرده خبر داشت، روزی
به او فرمود:"ای ابوموسی! همین امشب مال را می
آورند." ابوموسی شب را در خانه امام ماند، نیمه های شب،
امام به ابوموسی فرمود:"آن مرد قمی مال را آورد، ولی مأمور
خدمتكار(طاغوت) از رسیدن آن به دست من جلوگیری كرد…."
(مناقب آل ابیطالب، ج4، ص 413) (محمد محمدی اشتهاردی)
نامه امام حسن عسكری(علیه السلام) به مردم قم و
آوه«آبه»
آبه كه امروز به آن آوه می گویند روستای
بزرگی در نزدیك ساوه است، غالب مردم آنجا درعصر امام حسن عسكری(علیه
السّلام) شیعه بودند، قم نیز مركز رفت و آمد شیعیان بود،
امام حسن عسكری(علیه السّلام) كه با مردم قم و آوه ارتباط داشت، نامه
ای برای آنها می فرستد كه هم نامه تشكر از آنها است، و هم هشداری
به آنها در مورد اتحاد و به هم پیوستگی، و دلگرمی به آنها است،
در آن نامه چنین آمده است: خداوند متعال با وجود لطف و عناتیش، با
فرستادن پیامبر اسلام(صلّى اللّه علیه وآله وسلَّم) به عنوان مژده بخش
و هشدار دهنده، بر مردم منت نهاد، و شما را به پذیرش دینش توفیق
داد و با هدایتش گرامی داشت، و بذر محبت و دوستی خاندان پیامبر
را در قلوب گذشتگان و آیندگان شما در سرزمین اطاعتش كاشت، آنها كه از
میان شما رفتند به نجات و سعادت رسیدند، و میوه های كردار
نیك خود را چیدند و به پاداش اعمالشان نایل شدند. ای
مردم! همواره اراده و نیت ما، استوار و محكم است، و روان ما به افكار نیك
و پاك شما آرام است، و پیوند قرابت بین ما و شما پرتوان است كه چنین
پیوندی از سفارش های گذشتگان ما و شما است. پیمانی
است كه بر عهده جوانان ما و پیران شما برقرار است، و همواره با اعتقاد واحد
و به هم پیوستگی، محكم هستیم، چرا كه خداوند این ارتباط
تنگاتنگ و ناگسستنی را بین ما برقرار نموده است، چنان كه عالِم(اشاره
به امام صادق یا امام باقر) می فرماید: "اَلْمْؤمِنْ اَخُو
الْمْؤمِنِ لِاُمِهِ وُ اَبِیهِ؛ مؤمن برادر پدر و مادری مؤمن
است." از این نامه به خوبی آشكار است كه امام حسن عسكری(علیه
السلام) با مردم قم ارتباط نزدیك داشته، و آن ها را از شیعیان و
طرفداران خود می دانسته، و پیمان محكمی بین آن حضرت و
مردم قم برقرار بوده است. نامه امام حسن عسكری(علیه السّلام) به علی
بن بابویه، فقیه و مرجع قم(كه بعداً در پیشینه تاریخی
حوزه علمیه قم بیان می شود،) نیز گواه دیگری
بر این مطلب است. ـ (مناقب آل ابیطالب، ج 4،ص 425) (محمد محمدی
اشتهاردی)
ارتباط مردم قم و مدائن با امام حسن عسكری(علیه
السّلام)
چند روز قبل از شهادت امام یازدهم حضرت حسن عسكری(علیه
السّلام)، آن حضرت، به خادم خود"اَبْو الْاَدیان" نامه هایی
داد و به او فرمود: این نامه ها را به مدائن ببر، و به فلان و فلان
و...برسان، پس از پانزده روز كه به شهر سامرا بازگشتی، صدای گریه
از خانه من می شنوی و خواهی فهمید كه من از دنیا
رفته ام. ابوالادیان می گوید: عرض كردم:"اگر چنین
اتفاقی رخ داد، به چه كسی به عنوان امام مراجعه كنم؟! فرمود:"آن
كس كه جواب نامه ها را از تو مطالبه می كند، امام بعد از من است."
گفتم: نشانه دیگری ذكر كن. فرمود:"آن كس كه بر جنازه من نماز می
خواند."
گفتم: نشانه دیگر ذكركن. فرمود:"آن كس كه از
محتوای همیان،خبر می دهد." شكوه ملكوتی آن حضرت،
مانع شد كه نشانه های دیگر بپرسم، به سوی مدائن سفر كردم، و
نامه امام حسن عسكری(علیه السّلام) را به صاحبانشان دادم و جواب نامه
ها را گرفتم و روز پانزدهم به سامرا بازگشتم، صدای گریه از خانه امام
حسن(علیه السّلام) شنیدم، به آنجا رفتم، ناگاه جعفر كذاب(برادر امام
حسن عسكری) را دیدم كه شیعیان به گرد او اجتماع كرده اند
و به او به عنوان امام بعد از امام حسن(علیه السّلام) تبریك می
گویند. با خود گفتم، اگر این شخص، امام شود، مقام امامت لكه دار می
گردد، زیرا من جعفر كذاب را می شناختم كه شرابخوار و قمار باز بود و
همواره با آلات لهوسرو كار داشت، نزد او رفتم و تسلیت و تبریك گفتم، هیچ
سؤالی از من نكرد. سپس خادم خانه به نام"عقید" نزد جعفرآمد
و گفت: ای آقای من، بر جنازه برادرت، كفن پوشیده شد، بیا
بر آن نماز بخوان. جعفر با جمعی از همرهان، كنار جنازه برای نماز
آمدند، همین كه جعفر آماده شد، ناگاه كودكی از درون خانه بیرون
آمد، وردای جعفر را گرفت و به عقب كشید و فرمود:"ای عمو!
عقب بیا كه من سزاوارتر به نماز بر جنازه پدرم هستم!" جعفر كنار آمد،و
آن كودك، بر جنازه نماز خواند، بعد از نماز به من فرمود: جواب نامه هارا به من
بده، آنها را به آن حضرت دادم، با خود گفتم: این دومین نشانه صدق
امامت این كودك، ولی یك نشانه دیگر(اطلاع از محتوای
همیان) باقی مانده بود... در همان ایام كه ما در سوگ امام حسن
عزادار بودیم، ناگاه دیدم جمعی از مردم قم به سامرا آمدند، و جویای
امام حسن(علیه السّلام) شدند، فهمیدند كه امام حسن(علیه
السّلام) از دنیا رفته است، حاضران، آنها را به جعفر كذاب، راهنمایی
كردند. گروه قمی نزد جعفر آمده و سلام كردند و تسلیت و تبریك
گفتند سپس گفتند:"همراه ما اموال و نامه هایی است بگو این
اموال و نامه ها از كیست؟!"
جعفر، عصبانی شد واز شدت ناراحتی، لباس هایش
را تكان می داد و می گفت:"اینها از من می خواهند كه
از غیب خبر بدهم." در این هنگام، خدمتكار از درون خانه(از نزد
حضرت مهدی(علیه السّلام)) بیرون آمد و به گروه قمی گفت:
در نزد شما نامه های فلانی و فلانی و... است، و در میان
همیان هزار دینار وجود دارد، آنان امام راستین را شناختند، و
نامه و پول ها را به آن خدمتكار دادند و گفتند:"آن كسی كه تو را نزد ما
فرستاد، تا به سؤال ما پاسخ بدهی، امام بر حق همان است." ـ (كمال الدین
شیخ صدوق، ج 1، ص 150ـ 152) (محمد محمدی اشتهاردی)
نامه امام حسن عسكری(علیه السّلام) به علی
بن بابویه
امام حسن عسكری(علیه السّلام) نامه ای
برای علی بن بابویه نوشت كه ترجمه آن چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم، حمد و سپاس مخصوص پروردگار
جهانیان است، و عاقبت نیك برای پرهیزكاران می باشد،
و بهشت برای یكتا پرستان، و آتش دوزخ برای منكران است، و عدوانی
جز بر ستگمران نیست، و معبودی جز خدای یكتا وجود ندارد،
كه برترین آفریدگار است، درود بر بهترین خلقش محمد(صلّى اللّه
علیه وآله وسلَّم) و عترت پاكش. اما بعد اوصیک یا شَیخی
و مْعًتَمُدی و فَقیهی اَبُالْحُسُنِ عُلی بًنِ الحْسًینِ
قُمی…؛ سفارش می كنم تو را ای شیخ و مورد اعتماد و فقیه
من، ابوالحسن، علی بن الحسین قمی، خداوند تو را بر آنچه مورد
خشنودی او است موفق بدارد، و در پرتو رحمتش فرزندان شایسته در نسل تو
قرار دهد.(سفارش می كنم تو را) به تقوا و پرهیزكاری و برپا داری
نماز و دادن زكات، زیرا نماز از كسی كه زكات نمی دهد قبول نمی
شود، و تو را سفارش می كنم به بخشیدن لغزش های دیگران،
فرو بردن خشم هنگم غضب، صله رحم، ایثار و همكاری با برادران دینی،
و كوشش در تأمین نیازهای آن ها در هنگام سختی و آسانی،
تعقل و خردمندی، هنگام جهل و نادانی. دین شناسی و استواری
در امور، و فراگیری قرآن و پیوند معنوی با آن، خوش اخلاقی،
امر به معروف و نهی از منكر كه خداوند می فرماید: "لا خَیرَ
فِی كَثِیر مِنْ نَجْواهُمْ اِلا مَنْ اَمَرَ بصَدَقهٍ اَوْ
مَعْروُفٍ، اَوْ اِصْلاحٍ بَینَ الناس؛ از بسیاری از درِ گوشی(و
جلسات محرمانه) آنها (منافقان و منكران) خیر و سودی نیسیت،
مگر كسی كه (به این وسیله) امر به كمك به دیگران یا
كار نیك یا اصلاح در میان مردم كند، و هر كس برای خشنودی
خداوند چنین كند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد." و دوری
از همه زشتی ها. و بر تو باد به نماز شب، همانا پیامبر(صلّى اللّه علیه
وآله وسلَّم) به علی(علیه السّلام) چنین وصیت كرد: "یا
علی عَلَیكَ بِصَلوهِ اللَیلِ، عَلَیكَ بِصَلوهِ اللَیلِ
و مَنْ اسْتَخَفَ بِصَلوهِ اللَیلِ فَلَیسَ مِنا؛ ای علی
بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، و كسی كه نماز شب را سبك بشمرد
از ما نیست." به سفارش ما عمل كن، و آنچه را به تو امر كردم، به همه شیعیانم
امر كن تا به آن عمل كنند. و بر تو باد به صبر انتظار فرج(امام مهدی(علیه
السّلام)) همانا پیامبر(صلّى اللّه علیه وآله وسلَّم) فرمود: بهترین
اعمال امت من، انتظار فرج است، و همواره شیعیان ما در اندوه هستند، تا
پسر من آشكار گردد، همان كه پیامبر(صلّى الله علیه وآله وسلَّم) در
مورد او چنین مژده داد: او سراسر زمین را همان گونه كه پر از ظلم و
جور شده، پر از عدل و داد كند، ای شیخ من! و ای مورد اعتماد من
ابوالحسن! صبر كن و همه شیعیانم را به صبر و استقامت امر
كن؛"اِنَ الْاَرْضَ لِلهِ یورِثُها مِنْ عِبادِهِ، وَالْعاقِبَهُ
لِلْمُتَقینَ؛ همانا سراسر زمین از آن خدا است، و آن را به هر كس
بخواهد (و شایسته بداند) واگذار می كند، و سرانجام(نیك) برای
پرهیزكاران است." و سلام بر تو و همه شیعیان ما، و رحمت و
بركات خدا بر آنها، و خدای برای ما كافی و نگهبان، و مولای
نیك و یاور نیكو می باشد. این نامه به روشنی
بیانگر آن است كه قم در همان قرن دوم و سوم، در دوران غیبت صغری،
دارای وزنه های بزرگ علمی و معنوی بوده و مركزیرت ویژه
ای برای نشر علوم آل محمد(صلّى اللّه علیه وآله وسلَّم) داشته
است.
ورود اشعری ها به قم
آل اشعر اصلاً اهل یمن بودند، نخستین كسی
كه از آنها به مدینه آمد و مسلمان شد"مالك بن عامر اشعری"
بود، كه در اسلام دارای مقام ارجمندی گردید. یكی از
فرزندان او به نام"سائب" از یاران خاص مختار بود و با او كشته شد.
(اخبار الطول دینوری، ص 307). یكی دیگر از فرزندان
او،"عبداللّه" نام داشت، عبداللّه پسری به نام"سعد"
داشت، سعد دارای دوازده(یا پانزده) پسر بود، و آنها از شاگردان امام
صادق(علیه السّلام) در كوفه بودند، و فرزندان و نوادگان آنها بیش از
صد نفر، جزو روایان حدیث از امامان دیگر بودند، و همه آنها از
رجال شیعه بوده و به امامت ائمه اهلبیت(علیه السّلام) اعتقاد
داشتند. (اقتباس از تاریخ قدیم قم، ص 378). یاقوت حُمُوی
در كتاب معجم البلدان پنج نفر از پسران سعد اشعری را نام می برد كه(در
اواخر قرن اول) جزو هفده تن از علما و راویان حدیث بودند كه در ماجرای
شكست سپاه عبدالرحمن بن اشعث، در برابر سپاه حجاج، وارد قم شدند، كه نام آن پنج نفر
عبارت بود از: 1ـ عبدالله بن سعد، 2ـ احوص، 3ـ عبدالرحمن، 4ـ اسحاق، 5ـ نعیم،
كه پس از ورود آنها به قم رفته رفته برادران و پسر عموها و سایر بستگان آنها
به آنها پیوستند. از جمله"موسی بن عبدالله اشعری" از
شاگردان امام صادق(علیه السلام) بود و در كوفه سكونت داشت، وارد قم گردید،
و نقش به سزایی در تشیید وگسترش تشیع، در قم داشت.
محقق وكاوشگر شیخ محمد رازی می نویسد:"اغلب تاریخ
نویسان قم نوشته اند: قم با ورود"اشعری ها" دگرگون شده و
مركز علما و محدثان و روایان و فقها گردید، گروهی از اشعری
ها كه به قم آمدند، از علمای تابعین بودند، كه در سپاه عبدالرحمن بن
محمد بن اشعث، با حجاج می جنگیدند.(تاریخ قدیم قم، ص 278.
معجم البلدان، واژة"قم") عبدالله بن سعد و پسر موسی كه از اشعری
ها بودند، از علمای آن روز به حساب می آمدند كه به قم وارد
شدند." (گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 36) از گفتنی ها اینكه:
هنگامی كه آل اشعر در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم به قم آمدند، زمینه
مساعد وخوبی برای پی ریزی حوزه علیمه به صورت
ابتدایی در قم به وجود آمد، زمینه ای كه در آینده
نه چندان دور، حوزه علمیه فراگیر و پرتلاشی را نوید می
داد، از این رو امامان اهلبیت(علیه السّلام) با آینده نگری
وسیعی كه داشتند، از چنین حوزه ای خبر می دادند،
امام صادق(علیه السّلام) در سخنی فرمود: "سَتَخْلُو كوُفَهُ مِنَ
الْمُؤْمِنینَ و یأْزِرُعَنْها الْعِلْمُ كَما تَأْزِرُ الْحَیهُ
فِی حُجْرِها، ثُمَ یظْهَرُ الْعِلْمُ بِبَلْدَهٍ یقالُ لَها
قُمْ، و تَصِیرُ مَعْدِناً لِلْعِلْمِ وَالْفَضْلِ حَتی لایبْقی
الاَرْضِ مُسْتَضْعِفٌ فِی الدینِ حَتی الْمُخَدَراتِ فِی
الْحِجالِ...؛ به زودی كوفه از مؤمنان خالی می گردد، و علم از
آن همچون ماری كه در لانه اش جمع می شود، جمع و برچیده می
گردد و سپس در شهری كه آن را"قم" می گویند، آشكار می
شود، و آنجا مركز علم و فضیلت خواهد شد در آن وقت(بر اثر گسترش علم از قم)
در سراسر زمین هیچ كس حتی زنان خانه نشین باقی نمی
ماند كه از نظر دینی، ضعیف و مستضعف باشد." (بحار،ج 60،ص
213. (محمد محمدی اشتهاردی)
هجرت خاندان اشعری به قم
قم از بناهای اسلامی است كه با ورود اعراب اشعری
به این سرزمین و سكونت درآن و ساختن خانه ها و پیوستن حصارهای
موجود بهم ، درسال 83هـ .ق موجودیت یافت ونام قم بر آن نهاده شد.
دراین جا لازم است درخصوص مهاجرت اعراب اشعری
به این سرزمین توضیح بیشتری داده شود: "خاندان
اشعری" به خاطر نا سازگاری با "حجّاج" حاكم كوفه و
كشته شدن یكی از افراد برجسته آن خانواده و احساس نا امنی ،
جلاء وطن نمودند و به سوی ایران حركت كردند ؛ درمسیر حركت خود
به نهاوند رسیدند و عدّه ای از آنها دراثر ابتلای به وبا از دنیا
رفتند ، به همین جهت از آنجا حركت كردند و به تدریج راهپیمایی
نموده تا به سرزمین قم رسیدند.
این كه علّت آمدن آنها به قم چه بود مطلبی است
كه باید آن را در فتوحات جدّ ایشان" مالك" درنبرد قادسیه
جستجو كرد :
مالك بعد از فتح فراهان و تفر ش و آشتیان و ساوه،با
قوم دیلم كه دست به چپاول اموال و تجاوز به نوامیس ساكنین آن
نواحی گشوده بودند وارد نبرد شد و آنها را ریشه كن و نابود كرده و
نوامیس به اسارت برده شده را آزاد كرد.
مردم آن سامان كه خود را آزاد شده مالك می دانستند از
این حادثه همیشه خاطره شیرینی داشتند. قبیله
اشعری هم كه با نام این دیار آشنا بودند، برای پیدا
كردن مرتع و چراگاه احشام راهی این سرزمین شدند وقتی كه
به تقرود از نواحی ساوه رسیدند احوص آنجا را سرزمینی
سرسبز و مناسب برای احشام خود یافت و در فكرتوطّن درآنجا برآمد.
منزلگاه اعراب در دامنه كوه یزدان (میانه تقرود
و قم) بود.
به همین جهت به تدریج خبر ورود خاندان اشعری
به یزدان پایدار (یزدانفاذار) رئیس زردتشیان رسید.
او از ورود آنان بسیار خرسند شد و تصمیم گرفت برای حفظ و حمایت
سرزمین خویش از حمله دیلمان آنها را در سرزمین قم منزل و
مأوی دهد،كه سركوبی قوم چپاولگر دیلم" درحمله مجدّد آنان
به آن مناطق"، به دست احوص و همراهانش او را براین امر مصّم تر نمود
وبا شنیدن خبر پیروزی شخصاً به استقبال احوص شتا فت و به عنوان
تقدیر و تشویق بر سر او درهم و زعفران ریخت و قوم او را در میان
چند حصار معروف آن زمان جای داد و آنها چادرهای خویش را در فواصل
حصارها برپا كرده و برای عبدالله (برادراحوص) مسجدی جهت اقامه نماز و
بیان مقرّرات نورانی اسلام بنا كردند و آنچنان زردتشتیان با
مسلمانان صمیمیت و محبّت یافتند كه با هم عهدنامه برادری
و مواسات و پیمان دفاعی امضاء نمودند. بدینسان اعراب مسلمان،
روز به روز محلّ سكونت خود را وسعت داده و خانه ها و مزارع بسیاری را
خریداری كردند و حصارهای جدای از هم به واسطه ساخته شده
خانه های نو بنیاد، به هم متّصل شدند و شهری یكپارچه
بوجود آمد و اوّلین مسجد درآن شهر بنا نهاده شد.
پیمان یاد شده تا آخر عمر یزدانفاذار
بخوبی اجرا می شد و دو قوم زردتشت و مسلمان با هم زندگی مسالمت
آمیزی داشتند ؛
ولی پس از او فرزندانش با دیدن حشمت و ثروت روز
افزون مسلمانان و خانه های وسیع و مجلّل آنان، خود را در برابر آنها
ذلیل و خوار دیده و در اندیشه نا سازگاری برآمدند و بنا
را بر پیمان شكنی گذاشتند و از عبدالله و احوص ، " بزرگان خاندان
اشعری" مصرّانه خواستند كه با قوم خود ازآن سرزمین بیرون
روند. عبدالله و احوص آنها را پند و اندرز فراوان داده و آنها را دعوت به پایبندی
به عهد و پیمان برادری نمودند و از عواقب سوء عهد شكنی بر حذر
داشتند، ولی قوم زردتشت همچنان برخواسته خود پافشاری می كردند و
تا چهاردهم سال نو به خاندان اشعری مهلت دادند تا هر چه دارند بفروشند و از
آن دیار بروند. دراین فاصله زمانی احوص بعد از مشورت با بزرگانه
قبیله، تصمیم گرفت شب چهارشنبه آخر سال،آن دیار را از شرّ سران
زرتشت و بزرگان حصارهای چهل گانه ، پاك نماید و راه را برای گرویدن
مردم پاك سرشت آن سامان به اسلام بگشاید. لذا چهل نفر را مأمور ساخت كه درچنین
شبی درهنگامه جشن و شادمانی و میگساری زردتشتیان ،
خود را به حصارها رسانده وخدایان حصارها را نابود نمایند. این
نقشه به خوبی اجرا شد و سران فتنه انگیز زردتشتیان آن شهر از میان
برداشته شدند و دژهای كفر و لجاجت فرو ریخت و مردم آن منطقه با احساس
آزادی ، گروه گروه به اسلام گرویدند و آتشكده ها یكی پس
از دیگری خاموش و به مساجد تبدیل شدند و بدینسان مردم
مسلمان به رهبری احوص و عبدالله اشعری براین منطقه سروری یافتند
، و شهر قم به عنوان شهری امامی مذهب بوجود آمد و مكتب فقه شیعه
امامی به دست "عبدالله بن سعد" و پسران او در این شهر بنا
نهاده شد و به مرور زمان قم به عنوان شهری " پیرو فقه اهل بیت
(ع) ، "همچون ستاره ای درخشان بر آسمان عالم اسلام درخشیدن گرفت
و به تدریج این شهر مأوی و مأمن پیروان امامت و ولایت
شد كه تعداد شیعیان مهاجرآن به 6000 نفر می رسید.
(این قبیله درآغاز بعثت رسولخدا (ص) از یمن
به مد ینه هجرت كردند و به آن حضرت ایمان آوردند وبزرگ آنها "ما
لك بن عامر بن هانی" است كه درجنگ قادسیه از خود رشادتها نشان
داد وایشان جدّ عبدالله و احوص می باشد كه آن دو از بنیا
نگذاران شهرقم به عنوان پایگاه شیعه بود ند. "گنجینه آثار
قم,ج1, ص137) معجم ا لبلدان, ج 4, ص 397
و تاریخ قدیم قم,حسن بن محمد
بن حسن قمی, ص 245- 257 با تصرف و گنجینه آثارقم, عباس فیض,ج1,
ص 154. (الیاس محمد بیگی)
ورود حضرت رضا(علیه السّلام) در قم
هنگامی كه مأمون در سال 200 هـ . ق. حضرت رضا(علیه
السّلام) را از مدینه به خراسان دعوت اجباری كرد، و آن حضرت ناگریز
به قبول دعوت گردید، مأمون گروهی را همراه رجاء بن ابی الضحاك
مأمور كرد، كه حضرت رضا(علیه السّلام) را از راه بصره، اهواز، فارس به
خراسان بیاورند، نه از بلاد جبل(كرمانشاه، همدان و...) تا مبادا در این
مسیر كه شیعیان بسیاری وجود داشتند، به امام بپیوندند
و مأمون برای حضرت رضا(علیه السّلام) نوشت، كه از راه جبل نیا،
بنابر این قول، امام رضا(علیه السّلام) به قم نیامده است. ولی
مداركی اصیل، در دست است كه حضرت رضا(علیه السّلام) در مسیر
خود به قم آمده است. امام رضا(علیه السّلام) از راه كوفه به بغداد رفت، از
آنجا (از طریق بلاد جبل) به سوی قم حركت كرد، مردم قم با استقبال
شكوهمندی آن حضرت را وارد قم كردند، و در مورد دعوت آن حضرت به خانه خود، با
هم كشمكش داشتند، امام فرمود:"هر جا كه شتر من توقف كرد، همانجا می
روم". شتر در كنار خانه مرد صالحی توقف كرد كه او شب در عالم خواب دیده
بود كه حضرت رضا(علیه السّلام) مهمان او است، امام مهمان او شد، هم ا كنون
آن خانه، به صورت مدرسه علمیه رضویه، در خیابان آذر قم معروف
است. اینكه بعضی ها با تمسك به روایت شیخ صدوق(علیه
الرحمه) در عیون اخبار الرضا، آمدن حضرت رضا(علیه السّلام) به قم را
بعید شمرده اند، اوّلاً: باید به آنها گفت: آنچه در عیون اخبار
الرضا و اصول كافی آمده این است كه مأمون چنین دستوری
داده ولی آیا امام دستور مأمون را عمل كرده، مبهم است. ثانیاً:
مطابق تحقیق دانشمند محقق آقای علی اصغر فقیهی در
كتاب"تاریخ مذهبی قم" پس از ذكر چهار دلیل و قرائن دیگر،
نتیجه می گیرد كه حضرت رضا(علیه السّلام) به قم آمده است،
و در آخر می گوید:"بنابراین و با توجه به دلائلی كه
قبلاً ذكر شد، تشریف فرمایی علی بن موسی الرضا(علیه
السّلام) به قم تقریباً مسلم می شود". یكی از دلایلی
كه نامبرده ذكر نموده، این است كه:"روایتی از ابن الفقیه
نقل شده كه در ضمن آن از آبی در قم توصیف شده كه حضرت رضا(علیه
السّلام) در آن غسل كرده و وضو ساخته است..." دلیل دیگر اینكه:
مطابق نقل كتاب"تاریخ قدیم قم" حضرت رضا(علیه
السّلام) از آب مذكور نوشید، و در آن غسل كرد. نكته دیگر اینكه:
امروز در قم محله ای بنام"شاه خراسان" در اواسط خیابان آذر
است، كه قبلاً كوچه ای بود، كه هنگام احداث خیابان آذر، جزو خیابان
شد، و مدرسه رضویه در همین محل قرار دارد، این نام نشانگر آن
است كه موضع ورود حضرت رضا(علیه السّلام) در همین محل بوده است. به هر
حال توجه حضرت رضا (علیه السّلام) به قم، و ورود این او به این
شهر نیز بیانگر عظمت این سرزمین از جهات گوناگون است.
(اصول كافی، ج 1، ص 488 و 489، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 149. و فرحه
الغری، ص 105، سفینه البحار، ج 2، ص 447، قابل ذكر است كه علامه حلی(متوفی
726) در رساله"الدلائل البرهانیه" همین مطلب را بدون
انتقاد، نقل كرده است(الغارات، چاپ انتشارات انجمن ملی،جلد 2، ص 857 و 858.)
و تاریخ مذهبی قم، ص 77 و 78.
و این روایت در كتاب مختصر البلدان، ص 264 آمده است. و تاریخ قدیم قم، ص 91، مطابق نقل
تاریخ مذهبی قم، ص 75. و تاریخ
مذهبی قم، ص 74. محمد محمدی اشتهاردی)
اباصلت هروی می گوید: در(خراسان در) محضر
ا مام رضا(علیه السّلام)، بودم، جمعی از مردم قم بر آن حضرت وارد شده
سلام كردند و امام جواب سلام آنها را داد، و با آنها بسیار گرم گرفت، آنها
را به نزدیك خود خواند و به آنها فرمود: "مَرْحَباً بِكُم وَاَهْلاً،
فَاَنْتُمْ شِیعَتُنا حَقاً، فَسَیأتِی عَلَیكُمْ یوْماً،
تَزُوروُنَ فیهِ تُرْبَتِی، اَلا فَمَنْ زارَنِی وهُوَ عَلی
غُسْلٍ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِه كَیوْمٍ وَلَدَتْهُ اُمُهُ؛ خوش آمدید،
آفرین بر شما، شما به حق شیعیان ما هستید، به زودی
روزی فرا می رسد كه شما قبرم را در طوس زیارت می كنید،
آگاه باشید، هركس از شما شیعه، با غسل، قبر مرا زیارت كند، آن
چنان از گناه خارج می گردد، كه روز تولد از مادرش متولد شده است." (سفینه
البحار، ج 4، ص 447، ج 60، ص 231، به نقل از عیون اخبار الرضا. محمد محمدی
اشتهاردی)
قم آماده استقبال از آل علی(علیه السّلام)
این سرزمین با آن همه خاطراتی كه داشت
قرن اول و دوم هجری بر سرش گذشت و چنان كه یادآور شدیم، بذر
مذهب شیعه در نیمه دوم قرن اول هجری در این سرزمین
پاشیده شد، و دیری نپایید كه به صورت یك شهر
به تمام معنا شیعه درآمد، در این مدت، قم آماده استقبال و پذیرایی
از آل علی(علیه السلام) بود، كافی بود كه هر یك از دودمان
پیامبر(صلّى اللّه علیه وآله وسلَّم) به این سرزمین آید
و با كمال عزت و احترام زندگی كند. بر همین اساس، بسیاری
از مردان نامی و سادات جلیل القدر و نواده های پیشوایان
مذهب شیعه به این سرزمین آمدند. در رأس آنها دختر بزرگ و با
عظمت حضرت موسی بن جعفر پیشوای هفتم شیعیان، حضرت
معصومه (سلام اللّه علیها) به قم آمد، از همان زمان، قم فصل نوینی
را در تاریخ اسلام آغاز كرد، و ورود این بانوی بزرگوار كه سال
ها قبل، پیشوایان شیعه خبر اجلال نزول او را به قم به دوستان
خود داده بودند، چون خورشیدی به قم درخشش داد، در فصل دوم این
كتاب مشروح ماجرای تشریف آوردن آن بانوی ارجمند را مورد بررسی
قرار خواهیم داد. قم تا سال 1221 میلادی(قرن هفتم قمری)
درنوعی آرامش نسبی به سر برده، و تا این تاریخ وقایع
مهمی رخ نداده است ولی در همین سال، این شهر، دستبرد سپاهیان
غارتگر مغول شده و ویرانی های بسیار به آن وارد آمده است.
درحدود كمتر از نیم قرن پس از آن"تیمورلنگ" به قم حمله كرد
و پس از زحمت بسیار و مقاوت شدید و طولانی مردم، شهر را تحت
سلطه خود درآورد و بسیاری از مردم این شهر را به خاطر مقاومت های
شجاعانه ای كه ابراز داشته بودند از دم تیغ گذراند و قسمت اعظم شهر را
ویران نمود. (تیمور لنگ اولین پادشاه تیموریان، مردی
بی رحم وسفاك بود، با تاخت و تاز و بی باكی عجیبی
در سن چهل و پنج سالگی بر خراسان تاخت. رفته رفته سراسر ایران را تحت
سلطه خود آورد سرانجام در سال 807 قمری، در سن هفتاد سالگی درگذشت.
(محمد محمدی اشتهاردی)
مهاجرت شیعیان كوفه به قم، و تشیّع قمی
ها
با اینكه در صدر اول اسلام همواره شیعه در فشار
سختگیری های حكام و زمامداران جور بود، ولی مردم روشن بین
حقیقت را به زودی درك كردند و به دنبال آن رفتند. در زمان خلافت عمر،
وقتی كه مسلمانان به ایران حمله كردند و یزدگرد سوم را در
نهاوند شكست دادند، رفته رفته سپاه اسلام بر سراسر ایران مسخر شد و یزدگرد
به خراسان گریخت و به دست آسیابانی در مرو كشته شد.
در سال 22 هجری یعنی یك سال بعد از
واقعه نهاوند، سپاهیان عرب شهرهای ری، زنجان، آذربایجان و
شهرهای قومس را كه شامل سمنان و دامغان و شاهرود امروزی است تحت تسخیر
خود درآوردند و سال بعد(23 هجری) همدان و قم و كاشان و اصفهان به دست ایشان
افتاد، در این عصر اكثر مردم روشن بین ایران، دین مقدس
اسلام را پذیرفتند. قابل توجه اینكه: همین كه در زمان امامت پیشوای
پنجم شیعه امام باقر(علیه السّلام) در اواخر قرن اول و سال های
آغاز قرن دوم هجری به خاطر اختلال وضعی كه در حكومت امویان پیدا
شد، شیعیان از اطراف كشورها پروانه وار در محور وجود پیشوای
پنجم امام باقر(علیه السّلام) اجتماع كرده و به كسب معارف دینی
پرداختند. هنوز قرن اول هجری تمام نشده بود كه بر اثر آمدن چند نفر از كوفه
به قم كه شیعه بودند، قم را شیعه نشین كردند و مردم به مذهب اهل
بیت(علیه السّلام) گرویدند، كشور شیعه نشین ایران
كه اكثریت قریب به اتفاق مردم آن شیعه هستند خود یك حقیقتی
را بازگو می كند و آن اینكه: با اینكه ایران توسط
طرفداران خلیفه دوم فتح شد، دیری نپایید بر اثر
آزادی و قضاوت آزاد، مردم به آیین مبارك جعفری معتقد
شدند، همان گونه كه ملاحظه كردید، تنها چند نفر محدود كافی بودند كه
مردم قم را به مذهب تشیع رهنمون سازند. باری آن طوری كه از
لابلای تاریخ استفاده می شود، قم در حدود دو قرن(یعنی
از نیمه قرن دوم تا نیمه قرن چهارم) بسیار آباد و وسیع و
پر جمعیت بود ولی پس از آن دست حوادث دگوگونی هایی
در این سرزمین ایجاد كرد و این آبادی را به ویرانه
هایی تبدیل نمود و در این مسیر، قم بارها آباد و ویران
شده است. چنان كه نویسنده كتاب تاریخ قدیم قم، در ضمن اینكه
اهمیت و دشواری نگارش تاریخ قم را خاطر نشان می سازد می
گوید:"...از جمع اخبار شهری كه محل او مندرس شده و اهل او منقرض
گشته، و از آن نام و نشانی مانده"( شیعه در اسلام، علامه طباطبایی،
ص 25. و ترجمه تاریخ قدیم قم، ص 13. محمد محمدی اشتهاردی)
آشنائی باشهر قم
قُمْ از شهرهای بزرگ ایران در ۱۲۵
کیلومتری جنوب تهران پایتخت ایران قرار گرفته است.
شهر قم مرکز استان قم و نیز مرکز شهرستان قم میباشد.
این استان در سال ۱۳۷۵ خورشیدی
به تصویب هیئت دولت ومجلس شورای اسلامی به استان تبدیل
شد.
و بعد از البرز کوچکترین قم استان ایران است.
قم از شمال به استانهای مرکزی و تهران از جنوب
به استانهای اصفهان و مرکزی و از غرب به استان مرکزی و از شرق
به استان سمنان محدود است.
شهر قم برطبق سرشماری سال ۱۳۸۵
مرکز آمار ایران با ۹۵۹٫۱۱۶ نفر
جمعیت شامل ۲۴۱۸۲۷ خانوار در رتبه هشتم
پر جمعیت ترین شهرهای ایران قرار گرفته است.
تاریخ
شهر قم در تاریخ پس از اسلام همواره در کنار شهر نجف
جزو مراکز مهم تشیع به شمار میرفته است.
وجه تسمیه
ریشه نام این شهر به «کومه» به معنای
کلبه مانندی که چوپانان برای استراحت میساختند، باز میگردد.
قُم تلفظی از نام کومه است.
دوران باستان
از وضعیت این شهر در دوران ایلامی،
مادها و هخامنشیان هیچ اطلاعاتی موجود نیست. بنا بر نقل
گریشمن، محدوده کنونی قم جزو دومین دسته سکونتگاههای پیش
از آریایی فلات ایران بوده است. بنا بر این قول و
همچنین بر اساس حفاریهای انجام شده در محل تپه قمرود، قدمت
سکونت در این منطقه به هزاره پنجم پیش از میلاد میرسد.
آثار این حفاریها در موزه ایران باستان و نیز موزه آستانه
قم موجودند.
بر اساس اسطوره ها این شهر را ساخته خمانی دختر
بهمن میدانند و شاید نام کنونی «قم» و پیشینش «کم»
که به این شهر اطلاق میشده و میشود نیز از همین ریشه
بوده باشد.
در اسناد دیگری آمده که زمانی پیش
از ساسانیان این شهر دچار تخریب و ویرانی میشود
و قباد ساسانی زمانی که از آن میگذرد دستور میدهد دوباره
شهر را آباد کنند،
لذا در تاریخ آن دوران این شهر را به نام ویران
آبادان کرد کواد (قباد) یعنی شهر ویرانی که قباد آنرا
آباد کرد، میشناسند.
در حفاریهای جدید در تپه های قلی
درویش در نزدیکی مسجد جمکران آثاری از کوره های
عصرآهن با حدود سه هزار سال پیش بدست آمده است که مشخص میکند این
شهر در گذشته درشرق محل فعلی بوده ودر اثر تغییر مسیر
قمرود به سمت غرب کشیده شده است.
در اسناد تاریخی نظیر نزهة القلوب
حمداللّه مستوفی نیز آمده که پیش از اسلام این شهر را به
دلیل زعفران و پسته مرغوبش میشناخته اند.
دوران میانه
پس از اسلام و با تسخیر این شهر در سال ۲۳
هجری بدست سپاه اعراب مسلمان به فرماندهی ابوموسی اشعری،
ناحیه ای از شهر کنونی قم که آن زمان کمیدان نام داشت به
سکونتگاه اعراب تبدیل گردید.
پس از آنهم ناحیه دیگری در آنسوی
رودخانه قم (اناربار) با نام ممجان جزو ناحیه استقرار و زندگی اعراب
قرار گرفت که در آن زمان عمدتاً از طایفه اشعری بودند و امروزه هم بخشی
از جمعیت شهر قم را نوادگان خاندان اشعری تشکیل میدهند.
پس از وفات و دفن حضرت فاطمه معصومه خواهر امام هشتم شیعیان
در این شهر در سال ۲۰۱ هجری قمری این
شهر به یکی از پایگاههای شیعیان تبدیل
شد.
از مهمترین اتفاقات تاریخی که در بنای
شهر قم تاثیر داشته اند و دوران رونق و یا رکود زندگی در آن را
سبب گردیده اند میتوان موارد زیر را برشمرد: سلطه آل بویه
و وزیر ایشان صاحب بن عباد و رونق فراوان شهر، هنوز هم ابنیه ای
در شهر از این دوران وجود دارند: مسجد جامع قم، میدان کهنه (میدان
حکومتی دوران آل بویه). حمله تیمور گورکانی و نابودی
تمام حصار شهر و فرار بسیاری از ساکنین شهر، استقرار دولت صفوی
و رونق دوباره این شهر تعداد زیادی
آثار تاریخی از این دوران نمایانگر رونق و شکوه شهر
هستند. حمله پشتونها به قم و استقرار در آن برای مهیا شدن برای
حمله به اصفهان و برانداختن صفویه، خرابی این دوره از حمله تیمور
کمتر نبود.
دوران معاصر
در سال ۱۳۴۲ شمسی (۱۹۶۳
میلادی) با شروع حرکت امام روح اللّه خمینی از این
شهر، قم به مرکزی فعال برای انقلاب اسلامی تبدیل شد.
از آخرین وقایع تاریخی معاصر قم میتوان
به تخریب حسینیه شریعت منسوب به دراویش گنابادی
در بهمن ۱۳۸۴ و درگیریهای آن، بین
دراویش و نیروهای انتظامی، اطلاعات، بسیج و لباس
شخصیهای نظام اشاره نمود.
آمار
جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵،
برابر با ۹۵۹٫۱۱۶ نفر بوده است.
۹۹٫۷۶ درصد جمعیت شهر
مسلمان هستند و مابقی را پیروان دیگر ادیان الهی
تشکیل میدهند.
جغرافیا
شهری است در حاشیه کویر، که در فاصله ۱۴۰
کیلومتری جنوب شهر تهران قرار دارد. آرامگاهمعصومه دختر امام موسی
کاظم و مسجد جمکران و بیش از چهارصد امامزاده دیگر و حوزه ها و مدارس
علمیه قم و مساجد تاریخی و مهم مثل مسجد جامع و مسجد امام حسن و
مسجد بابالجنه و مسجد رفعت و موسسات آموزشی و بین المللی و
رودخانه قمرود با آن طغیانها و پرآب شدنهای قدیمی که این
روزها به علت احداث سد ۱۵خرداد و دلایل جوی کم آب و یا
بی آب شده، از جمله جاذبه های توریستی شهر قم میباشند.
محله ها
محله های قدیم قم که از شهر تاریخی
قم به یادگار مانده اند عبارتند از:
محلات قبل از اسلام: محله شهرستان واقع در محدوده جنوب شهر
کنونی قم حوالی خیابان هنرستان، نهر شهرستان کماکان اراضی
مزروعی جنوب این ناحیه را مشروب میکند......
محلات اوایل دوره اسلامی: میدان کهنه،
مسجد جمعه، چهل اختران، دروازه ری، عربستان، میدان میر، شاهزاده
حمزه، بازار کهنه.....
محلات مربوط به دوره صفویه و قاجار: چهار مردان، سیدان،
پنجعلی، سلطان محمد شریف، خندق، دروازه کاشان، آستانه، سفیداب،
باغ پنبه، بازار نو.....
در چهار دهه گذشته روند مهاجرت به شهر قم به نحو فزاینده
ای افزایش یافت، به گونه ای که محلات زیادی
به بافت قدیم شهر افزوده شد و جمعیت شهر نیز طی چند سال
گذشته از مرز ۱ میلیون نفر گذشته است.
تعدادی از محلات جدید شهر قم با نامهای یزدانشهر،
سالاریه، دورشهر، زنبیل آباد، صفاشهر، مهدیه، شاه سید علی،
شهر قائم، شهرک قدس، و دهها محله دیگر نامیده شده اند.
از خیابانهای مهم قم میتوان به آیت
الله مرعشی نجفی(ارم)، شاهزاده ابراهیم، امام خمینی،
بلوار کشاورز، بلوار امین، نیروگاه(توحید)، بلوار شاهد، بلوار
عمار یاسر، بلوار جمهوری، بلوار معلم، انقلاب، طالقانی (آذر)، صدوقی،
هنرستان، سالاریه، باجک، صفائیه، بهشتی و کیوانفر اشاره
کرد.
مسجدهای مهم آن عبارتند از مسجد امام حسن عسکری،
مسجد اعظم، مسجد جَمکَران، مسجد طباطبایی، مسجد جامع (مصلی بزرگ
قدس، مسجد امام حسن مجتبی.
طوایف
1- طایفه اشعری: از اعراب یمانی
بودند که از کوفه به قم آمدند. ۲- طایفه بنی هاشم: از پنج طایفه
تشکیل شده بودند. مانند: سادات طباطبایی-اسماعیلیه-موسوی
و نظری. ۳- طایفه بیگدلی: صاحب ملک و زمین
بودند و در دوره زندیه به قم آمدند. ۴- طایفه حاجی حسینی:
اجداد آنها از اطراف گرجستان بودند و از غلامان صفوی بودند. ۵- طایفه
زندیه: از بقیه طایفه کریم خان زند بودند. ابتدا در دهات
جعفر آباد و نصرت آباد و کوه یزدان و بین قم و ساوه زندگی میکردند.
۶-طایفه سعدوند: از ایلات فارس بودندو در زمان قاجار به قم
امدند ۷- طایفه گائینی: از ایلات فارس بودند و دارای
گوسفندان زیاد و شتر دار بوده اند در زمان ناصرالدین شاه یا آقا
محمد خان به قم آمدند. ۸- طایفه کلهر: از ایلات کرمانشاه بودند
که بیشتر خدمتکار علما و اعیان و اشراف بودند و در دوره قاجار به قم
آمدند ۹- طایفه عبدالملکی: از طوایف بختیاری
بودند. ۱۰-طایفه خلج شاد قلی:در حومه قم در آبادی
شادقلی سکنی گزیدند و از خلجهای قم بودند.
آب و هوا
آب و هوای قم در طبقه بندی اقلیمی
کشور در زمره آب و هوای نیمه بیابانی (جزو اقلیم کویری
و خشک) محسوب میشود چون نزدیک به منطقه بیابانی مرکز ایران
است. تابستانهای آن گرم و خشک و زمستانهای آن کم و بیش سرد است
اختلاف دمای سالانه نسبتاً زیاد و در اغلب اوقات خشکی هوا غلبه
دارد.
تامین آب قم از لرستان
انتقال آب الیگودرز به قم
پس از اجرای طرح انتقال آب از الیگودرز در شرق
استان لرستان به قم که رسانه های ایران از آن با عنوان کلی و
مبهم «طرح انتقال آب از سرشاخه های دز به قم» نام میبرند، شهرستان الیگودرز
اکنون تامین کننده اصلی آب مصرفی (شرب، صنعتی، کشاورزی)
شهرهای خوانسار، گلپایگان، خمین، محلات، نیم ور، سلفچگان
و قم میباشد. به گفته فتاح وزیر وقت نیرو این آب یکی
از بهترین آبهای دنیا است.
در مجموع ظرفیت انتقال و جمع آوری آب در این
طرح ۲۳ متر مکعب بر ثانیه است در حالی که بیشترین
میزان آبی که از سد کرج به تهران میآید ۱۱
متر مکعب بر ثانیه بوده و ظرفیت سامانه یادشده بیش از دو
برابر آب انتقالی از سد کرج به تهران است. این سامانه سالیانه ۱۸۳
میلیون متر مکعب آب به پشت سد کوچری منتقل میکند. ظرفیت
نهایی انتقال آب در این پروژه ۵۰۰۰ لیتر
در ثانیه است. مقدار انتقال آب برای افق سال ۱۴۱۰
به ۲۴۰ میلیون مترمکعب میرسد که مطالعات آن
در حال انجام است.
دانشگاهها
موسسه آموزش عالی طلوع مهر قم -
دانشگاه صنعتی شهاب دانش (برق - فناوری اطلاعات و ارتباطات) - پردیس
قم دانشگاه تهران - دانشگاه قم
- دانشگاه صنعتی قم -
دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
- دانشگاه جامع علمی کاربردی
واحد استان قم - دانشگاه مفید -
دانشگاه پیام نور قم - دانشگاه معصومیه قم -
آموزشکده فنی پسران قم
- دانشگاه علوم پزشکی
قم دانشگاه حکمت قم - مرکز
علمی کاربردی جامعه المصطفی العالمیه http://uast.miu.ac.ir دانشگاه
باقرالعلوم http://bou.ac.ir - موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
http://iki.ac.ir دانشگاه ادیان و مذاهب -
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامیhttp://iict.ac.ir - دانشکده شهید محلاتی -
پژوهشکده دانشنامه نگاری دینیhttp://ency.iict.ac.ir - دانشگاه قران و حدیث http://qom.hadith.ac.ir/ - دانشگاه معارف اسلامی http://maaref.ac.ir/
اماكن مقدس و دیدنی شهر قم
از آن جا كه شهر مقدس قم از شهرهای قدیمی
و تاریخی و مذهبی میباشد از اماكن و بناهای مقدس و تاریخی بسیاری
برخوردار است كه این اماكن را به پنج دسته تقسیم بندی كرده و آنها را به طور خلاصه معرفی میكنیم.
1. امامزادگان و مقبرههای
تاریخی و دیدنی؛
2. مدارس علمی و قدیمی؛
3. مساجد بزرگ و معروف؛ 4. آرامگاهها و مقبرههای بزرگان علمی و حكومتی؛ 5. محلات و خانههای قدیمی؛
زیارت امام زادگان
هرامام زاده ای را به زیارتی که از برای
امام زادگان نقل شده میتوان زیارت کرد و گفت :
اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیهَاالسَّیِّدُ
الزَّکِی الطّاهِرُالْوَلِی وَالدّاعِی الْحَفِی اَشْهَدُ
اَنَّکَ قُلْتَ حَقًّا وَنَطَقْتَ حَقًّا وَ صِدْ قاً وَدَعَوْتَ اِلَی
مَولَای وَمَولَاکَ عَلانِیةً وَسِرّاً فازَمُتَّبِعُکَ وَ نَجَی
مُصَدِّقُکَ وَ خَابَ وَ خَسِرَ مُکَذِّ بُکَ وَالْمُتَخَلِّفُ عَنْکَ اِشْهَدْ لِی
بِهذِهِ الشَّهادَةِ لِأکُونَ مِنَ الْفائِزِینَ بِمَعْرِفَتِکَ وَطاعَتِکَ
وَتَصْدیقِکَ وَاتِّباعِکَ وَالسَّلامُ عَلَیکَ یا سَیِّدِی
وَابْنَ سَیِّدِی اَنْتَ بابُ اللهِ الْمُؤْتَی مِنْهُ
وَالْمَاْ خُوذُ عَنْهُ اَتَیتُکَ زائِراً وَحَاجَاتِی لَکَ
مُسْتَوْدِعاً وَهَااَنَا ذا اَسْتَوْدِعُکَ دِینِی وَاَما نَتِی
وَخَواتِیمَ عَمَلِی وَ جَوامِعَ اَمَلِی اِلی مُنْتَهَی
اَجَلِی وَالسَّلامُ عَلَیکَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ . (واضافه
میكنی) وَ السَّلامُ عَلَیكَ یا 000 «نام امام
زاده را میگوئی»عَلَیهِ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ
بَرَكاتُهُ.
ایضا می شود به این زیارت که از
برا ی اولاد ائمه علیهم السّلام نقل شده زیارت کرد وگفت :
اَلسَّلَامُ عَلَی جَدِّکَ الْمُصْطَفَی
اَلسَّلَامُ عَلَی اَبِیکَ الْمُرتَضَی اَلرِّضَا اَلسَّلَامُ
عَلَی السَّیِّدَینِ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ اَلسَّلَامُ
عَلَی خَدِ یجَةَ اُمِّ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ
اَلسَّلَامُ عَلَی فَاطِمَةَ اُمِّ الْاَ ئِمَّةِ الطَّاهِرِینَ
اَلسَّلَامُ عَلَی النُّفُوسِ الْفاخِرَةّ بُحُورِالْعُلُومِ الزَّاخِرَةِ
شُفَعَائِی فِی الْأَخِرَةِ وَاَوْلِیائِی عِنْدَ عَوْدِ
الرُّوحِ اِلَی الْعِظَامِ النَّاخِرَةِ اَئِمَّةِ الْخَلْقِ وَوُلَاةِ
الْخَلْقِ اَلسَّلَامُ عَلَیکَ اَیُّهَا الشَّخْصُ الشَّرِیفُ
الطَّاهِرُ الْکَرِیمُ اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلّا اللهُ وَ اَنَّ
مُحَمَّدًا عَبْدُ هُ وَمُصْطَفَاهُ وَاَنَّ عَلِیًّا وَلِیُّهُ
وَمُجْتَبَاهُ وَاَنَّ الْأِمَامَةَ فِی وُلْدِهِ اِلَی یوْمِ
الدِّینِ نَعْلَمُ ذَالِکَ عِلْمَ الْیقِینِ وَنَحْنُ لِذَلِکَ
مُعْتَقِدُونَ وَفِی نَصْرِهِمْ مُجْتَهِدُونَ. (واضافه میكنی)
وَ السَّلامُ عَلَیكَ یا 000 «نام امام زاده را
میگوئی»عَلَیهِ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
امامزادگان و زیارتگاههای قم
آستان مقدس حضرت معصومه ـ سلام اللّه علیها
مجموعه حرم حضرت معصومه ـ سلام اللّه علیها ـ دختر
بلافصل امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ ، در مركز شهر قم یكی
از بزرگترین و
ارزشمندترین آثار
معماری اسلامی ایرانی است كه یادگارهای
گرانبهایی از قرون مختلف را در بر دارد . حرم فاطمه معصومه علیها
السّلام در حاشیه شهر قرار داشت، امروزه در مرکز شهر و در آبادترین
قسمت آن واقع است.
چهلاختران
چهلاختران نام محله ای در شهر قم خیابان
طالقانی، کوچه چهل اختران، محله موسویان است که گفته میشود در
آن چهل تن از نوادگان پیامبر اسلام «چهل ستاره سیادت» مدفون هستند.
این محله در خیابان آذر قم قرار دارد.
امامزادگان : فرزند امام محمد تقی- موسی مبرقع
، همسر موسی مبرقع : بریهه ، فرزندان موسی مبرقع : محمد، زینب،
فرزند احمد بن موسی مبرقع : محمد ، فرزندان محمد بن احمد بن موسی
مبرقع : احمد ، فاطمه ، بریهه ، ام سلمه ، ام کلثوم.
بقعه چهل اختران در جوار بقعه جناب موسی مبرقع (ع)
ابن محمّد تقی علیه السّلام است.
این بنای عظیم آرامگاه تعداد زیادی
از سادات موسوی و رضوی و وابستگاه آن حضرت است كه اكثر آنها از
بانوان بوده اند.
بعد از آن هم جمع دیگری از ذریه اهل بیت(ع)
در آن خاك پاك آرمیده اند.
پس از موسی مبرقع (ع) فرزندش محمدبن موسی (ع)
بدرود حیات گفت و وی را در كنار او دفن كردند.
پس از رحلت محمد، زوجه او بریهه وفات یافت و در
جنب شوهر خود مدفون گشت و برادران او ابراهیم و یحیی در
قم متوطّن گشت و شهربانو دختر امین الدین را به حباله نكاح در آورده
و از او صاحب فرزندانی شد كه به سادات صوفیه اشتهار داشتند.
در همین سالها ابوعلی محمد پسر احمد بن موسی
(ع) از كوفه به قم هجرت نمود كه دو دختر وی به نام فاطمه و ام سلمه همراه وی
بودند و پس از چندسال از اقامت خود در قم، دو دختر به نام بریهه و ام كلثوم
و پس از آن ها پسری به نام ابی عبدالله احمدبه لطف خداوند متعال به او
ارزانی شد. اما بعد از تولد پسر،
پدرش به فاصله سه سال و چند ماه در روز سوم ربیعالاول سال 315 هجری
وفات یافت و او را در مقبره چهل اختران دفن كردند. و چون ابوعلی
درگذشت خواهر او به نام حبیبه بنت احمد بن موسی (ع) از كوفه به قم آمد
و با برادرزادگان خود در قم بود مدفن او نیز به طور مسلم در همین چهل
اختران است. زیرا این قبور، خانوادگی بود و اكثر فرزند زادگان
جناب موسی مبرقع (ع) در آن مدفون شده اند.
به هر حال پس از ورود ام حبیبه، عمه او زینب
دختر موسی مبرقع(ع) وفات یافت و او نیز در چهل اختران مدفون گشت
و برادرزاده او ام محمد دختر احمد بن موسی مبرقع (ع) تركه او را به میراث
تصرف نمود . زیرا در آن طبقه غیر از ام محمد كسی باقی
نمانده بود.
ام محمد هم پس از آن در كمال عزت و حشمت و با دارایی
و ثروت به جا مانده از عمه خود زندگانی را میگذراند تا این كه
در 21 ربیع الاخر سال 343 هجری وفات یافت و در چهل اختران به
خاك سپرده شد و برادرزادگان او ابوعبداللّه و فاطمه و ام سلمه و بریهه و ام
كلثوم وارثان او شدند.
در یازدهم شوال سال 243 هجری فاطمه دختر ابوعلی
محمدبن احمد بن موسی (ع) رحلت نموده و وی را هم در چهل اختران دفن مینمایند
و خواهر او ام سلمه چون از یك مادر بودند تركه او را به میراث میبرد.
پس از آن بریهه رحلت نموده و در چهل اختران مدفون گشته،
ارث او به ابوعبداللّه، ام سلمه و ام كلثوم میرسد.
اما ابوعبدالله احمد پسر ابی علی محمد اعرج پس
از بالندگی به عنوان رئیس و پیشوای سادات گشته و مجموع
املاك و اموال پدر خود محمد بن احمد، عموی پدر خود محمدبن موسی، عمه
خود ام حبیبه و خواهران وی فاطمه و بریهه را وارث گشته و به
اهالی بذل و مساعدت مینماید كه به این صورت به مردم نزدیك
شد و نقابت سادات علوی به او تفویض شد تا این كه در نیمه
صفر سال 358 هجری در سن 46 سالگی درگذشت و او نیز در چهل اختران
مدفون گشت.
بعد از وفات ابوعبداللّه احمد ام سلمه خواهر او و سپس ام
كلثوم دختر ابی علی محمدبن احمد بن موسی (ع) وفات یافته و
در چهل اختران مدفون گشتند.
این بقعه از بناهای تاریخی زمان
شاه تهماسب صفوی بوده و بر فراز آن گنبد عرقچینی و آجری
كه چهار هواكش در جهان اصلی آن به طور مشبك آجری وجود دارد دیده
میشود و در وسط بقعه مرقدی داده میشود و روی این
قبور ضریحی از آلومینیوم نصب شده است.
تعدادمدفونین درمقبره چهل اختران تاسال۳۷۸هـ
ق یعنی زمان تألیف كتاب تاریخ قم بشرح زیر میباشد:
۱ـ محمد بن موسی المبرقع بن امام جواد(ع).
۲ـ ابوعلی احمد بن موسی المبرقع(ع) بنا بنقل
كتاب لباب الانساب صفحه ۵۸۵ هـ .ق.
۳ـ ابوعلی محمد اعراج بن احمد بن موسی
المبرقع(ع) كه درروز یكشنبه اردیبهشت ماه سه روز از ماه ربیع
الاول گذشته سال ۳۱۵.
۴و ۵ـ ابوجعفر و فخرالدین فرزندان یحیی
صوفی ابن جعفر الكذاب(تواب) بن امام علی النقی(ع).
۶ـ بریهه دختر جعفر الكذاب (نواب) زوجه محمد بن
موسی المبرقع(ع).
۷تا ۱۰- چهارتن از دختران ابی علی
بن احمد بن موسی المبرقع(ع) به اسامی، فاطمه و ام سلمه و بریهه
و ام كلثوم.
۱۱و ۱۲ـ ام حبیب و ام محمد
خواهر ابوعلی محمد، دختران احمد بن موسی المبرقع(ع).
۱۳ـ زینب دختر موسی المبرقع (ع).
۱۴ـ ام ولد همسر ابی علی محمد بن
احمدبن موسی المبرقع(ع).
۱۵ـ یحیی بن احمد بن محمد بن
احمد بن موسی المبرقع(ع) به احتمال قوی.
۱۶ـ ابوجعفر محمد بن موسی احمد بن محمد
بن احمد بن موسی(ع) به احتمال قوی.
۱۷ـ ابوالفتح عبدالله بن موسی بن احمدبن
محمد بن احمد بن موسی(ع) به احتمال قوی.
امام زاده موسی مبرقع
این امامزاده فرزند امام محمد تقی ـ علیه
السّلام ـ جد سادات رضوی است.
ایشان اولین كسی از سادات رضوی است
كه در سال 256 هـ . ق در قم اقامت گزیده است.
موسی مبرقع در 296 هـ . ق از دنیا رفت و در
مكانی كه اكنون مزار اوست دفن شد و در كنارش یكی از فرزندانش به
نام شاهزاده احمد فرزند محمد بن موسی مدفون گردید.
امام زاده سید سربخش
این امامزاده در خیابان آذر مقابل چهل اختران
قرار گرفته و شخص مدفون در آن از نوادگان امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ میباشد.
بر اساس نوشته گچ بری پایانی كتیبه،
تاریخ احداث بنا، محرم الحرام 774 هـ .ق ثبت شده است.
امام زاده اسماعیل
این امامزاده از زیارتگاههای قدیمی استان قم است كه در دامنه كوه
بیدقان در 18 كیلومتری قم واقع شده است.
در این بقعه، سه تن به اسامی شاهزاده اسماعیل
و فرزندش حمزه ـ از اولاد علی بن جعفر عریض ـ و شاهزاده محمد ـ از
اولاد امام كاظم ـ علیه السّلام ـ مدفون اند.
این امامزاده از بناهای تاریخی قم
و دارای درهای نفیس و كاشیهای عالی و صندوقی منبت بر روی
مرقد است.
این بنا
مشتمل بر بقعه گنبدی، رواق، صحن و مسجد است و بنای آن از ابنیه
قرن هفتم هجری است.
امام زاده شاه حمزه
این امام زاده از فرزندان موسی بن جعفر ـ علیه
السّلام ـ و برادر امام رضا ـ علیه السّلام ـ است.
این امام
زاده كه در میدان كهنه قم واقع شده مورد احترام ویژه مردم است.
امام زاده علی بن جعفر
این امامزاده مشهور به «دربهشت» میباشد كه گنبد آن متعلق به اوایل قرن هشتم
هـ .ق است كه در دوران قاجار ایوان و بیوتاتی بر آن اضافه گردیده
است.
امام زاده ابو العباس احمد
این آرامگاه در مجاورت امامزاده دربهشت قم واقع شده
است و از آثار قرن هشتم هجری است و درباره شخصیت مدفون در آن نقل شده
كه از سادات حسنی سجادی بوده و جدش، ابوالفضل حسین، از صحابه
امام عسكری ـ علیه السّلام ـ است.
امام زاده احمد بن اسحاق
این بنا در میدان كهنه قم یا میدان
زكریا بن آدم در جوار امامزاده شاه حمزه قرار گرفته و مدفون در آن، احمد بن
اسحاق عسكری از نوادگان امام هفتم ـ علیه السّلام ـ است.
حرم اصلی امامزاده از بناهای باستانی قبل
از صفویه است كه به دستور شاه طهماسب تعمیر و تزئین شده است.
امام زاده باوره
این آرامگاه در مزرعه باوره، در 6 كیلومتری
روستای فردو از توابع قهستان واقع شده است. در این آرامگاه دو
امامزاده به نامهای
شاهزاده محمد و حسین، حلیمه خاتون و زینب خاتون از احفاد امام
موسی كاظم ـ علیه السّلام ـ مدفوناند.
امام زاده حلیمه خاتون
این آرامگاه در روستای لنجرود و در 12 كیلومتری
جنوب شهر قم واقع شده است. امامزاده مدفون در این بقعه را از احفاد امام
كاظم ـ علیه السّلام ـ ذكر كرده اند.
امام زاده سكینه خاتون
در 30 كیلومتری شرق قم و نزدیك روستای
زالون آباد، آرامگاه سیده سكینه خاتون از احفاد امام كاظم ـ علیه
السّلام ـ واقع شده است. كه از آثار قبل از صفوی یا دوره آغازین
صفوی میباشد.
امام زاده سلطان محمود
این امامزاده در جهت شمال غربی روستای
صرم درجنوب قم واقع شده و مدفون در آن سه تن به اسامی سلطان محمود، شاهزاده
سلیمان از احفاد امام سجاد ـ علیه السّلام ـ و یك زن به نام ستی
زینب از احفاد امام كاظم ـ علیه السّلام ـ است.
امام زاده سلیمان
این آرامگاه در 26 كیلومتری جنوب شرقی
قم واقع شده است. به نظر میرسد بنای
اولیه امامزاده به دوره ایلخانی مربوط باشد. امامزاده مدفون از
سادات حسینی سجادی است.
امام زاده شاه ابراهیم
این بنا در 24 كیلومتری قم واقع شده و
بنای كنونی آن مزاری از دوره صفویه است.
امام زاه شاهزاده ابو احمد
این بنا در بیرون دروازه ری در شمال شرقی
قم واقع شده و مدفون آن ابواحمد محمد بن حنفیه از احفاد علی ـ علیه
السّلام ـ است. این بنا از آثار بسیار قدیمی شهر قم است
كه در سال 932 هـ .ق تجدید بنا شده است.
امام زاده شاهزاده احمد و علی حارث
این بنا در شرق شهر قم ـ در خاكفرج ـ واقع شده كه در
آن دوقبر مشهود است كه بر روی یكی از آنها لوحی قرار دارد و به نام حارث ثبت شده بود و اینك
در موزه ملی نگهداری میشود و به قرن هفتم هجری تعلق دارد.
امام زاده شاهزاده جعفر غریب
این آرامگاه در 6 كیلومتری شهر قم واقع
شده و مدفون در آن یكی از نوادگان امام كاظم ـ علیه السّلام ـ میباشد.
و امامزادههای
دیگر مانند: شاهزاده جعفر از فرزندان امام كاظم ـ علیه السّلام ـ ،
امامزاده زكریا، امامزاده سید علی، امامزاده طاهر در 30 كیلومتری
شمال غربی قم، امامزاده عباس از اولاد امام موسی كاظم ـ علیه
السّلام ـ ، امامزاده عباس، هفت امامزاده، كه مدفن هفت امامزاده به نامهای عباس، ابراهیم، صالح، فیروز،
حسن، جعفر،ابوالقاسم اسماعیل، از احفاد امام كاظم ـ علیه السّلام ـ
اند. امامزاده محسن، امامزاده صفورا از اولاد علی ـ علیه السّلام ـ ،
امامزاده عبداللّه از نوادگان امام سجاد ـ علیه السّلام ـ ، امامزاده فاضل،
امامزاده معصومه و... در قم و اطراف آن مدفون هستند. كه جمعاً به 41 امامزاده میرسد، كه بزرگترین و معتبرترین و
پررونقترین آنها آستانه مقدس حضرت معصومه ـ سلام الله علیها
ـ دختر امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ، در مركز شهر با ارزشمندترین معماری اسلامی ایران
میباشد.
امامزاده هاى بدون واسطه درقم
1. امامزاده موسى مبرقع : فرزند امام جواد علیه
السلام ، (خیابان آذر).
2. امامزاده حمزه : فرزند امام موسى بن جعفر علیه
السلام ، (خیابان آذر).
3. امامزاده احمد: فرزند امام موسى بن جعفر علیه
السلام ، (خیابان آذر).
4. على بن جعفر: فرزند امام صادق علیه السلام ، (خیابان
چهارمردان ).
امامزاده هاى با واسطه
1. امامزاده ابراهیم : فرزند احمد بن جعفر علیه
السلام ، (خیابان چهارمردان ).
2. امامزاده اسماعیل : فرزند با واسطه امام صادق علیه
السلام ، (نزدیك مسجد رضائیه ).
3. موسى : از اولاد با واسطه موسى بن جعفر علیه
السلام .
4. فرزند موسى : از اولاد با واسطه موسى بن جعفر علیه
السلام .
5. محمد: از اولاد با واسطه امام جواد علیه السلام .
6. زینب : دختر موسى مبرقع فرزند موسى بن جعفر علیه
السلام .
7. فاطمه : دختر با واسطه امام جواد علیه السلام .
8. بریهه : از دختران با واسطه موسى مبرقع فرزند امام
موسى بن جعفر علیه السلام .
9. احمد: از اولاد با واسطه امام جواد علیه السلام .
10. ام سلمه : از دختران با واسطه امام جواد علیه
السلام .
11. ام كلثوم : از دختران با واسطه امام جواد علیه
السلام .
12. امامزاده زید: از اولاد با واسطه امام زین
العابدین علیه السلام ، (خیابان آذر.)
13. سلطان محمد شریف : از اولاد با واسطه امام زین
العابدین علیه السلام ، (خیابان چهارمردان ).
14. امامزاده احمد: از اولاد با واسطه امام صادق علیه
السلام ، (دروازه قلعه ).
15. امامزاده ناصر الدین : از اولاد با واسطه امام
مجتبى علیه السلام ، (چهار راه بازار).
16. امامزاده حارث یا احمد: از اولاد با واسطه امام زین
العابدین علیه السلام ، (خیابان خاكفرج ).
17. امامزاده ابراهیم وامامزاده محمد:ازاولادباواسطه
امام موسى بن جعفرعلیه السلام،(خیابان شاه ابراهیم).
18. امامزاده جعفر از اولاد با واسطه امام موسى بن جعفر علیه
السلام ، (خیابان شاه ابراهیم ).
19. سید معصوم : از اولاد با واسطه امام زین
العابدین علیه السلام ، (خیابان شا ه ابراهیم ).
20. امامزاده عبدالله : از اولاد با واسطه امام زین
العابدین علیه السلام ، (خیابان شاه ابراهیم ).
21. امامزاده سید على : از اولاد با واسطه حضرت عباس
علیه السلام ، (آخر خیابان
باجك ).
22. امامزاده ابواحمد:ازاولادباواسطه محمد حنیفه
فرزندامیر المومنین علیه السلام ، (آخر خیابان باجك).
23. چهار امامزاده : از اولاد با واسطه امام زین
العابدین ، (خیابان آذر بیرون د ر و ا ز ه رى ).
24. امامزاده هادى و مهدى و ناصر الدین : از اولاد با
واسطه امام زین العابدین ، (در جمكران قم ).
25. امامزاده جعفرقریب:ازاولادباواسطه امام موسى بن
جعفرعلیه السلام،(نزدیك جمكران سر راه كاشان)
26. امامزاده جمال: از اولاد با واسطه امام موسى بن جعفر علیه
السلام ، (نزدیك جمكران سر راه كاشان)
27. امامزاده شاه جمال معروف:ازاولادباواسطه امام موسى بن
جعفرعلیه السلام،(درراه اراك بیرون شهر)
28. امامزاده على موسى رضا: از اولاد با واسطه امام موسى بن
جعفر علیه السلام ، (بیرون دروازه رى ).
29. امامزاده على رضا: از اولاد با واسطه امام موسى بن جعفر
علیه السلام ، (بالاتر از مسجد جمكران).
30. امامزاده شاه طیب و طاهر: از اولاد با واسطه امام
موسى بن جعفر علیه السلام ، (یكفرسخ بیرون از دروازه رى ).
مدارس علمی و قدیمی شهرقم
شهر قم از دیرزمان، یكی از مراكز مهم تشیع
بوده و دانشمندان بزرگی همچون صدوق (ابن بابویه) و علمای دیگر
از این شهر برخاستهاند.
در سال 1340 هـ .ق مرحوم شیخ عبدالكریم حائری
حوزه علمیه را از نو سازماندهی كرد.
اكنون نیز
حوزه علمیه، زیر نظر آیات عظام و حجج اسلام و استادان عالی
مقام، دائر است و از نقاط مختلف و كشورهای مجاور، طلاب علوم دینی
در این شهر مقدس حضور یافته و كسب فیض مینمایند.
اهم مدارس علمی و دینی استان قم عبارت
است از:
مدرسه فیضیه
مدرسه فیضیه یكی از پرآوازهترین مدارس علوم دینی درجهان
است این مدرسه از نیمه نخستین قرن سیزدهم هجری قمری
جایگزین بنای مدرسه آستانه شد.
مدرسه غیاثیه (پامنار)
این مدرسه در نزدیك میدان كهنه شهر كه
نام آن به همین شكل در كتاب ها و اسناد دوره صفوی و قاجار به تكرار دیده
میشود، واقع گردیده
كه اكنون در خیابان آذر واقع شده است.
بنای مدرسه غیاثیه به نیمه نخستین
قرن نهم و سال 830 هـ .ق مربوط میشود.
مؤلف گنجینه آثار قم از این مدرسه به نام شرفیه
یاد میكند كه شرف
الدین وزیر آن را بنا كرده است.
مدرسه جهانگیر خان
این مدرسه در جانب شرقی شهر قم ـ نزدیك
دروازه ری سابق ـ و در مركز محله مسجد جامع قرار دارد.
این مدرسه از مدارس دوره صفوی قم است كه در
دوره ناصری به سال 1278 هـ .ق به وسیله میرزا نصر الله خان
مستوفی گرگانی تعمیر و مرمت یافت و پس از آن به نام مدرسه
ناصری نیز یاد میشد كه در عین كوچكی از مدارس معروف قدیمی
قم بود. و اكثر فضلای سابق قم از تربیت یافتگان این مدرسه
بودند. به اعتقاد اهل فن، مدرسه جهانگیر خان از نظر نقشه چند ضلعی و
سردر زیبا، از مدارس منحصر به فرد ایران است.
مدرسه رضویه
بنا به روایت تاریخی، بنای مدرسه
رضویه منزل استراحت امام هشتم شیعیان در راه رفتن به مرو بود.
محل مجاور این مدرسه دینی به محله شاه خراسان معروف است.
مدرسه ستّیه
بنا به روایت تاریخی، بنای مدرسه
ستّیه جایگاه عبادت حضرت معصومه ـ سلام اللّه علیها ـ در زمان
توقّف ایشان در قم بوده است. این بنا در حال حاضر با طرزی جالب،
از آینهكاریها در وسط، همراه با حجرات و مسجد در محله میدان
میر شهر قم خودنمایی میكند.
غیر از این مدارس قدیمی در سالهای اخیر مخصوصاً با پیروزی
انقلاب اسلامی ایران مدارس جدید و باشكوهی بنا شد كه از
مهمترین آنها میتوان به مدرسه آیت اللّه گلپایگانی،
مدرسه معصومیه، مدرسه دار الشفاء، امام خمینی، حجّتیه،
حقانی و... اشاره كرد.
در قرنهای پنجم و ششم (در دوره سلجوقیان) قم،
مرکزی بزرگ برای فقهای شیعه بوده و عدّه ای برای
تحصیل به این شهر میآمدند و مدارس دایری داشت. شیخ
عبدالجلیل رازی وضع علمی قم را در قرن ششم شرح داده و میگوید:
مدارس دینی قم، دارای وسایل کافی
و علما و مدرسان و مفسران بزرگ میباشد و کتابخانه هایی پر از
کتب فرقههای مختلف در آن وجود دارد. مدارسی مانند سعد صلت، اثیر
الملک، زین الدین، ظهیرالدین و... پر رونق بودند.
حوزه علمیه قم در دوره صفویه مورد توجه همگان
مخصوصاً دولتمداران شیعه مذهب آنزمان قرار گرفت و مدارس آباد گردید و
مدارس دیگر از نو بنا گردید و علمای بزرگ شیعی چون
ملا صدرا، ملا محسن فیض، علامه لاهیجی، شیخ بهائی
در آن جا مشغول تحصیل و تدریس شدند. قم در آن عصر، دارای حوزه
علمیّه فعال، مدارس و طلاب بسیار بوده، و علوم مختلف اسلامی تحصیل
و تدریس میشد. مدرسه فیضیه یکی از آثار دوره
صفویه میباشد.
در عصر قاجاریه هم علمای بزرگی در حوزه
علمیه قم به تحصیل و تدریس اشتغال داشتند و در این سالها
حوزه علمیه وارد مرحله تازهای از حیات خود شد.
حوزه علمیه همچنان در نوسانات مختلف ادامه حیات
میداد ولی دارای تشکل و انسجامی نبود. با ورود حاج شیخ
عبدالکریم حائری حوزه آن چنان تجدید حیات شد که او را
«مؤسس حوزه علمیه قم» نامیدند.
بعد از مرگ حائری، با ورود بروجردی به قم و بر
اثر توجهات ایشان رونق کامل یافت، و در اندک زمانی دارای
تحولات عظیم گردید. مدارس، کتابخانهها، درس و بحثها، نشریات،
و علوم مختلف اسلامی در سطح عمیق و گستردهای فعال شد و در زمان
تصدی ایشان عده علمای ساکن در قم بالغ بر شش هزار نفر شد.
مساجد بزرگ و معروف قم
مسجد مقدس جمكران
این مسجد در 6 كیلومتری جنوب شرقی
شهر قم(جاده قم ـ كاشان) واقع شده و همواره پذیرای زائرینی
از نقاط مختلف ایران و سایر كشورهاست.
مسجد امام حسن مجتبی ـ علیه السّلام
این مسجد بر اساس یك روایت تاریخی
به اراده و اشاره حضرت امام زمان (عج) ساخته شده است.
این مسجد را در مسیر تهران ـ قم و در محلی
كه سابقاً بیابان خارج از شهر بود.
مرحوم حاج یدالله
رجبیان از اخیار قم به نام مسجد امام حسن مجتبی بنا كرده است
قدمت این مسجد به سال 1381 هـ .ق مطابق سال 1340 شمسی است.
مسجد جامع
اسكلت اصلی گنبد خانه متوازن آن، به نیمه نخستین
قرن ششم هجری قمری تعلق دارد.این مسجد پس از مسجد جامع عتیق
قم قدیمیترین
مسجد استان قم است.
مسجد امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ (جامع عتیق)
این مسجد در خیابان آستانه واقع شده است. اصل
بنا به قرن سوّم هجری مربوط است، ولی اكنون از اصل بنا اثری نیست
و بنای حاضر تجدید بنای آن مسجد قدیمی است. مسجد
امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ قدیمیترین مسجد استان قم است و از اهمیت
روحانی و ویژگیهای
معماری خاص برخوردار میباشد.
این مسجد به مسجد جامع عتیق قم نیز معروف
است.
مسجد اعظم
مسجد اعظم در جبهه غربی آستانه مقدسه حضرت معصومه ـ
سلام الله علیها ـ به سعی و اهتمام آیت اللّه بروجردی در
سال 1374 هـ .ق توسط استاد «حسین بن محمد معمار» معروف به استاد لرزاده بنا
گردید.
این مسجد به
جهت بزرگی و عظمت، مسجد اعظم نام گرفته است.
مسجد فاطمیّه
این مسجد هم از مساجد معروف قم میباشد كه در نزدیكی گذرخان به همت یك
خانم خیرخواه به نام بانو همایون رخداد، بنا گردیده است.
در حال حاضر در این مسجد علاوه بر اقامه نماز، تدریس
علوم دینی نیز صورت میگیرد.
مسجد پنجه علی
این بنا در محله ای به همین نام واقع شده و به جهت وجود قطعه
سنگی كه تصویر دستی بر آن حك شده، به این نام خوانده شده
است.
آرامگاههای
تاریخی استان قم
آرامگاه فتحعلی شاه
مقبره فتحعلی شاه در قسمت شمالی صحن شمالی
آستان حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ قرار دارد و از آثار بیگم صفوی
است.
این مقبره در زمان حیات فتحعلی شاه به دستور
خود وی (سال 1245) تعمیر و تزیین شد.
آرامگاه محمد شاه
در ضلع غربی حرم حضرت معصومه ـ سلام الله علیها
ـ در ورودی مسجد بالاسر واقع شده است.
مقبره مهد علیا
مهد علیا زوجه سلطان محمد خدابنده صفوی و مادر
شاه عباس اوّل بود كه با قدرت تمام در اداره امور اهتمام میورزید.
این مقبره در جهت غربی و عقب گور محمد شاه قرار
گرفته است.
