علم حدیث وحدیث

تهیه وتنظیم درمؤسّسه فرهنگی هُـدا نِـت

توسط حجّة الاسلام حاج سیدمحمدباقری پور

www.hodanet.tv

علم حدیث

  1. چیستی علم حدیث[۱]
  2. پیشینه علم حدیث
  3. جایگاه و اهمیت علم حدیث
  4. کیفیت اعتماد به حدیث
  5. جعل حدیث
  6. معیارهای قبول حدیث
  7. پالایش سندی حدیث
  8. پالایش متنی حدیث
  9. تدلیس در حدیث

حدیث

  1. چیستی حدیث[۱]
  2. تاریخچه حدیث
  3. جلوگیری از انتشار احادیث
  4. سیاست مهم ترین انگیزه جلو گیری از نشر حدیث
  5. اهمیت و جایگاه حدیث
  6. انواع حدیث
  7. خبر متواتر
  8. خبر واحد
  9. حدیث مرفوع
  10. حدیث مرسل
  11. حدیث موقوف
  12. حدیث مقطوع
  13. حدیث معنعن
  14. جوامع حدیثی شیعه

چیستی علم حدیث[۱]

 

«علم الحدیث» علمی است که به وسیله آن قول و فعل و تقریر معصوم شناخته می شود. این علم به دو بخش «روایة الحدیث» و «درایة الحدیث» تقسیم می شود.

 

«روایة الحدیث» از اتصال حدیث به معصوم از لحاظ احوال روات و کیفیت سند و غیره، گفت و گو می کند و در اصطلاح «علم اصول الحدیث» نامیده شده و خود به دو بخش «علم رجال» و «مصطلح الحدیث» تقسیم گردیده است.

 

وقتی از احوال رجال سند از لحاظ عدالت و وثاقت و عدم آن بحث شود، «علم رجال» آن را بر عهده دارد. و اگر از کیفیت نقل حدیث از سوی راویان بحث نماید، از آن به «مصطلح الحدیث» تعبیر می گردد.

 

کیفیت نقل حدیث از سوی راویان، از لحاظ تواتر و وحدت نقل، اتصال و انقطاع آن، مراتب نقل از نظر صحت و ضعف و اصطلاحات مربوط به این خصوصیات، در این بخش مورد بررسی قرار می گیرد.

 

علم «درایة الحدیث» از معانی و مفاهیم الفاظ وارد در احادیث بحث می نماید.

 

پیشینه علم حدیث

 

(در حال تکمیل است)

 

جایگاه و اهمیت علم حدیث

 

(در حال تکمیل است)

 

کیفیت اعتماد به حدیث

 

وقتی که نوبت به اعتماد به یک حدیث و روایتی می شود و یا صحبت بر سر وجود یا عدم وجود یک نفر راوی یا شرح حال او از نظر این که آیا این شخص مورد اعتماد است یا خیر؟، پیش می آید، این گونه نیست که ما بدون هیچ بررسی و دقّت یک حدیث را به صرف این که در یک کتاب روایی آمده است، قبول کنیم تا بعد این شبهه پیش آید که این احادیث قابل اعتماد نیستند؛ زیرا وقتی صحبت از پذیرش یا ردّ یک روایت یا یک راوی می شود، با استفاده از قواعد و اصول دو علم رجال و درایه آن راوی و روایت او مورد ارزیابی قرار می گیرد. و تا با دلائل و قرائن و شواهد محکم به صحت یک روایتی یا مورد اطمینان بودن یک راوی پی نبرند، به آن روایت و راوی اعتماد نمی کنند.[۲]

 

با تلاش های وافر و پیگیری های مجدّانه و طاقت فرسا از طرف ائمه (ع) و اصحاب ایشان، تراث غنی و نسبتاً سالمی به دست ما رسیده است، ولی در عین حال علما و مجتهدین با عنایت به همۀ این تلاش ها خود را از کاوش سندی و متنی و یافتن قرائن و شواهد در به دست آوردن ملاک هایی برای تشخیص روایات صحیح واقعی از دیگر روایات بی نیاز نمی دانند، علما و مجتهدان با بررسی سند روایات و بررسی صحت انتساب کتب اولیه (که روایات کتب اربعه از آنها گردآوری شده است) به صاحبانش، چه بسا روایات صحیح السند و المتن را به خاطر بعضی از قرائن قطعی قبول نکنند؛ مثلا ۱٫ روایت مخالف قطعی با قرآن باشد. ۲٫ مخالف با اصول مذهب باشد. ۳٫ مورد اعراض علمای امامّیه در طول تاریخ واقع شده باشد. ۴٫ روایات از روی تقیه صادر شده باشد. ۵٫ روایات دارای نشانه های جعل باشد و … .

 

پس برای پذیرش احادیث، دو علم رجال و درایه وجود دارد که ما به احادیث و راویان بعد از برخورداری از ملاک هایی که ذکر شد اعتماد می کنیم.

 

جعل حدیث

 

پدیدۀ جعل حدیث و “دس” در احادیث (کم و زیاد و تغییر متن حدیث) متأسفانه از صدر اسلام توسط معاندین و منافقین، سابقه داشته و همواره در صدد بوده اند تا از این راه خطرناک، ضربه های بزرگی را بر پیکر اسلام فرود آورند. در مقابل پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) و به تبع آنان علمای بزرگوار نیز همواره متوجه این خطر بزرگ بوده و شیوه های بسیار کارسازی در زمینۀ شناسایی اسناد روایات، رواج علم رجال به منظور شناسایی راویان راست گو و مورد اطمینان و طرد راویان ضعیف و در زمینه صیانت متن احادیث، روش هایی؛ مانند عرضۀ حدیث بر امامان و عالمان، مقابلۀ نسخه ها، اجازۀ نقل حدیث، روش فهرستی و… را برای مقابله با آن و نشر احادیث ابداع نموده و این توطئه را خنثا کرده اند. به همین دلیل روایاتی که امروزه غالباً در جوامع روائی شیعه به خصوص کتب اربعه (کافی، تهذیب، استبصار، من لا یحضره الفقیه) جمع آوری شده است، از فیلترهای متعددی رد شده و مجموعه روایات غنی و سالمی را به دست ما داده است. علاوه بر این علما و مجتهدین به ویژه متخصّصین علم رجال و درایه، امروزه نیز در جهت شناسایی روایات جعلی و مخدوش از پا ننشسته و همواره همچون نگهبانان بیدار تلاش های گسترده در جهت حفظ و پالایش احادیث با ارزشی که بعد از قرآن بالاترین سرمایه مکتب اسلام است را در دست دارند.[۳]

 

معیارهای قبول حدیث

 

از نظر علمای شیعه ردّ و قبول اخبار و احادیث دارای معیارهایی در راوی و در متن حدیث و … است، همچنین دارای روش های خاصی برای تمییز انواع مختلف روایات (صحیح، حسن، موثقه، ضعیف و…) است که از آن دو در علم رجال و درایه -به خصوص- بحث می شود. از مهم ترین و کلیدی ترین معیارهایی که علمای رجال شیعه به آن توجه دارند، وثاقت و راست گویی و عدالت راوی است. همچنین بعضی از علمای شیعه ایمان راوی (امامی بودن) را شرط قبول می دانند[۴] و اگر به روایات فطحیه یا واقفیه عمل می کنند به آن دسته از روایاتی است که آنان در زمان استقامت شان (قبل از انحراف عقیدتی و یا بعد از هدایت شدن) نقل کرده اند.

