کتاب طرائف الحکم يا اندرزهاي ممتاز

نوادراحادیث طرفه وناب است که آيت الله حاج ميرزا احمد آشتياني برای جلسه های هفتگی خود فراهم آورده و بعضی از آنها را در جلسه های هفتگی برای مردم می خوانده است . چون متن آن عربی است توسط عده‌ ای از فضلاء و شاگردان ایشان برای استفاده عموم به فارسی ترجمه شده است .

از آنجائی که متن عربی جدا و متن فارسی جدا بود اینجانب (سیدمحمدباقری پور) متن عربی و در ذیل هر حدیث متن فارسی آن را آوردم که علماء و فضلاء و وُعّاظ و سخنرانان که ابتدا متن عربی حدیث را بیان میکنند و سپس به تر جمه و شرح فارسی میپردازند استفاده بهتری ببرند و اینجانب را هم در ثواب آن شریک فرمایند.

میرزا احمد آشتیانی چهارمین و کوچکترین فرزند میرزاحسن مجتهدآشتیانی (یکی از علمای طراز اول عصر حاضر ایران بود) است که در سال ۱۳۰۰ق متولد شد و در روز سه شنبه ۳ تیر ۱۳۵۴ش مطابق با ۱۴ جمادی‌الثانی ۱۳۹۵ق درگذشت. به مناسبت درگذشت او روز ۴ تیر ۱۳۵۴ش بازار تهران تعطیل و پیکر او تشییع شد و در آستانه حضرت عبدالعظيم و در مقبره خانوادگی خودشان به خاک سپرده شد.وی هنگام وفات، متصدی مدرسه علمیه مروی، بزرگ‌ترین حوزه علمیه تهران، بود.

تهیه کننده حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور

مؤسسه فرهنگی هدایت

www.hedayat.org

ایمیل

hodarayaneh@gmail.com

موبایل

09155819230

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه طرائف الحكم در‏جلداول

مقدمه کتاب طرائف الحکم یا اندرزهای ممتاز درجلد یک

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

الحمد للّه ربّ العالمین، و السّلام علی سیّد الانبیاء و المرسلین محمّد ابن عبد اللّه خاتم النّبیّین و عترته المعصومین علیهم السّلام.

و بعد: فیقول العبد الدّاثر الفقیر إلی رحمة ربّه الغنیّ «أحمد بن محمّد حسن الآشتیانی» عفی عنهما، لمّا وقفت أوان النّظر فی الآثار المرویّة عن أهل بیت العصمة علیهم السّلام علی نوادر منها و إن کان کلّ واحدة من الکلمات الواردة عنهم علیهم السّلام نوادر الکلم و جامعة لجوامع الحکم، أردت إیرادها فی صحیفة ممتازة عن الکتب المشتملة علیها و علی غیرها.

و سمّیت الکتاب ب «طرائف الحکم» إقتفاء لما روی عن علیّ بن أبی طالب علیه السّلام: «إنّ هذه النّفوس تملّ کما تملّ الأبدان، فابتغوا لها طرائف الحکمة » و فی روایة اخری: «فروّحوها بطرائف الحکم».

و قد تصدّی لترجمته عدّة من الأفاضل العظام، طلبا لمزید شمول الاستفاضة منه علی بعض الأنام و ابتغاء لمرضات اللّه العزیز المتعال.

و قد أضفت إلی ترجمة بعض الأحادیث و الرّوایات ما خطر ببالی من البیانات الموضحة لمعضلاتها، لیسهل تناولها علی من یصعب علیه استفادة المقصود منها، وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ و هو حسبی و نعم الوکیل.

14 رمضان المبارک 1381 ه- ق

ترجمه

بنام خداوند بخشنده مهربان حمد و سپاس خدائی را که پرورنده جهانیانست، و درود و تحیت بر سرور پیمبران و فرستاده شدگان حق سبحان: حضرت محمد بن عبد اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم خاتم پیمبران، و خاندان او که دامنشان از آلودگی بنافرمانیها پاک و پاکیزه است.

و بعد: چنین گوید بنده فانی نیازمند برحمت پروردگار بی نیاز «احمد بن محمّد حسن آشتیانی» عفی عنهما: هنگامی که در آثار و احادیث مرویه از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بر نوادری از آنها متوجّه شدم، گر چه هر سخنی که از ایشان نقل شده کلماتی کمیاب و جامع مجموعه های علوم محکمه الهیه است، اراده نمودم آن احادیث را در کتاب جداگانه ای غیر از آن کتابها که مشتمل بر نوادر و غیر اینها است جمع نمایم.

و این کتاب را به «طرائف الحکم» نامیدم بجهت پیروی از آنچه از حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت شده که فرمود: همانا جانها خسته میشوند همان طور که بدنها خسته میگردند، پس طلب کنید برای انها تازه های نشاط آور از حکمت را، و در روایت دیگر است که: آسایش دهید آنها را بطرفه های حکمت.

و جمعی از افاضل عظام متصدی ترجمه آن شدند تا برخی از مردم (که آشنا بلغت عربی نیستند) از آن استفاده نمایند، برای طلب رضا و خوشنودی خداوند با عزتی که برتر و بالاتر از هر موجودی است.

و افزودم بر ترجمه برخی از احادیث و روایات آنچه را که بقلبم خطور نمود از بیانات واضح کننده مشکلات آن را، تا آسان گردد فرا گرفتن و درک نمودن آن مشکلات بر کسانی که دشوار است بر آنها پی بردن و اطلاع بر مقصود از آن مشکلات و خداوند هدایت میفرماید براه راست هر کس را که میخواهد و او است کفایت کننده من و نیکو وکیل و کارگزاری است.

طرائف الحكم ‏یا اندرزهای ممتازجلد دوم

### علامات العقل و جنوده‏

الحديث 801 علامات العقل و جنوده‏

في الكافي: (كتاب العقل و الجهل) في ضمن ما قال أبو الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام لهشام بن الحكم، قال: يا هشام، من سلّط ثلاثا على ثلاث فكأنّما أعان على هدم عقله، من أظلم نور تفكّره بطول أمله، و محى طرائف حكمته بفضول كلامه، و أطفأ نور عبرته بشهوات نفسه فكأنّما أعان هواه على هدم عقله، و من هدم عقله أفسد عليه دينه و دنياه «الحديث».

### علامات العقل و جنوده‏

801- در كافى: (كتاب عقل و جهل) در ضمن آنچه حضرت موسى بن جعفر (ع) بهشام بن حكم فرموده اين است: اى هشام، كسى كه مسلط كند سه چيز را بر سه چيز پس گويا كه كمك به نابود كردن عقل خود نموده، كسى كه نورانيت فكر و انديشه نمودن خود را بسبب آرزوى طولانيش تاريك سازد، و تازه‏هاى حكمت و ممتاز از دانشهاى حقيقى خود را بپرگوئى و سخنان زياد و بيهوده‏اش محو و نابود گرداند، و استعداد و آمادگى روح (و صفاى لوح قلب) خود را كه از جهت پذيرفتن پند و اندرز از حوادث روزگار است به پيروى از خواسته‏هاى نفس سركش خاموش نموده و از بين ببرد، پس گويا كه هوى و خواهش‏هاى نفس اماره خود را بر نابود ساختن عقل و خرد خويشتن كمك كرده، و كسى كه عقل خود را از بين ببرد و نابود سازد دين و دنياى خويش را فاسد و تباه ساخته «تا آخر حديث».

###أكمل النّاس عقلا أحسنهم خلقا

الحديث 802 أكمل النّاس عقلا أحسنهم خلقا

و فيه أيضا: في ذلك الكتاب، عن إبراهيم بن عبد الحميد قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: أكمل النّاس عقلا أحسنهم خلقا.

###أكمل النّاس عقلا أحسنهم خلقا

802- و نيز در همان كتاب: از ابراهيم بن عبد الحميد روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: كامل‏ترين مردمان از جهت عقل و خرد، نيكوترين ايشان است از حيث اخلاق.

###كظم الغيظ

الحديث 803 كظم الغيظ

و فيه أيضا: (كتاب الايمان و الكفر) باب «كظم الغيظ» عن الوصّافي عن أبي جعفر عليه السّلام قال: من كظم غيظا و هو يقدر على إمضآئه حشا اللّه قلبه أمنا و ايمانا يوم القيامة

###كظم الغيظ

803- و نيز در همان كتاب: (كتاب ايمان و كفر) باب «كظم غيظ» از وصافى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه خشمى را (از خود) فرو نشاند در حالى كه توانائى بر اجراء آن (يعنى انتقام) دارد خداوند دل او را در روز قيامت از امن و ايمان پر گرداند.

###كظم الغيظ

الحديث 804 كظم الغيظ

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي حمزة، عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أحبّ السبيل إلى اللّه عزّ و جلّ جرعتان: جرعة غيظ تردّها بحلم، و جرعة مصيبة تردّها بصبر.

###كظم الغيظ

804- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى حمزه از حضرت زين العابدين (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: از محبوب ترين راه بسوى خداى با عزت و جلال دو جرعه است: جرعه خشمى كه بسبب حلم آن را رد كنى (و فرو نشانى) و جرعه مصيبتى كه آن را بشكيبائى برطرف سازى.

###خدمة المؤمن‏

الحديث 805 في خدمة المؤمن‏

و فيه أيضا: باب في خدمته (أي المؤمن) عن أبي المعتمر [المغرا] قال: سمعت أمير المؤمنين عليه السّلام يقول: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أيّما مسلم خدم قوما من المسلمين إلّا أعطاه اللّه مثل عددهم خدّاما في الجنّة.

###خدمة المؤمن‏

805- و نيز در همان كتاب: باب «خدمت مؤمن» از ابى المعتمر [المغرا] روايت شده كه از حضرت امير المؤمنين (ع) شنيدم كه ميفرمود رسول خدا (ص) فرمود: هر مسلمانى كه بجمعيتى از مسلمانان خدمت كند خداوند بشماره عدد ايشان در بهشت خدمتگزار باو عطا فرمايد.

###مراء و الخصومة و معاداة الرّجال‏

الحديث 806 المراء و الخصومة و معاداة الرّجال‏

و فيه أيضا: باب «المراء و الخصومة و معاداة الرّجال» و باسناده (أي عليّ بن إبراهيم) قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: ثلاث من لقى اللّه عزّ و جلّ بهنّ دخل الجنّة من أيّ باب شآء: من حسن خلقه، و خشى اللّه في المغيب و المحضر، و ترك‏

###مراء و الخصومة و معاداة الرّجال‏

806- و نيز در همان كتاب: باب «مجادله و خصومت و دشمنى با مردان» على بن ابراهيم بسند خود روايت كرده كه پيغمبر خدا (ص) فرمود: سه صفت است كه هر كس با آنها خداوند را ملاقات كند داخل بهشت مى‏شود از هر درى كه بخواهد: كسى كه خلقش نيكو باشد، و از خدا بترسد و در غياب و حضور مردم، و ترك مجادله كند اگر چه حق با او باشد (و مراد از ترك مجادله ترك ستيزه است پس از اثبات حق بدليل و برهان قطعى).

###من آذى المسلمين و احتقرهم‏

الحديث 807 من آذى المسلمين و احتقرهم‏

و فيه أيضا: باب «من آذى المسلمين و احتقرهم» عن هشام بن سالم، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: قال اللّه عزّ و جلّ: ليأذن بحرب منّي من آذى عبدي المؤمن، و ليأمن غضبي من أكرم عبدي المؤمن، و لو لم يكن من خلقي في الأرض فيما بين المشرق و المغرب إلّا مؤمن واحد مع إمام عادل لاستغنيت بعبادتهما عن جميع ما خلقت في أرضي، و لقامت سبع سماوات و أرضين بهما و لجعلت لهما من ايمانهما انسا لا يحتاجان إلى انس سواهما.

###من آذى المسلمين و احتقرهم‏

807- و نيز در همان كتاب: باب «كسى كه مسلمانان را آزار رساند و آنان را كوچك شمارد» از هشام بن سالم روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود خداوند با عزت و جلال فرموده: البته در مقام جنگ با من باشد كسى كه بنده مؤمن مرا بيازارد و اذيت نمايد، و البته از غضب و خشم من در امان باشد كسى كه بنده مؤمن مرا اكرام نمايد و عزيز بدارد، و اگر نبود از خلق من (از مردم) در زمين بين مشرق و مغرب مگر يك مؤمن با امام عادلى، هر آينه اكتفا ميكردم بپرستش آن دو (در مقام آفريدن مخلوقات) از پرستش تمامى آنچه در زمين آفريدم (يعنى اگر غير از اين دو نفر كسى عبادت و پرستش من نمينمود باز هم همه مخلوقات را خلق ميكردم از بركت عبادت و وجود اين دو نفر) و هفت آسمان و زمين بسبب آن دو بر پا ميماند، و قرار ميدادم براى ايشان از جهت ايمانشان انسى كه نيازى بانس غير خود نداشتند (مقصود آنست كه ايمان بخداوند و فرمانبرى از او باندازه‏اى اهميت و ارزش دارد كه اگر چه يكنفر هم بدستور امام معصوم واجد آن مقام شامخ باشد شايسته و سزاوار است كه خداوند آسمان و زمين را جهت او ايجاد فرمايد و نگاهدارد).

###إسلام قبل الايمان‏

الحديث 808 في بيان أنّ الإسلام قبل الايمان‏

و فيه أيضا: باب «بعد باب انّ الاسلام قبل الايمان» عن سلام الجعفي، قال: سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن الايمان، فقال: الايمان أن يطاع اللّه فلا يعصى.

###إسلام قبل الايمان‏

808- و نيز در همان كتاب: در بابى (بعد از باب اينكه اسلام پيش از ايمان است) از سلام جعفى روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) از حقيقت ايمان سؤال نمودم فرمود: ايمان آنست كه خداوند اطاعت كرده شود و نافرمانى وى نشود.

بيان: چون اطاعت خداوند موقوف است بر شناسائى خدا و تصديق نبى و اوصيائى كه واسطه در تبليغ هستند و اعتقاد بمعاد.

###حياء

الحديث 809 الحياء

و فيه أيضا: باب «الحياء» عن بعض أصحابنا رفعه، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الحياء حياءان: حياء عقل و حياء حمق، فحياء العقل هو العلم و حياء الحمق هو الجهل.

###حياء

809- و نيز در همان كتاب: باب «حياء» از بعض اصحاب ما (اماميه) مرفوعا روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: حياء دو حياء است (يعنى دو نوع است، ممدوح و مذموم) حياء عقل و حياء حمق، پس حياء عقل (جهت آن) علم و دانش است، و حياء حمق (باعث آن) جهل و نادانى است.

بيان: مراد از حياء عقل حيا نمودن از كارهاى ناپسندى است كه بواسطه حكم عقل و يا شرع مقدس اسلام، انسان علم بقبح و زشتى آنها پيدا نموده و از آنها عفت ورزد.

و مقصود از حياء حمق آنست كه بواسطه جهل و نادانى بعض امورى را كه عقلا و شرعا مستحسن و نيكو است (مانند پرسش از مطالب دينى و مساعدت با ارحام و بينوايان و انجام دادن عبادتى) بجهت احتمال يا خوف ملامت نادانان ترك نمايد.

###عفو

الحديث 810 العفو

و فيه أيضا: باب «العفو» عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: عليكم بالعفو، فانّ العفو لا يزيد العبد إلّا عزّا، فتعافوا يعزّكم اللّه.

###عفو

810- و نيز در همان كتاب: باب «عفو» از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: بر شما باد بعفو و گذشت نمودن، زيرا عفو و گذشت نمى‏افزايد مگر بر عزت بنده، پس از يك ديگر عفو و گذشت نمائيد تا خداوند شما را عزيز گرداند.

 

 

 

###صلة الرّحم‏

الحديث 811 صلة الرّحم‏

و فيه أيضا: باب «صلة الرّحم» عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ القوم ليكونون فجرة و لا يكونون بررة، فيصلون أرحامهم فتنمى أموالهم و تطول أعمارهم، فكيف إذا كانوا أبرارا بررة.

###صلة الرّحم‏

811- و نيز در همان كتاب: باب «صله رحم» از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: گروهى اهل گناه و معصيت باشند و مردمان نيكوكار نباشند، پس صله رحم ميكنند كه در اثر آن، مالهاى ايشان افزايش يافته و عمر آنها طولانى و زياد گردد، پس (فايده صله رحم) چگونه خواهد بود اگر ايشان مردمان نيكوكار باشند.

###معنى الإيمان‏

الحديث 812 معنى الإيمان‏

في أمالي الصدوق: (المجلس الخامس و الأربعون) عن عليّ بن موسى الرضا عليه السّلام عن آبائه، عن أمير المؤمنين عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الايمان الإقرار باللّسان و معرفة بالقلب و عمل بالأركان.

###معنى الإيمان‏

812- در امالي صدوق: (مجلس چهل و پنجم) از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت‏ شده كه رسول خدا (ص) فرمود: ايمان اقرار بزبان، و شناسائى بدل، و عملى است كه بواسطه جوارح و اعضاء بدن انجام داده مى‏شود (مقصود آن است كه انسان موقعى ايمانش كامل خواهد بود كه بزبان اقرار بوحدانيت خداوند و رسالت پيغمبر اكرم (ص) و معاد و امامت ائمّه اطهار عليهم السّلام بنمايد، و بقلبش معرفت و اعتقاد بآنچه كه اقرار بآن نموده داشته باشد و با اعضاء بدن تكاليف شرعيه خود را بجا آورد).

###إسلام عريان‏

الحديث 813 في أن الإسلام عريان‏

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، عن أبي عبد اللّه الصّادق، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الإسلام عريان، فلباسه الحياء و زينته الوفاء و مروّته العمل الصّالح و عماده الورع، و لكلّ شي‏ء أساس و أساس الإسلام حبّنا أهل البيت.

###إسلام عريان‏

813- و نيز در همان كتاب و مجلس: از حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارش روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: اسلام برهنه است و لباس آن حياء است و زينت آن وفاء و مروت آن عمل صالح و ستون آن ورع و پرهيزكارى (از گناهان) است، و براى هر چيز اساس و پايه‏اى است و اساس اسلام، محبت و دوستى ما خاندان پيغمبر است.

بيان: مقصود اينست كه اسلام، ظاهر و حقيقتى دارد، اسلام ظاهرى بشهادت بر وحدانيت خداوند و رسالت پيغمبر اكرم (ص) محقق مى‏شود كه بمجرد اين گونه شهادت از جمله‏اى از احكام و مقررات اسلام مانند طهارت بدن و حفظ خون و مال و غير آنها ميتوان برخوردار شد در صورتى كه علم بر خلاف اعتقاد با آنچه اظهار شده نباشد.

و اسلام حقيقى، اعتقاد واقعى باصول عقائد است و داراى لوازم و آثاريست: (1) حياء است كه بمنزله لباس اسلام است، زيرا مانع و حاجب از اعمال قبيحه و كارهاى زشت است (2) وفاء بعهد است كه زينت اسلام است، و مراد عهدهائى است كه از نظر ايمان با خدا و رسول او و ائمه طاهرين و اهل ايمان بسته، و عهدهاى خصوصى با اشخاص كه وفاء بآنها نيز لازم است (3) عمل صالح است كه مروت اسلام قرار داده شده، يعنى چنانچه مروت كه عمل بمقتضاى انسانيت و از لوازم آنست، عمل صالح هم از مقتضيات و لوازم اسلام است، خلاصه آنكه اسلام حقيقى را كسى دارا است كه عامل بوظائف اسلاميه باشد و واجبات را انجام دهد و از گناهان بپرهيزد و متخلق باخلاق حسنه باشد.

###دعاء بالمأثور حين سماع أذان الصبح‏

الحديث 814 استحباب الدعاء بالمأثور حين سماع أذان الصبح‏

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، عن أبي الحسن الرضا، عن أبيه عليه السّلام قال: كان أبو عبد اللّه الصادق عليه السّلام يقول: من قال حين يسمع أذان الصبح: اللّهمّ‏ إنّي أسألك باقبال نهارك و إدبار ليلك و حضور صلواتك و أصوات دعاتك أن تتوب علىّ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ، و قال مثل ذلك إذا سمع أذان المغرب ثمّ مات من يومه أو من ليلته تلك كان تائبا.

###دعاء بالمأثور حين سماع أذان الصبح‏

814- و نيز در همان كتاب و مجلس: از حضرت رضا (ع) از پدر بزرگوارش روايت شده كه حضرت صادق (ع) ميفرمود: هر كس هنگامى كه اذان صبح را ميشنود بگويد: اللهم انى اسألك باقبال نهارك و ادبار ليلك و حضور صلواتك و اصوات دعاتك ان تتوب على، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ‏ ، و همچنين مثل همين دعا را هنگامى كه اذان مغرب را بشنود بگويد (باين نحو كه‏ اللهم انى اسألك باقبال ليلك و ادبار نهارك‏ - تا آخر دعا) سپس در همان روز يا شب بميرد تائب از دنيا رفته است.

 

 

###زيارة الرضا عليه السّلام‏

الحديث 815 ثواب زيارة الرضا عليه السّلام‏

و فيه أيضا: (المجلس الخامس و العشرون) عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر البزنطي قال: سمعت الرضا عليه السّلام يقول: ما زارني أحد من أوليائي عارفا بحقّي إلّا تشفّعت فيه يوم القيامة.

###زيارة الرضا عليه السّلام‏

815- و نيز در همان كتاب: (مجلس بيست و پنجم) از احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى روايت شده كه از حضرت رضا (ع) شنيدم ميفرمود: هيچ يك از اولياء و دوستان من مرا زيارت نميكند در حالى كه شناساى بحق من باشد (يعنى معتقد بامامت من باشد) مگر آنكه روز قيامت جهت او شفاعت مينمايم.

###دعاء بالمأثور لمن رأى يهوديّا أو نصرانيّا أو

الحديث 816 استحباب الدعاء بالمأثور لمن رأى يهوديّا أو نصرانيّا أو مجوسيّا أو أحدا على غير ملّة الاسلام‏

و فيه أيضا: (المجلس الخامس و الأربعون) عن جعفر بن محمّد، عن آبائه عليهم السّلام أنّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله قال: من رأى يهوديّا أو نصرانيّا أو مجوسيّا أو أحدا على غير ملّة الاسلام فقال: الحمد للّه الّذي فضّلني عليك بالإسلام دينا و بالقرآن كتابا و بمحمّد نبيّا و بعليّ إماما و بالمؤمنين إخوانا و بالكعبة قبلة، لم يجمع اللّه بينه و بينه في النّار أبدا.

###دعاء بالمأثور لمن رأى يهوديّا أو نصرانيّا أو

816- و نيز در همان كتاب: (مجلس چهل و پنجم) از حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارانش روايت شده كه حضرت پيغمبر (ص) فرمود: كسى كه يهودى يا نصرانى يا مجوسى يا كسى را كه مسلمان نيست به بيند و بگويد:

الحمد للَّه الذى فضلنى عليك بالاسلام دنيا و بالقرآن كتابا و بمحمد نبيا و بعلى اماما و بالمؤمنين اخوانا و بالكعبة قبلة  (يعنى سپاس و ستايش خداوندى را كه مزيت داد مرا بر تو باينكه دين مرا اسلام و كتاب مرا قرآن و پيغمبر مرا حضرت محمد و امام مرا على (ع) و مؤمنين را برادران من و قبله مرا كعبه قرار داد، يعنى توفيق نيل باين فضائل را بمن عطا فرمود) خداوند بين او و آن كافر هرگز در آتش (جهنم) جمع نفرمايد.

###حب الحسنين عليهما السلام حب رسول الله

الحديث 817 في أن حب الحسنين عليهما السلام حب رسول الله ص و بغضهما بغض رسول الله ص‏

في أمالي الطوسي: (الجزء التاسع) عن أبي هريرة، قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: من أحبّ الحسن و الحسين فقد أحبّني و من أبغضهما فقد أبغضني.‏

###حب الحسنين عليهما السلام حب رسول الله

817- در امالى طوسى: (جزء نهم) از ابى هريره روايت شده كه از رسول خدا (ص) شنيدم ميفرمود: كسى كه حضرت حسن و حسين (عليهما السّلام) را دوست بدارد مرا دوست داشته و كسى كه ايشان را دشمن داشته باشد مرا دشمن داشته است.

###صلاة على محمد و آل محمد ع قبل الدعاء

الحديث 818 استحباب الصلاة على محمد و آل محمد ع قبل الدعاء

و فيه أيضا: (الجزء السّادس) عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: إذا دعا أحدكم فليبدء بالصّلوة على النبيّ صلّى اللّه عليه و آله، فانّ الصّلوة على النبيّ صلّى اللّه عليه و آله مقبولة، و لم يكن اللّه ليقبل بعض الدعاء و يردّ بعضا.

###صلاة على محمد و آل محمد ع قبل الدعاء

818- و نيز در همان كتاب: (جزء ششم) از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه يكى از شما (اراده) دعا نمود پس البته بصلوات بر پيغمبر اكرم (ص) شروع كند، زيرا صلوات بر پيغمبر (ص) مورد قبول (پروردگار) است، و خداوند چنين نيست كه بعضى از دعا را قبول فرمايد و بعضى از آن را رد كند (يعنى اگر صلوات قبل از دعا واقع گردد خداوند ببركت صلوات، دعاى دعاكننده را قبول فرمايد).

###استحباب لقاء إخوان المؤمنين و التّهجّد باللّيل و إفطار الصّائم‏

الحديث 819 استحباب لقاء إخوان المؤمنين و التّهجّد باللّيل و إفطار الصّائم‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن بحر السّقاء، قال: سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقول: إنّ من روح اللّه تعالى ثلاثة: التّهجّد باللّيل و إفطار الصّائم و لقاء الإخوان.

###استحباب لقاء إخوان المؤمنين و التّهجّد باللّيل و إفطار الصّائم‏

819- و نيز در همان كتاب و جزء: از بحر سقاء روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: از جمله موارد شمول رحمت خداوند سه مورد است: نماز شب، افطار دادن روزه دار، ديدار برادران (مؤمن).

###دعاء الإنسان لأربعين من المؤمنين

الحديث 820 استحباب دعاء الإنسان لأربعين من المؤمنين قبل دعائه لنفسه‏

في أمالي الصّدوق: (المجلس السّبعون) عن هشام بن سالم، عن أبي عبد اللّه الصّادق جعفر بن محمّد عليه السّلام قال: من قدّم في دعائه أربعين من المؤمنين ثمّ دعا لنفسه استجيب له.

###دعاء الإنسان لأربعين من المؤمنين

820- در امالى صدوق: (مجلس هفتادم) از هشام بن سالم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه پيش از دعاء جهت خود چهل مؤمن را دعا كند سپس براى خود دعا نمايد دعاى او قبول و مستجاب شود.

###برّ بالوالدين‏

الحديث 821 البرّ بالوالدين‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البرّ بالوالدين» عن جابر، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أتى رجل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه إنّي راغب في الجهاد نشيط، قال: فقال له النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: فجاهد في سبيل اللّه فانّك إن تقتل تكن حيّا عند اللّه [تكن عند اللّه حيّا] ترزق، و إن تمت فقد وقع أجرك على اللّه، و إن رجعت رجعت من الذّنوب كما ولدت، قال: يا رسول اللّه! إنّ لي والدين كبيرين، يزعمان أنّهما يأنسان بي و يكرهان خروجي، فقال رسول اللّه: فقرّ مع والديك، فو الّذي نفسي بيده لانسهما بك يوما و ليلة خير من جهاد سنة.

###برّ بالوالدين‏

821- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «نيكى بپدر و مادر» از جابر از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: مردى نزد رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد اى رسول خدا، همانا ميل فراوانى بجهاد در راه خدا دارم و بآن شادمان هستم، حضرت (صادق ع) فرمود: نبى اكرم (ص) باو فرمود: پس در راه خدا جهاد كن، زيرا اگر كشته شوى زنده هستى نزد خدا و روزى داده ميشوى، و اگر (در سفر جهاد باجل طبيعى) بميرى اجر و پاداش تو بر خدا است، و اگر از جهاد برگشتى از گناهان بيرون رفته ‏اى همچنان كه از مادر زائيده‏شده‏اى، عرض كرد اى رسول خدا، همانا براى من پدر و مادر پيرى است كه مرا قابل انس و الفت با خود ميدانند و خوش ندارند بيرون رفتن مرا، رسول خدا (ص) فرمود: پس نزد پدر و مادر خود باش، سوگند بآن خدائى كه جان من در دست قدرت اوست هر آينه انس و محبت ايشان بتو در يك روز و شب بهتر است از يك سال جهاد نمودن (در راه خدا).

###استحباب زيارة النبي ص و الأئمة ع‏

الحديث 822 تأكد استحباب زيارة النبي ص و الأئمة ع‏

في أمالي الصّدوق: (المجلس السبعون) عن عبد السّلام بن صالح الهروي قال: قلت لعليّ بن موسى الرضا عليه السّلام: يابن رسول اللّه! ما تقول في الحديث الّذي يرويه أهل الحديث انّ المؤمنين يزورون ربّهم من منازلهم في الجنّة؟ فقال عليه السّلام يا أبا الصّلت! إنّ اللّه تبارك و تعالى فضّل نبيّه محمّدا صلّى اللّه عليه و آله على جميع خلقه من‏ النبيّين و الملائكة، و جعل طاعته طاعته و متابعته متابعته و زيارته في الدّنيا و الاخرة زيارته، فقال عزّ و جلّ: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ، و قال: إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. و قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: من زارني في حياتي أو بعد موتي فقد زار اللّه جلّ جلاله، و درجة النبيّ صلّى اللّه عليه و آله في الجنّة أرفع الدّرجات، فمن زاره إلى درجته في الجنّة من منزله فقد زار اللّه تبارك و تعالى. قال: فقلت له يا بن رسول اللّه! فما معنى الخبر الّذي رووه أنّ ثواب لا إله إلّا اللّه النظر إلي وجه اللّه؟ فقال عليه السّلام: يا أبا الصّلت! من وصف اللّه بوجه كالوجوه فقد كفر، و لكن وجه اللّه أنبياؤه و حججه صلوات اللّه عليهم، هم الّذين بهم يتوجّه إلى اللّه و إلى دينه و معرفته، و قال اللّه عزّ و جلّ: كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ  وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ و قال عز و جل: كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ، فالنظر إلى أنبياء اللّه و رسله و حججه عليهم السّلام في درجاتهم ثواب عظيم للمؤمنين يوم القيامة، و قد قال النبىّ صلّى اللّه عليه و آله من أبغض أهل بيتي و عترتي لم يرني و لم أره يوم القيامة، و قال: إنّ فيكم من لا يراني بعد أن يفارقني، يا أبا الصّلت! إنّ اللّه تبارك و تعالى لا يوصف بمكان و لا يدرك بالأبصار و الأوهام. قال: فقلت: يا بن رسول اللّه! فأخبرني عن الجنّة و النّار أهما اليوم مخلوقتان؟ فقال: نعم، و إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قد دخل الجنّة و رأى النّار لمّا عرج به إلى السّماء، قال فقلت له: فانّ قوما يقولون أنّهما اليوم مقدّرتان غير مخلوقتين، فقال عليه السّلام: ما اولئك منّا و لا نحن منهم، من أنكر خلق الجنّة و النّار فقد كذّب النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و كذّبنا و ليس من ولايتنا على شي‏ء و خلّد في نار جهنّم، قال اللّه عزّ و جلّ: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ،  يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ، و قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: لمّا عرج بي إلي السماء أخذ بيدي جبرئيل فأدخلني الجنّة فناولني من رطبها فأكلته فتحوّل ذلك نطفة في صلبي فلمّا هبطت إلى الأرض واقعت خديجة فحملت بفاطمة، ففاطمة حوراء انسيّة فكلّما اشتقت إلى رائحة الجنّة شممت ابنتي فاطمة.

###استحباب زيارة النبي ص و الأئمة ع‏

822- در امالى صدوق: (مجلس هفتادم) از عبد السّلام بن صالح هروى روايت شده كه گفت بحضرت رضا (ع) عرض كردم اى پسر رسول خدا، چه ميفرمائى در حديثى كه اهل حديث روايت ميكنند كه مؤمنين از منزلهاى خود در بهشت پروردگار خود را زيارت ميكنند، حضرت فرمود: اى ابا صلت، همانا خداى تبارك و تعالى پيغمبر خود حضرت محمد (ص) را بر تمام مخلوقات خود از پيغمبران و فرشتگان مزيت داد و اطاعت‏ او را (چون) اطاعت خود و پيروى از وى را پيروى از خود و زيارت او را در دنيا و آخرت (چون) زيارت خود قرار داد، پس خداى با عزت و جلال فرمود: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ (كسى كه اطاعت دستورات پيغمبر نمايد بتحقيق اطاعت خداوند نموده) و فرمود: إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ (كسانى كه با تو بيعت و عهد ميكنند جز اين نيست كه با خداوند بيعت ميكنند، دست خداوند بالاى دست آنهاست) و پيغمبر اكرم (ص) فرمود: كسى كه مرا در حال زندگيم يا پس از مرگم زيارت كند بتحقيق (چنان باشد كه) خداى با جلالت را زيارت كرده است، و مقام پيغمبر (ص) در بهشت بالاترين مقامات است، پس كسى كه آن حضرت را در درجه‏اش در بهشت از جايگاه و منزل خود زيارت كند بتحقيق (چنان باشد كه) خداى تبارك و تعالى را زيارت كرده باشد. (راوى) گفت پس عرض كردم اى فرزند رسول خدا، پس معنى خبرى كه روايت نموده‏اند كه ثواب (لا آله الا اللَّه) مانند نظر نمودن بوجه خداست چيست؟ فرمود: اى ابا صلت كسى كه خدا را بصورتى مثل ساير صورتها (ى ممكنات) توصيف كند بتحقيق كافر شده است و ليكن وجه خدا پيغمبران او و حجت‏هاى او صلوات اللَّه عليهم مى‏باشند، ايشانند كسانى كه بوسيله آنان توجه بخدا و دين و شناسائى او مى‏شود، و خداوند با عزت و جلال فرمود: كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ  وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ (هر آنكه روى زمين است نابودشونده است و وجه خداى تو هميشه خواهد بود) و فرموده: كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (هر چيز در معرض فنا و نيستى است مگر وجه خداوند) پس در نظر نمودن بسوى پيمبران خدا و رسولان و حجت‏هاى او در مقاماتشان، براى مؤمنين ثواب بزرگى است در روز قيامت، و بتحقيق نبى اكرم (ص) فرمود: كسى كه دشمن دارد اهل بيت و فرزند و ذريه مرا، در روز قيامت مرا نمى‏بيند و من (نيز) او را نبينم، و فرمود: همانا در ميان شما كسانى هستند كه پس از جدائى از من مرا نمى‏بينند، اى ابا صلت، همانا خداوند تبارك و تعالى وصف نميشود بمكان (زيرا وصف بمكان مستلزم جسميت است و پروردگار از شوائب آن برى و دور است) و بچشمها (ى سر) و وهمها درك نشود.  (راوى) گفت پس عرض كردم اى پسر رسول خدا پس خبر ده مرا از بهشت و جهنم آيا آن دو اكنون آفريده شده و موجودند؟ فرمود: آرى، همانا رسول خدا (ص) داخل بهشت شد و جهنم را ديد زمانى كه (شب معراج) بسوى آسمان، بالا برده شد، (راوى) گفت پس عرض كردم همانا طايفه‏اى ميگويند بهشت و جهنم اكنون در تقدير خدايند و خلق نشده‏اند، حضرت فرمود: ايشان از ما نيستند، و ما از ايشان نيستيم، كسى كه خلقت بهشت و جهنم را انكار كند بتحقيق پيغمبر اكرم (ص) را تكذيب نموده و ما را دروغگو پنداشته و از دوستى ما بهره‏اى ندارد و در آتش جهنم هميشه خواهد بود، خداوند با عزت و جلال فرموده: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ،  يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ، و پيغمبر اكرم (ص) فرمود: هنگامى كه بالا برده شدم بآسمان‏ جبرئيل (ع) دست مرا گرفت و مرا داخل بهشت نمود و از خرماى تازه آن بمن داد و خوردم و آن خرما مبدل بنطفه شد در پشت من، پس چون بزمين فرود آمدم با خديجه همبستر شدم و او بفاطمه حامله شد پس فاطمه حوراء انسيه (حور العين بشرى) است كه هر وقت مشتاق بوى بهشت ميشوم بوى دخترم فاطمه را مى‏بويم.

 

 

 

 

###ثقلين‏

الحديث 823 الثقلين‏

و فيه أيضا: (المجلس الرّابع و الستّون) عن زيد بن ثابت، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّي تارك فيكم الثّقلين: كتاب اللّه عزّ و جلّ و عترتي أهل بيتي، ألا و هما الخليفتان من بعدي و لن يفترقا حتّي يردا علىّ الحوض.

###ثقلين‏

823- و نيز در همان كتاب: (مجلس شصت و چهارم) از زيد بن ثابت روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا من در ميان شما دو چيز پر بها ميگذارم (اول) كتاب خداى با عزت و جلال و (دوم) عترت من كه اهل بيت من است، آگاه باشيد كه قرآن و عترت من بعد از من جانشينان منند و هرگز از هم جدا نميشوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.

###وصايا الباقر

الحديث 824 من وصايا الباقر عليه السّلام و مواعظه‏

في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «وصايا الباقر عليه السّلام و مواعظه و حكمه» «تحف العقول» و قال عليه السّلام: لا يكون العبد عالما حتّى لا يكون حاسدا لمن فوقه و لا محتقرا لمن دونه.

###وصايا الباقر

824- در جلد هفدهم بحار: باب «سفارشهاى حضرت باقر (ع) و اندرزهاى حكيمانه آن حضرت» (از كتاب تحف العقول) نقل شده كه حضرت باقر (ع) فرمود: هيچ بنده‏اى عالم (كامل و حقيقى) نميباشد تا آنكه نسبت بكسى كه برتر از اوست حسد نورزد و آن را كه عقب مانده و بمقام او هنوز نرسيده تحقير نكند و كوچكش نشمارد.

###اعرف المودّة في قلب أخيك

الحديث 825 اعرف المودّة في قلب أخيك بما له في قلبك‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (تحف العقول) و قال عليه السّلام: اعرف المودّة في قلب أخيك بما له في قلبك.

###اعرف المودّة في قلب أخيك

825- و نيز در همان كتاب و باب: (از كتاب تحف العقول) نقل شده كه حضرت باقر (ع) فرمود: بشناس دوستى و محبت (خود) را در دل برادر (دينى) خود بوسيله آن دوستى و محبتى كه در دل تو نسبت باوست.

 

 

###أربع من كنوز البرّ

الحديث 826 أربع من كنوز البرّ

و فيه أيضا: في ذلك الباب (تحف العقول) و قال عليه السّلام: أربع من كنوز البرّ: كتمان الحاجة و كتمان الصّدقة و كتمان الوجع و كتمان المصيبة.

###أربع من كنوز البرّ

826- و نيز در همان كتاب و باب: (از كتاب تحف العقول) نقل شده كه حضرت باقر (ع) فرمود: چهار چيز است كه از گنجهاى نيكى است (مقصود اينست كه بقدرى اهميت دارد كه گويا پايانى ندارد) پنهان نمودن حاجت و پنهان نمودن صدقه و پنهان نمودن درد و پنهان نمودن مصيبت.

###اللّه خبأ ثلاثة في ثلاثة

الحديث 827 إنّ اللّه خبأ ثلاثة في ثلاثة

و فيه أيضا: في ذلك الباب (الدرّة الباهرة) قال الباقر عليه السّلام: إنّ اللّه خبأ ثلاثة في ثلاثة: خبأ رضاه في طاعته، فلا تحقرنّ من الطّاعة شيئا فلعلّ رضاه فيه، و خبأ سخطه في معصيته، فلا تحقرنّ من المعصية شيئا فلعلّ سخطه فيه، و خبأ أولياءه في خلقه، فلا تحقرنّ أحدا فلعلّه الوليّ.

###اللّه خبأ ثلاثة في ثلاثة

827- و نيز در همان كتاب و باب: (از كتاب دره باهره) نقل شده كه حضرت باقر (ع) فرمود: همانا خداوند سه چيز را در سه چيز (ديگر) پنهان نموده است: خوشنودى خود را در فرمانبرى از اوامر خويش پنهان نموده، پس البته كوچك مشمار چيزى از طاعت (و واجبات) را زيرا شايد خوشنودى خدا در همان باشد (همه طاعات و واجبات مورد خوشنودى خداوند است مقصود رضايت و خوشنودى است كه بسبب معصيت دچار خشم خداوند نشود) و خشم خود را در نافرمانى خويش پنهان نموده است پس البته هيچ يك از گناهان را كوچك مشمار زيرا شايد خشم خدا در آن باشد (همه معاصى مورد غضب خداوند است، مراد خشمى است كه بعد از آن موفق بتوبه و جبران معاصى نشود و مشمول عفو و رحمت خداوند نگردد) و دوستان خود را در خلق و بندگانش پنهان نموده است پس البته كوچك مشمار هيچ كس را، زيرا شايد او دوست خداوند باشد.

###من كان ظاهره أرجح من باطنه

الحديث 828 من كان ظاهره أرجح من باطنه خفّ ميزانه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (الدرّة الباهرة) و قال عليه السّلام: من كان ظاهره أرجح من باطنه خفّ ميزانه‏.

###من كان ظاهره أرجح من باطنه

828- و نيز در همان كتاب و باب: (از كتاب دره باهره) نقل شده كه حضرت باقر (ع) فرمود: كسى كه ظاهر وى بهتر از باطنش باشد ميزان او (يعنى اعمال صالحه او در ميزانش روز قيامت) سبك خواهد بود.

###تلقين المحتضر الإقرار بالأئمّة

الحديث 829 استحباب تلقين المحتضر الإقرار بالأئمّة عليهم السّلام‏

في الوسائل: (كتاب الطّهارة) باب «استحباب تلقين المحتضر الإقرار بالأئمّة عليهم السّلام» عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: كنّا عنده فقيل‏ له هذا عكرمة في الموت و كان يرى رأى الخوارج، فقال لنا أبو جعفر عليه السّلام انظروني حتّى أرجع إليكم، فقلنا نعم، فما لبث أن رجع فقال: أما أنّي لو أدركت عكرمة قبل أن تقع النّفس موقعها العلّمته كلمات ينتفع بها و لكّني أدركته و قد وقعت موقعها فقلت جعلت فداك و ما ذاك الكلام؟ قال: هو و اللّه ما أنتم عليه، فلقّنوا موتاكم عند الموت شهادة أن لا إله إلّا اللّه و الولاية.

###تلقين المحتضر الإقرار بالأئمّة

829- در وسائل: (كتاب طهارت) باب «استحباب تلقين محتضر اقرار به امامان عليهم السّلام را» از ابى بصير از حضرت باقر (ع) روايت شده كه راوى گفت (من و جمعى‏ از اصحاب) نزد آن حضرت بوديم، پس بحضرت عرض شد اين عكرمه است كه در حال احتضار است و با خوارج همعقيده بوده است (خوارج كسانى بودند كه بعد از جنگ صفين انكار ولايت نموده و بر حضرت على بن ابى طالب (ع) خروج نمودند) حضرت باقر (ع) بما فرمود: مرا مهلت دهيد تا بسوى شما باز گردم، عرض كرديم آرى، پس چيزى نگذشت كه حضرت مراجعت نمود و فرمود: همانا اگر عكرمه را پيش از آنكه روح از بدنش جدا شود ملاقات ميكردم كلماتى باو ياد ميدادم كه بآنها نفع ميبرد و ليكن باو رسيدم در حالى كه روح از بدنش جدا شده بود، پس عرض كردم فدايت شوم آن كلام چيست؟ فرمود:

بخدا سوگند آن كلام همانست كه شما بآن (معتقد) هستيد، پس مردگان خود را (مقصود محتضر است) هنگام مرگ، شهادت‏ لا آله الا اللَّه‏ و (شهادت به) ولايت (ائمه هدى عليهم السّلام) تلقين كنيد.

###تلقين المحتضر الإقرار بالأئمّة

الحديث 830 استحباب تلقين المحتضر الإقرار بالأئمّة عليهم السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي بكر الحضرمي قال: قال أبو- عبد اللّه عليه السّلام: و اللّه لو أنّ عابد وثن وصف ما تصفون عند خروج نفسه ما طعمت النّار من جسده شيئا أبدا.

###تلقين المحتضر الإقرار بالأئمّة

830- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى بكر حضرمى روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: بخدا سوگند اگر بت‏پرستى هنگام بيرون رفتن روح از بدنش عقيده‏مند گردد آنچه را كه شما عقيده داريد هرگز آتش چيزى از بدن او را طعمه خود نكند (يعنى اگر در پايان عمر بينا گشته و بعقائد حقه معتقد شود بآتش جهنم نسوزد).

###صدقة عن الميّت‏

الحديث 831 استحباب الصدقة عن الميّت‏

و فيه أيضا: باب «استحباب الصلوة عن الميّت و الصوم و الحج و الصدقة و البرّ- اه» ورّام بن أبي فراس في كتابه قال: قال عليه السّلام: إذا تصدّق الرّجل بنيّة الميّت أمر اللّه جبرئيل أن يحمل إلى قبره سبعين ألف ملك في يد كلّ ملك‏ طبق فيحملون إلى قبره و يقولون: السّلام عليك يا وليّ اللّه، هذه هديّة فلان بن فلان إليك «الحديث».

###صدقة عن الميّت‏

831- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب بجاى آوردن نماز و روزه و حج و صدقه و احسان از براى ميت» از كتاب ورام بن ابى فراس نقل شده كه حضرت (صادق ع) فرمود: زمانى كه شخص صدقه ‏اى بقصد مرده ‏اى بدهد خداوند جبرئيل (ع) را فرمان دهد كه هفتاد هزار فرشته‏اى را كه در دست هر يك طبقى است با خود ببرد كنار قبر آن ميت پس فرشتگان آن صدقه را (در آن طبق‏ها با خود) تا قبر او ميبرند و ميگويند سلام بر تو اى دوست خدا، اين هديه فلان كس پسر فلان كس است كه بسوى تو فرستاده «تا آخر حديث»

###قطيعة الرّحم‏

الحديث 832 قطيعة الرّحم‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «قطيعة الرّحم» عن أبي عبيدة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: في كتاب عليّ عليه السّلام: ثلاث خصال لا يموت صاحبهنّ أبدا حتّي يرى و بالهنّ: البغى و قطيعة الرّحم و اليمين الكاذبة يبارز اللّه بها، و إنّ أعجل الطّاعة ثوابا لصلة الرّحم، و إنّ القوم ليكونون فجّارا فيتواصلون فتنمى أموالهم و يثرون، و إنّ اليمين الكاذبة و قطيعة الرّحم لتذران الدّيار بلاقع من أهلها و تنقل الرّحم و إنّ نقل الرّحم إنقطاع النّسل.

###قطيعة الرّحم‏

832- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «قطع رحم» از ابى عبيده از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: در كتاب على (ع) است كه سه خصلت و امر است كه هرگز دارنده آنها نميميرد تا نتيجه شوم و بد آنها را به بيند (و آن سه خصلت ناپسند) جور و قطع رحم و سوگند دروغ است كه با آن در مقام مبارزه و جنگ با خدا باشد، و همانا طاعتى كه زودتر پاداش (و ثمره) آن داده مى‏شود صله رحم است، و همانا گروهى كه گناهكارند ولى صله رحم ميكنند پس (در اثر صله رحم) مالهاى ايشان نمو نموده و ثروتمند ميشوند و همانا سوگند دروغ و قطع رحم واميگذارد شهرها را خالى از ساكنين و مردم آنها (يعنى بريدن پيوند خويشاوندى باعث شود كه اهل شهر هلاك شوند و شهرها مبدل بويرانه و بيابان گردد) و رحمهاى زنان بار برندارند (يعنى زنها آبستن و صاحب اولاد نشوند) و همانا باردار نشدن رحم، گسستن و نابودى نسل است.

###صلاة عن الميّت‏

الحديث 833 استحباب الصّلاة عن الميّت‏

في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استحباب الصّلاة عن الميّت و الصّوم و الحجّ» عن عمر بن يزيد قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام يصلّى عن الميّت؟ فقال نعم، حتّى انّه ليكون في ضيق فيوسّع اللّه عليه ذلك الضيق، ثمّ يؤتى فيقال له: خفّف عنك هذا الضّيق بصلوة فلان أخيك عنك، قال: فقلت: فاشرك بين رجلين في ركعتين؟ قال: نعم‏.

###صلاة عن الميّت‏

833- در وسائل: (كتاب طهارت) باب «استحباب نماز و روزه و حج از ميت» از عمر بن يزيد روايت شده كه بحضرت صادق (ع) عرض كردم نماز خوانده بشود از طرف ميت (يعنى نماز خواندن براى ميت سودى دارد؟) حضرت فرمود: آرى حتى اينكه گاهى شود كه ميت در سختى و ناراحتى باشد و خداوند (بجهت آن نماز) آن سختى و ناراحتى را از وى برطرف سازد و بر او گشايش دهد، سپس آن نماز (براى ميت) آورده مى‏شود و باو گفته شود اين سختى و ناراحتى بسبب نماز فلان برادر دينى تو كه از جانب تو بجاى آورده از تو برطرف گرديد (راوى) گفت پس عرض كردم دو نفر را در دو ركعت نمازى كه ميخوانم شركت دهم؟ (يعنى يك نماز دو ركعتى براى دو ميت مى‏شود خواند) فرمود: آرى.

###استغفار عن الميّت‏

الحديث 834 استحباب الاستغفار عن الميّت‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و قال (أي أبو عبد اللّه) عليه السّلام: إنّ الميّت ليفرح بالتّرحّم عليه و الاستغفار له كما يفرح الحىّ بالهديّة تهدى إليه.

###استغفار عن الميّت‏

834- و نيز در همان كتاب و باب است كه حضرت (صادق ع) فرمود: همانا ميت بواسطه طلب رحمت و آمرزش (زندگان) براى او خوشحال مى‏شود همان طورى كه شخص زنده بتحفه‏اى كه جهت او فرستاده مى‏شود خوشحال ميگردد.

 

 

###صلاة عن الميّت

الحديث 835 استحباب الصلاة عن الميّت و الصوم و الحج و الصدقة و البرّ

و فيه أيضا: في ذلك الباب و قال (أي أبو عبد اللّه) عليه السّلام: يدخل على الميّت في قبره الصّلوة و الصّوم و الحج و الصّدقة و البرّ و الدّعآء و يكتب أجره للّذي يفعله و للميّت.

###صلاة عن الميّت

835- و نيز در همان كتاب و باب است كه حضرت (صادق ع) فرمود: در (خانه) قبر، نماز و روزه و حج و صدقه و احسان و دعا (ئى كه زندگان جهت ايشان مينمايند) بر ميت وارد مى‏شود و پاداش اين عمل (كه زندگان بمردگان اهداء نموده‏اند) براى بجاى آورنده آنها و ميت نوشته مى‏شود.

###عمل الصالح و البرّ عن الميت‏

الحديث 836 استحباب عمل الصالح و البرّ عن الميت‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و قال (أي أبو عبد اللّه) عليه السّلام: من عمل من المسلمين عن ميّت عملا صالحا أضعف اللّه له أجره و نفع اللّه به الميّت.

###عمل الصالح و البرّ عن الميت‏

836- و نيز در همان كتاب و باب است كه حضرت (صادق ع) فرمود: هر مسلمانى كه عمل صالح و شايسته‏اى از طرف ميتى انجام دهد خداوند پاداش آن را دو چندان فرموده و ميت را بآن عمل نفع بخشد.

###مروة

الحديث 837 في المروة

في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «مواعظ الصادق جعفر بن‏ محمّد عليه السّلام و وصاياه و حكمه». (تحف العقول) و قال عليه السّلام: المروّة مروّتان: مروّة الحضر و مروّة السفر، فأمّا مروّة الحضر فتلاوة القرآن و حضور المساجد و صحبة أهل الخير و النّظر في التفقّه، و أمّا مروّة السفر فبذل الزاد و المزاح في غير ما يسخط اللّه و قلّة الخلاف على من صحبك و ترك الرواية عليهم إذا أنت فارقتهم.

###مروة

837- در جلد هفدهم بحار: باب «مواعظ و سفارشها و اندرزهاى حضرت صادق ع»

(از كتاب تحف العقول) نقل شده كه آن حضرت فرمود: مروت (و جوانمردى) دو مروت است: جوانمردى در حضر و جوانمردى در سفر، اما جوانمردى در حضر تلاوت قرآن و حاضر شدن در مساجد و همنشينى اهل خير و نظر نمودن در حلال و حرام است، و اما جوانمردى در سفر پس بذل توشه نمودن و مزاح در غير چيزى كه موجب خشم و سخط خدا شود، و كمتر مخالفت نمودن با كسانى كه همراه تو هستند، و نقل ننمودن از ايشان آنچه را كه بخير و صلاح آنان نيست آن زمان كه از آنها جدا گشته‏اى (يعنى ناملايماتى كه از همسفران خود ديده‏اى براى كسى نگوئى).

###أوقات المرجوة لإجابة الدعاء

الحديث 838 في الأوقات المرجوة لإجابة الدعاء

و فيه أيضا: باب «مواعظ موسى بن جعفر عليهما السّلام و وصاياه و حكمه».

 (تحف العقول) و قال عليه السّلام: إجتهدوا في أن يكون زمانكم أربع ساعات: ساعة لمناجات اللّه، و ساعة لأمر المعاش، و ساعة لمعاشرة الإخوان و الثّقات الّذين يعرّفونكم عيوبكم و يخلصون لكم في الباطن، و ساعة تخلون فيها للذّاتكم في غير محرّم و بهذه الساعة تقدرون على الثلاث ساعات «الحديث».

###أوقات المرجوة لإجابة الدعاء

838- و نيز در همان كتاب: باب «اندرزهاى حضرت موسى بن جعفر (ع) و سفارشها و پندهاى حكيمانه آن حضرت» (از تحف العقول) نقل شده كه آن حضرت فرمود: كوشش كنيد در اينكه (زندگى) روزمره خود را چهار قسمت كنيد: قسمتى براى مناجات با خدا و قسمتى جهت امرار معاش، و قسمتى براى همنشينى با برادران (مؤمن) و كسانى كه مورد اطمينانند و عيوب و زشتيهاى شما را براى شما بيان ميكنند و ميشناسانند و در دوستى و برادرى با شما خلوص ميورزند، و قسمتى كه در آن مشغول باشيد براى لذائذ نفسانى خود در غير حرام، و بوسيله اين قسمت (آخرى) بر آن سه قسمت ديگر (كه ذكر شد) قدرت و توانائى پيدا ميكنيد.

###مشية و الإرادة

الحديث 839 في المشية و الإرادة

و فيه أيضا: باب «مواعظ الرضا عليه السّلام» (العدد) و سئل عليه السّلام عن المشيّة و الإرادة، فقال عليه السّلام: المشيّة كالإهتمام بالشي‏ء و الإرادة إتمام‏ ذلك الشي‏ء.

###مشية و الإرادة

839- و نيز در همان كتاب: باب «اندرزهاى حضرت رضا ع» (از كتاب عدد) روايت شده كه از معنى مشيت و اراده از آن حضرت سؤال شد، فرمود: مشيت چون همت‏ گماردن بر چيزى است و اراده تمام نمودن آن چيز است.

 

 

 

 

###مؤمن و علاماته و صفاته‏

الحديث 840 المؤمن و علاماته و صفاته‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و صفاته» عن أبي عبيدة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّما المؤمن الّذي إذا رضى لم يدخله رضاه في إثم و لا باطل، و إذا سخط لم يخرجه سخطه من قول الحقّ، و الّذي إذا قدر لم تخرجه قدرته إلى التّعدي إلى ما ليس له بحقّ.

###مؤمن و علاماته و صفاته‏

840- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «مؤمن و علامات و صفات او» از ابى عبيده از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمن كسى است كه هنگامى كه خوشحال شود خوشحالى وى او را در گناه و باطل وارد نسازد، و چون بخشم آيد خشمش او را از گفتار حق خارج نگرداند، و چون قدرتى در خود بيابد قدرتش باعث نشود كه تجاوز از حق نمايد و آنچه را كه براى وى سزاوار نيست انجام دهد.

###مؤمن و علاماته و صفاته‏

الحديث 841 المؤمن و علاماته و صفاته‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن إسحاق بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: المؤمن حسن المعونة، خفيف المؤنة، جيّد التدبير لمعيشته، لا يلسع من جحر مرّتين.

###مؤمن و علاماته و صفاته‏

841- و نيز در همان كتاب و باب: از اسحاق بن عمار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: مؤمن ياوريش (يعنى كمكش نسبت بخلق) نيكو ميباشد، معاشش سبك است (يعنى در امر معيشت قانع است) تدبيرش در امر زندگانيش نيكو است (بيشتر از در آمدش خرج نميكند) گزيده نميشود از سوراخى دو مرتبه (يعنى اگر ضررى در كارى ديد آن كار را ديگر انجام نميدهد). هر چند آزمودم از وى نبود سودم -  من جرب المجرب حلت به الندامة.

###برّ بالوالدين‏

الحديث 842 البرّ بالوالدين‏

و فيه أيضا: باب «البرّ بالوالدين» عن درست بن أبي منصور، عن أبي الحسن موسى عليه السّلام قال: سأل رجل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ما حقّ الوالد على ولده؟ قال: لا يسمّيه باسمه و لا يمشي بين يديه و لا يجلس قبله و لا يستسبّ له.

###برّ بالوالدين‏

842- و نيز در همان كتاب: باب «نيكى بپدر و مادر» از درست بن ابى منصور از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه فرمود: مردى از رسول خدا (ص) پرسيد حق پدر بر فرزندش چيست؟ فرمود: اينست كه پدر خود را بنامش نخواند و پيشاپيش او راه نرود و پيش از وى ننشيند و باعث دشنام ديگران بر پدرش نشود.

###برّ بالوالدين‏

الحديث 843 البرّ بالوالدين حيين كانا أو ميّتين‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن محمّد بن مروان، قال: قال أبو عبد اللّه‏ عليه السّلام: ما يمنع الرجل منكم أن يبرّ والديه حيّين و ميّتين؟ يصلّي عنهما و يتصدّق عنهما و يحجّ عنهما و يصوم عنهما فيكون الّذي صنع لهما و له مثل ذلك فيزيده اللّه عزّ و جلّ ببرّه و صلته خيرا كثيرا.

###برّ بالوالدين‏

843- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن مروان روايت شده كه حضرت‏ صادق (ع) فرمود: چه چيز مانع مى‏شود كه آدمى بپدر و مادر خود در حال زندگى و بعد از مرگشان نيكى كند، براى ايشان نماز بخواند و صدقه بدهد و از جانب ايشان حج برود و براى ايشان روزه بگيرد، پس (پاداش) آنچه انجام داده براى آنها باشد و براى خود او هم مثل (جزاى) آن خواهد بود، و خداوند با عزت و جلال بسبب نيكى و احسانش (كه بپدر و مادر نموده) خير و نيكى فراوانى باو عطا فرمايد.

###برّ بالوالدين‏

الحديث 844 بر الوالدين‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن زكريّا بن إبراهيم قال: كنت نصرانيّا فأسلمت و حججت فدخلت على أبي عبد اللّه عليه السّلام فقلت إنّي كنت على النصرانيّة و إنّي أسلمت، فقال: و أيّ شي‏ء رأيت في الإسلام؟ قلت قول اللّه عزّ و جلّ: ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ، فقال لقد هداك اللّه، ثمّ قال: اللّهمّ اهده «ثلاثا» سل عمّا شئت يا بنىّ، فقلت: إنّ أبي و امّي و أهل بيتي على النّصرانية، و امّي مكفوفة البصر فأكون معهم و آكل في آنيتهم، فقال: يأكلون لحم الخنزير؟ فقلت لا و لا يمسّونه، فقال لا بأس، فانظر امّك فبرّها فاذا ماتت فلاتكلها إلى غيرك، كن أنت الّذي تقوم بشأنها و لا تخبرنّ أحدا أنّك أتيتني‏ حتّى تأتيني بمنى إنشاء اللّه، قال فأتيته بمنى و النّاس حوله كأنّه معلّم صبيان هذا يسأله و هذا يسأله، فلمّا قدمت الكوفة ألطفت لامّي و كنت أطعمها وافلي ثوبها و رأسها و أخدمها، فقالت لي يا بنيّ ما كنت تصنع بي هذا و أنت على ديني، فما الّذي أرى منك منذ هاجرت فدخلت في الحنيفيّة؟ فقلت: رجل من ولد نبيّنا أمرني بهذا، فقالت هذا الرّجل هو نبيّ؟ فقلت لا و لكنّه ابن نبيّ، فقالت يا بنىّ! إنّ هذا نبيّ، إنّ هذه وصايا الأنبيآء، فقلت يا امّه إنّه ليس يكون بعد نبيّنا نبيّ ولكنّه إبنه، فقالت يا بنيّ! دينك خير دين أعرضه عليّ، فعرضته عليها فدخلت في الإسلام و علّمتها فصلّت الظّهر و العصر و المغرب و العشآء الاخرة، ثمّ عرض لها عارض في اللّيل فقالت يا بنيّ! أعد عليّ ما علّمتني، فأعدته عليها فأقرّت به و ماتت، فلمّا أصبحت كان المسلمون الّذين غسّلوها و كنت أنا الّذي صلّيت عليها و نزلت في قبرها.

###برّ بالوالدين‏

844- و نيز در همان كتاب و باب: از زكريا پسر ابراهيم روايت شده كه گفت: من شخصى نصرانى بودم و اسلام آوردم و بحج رفتم و خدمت حضرت صادق (ع) مشرف شدم و گفتم من بر آئين نصرانيت بودم و اكنون اسلام آورده ‏ام، حضرت فرمود: چه چيز در اسلام ديدى (كه مسلمان شدى) عرض كردم فرموده خداى تعالى را (ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا) پس حضرت فرمود: بتحقيق خداوند تو را هدايت فرموده، پس سه مرتبه فرموده: خدايا او را هدايت فرما، اى فرزندم از هر چه ميخواهى پرسش نما، پس عرض كردم همانا پدر و مادر و خانواده من بردين نصرانيت هستند و مادرم نابينا است و زندگى من با آنهاست و در ظرفهاى ايشان غذا ميخورم، حضرت فرمود: آيا گوشت خوك ميخورند؟ عرض كردم نه، حتى دست خود را هم بگوشت خوك نمى‏آلايند، فرمود: با كى نيست، مادر خود را مواظبت كن و بر او نيكى نما و هنگامى كه از دنيا رفت او را بديگرى وامگذار و خود متصدى امر (غسل و كفن و دفن) او باش، و كسى را از اين امر خبر مكن كه نزد من آمدى تا آنكه در منى نزد من آئى بخواست خداوند، گفت در منى خدمت صادق (ع) رسيدم در حالى كه مردم اطراف او نشسته بودند گويا آن حضرت معلم كودكان است، هر كدام سؤالى از حضرت مينمودند، پس چون (از مسافرت مراجعت كردم و) وارد كوفه شدم نسبت بمادرم مهربانى بيشترى نمودم و خودم شخصا او را طعام ميدادم و جامه و سر او را تنظيف مينمودم و خدمت وى ميكردم، پس مادرم (روزى) بمن گفت اى فرزندم آن زمان كه بر دين من بودى با من چنين رفتار نمينمودى، پس چيست علت اين لطف و مهربانى فوق العاده‏اى كه از تو مى‏بينم از زمانى كه دين خود را ترك نموده و دين مقدس اسلام را پذيرفته‏اى، پس گفتم مردى است از فرزندان پيغمبر ما كه مرا باين مهربانى با مادر امر فرموده، سپس مادرم بمن گفت اين مرد بايد پيغمبر باشد، گفتم نه چنين است بلكه او فرزند پيغمبر است، پس مادرم گفت اين شخص پيغمبر است زيرا اينها سفارشات پيغمبران خداست، پس گفتم اى مادر بعد از پيغمبر ما پيغمبرى نخواهد آمد و او فرزند پيغمبر است پس مادرم گفت فرزندم دين تو بهترين دين است آن را بر من توضيح بده، پس منهم دين اسلام را بر او بيان كردم (او هم) اسلام آورد، و (احكام) اسلام را (نيز) باو ياد دادم پس نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء آخر را خواند سپس عارضه‏اى در شب بر او رخ داد و گفت فرزندم آنچه يادم دادى برايم تكرار كن، دوباره گفتم پس اقرار بآنها نمود و از دنيا رفت، پس چون صبح شد مسلمانان او را غسل دادند و من خودم بر او نماز خواندم و در قبرش پائين رفتم (تا خودم او را دفن نمودم).

###برّ بالوالدين‏

الحديث 845 بر الوالدين‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن جابر، قال: سمعت رجلا يقول‏ لأبي عبد اللّه عليه السّلام: إنّ لي أبوين مخالفين، فقال عليه السّلام: برّهما كما تبرّ المسلمين ممّن يتولّانا

###برّ بالوالدين‏

845- و نيز در همان كتاب و باب: از جابر روايت شده كه گفت شنيدم مردى به‏ حضرت صادق عليه السّلام عرض ميكرد همانا براى من پدر و مادرى است كه از مخالفين (يعنى از سنيان) ميباشند، پس آن حضرت فرمود: بايشان نيكى نما همان طور كه به مسلمانانى كه دوست‏دار ما هستند نيكى مى‏كنى.

###صلة الرّحم‏

الحديث 846 صلة الرّحم‏

و فيه أيضا: باب «صلة الرّحم» عن جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: اوصي الشّاهد من امّتي و الغائب منهم و من في أصلاب الرّجال و أرحام النّسآء إلى يوم القيامة أن يصل الرّحم و إن كانت منه على مسيرة سنة فانّ ذلك من الدّين.

###صلة الرّحم‏

846- و نيز در همان كتاب: باب «صله رحم» از جابر از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا «ص» فرمود: سفارش ميكنم بامت خود آنان كه حاضرند و همچنين غايب ايشان را و آنان را كه در پشتهاى مردان و رحمهاى زنانند تا روز قيامت اينكه صله رحم كنند اگر چه فاصله آنها بقدر يك سال راه باشد، زيرا اين (صله رحم) جزء دين است.

###صلة الرّحم‏

الحديث 847 صلة الرّحم‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن حنّان بن سدير، عن أبيه، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال أبوذر رضى اللّه عنه: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: حافّتا الصّراط يوم القيامة الرّحم و الأمانة، فاذا مرّ الوصول للرّحم المؤدّي للأمانة نفذ إلى الجنّة، و إذا مرّ الخائن للأمانة القطوع للرّحم لم ينفعه معهما عمل و تكفأ به الصّراط في النّار .

###صلة الرّحم‏

847- و نيز در همان كتاب و باب: از حنان بن سدير از پدرش از حضرت باقر (ع) روايت شده كه ابو ذر رضى اللَّه عنه گفته از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم ميفرمود: در دو طرف صراط در روز قيامت رحم و امانت هستند، پس چون صله رحم كننده‏اى كه امانت را (نيز حفظ و) ادا كرده عبور كند ببهشت ميرسد، و چون كسى كه خيانت كار بامانت و قطع رحم كننده است عبور كند، با خيانت بامانت و قطع رحم هيچ عمل و طاعتى او را فايده و سودى ندهد و صراط او را برو در آتش جهنم اندازد.

###وَالَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ‏

الحديث 848 في قوله تعالى وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عمرو بن يزيد، قال: قلت لأبي عبد اللّه‏ عليه السّلام: الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ، قال: نزلت في رحم آل محمّد و قد تكون في قرابتك، ثمّ قال: فلا تكونّن ممّن يقول للشي‏ء أنّه في شي‏ء واحد.

###وَالَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ‏

848- و نيز در همان كتاب و باب: از عمرو بن يزيد روايت شده كه بحضرت صادق‏ عليه السّلام عرض كردم در آيه شريفه: الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ (يعنى آن كسانى كه خداوند باحسان و نيكى نسبت بآنان امر فرموده) كيانند؟ آن حضرت فرمود: اين آيه در حق رحم آل محمد عليهم السّلام نازل شده است و گاهى هم در خويشاوندان تو خواهد بود، سپس حضرت فرمود: از كسانى مباش كه گويد هر معنائى مصداق يگانه‏اى دارد (بلكه ممكن است شى‏ء در دو مورد وارد شده باشد يا مصاديق متعدده داشته باشد).

###كان النبيّ إذا نزل به كرب أوهمّ دعا

پالحديث 849 كان النبيّ صلّى اللّه عليه و آله إذا نزل به كرب أوهمّ دعا

في أمالي الطّوسي: (الجزء الثامن عشر) عن زيد بن عليّ، عن آبائه عن عليّ بن ابيطالب عليهما السّلام قال: كان النبيّ صلّى اللّه عليه و آله إذا نزل به كرب أوهمّ دعا: يا حيّ يا قيّوم، يا حيّا لا يموت، يا حيّ لا إله إلّا أنت، كاشف الهمّ مجيب دعوة المضطرّين، أسألك بأنّ لك الحمد لا إله إلّا أنت، المنّان بديع السّموات و الأرض ذو الجلال و الإكرام، رحمن الدّنيا و الاخرة و رحيمهما، ربّ ارحمني رحمة تغنيني بها عن رحمة من سواك يا أرحم الرّاحمين، قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما دعا أحد من المسلمين بهذه ثلث مرّات إلّا اعطى مسألته إلّا أن يسئل مأثما أو قطيعة رحم‏.

###كان النبيّ إذا نزل به كرب أوهمّ دعا

849- در امالى طوسى: (جزء هيجدهم) از زيد بن على از پدرانش از حضرت على بن ابى طالب «ع» روايت شده كه فرمود: پيغمبر اكرم (ص) هنگامى كه ناگوارى يا اندوهى بر او وارد ميشد اين دعا را ميخواندند: يا حى يا قيوم، يا حيا لا يموت، يا حى لا آله الا انت (تا آخر دعا كه در قسمت عربى است) رسول خدا (ص) فرمود: هيچ مسلمانى نيست كه اين دعا را سه مرتبه بخواند جز آنكه در خواستى او عطا شود مگر آنكه حاجت و سؤال او گناه يا وسيله آن يا قطع رحم باشد (كه البته اجابت نخواهد شد).

###دجال الأئمة المضلّون

الحديث 850 في ذكر الدجال الأئمة المضلّون

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن عبد اللّه بن يحيى الحضرمي، قال: سمعت عليّا عليه السّلام يقول: كنّا جلوسا عند النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و هو نائم و رأسه فى حجري، فتذاكرنا الدّجّال فاستيقظ النبي صلّى اللّه عليه و آله محمرّا وجهه فقال: لغير الدّجّال أخوف‏ عليكم من الدّجال الأئمّة المضلّون و سفك دماء عترتي من بعدي، أنا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم.

###دجال الأئمة المضلّون

850- و نيز در همان كتاب و جزء: از عبد اللَّه بن يحيى حضرمى روايت شده كه از حضرت على عليه السّلام شنيدم ميفرمود: نزد نبى اكرم (ص) نشسته بوديم در حالى كه حضرت خوابيده بودند و سر (مبارك) ايشان در دامن من بود، و ما در باره دجّال سخن ميگفتيم، پس پيغمبر (ص) بيدار شدند در حالى كه صورتشان سرخ و بر افروخته شده بود و فرمودند: هر آينه غير دجّال بيم و ترسش بر شما بيشتر از دجّال است (يعنى‏ سزاوار است كه وحشت از آن بكنيد نه از دجّال) و آن پيشوايان گمراه‏كننده (يعنى خلفاى جور و ستم و حكام آنها كه مردم را گمراه ميكنند) و ريختن خونهاى فرزند و ذريه و قبيله من است بعد از من، من در مقام جنگ و ستيزه خواهم بود با كسانى كه با آنها (يعنى فرزند و ذريه و عشيره من) دشمنى و جنگ كنند، و در صلح و سازش هستم با كسانى كه با ايشان مسالمت ورزند.

###دعائم الإسلام‏

الحديث 851 دعائم الإسلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أمير المؤمنين عليه السّلام قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: بنى الإسلام على خمس خصال: على الشهادتين و القرينتين، قيل له أمّا الشهادتان فقد عرفناهما، فما القرينتان؟ قال الصّلوة و الزّكوة، فانّه لا يقبل أحدهما إلّا بالاخرى، و الصّيام و حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا و ختم ذلك بالولاية، فأنزل اللّه عزّ و جلّ: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً.

###دعائم الإسلام‏

851- و نيز در همان كتاب و جزء: از حضرت أمير المؤمنين (ع) روايت شده كه از رسول خدا «ص» شنيدم ميفرمود: اسلام بر پنج خصلت بنا نهاده شده (اول) شهادتين (شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله) (دوم) قرينتين، بحضرت عرض شد شهادتين را ميدانيم كه چيست، قرينتين كدامند؟ حضرت فرمود: نماز و زكاة است، همانا پذيرفته نگردد يكى از آنها مگر بواسطه ديگرى (سوم) روزه (چهارم) حج خانه خدا براى كسى كه قدرت بر انجام آن را (از نظر زاد و راحله) دارد و (پنجم) اين خصلت‏هاى پنجگانه كه به آن ختم شده است ولايت (اولياء دين) است خداوند با عزت و جلال (در مورد ولايت) اين آيت فرو فرستاده و فرموده: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً.

###ما جرى على المؤمن

الحديث 852 إخبار النبي ص بما جرى على المؤمن في المستقبل‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء و باسناده (أي أبي المفضّل) قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يأتي على النّاس زمان يذوب فيه قلب المؤمن في جوفه كما يذوب الانك في النّار، يعني الرّصاص، و ما ذاك إلّا لما يرى من البلاء و الأحداث في‏ دينهم لا يستطيع له غيرا.

###ما جرى على المؤمن

852- و نيز در همان كتاب و جزء است كه ابى المفضل بسند خود روايت كرده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: زمانى بر مردم مى‏آيد كه دل مؤمن در نهادش آب مى‏شود همان طور كه سرب در آتش آب مى‏شود، و نيست سبب آن مگر اين كه فتنه‏ها و بدعتهائى را كه در دين آنها ظاهر گشته مشاهده ميكند و توانائى تغيير و بر طرف ساختن آنها را ندارد (بدعت، افزودن چيزى بدين است كه جزء آن نباشد).

###آداب المريض و أحكامه‏

الحديث 853 آداب المريض و أحكامه‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، القاسم بن مهران، عن جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: إذا اشتكى العبد ثمّ عوفى فلم يحدث خيرا و لم يكفّ عن سوء لقيت الملائكة بعضها بعضا يعني حفظته، فقالت: انّ فلانا داويناه فلم ينجع فيه الدّوآء.

###آداب المريض و أحكامه‏

853- و نيز در همان كتاب و جزء: قاسم بن مهران از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: هر گاه بنده‏اى بيمار شود سپس شفا يابد و عمل نيكى انجام ندهد و از بدى بازنايستد فرشتگان بعضى بعضى (ديگر) را ملاقات كنند يعنى نگاهبانان اعمال او، پس گويند همانا فلانى را مداوا نموديم (يعنى مبتلا بمرض جسمانيش كرديم، تا بيمارى روحى و خوى گرفتن او بگناه، علاج شود و متنبه و بيدار گردد و از گناهان دورى نمايد و در كارهاى خير و طاعات كوشا باشد) ولى دارو و درمان در رفع بيمارى او اثر ننمود.

 

###كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها

الحديث 854 استحباب كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها

في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب كثرة قرآئه القرآن في الصّلوة و غيرها، عن عمرو بن أبي المقدام، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في حديث قال: ما من عبد من شيعتنا يتلو القرآن في صلاته قائما إلّا و له بكلّ حرف مأة حسنة، و لا قرأ في صلاته جالسا إلّا و له بكلّ حرف خمسون حسنة، و لا في غير صلاته إلّا و له بكلّ حرف عشر حسنات.

###كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها

854- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب كثرت قرائت قرآن در نماز و غير نماز» از عمرو بن ابى المقدام از حضرت صادق عليه السّلام در (ضمن) حديثى روايت شده كه فرمود: نيست بنده‏اى از شيعيان ما كه قرآن (كريم) را در نمازش در حال قيام تلاوت كند مگر آنكه براى اوست بهر حرفى صد حسنه، و نخوانده قرآن را در نماز خود در حالى كه نشسته است مگر آنكه براى اوست بهر حرفى پنجاه حسنه، و تلاوت نكرده قرآن را در غير حال نماز مگر آنكه براى اوست بهر حرفى ده حسنه.

###كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها

الحديث 855 استحباب كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن المفضّل بن عمر، عن الصادق عليه السّلام قال: عليكم بتلاوة القرآن، فانّ درجات الجنّة على عدد آيات القرآن، فاذا كان‏ يوم القيامة يقال لقاري القرآن إقرأ و ارق، فكلّما قرأ آية رقي درجة.

###كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها

855- و نيز در همان كتاب و باب: از مفضل بن عمر از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بر شما باد بتلاوت قرآن، زيرا درجات (مؤمن در) بهشت بر عدد آيات قرآنست، و هنگامى كه قيامت بر پا مى‏گردد به تلاوت‏كننده قرآن گفته مى‏شود (قرآن) بخوان و بالا برو، پس هر آيه‏اى كه ميخواند يك درجه بالا ميرود.

###كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها

الحديث 856 استحباب كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها

و فيه أيضا، في ذلك الباب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام (في حديث) قال عليه السّلام: و من قرأ حرفا و هو جالس في صلاة كتب اللّه له به خمسين حسنة و محى عنه خمسين سيّئة و رفع له خمسين درجة، و من قرأ حرفا و هو قائم في صلاته كتب اللّه له مأة حسنة و محي عنه مأة سيّئة و رفع له مأة درجة، و من ختمه كانت له دعوة مستجابة، مؤخّرة أو معجّلة، قال: قلت جعلت فداك، ختمه كلّه؟ قال: قال عليه السّلام: ختمه كلّه.

