کتاب
همراه
زائرین
حضرت احمدبن
موسی
شاه چراغ
تهیّه
وتنظیم
توسّط
حجّة الاسلام حاج سیدمحمّد باقری پور
درمؤسّسه
فرهنگی هدایت
www.hedayat.tv
حضرت احمدبن موسی علیه السلام
درشیراز
زیارت نامه حضرت شاه چراغ
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اَلسَّلامُ
عَلَیکَ یَابنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ
اَمیرِ المُؤمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ فاطِمَةَ
وَ خَدیجَةَ اَلسَّلام عَلَیکَ یَا بنَ الحَسَنِ وَ
الحُسَینِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ وَلِیِّ اللهِ اَلسَّلامُ
عَلَیکَ یَا اَخا وَلِیِّ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ
یَا عَمَّ وَلِیِّ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا
سَیِّدَ السّاداتِ الاَعاظِمِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا اَحمَدُ
بنُ مُوسَی الکاظِم اَلسَّلامُ عَلی مَن کانَ سَیّدًا فی
عَشیرَتِهِ وَ جَلیلاً فی عِترَتِهِ وَ کَریماً فی مالِهِ
وَ ثَروَتِهِ وَ وَرِعاً فی دینِهِ وَ شِرعَتِهِ اَلسَّلامُ
عَلی مَنِ اِقتَفی بِعَلیِّ بنِ اَبیطالِبٍ وَصِیّ
رَسُولِ اللّهِ فَاَعتَقَ اَلفَ مَملوُکٍ فی سَبیلِ اللّهِ وَ
عَبَدَاللّهَ مُخلِصاً لَهُ الدّینَ حَتّی اَتاهُ
الیَقینُ، اَلسَّلامُ عَلی مَن کانَ اَبوُالحَسَنِ مُوسی
یُحِبُّهُ وَ یُقَدِّمُهُ وَ بِضیعَةِ المَوسوُمَةِ
بِالیَسیَرةِ یُنَعِّشُهُ وَ یُنَعِّمُهُ وَ
بِعشِرینَ مِن خَدَمِهِ وَ حَشَمِهِ یُکَرِّمُهُ وَ یُعَظِّمُهُ
وَ بَعدَ ذلِکَ بِبَصَرهِ یَرعاهُ وَ یَحفَظُهُ ما یَغفَلُ
عَنهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَولایَ وَ ابنَ مَولایَ،
اَلسَّلامُ عَلی اَبیکَ المَسجُونِ المَظلوُمِ وَ عَلی
اَخیکَ الغَریبِ المَعصُومِ المَقتُولَینِ ظُلماً بِالسُّمُومِ،
اَلسَّلامُ عَلی اَولادِ اَخیکَ المَعصُومینَ الاَئمَّةِ
الهُداةِ الَمهدِیّینَ اَلسَّلامُ عَلی اُمِّکَ الطّاهِرَةِ
الزّکِیَّةِ الَّتیِ ائتَمَنَت عَلی وَدایِعِ الاِمامَةِ
اَلسَّلامُ عَلی اُختِکَ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ فاطِمَةَ
المَعصُومَةِ الَتّی مَن زارَها وَ جَبَت لَهُ الجَنَّةُ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا ساداتی وَمَوالِیَّ جَمیعاً عَرَّفَ
اللهُ بَینَنا وَ بَینَکُم فِی الجَنَّةِ وَ حَشَرَنا فی
زُمرَتِکُم وَ اَورَدَنا حَوضَ نَبِیِّکُم وَ سَقانا بِکَأسِ جَدِّکُم مِن
یَدِ عَلیِّ بِنِ اَبیطالِبٍ اَبیکُم وَ نَسئَلُ اللّهَ
اَن یُریَنا فیکُمُ السُّروُرَ وَ اَلفَرَجَ وَ الکَرامَةَ وَ
اَن یَجمَعَنا وَ اِیّاکُم فی زُمرَةِ جَدِّکُم مُحَمَّدٍ وَ
اَبیکُم عَلّیٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما وَ آلِهِما وَ
عَلی اَرواحِکُم وَ عَلی اَجسادِکُم وَ عَلی اَجسامِکُم وَ
رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
پایین پا و روبروی ضریح مطهر
ایستاده خوانده می شود:
اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا السَّیِّدُ
الزَّکِیُّ الطّاهِرُ الوَلِیُّ وَ اَلدّاعِی الحَفِیُّ
اَشهَدُ اَنَّکَ قُلتَ حَقّاً وَ نَطَقتَ صِدقاً وَ دَعَوتَ اِلی
مَولایَ وَ مَولاکَ عَلانِیَةً وَ سِرًّا فازَ مُتَّبِعُکَ وَ نَجی
مُصَدِّقُکَ وَ خابَ وَ خَسِرَ مُکَذِّبُکَ وَ المُتَخَلِّفُ عَنکَ اِشهَد
لی بِهذِهِ الشَّهادَةِ لاِکُونَ مِنَ الفائِزینَ بِمَعرِفَتِکَ وَ
طاعَتِکَ وَ تَصدیقِکَ وَ اتّبِاعِکَ وَالسَّلامُ یا
سَیّدِی وَ ابنَ سَیّدی اَنتَ بابُ اللّهِ المُؤتی
مِنهُ وَ اَلمأخوُذُ عَنهُ اَتَیتُکَ زائِراً وَ حاجاتی لَکَ
مُستَودِعاً وَها اَنَا ذا اَستَودِعُکَ دینی وَ اَمانَتی وَ
خَواتیمَ عَمَلی وَ جَوامِعَ اَمَلی اِلی مُنتَهی
اَجَلی وَ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا سَیِّدَ اَلسّاداتِ
الاَعاظِمِ اَحمَدُ بنُ مُوسَی الکاظِمِ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُه.
زندگی نامه حضرت شاه چراغ
ولادت
تاریخ دقیق تولد حضرت احمد بن موسی شاه
چراغ سلام الله علیه مشخص نیست. اخیراً در شورای فرهنگ
عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح
شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم
بزرگداشت انتخاب کنند. لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و محققان
تحقیقات خود را آغاز کردند. اما پس از بررسی های به عمل آمده
کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد حضرت شاه چراغ
بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی
وجود دارد. از این رو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت
یعنی حدفاصل تولد حضرت معصومه سلام الله علیها و امام رضا
علیه السلام یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی
«شاه چراغ» تعیین شود.
پدر و مادر
حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاه چراغ و
سیدالسادات، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه السلام است.
مادر وی، مشهور به «ام احمد»، مادر بعضی از
فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) بوده است.
ایشان داناترین، پرهیزگارترین و
گرامی ترین زنان در نزد آن حضرت بودند و حضرت اسرار خود را به
وی می گفتند و امانتشان را نزد وی به ودیعه می
گذاشتند.
بیعت با علی بن موسی الرضا علیه
السلام
چون خبر شهادت حضرت
موسی کاظم علیه السلام امام هفتم شیعیان در مدینه
شایع شد، مردم به در خانه ام احمد، مادر حضرت شاه چراغ «احمد بن موسی»
گرد آمده و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از
جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و
احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که
پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام امام بحق و
خلیفه آن حضرت فرزندش «احمد» است.
به همیت جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند
و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه
ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی
حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و
فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در
بیعت برادرم علی بن موسی علیه السلام می باشم،
بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه ی بحق و
ولی خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم او،
بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر
فرماید گردن نهیم.
پس از آن شمه ای از فضایل و جلالت قدر برادرش
علی علیه السلام را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته
های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس
گروه حاضران در خدمت احمد به در خانه حضرت امام علی بن موسی
علیه السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و
جانشینی امام موسی بن جعفر علیه السلام بیعت
نمودند. و حضرت امام رضا علیه السلام درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود:
همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت
تو را ضایع نگذارد.
سفر به ایران
شیعیان
و محبان اهل بیت علیهم السلام، پس از حضور با برکت امام هشتم
علیه السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و
ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند. حضرت
احمد بن موسی(ع) نیز در همین سال ها(198-203 ه. ق) با جناب
سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین(برادران
ایشان) و جمع زیادی از برادرزادگان و محبان اهل بیت
علیهم السلام، به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از
مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس
عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری از
شیعیان به آنان ملحق می شوند. خبر حرکت چنین قافله
بزرگی مأمون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت.
سفر به شیراز
در زمانی که
حضرت امام علی بن موسی(ع) با ولایتعهدی
تحمیلی در «طوس خراسان» بودند، حضرت احمد بن موسی(س) به اتفاق
جناب سید محمد عابد و جناب سید علاءالدین حسین برادران
خود و جمعی دیگر از برادرزادگان و اقارب و دوستان، به قصد زیارت
آن حضرت از حجاز به سمت خراسان حرکت نمود. در بین راه نیز جمع
کثیری از شیعیان و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات
معظم ملحق و به اتفاق حرکت نمودند تا جایی که می نویسند:
به نزدیک شیراز که رسیدند، تقریباً یک قافله پانزده
هزار نفری از زنان و مردان تشکیل شده بود.
خبر حرکت این کاروان را به خلیفه وقت(مأمون)
دادند. وی ترسید که اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم
و دوستداران و فدائیان آن ها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت گردد.
لذا امریّه ای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله
بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آن ها را به سمت
مدینه برگردانید. به هرکجا این حکم رسید قافله حرکت کرده
بود مگر شیراز.
حاکم شیراز
مردی به نام «قتلغ خان» بود. وی با چهل هزار لشکر جرّار، در «خان
زنیان» در هشت فرسخی شیراز اردو زد و همین که قافله
بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر خلیفه،
آقایان از همین جا باید برگردید. حضرت سید احمد(س)
فرمود: «ما قصدی از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر
بزرگوارمان». اما لشکر قتلغ خان راه را بستند و جنگ شدید خونینی
شروع شد اما لشکر در اثر فشار و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند.
لشکر شکست خورده، تدبیری
اندیشیدند. بالای بلندی ها فریاد زدند: «الآن خبر
رسید که ولیعهد (امام هشتم علیه السلام) وفات کرد»! این
خبر مانند برق، ارکان وجود مردمان سست عنصر را تکان داده، از اطراف امام زادگان متفرق شدند. جناب
سید احمد (س) شبانه با برادران و اقارب از بیراهه به شیراز
رهسپار گردیدند و با لباس مبدّل پراکنده شدند.
شهادت
حضرت احمد بن موسی(س) برای امان از گزند حکومت،
به همراه برادر خود مخفیانه به شیراز رهسپار شد.
سید احمد در شهر شیراز در منزل یکی
از شیعیان در منطقه «سردزک» که مرقد ایشان در این منطقه
واقع است، سکنی گزید و در خانه این شخص مخفی گشت و شب و
روز را به عبادت می گذرانید.
«قتلغ خان» که جاسوسانی را برای
شناسایی و دستگیر نمودن سادات که از مناطق خود فرار نموده بودند
قرار داده بود، مکان ایشان را بعد از یک سال یافت و او و
همراهانش را محاصره نمودند و نبردی بین آنها و مأموران حکومت در گرفت
و سید احمد با شهامت و شجاعت هاشمی خود به دفاع از خود و همراهان خود
پرداخت.
هنگامی که «قتلغ» دانست که از طریق ستیز
مسلحانه، قدرت از میان بردن آنان را ندارد؛ از طریق خانه همسایه
او شدند و از طریق شکافی که در خانه همسایه درست کردند وارد
خانه ای که سید أحمد در آن پناه برده بود، شدند و زمانی که او
برای استراحت و تجدید قوا، پس از نبردی طولانی به خانه
رفته بود، هنگام خروج، با شمشیری بر سر او ضربه ای وارد کردند.
سپس به دستور «قتلغ خان» خانه را بر روی آن بدن شریف خراب کردند و
زیر آوار باقی گذاردند.
با توجه به تبلیغ گسترده حکومت و مأموران بر
علیه تشیع و اهل بیت(ع) تعداد زیادی از مردم که از
مخالفین تشیع بودند، حرمت بدن شریف نوه پیامبر را نگاه
نداشتند و آن را در زیر آوار نگاه داشته و به خاک نسپردند.
قیام احمد بن موسی(ع)
بعضی از منابع، به قیام احمد بن موسی(ع)
بر ضد خلفای عباسی اشاره کرده، ولی نسبت به جزئیات و
چگونگی آن نپرداختهاند.
این گزارشهای تاریخی، حاکی
از حضور احمد در قیام ابن طباطبا بوده است.[کشی، رجال،
ص۴۷۲]
هجرت به ایران
احمد بن موسی(ع) همراه با کاروانی عظیم
که جمعیت آن از سه هزار تا پانزده هزار گزارش شده است به ایران مهاجرت
کرد[سید جعفر مرتضی، زندگانی سیاسی امام هشتم،
ص۲۱۴. علی اکبر تشید، قیام سادات علوی،
ص۱۶۹. سلطان الواعظین، شبهای پیشاور،
ص۱۱۷]
دو دلیل برای این هجرت ذکر شده است:
1- خون خواهی برادرش علی بن موسی
الرضا(ع) که به دست مأمون به شهادت رسید.[بیهقی، جامع الانساب]
2- برای دیدار برادر در طوس بود که در
میانه راه از شهادت برادر آگاهی یافت.[سلطان الواعظین،
همان، ص۱۱۸. فرصت شیرازی، آثار العجم،
ص۳۴۵]
شهادت احمد بن موسی(ع) و یاران
قُتلُغ خان حاکم شیراز و عامل مأمون در خان
زینان در هشت فرسخی شیراز با احمد بن موسی(ع) و کاروان
همراه وی ملاقات کرد و خبر شهادت امام رضا(ع) را به آنان رسانید.
این خبر باعث تضعیف روحیه و پراکندگی آنان گردید.
احمد به همراه نزدیکان خود راهی شیراز شد
و در آن جا در جریان جنگ به شهادت رسید.[ شوشتری،
تحفه العالم، ص۲۸]
آشکار شدن قبر وی
در منابع تاریخی، چند قول مختلف درباره
یافته شدن مزار احمد بن موسی دیده میشود:
تا اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، نقلی
مبنی بر آگاهی از محل دفن احمد بن موسی در منابع وجود ندارد.[ سید یاسین زاهدی، احمد بن
موسی(ع)، فصلنامه سخن تاریخ، ص ۹۸]
برخی منابع مانند ریاض الانساب ملک الکتاب
شیرازی و بحر الانساب تیموری، از کشف مزار احمد بن
موسی در قرن چهارم و در زمان عضدالدوله دیلمی خبر دادهاند.
برخی از منابع مدعی شدهاند که قبر احمد بن
موسی تا سیصد سال مخفی بود تا آنکه در زمان عضدالدوله
دیلمی (۳۷۲ – ۳۳۸) یافته
شد. [مجد الاشرف، آثار الاحمدیه، ص۲ – ۸]
بنابر نقل ملحقات انوار النعمانیه از لباب الانساب
بیهقی، و نقل سید محسن امین از لب الانساب
نیشابوری، آشکار شدن مدفن احمد بن موسی در شیراز، در
اوایل قرن پنجم هجری رخ داده است.
منابع دیگری مانند «شدّ الآزار»، سفرنامه ابن
بطوطه و «نزهة القلوب»، که همگی در قرن هشتم نوشته شدهاند، پیدا شدن
مدفن او را در قرن هفتم و هشتم آوردهاند.[سید یاسین
زاهدی، احمد بن موسی(ع)، فصلنامه سخن تاریخ، ص ۹۸]
برخی منابع گفتهاند که آشکار شدن مزار احمد بن
موسی، در زمان امیر مقرب الدین از وزرا و نزدیکان اتابک
ابوبکر (۶۵۸ – ۶۵۳) بوده است و جنازه او را
از روی انگشتری وی که نگینش به عبارت «العزّة لله
احمد بن موسی» منقوش بود شناختهاند.[فرصت شیرازی، آثار
العجم، ص ۴۴۵]
آرامگاه حضرت سید میر احمد برادر حضرت رضاعلیه
السلام
آرامگاه حضرت سید میر احمد برادر حضرت امام رضا
(علیهالسلام) امام هشتم شیعیان، در شیراز، در کنار
فلکهای واقع در خیابان احمدی و در محلهای که به
محلهی سردزک معروف، واقع شده است. ((شیراز، علی سامی، ص
332.)) محلهی سردزک در دورهی قاجاریه به گفتهی مؤلف
فارسنامه، از محلات مهم شهر شیراز بوده... و از زمانی که حصار شهر را
کوچک کردند، محلهی دشتک و محلهی سردزک را ادغام و به همان نام سردزک
خواندند. این محله اکنون به محلهی بازار مرغ و محلهی سر باغ و
محله سنگ سیاه و حصار جنوبی شهر و محلهی لب آب پیوسته
است، مؤلف تأکید دارد که محل امامزاده احمد بن موسی (علیهالسلام)
در محلهی بازار مرغ شیراز قرار دارد. (فارسنامهی ناصری،
گفتار دوم، ص 154 - 80) معین الدین ابوالقاسم جنید
شیرازی گوید محلهای که هم اکنون احمد بن موسی در
آن مدفون است، در اواخر قرن هشتم هجری به محلهی باغ قتلغ مشهور بوده
است. (شد الازار فی خط الأوزار عن زوار المزار، ص 260) اقوالی هم وجود
دارد که مدفن آن جناب را در اسفراین خراسان دانستهاند. (جامع الانساب، ج 1،
ص 78)
بنای کنونی بقعه مشتمل بر ایوان
اصلی در مشرق و حرم وسیع و شاه نشینهایی از چهار
جانب و مسجدی در جانب غربی حرم و اطاقها و مقبرههای متعدد
متصل به بقعه است (اقلیم پارس، سید محمدتقی مصطفوی، ص 64)
درون بنای بقعه با قطعات آینههای ریز و رنگین در
قرون گذشته به وسیلهی استادان متبحر آیینهکاری
شده که این آیینهکاری ظریف و زیبا خود
یکی از شاهکارهای هنری قرن گذشتهی هنرمندان
شیراز است. (شیراز، علی سامی، ص 341)
مرحوم فرهنگ نیز در تاریخ
آیینهکاری بقعه اشعاری سروده که بر فراز طاقچههای
حرم و دور تا دور آن دیده میشود ؛ (آثار عجم، میرزا فرصت
شیرازی، ص 446) و در همین مقاله به آنها اشاره شد.
بقعهی احمد بن موسی دارای دو در
میباشد در نقرهپوش ورودی از سمت ایوان اصلی که به در ظل
السلطان معروف بود همان طور که قبلا اشاره شد توسط سلطان مسعود میرزا به
بقعه اهدا شده بود. (شیراز، علی سامی، ص 341) بر این در
اشعاری که مشتمل بر ماده تاریخ اهدای در بقعه توسط مرحوم و
قاربن وصال سروده شده بود، نقر گردیده است (آثار عجم، میرزا فرصت
شیرازی، ص 446) که قبلا به آن اشاره شد. این در بعدها در زمستان
1345 ش، به در نقرهپوش و طلاکاری و میناکاری شدهی
فعلی که کار هنرمندان اصفهان میباشد، تبدیل گردید، و در
نقرهپوش ظل السلطانی به موزهی آستانه منتقل و در آنجا به وضع
مطلوبی نگاهداری میشود. (شیراز، علی سامی، ص
341)
در دیگر بقعه را مرحوم حاجی نصیر الملک
میرزا حسنعلی خان به بقعه اهدا کرد که شوریده شاعر
شیرازی ابیاتی چند در ماده تاریخ نصب آن سروده که
بر استوانههای اطراف در کندهکاری شده است و شعر زیر مضمون
ماده تاریخ آن است: سرود منطق شوریده بهر تاریخش - گشاده
بین در ایوان شه ز سیم و زر (اقلیم پارس، سید
محمدتقی مصطفوی، ص 64.).
همچنین دو منارهی کوتاه در دو انتهای
ایوان زینتبخش بقعهی امامزاده میباشد. (اقلیم
پارس، سید محمدتقی مصطفوی، ص 64.)دیوارهای
خارجی بقعه نیز با کاشیهای جلادار قرن نوزدهم
میلادی / سیزدهم هجری، پوشیده شده است.(
معماری اسلامی ایران، «در دورهی ایلخانان» ص 115).
میرزا فرصت شیرازی مینویسد:
در سمت جنوبی صحن امامزاده، مقابل در بزرگ یک ساعت بسیار ممتاز
که زنگ آن فزونتر از چهل من است بر فراز عمارتی برپاست که آن را
شاهزادهی سابق الذکر سلطان مسعود میرزا وقف کرده و بدان مکان نصب شده،
در زیر صفحهی ساعت چند شعر، مرحوم وقار به تاریخ بنای آن
ساعت سروده که بر سنگی نقر شده و زیر ساعت نصب گردیده است.
بدین مضمون: زد به تاریخ بنای او رقم کلک وقار - ساعتی
عمر ملک بادا یکی سال دراز (آثار عجم، میرزا فرصت
شیرازی، ص 446).
تولیت این امامزادهی والاتبار در
دورهی قاجار به عهدهی عارف کامل و مرشد فاضل فخر السالکین
جناب میرزا جلالالدین محمد حسینی ملقب به مجدالاشراف بود
و اداره و تنظیم کارهای بقعهی شریفه به کف با
کفایت برادر کهتر والا گهرش جناب میرزا محمدرضا نایب
التولیهی... آستانه بوده است... و خدام آستانهی متبرکه
جماعتی از معمرین بودند که داعی حق را لبیک گفته و رخ در
این خاکدان نهفتند رحمهم الله. اکنون بازماندگان ایشان به خدمت خود
مشغولند، خصوصا جناب میرزا هدایت بن میرزا احمد که به حسن
کفایت میمند (فارس) را نیابت دارد و اخذ مالیات
مینماید و تا وجه آن صرف مرمت و مخارج آستانهی آن حضرت
(علیهالسلام) شود. (آثار عجم، میرزا فرصت شیرازی، ص 448)
تولیت آستانهی شاه چراغ در رژیم گذشته
با تأیید و موافقت ادارهی کل اوقاف
زیر نظر هیأت امنا برنامهی وسیعی از لحاظ
تهیهی کتابخانه و موزه و مرمرکاری، سنگ فرش کف حرم و
ایوان، تعویض ضریح و در نقرهپوش ورودی، معرق کاری
ایوان، تعمیر مسجد زنانه و ساختمان گلدستهها و سر در ورودی،
احداث یک سالن بزرگ جهت برگزاری مراسم سوگواری و جشنها و مجالس
وعظ و خطابه و همچنین توسعهی صحن تا مسجد جامع عتیق و
یکی شدن دو صحن مطهر شاه چراغ و سید میر محمد، خرید
خانههای حریم صحن و غیره طرح شده که بعضی از آنها تاکنون
جامه عمل پوشیده و بقیه در دست اقدام است. (شیراز، علی
سامی، ص 341)
این بنا در دوره اتابکان فارس در سده ششم هجری
قمری ساخته شد. حیاط شاهچراغ دارای دو در اصلی
ورودی است كه در سمت جنوب و شمال حرم از زیر دو سردر بزرگ كاشی
كاری شده گذشته و وارد حیاط وسیع حرم میشود. حرم
شاهچراغ در سمت غرب حیاط و حرم سید میر محمد؛ برادر شاه چراغ،
در سمت شمال شرقی حیاط قرار دارد.
دور تا دور حیاط، اتاق هایی دو طبقه
ساخته شده كه پیشانی و جرزهای جلو آنها كاشی كاری
شده است. ستون های آهنی ایوان حرم به وسیله چوب های
نفیس پوشش داده شده و در سقف مسطح آن نیز چوب منبت كاری شده به
كار رفته است.