 

اما بعضی، امامی بودن راوی را شرط نمی دانند. از نظر این گروه اگر راوی عادل و ثقه (راست گو و مورد اطمینان) باشد روایت او معتبر است و اهل سنت بودن یا واقفی یا فطحی بودن او تنها روایت را از درجۀ صحیحه به درجه موثقه تنزل می دهد (که باز هم قابل استناد است) و می توان در فتاوای خود به آنها استناد کرد. اینان به روایات معتبری از راویان مورد وثوقی از مذاهب اهل سنت (مانند حسین بن علوان و…) استناد می کنند. نام بعضی از این افراد در کتب فهرست و رجال شیعه به عنوان “ثقه” وارد شده است.[۵]

 

همچنین فقهای شیعه در قبول و عمل به روایت صحابه ای که مورد وثوق باشند بین آنان فرق نمی گذارند، همان طور که حتی بین شیعیان دوازده امامی، کسانی را که ثقه نباشند تضعیف کرده و روایاتشان را قبول نمی کنند. تا چه رسد به بعضی از فطحی ها و یا واقفی ها که به دلیل عدم وثاقت، جرح شده و روایتشان مورد قبول نمی باشد.

 

بر این اساس در استناد و عدم استناد به روایات تنها واقفی یا فطحی یا اهل سنت بودن راوی آن تأثیری ندارد، بلکه آنچه مهم است ثقه و راست گو بودن است، به همین دلیل شخصی مانند شیخ حر عاملی از آوردن روایات در کتابش به صرف فطحی یا واقفی بودن امتناع نمی کند.

 

بله بعضی از فطحیان و یا واقفی ها به دلیل عدم وثاقت، جرح شده و روایتشان مورد قبول نیست که این ربطی به مذهب شان ندارد.

 

از میان راویان اخبار نیز، به تعدادی از اهل سنت می توان برخورد کرد که روایاتشان در کتب اصحاب وارد شده است و از آن اعراض نکرده اند.

 

بسیاری از اصحاب رسول خدا (ص) از برترین اولیای خدا بودند که سلمان، ابوذر، عمار و… از این گروه اند.

 

مرحوم نجاشی کتاب رجال خود را با ذکر یکی از صحابۀ پیامبر آغاز کرده است و زبان به مدح او گشوده است.

 

پس شیعه در قبول و عمل به روایت صحابه بین آنان فرق می گذارد، همان طور که حتی بین شیعیان امامیّه کسانی را تضعیف کرده و روایاتشان را قبول نمی کند،[۶] روایات عده ای از اصحاب را نیز قبول نمی کند.

 

پالایش سندی حدیث

 

راه هایی برای اعتماد به احادیث از حیث سند در تاریخ انجام شده است که در این جا به صورت هایی از آن می پردازیم:

 

۱٫ اولین روشن گری درباره جلوگیری از ورود احادیث جعلی در تراث شیعی توسط خود امامان معصوم (ع) انجام گرفت. ایشان به اشخاصی اشاره می کردند که واضع و جاعل احادیث بودند و در ضمن به نوع افکار و معانی که در احادیث جعل کرده اند اشاره می فرمودند. عبدالله بن مشکان از بعضی از اصحاب امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: «خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر (ع) دروغ می بست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که دربارۀ ما چیزی می گوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم، خداوند لعنت کند کسی را که ما را از درجۀ بندگی خداوندی که ما را خلق کرد و به سوی او باز می گردیم و همۀ امور ما به دست او است خلع کند». این گونه روشن گری ها باعث طرد سندها و متونی بود که اسما و افکار این گروه های منحرف در آن وجود داشت. یاران ائمه (ع) و محدثان شیعه با دقّت نظر و تیزبینی این گونه انحرافات را تا حد زیادی حذف کردند.

 

۲٫ نویسندگان کتب اربعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، استبصار، تهذیب) که اشخاص متخصّص و متعهّدی بودند، احادیثی را جمع کرده اند که حجت بین خدا و ایشان باشد؛ یعنی احادیثی که به نظر خودشان صحیح بود. از طرفی می دانیم که اصطلاح صحیح در نزد قدماء، یعنی روایتی که از صدور آن اطمینان داشته باشد که نتیجه بررسی سندی و متنی یک حدیث اطمینان از صدور آن از معصوم (ع) است.

 

۳٫ تألیف کتاب در علم رجال: قبل از کتب رجالی فهرستی اربعه (رجال کشی، فهرست نجاشی، رجال طوسی، فهرست طوسی)، اصحاب دارای کتب رجالی زیادی بودند؛ یعنی پالایش احادیث از زمان حضرات معصومین (ع) شروع شد و محدّثین ما با آگاهی از رجال احادیث اقدام به نوشتن احادیث می کردند، نه چشم بسته و بدون نقد و جرح و تعدیل. به عنوان مثال عبدالله بن جبله کنانی (م ۲۱۹ هـ)، محمد بن عیسی یقطینی، حسن بن محبوب (م ۲۲۴ هـ) و حسن بن علی بن فضال (م ۲۲۴ هـ) و دیگر اصحاب نیز هر کدام کتاب رجالی داشتند. بعد از این، کتب رجالی و فهرستی اربعه تألیف شد که سعی زیادی در شناخت روات و شناخت کتب روایات و صحت استناد آن به نویسندگانش نمودند.

 

اینها و دیگر امور بسیار دقیق و فنّی راه هایی است که امروزه علما و مجتهدین برای قبول یا ردّ سند یک روایت به کار می گیرند.[۷]

 

پالایش متنی حدیث

 

برای پالایش متن احادیث از هرگونه تغییر و تحریف عمدی و غیر عمدی، از روش هایی استفاده شده است که به آنها اشاره می کنیم:

 

۱٫ عرضۀ حدیث بر امامان و عالمان: یکی از روش های پالایش متنی که اصحاب ائمه (ع)، به خصوص اصحاب ائمه متأخر (ع) مانند امام رضا (ع) تا امام عسکری (ع) انجام می دادند. عرضۀ روایات بر معصومین (ع) و اطمینان از صحت و سقم روایات بود.