###كثرة قرائة القرآن في الصّلاة و غيرها

856- و نيز در همان كتاب و باب: از حضرت صادق عليه السّلام ضمن حديثى روايت شده كه فرمود: كسى كه تلاوت كند حرفى (از قرآن) را در نماز خود در حالى كه نشسته است، بنويسد خداوند براى او (در نامه عملش) پنجاه حسنه، و محو ميفرمايد از او پنجاه گناه و مقام او را پنجاه درجه بالا برد، و كسى كه تلاوت كند حرفى (از قرآن) را در نماز خود در حالى كه ايستاده است بنويسد خداوند براى او (در نامه عملش) صد حسنه و محو فرمايد از او صد گناه و مقام او را صد درجه بالا برد، و كسى كه تمام قرآن را تلاوت كند براى او دير يا زود دعاى مستجابى است، راوى حديث عرض كرد: تلاوت تمام قرآن؟ آن حضرت فرمود: (آرى) تلاوت تمام قرآن.

###أفضل العبادة قرائة القرآن‏

الحديث 857 أفضل العبادة قرائة القرآن‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، الفضل بن الحسن الطّبرسي في مجمع البيان، عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله قال: أفضل العبادة قرآئة القرآن.

###أفضل العبادة قرائة القرآن‏

857- و نيز در همان كتاب و باب: از فضل بن حسن طبرسى صاحب مجمع البيان از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: برترين عبادتها خواندن قرآن (كريم) است.

###خوف من اللّه‏

الحديث 858 وجوب الخوف من اللّه‏

و فيه أيضا: (كتاب الجهاد) باب «وجوب الخوف من اللّه» عن داود الرّقّي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ قال: من علم أنّ اللّه براه و يسمع ما يقول و يعلم ما يعمله من خير أو شرّ فيحجزه‏ ذلك عن القبيح من الأعمال، فذلك الّذي خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏.

###خوف من اللّه‏

858- و نيز در همان كتاب: (كتاب جهاد) باب «وجوب خوف از خدا» از داود رقى از حضرت صادق عليه السّلام در (تفسير) فرموده خداى تعالى: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ، روايت شده كه فرمود: كسى كه بداند (و معتقد باشد) كه خداوند او را (در هر حال) مى‏بيند و آنچه ميگويد ميشنود و آنچه از نيك يا شر و بدى بجا مى‏آورد بر آن عالم و آگاه است و آن علم (و اعتقادش در باره خداوند) او را از كارهاى زشت باز دارد پس او آن كسى است كه از مقام پروردگار خود خائف و ترسان است و نفس خويش را از خواهش آن (از چيزهاى حرام) جلوگيرى نموده.

 

###اجتناب المحارم‏

الحديث 859 وجوب اجتناب المحارم‏

و فيه أيضا: باب «وجوب اجتناب المحارم» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من ترك معصية للّه، مخافة اللّه تبارك و تعالى، أرضاه يوم القيامة.

###اجتناب المحارم‏

859- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب اجتناب از محرمات» از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه جهت ترس از خداى تبارك و تعالى ترك گناه كند خداوند او را در روز قيامت راضى و خوشنود گرداند (بپاداش نيكى كه باو مرحمت ميفرمايد).

###تحريم كفر المعروف

الحديث 860 تحريم كفر المعروف من اللّه كان أو من النّاس‏

و فيه أيضا: (كتاب الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر) باب «تحريم كفر المعروف من اللّه كان أو من النّاس» عن أبي جعفر البغدادي، عمّن رواه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال عليه السّلام: لعن اللّه قاطعي سبيل المعروف، قيل و ما قاطعوا سبيل المعروف؟ قال: الرّجل يصنع إليه المعروف فيكفره فيمتنع صاحبه من أن يصنع ذلك إلى غيره.

###تحريم كفر المعروف

860- و نيز در همان كتاب: (كتاب امر بمعروف و نهى از منكر) باب «تحريم كفران معروف چه از خدا باشد يا از مردم» از ابى جعفر بغدادى از كسى كه روايت نموده او را از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده كه آن حضرت فرمود: خدا لعنت كند كسانى را كه جلو راه احسان و نيكى را ميگيرند، گفته شد آنان كه جلو احسان را ميگيرند كيانند؟ حضرت فرمود: آن كسى است كه در باره او احسان و نيكى شود و او (در مقابل آن) ناسپاسى نمايد، كه در اثر آن صاحب احسان و نيكى (بواسطه ناسپاسى وى) از احسان بديگران خود دارى ميكند.

###حقّ الشّكر للّه

الحديث 861 من حقّ الشّكر للّه أن تشكر من أجرى تلك النعمة على يده‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، قال (أي محمّد بن إدريس) و قال (أي أبو عبد اللّه) عليه السّلام: من حقّ الشّكر للّه أن تشكر من أجرى تلك النعمة على يده.

###حقّ الشّكر للّه

861- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن ادريس روايت شده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: از كمال شكرگزارى براى خداوند سپاسگزارى كردن از كسى است كه نعمت خداوند بوسيله او به بنده رسيده باشد.

###عقاب من ترك الشكر

الحديث 862 عقاب من ترك الشكر

في أمالي الطّوسي: (الجزء السّادس عشر) عن عبد السّلام بن صالح الهروي (عن الرّضا عن آبائه عن أمير المؤمنين عليهم السّلام) قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: يؤتى بعبد يوم القيامة فيوقف بين يدي اللّه عزّ و جلّ فيأمر به إلى النّار، فيقول أي ربّ أمرت بي إلى النّار و قد قرأت القرآن، فيقول اللّه أي عبدي إنّي أنعمت عليك فلم تشكر نعمتي فيقول أي ربّ أنعمت عليّ بكذا فشكرتك بكذا و أنعمت عليّ بكذا و شكرتك بكذا، فلا يزال يحصي النّعمة و يعدّد الشّكر، فيقول اللّه تعالى صدقت عبدي إلّا انّك لم تشكر من أجريت لك نعمتي على يدي فلان [على يديه- نسخة) و إنّي قد آليت على نفسي أن لا أقبل شكر عبد لنعمة أنعمتها عليه حتّى يشكر من ساقها من خلقي إليه.

###عقاب من ترك الشكر

862- در امالى طوسى: (جزء شانزدهم) از عبد السّلام بن صالح هروى (از حضرت رضا عليه السّلام از پدران بزرگوارانش از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام) روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: روز قيامت بنده‏اى را مى‏آورند و در پيشگاه خداى با عزت و جلال نگه ميدارند، و خداى تعالى فرمان ميدهد او را بسوى آتش (دوزخ برند) آن بنده عرض ميكند پروردگارا، فرمان دادى مرا بسوى آتش برند در حالى كه من تلاوت قرآن كردم، خداوند ميفرمايد: بنده من همانا من بتو نعمت عطا كردم و تو سپاس آن بجا نياوردى، آن بنده عرض ميكند پروردگارا فلان نعمت را بمن مرحمت فرمودى و من از تو بفلان نحو سپاسگزارى كردم، و فلان نعمت را (نيز) بمن عطا فرمودى و من (نيز) بفلان قسم از تو سپاسگزارى نمودم، و بهمين ترتيب نعمتهائى كه باو عطا شده و سپاسگزاريهائى كه در مقابل آن نعمتها نموده ذكر ميكند، خداوند ميفرمايد: بنده من راست گفتى ولى تو از كسى كه نعمت من بوسيله او بتو رسيده بود سپاسگزارى نكردى، و همانا من بذات مقدس خود سوگند خورده‏ام كه شكر بنده را جهت نعمتى كه بدو عطا كرده‏ام نپذيرم تا زمانى كه آن بنده از مخلوق و آفريده من كه وسيله رسيدن آن نعمت باو شده سپاسگزارى نمايد.

###تحريم كفر المعروف

الحديث 863 تحريم كفر المعروف من اللّه كان أو من النّاس‏

في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب «تحريم كفر المعروف من اللّه كان أو من النّاس» عن مالك بن أعين الجهني قال: أوصى عليّ‏ ابن الحسين عليهما السّلام بعض ولده فقال يا بنيّ! اشكر من أنعم عليك و أنعم على من شكرك فانّه لازوال للنّعمآء إذا شكرت و لا بقآء لها إذا كفرت، و الشّاكر بشكره أسعد منه بالنّعمة الّتى وجب عليها الشّكر و تلا: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ.

###تحريم كفر المعروف

863- در وسائل: (كتاب امر بمعروف و نهى از منكر) باب «تحريم سپاسگزارى ننمودن نيكى و احسان به چه آن نيكى و احسان از خدا باشد يا از مردم» از مالك بن اعين جهنى روايت شده كه حضرت زين العابدين عليه السّلام سفارش فرمود بعضى از فرزندانش را پس فرمود: اى فرزند من، شكر كن كسى را كه بر تو انعام نموده، و انعام كن بر كسى كه سپاسگزار تو است، زيرا هر نعمتى كه سپاس آن بجاى آورده شود زائل نگردد، و هر نعمتى كه كفران شود باقى نماند، و سپاسگزار نعمت، سعادتمندى و بهره‏اش بسبب شكر او بيشتر از بهره و استفاده از خود آن نعمتى است كه شكر آن واجب شده، پس (اين آيه را) تلاوت فرمود: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ (يعنى اگر نعمتهاى مرا سپاسگزارى نمائيد البته نعمتها را بر شما افزايش ميدهم، و اگر كفران و ناسپاسى كنيد همانا عذاب و شكنجه من سخت است يعنى نعمتها از شماها گرفته مى‏شود و دوباره بدست شما نمى‏افتد). شكر نعمت نعمتت افزون كند - كفر نعمت از كفت بيرون كند.

###تحريم كفر المعروف

الحديث 864 تحريم كفر المعروف‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سماعة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه منّ على قوم بالمواهب فلم يشكروا فصارت عليهم وبالا، و ابتلى قوما بالمصائب فصبروا فصارت عليهم نعمة.

###تحريم كفر المعروف

864- و نيز در همان كتاب و باب: از سماعه از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا خداوند منت گذاشت بر گروهى از مردم بنعمتها و بخشش‏هاى خود و چون سپاس آن نعمتها بجا نياوردند آن نعمتها بر آنها وبال گرديد (يعنى نعمتها مبدل بناراحتى و سختى گرديد) و گروهى را بمصيبتها و ناملايمات، (در زندگى) مبتلا نمود و چون شكيبائى ورزيدند آن مصيبتها و گرفتارى بناملايمات، نعمت (و راحتى و آسايش) بر آنان گشت.

###في الشكر

الحديث 865 في الشكر

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الطّاعم الشّاكر له من الأجر كأجر الصّائم المحتسب، و المعافي الشّاكر له من الأجر كأجر المبتلى الصّابر، و المعطى الشّاكر له من الأجر كأجر المحروم القانع.

###في الشكر

865- و نيز در همان كتاب و باب: از سكونى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه طعامى بخورد و شكر آن بجاى آورد پاداش او چون پاداش روزه دارى است كه براى (خوشنودى) خداوند روزه گرفته و پاداش خود را از او بخواهد، و كسى كه داراى عافيت است و ببلا و مرضى دچار نگشته و شكر سلامتى را بجا آورد پاداش او چون پاداش كسى است كه ببلا گرفتار شده و شكيبا باشد، و كسى كه نعمتى باو عطا شده و سپاس آن نعمت بجاى آورد پاداشش چون پاداش كسى است كه محروم از نعمت مانده و قناعت پيشه ساخته است.

###تحريم كفر المعروف

الحديث 866 تحريم كفر المعروف من الله أو من الناس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن إبراهيم بن أبي محمود [إبراهيم بن محمود بن أبي البلاد- نسخة] قال: سمعت الرّضا عليه السّلام يقول: من لم يشكر المنعم من المخلوقين لم يشكر اللّه عزّ و جلّ.

###تحريم كفر المعروف

866- و نيز در همان كتاب و باب: از ابراهيم بن ابى محمود (ابراهيم بن محمود بن ابى البلاد- نسخه) روايت شده كه از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم ميفرمود: كسى كه سپاسگزارى نكند نعمت دهنده و نيكى‏كننده‏اى را از بندگان خداوند، خداى با عزت و جلال را سپاسگزارى نكرده است.

###خلق الانسان و تقلّبه في بطن امّه‏

الحديث 867 بدء خلق الانسان و تقلّبه في بطن امّه‏

في الكافي: (كتاب العقيقة) باب «بدء خلق الانسان و تقلّبه في بطن امّه» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام (في حديث) ثمّ يبعث اللّه ملكين خلّاقين يخلقان في الأرحام ما يشاء اللّه (إلى أن قال عليه السّلام) فيقولان يا ربّ ما نكتب؟ فيوحي اللّه إليهما أن ارفعا رؤوسكما إلى رأس امّه فيرفعان رؤوسهما فإذا اللّوح يقرع جبهة امّه فينظران فيه فيجدان في اللّوح صورته و زينته و أجله و ميثاقه شقيّا أو سعيدا و جميع شأنه «الخ».

###خلق الانسان و تقلّبه في بطن امّه‏

867- در كافى: (كتاب عقيقه) باب «ابتداء خلقت انسان و حركت او در شكم مادرش» از زراره از حضرت باقر عليه السّلام (در ضمن حديثى) روايت شده كه آن حضرت فرمود: سپس بر ميانگيزاند خداوند دو فرشته خلق‏كننده را كه خلق ميكنند در رحمها آنچه را كه خداوند ميخواهد (يعنى آن دو فرشته بامر حق سبحان هر صورتى كه مناسب است تصوير ميكنند، تا آنجا كه فرمود:) پس ميگويند پروردگارا چه بنويسيم (يعنى براى او از نظر سعادت و شقاوت و ساير امورش چه تقدير كنيم) پس خداوند بسوى ايشان وحى ميفرمايد كه سرهاى خود را بطرف سر مادر او بالا بريد، پس سرهاى خود را ببالا متوجه ميسازند و ناگاه لوحى را مشاهده ميكنند كه به پيشانى مادر او ميخورد، پس (آن دو فرشته) نظر در آن لوح مينمايند و در لوح، صورت و زينت و مدت عمر و زيستن و عهد و ميثاق او را چه اهل شقاوت باشد يا سعادت و تمامى شئون او را مى‏يابند.

###كنوز الجنةالبرّ

الحديث 868 من كنوز الجنةالبرّ و اخفاء العمل و الصبر على الرّزايا و كتمان المصائب‏

في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) قال عليه السّلام: من كنوز الجنّة البرّ و اخفاء العمل و الصبر على الرّزايا و كتمان المصائب.

###كنوز الجنةالبرّ

868- در جلد هفدهم بحار: باب «جوامع سخنان امير المؤمنين عليه السّلام» (از كتاب تحف العقول) روايت شده كه آن حضرت فرمود: از گنجهاى بهشت است نيكى نمودن (به بندگان خدا) و پنهان داشتن عمل (خير و طاعات بجهت ترس از ريا) و شكيبائى‏ورزيدن بر گرفتاريها و بلايا، و پنهان نمودن مصيبت‏ها.

###حسن الخلق‏

الحديث 869 حسن الخلق‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (تحف العقول) و قال عليه السّلام: حسن الخلق خير قرين، و عنوان صحيفة المؤمن حسن خلقه.

###حسن الخلق‏

869- و نيز در همان كتاب و باب: (از تحف العقول) نقل شده كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اخلاق نيكو بهترين رفيق است، و عنوان نامه عمل مؤمن نيكى اخلاق اوست.

###وسوسة في النية و العبادة

الحديث 870 عدم جواز الوسوسة في النية و العبادة

في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «عدم جواز الوسوسة في النية و العبادة، عن عبد اللّه بن سنان قال: ذكرت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: رجلا مبتلى بالوضوء و الصلاة و قلت هو رجل عاقل، فقال أبو عبد اللّه عليه السّلام: و أيّ عقل له و هو يطيع الشيطان؟ فقلت له و كيف يطيع الشيطان؟ فقال عليه السّلام: سله هذا الّذي يأتيه من أيّ شي‏ء هو، فانّه يقول لك من عمل الشّيطان.

###وسوسة في النية و العبادة

870- در وسائل: (كتاب طهارت) باب «عدم جواز وسوسه در نيت و عبادت» از عبد اللَّه بن سنان روايت شده كه نام و حال مردى را كه در وضو و نماز (بوسواس) گرفتار بود براى حضرت صادق عليه السّلام ذكر نمودم، و عرض كردم او مرد عاقل و خردمندى است، پس آن حضرت فرمود: كدام و چه عقلى براى اوست در حالى كه وى شيطان را اطاعت مينمايد؟ گفتم چگونه او فرمانبردارى از شيطان ميكند؟ پس فرمود: از خودش سؤال كن آنچه را كه (در وضو و نماز خود بر خلاف مقررات دين) بجا مى‏آورد (بدستور كيست و) از چه راه و بچه جهت است، پس او (در جواب) بتو ميگويد از كار شيطان است.

###بطلان العبادة المقصود بها الرياء

الحديث 871 بطلان العبادة المقصود بها الرياء

و فيه أيضا: في كتاب الطهارة منه، باب «بطلان العبادة المقصود بها الرياء» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: إنّ الملك ليصعد بعمل العبد مبتهجا به فاذا صعد بحسناته يقول اللّه عزّ و جلّ: إجعلوها في سجّين إنّه ليس إيّاى أراد به‏.

###بطلان العبادة المقصود بها الرياء

871- و نيز در كتاب طهارت از وسائل: باب «بطلان عبادتى كه قصد رياء در آن‏ شده باشد» از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا ملك و فرشته، عمل خير و طاعت بنده ‏اى را بالا ميبرد در حالى كه بآن عمل شاد (و خوشبين) است، پس چون حسنات و كارهاى نيك آن بنده را بالا ميبرد خداى با عزت و جلال ميفرمايد آن را (ببريد و) در سجين قرار بدهيد، همانا آن بنده مرا بطاعت و عملش قصد ننموده (مراد از بالا بردن فرشته عمل را مقبول دانستن اوست آن عمل را و چون شرائط و واجبات و جهات ظاهر عمل و عبادت مراعات شود فرشته و ملك آن را مقبول ميداند و در دفتر اعمال بندگان نيكوكار كه نامش عليين است ثبت مينمايد، و خداوند كه از باطن و نهان آن عبادت آگاه است ملك را امر فرمايد آن را در سجين كه نام ديوان و نامه اعمال كفار و هر عمل باطل و نامقبول است قرار بده و ضبط نما، زيرا مقصود آن بنده در آن عمل تقرب بمن نبوده بلكه اغراض دنيويه را در نظر داشته و ريا كارى نموده).

###ظلم‏

الحديث 872 الظلم‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الظلم» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أصبح لايهمّ بظلم أحد غفر اللّه له ما اجترم.

###ظلم‏

872- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «ظلم» از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه صبح كند در حالى كه قصد ستم نمودن بر كسى را نداشته باشد خداوند گناهان گذشته او را مى‏آمرزد (يعنى بجهت حسن سريره و پاكى نيت كه در فكر ظلم و ستم بر كسى نيست و موفق بتوبه حقيقى از گناهان خويش و اداء حقوق مردم مى‏شود و گناهانش آمرزيده گردد).

###ظلم‏

الحديث 873 الظلم‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عليّ بن أسباط، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من خاف القصاص كفّ عن ظلم الناس.

###ظلم‏

873- و نيز در همان كتاب و باب: از على بن اسباط از كسى كه او نامش را برد از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه از عقوبت و عذاب (خدا) ترس و هراس داشته باشد از ستم كردن بمردم خود دارى مينمايد.

###تعجيل فعل الخير

الحديث 874 تعجيل فعل الخير

و فيه أيضا: باب «تعجيل فعل الخير» عن حمزة بن حمران قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إذا همّ أحدكم بخير فلا يؤخّره فانّ العبد ربّما صلّى الصّلاة أوصام اليوم فيقال له: إعمل ما شئت بعدها فقد غفر لك.

###تعجيل فعل الخير

874- و نيز در همان كتاب: باب «شتاب نمودن در كار نيك» از حمزة بن حمران روايت شده كه از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم ميفرمود: هنگامى كه كسى از شما نيت و قصد انجام دادن كار نيكى را نمود پس آن را تأخير مياندازد (زود بجا آورد) بجهت آنكه بسا هست بنده نمازى را ميخواند و يا روزى را روزه ميگيرد پس باو گفته مى‏شود: بعد از اين آنچه را كه ميخواهى بجا آور كه تو آمرزيده‏شده‏اى (خداوند يا فرشته‏اى از طرف او ميفرمايد آنچه را كه ميخواهى از اعمال مستحبه كم يا زياد بجا آور، نه آنكه نسبت بواجبات و يا اجتناب از محرمات و معاصى باشد چنانچه در روايات ديگر صريحان بيان شده).

###تعجيل فعل الخير

الحديث 875 تعجيل فعل الخير

و فيه أيضا في ذلك الباب، عن مرازم بن حكيم، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: كان أبي يقول: إذا هممت بخير فبادر فانّك لا تدري ما يحدث.

###تعجيل فعل الخير

875- و نيز در همان كتاب و باب: از مرازم بن حكيم از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه پدرم ميفرمود: هر گاه در فكر انجام دادن كار نيكى شدى و قصد آن را نمودى پس در آن شتاب نما، زيرا نميدانى كه در آينده چه پيش مى‏آيد (شايد توفيق انجام دادن آن كار نيك را بعدا نيابى).

###تعجيل فعل الخير

الحديث 876 تعجيل فعل الخير

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا هممت بشي‏ء من الخير فلا تؤخّره فإنّ اللّه عزّ و جلّ ربّما اطلع على العبد و هو على شي‏ء من الطاعة فيقول و عزّتي و جلالي لا اعذّبك بعدها أبدا، و إذا هممت بسيّئة فلا تعملها فانّه ربّما اطلع اللّه على العبد و هو على شي‏ء من المعصية فيقول و عزّتي و جلالي لا أغفر لك بعدها أبدا.

###تعجيل فعل الخير

876- و نيز در همان كتاب و باب: از هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر گاه قصد و اراده كردى كه كار خيرى را انجام دهى پس آن را بتأخير مياندازد (و زود بجا آور) پس همانا خداى با عزت و جلال بسا شود كه بر بنده توجه فرمايد:  در حالى كه او مشغول بانجام دادن چيزى از طاعت است (يعنى كار نيكى را بجا مى‏آورد) پس خداوند ميفرمايد: بعزت و جلال خودم سوگند بعد از انجام اين طاعت هيچ وقت تو را عذاب نخواهم نمود (زيرا آن عمل خيرى كه بجا آورده باعث توفيق اجتناب از معاصى شود و اگر معصيتى را مرتكب شود موفق بتوبه ميگردد پس خداوند او را عذاب نخواهد فرمود) و چون كار زشت و بدى را اراده نمودى پس آن را بجا مياور، زيرا بسا شود كه خداوند به بنده توجه فرمايد در حالى كه او مشغول و سر گرم ببعضى از گناهان است پس ميفرمايد: بعزت و جلال خودم سوگند كه هرگز تو را پس از اين عمل زشت و معصيت نمى‏آمرزم (چون آن گناه موجب شود كه توفيق فرمانبردارى از خدا نيابد و در نتيجه، واجبات را ترك نموده و از معاصى پرهيز ننمايد و تا آخر عمر هم موفق بتوبه نگردد پس خداوند هرگز او را نمى‏آمرزد).

###تعجيل فعل الخير

الحديث 877 تعجيل فعل الخير

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن محمد بن مسلم قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: إنّ اللّه ثقّل الخير على أهل الدنيا كثقله في موازينهم يوم القيامة، و إنّ اللّه عزّ و جلّ خفّف الشرّ على أهل الدنيا كخفّته في موازينهم يوم القيامة.

###تعجيل فعل الخير

877- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت شنيدم حضرت باقر عليه السّلام ميفرمود: همانا خداوند سخت و سنگين نموده عمل خير و كارهاى نيك را در نظر مردمان دنيا دوست و علاقه‏مندان بآن مانند سنگينى اعمال خير در ميزانهاى آنها در روز قيامت، و همانا خداى با عزت و جلال كارهاى بد و زشت را آسان و سبك نموده بر دوستداران دنيا مانند سبكى و بى‏ارزشى آن عملهاى بد در ترازوهاى آنها (هنگام سنجيدن اعمال) در روز قيامت.

###محاسبة العمل‏

الحديث 878 محاسبة العمل‏

و فيه أيضا: باب «محاسبة العمل» عن الحكم بن سالم قال: دخل قوم فوعظهم ثمّ قال: ما منكم من أحد إلّا و قد عاين الجنّة و ما فيها و عاين النّار و ما فيها إن كنتم تصدّقون بالكتاب (المروي عنه إمّا أبي جعفر الباقر أو الصادق عليهما السّلام).

###محاسبة العمل‏

878- و نيز در همان كتاب: باب «محاسبه عمل» از حكم بن سالم روايت شده كه گروهى از مردم خدمت (حضرت باقر و يا حضرت صادق عليهما السّلام) مشرف شدند پس حضرت آنها را موعظه و نصيحت نموده سپس فرمود: هيچ يك از شما نيست مگر آنكه ديده است بهشت و آنچه را كه در آن است، و آتش (جهنم) و آنچه را كه در آن ميباشد مشاهده نموده اگر شما كتاب (قرآن) را (و درستى مطالب آن را راجع بمعاد و جزاى اعمال، و راستگوئى بيان‏كننده آن را كه خداوند است) باور داشته و بآن ايمان داريد (مقصود از ديدن بهشت و جهنم و آنچه در آنها است ديدن بچشم جسمانى سر نيست، بلكه مراد چشم دل و ديده روحانى و معنوى ايمان و يقين است چنانچه از روايات ديگر هم استفاده مى‏شود).

###اعتراف بالتقصير في العبادة

الحديث 879 استحباب الاعتراف بالتقصير في العبادة

في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «استحباب الاعتراف بالتقصير في العبادة» عن سعد الاسكاف، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ثلاث قاصمات الظّهر: رجل‏ إستكثر عمله و نسى ذنوبه و أعجب برأيه‏.

###اعتراف بالتقصير في العبادة

879- در وسائل: (كتاب طهارت) باب «استحباب اعتراف بتقصير در عبادت» از سعد روايت شده كه حضرت باقر عليه السّلام فرمود: سه چيز شكننده پشت است (يعنى سه صفت است كه موجب هلاكت و نابودى انسان است) مردى كه عمل خود را بسيار شمارد (يعنى بعبادات و كارهاى نيك خود مغرور باشد) و گناهان خويش را فراموش نمايد، و برأى‏ و فهم خويشتن ببالد (يعنى خود بين و خود پسند باشد و همچو فكر كند كه كسى مثل او دانا بامور نيست و فقط اوست كه ميداند و تنها رأى و فهم خود را بپسندد).

 

 

###اعجاب بالنفس و بالعمل

الحديث 880 تحريم الاعجاب بالنفس و بالعمل و الإدلال به‏

و فيه أيضا: باب «تحريم الاعجاب بالنفس و بالعمل و الإدلال به» عن الثّمالي، عن عليّ بن الحسين عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ثلاث منجيات: خوف اللّه في السرّ و العلانية، و العدل في الرّضا و الغضب، و القصد في الغنى و الفقر، و ثلاث مهلكات: هوى متّبع، و شحّ مطاع، و إعجاب المرء بنفسه.

###اعجاب بالنفس و بالعمل

880- و نيز در همان كتاب: باب «تحريم اعجاب بنفس و عمل و باليدن بآن» از ابو حمزه ثمالى از حضرت على بن الحسين زين العابدين عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: سه چيز موجب نجات است: ترس از خداوند در پنهان و آشكار (يعنى در خلوت و تنهائى و پيش نظر مردم) و عدل و داد (با مردم در گفتار و كردار و تجاوز نكردن از مقررات و دستورات دين) در حال خوشنودى و خشم، و ميانه روى و اقتصاد نمودن در امور زندگى در حال توانگرى و تهى‏دستى، و سه چيز موجب هلاكت و نابودى است: هواى نفسى كه از آن پيروى شود (يعنى نفس اماره و شهوات و خواسته‏ هاى حرام آن كه انسان را بجهنم ميكشاند) و بخلى كه فرمانبرى از آن شود (و سبب خوددارى از اداء حقوق واجبه مالى و انفاقهاى مستحبه گردد) و باليدن مرد بخويشتن (يعنى خودپسند و خودبين بودن).

###زهد في الدّنيا

الحديث 881 استحباب الزّهد في الدّنيا

و فيه أيضا: (كتاب الجهاد) باب «استحباب الزّهد في الدّنيا» عن حفص بن غياث قال: سمعت موسى بن جعفر عليه السّلام عند قبر و هو يقول: إنّ شيئا هذا آخره لحقيق أن يزهد في أوّله، و إنّ شيئا هذا أوّله لحقيق أن يخاف من آخره.

###زهد في الدّنيا

881- و نيز در وسائل: (كتاب جهاد) باب «استحباب زهد در دنيا» از حفص بن غياث روايت شده كه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام در حالى كه كنار قبرى بودند شنيدم كه ميفرمود: همانا چيزى كه آخر آن اينست (دنيائى كه آخر و عاقبت آن مردن و زير خاك رفتن است) البته سزاوار است كه از اول علاقه و دلبستگى بآن پيدا نشود، و همانا چيزى كه اول و آغاز آن اينست (پنهان شدن در خاك است) سزاوار و لازم است كه از آخر آن ترسيده شود (عالم برزخ و قيامت و آخرت كه اول آنها با مرگ و قبر شروع مى‏شود شايسته است كه بسى وحشت و بيم از آنها داشت و سخن و اعمال خود را ملاحظه نمود كه مخالف دين نباشد تا از شدائد و ترس‏هاى قيامت و عقبات آن محفوظ ماند و نزد محاسبه اعمال خوشحال و مسرور شد و از آتش جهنم و انواع شكنجه و عذابهاى در آن ايمن گرديد).

###قناعة

الحديث 882 القناعة

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «القناعة» عن هشام بن سالم عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان أمير المؤمنين عليه السّلام يقول: ابن آدم إن كنت تريد من الدّنيا ما يكفيك فإنّ أيسر ما فيها يكفيك، و إن كنت إنّما تريد ما لا يكفيك فانّ كلّ ما فيها لا يكفيك.

###قناعة

882- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «قناعت» از هشام بن سالم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) ميفرمود: فرزند آدم، اگر از دنيا باندازه‏اى خواسته باشى كه تو را كفايت ميكند پس همانا كمترين چيزى كه در دنيا است تو را كفايت ميكند (يعنى بچيز كمى از مال دنيا ميتوان قناعت و رفع حاجت نمود) و اگر بيشتر از اندازه و قدر احتياج خواسته باشى (و بحدودى از تمكن خويش راضى و خورسند نگردى) پس تمامى آنچه در دنيا است تو را كفايت و راضى و سير نميكند.  و غنى النفوس هو الكفاف و إن أبت - فجميع ما في الارض لا يكفيها - كاسه چشم حريصان پر نشد - تا صدف قانع نشد پر در نشد.

###حبّ الدنيا و ذمّها

الحديث 883 حبّ الدنيا و ذمّها

في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب الايمان و الكفر) باب «حبّ الدنيا و ذمّها» (ثواب الاعمال) عن ابن أبي يعفور، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أصبح و أمسى و الاخرة أكبر همّه جعل اللّه له الغنى في قلبه و جمع له أمره و لم يخرج من الدنيا حتّى يستكمل رزقه، و من أصبح و أمسى و الدّنيا أكبر همّه جعل اللّه الفقر بين عينيه و شتّت عليه أمره و لم ينل من الدنيا إلّا ما قسّم له.

###حبّ الدنيا و ذمّها

883- در جلد پانزدهم بحار: (كتاب ايمان و كفر) باب «دوست داشتن دنيا و مذمت آن» از كتاب ثواب الاعمال صدوق از ابن ابى يعفور از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرموده: كسى كه صبح و شام نمايد (يعنى شب و روز را بپايان رساند) در حالى كه امور راجعه بآخرت بزرگترين و مهمترين مقاصد او باشد (و اراده جازمى نسبت بطاعات و كارهاى خير و شايسته داشته باشد) خداوند بى‏نيازى را در قلب او قرار ميدهد (غناى طبع باو مرحمت ميكند) و امور او را اصلاح ميفرمايد و از دنيا خارج نميگردد (و نميميرد) تا آنكه از تمام آنچه رزق و روزى او مى‏باشد استفاده كامل نمايد، و كسى كه صبح و شام نمايد در حالى كه كوشش و توجه او بيشتر براى امور دنيوى باشد، خداوند فقر و تهى‏دستى را در پيش روى او قرار ميدهد (يعنى هر وسيله و راهى كه براى رسيدن بمال در نظر ميگيرد و تا هر اندازه كه توانائى دارد كوشش مينمايد آخر الامر با شكست و نااميدى و محروميت روبرو مى‏شود) و امور و كارهاى او را گسيخته و پراكنده ميگرداند و بچيزى از دنيا نميرسد مگر بآن مقدارى كه براى تقدير و قسمت شده.

###حبّ الدنيا و ذمّها

الحديث 884 حبّ الدنيا و ذمّها

و فيه أيضا: في ذلك الباب (مصباح الشريعة) قال الصادق عليه السّلام: الدنيا بمنزلة صورة رأسها الكبر و عينها الحرص، و اذنها الطمع و لسانها الرياء و يدها الشهوة و رجلها العجب و قلبها الغفلة و لونها الغنى و حاصلها الزوال، فمن أحبّها أورثته الكبر، و من استحسنها أورثته الحرص، و من طلبها أوردته إلى الطمع، و من مدحها إكتنّته الرياء، و من أرادها مكّنته من العجب، و من اطمئنّ إليها ارتكبته الغفلة، و من أعجبه متاعها افتنّته فيما لا يبقى، و من جمعها و بخل بها ردّته إلى مستقرّها و هي النّار.

###حبّ الدنيا و ذمّها

884- و نيز در همان كتاب و باب: از كتاب مصباح الشريعة نقل شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: دنيا مانند صورت و تمثالى است (از انسان كه) سر آن تكبر است و چشم آن حرص است و گوش آن طمع است و زبان آن رياكارى است و دست آن شهوت رانى است و پاى آن خود پسندى و خود بينى است و دل و قلب آن غفلت است و رنگ آن ثروت و دارائى است و حاصل و نتيجه آن فنا و زوال است، پس كسى كه دنيا را دوست بدارد (دنيا دوستى او) باعث صفت و خوى زشت كبر در او مى‏شود، و كسى كه آن را نيكو شمارد و بپسندد موجب حرص و شدت علاقه او بدنيا شود، و هر كس دنيا را طلب نمايد و براى آن كوشش كند در خوى ناپسند طمع واردش مينمايد، و كسى كه دنيا را مدح و ستايش كند (لباس) رياء را بر او ميپوشاند (يعنى برياكارى و خودنمائى وادارش ميسازد) و هر كس دنيا را قصد نمايد و بخواهد (و تمام فكر و تدبير و كوشش او براى رسيدن بزر و زيور دنيا باشد) بخودبينى و خود خواهى دچارش ميگرداند، و كسى كه بدنيا دلبستگى و اطمينان خاطر پيدا كند موجب غفلتش (از خداوند و امور آخرت) مى‏شود، و هر كه را زيور و آلايش دنيا بشگفت آرد دنيا او را آلوده و گرفتار سازد در آنچه باقى نمى‏ماند و از دست ميرود (مراد آلايش و متاع موقتى زندگانى دنيا است) و كسى كه مال دنيا را جمع و اندوخته نمايد و از انفاق آن خوددارى نموده و بخل ورزد دنيا او را ميكشاند و ميرساند بجايگاه خود و آن آتش (جهنم) است.

 

 

###اجتناب المحقرات من الذنوب‏

الحديث 885 وجوب اجتناب المحقرات من الذنوب‏

في معالم العبر: للمحدّث النوري الملحق بالمجلّد السابع عشر من البحار في الطبع (كتاب الجعفريات) عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال عليه السّلام: إذا عظّمت‏ الذّنوب فقد عظّمت اللّه تبارك و تعالى، و إذا صغّرتها فقد صغّرت اللّه تعالى، لأنّ حقّه في الصغير و الكبير واحد، و ما من ذنب عظيم عظّمته إلّا صغر عند اللّه تعالى، و لا من صغير صغّرته إلّا عظم عند اللّه عزّ و جلّ.

###اجتناب المحقرات من الذنوب‏

885- در كتاب معالم العبر (كه تاليف محدث نورى است و در چاپ بجلد هفدهم بحار ضميمه شده است) از كتاب جعفريات از حضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه گناهان را بزرگ بشمارى (و از آنها اجتناب و دورى نمائى) پس البته خداوند تبارك و تعالى را بزرگ شمرده‏اى، و چون گناهان را كوچك شمارى (و از آنها اجتناب ننمائى) پس خداى بزرگ را كوچك شمرده‏اى، زيرا حق خدا (در فرمانبردارى و اطاعت از وى) در كوچك و بزرگ گناهان مساوى است، و هيچ گناه بزرگى نيست كه آن را بزرگ شمارى مگر آنكه نزد خداى بزرگ، كوچك خواهد بود (كوچك است نسبت بعظمت خداوند و گشايش رحمت و عفو و مغفرت او) و هيچ گناه كوچكى نيست كه كوچك پندارى آن را مگر آنكه نزد خداى با عزت و جلال بزرگ خواهد بود (نسبت بعظمت خداوند).

###لا تستصغر شيئا من المعروف

الحديث 886 لا تستصغر شيئا من المعروف قدرت على اصطناعه ايثارا لما هو أكثر منه‏

و فيه أيضا: عن ذلك الكتاب، عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال: لا تستصغر شيئا من المعروف قدرت على اصطناعه ايثارا لما هو أكثر منه، فانّ اليسير في حالة الحاجة إليه أنفع لأهله من ذلك الكثير في حال الغنى عنه، و اعمل كلّ يوم بما فيه ترشد.

###لا تستصغر شيئا من المعروف

886- و نيز در همان كتاب: از كتاب جعفريات از حضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده كه فرمود: كوچك مشمار چيزى از احسان و نيكى خود را (در باره نيازمندان اگر چه اندك باشد) هر گاه قدرت و توانائى بر آن پيدا نمودى بجهت آنكه خواستار احسان نمودن بيشترى باشى، زيرا احسان كم و اندك در حال حاجت و نياز بآن، سودمندتر است براى اهل آن (يعنى نيازمندان) از احسان و نيكى نمودن بسيارى كه در حال بى‏نيازى از آن باشد، و در هر روز آنچه را كه توانائى بر آن دارى (از دستگيرى ضعفا و خدمت بمردم و طاعات) بجا آور تا راهنمائى شوى و نجات يابى.

 

 

###حياء في طلب العلم‏

الحديث 887 عدم جواز الحياء في طلب العلم‏

و فيه أيضا: عن ذلك الكتاب عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال عليه السّلام: ليس من أخلاق المؤمن التملّق و لا الحسد إلّا في طلب العلم.

###حياء في طلب العلم‏

887- و نيز در همان كتاب: از كتاب جعفريات از حضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده كه فرمود: چاپلوسى و تملق و رشگ و حسد بردن از خوى و اخلاق صاحب ايمان نيست جز در طلب علم و دانش.

###ستر على المؤمن‏

الحديث 888 وجوب الستر على المؤمن‏

و فيه أيضا: عن ذلك الكتاب، عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال: لو وجدت‏ مؤمنا على فاحشة لسترته بثوبي [بثوبه- خ ل‏].

###ستر على المؤمن‏

888- و نيز در همان كتاب: از كتاب جعفريات از حضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده‏ كه فرمود: اگر مؤمنى را بيابم (و به بينم) بر كار بد و گناهى (كه مشغول بآن است) همانا ميپوشانم او را بلباس خود و يا بلباس او (مقصود آنست كه شخص داراى ايمان اگر گناهى در خلوت و پنهانى انجام ميدهد و كسى او را در آن حال به بيند نبايد عمل او را فاش و برملا سازد و بر كسى ديگر خبر كند بلكه بايد پرده‏پوشى نمايد، زيرا اين خود گناه بزرگى است و در قرآن كريم از آن نهى شده و وعده عذاب بكسانى كه مرتكب اين معصيت كبيره شوند داده شده: إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ).

###جدّ و الإجتهاد في العبادة

الحديث 889 تاكّد استحباب الجدّ و الإجتهاد في العبادة

في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «تاكّد استحباب الجدّ و الإجتهاد في العبادة» عن عليّ بن أبي حمزة قال: سألت مولاة لعليّ بن الحسين عليه السّلام بعد موته فقلت: صفي لي امور عليّ بن الحسين عليه السّلام فقالت: أطنب أو أختصر؟ فقلت بل اختصري، قالت: ما أتيته بطعام نهارا قطّ و لا فرشت له فراشا بليل قطّ.

###جدّ و الإجتهاد في العبادة

889- در وسائل: (كتاب طهارت) باب «تاكد استحباب جد و اجتهاد در عبادت» از على بن حمزه روايت شده كه گفت از كنيز حضرت (زين العابدين) على بن الحسين عليهما السّلام بعد از وفات آن حضرت پرسش نموده و گفتم: زندگى حضرت زين العابدين (ع) را براى من توصيف نما، گفت مفصل بگويم يا مختصر؟ گفتم مختصر و كوتاه بگو، گفت هرگز براى آن حضرت در روز طعامى نبردم (كنايه از آنست كه هر روز روزه دار بوده) و هيچ وقت بسترى براى او در شب نگستردم (زيرا شبها را بعبادت بسر ميبرد و بخواب نميرفت).

###جدّ و الإجتهاد في العبادة

الحديث 890 تاكّد استحباب الجدّ و الإجتهاد في العبادة

و فيه أيضا: في ذلك الكتاب و الباب، عن أبي المقدام قال: قال لي أبو جعفر عليه السّلام: يا أبا المقدام إنّما شيعة عليّ الشاحلون الناحلون الذابلون، ذابلة شفاههم، خميصة بطونهم، متغيّرة ألوانهم، مصفرّة وجوههم، إذا جنّهم اللّيل اتّخذوا الأرض فراشا و استقبلوا الأرض بجباههم، كثير سجودهم كثير دموعهم كثير دعاؤهم‏ كثير بكاؤهم، يفرح الناس و هم محزونون.

###جدّ و الإجتهاد في العبادة

890- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى المقدام روايت شده كه حضرت باقر (ع) بمن فرمود: يا ابا المقدام، همانا شيعه و پيروان على كسانى هستند كه (در اثر خوف و ترس از خداوند و بسيارى طاعات) رنگ آنان تغيير كرده و داراى بدنى نحيف و لاغر و جسمى رنجور و پژمرده‏اند، و لبهاى آنها خشكيده و شكمهايشان خالى و رنگهايشان متغير و چهره‏هاى ايشان زرد است، هر گاه تاريكى شب آنان را فراگيرد زمين را بستر خود قرار دهند و به پيشانيهاى خود (جهت سجده) بزمين روى آورند، سجده‏هاى آنها بسيار است‏ اشگهاشان زياد است، دعا و تضرعشان فراوان است، گريه و زارى آنان خيلى است، مردم بخوشى بسر ميبرند و در كارهاى دنيا مسرور و خوشحالند در حالى كه ايشان (بواسطه خوف از خداوند و پيش آمدهاى سخت آخرت) اندوهناكند. تا كى ز علائق جسمانى - در چاه طبيعت خودمانى‏ . تا چند بتربيت بدنى - قانع بخزف ز در عدنى‏ .  در راه خدا قدمى نزدى - بر لوح وفا قلمى نزدى‏ . نه اشگ روان نه رخ زردى - اللَّه اللَّه تو چه بى‏دردى‏ . مستى ز علائق جسمانى – رسواشده ‏اى و نميدانى‏ . از اهل غرور ببر پيوند - خود را بشكسته دلان بربند .

###طاعة و التقوى‏

الحديث 891 الطاعة و التقوى‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الطاعة و التقوى» عن جابر عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال لي يا جابر! أيكتفي من انتحل التّشيع أن يقول بحبّنا أهل البيت؟ فو اللّه ما شيعتنا إلّا من اتّقى اللّه و أطاعه، و ما كانوا يعرفون يا جابر إلّا بالتواضع و التخشّع و الأمانة و كثرة ذكر اللّه و الصوم و الصّلاة و البرّ بالوالدين و التّعاهد للجيران من الفقراء و أهل المسكنة و الغارمين و الايتام و صدق الحديث و تلاوة القرآن و كفّ الألسن عن الناس إلّا من خير و كانوا امنآء عشائرهم في الأشياء، قال جابر: فقلت يا بن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ما نعرف اليوم أحدا بهذه الصفة، فقال عليه السّلام: يا جابر! لا تذهبنّ بك المذاهب، حسب الرّجل أن يقول احبّ عليّا و أتولّاه ثمّ لا يكون مع ذلك فعّالا، فلو قال إنّي احبّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فرسول اللّه خير من عليّ عليه السّلام ثمّ لا يتّبع سيرته و لا يعمل بسنّته ما نفعه حبّه إيّاه شيئا، فاتّقوا اللّه و اعملوا لما عند اللّه، ليس بين اللّه و بين أحد قرابة، أحبّ العباد إلى اللّه عزّ و جلّ و أكرمهم عليه أتقاهم و أعملهم بطاعته، يا جابر! و اللّه ما يتقرّب إلى اللّه تبارك و تعالى إلّا بالطّاعة، و ما معنا برائة من النار، و لا على اللّه لأحد من حجّة، من كان للّه مطيعا فهو لنا وليّ و من كان للّه عاصيا فهو لنا عدوّ، و ما تنال ولايتنا إلّا بالعمل و الورع.

###طاعة و التقوى‏

891- در كتاب كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «طاعت و تقوى» از جابر از حضرت باقر (ع) روايت شده كه گفت آن حضرت بمن فرمود: اى جابر، كسى كه مدعى است كه آئين و مسلك شيعه را دارا است آيا اكتفا و قناعت ميكند باينكه فقط دوستى با ما خاندان (پيغمبر) را اظهار بدارد، پس بخدا قسم پيرو و شيعه ما نيست جز كسى كه از (معصيت و نافرمانى بر) خدا بترسد و وى را اطاعت نمايد، و آنها شناخته نميشوند اى جابر مگر بتواضع و فروتنى و خشوع (براى خدا) و امانت دارى و بسيار ياد خدا نمودن و نماز و روزه بجا آوردن و نيكى نمودن بپدر و مادر و رسيدگى كردن بهمسايگانى كه نيازمندان و مساكين و بدهكاران و يتيمانند، و راستگوئى در گفتار و خواندن قرآن و باز داشتن زبانهاى خود از سخن در باره مردم جز سخنى كه نفع و خير مردم در آن باشد، و آنان امينان قوم و قبيله‏هاى خود هستند در اشياء (نفيسه و گرانبها) جابر گفت عرض كردم اى فرزند رسول خدا (ص) ما امروز كسى را نميشناسيم كه داراى اين صفات باشد، پس حضرت فرمود: اى جابر، عقايد و خيالات باطله و بيهوده تو را از راه مستقيم بيرون نبرد، آيا كافيست براى شخص اينكه بگويد على را دوست ميدارم و معتقد بامامت او ميباشم و پس‏ از آن با داشتن دوستى و ولايت آن حضرت (در طاعات و اعمال خير و بحقيقت رساندن روح محبت كه اطاعت از اوامر و نواهى محبوب و يكسان نمودن اعمال خويش با اعمال وى است) ساعى و كوشا نباشد، پس اگر بگويد كه من رسول خدا را دوست ميدارم با اينكه رسول خدا برتر از على (ع) است و طريقه و روش او را پيروى ننمايد، تنها دوستى پيغمبر اكرم هيچ گونه سود و فائده‏اى باو نبخشد، پس از (نافرمانى) خدا بپرهيزيد و طاعت و كارهاى نيك را بجا آوريد براى آنچه نزد خداوند است (از مقامات عاليه بهشت و نعمتهاى گوناگون در آن) ميان خدا و كسى خويشى نيست، محبوب‏ترين بندگان نزد خداى با عزت و جلال و گرامى‏ترين ايشان پيش او پرهيزكارترين آنان و كسى كه بيشتر و بهتر او را اطاعت و فرمانبردارى نمايد ميباشد، اى جابر بخدا قسم، تقرب و نزديكى بخداى تبارك و تعالى ميسر نشود جز بفرمانبردارى او، كسى را از آتش جهنم دور نگهداشتن باختيار ما نيست و حجت و عذرى در پيشگاه خداوند براى كسى نيست، كسى كه نسبت بذات مقدس خداوند مطيع و فرمانبردار باشد پس او دوست ما است، و كسى كه خدا را نافرمانى كند و گناهكار باشد پس او دشمن ما ميباشد، و بدوستى و ولايت ما نتوان رسيد مگر بواسطه بجا آوردن طاعات و كارهاى نيك و دورى و پرهيز از گناهان.

###مداراة الناس‏

الحديث 892 في مداراة الناس‏

و فيه أيضا: باب «المداراة» عن مسعدة بن صدقة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: مداراة الناس نصف الايمان، و الرّفق بهم نصف العيش، ثمّ قال أبو عبد اللّه عليه السّلام خالطوا الأبرار سرّا و خالطوا الفجّار جهارا و لا تميلوا عليهم فيظلموكم، فانّه سيأتي عليكم زمان لا ينجو فيه من ذوي الدّين إلّا من ظنّوا أنّه أبله، و صبّر نفسه على أن يقال له أنّه أبله لا عقل له.

###مداراة الناس‏

892- و نيز در همان كتاب: باب «مداراة» از مسعدة بن صدقه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: ملايمت و مدارا نمودن با مردم نصف ايمان است (زيرا بمدارا و سازش نمودن با مردم كه مهربانى و ملايمت و نيكو آميزش و معاشرت نمودن با آنان و تحمل آزار و اذيت ايشان است، اجتناب از بسى گناهان و جمله از اخلاق ناپسند حاصل شود و باعث آن گردد كه مردم از انسان بيزار و متنفر نشوند بلكه موجب ميل و رغبت آنان باسلام و مسلمين شود) و نرمى و مهربانى نمودن با مردم نصف وسيله زندگى‏ است، سپس حضرت صادق (ع) فرمود: با نيكوكاران از روى دل و حقيقت آميزش و دوستى نمائيد، و با گنهكاران (فقط) در ظاهر و آشكارا آميزش و اظهار دوستى كنيد و بغير عدل و داد با آنان رفتار نكنيد كه بر شما ستم ميكنند، پس همانا بزودى زمانى بر شما مى‏آيد كه از صاحبان ديانت نجات نيابد در آن زمان جز كسى كه مردم او را ابله و كم خرد بدانند و او خود را بشكيبائى و صبر وادارد در اينكه ابله و بى‏عقل باو گفته مى‏شود. آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است - با دوستان مروت با دشمنان مدارا.

###استواء العمل و المداومة عليه‏

الحديث 893 استواء العمل و المداومة عليه‏

و فيه أيضا: باب «استواء العمل و المداومة عليه» عن معاوية بن عمّار، عن نجبة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ما من شي‏ء أحبّ إلى اللّه عزّ و جلّ من عمل يداوم عليه و إن قلّ.

###استواء العمل و المداومة عليه‏

893- و نيز در همان كتاب: باب «استواء عمل و مداومت بر آن» از معاوية بن عمار از نجبه از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ چيز نزد خداى با عزت و جلال محبوب‏تر از عملى كه هميشه انجام داده شود نيست اگر چه كم باشد (مقصود دعا و ذكر و اعمال مستحبه است).

###استواء العمل و المداومة عليه‏

الحديث 894 استواء العمل و المداومة عليه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن حمّاد، عن الحلبي قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إذا كان الرجل على عمل فليدم عليه سنة ثمّ يتحوّل عنه إن شاء إلى غيره، و ذلك أنّ ليلة القدر يكون فيها في عامه ذلك ما شاء اللّه أن يكون.

###استواء العمل و المداومة عليه‏

894- و نيز در همان كتاب و باب: از حماد از حلبى روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: هنگامى كه شخص عملى را انجام ميدهد پس بايد يك سال مداومت بر آن نمايد پس از آن دست بردارد اگر ميخواهد كه ذكر و دعاى ديگرى بجاى آن انتخاب نمايد و اين (كه تا يك سال مداومت بر عمل نمايد) بجهت آنست كه شب قدر كه در اين سال است خداوند آنچه را كه اراده و مشيت او تعلق بگيرد مى‏شود (و بواسطه اين دعا و عمل كه در شب قدرهم انجام داده شده عمل او قبول و دعايش مستجاب و مقدرات او نيكو گردد).

###استواء العمل و المداومة عليه‏

الحديث 895 استواء العمل و المداومة عليه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سليمان بن خالد قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إيّاك أن تفرض على نفسك فريضة فتفارقها إثنى عشر هلالا

###استواء العمل و المداومة عليه‏

895- و نيز در همان كتاب و باب: از سليمان بن خالد روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: بپرهيز از آنكه بر خود لازم گردانى انجام دادن چيزى را (از ذكرها و دعاها و اعمال مستحبه) پس دست از آن بردارى پيش از گذشتن دوازده ماه.

###ترك الداعي للظلم و ردّه المظالم‏

الحديث 896 وجوب ترك الداعي للظلم و ردّه المظالم‏

في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «وجوب ترك الداعي للظلم و ردّه المظالم» عن الحسن بن راشد عن الصّادق جعفر بن محمّد عليه السّلام قال: إذا ظلم الرجل فظلّ يدعو على صاحبه، قال اللّه جلّ جلاله: إنّ هيهنا آخر يدعو عليك يزعم أنّك ظلمته، فان شئت أجبتك و أجبت عليك و إن شئت أخّرتكما فيوسّعكما عفوي.

###ترك الداعي للظلم و ردّه المظالم‏

896- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «وجوب ترك ظلم براى دعاكننده و وجوب رد مظالم» از حسن بن راشد از حضرت صادق جعفر بن محمد (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه كسى مورد ظلمى قرار گيرد پس ناچار مداومت كند در دعا نمودن بر ضرر آنكه بوى ستم كرده (يعنى در حق او نفرين نمايد) خداوند با جلالت ميفرمايد كه اينجا (در پيشگاه ما) شخص ديگرى است كه بر ضرر تو دعا ميكند و عقيده دارد كه تو بر او ظلم نمودى، پس اگر ميخواهى دعا و نفرين تو را در باره وى بپذيرم و دعاى آن كسى را هم كه تو بر او ستم كرده ‏اى اجابت نمايم (و هر دو تن شما را بسزاى ظلم و ستمى كه نموده‏ايد برسانم) و اگر ميخواهى استجابت دعاى هر دو نفر شما را بتأخير اندازم تا عفو و گذشت من شما را فرا گيرد (بجهت توبه شما و گذشت و رضايت مظلوم).

###نسبة الاسلام‏

الحديث 897 نسبة الاسلام‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «نسبة الاسلام» عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن بعض أصحابنا رفعه، قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: لأنسبنّ الإسلام نسبة لا ينسبه أحد قبلي و لا ينسبه أحد بعدي إلّا بمثل ذلك، إنّ الإسلام هو التسليم و التسليم هو اليقين و اليقين هو التصديق و التصديق هو الإقرار و الإقرار هو العمل و العمل هو الأداء، إنّ المؤمن لم يأخذ دينه عن رأيه و لكن أتاه من ربّه فأخذه، إنّ المؤمن يرى يقينه في عمله و الكافر يرى انكاره في عمله، فو الّذي نفسي بيده ما عرفوا أمرهم فاعتبروا إنكار الكافرين و المنافقين بأعمالهم الخبيثة.

###نسبة الاسلام‏

897- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «نسبت اسلام» از احمد بن محمد بن خالد از بعض اصحاب ما (اماميه) مرفوعا روايت شده كه امير المؤمنين (ع) فرمود: هر آينه اسلام را شرح و وصف نمايم بشرحى كه كسى پيش از من آن را شرح نداده و بعد از من بيان نكند مگر بمانند آنچه من شرح و بيان ميكنم، همانا اسلام، تسليم و منقاد بودن (نسبت باوامر خداوند و مقدرات الهى) است، و تسليم همان يقين بذات مقدس خداوند و ساير اصلال عقايد است، و يقين (ملازم و توأم با) تصديق است، و تصديق موجب اقرار است، و اقرار (پيوسته با) عمل است، و عمل انجام وظيفه و اداء تكاليف است، همانا مؤمن دين و ايمان خود را از رأى و فكر خود نگرفته بلكه دين او از جانب پروردگارش‏ آمده پس آن را (از ادله و براهين عقليه قطعيه) گرفته و بآن عقيده‏مند گرديده، همانا شخص با ايمان (آثار) يقينش در عمل و كردار وى مشاهده مى‏شود، و كافر (آثار) انكارش در عمل و رفتارش ديده مى‏شود، پس سوگند بآن كسى كه جانم بدست قدرت اوست كفار و منافقين راه هدايت و اطاعت خود را نشناختند، پس پى‏جورى كنيد و دريابيد انكار كافران و منافقان را بواسطه كارهاى زشت و پليد آنها.

 

 

###درجات الايمان‏

الحديث 898 درجات الايمان‏

و فيه أيضا: باب آخر منه بعد باب «درجات الايمان» عن الصباح بن سيابة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما أنتم و البرائة، يبرء بعضكم من بعض، إنّ المؤمنين بعضهم أفضل من بعض و بعضهم أكثر صلاة من بعض و بعضهم أنفذ بصرا من بعض و هي الدرجات (و الظاهر انّها إشارة إلى قوله تعالى: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ و الى قوله تعالى: يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ.

###درجات الايمان‏

898- و نيز در همان كتاب: باب «درجات ايمان» از صباح بن سيابه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: شما را چه كار است با اظهار بيزارى نمودن (از يك ديگر) بعض از شما از بعض ديگر بيزارى ميجويد، همانا كسانى كه داراى ايمان هستند برخى از آنها برتر از بعض ديگرند (در مراتب ايمان) و بعضى از آنان از بعض ديگر بيشتر نماز ميخوانند، و برخى از ايشان بينائى و بصيرت او برتر از بعض ديگر است و اين است درجات (ظاهرا اين جمله اشاره بآيه مباركه: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ، و آيه ديگر: يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا ... و مفاد هر دو آيه مباركه اينست كه كسانى كه داراى ايمان و علم ميباشند درجات آنها مختلف و متفاوت است و همه در يك درجه و پايه نيستند.

###درجات الايمان‏

الحديث 899 درجات الايمان‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سدير قال: قال لي أبو جعفر عليه السّلام: إنّ.

المؤمنين على منازل، منهم على واحدة و منهم على اثنين و منهم على ثلاث و منهم على أربع و منهم على خمس و منهم على ستّ و منهم على سبع، فلو ذهبت تحمل على صاحب الواحدة ثنتين لم يقو، و على صاحب الثنتين ثلاثا لم يقو، و على صاحب الثلاث أربعا لم يقو، و على صاحب الأربع خمسا لم يقو، و على صاحب الخمس ستّا لم يقو، و على صاحب الستّ سبعا لم يقو و على هذه الدّرجات.

###درجات الايمان‏

899- و نيز در همان كتاب و باب: از سدير روايت شده كه حضرت باقر (ع) بمن فرمود: همانا كسانى كه داراى ايمان هستند درجه و رتبه‏هاى ايمان ايشان مختلف است، بعضى از آنها داراى يكدرجه و بعضى صاحب دو درجه و بعضى واجد سه رتبه‏اند، و بعضى بر درجه چهارم و برخى بر پنجم و بعضى بر ششم و برخى بر هفتم ميباشند، پس اگر بخواهى كه تحميل نمائى درجه دوم را بر كسى كه داراى يكدرجه است، و بر كسى كه داراى درجه دوم‏ است درجه سوم را، و بر داراى درجه چهارم را، و بر كسى كه داراى درجه چهارم است درجه پنجم را، و بر داراى درجه پنجم درجه ششم را، و بر صاحب درجه ششم درجه هفتم را، نيرو و توانائى بر حمل آن ندارد و تاب نمى‏آورد و ساير درجات ايمان نيز چنين است.

###ايمان عشر درجات

الحديث 900 في أنّ الايمان عشر درجات بمنزلة السلّم‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد العزيز القراطيسي قال: قال لي أبو- عبد اللّه عليه السّلام: يا عبد العزيز! إنّ الايمان عشر درجات بمنزلة السلّم، يصعد منه مرقاة بعد مرقاة، فلا يقولنّ صاحب الإثنين لصاحب الواحد لست على شي‏ء حتّى ينتهي إلى العاشرة، فلا تسقط من هو دونك فيسقطك من هو فوقك، و إذا رأيت من هو أسفل منك بدرجة فارفعه إليك برفق، و لا تحملنّ عليه ما لا يطيق فتكسره فانّ من كسر مؤمنا فعليه جبره.

###ايمان عشر درجات

900- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد العزيز قراطيسى روايت شده كه حضرت صادق (ع) بمن فرمود: اى عبد العزيز، همانا ايمان ده درجه است و مانند نردبان است كه از پله‏اى بپله ديگر آن بالا ميروند، پس صاحب دو درجه ايمان بكسى كه داراى يكدرجه است هرگز نگويد كه تو بر چيزى (از درجات ايمان) نيستى و همچنين تا بدرجه دهم ايمان برسد (يعنى كسى كه داراى درجه بالاتر ايمان است بكسى كه در درجه از او پائين‏تر است نگويد كه تو داراى ايمان نيستى) و كسى كه در درجات ايمان از تو پست‏تر است ساقط از درجه اعتبار مشمار (و از زمره مؤمنين خارج مكن) كه در اين صورت كسى كه برتر از تو ميباشد تو را (از زمره مؤمنين) خارج ميشمارد، و هر گاه كسى را ديدى كه (مرتبه ايمانش) يكدرجه پائين‏تر از تو است او را با مهربانى و مدارا (و آموزش وسائل ترقى و پيشرفت) بدرجه خود برسان، و چيزى را كه طاقت نمى‏آورد هرگز بر او تحميل منما كه او را در هم ميشكنى، پس همانا هر كسى كه مؤمنى را در هم شكند لازم است بر او كه جبران شكستگى وى كند (مقصود آنست كه در قسمت معارف دينى و عقايد از سخنانى كه در خور فهم و استعداد مستمع و شنونده نيست بايد خوددارى و پرهيز نمود تا موجب گمراهى او نشود، و نسبت بعبادات و طاعات در اعمال مستحبه و مكروهه نبايد اصرار داشت تا باعث شود كه طاقت نياورد و يكسره از دين بيزار و خارج شود).

و اين قسمت در ضمن حديث مفصّلى است كه در كافى (باب درجات ايمان) از حضرت‏ صادق (ع) روايت شده كه و خلاصه حديث آنست كه آن حضرت (پس از ذكر درجات ايمان و اينكه سزاوار نيست تحميل نمودن بار سنگين درجه بالا بر كسى كه در درجه پست ايمان است) بر اوى فرمود: مثلى براى تو مى‏آورم، مرد مسلمانى همسايه نصرانى داشت و او را بدين اسلام دعوت نمود و مزاياى آن را براى وى تشريح كرد، پس آن نصرانى اجابت دعوت او نمود و مسلمان شد، سپس مرد مسلمان سحرگاه نزد او رفت و بمسجدش برد و بنمازهاى مستحب و نماز صبح مشغول شدند، هنگامى كه مرد تازه مسلمان خواست بمنزلش برود مرد مسلمان مانع شد و گفت تا ظهر كمى بيش باقى نمانده و بعد از آنكه نماز ظهر را خواندند و برخاست كه بمنزل رود باز مرد مسلمان باو گفت تا عصر چيزى نمانده و او را از رفتن بازداشت و همچنين تا اينكه شب بعد از آنكه نماز عشاء را خواندند بمنزل رفتند فرداى آن روز كه مسلمان باز بخانه او رفت و باو گفت بيا برويم براى نماز، نصرانى تازه مسلمان باو گفت كسى را كه وقت و فرصت او بيشتر از من باشد براى اين دين طلب نما، زيرا من شخصى فقير و داراى عائله هستم، پس حضرت صادق (ع) فرمود: آن مرد مسلمان نصرانى را در دين اسلام داخل نمود و نيز او باعث شد كه تازه مسلمان از دين بيزار و خارج گرديد.

###أداء الفرائض‏

الحديث 901 أداء الفرائض‏

و فيه أيضا: باب «أداء الفرائض» عن محمّد الحلبي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال اللّه تبارك و تعالى: ما تحبّب إليّ عبدي بأحبّ ممّا افترضت عليه.

###أداء الفرائض‏

901- و نيز در همان كتاب: باب «اداء فرائض» از محمد حلبى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه خداى تبارك و تعالى فرموده: بنده من در صدد جلب محبت من بر نيامده بوسيله‏اى كه آن وسيله نزد من محبوبتر باشد از آنچه بر او واجب نمودم (واضح است كه واجبات و ترك محرمات اگر محبوبترين عبادات نزد خدا نميبود خداوند آنها را واجب نميفرمود، زيرا واجب چيزى است كه خداوند هرگز بترك آن راضى نيست).

###عمل الدائم القليل على اليقين

الحديث 902 إنّ العمل الدائم القليل على اليقين أفضل عند اللّه من العمل الكثير على غير يقين‏

و فيه أيضا: باب «فضل اليقين» عن هشام بن سالم قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ العمل الدائم القليل على اليقين أفضل عند اللّه من العمل الكثير على غير يقين.

###عمل الدائم القليل على اليقين

902- و نيز در همان كتاب: باب «فضيلت يقين» از هشام بن سالم روايت شده كه گفت شنيدم از حضرت صادق (ع) كه ميفرمود: همانا عمل و طاعت كمى كه از روى يقين هميشه انجام داده شود نزد خداوند برتر از عمل و عبادت بسيارى است كه استوار بر اساس يقين (صاحبش) نباشد (زيرا اخلاصى كه روح عبادت است يافت نشود جز بواسطه يقين، و نيز يقين موجب آنست كه پيوسته آن عبادت را انجام دهد).

 

###ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ

الحديث 903 في قول الله تعالى ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن زرارة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام على المنبر: لا يجد أحد طعم الايمان حتّى يعلم أنّ ما أصابه لم يكن ليخطئه و ما أخطأه لم يكن ليصيبه (كما في الكتاب المجيد: و ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها).

###ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ

903- و نيز در همان كتاب و باب: از زراره از حضرت صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) بالاى منبر فرمود: هيچ كس طعم ايمان را نمى‏چشد و نمييابد (يعنى از حقيقت ايمان بهره‏مند نميشود) تا آنكه بداند آنچه (در دنيا از نفع و ضرر) باو رسيده ميبايست برسد و رد نشود (يعنى قبلا براى او مقدر شده) و آنچه باو نرسيده بنا نبوده كه باو برسد (يعنى براى او مقدر نشده) چنانچه در قرآن مجيد است: هيچ مصيبى در زمين و در باره خودتان (بر شما) اصابت نكند و نرسد مگر آنكه در كتاب (لوح محفوظ) است پيش از آنكه ايجادش كنيم.

###رضا بالقضاء

الحديث 904 الرضا بالقضاء

و فيه أيضا: باب «الرضا بالقضاء» عن عليّ بن أسباط عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: لفى الحسن بن عليّ عليه السّلام عبد اللّه بن جعفر فقال يا عبد اللّه! كيف يكون المؤمن مؤمنا و هو يسخط قسمه و يحقّر منزلته و الحاكم عليه اللّه، و أنا الضامن لمن لم يهجس في قلبه إلّا الرضا أن يدعو اللّه فيستجاب له.

###رضا بالقضاء

904- و نيز در همان كتاب: باب «رضاء بقضاء» از على بن اسباط از كسى كه او نامش را برد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: حضرت مجتبى حسن بن على (ع) عبد اللَّه بن جعفر را ملاقات نمود پس فرمود: اى عبد اللَّه، چگونه شخص داراى ايمان ميباشد در حالى كه نصيب و سهم (و مقدرات) خود را خشم ميورزد و خوش ندارد. و رتبه و منزلت خود را نزد خدا پست و ناچيز ميشمارد (يعنى فقر و ساير گرفتاريهايش را نشانه پستى خود نزد خداوند ميداند) با اينكه حكمفرماى بر او خدا ميباشد، و من ضمانت ميكنم براى كسى كه در قلب او خطور نكند مگر رضايت و خوشنودى (بمقدرات الهى) اينكه خدا را بخواند (و از او حاجت خود را بخواهد) كه دعاى او مستجاب شود.

###بأيّ شي‏ء يعلم المؤمن بأنّه مؤمن؟

الحديث 905 في سؤال السائل بأيّ شي‏ء يعلم المؤمن بأنّه مؤمن؟

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ابن سنان، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له بأيّ شي‏ء يعلم المؤمن بأنّه مؤمن؟ قال عليه السّلام: بالتسليم للّه‏ و الرضا فيما ورد عليه من سرور أو سخط.

###بأيّ شي‏ء يعلم المؤمن بأنّه مؤمن؟

905- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن سنان از كسى كه او نامش را برد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه راوى گفت بآن حضرت عرض كردم: مؤمن با چه وسيله و از كدام راه بداند كه داراى ايمان (كامل) است؟ حضرت فرمود: بتسليم بودن براى خدا (نسبت باوامر و آنچه براى او تقدير فرموده) و راضى و خوشنود بودن در آنچه بر او وارد مى‏شود از امورى كه باعث سرور و شادى و يا موجب خشم و؟؟؟ باشد.

###استواء العمل و المداومة عليه‏

الحديث 906 استواء العمل و المداومة عليه‏

و فيه أيضا: باب «استواء العمل و المداومة عليه» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال عليه السّلام: أحبّ الأعمال إلى اللّه عزّ و جلّ مادا [و] م عليه العبد و إن قلّ.

###استواء العمل و المداومة عليه‏

906- و نيز در همان كتاب: باب «استواء عمل و مداومت بر آن» از زراره از حضرت باقر (ع) روايت شده كه راوى گفت آن حضرت فرمود: محبوبترين اعمال (طاعات و ادعيه و اذكار مستحبه) نزد خداى با عزت و جلال آن چيزى است كه بنده بر آن مداومت نمايد (هميشه آن را بجا آورد) اگر چه كم باشد.

###في العبادة

الحديث 907 في العبادة

و فيه أيضا: باب «العبادة» عن أبي جميلة قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: قال اللّه تبارك و تعالى: يا عبادي الصدّيقين! تنعّموا بعبادتي فانّكم تتنعّمون بها في الاخرة.

###في العبادة

907- و نيز در همان كتاب: باب «عبادت» از ابى جميله روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود خداوند تبارك و تعالى فرموده: اى بندگان بسيار راستگوى من، بعبادت و بندگى (خودتان براى) من (در دنيا) متنعم و بهره‏مند شويد تا بسبب آن عبادت در آخرت نيز متنعم و بهره‏مند گرديد.

 

###أفضل الناس من عشق العبادة

الحديث 908 في أن أفضل الناس من عشق العبادة فعانقها و أحبّها بقلبه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عمرو بن جميع، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أفضل الناس من عشق العبادة فعانقها و أحبّها بقلبه و باشرها بجسده و تفرّغ لها فهو لا يبالي على ما أصبح من الدنيا على عسر أم على يسر.

###أفضل الناس من عشق العبادة

908- و نيز در همان كتاب و باب: از عمرو بن جميع از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: بهترين مردم كسى است كه بعبادت و پرستش عشق ورزد و علاقه‏مند بآن باشد و آن را در آغوش گيرد (مواظبت بر آن نمايد) و بقلب خود آن را دوست بدارد و با بدن خويش آن را بجا آورد و خود را براى آن آماده سازد، پس او باكى ندارد كه بر چه حالتى (از زندگانى دنيا) قرار گرفته، بر سختى و ناگوارى و يا بر آسايش و آسانى.

###الورع‏

الحديث 909 الورع‏

و فيه أيضا: باب «الورع» عن حديد بن حكيم قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: اتّقوا اللّه و صونوا دينكم بالورع.

###الورع‏

909- و نيز در همان كتاب: باب «ورع» از حديد بن حكيم روايت شده كه گفت شنيدم از حضرت صادق (ع) ميفرمود: از (نافرمانى) خدا بپرهيزيد و دين خودتان را بواسطه پرهيز از گناهان حفظ و نگاهدارى نمائيد.

###اجتناب المحارم‏

الحديث 910 اجتناب المحارم‏

و فيه أيضا: باب «اجتناب المحارم» عن سليمان بن خالد قال: سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً. قال: أما و اللّه إن كانت أعمالهم أشدّ بياضا من القباطي و لكن كانوا إذا عرض لهم الحرام لم يدعوه.

###اجتناب المحارم‏

910- و نيز در همان كتاب: باب «اجتناب از محرمات» از سليمان بن خالد روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) پرسش نمودم از فرمايش خداى با عزت و جلال وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً، و روى آوريم و توجه كنيم بآنچه گناهكاران بجا آوردند از كارها (ى نيك و طاعات) پس قرار ميدهم اعمال آنها را (مانند) غبار پراكنده (اعمال آنان را نابود ميسازيم زيرا شرط قبول طاعات، تقوى ميباشد) پس حضرت فرمود: آگاه باشد و بخدا سوگند، بدرستى ظاهر اعمال و طاعات آنها سفيدتر و درخشنده‏تر از پيراهنهاى بسيار سفيد بود، و ليكن هر گاه كار حرامى بر آنها پيش آمد ميكرد ترك آن نميكردند (و مرتكب آن حرام ميشدند).

###محاسبة العمل‏

الحديث 911 محاسبة العمل‏

و فيه أيضا: باب «محاسبة العمل» عن محمّد بن حكيم، عمّن حدّثه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين صلوات اللّه عليه: لا يصغر ما ينفع يوم القيامة، و لا يصغر ما يضرّ يوم القيامة، فكونوا فيما أخبركم اللّه عزّ و جلّ كمن عاين.

###محاسبة العمل‏

911- و نيز در همان كتاب: باب «محاسبه عمل» از محمد بن حكيم از كسى كه حديث نموده او را از حضرت صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) فرمود: چيزى كه در روز قيامت سود رساند كوچك شمرده نشود، و چيزى كه موجب زيان در روز قيامت است كوچك و ناچيز نشود (آنچه روز قيامت سودمند است عقايد حقه و تقوى و اخلاق پسنديده است، و آنچه موجب زيان است عقايد باطله و گناهان و خويهاى ناپسند ميباشد) پس نسبت بآنچه خداى با عزت و جلال بشما خبر داده (از نعمتها و درجات بهشت و شكنجه و عذاب جهنم) مانند كسى باشيد كه آنها را ديده و مشاهده كرده است.

###زاهد في الدنيا

الحديث 912 من الزاهد في الدنيا؟

في المجلّد السابع عشر من البحار: باب «ما جمع من جوامع كلم أمير المؤمنين عليه السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: الزّاهد في الدنيا من لم يغلب الحرام صبره و من لم يشغل الحلال شكره‏.

###زاهد في الدنيا

912- در جلد هفدهم بحار: باب «آنچه كه جمع آورى شده است از كلمات جامعه امير المؤمنين ع» (از كتاب تحف العقول) روايت شده كه آن حضرت فرمود: زاهد در دنيا كسى است كه حرام بر شكيبائى او چيره نشود و آن را از بين نبرد، و حلال از شكر و سپاسگزاريش باز ندارد (يعنى توجه و علاقه‏مندى بامور حلال دنياهم او را از وظيفه بندگى و شكرگزارى باز ندارد).

###قول علي ع لأبي ذر

الحديث 913 قول علي ع لأبي ذر

و فيه أيضا: في ذلك الباب (كشف الغمّة) و عنه (أي الجواد عليه السّلام) عن عليّ عليه السّلام قال لأبي ذر رضى اللّه عنه: إنّما غضبت للّه عزّ و جلّ فارج من غضبت له، إنّ القوم خافوك على دنياهم و خفتهم على دينك، و اللّه لو كانت السّماوات و الأرضون رتقا على عبد ثمّ اتّقى اللّه لجعل اللّه له منها مخرجا، لا يؤنسنّك إلّا الحقّ و لا يوحشنّك إلّا الباطل.

###قول علي ع لأبي ذر

913- و نيز در همان كتاب و باب: (از كتاب كشف الغمه) از حضرت جواد (ع) روايت شده كه حضرت على بن ابى طالب (ع) به ابى ذر رضى اللَّه عنه فرمود: همانا تو فقط براى رضاى خداى با عزت و جلال خشم و غضب نمودى (نسبت بعثمان و يارانش) پس بكسى كه براى او (خداوند) غضب نمودى اميدوار باش (در نجات و محفوظ ماندن از شرور و در اجر و پاداش خود) و همانا اين قوم ترسيدند از تو بر دنياى خويش، و تو از آنها بر دين خود ترسيدى، بخدا سوگند اگر آسمانها و زمينها بر بنده‏اى بسته شود سپس از (نافرمانى) خدا بپرهيزد هر آينه خداوند براى او از آن (آسمانها و زمينهاى بر بسته) راه نجات و گشايشى قرار خواهد داد، موجب انس تو نگردد مگر حق و بوحشت نيندازد تو را مگر باطل.

###اق و عقوبة من لم ينفق‏

الحديث 914 في الإنفاق و عقوبة من لم ينفق‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (كشف الغمّة) و قال عليه السّلام: إنّ للّه عبادا يخصّهم بالنّعم و يقرّها فيهم ما بذلوها، فاذا منعوها نزعها عنهم و حوّلها إلى غيرهم.