در سال ۷۴۵ ه. ق. ملكه تاشی خاتون؛
مادر شاه شیخ ابو اسحاق اینجو، حاکم فارس، اقدامات
نیكویی بر بارگاه آن حضرت انجام داد. این بانوی
نیكوكار، اقدام به بهسازی بارگاه كرد و در عرض ۵ سال از سال
۷۴۵ تا ۷۵۰ ه. ق. آرامگاهی وسیع
و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه، مدرسه ای
وسیع بنا كرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازه های
بازار نزدیك حرم و ملك میمند فارس را وقف بر این آستان مقدس
كرد.
ابن بطوطه، جهانگرد مراكشی، كه در سال
۷۴۸ ه. ق. برای بار دوم به شیراز سفر كرده، در
سفرنامه خود درباره اقدامات ملكه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه،
چنین نوشته است: "این آرامگاه در نظر شیرازیها
احترام تمام دارد و مردم برای تبرك و توسل به زیارتش میروند.
تاشی خاتون، مادر شاه ابواسحاق، در جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و
زاویه ای ساخته كه در آن به اطعام مسافران میپردازند و عده
ای از قاریان پیوسته بر سر تربت امام زاده، قرآن میخوانند.
شب های دوشنبه، خاتون به زیارت آرامگاه میآید و در آن
شب قضات و فقها و سادات شیراز نیز حاضر میشوند. این
جمعیت در بقعه جمع شده و با آهنگ خوش به قرائت قرآن مشغول میشوند.
خوراك و میوه به مردم داده می شود و پس از صرف طعام، واعظ،
بالای منبر میرود و تمام این كارها در بین نماز عصر و
شام انجام میگیرد".
در سال ۹۱۲ ه. ق. به دستور شاه
اسماعیل صفوی، بهسازی گسترده ای بر آرامگاه انجام گرفت.
۸۵ سال بعد بر اثر زلزله سال ۹۹۷ ه. ق.
نیمی از گنبد آرامگاه ویران شد كه دوباره در سالهای بعد
بازسازی گردید. در سال ۱۱۴۲ ه. ق. نادرشاه
افشار بهسازی گسترده ای بر این آرامگاه انجام داد و به دستور او
قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان كردند. نادرشاه
پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغان ها، پیمان بسته بود كه اگر
در جنگ پیروز شود، بهسازی شایسته ای بر این بقعه
انجام دهد. بنابراین پس از پیروزی بر افغانها و تسلط
شیراز، ۱۵۰۰ تومان پول آن زمان را صرف بهسازی
شاه چراغ كرد. قندیل او ۷۲۰ مثقال وزن داشته كه از
طلای ناب و زنجیر نقره ای ساخته بوده اند. این
قندیل تا سال ۱۲۳۹ ه. ق. همچنان آویزان بود.
در زلزله سال ۱۲۳۹ ه. ق. بنابر
تحقیق آنوبانینی، شیراز با خاك یكسان شد و
این آرامگاه نیز به كلی مخروبه گردید. نویسنده
تذكره دلگشا كه خود شاهد این زلزله بوده است چنین مینویسد:
"گنبد بقعه شاهچراغ كه از غایت ارتفاع، آفتاب
جهان تاب هر روز در نیم روز خود را در سایه آن كشیدی، به
یك دفعه چنان بر زمین خورد كه زمین شكافته و در اعماق خاك فرو
رفت... و آن عمارات عالی... تو گویی همیشه ویران
بوده..."
پس از زلزله، قندیل اهدایی نادرشاه را
فروختند و صرف بازسازی آرامگاه كردند. در سال ۱۲۴۳
ه. ق. به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا
فرمانفرما، پیگیر شد تا كف بقعه را یك متر از سطح زمین
بلندتر بسازد. این كار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن
را از سنگ و آجر و گچ بنا كردند و در آخر ضریحی نقره ای بر قبر
نصب كردند. در سال ۱۲۶۹ ه. ق. بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه
شكست و فرو ریخت. در همان سال محمد ناصر ظهیرالدوله آنرا نوسازی
كرد. پس از آن بارها تغییرات دیگری در این بقعه
صورت گرفته تا به شکل امروزی خود درآمده است.
این زیارتگاه مهم شیعیان، از لحاظ
توریسم مذهبی نیز شیراز را جزو نقاط مهم ایران قرار
داده است به نحوی که همه ساله زائران بسیاری برای
زیارت این مکان مقدس به شیراز مسافرت مینمایند.
منابع این قسمت : اربلی (۶۹۳
ق)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، بنی هاشمی، تبریز،
۱۳۸۱ ق، چاپ اول. -
بحرالعلوم، سید جعفر، تحفة العالم في شرح خطبة المعالم، مکتبه صادق،
چاپ دوم، تهران، ۱۴۰۱ق. - شهرستانی، احمد بن ملل ونحل، چاپ اول،
امیرکبیر، تهران، ۱۳۳۰. - مفید،
الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، کنگره شیخ مفید،
قم، ۱۴۱۳ ق. - نوبختی، حسن بن موسی، فرق
الشیعه، دارلاضواء، بیروت، ۱۴۰۴ق. - کشی،
محمد، اختیار معرفه الرجال، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش.
مادر شاه چراغ
ﻣﺎدر حضرت شاه چراغ، اﺣﻤﺪ
ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﻋلیهما اﻟﺴﻼم،
ﺑﻪ «ام اﺣﻤﺪ» ﺷهرت داﺷﺖ.
اﻣﺎم ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ
ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠیهما اﻟﺴﻼم
ﻧﯿﺰ در وﺻﺎﯾﺎ و ﺳﺨﻨﺎﻧﺶ
از او ﺑﺎ همین ﻟﻘﺐ ﯾﺎد ﻧﻤﻮده
است.
اﺣﻤﺪ ﺑﺎ ﺑﺮادرش
اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم
از دو ﻣﺎدر ﺑﻮدﻧﺪ.
ﻧﺎم ﻣﺎدر ﮔﺮاﻣﯽ
اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم
ﺗﮑﺘﻢ ﺑﻮده اﺳــﺖ. او زﻧﯽ
ﭘﺎرﺳﺎ و ﻣﻮرد ﻣﺤﺒﺖ
اهل ﺑﯿﺖ و ﻋﻼﻗﻪ زﯾﺎد
ﺧﺎﻧﺪان اﻣﺎم ﺑﻮد.
ام اﺣﻤﺪ ﺳــﻪ ﻓﺮزﻧﺪ
ﭘﺴــﺮ داﺷــﺘﻪ است. اﺣﻤﺪ،
ﻣﺤﻤﺪ و ﺣﻤــﺰه.
ام اﺣﻤﺪ از داﻧﺎﺗﺮﯾﻦ
و ﺑﺎﺗﻘﻮاﺗﺮﯾﻦ زﻧﺎن
روزﮔﺎر ﺧﻮﯾﺶ ﺷــﻤﺮده
ﻣﯽ ﺷــﺪ و اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ
ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم او را ﺑﺴﯿﺎر
دوﺳﺖ ﻣﯽ داﺷﺖ.
ﭘﺲ از ﺳﻔﺮهارون اﻟﺮﺷﯿﺪ
ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ و ﻣﺸــﺎ
هد ه ﻧﻔــﻮذ ﻣﻌﻨﻮی اﻣﺎم
ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم
و ﺗﺮس از ﻓﺮو رﯾﺨﺘــﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ
ﻏﺎ ﺻﺒﺎ ﻧﻪ ﺧﻮ ﯾﺶ،
ﻓﺮﻣﺎن دﺳــﺘﮕﯿﺮی
اﻣﺎم را ﺻﺎدر ﮐﺮد.
از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ام اﺣﻤﺪ
در ﺑﯿن همسران آن ﺣﻀﺮت ﻧﺰد اﻣﺎم
ﮐﺎﻇﻢ اﺣﺘﺮام و ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ
وﯾﮋه ای داﺷﺖ اﻣﺎم ﻗﺒﻞ
از ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻪ ﺑﻐﺪاد،
ودﯾﻌه های اﻣﺎﻣﺖ(اﺷﯿﺎء
ﻣﻮروﺛﯽ از ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ)
را ﺑﻪ او ﺳﭙﺮد و رازهای اﻣﺎﻣﺖ
را ﻓﻘﻂ ﺑﻪ او ﺑﯿﺎن ﮐﺮد.
آﻧﮕﺎه ﺣﻀﺮت اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ
ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم را در ﭘﯽ
ﻓﺮﻣﺎن هارون، در ﺳﺎل 971ق ﺑﻪ
ﺳﻮی ﺑﻐﺪاد ﺑﺮدﻧﺪ.
ام اﺣﻤﺪ ﮐﻪ ﻣﻮرد
وﺛﻮق و اﻋﺘﻤﺎد ﮐﺎﻣﻞ
اﻣﺎم ﺑﻮد، ﺳــﺎلها راز های ﺣﻀﺮت
را ﻣﺨﻔﯽ داﺷــﺖ؛ ﺗﺎ آﻧﮕﺎه
ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷهادت اﻣﺎم
ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم
ﮔﺮدﯾﺪ.
اﻣﺎم در ﻟﺤﻈﻪ ﺳﻔﺮ
ﺑﻪ ﺳﻮی ﺑﻐﺪاد ، ﺑﻪ
ام اﺣﻤﺪ ﻓﺮﻣﻮد: «ﮐﻞ
ﻣﻦ ﺟﺎﺋﮏ و ﻃﺎﻟــﺐ
ﻣﻨﮏ هذ ه ا ﻻ
ﻣﺎ نة ﻓﯽ ا ی و ﻗﺖ ﻣــﻦ
اﻻوﻗﺎت ، ﻓﺎ ﻋﻠﻤﯽ
ﺑﺎﻧﯽ ﻗﺪ
اﺳﺘﺸهد ت و ا ﻧﻪ هو ا ﻟﺨﻠﯿﻔـة
ﻣﻦ ﺑﻌﺪ ی و ا ﻻ ﻣﺎ
م اﻟﻤﻔﺘﺮض ا ﻟﻄﺎعة ﻋﻠﯿﮏ
و ﻋﻠﯽ ﺳﺎﺋﺮ اﻟﻨﺎس»
(ﺑﺤﺎر اﻻﻧﻮار، ﻋﻼﻣﻪ
ﻣﺠﻠﺴﯽ، ج84، ص703)
ﺷﺨﺼﯽ ﮐــﻪ ﺑﻪ
تو ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﮐﺮد و اﯾﻦ
اﻣﺎﻧﺖ را ﺧﻮاﺳــﺖ در هر
زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷــﺪ،
ﺑﺪان ﮐﻪ ﻣﻦ شهید ﺷﺪه ام و آن ﺷﺨﺺ
ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺑﻌﺪ از ﻣﻦ
و اﻣﺎم واﺟﺐ اﻟﻄﺎﻋﻪ
ﺑﺮ ﺗﻮ و دﯾﮕﺮ ﻣﺮدﻣﺎن
اﺳﺖ.
اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ
اﻟﺴﻼم دوﺑﺎره ﮔﺮﻓﺘﺎر
زﻧﺪان هارون ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ
دوم ﻣﺪت چهار ﺳﺎل ﺑﻪ درازا ﮐﺸﯿﺪ
ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ در ﺳﺎل 381 ق
روز 52 رﺟﺐ ﺗﻮﺳﻂ ﺳــﻨﺪی
ﺑﻦ ﺷــﺎ هک در زﻧﺪان ﭘﺲ
از ﺗﺤﻤﻞ ﺳﺨﺘﯽ های ﻓﺮاوان
ﺑﻪ شهادت رﺳﯿﺪ.
ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﺳــﯽ اوﻟﯿﻦ
ﮐﺴﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ
شهادت ﭘﺪر آﮔﺎهی ﯾﺎﻓﺖ.
از دﯾﮕــﺮ ﻓﻀﺎﯾــﻞ
ام اﺣﻤﺪ اﯾﻦ ﺑــﻮد ﮐﻪ
اﻣﺎم در ﻣﺪت چهار ﺳــﺎﻟﯽ
ﮐﻪ در زﻧﺪان ﺑﻮد، اﻣﺎم رﺿﺎ
ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم را ﻣﺎﻣﻮر
ﮐﺮد ﮐﻪ ﺷــﺐ ها در ﺧﺎﻧﻪ
ام اﺣﻤﺪ ﺑﺨﻮاﺑﺪ. ﺷــﯿﺦ
ﮐﻠﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﺳﻨﺪ
ﺧﻮد از ﺧﺪﻣﺘﮑﺎر ﺧﺎﻧﻪ
اﻣﺎم ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ
علیهما اﻟﺴﻼم ﻧﻘﻞ ﻣﯽ
ﮐﻨﺪ ﮐﻪ آﻧﮕﺎه ﮐﻪ
«اﺑﻮ اﺑﺮاهیم ، ﻣﻮﺳﯽ
ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ را ﺑﻪ ﺳﻮی
ﺑﻐﺪاد ﻣﯽﺑ ﺮدﻧﺪ،
آن ﺣﻀﺮت ﺑﻪ ﻓﺮزﻧﺪش
، ا ﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم
دﺳﺘﻮر داد ﺗﺎ ﺷﺐ ها در ﻣﻨﺰل
آن ﺣﻀﺮت ﺑﺨﻮاﺑﺪ.» ﻣﺴﺎﻓﺮ
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﻣﺎ هر ﺷﺐ
ﺑﺴﺘﺮ اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ
اﻟﺴــﻼم را در د هلیز ﺧﺎﻧــﻪ
ﻣﯽا ﻧﺪاﺧﺘﯿﻢ و آن ﺣﻀﺮت
ﺑﻌﺪ از ﺻﺮف ﺷــﺎم در آﻧﺠﺎ
ﻣﯽ ﺧﻮاﺑﯿﺪ و ﺻﺒــﺢ
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﯾﺶ
ﻣﯽ رﻓﺖ. ﯾﮏ ﺷﺐ ﮐﻪ
ﺑﺴــﺘﺮ ﺣﻀﺮت را اﻧﺪاﺧﺘﻪ
ﺑﻮدﯾﻢ ﺣﻀﺮت ﻧﯿﺎﻣﺪ
. اهل ﺧﺎﻧﻪ ﻧﮕﺮان و هرا ﺳــﺎن
ﺷــﺪﻧﺪ و ﻣﺎ ﻧﯿﺰ
از ﻧﯿﺎﻣﺪن آن ﺣﻀﺮت ﺳﺨﺖ
ﭘﺮﯾﺸﺎن ﺷﺪﯾﻢ. وﻗﺘــﯽ
روز ﺷــﺪ ، آ ن ﺣﻀﺮت ﺑﻪ ﻣﻨﺰل
آﻣﺪ و ﻓﺮﻣﻮد: « هر آﻧﭽﻪ
ﭘﺪر ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳــﭙﺮده
ﺑﯿﺎور.» ام اﺣﻤﺪ ﺑﯽ درﻧﮓ
ﻓﺮﯾﺎدی ﮐﺸــﯿﺪ و ﺳﯿﻠﯽ
ﺑﺮ رﺧﺴﺎرش زد و ﮔﺮﯾﺒﺎﻧــﺶ
را درﯾــﺪ و ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺪا
ﻣﻮﻻﯾﻢ وﻓﺎت ﮐﺮد. ﺣﻀﺮت
رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم
ﻣﺎﻧﻊ ﮔﺮﯾﻪ و زاری
او ﺷــﺪ و ﻓﺮﻣﻮد: ﻣﺒﺎدا
ﺳــﺨﻨﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ و
آن را اظهار ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﺧﺒﺮ
شهادت ﭘﺪرم ﺑﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﺑﺮﺳــﺪ. آﻧﮕﺎه ام اﺣﻤــﺪ
زﻧﺒﯿﻠﯽ را ﺑﺎ دو ﯾﺎ
چهار هزار دﯾﻨﺎر ﻧﺰد اﯾﺸــﺎن
آورد و ﺑﻪ اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ
اﻟﺴﻼم ﺗﺤﻮﯾﻞ داد.
ام اﺣﻤﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه
و ﻣﺤﺮم راز اﻣﺎم هفتم ﺑﻮد ﺧﻮد
اﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺟﺮای
ﻓﻮق را ﺑﯿﺎن ﻣﯽ ﮐﻨﺪ:
آن ﺣﻀﺮت روزی ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮد: اﯾﻦ
اﻣﺎﻧﺖ را ﻧﺰد ﺧﻮد ﺣﻔﻆ
ﮐﻦ. ﮐﺴﯽ را از آن آﮔﺎه ﻧﺴﺎز
ﺗﺎ ﻣﺮگ ﻣﻦ ﻓﺮا رﺳﺪ.
ﭼﻮن ﻣﻦ درﮔﺬﺷــﺘﻢ
، هر ﮐﺲ از ﻓﺮزﻧﺪان ﻣﻦ ﻧﺰد
ﺗﻮ آﻣﺪ و آن را ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ
ﮐﺮد، ﺑﻪ او ﺗﺤﻮﯾﻞ
ﺑﺪه و ﺑﺪان ﮐﻪ ﻣﻦ ا ز دﻧﯿﺎ
ر ﻓﺘﻪ ا م. اﮐﻨﻮن ﺑﻪ ﺧﺪ
ا ﻧﺸﺎﻧﻪ ا ی ﮐﻪ آ ﻗﺎ
ﯾﻢ ﻓﺮﻣﻮد ه ﺑﻮ د ﻇﺎ هر ﺷــﺪ. اﻣﺎم
رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم
آن اﻣﺎﻧﺖ را ﮔﺮﻓﺘﻪ
و همه را دﺳــﺘﻮر ﺑﻪ ﺧﻮدداری
داد ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ درﮔﺬﺷﺖ
اﻣﺎم هفتم ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ
رﺳــﯿﺪ... روزها ﺷﻤﺮدﯾﻢ
و ﺣﺴــﺎب ﮐﺮدﯾﻢ ﻣﻌﻠﻮم
ﺷﺪ ﮐﻪ همان وﻗﺘﯽ ﮐﻪ
اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم
ﺑﺮای ﺧﻮاﺑﯿﺪن ﻧﯿﺎﻣﺪ
آن ﺣﻀﺮت ﺑﻪ شهادت رﺳﯿﺪه ﺑﻮد.
(الکافی، ج2) پس از شهادت اﻣﺎم هفتم ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم،
اوﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ
وی ﺑﯿﻌﺖ ﻧﻤﻮد، ام اﺣﻤﺪ
ﺑﻮد. ﻣﺮدم ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻧﯿﺰ
ﺑﺮای ﻋﺮض ﺗﺴﻠﯿﺖ
ﺑﻪ ﺧﺎ ﻧﻪ ام اﺣﻤﺪ
ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ
و اﯾﻦ همه دﻻﯾﻠﯽ آﺷــﮑﺎر
ﺑﺮ ﺷﺨﺼﯿﺖ واﻻی اﯾﻦ
ﺑﺎﻧﻮ اﺳﺖ.
بقعه مادر حضرت شاه چراغ در خیابان فرهنگ شیراز،
کوچه مسجد باقرآباد قرار دارد و مقبره این بزرگوار برخلاف شکوه صحن و بارگاه
احمدبن موسی شاه چراغ در اتاقی بسیار کوچک و محقر واقع شده است.
روز زیارتی «ام احمد»، روزهای سه شنبه است.
منبع: نشریه آستان، شماره 50 – 49
فضایل حضرت شاه چراغ
حضرت سید امیر احمد علیه السلام ملقب به
شاه چراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم
علیه السلام است. در فضیلت احمد بن موسی علیهما السلام،
سخن بسیار است. به طور کلی از آنچه نسب شناسان، علمای رجال،
محدثان، محققان، مورخان، مولفان و نویسندگان در خصوص احمد بن موسی
علیهما السلام و فضایل وی نوشته اند، بر می آید که
او کریم، شجاع، فاضل، صالح، پرهیزگار، صاحب ثروت و منزلت، بزرگوار و
با عزت بوده و نزد پدرش منزلتی خاص داشته است. شب ها تا صبح به عبادت مشغول
بود، با قلم خود، قرآن بسیار نوشت و شخصی موثق و راوی
احادیث زیادی از نیای خود بود. در میان
فرزندان حضرت موسی الکاظم علیه السلام «احمد» به کرم و جلالت و شجاعت
و عبادت امتیاز داشت و شب ها تا صبح به عبادت مشغول بود و در عمر خود هزار
بنده را خرید و در راه خدا آزاد کرد. (بحارالأنوار، ج 48، ص 284) شیخ مفید علیه الرحمه در کتاب
ارشاد در شرح حال حضرتش می فرماید: «حضرت احمد بن موسی
علیهما السلام، جلیل القدر، کریم و پرهیزگار بود و حضرت
موسی بن جعفر علیهما السلام او را دوست و مقدم می داشت و مزرعه
خود که معروف به «بسیره» بود را به او بخشید.
می گویند حضرت احمد بن موسی رضی
الله عنه هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد نمود. حسن بن محمد بن
یحیی برای من حدیث کرد از جدش که گفت: شنیدم
از اسماعیل فرزند حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام که می گفت:
پدرم با فرزندان خود از شهر مدینه بسوی برخی از اموال خود
بیرون رفت و با احمد بن موسی علیهما السلام بیست مرد از
خدمتگزاران و خادمین پدرم همراه بودند و چنان مراسم احترام و ادب نسبت به
آنجناب بجای می آوردند که هرگاه احمد بن موسی علیهما
السلام می نشست آن بیست تن می نشستند و چون برمی خاست بپا
می ایستادند. در چنین شرایطی پدرم احمد را قلباً
چنان دوست می داشت و باطناً به وی مهر می ورزید که چون
احمد از پدر غافل می گردید پدرم مخفیانه با گوشه چشم بر او نگا ههای
گرم و محبت آمیز می نمود و چشم از وی برنمی داشت و ما
متفرق نمی شدیم تا اینکه احمد از جمع ما خارج نمی گشت.»
محمد کشی در کتاب خود، احمد بن موسی
علیهما السلام را یکی از فضلای عصر خود نام می برد
و او را از محدثانی می شمارد که احادیث زیادی از
پدر و اجداد بزرگوارش نقل کرده و می نویسد که: احمد بن موسی
علیهما السلام به دست مبارک خویش، قرآن کریم را نوشته است.
سید محسن امین، در اعیان الشیعه به
نقل از محمد بن هارون موسی نیشابوری(محدث نیشابوری)
در کتاب لُبّ الانساب، ضمن شرح فضایل احمد بن موسی علیهما
السلام می نویسد: «... و گفته می شود که احمد بن موسی
علیهما السلام سه هزار بنده داشت و هزار بنده را آزاد کرد و هزار قرآن با
دست مبارکش نوشت و او با عزت و بزرگوار و دارای منزلتی بزرگ بود. و
احادیث بسیاری از پدر و اجدادش حکایت کرده است. (منبع:
پایگاه شاه چراغ)
سرگذشت محل دفن حضرت شاه چراغ
در اوایل قرن هفتم، شهر شیراز تحت سلطه «أبوبکر
بن سعد مظفر الدین» قرار گرفت. وی انسانی مؤمن بود که به نشر
دین اسلام علاقه داشت و به علما و مومنان احترام می گذاشت و سادات را
دوست می داشت. وزراء و مأموران دولتی او نیز
اینجنین بودند که از جمله آنان می توان
«اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ
ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪر» را نام
برد که انسان بخشنده ای بود، آبادانی سرزمین ها و بهبود وضع
مردم از اهداف او بود، به زیبایی و تنظیف شهر شیراز
که پایتخت حکومت به شمار می رفت، همت گمارد و بناهای
ویران و خرابه های آن را آباد نمود. او علاوه بر دستور آبادانی شهر
شیراز، دستور داد محلی که سید احمد در آن به شهادت رسیده
بود را آباد کنند. در هنگام إعمار بنا و خالی نمودن آوارها ، کارگران به بدن
تازه جوانی بلند قامت با سیمایی زیبا روبرو شدند که
به علت ضربه شمشیری در سرش کشته شده بود. کارگران او را از خاک خارج
نموند و امیر مسعود را مطلع ساختند که او به همراه برخی از
مسئولین تحقیق به آن محل آمد که پس از تحقیقاتی
بسیار، وجود دلائلی نظیر انگشتری که روی آن نوشته
شده بود « العزة لله، أحمد بن موسی» با توجه به وقایع
تاریخی که نقل شده بود، ثابت شد که این بدن أحمد بن موسی
است.
ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ
و ﻣﻌﺘﺒﺮﺗﺮﯾﻦ
ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺘﻘﺪم و
ﻣﺘﺄﺧﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ
ﺷﺮح ﺣﺎل و
زﻧﺪﮔﺎﻧﯽ
اﺣﻤﺪﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ
علیهما اﻟﺴﻼم ﭘﺮدا ﺧﺘﻪ
ا ﻧﺪ ، آ ﺷﮑﺎ ر ﺷﺪن مد ﻓﻦ
اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻮﺳــﯽ علیهما
اﻟﺴــﻼم را در عـهـد اﻣﯿﺮ
ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ
ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪ ر
ﺑﯿﻦ ﺳﺎل
های 326 تا 856 ﻣﯽ
داﻧﻨﺪ. ﺷــﯿﺮازﻧﺎﻣﻪ
زرﮐﻮب ﺷــﯿﺮازی (ﺗﺄﻟﯿــﻒ
ﺑﻪ ﺳــﺎ ل 467ه.ق) از
ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺗﺮﯾﻦ
ﻣﺄﺧﺬها ﯾﯽ اﺳــﺖ
ﮐﻪ ﭘﯿﺪاﯾﺶ
ﻗﺒﺮ اﺣﻤﺪﺑﻦ
ﻣﻮﺳﯽ علیهما اﻟﺴــﻼم را
در عهد اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب اﻟﺪﯾﻦ
ﻣﺴﻌﻮد ﺑﻦ ﺑﺪر
ﺛﺒﺖ ﮐﺮده اﺳﺖ.
ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ
ﺟﻨﯿﺪ ﺷﯿﺮازی ، هیچ ﮐﺲ
از ﻣﺤﻞ شهادت اﺣﻤﺪ
ﺑﻦ ﻣﻮﺳــﯽ علیهما اﻟﺴﻼم
آﮔﺎه ﻧﺒﻮد ﺗﺎ
زﻣﺎن ﻣﻘﺮب الدین مسعود بن
ﺑــﺪر ﮐــﻪ وی ﻗﺒﺮ آن
ﺣﻀﺮت را ﯾﺎﻓﺖ و
ﺑﺮ آن ﮔﻨﺒﺪی
ﺳــﺎﺧﺖ. درﺑﺎره
اﯾﻨﮑﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ مشهد اﺣﻤﺪﺑﻦ
ﻣﻮﺳﯽ
علیهما اﻟﺴﻼم ﮐﺸﻒ ﺷﺪه،
ﺟﻨﯿﺪ هیچ ﮔﻮﻧﻪ آﮔﺎهی
ﻧﻤﯽ د هد . وی در
ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺟﺴــﺪ
ﻣﺒﺎرک آن ﺣﻀﺮت ﻣﯽ
اﻓﺰاﯾﺪ ، هنگامی ﮐﻪ
ﺣﻀﺮت را روﯾﺖ
ﮐﺮدﻧﺪ، رﻧﮓ ﻣﺒﺎرک
وی ﺑﺮﻧﮕﺸــﺘﻪ و هیچ
ﺗﻐﯿﯿﺮی در ﺑﺪن آن
ﺣﻀﺮت دﯾﺪه ﻧﺸﺪه و
ﮐﻔﻦ وی همچنان ﺗﺎزه
ﻣﺎﻧﺪه و از روی
اﻧﮕﺸــﺘﺮی وی ﮐــﻪ
ﻋﺒﺎرت » اﻟﻌﺰة
ﷲ اﺣﻤﺪ ﺑﻦ
ﻣﻮﺳﯽ « ﺑﺮ آن ﻧﻘﺶ
ﺑﻮد، وی را
ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ. ﻋﻼوه
ﺑﺮ اﯾﻦ ﭼﻨﺪ
ﻣﺄﺧﺬ، ﮐﻪ از
ﻧﺰدﯾﮏ ﺗﺮﯾﻦ
ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺗﺎرﯾﺦ
ﻣﺤﻠﯽ ﻋﺼﺮ
اﺗﺎﺑﮑﺎن اﺳــﺖ،
ﻣﻨﺎﺑﻊ دﯾﮕﺮی
ﻧﯿﺰ در دﺳﺖ اﺳﺖ
ﮐﻪ آﺷﮑﺎر ﺷــﺪن مشهد اﺣﻤﺪ
ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ علیهما اﻟﺴــﻼم را
ﺑﻪ ﻋﺼﺮ اﻣﯿﺮ ب
اﻟﺪﯾﻦ ﻧﺴﺒﺖ
ﻣﯽ دهند . سپس
اﻣﯿﺮ ﻣﻘﺮب
اﻟﺪﯾﻦ ﻣﺴﻌﻮد
ﺑﻦ ﺑﺪر دستور داد در همان جا که بدن ایشان را
آنجا یافته بودند بر بدن شریف نماز بخوانند و همان جا با احترام و
تجلیل در حضور علماء و بزرگان شیراز به خاک بسپارند و بر روی آن
بنایی وسیع و زیبا بسازند تا زائران و عابران آن مزار را
زیارت نمایند.
این بنا تا سال 658 ه ق فوت ملک مظفر الدین پا
بر جا ماند. (منبع: برگرفته از ماهنامه آستان به نقل ازسایت اتاق فکر جهاد
فرهنگی و اقتصادی)
کرامات حضرت شاهچراغ (ع)
رویای شگفت انگیز
یکی از رزمندگان جبهه های حق علیه
باطل با توسل به حضرت احمدبن موسی شاهچراغ(ع) بهبودی خود را بدست
آورد.
رزمنده اسلام منصور قاضی زاده در گفتگو با خبرنگاران
رسانه های گروهی اظهار داشت:
در عملیات والفجر یک، بر اثر اصابت گلوله
کاتیوشا و موج انفجاری که نزدیکی من صورت گرفت ابتدا ذات
الریه گرفتم و بعد دردی کشنده سراسر کمر و پایم را فرا گرفت تا
اینکه به کرمان برای معالجه انتقال یافتم. در این شهر بعد
از اینکه پزشکان مرا جواب کردند، گفتند امکان دارد در تهران معالجه شوم.
پایم دیگر حرکت نمی کرد، دردم به قدری بود که نمی
توانستم به تهران بروم. از طرفی از معالجه خود ناامید بودم. چون
پزشکان گفته بودند بر اثر صدمات وارده به رگ کمر و نخاع امکان دارد دیگر
نتوانم فعالیت بدنی داشته باشم. شب را با دعای کمیل و
توسل به امامان آغاز کردم،
نیمه های شب وقتی که در میان درد
جانفرسا به خواب رفتم، در رویا منظره ای عجیب دیدم.
توی خواب، صحرائی در نظرم مجسم شد، لبانم خشک
بود و دنبال نجات دهنده ای می گشتم. در همین حال
آقایی به من نزدیک شد، خوب که دقت کردم دیدم آن آقا
شهید آیت الله دستغیب است. ایشان جلو آمدند و با همان
لهجه شیرازی از من سوال کردند:
«به دنبال چه می گردی؟» من جریان را گفتم
ایشان گفتند:
((آن چیزی که که تو دنبال آن هستی در
این بیابان پیدا نخواهی کرد، تو باید از احمد بن
موسی یاری طلبی)).
در میان درد و ناله صبح از خواب برخاستم و به نزد
سیدی بنام ((خوشرو)) رفته، جریان ماوقع و آنچه را که در خواب
دیده بودم با ایشان در میان گذاشتم. وی توصیه نمود
که هرچه زودتر به شیراز بروم. بعد از وضو وارد حرم مطهر شدم. در کنار حرم
پاهایم لیز خورد و ضعفی سراسر بدنم را فرا گرفت. دوباره دست به
ضریح گرفتم و تضرع و زاری را آغاز نمودم که از حال رفتم. بخود که آمدم
احساس کردم دیگر دردی در پاها و کمرم نیست. بلند شدم و راه رفتم
و از حرم بیرون آمدم. در آستانه صحن مطهر عصایم را به یکی
از خدام آستان دادم و گفتم دیگر به این نیازی ندارم. خرداد ماه 64
عنایت به خانواده شهداء
بانو تقی زاده خواهر یکی از شهداء که از
چهار سال قبل دچار بیماری شده و از دو هفته پیش دچار اختلال حواس، لالی زبان و فلج
قسمتی از بدن شده بود در حرم مطهر احمدبن موسی(ع) شفا یافت.
در پی شفای این خواهر که ظرف چهار سال
بیشتر تلاشهای گروهی از پزشکان برای معالجه وی مثمر
ثمر واقع نشده بود، مراسم دعا و نیایش با حضور سید محمد
مهدی دستغیب تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی(ع)
برگزار شد. 18/4/1365
اولین دیدار خرداد 1366
خواهر پوران قاسمی فرزند گرگعلی که چند روز قبل
در زادگاه خود سیرجان بر اثر یک سلسله مسائل خانوادگی و تاثرات
روحی قوه ناطقه خود را از دست داده بود، از مراجعت مکرر به مراکز
درمانی نتیجه ای نگرفته و بعضی از پزشکان مداوای
وی را غیر ممکن دانسته بودند.
این خواهر متوسل به هنگام شب و در عالم خواب به محضر
مبارک آقائی بزرگوار شرفیاب می شود و ایشان وی را
در توسل به حرم مطهر حضرت احمدبن موسی شاهچراغ(ع) ذکر می
فرمایند.
خواهر قاسمی سیرجانی عصر روز عید
سعید فطر برای اولین بار وارد شیراز می شود و پس
از تشرف به حرم مطهر حضرت احمدبن
موسی(ع) مدتی در کنار ضریح مقدس در حال تضرع و توسل بسر برده تا
اینکه پس از ساعاتی با فریادهای((شاهچراغ)) زبان وی
مجددا گویا و قوه تکلم خود را باز می یابد. بدنبال بهبود و شفا یافتن خواهر
قاسمی نقاره خانه حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) بصدا درآمد. خرداد 1366
با هزاران امید
جابر خالدی فرزند عزیز قلی 24 ساله و اهل
روستای علیا خفرک سفلی از توابع مرودشت می باشد.
در دوران سلامت چندین بار به جبهه های نبرد حق
علیه باطل شتافته و همراه با سایر رزمندگان اسلام در جنگ حق
علیه باطل شرکت نموده و علیرغم شهادت برادرانش به اسامی
حمید و مسعود خالدی یکدم از مبارزه با صدامیان کافر دست
برنداشته بود.
نامبرده به دنبال شهادت برادرانش و دیگر
ناراحتی ها و مصیبت های خانوادگی سرانجام در شب دهم ماه
رمضان پس از افطار دچار سکته می شود و طرف چپ بدن بخصوص پای چپش بطور
کامل لج می گردد. وی بلافاصله به وسیله نزدیکان و
همسایگانش به بیمارستان مرودشت منتقل شده و سپس به دو تن از پزشکان
خصوصی مراجعه می کند که نتیجه ای نمی بخشد.
وی آنگاه به توصیه پزشکان مرودشت به بیمارستان شهید
فقیهی شیراز اعزام می شود، ولی پس از
آزمایشات مختلف و عکسبرداری از همه جا ناامید شده بالاخره در شب
بیست و سوم ماه مبارک رمضان بر اساس خوابی که یکی از
نزدیکانش می بیند که وی در حرم حضرت شاهچراغ(ع) شفا
یافته است بوسیله چند نفر از بستگانش با هزاران امید به پابوس
فرزند هفتمین اختر آسمان ولایت و امامت حضرت احمدبن موسی(ع)
می شتابد و با قرائت قرآن و دعا از آن بزرگوار طلب شفا می
نماید. دقایقی پس از نیمه شب ملاحضه می کند که
یک روحانی بالای سر او ایستاده و همراه با او دست به دعا
برداشته است. وی پس از لحظاتی روحانی مزبور را دیگر
نمی بیند و متوجه می شود طنابی که پای او را به
ضریح بسته است باز شده و در میان هلهله زائرینی که در
حاشه ضریح مقدس به نوحه خوانی و سینه زنی مشغولند او
افسوس می خورد و با خود می گوید که چرا من نمی توانم
همدوش این برادران به سینه زنی بپردازم. در همین لحظات
بناگاه از خود بیخود می شود و به یک باره روی پای
خویش می ایستد. زائرین حرم با مشاهده وضعیت
این جوان افلیج که بصورتی غیر مترقبه شفا یافته
بلافاصله او را در آغوش می گیرند و شکر و سپاس می گویند. اردیبهشت ماه 1367
اشک شوق
اینجانب سید مجید قلندری تاج فرزند
سید حسن 17 ساله ساکن شهرک محمد بن جعفر طیار محصل کلاس دوم
تجربی هستم. پدرم کشاورز است. یکروز در منزل میهمان
داشتیم و مشغول تهیه غذا بودیم، من در حال سفره انداختن بودم که
یکدفعه از ناحیه چپ سینه و قلبم احساس سوزش و درد زیاد
نمودم و دستهایم را که بلند کردم تقریبا نفسم داشت قطع می
گردید و روی زمین افتادم و بطور کامل دیدم که طرف چپم
ناراحت است و بالاخره پای چپم بطور کامل ناقص و فلج گردید. فورا
نزدیکانم مرا به بیمارستان افشار دزفول بردند، ولی اثر نداشت و
دکترهای آنجا اعلام نمودند باید فورا به بیمارستان اهواز منتقل
شوم. البته لازم به یادآوری است که سوزن به پایم می زدند،
اصلا نمی فهمیدم، حتی سیگار را روی پایم
خاموش نمودند و نفهمیدم و در اهواز به دکتر محسن راز افشار مراجعه نمودم
ولی ایشان هم علیرغم اینکه مقادیر
زیادی مرا معاینه نمودند و نسخه هایی هم دادند
ولی اصلا اثر نکرد و حتی ایشان هم ناامید بودند.
بسیار از مسئله ناراحت بودم و رنج می بردم. بنا بود برای معالجه
به تهران برویم ولی با استخاره و بعد از این خوابی که
حالا نقل می کنم تصمیم به آمدن به شیراز گرفتم. من اصلا تابحال
به شیراز نیامده بودم، ولی حدود ده روز قبل بسیار
ناامید شده بودم، شب در خواب آقایی را با قد و قامتی
آراسته با لباس سفید و عرقچین سبز خدمتشان رسیدم، آقا خودشان را
معرفی فرمودند که من شاهچراغ هستم بلند شو بیا، هر چه زودتر
زیارت ما بیا. از خواب بیدار شدم و از خانواده مصرا خواستم که
مرا به شیراز برای زیارت مولا حضرت شاهچراغ(ع) بیاورند.
بالاخره روز جمعه 12 بهمن ماه همراه مادر و برادرم حمید که معلم است به
شیراز آمدیم. ناامید از همه جا حرم مطهر حضرت احمدبن
موسی(ع) را با توکل به حق تعالی و توسل به چهارده معصوم پاک
زیارت نمودم و روز موعود یعنی یکشنبه فرا رسید و
آمدم بندی را از دفتر شاهچراغ(ع) گرفتم و به ضریح مطهر خود را بستم و
سرم را به زیر انداختم و دعا و ناله می کردم. بعد از حدود سی
دقیقه همان آقا را که در خواب دیده بودم اما این دفعه با لباس
سبز کمرنگ و عرقچین سبز بر سر داشت و گفتم آقا مولا و آقا فرمود که چرا
نشسته ای؟ بلند شو، من گفتم آقا مریضم من را از راه دور آورده اند.
یک پایم فلج شده. آقا فرمودند: من به تو می گویم بلند شو
و تو خوب شده ای. این حرف را شنیدم، یک
نیرویی به پایم خورد و دیدم که بند پاره شده و
یک نیروی الهی به من کمک نمود و بحمدالله توانستم بلند
شوم و زدم زیر گریه و دور ضریح مطهر راه رفتم و متوجه شدم
بحمدالله شفا پیدا نمودم. بهمن 1369
عشق به اهلبیت
در خـــجسته ایام میلاد حضـــرت قائم(ع) در
بارگاه ملکوتی فرزند بزرگوار امام هفتم حضرت احمدبن موسی الکاظم
شاهچراغ(ع) معجزه ای رخ داد.
دختر بچه محصل 11 ساله ای بنام مرجان اسدپور فرزند
محمد جواد اهل خرمشهر ساکن شیراز که بطور مادرزادی مبتلا به
ناشنوائی و لکنت زبان بود و از حدود 2 سالگی خانواده وی با
مراجعه مکرر به سازمان بهزیستی-کلینیک ویژه
هدایت و چند دکتر متخصص در شیراز قصد مداوای وی را داشتند،
اما نتیجه ای حاصل نمی شد. چند شب قبل حضرت فاطمه زهرا سلام
الله علیها را به خواب می بیند و مورد عنایت خاصه
این حضرت واقع می شود، و شب جمعه نیز همراه با نزدیکانش
به حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) مشرف شده و پس از زیارت لحظه ای به فکر
فرو می رود که شفای خود را از حضرتش بگیرد. لذا با قلبی
پاک و آکنده از عشق به اهلبیت عصمت و طهارت به حضرت احمدبن موسی
الکاظم شاهچراغ(ع) متوسل می گردد و روسری اش را به شبکه های
ضریح مقدس می بندد. پس از آن نوری از ضریح مقدس ساطع
می شود و او در ناباوری کامل و گریه فراوان به مادرش می
گوید که مادر مگر می شود من خوب شوم و شفا پیدا نمایم؟ که
حضرت با عنایت خاصه خود شفای وی را از حق تعالی گرفتند و
دختر بچه ناشنوای مادرزاد شفای خود را بدست می آورد. متعاقب
وقوع این معجزه خدام حرم مطهر نقاره خانه آستان مقدس شاهچراغ(ع) را بصدا در
می آورند.
در مجلس با شکوهی که به همین مناسبت با حضور
هزاران تن از شیفتگان خاندان ولایت در صحن مطهر برگزار گردید،
حضرت آیت الله سید محمد مهدی دستغیب تولیت آستان
مقدس احمدی و محمدی(ع) جریان معجزه حضرت شاهچراغ(ع) و شفا
یافتن دوشیزه مرجان اسدپور را بیان نمودند و ضمن تفسیر
سوره مبارکه کوثر به ذکر فضائل ائمه طاهرین صلوات الله علیهم
اجمعین پرداخت. خانم مرجان اسدپور طی سخنانی از معجزه ای
که برایش اتفاق افتاده بود صحبت کرد و شرح بیماری خود را به
تفصیل برای زائرن حرم مطهر بیان داشت و پدر و مادرش نیز
از خداوند قادر متعال سپاسگذاری نمودند و در پایان از طرف آیت
الله دستغیب هدایایی تقدیم دختر شفا یافته شد
و مقادیر زیادی شیرینی و پارچه های
تبرکی به امت اسلامی حاضر در مراسم اهدا گردید. بهمن ماه 1373
بلند شو ترا شفا دادیم
پسر بچه ده ساله که محمد نیمزاری اهل و ساکن
جیرفت بود حدود هشت ماه پیش دچار تب شدید شده و همزمان با آن
خالهای قرمز و سیاهی در بدنش مشاهده می شود. با توجه به
ناراحتی شدید نامبرده اطباء و درمانگاههای موجود در جیرفت
و کرمان از معالجه وی ناامید شده و اعلام می نمایند که
وی مبتلا به سرطان خون می باشد. ناگزیر پدر پسر بچه مزبور او را
جهت معالجه به شیراز می آورد و در بیمارستان شهید
فقیهی شیراز بستری می کند و سپس بیمار را به
بیمارستان علی اصغر شیراز منتقل نموده و چهل روز از بستری
شدن وی در بیمارستان مزبور می گذرد، بدون اینکه
نتیجه ای گرفته شود. بالاخره در شب جمعه پدر و مادر کودک بیمار
از همه جا مایوس شده و تصمیم می گیرند جهت بهبود او به
حضرت احمد بن موسی(ع) متوسل شوند با همین هدف فرزند خود را به حرم
مطهر شاهچراغ(ع) منتقل کرده و پس از چند دقیقه در کمال تعجب در حضور خدام و
زوار حرم، پسر بچه ای از جای خود بلند شده و با صدای بلند
می گوید که من خوب شدم و به آغوش مادرش پناه می برد. آبان ماه 1376
بگو «یا علی»
پوران رودبارانی که پس از شفا یافتن نام معصومه
را بر می گزیند در سن سه سالگی از ناحیه پا و کمر فلج
می شود. چندین بار تحت عمل جراحی قرار می گیرد و
یک بار هم پلاتین در استخوان او قرار می دهند که متاسفانه عفونت
کرده و موجب ناراحتی بیشتر می شود. بررسی پرونده
های طولانی پزشکی این بیمار شفا یافته
همگی نشان از عجز و ناتوانی دست بشر در شفای بیماری
او دارد. این دختر خانم به همراه بستگان و خانواده اش در ایام نوروز
برای زیارت حضرت شاهچراغ(ع) به شیراز سفر می کند و در
ساعت یک بامداد روز 8/1/73 در سن 23 سالگی با توسل به حضرت احمدبن
موسی(ع) در حرم این بزرگوار شفای کامل می یابد. فروردین ماه 1373
انگشتری طلا
زهرا نوردی ساکن آران کاشان می گوید
مشغول مرتب کردن منزل و نظافت خانه بودم که کمد بزرگ کنار دیوار بر
روی من افتاد. مدتی از شدت درد بیهوش شدم. وقتی به خود
آمدم، اطافیان کمد را برداشته بودند. شدت درد بحدی بود که راه رفتن
برایم مقدور نبود. با همان حال مرا به دکتر بردند. بعد از معاینه
گفتند بین مهره های ستون فقرات فاصله افتاده است. هر روز صبح حالت
تهوع زیاد داشتم. نمی توانستم بنشینم. بارها به دکترهای
زیادی مراجعه کردم، مانند دکتر شفاهی، دکتر صفارزاده و دکتر
کرمانی. عکسبرداری و آزمایش های متعدد انجام دادم به
جایی نرسیدم.
روزبروز بدتر و ناراحت تر بودم. دمادم به اهل بیت
عصمت و طهارت متوسل بودم. با شوهرم صحبت کردم، تصمیم گرفتیم به پابوس
حضرت شاهچراغ(ع) بیائیم. در راه مرتب نذر و نیاز می کردم.
نذر کردم اگر خوب شدم، انگشتری طلای خود را به حضرت هدیه دهم.
عصر به زیارت شاهچراغ(ع) آمدیم. شدیدا به آقا متوسل شدم و
گریه کردم. گفتم: آقا می دانی من رنجهای
زیادی کشیدم. درد بسیار تحمل کردم. خیلی خرج
دوا و دکتر کردم. دیگر طاقت درد کشیدن ندارم. کاسه صبرم لبریز
شده، آقا نجاتم بده، مرا دست خالی به آران برنگردان.