آرامگاه مستوفی
این آرامگاه به پدر مستوفی الممالك ـ از رجال
مشهور عهد قاجار ـ تعلق دارد كه در ضلع شمال شرقی صحن عتیق قرار گرفته
است.
آرامگاه شاه عباس دوّم
این مقبره در جنوب غربی حرم واقع شده است.
آرامگاه شاه سلیمان و شاه صفی
این آرامگاهها در محل موزه سابق (مسجد شهید مطهری فعلی)
آستانه قرار گرفته است.
آرامگاه علی بن بابویه قمی (متوفای
329 هـ .ق)
این آرامگاه در كنار شرقی قبرستان قدیمی
بابلان و هم اكنون در شرق خیابان ارم واقع شده است.
مقبره خواجه اصیل الدین
این مقبره جزء مقابر گنبد سبز واقع در خیابان
چهارمردان میباشدكه از
بنای بزرگ خاندان صفی میباشد.
و آرامگاههای
بزرگان :
آخوند ملا مهدی عراقی، میرزا حسن كاشفی،
آیت الله سید صدرالدین، محمد تقی خوانساری، بروجردی،
مرتضی مطهری، اراكی، علامه طباطبایی، و پروین
اعتصامی را میتوان نام
برد.
محلات و خانههای
تاریخی و دینی:
از محلات و بناهای قدیمی و تاریخی
قم میتوان به خانه حاج
قلی خان، خانه حضرت امام خمینی، ملاصدرا در كهك،
جاذبه های طبیعی کویر استان قم
گرچه طبیعت سبز ، کوه های بلند و قلل سفیدپوش
، سواحل نیلگون و... زیبا و تماشایی است ، اما در کویر
نیز مناظر شگفت انگیز و دیدنی های بسیار وجود
دارد که در هیچ جای دیگر نمی توان یافت. صحراهای
پوشیده از نمک ، تپه های طلایی ، شن های روان ، کوه
ها و تپه های خاکی و ... همه از چشم اندازهای بی نظیر
کویری است .
منطقه ی وسیع «دشت کویر» از بزرگ ترین
و مهم ترین مناطق اکولوژیکی ایران ، از نظر تنوع گونه های
حیوانی و گیاهی در جهان کم نظیر است . بخشی
از این منطقه از سال 1343 به عنوان پارک ملی اعلام شد . پارک ملی
کویر با بیش از 600 هزار هکتار مساحت ، در جنوب شرقی تهران واقع
است و قسمتی از آن در استان قم قرار دارد . این پارک ملی نمونه
ای تقریباً بکر از طبیعت است که به دلیل داشتن ذخایر
با ارزش گیاهی و جانوری و ویژگی های استثنایی
، از میراث طبیعی و ملی کشور به شمار می آید
.
تپه های شن های روان با وزش باد ، همواره در حال
تغییر شکل و جابه جایی است. انبوه این شن های
روان طلایی همراه با بوته های پراکنده مناظر زیبا و دلفریبی
را به وجود می آورد . نسیم صبحگاهی کویر، طلوع خورشید
و در هنگام اوج اشعه سرخ فام نور خورشید ، و درعصر که با وزش نسیم ملایم
دیگر گرما حس نمی شود و بالاخره آسمان کویر در شب که همه
ستارگان با فاصله ای کم در آسمان شفاف گرد هم می آیند، همه و
همه از دیدنی ها و مناظر طبیعی ای به شمار می
روند که تنها در کویر می توان آنها را دید.
دریاچه نمک
دریاچه نمک از دیگر جاذبه های طبیعی
استان به شمار می رود . این دریاچه بخشی از کویر
نمک است که در شرق قم واقع شده و فقط زمستان ها آب دارد. حضور ورقه های نمک
و برداشت آن که از اوایل تابستان در منطقه جنوبی این دریاچه
آغاز می شود، دیدنی است .
دریاچه حوض سلطان
دریاچه حوض سلطان که با مساحتی حدود 330 کیلومتر
مربع ، به " دریاچه ی قم " ، " دریاچه ی
شاهی " و " دریاچه ی ساوه " نیز مشهور است
، در جهت غربی – شرقی در شمال غربی دریاچه نمک و شمال
استان قم قراردارد . برخی با توجه به نام ساوه که به آن داده اند، آن دریاچه
را به حوض سلطان منتسب کرده اند، از جمله " گوبینو" و " دیولافوآ
" در سفرنامه های خود می نویسند احتمالاً این دریاچه
ممکن است بخشی از دریای بزرگ ساوه بوده باشد که در روز تولد پیغمبر
(ص) خشک شده و این نشانه ای از ظهور پیغمبر اسلام بوده است .
دریاچه حوض سلطان با مناظر گوناگون و دیدنی
خاص خود در ساعات مختلف روز و در فصل های گوناگون ، زیبایی
را به نمایش می گذارد. اما مردمان ساکن در روستاهای اطراف
سودمندی های آن را نیز در نظر دارند و از آن در بهبود زندگی
خود استفاده می نمایند.
در حقیقت دریاچه حوض سلطان شامل دوچاله ی
جدا از هم به نام " حوض سلطان " و " حوض مره " است که مجموعه
آن بیشتر به نام حوض سلطان معروف شده و کمتر از حوض مره یاد می
شود.
آب هایی که به این دریاچه وارد می
شود ، دایمی نیست و به علت عبور از طبقات نمکی ، بی
نهایت شور است . هرگاه ورود آب افزایش یابد ، سطح دریاچه
گسترش یافته و اراضی پست و شوره زار و باتلاقی پیرامون را
با آب صاف می پوشاند و به صورت دریاچه ی بزرگی درمی
آید . خاک اطراف به سبب خشک شدن تدریجی دوایر متحدالمرکزی
را حول مرکز دریاچه تشکیل می دهد که میزان شوری از
مرکز به طرف بیرون به تدریج کاهش می یابد.
دریاچه حوض سلطان بعد از اسلام تا حدود سده 19 میلادی
دوره های خشک و مرطوب فراوان دیده و برحسب تغییرات مجرای
رود مسیله یا رود شور به صورت دریاچه ، باتلاق وکویر در
آمده است. از زمان صفویه به بعد نیز ارتباط بین دریاچه
حوض سلطان و دریاچه نمک به سبب تأسیس سدی در بالای پل
دلاک که آب رود قره چای را به دریاچه نمک هدایت می کرد،
قطع یا ضعیف شد. در سال 1262 ش ، دو نیمه ی دریاچه
حوض سلطان به هم متصل شد و تشکیل دریاچه ی بزرگی را داد .
گویند در سال 1299 هـ . ق ، با تخریب سدی که در برابر مسیله
رود قرار داشت ، دریاچه هر روز کوچک تر شد. برای آباد کردن زمین
های زراعتی ساوه هم سد ساوه را تعمیر و مانع هدر رفتن آب شدند.
این امر موجب خشکی باتلاق های اطراف دریاچه و مانع ورود
آب به دریاچه حوض سلطان شده است .
سلفچگان یکی از شهرهای استان قم است که
در بخش سلفچگان شهرستان قم واقع شده است.
این شهر با داشتن 3000 نفر جمعیت ، مرکز بخش
سلفچگان می باشد. این شهر دارای اهمیت ارتباطی بسیار
زیادی است. به طوریکه راه آهن سراسری شمال-جنوب و راه آهن
تهران-شرق کشور از این شهر می گذرند. همچنین آزاد راههای
قم-کاشان و تهران-اصفهان و تهران-ساوه-همدان و تهران-اراک همگی از درون این
شهر عبور می کنند.
دَستجـِردیکی ازشهرهای استان قم درمرکزایران
است.
این شهردربخش خلجستان ازتوابع شهرستان قم
قراردارد.دستجردعربی شده دستگرداست که ازدو بخش دست وگِردتشکیل شده
است.
سایر نقاط دیدنی قم
شهر کَهـَک؛
این شهر از سه سمت مشرف به ارتفاعات است و دره زیدان
در شرق آن قرار دارد از این رو دارای آب و هوایی معتدل و
است .
حضور امامزاده زینب خاتون (ع) ، خانه ملاصدرا و غار
معروف کهک عامل مهمی برای جذب گردشگران به این منطقه است .
روستای وشنوه ؛
روستایی ییلاقی که یکی
از زیباترین روستاهای ایران به شمار می رود و فندق
آن از شهرت خاصی برخوردار است.
روستای نایه ؛
این روستای ییلاقی در بخش
خلجستان از دیگر روستاهای دیدنی استان قم و ایران
محسوب می شود.
روستای جمیزقان ؛
در بخش خلجستان در 65 کیلومتری شمال غرب شهر قم
در دره ای قرار دارد . رودخانه " وزوا" از جنوب آن می گذرد
وجود رودخانه ، کوه ها ، گردنه ، چشمه و پوشش گیاهی مناسب و داشتن آب
و هوایی معتدل و خشک از خصوصیات جالب توجه این روستا به
شمار می رود.
روستای اَوِل؛
از روستاهای ییلاقی با درختان خرم
و آب وهوای مطبوع است که یکی از فضاهای طبیعی
دلنشین را شکل می دهد.
باغ گنبد سبزخیابان چهار مردان
در انتهای خیابان چهار مردان قم، جنب گلزار
شهدا و در بخش خاوری شهر، درون باغی کوچک موسوم به باغ گنبد سبز، سه
اثر تاریخی از قرن هشتم هجری به جای مانده است. این
منطقه در محل به دروازه کاشان مشهور است و گنبدهای آن نیز به گنبدهای
دروازه کاشان معروف می باشند. با توجه به کتیبه های تاریخی
موجود، دو گنبد از این مجموعه محل دفن خاندان فرمانروایان مستقل قم در
قرن هشتم هجری قمری است. کتیبه گنبد سوم از بین رفته است
وتاریخ و صاحب آن معلوم نیست اما با توجه به مدارک مختلف، این
گنبد نیز از نظر تاریخی به همان دوره مربوط می شود. مردم
قم، این سه بنا را به صورت مجموعه مدفن سعد، سعید و مسعود از بزرگان
عرب های اشعری و احیاکنندگان قم در دوره اسلامی می
دانند. بر اساس کتیبه تاریخی موجود، این سه گنبد، مدفن
خواجه اصیل الدین، خواجه علی صفی و شخص گمنام دیگری
است.
مقبره شیخ ابا صلت
بنای بقعه شیخ اباصلت که بر اساس نوشته های
موجود به قرن های دوازدهم و سیزدهم نسبت داده می شود، به شکل
آجری و ساده است که در گوشه ای از یک محوطه وسیع برپا شده
است. بقعه شیخ اباصلت در شمال خاوری قم و متصل به دروازه سابق ری
قرار دارد. البته گفته می شود این مکان محل دفن یکی از دانشمندان
قم در قرن های نخست هجری بوده است. نمای درون بنا با بلندی
8 متر چهار گوشه با گنبد قوسی آجری و سردری مرتفع در جانب
خاوراست.
مقبره شاه سلیمان و شاه سلطان حسین
شاه سلیمان در بقعه ای واقع در جنوب باختری
بقعه شاه عباس دوم به خاک سپرده شده است. صندوق قبر شاه سلیمان در میان
بقعه ای قرار دارد که در کنار آن سنگ قبری با خطوط و نقوش ظریف
وجود دارد که پیش تر در راه رو میان دو صحن آستانه بوده است.جسد شاه
سلطان حسین نیز در راه رو ورودی همین بقعه در خاور بنا -
که با خود بقعه از نظر تزیین همانند و یکسان می باشد مدفون شده است. در بقعه مدفن شاه سلطان حسین
بالای کتیبه سراسری گچ بری شده کتیبه دیگری
به خط نستعلیق و برروی کاشی دیده می شود. این
کتیبه در سال 1376 هجری قمری در جانب خارجی همین
بقعه بر سر در ورودی نصب بوده و پس از تغییرات صحن زنانه و تبدیل
آن به مسجد موزه با تکمیل و تعمیر کامل قطعات شکسته و فرسوده آن، به این
جا منتقل شده است و مرکب از دو قسمت می باشد.
مقبره شاه عباس دوم
شاه عباس دوم ( از شاهان دوره صفویه) در زاویه
جنوب باختری حرم در بقعه ای باشکوه به بلندی 12 و درازا و پهنای
8 متر به خاک سپرده شده است. این مقبره از لحاظ معماری و به کارگیری
سنگ های مرمر جلوه جالب و زیبایی دارد. قبر شاه عباس در میان
بقعه ای قرار گرفته که صندوق مسی روی آن را به موزه آستانه
منتقل ساخته اند و پایه آن که مرکب از چند قطعه مرمر سفید به بلندی
چند سانتی متر می باشد، هم اکنون باقی است. این بقعه
دوازده ضلعی است که چهار ضلع آن درگاه ورود به حرم و مسجد موزه می
باشد و دو رواق در جنوب و باختر حرم و صفه هایی به بلندی3 دهانه
و پهنای 2 در 060/0 متر هشت ضلع دیگرهستند.در حین تغییرات
چند سال پیش، چندین سنگ قبر بزرگ از زیر خاک بقعه نمایان
شد که دو تای آن به قرن دهم مربوط می شد. تاریخ این سنگ
قبرها، مربوط به روز چهاردهم ذی القعده سال 941 و سال 949 هجری قمری
است.
تپه قلعه مبارک آباد
تپه قلعه مبارک آباد در بخش مرکزی دهستان قنوات و
حدود 200متری روستای مبارک آباد و خاور قم درسمت راست جاده قم سراجه
واقع و فاصله آن تا شهرستان قم 6 کیلومتر است.
با توجه به آثار به دست آمده قدمت این تپه به دوران
ساسانیان می رسد. هم چنین برروی سطح تپه تکه سفال هایی
مربوط به قرون 7،4 هجری و قطعات شکسته وناقص آجرهایی باضخامت 4
سانتی متر ویک نمونه به عرض 10 سانتی متر وضخامت 3 سانتی
متر وبه شکل مستطیل دیده شده است.
قره تپه قمرود
در كتاب بررسی های باستان شناسی قمرود
نوشته میر عابدین كابلی آمده است : منطقه مورد بررسی
قمرود درشمال شرقی شهر قم واقع شده و از دهستان ها ی بخش مركزی
شهرستان قم محسوب می شود. مركز آن روستای قمرود است كه در 20 كیلومتری
شهر قم واقع وازطریق جاده ی آسفالته با شهر ارتباط می یابد
. منطقه شامل دو بخش است كه به وسیله رودخانه قمرود یا اناربار به دو
بخش تقسیم شده است . عموماً ساحل راست یا بخش شرقی را قمرود و
بخش غربی را البرز می نامند .
در شمال منطقه مورد بررسی، رودخانه ساوه جریان
دارد كه از غرب وارد دشت قمرود می شود. در شمال شرق روستای ملك آباد ،
دو رودخانه قم وساوه به هم متصل شده و رودخانه مسیله را به وجود می
آورند. رودخانه قم فصلی است ولی ساوه اندك آبی دارد كه درفصل
تابستان حداكثر تا زیر پل اتوبان تهران – قم می رسد.
گروه باستان شناسی قمرود درسال 1367 نخستین گام
را برای شناسایی منطقه برداشت . این برنامه در پنج سال در
طی فصل پاییز یا بهار صورت گرفت ومنجر به شناسایی
93 اثر فرهنگی شد كه كهن ترین آنها به دوره فرا پارینه سنگی
وجدیدترینشان به عصر قاجار تعلق دارد . این آثار درمجموع عبارت
اند از تپه ها، محوطه ها، قلعه ها ،
كاروانسراها ، پل ها ، بندها و میل ها.
هرچند محوطه ها وآثار شناسایی شده در كل منطقه
پراكنده است، ولی به دلیل موقعیت خاص جغراقیایی
تمام منطقه درهمه دوره ها به طور یكسان ، مسكون نبوده است . درهمین
بررسی ، گروه باستان شناسی توانست وضعیت محیط زیستی
این بخش از سرزمین ایران را در طی حدود دوازده هزار سال روشن سازد. بر این اساس دردوره
پارینه سنگی پایانی ، منطقه البرز اگر نگوییم
منطقه ای سكونتگاهی ، لااقل می توان ادعا كرد محل تردد مردمان
بوده است . این امر به دور از ذهنیت هم نیست ،چون كناره ساوه
رود جگن زار، همراه با درختان گز و دیگر درختچه های وحشی است.
وجود آب و موقعیت طبیعی ، زیستگاه مناسبی برا ی آبشخور حیوانات
است . امروزه نیز به دلیل وجود حیوانات شكاری ، منطقه
شكارگاه تا اندازه ای تحت حفاظت است
.
قمرود در دوران تاریخی مجدداً به وضعیت پیشین
بر می گردد . این بارهم منطقه البرز طرف توجه قرار گرفته و جمعیت
زیادی در آن مستقر می شود، ولی از اواخر دوره ساسانی
نخستین حركت ها برای استقرار دوباره
در سمت شرق آغاز می شود و روی قره تپه استقراری كم رنگ
شكل می یابد . در دوره اسلامی این حركت به نحو چشمگیری
سرعت می گیرد و در قرون اولیه اسلامی جمعیت بالایی
را پذیرا می شود، ولی از آن سو منطقه البرز به مرور خالی
از جمعیت و كل آن منطقه شامل فقط دو روستای كوچك شده است . البته این
جمعیت وجنبش دیری نمی پاید، زیرا باز هم
رودخانه قم با طغیان شدید هر آنچه را كه هست به ویرانی می
كشاند. ولی مسلماً دشت خالی از جمعیت نیست، چون با چند
قلعه و محوطه از این زمان ، یعنی دوره صفوی روبه رو هستیم
و سرانجام می بینیم كه دردوره قاجاریه ، قمرود مجدداً رو
به آبادانی نهاده است و امروزه هم یك قطب كشاورزی با اهمیت
تلقی می شود.
اما منطقه البرز از اواخر دوره ساسانی به بعد دیگر
آبادانی و ترقی به خود ندید و امروزه نیز فقط حاشیه
غربی قمرود و اندكی از حاشیه جنوبی ساوه رود ادامه حیات
می دهد و كشاورزی در آن رونق دارد، ضمن این كه دامداری نیز
دراین بخش تا اندازه ای درخور توجه است .
تپه صرم
تپه صرم درحدود 15 كیلومتری جنوب شرقی
جاده كاشان در بخش كهك حد فاصل میان راه روستای خورآباد وصرم
قراردارد. این تپه پشته ای طبیعی از رسوبات شنی به
طول 192، عرض 115 و ارتفاع 60/5 متر است كه نزدیك محوطه استقراری شمشیرگاه
قرار دارد.
با دریافت گزارش های مردمی در سال 1375
مبنی برتخریب بخشی از تپه توسط بولدوزر راه سازی ، توسط میراث
فرهنگی استان ، عملیا ت راه سازی متوقف شد. در سال 1376 عملیاتگمانه
(چاهی كه برای آزمایش قنات حفر می كنند ) زنی جهت
مشخص نمودن وضعیت تپه و تعیین حریم آن آغاز گردید و
تپه درسال 1378 در فهرست آثارملی كشور به ثبت رسید.
به علت حفاری های غیر مجاز درسال 1379 و
به منظور نجات دادن بخشی از اشیا از خطر سرقت ، طرح حفا ری
درسال1380 به تصویب ودر تاریخ 29/11/80 به مدت 26 روز فصل اول كاوش در
تپه صرم توسط هیات باستان شناسی به سرپرستی "خسرو پور
بخشده " به انجام رسید.
در این كاوش پنج كارگاه به ابعاد 5×5 متر در مركز و
چهار جهت اصلی تپه ایجاد و در ادامه به گورهای زیادی
برخورد شد. این گورها دارای ساخت وساز خشتی به صورت توده هایی
گاه انبوه است و تدقین در اطراف این توده ها انجام شده است . در اطراف متوفی تعداد زیاد
ی اشیا ی سفالی، مفرغی و گاه آهنی یافت شد كه در حقیقت براساس اعتقاد
این مردمان به دنیای پس از مرگ صورت می گرفت . برای
دفن اجساد از لحاظ نوع تدفین یا جهت آن، وضعیت خاصی مشاهد
ه نشد.
اشیای به دست آمده در این تپه دارای
تنوع خاصی است ؛ ظروف سفالی خاكستری رنگ لوله دار،لاوك ها (ظرف
چوبین بزرگ و مدّور دارای لبه ای كوتاه ) ، لیوان ها ،
فنجان ها و خمره ها و... اشیای فلزی مفرغی چون سرپیكان
، خنجر ، زیورآلات ، دستبند وحلقه از جمله اشیای ارزشمند این
تپه است .
گورستان تاریخی تپه صرم با قدمت 3500 – 3200 سال
از مهمترین محوطه های عصر آهن ایران و فرهنگ سفال خاكستری
ایران مركزی است.
ساروج : مخلوطی
است از آهك و خاكستر یا ریگ كه در آب به مرور جذب انیدرید
كربنیك كنند و آهكش به صورت سنگ آهك كه محكم و پایدار است در می
آید و از آن در جهت ساختن بنا استفاده می كنند.
کویر مسیله
وسعت کویر مسیله بیش ازده هزار هکتار می
باشد ودرحال حاضر قسمتهای عمده آن پوشیده ازدرختان گز وتاغ می
باشد ودرحقیقت یکی ازمراکز کویری جنگلی ایران
محسوب می شوند بدلیل ارتفاع پایین دشت مذکور ( حدود 800
متر ازسطح دریا) ازسایر نقاط اطراف شیب ملایم دشتها
وارتفاعات شهرقم واراضی شمالی دشت مذکور به طرف دشت می باشد
همچنین دریاچه نمک و کویر مسیله مصب دو رودخانه مهم مرکزی
ایران یعنی رودخانه قمرود ( اناربار) ورودخانه قره چای می
باشد.درروزگار نه چندان دور حدود 50 سال پیش دشت مذکور دارای یکی
ازبهترین مراتع استپی ودشتی بوده به گونه ای که محل چرای
اسبهای دولتی درآن زمان بوده ونیز رمه های بزرگ گوسفند
وشتر دردشت مذکور به چرا پرداخته اند علاوه برمراتع خوب درسالهای گذشته دشت
مسیله یکی ازبزرگترین تولید کنندگان غلات (گندم ،
جو و...) دربخش مرکزی ایران بوده است.
ازنظر زیستگاهی دشت مسیله ازقدیم
الایام زیستگاه آهو وجبیر وگوره خر آسیایی وایرانی
بوده است اما درحال حاضر به علت شکار بی رویه ازبین رفتن زیستگاه
ها ، تعداد اینگونه حیوانات بسیار کم ونادر است اما قابلیت
زیستگاهی منطقه جهت حیوانات ذکر شده همچنان به قوت خود باقی
است. منطقه کویر مسیله می تواند زیستگاه مناسبی برای
هوبره که ازپرندگان حمایت شده وکمیاب است (خصوصا" درفصل زمستان)
باشد ودرفصل پائیز وزمستان درآبگیرهای دشت انواع پرندگان مهاجر
ازقبیل انواع مرغابی وحشی ، اردک ، غاز، فلامینگو ، بازهای
شکاری وباقرقره و... دیده می شود درسال گذشته یک گله هفت
تایی گورخر ایرانی درکنار دریاچه حوض سلطان مشاهده
شده است. وهمچنین مار، روباه وخرگوش نیز درمنطقه وجود دارد. مسیله
وکویر قم دوزیسگاه استان وبخشی ازپارک ملی کویر است
که مورد حفاظت قرار می گیرد وجود گونه های نادر جانوری نظیر
هوبره ، آهو، امکان زیست جانوری مانند یوزپلنگ به اهمیت
حفاظت وحراست این منطقه می افزاید افزون براینکه زیستگاههای
زیبای موجود دراستان وجود سگ آبی ، انواع پرندگان ومهاجرت انواع
غازها، اردکها وپرندگان به اطراف دریاچه حوض سلطان ودریاچه نمک وآشیانه
سازی دراطراف مسیل رود قم درنمای زیست بومهای استان
بسیار موثر است.
نقاط دیدنی کویر مسیله آفتاب
راههاى ارتباطى تهران به قم: راه شوسهٔ کنونى تهران -
قم در سال ۱۸۸۳ میلادى توسط اتابک ساخته شد و انگیزهٔ
پىریزى آن پیدایش دریاچهٔ حوض سلطان بود. در مسیر
این راه ارتباطى، پلهاى تاریخى و کاروانسراهایى قرار داشت که به
مرور زمان یا تخریب شد یا به کلى از میان رفتند. از قمرود
به سوى شمال شرقى و به موازات درهٔ قمرود، «پل دلاک» قرار داشت که پس از
اتصال قمرود به قرهچاى ایجاد شد و منزل اول نیز به نام پل دلاک بود. این
پل ۱۶ دهنه داشت که چند دهنه آن ویران شده است. بناى پل از آجر
و مربوط به دورهٔ صفویه است و براى برقرارى ارتباط میان قم و
مشهد ساخته شده بود. یک راه قدیمى از پل دلاک به طور مستقیم از
حاشیهٔ غربى مسیله به سوى ورامین و گرمسار مىرود. نام پل
برگرفته از اسم یکى از شخصیتهاى دورهٔ صفوى است. در شمال این
پل، دو ساختمان ویرانه قرار دارد که سابقاً اقامتگاه کاروانها بود، اوّلى از
خشت و گل و شبیه به کاروانسراست و دومى از آجر بنا شده و مانند قلعه است. از
پل دلاک به سمت شمال، یک راه ارتباطى از بلندىهاى باقرآباد مىگذشت و با عبور
از میان چال سلطان، به منزل دوم که کاروانسراى حوض نام داشت مىرسید.
کاروانسراى حوض، قلعه اى محکم دارد و از آجر بنا شده و در زمان گذشته چند رشته
قنات و آب انبار بزرگ آن را پر مىکرد. کاروانسراى حوض چندین بار تعمیر
شده و هم اینک مسکونى است.
کاروانسراى دیر
در مسیر راه تهران به قم، پس از حسن آباد، راهى به
سمت چپ جدا مىشود که به بند علىخان و ورامین مىرود. این راه در جهت
شمال غربى به جنوب شرقى و در شمال رودشور قرار دارد.
۱۲ کیلومتر پیش از بند علىخان راهى
دیگر از جنوب به شمال آن را قطع مىکند. اگر راه را به سوى جنوب دنبال کنیم
به کاروانسراى دیر مىرسیم و امتداد آن به طرف شمال از طریق دولت
آباد به ورامین مى رسد؛ این همان راه قدیمى ساسانى است که
اصفهان را به رى وصل مىکرد.
کاروانسراى کنونى دیر روى ویرانه هاى دیرالجص
یا دیر گجین یا دیر کردشیر که در تاریخ
معروف است، ساخته شده است، ظاهر ساختمان قدیمى به نظر نمىرسد. در کناره هاى
دروازه ورودى کاروانسرا، دو برج دو طبقه قرار دارد. داخل این بنا، حیاطى
بزرگ است با اتاقهاى کوچک که یک در دارد و بدون پنجره است؛ اتاقها روى سکویى
قرار دارند، جرزهاى آن آجرى و سقف آنها ضربى است. وسط بدنه ها در سه سمت حیاط
ایوانهایى بزرگ شبیه ایوانهاى داخل مسجد قرار دارد که
معلوم نیست به چه منظور ساخته شده اند.
کاروانسراى حوض
این کاروانسرا از اقامتگاههاى بین راهى مسیر
تهران - قم محسوب مىشد که علاوه بر کاروانسرا، قلعهٔ محکمى نیز در
آنجا قرار داشت. در شمال کاروانسرا، بقایاى قلعه دیگرى که از گل ساخته
شده است، وجود دارد.
مجموعهٔ کاروانسرا، قلعهٔ اربابى و قلعهٔ
روستایى به نام حوض، درگذشته به دلیل آمد و شد زیاد بین
تهران - قم و اصفهان از رونق بسیار برخوردار بود. امروزه کاروانسرا و قلعهٔ
حوض به علت اینکه در محل خروج از مسیر راه اصلى قرار دارد، کارکرد
سابق خود را از دست داده است.
کاروانسراى پل دلاک
این کاروانسرا نزدیک پلى که روى رودخانه قره
چاى در محل اتصال آن به قمرود ساخته شده است قرار دارد، از جندق به سوى شمال در ۳۵
کیلومترى منطقه، نخستین کاروانسرا دیده مىشود که خرابه هاى آب
انبار آن هنوز باقى است.
راههاى قدیمى و پلها
راهها و پلهاى قدیمى این منطقه، عموماً از سه
دورهٔ تاریخى بر جاى مانده اند. هر چند که بیشتر این
راهها در دوره هاى بعدى روى همان مسیرهاى قبلى بازسازى و مرمت شدهاند، اما
هنوز شواهد و نشانه هاى بارز این راهها بر جاى مانده است.
قدیمىترین نشانه هاى برجاى مانده از راههاى
گذشته، راهها و پلهاى متعلق به دورهٔ ساسانى است. اینها، راههایى
بودهاند که اصفهان را به رى وصل مىکردند.
از بقایاى راه ساسانى بر جاى مانده در این ناحیه،
راهى است که از جنوب حوض سلطان - بین دلاک و محمدآباد کاج - مىگذشته است. این
راه، با پلى که روى رودخانهٔ مسیله در دورهٔ ساسانى ساخته شده
بود، از راههاى مهم ارتباطى میان رى و اصفهان محسوب مىشد. بقایاى پل
مزبور که به پل شکسته معروف است در نزدیکى روستاى کاج هنوز باقى است. ادامه
این راه در شمال، از سنگ ساخته شده و به نام سد معروف است و از زمینهاى
اطراف، دو تا سه متر بلندتر است و ظاهراً سنگفرش بوده است.
پل دلاک نیز که روى رودخانه قره چاى بنا شده، داراى ۱۶
دهانه است و بقایاى آن هنوز در این محل پابرجاست. بناى این پل
را به دورهٔ صفوى نسبت مىدهند که گویا عمدتاً براى برقرارى ارتباط میان
قم و مشهد ساخته شد.
یک راه قدیمى دیگر که در شمال سیاه
کوه هنوز نشانه هاى آن بر جا است، سنگفرشى گسترده است به عرض ۶ تا ۱۰
متر که در زمان خود، از خطوط ارتباطى مهم میان اصفهان و سواحل دریاى
مازندران بوده است و آن را به دورهٔ صفوى یا اوایل قاجار نسبت
مىدهند.
دریاچه نمک حوض سلطان
دریاچه نمک حوض سلطان در 40 کیلومتری
شمال شهرستان قم و 85 کیلومتری جنوب تهران و در حاشیه بزرگراه
تهران قم قرار دارد .این دریاچه که به دریاچه ساوه قم ودریاچه
شاهی هم معروف است به مساحت تقریبی 240 کیلومتر مربع
درشمال شرق شهرستان قم واقع شده است ورشته کوههای البرز درشمال ان قرار دارد
وسعت وشکل دریاچه متناسب باورود آب ومیزان بارندگی آن درفصول
مختلف سال متفاوت است . درمواقع بارندگی وذوب برف های ارتفاعات اطراف
چون برمیزان آب ورودی افزوده می شود ، وسعت آن زیاد ودرغیرازاین
ایام وسعت آن کاهش می یابد . بدین ترتیب سطح آب دریاچه
پیوسته درنوسان است.
درموقع پرآبی سطح دریاچه گسترش می یابد
وآب آن اراضی پست وشوره زار باتلاقی پیرامون را می پوشاند
ودریاچه بزرگی به طول 18 وعرض 16 کیلومتر تشکیل می
دهد که به نام دریاچه حوض سلطان یا کویرنمک مشهور است. رودهای
متعددی به این دریاچه وارد می شوند که عموما" از
اراضی شوره زار ونمکی اطراف عبور می کنند.
حوض سلطان در سال 1883 میلادی و بر اثر ساخت
جاده شوسه تهران قم تشکیل شد
راههای ورود به منطقه : در 35 کیلومتری
مسیر قم-تهران جاده خاکی وجود دارد که به دریاچه میرسد .
درون دریاچه نیز جاده خاکریزی هست که برای جلوگیری
از فرو رفتن خودروها در باتلاق و بهره برداری از نمک دریاچه مورد
استفاده قرار می گیرد .
سد کبار 25
کیلومتری جنوب قم
بنای سد کبار به قرن های هفتم و هشتم هجری
قمری و دوره ایلخانی نسبت داده می شود. این سد در25
کیلومتری جنوب قم، بر روی رودخانه کبار قرار گرفته است.
سد کبار از نمونه های جالب توجه سدهای قوسی
است که درازای تاج آن به 55 متر و ارتفاع آن از کف رودخانه به 24 متر می
رسد. ضخامت دیواره سد در پایین 10 و در بالا حدود 6 متر و مصالح
مورد استفاده در آن سنگ های تراشیده، لاشه سنگ و ملات ساروج است. این
سد دارای یک برج آب گیر است که آب از طریق آن به قسمت زیر
آن منتقل می شود.
ابهررود
رود شور یا ابهررود از کوه های سلطانیه
قزوین سرچشمه گرفته و از به هم پیوستن دو رودخانه خزررود و ابهررود و
برخی از رودهای کوچک فرعی دیگر تشکیل می شود
و با جهت کلی شمال باختری به جنوب خاوری
از 6 کیلومتری جنوب باختری حسن آباد (مرکز بخش فشاپویه)
گذشته و بر شورهزار خاور حوضی سلطان جذب می گردد و پس از آبیاری
ابهر، قزوین، ساوجبلاغ و تهران به رودخانه کرج می پیوندد. این
رودخانه به دلیل داشتن نمک در پایین دست، برای کشاورزی
مناسب نیست ولی شاخه هایی از آن از امکانات گردشگاهی
برخوردار است.
غارکهک 30 کیلومتری
جنوب قم
غار کهک که از آثار طبیعی و باستانی
استان قم محسوب می شود، یکی از زیباترین غارهای
این استان است. این غار در30 کیلومتری جنوب قم واقع شده و
شگفتی های خاصی از زیبایی های طبیعی
و تاریخی منطقه را به نمایش گذاشته است.
مسجد جامع
در گوشه ای از شهر مقدس قم در لا به لای کوچه
های تنگ و باریک جنوب قم که قبلا مرکز این شهر بوده است, از دور
گنبد آجری عظیم توجه انسان را به خود جلب می کند که نمایان
گر مسجدی با عظمت و قدیمی است. مسجد جامع عتیق و تاریخی
قم مجموعه ای از بناهای چند عصر و دوره بوده و دارای مقصوره و
گنبدی باستانی و ایوانی قدیمی با دو گوشواره
و سه شبستان و زیرزمین و ایوان و صحن و سردر ورودی است. این
مسجد به بیان مرحوم صنیع الدوله در کتاب مرات البلدان در نیمه
دوم قرن سوم ساخته شده است. مسجد جامع قم از بناهای قدیمی
شهراست که بانی آن معلوم نیست اما در کتاب گنجینه آثار قم آمده
است که بانی این مسجد و مدرسه روبه روی آن که جانی خان
نام دارد سلطان جانی خان پادشاه تا تار ترکستان است و تاریخ بنای
آن هم سال 755 بوده است.
مسجد اعظم
مسجد اعظم در جبهه غربی آستانه مقدس حضرت معصومه (س)
به سعی و اهتمام آیت الله بروجردی در سال 1374 هجری قمری
توسط استاد حسین بن محمد معمار معروف به لرزاده بنا شده است. این مسجد
که به جهت عظمت و بزرگی، مسجد اعظم نام گرفته، در زمره مساجد سه ایوانی
بوده و شبستان گنبددار آن که سراسر مزین به کاشی های معرق است,
درضلع جنوبی صحن واقع شده و از طریق مسیرهای جانبی
به دو شبستان ستون دار شرق و غرب مرتبط است.
آرامگاه علی بن بابویه قمی خیابان ارم
گنبد ابوالحسن علی بن الحسین بن موسی بن
بابویه قمی، پدر شیخ صدوق در کنار خاوری قبرستان قدیمی
بابلان و هم اکنون در خاور خیابان ارم و در مقابل مقابر الشیوخ (شیخان)
واقع شده است. دارای قبه، بقعه، ایوان و صحنی مشتمل بر سه حجره
است. برفراز بقعه، گنبدی از آثار صفویه قرار دارد که بیش تر از
نیم قرن قبل تجدید بنا شده و با کاشی های دوالی فیروزه
فامی آراسته شده است. در مواضع مختلف آن با کاشی های الوانی
به خط بنایی در بالا نام جلاله و در وسط، نام محمد و در پایین
نام علی نوشته شده است.
ایوان مهدعلیا صفوی
ایوان مهدعلیا صفوی از آثار مهد علیا
همسر یا مادر سلیمان صفوی است که در سال 1129 بنا شده است. این
ایوان به دهانه 11 و درازا 12 و ارتفاع 14 متر با جلا و جرزهای آجری
و محرابی زیبا آراسته به گچ بری و کتیبه ای کمربندی
و پوشش رسمی بندی در سه قسمت با 9 غرفه با چندین درگاه از طرفین
به دو شبستان خاوری و باختری مرتبط است. این ایوان زیبا
به لحاظ قدمت ومعماری از ارزش های جهانگردی برخوردار است.
مسجد پنجه علی
بنای مسجد پنجه علی در محله ای به همین
نام (منشعب از تکیه چهار مردان) واقع شده و به جهت وجود قطعه سنگی که
تصویر دستی برآن حک شده، به این نام خوانده شده است. با توجه به
قطعات کتیبه های موجود؛ بنای آن تجدید و کتیبه هایی
نیز برآن اضافه شده است. درجدار باختری فضای گنبددار مسجد،
طاقچه ای وجود دارد که با کاشی های رنگی ساخته شده و در
وسط آن، قطعه سنگ خاکستری با نقش فرو رفته دست انسان قرار گرفته است.
مسجد فیض میدان کهنه
بنای مسجد فیض در گوشه شمال خاوری میدان
کهنه و در محوطه ای به درازا و پهنای 21×21 متر مرکب از ده چشمه طاق
بر فراز چهار ستون سنگی مضلع ساخته شده و بعدها گسترش پیدا کرده است.
بخش باختری مسجد؛ متصل به مناره قدیمی به ارتفاع 25 متر و قطر
3/5 متر است که در سال 1191 هجری قمری بازسازی شده است. به نوشته
فیض این همان مناره ای است که به سال 291 هجری قمری
در دوره حکومت یحیی بن اسحاق ساخته شده است. با توجه به مدارک و
اسناد موجود ظاهرا این منار در دوره تیموری وجود داشته است.
آرامگاه محمد شاه
آرامگاه محمدشاه قاجار در ضلع باختری صحن عتیق،
در ورودی مسجد بالاسر واقع شده است. تزیینات داخلی این
گنبد مجموعه ای از گچ بری و آیینه کاری است. لوح
مرمر مرقد از نظر حجاری نفیس می باشد.
آرامگاه فتحعلی شاه
فتحعلی شاه یکی از شاهان دوره قاجار است
که پس از آقامحمد خان، شاه ایران شد.
وی در زمان حیات خود در قسمت شمالی صحن
عتیق مقبره ای را تزیین نمود که هم اکنون در همان جا به
خاک سپرده شده است. این مقبره در اصل از آثار بیگم صفوی است و
قاعده گنبد مقبره، هشت ضلعی نامنظم است. در سال 1280 هجری قمری
در دوره ناصرالدین شاه، تزیینات آیینه کاری
آن به گچ بری تبدیل شده است. ازاره آن از سنگ مرمر بوده و لوحه مرمر
با زمینه طلاکوب که تاریخچه زندگی فتحعلی شاه بر آن نوشته
شده، بر روی سپر صفه نصب شده است.
مقبره خدیجه خاتون سر راه قم به سراچه
مقبره خدیجه خاتون از بناهای قرن هفتم و هشتم
هجری قمری است. این بنا بر سر راه قم به سراچه، در یک کیلومتری
شرق امام زاده طیب و طاهر واقع شده است.
بقعه، بنایی هشت ضلعی از داخل و خارج است
که در هر ضلع، صفه ای محرابی با دهانه یک متر و ارتفاع سه متر
ساخته شده است. تمام دیوار بقعه سفیدکاری و خالی از تزیینات
هنری کاشی و گچ بری می باشد. در این بقعه، از آثار
قدیم سه قطعه لوح کاشی روی مرقد باقی مانده که به نظر می
رسد به قرن هفتم و هشتم هجری قمری تعلق داشته باشند. گفته می
شود که در این بقعه، دو مرد و پنج زن از نوادگان امام کاظم (ع) مدفون هستند.
آرامگاه مستوفی
آرامگاه مستوفی که در ضلع شمال خاوری صحن عتیق
قرار گرفته، به پدر یکی از رجال مشهور عهد قاجار(مستوفی
الممالک) تعلق دارد. ساخت اصل بنای آرامگاه، به شاه بیگم صفوی
منسوب است که در سال 1345 هجری قمری از طرف فتحعلی شاه قاجار
تعمیر و ایوان آن نیز تزیین شده است. گچ بری
این آرامگاه به صورتی بسیار نفیس انجام گرفته است
تیمچه بزرگ
تیمچه بزرگ قم (بازار) یکی از بناهای
تاریخی و زیبای قم به شمار می آید که در نزدیکی
مجموعه آرامگاهی حضرت معصومه (س) واقع شده است. معماری این بنا
در دوره قاجاریه و توسط استاد حسن قمی( هنرمند و معمار مشهورآن دوره)
صورت گرفته است. بنای تیمچه بزرگ قم از دو طبقه با پوشش طاق و گنبد
تشکیل شده است که طبقه پایینی دارای 20 حجره و طبقه
بالایی آن دارای12 غرفه با ارسی های زیبا
است. زوایای بالای حجره ها وپاطاق پوشش چشمه شمالی بنای
تیمچه مقرنس گچی دارد. وجه تسمیه این بنا به « بزرگ » به
جهت دو تیمچه کوچک تر قم بوده که در جریان تعریض خیابان
از بین رفته اند.
مقبره شاه زاده ناصر خیابان آذر
مقبره شاه زاده ناصر از آثار قرن دوازدهم یا اواخر
دوره صفویه است وهم زمان با ایوان مسجد امام بنا شده است. این
بقعه در خیابان آذر رو به روی در ورودی مسجد امام واقع شده است
و درگذشته نیز به نام بقعه احمد بن اسحق نامیده می شد و به
استناد همین تسمیه، احتمال دارد که احمد بن اسحق موسوی در این
بقعه مدفون شده باشد چرا که احمد بن اسحق اشعری در سر پل ذهاب مدفون است. دلیل
انتساب این بقعه به نام احمد بن اسحق اشعری در بین مردم آن بود
که وی مسجدی را به امر حضرت امام حسن عسگری بنا نمود و پس از
ساخت مسجد امام حسن عسگری این بقعه را جهت مدفن خویش بنا نهاد
ولی هنگام مراجعت از سامرا در سرپل ذهاب وفات یافت و در همان جا دفن
شد و چون این بقعه بدون استفاده در حال خراب شدن بود، لذا درآن مدرسه ای
بنا شد و این بقعه نیز جزو حجره های این مدرسه درآمد.
باغ گنبد سبز خیابان چهار مردان
در انتهای خیابان چهار مردان قم، جنب گلزار
شهدا و در بخش خاوری شهر، درون
قلعه های قدیمی استان قم
قلعه سام آباد :
این قلعه 76 متر طول و عرض دارد و در چند کیلومتری روستای
قمرود واقع شده است. آثار این قلعه هنوز پای برجاست.
قلعه قرمز:
این قلعه دارای 115 متر طول و 112 متر عرض می
باشد. در شمال کاروانسرای حوض
سلطان، به وسیله خشت و با اهداف نظامی ساخته شده است.
قلعه قمرود:
قمرود دارای دو قلعه می باشد که یکی
از آن ها قدیمی و مربوط به دوران صفوی و دیگری جدید
بوده و به دست مهندس الممالک ساخته شده است.
قلعه گلى:
این قلعه در شمال شرقی روستای محمد آباد
کاج و در کنار قلعه سنگی محمد آباد دیده می شود . آثار این
قلعه، حکایت از آن دارد که این بنا پیش از اسلام نیز وجود
داشته است.
از دیگر قلعه های بازمانده استان قم، می
توان به موارد زیر اشاره کرد:
قعله زار بلاغ : درگردنه علی آباد
قعله طغرود: در روستای طغرود
قلعه جمکران : در روستای جمکران
قلعه جک : در روستای نویس
قلعه سیرو : در بخش کهک
قلعه قنبر علی : در شرق روستای قمرود
قلعه وتوس کهندان: در بخش خلجستان
شیرین قلعه : در جنوب شرقی قمرود
قلعه ملک آباد :در شرق روستای قمرود
قیز قلعه سی جمکران : در جمکران
وشنوه در 60 کیلومتری قم و در کوهستان اردهال
واقع شده است. این غار از جذابیت های جهانگردی جالب توجهی
برخوردار است.
در کوهستان اردهال چهار غار یا چاله شناخته شده است
که در داخل یکی از آن ها منبع عظیمی از آب وجود دارد. این
آب از شکاف های کوه سرازیر می شود و جا به جا نیز به صورت
چشمه فوران می کند.
مشخصات جغرافیایی قم
استان قم با دربرگرفتن كم تر از یك درصد از مساحت كل
كشور؛ عنوان كوچك ترین استان ایران را دارد كه در سال 1373 از استان
مركزی جدا و یک استان مستقل به مركزیت شهر قم شد. قم در قلمرو
كویر مركزی ایران واقع شده است و از نظر جغرافیایی
بین 50 درجه و 6 دقیقه تا 51 درجه و 58 دقیقه درازای خاوری
و 34 درجه و 9 دقیقه تا 34 درجه و 11 دقیقه پهنای شمالی واقع
شده است. استان قم؛ از طرف شمال به استان تهران، از خاور به استان سمنان, از جنوب
به استان اصفهان و از طرف جنوب باختری تا شمال باختری به استان مركزی
محدود می شود. بر اساس آخرین تقسیمات كشوری در سال 1375،
این استان دارای یک شهرستان و یک شهر بوده است. ارتفاع
مركز شهرستان از سطح دریا 928 متر و ارتفاع بلندترین نقطه استان؛ در
مناطق كوهستانى،3330 متر ارتفاع و پست ترین نقطه آن در حاشیه دریاچه
نمک قم حدود 700 متر است.
استان قم از شمال به استان های تهران و مركزی،
از جنوب به استان های مركزی و اصفهان و از باختر به استان مركزی
محدود است. استان قم به دلیل ارتفاع اندک، بارش ناچیز، اقلیم
نامساعد و زمین های شور، بخشی از كویر مركزی ایران
به شمار می رود و از نظر استفاده از زمین مطلوبیت چندانی
ندارد. میزان درجه حرارت در ماه های یادشده؛ بین 20 تا 25
درجه سانتیگراد است. با توجه به دما و آب و هوای این استان ماه
های اردیبهشت، خرداد، شهریور و مهر، مناسب ترین زمان برای
سفر به استان قم است. راه های مهم شهرستان قم عبارتند از: 1- اتوبان قم –
تهران به درازای 145 كیلومتر2- راه اصلی قم – تهران به سوی
شمال 3- راه قم – كاشان به درازای 103 كیلومتر4- راه اصلی قم –
سلفچگان به سوی جنوب باختری به درازای 40 كیلومتر 5- راه
فرعی جنوب باختری به درازای 52 كیلومتر تا روستای نیزار
قم – دلیجان – اصفهان.
طبق سرشماری عمومی نفوس و مسكن در سال 1375،
جمعیت استان قم در برابر 852946 نفر بوده است. از این تعداد 16/ 91
درصد در نقاط شهری و 82/8 درصد در نقاط روستایی سكونت داشته و
بقیه غیر ساكنان بوده اند.
رودخانه ها ودریاچه های استان قم
رودخانه ابهر رود : رود شور یا ابهررود از كوه های
سلطانیه قزوین سرچشمه گرفته و از به هم پیوستن دو رودخانه خزر
رود و ابهر رود و برخی از رودهای كوچک فرعی دیگر تشكیل
می شود و با جهت كلی شمال باختری به جنوب خاوری از شش كیلومتری
جنوب باختری حسن آباد (مركز بخش فشاپویه) گذشته و بر شورهزار خاور حوضی
سلطان جذب می گردد و پس از آبیاری ابهر ، قزوین ،
ساوجبلاغ و تهران به رودخانه كرج می پیوندد . این رودخانه به دلیل
داشتن نمک در پایین دست ، برای كشاورزی مناسب نیست
ولی شاخه هایی از آن از امکانات گردشگاهی برخوردار است .
رودخانه قم رود : این رودخانه كه به نام های گل
افشان ، اناربار ، لهل رود و لعل بار نیز معروف است ، از زردكوه بختیاری
سرچشمه می گیرد و پس از طی 288 كیلومتر به دریاچه
نمک می ریزد . این رودخانه در ابتدا به نام دربند معروف بود و
در محل اخته خون در جنوب باختری گلپایگان سدی بر روی آن
احداث شده است . قم رود در محدوده شهرستان های گلپایگان ، خمین
، محلات ، دلیجان و قم جاری است و اراضی این نواحی
را آبیاری می كند .
رودخانه قره چای : رودخانه قره چای از سراب های
هفت عمارت ، باغ جم ، عباس آباد و پنجه علی در منطقه سربند اراک سرچسمه می
گیرد . این رود بعد از مشروب كردن دهستان شراء از استان همدان ، وارد
شهرستان اراک می شود . قره چای پس از آبیاری نمودن اراضی
كشاورزی شهرستان اراک ، در مسیر خاوری– باختری وارد
شهرستان تفرش می شود و پس از دریافت آب رودخانه های گدذار و
هزلفان و با عبور از جنوب ساوه ، درناحیه ای به نام پل دلاک به قم رود
پیوسته و به دریاچه قم می ریزد .
رودخانه دره باغ : دره باغ رودخانه ای فصلی به
طول 45 كیلومتر است که در دهستان كهک ، شهرستان قم جریان دارد .
سرچشمه این رودخانه دامنه شمالی كوه های
پلنگابی و قلیق، 45 كیلومتری جنوب قم می باشد . این
رودخانه در طول مسیر از روستاهای مسیر كرمیگان ، بیرهند
، ابرجس ، كهک ، سیرو و ورجان عبور می کند و رودخانه فردو به آن می
ریزد . رود دره باغ از ریزابه های قم رود و حوزه آن دریاچه
نمک قم است . شیب متوسط این رود 5/3 درصد و مسیر كلی آن
شمالی است .
رودخانه شورفشاپویه : رود شور فشاپویه رودخانه
ای دایمی است که 420 كیلومتر طول دارد .
این رود در شهرستان های قم ، تهران ، ساوه ،
كرج ، قزوین و خدابنده لو جریان داشته و از دامنه باختری كوه
قره داغ واقع در دهستان سجاس رود ، در 30 كیلومتری شمال خاوری قیدار
سرچشمه می گیرد و به نام خر رود از دهستان سجاس رود عبور کرده و به
دهستان حومه از شهرستان قیدار (خدابنده) وارد می شود و ضمن آمیختن
با ریزابههای بسیار از10 كیلومتری خاور شهر قیدار
عبور می كند و به نام چای خر رود به دهستان خرقان باختری از
شهرستان قزوین وارد می گردد .
در این دهستان با رودخانه شور خرقان مخلوط می
شود و پس از قطع راه اتومبیل رو قزوین ـ همدان وارد دهستان خرقان خاوری
می گردد و با رودخانه های آوج و كلنجین در هم می آمیزد
و به سوی شمال خاوری جریان می یابد. پس از عبور از
روستای سكزناب از دره خاوری كوه قره قرقان عبور می كند و به
دهستان افشاریه وارد می شود .
در این دهستان نخست با رودخانه اورونگاش مخلوط می
شود و سپس به صورت خشكرودی به دهستان رامند جنوبی و سپس به دهستان دشت
آبی وارد می گردد و پس از آمیختن با ابهر رود به رود شورفشاپویه
تغییر نام می دهد . در این جا به سوی جنوب متوجه می
شود و از باختر روستای قشلاق حسین خانی می گذرد و پس از طی
حدود هشت كیلومتر به خاور منحرف می گردد و از میان شوره زار
دامنه جنوبی ارتفاعات حلقه ور عبور می كند و پس از گذشتن از دامنه
خاوری كوه كردها به دهستان زرند از شهرستان ساوه داخل می گردد و به سوی
جنوب خاوری خط آهن تهران – قم ، همچنین راه اتومبیل رو تهران ـ
ساوه را قطع می كند و به دهستان فشاپویه از شهرستان تهران وارد می
گردد .
در این دهستان نخست با قشلاق هفت تپه با رودخانه سرود
مخلوط می شود و سپس به موازات رودخانه كرج و به فاصله متوسط 10 كیلومتر
به سوی جنوب خاوری روان می گردد و با طی یک قوس
بزرگ راستگرد از دهستان فشاپویه خارج و به دهستان قمرود از شهرستان قم وارد
می شود و سرانجام در 75 كیلومتری خاور قم به دریاچه نمک می
ریزد . شیب متوسط این رود 4/0 درصد و مسیر كلی آن
جنوب خاوری است .
رودخانه زواریان : زواریان رودخانه ای
فصلی است که در دهستان راهجرد خاوری ، شهرستان قم جریان دارد .
این رود از دامنه خاوری كوه خستک ،51 كیلومتری جنوب باختری
قم سرچشمه می گیرد .
این رودخانه
پس از سیراب ساختن روستاهای زواریان ، سلفچكان ، عنایت بیگ
،حسین آباد به طرف جنوب منحرف می گردد و با دو پیچ نسبتاً بزرگ
در دو كیلومتری شمال روستای بخشایش به تلخه رود می
ریزد .
رودخانه سولقان : رودخانه فصلی سولقان در شهرستان های
تفرش و قم ، استان های مركزی و قم جریان دارد . این
رودخانه از ارتفاعات 19 كیلومتری خاور تفرش طی ریزابه های
متعدد سرچشمه گرفته و ضمن عبور از دهستان قاهان با رودخانه وزوا مخلوط می
شود و پس از ورود به شهرستان قم در حدود روستای آوه محو و ناپدید می
شود . مازاد آب این رودخانه در فصل های پر باران به قره سو می ریزد
.
رودخانه شورراهجرد : رودخانه شورراهجرد یک رودخانه
فصلی به طول 28 كیلومتر است که در دهستان راهجرد خاوری ،
شهرستان قم جریان دارد .
این رود از دامنه كوه خستک 48 كیلومتری
جنوب باختری قم سرچشمه می گیرد . شورراهجرد از ریزابه های
قره سو و حوزه آن دریاچه نمک قم است .شیب متوسط این رود 6/1درصد
و مسیر كلی آن خاوری است .
رودخانه شورقم رود : رودخانه شور قم رود رودی فصلی
با طول 15 كیلومتر است . این رود در دهستان قمرود ، شهرستان قم جریان
دارد و از 16 كیلومتری شمال باختری قم سرچشمه می گیرد
. شور قم رود از ریزابه های رودخانه لک شور و حوزه آن دریاچه
نمک قم است . شیب متوسط این رود یک درصد و مسیر كلی
آن شمال خاوری است .
رودخانه سیاه آب آدران : رودخانه سیاه آب آدران
شاخه ای از رودخانه كرج است . این رودخانه در شهرستان های كرج
،تهران و قم ، استان های تهران و قم جریان دارد .
رودخانه چای خر رود : این رودخانه شاخه ای
از رودخانه شور فشاپویه است که در شهرستان های قم ، تهران ،ساوه ، كرج
و قزوین جریان دارد.
دریاچه وسد های استان قم
دریاچه نمک : این دریاچه که در واقع بخشی
از کویر نمک ایران است ، در شرق قم قرار دارد . دریاچه نمک تنها
در فصل زمستان دارای آب است و در فصل تابستان به جای آب، ورقه های
نمک در آن جلب نظر می کند . شکل هندسی نمک های پف کرده در این
دریاچه به خصوص به هنگام طلوع و غروب خورشید ، مناظر دیدنی
و زیبایی را برای بازدیدکنندگان به تصویر می
کشد .
دریاچه حوض سلطان : این دریاچه با مساحتی
حدود 330 کیلومتر مربع ، در حاشیه بزرگراه قم- تهران و شمال استان قم
قرار دارد . دریاچه حوض سلطان با مناظر گوناگون و دیدنی خاص خود
در فصلهای مختلف و در ساعات روز ، مناظر بدیعی را به نمایش
می گذارد . دریاچه حوض سلطان شامل دو چاله جدا از هم به نام "حوض
سلطان" و "حوض مرده" است که آن دو را بیشتر حوض سلطان می
نامند . آبهایی که به این دریاچه می ریزد دایمی
نیست و به علت عبور از طبقات نمکی ، بی نهایت شور است . این
دریاچه بعد از اسلام تا حدود قرن 19 میلادی دوره های خشک
و مرطوب فراوان را گذرانده و با توجه به تغییرات مجرای رود مسیله
یا رود شور ، به صورت دریاچه و باتلاق و کویر درآمده است . از
زمان صوفیه به بعد به سبب بنای سدی در بالای پل دلاک ، که
آب رود قره چای را به دریاچه نمک هدایت می کرد ، ارتباط بین
دریاچه حوض سلطان و دریاچه نمک قطع یا ضعیف شده است . در
سال 1262 ه.ق دو نیمه دریاچه حوض سلطان به هم متصل و دریاچه
بزرگی را تشکیل داد .
سد پانزده خرداد : سد پانزده خرداد در مسیر جاده قم –
دلیجان واقع شده و در سال 1373 افتتاح شد .
سد سنجگان : بر روی رود سلفچگان از شعبات قمرود در
استان احداث شده است .
سد کبار : این بنا در 25 كیلومتری جنوب
قم ، بر روی رودخانه كبار قرار گرفته و ظاهراً از آثار دوره ایلخانی
(قرن 7و8 هـ .ق) است كه در دوره های بعد ، از جمله در دوره اخیر تعمیر
و باز سازی شده است . علی رغم نوشته بیشتر محققان داخلی
،" والفرام كلایس" سد كبار را ، با اطمینان ، از آثار دوره
صفوی می داند . سد كبار از نمونه های جالب توجه سدهای قوسی
است كه طول تاج آن به 55 متر وارتفاع آن از كف رودخانه به 24 متر می رسد .
ضخامت دیواره سد در پایین10 و در بالا حدود شش متر و مصالح مورد
استفاده در آن سنگ های تراشیده ، لاشه سنگ و ملات ساروج است . سد دارای
یك برج آبگیر است كه آب از طریق آن به قسمت زیر آب منتقل
می شود . دركنارحفره خروجی آب سد ، كانالی در دامنه صخره ای
از كوه – در سطحی بالاتر از بستر رودخانه – كنده اند كه آب را به سطوح مرتفع
تری منتقل می كرده است . سد در كوه پی سازی شده و شالوده
دیواره در شكاف به وجود آمده ، قرارگرفته كه از آب بندی مناسبی
برخوردار است . انتخاب محل مناسب برای برپایی سد و همچنین
شكل قوسی آن ، نشان دهنده مهارت و دانش بالای مهندسان سازنده سد است .
این مهارت سبب شده كه دیواره سد د ر برابر فشار آب مخزنی به طول
و عرض 500 ×1000 متر به خوبی مقاومت كند
کوههای استان قم
در یك تقسیم بندی كلی می
توان استان قم را به دو قسمت اصلی تقسیم كرد: نقاط پست شامل دریاچه
نمک و دریاچه حوض سلطان كه قسمت های شمال و خاور استان را تحت پوشش
قرار می دهد و نقاط کوهستانی كه نواحی جنوب و باختر این
استان را شامل می شود.
کوهستان اردهال : كوهستان اردهال كه در حقیقت دنباله
شمالی كوهستان كركس محسوب می شود ، در شهرستان های قم، كاشان و
محلات واقع شده و قسمت جنوب استان قم را در بر می گیرد . این
کوه از سوی خاور به جاده قم – كاشان ، از جنوب به جاده كاشان - وركان، از
باختر به جاده اصفهان - قم و از شمال به دامنه های مشرف به شهرستان قم محدود
می شود و ناحیه های نیزار ، راونج ، كهک و قنوات را در بر
می گیرد .
کوه اسکندر قلندر : این کوه با ارتفاع 2130 متر در
محدوده شهرستان قم ، بخش خلجستان ، دهستان قاهان و در 61 کیلومتری
شمال باختری مرکز شهرستان قم واقع شده است . جهت کوه شمال باختری -
جنوب خاوری بوده و قله آن از نظر جغرافیایی در 50 درجه و
14 دقیقه درازای خاوری و 34 درجه و 49 دقیقه پهنای
شمالی قرار دارد .
کوه الوند : این کوه با ارتفاع 2182 متر در شهرستان
قم، بخش نوفل لوشاتو، دهستان فردو و در 41 کیلومتری جنوب مرکز شهرستان
قم واقع شده است . جهت کوه شمال خاوری - جنوب باختری بوده و قله آن از
نظر جغرافیایی در 50 درجه و 59 دقیقه درازای خاوری
و 34 درجه و 15 دقیقه پهنای شمالی قرار دارد .
کوه تخت گرشاوه : این کوه با ارتفاع 2045 متر در
محدوده شهرستان قم ، بخش خلجستان ، دهستان قاهان و در 47 کیلومتری
شمال باختری مرکز شهرستان قم واقع شده است . جهت کوه شمال باختری -
جنوب خاوری بوده و قله آن از نظر جغرافیایی در 50 درجه و
9 دقیقه درازای خاوری و 34 درجه و 48 دقیقه پهنای
شمالی قرار دارد.
کوه چال : این کوه با ارتفاع 2671 متر در محدوده
شهرستان قم ، بخش نوفل لوشاتو ، دهستان فردو و در 42 کیلومتری جنوب
مرکز شهرستان قم واقع شده است . جهت کوه باختری - خاوری بوده و قله آن
از نظر جغرافیایی در 50 درجه و 53 دقیقه درازای
خاوری و 34 درجه و 15 دقیقه پهنای شمالی قرار دارد .
کوه زاقر : این کوه با ارتفاع 2142 متر در محدوده
شهرستان قم، بخش نوفل لوشاتو ، دهستان کهک و در 37 کیلومتری جنوب
باختری مرکز شهرستان قم واقع شده است . جهت کوه شمال باختری - جنوب
خاوری بوده و قله آن از نظر جغرافیایی در 50 درجه و 50 دقیقه
درازای خاوری و 34 درجه و 17دقیقه پهنای شمالی قرار
دارد .
کوه سخته : این کوه با ارتفاع 2475 متر در محدوده
شهرستان قم ، بخش نوفل لوشاتو ، دهستان نیزار و در 57 کیلومتری
جنوب باختری مرکز شهرستان قم واقع شده است . جهت کوه شمال خاوری -
جنوب باختری بوده و قله آن از نظر جغرافیایی در 50 درجه و
22 دقیقه درازای خاوری و 34 درجه و 20دقیقه پهنای
شمالی قرار دارد .
کوه شمشک : این کوه با ارتفاع 2584 متر در محدوده
شهرستان قم ، در 55 کیلومتری جنوب باختری مرکز شهرستان قم واقع
شده است . جهت کوه شمال خاوری - جنوب باختری بوده و قله آن از نظر
جغرافیایی در 50 درجه و 23 دقیقه درازای خاوری
و 34 درجه و 19دقیقه پهنای شمالی قرار دارد .
کوه گوجه : این کوه با ارتفاع 3071 متر در محدوده
شهرستان قم ، بخش جعفرآباد ، دهستان قاهان و در 70 کیلومتری باختر
مرکز شهرستان قم واقع شده است . جهت کوه شمال خاوری - جنوب باختری
بوده و قله آن از نظر جغرافیایی در 50 درجه و 6 دقیقه
درازای خاوری و 34 درجه و 39دقیقه پهنای شمالی قرار
دارد .
کوه ماهو : این کوه با ارتفاع 2970 متر در محدوده
شهرستان قم ، بخش نوفل لوشاتو ، دهستان نیزار و در 42 کیلومتری
جنوب باختری مرکز شهرستان قم واقع شده است . جهت کوه شمال باختری -
جنوب خاوری بوده و قله آن از نظر جغرافیایی در 50 درجه و
47 دقیقه درازای خاوری و 34 درجه و 15دقیقه پهنای
شمالی قرار دارد .
کوه پلنگابی : كوه پلنگابی (پلنگ آبی) که
3154 متر ارتفاع دارد ، در 48 كیلومتری جنوب باختری قم و در 8 كیلومتری
جنوب باختری روستای كرمجگان واقع شده است . این كوه از شمال به
مامو و از خاور به ارتفاعات غلیق متصل می شود . رودخانه های
راونج ، دره باغ و ازنا از این كوه سرچشمه می گیرند .
کوه خستک : كوه خستک در 54 كیلومتری جنوب باختری
قم و در جنوب روستای سنجگان قرار گرفته است . این کوه 2777 متر ارتفاع
دارد و سرچشمه رودخانه های زواریان و سلماس می باشد . خط آهن قم
- اراک از دامنه های خاوری و جنوبی این كوه می گذرد
.
کوه سلطان سعد شاه : كوه سلطان سعد شاه که 2930 مترارتفاع
دارد ، در 46 كیلومتری جنوب قم و در جنوب روستای خاوه قرار
گرفته است . این كوه از جنوب به كوه لارها متصل است و رودخانه های
فردو و وشنوه از آن سرچشمه می گیرد .
کوه هلیل : این کوه با ارتفاع 2276 متر در محدوده
شهرستان قم ، بخش نوفل لوشاتو ، دهستان کهک و در 35 کیلومتری جنوب
باختری مرکز شهرستان قم واقع شده است . جهت کوه شمال باختری - جنوب
خاوری بوده و قله آن از نظر جغرافیایی در 50 درجه و 48 دقیقه
درازای خاوری و 34 درجه و 20دقیقه پهنای شمالی قرار
دارد .
کوه لارها : كوه لارها که3109 متر ارتفاع دارد ، در 51 كیلومتری
جنوب قم و در شمال روستای رهق قرار گرفته است . رودخانه وشنوه قسمت عمده ای
از آب خود را از این كوه می گیرد . كوه لارها از شمال به كوه
سلطان سعدشاه و از جنوب باختری به كوه گرگ متصل می شود .
كوه جهارلی : كوه جهارلی که در بخش شمال خاوری
شهرستان قم قرار گرفته از سطح دریا 1094 متر ارتفاع دارد . جهت این
كوه از شمال باختر به جنوب خاور می باشد .
كوه مره : كوه مره که در واقع بخشی از مرز مشترک بین
این استان با استان تهران است، این کوه در شمال استان قم قرار گرفته
است .
غارهای استان قم
غار وشنوه : در 60 کیلومتری قم در کوه اردهال
چهر غار قرار دارد که در داخل یکی از آن ها منبع عظیمی از
آب وجود دارد .
این آب از شکاف کوه سرازیر می شود و به
صورت چشمه فوران می کند .
این غار یکی از جاذبه های بسیار
دیدنی استان قم به شمار می رود .
غار کهک : غار کهک در 30 کیلومتری جنوب شهر قم
واقع و یکی از آثار طبیعی و باستانی استان قم به
شمار می رود .
مکان های دیدنی و تاریخی قم
در سطح استان قم؛ دریاچه نمک و دریاچه حوض
سلطان از اهمیت توریستی و علمی زیادی
برخوردار هستند. به طور کلی استان قم به دلیل قرار گرفتن در مرکز ایران
و همسایگی با دشت کویر از جاذبه های توریستی
و بیابان گردی بسیار زیادی برخوردار بوده و پارک ملی
کویر که آثار فرهنگی و تاریخی متعددی را در خود جای
داده و مجموعه با ارزشی از ذخایر گیاهی و جانوری
متنوع را دارا است، از جاذبه های مهم طبیعی استان قم به شمار می
آید.
در استان قم بیش از 317 مورد تاریخی و
مذهبی به ثبت رسیده كه به لحاظ جهانگردی مذهبی دارای
پتانسیل و جایگاه ویژه ای است.
آستانه مقدس حضرت معصومه(س) مهم ترین بنای تاریخی
– مذهبی استان قم به شمار می آید که در کنار ده ها اثر تاریخی
دیگر همواره پذیرای بازدید کنندگان بی شمار این
استان می باشد.
صنایع و معادن قم
استان قم با توجه به قرار گرفتن بین دو قطب صنعتی
مهم یعنی تهران و اصفهان و نیز امكاناتی كه در سال های
اخیر در آن به وجود آمده؛ به محل فعالیت صنعت كاران در رشته های
میانی و معدنی تبدیل شده است. پایه و اساس صنعت قم
را صنایع كانی غیرفلزی تشكیل می دهند و تولیدات
آن ها به اقصی نقاط كشور صادر می شود. در حال حاضر بیش از هزار
واحد تولیدی در قم به تولید گچ، آجر، آهک، سنگ و پودر سنگ مشغول
هستند و محصولات آن ها علاوه بر تامین نیازهای استان به سایر
نقاط به ویژه تهران نیز صادر می شود.
قالی بافی، منبت كاری، سرامیک، آجر
پزی و درود گری نیز از مهم ترین صنایع دستی
استان قم هستند كه دراین میان منبت كاری و قالی بافی
اهمیت ویژه ای دارند.
قالی های طرح قم از ارزش خاصی برخوردار
بوده و در بازارهای داخلی و خارجی طرف داران زیادی
دارد.
وجه تسمیه و پیشینه تاریخی
قم
درباره پیشینه قم وتاریخ بنای آن
اختلاف نظر وجود دارد. نام قم سه بار در شاهنامه فردوسی آورده شده است. با این
وجود، برخی بنای شهر قم را به بعد از اسلام نسبت می دهند. گریشمن
مناطقی چون قم، سیلک كاشان، ساوه و اساسا كناره های باختری
کویر ایران را از قدیمی ترین مناطق استقرار جمعیت
های انسانی و تمدن های اولیه می داند. بر این
اساس قدمت قم و نواحی پیرامون آن، به چند هزار سال پیش می
رسد. نتایج كاوش های باستان شناختی اخیر در منطقه قم رود
نیز این ادعا را تأیید می کند.
قم در سال های 23 یا 24 هـ . ق هم زمان با
اصفهان به تصرف اعراب درآمد. اعراب نام شهر را با الهام از نام یکی از
روستاهای منطقه «کم» یا «قم» نهادند. ورود اعراب اشعری به قم،
مورد استقبال زرتشتیان قرار گرفت. از دلایل این استقبال می
توان به هجوم پی در پی جنگل نشینان دیلمی به این
نواحی اشاره کرد. اتحاد و پیوند اعراب و زرتشتیان، چندان به
درازا نکشیده منجر به درگیری هایی شد که سرانجام به
تسلط بیش تر اشعری ها، بر روستاها و مزارع منطقه انجامید. از این
پس روستاها و مزارع بیش تری با یک دیگر ادغام شده و فضای
شهری قم را به وجود آوردند.
قم در دوره اشعریان پناهگاه نسبتا امنی برای
«طالبین» و «علویان» شد. اشعری ها با توجه به گرایش های
فکری خود، از ورود علویان حمایت و استقبال كرده موجب توجه و
هجرت شان به این شهر شدند. تا پیش از ایجاد اختلاف در بین
عرب های اشعری، حکومت آنان بسیار چشمگیر بود. اشعریان
آشكارا به نشر گرایش های علوی می پرداختند. از پرداخت
خراج سر باز می زدند و حتی فرستاده گان خلفا را نیز به شهر راه
نمی دادند.
در قرون اولیه اسلام، علویان و شیعیان
با بی رحمانه ترین وضع، تحت تعقیب و آزار حكام اموی و
عباسی بودند. تعقیب و آزار خلفا از یک سو و انگیزه تبلیغ
گرایش های علوی از سوی دیگر، سبب شد كه آنان به
مناطق دور دست سرزمین های اسلامی آن روزگار هجرت كنند. ایران
و شهرهای آن ازجمله قم از مناطق مهمی بودند كه علویان پیوسته
به سوی آن ها هجرت می كردند. با حضور علویان در قم، این
شهر به یک كانون مخالف بغداد تبدیل شد. قیام علیه فرمان
دار وقت در زمان هارون، یكی از شورش های معروف در قم بود.
مردم قم بعد از کشته شدن امام هشتم – علی بن موسی
الرضا (ع) – چون مامون را قاتل امام خود می دانستند، هنگام بازگشت او از مرو
به بغداد، دست به شورش زدند. مامون برای سركوبی شورش قم، علی بن
هشام را با لشگر نیرومندی به جانب قم فرستاد تا شورشیان را
سركوب و خراجی را كه از سال 204- 211 نپرداخته بودند،دریافت کند. به
دستور علی بن هشام تعدادی از سران اشعری و بزرگان شهر اعدام
شدند، باروی شهر با خاک یكسان شد و خراج هفت ساله را نیز با ستم
و زور از مردم گرفتند. علی بن هشام قبل از بازگشت به بغداد فردی به
نام علی بن عیسی طلحی را به حكومت قم گماشت، اما هنوز چند
سالی نگذشته بود كه مردم او را با یک شورش دوباره از قم بیرون
نمودند. مامون دوباره فردی را مامور سركوبی این شورش و گرفتن
مالیات وصول نشده؛ كرد و این بار مامور او با استفاده از آشنایی
خود با بزرگان شهر مساله را با روش مسالمت آمیز حل كرد.
با آگاهی از خبر فوت مامون (در سال 216 هـ . ق) مردم
قم به مرکز حکومت حاکم وقت حمله کرده و او را از قم بیرون کردند. معتصم که
بعد از مامون به خلافت رسیده و در بدو شروع خلافتش با شورش مردم قم مواجه
شده بود، فرمانده كل سپاه خود را كه وصیف ترک نام داشت برای سركوبی
شورش قم فرستاد و به او دستور داد كه شورشیان را تنبیه كند. در جریان
این حمله حصار شهر دوباره منهدم شد و اماكن زیادی از بین
رفت. مهاجمین، بسیاری از باغ ها، خانه ها و مزارع را آتش زدند و
شهر به تلی از خاكستر تبدیل شد. وصیف ترک بعد از این
سركوبی، محمد بن عیسی بادغیسی را از سوی خود
به حكومت قم گماشته و خود به بغداد بازگشت. حاکم جدید سیاست نرمش و
مدارا را در پیش گرفت. این آرامش تا سال 254 هـ . ق برقرار بود، اما
با فوت محمد بن عیسی و روی كار آمدن متوكل عباسی، اوضاع
دوباره دگرگون شد. متوكل كه شدیدا موضع ضد علوی داشت, با ناسزاگویی
به حضرت فاطمه(س) و امام علی(ع)، تخریب بقاع متبرک در كربلا و آب بستن
بر تربت امام حسین(ع) و سایر شهدای كربلا، به مقدسات شیعیان
اهانت كرد. این امر واکنش شدید شیعیان از جمله مردم قم را
به دنبال داشت. بالاخره اهالی قم با حمایت از حسین کوکبی
خشم و بغض خود را نسبت به خلفا نشان دادند و او را یاری كردند تا دولت
علوی را در محدوده طالقان، قزوین، زنجان و ابهر تشكیل دهد. به این
ترتیب قم و مناطق یادشده از پرداخت مالیات سرباز زدند.
بعد از مدتی، بار دیگر حسین كوكبی
با مقداری پیش روی در منطقه طالقان قیام کرد و با تصرف
قزوین و زنجان، توانست دولت علوی مستقل و كوچكی را به مدت كوتاهی
برقرار كند، اما سرانجام از سپاه خلیفه شكست خورد و به داعی كبیر
(علوی دیگری كه در منطقه طبرستان حكومت می کرد) پناه برد.
عبدالرحمن بن مفلح مامورشد تا هم حسین كوكبی را سركوب كند و هم طغیان
قم را فرونشاند. وی پس از گرفتن خراج چهار ساله و كشتار وحشیانه ای
که باعث ترک دیار بیش تر مردم قم شد، از شهر خارج شده و در ری
به موسی بن بغا پیوست تا به قصد سركوبی حسین كوكبی
عزیمت كنند.
شورش بعدی مردم قم زمانی رخ داد كه معتمد، خلیفه
عباسی مشغول جنگ با یعقوب لیث صفاری بود. در زمان معتضد
عباسی، نیز اهالی قم مجددا شورش كرده از پرداخت خراج خودداری
نمودند. این قیام نیز سركوب شد و عامل خلیفه به قتل و
غارت مردم شهر پرداخت. این شورش و سركوب به طور مستمر تا زمان به قدرت رسیدن
«آل بویه» كه به نوعی به مبارزه با خلفا به پا خاسته بودند، ادامه یافت.
قم در این دوره به خاطر توجه خاص حکام آل بویه مخصوصا ركن الدین
دیلمی و صاحب بن عباد - وزیر آل بویه - در ابعاد مختلف
رشد و توسعه یافت. صاحب بن عباد كسی بود كه از حسن بن محمد قمی
خواست تاریخ قم را به رشته تحریر درآورد و به این ترتیب
اولین كتاب مستقل در تاریخ قم نگاشته شد. در زمان سلجوقیان تصدی
امور مهم دولت سلجوقی از سوی قمی ها صورت می پذیرفت
و فعالیت آن ها در صحنه سیاسی باعث عمران و ترقی قم شد.