###اق و عقوبة من لم ينفق‏

914- و نيز در همان كتاب و باب: (از كشف الغمه) نقل شده كه امير المؤمنين (ع) فرمود: همانا براى خداوند بندگانى است كه اختصاص ميدهد خداوند آنها را بنعمتها و ثابت و برقرار ميفرمايد آن نعمتها را بر آنان مادامى كه بذل و بخشش آن نعمتها مينمايند پس چون آن نعمتها را بذل نكنند (خداوند) از ايشان بگيرد و بغير آنان بدهد.

###ب إلى الناس و التودد إليهم‏

الحديث 915 التحبب إلى الناس و التودد إليهم‏

و فيه أيضا: باب «مواعظ الحسن بن عليّ عليهما السّلام و حكمه» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: القريب من قربته المودّة و إن بعد نسبه، و البعيد من باعدته المودّة و إن قرب نسبه «الحديث».

###ب إلى الناس و التودد إليهم‏

915- و نيز در همان كتاب: باب «اندرزهاى امام حسن (ع) و پندهاى حكيمانه آن حضرت» (از كتاب تحف العقول) نقل شده كه آن حضرت فرمود: نزديك و خويش (آدمى) كسى است كه دوستى او را نزديك گردانيده است گرچه از جهت نسب و خويشاوندى دور از انسان باشد، و بيگانه و دور (از انسان) كسى است كه دوستى دورش نمايد (يعنى علاقه و دوستى با او نداشته باشى) اگر چه نسبت و خويشاونديش نزديك باشد.

###عظ الحسن بن على عليهما السّلام‏

الحديث 916 مواعظ الحسن بن على عليهما السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (كشف الغمّة) و قال عليه السّلام: لا تأت رجلا إلّا أن ترجو نواله أو تخاف يده أو تستفيد من علمه أو ترجو بركة دعائه أو تصل رحما بينك و بينه.

###عظ الحسن بن على عليهما السّلام‏

916- و نيز در همان كتاب و باب: (از كتاب كشف الغمه) نقل شده كه آن حضرت فرمود: نزد كسى مرو مگر آنكه اميدى بعطاى او داشته باشيد يا از او بترسى يا از دانشش بهره‏مند شوى يا اميدى ببركت دعاى او داشته باشى يا از جهت صله رحمى كه بين تو و اوست بوده باشد.

###عظ الحسین بن على عليهما السّلام‏

الحديث 917 مواعظ الحسين بن عليّ عليهما السّلام‏

و فيه أيضا: باب «مواعظ الحسين بن عليّ عليهما السّلام» (تحف العقول) و قال عليه السّلام: للسّلام سبعون حسنة، تسع و ستّون للمبتدي و واحد للرّاد.

###عظ الحسین بن على عليهما السّلام‏

917- و نيز در همان كتاب: باب «اندرزهاى حضرت امام حسين ع» (از كتاب تحف العقول) نقل شده كه آن حضرت فرمود: براى سلام هفتاد حسنه است كه شصت و نه حسنه براى كسى است كه ابتداء بآن كرده و يك حسنه براى كسى است كه جواب (سلام) داده است.

###مواعظ الصادق علیه السلام

الحديث 918 مواعظ الصادق جعفر بن عليهما السّلام و مواعظه و حكمه‏

و فيه أيضا: باب «مواعظ الصادق جعفر بن عليهما السّلام و مواعظه و حكمه» (الكافي) عن أحمد بن الحسن الميثمي، عن رجل من أصحابه قال: قرأت جوابا من أبي عبد اللّه عليه السّلام إلى رجل من أصحابه: أمّا بعد، فانّي اوصيك بتقوى اللّه، فانّ اللّه‏ قد ضمن لمن اتّقاه أن يحوّله عمّا يكره إلى ما يحبّ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ، فايّاك أن تكون ممّن يخاف على العباد من ذنوبهم و يأمن العقوبة من ذنبه، فانّ اللّه عزّ و جلّ لا يخدع عن جنّته و لا ينال ما عنده إلّا بطاعته.

###مواعظ الصادق علیه السلام

918- و نيز در همان كتاب: باب «اندرزهاى حضرت صادق (ع) و پندهاى حكيمانه آن حضرت» (از كتاب كافى) از احمد بن حسن ميثمى از مردى از اصحابش روايت شده كه گفت جواب نامه‏اى كه حضرت صادق (ع) بيك نفر از اصحاب خود نوشته بودند خواندم (و آن چنين بود) اما بعد! پس همانا سفارش ميكنم تو را به ترس و پرهيز از (نافرمانى) خداوند، زيرا بطور تحقيق، خداوند ضمانت فرموده براى كسى كه از (نافرمانى) او بپرهيزد اينكه تغيير دهد (و عوض كند وضع) او را از آنچه كه خوش ندارد آن را بسوى آنچه كه دوست ميدارد (يعنى امور ناگوار را از او برطرف سازد و تبديل بخوشى و راحتى كند) و روزى دهد او را از راه و جايى كه گمان نميبرد، پس برحذر باش كه از كسانى باشى كه بر بندگان (خداوند) از (شكنجه و عذاب) گناهانشان بيم و ترس دارد ولى از كيفر و مجازات گناه خويشتن ايمن و آسوده ميباشد (و در اثر خودخواهى عيبى در خود نبيند بلكه خود را محبوب درگاه خداوند نيز ميداند) و همانا به نيرنگ و فريب نتوان ببهشت خداوند با عزت و جلال رسيد، و بآنچه نزد خداست (از رضايت و مقامات عاليه بهشت و نعمتهاى گوناگون در آن) نائل نتوان شد مگر بطاعت و فرمانبرى از او

###في الذنوب‏

الحديث 919 في الذنوب‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الذنوب» عن طلحة بن زيد عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان أبي يقول: ما من شي‏ء أفسد للقلب من خطيئة، إنّ القلب ليواقع الخطيئة فما تزال به حتّى تغلب عليه فيصيّر أعلاه أسفله.

###في الذنوب‏

919- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «ذنوب» از طلحة بن زيد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه پدرم ميفرمود: هيچ چيزى نيست كه فسادش براى قلب بيشتر از گناه باشد، همانا قلب دچار مباشرت و آميزش با گناه گردد، پس (آثار شوم) گناه در آن باقى و برقرار خواهد بود تا آنكه بر قلب غلبه كند و در نتيجه، وجهه اعلاى آن را وجهه پست ترش ميگرداند (وجهه اعلاى قلب جهت عقلانيت آنست كه انسان را بكسب علوم و فضائل اخلاقى و وسائل سعادت و امور راجعه بآخرت رهبرى ميكند، و گناهان مانند حجاب و پرده‏اى برآنند كه مانع از رهبرى آن بموجبات سعادت باشند و تدريجا در اثر گناهان، قلب بوجهه پست آن كه تمايل بشرور و شهوات نفسانى و لذات جسمانى است تبديل ميگردد).

###نفع المؤمنين‏

الحديث 920 استحباب نفع المؤمنين‏

في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب «استحباب نفع المؤمنين» و بهذا الإسناد قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أطعم مؤمنا من جوع أطعمه‏ اللّه من ثمار الجنّة، و من سقاه من ظماء سقاه اللّه من الرّحيق المختوم، و من كساه ثوبا لم يزل في ضمان اللّه عزّ و جلّ مادام على ذلك المؤمن من ذلك الثوب سلك، و اللّه لقضاء حاجة المؤمن خير من صيام شهر و اعتكافه.

###نفع المؤمنين‏

920- در وسائل: (كتاب امر بمعروف و نهى از منكر) باب «استحباب نفع رساندن بمؤمنين» و بهمين سند راوى گفت رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه مؤمن گرسنه‏اى را طعام‏ دهد خداوند او را از ميوه‏هاى بهشت ميخوراند، كسى كه مؤمن تشنه‏اى را سيراب گرداند خداوند او را از رحيق مختوم (شراب بهشتى كه بمشگ مهر شده) سيراب گرداند و كسى كه جامه‏اى بمؤمنى بپوشاند هميشه در ضمانت خداى با عزت و جلال است تا موقعى كه چيزى از آن جامه بر بدن آن مؤمن است، بخدا قسم برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از روزه و اعتكاف يكماه.

###رحمة الضعف و اصلاح الطّريق‏

الحديث 921 استحباب رحمة الضعف و اصلاح الطّريق‏

و فيه أيضا: باب «استحباب رحمة الضعف و اصلاح الطّريق» عن إبراهيم بن محمّد، عن الصّادق جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: مرّ عيسى بن مريم عليه السّلام بقبر يعذّب صاحبه، ثمّ مرّ به من قابل فاذا هو ليس يعذّب، فقال يا ربّ! مررت بهذا القبر عام أوّل و هو يعذّب، و مررت به العام و هو ليس يعذّب، فأوحي اللّه جلّ جلاله إليه يا روح اللّه! قد أدرك له ولد صالح فأصلح طريقا و آوى يتيما فغفرت له بما عمل إبنه.

###رحمة الضعف و اصلاح الطّريق‏

921- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب رحمت ضعيف و اصلاح طريق» از ابراهيم بن محمد از حضرت صادق (ع) از پدرش از پدران (بزرگوارش) عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: عيسى بن مريم (ع) بقبرى عبور نمود كه صاحب آن شكنجه و عذاب ميشد، پس سال آينده از همان قبر عبور نمود ديد كه او عذاب نميشود، عرض كرد پروردگارا سال گذشته باين قبر برخوردم در حالى كه صاحب آن شكنجه و عذاب ميشد، و امسال بر همان قبر عبور كردم و عذابى بر او نديدم، پس خداوند با جلالت باو وحى فرمود كه اى روح اللَّه، همانا فرزند صالحى از او بحد بلوغ و رشد رسيد و راه و جاده‏اى را هموار و اصلاح نمود و يتيمى را محل سكونت داده و در پناه خود گرفت، پس او را بواسطه عمل و كردار (پسنديده و شايسته) فرزندش آمرزيدم.

###استدامة النعمة باحتمال المؤنة

الحديث 922 استحباب استدامة النعمة باحتمال المؤنة

و فيه أيضا: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب «استحباب استدامة النعمة باحتمال المؤنة» عن حديد بن حكيم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من‏ عظمت نعمة اللّه عليه إشتدّت مؤنة النّاس إليه، فاستديموا النّعمة باحتمال المؤنة و لا تعرضوها للزّوال، فقلّ من زالت عنه النعمة فكادت أن تعود إليه‏.

###استدامة النعمة باحتمال المؤنة

922- و نيز در همان كتاب: (كتاب امر بمعروف و نهى از منكر) باب «استحباب استدامه نعمت باحتمال مئونه» از حديد بن حكيم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه‏ فرمود: كسى كه بزرگ و بسيار باشد بر او نعمتى كه خداوند باو انعام فرموده، حوائج و نيازمندى مردم بر او زياد گردد، پس طلب نمائيد دوام و ثبات نعمت را بواسطه متحمل شدن و برآوردن حوائج و رفع نيازمنديها، و آن (نعمت) ها را در معرض زوال و نابودى قرار ندهيد (بسبب برنياوردن حوائج) پس كم است كسى كه نعمت از او زائل شود و از دستش برود پس بر او باز گردد.

###من حكم أمير المؤمنين

الحديث 923 المختار من حكم أمير المؤمنين عليه السّلام و مواعظه‏

في نهج البلاغة: باب «المختار من حكم أمير المؤمنين عليه السّلام و مواعظه» و قال عليه السّلام لجابر بن عبد اللّه الانصاري: يا جابر! من كثرت نعم اللّه عليه كثرت حوائج الناس إليه، فمن قام للّه فيها بما يجب عرّضها للدّوام و البقاء، و من لم يقم للّه فيها بما يجب عرّضها للزّوال و الفناء.

###من حكم أمير المؤمنين

923- در نهج البلاغه: باب «مختار از سخنان حكمت آميز و مواعظ امير المؤمنين عليه السّلام» روايت شده كه آن حضرت بجابر بن عبد اللَّه انصارى فرمود: اى جابر! كسى كه نعمتهاى خداوند بر او بسيار شود حوائج و نيازمنديهاى مردم باو زياد گردد، پس هر كه قيام نمايد براى خوشنودى خدا در برآوردن حاجات مردم بطورى كه لازم و واجب است آن (نعمت) ها را در معرض دوام و باقى بودن قرار داده است، و كسى كه قيام ننمايد براى رضاى خداوند در برآوردن حوائج بنحوى كه واجب و لازم است، نعمتها را بمعرض زوال و نابودى در آورده است.

###استدامة النعمة باحتمال المؤنة

الحديث 924 استدامة النعمة باحتمال المؤنة

في الوسائل: (كتاب الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر) باب «استدامة النعمة باحتمال المؤنة» عن إبراهيم بن محمّد قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: ما من عبد تظاهرت عليه من اللّه نعمة إلّا اشدّت مؤنة النّاس عليه، فمن لم يقم للنّاس بحوائجهم فقد عرضت النّعمة للزّوال، قال: فقلت جعلت فداك، و من يقدر أن يقوم لهذا الخلق بحوائجهم؟ فقال: إنّما النّاس في هذا الموضع و اللّه المؤمنون.

###استدامة النعمة باحتمال المؤنة

924- در وسائل: (كتاب امر بمعروف و نهى از منكر) باب «استدامت نعمت باحتمال مئونه» از ابراهيم بن محمد روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) فرمود: نيست بنده‏اى كه نعمت بسيارى از خداوند بر او وارد گردد مگر اينكه احتياجات مردم باو زياد گردد، پس كسى كه باحتياجات مردم نرسد (و نيازهاى ايشان برنياورد) پس بتحقيق كه نعمت در معرض زوال و نابودى باشد (راوى) گفت پس عرض كردم: فدايت گردم كيست كه بتواند به نيازمنديهاى اين همه مردم (با بسيارى ايشان) بپاخيزد و برسد (و حوائج آنان را برآورد) فرمود: بخدا سوگند (منظور از) مردم در اين مورد اهل ايمانند.

###حسن جوار

الحديث 925 وجوب حسن جوار النّعم بالشّكر و أداء الحقوق‏

و فيه أيضا: باب «وجوب حسن جوار النّعم بالشّكر و أدآء الحقوق» عن أمير المؤمنين عليه السّلام انّه قال: إذا وصلت إليكم أطراف النّعم فلا تنفروا أقصاها بقلّة الشّكر.

###حسن جوار

925- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب حسن جوار نعمتها بسبب شكر و اداء حقوق» از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه ابتداء و اوائل نعمتها بشما رسيد (و روى نمود) پس انتها وحد اعلاى آنها را كوچ ندهيد بواسطه كمى شكر و سپاسگزارى (كمتر شكر نمودن نيز كفران نعمت بوده و موجب جلوگيرى از زيادى نعمت ميگردد و گاهى سبب زوال نعمت هم مى‏شود).

###اصطناع المعروف إلى العلويّين و السّادات‏

الحديث 926 تأكّد استحباب اصطناع المعروف إلى العلويّين و السّادات‏

و فيه أيضا: باب «تأكّد استحباب إصطناع المعروف إلى العلويّين و السّادات» عن عليّ بن موسى الرضا عليه السّلام عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أربعة أنا شفيع لهم يوم القيامة: المكرم لذرّيّتي من بعدي، و القاضي لهم حوائجهم، و السّاعي لهم في امورهم عند ما اضطرّوا إليه، و الحبّ لهم بقلبه و لسانه.

###اصطناع المعروف إلى العلويّين و السّادات‏

926- و نيز در همان كتاب: باب «تاكد استحباب اصطناع معروف بعلويين و سادات» از حضرت على بن موسى الرضا (ع) از پدرش از پدران (بزرگوارش) عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: چهار طايفه‏اند كه من در روز قيامت جهت ايشان شفاعت ميكنم: كسى كه ذريه و فرزندان مرا (يعنى سادات را) پس از من اكرام نمايد، و كسى كه حوائج آنان را روا كند، و كسى كه در انجام امور آنها هنگامى كه اضطرار باو پيدا نمودند كوشا باشد، و كسى كه ايشان را بدل و زبان دوست بدارد.

 

 

 

###في الشّكر

الحديث 927 في الشّكر

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الشّكر» عن إسحاق بن عمّار، عن رجلين من أصحابنا سمعاه عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما أنعم اللّه على عبد من نعمة فعرفها بقلبه و حمد اللّه ظاهرا بلسانه فتمّ كلامه حتّى يأمر له بالمزيد.

###في الشّكر

927- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «شكر» از اسحاق بن عمار از دو نفر از اصحاب ما (اماميه) روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيده‏اند كه فرمود: خداوند هيچ نعمتى را بر بنده‏اى عطا نفرموده كه چون آن را بقلبش بشناسد (يعنى قدر آن نعمت را بداند و در موردى كه خداوند رضايت دارد بكار برد) و در ظاهر هم بزبان خود خداوند را سپاس و ستايش نمايد پس سخن او بحمد و ثنا تمام شود جز آنكه خداوند بزيادتى نعمت آن بنده امر فرمايد.

###في الشّكر

الحديث 928 في الشكر

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ميسر، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: شكر النّعم إجتناب المحارم، و تمام الشّكر قول الرّجل: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.

###في الشّكر

928- و نيز در همان كتاب و باب: از ميسر از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: سپاسگزارى نعمتها دورى و پرهيز نمودن از گناهان است (يعنى نعمتهائى را كه خداوند باو عطا فرموده در معصيت صرف ننمايد) و تمام و كمال شكر (نعمتها پس از دورى از گناهان) آنست كه شخص بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (تمام سپاس و ستايش مخصوص بپروردگار جهانيان است).

###في التحميد

الحديث 929 في التحميد

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن المثنى الحنّاط، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله إذا ورد عليه أمر يسرّه قال: الحمد للّه على هذه النّعمة، و إذا ورد عليه أمر يغتمّ به قال: الحمد للّه على كلّ حال.

###في التحميد

929- و نيز در همان كتاب و باب: از مثنى حناط از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: رسول خدا (ص) چنين بود كه هر گاه امرى بر آن حضرت وارد ميشد كه او را مسرور و خوشحال مينمود ميفرمود: الحمد للَّه على هذه النعمة (سپاس خداى را بر اين نعمت) و هر گاه امرى بر او وارد ميشد كه موجب اندوه خاطرش ميگرديد ميفرمود: الحمد للَّه على كل حال (سپاس خدا را بر هر حال).

###في الشّكر

الحديث 930 في الشكر

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن هشام بن أحمر قال: كنت أسير مع أبي الحسن عليه السّلام في بعض أطراف المدينة إذثنى رجليه عن دابّته فخرّ ساجدا فأطال و أطال، ثمّ رفع رأسه و ركب دابّته، فقلت جعلت فداك قد أطلت السجود، فقال: إنّي ذكرت نعمة أنعم اللّه بها عليّ فأحببت أن أشكر ربّي.

###في الشّكر

930- و نيز در همان كتاب و باب: از هشام بن احمر روايت شده كه در بعضى از اطراف مدينه با حضرت موسى بن جعفر (ع) ميرفتم ناگاه آن حضرت هر دو پاى (مبارك) خود را (جهت پياده شدن) بيك طرف مركبشان برگردانيد، پس بحال سجده روى زمين قرار گرفت و سجده را بسيار طولانى نمودند، سپس سر خود را بلند نموده و مركب خود را سوار شدند، پس عرض كردم فدايت شوم سجده را طولانى فرموديد فرمود: بياد نعمتى افتادم كه خداوند بمن مرحمت فرموده بود پس دوست داشتم كه پروردگار خود را شكر نمايم.

###حسن المعاشرة

الحديث 931 حسن المعاشرة

في الكافي: (كتاب العشرة) باب «حسن المعاشرة» عن أبي الرّبيع‏ الشّامي قال: دخلت على أبي عبد اللّه عليه السّلام و البيت غاصّ بأهله فيه الخراساني و الشّامي و من أهل الافاق فلم أجد موضعا أقعد فيه، فجلس أبو عبد اللّه عليه السّلام و كان متّكئا ثمّ قال: يا شيعة آل محمّد! إعلموا أنّه ليس منّا من لم يملك نفسه عند غضبه، و من لم يحسن صحبة من صحبه، و مخالقة من خالقه، و مرافقة من رافقه، و مجاورة من جاوره، و ممالحة من مالحه، يا شيعة آل محمّد! إتّقوا اللّه ما استطعتم و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه.

###حسن المعاشرة

931- در كافى: (كتاب عشرت) باب «حسن معاشرت» از ابى الربيع شامى روايت‏ شده كه خدمت حضرت صادق (ع) شرفياب شدم در حالى كه خانه از جمعيت پر بود كه خراسانى و شامى و از اهل ساير شهرستانها بودند و من جايى نيافتم كه آنجا بنشينم، پس حضرت صادق (ع) نشستند و تكيه كردند سپس فرمودند: اى پيروان آل محمد، بدانيد از (پيروان) ما نيست كسى كه هنگام خشم و غضب مالك نفس خود نباشد (يعنى از خشم نمودن خوددارى نكند) و كسى كه با همنشينان و ياران خود نيكو همنشينى نكند، و با كسانى كه بخوش خوئى باوى معاشرت ميكنند نيكو آميزش و معاشرت ننمايد، و با اشخاصى كه بمهربانى و نرمى با او رفتار مينمايند كاملا نرمى و مهربانى نكند، و با همسايگان خود نيكو همسايگى ننمايد (يعنى حقوق همسايگى را مراعات نكند) و با كسى كه با وى هم غذا مى‏شود هم‏غذاشدنش را نيكو نگرداند (يعنى نسبت باشخاصى كه با او غذا ميخورند تجاوز نمايد و حال آنان را مراعات نكند) اى پيروان آل محمد، تا ميتوانيد و قدرت و توانائى داريد از نافرمانى خداوند بپرهيزيد، و لا حول و لا قوة الا باللَّه.

###حسن الصّحابة و حقّ الصاحب في السفر

الحديث 932 حسن الصّحابة و حقّ الصاحب في السفر

و فيه أيضا: باب «حسن الصّحابة و حقّ الصاحب في السفر» عن مسعدة ابن صدقة، عن أبي عبد اللّه، عن آبائه عليهم السّلام: إنّ أمير المؤمنين عليه السّلام صاحب رجلا ذميّا فقال له الذميّ: أين تريد يا عبد اللّه؟ فقال: اريد الكوفة، فلمّا عدل الطريق بالذميّ عدل معه أمير المؤمنين عليه السّلام، فقال له الذميّ: ألست زعمت أنّك تريد الكوفة؟ فقال له بلى، فقال له الذّميّ فقد تركت الطّريق، فقال له: قد علمت، قال: فلم عدلت معي و قد علمت ذلك؟ فقال له أمير المؤمنين عليه السّلام: هذا من تمام حسن الصحبة أن يشيّع الرّجل صاحبه هنيئة إذا فارقه، و كذلك أمرنا نبيّنا صلّى اللّه عليه و آله، فقال له الذّميّ: هكذا قال؟ قال: نعم، قال الذّميّ لاجرم إنّما تبعه من تبعه لأفعاله الكريمة، فأنا اشهدك إنّي على دينك، و رجع الذّميّ مع أمير المؤمنين عليه السّلام فلمّا عرفه أسلم.

###حسن الصّحابة و حقّ الصاحب في السفر

932- و نيز در همان كتاب: باب «حسن مصاحبت و حق مصاحب و رفيق در سفر» از مسعدة بن صدقه از حضرت صادق (ع) از پدران (گراميش) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) با مردى ذمى (يعنى كافرى كه به پناه مسلمين در آمده و جزيه ميداد) همسفر شدند، آن مرد ذمى بحضرت گفت اى بنده خدا كجا را اراده نمودى (يعنى كجا ميروى) حضرت فرمود: اراده كوفه نموده‏ام، پس چون راه آن مرد ذمى از راه كوفه جدا شد و براه خود رفت حضرت امير المؤمنين (ع) هم راه كوفه را واگذاشتند و باوى رفتند، پس آن ذمى بحضرت عرض كرد آيا نفرمودى ميخواهم بكوفه بروم، حضرت فرمود آرى، مرد ذمى گفت پس‏ شما راه كوفه را واگذاشتيد (يعنى از راه كوفه صرف نظر كرده و باين راه با من آمدى) حضرت باو فرمود دانستم (كه راه كوفه را واگذاشتم) ذمى گفت پس چرا از راه مقصد خود منصرف شده و با من آمدى با اينكه ميدانستى، حضرت امير المؤمنين (ع) باو فرمود: اين عمل و رفتار من بجهت آن بود كه چون از تمام نمودن خوش رفتارى با همسفر و رفيق راه آنست كه انسان همسفر خود را هنگامى كه ميخواهد از وى جدا شود مقدارى مشايعت نمايد (و با او برود) و بچنين عمل، پيغمبر ما ما را امر فرموده است، پس ذمى بحضرت گفت پيغمبر چنين فرموده؟ حضرت فرمود آرى، ذمى عرض كرد البته هر كس كه پيروى او نموده (و بدين او گرويده) بجهت افعال كريمه و خصال پسنديده آن حضرت است كه متابعت از وى نموده، پس من تو را شاهد و گواه ميگيرم كه من بر دين تو هستم، و آن ذمى از مقصد خود صرف نظر كرد و با امير المؤمنين (ع) بكوفه رفت و چون حضرت را شناخت اسلام آورد.

###من حكم أمير المؤمنين عليه السّلام‏

الحديث 933 المختار من حكم أمير المؤمنين عليه السّلام‏

في نهج البلاغة: باب «المختار من حكم أمير المؤمنين عليه السّلام» و قال عليه السّلام: يابن آدم! كن وصيّ نفسك، و اعمل في مالك ما تؤثر أن يعمل فيه من بعدك.

###من حكم أمير المؤمنين عليه السّلام‏

933- در نهج البلاغه: باب «مختار از پندهاى حكيمانه حضرت امير المؤمنين (ع) نقل شده كه آن حضرت فرمود: اى پسر آدم، بمنزله وصى خود باش، و بجا آور در مال خود آنچه را كه اختيار ميكنى و ميخواهى كه پس از تو در آن مال بجا آورده شود (يعنى آنچه را كه ميخواهى كه وصى و بازماندگان از مال و ثروتت پس از مرگ تو انجام بدهند خودت انجام بده، زيرا بوصيتها غالبا عمل نميشود، و براى مباشرت در امور خيريه، اجر و ثواب بسيار زيادى ميباشد. برگ عيشى بگور خويش فرست - كس نيارد ز پس تو پيش فرست‏.

###فضائل أهل البيت

الحديث 934 فضائل أهل البيت ع و النص عليهم‏

في أمالي الطّوسي: (الجزء الثاني عشر) عن أنس قال: نظر النبيّ صلّى اللّه عليه و آله إلى عليّ عليه السّلام فقال: كذب من زعم أنّه يبغضك و يحبّني.

###فضائل أهل البيت

934- در امالى طوسى: (جزء دوازدهم) از انس روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) بعلى (ع) توجه نموده و فرمود: دروغ ميگويد كسى كه گمان كند (و عقيده باطل او چنين باشد) كه تو را دشمن دارد و مرا دوست ميدارد (يعنى دشمنى نسبت بتو با دوستى و محبت بمن هرگز سازش ندارد، و هر كس تو را دشمن بدارد مرا نيز دشمن داشته است).

###من خطب أمير المؤمنين عليه السّلام‏

الحديث 935 المختار من خطب أمير المؤمنين عليه السّلام‏

في نهج البلاغة: باب «المختار من خطب أمير المؤمنين عليه السّلام» و من خطبة له عليه السّلام: الحمد للّه الّذي جعل الحمد مفتاحا لذكره، و سببا للمزيد من فضله، و دليلا على آلائه و عظمته. عباد اللّه! إنّ الدّهر يجري بالباقين كجريه بالماضين، لا يعود ما قد ولّى منه و لا يبقى سرمدا ما فيه، آخر فعاله كأوّله، متسابقة [متشابهة] اموره، متظاهرة أعلامه فكأنّكم بالسّاعة تحدوكم حدو الزّاجر بشوّله، فمن شغل نفسه بغير نفسه تحيّر في الظّلمات و ارتبك في الهلكات و مدّت به شياطينه في طغيانه و زيّنت له سيّى‏ء أعماله، فالجنّة غاية السابقين و النّار غاية المفرطين.

إعلموا عباد اللّه! إنّ التقوى دار حصن عزيز، و الفجور دار حصن ذليل لا يمنع أهله و لا يحرز من لجأ إليه، ألا و بالتقوى تقطع حمة الخطايا، و باليقين تدرك الغاية القصوى. عباد اللّه! اللّه اللّه في أعزّ الأنفس عليكم و أحبّها إليكم، فانّ اللّه قد أوضح لكم سبيل الحقّ و أنار طرقه، فشقوة لازمة أو سعادة دائمة، فتزوّدوا في أيّام‏ الفناء لأيّام البقاء، قد دللتم على الزاد و امرتم بالظّعن و حثثتم على المسير [السير] فانّما أنتم كركب وقوف لا تدرون متى تؤمرون بالسّير، ألا فما يصنع بالدنيا من خلق للآخرة؟ و ما يصنع بالمال من عمّا قليل يسلبه و تبقى عليه تبعته و حسابه؟ عباد اللّه! إنّه ليس لما وعد اللّه من الخير مترك و لا فيما نهى عنه من الشرّ مرغب، عباد اللّه! إحذروا يوما تفحص فيه الأعمال و يكثر فيه الزّلزال و تشيب فيه الأطفال. إعلموا عباد اللّه، إنّ عليكم رصدا من أنفسكم و عيونا من جوارحكم و حفّاظ صدق يحفظون أعمالكم و عدد أنفاسكم، لا تستركم منهم ظلمة ليل داج و لا يكنّكم منهم باب ذو رتاج، و إنّ غدا من اليوم قريب، يذهب اليوم بما فيه و يجي‏ء الغد لاحقا به، فكأنّ كلّ امرء منكم قد بلغ من الأرض منزل وحدته و محطّ حفرته، فياله من بيت وحدة و منزل وحشة و مفرد غربة، و كأنّ الصّيحة قد أتتكم و السّاعة قد غشيتكم و برزتم لفصل القضآء قد زاحت عنكم الأباطيل و اضمحلّت عنكم العلل و استحقّت بكم الحقائق و صدرت بكم الامور مصادرها، فاتّعظوا بالعبر و اعتبروا بالغير و انتفعوا بالنّذر.

###من خطب أمير المؤمنين عليه السّلام‏

935- در نهج البلاغه: باب «مختار از خطبه‏هاى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام» است كه از جمله خطبه‏هاى آن حضرت اينست كه فرمود: سپاس و ستايش مختص آن خدائى است كه حمد را كليدى براى ذكر و ياد خود و سبب ازدياد انعام خويش و دليل بر نعمتها و عظمت خود قرار داد. بندگان خدا، همانا روزگار سپرى مى‏شود ببازماندگان مانند سپرى‏شدنش بگذشتگان (يعنى چنانچه ايشان را باقى نگذاشت و از سراى فانى بدار باقى برد شما را نيز باقى نخواهد گذاشت) آنچه از آن پشت كرد و گذشت برنميگردد، و آنچه در آن موجود است هميشه و دائم باقى نميماند، رفتار آخر آن مانند اول آنست، امور و آثار آن بر يك ديگر پيشى ميگيرند و نشانه‏هاى رفتار آن كمك و معاون يك ديگرند (در دنيا گرفتاريها و آسودگى و فقر و ثروت و بيمارى و سلامتى و عزت و ذلت براى افراد مردم باشد و ارزش و اعتبارى براى روزگار نيست و بايد از رفتار آن عبرت گرفت و دل بآن نبست) پس گويا شما با قيامت قرين هستيد (از جهت بسيار نزديك بودن) شما را ميراند مانند راندن ساربان شتران ماده پستان خشك‏شده سبك سير را، پس كسى كه خود را مشغول سازد بغير خود (يعنى تمام عمر خود را بدنيا و آلايش آن مصروف دارد و از تحصيل علم و معرفت و طاعت و تهذيب نفس و تخلق بخلق انسانى چشم بپوشد) در تاريكيهاى گمراهى و جهل، حيران و سرگردان شود و در آنچه موجب هلاكت و نابوديها است بيفتد و فرو رود و براى او رهائى و نجات نباشد، و شياطينش (همنشينان بدسير و نفس اماره ‏اش) او را در سركشى و طغيانش بكشانند و اعمال بد او را در نظرش زينت و جلوه دهند (تا اعمال زشت خود را بپسندد و نيكو فرض كند و گناهان بر او احاطه كند و هرگز موفق بتوبه نشود، و از اعمال خود نتيجه‏اى جز زيان كارى نميبرد چنانچه در قرآن مجيد است: قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا،  الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً، اى پيغمبر بگو آيا شما را بزيان‏كارترين مردم از جهت كردارشان خبر بدهيم؟ آنان كسانى هستند كه كوشش آنها در زندگانى دنيا ضايع و بى‏فايده و هدر شد در حالى كه ايشان گمان ميكنند كه كار نيكو انجام ميدهند) پس بهشت، نتيجه و عاقبت اعمال پيشى دارندگان بطاعت خداوند است، و آتش جهنم سزا و عاقبت اعمال تقصيركارانست. بندگان خدا بدانيد كه پرهيزكارى بمنزله سراى صاحب ديوارهاى محكم و استواريست كه عزيز مينمايد اهلش را، و گنه‏كارى و نافرمانى مانند سراى داراى ديوارهاى محكمى است كه ساكنين خود را خوار و ذليل ميگرداند و آفات و بليات را از اهلش منع نكرده و دور نميسازد و كسى را كه بآن پناه برد حفظ و نگهدارى نمينمايد، آگاه باشيد كه بسبب پرهيزكارى نيش زهرآگين گناهان بريده (و ريشه كن) مى‏شود، و بواسطه يقين (و اعتقاد جازم بخدا و رسول و ساير عقايد حقه) نهايت درجه مقام انسانيت بدست مى‏آيد (و در نتيجه، بمقامات عاليه بهشت نائل مى‏شود). بندگان خدا از خدا بترسيد، از خدا بترسيد در باره عزيزترين نفسها (و اشخاص) نزد شما و محبوبترين آنها پيش شما (هر كس خود را عزيزترين و بيشتر از ديگران دوست ميدارد، پس مقصود آنست كه بفكر خود باشيد و از آنچه موجب هلاكت است خويشتن را حفظ نمائيد) پس همانا خداوند راه واضح حق را آشكار نموده و راههاى آن را ظاهر و روشن گردانيده، پس (عاقبت انسان) يا شقاوت و بدبختى هميشگى و يا سعادت و نيك بختى دائمى ميباشد، پس توشه برداريد در روزهائى كه فانى و نابودشدنى است (يعنى مدت عمر) براى‏ روزهائى كه باقى و برقرار خواهد بود (يعنى عالم آخرت) زيرا بر توشه برداشتن و حقيقت آن دلالت و راهنمائى شده‏ايد (خداوند در قرآن كريم فرموده: وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏، توشه برداريد پس همانا بهترين توشه، تقوى و پرهيزكارى است) و بكوچ كردن مأمور شده‏ايد (شما تكوينا از اين عالم بجهان ابدى كوچ ميكنيد پس خود را مهيا و آماده سفر كنيد) و بحركت و سير بسمت عالم آخرت وادار گشته‏ايد (برحسب طبيعت و گذشتن شب و روز و مدت عمر) پس شما مانند سوارانى هستيد كه توقف كرده‏اند (و آماده حركت باشند) نميدانيد چه وقت مأمور بسير و حركت ميشويد (بواسطه قائد و زمامدار مرگ) آگاه باشيد كسى كه براى آخرت آفريده شده با دنيا چه ميكند (چه كار است او را با آلايش دنيا و علاقه بآن) و كسى كه باندك زمان مال و ثروت از او برگرفته شود و از دستش برود و وزر و وبال و حساب آن بر او باقى بماند با آن مال و دلبستگى بآن چه خواهد كرد؟ بندگان خدا، همانا براى آنچه خداوند وعده فرموده از اجر و پاداش بندگى و اطاعت، راه ترك و واگذشتن نيست، و در آنچه خداوند نهى فرموده كه گناهان و اعمال زشت و بد است موجب ميل و رغبت نباشد (مقامات عاليه بهشت و نعمتهاى در آن فروگذاشتنى و رها كردنى نيست، و شرور و گناهان با سزا و كيفر و شكنجه‏اى كه براى آنهاست خواستنى نباشد). بندگان خدا، حذر كنيد و بترسيد از روزى كه در آن روز اعمال بررسى و كنجكاوى مى‏شود (كوچكترين نيك و بد اعمال بازرسى شده و جزا داده شود) و زلزله و تزلزل و نگرانى در آن روز بسيار ميباشد، و اطفال و كودكان در آن روز (از شدت خوف و سختى) پير ميگردند. بندگان خدا، بدانيد كه البته بر شما ديده با نانى است از خود شما و جاسوسانى است‏ از اعضاء و جوارح شما، و نگهبانان راستگوئى است (از فرشتگان) كه اعمال و كردار و عدد نفسهاى شما را حفظ و ثبت مينمايند (يعنى شماره اعمالى را كه در هر نفس زدن بجا آورده‏ايد حفظ ميكنند) تاريكى شب بسيار تاريك، شما را از آنها نميپوشاند، و درب بسته محكم شما را از ايشان پنهان نميكند (چون هميشه و در هر جا با شما هستند، هيچ چيز حتى تاريكى شب ظلمانى و مخفى‏گاههاى محكم نميتواند اعمال شما را از آنها پنهان و مستور بدارد) و همانا فردا (يعنى عالم برزخ) نسبت بامروز نزديك است، امروز با آنچه در آنست ميرود و فردا پيوسته بآن مى‏آيد، پس (از جهت نزديكى مرگ و عالم برزخ) گويا هر مردى از شما بمنزل تنهائى خود و محل فرود آمدن گودال خويش از زمين (كه قبر اوست) رسيده است، پس چه قدر مصيبت او بزرگ و حزن و اندوهش بسيار است از جهت خانه تنهائى و منزل وحشتناك و مكان غربت و بى‏كسى قبر، و گويا صيحه ‏اى كه در روز رستاخيز ميباشد بشما رسيده و روز قيامت شما را فرا گرفته و (از قبر) بيرون آمده‏ايد (و در ديوان عدل الهى حاضر شده‏ ايد) براى حكم و داورى خداوند در حالى كه باطنها (عقايد و گمانها و هوى و هوسهاى باطل و بيهوده) از شما زائل و برطرف گشته و اسباب و وسائل (امور ظاهريه) از شما گرفته شده و نابود گشته و حقائق و امور واقعيه براى شما ثابت و لازم گرديده، و امور (يعنى نتيجه و پاداش و سزاى نيك و بد اعمال) بشما بازگشته و در جايگاه خود واقع شده است، پس بآنچه باعث عبرت است پند گيريد و بتغييرات و دگرگون شدن اوضاع و احوال زمانه و ابناء روزگار عبرت گيريد، و از بيم دهندگان (انبياء و كتب آسمانى) سودمند شويد و نفع ببريد (از آنها پيروى نمائيد و از عقوبت و شكنجه‏ها و آتش جهنم خود را برهانيد).

###خطبة له في التوحيد

الحديث 936 من خطبة له عليه السّلام في التوحيد

و فيه أيضا: في ذلك الباب، و من خطبة له عليه السّلام: قد علم السّرائر و خبر الضّمائر، له الإحاطة بكلّ شي‏ء و الغلبة لكلّ شي‏ء و القوّة على كلّ شي‏ء، فليعمل العامل منكم في أيّام مهله قبل إرهاق أجله، و في فراغه قبل أو ان شغله و في متنفّسه فبل أن يؤخذ بكظمه، و ليمهّد لنفسه و قدمه، و ليتزوّد من دار ظعنه لدار إقامته. فاللّه اللّه أيّها النّاس فيما استحفظكم من كتابه و استودعكم من حقوقه، فانّ اللّه سبحانه لم يخلقكم عبثا و لم يترككم سدى و لم يدعكم في جهالة و لا عمي، قد سمّى آثاركم و علم أعمالكم و كتب آجالكم، و أنزل عليكم الكتاب تبيانا لكلّ شي‏ء و عمّر فيكم نبيّه أزمانا حتّى أكمل له و لكم فيما أنزل من كتابه دينه الّذي رضي‏ لنفسه، و أنهى إليكم على لسانه محابّه من الأعمال و مكارهه و نواهيه و أوامره، فألقى إليكم المعذرة و اتّخذ عليكم الحجّة و قدّم إليكم بالوعيد و أنذركم بين يدي عذاب شديد، فاستدركوا بقيّة أيّامكم و اصبروا لها أنفسكم فانّها قليل في كثير الأيّام الّتي تكون منكم فيها الغفلة و التّشاغل عن الموعظة، و لا ترخّصوا لأنفسكم فتذهب بكم الرّخص مذاهب الظّلمة، و لا تداهنوا فيهجم بكم الإدهان على المعصية. عباد اللّه! إنّ أنصح النّاس لنفسه أطوعهم لربّه، و إنّ أغشّهم لنفسه أعصاهم‏ لربّه، و المغبون من غبن نفسه، و المغبوط من سلم له دينه، و السّعيد من وعظ بغيره و الشّقيّ من انخدع لهواه [و غروره‏] و اعلموا أنّ يسير الرّياء شرك و مجالسة أهل الهوى منساة للإيمان و محضرة للشيطان، جانبوا الكذب فانّه مجانب للإيمان، الصّادق على شفا منجاة و كرامة، و الكذب على شرف مهواة و مهانة، و لا تحاسدوا فانّ الحسد يأكل الايمان كما تأكل النّار الحطب، و لا تباغضوا فانّها الحالقة، و اعلموا أنّ الأمل يسهي العقل و ينسي الذكر، فاكذبوا الأمل فانّه غرور و صاحبه مغرور.

###خطبة له في التوحيد

936- و نيز در همان كتاب و باب نقل شده كه از خطبه‏هاى آن حضرتست كه فرمود: بتحقيق خداوند به نهانيها دانا و از انديشه‏ها آگاه است (پس بايد از گناهان هر چند در خلوت و پنهانى باشد و از انديشه‏هاى بد و پليد دورى و اجتناب نمود) احاطه و غلبه و قدرت و توانائى بر هر چيز مختص باوست (يعنى براى ذات مقدس او علم و عليت و قدرت بر جميع عوالم امر و خلق است چنانچه در قرآن كريم فرموده: أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ پس عمل‏كننده بدستورات خدا و رسول از شما بايد بعمل بپردازد در روزهاى مهلت و ايام عمر خود پيش از آنكه مرگ او را دريابد و در موقع فراغت و فرصتش قبل از گرفتاريش (و دچارشدنش بهول و هراس و وحشت قبر و عذاب آخرت) و در هنگام آسايش و گشايش خود پيش از آنكه راه نفس و گلويش گرفته شود (و بميرد) و بايد جايگاهى براى خودش و قدمش (بواسطه ايمان و اعمال صالحه) آماده و فراهم سازد، و بايد از سراى كوچ كردنش (كه دنياى فانى است) براى جايگاه ابدى و هميشگى (و عالم آخرت باقى) خود توشه بردارد. پس اى مردم از خدا بترسيد از خدا بترسيد در باره آنچه كه از شما نگهدارى و حفظ آن را خواسته كه كتاب اوست (يعنى قرآن كريم و مقصود از حفظش تدبر در آن و آشنا شدن بمعانى و عمل بآنست) و در آنچه كه نزد شما وديعه و امانت نهاده و آن حقوق (يعنى اوامر و نواهى و احكام) پروردگار است، زيرا خداوند سبحان شما را بيهوده نيافريده و مهمل و بى‏فائده شما را رها نكرده و در نادانى و كورى گمراهى شما را وانگذاشته بلكه آثار (يعنى راه خير و شر) شما را ظاهر و روشن ساخته و اعمال و كارهاى شما را دانسته و اجلها و مدت عمرهاى شما را مقدر و معين فرموده و كتابش (يعنى قرآن) را بر شما فرو فرستاده كه بيان‏كننده هر چيز است، و پيغمبر خود را ميان شما مدت مديدى عمر داد و باو حيات و زندگانى بخشيد تا آن دينى را كه براى (بندگان) خود پسنديده جهت پيغمبرش و براى شما در كتاب و قرآن خود كه بر شما نازل فرمود تمام و كامل‏ گردانيد و آنچه را كه دوست دارد و محبوب اوست (از طاعات) و آنچه را كه خوش ندارد و مبغوض اوست از اعمال (زشت و شرور) و نواهى و اوامر (محرمات و واجبات خود را بواسطه زبان و بيان پيغمبرش بشما اعلام فرمود، پس طريق عذر خواهى را بشما القا نمود (و آموخت و بتوبه و استغفار از گناهان امر فرمود) و حجت (ها و براهين) را بر شما واضح و روشن نمود و تهديد (بعقوبت و سزاى نافرمانى و گناهان) را پيش از فرا رسيدن عذاب روز قيامت پيش انداخت و شما را بشكنجه و عذاب سختى كه در پيش داريد بيم داد و ترسانيد، پس بقيه روزهاى عمر خودتان را دريابيد (و از خواب غفلت بيدار شويد و در طلب خوشنودى خداوند كوشا باشيد) و خود را در ايام باقيمانده عمر بشكيبائى و صبر (بر تحمل آنچه بر شما دشوار و ناگوار است) واداريد، زيرا اين روزهاى باقيمانده نسبت بروزهاى بسيارى كه در غفلت و روگردانيدن از پند و موعظه گذرانديد كم و اندك است، و به نفسهاى (اماره سركش) خود رخصت و آزادى ندهيد كه اين آزادى شما را براههاى ستمكاران ميبرد (اگر از شهوات و خواسته‏هاى نفسانى جلوگيرى نكنيد بمعاصى و گناهان دچار و بپيروى از ستمكاران گرفتار خواهيد شد) و با ستمكاران سازش و مسالمت ننمائيد چون اين سازش (و مسامحه و سكوت در برابر منكرات افعال و رفتار آنان) شما را برو آوردن و هجوم نمودن در نافرمانى و گناهان واميدارد. بندگان خدا، همانا نصيحت‏كننده‏ترين مردم (و شفيق ترين آنان نسبت) بخود كسى است كه پروردگارش را بيشتر از آنها فرمانبرى و اطاعت نمايد (زيرا نصيحت‏كنندگان سود و خير كسى را كه پند ميدهند خواهانند و همه چيز و هر سودى برابر مقام قرب خداوند و خوشنودى او و درجات عاليه بهشت و نعمتهاى آن كه براى اطاعت‏كنندگان است كوچك و ناچيز است) و همانا فريب دهنده‏ترين مردم خود را كسى است كه پروردگار خويش را بيش از ايشان معصيت و نافرمانى كند (چون زيان معاصى كه دورى از رحمت خدا و فراق بهشت و نعمتهاى آن و دچار شدن بشكنجه و آتش جهنم است سرآمد همه زيانها باشد و بهيچ وجه قابل تدارك و علاج نيست) و مغبون و فريب داده شده كسى است كه بنفس خود زيان روا دارد و كسى كه (سزاوار است) مقامش آرزو شود و بحالش غبطه برند آن كسى است كه دينش براى او سالم بماند، و سعادتمند كسى است كه از ديگران پند گيرد، و شقى و بدبخت كسى است كه بخواسته‏ها و لذات نفسانى خود فريب خورد، و بدانيد كه ريا و خود نمائى در عبادات هر چند كم و اندك باشد شرك بخداوند است (زيرا عبادت‏كننده آن كسى را كه بجهتش رياكارى نموده او را در امور مؤثر دانسته و شريك خدا قرار داده) و همنشينى و مجالست با پيروان هوى و هوسهاى نفسانى موجب فراموش نمودن ايمانست و جايگاه حضور شيطان ميباشد، از دروغگوئى دورى و اجتناب كنيد كه آن بر طرف‏كننده ايمان است، راستگو بر ساحل نجات و كرامت است و دروغگو مشرف بهلاكت و خوارى ميباشد، و بيكديگر حسد نبريد زيرا حسد ايمان را ميخورد (موجب زوال و فناء ايمانست) همچنانچه آتش هيزم را ميخورد و فانى ميسازد، و با يك ديگر دشمنى ننمائيد كه آن مصيبت بزرگ و موجب شرور و فساد و هلاكت و ريشه كن شدن دين و اجتماع است و بدانيد كه آرزو عقل را بغفلت و اشتباه مياندازد و باعث مى‏شود كه انسان خدا و مرگ و آخرت را فراموش نمايد (چون شخص آرزومند تمام تدبير و فكر و اهتمامش را در وسائل رسيدن بآرزوى خود صرف ميكند) پس آرزو را دروغ پنداريد زيرا آن فريبنده و موجب غفلت است و آرزومند فريب داده شده است (آرزوها را از خود دور و برطرف نمائيد چه بسا آرزومندان كه بآرزوى خود رسيده، و يا پيش از آنكه بآرزوى خود برسند مرگ گريبان ايشان را گرفته و بسزا و عقوبت جنايات و گناهانى كه براى رسيدن بآرزوها مرتكب شده‏اند گرفتار گشته‏اند).

###كثرة الكلام بغير ذكر اللّه‏

الحديث 937 كراهة كثرة الكلام بغير ذكر اللّه‏

في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «كراهة كثرة الكلام بغير ذكر اللّه» عن عمرو بن جميع، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان المسيح عليه السّلام يقول: لا تكثروا الكلام في غير ذكر اللّه، فانّ الّذين يكثرون الكلام في غير ذكر اللّه قاسية قلوبهم و لكن لا يعلمون.

###كثرة الكلام بغير ذكر اللّه‏

937- در وسائل: (كتاب حج) باب «كراهت كثرت كلام در غير ذكر خدا» از عمرو بن جميع از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت عيسى (ع) ميفرمود: سخن بسيار در غير ذكر خدا نگوئيد، زيرا كسانى كه در غير ذكر خدا بسيار سخن ميگويند دلهاى آنها سخت است و ليكن نميدانند (يعنى سنگين‏دلانند و بسنگين دل بودن خود توجه ندارند، و سبب سنگين دل بودن و قساوت قلب، علاقه بدنيا و توجه بشهوات و لذات جسمانى و غفلت از ياد خدا و مرگ و عالم آخرت است، و در چنين دلى عاطفه و رقت نباشد و پند و اندرز در آن اثر نكند). بيدل گمان مبر كه نصيحت كند قبول - من گوش استماع ندارم لمن تقول‏.

 

 

 

###صمت و السكوت

الحديث 938 استحباب الصّمت و السكوت إلّا عن الخير

و فيه أيضا: باب «استحباب الصّمت و السكوت إلّا عن الخير» و قال (أمير المؤمنين) عليه السّلام: من كثر كلامه كثر خطاؤه، و من كثر خطاؤه، و نم كثر خطاؤه قلّ حياؤه، و من قلّ حياؤه قلّ ورعه، و من قلّ ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النّار.

###صمت و السكوت

938- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب صمت و سكوت جز از سخن نيك» از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه سخنش بسيار شود (و زياد حرف بزند) خطا و اشتباهش زياد گردد، و كسى كه خطايش بسيار شود حيائش كم گردد و كسى كه حيائش كم شد ورع و پرهيزكاريش كم شود و كسى كه پرهيزكاريش كم شد دلش بميرد (يعنى حق را از باطل تميز ندهد و موعظه و نصيحت نپذيرد) و كسى كه دلش بميرد در آتش (جهنم) داخل گردد.

###حفظ اللسان‏

الحديث 939 في حفظ اللسان‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و قال عليه السّلام: الكلام في وثاقك ما لم تتكلّم به فاذا تكلّمت به صرف في وثاقه، فاخزن لسانك كما تخزن ذهبك و ورقك، فربّ‏ كلمة سلبت نعمة.

###حفظ اللسان‏

939- و نيز در همان كتاب و باب است كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: سخن در بند تو است مادامى كه تكلم بآن ننموده‏اى، پس چون تكلم بآن كردى تو در بند آن خواهى شد (يعنى سخن ناروائى را كه انسان بگويد پشيمانى از آن و ساير نتايج و آثارش بمنزله قيد و بندى است براى او) پس زبان خود را (از سخن گفتن) حفظ و نگهدارى نما چنانچه طلا و نقره مسكوك خود را نگهدارى مينمائى، پس چه بسا كلمه‏اى كه (گفته‏ شده و) نعمتى را ربوده و آن را از آدمى برطرف ساخته.

###حفظ اللسان‏

الحديث 940 وجوب حفظ اللّسان عمّا لا يجوز من الكلام‏

و فيه أيضا: باب «وجوب حفظ اللّسان عمّا لا يجوز من الكلام» عن أبي علي الجواني قال: شهدت أبا عبد اللّه عليه السّلام و هو يقول لمولى له يقال له سالم و وضع يده على شفته و قال: يا سالم! إحفظ لسانك تسلم، و لا تحمل النّاس على رقابنا.

###حفظ اللسان‏

940- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب حفظ زبان از سخنى كه جايز و روا نيست» از ابى على جوانى روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) را ديدم كه به بنده آزادشده خود كه اسمش سالم بود سخن ميگفتند و دست مباركش را بر لبش نهاد و فرمود: اى سالم زبان خود را نگهدار تا بسلامت باشى، و مردم را بر ما مسلط مگردان (يعنى سخنى كه موجب حمله مردم بر ما باشد براى مردم نقل مكن).

###حفظ اللسان‏

الحديث 941 وجوب حفظ اللّسان عمّا لا يجوز من الكلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن معمّر بن خلّاد، عن أبي الحسن الرّضا عليه السّلام، عن أبيه قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: نجاة المؤمن في حفظ لسانه.

###حفظ اللسان‏

941- و نيز در همان كتاب و باب: از معمر بن خلاد از حضرت رضا (ع) از پدر بزرگوارش روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرموده: نجات كسى كه داراى ايمان است در حفظ و نگهدارى زبان خودش ميباشد.

###حفظ اللسان‏

الحديث 942 وجوب حفظ اللّسان عمّا لا يجوز من الكلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، و قال أمير المؤمنين عليه السّلام: من حفظ لسانه ستر اللّه عورته.

###حفظ اللسان‏

942- و نيز در همان كتاب و باب: از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه زبان خود را (از سخنان بيهوده و ناروا) نگهدارى نمايد خداوند عيوب او و آنچه را كه دوست ندارد كسى از آن با خبر شود از مردم بپوشاند.

###حفظ اللسان‏

الحديث 943 وجوب حفظ اللّسان عمّا لا يجوز من الكلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سليمان بن مهران قال: دخلت على الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام و عنده نفر من الشيعة فسمعته و هو يقول، معاشر الشيعة! كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شينا، قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً و احفظوا ألسنتكم‏ و كفّوها عن الفضول و قبيح القول.

943- و نيز در همان كتاب و باب: از سليمان بن مهران روايت شده كه خدمت حضرت صادق جعفر بن محمد (ع) شرفياب شدم در حالى كه نزد آن حضرت جماعتى از شيعه بودند، پس از آن حضرت شنيدم كه ميفرمود: اى گروه شيعه، براى ما (اسباب) زينت باشيد و باعث نقص و عيب بر ما نباشيد (يعنى اعمال و رفتار شما طورى باشد كه موجب عزت و سربلندى ما شود و چنان نباشد كه دشمنان از ما مذمت و بد گوئى نمايند و باعث‏ ننگ و عار ما شود) و با مردم نيكو سخن گوئيد (يعنى با زبان خوش با مردم سخن گوئيد) و زبانهاى خودتان را نگهداريد و حفظ نمائيد و آن را از سخنان بيهوده و گفتار زشت و ناسزا بازداريد.

###حفظ اللسان‏

الحديث 944 في حفظ اللسان‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الفضيل بن يسار، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال عليه السّلام يا فضيل! بلّغ من لقيت من موالينا السّلام و قل لهم إنّي أقول: إنّي لا اغني عنهم من اللّه شيئا إلّا بورع، فاحفظوا ألسنتكم و كفّوا أيديكم و عليكم بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ، إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.

###حفظ اللسان‏

944- و نيز در همان كتاب و باب: از فضيل بن يسار از حضرت باقر (ع) روايت شده كه آن حضرت فرمود: اى فضيل، هر كس از دوستان ما را ملاقات نمودى سلام (ما را باو) برسان و آنها بگو كه من ميگويم: همانا چيزى (از عقوبت و سزاى گناهان) را از جانب خداوند از ايشان بازنمى‏دارم و برطرف نميسازم مگر بپرهيز آنان از گناهان (يعنى شفاعت و دوستى ما هنگامى موجب نجات دوستان ما خواهد شد كه داراى ورع و تقوى باشند، و دوستى ما به تنهائى عذاب و شكنجه‏هائى را كه سزاى گناهان است از آنان بر طرف نميكند) پس زبانهاى خودتان را (از گفتار بيهوده و ناروا) حفظ و نگهدارى كنيد و دستهاى خود را (از تعدى و تجاوز بمردم) بازداريد، و بر شما باد بشكيبائى و نماز همانا خداوند با شكيبايان است.

###حفظ اللسان‏

الحديث 945 في حفظ اللسان‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و عنه (أى مسعدة بن صدقة) عن جعفر عن أبيه، عن جدّه عليهم السّلام قال: من حسن إسلام المرء تركه ما لا يعنيه.

###حفظ اللسان‏

945- و نيز در همان كتاب و باب: از مسعدة بن صدقه از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش از جدش عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: از نيكى اسلام مرد (و كمال ايمان انسان) است كه آنچه را كه (از گفتار و كردار و معاشرت با پاره‏اى از مردم) براى وى فايده و سود (دنيوى يا اخروى) ندارد واگذارد و انجام ندهد.

###تعرب بعد الهجرة

الحديث 946 تحريم التعرب بعد الهجرة

في أمالي الطّوسي: (الجزء الثاني) حمّاد السمندري قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام جعفر بن محمّد عليهما السّلام: إنّي أدخل بلاد الشرك و إنّ من عندنا يقول: إن متّ ثمّ حشرت معهم، قال: فقال لي يا حمّاد! إذا كنت ثمّ تذكر أمرنا و تدعو إليه؟ قال: قلت نعم، قال: فاذا كنت في هذه المدن مدن الإسلام تذكر أمرنا و تدعو إليه؟ قال: قالت لا، فقال لي: إنّك إن تمت ثمّ حشرت امّة وحدك و سعى نورك بين يديك.

###تعرب بعد الهجرة

946- در امالى: (جزء دوم) از حماد سمندرى روايت شده كه بحضرت صادق (ع) عرض كردم من وارد شهرهاى مشركين ميشوم و نزد ما كسى است كه ميگويد اگر در آنجا بميرى با آنها (يعنى مشركين) محشور خواهى شد، حماد گفت پس آن حضرت بمن فرمود: اى حماد، هر گاه در آنجا باشى امر ما را ذكر ميكنى و مردم را بسوى آن دعوت مينمائى؟ (يعنى در باره امر ولايت و امامت ما با مردم گفتگو ميكنى و آنان را به پيروى از سخنان ما ترغيب ميكنى؟ حماد) گفت عرض كردم آرى، پس حضرت فرمود: پس وقتى در اين شهرهاى مسلمين كه باشى امر (امامت و دوستى و اطاعت از) ما را ذكر ميكنى و آنها را بسوى آن ميخوانى؟ حماد گفت عرض كردم نه (شايد از جهت تقيه نميتوانسته مردم را دعوت بولايت اهل بيت عليهم السّلام بنمايد) پس آن حضرت بمن فرمود: همانا اگر در شهرهاى مسلمين بميرى (روز قيامت) تو به تنهائى دانشمندى كه دارنده نيكيها است محشور خواهى شد و نور (ايمان و اعمال) تو پيش رويت حركت نمايد.

بيان: مقصود آنست كه اگر كسى در شهرهاى مشركين برود و شرك آنان او را از كسب فيض از نور ولايت مانع نگردد و از تقرب معنوى بحضرات اولياء طاهرين عليهم السّلام جلوگير نباشد بلكه در صدد باشد كه نور ولايت را در دلهاى متعديان نفوذ دهد و اعتقادات فاسده آنها را تصفيه نمايد و باعث ايمان آنان شود اين عمل موجب ازدياد قرب معنوى و تقويت نور ايمان او گردد و از تاريكيهاى شرك و كفر مشركين بجهت شدت نورانيت و قوت ايمان ممتاز خواهد بود، و ظلمت و تاريكى آنها در نورانيت او تأثيرى نميكند، پس هر گاه در اين حال بميرد روح او بجوار رحمت پروردگار جذب گرديده و با اولياء مقربين محشور خواهد بود و نور ولايت پيشاپيش روح نورانى او حركت مينمايد).

###أوّل عنوان صحيفة المؤمن بعد موته

الحديث 947 أوّل عنوان صحيفة المؤمن بعد موته ما يقول النّاس فيه، إن خيرا فخيرا و إن كان شرّا فشرّا

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أبي العبّاس الفضل بن عبد الملك، عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أوّل عنوان صحيفة المؤمن بعد موته ما يقول النّاس فيه، إن خيرا فخيرا و إن كان شرّا فشرّا، و أوّل تحفة المؤمن أن يغفر له و لمن تبع جنازته، ثمّ قال: يا فضل! لا يأتي المسجد من‏ كلّ قبيلة إلّا وافدها و من كلّ أهل بيت إلّا نجيبها، يا فضل! لا يرجع صاحب المسجد بأقلّ من إحدى ثلاث: إمّا دعاء يدعو به يدخله اللّه به الجنّة، و إمّا دعاء يدعو به فيصرف اللّه به عنه بلاء الدنيا، و إمّا أخ يستفيده في اللّه عزّ و جلّ، قال: ثمّ قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما استفاد إمرء مسلم فائدة بعد فائدة الاسلام مثل أخ يستفيده في اللّه، ثمّ قال: يا فضل! لا تزهدوا في فقراء شيعتنا، فانّ الفقير منهم ليشفع يوم القيامة في مثل ربيعة و مضرّ، يا فضل! إنّما سمّي المؤمن مؤمنا لأنّه يؤمن على اللّه فيجيز اللّه أمانه، ثمّ قال: أما سمعت اللّه تعالى يقول في أعدائكم إذا رأوا شفاعة الرجل‏ منكم لصديقه يوم القيامة: فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ  وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ.

###أوّل عنوان صحيفة المؤمن بعد موته

947- و نيز در همان كتاب و جزء: از ابى العباس فضل بن عبد الملك از حضرت صادق جعفر بن محمد (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: اولين عنوان نامه عمل مؤمن پس از مرگش گفتار مردم است در باره او، اگر (گفتار مردم در باره وى) خوب باشد پس نامه عمل او هم خوبست و اگر بد باشد پس نامه عمل او هم بد است (يعنى گفته و سخن مردم بى‏غرض و شايسته در حق وى نشانه و كاشف از خوبى و بدى نامه عمل او ميباشد) و نخستين تحفه و انعامى كه بمؤمن (پس از مرگش) عطا مى‏شود اينست كه‏ گناهان وى و كسانى كه دنبال جنازه او ميروند آمرزيده شود، سپس فرمود: اى فضل، نميآيد بمسجد از هر قبيله ‏اى مگر مردمان شريف آنها و از هر خانواده‏اى مگر مردمان نجيبشان، اى فضل، برنميگردد از مسجد كسى كه مداومت برفت و آمد بر مسجد دارد بكمتر از يكى از سه چيز (يعنى كمترين فائده‏اى كه بواسطه آمدن بمسجد عايد وى مى‏شود يكى از اين سه چيز است) يا دعائى است كه پروردگار خود را بآن ميخواند و خداوند او را بواسطه آن دعا ببهشت ميبرد، و يا دعائيست كه ميخواند پس خداوند بلا و گرفتاريهاى دنيا را از او بر طرف ميسازد، و يا برادرى است كه باو بهره‏مند گردد در راه خداوند با عزت و جلال (يعنى سومين چيزى كه از رفتن بمسجد استفاده ميكند كسى است كه او را شايسته و سزاوار براى برادرى ببيند و براى خدا ببرادرى خود انتخابش نمايد) حضرت فرمود سپس رسول خدا (ص) فرمود: مرد مسلمان بعد از فائده‏اى كه از اسلام برده، هيچ بهره و فائده نبرده كه در ارزش و عظمت مانند استفاده و بهره برادر دينى باشد كه او را براى خدا برادر خود قرار ميدهد، سپس حضرت صادق (ع) فرمود: اى فضل، از فقرا و نيازمندان شيعيان ما اعراض و دورى ننمائيد (و ايشان را حقير و كوچك مشماريد) زيرا يك نيازمند و فقير آنها در روز قيامت البته شفاعت ميكند در باره جماعتى از گنهكاران كه در عدد مانند دو قبيله ربيعه و مضر باشند (چون عدد افراد اين دو قبيله بيشتر از ساير قبايل عرب بود پس جهت تشبيه، كثرت و بسيار بودن افراديست كه شيعه نيازمند و فقير، شفاعت از آنان ميكند) اى فضل، همانا مؤمن بنام مؤمن ناميده شده بجهت آنكه امان ميدهد بر خداوند (يعنى از خداوند درخواست ميكند كه از مجازات مجرم صرف نظر نموده و او را عفو فرمايد) و خداوند امان او را اجازه ميفرمايد (يعنى شفاعتش را در حق گنهكاران مى‏پذيرد) سپس فرمود: آيا نشنيده‏ اى (و اين قسمت از آيه قرآن كريم را نخوانده‏اى) كه خداى تعالى در باره دشمنان شما ميفرمايد هنگامى كه مى‏بينند روز قيامت مردى از شما (شيعيان) را كه‏ براى دوست خود شفاعت ميكند، ميگويند پس براى ما نه شفاعت‏كنندگان و نه دوست وفا دارى است (چنانچه براى ايشان است).

###يوم القيامة نادى مناد

الحديث 948 إذا كان يوم القيامة نادى مناد من بطنان العرش: أين خليفة اللّه في أرضه؟

و فيه أيضا: (الجزء الثالث) عن أبان بن عثمان، عن أبي عبد اللّه جعفر ابن محمّد عليهما السّلام قال: إذا كان يوم القيامة نادى مناد من بطنان العرش: أين خليفة اللّه في أرضه؟ فيقوم داود النبيّ عليه السّلام، فيأتي الندآء من عند اللّه عزّ و جلّ: لسنا إيّاك أردنا و إن كنت للّه خليفة، ثمّ ينادي مناد ثانيا: أين خليفة اللّه في أرضه؟ فيقوم أمير المؤمنين عليّ بن أبيطالب عليهما السّلام، فيأتي النّدآء من قبل اللّه عزّ و جلّ: يا معشر الخلائق! هذا عليّ بن أبيطالب خليفة اللّه في أرضه و حجّته على عباده، فمن تعلّق بحبله في دار الدنيا فليتعلّق بحبله في هذا اليوم يستضي‏ء بنوره و ليتبعه إلى الدرجات العلى من الجنّات [من الجنان- نسخة] قال: فيقوم النّاس الّذين قد تعلّقوا بحبله في الدنيا فيتبعونه إلى الجنّة، ثمّ يأتي الندآء من عند اللّه عزّ و جلّ: ألا من تعلّق بامام في دار الدنيا فليتبعه إلى حيث يذهب، فحينئذ يتبرّء الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ،  وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا، كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ.

###يوم القيامة نادى مناد

948- و نيز در همان كتاب: (جزء سوم) از ابان بن عثمان از حضرت صادق جعفر بن محمد (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه روز قيامت شود نداكننده ‏اى از باطن (غير ظاهر) عرش ندا كند: كجاست خليفه خدا در زمينش؟ پس داود (ع) بپاى خيزد، بعدا از جانب پروردگار با عزت و جلال ندا آيد: تو را اراده ننموديم اگر چه خليفه خدا بودى، سپس نداكننده ‏اى دوباره ندا كند: كجاست خليفه خدا در زمين وى؟ پس حضرت امير المؤمنين على بن ابى طالب (ع) بپاى خيزد، پس از جانب خداوند با عزت و جلال ندا آيد: اى گروه مردمان، اين على بن ابى طالب است كه خليفه خدا در زمينش و حجت او بر بندگانش ميباشد، پس كسى كه برشته ولايت و دوستى او در دنيا و درآويخته پس امروز هم برشته ولايت او درآويزد از نورانيت او كسب نور كند و بدنبال او بدرجات عاليه از باغهاى بهشت برود، حضرت فرمود: پس مردمى كه در دنيا برشته ولايت او درآويخته بودند بپا خيزند و از عقب او بسوى بهشت روند، سپس از طرف خداى با عزت و جلال ندا آيد: آگاه باشيد هر كس در دنيا به (رشته دوستى پيشوا و) امامى درآويخته باشد پس تابع او شود و از عقب او رود هر كجا كه او ميرود، پس در اين وقت است كه آنان كه پيروى شده‏اند (يعنى پيشوايان ستمگر و گمراه) از اشخاصى كه ايشان را پيروى نمودند (يعنى از تابعين و پيروان خود) بيزارى جويند و شكنجه و عذاب را مى‏بينند و تمام وسايل و اسباب نجات از آنان قطع گردد، و كسانى كه (از رهبران ظالم و گمراه) پيروى و تبعيت كرده‏اند گويند: اى كاش براى ما بازگشت بدنيا ميبود تا ما هم از اين رهبران گمراه ستمگر كناره‏گيرى و دورى مينموديم چنانچه آنها امروز از ما بيزارى جستند، اين چنين خداوند بآنان (نتيجه) اعمال و رفتارشان را نشان ميدهد و در حالى كه موجب حسرت و پشيمانيهاى آنهاست و از آتش (دوزخ) هرگز بيرون نخواهند شد.

###احتضار و أحكامه‏

الحديث 949 آداب الاحتضار و أحكامه‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن سعيد بن يسار قال: سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقول: إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله حضر شابّا عند وفاته فقال له: قل لا إله إلّا اللّه، قال: فاعتقل لسانه مرارا، فقال لإمرأة عند رأسه: هل لهذا امّ؟ قالت نعم أنا امّه، قال: أ فساخطة أنت عليه؟ قالت نعم ما كلّمته منذ ستّ. حجج، قال لها: إرضي عنه، قالت رضي اللّه عنه يا رسول اللّه برضاك عنه، فقال له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قل «لا إله إلّا اللّه» فقالها، فقال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: ما ترى؟ فقال: أرى رجلا أسود قبيح المنظر وسخ الثّياب منتن الرّيح و قد وليني السّاعة فأخذ بكظمي، فقال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: قل يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير، اقبل منّي اليسير و اعف عنّى الكثير إنّك أنت الغفور الرّحيم، فقالها الشّابّ، فقال له النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: انظر ما ترى، قال: أرى‏ رجلا أبيض اللّون حسن الوجه طيّب الرّيح حسن الثياب قد وليني و أرى الأسود و قد تولّى عنّي، قال: أعد فأعاد، قال ما ترى؟ قال: لست أرى الأسود و أرى الأبيض قد وليني ثمّ طفى على تلك الحال.

###احتضار و أحكامه‏

949- و نيز در همان كتاب و جزء: از سعيد بن يسار روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: همانا رسول خدا (ص) نزد جوانى هنگام مرگ وى حاضر شد و باو فرمود: بگو لا آله الا اللَّه، حضرت فرمود: پس زبان آن جوان چند بار بند آمد (يعنى هر چه پيغمبر اكرم تكرار فرمود كه لا آله الا اللَّه بگو زبان او باين كلمه گويا نشد) پس آن حضرت بزنى كه نزد سر او نشسته بود فرمود: آيا براى اين جوان مادرى هست؟ گفت آرى من مادر او هستم، حضرت فرمود: آيا تو بر او خشمناكى؟ گفت آرى، شش سال است كه با او سخن نگفته‏ام، حضرت بآن زن فرمود: از وى راضى شو، عرض كرد خدا از او خوشنود باشد اى رسول خدا براى خشنودى تو از او (و چون مادر آن جوان اين جمله را كه كاشف از رضايت از فرزندش بود گفت زبان آن جوان باز و گويا شد) پس رسول خدا (ص) بآن جوان فرمود: بگو لا اله الا اللَّه‏ ، پس جوان گفت لا اله الا اللَّه، سپس نبى اكرم (ص) فرمود: چه مى‏بينى؟ عرض كرد مرد سياه بدمنظرى را مى‏بينم كه جامه‏هاى كثيف و چركينى دارد و بدبوئى است و اكنون بمن نزديك گشته و گلو و راه نفس مرا گرفته، پس پيغمبر اكرم (ص) فرمود: بگو «يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير، اقبل منى اليسير و اعف عنى الكثير انك انت الغفور الرحيم» پس آن جوان اين كلمات را گفت و پيغمبر (ص) باو فرمود: نگاه كن چه مى‏بينى، عرض كرد مرد سپيد رنگ خوشروى‏ خوش بوئى را كه جامه‏هاى نيكوئى دارد مى‏بينم كه بمن نزديك شده و آن مرد سياه را مى‏بينم كه از من دور گشته، حضرت فرمود: كلمات و دعائى كه بتو آموختم بار ديگر بخوان پس آن را خواند، حضرت فرمود چه مى‏بينى؟ عرض كرد ديگر آن مرد سياه را نمى‏بينم و مرد سفيد رنگ را مى‏بينم كه بمن بسيار نزديك شده، پس بر همان حال ساكت و خاموش گشت (و از دنيا رفت).

###خلقت أنا و أنت من طينة واحدة

الحديث 950 خلقت أنا و أنت من طينة واحدة

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لعليّ بن أبيطالب عليهما السّلام: ألا ابشّرك؟ ألا أمنحك؟ قال بلى يا رسول اللّه، قال: فانّي خلقت أنا و أنت من طينة واحدة، ففضّلت منها فضل فخلق منها شيعتنا، و إذا كان يوم القيامة دعى الناس بامّهاتهم إلّا شيعتك فانّهم يدعون بأسماء آبائهم لطيب مولدهم.

###خلقت أنا و أنت من طينة واحدة

950- و نيز در همان كتاب و جزء: از جابر بن عبد اللَّه انصارى روايت شده كه رسول خدا (ص) بحضرت على بن ابى طالب (ع) فرمود: آيا تو را بشارت ندهم؟ آيا عطائى بتو نكنم؟ عرض كرد چرا اى رسول خدا، حضرت فرمود: همانا من و تو از يك طينت و سرشت آفريده‏شده‏ايم پس از آن سرشت مقدارى زياد آمد و از همان زيادى شيعيان ما آفريده شده ‏اند و چون قيامت برپا گردد تمامى مردم بمادرهاى خود خوانده شوند مگر پيروان تو كه بنام پدران خود خوانده ميشوند از جهت پاكيزگى ولادت آنها.

###علامة طيب الولادة

الحديث 951 في بيان أن حب الأئمة عليهم السلام علامة طيب الولادة و بغضهم علامة خبث الولادة

في إرشاد الدّيلمي: الباب الأوّل «في ثواب الموعظة و النصيحة» و روى أنّه ذكر عند النبيّ صلّى اللّه عليه و آله رجلان: كان أحدهما يصلّي المكتوبة و يجلس فيعلّم الناس الخير، و كان الاخر يصوم النهار و يقوم اللّيل، فقال صلّى اللّه عليه و آله: فضل الأوّل على الثاني كفضلي على الأنام.

###علامة طيب الولادة

951- در ارشاد ديلمى: باب اول «در ثواب موعظه و نصيحت» روايت شده كه نزد پيغمبر اكرم (ص) از دو نفر نام بردند كه يكى از آنها نماز واجب خود را ميخواند پس از آن مى‏نشيند و بمردم خير را (يعنى امور دينى را) مى‏آموزد، و ديگرى روز را روزه ميگيرد و شب را بعبادت بپا ميخيزد، حضرت فرمود: فضيلت و امتياز شخص اول بر دوم مثل فضيلت من است بر مردم.

###في الموعظة

الحديث 952 في الموعظة

و فيه أيضا: في ذلك الباب و قال صلّى اللّه عليه و آله: ما تصدّق مؤمن بصدقة أحبّ إلى اللّه من موعظة يعظ بها قوما يتفرّقون و قد نفعهم اللّه بها و هى أفضل من عبادة سنة.

###في الموعظة

952- و نيز در همان كتاب و باب روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: هيچ مؤمنى صدقه‏اى نداده (و نميدهد) كه نزد خداوند محبوب‏تر باشد از موعظه و پندى كه جماعتى را بآن نصيحت كند و پند دهد و ايشان (از آن مجلس) متفرق و پراكنده شوند در حالى كه خداوند آنان را بآن پند و اندرز بهره‏مند فرموده باشد و آن موعظه بهتر است از عبادت يك سال.

###تخويف و الترهيب‏

الحديث 953 في التخويف و الترهيب‏

و فيه أيضا: الباب الخامس «في التخويف و الترهيب» و قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّي لأعرف آية من كتاب اللّه لو أخذ بها جميع الناس كفتهم، قالوا يا رسول اللّه و ما هي؟ فقال: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً  وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ.

###تخويف و الترهيب‏

953- و نيز در همان كتاب: باب پنجم «در تخويف و ترهيب» روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا من آيه‏اى را از كتاب خدا (قرآن) ميشناسم كه اگر تمام مردم آن را اخذ نمايند (يعنى مفاد و مقصود از آن آيه را بگيرند و بآن عمل كنند امور دنيا و آخرت) آنها را كفايت كند، عرض كردند اى رسول خدا آن آيه كدام است؟ حضرت فرمود: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً  وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ (يعنى كسى كه از نافرمانى و عدم اطاعت خداوند بپرهيزد خداوند براى او گشايشى و راه نجاتى قرار دهد و روزيش را از جايى و راهى كه گمان نمى‏برد عطا فرمايد).

###قصر الأعمار

الحديث 954 في قصر الأعمار

و فيه أيضا: الباب الثامن «في قصر الأعمار» و قال صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه تعالى: و عزّتي و جلالي إنّي لأستحيي من عبدي و أمتي يشيبان في الاسلام أن اعذّبهما، ثمّ بكى صلّى اللّه عليه و آله فقيل ممّ تبكي يا رسول اللّه؟ فقال: أبكي لمن استحيى اللّه من عذابهم و لا يستحيون من عصيانه.