 

این شیوه که در روایات آن را «عرض الحدیث» می نامند، بیشتر در دوره نخستین تدوین حدیث، یعنی «دورۀ حضور»، جلوه کرده است. در این روش، حدیث بر امام معصوم (ع) و یا اصحاب بزرگ و مورد اعتماد او عرضه می شود و تأیید یا انکار امام نسبت به کلمات متن حدیث به دست می آید؛ به عنوان مثال عرضۀ مجموعه های متعدّد روایی بر امام صادق (ع) نشان گر تشدید این جریان در عصر آن امام همام است. دوره ای که هویت تشیع، تثبیت شد و شیعۀ جعفری از شیعۀ زیدی و فرقه های مختلف دیگر تمایز یافت. اصحاب و راویان تربیت یافته در این مکتب به عنوان شاخص هایی برای محک زدن درستی هر آنچه به شیعه و امامان او نسبت داده می شد، مطرح شدند و آنان نیز با عرضۀ مجموعه های حدیثی نوشته و یا نقل شده، خود، امنیت میراث شیعی را تضمین کردند. و همچنین یونس بن عبدالرحمن کتب زیادی از شیعه را محضر امام رضا (ع) عرضه کرد که در موردی حضرت احادیث فراوانی را انکار کرد؛ مانند این در مورد کتب بنی فضّال نیز وارد شده است. که امام حسن عسکری (ع) روایات این کتب را تأیید کردند.

 

شیوۀ عرضۀ حدیث موجب گشت، ساده اندیشی از دایره حدیث شیعه رخت بربندد و دست جاعلان کوته اندیش ـ که کم هم نبودند ـ تا حدودی از دامان حدیث کوتاه گردد. تنها احساس هولناک ردّ امام نسبت به حدیثی کافی بود که بسیاری از منافقان داخل شده در صفوف شیعه را از کرسی نقل حدیث، پائین کشد و آنان را از حریم پاک آن دور سازد، گرچه به کلّی کنار نرفتند.

 

۲٫ مقابله نسخه ها: این شیوه از قدیم الایام در بین علمای اسلام و اصحاب و یاران پیامبر و ائمه طاهرین (ع) مرسوم بوده که هر چند گاه یک بار نصوص و کتاب های حدیثی و خطی خود را با نوشته های صحیح و اصلی افراد مورد وثوق مقابله و تطبیق می کردند. این روش کوششی بود جهت زدودن تحریف ها، افزوده ها و کاستی های عمدی و سهوی.

 

۳٫ اجازۀ نقل حدیث: علمای حدیث، اجازۀ نقل را یکی از مهم ترین طرق تحمّل حدیث دانسته اند و به عنوان پشتوانۀ صحّت و درستی نقل احادیث، به اخذ و مبادلۀ آن همّت گماشته اند. بدین صورت که اساتید علم حدیث به طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا می نمودند و معمولاً در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را می آوردند. به عنوان مثال احمد بن ادریس اشعرى قمى؛ فقیه نامدار؛ محدث عالی قدر و یکى از چهره هاى درخشان قرن سوم هجرى در شهر مقدس قم است که توفیق یافت به محضر پیشواى یازدهم، حضرت امام حسن عسکرى (ع) شرفیاب شود. وی دانش هاى مختلف را از محضر اساتید و دانشوران نامدار امامیه عصر خویش، همچون احمد بن اسحاق قمى (سفیر امام زمان «عج» در شهر قم) و ده ها تن از چهره هاى درخشان شیعه، فرا گرفت و موفق به تألیف کتاب هاى ارزشمند فقهى و حدیثى شد. و روایات متعددى را از ائمه اطهار (ع) نقل کرده است. شاگردان دانشمندى در مکتب او تربیت شده‏اند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهم ترین و مشهورترین شاگردان وى مى‏توان ثقة الاسلام، محمد بن یعقوب کلینى را نام برد که صاحب مطمئن ترین کتاب حدیثى شیعه یعنى «کافى» است و کلینى در آن روایات ابن ادریس را بدون واسطه نقل کرده است.

 

از فواید مهم اجازۀ روایت، اتصال سند اخبار به ائمه معصومین (ع) است و معمولاً اساتید در اجازۀ روایی سلسله سند را به یکی از مشایخ بزرگ؛ همچون ملامحمد تقی مجلسی، شهید اول، علامه حلی و یا شیخ طوسی رسانده و بر او توقف می کنند؛ چون طرق مشایخ بزرگ معلوم است.

 

۴٫ روش فهرستی: یکی دیگر از این روش ها، روش فهرستی است، قدماء چنین روشی داشتند؛ یعنی روایات را با یک سری از قرائن می سنجیدند آن گاه قبول یا ردّ می کردند؛ مثلاً چون مسلک قمی ها در غلّو بسیار سخت گیرانه بود، به طوری که ابن ولید تمام کتب صفار جز بصائر الدرجات را نقل می کند. با این که نویسنده همه محمد بن الحسن الصفّار است، یا ابن ولید تمام رجال کتاب نوادر الحکمة را تأئید می کند، ولی چند نفر را استثنا می کند، نه این که این افراد ضعیف باشند، بلکه روایتی که با این سند در این کتاب واقع شده مورد قبول نیست.

 

در این روش هم اگر چه کاری شخصی و اجتهادی است، ولی به نوع خود پالایش متنی روایات است.

 

۵٫ موافقت متن روایات با آموزه های صریح قرآن: یکی دیگر از این روش ها عرضۀ روایات بر آیات قرآن است. از پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمۀ طاهرین (ع) مکرّر روایت شده است که فرمودند: “هر گاه از ما حدیثی به شما رسید آن را بر کتاب خدا عرضه نمائید، پس آن را که موافق قرآن بود بگیرید (بر طبق آن عمل کنید) و آن را که مخالف قرآن بود کنار بگذارید یا به ما برگردانید (درستی و نادرستی آن را از ما بپرسید).

 

اینها و دیگر امور بسیار دقیق و فنّی راه هایی است که امروزه علما و مجتهدین برای قبول یا ردّ متن یک روایت به کار می گیرند.[۸]

 

تدلیس در حدیث

 

تدلیس در اصطلاح علم رجال (تدلیس در حدیث) به عمل محدِّث و راوی گفته می شود که با آن عیب و ضعف سندِ روایت پوشانیده شود. بنابراین، هرگاه راوی با ذکر یا حذف کلمات یا نام افرادی در سلسله سند بکوشد که ضعف سند روایت را بپوشاند یا آن را برتر از میزان وثاقت واقعی اش نشان دهد، اصطلاحاً «مدلِّس» خوانده می شود و عمل او را تدلیس می نامند که  اساساً بر دو گونه است: “تدلیس اِسناد” و “تدلیس شیوخ”.