با حمله مغول، قم بار دیگر به كلی منهدم شد. توجه برخی از حكام
مسلمان مغول از جمله سلطان محمد اولجایتو به قم بر آبادانی منطقه
افزود. در دهه های پایانی قرن هشتم هـ . ق و در تهاجم تیمور
گوركانی شهر بار دیگر ویران و مردم آن قتل عام شدند. در این
حمله، دیوار شهر آن چنان تخریب شد كه تا زمان حكومت صفویه، مردم
قم نتوانستند آن را بازسازی كنند. با تصرف قم (در سال 909 هـ . ق) توسط لشگریان
اسماعیل صفوی که مذهب شیعه داشتند، قم دوباره مسیر رشد و
شکوفایی را در پیش گرفت. شهر قم در دوره صفویه از مراكز
مهم فرهنگی و فقهی شیعه شد و علمای بزرگی از این
شهر برخاستند. نقش زیارتی و مذهبی این شهر نیز در
دوره صفویه توسعه یافت. شاه عباس اول (به علت دشمنی دیرینه
صفویه با دولت عثمانی) به قصد کم کردن زوار عتبات عالیات در
نجف، كربلا و كاظمین مردم را به زیارت حضرت امام رضا(ع) در مشهد و
حضرت معصومه(س) در قم تشویق می نمود. این كار، در واقع یک
مبارزه فرهنگی و اقتصادی علیه دولت عثمانی بود و شاه عباس
درصدد بود كه از این طریق، توان اقتصادی دشمن را محدود كند. در
این دوره قم از نظر اقتصادی و صنعتی نیز مورد توجه بود، و
برای رشد صنعتی و اقتصادی آن تلاش های زیادی
انجام شد. از جمله این تلاش ها زیبا سازی و تزیین
بناهای حرم و وقف اموالی برای این بارگاه بوده است. به هر
حال، آثارمتعدد تاریخی بازمانده از عصر صفوی از یک سو و
گزارش های سیاحان خارجی كه در این عصر از قم دیدن
كرده اند از سوی دیگر، و هم چنین شواهد تاریخی و
مذهبی دیگر، حكایت از آن دارند كه قم در عصر صفویه از
شكوفایی خاصی برخوردار بوده است. با حمله افغان ها به ایران
و تصرف اصفهان، قم به عنوان خط مقدم دفاع از اصفهان دچار خسارات سنگینی
شد. افغان ها که در قم مستقر شده بودند، تمام مدارس قم را به انبار غله و علوفه
برای سربازان سواره نظام تبدیل كردند. حضور افغان ها در قم در دوره های
دیگر نیز خسارات اقتصادی مهمی را در بر داشته است. از این
میان می توان به غارت تمام اشیای گران بهای آستانه
حضرت معصومه(س) توسط اشرف افغان اشاره کرد که در راه اصفهان، و پس از شكست از نادر
شاه در مهمان دوست دامغان انجام داد. در سال 1208 هـ . ق قم به تسلط آقا محمد خان
قاجار- اولین پادشاه سلسله قاجار - درآمد. خان قاجار با آتش زدن خانه ها و
كشتن مردم، شهر مذهبی قم را بار دیگر دچار ویرانی و مصیبت
كرد.
رجال برجسته علمى و سیاسى قم
از آن جا كه شهر قم از ابتدا مركز تشیع بوده است ،
عده اى از بزرگترین علما و محدثین شیعه از این شهر
برخاسته اند.
برخى از معروف ترین علما و دانشمندان شیعى
عبارتند از:
1 - زكریا بن آدم عبدالله اشعرى : او از صحابه خاص
امام على بن موسى الرضا علیه السلام به شمار مى رود و از فضایل ایشان
آن است كه در سفر مكه هم كجاوه حضرت رضا علیه السلام بوده و هم مسائلى را كه
از آن امام استماع نموده عینا روایت كرده است . مقبره او در شیخان
است .
2 - ابو جریر زكریان ادریس بن عبدالله
اشعرى : او نیز از اجله اصحاب (59) ثامن الحجج على بن موسى الرضا علیه
السلام است كه از ناحیه آن امام مورد ستایش قرار گرفته است . سال
رحلتش پس از رحلت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به سال 201 و مدفنش در
قبرستان شیخان مى باشد.
3 - على بن بابویه : محدث وجیهه (60) و عالم
معتمد و فقیه ابوالحسن على بن حسین بن موسى بن بابویه قمى از
اجلاء فقها اصحاب و اعاظم (61) مشایخ روات ، (62) داراى مقامات عالیه
و كرامات و صاحب تصنیفات و تاءلیفات ، غیور در امر دین و
ساعى (63) در مبارزه با كفر و الحاد خوانده شده است . مقبره او در قم (ابتداى خیابان
چهارمردان ) مى باشد. پسرش محمد بن على ، رئیس المحدثین ملقب به صدوق
كه با دعاى حضرت بقیه الله الاعظم - عجل الله تعالى فرجه الشریف -
متولد گردید، او در شهر رى مدفون مى باشد.
احمد برقى : عالم جامع و كامل ابو جعفر احمد بن عبدالله
محمد بن خالد بن عبدالرحمن محمد بن على البرقى ، از اجلاء مشاهیر اصحاب طایفه
و از صحابه امام جواد و امام هادى علیهم السلام به شمار مى رود. پدرش
ابوعبدالله محمد نیز از اكابر روات و محدثین و اعاظم اهل فضل و دین
و از ثقات (64) اصحاب امام كاظم و امام رضا علیهم السلام خوانده شده است .
5 - ابن قولویه : شیخ جلیل ، فقیه
محدث ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمى از اعاظم روات و فقهاى طایفه
و از كبار (65) مشایخ و از ثقات اصحابى است كه از شیخ كلینى و
از پدر خود، محمد بن قولویه مدفون به قم روایت كرده است .
6 - خواجه نصیر الدین (محمد بن محمد بن حسن
طوسى جهرودى قمى ): از حكماى مشهور اللهى و فقهاى بزرگ اسلامى ، تولدش در قریه
طوس نو از قراء جهرود قم و تاریخ ولادتش پانزدهم جمادى الثانى سال 591 و تحصیلاتش
در طوس خراسان و رحلتش در هیجدهم ذى حجه سال 672 ه .ق و مدفنش در رواق غربى
مشهد كاظمین ، میان دو در ورودى حرم امامین در جایگاه
مستقلى است .
7 - فیاض لاهیجى : فیاض لاهیجى قمى
، ملا عبدالرزاق بن على بن الحسین ، فاضلى متكلم و حكیمى متشرع و ادیبى
لبیب (66) و محققى مدقق بوده است . او داراى تصنیفاتى در حكمت و كلام
مى باشد.
8 - صدرالمتاءلهین شیرازى : استاد فیض و
فیاض صدرالدین محمد ابراهیم شیرازى معروف به ملاصدرا، نویسنده
، كتاب اسفار است او نزد میرداماد و شیخ بهایى در قم شاگردى
كرده و تاءلیفات دیگرى هم دارد؛ از جمله : شرح بر اصول كافى شیخ
كلینى و شرح بر هدایه میبدى و حاشیه اى بر الهیات
شفاى بو على سینا و شرح بر حكمه الاشراق و تفسیرى بر قرآن و كتاب
شواهد الربوبیه . رحلتش در سال 1050 در راه مكه معظمه در بصره اتفاق افتاد
كه همان جا هم مدفون گردیده است.
9 - شیخ مفید قمى : شیخ المشایخ
محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابرین بن سعید عكبرى قمى از
اجله مشایخ طایفه و اعاظم و اساتید علماى فرقه امامیه
بود. در فقه و كلام ، درایت داشته و اعلم (67) اوثق (68) عصر خود شناخته شده
است . در سال یازدهم ذى قعده 336 در عكبر متولد و در 27 رمضان سال 413 رحلت
نمود.
10 - عبدالله بن سعد بن مالك اشعرى : شیخ جلیل
عبدالله بن سعد اشعرى از صحابه امام محمد باقر علیه السلام بود كه زمان امام
جعفر صادق علیه السلام را هم درك كرد.
عبدالله داراى پانزده فرزند بود كه پس از تسخیر
حصارهاى قم ، هر یك از آنان در حصارى به تعلیم الفباى قرآن پرداختند و
ظرف مدت كوتاهى جمع كثیرى از زرتشتیان این بخش را به قبول دین
مقدس اسلام و پذیرش آیین تابناك تشیع مفتخر ساختند.
11 - ملا محمد فیض كاشانى : صاحب كتاب وافى در سال
1007 در قم متولد و در سال 1091 در كاشان رحلت نمود.
12 - ابوالمحارب ، حنین بن محارب (از اطباء بوده است
).
13 - قاضى سعید (از فلاسفه بوده است ).
مردم قم در شعر و ادبیات هم داراى جایگاه خاصى
بوده اند و شاعران بسیارى را در خود دیده اند، همانند:
14 - ابوالاشعث قمى ، قدیمى ترین شاعر عراقى .
15 - جعفر بن محمد بن على العطار قمى كه او را در شعر، از
رودكى بالاتر مى دانسته اند.
16 - ركن الدین قمى (شاعر قرن هفتم ).
17 - شهیدى قمى : معاصر سلطان حسین صفوى و بسیارى
دیگر.
از رجال ادب و سیاست مى توان افراد زیر را نام
برد:
18 - ابوالفضل ابن عمید و پسرش ابوالفتح .
19 - تاج الملك وزیر ملك شاه سلجوقى .
20 - مؤید الدین محمد بن عبدالكریم قمى .
از وزراى خلفاى عباسى :
21 - مجد الملك براوستانى وزیر بركیارق و ابن
علقمى را مى توان نام برد.
22 - از علماى صرف و نحو مى توان از نظام الاعرج قمى مؤلف
كتاب شرح شافیه ابن حاجب نام برد.
23 - شیخ طبرسى : شیخ جلیل امین
الاسلام ابو على فضل بن حسن بن فضل تفرشى مشهدى از مفسرین بنام و محدثین
اسلام است كه صاحب سه تفسیر كبیر و وسیط و وجیز (69) بود
كه به اسامى مجمع البیان و جامع الجوامع و وجیز موسومند.
24 - قطب راوندى : شیخ اجل سعید بن هبه الله بن
حسن راوندى از اعاظم فقها و مفسرین بن و اكابر علما و محدثین امامیه
در قرن ششم و شیخ علماى قم بوده است . وى نخستین كسى است كه خطب حضرت
امیرالمؤمنین علیه السلام را شرح داد و سپس ابن ابى الحدید
از شرح او اقتباس و استفاده كرد.
البته علما و دانشمندان دیگرى كه پس از آن زمان ها
برخاسته اند بسیار بوده و هستند و نیاز به بحث جداگانه اى دارد، علمایى
همچون حضرت آیه الله العظمى بروجردى و حضرت آیه الله العظمى امام خمینى
از آن جمله اند.
مقابر برخى ازعلما،محدثین،شهدا و بزرگان مدفون در شهر
مقدس قم
الف - در حرم مطهر حضرت معصومه علیه السلام
1 - آیه الله العظمى حاج شیخ عبدالكریم
حائرى یزدى
2 - آیه الله العظمى سید محمد تقى خوانسارى
3 - آیه الله العظمى سید صدرالدین صدر
4 - آیه الله العظمى سید محمدرضا گلپایگانى
5 - آیه الله علامه سید محمد حسین طباطبایى
6 - آیه الله سید احمد خوانسارى
7 - آیه الله حاج میرزا محمد فیض قمى
8 - آیه الله شیخ مرتضى حائرى (فرزند شیخ
عبدالكریم )
9 - آیه الله میرزا هاشم آملى
10 - آیه الله میرزا مهدى بروجردى
11 - آیه الله شیخ ابوالقاسم قمى معروف به آیه
الله كبیر قمى
12 - آیه الله شهاب الدین اشراقى
13 - علامه شهید مرتضى مطهرى
14 - شهید محراب آیه الله سید اسدالله
مدنى
15 - شهید آیه الله على قدوسى
16 - شهید آیه الله حاج شیخ محمد مهدى
ربانى املشى
17 - شهید آیه الله سید محمد مهدى حكیم
18 - شهید حجه الاسلام شیخ فضل الله محلاتى
19 - شهید حجه الاسلام عباس شیرازى
20 - شهید حجه الاسلام محمد منتظرى
21 - آیه الله حاج سید حسن انگجى
22 - آیه الله حاج سید محمدعلى انگجى
23 - آیه الله سید عباس مهرى
24 - آیه الله شیخ عبدالكریم ربانى شیرازى
25 - آیه الله سید محمد صادق لواسانى
26 - آیه الله سید ابوالحسن حسینى ،
مشهور به رفیعى قزوینى
27 - سید محمد قمى برقعى
28 - حاج سید اسماعیل قمى
29 - حاج سید حسین كوچه حرمى
30 - آیه الله العظمى حاج محمد على اراكى
31 - آیه الله العظمى سید رضا بهاءالدینى
32 - آیه الله احمدى میانجى
33 - آیه الله سید مهدى روحانى
34 - آیه الله سید جمال الدین خوئى
ب - در صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام
1 - سعید بن هبه الله راوندى معروف به قطب راوندى
2 - عبدالرزاق لاهیجى (داماد ملاصدراى شیرازى )
3 - شهید آیه الله شیخ فضل الله نورى
4 - شهید حجه الاسلام دكتر محمد مفتح
5 - شهید مهدى عراقى
6 - شهید حسام عراقى (فرزند مهدى عراقى )
7 - شهید عبدالحمید دیالمه
8 - پروین اعتصامى
ج - در مقبره و گلزار شهداى شیخان :
1 - زكریابن آدم
2 - زكریا بن ادریس (معروف به ابو جریر
قمى )
3 - آدم بن اسحاق
4 - میرزا ابوطالب قمى
5 - حاج آقا احمد طباطبایى
6 - حاج ملامحمد صادق قمى
7 - حاج سید صادق قمى
8 - حاج سید جواد قمى
9 - میرزا ابوالقاسم قمى (صاحب كتاب قوانین الاصول
)
10 - آیه الله میرزا جواد ملكى تبریزى
11 - حجه الاسلام شیخ مرتضى انصارى ، فرزند شیخ
محمد حسین قمى
12 - شهید حجه الاسلام غلامحسین حقانى
13 - شهید حجه الاسلام عبدالوهاب قاسمى
14 - شهید حجه الاسلام نورالله طباطبایى نژاد
15 - شهید حجه الاسلام عمادالدین كریمى یثربى
نژاد
16 - شهید على اكبر هاشمى سنجانى
17 - شهید حجه الاسلام محمد حسین صادقى
18 - حاج ملا حسین مولوى (مداح اهل بیت )
د - در اماكن دیگر قم :
1 - آیه الله العظمى سید حسین بروجردى
(در مسجد اعظم )
2 - على بن ابراهیم فرزند هاشم قمى (باغ ملى )
3 - على بن الحسین بن موسى ابن بابویه (ابتداى
خیابان چهار مردان، پشت پاساژ ملت)
4 - آیه الله العظمى سید محمد حجت كوه كمرى
مدرسه حجتیه )
5 - آیه الله العظمى سید شهاب الدین
مرعشى نجفى (مقابل در ورودى كتابخانه ایشان)
6 - میرزا حسین كاشفى لاهیجى (خیابان
ارم ، ابتداى خیابان چهارمردان )
7 - شهید آیه الله سید محمدرضا سعیدى
(مدفون در قبرستان وادى السلام خاكفرج )
8 - مجاهد شهید سید مجتبى نواب صفوى (قبرستان
وادى السلام )
9- شهید آیه الله شیخ حسین غفارى
(قبرستان باغ رضوان )
ه - در گلزار شهدا، چهار مردان :
10 - شهید سرلشگر مهدى زین الدین ،
فرمانده لشگر 17 على بن ابیطالب علیه السلام
11 - شهید حاج اسماعیل صادقى ، رئیس ستاد
لشگر 17 على بن ابیطالب علیه السلام
12 - شهید جواد عابدى ، فرمانده عملیات لشگر 17
على بن ابیطالب علیه السلام
13 - شهید جواد دل آذر، فرمانده لشگر 17 على بن ابیطالب
علیه السلام
14 - شهید حسین صبورى ، فرمانده عملیات
لشگر 17 على بن ابیطالب علیه السلام
15 - حجه الاسلام والمسلمین شهید سید حسین
سعیدى ، فرزند شهید آیه الله سعیدى
16 - سرهنگ شهید على طاهایى معاونت اطلاعات
سپاه
مدفونین در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها
حضرت فاطمه معصومه(س) در روز اول ذیقعده سال ١٧٣
هجرى قمرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود و در روز دهم ربیع
الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى در دیار
غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در
ماتم خود به سوگ نشاند .
برخی از بانوان خاندان نبوی و بانوان جلیل
القدر صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیها السلام وطن خود را رها ساخته و در
مجاورت مرقد آن بانو قرار گرفتند و در اطراف روضه او اقامت گزیدند و وصیت
کردند هرگاه اجل ایشان فرا رسید در جوار آن بانو به خاک سپرده شوند.
این ، مطلب غریبی نیست ؛ چون این
مکان (قم) از شهرهای علمی و پایگاه های فکری است که
ساکنانش به تشیّع و دوستی اهل بیت - که خداوند هر پلیدی
را از آنان برداشته و ایشان را پاکیزه ساخته است - معروف اند .
مورخان و علما گفته اند که سه دختر امام جواد علیه
السلام داخل روضه دفن شده اند : «امّ حمیده»، «زینب» و «میمونه».
همچنین «بریهة» دختر موسی مبرقع ، فرزند محمد جواد، فرزند امام
رضا علیهم السلام در آن جا دفن شده است .
دربعضی روایاتی که از « تاریخ قم »
نقل شده، آمده است : دخترانی که از فرزندان ائمه اطهار علیهم السلام،
کنار فاطمه معصومه علیها السلام دفن شده اند عبارتند از :
زینب، امّ محمد ( دختر موسی بن محمدبن علی
الرضا علیهما السلام ) .
میمونه و امّ محمد ( دختران امام محمد جواد علیه
السلام ) .
میمونه و بریهة ( دختران موسی مبرقع ) .
«امّ اسحاق» کنیز محمد بن موسی مبرقع .
«امّ حبیب» کنیز ابوعلی محمد بن احمد بن
رضا علیه السلام .
به جز بانوان نبوی که در کنار مضجع شریف حضرت
معصومه آرمیده اند علماء و شهداء و عرفای بنام و بزرگان نیز در
جوار آن بانوی گرامی مدفون هستند که در اینجا به اسامی
برخی از آنان اشارت می کنیم .
علماء و شهداء مدفون در حرم مطهر- مسجد بالاسر
1ـ آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم
حایری یزدی، موسس حوزه علمیه قم .
2ـ آیت الله العظمی سید حسن بروجردی
مرجع بزرگ شیعه و موسس مسجد اعظم .
3ـ آیت الله العظمی سید محمدتقی
خوانساری، اقامه کننده نماز باران در سال 1363 ه. ق .
4ـ آیت الله العظمی سید صدرالدین
صدر از مراجع سه گانه بعد ازرحلت آیت الله حایری.
5ـ آیت الله العظمی سید احمد خوانساری
.
6ـ آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی،
از مراجع بزرگوار تاریخ معاصر .
7ـ آیت الله العظمی شیخ محمدعلی
اراکی مرجع تقلید .
8ـ آیت الله میرزا هاشم آملی از شاگردان
آقا ضیاء الدین عراقی .
9ـ آیت الله سیدرضا بهاءالدینی
مجتهد و عارف کامل .
10ـ آیت الله پسندیده برادر امام خمینی
(قدس سره) .
11ـ آیت الله سید مصطفی خوانساری .
12ـ آیت الله محمدتقی بافقی .
13ـ آیت الله محمدجواد صافی گلپایگانی
پدر آیت الله صافی گلپایگانی .
14ـ آیت الله عبدالنبی عراقی، عضو جامعه
مدرسین .
15ـ آیت الله سیدمحمد انگجی .
16ـ حجت الاسلام والمسلمین اشراقی ، داماد امام
خمینی (قدس سره) .
17ـ حجت الاسلام شهید مهدی حکیم ، فرزند
آیت الله العظمی سید محسن حکیم .
18ـ آیت الله شیخ ابوالقاسم قمی، عالم
عارف و زاهد زمان .
19ـ آیت الله حاج آقا روح الله کمالوند خرّم آبادی نماینده
آیت الله بروجردی در خرّم آباد.
20ـ علامه سیدمحمدحسین طباطبایی،
صاحب تفسیرالمیزان .
21ـ آیت الله علامه شهید استاد مرتضی
مطهری .
22ـ آیت الله شهید سید اسدالله مدنی،
اولین شهید محراب .
23ـ آیت الله شهید علی قدوسی .
24ـ آیت الله العظمی حاج شیخ جواد تبریزی
.
25ـ آیت الله العظمی حاج شیخ محمدفاضل
لنکرانی .
26ـ آیت الله علی فیض مشکینی
.
27ـ آیت الله میرزا مهدی آشتیانی
.
28ـ آیت الله محمد تقی بهجت فومنی .
29ـ آیت الله
حسینعلی منتظری .
علماء و شهداء مدفون در حرم مطهر- مسجد مطهری
1ـ آیت الله سید حسین بدلا، امام جماعت
مسجد امام حسن عسکری .
2ـ آیت الله حرم پناهی، یکی از
اساتید به نام حوزه علمیه قم .
3ـ آیت الله شیخ ابوالفضل خوانساری امام
جمعه اراک .
4ـ آیت الله ستوده، یکی از اساتید
مشهور و مؤثر در حوزه علمیه قم .
5ـ سیدمحمدصادق طباطبایی .
6ـ آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری،
شاگرد آیت الله قاضی طباطبایی، عارف کامل .
7ـ آیت الله سید اسماعیل موسوی .
8ـ آیت الله سیدمرتضی عسکری .
9ـ آیت الله مرتضی بنی فضل .
علماء و شهداء مدفون در حرم مطهر- مسجد طباطبایی
1ـ شهید آیت الله ربانی املشی، عضو
شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری .
2ـ شهید آیت الله ربانی شیرازی،
عضو خبرگان رهبری و شورای و جامعه مدرسین .
3ـ آیت الله حاج شیخ مجتبی آخوند .
4ـ آیت الله غلامرضا قمی نویسنده کتاب
قلاید الفواید .
5ـ شهید حجت الاسلام والمسلمین عباس شیرازی
.
6ـ آیت الله صالحی مازندرانی از مدرسین
حوزه علمیه .
7ـ آیت الله وجدانی فخر، مدرس حوزه علمیه
.
8ـ آیت الله مدرسی زاده یزدی از
مدرسین حوزه علمیه .
9ـ شهید حجت الاسلام والمسلمین فضل الله محلاتی
نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
10ـ شهید حجت الاسلام والمسلمین محمد منتظری
.
11ـ شهید حجت الاسلام والمسلمین موسوی
دامغانی .
12 ـ حجت الاسلام والمسلمین مولایی ، تولیت
آستانه مقدسه در عصر امام خمینی(ره).
علماء و شهداء مدفون در حرم مطهر- صحن بزرگ (اتابکی)
1ـ قطب راوندی از محدثان نامدار شیعه، صاحب
کتاب خلاصه التفاسیر، شرح نهج البلاغه، فقه القرآن .
2ـ آیت الله شیخ فضل الله نوری ، قهرمان
مبارزه با استعمار، مبارزه با مشروطه .
3ـ آیت الله سید احمد زنجانی، پدر آیت
الله شبیری زنجانی .
4ـ آیت الله سید محمد محقق داماد، استاد و محقق
حوزه علمیه و از مراجع بزرگ تقلید.
5ـ آیت الله فانی .
6ـ شهید آیت الله دکتر مفتح، استاد و محقق نامی
حوزه و دانشگاه .
7ـ حجت الاسلام شیخ حسن نوری، خطیب توانا
و واعظ شهیر .
8ـ آیت الله حیدری ایلامی،
نماینده مجلس خبرگان رهبری و نماینده امام بعد از انقلاب اسلامی
.
9ـ آیت الله ملاحسین حرم پناهی .
10ـ آیت الله سیبویه ، خطیب توانا
و شهیر تهران .
11ـ آیت الله شاهرودی .
12ـ آیت الله سیدرضا صدر استاد اخلاق و صاحب
تالیفان اخلاقی .
13ـ استاد مصطفی
زمانی، تالیف 70 عنوان اثر اسلامی، اخلاقی و ....
14ـ آیت الله عبایی خراسانی .
15ـ شیخ محمدرضا طبسی .
16ـ آیت الله مصطفی علمالهدی .
17ـ میرزا علی آقا غروی علیاری
.
18ـ حجت الاسلام والمسلمین سیدعزیز
طباطبایی .
19ـ حجت الاسلام والمسلمین کوثری، خطیب و
واعظ و مرثیه خوان مخلص اهل بیت علیهم السلام
20ـ آقای موسوی هشترودی .
21ـ آیت الله ملکی تبریزی .
22ـ آیت الله صادق خلخالی .
23ـ آیت الله شیخ عباسعلی طسوجی .
24ـ شهید سرلشکر قرنی اولین رییس
ستاد ارتش جمهوری اسلامی .
25ـ شهید حاج مهدی عراقی، از یاران
باوفای امام خمینی (ره) در دوران مبارزه .
26ـ شهید محمدجواد دیالمه ، نماینده مردم
مشهد در مجلس شورای اسلامی دوره اول.
علماء و شهداء مدفون در حرم مطهر- صحن عتیق
1ـ آیت الله فیض قمی .
2ـ آیت الله لنگرودی .
3ـ آیت الله فاضل لنکرانی پدر بزرگوار آیت
الله حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی .
4 ـ علامه سید مرتضی مرعشی نجفی .
5 ـ عارف فرزانه حاج اسماعیل دولابی .
6 ـ حضرت حجت الاسلام والمسلمین استاد علی دوانی
محقق و مورخ .
مشاهیر مدفون در صحن حرم مطهر
1 ـ پروین اعتصامی و یوسف اعتصامی
، شاعره و شاعر معاصر، صحن بزرگ .
2 ـ شبیر خاقانی ، صحن بزرگ .
3 ـ قوام السلطنه .
4 ـ مشیرالسلطنه ، صحن بزرگ .
5 ـ ضیاءالملک تفرشی ، صحن بزرگ .
6 ـ علی اصغر اتابک .
7 ـ خواجه نوری ، صحن عتیق .
سلاطین مدفون در حرم مطهر
1ـ شاه صفی الدین ، از سلاطین صفویه ،
نواده شاه عباس کبیر، مسجد بالاسر .
2ـ شاه عباس دوم، پسر شاه صفی ، مسجد بالاسر .
3ـ شاه سلطان حسین، پسر شاه سلیمان، مسجد مهدعلیا
، مادر ناصرالدین شاه قاجار، همسر محمدشاه ، صحن عتیق .
4ـ فتحعلی شاه قاجار، دومین پادشاه قاجار، صحن
عتیق .
5ـ محمدشاه قاجار، صحن عتیق .
زیارت قبور علماء
از كتاب مزار مرحوم شیخ مفید(رحمه اللّه) نقل
شده است كه در هنگام زیارت قبور علماء (رضوان اللّه تعالى علیهم) بگو:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ
یـا بَحْرَ الْعُلُومِ وَكَنْزَهـا، وَمُحْیىَ الرُّسُومِ
وَمُرَوِّجَهـا، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یـا حـافِظَ الدّینِ،
وَعَوْنَ الْمُؤْمِنینَ، وَمُرَوِّجَ شَریعَةِ سَیِّدِ
الْمُرْسَلینَ وَآلِهِ الاَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ، عَلَیهِ
وَعَلَیهِمْ اَفْضَلُ صَلاةِ الْمُصَلّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ
اَیُّهَا الشَّیخُ الْعـالِمُ الْعـامِلُ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یـا
عَضُدَ الاِسْلامِ وَفَقیهَ أَهْلِ الْبَیتِ، عَلَیهِمْ
أَفْضَلُ الصَّلاةِ وَالسَّلامِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ اَیُّهَا
الْعـارِفُ الْمُؤَیَّدُ وَالْعـابِدُ الْمُسَدَّدُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ الاَمینُ
عَلَى الدّینِ وَالدُّنْیـا، وَأَنَّكَ قَدْ بـالَغْتَ فى إِحْیـاءِ
الدّینِ، وَاجْتَهَدْتَ فى حِفْظِ شَریعَةِ أَشْرَفِ الأَوَّلینَ
وَالاْخِرینَ، عَلَیهِ وَآلِهِ صَلَواتُ الْمُصَلّینَ،
وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ الاَبْرارِ، وَرَوَیتَ عَنْهُمُ الاَخْبـارَ،
وَعَمِلْتَ بِمـا رَوَیتَ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ أَظْهَرْتَ الْحَقَّ،
وَأَبْطَلْتَ الْبـاطِلَ، وَسَهَّلْتَ السَّبیلَ، وَاَوْضَحْتَ الطَّریقَ،
وَنَصَرْتَ الْمُؤْمِنینَ، فَجَزاكَ اللهُ عَنِ الاْیمَانِ وَاَهْلِهِ
أَفْضَلَ جَزاءِ التّابِعینَ، وَحَشَرَكَ مَعَ النَّبیِّینَ
وَالْوَصیِّینَ، وَالشُهَدَاءِ وَالصّالِحینَ، وَحَسُنَ
اُوْلئِكَ رَفیقاً، اَللّهُمَّ امْلَا قَبْرَهُ نُوراً وَرَوْحاً وَرَیحـاناً،
وَاَسْكِنْهُ فى بُحْبُوحَةِ جَنَّةِ النَّعیمِ، بِرَحْمَتِكَ یـا
اَرْحَمَ الرّاحِمْینَ .
مسجد مقدّس جمكران
مسجد مقدس جمكران نامی آشنا و باصفا برای كسانی
است كه روز و شب، با ایمان و اخلاص و علاقه و مودّت و محبّت، امام زمان (عج)
را میخوانند. برای
آشنایی بیشتر شیفتهگان امام زمان با این مكان به معرفی
این مكان میپردازیم.
واژه مسجد در لغت، اسم مكان و به معنای جایگاه
سجده و محل عبادت است و در اصطلاح، مسجد عبادتگاه خاص مسلمانان است. و این واژه 28 بار در قرآن كریم
ذكر شده است.
در روایات و نصوص پیرامون سیره و برخورد
اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ میبینیم كه آن بزرگواران اهتمام ویژهای به این امر مقدس داشتند حتی
به دست خودشان مسجد میساختند و
اصحاب را به این امر ترغیب و تشویق میكردند.
یكی از آن مساجدی كه به دستور امام زمان
(عج) ساخته شده است، مسجد مقدس جمكران میباشد كه دارای اهمیت و جایگاهی
بزرگ در میان مردم و طبق اخبار نقل شده امیر مؤمنان علی ـ علیه
السّلام ـ از این مسجد و مكان و جایگاه مقدس آن پیشگویی كرده است. و شخص امام عصر(عج)
با بیان جایگاه والای معنوی این سرزمین، شیعیان
را به حضور در آن جا و عزیز داشتن آن امر فرمودند.
محمد بن محمد بن هاشم حسینی رضوی كتاب
ارزشمندی در پیرامون فضیلت شهر در سال 1179 هـ تألیف كرده
است و در این كتاب خبری از وجود مقدس علی ـ علیه السّلام
ـ در رابطه با مسجد جمكران خطاب به فرزند یمانی آورده است كه ما خلاصه
آن حدیث را در این جا میآوریم و شیخ صدوق در كتاب مونس الحزین از
علی ـ علیه السّلام ـ نقل میكند كه فرمود: «ای پسر یمانی، در اوّل
ظهور خروج نماید قائم آل محمد از شهری كه آن را قم میگویند و مردم را دعوت كند به حق و همه
خلایق از شرق و غرب به آن شهر قصد كنند و اسلام تازه گردد... كه كوه سفید
به نزدیك دهی كهن در جنب مسجد است و قصری كهن كه قصر مجوس است و
آن را جمكران خوانند كه از زیر یك مناره آن مسجد بیرون آید.[انوار
المشعشعین، ج 1، ص 197]...
پس طبق این حدیث علی ـ علیه
السّلام ـ وجود چنین محلی را در قم و بنای مسجدی در آن را
پیشبینی
كرده است.
مسجد مقدس جمكران در 6 كیلومتری شهر مقدس قم
واقع شده و همواره پذیرای زائرینی از نقاط مختلف ایران
و جهان میباشد. این
مكان مقدس، تحت توجهات خاصه حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا فداه) قرار دارد
و آن حضرت از شیعیانشان خواستهاند كه به این مكان مقدس روی
آورند، چرا كه این مكان، دارای زمین شریفی است و حق
تعالی آن را از سرزمینهای
دیگر برگزیده است.
لذا سزاوار است كه زائرین عزیز، از بركات این
مكان مقدس، حداكثر استفاده را ببرند و مراقب باشند كه مسائل فرعی توجهشان را به خود جلب نكند و خود را در برابر حضرت
مهدی (ارواحنا فداه) حاضر ببینند و از انجام اعمالی كه قلب
مبارك آن حضرت را آزرده میسازد
خودداری كنند.
شایان توجه است كه علما و شیفتگان آن حضرت
استفادههای فراوان
از این مسجد مقدس بردهاند.
بنابراین سعی كنید در این مكان مقدس، لحظاتی را با یاد
آن عزیز بگذرانید و خالصانه برای ظهور مقدس حضرتش دعا كنید،
چرا كه برطرف شدن گرفتاریها تنها با
ظهور آقا امكان پذیر است.
شما ای زائران عزیز كه به این محل نورانی
مشرف شدهاید! در نظر
داشته باشید كه مسجد مقدس جمكران، احتمالاً محل رفت و آمد امام مهدی
(ارواحنا فداه) است و آن حضرت بر اعمال همه ما در این مكان نظارت دارند. لذا
به گونهای در این
مسجد باشیم كه آقا از ما خشنود شود و الطاف و عنایاتش شامل حالمان
گردد.
حکایت شیخ حسن بن مثله جمكرانی
شیخ حسن بن مثله جمكرانی میگوید: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارك رمضان
سال 373 هجری قمری در خانه خود خوابیده بودم كه ناگاه جماعتی
از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار كردند و گفتند: برخیز
و مولای خود حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ را اجابت كن كه تو را
طلب نموده است. آنها مرا به
محلی (كه اكنون مسجد جمكران است) آوردند، چون نیك نگاه كردم، تختی
دیدم كه فرشی نیكو بر آن تخت گسترده شده و جوانی سیساله بر آن تخت، تكیه بر بالش كرده و پیرمردی
هم نزد او نشسته است، آن پیر، حضرت خضر ـ علیه السّلام ـ بود كه مرا
امر به نشستن نمود، حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ مرا به نام خودم خواند
و فرمود: برو به حسن مسلم (كه در این زمین كشاورزی میكند) بگو: این زمین شریفی
است و حق تعالی آن را از زمینهای دیگر برگزیده است، و دیگر نباید
در آن كشاورزی كند. عرض كردم: یا سیدی و مولای!
لازم است كه من دلیل و نشانهای
داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمیكنند، آقا فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانههایی برای آن قرار میدهیم، و همچنین نزد سید
ابوالحسن (یكی از علمای قم) برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار
كند و سود چند ساله را كه از زمین به دست آورده است، وصول كند و با آن پول
در این زمین مسجدی بنا نماید. چون به راه افتادم، چند قدمی
هنوز نرفته بودم كه دوباره مرا باز خواند و فرمودند: بزی در گله جعفر كاشانی
است، آنرا خریداری كن و بدین مكان آور و آن را بكش و بین
بیماران انفاق كن، هر بیمار و مریضی كه از گوشت آن بخورد،
حق تعالی او را شفا دهد.
حسن بن مثله جمكرانی گوید: من به خانه بازگشتم
و تمام شب را در اندیشه بودم، تا این كه نماز صبح را خواندم و به سراغ
علی المنذر رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل كردم و با او
به همان مكان شب گذشته رفتیم، و در آنجا زنجیرهایی را دیدیم
كه طبق فرموده امام ـ علیه السّلام ـ حدود بنای مسجد را نشان میداد. سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم
و چون به در خانه او رسیدیم، خادم اوگفت: آیا تو از جمكران هستی؟
به او گفتم، بلی! خادم گفت: سید از سحر در انتظار تو است. آن گاه به
درون خانه رفتیم و سید مرا گرامی داشت و گفت: ای حسن بن
مثله من در خواب بودم كه شخصی به من گفت: حسن بن مثله، از جمكران نزد تو میآید، هر چه او میگوید، تصدیق كن و به قول او اعتماد
نما، كه سخن او سخن ماست و قول او را رد نكن.
از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم،
آن گاه من ماجرای شب گذشته را برای وی تعریف كردم، سید
بلافاصله فرمود تا اسبها را زین
نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم، چون به نزدیك روستای
جمكران رسیدیم، گله جعفر كاشانی را دیدیم، آن بز از
پس همه گوسفندان میآمد، چون
به میان گله رفتم، همین كه بز مرا دید به طرف من دوید،
جعفر سوگند یاد كرد كه این بز در گله من نبوده و تاكنون آن را ندیده
بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح كرده و هر بیماری
كه از گوشت آن تناول كرد، با عنایت خداوند تبارك وتعالی و حضرت بقیه
الله ارواحنا فداه شفا یافت. ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار كرد و منافع
زمین را از او گرفت و مسجد مقدس جمكران را بنا كرد و آن را با چوب
پوشاند.[نوری،حسین، نجم الثاقب،ص 230، ناصر الشریعه، تاریخ
قم، ص 60]
مسجد مقدس جمكران از دیدگاه علما
مسجد مقدس جمكران از دیدگاه علمای بزرگ شیعه
و مؤلفین گرانقدر و مبلغین
بلند آوازه و بندگان وارسته پروردگار موقعیت ممتازی داشته و همواره
ملجأ و پناه آنان به هنگام احساس نیاز به دستگیری در رسیدن
به كمالات و حل مشكلات به شمار میرفته است.
عارف بزرگوار و معلم اخلاق حضرت آیت الله بهاء الدینی
میفرمودند: هر مشكلی
كه برای حوزه علمیه قم و مؤسس محترمش آیت الله حائری پیش
میآمد با مشرف شدن به
مسجد مقدس جمكران برطرف میگردید.
مراجع بزرگ تقلید به این پایگاه عظیم
تشیع و مركز انوار ولایت اهتمام ویژه مبذول میداشتند و چه بسا فاصله 6 كیلومتری
را با پای پیاده همراه با قلبی آكنده از ایمان و ارادت به
ولی الله اعظم،طی میكردند.
آیات عظام حاج سید محمد تقی خوانساری،
محمد علی اراكی، مرتضی حائری، مرعشی نجفی،
محمد تقی بهجت، فاضل لنكرانی، مكارم شیرازی، صافی
گلپایگانی و... خاطراتی از عنایت حضرت ولی عصر (عج)
به این مكان مقدس و قداست آن دارند.
آیت الله مرعشی نجفی میگویند: حقیر خودم مكرر كراماتی
در آن جا «مسجد جمكران» مشاهده كردم، چهل شب چهارشنبه مكرر موفق شدم كه در آن مسجد
بیتوته كنم و جای تردید نیست كه از امكنهای كه مورد توجه و منزول بركات الهی
است این مسجد است.
آیت الله بروجردی فرمودند: اگر موفق بشوم، در
قم دو كار بزرگ انجام خواهم داد. اوّل این كه: راه مسجد جمكران را باز خواهم
كرد و دوّم این كه بیمارستانی در شهر قم بنا خواهم نمود.
مقام معظم رهبری میفرمایند: مسجد جمكران گنجینه فناناپذیر شیعه
میباشد و باید
از آن بهرهمند شویم.[جمكران،
تجلیگاه صاحب الزمان، سید جعفر میر عظیمی، ص 35]
در این مسجد مقدس كرامات بزرگی دیده شده
كه مجال تعریف آن نیست و همه این كرامات در واحد كرامات مسجد
مقدس جمكران به ثبت رسیده است.
اعمال وآداب مسجد مقدس جمكران
امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ خطاب
به حسن بن مثله فرمودند:
به مردم بگو تا به این مكان رغبت نمایند و آن
را عزیز دارند و در آن چهار ركعت نماز بخوانند دو ركعت به نیت نماز تحیت
مسجد است كه در هر ركعت یك بار سوره حمد و هفت بار سوره ی اخلاص
خوانده میشود و ذكر ركوع و سجود را نیز هفت بار تكرار كند.
و دو ركعت دیگر را به نیت نماز امام زمان ـ عجّل
اللّه تعالی فرجه الشّریف ـ بخوانند به این ترتیب كه چون
سوره ی حمد را شروع به خواندن نمایند و به «ایّاك نعبد و ایّاك
نستعین» برسند آن را صد بار تكرار كنند و بعد از آن بقیه سوره حمد را
بخوانند، سپس سوره ی اخلاص را فقط یك بار بخوانند و آنگاه ذكر ركوع و
سجود را هفت بار تكرار نمایند، ركعت دوم را نیز به همین طریق
بخوانند؛ چون نماز را تمام كنند یك بار تهلیل (لا اله الّا اللّه) بگویند
و سپس تسبیحات حضرت فاطمه ی زهرا ـ سلام الله علیها ـ را گفته
سر به سجده گذارند و صد بار صلوات بر پیامبر و آل پیامبر بفرستند.
جناب حسن بن مثله ـ رحمه الله ـ میگوید: سپس
امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ فرمودند: فَمَن صَلاّها
فَكأنَّما صلّی فی البیت العتیق. هر كس این نماز را
بخواند مانند آن است كه در كعبه نماز خوانده است.
چون مسجد مقدس جمكران از ویژگی زیارت
حضرت بقیه الله الأعظم ـ ارواحنا فداه ـ هم برخوردار است سزاوار است زائرین
محترم، آداب زیارت را مراعات كنند كه به چند نكته از آنان اشاره میشود:
1. زائر از بهترین و پاكیزهترین لباسها
استفاده نمایند.
2. زبانش به ذكر تكبیر و تحمید و تسبیح و
تهلیل و صلوات مشغول باشد.
3. هنگام داخل شدن در حرم و زیارتگاهها سعی نماید
در تحصیل رقّت قلب و خضوع و شكستگی و تصوّر جلالت قدر و معرفت به این
كه امام ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ما را میبیند و
كلام ما را میشنود و سلام ما را جواب میدهد.
شایسته است در موقع اذن طلبیدن تدبّر در محبّت
و لطفی كه امام ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به شیعیان
زائر خود دارند، كنند.
و همچنین تأمّل كند در خرابیهای حال خود
و عمل خویش كه چه خلافهایی مرتكب شده و عهد و پیمان و
دستورات نورانی آن بزرگوار را نادیده گرفته است و به یاد اذیّتهایی
كه به ایشان و خاصّان و دوستان ایشان انجام داده است.
به راستی كه اگر كسی تأمّل كند، قدمها از رفتن
باز میایستد و قلبها هراسان و چشمها گریان میشود و این
تمام آداب است.
4. داخل شدن به حرم ائمهی اطهار ـ علیهم
السّلام ـ و مساجد بر انسان جنب و زن در ایام عادت حرام است و همچنین
در وارد شدن به این مكانهای مقدس مستحب است انسان با وضو باشد.
5. باید دعا و زیارتی كه از طرف اهلبیت
ـ علیهم السّلام ـ به ما رسیده، خوانده شود و از زیارتی
كه بعضی بیخبران عوام آنها را با بعضی از زیارات مأثوره و
معتبره مخلوط كرده اند و نادانان را به آن مشغول كرده اند دوری كند.
شیخ كلینی روایت كرده از عبدالرحیم
قصیر كه گفت: بر امام صادق ـ علیه السّلام ـ وارد شدم و گفتم: فدایت
شوم از پیش خود دعایی اختراع كردم! آن حضرت فرمودند: واگذار مرا
از اختراع خود، هرگاه تو را حاجتی روی دهد پناه ببر به حضرت رسول ـ
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ و دو ركعت نماز كن و هدیه كن آن
را به سوی آن حضرت.
6. همه ی اعمال اعمّ از زیارت و نماز و دعا، چه
در این مكان مقدس و چه در زیارتهای دیگر ائمه ی
اطهار ـ علیهم السّلام ـ را میتوان به نیابت از حضرت مهدی
ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ انجام داد.
7. كلام لغو و بیهوده در موقع انجام اعمال عبادی
در این مكان مقدس (مسجد جمكران) مذموم است و مانع رزق و باعث قساوت قلب میشود.
8. زائران عزیز نباید وسیله ی
مزاحمت دیگر زوّار را فراهم آورند و همچنین خدّام با زائران با كمال
ادب برخورد نمایند تا زائران در كمال آزادی و اطمینان قلب كه
لازمه ی هر عمل عبادی است از آن مكان شریف توشه گیرند.
زنانی كه با لباسهای مستهجن و آرایش كرده
و با وقاحت و گفتارهای بلند به نحوی كه مانع استفادههای معنوی
زوّار و باعث حواس پرتی عبادت كنندگان و گریه كنندگان میشود از
هر گروهی كه هستند سدّ سبیل الله میشوند و راه خدا را میبندند
كه این گونه زیارت از عبادت نیست.
حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ طیّ
فرمایشی گهربار خطاب به اهل عراق میفرمایند: خدا لعنت كند
كسی را كه غیرت ندارد.
چگونگی نوشتن عریضه برای امام عصر ـ عجّل
اللّه تعالی فرجه الشریف
از جمله كرامتهای آشكار امام زمان ـ عجل الله تعالی
فرجه الشریف ـ ،حاصل شدن مقاصد و حوائج با فرستادن عریضه ی
استغاثه به حضرتش میباشد. این امر با دیدگان مشاهده گردیده
و با وجدان تجربه شده است و چگونگی آن به این صورت است كه متن زیر
را همراه با حاجت خود مینویسید؟
بسم الله الرحمن الرحیم، كَتَبْتُ یا مَولایَ
صَلَواتُ اللهِ عَلَیْكَ مُسْتَغیثاً، وَ شَكَوْتُ ما نَزَلَ بی
مُسْتَجیراً بِاللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، ثُمَّ بِكَ مِنْ اَمْرٍ قَدْ دَهَمَنی،
وَ أَشْغَلَ قَلْبی، وُ أَطالَ فِكْری، وَ سَلَبَنی بَعْضَ لُبّی،
وَ غَیَّرَ خَطیرَ نِعْمَهِ الهِ عِنْدی، أَسْلَمَنی
عِنْدَ تَخَیُّلِ وُرُدِهِ الْخَلیلُ، وَ تَبِرَّأَ مِنّی
عِنْدَ تَرائی إقبالِهِ إِلَیَّ الْحَمیمُ، وَ عَجَزَتْ عَنْ
دِفاعِهِ حیلَتی، وَ خانَنی فی تَحَمُّلِهِ صَبْری
وَ قُوَّتی. فَلَجَأْتُ فیهِ إِلَیْكَ، وَ تَوَكَّلْتُ فِی
المَسْألَهِ لِلّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْكَ فی
دِفاعِهِ عَنّی، عِلْماً بِمَكانِكَ مِنَ اللهِ رَبِّ العالَمینَ،
وَلِیِّ التَّدْبیرِ وَ مالِكِ الاُمَورِ، وَاثِقاً بِكَ فِی
المُسارَعَهِ فِی الشَّفاعَهِ إِلَیْهِ جَلَّ ثَناؤُهُ فی أَمْری،
مُتَیَقِّناً لِإجابَتِهِ تَبارَكَ وَ تعالی إِیَّاكَ بِإِعطائی
سُؤْ لی. وَ أَنْتَ یا مَولایَ جَدیرٌ بِتَحْقیقِ
ظَنّی، وَ تَصْدیقِ أَمَلی فیكَ، فی أَمْرٍ كَذا و
كَذا به جای این كذا و كذا حاجت خود را بنویس، فیما لا
طاقَهَ لی بَحَمْلِهِ، ولا صَبْرَ لی عَلَیْهِ وَ إِنْ كُنْتُ
مُسْتَحِقّاً لَهُ وَلِأَضْعافِهِ بِقَبیحِ أَفعالی، وَ تفْریطی
فِی الواجِباتِ الَّتی لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَأَغِثْنی یا
مَولایَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْكَ عِنْدَ الكهْفِ، وَ قَدِّمِ
المَسْأَلَهَ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فی أَمْری، قَبْلَ حُلُولِ
التَّلَفِ، وَ شَماتَهِ الْأَعداءِ، فَبِكَ بُسِطَتِ النِّعْمَهُ عَلَیَّ.
وَ اَسأَلِ اللهَ جَلَّ جَلالُهُ لی نَصْراً عَزیزاً، وَ فَتْحَاً قَریباً،
فیهِ بُلُوغُ الآمالِ، وَ خَیْرُ الْمَبادی، وَ خواتیمُ
الأَعْمالِ، وَ الْأَمْنُ مِنَ المَخاوِفِ كُلِّها فی كُلِّ حالٍ، إِنَّهُ
جَلَّ ثَناؤُهُ لِما یَشاءُ فَعّالٌ، وَ هُوَ حَسْبی وَ نِعْمَ الوَكیلُ
فِی المَبْدَءِ وَ الْمَآلِ.
عریضه را میتوان در ضریح یكی
از ائمه ی معصومین ـ علیهم السّلام ـ انداخت كه به محضر امام
عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ برسد و ایشان حاجت را
برآورده كند.
یا از خاك مطهری، گل خالص تهیه كرده و عریضه
را در میان آن قرار داده و در نهر یا چشمه ی آب یا چاه عمیقی
بیندازید و قبل از انداختن بر بالای نهر یا چشمه رفته و یكی
از نائبان حضرت بقیه الله ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ عثمان
بن سَعد عَمْری، محمد بن عثمان، حسین بن روح، علی بن محمد سمری
ـ قدس سره الشریف ـ را مورد خطاب قرار داده و بگویید: یا
فُلانَ بْنَ فُلانٍ سَلامٌ عَلَیْكَ، أَشْهَدُ أَنَّ وَفاتَكَ فی سَبیلِ
اللهِ، وَ أَنّكَ حَیٌّ عِنْدَ اللّهِ مَرزُقٌ، وَ قَدْ خاطَبْتُكَ فی
حَیاتِكَ الَّتی لَكَ عِنْدَ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ، وَ هذِهِ رُقْعَتی
وَ حاجَتی إلی مَولانا صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ،
فَسَلِّمها إِلَیْهِ، فَأَنْتَ الثِّقَةُ الْأَمینُ.
سپس عریضه را در نهر یا چاه یا چشمه بیاندازید،
كه انشاء الله تعالی حاجت او برآورده شود.
مرحوم علامه مجلسی فرموده است: هنگام انداختن عریضه
چنین خیال نمایید كه نامه را به نایب خاص تسلیم
میكنید.
منابع : اعمال مسجد مقدس جمكران، ص29 و منهاج العارفین،
ص448 ـ المصباح، ص531
چهار ركعت نماز درمسجدجمكران
دو ركعت اول: به نیت نماز تحیت مسجد است، در هر
ركعت آن یك حمد و هفت بار (قل هواللّه احد) خوانده مىشود و در حالت ركوع و
سجود هم هفت مرتبه ذكر را تكرار كنند.
دو ركعت دوم: به نیت نماز امام زمان علیه
السّلام خوانده مىشود، بد ین صورت كه سوره حمد را شروع كرده و آیه (ایّاك
نعبد و ایّاك نستعین) صد مرتبه تكرار مىشود و بعد از آن، بقیّه
سوره حمد خوانده مىشود، و سپس سوره (قل هو اللّه احد) را فقط یك بار خوانده
و به ركوع رفته و ذكر (سبحان ربّى العظیم و بحمده) هفت مرتبه، پشت سر هم
تكرار مىشود. و سپس به سجود رفته و ذكر (سبحان ربّى الاعلى و بحمده) نیز هفت
مرتبه، پشت سر هم تكرار مىشود.
ركعت دوم نیز به همین ترتیب خوانده میشود
چون نماز به پایان برسد و سلام داده شود، یك
بار گفته مىشود (لا اله الّا اللّه) و به دنبال آن تسبیحات حضرت زهرا علیها
السّلام خوانده شود وبعد از آن به سجده رفته و صد بار بگویند: (اللّهم صلّ
على محمّد و آل محمّد).
آنگاه امام علیه السلام فرمودند: هر كه این دو
ركعت نماز را در این مكان (مسجد مقدس جمكران) بخواند مانند آن است كه دو
ركعت نماز در كعبه خوانده باشد. (تلخیص از كتاب نجم الثاقب، ص 383 تا 388)
اشعار مدح ومرثیه حضرت معصومه علیهاسلام
خـاك قـم گشته مـقدّس از جـلا ل فاطمه - نـور باران گشـته ایـن
شهرازجـمال فاطمه
تـا بش شـمع و چـراغ و كـهربای نـورها - بـا شد از
نـقد جـمال بـی مثال فـاطمه
صـا فی آیــینه ایــوان نـیكو
مـنظرش - گــوشه ای از صـا فی قـلب زلال فـاطمه
عـطر آگین گشـته گـر این بارگاه جنّتی -
این نسیمی است از عبیر بی همال فاطمه
بر سر ما سـایه ا فكـن از كرامت ای بتول - شد
سعید آن كس كه بُد اندر ظلا ل فاطمه
آفت دلهـا غـم است بر درگـه معصومه ام - حـرمت مـن حـرمت
عزّو جـلا ل فاطمه
یا رب از غم ها مرا بـرهان هـم از افسردگی -
عـفو كن ما را بـه قلب پـر مـلال فاطمه
كـبریا از درگـهش كس را نكـرده نـا امید -
خـاصّه آنكو داشت پشتیبان مثال فاطمه
گنجینه دانشمندان , ج 1 , ص 17 .
ای دختر عقل و خواهر دین
ای دختر عقل و خواهر دین - وی گوهر درج
وعز و تمكن
عصمت شده پایبند مویت - ای علم و عمل مقیم
كویت
وی گوهر تاج آدمیت - فرخنده نگین خاتمیت
شیطان به خطاب"قم" براندند - پس تخت تو را
به قم نشاندند
كاین خانه بهشت و جای حواست - ناموس خدای
جایش اینجا است
اندر حرم تو عقل مات است - زین خاك كه چشمه حیات
است
جسمی كه دراین زمین نهان است - جانی
است كه در تن جهان است
این ماه منیرو مهر تابان - عكسی بود از
قم و خراسان
ایران شده نور بخش ارواح - مشكاه صفت به این دو
مصباح
از این دو حرم دلا چه پرسی - حق داند و صف عرش
و كرسی
هر كس به درت به یك امیدی است - محتاج تر
از همه"وحیدی" است
از آیت الله العظمی وحید خراسانی:
گنجینه دانشمندان , ج 1 , ص 19, " قصیده
از آیه الله وحیدی خراسانی".
آیتی ازخداست معصومه
آیتی ازخداست معصومه - لطـف بی ا نـتها
ست ، مـعصومه
جـــلوه ای از جـــمال قرآن است - چهره ای حق
نـما ست ، مـعصومه
عـــطر بــاغ مــحمّدی دارد - زاده مــصطفی است
، مـعصومه
پـــرتوی از تــَلَأْلــُؤِ زهــرا - گـوهری
پـر بـها ست، مـعصومه
مــاه عــفّت نقابِ آل كسـا - دخــتر مـرتضا ست ، مـعصومه
اختری در مدار شمس شمـوس - یعنی اُخت
الرّضا ست ، مـعصومه
زائران ، یك دَرِبهشت اینجا ست - تـربتش بـا
صـفا ست ، مـعصومه
در تــوسّل بـه عتـرت و قـرآن - بـاب حـاجات مـا ست ،
مـعصومه
از مـدینه ، بـه قصد خـطه طوس - رهروی خسـته پا
ست ، مـعصومه
تـا زیـارت كـند بـرادر خـویش - فكـر و ذكرش
دعاست ، معصومه
روز و شب ، عـا شقی بـیا بان گـرد - خـواهری
بـا و فـاست ، مـعصومه
یا مگــر اوست ، زیـنب دگــری - كــز
بــرادر جــداست ، مـعصومه
تـا بـدانی كـه نیمه ره جـان دا د - بـنگر
اكـنون كـجاست ، مـعصومه
از وطـــن دور و از بـــرادر دور - حسرتش غـم فـزاست ،
مـعصومه
گر چه نشكسته سینه و پـهلویش - در دلش داغــها
ست ، مـعصومه
داغ زهـــــرا و داغ اجـــدادش - وارث كـــربلاست ،
مــعصومه
هر حسینیه بیت او ست (حسان) - چونكه صاحب
عزاست ، معصومه
سروده آقای حسان .
شـهرها انگشترند و " قـم" نگـین
شـهرها انگشترند و " قـم" نگـین - قــم ،
هـماره حـجّت روی زمین
تّربت قـم ، قـبله عشـق و و فا ست - شهر علم و شهر ایمان
و صفا ست
مـرقد " معصومه " چشم شـهرِ مـا - مـهر او
جــانهای مــا را كـهربا
دخــتری از اهــل بـیت آ فــتاب - و ارثِ دُ رّ
حـیا ، گـنج حــجاب
درحـریمش مــرغ دل پـر مـی زند - هـر گــرفتار
آمـده ، در می زند
هــر دلی اینجا ست مجـذوب حرم - جـان ، اسـیر
رشـته جـود وكـرم
ایـن حـرم با شد مـلائك را مـطاف - زائـران را
ارمـغان ، عشق و عفـاف
آسـتان بـوسـش بسی فـرزانگـان - مــعرفت آمــوز ، از
ایـن آسـتان
دیـده پـاكـان بـه قـبرش دوخـته - عــصمت و پـاكـی
از آن آمـوخته
"حــوزه قـم " هاله ا ی بـر گِـردِآن -
فــقه و احكـام خـدا را مــرزبان
قــم هـمیشه رفـته راه مسـتقیم - بــوده در
مـهد هـدایـتها مـقیم
قــم نـمی بیند مـگــر خوابِ قیام - تــیغ
قــم بـیگانه بـاشد از نـیام
شهر خون ، شهر شرف ، شهر جـهاد - شهر فقه و حـوزه ، عـلم و
اجـتهاد
هر كجا را هر چه سـیرت داده انـد - اهـل قـم را هـم
بـصیرت داده اند
نقطه قــا ف قـیامند اهـلِ قــم - بــرقِ تیغِ
بی نیامند اهـل قـم
اهـل قـم ،ز اوّ ل ولایت داشـتند - در دل و در دیده
، " آیت " داشتند
سر نمی سودند ، جز بر پـای دیـن - دل
نــمی دادنــد اِلّا بــر یقین
دین ، مطیعِ امـر مـولا بـودن است - راه را
بــا رهـنما پـیمـودن است
دختر " موسی بن جـعفر" را درود - كـز عـنایاتش
تـراوید ایـن سـرود
سروده آقا ی جواد محدّ ثی .
ای خـاك پـاك قـم چـه لطیف و معطری
ای خـاك پـاك قـم چـه لطیف و معطری -
خــاكـی ولی ز ذوق و صـفا بند گـوهری
گـوهر كـجا و شأن تـو نبود عـجیب اگر - گـویم ز
قـدر و مـنزلت از عـرش بـرتری
بس بـا شد این مـقام ترا ای زمـین قـم -
مـدفن بـرای دخـتر مـوسی بـن جـعفری
آن بـانوی حـریم امـامت كـه مـام دهـر -
نـازاده بـعد فـاطمه یك هـمچو دخـتری
یا فـاطمه ، حـریم خــدا ، بـضعه بـتول –
محبوبه یِ مكـرمه یِ حی
داوری
هستی تو دخت موسی و اخت رضـا یقین
- گـردون نـدیده هـمچو پـدر هـم بـرادری
فـخر امـام هـفتم و هشـتم كـه از شرف - وی را یگـانه
دخـتر و آن را تـو خـواهری
مـریم كـه حق ز جـمله زنـهاش بر گزید - شایسته
نیست آنكه كند بـا تـو همسری
از لطف خـاص و عـام تو ای عـصمت اله - بـر عـاصیان
شـفیعه فـردای مـحشری
صــد حـیف یـوم طـف نـبودی بكـربلا - بـینی
بـنات فـاطمه بـا حـال مـضطری
وآن یك شكسته بازو و آن یك دریده گوش -
وآن دیگـری بـه چـنگ لئیـم سـتمگری
زیـنب كشـید نـاله كـه یا ایـها
الرسول - بـین بـهر ما نـمانده نـه اكـبر نـه اصـغری
یا فــاطمه بــجان عــز یز بــرادرت -
بــر" احـتشام " لطف نـما قـصر اخـضری
اشعار از مرحوم سید جعفر احتشام .
ز بـــاد حـــوادث گــلی از پــیمبر (ص)
ز بـــاد حـــوادث گــلی از پــیمبر (ص) - در ایـــــن
خـــاك عــنبر فشان آرمـیده
یكـــی لاله از لاله زار ولایت - بــه
گــلزار قــم بــین چســان آرمــیده
گــل گــلشن فــاطمی بــین كــه چــونان - زدست
قــــضا نـــــوجوان آرمــــیده
در ایــــن بــــارگاه رفــــیع دل افـروز -
نهان زیب تـــاج كــــیان آرمــیده
در ایـــن ارض ا قــدس یكی گــوهر پـاك -
به تــــقدیر چــرخ زمــان آرمـیده
درخشــان مهی دخت مـوسی بـن جـعفر - كــــزو
كشـــوری در امـــان آرمــیده
جـبین سـا به خـاك درش هـان كه بی شك - در ایــــن
بـقعه جــان جــهان آرمــیده
بگــــرد حــــریمش بســـان كـــبوتر - هــزاران ز
روحــــانیان آرمــــیده
بـــــه پــــیرامــن مشــعل پـر فروغش - شــــهان و
دو صـــد عــالمان آرمــیده
بــه فــردو سیان گـــو بـه قـم اندر آیـند -
كــــه زیـــنت ده حـــوریان آرمـــیده
كــمال و شـرف ، عـلم و جـاه و جلالت - بــه هــر ســوی
ایــن آســتان آرمـیده
بـه هـر جـا كـه گـامی نـهی بـا تأمـل -
فســــرده تـــنی شـــادمان آرمــیده
قـــدمها بــه آرامـی ایــن جــا فـرو نـه -
كــه در ایـن زمــین گـلر خــان آرمـیده
بـه عـبرت نـظر كـن كـه بـینی در ایـن
جـا - هــــزاران ســـرووســـروران آرمــیده
هـــزاران گــل و بــلبل و سـرو و سـوسن - دو صــــد
نـــرگس و ارغــوان آرمــیده
خـوش آنـان كـه درقـم هـمی جـان سپارند - خـوش
آنكـودرایـن گـل مكـان آرمــیده
خــوش آن روزگــاری كـه در قـم گـذشت - خـــوشا حــال
آن كــه شــبان آرمــیده
چــه غــم دارد از روز مــحشر (دوانی) - كـــه در
ظـلّ ایــن ســایبان آرمــیده
قصیده فاضل ارجمند آقای دوانی .
آتش مــوسی عــیان از ســینه ســینا
ستی
آتش مــوسی عــیان از ســینه ســینا
ستی - یاكــه زرّیــن بـارگاه بـضعه مـوسا ستی
بضعه مـوسی بن جـعفرفـاطمه كـزروی قـدر- خــاك
درگــاهش عـبیرطـره حـوراستی
نـو گلی رنگـین ز طـرف گـلشن یا سین
بـود - آیــتی روشــن زصــدرنـامه طاها ستی
پـــرتوی از آفــتاب اصــطفای مــصطفی -
زهــره ای از آسـمان عصمت زهـراسـتی
صـحن او را هست اقـصی پـایه عزّت چـنان -
كـزشرف مسـجودسقف مسجد اقصا ستی
پسـتی ازصـحن حـریمش رابه پـاطاق حـرم- كـین
مكـان عـزت وآن مسكـن غبراستی
زندگانی حضرت معصومه , سید مهدی صحفی
, ص 102 , شعر از فتحعلی خان صبا
(این اشعار دور گنبد حضرت نوشته شده است) .
یا رب این خـلد بـرین یا جنه المأو
استی
یا رب این خـلد بـرین یا جنه المأو
استی - یا هــمایون بــارگاه بــضعه مـوسا ستی
این مهین بانو كه در برج شرافت اختری است
- نسـل پـاك و زاده انسـیه الحـوراسـتی
فاطمه اخت الرّضا ، سلطان دین ، روحی فداه -
خـاك درگـاه تـوازعـرش عـلا اعـلا ستی
مــلجأ اهـل زمـان و شـا فع یوم المـعاد - خـواهـر
سـلطان دیـن و ثـانی زهـراستی
مـرقد نـورانیش گـویا ریـاض جـنّت است -
تــربت پـاكش ز مشك و عـنبر سـاراستی
گـو بیاید تـا بـه بیند ایـن هـمایون
بـارگاه - آنكــه مــنكر بـر وجـود جـنّت دنیا ستی
حضرت ناطق بحق صادق چنین فرموده است - درجــــزای
زائــراوجــنه المأواســتی
ای مهین بانوی كاخ عصمت،ای مـایه
وجود - ای كه خـاك درگهت رشك دم عـیسا ستی
حـق ام و اب اگــر مـانع نـبودی گـفتمی - هــم
ز خــیل خـادمانت آدم وحـوّ ا سـتی
طالب دنیابه قم چون طیرانـدرمـجلس است- ظالم انـدردشت قم چـون ملح در دریـا ستی
هر كه ازروی خـلوص آردبـه درگـاه تـوروی-
خـوشدل ازدنـیا وفـارغ ازغــم عـقباستی
عقل دراحصاء قدرش قاصراست وپابه گـل- گـرچه چون لقـمان
دهروبوعلی سـینا ستی
خطه قـم شد ز یمن مقدمش رشك جـنان - در صـفا
دارالخـلود و از شـرف غـیراسـتی
چون بدیدی ایـن بنا را عقل گفتی كا
سمان - صــورتی درزیــر دارد آنـچه در بـالاستی
از سید محمد رضا خادم , زندگانی حضرت معصومه
(ع) , ص 100 .
ولای حضرت معصومه راحت جانست
ولای حضرت معصومه راحت جانست - به چشـم مـردم آگـاه
روح ایمانست
كسی به دعوی ایمان خود بود صـادق - كــه
پیـرو نـبی و تـابع امـامان است
چـو اهـل بیت نبی گـوهران بی مثلند - بهایشان
ز شـرف فـوق درك انسانست
به هر گلی كه ز باغ رسالت است و علی - هـر آنكه
دل ندهد خوار نزد یزدانست
چه جای آن كه نباشد محبّ معصومه - كه او بـه چـرخ ولا
اختر درخشانست
به خاك پای تو ای بنت موسی جعفر - كه توتیای
ضـیا بخش اهل عـرفانست
اگر حبیبه حـق خوانمت از آن باشد - كه بر مقام تو
عارف خدای سبحانست
لمعات عشق , ص 102 .
ایـن بـارگه كه چـرخ بـر رفـعتش گـم است
ایـن بـارگه كه چـرخ بـر رفـعتش گـم است - فـخر
البــقاع بـقعه مـعصومه قـم است
فـخر البُقاع نـیست كـه فـخر البّقا بـود - این
بـارگه كه چـرخ بـر رفـعتش گـم است
بـا خـاك درگـهش خـضر انـدر گـه نـماز - كـاری كـه
فـرض عین شـمارد تیمّم است
سـنگ حـریم او فـلك النّـجم عـالم است - ریگ
سـرای او مَـلِك العـرش انجم است
ســقای او چــو آب زنـد گَـردِ سـاحتش - از رشك با
سرشك قرین چشم قلزم است
در التـــماس بــارقه گنبدش هــنوز - در طــور روح مـوسی
انـدر تكـلّم است
از رشك خشـتهای زر انـدود او مـدام - داغی چو
شمس بر دل این هفت طارم است
هـی پــا نــهاده زائـر او بر پـر مـلك - بس از ملك
به طوف حـریمش تهاجم است
حـق دارد ایـن مكـان زند ار ، دم ز ، لامكـان - كـو
رایگـانه گـوهر سـلطان هـفتم است
اخت رضـا و دخـتر مـوسی كـه حشـمتش - مسـتور از
عــفاف ز چشـم تـوهّم است
هـم در حسب بزرگ اب انـدر پی اب است - هـم در نسب
ستركْ اُم انـدر پی اُم است
آن كعبه است مــرقد فــرقد عُــلوِّ او - كـز پـیل
حـادثات مـصون از تـهدم است
یا بــضعه البـتول و یا مـهجه الرّسـول - ای
آنكــه رتــبه تــو ورای تــوهمّ است
از اشتیاق سـجده بـر خـال چـهر تـو - آدم هـنوز روی
دلش سـوی گـندم است
دانـــند اگــر ز آدم و حــوا مــؤخرت - مــن گـویمت
بـر آدم و حـوّ ا تـقدّم است
زیـرا كـه جـز ثـمر نبود مـقصد از درخت - وان شاخ
وبرگش ارچه بود عود و هیزم است
ابـلیس را كـه چـنگ نـدامت گـلو فشرد - بــر درگـــهت
امــید عـلاج تـندم است
مــردم زیـارت تـو كـنند از پـی بهشت - ویـن
خود دلیـل بر عـدم عقل مـردم است
زیـرا كه جز زیـارت كویت بهشت نیست
- ور هست درب كـوی تـو آن را تـصمم است
باصـدق تـو صـباح دوم را بـدون كـذب - بـر خویش خـنده
آیـد و جـای تبسّم است
كی شِبْهِمَـریمت كـنم از پـاك دامـنی -
كـالوده اش ز نفحه روح القدس كـم است
آن جا كه عصمت تو زنـد كـوس دور باش - پای وجـود روح
قـدس در عدم گـم است
گردون به پیش محمل فَرَّت جنیبتی است -
كــز آفــتاب كـوی زرش زیـور دم است
ذلی كـه از پی تـو بـود عـین عزّت است -
خاری كه در ره تو خـلد به ز ، قا قُم است
ای بـانوی حـرم سـوی جـیحون نظاره
ای - كـز انـقلاب دهـر ، هـمی در تلاطم است
مویم اگـر چـه شـد به معاصی سپید لیك
- رویـم منه سیاه كـه دور از تـرحـم است
ا زتاج الشّعراء جیحون , زندگانی حضرت معصومه
(ع) , ص 86 .
رواق دخترموسی بن جعفر است ایـنجـا
رواق دخترموسی بن جعفر است ایـنجـا - حـریم
فـاطمه بـنت پیمبر است ایـنجـا
دربـهشت بـرین گـر طـلب كـنی بـه خـدا - ببوس
با ادب آن راكه آن در است ایـنجـا
زمـین قـم بـه مـثل چـون صـدف بـودآری-
وجـودحضـرت معصومه گوهراست اینجـا
بـبند عـقد نـماز انـدرین مـقام رفـیع - كـه
جـای گـفتن الله اكـبر است ایـنجـا
مـخوان بـه خـلد بـرینم زكـوی او واعـظ - برای
من زدو صـد خلد برتر است ایـنجـا
حــبیه حــق و ریـحانه رسـول و عـلی - یگـانه
دختر زهرای اطـهر است ایـنجـا
مـسیح زنـده شود درحـریم ایـن بـا نو -
عجب ز فیض دمش روح پرور است اینجـا
زیــمنِ مــوكبِ اجـلا لِ فـاطمه بـنگر - كه دُرّتاج
سر هـفت كشـور است اینجا
فروغ روضه او پر تو افكـن است به مهر - چـرا كه مطلع خورشید
انـور است ایـنجـا
اگر بــدیده ادراك بــنگری بــینی
- كه مهر و ماه هم از ذرّه كمتر است اینجـا
از آن شـدند سـلاطین مـقیم در كـویش - كه
خاك در گه او زیب افسر است ایـنجـا
كـند بـدرگه او سجده صـبحدم خـورشید - كـه از فروغ
ولایت مـنوّر است ایـنجـا
اگـر تــجلّی حـق بینی از در و دیـوار
- عجب مدار كـه دخت پیمبر است اینجـا
تــبارك الله از ایــن روضــه بـلند رواق - كه از
تصوّر و از وصف برتر است ایـنجـا
بـرو طـهارت دل كـن بـیا بـه روضـه او - كه جای
مردم پاك و مطهر است ایـنجـا
از آن پـناه بــه كــوی تـو آرم ای بـانو - كه
فیض روح ز لطفت میسّر است ایـنجـا
مـرا كـه نـام بـود حـیدر آمـدم بـه درت - چـرا كه
نور دو چشمان حیدر است اینجـا
زمین قم شده روشن از آن به غیب و شهود - كه نور
حق به جمالت برابر است ایـنجـا
ز آ فـتاب قـیامت غمی نـخواهـد بـود - مرا كه
سایه لطف تو بر سـر است ایـنجـا
سزد كه " معجزه " قم همچنان بهشت بود - چرا كه
دختر موسی بن جعفر است اینجا
لمعات عشق , ص 58 , دیوان حیدر معجزه .
آنشب زمین هوای بهشتی دوباره داشت
آنشب زمین هوای بهشتی دوباره داشت - آغوش
آسمان به بغل ماهپاره داشت
چشمان ابر روی زمین را گرفته بود - هر قطره با
خودش سبدی پرستاره داشت
دست ملک قصیده ای از نور می نوشت - واژه
به واژه حرف غزل استعاره داشت
باز عطر سیب و بوی بهار و شمیم یاس
- بر بارش دوباره كوثر اشاره داشت
این بار حق به دامن موسی عطا نمود - آن كوثری
كه بال ملك گاهواره داشت
این سیب سرخ سیب بهشت پیمبر است
این دختر یگانه موسی بن جعفر است
مثل بهار بود هوای رسیدنت - باران چكید
از رد پای رسیدنت
در پشت درب خانه تان جمع میشوند - خیل فرشتگان
كه برای رسیدنت
-آماده اند از طرف ذات كردگار خود را فدا كنند فدای رسیدنت
خاك بهشت بهر قدمگاه تو كم است - آغوش نجمه بود سرای
رسیدنت
قلب برادرت ز تب شوق آب شد - در التهاب ثانیه های
رسیدنت
در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن
گلخنده امام رضا را نگاه کن
از آن زمان كه خواهر سلطان ما شدی - بانو ، شما ملیكه
ایران ما شدی
از آسمان وجود تو بر ما نزول كرد - تا كوثر دوباره قرآن ما
شدی
منت گذاشت بر سر ما ناز مقدمت - وقتی كه آمدی
تو و مهمان ما شدی
با هر قدم به سینه ما جا گرفته ای - یعنی
تو صاحب دل ما جان ما شدی
بانی خیر و بركت این خطه گشته ای -
وقتی نسیم سبز بیابان ما شدی
یعنی فقط نه جزء محبان حیدریم
«از شیعیان كشور موسی بن جعفریم»
وقتی تویی كه آینه ذات كوثری
- زیبد به خادمان حریمت پیمبری
عصمت به پای عصمت تو سجده می كند - معصومه ای
و عصمت كبرای دیگری
ای زینبی كه عالمه بی معلمی - زین رو كنی به شهر خودت علم پروری
ما هرچقدر شعر و غزل نذرتان كنیم - تو بازهم از آنچه
كه گفتیم برتری
بی تو كمیت محشریان لنگ می شود - یك
وقت اگر كه روی به محشر نیاوری
زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای
زهرا شدی و روز قیامت شفیعه ای
خود ظلمتیم ، اگرچه سپیدیم با شما - یأسیم
اگر ، سراسر امیدیم با شما
مست اجابتند دعاها کنارتان - ما حاجت نداده ندیدیم
با شما
وقتی حدیث ها تو را حرف می زنند - جز وصف
فاطمه نشنیدیم با شما
در قاب عکس خالی آن قبر گمشده - تصویری
از بهشت کشیدیم با شما
پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم - یعنی
که تا مدینه رسیدیم باشما
امشب كه عشق می پرد از كنج سینه ام
در محضر تو زائر شهر مدینه ام
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
هركه را ره در حریم بضعه موسی دهند
هركه را ره در حریم بضعه موسی دهند - روز معشر
جایش اندر جنهالماوی دهند
در رواق حضرت معصومه اخت الرضا - پاس خدمت حوریان
عالم بالا دهند
گربهشت جاودانی طالبی در قم بیا - چون
برات جنت فردوس را اینجا دهند
در یكی بخشش به هنگام عطای فاطمه -
صدهزاران ملك جم دارائی دارا دهند
گرشهنشاهان عطای دنیوی بنموده اند - اندر
این دربار، هم دنیا و هم عقبی دهند
در سحرگاهان به هنگام مناجات و اذان - خلق را گوئی
ندا از عالم اعلی دهند
دوستان، جای شما خالیكه بر زوار او - ای
بسا منشور آزادی كه با امضا دهند
حوزه علیمه اش پروده صدها بوعلی - كاندر عالم
داد علم و دانش و تقوی دهند
در رواق دختر باب الحوائج فاطمه - حاجت مردم به امر مادرش
زهرا دهند
"واصلا" گرمعرفت باشد كسی را در حقش - كور
اگر باشد زلطفش دیده بینا دهند
"سروده شاعر معاصر محمد واصل"
حضرت معصومه ای دخت نبی دخت رسول
حضرت معصومه ای دخت نبی دخت رسول - قره العین نبی هم نور چشمان بتول
ای كه هستی دختر پاك علی مرتضی -
آنكه اعمال همه باطاعتش گردد قبول
جده ات باشد خدیجه همسر پاك نبی - هم بود مام
گرامت فاطمه بنت الرسول
دخت پاك سبط احمد مجتبی و هم حسین - ای كه
هستی اختر تابان ارباب عقول
دختر موسی، تو هستی باب حاجات همه - كرده در قم
اخترت جانا طلوع و هم افول
خواهر هشتم امام شافعه بر مجرمان - عمه باشی بر تقی
آن قبله اهل وصول
رتبه ات بلابود نزد خدای لامكان - شأن تو والا بود ای
اصل تو اصل الاصول
هست دربانت فرشته، روضه ات"روضه" بود - زائرت باید
بگیرد از ملك اذن دخول
مرقد پاكت چو خورشید درخشان تابناك - نزد تو زانو زند
شایستگانی از فحول
راه تو راه رسول الله و راه بن عمش - هركه راه تو رود، طی
كرده از آن ره عدول
چشم اهلبیت باشی چونكه قم باشد به حق - عش آل
احمد و باشد حرم زآل رسول
هركه قبرت را زیارت كرد او با معرفت - باشدی بی
شك به فردوس برین او را نزول
زائران درگهت حاجت رواگشته همه - كس نگردد در حریمت
خسته و زار و ملول
"مجرما"این نعمت عظمی مده ازكف به
عمر - هركه قدرش رانداند اوظلوم است و جهول
"اثر طبع آقای حاج سید حسین شیخ
الإسلامی تویسركان"
همه ز جا برخیزید به پای او گل ریزید
همه ز جا برخیزید - به پای او گل ریزید
لاله و ریحان آمد - خواهر سلطان آمد
مدینه از میلادش - چو جنّت الاعلا شد
ز نور او نورانی - تمامیِ دلها شد
جمالِ او تفسیری - ز صورت زهرا(س) شد
رحمت و غفران آمد -
خواهر سلطان آمد
همه ز جا برخیزید ...
شَعَف عیان از حُسن و - صولتِ موسی الکاظم
خنده عیان بر ماهِ
- طَلعتِ موسیَ الکاظم
صله بگیر از دستِ -
حضرت موسی الکاظم
دلبر و جانان آمد
- خواهر سلطان آمد ...