###قصر الأعمار

954- و نيز در همان كتاب: باب هشتم «در كوتاهى عمرها» روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود كه خدا يتعالى فرموده: بعزت و جلالم سوگند، همانا من از عذاب و شكنجه نمودن بنده و كنيزم كه موى آنان در اسلام سفيد گشته (و پير شده ‏اند) حيا ميكنم، سپس حضرت گريست، عرض كردند براى چه گريه ميكنيد اى رسول خدا؟ فرمود: گريه ميكنم براى كسانى كه خداوند از عذاب نمودن آنها حيا ميكند ولي آنان از معصيت و نافرمانى او حيا نميكنند.

###توبة و شروطها

الحديث 955 في التّوبة و شروطها

و فيه أيضا: الباب الحاديعشر «في التّوبة و شروطها» و قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما من عبد أذنب ذنبا فقام فتطهّر و صلّى ركعتين و استغفر اللّه إلّا غفر له، و كان حقيقا على اللّه أن يقبله، لإنّه سبحانه قال: وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً.

###توبة و شروطها

955- و نيز در همان كتاب: باب يازدهم «در توبه و شروط آن» روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هيچ بنده‏اى نيست كه چون گناهى كند پس بپاخيزد و وضو بسازد و دو ركعت نماز بخواند و از خدا طلب آمرزش كند مگر آنكه خداوند او را بيامرزد و سزاوار است بر خدا كه استغفار او را قبول نمايد، زيرا پروردگار سبحان فرموده: وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً.

###عقاب الزّنا و الرّبا

الحديث 956 في عقاب الزّنا و الرّبا

و فيه أيضا: الباب السّابع عشر «في عقاب الزّنا و الرّبا» قيل: قالت المعتزلة يوما في مجلس الرّضا عليه السّلام إنّ أعظم الكبائر القتل لقوله تعالى: وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً «الاية» و قال الرّضا عليه السّلام: أعظم من القتل عندي إثما و أقبح منه بلاء الزّنا، لأنّ القاتل لم يفسد بضرب المقتول غيره و لا بعده فسادا، و الزّاني قد أفسد النّسل إلى يوم القيامة و أحلّ المحارم، فلم يبق في المجلس فقيه إلّا قبّل يده و أقرّ بما قاله.

###عقاب الزّنا و الرّبا

956- و نيز در همان كتاب: باب هفدهم «در عقاب زنا و ربا» نقل شده كه بعضى گفته‏اند روزى در مجلس و حضور حضرت رضا (ع) معتزله (كه فرقه‏اى از سنيانند) گفتند بزرگترين گناهان كبيره قتل است از جهت فرموده خداى تعالى: وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً الخ، حضرت رضا (ع) فرمود: گناهى كه نزد من بزرگتر از قتل و زشت‏تر از آنست از جهت گرفتارى (و فسادهائى كه در آتيه بر آن مترتب ميگردد) زنا است، زيرا قاتل بواسطه قتلى كه انجام داده جز مقتول كسى را فاسد و تباه نكرده و بعد از قتل هم فساد ديگرى نكرده، ولى زناكار نسل (آينده) را تا روز قيامت فساد و تباه نموده است، و آنچه را خداوند حرام نموده حلال جلوه داده است، پس در مجلس فقيه و دانشمندى باقى نماند مگر آنكه دست حضرت را بوسيد و اقرار نمود بآنچه آن حضرت فرمودند.

###برزخ و القبر و عذابه‏

الحديث 957 أحوال البرزخ و القبر و عذابه‏

في المجلّة الثالث من البحار: (كتاب العدل و المعاد) باب (أحوال البرزخ و القبر و عذابه» «الكافي» عن أحمد بن عمر رفعه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت إنّ أخي ببغداد و أخاف أن يموت بها، فقال عليه السّلام: ما تبالي حيثما مات، أما انّه لا يبقى مؤمن في شرق الأرض و غربها إلّا حشر اللّه روحه إلى وادي السّلام فقلت له: و أين وادي السّلام؟ قال: ظهر الكوفة، أما إنّي كأنّي بهم حلق حلق قعود يتحدّثون.

###برزخ و القبر و عذابه‏

957- در جلد سوم بحار: (كتاب عدل و معاد) باب «احوال برزخ و قبر و عذاب آن» از كتاب كافى از احمد بن عمر مرفوعا از حضرت صادق (ع) روايت شده كه (راوى) گفت بحضرت عرض‏ كردم برادرم در بغداد است و ميترسم در همان جا بميرد، حضرت فرمود: تو را چه باك است در هر جا بميرد، آگاه باش مؤمنى در مشرق و مغرب زمين باقى نميماند مگر آنكه خداوند روح او را (با بدن و قالب مثالى) بوادى السّلام ببرد و انتقال دهد، پس بحضرت عرض كردم وادى السّلام كجاست؟ حضرت فرمود: پشت كوفه (متصل بنجف اشرف) است آگاه باش گويا من با ايشانم (آنان را مى‏بينم كه) هر دسته حلقه وار گرد يك ديگر نشسته‏اند و با هم سخن ميگويند.

###رد الوصية إلى المعروف‏

الحديث 958 ما يجب من رد الوصية إلى المعروف‏

في العلل: الباب «التّاسع و الستّون و ثلثمائة» عن مسعدة بن صدقة الرّبعي، عن جعفر، عن أبيه عليهما السّلام انّ رجلا من الأنصار توفّى و له صبية صغار و له ستّة من الرّقيق فاعتقهم عند موته و ليس له مال غيرهم، فأتى النبيّ صلّى اللّه عليه و آله فاخبر فقال: ما صنعتم بصاحبكم؟ قالوا دفنّاه، قال: لو علمت ما دفنته مع أهل الإسلام ترك ولده يتكففون النّاس.

###رد الوصية إلى المعروف‏

958- در كتاب علل الشرائع: باب سيصد و شصت و نه، از مسعدة بن صدقه ربعى از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش روايت شده كه (فرمود:) مردى از انصار از دنيا رفت و براى او فرزندان كوچكى بود و شش بنده داشت كه آنها را زمان مرگش (در راه خدا) آزاد نمود، و مال و ثروتى براى او نبود جز همان بنده‏هائى كه آزاد كرد، پس كسى خدمت پيغمبر اكرم (ص) آمد و آن حضرت را از مرگ و عمل مرد انصارى با خبر نمود (حضرت روى باصحاب نمود و) فرمود: با رفيق انصارى خود چگونه رفتار كرديد؟ گفتند او را بخاك سپرديم، حضرت فرمود: اگر (پيش از دفنش از عمل او) با خبر ميشدم او را در قبرستان مسلمانان دفن نميكردم، فرزندان كوچك خود را واگذاشت (و چيزى از مال جهت آنها باقى نگذاشت) كه دست حاجت و نياز بطرف مردم دراز كنند.

###من عدل في وصيّته

الحديث 959 من عدل في وصيّته كان بمنزلة من تصدّق بها

و فيه أيضا: في ذلك الباب و بهذا الإسناد عن جعفر بن محمّد، عن أبيه عليهما السّلام قال: من عدل في وصيّته كان بمنزلة من تصدّق بها، و من حاف في وصيّته لقى اللّه‏ عزّ و جلّ يوم القيامة و هو عنه معرض‏

###من عدل في وصيّته

959- و نيز در همان كتاب و باب و بسند سابق از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش عليهما السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه در وصيت خود بعدالت و انصاف رفتار نمايد (و بوارث ضرر نرساند) مانند كسى است كه آن (مال مورد وصيت) را در راه خدا صدقه دهد، و كسى كه در وصيت خود (نسبت بوارث) جور و ستم كند خداى با عزت و جلال را روز قيامت ملاقات نمايد در حالى كه خداوند از او روگردانست.

###وصية بالخمس ثم الربع ثم الثلث‏

الحديث 960 استحباب الوصية بالخمس ثم الربع ثم الثلث‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و بهذا الإسناد قال: قال عليّ عليه السّلام: لئن اوصى بالخمس أحبّ إليّ من أن اوصي بالرّبع، و لئن اوصي بالرّبع أحبّ إلىّ من أن اوصي بالثّلث، و من اوصى بالثّلث لم يترك شيئا.

###وصية بالخمس ثم الربع ثم الثلث‏

960- و نيز در همان كتاب و باب و بسند سابق از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت (امير المؤمنين) على (ع) فرمود: هر آينه اگر بيك پنجم (از مال خود) وصيت نمايم نزد من محبوب‏تر است از اينكه بيك چهارم از آن وصيت كنم، و وصيت كردن بيك چهارم از مال خودم نزد من محبوبتر از آنست كه بيك سوم آن وصيت نمايم، و كسى كه بيك سوم از مال خود وصيت كند چيزى را فرو گذار ننموده (يعنى حد اكثر حقى كه از مال خود دارد در وصيتش استفاده نموده و چيزى از آن را بنفع ورثه باقى نگذارده).

 

 

 

###وصيّة للقرابة

الحديث 961 استحباب الوصيّة للقرابة و إن كان قاطعا

في الوسائل: (كتاب الوصايا) باب «استحباب الوصيّة للقرابة و إن كان قاطعا» عن السّكوني، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه عليهم السّلام قال: من لم يوص عند موته لذوي قرابته ممّن لا يرثه فقد ختم عمله بمعصيته.

###وصيّة للقرابة

961- در وسائل: (كتاب وصايا) باب «استحباب وصيت براى خويشاوندان اگر چه قطع رحم نموده باشند» از سكونى از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش عليهما السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه هنگام مرگ خود براى خويشاوندانى كه از او ارث نميبرند وصيت نكند (بمقدارى از مال خود و چيزى از آن براى آنها قرار ندهد) پس عمل خود را بنافرمانى و معصيت خداوند پايان داده است.

###وصيّة على من عليه حقّ‏

الحديث 962 وجوب الوصيّة على من عليه حقّ‏

و فيه أيضا: باب «وجوب الوصيّة على من عليه حقّ» عن أبي الصّباح الكناني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سألته عن الوصيّة فقال: هي حقّ على كلّ مسلم.

###وصيّة على من عليه حقّ‏

962- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب وصيت بر كسى كه حقى بر ذمه اوست» از ابى الصباح كنانى روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) راجع بوصيت پرسش نمودم پس فرمود: وصيت نمودن بر هر فرد مسلمانى ثابت و لازم است.

###كراهة ترك الوصيّة

الحديث 963 كراهة ترك الوصيّة

و فيه أيضا: باب «كراهة ترك الوصيّة» عن أبي حمزة، عن بعض الأئمّة عليهم السّلام قال: إنّ اللّه تبارك و تعالى يقول: ابن آدم تطوّلت عليك بثلاثة: سترت عليك ما لو يعلم به أهلك ما واروك، و أوسعت عليك فاستقرضت منك فلم تقدم خيرا، و جعلت لك نظرة عند موتك في ثلثك فلم تقدم خيرا.

###كراهة ترك الوصيّة

963- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت ترك وصيت» از ابى حمزه از بعضى از امامان عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: همانا خداوند تبارك و تعالى ميفرمايد: اى پسر آدم بسه چيز بر تو منت نهادم: كارهاى زشت تو را پوشاندم (و تو را بآنها رسوا نگردانيدم) كه اگر خويشان نزديك تو بر آن اعمال زشت مطلع ميشدند (بجهت تنفر و بيزارى) پس از مرگ تو را دفن نميكردند، و در روزى وسعت و گشايش بتو دادم (روزيت فراوان و فراخ نمودم) پس از تو قرض خواستم (كه قسمتى از آن مال و ثروتى را كه بتو عطا نمودم به نيازمندان بدهى و در امورى كه مورد رضايت من است بذل نمائى تا در آخرت از اجر و پاداش آن بهره‏مند شوى) پس براى خود از آن مال چيزى پيش نفرستادى، و امر ثلث مال و ثروتت را هنگام مرگت بنظر و اختيار تو قرار دادم پس از ثروت و مال خود چيزى را پيش نفرستادى (حق وصيت نمودن بيك سوم از مال را براى تو قرار دادم و تو غفلت نمودى و از آن استفاده نكردى).

###كتم الدين عن غير أهله‏

الحديث 964 وجوب كتم الدين عن غير أهله‏

في أمالي الطّوسي: (الجزء الثالث) عن مدرك بن زهير قال: قال أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام: يا مدرك! إنّ أمرنا ليس بقبوله فقط و لكن بصيانته و كتمانه عن غير أهله، إقرأ أصحابنا السّلام و رحمة اللّه و بركاته و قل لهم: رحم اللّه امرءا إجترّ مودّة النّاس إلينا فحدثهم بما يعرفون و ترك ما ينكرون.

###كتم الدين عن غير أهله‏

964- در امالى طوسى: (جزء سوم) از مدرك بن زهير روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: اى مدرك همانا امر (ولايت و دوستى و سخنان و احاديث) ما تنها بقبول نمودن آن نيست، بلكه بحفظ نمودن و پنهان داشتن آنست از غير اهل آن (مقصود تقيه نمودن است در برابر دشمنان اهل بيت عليهم السّلام) بياران ما سلام من و رحمت و بركات خدا را برسان و بآنان بگو: خداوند رحمت كند مردى را كه دوستى مردم را بجانب ما بكشاند پس آنچه از احاديث را كه ميشناسد براى ايشان ذكر نمايد و آنچه را كه نميشناسد واگذارد (يعنى خدا رحمت كند كسى را كه بواسطه نقل كردن فضائل و مناقب و سخنان ما براى مردم، قلوب ايشان را بما مايل و راغب گرداند و دوستى ما را در دلهاى آنان قرار دهد، و احاديثى كه مطابق و درخور استعداد و فهمشان باشد براى ايشان ذكر نمايد و روايات و احاديثى را كه با فهم آنان سازش ندارد واگذارد و براى ايشان نقل ننمايد، و از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده كه فرمود: «نحن معاشر الأنبياء لا تكلم الناس الا على قدر عقولهم» ما جماعت پيغمبران خدا، با مردم سخن نميگوئيم جز باندازه و مقدار عقل و خرد ايشان. چون كه با كودك سر و كارت فتاد - پس زبان كودكى بايد گشاد.

###أداء حاجة المؤمن‏

الحديث 965 استحباب أداء حاجة المؤمن‏

و فيه أيضا: (الجزء الرّابع) عن محمّد بن يحيى المدني، قال: سمعت جعفر محمّد عليهما السّلام يقول: من كان في حاجة أخيه المؤمن كان اللّه في حاجته ما كان في حاجة أخيه.

###أداء حاجة المؤمن‏

965- و نيز در همان كتاب: (جزء چهارم) از محمد بن يحيى مدنى روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: كسى كه در مقام برآوردن حاجت برادر مؤمن خود باشد خداوند هم تا هنگامى كه او در كوشش براى حاجت برادر دينى خود ميباشد در مقام برآوردن حاجت وى خواهد بود.

###إعجاز النبي ص في الحيوانات‏

الحديث 966 ما ظهر من إعجاز النبي ص في الحيوانات‏

و فيه أيضا: (الجزء الخامس) عن زيد بن ثابت قال: خرجنا جماعة من الصحابة في غزاة من الغزوات مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله حتّى وقفنا في مجمع طرق، فطلق أعرابيّ بحطام بعير حتّى وقف على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و قال: السّلام عليك يا رسول اللّه و رحمة اللّه و بركاته، فقال له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: و عليك السّلام، قال: كيف أصبحت بأبي أنت و امّي يا رسول اللّه؟ قال صلّى اللّه عليه و آله له: أحمد اللّه إليك، كيف أصبحت؟ قال: و كان وراء البعير الّذي يقوده الأعرابي رجل فقال يا رسول اللّه! إنّ هذا الأعرابي سرق البعير، فرغا البعير ساعة فأنصت له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يسمع رغاؤه، قال: ثمّ‏ أقبل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله على الرّجل فقال: إنصرف عنه فانّ البعير يشهد عليك انّك كاذب، فقال: فانصرف الرّجل و أقبل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله على الأعرابي فقال أيّ شي‏ء قلت حين جئتني؟ قال: قلت: اللّهمّ صلّ على محمّد حتّى لا تبقى صلاة، اللّهمّ بارك على محمّد حتّى لا تبقى بركة، اللّهمّ سلّم على محمّد حتّى لا يبقى سلام، اللّهمّ ارحم محمّدا حتّى لا تبقى رحمة، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّي أقول: مالي أرى البعير ينطق بغدره و أرى الملائكة قد سدّوا الافق.

###إعجاز النبي ص في الحيوانات‏

966- و نيز در همان كتاب: (جزء پنجم) از زيد بن ثابت روايت شده كه گفت: جماعتى از ياران پيغمبر خدا در جنگى از جنگها باتفاق رسول خدا (ص) (از مدينه طيبه) بيرون رفتيم تا بسر چند راهى رسيديم، پس عرب بيابانى كه مهار شترى را در دست داشت ظاهر شد (و بجانب ما آمد) تا آنكه برابر رسول خدا (ص) ايستاد و عرض كرد: درود و رحمت و بركات خداوند بر تو باد اى رسول خدا، پس حضرت باو فرمود: و عليك السّلام، عرب بيابانى عرض كرد: پدر و مادرم فداى تو باد چگونه صبح فرمودى اى رسول خدا؟ حضرت باو فرمود: در حمد و ستايش خداوند با تو شريكم، تو چگونه صبح نمودى؟ راوى گفت در عقب شترى كه آن عرب بيابانى مهارش را در دست داشت مردى بود كه گفت اى رسول خدا همانا اين اعرابى شتر را دزديده است، پس شتر مدتى فرياد زد و نعره كشيد و رسول خدا (ص) سكوت نموده و بصداى او گوش ميدادند، سپس رسول خدا (ص) بآن‏ مرد توجه نموده و فرمود: دست از اين اعرابى بردار و او را رها كن، زيرا شتر بزيان تو باينكه دروغگوئى شهادت ميدهد، راوى گفت پس آن مرد بمقصد خود برگشت و رسول خدا (ص) بآن اعرابى توجه نموده فرمود: چه گفته بودى موقعى كه نزد من آمدى؟ عرض كرد گفتم «أللهم صل على محمد ...» (تا آخر دعاء) پس رسول خدا (ص) فرمود: من (نزد خود چنين) گفتم چه باعث شده كه اين شتر را مى‏بينم كه بحيله و مكر آن مرد گواهى ميدهد، و فرشتگان را مى‏بينم كه افق و كرانه آسمان را پر كرده‏اند.

###استخارة في سجدة بعد المكتوبة

الحديث 967 استحباب الاستخارة في سجدة بعد المكتوبة

و فيه أيضا: (الجزء العاشر) و بهذا الإسناد قال (موسى بن جعفر) قال سيّدنا الصّادق عليه السّلام: إذا عرضت لأحدكم حاجة فليستشر اللّه ربّه، فإن أشار عليه اتّبع و إن لم يشر توقّف، قال: فقلت يا سيّدي و كيف أعلم [يعلم- نسخة] ذلك؟ قال: تسجد عقيب المكتوبة و تقول: اللّهمّ خرلي «مأة مرّة» ثمّ تتوسّل بنا و تصلّي علينا و تستشفع بنا ثمّ تنظر ما يلهمك تفعله فهو الّذي أشار عليك به.

###استخارة في سجدة بعد المكتوبة

967- و نيز در همان كتاب: (جزء دهم) و بهمان سند سابق از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه سرور ما حضرت صادق (ع) فرمود: هر گاه براى يكى از شما حاجت و نيازى پيش آمد (و در آن متردد و متحير گشتيد) پس از خداوند كه پروردگار اوست مشورت نمايد پس اگر بانجام دادن آن باو اشاره فرمود پيروى كند (و انجام دهد) و اگر بانجام آن اشاره نفرمود بازايستد (و آن را انجام ندهد، راوى) گفت عرض كردم اى سرور من چگونه اشاره و عدم اشاره خداوند را بدانم؟ حضرت فرمود: بعد از (يكى از) نماز واجب يوميه بسجده ميروى و صد مرتبه ميگوئى: أللهم خر لى‏  (خداوندا آنچه خير و صلاح من است براى من اختيار و انتخاب فرما) پس بما توسل ميجوئى و بر ما صلوات ميفرستى و ما را شفيع خود قرار ميدهى، سپس (در قلب خود) مينگرى كه خداوند تو را بچه ملهم ميگرداند (چه چيزى در دل تو مى‏افكند) آن را بجا مى‏آورى، پس (آنچه بتو الهام شده) همانست كه آن را بر تو اشاره فرموده.

###في كلّ يوم مأة مرّة لا إله الّا اللّه الملك الحقّ المبين‏

الحديث 968 ثواب من قال في كلّ يوم مأة مرّة لا إله الّا اللّه الملك الحقّ المبين‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء (عن أمير المؤمنين عليه السّلام) قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من قال في كلّ يوم مأة مرّة «لا إله الّا اللّه الملك الحقّ المبين» استجلب به الغنى و استدفع به الفقر و سدّ عنه باب النّار و استفتح به باب الجنّة.

###في كلّ يوم مأة مرّة لا إله الّا اللّه الملك الحقّ المبين‏

968- و نيز در همان كتاب و جزء: (از حضرت امير المؤمنين «ع») روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه در هر روز صد مرتبه بگويد:  «لا آله الا اللَّه الملك الحق المبين» بسبب آن بى‏نيازى را بخود جلب نموده و فقر و نيازمندى را از خود دور و برطرف ساخته و در آتش جهنم را بر خويشتن بسته و در بهشت را بروى خود گشوده است.

###كثرة ذكر اللّه باللّيل و النّهار

الحديث 969 استحباب كثرة ذكر اللّه باللّيل و النّهار

في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب كثرة ذكر اللّه باللّيل و النّهار» عن داود بن سرحان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أكثر ذكر اللّه أحبّه اللّه، و من ذكر اللّه كثيرا كتبت له برائتان: برآئة من النّار و برائة من النّفاق.

###كثرة ذكر اللّه باللّيل و النّهار

969- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب كثرت ذكر خدا در شب و روز» از داود بن سرحان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه خدا را بسيار ياد كند خداوند او را دوست ميدارد، و كسى كه خدا را زياد ياد نمايد براى او دو بيزارى نوشته شود: بيزارى از آتش (جهنم) و بيزارى از نفاق و دوروئى.

###كثرة ذكر اللّه باللّيل و النّهار

الحديث 970 استحباب كثرة ذكر اللّه باللّيل و النّهار

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في رسالته إلى أصحابه قال: و أكثروا ذكر اللّه ما استطعتم في كلّ ساعة من ساعات اللّيل و النّهار، فانّ اللّه أمر بكثرة الذّكر، و اللّه ذاكر لمن ذكره من المؤمنين، و اعلموا انّ اللّه لم يذكره أحد من عباده المؤمنين إلّا ذكره بخير.

970- و نيز در همان كتاب و باب: از حضرت صادق (ع) روايت شده كه در نامه‏اى كه آن حضرت باصحاب خود نگاشته فرمود: در هر ساعتى از ساعات شب و روز هر چه قدرت و توانائى داريد خدا را بسيار ياد كنيد زيرا خداوند به بيشتر ياد نمودنش امر فرموده، و خدا يادكننده آن كسى از بندگان با ايمانش ميباشد كه او را ياد نمايد، و بدانيد كه خدا را هيچ كس از بندگان با ايمانش ياد ننموده مگر آنكه خداوند او را بخير و خوبى ياد فرموده است.

###لإشتغال بذكر اللّه

الحديث 971 استحباب الإشتغال بذكر اللّه عمّا سواه من العبادات المستحبّة

و فيه أيضا: باب «استحباب الإشتغال بذكر اللّه عمّا سواه من العبادات المستحبّة» أحمد بن فهد في عدّة الدّاعي عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: إعلموا أنّ خير أعمالكم عند مليككم و أزكاها و أرفعها في درجاتكم و خير ما طلعت عليه الشّمس ذكر اللّه سبحانه و تعالى، فانّه أخبر عن نفسه فقال: أنا جليس من ذكرني.

###لإشتغال بذكر اللّه

971- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب اشتغال بذكر خدا از ساير عبادات مستحبه» احمد بن فهد در عدة الداعى از رسول خدا (ص) روايت كرده كه فرمود: بدانيد همانا بهترين عملهاى شما نزد پادشاه شما (خداوند) و پاكيزه‏ترين و بلند مرتبه‏ترين آنها در درجات شما و نيكوترين چيزى كه خورشيد بر آن طلوع نموده ذكر خداوند سبحانه و تعالى است، زيرا خداوند از خود خبر داده و فرموده: من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند.

بيان: مقصود از ذكرى كه اين همه آثار جهت آن وارد گرديده مجرد لقلقه زبان نيست، چنانچه در حديث است: «رب تال للقرآن و القرآن يلعنه» بسا تلاوت‏كننده قرآن است در حالى كه قرآن او را لعنت ميكند، بلكه مقصود از ذكر توجه قلبى بخداى تعالى است و تمام طاعات و عبادات از نماز و زكاة و جهاد و غير اينها در صورتى موجب ترتب ثمرات و آثار است كه بسبب آنها بخداى تعالى توجه قلبى حاصل شود، پس اگر كسى آن طور كه سزاوار است و از صميم قلب ذكر خدا گويد مسلما با دستورات پروردگار خود حتى در اراده قلبى هم مخالفت نكند، زيرا توجه قلبى او بخداوند مانع از مخالفت و نافرمانيش ميگردد، پس ذكر چنانچه از اهل لغت حكايت شده است عبارتست از حضور معنى در نفس، و تكلم بالفاظ ذكر از لوازم اشتغال خاطر است بآن، و خداوند متعال ميفرمايد: وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً و نيز فرموده: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي يعنى بدل خود متوجه من باش و نماز را بپا دار زيرا اقامه و بپا داشتن نماز از لوازم توجه قلبى بمن است، و در اين باب از امامان عليهم السّلام احاديثى هم وارد شده است.

###ذكر اللّه

الحديث 972 استحباب ذكر اللّه و قرائة القرآن عند خوف الصاعقة

و فيه أيضا: باب «استحباب ذكر اللّه و قرائة القرآن عند خوف الصاعقة» عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن ميتة المؤمن، قال: يموت المؤمن بكلّ‏ ميتة، يموت غرقا و يموت بالهدم و يبتلي بالسّبع و يموت بالصّاعقة و لا تصيب ذاكرا للّه عزّ و جلّ.

###ذكر اللّه

972- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب ذكر خدا و قرائت قرآن هنگام ترس از صاعقه» از ابى بصير روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم از (وسيله‏ و سبب ظاهرى) مردن مؤمن، آن حضرت فرمود: مؤمن بهر گونه (آسيب كه سبب ظاهرى باشد براى) مردن ميميرد، بوسيله غرق شدن وزير آوار ماندن و گرفتار درندگان شدن و دچار صاعقه آسمانى گشتن ميميرد (مردن باين آسيب‏ها اختصاص بكافر ندارد و گاهى اين امور بمؤمن هم اصابت ميكند) ولى بكسى كه خداى با عزت و جلال را ياد كند و ذكر او گويد صاعقه اصابت نميكند (و بآن نميميرد).

###صاعقة لا تصيب ذاكرا

الحديث 973 إنّ الصّاعقة تصيب المؤمن و الكافر و لا تصيب ذاكرا

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن معاوية بن عمّار قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ الصّاعقة تصيب المؤمن و الكافر و لا تصيب ذاكرا.

###صاعقة لا تصيب ذاكرا

973- و نيز در همان كتاب و باب: از معاوية بن عمار روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: همانا (ممكن است) صاعقه بر مؤمن و كافر اصابت بكند ولى كسى را كه يادكننده خداست (صاعقه) باو اصابت نميكند.

###حسن الظنّ باللّه

الحديث 974 حسن الظنّ باللّه عزّ و جلّ‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «حسن الظنّ باللّه عزّ و جلّ» عن أبي عبيدة الحذّاء، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه تبارك و تعالى: لا يتّكل العاملون لي على أعمالهم الّتي يعملونها لثوابي، فانّهم لو اجتهدوا و أتبعوا أنفسهم أعمارهم في عبادتي كانوا مقصّرين غير بالغين في عبادتهم كنه عبادتي فيما يطلبون عندي من كرامتي و النّعيم في جنّاتي و رفيع الدّرجات العلى في جواري، و لكن برحمتي فليثقوا و فضلي فليرجوا و إلى حسن الظنّ بي‏ فليطمأنّوا، فانّ رحمتي عند ذلك تدركهم، و منّي يبلغهم رضوانى، و مغفرتي تلبسهم عفوي، فانّي أن اللّه الرّحمن الرّحيم و بذلك تسمّيت.

###حسن الظنّ باللّه

974- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «حسن ظن بخداوند با عزت و جلال» از ابى عبيده حذاء از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: خداى تبارك و تعالى فرمود: كسانى كه براى (خوشنودى) من عبادت و طاعت و عمل شايسته و نيكوئى را انجام ميدهند بر اعمال خود كه جهت ثواب (و اجر و پاداش) من بجا مى‏آورند تكيه و اعتماد نكنند، زيرا اگر آنها كوشش نمايند و خودشان را در تمام عمرشان در رنج و مشقت عبادت من بياندازند (در عبادت و پرستش من) قصور و كوتاهى نموده‏اند، و در پرستش و عبادتشان بكنه و حقيقت عبادت من (بطورى كه شايسته و سزاوار مقام الوهيت و بزرگى من است) نميرسند در برابر آنچه از من طالب و خواستارند از كرامت و بخشش من و نعمتهائى كه در باغهاى بهشت من است و درجات رفيع و بلند مرتبه ‏اى در جوار رحمت من، ولى برحمت (بى‏پايان) من بايد وثوق و اطمينان و توكل داشته باشند، و بجود و فضل من بايد اميدوار باشند و بخوش گمان بودن نسبت بمن بايد اطمينان و آرامش خاطر پيدا كنند. تكيه بر تقوى و دانش در طريقت كافريست - راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش‏ . زيرا در اين حال، رحمت من ايشان را فراگيرد و نعمت (توفيق) من آنان را بخوشنودى من ميرساند، و مغفرت و آمرزش من عفو و گذشت مرا بر آنها ميپوشاند (آمرزيدن من گناهان ايشان را موجب شود كه مشمول عفو و گذشت من گردند).

###مذاكرة العلم و مجالسة العلماء

الحديث 975 مذاكرة العلم و مجالسة العلماء

في المجلّد الأوّل من البحار: (كتاب العقل و العلم و الجهل) باب «مذاكرة العلم و مجالسة العلماء». «أمالي الطّوسي» عن معتب مولى أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول لداود بن سرحان: يا داود! أبلغ موالىّ عنّي السّلام و إنّي أقول: رحم اللّه عبدا إجتمع مع آخر فتذاكر أمرنا فانّ ثالثهما ملك يستغفر لهما، و ما اجتمع إثنان على ذكرنا إلّا باهى اللّه تعالى بهما الملائكة، فاذا اجتمعتم فاشتغلوا بالذّكر فانّ في اجتماعكم و مذاكرتكم إحياءنا، و خير النّاس من بعدنا من ذاكر بأمرنا و دعا إلى ذكرنا.

###مذاكرة العلم و مجالسة العلماء

975- در جلد اول از بحار: (كتاب عقل و علم و جهل) باب «مذاكره علم و همنشينى با دانشمندان» از امالى طوسى از معتب غلام حضرت صادق (ع) روايت شده كه از آن حضرت شنيدم كه بداود بن سرحان ميفرمود: اى داود، سلام مرا بدوستانم برسان و بآنها ابلاغ نما كه من ميگويم خداوند رحمت كند بنده ‏اى را كه با ديگرى اجتماع كند و در امر (ولايت و فضائل و سخنان) ما گفتگو كند، پس همانا سومى ايشان فرشته‏ايست كه جهت ايشان طلب مغفرت و آمرزش ميكند، و دو نفر بر ذكر (و گفتگوى در باره ولايت و مناقب و سخنان) ما اجتماع نميكنند مگر آنكه خداى تعالى بايشان بر فرشتگان مباهات فرمايد، پس هر گاه (در مجلسى) اجتماع نموديد بذكر امر ولايت و سخنان ما مشغول شويد، زيرا در اجتماع و مذاكره شما احيا و زنده داشتن (امر ولايت و سخنان) ما ميباشد، و بهترين مردم پس از ما كسى است كه امر (ولايت و سخنان) ما را گفتگو كند و مردم را بذكر (مناقب و مواعظ) ما دعوت نمايد.

###معارين

الحديث 976 المعارين‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المعارين» عن إسحاق بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه جبّل النّبيّين على نبوّتهم فلا يرتدّون‏ أبدا، و جبّل الأوصياء على وصاياهم فلا يرتدّون أبدا، و جبّل بعض المؤمنين على الإيمان فلا يرتدّون أبدا، و منهم من اعير الايمان عارية فاذا هو دعا و ألحّ في‏ الدعآء مات على الايمان.

###معارين

976- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «معارين» از اسحاق بن عمار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند نبوت را بر انبياء جبلى (و سرشت‏ ايشان) گردانيد پس هيچ گاه مرتد نشوند، و وصايت را بر اوصياء (انبياء) جبلى گردانيد پس هيچ گاه مرتد نشوند، و ايمان را بر بعضى از مؤمنين جبلى گردانيد پس هيچ گاه مرتد نشوند، و برخى از مؤمنين هستند كه ايمانشان بطور عاريه است پس هر گاه دعا كند (و از خداوند دوام و ثبات ايمان را بخواهد) و در دعاء خود اصرار نمايد و بميرد در حالى كه داراى ايمان باشد.

بيان: مخفى نماند كه ايمان عبارت از علم و معرفت تنها نيست، بدليل فرموده خداى تعالى: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ الخ، و نيز فرموده ديگر خداوند: فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ، و همچنين ايمان مركب از مجموع علم و عمل صالح كه باعضاء و جوارح انجام مى‏شود نميباشد بدليل فرموده خداى تعالى: أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ، و نيز فرموده ديگر: إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ، و فرموده ديگر: وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ. و همچنين مقصود از ايمان، علم و اقرار بعقائد حقه نميباشد و گر نه لازم آيد كسى كه معارف الهيه را تصديق نموده سپس او را پيش از اقرار مرگ ناگهانى دريابد و اقرار ننمودن او از جهت طغيان و انكار عقائد حقه نباشد بايد كافر مرده باشد و مستحق عذاب دائم باشد در حالى كه هيچ كس چنين نگفته است، بلكه مراد از ايمان تصديق است چنانچه خداوند در قرآن كريم از قول پسران حضرت يعقوب (ع) نقل فرموده كه بپدرشان گفتند: وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقِينَ، و تو ما را باور و تصديق نميكنى اگر چه در سخنان خود راستگو باشيم، پس ايمان عبارتست از تصديق خداوند متعال و پيغمبران و فرشتگان و كتابهاى آسمانى او و روز قيامت چنانچه فرمود: وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ الخ، و البته در ضمن تصديق خداوند متعال تصديق يگانگى و صفات علياى او كه عين ذات مقدس وى است مندرج ميباشد، پس ايمان كه در فارسى از آن به گرويدن و گردن نهادن و حكم براستى و راستگوئى كردن تعبير مى‏شود همان اعتقاد قلبى و تسليم بودن بنده است، و انقياد عبارتست از بستگى قلبى بمعارف الهيه كه جهت انسان حاصل گرديده است كه در فارسى به دلبستگى تعبير ميكنند و البته اين دلبستگى حاصل نشود مگر بعد از معرفت حق و صفات عليا و اسماء حسنى و شناسائى انبياء و اوصياء و غير اينها از معارف الهيه، و اين معنى در همه تصديقات است و لذا هر گاه كسى مدعى نبوت را بشناسد و بداند كه او در ادعاى نبوتش صادق و راستگو بوده سپس او را تصديق كند و بگفته وى معتقد شود و دلبستگى قلبى پيدا نمايد او را مؤمن گويند. برخى گفته‏اند مؤمن را مؤمن گويند از جهت اينكه هر كس بخدا ايمان آورد از نافرمانى‏ او مأمونست، و در بعضى از احاديث است كه مؤمن از اسامى ذات مقدس حق است و وجه تسميه اينست كه هر كس اطاعت او كند از عذاب و شكنجه او در امان است.

آرى لازمه ايمان قلبى و تصديق هر چيزى اين است كه منكر آن نباشد و اگر مانعى در ميان نباشد اقرار بآن داشته باشد، پس كسى كه واجد و داراى معارف الهيه باشد و آنها را تصديق نمايد و قلبا اذعان و اعتقاد بآنها داشته باشد البته در نزد خدا مؤمن است ولى حكم بايمان او بستگى دارد باقرار وى بآنچه كه بآن ايمان آورده است چنانچه در احاديث وارد است كه از معصوم (ع) سؤال شد از درجه نازله ايمان و كمترين چيزى كه موجب ايمان مؤمن ميگردد، فرمود: شهادت بيگانگى خداوند و تصديق باينكه رسول اكرم (ص) بنده و رسول خداست و اقرار بلزوم طاعت و پيروى او، و اينكه امام زمان خود را بشناسد پس هر كه چنين باشد محكوم بايمانست.

پس از اين بيانات بايد دانسته شود كه معرفت بر دو قسم است، اول معرفت كسبى كه همان شناسائى و معرفتى است كه بسبب نظر و فكر و بدست آوردن ادله‏اى كه در علوم ذكر شده و تدوين نموده‏اند حاصل گردد. دوم، معرفت موهوبى كه عبارتست از ثبات و طمأنينه نفس و شدت يقين بحيثى كه هنگام آزمايش و عروض شبهات تزلزلى پيدا نكند كه از اين قسم بسكينه نيز تعبير نموده‏اند (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ) و چنين درجه‏اى بسبب اعمال صالحه و مجاهدات دينيه و تخلق باخلاق فاضله حاصل ميگردد، پس هر چه فضائل اخلاقى و اعمال صالحه بيشتر گردد و نفس در ميدان رياضات بسبب شكيبائى در ترك مشتهيات و تفكر در آيات آفاقيه و انفسيه و در علم و قدرت و عظمت خداوند كوشاتر باشد نور ايمان او بيشتر گردد (أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ) و چون روح ايمان در دل كامل گرديد و نور يقين بمعارف الهيه شدت يافت چنين نورى دل را روشن كند همان طور كه چراغ خانه را روشن سازد و با چنين نورى عالم ملك و ملكوت را ميتوان شهود نمود و ديد، و بر پستى دنيا و زوال متاع آن و اينكه علاقه و دلبستگى بدنيا حجاب و مانع از تعلق بعالم الهيت است آگاه ميگردد، چنان كه در حديث است: أبصره داءها و دواءها، زيرا بيمارى همان علاقه و دلبستگى بدنيا و متاع آن است و داروى اين بيمارى روگرداندن از آن ميباشد، خلاصه آنكه كسى كه استعداد ذاتى او كامل شد و جوهر طبعش صفا يافت تا درجه‏اى كه طبعا از دنيا روگرداند و بسجيت جبلى و سرشت كامله خود توجه بعالم الهيت و انوار پيدا كرد و براى او يقين تامى حاصل مى‏شود بر اينكه وجود هر موجودى نيست مگر موهبتى از خداوند متعال و خلعتى است از او بر تمامى ممكنات و امرى عاريه بيش نيست، مثل نورى كه بر ابدان و اجرام و اجسام مادى از خورشيد واقع ميگردد كه تمامى اجسام در ذات خود تاريكند و نور ذاتى ندارند، و روشنى كه در آنها ديده مى‏شود عارضى و عاريه است. پس وجود حقيقى و حيات ازلى ابدى همان ذات مقدس حق سبحانست كه زوال و فنا و آغاز و انجامى ندارد، و نور وجود اوست كه جهان آفرينش را روشن نموده است و مثالى متناسب با آنچه گفته شد آنست كه علم و يقين باينكه آتش گرم و سوزاننده است از چند طريق براى انسان حاصل شود: اول آنكه از اشخاص متعدده زيادى شنيده باشد دوم آنكه خود انسان آتش را ديده باشد و سوزندگى آن را احساس نموده باشد، سوم آنكه در آتش وارد شده باشد مثل آهن گداخته شده در آتش، و واضح است كه مراتب علم حاصله از اين طرق مختلف است و باين جهت از مرتبه دوم بمرتبه (قرب النوافل و تبدل صفتى) و از مرتبه سوم بمرتبه (قرب الفرائض و تبدل وجودى و ذاتى) تعبير نموده‏اند كه هرگز زائل نگردد، و كسى كه استعداد ذاتى او بدرجه كمال نرسيده ولى در سلك تفكر و تضرع بسوى خداى متعال در آمده و در ازدياد ايمان خود ساعى و كوشاست خداوند توفيقى براى انجام اعمال صالحه باو عنايت فرمايد كه بسبب آنها ملكات فاضله‏اى تحصيل نموده سپس تناسبى با عالم انوار پيدا ميكند پس نور يقين در او زياده گرديده و از جانب پروردگار جهانيان تأييد ميگردد، پس تضرع بسوى خداوند قلبا و لسانا و عملا بحاضر شدن در محضر علماء ربانيين و فيض بردن از معارف ايمانيه ايشان موجب روشنى دل و ازدياد معرفت ميگردد، همچنان كه تخلف و سرپيچى از فرامين ايشان موجب ورود شك و ترديدها ميگردد كه هر چه در تخلف بيشتر پايدارى كند افكار پليده و اعوجاج و كجى در عقيده، و فساد در اعمال و اخلاق شدت يابد و افزون‏تر گردد.

###ذنوب‏

الحديث 977 الذّنوب‏

و فيه أيضا: باب «الذّنوب» عن الهيثم بن واقد الجزري قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ اللّه عزّ و جلّ بعث نبيّا من أنبيائه إلى قومه و أوحى إليه أن قل لقومك: إنّه ليس من أهل قرية و لا [ا] ناس كانوا على طاعتي فأصابهم فيها سرّآء فتحوّلوا عمّا احبّ إلى ما اكره إلّا تحوّلت لهم عمّا يحبّون إلى ما يكرهون، و ليس من أهل قرية و لا أهل بيت كانوا على معصيتي فأصابهم فيها ضرّآء فتحوّلوا عمّا اكره إلى ما أحبّ إلّا تحوّلت لهم عمّا يكرهون إلى ما يحبّون، و قل لهم: إنّ رحمتي سبقت غضبي فلا تقنطوا من رحمتي فانّه لا يتعاظم عندي ذنب أغفره، و قل لهم:

لا يتعرّضوا معاندين لسخطي و لا يستخفّوا باوليآئي فانّ لي سطوات عند غضبي لا يقوم لها شي‏ء من خلقي.

###ذنوب‏

977- و نيز در همان كتاب: باب «ذنوب» از هيثم بن واقد جزرى روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: همانا خداى با عزت و جلال پيغمبرى از پيغمبران خود را بسوى قوم خودش فرستاد و باو وحى فرمود كه بقوم خود بگو: اهل هيچ قريه و هيچ مردمى نيست كه بر فرمانبرى و طاعت من باشند كه شادى و آسايشى در اثر آن بايشان برسد، پس آنان از آنچه دوست دارم بآنچه خوش ندارم و ناپسند من است خودشان را مبدل سازند (يعنى از طاعات دست بردارند و بنا فرمانى و گناهان گرايند) مگر آنكه ايشان را از آنچه دوست ميدارند بآنچه كه خوش ندارند و نمى‏پسندند تغيير و تبديل دهم (يعنى شادى و آسايشى را كه واجد آن بودند و دوست ميداشتند از آنها برگيرم و بغم‏ و اندوه و بلايا كه سخت و ناگوار برايشان است گرفتارشان نمايم) و نيست اهل قريه و نه اهل خانه‏اى كه بر معصيت و نافرمانى من باشند كه در اثر نافرمانى و گناهان، غم و سختى و گزندى بايشان برسد پس از آنچه من خوش ندارم و نمى‏پسندم بآنچه دوست ميدارم منتقل شوند (يعنى از گناهان دست بردارند و بطاعات و فرمانبرى روى آورند) مگر آنكه آنها را از آنچه خوش ندارند و نمى‏پسندند بآنچه كه دوست ميدارند انتقال دهم (يعنى غم و سختى و ناراحتى را از ايشان برطرف سازم و آنان را بشادى و آسايش در زندگى برسانم) و بايشان بگو همانا رحمت من بر غضبم سبقت نموده، پس از رحمت من مأيوس و نوميد نشويد، زيرا هيچ گناهى بر من بزرگ و دشوار نيست كه آن را بيامرزم، و بگو بايشان كه خود را با عناد و دشمنى‏ورزيدنشان (بنافرمانى و گناهان) بخشم و غضب من گرفتار ننمايند، و دوستان مرا سبك و كوچك نشمارند، زيرا براى من هنگام غضب و خشمم سخت‏گيرى‏هائى است كه هيچ چيز از مخلوقات من (از بندگان و وسايل دفاع آنها) در برابر آن پايدارى و ايستادگى نتواند كرد.

###توبة

الحديث 978 التوبة

و فيه أيضا: باب «التوبة» عن معاوية بن وهب قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إذا تاب العبد توبة نصوحا أحبّه اللّه فستر عليه فى الدنيا و الاخرة، فقلت: و كيف يستر عليه؟ قال: ينسي ملكيه ما كتاب عليه من الذنوب و يوحي إلى جوارحه: اكتمي عليه ذنوبه، و يوحي إلى بقاع الأرض: اكتمي ما كان يعمل عليك‏ من الذّنوب، فيلقى اللّه حين يلقاه و ليس شي‏ء يشهد عليه بشي‏ء من الذنوب‏.

###توبة

978- و نيز در همان كتاب: باب «توبه» از معاوية بن وهب روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: هر گاه بنده از گناهانش با خلوص نيت توبه نمايد با عزم بر اينكه ديگر بنافرمانى بازگشت نكند خداوند او را دوست بدارد، پس در دنيا و آخرت پرده‏اى بر او قرار دهد (سرپوشى بر گناهانش مى‏نهد كه در دنيا و آخرت رسوا نشود) عرض كردم چگونه بر او پرده قرار ميدهد؟ فرمود: بر دو فرشته او (كه اعمالش را مينويسند) فراموشى را مسلط ميفرمايد كه آنچه از گناهان كه بر او نوشته‏اند فراموش كنند، و باعضاء و جوارحش وحى فرمايد كه گناهان او را پنهان داريد و بقطعات زمين‏ وحى فرمايد كه آنچه از گناهان را كه اين بنده بر روى تو بجا آورده پوشيده و مخفى نمائيد پس خدا را ملاقات نمايد آنگاه كه ملاقات ميكند (يعنى روز قيامت) در حالى كه كسى و چيزى (از گواهان) نباشد كه بر ضرر او بچيزى از گناهان (وى) گواهى دهد.

###نية في العبادات الواجبة

الحديث 979 وجوب النية في العبادات الواجبة

في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «وجوب النية في العبادات الواجبة» عن أبي عثمان العبدي، عن جعفر عليه السّلام عن آبائه، عن أمير المؤمنين عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا قول إلّا بعمل، و لا قول و لا عمل إلّا بنيّة، و لا قول و عمل و نيّة إلّا باصابة السنّة.

###نية في العبادات الواجبة

979- در وسائل: (كتاب طهارت) باب «وجوب نيت در عبادات واجبه» از ابى عثمان عبدى از حضرت امام جعفر صادق (ع) از پدران بزرگوارانش از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هيچ سخن و گفتارى ارزش و اثر ندارد مگر آنكه با عمل و رفتار بآن توأم باشد، و هيچ سخن و عملى فائده نمى‏بخشد مگر آنكه بقصد و نيت مقرون باشد، و هيچ سخن و عمل و نيتى سود ندارد مگر آنكه مطابق با دستور و روش دين باشد.

###تواضع

الحديث 980 في التواضع‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي حمزة الثّمالي، عن عليّ بن الحسين عليه السّلام قال عليه السّلام: لا حسب لقرشيّ و لا عربيّ إلّا بتواضع، و لا كرم إلّا بتقوى و لا عمل إلّا بنيّة و لا عبادة إلّا بتفقّه «الحديث».

###تواضع

980- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى حمزه ثمالى از حضرت زين العابدين على بن الحسين (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ افتخارى براى كسى كه منسوب بطايفه قريش و بجماعت عرب است نميباشد مگر آنكه آن نسبت توأم با فروتنى و تواضع باشد، و هيچ رتبه و مقام و تقربى (نزد خداوند براى كسى) نيست جز بسبب تقوى و پرهيزكارى و هيچ عملى (از طاعات و عبادات) مورد قبول واقع نشود مگر آنكه مقرون به نيت باشد، و هيچ عبادتى ارزش و اثر ندارد و مورد قبول واقع نشود مگر در صورتى كه با فهم و دانش باحكام دين توأم باشد.

###نية

الحديث 981 في النية

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي عروة السلمي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه يحشر النّاس على نيّاتهم يوم القيامة.

###نية

981- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى عروه سلمى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند روز قيامت مردم را بر صورتهائى كه مطابق با ملكات و باطنشان باشد محشور ميفرمايد.

###نية

الحديث 982 في النية

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عليّ بن جعفر و عليّ بن موسى عليهما السّلام، عن موسى بن جعفر عليه السّلام عن آبائه عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في حديث قال: إنّما الأعمال بالنيّات و لكلّ امرء ما نوى، فمن غزى ابتغاء ما عند اللّه فقد وقع أجره على اللّه عزّ و جلّ، و من غزى يريد عرض الدنيا أو نوى عقالا لم يكن له إلّا ما نوى.

###نية

982- و نيز در همان كتاب و باب: از على بن جعفر و على بن موسى عليهما السّلام از حضرت موسى بن جعفر (ع) از پدران بزرگوارانش از رسول خدا (ص) روايت شده كه در حديثى فرمود: همانا ارزش و پاداش طاعات بقصد و نيتها است، و براى هر كس آنچه كه نيت و قصد كرده است خواهد بود، پس كسى كه براى رسيدن بآنچه نزد خداوند است (از بهشت و نعمتهاى آن با دشمنان دين) بجنگد اجر و پاداشش بر خداوند با عزت و جلال است، و كسى كه جنگ كند و هدف او رسيدن بمال و آلايش دنيا بوده باشد و يا قصدش اسير كردن مرد آبرومند با شرافتى باشد تا از ديه او بهره‏مند شود، براى او جز آنچه كه قصد و نيت كرده نباشد (فقط همان امور دنيوى كه مقصودش بوده براى او خواهد بود و ثواب و اجرى كه در آخرت نصيب او نخواهد شد).

###نيّة الخير و العزم عليه

الحديث 983 استحباب نيّة الخير و العزم عليه‏

و فيه أيضا: باب «استحباب نيّة الخير و العزم عليه» عن عبد العظيم الحسني، عن أبي جعفر عليه السّلام عن آبائه، عن أمير المؤمنين عليه السّلام في حديث قال: إنّ اللّه بكرمه و فضله يدخل العبد بصدق النيّة و السريرة الصالحة الجنّة.

###نيّة الخير و العزم عليه

983- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب نيت خير و عزم بر آن» از حضرت عبد العظيم حسنى (ع) از امام نهم حضرت جواد (ع) از پدران بزرگوارانش از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه در حديثى فرمود: همانا خداوند بنده را بواسطه نيت راست و خالصانه (در عبادات و كارهاى خير) و نهاد و باطن شايسته و استوارش مكرم و فضل و بخشش خود در بهشت وارد ميگرداند.

 

###مؤمن و علاماته و صفاته

الحديث 984 المؤمن و علاماته و صفاته‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و صفاته» عن أبي حمزة، عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام قال: المؤمن يصمت ليسلم و ينطق ليغنم، لا يحدّث أمانته الأصدقاء، و لا يكتم شهادته من البعداء، و لا يعمل شيئا من الخير رياء و لا يتركه حياء، إن زكيّ خاف ما يقولون و يستغفر اللّه لما لا يعلمون، لا يغرّه قول من جهله، و يخاف إحصاء ما عمله.

###مؤمن و علاماته و صفاته

984- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «مؤمن و علامات و صفات او» از ابى حمزه از حضرت زين العابدين على بن الحسين (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه داراى ايمان است سكوت مينمايد و سخنى نميگويد براى آنكه (از ضرر و زيان سخنان بيهوده و ناروا) سالم بماند، و سخن ميگويد تا (از سخنان پسنديده‏اش در دنيا و آخرت) استفاده نموده و بهره‏مند گردد، امانتش را بدوستان خود اظهار نميدارد (مراعات و حفظ امانت را بقدرى مهم ميداند كه دوستانش را هم از آن آگاه نميسازد) و شهادت و آگاه بودن خود را از كسانى كه بيگانه و دور از او باشند كتمان نميكند (شهادت و گواهى بر حق ميدهد اگر چه در باره بيگانه و بسود او باشد) و هيچ كار نيك و طاعتى را بجهت خود نمائى و رياء بجا نمى‏آورد و هيچ يك از آنها را بواسطه شرم و حياء از كسى وانميگذارد (در اطاعت اوامر خداوند توجه بكسى ديگر ندارد و اثر و ارزشى براى او نمى‏بيند كه او را در عبادات خويش دخالت دهد و ريا كارى نمايد و يا بجهت شرم و حياء از او طاعتى را ترك و رها كند) اگر مدح و ستايش شود از آنچه ميگويند ميترسد (كه مبادا مدح آنها باعث كبر و غرور و عجب او شود) و از خداوند براى آنچه (از گناهانش) كه مردم نميدانند و از آن آگاه نيستند طلب مغفرت و آمرزش ميكند، گفتار و سخن كسى كه او را نشناخته (و نادان بحالات و اعمال بد او ميباشد) او را نميفريبد و مغرور نميكند، و از شمارش آنچه كه بجا آورده ميترسد (يعنى ميترسد كه خداوند هنگام حساب و رسيدگى باعمال، گناهان و كارهاى بد او را بشمارد و عفو و گذشت ننمايد)

###علم و فضله

الحديث 985 صفة العلم و فضله و فضل العلماء

و فيه أيضا: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلم و فضله و فضل العلمآء» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام عن آبائه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا خير في العيش إلّا لرجلين: عالم مطاع أو مستمع واع.

###علم و فضله

985- و نيز در همان كتاب: (كتاب فضل علم) باب «صفت علم و فضيلت آن و فضيلت علماء» از سكونى از حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارانش روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: خير و نيكى در زندگى نباشد جز براى عالم و دانشمندى كه فرمان برى از وى شود، يا شنونده‏اى كه نگاهدارنده باشد (شنونده و دانش آموزى كه سخنان و نصايح علماء ربانى را فراگيرد و بآنها عمل نمايد).

###دعاء في الخوف

الحديث 986 دعاء في الخوف‏

في الصحيفة الثانية العلويّة: (للمحدّث النوري) قال أمير المؤمنين عليه السّلام: كلّ من استصعب عليه شي‏ء من مال أو أهل أو ولد أو أمر فرعون من‏ الفراعنة فليبتهل بهذا الدعاء فانّه يكفى ممّا يخاف إن شاء اللّه تعالى و به القوّة: اللّهمّ إنّي أتوجّه إليك بنبيّك نبىّ الرّحمة و أهل بيته الّذين اخترتهم على علم العالمين، اللّهمّ فذلّل لي صعوبتها و حزونتها و اكفني شرّها فانّك أنت الكافي المعافي و الغالب القاهر (القادر. خ ل).

###دعاء في الخوف

986- در صحيفه ثانيه علويه (تأليف محدث نورى) از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: هر كس چيزى و امرى كه راجع بمال يا خانواده يا فرزند يا امر ستمگرى از ستمكاران باشد بر او سخت و دشوار گردد پس بوسيله اين دعا (اللهم انى اتوجه اليك‏ ، تا آخر آن كه در قسمت عربى است، بپروردگار خود) بايد تضرع نمايد كه در اين صورت او از آنچه كه ميترسد كفايت مى‏شود اگر خداوند بخواند بخواهد (و مصلحت بداند امر او را اصلاح ميفرمايد) و نيرومندى از خداوند است.

###صفة العلماء

الحديث 987 صفة العلماء

في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلماء» عن محمّد بن سنان رفعه قال: قال عيسى بن مريم عليه السّلام: يا معشر الحواريّين! لي إليكم حاجة اقضوها لي، قالوا قضيت حاجتك يا روح اللّه، فقام فغسّل (فقبّل خ ل) أقدامهم، فقالوا كنّا نحن أحقّ بهذا يا روح اللّه، فقال: إنّ أحقّ الناس بالخدمة العالم، إنّما تواضعت هكذا لكيما تتواضعوا بعدي في الناس كتواضعي لكم، ثمّ قال عيسى عليه السّلام: بالتواضع تعمر الحكمة لا بالتكبر، و كذلك في السّهل ينبت الزرع لا في الجبل.

###صفة العلماء

987- در كافى: (كتاب فضل علم) باب «صفت علماء» از محمد بن سنان مرفوعا از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت عيسى بن مريم (ع) فرمود: اى گروه حواريين، من بشما حاجتى دارم آن را براى من انجام دهيد (حواريين) گفتند يا رسول روح اللَّه حاجت تو بر آورده است، پس حضرت عيسى برخاست و پاهاى آنها را شست (و برحسب بعضى از نسخه روايت، پاهاى آنها را بوسيد) پس عرض كردند يا روح اللَّه، ما باين كار سزاوارتر بوديم، حضرت عيسى فرمود: سزاوارترين مردم بخدمت (بايشان) عالم است البته من اين قسم فروتنى نمودم بجهت آنكه شما پس از من در باره (معاشرت با) مردم فروتنى نمائيد مانند تواضع و فروتنى من براى شما، پس حضرت عيسى (ع) فرمود: بواسطه فروتنى و تواضع، حكمت زنده و پايدار و استوار مى‏شود نه در اثر تكبر، چنانچه زراعت در زمين سست و هموار ميرويد نه در كوهسار.

###مجالسة العلماء و صحبتهم

الحديث 988 مجالسة العلماء و صحبتهم‏

و فيه أيضا: باب «مجالسة العلماء و صحبتهم» عن يونس رفعه، قال عليه السّلام قال لقمان لابنه: يا بنيّ! إختر المجالس على عينك، فان رأيت قوما يذكرون اللّه جلّ و عزّ فاجلس معهم، فان تكن عالما نفعك علمك و إن تكن جاهلا علّموك و لعلّ اللّه أن يظلّهم برحمة فيعمّك معهم، و إذا رأيت قوما لا يذكرون اللّه فلا تجلس معهم، فان تكن عالما لم ينفعك علمك، و إن كنت جاهلا يزيدوك جهلا، و لعلّ اللّه أن بظلّهم بعقوبة فيعمّك معهم‏

###مجالسة العلماء و صحبتهم

988- و نيز در همان كتاب: باب «مجالست با علماء و مصاحبت با ايشان» از يونس مرفوعا از حضرت صادق (ع) روايت شده كه لقمان بپسرش گفت: اى فرزندم، مجالس را از روى بصيرت و بينائى اختيار نما و برگزين و آنها را از چشم خود عزيزتر بشمار، پس اگر گروهى را ديدى كه خداى با عزت و جلال را ياد ميكنند (در معارف الهيه و امور دينيه گفتگو ميكنند) پس با ايشان بنشين كه اگر عالم و دانشمند باشى و علم و دانشت بتو سود رساند (فايده اجر و پاداش مهم تعليم و آموزش مطالب دينى در آخرت براى تو خواهد بود) و اگر جاهل و نادان باشى تو را آن گروه تعليم مينمايند و مطالب دينى را بتو مى‏آموزند، و شايد خداوند برحمت خود بر آنها توجه فرمايد و رحمتش را بر تو نيز در حالى كه با ايشان باشى شامل گرداند، و هر گاه جماعت و گروهى را ديدى كه خدا را ياد نميكنند (يعنى عمرو وقت خود را بباطل و بيهوده ميگذرانند) پس با ايشان منشين، زيرا اگر عالم و دانشمند باشى دانشت بتو سودى نرساند، و اگر نادان باشى آن گروهى بر جهل و نادانيت ميافزايند و شايد خدا آنان را عقوبت نمايد (و سزاى كارهاى ناشايسته ايشان را دهد) و تو را نيز جزء آنها قرار دهد و بعذابش گرفتار سازد.

 

 

 

###مجالسة العلماء و صحبتهم

الحديث 989 مجالسة العلماء و صحبتهم‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن منصور بن حازم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: مجالسة أهل الدين شرف الدين و الآخرة.

###مجالسة العلماء و صحبتهم

989- و نيز در همان كتاب و باب: از منصور بن حازم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: مجالست و همنشينى با اهل دين و مردمان متدين باعث شرافت و آبرومندى در دنيا و آخرت است.

###حق العالم‏

الحديث 990 ما يتأكّد استحبابه من حق العالم‏

في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «ما يتأكّد استحبابه من حق العالم» عن عبد اللّه بن الحسن، عن أبيه، عن جدّه، عن عليّ عليه السّلام قال: من حقّ العالم أن‏ لا تكثر عليه السؤال و لا تسبقه في الجواب و لا تلحّ إذا أعرض و لا تأخذ بثوبه إذا كسل و لا تشير إليه بيدك و لا تغمز عينيك و لا تسارّه في مجلسه و لا تطلب عوراته، و أن لا تقول قال فلان خلاف قولك، و لا تفشى له سرّا و لا تغتاب عنده أحدا و أن تحفظ له شاهدا و غائبا و أن تعمّ القوم بالسّلام و تخصّه بالتحيّة و تجلس بين يديه، و إن كانت له حاجة سبقت القوم إلى خدمته، و لا تملّ من طول صحبته، فانّما هو مثل النّخل فانتظر متى تسقط عليك منه منفعته، و العالم بمنزلة الصّائم القائم المجاهد في سبيل اللّه، و إذا مات العالم انثلم في الاسلام ثلمة لا تسدّ إلى يوم القيامة، و إنّ طالب العلم ليشيّعه سبعون ألف ملك من مقرّبي السماء.

###حق العالم‏

990- در وسائل: (كتاب حج) باب «تأكيد استحباب حق عالم» از عبد اللَّه بن حسن از پدرش از جدش از على (ع) روايت شده كه فرمود: از حقوقى كه براى عالم‏ و دانشمند است آنست كه سؤال و پرسش از او بسيار نكنى، و در جواب (پرسشهاى ديگران) بر او سبقت و پيشى نگيرى، و چون (از جواب پرسش و مطلبى) خود دارى كند اصرار نوروزى، و چون كسالت و خستگى بر او عارض شود جامه و لباسش را نگيرى، و با دست و چشم و ابرو بوى اشاره نكنى، و در مجلسش با او نجوى و صحبت زير گوشى ننمائى، و از اسرار و امور پنهانى او جستجو نكنى، و نگوئى كه فلانى بر خلاف قول تو گفت، و هيچ امر پنهان او را آشكار نگردانى، و غيبت كسى را نزد او نكنى، و (شئون) او را در حضور و غيابش حفظ و رعايت نمائى، و اينكه بر همه افراد (كه در محضر و خدمت او هستند) سلام كنى و او را بتحيت و ستايش مخصوص گردانى، و (هنگام نشستن) در برابر او بنشينى، و اگر براى او حاجت و نيازى باشد بخدمتگزارى (و برآوردن حاجت) او بر ديگران پيشى‏جوئى، و از طول مصاحبت و معاشرت با او ملول و خسته نشوى، كه همانا عالم مانند درخت خرما باشد (كه هر وقت ميوه‏اش برسد از درخت ميريزد) پس درنگ نما و در انتظار باش تا كى از او بنفع و سودش بر تو فرود آيد، و عالم (نزد خداوند از جهت رتبه و مقام) بمنزله شخص روزه‏دار شب‏زنده‏داريست كه در راه خدا جهاد نمايد، و چون دانشمندى بميرد رخنه و شكافى در اسلام پديد آيد كه تا روز قيامت هيچ چيز آن را پر و مسدود نگرداند (و جبران نكند) و همانا دانشجو است كه (چون براى تحصيل علوم دينى قدم بر ميدارد) هفتاد هزار فرشته از فرشتگان و ملائكه مقرب آسمان از پى او ميروند و مشايعتش مينمايند.

###صفة العلماء

الحديث 991 صفة العلماء

في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلماء» عن معاوية بن وهب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان أمير المؤمنين عليه السّلام يقول: يا طالب العلم! إنّ للعالم‏ ثلاث علامات: العلم و الحلم و الصمت، و للمتكلّف ثلاث علامات: ينازع من فوقه بالمعصية، و يظلم من دونه بالغلبة، و يظاهر الظلمة.

###صفة العلماء

991- در كافى: (كتاب فضل علم) باب «صفت علماء» از معاوية بن وهب از حضرت صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) ميفرمود: اى طالب و خواستار علم‏ (بدان كه) همانا براى عالم سه نشانه است: دانش و بردبارى و سكوت (كم سخن گفتن) و براى نادانى كه دانش را بخود مى‏بندد (و عالم نما است) سه علامت است: با كسى كه از خود برتر و بالاتر است بنافرمانى كردن نزاع و دشمنى مينمايد، و بر كسى كه از خود پست‏تر است بغلبه كردن بر او، ظلم و ستم ميكند، و ستمكاران را ياورى و پشتيبانى مينمايد.

###اصناف الناس

الحديث 992 أصناف الناس

و فيه أيضا: باب «أصناف الناس» عن أبي إسحاق السبيعي، عمّن حدّثه ممّن يوثق به قال: سمعت أمير المؤمنين عليه السّلام يقول: إنّ الناس آلوا بعد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله إلى ثلاثة: آلوا إلى عالم على هدى من اللّه قد أغناه اللّه بما علم عن علم غيره، و جاهل مدّع للعلم لا علم له معجب بما عنده و قد فتّنته الدنيا و فتّن غيره، و متعلّم من عالم على سبيل هدى من اللّه و نجاة، ثمّ هلك من ادّعى و خاب من افترى.

###اصناف الناس

992- و نيز در همان كتاب: باب «اصناف مردم» از ابى اسحاق سبيعى از كسى كه حديث را براى او ذكر نموده و مورد وثوق و اطمينان بوده روايت شده كه گفت از حضرت امير المؤمنين (ع) شنيدم ميفرمود: همانا مردم بعد از رسول خدا (ص) بسه دسته رجوع نمودند مراجعه نمودند بعالمى كه استوار بر هدايت و راهنمائى از طرف خدا بوده و بواسطه علم و دانشى كه دارا گشته خداوند او را از علم ديگران بى‏نياز گردانيده است، و بنادانى كه مدعى علم بوده در حالى كه علم و دانشى براى او وجود نداشته و بآنچه نزد خود پنداشته خوش بين بوده و ميباليده است، و دنيا او را فريفته و او هم ديگران را فريب داده، و بطالب و خواستار علم كه دانش را از عالمى كه بر طريقه هدايت و راه نجات از جانب خداوند بوده فراگرفته، پس كسى كه مقامى را ادعا كرد كه لايق و سزاوار آن نبود هلاك شد و محروم از خير گرديد آنكه دروغ گفت.

###دعاء سمعه ضرير

الحديث 993 دعاء سمعه ضرير

في الصحيفة الثانية العلوية: و كان من دعائه عليه السّلام دعاء سمعه ضرير فدعا به فردّ اللّه عزّ اسمه و جلّ شأنه بصره على مارواه الشيخ الجليل محمّد بن شهر آشوب في مناقبه قال: سمع ضرير دعاء أمير المؤمنين عليه السّلام: اللّهمّ إنّي أسألك يا ربّ الأرباب الفانية و ربّ الاجساد البالية، أسئلك بطاعة الأرواح الرّاجعة إلى أجسادها و بطاعة الأجساد الملتئمة إلى أعضائها و بانشقاق القبور عن أهلها و بدعوتك الصّادقة فيهم و أخذك بالحق بينهم إذا برز الخلائق ينتظرون قضاءك و يرون سلطانك و يخافون بطشك و يرجون رحمتك يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ  إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ، أسئلك يا رحمن أن تجعل النور في بصري و اليقين في قلبي و ذكرك باللّيل و النهار على لساني أبدا ما أبقيتني إنّك على كلّ شي‏ء قدير.

###دعاء سمعه ضرير

993- در صحيفه ثانيه علويه است كه از جمله دعاهاى حضرت امير المؤمنين (ع) دعائى است كه شخص نابينائى آن را شنيد و خواند و خداوند عز اسمه و جل شأنه بينائى او را باو برگرداند، بنا بر آنچه شيخ جليل محمد بن شهر آشوب در مناقبش روايت كرده‏ (راوى) گفت شخص نابينائى دعاى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را شنيد (كه بدرگاه خداوند عرض ميكرد) «اللهم انى اسألك يا رب الارباب» (تا آخر دعا كه در قسمت عربى است).

###دعاء لدفع شر الجن و الإنس‏

الحديث 994 دعاء لدفع شر الجن و الإنس‏

في أمالي الشيخ: (الجزء الثامن) عن محمّد بن أعين، عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: كان عليّ بن الحسين عليه السّلام يقول: ما ابالي إذا قلت هؤلاء الكلمات لو اجتمع علىّ الانس و الجنّ: بسم اللّه و باللّه و من اللّه و إلى اللّه و في سبيل اللّه، اللّهمّ إليك أسلمت نفسي و إليك وجّهت وجهي و إليك فوّضت أمري فاحفظني بحفظ الايمان من بين يديّ و من خلفي و عن يميني و عن شمالي و من فوقي و من تحتي و ادفع عنّي بحولك و قوّتك فانّه لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العليّ العظيم.

###دعاء لدفع شر الجن و الإنس‏

994- در امالى شيخ: (جزء هشتم) از محمد بن اعين از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت زين العابدين (ع) ميفرمود: باكى (و ترسى) نخواهم داشت چون اين كلمات را بگويم (و خدا را بآنها بخوانم) اگر چه انس و جن بر ضرر من اجتماع و قيام نمايند (و آن كلمات اينست) بسم اللَّه و باللَّه و من اللَّه‏ (تا آخر دعا كه در قسمت عربى است).

###فضل القرآن

الحديث 995 فضل القرآن

في الكافي: (كتاب فضل القرآن) عن إسحق بن غالب قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إذا جمع اللّه عزّ و جلّ الأوّلين و الاخرين إذا هم بشخص قد أقبل لم يرقطّ أحسن صورة منه، فاذا نظر إليه المؤمنون و هو القرآن قالوا هذا منّا هذا أحسن شي‏ء رأينا، فاذا انتهى إليهم جازهم، ثمّ ينظر إليه الشّهداء حتّى إذا انتهى إلى آخرهم جازهم فيقولون هذا القرآن فيجوزهم كلّهم، حتّى إذا انتهى إلى المرسلين فيقولون هذا القرآن فيجوزهم، حتّى ينتهي إلى الملائكة فيقولون هذا القرآن فيجوزهم، ثمّ ينتهي حتّى يقف عن يمين العرش، فيقول الجبّار: و عزّتي و جلالي و ارتفاع مكاني لاكرّ منّ اليوم من أكرمك و لاهيننّ من أهانك.

###فضل القرآن

995- در كافى: (كتاب فضل قرآن) از اسحاق بن غالب روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: هنگامى كه خداى با عزت و جلال اوليها و آخريها را (يعنى همه مردم را محشور و) جمع فرمايد ناگهان شخصى را مى‏بينند كه بجانب ايشان مى‏آيد و هرگز صورتى زيباتر از آن ديده نشده، پس چون مؤمنين بسوى او نظر كنند در حالى كه او قرآن است گويند اين از ما (مؤمنين) است، اين بهترين صورتى است كه ما ديديم، پس چون بآنها برسد از ايشان بگذرد، پس شهيدان (در راه حق) باو نظر ميكنند تا آنكه بآخرين ايشان برسد و از (صف) آنان بگذرد، پس ميگويند اين قرآن است و از همه ايشان ميگذرد تا آنكه برسد به پيغمبران، و آنان ميگويند اين قرآن است، پس از آنها ميگذرد تا آنكه به (صف) ملائكه ميرسد و ميگويند اين قرآن است و از آنان ميگذرد، سپس باز هم ميرود تا آنكه طرف راست عرش توقف نمايد، پس خداوند جبار ميفرمايد: قسم بعزت و جلال و بلندى و برترى مقام خودم، هر آينه و البته عزيز و گرامى دارم امروز هر آن كسى را كه تو را عزيز و محترم داشته، و البته خوار و ذليل نمايم كسى را كه اهانت بتو كرده و تو را خوار نموده (احترام از قرآن بقرائت و تدبر و فهم مطالب آن و عمل نمودن بدستورات آنست نه تنها بوسيدن و ساير احترامات معموله است چنانچه در قرآن است: وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.

 

###فضل حامل القرآن

الحديث 996 فضل حامل القرآن

و فيه أيضا: باب «فضل حامل القرآن» عن السّكوني، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ أهل القرآن في أعلى درجة من الادميّين‏ ما خلا النبيّين و المرسلين، فلا تستضعفوا أهل القرآن حقوقهم، فانّ لهم من اللّه العزيز الجبّار لمكانا «عليّا».

###فضل حامل القرآن

996- و نيز در همان كتاب: باب «فضل حامل قرآن» از سكونى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا اهل قرآن (نزد خداوند) در برترين درجات‏ آدميان باشند جز پيغمبران و فرستادگان، پس حقوق و مقام اهل قرآن را پست و ناچيز و حقير مشماريد كه همانا از جانب خداى عزيز جبار، مقام ارجمند و عالى براى آنها ميباشد.

###ثواب من حفظ القرآن

الحديث 997 ثواب من حفظ القرآن

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الفضيل بن يسار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البررة.

###ثواب من حفظ القرآن

997- و نيز در همان كتاب و باب: از فضيل بن يسار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه قرآن را حفظ و از برنمايد و عامل بدستورات آن باشد (در آخرت) با فرشتگان نيكوكار و ارجمندى كه پيك و واسطه بين خداوند و پيغمبران هستند محشور ميگردد.

###ثواب من تعلم القرآن

الحديث 998 ثواب من تعلم القرآن

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: تعلّموا القرآن فانّه يأتي يوم القيامة صاحبه في صورة شابّ جميل شاحب اللّون، فيقول له القرآن: أنا الّذي كنت أسهرت ليك و أظمأت هو اجرك و أجففت ريقك و أسلت دمعتك، أؤول معك حيثما الت، و كلّ تاجر من وراء تجارته و أنا اليوم لك من وراء تجارة كلّ تاجر، و سيأتيك كرامة [من‏] اللّه عزّ و جلّ فابشر، فيؤتى بتاج فيوضع على رأسه و يعطى الأمان بيمينه و الخلد في الجنان بيساره و يكسى حلّتين، ثمّ يقال له: إقرأ وارق، فكلّما قرأ آية صعد درجة، و يكسى أبواه حلّتين إن كانا مؤمنين، ثمّ يقال لهما هذا لما علّمتماه القرآن.

###ثواب من تعلم القرآن

998- و نيز در همان كتاب و باب: از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: قرآن را ياد گيريد و بياموزيد كه همانا روز قيامت قرآن بصورت جوانى بسيار زيبا با رنگ برافروخته نزد صاحب (يعنى تلاوت‏كننده و عامل) خود مى‏آيد و باو ميگويد: منم آن قرآنى كه تو (در اثر تلاوت و معرفت بحق من) شبت را به بيدارى ميگذراندى و روزت را بتشنگى بسر ميبرى و آب دهان و كامت را خشك مينمودى و اشگ خود را (هنگام تلاوت من) ميريختى، هر جا كه بروى با تو مى‏آيم، و هر تاجرى در مال التجاره و سود خود مراقبت مينمايد و من امروز براى تو از مراقبت و تجارت هر تاجرى سودمندتر هستم و بزودى كرامتى (و انعامهائى) از طرف خداى با عزت و جلال براى تو مى‏آيد پس بشارت باد تو را، پس تاجى مى‏آورند و بر سر او ميگذارند و نامه آزادى و امان (از جهنم و ساير عذابها و ترسها) بدست راست و نامه هميشه بودن در باغات بهشت‏ بدست چپ او داده شود، و دو حله (از لباسهاى بهشتى) بر او ميپوشانند، پس باو گفته شود (قرآن را) بخوان و بالا برو، پس هر موقع آيه‏اى را ميخواند يك درجه بالا ميرود و دو حله بر پدر و مادر او پوشيده مى‏شود اگر داراى ايمان باشند، پس بآنها گفته مى‏شود: اين (انعامى كه بشما شد) بجهت آنست كه شما قرآن را باو ياد داديد.

###تكلم القرآن

الحديث 999 في تكلم القرآن‏

و فيه أيضا: (كتاب فضل القرآن) في ذيل حديث مفصّل عن سعد الخفاف، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قلت يا أبا جعفر و هل يتكلّم القرآن؟ فتبسّم عليه السّلام ثمّ قال: رحم اللّه الضعفاء من شيعتنا، إنّهم أهل تسليم ثمّ قال: نعم يا سعد، و الصلاة تتكلّم و لها صورة و خلق تأمر و تنهى، قال سعد: فتغيّر لذلك لوني و قلت هذا شي‏ء لا أستطيع أتكلّم به في الناس، فقال أبو جعفر عليه السّلام: و هل الناس إلّا شيعتنا؟ فمن لم يعرف الصلاة فقد أنكر حقّنا، ثمّ قال: يا سعد! اسمعك كلام القرآن، قال سعد: فقلت بلى صلّى اللّه عليك، فقال عليه السّلام: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ، فالنهى كلام و الفحشاء و المنكر رجال و نحن ذكر اللّه و نحن أكبر.