 

الف: “تدلیس اسناد” آن است که راوی از فرد معاصر خود کلامی را به گونه ای نقل کند که شنونده یا خواننده گمان کند وی آن کلام را بدون واسطه از خود مرویٌّ عنه شنیده، در حالی که مستقیم از او نشنیده است.[۹]

 

برخی از رجالیون برای “تدلیس اسناد” شروطی ذکر کرده اند، از جمله:

 

۱٫ راوی مرویٌّ عنه را ملاقات کرده یا دست کم معاصر او باشد، اما از او روایتی نشنیده باشد.

 

۲٫ الفاظی مانند “قال فلانٌ” یا “عَنْ فلانٍ”به کار ببرد که نشانه شنیدن مستقیم نباشد. اما اگر راوی با الفاظی چون “سَمِعْتُ”، “حَدَّثَنا” و “اَخْبَرَنا” ( که صراحت در سماع و شنیدن دارند ) حدیث نقل کند، آن را حدیث کذب می خوانند.[۱۰]

 

ب: “تدلیس شیوخ” آن است که راوی برای پوشاندن ضعف شیخ خود و شناخته نشدن او نام، کنیه، لقب، قبیله، شهر یا صفتی را در باره وی به کار می برد که پیش از آن سابقه نداشته باشد.[۱۱] بعضی از انگیزه های “تدلیس شیوخ” عبارت اند از: ترویج حدیث، تحسین حدیث، علوّ اسناد، پرهیز از روایت کردن از کسی که از خودِ راوی روایت کرده است، کمی سنّ مرویٌّ عنه و ترس از عدم قبول و انتشارِ روایت با وجود احتیاج به آن و… .[۱۲]

 

محدّثان و دانشمندان علم الحدیث اتفاق نظر دارند که تدلیس عملی نادرست و موجب تباهی حدیث است از شافعی نقل شده است که: “تدلیس، برادرِ دروغ است”.[۱۳]

 

رجالیون تدلیس شیوخ را غالبا کم ضررتر از تدلیس اسناد دانسته اند، اما در مذمت آن نقیصه هایی را برشمرده اند، از جمله تضییع مروی عنه و دشوار کردن راه دست یابی به احوال او[۱۴] با وجود این در بین اهل سنت تنها خطیب بغدادی[۱۵] عقیده دارد که به چنین حدیثی نمی توان احتجاج کرد.[۱۶]

 

 

[۱]. کباری، سید علیرضا، مجله حوزه های علمیه شیعه در گستره جهان.

 

[۲]. علامه حلی، رجال، ج ۱، ص ۳، چاپ دارالذخائر، قم، ۱۴۱۱٫

 

[۳]. اقتباس از ۱۹۳۷ (سایت اسلام کوئست: ۲۱۸۵).

 

[۴].نک: سبحانی، جعفر، حدیث شناسی، احمدوند، محسن، ص ۲۱۶، چاپ اول، نصر، قم، ۱۳۸۲٫

 

[۵]. نجاشی، رجال، ص ۳۸،مکتبۀ داوری، در ترجمۀ حسین بن علوان که تصریح به عامی بودن ایشان شده است.

 

[۶]. مانند عبدالعزیز العبدی که از یاران امام ششم (ع) است و یا معلی بن خنیس که خادم ایشان بود ولی نجاشی هردو را ضعیف بر می شمارد. رجال نجاشی ذیل اسامی ذکر شده.

 

[۷]. استفاده از پاسخ ۱۹۳۷ (سایت اسلام کوئست: ۲۱۸۵).

 

[۸]. استفاده از پاسخ ۱۹۳۷ (سایت اسلام کوئست: ۲۱۸۵).

 

[۹]. خطیب بغدادی، احمد بن علی، الکفایة فی علم الروایة، ص ۳۹۵ ،چاپ احمد عمر هاشم بیروت، ۱۴۰۶/۱۹۸۶٫

 

[۱۰]. ابن دقیق، عید الاقتراح فی بیان الاصطلاح و مااضیف الی ذلک من الاحادیث المعدودة من الصحاح، ص ۲۰۹ چاپ قحطان عبدالرحمان الدوری بغداد ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛ عسقلانی، ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس ص ۶۳، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و محمد احمد عبدالعزیز بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۴؛ زین الدین بن علی شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ص ۱۴۳، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال قم، ۱۴۰۸؛ محمد بن اسماعیل صنعانی، توضیح الافکار لمعانی تنقیح الانظار، ج ۱، ص ۳۵۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۶ چاپ افست بیروت، ۱۹۷۰؛ مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، ج ۱، ص ۳۷۷ ـ ۳۷۹، چاپ محمد رضا مامقانی، قم، ۱۴۱۱ـ ۱۴۱۴٫

 

[۱۱]. ابن صلاح، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، ص ۴۳، چاپ مصطفی دیب البغا دمشق، ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ مامقانی، عبداللّه، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، ج ۱، ص ۳۸۳٫

 

[۱۲]. سیوطی، عبدالرحمان، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، چاپ احمدعمر هاشم بیروت، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹؛ مامقانی، عبداللّه، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، ج ۱، ص ۳۸۳، پانویس ۱؛ ابن صلاح، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، ص ۴۳؛ صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص ۱۷۵، عرض و دراسة دمشق، ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹٫

 

[۱۳]. خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة، ص ۳۹۳ـ ۳۹۴؛ سخاوی، ج ۱، ص ۲۰۷ـ ۲۰۹٫

 

[۱۴]. یحیی بن شرف نووی التقریب و التیسیر لمعرفة سنن البشیر النذیر، ص ۳۹، چاپ صلاح محمد محمد عویضه بیروت، ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ ابن صلاح، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، ص ۴۴؛ حسنی، هاشم معروف، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، ص ۶۱، بیروت، ۱۹۷۳٫

 

[۱۵]. خطیب بغدادی، احمدبن علی، الکفایة فی علم الروایة، ص ۴۰۹٫

 

.[۱۶] برگرفته از تدلیس شیوخ.

مطالب مرتبط :

·  چیستی علم حدیث

·  پالایش سندی حدیث

·  کیفیت اعتماد به حدیث

 

حدیث

چیستی حدیث[۱]

 

محرک اصلی مسلمانان به فراگیری و نقل اخبار و احادیث و جمع آوری آن در مجامع حدیثی، شخص رسول اکرم (ص) بود که مردم را به ضبط و انتقال سخنانش تشویق می کرد. از طرفی مسلمانان خود -به ویژه بعد از عصر رسالت- به این نیاز واقف شدند که احادیث سرشار از بیانات متقنی هستند که احکام الاهی را در خود جای داده اند.