شب شده بود، در حالیکه اشک از چشمانم جاری بودف
لحظه ای در کنار ضریح مطهرش به خواب رفتم. در خواب دو نفر سید
که یکی شال سبز بر گردن و عبای مشکی بر تن داشت با
قدی بلند و رشید و دومی با لباس سفید دیدم. آن
سید بزرگوار دست برگرفت و گفت:(( بیا ببین من طلا دارم. انگشترت
برای خودت)). بعد به تختی که در کنار حرم بود اشاره کرد، روی آن
بخوابم و پارچه سبزی که بر گردن داشت بر روی من انداخت که همزمان
بیدار شدم و متوجه شدم که هیچگونه دردی ندارم و بطور کامل شفا
پیدا نموده و اللحمد الله خوب شده ام.
نوید بشارت
خانم زرانگیز تند رو چنین می گوید:
دو روز قبل از خواب که بیدار شدم ناباورانه متوجه شدم که اصلا هیچ
چیز را نمی بینم. خیلی گریه کردم. شوهرم مرا
به بیمارستان خلیلی برد. دکترها گفتند کاری از دست ما
ساخته نیست. شوکه شده است. به خانه برگشتیم. اصلا نمی
دیدم. دنیا برایم تیره و تاریک بود. اما نور
امید در دلم می درخشید. امید به فضل و کرم خدا، در منزل
نماز می خواندم و متوسل بودم. زمان را از یاد برده بودم. امروز هم از
صبح مشغول ذکر و راز و نیاز بدرگاه خدا بودم. بخاطر ندارم ساعت چند بود که
خواهر شوهرم مقداری بخور بابونه و اسفند برایم داد که خوابم برد.
نمی دانم چطور شد، هراسان از خواب پریدم و دلم گوهی می
داد که با عجله برای زیارت حضرت شاهچراغ(ع) بروم. از شوهرم خواهش کردم
هرچه سریعتر مرا به شاهچراغ(ع) ببرد.
همراه خواهر و مادر شوهرم به حرم آمدیم، شبکه
های ضریح مطهر را در دست گرفتم و بوسیدم و گریه کردم، ضجه
زدم و التماس کردم که: ((آقا مرا شفا بده، یا شاهچراغ مرا شفا بده)).
نمی دانم چه شد که بی هوش گشتم. بعد از مدتی نوری
شدید به چشمانم خورد و مردم را دیدم که دور من جمع شده اند،
فهمیدم شفا پیدا نمودم. بلند شدم، سبکی و معنویت
خاصی در خود احساس می کردم. همه جا روشن بود. مردم صلوات می
فرستادند و جمعیت لباسهایم را برای تبرک پاره می کردند که
توسط خدمه حرم به دفتر حرم هدایت شدم. از حضرت شاهچراغ(ع) می خواهم
واسطه شود، خداوند همه مریض ها را شفا دهد انشاءالله.
جمعیت در مقابل درب ورودی دفتر حرم مطهر موج
می زد. نقاره خانه آستان مبارک می نواخت و نوید بشارت می
داد.
ضریح مطهر
ثریا کارآمد 26 ساله چنین می گوید:
مدت 4 روز بود که لال شده بودم و قادر به حرف زدن نبودم. حتی هیچ کس
را نمی شناختم. مرا به چند دکتر و بیمارستان بردند اما فایده
ای نداشت. پس از یکی دو روز از بیماریم، قادر به
راه رفتن هم نبودم. به پدرم با اشاره گفتم مرا به شاهچراغ(ع) ببرد. آنها هم مرا به
اینجا آوردند و به ضریح بستند. به حضرت متوسل شدم و بعد از مدتی
از خود بیخود شدم، وقتی به خود آمدم دیدم می توانم حرف
بزنم و راه بروم، بلند شدم و شروع به حرف زدن کردم. به خواهر شوهرم که در کنارم
بود گفتم که حضرت شفایم داده و چند مرتبه گفتم ((یا شاهچراغ)) و از
خوشحالی انگشترم را به حضرت هدیه کردم و داخل ضریح مطهرش
انداختم. تیر ماه 1368
لحظه شیرین دیدار
من فاطمه خطبائی فرزند علی در کلاس دوم دبستان
شهید دوران ایج استهبان درس می خوانم. سه هفته قبل یک
دفعه چشمانم کور و نابینا شد. طوری که دیگر هیچ چیز
و هیچ کس را نمی دیدم. پدر و مادرم همه گریه می
کردند. خودم هم گریه می کردم و ناراحت بودم. پدرم و خویشانم مرا
به چند دکتر بردند و در آخر هم من را در بیمارستان خوابانیدند. حدود
یک هفته در بیمارستان بودم. یک شبد خواب دیدم آقائی
قدبلند که خیلی هم خوشکل و زیبا بود بسراغم آمد. من هم که اول
ترسیده بودم سلام کردم و ایشان به من جواب سلام داد و مرا نوازش کرد و
دست بر سر و رویم کشید. به من گفت که بلند شو تو خوب شدی.
وقتی از خواب بیدار شدم دیدم که خوب شده ام و چشمانم همه جا را
می بیند. اول خیلی خوشحال شدم و سپس گریه نمودم.
درب اتاق باز شد دیدم پدرم هست. او را دیدم و خندیدم و بعد هم
موقعی که پدرم مرا در بغل گرفت با هم گریه کردیم.
علی خطبائی پدر فاطمه چنین می
گوید:حدود 9 روز بود که فاطمه در بیمارستان بستری شده بود. عصر
روز نهم بسیار منقلب شده بودم. کسی را هم نداشتم که بدادم برسد.
یکدفعه به ذهنم خطور کرد که بیایم و متوسل به حضرت شاهچراغ(ع)
شوم. بسیار افسرده بودم که چرا این پیشامد ناگوار برایم
پیش آمده است. در فکر فرزند دلبندم بودم و به آینده او فکر می
کردم. از بیمارستان بیرون آمدم، به آستان مبارک حضرت شاهچراغ(ع)
رسیدم. نزد ضریح مطهرش رفتم و در حالیکه بی اختیار
بسیار گریه می نمودم گفتم:((یا شاهچراغ، من با این
بچه چه کنم؟ فاطمه در بین خواهران و برادرانش چگونه طاقت بیاورد ؟))
از ناراحتی تقاضای مرگ او را کردم گفتم:(( یا شاهچراغ! یا
جنازه فرزندم را بده با آمبولانس به ایج ببرم یا او را شفا بده.)) 11/8/77
در انتظار فجر
سیمین تاج جمالی اهل ابراهیم آباد
رامجرد 23 ساله چنین می گوید: ده روز قبل بعد از یک سردرد
شدید حالت تشنج به من دست داد. تمام بدنم سوزش بسیار زیاد
پیدا نمود. قادر به شناسایی همسر و فرزندانم نبودم. تمام
فامیل هایم را که اطرافم بودند می دیدم ولی فکر
می کردم آنها غریبه اند و آنها را بجا نمی آوردم. مرا به چند
بیمارستان و دکتر خصوصی برای درمان بردند که اثری
نبخشید تا اینکه در دیروز در خواب دیدم که حضرت
شاهچراغ(ع) به منزل ما آمدند و دست مبارک خود را بر سرم گذاشتند و فرمودند((به
زیارت ما بیا)).
از خواب بیدار شدم و پشت سر هم درخواست نمودم که
نزدیکانم مرا به شاهچراغ برای زیارت ببرند. بالاخره دیروز
بعداز ظهر همراه خانواده ام که یادم نیست چه کسانی بودند مرا به
شاهچراغ آوردند و در حالیکه زیر بغلم را گرفته بودند مرا به حرم مطهر
بردند. در حال زیارت بودم که متوجه شدم حالم بسیار خوب شده است. همه
مریضی ها از تنم رخت بربسته بود. امروز صبح به یاد
مریضی و حالتی که به من دست داده بود افتادم و ترسیدم و
ظهر دوباره به زیارت آمدم و در حرم در عالم رویا حضرت را دیدم
که فرمودند:(( من شما را دیروز شفا دادم. صلوات بفرستید و بلند شوید)).
من هم همین کار را کردم. شهریور
ماه 1368
هاله ای از نور
با خبر شدیم دختری یازده ساله بنام
خیری آموزگار فرزند حیدر اهل و ساکن دلوار بوشهر با الطاف
خداوندی و عنایت سیدالکریم حضرت شاهچراغ(ع) شفا
یافته است. از شفا یافته که در کلاس چهارم دبستان درس می خواند
خواستیم در رابطه با ناراحتی که داشته است و چگونگی شفا
یافتنش برایمان تعریف کند:
حدود یک ماه و نیم است که مریض می
باشم. اول ناراحتی شدید سرماخوردگی و بعد گلویم چرک
نـــمود. سپس کلیه درد سختی گرفتم. پدر مرا در دلوار به نزد دکتر
منصور عالمی فرد برد. بعد از معاینه گفت چرک پیش رفـــته است،
باید برای مداوا به بوشهر بروی. صبح فردای آنروز پدر و مادرم
مرا به بوشهر بردند و در بیمارستان فاطمه زهرا(س) گفتند، باید
بستری شود. دو نفر از دکترها خانم قاسی و خانم دکتر انارکی
بودند. 12 روز در آنجا بستری بودم و خوب نشدم. آنها گفتند باید به
شیراز بروی. پدر و مادرم مرا در بیمارستان نمازی
شیراز بستری نمودند، جمعا شش روز در آن بیمارستان بستری
بودم و کلیه برنامه های پزشکی مانند عکسبرداری و انواع
آزمایشها روی من انجام گرفت، و بالاخره بنا شد کلیه مرا عمل
کنند. 12 ساعت به من هیچ نوع غذایی ندادند. از خستگی و
ناراحتی حدود 11 شب خوابم برد و حضرت شاهچراغ(ع) را در خواب دیدم.
سربند سبزی بر سر مبارکشان بود. آن حضرت جلو آمده به من فرمود:((چه
مشکلی داری؟ من گفتم:کلیه ام بسیار ناراحت است و ادرارم
خونی است)). آقا فرمودند: ((تو انشاءالله خوب می شوی و من هم به
تو کمک می کنم و شب جمعه هم به دیدار من بیا)) و سر مرا دست
کشید و بوسید. از خواب بیدار شدم.صبح دکترها آمدند و فشار خون
مرا گرفتند و دیدند فشار خونم روی یازده است. فکر کردند اشتباه
شده، دوباره فشار خونم را گرفتند و خوشبختانه فشار خونم روی یازده
بود. دکترها هم تعجب کردند و مرا معاینه کردند و رفتند. چند نفر را به اتاق
عمل بردند و من منتظر بودم نفر بعدی باشم که دکترها با چند نفر دیگر
آمدند و دوباره فشارم را گرفتند و معاینه کردند و بلافاصله گفتند که خوب شده
است و احتیاج به عمل ندارد. اللحمد الله خوب شده ام و هیچ به
ناراحتی ندارم.
دستان مبارک
نامش احمد خسروی کارمند شبکه بهداری شازند اراک
است. شرح حال خود را که به دستان مبارک حضرت احمدبن موسی شفا پیدا
نموده چنین ذکر می کند:
((یا من اسمه دواء و ذکره شفاء)) السلام علیک
یا احمد بن موسی(ع) یا شاهچراغ. من در تاریخ 73/2/5 به
علت کمر درد شدید به دکتر مراجعه نمودم و تشخیص دادند که دیسک
کمر دارم و باید حتما عمل کنم. ده روز استراحت کامل در منزل دادند که
اینجانب استراحت مطلق نمایم. بعد از چند روز احساس نمودم پای
راستم حس ندارد. جریان را به دکتر یونس حیدری که پزشک من
بود رساندم. ایشان بعد از معاینه اینجانب آه بلندی
کشید. گفتم دکتر چه شده؟ گفت بهتر است هرچه زودتر به اراک بروی. مرا
با آمبولانس به اراک انتقال دادند. در آنجا دکتر شیخ حسنی و دکتر پور
خلیلی مرا جواب دادند که دیسک کمرش را عمل می کنیم
ولی حس به پای او نمی توانیم بدهیم. من زیر
گریه زدم. احساس بی کسی و غریبی سراپای وجودم
را فرا گرفته بود. مرا به خانه آوردند. زیاد گریه کردم. از گریه
من همسرم نیز به گریه افتاد. ناگهان برق امیدی در دلم
جرقه زد. با ارادتی که به حضرت احمدبن موسی(ع) داشتم متوسل شدم به
شاهچراغ. ساعت 7 شب چون زیاد گریه کرده بودم از خستگی خوابم
برد. در خواب آقا حضرت احمدبن موسی را دیدم که با دستان مبارکشان به
کمرم دست کشیدند و فرمودند:(( بلند شو! بلند شو! )) از خواب بیدار شدم
در حالیکه سر پا ایستاده بودم. بی اختیار فریاد زدم
((الله اکبر)) از صدایم اهل منزل فهمیدند شفا پیدا کرده ام. تا
12 شب همسایه ها و آشنایان به عیادت من می آمدند و تا 4
صبح حالتی روحانی همه را گرفته بود و ((سبحان الله)) می گفتند.
فردای آنروز همسایه ها همگی از زن و مرد به دیدنم آمدند و
طلب حاجت از مولایم احمد بن موسی(ع) می کردند. آش برپا نمودند و
تمامی اهل محل را آش نذری دادند و مرا جهت پابوسی مولایم
حضرت شاهچراغ(ع) به شیراز بدرقه نمودند. روز 73/2/18 ساعت 9 صبح به آستان
مقدس حضرت احمدبن موسی(ع) مشرف شدم. خیلی شلوغ بود. شهید
آورده بودند. بعد از نماز زیارت که در حرم خواندم حالت روحانی
عجیبی داشتم. از خود بیخود شدم و به گفته همسرم بمدت 5/2 ساعت
بیهوش شدم و زائرین که از گفته های همسرم که گفته بود این
شفا شده ی احمد بن موسی(ع) است از شفای من مطلع شده بودند و بر
سر و صورتم برای تبرک دست می کشیدند.
مژده شفا
نور صداقت در چشمانش می درخشید. قالیچه
ای که خود بافته بود برای هدیه به دفتر حرم آورده بود. گفت نذر
داشتم برای حضرت. جریان چیست؟ با همان راستی و صفای
باطنی اش لب به سخن گشود و گفت: شوهرم کاگر ساده است. دو پسر و یک
دختر دارم. از عشایر ترک فارس هستم. ماه محرم سال گذشته فرزند یکساله
ام بعد از یک تب شدید فلج گشت. او را به شیراز آوردم.
مدتی در بیمارستان سعدی و نمازی بستری بود. در
بیمارستان نمازی آب کمر او را آزمایش کردند، اثری
نبخشید. به پیشنهاد بستگانم او را نزد چند دکتر خصوصی از جمله
دکتر قشقائی، دکتر اسکندری، دکتر نوذری و دکتر
یعقوبی بردم. آزمایشات زیاد و درمانهای مختلف
تجویز کردند اما همگی عاجز از معالجه او شدند. آنها گفتند فلج کامل
است و نمی توان برای او هیچ کاری کرد.
از شدت ناحتی از پای درآمده بودم. غم
سراپای وجودم را فرا گرفته بود. ناامید از همه جا بی
اختیار به یاد حضرت شاهچراغ(ع) افتادم. بچه را بغل کرده به همراه
برادم به پابوس شاهچراغ آمدیم. گفتم: یا شاهچراغ. من شفای بچه
ام را از تو می خواهم. دستم بدامنت آقا. من جز شما کسی را ندارم. آقا
شاهچراغ! اگر بچه ام خوب بشه برایت قالی می بافم.
نمی دانم چه شد. همین مقدار یادم هست که
از بس گریه و زاری نمودم از حال رفتم . ناگهان نوری مشاهده کردم
که همه جا را گرفته بود. شخصی مرا صدا زد:
((خانم، این بچه مال شما است؟)) به حال خود آمدم.
چشمانم را باز کردم. آن شخص گفت: خانم! این بچه مال شما است؟ چرا مواظب او
نیستید، توی این شلوغی زیر دست و پای
زوار ممکن است آسیب ببیند.))
نگاه کردم دیدم حالت بچه تغییر کرده، او
را در بغل گرفتم. برادرم گفت: شرف مژده، قاسم شفا پیدا کرده.
آری شفا یافته بود. حال عجیبی
داشتم. از شادی سر از پا نمی شناختم. بچه ام را می
بوسیدم. ضریح آقا را می بوسیدم. وقتی بخود آمدم
دیدم در منزل هستم. از خوشحالی نفهمیدم چطور تا خانه آمدم. نذر
کرده بودم قالیچه را که تمام کردم بچه را بیاورم داخل صحن آقا راه
برود. اکنون پسرم قاسم دو سال دارد. از درب حرم که وارد شدیم بچه را رها
کردم تا چشمش به آب و فواره افتاد، دوان دوان بسمت آب حرکت کرد. حالا هم این
قالیچه نذری که خودم بافته ام هدیه آوردم. (پرتال متعلق به
روابط عمومی آستان مقدس احمدی و محمدی علیهما السلام)
پسر بچه ده ساله که محمد نیمزاری اهل و ساکن
جیرفت بود ، دچار تب شدید شده و همزمان با آن خالهای قرمز و
سیاهی در بدنش مشاهده می شود. با توجه به ناراحتی
شدید نامبرده اطباء و درمانگاههای موجود در جیرفت و کرمان از
معالجه اش ناامید شده و اعلام می نمایند که وی مبتلا به
سرطان خون می باشد. ناگزیر پدر پسر بچه او را جهت معالجه به
شیراز می آورد و در بیمارستان شهید فقیهی
شیراز بستری می کند و سپس بیمار را به بیمارستان
علی اصغر شیراز منتقل نموده و چهل روز از بستری شدن وی در
بیمارستان مزبور می گذرد، بدون اینکه نتیجه ای
گرفته شود. بالاخره در شب جمعه پدر و مادر کودک بیمار از همه جا مایوس
شده و تصمیم می گیرند جهت بهبود او به حضرت احمد بن
موسی(ع) متوسل شوند. با همین هدف فرزند خود را به حرم مطهر شاهچراغ(ع)
منتقل کرده و پس از چند دقیقه در کمال تعجب در حضور خدام و زوار حرم، پسر
بچه ای از جای خود بلند شده و با صدای بلند می گوید
که من خوب شدم و به آغوش مادرش پناه می برد. آبان ماه 1376
پوران رودبارانی که پس از شفا یافتن نام معصومه
را بر می گزیند در سن سه سالگی از ناحیه پا و کمر فلج
می شود. چندین بار تحت عمل جراحی قرار می گیرد و
یک بار هم پلاتین در استخوان او قرار می دهند که متاسفانه عفونت
کرده و موجب ناراحتی بیشتر می شود. بررسی پرونده
های طولانی پزشکی این بیمار شفا یافته
همگی نشان از عجز و ناتوانی دست بشر در شفای بیماری
او دارد. این دختر خانم به همراه بستگان و خانواده اش در ایام نوروز
برای زیارت حضرت شاهچراغ(ع) به شیراز سفر می کند و در
ساعت یک بامداد روز 8/1/73 در سن 23 سالگی با توسل به حضرت احمد بن
موسی(ع) در حرم این بزرگوار شفای کامل می یابد. فروردین ماه 1373
زهرا نوردی ساکن آران کاشان می گوید
مشغول مرتب کردن منزل و نظافت خانه بودم که کمد بزرگ کنار دیوار بر
روی من افتاد. مدتی از شدت درد بیهوش شدم. وقتی به خود
آمدم، اطرافیان کمد را برداشته بودند. شدت درد بحدی بود که راه رفتن
برایم مقدور نبود. با همان حال مرا به دکتر بردند. بعد از معاینه
گفتند بین مهره های ستون فقرات فاصله افتاده است. هر روز صبح حالت
تهوع زیاد داشتم. نمی توانستم بنشینم. بارها به دکترهای
زیادی مراجعه کردم، عکسبرداری و آزمایش های متعدد
انجام دادم به جایی نرسیدم.
روز بروز بدتر و ناراحت تر بودم. دمادم به اهل بیت
عصمت و طهارت متوسل بودم. با شوهرم صحبت کردم، تصمیم گرفتیم به پابوس
حضرت شاهچراغ(س) بیائیم. در راه مرتب نذر و نیاز می کردم.
نذر کردم اگر خوب شدم، انگشتری طلای خود را به حضرت هدیه دهم.
عصر به زیارت شاهچراغ(س) آمدیم. شدیدا به آقا متوسل شدم و گریه
کردم. گفتم: آقا می دانی من رنجهای زیادی
کشیدم. درد بسیار تحمل کردم. خیلی خرج دوا و دکتر کردم.
دیگر طاقت درد کشیدن ندارم. کاسه صبرم لبریز شده، آقا نجاتم
بده، مرا دست خالی به آران برنگردان.
شب شده بود، در حالیکه اشک از چشمانم جاری بود،
لحظه ای در کنار ضریح مطهرش به خواب رفتم. در خواب دو نفر سید
که یکی شال سبز بر گردن و عبای مشکی بر تن داشت با
قدی بلند و رشید و دومی با لباس سفید دیدم. آن
سید بزرگوار دست برگرفت و گفت:« بیا ببین من طلا دارم. انگشترت
برای خودت». بعد به تختی که در کنار حرم بود اشاره کرد، روی آن
بخوابم و پارچه سبزی که بر گردن داشت بر روی من انداخت که همزمان
بیدار شدم و متوجه شدم که هیچگونه دردی ندارم و بطور کامل شفا
پیدا نموده و الحمد الله خوب شده ام.
پیدایش قبر احمد بن موسی (ع)
تاریخ نویسان، زمان پیدایش قبر
حضرت احمد را یکسان ننوشته اند. گروهی آن را در زمان امیر
عضدالدوله دیلمی (373-338) و گروهی دیگر، در زمان امیر
مقرب الدین مسعود بن بدر (متوفی به سال 665 هـ.ق) نوشته اند.
تاریخچه آرامگاه احمد بن موسی (ع):
در سال 475 (هـ.ق) مادر شاه شیخ ابواسحاق اینجو
پادشاه فارس، ملکه تاشی خاتون اقدامات نیکویی بر بارگاه
آن حضرت انجام داد. این بانوی نیکوکار، اقدام به بهسازی
بارگاه کرد و در عرض 5 سال از سال 745 تا 750 (هـ.ق) آرامگاهی وسیع و
گنبدی بلند آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه، مدرسه ای
وسیع بنا کرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازه های
بازار نزدیک حرم و ملک میمند فارس را وقف بر این آستان مقدس
کرد. ویرایش وتلخیص:آکاایران
چرا به امامزاده احمدبن موسی(ع) شاهچراغ میگویند؟
به گزارش سرویس فضای مجازی
خبرگزاری فارس به نقل از افکار نیوز، به دلیل نامشخص بودن روز
ولادت حضرت احمد بن موسی(ع)، شورای عالی انقلاب فرهنگی در
سال 1388 روز ششم ذیقعده یعنی پنجمین روز از دهه کرامت را
به نام روز بزرگداشت احمد بن موسی شاهچراغ جهت ثبت در تقویم مناسبتهای
ملی- اسلامی کشور تصویب کرد.
حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاهچراغ و
سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم (علیه
السلام) است؛ پسران امام هفتم (علیه السلام) بنا به مشهور 19 نفر هستند؛
حضرت احمد بن موسی(ع) و محمد بن موسی(ع) از یک مادر که (ام
احمد) خوانده میشد متولد شدند؛ آرامگاه ایشان اکنون در شهر
شیراز، میعادگاه عاشقان است.