###تكلم القرآن

999- و نيز در همان كتاب: (كتاب فضل قرآن) در ذيل حديث مفصلى از سعد خفاف از حضرت باقر (ع) روايت شده كه سعد گفت بآن حضرت عرض كردم: آيا قرآن سخن ميگويد؟ پس حضرت تبسم نمود و فرمود: خدا رحمت كند ناتوانان (در برابر مخالفين) از شيعيان و پيروان ما را، همانا ايشان نسبت بما تسليم و فرمانبردارند پس فرمود: آرى اى سعد، نماز سخن ميگويد و از براى آن صورت و اندامى است امر و نهى ميكند، سعد گفت پس از اين سخن حضرت رنگ من تغيير كرد و عرض كردم اين (مطلب) چيزى است كه نميتوانم در ميان مردم در باره آن سخنى بگويم، پس حضرت فرمود: آيا مردمى را كه ميگوئى غير از شيعيان ما هستند؟ پس كسى كه نماز را (با تمام خصوصيات و آثارش) نشناسد همانا حق ما را انكار نموده، آنگاه فرمود: اى سعد، سخن گفتن قرآن را بتو بشنوانم (براى تو بگويم تا بشنوى و بدانى) سعد گفت پس عرض كردم آرى رحمت خدا بر شما باد، پس حضرت (اين آيه را تلاوت) فرمود: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ، پس نهى سخن است و فحشاء و منكر مردانى هستند (كه خلافت را غصب كردند) و ما ذكر خدائيم و ما بزرگتر و اشرف مخلوقات هستيم (جملات آخر حديث تأويل و باطن آيه است).

###فضل القرآن

الحديث 1000 فضل القرآن‏

في مجمع البيان: عن الحارث (بن) الأعور عن أمير المؤمنين عليّ عليه السّلام قال عليه السّلام في حديث طويل: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: إنّما ستكون فتن، قلت فما المخرج منها يا رسول اللّه؟ قال صلّى اللّه عليه و آله: كتاب اللّه فيه خبر ما قبلكم و نبأما بعدكم و حكم ما بينكم، هو الفصل ليس بالهزل، هو الّذي لا يزيغ به الأهواء و لا يشبع منه العلماء و لا يخلق عن كثرة ردّ و لا تنقضي عجائبه، و هو الّذي من تركه من جبّار قصمه اللّه، و من ابتغى الهدى في غيره أضلّه اللّه، هو حبل اللّه المتين و هو الصّراط المستقيم، هو الّذي من عمل به اوجر و من حكم به عدل و من دعا إليه دعا إلى صراط مستقيم.

###فضل القرآن

1000- در تفسير مجمع البيان طبرسى از حارث اعور از حضرت امير المؤمنين على (ع) روايت شده كه آن حضرت در حديث مفصّلى فرمود كه از رسول خدا (ص) شنيدم ميفرمود: همانا بزودى آزمايشهائى (براى امت من) رخ دهد، عرض كردم اى رسول خدا وسيله رهائى و راه نجات و بسلامت ماندن دين از آن فتنه‏ها چيست؟ حضرت فرمود: كتاب خدا (قرآن) است كه خبر پيشينيان شما و خبر آيندگان پس از شما و حكم آنچه در ميان شما واقع مى‏شود در آنست، آن قرآن تميز دهنده و جداكننده حق از باطل است، بيهوده گوئى و ياوه‏سرائى نيست، آن راهنمائى است كه پيروان آن گمراه نميگردند و دانشمندان از آن سير نميشوند، و بخواندن و تلاوت بسيار كهنه نگردد و عجائب و شگفتيهاى آن از ميان نرود (و بپايان نرسد) و آن كتابيست كه هر كسى از ستمكاران اراده نمايد كه آن را متروك سازد و از بين مردم ببرد خداوند او را خوار و هلاك گرداند، و كسى كه راهنمائى (يعنى سعادت و نجات دنيا و آخرت) را در غير آن طلب كند و بخواهد خداوند او را گمراه ميگرداند (مقصود آنست كه راه تأمين سعادت و نجات فقط قرآن است و از غير آن طلب هدايت و راهنمائى خود نمودن عين گمراهى و حيرت و سرگردانى است) آن قرآن، ريسمان محكم خدا است (راه رهائى از همه زيانها و مهالك در تمسك و عمل بآنست) و آنست راه راست، آن كتابيست كه هر كس بآن عمل نمايد اجر و پاداش داده مى‏شود و كسى كه بآن حكم كند بعدالت رفتار نموده و كسى كه مردم را بسوى آن بخواند براه راست خوانده و دعوت نموده. مصطفى را وعده كرد الطاف حق - گر بميرى تو نميرد آن سبق‏ . من كتاب و معجزت را رافعم . بيش و كم كن را ز قرآن مانعم‏ . من تو را اندر دو عالم حافظم - طاغيان را از حديثت رافضم‏ . كس نتاند بيش و كم كردن در او - تو به از من حافظى ديگر مجو . رونقت را روز افزون مى‏كنم - نام تو بر زر و بر نقره زنم‏ . منبر و محراب سازم بهر تو - در محبت قهر من شد قهر تو . نام تو از ترس پنهان ميكنند - چون نماز آرند پنهان ميشوند . خفيه ميگويند نامت را كنون - خفيه هم بانگ نماز اى ذو فنون‏ . از هراس و ترس كفار لعين- دينت پنهان مى‏شود زير زمين‏ . من مناره بركنم آفاق را - كور گردانم دو چشم عاق را . چاكرانت شهرها گيرند و جاه - دين تو گردد ز ماهى تا بماه‏ . تا قيامت باقيش داريم ما - تو مترس از نسخ دين اى مصطفى‏ . اى رسول ما تو جادو نيستى - صادقى هم خرقه موسيستى‏ . هست قرآن مر تو را همچون عصا - كفرها را در كشد چون اژدها . تو اگر در زير خاكى خفته‏اى - چون عصايش دان تو آنچه گفته‏اى‏ . گرچه باشى خفته تو در زير خاك- چون عصا آگه بود آن گفت پاك‏ . قاصدت را بر عصايت دست نى - تو بخسب اى شه مبارك خفتنى‏ . اين نشانى چون بخسبد ساحرى - سحر و مكرش را نباشد رهبرى‏ . چون كه چوپان خفت گرگ ايمن شود - چون كه خفت آن جهد او ساكن شود . ليك حيوانى كه چوپانش خداست - گرگ را آنجا اميدوره كجاست‏ .

###وجوب تعلم القرآن

الحديث 1001 وجوب تعلم القرآن‏

و فيه أيضا: عن عاصم بن ضمرة، عن عليّ عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من قرأ القرآن حتّى يستظهره و يحفظه أدخله اللّه الجنّة و شفّعه في عشرة من أهل بيته كلّهم قد وجبت لهم النار.

###وجوب تعلم القرآن

1001- و نيز در همان كتاب: از عاصم بن ضمره از حضرت على (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه قرآن را بخواند تا آنكه آن را حفظ و از برنمايد خداوند او را در بهشت داخل فرمايد و شفاعت او را در باره ده نفر از خاندان او كه تمامى آنها مستحق آتش جهنم باشند قبول فرمايد.

###بيوت الّتي يقرء فيها القرآن

الحديث 1002 البيوت الّتي يقرء فيها القرآن‏

في الكافي: (كتاب فضل القرآن) باب «البيوت الّتي يقرء فيها القرآن» عن ليث بن أبي سليم رفعه قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: نوّروا بيوتكم بتلاوة القرآن و لا تتّخذوها قبورا كما فعلت اليهود و النصارى، صلّوا في الكنائس و البيع و عطّلوا بيوتهم، فإنّ البيت إذا كثر فيه تلاوة القرآن كثر خيره و اتّسع أهله و أضاء لأهل السماء كما تضي‏ء نجوم السماء لأهل الدنيا.

###بيوت الّتي يقرء فيها القرآن

1002- در كافى: (كتاب فضل قرآن) باب «خانه‏هائى كه در آنها قرآن خوانده مى‏شود» از ليث بن ابى سليم مرفوعا از پيغمبر خدا (ص) روايت شده كه آن حضرت فرمود: خانه‏هاى خود را بتلاوت و خواندن قرآن روشن و نورانى نمائيد و آن (خانه) ها را (مانند) قبرها قرار ندهيد چنانچه يهود و نصارى چنين رفتار كردند، نماز خواندند در كليساها و خانه‏هاى خود را (از جهت عبادت نكردن در آنها) معطل گذاردند و رها كردند، پس همانا خانه هر گاه تلاوت قرآن در آن بسيار شود خير و بركت آن زياد گردد و اهل آن در گشايش باشند و باهل آسمان روشنائى دهد چنانچه ستارگان آسمان باهل دنيا (يعنى اهل زمين) روشنائى ميدهند.

###بيوت الّتي يقرء فيها القرآن

الحديث 1003 البيوت الّتي يقرء فيها القرآن‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد الأعلي مولى آل سام، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: إنّ البيت إذا كان فيه المرء المسلم يتلو القرآن يترائاه أهل السّماء كما يترائا أهل الدنيا الكوكب الدّريّ في السّماء.

###بيوت الّتي يقرء فيها القرآن

1003- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد الاعلى غلام آل سام از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خانه هنگامى كه در آن مسلمانى باشد كه قرآن را تلاوت نمايد آن (خانه) را اهل آسمان مى‏بينند چنانچه اهل دنيا ستاره درخشنده را در آسمان مى‏بينند.

###بيوت الّتي يقرء فيها القرآن

الحديث 1004 البيوت الّتي يقرء فيها القرآن‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ابن القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: البيت الّذي يقرء فيه القرآن و يذكر اللّه عزّ و جلّ فيه تكثر بركته و تحضره الملائكة و تهجره الشياطين و يضي‏ء لأهل السماء كما يضي‏ء الكواكب لأهل الأرض، و إنّ البيت الّذي لا يقرء فيه القرآن و لا يذكر اللّه عزّ و جلّ فيه تقلّ بركته و تهجره الملائكة و تحضره الشياطين.

###بيوت الّتي يقرء فيها القرآن

1004- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن قداح از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: خانه ‏اى كه در آن قرآن خوانده مى‏شود و خداى با عزت و جلال در آن ياد شود، بركت آن بسيار گردد و فرشتگان در آن حاضر شوند و شياطين از آن دور گردند و آن خانه براى اهل آسمان ميدرخشد چنانچه ستارگان براى اهل زمين ميدرخشند، و همانا خانه‏اى كه در آن قرآن خوانده نشود و خداى با عزت و جلال در آن ياد و ذكر نگردد بركت آن كم ميگردد و فرشتگان از آن دورى ميكنند و شياطين در آن حاضر ميشوند.

###ايمان لا يضرّ معه سيّئة

الحديث 1005 انّ الايمان لا يضرّ معه سيّئة و الكفر لا ينفع معه حسنة

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «انّ الايمان لا يضرّ معه سيّئة و الكفر لا ينفع معه حسنة» عن محمّد بن الريّان بن الصلت رفعه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: كان أمير المؤمنين عليه السّلام كثيرا ما يقول في خطبته: يا أيّها الناس! دينكم دينكم فانّ السيّئة فيه خير من الحسنة في غيره، و السيّئة فيه تغفر و الحسنة في غيره لا تقبل.

###ايمان لا يضرّ معه سيّئة

1005- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «اينكه هيچ گناهى با وجود ايمان زيان نرساند و با كفر هيچ حسنه‏اى سودى ندارد» از محمد بن ريان بن صلت مرفوعا از حضرت صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) بسيارى از اوقات در ضمن خطبه و سخنرانى خود ميفرمود: اى مردم مراقب دين خود باشيد مراقب دين خود باشيد، پس همانا گناه و كار بد در حالى كه گنهكار داراى دين شما باشد بهتر است از كار نيك و طاعت در صورتى كه صاحبش داراى دين شما نباشد، و گناه و كار بد با داشتن اين دين آمرزيده شود، و كار نيك و طاعت در صورتى كه در دين و كيش ديگرى باشد پذيرفته نگردد.

###توبة

الحديث 1006 التوبة

و فيه أيضا: في ذلك الكتاب، باب «التوبة» عن ابن القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ يفرح بتوبة عبده المؤمن إذا تاب كما يفرح أحدكم بضالّته إذا وجدها.

###توبة

1006- و نيز در همان كتاب: باب «توبه» از ابن قداح از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداى با عزت و جلال خوشنود و مسرور ميگردد بواسطه توبه و بازگشت بنده مؤمن خود هنگامى كه توبه ميكند مانند آن كسى از شما كه چون گم‏شده خود را بيابد و پيدا كند شاد و خوشحال شود.

 

 

 

###التّائب من الذنب

الحديث 1007 التّائب من الذنب كمن لا ذنب له‏

و فيه أيضا: في ذلك الكتاب و الباب، عن جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سمعته عليه السّلام يقول: التّائب من الذنب كمن لا ذنب له، و المقيم على الذنب و هو مستغفر كالمستهزء.

###التّائب من الذنب

1007- و نيز در همان كتاب و باب: از جابر روايت شده كه از حضرت باقر (ع) شنيدم ميفرمود: توبه‏كننده از گناه (و كسى كه از نافرمانى خداوند و گناهان بطاعت و فرمانبردارى او بازگشت نمايد) مانند كسى است كه گناهى براى او نباشد، و كسى كه پيوسته بر گناه است (و از نافرمانى دست برنميدارد) و از خداوند براى گناهانش طلب مغفرت و آمرزش مينمايد مانند كسى است كه استهزاء و مسخره ميكند.

###يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ

الحديث 1008 في قول الله تعالى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً

و فيه أيضا: في ذلك الكتاب و الباب، عن أبي بصير قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً. قال عليه السّلام هو الذنب الّذي لا يعود فيه أبدا، قلت: و أيّنا لم يعد؟ فقال عليه السّلام: يا أبا محمّد! إنّ اللّه يحبّ من عباده المفتّن التوّاب.

###يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ

1008- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى بصير روايت شده كه بحضرت صادق (ع) عرض كردم (مقصود از توبه نصوح كه خداوند در اين آيه بآن امر فرموده چيست؟) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً (اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد از نافرمانى و گناهان دست برداريد و بطاعت و فرمانبردارى خداوند بازگرديد بازگشتن خالصانه و حتمى) حضرت فرمود: (مقصود از توبه نصوح) آن توبه و بازگشتن از گناهى است كه هرگز ديگر بآن گناه برنگردد (راوى گويد) عرض كردم كدام يك از ما برگشت بگناه نكرده (و نميكند) پس حضرت فرمود: اى ابا محمد، همانا خداوند از بندگان خود كسى را دوست ميدارد كه بگناهان آزمايش شده و بسيار توبه و بازگشت‏كننده باشد.

###ذنوب المؤمن إذا تاب منها مغفورة له

الحديث 1009 ذنوب المؤمن إذا تاب منها مغفورة له‏

و فيه أيضا: في ذلك الكتاب و الباب: عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: يا محمّد بن مسلم، ذنوب المؤمن إذا تاب منها مغفورة له، فليعمل المؤمن لما يستأنف بعد التوبة و المغفرة، أما و اللّه إنّها ليست إلّا لأهل الايمان، قلت: فان عاد بعد التوبة و الإستغفار من الذّنوب و عاد في التّوبة، فقال: يا محمّد بن مسلم، أترى العبد المؤمن يندم على ذنبه و يستغفر منه و يتوب ثمّ لا يقبل اللّه توبته؟ قلت: فإنّه‏ فعل ذلك مرارا، يذنب ثمّ يتوب و يستغفر، فقال: كلّما عاد المؤمن بالاستغفار و و التوبة، عاد اللّه عليه بالمغفرة و انّ اللّه غفور رحيم يقبل التوبة و يعفو عن السيئات فايّاك أن تقنّط المؤمنين من رحمة اللّه.

###ذنوب المؤمن إذا تاب منها مغفورة له

1009- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: اى محمد بن مسلم، گناهان كسى كه داراى ايمان است هر گاه از آنها توبه نمايد آمرزيده شده است (يعنى خداوند توبه مؤمن را مى‏پذيرد و گناهانش را مى‏آمرزد) پس شخصى كه داراى ايمان است در آنچه پس از توبه و آمرزش گناهان از سر ميگيرد بايد بكوشد (پس از توبه در انجام دادن واجبات و طاعات و پرهيز از گناهان بايد كوشا باشد و مراقبت نمايد) آگاه باش بخدا سوگند كه آن (قبول توبه و آمرزش گناهان) نباشد جز براى اهل ايمان (راوى گويد) عرض كردم: پس اگر بعد از توبه و طلب آمرزش از براى گناهان، بنافرمانى و گناهكارى بازگردد و در توبه و بازگشتن از گناه اخير هم نيز عود و بازگشت نمايد (آيا توبه او را خداوند قبول ميفرمايد؟) پس حضرت فرمود: اى محمد بن مسلم، آيا چنين عقيده دارى كه بنده‏اى كه داراى ايمان است از گناهش پشيمان شود و (از خداوند) براى آن گناه طلب آمرزش نمايد و توبه كند سپس خداوند توبه او را قبول نفرمايد؟ (راوى گويد) عرض كردم همانا او اين عمل را چند بار تكرار نمود، گناهى را مرتكب مى‏شود پس توبه مينمايد و از خداوند طلب آمرزش ميكند، حضرت فرمود: هر گاه كسى كه داراى ايمانست بطلب آمرزش و توبه بازگردد خداوند هم بمغفرت و آمرزيدن گناهان باو بازگشت و توجه فرمايد، و همانا خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است، توبه را قبول ميفرمايد و از گناهان ميگذرد، پس بترس و بپرهيز از اينكه مؤمنين را از رحمت خداوند مايوس و نوميد گردانى.

###استغفار من الذنب

الحديث 1010 الاستغفار من الذنب‏

و فيه أيضا: في ذلك الكتاب، باب «الاستغفار من الذنب» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: من عمل سيّئة اجّل فيها سبع ساعات من النهار، فان قال: أستغفر اللّه الّذي لا إله إلّا هو الحىّ القيّوم «ثلاث مرّات» لم يكتب عليه.

###استغفار من الذنب

1010- و نيز در همان كتاب: باب «استغفار از گناه» از ابى بصير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه كار بد و گناهى را انجام دهد هفت ساعت از روز مهلت داده شود، پس اگر سه بار بگويد: استغفر اللَّه الذى لا اله الا هو الحى القيوم‏ ، آن گناه بر او نوشته نشود (در صورتى كه حقيقتا توبه نمايد و شرائط آن را مراعات نمايد).

###تذكر الذنب و الاستغفار له‏

الحديث 1011 استحباب تذكر الذنب و الاستغفار له‏

و فيه أيضا: في ذلك الكتاب و الباب، عن عليّ بن عقبة بيّاع الأكسية عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: إنّ المؤمن ليذنب الذنب فيذكر بعد عشرين سنة فيستغفر اللّه منه له فيغفر له و إنّما يذكّره ليغفر له، و إنّ الكافر ليذنب الذنب فينساه من ساعته.

###تذكر الذنب و الاستغفار له‏

1011- و نيز در همان كتاب و باب: از على بن عقبه لباس فروش از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمن گناهى را انجام ميدهد (و آن را فراموش ميكند) پس بعد از بيست سال (كه بگذرد) آن را بياد مى‏آورد و از خداوند نسبت بآن گناه طلب آمرزش مينمايد، پس خدا او را مى‏آمرزد، و همانا خداوند گناه را بياد او آورده تا (توبه نمايد و) او را بيامرزد، و همانا كافر گناهى را بجا مى‏آورد پس همان ساعت آن گناه را فراموش ميكند.

###ما أعطى اللّه آدم عليه السّلام وقت التوبة

الحديث 1012 فيما أعطى اللّه آدم عليه السّلام وقت التوبة

و فيه أيضا: في ذلك الكتاب، باب «فيما أعطى اللّه آدم عليه السّلام وقت التوبة» عن ابن بكير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أو عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ آدم عليه السّلام قال: يا ربّ! سلّطت علىّ الشيطان و أجريته منّي مجرى الدّم فاجعل لي شيئا، فقال: يا آدم! جعلت لك أنّ من همّ ذريّتك بسيّئة لم تكتب عليه، فان عملها كتبت عليه سيّئة، و من همّ منهم بحسنة فان لم يعملها كتبت له حسنة، فان هو عملها كتبت له عشرا، قال يا ربّ زدني، قال: جعلت لك انّ من عمل منهم سيّئة ثمّ استغفر غفرت له، قال يا ربّ زدني، قال: جعلت لهم التوبة أو قال بسطت لهم التوبة حتّى تبلغ النفس هذه، قال يا ربّ حسبي.

###ما أعطى اللّه آدم عليه السّلام وقت التوبة

1012- و نيز در همان كتاب: باب «آنچه خداوند بحضرت آدم (ع) وقت توبه عطا فرموده» از ابن بكير از حضرت صادق (ع) و يا حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا آدم (ع) (بخداوند) عرض كرد اى پروردگار من، شيطان را مسلط نمودى بر من و او را راه دادى در من هر جايى كه خون در (عروق و اعضاء) من جريان دارد، پس چيزى براى من قرار بده (تا بوسيله آن از مفاسد و زيانهاى تسلط شيطان دفاع و جلوگيرى شود) پس خداوند فرمود: اى آدم، قرار دادم براى تو اينكه هر كس از ذريه و اولاد تو گناهى را قصد نمايد (و آن را انجام ندهد گناهى) بر او نوشته نشود، و اگر آن را بجا آورد يك گناه بر او نوشته شود، و كسى كه از اولاد تو حسنه و كار نيكى را قصد و اراده نمايد پس اگر آن را بجا نياورد يك حسنه (بواسطه قصد انجام دادن كار نيك) براى او نوشته شود، و اگر آن را بجا آورد ده حسنه براى او نوشته شود (چنانچه در قرآن كريم هم فرموده: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها، وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها، زيرا حواس ظاهره پنجگانه و حواس باطنه در معصيت موافقند و تحميل بر آنها نيست، پس معصيت يكى نوشته مى‏شود، ولى در طاعات و كارهاى نيك، بر قوى و حواس دهگانه مشقت و رنج است بدين جهت پاداش يك عمل نيك ده حسنه خواهد بود) حضرت آدم (ع) عرض كرد اى پروردگار من (رحمت و وسيله دفاع از تسلط شيطان را) نسبت بمن زياد نما، خداوند فرمود: براى (ذريه) تو قرار دادم اينكه هر كس از آنها كار بد و گناهى را بجا آورد سپس (پشيمان شود و از من) طلب آمرزش نمايد او را مى‏آمرزم، حضرت آدم (ع) عرض كرد اى پروردگار براى من زياد فرما (رحمت خود را) خداوند فرمود: براى ايشان (اولاد تو) توبه را قرار دادم و يا فرمود: (وقت) توبه را وسعت دادم براى آنها تاجان بگلو برسد، حضرت آدم (ع) عرض كرد اى پروردگار من (آنچه كه بمن مرحمت فرمودى) مرا كفايت ميكند.

بيان: در اول حديث جمله‏اى كه حضرت آدم (ع) بخداوند عرض كرده، شيطان را راه دادى در هر جايى كه خون جريان دارد از عروق و اعضاء من، بجهت آنست كه ارتباط و تسلط شيطان بر آدمى بواسطه قوه واهمه و خيال است، و واسطه ارتباط قوه واهمه و خيال با بدن انسان، روح حيوانى است كه آن همان بخارات خون است، پس در هر جا خون جاريست شيطان در آن راه دارد).

###صحة التوبة في آخر العمر

الحديث 1013 صحة التوبة في آخر العمر و لو عند بلوغ النفس الحلقوم قبل المعاينة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ابن فضال، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من تاب قبل موته بسنة قبل اللّه توبته، ثمّ قال صلّى اللّه عليه و آله: إنّ السّنة لكثير، من تاب قبل موته بشهر قبل اللّه توبته، ثمّ قال: إنّ الشهر لكثير، من تاب قبل موته بجمعة قبل اللّه توبته، ثمّ قال: إنّ الجمعة لكثير، من تاب قبل موته بيوم قبل اللّه توبته، ثمّ قال، إنّ يوما لكثير، من تاب قبل أن يعاين قبل اللّه توبته.

###صحة التوبة في آخر العمر

1013- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن فضال از كسى كه او نامش را برد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه يك سال پيش از مرگ خود توبه نمايد خداوند توبه او را قبول فرمايد، پس فرمود: همانا يك سال زياد است كسى كه يكماه پيش از مرگش توبه كند خدا توبه او را قبول فرمايد، سپس فرمود: همانا يكماه زياد است، كسى كه يك هفته پيش از مرگش توبه كند خدا توبه او را قبول فرمايد پس فرمود: همانا يك هفته بسيار است، كسى كه يك روز پيش از مرگش توبه نمايد خداوند توبه او را قبول ميفرمايد، بعد فرمود: همانا يك روز زياد است، كسى كه توبه كند پيش از آنكه آثار مرگ را مشاهده نمايد و يقين بآن كند خداوند توبه او را قبول فرمايد.

###صحة التوبة في آخر العمر

الحديث 1014 صحة التوبة في آخر العمر و لو عند بلوغ النفس الحلقوم للجاهل لا العالم‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال عليه السّلام: إذا بلغت النفس هذه، و أهوى بيده إلى حلقه، لم يكن للعالم توبة و كانت للجاهل توبة.

###صحة التوبة في آخر العمر

1014- و نيز در همان كتاب و باب: از زراره از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه جان باينجا برسد، و بدست خويش بگلوى خود اشاره فرمود، براى شخص دانا توبه نباشد و براى نادان توبه هست.

بيان: محدث شهير (مرحوم مجلسى) فرموده از طريق سنيان روايت شده كه چون ابليس از قرب رحمت پروردگار رانده شد و خداوند باو عنايت فرمود، گفت بعزت تو سوگند كه تا روح در بدن آدمى است از او جدا نشوم، خداوند تبارك و تعالى فرمود: قسم بعزت خود تا روح در بدن او باشد درب توبه را بر او نمى‏بندم.

###إكثار من الاستغفار

الحديث 1015 استحباب الإكثار من الاستغفار

في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب الإكثار من الاستغفار» أمالي الطّوسي، عن المنقري قال: سمعت عليّ بن أبي طالب عليه السّلام يقول: عجبا لمن‏ يقنط و معه الممحاة، قيل و ما الممحاة؟ قال: الاستغفار.

###إكثار من الاستغفار

1015- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب بسيار استغفار نمودن» از كتاب امالى طوسى از منقرى روايت شده كه از (حضرت امير المؤمنين) على بن ابى طالب (ع) شنيدم ميفرمود: تعجب است از كسى كه (در باره گناهانش از رحمت و مغفرت خداوند) مأيوس و نوميد ميگردد در حالى كه با او وسيله محو و پاك كن (گناهان) هست، عرض شد وسيله محو و پاك نمودن (گناهان) چيست؟ فرمود: (از خداوند) طلب مغفرت و آمرزش نمودن است.

###إكثار من الاستغفار

الحديث 1016 استحباب الإكثار من الاستغفار

و فيه أيضا: في ذلك الباب (مجمع البيان للطبرسي) عن الربيع بن صبيح، إنّ رجلا أتى الحسن عليه السّلام فشكا إليه الجدوبة، فقال له الحسن عليه السّلام: إستغفر اللّه، و أتاه آخر فشكى إليه الفقر، فقال عليه السّلام له: إستغفر اللّه، و أتاه آخر فقال له ادع اللّه أن يرزقني إبنا، فقال عليه السّلام له: إستغفر اللّه، فقلنا أتاك رجال يشكون أبوابا و يسألون أنواعا فأمرتهم كلّهم بالاستغفار، فقال: ما قلت ذلك من ذات نفسي، إنّما اعتبرت فيه قول اللّه: اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً «الايات».

###إكثار من الاستغفار

1016- و نيز در همان كتاب و باب: از مجمع البيان طبرسى از ربيع بن صبيح روايت شده كه مردى خدمت حضرت حسن مجتبى (ع) آمد و از قحطى و گرانى بآن حضرت شكايت نمود، پس حضرت باو فرمود: از خدا طلب آمرزش كن، و مرد ديگرى آمد و بآن حضرت از فقر و تهى دستى شكايت كرد، پس حضرت باو هم فرمود از خداوند (جهت گناهان خود) استغفار و طلب آمرزش نما، و مرد ديگرى آمد و بآن حضرت عرض كرد از خدا بخواه و دعا كن كه خداوند پسرى بمن لطف فرمايد، پس باو هم فرمود: از خدا طلب آمرزش نما، پس ما (حضار مجلس) بآن حضرت عرض كرديم مردانى چند خدمت شما آمدند و از چيزها و گرفتاريهاى گوناگون شكايت داشتند و تقاضاى مختلفى نمودند و شما همه آنها را باستغفار و طلب آمرزش امر فرمودى، پس حضرت فرمود: من اين را از پيش خود نگفتم و همانا در اين باره از فرموده خداوند (در قرآن) پند گرفتم و استفاده نمودم (كه فرموده:) اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً،  يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً،  وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً (از پروردگار خود طلب آمرزش نمائيد همانا او بسيار آمرزنده است تا آنكه از آسمان بر شما باران پشت سر هم بفرستد و شما را بمال و ثروتها و پسرها كمك و مدد فرمايد، و براى شما باغها و نهرها قرار دهد.

###انظار المعسر

الحديث 1017 انظار المعسر

في المجلّد الثالث و العشرين من البحار: (كتاب الدين) باب «انظار المعسر» مجالس المفيد و أمالى الطّوسي، عن محمّد بن جعفر، عن أبيه (جعفر بن محمّد) عن أبيه محمّد بن عليّ عليهم السّلام عن أبي لبابة بن عبد المنذر، انّه جاء يتقاضي أبا البشر دينا له عليه فسمعه يقول: قولوا له ليس هو هنا، فصاح أبو البشر [يا أبا البشر] اخرج إلىّ فخرج إليه فقال: ما حملك على هذا؟ فقال: العسر يا أبا لبابة، سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: من أحبّ أن يستظلّ من فور جهنّم؟ فقلنا كلّنا نحبّ ذلك، قال: فلينظر غريما أو ليدع لمعسر [معسرا].

###انظار المعسر

1017- در بحار: جلد بيست و سوم (كتاب دين) باب «مهلت دادن به تنگدست» از كتاب مجالس شيخ مفيد و امالى طوسى از محمد بن جعفر از پدرش حضرت صادق از پدر بزرگوارش حضرت باقر عليهم السّلام از ابى لبابة بن عبد منذر روايت شده كه ابو لبابه بخانه ابو البشر آمد تا طلب خود را از او مطالبه و وصول نمايد، پس شنيد كه ابو البشر (باهل خانه) ميگويد باو بگوئيد كه ابو البشر در خانه نيست، پس ابو لبابه فرياد زد اى ابو البشر (از خانه) بيرون شو و نزد من بيا، پس بيرون آمد و ابو لبابه باو گفت: چه چيز تو را بر اين رفتار (كه گفتى بگوئيد ابو البشر در خانه نيست) وادار نمود؟ گفت سختى (و دشوارى امر زندگانى و فقر) اى ابو لبابه از رسول خدا (ص) شنيدم ميفرمود: كى دوست دارد كه از جوشش جهنم در امان باشد؟ عرض كرديم همه ما آن را دوست ميداريم، آن حضرت فرمود: (هر كه دوست دارد از جوشش جهنم در امان باشد) بايد ببدهكار مهلت دهد و نادار و تنگدست را رها نمايد.

###من ابطأت عليه الإجابة

الحديث 1018 من ابطأت عليه الإجابة

في الكافي: (كتاب الدعاء) باب «من ابطأت عليه الإجابة» عن عبد اللّه بن المغيرة، عن غير واحد من أصحابنا قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ العبد الوليّ للّه يدعو اللّه عزّ و جلّ في الأمر ينوبه، فيقول للملك الموكّل به: إقض‏ لعبدي حاجته و لا تعجّلها فانّي أشتهى أن أسمع نداءه و صوته، و إنّ العبد العدوّ للّه ليدعو اللّه عزّ و جلّ في الأمر ينوبه فيقال للملك الموكّل به إقض [لعبدي‏] حاجته و عجّلها فانّي اكره أن أسمع ندآءه و صوته، قال: فيقول الناس ما اعطى هذا إلّا لكرامته و لا منع هذا إلّا لهوانه.

###من ابطأت عليه الإجابة

1018- در كافى: (كتاب دعاء) باب «كسى كه اجابت دعاء او بتأخير مى‏افتد» از عبد اللَّه بن مغيره از چندين نفر از اصحاب ما (اماميه) روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: همانا بنده‏اى كه دوست (و مقرب نزد) خداوند است در امرى (و حادثه سختى) كه باو ميرسد خداى با عزت و جلال را ميخواند (و از او اصلاح آن حادثه را ميخواهد) پس خداوند بفرشته‏اى كه بر آن بنده گماشته شده ميفرمايد: حاجت بنده مرا برآور ولى در آن شتاب منما، زيرا من دوست دارم صدا و آواز او را بشنوم، و همانا بنده‏اى كه دشمن خداوند است، در امر و حادثه ناگوارى كه باو ميرسد خداى با عزت و جلال را ميخواند پس بفرشته‏اى كه بر آن بنده گماشته شده است گفته مى‏شود (خداوند ميفرمايد) حاجت بنده مرا برآور و در آن شتاب نما كه من خوش ندارم آواز و صداى او را بشنوم آن حضرت فرمود: پس مردم (در باره كسى كه حاجتش روا شده و دشمن خداوند است) ميگويند حاجت اين (شخص) عطا نشده مگر بجهت گرامى بودنش (و محبوبيتش نزد خدا و نسبت بآن كسى كه حاجتش روا نشده و دوست و مقرب نزد خداوند است ميگويند) و حاجت اين (شخص) منع و بازداشت نشده مگر براى پستى و خواريش (نزد خداوند).

 

 

###قراءة القرآن في المنزل

الحديث 1019 استحباب قراءة القرآن في المنزل‏

في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «استحباب قراءة القرآن في المنزل» أحمد بن فهد في عدّة الداعي عن الرضا عليه السّلام يرفعه إلى النبيّ قال صلّى اللّه عليه و آله: إجعلوا لبيوتكم نصيبا من القرآن، فانّ البيت إذا قرء فيه القرآن يسّر على أهله و كثر خيره و كان سكّانه في زيادة، و إذا لم يقرء فيه القرآن ضيق على أهله و قلّ خيره و كان سكّانه في نقصان.

###قراءة القرآن في المنزل

1019- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب خواندن قرآن در منزل» از احمد بن فهد در عدة الداعى از حضرت رضا (ع) مرفوعا از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: براى خانه‏هاى خود نصيب و بهره ‏اى از قرآن (بتلاوت آن) قرار دهيد، زيرا خانه هر گاه قرآن در آن خوانده شود (در رزق و روزى و ساير امور) بر اهل آن گشايش و آسايش قرار داده شود و خير (و بركت و لذت زندگى در) آن بسيار گردد، و ساكنين آن در معرض ازدياد و افزايش (نعمت) باشند، و چون در خانه، قرآن خوانده نشود فشار و سختى (و گرفتارى در امر معيشت و امور ديگر) بر اهل آن رو آورد و خير و نيكى (و بركت) آن كاهش يابد و ساكنين آن در كمبودى (از نعمت و شادى و نشاط زندگى) باشند.

###قراءة شي‏ء من القرآن كلّ ليلة

الحديث 1020 استحباب قراءة شي‏ء من القرآن كلّ ليلة

و فيه أيضا: باب «استحباب قراءة شي‏ء من القرآن كلّ ليلة» عن الفضيل بن يسار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما يمنع التاجر منكم المشغول في‏ سوقه إذا رجع إلى منزله أن لا ينام حتّى يقرأ سورة من القرآن فيكتب له مكان كلّ آية يقرؤها عشر حسنات و يمحى عنه عشر سيّئات.

###قراءة شي‏ء من القرآن كلّ ليلة

1020- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب خواندن چيزى از قرآن در هر شب» از فضيل بن يسار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: بازرگان از شما را كه (روز) در بازار تجارتش مشغول است چه چيز منع ميكند و بازمى‏دارد از اينكه چون‏ بمنزل خود بازمى‏گردد نخوابد تا آنكه سوره‏اى از قرآن را بخواند، پس در مقابل هر آيه‏اى كه تلاوت ميكند براى او (در نامه عملش ثواب) ده حسنه نوشته شود، و ده گناه از (نامه عمل) او محو گردد.

###صلاة لقضاء الحاجة و كيفيّاتها

الحديث 1021 استحباب الصلاة لقضاء الحاجة و كيفيّاتها

و فيه أيضا: باب «استحباب الصلاة لقضآء الحاجة و كيفيّاتها» العيّاشي في تفسيره باسناده عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ سورة الأنعام نزلت جملة و شيّعها سبعون ألف ملك فعظّموها و بجّلوها، فانّ اسم اللّه فيها فى سبعين موضعا، و لو يعلم الناس ما في قراءتها من الفضل ما تركوها، ثمّ قال عليه السّلام: من كانت له إلى اللّه حاجة يريد قضاءها فليصلّ أربع ركعات بفاتحة الكتاب و الأنعام‏ و ليقل في دبر صلاته إذا فرغ من القراءة يا كريم يا كريم يا كريم، يا عظيم‏ يا عظيم يا عظيم، يا أعظم من كلّ عظيم، يا سميع الدعاء، يا من لا تغيّره اللّيالي و الأيّام، صلّ على محمّد و آله و ارحم ضعفي و فقري و فاقتي و مسكنتي، فانّك أعلم بها منّي و أنت أعلم بحاجتي، يا من رحم الشيخ يعقوب حين ردّ عليه يوسف قرّة عينه، يا من رحم أيّوب بعد طول بلائه، يا من رحم محمّدا و من اليتم آواه و نصره على جبابرة قريش و طواغيتها و أمكنه منهم، يا مغيث يا مغيث يا مغيث. تقوله مرارا فو الّذي نفسي بيده لو دعوت بها ثمّ سألت اللّه على جميع حوائجك إلّا [ل] أعطاه.

###صلاة لقضاء الحاجة و كيفيّاتها

1021- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب نماز جهت برآورده شدن حاجت و چگونگى آن» از عياشى نقل شده كه در تفسيرش بسند خود از ابى بصير از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: همانا سوره انعام يكدفعه (بر رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله) نازل شد و هفتاد هزار فرشته آن را مشايعت نمودند و آن را بزرگ و پسنديده داشتند، زيرا در هفتاد موضع از آن نام خدا ميباشد، و اگر مردم فضيلتى را كه در خواندن آن سوره است ميدانستند (تلاوت) آن را ترك نمى‏نمودند، سپس فرمود: كسى كه از خداوند حاجتى را مسألت مينمايد و خواهان برآورده شدن آنست پس بايد چهار ركعت نماز بخواند با فاتحة الكتاب و انعام (يعنى در هر ركعت حمد و پس از آن سوره انعام را تلاوت كند) و پس از نمازش بگويد: يا كريم يا كريم يا كريم (تا آخر دعا «يا مغيث» كه در قسمت عربى است بخواند) و آن را چند بار ميگوئى، پس سوگند بآن كسى كه جان من در دست قدرت او است اگر خداوند را باين دعا بخوانى پس تمام حاجتهاى خود را از خداوند مسألت نمائى و بخواهى، البته آن را عطا خواهد فرمود.

###صلاة ركعتين قبل صلاة اللّيل

الحديث 1022 استحباب صلاة ركعتين قبل صلاة اللّيل‏

و فيه أيضا: باب «استحباب صلاة ركعتين قبل صلاة اللّيل» محمّد بن الحسن في المصباح، عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله انّه قال: ما من عبد يقوم من اللّيل فيصلّي ركعتين فيدعو في سجوده لأربعين من إخوانه يسمّيهم بأسمائهم و أسماء آبائهم إلّا و لم يسأل اللّه شيئا إلّا أعطاه.

###صلاة ركعتين قبل صلاة اللّيل

1022- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب دو ركعت نماز پيش از نماز شب» از محمد بن حسن در مصباح از پيغمبر (اكرم) (ص) روايت شده كه فرمود: هيچ بنده‏اى نيست كه پاسى از شب را بپاخيزد پس دو ركعت نماز بخواند و در سجود خود براى چهل نفر از برادران دينى خود دعا نمايد كه نام آنها و نام پدرانشان را هم نام ببرد، از خداوند چيزى (و حاجتى) را نميخواهد مگر باو عطا فرمايد.

###عقيق في السفر

الحديث 1023 استحباب استصحاب العقيق في السفر

و فيه أيضا: باب «استحباب استصحاب العقيق في السفر» عن عقيل ابن المتوكّل المكّي يرفعه، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن جدّه عليهم السّلام قال: من صاغ خاتما من عقيق فنقش فيه «محمّد نبيّ اللّه و علىّ ولىّ اللّه» وقاه اللّه ميتة السوء و لم يمت إلّا على الفطرة.

###عقيق في السفر

1023- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب استصحاب عقيق در سفر» از عقيل بن متوكل مكى مرفوعا از حضرت صادق (ع) از پدر (بزرگوارش) از جدش عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه انگشترى كه (نگين آن) از عقيق باشد بسازد و در آن عقيق «محمد نبى اللَّه و على ولى اللَّه» بنگارد خداوند او را از مردن بد (چون سوختن و غرق شدن و زير آوار رفتن) نگاهدارد و نميرد مگر بر فطرت (توحيد).

###مراء و الخصومة و معاداة الرّجال

الحديث 1024 المراء و الخصومة و معاداة الرّجال‏

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المراء و الخصومة و معاداة الرّجال» عن مسعدة بن صدقة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: إيّاكم و المراء و الخصومة، فانّهما يمرضان القلوب على الاخوان و ينبت‏ عليهما النفاق.

###مراء و الخصومة و معاداة الرّجال

1024- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «مراء و خصومت و معادات رجال» از مسعدة بن صدقه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: پرهيز باد شما را از ستيزه و دشمنى نمودن (با مردم) زيرا اين دو (خوى ناپسند) موجب‏ بيمارى دلها نسبت ببرادران (دينى) ميگردد، و از ستيزه و دشمنى نمودن نفاق و دوروئى توليد مى‏شود.

بيان: مراء و جدال بمعنى دشمنى و ستيزه نمودن است و اغلب در مسائل علمى و مخاصمات در امور دنيوى باشد، ولى گاهى مراء بتنهائى در جايى باشد كه غرض شخص نشان دادن فضيلت و كمالات خود است، و جدال در جايى كه غرض عاجز ساختن دشمن و خوار نمودن اوست استعمال مى‏شود، و جدل از نظر مورد دائره‏اش ضيق‏تر از خصومت است، زيرا در جدال شدت اخذ شده ولى در خصومت شدت اعتبار نشده است، گفته مى‏شود: جدل الرجل، از باب «علم» در موردى كه خصومت شديده ‏اى باشد، و «جادل مجادلة» هنگامى اطلاق مينمايند كه مخاصمه كند بچيزى كه جلو ظهور حق و صواب را بگيرد.

بعضى گويند گفتارى كه بر خلاف قول خصم باشد هر چه باشد داخل در معنى مراء است مثل اينكه شخصى ميگويد اين ميوه شيرين است خصم او بگويد چنين نيست بلكه تلخ است، يا آنكه بگويد از فلان نقطه بفلان نقطه ده فرسخ است و خصم او بگويد يك فرسخ بيش نيست و نظائر آنها، و هر چيزى كه موجب تأذى خاطر ديگرى شود اگر انسان بگويد داخل در معنى خصومت است.

و مخفى نماند اخبارى كه در باب مراء و جدال است محمول است بر مواردى كه غرض شخص فقط اظهار فضل و غلبه بر خصم يا تعصب و ترويج باطل باشد، يا آنكه شخص تواناى بر اثبات حق نباشد كه موجب ازدياد رسوخ خصم در باطل گردد، يا آنكه باطلى را بباطل ديگر ابطال نمايد، يا آنكه مطلب حقى را كه خصم در اثبات باطل بآن تشبث ميكند انكار كند، يا آنكه در موردى كه ميتواند با نرمى تبليغ كند به غلظت و خشونت متوسل شود كه موجب دشمنى و فتنه گردد، يا آنكه در موردى كه تقيه لازم است آن را ترك كند كه مراء و جدال در همه اين موارد مذموم است، ولى اگر در اثبات حق و احياء آن ساعى باشد و در حال عدم لزوم تقيه باطلى را با دليلهاى روشن بميراند و نيت او رياء و مراء نباشد مسلم است كه اين عمل از اعظم طاعات است.

و دلالت ميكند بر اين مطلب آنچه از تفسير عسكرى (ع) از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: و كيف يحرم اللَّه الجدال جملة و هو يقول: وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى‏، تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ، فجعل علم الصدق و الايمان بالبرهان، و هل يؤتى البرهان إلا في الجدال بالتى هى احسن؟ قيل يا بن رسول اللَّه، ما الجدال بالتى هى أحسن و التي ليس بأحسن؟ قال (ع): اما الجدال بغير التى هى أحسن أن تجادل مبطلا فيورد عليك باطلا فلا ترده بحجة قد نصبها اللَّه تعالى و لكن تجحد قوله او تجحد حقا يريد ذلك المبطل أن يعين به باطله فتجحد ذلك الحق مخافة أن يكون له عليك فيه حجة، لانك لا تدرى كيف المخلص منه فذلك حرام على شيعتنا ان يصيروا فتنة على ضعفاء اخوانهم و على المبطلين، اما المبطلون فيجعلون ضعف الضعيف منكم اذا تعالى مجادلته و ضعف ما في يده حجة له على باطله، و اما الضعفاء منكم فتغم قلوبهم لما يرون من ضعف المحق في يد المبطل.

و أما الجدال بالتى هى أحسن، فهو ما أمر اللَّه تعالى به نبيه أن يجادل به من جحد البعث بعد الموت و احياؤه له، فقال اللَّه حاكيا عنه: وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ، قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ، فقال اللَّه في الرد عليهم: قُلْ يا محمد، يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ، الى أن قال (ع) فهذا الجدال بالتى هى أحسن لان فيها قطع عذر الكافرين و ازالة شبههم.

اما اينكه حضرت در حديث گذشته فرموده: ستيزه و دوروئى موجب بيمارى دلها نسبت ببرادران (دينى) ميگردد مقصود اينست كه آن محبت و دوستى كه برحسب ايمان بايد در مؤمن باشد بسبب اين دو خوى ناپسند بدشمنى و غيظ و حسد مبدل مى‏شود، و علت اينكه به بيمارى دل تعبير گرديده اينست كه موجب توجه دل و كثرت تفكر در امور باطله جهت غلبه بر دشمن ميگردد و دل را از اعمال و وظائف خود كه ذكر و توجه بحق است بازمى‏دارد، و بديهى است كه عدم تفكر در معارف الهيه و آلودگى دل بصفات ناپسند از مهمترين و شديدترين امراض نفسانى است، چنانچه خداوند سبحان فرموده: فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ. و نيز على بن ابراهيم بسند خود از رسول خدا (ص) روايت نموده (چنان كه در روايات سابقه گذشت) كه آن حضرت فرمود: ثلاث من لقى اللَّه عز و جل بهن دخل الجنة من أى باب شاء، من حسن خلقه، و خشى اللَّه في المغيب و المحضر، و ترك المراء و ان كان محقا . يعنى سه چيز است كه هر كس خدا را با آنها ملاقات كند از هر درى كه بخواهد وارد بهشت گردد: كسى كه اخلاقش را نيكو گرداند و از خداوند در نهان و آشكارا بترسد، و ستيزه نمودن را ترك كند گرچه حق با او باشد، و مقصود آنست كه عظمت خداوند و ترس از كيفر و سزاى اعمال ناشايسته او را از معاصى و گناهان در حضور و غياب مردم بازدارد و مقصود از ترك مراء اينست كه براى اظهار فضيلت و غلبه بر خصم و از جهت تعصب مجادله ننمايد ولى اگر مخاصمه براى اثبات حق باشد بدون اينكه ضرر و اهانتى بر خصم وارد شود و حقى از بين برود قبح و مذمتى ندارد بلكه ممدوح و پسنديده‏هم ميباشد.

###نفقة الزّوجة الدّائمة

الحديث 1025 وجوب نفقة الزّوجة الدّائمة بقدر كفايتها

في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «وجوب نفقة الزّوجة الدّائمة بقدر كفايتها» عن أبي بصير (يعني المرادي) قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: من كانت عنده إمرأة فلم يكسها ما يواري عورتها و يطعمها ما يقيم صلبها، كان حقّا على الإمام أن يفرّق بينهما.

###نفقة الزّوجة الدّائمة

1025- در وسائل: (كتاب نكاح) باب «وجوب نفقه زن دائمى باندازه كفايتش» از ابى بصير (مرادى) روايت شده كه از حضرت باقر (ع) شنيدم ميفرمود: كسى كه همسرى داشته باشد و لباسى باو ندهد كه عورت (و بدن) او را بپوشاند، و غذائى كه موجب بقاء او باشد باو نرساند بر امام سزاوار است كه بين آنها جدائى اندازد (يعنى آن زن را طلاق دهد).

 

 

 

###توسعة على العيال

الحديث 1026 استحباب التّوسعة على العيال‏

و فيه أيضا: باب (استحباب التّوسعة على العيال) عن مسعدة قال: قال لي أبو الحسن عليه السّلام: إنّ عيال الرّجل اسراؤه، فمن أنعم اللّه عليه بنعمة فليوسّع على اسرائه، فان لم يفعل أو شك أن تزول النّعمة.

###توسعة على العيال

1026- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب توسعه بر عيال» از مسعده روايت شده كه حضرت موسى بن جعفر (ع) بمن فرمود: همانا عيالات (و خانواده) مرد اسيران او هستند، پس كسى كه خداوند بنعمتى (و مال و ثروتى) بر او انعام فرموده بايد بر اسيران خود توسعه و گشايش دهد، پس اگر چنين نكند نزديك باشد كه آن نعمت زايل گردد (و بسا شود كه از دستش برود).

###احسان إلى الزوجة

الحديث 1027 استحباب الإحسان إلى الزوجة و العفو عن ذنبها

و فيه أيضا: باب «استحباب الإحسان إلى الزوجة و العفو عن ذنبها» عن محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أوصاني جبرئيل بالمرأة حتّى ظننت أنّه لا ينبغي طلاقها إلّا من فاحشة مبيّنة.

###احسان إلى الزوجة

1027- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب احسان بزوجه و عفو از گناه او» از محمد بن مسلم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: جبرئيل (ع) مرا در باره زن (و همسر بقدرى) سفارش نمود تا آنكه گمان كردم كه طلاق دادن او سزاوار نباشد مگر از جهت (ارتكاب) كارهاى زشت آشكارا.

###شرار النّساء

الحديث 1028 شرار النّساء

في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «شرار النّسآء» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان من دعآء رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أعوذبك من إمرأة تشيّبني قبل مشيبي.

###شرار النّساء

1028- در كافى: (كتاب نكاح) باب «شرار نساء» از سكوني از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از جمله دعاهاى رسول خدا (ص) اين بود: پروردگارا پناه ميبرم بتو از زنى كه پير ميكند مرا پيش از فرارسيدن زمان پيريم.

 

###زوجة الصّالحة

الحديث 1029 من وفّق له الزّوجة الصّالحة

و فيه أيضا: باب «من وفّق له الزّوجة الصّالحة» عن مطر مولى معن عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ثلاثة للمؤمن فيها راحة: دار واسعة تواري عورته و سوء حاله من النّاس، و امرأة صالحة تعينه على أمر الدّنيا و الاخرة، و ابنة يخرجها إمّا بموت أو بتزويج.

###زوجة الصّالحة

1029- و نيز در همان كتاب: باب «كسى كه زن صالحه نصيب او شده» از مطر بنده معن از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: سه چيز است كه در آنها براى مؤمن راحتى و آسايش است: خانه وسيعى كه عورت او را (يعنى هر امرى و چيزى كه انسان را از ديده شدن آن حيا و شرم آيد و آن را ميپوشاند) و بدى حال او را از مردم بپوشاند، و زن و همسر شايسته‏اى كه او را بر امر دنيا و آخرت كمك دهد، و دخترى كه او را بسبب مرگ يا ازدواج از خانه بيرون كند.

###كراهة العزبة

الحديث 1030 كراهة العزبة

و فيه أيضا: باب «كراهة العزبة» عن محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: تزوّجوا فانّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: من أحبّ أن يتّبع سنّتي فانّ من سنّتي التّزويج.

###كراهة العزبة

1030- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت بى‏زن و بى‏شوهر بودن» از محمد بن مسلم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: ازدواج كنيد زيرا رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه دوست دارد از سنت و روش من پيروى كند پس همانا ازدواج و همسر اختيار نمودن از سنت و روش من است.

###كراهة العزبة

الحديث 1031 كراهة العزبة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ابن القدّاح قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: ركعتان يصلّيهما المتزوّج أفضل من سبعين ركعة يصلّيها أعزب.

###كراهة العزبة

1031- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن قداح روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: دو ركعت نمازى كه شخص دارنده همسر بجا مى‏آورد فضيلتش بيش از هفتاد ركعت نمازيست كه شخص مجرد ميخواند.

###تزويج يزيد في الرّزق

الحديث 1032 في أنّ التّزويج يزيد في الرّزق‏

و فيه أيضا: باب «أنّ التّزويج يزيد في الرّزق» عن وليد بن صبيح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من ترك التّزويج مخافة العيلة فقد أسآء باللّه الظنّ.

###تزويج يزيد في الرّزق

1032- و نيز در همان كتاب: باب «افزودن شدن روزى بسبب ازدواج» از وليد بن صبيح از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه ازدواج و اختيار همسر نمودن را ترك كند براى ترس از فقر و تنگدستى، پس البته بر خداوند بدگمان شده است.

###ترك التّزويج مخافة العيلة

الحديث 1033 من ترك التّزويج مخافة العيلة فقد أساء ظنّه باللّه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن محمّد بن جعفر، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من ترك التّزويج مخافة العيلة فقد أساء ظنّه باللّه عزّ و جلّ، إنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ.

###ترك التّزويج مخافة العيلة

1033- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن جعفر از پدرش از پدران بزرگوارش عليهم السّلام روايت شده كه به رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه ازدواج و اختيار همسر نمودن را ترك كند براى ترس از فقر و درويشى، بتحقيق كه بر خداى با عزت و جلال بد گمان شده، همانا خداوند عز و جل (در قرآن كريمش در موضوع نكاح و ازدواج) ميفرمايد: إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (اگر نكاح‏كنندگان مردمى فقير باشند خداوند آنها را از فضل و انعام خود بى‏نياز ميگرداند).

###اختيار الزوجة

الحديث 1034 اختيار الزوجة

و فيه أيضا: باب «إختيار الزوجة» عن عبد اللّه بن مسكان، عن بعض أصحابه قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّما المرأة قلادة فانظر إلى ما تقلّده، قال و سمعته يقول: ليس للمرأة خطر لا لصالحتهنّ و لا لطالحتهنّ، أمّا صالحتهنّ فليس خطرها الذهب و الفضّة بل هى خير من الذهب و الفضّة، و أمّا طالحتهنّ فليس التراب خطرها بل التراب خير منها.

###اختيار الزوجة

1034- و نيز در همان كتاب: باب «اختيار زوجه» از عبد اللَّه بن مسكان از بعض از اصحابش روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: همانا زن (چون) گردن بند است، پس توجه داشته باش بآنچه را كه در گردن خود مياندازى (راوى) گفت و (نيز) از آن حضرت شنيدم ميفرمود: براى زن ارزش معلومى نيست، نه براى نيكان از آنها و نه براى بدان ايشان، اما نيكانشان كه ارزش آنها طلا و نقره نيست بلكه آنها نيكوتر از طلا و نقره‏اند، و اما بدانشان پس خاك بهاى آنها نباشد بلكه خاك بهتر از ايشانست.

###مداراة الزوجة

الحديث 1035 مداراة الزوجة

و فيه أيضا: باب «مداراة الزوجة» عن إسحاق بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّما مثل المرأة مثل الضلع المعوج، إن تركته انتفعت به و إن أقمته كسرته.

###مداراة الزوجة

1035- و نيز در همان كتاب: باب «مدارا نمودن با زن» از اسحاق بن عمار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا مثل زن مثل استخوان كجى است كه اگر آن را بحال خود واگذارى از آن بهره‏مند ميشوى، و اگر (بخواهى) آن را راست نمائى (ناچار) آن را ميشكنى (كنايه از اينست كه بايد با زنان مدارا نمود زيرا اگر كسى بخواهد لغزشهاى آنها را پى‏جوئى كند بزحمت خواهد افتاد).

###تعليم الصبيّ الكتابة و القرآن

الحديث 1036 استحباب تعليم الصبيّ الكتابة و القرآن سبع سنين‏

في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «استحباب تعليم الصبيّ الكتابة و القرآن سبع سنين» عن يعقوب بن سالم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: الغلام يلعب سبع سنين و يتعلّم الكتاب سبع سنين و يتعلّم الحلال و الحرام سبع سنين.

###تعليم الصبيّ الكتابة و القرآن

1036- در وسائل: (كتاب نكاح) باب «استحباب تعليم نوشتن خط و خواندن قرآن بكودك هفت سال» از يعقوب بن سالم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: پسر هفت سال بازى ميكند و هفت سال قرآن را ياد ميگيرد و هفت سال حلال و حرام را ياد ميگيرد (بازداشتن كودك از بازى كردن تا هفت سالگى صلاح و سزاوار نيست، و از حقوق پسر بر پدر آنست كه قرآن و حلال و حرام و احكام و آداب دينى را باو بياموزد).

###علّموا أولادكم السباحة و الرّماية

الحديث 1037 علّموا أولادكم السباحة و الرّماية

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن يعقوب بن سالم رفعه، قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله علّموا أولادكم السباحة و الرّماية.

###علّموا أولادكم السباحة و الرّماية

1037- و نيز در همان كتاب و باب: از يعقوب بن سالم مرفوعا روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود كه رسول خدا (ص) فرمود: بفرزندان خود شنا و تيراندازى ياد دهيد.

###دع إبنك يلعب سبع سنين

الحديث 1038 دع إبنك يلعب سبع سنين و يؤدّب سبع سنين و ألزمه نفسك سبع سنين‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، محمّد بن عليّ بن الحسين قال: قال الصادق عليه السّلام: دع إبنك يلعب سبع سنين و يؤدّب سبع سنين و ألزمه نفسك سبع سنين، فإن أفلح و إلّا فلا خير فيه.

###دع إبنك يلعب سبع سنين

1038- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن على بن الحسين نقل شده كه گفت حضرت صادق (ع) فرمود: فرزند خود را هفت سال رها كن بازى كند و هفت سال ادب آموخته شود و هفت سال او را ملازم خود گردان (و بهر كجا كه صلاح است او را با خود ببر و از خويشتن دورش منما) پس اگر رستگار (و مؤدب و داراى اخلاق و صفات پسنديده) گرديد مطلوب حاصل شده و گر نه خيرى در او نخواهد بود.

###ولد سيّد سبع سنين

الحديث 1039 الولد سيّد سبع سنين و عبد سبع سنين و وزير سبع سنين‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، قال: (أي الحسن الطّبرسي في مكارم الأخلاق) و قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: الولد سيّد سبع سنين و عبد سبع سنين و وزير سبع سنين، فان رضيت خلايقه لإحدى و عشرين سنة و إلّا ضرب على جنبيه فقد أعذرت إلى اللّه.

###ولد سيّد سبع سنين

1039- و نيز در همان كتاب و باب: از مرحوم شيخ حسن طبرسى در مكارم الاخلاق نقل شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: فرزند هفت سال كودكى، مولى و سرور است (نسبت بپدر و مادر، چون خواسته‏هاى او را بايد انجام دهند) و هفت سال مانند بنده است (كه در فرا گرفتن علم و دانش و آداب معاشرت براهنمائى و اوامر پدر نيازمند است و در صورت نافرمانى تأديبش لازم خواهد بود) و هفت سال وزير و كمك و پشتيبان است (يعنى پدر او را در فكر و تدبير و كوشش در امور زندگى دخالت دهد و كمك خود گيرد) پس اگر سريره و اخلاق او تا بيست و يك سال رضايت بخش و پسنديده تو گرديد مقصود حاصل شده و گر نه رها شود و نزد خداوند معذور خواهى بود (عذر تو پذيرفته است زيرا در تأديبش كوتاهى ننموده‏ اى).

 

 

 

###من حقوق الأولاد

الحديث 1040 جملة من حقوق الأولاد

و فيه أيضا: باب «جملة من حقوق الأولاد» عن درست، عن أبي الحسن موسى عليه السّلام قال: جآء رجل إلى النبيّ صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه! ما حقّ إبني هذا؟ قال صلّى اللّه عليه و آله: تحسّن إسمه و أدبه وضعه موضعا حسنا.

###من حقوق الأولاد

1040- و نيز در همان كتاب: باب «قسمتى از حقوق فرزندان» از درست از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه مزدى خدمت نبى اكرم (ص) آمد و عرض كرد اى رسول خدا، حق اين فرزند بر من چيست؟ آن حضرت فرمود: نام نيكو بر او بگذارى و آداب نيكو باو بياموزى و او را (براى كسب و كار) در محل نيكو و شايسته‏اى بگذار.

###حقّ الولد على والده

الحديث 1041 حقّ الولد على والده‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن السكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في حديث قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: حقّ الولد على والده إذا كان ذكرا أن يستفره امّه و يستحسن إسمه و يعلّمه كتاب اللّه و يطهّره و يعلّمه السباحة، و إذا كانت انثى أن‏ يستفره امّها و يستحسن إسمها و يعلّمها سورة النور و لا يعلّمها سورة يوسف و لا ينزلها الغرف و يعجّل سراحها إلى بيت زوجها.

###حقّ الولد على والده

1041- و نيز در همان كتاب و باب: از سكونى از حضرت صادق (ع) در ضمن حديثى روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: حق فرزند بر پدر هر گاه پسر باشد آنست كه مادرش را گرامى دارد (با مادرش نيكو رفتار نمايد) و نام نيكى بر او بگذارد و كتاب خدا را بر او ياد دهد و او را (از صفات و اخلاق زشت و ناپسند) پاك و پاكيزه ‏اش نمايد، و شنا نمودن را باو تعليم دهد، و هر گاه آن فرزند دختر باشد مادرش را گرامى دارد (با مادرش نيكو معاشرت نمايد) و نام نيكوئى بر او بگذارد و سوره نور را باو ياد دهد ولى سوره يوسف را باو تعليم ننمايد، و در بالا خانه‏ها (و مرتبه فوقانى ساختمان خانه) او را منزل ندهد، و در رها نمودن (و فرستادن) او بخانه شوهرش شتاب كند (يعنى پس از بلوغ و رشد او را زود شوهر دهد).

 

 

 

 

###مؤمن و علاماته و صفاته

الحديث 1042 المؤمن و علاماته و صفاته‏

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و صفاته» عن المفضّل بن عمر قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إذا أردت أن تعرف أصحابي فانظر إلى من اشتدّ ورعه و خاف خالقه و رجا ثوابه، و إذا رأيت هؤلاء فهؤلاء أصحابي.

###مؤمن و علاماته و صفاته

1042- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «مؤمن و علامات و صفات او» از مفضل بن عمر روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: هر گاه اراده دارى (و ميخواهى) كه اصحاب و ياران مرا بشناسى پس نظر نما بكسى كه پرهيزكارى او محكم و سخت باشد، و از (مجازات نافرمانى) خالق و آفريننده خود بترسد و بثواب و پاداش او (كه در مقابل طاعات و فرمانبردارى عطا ميفرمايد) اميدوار باشد، و هر گاه چنين كسانى را ديدى پس ايشانند ياران من.

###صفات الشيعة و أصنافهم

الحديث 1043 صفات الشيعة و أصنافهم‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عمرو بن أبي المقدام، عن أبيه، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: شيعتنا المتباذلون في ولايتنا، المتحابّون في مودّتنا، المتزاورون في إحياء أمرنا، الّذين إن غضبوا لم يظلموا و إن رضوا لم يسرفوا، بركة على من جاوروا، سلم لمن خالطوا.

###صفات الشيعة و أصنافهم

1043- و نيز در همان كتاب و باب: از عمرو بن ابى المقدام از پدرش از حضرت باقر (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: شيعيان ما كسانى هستند كه در باره امر ولايت ما بيكديگر بذل و بخشش مينمايند، و در راه دوستى ما با همديگر مهر و محبت ورزند، و براى زنده كردن امر (ولايت و احاديث و آثار) ما بزيارت و ديدار يك ديگر ميروند (يعنى عطا و بخشش و دوستى و معاشرت آنها براى ما ميباشد) كسانى هستند كه اگر غضب نمايند ظلم و ستم نميكنند، و اگر شاد و خوشنود شوند تجاوز و زياده روى ننمايند (يعنى در حال غضب و ستم خوشنودى و شادى از حدود دين و احكام آن خارج نشوند و در معاصى وارد نگردند) موجب سود و بركت همسايگان خود هستند و با كسى كه معاشرت و آميزش ميكنند سازگارند.

 

 

 

 

###سؤال عن خيار العباد

الحديث 1044 سؤال السائل النبيّ صلّى اللّه عليه و آله عن خيار العباد

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سئل النبيّ صلّى اللّه عليه و آله عن خيار العباد فقال: الّذين إذا أحسنوا استبشروا و إذا أساؤوا استغفروا و إذا اعطوا شكروا و إذا ابتلوا صبروا و إذا غضبوا غفروا.

###سؤال عن خيار العباد

1044- و نيز در همان كتاب و باب: از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: از پيغمبر اكرم (ص) سؤال شد از بهترين بندگان، حضرت فرمود: كسانى هستند كه چون كار نيكى (از طاعات) بجا آورند خوشحال گردند و چون كار بدى از ايشان سرزند طلب آمرزش كنند، و چون نعمتى بآنها عطا شود سپاسگزارى نمايند و چون (بمصيبت و امر ناگوارى) مبتلا گردند صبر و شكيبائى ورزند و چون بر كسى خشمناك شوند او را ببخشند.

###أشبه الناس برسول الله

الحديث 1045 أشبه الناس برسول الله ص‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن محمّد بن عرفة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: ألا اخبر كم بأشبهكم بي؟ قالوا بلى يا رسول اللّه، قال: أحسنكم خلقا، و ألينكم كنفا، و أبرّكم بقرابته، و أشدّكم حبّا لإخوانه في دينه و أصبركم على الحقّ، و أكظمكم للغيظ، و أحسنكم عفوا و أشدّكم من نفسه إنصافا في الرضا و الغضب.

###أشبه الناس برسول الله

1045- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن عرفه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) (باصحاب خود) فرمود: آيا شما را خبر ندهم از كسى كه شبيه‏ترين شما بمن است؟ عرض كردند آرى (خبر ده ما را) اى رسول خدا، فرمود: (شبيه‏ترين شما بمن) كسى است كه نيكوترين شما است از جهت اخلاق، و نرم‏خوى‏ترين شما است از نظر جانبدارى و يارى نمودن مردم، و نيكوئى‏كننده‏ترين شما است نسبت بخويشاوندان خود، و دوست دارنده‏ترين شما است برادران دينيش را، و (در سختيها و گرفتاريهائى كه باو ميرسد براى استقامت و پايدار بودنش) بر حق شكيباترين شما است و غضب و خشم خود را بهتر و بيش از شما فرو مى‏نشاند، و از جهت عفو و گذشت نيكوترين شما است، و شديدترين شما است از حيث انصاف در حال خوشنودى و شادى و غضب و خشم.

 

 

###في الحسد

الحديث 1046 في الحسد

و فيه أيضا: باب «الحسد» عن داود الرقيّ، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه عزّ و جلّ لموسى بن عمران عليه السّلام: يا بن عمران! لا تحسدنّ الناس على ما آتيتهم من فضلي و لا تمدّنّ عينيك إلى ذلك و لا تتبعه نفسك فإنّ الحاسد ساخط لنعمي صادّ لقسمي الّذي قسمت بين عبادي و من يك كذلك فلست منه و ليس منّي.

###في الحسد

1046- و نيز در همان كتاب: باب «حسد» از داود رقى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: خداوند با عزت و جلال بموسى عمران (ع) فرمود: اى پسر عمران، بمردم حسد مورز بر آنچه كه بآنها از فضل (و كرم) خود عنايت كرده‏ام و بآن (نعمتهائى كه بايشان عطا نمودم) چشمان خود را مدوز و نفس و دل خويش را در پى و دنبال آن نفرست (بآن نعمتها دل مباز و در صدد بدست آوردن آنها مباش) همانا آدم حسود نسبت بنعمتهاى من خشمناك و در مقام جلوگيرى نمودن از نصيب و بهره‏هائى است كه بين بندگان خود قسمت و پخش كرده‏ام (يعنى هيچ نعمتى را بر كسى نميتواند به بيند و لذا باعث خشم و غصه و غم او مى‏شود و زوال آن را آرزو ميكند) و كسى كه چنين باشد پس من از او نيستم و او هم از من نيست (يعنى ايمان كامل نداشته و مقام و ارزشى نزد من ندارد).

###حسد و الغبطة

الحديث 1047 في الحسد و الغبطة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن فضيل بن عياض، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ المومن يغبط و لا يحسد و المنافق يحسد و لا يغبط.

###حسد و الغبطة

1047- و نيز در همان كتاب و باب: از فضيل بن عياض از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمن غبطه ميخورد ولى حسد نميورزد، ولى منافق حسد ميورزد و غبطه نميخورد (غبطه تمنا و آرزو نمودن بمثل آن نعمتى است كه ديگرى دارد و بدون آنكه زوال آن نعمت را بخواهد، و حسد آرزوى زوال نعمت است از دارنده آن).

###اكثار من التسبيحات الأربع

الحديث 1048 استحباب الإكثار من التسبيحات الأربع خصوصا في الصباح و المساء

في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الإكثار من التسبيحات الأربع خصوصا في الصباح و المسآء» عن أبي الجارود، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من قال: سبحان اللّه، غرس اللّه له بها شجرة في الجنّة، و من قال: الحمد للّه، غرس اللّه له بها شجرة في الجنّة، و من قال: لا إله إلّا اللّه، غرس اللّه له‏ بها شجرة في الجنّة، و من قال: اللّه أكبر، غرس اللّه له بها شجرة في الجنّة، فقال رجل من قريش: يا رسول اللّه إنّ شجرنا في الجنّة لكثير، فقال: نعم و لكن إيّاكم أن ترسلوا عليها نيرانا فتحرقوها و ذلك أنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ.

###اكثار من التسبيحات الأربع

1048- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب بسيار گفتن تسبيحات اربع خصوصا در صبح و شام» از ابى الجارود از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه سبحان اللَّه بگويد خداوند براى او درختى در بهشت بكارد (يعنى بپاداش اين كلمه مقدسه درختى در بهشت جهت او ايجاد فرمايد) و كسى كه الحمد للَّه بگويد خداوند بسبب آن كلمه درختى در بهشت براى او بكارد و كسى كه لا آله الا اللَّه بگويد خداوند درختى در بهشت بسبب آن كلمه جهت‏ او بكارد و كسى كه اللَّه اكبر بگويد خداوند بسبب آن درختى در بهشت برايش بكارد، پس مردى از (طايفه) قريش عرض كرد اى رسول خدا همانا درخت ما در بهشت فراوان خواهد بود (كنايه از اينكه اين كلمات مقدسه را بسيار ميگوئيم) حضرت فرمود: آرى (چنين است) و ليكن بترسيد و بپرهيزيد از اينكه آتشهائى (كه بمعاصى و گناهان افروخته شود) بر آن درختها بفرستيد و آنها را بسوزانيد، و اين همانست كه خداوند با عزت و جلال ميفرمايد: اى كسانى كه ايمان بخدا و رسول او آورده‏ايد خدا و رسول وى را اطاعت كنيد و اعمال خود را باطل نسازيد.

###ثواب تسبيحات الأربع

الحديث 1049 ثواب قول المؤمن: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عليّ بن الحسين المرتضى في رسالة المحكم و المتشابه عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: لمّا اسرى بي إلى السماء ادخلت الجنّة فرأيت فيها قيعات [قيعانا] و رأيت فيها ملائكة يبنون لبنة من ذهب و لبنة من فضّة و ربّما أمسكوا، فقلت لهم: ما لكم قد أمسكتم؟ قالوا: حتّى تجيئنا النفقة، فقلت: و ما نفقتكم؟ فقالوا قول المؤمن: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر، فإذا قال بنينا و إذا سكت أمسكنا.

###ثواب تسبيحات الأربع

1049- و نيز در همان كتاب و باب: از سيد مرتضى در رساله محكم و متشابه از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: زمانى كه شبانگاه سير داده شدم بسوى آسمان (يعنى شبى كه بمعراج رفتم) وارد بهشتم كردند پس در آن بيابانهائى ديدم و در آن بيابانها فرشتگانى ديدم كه بنائى ميسازند كه يك خشت آن از طلا و يك خشت آن از نقره بود و گاهى از ساختن (آن بنا خوددارى ميكردند و) بازمى‏ايستادند، پس بفرشتگان گفتم چه باعث شد كه شما بازايستاديد؟ گفتند (بازمى‏ايستيم) تا مصالح و لوازم بنا بما برسد، پس گفتم مصالح و لوازم بناى شما چيست؟ گفتند (اينست) كه مؤمن (صاحب اين بنا) بگويد: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر ، پس چون (اين تسبيح را) بگويد ما مشغول بنا ميشويم و هر گاه (از اين ذكر) سكوت كند ما نيز (از ساختن اين ساختمان) بازمى‏ايستيم.

###من قال سبحان اللّه من غير تعجّب

الحديث 1050 ثواب من قال سبحان اللّه من غير تعجّب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي الجارود، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: من قال سبحان اللّه من غير تعجّب خلق اللّه منها طائرا له لسان و جناحان يسبّح اللّه عنه في المسبّحين حتّى تقوم الساعة و مثل ذلك الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر.

###من قال سبحان اللّه من غير تعجّب

1050- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى الجارود از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه سبحان اللَّه بگويد بدون (موجب) تعجب، خداوند از آن ذكر پرنده‏اى بيافريند كه براى آن زبان و دو بال باشد كه تا روز قيامت از طرف او (گوينده سبحان اللَّه) خداوند را تسبيح ميكند در زمره تسبيح‏كنندگان، و مثل آنست (در ثواب و پاداش مانند سبحان اللَّه است) الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر.  چون بپرد از دهانت حمد حق - مرغ جنت ساختش رب الفلق‏.

###اكثار من الصلاة على محمّد و آله

الحديث 1051 استحباب الإكثار من الصلاة على محمّد و آله‏

و فيه أيضا: باب «استحباب الإكثار من الصلاة على محمّد و آله» عن محمّد بن مسلم، عن أحدهما عليهما السّلام قال: ما في الميزان شي‏ء أثقل من الصلوة على محمّد و آل محمّد، و انّ الرجل لتوضع أعماله في الميزان فتميل به فيخرج صلّى اللّه عليه و آله الصلوة عليه فيضعها في ميزانه فترجّح.

###اكثار من الصلاة على محمّد و آله

1051- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب بسيار صلوات فرستادن بر محمد و آل او» از محمد بن مسلم از يكى از دو امام (حضرت باقر (ع) يا حضرت صادق عليه السّلام) روايت شده كه فرمود: در ميزان (سنجش اعمال در روز قيامت) چيزى كه سنگين‏تر از صلوات بر محمد و آل محمد باشد نيست) و همانا شخص اعمالش در ميزان گذارده شود پس (سيئات اعمال و گناهانش) ميزان را متمايل سازد (سيئات و معاصى بر حسنات فزونى كند) پس پيغمبر اكرم (ص) صلواتى را كه آن شخص بر آن حضرت فرستاده بيرون مى‏آورد و در ميزان او ميگذارد و (حسنات او بر سيئات و گناهانش) افزايش و برترى پيدا ميكند.

###رفع الصوت بالصلاة على محمد و آل محمد

الحديث 1052 في أن رفع الصوت بالصلاة على محمد و آل محمد تذهب بالنفاق‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته قال قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إرفعوا أصواتكم بالصلاة علىّ فانّها تذهب بالنفاق.

###رفع الصوت بالصلاة على محمد و آل محمد

1052- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد اللَّه بن سنان روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم فرمود رسول خدا (ص) فرمود: صداهاى خود را بصلوات فرستادن بر من بلند نمائيد، زيرا صلوات بلند فرستادن نفاق و دوروئى را از شخص ميبرد.

###إذا ذكر النبيّ فأكثروا الصلاة عليه

الحديث 1053 إذا ذكر النبيّ صلّى اللّه عليه و آله فأكثروا الصلاة عليه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا ذكر النبيّ صلّى اللّه عليه و آله فأكثروا الصلوة عليه فإنّه من صلّى على النبيّ صلّى اللّه عليه و آله صلوة واحدة صلّى اللّه عليه ألف صلوة في ألف صفّ من الملائكة و لم يبق شي‏ء ممّا خلقه اللّه إلّا صلّى على العبد لصلوة اللّه و صلوة و ملائكته، فمن لم يرغب في هذا فهو جاهل مغرور قد برى‏ء اللّه منه و رسوله و أهل بيته.

###إذا ذكر النبيّ فأكثروا الصلاة عليه

1053- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى بصير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه نام حضرت پيغمبر (ص) برده شد پس زياد بر حضرتش صلوات بفرستيد، زيرا هر كس بر پيغمبر (ص) يك صلوات بفرستد خداوند بر او هزار صلوات در هزار صف از فرشتگان بفرستد (مقصود از صلوات خداى تعالى رحمت شامله اوست نسبت باشخاصى كه استعداد شمول رحمت دارند) و از آنچه كه خداوند آن را آفريده چيزى باقى نمى‏ماند مگر آنكه بر آن بنده صلوات فرستد بجهت صلوات خدا و فرشتگانش بر او، پس كسى كه در اين عمل رغبت ننمايد (از صلوات فرستادن بر پيغمبر و آل او خود دارى كند و چنين اجر و ثواب را از دست دهد) جاهل و نادان و فريب داده‏شده شيطان است و خداوند برحمت خود بر او توجه نفرمايد و رسول خدا و اهل بيت او باوى ملاطفت و مهربانى ننمايند (گفته شده براى هر موجودى صورتى است در عالم مثال كه تعبير از آن بصور معلقه نيز ميكنند، لذا ممكن است مراد از آفريده‏شدگان، صور مذكوره باشند كه ارتباطى با ابدان در عالم اجسام دارند).