 

پیامبر اسلام (ص) طی بیست سال رسالت خود به هدایت و ارشاد مردم پرداخت و در طی این دوره به ویژه پس از هجرت که احکام و قوانین اسلامی در مسائل فردی و اجتماعی توسعه یافت. سخنانی در شرح و تبیین کتاب مبین بیان فرمود. اخلاق، عقاید، عبادات، قوانین مدنی و کیفری، آداب معاشرت، کیفیت تشکیل خانواده و سلوک عملی و ترغیب بر انجام فضایل از جمله عناوین سخنان پیامبر اسلام بود.

 

اصحاب در فیض شنیدن و حفظ احادیث دقّت و همّت وافر داشتند و گروهی بیش از دیگران از منبع فیض بهره برده بودند، به گونه ای که به کثرت حدیث و نقل از پیامبر مشهور گشته، مورد مراجعه دیگران شدند.

 

در زمان حیات پیامبر (ص) اهمیت حدیث چندان مشهود نبود، ولی بعد از ارتحال آن حضرت این نیاز هر چه بیشتر احساس شد. بدین ترتیب حدیث همدوش قرآن ملاک عمل مردم و راهنمایی امّت اسلامی گردید.

 

تاریخچه حدیث

 

شیعه به پیروی از اهل بیت عصمت (ع)، نوشتن حدیث را از همان آغاز شروع نمود، ولی عامه (اهل سنت) به پیروی از خلیفه دوم و بعضی دیگر از صحابه، بدین بهانه که حدیث با قرآن مشتبه می شود و اهتمام به حدیث جای اهتمام به قرآن را می گیرد، کتابت حدیث را مکروه شمرده بودند، آن گاه متوجه اشتباه خود شدند که یک قرن از هجرت رسول اکرم (ص) می گذشت. در قرن دوم سد کراهت حدیث به دست «عمر بن عبدالعزیز» خلیفه زاهد اموی که خود از نوادگان خلیفه دوم بود، برچیده شد.

 

تدوین حدیث از سوی اهل بیت (ع) و پیروان آنها یک قرن پیش از اهل سنت آغاز شده بود و در عصر امامت حضرت باقر (ع) ادامه داشت که با بخشنامه عمر بن عبدالعزیز، عامه نیز به همراه مکتب اهل بیت به تألیف و تدوین حدیث پرداختند.

 

اولین کتاب حدیث را حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) نگاشته است که در نزد ائمه (ع) بود و گاه از آن نقل حدیث می شد.

 

«مصحف فاطمه (ع)» کتاب دیگری است در حدیث که از سوی معصوم به رشته تحریر درآمده است.

 

«کتاب ابورافع» در سنن و احکام و قضایا و «کتاب سلمان فارسی» در «آثار»[۲] از نخستین کتب حدیث هستند که در مکتب اهل بیت به دست شاگردان ایشان فراهم آمده است. ابوذر غفاری، اصبغ بن نباته، عبیدالله بن ابی رافع، حرث بن عبدالله، ربیعة ابن سمیع، سلیم بن قیس، میثم تمار، عبیدالله بن حر، محمد بن قیس بجلی و یعلی بن مرة از نویسندگان طبقه اول شیعه در علم حدیث به حساب می آیند.

 

در طبقه دوم کتابی که از شیعه مانده و راویان هر طبقه، آن را روایت کرده اند، «صحیفه سجادیه» امام علی بن الحسین بن علی (ع) است که به زبور آل محمد (ص) معروف است.

 

زید بن علی بن حسین بن علی الشهید، جابر بن یزید جعفی، حسین بن ثور و زیاد بن منذر از دیگر روات این طبقه محسوب می شوند.

 

از نیمه اول قرن دوم، یعنی در عصر امام باقر و امام صادق (ع) شیعه از آزادی نسبی برخوردار گردید و نقل روایت و ضبط و کتابت حدیث به اوج خود رسید. چهار هزار تن از افراد مورد وثوق در این دوره از امام صادق (ع) روایت نقل نموده اند و چهار صد کتاب حدیثی در اصول، در این دوره تألیف گردید که به «اصول اربعماة»[۳] معروف است.

 

با طرح مسئله ولایت عهدی حضرت امام رضا (ع) و هجرت آن حضرت به ایران، خیل عشاق به سوی ایشان شتافتند، به طوری که ۳۶۰ تن بدون واسطه از ایشان حدیث نقل کرده اند.[۴]

 

جلوگیری از انتشار احادیث

 

دین مقدس اسلام آخرین و کامل ترین دین الاهی است و برای رشد و تعالی انسان ها چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی برنامه ها و احکام جامعی را در نظر گرفته است که در این میان سنت به عنوان دومین منبع معارف اسلامی، علاوه بر این که مبیّن و مفسر قرآن کریم به شمار می رود، نقش مهمّی نیز در تبیین و شناساندن احکام و معارف اسلامی ایفا می کند؛ زیرا بسیاری از دستورات قرآن مجمل است و با کنار نهادن سنت و احادیث رسول خدا، نمی توان به تفسیر و معنای این آیات پی برد.

 

علی رغم این که وجود سنت در کنار قرآن به جهت تبیین حقایق قرآنی، ضرورتی انکار ناپذیر است و از سوی دیگر پیامبر اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) همواره به فراگیری حفظ و نشر احادیث ترغیب و تشویق می نمودند، متأسفانه بعد از رحلت پیامبر اکرم  (ص) بنا به دلایلی؛ نقل، کتابت و نشر احادیث ممنوع گشت و این امر ضربه سنگین و جبران ناپذیری به پیکره امت اسلامی وارد نمود.

 

پس از رسول خدا، خلفای سه گانه از نشر و ترویج احادیث رسول مکرٌم اسلام ممانعت به عمل آوردند. ممنوعیت حدیث از زمان ابوبکر خلیفه اول شروع شد و در عصر عمر و عثمان با شدت بیشتری ادامه یافت. ذهبی روایت می‏کند که عمر، ابن‏مسعود و ابوالدرداء و ابومسعود انصاری را به جرم نقل احادیث زیاد از رسول خدا محبوس کرد.[۵]

 

بهانه ابوبکر برای جلوگیری از کتابت و نشر احادیث، اختلاف مسلمانان بود. گفت: “شما از پیامبر اکرم حدیث هایی نقل می کنید و گاهی در میان شما اختلاف پدید می آید. اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، مسلمانان در آینده به اختلاف شدیدتری مبتلا خواهند شد؛ از این رو، از این به بعد از رسول اکرم حدیثی نقل نکنید و اگر کسی از شما پرسشی کرد، بگویید میان ما و شما همین قرآن کافی است، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدانید”.[۶]