شاید برای شما هم این سؤال پیش
بیاید که چرا به امامزاده احمد بن موسی(ع)، شاهچراغ میگویند؟
روایتی در این باره که در کتابی تاریخی نقل
شده است را در اینجا نقل میکنیم.
«تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی
از مدفن حضرت احمد ابن موسی (ع) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را
پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمیرسید که در اطراف آن،
خانههای متعدد ساخته و مسکن اهالی بود.
از جمله پیرزنی در پایین آن تل،
خانهای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب، میدید
چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک میدرخشد
و تا طلوع صبح روشن است؛ چند شب جمعه مراقب بود، روشنایی چراغ به
همین کیفیت ادامه داشت؛ با خود اندیشید شاید
در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء
الله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه کنم؛
هنگام روز، پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله
دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض
رسانید.
امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند،
درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه
خود چیزی بیان کردند؛ اما امیر که مردی روشن
ضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود: اولین شب
جمعه شخصاً به خانه پیرزن میروم تا از موضوع آگاه شوم.
چون شب جمعه فرا رسید، شاه به خانه پیرزن آمده
و دور از خدم و حشم، آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن
شد، مرا بیدار کن؛ چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول
روشنایی پرنوری قویتر از دیگر شبهای جمعه
مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود، بر بالین
امیر عضدالدوله آمده و بیاختیار 3 مرتبه فریاد زد: «
شاه! چراغ» و از آن به بعد به شاه چراغ، معروف شد.»
کتاب قیام سادات علوی تألیف علی
اکبر تشید
ملكه تاشی خاتون اقدام به بهسازی بارگاه
شاهچراغ كرد
بنای شاه چراغ در دوره اتابکان فارس در سده ششم
هجری قمری ساخته شد. حیاط شاهچراغ دارای دو در اصلی
ورودی است كه در سمت جنوب و شمال حرم از زیر دو سردر بزرگ كاشی
كاری شده گذشته و وارد حیاط وسیع حرم میشود. حرم
شاهچراغ در سمت غرب حیاط و حرم سید میر محمد؛ برادر شاه چراغ،
در سمت شمال شرقی حیاط قرار دارد.
دور تا دور حیاط شاهچراغ، اتاق هایی دو
طبقه ساخته شده كه پیشانی و جرزهای جلو آنها كاشی
كاری شده است. ستون های آهنی ایوان حرم به وسیله
چوب های نفیس پوشش داده شده و در سقف مسطح آن نیز چوب منبت
كاری شده به كار رفته است.
در سال ۷۴۵ ه. ق. ملكه تاشی خاتون؛
مادر شاه شیخ ابو اسحاق اینجو، حاکم فارس، اقدامات
نیكویی بر بارگاه آن حضرت انجام داد.
این بانوی نیكوكار، اقدام به
بهسازی بارگاه شاهچراغ كرد و در عرض ۵ سال از سال
۷۴۵ تا ۷۵۰ ه. ق. آرامگاهی وسیع
و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه شاهچراغ، مدرسه
ای وسیع بنا كرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازه
های بازار نزدیك حرم شاهچراغ و ملك میمند فارس را وقف بر این
آستان مقدس كرد.
ابن بطوطه، جهانگرد مراكشی، كه در سال
۷۴۸ ه. ق. برای بار دوم به شیراز سفر كرده، در
سفرنامه خود درباره اقدامات ملكه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه،
چنین نوشته است: "آرامگاه شاهچراغ در نظر شیرازیها احترام
تمام دارد و مردم برای تبرك و توسل به زیارت شاهچراغ میروند.
تاشی خاتون، مادر شاه ابواسحاق، در جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و
زاویه ای ساخته كه در آن به اطعام مسافران میپردازند و عده
ای از قاریان پیوسته بر سر تربت امامزاده شاهچراغ، قرآن
میخوانند. شب های دوشنبه، خاتون به زیارت آرامگاه شاهچراغ
میآید و در آن شب قضات و فقها و سادات شیراز نیز حاضر
میشوند. این جمعیت در بقعه جمع شده و با آهنگ خوش به قرائت
قرآن مشغول میشوند. خوراك و میوه به مردم داده می شود و پس از
صرف طعام، واعظ، بالای منبر میرود و تمام این كارها در
بین نماز عصر و شام انجام میگیرد".
در سال ۹۱۲ ه. ق. به دستور شاه
اسماعیل صفوی، بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاهچراغ انجام
گرفت. ۸۵ سال بعد بر اثر زلزله سال ۹۹۷ ه. ق.
نیمی از گنبد آرامگاه ویران شد كه دوباره در سالهای بعد
بازسازی گردید. در سال ۱۱۴۲ ه. ق. نادرشاه
افشار بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاهچراغ انجام داد و به دستور او
قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان كردند. نادرشاه
پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغان ها، پیمان بسته بود كه اگر
در جنگ پیروز شود، بهسازی شایسته ای بر این بقعه
انجام دهد. بنابراین پس از پیروزی بر افغانها و تسلط
شیراز، ۱۵۰۰ تومان پول آن زمان را صرف بهسازی
شاه چراغ كرد. قندیل او ۷۲۰ مثقال وزن داشته كه از
طلای ناب و زنجیر نقره ای ساخته بوده اند. این
قندیل تا سال ۱۲۳۹ ه. ق. همچنان آویزان بود.
در زلزله سال ۱۲۳۹ ه. ق. بنابر تحقیق
آنوبانینی، شیراز با خاك یكسان شد و آرامگاه شاهچراغ
نیز به كلی مخروبه گردید. نویسنده تذكره دلگشا كه خود
شاهد این زلزله بوده است چنین مینویسد: "گنبد بقعه
شاهچراغ كه از غایت ارتفاع، آفتاب جهان تاب هر روز در نیم روز خود را
در سایه آن كشیدی، به یك دفعه چنان بر زمین خورد كه
زمین شكافته و در اعماق خاك فرو رفت... و آن عمارات عالی... تو
گویی همیشه ویران بوده..."
پس از زلزله، قندیل اهدایی نادرشاه را
فروختند و صرف بازسازی آرامگاه شاهچراغ كردند. در سال
۱۲۴۳ ه. ق. به دستور فتحعلی شاه قاجار،
حسینعلی میرزا فرمانفرما، پیگیر شد تا كف بقعه
شاهچراغ را یك متر از سطح زمین بلندتر بسازد. این كار صورت گرفت
و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن را از سنگ و آجر و گچ بنا كردند و در
آخر ضریحی نقره ای بر قبر نصب كردند. در سال
۱۲۶۹ ه. ق. بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه شاهچراغ شكست و
فرو ریخت. در همان سال محمد ناصر ظهیرالدوله آنرا نوسازی كرد.
پس از آن بارها تغییرات دیگری در بقعه شاهچراغ صورت گرفته
تا به شکل امروزی خود درآمده است.
فضائل ام احمدمادرشاه چراغ
علامه مجلسی در کتاب ((مراة العقول)) در شرح
حدیث پانزدهم میگوید: ام احمد مادر بعضی اولاد
موسی کاظم بود و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامی
ترین زنهایش بود که اسرار خود را به او میسپرد و اماناتش را
نزد او ودیعه مینهاد.
در کتاب اصول کافی در باب ((امام در چه زمانی
میداند امام است)) آمدهاست که موسی کاظم امانت سربهمهری به ام
احمد سپرد و گفت بعد از مرگ من هر کس از فرزندان من در طلب این امانت آمد
خلیفه و جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا کسی خبر
از این امانت ندارد. بعد از کشتهشدن امام موسی، امام رضا به نزد ام
احمد آمد و امانت پدر را طلبید. ام احمد به گریه افتاد و دانست که
امام موسی کشته شد. پس امانت را بر حسب وصیت همسرش به امام رضا داد و
با او بعنوان امام هشتم شیعیان بیعت کرد. (ذبیحالله
محلاتی. «جلد سوم». در ریاحینالشریعه. چاپ اول. دارالکتب
الاسلامیه، ۱۳۸۵. ۳۵۸. شابک ۹۶۴-۴۴۰-۳۲۱-۵.) (وبگاه شهرداری شیراز؛ جاذبههای
گردشگری-مذهبی شیراز. -
سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی؛
نقشهٔ سیاحتی شهر شیراز؛ آثار تاریخی و نقاط
دیدنی شهر شیراز.)
حسین بن موسی بن جعفر(ع)مشهور به
علاءالدین حسین
حسین بن موسی بن جعفر(ع) یکی از
فرزندان امام هفتم شیعیان و برادر امام رضا(ع). وی از
راویان بوده و از امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و مادرش حدیث نقل کردهاست.
طبق روایتی او بیشتر از دیگر
فرزندان امام موسی کاظم(ع)، به امام جواد(ع) علاقه و محبت نشان میداد.
در برخی شهرهای ایران بقعههای به
وی منسوب است که معروفترین آنها شیراز و طبس است. در
شیراز مشهور به علاءالدین حسین و در طبس معروف به مفقود است.
اصل و نسب
پدر حسین، موسی بن جعفر(ع) و مادرش ام ولد بوده
است.[ الکواکب المشرقیه،ج۱،۷۲۴]
علامه مجلسی در بحار حدیثی نقل کرده که
با توجه به آن مادرش نیز از محدثین به حساب میآید.[زندگانی
حضرت امام موسی کاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار،ص:۱۰۲]
لقبش مفقود[الکواکب المشرقیه،ج۱،۷۲۴]
و علاء الدین است.[ بحار الأنوار،
المجلسی،ج۴۸،ص:۳۱۲]
احتمالا لقب علاءالدین در اواخر قرن چهارم که اضافه
کردن الدین رایج بوده به حسین بن موسی نسبت دادهشدهاست.[
مهاجران موسوی،ص۲۷۵]
جایگاه
برخی از علمای رجال، محدثان و روایان،
حسین بن موسی را از جمله راویان مورد اعتماد بر شمرده اند.
وی روایاتی از پدرش امام موسی کاظم(ع) و برادرش امام
رضا(ع) یا با واسطه از مادرش احمد نقل کردهاست.[ صدوق عیون،
ج۲ص۳۵۳؛ کلینی، کافی ج۳،
ص۷۶ و ج۶، ۵۰۹ و ناسخ التواریخ
ج۷، ۲۶۱]
روایاتی در «جایز بودن غسل جمعه در روز
پنج شنبه در برخی شرایط»[کلینی، ج۳،ص
۴۲]،«فضیلت و فایده حنا بستن»[کلینی،
ج۶،ص ۵۰۹]، «ترس مومنین»[ ابن عقده،
ص۱۱۶]، «وضعیت مالی و اجتماعی جعفر بن عمر
علوی در آینده»[ شیخ صدوق، ج۲،ص ۲۰۸]،
«رحمت خدا در نامه اعمال به مومنان»[ طوسی، ص۵۷۱]، «سود
رساندن به فرزندان پیامبر(ص)»[ طوسی، ص۳۵۵] و
«پرداخت مزد کارگر»[ ابن طاووس، طرف من الانباء و المناقب، ص۱۸۷]
وجود دارند که حسین بن موسی الکاظم(ع)در سلسله اسناد آن قرار دارد.
نیز از امام جواد(ع) پرسیدند کدام یک از
عموهایت بیشتر به تو احسان میکنند، گفت حسین. امام
رضا(ع) پس از شنیدن این جمله آن را تایید کرد.[ قرب
الاسناد، ص۳۷۸]
او امام جواد را وصی پیامبر(ص) میدانسته
و در حضور علی بن جعفر(ع)در مناظره با مردی عرب از این
عقیده دفاع کردهاست.[ مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص:
۳۲۰]
در روایتی دیگر از امام جواد(ع) از
انگشتریشان سئوال میکند که امام(ع) در پاسخ میگوید:
این انگشتر حضرت سلیمان(ع) است.[ ابن طاووس، سعد السعود للنفوس منضود،
ص۲۳۶]
سن
نویسده بحر الانساب سن وی را هنگام شهادت
یا وفات ۱۳سال نقل کردهاست[بحر الانساب و مجمع الاعقاب
ص۵۵]
اما این نظریه با اشکالاتی روبرو است. از
آنجا که شهادت امام موسی کاظم(ع) در سال ۱۸۳ق بوده [شیخ
مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۱۵]
و امام کاظم(ع)نیز سالهای آخر عمر خود را در
زندان به سر می بردهاست [رسول جعفریان، حیات فکری و
سیاسی ائمه، ص ۳۹۳]
باید سن حسین در هنگام شهادت پدر چهار یا
پنج ساله باشد. و هنگام هجرت امام رضا به خراسان ۲۲ساله چرا که امام
رضا(ع) در سال ۲۰۱ به خراسان هجرت کرد [جعفریان،
۱۳۸۱، ص۴۲۶]
اگر بگویم شهادت امام رضا(ع) و امامت امام جواد را
درک کردهاست باید به این مقدار دو یا سه سال افزود و او را
تقریبا جوانی ۲۴ یا ۲۵ ساله بودهاست.
بدین جهت ۱۳ساله بودن وی هنگام شهادت یا وفات از
طرف برخی تضعیف شدهاست.[جلوگاه نور، ص۴۳]
محل دفن
درباره محل دفن حسین بن موسی(ع) اختلاف است،
برخی معتقدند وی در کوفه از دنیا رفت، برخی مدفن وی
را در شیراز می دانند. به گفته بعضی دیگر محل دفن
وی در طبس است.
علاوه بر شیراز و طبس در کرمان، بهبهان، قزوین،
ساری و کجور نیز بقعههای به حسین بن امام موسی
کاظم(ع) منسوب است.[ مهاجران موسوی،
ص۲۸۰تا۲۸۳]
شیراز
بنابر گزارشی که مدفن حسین بن موسی(ع) را
در شیراز میداند او
یکی از همراهان شاه چراغ بوده است، این کاروان به قصد
دیدار امام رضا(ع) همراه با سایر برادرانش از مدینه عازم خراسان
شد.[ عیسی بن جنید شیرازی،
ص۳۰۶؛فرصه الدوله، آثار العجم]
تاریخ هجرت آنان به طور دقیق معلوم نیست
ولی با توجه به روایتی در بحار این کاروان پس از شهادت
امام رضا(ع) عازم ایران شد چرا که حسین بن موسی، پس از شهادت
امام رضا(ع) در مدینه از امامت امام جواد(ع) دفاع مینماید.[مسائل
علی بن جعفر و مس تدرکاتها، ص۳۲۰؛الکافی، ج۳،
ص۲۴۵]
اقدام حاکم فارس برای ممانعت از حرکت آنها منجر به
جدال سختی شد که به شهادت برادران انجامید. سید علاءالدین
حسین در باغی مخفی شد که پس از شناخته شدن به شهادت
رسید.[ سلطان الواعظین، شبهای پیشاور،
ص۱۱۹، میزاحسن فسائی، فارسنامه ناصری،
ص۵۴]
سید علاء الدین پس از شهادت برادرش احمد بن
موسی(ع) متواری میشود. هنگامیکه به سوی این
باغ میرفته تشخیص دادهاند که او از بنی هاشم است و در همان
باغ او را بقتل میرسانند.[ بحار الأنوار،
المجلسی،ج۴۸،ص:۳۱۲]
حمد الله مستوفی محل دفن حسین بن موسی را
در شیراز میداند.[تاریخ
گزیده،متن،ص:۲۰۴]
زرکوب
شیرازی، جنید شیرازی[ عیسی بن
جنید، هزار مزار، ص۳۰۶]، علامه مجلسی، بحرالعلوم در
کتاب تحفه العالم فی خطبه المعالم،[مهاجران موسوی،
ص۲۸۳] روضاتی[روضاتی، جامع الانساب،
ص۴۲] نیز این قول را پذیرفتهاند.
بقعۀ وی در چندصد متری حرم شاه چراغ مورد
توجه مردم شیراز و دوستداران اهل بیت است. این بقعه در نطر مردم
شیراز از جایگاه بالایی برخوردار است و هر هفته شب دوشنبه
را به زیارتی وی اختصاص دادهاند به طوریکه بقعه مملو از
جمعیت میشود.
مجلسی در بحار آورده: تا قرن هشتم قبر
علاءالدین حسین مخفی بود. در زمانی که قتلغ
فرمانروای شیراز بود باغبان وی مشاهده کرد که در شبهای
جمعه نوری به طرف نقطه ای از باغ میآید. جریان را
به قتلغ رساند وی پس از تجسس متوجه شد قبری در آنجاست و درون آن
جسدی پرهیبت که آثار جلالت و جمال و کمال از او آشکارا دیده
میشد در یک دست قرآن و در دست دیگر شمشیری داشت . از روی نشانهها و قرائن فهمیدند
قبر حسین بن موسی است اطراف قبر قبه و رواقی ساخت.[ بحار
الأنوار، المجلسی،ج۴۸،ص:۳۱۲]
قبل از علامه مجلسی این داستان در
کتابهای شدالازار نوشته جنید شیرازی[ جنید
شیرازی، شدالازار، ص۲۶۰] و شیراز نامه نوشته
زرکوب[مهاجران موسوی، ص۲۸۲]آمدهاست.
سید میر محمد عابد محمد بن موسی بن جعفر
محمد بن موسی بن جعفر ملقب به عابد از فرزندان امام
کاظم(ع) و مشهور به سید میر محمد عابد، از امامزادگان مورد توجه در
ایران که زمان حکومت مأمون همراه با برادرش شاه چراغ به ایران سفر کرد
و با شنیدن خبر شهادت امام رضا(ع)، در شیراز ماند؛ ولی در آنجا
به شهادت رسید. مقبره وی، در نزدیکی حرم شاه چراغ قرار
دارد.
ولادت و نسب وی
تاریخ ولادت وی مشخص نیست. پدر وی
موسی بن جعفر(ع) امام هفتم شیعیان است. وی و احمد بن
موسی و حمزه بن موسی از یک مادر به نام ام احمد هستند.[ابن
عنبه، عمده الطالب، ص۱۹۷ - شیخ مفید، ارشاد،
ج۲، ص۲۴۴]
لقب
محمد بن موسی معروف به محمدعابد است، این لقب
را امام کاظم(ع) به وی عطا کرد، زیرا وی اهل نماز و تهجدِ
زیاد بوده و بیشتر روزها روزه میگرفت.[اعیان
الشیعه، ج۲ص۲۲۴]
جایگاه و مقام محمد بن موسی(ع)
طبق بعضی از گزارشها محمد بن موسی همیشه
باوضو بود، اهل شب زنده داری و عبادت بوده تا اندازهای که
هاشمیه(کنیز رقیه موسی بن جعفر(ع)) درباره وی
میگوید: هیچگاه محمد را ندیدم مگر اینکه این
آیه از قرآن را به خاطرم آوردم
«کانو قلیلا من اللیل ما یهجعون.»
یعنی ترجمه: واز شب اندکی را به خواب میرفتند.[مفید
ارشاد،ج۲، ص۲۴۵]
صاحب الاعلام الوری در فضیلت وی میآورد:
«او مردی پرهیزکار و صالح بود»[ إعلام الوری،
الطبرسی،ج۲، ص۳۶]
و مامقانی وی را از جمله راویان
احادیث اهلبیت(ع) میشمارد.[مامقانی، تنقیح
المقال، ص۱۹۳]
مخفی بودن در شیراز
بعضی گفتهاند وی به دلیل ظلم وستم
عباسیان به شیراز متواری شده و در آنجا به کتابت قرآن مشغول بود
و در آمد حاصل از آن را صرف آزادسازی بردگان میکرد. گفتهاند هزار
برده از این طریق توسط وی آزاد شد.[بحار الأنوار،
مجلسی،ج۴۸،ص:۲۸۵ پاورقی]
شهادت
اکثر منابع از شهادت وی به همراه برادرش شاه چراغ خبر
داده و گفتهاند: احمد بن موسی و برادرش محمد عابد و یارانش در
درگیری که بین آنها و کارگزار مامون به نام قتلغ خان در
شیراز رخ داد به شهادت رسیدند.[اعیان الشیعه،
ج۱۱، ص۲۸۶ -
مجلسی، بحار، ج۸، ص۳۰۸ - جعفرمرتضی
عاملی، زندگی سیاسی هشتمین، ص
۲۱۴]
با این وجود برخی از منابع از درگذشت وی
با مرگ طبیعی حکایت میکنند، چنانچه صاحب شبهای
پیشاور مینویسد: «جناب سید امیر محمد عابد در گوشه
انزوا اشتغال به عبادت داشت و به اجل طبیعی از دنیا رفت.»
مدفن محمد بن موسی(ع)
شیراز: مجلسی در بحارالانوار به نقل از حمد
الله مستوفی در نزهة القلوب و جزایری در النعمانیة، مدفن
محمد بن موسی(ع) را در شیراز ذکر کردهاند. در فاصله
۲۰۰متری مشرق امامزاده شاهچراغ قرار دارد. [مجلسی،
بحار، ج۴۸، ص۳۱۰] [عرفانی منش، مهاجران
موسوی، ۶۴۲]
اراک: مزار با شکوه و مجللی در دو فرسخی اراک
روستایی به نام میقان، امامزادهای به نام محمد عابد
مدفون است که به اعتقاد اهل محل، مدفن محمد بن موسی(ع) است،[عرفانی منش،
مهاجران موسوی، ۶۴۴] اما فیض قمی معتقد است
در این بقعه محمد بن احمد بن هارون بن موسی(ع) دفن شدهاست.[فیض
قمی، گنجینه آثارقم، ج۲، ۱۹۴]
گناباد: درشهر کاخک ۲۴ کیلومتری
شهر گناباد، امامزادهای مدفون است که به اعتقاد متعلق به محمد بن
موسی(ع) میباشد اما بنا بر اقوال متواتر مدفون در این بقعه
محمد بن موسی بن احمد بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی(ع)
است.[عرفانی منش، مهاجران موسوی،
۶۴۵-۶۴۶]
تفرش: بقعهای در این شهر وجود دارد که نزد
اهالی آن به امامزاده محمد بن موسی(ع) معروف است، اما بنا بر
قراینی شخصیت مدفون در آنجا یکی از نوادگان امام
سجاد(ع) است.[سیفی قمی تفرشی، سیری کوتاه در
جغرافیای تفرش وآشتیان، ص۹۵]
دیگر شهرها: همچنین در شهرهای شهرضا،
شهرستان نور، دامغان، خرم آباد، ساوه و بابل امامزادگانی مدفونند که نزد
اهالی منتسب به محمد بن موسی(ع) هستند.
حرم محمد بن موسی در شیراز
حرم محمد بن موسی قبلاً دارای صحن و حیاط
مستقل بوده است که از طریق بازار بین الحرمین به صحن مطهر حضرت
شاهچراغ(ع) ارتباط داشته است. از اوایل دهه شصت، به حرم ایشان
نیز توجه خاص معطوف گردید و تعمیرات اساسی در آن انجام
شد. با توجه به کمبود فضای سرپوشیده حرم مطهر حضرت سید
میر محمد(ع)، سالن جدید بالای سر ضریح مطهر احداث
گردید و مورد بهره برداری قرار گرفت.همچنین بازار بین
این دو حرم نیز تخریب شد و آرامگاه سید میر
محمد(ع)، برادر شاهچراغ(ع)، در ضلع شمال شرقی حرم احمد بن موسی(ع)
قرار گرفت.
ایوان حرم محمد بن موسی نیز وسعت
یافت و نوسازی شد. این ایوان چهار ستون دارد و ایوا
حرم شاه چراغ ۱۰ ستون دارد.