 

 

 

###فضل الصلاة على النبي و آله

الحديث 1054 فضل الصلاة على النبي و آله‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي البختري، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أنا عند الميزان يوم القيامة، فمن ثقلت سيّئاته على حسناته جئت بالصلوة عليّ حتّى أثقل بها حسناته.

###فضل الصلاة على النبي و آله

1054- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى البخترى از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش از پدران بزرگوارانش عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: روز قيامت من نزد ميزان (اعمال) خواهم بود پس كسى كه گناهان او بر حسنات و اعمال نيكش سنگينى نمايد صلواتى را كه او بر من فرستاده مى‏آورم (و بر حسنات او اضافه ميكنم) تا بسبب آن، اعمال نيك او را سنگين كنم.

###في الكبر

الحديث 1055 في الكبر

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الكبر» عن محمّد بن مسلم، عن أحدهما عليهما السّلام قال: لا يدخل الجنّة من كان فى قلبه مثقال حبّة من خردل من‏ الكبر، قال: فاسترجعت، فقال مالك تسترجع؟ قلت لما سمعت منك، فقال: ليس حيث تذهب إنّما أعني الجحود إنّما هو الجحود.

###في الكبر

1055- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «كبر» از محمد بن مسلم از يكى از دو امام عليهما السّلام (حضرت باقر يا حضرت صادق عليه السّلام) روايت شده كه فرمود: كسى كه در دل او بمقدار سنگينى يك دانه خردل از كبر و بزرگى كردن باشد در بهشت‏ داخل نميشود (راوى) گفت پس استرجاع نمودم (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ گفتم، اين جمله را هنگام مصيبت و امر ناگوار ميگويند) سپس حضرت فرمود: چه شد تو را كه إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ گفتى؟ عرض كردم براى آنچه از شما شنيدم، پس آن حضرت فرمود: مراد آن طور كه فكر و انديشه كرده‏اى نيست، همانا مقصود من جحود و انكار حق است همانا (شديدترين مراتب) كبر انكار حق است.

بيان: بايد دانسته شود كه محروم بودن از بهشت بسبب كفر و انكار خداوند سبحان و پيغمبران و حجج باهره اوست، و اين شديدترين مراتب كبر است كه بزرگى نشان دادن بخالق است، و مراد امام (ع) در روايت همين مرتبه از كبر بوده است، اما مراتب ديگر از كبر مسلم است كه موجب حرمان كلى از نعمتهاى بهشت نشود.

 

 

###أعظم الكبر غمص الخلق و سفه الحقّ

الحديث 1056 في أنّ أعظم الكبر غمص الخلق و سفه الحقّ‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد الأعلي بن أعين قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ أعظم الكبر غمص الخلق و سفه الحقّ، قال قلت: و ما غمص الخلق و سفه الحقّ؟ قال: يجهل الحقّ و يطعن على أهله، فمن فعل ذلك فقد نازع اللّه عزّ و جلّ ردآءه.

###أعظم الكبر غمص الخلق و سفه الحقّ

1056- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد الاعلى بن اعين روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود رسول خدا (ص) فرمود: همانا بزرگترين (مراتب) كبر كوچك شمردن مردم (و بچشم حقارت بر ايشان نظر كردن) و استخفاف و سبك شمردن حق است (كه صفت رذيله كبر موجب آنها و انكار حق ميگردد، راوى) گفت عرض كردم چيست حقير شمردن مردم و ناچيز دانستن حق؟ آن حضرت فرمود: آن است كه انسان حق را نداند و نشناسد و اهل حق را عيب و مذمت كند، پس كسى كه چنين كند بتحقيق با خداى با عزت و جلال در لباس مخصوص (بزرگى) او منازعه كرده است (مقصود تشبيه كبريائيت است در اختصاص بخداوند بعباى مخصوص هر كس كه غير او نبايد بپوشد و نكته ‏اش اينست كه غير خداوند هر چه دارند عاريه است و فقط داراى حقيقى خداوند است).

###خوف و الرجاء

الحديث 1057 الخوف و الرجاء

و فيه أيضا: باب «الخوف و الرجاء» عن أبي حمزة قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: من عرف اللّه خاف اللّه، و من خاف اللّه سخت نفسه عن الدنيا.

###خوف و الرجاء

1057- و نيز در همان كتاب: باب «خوف و رجاء» از ابى حمزه روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: كسى كه خداوند را بشناسد از خداوند ميترسد و كسى كه از خدا بترسد دنيا را ترك ميكند (خود را از علاقه بدنيا بازمى‏دارد و فريفته آن نميگردد).

بيان: كسى كه خداوند را بعظمت و بزرگى بشناسد و بداند او محيط و غالب‏ بر تمامى اشياء است و بر ايجاد و افناء همه موجودات تواناست البته از خداوند ميترسد و از دنيا اعراض ميكند، و مراد از دنيا در اينجا ورود در امورى است كه مورد رضاى خداوند نيست.

###شدّة إبتلاء المؤمن

الحديث 1058 شدّة إبتلاء المؤمن‏

و فيه أيضا: باب «شدّة إبتلاء المؤمن» عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: المؤمن لا يمضى عليه أربعون ليلة إلّا عرض له أمر يحزنه يذكّر به.

###شدّة إبتلاء المؤمن

1058- و نيز در همان كتاب: باب «شدت ابتلاء مؤمن» از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: بر مؤمن چهل شب نميگذرد مگر آنكه براى او حادثه و امرى پيش آيد كه موجب حزن و اندوه او گردد و ويرا متنبه و بيدار نمايد (تا بيشتر متوجه بامور آخرت شود).

###معنى التوكّل على اللّه

الحديث 1059 معنى التوكّل على اللّه عزّ و جلّ و الصبر و القناعة

في معاني الأخبار: باب «معنى التوكّل على اللّه عزّ و جلّ و الصبر و القناعة» عن أحمد بن أبي عبد اللّه، عن أبيه في حديث مرفوع إلى النبيّ صلّى اللّه عليه و آله قال: جاء جبرئيل عليه السّلام إلى النبيّ صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه! إنّ اللّه تبارك و تعالى أرسلني إليك بهديّة لم يعطها أحدا قبلك، قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قلت و ما هي؟ قال: الصبر و أحسن منه، قلت و ما هو؟ قال: الرضاء و أحسن منه، قلت و ما هو؟ قال: الزّهد و أحسن منه، قلت و ما هو؟ قال: الإخلاص و أحسن منه، قلت و ما هو؟ قال: اليقين و أحسن منه، قلت و ما هو؟ يا جبرئيل؟ قال: انّ مدرجة ذلك التوكّل على اللّه عزّ و جلّ، فقلت و ما التوكّل على اللّه عزّ و جلّ؟ فقال: العلم بأنّ المخلوق لا يضرّ و لا ينفع و لا يعطى و لا يمنع و استعمال الياس من الخلق، فإذا كان العبد كذلك لم يعمل لأحد سوى اللّه و لم يرج و لم يخف سوى اللّه و لم يطمع في أحد سوى اللّه فهذا هو التوكّل. قال: قلت يا جبرئيل فما تفسير الصبر؟ قال: تصبر في الضرّاء كما تصبر في السرّاء، و في الفاقة كما تصبر في الغناء، و في البلاء كما تصبر في العافية، فلا يشكو حاله عند المخلوق بما يصيبه من البلاء. قلت و ما تفسير القناعة؟ قال: يقنع بما يصيب من الدنيا، يقنع بالقليل و يشكر اليسير، قلت فما تفسير الرضا؟ قال: الراضي لا يسخط على سيّده أصاب من الدنيا أ و لم يصب و لا يرضى لنفسه باليسير من العمل، قلت يا جبرئيل فما تفسير الزهد؟ قال: الزاهد يحبّ من يحبّ خالقه و يبغض من يبغض خالقه، و يتحرّج من حلال الدنيا و لا يلتفت إلى حرامها فإنّ حلالها حساب و حرامها عقاب، و يرحم جميع المسلمين كما يرحم نفسه، و يتحرّج من الكلام كما يتحرّج من الميتة الّتي قد اشتدّ نتنها، و يتحرّج عن حطام الدنيا و زينتها كما يتجنّب النار أن تغشاه، و أن يقصر أمله و كان بين عينيه أجله، قلت يا جبرئيل فما تفسير الإخلاص؟ قال: المخلص الّذي لا يسأل الناس شيئا حتّى يجدوا إذا وجد رضى، و إذا بقى عنده شي‏ء أعطاه في اللّه، فانّ من لم يسأل المخلوق فقد أقرّ للّه عزّ و جلّ بالعبوديّة، و إذا وجد فرضي فهو عن اللّه راض و اللّه تبارك و تعالى عنه راض، و إذا أعطى للّه عزّ و جلّ فهو على حدّ الثقة بربّه عزّ و جلّ، قلت فما تفسير اليقين؟ قال: الموقن يعمل للّه كأنّه يراه فإن لم يكن يرى اللّه فانّ اللّه يراه و أن يعلم‏ يقينا أنّ ما أصابه لم يكن ليخطئه و أنّ ما أخطأه لم يكن ليصيبه، و هذا كلّه أغصان التوكّل و مدرجة الزهد.

###معنى التوكّل على اللّه

1059- در معانى الاخبار: باب «معنى توكل بر خداى با عزت و جلال و صبر و قناعت» از احمد بن ابى عبد اللَّه از پدرش در حديث مرفوعى منسوب به پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: جبرئيل (ع) حضور پيغمبر (ص) آمد و عرض كرد اى رسول خدا همانا خداوند تبارك و تعالى مرا با هديه‏اى بسوى تو فرستاد كه چنين هديه ‏اى را بهيچ كس پيش از تو عطا نكرده است، رسول خدا (ص) فرمود گفتم آن هديه چيست؟ گفت صبر و شكيبائى است و نيكوتر از صبر، گفتم نيكوتر از صبر چيست؟ گفت رضا (و خوشنودى از خداوند در مقدرات) و بهتر از آنست، گفتم و آن چه باشد؟ گفت زهد و نيكوتر از آنست، گفتم و آن چه باشد؟ گفت اخلاص و چيزى كه بهتر از آن است، گفتم و آن چه باشد؟ گفت يقين است و نيكوتر از آن، گفتم اى جبرئيل آن چيست؟ گفت همانا طريق و راه وصول بمقام يقين، توكل‏ و اعتماد بر خداى با عزت و جلال است، پس (بجبرئيل ع) گفتم توكل بر خداى با عزت و جلال چه باشد؟ گفت آنست كه انسان بداند كه مخلوق (از خود و بدون مشيت خداوند) ضرر و زيان نميرساند و نفع و سودى ندارد و عطا و منع نميكند، و از مخلوق مأيوس و نوميد باشد (زيرا كليه امور منوط باراده خداوند است و هر حول و قوتى كه مخلوق دارد از رشحات قدرت اوست) پس چون بنده چنين باشد براى هيچ كس جز خداوند عمل و كارى انجام نميدهد و بكسى جز خداوند اميدوار نگردد و از غير او نترسد و به هيچ كس جز خداوند طمع نكند پس اينست معنى توكل.

بيان: راه وصول بمعرفت حضرت پروردگار دو قسم است: اول راهى است استدلالى كه از اثر، استدلال بر وجود مؤثر كنند و نتيجه اين استدلال حصول علم بوجود مقدس خداوندى است كه مؤثر و خالق عامه كائنات است.

دوم: راهى است باطنى كه هر موجودى را كه در نظر مى‏آورد از جهت نقصى كه در اوست بالاخره منتهى مى‏شود بذات مقدسى كه كمال محض است و تمام ذات مقدسش عين علم و حيات و قدرت و ساير صفات كماليه و ثبوتيه است، پس نتيجه اين مطالعه وصول بمنبع كمالاتى است كه هيچ گونه نقصى در او راه ندارد، خداوند انبيا را برانگيخت كه مردم را از اين طريق بخداوند تبارك و تعالى دعوت و راهنمائى كنند و مردم غافل را بيدار نمايند تا بچشم دل، نور ازلى محيط بجهان خلقت را شهود نمايند پس غفلت براى چشم دل مثل عروض خواب است بر چشم سر، و همان طور كه اگر كسى شخص خواب را متنبه و بيدارش نمايد ولى او چشم خود را باز نكند كه ديدنيها را به بيند واضح و مسلم است كه وى كورى و نادانى را بر بينائى و دانش اختيار نموده است، همچنين است هدايت و راهنمائى انبياء نسبت بكسانى كه بعد از بيانات عاليه آنها چشم دل خود را نگشايند و كورى دل را بر بصيرت و بينائى ترجيح دهند كه چنين اشخاص را جاحد و معاند گويند. زين سبب فرمود استثنا كنيد- گر خدا خواهد به پيمان برزنيد . زانكه حكم كار در دست منست - اختيار جملگان پست منست‏ . هر زمان دل را دهم ميلى دگر - هر زمان دل را برم سوئى ديگر . كل اصباح لنا شأن جديد - كل شي‏ء عن مرادى لایحید . در حديث آمد كه دلها چون پريست - در بيابانى اسير صرصريست‏ . باد پر را هر طرف راند گزاف - گه چپ و گه راست با صد اختلاف‏ . هر زمان دل را دگر رأيى بود - آن نه از وى ليك از جايى بود . پس چرا ايمن شوى بر رأى دل - عهد بندى تا شوى آخر خجل‏ . اين هم از تأثير حكمست و قدر - چاه مى‏بينى و نتوانى حذر . نيست خود از مرغ پران اين عجب - كو نبيند دام و افتد در عطب‏ . اين عجب كه دام بيند با وتد - گر بخواهد ور نخواهد اوفتد . حضرت فرمود: گفتم اى جبرئيل تفسير و معنى صبر چيست؟ گفت آنست كه شكيبائى كنى در موقع سختى و گزند همان طور كه شكيبائى ميكنى در موقع شادى و خوشحالى و (صبر كنى) هنگام نيازمندى همان طور كه صبر مينمائى در موقع غنا و بى‏نيازى، و (صبر كنى) در بلاء همان طور كه هنگام عافيت و سلامتى صبر مينمائى، پس شكايت نكند از حال خود نزد مخلوق از آنچه بر او از بلا و گرفتارى رسيده است. صبر تلخ آمد و ليكن عاقبت - ميوه شيرين دهد پر منفعت‏ . صبر سوى كشف هر سر رهبر است - صبر تلخ آمد بر او شكر است‏ . چون كه قبض آمد تو در وى بسط بين - تازه باش و چين ميفكن بر جبين‏ . اين بهاران مضمر است اندر خزان- پر بهار است اين خزان مگريز از آن‏ . اى كه صبرت نيست از فرزند وزن -  صبر چون دارى ز حى ذى المنن‏ . گفتم تفسير قناعت چيست؟ گفت آنست كه (شخص قانع) قناعت ميكند بآنچه كه از دنيا (از راه حلال در اثر كسب و كار بر او) ميرسد، بچيز كمى قناعت ميكند و اندك (از نعمتهاى خدا) را شكر و سپاسگزارى مينمايد، گفتم تفسير راضى بودن چيست؟ گفت كسى كه از آقاى خود (از خدا) راضى و خوشنود است بر او خشم و غضب نميكند چه بچيزى از نعمتهاى دنيا برسد يا نرسد، ولى بعمل و طاعت اندك خود (براى آقايش) راضى و خوشنود نميشود، گفتم اى جبرئيل تفسير زهد چيست؟ گفت زاهد كسى است كه دوست ميدارد هر كسى را كه آفريننده‏ اش را دوست بدارد و دشمن ميدارد كسى را كه آفريننده‏اش را دشمن بدارد، و از (مال و منال و آلايش زندگى) حلال دنيا دورى ميكند و بحرام آن توجهى نمى‏نمايد، زيرا در حلال دنيا حساب و در حرام آن شكنجه و عقابست و بر تمام مسلمانان ترحم مينمايد همان طور كه بر خود ترحم ميكند، و دورى ميكند از سخن گفتن (بى‏فائده) همان طور كه از مردار بسيار متعفن و بدبو دورى ميكند، و دورى مى‏نمايد از مال و متاع دنيا و زينت آن همان طور كه از آتش فرار ميكند كه مبادا (شعله‏اش) او را فراگيرد، و آرزوى خود را كوتاه ميگرداند و اجل (و مرگ) خود را پيش چشمان خويش مى‏بيند، گفتم اى جبرئيل تفسير اخلاص چيست؟ گفت اخلاص دارنده كسى است كه از مردم چيزى نخواهد تا آن را بيابد و هر گاه بيابد (هر چند اندك باشد) راضى و خوشنود گردد، و چون چيزى (از مال دنيا) نزد او باقى بماند در راه خدا عطا نمايد، پس همانا كسى كه از مخلوق چيزى نخواهد بعبوديت و بندگى خود نسبت بذات مقدس خداى با عزت و جلال اقرار نموده (زيرا آنچه را كه خداوند براى او نخواسته او نيز نميخواهد و از مخلوق مسألت نميكند) و چون (چيزى از نعم دنيا) بيابد و بآن راضى و خشنود گردد پس او از خداوند (در آنچه تقدير فرموده) راضى و خوشنود است و خداوند تبارك و تعالى (نيز) از او خوشنود است، و هر گاه براى (رضايت) خداى با عزت و جلال چيزى عطا نمايد پس او برحسب اعتقاد و وثوق و اطمينان بپروردگار با عزت و جلال خود بوده (بعوض و اجر و پاداش انفاق كه وعده فرموده عقيده‏مند است) گفتم تفسير و معنى يعنى چيست؟ گفت كسى كه داراى يقين است (از جهت مراقبت در عمل) وظائف عبوديت و بندگى را نسبت بذات مقدس خداوند چنان انجام ميدهد كه گويا خدا را مى‏بيند، و اگر او خداوند را (بچشم ظاهر) نمى‏بيند ليكن خدا او را مى‏بيند (بذات مقدسش او را شهود ميفرمايد) و بطور يقين ميداند كه آنچه باو رسيده خطا پذير نبوده و آنچه باو نرسيده بنا نبوده است كه بوى برسد (داراى يقين باور و يقين دارد و معتقد است كه كليه امور باراده و تقدير خداوند است) و تمامى اين قسمتها كه ذكر شد  شاخه ‏هاى توكل و و سيله  ارتقاء و  پيشرفت  به مراتب  زهد است.

###صفة العلم و فضله

الحديث 1060 صفة العلم و فضله و فضل العلماء

في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلم و فضله و فضل العلماء» عن أبي حمزة الثمالي قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: اغد عالما أو متعلّما أو أحبّ أهل العلم و لا تكن رابعا فتهلك ببغضهم‏.

###صفة العلم و فضله

1060- در كافي: (كتاب فضل علم) باب «صفت علم و فضل علم و علماء» از ابى حمزه ثمالى روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود: صبح كن در حالى كه (داراى يكى از اين سه صفت باشى) عالم باشى و يا در صدد فراگرفتن علم باشى و يا آنكه اهل علم را دوست بدارى، و چهارمى مباش تا بسبب دشمنى آنها هلاك شوى (مقصود اينست كه اگر عالم يا متعلم يا دوستدار اهل علم نباشى مسلما ايشان را دشمن خواهى داشت و دشمنى آنها موجب هلاكت است.

###ثواب العالم و المتعلّم

الحديث 1061 ثواب العالم و المتعلّم‏

و فيه أيضا: باب «ثواب العالم و المتعلّم» عن القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من سلك طريقا يطلب فيه علما سلك اللّه به طريقا إلى الجنّة، و إنّ الملائكة لتضع أجنحتها لطالب العلم رضا به و أنّه يستغفر لطالب العلم من في السمآء و من في الأرض حتّى الحوت فى البحر، و فضل العالم على‏ العابد كفضل القمر على سائر النجوم ليلة البدر، و إنّ العلماء ورثة الأنبياء، إنّ الأنبياء لم يورّثوا دينارا و لا درهما و لكن ورّثوا العلم، فمن أخذ منه أخذ بحظّ وافر.

###ثواب العالم و المتعلّم

1061- و نيز در همان كتاب: باب «ثواب عالم و متعلم» از قداح از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه راهى را جهت طلب و فراگرفتن علم و دانش بپيمايد، خداوند بسبب آن راهى را ببهشت باز فرمايد، و همانا فرشتگان بالهاى خود را براى طالب علم بجهت خوشنودى ايشان بدانش مى‏نهند (مقصود از نهادن بالهاى جمع كردن بال باز شده است و كنايه از تعظيم و توقير اهل علم است چنان كه شيخ طريحى نيز در مجمع اشاره فرموده و مؤيد اين احتمال آيه شريفه است كه فرمود: وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، كه مقصود خضوع در برابر آنها و توقير و تعظيم ايشان است) و همانا طلب آمرزش ميكند براى طالب دانش هر كس كه در آسمان و زمين است حتى ماهى در دريا (و چنانچه صاحب اسفار در موضعى بيان فرموده: چون تمام موجودات، اشراقات ذات مقدس خداوند هستند، و طالب علم حقيقت، مصدق باين امر است پس تمام موجودات در مقام كمال علمى، زينت‏هاى علمى طالب علم ميباشند و موجب ارتفاع مقام او هستند، و اين فضيلت مقابل نقيصه‏اى كه عبارت از جهل است مكمل شخص ارتفاع عالم و زينت نفس اوست) و فضيلت عالم بر عابد مثل فضيلت ماه است بر تمام ستارگان در شب بدر (چهاردهم ماه) و همانا دانشمندان، ارث برندگان (علوم) پيغمبرانند همانا پيمبران دينار و درهمى ارث نميگذارند (چون در زمان حيات خود در صدد جمع اموال نبودند مال مهم و زيادى از خود باقى نميگذارند) و ليكن علم و دانش را ارث ميگذارند، پس كسى كه قسمتى از علم اخذ كند نصيب و بهره كامل و فراوانى گرفته و برده است.

###إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ

الحديث 1062 في قول الله تعالى إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ

و فيه أيضا: باب «صفة العلماء» عن الحرث بن المغيرة النصري، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قول اللّه عزّ و جلّ: إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ، قال: يعني بالعلماء من صدّق فعله قوله و من لم يصدّق فعله قوله فليس بعالم.

###إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ

1062- و نيز در همان كتاب: باب «صفت علماء» از حرث بن مغيره نصرى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه در تفسير قول خداوند با عزت و جلال: إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ (همانا از خداوند دانشمندان از بندگانش ميترسند) فرمود: مقصود از علماء كسانى هستند كه عمل و رفتار آنها گفتار و سخنانشان را تصديق كند (بسخنان خود عمل نمايند) و كسى كه عمل او سخنانش را تصديق ننمايد پس عالم نيست.

###فقد العلماء

الحديث 1063 فقد العلماء

و فيه أيضا: باب «فقد العلماء» عن سليمان بن خالد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما من أحد يموت من المؤمنين أحبّ إلى إبليس من موت فقيه.

###فقد العلماء

1063- و نيز در همان كتاب: باب «فقد علماء» از سليمان بن خالد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ يك از مؤمنين نيست كه بميرد و مرگ او نزد ابليس محبوبتر باشد از مرگ فقيه و عالم (بجهت آنكه شخص عالم وساوس و تشكيكات ابليس را با براهين محكمه دفع و برطرف مينمايد).

###النار

الحديث 1064 النار

في البحار: (كتاب العدل و المعاد) باب «النّار» تفسير عليّ بن إبراهيم عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما خلق اللّه خلقا إلّا جعل له في الجنّة منزلا و في النار منزلا، فإذا سكن أهل الجنّة الجنّة و أهل النّار النّار نادى مناد: يا أهل الجنّة! اشرفوا، فيشرفون على النار و ترفع لهم منازلهم فيها، ثمّ يقال لهم هذه منازلكم الّتي لو عصيتم اللّه دخلتموها، قال: فلو أنّ أحدا مات فرحا لمات أهل الجنّة في ذلك اليوم فرحا لما صرف عنهم من العذاب، ثمّ ينادي مناد يا أهل النار! إرفعوا رؤوسكم، فيرفعون رؤوسهم فينظرون إلى منازلهم في الجنّة و ما فيها من النعيم، فيقال لهم هذه منازلكم الّتي لو أطعتم ربّكم دخلتموها، قال: فلو أنّ أحدا مات حزنا لمات أهل النار حزنا، فيورث هؤلاء منازل هؤلاء [اولئك‏] و يورث هؤلاء [اولئك‏] منازل هؤلاء و ذلك قول اللّه: أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ  الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ.

###النار

1064- در بحار: (كتاب عدل و معاد) باب «النار» در تفسير على بن ابراهيم از ابى بصير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: خداوند مخلوقى را (از مكلفين جن و انس) نيافريده مگر آنكه جهت او در بهشت منزلى و نيز در آتش جهنم منزل و جايگاهى قرار داده است، پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم ساكن شوند نداكننده‏اى ندا كند: اى اهل بهشت! بطرف پائين بنگريد، پس (اهل بهشت از بالا) بپائين مينگرند و بر آتش جهنم مشرف و متوجه ميشوند و بالا برده مى‏شود جهت آنها منزلهاشان در جهنم، سپس بايشان گفته مى‏شود اينست منازل شما (در جهنم) كه اگر خداوند را نافرمانى ميكرديد البته در آنها داخل ميشديد، حضرت فرمود: پس اگر كسى از جهت خوشحالى ميمرد (اگر در عالم آخرت مرگ بود) البته اهل بهشت در آن روز از بسيارى سرور و شادى ميمرد بجهت بر طرف شدن عذاب و شكنجه از ايشان، سپس نداكننده‏اى ندا ميكند: اى اهل جهنم، سرهاى خود را بلند كنيد، پس سرهاى خود را بلند كنند و بمنزلهاى خود در بهشت و بآنچه كه از نعمتها در آنست مينگرند پس بآنها گفته مى‏شود: اينست جايگاههاى شما كه اگر پروردگار خود را اطاعت مينموديد در آنها داخل ميشديد حضرت فرمود: پس اگر كسى (در آن روز و آن عالم) از حزن و اندوه ميمرد هر آينه اهل جهنم از (شدت) اندوه ميمرد، پس اهل جهنم جايگاههاى اهل بهشت را (در جهنم كه در صورت عصيان و نافرمانى خداوند ساكن آن ميشدند) بارث ميبرند، و اهل بهشت جايگاههاى اهل جهنم را (كه در صورت اطاعت و فرمانبرى خدا سكونت مينمودند) بارث ميبرند، و اينست (معنى) فرموده خداوند: أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ  الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ.

###تختّم بالفيروزج

الحديث 1065 استحباب التختّم بالفيروزج و خصوصا لمن لا يولد له‏

في الوسائل: (باب الصلوة) باب «استحباب التختّم بالفيروزج و خصوصا لمن لا يولد له» عن عليّ بن محمّد الصيمري الكاتب انّه ذكر لعليّ بن محمّد بن الرضا عليهما السّلام انّه لا يولد له فتبسّم و قال: اتّخذ خاتما فصّه فيروزج و اكتب عليه: رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ، قال: ففعلت فما أتى علىّ حول حتّى رزقت ولدا ذكرا.

###تختّم بالفيروزج

1065- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب انگشتر فيروزج بانگشت نمودن خصوصا براى كسى كه داراى فرزند نميشود» از على بن محمد صيمرى كاتب روايت شده كه بحضرت امام على النقى (ع) عرض كرد كه داراى فرزند نميشود، حضرت تبسم نمود و فرمود: انگشترى بگير (خريدارى نما) كه نگين آن فيروزج باشد و بر آن نقش كن: رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ، راوى گفت پس چنين كردم و يك سال بر من نگذشت تا اينكه بمن فرزند پسرى عنايت گرديد.

###ادمان الخفّ‏

الحديث 1066 استحباب ادمان الخفّ‏

و فيه أيضا: باب «استحباب ادمان الخفّ» عن سليمان بن سعد، عن منيع قال: قال أبو جعفر عليه السّلام: لبس الخف أمان من السل.

###ادمان الخفّ‏

1066- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب پيوسته چكمه بپا كردن» از سليمان بن سعد از منيع روايت شده كه حضرت باقر (ع) فرمود: پوشيدن چكمه موجب ايمنى از بيمارى سل است.

###لبس الخف

الحديث 1067 في لبس الخف‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سلمة بن أبي حيّة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: لبس الخفّ يزيد في قوّة البصر.

###لبس الخف

1067- و نيز در همان كتاب و باب: از سلمة بن ابى حيه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: پوشيدن چكمه قوت چشم را زياد مينمايد.

###ادمان لبس الخفّ‏

الحديث 1068 إدمان لبس الخفّ أمان من السلّ‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن مبارك غلام العقرقوفي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إدمان لبس الخفّ أمان من السلّ.

###ادمان لبس الخفّ‏

1068- و نيز در همان كتاب و باب: از مبارك غلام عقرقوفى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: پيوسته چكمه پوشيدن موجب ايمنى از بيمارى سل است.

###ادمان لبس الخفّ‏

الحديث 1069 إدمان لبس الخفّ أمان من الجذام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب: عن معاوية بن وهب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إدمان لبس الخفّ أمان من الجذام، قال: قلت في الشتاء أم في الصّيف؟ قال: شتاء كان أوصيفا.

###ادمان لبس الخفّ‏

1069- و نيز در همان كتاب و باب: از معاوية بن وهب از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: پيوسته چكمه پوشيدن موجب ايمنى از بيمارى خوره است (راوى) گفت عرض كردم در زمستان يا در تابستان؟ حضرت فرمود: چه در زمستان باشد چه در تابستان.

###لبس النعل البيضاء

الحديث 1070 استحباب لبس النعل البيضاء

و فيه أيضا: باب «استحباب لبس النعل البيضاء» عن سدير الصّير في قال: دخلت على أبي عبد اللّه عليه السّلام و علىّ نعل بيضاء فقال لي يا سدير! ما هذه النّعل إحتذيتها على علم؟ قلت لا و اللّه جعلت فداك، فقال: من دخل السوق قاصدا لنعل بيضاء لم يبلها حتّى يكتسب مالا من حيث لا يحتسب، قال أبو نعيم: أخبرني سدير أنّه لم يبل تلك النعل حتّى اكتسب مائة دينار من حيث لا يحتسب.

###لبس النعل البيضاء

1070- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب پوشيدن نعلين سفيد» از سدير صيرفى روايت شده كه گفت خدمت حضرت صادق (ع) رسيدم در حالى كه نعلين سفيدى بپا داشتم پس حضرت بمن فرمود: اى سدير چيست اين نعلين؟ آيا با علم و دانائى (بخواص و آثار آن) پوشيده‏اى؟ عرض كردم نه بخدا سوگند فدايت شوم، پس آن حضرت فرمود: كسى كه وارد بازار شود بجهت خريدن نعلين سفيدى و آن را بخرد و بپوشد، كهنه نميكند آن را تا آنكه از راهى كه گمان نميبرد مالى بدست مى‏آورد، ابو نعيم گفت سدير مرا خبر داد كه آن نعلين را كهنه نكرد تا اينكه صد دينار از جايى كه گمان نداشت بدست آورد.

###لبس النعل الصفراء

الحديث 1071 استحباب لبس النعل الصفراء

و فيه أيضا: باب «استحباب لبس النعل الصفراء» فضل بن الحسن الطّبرسي في مجمع البيان، عن الصادق عليه السّلام انّه قال: من لبس نعلا صفراء لم يزل مسرورا حتّى يبليها كما قال اللّه عزّ و جلّ: صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ.

###لبس النعل الصفراء

1071- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب پوشيدن نعلين زرد» از فضل بن حسن طبرسى در مجمع البيان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه نعلين زردى بپوشد هميشه خوشحال است تا آن نعلين را كهنه كند همچنان كه خداوند با عزت و جلال فرمود: صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ.

###لبس النعل الصفراء

الحديث 1072 استحباب لبس النعل الصفراء

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الفضل بن شاذان، عن بعض أصحابنا رفعه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام مثله و زاد و قال: من لبس نعلا صفراء لم يبلها حتّى يستفيد علما أو مالا.

###لبس النعل الصفراء

1072- و نيز در همان كتاب و باب: از فضل بن شاذان از بعضى از اصحاب ما مرفوعا از حضرت صادق (ع) مثل روايت سابق روايت شده و بر آن اضافه نموده كه حضرت فرمود: كسى كه نعلين زردى بپوشد كهنه نميكند آن را تا آنكه علم و دانشى و يا مالى را استفاده نمايد.

 

 

 

 

###دعاء للمؤمن بظهر الغيب

الحديث 1073 استحباب الدّعاء للمؤمن بظهر الغيب‏

و فيه أيضا: باب «استحباب الدّعاء للمؤمن بظهر الغيب» عن أبي خالد القمّاط قال: قال أبو جعفر عليه السّلام: أسرع الدعاء نجحا للإجابة دعاء الأخ لأخيه، يبدء بالدّعاء لأخيه، فيقول له ملك موكّل به: آمين و لك مثلاه.

###دعاء للمؤمن بظهر الغيب

1073- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب دعاء براى مؤمن در حال غايب بودن او» از ابى خالد قماط (ريسمان و طناب فروش) روايت شده كه حضرت باقر (ع) فرمود: سريع‏ترين دعا (ها) از جهت رسيدن بمقصود و مستجاب شدن، دعاء برادر (مؤمن) است براى برادر (مؤمن) خود كه بدعاء براى برادر خود آغاز كند، پس فرشته‏اى كه بر او گماشته شده آمين ميگويد (يعنى خدايا دعاى او را مستجاب فرما) و براى تو دو چندان خواهد بود (يعنى هر چه براى برادر مؤمن خود از خدا تقاضا نموده‏اى خداوند دو برابر آن را بتو عنايت فرمايد).

###دعاء للمؤمن

الحديث 1074 استحباب إختيار الإنسان الدعاء للمؤمن على الدعاء لنفسه‏

و فيه أيضا: باب «استحباب إختيار الإنسان الدعاء للمؤمن على الدعاء لنفسه» عن معاوية بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: دعاء المسلم لأخيه بظهر الغيب يسوق إلى الداعي الرزق و يصرف عنه البلاء و يقول له الملائكة لك مثلاه.

###دعاء للمؤمن

1074- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب اختيار انسان دعاء براى (برادر) مؤمن را بر دعاء جهت خود» از معاوية بن عمار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: دعاى مسلمان براى برادر مسلمان خود در غياب و نبودن او روزى را بسمت دعاكننده ميراند (موجب گشايش روزيش مى‏شود) و بلا و گرفتارى را از او دور ميكند و فرشتگان باو ميگويند براى تو دو برابر آنست (كه جهت برادر مسلمان خود خواسته‏اى).

###كتم الدين عن غير أهله

الحديث 1075 وجوب كتم الدين عن غير أهله‏

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الكتمان» عن معلّى بن خنيس قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: يا معلّى! اكتم أمرنا و لا تذعه فإنّه من يكتم أمرنا و لم يذعه أعزّه اللّه به في الدنيا و جعله نورا بين عينيه في الاخرة يقوده إلى الجنّة، يا معلّى من أذاع أمرنا و لم يكتمه أذلّه اللّه به في الدنيا و نزع النور من بين عينيه في الاخرة و جعله ظلمة تقوده إلى النار، يا معلّى! إنّ التقيّة من ديني و دين آبائي و لا دين لمن لا تقيّة له، يا معلّى! إنّ اللّه يحبّ أن يعبد في السرّ كما يحبّ أن يعبد في العلانية، يا معلّى! إنّ المذيع لأمرنا كالجاحد له.

###كتم الدين عن غير أهله

1075- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «كتمان» از معلى بن خنيس روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: اى معلى! امر (ولايت و دوستى) ما را پوشيده دار و فاش نكرده و شيوع مده، زيرا هر كس امر (ولايت) ما را مكتوم و پنهان بدارد و آن را شايع نگرداند خداوند او را در دنيا بواسطه آن (امر ولايت ما) عزيز گرداند، و در آخرت آن را نورى در برابر چشمانش قرار دهد كه او را بطرف بهشت رهبرى ميكند و ميبرد، اى معلى! كسى كه امر (ولايت) ما را شايع سازد و آن را (از مخالفين) پنهان ندارد خداوند بسبب آن او را در دنيا خوار و ذليل گرداند و در آخرت نور (ايمان) را از برابر دو چشمش بر گيرد و آن (شايع گردانيدن امر ولايت ما) را ظلمت و تاريكى قرار دهد كه او را بسمت آتش جهنم رهبرى كرده و ميبرد، اى معلى! همانا تقيه از دين من و دين پدران من است، و دينى نيست براى كسى كه تقيه برايش نباشد، اى معلى! همانا خداوند دوست ميدارد كه در نهانى پرستش شود همان طورى كه دوست ميدارد كه آشكارا عبادت شود، اى معلى! شيوع دهنده امر ولايت ما (هنگام لزوم تقيه، در مخالفت باما) مانند انكاركننده آنست.

###سكون المؤمن إلى المؤمن

الحديث 1076 في سكون المؤمن إلى المؤمن‏

و فيه أيضا: باب «في سكون المؤمن إلى المؤمن» عن يونس، عمّن ذكره عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ المؤمن ليسكن إلى المؤمن كما يسكن الظّمآن إلى الماء البارد.

###سكون المؤمن إلى المؤمن

1076- و نيز در همان كتاب: در بابى كه «در تسكين قلب مؤمن است» از يونس از كسى كه او نامش برد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمن چون نزد مؤمنى رود آرامش خاطر پيدا ميكند همان طورى كه شخص تشنه چون بآب سرد رسد (قلبش) آرامش پيدا ميكند.

بيان: در اين روايت حضرت معقول را بمحسوس تشبيه فرموده و مقصود اينست‏ كه همان طورى كه شخص تشنه در موقع جدا بودن از آب اضطرابى در خود مشاهده ميكند و ميل و علاقه فراوانى بآب دارد و پس از رسيدن بآب، زندگى مادى او مستقر ميگردد و توانائى كامل در خود مشاهده مينمايد و اضطراب قلبى او مبدل بسكونت گردد، همچنين است مؤمن كه علاقه فراوانى ببقاء و دوام مؤمنين دارد و تشنه ملاقات ايشان است و چون مؤمنى را به بيند حيات و زندگى روحانى او قوت يافته و آرامش خاطر پيدا ميكند.

 

###في الذنوب‏

الحديث 1077 في الذنوب‏

و فيه أيضا: باب «الذنوب» عن أبي اسامة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: تعوّذوا باللّه من سطوات اللّه باللّيل و النهار، قال: قلت له و ما سطوات اللّه؟ قال: الأخذ على المعاصي.

###في الذنوب‏

1077- و نيز در همان كتاب: باب «ذنوب» از ابى اسامه روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: بخداوند پناه بريد از سخت‏گيريهاى او در شب و روز (راوى) گفت بحضرت عرض كردم سختگيريهاى خدا چيست (و چگونه است) فرمود: گرفتن (و عقوبت) بر گناهانست.

###في الذنوب‏

الحديث 1078 في الذنوب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي عمرو المدائني، عن أبي- عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: كان أبي عليه السّلام يقول: إنّ اللّه قضى قضاء حتما أن لا ينعم على العبد بنعمة فيسلبها إيّاه حتّى يحدث العبد ذنبا يستحقّ بذلك النقمة.

###في الذنوب‏

1078- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى عمرو مدائنى روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود پدرم ميفرمود: همانا خداوند بطور قطع حكم فرموده كه نعمتى به بنده‏اى عنايت نفرمايد كه آن را از او سلب فرمايد تا آنكه آن بنده گناهى مرتكب شود كه بسبب آن گناه مستحق و سزاوار عقوبت و انتقام گردد (بزوال نعمت و ساير بلايا و مصائب).

###ختم الدعاء بقول ما شاء اللّه لا قوّة إلّا باللّه

الحديث 1079 ثواب من ختم دعاءه بقول ما شاء اللّه لا قوّة إلّا باللّه‏

في أمالي الصدوق: (المجلس السادس و الثلاثون) عن عمران الزعفراني عن الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: ما من رجل دعا فختم دعاءه بقول «ما شاء اللّه لا قوّة إلّا باللّه» إلّا اجيب صاحبه.

###ختم الدعاء بقول ما شاء اللّه لا قوّة إلّا باللّه

1079- در امالى صدوق: (مجلس سى و ششم) از عمران زعفرانى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: نيست مردى كه دعائى كند و دعاء خود را بگفتن ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ پايان دهد مگر آنكه خواسته صاحب آن برآورده شود.

 

 

 

###دفع نزول العذاب في البلاد لوجود المؤمنين

الحديث 1080 دفع نزول العذاب في البلاد لوجود المؤمنين‏

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، عن مسعدة بن صدقة، عن الصادق جعفر ابن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: إنّ تبارك و تعالى إذا رأى أهل قرية قد أسرفوا في المعاصي و فيها ثلاثة نفر من المؤمنين، ناداهم جلّ جلاله و تقدّست أسماؤه: يا أهل معصيتي لو لا من فيكم من المؤمنين المتحابّين بجلالي العامرين بصلاتهم أرضي و مساجدي و المستغفرين بالأسحار خوفا منّي لأنزلت بكم عذابي ثمّ لا ابالي.

###دفع نزول العذاب في البلاد لوجود المؤمنين

1080- و نيز در همان كتاب و مجلس: از مسعدة بن صدقه از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش از پدران بزرگوارانش عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداوند تبارك و تعالى چون اهل شهرى را مشاهده فرمايد و به بيند كه در گناهان زياده روى ميكنند و در آن شهر سه نفر از مؤمنين باشند خداوند جل جلاله و تقدست اسماؤه، ايشان را ندا كند كه اى كسانى كه مرا نافرمانى ميكنيد (اى گنهكاران) اگر نبودند در ميان شما مردمان با ايمان كه براى عظمت و بزرگى من با يك ديگر دوستى‏كنندگانند و بنماز خود زمين و مساجد مرا آبادكنندگانند، و هنگام سحرها (از گناهان خود) بجهت ترس از من طلب آمرزش‏كنندگانند البته عذاب خود را بشما فرو ميفرستادم و بر خلاف مصلحت من نميشد.

###حب المال و جمع الدينار و الدرهم

الحديث 1081 حب المال و جمع الدينار و الدرهم و كنزهما

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، عن عكرمة، عن ابن عبّاس قال: إنّ أوّل درهم و دينار ضربا في الأرض نظر إليهما إبليس فلمّا عاينهما أخذهما فوضعهما على عينيه ثمّ ضمّهما إلى صدره ثمّ صرخ صرخة ثمّ ضمّهما إلى صدره ثمّ قال: أنتما قرّة عيني و ثمرة فؤادي ما ابالي من بني آدم إذا أحبّوا كما أن لا يعبدوا وثنا و حسبي من بني آدم أن يحبّو كما.

###حب المال و جمع الدينار و الدرهم

1081- و نيز در همان كتاب و مجلس: از عكرمه از ابن عباس روايت شده كه گفت: همانا نخستين درهم و دينارى كه در زمين سكه زده شد شيطان بآنها نظر نمود و پس از بررسى آنها را برداشت و بر چشمان خود گذارد سپس بسينه خود چسبانيد و فريادى (از شوق) كشيد و بار ديگر آنها را بسينه چسبانيد و گفت شما نور چشم من و ميوه دل منيد، از فرزندان آدم هر گاه شما را دوست بدارند باكى ندارم از اينكه بت را پرستش نكنند، و مرا كفايت ميكند كه فرزندان آدم شما را دوست بدارند (براى اغواء و گمراه نمودن آنها دوستى شما كافى و بس است).

###تشييع الجنازة

الحديث 1082 استحباب تشييع الجنازة

و فيه أيضا: (المجلس التاسع و الثلاثون) عن داود بن كثير الرقي قال: قال الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام: من شيّع جنازة مؤمن حتّى يدفع في قبره و كلّ اللّه عزّ و جلّ سبعين ألف ملك من المشيّعين يشيّعونه و يستغفرون له إذا خرج من قبره.

###تشييع الجنازة

1082- و نيز در همان كتاب: (مجلسى سى و نهم) از داود بن كثير رقى روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: كسى كه جنازه مؤمنى را تشييع نمايد (عقب جنازه مؤمنى برود) تا آنكه در قبرش دفن شود خداوند با عزت و جلال هفتاد هزار فرشته از مشايعت‏كنندگان ميگمارد كه او را مشايعت كنند و براى او طلب آمرزش نمايند هنگامى كه از قبر خود بيرون مى‏آيد (در روز قيامت).

###قضاء حاجة المؤمن

الحديث 1083 في قضاء حاجة المؤمن‏

و فيه أيضا: (المجلس الثاني و الأربعون) عن أبي الأعزّ النحاس قال: سمعت الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقول: قضاء حاجة المؤمن أفضل من ألف حجّة متقبّلة بمناسكها و عتق ألف رقبة لوجه اللّه و حملان ألف فرس في سبيل اللّه بسرجها و لجمها.

###قضاء حاجة المؤمن

1083- و نيز در همان كتاب: (مجلس چهل و دوم) از ابى اعز نحاس روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: بر آوردن حاجت مؤمن فضيلتش بيشتر است از هزار حج (مستحب) كه باتمام مناسكش قبول شده باشد و (نيز بهتر است) از آزاد كردن هزار بنده بجهت رضاى خداوند و فرستادن هزار سوار بر هزار اسب كه بازين و دهنه (و ساير لوازم براى جهاد) در راه خدا بدهد.

###حدّ التوكّل

الحديث 1084 ما حدّ التوكّل؟

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، عن الحسن بن الجهم قال: سألت الرضا عليه السّلام فقلت له جعلت فداك ما حدّ التوكّل؟ فقال لي: أن لا تخاف مع اللّه أحدا، قال: قلت فما حدّ التواضع؟ قال: أن تعطى الناس ما تحبّ أن يعطوك‏ مثله، قال: قلت جعلت فداك أشتهي أن أعلم كيف أنا عندك، فقال: انظر كيف أنا عندك.

###حدّ التوكّل

1084- و نيز در همان كتاب و مجلس: از حسن بن جهم روايت شده كه گفت از حضرت رضا (ع) سؤال نموده و عرض كردم فدايت شوم حقيقت توكل چيست؟ بمن فرمود: آنست كه با وجود ترس از خداوند از كس ديگر نترسى (راوى) گفت عرض كردم حقيقت تواضع و فروتنى چيست؟ فرمود: آن است كه بمردم عطا كنى آنچه را كه دوست ميدارى مثل آن را مردم بتو عطا كنند (در مراعات حقوق و اخلاق و آداب با مردم چنان رفتار نمائى كه دوست بدارى آن طور با تو رفتار نمايند، راوى) گفت عرض كردم فدايت شوم‏ ميل دارم بدانم كه در نزد شما من چگونه‏ام (موقعيت من نزد شما چه مقدار است) حضرت فرمود: بقلب خود توجه نما و بنگر كه من نزد تو چگونه‏ ام (چه موقعيتى دارم).

###ذكر فضائل الأئمة

الحديث 1085 ثواب ذكر فضائل الأئمة ع‏

و فيه أيضا: (المجلس الثامن و العشرون) عن الصادق جعفر بن محمّد، عن أبيه محمّد بن عليّ، عن آبائه الصادقين عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ اللّه تبارك و تعالى جعل لأخي عليّ بن أبيطالب فضائل لا يحصى عددها غيره، إلى أن قال عليه السّلام قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: النظر إلى عليّ بن أبي طالب عليه السّلام عبادة و ذكره عبادة و لا يقبل ايمان عبد إلّا بولايته و البرآءة من أعدآئه.

###ذكر فضائل الأئمة

1085- و نيز در همان كتاب: (مجلس بيست و هشتم) از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش حضرت باقر (ع) از پدران راستگويانش روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداى تبارك و تعالى براى برادرم على بن ابى طالب فضيلتهائى قرار داده كه عدد آنها را جز خداوند نميتواند شماره نمايد، تا آنجا كه حضرت فرمود: سپس رسول خدا (ص) فرمود: نظر نمودن بعلى بن ابى طالب (ع) عبادت است و ذكر (فضائل) او عبادتست، و ايمان هيچ بنده‏ اى قبول نشود مگر با دوستى على (ع) و بيزارى از دشمنان او.

###نفي الزمان و المكان عن الله

الحديث 1086 نفي الزمان و المكان عن الله تعالى‏

و فيه أيضا: (المجلس التاسع و العشرون) عن ثابت بن دينار قال: سألت زين العابدين علىّ بن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليهم السّلام عن اللّه جلّ جلاله هل يوصف بمكان؟ فقال: تعالى اللّه عن ذلك، قلت فلم أسرى بنبيّه محمّد صلّى اللّه عليه و آله إلى السماء؟ قال: ليريه ملكوت السماء و ما فيها من عجائب صنعه و بدائع خلقه، قلت فقول اللّه عزّ و جلّ: ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى  فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏، قال: ذاك‏ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله دنا من حجب النور فرأى ملكوت السموات ثمّ تدلّى صلّى اللّه عليه و آله فنظر من تحته إلى ملكوت الأرض حتّى ظنّ أنّه في القرب من الأرض كقاب قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏.

###نفي الزمان و المكان عن الله

1086- و نيز در همان كتاب: (مجلس بيست و نهم) از ثابت بن دينار روايت شده كه گفت از حضرت زين العابدين على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم السّلام از ذات مقدس خداوند جل جلاله سؤال كردم كه آيا بمكانى موصوف مى‏شود؟ حضرت فرمود: خداوند برتر از آنست (كه بمكانى موصوف گردد) عرض كردم پس براى چه پيغمبر خود حضرت محمد (ص) را شبانه بآسمان سير داد (و بمعراج برد؟) حضرت فرمود: براى اينكه ملكوت (باطن) آسمان و آنچه در آسمان از شگفت آورهاى آفرينش و آفريده‏هاى تازه شگفت آور خود ميباشد باو نشان دهد، عرض كردم پس قول خداى با عزت و جلال: ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى  فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ معنايش چيست؟ حضرت فرمود: مقصود، رسول خدا (ص) است‏ كه نزديك بپرده‏هاى نور (طبقات ملائكه) گرديد پس باطن آسمانها را ديد سپس نزديك شد و از زير پاى خود بباطن زمين توجه نمود و خود را باندازه‏اى بزمين نزديك ديد كه گمان كرد در نزديكى بزمين مانند دو قوس كمان يا نزديك‏تر است (اين جمله كنايه از بسيار نزديك بودن است).

###كراهة ترك المرأة التزويج‏

الحديث 1087 كراهة ترك المرأة التزويج‏

في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «كراهة ترك المرأة التزويج» عن عبد الصمد بن بشير قال: دخلت امرأة على أبي عبد اللّه عليه السّلام فقالت: أصلحك اللّه إنّي امرأة متبتّلة، فقال: و ما التبتّل عندك؟ قالت: لا أتزوّج: قال: و لم؟ قالت: ألتمس بذلك الفضل، فقال: إنصرفي فلو كان ذلك فضلا لكانت فاطمة أحقّ به منك، إنّه ليس أحد يسبقها إلى الفضل.

###كراهة ترك المرأة التزويج‏

1087- در وسائل: (كتاب نكاح) باب «كراهت ترك تزويج براى زن» از عبد الصمد بن بشير روايت شده كه گفت زنى خدمت حضرت صادق (ع) مشرف شد و عرض كرد خداوند كار تو را بخير و صلاح پيش آورد، همانا من زنى هستم كه تبتل نمودم (خود را از دنيا منقطع و جدا ساختم) حضرت فرمود: انقطاع و جدائيت تو از چيست؟ گفت شوهر اختيار نميكنم، حضرت فرمود: براى چه؟ گفت باين عمل (اختيار ننمودن شوهر) فضيلت را نزد خداوند خواهانم، حضرت فرمود: از اين تصميم صرف نظر؟؟؟ اگر ازدواج ننمودن فضيلتى داشت حضرت فاطمه عليها السّلام باين فضيلت (شوهر نكردن) از تو سزاوارتر بود، و كسى در فضيلت بر حضرت فاطمه عليها السّلام پيشى نجست.

###كراهة ترك المرأة التزويج‏

الحديث 1088 كراهة ترك المرأة التزويج‏

و فيه أيضا: باب «كراهة ترك المرأة الحليّ» عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: لا ينبغي للمرأة أن تعطّل نفسها و لو أن تعلّق في عنقها قلادة «الحديث».

###كراهة ترك المرأة التزويج‏

1088- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت ترك زيور براى زن» از محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: براى زن سزاوار نيست كه خود را «معطل بگذارد» بزيورى زينت ندهد اگر چه بگردن بندى باشد كه در گردن خود بياويزد (تا آخر حديث).

###إكرام الزوجة

الحديث 1089 استحباب إكرام الزوجة و ترك ضربها

و فيه أيضا: باب «استحباب إكرام الزوجة و ترك ضربها» عن أبي مريم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أيضرب أحدكم المرأة ثمّ يظلّ معانقها.

###إكرام الزوجة

1089- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب اكرام زوجه و ترك زدن او» از ابى مريم از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: آيا كسى از شما زن خود را ميزند سپس با او معانقه مينمايد (و با او همبستر مى‏شود و دست بگردن او مياندازد مراد آنست كه علاقه و محبت بزن بايستى مانع از زدن و اذيتش باشد).

###قلّة الصّلاح في النّساء

الحديث 1090 في قلّة الصّلاح في النّساء

في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «في قلّة الصّلاح في النّساء» عن ابن سنان، عن بعض أصحابه، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما لإبليس جند أعظم من النّساء و الغضب.

###قلّة الصّلاح في النّساء

1090- در كافى: (كتاب نكاح) بابى است «در قلت صلاح در زنان» از ابن سنان از بعضى از اصحابش از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: براى شيطان لشكرى بزرگتر از زنان و غضب نيست (مقصود اينست كه بيشتر گناهان سببش يا زنانند و يا خشم و غضب است).

###قلّة الصّلاح في النّساء

الحديث 1091 في قلّة الصّلاح في النّساء

و فيه أيضا: فى ذلك الباب، عن أبي عليّ الواسطي رفعه إلى أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ المرأة إذا كبرت ذهب خير شطريها و بقى شرّهما، ذهب جمالها و عقم رحمها و احتدّ لسانها.

###قلّة الصّلاح في النّساء

1091- و نيز در همان كتاب: از ابى على واسطى مرفوعا از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا زن چون سنش زياد گردد نيكى هر دو جزء او از بين ميرود و شر و بدى آن دو باقى ميماند، زيبائى (صورت و اندام) او ميرود و رحمش عقيم ميگردد (يعنى نازا مى‏شود) و زبان او زننده مى‏شود (سخنانى ميگويد كه باعث رنجش خاطر ديگران ميگردد).

###في النظر

الحديث 1092 في النظر

و فيه أيضا: باب «النّوادر» عن عليّ بن عقبة: عن أبيه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: النّظر سهم من سهام إبليس مسموم، و كم من نظرة أورثت حسرة طويلة.

###في النظر

1092- و نيز در همان كتاب: باب «نوادر» از على بن عقبه از پدرش از حضرت صادق (ع) روايت شده كه گفت از آن حضرت شنيدم ميفرمود: نظر و نگاه كردن بنامحرم تيرى از تيرهاى زهر آگين شيطانست (براى اينكه دل را متوجه بزن اجنبيه كرده و مايل بزنا ميكند) و چه بسا از نظرهائى است كه موجب حسرت و پشيمانى درازى ميگردد (يعنى روز قيامت افسوس ميخورد و ميگويد اى كاش نظر نميكردم تا منجر بمعصيت شود).

###جلوس في مجلس المرأة

الحديث 1093 كراهة الجلوس في مجلس المرأة إذا قامت عنه حتى يبرد

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إذا جلست المرأة مجلسا فقامت عنه فلا يجلس في مجلسها رجل حتّى يبرد «الحديث».

###جلوس في مجلس المرأة

1093- و نيز در همان كتاب و باب: از سكونى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هر گاه زن در مكانى نشست سپس از آنجا برخاست پس مرد در آن محل ننشيند تا آنكه سرد شود (تا حرارتى كه از بدن زن بآن مكان سرايت كرده باقى است مرد نامحرم در آنجا ننشيند).

###خلوة الرجل بالمرأة الأجنبية

الحديث 1094 عدم جواز خلوة الرجل بالمرأة الأجنبية و احتباء المرأة

في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «عدم جواز خلوة الرجل بالمرأة الأجنبية و احتباء المرأة» عن مسمع أبي سيّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال فيما أخذ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله البيعة على النساء: أن لا يحتبين و لا يقعدن مع الرجال في الخلاء.

###خلوة الرجل بالمرأة الأجنبية

1094- در وسائل: (كتاب نكاح) باب «جايز نبودن خلوت مرد با زن اجنبيه و نشستن زن بروى پاى خود بنحو احتباء» از مسمع ابى سيار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: در آن امورى كه رسول خدا (ص) از زنان بيعت گرفت آنست كه بر روى پاهاى خود بطورى كه زانوها بشكم بچسبد ننشينند (اين طور نشستن را چندك گويند) و با مردان در خلوت ننشينند (زن با مرد نامحرم در مكانى كه شخص سومى نباشد ننشيند).

###خلوة الرجل بالمرأة الأجنبية

الحديث 1095 عدم جواز خلوة الرجل بالمرأة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن موسى بن إبراهيم، عن موسى بن جعفر، عن آبائه عليهم السّلام، عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: من كان يؤمن باللّه و اليوم الاخر فلا يبيت في موضع يسمع نفس امرأة ليست له بمحرم.

###خلوة الرجل بالمرأة الأجنبية

1095- و نيز در همان كتاب و باب: از موسى بن ابراهيم از حضرت موسى بن جعفر (ع) از پدران بزرگوارانش عليهم السّلام از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه بخدا و روز قيامت ايمان آورده در مكانى كه صداى نفس زن نامحرم را ميشنود نميخوابد.

###فقد العلماء

الحديث 1096 فقد العلماء

في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «فقد العلماء» عن عليّ بن أبي حمزة قال: سمعت أبا الحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام يقول: إذا مات المؤمن بكت عليه الملائكة و بقاع الأرض الّتي كان يعبد اللّه عليها و أبواب السّمآء الّتي‏ كان يصعد فيها بأعماله و ثلم في الإسلام ثلمة لا يسدّها شي‏ء، لأنّ المؤمنين الفقهاء حصون الإسلام كحصن سور المدينة لها.

###فقد العلماء

1096- در كافى: (كتاب فضل علم) باب «فقد علماء» از على بن ابى حمزه روايت شده كه از حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام شنيدم كه ميفرمود: هر گاه مؤمنى از دنيا برود بگريند بر او فرشتگان و مكانهائى از زمين كه بر آنها خداوند را عبادت ميكرد و درهاى آسمانى كه از آنها اعمال و طاعات او بالا برده ميشد، و شكافى در اسلام پديد آيد كه هيچ چيز جاى آن را پر و هموار نكند، زيرا مؤمنينى كه داراى علم و دانش (در دين) هستند حصارهاى اسلامند مانند حصار و ديوار شهر براى شهر (چنانچه حصار و ديوار شهر از هجوم دشمنان باهل آن جلوگيرى ميكند علماء و دانشمندان دين نيز از ضرر و زيان كفار و دشمنان نسبت باسلام و مسلمين دفاع مينمايند).

###هداية و التعليم

الحديث 1097 ثواب الهداية و التعليم‏

في المجلّد الأوّل من البحار: (كتاب العقل و العلم و الجهل) باب «ثواب الهداية و التعليم» (بصائر الدّرجات) عن ابن أسباط، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: المؤمن العالم أعظم أجرا من الصّائم القائم الغازي في سبيل اللّه، و إذا مات ثلم في الإسلام ثلمة لا يسدّها شي‏ء إلى يوم القيامة.

###هداية و التعليم

1097- در جلد اول بحار الانوار: (كتاب عقل و علم و جهل) باب «ثواب هدايت و تعليم» از كتاب بصائر الدرجات از ابن اسباط از بعض از اصحابش از حضرت صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) فرمود: كسى كه داراى ايمان و عالم و دانشمند است اجر و پاداش او (نزد خداوند) بزرگتر و بيشتر است از روزه دارى كه شب را بعبادت بسر برد و در راه خدا جهاد كند، و چون از دنيا برود رخنه و شكافى در اسلام پيدا شود كه جاى آن را تا روز قيامت هيچ چيز پر و هموار ننمايد.

###فضل العلماء

الحديث 1098 فضل العلماء

في الوافي: (الجزء الأوّل، كتاب العقل و العلم و التّوحيد) باب «فضل العلماء» (كتاب من لا يحضره الفقيه) عن مدرك بن عبد الرّحمن، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا كان يوم القيامة جمع اللّه عزّ و جلّ النّاس في صعيد واحد و وضعت الموازين فتوزن دمآء الشّهداء مع مداد العلمآء فيرجّح مداد العلمآء على‏ دمآء الشّهدآء.

###فضل العلماء

1098- در وافى: (جزء اول، كتاب عقل و علم و توحيد) باب «فضيلت علماء و دانشمندان» از كتاب من لا يحضره الفقيه از مدرك بن عبد الرحمن از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه روز قيامت شود خداى با عزت و جلال مردم را در يك زمين جمع فرمايد و ميزانهاى سنجش اعمال نصب و برقرار شود، پس خونهاى شهيدان (و كشته شدگان در راه خدا) با نوشته‏هاى علماء و دانشمندان سنجيده شود پس برترى يابد وشته‏هاى علما و دانشمندان بر خونهاى شهيدان (قدر و مرتبه مداد علماء برتر از خون شهدا باشد).

###فضل العلماء

الحديث 1099 فضل العلماء

و فيه أيضا: في ذلك الباب (كتاب من لا يحضره الفقيه) قال أمير المؤمنين عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أللّهمّ ارحم خلفآئي، قيل يا رسول اللّه و من خلفاؤك؟ قال: الّذين يأتون بعدي و يروون حديثي و سنّتي.

###فضل العلماء

1099- و نيز در همان كتاب و باب: از كتاب من لا يحضره الفقيه روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود رسول خدا (ص) (در مقام دعاء) عرض كرد: پروردگارا جانشينان مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار ده، عرض شد اى رسول خدا كيانند جانشينان تو؟ فرمود: كسانى هستند كه بعد از من (بدنيا) مى‏آيند و احاديث و سنت مرا روايت ميكنند.

###تمكين المرأة زوجها

الحديث 1100 وجوب تمكين المرأة زوجها من نفسها

في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «وجوب تمكين المرأة زوجها من نفسها» عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: جاءت إمرأة إلى النّبي صلّى اللّه عليه و آله فقالت يا رسول اللّه! ما حقّ الزّوج على المرأة؟ فقال لها: أن تطيعه و لا تعصيه و لا تصدّق من بيته إلّا باذنه، و لا تصوم تطوّعا إلّا باذنه، و لا تمنعه نفسها و إن كانت على ظهر قتب، و لا تخرج من بيتها إلّا باذنه، و إن خرجت بغير إذنه لعنتها ملائكة السماء و ملائكة الأرض و ملائكة الغضب و ملائكة الرحمة حتّى ترجع إلى بيتها، فقالت يا رسول اللّه! من أعظم النّاس حقّا على الرّجل؟ قال: والده، قالت: فمن أعظم النّاس‏ حقّا على المرأة؟ قال: زوجها، قالت: فما لي عليه من الحقّ مثل ماله عليّ؟ قال لا و لا من كلّ مائة واحدة «الحديث».

###تمكين المرأة زوجها

1100- در وسائل: (كتاب نكاح) باب «وجوب تمكن دادن زن شوهرش را نسبت بخود» از محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: زنى خدمت حضرت پيغمبر (ص) آمد و گفت اى رسول خدا حق شوهر بر زن چيست؟ حضرت بآن زن فرمود:  آنست كه او را اطاعت و فرمانبرى كند و نافرمانيش ننمايد و از خانه او چيزى (در راه خدا) صدقه ندهد مگر با اذن او، و روزه مستحبى نگيرد مگر با اذن او، و منع نكند از او خودش را اگر چه بر پشت جهاز شتر باشد (شوهر را از همبستر شدن با خود بدون عذر شرعى بازندارد) و از منزل او بيرون نرود مگر با اذن او و اگر بدون اذن شوهر بيرون رود فرشتگان آسمان و زمين و فرشتگان غضب و رحمت او را لعن و نفرين كنند تا وقتى كه بمنزل خود برگردد، آن زن عرض كرد اى رسول خدا كدام كس است كه حقش بر مرد از ساير مردم بزرگتر (و بيشتر) است؟ فرمود: پدرش، عرض كرد كدام كس حقش بر زن از ساير مردم بزرگتر است؟ فرمود: شوهرش، عرض كرد پس براى من بر شوهرم حقى نيست مانند آنچه كه او بر من حق دارد؟ فرمود: نه، و نه از هر صد حق يك حق (تا آخر حديث- يعنى از آن سنخ حقوقى كه مرد بر زن دارد زن هيچ بهره‏اى ندارد گرچه براى زن هم حقوق شرعيه ديگرى بر عهده مرد ميباشد).

 

 

 

 

###تمكين المرأة زوجها

الحديث 1101 وجوب تمكين المرأة زوجها من نفسها

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي الصباح الكناني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إذا صلّت المرأة خمسها و صامت شهرها و حجّت بيت ربّها و أطاعت زوجها و عرفت حقّ عليّ عليه السّلام فلتدخل من أيّ أبواب الجنان شاءت‏.

###تمكين المرأة زوجها

1101- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى صباح كنانى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه زن نماز پنجگانه خود را بجا آورد و روزه ماه رمضان را بگيرد و حج (واجب) خود را انجام دهد و اطاعت و فرمانبرى شوهر خويش كند و حق حضرت على (ع) را بشناسد (يعنى معتقد بخلافت و جانشينى بلا فصل آن حضرت پس از رسول خدا (ص) باشد) پس البته از هر يك از درهاى باغهاى بهشت كه بخواهد داخل شود.

###لا يجوز للمرأة أن تسخط زوجها

الحديث 1102 لا يجوز للمرأة أن تسخط زوجها

و فيه أيضا: باب «أنّه لا يجوز للمرأة أن تسخط زوجها» عن سعد بن أبي عمر الجلّاب قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: أيّما إمرأة باتت و زوجها عليها ساخط في حقّ، لم يتقبّل منها صلاة حتّى يرضى عنها «الحديث».

###لا يجوز للمرأة أن تسخط زوجها

1102- و نيز در همان كتاب: باب «اينكه براى زن جائز نيست كه شوهر خود را خشمگين و غضبناك سازد» از سعد بن ابى عمر جلاب (دلال اسب و شتر) روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: هر زنى كه شب را بروز آورد در حالى كه شوهرش در حقى كه براى اوست بروى خشمگين باشد هيچ نمازى (و طاعتى) از او قبول نشود تا اينكه شوهرش از او راضى و خشنود شود، تا آخر حديث.

###خروج المرأة من بيتها بغير إذن زوجها

الحديث 1103 عدم جواز خروج المرأة من بيتها بغير إذن زوجها

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الحسين بن زيد، عن جعفر بن محمّد، عن آبائه عليهم السّلام في حديث المناهي قال: نهى رسول اللّه أن تخرج المرأة من بيتها بغير إذن‏ زوجها، فان خرجت لعنها كلّ ملك في السمآء و كلّ شي‏ء تمرّ عليه من الجنّ و الإنس حتّى ترجع إلى بيتها، و نهى أن تتزيّن لغير زوجها فإن فعلت كان حقّا على اللّه أن يحرقها بالنّار.

###خروج المرأة من بيتها بغير إذن زوجها

1103- و نيز در همان كتاب و باب: از حسين بن زيد از حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارانش عليهم السّلام در حديث مناهى روايت شده كه رسول خدا (ص) نهى و جلوگيرى فرمود از اينكه زن از خانه خود بدون اذن شوهر بيرون رود، و اگر بدون اذن بيرون رود لعنت و نفرين كند او را هر فرشته‏اى كه در آسمان است و هر مخلوقى كه آن زن بر او بگذرد از جن و انس تا زمانى كه بمنزل خود بازگردد، و نهى فرمود از اينكه زن براى غير شوهر خود زينت و آرايش نمايد و اگر چنين كند بر خدا حق و حتم است كه او را بآتش جهنم بسوزاند (مراد از لعن جن و انس، لعن بلسان باطن آنهاست كه لسان مثالى باشد كه در گذشته نيز توضيح داده شد)

###أركان الإيمان‏

الحديث 1104 أركان الإيمان‏

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب [خصال المؤمن‏] عن السكوني، عن أبي عبد اللّه، عن أبيه عليهما السّلام قال: قال أمير المؤمنين صلوات اللّه عليه: الايمان له أركان أربعة: التّوكّل على اللّه، و تفويض الأمر إلى اللّه، و الرّضا بقضاء اللّه، و التسليم لأمر اللّه عزّ و جلّ.

###أركان الإيمان‏

1104- در کافی: (کتاب ایمان و کفر) باب [خصال مؤمن ]از سکونی از حضرت صادق از پدر بزرگوارش علیهما السّلام روایت شده که امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمود: برای ایمان چهار رکن و پایه است: توکل و اعتماد کردن بخداوند، و واگذار نمودن امور بخداوند، و راضی و خوشنود بودن بقضاء و حکم پروردگار، و مطیع و منقاد بودن نسبت بامر و فرمان خدای با عزت و جلال.

بیان: معنی توکل اعتماد و تکیه کردن بر خدا در تمامی امور و قطع نظر کردن از وسایل ظاهریه است، اگر چه لازم است توسل جستن به آن وسایل در ظاهر، لیکن شخص مؤمن باید بداند که آنچه خدا اراده فرموده همان واقع خواهد شد، و نیز باید بداند که هیچ چیز برای او مقدر نشود مگر آنکه عاقبت آن برای وی خیر و نیکو باشد.

###في التفكر

الحديث 1105 في التفكر

و فيه أيضا: باب «التفكّر» عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر، عن بعض رجاله، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أفضل العبادة إدمان التفكّر في اللّه و في قدرته.

###في التفكر

1105- و نیز در همان کتاب: باب «تفکر» از احمد بن محمد بن ابی نصر از بعض رجال حدیثش از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: برترین و بالاترین عبادتها مداومت و بسیار تامل و تفکر نمودن در باره خداوند و قدرت اوست .

(در معارف الهیه و طریق معرفت پروردگار و اثبات صانع و صفات ثبوتیه و سلبیه و در آثار علم و قدرت و عجائب صنع و خلقت فکر نمودن برتر از جمیع عبادات است، زیرا این تفکر اصل و اساس و موجب افزایش ارزش هر عبادت و طاعت است).

###فضل اليقين‏

الحديث 1106 فضل اليقين‏

و فيه أيضا: باب «فضل اليقين» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ليس شي‏ء إلّا و له حدّ، قال: قلت جعلت فداك فما حدّ التوكّل؟ قال: اليقين، قلت: فما حدّ اليقين؟ قال: أن لا تخاف مع اللّه شيئا.

###فضل اليقين‏

1106- و نيز در همان كتاب: باب «فضيلت يقين» از ابى بصير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ چيز نيست مگر آنكه براى آن مميز و حدى است، عرض كردم فدايت شوم پس مميز و توكل چيست؟ فرمود: يقين است (يقين مرتبه‏اى از اعتقاد است كه هيچ گونه شكى بر او وارد نشود و آن اعتقاد زائل نگردد، و چون انسان داراى اين مرتبه از يقين شود البته توكل و اعتماد بغير خداوند نميكند) گفتم مميز يقين چيست؟

فرمود: اينست كه با ترس از خدا از هيچ چيز ديگر نترسى (يعنى با اعتماد بمقدرات الهيه و اعتقاد باينكه جز آنچه كه خداوند تقدير فرموده واقع نخواهد شد از چيزى بيمناك نباشى).

###تواضع‏

الحديث 1107 التواضع‏

و فيه أيضا: باب «التواضع» عن معاوية بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: إنّ في السمآء ملكين موكّلين بالعباد، و من تواضع للّه رفعاه و من تكبّر وضعاه.

###تواضع‏

1107- و نيز در همان كتاب: باب «تواضع» از معاوية بن عمار روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: همانا در آسمان دو فرشته است كه بر بندگان (بجهت مراقبت اعمال) گماشته شده ‏اند پس كسى كه براى خدا تواضع و فروتنى كند او را (در نظر مردم) داراى رفعت و مرتبه بلند گردانند، و كسى كه تكبر و بزرگى نمايد او را (در نظر مردم) پست و كوچك نمايند.

###تواضع لله‏

الحديث 1108 في التواضع لله‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد الرّحمن بن الحجّاج، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أفطر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله عشيّة خميس في مسجد قبا فقال: هل من شراب؟ فأتاه اوس بن خولي الأنصاري بعسّ مخيض بعسل فلمّا وضعه على فيه نحّاه ثمّ قال: شرابان يكتفى بأحدهما من صاحبه لا اشربه و لا احرّمه و لكن أتواضع للّه فانّ من تواضع‏ للّه رفعه اللّه و من تكبّر خفضه اللّه و من اقتصد في معيشته رزقه اللّه و من بذّر حرمه اللّه و من أكثر ذكر الموت أحبّه اللّه.

###تواضع لله‏

1108- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد الرحمن بن حجاج از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: رسول خدا (ص) افطار نمود (و روزه خود را گشود) در شام پنجشنبه در مسجد قبا و فرمود: آيا شربت و آشاميدنى پيدا مى‏شود؟ اوس بن خولى انصارى قدحى از دوغى كه با عسل آميخته شده بود براى آن حضرت آورد و هنگامى كه آن قدح بر دهان مباركش گذارد (كه ميل فرمايد) آن را دور نمود و ميل نكرد سپس فرمود: دو آشاميدنى است كه بيكى از آن دو از ديگرى كفايت مى‏شود، من‏ آن را نمى‏آشامم و نه آن را حرام قرار ميدهم ولى براى خدا (بواسطه نياشاميدن آن) تواضع و فروتنى مينمايم، زيرا كسى كه براى خدا تواضع و فروتنى كند خداوند او را صاحب رفعت و بلند مرتبت گرداند، و كسى كه كبر و بزرگى ورزد خداوند او را پست و خوار گرداند و كسى كه در امر زندگى خود ميانه‏روى كند خداوند باو روزى (بيشترى) عطا فرمايد، و كسى كه اسراف و زياده‏روى در زندگى كند خداوند او را از رزق و روزى (فراوان) محروم گرداند و كسى كه مرگ را بسيار ياد كند خدا او را دوست ميدارد.

###تواضع

الحديث 1109 التواضع‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من التّواضع أن ترضى بالمجلس دون المجلس و أن تسلّم على من تلقى و أن تترك المرآء و إن كنت محقّا و أن لا تحبّ أن تحمد على التّقوى.

###تواضع

1109- و نيز در همان كتاب و باب: از سكونى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از تواضع و فروتنى آنست كه راضى و خوشنود باشى بنشستن در مكانى كه پست‏تر از شأن و مقام تو است، و اينكه بهر كس كه ملاقاتش مينمائى سلام كنى و جدال و ستيزه نمودن را با مردم ترك كنى گرچه حق با تو (و گفتارت مطابق با واقع) باشد و مدح و ستايش شدن بر تقوى و پرهيزكارى را دوست نداشته باشى.

 

 

 

###مائدة السودان و الخدم و الموالي

الحديث 1110 كراهة عزل مائدة السودان و الخدم و الموالي في الخلوة

في الوافي: (الجزء الثالث، كتاب الايمان و الكفر) الكافي، عن عبد اللّه ابن الصّلت، عن رجل من أهل بلخ قال: كنت مع الرضا عليه السّلام في سفره إلى خراسان فدعا يوما بمائدة له فجمع عليها مواليه من السّودان و غيرهم، فقلت جعلت فداك لو عزلت لهؤلاء مائدة، فقال: من إنّ الرّب تعالى واحد و الدّين واحد و الامّ واحدة و الأب واحد و الجزاء بالأعمال.

###مائدة السودان و الخدم و الموالي

1110- در وافى: (جزء سوم، كتاب ايمان و كفر) از كتاب كافى از عبد اللَّه بن صلت از مردى از اهل بلخ روايت شده كه گفت در سفر حضرت رضا (ع) بخراسان همراه آن جناب بودم، روزى سفره غذائى را خواست كه براى آن حضرت مهيا شده بود و بر آن سفره غلامان و نوكران خود را از سياهان و غير ايشان جمع فرمود، عرض كردم فدايت شوم كاش براى اينها سفره جداگانه‏اى قرار ميدادى (كه با شما بر يك سفره جمع نميشدند) حضرت فرمود: اين سخن را مگو همانا پروردگار متعال (و آفريننده همه ما) يكى است و دين ما يكى است و پدر و مادر همه يكى است و جزا و پاداش باعمال است (يعنى در بارگاه خدا فرقى بين آقا و غلام و سفيد و سياه نيست و محبوب‏ترين اشخاص نزد پروردگار كسى است كه تقوى و پرهيزكارى و اعمال صالحه او بيشتر باشد).

###ذكر اللّه في كل مجلس‏

الحديث 1111 استحباب ذكر اللّه في كل مجلس‏

في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب ذكر اللّه في كلّ مجلس» أحمد بن فهد في عدّة الدّاعي، عن النبي صلّى اللّه عليه و آله قال: ما جلس قوم يذكرون اللّه عزّ و جلّ إلّا ناداهم ملك من السمآء: قوموا فقد بدّلت سيّئاتكم حسنات و غفرت لكم جميعا، و ما قعد عدّة من أهل الأرض يذكرون اللّه عزّ و جلّ إلّا قعد معهم عدّة من الملائكة.