 

در جریانی دیگر نقل شده است که عایشه می گوید: “پدرم ابوبکر پانصد حدیث از رسول اکرم جمع آوری کرده بود. یک شب دیدم در میان رخت خواب ناراحت است به گونه ای که ناراحتی وی باعث ناراحتی من گردید. چون صبح شد، علت ناراحتی اش را جویا شدم. گفت: دخترم آن احادیثی را که پیش تو است بیاور. بعد دستور داد آتشی برافروختند و تمام آن احادیث را سوزاند و گفت می ترسم بمیرم و این احادیث پیش تو بماند و شاید در میان آنها احادیثی باشد که من از افراد موثٌقی نقل نموده ام؛ ولی در واقع این افراد صالح نباشند و من مسئول باشم”.[۷]

 

در بستر منع تدوین احادیث، جعل احادیث قوت یافت. خلفاء پس از منع حدیث از پیامبر اکرم به ناقلان اسرائیلیات و احادیث جعلی میدان دادند. برخی از خواص و نزدیکان خلفا؛ نظیر ابوهریره، کعب الاحبار، وهب بن منبه، تمیم بن اوس و عبدالله بن سلام در فضیلت تراشی، قصه خوانی و دروغ پردازی آزادی عمل یافتند.[۸]

 

تمیم داری از جمله این افراد است. “عمر برای «تمیم داری» در هر هفته ساعتی معین کرد که پیش از نماز جمعه در مسجد پیامبر خدا حدیث بگوید و عثمان نیز در عهد خود، این مدت را به دو سا عت در روز افزایش داد”.[۹]

 

هر چند که خلفا از نقل احادیث پیامبر اکرم جلوگیری می کردند، ولی خود در جایی که لازم می دیدند به نشر احادیثی هر چند مجعول اقدام می نمودند.

 

سیاست مهم ترین انگیزه جلو گیری از نشر حدیث

 

مهم ترین علت منع حدیث، مسئله سیاسی بود. برخی سنت و سخنان رسول اکرم (ص) را مانع بزرگی بر سر راه خود می دیدند؛ از این رو چاره را در این دیدند که این مانع را از سر راه خود بردارند؛ زیرا می توانستند با کنار گذاشتن احادیث، قرآن را به دل خواه خود تأویل و تفسیر نمایند.

 

آنچه سبب منع از تدوین، نشر و نگارش حدیث پس از رحلت رسول‏ اکرم (ص) گردید، همان چیزی است که مانع نگارش وصیت پیامبر اکرم در بستر احتضار گردید.[۱۰]

 

“اگر احادیث نبوی جمع و تدوین می شد، بی درنگ مورد رجوع و قرائت و تدریس جامعه اسلامی قرار می گرفت و این باعث می‏شد تا توده امت با فلسفه سیاسی اسلام نیز آشنا شوند، و این فلسفه با نظام های خلافت نمی ساخت. روایات فِرَق اسلامی، مملوٌ از فضایل علی است، از جمله شامل فلسفه حکومت در اسلام است؛ زیرا در بیشتر این روایات، ملاک های تقدّم علی بن ابی طالب بر سایر افراد امّت، در استحقاق رهبری، بیان شده است. پس این گونه روایات باعث می شد تا ملاک های حکومت شرعی، دانسته شود و چشم و گوش مردم باز شده و برای حکومت های نادرست، باز شدن چشم و گوش مردم مصیبتی بزرگ محسوب می شد”.[۱۱]

 

 

اهمیت و جایگاه حدیث

 

(در حال تکمیل است)

 

انواع حدیث

 

(در حال تکمیل است)

 

خبر متواتر

 

احادیث از نظر “تعداد راویان” در هر طبقه، به “متواتر” و “واحد” تقسیم می گردد. واژۀ متواتر از ریشه “وتر” به معنای واحد است و “تواتر” به معنای پی در پی یا یکی پس از دیگری است. چنان چه در آیۀ شریفۀ “ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا”؛[۱۲] سپس رسولان خود را یکی پس از دیگری فرستادیم، “تترا” به همین معنا است.[۱۳]

 

روایت متواتر در اصطلاح، “خبری است که سلسلۀ راویان آن در هر طبقه به اندازه ای باشند که به‌ طور عادی، امکان توافق آنان بر دروغ محال باشد و خبر آنها موجب علم شود”.[۱۴]

 

روایات متواتر گرچه کم هستند، امّا غالبا بیان گر محتوا و خبر مهمی ‌اند؛ مانند: روایت غدیر که تنها در طبقۀ صحابه بیش از ۱۰۰ نفر آن را روایت نموده اند.

 

در بارۀ تعداد راویان خبر متواتر، علمای شیعه عدد معینی را ذکر نکرده اند، بلکه معیار تواتر نزد آنان افادۀ علم است و  خبری را متواتر می دانند که تعداد راویان هر طبقه از سلسله سند آن به حدی است که مفید علم و یقین به صدور آن خبر از امام (ع) باشد و از طرف دیگر توافق آنها بر کذب و دروغ محال باشد. و از این نظر هیچ فرقی بین متواتر لفظی، معنوی و یا اجمالی قائل نشده اند.

 

اما علمای عامه در حصول خبر متواتر،‌ تعداد روایان را شرط دانسته و در این باره اقوال مختلفی دارند:

 

۱٫ نظر قاضی ابی بکر باقلانی این است که حداقل راویان باید ۴ نفر باشد.

 

۲٫ دیدگاه اصطخری این است که حداقل راویان باید ۱۰ نفر باشد.

 

۳٫ نظر عده ای از علمای عامه این است که حداقل راویان باید ۱۲ نفر باشد. (به تعداد نقباء بنی اسرائیل).

 

۴٫ نظر ابو هذیل علاف این است که حداقل راویان باید ۲۰ نفر باشد.

 

۵٫ نظریه دیگری حداقل راویان را ۴۰ نفر دانسته است.

 

۶٫ گروه دیگری نیز حداقل راویان را ۷۰ نفر می دانند.

 

۷٫ آخرین نظریه این است که حداقل راویان باید ۳۱۳ نفر به تعداد اصحاب بدر باشد.[۱۵]

 

اقسام خبر متواتر

 

متواتر از یک نظر به “متواتر لفظی و معنوی” تقسیم می ‌شود.