ساخت اولین گنبد را به زمان ظهیرالدوله نسبت
میدهند و در
عهد نادر شاه افشار چون بنای خرابی داشته است همزمان با بقعه مرمت
میگردد. سطح
گنبد حدود ۲۵۲ متر مربع، ارتفاع آن ۱۲ متر و حداکثر
قطرش ۱۰ متر میباشد که به شکل بسیار
زیبایی با کاشی تزیین گردیده است.
بسیاری از سادات و اخیار و صلحاء و ابرار
در جوارش مدفونند. در سمت چپ آن بزرگوار مرقد کوچکی است و در آن لوحی
که بر روی آن نقش است: ابراهیم بن محمد بن موسی و میگویند فرزند آن
حضرت است.
فرزندان
دانشمندان نسب شناس برای محمد بن موسی(ع) هفت
فرزند، سه پسر و چهار دختر نام برده اند، که عبارتنداز:
پسران: جعفر محمد زاهد و ابراهیم.[ جمهرةأنساب العرب،متن،ص:۶۵ - المجدی، ابن
الصوفی،ص:۳۱۳]
البته در سلسله سند بعضی از روایات از
فرزندی دیگری به نام علی نیز یاد شده است.[ بحار الأنوار،
المجلسی،ج۷۴،ص:۲۹۸ - تاریخ
الخمیس، دیار البکری،ج۲،ص:۳۸۶]
دختران: حکمیه، کلثوم، بریهه و
فاطمه[المجدی، ابن الصوفی،ص:۳۱۳]
به گفته بعضی از علما نسل زیادی از
وی باقی ماندهاست.[ بحار الأنوار،
مجلسی،ج۴۸،ص:۲۸۵ پاورقی]
معروفترین فرزند وی ابراهیم معروف به
ابراهیم مجاب است که در حرم امام حسین(ع) مدفون است.[اعیان
الشیعه، ج۲ص۲۲۴]
در سبب نامگذاری وی به مجاب گفتهاند: هنگام
زیارت امام حسین(ع) به امام سلام داده و امام از داخل قبر جواب
وی را میدهد.[اعیان الشیعه،
ج۲ص۲۲۴]
خواجه شمس الدین محمد متخلص به حافظ
خواجه شمس الدین محمد متخلص به حافظ و ملقّب به لسان
الغیب از شاعران پارسی زبان در قرن هشتم هجری. او را بزرگترین
غزلسرای این زبان برشمردهاند. برخی گفتهاند وجه تخلص و شهرت
او به حافظ، آن است که او، حافظ قرآن بوده و بسیاری از ابیات او
ترجمان مفاهیم قرآنی است. حافظشناسان مذهب حافظ را شافعی
دانستهاند ولی در عین حال با استناد به برخی ابیات
دیوانش، بر گرایش و علاقه او به اهل بیت تاکید کردهاند.
خاستگاه و تولد
در مورد خاستگاه حافظ اتفاق نظر وجود ندارد. انصاری
کازرونی (سده ۱۰ق.) اصل خاندان او را از عراق عجم و اهل رودآور
همدان، و خود حافظ را زاده و رشدیافته شیراز دانسته است.[انصاری
کازرونی، مرقوم پنجم کتاب سلم السموات، ص۱۴] ولی
فخرالزمانی قزوینی، نیای حافظ را از مردم
کوپای (کوهپای) اصفهان خوانده که در روزگار اتابکان فارس، به
شیراز کوچ کرده است.[ فخرالزمانی، تذکره میخانه،
ص۸۵]
لقب یا نام جدش را غیاث الدین و لقب
یا نام پدرش را به اختلاف بهاءالدین یا کمال الدین آورده
اند.
در سال تولد حافظ اختلاف است و آن را از
۷۱۳ تا ۷۲۰ق گفتهاند.
تحصیل علم
گویا حافظ و کسی که بعدها دیوان او را
گرد آورده است، هر دو در مجلس درس «قوامالدین عبدالله بن نجمالدین
محمود شیرازی» (درگذشته ۷۷۲ق) حضور مییافتهاند.
در «مقدمه جامع دیوان» درباره اشتغال حافظ به درس آمده است:
محافظت درس قرآن... و تحشیه کشاف و مفتاح و مطالعه
مطالع و مصباح... از جمع غزلیاتش مانع آمدی.[گلندام، محمد، مقدمه جامع
دیوان حافظ، ص ۴۷ و ۴۸]
مراد از کشاف کتاب الکشاف عن حقیقة التنزیل اثر
زمخشری است که خود حافظ نیز در اشعارش از آن یاد کرده است. حافظ
همچنین در اشعار خود به حضور در مدرسه، ۴۰ سال تحصیل علم
و فضل، درس صبحگاهی و حفظ قرآن بر حسب قرائتهای مختلف اشاره کرده
است.
القاب و عناوین
حافظ در زمان خود تنها به لقب شمس الدین و تخلص حافظ
مشهور بوده و القاب و عناوینی همچون خواجه، لسان الغیب، ترجمان
الاسرار، عمدة العارفین و سلطان الشعرا و نیز نسبت او
یعنی شیرازی، ظاهرا پس از مرگ او اطلاق شده است.[خواندمیر،
حبیب السیر، ۳(۲)، ص۲۸۸؛ معین،
حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۹۷]
حاکمان
شرایط سیاسی ایران در عصر حافظ
نابسامان بود تا بدانجا که آن را عصر ملوکالطوایف ایران میان
دو دولت ایلخانیان و تیموریان خواندهاند. در سال
۷۴۳ق. (دوره جوانی حافظ) ابواسحاق اینجو در
شیراز به قدرت رسید که مردی شاعر و شعردوست بود و این امر
در شعر حافظ بازتاب یافته است. حکومت او دیری
نپایید و در سال ۷۵۸ق با غلبه مبارزالدین
مظفری بر فارس و چیرگی «ظاهرپرستان پر تزویر»، دورهای
تاریک برای حافظ پدید آمد که انعکاس آن نیز در اشعار او
هویداست و هر جا از «محتسب» سخن گفته، گویا منظور او همین
امیر مظفری است. پس از آن، دوره حکومت شاه شجاع آغاز میشود که
فردی شاعر و ادیب بوده و حافظ ۳۲ سال از عمر خود را در
زمان او سپری کرده و اشعار بسیاری درباره او گفته است.
مذهب حافظ
بهاءالدین خرمشاهی معتقد است:
حافظ در اصول عقاید، یعنی مکتب
کلامی، پیرو اشعری و در فروع (مذهب فقهی) شافعی است
و در عین حال آشکارا گرایش به تشیع دارد، اما شیعی
کامل عیار نیست و مسلّم است که مثل هر مسلمان پاکاعتقادِ بیتعصبِ
صاحبدلی، دوستدار خاندان عصمت و طهارت (ع) است.[حافظ نامه، خرمشاهی،
قسمت «حافظ و اشعریگری»]
همو در جای دیگر میگوید: گرایش
او به خاندان پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) نیز دو وجه و محمل دارد:
یکی تمایل به اهل بیت (ع) در نزد شافعی و
پیروان او. دوم نوعی گرایش کلی و مبهم و کمرنگ به
تشیع که در عصر حافظ باب شده بود.[حافظ، بهاء الدین خرمشاهی،
ص۱۶۱]
قاضی نورالله شوشتری در کتاب مجالس
المؤمنین درباره حافظ گفته است: حافظ، عارف شیراز، سردفتر اهل راز و
در حقایق و معارف ممتاز بود و... ایمان او مُبرّا از عیب و
ریب است.[سید نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران،
ج۲، ص۱۱۹]
از این عبارت او نتیجه گرفتهاند که وی
قائل به تشیع حافظ بوده است.
تاثیرپذیری از قرآن
حافظ شناسان در انس داشتن حافظ با قرآن و
تاثیرپذیری شعر او از آن اتفاق نظر دارند و معتقدند
مهمترین عامل انتخاب واژه «حافظ» به عنوان تخلص او، حفظ قرآن و انس داشتن با
آن است. تاثیرپذیری شعر حافظ از قرآن از دو دیدگاه قابل
بررسی است:
از لحاظ ساختار: ساختار غزلهای حافظ مانند قرآن،
خطی و تک مضمونی نیست، یعنی حافظ اسیر
یک خط باریک معنایی نیست که ملزم باشد آن را از
آغاز تا پایان غزل دنبال کند، بلکه سبک او سیری و دایرهای
است یعنی در عین حفظ وحدت، به مضامین مختلف میپردازد.[خرمشاهی،
ذهن و زبان حافظ، ص۲۴]
از لحاظ معنا یا محتوا:
استفاده حافظ از معانی قرآنی به ۳ گونه
است:
۱. ترجمه: منظوم کردن ترجمه برخی آیات
قرآن مانند:
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ (سوره
انعام، ۱۶۴): عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه
سرشت - که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ (سوره بقره،
۱۵۲) گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند - نگاه دار سر رشته
تا نگه دارد
۲. اقتباس: به معنای اشتمال کلام بر آیات
قرآن مانند:
إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ
آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ (سوره نمل، ۷) لمع البرق من الطور و آنست به - فلعلی لک آت بشهاب قبس
۳. تلمیح: به معنای اشاره به قصص
قرآنی مانند:
اشاره به داستان سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع): یا
رب این آتش که در جان من است - سرد کن زان سان که کردی بر خلیل
عرفان در شعر حافظ
جمعی از علمای شیعه، اشعار حافظ را
عرفانی دانسته و او را ستودهاند. مرتضی مطهری درباره عرفان
حافظ گفته است: «دیوان حافظ یك دیوان عرفانی است و در
حقیقت یك كتاب عرفان است. بعلاوه جنبه فنی شعر، به عبارت
دیگر عرفان است بعلاوه هنر. در میان دواوین شعرای
فارسی دیوان عرفانی زیاد است، اما دیوانی كه
واقعاً از یك روح عرفانی سرچشمه گرفته باشد یعنی واقعاً
عرفان باشد كه به صورت شعر بر زبان سرایندهاش جاری شده باشد (نه
اینكه شاعری بخواهد به سبك عرفان شعر گفته باشد)، زیاد
نیست.»[پایگاه جامع شهید مطهری]
در کتاب «روح مجرد» آمده است: مرحوم قاضی، حافظ
شیرازی را هم عارفی کامل میدانستند و اشعار مختلف او را،
شرح منازل و مراحل سلوک تفسیر میکردند.[محمد حسین
حسینی طهرانی، روح مجرد، ص۳۴۳]
جبرگرایی
بسیاری از اشعار حافظ رنگ و بوی
جبرگرایی دارد و از این رو بسیاری از حافظپژوهان
او را جبری مسلک شمردهاند ولی برخی نیز او را معتقد به
اختیار دانستهاند. (برای آشنایی بیشتر رجوع
کنید به اینجا)
فال حافظ
تفأل به شعر حافظ ریشهای دیرینه
در فرهنگ ایران دارد. هر چند حافظ خود بارها به فال زدن اشاره دارد (به
ناامیدی از این در مرو بزن فالی) ولی آنچه از
قراین پیداست، فال گرفتن با دیوان حافظ احتمالا سالها پس از
درگذشت او مرسوم شده است. به سبب همین ویژگی است که برخی،
حافظ و برخی، دیوان او را به صفاتی چون لسان الغیب و
ترجمان الاسرار توصیف کردهاند.
شرح و ترجمه دیوان
بر دیوان حافظ شرحهایی به زبان
فارسی نوشته شده است از جمله:
مرج البحرین: نوشته سیف الدین ابوالحسن
عبدالرحمن لاهوری در سال ۱۰۲۶ق. این شرح به
کوشش خرمشاهی و دیگران با عنوان «شرح عرفانی غزلهای
حافظ» به چاپ رسیده است.
لطیفۀ غیبی: نوشته محمد بن محمد
دارابی (۱۰۵۰ق) در شرح اشعار مشكل دیوان حافظ
به همراه توضیح برخی اصطلاحات اهل تصوف و عرفان كه در سال
۱۳۵۷ در شیراز با همین عنوان چاپ شده است.
بدر الشروح: نوشته بدرالدین اکبر آبادی در سال
۱۲۵۴ق. وی در این شرح از ۲۲ کتاب
بهره برده است. این کتاب در سال ۱۳۳۳ق در هند چاپ
سنگی و در سال ۱۳۶۲ در تهران افست شده است.
حافظ نامه: نوشته بهاءالدین خرمشاهی که توسط انتشارات
علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است. چاپ
بیستم آن مربوط به سال ۱۳۹۱ است.
شرح شوق: نوشته سعید حمیدیان در پنج جلد
که بیش از چهارهزار صفحه دارد و توسط نشر قطره در سال
۱۳۹۱ منتشر شدهاست.
آرامگاه حافظ در دوره قاجار
همچنین دیوان حافظ به چندین زبان از جمله
انگلیسی، عربی، فرانسوی، روسی، اردو، پنجابی،
سندی، هندی، پشتو و بلوچی ترجمه شده است.
درگذشت
سال وفات حافظ ۷۹۲ق. است. او را در کتِ
شیراز یا مصلای آن شهر دفن کردند و ۶۳ سال بعد
عمارتی بر آن ساخته شد. آرامگاه کنونی او در سال
۱۳۱۶ش ساخته شده و به نام حافظیه معروف است.
محمد اَهْلی شیرازی
محمد اَهْلی شیرازی،
(۸۵۸-۹۴۲ق)، ادیب و شاعر سده
۱۰ق /۱۶م است. او در قصیده از انوری،
ظهیر فاریابی، خاقانی و جامی، و در غزل از سعدی
و حافظ پیروی میکرده است. اهلی قصاید و
ترکیببندهای زیادی در مدح و رثای اهل بیت(ع)
دارد.
زندگی نامه
وی از شاگردان جلالالدین محمد دوانی
(درگذشته ۹۰۸ق) بود و در جوانی به دربار سلطان حسین
بایقرا در هرات راه یافت و در آنجا قصیده معروف خود را به تتبع
از سلمان ساوجی برای امیر علیشیر
نوایی سرود. اهلی از هرات، به آذربایجان رفت و به دربار
سلطان یعقوب، سومین پادشاه آق قویونلو راه یافت و در
ستایش او اشعاری سرود. او به هنگام نشستنِ شاه اسماعیل
صفوی بر تخت، به دربار او روی آورد و در آنجا منزلت
بالایی یافت. با این حال، گفته شده که وی همواره در
فقر و تنگدستی زندگی میکرد. اهلی در ۸۴
سالگی در شیراز درگذشت و در کنار خواجه حافظ به خاک سپرده شد.
ویژگیهای شعری
اهلی را پیرو سبک عراقی دانستهاند. او
در قصیده از انوری، ظهیر فاریابی، خاقانی و
جامی، و در غزل از سعدی و حافظ پیروی میکرد. اشعار
وی که در قالبهای مختلف شعری سروده شده، آکنده از صنایع
ادبی است. او به ویژه در ساختن ماده تاریخ چیرهدست بود.
اهلی، قصاید بسیار و نیز چند
ترکیببند در منقبت پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و سایر اهل
بیت(ع) سروده که هفت قصیده از این قصاید در رثای
امام حسین(ع) است. از او ۳ قصیده، در پاسخ سلمان ساوجی
برجای مانده است.
مثنوی شمع و پروانه او تمثیلی از عشق و
جذبات آن است که در ۸۹۴ق برای سلطان یعقوب به
تقلید از نظامی و جامی، سروده شده است. این مثنوی
یک بار به طور مستقل، به کوشش احمد صدرنیا کازرونی، در
شیراز(۱۳۱۲ق) و بار دیگر همراه با
کلیات او به چاپ رسیده است.
مثنوی دیگر او با عنوان سحر حلال(در
۵۲۰ بیت) نیز بارها به چاپ رسیده است.
یکی دیگر از آثار وی که به طور
مستقل نیز منتشر شده، منظومه گنجفه نام دارد. وی بر این منظومه
نیز دیباچهای منثور نگاشته، و سبب نظم آن را بیان داشته
است.
نمونه اشعار
ماه محرم است و شد، دجله روان زچشم ما - بهر حسین
تشنه لب، شاه شهید کربلا - با شهدای کربلا، لاف وفا هر آنکه زد - گرنه
شهیدِ گریه شد، مدعی است و بیوفا - بس که ز آتش جگر،
گریه گرم میکنم - مردمک دو دیدهام، سوخته شد در این عزا
منابع : اهلی شیرازی، محمد، کلیات
اشعار، به کوشش حامد ربانی، تهران، ۱۳۴۴ش. - رازی،
امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران،
۱۳۴۰ش. - رضازاده شفق، صادق، تاریخ ادبیات
ایران، شیراز، ۱۳۵۲ش. - روملو، حسن، احسن
التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران،
۱۳۵۷ش. - سام میرزا صفوی، تحفه سامی،
به کوشش رکن الدین همایون فرخ، تهران، ۱۳۴۷ش.
- شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران،
۱۳۶۵ش. - صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات
در ایران، تهران، ۱۳۶۶ش. - قاضی احمد
قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران،
۱۳۵۹ش. - مجاهدی، علی، کاروان شعر عاشورا،
زمزم هدایت، قم، ۱۳۸۶ش. - نفیسی،
سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران،
۱۳۴۴ش. - ری شهری، محمد و...، دانشنامه امام
حسین(ع)، مترجم: محمد مرادی، دارالحدیث، قم،
۱۴۳۰ق/۱۳۸۸ش.
مصلح الدین سعدی شیرازی
سعدی شیرازی با نامِ کاملِ ابومحمّد
مُشرفالدین مُصلح بن عبدالله بن مشرّف سعدی شیرازی
(زادهٔ ۵۸۵ یا حدود ۶۰۶ هـ.ق.
برابر با حدود ۵۸۹ خورشیدی و
۱۲۱۰ میلادی در شیراز - درگذشتهٔ
حدود ۶۹۱ هـ.ق. برابر با حدود ۶۷۰ یا
۶۷۱ خورشیدی و ۱۲۹۱
یا ۱۲۹۲ میلادی) شاعر و
نویسندهٔ پارسیگوی نامدار ایرانی است.
آوازهٔ او بیشتر بهخاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و
قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب
استادِ سخن، پادشاهِ سخن، شیخِ اجلّ و حتی بهطور مطلق، استاد دادهاند.
آثار معروفش کتاب گلستان به نثر و مثنوی بوستان در بحر متقارب (وزنِ
شاهنامهٔ فردوسی) و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست
که به مجموع آثار او کلیات سعدی میگویند.
زندگینامه
سعدی در شیراز زاده شد. وی کودکی
بیش نبود که پدرش درگذشت. مادرش کازرونی بود. در دوران کودکی با
علاقهٔ زیاد به مکتب میرفت و مقدمات دانش را میآموخت.
هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقهٔ فراوانی نشان
داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و بهویژه
حملهٔ سلطان غیاثالدین خوارزمشاه، برادر جلالالدین
خوارزمشاه به شیراز (در سال ۶۲۷ هـ. ق)، سعدی را که
هوایی جز بهدستآوردن دانش در سر نداشت، بر آن داشت شیراز را
ترک کند.
جهانگردی
سعدی جهانگردیِ خود را در سال
۱۱۲۶ میلادی آغاز کرد و به شهرهای
مختلفِ خاور نزدیک و خاورمیانه، هندوستان، حبشه، مصر و شمال
آفریقا سفر کرد و این جهانگردی به روایتی سی
سال به طول انجامید. حکایتهایی که سعدی در گلستان
و بوستان آوردهاست، نگرش و بینش او را نمایان میسازد.
وی در مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد دانشآموختهبود و در آنجا
وی را «ادرار» (بهمعنی حقوق (دستمزد) و مستمرّی) بود.
در سفرها نیز سختی بسیار کشید. او
خود در گلستان گفتهاست که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به
جامعِ کوفه درآمد، و یکی را دید که پای نداشت؛ پس سپاس
نعمت خدایی بداشت و بر بیکفشی صبر نمود. آنطور که از
روایت بوستان برمیآید، وقتی در هند بود، سازکار
بتی را کشف کرد و برهمنی را که در آنجا نهان بود در چاله انداخت و
کشت. وی در بوستان، این روش را در برابر همهٔ فریبکاران
توصیه کردهاست. حکایات سعدی عموماً پندآموز و سرشار از پند و
نیز پارهای مطایبات است. سعدی، ایمان را
مایهٔ تسلیت میدانست و راه التیام زخمهای
زندگی را محبت و دوستی قلمداد میکرد. علت عمر دراز سعدی
نیز ایمان قوی او بود.
آغازِ سفر؛ آموزش در بغداد
سعدی در حدود ۶۲۰ یا
۶۲۳ قمری از شیراز به مدرسهٔ
نظامیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد
غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت. سعدی در
گلستان، غزالی را امامِ مُرشد مینامد.
سعدی از حضور خویش در نظامیهٔ
بغداد چنین یاد میکند: مرا در نظامیه ادرار بود - شب و
روز تلقین و تکرار بود (توضیح: «ادرار» در بیت یادشده بهمعنی
مستمری و مقرری و شهریه، و نیز تقریباً معادل بورس
تحصیلیِ امروزیست)
نکتهٔ درخور توجه، رفاه دانشمندان در این زمانه
بود. خواجه نظامالملک طوسی نخستین کسی بود که مستمری
ثابت و مشخصی برای مدرسان و طلاب مدارس نظامیه تنظیم کرد.
این امر موجب شد تا اهل دانش بهلحاظ اجتماعی و اقتصادی، از
جایگاه ویژه و امنیت خاطر فراوانی بهرهمند شوند.
جدا از از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان
دیگری ازقبیل شهابالدین عمر سهروردی نیز
حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. این شهابالدین
عُمَر سهروردی را نباید با شیخ اشراق، یحیی
سهروردی اشتباه گرفت. معلم احتمالیِ دیگرِ سعدی در بغداد
ابوالفرج بن جوزی (درگذشتهٔ ۶۳۶) بودهاست که در
هویت اصلی وی بین پژوهشگران (از جمله بین محمد
قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد.
دیگر سفرها
پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به
سفرهای گوناگونی پرداخت که در آثار خود به بسیاری از
این سفرها اشاره کردهاست. در اینکه سعدی دقیقاً از چه
سرزمینهایی دیدن کرده، میان پژوهندگان اختلافنظر
وجود دارد و به حکایاتِ خودِ سعدی هم نمیتوان بسنده کرد، و به
نظر میرسد که بعضی از این سفرها داستانپردازی باشد
(موحد، ۱۳۷۴، ص۵۸)، زیرا
بسیاری از آنها منطقاً پایهٔ نمادین و اخلاقی
دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام، حجاز و بخشهایی
از فرنگ سفر کردهاست، و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای
صغیر، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و
آفریقای شمالی هم دیدار کردهباشد.
بازگشت به شیراز
سعدی در حدود سال ۶۵۵ قمری
به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس
در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی (حکومت:
۶۲۳–۶۵۸ هـ. ق) بود که برای
جلوگیری از هجوم مغولان به فارس، به آنان خراج میداد و
یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر
۶۵۶) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی،
شیراز پناهگاه دانشمندانی شدهبود که از دَم تیغِ تاتار جان
سالم بهدربردهبودند. در دوران وی، سعدی مقامی ارجمند در دربار
بهدست آوردهبود. در آن زمان، ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعدبن
ابوبکر، که تخلص سعدی هم از نام اوست، به سعدی ارادت بسیار
داشت. سعدی بوستان را، که سرودنش در ۶۵۵ قمری به
پایان رسید، به نام بوبکر سعد کرد و آن را به وی تقدیم
نمود. کمتر از یک سال بعد از تدوین بوستان، در بهار سال ۶۵۶،
دومین اثرش گلستان را به نام ولیعهد سعدبن ابوبکربن زنگی نگاشت،
و خود در «دیباچهٔ» گلستان میگوید: «هنوز از گلستانِ
بُستان بَقیتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.» ظاهراً در
اینجا منظور سعدی از «بُستان»، کتاب بوستانِ اوست؛ البته
دربارهٔ نامگذاری بوستان و زمانِ نامگذاریِ آن، میان
پژوهشگران اختلافنظر وجود دارد.