ز ناز خود دردانه
- به دامن بابا شد
سرورِ قلب مادر
- روشنیِ دلها شد
ز لطف حق بر عالم -
آینه ی زهرا(س) شد
کوثر قرآن آمد - خواهر سلطان آمد
فلک بریزد امشب - قمر به راه نجمه
ای رخ تو از اوّل -
نور نگاه نجمه
به ماه ذِلقعده شد
- میلادِ ماه نجمه
بَرکتِ ایران آمد
- خواهر سلطان آمد
کریمه آل پیمبر
کریمه آل پیمبر - سلاله موسی جعفر - کوثر
زهرای مطهر
لاله باغ سرسبز تبارک - فاطمه عید میلادت مبارک
عالمه آل رسولی - دختر زهرای بتولی -
گوهر دریای عقولی
لاله باغ سرسبز تبارک - فاطمه عید میلادت مبارک
پاره قلب مرتضایی - شافعه روز جرایی
- خواهر حضرت رضایی
لاله باغ سرسبز تبارک - فاطمه عید میلادت مبارک
اختر نجمه ای به دامن - بیت ولایت ز تو
گلشن - چشم رضا شد به تو روشن
لاله باغ سرسبز تبارک - فاطمه عید میلادت مبارک
شیعه رهین کرم تو است - بیت ائمه حرم تو
است - فیضیه مرهون دم تو است
لاله باغ سرسبز تبارک - فاطمه عید میلادت مبارک
تویی تویی باب ولایت - شمسه
عصمت و هدایت - جان دو عالم به فدایت
لاله باغ سرسبز تبارک - فاطمه عید میلادت مبارک
دسته گل محمدی، به شهر قم خوش آمدی
دسته گل محمدی، به شهر قم خوش آمدی
بانوی ملک سرمدی، به شهر قم خوش آمدی
ز خاک پاک شهر قم بوی پیمبر آمده
شهر قم از قدوم تو بهشت دیگر آمده
مگر دوباره شیعه را روح به پیکر آمده
ای گل باغ احمدی، به شهر قم خوش آمدی
ای صلوات متصل از همه خلق عالمت
درود بر برادر و بر پدر مکرّمت
فزونتر از سؤال ما جود و عنایت کمت
مؤیِد و مؤیَدی، به شهر قم خوش آمدی
عطر بهشت جان ما گرد و غبار ناقهات
سرور خیل اهل قم غاشیه دار ناقهات
مشک و عبیر و عطر و گلگشت نثار ناقهات
قدم به چشم ما زدی به شهر قم خوش آمدی
دسته گل محمدی، به شهر قم خوش آمدی
زینب دوم علی ای همه افتخار قم
نسیم تربت تو شد، بهشت قم، بهار قم
قبله اهل معرفت با قدمت دیار قم
دخت رسول امجدی، به شهر قم خوش آمدی
نمیرسد به عزت و جلال تو عقول ما
پس از بتول و زینبی زینب ما، بتول ما
شهر قم از قدوم تو مدینه الرسول ما
همچو رضا به مشهدی،
به شهر قم خوش آمدی
سلام ما سلام ما بر تو و بر برادرت
بر تو و بر برادرت، بر پدر و به مادرت
بر پدر و به مادرت، به تربت مطهرت
عصمت حیّ سرمدی، به شهر قم خوش آمدی
حضرت معصومه ، دخت پیمبر
حضرت معصومه ، دخت پیمبر - گل ریحانه ی
وموسی بن جعفر
روح مناجات - قبله ی
حاجات - جانم فدایت ای عمه ی سادات
واویلا واویلا آه و واویلا...
حسرت دیدار دلبر بر دلت - غم هجران او شده قاتلت
ای غصّه دیده - بنت الشّهیده - قدّت زیر بار غصّه
خمیده
واویلا واویلا آه و واویلا...
شکر خدا نشد بر تو جسارت - امان از سیلی و هجوم
و غارت
پاهای خسته
- دستان بسته - یک سر، بریده
و یک سر شکسته
واویلا واویلا آه و واویلا...
یاد مدینه كردم - باگوش جان شنیدم
یاد مدینه كردم - باگوش جان شنیدم
لبیك را زبالا
- تا در حرم رسیدم
آیا شد آشكارا -
قبرنهان زهرا؟
یا فاطمه زهرسو -
با گوش جان شنیدم
بنت امام كاظم - اخت امام هشتم
باشد شفاعتش را- روز جزا امیدم
یا بضعه الرساله، - ما را مران زدرگه
گشتم گداى كویت - از غیر، دل بریدم
بر زاده برادر، -
جان جواد سوگند
رحمى، اگر چه زیر - بارگنه خمیدم
یافاطمه، شفاعت - از روسیاهى ام كن
تاخلق روز محشر - بینند
روسپیدم
این خبر از مجلسی نقل است در اخبار قم
این خبر از مجلسی نقل است در اخبار قم - ثبت گشته
در كتب از او همه اسرار قم
گفت در سال دوصد از هجرت خیرالانام - كرد مأمون دعوت
از موسی الرضا هشتم امام
پس روان شد از مدینه سوی خاك پاك طوس - آن ولی
حق، امام هشتمین، شمس الشموس
از فراقش شد چنان معصومه زار و دل فكار - كز كف خود داد
آرام و توان، صبر و قرار
آن مهین بانو پس از یكسال دوری و محن
- بهردیدار برادر، چشم پوشید
از وطن
از مدینه شد روان با شوق بیرون از بیان -
تا به شهر ساوه بیماری گرفت از اوعنان
گشت چون از این سفر موسی بن خزرج با خبر - شد
به استقبال آن بانوی دین با كر و فر
گوی سبقت را ربود از جمع در یك اختری -
موسی آن فرخنده بخت آل سعد اشعری
پس مهار ناقه آن مفخر كون و مكان - خود گرفت و شد به پای
شوق سوی قم روان
ریختند از شوق دل برگرد آن بانوی دین -
دوستان و شیعیانش از یسار و از یمین
چون كه در قم كرد منزل كاروان اشتیاق - شد بلند از
بستر بیماریش بانگ فراق
كرد بانو، جان خود تسلیم برجان آفرین - آفرین
بر همت بانوی عالم، آفرین
بود موسی را به قم باغی و ملكی دلگشا -
چون بساط سبزه و مانندگلشن جانفزا
گفت سردابی در آنجا بهربانو بركنند - تا به دنبا و به عقبی از نهالش بركنند
بهر دفن حضرتش دیدند بی گرد و غبار - دو سوار
بانقاب از دور گشتند آشكار
آن دو بعد از خدمت وتعظیم و اكرام و نماز - دفن كردند
آن بدن را با دوصد سوز و گداز
خود نمیدانم ملك بودند یا از اولیاء - یا
تقی بودش به همراه علی موسی الرضا
از محن موسی بن خزرج سایبانی ساختی
- بر سرقبرش به فریاد و فغان پرداختی
بعد از آن برپا كرد این بارگه بنت الجواد - تاكه گردد
قبله گاه مردم نیكو نهاد
دختر نیك اختر مولا جواد آن میردین - گشت
مدفون در كنار عمه خود دل غمین
"اثر طبع آقای حاج سید علی میره
ای"
حضرت عبدالعظیم علیه السلام درشهرری
زیارتنامه حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)
بسم اللهِ الّرحمن الّرحیم اَلسَّلامُ عَلي آدَمَ
صِفْوَة اللهِ اَلسَّلامُ عَلي نُوحٍ نَبِیِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي
اِبْراهيمَ خَليلِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي مُوسي كَليمِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي عيسي
رُوحِ اللهِ اَلسَّلام عَليكَ يا رَسولَ اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا خيرَ خَلْقِ
اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا صَفِیَّ اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا مُحَمَّدَ
بْنَ عَبْدِاللهِ خاتَمَ النَّبيّينَ اَلسَّلامُ عَليكَ يا اَميرَالْمُؤمِنينَ
عَلِیَّ بْنَ اَبيطالِبٍ وَصِيَّ
رَسُول اللهِ اَلسَّلامُ عَليکِ يا فاطِمَة سيِّدَة نِسآءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ
عَليْكُما يا سِبْطَيِ الرَّحْمَة وَ سيِّديْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّة اَلسَّلامُ
عَليْكَ يا عَليَّ بْنَ الْحُسيْنِ سيِّدَ الْعابِدينَ وَ قُرَّة عيْنِ
النّاظِرينَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَليٍّ باقِرَالْعِلْمِ بَعْدَالنَّبي
اَلسَّلامُ عَليْكَ يا جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ الْبـآرَّ الْـاَمينَ
اّلسَّلامُ عَليْكَ يا مُوسي بْنَ جَعْفَرِ الطّاهِرَالطُّهْرَ اَلسَّلامُ عَليْكَ
يا عَليَّ بْنَ مُوسَي الرِّضَا الْمُرْتَضي اَلسًّلامُ عَليْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ
عَليٍّ التَّقيّ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا عَلي بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِيَّ النّاصِحَ
الْـاَمينَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا حَسَنَ بْنَ عَليّ اَلسَّلامُ عَلي الْوَصيِّ
مِنْ بَعْدِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي نُورِكَ وَ سِراجِكَ وَ وَلِيِّ وَليِّكَ وَ
وَصِيِّ وَصيِّكَ وَحُجَّتِكَ عَلي خَلْقِكَ اَلسَّلامُ عَليْكَ ايُّهَا السّيِّدُ
الزَّكِيُّ وَ الطّاهِرُ الصَّفِيُّ اَلسَّلامُ عَليْكَ يَا بْنَ السّادَة
الْاَطْهارِ اَلسَّلامُ عَليْكَ يَا بْنَ الْمُصْطَفيْنِ الْـاَخيارِ اَلسَّلامُ
عَلي رَسُولِ اللهِ وَ عَلي ذُريَّةِ رَسُولِ اللهِ وَ رَحْمَة اللهِ وَ
بَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلي الْعَبْدِ الصّالِحِ الْمُطيعِ لِلّهِ رَبِّ
الْعالَمينَ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِاَميرِ الْمُؤمِنينَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا
اَبَاالْقاسِمِ ابْنَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبي اَلسَّلامُ عَليْكَ يا
مَنْ بِزِيارَتِهِ ثَوابُ زِيارَة سَيِّدِ الشُّهَداءِ يُرْتَجي اَلسَّلامُ
عَليْكَ عَرَّفَ اللهُ بيْنَنا وَ بيْنَكُمْ في الْجَنَّة وَ حَشَرَنا في
زُمْرَتِكُمْ وَ اَوْرَدَنا حَوْضَ نَبيِّكُمْ وَ سَقانا بِكَاْسِ جَدِّكُمْ مِنْ
يَدِ عَلِيِّ بْنِ اَبيطالِبٍ صَلَوات اللهِ عَليْكُمْ اَسْئَلُ اللهَ اَنْ
يُرِيَنا فيكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ اَنْ يَجْمَعَنا وَ ايّاكُمْ في
زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلي اللهُ عَليْهِ وَ آلِهِ وَ اَنْ لايَسْلُبَنا
مَعْرِفَتكُمْ اِنَّهُ وَليٌّ قَديرٌ اَتَقَرَّبُ اِلي الله بِحُبِّكُمْ وَ
الْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِكُمْ وَ التَّسْليمِ اِلي اللهِ راضياً بِهِ غيْرَ
مُنْكِرٍ وَ لامُسْتَكْبِرٍ وَ عَلي يَقينِ ما اَتي بِهِ مُحَمَّدٌ نَطْلُبُ
بِذلِكَ وجهک يا سيِّدي اَللّهُمَّ و رِضَاکَ وَالدّارَ الاخِرَةَ یا سَیِّدی
وَ ابنَ سَیِّدی اِشفَع لِی فِی الجَنَّةِ فَاِنَّ لَکَ
عِندَاللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ اَن تَختِمَ لی
بِالسَّعادَةِ فَلا تَسلُب مِنّی ما اَنَا فیهِ وَ لا حَولَ وَ لا
قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَليِّ الْعَظيمِ اَللّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا
وَتَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ وَ عافيَتِكَ وَ صَلّي
اللهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعينَ وَ سَلَّمَ تَسْليماً يا اَرْحَمَ
الّراحِمينَ.
فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم علیه
السلام
ابن قولویه در کامل الزّیارات (باب 107 ص 324)
از علی بن الحسین بن موسی بن بابویه و او از محمّد بن یحیی
اشعری عطّار قمی روایت کرده که شخصی از اهل ری گفت
: بر حضرت ابوالحسن عسکری امام هادی علیهما السّلام وارد شدم ،
آن جناب از من پرسید در کجا بودی؟ عرض کردم : به زیارت سیّدالشّهداء
علیه السّلام رفته بودم، فرمود : آگاه و متوجّه باش ، اگر قبر عبدالعظیم
را که در نزد شما می باشد زیارت کرده بودی ، مثل این بود
که حسین بن علی علیه السّلام را زیارت کرده باشی .
این حدیث را رئیس المحدّثین شیخ
صدوق نیز در ثواب الاعمال ص 95 روایت کرده و گوید : حدیث
کرد از برای من علی بن احمد ، او گفت : حدیث نمود مرا حمزة بن
قاسم علوی و او گوید : حدیث کرد از برای من محمّد بن یحیی
عطّار تا آخر حدیث ، و همچنین این روایت در رساله صاحب بن
عباد که قبلاً آن را درج نمودیم ذکر شده است .
البته واضح است که این خبر مجهول است و قابل اعتماد نیست
، مگر این که قرینه ای موجود باشد که صحّت او را تأیید
کند ، ما اکنون درباره رجال این روایت تحقیق خواهیم نمود
تا موضوع روشن گردد ، اگر چه فقهای شیعه رضوان الله علیهم این
گونه اخبار و احادیث را بعنوان تسامح در ادلّه سنن و آداب مورد بحث قرار نمیدهند
، لیکن این حدیث در نظر عدّه ای که به مقام حضرت عبدالعظیم
آشنائی ندارند، و از حالات و زندگی وی بی خبرند، موجب شک
و تردید شده و به نظر تعجّب به این خبر نگاه میکنند ؟!
این گونه اشخاص میگویند : عبدالعظیم
حسنی که به چهار واسطه به حضرت مجتبی علیه السّلام میرسد،
و در زندگی هیچ گونه مصیبت و ناراحتی ندیده ، چگونه
میشود زیارت او از نظر ثواب و جزا با حضرت سیّدالشّهداء سلام
الله علیه برابر باشد ، با این که او امام مفترض الطّاعة و فرزند
فاطمه و علی علیهما السّلام است ، و آن همه مصائب و مشقّات بر آن جناب
رسید ، و در راه دین خدا و احیای قرآن و اسلام ، جان پاکش
را فدا کرد ولی اکنون زائر عبدالعظیم از نظر ثواب مانند زائر سیّدالشّهداء
باشد ؟!
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در زندگی
خود دچار ناراحتی ها و گرفتاریهای زیادی شده است ،
او به خاطر ترویج و طرفداری از مذهب حقّ و انتساب به حضرات معصومین
مخصوصاً امام هادی علیهم السّلام دچار مخاطرات گردیده ، حکومت
غاصب وقت و عمّال ظالم و ستمگر خلیفه عبّاسی در صدد آزار و اذیّت
او بودند .
اکنون برگردیم به حدیث زیارت حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام و مختصری درباره سند و متن این
روایت گفتگو کنیم . زیارت این محدّث جلیل القدر از
زمان ائمّه علیهم السّلام مورد توجّه بوده ، و در کلیّه کتب زیارت
به این موضوع اشاره گردیده ، و باب مخصوصی برای او باز
شده، اقدم از همه این مزارات که اکنون موجود است «کامل الزّیارات ابن
قولویه» است که این حدیث در آن جا ذکر شده ، پس از آن «ثواب
الاعمال» شیخ صدوق میباشد که این روایت در آنجا نیز
آمده و مؤلّفین بعدی این حدیث را از این دو کتاب
اخذ کرده اند و در طریق این خبر پنج نفر واقع شده اند که ما ذیلاً
درباره آنها بحث خواهیم کرد تا اهمیّت موضوع روشن گردد .
1- ابوالقاسم جعفر بن قولویه ، مرحوم مجلسی
رحمة الله علیه در مقدّمه بحارالانوار باب توثیق المصادر گوید :
کامل الزّیارات از اصول معروفه محسوب است ، شیخ طوسی در تهذیب
از این کتاب نقل کرده ، محدّثین دیگر هم در کتب خود از محدّث
بزرگ اخذ حدیث کرده اند .
این کتاب از مآخذ و مصادر مرحوم شیخ حرّ عاملی
رضوان الله علیه میباشد وی این تألیف منیف را
از اصول معتمده میداند و از او نقل حدیث و روایت میکند ،
کتاب مزبور از کتبی است که مؤلّفین به صحّت و درستی او مقّر و
معترف اند ، و قرائن زیادی موجود است که ثبوت این تألیفات
را به نویسندگان آنها میرساند ، به اندازه ای که برای کسی
شکّی باقی نمیماند .
علمای رجال درباره صداقت و وثاقت او اتّفاق دارند ، شیخ
در فهرست و نجاشی در رجال و علّامه در خلاصه او را توثیق و توصیف
نموده اند ، وی استاد شیخ مفید بوده و تألیفات و تصنیفاتی
هم دارد ، نام مؤلّفات او در فهرست کتاب امامیّه ذکر شده است ، خلاصه اینکه
این کتاب و مؤلّف گرامی او از عصر شیخ ابوجعفر طوسی و حتّی
قبل از آن مورد توجّه و اعتماد کلیّه محدّثین و فقهاء بوده و در تراجم
، به عظمت و بزرگی از او یاد شده است.
مطلب قابل توجّه این است که این محدّث جلیل
القدر در آغاز کتاب خود «کامل الزّیارات» تصریح کرده که کلیّه
اخبار و روایات وارده در این کتاب موثوق الصّدور است ، و گفته : من در
این جا جز از ثقات حدیث نقل نکرده ام، و تمام مندرجات آن از ائمّه علیهم
السّلام رسیده است .
2- علی بن الحسین بن موسی بن بابویه
والد ماجد شیخ صدوق از مشایخ و مؤلّفین بزرگ شیعه منسوب
است و ما اکنون کلمات علماء و بزرگان را درباره او نقل می کنیم .
مؤلّفین کتب رجال به اتّفاق او را ستوده اند و از وی
به جلالت شأن و عظمت مقام یاد میکنند ، شیخ الطّائفه در فهرست
خود علی بن الحسین را از فقهاء شمرده و او را از ثقات و اجّلاء ذکر
کرده است . نجاشی در رجال خود گوید: ابوالحسن علی بن الحسین
در زمان خود شیخ علمای قم و از رؤسا و بزرگان آنها بود ، وی از
ثقات مشایخ حدیث و فقهای این شهر منسوب میشد ، در میان
آنان با کمال احترام و عظمت و شایستگی زندگی میکرد .
علی بن الحسین از قم به عراق وارد شد و با
ابوالقاسم حسین بن روح ، نائب خاصّ حضرت صاحب الزّمان علیه السّلام
ملاقات نمود ، با او مسائل چندی را در میان گذاشت پس از آن نامه ای
توسط علی بن جعفر بن اسود برای حسین بن روح قدس سرّه فرستاد تا
به امام زمان علیه السّلام تقدیم گردد ، و در آن نامه به حضرت بقیّة
الله سلام الله علیه نوشت و از آن جناب درخواست نمود که از خداوند برای
وی فرزندی بخواهد ، حضرت در پاسخ نامه او فرمودند : ما از خداوند جهت
تو فرزندی طلب کردیم و قریباً دارای دو فرزند صالح خواهید
شد .
این محدّث شریف از مؤلّفین و مصنّفین
بزرگ در عصر خود بوده و کتابهای زیادی را تألیف کرده ،
کتب او در فهرستها نامبرده شده، وی سرانجام در سال 329 جهان را وداع گفت و
در شهر قم دفن شد و قبرش اکنون معروف و دارای ساختمان رفیع و بنای
معتبری است .
3- محمّد بن یحیی اشعری از محدّثین
قم و مشایخ بزرگ حدیث به شمار میرود ، شیخ بزرگوار محمّد
بن یعقوب کلینی رضوان الله علیه از وی اخذ روایت
کرده و در «کافی» از او اخبار فراوانی نقل میکند ، آنها که با
کافی مأنوس هستند میدانند که اکثر احادیث او از طریق این
محدّث جلیل القدر است ، و در تمام ابواب کتاب مزبور روایات او ذکر شده
است . البته پیداست که این نشان اعتماد و اطمینان مرحوم کلینی
به این شخصیّت بزرگوار است .
علمای رجال و فقهای شیعه او را توثیق
و تمجید کرده اند ، در رجال نجاشی و شیخ طوسی و خلاصه
علّامه از او به عظمت و بزرگواری یاد شده ، شهید عبدالرحمة در
تألیفات خود او را از ثفات شمرده است ، باری این محدث شریف
مورد اعتماد کلیه مؤلّفین و اصحاب تراجم است ، وی از اصحاب اصول
و مصنّفین عالی مقام محسوب می شود و از تألیفات او در
فهرستهای کتب شیعه نام برده شده است ، این بود مطالبی که
در مورد «کامل الزّیارات» و مؤلّف گرامی آن بنظر خوانندگان ارجمند رسید
. اینک مختصری هم درباره رجال این حدیث که در ثواب
الاعمال صدوق آمده ذیلاً مینگاریم .
4- محمّد بن علی بن الحسین معروف به شیخ
صدوق از اعیان محدّثین شیعه بشمار می رود ، وی بدعای
حضرت صاحب الزّمان علیه السّلام متولّد شد ، او در میان علمای شیعه
و فقهای امامیّه هم چون آفتاب تابانی میدرخشد ، تألیفات
و تصنیفات این محدّث بزرگوار مشهور و معروف اند و از همان زمان تألیف
مورد توجّه علمای امصار در تمام اعصار قرار گرفته اند، فضائل و مناقب «رئیس
المحدّثین» در این مختصر نمی گنجد ، و او مورد اعتماد و اطمینان
کلّیه فقهای شیعه است ، و همگان وی را «صدوق» دانسته و او
را توثیق نموده اند .
5- علی بن احمد بن موسی الدّقاق از مشایخ
شیخ ابوجعفر ابن بابویه است وی در تألیفات خود از این
محدّث روایات زیادی نقل کرده است ، و برای او از خدا طلب
رحمت و آمرزش نموده ، البته این ترضی و ترحم از طرف صدوق دلیل
است که وی او را شخص خوش عقیده و صحیح العمل میدانسته ،
محقّق داماد –رضوان الله علیه- فرموده : مشایخ بزرگ مانند صدوق که
درباره راویان جمله «رضی الله عنه » و یا «رحمة الله» را ذکر میکنند
، این نشان اعتماد و اطمینان او به این راوی است .
از این راوی در کتب رجال ذکر مفصّلی به میان
نیامده ، و جز در طریق شیخ صدوق در طرق دیگر اسمی
از وی دیده نمی شود .
6- حمزة بن قاسم بن علی بن حمزة بن حسن بن عبدالله بن
ابی الفضل العبّاس ابن امیرالمؤمنین علیهماالسّلام از
محدّثین بزرگ و از مؤلّفین به شمار است ، نجاشی گوید : وی
از ثقات محسوب و از بزرگان اصحاب امامیّه است ، او جلیل القدر و کثیرالحدیث
بوده و چندین کتاب تصنیف کرده ، که از جمله آنها کتاب توحید ،
کتاب زیارات، کتاب مناسک و کتاب رد بر محمّد بن جعفر اسدی است ، و نیز
از تألیفات خوب و مفید او کتابی است که درباره راویان
حضرت صادق علیه السّلام نوشته است.
علّامه حلّی قدس سرّه نیز او را در قسم اوّل
خلاصه عنوان کرده و او را از ثقات و اجلّاء مشایخ ذکر نموده است .
در تنقیح المقال گوید قبر سیّد جلیل
حمزة بن قاسم ابویعلی در جنوب حله بین فرات و دجله واقع شده، و
اکنون موجود و معروف است ، مردم گمان میکنند که او قبر حمزة بن موسی
الکاظم علیه السّلام است لیکن این درست نیست ، اهل فن تصریح
کرده اند که این مزار متعلّق است به حمزة بن قاسم که از فرزندان عبّاس بن امیرالمؤمنین
علیهماالسّلام بوده ، علّامه جلیل القدر سیّد مهدی قزوینی
در بعضی از نوشتجات خود گفته : که حضرت صاحب الزمان علیه السّلام از این
حمزة بن قاسم تعریف و تمجید نموده و به زیارت او امر فرموده است
، محدّث شریف حاج میرزا حسین نوری – رحمة الله علیه
– در جنّة المأوی راجع به حمزة بن قاسم مطلبی آورده ، مراجعه شود .
در حالات این راوی نوشته شده که وی کتابی
در زیارات تألیف کرده ، و روایت زیارت عبدالعظیم را
در کتاب خود آورده ، و حدیث مزبور را از محمّد بن یحیی
عطّار قمی نقل کرده است ، پس معلوم شد که این روایت را دو نفر
از ثقات محدّثین از ابوجعفر عطار شنیده اند . و ما قبلاً درباره محمّد
بن یحیی بحث کردیم و موقعیت علمی و شخصیّت
عظیم او را در نزد فقها ، ذکر نمودیم ، اینک مختصری هم
درباره این شخص مجهول که در اوّل سند واقع شده و اصل حدیث را از امام
هادی علیه السّلام شنیده ، بیان میکنیم .
از متن این خبر معلوم است که این شخص از موالیان
و دوستان اهل بیت علیهم السّلام بوده ، و نسبت به آنان مهر و علاقه
داشته ، و از مجاهدین و فداکاران این خاندان بوده است ، زیرا که
این شخص پس از زیارت حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام در
سامراء خدمت جناب هادی سلام الله علیه رسیده و این حدیث
را در محضر شریف آن حضرت استماع نموده است .
ناگفته پیداست که زیارت سیّدالشّهداء
سلام الله علیه در زمان حضرت هادی علیه السّلام که در دوره
متوکّل عبّاسی است بسیار مشکل بود ، و در این راه مخاطرات و رنج
های فراوانی بوده است ، چه بسا اشخاصی که در طریق زیارت
آن بزرگوار کشته شدند ، و زجر و شکنجه دیدند ، و به حبس و زندان کشانده گردیدند
، این مرد با تمام این سختیها و مرارتها حضرت امام حسین
علیه السّلام را فراموش نکرده و با تحمّل این همه مشقّات از شهر ری
عازم کربلا میشود و آن حضرت را زیارت میکند .
علاقه این مرد به اهل بیت اطهار علیهم
السّلام زیاد بوده ، و معلوم است که از خواصّ شیعیان و در صف
دوستان آنها قرار داشته است ، زیرا که او پس از زیارت سیّدالشّهداء
به فکر ملاقات امام هادی علیه السّلام افتاده ، با اینکه آن
جناب در سامرا کاملاً تحت نظر بوده ، و عمّال حکومتی رفت و آمد اشخاص را با
آن حضرت تحت نظر داشتند .
این شخص محترم تمام این اوضاع و احوال را میدانسته
، و از جریان زندگی امام علیه السّلام در سامراء اطّلاع داشته،
و از این که ملاقات با آن حضرت کار بسیار مشکلی است و خطرهای
زیادی را در بر دارد کاملاً آگاه بوده است، لیکن با تمام این
احوال چون از راه دور و درازی آمده و با تمام فشارها و سختیها و رنجها
که در این راه متحمّل شده، و اضطراب و دلهره ای که از عمّال حکومتی
در طریق کربلا در دل داشته است، سرانجام به زیارت مرقد مطهّر شهید
راه حقّ رسیده اکنون تصمیم گرفته پس از زیارت امام غائب به زیارت
امام حاضر نیز برود و به آستان مقدّس او نیز عرض اخلاص نماید .
این مرد پس از این به سامراء وارد شد ، و از
مأمورین خلیفه که در پیرامون منزل آن حضرت بودند و رفت و آمد
اشخاص را مراقبت میکردند نهراسید، وی خدمت امام هادی علیه
السّلام مشرّف شد، و به آرزوی خود که دیدار آن بزرگوار بود رسید
، در این موقع بین او و امام گفتگوهائی شد و سؤالاتی پیش
آمد ، امام علیه السّلام از وی پرسید از کجا می آیی
عرض کرد : از زیارت قبر حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام برمیگردم
، فرمود : چرا قبر عبدالعظیم حسنی را که در شهر شما واقع شده زیارت
نکردی؟ تو اگر به زیارت آن قبر بروی مانند آن کسی است که
حسین بن علی علیهماالسّلام را زیارت کرده باشی .
علّامه جلیل القدر شیخ عبدالحسین امینی
مؤلّف گرامی الغدیر در ذیل این حدیث در کامل الزّیارات
فرموده : این حدیث اشاره است به خصوصیت این مرد که راوی
این خبر است ، از این روایت معلوم میشود که این شخص
نسبت به حضرت عبدالعظیم بی اعتناء بوده و به وی میل و
رغبتی نشان نمیداده ، و از مقام و عظمت و شخصیّت او بی
اطّلاع بوده است .
یکی از علل انکار این روایت صرف
استبعاد است . و میگویند : از عبدالعظیم حسنی که به چهار
واسطه به امام ممتحن علیه السّلام میرسد ، تا حضرت سیّدالشّهداء
سلام الله علیه که امام معصوم و مظلوم و مفترض الطّاعة است فرق زیادی
است و اصلاً با یکدیگر قابل مقایسه نیستند ، در اینکه
امام حسین افضل است و مقام و مرتبه اش با عبدالعظیم تفاوت دارد حرفی
نیست و زیارت او نیز باید از نظر اجر و مزد افضل باشد .
ولی در مورد حضرت عبدالعظیم این خصوصیّت
ممکن است علل و جهاتی داشته باشد ، که این روایت درباره فضیلت
زیارت او صادر گردیده است ، قبلاً متذکّر شدیم امکان دارد این
راوی نسبت به عبدالعظیم علاقه ای نداشته و به او چندان اهمیّت
نداده ، و به فضل و مقام او معرفت پیدا نکرده است ، امام هادی علیه
السّلام با این فرمایش عظمت مقام و شرافت و بزرگواری و موقعیت
اهمّ او را به این مرد رازی فهمانیده ، تا او به حضرت عبدالعظیم
توجّه کند و به زیارت او برود . و نیز ممکن است شرائط زمان و مکان و
حوادث آن روز که اکنون جریان آن بر ما مخفی است و اطّلاع درستی
از آن زمان نداریم ، موجب شده که امام علیه السّلام مردم را ترغیب
به زیارت عبدالعظیم کرده باشد ، شاهد بر این مطلب روایتی
است که محدّثین بزرگ درباره زیارت حضرت رضا علیه السّلام نقل
کرده اند :
مرحوم کلینی در ابواب الزّیارات کافی
و ابن قولویه در کامل الزّیارات و صدوق در عیون الاخبار از حضرت
ابوجعفر جواد علیه السّلام روایت کرده اند که از آن جناب سؤال شد : زیارت
پدرت افضل است و یا زیارت جدّت سیّدالشّهداء علیه السّلام
، فرمود : زیارت پدرم افضل است زیرا که حسین بن علی علیه
السّلام را تمام مردم زیارت میکنند ، لیکن پدرم فقط عدّه ای
از خواصّ شیعه به زیارت او میروند .
در اینکه حضرت سیّدالشّهداء سلام الله علیه
از امام رضا علیه السّلام افضل است حرفی نیست ، زیرا در این
مورد اخبار فراوانی هست که میفرمایند : «للسابق منا فضل علی
لاحقنا» و راجع به حسنین علیهماالسّلام ، مخصوصاً وارد شده که :
«وللحسن و الحسین فضلهما» پس وقتیکه حضرت امام حسین افضل باشد
قطعاً باید زیارت او نیز افضل باشد . امّا چون حضرت رضا علیه
السّلام مرقد منوّرش در خراسان واقع شده ، و در آن زمان ها زیارت آن بزرگوار
مشقّت زیادی داشت ، لذا شیعیان و دوستان اهل بیت علیهم
السّلام کمتر به زیارت آن جناب موفّق میشدند ، و فقط معدودی از
خواصّ ، رنج سفر را بر خود هموار میکردند و به آستان شریف علی
بن موسی علیهما السّلام مشرّف میشدند . لیکن حضرت سیّدالشّهداء
سلام الله علیه چون در قلب مملکت اسلام واقع شده بود ، و برای قرابت
با حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم عامّه و خاصّه و مخالف و
موافق او را زیارت میکردند ، و لذا حضرت ابوجعفر جواد علیه
السّلام میفرماید :علّت اینکه زیارت پدرم افضل است از این
جهت میباشد که زائرین او اندکند و جز مردمان علاقه مند به خاندان
طهارت ، دیگران به زیارت او نمیروند .
در این روایت چون امام علیه السّلام جهت
فضیلت زیارت حضرت رضا را بر سیّدالشّهداء علیهماالسّلام بیان
داشته و علّت او را ذکر فرموده است ، لذا جای تأویل و تفسیر و بیان
علّت در بین نیست ، ولی در مورد زیارت عبدالعظیم چون
بیان علّت نشده از این جهت مطلب بر ما روشن نیست .
در پاره از کتب از شهید علیه الرّحمة نقل کرده
اند که وی در «تعلیقة» خود گفته : حضرت رضا فرموده اند : کسیکه
عبدالعظیم را زیارت نماید به بهشت داخل خواهد شد ، در کتب مزار
و ابواب زیارات که اخبار مربوط به زیارت حضرت عبدالعظیم را نقل
کرده اند از این روایت ذکری نشده .
حضرت عبدالعظیم در زمان حضرت رضا علیه السّلام
حیات داشته و پس از وی تا زمان امام هادی علیه السّلام هم
در قید حیات بوده است و لذا عده ای احتمال داده اند که این
حدیث بر فرض صحّت ، صدورش از حضرت هادی علیه السّلام رسیده
است .
در این جا محتمل است که «ابوالحسن هادی » به
«ابوالحسن رضا» تصحیف و تحریف شده باشد ، کسانیکه با کتب و
سلسله رجال حدیث و طرق روایات آشنائی دارند متوجّه اند که از این
نوع اشتباهات زیاد شده،
اکنون یا این اشتباه از قلم مبارک شهید
واقع شده، و یا آن که از طرف کتاب و نساخ در طریق روایت دخل و
تصرّفی گردیده است .
این حدیث فقط از طریق شهید رسیده
: و در کتب قبل از او که درباره زیارت حضرت عبدالعظیم مطلبی را
ذکر کرده اند ، از این روایت خبری نیست ، و کسانیکه
بعد از شهید نیز در رجال کتاب نوشته اند و یا از حضرت عبدالعظیم
یادی نموده اند ، خبر مزبور را از شهید نقل کرده اند – والله
اعلم بحقائق الامور . (منبع: پایگاه اطلاع رسانی آستان حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام)
یادگار امام حسن مجتبی در شهر ری
در شهرری این سؤال همیشه مطرح بوده که
برای چه حضرت عبدالعظیم که در مدینه منوره زاده شد و در آنجا
سکونت داشت ، به شهرری هجرت کرد و در آنجا زیست و در همانجا رحلت کرد
. در پاسخ این سؤال باید گفت که چون امام هادی علیه
السّلام شدیداً تحت کنترل و مراقبت عمال خلیفه عباسی بود ، و
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با آن حضرت رفت و آمد داشت مورد علاقه آن
امام بود ، ان جناب نیز تحت تعقیب دستگاه قرار گرفت و پیوسته از
ترس خلیفه در حال فرار و عبور در شهرهای مختلف بود ، تا این که
بالاخره وارد شهر ری گردید ، و در سرداب منزل یکی از شیعیان
ساکن شد . وی در آن زیرزمین که مخفیگاهش بود روزها را
روزه می داشت و شبها را به نماز می پرداخت . او گاهی از آن منزل
مخفیانه بیرون آمده ، و قبر حضرت حمزه (که در مقابل قبر آن حضرت واقع
است ) را زیارت می کرد و می فرمود : این قبر یکی
از فرزندان موسی بن جعفرعلیه السّلام است . شیعیان شهرری
که از وجود آن جناب در شهر خود مطلع شده بودند و از عظمت مقام و علو درجه او آگاه
بودند ، به طور پنهانی با او رفت و آمد داشتند و مسائل شرعی و احکام دین
خود را از او می پرسیدند ، و از وجود او بهره می بردند.
حسب ونسب حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
بنا بر نقل تاریخ ، چون خواستند جنازه او را غسل دهند
، در جیب لباس او نامه ای یافتند که در آن نام پدران خود را بدین
شرح نوشته بود : من ابوالقاسم عبدالعظیم فرزند عبدالله ، فرزند علی ،
فرزند حسن ، فرزند زید ، فرزند حسن بن علی بن ابیطالب علیه
السّلام هستم . اگر چه از تاریخ دقیق ولادتش اطلاعی در دست نیست
، اما حضرتش قطعاً در زمان امام موسی بن جعفر علیه السّلام حیات
داشته است و بنا بر نقلی در سال ۱۷۳ هجری در مدینه
متولد شده است . بنابراین نقل ، آنحضرت ده ساله بوده اند که امام موسی
بن جعفر علیه السّلام از دنیا رفته اند . پس ذکر ولادت اودر سال ۲۰۲
هجری غیر صحیح است زیرا حضرت عبدالعظیم از هشام بن
حکم روایت نقل کرده و محضر امام رضا علیه السّلام را نیز درک
نموده است ، در حالی که هشام در سال ۱۹۸ و حضرت رضا علیه
السّلام در سال ۲۰۳ رحلت کرده اند . حضرت عبدالعظیم
ظاهراً فقط یک پسر و یک دختر داشته اند که نام آن ها محمد و ام سلمه
بوده است . و قبر محمد در یک فرسخی سامراء واقع و به بروز کرامات
معروف است .
احمد بن علی نجاشی (یکی از بزرگان
علم رجال)، دربارهٔ نسب وی مینویسد:
هنگامی که جنازه او را برای غسل برهنه میکردند،
در جیب لباس وی نوشتهای یافت شد که در آن، نسبش، این
گونه نوشته شده بود:
من ابوالقاسم، عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن
حسن بن زید بن علی بن حسن بن علی بن ابی طالب هستم.
[زندگانی حضرت عبدالعظیم. عزیزالله عطاردی. صفحهٔ ۲۷
و رجال النجاشی: ج ۲، ص ۶۷، ش ۶۵۱ و
معجم رجال الحدیث: ج ۱۰، ص ۴۶، ش ۶۵۸۰]
براساس این نسخه از رجال النجاشی، در نسب ایشان،
میان وی و امام حسن، پنج نفر واسطه وجود دارد؛ لیکن در نسخههای
معتبر این کتاب ، میان «زید» - یعنی جدّ سوّم ایشان
– و حسن بن علی، شخص دیگری واسطه نیست؛ بنابراین، نیاکان
عبدالعظیم به ترتیب، عبارت اند از:
عبدالله بن علی:
پدر عبدالعظیم،
«عبدالله» نام داشت و مادرش، «فاطمه» دختر عقبة بن قیس بود. عبدالله، در
زمان حیات جدّش «حسن بن زید» زاده شد و چون پیش از زایشش،
پدرش «علی» در زندان درگذشت، جدّش سرپرستی او را به عهده گرفت.
علی بن حسن:
نام جدّ نخست عبدالعظیم، «علی» و لقب او «سدید»
است. وی همراه پسر عمویش عبدالله محض و گروهی دیگر از
سادات حسینی، در دوران خلافت منصور بر ضدّ عبّاسیان قیام
کرد. جمعی از آنان و از جمله وی، دستگیر و به بغداد منتقل شدند.
او پس از مدّتی در زندان وفات یافت.
حسن بن زید:
جدّ دوّم عبدالعظیم، «حسن» نام داشت. وی تنها
فرزند پسر زید بود که از بزرگان عصر خودش به شمار میرفت و در بین
بنی هاشم، به بخشش، کرَم، سخاوت و خدمت به نیازمندان، شهرت داشته است.
وی از سوی منصور خلیفه عبّاسی به ولایت مدینه
گمارده شد؛ ولی پس از مدّتی، مورد خشم او قرار گرفت و به زندان افتاد
و در سال ۱۶۸ ق، در هشتاد سالگی از دنیا رفت.
زید فرزند (حسن پسر علی بن ابیطالب): جدّ
سوّم عبدالعظیم، زید فرزند بزرگ امام حسن است. ایشان سرپرست
اوقاف پیامبر اسلام بوده و به بزرگواری، پرهیزکاری و نیکوکاری
توصیف گردیده است. شاعران، او را ستوده و مردم از هر سو به وی
روی میآوردهاند. وی در یکصد سالگی، چشم از جهان
فروبست و در زمینی به نام «حاجز» در نزدیکی مدینه
دفن گردید. (منابع : منتقلة الطالبیه: ص ۱۵۷ به نقل
از: شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری
/ مجموعه مقالاتِ چاپ شده: ص ۷۲ (مقاله «آشنایی با حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام و مصادر شرح حال او»، رضا استادی)،
مهاجران آل ابوطالب: ص ۲۳۵. - ر. ک: سرّ السلسلة العلویة:
ص ۲۴، عمدة الطالب: ص ۹۴، مجموعه مقالات کنگره حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام: ج ۳، ص ۵۰ (مقاله «بررسی
کلّی روایات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام»،
محمّد کاظم رحمان ستایش). - ر. ک: مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام: ج ۳، ص ۵۰ (مقاله «بررسی کلّی
روایات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام»، محمّد کاظم
رحمان ستایش). - ر. ک: عمدة الطالب: ص ۹۳ و ۷۰. -
سرّ السلسلة العلویة: ص ۲۲، عمدة الطالب: ص ۷۰ و ۹۴.
- تاریخ اسلام، ذهبی: ج ۱۳، ص ۴۱۴. -
سرّ السلسلة العلویة: ص ۲۱، عمدة الطالب: ص ۷۰)
شخصیت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از
دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین علیهم
السّلام و از چهره های بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بیت عصمت
علیهم السّلام و پیروان آنان بود و در مسایل دین آگاه و
به معارف مذهبی و احکام قرآن ، شناخت و معرفتی وافر داشت .
ستایشهایی که ائمه معصومین علیهم
السّلام از وی به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصیّت علمی و مورد
اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی علیه السّلام گاهی اشخاصی را
سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی می فرمودند که از حضرت
عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام
بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش می شمردند و
معرّفی می فرمودند .
در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و
ستایشهای عظیمی درباره او به چشم می خورد، آنان از
او به عنوان عابد، زاهد، پرهیزکار، ثقه، دارای اعتقاد نیک و صفای
باطن و به عنوان محدّثی عالیمقام و بزرگ یاد کرده اند؛ در روایات
متعدّدی نیز برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام ، ثوابی همچون ثواب زیارت
حضرت سیّد الشهداء، امام حسین علیه السّلام بیان شده است.
زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام از مدینه به ری و
سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر
جستجو کرد؛ خلفای عبّاسی نسبت به خاندان حضرت پیامبر صلّی
الله علیه و آله و سلّم و شیعیان ائمه علیه السّلام بسیار سختگیری می کردند،
یکی از بدرفتارترین این خلفاء متوکّل بود که خصومت شدیدی
با اهل بیت علیهم السّلام داشت، و تنها در دورت او چندین بار
مزار حضرت امام حسین علیه السّلام را در کربلا تخریب و با خاک یکسان
ساختند و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری به عمل آوردند.
سادات و علویّون در زمان او در بدترین وضع به
سر می بردند .حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نیز از کینه و دشمنی خلفا در
امان نبود و بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهای دروغ سخن چینان
را بهانه این سختگیری ها قرار می دادند، در چینن
دوران دشوار و سختی بود که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به خدمت
حضرت امام هادی علیه السّلام
رسید و عقاید دینی خود را بر آن حضرت عرضه کرد ،
حضرت امام هادی علیه السّلام
او را تأیید فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستی .
دیدار حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در
سامرا با حضرت امام هادی علیه السّلام به خلیفه گزارش داده شد و دستور تعقیب
و دستگیری وی صادر گشت، او نیز برای مصون ماندن از
خطر، خود را از چشم مأموران پنهان می کرد و در شهرهای مختلف به صورت
ناشناس رفت و آمد می کرد و شهر به شهر می گشت تا به ری رسید
و آنجا را برای سکونت انتخاب کرد. علّت این انتخاب به شرایط دینی
و اجتماعی ری در آن دوره بر می گردد که وقتی اسلام به
شهرهای مختلف کشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهای مختلف ایران
به اسلام گرویدند، از همان سالها ری یکی از مراکز مهمّ
سکونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعیّت خاصّی پیدا کرد . زیرا
سرزمینی حاصلخیز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع ریاست یافتن
بر ری در حادثه جانسوز کربلا، حضرت حسین بن علی علیه
السّلام را به شهادت رساند. در ری هم اهل سنّت و هم از پیروان اهل بیت
علیهم السّلام زندگی می کردند و قسمت جنوبی و جنوب غربی
شهر ری بیشتر محلّ سکونت شیعیان بود .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به صورت یک
مسافر ناشناس ، وارد ری شد و در محلّه ساربانان در کوی سکّه الموالی
به منزل یکی از شیعیان رفت، مدّتی به همین
صورت گذشت . او در زیرزمین آن خانه به سر می برد و کمتر خارج می
شد ، روزها را روزه می گرفت و شبها به عبادت و تهجّد می پرداخت، تعداد
کمی از شیعیان او را می شناختند و از حضورش در ری
خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش می شتافتند، امّا می کوشیدند
که این خبر فاش نشود و خطری جانِ حضرت را تهدید نکند
پس از مدّتی، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام را شناختند و خانه اش محلّ رفت و آمد شیعیان شد،
نزد او می آمدند و از علوم و روایاتش بهره می گرفتند و عطر
خاندان عصمت علیهم السّلام را از او می بوئیدند و او را یادگاری
از امامان خویش می دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف می
کردند .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میان شیعیان
شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسایل شرعی
و حلّ مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این تأکید ، هم گویای
مقام برجسته حضرت عبدالعظیم علیه السّلام است و هم می رساند که
وی از طرف حضرت امام هادی علیه السّلام در آن منطقه ، وکالت و
نمایندگی داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام علیه السّلام می
دانستند و در مسایل دینی و دنیوی ، وجود او محور
تجمّع شیعیان و تمرکز هواداران اهل بیت علیهم السّلام
بود.
روزهای پایانی عمر پربرکت حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام با بیماری او همراه بود، آن قامت بلند ایمان
و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت در آستانه محرومیّت
از وجود پربرکت این سیّد کریم قرارگرفته بودند، اندوه مصیبتهای
پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاکمیت
عبّاسیان برایش دردی جانکاه و مضاعف بود؛ در همان روزها یک
رویای صادقانه حوادث آینده را ترسیم کرد: یکی
از شیعیان پاکدل ری، شبی درخواب حضرت رسول صلّی
الله علیه وآله و سلّم را در خواب دید. حضرت پیامبر اکرم صلّی
الله علیه و آله و سلّم به او
فرمود: فردا یکی از فرزندانم در محلّه سکّه المولی چشم از جهان
فرو می بندد، شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبّار می
برند و نزدیک درخت سیب به خاک می سپارند.
سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن
شدن یکی از فرزندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و
سلّم را نصیب خویش سازد، عبدالجبّار که خود نیز خوابی
همانند خوابِ او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو
خواب پی برد و برای اینکه در این افتخار، بهره ای
داشته باشد، محلّ آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف کرد تا بزرگان و شیعیان
در آنجا دفن شوند.
همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست.
خبر درگذشت این نواده رسول اکرم صلّی الله علیه
و آله و سلّم دهان به دهان گشت و مردم با
خبر شدند و جامه های سیاه پوشیدند و بر در خانه حضرت عبدالعظیم
الحسنی علیه السّلام گریان و مویه کنان گرد آمدند؛ پیکر
مطهّر او را غسل دادند،
به نقل برخی مورّخان در هنگام غسل، در جیب پیراهن
او کاغذی یافتند که نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛
بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و
با جمعیّت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبّار تشییع
کردند و پیکر مطهّرش را در کنار همان درخت سیب که رسول خدا صلّی
الله علیه وآله و سلّم به آن شخص اشاره کرده بود، دفن کردند تا پاره ای
از عترت مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم در این باره
به امانت بماند و نورافشانی کند و دلباختگان خاندان پیامبر صلّی
الله علیه وآله و سلّم از مزار این ولیّ خدا فیض ببرند.
فضائل و کرامات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام را کرامات بسیاری
است ، صرفنظر از آنچه پس از وفات او در اثر توسل به مرقد شریفش تحقق یافته
، از ناحیه ائمه اطهار نیز مناقب و فضائل بسیاری در رابطه
با وجود گرانقدرش منقول است که ذیلاً فقط به قسمت دوم بحث ، اشاره ای
مختصر می کنیم . از فضائل بسیار روشن و بارز او میتوان بدین
نکته اشاره داشت که آن حضرت به محضر سه نفر ازائمه معصومین علیهم
السلام شرفیاب شده و از آن بزرگواران نقل حدیث کرده است ، یعنی
محضر مبارک حضرت رضا ، امام جواد، و امام هادی علیهم السلام را درک
کرده ، و شدیداً مورد مهر و علاقه و محل اعتماد و اطمینان آنان بوده
است . حضرت آنگونه که قبلاً ذکرش گذشت تا حدود ده سالگی در زمان امام موسی
بن جعفرعلیه السّلام می زیسته و قطعاً شرفیاب محضر مبارکش
شده است ، اگر چه در سنینی نبوده که بتواند از آن حضرت نقل حدیث
کرده باشد . قطعاً این فضیلت بزرگ را همه کس دارا نیست و سعادتی
بزرک و زمینه ای آماده و استعداد روحی کافی برای این
مهم لازم است که در آن جناب وجود داشته است . از فضائل دیگر او به این
حدیث می توان استناد نمود که ابوحامد رازی گفت : خدمت امام هادی
علیه السّلام رسیدم و از آن حضرت مسائلی پرسیدم . هنگامی
که اراده کردم از محضر مقدسش بیرون شوم فرمود : هرگاه مشکلاتی برایت
پیش آمد کرد ، آن ها را از عبدالعظیم حسنی بپرس ، و سلام مرا هم
به او برسان . و این خود حاکی از شدت اعتماد و اطمینان و محبت
حضرت هادی به آن جناب است . یکی دیگر از ابعاد شخصیتی
وی ، تسلیم بودن محض در برابر ائمه بزرگوار است . بروز و تجلی این
روحیه ستودنی است ، حدیث عرض دین او است و آن بدین
شرح است که: حضرت عبدالعظیم به محضر مبارک امام هادی علیه
السّلام مشرف شد و در حالی که در سنین بالای عمر قرار داشت
عقائد خود را به طور کامل اظهار نمود تا موارد اشکالی اگر در آن ها وجود
دارد از ناحیه آن حضرت مورد اصلاح و تصحیح قرار گیرد. جالب آن
که حضرت هادی علیه السّلام پس از استماع عقائد او ، مدالی
ارزشمند به او عنایت کرد و درباره او چنین فرمود : تو از دوستان (وپیروان
) حقیقی ما هستی . دیگر از تجلیات شخصیت
بزرگوار آن جناب این که اکثر علمای شیعه که از او روایت
نقل کرده اند . به محل اعتماد بودنش تصریح داشته . او را ثقه دانسته و روایاتش
را کاملاً پذیرفته اند . مرحوم محدث نوری (ره) نقل کرده که صاحب بن
عباد در سال ۵۱۶ هجری رساله ای درباره حضرت عبدالعظیم
به رشته تحریر درآورده و در آن رساله در فضائل او چنین آورده است : او
صاحب ورع و تقوی و پرهیزکاری و دارای مذهب درست بود . از
اهل عبادت و معروف به امانت و درستکاری و راستگویی بود . به
مسائل دین و احکام قرآن به خوبی آشنا بود، و حقایق دینی
را درک می کرد . او احادیث بسیاری از امام جود و امام هادی
علیهم السلام روایت کرده ، وآن دو بزرگوار نامه ها و توقیعاتی
برای او نوشته اند . در حدیث است که حضرت امام عسکری علیه
السّلام فرمودند : اگر عبدالعظیم نبود می گفتم که هر آینه علی
بن حسن بن زید بن حسن فرزندی از خود باقی نگذاشته است . آن جناب
دارای تألیفاتی نیز بوده است که مرحوم نجاشی کتابی
درباره خطبه های امیرالمؤمنین علیه السّلام ، و صاحب بن
عباد کتابی به نام (یوم و لیله) از او نقل کرده اند .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ودر ک محضر امامان
براساس آنچه در تاریخ تولّد و وفات حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام گذشت ، ایشان دوران حیات پنج امام از امامان اهل بیت
علیه السّلام - یعنی امام کاظم علیه السّلام تا امام عسکری
را درک کرده است ؛ امّا این بِدان معنا نیست که به محضر همه آنها هم
رسیده و یا از آنها سخنی نقل کرده است . آنچه قطعی و
مسلّم است، این است که ایشان محضر امام جواد علیه السّلام و
امام هادی علیه السّلام را درک نموده و از آنها احادیث فراوانی
نقل کرده که بخشی از آنها در این حکمت نامه آمده اند . همچنین
اگر به روایت کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید اعتماد کنیم،
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام محضر امام رضا علیه السّلام را نیز
درک کرده و از ایشان روایت نموده است . گفتنی است که طبق برخی
از نسخه های رجال الطوسی ، حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
از اصحاب امام عسگری شمرده، و در کتاب شرعة التسمیة میرداماد نیز
آمده که ایشان محضر امام عسکری علیه السّلام را نیز درک
کرده است؛ لیکن روایتی از آن امام، از طریق ایشان
به ما نرسیده است . (منابع این قسمت:
لیکن نمی توان به این روایت اعتماد کرد ( ر.ک:
معجم رجال الحدیث :ج 10ص 49 ش 6580) و بر فرض پذیرش آن ، احتمال دارد
مقصو از « أبی الحسن » ، امام هادی علیه السّلام باشد و کلمه
«الرضا» توسط راوی یا مستنسخ ، افزوده شده باشد . - رجال الطوسی
: ص401ش 5875 - شرعة التسمیة : ص45. باید توجّه داشت که براساس روایتی
که از امام درباره فضیلت زیارت
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
آمده، ایشان در دوران امامت امام هادی علیه السّلام از
دنیا رفته است . بنابراین نمی تواند از اصحاب امام علیه
السّلام و در دوران امامت آن حضرت باشد . این احتمال نیز که ممکن است
لقب عسکری برای امام هادی علیه السّلام هم به کار م رفته
باشد ، قابل تأمل است ، چنان که در روایت صدوق در ثواب الاعمال در باره فضیلت
زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، ایشان با عنوان لقب
عسکری نامیده شده وهمین امر ، موجب شده که تصوّر شود شود حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام از اصحاب فرزند ایشان که معروف به عسکری
است نیز بوده است .
تألیفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
مرحوم نجاشی درکتاب رجال خود ـ که با موضوع « مؤلّفان
شیعه » تألیف شده ـ ، از حضرت عبدالعظیم حسنی علیه
السّلام نام برده و کتاب خطب امیرالمؤمنین علیه السّلام را به وی
نسبت داده است.
چه بسا سیّد رضی رحمة الله در تدوین نهج
البلاغه از این کتاب استفاده کرده باشد و این کتاب از مصادر اصلی
نهج البلاغه باشد ! نجاشی در پایان شرح حال حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام ، سند خودش را به روایات ایشان ، از طریق استادش ابن
نوح ، به حضرت عبدالعظیم می رساند .
شیخ طوسی نیز درکتاب الفهرست خود ـ که
موضوع آن ، معرّفی مؤلّفان و مصنّفان شیعه است ـ از حضرت عبدالعظیم
نام می برد و می گوید : « له کتاب » . سپس سند خودش را به احمد
بن ابی عبدالله برقی می رساند که او از حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام نقل حدیث می کند .
صاحب بن عباد نیز در احوال حضزت عبدالعظیم علیه
السّلام ، عبارت : « له کتاب یسمسه کتاب یوم و لیلة » را آورده
است . (منابع این قسمت : رجال النجاشی : ج2 ص66 ش 651 - رجال النجاشی
: ج2ص67ش651 - الفهرست : ص193ش548 - شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی
علیه السّلام و شهرری / مجموعه رساله های خطّی و سنگی
: ص 21 ( رساله « رسالة فی فضل عبدالعظیم علیه السّلام صاحب بن
عبّاد))
عظمت علمی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
برای اثبات عظمت علمی حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام کافی است که بدانیم امام معصوم ، مردم را برای حلّ
مشکلات دینی و یافتن پرسش های اعتقادی و عملی
شان ، به ایشان ارجاع داده است.
صاحب بن عَبّاد در رساله ای که در شرح حال حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام نوشته ،
در توصیف علمی ایشان آورده : ابو تراب رویانی
، روایت کرد که شنیدم ابوحمّاد رازی می گفت : خدمت امام
هادی علیه السّلام درسامرّا رسیدم و مسائلی از حلال و
حرام از ایشان پرسیدم . امام به پرسش های من پاسخ داد و هنگامی
که خواستم از ایشان خدا حافظی کنم به من فرمود : یا أبا حَمّاد!
اَشکَلش عَلشیک شَی ءٌ مِن امرِ دینِک بنا حِیَتِک فَسَل
عَنهُ عَبدَالعَظیمِ بنَ عَبدِاللهِ الحَسَنِیّ و اقرِئهُ مِنِّی
السَّلامَ . ای ابو حماد ! هنگامی که چیزی از امور دینی
در منطقه ات برای تو مشکل شد ، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی
بپرس و سلام مرا به او برسان . این تعبیر، به روشنی نشان می
دهد که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در عصر خود ، مجتهد توانمندی
بوده که براساس اصول و قواعدی که از اهل بیت علیهم السّلام در
اختیار داشته ، می توانسته دیدگاه های اسلام ناب را در زمینه
های مختلف اعتقادی و عملی ، استخراج کند و به پرسش های
مردم پاسخ گوید. بنابراین، ایشان تنها یک محدّث و راوی
احادیث اهل بیت علیهم السّلام نبوده است ؛ بلکه از علمای
بزرگ خاندان رسالت بوده که پس از معصومان ، توان پاسخگویی به مسائل
علمی را داشته و توانمندی علمی اش مورد تأیید و تصدیق
امام هادی علیه السّلام قرارگرفته است . (منابع این قسمت: این
رساله در سال 516 ق ، به خط یکی از بنی بابویه نگارش یافته
است (ر.ک. خاتمه مستدرک الوسائل : ج 4 ص404ش 173) . - شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه
السّلام و سهرری /مجموعه رساله های خطّی و سنگی : ص 23
(رساله « رساله فی فضل عبدالعظیم علیه السّلام » صاحب بن عباد)
- دراین جا مناسب است به مزاحی از آیة الله اراکی ، مرتبط
با شخصیت علمی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام اشاره کنم :
در تاریخ 4/4/1373ش، همراه آیة الله علی اکبر مسعودی ،
تولیت وقت آستان حضرت معصومه علیهاالسّلام ، با استاد بزرگوارم حضرت آیةالله
محمّد علی اراکی رحمة الله دیداری داشتم . پس ازاحوالپرسی
، آقای مسعودی مرا به عنوان تولیت آستان حضرت عبدالعظیم
معرّفی کرد . آیة الله اراکی فرمود : « می گویند :
سه کس ، شهید سه چیز شدند . آن سه ، عبارت اند از: حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام سیّد مرتضی و حاج محسن عراقی! »و در ادامه
توضیح دادند که : « حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با این
که از کبار محدّثین است ، ولی امام زاده بودنش ، محدّث بودن او را شهید
کرده . معمولاً حضرت عبدالعظیم را به عنوان یک عالم و محدث نمی
شناسند ؛ بلکه او را یکی از امام زادگان تلقی می کنند. سیّد
مرتضی ، به عکس ، امام زاده بودنش شهید فقاهتش شده . با این که
او مانند حضرت عبدالعظیم علیه السّلام چهار واسطه بیشتر تا امام
معصوم ندارد ، ولی کسی او را به عنوان امام زاده نمی شناسد ! و
سوم ، حاج محسن عراقی ، با این که وی از فقهای بزرگ بود و
از نظر علمی در حدّی بود که در جلسه ای در نجف که آقای ضیا
عراقی هم حضور داشته ، یک نیم روز با آخوند خراسانی در
رابطه با جواز اجتماع امر و نهی بحث می کردند و هیچ یک
قدرت مُجاب کردن دیگری را نداشتند ؛ ولی چون ثروتمند بود ،
ثروت، فقاهتش را شهید کرد. مردم او را به عنوان یک ثروتمند می
شناسند و نه یک عالم و فقیه ! » ایشان در ادامه افزودند: « شأن
نزول این ماجرا، قسمت اخیر آن است».
عظمت معنوی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
مهم ترین نشانه عظمت معنوی و مقامات باطنی
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام برابری فضیلت زیارت
مزار آن بزرگوار ، با فضیلت زیارت سیّدالشهدا است .
شیخ المحدّثین ، صدوق ، از محمّد بن یحیی
عطّار – که یکی از اهالی ری است – این گونه نقل
کرده که : خدمت امام هادی علیه السّلام رسیدم . ایشان
فرمود:«کجا بودی ؟» گفتم : حسین
بن علی علیه السّلام را زیارت کردم . امام هادی علیه
السّلام فرمود : أما إنّک لَوزُرتَ قَبرَ
عَبدِالعَظیمِ عِندَکُم کُنتَ کَمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ
علیه السّلام . بدان که اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت
کنی ، مانند کسی هستی که حسین بن علی علیه
السّلام را زیارت کرده باشد .
برای توضیح این روایت و تبیین
عظمت معنوی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام ، باید موضوعات :
فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام و مقصود از برابری
زیارت حضرت عبدالعظیم با زیارت امام حسین علیه
السّلام و حکمت آن، بررسی گردند .
الف ـ فضیلت زیارت امام حسین علیه
السّلام
دراحادیث اهل بیت «علیهم السّلام» ، فضایل
، آثار و برکات فراوانی برای زیارت امام حسین علیه
السّلام بیان شده است، مانند : آمرزیده شدن گناهان ، دعای
فرشتگان ، دعای اهل بیت «علیهم السّلام» طولانی شدن عمر،
افزوده شدن روزی ، زدوده شدن اندوه ، شادی دل ، تبدیل شدن بدی
ها به خوبی ها ، تبدیل شدن شقاوت به سعادت ، و برخورداری از حقّ
شفاعت . همچنین در شماری از احادیث، فضیلت زیارت
امام حسین علیه السّلام بیشتر از حج و حتّی طبق برخی
از احادیث ، ثواب آن، بیش از هزار حج و هزار عمره است.
ب ـ مقصود از برابری زیارت عبدالعظیم با
زیارت سیّد الشهدا علیه السّلام
مسئله این است که براساس حدیثِ یاد شده ،
آیا زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به طور مطلق می
تواند جایگزین زیارت امام حسین علیه السّلام شود و یا
در شرایط خاصّی ، از چنین فضلیتی برخوردار است ؟ در
یک جمله ، آیا برابری زیارت عبدالعظیم علیه
السّلام و زیارت امام حسین علیه السّلام مطلق است و یا مقیّد
؟ بی تردید، مقصود امام هادی علیه السّلام در حدیث یاد
شده ، این نیست که از فضایل زیارت امام حسین علیه
السّلام بکاهد و یا در بیان فضیلت حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام مبالغه نماید .
بنابراین ،
در پاسخ به سؤالی که مطرح شد ، می توان گفت : برابری فضیلت
زیارت عبدالعظیم علیه السّلام و امام حسین علیه
السّلام مقیّد است به فضای سیاسی ویژه ای که
پیروان اهل بیت «علیهم السّلام» درآن مقطع تاریخی
درآن زندگی می کردند، در زمانی که اختناق شدیدی
جهان اسلام را فراگرفته بود و جامعه تشیّع در دوران زمامداری افرادی
مانند : متوکّل ، مُعتـّز و معتمد عبّاسی ، سخت ترین دوران های
تاریخیِ خود را سپری می کرد. در چنین شرایطی،
امام هادی علیه السّلام به منظور پیشگیری از خطرهایی
که از طرف حکومت های وقت ، شیعیان را تهدید می کرد،
فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم را با زیارت امام حسین
علیه السّلام برابر دانسته است . به تعبیری روشن تر، زیارت
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام برای کسانی که آمادگی
خطر پذیری برای زیارت امام حسین علیه السّلام
را داشته باشتند، پاداشی معادل زیارت آن حضرت دارد و حرم حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام شعبه ای از حرم سیّد الشهدا علیه السّلام
است . و این خود ، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه
بلند عبدالعظیم در نزد اهل بیت «علیهم السّلام» است . و این
خود ، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه بلند عبدالعظیم
در نزد اهل بیت «علیهم السّلام» و عظمت معنوی ایشان است .
ج ـ حکمت برابری زیارت عبدالعظیم علیه
السّلام با زیارت سیّدالشهدا
برابری فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم
با زیارت سالار شهیدان ـ هرچند در شرایط ویژه ـ ، بی تردید بدون حکمت نیست .
شاید نتوان به حکمت آن پی برد ؛ لیکن راز و رمز این فضیلت
بزرگ را باید در شخصیت علمی، عملی و جهادی آن
بزرگوار، جستجو کرد .
درمیان امام زادگان ، شخصیت های بزرگی
وجود دارند ؛ اما درباره هیچ یک از آنها نقل نشده و حدّاقل به ما نرسیده
که زیارتش با زیارت سیّدالشهدا برابری کند .
بنابراین ، حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
باید از خصوصیات و مقامی برخوردار باشد که از مرقد مطهّرش نور
حرم حسینی ساطع گردد و شمیم دل انگیز سیّدالشهدا از
آن استشمام شود .
گفتنی است که احادیث دیگری نیز
در فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نقل شده اند
، مانند آنچه از شهید ثانی در تعلیقه خلاصة الاقول علامه حلّی
از امام رضا علیه السّلام نقل شده که فرمود : هر کس قبر عبدالعظیم را
زیارت کند ، بر خدا لازم می شود که که او را داخل بهشت کند . و در حدیث
دیگری از آن امام آمده که فرمود : هرکس نمی تواند مرا زیارت
کند ، برادرم عبدالعظیم حسنی را در ری زیارت کند. لیکن
این احادیث ، علاوه بر ارسال و ضعف سند ، از نظر تاریخی نیز
مورد خدشه اند ؛ زیرا حضرت عبدالعظیم علیه السّلام سال ها پس از
شهادت امام رضا علیه السّلام زنده بوده است ، مگر این که بگوییم
از اخبار غیبیه امام رضا علیه السّلام هستند . (منابع این
قسمت : ثواب الاعمال : ص 124ح 1. - برای آشنایی با متن احادیثی
که بدانها اشاره شد، ر. ک : دانش نامه امام حسین علیه السّلام : ج11
(فصل سوم و چهارم از بخش سیزدهم ) و برای توضیحات لازم ، ر. ک :
همان : ج 11ص101-111 (پژوهش در باره ارزش زیارت امام حسین علیه
السّلام ) - حاشیة الشهید الثانی علی خلاصة الأقوال :ص
191 ح 289 ، مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم حسنی علیه
السّلام : ج 3 ص 42 ( مقاله « زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه
السّلام » ، رضا استادی ) - مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم حسنی
علیه السّلام : ج 3 ص 43 ( مقاله « زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی
علیه السّلام ، رضا استادی))
مصاحبت حضرت عبدالعظیم علیه السلام با ائمه(ع)
عبدالعظیم محضر چند امام را درک کرده است. آقا بزرگ
تهرانی نقل میکند: عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) و امام
جواد(ع) را درک کرده و ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه
داشته و در زمان وی وفات یافته است. [1] اما آیت الله خویی،
همعصر بودن عبدالعظیم با امام رضا(ع) را رد میکند. [2]
شیخ طوسی در کتاب رجالی خویش، وی
را در زمره اصحاب امام عسکری(ع) نام میبرد. [3] عزیزالله عطاردی
نیز تصریح میکند با توجه به حالات عبدالعظیم حسنی
و تحقیق در روایات وی، میتوان دریافت که او امام
کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) را درک کرده است. [4]
گفتهاند عبدالعظیم هرگاه وارد مجلس امام جواد(ع) یا
امام هادی(ع) میشد، با کمال ادب و خضوع و غایت حیا و
تواضع، در حالی که دستهای خود را از ردا بیرون آورده بود، به
محضر آن امامان سلام عرض می کرد و امام پس از جواب سلام، او را نزدیک
خود میخواند و در کنار خویش مینشاند؛ به حدّی که زانوی
او به زانوی امام میچسبید و امام، کاملا از احوال او سؤال میکرد.
این برخورد موجب حسرت و غبطه دیگران میشد. [5]
(منابع این قسمت : [1]الذریعه، ج۷، ص۱۹۰.
- [2]معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۵۳. - [3]رجال طوسی،
ص۴۰۱. - [4]عبدالعظیم الحسنی حیاته و مسنده،
ص۳۷. - [5]زندگانی حضرت عبدالعظیم (ع)، ص 30)
روایات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
بخش قابل توجّهی از کتاب هایی که در شرح حال
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام تألیف شده اند ، به روایاتی
اختصاص یافته که در سلسه سند آنها قرار گرفته است ، مانند :
کتاب جنّات النعیم ،[1] شصت روایت ؛ روح و ریحان
،[2] 57 روایت ؛ التذکرة العظیمیة ،[3] چهل روایت ؛
عبدالعظیم الحسنی حیاته و مسنده [4]، 78 روایت ؛ مسند
حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام - که در مجموعه آثار کنگره
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به چاپ رسیده - ، یکصد و بیست
روایت .[5]
لیکن باید توجه داشت که آنچه بدان اشارت رفت ،
همه روایات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نیستند . صاحب بن
عباد ، ایشان را « کثیرالحدیث
و الروایة » توصیف کرده و در رساله کوتاه خود ، ایشان را چنین
توصیف نموده :
ذو ورع و دین ، عابد معروف بالامانة و صدق اللهجة ،
عالم بامور الدین ، قائل بالتوحید و العدل ، کثیر الحدیث
و الروایة .[6]
[عبدالعظیم ، ] شخصی پرهیزگار و دیندار
بود . اهل عبادت بود و به امانتداری و راستگویی شهرت داشت. به
امور دینی دانا بود . توحید و عدل را باور داشت و بسیار
حدیث و روایت [ از اهل بیت علیه السّلام ] نقل می
کرد.
همانگونه که پیش از این اشاره شد ، کتاب خطب امیرالمؤمنین
و کتاب یوم و لیلة از جمله مصنّفات ایشان است ، و بر این
اساس باید گفت : بسیاری از روایات حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام به دلایل مختلف به ما نرسیده اند . (منابع این
قسمت : [1] نگارش ملّا اسماعیل فدایی کزاری ( م 1263 ق )
- [2] نگارش ملّا محمّد باقر کجوری ( م 1313 ق ) - [3] نگارش محمّد ابراهیم
کلباسی ( م 1362 ) - [4] نگارش عزیزالله عطاردی ( معاصر) - [5]
ر.ک : مسند حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام ص 19 - [6] شناخت
نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه
رساله های خطّی و سنگی : ص 21 ( رساله « رسالة فی فضل
عبدالعظیم علیه السّلام »،
صاحب بن عبّاد ).
روایات حضرت عبدالعظیم(ع)
حضرت عبدالعظيم علیه السّلام به عنوان يكي از محدثين
مشهور، روايات متعددي را از معصومين(عليهم السّلام) نقل نموده است.
در اين مقال به ذكر برخي از احاديث مذكور مي پردازيم .
حضرت عبدالعظيم علیه السّلام با چند واسطه از قول
اسباط گويد : در خدمت حضرت امام صادق علیه السّلام بودم . مردي از وي درباره
آيه شريفه (ان في ذالك لايات للمتوسّمين ..و انها لبسبيل مقيم ) سوال مي كرد ،
راوي گفت: حضرت بدو فرمودند : مقصود از متوسّمين ما هستيم و سبيل مقيم نيز راهي
است كه ما آن را بپا داشته ايم ، يعني بايد از طريق ما بروند تا به سر منزل مقصود
برسند .
حضرت عبدالعظيم علیه السّلام از امام رضا علیه
السّلام روايت کرده که آن جناب فرمود: سلام مرا به دوستانم برسان و به آنها بگو در
دلهاي خود از براي شيطان راهي باز نکنند و آنها را امر کن به راستگوئي در گفتار و
ادای امانت و اين عمل آنها موجب نزديکي به من مي شود.
حضرت عبدالعظيم حسني علیه السّلام از حضرت جواد علیه
السّلام ، ايشان از پدرش و او از جدّش روايت کرده که فرمود : از حضرت صادق علیه
السّلام شنيدم مي فرمود : سرپيچي از فرمان و دستورات پدر و مادر از گناهان بزرگ است
زيرا خداوند (عاق) را ستمگر و بدبخت معرفي فرموده و او را به سخت ترين عذابها وعده
داده است.
حضرت عبدالعظيم حسني علیه السّلام فرمود : به حضرت
جواد علیه السّلام عرض کردم ، از پدرانت براي من حديثي روايت فرما ، حضرت
فرمود ، پدرم از جدش و او از پدرانش از حضرت امير المومنين علیه السّلام
روايت کرده که فرمود : شما هرگز نمي توانيد مردم را بوسيله ثروت و مالي که در دست
داريد به خود متوجّه سازيد ، بلکه آنان را بوسيله اخلاق و روش صحيح به خود نزديک
کنيد. گويد عرض نمودم بيشتر بيان نمائيد ، فرمودند : بد توشه اي است براي روز
قيامت دشمني کردن با بندگان خدا....
حضرت عبدالعظيم حسني علیه السّلام فرمود ، از حضرت
ابوالحسن هادي علیه السّلام شنيدم مي فرمود : مقصود از (رحيم) از رحمت و
آمرزش دور شدن ، و از درگاه خداوند رانده شدن ميباشد (و او شيطان است) و هيچ مؤمني
او را به ياد نمي آورد مگر با لعن و نفرت.
حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از
حضرت امام جواد علیه السّلام و او از پدرانش علیهم السّلام و آنها از
حضرت امام سجّاد علیه السّلام روایت فرمودند که : روزی سلمان
فارسی ، ابوذر غفاری را به خانۀ خود میهمان کرد و از میان
انبان (کیسه) ، تکّه نان ِخشکی بیرون کشید و قدری
آب بر آن پاشید. ابوذر گفت : چقدر خوب می شد که همراهِ نان ، قدری
نمک هم بود !سلمان برخاست و رفت و ظرف آب خود را گرو گذاشت و مقداری نمک تهیّه
کرد و آن را در مقابل ابوذر گذارد ، ابوذر از آن نمک به آن نان می پاشید
و میل می کرد و می گفت : خداوند را سپاسگزارم که ما را تا این
اندازه قناعت روزی فرموده : سلمان گفت : «اگر قناعت در کار بود ، ظرف آب به
گِرو نمی رفت » .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام می فرماید
: روزی به خدمت حضرت امام محمد تقی علیه السّلام رسیدم و
این گفتار دلنشین را از امام شنیدم که فرمود : ملاقاه الاخوان
نشره و تلقیح للعقل و ان کان نظرا قلیلا دیدار دوستان آرامش و
سلامت عقل را در پی دارد ، اگر چه دیداری کوتاه باشد .
روزی حضرت امام رضا علیه السّلام رو به حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام فرمود وچند توصیۀ راهگشای
اخلاقی به او آموخت تا به شیعیان و یاران ابلاغ کند . متن
فرمایش چنین بود : ای عبدالعظیم ، سلام مرا به دوستان
برسان و به آنها بگو : شیطان را به دلهای خویش راه ندهند . *
درگفتار خویش ، راستگو باشند و امانت را ادا کنند. * از جدال و نزاع بیهوده
ای که سودی برایشان ندارد دوری کنند و خاموشی را پیشه
خود سازند . * به همدیگر روی آورند و به دیدار و ملاقات هم
بروند « فان ذلک قربه الیَّ» زیرا اینکار موجب نزدیکی
به من است . * آنان خود را به دشمنی و بدگویی با یکدیگر
مشغول نسازند ، زیرا با خود عهد کرده ام که اگر کسی چنین کاری
انجام دهد و دوستی از دوستانم را ناراحت کند یا به خشم آورد ، خداوند
را بخوانم تا او را در دنیا با شدیدترین عذابها مجازات کند و در
آن سرا نیز از زیانکاران خواهد بود. * به ایشان بگو : همانا
پروردگار نیکوکارانشان را آمرزیده و از خطای گنهکارانشان
درگذشته است ، مگر کسانی که به خدا شرک ورزیده یا دوستی
از دوستانم را آزرده ، یا کینه آنها را با دل بگیرد . بدرستی
که خداوند او را نخواهد بخشید تا آنکه از کردار ناشایست خویش
دست بکشد ، هر گاه از این اعمال نادرست دوری گزیند ، آمرزش خدا
را شامل خود گردانیده است وگرنه ، روح ایمان از قلبش بیرون رفته
و از ولایت ما خارج گشته است و بهره ای از ولایت ما نخواهد برد
«و اعوذبک من ذلک»
روزی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از
حضرت امام هادی علیه السّلام شنید که فرمود : همانا پروردگار،
ابراهیم را دوست خود گرفت، زیرا که او بر حضرت محمد صلّی الله
علیه و آله و سلّم و اهل بیتش علیهم السّلام بسیار صلوات
می فرستاد.
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام می فرماید
: روزی در محضر مبارک امام جواد علیه السّلام بودم . عرض کردم : ای
فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم حدیثی از
پدران بزرگوارت علیهم السّلام برای من روایت فرمائید .
حضرت امام جواد علیه السّلام فرمود : پدرم علیه السّلام از جدّم علیه
السّلام و او از پدرانش علیهم السّلام و آنان از حضرت امیرمؤمنان علیه
السّلام روایت کرده اند که فرمود : هر کس خود را بی نیاز بداند
(در امور مهم بدون مشورت عمل کند) خود را درخطر افکنده است. *هر کس در دام خودبینی
افتاد ، نابود خواهد شد. *هر کس یقین کند آنچه را می دهد عوض
دارد هرگز در بخشش و احسان کوتاهی نخواهد کرد.