 

متواتر لفظی آن است که “همۀ راویان، مضمون آن را با الفاظ واحدی نقل کنند”.[۱۶] مثل حدیث “من کذب علیّ متعمّدا فلیتبوّء مقعده من النار”.[۱۷] که جمع کثیری از صحابه این حدیث را نقل کرده اند و شمار آنان را از چهل تا حدود شصت نفر دانسته‌اند.[۱۸]

 

متواتر معنوی آن است که “همۀ راویان، مضمون واحدی را با عبارات مختلف نقل کنند که تطابق در آن معنا با دلالت تضمنی یا التزامی دانسته ‌شود”.[۱۹]‌

 

برای حدیث متواتر تقسیم دیگری نیز وجود دارد، و آن “تواتر تفصیلی و اجمالی” است. “تواتر تفصیلی” شامل “تواتر لفظی و معنوی” می باشد، اما “تواتر اجمالی” در صورتی است که چند روایت در یک موضوع وارد شود و از نظر دلالت همسان نباشند، ولی آن روایات از قدر مشترک برخوردار باشند که از مجموع آنها به صدور یکی از آنها قطع حاصل ‌شود، مانند اخبار روایت شده در مورد حجیت خبر واحد.[۲۰]

 

خبر واحد

 

 خبر واحد، “روایتی است که راویان آن در تمامی طبقات به حد تواتر نرسیده باشد”.[۲۱] این گونه روایات به تنهایی مفید علم نیستند، بلکه با استفاده از آیات و روایات می ‌توان حجیت آنها را به اثبات رساند، از این رو اگر روایتی در چند طبقه به حد تواتر برسد، اما تنها در یک طبقه به تواتر نرسیده باشد، متواتر نبوده و خبر واحد به شمار می ‌آید؛ زیرا نتیجه تابع اخسّ مقدمات است.

 

 

حدیث مرفوع

 

محدثان و راویان، احادیث را از جنبه های مختلف به چند دسته تقسیم کرده اند که اساسی ترین و پرکاربردترین تقسیم آن، تقسیم چهار گانۀ: صحیح، حسن، موثق و ضعیف است. این احادیث چهارگانه اصطلاحات مشترک دارند؛ نظیر مشهور، غریب، مجمل، مبین و … که بر تمام روایات صحیح، حسن، موثق و ضعیف صادق است. یکی از اصطلاحات مخصوص خبر ضعیف “مرفوع” است که این اصطلاح ناظر به انقطاع سند است.

 

از آن جا که انقطاع سند مى تواند از آغاز، یا وسط، یا آخر سند و به صورت حذف یک راوى، یا بیشتر باشد، براى هر نوع از انقطاع سند، اصطلاح خاصى وضع کرده اند که در این جا به اصطلاح مرفوع می پردازیم:

 

حدیث مرفوع، حدیثی است که از وسط، یا آخر سند آن یک راوی یا بیشتر افتاده باشد، ولی با تصریح به لفظ “رفع”؛ مثل این که بگوید: روى الکلینى، عن على بن ابراهیم، عن ابیه، رفعه الی ابى عبدالله (ع) که در این سند، میان پدر على بن ابراهیم قمى؛ یعنى ابراهیم بن هاشم، تا امام صادق (ع) یک یا چند راوى حذف شده و به لفظ “رفع” نیز تصریح شده است.

 

گاهی نیز مرفوع به حدیثی گفته می شود که در آن قول یا فعل و یا تقریری به معصوم (ع) نسبت داده شود، اعم از این که سند آن، مقطوع، مرسل یا غیر اینها باشد.

 

صاحب کتاب علم حدیث می گوید: آیت الله مامقانی (ره) معتقد است گرچه این کلمه (مرفوع) در معنای دوم بیشتر به کار برده می شود، اما استعمال آن در معنای اول، در کتب فقه شایع تر است.[۲۲]

 

 

حدیث مرسل

 

مرسل از ریشه “ارسل الدابه” به معنای برداشتن قید و بند از چهارپا آمده است، گویا در حدیث مرسل با حذف سند قید ربط حدیث برداشته شده است.

 

لفظ مرسل یکی از اصطلاحاتی است که برای معرفی حدیث ضعیف به کار برده می شود، که ناظر به انقطاع سند حدیث می باشد.

 

مرسل خود دارای دو اصطلاح است:

 

یک. معنای عام و آن هر حدیثی است که دچار ارسال و حذف اسناد باشد، اعم از این که همه راویان یا شماری از آنان حذف شده باشند. مرسل به این معنا شامل اصطلاح نخست مرفوع؛ یعنی حدیث منتسب به معصوم، موقوف (روایت صحابی)، مقطوع (روایت تابعی)؛ معلق (حذف آغاز سند)، منقطع (حذف یک راوی از وسط سند) و معضل (حذف بیش از یک راوی از وسط سند) می شود.

 

دو. معنای خاص؛ مرسل به این معنا حدیثی است که تابعی بدون ذکر واسطه (صحابی) از پیامبر اکرم (ص) نقل کند؛ مانند این که سعید بن مسیب که از تابعان است، بگوید پیامبر (ص) چنین فرموده است.[۲۳] مفهوم متداول این اصطلاح همان معناى نخست است.

 

بیشترین کاربرد این اصطلاحات در فقه است؛ برای این که فقها بتوانند صحت و سقم روایات را در انتساب به معصوم (ع) تشخیص دهند، تا بتوانند به گفته های راویان اعتماد کرده و احکام فقهی را از روایات معصومان (ع) استخراج کنند.

 

 

حدیث موقوف

 

اصطلاح موقوف، از جمله اصطلاحات مخصوص خبر ضعیف اند. که ناظر به اتصال سند آن هستند.

 

حدیث موقوف به روایتی گفته می شود که سلسله سند آن به صحابی پیامبر (ص) یا مصاحب امام (ع) منتهی شود. روایت موقوف به دلیل اعتبار صحابه در بسیاری از موارد از نگاه اهل سنت حجت است، اما محدثان شیعه روایت موقوف را تنها زمانی که به وسیلۀ قراین، صدور آن از معصوم (ع) ثابت شود، حجت می دانند.

 

برای آشنائی بیشتر با حدیث و اقسام آن، به کتاب های زیر مراجعه کنید:

 

علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب حدیث، قربانی، زین العابدین

 

فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ولایی، عیسی

 

آشنائی با علوم حدیث، نصیری، علی

 

المعجم الاصولی، صنقور، محمد

 

 

حدیث مقطوع

 

به روایتی که سلسله سند آن به یکی از تابعان منتهی شود، مقطوع می گویند. این اصطلاح بیشتر در روایات اهل سنت رایج است. حدیث مقطوع به رغم اتصال سند، از نظر محدثان شیعه فاقد حجیت است. در حقیقت مقطوع همان موقوف است، منتها از تابعی و یا کسی که در حکم او است؛ مانند مصاحبین و یا تابعین مصاحبین ائمه (ع) روایت کند، نه از صحابی. بدیهی است این گونه اقوال و افعال، عدم انتسابش به معصوم روشن تر و وضعش از موقوف بدتر خواهد بود.[۲۴]

 

بیشترین کاربرد چنین اصطلاحات در فقه است؛ برای این که فقها بتوانند صحت و سقم روایات را در انتساب به معصوم (ع) تشخیص دهند، تا بتوانند به گفته های راویان اعتماد کرده و احکام فقهی را از روایات معصومان (ع) استخراج کنند.