###ذكر اللّه في كل مجلس‏

1111- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب ذكر خدا در هر مجلس» از احمد بن فهد در كتاب عدة الداعى از حضرت پيغمبر (ص) روايت شده كه فرمود: هيچ گروهى (از مؤمنين) نمى‏نشينند كه خداى با عزت و جلال را ياد كنند (اصول عقايد و احكام و اخلاق و آداب دينى بيان نمايند) مگر آنكه فرشته‏اى از آسمان آنها را ندا كند كه برخيزيد بتحقيق كه سيئات و بديهاى شما بحسنات و كارهاى خير تبديل شد و تمام شما آمرزيده شديد، و هيچ جماعتى از (مؤمنين) اهل زمين نمى‏نشينند كه خداى با عزت و جلال را ياد كنند جز آنكه جمعى از فرشتگان با ايشان بنشينند.

 

###ميّت يزور أهله

الحديث 1112 انّ الميّت يزور أهله

في الكافي: (كتاب الجنائز) باب «انّ الميّت يزور أهله» عن حفص بن البختري، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ المؤمن ليزور أهله فيرى ما يحبّ و يستر عنه ما يكره، و أنّ الكافر ليزور أهله فيرى ما يكره و يستر عنه ما يحبّ، قال: و منهم من يزور كلّ جمعة و منهم من يزور على قدر عمله‏.

###ميّت يزور أهله

1112- در كافى: (كتاب جنائز) باب «اينكه ميت اهل و كسان خود را زيارت ميكند» از حفص بن بخترى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمن (پس از مرگ) زيارت ميكند اهل خود را پس مى‏بيند و مشاهده ميكند آنچه را كه دوست ميدارد (از كارهاى شايسته آنان) و پوشيده و پنهان مى‏شود از وى آنچه كه خوش ندارد و شخص كافر كسان خود را زيارت ميكند و مى‏بيند آنچه خوش ندارد و پوشيده مى‏شود از او آنچه دوست دارد، حضرت فرمود: و از مؤمنين كسانى هستند كه زيارت ميكنند (اهل خود را) در هر جمعه، و از آنها كسانى هستند كه زيارت ميكنند (كسان خود را) بمقدار عمل خويش (يعنى هر چه اعمال صالحه ايشان زيادتر باشد بيشتر أهل خود را زيارت ميكنند).

###ميّت يزور أهله

الحديث 1113 انّ الميّت يزور أهله‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما من مؤمن و لا كافر إلّا و هو يأتي أهله عند زوال الشّمس فاذا رأى أهله‏ يعلمون بالصّالحات حمد اللّه على ذلك، و إذا رأى الكافر أهله يعملون بالصّالحات كانت عليه حسرة.

###ميّت يزور أهله

1113- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى بصير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ مؤمن و كافرى نيست (كه از دنيا رفته باشد) مگر آنكه وقت ظهر نزد اهل و كسان خود آيد پس چون (مؤمن) ببيند اهل خود را كه اعمال و كارهاى شايسته بجا مى‏آورند خداوند را بجهت آن ستايش كند، و هر گاه كافر مشاهده كند اهلش را كه اعمال خير بجا مى‏آورند كارهاى آنها موجب حسرت و پشيمانى او شود.

###ميّت يمثّل له ماله و ولده و عمله قبل موته

الحديث 1114 انّ الميّت يمثّل له ماله و ولده و عمله قبل موته‏

و فيه أيضا: باب «انّ الميّت يمثّل له ماله و ولده و عمله قبل موته» عن سويد بن غفلة قال: قال أمير المؤمنين صلوات اللّه عليه: إنّ ابن آدم إذا كان في آخر يوم من أيّام الدّنيا و أوّل يوم من أيّام الآخرة مثّل له ماله و ولده و عمله فيلتفت إلى ماله فيقول: و اللّه انّي كنت عليك حريصا شحيحا فمالي عندك؟ فيقول: خذ منّي كفنك، قال: فيلتفت إلى ولده فيقول: و اللّه انّي كنت لكم محبّا و انّي كنت عليكم محاميا فماذا لي عندكم؟ فيقول: نؤدّيك إلى حفرتك نورايك فيها قال: فيلتفت إلى عمله فيقول: و اللّه إنّي كنت فيك لزاهدا و إن كنت عليّ لثقيلا فماذا عندك؟ فيقول: أنا قرينك في قبرك و يوم نشرك حتّى اعرض أنا و أنت على ربّك. قال: فإن كان للّه وليّا أتاه أطيب النّاس ريحا و أحسنهم منظرا و أحسنهم رياشا فقال أبشر بروح و ريحان و جنّة نعيم و مقدمك خير مقدم، فيقول له: من أنت؟ فيقول: أنا عملك الصّالح إرتحل من الدّنيا إلى الجنّة، و انّه ليعرف غاسله و يناشد حامله أن يعجّله، فاذا ادخل قبره أتاه ملكا القبر يجرّان اشعارهما و يخدّان الأرض بأقدامهما، أصواتهما كالرّعد القاصف و أبصارهما كالبرق الخاطف فيقولان له: من ربّك و ما دينك و من نبيّك؟ فيقول: اللّه ربّي و ديني الإسلام و نبيّي محمّد صلّى اللّه عليه و آله فيقولان له: ثبّتك اللّه فيما تحبّ و ترضى و هو قول اللّه عزّ و جلّ: يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الآخِرَةِ، ثم يفسحان له في قبره مدّ بصره ثمّ يفتحان له بابا إلى الجنّة ثمّ يقولان له: نم قرير العين نوم الشّابّ النّاعم فانّ اللّه عزّ و جلّ يقول: أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلًا «الحديث»

###ميّت يمثّل له ماله و ولده و عمله قبل موته

1114- و نيز در همان كتاب: باب «ممثل شدن مال و اولاد و عمل براى ميت پيش از مرگش» از سويد بن غفله روايت شده كه حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه فرمود: همانا فرزند آدم چون در آخرين روز از روزهاى دنياى خود و اولين روز از روزهاى آخرت (در حال احتضار) قرار گرفت ممثل شود (در عالم مثال بصورت مثالى درآيد) مال و اولاد و عملش براى او، پس متوجه مال خود شود و گويد (اى مال) بخدا سوگند من بر (جمع) تو حريص و (بر انفاق تو) بخيل بودم (شب و روز خود را براى تحصيل و بدست آوردن تو صرف كردم و چيزى از تو را از خود جدا نميكردم) پس چه سود و بهره‏اى از تو براى من است؟ مال (در جواب) ميگويد: كفن خود را از من برگير (يعنى استفاده تو از من در اين حال فقط كفنى بيش نيست) حضرت فرمود: پس متوجه فرزندان خود شود و گويد بخدا سوگند من براى شما پدرى دوست و مهربان و حامى و نگهدارنده شما بودم پس (در اين حال) چه نفع و فائده ‏اى از شما براى من هست؟ ميگويند ما تو را بقبر و گودالى كه آرامگاه تو است ميرسانيم و تو را در آن پنهان ميسازيم، حضرت فرمود: پس متوجه عمل خود شود و گويد بخدا سوگند من نسبت به (انجام) تو ميل و رغبت نداشتم و تو بر من گران و سنگين بودى پس چه نفع و فائده ‏اى از تو براى من هست؟ ميگويد: من قرين و همنشين تو هستم در قبر و روز رستاخيزت تا زمانى كه من و تو بر پروردگارت عرضه شويم. حضرت فرمود: پس اگر آن شخص، ولى و دوست خدا باشد نزد او كسى آيد كه از جهت خوشبوئى و خوبى منظره و زيبائى و در برداشتن لباسهاى فاخر و قيمتى نيكوترين مردم است و بوى گويد بشارت و مژده باد تو را براحتى و آسايش و زندگى دائم و روزى پاك و پاكيزه و بهشت پر نعمت و مقدم و ورود تو بهترين ورودها باشد، پس شخص محتضر باو ميگويد كيستى تو؟ ميگويد من عمل صالح تو هستم، كوچ كن از دنيا بسوى بهشت، و همانا ميشناسد او غسل دهنده خود را و سوگند ميدهد حامل (جنازه) خود را كه شتاب كند در بردن او (بسوى قبر) و چون در قبر خود داخل شود و فرشته قبر (نكير و منكر) نزد او آيند در حالى كه موهاى خود را بزمين ميكشند و با پاهاى خود زمين را ميشكافند، صداى ايشان مانند صداى سخت رعد و چشمهايشان مانند برق خيره‏كننده چشم است و باو ميگويند: كيست پروردگار تو و چيست دين تو و كيست پيمبر تو؟ ميگويد: خدا پروردگار من و اسلام دين من و محمد (ص) پيمبر من است، پس باو ميگويند خداوند تو را در آنچه كه دوست ميدارى و بآن راضى و خوشنودى (بعقايدى كه دارى) ثابت و استوار گرداند و آن فرموده خداى با عزت و جلال (در قرآن) است كه ميفرمايد: يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ (ثابت و استوار ميدارد خداوند كسانى را كه ايمان آورده‏اند بگفتار پايدار در دنيا و آخرت) پس گشايش ميدهند براى او در قبرش باندازه ديد چشمش و ميگشايند براى او درى ببهشت و باو ميگويند بخواب با چشمى روشن، خواب جوانى كه بهره‏مند از نعمتها است زيرا خداى با عزت و جلال ميفرمايد: أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلًا (بهشتيان در آن روز داراى بهترين جايگاه و نيكوترين آسايشگاه و آرامگاهند- تا آخر حديث).

###مسألة في القبر

الحديث 1115 المسألة في القبر

و فيه أيضا: باب «المسألة في القبر» عن إبراهيم بن أبي البلاد، عن بعض أصحابه، عن أبي الحسن موسى عليه السّلام قال: يقال للمؤمن في قبره: من ربّك؟ قال فيقول اللّه، فيقال له ما دينك؟ فقيول الإسلام، فيقال له من نبيّك؟ فيقول: محمّد فيقال من إمامك؟ فيقول فلان، فيقال كيف علمت بذلك؟ فيقول أمر هداني اللّه له و ثبّتني عليه، فيقال له: نم نومة لاحلم فيها نومة العروس، ثمّ يفتح له باب إلى الجنّة فيدخل عليه من روحها و ريحانها فيقول يا ربّ عجّل قيام السّاعة لعلّي أرجع إلى أهلي و مالي، و يقال للكافر: من ربّك؟ فيقول اللّه، فيقال من نبيّك؟ فيقول محمّد فيقال ما دينك؟ فيقول الإسلام، فيقال من أين علمت ذلك؟ فيقول: سمعت النّاس يقولون فقلته، فيضربانه بمرزبة لواجتمع عليها الثّقلان الإنس و الجنّ لم يطيقوها قال: فيذوب كما يذوب الرّصاص ثمّ يعيدان فيه الرّوح فيوضع قلبه بين لوحين من نار، فيقول يا ربّ أخرّ قيام السّاعة.

###مسألة في القبر

1115- و نيز در همان كتاب: باب «سؤال و جواب در قبر» از ابراهيم بن ابى البلاد از بعض اصحابش از حضرت موسى (بن جعفر) (ع) روايت شده كه فرمود: بمؤمن در قبرش گفته مى‏شود (نكير و منكر دو فرشته سؤال در قبر باو ميگويند) كيست پروردگار تو؟ حضرت فرمود: پس (مؤمن در جواب) ميگويد خداوند است، پس باو گفته مى‏شود دين تو چيست؟ ميگويد اسلام است، باو گفته مى‏شود پيمبر تو كيست؟ ميگويد محمد (ص) است، باو گفته مى‏شود كيست امام تو؟ ميگويد فلان كس است (ائمه عليهم السّلام را اسم ميبرد و ميگويد امامان من ايشانند) پس باو گفته مى‏شود كه اين عقايد و مطالب را از كجا دانستى؟ ميگويد امرى بود كه خداوند مرا بر آن هدايت و راهنمائى فرمود و بر آن ثابت و استوار قرار داد، پس باو گفته مى‏شود بخواب خوابيدنى كه آشفتگى و پريشانى حال در آن نيست (مانند) خوابيدن عروس، سپس براى او درى ببهشت بازگردد و نسيم و بويهاى خوش بهشت بر او ميرسد، پس ميگويد اى پروردگار زودتر قيامت را برپا كن شايد بسوى اهل و خانواده و مال خود برگردم (مراد از مال عوض انفاقاتى است كه در دنيا براى قرب بخداوند نموده) و بشخص كافر (در قبر) گفته مى‏شود كيست پروردگار تو؟ ميگويد خدا، پس گفته مى‏شود كيست پيغمبر تو؟ ميگويد محمد (ص) پس گفته مى‏شود چيست دين تو؟ ميگويد اسلام، پس باو گفته مى‏شود اين امور را (كه در جواب سؤال و پرسشهاى ما گفتى) از كجا دانستى؟ ميگويد از مردم شنيدم كه چنين ميگفتند پس من هم آن را گفتم (و كافر چون بخدا و بساير اصول عقايد اعتقاد ندارد و آنچه كه اظهار ميكند يا دروغ و يا از روى نفاق است) پس دو فرشته سؤال او را با عمودى چنان ميزنند كه اگر جن و انس براى تحمل آن جمع شوند طاقت و توانائى بر آن نياورند، حضرت‏ فرمود: پس آب مى‏شود آنچنان كه قلع و ارزيز (بواسطه حرارت آتش) آب مى‏شود، سپس روح او را ببدنش برميگردانند و قلب او را ميان دو لوح از آتش ميگذارند پس ميگويد پروردگارا قيامت را بتأخير انداز (چون عذاب قبر او نسبت بعذاب روز قيامت اندك و ناچيز است از خداوند ميخواهد كه روز قيامت بتأخير افتد).

###السّباب‏

الحديث 1116 السّباب‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «السّباب» عن عبد الرحمن ابن الحجّاج، عن أبي الحسن موسى عليه السّلام في رجلين يتسابّان فقال عليه السّلام: البادي منهما أظلم و وزره و [مثل‏] وزر صاحبه عليه مالم يعتذر إلى المظلوم. و روى مثله في باب السّفه، عن عبد الرحمن الراوى لهذا الحديث مع اختلاف في صدر السند و في ذيلها: ما لم يتعدّ المظلوم‏، و التعدّي هو أن يقول البادي يا حمار و يقول الاخر يا كلب مثلا.

ثمّ إنّ المجلسي «ره» في مرآت العقول إختار أنّ المشتوم إذا لم يتعدّ لا إثم عليه و استشهد لذلك بآيات منها قوله تعالى: فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ‏ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ. و قوله تعالى: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ و نقل ذلك عن المحقق الأردبيلي ثمّ نقل عن الشهيد الثاني في المسالك عند شرح قول المحقق، قيل لا يعزّر الكافر مع التّنابز بالألقاب ... ما حاصله: اختيار عدم جواز المقابلة للسبّ بمثله أيضا بل لزم كلّا منهما ما اقتضاه فعله من التّعزيز.

أقول: جواز القصاص بالمثل في الأطراف أو بالنفس لا يدلّ على جواز المقابلة بالسبّ مع انّ فيها إثارة الفتنة، و نفس هذه الرواية حيث عبّر فيها بقوله عليه السّلام و البادي منهما أظلم‏ و قوله و وزر صاحبه عليه‏ تدلّ على أنّ المعارض أيضا ظالم و له وزر، و بالجملة ما لم يكن نصّ على الجواز لا وجه للحكم بجوازه إستنادا إلى آيات دالّة على جواز المقاصّة في النفس و الطرف و الأموال كما هو واضح، و العلّامة المجلسي «ره» إستفاد العموم و الإطلاق و إلّا فشأنه أجلّ من أن يركن إلى استنباط المناط، حاشا ثمّ حاشا عنه.

###السّباب‏

1116- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «سباب» از عبد الرحمن بن حجاج از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده (كه از آن حضرت سؤال شد) در باره دو نفر كه بيكديگر ناسزا ميگويند، پس فرمود: آغازكننده از آن دو (در دشنام دادن بديگرى) ستمگرتر است و گناه خود او و مثل گناه طرفش بروى ميباشد (زيرا او باعث ناسزا گفتن طرف مقابل گرديده) مادامى كه از آن كس كه (بناسزا گفتن) بر او ستم شده طلب بخشش و عذر خواهى ننمايد و رنجش او را برطرف نكند. و مانند اين حديث در كافى باب «سفه» از عبد الرحمن بن حجاج راوى همين حديث با جزئى اختلافى كه در اول سند دارد از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده و در پايان آن بجاى جمله (ما لم يعتذر) مالم يتعد المظلوم، ذكر فرموده يعنى در صورتى كه مظلوم تجاوز نكند، و تجاوز آنست كه آغازكننده بدشنام دادن كه ميگويد اى الاغ، ديگرى در جواب آن بگويد اى سگ (كه جواب، دشنامى زشت‏تر از دشنام آغازكننده باشد).

و مرحوم مجلسى در كتاب مرآت العقول خود دشنام دادن طرف را به آغازكننده دشنام تجويز نموده در صورتى كه تجاوز نكند و فرموده گناهى در اين عمل بر او نيست و در اين قسمت بآياتى استدلال نموده كه از جمله آنها قول خداى تعالى: فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ ... و آيه مباركه: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ ... ميباشد و از محقق اردبيلى اختيار اين قول را نقل نموده سپس از شهيد ثانى در مسالك در شرح گفتار مرحوم محقق (قيل لا يعزر الكافر مع التنابز بالالقاب) كلامى را نقل نموده كه حاصل آن جايز نبودن ناسزا گفتن طرف مقابل است به آغازكننده هر چند مانند دشنام او باشد و تجاوزهم ننمايد، و فرموده بلكه براى هر كدام از آن دو برحسب ناسزا گفتن آنها تعزير (تاديب) لازم است.

مؤلف گويد: جايز بودن قصاص بمانند جرح واقع در اعضاء و جوارح و بنفس مورد تلف نفس، دلالت نميكند بر جايز بودن دشنام دادن طرف مقابل به آغازكننده با اينكه در آنجا بواسطه قصاص آتش فتنه خاموش مى‏شود و در اينجا بناسزا گفتن طرف آتش فتنه شعله‏ور ميگردد و چه بسا بتلف اموال و نفوس منجر شود، و خود اين روايت چون تعبير فرموده باينكه آغازكننده ستمگرتر است و فرموده: گناه طرف هم بر آغازكننده است دلالت ميكند بر اينكه طرف مقابل هم در ناسزا گفتن ستمگر و براى او نيز گناه است و خلاصه تا دليل صريحى بر جايز بودن ناسزا گفتن طرف مقابل نباشد نميتوان حكم بجواز آن نمود بواسطه استناد بآياتى كه دلالت دارد بر جواز قصاص در نفس و اعضاء و اموال و اين مطلب بسى واضح و روشن است، و علامه مجلسى (ره) عموم و يا اطلاق را از آيات فوق استفاده نموده و گر نه شأن و مقام علمى او برتر است از اينكه اعتماد باستنباط مناط ظنى كه قياس و اجتهاد باطل است فرمايد.

###السّباب‏

الحديث 1117 السّباب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: سباب المؤمن فسوق و قتاله كفر و أكل لحمه معصية و حرمة ماله كحرمة دمه.

بيان: الفسوق في الكتاب و السنّة يطلق على الكفر أو ارتكاب الكبائر العظيمة.

###السّباب‏

1117- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى بصير از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: ناسزا گفتن بمؤمن گناه بزرگ است، و در مقام جنگ و ستيزه برآمدن با او كفر است، و خوردن گوشت وى (بسبب غيبت نمودن از او در صورتى كه متجاهر بفسق نباشد) معصيت و گناه بزرگ است و احترام مال او مانند احترام خون او ميباشد.

بيان: فسوق در قرآن و اخبار بر كفرورزيدن و ارتكاب گناهان بزرگ اطلاق مى‏شود.

###البذاء

الحديث 1118 البذاء

و فيه أيضا: باب «البذاء» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: إنّ من علامات شرك الشيطان الّذي لا يشكّ فيه أن يكون فحّاشا لا يبالى ما قال و لا ما قيل فيه.

###البذاء

1118- و نيز در همان كتاب: باب «بذاء» از ابى بصير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا از نشانه‏هاى همكارى شيطان (دخالت او در بسته شدن نطفه) كه شكى در آن نيست آنست كه آدمى فحاش و بسيار ناسزا گوينده باشد و باكى نداشته باشد از آنچه خود (بمردم) گويد و نه از آنچه باو گفته شود (مردم باو بگويند).

 

###حرمة الفحش

الحدیث 1119 حرمة الفحش

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سليم بن قيس، عن أمير المؤمنين عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ اللّه حرّم الجنّة على كلّ فحّاش بذيّ قليل الحياء لا يبالي ما قال و لا ما قيل له، فانّك إن فتّشته لم تجده إلّا لغيّة أو شرك شيطان، قيل يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و في الناس شرك شيطان؟ فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أما يتقرء قول اللّه عز و جل: وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ . قال: و سأل رجل فقيها هل في الناس من لا يبالي ما قيل له؟ قال: من تعرّض للنّاس يشتمهم و هو يعلم أنّهم لا يتركونه فذلك الّذي لا يبالي ما قال و لا ما قيل فيه.

###حرمة الفحش

1119- و نيز در همان كتاب و باب: از سليم بن قيس از امير المؤمنين (ع) روايت شده كه پيغمبر خدا (ص) فرمود: همانا خداوند بهشت را حرام نموده بر هر بسيار ناسزا گوينده كم خرد بيشرمى كه باكى نداشته باشد از آنچه گويد و از آنچه باو گفته شود پس البته اگر او را بررسى نمائى نمييابى او را مگر زنا زاده و يا آنكه شيطان در (انعقاد نطفه) او شركت و دخالت داشته، عرض شد اى رسول خدا آيا شيطان در (بسته شدن نطفه) مردم شركت دارد؟ پس آن حضرت فرمود: آيا قول خداى با عزت و جلال را كه فرموده: وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ نخواندى؟ (مقصود از شركت شيطان اغواء و گمراه كردن مردم است كه مالهاى حرامى بدست آورند و با آن مالها غذا خورند و اختيار همسر نموده و توليد نسل كنند).

راوى گويد: مردى از فقيهى سؤال نمود آيا كسى هست از مردم كه او را باكى نباشد از آنچه نسبت باو گفته شود؟ فقيه فرمود: كسى كه بمردم دشنام ميدهد در حالى كه ميداند كه آنها (از دشنام دادن) او را رها نميكنند پس اين مرد آن كسى است كه باكى ندارد از آنچه ميگويد و از هر چه كه نسبت باو گفته شود.

###حرمة الفحش‏

الحديث 1120 حرمة الفحش‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سماعة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ من شرّ عباد اللّه من تكره مجالسته لفحشه.

###حرمة الفحش‏

1120- و نيز در همان كتاب و باب: از سماعه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا از بدترين بندگان خداوند كسى است كه بجهت بد زبانى و ناسزا گفتنش همنشينى با او خوش داشته نشود (مردم از مجالست و همنشينى باوى بواسطه ناسزا گفتنش بيزار باشند).

###حرمة الفحش‏

الحديث 1121 حرمة الفحش‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عمرو بن نعمان الجعفي قال: كان لأبي عبد اللّه عليه السّلام صديق لا يكاد يفارقه إذا ذهب مكانا فبينا هو يمشي معه في الحذّائين و معه غلام له سنديّ يمشي خلفهما إذا التفت الرجل يريد غلامه ثلاث مرّات فلم يره، فلمّا نظر في الرّابعة قال: يابن الفاعلة أين كنت؟ قال: فرفع أبو عبد اللّه عليه السّلام يده فصكّ‏ بها جبهة نفسه ثمّ قال عليه السّلام سبحان اللّه، تقذف امّه؟ كنت أرى أنّ لك و دعا فاذا ليس لك ورع، فقال: جعلت فداك إنّ امّه سنديّة مشركة، فقال عليه السّلام: أما علمت أنّ لكلّ امّة نكاحا؟ تنحّ عنّي، قال فما رأيته يمشي معه حتّى فرّق الموت بينهما، و في رواية اخرى: أنّ لكلّ امّة نكاحا تحتجزون به من الزّنا.

###حرمة الفحش‏

1121- و نيز در همان كتاب و باب: از عمرو بن نعمان جعفى روايت شده كه گفت براى حضرت صادق (ع) دوستى بود كه هر گاه حضرت بمكانى تشريف ميبرد هرگز از آن حضرت جدا نميشد، پس در يكى از اوقاتى كه آن شخص در ملازمت آن حضرت در بازار نعلين فروشان راه ميرفت و غلام او كه از اهل سند بود در عقب ايشان راه ميرفت ناگهان بعقب سر خود سه بار توجه نمود و غلامش را ميخواست و او را نديد، پس دفعه چهارم كه نگاه كرد (او را ديد و) گفت: اى پسر زن بدكار كجا بودى؟ راوى گويد حضرت صادق (ع) دست خود را بلند كرد و به پيشانى خود زد سپس (از روى تعجب) فرمود: سبحان اللَّه بمادر او نسبت زنا ميدهى؟ من اميد داشتم كه براى تو ورع و پرهيز كارى از گناهان هست پس با اين وضع كه ديدم براى تو پرهيزكارى نيست، پس آن مرد گفت فداى تو شوم همانا مادر او اهل سند و مشركه است، حضرت فرمود: آيا نميدانى كه براى هر امت و گروهى (برحسب دين و كيش خودشان) نكاحى باشد، از من دور شو (و ديگر نزد من ميا) راوى گويد او را نديدم كه با آن حضرت راه برود و همراه آن جناب باشد، تا آنكه مرگ ميان آنها جدائى انداخت، و در روايت ديگر است كه حضرت فرمود: آيا نميدانى كه براى هر گروهى نكاحى هست كه بوسيله آن از زنا خوددارى ميكنند.

###حرمة الفحش‏

الحديث 1122 حرمة الفحش‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سماعة قال: دخلت على أبي عبد اللّه عليه السّلام فقال لي مبتدئا: يا سماعة! ما هذا الّذي كان بينك و بين جمّالك؟ إيّاك أن تكون فحّاشا أو ضخّابا أو لعّانا، فقلت و اللّه لقد كان ذلك انّه ظلمني، فقال عليه السّلام: إن كان ظلمك لقد أربيت عليه، إنّ هذا ليس من فعالي و لا آمر به شيعتي، إستغفر ربّك و لا تعد، قلت: أستغفر اللّه و لا أعود.

###حرمة الفحش‏

1122- و نيز در همان كتاب و باب: از سماعه روايت شده كه گفت خدمت حضرت صادق (ع) شرفياب شدم پس (بدون آنكه كسى بآن حضرت از امر نزاع ما خبر دهد) آغاز بذكر قضيه نمود و بمن فرمود: اى سماعه چيست اين امر (فحاشى و دشنام دادن) كه ميان تو و ساربانت واقع گرديده، بپرهيز از اينكه بسيار ناسزا گوينده و يا بسيار بلند و درشت‏كننده صداى خود در بيهوده گوئى و يا بسيار لعن‏كننده باشى (راوى گويد) پس گفتم بخدا قسم البته اين امر واقع شد (ليكن جهتش اين بود كه) او نسبت بمن ستم كرد، پس حضرت فرمود: اگر او بتو ستم نمود تو ستم بيشترى بر او روا داشتى، همانا اين (دشنام دادن) رفتار و طريقه من نيست و پيروان خود را بآن امر نميكنم (اجازه نميدهم) از پروردگار خود طلب آمرزش نما و (ديگر باين عمل زشت) بازگشت مكن (راوى گويد) گفتم از خداوند طلب آمرزش ميكنم و (باين عمل ناشايسته ديگر) بازگشت نخواهم نمود.

###لعن غير المستحق

الحديث 1123 تحريم لعن غير المستحق‏

في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «تحريم لعن غير المستحق» قرب الاسناد، عن مسعدة بن صدقة قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ اللّعنة إذا خرجت من صاحبها تردّدت بينه و بين الّذي يلعن، فان وجدت مساغا و إلّا رجعت إلى صاحبها و كان أحقّ بها، فاحذروا أن تلعنوا مؤمنا فيحلّ بكم (ظ).

###لعن غير المستحق

1123- در وسائل: (كتاب حج) باب «حرام بودن لعن غير مستحق» از كتاب قرب الاسناد از مسعدة بن صدقه روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: همانا لعنت چون از دهان لعنت‏كننده بيرون آيد ميان او و آن كسى كه مورد لعنت واقع شده در حركت باشد و بشخص لعن شده آنگاه ميرسد كه استحقاق نفرين داشته باشد و گر نه بخود لعنت‏كننده بازگشت كند كه او سزاوارتر بآنست (چون بيجا و بي جهت لعنت كرده پس خودش سزاوارتر بلعنت ميباشد) پس بترسيد از اينكه مؤمنى را بدون استحقاق لعنت كنيد كه آن لعنت بشما فرود آيد.

###طعن على المؤمن

الحديث 1124 تحريم الطعن على المؤمن‏

و فيه أيضا: باب «تحريم الطعن على المؤمن» «أمالي الطوسي» عن داود بن كثير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ اللّه عزّ و جلّ خلق المؤمن من نور عظمته و جلاله و قدرته، فمن طعن عليه أو ردّ عليه قوله فقدردّ على اللّه.

###طعن على المؤمن

1124- و نيز در همان كتاب: باب «تحريم طعن بر مؤمن» از كتاب امالى طوسى از داود بن كثير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداى با عزت و جلال مؤمن را از نور عظمت و جلال و قدرت خود آفريده، پس كسى كه او را (در برابرش بواسطه نقص و عيبى) سرزنش نمايد يا قول و سخن (حق و مطابق واقع) او را رد كند قول خداوند را رد نموده.

###طعن على المؤمن

الحديث 1125 تحريم الطعن على المؤمن‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الفضيل، عن أبي جعفر عليه السّلام قال عليه السّلام: ما من إنسان يطعن في عين مؤمن إلّا مات بشرّ ميتة و كان قمنا أن لا يرجع إلى خير.

###طعن على المؤمن

1125- و نيز در همان كتاب و باب: از فضيل از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ كسى نيست كه مؤمنى را در برابرش بعيبى سرزنش نمايد مگر آنكه ببدترين مردن بميرد و سزاوار باشد كه بخير و نيكى بازگشت ننمايد (مال و عاقبت وى خير و نيك نباشد).

###إخافة المؤمن و لو بالنظر

الحديث 1126 تحريم إخافة المؤمن و لو بالنظر

و فيه أيضا: باب «تحريم إخافة المؤمن و لو بالنظر» عن عبد اللّه بن سنان عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من نظر إلى مؤمن نظرة ليخيفه بها أخافه اللّه عزّ و جلّ يوم لا ظلّ إلّا ظلّه‏.

###إخافة المؤمن و لو بالنظر

1126- و نيز در همان كتاب: باب «حرام بودن ترساندن مؤمن اگر چه بنگاه تند باشد» از عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه بمؤمنى نظر كند بنگاهى كه بسبب آن وى را بترساند خداوند با عزت و جلال در روزى كه ملجأ و پناهى جز پناه او نباشد وى را بترساند (روز قيامت او را بآتش جهنم و عذابهاى آن ميترساند).

###معونة على قتل المؤمن و اذاه

الحديث 1127 تحريم المعونة على قتل المؤمن و اذاه و لو بشطر كلمة

و فيه أيضا: باب «تحريم المعونة على قتل المؤمن و اذاه و لو بشطر كلمة» «عقاب الاعمال للصدوق ره» عن حماد بن عثمان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أو عمّن ذكره عنه قال: يجي‏ء يوم القيامة رجل إلى رجل حتّى يلطخه بدمه و الناس في الحساب، فيقول يا عبد اللّه مالي و لك؟ فيقول أعنت علىّ يوم كذا و كذا فقتلت.

###معونة على قتل المؤمن و اذاه

1127- و نيز در همان كتاب: باب «حرام بودن كمك بر قتل مؤمن و اذيت او اگر چه بجزء كلمه‏اى باشد» از كتاب عقاب الاعمال صدوق (ره) از حماد بن عثمان يا از كسى كه خبر را از او نقل كرده از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: مردى روز قيامت بنزد مردى (ديگر) مى‏آيد و او را بخون خود آلوده ميسازد در حالى كه مردم در محاسبه اعمال هستند، پس آن مرد (كه بخون آلوده شده بديگرى كه صاحب خون است) ميگويد اى بنده خدا مرا با تو چكار است؟ پس او ميگويد تو در روز چنين و چنان (كنايه از خصوصيات و نشانه‏هائى است كه براى آن روز ذكر ميكند) كمك بر قتل و ريخته شدن خون من نمودى پس من كشته شدم.

###معونة على قتل المؤمن و اذاه

الحديث 1128 تحريم المعونة على قتل المؤمن و اذاه و لو بشطر كلمة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ العبد يحشر يوم القيامة و ما أدمى دما فيدفع إليه شبه المحجمة أو فوق ذلك فيقال له: هذا سهمك من دم فلان، فيقول يا ربّ انّك تعلم انّك قبضتني و ما سفكت دما قال: بلى و ما سمعت من فلان بن فلان كذا و كذا فرويتها عنه فنقلت حتّى صار إلى فلان فقتله عليها فهذا سهمك من دمه.

###معونة على قتل المؤمن و اذاه

1128- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا بنده ‏اى روز قيامت بمحشر آورده مى‏شود در حالى كه خون كسى را در دنيا نريخته، پس مانند يك شاخ حجامت يا بيش از آن (از خون) باو داده مى‏شود و باو گفته شود اين سهم تو از خون فلاني است (كه در ريخته شدن آن شركت داشتى‏ و نام مقتول را ميبرند) پس آن بنده عرض ميكند پروردگارا، همانا تو ميدانى كه خودت روح و جان مرا برگرفتى در حالى كه من (در مدت عمر) خون كسى را نريخته بودم، خداوند ميفرمايد: آرى (ليكن) آنچه را كه تو از مقتول شنيدى پس از او نقل نمودى پس آن خبر پخش و نقل شد تا بفلانى (كه ظالم و صاحب اقتدار بود) رسيد و در اثر آن خبر او را كشت پس اينست سهم تو از خون او.

###من أخاف مؤمنا

الحديث 1129 من أخاف مؤمنا

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «من أخاف مؤمنا» عن ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من أعان على المؤمن بشطر كلمة لقى اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة مكتوب بين عينيه آيس من رحمتي [مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ‏].

###من أخاف مؤمنا

1129- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «كسى كه مؤمنى را بترساند» از ابن ابى عمير از بعض از اصحابش از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه بر ضرر و زيان مؤمنى كمك كند اگر چه بجزء كلمه ‏اى باشد خداوند با عزت و جلال را روز قيامت ملاقات نمايد (بمحضر عدل او حاضر شود) در حالى كه ميان چشمان (در پيشانى) او نوشته شده است نااميد از رحمت من است (و برحسب نسخه‏اى: نااميد از رحمت خدا ميباشد).

###حبّ الدّنيا و الحرص عليها

الحديث 1130 حبّ الدّنيا و الحرص عليها

و فيه أيضا: باب «حبّ الدّنيا و الحرص عليها» عن ابن أبي يعفور قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: من تعلّق قلبه بالدّنيا تعلّق قلبه بثلاث خصال: همّ لا ينفى و أمل لا يدرك و رجاء لا ينال.

###حبّ الدّنيا و الحرص عليها

1130- و نيز در همان كتاب: باب «دوستى دنيا و حرص بر آن» از ابن ابى يعفور روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: كسى كه قلبش علاقه‏مند بدنيا شود قلب او بسه خصلت (بد و ناگوار) مبتلا و گرفتار مى‏شود: غم و اندوهى كه دور و نابود نگردد، و آرزوئى كه بآن نرسد، و اميدى كه بآن نائل نشود.

بيان: علاقه‏مند بدنيا سعادت و نيكبختى را در دو قسمت مى‏بيند: رسيدن بشهوات و خواسته‏هاى نفسانى، و رهيدن از مصائب و گرفتارى، و چون هيچ يك از آنها براى وى حاصل و ميسر نشود هميشه در غم و غصه و اندوه باشد و در آرزو و اميد رسيدن باين دو قسمت عمرش بپايان ميرسد، ناگهان بانگى برآمد خواجه مرد، و در اثر علاقه بدنيا بامور اخرويه و انجام وظائف عبوديت توجه نداشته پس در آخرت هم بغم و اندوه و آرزوهاى بسيار و حسرت و ندامت ابدى دچار و گرفتار خواهد بود.

###حبّ الدّنيا و الحرص عليها

الحديث 1131 حبّ الدّنيا و الحرص عليها

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن زرارة و محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أبعد ما يكون العبد من اللّه عزّ و جلّ إذا لم يهمّه إلّا بطنه و فرجه.

###حبّ الدّنيا و الحرص عليها

1131- و نيز در همان كتاب و باب: از زراره و محمد بن مسلم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: دورترين حالات بنده از (رحمت) خداى با عزت و جلال هنگامى است كه بچيزى جز شكم و جماع اهتمام نداشته باشد (مهمى غير از آن دو نزد او نباشد تا در باره آن عزم و اهتمام نمايد).

 

 

###البغى

الحديث 1132 البغى‏

و فيه أيضا: باب «البغى» عن ابن القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ أعجل الشرّ عقوبة البغي.

###البغى

1132- و نيز در همان كتاب: باب «بغى» از ابن قداح از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا كار بدو گناهى كه سزا و كيفرش از گناهان ديگر زودتر داده شود ظلم و ستم (بر مردم) است.

###نميمة و المحاكاة

الحديث 1133 تحريم النميمة و المحاكاة

في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «تحريم النميمة و المحاكاة» (عقاب الأعمال و الأمالي للصدوق ره) عن حفص بن غياث، عن جعفر بن محمّد عليه السّلام عن آبائه عن عليّ عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أربعة يؤذون أهل النار على ما بهم من الأذى، يسقون من الحميم و الجحيم ينادون بالويل و الثبور، يقول أهل النار بعضهم لبعض: ما بال هؤلاء الأربعة قد آذونا على ما بنا من الأذى، فرجل معلّق عليه تابوت من جمر و رجل يجرّ أمعاءه و رجل يسيل فوه قيحا و دما و رجل يأكل لحمه، فيقال‏ لصاحب التابوت ما بال الأبعد قد آذانا على ما بنا من الأذى؟ فيقول: إنّ الأبعد مات و في عنقه أموال الناس لم يجدلها أداء و لاوفاء، ثمّ يقال للّذي يجرّ أمعاءه ما بال الأبعد قد آذانا على ما بنا من الأذى؟ فيقول: إنّ الأ بعد كان لا يبالي اين أصاب البول من جسده، ثمّ يقال للّذي يسيل فوه قيحا و دما ما بال الأ بعد قد آذانا على ما بنا من الأذى؟ فيقول: إنّ الأبعد كان يحاكي ينظر إلى كلّ كلمة خبيثة فيسندها فيحاكي بها، ثمّ يقال للّذي يأكل لحمه ما بال الأبعد قد آذانا على ما بنا من الأذى؟ فيقول: إنّ الأبعد كان يأكل لحوم الناس بالغيبة و يمشي بالنّميمة.

قال المجلسي «ره» في مرآت العقول: و كلّ من حملت إليه النّميمة و قيل‏ له أنّ فلانا قال فيك كذا و كذا و فعل فيك كذا و كذا و هو يدبّر في فساد أمرك أو في ممالاة عدوك أو تقبيح حالك أو ما يجري مجراه فعليه ستّة امور: الاوّل: أن لا يصدّقه لأنّ النّمام فاسق و هو مردود الشهادة، قال اللّه تعالى: إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ. الثاني: أن ينهاه عن ذلك و ينصحه و يقبح فعله، قال اللّه تعالى: وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ. الثالث: أن يبغضه في اللّه تعالى فانّه يبغض عند اللّه و يجب بغض من يبغضه اللّه. الرابع: أن لا تظنّ بأخيك السوء بمجرّد قوله لقوله تعالى: اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ بل تثبت حتّى تحقّق الحال. الخامس: أن لا يحملك ما حكى لك على التجسّس و البحث لقوله تعالى: وَ لا تَجَسَّسُوا. السّادس: أن لا ترضى لنفسك ما نهيت النّمام عنه فلا تحكى نميمته فتقول فلان قد حكى لي كذا و كذا فتكون به نمّاما و مغتابا فتكون قد أتيت بما نهيت عنه.

###نميمة و المحاكاة

1133- در وسائل: (كتاب حج) باب «تحريم نميمه و محاكات» از كتاب عقاب الاعمال و امالى صدوق ره از حفص بن غياث از حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارانش از حضرت امير المؤمنين على (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: چهار طايفه‏اند كه (در جهنم بسبب شدت و سختى عذاب و شكنجه خود كسان ديگر از) اهل آتش را اذيت و آزار ميكنند (و اين خود عذاب ديگرى است جهت اهل آتش) علاوه بر عذاب و شكنجه‏هائى كه آنها (بواسطه گناهان خويش) بآن مبتلا و گرفتارند، بآنان از آب جوشان جهنم ميخورانند و از سختى شكنجه و هلاكت خود فرياد برميآورند، اهل آتش (و جهنم) برخى بديگرى ميگويد گناه و جرم اين چهار كس چيست كه علاوه بر شكنجه‏هائى كه ما دچار آن هستيم (بسختى عذاب خود) مارا آزردند، پس مردى (از آن چهار كس) صندوقى از آتش بر او آويخته و گذارده شده، و مردى روده‏هاى خود را (كه بيرون ريخته) ميكشد، و مردى چرك و خون از دهان او جارى است، و مردى گوشت خود را ميخورد پس در باره آن مرد كه صندوق آتشين بر اوست گفته مى‏شود (بعضى از اهل جهنم بديگرى گويد) اين مرد كه (از رحمت خداوند) دورتر است جرم و گناهش چيست كه علاوه بر شكنجه‏هائى كه ما گرفتار آن ميباشيم (بسختى عذاب خود) ما را آزرده، پس (بعضى از اهل جهنم در جواب) ميگويد اين مرد كه دورتر است، مرده است در حالى كه اموال مردم بر عهده او بوده (بمردم بدهى داشته) و در صدد پرداخت قروض و وفا نمودن بعهد و نذر مالى خود نبوده، سپس راجع بآن كس كه روده‏هاى خود را ميكشد گفته مى‏شود (برخى از اهل آتش بديگرى گويد) گناه اين شخص كه (او نيز از رحمت خداوند) دورتر است چيست كه علاوه بر شكنجه‏هائى كه ما دچار آن هستيم (بسختى عذابش) ما را آزار نموده پس (بعضى از اهل جهنم در جواب) ميگويد: اين شخص كه دورتر است از (ترشح) بول باك و پرهيز نداشته كه بكجاى از بدنش ميرسد، سپس در باره كسى كه چرك و خون از دهانش جارى است گفته شود كه گناه اين شخص كه (از رحمت خداوند) دورتر است چيست كه علاوه بر عذابى كه ما بآن گرفتاريم (بسختى شكنجه خود) ما را آزرده، پس (برخى از اهل جهنم در جواب) ميگويد اين شخص كه دورتر است چنين بود كه هميشه سخن‏چينى ميكرده، بهر سخنى كه زشت و بر ضرر مردم بود توجه مينمود و ميشنيد و ضبط ميكرد كه آن سخن را كى گفت و براى ديگران نقل مينمود، سپس در باره آن كسى كه گوشت خود را ميخورد گفته مى‏شود (بعضى از اهل جهنم بديگرى ميگويد) جرم و گناه اين شخص كه (از رحمت خداوند) دورتر است چيست كه علاوه بر عذاب و شكنجه‏اى كه ما بآن مبتلا و گرفتار هستيم (بسختى عذاب خود) ما را اذيت و آزار نموده، پس (بعضى ديگر از اهل جهنم در جواب) ميگويد اين شخص كه دورتر است بسبب غيبت نمودن هميشه گوشت مردم را ميخورده و بدنبال سخن چينى ميرفته.

مرحوم مجلسى (ره) در كتاب مرآت العقول فرموده: هر كسى كه نزد او سخن‏ چينى شود و باو بگويند كه فلانى نسبت بتو سخنانى گفته و كارهائى بر ضرر تو انجام داده و در باره خراب و تباه نمودن امور تو و يا در همراهى و كمك با دشمنت و يا در زشت جلوه دادن حال تو تدبير و نقشه كشى ميكند يا مانند اين امور را ذكر نمايد پس بر عهده او شش وظيفه و تكليف است كه واجب است انجام دهد: اول اينكه گفتار سخن‏چين را تصديق ننمايد زيرا شخص نمام، فاسق است و شهادت فاسق مورد قبول نيست، خداى تعالى فرموده: إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ (اگر شخص فاسقى خبرى را براى شما آورد پس تحقيق كنيد تا بنادانى صدمه بمردمان نرسانيد). دوم اينكه او را از سخن‏چينى نهى نمايد و نصيحتش كند و بدى و زشتى كار او را براى وى بيان كند، خداى تعالى فرموده: وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ (بكار نيك و پسنديده فرمان ده و از كار بد جلوگيرى كن).

سوم اينكه سخن‏چين را براى خوشنودى خدا دشمن دارد زيرا او مبغوض خداوند است و دشمن داشتن دشمنان خدا لازم و واجب است. چهارم اينكه در اثر سخنان سخن‏چين، ببرادر دينى خود گمان بد نبرى زيرا خداوند فرموده: اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ (از بسيارى از گمانها اجتناب و دورى نمائيد). پنجم اينكه سخنان تمام، تو را بر جويا شدن و بازرسى از اعمال كسى كه نمام از او سخن‏چينى نموده وادار نكند زيرا خداوند فرموده: وَ لا تَجَسَّسُوا (از اعمال و افعال پنهان مؤمنين تفتيش و بازرسى ننمائيد). ششم آنكه عمل زشت نمام را كه وى را از آن نهى نمودى براى خود نپسندى و سخن‏چينى‏هاى او را بكسى ذكر ننمائى كه بگوئى فلانى براى من چنين و چنان نقل نمود، پس باين عمل خود سخن‏چين و غيبت غيبت‏كننده شوى و كار زشتى را كه از آن نهى كردى خود انجام بدهى.

###اجتناب المحارم‏

الحديث 1134 اجتناب المحارم‏

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «اجتناب المحارم» عن يونس عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: فيما ناجى اللّه عزّ و جلّ به موسى عليه السّلام يا موسى! ما تقرّب إلىّ المتقرّبون بمثل الورع عن محارمي، فانّي ابيحهم جنّات عدن لا اشرك معهم أحدا.

###اجتناب المحارم‏

1134- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «اجتناب از حرامها» از يونس از كسى كه او نامش را برد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: در آنچه خداى با عزت و جلال هنگام مناجات حضرت موسى (ع) باو فرمود آنست كه اى موسى! كسانى كه قرب (رحمت) مرا خواهانند و تقرب بمن ميجويند بهيچ وسيله ‏اى بمقام قرب و گرامى بودن نزد من نائل و واصل نگشته‏اند كه آن وسيله مانند پرهيز و دورى نمودن از محرمات باشد، پس همانا من باغهاى بهشت را بجهت اقامت و سكونت هميشگى بآنها ميدهم و كسى را با آنان شريك قرار ندهم.

###الغضب

الحديث 1135 الغضب‏

و فيه أيضا: باب «الغضب» عن أبيحمزة الثمالي، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ هذا الغضب جمرة من الشيطان توقد في قلب ابن آدم و إنّ أحدكم إذا غضب احمرّت عيناه و انتفخت أوداجه و دخل الشيطان فيه، فاذا خاف أحدكم‏ ذلك من نفسه فليلزم الأرض فانّ رجز الشيطان ليذهب عنه عند ذلك.

بيان: إذا اشتدّ الغضب و هو حرارة دم القلب لأجل الحركات الفكريّة السريعة الّتي تحصل للنفس من شدّة إنزجارها من ملاحظة مكروه فكأنّها توجب إشتعال الأرواح البخارية المتصاعدة إلى الدّماغ كالدّخان فيسوّد بها معدن الفكر و هو الدّماغ و ينطفي نور العقل و يضمحلّ كما هو الحال في غلبة الدخان و البخار على سراج ضعيف فيظهر منه أعمال رديّة سفهيّة.

###الغضب

1135- و نيز در همان كتاب: باب «غضب» از ابى حمزه ثمالى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا اين غضب (كه بر انسان عارض مى‏شود) پاره آتشى است كه در اثر تسلط شيطان در درون قلب و جان پسر آدم بر افروخته ميگردد و البته هر كسى از شما هنگامى كه غضب ميكند چشمان او سرخ مى‏شود و رگهاى گردنش پر ميگردد و آماس ميكند و شيطان در او راه مييابد، پس چون كسى از شما از اين حالت بر خود بترسد بايد بر زمين قرار گيرد زيرا در اين حال، وسوسه و استيلاى شيطان از او بر طرف شود.

بيان: هنگامى كه غضب شدت يابد و سخت شود و آن در اثر حرارت خون دل است و حرارت خون بواسطه حركات فكريه سريعه است كه حاصل مى‏شود براى نفس از شدت انزجار و آزردگى آن بسبب توجه و مشاهده امر ناگوار زشتى، و شدت آن حرارت باعث شعله‏ور گشتن روحهاى بخارى است كه همان بخارات خون است و اطباء آن را روح حيوانى نامند و بسمت دماغ (يعنى مغز سر) بالا ميرود و مانند دود ميگردد پس معدن فكر كه دماغ است بوسيله آنها سياه و نور عقل خاموش و نابود مى‏شود چنانچه چراغ كم نور بواسطه تراكم دود و بخار بسيار خاموش گردد و هنگامى كه شخص عقل خود را از دست داد كارهاى پست و زشت از او سر ميزند.

 

 

 

###ما ناجى اللّه عزّ و جلّ به موسى

الحديث 1136 في ما ناجى اللّه عزّ و جلّ به موسى عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن حبيب السجستاني، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: مكتوب في التوراة فيما ناجى اللّه عزّ و جلّ به موسى عليه السّلام يا موسى! أمسك غضبك عمّن ملّكتك عليه أكفّ عنك غضبي.

###ما ناجى اللّه عزّ و جلّ به موسى

1136- و نيز در همان كتاب و باب: از حبيب سجستانى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: در تورات نوشته شده كه در ضمن آنچه خداى با عزت و جلال هنگام مناجات موسى (ع) باو فرمود آنست كه: اى موسى، غضب خود را از كسى كه تو را بر او مسلط نمودم بازدار تا من غضب خود را از تو بازدارم (يعنى تو را از مظهر غضبم كه آتش جهنم است حفظ كنم).

###ذكر الله تعالى عند الغضب

الحديث 1137 وجوب ذكر الله تعالى عند الغضب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن إسحاق بن عمّار قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ في التوراة مكتوبا ابن آدم! اذكرني حين تغضب أذكرك عند غضبي فلا أمحقك فيمن أمحق، و إذا ظلمت بمظلمة فارض بانتصاري لك، فانّ انتصاري لك خير من انتصارك لنفسك‏.

###ذكر الله تعالى عند الغضب

1137- و نيز در همان كتاب و باب: از اسحاق بن عمار روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: همانا در تورات نوشته شده (كه خداوند فرموده:) اى پسر آدم، هر گاه بر كسى غضب نمودى مرا ياد نما (و خشم خود را فرونشان و از تقصير وى درگذر و بر او سخت مگير) تا من موقع غضب و خشمم تو را ياد نمايم و (بسبب گناهانت) تو را در ميان كسانى كه هلاك و نابود ميكنم محو و نابود ننمايم، و چون بر تو ستمى شود پس (خود بصدد انتقام برميا و بمن واگذار و) بانتقام كشيدن من بجهت خودت راضى و خوشنود باش زيرا انتقام كشيدن من براى تو بهتر است از انتقام كشيدن تو براى خويشتن.

###حسن الخلق مع الناس

الحديث 1138 استحباب حسن الخلق مع الناس‏

في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع الناس» عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ أكمل المؤمنين إيمانا أحسنهم خلقا.

###حسن الخلق مع الناس

1138- در وسائل: (كتاب حج) باب «استحباب حسن خلق با مردم» از محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا كامل‏ترين مردم از جهت ايمان نيكوترين آنها است از جهت اخلاق.

###حسن الخلق مع الناس

الحديث 1139 استحباب حسن الخلق مع الناس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الحسين بن خالد، عن الرضا عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: نزل عليّ جبرئيل من ربّ العالمين فقال يا محمّد! عليك بحسن الخلق فانّه ذهب بخير الدنيا و الآخرة، ألا و إنّ أشبهكم بي أحسنكم خلقا.

###حسن الخلق مع الناس

1139- و نيز در همان كتاب و باب: از حسين بن خالد از حضرت رضا (ع) از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: جبرئيل از جانب پروردگار عالميان بر من نازل گرديد پس گفت اى محمد! بر تو باد بخوش خوئى (و از آن دست برمدار) زيرا آن خير دنيا و آخرت را با خود دارد، آگاه باشيد همانا شبيه ترين شما بمن خوشخوى‏ترين شما ميباشد.

###حسن الخلق مع الناس

الحديث 1140 استحباب حسن الخلق مع الناس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و بالاسناد (يعنى باسناد تقدم ذكره قال الرضا عليه السّلام:) قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما من شي‏ء أثقل في الميزان من حسن الخلق.

###حسن الخلق مع الناس

1140- و نيز در همان كتاب و باب: بسندى كه قبلا ذكر شده از حضرت رضا (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: در ميزان (هنگام سنجش اعمال در روز قيامت) هيچ چيز سنگين‏تر از خوشخوئى و نيكى اخلاق نباشد.

###حسن الخلق مع الناس

الحديث 1141 استحباب حسن الخلق مع الناس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و بالاسناد قال (يعنى الرضا عليه السّلام) قال عليّ ابن أبيطالب عليه السّلام سئل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ما أكثر ما يدخل به الجنّة؟ قال صلّى اللّه عليه و آله: تقوى اللّه و حسن الخلق.

###حسن الخلق مع الناس

1141- و نيز در همان كتاب و باب: بسندى كه قبلا ذكر گرديده از حضرت رضا (ع) روايت شده كه حضرت على بن ابى طالب (ع) فرمود: از رسول خدا (ص) سؤال شد چيست آن چيزى كه بيشتر بسبب آن داخل بهشت ميگردند؟ فرمود: پرهيزكارى از (نافرمانى) خداوند و خوشخوئى و نكوئى اخلاق است.

###حسن الخلق مع الناس

الحديث 1142 استحباب حسن الخلق مع الناس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و بالاسناد قال (يعنى الرضا عليه السّلام) قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أقربكم منّي مجلسا يوم القيامة أحسنكم خلقا و خيركم لأهله.

###حسن الخلق مع الناس

1142- و نيز در همان كتاب و باب: بسندى كه قبلا ذكر شده از حضرت رضا (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: نزديكترين شما بمن در روز قيامت از جهت مكان و همنشينى نيكوترين شما است از جهت اخلاق و بهترين و خوشرفتارترين شما است نسبت بخانواده خود.

###حسن الخلق مع الناس

الحديث 1143 استحباب حسن الخلق مع الناس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الحسن بن أبان، عن الصادق جعفر بن محمّد عليه السّلام قال: إنّ اللّه رضى لكم الإسلام دينا فأحسنوا صحبته بالسخاء و حسن الخلق.

###حسن الخلق مع الناس

1143- و نيز در همان كتاب و باب: از حسن بن ابان از حضرت صادق جعفر بن محمد (ص) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند اسلام را براى شما پسنديده و بآن خوشنود است كه دين شما باشد، پس بوسيله سخاوت (و انفاق در راه خدا) و نيكى خلق و خوشخوئى يارى نمودن آن را نيكو داريد.

###حسن الخلق مع الناس

الحديث 1144 استحباب حسن الخلق مع الناس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن موسى بن إبراهيم، عن أبي الحسن الاوّل عليه السّلام (يعنى موسى بن جعفر عليه السّلام) قال سمعته يقول: ما حسّن اللّه خلق عبد و لا خلقه‏ إلّا استحيي أن يطعم لحمه يوم القيامة النار.

###حسن الخلق مع الناس

1144- و نيز در همان كتاب و باب: از موسى بن ابراهيم روايت شده كه گفت از حضرت موسى بن جعفر (ع) شنيدم ميفرمود: خداوند صورت و اندام هيچ بنده اى را زیبا و اخلاق او را نيكو نگردانيده مگر آنكه روز قيامت گوشت او را طعمه و خوراك آتش قرار ندهد (او را بآتش جهنم نسوزاند).

 

 

###وصية أمير المؤمنين لكميل

الحديث 1145 وصية أمير المؤمنين عليه السّلام لكميل بن زياد

في نهج البلاغة: و قال عليه السّلام (أمير المؤمنين عليه السّلام) لكميل بن زياد النّخعي: يا كميل! مر أهلك أن يروحوا في كسب المكارم و يدلجوا في حاجة من هو نائم، فو الّذي وسع سمعه الاصوات ما من أحد أودع قلبا سرورا إلّا و خلق اللّه له من ذلك السرور لطفا فاذا نزلت به نائبة جرى إليها كالماء في انحداره حتّى يطردها عنه كما تطرد غريبة الإبل.

###وصية أمير المؤمنين لكميل

1145- در نهج البلاغه است كه حضرت امير المؤمنين (ع) بكميل بن زياد نخعى فرمود: اى كميل، بخاندان و خويشاوندان خود فرمان ده و بگو كه دنبال تحصيل و فرا گرفتن اخلاق كريمه و خويهاى پسنديده روند، و شب براى بر آوردن حاجت نيازمندان ناتوان بسير و حركت درآيند (و در آن كوشا باشند) پس سوگند بآن كسى كه شنوائى او بر همه صداها و آوازها احاطه دارد هيچ كس نباشد كه شادى و سرورى را در قلبى جاى گزين گرداند (و دلى را شاد نمايد) مگر آنكه خداوند بعوض آن سرور و شادى لطف مخصوص خود را متوجه باو سازد كه هر گاه حادثه و امر مهمى براى پيش آيد و بوى برسد آن لطف مخصوص مانند آبى كه از سمت بالا بسراشيبى جارى و ريزان باشد بسرعت و شتاب متوجه او گردد تا آن حادثه را از او بر طرف و دور سازد چنانچه شتر غريب و بيگانه (بوسيله ساربان از گله شتران) رانده و دور شود.

###حسن الخلق مع الناس

الحديث 1146 استحباب حسن الخلق مع الناس‏

في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب حسن الخلق مع الناس» عن زياد بن علاقة بن شريك قال: قيل يا رسول اللّه ما أفضل ما اعطى المرء المسلم؟ قال صلّى اللّه عليه و آله: الخلق الحسن.

###حسن الخلق مع الناس

1146- در وسائل: (كتاب حج) باب «استحباب حسن خلق با مردم» از زياد بن علاقة بن شريك روايت شده كه برسول خدا عرض شد اى رسول خدا (ص) برترين سعادتى كه بشخص مسلمان عطا و بخشش شده چيست؟ حضرت فرمود: اخلاق نيكو است.

###وجوب الصدق‏

الحديث 1147 وجوب الصدق‏

و فيه أيضا: باب «وجوب الصدق» عن زيد بن عليّ عليه السّلام، عن آبائه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ أقربكم منّي غدا و أوجبكم علىّ شفاعة أصدقكم للحديث‏ و أداكم للأمانة و أحسنكم خلقا و أقربكم من الناس.

###وجوب الصدق‏

1147- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب صدق» از زيد بن على (ع) از پدران گراميش روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا كسى از شما فردا (يعنى روز قيامت) بمن نزديكتر و شفاعتش بر من لازم‏تر است كه در سخنانش راستگوتر، و نگهدارى‏ و اداء امانتش بهتر و اخلاقش نيكوتر و الفت و نزديكيش بمردم (بجهت رسيدگى بحوائج آنها) بيشتر باشد.

###حسن الخلق مع الناس

الحديث 1148 استحباب حسن الخلق مع الناس‏

و فيه أيضا: باب «استحباب حسن الخلق مع الناس» عن السكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أكثر ما تلج به امّتي الجنّة تقوى اللّه و حسن الخلق.

###حسن الخلق مع الناس

1148- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب حسن خلق با مردم» از سكونى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: بيشتر چيزى كه بوسيله آن امت من داخل بهشت ميشوند ترس از (نافرمانى) خدا و نيكخوئى است.

###وجوب العفّة

الحديث 1149 وجوب العفّة

و فيه أيضا: (كتاب الجهاد) باب «وجوب العفّة» عن السكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أكثر ما تلج به امّتي النار الأجوفان البطن و الفرج.

###وجوب العفّة

1149- و نيز در همان كتاب: (كتاب جهاد) باب «وجوب عفت» از سكونى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: بيشتر چيزى كه امت من بواسطه آن داخل آتش (جهنم) ميشوند دو عضو آنهاست كه شكم و عورت است (چون از غذاى حرام و مقاربت حرام پرهيز نميكنند داخل جهنم شوند).

###جواز ترك النوافل

الحديث 1150 جواز ترك النوافل‏

في نهج البلاغة: و قال عليه السّلام (أمير المؤمنين عليه السّلام) إنّ للقلوب إقبالا و إدبارا فاذا أقبلت فاحملوها على النوافل و إذا أدبرت فاقتصروا بها على الفرائض.

###جواز ترك النوافل

1150- در نهج البلاغه است كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: همانا دلها گاهى ميل و رغبت بعبادت دارند و گاهى از آن رو گردانند، پس چون قلبها بعبادت روى آوردند (و بآن اشتياق و رغبت داشتند) پس آنها را بمستحبات وادار نمائيد، و هر گاه از عبادت روى گردانيدند (و بآن رغبت نداشتند) پس بواجبات اكتفا نمائيد (زيرا در حال نبودن رغبت و نشاط، براى عبادات مستحبه چندان محبوبيت و ارزشى نباشد).

###إمساك سمع الصائم و بصره

الحديث 1151 استحباب إمساك سمع الصائم و بصره و شعره و بشره و جميع اعضائه عمّا لا ينبغي‏

في الوسائل: (كتاب الصوم) باب «استحباب إمساك سمع الصائم و بصره و شعره و بشره و جميع اعضائه عمّا لا ينبغي» عن جراح المدائني، عن أبي عبد اللّه‏ عليه السّلام قال: إنّ الصيام ليس من الطعام و الشراب وحده، ثمّ قال عليه السّلام قالت مريم عليها السّلام: إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً، أي صوما و صمتا (و في نسخة اخرى: اي صمتا) فاذا صمتم فاحفظوا ألسنتكم و غضّوا أبصاركم و لا تنازعوا و لا تحاسدوا، و قال عليه السّلام: و سمع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله امرأة تسبّ جارية لها و هي صائمة، فدعا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بطعام فقال لها: كلي، فقالت: إنّي صائمة، فقال صلّى اللّه عليه و آله: كيف تكونين صائمة و قد سببت جاريتك إنّ الصوم ليس من الطعام و الشراب، قال و قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إذا صمت فليصم سمعك و بصرك من الحرام و القبيح و دع المراء و اذى الخادم، و ليكن عليك و قار الصائم و لا تجعل يوم صومك كيوم فطرك.

###إمساك سمع الصائم و بصره

1151- در وسائل: (كتاب صوم) باب «استحباب امساك روزه‏دار گوش و چشم و مو و پوست و همه اعضاى خود را از آنچه سزاوار نيست» از جراح مدائنى از حضرت‏ صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا روزه، امساك و خوددارى از خوردنى و آشاميدنى به تنهائى نيست، سپس حضرت فرمود: مريم (ع) گفت من نذر كردم كه براى (رضايت) خداوند روزه‏اى بگيرم كه با كسى سخن هم نگويم (چنانچه در آخر آيه فرموده: فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا، پس امروز با هيچ كس سخن نگويم، حضرت فرمود:) پس هر گاه روزه ميگيريد زبانهاى خود را (از سخنان حرام و ناشايسته) حفظ و نگهدارى نمائيد و چشمهاى خويش را (از نظر كردن بآنچه حرام است) بپوشانيد و نزاع و دشمنى با يك ديگر ننمائيد و بهمديگر حسد نبريد (آنگاه حضرت صادق- (ع) فرمود: رسول خدا (ص) شنيد از زنى كه كنيز خود را دشنام ميدهد در حالى كه آن زن روزه‏دار بود، پس پيغمبر خدا (ص) طعام و غذائى خواست و بآن زن فرمود بخور، آن زن عرض كرد من روزه دارم، پس حضرت فرمود: چگونه تو روزه‏دارى در حالى كه كنيز خود را دشنام دادى همانا روزه، امساك از خوردنى و آشاميدنى تنها نيست، راوى گفت كه حضرت صادق (ع) فرمود: هنگامى كه روزه ميگيرى بايد گوش و چشم تو از كار حرام و زشت روزه دار باشند و مجادله و اذيت خدمتكار را ترك كن و بايد با تو باشد و قار روزه‏دار، و روزى را كه روزه دار هستى با روزى كه روزه‏دار نيستى يكسان قرار مده.

###إمساك سمع الصائم و بصره

الحديث 1152 استحباب إمساك سمع الصائم و بصره و شعره و بشره و جميع اعضائه عمّا لا ينبغي‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله أنّه قال في خطبة له: و من صام شهر رمضان في انصات و سكوت و كفّ سمعه و بصره و لسانه و فرجه و جوارحه‏ من الكذب و الحرام و الغيبة تقرّبا، قرّبه اللّه منه حتّى تمسّ ركبتاه ركبتي إبراهيم خليل الرحمان عليه السّلام.

###إمساك سمع الصائم و بصره

1152- و نيز در همان كتاب و باب: از رسول خدا (ص) روايت شده كه آن حضرت در ضمن سخنانش فرمود: و كسى كه ماه رمضان را روزه دارد در حالى كه از سخنان حرام و ناشايسته سكوت و خود دارى نمايد و گوش و چشم و زبان و عورت و همه اعضاء خود را از دروغ و حرام و غيبت بجهت تقرب (برحمت خداوند) باز دارد خداوند او را برحمت خود نزديك گرداند تا درجه ‏اى كه (بواسطه تقرب و گرامى بودن نزد خدا) دو زانوى او بدو زانوى حضرت ابراهيم خليل الرحمن برسد.

###إمساك سمع الصائم و بصره

الحديث 1153 استحباب إمساك سمع الصائم و بصره و شعره و بشره و جميع اعضائه عمّا لا ينبغي‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن جابر بن يزيد، عن أبي جعفر عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لجابر بن عبد اللّه: يا جابر! هذا شهر رمضان، من صام نهاره و قام وردا من ليله و عفّ بطنه و فرجه و كفّ لسانه خرج من الذنوب كخروجه من الشهر، فقال جابر: يا رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله) ما أحسن هذا الحديث؟ فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يا جابر، ما أشدّ هذه الشروط؟

###إمساك سمع الصائم و بصره

1153- و نيز در همان كتاب و باب: از جابر بن يزيد از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) بجابر بن عبد اللَّه (انصارى) فرمود: اى جابر، اين ماه رمضانست، كسى كه روزش را روزه بدارد و قسمتى از شبش را بعبادت بپاخيزد و شكم و عورت خود را (از حرام) نگاهدارى نمايد و زيان خويش را (از سخنان حرام و ناروا) باز دارد، از گناهان بيرون آيد مانند بيرون رفتن او از ماه (رمضان) پس جابر عرض كرد اى رسول خدا چه اندازه نيكوست اين حديث؟ (كه روزه ماه مبارك باعث آمرزش گناهان خواهد شد) پس رسول خدا (ص) فرمود: اى جابر چقدر سخت و دشوار است اين شرطها؟

 

 

 

###إمساك سمع الصائم و بصره

الحديث 1154 استحباب إمساك سمع الصائم و بصره و شعره و بشره و جميع اعضائه عمّا لا ينبغي‏

في نهج البلاغة: و قال (أمير المؤمنين) عليه السّلام: كم من صائم ليس له من صيامه إلّا الظمآء، و كم من قائم ليس له من قيامه إلّا العنآء، حبّذا نوم الأكياس و إفطارهم‏.

###إمساك سمع الصائم و بصره

1154- در نهج البلاغه است كه (امير مؤمنين (ع) فرمود: چه بسيار است روزه دارى كه سود و اثرى براى او از روزه داشتنش جز تشنگى نيست، و بسا شب‏زنده‏دارى كه براى او از شب‏زنده‏داريش فايده و نتيجه‏اى جز رنج و مشقت نيست، خوشا خواب زير كان و روزه دار نبودنشان (زيرا اعمال و طاعات و حتى خواب و روزه نگرفتن آنها مطابق دستور شرع مقدس و مرضى خداوند است).

###قیلولة للصائم‏

الحديث 1155 استحباب القيلولة للصائم‏

في الوسائل: (كتاب الصوم) باب «استحباب القيلولة للصائم» محمّد بن محمّد المفيد في المقنعة قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: نوم الصّائم عبادة و نفسه تسبيح.

###قیلولة للصائم‏

1155- در وسائل: (كتاب صوم) باب «استحباب قيلوله براى روزه دار» از محمد بن محمد مفيد در كتاب مقنعه روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: خواب شخص روزه دار (در اجر و ثواب مانند) عبادت است و نفس كشيدنش تسبيح است (در نامه عملش براى هر نفسى ثواب گفتن سبحان اللَّه ثبت مى‏شود).

###إمساك سمع الصائم و بصره

الحديث 1156 استحباب إمساك سمع الصائم و بصره و شعره و بشره و جميع اعضائه عمّا لا ينبغي‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، قال (يعني محمّد بن محمّد المفيد في المقنعة) و قال الصادق عليه السّلام: الصائم في عبادة و إن كان نائما على فراشه ما لم يغتب مسلما.

###إمساك سمع الصائم و بصره

1156- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن محمد مفيد در كتاب مقنعه روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: شخص روزه‏دار در عبادت و پرستش خداوند است اگر چه در بستر خود خوابيده باشد در صورتى كه غيبت از مسلمانى ننمايد.

 

 

 

###تفطير الصائم عند الغروب‏

الحديث 1157 استحباب تفطير الصائم عند الغروب‏

و فيه أيضا: باب «استحباب تفطير الصائم عند الغروب» عن أبي الورد، عن أبي جعفر عليه السّلام في حديث انّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: و من فطّر فيه يعني في شهر رمضان مؤمنا صائما كان له بذلك عند اللّه عتق رقبة و مغفرة لذنوبه فيما مضى، قيل يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ليس كلّنا يقدر على أن يفطر صائما، فقال: إنّ اللّه كريم يعطي هذا الثواب لمن لا يقدر إلّا على مذقة من لبن يفطر بها صائما أو شربة من ماء عذب أو تمرات لا يقدر على أكثر من ذلك.

###تفطير الصائم عند الغروب‏

1157- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب افطار دادن بشخص روزه دار هنگام مغرب» از ابى الورد از حضرت باقر (ع) روايت شده كه در ضمن حديثى رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه مؤمن روزه‏دارى را در ماه رمضان افطار دهد براى او نزد خدا بواسطه اين افطار دادن ثواب آزاد نمودن يك بنده است و وسيله آمرزش گناهان گذشته او ميباشد كسى عرض كرد اى رسول خدا همه ما قدرت مالى افطار دادن بر روزه دار را نداريم پس حضرت فرمود: همانا خداوند كريم است، همين ثواب را عطا ميفرمايد بكسى كه قدرت مالى ندارد مگر بر جرعه‏اى از شير كه بيك نفس آشاميده مى‏شود كه بآن روزه دارى را افطار دهد و يا كمى آب خوشگوار يا چند دانه خرما (كه بآنها روزه‏دارى را افطار دهد) در صورتى كه توانائى بر بيشتر از آن را نداشته باشد.

###تفطير الصائم عند الغروب‏

الحديث 1158 استحباب تفطير الصائم عند الغروب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي الصباح الكناني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، عن أبيه عليه السّلام قال: من أفطر صائما فله مثل أجره.

###تفطير الصائم عند الغروب‏

1158- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى الصباح كنانى از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش روايت شده كه فرمود: كسى كه روزه دارى را افطار دهد پس براى اوست مانند اجر و ثواب (روزه) آن روزه‏دار.

###تفطير الصائم عند الغروب‏

الحديث 1159 استحباب تفطير الصائم عند الغروب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن موسى بن بكر، عن موسى عليه السّلام قال: فطرك أخاك الصائم أفضل من صيامك.

###تفطير الصائم عند الغروب‏

1159- و نيز در همان كتاب و باب: از موسى بن بكر از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه فرمود: افطار دادن تو ببرادرت كه روزه دار است (ثوابش) از روزه داشتنت برتر است.

###دعاء الصائم عند الافطار

الحديث 1160 استحباب دعاء الصائم عند الافطار

و فيه أيضا: باب «استحباب دعاء الصائم عند الافطار» عن محمّد بن أبي قرّة فى كتاب عمل شهر رمضان، عن موسى بن جعفر عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام: إنّ لكلّ صائم عند إفطاره دعوة مستجابة، فاذا كان أوّل لقمة فقل: بسم اللّه يا واسع المغفرة اغفر لي، قال و في رواية اخرى: بسم اللّه الرحمن الرحيم يا واسع المغفرة اغفر لي، فانّه من قالها عند إفطاره غفر له.

###دعاء الصائم عند الافطار

1160- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب دعاء روزه دار هنگام افطار» از محمد بن ابى قره در كتاب اعمال ماه رمضان از حضرت موسى بن جعفر (ع) از پدران گراميش روايت شده كه فرمود: همانا براى هر شخص روزه دار هنگام افطارش دعاء مستجابى هست، پس چون خواستى اولين لقمه را بخورى بگو: بسم اللَّه يا واسع المغفرة اغفر لى‏ ، و در روايت ديگر است (كه بگو) بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا واسع المغفرة اغفر لى‏ پس همانا كسى كه اين كلمات را هنگام افطار خود بگويد آمرزيده خواهد شد.

###دعاء الصائم عند الافطار

الحديث 1161 استحباب دعاء الصائم عند الافطار

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عليّ بن موسى بن طاوس في الإقبال عنه عليه السّلام قال: ما من عبد يصوم فيقول عند إفطاره: يا عظيم يا عظيم، أنت إلهي لا إله لي غيرك، إغفر لي الذنب العظيم إنّه لا يغفر الذنب العظيم إلّا العظيم، إلّا خرج من ذنوبه كيوم ولدته امّه.

###دعاء الصائم عند الافطار

1161- و نيز در همان كتاب و باب: از على بن موسى بن طاوس از آن حضرت نقل شده كه فرمود: هيچ بنده‏اى نيست كه روزه بدارد و هنگام افطار خود بگويد: يا عظيم يا عظيم (تا آخر دعا كه در قسمت عربى است) مگر آنكه از گناهانش بيرون رود مانند روزى كه از مادرش متولد گشته (موجب توفيق توبه و جبران گناهان گردد).

###قرائة سورة القدر عند الإفطار

الحديث 1162 استحباب قرائة الصائم سورة القدر عند الإفطار

و فيه أيضا: في ذلك الباب (ابن طاوس في الإقبال) و عن مولانا زين العابدين عليه السّلام أنّه قال عليه السّلام: من قرء إنّا أنزلناه عند فطوره و عند سحوره كان فيما بينهما كالمتشحّط بدمه في سبيل اللّه.

###قرائة سورة القدر عند الإفطار

1162- و نيز در همان كتاب و باب: از سيد بن طاوس در كتاب اقبال نقل شده كه گفت از مولاى ما حضرت زين العابدين (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه (سوره) إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ را هنگام غذا خوردن خود در افطار و سحر بخواند او در ميان آن دو وقت مانند كسى است كه در راه خدا بخون خود آغشته باشد.

###سحور لمن يريد الصوم‏

الحديث 1163 استحباب السحور لمن يريد الصوم‏

و فيه أيضا: باب «استحباب السحور لمن يريد الصوم» عن أمير المؤمنين عليه السّلام عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله قال: إنّ اللّه تعالى و ملائكته يصلّون على المتسحّرين و المستغفرين بالأسحار، فليتسحّر أحدكم و لو بشربة من ماء.

###سحور لمن يريد الصوم‏

1163- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب سحرى خوردن براى كسى كه ميخواهد روزه بگيرد» از امير المؤمنين (ع) از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: همانا خداى تبارك و تعالى و فرشتگان او رحمت ميفرستند بر كسانى كه در سحرها (براى روزه گرفتن) غذا ميخورند، و سحرگاهان (از خداوند) طلب آمرزش ميكنند، پس بايد هر كسى از شما چيزى در سحر بخورد اگر چه جرعه ‏اى از آب باشد.

###سحور لمن يريد الصوم‏

الحديث 1164 استحباب السحور لمن يريد الصوم‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عمرو بن جميع، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام عن أبيه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: تسحّروا و لو بجرع الماء، ألا صلوات اللّه على المتسحّرين.

###سحور لمن يريد الصوم‏

1164- و نيز در همان كتاب و باب: از عمرو بن جميع از حضرت صادق (ع) از پدر و بزرگوارش روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: سحرى بخوريد اگر چه بآشاميدن جرعه آبى باشد، آگاه باشيد كه رحمتهاى خداوند بر كسانى است كه در سحر چيزى ميخورند (بجهت روزه گرفتن).

###كراهة الافتخار

الحديث 1165 كراهة الافتخار

في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «كراهة الافتخار» عن جعفر بن محمّد عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام في وصيّة النبيّ صلّى اللّه عليه و آله لعليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال صلّى اللّه عليه و آله يا عليّ! آفة الحسب الإفتخار، ثمّ قال: يا عليّ! إنّ اللّه قد أذهب بالإسلام نخوة الجاهلية و تفاخرها بآبائها، ألا إنّ الناس من آدم و آدم من تراب و أكرمهم عند اللّه أتقاهم.