اختلافنظر در تاریخِ زایش و درگذشت
براساس تفسیرها و حدسهایی که از نوشتهها
و سرودههای خودِ سعدی در گلستان و بوستان میزنند، و با توجه
به اینکه سعدی تاریخ پایانِ نوشتهشدنِ این دو اثر
را در خودِ آنها مشخص کردهاست، دو حدسِ اصلی در زادروز سعدی زده شدهاست:
دیدگاهِ بیشینه (پیرامونِ
۶۰۶ قمری)
نظر بیشترِ پژوهشگران، مبتنی بر آن بخشی
از دیباچهٔ گلستان است که چنین میگوید:
یک شب تأمل ایام گذشته میکردم و بر عمرِ
تلف کرده تأسف میخوردم و سنگِ سراچهٔ دل را به الماسِ آبِ دیده
می سُفتم و این ابیات مناسبِ حالِ خود میگفتم: در
اقصای عالم بگشتم بسی - به سر بردم ایام با هر کسی - تمتع
به هر گوشهای یافتم - ز هر خرمنی خوشهای یافتم - چو
پاکان شیراز خاکی نهاد - ندیدم که رحمت بر این خاک باد
همچنین، براساسِ بیتِ «ای که پنجاه رفت و
در خوابی/ مگر این پنج روزه دریابی» و سایر شواهدِ
این حکایت، سعدی را در سالِ ۶۵۶ قمری
حدوداً پنجاهساله میدانند، و درنتیجه زادروزِ وی را در حدود
۶۰۶ قمری میگیرند.
حکایتِ مسجدِ جامع کاشغر
از طرف دیگر، عدهای، از جمله محیط
طباطبایی در مقالهٔ «نکاتی در سرگذشت سعدی»، براساس
حکایت مسجد جامع کاشغر از باب پنجم گلستان (با شروع سالی «محمد
خوارزمشاه، رحمتاللهعلیه، با ختا برای مصلحتی صلح
اختیار کرد») که به صلح محمد خوارزمشاه، که در حدود سال
۶۱۰ قمری بودهاست، اشاره میکند و سعدی را
در آن تاریخ مشهور مینامد، و بیتی که مصراع «بیا
ای که عمرت به هفتاد رفت» جزو آن است، از اوایل باب نهم بوستان،
نتیجه میگیرد که سعدی حدود سال ۵۸۵
قمری، یعنی هفتاد سال پیش از نوشتن بوستان در
۶۵۵ قمری، متولد شدهاست. بیشتر پژوهندگان (ازجمله
بدیعالزمان فروزانفر در مقالهٔ «سعدی و سهروردی»، و عباس
اقبال در مقدمهٔ کلیات سعدی) این فرض را که خطابِ
سعدی در آن بیتِ بوستان خودش بودهاست، نپذیرفتهاند. اشکال
بزرگِ پذیرش چنین نظری آن است که سن سعدی را درهنگام
درگذشتش به ۱۲۰ سال میرسانَد. حکایت جامعِ کاشغر
نیز توسط فروزانفر و مجتبی مینوی داستانپردازی
دانسته شدهاست. اما محمد قزوینی نظر مشخصی در این باره
صادر نمیکند و مینویسد: «حکایت جامع کاشغر فیالواقع
لاینحلّ است».
دیدگاهِ سوم
محققان جدیدتر، ازجمله ضیاء موحد (موحد،
۱۳۷۴، صص۳۶–۴۲)، کلاً اینگونه
استدلال درمورد تاریخ تولد سعدی را رد میکنند و اعتقاد دارند
که شاعران کلاسیک ایران اهل «حدیث نفس» نبودهاند؛
بنابراین، نمیتوان درستیِ هیچیک از این دو
تاریخ را تأیید کرد.
از سعدی آثار بسیاری به نظم و نثر
برجای ماندهاست:
بوستان: منظومهایست حاوی حکایات
اخلاقی.
گلستان: به نثر مسجع.
دیوان اشعار: شامل غزلیات و قصاید و
رباعیات و مثنویات و مفردات و ترجیعبند و غیره (به
فارسی) و چندین قصیده و غزل عربی.
مواعظ: کتابی است چون دیوان اشعار.
صاحبیه: مجموعهٔ چند قطعهٔ فارسی و
عربی است که سعدی در ستایش شمسالدین محمد صاحبدیوان
جوینی، وزیر ایلخانان، سرودهاست.
قصاید سعدی: قصاید عربی سعدی
حدود ۷۰۰ بیت است که بیشتر محتوای آن غنا،
مدح، اندرز و مرثیه است. قصاید فارسی در ستایش پروردگار و
مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان آمدهاست.
مراثی سعدی: قصاید بلند سعدی است
که بیشتر آن در رثای آخرین خلیفهٔ عباسی،
المستعصم بالله، سروده شدهاست و در آن هلاکوخان مغول را بهخاطر قتل
خلیفهٔ عباسی نکوهش کردهاست. سعدی چند چکامه نیز
در رثای برخی اتابکان فارس و وزرای ایشان سرودهاست.
مفردات سعدی: مفردات سعدی شامل مفردات و مفردات
در رابطه با پند و اخلاق است.
رسائل نثر: کتاب نصیحةالملوک - رساله در عقل و عشق – الجواب
- در تربیت یکی از ملوک گوید - مجالس پنجگانه - هزلیات
سعدی: بخشِ بسیار کوچکی از دیوانِ سعدی را،
خبیثات و مجالس الهَزل تشکیل میدهد. این بخش همان
چیزی است که به هَزلیاتِ سعدی معروف است.
سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در
گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در ۴
کیلومتری شمالشرقی شیراز، در دامنهٔ کوه فهندژ، در
انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در
ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده
و سپس در همانجا دفن شدهاست. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه
شمسالدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف اباقاخان، مقبرهای
بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال ۹۹۸ ه.ق. به حکم
یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و
اثری از آن باقی نماند. تا اینکه در سال
۱۱۸۷ ه.ق. به دستور کریمخان زند، عمارتی
ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار شیخ بنا شد که شامل ۲ طبقه بود.
طبقهٔ پایین دارای راهرویی بود که پلکان طبقه
دوم از آنجا شروع میشد. در دو طرف راهرو دو اتاق کرسیدار ساخته شده
بود. در اتاقی که سمت شرق راهرو بود، مزار سعدی قرار داشت و
معجری چوبی آن را احاطه کرده بود. قسمت غربی راهرو نیز
موازی قسمت شرقی، شامل دو اتاق میشد، که بعدها شوریده
(فصیحالملک) شاعر نابینای شیرازی در اتاق
غربی این قسمت دفن شد. طبقه بالای ساختمان نیز مانند طبقه
زیرین بود، با این تفاوت که برروی اتاق شرقی که قبر
سعدی در آنجا بود، به احترام شیخ اتاقی ساخته نشده بود و سقف آن
به اندازه دو طبقه ارتفاع داشت. در دورهٔ قاجاریه (سال
۱۳۰۱) توسط فتحعلیخان صاحبدیوان مرمت شد و
چند سال بعد نیز حبیباللهخان قوامالملک دستور تعمیر و
ترمیم قسمتی از بنا را صادر کرد، و تولیت آن به "
کربلایی سید زین العابدین چینی
(حسینی نیک) سپرده شد و ایشان در سال
۱۳۲۱ ه.خ. در گذشت. بنای فعلی آرامگاه
سعدی از طرفِ انجمن آثار ملی در سال ۱۳۳۱ هـ.
ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید
ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند
و کاشیکاری ساخته شد. روبهروی این هشتی،
ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.
(منابع : http://www.iranicaonline.org/articles/sadi-sirazi- صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج
۳ - گلستان به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، سال
۱۳۴۸ خورشیدی - تاریخ تمدن، ویل
دورانت، ج ۴ - سعدی: استاد سخن، علی آقاجانپور، هفتهنامهٔ
شما، ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ - «روز بزرگداشت
سعدی شیرازی». مرکزِ تعلیماتِ اسلامیِ واشنگتن. - مقالاتی
دربارهٔ زندگی و شعر سعدی، از دکتر مهدی حمیدی
شیرازی - مقدمهٔ گلستان سعدی - سعدی، مصلح بن
عبدالله. غلامحسین یوسفی. غزلهای سعدی. تهران:
سخن، ۱۳۸۵ - سیمینساق، غزلیات،
دیوان مواعظ - شمارهٔ ۱۸ - روزنامهٔ اعتماد،
بازدید: مارس ۲۰۱۰. - جعفر شعار، حسن انوری،
گزیده قصاید سعدی|زبان=فارسی - با کاروان حُلّه،
عبدالحسین زرینکوب - شیراز، مهد شعر و عرفان به نقل از کتاب Light of
Asia - شمارهٔ چهارم از
سال دوم مجلهٔ ادبی «یغما» در تاریخ تیرماه
۱۳۲۸ - آتی
نیوز: اول اردیبهشت، روز سعدی نامگذاری شد)
آشنائی باشهرشیراز
شیراز یکی از کلانشهرهای
ایران است، این شهر مرکز استان فارس است؛ و در جنوب غربی
ایران واقع شده و گنجینهای از فرهنگ پارسی است.
شیراز پایتخت سابق ایران، در دوران سلسله زند
(۷۹-۱۷۴۷ ه ش) و همچنین محل تولد
شاعران بزرگ پارسی حافظ و سعدی است. همچنین گفته شده است که
این شهر منشاء یکی از بهترین شرابها در جهان به نام
سیرا است. این شهرستان دارای جمعیتی در حدود
۱٬۵۰۰٬۰۰۰ نفری است.
شیراز جز کلان شهرهای نسبتا آلوده کشور است.
آنچه باید بدانید
شیراز شهر باغها و شاعران و پایتخت
فرهنگی ایران است. آرامگاه شاعران و عارفان بسیاری در آن
وجود دارد. همچنین بزرگترین مرکز تجمع ایل قشقایی
که در شیراز و شهرکهای جدید اطراف ان دارای حدود
نیم میلیون جمعیت است. ایل قشقایی
دارای فرهنگ بسیار وسیع و جذابی است.
جاذبههای گردشگری
مجموعه تخت جمشید و نقش رستم
پاسارگاد و آرامگاه کورش بزرگ
آبشار مارگون
دروازه قرآن
آرامگاه حافظ
آرامگاه سعدی
مجموعه زندیه
مسجد نصیر الملک
آرامگاه خواجوی کرمانی
باغ ارم
باغ عفیف آباد
باغ دلگشا
باغ جهان نما
نارنجستان قوام
بازار وکیل و سرای مشیر
ارگ کریم خان
هفت تن
باغ جنت، بلوار امیرکبیر. این پارک
بسیار بزرگ است و دارای درختهای سرو بلندی است که
این پارک را بسیار زیبا کرده است. توصیه میشود از
هوای دلپذیر این پارک، برای یکبار هم که شده لذت
ببرید.
چهل تنان.
گهواره دید یا گهواره دیو.
چاه مرتضی علی.
آرامگاه بابا کوهی.
باغ ملی. بوستانی واقع در چها راه حافظیه
ویرایش
حمام (گرمابه) وکیل.
باغ نظر (باغ نظر (عمارت کلاه فرنگی - موزه پارس)).
باغ نظر (عمارت کلاه فرنگی - موزه پارس) مسجد وکیل.
آرامگاه شاه چراغ. امام زاده
پل شاه میرحمزه (پل علی بن حمزه).
آرامگاه شاه میر حمزه (علی بن حمزه).
آستانه (آسونه - آرامگاه سید علاءالدین
حسین).
دریاچه مهارلو (دریاچه نمک).
آرامگاه دختر اتابک آبش خاتون (فلکه خاتون).
آرامگاه سیبویه.
قلعه فهندژ. قلعه فهندژ مربوط به دورانهای
تاریخی پس از اسلام است و در شیراز، بلوار بوستان، روبروی
باغ دلگشا، بالای کوه واقع شده و این اثر در تاریخ
۱۱ دی ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت
۴۵۲۴ بهعنوان یکی از آثار ملی
ایران به ثبت رسیده است.
آرامگاه بیبی دختران (بالاتر از سه راه
احمدی).
آرامگاه شاه چراغ.
پارک فروزان، بلوار عدالت جنوبی-خیابان فتح
المبین. پارک فروزان دارای یک دریاچه کوچک است که
پیشنهاد میشود برای رفتن به انجا نزدیک غروب بروید.
پارک حاشیهای چمران، بلوار شهید چمران.
این پارک برای قدم زدن و پیادهروی بسیار خوب است.
شیرازیها صبح روز جمعه این پارک را برای پیادهروی
و ورزشهای صبحگاهی انتخاب میکنند.
موزهها
موزه پارس.
موزه نارنجستان قوام.
موزه نظامی، عفیف آباد.
موزه هفت تنان. سنگهای تاریخی.
موزه شاهچراغ.
موزه تاریخ طبیعی، دانشگاه شیراز.
موزه قاجار، عمارت نصیر الملک.
موزه آب (آب انبار کریمخانی)، انتهای
خیابان طالقانی پشت بانک ملی.
مناطق تاریخی
بازار وکیل.
حمام وکیل.
قصرابونصر.
ارگ کریم خان.
برم دلک.
مکان های دیدنی استان فارس
آرامگاه شاه چراغ
شاهچراغ یا شاه چراغ آرامگاهی معروف و متبرک
است که امروزه به صورت یکی از مهمترین مکانهای
دیدنی شیراز در استان فارس تبدیل شده است. آرامگاه شاه
چراغ محل خاکسپاری میر سید احمد، پسر امام موسی کاظم،
امام هفتم شیعیان است و از اینرو زیارتگاه
بسیاری از شیعیان گشته است. احمد بن موسی؛ پسر ارشد
امام موسی کاظم (ع) و برادر امام رضا (ع) در راه پیوستن به برادر خود
به سوی خراسان سفر نمود ولی در راه توسط افراد مامون، خلیفه
عباسی، در شهر شیراز به شهادت رسید.
این بنا در دوره اتابکان فارس در سده ششم هجری
قمری ساخته شد. حیاط شاهچراغ دارای دو در اصلی
ورودی است که در سمت جنوب و شمال حرم از زیر دو سردر بزرگ کاشی
کاری شده گذشته و وارد حیاط وسیع حرم می شود. حرم شاهچراغ
در سمت غرب حیاط و حرم سید میر محمد؛ برادر شاه چراغ، در سمت
شمال شرقی حیاط قرار دارد.
دور تا دور حیاط، اتاق هایی دو طبقه
ساخته شده که پیشانی و جرزهای جلو آنها کاشی کاری
شده است. ستون های آهنی ایوان حرم به وسیله چوب های
نفیس پوشش داده شده و در سقف مسطح آن نیز چوب منبت کاری شده به
کار رفته است.
در سال ۷۴۵ ه. ق. ملکه تاشی خاتون؛
مادر شاه شیخ ابو اسحاق اینجو، حاکم فارس، اقدامات
نیکویی بر بارگاه آن حضرت انجام داد. این بانوی
نیکوکار، اقدام به بهسازی آرامگاه شاه چراغ کرد و در عرض ۵ سال
از سال ۷۴۵ تا ۷۵۰ ه. ق. آرامگاهی
وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه شاه چراغ،
مدرسه ای وسیع بنا کرد. او همچنین تعداد زیادی از
مغازه های بازار نزدیک حرم و ملک میمند فارس را وقف بر این
آستان مقدس کرد.
در سال ۹۱۲ ه. ق. به دستور شاه
اسماعیل صفوی، بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاه چراغ
انجام گرفت. ۸۵ سال بعد بر اثر زلزله سال ۹۹۷ ه. ق.
نیمی از گنبد آرامگاه ویران شد که دوباره در سالهای بعد
بازسازی گردید. در سال ۱۱۴۲ ه. ق. نادرشاه
افشار بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاه چراغ انجام داد و به دستور او
قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان کردند. نادرشاه
پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغان ها، پیمان بسته بود که اگر
در جنگ پیروز شود، بهسازی شایسته ای بر این بقعه
انجام دهد. بنابراین پس از پیروزی بر افغان ها و تسلط
شیراز، ۱۵۰۰ تومان پول آن زمان را صرف بهسازی
شاه چراغ کرد. قندیل او ۷۲۰ مثقال وزن داشته که از
طلای ناب و زنجیر نقره ای ساخته بوده اند. این
قندیل تا سال ۱۲۳۹ ه. ق. همچنان آویزان بود.
در زلزله سال ۱۲۳۹ ه. ق.
شیراز با خاک یکسان شد و آرامگاه شاه چراغ نیز به کلی
مخروبه گردید.پس از زلزله، قندیل اهدایی نادرشاه را
فروختند و صرف بازسازیآرامگاه کردند. در سال ۱۲۴۳
ه. ق. به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا
فرمانفرما، پیگیر شد تا کف بقعه را یک متر از سطح زمین
بلندتر بسازد. این کار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن
را از سنگ و آجر و گچ بنا کردند و در آخر ضریحی نقره ای بر قبر
نصب کردند. در سال ۱۲۶۹ ه. ق. بر اثر زلزله، گنبدآرامگاه
شاه چراغ شکست و فرو ریخت. در همان سال محمد ناصر ظهیرالدوله آنرا
نوسازی کرد. پس از آن بارها تغییرات دیگری در
این بقعه صورت گرفته تا به شکل امروزی خود درآمده است.
روز شاهچراغ
در سال ۱۳۸۶ شورای فرهنگ
عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت شاهچراغ مطرح
شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم
بزرگداشت انتخاب کنند. لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و
محققان تحقیقات خود را آغاز کردند اما پس از بررسی های به عمل
آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد شاهچراغ
بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی
وجود دارد. از این رو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت
یعنی حدفاصل تولد حضرت معصومه و امام رضا یک روز به عنوان روز
بزرگداشت حضرت احمد بن موسی شاهچراغ تعیین شود.
شورایعالی انقلاب فرهنگی در تاریخ ۲۴
شهریور ۱۳۸۸ روز ششم ذیقعده یعنی
پنجمین روز از دهه کرامت را به نام روز بزرگداشت احمدبن موسی شاهچراغ
جهت ثبت در تقویم مناسبت های ملی- اسلامی کشور
تصویب کرد.
آرامگاه شاه چراغ از زیارتگاه های بنام کشور
بوده بطوریکه همه ساله زایران بسیاری برای
زیارت این مکان مقدس به شیراز مسافرت مینمایند.
آرامگاه شاه چراغ به نام های آرامگاه شاهچراغ،
نیز شناخته می شود.
مسجد وکیل
مسجد وکیل شیراز در مجموعه بناهای
زندیه، در کنار بازار وکیل و حمام وکیل در مرکز این شهر
قرار دارد.
این بنا یکی از بناهای زیبا
و بسیار مستحکم دوره زندیه میباشد که از لحاظ هنری و
معماری دارای اهمیت زیادی است، این مسجد
بدستور کریم خان زند ساخته شدهاست. طرح این مسجد دو ایوانی
بوده و دارای دو شبستان جنوبی و شرقی است.شبستان جنوبی با
ستونهای سنگی یکپارچه و مارپیچ از شاخصه های
معماری ایرانی واز مناطق دیدنی این مسجداست
که دارای ۴۸ ستون سنگی یکپارچه میباشد.مساحت
این شبستان در حدود ۵ هزار متر مربع است و منبر چهارده پله ای
یکپارچه از سنگ مرمر از زیباییهای قسمت شبستان
میباشد. گویند به فرمان کریم خان این سنگ از مراغه به
شیراز آورده شد.در سمت شمال مسجد طاق بلند و مهمی ساخته شده که به طاق
مروارید معروف است و در دور این طاق با قلم درشت و خط ثلث عالی
یکی از سوره های قرآن به صورت هلالی نوشته شده است.این
مسجد بر طبق بافت معماری سنتی این مرز و بوم در یک مجموعه
اجتماعی قرار گرفته و هماهنگی زیبایی را در
پیوند دین و دنیا، بوجود آورده است. کاشی کاری صحن
و ایوانهای شمالی و جنوبی نیز بسیار
زیبا و از انواع هفت رنگ و معرق میباشد.مسجد وکیل در سفرنامه به
سوی اصفهان پیرلوتی این گونه معرفی شدهاست: “امروز
خوشبختانه موفق شدم وارد مسجد کریم خان شوم بی شبهه اگر مدتی در
این جا بمانم به همه محلهایی که دخول به آنها اکنون به طور کامل
برایم ممنوع است، وارد میشوم. مردم این شهر نسبت به من
بسیار ملایم و مهربانند. خطوط و نقوش معماری مسجد، ساده و
بی آلایش است، ولی در همه جا، میناکاری و
رنگهای سبز و قرمز دیده میشود و این تجمل به حد افراط
رسیده است هیچ قسمتی از دیوار را نمیتوان
یافت که به دقت میناکاری نشده باشد. اکنون در کاخی
لاجوردین و فیروزه فام هستیم
سعدیه
آرامگاه سعدی معروف به سعدیه محل زندگی و
دفن سعدی، شاعر برجسته پارسی گوی است.
این آرامگاه در انتهای خیابان بوستان و
کنار باغ دلگشا در دامنه کوه در شمال شرق شیراز قرار دارد. در اطراف مقبره،
قبور زیادی از بزرگان دین وجود دارند که بنا به وصیت خود،
در آنجا مدفون شده اند از جمله مهمترینهای آن میتوان
شوریده شیرازی را نام برد که آرامگاهش به وسیله رواق به
آرامگاه سعدی متصل شده است. آرامگاه شیخ مشرف الدین بن مصلح
الدین سعدی شیرازی در تاریخ ۲۰ آبان
۱۳۵۳ به شماره ثبت
۱۰۱۰٫۳ درانجمن آثار ملی به ثبت
رسیده است.لغتنامه دهخدا به نقل از فرهنگ برهان قاطع نام موضعی که
شیخ سعدی در آنجا آرمیده را «گازرگاه» نامیده و به نقل از
فرهنگ آنندراج گازرگاه را حد شیراز نزدیک به مرقد شیخ مصلح الدین
سعدی شیرازی دانسته است.سکه های پانصد ریالی
برنزی جمهوری اسلامی ایران از سال
۱۳۸۷ خورشیدی به نقش آرامگاه سعدی
مزین شده است.
حافظیه
حافظیه (آرامگاه حافظ) نام مجموعه آرامگاهی
موجود در شمال شهر شیراز و در جنوب دروازه قرآن است. این مجموعه به دلیل
جای دادن آرامگاه حافظ شیرازی در خود به این نام مشهور
شده است. مساحت حافظیه ۲ هکتار بوده و از ۲ صحن شمالی و
جنوبی تشکیل یافته که این صحنها توسط تالاری از
یکدیگر جدا شده اند. این مجموعه ۴ درب
ورودی-خروجی دارد که درب اصلی در سمت جنوب آن، دو درب در سمت
غرب آن و یک درب در سمت شمالشرق آن قرار گرفته است.