 

 

حدیث معنعن

 

حدیث معنعن (عنعنه) در اصطلاح علم حدیث (درایه) به روایتی گفته می شود که بین افراد سند آن با کلمه “عن” پیوستگى برقرار شده باشد.

 

 

جوامع حدیثی شیعه

 

مکتب شیعه به برکت احادیث پیامبر اکرم (ص) و عترت طاهرین آن حضرت، یعنی ائمه (ع) در زمینه احادیث معتبر بسیار غنی است؛ چرا که ائمه طاهرین (ع) از نظر منزلت و زمان نزدیک ترین افراد به پیامبر اکرم (ص) هستند و از عصمت برخوردار هستند و از آن بزرگواران احادیث زیادی در کتب حدیثی ثبت شده است.

 

در این مجال به برخی از کتب حدیثی معتبر شیعه اشاره می کنیم:

 

۱٫ الکافی؛ تألیف ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی؛ متوفّی ۳۲۹ هـ.ق.

 

۲٫ التهذیب؛ تألیف شیخ طوسی، متوفّی ۴۶۰هـ.ق.

 

۳٫ الاستبصار؛ تألیف شیخ طوسی، متوفّی ۴۶۰هـ.ق.

 

۴٫ من لا یحضره الفقیه؛ تألیف شیخ صدوق، متوفّی ۳۸۱ هـ.ق.

 

۵٫ وسائل الشیعة تألیف شیخ حر عاملی، متوفّی ۱۱۰۴هـ.ق.

 

۶٫ بحار الانوار؛ تألیف محمد باقر مجلسی، متوفّی ۱۱۱۰هـ.ق.

 

۷٫ وافی؛ تألیف، فیض کاشانی، متوفّی ۱۰۹۱هـ. ق.

 

۸٫ مستدرک الوسایل، محدّث نوری، متوفی ۱۳۲۰ هـ. ق.

 

۹٫ جامع الاحادیث الشیعة؛ تألیف اسماعیل معزی ملایری، متوفّی ۱۴۲۹هـ.ق.

 

۱۰٫ نرم افزار جامع الاحادیث (نور۵/۲) تهیه شده در مرکز کامپیوتری علوم اسلامی (نور) که در بر دارنده اکثر کتب حدیثی شیعه است.

 

البته باید توجه داشت که این کتب در عین حال که ارزشمندند و احادیث صحیح فراوانی را در خود جای داده اند، اما ما همه احادیث این کتاب ها را معتبر نمی دانیم؛ از این رو به بررسی تک تک این احادیث می پردازیم و صحت و سقم این روایات را روشن می نماییم و از این جهت قائلیم که تنها کتاب معتبر و صحیح، قرآن است و بس، و این در حالی است که برادران اهل سنت همه روایات کتب صحیح بخاری و مسلم را صحیح می دانند.

 

[۱]. کباری، سید علیرضا، مجله حوزه های علمیه شیعه در گستره جهان.

 

[۲]. «آثار» (جمع اثر) در لغت مرادف حدیث و روایت و خبر قرار دارد و شهید ثانی در درایة، اثر را اعم از حدیث و خبر می داند. اثر سلمان فارسی درباره شرح و توضیح حدیث جاثلیق رومی است که بعد از وفات رسول اعظم الاهی (ص) به منظور تحقیق و آشنایی با وصیت آن حضرت به مدینه آمده بود.

 

[۳]. کتاب های چهارصدگانه ای که ماخذ کتب روایی شناخته می شوند.

 

[۴]. با استناد به کتاب مسند الرضا (ع).

 

[۵]. عسگری، سید مرتضی، پژوهش و بررسی تحلیلی مبانی اندیشه های اسلامی در دیدگاه دو مکتب، ج ۲، ص۳۰، علامه عسکری، معالم المدرستین، تجلیل، جلیل، تهران، نشر رایزن، زمستان ۱۳۷۵؛ به نقل از تذکرة الحفاظ، ج۱، ص ۷٫

 

[۶]. تذکرة الحفاظ، ج۱، ص ۳٫

 

[۷]. همان، ص ۵٫

 

[۸]. ابوریه محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۱۴۵- ۲۲۴، قم، دارالکتب‏العلمیه، بی‏تا.

 

[۹]. پژوهش و بررسی تحلیلی مبانی اندیشه های اسلامی در دیدگاه دو مکتب، ج ۲، ص ۳۸٫

 

[۱۰]. سبحانی، جعفر، ابحاث فی الملل و النحل، ج ۱، ص ۶۰ ـ ۶۱، چاپ دوم، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه ۱۴۰۸ق، ۱۳۶۶ش؛ مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیرة ‏النبی الاعظم (ص)، ج۱ ، ص ۲۷، پاورقی، چاپ اول، انتشارات اسلامی، قم.

 

[۱۱]. حکیمی، محمدرضا، دانش مسلمین، ص ۲۶، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۷هـ ش.

 

[۱۲]. مؤمنون، ۴۴٫

 

[۱۳]. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص ۸۵۳٫

 

[۱۴]. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۸۹ – ۹۰؛ شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ص ۲۸٫

 

[۱۵]. سبحانی‌، جعفر، اصول الحدیث و احکامه ص ۲۵ – ۳۵، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۲۰ هـ ق.

 

[۱۶]. مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۱۱۵٫

 

[۱۷]. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۶۲٫

 

[۱۸]. الرعایة فی علم الدرایة، ص ۲۹٫

 

[۱۹]. مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۱۱۵٫

 

[۲۰]. مؤدب، سیدرضا، علم الدرایه تطبیقی، ص ۳۷؛ مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۱۱۵٫

 

[۲۱]. مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۱۲۵؛ شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ص ۲۹٫

 

[۲۲]. قربانی، زین العابدین، علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب حدیث، ص ۱۱۴، انتشارات انصاریان، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق.

 

[۲۳]. مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۳۳۸- ۳۴۱، به نقل از، نصیری، علی، آشنائی با علوم حدیث، ص ۱۸۷، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، قم، چاپ ششم، ۱۳۸۶٫

 

[۲۴]. مقباس الهدایة، ص ۴۷، به نقل از، قربانی، زین العابدین، علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب حدیث، ص ۱۲۴٫

 

مطالب مرتبط :

·  پالایش متنی حدیث

·  پالایش سندی حدیث

·  کیفیت اعتماد به حدیث

·  خبر واحد

·  خبر متواتر