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام روایت فرماید
که حضرت امام جواد علیه السّلام فرمود : که وجود مقّدس حضرت امیرالمؤمنین
علی ابن ابیطالب علیه السّلام فرمود : ارزش هر کس به اندازه
اعمال نیکوی اوست.
حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام به محمّد بن مسلم
فرمود :مردم تو را گول نزنند ، زیرا که مسئولّیت کارهای تو ، به
خودت متوجّه است و به آنها ارتباط ندارد ، ایّام عمرت را به کارهای بیهوده
نگذران ، روزهای زندگی را به چون و چرا به هدر مده ، زیرا همراه
تو کسانی هستند که کارهای روزانۀ تو را محاسبه و یادداشت
می کنند . اگر عمل نیکی را انجام دادی ، گرچه کوچک باشد ،
حقیر مشمار ، برای اینکه آن را خواهی دید در جایی
که تو را خشنود سازد ، و اگر کار بدی انجام دادی ، آن را نیز
کوچک مشمار زیرا که به تو خواهد رسید در هنگامی که تورا بدحال
سازد ، و نیکی کن ، بدرستی که من چیزی را ندیدم
که انسان ر ا از زودتر به مقصد رساند از عمل خوبِ تازه ای که در مقابل گناه
کهنه ای انجام دهد .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام روایت فرماید
که روزی به وجود مقدّس حضرت امام جواد علیه السّلام عرض کردم : ای
فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم حدیثی از
پدران بزرگوارت علیهم السّلام برای من روایت فرمائید .
حضرت امام جواد علیه السّلام از قول پدر وجّد و از وجود مقدّس حضرت امیر
المؤمنین علیهم السّلام روایت فرمود که : المرء مخبوءٌ تحت
لسانه. دانش و شخصیت هر کس در زیر زبانش مخفی است . - ما هلک
امرء عرف قدره. هر کس قدر خود را بشناسد ، هلاک نمی شود . - التّدبیر
قبل العمل یومنک من النّدم. تدبیر و اندیشیدن پیش
از انجام هر کار ، تو را از پشیمانی نگه می دارد . (منبع: سایت
آستان مقدس حضرت عبدالعظیم (ع))
مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به ری
جزئیات مسائل مربوط به علل مهاجرت حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام به شهرری ، مشخص نیست ؛ لیکن می توان
گفت که سابقه مبارزاتی خاندان آن بزرگوار از یک سو ، و شخصیت
علمی و جهادی و ارتباط بسیار نزدیک حضرت عبدالعظیم
علیه السّلام با اهل بیت علیه السّلام از سوی دیگر
، موجب شدند که ایشان در سال های پایانی زندگی ،
تحت تعقیب حکومت وقت ، قرار گیرد . از این رو ، برای
ادامه فعّالیت ها و چه بسا با اشاره امام هادی علیه السّلام ،
زندگی مخفی را انتخاب کرد ، و با لباس پیک و به صورت مسافری
ناشناس ، وطن اصلی خود را ترک کرد و شهرهای مختلفی را پشت سر
گذاشت تا آن که در شهرری در مکانی به نام «سربان»[1] رحل اقامت افکند
و در خانه یکی از پیروان اهل بیت علیه السّلام در
محلّه ای – که «سکّة الموالی» نامیده می شد -، سکونت یافت
. روزها روزه بود و شب ها به عبادت می پرداخت و گاه به صورت مخفیانه
از خانه ای که در آن ساکن بود ، خارج می شد و به زیارت قبری
که هم اکنون در مقابل مزار او قرار دارد ، می رفت و می فرمود : این
، قبر مردی از فرزندان موسی بن جعفر علیه السّلام است . معلوم نیست
که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام چند سال در شهرری سکونت داشته
است . مسلّم ، این است که ایشان به قدری در این شهر بوده
که بیشتر شیعیان ری، به تدریج با ایشان آشنا
شده بودند [2]، و با در نظر گرفتن این که ایشان به شدّت تحت تعقیب
بوده و ارتباط تک تک مردم با او چه بسا مدّت ها طول می کشید ، می
توان گفت : احتمالاً ایشان چند سال از سال های پایانی عمر
خود را در ری گذرانده است . همچنین رفت و آمد بیشتر با وی
، حاکی از فعّالیت های فرهنگی و سیاسی اوست .
(منابع این قسمت: [1] گزارش شده که سربان در آن تاریخ ، یکی
از زیباترین مناطق تفریحی جهان و شاه راهی بوده که
شهرری را به دو قسمت تقسیم می کرده و در وسط آن ، نهری
جاری بوده است . در کنار آن نهر ، درختان سرسبز در هم پیچیده و
در میان درختان ، بازارهایی وجود داشته که اطراف آن را درختان
فراگرفته بود ( ر.ک : معجم البلدان : ج 3 ص 205 ). - [2] این مطلب در گزارش
نجاشی و صاحب بن عبّاد آمده است)
رحلت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
شبی حضرت رسول (ص) در عالم رؤیا به یکی
از شیعیان آن دیار فرمود که مردی از فرزندان من که در کوی
بردگان اقامت دارد از دنیا می رود ، شما او را نزدیک درخت سیبی
که در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب است دفن کنید و سپس با دست مبارک آن محل
را به او نشان دادند . آن شخص از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت آن زمین
را از صاحبش خریداری کند . صاحب باغ گفت من نیز چنین خوابی
دیده ام و تصمیم دارم این باغ رابرای دفن مردگان سادات و
شیعیان وقف کنم و چنان نیز کرد . بعضی گفته اند که از تاریخ
وفات او اطلاعی در دست نیست ولی قدر مسلم آن است که در زمان
امام هادی علیه السّلام وفات کرده است . ولی بعضی دیگر
در تاریخ وفات آن جناب نتیجه تحقیق را چنین دانسته اند که
او در ۱۵ شوال سال ۲۵۲ هجری رحلت کرده است .
بنابراین نقل ، آن جناب ده ساله بوده اند که امام موسی بن جعفر علیه
السّلام از دنیا رفته اند ، یعنی تمامی زمان امام هشتم و
نهم و امام دهم را درک کرده و دو سال قبل از شهادت حضرت هادی علیه
السّلام رحلت کرده اند . بعضی نیز نقل کرده اند که آن حضرت به مرگ طبیعی
ازدنیا نرفت بلکه دشمنان او را به طور زنده ، در همین محلی که
فعلاً قبر آن بزرگوار قرار دارد در زیر خاک مدفون ساختند . ۵- ثواب زیارت
زیارت قبور ائمه و اولاد بزرگوار آن ها و بلکه زیارت قبور مؤمنین
عموماً دارای اجر و پاداش بسیار است و در روایات متعددی
بدان تصریح شده است . در مورد زیارت حضرت عبدالعظیم نیز
روایات متعددی نقل شده که در این بخش از گفتار به برخی از
آن ها اشاره می رودد . در حدیث است که مردی از اهل ری
خدمت حضرت هادی علیه السّلام رسید . حضرت به او فرمودند : کجا
بودی و از کجا آمده ای ؟ عرض کرد به زیارت حضرت سیدالشهداء
رفته بودم . حضرت فرمود : آگاه باش اگر عبدالعظیم حسنی را که در شهر
شما مدفون است زیارت می کردی مثل این بود که امام حسین
علیه السّلام را زیارت کرده باشی . علامه بزرگوار امینی
در ذیل این حدیث فرموده که این روایت نشانگر آن است
که راوی نسبت به حضرت عبدالعظیم بی اعتنا بوده و به زیارت
وی میل و رغبتی نداشته است و غرض حضرت هادی علیه
السّلام از ذکر این مطلب آن بود که او را نسبت به مقام و عظمت حضرت عبالعظیم
آگاه گرداند . و بالاخره در حدیث دیگری آمده است : هر کس که
حضرت عبدالعظیم حسنی رادر ری زیارت کند به بهشت داخل
خواهد شد . امید است خدای بزرگ توفیق درک مقام والای ائمه
اطهار و اولاد امجاد آن بزرگواران را به ما کرامت فرماید . (منبع : سبطین
و تبیان)
سبب وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
بر پایه گزارش نجاشی و صاحب بن عبّاد ، حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام در اثر بیماری و به مرگ طبیعی
از دنیا رفته است .[1] هنگامی که بدن شریفش را برای غسل
دادن برهنه کردند ، در جیب ایشان ورقه ای یافت شد که در
آن ، نسب ایشان تا امیرمؤمنان علیه السّلام نوشته شده بود .[2]
لیکن در کتاب الشجرة المبارکة در باره سبب وفات حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام آمده :
و قتل بالری و مشهده بها معروف و مشهور .[3]
حضرت عبدالعظیم] در ری کشته شده و مزار او در
آن جا معروف و مشهور است .
همچنین در کتاب المنتخب طریحی آمده : قیل
: و ممن دفن حیا من الطالبین عبدالعظیم الحسنی بالری
.[4] گفته شده از جمله کسانی که از خاندان علی بن ابی طالب زنده
به گور شده ، عبدالعظیم حسنی در ری است .
در گزارش دیگری به کتاب مشجّرات ابن معیه
، نسبت داده شده که ایشان را با زهر، به شهادت رسانده اند .[5]
درباره گزارش های یاد شده ، چند نکته قابل
توجّه است :
1. گزارش صاحب بن عبّاد و نجاشی ، معتبر و مربوط به
قرن چهارم و پنجم هجری است . بنابراین در تعارض با گزارش های
متأخّر ، بر آنها تقدم دارد .
2. گزارش های یاد شده نشان می دهند که
ظاهراً تا قرن پنجم هجری ، موضوع شهادت حضرت عبدالعظیم مطرح نبوده است
، وگرنه در این گزارش ها به آن اشاره می شد .
3. در صورتی که بتوانیم بر گزارش کتاب الشجره
المبارکه اعتماد کنیم ، جمع میان این گزارش و گزارش مشجرات ابن
معیّه و نیز گزارش منابع معتبر یاد شده ، این است که ایشان
در اثر مسموم شدن ، بیمار شده و به شهادت رسیده است .
4. با عنایت به پیشینه خانوادگی
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و قیام علویان در طبرستان ،
در صورتی که زمامداران فاسد بنی عبّاس از مخفیگاه ایشان
در ری آگاه می شدند ، قطعاً ایشان را به شهادت می رساندند
، و بعید نیست در اثر کثرت رفت و آمد با ایشان در مدّت حضورشان
در ری ، به این موضوع پی برده باشند .
5. تشبیه زیارت حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام به زیارت امام حسین علیه السّلام می تواند قرینه
ای بر شهادت ایشان باشد .
بنابراین ، هر چند دلیل قاطعی بر شهادت
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در دست نیست ، لیکن دلیل
محکمی بر نفی شهادت ایشان نیز وجود ندارد ؛ بلکه با توجّه
به نکته سوم ، چهارم وپنجم ، پذیرفتن اصل شهادت بعید نیست
(منابع این قسمت: [1] رجال النجاشی : ج2 ص67 ش651 ، شناخت نامه حضرت
عبدالعظیم حسنی علیه السّلام و شهرری / مجموعه رساله های
خطّی و سنگی : ص22( رسالة « رسالة فی فضل عبدالعظیم علیه
السّلام »، صاحب بن عبّاد ). - [2] ر. ک : ص 11 - [3] الشجرة المبارکة ، فخر رازی
( م 606 ق) : ص64 ( از منشورات کتاب خانه آیة الله مرعشی ) . گفتنی
است که هر چند برخی به استناد یاد نکردن فخر رازی از این
کتاب در سیاهه آثارش ، در انتساب این کتاب به وی تردید کرده
اند ، لیکن نسخه های خطّی کتاب ، در انتساب آن به فخر رازی
، صراحت دارند و متن آن نیز نشان می دهد که مؤلّف ، دانشمندی
کاملاً آگاه به انساب خاندان رسالت بوده است و به همین دلیل ، نسب
شناسان ، آن را در شمار منابع معتبر علم انساب یاد می کنند . - [4]
المنتخب ، طریحی : ص 7 . گفتنی است که بسیاری از
گزارش های این کتاب ، ضعیف و نادرست اند و لذا منفردات آن ،
قابل اعتماد نیستند . - [5] شناخت نامه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه
السّلام و شهرری / مجموعه کتاب ها و رساله ها : ص141(«زندگانی حضرت
عبدالعظیم و امام زادگان مجاور»، محمد رازی شریف ))
مدفن حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با اشاره پیامبر
صلّی الله علیه و آله وسلّم
بر پایه گزارش صاحب بن عبّاد ( 326-385 ق ) [1]، شب
وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام یکی از شیعیان
ری در عالم رؤیا ، پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله
و سلّم را دید که به او فرمود : «مردی از فرزندان مرا فردا از سکة
الموالی می آورند و در باغ عبدالجبّار بن عبدالوهّاب ، در کنار درخت سیب
، دفن خواهند کرد» . آن شخص نزد صاحب باغ رفت تا آن درخت و مکان آن را بخرد . صاحب
باغ به او گفت : این درخت و مکانش را برای چه می خواهی ؟
او جریان رؤیای خود را بازگو کرد . صاحب باغ گفت : من هم چنین
خوابی دیده ام و بدین جهت ، محل این درخت و همه این
باغ را وقف سادات و شیعیان کرده ام که اموات خود را در آن دفن کنند
.[2]
بنابراین گزارش ، با عنایت به این که باغ
های آن دوران ، معمولاً بسیار بزرگ بوده ، می توان حدس زد که تا
شعاع قابل توجّهی در اطراف مرقد مطهّر حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام وقف دفن سادات و پیروان اهل بیت علیه السّلام بوده است
. (منابع این قسمت: [1] گفتنی
است که این گزارش ، با اندکی تفاوت در رجال النجاشی (372-450ق)
نیز آمده ، و متن حاضر ، برگرفته از هر دو منبع است . - [2] رجال النجاشی
: ج2 ص66-67ش 651 ؛ شناخت نامه حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و شهرری
/ مجموعه رساله های خطّی و سنگی : ص22 (رساله «رسالة فی
فضل عبدالعظیم علیه السّلام»، صاحب بن عبّاد).
(برگرفته از کتاب «حکمت نامه حضرت عبدالعظیم علیه
السّلام » اثر آیت الله محمّدی ری شهری - خیمه -
آذر 1382- شماره 9 - خورشید ری /نگاهی کوتاه به زندگی و
شخصیت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع))
بناهای حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام
بنای نخستین این آرامگاه را محمد پسر زید
داعی علوی در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری برابر با
با قرن نهم میلادی تعمیر اساسی کرد. در گاه اصلی
ورودی آن که در شمال آرامگاه قرار دارد به فرمان پادشاهان خاندان بویه
و سپس با تلاش مجدالملک قمی ساخته شد. بنای آرامگاه در بخش پایین
چهارگوشی است که هر سوی آن حدود هشت متر است. در بالا مانند همه بناهای
سلجوقی برفراز چهارگوشه حرم چهار گوشوار یعنی چهار طاق مورب بنا
کردهاند و بالاتر از آن یک هشت ضلعی و بر روی آن یک
شانزدهضلعی ساختهاند. روی این شانزدهضلعی گنبد اصلی
حرم ساخته شده است. تمام این بخشها از درون آیینهکاری
شده است. تعمیر و تغییرات اصلی این بخش در زمان شاهطهماسب
صفوی انجام گرفته است. صحنها و ایوان از آثار دوره صفوی میباشد.
در دوره قاجار تعمیرات و اضافات بسیاری
صورت گرفت. پوشش زرین گنبد به فرمان ناصرالدین شاه در سال ۱۲۷۰
هجری قمری برابر با ۱۸۳۵ میلادی
انجام گرفته است. تاریخ ساخت صندوق داخل آرامگاه عبدالعظیم ۷۲۵
هجری قمری برابر با ۱۳۳۵ میلادی
است. دو لوحه کتیبه چوبی روی یک جفت در چوبی جدید
تر نصب شده که تاریخ ساخت لوحهها ۸۴۸ هجری قمری
مطابق با ۱۴۴۴ میلادی است.
تاریخ ساخت درب بزرگ چوبی بین رواق شمالی
و مسجد زنانه ۹۰۴ هجری قمری (برابر با ۱۴۹۸
میلادی) و به سبک دوره تیموری است.
آرامگاههای پیرامون
بسیاری از نامداران ایران در کنار
آرامگاه و رواقهای اطراف، عمدتاً در باغ طوطی، به خاک سپرده شدهاند.
ازجمله: ناصرالدین شاه قاجار (که پس از پیروزی انقلاب اسلامی
تخریب گشت)، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، ملا علی
کنی و محمد قزوینی، عباس اقبال آشتیانی، شیخ
محمد خیابانی، ستار خان، محمدتقی فلسفی و برخی حکام
اردلان که از وابستگان پادشاهان قاجار بودند نیز در صحن آرمیده اند.
آرامگاه پهلوی
در دوره پهلوی آرامگاهی در جوار این
آستان برای رضا شاه پهلوی تدارک دیده شد که به تدریج بسیاری
از وابستگان این خاندان در آن جا به خاک سپرده شدند. از جمله: علیرضا
پهلوی، سلیمان بهبودی، سپهبد فضلالله زاهدی، ارتشبد محمد
خاتم، حسن علی منصور. این آرامگاه پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷
به همراه آرامگاه پنجاه تن از وابستگان رژیم گذشته توسط گروهی به
سردستگی صادق خلخالی ویران شد.
برخی از
مشاهیر مدفون در آستان مقدس عبدالعظیم علیه السلام
مفسّر والامقام شیخ
ابوالفتوح رازی
آیت الله
شاه آبادی (از اساتید حضرت امام خمینی (ره))
آیت الله
كاشانی
عالم متّقی
و مفسّر ارزشمند قرآن آیت الله اثنی عشری
علامه سید
محمد كاظم عصار
خطیب توانا
حجّت الاسلام و المسلمین محمد تقی فلسفی
امیری
فیروزكوهی (از نویسندگان و شعرای بزرگ و غزلسرای
معاصر)
قائم مقام فراهانی
شهید شیخ
محمد خیابانی
شهید طیب
حاج رضایی
حاج محمد اسماعیل
رضایی
آیت الله
ابوالقاسم تهرانی
سید محمد
طباطبایی سنگلجی (از علماء فاضل و ادباء جلیل القدر
تهران)
ابوتراب امامى
كاشانى (پدر آیت الله امامی کاشانی و از اعلام و دانشمندان
دارالمؤمنین کاشان)
احمد خان نصیر
الدوله بَدِر
سید احمد
طباطبایى سنگلجی (از فقهای عالی مقام تهران)
ادیب
الممالك فراهانى
اسماعیل آشتیانى
(ادیب ، شاعر و نگارگر بزرگ معاصر ایران)
اسماعیل
مرآت (استاندار کرمان و وزیر فرهنگ وقت)
شهید افتخار
العلما آشتیانى (عالم شهیر و ادیب دانشمند)
استاد دکتر بدیع
الزمان فروزانفر
فقیه ، حکیم
و ادیب دانشمند جعفر آشتیانى
دکتر سید
جلال الدین محدث ارموى
آیت الله
حاج شیخ جواد فومنى حائرى
جواد مؤذنى
ابوالفضل تهرانی
حبیب اللّه
جندقى
علّامه حبیب
اللّه خویى
شاعر حبیب
اللّه شیرازى (قآنى)
آیت الله
حسن آشتیانى
حسن بن محمّد خان
صدیق اسفندیارى (نویسنده و شاعر توانا)
استاد سید
حسن مشكان طبسى
حجت الاسلام و
المسلمین سید حسن معینى
آیت الله
علّامه ابوالحسن شعرانی
ستارخان سردار ملی
سید ضیاء
الدین طباطبایى
عباس اقبال آشتیانى
(استاد نامور پژوهشهای تاریخ و ادب ایران)
آیت الله
احمد آشتیانی
استاد عبدالعظیم
قریب گركانى
آیت الله
عبداللّه نورى
آیت الله سید
على اكبر تفرشى
على قلى اعتضاد
السلطنه
آیت الله
على كنى
دکتر غلامحسین
رهنما
آیت الله
عبدالکریم حق شناس
امام زاده حمزة
بن موسی الکاظم(ع) در
حرم عبدالعظیم علیه السلام
زیارتنامه امامزاده حمزه علیه السّلام
بِسْمِ الله الرَّحْمِن الرَّحيم اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ خاتَمِ
الاَنْبِياءِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ وَلِیِّ الاَوْلِياءِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ بَتُولِ الْعَذراءِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ
شافِعِ يَوْمِ الحِسابِ يَابْنَ الاَئِمَّةِ الاَطْيابِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ
الطّاهِرينَ الاَنْجابِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ بابِ الحَوائِجِ يَابْنَ
صاحِبِ الْمَقاماتِ وَ الْمَعارِجِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ النَّبَاءِ
الْعَظيمِ يَابْنَ الْکاظِمِ الْکَظيمِ يا مَنْ زارَهُ سَيِّدُنا عَبْدُ العَظيمِ
، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَخَا الرِّضَا الْغَريبِ يا حَبيبَ بْنَ الْحَبيبِ يا
ذَاالنَّسَبِ الْحَسيبِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا سَيِّدی وَ مَوْلایَ
يا حَمْزَةَ بْنَ موسَی الْکاظِمِ يَابْنَ الاَطْيابِ وَ الْاَعاظِمِ يا
سُلالَةَ الْاَفاخِمِ يَابْنَ السّاداتِ المُکَرَّمينَ يَابْنَ الاَئِمَّةِ
الْمُنْتَجَبينَ يَابْنَ آلِ طه وَ يس يَابْنَ وَلِیِّ اللهِ وَ يا اَخَ ولِیِّ
اللهِ وَ يا عَمَّ وَلِیِّ اللهِ اَيُّهَا الشّافِعُ وَ ابْنَ الشّافِعِ
اَشهَدُ اَنَّکَ ابْنُ الْاِمامِ وَاَخُ الْاِمامِ وَ مِنْ ذُرِّيَّةِ اَئِمَّةِ
الْکِرامِ وَ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ وَ عَلی آبائِکَ الطّاهِرينَ وَ رَحْمَةُ
اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
امام زاده حمزة
بن موسی الکاظم(ع) در
کنار مرقد شاه عبدالعظیم
بقعههای زیادی در ایران و کشورهای دیگر
به وی منسوب است، اما صحیح این است که مرقد وی در ری
در جوار آستانه حضرت عبدالعظيم است.
امامزاده حمزه یکی از فرزندان امام هفتم شیعیان موسی
کاظم و برادر امام هشتم شیعیان علی بن موسی (رضا) میباشد
که آرامگاه او در کنار مرقد شاه عبدالعظیم قرار دارد وی زمانی
که برای دیدن برادرش رضا عازم خراسان بود. در ری درگذشتهاست.
گفته میشود عبدالعظیم حسنی به زیارت قبر وی میرفته
و میگفت: «این قبر یکی از پسران موسی کاظم است.»
چندین امامزاده با نام حمزه در ایران وجود دارد ولی از همه
مشهورتر امامزاده حمزه تهران است.
بعضی مدفن او را در قم و برخی در ترشیز(کاشمر) و بعضی
در جزیره طرف جنوب حله نوشته اند. اما محدث نوری در تحیه
الزائر، قول اخیر را بی اصل شمرده است. خاندان سید محمدباقر شفتی
از نسل همین امامزاده حمزه هستند. پادشاهان صفویه که خود را از اولاد
او میدانستند در ایام سلطنت خود به آن توجه زیادی داشتهاند.
و شاه طهماسب صفوی به احداث بقعه و گنبد برای مرقدش همت گماشتهاست.
فرزندان امام موسی کاظم علیه السّلام هر یک دارای فضایلی
هستند ولیکن حضرت امامزاده حمزه علیه السّلام دارای فضایلی
ممتاز و جلالت قدر و عظمت شأن است . در این که او مردی عالم ، فاضل ،
متّقی ، محدّث و ثقه بوده ، کسی تردید ندارد و درباره تاریخ
وفات ، یا شهادت و نیز خصوصیات دیگر زندگی آن
بزرگوار ، به مطلب و مدرک معتبری برخورد نکرده ایم و میان علما
و موّرخان در این مورد اختلاف فراوانی وجود دارد .
نسب شریف
پدر بزرگوار امام زاده حمزه علیه السّلام ، امام موسی کاظم علیه
السّلام ، هفتمین امام شیعیان است . حضرت امام موسی کاظم
علیه السّلام در روز یکشنبه هفتم ماه صفر الخیر سال 128 ه.ق در
ابواء (محلی بین مکه و مدینه ) از مادری به نام حمیده
بربریه با اندلسیه ، که به فرموده پدر بزرگوارش امام جعفر صادق علیه
السّلام زنی پاک و منزه از هر پلیدی بود ، متولد شد . آن حضرت
در بیستم شوال سال 179 ه.ق به دستور هارون الرشید ، پنجمین خلیفه
عباسی ، در حال نماز در مسجد النبّی علیه السّلام دستگیر
و روانه زندان گشت و سرانجام در روز جمعه بیست و چهارم یا بیست
و پنجم ماه رجب سال 183 ه.ق توسط سندی بن شاهک یهودی در سن 55
سالگی به شهادت رسید ودر قبرستان قریش در غرب بغداد ، که بعدها
به شهر « کاظمین » شهرت یافت مدفون گردید.
مادر امامزاده حمزه علیه السّلام بنا بر قول مؤلف کتاب منتخب التواریخ
، امّ احمد بود که بنابر این حضرت امامزاده حمزه علیه السّلام برادر
حضرت احمد بن موسی علیه السّلام ملقّب به شاه چراغ و محمّد عابد علیه
السّلام می باشد .
درباره امّ احمد نوشته اند که وی از زنان محترمه و صالحه زمان خود بود ،
و امام موسی کاظم علیه السّلام عنایتی خاص به او مبذول می
داشت و مورد اعتماد و اطمینان امام هفتم بود، تا جایی که او را یکی
از اوصیای خود به حساب آورده است .
زمانی که امام موسی بن جعفر علیه السّلام عازم بغداد بود ،
ودایع امامت را به امّ احمد سپرده و فرمود : برای هیچ کس بازگو
مکن ! هر گاه کسی آمد و آن را مطالبه کرد ، تحویل بده و بدان که من شهید
شده ام و کسی این امانات را از تو بخواهد وصیّ و جانشین
من است و اوست امام واجب الاطاعه که بر تو و همه لازم است از او اطاعت نمایند
.
روزی که هارون الرشید ، حضرت امام موسی کاظم علیه
السّلام را در بغداد شهید کرد ، امام رضا علیه السّلام نزد « امّ احمد
» آمد و فرمود : اماناتی را که پدرم هنگام رفتن به شما سپرد بیاوردید
! امّ احمد پرسید : آیا پدرت امام موسی کاظم علیه السّلام
به شهادت رسیدند ؟
امام رضا علیه السّلام فرمود : بلی . الان از دفن پدرم می آیم
، امانات را به من بسپار که منم خلیفه و جانشین پدرم امام موسی
بن جعفر علیه السّلام و امام بر جن و انس .
امّ احمد ، با شنیدن این خبر شروع به گریه نمود و با صدای
بلند شیون می کرد و بعد از تسکین یافتن ، امانات امام موسی
کاظم علیه السّلام را تحویل امام رضا علیه السّلام داد و با
امام رضا علیه السّلام به امامت بیعت نمود .
تاریخ تولد و وفات حمزة بن امام موسی علیه السّلام
از تاریخ تولد و وفات یا شهادت حضرت امامزاده حمزة بن موسی
علیه السّلام اطلّاع دقیقی در دست نیست ، و در مصادر
ترجمه او از این موضوع ذکری به میان نیامده و علما و
مورخان تحقیقی در این خصوص انجام نداده اند . ما با بررسی
و تحقیقات فراوان از کتب معتبره به این نتیجه رسیده ایم
که وی حدوداً در سال 204 ه.ق وفات یافت یا به شهادت نایل
شد ؛ چرا که اکثر علمای رجال و مورّخان تاریخ ورود ایشان به ایران
و وفات آن حضرت را بین سالهای 201 الی 204 هجری ثبت نموده
اند ، و با دلایلی می توان گفت که آن حضرت در سال 204 ه.ق به
شهادت یا به مرگ طبیعی از دنیا رفته است .
علّامه سید محسن امین رحمة الله علیه در کتاب ارزشمند اعیان
الشیعه به نقل از بحار الانوار می نویسد: «حمزة بن موسی
علیه السّلام در خدمت برادرش امام علی بن موسی الرضا علیه
السّلام عازم خراسان بود ، و همواره در خدمت برادر بود و در رفع حوایج امام
می کوشید . چون به سوسمر ( یکی از قرا که معلوم ننموده در
کجا واقع است ) رسیدند. عده ای از
عمّال مأمون بر آنان حمله کردند و او را کشتند و برادرش امام رضا علیه
السّلام در باغی او را دفن کرد .»
این مطلب را مؤلفان کتاب های مشاهد العترة الطاهره و روضات الجنات
و حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السّلام هم نقل نموده اند ، که
باید مجعول بودن آن را پذیرفت . اجمالاً باید گفت : هیچ یک
از مورّخان همراه بودن امامزاده حمزه علیه السّلام با امام رضا علیه
السّلام را در کتابشان ذکر ننموده اند . اما می توان گفت که چون حضرت امام
رضا علیه السّلام در سال 201 ه.ق به جهت ولایت عهدی مامون از مدینه
عازم خراسان بود ، لذا نامه ای به سادات و امامزادگان نوشت و از آنان خواست
که به ایران مهاجرت نمایند ، لذا دسته دسته سادات از مدینه عازم
ایران شدند که من جمله آنها حضرت فاطمه معصومه علیه السّلام و حضرت
احمد بن موسی علیه السّلام معروف به شاه چراغ هستند که با کاروانی
از سادات به ایران مهاجرت کردند .
از این رو ، به احتمال قوی چون حضرت امامزاده حمزه علیه
السّلام با احمد بن موسی علیه السّلام برادر ابوینی بوده
است . همراه برادر خود به دیدار امام رضا علیه السّلام شتافت ، ولی
مورّخان اشتباهاً شهادت حمزه علیه السّلام را ، در سفر به همراه امام رضا علیه
السّلام دانسته اند در حالی که باید این گونه تصحیح گردد
که حضرت حمزه در سفر به همراه احمد بن موسی علیه السّلام به شهادت رسید
؛ زیرا همین که رود کاروان شاهچراغ به گوش مأمون رسید ، اساس
حکومت خود را در خطر دید ، لذا فوراً بعد از به شهادت رساندن امام رضا علیه
السّلام دستور قتل عام سادات و امامزادگان علیه السّلام را به عمّال خود
صادر کرد .
حضرت احمد بن موسی با برادر خود امامزاده حمزه و علاء الدین حسین
علیه السّلام و دیگر سادات ، که قصد خراسان و دیدار امام رضا علیه
السّلام را داشتند ، با سپاه قتلغ خان ، حاکم شیراز مواجه شدند ، و چون یاران
احمد بن موسی علیه السّلام آمادگی برای نبرد نداشتند و
بعضاً مجروح و زخمی شده بودند ، از معرکه گریخته و خود احمد بن موسی
علیه السّلام هم با تفصیلی که بعداً بیان خواهد شد به
شهادت نایل آمد .
در این میان ، می توان چنین ادّعا کرد که امامزاده
حمزه علیه السّلام در این جهاد زخمی شده و به شهرری گریخت
که در آنجا به دست عمّال مأمون شناسایی و به قتل رسید یا
این که با همان زخم از دار دنیا رفت .
مؤید قول ما نکات زیر است :
1-در خبری که صاحب اعیان الشیعه و دیگر مورّخان نموده
اند ، دلالت بر شهادت امامزاده حمزه علیه السّلام دارد ، و اگر بگوییم
که آن« حضرت را ، هنگامی که با امام رضا علیه السّلام عازم مرو بود ،
به شهادت رسانده اند ، معقول نمی باشد ؛ زیرا اولاً هیچ یک
از مورّخان همراه بودن امامزاده حمزه علیه السّلام را با حضرت امام رضا علیه
السّلام در کتبشان متذکّر نشده اند و ثانیاً بر فرض این که این
مطلب صحیح باشد دشمنی شخصی یا دستوری از مأمون
داشتند ، می بایست خود امام علیه السّلام را شهید می
کردند ، نه شخصی که به عنوان خادم امام با وی بوده است لذا می
توان همراه بودن امامزاده حمزه علیه السّلام را با برادر ابوینی
خود شاهچراغ احمد بن موسی علیه السّلام ثابت کرد و داستان صاحب اعیان
را مربوط به شاهچراغ دانست .
2-به اتفاق جمیع مورّخان ، ورود امامزادگان پس از دعوت امام رضا علیه
السّلام و استقرار و جلوس آن حضرت بر کرسی ولایت عهدی صورت
گرفته است ، و از طرفی ، ناقلین داستان کشته شدن امامزاده حمزه علیه
السّلام ، تاریخ وفات یا شهادت ایشان را متّفقاً در سال های
201 الی 204 هجری می دانند ، بنابراین با وجود این که آخر داستان هم، اشاره به دفن حضرت
حمزه بن موسی علیه السّلام در یکی از باغ ها دارد ، و با
توجه به این که حضرت عبد العظیم حسنی علیه السّلام به
وجود قبر حضرت حمزه در ری اشاره کرده و روزها وارد باغی می شده
و قبری را زیارت می نمود و می فرمود: هذا قبر خیر
رجل من ولد موسی بن جعفر علیه السّلام ، پس می توان چنین
استدلال نمود که آن حضرت با برادر خود
شاهچراغ عازم ایران شد و بعد از مقاتله با سپاه قتلغ خان ، در حالی که
زخمی گشته بود به ری متواری گشت و در این شهر به دست
عمّال مأمون به شهادت رسید . اگر به کشته شدن آن حضرت در معیّت امام
رضا قائل شویم با خبری که حضرت حمزه علیه السّلام را با حضرت
معصومه علیه السّلام
همراه می داند ، تعارض دارد. لذا چاره ای نیست که هر دو خبر را رد کرده و
قول نگارنده را با دلایل مذکور قبول نماییم .
پس از آن که ثابت گردید حضرت امامزاده حمزه علیه السّلام بین
سال های 203 یا 204 هجری به شهادت رسیده است ، این
نکته نیز لازم است که چون شاهچراغ از حضرت امام رضا علیه السّلام از
لحاظ سنی بزرگتر بوده ، و از طرفی تولد امام علی بن موسی
الرضا علیه السّلام به اتفاق موّرخان در سنه 148 ه.ق بود ، وجناب حمزه علیه
السّلام هم برادر ابوینی شاهچراغ می باشد ، پس می توان
احتمال داد که وی در سال 151 از هجرت رسول خدا صلّی الله علیه و
آله و سلّم متولد شده و در سال 203 یا 204 ه.ق یعنی در سن 53
سالگی به شهادت رسیده است – والله العالم.
تعداد فرزندان امامزاده حمزه علیه السّلام و اعقاب آن حضرت
برای حمزه بن موسی علیه السّلام سه پسر به نام های ،
حمزة بن حمزه ، قاسم بن حمزه و علی بن حمزه ثبت نموده اند . علی بن
حمزه بدون فرزند از دنیا رفت و در شیراز در باب اسطخر مدفون گردید
و قبرش مزار مردم و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیه السّلام می
باشد . لذا اعقاب حمزة بن موسی علیه السّلام که دربلاد عجم بسیارند
از نسل قاسم و حمزه می باشند .
امام حمزة بن حمزه مادرش امّ ولد بود و خود او در خراسان پیشوا و مقدم
بود . از او نوادگان اندکی باقی مانده است که بعضی از آنها در
بلخ می باشند و اعقاب او از یک فرزندش به نام علی بن حمزة بن
حمزه است .
در همین رابطه مؤلف کتاب سراج الانساب می نویسد که ، نسل
حمزة بن حمزه به غایت اندک است و حقیقت حال اولاد او چنان که باید
معلوم نیست .
اما قاسم بن حمزه که مادر او هم امّ ولد بود . او را قاسم اعرابی می
نامیدند و نسلش از محمّد اعرابی است .
از محمد اعرابی بنا به نقل از فخر رازی شش فرزند به جا ماند که
عبارتند از :
1-احمدابوعلی الاسود ، که نقیب طوس بود .2-عبد الله ابو محمد
جرجانی ، ملّقب به ابی زینب . 3- موسی ، که اعقابش در
طبرستان هستند . 4- قاسم اعقابش در هرات می باشند . 5- عباس سیاه ، که
در طبرستان می زیست . 6- علی ، که در هرات زندگی می
کرد .
مرحوم علّامه نسابه عباس فیض رحمة الله در کتاب بدر فروزان می
فرماید : اعقاب قاسم بن حمزه تنها از سه فرزندش به نام های محمّد ، علی
و احمد می باشد .
به هر حال نسل احمد بن محمد الاعرابی بن قاسم بن حمزه ، از چند پسر است
که من جمله ایشان ، ابو محمّد اسماعیل ، جدّ شاهان صفوی می
باشد .
از این رو مرحوم شیخ عباس قمی رحمة الله در کتاب منتهی
الامال نسب شاهان صفویه موسویه را این گونه ذکر می کند :
« همانا سلاطین صفویه قریب به دویست و سی سال سلطنت
کردند و ترویج دین و مذهب شیعه جعفری نمودند . اول ایشان
شاه اسماعیل اول بود ، و هو ابن السلطان حیدر بن السلطان شیخ جنید
مقتول بن السلطان شیخ ابراهیم بن خواجه علی مشهور به سیاه
پوش است که در سنه هشتصد و سی و سه در بیت المقدس وفات کرد و مزارش
معروف شد به مزار شیخ العجم و هو ابن شیخ صدر الدین موسی
بن قطب الاقطاب برهان الاصفیاء الکاملین شیخ صفی الدین
ابوالفتح اسحق اردبیلی که سلاطین صفویه را به سبب
انتسابشان به او ، صفویه گفتند . وی در سنه هفتصد و سی وپنج در
اردبیل وفات یافت و در آنجا به خاک سپرده شد و در کنار وی جماعتی
از اولاد و احفاد او مانند شیخ صدر الدّین و پسرش شیخ جنید
و سلزان حیدر و شاه اسماعیل و شاه محمد خدا بنده و شاه عباس اول و
اسماعیل میرزا و غیر ایشان دفن شدند . وهو ابن سید
امین الدین جبرئیل ابن سید محمد صلاح الدین سید
قطب الدین ابن صلاح الدین رشید بن سید محمد الحافظ بن سید
عوض شاه الخواص این سید فیروز شاه زرین کلاه ابن سید
نور الدین محمد بن سید شرف شاه بن سید تاج الدین حسین
بن سید صدر الدین محمد بن سیدمجد الدین ابراهیم بن
جعفر بن محمد بن اسماعیل بن ناصر الدین محمد بن شاه فخر الدین
احمد بن ابو محمد اسماعیل بن سید محمد الاعرابی ابن ابو محمد
قاسم بن حمزه ین الامام موسی الکاظم علیه السّلام می باشد
.
از جمله نوادگان محمد بن قاسم الاعرابی بن حمزه ، ابوجعفر محمد بن موسی
بن محمد بن القاسم بن حمزه بن امام موسی کاظم علیه السّلام است که در
خدمت پادشاهان ساسانی به سر می برد و با وزرای آنها معاشرت داشت
.
ذکر دو کرامت از امامزاده حمزه علیه السّلام
کرامت 1
فرزندان حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام هر یک دارای
فضایلی می باشند ولیکن حضرت حمزه علیه السّلام دارای
فضایلی ممتاز و جلالت قدر و عظمت شان است ، لذا هزاران مشتاق و علاقه
مند به خاندان عصمت و طهارت علیه السّلام با دلی مالامال از محبت وافر
، حاجات مشروعه خود را به محضر مبارک ایشان برده و مطلوب خود را از حضرتش دریافت
داشته اند و ارادتشان نسبت به این خاندان جود و کرم مضاعف شده و ذکر و نقل
معجزات و کرامات این سیّد عظیم الشان و امامزاده واجب التعظیم
نقل مجالس و محافل دینی و مذهبی و اخلاقی شده است .
در تاریخ ایران از میان پادشاهانی که برعلیه دیانت
و مظاهر اسلام قد برافراشته اند ، نام رضا خان قلدر میر پنج ، فراموش ناشدنی
است . به ویژه آن که او در اعمال کینه توزانه خمود بر ضدحجاب و روحانیت
؛ خفقان دهشتناکی را حاکم نموده بود .
این ماجرا در اوج شقاوت آغاز شده است :
یک صندوق منبّت کاری شده برای قرار دادن بر روی مرقد
مطهّر امامزاده حمزة بن موسی علیه السّلام ساخته و آماده نصب شده بود
. در این حین ، یکی از خادمان تصمیم گرفت نامه ای
بنویسد و در آن وضعیت و موقعیت زمان خود را تشریح کند .
او در این نامه ، ابتدا نام و مشخصات خود را نوشت و این که در چه تاریخی
و در زمان حکومت چه کسی آن را نگاشته است . و سپس ظلم رضاخان و کینه
ورزی های آن خبیث را علیه دین و پرده دری
اعتقادات مذهبی مردم شرح داد.
او در یک فرصت مناسب ، این نامه را در آخرین مرحله نصب
صندوق ، میان صندوق و سنگ مرقد قرار داد، تاشاید پس از گذشت قرن ها ،
اگر تعمیر و یا تعویضی برای آن صندوق صورت گرفت ، آیندگان
با خواندن این نامه به یک سند تاریخی و شاهد عینی
از ظلم دوران رضاخان دست یابند و از آن مطلّع شوند ... اما دست بر قضا ، این
مدت بیش از چهل سال طول نکشید و در سال 1350 یکی از
مؤمنان بانی ساخت صندوق خاتم شد تا به جای صندوق منبّت قبلی در
مرقد مطهّر حضرت حمزة بن موسی علیه السّلام نصب شود . خبر که به گوش
آن خادم – یعنی نویسنده نامه چهل سال قبل – رسید وحشت و
اضطراب تمام وجودش را فرا گرفت . خدایا چه خواهدشد ! برداشتن صندوق همان و عیان
شدن نامه همان ، آن هم در اوج قدرت محمدرضا پسر رضا خان قلدر . در صدد چاره بر آمد
، اما راهی به جز توسل به جناب حمزه علیه السّلام نمی یابد
. آن شب فکری به ذهنش خطور می کند . او برای خود کفنی
تدارک دیده بود، تا پس از مرگش از آن استفاده شود . به فکر افتاد برای
حضور در مراسم تعویض صندوق، همین کفن را بهانه کند . شب موعود فرا رسید
، مسئولان وقت آستانه به همراه نماینده دولت و تنی چند از مقامات ایستاده
بودند تا شاهد تعویض صندوق باشند . در این میان خادم پیر
نیز خود را به کنار صندوق رساند و به حاضرین گفت : « من کفنی
دارم که آروز دارم آن را با غبار روی سنگ مرقد متبرّک کنم . منت بگذارید
و اجازه بدهید به آرزوی خود برسم .» مسئولان آستانه که برای این
خادم احترام خاصی قائل بودند ، با خواسته او موافقت می کنند . هنگامی
که صندوق برداشته می شود ، او کفن را بر روی سنگ می اندازد و
غبار ها را درون کفن جمع می کند . آسوده خیال از این که نامه نیز
در بین غبار هاست . بلافاصله از حرم خارج شده و در گوشه امنی کفن را می
تکاند . به اندازه یک مشت غبار که در این چهل سال زیر صندوق جمع
شده است روی زمین می ریزد ، اما از کاغذ خبری نیست
. بار دیگر تشویش و نگرانی به جانش می افتد . خدایا
در این چهل سال که صندوق از جایش تکان نخورده است ، بنابراین
فقط یک احتمال باقی می ماند و آن هم سهل انگاری در جمع
کردن غبار ، حتما نامه درون حرم افتاده است ! حرم هم قرق و درها بسته ، بهانه ای
هم برای برگشتن به داخل نیست . اینک که دیگر خود را برای
عواقب بعدی آماده کرده بود ، رنگ پریده و مضطرب کنار حوض امامزاده
حمزه علیه السّلام می نشیند تا آبی به صورت بریزد .
در این هنگام صدایی از پشت سر توجه اش را جلب می کند . کسی
می پرسد : « نامه را پیدا نکردی ؟ » بر می گردد . جوانی
خوش رو و بلند قد را می بیند که متبسّم بالای سرش ایستاده
است . پاسخ می دهد : آقا ، کدام نامه ؟ و بعد سکوت می کند . همان جوان
اضافه می کند : « نگران نباش آن نامه هیچ وقت پیدا نخواهد شد .»
سخنان آن جوان بلند بالا ، که این گونه از ضمیر و مکنونات او مطلّع
است ، خادم را به وحشت می اندازد ، به طوری که با عجله از صحن بیرون
می آید . در کوچه قدم هایش را تند تر بر می دارد ، اما
چند لحظه بعد پیش خود می اندیشد این جوان که داخل حرم
نبود ، و قبل از این هم ایشان را ندیده بودم ، پس از کجا راز
مرا می دانست . این سوالات اورا دوباره به داخل صحن می کشاند
اما از جوان خوش رو و بلند قامت هیچ اثری نبود . خادم در حالی
که باران اشک صورتش را می شست ، چشمان درخشانش را بر گنبد فیروزه ای
حضرت حمزة بن موسی علیه السّلام دوخت و گفت : السلام علیک یابن
رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم .
کرامت 2
در سال های گذشته ، موضوعی تا مدت ها در شهرری نقل محافل
بود و امروز نیز اگر بپرسید : چه کسی کاشی کاری
مناره های حرم سید الکریم علیه السّلام را انجام داده است
، پاسخ می دهند : «همان که از ایوان امامزاده علیه السّلام
افتاد ، دنبه گوسفندش ترکید .» حال ببینیم که این ماجرا
چه بوده است؟ : در آن زمانها ، ایّام محرم که فرا می رسید ، در
صحن حضرت حمزة بن موسی علیه السّلام هر روز مراسم تعزیه خوانی
برقرار می شد . آن روز موضوع تعزیه مربوط به قربانی کردن حضرت
اسماعیل علیه السّلام به دست حضرت ابراهیم علیه السّلام
بود . در این تعزیه این طور عمل می شد که وقتی تعزیه
خوان به تلاش حضرت ابراهیم علیه السّلام برای قربانی کردن
حضرت اسماعیل علیه السّلام می رسید و به اراده خداوند
موفق به آن کار نمیشد ، در همین لحظه جعبه ای از بالای ایوان
به طرف پایین می آمد که درون آن فردی که نقش جبرئیل
را ایفا می کرد ، به همراه یک گوسفند قرار داشت . گوسفند که به
زمین می رسید ، کسی که نقش حضرت ابراهیم علیه
السّلام را داشت آن را می
گرفت و قربانی می کرد. این جعبه به وسیله طنابی از بالای
ایوان هدایت می شد . آن روز در حالی که جمعیّت
انبوهی به تماشای تعزیه نشسته بودند ، نوبت به لحظه ی پایین
آمدن جعبه رسید . طبق معمول « استاد محمود کاشی کار » ، که نقش جبرئیل
را داشت به همراه یک راس گوسفند درون جعبه قرار داشت . جعبه هنوز فاصله
چندانی از ایوان نگرفته بود که صدای جمعیّت و شیپور
و طبل موجب رم کردن گوسفند شد و در اثر تکان های شدید بالاخره به
واژگون شدن جعبه انجامید . در این لحظات حساس ، معین البکاء (
مسئول تعزیه ) که مراقب این اوضاع بود ، در یک آن متوجه این
واقعه می شود در همان حال با ذکر « یا پسر موسی بن جعفر علیه
السّلام » متوسل به حضرت حمزة بن موسی علیه السّلام می گردد. در آن جا بود که جمعیّت
در عین ناباوری می بینند گوسفند به صورت چهار دست و پا در
میان جمعیت می افتد و در پی آن استاد محمد کاشی کار
نیز آنچنان دقیق بر روی دنبه گوسفند می افتد که دنبه
گوسفند می ترکد. در این و اقعه با وجود« جمعیت فشرده و ارتفاع زیاد
به هیچ یک از تماشاچیان و همچنین استاد محمود کاشی
کار کوچک ترین آسیبی وارد نمی شود . استاد محمودکاشی
کار همان کسی است که کاشی کاری مناره های حرم حضرت عبد
العظیم علیه السّلام یادگار اوست .
بقعه و بارگاه امامزاده حمزه علیه السّلام
دقیقاً نمی توان معلوم کرد که از چه زمانی برای مرقد
مطهّر امامزاده حمزه علیه السّلام ، گنبد و حرم و ضریح بنیان
نموده اند ولی مسلم این است
که حضرت عبد العظیم علیه السّلام در زمان اقامت خود در شهرری ،
روزها به زیارت قبری که فعلاً در مقابل قبر اوست می آمد و می
فرمود : « هذا قبر رجل من ولد موسی بن جعفر علیه السّلام ؛ این
قبر مردی از فرزندان امام موسی بن جعفر علیه السّلام است . »
اولین کسی که مکان این قبر منوّر را زیارت و معرفی
نمود جناب سید الکریم حضرت عبد العظیم علیه السّلام بوده
و بعدها اهالی متدّین و مشتاق به خاندان اهل بیت علیه
السّلام به زیارت وی مشرف شدند ، تا این که اولین بار
سلاطین صفویه که از اولاد او بوده اند ، در ایام سلطنت خود به
آن قبر ، توجه جدی نمودند.
در همین رابطه ، مرحوم دکتر محمد تقی مصطفوی در کتاب آثار
تاریخی طهران می نویسد : «بقعه امامزاده حمزه علیه
السّلام مشتمل بر حرمی به اندازه تقریبی و هئیت حرم حضرت
عبد العظیم علیه السّلام است و همانند آن مزیّن به آیینه
کاری و دارای ضریح نقره ای از اواسط دوره قاجاریه و
صندوق چوبی تازه ساز می باشد . و ایوان بزرگ شرقی و مسجد
بالای سر (در جانب غربی آن) در جنوب غربی آستانه حضرت عبد العظیم
علیه السّلام واقع است که به نظر می رسد از ابنیه دوران شاه
طهماسب صفوی باشد .» (منبع:
پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه
السلام)
سید دین
علی شاه جد اعلای امام خمینی از نسل حمزة بن موسی
سید دین علی شاه، که جد اعلای امام خمینی
و از نسل حمزة بن موسی است، اصالتاً نیشابوری است. او به کشمیر
عزیمت کرد و به نشر فرهنگ اهل بیت پرداخت و در زمره علمای آن
سرزمین درآمد و در همان ایالت به شهادت رسید.(خاطرات آیت
الله پسندیده، ص 8؛ مجله پاسدار اسلام، ش 84، ص 26)
پسوند شاه که در نام وی دیده می شود، به معنای سرور،
صاحب مقامات عرفانی و معنوی، مربی طالبان سلوک، بزرگ و بزرگوار،
دارای شرافت نژادی و اصالت خانوادگی است.
برخی گفته اند چون سید دین علی در میان اقران
خود از نظر دانش و کمالات ممتاز بوده، مردم کشمیر او را با این پسوند
خطاب می کردند.
آیت الله پسندیده گفته است: جد بزرگ ما، دین علی شاه،
در زمره شخصیت های روحانی است که در کشمیر به شهادت رسید
و علما و مردم آن نقاط از مراتب علمی او اطلاع دارند.(پا به پای
آفتاب، گردآوری: امیررضا ستوده، ج1، ص 17)
به نظر می رسد دین علی شاه، لقب آقا بزرگ (میرگلزار علی معروف به عبدالله پسر میر
دولت علی[ سید صفدر] است.(افتخارآفرینان استان مرکزی،
داود نعیمی، ج3، ص 342)
آقا بزرگ را از نوادگان میرحامد حسین معرفی کرده اند، ولی
در سلسله نسب او شخصی با این عنوان دیده نمی شود و
متأسفانه تعدادی از منابعی که به معرفی اجداد امام خمینی(ره)
پرداخته اند، مرتکب این اشتباه شده اند.(مجله حضور، ش 38، ص 242؛ (کارنامه
نور، رضابابایی))
البته میرحامد حسین در یکی از نیاکان خود با
امام خمینی اشتراک نسب دارد؛ چنان که آیت الله سیدمحمد
باقر شفتی، از دانشمندان عصر قاجاریه، با این خاندان قرابت
دارد.(بیان المفاخر، سید مصلح الدین مهدوی، ج1، ص 20 و
21)
آیت الله سید احمد موسوی نیشابوری فرزند عالم
شهید سید دین علی شاه است که تحصیلات مقدماتی
و برخی مبانی علوم و معارف اسلامی را نزد پدر و دیگر علما
آموخت و برای تکمیل آموخته های خویش عازم عتبات عراق شد و
در حوزه نجف نزد مراجع و مدرسین برجسته وقت، تحصیلات را تا نیل
به درجه اجتهاد ادامه داد و برای تبلیغ و تربیت طلاب علوم دینی
به کشمیر بازگشت. او ارتباط خویش را با عتبات عراق قطع نمی کرد
و برای زیارت بارگاه ائمه هدی و نیز دیدار با
دوستان دانشور و مقاصد دیگر، در سال های بعد به این منطقه می
آمد. او در نیمه قرن سیزدهم هجری در جوار بارگاه حضرت امام حسین(ع)
به سر می برد که در هنگام نماز جماعت، با یوسف خان، اهل آبادی
فرفهان خمین آشنا شد. این شخص مأموریت داشت ضمن انجام زیارت،
بعد از پرس و جوهای لازم، عالمی را برای فعالیت های
تبلیغی و امور شرعی خمین بیابد و او را به سوی
آن دیار دعوت کند. سید احمد، وقتی ضرورت وجودش را در آن منطقه
احساس کرد، به یوسف خان پاسخ مثبت داد؛ زیرا برایش تفاوتی
نمی کرد که در چه سرزمینی باشد، بلکه در پی این بود
که کجا بهتر می تواند به وظایف خطیر دینی و انسانی
خود بپردازد. او در صدد بود آموخته ها، توانایی ها و اندیشه های
خویش را در سرزمینی به کار گیرد که ثمر افزون تری
دهد و موجب رویش معرفت و بصیرت مردم شود و همان جا را وطن خویش
قرار دهد. در آن ایام، خمین که به «کمره» معروف بود، وضع آشفته ای داشت؛ زیرا به
دلیل شرارت عده ای از افراد قبایل، یورش های
راهزنان و نیز فشارهای سیاسی خوانین منطقه، کمره
امنیت اجتماعی و آرامش سیاسی خود را از دست داده بود.
مردم هم پناهگاهی برای رفع مشکلات شرعی و دینی
نداشتند. البته کمره از وجود عالمان و بزرگان فضل و فضیلت محروم نبود، ولی
در آن عصر، تیرگی ها چنان شدت یافت که برخی از آنان به
نقاط دیگر کوچ کردند و یا زمینه را برای ایجاد یک
تحول زیربنایی در افکار و اعتقادات مردم مناسب نمی دیدند.
سید احمد، این امتیاز را داشت که ضمن برخورداری از
توانایی های علمی و ظرفیت فکری و ذهنی
بالا، از شجاعت و شهامت ویژه ای بهره مند بود و از تهدیدها و
فشارهای خوانین و زورگویان محلی، هراسی به دل راه
نمی داد. او در نهی از منکر، جدی و قاطع بود. وقتی به وی
خبر رسید حاکم وقت منطقه قصد تجاوز به خانواده ای را دارد، به حالت
مسلح به مقر آن والی عداوت پیشه رفته و بی اعتنا به تفنگ چیان
و خدمه اش، خود را به خان خائن رسانید و به وی اخطار کرد اگر بخواهد
به مردم گزندی برساند و مفسده ای مرتکب شود، مجازات سختی در
انتظارش خواهد بود. این برخورد سید احمد با کارگزار خمین، هشداری
بود که او را به خود آورد و قدری از تجاوزها و جفاهای خود کاهست.
سید احمد حدود چهل سال در خمین به عنوان مرجع امور دینی
و شرعی مردم خمین و توابع، به ارشاد، و راهنمایی اهالی
و تربیت شاگردان، همچنین قضاوت و رسیدگی به دعاوی
مردم اهتمام ورزید. منزلش پیوسته پناهگاه و کانون امیدواری
محرومان، درماندگان و مظلومان بود و در احیای مزارع، باغات و توسعه
اقتصادی منطقه، با قشرهای گوناگون همکاری تنگاتنگی
داشت.(افتخار آفرینان استان مرکزی، ج2، ص 313، ج3، ص 343، به نقل از
جزوه مخطوط به قلم مرحوم آیت الله پسندیده، یادداشت های
دست نویس سید فاضل موسوی خلخالی، مضبوط در واحد خاطرات
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)
در قحطی سال 1283ق. سید احمد از مالکان خوشنام و افراد متمول خواست
برای کاهش فشارهای این وضع اسف بار بر مردم، با وی همکاری
کنند. آنان پذیرفتند و بدین گونه اهالی خمین در این
حادثه کمتر آسیب دیدند. در همان روزهای سخت خشکسالی و قحطی،
در خانه سید احمد هرگز بر روی مردم بسته نشد و سفره اش گسترده بود.
محرومان و فقیران هر روز اطعام می گردیدند.(خمینی
روح الله، سید علی قادری، ص 84)
سرانجام سید احمد پس از چهل سال اقامت در خمین و بر جای
گذاشتن کارنامه ای درخشان از خود، در اواخر سال 1285 یا 1286ق. در همین
شهر دارفانی را وداع گفت. طبق وصیت وی، پیکرش را پس از تشییعی
با شکوه در خمین و اراک، به کربلا انتقال دادند و در جوار بارگاه امام حسین
(ع)دفن کردند.(خمین درگذر تاریخ، محمد جواد مرادی نیا، ص
232 و 233؛ خاطرات آیت الله پسندیده، ص 13)
سید مصطفی فرزند سید احمد، در اول طلوع آفتاب روز پنجشنبه
29 رجب سال 1278ق. در خمین و در خانه پدری دیده به جهان گشود.
او گرچه در سنین کودکی، پدر دانشور خود را از دست داد، اما این
ضایعه در اراده اش برای کسب معارف و علوم اسلامی خللی
وارد نکرد و پس از فراگیری مقدمات علوم حوزوی، به محضر میرزا
احمد فرزند ملاحسین خوانساری از نوادگان محمد خوانساری صاحب
زبدة التصانیف( عالم عصر صفوی)، شتافت و تحصیلات را نزد وی
به طور جدی پی گرفت. فضایل این استاد چنان برای سید
مصطفی جاذبه داشت که با دخترش حاجیه آغا خانم که بعدها به هاجر خانم
مشهور گردید، ازدواج کرد تا ارتباط با این روحانی وارسته و زاهد
را افزایش دهد.(پا به پای آفتاب، ج1، ص 19)
سید مصطفی بعد از تشکیل خانواده، به اصفهان رهسپار شد و در
آنجا به فراگیری معقول و منقول مبادرت ورزید؛ اما چون آموخته های
مزبور نمی توانست روح جستجوگرش را قانع کند، در اوایل قرن چهاردهم هجری
همراه همسر و دختر خردسالش مولود آغا خانم( که در سال 1305 ق. به دنیا آمده
بود) عازم نجف اشرف شد و در آنجا تحصیلات خود را ادامه داد و موفق شد محضر میرزای
رشتی را درک کند. اسامی دیگر اساتیدش مشخص نیست؛
اما از مهم ترین هم مباحثه های وی، می توان سعید
گلپایگانی را نام برد.(خاطرات آیت الله پسندیده، ص 15؛
تاریخچه خاندان امام خمینی، ص 8؛ حدیث پارسایی،
رضا مظفری، ص 81 و 99)
اقامت آن عالم مبارز در نجف، تا سال 1312ق. طول کشید و در حالی که
به درجه اجتهاد رسیده بود، به خمین بازگشت و تا سال 1320ق. که زمان
شهادتش بود، با اقتدار سیاسی و صلابت معنوی و با در اختیار
داشتن نیروهای مسلح و خدمه کافی، مشغول اداره امور شرعی،
ترویجی و اجتماعی مردم بود.
او از جمله مجتهدانی به شمار می رفت که شجاعت ستیز با خوانین
و فرمانروایان زورگو را داشت. یک بار به طور جدی در مقابل اعمال
حاکم خمین( حشمت الدوله) مقاومت و خلاف هایش را گوشزد کرد. حاکم جفا پیشه
به جای آنکه از رفتار مذموم خود دست بردارد، سید را دستگیر و
محبوس کرد که با وساطت حاج میرزا رضا ریحانی که از متنفذین
محلی بود و با سید قرابت داشت، از زندان رهایی یافت.(خمین
در گذر تاریخ، ص 236-240؛ حدیث بیداری، حمید انصاری،
ص 15)
در سال 1320ق. که عضد السلطان ( فرزند چهارم مظفرالدین شاه) والی
اراک بود، دو نفر از خوانین منطقه کمره، به نام های جعفرقلی خان
و میرزا قلی سلطان به مردم جفا می کردند و آرامش را از آنان
گرفته بودند.
آنان که تنها سید مصطفی را مانع کارهای خلاف خود می دیدند،
تصمیم به قتل وی گرفتند. در روز یازدهم ذیقعده 1320 که سید
مصطفی عازم اراک بود تا شکایت از دست این خوانین مزبور را
تسلیم والی سلطان آباد عجم (اراک) کند، در حوالی روستای
حسن آباد( بین راه خمین و اراک)، سید را به ضرب گلوله به شهادت
رسانیدند. با پی گیری خانواده آن شهید، قاتلان دستگیر
شدند. یکی از آنان در حبس درگذشت و دیگری در تهران اعدام
شد.
معروف ترین فرزند سید مصطفی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی
ایران، روح الله موسوی مصطفوی خمینی است که نه تنها
با استبداد و استکبار به ستیز برخاست، بلکه در «جهان اسلام» تحول عمده ای
به وجود آورد.(تاریخچه خاندان حضرت امام خمینی، ص 10؛ شهدای
روحانیت شیعه، علی ربانی گلپایگانی، ج1، ص
110 و 111؛ خمین در گذر تاریخ، ص 244؛ افتخارآفرینان استان مرکزی،
ج3، ص 355 و 356؛ مجله مشکوة، ش 22، بهار 1368، ص 11 و 12؛ علمای بزرگ شیعه
از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص 318 و 319) منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 77.
امامزاده طاهر از نوادگان امام سجّاد علیه السّلام در حرم عبدالعظیم علیه السلام
زیارتنامه
حضرت امامزاده طاهر علیه السّلام
بِسْمِ اللهِ
الرَّحْمن ِالرَّحيمِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا السَّيِّدُ الطّاهِرُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا السَّنَدُ الظّاهِرُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا
التَّقِیُ الرَّضِیُّ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْمُتَّقِیُّ
الْمَرضِیُّ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْعابِدُ الصّالِحُ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الزّاهِدُ الفاتِحُ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا سَليلَ
الْاَئِمَّةِ الْمَعصوُمينَ الْهادينَ الْمَهدِيّينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا
خَلَفَ الْاَوصِياءِ الْمَرضِيّينَ ، اَشهَدُ اَنَّ لَکَ عِنْدَ اللهِ قَدْراً
عَظيماً وَ شَأْناً رَفيعاً لِاَنَّهُ تَعالی اَظْهَرَ جَسَدَکَ الطَّيِّبَ
وَ بَدَنَکَ الطّاهِرَ بَعْدَ مُضِیِّ قُروُنٍ مُتَطاوِلَةٍ وَ سِنينَ
مُتَکاثِرَةٍ مِنْ حينِ ارْتِحالِکَ اِلي جَوارِ اللهِ لِيُبَيِّنَ قَدْرَکَ وَ
مَنْزِلَتَکَ وَ مَنْزِلَةَ ابائِکَ الطّاهِرينَ وَ اَجدادِکَ الْمَعْصُومينَ عَلی
مَنِ التَّبَعَکُم مِنْ شيعَتِکُمُ الْمُخْلِصينَ اِرْغاماً لِلْجاحِدينَ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا سَيِّدی وَ مَوْلایَ يا طاهِرَبْنَ الْاِمامِ
زَيْنِ الْعابِدينَ وَ عَلی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ وَ عَلَی الطّاهِرينَ
مِنْ آبائِکَ وَ اَجْدادِکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه .
امامزاده طاهر در قسمت شمال شرقی
صحن حضرت عبد العظیم
ازامامزادگان دیگری
که در قسمت شمال شرقی صحن حضرت عبد العظیم حسنی علیه
السّلام مدفونند و بقعه و بارگاه مرتبی نیز دارند ، امامزاده طاهر علیه
السّلام می باشد .
امامزاده طاهر از
نوادگان امام سجّاد علیه السّلام در
شهرری مدفون است و همه روزه هزاران نفر از راه دور و نزدیک به زیارتش
تشرّف پیدا می کنند .
رازی در
کتاب زندگانی حضرت عبد العظیم علیه السّلام در خصوص این
امامزاده می نویسد :
« امامزاده طاهر
از جمله علما و مصنفین اوایل قرن چهارم هجری بوده و در شهرری
وجهه و شخصیت تامی داشت و رتق و فتق امور اهالی ری به دست
با کفایت او بود ، وی سیّدی بزرگوار و جلیل القدر
بوده و دارای کرامت می باشد و در بزرگی مقام و جلالت قدر و عظمت
شان او همین بس که پس از گذشت هزار سال در موقع بنای گنبدش قبرش نبش
شد ، و بدن شریفش را که ابدا تغییری در آن صورت نگرفته بود
سالم یافتند ؛ گویا خوابیده است .
نسب شریف
امامزاده طاهر علیه السّلام با هشت واسطه به امام زین العابدین
علیه السّلام می رسد که بدین کیفیت می باشد :
طاهر بن محمّد بن محمّد بن حسن بن حسین بن عیسی بن یحیی
بن حسین بن زید بن امام زین العابدین علیه السّلام
.
اجداد امامزاده
طاهر ، همه از بزرگان و مجاهدین اسلام و شیعه می باشند .
قدیمی
ترین مدرک و سندی که به مدفون بودن این امامزاده در شهرری
و ورودش به این شهر اشاره می کند ، مولف کتاب منتقله الطالبیه
از نسابه قرن پنجم ، علّامه ابی اسماعیل ابراهیم بن ناصر ابی
طباطبا است که می نویسد : «از
کسانی که وارد ری شدند ، جناب امامزاده طاهر فرزند ابی طاهر
محمّد مبرقع بن الحسن بن الحسین مبرقه بن عیسی بن یحیی
بن الحسین بن زید الشهید است و تداوم نسل او از شخصی به
نام مطهّر است که نام مادرش زینت دختر ابی عماره بود .»
مرحوم ملا باقر
کجوری مازندارنی در کتاب جنه النعیم به نقل از ابونصر بخاری
مولف کتاب سر الانساب می نویسد : «این بزرگوار [امامزاده طاهر] از کسانی است که به
شهرری وارد شد و او را پسری به نام مطهّر بود و نسب او را به حضرت علی
بن الحسین علیه السّلام می رساند .»
درباره زندگانی
امامزاده طاهر ، هیچ گونه مدرک و مستندی که بتواند شخصیت والای
آن حضرت را کاملا معرّفی کند در دست نیست ، و از کیفیت
ورود و دلایل هجرت و اولاد و خصوصیات دیگر وی مدارک و
ماخذ مربوطه سخنی به میان نیامده است .
با قراین
موجود ، احتمال داده می شود که وی ، در نیمه نخست قرن چهارم هجری
با پدر بزرگوارش محمّد ابوطاهر ، به شهرری هجرت کرد و در آنجا ساکن شد .
مسلم این
است که اجداد امامزاده طاهر ، همه از علما ، شهدا ، فقها ، نقبا و قضات بلاد اسلامی
بوده اند .
همچنین آن
طوری که از تاریخ به دست می آید امامزاده طاهر و پدر بزرگوارش
، از علما و عابدان زمان خود بود و رتق و فتق امور اهالی ری به دست با
کفایت ایشان انجام می شد .
یکی
از نویسندگان معاصر در کتاب خود قائل شده است که فرزند امامزاده طاهر در
کنار پدر مدفون است که علی التحقیق اصلی ندارد . زیرا نسابه قرن پنجم علّامه ابی
اسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا در کتاب منتقله الطالبیه
تنها به این نکته اشاره می کند که از امامزاده طاهر یک پسر به
نام مطهر باقی مانده و مادرش زینب دختر ابی عماره است .
این جمله
دلالت بر مدفون بودن فرزند امامزاده طاهر در حرم کنونی ندارد ، بلکه با بودن
بقعه ای در حوالی تهران به نام « امامزاده مطهر » معلوم می گردد
که وی در بقعه ای مذکور مدفون است نه در کنار پدر .
مدارک ذیل
ثابت می کند که مطهر فرزند امامزاده طاهر است :
علاوه بر کتاب
منتقله الطالبیه مرحوم ملا باقر کجوری مازندرانی رحمه الله در
کتاب جنه النعیم به نقل از ابی نصر بخاری در کتاب سر الانساب می
نویسد : «این بزرگوار (امامزاده طاهر) از کسانی است که در شهرری
وارد شد و او را پسری به نام «مطهر» بود .
ابن طقطقی ،
نسابه قرن هفتم با جمله « لهم اعقاب بالری و دمشق و ... » تایید
کرده است که بعضی از فرزندان محمد ابو طاهر در ری سکنی گزیده
و از آنان اعقابی مانده است .
در کل می
توان چنین ابراز نمود که ، فرزند امامزاده طاهر ، مطهر نام داشته و مادرش زینب
دختر ابی عماره بود ، و وی نیز مانند پدر از علما و بزرگان شهرری
محسوب می شد، و علی التحقیق در کنار پدر خود مدفون نمی باشد،
بلکه بقعه ای که دراطراف تهران نورافشانی می کند ، از آن سید
جلیل القدر می باشد .
ذکر کرامتهایی
از امامزاده طاهر علیه السّلام
کرامت 1 :
مسعود میرزا
معروف به ظل السلطان فرزند ناصر الدین شاه قاجار ، که در اصفهان حکومت مستقلی
داشت ، برای زیارت حضرت سلطان علی فرزند حضرت امام باقر علیه
السّلام برادر امام صادق علیه السّلام و معروف به امامزاده قالی شوران
یا مشهد اردهال که در هفت فرسخی کاشان واقع است ، می رود و از
تولیت آن درخواست می کند که راه و در سرداب را به او نشان دهد تا برود
و بدن آن حضرت و یارانش را که به دست دشمنان دین و اهل بیت علیه
السّلام شهید شدند زیارت کند . به ظل السلطان می گویند : ما مکرّر شنیدیم
که هر که به سرداب برود و بدن ها را ببیند ، نابینا و کور می
شود . او اصرار می کند و می گوید
این حرف ها خرافی است . چون با استبداد او روبه رو می شوند راه
سرداب را به او نشان می دهند ، او متهورانه پایین رفته و مشاهده
می کند که تابوت هایی روی هم قرار دارد . پس یکی
از آنها را باز نموده و می بیند که ترو تازه است . ترس و وحشت بر او غالب می شود و تصمیم
می گیرد از سرداب بیرون بیاید اما چشمش جایی
را نمی بیند . به هر زحمتی است از آن مکان بیرون می
آید و به اصفهان می رود و اطبا را جهت مداوا احضار می نماید
ولی همه آنها اظهار یأس می نمایند . به ناچار به تهران
آمده و در آنجا هم نتیجه ای عایدش نمی شود ، لذا به
فرانسه می رود . در فرانسه هم با وجود اطبای حاذق جواب رد می
شنود . پس شبی در خواب میبیند
که به شهر ری آمده و بعد از زیارت حضرت عبد العظیم علیه
السّلام به زیارت امامزاده طاهر که در آن وقت گنبد و حرم و ضریح این
چنین نداشت مشرف شده ، و در گوشه ای محزون و غمگین می نشیند
. در آن موقع احساس می کند که آقایی با او سخن می گوید
: چرا در این مکان با حال محزون نشسته
ای ؟ ظل السلطان می گوید
: من کورم ، منتظرم نوکرها بیایند و مرا ببرند . پس آن شخص دستی به چشم او کشیده
و فرمود : چشمت میبیند و دیگر نیاز به کسی نداری
، برخیز و ما را هم فراموش مکن ! در آن وقت قبر امامزاده طاهر علیه
السّلام در سردابی بود که هیچ کس به زیارتش مشرف نمی شد .
چون ظل السلطان بیدار می شود و مشاهده می کند که به کرامت آن
بزرگوار بینایی اش برگشته است ، همان روز از فرانسه به تهران که
دار الخلافه بود تلگرام می فرستد و به شهردار و فرماندار تهران رضا قلیخان
سراج الملک فرمان می دهد ، فورا مهندس و معمار برده و برای آن حضرت
گنبد و حرم و ضریحی فولادین ترتیب دهد .
کرامت 2 :
هنگامی که
ظل السلطان دستور ساخت گنبد و ضریحی برای امامزاده طاهر داد ،
در هنگام تخریب بنای قدیمی ، به قبر شریف رسیدند
و آن را نبش کردند ، دیدند جسد شریف آن بزرگوار پس از سالها تر و تازه
و سالم است ، گویی امروز به خاک سپرده شده است . قبر شریف تعمیر و حرم ساخته
شد و بر صندوق قبر، ضریح
فولادی بزرگی نهاده شد و گنبد کاشی بر آن بنیان گردید
.
در فرازی از
زیارتنامه آن حضرت می خوانیم : خداوند پیکر پاک و بدن پاکیزه ات را پس
از گذشت قرن های متمادی و سالیان فراوان.
ممکن است برخی
تصور کنند که سالم ماندن جسد مربوط به خاک و هوای آن محل است و کرامتی
برای صاحب جسد نیست . این
تصور از حقیقت به دور است ؛ چرا که : اوّلا ، در همه مواردی که پیکر بنده صالحی
پس از صد ها سال ترو تازه پدیدار شده ، در چند متری آن صدها جسد در
کمتر از یک سال متلاشی شده و در کمتر از ده سال به پودر مبدل شده است
. ثانیا ، اگر در موردی خاک و یا
هوا موثر باشد ، از موضوع بحث ما خارج است . اگر جسدی در یخبندان سیبری
، ترو تازه بماند ، ربطی به کتاب ما ندارد ، ما از جسدی سخن می
گوییم که در زیر آفتاب پس از دهها و یا صد ها سال تر و
تازه مانده است . ثالثا ، قرآن کریم
به موضوع تغییر نیافتن یک شی ء در طول زمان اشاره می
کند و آن را یکی از نشانه های قدرت خود می شمارد ، چنانکه
در مورد عزیر که صد سال پس از مردنش خداوند او را زنده کرد تا به او نشان
دهد که مردگان را چگونه زنده می کند ، می فرماید :«و انظر الی
طعامک و شرابک لم یتسنه» (بقره آیه 259) «به خوراک و نوشیدنی
ات بنگر که دگرگون نشده است .» خداوند
در این آیه شریفه با فاسد نشدن و تغییر نیافتن
یک شی ء در مدت صد سال به قدرت خود استشهاد می کند .
رابعا ، نپوسیدن
اجساد از کرامات انبیا و اولیا شمرده شده است . در احادیث دیگر
سلامت جسد از عنایات پروردگار به جهاد بر جهادگران ، اذن گویان ،
دانشمندان ، حاملان قرآن ، جاروب کشان مسجد ، دوستداران اهل علم و دیگر
طبقات شایسته اجتماع به شمار آمده است .
تغییر
نیافتن اجساد مطهّر رسول اکرم علیه السّلام و ائمه اطهار علیه
السّلام جزء عقاید حتمی و مسلم ما می باشد و از برخی احادیث
استفاده می شود که جسد هیچ پیامبری نمی پوسد و اینک
به دو نمونه از روایات بسنده می کنیم :
1-رسول اکرم صلّی
الله علیه و آله و سلّم می فرماید : «خداوند گوشت های ما
را بر زمین حرام کرده ، هرگز زمین چیزی از گوشت ما را نمی
خورد . » (بحار الانوار 55:22؛ همان 299:27؛ من لا یحضره الفقیه
121:1)
2-امام صادق علیه
السّلام می فرماید : «خداوند استخوان های ما را بر زمین و
گوشت های ما را بر کرم ها حرام کرده است ، آنها هرگز چیزی از
گوشت ما را نمی خورند » (من لا یحضره الفقیه 121:1)
در حدیث
معراج نکات ظریفی از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و
سلّم روایت شده که قسمتی از آن با موضوع مورد بحث ارتباط دارد ، و لذا
فرازی را در این جا می آوریم : «برفراز در ششم بهشت نوشته شده: هر کس بخواهد قبرش وسیع
باشد ، مساجد را بنیان نهد . هر کس بخواهد جسدش در قبرش تر و تازه بماند و
هرگز نپوسد ، مساجد را با فرش بپوشاند . هر کس بخواهد جایگاهش را در بهشت ببیند
در مساجد ماوی گزیند .»
سید بحر
العلوم از کتاب زهر الریاض ابن شدقم ، نقل کرده است که او پس از نقل داستان
نبش قبر سید مرتضی علم الهدی به دست قضات روم ، و پدیدار
شدن پیکر پاکش پس از پانصد سال به صورت ترو تازه ، فرمود : «گفته شده : زمین
پیکر صالحان را تغییر نمی دهد»
نتیجه آن
است که همه این موارد ، علت تامه سالم ماندن جسد نیستند ، بلکه معدات
هستند ، به این معنا که هر یک از این موارد ده گانه مقتضی
آن هست که پیکر انسان در قبر نپوسد ، مگر اینکه شخص با اعمال نا شایست
خود این اقتضا را از بین ببرد .
کرامت 3 :
در سال های
آغازین عصر منحوس پهلوی ، زمانی که رضا خان برای پیچیدن
نسخه غرب ، دستور العمل اشاعه بی حجابی را به اجرا گذاشته بود ، موجی
از اعتراض و خشم از طرف علما و مردم مسلمان به وجود آمد که منجر به سرکوب ، شهادت یا
تبعید تنی چند از علمای بزرگ گردید . مرحوم علامه حاج شیخ
محمد تقی بافقی رحمه الله از علما و مراجع بزرگواری است که در
آن سالها به شهرری تبعید شده و در آنجا زندگی پر برکت خود را
سپری می کرد . مرحوم
شیخ در سال های تبعید همواره تحت نظر ماموران شهربانی بود
اما این محدودیت ها هیچ گاه نتوانست مردم را از فیوضات و
کرامات ایشان محروم کند .