تالار حافظیه که از آثار دوره زندیان است،
۵۶ متر طول و ۸ متر عرض داشته و از ۲۰ ستون
سنگی، هرکدام به ارتفاع ۵ متر تشکیل شدهاست. این تالار
پیشتر شامل ۴ ستون و ۴ اتاق بوده که بعدها اتاقها از محدوده آن
حذف گردیدهاست. در سمت شرق و غرب تالار ۲ اتاق -یکی متعلق
به سازمان میراث فرهنگی و دیگری مربوط به دفتر آرامگاه-
وجود دارد. شیوه معماری این تالار مربوط به دوره های
هخامنشیان و زندیان است.
ارگ کریم خان
ارگ کریم خان در مرکز شهر شیراز قرار دارد.
این ارگ در دوره سلطنت سلسله زندیه ساخته شدهاست و پس از اینکه
کریم خان زند شیراز را به عنوان پایتخت خود و این مکان را
به عنوان مکان زندگی خود انتخاب کرد، به ارگ کریمخان معروف شد. در
زمان سلطنت سلسله پهلوی از ارگ به عنوان زندان استفاده شد که
آسیبهایی به آن وارد شده است. در سال
۱۳۵۰ این ارگ به اداره فرهنگ و هنر وقت واگذار شد.
این بنای بزرگ اکنون زیر نظر سازمان میراث فرهنگی
جمهوری اسلامی ایران اداره میشود و از چند سال پیش
کار مرمت این بنا آغاز شدهاست تا به عنوان موزه بزرگ فارس مورد استفاده قرار
گیرد.
دروازه ی قرآن
دروازه قرآن یکی از دروازههای به
جای مانده از دوره های قدیم در شیراز است که امروزه به
عنوان یکی از آثار تاریخی این شهر به حساب میآید.
دروازه قرآن در شمال شرقی شهر شیراز در تنگ الله اکبر میان کوه
چهل مقام و کوه باباکوهی قرار دارد و در واقع در خروجی شیراز
بسمت شهر مرودشت واقع شدهاست. این بنای تاریخی در کنار
فلکه طاووسیه شیراز قرار دارد. دروازه قرآن در فاصله کمتر از ده
متری مقبره خواجوی کرمانی و همچنین فاصله کمتر از پانصد
متری باغ جهان نما و همچنین فاصله کمتر از هزار متری مقبره شاعر
نامدار پارسی زبان حافظ شیرازی و باغ جهان نما قرار دارد.
تاریخچه
این دروازه در ابتدا در زمان عضدالدوله
دیلمی ساخته شد و قرآنی در آن جای داده شد تا مسافران با
گذر از زیر آن متبرک شوند.در دوره زندیه کریم خان زند این
دروازه را بازسازی کرد و اتاقی به بالای آن افزود و دو جلد قرآن
بزرگ نفیس، به خط سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری، در
اتاقک بالای آن جای داد. این قرآنها، که به «قرآن هفده من»
معروفاند، اکنون از دروازه قرآن به موزه پارس انتقال یافته اند.دروازه قرآن
در دوره قاجاریه به علت وقوع چندین زلزله دچار صدمات
زیادی شد که محمد زکی خان نوری آنرا تعمیر نمود.
این بنا در گذشته طاق قران نیز نامیده شده است. روزهای
اول هرماه مردم از شهر خارج شده و از زیر این طاق عبور
میکردهاند.درسال ۱۳۱۵ این بنا به دستور
رضاخان، تخریب شد. دروازه قرآن در سال ۱۳۲۸
شمسی با همت یکی از بازرگانان شیراز به نام حاج حسین
ایگار معروف به اعتماد التجار، با فاصله کمی از دروازه کهن ساخته شد.
دروازه جدید در اندازه بزرگ تر، شامل دهانه قوس تیزه دار و دو
ورودی کوچک بر روی جرزهای دو طرف و اتاق مستطیل
شکلی بر فراز آن برای گذاشتن قرآن ساخته شد. در این بنا،
آیاتی از قرآن را به خط ثلث و نسخ دور تا دور در دروازه قرآن نگاشته اند
؛ در پیشانی شمالی این طاق آیه: «ان هذا القران
یهدی للتی هی اقوم». (سوره اسرا، آیه ۹) و بر
پیشانی جنوبی و سمت شهر شیراز آیه: «قل لین
اجتمعت الانس و الجن علی…». (سوره اسرا، آیه ۸۸) و در
گوشه غربی طاق آیه: «انا نحن نزلنا الذکر» و ادامه آیه در گوشه
شرقی: «و انا له لحافظون» (سوره حجر، آیه ۹) نوشته شدهاست.
قرآن موجود در بالای دروازه
در بالای دروازه دو نسخه قرآن دستنویس به خط
ثلث عالی منسوب به ابراهیم سلطان فرزند شاهرخ تیموری قرار
داشت. در سال ۱۳۱۶ هجری شمسی دو قرآن خطی
موجود در آن به موزه پارس انتقال یافت که همچنان در این موزه
نگهداری میشوند.
حمام وکیل
حمام وکیل در دوره زندیه بدست کریم خان
زند ساخته شد. این حمام در کانون شهر شیراز و نزدیک دیگر
بناهای زمان زندیان همچون بازار وکیل و مسجد وکیل
جای دارد. از بخش های نگریستنی این حمام بخشی
بنام شاه نشین است که ویژه شاه بودهاست. این بنا با شماره
۹۱۷ در فهرست آثار ملی ایران نگاشته شده است.
این بنا در غرب مسجد وکیل ساخته شدهاست.
این حمام بزرگ از پیشرفتهترین اصول معماری زمان خود
برخوردار بودهاست. برای نمونه، درآیگاه (ورودی) حمام کوچک است و
با شیبی ملایم به هشتی ورودی که پایین
تر از سطح زمین قرار دارد میرسد. ورودی به رختکن، زاویه
دار ساخته شده و همه این ملاحظات برای این بودهاست که از ورود
سرما به داخل و از خروج گرما به خارج از حمام جلوگیری شود.
سربینه حمام یک هشت ضلعی منظم است که هشت
ستون یک پارچه سنگی در وسط سقفی گنبدی قرار گرفته اند.
گرم خانه با سنگ فرش پوشیده شدهاست اما جالب توجه این که در زیر
این سنگ فرش دالانهای کم عرض و باریکی ساخته شده که
هوای گرم و بخار آب در آن جریان مییافته است تا کف حمام
زودتر گرم شود. در جنوب گرم خانه، خزینه قرار دارد که دو دیگ بزرگ
برای گرم کردن آب داشته است. در دو طرف محوطه گرم خانه دو شاه نشین و
در دو طرف خزینه دو حاکم نشین ساخته شدهاست. در وسط هر حاکم
نشین نیز حوضی از سنگ مرمر دیده میشود.
در زیر گنبد نقوش آهک بری
زیبایی است که داستانهای آنها از مذهب، سنت، علایق
و رویاهای مردم این دیار سرچشمه میگیرد.
و این مکان ها تنها بخشی از مکان های
توریستی این شهر تاریخی و باستانی کشورمان
ایران است. همین طور در سوال جاذبه های گردشگری
شیراز به جاذبههای این شهر پرداخته شده است
تخت جمشید
تخت جمشید مجموعه ای از کاخهای
بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال 512 قبل از میلاد آغاز
شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطه
وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر
به شهرستان مرودشت در شمال استان فارس (در 55 کیلومتری شمال
شرقی شیراز) جای دارد و از مکانهای دیدنی و
تاریخی استان فارس و ایران بشمار می آید.تخت
جمشید، پارسه، پرسپولیس، پرسه پلیس، هزارستون و یا چهل
منار پایتخت باشکوه و تشریفاتی پادشاهی ایران در
زمان امپراتوری هخامنشیان بوده و به مدت حدود ۵۰ سال،
مرکزی برای برگزاری مراسم آیینی و جشن ها به
ویژه نوروز بوده است. در نخستین روز سال نو گروه های
زیادی از کشورهای گوناگون به نمایندگی از
ساتراپی ها یا استانداری ها با پیشکش هایی
متنوع در تخت جمشید جمع می شدند و هدایای خود را به شاه
پیشکش می کردند.
نام تخت جمشید در زمان ساخت پارسه به معنای شهر
پارسیان بود. یونانیان آن را پرسپولیس (به
یونانی یعنی پارسه شهر) خوانده اند. در فارسی معاصر
این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه
اسطوره ای ایران می نامند. بنیانگذار تخت جمشید
داریوش بزرگ بود، البته پس از او پسرش خشایارشا و نوه اش اردشیر
یکم با گسترش این مجموعه به بزرگی آن افزودند.
ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود
512 ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یا تختگاه بلندی را آماده کردند و
روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچر را ساختند . پس
از داریوش ، پسرش خشایارشا تالار دیگری به نام تالار
هدیش بنا نمود و طرح بنای تالار صد ستون را ریخت . اردشیر
اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان دیگری را
آغاز کرد که ناتمام ماند . این ساختمانها بر روی پایه
هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم
و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند .
مجموعه تخت جمشید شامل هفت کاخ (تالار)، نقوش برجسته،
پلکانها، ستونها، و دو آرامگاه سنگی است. جمعا بیش از سه هزار نقش
برجسته در ساختمان ها و مقبره های تخت جمشید وجود دارد که به طرز خارق
العاده ای هماهنگ می باشند.
کاخ آپادانا
از میان کاخ های تخت جمشید کاخ آپادانا
از همه قدیمی تر و باشکوهتر بوده است. ساختن این کاخ به دستور
داریوش در حدود سال 515 پ.م. آغاز شده و سی سال به طول انجامیده
است. این کاخ 3660 متر مربع مساحت دارد. تالار اصلی 36 ستونی
(6*6) و در شرق و غرب و شمال دارای ایوانهای 12 ستونی
(2*6) است؛ مهمترین نقوش تخت جمشید در پله های ایوان
شرقی که گویا در ابتدا ورودی اصلی کاخ بوده حکاکی
شده اند. ارتفاع ستونهای آپادانا تقریبا بیست متر و
بسیار مستحکم بوده؛ به نحوی که تا زمان قاجار هنوز 13 ستون از
ستونهایش بر افراشته باقی مانده بود.
کاخ هدیش
هدیش به معنای جای بلند است و چون
خشایارشا نام زن دوم او هدیش بوده است نام کاخ خود را هدیش
می گذارد. کاخ هدیش که در جنوبی ترین و مرتفع ترین
قسمت صفه تخت جمشید قرار دارد کاخ خصوصی خشایارشا بوده است.کاخ
هدیش از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد.
کاخ ملکه
کاخ ملکه توسط خشایارشا ساخته شده و به نسبت
سایر بناها در ارتفاع پایین تری قرار گرفته است.
بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرق شناس
مشهور، پروفسور ارنست امیل هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا
شد و امروزه به عنوان موزه و اداره مرکزی تاسیسات تخت جمشید
مورد استفاده قرار گرفته است.
کاخ ه
کاخ ه یا کاخ اچ یکی از کاخ های
تخت جمشید است که در جنوب غربی تخت گاه و در غرب کاخ هدیش قرار
گرفته است. پلکان منقوشی که از دو جانب به این کاخ راهبر است، اکنون
حالتی نیمه ویران دارد.
کاخ تچر
کاخ دیگری که همزمان با آپادانا ساخته شده کاخ
داریوش (تچر) است که به دلیل آنکه با سنگهای خاص بسیار
صیقلی ساخته شده است معاصران آنرا تالار آیینه
نامیده اند.
این کاخ دارای 12 ستون (3*4) و
ایوانی در جنوب با 8 ستون (2*4) است؛ و به عنوان سکونتگاه شاه مورد
استفاده قرار میگرفته است.
کاخ سه در
کاخ سه در، تالار شورا، دروازه شاهان، سه دروازه، سه
دری یا کاخ مرکزی، در مرکز کوشک شاهی تخت جمشید
قرار دارد.
کاخ سه در توسط سه درگاه و چند راهرو به کاخ های
دیگر راه می یابد و از این جهت آن را کاخ مرکزی و
یا سه دری نیز می خوانند.
چون بر پلکان های این کاخ، نجیب زادگان
پارسی را نقش کرده اند که به حالتی دوستانه و غیر رسمی،
برای ملاقات فرمانروا می روند و نیز به سبب نوع کاربری و
موقعیت کاخ، گاهی آن را تالار شورا نیز نامیده اند.
کاخ صدستون
کاخ مهم دیگر کاخ صد ستون است که ساختن آن توسط
خشایار شاه در حدود سال 470 پ.م. آغاز شده و بیست سال به طول
انجامیده. این کاخ با 4700 متر مربع مساحت وسیعترین کاخ
تخت جمشید است؛ که ایوانی 16 ستونی (2*8) درشمال دارد.
ارتفاع ستونهای کاخ 14 متر بوده و ساخت آن در زمان
اردشیر اول پایان یافته است.
کاخ شورا
احتمالا شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت
میپرداخته است. با توجه به نقوش حجاری شده، از یکی از
دروازه ها شاه وارد می شده و از دو دروازه دیگر خارج می شده
است.
به این دلیل به این جا کاخ شورا می
گویند که در اینجا دو سرستون انسان وجود داشته که جاهای
دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.
نقش رستم
در فاصله ۶ و نیم کیلومتری از تخت
جمشید نقش رستم قرار دارد. در نقش رستم آرامگاهای شاهنشاهانی
مانند داریوش بزرگ ٫ خشایارشا ٫ اردشیر یکم و
داریوش دوم واقع است. آرامگاه پنجمی هم هست که نیمه کاره
باقی مانده و احتمالا متعلق به داریوش سوم است.
دروازه ملل
پلکان ورودی اصلی تخت جمشید که در شمال
غربی واقع است، توسط خشایار شاه ساخته شده و جمعا 111 پله در هر سمت
دارد. طول هر پله 6.90 متر، به عرض 38 سانتیمتر و ارتفاع هر پله 10
سانتیمتر است؛ که برای حرکت آسان و محترمانه افراد بسیار مناسب
بوده است. در بالای پلکان اصلی دروازه ملل قرار دارد که کتیبه
ای به سه زبان پارسی باستان، عیلامی و بابلی (هر
یک 20 سطر) در سر در آن نگاشته شده است که در آن خشایار شاه پس از
ستایش اهورمزدا و معرفی خود آورده است: گوید، خشایار شا:
این بارگاه همه ی ملل (دروازه ی ملل) را من به توفیق
اهورمزدا ساختم…
موزه تخت جمشید
بنای موزه تخت جمشید کهن ترین بنای
ایران است که مرمت شد و به موزه اختصاص یافته است. این ساختمان
یکی از مجموعه کاخ های تخت جمشید است. بخش
هایی از این بنا که در حال حاضر به عنوان موزه مورد استفاده
است، شامل یک ایوان، دو نگارخانه و یک تالار است. در
ایوان موزه که در سمت شمال ساختمان قرار دارد و ورودی موزه در آن واقع
شده است، دو جرز (دیوار اطاق و ایوان، پایه ساختمان که از سنگ و
آجر سازند) سنگی عظیم یک پارچه به ارتفاع تقریبی
۸ متر و عرض ۲۰٫۱ متر به وزن حدود ۸۰
تن در جلو و طرفین قرار دارد. هر یک از این دو جرز سترگ
ترین سنگ یک پارچه ای است که در تخت جمشید مورد استفاده
قرار گرفته است. سقف ایوان را هشت ستون چوبی با سر ستون های گاو
دو سرنگه می دارد. موزه تخت جمشید در ۲۸ اردیبهشت
۱۳۸۱ خ و مصادف با ۱۸ ماه مه
۲۰۰۲ (میلادی)، روز جهانی موزه افتتاح
شد.
مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این
کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت
رفته باشد.تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران
نگهداری می شود. تخت جمشید از سال ۱۹۷۹
یکی از آثار ثبت شده ایران در میراث جهانی
یونسکو است. تخت جمشید به نام های پارسه، پرسپولیس، پرسه
پلیس، هزارستون، چهل منار، نیز شناخته می شود.
منابع
گنجینه دانشمندان , محمدشريف رازي
زندگاني حضرت معصومه (ع) , سيد محمد رضا خادم
تذكره سخنوران قم ، محمدعلی مجاهدی (پروانه) .
لمعات عشق , حیدر آقا تهرانی
بحارالأنوار ج48 و 57 و 60 و 99و...
زبدة التصانیف، ملا حيدر بن محمد خوانساري
حضرت معصومه (سلام الله علیها) فاطمه دوم ، محمد
محمدی اشتهاردی
فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه
(سلام الله علیها) ، الیاس محمدبیگی
عمه سادات ، زندگی حضرت معصومه سلام الله علیها
، ابوالقاسم حمیدی
داستان های بانوی قم ، لیلا اسلامی
گویا
زندگانی کریمه اهل بیت (س) ، علی
اکبر مهدی پور
سفینة البحار ، محدث قمی
تاریخ قم ، حسن بن محمدبن حسن قمی
تاریخ قم/ تالیف حسن بن محمدبن حسن سائب مالک
اشعری قمی؛ ترجمه تاج الدین حسن ...
زندگانی حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام،
عمادزاده
حیاة الامام الرضا علیه السلام ، باقر
شریف قرشی
وديعه آل محمّد , محمّد صادق انصاري زنجانی
زندگانی حضرت معصومه , مهدی منصوری
نشریه پیام آستانه
ديدنيهاي قم ، حسين آوردي
راهنماي قم ، سيد علي اکبر برقعي قمي
راهنماي قم ، حسين قاسمي نژاد
زندگاني حضرت معصومه، سلام الله عليها ، سيد مهدي صحفي
زندگي و کرامات حضرت معصومه، سلام الله عليها ، احمد بانپور
قم از نظر اجتماعي ـ اقتصادي ، سيد حسين ابن الرضا برقعي
قم پايگاه قيام ، عبدالحميد وفايي
قم و روحانيت ، عباس فيض قمي
راهنماي جغرافياي تاريخي قم ، سيد حسين مدرسي طباطبايي
راهنماي سياحتي و زيارتي شهر قم ، بدون نويسنده ، قم، اداره
فرهنگ و ارشاد اسلامي
بهجة الآمال ، العلامة الحاج الشيخ علي بن عبد الله محمد بن
محب الله بن محمد جعفر العلياري التبريزي
فوائد الرضویه در احوال علماء مذهب جعفریه شرح
پدیدآور: تالیف عباس قمی
گنجینه آثار قم، عباس فیض قمی
راهنمای قم ، رشید یاسمی
سامانه راهنماي مسافرين شهر مقدس قم - شهرداري قم
واحد سمعی , بصری حرم حضرت معصومه
علیهاسلام
انوار المشعشعين في اخبار قم و القميين ، شيخ محمد علي
ارجستاني کچوئي نائيني
قم نامه (مجموعة مقالات و متون در بارة قم) حسین مدرسی
طباطبائی
بارگاه فاطمه معصومه تجليگاه فاطمه زهرا، سلام الله عليها، سيد
جعفر ميرعظيمي
بشارة المؤمنين در تاريخ قم و قميين ، شيخ قوام اسلامي
جاسبي قمي
تاريخ مشاهد و قبور واقعه در بلده قم ، ميرزا غلامحسين خان
اديب زندي شيرازي
چهل حديث: قم و حضرت معصومه (سلام الله عليها) ، محمود
شريفي
تاريخچه قم و حضرت معصومه ، محمد محمدي اشتهاردي
تاریخ مذهبی قم: تاریخ جامع قم
~علی اصغر فقیهی
فضائل قم ، محّدث قمي، حاج شيخ عباس
فضائل بلدة قم ، شيخ محمد علي انصاري قراچه داغي تبريزي
ماهنامه کوثر، ش 9 و 12
زندگاني حضرت معصومه , سيّد مهدي صحفي
بشاره المؤمنين , آشيخ قوام اسلامي جاسبي
عیون أخبار الرضا علیه السلام
جمكران، تجلیگاه صاحب الزمان، سید جعفر
میر عظیمی
پایگاه مسجد مقدس جمکران
ومنابعی که در انتهای بخشها نقل شده است.
کتابهای الکترونیکی ما :
در اینترنت ، وب سایت ما «بنام هدایت
hedayat.tv» درفهرست عناوین مطالب- درعنوانِ اشعار باقری اشعار
وسروده های ما موجود است ، و در عنوانِ کتاب موبایل باقری ،
کتابهای الکترونیکی ، موبایلی ما با عناوین
زیر موجوداست:
همراه زائرین عتبات عالیات «چاپ
اول آن به اتمام رسیده» ، قرآن مجید 114 سوره ای ، قرآن
مجید سی جزئی برای ماه مبارک رمضان ، نهج الفصاحه ، نهج
البلاغه ، حلیة المتقین ، خصال شیخ صدوق، ریاحین
الشریعه ، ثواب الاعمال ، امالی شیخ صدوق و شیخ
مفید ، تحریرالوسیله ، کلیات مفاتیح الجنان «با
انضمام باقیات الصالحات» ، مقتل خوانی «حاوی کتب مقاتل
ابی مخنف - سیدبن طاووس- مقرم- روضة الشهدا-مقتل امام حسین» ،
منازل الآخره ، نزهة النواظر ، چهارده معصوم علیهم السلام به تر تیب
نام از معصوم اول تا معصوم جهاردهم ، حضرت زینب «س» ، حضرت عباس «ع» ، فاطمه
ام البنین«س» ، فاطمه معصومه «س» ، رساله توضیح المسائل بیست و
پنج مرجع هم جدا جدا و هم 25 رساله بصورت یکجا ، ذکر خدا ، روضه خوانی
، محرم وصفر ، پنجاه روز عزداری از اول محرم تا اربعین ، پیام
رهبری «پیامهای نوروزی وسخنرانیهای اول هر
سال ازسال 69 تا 94» ، کشکول باقری حاوی 5000 صفحه مطالب گوناگون ،
امام روح الله «زندگینامه ومقالات دررابطه با حضرت امام خمینی
ره» ، منتخب قوانین «قوانین کاربردی دادگاهها» ، منتخب
دادخواستها «نمونه دادخواستها و شکوائیه ها» ، آداب معنوی ،
گنجینه معنوی ، سیاحت غرب ، احادیث فارسی ، معجم
احادیث ، صدچهل حدیث ، احکام نماز ، احکام روزه ، بهجت عارفان
«زندگینامه آیة الله بهجت ره» ، فضائل و رذائل «درباب اخلاق» ،
هزارعنوان «برای منبر و سخنرانی» ، جهاد و شهادت ، راهیان نور ،
شهدا و جبهه ها ، زنان نمونه ، ختومات هُدا ، ماه رجب «اعمال ماه رجب» ، ماه شعبان
«اعمال ماه شعبان» ، ماه رمضان «اعمال ماه رمضان» ، همراه زائرین مکه
ومدینه ، همراه زائرین سوریه ، همراه زائرین مشهد
الرضا«ع» ، سه هزارداستان ، و چندین کتاب موبایل دیگر...
به علاوه ده ها عنوان مقاله که در سایت
ما موجوداست
تهیّه ، تنظیم ، ویرایش ، تنظیم صفحات
، فهرستنگاری ، طرح جلد و چاپ کتاب ، توسّط مؤلّف حجّة الاسلام سید
محمّد باقری پور در مؤسّسه فرهنگی هدایت مشهد
مقدّس انجام شده است.
سیدمحمّد باقری پور : مدیر سایت هدایت
سایت هدایت : «www.hedayat.tv»
ایمیل : «hodarayaneh@gmail.com»
تلفن همراه : «09155819230»
پروفایل مؤلّف کتاب : در سایت هدایت
موجوداست