آنچه میخوانید
از جمله همین کرامت هاست که توسط مرحوم محمد اسماعیل خادم ایشان
نقل شده است او از اهالی ورامین بود که سال های تبعید در
خدمت مرحوم شیخ محمد تقی بافقی رحمه الله بود .
مرحوم محمد اسماعیل
این ماجرا را بنا به دستور شیخ پس از وفات ایشان نقل کرده است :
در مدتی که رحمه الله خدمت آقا بودم، بر حسب یک عادت همیشگی
نماز مغرب را در حرم حضرت عبد العظیم حسنی علیه السّلام به جا
آوردم ، سپس زیارتی کرده و به منزل باز می گشتم . یکی از همین شبها ، وقتی
از حرم به منزل آمدم ، خدمت آقا رفتم تا اگر کاری دارند برایشان انجام
بدهم . ایشان پرسیدند :
محمد اسماعیل
کجا بودی ؟ گفتم : آقا ! حرم بودم
، برای نماز و زیارت . فرمود
: وقتی به زیارت می روی آیا امامزاده طاهر علیه
السّلام را هم زیارت میکنی یا نه ؟ عرض کردم : بله ، همیشه از جلوی
ایوان ، سلامی عرض میکنم و حمد و سوره ای تلاوت می
کنم . فرمود : چرا داخل نمی روی ؟ عرض کردم : آقا! از جلوی ایوان
که مسافتی نیست . فرمود
: این بار برو داخل حرم و امامزاده طاهر علیه السّلام را زیارت
کن . یادت نرود هنگام زیارت سلام مرا هم خدمتشان برسان . شب دیگر ، مطابق معمول به زیارت
حضرت عبد العظیم حسنی علیه السّلام رفتم . هنگام مراجعت ، جلوی
ایوان امامزاده طاهر علیه السّلام سفارش حاج شیخ به یادم
آمد ، کفش هایم را در آوردم و به داخل رفتم . به جز خانمی که در گوشه
حرم مشغول نماز بود ، کس دیگری نبود . جلوی ضریح ایستادم
و حمد و سوره ای قرائت کردم و زیارت نامه را خواندم . زیارتم که
تمام شد . کنار ضریح رفتم و در قلب خود نجوا کردم که : یابن رسول الله
صلّی الله علیه و آله و سلّم ، حاح شیخ هم سلام می رساند
. به محض آن که این صحبت در قلبم
گذشت،
شنیدم صدایی
بلند و رسا از داخل ضریح فرمود : و علیک السلام ، و علیک السلام
، و علیک السلام .
این صدا به
شدت مرا متوحش کرد . بی اختیار دور ضریح گردیدم . اما ، از صاحب صدا خبری نبود . با همان حالت اضطراب از حرم بیرون
آمدم . وقتی به منزل رسیدم ، بلافاصله خدمت آقا رفتم . ایشان که
مرا دید پرسید : چه شده آقا اسماعیل ؟ چرا رنگ پریده ای
؟ جریان را برای ایشان نقل کردم . تبسّمی کرد و فرمود : یادت
باشد همیشه امامزاده طاهر علیه السّلام را در داخل حرم زیارت کن
و مطلب را تا من زنده ام به کسی مگو . (منبع: پایگاه
اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه
السلام)
آشنائی با پیدایش
ری
در بنای شهر
ری اختلافاتی وجود دارد.
در کتاب نزههالقلوب
آمدهاست ری را «شیث بنیآدم» بنا نهادهاست. در مختصر البلدان
ابن فقیه بنای ری را به احفاد «بیلان ابن اصبهان بن فلوج
بن سام بن نوح» نسبت دادهاست.
رابرت کرپرتر، سیاح
انگلیسی به پیروی از مولف کتاب آثارالبلاد نقل میکند
«ایرانیان بنای این شهر را به هوشنگ پسر بزرگ کیومرث
نسبت میدهند.» همچنین مولف کتاب هفت اقلیم مینویسد:
"در بنای شهر ری اختلاف بسیار کردهاند بعضی برآنند
که ری را راز بن اصفهان بن فلوح بنا کرده و برخی گویند راز بن
خراسان ساخته و بعضی نقل میکنند هوشنگ. و کسانی هم روایت
میکنند کیخسرو پسر سیاوش."
همچنین میگویند
ری شهری است که پیروز پسر یزدگرد بنا کرد و آن را رامفیروز
نام نهاد. در فرهنگنامه دهخدا آمده است: بانی ری، راز بن فاروس پسر
لواسان و به قولی شیس بنی آدم است. عدهای نیز بنای
ری را به (روی) از فرزندان نوح و یا ری بن بیلان بن
اصفهان بن فلوخ نسبت دادهاند.
نام ری
در متون پیش از اسلام
نام ری در
کتیبههای هخامنشی و منابع یونانی به صورت رگآ (Rega) و رغه (Rege) آمده است. سلوکیان
به ری، اریا (Erya)
و ارویا (Eroya)
و اشکانیان «آرشکیا» میگفتهاند.
ری پیش
از اسلام
ری در دوران
پیش از اسلام مرکز بزرگ دینی زرتشتیان بوده و به وسیله
مدیران موبد نوعی حکومت دینی نظیر واتیکان در
آن وجود داشت و به طور کلی ری در دوران مادها و هخامنشیان وحتی
قبل از آن نیز شهری مقدس به شمار میآمد.
قرار گرفتن ری
در مسیر جاده ابریشم که از آنجا به همدان میرفت علاوه بر جنبه
مذهبی به ری اهمیت بازرگانی نیز میدادهاست،
لذا مردم ری عموماً بازرگان و تاجر پیشه بودهاند.
ورود آریاییها
در حدود هزاره دوم پیش از میلاد به ری و استقرار شعبهای
از آنها در مسیر حرکت خود به شمال و غرب، آثاری از خود بر جای
گذاشته که شواهد آن به صورت کورههای سفال پزی در کهریزک و نیز
در سال ۱۳۷۳ در تپه معمورین در فرودگاه بینالمللی
امام خمینی به دست آمدهاست،
پس از ورود به آریاییها
که مهمترین آنها مادها و پارسها میباشند و در آمیختن آنها
(مادها) با بومیانی که پیش از آنها در این سرزمین
مستقر بودند این منطقه نیز در تقسیم بندی مادها به رماد
رازی یا راگا، راگس که در جنوب تهران قرار داشت قرار گرفت (۷۲۰
- ۵۵۰ پ.م)
با پیروزی
کوروش بر جد خود آژدهاک در سال (۵۵۰پ.م) پایههای
اولین امپراتوری بزرگ جهانی پیریزی شده که
مدت دو قرن تا سال (۳۳۰ پ.م) دوام یافت این
امپراتوری علاوه بر سرزمینهای واقع در محدوده حکومت ماد از شرق
تا سند، غرب تا آسیای کوچک را نیز در بر میگرفت،
در تقسیم
بندی داخلی تغییرات چندانی نسبت به دوره ماد داده
نشد و ایالات مادی همچنان با همان نام بر جای ماندند در این
دوره این منطقه در محدوده (رک) قرار داشتهاست.
در بند ۱۲
از ستون ۱ متن پارسی باستان کتیبه بیستون آمدهاست: داریوش
شاه گوید: پس از آن، (فرورتیش) با سواران کم گریخت، سرزمینی
(ری) نام در ماد سو روانه شد...
در بند ۱۱
ستون ۳ متن پارسی باستان بار دیگر از ری نام برده میشود.
داریوش شاه
میگوید: پس از آن من سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ
فرستادم...
اسکندر مقدونی
در تعقیب داریوش سوم از راه همدان به ری وارد میشود و ویرانیها
به بار میآورد. پس از مرگ وی به دست سردارانش تقسیم شد و در این
میان سلوکوس سردار نامی او با غلبه بر آنتیگون قسمت اعظم آسیای
غربی را تصرف نموده و سلسله سلوکی را در سال (۳۱۲
پ.م) تشکیل داد.
در عهد سلوکیان،
در ری زلزلهای شدید روی داد، شهر بر اثر این زلزله
ویران شد و سلوکوس اول (بین سالهای ۳۱۲-۲۸۰
قبل از میلاد) شهر را دوباره ساخت و نام زادگاه خود اورپس را بر آن نهاد،
به همین
خاطر در دوران سلوکیان از شهر ری به نام اورپس در تاریخ یاد
میشود.
از کاروانسرای
شاهعباسی شهرری به عنوان انبار استفاده میشود.
در عصر اشکانیان
به علت اینکه آثار بجا مانده از اشکانیان توسط سلسله بعدی یعنی
ساسانیان از بین رفتهاست اطلاعات زیادی در دست نیست
ولی آنچه مسلم است ری همچنان اهمیت خود را حفظ کرده زیرا
برج و باروی عظیمی در نزدیکی و ابتدای چشمه
سوربن یا چشمه علی فعلی که اختصاص به شاهان و امرا داشت ساخته
شدهاست.
در این
دوران ری به صورت یک مرکز دینی تجاری و قطب کشاورزی
و دامداری به حیات خود ادامه دادهاست.
شهر ری در
دوران ساسانیان از مراکز بزرگ دینی زرتشتیان بود و در آن
به وسیله موبدان موبد نوعی حکومت دینی نظیر واتیکان
وجود داشت. باید گفت ری در دوره ساسانیان شهر مقدس نامیده
میشد و آتشکده ری از بزرگترین آتشکدههای آن عصر بود که
بقایای آن نیز هم اکنون وجود دارد.
ری پس از
اسلام
در دوره پس از
اسلام که سپاه ایران در جنگ نهاوند از مسلمانان شکست خورد و حکومت مرکزی
از بین رفت، کشور ایران و ممالک تابعه آن نیز به تدریج
تکه تکه گردیدند و تکلیف هر شهر از جمله ری به دست مرزبانان آن
افتاد. پس از فتح ری نو یا ری زیرین به دستور نعیم
بن مقرن و به دست همین زینبدی بنا شد و ری قدیم یا
ری برین تخریب شد. ری نو در جنوب شرقی ری قدیم
بنا گردید.
ری در آغاز
قرن چهارم دوران پرشکوهی از رشد و توسعه خود را آغاز کرد و این عهد
مرداویج دیلمی اولین شاه خاندان زیاری بود.
مرداویج در سال ۳۱۵ هجری در صحنه سیاست ظاهر
شد و در سال ۳۱۹ هجری استقلال یافت و پایتخت
خود را ری قرار داد.
ری در حکومت
رکن الدوله پایتخت او محسوب میشد و در این زمان بازهم بر اهمیت
ری افزوده شد. در این دوره ری مرکز سیاسی فرهنگی
ایران و جهان اسلام تبدیل شد و این امر رونق دانش و ادب را در این
شهر درپی داشت.
ری در دوره
اسلامی، پناهگاه فرمانداران بنیامیه بود. این شهر از
کشمکشهای مذهبی آسیب بسیار دید و در سال ۶۱۷
هـ. ق مردم آن، در تاخت و تاز مغولان قتل عام شدند. هنوز آثار حمله مغولان از بین
نرفته بود که ری بار دیگر در سال ۷۸۶ هـ.ق به دست
سپاهیان تیمور به ویرانه ای بدل شد و از آن پس، دیگر روی
آبادی به خود ندید.
ویرانههای
ری باستان هنوز نزدیک شهر کنونی ری باقی است.
نام ری
در نقشه ایران در دوره افشاریه
ری در لغت
به معنای شهر سلطنتی است. ساکن و اهل ری را رازی مینامند.
«ری» و
«راز» دو برادر بودند که با همکاری یکدیگر اینجا را بنا
کردند. توافق کردند شهر را «ری» بنامند و اهالی آن را «رازی»
نامند.
بانی این
شهر، راز بن فارسی بن یواسان بوده است.
ری را به
نام یکی از فرزندان «بیلان بن اصفهان بن فلوج بن سام بن نوح»
نامگذاری کردهاند.
یاقوت حموی
مینویسد:محمدحسن مقدم مراغهای. تطبیق لغات جغرافیایی
قدیم و جدید ایران. چاپ نوبت چاپ. تهران، ۱۳۶۳.
۹۶. «در تواریخ قدیم ایران مینویسند
که کیکاووس ارابهای اختراع نمود و آلاتی در آن قرار داد که به
واسطه آن به آسمانها رود. حقتعالی به باد حکم کرد آن ارابه را به ابر
رساند و از آنجا سرنگون کند. کیکاووس با ارابهاش به دریای
جرجان افتاد. کیخسرو پسر کیکاووس چون به تخت پادشاهی نشست،
دستور داد آن ارابه را مرمت کنند تا به شهر بابل ببرد. در میانه راه به مردمی
رسید که آنها با دیدن وی فریاد برآوردند: «به ری
آمد» یعنی با ارابه آمده. چه ری در لغت فرس قدیم به معنی
ارابه است. کیخسرو حکم کرد در آن محل شهری بنا کردند و نام آن را ری
گذاشتند.»
شیخ ربوه
دمشقی (درگذشت ۷۲۷ هجری قمری) نوشتهاست:
«از ری به
معنی نیکویی یاد شدهاست.»
نامهای
قدیم ری
آرساسیا،
آرساکیا، ارشکیه، اروپس، اروپوس، اَلرّی، اورپا، اورپُس،
ائوروپوس، بت رازیکایه، حضرت عبدالعظیم، دورا، رِ، راجیس،
راجیش، راجیک، راز، رازی، رازوک، راژس، راک، راکس، راکیا،
راگ، راگا، راگای، راگز، راگس، راگو، راگیا، راگیانا، رام اردشیر،
رام پیروز (رام فیروز)، رائی، راورُپُس، رای، رغه، رک،
رگ، رگا، رگس، رگه، ری ارشیر، ریشهر، شیخالبلاد، ماد پایین،
ماد راجیانا، ماد رازی، ماد راگیان، ماد رگیانا، ماد سفیلا،
محمدیه، مدی، ئوروپوس.
در مقدمه
فرهنگنامه تطبیقی، کثرت صور و بخشی از اسامی و القاب ذکر
شده ری به علت تفاوت در تلفظها، گویشها و ضبط و حتی احتمالاً
بر اثر اشتباه ناسخان به صورتهای مختلف بیان شدهاست.
نکته دیگر
آنکه اسامی ری کاملاً نقل نشده و نیاز به تحقیق بیشتری
دارد. به عنوان نمونه عروسالبلاد و امالبلاد دو تا از القاب مشهور ری
هستند که در فهرست بالا از قلم افتادهاست. همچنین در یک اثر متعلق به
۵۲۰ هجری قمری آمدهاست. منوچهر پیشدادی
شهر ری را که خراب بود از نو بنا نهاد و آن را (ماه جان) نامید. ژان
شاردن سیاح و جهانگرد دوره صفوی نیز در شمار القاب و عناوین
ری (بابالابواب الارض)، (سوق العالم) و (بلدة البلاد) را ذکر میکند.
همچنین در مورد نام ری، در الواح بیستون در آن لوحی است
که به زبان مادی میباشد راگا ثبت کرده و در لوح دیگر که به
زبان تورانی است (راگ کا ان). همچنین در یک متن جغرافیایی
قرن چهارم هجری از ری به نام (مهدیه) یاد شده و در علت این
نامگذاری نوشتهاست: زیرا مهدی در روزگار منصور در ری
اقامت داشت و رشید در آنجا زاده شد.
جغرافیای
شهرری
شهر ری
محدوده ای است با مساحت ۲۲۹۳ کیلومتر مربع،
از شمال به شهرستان تهران، از جنوب به شهرستان قم، از شرق به شهرستان ورامین
و شهرستان پاکدشت، از غرب به شهرستانهای اسلامشهر، رباط کریم و زرندیه
محدود میشود. مساحت بخشهای سهگانه شهرستان ری: بخش مرکزی
۱۷۴؛ بخش کهریزک ۵۴۳، و فشاپویه ۱۶۴۵
کیلومتر مربع میباشد. شهر ری مرکز شهرستان ری بین
مختصات جغرافیایی '۳۶°۳۵ شمالی،
'۲۶°۵۱ شرقی واقع شده است. ارتفاع این شهر از
سطح دریا ۱۰۶۲ متر است. شهر ری در جنوبشرقی
شهر تهران و متصل به اسن شهر است. فاصله ری تا مرکز شهر تهران بالغ بر ۱۴
کیلومتر است.
آب و هوا
هوای شهر ری
معتدل و خشک میباشد. حداکثر درجه حرارت در تابستان ۴۲ درجه
سانتیگراد بالای صفر و حداقل در زمستان به ۴ درجه سانتیگراد
زیر صفر میرسد. میزان باران سالیانه شهر ری به طور
متوسط ۲۰۰ میلیمتر است. در نزهت القلوب حمدالله
مستوفی آمده است که ری به سبب بسته بودن شمالش آب و هوای متعفن
و ناگوارنده داشته و عقرب قتال دراو بسیار است.
در شعری که
خاقانی شروانی در زمان سکونتش در ری در قرن ششم در این
باره سروده این نکته کاملاً مشهود است:
خاک سیاه بر
سر آب و هوای ری - دور از مجاوران مکارم نمای ری - آن را
که تن به اب و هوای ری آورند - دل آب و جان هوا شد از آب و هوای
ری - عقرب نهند طالع ری من ندانم آن - دانم که عقرب تن من شد لقای
ری - گر باز رفتنم سوی تبریز اجازت است - شکرانه گویم از
کرم پادشای ری - ری در قفای جان من افتاد و من به جهد -
جان میبرم که تیغ اجل در قفای ری - دیدم سحرگهی
ملک الموت را بخواب - بیکفش میگریخت ز دست وبای ری
- گفتم تو نیز؟ گفت چو ری دست برگشاد - بویحیی ضعیف
چه باشد به پای ری.
ناهمواریها
شهرستان ری
در دشت واقع گردیده و کوههای آن ارتفاع زیادی ندارند. این
کوهها عبارتند از:
۱. کوه بیبیشهربانو:
این کوه در شرق شهر ری و متصل به آن میباشد. کوه بیبی
شهربانو در شرق شهر ری و ارتفاعش از سطح دریا ۱۵۳۵
متر است.
۲. کوه
آراد: این کوه در مرکز شهرستان ری حد فاصل بخشهای کهریزک
و فشاپویه قرار گرفته است. کوه آراد در ۹ کیلومتری شمالشرقی
حسن آباد واقع شده و ارتفاع آن ۱۴۲۸ متر است. از این
کوه به نام (اراده) هم یاد شده است. همچنین در یک نقشه متعلق به
سال ۱۳۰۷ هجری قمری دوره ناصرالدینشاه
قاجار که توسط دو نفر از مهندسین ایرانی وقت ترسیم شده
بود. از کوه آراد با نام کوه (اراد) یاد شده است. همچنین در کتاب
جغرافیای مفصل ایران کوه آراد با نام کوه (حسنآباد و کنارگرد)
ذکر شده است.
۳. کوه مره:
این کوه در جنوب غربی شهر ری و در جنوب شهر حسنآباد و رودشور
قرار گرفته است. و ارتفاع آن ۱۵۰۳ متر است.[۴۱]
۴. دامنههای
شمالی کوه کورابلاغ: کوه کورابلاغ یکی از کوههای ناحیه
مرکزی ایران است که در محل تلاقی چهار شهرستان زرندیه،
ساوه، ری و قم واقع شده است. قسمت عمده این کوه و دو ارتفاع باند آن ۱۹۱۵
متر و ۱۹۴۰ متر در شمال استان قم واقع شده است. جنوب غربی
شهرستان ری به دامنههای شمالی این کوه ختم میشود.
و بخش شرقی کوه (گوی داغ) در شمال کوه کورابلاغ در شهرستان ری
واقع شده است.
رودخانهها
چندین رود
مشهور و مهم ایران که به حوضه البرز مرکزی ایران روان هستند
همانند رودهای کرج، شور فشاپویه، جاجرود (در ناحیه مرز شرقی
شهرستان ری) در شهر ری جریان یافته و سپس به رودهای
کرج و جاجرود میپیوندند.
۱. رودخانه
کرج: رودخانه کرج از کوه البرز سرچشمه گرفته و پس از عبور از چندین شهرستان
استان تهران به حوضه دریاچه نمک قم میریزد. این رودخانه
با جهت شمالغربی - جنوبشرقی سرتاسر شهرستان ری را میپیماید
و پس از پیوستن به یکی از شاخههای جاجرود به دریاچه
نمک قم میریزد.
۲. رودخانه
جاجرود: رودخانه جاجرود یکی از رودهای دائمی و مهم
شهرستان استان تهران است که با مسیر کلی جنوبی جاری است و
در نهایت به دریاچه نمک استان قم میریزد. شاخهای
از این رود از ناحیه مرز شرقی شهرستان ری عبور میکند.
۳. رود شور
فشاپویه: رود طولانی شور با جهت شمالغربی-جنوبشرقی عرض
شهرستان ری را طی میکند. این رود از ۶ کیلومتری
جنوب حسنآباد فشاپویه عبور میکند و به شورهزار شرق حوض سلطان قم میریزد.
چندین
رودخانه کوتاه هم از شهرری عبور میکنند. برخی از آنها عبارتند
از رودخانه جعفرآباد یا دربند، رودخانه سرخه حصار و رودخانه کن.
پوشش گیاهی
شهرستان ری
به لحاظ آب و هوا نیمهصحرایی، دارای جنگل طبیعی
نیست و جنگل دست کاشت آن بالغ بر ۳۸۷ هکتار است. اما از
نظر مرتع نسبتاً غنی است و با ۱۶۶۲۰۰
هکتار در میان ۱۲ شهرستان استان تهران پس از فیروزکوه،
ساوجبلاغ و دماوند رتبه چهارم را داراست. درختان گز و از گیاهانی که
کاربرد دارویی دارند مانند خاکشیر، گل گاوزبان، کاسنی،
کرچک و پونه در بسیاری نقاط میروید.
راهها
شهرری در مسیر
راه آهن تهران - مشهد و تهران - بندر ترکمن و در ۱۵ کیلومتری
ایستگاه راه آهن تهران قرار دارد. سابر مسیرهای دسترسی به
این منطقه عبارتند از:
۱- راهی
به سوی جنوب غربی که از کنار دریاچه قم میگذرد و ۱۲۵
کیلومتر از شهر ری تا قم فاصله دارد.
۲- راهی
به سوی جنوب شرقی از طریق بزرگ راه به درازای ۴۰
کیلومتر که به شهر ورامین میپیوندد.
۳- بزرگ راه
تهران - قم
۴- جاده
کمربندی که بزرگ راهش مهم است و جاده قدیم کرج و بزرگ راه در ۴
کیلومتری تهران - کرج واقع است.
۵- راههای
روستایی که به شهر منتهی میشوند.
این شهرستان
از نظر تقسیمات کشوری دارای ۳ بخش «فشاپویه – کهریزک
– مرکزی» و ۶ دهستان و ۱۳۰ روستای دارای
سکنه است جمعیت شهرستان بر اساس آمار سال ۱۳۸۵ بالغ
بر ۲۹۷۷۱۱ نفر است.
بازار تاریخی
شهرری.
ری تنها
منطقه باستانی استان تهران است که دارای آثار تاریخی و
مکانهای دیدنی زیادی است. این منطقه قطب
توسعه توریسم مذهبی استان تهران نیز به شمار میآید.
جاذبههای
تاریخی شهرستان ری بر جاذبههای طبیعی منطقه
غالب است.
قدمت طولانی
و سابقه کهن ری سبب شده که آثار تاریخی بسیار قدیمی
مانند باروی ری برین - که مربوط به سدههای قبل از میلاد
است - در این شهر وجود داشته باشد.
برخی از
مهمترین اثار تاریخی شهر ری عبارتند از:
آثار تاریخی
پیش از اسلام
نمایی
از سنگنگاره فتحعلی شاه قاجار که بجای نقش برجسته ساسانی در
کوه حک شد و بعدها نزدیک کارخانه سیمان ری قرار گرفت در حال
حاضر به دلیل تخریب کوه برای مواد اولیه سیمان، اثری
از آن نیست.
سنگ نگاره یکی
از شاهان ساسانی، احتمالاً اردشیر اول یا شاهپور نخست که تا
زمان فتحعلی شاه قاجار در محل کوه نزدیک کارخانه سیمان ری
قرار داشته است و به دستور فتحعلی شاه از بین رفته و نقش خود را به جای
آن حجاری نموده بوده است.
تپه میل -
آتشکده بهرام
چشمه علی
باروی ری
دژ رشکان
آثار معماری
پیش از اسلام
استودان
گبرها(استخوان دان)با قدمت 3000 سال وکاربری گورستان.
دژاشکانی،در
زمان اشکانی باکاربری قلعه دفاعی.
قلعه گبری،در
زمان اشکانی با کاربری قلعه دفاعی.
تپه میل،در
زمان ساسانی با کاربری کاخ.
حصارری،در
زمان ساسانی با کاربری دفاعی.
ری پیش
از اسلام،شهر مقدس زرتشتیان بود.
آثار تاریخی
پس از اسلام
باروی ری
در چشمه علی
بازار ری
کاروانسرای
شاهعباسی (شهر ری)
برج طغرل
کوه نقارهخانه
استودان گبرها
زندان هارون
گنبد امیر اینانج
کاروانسرای
کنارگرد
قلعه گبری
قلعه کاسنی
ری
آثار معماری
پس از اسلام:
قلعه طبرک،با قدمتی
در حدود قرون نخستین اسلامی باکاربری دفاعی.
زندان هارون،در
زمان آل بویه با کاربری زندان.
برج طغرل،در زمان
سلجوقی با کاربری آرامگاه.
برج نقاره خانه،در
زمان سلجوقی با کاربری آرامگاه.
برج ایناج(یزید)،در
زمان سلجوقی با کاربری آرامگاه.
نقش برجسته چشمه
علی،در زمان قاجاربا کاربری یادمان.
کاروانسرای
شاه عباسی،در زمان صفویه با کاربری تجاری واقامتگاهی.
کارونسرای
کنار گرد،در زمان صفویه با کاربری تجاری واقامتگاهی.
بازار حضرت
عبدالعظیم،در زمان صفویه با کاربری تجاری.
آرامگاهها
شهرری بیش
از آنکه به دلیل آثار تاریخی و باستانی مشهور باشد، به
عنوان یک شهر مذهبی شناخته میشود.
آرامگاههای
متعددی از منسوبان به امامان شیعیان در شهر ری وجود دارد.
آرامگاه شاه
عبدالعظیم یکی ازمهمترین آثار مذهبی شهرستان ری
است.
به غیر از
آن برخی از مهمترین آرامگاههای شهر ری عبارتند از:
آرامگاه ابن بابویه
آرامگاه بیبیزبیده
(شهر ری)
آرامگاه بیبیشهربانو
آرامگاه جوانمرد
قصاب
آرامگاه امامزاده
عبدالله (شهر ری)
آرامگاه امامزاده حمزه
(شهر ری)
آرامگاه امامزاده
ابوالحسن (شهر ری)
آرامگاه امامزاده
طاهر (شهر ری)
آرامگاه امامزاده
هادی (شهر ری) (مسجد ماشاء الله)
محلهها
شیر و خورشید
(هلال احمر کنونی)، ولی آباد، تقی آباد، کوی سیزده
آبان، عباس آباد، ظهیرآباد، طبرسی، نفرآباد، هاشم آباد، ابن بابوی،
تراب، اقدسیه، کوی اسلام، سرتخت، دیلمان، محلۀ باطان، محلۀ
دولتآباد، بلوار قدس (محلهٔ عربها)، پالانگران، جیلاباد (یا گیلاباد)،
دررشمان، درشهرستان، درعابس، درکنده، در مصلحگاه، دروازه جاروب بندان، دیرینه
قبه، رویان، زامهران، زعفران جای، ساربانان، سرای ایالت سیزین،
شافعیه فخرآباد، فلیان (یا بلیان)، کلاهدوزان، کوی
اصفهانیان، کوی فیروزه، مهدی آباد، ناهک (یا ناهق)،
نصرآباد و مشهد امیرالمؤمنین. شهرک رضوان ، قلعه گبری ،'جوانمرد
قصاب'، حمزه اباد
کوچهها و خیابانها
کوچه حنظله، دینار،شهید
محمدرضا عربخواری.امام خمینی.باصری.جاده ورامین.
ساسان، الموالی، صوفی، در بازار روده (حسن صباح در آنجا خانه داشت)، خیابان
سرکه در قرن دوّم و سوّم هجری شهرت و عظمتی داشت، خیابان
ساربان(یا ساربانان)
و علاوه بر اینها
خود بازارها در حکم شوارع بودند.
بازارها
بازار بابالجبل،
باب سین، باب هشام، بلیان، چهارسوق یا چهار بازار، بازار دهک
نو، بازار روده، که این بازار از همه بازارها معمورتر و آبادتر بودهاست.
بازار ساربانان، بازار نرمه یا رسته نرمه، که منسوب به دیه نارمک است
و بازار نصرآباد بازارها گویا بیشتر مکشوف و بدون سقف بودهاست.
دروازهها
دروازه آهنین،
باطان، که از آنجا به سوی عراق و بغداد میرفتند. دروازه بلیّان
که این حدود جوانمرد قصاب فعلی واقع بوده که از آنجا به قزوین میرفتند،
دروازه جاروب بندان، بابالحراب دروازه حنظله، دروازه خراسان، دروازه دولاب، در
راس الروده، در رشقان یا رشکان، در زامهران باب سین یا بابالصّین،
بابالصبرین، در عابس، درغناب، درکنده، دروازه کوهکین که از آنجا به
طبرستان میرفتند، بابالمدینه یا در شهرستان، در مصلحگاه و
دروازه هشام که از آنجا به قومس و خراسان میرفتند.
روستاها و
دهستانها
قلعه نو - آب
اندرمان (امامزاده ابوالحسن) ـ فیروزآباد - طالبآباد -تبایین -
قمیآباد - نظامی - تقیآباد در پارک طراوت - ده خیر -
قوچ حصار - باقرآباد - خیرآباد از روستاهای شهرری میباشند.
مشاهیر
شهرری
محمد بن زکریای
رازی، شیخ صدوق،نجمالدین رازی،ابن قارن رازی،ابوالحسین
احمد بن فارس رازی، حسن صباح،بهرام چوبین، صوفی رازی، فخر
رازی، شیخ کلینی، شمس قیس رازی، بندار رازی،
ابوحاتم رازی، یحی بن معاذ ، ابوالفضل هروی ،رجب علی
خیاط ، مهدی مهدوی کیا ، جواد نکونام ، علی شیرازی،
مرتضی آوینی ، منظر حسینی، محمد ری شهری،حسین
فدایی ،علی زاکانی و بدیع الزمان فروزان فر،حمید
سوریان ،هادی ساعی،علیرضا دبیر،اکبر گنجی،سید
میثم آقا سید حسینی از مشاهیر علمی، سیاسی،
فرهنگی،ورزشی، حماسی و ادبی شهر ری هستند.
سبزیکاری
در شهر ری.
بازرگانی،
صنعتگری، کشاورزی و دامداری از مشاغل اصلی اهالی این
شهر ری به شمار میرود.
شهر ری از
نظر کشاورزی بسیار فعال و ۵۰٪ آن به طریقه
صنعتی و مکانیزه و مابقی به روش نیمه مکانیزه و سنتی
انجام میگیرد، فراوردههای کشاورزی شامل گندم، نباتات،
علوفه ای، پنبه، چغندر قند و ذرت و ترهبار
میباشد. از لحاظ باغداری ۲۰۰۰ هکتار از اراضی
شهر ری را تاکستان پوشانده و ۲۰۰۰ هکتار آن شامل سیب
گوجه، آلو، زرد آلو، هلو، آلبالو و گلابی است.
جهت آبیاری
زمینهای زیر کشت و باغات از چاههای عمیق و نیمه
عمیق استفاده میگردد.
ضمناً اداره کل
کشاورزی استان تهران برای هدایت آب رودخانه کن به منطقه کم آب
فشاپویه کانالی در ۲ فاز حفر کرده که آب مورد نیاز منطقه
فشاپویه را تامین مینماید.
در رشته صنایع،
کارخانجات صنعتی و تولیدی مستقر در شهرستان ری نیروهای
زیادی به خود جذب نموده که عبارتند از:
پالایشگاه
تهران، روغن پارس و اسو، چیت سازی ری، گلیسیرین
و صابون دولتی (اتکا)، ریسندگی و بافندگی ممتاز ایران،
توری بافی ایران، بنز خاور، ریسندگی الیاف، سیمان
ری، کنسرو سازی شمشاد، روغن ورامین، شرکت سهامی کفش اطمینان،
روغن نباتی گل، ظروف لعابی قائم، روغن نباتی مارگارین،
پلاسکو سازی (سانتال)، دیگر تولید صنایع این
شهرستان را در دست دارند که از نظر اقتصادی و ایجاد بازار کار سهم به
سزایی را در رشته اقتصادی ایفا مینمایند.
همچنین نیروگاه
گازی ری، از منابع مهم تأمین انرژی این منطقه است.
شهرت اصلی
شهر ری بیشتر به خاطر وجود بارگاه عبدالعظیم حسنی در آن
بودهاست.
به طوریکه
تا سالها پیش از آن به (شاه عبدالعظیم) یاد میشد،
ضمن اینکه این
شهر از قدیمیترین مناطق کشور نیز به شمار رفته، آثار
باستانی فراوانی را در خویش جای دادهاست.
در واقع شهرری
را میتوان مادر تهران دانست.
امّا با گسترش
تهران و انتخاب آن به عنوان پایتخت، از توجّه به ری کاسته شد.
اما پس از پیروزی
انقلاب اسلامی تغییرات و تحوّلات بسیاری در بافت
شهری و معماری منطقه بوجود آمد به طوریکه چهره شهر کاملاً
دگرگون شد و مراکز متعّدد فرهنگی، تفریحی و اجتماعی در آن
تأسیس و نقاط مختلف شهر به وسیله خیابانهای مدرن،
بزرگراه و پلهای روگذر و زیرگذر به هم متّصل شد.
موقعیت شهر
ری در نقشه تهران به رنگ سیاه. شهر ری در جنوب تهران و در همسایگی
این شهر است و در تقسیم بندی شهری منطقه ۲۰
تهران محسوب میگردد.
نزدیکی
شهرری به آرامگاه روحالله خمینی و فرودگاه بینالمللی
امام خمینی، و قرارداشتن پالایشگاه تهران در محدوده آن، اهمّیّت
جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی آن را دوچندان کردهاست.
ری به دلیل
قرارگرفتن مرقد امامزادگان بسیاری که معروفترین آنها آرامگاه
شاه عبدالعظیم میباشد یکی از قطبهای مذهبی
ایران محسوب میگردد.
کوچههای
انتهای خیابان عظیمآباد شهر ری را تا چندی پیش،
سر کورهها مینامیدند چرا که در اطراف این محله کورههای
آجرپزی بود.
محمد محمدی
ریشهری، از فعالان عمده نزدیک به سید روحالله خمینی
اهل این محل بوده.
ری در ادبیات
تمامی جریان
رمان معروف بوف کور صادق هدایت در ری میگذرد.
منظر حسینی
نویسنده و شاعر مقیم کپنهاک دانمارک خالق کتاب مرد کاغذی اهل ری
است و در آثارش نیز از ری بسیار یاد کرده من از آفتابی
ترین شهر زمین آمده ام.
(منابع این
قسمت: سایت اطلاعرسانی مرکز آمار ایران بازدید پنجشنبه ۱۸
مهر ۱۳۷۸ - ری در زمان طبری، نیکطبع،
پروانه - ایران باستان، حسن پیرنیا. جلد سوم. ص ۲۶۴۵
- گشت و گذاری در شهر تاریخی ری، بیبیسی
فارسی - راگا سرزمینی کهن، روزنامه کارگزاران، شماره ۵۷۰،
پنجشنبه، ۳۱ مرداد، ۱۳۸۷ - نزهه القلوب،
حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، ترجمه سیدمحمد دبیرسیاقی،
صفحه ۵۳. - کریمیان، حسین: ری باستان، جلد
اول، نشر انجمن آثار ملی، ۱۳۴۵. - هفت اقلیم،
جلد ۳، صفحه ۳. - معجم البلدان، ابوعبدالله یاقوت حموی،
صفحه ۱۱۶ - فرهنگ دهخدا، جلد ۲۲، حرف راء، صفحه ۲۴۲.
- بروشوری دربارهٔ شهرستان ری - معرفی اجمالی ری
و فهرست آثار تاریخی - فرهنگی آن ، سایت میراث
فرهنگی استان تهران - احمد بن ابی یعقوب (ابن واضح یقوبی).
البلدان. ترجمهٔ محمدابراهیم آیتی. - نخبةالدهر، شمسالدین
دمشقی معروف به شیخ ربوه، ترجمه سید حمید طبیبیان،
- فرهنگنامه تطبیقی نامهای
قدیم و جدید مکانهای جغرافیایی ایران
و نواحی مجاور، علیرضا چگنگی، - تاریخ اشکانیان، (درر التیجان)،
محمد حسن خان اعتماد السلطنه<، به کوشش نهمت احمدی، - مجمل التواریخ
و القصص،- سیاحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، جلد ۳، - تطبیق لغات جغرافیایی
قدیم و جدید ایران، محمدحسن خان اعتماد السلطنه، - آکام
المرجان، اسحاق بن حسین منجم، تحقیق فهمی سعد، ترجمه محمد آصف
فکرت، - سالنامه آماری استان تهران ۱۳۸۰، نقشه
استان تهران، اولین صفحه مقدمه - جغرافیای ری، علی
ملکی میانجی، - فرهنگ جغرافیایی آبادیهای
کشور جمهوری اسلامی ایران، (تهران)، سازمان جغرافیایی
نیروهای مسلح، جلد ۳۸، - گنجور » خاقانی » دیوان
اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۷ - در مذمت آب و هوای
ری گوید - کوه و کوهنامه ایران، عباس جعفری، انتشارات
موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، -
جغرافیای مفصل ایران، مسعود کیهان، جلد ۳، - نقشه
شماره ۱۳۰ البرز مرکزی، موسسه جغرافیایی
و کارتوگرافی گیتاشناسی؛ جغرافیای استان تهران، ۱۳۶۳،
- نقشه ۱:۵۰٫۰۰۰، استانداری قم،
همچنین نقشه ۱۸۳ موسسه جغرافیایی و
کارتوگرافی گیتاشناسی، کوهها و کوهانه ایران، عباسی
جعفری، - رودها و رودنامه ایران، عباس جعفری، انتشارات موسسه
جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، - سالنامه
آماری ایران، ۱۳۸۰، - سایت اطلاعرسانی
مرکز آمار ایران - محمدی ریشهری، محمد، خاطرهها، تهران:
مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم ۱۳۸۳، ص۱۶.)
بی بی
شهربانودر شهرری
آيا شهربانو دختر
يزدگرد سوّم مادر امام سجاد(علیه السلام) بوده؟ و در سرزمين كربلا حضور
داشته؟ و فرار او به سمت ايران به دستور امام حسين(علیه السلام) و مدفون
شدنش در آرامگاهى كه هماكنون در تهران به بىبىشهربانو شهرت دارد، صحيح است؟
در بعضى از
نوشتههاى متأخّر- كه به خيال خود از تاريخهاى معتبر نقل قول كرده- چنين آمده
است:
«در برخى از كتب
معتبر تاريخى چنين آمده كه: شهربانويه- كه در كربلا حضور داشت و مادر فاطمه همسر
قاسم بود- به سفارش امام حسين (ع) سوار بر اسب امام (ع) شده تا او را به سرزمين
سرنوشت برساند و او به اذن خدا در ساعتى به رى رسيد و در كوهى از آن سامان و در
نزديكى مقبره سيدعبدالعظيم حسنى مدفون شد«.(ملاآقا دربندى، اكسير العبادات فى
اسرار الشهادات، ج 3، ص 110)
و همانجا چنين
آمده است: «در ميان مردم چنين شهرت دارد كه در قله كوه چيزى شبيه تكّه اى از
روپوش زن ديده مىشود كه هيچ مردى نمىتواند به آن نزديك شود. زن آبستنى كه در شكم
فرزند پسرى داشته باشد، نيز توان نزديك شدن به آن را ندارد«.( ملاآقا دربندى،
اكسير العبادات فى اسرار الشهادات، ج 3، ص 110)
و نيز چنين شايع
شده است: «او هنگامى كه به رى رسيد، خواست از «هو» (خداوند) يارى بخواهد، اما
اشتباها به جاى «هو» لفظ «كوه» را به زبان آورد و همانجا كوه او را دريافت و در
شكم خود پنهان كرد«.(شهيدى، سيدجعفر، زندگانى على بن الحسين (ع)
شايد در نظر برخى
ساختگى بودن اين افسانهها و نيز عدم حضور مادر امام سجاد (ع) در كربلا، امرى واضح
بوده و نياز به بحث و تحقيق ندارد
عدم حضور مادر
امام سجاد (ع) در كربلا
در اين باره بايد
بگوييم كه تقريباً تمام منابع متقدم شيعى- كه به زندگانى مادر امام سجاد (ع) پس از
اسارت پرداختهاند- چنين نگاشتهاند: او در هنگام تولد امام (ع) در همان حالت نفاس
از دنيا رفت.( عيون اخبار الرضا) ع (، ج 2، ص 128)
و نيز چنين
گفتهاند: يكى از كنيزان حضرت على (ع) به عنوان دايه او به بزرگ كردن او پرداخت و
مردم خيال مىكردند كه او مادر امام (ع) است و بعد از آنكه آن حضرت او را شوهر
داد، فهميدند كه او دايه امام (ع) بود، نه مادر او.( بحار الانوار، ج 46. ص 8.)
بنابراين، قطعاً
از ديدگاه منابع معتبر، حضور مادر امام (ع) در كربلا منتفى است حال با هر نام و
نسبى كه مىخواهد باشد.
بااثبات عدم حيات
مادر امام (ع) بعد از تولد امام (ع) خود به خود اين موضوع روشن مىشود. همچنين از
سوى محققان معاصر با دلايل قطعى ثابت شده است كه بقعه بىبى شهربانو- كه در
كوهستان شرق رى معروف به كوه بىبى شهربانو پديدار است- هيچ ربطى با مادر امام (ع)
ندارد و بنايى است كه در قرون بعدى ساخته شده است. چنانكه تاريخ ساخت صندوق منبت
كارى آن سال 888 ق را نشان مىدهد ودرب منبت كارى آن كارعهدصفوى است والحاقاتى از
هنردوره قاجاريه دارد.(شعوبيه، ص 326)
عدم ذكر چنين بقعهاى
در آثار شيخ صدوق- كه خود ساليان دراز در رى مىزيسته و به آن آشنايى كامل داشته-
مؤيدديگرى برعدم وجود اين بقعه در قرن چهارم و در زمان شيخ صدوق (متوفى 381 ق)
است.
ديگر نويسندگانى
هم كه به ذكر احوال عبدالعظيم حسنى و شخصيتهاى بزرگ مدفون در رى پرداختهاند،
نامى از چنين بقعهاى نبردهاند.
اين احتمال وجود
دارد كه در قرون بعدى زنى پارسا با نام شهربانو در اين مكان دفن شده و با گذشت
ساليان، مردمان آن سامان او را با مادر امام سجاد (ع)- كه در آن زمان مشهور به شهر
بانو بوده- اشتباه گرفتهاند و يا برخى اين اشتباه را در زبان مردم انداخته و با
انگيزههايى به تقويت آن پرداختهاند. (براى اطلاع بيشتر از عدم امكان انتساب اين
بقعه به شهربانو مادر امام سجاد) ع (ر. ك: باستان) نوشته كريميان (و دانشنامه
ايران و اسلام، ذيل كلمه شهربانو)
حضرت احمدبن موسی علیه السلام درشیراز
زیارت نامه حضرت شاه چراغ
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ
یَابنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ اَمیرِ
المُؤمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ فاطِمَةَ وَ خَدیجَةَ
اَلسَّلام عَلَیکَ یَا بنَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ اَلسَّلامُ
عَلَیکَ یَابنَ وَلِیِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا
اَخا وَلِیِّ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا عَمَّ وَلِیِّ
اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا سَیِّدَ السّاداتِ الاَعاظِمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا اَحمَدُ بنُ مُوسَی الکاظِم اَلسَّلامُ
عَلی مَن کانَ سَیّدًا فی عَشیرَتِهِ وَ جَلیلاً فی
عِترَتِهِ وَ کَریماً فی مالِهِ وَ ثَروَتِهِ وَ وَرِعاً فی دینِهِ
وَ شِرعَتِهِ اَلسَّلامُ عَلی مَنِ اِقتَفی بِعَلیِّ بنِ اَبیطالِبٍ
وَصِیّ رَسُولِ اللّهِ فَاَعتَقَ اَلفَ مَملوُکٍ فی سَبیلِ
اللّهِ وَ عَبَدَاللّهَ مُخلِصاً لَهُ الدّینَ حَتّی اَتاهُ الیَقینُ،
اَلسَّلامُ عَلی مَن کانَ اَبوُالحَسَنِ مُوسی یُحِبُّهُ وَ یُقَدِّمُهُ
وَ بِضیعَةِ المَوسوُمَةِ بِالیَسیَرةِ یُنَعِّشُهُ وَ یُنَعِّمُهُ
وَ بِعشِرینَ مِن خَدَمِهِ وَ حَشَمِهِ یُکَرِّمُهُ وَ یُعَظِّمُهُ
وَ بَعدَ ذلِکَ بِبَصَرهِ یَرعاهُ وَ یَحفَظُهُ ما یَغفَلُ
عَنهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَولایَ وَ ابنَ مَولایَ،
اَلسَّلامُ عَلی اَبیکَ المَسجُونِ المَظلوُمِ وَ عَلی اَخیکَ
الغَریبِ المَعصُومِ المَقتُولَینِ ظُلماً بِالسُّمُومِ، اَلسَّلامُ
عَلی اَولادِ اَخیکَ المَعصُومینَ الاَئمَّةِ الهُداةِ الَمهدِیّینَ
اَلسَّلامُ عَلی اُمِّکَ الطّاهِرَةِ الزّکِیَّةِ الَّتیِ
ائتَمَنَت عَلی وَدایِعِ الاِمامَةِ اَلسَّلامُ عَلی اُختِکَ
التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ فاطِمَةَ المَعصُومَةِ الَتّی مَن
زارَها وَ جَبَت لَهُ الجَنَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا ساداتی
وَمَوالِیَّ جَمیعاً عَرَّفَ اللهُ بَینَنا وَ بَینَکُم
فِی الجَنَّةِ وَ حَشَرَنا فی زُمرَتِکُم وَ اَورَدَنا حَوضَ نَبِیِّکُم
وَ سَقانا بِکَأسِ جَدِّکُم مِن یَدِ عَلیِّ بِنِ اَبیطالِبٍ
اَبیکُم وَ نَسئَلُ اللّهَ اَن یُریَنا فیکُمُ السُّروُرَ
وَ اَلفَرَجَ وَ الکَرامَةَ وَ اَن یَجمَعَنا وَ اِیّاکُم فی
زُمرَةِ جَدِّکُم مُحَمَّدٍ وَ اَبیکُم عَلّیٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما
وَ آلِهِما وَ عَلی اَرواحِکُم وَ عَلی اَجسادِکُم وَ عَلی
اَجسامِکُم وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
پایین پا و روبروی ضریح مطهر ایستاده
خوانده می شود:
اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا السَّیِّدُ
الزَّکِیُّ الطّاهِرُ الوَلِیُّ وَ اَلدّاعِی الحَفِیُّ
اَشهَدُ اَنَّکَ قُلتَ حَقّاً وَ نَطَقتَ صِدقاً وَ دَعَوتَ اِلی مَولایَ
وَ مَولاکَ عَلانِیَةً وَ سِرًّا فازَ مُتَّبِعُکَ وَ نَجی
مُصَدِّقُکَ وَ خابَ وَ خَسِرَ مُکَذِّبُکَ وَ المُتَخَلِّفُ عَنکَ اِشهَد لی
بِهذِهِ الشَّهادَةِ لاِکُونَ مِنَ الفائِزینَ بِمَعرِفَتِکَ وَ طاعَتِکَ وَ
تَصدیقِکَ وَ اتّبِاعِکَ وَالسَّلامُ یا سَیّدِی وَ ابنَ
سَیّدی اَنتَ بابُ اللّهِ المُؤتی مِنهُ وَ اَلمأخوُذُ عَنهُ
اَتَیتُکَ زائِراً وَ حاجاتی لَکَ مُستَودِعاً وَها اَنَا ذا
اَستَودِعُکَ دینی وَ اَمانَتی وَ خَواتیمَ عَمَلی
وَ جَوامِعَ اَمَلی اِلی مُنتَهی اَجَلی وَ اَلسَّلامُ
عَلَیکَ یا سَیِّدَ اَلسّاداتِ الاَعاظِمِ اَحمَدُ بنُ مُوسَی
الکاظِمِ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُه.
زندگی نامه حضرت شاه چراغ
ولادت
تاریخ دقیق تولد حضرت احمد بن موسی شاه
چراغ سلام الله علیه مشخص نیست. اخیراً در شورای فرهنگ
عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح
شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم
بزرگداشت انتخاب کنند. لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و
محققان تحقیقات خود را آغاز کردند. اما پس از بررسی های به عمل
آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد حضرت شاه چراغ
بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی
وجود دارد. از این رو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت یعنی
حدفاصل تولد حضرت معصومه سلام الله علیها و امام رضا علیه السلام یک
روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی «شاه چراغ» تعیین
شود.
پدر و مادر
حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاه چراغ و سیدالسادات،
فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه السلام است.
مادر وی، مشهور به «ام احمد»، مادر بعضی از
فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) بوده است.
ایشان داناترین، پرهیزگارترین و
گرامی ترین زنان در نزد آن حضرت بودند و حضرت اسرار خود را به وی
می گفتند و امانتشان را نزد وی به ودیعه می گذاشتند.
بیعت با علی بن موسی الرضا علیه
السلام
چون خبر شهادت حضرت
موسی کاظم علیه السلام امام هفتم شیعیان در مدینه
شایع شد، مردم به در خانه ام احمد، مادر حضرت شاه چراغ «احمد بن موسی»
گرد آمده و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از
جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و
احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که
پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام امام بحق و خلیفه
آن حضرت فرزندش «احمد» است.
به همیت جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند
و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه
ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین
را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان
که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت
برادرم علی بن موسی علیه السلام می باشم، بدانید
بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه ی بحق و ولی
خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم او، بر من و
شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید
گردن نهیم.
پس از آن شمه ای از فضایل و جلالت قدر برادرش
علی علیه السلام را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته های
آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه
حاضران در خدمت احمد به در خانه حضرت امام علی بن موسی علیه
السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی
امام موسی بن جعفر علیه السلام بیعت نمودند. و حضرت امام رضا علیه
السلام درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع
نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.
سفر به ایران
شیعیان
و محبان اهل بیت علیهم السلام، پس از حضور با برکت امام هشتم علیه
السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط
مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند. حضرت احمد بن موسی(ع)
نیز در همین سال ها(198-203 ه. ق) با جناب سید امیر محمد
عابد و سید علاءالدین حسین(برادران ایشان) و جمع زیادی
از برادرزادگان و محبان اهل بیت علیهم السلام، به قصد زیارت
حضرت رضا علیه السلام از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق
شیراز به طوس عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری
از شیعیان به آنان ملحق می شوند. خبر حرکت چنین قافله
بزرگی مأمون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت.
سفر به شیراز
در زمانی که
حضرت امام علی بن موسی(ع) با ولایتعهدی تحمیلی
در «طوس خراسان» بودند، حضرت احمد بن موسی(س) به اتفاق جناب سید محمد
عابد و جناب سید علاءالدین حسین برادران خود و جمعی دیگر
از برادرزادگان و اقارب و دوستان، به قصد زیارت آن حضرت از حجاز به سمت
خراسان حرکت نمود. در بین راه نیز جمع کثیری از شیعیان
و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات معظم ملحق و به اتفاق حرکت نمودند تا جایی
که می نویسند: به نزدیک شیراز که رسیدند، تقریباً
یک قافله پانزده هزار نفری از زنان و مردان تشکیل شده بود.
خبر حرکت این کاروان را به خلیفه وقت(مأمون)
دادند. وی ترسید که اگر چنین جمعیتی از بنی
هاشم و دوستداران و فدائیان آن ها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت
گردد. لذا امریّه ای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله
بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آن ها را به سمت مدینه
برگردانید. به هرکجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز.
حاکم شیراز
مردی به نام «قتلغ خان» بود. وی با چهل هزار لشکر جرّار، در «خان زنیان»
در هشت فرسخی شیراز اردو زد و همین که قافله بنی هاشم رسیدند،
پیغام داد که حسب الامر خلیفه، آقایان از همین جا باید
برگردید. حضرت سید احمد(س) فرمود: «ما قصدی از این مسافرت
نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان». اما لشکر قتلغ خان راه را بستند
و جنگ شدید خونینی شروع شد اما لشکر در اثر فشار و شجاعت بنی
هاشم پراکنده شدند.
لشکر شکست خورده، تدبیری اندیشیدند.
بالای بلندی ها فریاد زدند: «الآن خبر رسید که ولیعهد
(امام هشتم علیه السلام) وفات کرد»! این خبر مانند برق، ارکان وجود
مردمان سست عنصر را تکان داده،
از اطراف امام زادگان متفرق شدند. جناب سید احمد (س) شبانه با برادران و
اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدند و با لباس مبدّل
پراکنده شدند.
شهادت
حضرت احمد بن موسی(س) برای امان از گزند حکومت،
به همراه برادر خود مخفیانه به شیراز رهسپار شد.
سید احمد در شهر شیراز در منزل یکی
از شیعیان در منطقه «سردزک» که مرقد ایشان در این منطقه
واقع است، سکنی گزید و در خانه این شخص مخفی گشت و شب و
روز را به عبادت می گذرانید.
«قتلغ خان» که جاسوسانی را برای شناسایی
و دستگیر نمودن سادات که از مناطق خود فرار نموده بودند قرار داده بود، مکان
ایشان را بعد از یک سال یافت و او و همراهانش را محاصره نمودند
و نبردی بین آنها و مأموران حکومت در گرفت و سید احمد با شهامت
و شجاعت هاشمی خود به دفاع از خود و همراهان خود پرداخت.
هنگامی که «قتلغ» دانست که از طریق ستیز
مسلحانه، قدرت از میان بردن آنان را ندارد؛ از طریق خانه همسایه
او شدند و از طریق شکافی که در خانه همسایه درست کردند وارد
خانه ای که سید أحمد در آن پناه برده بود، شدند و زمانی که او
برای استراحت و تجدید قوا، پس از نبردی طولانی به خانه
رفته بود، هنگام خروج، با شمشیری بر سر او ضربه ای وارد کردند.
سپس به دستور «قتلغ خان» خانه را بر روی آن بدن شریف خراب کردند و زیر
آوار باقی گذاردند.
با توجه به تبلیغ گسترده حکومت و مأموران بر علیه
تشیع و اهل بیت(ع) تعداد زیادی از مردم که از مخالفین
تشیع بودند، حرمت بدن شریف نوه پیامبر را نگاه نداشتند و آن را
در زیر آوار نگاه داشته و به خاک نسپردند.
قیام احمد بن موسی(ع)
بعضی از منابع، به قیام احمد بن موسی(ع)
بر ضد خلفای عباسی اشاره کرده، ولی نسبت به جزئیات و
چگونگی آن نپرداختهاند.
این گزارشهای تاریخی، حاکی
از حضور احمد در قیام ابن طباطبا بوده است.[کشی، رجال، ص۴۷۲]
هجرت به ایران
احمد بن موسی(ع) همراه با کاروانی عظیم
که جمعیت آن از سه هزار تا پانزده هزار گزارش شده است به ایران مهاجرت
کرد[سید جعفر مرتضی، زندگانی سیاسی امام هشتم، ص۲۱۴.
علی اکبر تشید، قیام سادات علوی، ص۱۶۹.
سلطان الواعظین، شبهای پیشاور، ص۱۱۷]
دو دلیل برای این هجرت ذکر شده است:
1- خون خواهی برادرش علی بن موسی
الرضا(ع) که به دست مأمون به شهادت رسید.[بیهقی، جامع الانساب]
2- برای دیدار برادر در طوس بود که در میانه
راه از شهادت برادر آگاهی یافت.[سلطان الواعظین، همان، ص۱۱۸.
فرصت شیرازی، آثار العجم، ص۳۴۵]
شهادت احمد بن موسی(ع) و یاران
قُتلُغ خان حاکم شیراز و عامل مأمون در خان زینان
در هشت فرسخی شیراز با احمد بن موسی(ع) و کاروان همراه وی
ملاقات کرد و خبر شهادت امام رضا(ع) را به آنان رسانید. این خبر باعث
تضعیف روحیه و پراکندگی آنان گردید.
احمد به همراه نزدیکان خود راهی شیراز شد
و در آن جا در جریان جنگ به شهادت رسید.[ شوشتری، تحفه العالم، ص۲۸]
آشکار شدن قبر وی
در منابع تاریخی، چند قول مختلف درباره یافته
شدن مزار احمد بن موسی دیده میشود:
تا اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، نقلی مبنی
بر آگاهی از محل دفن احمد بن موسی در منابع وجود ندارد.[ سید یاسین زاهدی،
احمد بن موسی(ع)، فصلنامه سخن تاریخ، ص ۹۸]
برخی منابع مانند ریاض الانساب ملک الکتاب شیرازی
و بحر الانساب تیموری، از کشف مزار احمد بن موسی در قرن چهارم و
در زمان عضدالدوله دیلمی خبر دادهاند.
برخی از منابع مدعی شدهاند که قبر احمد بن موسی
تا سیصد سال مخفی بود تا آنکه در زمان عضدالدوله دیلمی (۳۷۲
– ۳۳۸) یافته شد. [مجد الاشرف، آثار الاحمدیه، ص۲
– ۸]
بنابر نقل ملحقات انوار النعمانیه از لباب الانساب بیهقی،
و نقل سید محسن امین از لب الانساب نیشابوری، آشکار شدن
مدفن احمد بن موسی در شیراز، در اوایل قرن پنجم هجری رخ
داده است.
منابع دیگری مانند «شدّ الآزار»، سفرنامه ابن
بطوطه و «نزهة القلوب»، که همگی در قرن هشتم نوشته شدهاند، پیدا شدن
مدفن او را در قرن هفتم و هشتم آوردهاند.[سید یاسین زاهدی،
احمد بن موسی(ع)، فصلنامه سخن تاریخ، ص ۹۸]
برخی منابع گفتهاند که آشکار شدن مزار احمد بن موسی،
در زمان امیر مقرب الدین از وزرا و نزدیکان اتابک ابوبکر (۶۵۸
– ۶۵۳) بوده است و جنازه او را از روی انگشتری وی
که نگینش به عبارت «العزّة لله احمد بن موسی» منقوش بود
شناختهاند.[فرصت شیرازی، آثار العجم، ص ۴۴۵]
آرامگاه حضرت سید میر احمد برادر حضرت رضاعلیه
السلام
آرامگاه حضرت سید میر احمد برادر حضرت امام رضا
(علیهالسلام) امام هشتم شیعیان، در شیراز، در کنار
فلکهای واقع در خیابان احمدی و در محلهای که به محلهی
سردزک معروف، واقع شده است. ((شیراز، علی سامی، ص 332.)) محلهی
سردزک در دورهی قاجاریه به گفتهی مؤلف فارسنامه، از محلات مهم
شهر شیراز بوده... و از زمانی که حصار شهر را کوچک کردند، محلهی
دشتک و محلهی سردزک را ادغام و به همان نام سردزک خواندند. این محله
اکنون به محلهی بازار مرغ و محلهی سر باغ و محله سنگ سیاه و
حصار جنوبی شهر و محلهی لب آب پیوسته است، مؤلف تأکید
دارد که محل امامزاده احمد بن موسی (علیهالسلام) در محلهی
بازار مرغ شیراز قرار دارد. (فارسنامهی ناصری، گفتار دوم، ص
154 - 80) معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی گوید
محلهای که هم اکنون احمد بن موسی در آن مدفون است، در اواخر قرن هشتم
هجری به محلهی باغ قتلغ مشهور بوده است. (شد الازار فی خط
الأوزار عن زوار المزار، ص 260) اقوالی هم وجود دارد که مدفن آن جناب را در
اسفراین خراسان دانستهاند. (جامع الانساب، ج 1، ص 78)
بنای کنونی بقعه مشتمل بر ایوان اصلی
در مشرق و حرم وسیع و شاه نشینهایی از چهار جانب و مسجدی
در جانب غربی حرم و اطاقها و مقبرههای متعدد متصل به بقعه است (اقلیم
پارس، سید محمدتقی مصطفوی، ص 64) درون بنای بقعه با قطعات
آینههای ریز و رنگین در قرون گذشته به وسیلهی
استادان متبحر آیینهکاری شده که این آیینهکاری
ظریف و زیبا خود یکی از شاهکارهای هنری قرن
گذشتهی هنرمندان شیراز است. (شیراز، علی سامی، ص
341)
مرحوم فرهنگ نیز در تاریخ آیینهکاری
بقعه اشعاری سروده که بر فراز طاقچههای حرم و دور تا دور آن دیده
میشود ؛ (آثار عجم، میرزا فرصت شیرازی، ص 446) و در همین
مقاله به آنها اشاره شد.
بقعهی احمد بن موسی دارای دو در میباشد
در نقرهپوش ورودی از سمت ایوان اصلی که به در ظل السلطان معروف
بود همان طور که قبلا اشاره شد توسط سلطان مسعود میرزا به بقعه اهدا شده
بود. (شیراز، علی سامی، ص 341) بر این در اشعاری که
مشتمل بر ماده تاریخ اهدای در بقعه توسط مرحوم و قاربن وصال سروده شده
بود، نقر گردیده است (آثار عجم، میرزا فرصت شیرازی، ص
446) که قبلا به آن اشاره شد. این در بعدها در زمستان 1345 ش، به در
نقرهپوش و طلاکاری و میناکاری شدهی فعلی که کار
هنرمندان اصفهان میباشد، تبدیل گردید، و در نقرهپوش ظل
السلطانی به موزهی آستانه منتقل و در آنجا به وضع مطلوبی نگاهداری
میشود. (شیراز، علی سامی، ص 341)
در دیگر بقعه را مرحوم حاجی نصیر الملک میرزا
حسنعلی خان به بقعه اهدا کرد که شوریده شاعر شیرازی ابیاتی
چند در ماده تاریخ نصب آن سروده که بر استوانههای اطراف در کندهکاری
شده است و شعر زیر مضمون ماده تاریخ آن است: سرود منطق شوریده
بهر تاریخش - گشاده بین در ایوان شه ز سیم و زر (اقلیم
پارس، سید محمدتقی مصطفوی، ص 64.).
همچنین دو منارهی کوتاه در دو انتهای ایوان
زینتبخش بقعهی امامزاده میباشد. (اقلیم پارس، سید
محمدتقی مصطفوی، ص 64.)دیوارهای خارجی بقعه نیز
با کاشیهای جلادار قرن نوزدهم میلادی / سیزدهم هجری،
پوشیده شده است.( معماری اسلامی ایران، «در دورهی
ایلخانان» ص 115).
میرزا فرصت شیرازی مینویسد:
در سمت جنوبی صحن امامزاده، مقابل در بزرگ یک ساعت بسیار ممتاز
که زنگ آن فزونتر از چهل من است بر فراز عمارتی برپاست که آن را شاهزادهی
سابق الذکر سلطان مسعود میرزا وقف کرده و بدان مکان نصب شده، در زیر
صفحهی ساعت چند شعر، مرحوم وقار به تاریخ بنای آن ساعت سروده
که بر سنگی نقر شده و زیر ساعت نصب گردیده است. بدین
مضمون: زد به تاریخ بنای او رقم کلک وقار - ساعتی عمر ملک بادا یکی
سال دراز (آثار عجم، میرزا فرصت شیرازی، ص 446).
تولیت این امامزادهی والاتبار در دورهی
قاجار به عهدهی عارف کامل و مرشد فاضل فخر السالکین جناب میرزا
جلالالدین محمد حسینی ملقب به مجدالاشراف بود و اداره و تنظیم
کارهای بقعهی شریفه به کف با کفایت برادر کهتر والا گهرش
جناب میرزا محمدرضا نایب التولیهی... آستانه بوده است...
و خدام آستانهی متبرکه جماعتی از معمرین بودند که داعی
حق را لبیک گفته و رخ در این خاکدان نهفتند رحمهم الله. اکنون
بازماندگان ایشان به خدمت خود مشغولند، خصوصا جناب میرزا هدایت
بن میرزا احمد که به حسن کفایت میمند (فارس) را نیابت
دارد و اخذ مالیات مینماید و تا وجه آن صرف مرمت و مخارج
آستانهی آن حضرت (علیهالسلام) شود. (آثار عجم، میرزا فرصت شیرازی،
ص 448)
تولیت آستانهی شاه چراغ در رژیم گذشته
با تأیید و موافقت ادارهی کل اوقاف زیر
نظر هیأت امنا برنامهی وسیعی از لحاظ تهیهی
کتابخانه و موزه و مرمرکاری، سنگ فرش کف حرم و ایوان، تعویض ضریح
و در نقرهپوش ورودی، معرق کاری ایوان، تعمیر مسجد زنانه
و ساختمان گلدستهها و سر در ورودی، احداث یک سالن بزرگ جهت برگزاری
مراسم سوگواری و جشنها و مجالس وعظ و خطابه و همچنین توسعهی
صحن تا مسجد جامع عتیق و یکی شدن دو صحن مطهر شاه چراغ و سید
میر محمد، خرید خانههای حریم صحن و غیره طرح شده
که بعضی از آنها تاکنون جامه عمل پوشیده و بقیه در دست اقدام
است. (شیراز، علی سامی، ص 341)
این بنا در دوره اتابکان فارس در سده ششم هجری
قمری ساخته شد. حیاط شاهچراغ دارای دو در اصلی ورودی
است كه در سمت جنوب و شمال حرم از زیر دو سردر بزرگ كاشی كاری
شده گذشته و وارد حیاط وسیع حرم میشود. حرم شاهچراغ در سمت
غرب حیاط و حرم سید میر محمد؛ برادر شاه چراغ، در سمت شمال شرقی
حیاط قرار دارد.
دور تا دور حیاط، اتاق هایی دو طبقه
ساخته شده كه پیشانی و جرزهای جلو آنها كاشی كاری
شده است. ستون های آهنی ایوان حرم به وسیله چوب های
نفیس پوشش داده شده و در سقف مسطح آن نیز چوب منبت كاری شده به
كار رفته است.
در سال ۷۴۵ ه. ق. ملكه تاشی خاتون؛
مادر شاه شیخ ابو اسحاق اینجو، حاکم فارس، اقدامات نیكویی
بر بارگاه آن حضرت انجام داد. این بانوی نیكوكار، اقدام به
بهسازی بارگاه كرد و در عرض ۵ سال از سال ۷۴۵ تا ۷۵۰
ه. ق. آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در
جنب آرامگاه، مدرسه ای وسیع بنا كرد. او همچنین تعداد زیادی
از مغازه های بازار نزدیك حرم و ملك میمند فارس را وقف بر این
آستان مقدس كرد.
ابن بطوطه، جهانگرد مراكشی، كه در سال ۷۴۸
ه. ق. برای بار دوم به شیراز سفر كرده، در سفرنامه خود درباره اقدامات
ملكه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه، چنین نوشته است: "این
آرامگاه در نظر شیرازیها احترام تمام دارد و مردم برای تبرك و
توسل به زیارتش میروند. تاشی خاتون، مادر شاه ابواسحاق، در
جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و زاویه ای ساخته كه در آن به اطعام
مسافران میپردازند و عده ای از قاریان پیوسته بر سر
تربت امام زاده، قرآن میخوانند. شب های دوشنبه، خاتون به زیارت
آرامگاه میآید و در آن شب قضات و فقها و سادات شیراز نیز
حاضر میشوند. این جمعیت در بقعه جمع شده و با آهنگ خوش به
قرائت قرآن مشغول میشوند. خوراك و میوه به مردم داده می شود و
پس از صرف طعام، واعظ، بالای منبر میرود و تمام این كارها در
بین نماز عصر و شام انجام میگیرد".
در سال ۹۱۲ ه. ق. به دستور شاه اسماعیل
صفوی، بهسازی گسترده ای بر آرامگاه انجام گرفت. ۸۵
سال بعد بر اثر زلزله سال ۹۹۷ ه. ق. نیمی از گنبد
آرامگاه ویران شد كه دوباره در سالهای بعد بازسازی گردید.
در سال ۱۱۴۲ ه. ق. نادرشاه افشار بهسازی گسترده ای
بر این آرامگاه انجام داد و به دستور او قندیل بزرگی در زیر
سقف و گنبد آویزان كردند. نادرشاه پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر
افغان ها، پیمان بسته بود كه اگر در جنگ پیروز شود، بهسازی شایسته
ای بر این بقعه انجام دهد. بنابراین پس از پیروزی
بر افغانها و تسلط شیراز، ۱۵۰۰ تومان پول آن زمان
را صرف بهسازی شاه چراغ كرد. قندیل او ۷۲۰ مثقال
وزن داشته كه از طلای ناب و زنجیر نقره ای ساخته بوده اند. این
قندیل تا سال ۱۲۳۹ ه. ق. همچنان آویزان بود.
در زلزله سال ۱۲۳۹ ه. ق. بنابر تحقیق
آنوبانینی، شیراز با خاك یكسان شد و این آرامگاه نیز
به كلی مخروبه گردید. نویسنده تذكره دلگشا كه خود شاهد این
زلزله بوده است چنین مینویسد:
"گنبد بقعه شاهچراغ كه از غایت ارتفاع، آفتاب
جهان تاب هر روز در نیم روز خود را در سایه آن كشیدی، به یك
دفعه چنان بر زمین خورد كه زمین شكافته و در اعماق خاك فرو رفت... و
آن عمارات عالی... تو گویی همیشه ویران
بوده..."
پس از زلزله، قندیل اهدایی نادرشاه را
فروختند و صرف بازسازی آرامگاه كردند. در سال ۱۲۴۳
ه. ق. به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا
فرمانفرما، پیگیر شد تا كف بقعه را یك متر از سطح زمین
بلندتر بسازد. این كار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن
را از سنگ و آجر و گچ بنا كردند و در آخر ضریحی نقره ای بر قبر
نصب كردند. در سال ۱۲۶۹ ه. ق. بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه
شكست و فرو ریخت. در همان سال محمد ناصر ظهیرالدوله آنرا نوسازی
كرد. پس از آن بارها تغییرات دیگری در این بقعه
صورت گرفته تا به شکل امروزی خود درآمده است.
این زیارتگاه مهم شیعیان، از لحاظ
توریسم مذهبی نیز شیراز را جزو نقاط مهم ایران قرار
داده است به نحوی که همه ساله زائران بسیاری برای زیارت
این مکان مقدس به شیراز مسافرت مینمایند.
منابع این قسمت : اربلی (۶۹۳
ق)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، بنی هاشمی، تبریز، ۱۳۸۱
ق، چاپ اول. - بحرالعلوم، سید
جعفر، تحفة العالم في شرح خطبة المعالم، مکتبه صادق، چاپ دوم، تهران، ۱۴۰۱ق.
- شهرستانی، احمد بن ملل ونحل، چاپ
اول، امیرکبیر، تهران، ۱۳۳۰. - مفید،
الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، کنگره شیخ مفید،
قم، ۱۴۱۳ ق. - نوبختی، حسن بن موسی، فرق
الشیعه، دارلاضواء، بیروت، ۱۴۰۴ق. - کشی،
محمد، اختیار معرفه الرجال، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش.
مادر شاه چراغ
ﻣﺎدر حضرت شاه چراغ، اﺣﻤﺪ
ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﻋلیهما اﻟﺴﻼم،
ﺑﻪ «ام اﺣﻤﺪ» ﺷهرت داﺷﺖ.
اﻣﺎم ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ
ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠیهما اﻟﺴﻼم
ﻧﯿﺰ در وﺻﺎﯾﺎ و ﺳﺨﻨﺎﻧﺶ
از او ﺑﺎ همین ﻟﻘﺐ ﯾﺎد ﻧﻤﻮده
است.
اﺣﻤﺪ ﺑﺎ ﺑﺮادرش
اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم
از دو ﻣﺎدر ﺑﻮدﻧﺪ.
ﻧﺎم ﻣﺎدر ﮔﺮاﻣﯽ
اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم
ﺗﮑﺘﻢ ﺑﻮده اﺳــﺖ. او زﻧﯽ
ﭘﺎرﺳﺎ و ﻣﻮرد ﻣﺤﺒﺖ
اهل ﺑﯿﺖ و ﻋﻼﻗﻪ زﯾﺎد
ﺧﺎﻧﺪان اﻣﺎم ﺑﻮد.
ام اﺣﻤﺪ ﺳــﻪ ﻓﺮزﻧﺪ
ﭘﺴــﺮ داﺷــﺘﻪ است. اﺣﻤﺪ،
ﻣﺤﻤﺪ و ﺣﻤــﺰه.
ام اﺣﻤﺪ از داﻧﺎﺗﺮﯾﻦ
و ﺑﺎﺗﻘﻮاﺗﺮﯾﻦ زﻧﺎن
روزﮔﺎر ﺧﻮﯾﺶ ﺷــﻤﺮده
ﻣﯽ ﺷــﺪ و اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ
ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم او را ﺑﺴﯿﺎر
دوﺳﺖ ﻣﯽ داﺷﺖ.
ﭘﺲ از ﺳﻔﺮهارون اﻟﺮﺷﯿﺪ
ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ و ﻣﺸــﺎ
هد ه ﻧﻔــﻮذ ﻣﻌﻨﻮی اﻣﺎم
ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم
و ﺗﺮس از ﻓﺮو رﯾﺨﺘــﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ
ﻏﺎ ﺻﺒﺎ ﻧﻪ ﺧﻮ ﯾﺶ،
ﻓﺮﻣﺎن دﺳــﺘﮕﯿﺮی
اﻣﺎم را ﺻﺎدر ﮐﺮد.
از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ام اﺣﻤﺪ
در ﺑﯿن همسران آن ﺣﻀﺮت ﻧﺰد اﻣﺎم
ﮐﺎﻇﻢ اﺣﺘﺮام و ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ
وﯾﮋه ای داﺷﺖ اﻣﺎم ﻗﺒﻞ
از ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻪ ﺑﻐﺪاد،
ودﯾﻌه های اﻣﺎﻣﺖ(اﺷﯿﺎء
ﻣﻮروﺛﯽ از ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ)
را ﺑﻪ او ﺳﭙﺮد و رازهای اﻣﺎﻣﺖ
را ﻓﻘﻂ ﺑﻪ او ﺑﯿﺎن ﮐﺮد.
آﻧﮕﺎه ﺣﻀﺮت اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ
ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم را در ﭘﯽ
ﻓﺮﻣﺎن هارون، در ﺳﺎل 971ق ﺑﻪ
ﺳﻮی ﺑﻐﺪاد ﺑﺮدﻧﺪ.
ام اﺣﻤﺪ ﮐﻪ ﻣﻮرد
وﺛﻮق و اﻋﺘﻤﺎد ﮐﺎﻣﻞ
اﻣﺎم ﺑﻮد، ﺳــﺎلها راز های ﺣﻀﺮت
را ﻣﺨﻔﯽ داﺷــﺖ؛ ﺗﺎ آﻧﮕﺎه
ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷهادت اﻣﺎم
ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم
ﮔﺮدﯾﺪ.
اﻣﺎم در ﻟﺤﻈﻪ ﺳﻔﺮ
ﺑﻪ ﺳﻮی ﺑﻐﺪاد ، ﺑﻪ
ام اﺣﻤﺪ ﻓﺮﻣﻮد: «ﮐﻞ
ﻣﻦ ﺟﺎﺋﮏ و ﻃﺎﻟــﺐ
ﻣﻨﮏ هذ ه ا ﻻ
ﻣﺎ نة ﻓﯽ ا ی و ﻗﺖ ﻣــﻦ
اﻻوﻗﺎت ، ﻓﺎ ﻋﻠﻤﯽ ﺑﺎﻧﯽ ﻗﺪ
اﺳﺘﺸهد ت و ا ﻧﻪ هو ا ﻟﺨﻠﯿﻔـة
ﻣﻦ ﺑﻌﺪ ی و ا ﻻ ﻣﺎ
م اﻟﻤﻔﺘﺮض ا ﻟﻄﺎعة ﻋﻠﯿﮏ
و ﻋﻠﯽ ﺳﺎﺋﺮ اﻟﻨﺎس»
(ﺑﺤﺎر اﻻﻧﻮار، ﻋﻼﻣﻪ
ﻣﺠﻠﺴﯽ، ج84، ص703)
ﺷﺨﺼﯽ ﮐــﻪ ﺑﻪ
تو ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﮐﺮد و اﯾﻦ
اﻣﺎﻧﺖ را ﺧﻮاﺳــﺖ در هر
زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷــﺪ،
ﺑﺪان ﮐﻪ ﻣﻦ شهید ﺷﺪه ام و آن ﺷﺨﺺ
ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺑﻌﺪ از ﻣﻦ
و اﻣﺎم واﺟﺐ اﻟﻄﺎﻋﻪ
ﺑﺮ ﺗﻮ و دﯾﮕﺮ ﻣﺮدﻣﺎن
اﺳﺖ.
اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ
اﻟﺴﻼم دوﺑﺎره ﮔﺮﻓﺘﺎر
زﻧﺪان هارون ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ
دوم ﻣﺪت چهار ﺳﺎل ﺑﻪ درازا ﮐﺸﯿﺪ
ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ در ﺳﺎل 381 ق
روز 52 رﺟﺐ ﺗﻮﺳﻂ ﺳــﻨﺪی
ﺑﻦ ﺷــﺎ هک در زﻧﺪان ﭘﺲ
از ﺗﺤﻤﻞ ﺳﺨﺘﯽ های ﻓﺮاوان
ﺑﻪ شهادت رﺳﯿﺪ.
ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﺳــﯽ اوﻟﯿﻦ
ﮐﺴﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ
شهادت ﭘﺪر آﮔﺎهی ﯾﺎﻓﺖ.
از دﯾﮕــﺮ ﻓﻀﺎﯾــﻞ
ام اﺣﻤﺪ اﯾﻦ ﺑــﻮد ﮐﻪ
اﻣﺎم در ﻣﺪت چهار ﺳــﺎﻟﯽ
ﮐﻪ در زﻧﺪان ﺑﻮد، اﻣﺎم رﺿﺎ
ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم را ﻣﺎﻣﻮر
ﮐﺮد ﮐﻪ ﺷــﺐ ها در ﺧﺎﻧﻪ
ام اﺣﻤﺪ ﺑﺨﻮاﺑﺪ. ﺷــﯿﺦ
ﮐﻠﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﺳﻨﺪ
ﺧﻮد از ﺧﺪﻣﺘﮑﺎر ﺧﺎﻧﻪ
اﻣﺎم ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ
علیهما اﻟﺴﻼم ﻧﻘﻞ ﻣﯽ
ﮐﻨﺪ ﮐﻪ آﻧﮕﺎه ﮐﻪ
«اﺑﻮ اﺑﺮاهیم ، ﻣﻮﺳﯽ
ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ را ﺑﻪ ﺳﻮی
ﺑﻐﺪاد ﻣﯽﺑ ﺮدﻧﺪ،
آن ﺣﻀﺮت ﺑﻪ ﻓﺮزﻧﺪش
، ا ﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم
دﺳﺘﻮر داد ﺗﺎ ﺷﺐ ها در ﻣﻨﺰل
آن ﺣﻀﺮت ﺑﺨﻮاﺑﺪ.» ﻣﺴﺎﻓﺮ
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﻣﺎ هر ﺷﺐ
ﺑﺴﺘﺮ اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ
اﻟﺴــﻼم را در د هلیز ﺧﺎﻧــﻪ
ﻣﯽا ﻧﺪاﺧﺘﯿﻢ و آن ﺣﻀﺮت
ﺑﻌﺪ از ﺻﺮف ﺷــﺎم در آﻧﺠﺎ
ﻣﯽ ﺧﻮاﺑﯿﺪ و ﺻﺒــﺢ
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﯾﺶ
ﻣﯽ رﻓﺖ. ﯾﮏ ﺷﺐ ﮐﻪ
ﺑﺴــﺘﺮ ﺣﻀﺮت را اﻧﺪاﺧﺘﻪ
ﺑﻮدﯾﻢ ﺣﻀﺮت ﻧﯿﺎﻣﺪ
. اهل ﺧﺎﻧﻪ ﻧﮕﺮان و هرا ﺳــﺎن
ﺷــﺪﻧﺪ و ﻣﺎ ﻧﯿﺰ
از ﻧﯿﺎﻣﺪن آن ﺣﻀﺮت ﺳﺨﺖ
ﭘﺮﯾﺸﺎن ﺷﺪﯾﻢ. وﻗﺘــﯽ
روز ﺷــﺪ ، آ ن ﺣﻀﺮت ﺑﻪ ﻣﻨﺰل
آﻣﺪ و ﻓﺮﻣﻮد: « هر آﻧﭽﻪ
ﭘﺪر ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳــﭙﺮده
ﺑﯿﺎور.» ام اﺣﻤﺪ ﺑﯽ درﻧﮓ
ﻓﺮﯾﺎدی ﮐﺸــﯿﺪ و ﺳﯿﻠﯽ
ﺑﺮ رﺧﺴﺎرش زد و ﮔﺮﯾﺒﺎﻧــﺶ
را درﯾــﺪ و ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺪا
ﻣﻮﻻﯾﻢ وﻓﺎت ﮐﺮد. ﺣﻀﺮت
رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم
ﻣﺎﻧﻊ ﮔﺮﯾﻪ و زاری
او ﺷــﺪ و ﻓﺮﻣﻮد: ﻣﺒﺎدا
ﺳــﺨﻨﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ و
آن را اظهار ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﺧﺒﺮ
شهادت ﭘﺪرم ﺑﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﺑﺮﺳــﺪ. آﻧﮕﺎه ام اﺣﻤــﺪ
زﻧﺒﯿﻠﯽ را ﺑﺎ دو ﯾﺎ
چهار هزار دﯾﻨﺎر ﻧﺰد اﯾﺸــﺎن
آورد و ﺑﻪ اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ
اﻟﺴﻼم ﺗﺤﻮﯾﻞ داد.
ام اﺣﻤﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه
و ﻣﺤﺮم راز اﻣﺎم هفتم ﺑﻮد ﺧﻮد
اﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺟﺮای
ﻓﻮق را ﺑﯿﺎن ﻣﯽ ﮐﻨﺪ:
آن ﺣﻀﺮت روزی ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮد: اﯾﻦ
اﻣﺎﻧﺖ را ﻧﺰد ﺧﻮد ﺣﻔﻆ
ﮐﻦ. ﮐﺴﯽ را از آن آﮔﺎه ﻧﺴﺎز
ﺗﺎ ﻣﺮگ ﻣﻦ ﻓﺮا رﺳﺪ.
ﭼﻮن ﻣﻦ درﮔﺬﺷــﺘﻢ
، هر ﮐﺲ از ﻓﺮزﻧﺪان ﻣﻦ ﻧﺰد
ﺗﻮ آﻣﺪ و آن را ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ
ﮐﺮد، ﺑﻪ او ﺗﺤﻮﯾﻞ
ﺑﺪه و ﺑﺪان ﮐﻪ ﻣﻦ ا ز دﻧﯿﺎ
ر ﻓﺘﻪ ا م. اﮐﻨﻮن ﺑﻪ ﺧﺪ
ا ﻧﺸﺎﻧﻪ ا ی ﮐﻪ آ ﻗﺎ
ﯾﻢ ﻓﺮﻣﻮد ه ﺑﻮ د ﻇﺎ هر ﺷــﺪ. اﻣﺎم
رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم
آن اﻣﺎﻧﺖ را ﮔﺮﻓﺘﻪ
و همه را دﺳــﺘﻮر ﺑﻪ ﺧﻮدداری
داد ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ درﮔﺬﺷﺖ
اﻣﺎم هفتم ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ
رﺳــﯿﺪ... روزها ﺷﻤﺮدﯾﻢ
و ﺣﺴــﺎب ﮐﺮدﯾﻢ ﻣﻌﻠﻮم
ﺷﺪ ﮐﻪ همان وﻗﺘﯽ ﮐﻪ
اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم
ﺑﺮای ﺧﻮاﺑﯿﺪن ﻧﯿﺎﻣﺪ
آن ﺣﻀﺮت ﺑﻪ شهادت رﺳﯿﺪه ﺑﻮد.
(الکافی، ج2) پس از شهادت اﻣﺎم هفتم ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم،
اوﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ
وی ﺑﯿﻌﺖ ﻧﻤﻮد، ام اﺣﻤﺪ
ﺑﻮد. ﻣﺮدم ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻧﯿﺰ
ﺑﺮای ﻋﺮض ﺗﺴﻠﯿﺖ
ﺑﻪ ﺧﺎ ﻧﻪ ام اﺣﻤﺪ ﻣﺮاﺟﻌﻪ
ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و اﯾﻦ همه دﻻﯾﻠﯽ
آﺷــﮑﺎر ﺑﺮ ﺷﺨﺼﯿﺖ
واﻻی اﯾﻦ ﺑﺎﻧﻮ اﺳﺖ.
بقعه مادر حضرت شاه چراغ در خیابان فرهنگ شیراز،
کوچه مسجد باقرآباد قرار دارد و مقبره این بزرگوار برخلاف شکوه صحن و بارگاه
احمدبن موسی شاه چراغ در اتاقی بسیار کوچک و محقر واقع شده است.
روز زیارتی «ام احمد»، روزهای سه شنبه است.
منبع: نشریه آستان، شماره 50 – 49
فضایل حضرت شاه چراغ
حضرت سید امیر احمد علیه السلام ملقب به
شاه چراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه
السلام است. در فضیلت احمد بن موسی علیهما السلام، سخن بسیار
است. به طور کلی از آنچه نسب شناسان، علمای رجال، محدثان، محققان،
مورخان، مولفان و نویسندگان در خصوص احمد بن موسی علیهما السلام
و فضایل وی نوشته اند، بر می آید که او کریم، شجاع،
فاضل، صالح، پرهیزگار، صاحب ثروت و منزلت، بزرگوار و با عزت بوده و نزد پدرش
منزلتی خاص داشته است. شب ها تا صبح به عبادت مشغول بود، با قلم خود، قرآن
بسیار نوشت و شخصی موثق و راوی احادیث زیادی
از نیای خود بود. در میان فرزندان حضرت موسی الکاظم علیه
السلام «احمد» به کرم و جلالت و شجاعت و عبادت امتیاز داشت و شب ها تا صبح
به عبادت مشغول بود و در عمر خود هزار بنده را خرید و در راه خدا آزاد کرد.
(بحارالأنوار، ج 48، ص 284) شیخ مفید
علیه الرحمه در کتاب ارشاد در شرح حال حضرتش می فرماید: «حضرت
احمد بن موسی علیهما السلام، جلیل القدر، کریم و پرهیزگار
بود و حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام او را دوست و مقدم می
داشت و مزرعه خود که معروف به «بسیره» بود را به او بخشید.
می گویند حضرت احمد بن موسی رضی
الله عنه هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد نمود. حسن بن محمد بن یحیی
برای من حدیث کرد از جدش که گفت: شنیدم از اسماعیل فرزند
حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام که می گفت: پدرم با فرزندان خود
از شهر مدینه بسوی برخی از اموال خود بیرون رفت و با احمد
بن موسی علیهما السلام بیست مرد از خدمتگزاران و خادمین
پدرم همراه بودند و چنان مراسم احترام و ادب نسبت به آنجناب بجای می
آوردند که هرگاه احمد بن موسی علیهما السلام می نشست آن بیست
تن می نشستند و چون برمی خاست بپا می ایستادند. در چنین
شرایطی پدرم احمد را قلباً چنان دوست می داشت و باطناً به وی
مهر می ورزید که چون احمد از پدر غافل می گردید پدرم مخفیانه
با گوشه چشم بر او نگا ههای گرم و محبت آمیز می نمود و چشم از وی
برنمی داشت و ما متفرق نمی شدیم تا اینکه احمد از جمع ما
خارج نمی گشت.»
محمد کشی در کتاب خود، احمد بن موسی علیهما
السلام را یکی از فضلای عصر خود نام می برد و او را از
محدثانی می شمارد که احادیث زیادی از پدر و اجداد
بزرگوارش نقل کرده و می نویسد که: احمد بن موسی علیهما
السلام به دست مبارک خویش، قرآن کریم را نوشته است.
سید محسن امین، در اعیان الشیعه به
نقل از محمد بن هارون موسی نیشابوری(محدث نیشابوری)
در کتاب لُبّ الانساب، ضمن شرح فضایل احمد بن موسی علیهما
السلام می نویسد: «... و گفته می شود که احمد بن موسی علیهما
السلام سه هزار بنده داشت و هزار بنده را آزاد کرد و هزار قرآن با دست مبارکش نوشت
و او با عزت و بزرگوار و دارای منزلتی بزرگ بود. و احادیث بسیاری
از پدر و اجدادش حکایت کرده است. (منبع: پایگاه شاه چراغ)
سرگذشت محل دفن حضرت شاه چراغ
در اوایل قرن هفتم، شهر شیراز تحت سلطه «أبوبکر
بن سعد مظفر الدین» قرار گرفت. وی انسانی مؤمن بود که به نشر دین
اسلام علاقه داشت و به علما و مومنان احترام می گذاشت و سادات را دوست می
داشت. وزراء و مأموران دولتی او نیز اینجنین بودند که از
جمله آنان می توان «اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ
ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪر» را نام
برد که انسان بخشنده ای بود، آبادانی سرزمین ها و بهبود وضع
مردم از اهداف او بود، به زیبایی و تنظیف شهر شیراز
که پایتخت حکومت به شمار می رفت، همت گمارد و بناهای ویران
و خرابه های آن را آباد نمود. او
علاوه بر دستور آبادانی شهر شیراز، دستور داد محلی که سید
احمد در آن به شهادت رسیده بود را آباد کنند. در هنگام إعمار بنا و خالی
نمودن آوارها ، کارگران به بدن تازه جوانی بلند قامت با سیمایی
زیبا روبرو شدند که به علت ضربه شمشیری در سرش کشته شده بود.
کارگران او را از خاک خارج نموند و امیر مسعود را مطلع ساختند که او به
همراه برخی از مسئولین تحقیق به آن محل آمد که پس از تحقیقاتی
بسیار، وجود دلائلی نظیر انگشتری که روی آن نوشته
شده بود « العزة لله، أحمد بن موسی» با توجه به وقایع تاریخی
که نقل شده بود، ثابت شد که این بدن أحمد بن موسی است.
ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ
و ﻣﻌﺘﺒﺮﺗﺮﯾﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ
ﻣﺘﻘﺪم و ﻣﺘﺄﺧﺮ ﮐﻪ
ﺑﻪ ﺷﺮح ﺣﺎل و زﻧﺪﮔﺎﻧﯽ
اﺣﻤﺪﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ علیهما
اﻟﺴﻼم ﭘﺮدا ﺧﺘﻪ ا ﻧﺪ
، آ ﺷﮑﺎ ر ﺷﺪن مد ﻓﻦ اﺣﻤﺪ
ﺑﻦ ﻣﻮﺳــﯽ علیهما اﻟﺴــﻼم
را در عـهـد اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ
ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪ ر ﺑﯿﻦ
ﺳﺎل های 326 تا
856 ﻣﯽ داﻧﻨﺪ. ﺷــﯿﺮازﻧﺎﻣﻪ
زرﮐﻮب ﺷــﯿﺮازی (ﺗﺄﻟﯿــﻒ
ﺑﻪ ﺳــﺎ ل 467ه.ق) از ﻗﺪﯾﻤﯽ
ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺄﺧﺬها ﯾﯽ
اﺳــﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺪاﯾﺶ ﻗﺒﺮ
اﺣﻤﺪﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ علیهما
اﻟﺴــﻼم را در عهد اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب
اﻟﺪﯾﻦ ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ
ﺑﺪر ﺛﺒﺖ ﮐﺮده اﺳﺖ.
ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺟﻨﯿﺪ
ﺷﯿﺮازی ، هیچ ﮐﺲ از ﻣﺤﻞ شهادت اﺣﻤﺪ ﺑﻦ
ﻣﻮﺳــﯽ علیهما اﻟﺴﻼم آﮔﺎه
ﻧﺒﻮد ﺗﺎ زﻣﺎن ﻣﻘﺮب
الدین مسعود بن ﺑــﺪر ﮐــﻪ وی ﻗﺒﺮ
آن ﺣﻀﺮت را ﯾﺎﻓﺖ و ﺑﺮ
آن ﮔﻨﺒﺪی ﺳــﺎﺧﺖ.
درﺑﺎره اﯾﻨﮑﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ مشهد اﺣﻤﺪﺑﻦ
ﻣﻮﺳﯽ علیهما
اﻟﺴﻼم ﮐﺸﻒ ﺷﺪه، ﺟﻨﯿﺪ هیچ ﮔﻮﻧﻪ آﮔﺎهی
ﻧﻤﯽ د هد . وی در ﺗﻮﺻﯿﻒ
ﺟﺴــﺪ ﻣﺒﺎرک آن ﺣﻀﺮت
ﻣﯽ اﻓﺰاﯾﺪ ، هنگامی ﮐﻪ
ﺣﻀﺮت را روﯾﺖ ﮐﺮدﻧﺪ،
رﻧﮓ ﻣﺒﺎرک وی ﺑﺮﻧﮕﺸــﺘﻪ
و هیچ ﺗﻐﯿﯿﺮی در ﺑﺪن
آن ﺣﻀﺮت دﯾﺪه ﻧﺸﺪه و ﮐﻔﻦ
وی همچنان ﺗﺎزه ﻣﺎﻧﺪه و از روی
اﻧﮕﺸــﺘﺮی وی ﮐــﻪ ﻋﺒﺎرت
» اﻟﻌﺰة ﷲ اﺣﻤﺪ
ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ « ﺑﺮ آن ﻧﻘﺶ
ﺑﻮد، وی را ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ.
ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﺄﺧﺬ،
ﮐﻪ از ﻧﺰدﯾﮏ ﺗﺮﯾﻦ
ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺗﺎرﯾﺦ ﻣﺤﻠﯽ
ﻋﺼﺮ اﺗﺎﺑﮑﺎن اﺳــﺖ،
ﻣﻨﺎﺑﻊ دﯾﮕﺮی ﻧﯿﺰ
در دﺳﺖ اﺳﺖ ﮐﻪ آﺷﮑﺎر
ﺷــﺪن مشهد اﺣﻤﺪ
ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ علیهما اﻟﺴــﻼم را ﺑﻪ
ﻋﺼﺮ اﻣﯿﺮ ب اﻟﺪﯾﻦ
ﻧﺴﺒﺖ ﻣﯽ دهند
. سپس اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ
ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪر دستور داد
در همان جا که بدن ایشان را آنجا یافته بودند بر بدن شریف نماز
بخوانند و همان جا با احترام و تجلیل در حضور علماء و بزرگان شیراز به
خاک بسپارند و بر روی آن بنایی وسیع و زیبا بسازند
تا زائران و عابران آن مزار را زیارت نمایند.
این بنا تا سال 658 ه ق فوت ملک مظفر الدین پا
بر جا ماند. (منبع: برگرفته از ماهنامه آستان به نقل ازسایت اتاق فکر جهاد
فرهنگی و اقتصادی)
کرامات حضرت شاهچراغ (ع)
رویای شگفت انگیز
یکی از رزمندگان جبهه های حق علیه
باطل با توسل به حضرت احمدبن موسی شاهچراغ(ع) بهبودی خود را بدست
آورد.
رزمنده اسلام منصور قاضی زاده در گفتگو با خبرنگاران
رسانه های گروهی اظهار داشت:
در عملیات والفجر یک، بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا
و موج انفجاری که نزدیکی من صورت گرفت ابتدا ذات الریه
گرفتم و بعد دردی کشنده سراسر کمر و پایم را فرا گرفت تا اینکه
به کرمان برای معالجه انتقال یافتم. در این شهر بعد از اینکه
پزشکان مرا جواب کردند، گفتند امکان دارد در تهران معالجه شوم. پایم دیگر
حرکت نمی کرد، دردم به قدری بود که نمی توانستم به تهران بروم.
از طرفی از معالجه خود ناامید بودم. چون پزشکان گفته بودند بر اثر
صدمات وارده به رگ کمر و نخاع امکان دارد دیگر نتوانم فعالیت بدنی
داشته باشم. شب را با دعای کمیل و توسل به امامان آغاز کردم،
نیمه های شب وقتی که در میان درد
جانفرسا به خواب رفتم، در رویا منظره ای عجیب دیدم.
توی خواب، صحرائی در نظرم مجسم شد، لبانم خشک
بود و دنبال نجات دهنده ای می گشتم. در همین حال آقایی
به من نزدیک شد، خوب که دقت کردم دیدم آن آقا شهید آیت
الله دستغیب است. ایشان جلو آمدند و با همان لهجه شیرازی
از من سوال کردند:
«به دنبال چه می گردی؟» من جریان را گفتم
ایشان گفتند:
((آن چیزی که که تو دنبال آن هستی در این
بیابان پیدا نخواهی کرد، تو باید از احمد بن موسی یاری
طلبی)).
در میان درد و ناله صبح از خواب برخاستم و به نزد سیدی
بنام ((خوشرو)) رفته، جریان ماوقع و آنچه را که در خواب دیده بودم با
ایشان در میان گذاشتم. وی توصیه نمود که هرچه زودتر به شیراز
بروم. بعد از وضو وارد حرم مطهر شدم. در کنار حرم پاهایم لیز خورد و
ضعفی سراسر بدنم را فرا گرفت. دوباره دست به ضریح گرفتم و تضرع و زاری
را آغاز نمودم که از حال رفتم. بخود که آمدم احساس کردم دیگر دردی در
پاها و کمرم نیست. بلند شدم و راه رفتم و از حرم بیرون آمدم. در
آستانه صحن مطهر عصایم را به یکی از خدام آستان دادم و گفتم دیگر
به این نیازی ندارم.
خرداد ماه 64
عنایت به خانواده شهداء
بانو تقی زاده خواهر یکی از شهداء که از
چهار سال قبل دچار بیماری شده و از دو هفته پیش دچار اختلال حواس، لالی زبان و فلج قسمتی
از بدن شده بود در حرم مطهر احمدبن موسی(ع) شفا یافت.
در پی شفای این خواهر که ظرف چهار سال بیشتر
تلاشهای گروهی از پزشکان برای معالجه وی مثمر ثمر واقع
نشده بود، مراسم دعا و نیایش با حضور سید محمد مهدی دستغیب
تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی(ع) برگزار شد. 18/4/1365
اولین دیدار خرداد 1366
خواهر پوران قاسمی فرزند گرگعلی که چند روز قبل
در زادگاه خود سیرجان بر اثر یک سلسله مسائل خانوادگی و تاثرات
روحی قوه ناطقه خود را از دست داده بود، از مراجعت مکرر به مراکز درمانی
نتیجه ای نگرفته و بعضی از پزشکان مداوای وی را غیر
ممکن دانسته بودند.
این خواهر متوسل به هنگام شب و در عالم خواب به محضر
مبارک آقائی بزرگوار شرفیاب می شود و ایشان وی را
در توسل به حرم مطهر حضرت احمدبن موسی شاهچراغ(ع) ذکر می فرمایند.
خواهر قاسمی سیرجانی عصر روز عید
سعید فطر برای اولین بار وارد شیراز می شود و پس
از تشرف به حرم مطهر حضرت احمدبن موسی(ع)
مدتی در کنار ضریح مقدس در حال تضرع و توسل بسر برده تا اینکه
پس از ساعاتی با فریادهای((شاهچراغ)) زبان وی مجددا گویا
و قوه تکلم خود را باز می یابد.
بدنبال بهبود و شفا یافتن خواهر قاسمی نقاره خانه حرم مطهر
حضرت شاهچراغ(ع) بصدا درآمد. خرداد 1366
با هزاران امید
جابر خالدی فرزند عزیز قلی 24 ساله و اهل
روستای علیا خفرک سفلی از توابع مرودشت می باشد.
در دوران سلامت چندین بار به جبهه های نبرد حق
علیه باطل شتافته و همراه با سایر رزمندگان اسلام در جنگ حق علیه
باطل شرکت نموده و علیرغم شهادت برادرانش به اسامی حمید و مسعود
خالدی یکدم از مبارزه با صدامیان کافر دست برنداشته بود.
نامبرده به دنبال شهادت برادرانش و دیگر ناراحتی
ها و مصیبت های خانوادگی سرانجام در شب دهم ماه رمضان پس از
افطار دچار سکته می شود و طرف چپ بدن بخصوص پای چپش بطور کامل لج می
گردد. وی بلافاصله به وسیله نزدیکان و همسایگانش به بیمارستان
مرودشت منتقل شده و سپس به دو تن از پزشکان خصوصی مراجعه می کند که نتیجه
ای نمی بخشد. وی آنگاه به توصیه پزشکان مرودشت به بیمارستان
شهید فقیهی شیراز اعزام می شود، ولی پس از
آزمایشات مختلف و عکسبرداری از همه جا ناامید شده بالاخره در شب
بیست و سوم ماه مبارک رمضان بر اساس خوابی که یکی از نزدیکانش
می بیند که وی در حرم حضرت شاهچراغ(ع) شفا یافته است بوسیله
چند نفر از بستگانش با هزاران امید به پابوس فرزند هفتمین اختر آسمان
ولایت و امامت حضرت احمدبن موسی(ع) می شتابد و با قرائت قرآن و
دعا از آن بزرگوار طلب شفا می نماید. دقایقی پس از نیمه
شب ملاحضه می کند که یک روحانی بالای سر او ایستاده
و همراه با او دست به دعا برداشته است. وی پس از لحظاتی روحانی
مزبور را دیگر نمی بیند و متوجه می شود طنابی که پای
او را به ضریح بسته است باز شده و در میان هلهله زائرینی
که در حاشه ضریح مقدس به نوحه خوانی و سینه زنی مشغولند
او افسوس می خورد و با خود می گوید که چرا من نمی توانم
همدوش این برادران به سینه زنی بپردازم. در همین لحظات
بناگاه از خود بیخود می شود و به یک باره روی پای
خویش می ایستد. زائرین حرم با مشاهده وضعیت این
جوان افلیج که بصورتی غیر مترقبه شفا یافته بلافاصله او
را در آغوش می گیرند و شکر و سپاس می گویند. اردیبهشت ماه 1367
اشک شوق
اینجانب سید مجید قلندری تاج فرزند
سید حسن 17 ساله ساکن شهرک محمد بن جعفر طیار محصل کلاس دوم تجربی
هستم. پدرم کشاورز است. یکروز در منزل میهمان داشتیم و مشغول تهیه
غذا بودیم، من در حال سفره انداختن بودم که یکدفعه از ناحیه چپ
سینه و قلبم احساس سوزش و درد زیاد نمودم و دستهایم را که بلند
کردم تقریبا نفسم داشت قطع می گردید و روی زمین
افتادم و بطور کامل دیدم که طرف چپم ناراحت است و بالاخره پای چپم
بطور کامل ناقص و فلج گردید. فورا نزدیکانم مرا به بیمارستان
افشار دزفول بردند، ولی اثر نداشت و دکترهای آنجا اعلام نمودند باید
فورا به بیمارستان اهواز منتقل شوم. البته لازم به یادآوری است
که سوزن به پایم می زدند، اصلا نمی فهمیدم، حتی سیگار
را روی پایم خاموش نمودند و نفهمیدم و در اهواز به دکتر محسن
راز افشار مراجعه نمودم ولی ایشان هم علیرغم اینکه مقادیر
زیادی مرا معاینه نمودند و نسخه هایی هم دادند ولی
اصلا اثر نکرد و حتی ایشان هم ناامید بودند. بسیار از
مسئله ناراحت بودم و رنج می بردم. بنا بود برای معالجه به تهران برویم
ولی با استخاره و بعد از این خوابی که حالا نقل می کنم
تصمیم به آمدن به شیراز گرفتم. من اصلا تابحال به شیراز نیامده
بودم، ولی حدود ده روز قبل بسیار ناامید شده بودم، شب در خواب
آقایی را با قد و قامتی آراسته با لباس سفید و عرقچین
سبز خدمتشان رسیدم، آقا خودشان را معرفی فرمودند که من شاهچراغ هستم
بلند شو بیا، هر چه زودتر زیارت ما بیا. از خواب بیدار
شدم و از خانواده مصرا خواستم که مرا به شیراز برای زیارت مولا
حضرت شاهچراغ(ع) بیاورند. بالاخره روز جمعه 12 بهمن ماه همراه مادر و برادرم
حمید که معلم است به شیراز آمدیم. ناامید از همه جا حرم
مطهر حضرت احمدبن موسی(ع) را با توکل به حق تعالی و توسل به چهارده
معصوم پاک زیارت نمودم و روز موعود یعنی یکشنبه فرا رسید
و آمدم بندی را از دفتر شاهچراغ(ع) گرفتم و به ضریح مطهر خود را بستم
و سرم را به زیر انداختم و دعا و ناله می کردم. بعد از حدود سی
دقیقه همان آقا را که در خواب دیده بودم اما این دفعه با لباس
سبز کمرنگ و عرقچین سبز بر سر داشت و گفتم آقا مولا و آقا فرمود که چرا
نشسته ای؟ بلند شو، من گفتم آقا مریضم من را از راه دور آورده اند. یک
پایم فلج شده. آقا فرمودند: من به تو می گویم بلند شو و تو خوب
شده ای. این حرف را شنیدم، یک نیرویی
به پایم خورد و دیدم که بند پاره شده و یک نیروی
الهی به من کمک نمود و بحمدالله توانستم بلند شوم و زدم زیر گریه
و دور ضریح مطهر راه رفتم و متوجه شدم بحمدالله شفا پیدا نمودم. بهمن 1369
عشق به اهلبیت
در خـــجسته ایام میلاد حضـــرت قائم(ع) در
بارگاه ملکوتی فرزند بزرگوار امام هفتم حضرت احمدبن موسی الکاظم
شاهچراغ(ع) معجزه ای رخ داد.
دختر بچه محصل 11 ساله ای بنام مرجان اسدپور فرزند
محمد جواد اهل خرمشهر ساکن شیراز که بطور مادرزادی مبتلا به ناشنوائی
و لکنت زبان بود و از حدود 2 سالگی خانواده وی با مراجعه مکرر به
سازمان بهزیستی-کلینیک ویژه هدایت و چند دکتر
متخصص در شیراز قصد مداوای وی را داشتند، اما نتیجه ای
حاصل نمی شد. چند شب قبل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به خواب
می بیند و مورد عنایت خاصه این حضرت واقع می شود، و
شب جمعه نیز همراه با نزدیکانش به حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) مشرف شده
و پس از زیارت لحظه ای به فکر فرو می رود که شفای خود را
از حضرتش بگیرد. لذا با قلبی پاک و آکنده از عشق به اهلبیت عصمت
و طهارت به حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ(ع) متوسل می گردد و روسری
اش را به شبکه های ضریح مقدس می بندد. پس از آن نوری از
ضریح مقدس ساطع می شود و او در ناباوری کامل و گریه
فراوان به مادرش می گوید که مادر مگر می شود من خوب شوم و شفا پیدا
نمایم؟ که حضرت با عنایت خاصه خود شفای وی را از حق تعالی
گرفتند و دختر بچه ناشنوای مادرزاد شفای خود را بدست می آورد.
متعاقب وقوع این معجزه خدام حرم مطهر نقاره خانه آستان مقدس شاهچراغ(ع) را
بصدا در می آورند.
در مجلس با شکوهی که به همین مناسبت با حضور
هزاران تن از شیفتگان خاندان ولایت در صحن مطهر برگزار گردید،
حضرت آیت الله سید محمد مهدی دستغیب تولیت آستان
مقدس احمدی و محمدی(ع) جریان معجزه حضرت شاهچراغ(ع) و شفا یافتن
دوشیزه مرجان اسدپور را بیان نمودند و ضمن تفسیر سوره مبارکه
کوثر به ذکر فضائل ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین پرداخت.
خانم مرجان اسدپور طی سخنانی از معجزه ای که برایش اتفاق
افتاده بود صحبت کرد و شرح بیماری خود را به تفصیل برای
زائرن حرم مطهر بیان داشت و پدر و مادرش نیز از خداوند قادر متعال
سپاسگذاری نمودند و در پایان از طرف آیت الله دستغیب هدایایی
تقدیم دختر شفا یافته شد و مقادیر زیادی شیرینی
و پارچه های تبرکی به امت اسلامی حاضر در مراسم اهدا گردید. بهمن ماه 1373
بلند شو ترا شفا دادیم
پسر بچه ده ساله که محمد نیمزاری اهل و ساکن جیرفت
بود حدود هشت ماه پیش دچار تب شدید شده و همزمان با آن خالهای
قرمز و سیاهی در بدنش مشاهده می شود. با توجه به ناراحتی
شدید نامبرده اطباء و درمانگاههای موجود در جیرفت و کرمان از
معالجه وی ناامید شده و اعلام می نمایند که وی
مبتلا به سرطان خون می باشد. ناگزیر پدر پسر بچه مزبور او را جهت
معالجه به شیراز می آورد و در بیمارستان شهید فقیهی
شیراز بستری می کند و سپس بیمار را به بیمارستان علی
اصغر شیراز منتقل نموده و چهل روز از بستری شدن وی در بیمارستان
مزبور می گذرد، بدون اینکه نتیجه ای گرفته شود. بالاخره
در شب جمعه پدر و مادر کودک بیمار از همه جا مایوس شده و تصمیم
می گیرند جهت بهبود او به حضرت احمد بن موسی(ع) متوسل شوند با
همین هدف فرزند خود را به حرم مطهر شاهچراغ(ع) منتقل کرده و پس از چند دقیقه
در کمال تعجب در حضور خدام و زوار حرم، پسر بچه ای از جای خود بلند
شده و با صدای بلند می گوید که من خوب شدم و به آغوش مادرش پناه
می برد. آبان ماه 1376
بگو «یا علی»
پوران رودبارانی که پس از شفا یافتن نام معصومه
را بر می گزیند در سن سه سالگی از ناحیه پا و کمر فلج می
شود. چندین بار تحت عمل جراحی قرار می گیرد و یک
بار هم پلاتین در استخوان او قرار می دهند که متاسفانه عفونت کرده و
موجب ناراحتی بیشتر می شود. بررسی پرونده های طولانی
پزشکی این بیمار شفا یافته همگی نشان از عجز و
ناتوانی دست بشر در شفای بیماری او دارد. این دختر
خانم به همراه بستگان و خانواده اش در ایام نوروز برای زیارت
حضرت شاهچراغ(ع) به شیراز سفر می کند و در ساعت یک بامداد روز
8/1/73 در سن 23 سالگی با توسل به حضرت احمدبن موسی(ع) در حرم این
بزرگوار شفای کامل می یابد.
فروردین ماه 1373
انگشتری طلا
زهرا نوردی ساکن آران کاشان می گوید
مشغول مرتب کردن منزل و نظافت خانه بودم که کمد بزرگ کنار دیوار بر روی
من افتاد. مدتی از شدت درد بیهوش شدم. وقتی به خود آمدم، اطافیان
کمد را برداشته بودند. شدت درد بحدی بود که راه رفتن برایم مقدور
نبود. با همان حال مرا به دکتر بردند. بعد از معاینه گفتند بین مهره
های ستون فقرات فاصله افتاده است. هر روز صبح حالت تهوع زیاد داشتم.
نمی توانستم بنشینم. بارها به دکترهای زیادی مراجعه
کردم، مانند دکتر شفاهی، دکتر صفارزاده و دکتر کرمانی. عکسبرداری
و آزمایش های متعدد انجام دادم به جایی نرسیدم.
روزبروز بدتر و ناراحت تر بودم. دمادم به اهل بیت
عصمت و طهارت متوسل بودم. با شوهرم صحبت کردم، تصمیم گرفتیم به پابوس
حضرت شاهچراغ(ع) بیائیم. در راه مرتب نذر و نیاز می کردم.
نذر کردم اگر خوب شدم، انگشتری طلای خود را به حضرت هدیه دهم.
عصر به زیارت شاهچراغ(ع) آمدیم. شدیدا به آقا متوسل شدم و گریه
کردم. گفتم: آقا می دانی من رنجهای زیادی کشیدم.
درد بسیار تحمل کردم. خیلی خرج دوا و دکتر کردم. دیگر
طاقت درد کشیدن ندارم. کاسه صبرم لبریز شده، آقا نجاتم بده، مرا دست
خالی به آران برنگردان.
شب شده بود، در حالیکه اشک از چشمانم جاری بودف
لحظه ای در کنار ضریح مطهرش به خواب رفتم. در خواب دو نفر سید
که یکی شال سبز بر گردن و عبای مشکی بر تن داشت با قدی
بلند و رشید و دومی با لباس سفید دیدم. آن سید
بزرگوار دست برگرفت و گفت:(( بیا ببین من طلا دارم. انگشترت برای
خودت)). بعد به تختی که در کنار حرم بود اشاره کرد، روی آن بخوابم و
پارچه سبزی که بر گردن داشت بر روی من انداخت که همزمان بیدار
شدم و متوجه شدم که هیچگونه دردی ندارم و بطور کامل شفا پیدا
نموده و اللحمد الله خوب شده ام.
نوید بشارت
خانم زرانگیز تند رو چنین می گوید:
دو روز قبل از خواب که بیدار شدم ناباورانه متوجه شدم که اصلا هیچ چیز
را نمی بینم. خیلی گریه کردم. شوهرم مرا به بیمارستان
خلیلی برد. دکترها گفتند کاری از دست ما ساخته نیست. شوکه
شده است. به خانه برگشتیم. اصلا نمی دیدم. دنیا برایم
تیره و تاریک بود. اما نور امید در دلم می درخشید.
امید به فضل و کرم خدا، در منزل نماز می خواندم و متوسل بودم. زمان را
از یاد برده بودم. امروز هم از صبح مشغول ذکر و راز و نیاز بدرگاه خدا
بودم. بخاطر ندارم ساعت چند بود که خواهر شوهرم مقداری بخور بابونه و اسفند
برایم داد که خوابم برد. نمی دانم چطور شد، هراسان از خواب پریدم
و دلم گوهی می داد که با عجله برای زیارت حضرت شاهچراغ(ع)
بروم. از شوهرم خواهش کردم هرچه سریعتر مرا به شاهچراغ(ع) ببرد.
همراه خواهر و مادر شوهرم به حرم آمدیم، شبکه های
ضریح مطهر را در دست گرفتم و بوسیدم و گریه کردم، ضجه زدم و
التماس کردم که: ((آقا مرا شفا بده، یا شاهچراغ مرا شفا بده)). نمی
دانم چه شد که بی هوش گشتم. بعد از مدتی نوری شدید به
چشمانم خورد و مردم را دیدم که دور من جمع شده اند، فهمیدم شفا پیدا
نمودم. بلند شدم، سبکی و معنویت خاصی در خود احساس می
کردم. همه جا روشن بود. مردم صلوات می فرستادند و جمعیت لباسهایم
را برای تبرک پاره می کردند که توسط خدمه حرم به دفتر حرم هدایت
شدم. از حضرت شاهچراغ(ع) می خواهم واسطه شود، خداوند همه مریض ها را
شفا دهد انشاءالله.
جمعیت در مقابل درب ورودی دفتر حرم مطهر موج می
زد. نقاره خانه آستان مبارک می نواخت و نوید بشارت می داد.
ضریح مطهر
ثریا کارآمد 26 ساله چنین می گوید:
مدت 4 روز بود که لال شده بودم و قادر به حرف زدن نبودم. حتی هیچ کس
را نمی شناختم. مرا به چند دکتر و بیمارستان بردند اما فایده ای
نداشت. پس از یکی دو روز از بیماریم، قادر به راه رفتن هم
نبودم. به پدرم با اشاره گفتم مرا به شاهچراغ(ع) ببرد. آنها هم مرا به اینجا
آوردند و به ضریح بستند. به حضرت متوسل شدم و بعد از مدتی از خود بیخود
شدم، وقتی به خود آمدم دیدم می توانم حرف بزنم و راه بروم، بلند
شدم و شروع به حرف زدن کردم. به خواهر شوهرم که در کنارم بود گفتم که حضرت شفایم
داده و چند مرتبه گفتم ((یا شاهچراغ)) و از خوشحالی انگشترم را به
حضرت هدیه کردم و داخل ضریح مطهرش انداختم. تیر ماه 1368
لحظه شیرین دیدار
من فاطمه خطبائی فرزند علی در کلاس دوم دبستان
شهید دوران ایج استهبان درس می خوانم. سه هفته قبل یک
دفعه چشمانم کور و نابینا شد. طوری که دیگر هیچ چیز
و هیچ کس را نمی دیدم. پدر و مادرم همه گریه می
کردند. خودم هم گریه می کردم و ناراحت بودم. پدرم و خویشانم مرا
به چند دکتر بردند و در آخر هم من را در بیمارستان خوابانیدند. حدود یک
هفته در بیمارستان بودم. یک شبد خواب دیدم آقائی قدبلند
که خیلی هم خوشکل و زیبا بود بسراغم آمد. من هم که اول ترسیده
بودم سلام کردم و ایشان به من جواب سلام داد و مرا نوازش کرد و دست بر سر و
رویم کشید. به من گفت که بلند شو تو خوب شدی. وقتی از
خواب بیدار شدم دیدم که خوب شده ام و چشمانم همه جا را می بیند.
اول خیلی خوشحال شدم و سپس گریه نمودم. درب اتاق باز شد دیدم
پدرم هست. او را دیدم و خندیدم و بعد هم موقعی که پدرم مرا در
بغل گرفت با هم گریه کردیم.
علی خطبائی پدر فاطمه چنین می گوید:حدود
9 روز بود که فاطمه در بیمارستان بستری شده بود. عصر روز نهم بسیار
منقلب شده بودم. کسی را هم نداشتم که بدادم برسد. یکدفعه به ذهنم خطور
کرد که بیایم و متوسل به حضرت شاهچراغ(ع) شوم. بسیار افسرده
بودم که چرا این پیشامد ناگوار برایم پیش آمده است. در
فکر فرزند دلبندم بودم و به آینده او فکر می کردم. از بیمارستان
بیرون آمدم، به آستان مبارک حضرت شاهچراغ(ع) رسیدم. نزد ضریح
مطهرش رفتم و در حالیکه بی اختیار بسیار گریه می
نمودم گفتم:((یا شاهچراغ، من با این بچه چه کنم؟ فاطمه در بین
خواهران و برادرانش چگونه طاقت بیاورد ؟)) از ناراحتی تقاضای
مرگ او را کردم گفتم:(( یا شاهچراغ! یا جنازه فرزندم را بده با
آمبولانس به ایج ببرم یا او را شفا بده.)) 11/8/77
در انتظار فجر
سیمین تاج جمالی اهل ابراهیم آباد
رامجرد 23 ساله چنین می گوید: ده روز قبل بعد از یک سردرد
شدید حالت تشنج به من دست داد. تمام بدنم سوزش بسیار زیاد پیدا
نمود. قادر به شناسایی همسر و فرزندانم نبودم. تمام فامیل هایم
را که اطرافم بودند می دیدم ولی فکر می کردم آنها غریبه
اند و آنها را بجا نمی آوردم. مرا به چند بیمارستان و دکتر خصوصی
برای درمان بردند که اثری نبخشید تا اینکه در دیروز
در خواب دیدم که حضرت شاهچراغ(ع) به منزل ما آمدند و دست مبارک خود را بر
سرم گذاشتند و فرمودند((به زیارت ما بیا)).
از خواب بیدار شدم و پشت سر هم درخواست نمودم که نزدیکانم
مرا به شاهچراغ برای زیارت ببرند. بالاخره دیروز بعداز ظهر
همراه خانواده ام که یادم نیست چه کسانی بودند مرا به شاهچراغ
آوردند و در حالیکه زیر بغلم را گرفته بودند مرا به حرم مطهر بردند.
در حال زیارت بودم که متوجه شدم حالم بسیار خوب شده است. همه مریضی
ها از تنم رخت بربسته بود. امروز صبح به یاد مریضی و حالتی
که به من دست داده بود افتادم و ترسیدم و ظهر دوباره به زیارت آمدم و
در حرم در عالم رویا حضرت را دیدم که فرمودند:(( من شما را دیروز
شفا دادم. صلوات بفرستید و بلند شوید)). من هم همین کار را
کردم. شهریور ماه 1368
هاله ای از نور
با خبر شدیم دختری یازده ساله بنام خیری
آموزگار فرزند حیدر اهل و ساکن دلوار بوشهر با الطاف خداوندی و عنایت
سیدالکریم حضرت شاهچراغ(ع) شفا یافته است. از شفا یافته
که در کلاس چهارم دبستان درس می خواند خواستیم در رابطه با ناراحتی
که داشته است و چگونگی شفا یافتنش برایمان تعریف کند:
حدود یک ماه و نیم است که مریض می
باشم. اول ناراحتی شدید سرماخوردگی و بعد گلویم چرک
نـــمود. سپس کلیه درد سختی گرفتم. پدر مرا در دلوار به نزد دکتر
منصور عالمی فرد برد. بعد از معاینه گفت چرک پیش رفـــته است،
باید برای مداوا به بوشهر بروی. صبح فردای آنروز پدر و
مادرم مرا به بوشهر بردند و در بیمارستان فاطمه زهرا(س) گفتند، باید
بستری شود. دو نفر از دکترها خانم قاسی و خانم دکتر انارکی
بودند. 12 روز در آنجا بستری بودم و خوب نشدم. آنها گفتند باید به شیراز
بروی. پدر و مادرم مرا در بیمارستان نمازی شیراز بستری
نمودند، جمعا شش روز در آن بیمارستان بستری بودم و کلیه برنامه
های پزشکی مانند عکسبرداری و انواع آزمایشها روی من
انجام گرفت، و بالاخره بنا شد کلیه مرا عمل کنند. 12 ساعت به من هیچ
نوع غذایی ندادند. از خستگی و ناراحتی حدود 11 شب خوابم
برد و حضرت شاهچراغ(ع) را در خواب دیدم. سربند سبزی بر سر مبارکشان
بود. آن حضرت جلو آمده به من فرمود:((چه مشکلی داری؟ من گفتم:کلیه
ام بسیار ناراحت است و ادرارم خونی است)). آقا فرمودند: ((تو انشاءالله
خوب می شوی و من هم به تو کمک می کنم و شب جمعه هم به دیدار
من بیا)) و سر مرا دست کشید و بوسید. از خواب بیدار
شدم.صبح دکترها آمدند و فشار خون مرا گرفتند و دیدند فشار خونم روی یازده
است. فکر کردند اشتباه شده، دوباره فشار خونم را گرفتند و خوشبختانه فشار خونم روی
یازده بود. دکترها هم تعجب کردند و مرا معاینه کردند و رفتند. چند نفر
را به اتاق عمل بردند و من منتظر بودم نفر بعدی باشم که دکترها با چند نفر دیگر
آمدند و دوباره فشارم را گرفتند و معاینه کردند و بلافاصله گفتند که خوب شده
است و احتیاج به عمل ندارد. اللحمد الله خوب شده ام و هیچ به ناراحتی
ندارم.
دستان مبارک
نامش احمد خسروی کارمند شبکه بهداری شازند اراک
است. شرح حال خود را که به دستان مبارک حضرت احمدبن موسی شفا پیدا
نموده چنین ذکر می کند:
((یا من اسمه دواء و ذکره شفاء)) السلام علیک یا
احمد بن موسی(ع) یا شاهچراغ. من در تاریخ 73/2/5 به علت کمر درد
شدید به دکتر مراجعه نمودم و تشخیص دادند که دیسک کمر دارم و باید
حتما عمل کنم. ده روز استراحت کامل در منزل دادند که اینجانب استراحت مطلق
نمایم. بعد از چند روز احساس نمودم پای راستم حس ندارد. جریان
را به دکتر یونس حیدری که پزشک من بود رساندم. ایشان بعد
از معاینه اینجانب آه بلندی کشید. گفتم دکتر چه شده؟ گفت
بهتر است هرچه زودتر به اراک بروی. مرا با آمبولانس به اراک انتقال دادند.
در آنجا دکتر شیخ حسنی و دکتر پور خلیلی مرا جواب دادند
که دیسک کمرش را عمل می کنیم ولی حس به پای او نمی
توانیم بدهیم. من زیر گریه زدم. احساس بی کسی
و غریبی سراپای وجودم را فرا گرفته بود. مرا به خانه آوردند. زیاد
گریه کردم. از گریه من همسرم نیز به گریه افتاد. ناگهان
برق امیدی در دلم جرقه زد. با ارادتی که به حضرت احمدبن موسی(ع)
داشتم متوسل شدم به شاهچراغ. ساعت 7 شب چون زیاد گریه کرده بودم از
خستگی خوابم برد. در خواب آقا حضرت احمدبن موسی را دیدم که با
دستان مبارکشان به کمرم دست کشیدند و فرمودند:(( بلند شو! بلند شو! )) از
خواب بیدار شدم در حالیکه سر پا ایستاده بودم. بی اختیار
فریاد زدم ((الله اکبر)) از صدایم اهل منزل فهمیدند شفا پیدا
کرده ام. تا 12 شب همسایه ها و آشنایان به عیادت من می
آمدند و تا 4 صبح حالتی روحانی همه را گرفته بود و ((سبحان الله)) می
گفتند. فردای آنروز همسایه ها همگی از زن و مرد به دیدنم
آمدند و طلب حاجت از مولایم احمد بن موسی(ع) می کردند. آش برپا
نمودند و تمامی اهل محل را آش نذری دادند و مرا جهت پابوسی مولایم
حضرت شاهچراغ(ع) به شیراز بدرقه نمودند. روز 73/2/18 ساعت 9 صبح به آستان
مقدس حضرت احمدبن موسی(ع) مشرف شدم. خیلی شلوغ بود. شهید
آورده بودند. بعد از نماز زیارت که در حرم خواندم حالت روحانی عجیبی
داشتم. از خود بیخود شدم و به گفته همسرم بمدت 5/2 ساعت بیهوش شدم و
زائرین که از گفته های همسرم که گفته بود این شفا شده ی
احمد بن موسی(ع) است از شفای من مطلع شده بودند و بر سر و صورتم برای
تبرک دست می کشیدند.
مژده شفا
نور صداقت در چشمانش می درخشید. قالیچه ای
که خود بافته بود برای هدیه به دفتر حرم آورده بود. گفت نذر داشتم برای
حضرت. جریان چیست؟ با همان راستی و صفای باطنی اش
لب به سخن گشود و گفت: شوهرم کاگر ساده است. دو پسر و یک دختر دارم. از عشایر
ترک فارس هستم. ماه محرم سال گذشته فرزند یکساله ام بعد از یک تب شدید
فلج گشت. او را به شیراز آوردم. مدتی در بیمارستان سعدی و
نمازی بستری بود. در بیمارستان نمازی آب کمر او را آزمایش
کردند، اثری نبخشید. به پیشنهاد بستگانم او را نزد چند دکتر
خصوصی از جمله دکتر قشقائی، دکتر اسکندری، دکتر نوذری و
دکتر یعقوبی بردم. آزمایشات زیاد و درمانهای مختلف
تجویز کردند اما همگی عاجز از معالجه او شدند. آنها گفتند فلج کامل
است و نمی توان برای او هیچ کاری کرد.
از شدت ناحتی از پای درآمده بودم. غم سراپای
وجودم را فرا گرفته بود. ناامید از همه جا بی اختیار به یاد
حضرت شاهچراغ(ع) افتادم. بچه را بغل کرده به همراه برادم به پابوس شاهچراغ آمدیم.
گفتم: یا شاهچراغ. من شفای بچه ام را از تو می خواهم. دستم
بدامنت آقا. من جز شما کسی را ندارم. آقا شاهچراغ! اگر بچه ام خوب بشه برایت
قالی می بافم.
نمی دانم چه شد. همین مقدار یادم هست که
از بس گریه و زاری نمودم از حال رفتم . ناگهان نوری مشاهده کردم
که همه جا را گرفته بود. شخصی مرا صدا زد:
((خانم، این بچه مال شما است؟)) به حال خود آمدم.
چشمانم را باز کردم. آن شخص گفت: خانم! این بچه مال شما است؟ چرا مواظب او نیستید،
توی این شلوغی زیر دست و پای زوار ممکن است آسیب
ببیند.))
نگاه کردم دیدم حالت بچه تغییر کرده، او
را در بغل گرفتم. برادرم گفت: شرف مژده، قاسم شفا پیدا کرده.
آری شفا یافته بود. حال عجیبی
داشتم. از شادی سر از پا نمی شناختم. بچه ام را می بوسیدم.
ضریح آقا را می بوسیدم. وقتی بخود آمدم دیدم در
منزل هستم. از خوشحالی نفهمیدم چطور تا خانه آمدم. نذر کرده بودم قالیچه
را که تمام کردم بچه را بیاورم داخل صحن آقا راه برود. اکنون پسرم قاسم دو
سال دارد. از درب حرم که وارد شدیم بچه را رها کردم تا چشمش به آب و فواره
افتاد، دوان دوان بسمت آب حرکت کرد. حالا هم این قالیچه نذری که
خودم بافته ام هدیه آوردم. (پرتال متعلق به روابط عمومی آستان مقدس
احمدی و محمدی علیهما السلام)
پسر بچه ده ساله که محمد نیمزاری اهل و ساکن جیرفت
بود ، دچار تب شدید شده و همزمان با آن خالهای قرمز و سیاهی
در بدنش مشاهده می شود. با توجه به ناراحتی شدید نامبرده اطباء
و درمانگاههای موجود در جیرفت و کرمان از معالجه اش ناامید شده
و اعلام می نمایند که وی مبتلا به سرطان خون می باشد.
ناگزیر پدر پسر بچه او را جهت معالجه به شیراز می آورد و در بیمارستان
شهید فقیهی شیراز بستری می کند و سپس بیمار
را به بیمارستان علی اصغر شیراز منتقل نموده و چهل روز از بستری
شدن وی در بیمارستان مزبور می گذرد، بدون اینکه نتیجه
ای گرفته شود. بالاخره در شب جمعه پدر و مادر کودک بیمار از همه جا مایوس
شده و تصمیم می گیرند جهت بهبود او به حضرت احمد بن موسی(ع)
متوسل شوند. با همین هدف فرزند خود را به حرم مطهر شاهچراغ(ع) منتقل کرده و
پس از چند دقیقه در کمال تعجب در حضور خدام و زوار حرم، پسر بچه ای از
جای خود بلند شده و با صدای بلند می گوید که من خوب شدم و
به آغوش مادرش پناه می برد. آبان
ماه 1376
پوران رودبارانی که پس از شفا یافتن نام معصومه
را بر می گزیند در سن سه سالگی از ناحیه پا و کمر فلج می
شود. چندین بار تحت عمل جراحی قرار می گیرد و یک
بار هم پلاتین در استخوان او قرار می دهند که متاسفانه عفونت کرده و
موجب ناراحتی بیشتر می شود. بررسی پرونده های طولانی
پزشکی این بیمار شفا یافته همگی نشان از عجز و
ناتوانی دست بشر در شفای بیماری او دارد. این دختر
خانم به همراه بستگان و خانواده اش در ایام نوروز برای زیارت
حضرت شاهچراغ(ع) به شیراز سفر می کند و در ساعت یک بامداد روز
8/1/73 در سن 23 سالگی با توسل به حضرت احمد بن موسی(ع) در حرم این
بزرگوار شفای کامل می یابد.
فروردین ماه 1373
زهرا نوردی ساکن آران کاشان می گوید
مشغول مرتب کردن منزل و نظافت خانه بودم که کمد بزرگ کنار دیوار بر روی
من افتاد. مدتی از شدت درد بیهوش شدم. وقتی به خود آمدم، اطرافیان
کمد را برداشته بودند. شدت درد بحدی بود که راه رفتن برایم مقدور
نبود. با همان حال مرا به دکتر بردند. بعد از معاینه گفتند بین مهره
های ستون فقرات فاصله افتاده است. هر روز صبح حالت تهوع زیاد داشتم.
نمی توانستم بنشینم. بارها به دکترهای زیادی مراجعه
کردم، عکسبرداری و آزمایش های متعدد انجام دادم به جایی
نرسیدم.
روز بروز بدتر و ناراحت تر بودم. دمادم به اهل بیت
عصمت و طهارت متوسل بودم. با شوهرم صحبت کردم، تصمیم گرفتیم به پابوس
حضرت شاهچراغ(س) بیائیم. در راه مرتب نذر و نیاز می کردم.
نذر کردم اگر خوب شدم، انگشتری طلای خود را به حضرت هدیه دهم.
عصر به زیارت شاهچراغ(س) آمدیم. شدیدا به آقا متوسل شدم و گریه
کردم. گفتم: آقا می دانی من رنجهای زیادی کشیدم.
درد بسیار تحمل کردم. خیلی خرج دوا و دکتر کردم. دیگر
طاقت درد کشیدن ندارم. کاسه صبرم لبریز شده، آقا نجاتم بده، مرا دست
خالی به آران برنگردان.
شب شده بود، در حالیکه اشک از چشمانم جاری بود،
لحظه ای در کنار ضریح مطهرش به خواب رفتم. در خواب دو نفر سید
که یکی شال سبز بر گردن و عبای مشکی بر تن داشت با قدی
بلند و رشید و دومی با لباس سفید دیدم. آن سید
بزرگوار دست برگرفت و گفت:« بیا ببین من طلا دارم. انگشترت برای
خودت». بعد به تختی که در کنار حرم بود اشاره کرد، روی آن بخوابم و
پارچه سبزی که بر گردن داشت بر روی من انداخت که همزمان بیدار
شدم و متوجه شدم که هیچگونه دردی ندارم و بطور کامل شفا پیدا
نموده و الحمد الله خوب شده ام.
پیدایش قبر احمد بن موسی (ع)
تاریخ نویسان، زمان پیدایش قبر حضرت
احمد را یکسان ننوشته اند. گروهی آن را در زمان امیر عضدالدوله
دیلمی (373-338) و گروهی دیگر، در زمان امیر مقرب
الدین مسعود بن بدر (متوفی به سال 665 هـ.ق) نوشته اند.
تاریخچه آرامگاه احمد بن موسی (ع):
در سال 475 (هـ.ق) مادر شاه شیخ ابواسحاق اینجو
پادشاه فارس، ملکه تاشی خاتون اقدامات نیکویی بر بارگاه
آن حضرت انجام داد. این بانوی نیکوکار، اقدام به بهسازی
بارگاه کرد و در عرض 5 سال از سال 745 تا 750 (هـ.ق) آرامگاهی وسیع و
گنبدی بلند آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه، مدرسه ای وسیع
بنا کرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازه های بازار نزدیک
حرم و ملک میمند فارس را وقف بر این آستان مقدس کرد. ویرایش
وتلخیص:آکاایران
چرا به امامزاده احمدبن موسی(ع) شاهچراغ میگویند؟
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری
فارس به نقل از افکار نیوز، به دلیل نامشخص بودن روز ولادت حضرت احمد
بن موسی(ع)، شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1388 روز
ششم ذیقعده یعنی پنجمین روز از دهه کرامت را به نام روز
بزرگداشت احمد بن موسی شاهچراغ جهت ثبت در تقویم مناسبتهای ملی-
اسلامی کشور تصویب کرد.
حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات
الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم (علیه السلام) است؛ پسران امام
هفتم (علیه السلام) بنا به مشهور 19 نفر هستند؛ حضرت احمد بن موسی(ع)
و محمد بن موسی(ع) از یک مادر که (ام احمد) خوانده میشد متولد
شدند؛ آرامگاه ایشان اکنون در شهر شیراز، میعادگاه عاشقان است.
شاید برای شما هم این سؤال پیش بیاید
که چرا به امامزاده احمد بن موسی(ع)، شاهچراغ میگویند؟ روایتی
در این باره که در کتابی تاریخی نقل شده است را در اینجا
نقل میکنیم.
«تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی
از مدفن حضرت احمد ابن موسی (ع) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را
پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمیرسید که در اطراف آن،
خانههای متعدد ساخته و مسکن اهالی بود.
از جمله پیرزنی در پایین آن تل،
خانهای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب، میدید
چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک میدرخشد
و تا طلوع صبح روشن است؛ چند شب جمعه مراقب بود، روشنایی چراغ به همین
کیفیت ادامه داشت؛ با خود اندیشید شاید در این
مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد، بهتر
آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه کنم؛ هنگام روز، پیرزن
به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت
آنچه را دیده بود به عرض رسانید.
امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند،
درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه
خود چیزی بیان کردند؛ اما امیر که مردی روشن ضمیر
بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود: اولین شب جمعه شخصاً
به خانه پیرزن میروم تا از موضوع آگاه شوم.
چون شب جمعه فرا رسید، شاه به خانه پیرزن آمده
و دور از خدم و حشم، آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن
شد، مرا بیدار کن؛ چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی
پرنوری قویتر از دیگر شبهای جمعه مشاهده کرد و از شدت
شعفی که به وی دست داده بود، بر بالین امیر عضدالدوله
آمده و بیاختیار 3 مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ» و از آن به
بعد به شاه چراغ، معروف شد.»
کتاب قیام سادات علوی تألیف علی
اکبر تشید
ملكه تاشی خاتون اقدام به بهسازی بارگاه
شاهچراغ كرد
بنای شاه چراغ در دوره اتابکان فارس در سده ششم هجری
قمری ساخته شد. حیاط شاهچراغ دارای دو در اصلی ورودی
است كه در سمت جنوب و شمال حرم از زیر دو سردر بزرگ كاشی كاری
شده گذشته و وارد حیاط وسیع حرم میشود. حرم شاهچراغ در سمت
غرب حیاط و حرم سید میر محمد؛ برادر شاه چراغ، در سمت شمال شرقی
حیاط قرار دارد.
دور تا دور حیاط شاهچراغ، اتاق هایی دو
طبقه ساخته شده كه پیشانی و جرزهای جلو آنها كاشی كاری
شده است. ستون های آهنی ایوان حرم به وسیله چوب های
نفیس پوشش داده شده و در سقف مسطح آن نیز چوب منبت كاری شده به
كار رفته است.
در سال ۷۴۵ ه. ق. ملكه تاشی خاتون؛
مادر شاه شیخ ابو اسحاق اینجو، حاکم فارس، اقدامات نیكویی
بر بارگاه آن حضرت انجام داد.
این بانوی نیكوكار، اقدام به بهسازی
بارگاه شاهچراغ كرد و در عرض ۵ سال از سال ۷۴۵ تا ۷۵۰
ه. ق. آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در
جنب آرامگاه شاهچراغ، مدرسه ای وسیع بنا كرد. او همچنین تعداد زیادی
از مغازه های بازار نزدیك حرم شاهچراغ و ملك میمند فارس را وقف
بر این آستان مقدس كرد.
ابن بطوطه، جهانگرد مراكشی، كه در سال ۷۴۸
ه. ق. برای بار دوم به شیراز سفر كرده، در سفرنامه خود درباره اقدامات
ملكه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه، چنین نوشته است:
"آرامگاه شاهچراغ در نظر شیرازیها احترام تمام دارد و مردم برای
تبرك و توسل به زیارت شاهچراغ میروند. تاشی خاتون، مادر شاه
ابواسحاق، در جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و زاویه ای ساخته كه در
آن به اطعام مسافران میپردازند و عده ای از قاریان پیوسته
بر سر تربت امامزاده شاهچراغ، قرآن میخوانند. شب های دوشنبه، خاتون
به زیارت آرامگاه شاهچراغ میآید و در آن شب قضات و فقها و
سادات شیراز نیز حاضر میشوند. این جمعیت در بقعه
جمع شده و با آهنگ خوش به قرائت قرآن مشغول میشوند. خوراك و میوه به
مردم داده می شود و پس از صرف طعام، واعظ، بالای منبر میرود و
تمام این كارها در بین نماز عصر و شام انجام میگیرد".
در سال ۹۱۲ ه. ق. به دستور شاه اسماعیل
صفوی، بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاهچراغ انجام گرفت. ۸۵
سال بعد بر اثر زلزله سال ۹۹۷ ه. ق. نیمی از گنبد آرامگاه
ویران شد كه دوباره در سالهای بعد بازسازی گردید. در سال ۱۱۴۲
ه. ق. نادرشاه افشار بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاهچراغ انجام داد و
به دستور او قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان كردند.
نادرشاه پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغان ها، پیمان بسته بود
كه اگر در جنگ پیروز شود، بهسازی شایسته ای بر این
بقعه انجام دهد. بنابراین پس از پیروزی بر افغانها و تسلط شیراز،
۱۵۰۰ تومان پول آن زمان را صرف بهسازی شاه چراغ
كرد. قندیل او ۷۲۰ مثقال وزن داشته كه از طلای ناب
و زنجیر نقره ای ساخته بوده اند. این قندیل تا سال ۱۲۳۹
ه. ق. همچنان آویزان بود. در زلزله سال ۱۲۳۹ ه. ق.
بنابر تحقیق آنوبانینی، شیراز با خاك یكسان شد و
آرامگاه شاهچراغ نیز به كلی مخروبه گردید. نویسنده تذكره
دلگشا كه خود شاهد این زلزله بوده است چنین مینویسد:
"گنبد بقعه شاهچراغ كه از غایت ارتفاع، آفتاب جهان تاب هر روز در نیم
روز خود را در سایه آن كشیدی، به یك دفعه چنان بر زمین
خورد كه زمین شكافته و در اعماق خاك فرو رفت... و آن عمارات عالی...
تو گویی همیشه ویران بوده..."
پس از زلزله، قندیل اهدایی نادرشاه را
فروختند و صرف بازسازی آرامگاه شاهچراغ كردند. در سال ۱۲۴۳
ه. ق. به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا
فرمانفرما، پیگیر شد تا كف بقعه شاهچراغ را یك متر از سطح زمین
بلندتر بسازد. این كار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن
را از سنگ و آجر و گچ بنا كردند و در آخر ضریحی نقره ای بر قبر
نصب كردند. در سال ۱۲۶۹ ه. ق. بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه
شاهچراغ شكست و فرو ریخت. در همان سال محمد ناصر ظهیرالدوله آنرا
نوسازی كرد. پس از آن بارها تغییرات دیگری در بقعه
شاهچراغ صورت گرفته تا به شکل امروزی خود درآمده است.
فضائل ام احمدمادرشاه چراغ
علامه مجلسی در کتاب ((مراة العقول)) در شرح حدیث
پانزدهم میگوید: ام احمد مادر بعضی اولاد موسی کاظم بود
و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنهایش
بود که اسرار خود را به او میسپرد و اماناتش را نزد او ودیعه مینهاد.
در کتاب اصول کافی در باب ((امام در چه زمانی میداند
امام است)) آمدهاست که موسی کاظم امانت سربهمهری به ام احمد سپرد و
گفت بعد از مرگ من هر کس از فرزندان من در طلب این امانت آمد خلیفه و
جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا کسی خبر از این
امانت ندارد. بعد از کشتهشدن امام موسی، امام رضا به نزد ام احمد آمد و
امانت پدر را طلبید. ام احمد به گریه افتاد و دانست که امام موسی
کشته شد. پس امانت را بر حسب وصیت همسرش به امام رضا داد و با او بعنوان
امام هشتم شیعیان بیعت کرد. (ذبیحالله محلاتی.
«جلد سوم». در ریاحینالشریعه. چاپ اول. دارالکتب الاسلامیه،
۱۳۸۵. ۳۵۸. شابک ۹۶۴-۴۴۰-۳۲۱-۵.) (وبگاه شهرداری شیراز؛ جاذبههای
گردشگری-مذهبی شیراز. -
سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی؛
نقشهٔ سیاحتی شهر شیراز؛ آثار تاریخی و نقاط
دیدنی شهر شیراز.)
حسین بن موسی بن جعفر(ع)مشهور به علاءالدین
حسین
حسین بن موسی بن جعفر(ع) یکی از
فرزندان امام هفتم شیعیان و برادر امام رضا(ع). وی از راویان
بوده و از امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و مادرش حدیث نقل کردهاست.
طبق روایتی او بیشتر از دیگر
فرزندان امام موسی کاظم(ع)، به امام جواد(ع) علاقه و محبت نشان میداد.
در برخی شهرهای ایران بقعههای به
وی منسوب است که معروفترین آنها شیراز و طبس است. در شیراز
مشهور به علاءالدین حسین و در طبس معروف به مفقود است.
اصل و نسب
پدر حسین، موسی بن جعفر(ع) و مادرش ام ولد بوده
است.[ الکواکب المشرقیه،ج۱،۷۲۴]
علامه مجلسی در بحار حدیثی نقل کرده که
با توجه به آن مادرش نیز از محدثین به حساب میآید.[زندگانی
حضرت امام موسی کاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار،ص:۱۰۲]
لقبش مفقود[الکواکب المشرقیه،ج۱،۷۲۴]
و علاء الدین است.[ بحار الأنوار، المجلسی،ج۴۸،ص:۳۱۲]
احتمالا لقب علاءالدین در اواخر قرن چهارم که اضافه
کردن الدین رایج بوده به حسین بن موسی نسبت دادهشدهاست.[
مهاجران موسوی،ص۲۷۵]
جایگاه
برخی از علمای رجال، محدثان و روایان، حسین
بن موسی را از جمله راویان مورد اعتماد بر شمرده اند. وی روایاتی
از پدرش امام موسی کاظم(ع) و برادرش امام رضا(ع) یا با واسطه از مادرش
احمد نقل کردهاست.[ صدوق عیون، ج۲ص۳۵۳؛ کلینی،
کافی ج۳، ص۷۶ و ج۶، ۵۰۹ و ناسخ
التواریخ ج۷، ۲۶۱]
روایاتی در «جایز بودن غسل جمعه در روز
پنج شنبه در برخی شرایط»[کلینی، ج۳،ص ۴۲]،«فضیلت
و فایده حنا بستن»[کلینی، ج۶،ص ۵۰۹]،
«ترس مومنین»[ ابن عقده، ص۱۱۶]، «وضعیت مالی
و اجتماعی جعفر بن عمر علوی در آینده»[ شیخ صدوق، ج۲،ص
۲۰۸]، «رحمت خدا در نامه اعمال به مومنان»[ طوسی، ص۵۷۱]،
«سود رساندن به فرزندان پیامبر(ص)»[ طوسی، ص۳۵۵] و
«پرداخت مزد کارگر»[ ابن طاووس، طرف من الانباء و المناقب، ص۱۸۷]
وجود دارند که حسین بن موسی الکاظم(ع)در سلسله اسناد آن قرار دارد.
نیز از امام جواد(ع) پرسیدند کدام یک از
عموهایت بیشتر به تو احسان میکنند، گفت حسین. امام
رضا(ع) پس از شنیدن این جمله آن را تایید کرد.[ قرب
الاسناد، ص۳۷۸]
او امام جواد را وصی پیامبر(ص) میدانسته
و در حضور علی بن جعفر(ع)در مناظره با مردی عرب از این عقیده
دفاع کردهاست.[ مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص: ۳۲۰]
در روایتی دیگر از امام جواد(ع) از
انگشتریشان سئوال میکند که امام(ع) در پاسخ میگوید: این
انگشتر حضرت سلیمان(ع) است.[ ابن طاووس، سعد السعود للنفوس منضود، ص۲۳۶]
سن
نویسده بحر الانساب سن وی را هنگام شهادت یا
وفات ۱۳سال نقل کردهاست[بحر الانساب و مجمع الاعقاب ص۵۵]
اما این نظریه با اشکالاتی روبرو است. از
آنجا که شهادت امام موسی کاظم(ع) در سال ۱۸۳ق بوده [شیخ
مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۱۵]
و امام کاظم(ع)نیز سالهای آخر عمر خود را در
زندان به سر می بردهاست [رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی
ائمه، ص ۳۹۳]
باید سن حسین در هنگام شهادت پدر چهار یا
پنج ساله باشد. و هنگام هجرت امام رضا به خراسان ۲۲ساله چرا که امام
رضا(ع) در سال ۲۰۱ به خراسان هجرت کرد [جعفریان، ۱۳۸۱،
ص۴۲۶]
اگر بگویم شهادت امام رضا(ع) و امامت امام جواد را درک
کردهاست باید به این مقدار دو یا سه سال افزود و او را تقریبا
جوانی ۲۴ یا ۲۵ ساله بودهاست. بدین
جهت ۱۳ساله بودن وی هنگام شهادت یا وفات از طرف برخی
تضعیف شدهاست.[جلوگاه نور، ص۴۳]
محل دفن
درباره محل دفن حسین بن موسی(ع) اختلاف است،
برخی معتقدند وی در کوفه از دنیا رفت، برخی مدفن وی
را در شیراز می دانند. به گفته بعضی دیگر محل دفن وی
در طبس است.
علاوه بر شیراز و طبس در کرمان، بهبهان، قزوین،
ساری و کجور نیز بقعههای به حسین بن امام موسی
کاظم(ع) منسوب است.[ مهاجران موسوی، ص۲۸۰تا۲۸۳]
شیراز
بنابر گزارشی که مدفن حسین بن موسی(ع) را
در شیراز میداند او یکی
از همراهان شاه چراغ بوده است، این کاروان به قصد دیدار امام رضا(ع)
همراه با سایر برادرانش از مدینه عازم خراسان شد.[ عیسی
بن جنید شیرازی، ص۳۰۶؛فرصه الدوله، آثار
العجم]
تاریخ هجرت آنان به طور دقیق معلوم نیست
ولی با توجه به روایتی در بحار این کاروان پس از شهادت
امام رضا(ع) عازم ایران شد چرا که حسین بن موسی، پس از شهادت
امام رضا(ع) در مدینه از امامت امام جواد(ع) دفاع مینماید.[مسائل
علی بن جعفر و مس تدرکاتها، ص۳۲۰؛الکافی، ج۳،
ص۲۴۵]
اقدام حاکم فارس برای ممانعت از حرکت آنها منجر به
جدال سختی شد که به شهادت برادران انجامید. سید علاءالدین
حسین در باغی مخفی شد که پس از شناخته شدن به شهادت رسید.[
سلطان الواعظین، شبهای پیشاور، ص۱۱۹، میزاحسن
فسائی، فارسنامه ناصری، ص۵۴]
سید علاء الدین پس از شهادت برادرش احمد بن موسی(ع)
متواری میشود. هنگامیکه به سوی این باغ میرفته
تشخیص دادهاند که او از بنی هاشم است و در همان باغ او را بقتل میرسانند.[
بحار الأنوار، المجلسی،ج۴۸،ص:۳۱۲]
حمد الله مستوفی محل دفن حسین بن موسی را
در شیراز میداند.[تاریخ گزیده،متن،ص:۲۰۴]
زرکوب شیرازی،
جنید شیرازی[ عیسی بن جنید، هزار مزار، ص۳۰۶]،
علامه مجلسی، بحرالعلوم در کتاب تحفه العالم فی خطبه المعالم،[مهاجران
موسوی، ص۲۸۳] روضاتی[روضاتی، جامع الانساب، ص۴۲]
نیز این قول را پذیرفتهاند.
بقعۀ وی در چندصد متری حرم شاه چراغ مورد
توجه مردم شیراز و دوستداران اهل بیت است. این بقعه در نطر مردم
شیراز از جایگاه بالایی برخوردار است و هر هفته شب دوشنبه
را به زیارتی وی اختصاص دادهاند به طوریکه بقعه مملو از
جمعیت میشود.
مجلسی در بحار آورده: تا قرن هشتم قبر علاءالدین
حسین مخفی بود. در زمانی که قتلغ فرمانروای شیراز
بود باغبان وی مشاهده کرد که در شبهای جمعه نوری به طرف نقطه ای
از باغ میآید. جریان را به قتلغ رساند وی پس از تجسس
متوجه شد قبری در آنجاست و درون آن جسدی پرهیبت که آثار جلالت و
جمال و کمال از او آشکارا دیده میشد در یک دست قرآن و در دست دیگر
شمشیری داشت . از روی
نشانهها و قرائن فهمیدند قبر حسین بن موسی است اطراف قبر قبه و
رواقی ساخت.[ بحار الأنوار، المجلسی،ج۴۸،ص:۳۱۲]
قبل از علامه مجلسی این داستان در کتابهای
شدالازار نوشته جنید شیرازی[ جنید شیرازی،
شدالازار، ص۲۶۰] و شیراز نامه نوشته زرکوب[مهاجران موسوی،
ص۲۸۲]آمدهاست.
سید میر محمد عابد محمد بن موسی بن جعفر
محمد بن موسی بن جعفر ملقب به عابد از فرزندان امام
کاظم(ع) و مشهور به سید میر محمد عابد، از امامزادگان مورد توجه در ایران
که زمان حکومت مأمون همراه با برادرش شاه چراغ به ایران سفر کرد و با شنیدن
خبر شهادت امام رضا(ع)، در شیراز ماند؛ ولی در آنجا به شهادت رسید.
مقبره وی، در نزدیکی حرم شاه چراغ قرار دارد.
ولادت و نسب وی
تاریخ ولادت وی مشخص نیست. پدر وی
موسی بن جعفر(ع) امام هفتم شیعیان است. وی و احمد بن موسی
و حمزه بن موسی از یک مادر به نام ام احمد هستند.[ابن عنبه، عمده
الطالب، ص۱۹۷ - شیخ مفید، ارشاد، ج۲، ص۲۴۴]
لقب
محمد بن موسی معروف به محمدعابد است، این لقب
را امام کاظم(ع) به وی عطا کرد، زیرا وی اهل نماز و تهجدِ زیاد
بوده و بیشتر روزها روزه میگرفت.[اعیان الشیعه، ج۲ص۲۲۴]
جایگاه و مقام محمد بن موسی(ع)
طبق بعضی از گزارشها محمد بن موسی همیشه
باوضو بود، اهل شب زنده داری و عبادت بوده تا اندازهای که هاشمیه(کنیز
رقیه موسی بن جعفر(ع)) درباره وی میگوید: هیچگاه
محمد را ندیدم مگر اینکه این آیه از قرآن را به خاطرم
آوردم
«کانو قلیلا من اللیل ما یهجعون.» یعنی
ترجمه: واز شب اندکی را به خواب میرفتند.[مفید ارشاد،ج۲،
ص۲۴۵]
صاحب الاعلام الوری در فضیلت وی میآورد:
«او مردی پرهیزکار و صالح بود»[ إعلام الوری، الطبرسی،ج۲،
ص۳۶]
و مامقانی وی را از جمله راویان احادیث
اهلبیت(ع) میشمارد.[مامقانی، تنقیح المقال، ص۱۹۳]
مخفی بودن در شیراز
بعضی گفتهاند وی به دلیل ظلم وستم عباسیان
به شیراز متواری شده و در آنجا به کتابت قرآن مشغول بود و در آمد حاصل
از آن را صرف آزادسازی بردگان میکرد. گفتهاند هزار برده از این
طریق توسط وی آزاد شد.[بحار الأنوار، مجلسی،ج۴۸،ص:۲۸۵
پاورقی]
شهادت
اکثر منابع از شهادت وی به همراه برادرش شاه چراغ خبر
داده و گفتهاند: احمد بن موسی و برادرش محمد عابد و یارانش در درگیری
که بین آنها و کارگزار مامون به نام قتلغ خان در شیراز رخ داد به
شهادت رسیدند.[اعیان الشیعه، ج۱۱، ص۲۸۶
- مجلسی، بحار، ج۸، ص۳۰۸
- جعفرمرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین، ص ۲۱۴]
با این وجود برخی از منابع از درگذشت وی
با مرگ طبیعی حکایت میکنند، چنانچه صاحب شبهای پیشاور
مینویسد: «جناب سید امیر محمد عابد در گوشه انزوا اشتغال
به عبادت داشت و به اجل طبیعی از دنیا رفت.»
مدفن محمد بن موسی(ع)
شیراز: مجلسی در بحارالانوار به نقل از حمد
الله مستوفی در نزهة القلوب و جزایری در النعمانیة، مدفن
محمد بن موسی(ع) را در شیراز ذکر کردهاند. در فاصله ۲۰۰متری
مشرق امامزاده شاهچراغ قرار دارد. [مجلسی، بحار، ج۴۸، ص۳۱۰]
[عرفانی منش، مهاجران موسوی، ۶۴۲]
اراک: مزار با شکوه و مجللی در دو فرسخی اراک
روستایی به نام میقان، امامزادهای به نام محمد عابد
مدفون است که به اعتقاد اهل محل، مدفن محمد بن موسی(ع) است،[عرفانی
منش، مهاجران موسوی، ۶۴۴] اما فیض قمی معتقد
است در این بقعه محمد بن احمد بن هارون بن موسی(ع) دفن شدهاست.[فیض
قمی، گنجینه آثارقم، ج۲، ۱۹۴]
گناباد: درشهر کاخک ۲۴ کیلومتری
شهر گناباد، امامزادهای مدفون است که به اعتقاد متعلق به محمد بن موسی(ع)
میباشد اما بنا بر اقوال متواتر مدفون در این بقعه محمد بن موسی
بن احمد بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی(ع) است.[عرفانی منش، مهاجران
موسوی، ۶۴۵-۶۴۶]
تفرش: بقعهای در این شهر وجود دارد که نزد
اهالی آن به امامزاده محمد بن موسی(ع) معروف است، اما بنا بر قراینی
شخصیت مدفون در آنجا یکی از نوادگان امام سجاد(ع) است.[سیفی
قمی تفرشی، سیری کوتاه در جغرافیای تفرش وآشتیان،
ص۹۵]
دیگر شهرها: همچنین در شهرهای شهرضا،
شهرستان نور، دامغان، خرم آباد، ساوه و بابل امامزادگانی مدفونند که نزد
اهالی منتسب به محمد بن موسی(ع) هستند.
حرم محمد بن موسی در شیراز
حرم محمد بن موسی قبلاً دارای صحن و حیاط
مستقل بوده است که از طریق بازار بین الحرمین به صحن مطهر حضرت
شاهچراغ(ع) ارتباط داشته است. از اوایل دهه شصت، به حرم ایشان نیز
توجه خاص معطوف گردید و تعمیرات اساسی در آن انجام شد. با توجه
به کمبود فضای سرپوشیده حرم مطهر حضرت سید میر محمد(ع)،
سالن جدید بالای سر ضریح مطهر احداث گردید و مورد بهره
برداری قرار گرفت.همچنین بازار بین این دو حرم نیز
تخریب شد و آرامگاه سید میر محمد(ع)، برادر شاهچراغ(ع)، در ضلع
شمال شرقی حرم احمد بن موسی(ع) قرار گرفت.
ایوان حرم محمد بن موسی نیز وسعت یافت
و نوسازی شد. این ایوان چهار ستون دارد و ایوا حرم شاه
چراغ ۱۰ ستون دارد.
ساخت اولین گنبد را به زمان ظهیرالدوله نسبت میدهند و در عهد نادر
شاه افشار چون بنای خرابی داشته است همزمان با بقعه مرمت میگردد. سطح گنبد
حدود ۲۵۲ متر مربع، ارتفاع آن ۱۲ متر و حداکثر قطرش
۱۰ متر میباشد که به شکل بسیار زیبایی با کاشی تزیین
گردیده است.
بسیاری از سادات و اخیار و صلحاء و ابرار
در جوارش مدفونند. در سمت چپ آن بزرگوار مرقد کوچکی است و در آن لوحی
که بر روی آن نقش است: ابراهیم بن محمد بن موسی و میگویند فرزند
آن حضرت است.
فرزندان
دانشمندان نسب شناس برای محمد بن موسی(ع) هفت
فرزند، سه پسر و چهار دختر نام برده اند، که عبارتنداز:
پسران: جعفر محمد زاهد و ابراهیم.[ جمهرةأنساب العرب،متن،ص:۶۵
- المجدی، ابن الصوفی،ص:۳۱۳]
البته در سلسله سند بعضی از روایات از فرزندی
دیگری به نام علی نیز یاد شده است.[ بحار الأنوار، المجلسی،ج۷۴،ص:۲۹۸
- تاریخ الخمیس، دیار البکری،ج۲،ص:۳۸۶]
دختران: حکمیه، کلثوم، بریهه و فاطمه[المجدی،
ابن الصوفی،ص:۳۱۳]
به گفته بعضی از علما نسل زیادی از وی
باقی ماندهاست.[ بحار
الأنوار، مجلسی،ج۴۸،ص:۲۸۵ پاورقی]
معروفترین فرزند وی ابراهیم معروف به
ابراهیم مجاب است که در حرم امام حسین(ع) مدفون است.[اعیان الشیعه،
ج۲ص۲۲۴]
در سبب نامگذاری وی به مجاب گفتهاند: هنگام زیارت
امام حسین(ع) به امام سلام داده و امام از داخل قبر جواب وی را میدهد.[اعیان
الشیعه، ج۲ص۲۲۴]
خواجه شمس الدین محمد متخلص به حافظ
خواجه شمس الدین محمد متخلص به حافظ و ملقّب به لسان
الغیب از شاعران پارسی زبان در قرن هشتم هجری. او را بزرگترین
غزلسرای این زبان برشمردهاند. برخی گفتهاند وجه تخلص و شهرت
او به حافظ، آن است که او، حافظ قرآن بوده و بسیاری از ابیات او
ترجمان مفاهیم قرآنی است. حافظشناسان مذهب حافظ را شافعی
دانستهاند ولی در عین حال با استناد به برخی ابیات دیوانش،
بر گرایش و علاقه او به اهل بیت تاکید کردهاند.
خاستگاه و تولد
در مورد خاستگاه حافظ اتفاق نظر وجود ندارد. انصاری
کازرونی (سده ۱۰ق.) اصل خاندان او را از عراق عجم و اهل رودآور
همدان، و خود حافظ را زاده و رشدیافته شیراز دانسته است.[انصاری
کازرونی، مرقوم پنجم کتاب سلم السموات، ص۱۴] ولی
فخرالزمانی قزوینی، نیای حافظ را از مردم کوپای
(کوهپای) اصفهان خوانده که در روزگار اتابکان فارس، به شیراز کوچ کرده
است.[ فخرالزمانی، تذکره میخانه، ص۸۵]
لقب یا نام جدش را غیاث الدین و لقب یا
نام پدرش را به اختلاف بهاءالدین یا کمال الدین آورده اند.
در سال تولد حافظ اختلاف است و آن را از ۷۱۳
تا ۷۲۰ق گفتهاند.
تحصیل علم
گویا حافظ و کسی که بعدها دیوان او را
گرد آورده است، هر دو در مجلس درس «قوامالدین عبدالله بن نجمالدین
محمود شیرازی» (درگذشته ۷۷۲ق) حضور مییافتهاند.
در «مقدمه جامع دیوان» درباره اشتغال حافظ به درس آمده است:
محافظت درس قرآن... و تحشیه کشاف و مفتاح و مطالعه
مطالع و مصباح... از جمع غزلیاتش مانع آمدی.[گلندام، محمد، مقدمه جامع
دیوان حافظ، ص ۴۷ و ۴۸]
مراد از کشاف کتاب الکشاف عن حقیقة التنزیل اثر
زمخشری است که خود حافظ نیز در اشعارش از آن یاد کرده است. حافظ
همچنین در اشعار خود به حضور در مدرسه، ۴۰ سال تحصیل علم
و فضل، درس صبحگاهی و حفظ قرآن بر حسب قرائتهای مختلف اشاره کرده
است.
القاب و عناوین
حافظ در زمان خود تنها به لقب شمس الدین و تخلص حافظ
مشهور بوده و القاب و عناوینی همچون خواجه، لسان الغیب، ترجمان
الاسرار، عمدة العارفین و سلطان الشعرا و نیز نسبت او یعنی
شیرازی، ظاهرا پس از مرگ او اطلاق شده است.[خواندمیر، حبیب
السیر، ۳(۲)، ص۲۸۸؛ معین، حافظ شیرین
سخن، ج۱، ص۹۷]
حاکمان
شرایط سیاسی ایران در عصر حافظ
نابسامان بود تا بدانجا که آن را عصر ملوکالطوایف ایران میان
دو دولت ایلخانیان و تیموریان خواندهاند. در سال ۷۴۳ق.
(دوره جوانی حافظ) ابواسحاق اینجو در شیراز به قدرت رسید
که مردی شاعر و شعردوست بود و این امر در شعر حافظ بازتاب یافته
است. حکومت او دیری نپایید و در سال ۷۵۸ق
با غلبه مبارزالدین مظفری بر فارس و چیرگی «ظاهرپرستان پر
تزویر»، دورهای تاریک برای حافظ پدید آمد که
انعکاس آن نیز در اشعار او هویداست و هر جا از «محتسب» سخن گفته، گویا
منظور او همین امیر مظفری است. پس از آن، دوره حکومت شاه شجاع
آغاز میشود که فردی شاعر و ادیب بوده و حافظ ۳۲
سال از عمر خود را در زمان او سپری کرده و اشعار بسیاری درباره
او گفته است.
مذهب حافظ
بهاءالدین خرمشاهی معتقد است:
حافظ در اصول عقاید، یعنی مکتب کلامی،
پیرو اشعری و در فروع (مذهب فقهی) شافعی است و در عین
حال آشکارا گرایش به تشیع دارد، اما شیعی کامل عیار
نیست و مسلّم است که مثل هر مسلمان پاکاعتقادِ بیتعصبِ صاحبدلی،
دوستدار خاندان عصمت و طهارت (ع) است.[حافظ نامه، خرمشاهی، قسمت «حافظ و
اشعریگری»]
همو در جای دیگر میگوید: گرایش
او به خاندان پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) نیز دو وجه و محمل دارد: یکی
تمایل به اهل بیت (ع) در نزد شافعی و پیروان او. دوم نوعی
گرایش کلی و مبهم و کمرنگ به تشیع که در عصر حافظ باب شده
بود.[حافظ، بهاء الدین خرمشاهی، ص۱۶۱]
قاضی نورالله شوشتری در کتاب مجالس المؤمنین
درباره حافظ گفته است: حافظ، عارف شیراز، سردفتر اهل راز و در حقایق و
معارف ممتاز بود و... ایمان او مُبرّا از عیب و ریب است.[سید
نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران، ج۲، ص۱۱۹]
از این عبارت او نتیجه گرفتهاند که وی
قائل به تشیع حافظ بوده است.
تاثیرپذیری از قرآن
حافظ شناسان در انس داشتن حافظ با قرآن و تاثیرپذیری
شعر او از آن اتفاق نظر دارند و معتقدند مهمترین عامل انتخاب واژه «حافظ» به
عنوان تخلص او، حفظ قرآن و انس داشتن با آن است. تاثیرپذیری شعر
حافظ از قرآن از دو دیدگاه قابل بررسی است:
از لحاظ ساختار: ساختار غزلهای حافظ مانند قرآن، خطی
و تک مضمونی نیست، یعنی حافظ اسیر یک خط باریک
معنایی نیست که ملزم باشد آن را از آغاز تا پایان غزل
دنبال کند، بلکه سبک او سیری و دایرهای است یعنی
در عین حفظ وحدت، به مضامین مختلف میپردازد.[خرمشاهی،
ذهن و زبان حافظ، ص۲۴]
از لحاظ معنا یا محتوا:
استفاده حافظ از معانی قرآنی به ۳ گونه
است:
۱. ترجمه: منظوم کردن ترجمه برخی آیات
قرآن مانند:
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ (سوره
انعام، ۱۶۴): عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه
سرشت - که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ (سوره بقره، ۱۵۲)
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند - نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
۲. اقتباس: به معنای اشتمال کلام بر آیات
قرآن مانند:
إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ
آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ (سوره نمل، ۷) لمع البرق من الطور و آنست به - فلعلی لک آت بشهاب قبس
۳. تلمیح: به معنای اشاره به قصص قرآنی
مانند:
اشاره به داستان سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع): یا
رب این آتش که در جان من است - سرد کن زان سان که کردی بر خلیل
عرفان در شعر حافظ
جمعی از علمای شیعه، اشعار حافظ را عرفانی
دانسته و او را ستودهاند. مرتضی مطهری درباره عرفان حافظ گفته است:
«دیوان حافظ یك دیوان عرفانی است و در حقیقت یك
كتاب عرفان است. بعلاوه جنبه فنی شعر، به عبارت دیگر عرفان است بعلاوه
هنر. در میان دواوین شعرای فارسی دیوان عرفانی
زیاد است، اما دیوانی كه واقعاً از یك روح عرفانی
سرچشمه گرفته باشد یعنی واقعاً عرفان باشد كه به صورت شعر بر زبان سرایندهاش
جاری شده باشد (نه اینكه شاعری بخواهد به سبك عرفان شعر گفته
باشد)، زیاد نیست.»[پایگاه جامع شهید مطهری]
در کتاب «روح مجرد» آمده است: مرحوم قاضی، حافظ شیرازی
را هم عارفی کامل میدانستند و اشعار مختلف او را، شرح منازل و مراحل
سلوک تفسیر میکردند.[محمد حسین حسینی طهرانی،
روح مجرد، ص۳۴۳]
جبرگرایی
بسیاری از اشعار حافظ رنگ و بوی جبرگرایی
دارد و از این رو بسیاری از حافظپژوهان او را جبری مسلک
شمردهاند ولی برخی نیز او را معتقد به اختیار دانستهاند.
(برای آشنایی بیشتر رجوع کنید به اینجا)
فال حافظ
تفأل به شعر حافظ ریشهای دیرینه
در فرهنگ ایران دارد. هر چند حافظ خود بارها به فال زدن اشاره دارد (به ناامیدی
از این در مرو بزن فالی) ولی آنچه از قراین پیداست،
فال گرفتن با دیوان حافظ احتمالا سالها پس از درگذشت او مرسوم شده است. به
سبب همین ویژگی است که برخی، حافظ و برخی، دیوان
او را به صفاتی چون لسان الغیب و ترجمان الاسرار توصیف کردهاند.
شرح و ترجمه دیوان
بر دیوان حافظ شرحهایی به زبان فارسی
نوشته شده است از جمله:
مرج البحرین: نوشته سیف الدین ابوالحسن
عبدالرحمن لاهوری در سال ۱۰۲۶ق. این شرح به
کوشش خرمشاهی و دیگران با عنوان «شرح عرفانی غزلهای
حافظ» به چاپ رسیده است.
لطیفۀ غیبی: نوشته محمد بن محمد
دارابی (۱۰۵۰ق) در شرح اشعار مشكل دیوان حافظ
به همراه توضیح برخی اصطلاحات اهل تصوف و عرفان كه در سال ۱۳۵۷
در شیراز با همین عنوان چاپ شده است.
بدر الشروح: نوشته بدرالدین اکبر آبادی در سال ۱۲۵۴ق.
وی در این شرح از ۲۲ کتاب بهره برده است. این کتاب
در سال ۱۳۳۳ق در هند چاپ سنگی و در سال ۱۳۶۲
در تهران افست شده است.
حافظ نامه: نوشته بهاءالدین خرمشاهی که توسط انتشارات
علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است. چاپ بیستم
آن مربوط به سال ۱۳۹۱ است.
شرح شوق: نوشته سعید حمیدیان در پنج جلد
که بیش از چهارهزار صفحه دارد و توسط نشر قطره در سال ۱۳۹۱
منتشر شدهاست.
آرامگاه حافظ در دوره قاجار
همچنین دیوان حافظ به چندین زبان از جمله
انگلیسی، عربی، فرانسوی، روسی، اردو، پنجابی،
سندی، هندی، پشتو و بلوچی ترجمه شده است.
درگذشت
سال وفات حافظ ۷۹۲ق. است. او را در کتِ شیراز
یا مصلای آن شهر دفن کردند و ۶۳ سال بعد عمارتی بر
آن ساخته شد. آرامگاه کنونی او در سال ۱۳۱۶ش ساخته
شده و به نام حافظیه معروف است.
محمد اَهْلی شیرازی
محمد اَهْلی شیرازی، (۸۵۸-۹۴۲ق)،
ادیب و شاعر سده ۱۰ق /۱۶م است. او در قصیده
از انوری، ظهیر فاریابی، خاقانی و جامی، و در
غزل از سعدی و حافظ پیروی میکرده است. اهلی قصاید
و ترکیببندهای زیادی در مدح و رثای اهل بیت(ع)
دارد.
زندگی نامه
وی از شاگردان جلالالدین محمد دوانی
(درگذشته ۹۰۸ق) بود و در جوانی به دربار سلطان حسین
بایقرا در هرات راه یافت و در آنجا قصیده معروف خود را به تتبع
از سلمان ساوجی برای امیر علیشیر نوایی
سرود. اهلی از هرات، به آذربایجان رفت و به دربار سلطان یعقوب،
سومین پادشاه آق قویونلو راه یافت و در ستایش او اشعاری
سرود. او به هنگام نشستنِ شاه اسماعیل صفوی بر تخت، به دربار او روی
آورد و در آنجا منزلت بالایی یافت. با این حال، گفته شده
که وی همواره در فقر و تنگدستی زندگی میکرد. اهلی
در ۸۴ سالگی در شیراز درگذشت و در کنار خواجه حافظ به خاک
سپرده شد.
ویژگیهای شعری
اهلی را پیرو سبک عراقی دانستهاند. او
در قصیده از انوری، ظهیر فاریابی، خاقانی و
جامی، و در غزل از سعدی و حافظ پیروی میکرد. اشعار
وی که در قالبهای مختلف شعری سروده شده، آکنده از صنایع
ادبی است. او به ویژه در ساختن ماده تاریخ چیرهدست بود.
اهلی، قصاید بسیار و نیز چند ترکیببند
در منقبت پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و سایر اهل بیت(ع) سروده
که هفت قصیده از این قصاید در رثای امام حسین(ع)
است. از او ۳ قصیده، در پاسخ سلمان ساوجی برجای مانده
است.
مثنوی شمع و پروانه او تمثیلی از عشق و
جذبات آن است که در ۸۹۴ق برای سلطان یعقوب به تقلید
از نظامی و جامی، سروده شده است. این مثنوی یک بار
به طور مستقل، به کوشش احمد صدرنیا کازرونی، در شیراز(۱۳۱۲ق)
و بار دیگر همراه با کلیات او به چاپ رسیده است.
مثنوی دیگر او با عنوان سحر حلال(در ۵۲۰
بیت) نیز بارها به چاپ رسیده است.
یکی دیگر از آثار وی که به طور
مستقل نیز منتشر شده، منظومه گنجفه نام دارد. وی بر این منظومه
نیز دیباچهای منثور نگاشته، و سبب نظم آن را بیان داشته
است.
نمونه اشعار
ماه محرم است و شد، دجله روان زچشم ما - بهر حسین
تشنه لب، شاه شهید کربلا - با شهدای کربلا، لاف وفا هر آنکه زد -
گرنه شهیدِ گریه شد، مدعی است و بیوفا - بس که ز آتش
جگر، گریه گرم میکنم - مردمک دو دیدهام، سوخته شد در این
عزا
منابع : اهلی شیرازی، محمد، کلیات
اشعار، به کوشش حامد ربانی، تهران، ۱۳۴۴ش. - رازی،
امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
- رضازاده شفق، صادق، تاریخ ادبیات ایران، شیراز، ۱۳۵۲ش.
- روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی،
تهران، ۱۳۵۷ش. - سام میرزا صفوی، تحفه سامی،
به کوشش رکن الدین همایون فرخ، تهران، ۱۳۴۷ش.
- شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۶۵ش.
- صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۶ش.
- قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی،
تهران، ۱۳۵۹ش. - مجاهدی، علی، کاروان شعر
عاشورا، زمزم هدایت، قم، ۱۳۸۶ش. - نفیسی،
سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، ۱۳۴۴ش.
- ری شهری، محمد و...، دانشنامه امام حسین(ع)، مترجم: محمد مرادی،
دارالحدیث، قم، ۱۴۳۰ق/۱۳۸۸ش.
مصلح الدین سعدی شیرازی
سعدی شیرازی با نامِ کاملِ ابومحمّد
مُشرفالدین مُصلح بن عبدالله بن مشرّف سعدی شیرازی (زادهٔ
۵۸۵ یا حدود ۶۰۶ هـ.ق. برابر با حدود ۵۸۹
خورشیدی و ۱۲۱۰ میلادی در شیراز
- درگذشتهٔ حدود ۶۹۱ هـ.ق. برابر با حدود ۶۷۰
یا ۶۷۱ خورشیدی و ۱۲۹۱
یا ۱۲۹۲ میلادی) شاعر و نویسندهٔ
پارسیگوی نامدار ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر
بهخاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد
اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استادِ سخن، پادشاهِ سخن، شیخِ
اجلّ و حتی بهطور مطلق، استاد دادهاند. آثار معروفش کتاب گلستان به نثر و
مثنوی بوستان در بحر متقارب (وزنِ شاهنامهٔ فردوسی) و نیز
غزلیات و دیوان اشعار اوست که به مجموع آثار او کلیات سعدی
میگویند.
زندگینامه
سعدی در شیراز زاده شد. وی کودکی بیش
نبود که پدرش درگذشت. مادرش کازرونی بود. در دوران کودکی با علاقهٔ
زیاد به مکتب میرفت و مقدمات دانش را میآموخت. هنگام نوجوانی
به پژوهش و دین و دانش علاقهٔ فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان
ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و بهویژه حملهٔ
سلطان غیاثالدین خوارزمشاه، برادر جلالالدین خوارزمشاه به شیراز
(در سال ۶۲۷ هـ. ق)، سعدی را که هوایی جز بهدستآوردن
دانش در سر نداشت، بر آن داشت شیراز را ترک کند.
جهانگردی
سعدی جهانگردیِ خود را در سال ۱۱۲۶
میلادی آغاز کرد و به شهرهای مختلفِ خاور نزدیک و خاورمیانه،
هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد و این جهانگردی به
روایتی سی سال به طول انجامید. حکایتهایی
که سعدی در گلستان و بوستان آوردهاست، نگرش و بینش او را نمایان
میسازد. وی در مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد دانشآموختهبود
و در آنجا وی را «ادرار» (بهمعنی حقوق (دستمزد) و مستمرّی)
بود.
در سفرها نیز سختی بسیار کشید. او
خود در گلستان گفتهاست که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به
جامعِ کوفه درآمد، و یکی را دید که پای نداشت؛ پس سپاس
نعمت خدایی بداشت و بر بیکفشی صبر نمود. آنطور که از
روایت بوستان برمیآید، وقتی در هند بود، سازکار بتی
را کشف کرد و برهمنی را که در آنجا نهان بود در چاله انداخت و کشت. وی
در بوستان، این روش را در برابر همهٔ فریبکاران توصیه
کردهاست. حکایات سعدی عموماً پندآموز و سرشار از پند و نیز
پارهای مطایبات است. سعدی، ایمان را مایهٔ
تسلیت میدانست و راه التیام زخمهای زندگی را محبت
و دوستی قلمداد میکرد. علت عمر دراز سعدی نیز ایمان
قوی او بود.
آغازِ سفر؛ آموزش در بغداد
سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳
قمری از شیراز به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و در
آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر
را پذیرفت. سعدی در گلستان، غزالی را امامِ مُرشد مینامد.
سعدی از حضور خویش در نظامیهٔ
بغداد چنین یاد میکند: مرا در نظامیه ادرار بود - شب و
روز تلقین و تکرار بود (توضیح: «ادرار» در بیت یادشده بهمعنی
مستمری و مقرری و شهریه، و نیز تقریباً معادل بورس
تحصیلیِ امروزیست)
نکتهٔ درخور توجه، رفاه دانشمندان در این زمانه
بود. خواجه نظامالملک طوسی نخستین کسی بود که مستمری
ثابت و مشخصی برای مدرسان و طلاب مدارس نظامیه تنظیم کرد.
این امر موجب شد تا اهل دانش بهلحاظ اجتماعی و اقتصادی، از جایگاه
ویژه و امنیت خاطر فراوانی بهرهمند شوند.
جدا از از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری
ازقبیل شهابالدین عمر سهروردی نیز حضور یافت و در
عرفان از او تأثیر گرفت. این شهابالدین عُمَر سهروردی را
نباید با شیخ اشراق، یحیی سهروردی اشتباه
گرفت. معلم احتمالیِ دیگرِ سعدی در بغداد ابوالفرج بن جوزی
(درگذشتهٔ ۶۳۶) بودهاست که در هویت اصلی وی
بین پژوهشگران (از جمله بین محمد قزوینی و محیط
طباطبایی) اختلاف وجود دارد.
دیگر سفرها
پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به
سفرهای گوناگونی پرداخت که در آثار خود به بسیاری از این
سفرها اشاره کردهاست. در اینکه سعدی دقیقاً از چه سرزمینهایی
دیدن کرده، میان پژوهندگان اختلافنظر وجود دارد و به حکایاتِ
خودِ سعدی هم نمیتوان بسنده کرد، و به نظر میرسد که بعضی
از این سفرها داستانپردازی باشد (موحد، ۱۳۷۴،
ص۵۸)، زیرا بسیاری از آنها منطقاً پایهٔ
نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق،
شام، حجاز و بخشهایی از فرنگ سفر کردهاست، و شاید از
هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنین، آذربایجان،
فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار
کردهباشد.
بازگشت به شیراز
سعدی در حدود سال ۶۵۵ قمری
به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس
در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی (حکومت: ۶۲۳–۶۵۸
هـ. ق) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس، به آنان
خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر
۶۵۶) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی، شیراز
پناهگاه دانشمندانی شدهبود که از دَم تیغِ تاتار جان سالم بهدربردهبودند.
در دوران وی، سعدی مقامی ارجمند در دربار بهدست آوردهبود. در
آن زمان، ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعدبن ابوبکر، که تخلص سعدی
هم از نام اوست، به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی بوستان را، که
سرودنش در ۶۵۵ قمری به پایان رسید، به نام
بوبکر سعد کرد و آن را به وی تقدیم نمود. کمتر از یک سال بعد از
تدوین بوستان، در بهار سال ۶۵۶، دومین اثرش گلستان
را به نام ولیعهد سعدبن ابوبکربن زنگی نگاشت، و خود در «دیباچهٔ»
گلستان میگوید: «هنوز از گلستانِ بُستان بَقیتی موجود
بود که کتاب گلستان تمام شد.» ظاهراً در اینجا منظور سعدی از
«بُستان»، کتاب بوستانِ اوست؛ البته دربارهٔ نامگذاری بوستان و زمانِ
نامگذاریِ آن، میان پژوهشگران اختلافنظر وجود دارد.
اختلافنظر در تاریخِ زایش و درگذشت
براساس تفسیرها و حدسهایی که از نوشتهها
و سرودههای خودِ سعدی در گلستان و بوستان میزنند، و با توجه
به اینکه سعدی تاریخ پایانِ نوشتهشدنِ این دو اثر
را در خودِ آنها مشخص کردهاست، دو حدسِ اصلی در زادروز سعدی زده شدهاست:
دیدگاهِ بیشینه (پیرامونِ ۶۰۶
قمری)
نظر بیشترِ پژوهشگران، مبتنی بر آن بخشی
از دیباچهٔ گلستان است که چنین میگوید:
یک شب تأمل ایام گذشته میکردم و بر عمرِ
تلف کرده تأسف میخوردم و سنگِ سراچهٔ دل را به الماسِ آبِ دیده
می سُفتم و این ابیات مناسبِ حالِ خود میگفتم: در اقصای
عالم بگشتم بسی - به سر بردم ایام با هر کسی - تمتع به هر گوشهای
یافتم - ز هر خرمنی خوشهای یافتم - چو پاکان شیراز
خاکی نهاد - ندیدم که رحمت بر این خاک باد
همچنین، براساسِ بیتِ «ای که پنجاه رفت و
در خوابی/ مگر این پنج روزه دریابی» و سایر شواهدِ
این حکایت، سعدی را در سالِ ۶۵۶ قمری
حدوداً پنجاهساله میدانند، و درنتیجه زادروزِ وی را در حدود ۶۰۶
قمری میگیرند.
حکایتِ مسجدِ جامع کاشغر
از طرف دیگر، عدهای، از جمله محیط
طباطبایی در مقالهٔ «نکاتی در سرگذشت سعدی»، براساس
حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع سالی «محمد
خوارزمشاه، رحمتاللهعلیه، با ختا برای مصلحتی صلح اختیار
کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه، که در حدود سال ۶۱۰ قمری
بودهاست، اشاره میکند و سعدی را در آن تاریخ مشهور مینامد،
و بیتی که مصراع «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت» جزو آن
است، از اوایل باب نهم بوستان، نتیجه میگیرد که سعدی
حدود سال ۵۸۵ قمری، یعنی هفتاد سال پیش
از نوشتن بوستان در ۶۵۵ قمری، متولد شدهاست. بیشتر
پژوهندگان (ازجمله بدیعالزمان فروزانفر در مقالهٔ «سعدی و
سهروردی»، و عباس اقبال در مقدمهٔ کلیات سعدی) این
فرض را که خطابِ سعدی در آن بیتِ بوستان خودش بودهاست، نپذیرفتهاند.
اشکال بزرگِ پذیرش چنین نظری آن است که سن سعدی را
درهنگام درگذشتش به ۱۲۰ سال میرسانَد. حکایت جامعِ
کاشغر نیز توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستانپردازی
دانسته شدهاست. اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره
صادر نمیکند و مینویسد: «حکایت جامع کاشغر فیالواقع
لاینحلّ است».
دیدگاهِ سوم
محققان جدیدتر، ازجمله ضیاء موحد (موحد، ۱۳۷۴،
صص۳۶–۴۲)، کلاً اینگونه استدلال درمورد تاریخ
تولد سعدی را رد میکنند و اعتقاد دارند که شاعران کلاسیک ایران
اهل «حدیث نفس» نبودهاند؛ بنابراین، نمیتوان درستیِ هیچیک
از این دو تاریخ را تأیید کرد.
از سعدی آثار بسیاری به نظم و نثر برجای
ماندهاست:
بوستان: منظومهایست حاوی حکایات اخلاقی.
گلستان: به نثر مسجع.
دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و رباعیات
و مثنویات و مفردات و ترجیعبند و غیره (به فارسی) و چندین
قصیده و غزل عربی.
مواعظ: کتابی است چون دیوان اشعار.
صاحبیه: مجموعهٔ چند قطعهٔ فارسی و
عربی است که سعدی در ستایش شمسالدین محمد صاحبدیوان
جوینی، وزیر ایلخانان، سرودهاست.
قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی
حدود ۷۰۰ بیت است که بیشتر محتوای آن غنا،
مدح، اندرز و مرثیه است. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و
مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمدهاست.
مراثی سعدی: قصاید بلند سعدی است
که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفهٔ عباسی،
المستعصم بالله، سروده شدهاست و در آن هلاکوخان مغول را بهخاطر قتل خلیفهٔ
عباسی نکوهش کردهاست. سعدی چند چکامه نیز در رثای برخی
اتابکان فارس و وزرای ایشان سرودهاست.
مفردات سعدی: مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات
در رابطه با پند و اخلاق است.
رسائل نثر: کتاب نصیحةالملوک - رساله در عقل و عشق –
الجواب - در تربیت یکی از ملوک گوید - مجالس پنجگانه -
هزلیات سعدی: بخشِ بسیار کوچکی از دیوانِ سعدی
را، خبیثات و مجالس الهَزل تشکیل میدهد. این بخش همان چیزی
است که به هَزلیاتِ سعدی معروف است.
سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در
گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در ۴ کیلومتری
شمالشرقی شیراز، در دامنهٔ کوه فهندژ، در انتهای خیابان
بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده
که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در همانجا دفن شدهاست.
برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمسالدین محمد صاحبدیوانی
وزیر معروف اباقاخان، مقبرهای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در
سال ۹۹۸ ه.ق. به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه
شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. تا اینکه
در سال ۱۱۸۷ ه.ق. به دستور کریمخان زند، عمارتی
ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل ۲ طبقه بود.
طبقهٔ پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه
دوم از آنجا شروع میشد. در دو طرف راهرو دو اتاق کرسیدار ساخته شده
بود. در اتاقی که سمت شرق راهرو بود، مزار سعدی قرار داشت و معجری
چوبی آن را احاطه کرده بود. قسمت غربی راهرو نیز موازی
قسمت شرقی، شامل دو اتاق میشد، که بعدها شوریده (فصیحالملک)
شاعر نابینای شیرازی در اتاق غربی این قسمت
دفن شد. طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه زیرین بود، با
این تفاوت که برروی اتاق شرقی که قبر سعدی در آنجا بود،
به احترام شیخ اتاقی ساخته نشده بود و سقف آن به اندازه دو طبقه
ارتفاع داشت. در دورهٔ قاجاریه (سال ۱۳۰۱)
توسط فتحعلیخان صاحبدیوان مرمت شد و چند سال بعد نیز حبیباللهخان
قوامالملک دستور تعمیر و ترمیم قسمتی از بنا را صادر کرد، و
تولیت آن به " کربلایی سید زین العابدین
چینی (حسینی نیک) سپرده شد و ایشان در سال ۱۳۲۱
ه.خ. در گذشت. بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرفِ انجمن آثار ملی
در سال ۱۳۳۱ هـ. ش با تلفیقی از معماری
قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی
با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. روبهروی این
هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه
دارد.
(منابع : http://www.iranicaonline.org/articles/sadi-sirazi- صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۳
- گلستان به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، سال ۱۳۴۸
خورشیدی - تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج ۴ - سعدی:
استاد سخن، علی آقاجانپور، هفتهنامهٔ شما، ۲۷ فروردین
۱۳۹۰ - «روز بزرگداشت سعدی شیرازی».
مرکزِ تعلیماتِ اسلامیِ واشنگتن. - مقالاتی دربارهٔ زندگی
و شعر سعدی، از دکتر مهدی حمیدی شیرازی -
مقدمهٔ گلستان سعدی - سعدی، مصلح بن عبدالله. غلامحسین یوسفی.
غزلهای سعدی. تهران: سخن، ۱۳۸۵ - سیمینساق،
غزلیات، دیوان مواعظ - شمارهٔ ۱۸ - روزنامهٔ
اعتماد، بازدید: مارس ۲۰۱۰. - جعفر شعار، حسن انوری،
گزیده قصاید سعدی|زبان=فارسی - با کاروان حُلّه، عبدالحسین
زرینکوب - شیراز، مهد شعر و عرفان به نقل از کتاب Light of
Asia - شمارهٔ چهارم از
سال دوم مجلهٔ ادبی «یغما» در تاریخ تیرماه ۱۳۲۸ - آتی نیوز: اول اردیبهشت،
روز سعدی نامگذاری شد)
آشنائی باشهرشیراز
شیراز یکی از کلانشهرهای ایران
است، این شهر مرکز استان فارس است؛ و در جنوب غربی ایران واقع
شده و گنجینهای از فرهنگ پارسی است. شیراز پایتخت
سابق ایران، در دوران سلسله زند (۷۹-۱۷۴۷
ه ش) و همچنین محل تولد شاعران بزرگ پارسی حافظ و سعدی است. همچنین
گفته شده است که این شهر منشاء یکی از بهترین شرابها در
جهان به نام سیرا است. این شهرستان دارای جمعیتی در
حدود ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ نفری
است. شیراز جز کلان شهرهای نسبتا آلوده کشور است.
آنچه باید بدانید
شیراز شهر باغها و شاعران و پایتخت فرهنگی
ایران است. آرامگاه شاعران و عارفان بسیاری در آن وجود دارد.
همچنین بزرگترین مرکز تجمع ایل قشقایی که در شیراز
و شهرکهای جدید اطراف ان دارای حدود نیم میلیون
جمعیت است. ایل قشقایی دارای فرهنگ بسیار وسیع
و جذابی است.
جاذبههای گردشگری
مجموعه تخت جمشید و نقش رستم
پاسارگاد و آرامگاه کورش بزرگ
آبشار مارگون
دروازه قرآن
آرامگاه حافظ
آرامگاه سعدی
مجموعه زندیه
مسجد نصیر الملک
آرامگاه خواجوی کرمانی
باغ ارم
باغ عفیف آباد
باغ دلگشا
باغ جهان نما
نارنجستان قوام
بازار وکیل و سرای مشیر
ارگ کریم خان
هفت تن
باغ جنت، بلوار امیرکبیر. این پارک بسیار
بزرگ است و دارای درختهای سرو بلندی است که این پارک را
بسیار زیبا کرده است. توصیه میشود از هوای دلپذیر
این پارک، برای یکبار هم که شده لذت ببرید.
چهل تنان.
گهواره دید یا گهواره دیو.
چاه مرتضی علی.
آرامگاه بابا کوهی.
باغ ملی. بوستانی واقع در چها راه حافظیه
ویرایش
حمام (گرمابه) وکیل.
باغ نظر (باغ نظر (عمارت کلاه فرنگی - موزه پارس)).
باغ نظر (عمارت کلاه فرنگی - موزه پارس) مسجد وکیل.
آرامگاه شاه چراغ. امام زاده
پل شاه میرحمزه (پل علی بن حمزه).
آرامگاه شاه میر حمزه (علی بن حمزه).
آستانه (آسونه - آرامگاه سید علاءالدین حسین).
دریاچه مهارلو (دریاچه نمک).
آرامگاه دختر اتابک آبش خاتون (فلکه خاتون).
آرامگاه سیبویه.
قلعه فهندژ. قلعه فهندژ مربوط به دورانهای تاریخی
پس از اسلام است و در شیراز، بلوار بوستان، روبروی باغ دلگشا، بالای
کوه واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۱ دی ۱۳۸۰
با شمارهٔ ثبت ۴۵۲۴ بهعنوان یکی از
آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
آرامگاه بیبی دختران (بالاتر از سه راه احمدی).
آرامگاه شاه چراغ.
پارک فروزان، بلوار عدالت جنوبی-خیابان فتح
المبین. پارک فروزان دارای یک دریاچه کوچک است که پیشنهاد
میشود برای رفتن به انجا نزدیک غروب بروید.
پارک حاشیهای چمران، بلوار شهید چمران.
این پارک برای قدم زدن و پیادهروی بسیار خوب است.
شیرازیها صبح روز جمعه این پارک را برای پیادهروی
و ورزشهای صبحگاهی انتخاب میکنند.
موزهها
موزه پارس.
موزه نارنجستان قوام.
موزه نظامی، عفیف آباد.
موزه هفت تنان. سنگهای تاریخی.
موزه شاهچراغ.
موزه تاریخ طبیعی، دانشگاه شیراز.
موزه قاجار، عمارت نصیر الملک.
موزه آب (آب انبار کریمخانی)، انتهای خیابان
طالقانی پشت بانک ملی.
مناطق تاریخی
بازار وکیل.
حمام وکیل.
قصرابونصر.
ارگ کریم خان.
برم دلک.
مکان های دیدنی استان فارس
آرامگاه شاه چراغ
شاهچراغ یا شاه چراغ آرامگاهی معروف و متبرک
است که امروزه به صورت یکی از مهمترین مکانهای دیدنی
شیراز در استان فارس تبدیل شده است. آرامگاه شاه چراغ محل خاکسپاری
میر سید احمد، پسر امام موسی کاظم، امام هفتم شیعیان
است و از اینرو زیارتگاه بسیاری از شیعیان
گشته است. احمد بن موسی؛ پسر ارشد امام موسی کاظم (ع) و برادر امام
رضا (ع) در راه پیوستن به برادر خود به سوی خراسان سفر نمود ولی
در راه توسط افراد مامون، خلیفه عباسی، در شهر شیراز به شهادت
رسید.
این بنا در دوره اتابکان فارس در سده ششم هجری
قمری ساخته شد. حیاط شاهچراغ دارای دو در اصلی ورودی
است که در سمت جنوب و شمال حرم از زیر دو سردر بزرگ کاشی کاری
شده گذشته و وارد حیاط وسیع حرم می شود. حرم شاهچراغ در سمت غرب
حیاط و حرم سید میر محمد؛ برادر شاه چراغ، در سمت شمال شرقی
حیاط قرار دارد.
دور تا دور حیاط، اتاق هایی دو طبقه
ساخته شده که پیشانی و جرزهای جلو آنها کاشی کاری
شده است. ستون های آهنی ایوان حرم به وسیله چوب های
نفیس پوشش داده شده و در سقف مسطح آن نیز چوب منبت کاری شده به
کار رفته است.
در سال ۷۴۵ ه. ق. ملکه تاشی خاتون؛
مادر شاه شیخ ابو اسحاق اینجو، حاکم فارس، اقدامات نیکویی
بر بارگاه آن حضرت انجام داد. این بانوی نیکوکار، اقدام به
بهسازی آرامگاه شاه چراغ کرد و در عرض ۵ سال از سال ۷۴۵
تا ۷۵۰ ه. ق. آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر
آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه شاه چراغ، مدرسه ای وسیع بنا
کرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازه های بازار نزدیک
حرم و ملک میمند فارس را وقف بر این آستان مقدس کرد.
در سال ۹۱۲ ه. ق. به دستور شاه اسماعیل
صفوی، بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاه چراغ انجام گرفت. ۸۵
سال بعد بر اثر زلزله سال ۹۹۷ ه. ق. نیمی از گنبد
آرامگاه ویران شد که دوباره در سالهای بعد بازسازی گردید.
در سال ۱۱۴۲ ه. ق. نادرشاه افشار بهسازی گسترده ای
بر آرامگاه شاه چراغ انجام داد و به دستور او قندیل بزرگی در زیر
سقف و گنبد آویزان کردند. نادرشاه پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر
افغان ها، پیمان بسته بود که اگر در جنگ پیروز شود، بهسازی شایسته
ای بر این بقعه انجام دهد. بنابراین پس از پیروزی
بر افغان ها و تسلط شیراز، ۱۵۰۰ تومان پول آن زمان
را صرف بهسازی شاه چراغ کرد. قندیل او ۷۲۰ مثقال
وزن داشته که از طلای ناب و زنجیر نقره ای ساخته بوده اند. این
قندیل تا سال ۱۲۳۹ ه. ق. همچنان آویزان بود.
در زلزله سال ۱۲۳۹ ه. ق. شیراز
با خاک یکسان شد و آرامگاه شاه چراغ نیز به کلی مخروبه گردید.پس
از زلزله، قندیل اهدایی نادرشاه را فروختند و صرف بازسازیآرامگاه
کردند. در سال ۱۲۴۳ ه. ق. به دستور فتحعلی شاه
قاجار، حسینعلی میرزا فرمانفرما، پیگیر شد تا کف
بقعه را یک متر از سطح زمین بلندتر بسازد. این کار صورت گرفت و
به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن را از سنگ و آجر و گچ بنا کردند و در آخر
ضریحی نقره ای بر قبر نصب کردند. در سال ۱۲۶۹
ه. ق. بر اثر زلزله، گنبدآرامگاه شاه چراغ شکست و فرو ریخت. در همان سال
محمد ناصر ظهیرالدوله آنرا نوسازی کرد. پس از آن بارها تغییرات
دیگری در این بقعه صورت گرفته تا به شکل امروزی خود
درآمده است.
روز شاهچراغ
در سال ۱۳۸۶ شورای فرهنگ
عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت شاهچراغ مطرح
شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم
بزرگداشت انتخاب کنند. لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و
محققان تحقیقات خود را آغاز کردند اما پس از بررسی های به عمل
آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد شاهچراغ بدرستی
مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد. از این
رو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت یعنی حدفاصل تولد
حضرت معصومه و امام رضا یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی
شاهچراغ تعیین شود. شورایعالی انقلاب فرهنگی در تاریخ
۲۴ شهریور ۱۳۸۸ روز ششم ذیقعده یعنی
پنجمین روز از دهه کرامت را به نام روز بزرگداشت احمدبن موسی شاهچراغ
جهت ثبت در تقویم مناسبت های ملی- اسلامی کشور تصویب
کرد.
آرامگاه شاه چراغ از زیارتگاه های بنام کشور
بوده بطوریکه همه ساله زایران بسیاری برای زیارت
این مکان مقدس به شیراز مسافرت مینمایند.
آرامگاه شاه چراغ به نام های آرامگاه شاهچراغ، نیز
شناخته می شود.
مسجد وکیل
مسجد وکیل شیراز در مجموعه بناهای زندیه،
در کنار بازار وکیل و حمام وکیل در مرکز این شهر قرار دارد.
این بنا یکی از بناهای زیبا
و بسیار مستحکم دوره زندیه میباشد که از لحاظ هنری و
معماری دارای اهمیت زیادی است، این مسجد
بدستور کریم خان زند ساخته شدهاست. طرح این مسجد دو ایوانی
بوده و دارای دو شبستان جنوبی و شرقی است.شبستان جنوبی با
ستونهای سنگی یکپارچه و مارپیچ از شاخصه های معماری
ایرانی واز مناطق دیدنی این مسجداست که دارای
۴۸ ستون سنگی یکپارچه میباشد.مساحت این
شبستان در حدود ۵ هزار متر مربع است و منبر چهارده پله ای یکپارچه
از سنگ مرمر از زیباییهای قسمت شبستان میباشد. گویند
به فرمان کریم خان این سنگ از مراغه به شیراز آورده شد.در سمت
شمال مسجد طاق بلند و مهمی ساخته شده که به طاق مروارید معروف است و در
دور این طاق با قلم درشت و خط ثلث عالی یکی از سوره های
قرآن به صورت هلالی نوشته شده است.این مسجد بر طبق بافت معماری
سنتی این مرز و بوم در یک مجموعه اجتماعی قرار گرفته و
هماهنگی زیبایی را در پیوند دین و دنیا،
بوجود آورده است. کاشی کاری صحن و ایوانهای شمالی و
جنوبی نیز بسیار زیبا و از انواع هفت رنگ و معرق میباشد.مسجد
وکیل در سفرنامه به سوی اصفهان پیرلوتی این گونه
معرفی شدهاست: “امروز خوشبختانه موفق شدم وارد مسجد کریم خان شوم بی
شبهه اگر مدتی در این جا بمانم به همه محلهایی که دخول به
آنها اکنون به طور کامل برایم ممنوع است، وارد میشوم. مردم این
شهر نسبت به من بسیار ملایم و مهربانند. خطوط و نقوش معماری
مسجد، ساده و بی آلایش است، ولی در همه جا، میناکاری
و رنگهای سبز و قرمز دیده میشود و این تجمل به حد افراط
رسیده است هیچ قسمتی از دیوار را نمیتوان یافت
که به دقت میناکاری نشده باشد. اکنون در کاخی لاجوردین و
فیروزه فام هستیم
سعدیه
آرامگاه سعدی معروف به سعدیه محل زندگی و
دفن سعدی، شاعر برجسته پارسی گوی است.
این آرامگاه در انتهای خیابان بوستان و
کنار باغ دلگشا در دامنه کوه در شمال شرق شیراز قرار دارد. در اطراف مقبره،
قبور زیادی از بزرگان دین وجود دارند که بنا به وصیت خود،
در آنجا مدفون شده اند از جمله مهمترینهای آن میتوان شوریده
شیرازی را نام برد که آرامگاهش به وسیله رواق به آرامگاه سعدی
متصل شده است. آرامگاه شیخ مشرف الدین بن مصلح الدین سعدی
شیرازی در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۵۳
به شماره ثبت ۱۰۱۰٫۳ درانجمن آثار ملی
به ثبت رسیده است.لغتنامه دهخدا به نقل از فرهنگ برهان قاطع نام موضعی
که شیخ سعدی در آنجا آرمیده را «گازرگاه» نامیده و به نقل
از فرهنگ آنندراج گازرگاه را حد شیراز نزدیک به مرقد شیخ مصلح
الدین سعدی شیرازی دانسته است.سکه های پانصد ریالی
برنزی جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۸۷
خورشیدی به نقش آرامگاه سعدی مزین شده است.
حافظیه
حافظیه (آرامگاه حافظ) نام مجموعه آرامگاهی
موجود در شمال شهر شیراز و در جنوب دروازه قرآن است. این مجموعه به دلیل
جای دادن آرامگاه حافظ شیرازی در خود به این نام مشهور
شده است. مساحت حافظیه ۲ هکتار بوده و از ۲ صحن شمالی و
جنوبی تشکیل یافته که این صحنها توسط تالاری از یکدیگر
جدا شده اند. این مجموعه ۴ درب ورودی-خروجی دارد که درب
اصلی در سمت جنوب آن، دو درب در سمت غرب آن و یک درب در سمت شمالشرق
آن قرار گرفته است.
تالار حافظیه که از آثار دوره زندیان است، ۵۶
متر طول و ۸ متر عرض داشته و از ۲۰ ستون سنگی، هرکدام به
ارتفاع ۵ متر تشکیل شدهاست. این تالار پیشتر شامل ۴
ستون و ۴ اتاق بوده که بعدها اتاقها از محدوده آن حذف گردیدهاست. در
سمت شرق و غرب تالار ۲ اتاق -یکی متعلق به سازمان میراث
فرهنگی و دیگری مربوط به دفتر آرامگاه- وجود دارد. شیوه
معماری این تالار مربوط به دوره های هخامنشیان و زندیان
است.
ارگ کریم خان
ارگ کریم خان در مرکز شهر شیراز قرار دارد. این
ارگ در دوره سلطنت سلسله زندیه ساخته شدهاست و پس از اینکه کریم
خان زند شیراز را به عنوان پایتخت خود و این مکان را به عنوان
مکان زندگی خود انتخاب کرد، به ارگ کریمخان معروف شد. در زمان سلطنت
سلسله پهلوی از ارگ به عنوان زندان استفاده شد که آسیبهایی
به آن وارد شده است. در سال ۱۳۵۰ این ارگ به اداره
فرهنگ و هنر وقت واگذار شد. این بنای بزرگ اکنون زیر نظر سازمان
میراث فرهنگی جمهوری اسلامی ایران اداره میشود
و از چند سال پیش کار مرمت این بنا آغاز شدهاست تا به عنوان موزه بزرگ
فارس مورد استفاده قرار گیرد.
دروازه ی قرآن
دروازه قرآن یکی از دروازههای به جای
مانده از دوره های قدیم در شیراز است که امروزه به عنوان یکی
از آثار تاریخی این شهر به حساب میآید. دروازه
قرآن در شمال شرقی شهر شیراز در تنگ الله اکبر میان کوه چهل
مقام و کوه باباکوهی قرار دارد و در واقع در خروجی شیراز بسمت
شهر مرودشت واقع شدهاست. این بنای تاریخی در کنار فلکه
طاووسیه شیراز قرار دارد. دروازه قرآن در فاصله کمتر از ده متری
مقبره خواجوی کرمانی و همچنین فاصله کمتر از پانصد متری
باغ جهان نما و همچنین فاصله کمتر از هزار متری مقبره شاعر نامدار
پارسی زبان حافظ شیرازی و باغ جهان نما قرار دارد.
تاریخچه
این دروازه در ابتدا در زمان عضدالدوله دیلمی
ساخته شد و قرآنی در آن جای داده شد تا مسافران با گذر از زیر
آن متبرک شوند.در دوره زندیه کریم خان زند این دروازه را بازسازی
کرد و اتاقی به بالای آن افزود و دو جلد قرآن بزرگ نفیس، به خط
سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری، در اتاقک بالای آن جای
داد. این قرآنها، که به «قرآن هفده من» معروفاند، اکنون از دروازه قرآن به
موزه پارس انتقال یافته اند.دروازه قرآن در دوره قاجاریه به علت وقوع
چندین زلزله دچار صدمات زیادی شد که محمد زکی خان نوری
آنرا تعمیر نمود. این بنا در گذشته طاق قران نیز نامیده
شده است. روزهای اول هرماه مردم از شهر خارج شده و از زیر این
طاق عبور میکردهاند.درسال ۱۳۱۵ این بنا به
دستور رضاخان، تخریب شد. دروازه قرآن در سال ۱۳۲۸
شمسی با همت یکی از بازرگانان شیراز به نام حاج حسین
ایگار معروف به اعتماد التجار، با فاصله کمی از دروازه کهن ساخته شد.
دروازه جدید در اندازه بزرگ تر، شامل دهانه قوس تیزه دار و دو ورودی
کوچک بر روی جرزهای دو طرف و اتاق مستطیل شکلی بر فراز آن
برای گذاشتن قرآن ساخته شد. در این بنا، آیاتی از قرآن را
به خط ثلث و نسخ دور تا دور در دروازه قرآن نگاشته اند ؛ در پیشانی
شمالی این طاق آیه: «ان هذا القران یهدی للتی
هی اقوم». (سوره اسرا، آیه ۹) و بر پیشانی جنوبی
و سمت شهر شیراز آیه: «قل لین اجتمعت الانس و الجن علی…».
(سوره اسرا، آیه ۸۸) و در گوشه غربی طاق آیه: «انا
نحن نزلنا الذکر» و ادامه آیه در گوشه شرقی: «و انا له لحافظون» (سوره
حجر، آیه ۹) نوشته شدهاست.
قرآن موجود در بالای دروازه
در بالای دروازه دو نسخه قرآن دستنویس به خط
ثلث عالی منسوب به ابراهیم سلطان فرزند شاهرخ تیموری قرار
داشت. در سال ۱۳۱۶ هجری شمسی دو قرآن خطی
موجود در آن به موزه پارس انتقال یافت که همچنان در این موزه نگهداری
میشوند.
حمام وکیل
حمام وکیل در دوره زندیه بدست کریم خان
زند ساخته شد. این حمام در کانون شهر شیراز و نزدیک دیگر
بناهای زمان زندیان همچون بازار وکیل و مسجد وکیل جای
دارد. از بخش های نگریستنی این حمام بخشی بنام شاه
نشین است که ویژه شاه بودهاست. این بنا با شماره ۹۱۷
در فهرست آثار ملی ایران نگاشته شده است.
این بنا در غرب مسجد وکیل ساخته شدهاست. این
حمام بزرگ از پیشرفتهترین اصول معماری زمان خود برخوردار
بودهاست. برای نمونه، درآیگاه (ورودی) حمام کوچک است و با شیبی
ملایم به هشتی ورودی که پایین تر از سطح زمین
قرار دارد میرسد. ورودی به رختکن، زاویه دار ساخته شده و همه این
ملاحظات برای این بودهاست که از ورود سرما به داخل و از خروج گرما به
خارج از حمام جلوگیری شود.
سربینه حمام یک هشت ضلعی منظم است که هشت
ستون یک پارچه سنگی در وسط سقفی گنبدی قرار گرفته اند.
گرم خانه با سنگ فرش پوشیده شدهاست اما جالب توجه این که در زیر
این سنگ فرش دالانهای کم عرض و باریکی ساخته شده که هوای
گرم و بخار آب در آن جریان مییافته است تا کف حمام زودتر گرم
شود. در جنوب گرم خانه، خزینه قرار دارد که دو دیگ بزرگ برای
گرم کردن آب داشته است. در دو طرف محوطه گرم خانه دو شاه نشین و در دو طرف
خزینه دو حاکم نشین ساخته شدهاست. در وسط هر حاکم نشین نیز
حوضی از سنگ مرمر دیده میشود.
در زیر گنبد نقوش آهک بری زیبایی
است که داستانهای آنها از مذهب، سنت، علایق و رویاهای
مردم این دیار سرچشمه میگیرد.
و این مکان ها تنها بخشی از مکان های توریستی
این شهر تاریخی و باستانی کشورمان ایران است. همین
طور در سوال جاذبه های گردشگری شیراز به جاذبههای این
شهر پرداخته شده است
تخت جمشید
تخت جمشید مجموعه ای از کاخهای بسیار
باشکوهی است که ساخت آنها در سال 512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن
150 سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطه وسیعی واقع
شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به شهرستان مرودشت در
شمال استان فارس (در 55 کیلومتری شمال شرقی شیراز) جای
دارد و از مکانهای دیدنی و تاریخی استان فارس و ایران
بشمار می آید.تخت جمشید، پارسه، پرسپولیس، پرسه پلیس،
هزارستون و یا چهل منار پایتخت باشکوه و تشریفاتی پادشاهی
ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بوده و به مدت حدود ۵۰
سال، مرکزی برای برگزاری مراسم آیینی و جشن
ها به ویژه نوروز بوده است. در نخستین روز سال نو گروه های زیادی
از کشورهای گوناگون به نمایندگی از ساتراپی ها یا
استانداری ها با پیشکش هایی متنوع در تخت جمشید جمع
می شدند و هدایای خود را به شاه پیشکش می کردند.
نام تخت جمشید در زمان ساخت پارسه به معنای شهر
پارسیان بود. یونانیان آن را پرسپولیس (به یونانی
یعنی پارسه شهر) خوانده اند. در فارسی معاصر این بنا را
تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطوره ای ایران
می نامند. بنیانگذار تخت جمشید داریوش بزرگ بود، البته پس
از او پسرش خشایارشا و نوه اش اردشیر یکم با گسترش این
مجموعه به بزرگی آن افزودند.
ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود
512 ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یا تختگاه بلندی را آماده کردند و روی
آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچر را ساختند . پس از داریوش
، پسرش خشایارشا تالار دیگری به نام تالار هدیش بنا نمود
و طرح بنای تالار صد ستون را ریخت . اردشیر اول تالار صد ستون
را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان دیگری را آغاز کرد که ناتمام
ماند . این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده
که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا
آنها را در کوه تراشیده اند .
مجموعه تخت جمشید شامل هفت کاخ (تالار)، نقوش برجسته،
پلکانها، ستونها، و دو آرامگاه سنگی است. جمعا بیش از سه هزار نقش
برجسته در ساختمان ها و مقبره های تخت جمشید وجود دارد که به طرز خارق
العاده ای هماهنگ می باشند.
کاخ آپادانا
از میان کاخ های تخت جمشید کاخ آپادانا
از همه قدیمی تر و باشکوهتر بوده است. ساختن این کاخ به دستور
داریوش در حدود سال 515 پ.م. آغاز شده و سی سال به طول انجامیده
است. این کاخ 3660 متر مربع مساحت دارد. تالار اصلی 36 ستونی
(6*6) و در شرق و غرب و شمال دارای ایوانهای 12 ستونی
(2*6) است؛ مهمترین نقوش تخت جمشید در پله های ایوان شرقی
که گویا در ابتدا ورودی اصلی کاخ بوده حکاکی شده اند.
ارتفاع ستونهای آپادانا تقریبا بیست متر و بسیار مستحکم
بوده؛ به نحوی که تا زمان قاجار هنوز 13 ستون از ستونهایش بر افراشته
باقی مانده بود.
کاخ هدیش
هدیش به معنای جای بلند است و چون خشایارشا
نام زن دوم او هدیش بوده است نام کاخ خود را هدیش می گذارد. کاخ
هدیش که در جنوبی ترین و مرتفع ترین قسمت صفه تخت جمشید
قرار دارد کاخ خصوصی خشایارشا بوده است.کاخ هدیش از طریق
دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد.
کاخ ملکه
کاخ ملکه توسط خشایارشا ساخته شده و به نسبت سایر
بناها در ارتفاع پایین تری قرار گرفته است. بخشی از این
کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرق شناس مشهور، پروفسور ارنست امیل
هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و
اداره مرکزی تاسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفته است.
کاخ ه
کاخ ه یا کاخ اچ یکی از کاخ های
تخت جمشید است که در جنوب غربی تخت گاه و در غرب کاخ هدیش قرار
گرفته است. پلکان منقوشی که از دو جانب به این کاخ راهبر است، اکنون
حالتی نیمه ویران دارد.
کاخ تچر
کاخ دیگری که همزمان با آپادانا ساخته شده کاخ
داریوش (تچر) است که به دلیل آنکه با سنگهای خاص بسیار صیقلی
ساخته شده است معاصران آنرا تالار آیینه نامیده اند.
این کاخ دارای 12 ستون (3*4) و ایوانی
در جنوب با 8 ستون (2*4) است؛ و به عنوان سکونتگاه شاه مورد استفاده قرار میگرفته
است.
کاخ سه در
کاخ سه در، تالار شورا، دروازه شاهان، سه دروازه، سه دری
یا کاخ مرکزی، در مرکز کوشک شاهی تخت جمشید قرار دارد.
کاخ سه در توسط سه درگاه و چند راهرو به کاخ های دیگر
راه می یابد و از این جهت آن را کاخ مرکزی و یا سه
دری نیز می خوانند.
چون بر پلکان های این کاخ، نجیب زادگان
پارسی را نقش کرده اند که به حالتی دوستانه و غیر رسمی،
برای ملاقات فرمانروا می روند و نیز به سبب نوع کاربری و
موقعیت کاخ، گاهی آن را تالار شورا نیز نامیده اند.
کاخ صدستون
کاخ مهم دیگر کاخ صد ستون است که ساختن آن توسط خشایار
شاه در حدود سال 470 پ.م. آغاز شده و بیست سال به طول انجامیده. این
کاخ با 4700 متر مربع مساحت وسیعترین کاخ تخت جمشید است؛ که ایوانی
16 ستونی (2*8) درشمال دارد.
ارتفاع ستونهای کاخ 14 متر بوده و ساخت آن در زمان
اردشیر اول پایان یافته است.
کاخ شورا
احتمالا شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت میپرداخته
است. با توجه به نقوش حجاری شده، از یکی از دروازه ها شاه وارد
می شده و از دو دروازه دیگر خارج می شده است.
به این دلیل به این جا کاخ شورا می
گویند که در اینجا دو سرستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری
نیست و سر انسان سمبل تفکر است.
نقش رستم
در فاصله ۶ و نیم کیلومتری از تخت
جمشید نقش رستم قرار دارد. در نقش رستم آرامگاهای شاهنشاهانی
مانند داریوش بزرگ ٫ خشایارشا ٫ اردشیر یکم و
داریوش دوم واقع است. آرامگاه پنجمی هم هست که نیمه کاره باقی
مانده و احتمالا متعلق به داریوش سوم است.
دروازه ملل
پلکان ورودی اصلی تخت جمشید که در شمال
غربی واقع است، توسط خشایار شاه ساخته شده و جمعا 111 پله در هر سمت
دارد. طول هر پله 6.90 متر، به عرض 38 سانتیمتر و ارتفاع هر پله 10 سانتیمتر
است؛ که برای حرکت آسان و محترمانه افراد بسیار مناسب بوده است. در
بالای پلکان اصلی دروازه ملل قرار دارد که کتیبه ای به سه
زبان پارسی باستان، عیلامی و بابلی (هر یک 20 سطر)
در سر در آن نگاشته شده است که در آن خشایار شاه پس از ستایش اهورمزدا
و معرفی خود آورده است: گوید، خشایار شا: این بارگاه همه ی
ملل (دروازه ی ملل) را من به توفیق اهورمزدا ساختم…
موزه تخت جمشید
بنای موزه تخت جمشید کهن ترین بنای
ایران است که مرمت شد و به موزه اختصاص یافته است. این ساختمان یکی
از مجموعه کاخ های تخت جمشید است. بخش هایی از این
بنا که در حال حاضر به عنوان موزه مورد استفاده است، شامل یک ایوان،
دو نگارخانه و یک تالار است. در ایوان موزه که در سمت شمال ساختمان
قرار دارد و ورودی موزه در آن واقع شده است، دو جرز (دیوار اطاق و ایوان،
پایه ساختمان که از سنگ و آجر سازند) سنگی عظیم یک پارچه
به ارتفاع تقریبی ۸ متر و عرض ۲۰٫۱ متر
به وزن حدود ۸۰ تن در جلو و طرفین قرار دارد. هر یک از این
دو جرز سترگ ترین سنگ یک پارچه ای است که در تخت جمشید
مورد استفاده قرار گرفته است. سقف ایوان را هشت ستون چوبی با سر ستون
های گاو دو سرنگه می دارد. موزه تخت جمشید در ۲۸
اردیبهشت ۱۳۸۱ خ و مصادف با ۱۸ ماه مه ۲۰۰۲
(میلادی)، روز جهانی موزه افتتاح شد.
مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این
کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت
رفته باشد.تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران
نگهداری می شود. تخت جمشید از سال ۱۹۷۹
یکی از آثار ثبت شده ایران در میراث جهانی یونسکو
است. تخت جمشید به نام های پارسه، پرسپولیس، پرسه پلیس،
هزارستون، چهل منار، نیز شناخته می شود.
منابع
گنجینه دانشمندان , محمدشريف رازي
زندگاني حضرت معصومه (ع) , سيد محمد رضا خادم
تذكره سخنوران قم ، محمدعلی مجاهدی (پروانه) .
لمعات عشق , حیدر آقا تهرانی
بحارالأنوار ج48 و 57 و 60 و 99و...
زبدة التصانیف، ملا حيدر بن محمد خوانساري
حضرت معصومه (سلام الله علیها) فاطمه دوم ، محمد محمدی
اشتهاردی
فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه
(سلام الله علیها) ، الیاس محمدبیگی
عمه سادات ، زندگی حضرت معصومه سلام الله علیها
، ابوالقاسم حمیدی
داستان های بانوی قم ، لیلا اسلامی
گویا
زندگانی کریمه اهل بیت (س) ، علی
اکبر مهدی پور
سفینة البحار ، محدث قمی
تاریخ قم ، حسن بن محمدبن حسن قمی
تاریخ قم/ تالیف حسن بن محمدبن حسن سائب مالک
اشعری قمی؛ ترجمه تاج الدین حسن ...
زندگانی حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام،
عمادزاده
حیاة الامام الرضا علیه السلام ، باقر شریف
قرشی
وديعه آل محمّد , محمّد صادق انصاري زنجانی
زندگانی حضرت معصومه , مهدی منصوری
نشریه پیام آستانه
ديدنيهاي قم ، حسين آوردي
راهنماي قم ، سيد علي اکبر برقعي قمي
راهنماي قم ، حسين قاسمي نژاد
زندگاني حضرت معصومه، سلام الله عليها ، سيد مهدي صحفي
زندگي و کرامات حضرت معصومه، سلام الله عليها ، احمد بانپور
قم از نظر اجتماعي ـ اقتصادي ، سيد حسين ابن الرضا برقعي
قم پايگاه قيام ، عبدالحميد وفايي
قم و روحانيت ، عباس فيض قمي
راهنماي جغرافياي تاريخي قم ، سيد حسين مدرسي طباطبايي
راهنماي سياحتي و زيارتي شهر قم ، بدون نويسنده ، قم، اداره
فرهنگ و ارشاد اسلامي
بهجة الآمال ، العلامة الحاج الشيخ علي بن عبد الله محمد بن
محب الله بن محمد جعفر العلياري التبريزي
فوائد الرضویه در احوال علماء مذهب جعفریه شرح
پدیدآور: تالیف عباس قمی
گنجینه آثار قم، عباس فیض قمی
راهنمای قم ، رشید یاسمی
سامانه راهنماي مسافرين شهر مقدس قم - شهرداري قم
واحد سمعی , بصری حرم حضرت معصومه علیهاسلام
انوار المشعشعين في اخبار قم و القميين ، شيخ محمد علي
ارجستاني کچوئي نائيني
قم نامه (مجموعة مقالات و متون در بارة قم) حسین مدرسی
طباطبائی
بارگاه فاطمه معصومه تجليگاه فاطمه زهرا، سلام الله عليها،
سيد جعفر ميرعظيمي
بشارة المؤمنين در تاريخ قم و قميين ، شيخ قوام اسلامي
جاسبي قمي
تاريخ مشاهد و قبور واقعه در بلده قم ، ميرزا غلامحسين خان
اديب زندي شيرازي
چهل حديث: قم و حضرت معصومه (سلام الله عليها) ، محمود
شريفي
تاريخچه قم و حضرت معصومه ، محمد محمدي اشتهاردي
تاریخ مذهبی قم: تاریخ جامع قم ~علی
اصغر فقیهی
فضائل قم ، محّدث قمي، حاج شيخ عباس
فضائل بلدة قم ، شيخ محمد علي انصاري قراچه داغي تبريزي
ماهنامه کوثر، ش 9 و 12
زندگاني حضرت معصومه , سيّد مهدي صحفي
بشاره المؤمنين , آشيخ قوام اسلامي جاسبي
عیون أخبار الرضا علیه السلام
جمكران، تجلیگاه صاحب الزمان، سید جعفر میر
عظیمی
پایگاه مسجد مقدس جمکران
ومنابعی که در انتهای بخشها نقل شده است.
فهرست کتاب
صفحه عناوین
مطالب
1 دیباچه کتاب
2 زیارتنامه حضرت
معصومه سلام اللّه علیها
3 روایاتی در
باب زیارت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها
5 احادیث منقوله از
حضرت معصومه(سلام الله علیها)
6 فضایل شهر مقدّس قم
9 خلاصه زندگی حضرت
معصومه علیها السّلام
10 كرامات كريمه اهل بيت (علیهم
السّلام)
21 برکات ورود حضرت معصومه علیها
السّلام به شهر قم
25 بخشی از آثار و برکات
حضرت معصومه علیها السّلام در قم
30 سفری مقدّس به شهری
مقدّس
32 غروب مهتاب در شهر ستارگان
33 سیر تاریخی
بارگاه حضرت معصومه (سلام اللّه علیها) به طور كوتاه
39 گنبد حضرت معصومه علیهاسلام
40 چهره های برجسته
حوزه علمیه قم در قرن های دوم، سوم و چهارم
46 لطف امام جواد(علیه
السّلام) به یكی از شیعیان قم
47 ارتباط مردم قم با امام
هادی(علیه السّلام)
47 نامه امام حسن عسكری(علیه
السلام) به مردم قم و آوه«آبه»
48 ارتباط مردم قم و مدائن با
امام حسن عسكری(علیه السّلام)
49 نامه امام حسن عسكری(علیه
السّلام) به علی بن بابویه
50 ورود اشعری ها به قم
51 هجرت خاندان اشعری به
قم
53 ورود حضرت رضا(علیه
السّلام) در قم
54 قم آماده استقبال از آل علی(علیه
السّلام)
55 مهاجرت شیعیان
كوفه به قم، و تشیّع قمی ها
56 آشنائی باشهر قم
60 زیارت
امام زادگان
60 امامزادگان
و زیارتگاههای
قم
فهرست کتاب
صفحه عناوین
مطالب
66 مدارس
علمی و قدیمی شهرقم
68 مساجد
بزرگ و معروف قم
69 آرامگاههای تاریخی استان قم
70 جاذبه
های طبیعی کویر استان قم
71 سایر
نقاط دیدنی قم
82 قلعه های
قدیمی استان قم
83 مشخصات
جغرافیایی قم
83 رودخانه
ها ودریاچه های استان قم
86 دریاچه
وسد های استان قم
87 کوههای
استان قم
89 غارهای
استان قم
89 مکان های
دیدنی و تاریخی قم
89 صنایع
و معادن قم
90 وجه تسمیه
و پیشینه تاریخی قم
93 رجال
برجسته علمى و سیاسى قم
95 مقابر
برخى ازعلما،محدثین،شهدا و بزرگان مدفون در شهر مقدس قم
98 مدفونین
در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها
102 زیارت
قبور علماء
103 مسجد
مقدّس جمكران
104 حکایت
شیخ حسن بن مثله جمكرانی
105 مسجد مقدس
جمكران از دیدگاه علما
106 اعمال
وآداب مسجد جمكران
107 چگونگی
نوشتن عریضه برای امام عصر ـ عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف
109 چهار ركعت
نماز درمسجدجمكران
110 اشعار مدح
ومرثیه حضرت معصومه علیهاسلام
فهرست کتاب
صفحه عناوین
مطالب
122 حضرت عبدالعظیم علیه السلام درشهرری
122 زیارتنامه
حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)
123 فضیلت
زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام
129 یادگار
امام حسن مجتبی در شهر ری
129 حسب ونسب
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
131 شخصیت
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
133 فضائل و
کرامات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
134 حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام ودر ک محضر امامان
135 تألیفات
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
135 عظمت علمی
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
136 عظمت معنوی
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
138 مصاحبت
حضرت عبدالعظیم علیه السلام با ائمه(ع)
139 روایات
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
142 مهاجرت
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به ری
143 رحلت حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام
144 سبب وفات
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام
145 مدفن حضرت
عبدالعظیم علیه السّلام با اشاره پیامبر صلّی الله علیه
و آله وسلّم
146 بناهای
حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام
147 برخی
از مشاهیر مدفون در آستان مقدس عبدالعظیم علیه السلام
148 امام زاده حمزة بن موسی الکاظم(ع) در حرم عبدالعظیم علیه السلام
148 زیارتنامه
امامزاده حمزه علیه السّلام
149 امام زاده
حمزة بن موسی الکاظم(ع) در کنار مرقد شاه عبدالعظیم
153 ذکر دو
کرامت از امامزاده حمزه علیه السّلام
156 بقعه و
بارگاه امامزاده حمزه علیه السّلام
156 سید
دین علی شاه جد اعلای امام خمینی از نسل حمزة بن
موسی
160 امامزاده طاهر از
نوادگان امام سجّاد علیه السّلام در حرم عبدالعظیم علیه السلام
160 زیارتنامه
حضرت امامزاده طاهر علیه السّلام
فهرست کتاب
صفحه عناوین
مطالب
160 امامزاده
طاهر در قسمت شمال شرقی صحن حضرت عبد العظیم
162 ذکر
کرامتهایی از امامزاده طاهر علیه السّلام
165 پیدایش
ری
176 بی
بی شهربانودر شهرری
178 حضرت احمدبن موسی علیه السلام درشیراز
178 زیارت
نامه حضرت شاه چراغ
179 زندگی
نامه حضرت شاه چراغ
181 قیام
احمد بن موسی(ع)
182 شهادت
احمد بن موسی(ع) و یاران
183 آرامگاه
حضرت سید میر احمد برادر حضرت رضاعلیه السلام
186 مادر شاه
چراغ
188 فضایل
حضرت شاه چراغ
189 سرگذشت
محل دفن حضرت شاه چراغ
190 کرامات
حضرت شاهچراغ (ع)
200 پیدایش
قبر احمد بن موسی (ع)
200 چرا به
امامزاده احمدبن موسی(ع) شاهچراغ میگویند؟
201 ملكه تاشی
خاتون اقدام به بهسازی بارگاه شاهچراغ كرد
203 فضائل ام
احمدمادرشاه چراغ
203 حسین
بن موسی بن جعفر(ع)مشهور به علاءالدین حسین
206 سید
میر محمد عابد محمد بن موسی بن جعفر
208 خواجه
شمس الدین محمد متخلص به حافظ
212 محمد
اَهْلی شیرازی
213 مصلح
الدین سعدی شیرازی
218 آشنائی
باشهرشیراز
220 مکان های
دیدنی استان فارس
228 منابع
کتابهای الکترونیکی ما :
در اینترنت ، وب سایت ما «بنام هدایت
hedayat.tv» درفهرست عناوین مطالب- درعنوانِ اشعار باقری اشعار
وسروده های ما موجود است ، و در عنوانِ کتاب موبایل باقری ،
کتابهای الکترونیکی ، موبایلی ما با عناوین زیر
موجوداست:
همراه زائرین عتبات عالیات «چاپ
اول آن به اتمام رسیده» ، قرآن مجید 114 سوره ای ، قرآن مجید
سی جزئی برای ماه مبارک رمضان ، نهج الفصاحه ، نهج البلاغه ، حلیة
المتقین ، خصال شیخ صدوق، ریاحین الشریعه ، ثواب
الاعمال ، امالی شیخ صدوق و شیخ مفید ، تحریرالوسیله
، کلیات مفاتیح الجنان «با انضمام باقیات الصالحات» ، مقتل خوانی
«حاوی کتب مقاتل ابی مخنف - سیدبن طاووس- مقرم- روضة
الشهدا-مقتل امام حسین» ، منازل الآخره ، نزهة النواظر ، چهارده معصوم علیهم
السلام به تر تیب نام از معصوم اول تا معصوم جهاردهم ، حضرت زینب «س»
، حضرت عباس «ع» ، فاطمه ام البنین«س» ، فاطمه معصومه «س» ، رساله توضیح
المسائل بیست و پنج مرجع هم جدا جدا و هم 25 رساله بصورت یکجا ، ذکر
خدا ، روضه خوانی ، محرم وصفر ، پنجاه روز عزداری از اول محرم تا اربعین
، پیام رهبری «پیامهای نوروزی وسخنرانیهای
اول هر سال ازسال 69 تا 94» ، کشکول باقری حاوی 5000 صفحه مطالب
گوناگون ، امام روح الله «زندگینامه ومقالات دررابطه با حضرت امام خمینی
ره» ، منتخب قوانین «قوانین کاربردی دادگاهها» ، منتخب
دادخواستها «نمونه دادخواستها و شکوائیه ها» ، آداب معنوی ، گنجینه
معنوی ، سیاحت غرب ، احادیث فارسی ، معجم احادیث ،
صدچهل حدیث ، احکام نماز ، احکام روزه ، بهجت عارفان «زندگینامه آیة
الله بهجت ره» ، فضائل و رذائل «درباب اخلاق» ، هزارعنوان «برای منبر و
سخنرانی» ، جهاد و شهادت ، راهیان نور ، شهدا و جبهه ها ، زنان نمونه
، ختومات هُدا ، ماه رجب «اعمال ماه رجب» ، ماه شعبان «اعمال ماه شعبان» ، ماه
رمضان «اعمال ماه رمضان» ، همراه زائرین مکه ومدینه ، همراه زائرین
سوریه ، همراه زائرین مشهد الرضا«ع» ، سه هزارداستان ، و چندین
کتاب موبایل دیگر...
به علاوه ده ها عنوان مقاله که در سایت
ما موجوداست
تهیّه ، تنظیم ، ویرایش ، تنظیم صفحات
، فهرستنگاری ، طرح جلد و چاپ کتاب ، توسّط مؤلّف حجّة الاسلام سید
محمّد باقری پور در مؤسّسه فرهنگی هدایت مشهد
مقدّس انجام شده است.
سیدمحمّد باقری پور : مدیر سایت هدایت
سایت هدایت : «www.hedayat.tv»
ایمیل : «hodarayaneh@gmail.com»
تلفن همراه : «09155819230»
پروفایل مؤلّف کتاب : در سایت هدایت
موجوداست