###كراهة الافتخار

1165- در وسائل: (كتاب جهاد) باب «كراهت افتخار» از حضرت صادق جعفر بن محمد (ع) از پدران گراميش روايت شده كه در سفارشهاى پيغمبر (ص) بعلى بن ابى طالب (ع) است كه فرمود: يا على! آفت حسب و شرافت افتخار نمودن است، پس‏ فرمود يا على، همانا خداوند بوسيله (دين مقدس) اسلام تكبر و غرور مردمان زمان جاهليت و افتخار كردن بپدرانشان را از ميان برد (طوائف عرب حسب و شرافت را بپدران و كثرت مال و ثروت و بسيارى اولاد و افراد قبيله ميدانستند و افتخار نمودن بر يك ديگر بواسطه اين امور معمول و از عادات آنها بود) آگاه باشيد همانا مردمان از آدم و آدم از خاك آفريده شده‏اند و محترم و گرامى‏ترين ايشان نزد خدا پرهيزكارترين آنان است.

###كراهة الافتخار

الحديث 1166 كراهة الافتخار

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عند اسمعيل بن ذبيان يرفعه إلى أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: إفتخر رجلان عند أمير المؤمنين عليه السّلام فقال عليه السّلام: أتفتخران بأجساد بالية و أرواح في النّار؟ إن يكن لك عقل فانّ لك خلقا و إن يكن لك تقوى فانّ لك كرما و إلّا فالحمار خير منك و لست بخير من أحد.

###كراهة الافتخار

1166- و نيز در همان كتاب و باب: از اسماعيل بن ذبيان و مرفوعا از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: دو مرد نزد امير المؤمنين (ع) (بپدران خود) افتخار و اظهار برترى بر يك ديگر نمودند پس آن حضرت فرمود: آيا بواسطه بدنهاى پوسيده و روحهائى كه در آتش و جهنمند افتخار ميكنيد؟ اگر براى تو عقل و خردى باشد پس همانا براى تو خويهاى پسنديده خواهد بود، و اگر تقوى و پرهيزكارى براى تو باشد پس البته (نزد خداوند) گرامى و داراى مقام ارجمند خواهى بود و گر نه الاغ بهتر از تو باشد و تو از هيچ كس برتر نيستى (عقل و دين و پرهيزكارى و اخلاق نيك و صفات و خويهاى پسنديده است كه موجب شرافت و برترى انسان است نه تكبر و افتخار).

###كراهة الافتخار

الحديث 1167 كراهة الافتخار

و فيه أيضا: في ذلك الباب «نهج البلاغة» عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال: ما لابن آدم و الفخر؟ أوّله نطفة و آخره جيفة و لا يرزق نفسه و لا يدفع حتفة.

###كراهة الافتخار

1167- و نيز در همان كتاب و باب: از نهج البلاغه از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه فرمود: آدميزاد را با فخر و اظهار برترى نمودن چكار است در حالى كه او در اول امرش نطفه (و آب نجسى) بوده و در پايان عمرش جيفه و مردارى خواهد بود و خود را روزى نميدهد و مرگ خود را جلوگيرى ننمايد (قدرت آماده ساختن روزى خود را ندارد بلكه خداوند روزيش را عطا فرمايد و نيز توانائى بر جلوگيرى از مرگ خود ندارد).

###كراهة الافتخار

الحديث 1168 كراهة الافتخار

في نهج البلاغة: و قال عليه السّلام لبعض أصحابه: لا تجعلن أكثر شغلك بأهلك و ولدك، فإن يكن أهلك و ولدك أوليآء اللّه فانّ اللّه لا يضيع أولياءه، و إن يكونوا أعداء اللّه فما همّك و شغلك بأعداء اللّه.

###كراهة الافتخار

1168- در نهج البلاغه است كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام ببعض اصحاب خود فرمود: بيشتر كار و كوشش خود را در باره خانواده و اولاد خود قرار مده، زيرا اگر خانواده و اولاد تو دوستان خدا باشند پس همانا خداوند دوستان خود را ضايع و هلاك نميگرداند، و اگر ايشان دشمنان خدا باشند پس اهتمام و تلاش تو نسبت بدشمنان خدا چيست (عمر و مال و آسايش خود را براى استفاده و سود دشمنان خدا چرا صرف مينمائى؟).

###تقليم الاظفار و الأخذ من الشارب

الحديث 1169 استحباب تقليم الاظفار أو حكّها مع عدم الحاجة و الأخذ من الشارب يوم الجمعة

في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب تقليم الاظفار أو حكّها مع عدم الحاجة و الأخذ من الشارب يوم الجمعة» عن هشام بن سالم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال: تقليم الأظفار يوم الجمعة يؤمن من الجذام و الجنون و البرص و العمى، فان لم تحتجّ فحكّها حكّا، قال: (يعني الصدوق) و في خبر آخر: فان لم تحتجّ فامرّ عليها السكّين و المقراض.

###تقليم الاظفار و الأخذ من الشارب

1169- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب گرفتن ناخنها و يا تراشيدن آنها در صورت محتاج نبودن بگرفتن آنها و زدن شارب در روز جمعه» از هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: گرفتن ناخنها در روز جمعه از خوره و ديوانگى و پيسى و كورى (آدمى را) ايمن ميدارد، و اگر (بگرفتن ناخن) احتياج ندارى پس آنها را كمى بتراش، مرحوم صدوق فرموده و در روايت ديگر است: اگر احتياج (بگرفتن ناخن) ندارى پس چاقو يا قيچى را بر (سر) ناخنها بكش (مقصود آنست كه در صورت كوتاهى ناخنها آنها را كمى تراشيده و صاف نما).

 

###تقليم الاظفار و الأخذ من الشارب

الحديث 1170 تأكد استحباب الجلوس بعد الصبح حتى تطلع الشمس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد اللّه بن أبي يعفور أنّه قال للصادق عليه السّلام: يقال ما استنزل الرّزق بشي‏ء مثل التعقيب فيما بين طلوع الفجر إلى طلوع الشمس، فقال عليه السّلام: اجل و لكن اخبرك بخير من ذلك، أخذ الشارب و تقليم الأظفار يوم الجمعة، قال: (يعني الصدوق) و قال الصادق عليه السّلام: من قلّم أظفاره يوم الجمعة لم تشعث أنامله.

###تقليم الاظفار و الأخذ من الشارب

1170- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد اللَّه بن ابى يعفور روايت شده كه بحضرت صادق عليه السّلام عرض كرد گفته مى‏شود (مردم ميگويند) چيزى و وسيله‏اى براى رسيدن و گشايش روزى نيست كه مانند تعقيب (نماز صبح) از طلوع فجر (اذان صبح) تا طلوع آفتاب باشد، پس حضرت فرمود: آرى، ليكن تو را به بهتر از آن خبر ميدهم. (و آن) زدن شارب و گرفتن ناخنها در روز جمعه است، مرحوم صدوق گفته است كه حضرت صادق عليه السّلام فرموده: كسى كه روز جمعه ناخنهاى خود را بگيرد اطراف ناخنهاى او ريش نشود.

###تقليم الاظفار و الأخذ من الشارب

الحديث 1171 استحباب تقليم الاظفار أو حكّها مع عدم الحاجة و الأخذ من الشارب يوم الجمعة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي كهمش قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: علّمني شيئا استنزل به الرزق، فقال عليه السّلام لي: خذ من شاربك و أظفارك و ليكن ذلك في يوم الجمعة.

###تقليم الاظفار و الأخذ من الشارب

1171- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى كهمش روايت شده كه بحضرت صادق عليه السّلام عرض كردم چيزى بمن تعليم بفرما كه بوسيله آن روزى را فرود آورم (موجب گشايش و وسعت روزى من شود) پس بمن فرمود: شارب خود را بزن و ناخنهاى خويش را بگير و بايد اين كار روز جمعه باشد.

###قصّ الأظفار يوم الخميس و ترك واحد ليوم الجمعة

الحديث 1172 استحباب قصّ الأظفار يوم الخميس و ترك واحد ليوم الجمعة

و فيه أيضا: باب «استحباب قصّ الأظفار يوم الخميس و ترك واحد ليوم الجمعة» عن يحيى قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: من قصّ أظافيره يوم الخميس و ترك واحدة ليوم الجمعة نفى اللّه عنه الفقر.

###قصّ الأظفار يوم الخميس و ترك واحد ليوم الجمعة

1172- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب گرفتن ناخنها در روز پنجشنبه و واگذاردن يك ناخن براى روز جمعه» از يحيى روايت شده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه روز پنجشنبه ناخنهاى خود را بگيرد و يكى از آنها را واگذارد براى روز جمعه خدا نيازمندى و فقر را از او دور ميگرداند.

###عند تقليم الأظفار

الحديث 1173 ما يستحبّ أن يقال عند تقليم الأظفار

و فيه أيضا: باب «ما يستحبّ أن يقال عند تقليم الأظفار» عن محمّد بن العلاء، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول عليه السّلام: من أخذ من شاربه و قلّم أظفاره يوم الجمعة ثمّ قال: بسم اللّه على سنّة محمّد و آل محمّد، كتب اللّه له بكلّ شعرة و كلّ قلامة عتق رقبة و لم يمرض مرضا إلّا مرض الموت.

###عند تقليم الأظفار

1173- و نيز در همان كتاب: باب «آنچه مستحب است كه گفته شود هنگام گرفتن ناخنها» از محمد بن علاء روايت شده كه از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم ميفرمود: كسى كه روز جمعه از شارب خود (مقدارى) بزند و ناخنهاى خود را بگيرد و بگويد: بسم اللَّه على سنة محمد و آل محمد، خداوند بعدد هر مو و خرده ناخنى كه ميريزد ثواب آزاد كردن يك بنده براى او (در نامه عملش) مينويسد و به بيمارى سختى جز بمرض و بيمارى مرگش مبتلا نشود.

###إستخفاف بالصلاة و التهاون بها

الحديث 1174 تحريم الإستخفاف بالصلاة و التهاون بها

و فيه أيضا: باب «تحريم الإستخفاف بالصلاة و التهاون بها» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال عليه السّلام: لا تتهاون بصلاتك، فانّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله قال عند موته: ليس منّي من استخفّ بصلاته، ليس منّي من شرب مسكرا، لا يرد عليّ الحوض لا و اللّه.

###إستخفاف بالصلاة و التهاون بها

1174- و نيز در همان كتاب: باب «حرام بودن كوچك شمردن نماز و خوار داشتن آن» از زراره از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: نمازت را كوچك مشمار، پس همانا پيغمبر (ص) هنگام مرگ خود فرمود: از من نيست كسى كه نمازش را كوچك بشمارد، از من نيست كسى كه (مايع) مست‏كننده‏اى را بياشامد، كنار حوض كوثر بر من وارد نشود، بخدا قسم بر من وارد نشود.

###إستخفاف بالصلاة و التهاون بها

الحديث 1175 تحريم الإستخفاف بالصلاة و التهاون بها

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا ينال شفاعتي من استخفّ بصلاته، لا يرد عليّ الحوض لا و اللّه.

###إستخفاف بالصلاة و التهاون بها

1175- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى بصير از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: بشفاعت من نائل نميشود كسى كه نمازش را كوچك بشمارد، و بر من كنار حوض (كوثر) وارد نشود، بخدا قسم بر من وارد نشود.

###إستخفاف بالصلاة و التهاون بها

الحديث 1176 تحريم الإستخفاف بالصلاة و التهاون بها

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي بصير قال: قال أبو الحسن الاول عليه السّلام: لمّا حضرت أبي الوفاة قال لي يا بنيّ! إنّه لا ينال شفاعتنا من استخفّ بالصلاة.

###إستخفاف بالصلاة و التهاون بها

1176- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى بصير روايت شده كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود: هنگامى كه وفات پدرم نزديك شد بمن فرمود: اى پسر جان من، همانا شفاعت ما (خاندان پيغمبر (ص)) بكسى كه نماز را كوچك و سبك بشمارد نخواهد رسيد.

###اختيار الصلاة على غيرها من العبادات

الحديث 1177 استحباب اختيار الصلاة على غيرها من العبادات المندوبة

و فيه أيضا: باب «استحباب اختيار الصلاة على غيرها من العبادات المندوبة» عن زيد الشحّام، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته عليه السّلام يقول: أحبّ‏ الأعمال إلى اللّه عزّ و جلّ الصلاة و هى آخر وصايا الأنبياء، فما أحسن الرجل يغتسل أو يتوضّأ فيسبغ الوضوء ثمّ يتنحّى حيث لا يراه أنيس فيشرف اللّه عليه و هو راكع أو ساجد، إنّ العبد إذا سجد فأطال نادى إبليس: يا ويله أطاعوا و عصيت، و سجدوا و أبيت.

###اختيار الصلاة على غيرها من العبادات

1177- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب اختيار نمودن نماز بر غير آن از عبادات مستحبه» از زيد شحام روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: محبوب‏ترين اعمال و عبادتها نزد خداى با عزت و جلال نماز است و آن آخرين سفارش‏هاى پيغمبران است، پس چقدر نيكو است آن شخص كه غسل كند يا وضو بگيرد و وضو را تكميل و شاداب نمايد و بمكانى كه كسى او را نمى‏بيند برود (و نماز بخواند) پس خدا باو توجه فرمايد در حالى كه در ركوع و يا در سجود باشد، همانا بنده هنگامى كه بسجده رود و آن را طولانى كند ابليس فرياد كند كه اى واى بر من ايشان (يعنى مؤمنين خدا را) اطاعت و فرمانبردارى نمودند و من نافرمانى كردم و آنان سجده كردند و من (از سجود) ابا و خوددارى نمودم.

 

 

###اختيار الصلاة على غيرها من العبادات

الحديث 1178 استحباب اختيار الصلاة على غيرها من العبادات المندوبة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن يونس بن يعقوب قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: حجّة أفضل من الدّنيا و ما فيها، و صلاة فريضة أفضل من ألف حجّة.

###اختيار الصلاة على غيرها من العبادات

1178- و نيز در همان كتاب و باب: از يونس بن يعقوب روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: يك حج (يك بار بزيارت خانه خدا نائل گشتن) از دنيا و آنچه در آن هست برتر است و يك نماز واجب از هزار حج برتر است.

###صلاة و الحج و الزكاة

الحديث 1179 فضل الصلاة و الحج و الزكاة

في نهج البلاغة: و قال عليه السّلام: الصلاة قربان كلّ تقيّ، و الحجّ جهاد كلّ ضعيف، و لكلّ شي‏ء زكاة و زكاة البدن الصيام و جهاد المرأة حسن التّبعّل.

###صلاة و الحج و الزكاة

1179- در نهج البلاغه است كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: نماز وسيله تقرب و نزديكى (برحمت خداوند براى) هر پرهيز كار است، و حج (در اجر و ثواب بمنزله) جهاد هر ناتوان است، و از براى هر چيز زكاتيست و زكاة بدن (انسان) روزه است، و جهاد زن، نيكو شوهر دارى نمودن است.

###فضل الصلاة

الحديث 1180 فضل الصلاة

و فيه أيضا: ما أهمّني ذنب امهلت بعده حتّى اصلّى ركعتين.

###فضل الصلاة

1180- و نيز در نهج البلاغه است كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: گناهى كه مهلت داده شوم بعد از آن تا آنكه دو ركعت نماز بخوانم مرا غصه‏دار و غمناك ننموده .

(مقصود آن است كه نماز موجب مغفرت و آمرزش گناهان شود و دلالت ميكند بر اين مطلب آيه مباركه: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ، إِنَّ الْحَسَناتِ‏ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ، و بسيارى از احاديث مانند رواياتى كه نمازهاى پنجگانه را بمنزله نهر جارى درب خانه قرار داده از اين جهت كه اگر انسان روزى پنج بار بدنش را در آن نهر بشويد البته چركى بر آن باقى نماند، نمازهاى پنجگانه هم چنين است كه پس از انجام دادن آنها گناهى براى انسان باقى نمى‏ماند، و البته مراد گناهان صغيره است و اگر گناه مربوط بحق الناس باشد بجز رضايت صاحب حق علاج و چاره‏ اى ندارد).

###تعقيب و تأكّده بعد الصبح و العصر

الحديث 1181 استحباب التعقيب و تأكّده بعد الصبح و العصر

في الوسائل: (كتاب الصلاة) أبواب التعقيب، باب «استحبابه و تأكّده بعد الصبح و العصر» عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائي، عن أبيه، عن الرضا عليه السّلام عن آبائه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أدّى فريضة فله عند اللّه دعوة مستجابة.

###تعقيب و تأكّده بعد الصبح و العصر

1181- در وسائل: (كتاب صلاة) ابواب تعقيب، باب «استحباب آن و تاكيدش پس از نماز صبح و عصر» از عبد اللَّه بن احمد بن عامر طائى از پدرش (احمد) از حضرت رضا (ع) از پدران گراميش روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه نماز واجبى را بجا آورد پس براى او نزد خداوند دعاى مستجابى ميباشد.

###تعقيب و شرائطه

الحديث 1182 فضل التعقيب و شرائطه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن علىّ بن جعفر عليه السّلام عن أخيه موسى بن جعفر عليه السّلام عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما من مؤمن يؤدّي فريضة من فرائض اللّه إلّا كان له عند أدائها دعوة مستجابة.

###تعقيب و شرائطه

1182- و نيز در همان كتاب و باب: از على بن جعفر عليه السّلام از برادرش حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام از پدر بزرگوارش حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هيچ مؤمنى نيست كه نماز واجبى را از نمازهائى كه خداوند واجب نموده بجا آورد مگر آنكه چون آن را انجام دهد براى او دعاء مستجابى باشد.

###تعقيب بعد الصبح و العصر

الحديث 1183 استحباب التعقيب و تأكّده بعد الصبح و العصر

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الحسن بن صالح بن حىّ قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: من توضّأ فأحسن الوضوء ثمّ صلّى ركعتين فأتمّ ركوعها و سجودها ثمّ جلس فأثنى على اللّه و صلّى على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ثمّ سأل اللّه حاجته فقد طلب الخير في مظانّه، و من طلب الخير في مظانّه لم تخب.

###تعقيب بعد الصبح و العصر

1183- و نيز در همان كتاب و باب: از حسن بن صالح بن حى روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: كسى كه وضو گيرد و وضوى خود را نيكو بسازد (وضوء كامل و شادابى بگيرد) پس دو ركعت نماز بجا آورد و ركوع و سجود آن را صحيح و كامل انجام دهد و بعد از آن بنشيند و خدا را ثناء گويد و صلوات بر رسول خدا (ص) بفرستد پس از خداوند حاجت خود را بخواهد همانا حاجت نيك خود را در مظان و محل استجابت دعا خواسته و كسى كه حاجت نيك و مشروع را در مظان استجابت دعا بخواهد نااميد نميگردد.

###ثناء قبل الدعاء

الحديث 1184 الثناء قبل الدعاء

في الكافي: (كتاب الدعاء) باب «الثناء قبل الدعاء» عن عيص بن القاسم قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إذا طلب أحدكم الحاجة فليثن على ربّه و ليمدحه، فانّ الرجل إذا طلب الحاجة من السلطان هيّأله من الكلام أحسن ما يقدر عليه، فاذا طلبتم الحاجة فمجّدوا اللّه العزيز الجبّار و امدحوه و اثنوا عليه تقول: «يا أجود من أعطى و يا خير من سئل، يا أرحم من استرحم، يا أحد يا صمد يا من لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ  وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ، يا من لم يتّخذ صاحبة و لا ولدا، يا من يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد و يقضى ما أحبّ، يا من يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، يا من هو بالمنظر الأعلى، يا من ليس كمثله شي‏ء، يا سميع يا بصير» و أكثر من أسماء اللّه عزّ و جلّ فانّ أسماء اللّه كثيرة و صلّ على محمّد و آله و قل: «اللّهمّ أوسع علىّ من رزقك الحلال ما أكفّ به وجهي و أؤدّي به [عن‏] أمانتي و أصل به رحمي و يكون عونا لي في الحجّ و العمرة». و قال: إنّ رجلا دخل المسجد فصلّى ركعتين ثمّ سأل اللّه عزّ و جلّ، فقال رسول اللّه: عجّل العبد ربّه، و جاء آخر فصلّى ركعتين ثمّ أثنى على اللّه عزّ و جلّ‏ و صلّى على النبيّ [و آله‏] فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: سل تعط.

###ثناء قبل الدعاء

1184- در كافى: (كتاب دعاء) باب «ثناء قبل از دعاء» از عيص بن قاسم روايت شده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه كسى از شما حاجتى (از خداوند) مسألت مينمايد و ميخواهد بايد پروردگار خود را مدح و ثناء نمايد، زيرا چون شخصى از پادشاه حاجتى بخواهد نيكوترين سخنانى را كه بر آن توانائى دارد بر او مهيا و آماده ميسازد، پس هر گاه (از خداوند) حاجتى ميخواهيد خدا را تمجيد و ستايش نمائيد و او را مدح و ثناء كنيد (باين قسم كه) ميگوئى: يا اجود من اعطى (تا آخر دعا كه در قسمت عربى است) و بسيار اسامى خداى با عزت و جلال را ياد نما و بگو زيرا نامهاى او بسيار است (يعنى پس از اين دعا باز خدا را باسماء ديگرش بخوان مثلا بگو:

يا حى يا قيوم يا ذا الجلال و الاكرام يا بديع السماوات و الارض) و صلوات بر محمد و آل محمد بفرست و بگو: «اللهم اوسع على من رزقك الحلال ما اكف به وجهى و اؤدى به [عن‏] امانتى واصل به رحمى و يكون عونا لى في الحج و العمرة». (راوى گويد) كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: همانا مردى داخل مسجد شد و دو ركعت نماز بجا آورد پس از خداى با عزت و جلال حاجت خود را خواست، رسول خدا (ص) فرمود: اين بنده (خدا در خواستن حاجت) نسبت بپروردگار خود شتاب نمود (زيرا خدا را مدح و ثنا و تمجيد نكرد و صلوات نفرستاد) و مرد ديگرى آمد و دو ركعت نماز خواند و خداى با عزت و جلال را مدح و ثنا نمود و صلوات بر پيغمبر و آل او فرستاد، پس رسول خدا (ص) (بآن مرد) فرمود: حاجتت را بخواه كه بتو عطا خواهد گرديد (زيرا آداب دعا را مراعات نمودى) . از خدا خواهيم توفيق ادب - بى‏ادب محروم ماند از لطف رب‏ . بى‏ادب تنها نه خود را داشت بد - بلكه آتش در همه آفاق زد . مائده از آسمان در ميرسيد - بى‏شراء و بيع و بى‏گفت و شنيد . در ميان قوم موسى چند كس - بى‏ادب گفتند كو سير و عدس‏ . منقطع شد نان و خوان از آسمان -  ماند رنج زرع و بيل و داسمان‏ . از ادب پرنور گشته اين فلك - و ز ادب معصوم و پاك آمد ملك‏ . هر چه بر تو آيد از ظلمات و غم -  آن زبى باكى و گستاخيست هم‏ .

###فلیطب مكسبه

الحديث 1185 من سرّه أن يستجاب له دعوة فليطب مكسبه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عليّ بن أسباط، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من سرّه أن يستجاب له دعوة فليطب مكسبه.

###فلیطب مكسبه

1185- و نيز در همان كتاب و باب: از على بن اسباط از كسى كه او نامش را برد از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه مستجاب گشتن دعايش او را مسرور و خوشحال ميگرداند (كسى كه دوست دارد دعايش پذيرفته شود) پس بايد راه كسب و در آمد خود را پاكيزه نمايد (كسب و معيشتش از راه حلال باشد).

###فضل القرآن

الحديث 1186 فضل القرآن‏

و فيه أيضا: (كتاب فضل القرآن) باب «فضل القرآن» عن أبي بكر الخضرمي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فلا يدع أن يقرأ في دبر الفريضة بقل هو اللّه أحد فانّه من قرأها جمع اللّه له خير الدنيا و الاخرة و غفر له و لوالديه و ما ولدا.

###فضل القرآن

1186- و نيز در همان كتاب: (كتاب فضل قرآن) باب «فضل قرآن» از ابى بكر خضرمى از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه ايمان بخدا و روز قيامت دارد خواندن سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را در تعقيب نماز واجب ترك نمى‏نمايد، پس كسى كه آن را در تعقيب نمازها بخواند خداوند خير و نيكى دنيا و آخرت را براى او جمع فرمايد و او و پدر و مادر او و كسى را كه از آنها بوجود آمده بيامرزد.

###فضل القرآن

الحديث 1187 فضل القرآن‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله صلّى على سعد بن معاذ فقال صلّى اللّه عليه و آله: لقد وافي من الملائكة سبعون ألفا و فيهم جبرئيل عليه السّلام يصلّون عليه، فقلت له يا جبرئيل بما يستحقّ صلاتكم عليه؟ فقال: بقرائته قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قائما و قاعدا و راكبا و ماشيا و ذاهبا و جائيا.

###فضل القرآن

1187- و نيز در همان كتاب و باب: از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه پيغمبر (ص) بر (جنازه) سعد بن معاذ نماز گزارد پس فرمود: هفتاد هزار از فرشتگان حاضر شدند و جبرئيل عليه السّلام نيز با ايشان بود كه بر (جنازه) سعد نماز گزاردند پس من گفتم كه اى جبرئيل بچه سبب (و بچه عمل و طاعتى سعد) سزاوار نماز گزاردن شما بر جنازه‏اش شد؟ جبرئيل گفت بواسطه خواندن وى سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را در حال ايستادن و نشستن و سوار و پياده بودن و در حال رفتن و آمدنش.

###قرائة سور القرآن

الحديث 1188 استحباب قرائة سور القرآن سورة سورة

في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب قرائة سور القرآن سورة سورة» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: من قرأ سورة الأنفال و سورة برائة كلّ شهر لم يدخله نفاق أبدا و كان من شيعة أمير المؤمنين عليه السّلام.

###قرائة سور القرآن

1188- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب قرائت هر سوره‏اى از سوره‏هاى قرآن» از ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه در هر ماه سوره انفال و سوره برائت را بخواند نفاق در او هرگز راه نيابد و او از شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام باشد.

###قرائة سورة الذاريات

الحديث 1189 ثواب قرائة سورة الذاريات‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن داود بن فرقد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من قرأ سورة و الذاريات في يومه أو في ليلته أصلح اللّه له معيشته و أتاه برزق واسع و نوّر له في قبره بسراج يزهر إلى يوم القيامة.

###قرائة سورة الذاريات

1189- و نيز در همان كتاب و باب: از داود بن فرقد از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه سوره و الذاريات را در روز يا در شبش بخواند خداوند امر معيشت و زندگى او را اصلاح فرمايد و روزى با وسعت و گشايشى باو عطا نمايد و در قبرش براى او بوسيله چراغى نور و روشنائى دهد كه تا روز قيامت روشنى دهد و بدرخشد.

###قرائة سورة يس‏

الحديث 1190 استحباب الإكثار من قرائة سورة يس‏

و فيه أيضا: (كتاب الصلوة) باب «استحباب الإكثار من قرائة سورة يس، عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ لكلّ شي‏ء قلبا و إنّ قلب القرآن يس، من قرأها قبل أن ينام أو في نهاره قبل أن يمسي، كان في نهاره من المحفوظين و المرزوقين حتّى يمسي، و من قرأها في ليله قبل أن ينام و كلّ اللّه به مائة ألف ملك يحفظونه من كلّ شيطان رجيم و من كلّ آفة، و إن مات في يوم أدخله اللّه الجنّة «الحديث».

###قرائة سورة يس‏

1190- و نيز در همان كتاب: (كتاب صلاة) باب «استحباب بسيار قرائت نمودن سوره يس» از ابى بصير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا براى هر چيز قلب و دلى است (ركن و جزء مهمى هست) و قلب قرآن (سوره) يس است، كسى كه آن را بخواند پيش از آنكه بخوابد يا در روز پيش از آنكه روز را بشب برساند او در آن روز از كسانى است كه از آفات و صدمات محفوظ باشند، و روزى با وسعت و گشايشى بايشان عطا شود تا روز را بشب رساند، و كسى كه آن (سوره) را در شب بخواند پيش از آنكه بخوابد خداوند صد هزار فرشته بر او ميگمارد كه وى را از هر شيطانى كه از رحمت خدا دور است و از هر آفتى حفظ و نگهدارى ميكنند، و اگر در آن روز بميرد خداوند او را داخل بهشت ميفرمايد (تا آخر حديث و آن حديثى است طولانى و ثوابهاى بسيارى در آن براى خواندن سوره يس ذكر گرديده).

###استشفاء بالقرآن

الحديث 1191 في الإستشفاء بالقرآن‏

في مكارم الأخلاق: الباب الحادي عشر، الفصل الثاني «في الإستشفاء بالقرآن» عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من قرأ سورة الصافات في كلّ يوم جمعة لم يزل محفوظا من كلّ آفة، مدفوعا عنه كلّ بليّة في حياة الدّنيا، مرزوقا في الدنيا بأوسع ما يكون من الرزق و لم يصبه اللّه في ماله و لا ولده و لا بدنه بسوء من شيطان رجيم و لا من جبّار عنيد، و في رواية تقرؤ للشرف و الجاه و العزّ في الدّنيا و الاخرة.

###استشفاء بالقرآن

1191- در كتاب مكارم الاخلاق طبرسى: باب يازدهم فصل دوم «در استشفاء بقرآن» از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه سوره صافات را در هر روز جمعه بخواند هميشه از هر آفت و آسيبى محفوظ است و در زندگانى دنيا هر گرفتارى از او دور مى‏شود، و بفراخ‏ترين روزى در دنيا روزى داده شود و خداوند در مال و فرزند و بدنش امر ناگوار و بدى كه از شيطان رجيم و ستمگر دشمنى‏كننده بوده باشد باو نميرساند (آن را از وى دور و برطرف ميسازد) و در روايت ديگر است كه آن سوره بجهت رسيدن بشرافت و آبرومندى و عزت در دنيا و آخرت خوانده مى‏شود.

###لا يستغني شيعتنا عن أربع

الحديث 1192 لا يستغني شيعتنا عن أربع‏

و فيه أيضا: الباب الثاني (الفصل الثالث في السواك) من كتاب روضة الواعظين، قال أبو الحسن موسى عليه السّلام: لا يستغني شيعتنا عن أربع: عن خمرة يصلّى عليها، و خاتم يتختّم به، و سواك يستاك به، و سبحة من طين قبر الحسين عليه السّلام فيها ثلاث و ثلاثون حبّة متى قلّبها ذاكرا للّه كتب اللّه له بكلّ حبّة أربعين حسنة، و إذا قلّبها ساهيا يعبث بها كتب اللّه له عشرين حسنة.

###لا يستغني شيعتنا عن أربع

1192- و نيز در همان كتاب: باب دوم (فصل سوم در مسواك نمودن) از كتاب روضة الواعظين از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه فرمود: پيروان ما از چهار چيز بى‏نياز نيستند: از جانماز حصيرينى كه بر آن نماز گزارند (بجهت طهارت و پاكيزه بودن محل نماز و براى سجده كردن بر آن در صورتى كه از جهت تقيه بر مهر نتواند سجده كند) و انگشترى كه آن را در دست نمايد و مسواكى كه با آن مسواك كند، و تسبيحى از خاك قبر حسين (ع) كه داراى سى و سه دانه باشد، هر گاه آن را بگرداند در حالى كه ذكر خدا گويد خداوند به هر دانه چهل حسنه (در نامه عملش) براى او مينويسد، و چون تسبيح را بگرداند در حالى كه ذكر گفتن را فراموش كرده باشد خداوند ثواب بيست حسنه براى او مينويسد.

###استشفاء بآيات القرآن للثؤلول

الحديث 1193 في الاستشفاء بآيات القرآن للثؤلول‏

و فيه أيضا: الباب الحاديعشر، الفصل الثاني «في الاستشفاء بآيات القرآن للثؤلول» يأخذ صاحبه قطعة ملح و يمسح بها الثؤلول و يقرأ عليه ثلاث مرّات: لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ، إلى آخر السورة و يطرحها في تنّور و ينصرف سريعا يذهب إنشاء اللّه. و اخرى يقرأ على ثلاث شعيرات: وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مالها من قرار، و يديرها على الثؤلول ثمّ يدفنها في موضع نديّ في محاق‏ الشهر فاذا عفنت الشعيرات تمايل الثؤلول.

###استشفاء بآيات القرآن للثؤلول

1193- و نيز در همان كتاب: باب يازدهم، فصل دوم «در استشفاء بآيات قرآن براى برطرف گشتن زگيل» ذكر شده، كسى كه زگيل دارد پاره نمكى را ميگيرد و بر زگيل ميمالد و سه بار آيه: لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ (تا آخر سوره حشر) را بر آن پاره نمك ميخواند و آن را در تنورى ميافكند و (از كنار تنور) با شتاب برميگردد ان شاء اللَّه زگيل برطرف مى‏شود. دستور ديگرى (براى معالجه زگيل) اين آيه را بر سه دانه جو ميخواند:  مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ، و آنها را بر اطراف زگيل بگرداند پس آنها را در زمين نمناكى در سه روز آخر ماه دفن نمايد س هنگامى كه جوها بپوسد و فاسد شود زگيل‏ها برطرف مى‏شود.

###للشفاء من كلّ داء

الحديث 1194 للشفاء من كلّ داء

و فيه أيضا: في ذلك الباب و الفصل «للشفاء من كلّ داء» روي عن رسول اللّه أنّه قال صلّى اللّه عليه و آله: علّمني جبرئيل عليه السّلام دواء لا يحتاج معه إلى دواء، فقيل يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و ما ذلك الدواء؟ قال صلّى اللّه عليه و آله: يؤخذ ماء المطر قبل أن ينزل إلى الأرض ثمّ يجعل في إناء نظيف و يقرء عليه الحمد إلى آخرها سبعين مرّة و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و المعوّذتين سبعين مرّة ثمّ يشرب منه قدحا بالغداة و قدحا بالعشيّ قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و الّذي بعثني بالحقّ لينزعنّ اللّه ذلك الدّاء من بدنه و عظامه و مخّه و عروقه.

###للشفاء من كلّ داء

1194- و نيز در همان كتاب و باب و فصل: «براى شفا يافتن از هر درد» از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: جبرئيل (ع) داروئى را بمن ياد داد كه با وجود آن نياز بداروئى ديگر نباشد، پس عرض شد اى رسول خدا آن دوا چيست؟ فرمود: آب باران پيش از آنكه بزمين برسد گرفته و در ظرف پاكيزه ‏اى ريخته شود و هفتاد بار سوره حمد تا آخرش و سوره‏هاى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ هفتاد بار بر آن آب باران خوانده شود پس كاسه‏اى از آن را صبح و كاسه‏اى را شب مينوشد، پيغمبر خدا (ص) فرمود: سوگند بآن خدائى كه مرا براستى برانگيخت همانا خداوند آن مرض را از بدن و استخوانها و مخ‏ها و رگهاى او بيرون ميكشد.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

الحديث 1195 في وصية النبيّ صلّى اللّه عليه و آله لعليّ عليه السّلام‏

و فيه أيضا. الباب الثاني عشر، الفصل الثالث «في وصية النبيّ صلّى اللّه عليه و آله لعليّ عليه السّلام» عن جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن جدّه، عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام، عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله أنّه قال: يا عليّ! اوصيك بوصيّة فاحفظها فلن (فلا خ ل) تزال بخير ما حفظت وصيّتي. يا عليّ! من كظم غيظا و هو يقدر على إمضائه أعقبه اللّه يوم القيامة أمنا و ايمانا يجد طعمه. يا عليّ! من لم يحسن وصيّته عند موته كان نقصا في مروّته و لم يملك الشفاعة. يا عليّ! أفضل الجهاد من أصبح لا يهمّ بظلم أحد. يا عليّ! من خاف الناس لسانه فهو من أهل النار. يا عليّ! شرّ النّاس من أكرمه النّاس إتّقاء شرّه. يا عليّ! شرّ الناس من باع آخرته بدنياه و شرّ من ذلك من باع آخرته بدنيا غيره. يا عليّ! من لم يقبل العذر من متصّل صادقا كان أو كاذبا لم ينل شفاعتي.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

1195- و نيز در همان كتاب: باب دوازدهم، فصل سوم «در وصيت حضرت پيغمبر (ص) بامير المؤمنين على (ع) است» از حضرت صادق عليه السّلام از پدر بزرگوارش از جد بزرگوارش از امير المؤمنين على عليه السّلام از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: يا على! تو را بوصيت و سفارشهائى توصيه مينمايم پس آن را حفظ نما كه مادامى كه وصيت مرا حفظ و مراقبت كنى با خير و خوبى مواجه خواهى بود. يا على! كسى كه خشم خود را فرو نشاند در حالى كه بر انتقام توانا باشد خداوند روز قيامت در عوض آن ايمنى از عذاب و ايمانى باو مرحمت فرمايد كه طعم آن را بيابد (و درك نمايد). يا على! كسى كه (تا) موقع مرگ خود وصيتش را نيكو (و تكميل) نگرداند اين عمل وى موجب نقصان در مروت و جوانمردى او شود و بر شفاعت توانا نباشد (مؤمنين كامل الايمان كه شفاعت ميكنند او بسبب كمبود جوانمرديش قدرت بر شفاعت را ندارد). يا على! برترين جهاد، جهاد كسى است كه صبح كند در حالى كه قصد و اهتمام بستم نمودن بر كسى را نداشته باشد (چون اين عمل او جهاد با نفس اماره است لذا برترين جهاد است). يا على! كسى كه مردم از زبان وى بترسند پس او از اهل آتش است.

يا على! بدترين مردم كسى است كه مردم بجهت پرهيز (و ترس) از شر او اكرام و احترامش نمايند. يا على! بدترين مردم كسى است كه آخرتش را بدنياى خود بفروشد و بدتر از او كسى است كه آخرتش را بدنياى غير خود بفروشد. يا على! كسى كه عذر شخصى را كه از كار خود معذرت ميخواهد قبول ننمايد چه (در عذر خواهى و اظهار پشيمانى) راستگو باشد يا دروغگو بشفاعت من نخواهد رسيد.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! إنّ اللّه عزّ و جلّ أحبّ الكذب في الصلاح و أبغض الصدق في الفساد. يا عليّ! من ترك الخمر لغير اللّه سقاه اللّه من الرّحيق المختوم، فقال عليّ عليه السّلام: لغير اللّه؟ قال: نعم، و اللّه من تركها صيانة لنفسه يشكره اللّه على ذلك. يا عليّ! شارب الخمر كعابد وثن. يا عليّ! شارب الخمر لا يقبل اللّه عزّ و جلّ صلاته أربعين يوما فان مات في الأربعين مات كافرا. يا عليّ! كلّ مسكر حرام و ما أسكر كثيره فالجرعة منه حرام. يا عليّ! جعلت الذّنوب كلّها في بيت و جعل مفتاحها شرب الخمر. يا عليّ! يأتي على شارب الخمر ساعة لا يعرف فيها ربّه عزّ و جلّ. يا عليّ! إنّ إزالة الجبال الرّواسي أهون من إزالة ملك مؤجّل لم تنقض أيّامه. يا عليّ! من لم تنتفع بدينه و دنياه فلا خير لك في مجالسته، و من لم يوجب لك فلا توجب له و لا كرامة.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! همانا خداوند با عزت و جلال دروغ را در موردى كه مصلحت بر آن مترتب باشد دوست دارد و راستگوئى را در موردى كه موجب فتنه و فساد شود دشمن دارد. يا على! كسى كه شراب را براى غير خدا ترك كند خداوند از شراب بهشتى كه مهرشده بمشگ است باو مينوشاند، پس على عليه السّلام عرض كرد براى غير خدا؟ حضرت فرمود: آرى بخدا سوگند، كسى كه براى حفظ سلامتى خود شراب را ترك كند خداوند از او قدردانى نموده و جزاى خير باو ميدهد. يا على! شرابخوار (نزد خداوند در پستى رتبه و مقام) مانند بت پرست است. يا على! خداوند با عزت و جلال نماز شرابخوار را تا چهل روز قبول نميكند، پس اگر در آن چهل روز بميرد كافر مرده است (اگر موفق بتوبه نشده باشد هميشه در آتش خواهد بود مگر اينكه مشمول شفاعت شود). يا على! هر مست‏كننده‏ اى حرام است و چيزى كه بسيار آن مستى مى‏آورد پس نوشيدن اندك از آن هم حرام است. يا على! (گويا كه) تمام گناهان در خانه‏اى قرار داده شده كه كليد آن شرابخوارى است. يا على! بر شرابخوار ساعتى مى‏آيد كه پروردگار با عزت و جلال خود را در آن ساعت نميشناسد. يا على! همانا از بين بردن كوههاى محكم و استوار آسانتر است از بر طرف كردن سلطنتى كه مدت آن (بر حسب تقدير الهى) بپايان نرسيده باشد. يا على! بوسيله دين و دنياى كسى كه فائده و سودى نميبرى پس براى تو در همنشينى با وى خير و نيكى نيست، و كسى كه تو را احترام نميكند پس احترامش مكن و محترم شمردن وى كار نيكوئى نباشد (چون تملق و ذلت نفس محسوب شود).

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! ينبغي أن يكون في المؤمن ثمان خصال: و قار عند الهزاهز، و صبر عند البلاء، و شكر عند الرّخاء، و قنوع بما رزقه اللّه عزّ و جلّ، و لا يظلم الأعداء و لا يتحامل على الأصدقاء، بدنه منه في تعب و الناس منه في راحة. يا عليّ! أربعة لا تردّ لهم دعوة: إمام عادل، و والد لولده، و الرّجل يدعو لأخيه بظهر الغيب، و المظلوم، يقول اللّه جلّ جلاله: و عزّتي و جلالي لانتصرنّ لك و لو بعد حين. يا عليّ! ثمانية إن اهينوا فلا يلوموا إلّا أنفسهم: الذّاهب إلى مائدة لم يدع إليها، و المتأمّر على ربّ البيت، و طالب الخير من أعدائه، و طالب الفضل من اللّئام، و الداخل بين اثنين في سرّ لم يدخلاه فيه، و المستخفّ بالسلطان، و الجالس في مجلس ليس له باهل، و المقبل بالحديث على من لا يسمع منه. يا عليّ! حرّم اللّه الجنّة على كلّ فاحش بذيّ لا يبالي ما قال و لا ما قيل له.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! سزاوار است كه در مؤمن هشت خصلت باشد: و قار و آرامش نزد فتنه و گرفتاريهائى كه مردم را پريشان ميكند، و شكيبائى نزد بلاء، و سپاسگزارى در موقع وسعت و گشايش، و قناعت بآنچه كه خداوند با عزت و جلال روزى او قرار داده، بدنش از (بسيارى كار و عبادت) او در رنج و مشقت است و مردم از (شرور) وى در راحتى و آسايش باشند. يا على! چهار طايفه ‏اند كه دعاء ايشان رد نميشود: امام عادل (يعنى پيشوا و رئيسى كه با مردم بعدالت رفتار كند) و پدرى كه در باره فرزند خود دعا كند، و شخصى كه برادر دينى خود را در غياب و پشت سرش دعا نمايد، و كسى كه بر او ظلم و ستم شده باشد، خداوند با جلالت (بشخص مظلوم هنگامى كه بر ظالم خود نفرين ميكند) ميفرمايد: بعزت و جلال خودم سوگند كه البته (از ستمگرت) انتقام تو را ميكشم گرچه پس از گذشتن زماني باشد. يا على! هشت طايفه ‏اند كه اگر اهانت شوند بايد ملامت و سرزنش نكنند مگر خودشان را: كسى كه بدون دعوت بسر سفره طعامى برود (مهمان ناخوانده) و مهمانى كه بر صاحب خانه فرمانفرمائى كند، و كسى كه از دشمنان خود خير و نيكى خواهد، و كسى كه از پست فطرتان و ناكسان فضل و بخشش طلب نمايد، و كسى كه در ميان راز و سخنان پنهان دو نفر بدون اجازه آنها وارد شود، و كسى كه سلطان را سبك بشمارد، و كسى كه در محل و مكانى كه لياقت آن را ندارد بنشيند، و كسى كه حديث و سخن براى كسانى گويد كه از او قبول ننمايند. يا على! خداوند بهشت را حرام كرده است بر هر فحش دهنده ناسزاگوئى كه از آنچه بمردم گويد و مردم بر او ميگويند باك نداشته باشد.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! طوبى لمن طال عمره و حسن عمله. يا عليّ! لاتمزح فيذهب بهاؤك، و لا تكذب فيذهب نورك، و إيّاك و خصلتين: الضجر و الكسل، فانّك إن ضجرت لم تصبر على حقّ، و إن كسلت لم تودّ حقّا. يا عليّ لكلّ ذنب توبة إلّا سوء الخلق، فانّ صاحبه كلّما خرج من ذنب دخل في ذنب. يا عليّ! أربعة أسرع شي‏ء عقوبة: رجل أحسنت إليه فكافاك بالاحسان إساءة، و رجل لا تبغي عليه و هو يبغي عليك، و رجل عاهدته على أمر فوفيت له و غدربك، و رجل وصل قرابته فقطعوه. يا عليّ! من استولى عليه الضّجر رحلت عنه الرّاحة. يا عليّ! إثنتا عشرة خصلة ينبغي للرّجل المسلم أن يتعلّمها على المائدة، أربع منها فريضة، و أربع منها سنة، و أربع منها أدب، فأمّا الفريضة: فالمعرفة بما يأكل و التسمية و الشكر و الرضا. و أمّا السنة: فالجلوس على الرجل اليسرى و الأكل بثلاث أصابع، و أن يأكل ممّا يليه، و مصّ الأصابع، و أمّا الأدب: فتصغير اللقمة و المضغ الشديد و قلّة النظر في وجوه الناس و غسل اليدين.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! خوشا بحال كسى كه عمرش طولانى و عملش نيكو باشد. يا على! مزاح و شوخى مكن كه ارزش و آبرويت ميرود و دروغ مگو كه صفاى قلبت ميرود و از دو خصلت دورى نما و بپرهيز: دلتنگى و كسالت، زيرا اگر غمناك و دلتنگ شوى بر هيچ امر حقى صبر و شكيبائى ننمائى، و اگر كسالت و سستى در خود راه دهى هيچ حقى (از حقوق خالق و مخلوق) را اداء نميكنى. يا على! براى هر گناهى توبه ‏اى باشد جز بدى اخلاق، زيرا شخص بد خلق هر گاه (در نتيجه توبه) از گناهى بيرون آيد (باز بواسطه بد خلقيش) در گناه ديگرى داخل شود. يا على! چهار عمل و گناه است كه عقوبت آنها (و ثمرات و آثار بد دنيويشان از گناهان ديگر) زودتر باشد: شخصى كه نسبت باو احسان و نيكى بنمائى پس او در مقابل احسان تو بدى كند، و شخصى كه تو بر او ظلم و ستم نكنى و او بر تو ستم نمايد، و شخصى كه با او بر امرى عهد و پيمان ببندى پس تو نسبت باو بعهد خود وفا كنى و او بتو مكر كند و شخصى كه صله رحم كند (با خويشاوندانش اظهار محبت نمايد) پس خويشاوندانش از او دورى كنند. يا على! كسى كه دلتنگى و پريشانى خاطر بر او چيره گردد راحت و آسايش از او سلب شود و برود. يا على! دوازده خوى نيك است كه براى شخص مسلمان سزاوار است كه آنها را جهت غذا خوردن ياد گيرد، چهار از آنها رعايتش لازم است و چهار (ديگر) از آنها مستحب است و چهار از آنها ادب است، اما آنچه فريضه است: پس شناختن آنچه را كه ميخورد (مباح بودن آن را بداند) و نام خدا بردن و شكرگزارى نمودن و راضى و خوشنود بودن (بآنچه خداوند روزى او فرموده) است، و اما آنچه كه مستحب است: نشستن و تكيه دادن بر پاى چپ و بسه انگشت غذا خوردن و از غذاهاى نزديك خود خوردن و ليسيدن انگشتان (پس از غذا خوردن) است، و اما آن چهار خصلتى كه ادب است: پس كوچك نمودن لقمه و بسيار جويدن غذا و در صورتهاى مردم كم نگريستن و هر دو دست را شستن است.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! خلق اللّه الجنّة من لبنتين: لبنة من ذهب و لبنة من فضة، و جعل حيطانها الياقوت و سقفها الزبرجد، و حصاؤها اللّؤلؤ، و ترابها الزعفران و المسك الأذفر، ثمّ قال لها تكلّمي فقالت: لا إله إلّا اللّه الحيّ القيّوم، قد سعد من يدخلني، فقال اللّه جلّ جلاله: و عزّتي و جلالي و لا يدخلها مدمن خمر و لا نمّام و لا ديّوث و لا شرطي و لا مخنّث و لا نبّاش و لا عشّار و لا قاطع رحم و لا قدرىّ. يا عليّ! كفر باللّه العظيم من هذه الامّة عشرة: القتّال و الساحر و الدّيوث و ناكح المرأة حراما في دبرها و ناكح البهيمة و من نكح ذات محرم و الساعي في الفتنة و بائع السلاح من أهل الحرب و مانع الزكاة و من وجد سعة فمات و لم يحجّ. يا عليّ! لا وليمة إلّا في خمس: في عرس أو خرس أو عذار أو وكار أو زكار. فالعرس: التزويج، و الخرس: النفاس بالولد، و العذار: الختان، و الوكار في شراء الدار، و الزكار: الرجل يقدم من مكّة. يا عليّ! لا ينبغي للعاقل أن يكون ظاعنا إلّا في ثلاث: مرمّة لمعاش أو تزوّد لمعاد أو لذّة في غير محرّم. يا عليّ! ثلاثة من مكارم الأخلاق في الدّنيا و الاخرة: أن تعفو عمّن ظلمك و تصل من قطعك و تحلّم عمّن جهل عليك.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! خداوند (قصرهاى) بهشت را از دو (قسم) خشت آفريد، يك خشت از طلا و يك خشت از نقره، و ديوارهاى آن را ياقوت و سقف آن را زبر جد و ريگهاى آن را مرواريد و خاك آن را زعفران و مشك پر بوى قرار داد، سپس خداوند ببهشت فرمود: سخن بگو پس گفت: لا آله الا اللَّه الحى القيوم‏  (نيست خدائى جز خداى زنده نگهدارنده) البته كسى كه داخل من شود سعادتمند و نيك بخت گرديده، پس خداوند با جلالت فرمود: بعزت و جلال خودم سوگند، در بهشت وارد نشود كسى كه هميشه شراب ميخورد و نه سخن چين و نه بى‏غيرت سازش دهنده بين دو نفر را بجهت جماع حرام و نه كمك و يار ظالم و نه كسى كه لواط ميدهد و نه كسى كه نبش قبر ميكند و نه ده‏يك‏گيرنده (گمرك‏چى) و نه كسى كه قطع رحم كند (بخويشاوندانش رسيدگى و محبت ننمايد) و نه كسى كه عقيده‏مند باشد كه خداوند همه اعمال و افعال بندگانش را بخودشان واگذار فرموده و كارهاى آنها هيچ گونه ربطى بخداوند ندارد. يا على! ده طايفه از اين امت بخداوند با عظمت كفر آورده ‏اند (ايمان خود را ببدى اعمال و گناهانشان پوشانده ‏اند و اگر موفق بتوبه نشوند در شدت و سختى عذاب مانند كفار باشند) كسى كه قتل نفس نمايد و ساحر و آنكه با محرم خود (با زنى كه نسبت باو محرم است و نميشود بنكاح خويش در آورد مانند مادر و خواهر زنا و) جماع كند و كسى كه در فتنه‏انگيزى كوشا باشد و فروشنده اسلحه جنگى بكافر حربى (در موقع جنگ كفار با مسلمين) و كسى كه از دادن زكاة مال خويش خود دارى كند و كسى كه داراى ثروت و مال و استطاعت باشد پس بميرد در حالى كه حج نكرده باشد. يا على! وليمه دادن در پنج مورد مطلوب و محبوب است: در عروسى يا ولادت فرزند يا ختنه كردنش يا خريدن خانه يا مراجعت از مكه. يا على! سزاوار نيست براى عاقل كه سفر كند مگر براى سه چيز: اصلاح امر معيشت و زندگى، يا آماده ساختن زاد و توشه براى روز قيامت و عالم آخرت، يا جهت استفاده از لذتى كه حرام نباشد. يا على! سه عمل است كه در دنيا و آخرت از نيكيهاى اخلاق (و خويهاى پسنديده) باشد: عفو و گذشت نمودنت از كسى كه بتو ستم كرده، و پيوند و دوستى كردنت با خويشاوندانى كه با تو قطع رحم نموده‏اند، و حلم و بردباريت نسبت بكسى كه عمل و رفتار جاهلانه بر تو روا داشته (اهانت كرده).

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! بادر بأربع قبل أربع: شبابك قبل هرمك، و صحّتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك، و حياتك قبل موتك. يا عليّ! كره اللّه عزّ و جلّ لامّتي العبث في الصلاة و المنّ في الصّدقة و اتيان المساجد جنبا و الضحك بين القبور و التطلّع في الدّور و النظر إلى فرج النساء لأنّه يورث العمى، و كره الكلام عند الجماع لأنّه يورث الخرس، و كره النوم بين العشائين لأنّه يحرم الرزق، و كره الغسل تحت السماء إلّا بمئزر، و كره دخول الأنهار إلّا بمئزر فانّ فيها سكّانا من الملائكة، و كره دخول الحمّام إلّا بمئزر، و كره الكلام بين الأذان و الإقامة في صلاة الغداة، و كره ركوب البحر في وقت هيجانه، و كره النوم فوق سطح ليس بمحجّر، و قال: من نام على سطح غير محجّر فقد برئت منه الذمّة، و كره أن ينام الرّجل في بيت وحده، و كره أن يغشى الرّجل إمرأته و هي حائض، فان فعل و خرج الولد مجذوما أو به برص فلا يلومنّ إلّا نفسه، و كره أن يكلّم الرّجل مجذوما إلّا أن يكون بينه و بينه قدر ذراع، و قال: فرّمن المجذوم فرارك من الأسد، و كره أن يأتي الرجل أهله و قد احتلم حتّى يغتسل من الإحتلام، فان فعل ذلك و خرج الولد مجنونا فلا يلومنّ‏ إلّا نفسه، و كره البول على شطّ نهر جار، و كره أن يحدث الرجل تحت شجرة أو نخلة قد أثمرت، و كره أن ينتعل الرجل و هو قائم، و كره أن يدخل الرجل بيت مظلم إلّا مع السراج. يا عليّ! آفة الحسب الافتخار. يا عليّ! من خاف اللّه عزّ و جلّ أخاف منه كلّ شي‏ء، و من لم يخف اللّه أخافه اللّه من كلّ شي‏ء.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! (بطاعات و كارهاى نيك) شتاب نما و پيشى گير در چهار حالت پيش از فرا رسيدن چهار حالت ديگر: در جوانى خود پيش از پيريت، و در سلامتى خود قبل از بيماريت، و در بى‏نيازى خود پيش از فقر و نيازمنديت، و در حال حيات و زنده بودن خود قبل از مردنت. يا على! خداوند با عزت و جلال خوش ندارد براى امت من كار بيهوده در نماز را (مانند بازى كردن با دست و صورت) و منت گزاردن در صدقه را، و بمسجد رفتن در حال جنابت را، و خنديدن بين قبرها را، و از بيرون خانه‏هاى مردم نگريستن بدرون‏ آنها را، و نگاه كردن بعورت زنان را (در حال مقاربت) زيرا آن باعث نابينائى فرزند شود، و خداوند خوش ندارد سخن گفتن در حال جماع را، زيرا آن سبب لال شدن فرزند گردد، و خداوند خوش ندارد خوابيدن بين نماز مغرب و عشاء را، زيرا آن موجب محروم گشتن از روزى شود، و خداوند خوش ندارد غسل كردن در زير آسمان را مگر بخود لنگى بسته باشد، و خوش ندارد داخل شدن در نهرها را جز بالنگ، زيرا در آنها ساكنينى از فرشتگان باشند، و خوش ندارد داخل شدن در حمام را بدون لنگ، و خوش ندارد سخن گفتن بين اذان و اقامه را در نماز صبح، و خوش ندارد سوار شدن كشتى را در وقت هيجان و طوفان دريا، و خوش ندارد خوابيدن بر بامى را كه حائلى از افتادن براى آن نباشد، و فرمود: كسى كه بر بام بى‏حائلى بخوابد پس ذمه خود را از او برى نمودم (اگر از بام بيفتد از بى‏پروائى خودش باشد) و خداوند خوش ندارد تنها خوابيدن شخص را در اطاق، و خوش ندارد جماع كردن مرد با زن خود را در حال حيض (مقصود از كراهت جماع با زن حائض، حرمت است) پس اگر اين كار را انجام دهد و فرزندى كه گرفتار بمرض خوره يا پيسى باشد بدنيا آيد پس بايد سرزنش نكند مگر خود را، و خداوند خوش ندارد سخن گفتن با كسى را كه مبتلا به بيمارى خوره است مگر در صورتى كه بين آن دو نفر بمقدار يكذراع فاصله باشد (ذراع از آرنج تا سر انگشتان است) و فرمود: از كسى كه به بيمارى خوره گرفتار است فرار كن مانند فرار نمودنت از شير، و خداوند خوش ندارد جماع كردن مرد با همسر خود را در حالى كه قبلا محتلم شده باشد تا آنكه از احتلامش غسل كند، پس اگر پيش از غسل جماع كند و فرزندش ديوانه بدنيا آيد پس نبايد سرزنش كند مگر خود را، و خداوند خوش ندارد بول كردن در آب نهر جارى را، و بول و غائط كردن زير درخت ميوه دار يا درخت خرماى ميوه‏دار را و كفش پوشيدن شخص را در حالى كه ايستاده است، و داخل شدن انسان را در اطاق تاريك بدون چراغ. يا على! آفت شرافت و بزرگى، افتخار نمودن است. يا على! كسى كه از خداوند با عزت و جلال بترسد خداوند هر چيزى را از او ميترساند و كسى كه از خدا نترسد خداوند او را از هر چيزى ميترساند.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! ثمانية لا تقبل منهم الصلاة: العبد الابق حتّى يرجع إلى مولاه، و النّاشزة و زوجها عليها ساخط، و مانع الزكاة و تارك الوضوء، و الجارية المدركة تصلّي بغير خمار، و إمام قوم يصلّي بهم و هم له كارهون، و السكران و الزّبّين و هو الّذي يدافع البول و الغائط. يا عليّ! أربع من كنّ فيه بنى اللّه له بيتا في الجنّة: من آوى اليتيم و رحم الضعيف و أشفق على والديه و رفق بمملوكه. يا عليّ! ثلاث من لقى اللّه عزّ و جلّ بهنّ فهو أفضل النّاس: من أوفى اللّه بما افترض عليه فهو من أعبد النّاس، و من ورع عن محارم اللّه فهو من أورع النّاس و من قنع بما رزقه اللّه فهو من أغنى النّاس. يا عليّ! ثلاث لا يطيقها أحد من هذه الامّة: المواساة للأخ بماله و إنصاف النّاس من نفسه و ذكر اللّه‏على كلّ حال، و ليس هو سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر، و لكن إذا ورد على ما يحرم عليه خاف اللّه عزّ و جلّ عنده و تركه. يا عليّ! ثلاثة إن أنصفتهم ظلموك: السّفلة و أهلك و خادمك، و ثلاثة لا ينتصفون من ثلاثة: حرّ من عبد و عالم من جاهل و قوىّ من ضعيف. يا عليّ! سبعة من كنّ فيه فقد استكمل حقيقة الإيمان، و أبواب الجنّة مفتّحة له: من أسبغ وضوئه و أحسن صلاته و أدّى زكاة ماله و كفّ غضبه و سجن لسانه و استغفر لذنبه و أدّى النصيحة لأهل بيته: يا عليّ! لعن اللّه ثلاثة: آكل زاده وحده و راكب الفلاة وحده و النّائم في بيت وحده. يا عليّ! ثلاثة يتخوّف منهنّ الجنون: التغوّط بين القبور و المشي في خفّ واحد و الرّجل ينام وحده. يا عليّ! ثلاث يحسن فيهنّ الكذب: المكيدة في الحرب و عدتك زوجتك و الإصلاح بين النّاس: و ثلاثة مجالستهم تميت القلب: مجالسة الانذال و مجالسة الأغنياء و الحديث مع النساء. يا عليّ! ثلاث من حقائق الايمان: الإنفاق مع الإعسار و إنصافك النّاس من نفسك و بذل العلم للمتعلّم. يا عليّ! ثلاث من لم تكن فيه لم يتم عمله: ورع يحجزه عن معاصي اللّه عزّ و جلّ، و خلق يداري به الناس، و حلم يردّ به جهل الجاهل. يا عليّ! ثلاث فرحات للمؤمن في الدّنيا: لقاء الإخوان و تفطير الصائم و التهجّد من آخر اللّيل. يا عليّ! أنهاك عن ثلاث خصال: الحسد و الحرص و الكبر. يا عليّ! أربع خصال من الشقاء: جمود العين و قسوة القلب و بعد الأمل و حبّ البقاء. يا عليّ! ثلاث درجات و ثلاث كفّارات و ثلاث مهلكات و ثلاث منجيات، فأمّا الدرجات: فإسباغ الوضوء في السبرات و انتظار الصلاة بعد الصلاة و المشي باللّيل و النهار إلى الجماعات. و أمّا الكفّارات: فإفشاء السّلام و إطعام الطعام و التهجد بالليل و النّاس نيام. و أمّا المهلكات: فشحّ مطاع و هوى متّبع و إعجاب المرء بنفسه. و أمّا المنجيات: فخوف اللّه في السر و العلانية و القصد في الغنى و الفقر و كلمة العدل في الرضا و السخط. يا عليّ! لا رضاع بعد فطام و لا يتم بعد احتلام. يا عليّ! سر سنتين برّ والديك، سر سنة صل رحمك، سر ميلا عد مريضا. سر ميلين شيّع جنازة، سر ثلاثة أميال أجب دعوة، سر أربعة أميال زر أخا في اللّه، سر خمسة أميال أغث الملهوف، سر ستّة أميال انصر المظلوم و عليك بالإستغفار.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! هشت طائفه ‏اند كه نمازشان قبول نميشود: بنده گريزپا كه از مولاى خود گريخته باشد تا هنگامى كه بنزد مولايش باز گردد، و زن ناسازگار با شوهر خود در حالى كه شوهرش بر او غضبناك باشد، و كسى كه زكاة نميدهد و كسى كه وضوء نگيرد و كنيز و دختر بالغه‏اى كه بى‏معجر (و چارقد و روسرى) نماز بخواند، و امام جماعتى كه با گروهى نماز ميخواند كه آنها باو ميل و رغبت نداشته باشند، و كسى كه مست باشد و كسى كه در حال خوددارى از بول و غائط نماز بخواند. يا على! چهار خصلت است كه آنها در هر كس باشد خداوند براى او خانه‏اى در بهشت بناء ميكند: كسى كه يتيمى را به پناه خود آورد و او را سرپرستى نمايد و بضعيف رحم كند و بپدر و مادر مهربانى كند و با غلام و كنيز خود مدارا كند (يعنى كارهاى سنگينى بر او تحميل نكند). يا على! سه خصلت است كه هر كس با داشتن آنها خداوند با عزت و جلال را ملاقات كند (از دنيا برود) پس او برترين مردم است: كسى كه تمامى اعمالى را كه خداوند واجب فرموده كاملا بجاى آورد پس او از عابدترين مردم است، و كسى كه از حرامهاى خدا اجتناب كند پس او از پارساترين و پرهيزكارترين مردم است، و كسى كه قناعت نمايد بآنچه كه خداوند روزى او قرار داده پس او از بى‏نيازترين مردم باشد (داراى غناى طبع است و نظر بمال ديگران ندارد). يا على! سه عمل و كار است كه از اين امت هيچ كس طاقت آنها را ندارد: شريك قرار دادن برادر مؤمن خود را در مال خويش و با مردم بعدل و انصاف رفتار نمودن (در امورى كه بين او و مردم است حق و واقع را خودش اظهار نمايد) و در هر حال بياد خدا بودن، و مراد از اين ذكر لفظ (سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر) نيست بلكه مقصود آنست كه هر گاه بر حرامى وارد شود از خداوند با عزت و جلال بترسد و آن را ترك كند. يا على! سه طايفه ‏اند كه اگر چه بعدل و انصاف با ايشان رفتار نمائى بتو ستم خواهند نمود: مردمان دون و پست، و خاندانت و خدمتگزارت، و سه طايفه ‏اند كه بحقوقى كه بر سه گروه ديگر دارند نرسند: شخص آزاد از مملوك و بنده، و عالم و دانشمند از جاهل و نادان، و قوى و نيرومند از ضعيف و ناتوان (يعنى ضعيف از جهت ضعف و ناتوانى نميتواند حق قوى را اداء نمايد). يا على! هفت خصلت است كه آنها در هر كس باشد پس او داراى ايمان كامل است و درهاى بهشت براى وى گشوده است: كسى كه وضوى خود را كامل بگيرد و نماز خويش را نيكو گرداند (در وضو و نماز، واجبات و آداب مستحبه را رعايت نمايد) و زكاة مال خود را اداء نمايد و از غضب خود جلوگيرى كند و زبان خود را (از دروغ و غيبت و آنچه كه حرام است) حبس و جلوگيرى نمايد و براى گناه خود طلب آمرزش كند و خاندان و كسان خود را نصيحت و اندرز كند. يا على! خداوند سه گروه را از رحمت خود دور داشته: كسى كه توشه سفر خود را به تنهائى بخورد (اگر همسفر و رفيقى دارد از توشه‏اش باو ندهد) و كسى كه تنها به بيابان بى‏آب و علف سفر كند و كسى كه تنها در خانه بخوابد. يا على! سه كار است كه باعث ترس است كه ديوانگى بياورد: غائط و سرگين كردن بين قبرها، و در يك لنگه كفش راه رفتن و تنها خوابيدن. يا على! در سه مورد دروغ نيكو است: حيله در جنگ (با كفار و مشركين) و وعده دادن بزوجه و همسرت (با آنكه قصد وفاء بآن را نداشته باشى) و در مقام اصلاح و سازش دادن بين مردم، و سه طايفه‏ اند كه همنشينى با آنها قلب را ميميراند: همنشينى با مردمان پست و مجالست با ثروتمندان، و گفت و شنود با زنان. يا على! سه چيز است كه از لوازم ايمان حقيقى است: با تنگدستى انفاق كردن، و با مردم بعدل و انصاف رفتار نمودن، و علم و دانش را بطالب آن ياد دادن. يا على! سه صفت است كسى كه داراى آنها نباشد عملش تمام و كامل نشود: پرهيزكارى و ورعى كه او را از نافرمانيهاى خداوند باعزت و جلال و گناهان باز دارد، و خوى خوشى كه بواسطه آن با مردم مدارا و خوشرفتارى كند، و حلم و بردبارى كه بسبب آن رفتار جاهلانه نادانان را تحمل كند و از خود بر طرف نمايد.

يا على! سه چيز در دنيا باعث خوشحالى و شادى مؤمن است: ملاقات و ديدار برادران دينى، و افطار دادن بروزه‏دار، و بيدار بودن در آخر شب (بجهت عبادت). يا على! تو را از سه خصلت نهى ميكنم: حسد و طمع و (اظهار) بزرگى نمودن. يا على! چهار خصلت است كه از شقاوت است: خشگ بودن چشم (يعنى در مواردى كه گريه كردن محبوب و نيكو است مانند گريستن از خوف خداوند و بر مصائب اهل بيت طهارت عليهم السّلام چشمش خشگ باشد) و قساوت قلب (سنگدل بودن و رأفت و مهربانى نداشتن) و آرزوى دور و دراز نمودن، و بقاء و زيست كردن در دنيا را دوست داشتن. يا على! سه كار است كه موجب درجه (و رفعت مقام انسان) است، و سه عمل است كه كفاره (بعضى) گناهان، و سه چيز باعث هلاكت و سه چيز سبب نجات انسان است، اما آن سه كارى كه باعث بالا رفتن درجه است: پس وضو ساختن كامل در هواى سرد و بعد از نماز انتظار نماز ديگر را داشتن و در شب و روز بنماز جماعت رفتن است. و اما آن سه عملى كه كفاره (بعضى از) گناهان است: پس آشكار نمودن سلام (با صداى بلند سلام كردن) و اطعام نمودن و بيدار گشتن است در شب (بجهت عبادت) در حالى كه مردم در خوابند. و اما آن سه چيزى كه موجب هلاكت است: پس بخل شديد توأم با حرص است كه بر قلب مسلط و از آن فرمانبردارى شود، و خواسته نفسانى است كه از آن پيروى شود و خودبينى و خودپسندى (و مغرور گشتن باعمال خود) است. و اما آن سه چيزى كه باعث نجات انسانست: پس در پنهان و آشكار از خدا ترسيدن و ميانه روى در حال ثروتمندى و فقر، و سخن عادلانه گفتن در حال خوشنودى و خشم و غضب است.

يا على! پس از آنكه كودك (از زنى شير بخورد و) از شير گرفته شود شير خوردنش (از زن ديگر) موجب نشر حرمت و محرميت نشود، و طفل بعد از محتلم شدن يتيم نباشد (پس از بلوغ و رسيدن بحدر شد، احكام يتيم مانند محجور بودن از تصرف در اموال براى او نيست). يا على! تا مقدار دو سال راه را سير نما و بپدر و مادر خود احسان و نيكى كن (حق پدر و مادر و احسان بايشان باندازه ‏اى مهم است كه اگر منوط بمسافرت دو سال راه هم باشد بايد رفت) و تا يك سال راه را به پيما و صله رحم نما (بخويشان خود محبت و رسيدگى كن) و يك ميل (يك سوم فرسخ) راه برو و بيمار را عيادت نما، و دو ميل راه را سير كن و جنازه‏ اى را تشييع نما، و سه ميل راه را به پيما و دعوت بمهمانى را اجابت بنما، و چهار ميل را سير كن و برادر دينيت را زيارت و ديدار نما، و پنج ميل راه را برو و پناهنده ‏اى را دادرسى نما، و شش ميل راه سير كن و مظلوم و ستمديده را يارى نما، و بر تو باد بطلب آمرزش (و هرگز از آن دست بر مدار).

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! للمؤمن ثلاث علامات: الصلاة و الزكاة و الصيام، و للمتكلّف‏ ثلاث علامات: يتملّق إذا حضر و يغتاب إذا غاب و يشمت بالمصيبة، و للظالم ثلاث علامات: يقهر من دونه بالغلبة و من فوقه بالمعصية و يظاهر الظلمة، و للمرائي ثلاث علامات: ينشط إذا كان عند النّاس و يكسل إذا كان وحده و يحبّ أن يحمد في جميع اموره، و للمنافق ثلاث علامات: إذا حدّث كذب و إذا وعد أخلف و إذا ائتمن خان. يا عليّ! تسعة أشياء تورث النسيان: أكل التفاح الحامض، و أكل الكزبرة و الجبن و سؤر الفار، و قرائة كتابة القبور، و المشي بين امرأتين، و طرح القمّلة و الحجامة في النقرة، و البول في الماء الراكد. يا عليّ! العيش في ثلاثة: دار قوراء و جارية حسناء و فرس قباء. يا عليّ! من انتمى إلى غير مواليه فعليه لعنة اللّه، و من منع أجيرا أجره‏ فعليه لعنة اللّه، و من أحدث حدثا أو آوى محدثا فعليه لعنة اللّه، فقيل يا رسول اللّه و ما ذلك الحدث؟ قال: القتل. يا عليّ! المؤمن من آمنه المسلمون علي أموالهم و دمائهم، و المسلم من سلم المسلمون من يده و لسانه، و المهاجر من هجر السّيئات. يا عليّ! أوثق عرى الإيمان الحبّ في اللّه و البغض في اللّه. يا عليّ! من أطاع امرأته أكبّه اللّه‏على وجهه في النّار، فقال عليّ عليه السّلام: و ما تلك الطاعة؟ قال صلّى اللّه عليه و آله: يأذن لها في الذهاب إلى الحمّامات و العرسات و النائحات و لبس الثياب الرقاق. يا عليّ! إنّ اللّه تبارك و تعالى قد أذهب بالإسلام نخوة الجاهليّة و تفاخرهم بآبائهم، لأنّ النّاس من آدم و آدم من تراب و أكرمهم عند اللّه أتقاهم. يا عليّ! من السّحت ثمن الميتة و ثمن الكلب و ثمن الخمر و مهر الزّانيه و الرشوة في الحكم و أجر الكاهن. يا عليّ! من تعلّم علما ليماري به السفهاء أو يجادل به العلماء أو ليدعو الناس إلى نفسه فهو من أهل النار.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! براى مؤمن سه علامت است: نماز و زكاة و روزه، و براى كسى كه ايمان را بخود مى‏بندد (و اعتقاد و ايمان حقيقى و واقعى براى او نيست) سه علامت است: هنگامى كه حاضر (و نزد مردم) باشد تملق ميگويد و چاپلوسى ميكند، و چون غايب شود (از نزد همان كسانى كه نسبت بآنها چاپلوسى ميكرد برود از آنان) غيبت مينمايد، و مصيبت زده‏گان را بسبب مصيبت و گرفتارى شماتت و سرزنش ميكند، و براى ظالم و ستمگر سه نشانه است: بر زير دستان تجاوز و تعدى مينمايد و اميران و زبردستان خود را نافرمانى ميكند و ستمكاران را پشتيبانى مينمايد، و براى رياكار سه علامت است: هر گاه نزد مردم باشد در طاعات شتاب و كوشش مينمايد و چون تنها باشد (و كسى عمل او را نبيند) در طاعات سستى ورزد و بر او سخت باشد، و دوست دارد كه بر همه امور و اعمالش ستايش شود، و براى منافق (كسى كه اظهار ايمان ميكند و در باطن اعتقاد بخداوند و معاد ندارد) سه نشانه است: هنگامى كه حديث و سخنى را نقل نمايد دروغ گويد و چون وعده‏اى دهد وفا نكند و هر گاه امانتى بوى سپرده شود خيانت ميكند. يا على! نه چيز است كه باعث فراموشى مى‏شود: خوردن سيب ترش و گشنيز و پنير و نيم خورده موش، و خواندن نوشته روى قبرها و از بين دو زن عبور نمودن و انداختن شپش و در گودى پشت (گردن) حجامت كردن و در آب غير جارى بول كردن. يا على! عيش و خوشى زندگى در سه چيز است: خانه با وسعت و بزرگ، وزن جوان نيكو و زيبا و اسب شكم باريك. يا على! كسى كه خود را نسبت بدهد بغير ائمه معصومين عليهم السّلام پس بر اوست لعنت خدا (از رحمت خداوند دور است) و كسى كه اجرت اجيرش را ندهد پس بر اوست لعنت‏ خدا، و كسى كه تازه ‏اى پديد آورد يا پديد آورنده تازه ‏اى را پناه دهد پس بر اوست لعنت خدا، پس عرض شد اى رسول خدا آن تازه چيست؟ فرمود: كشتن (شخص بى‏گناه) است. يا على! مؤمن كسى است كه مسلمانان او را بر مال و جانشان امين قرار دهند، و مسلمان كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش در سلامت باشند، و مهاجر كسى است كه گناهان را ترك نمايد (و از آنها دورى كند و كسى كه از بلاد مشركين ببلاد مسلمين بيايد و بر روش و اعمال زشت خود ثابت باشد مهاجر حقيقى نيست). يا على! محكمترين دست آويزهاى ايمان و دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا است (براى دوستى با خداوند هر كس و هر چيز كه محبوب پروردگار اوست دوست بدارد و هر چيز را كه خدا دشمن دارد او نيز دشمن بدارد). يا على! كسى كه زوجه خود را (در گناهان و نافرمانى خدا) اطاعت و فرمانبردارى كند خداوند او را بر رو در آتش ميافكند، پس حضرت امير المؤمنين (ع) عرض كرد چيست آن اطاعت؟ رسول خدا (ص) فرمود: بزوجه ‏اش اذن بدهد در رفتن بحمامها و عروسيها و نوحه‏خوانيها و پوشيدن جامه‏هاى نازك (مقصود موارد و مجالسى است كه زن در آنها از گناهان و نامحرمان اجتناب ننمايد). يا على! خداوند تبارك و تعالى بسبب اسلام، نخوت و كبر و غرور مردم زمان جاهليت و فخر و مباهات آنان بپدران كافرشان را از ميان برد، زيرا همه مردم از آدم آفريده شده ‏اند و آدم از خاك (آفريده شده) است و گرامى‏ترين مردم نزد خداوند پرهيزكارترين آنها است. يا على! از جمله مالهاى حرام، بهاى مردار (حيوانات) و بهاى سگ (غير شكارى و پاسبان) و بهاى شراب و اجرت (زنا دادن) زن زناكار و رشوه در حكم و اجرت جادوگر است. يا على! كسى كه علم و دانشى را فراگيرد براى آنكه با احمقان درافتد يا با دانشمندان مجادله كند يا براى اينكه مردم را بسوى خود بخواند (قلب آنها را متوجه بخود كند) پس او از اهل آتش است.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! إذا مات العبد قال الناس: ما خلّف؟ و قالت الملائكة: ما قدّم؟ يا عليّ! الدنيا سجن المؤمن و جنّة الكافر. يا عليّ! موت الفجأة راحة للمؤمن و حسرة للكافر. يا عليّ! أوحى اللّه تبارك و تعالى إلى الدّنيا أخدمي من خدمني و أتعبي من خدمك. يا عليّ! إنّ الدنيا لو عدلت عند اللّه عزّ و جلّ جناح بعوضة لما سقى الكافر منها شربة من ماء. يا عليّ! ما أحد من الأوّلين و الاخرين إلّا و هو يتمنّى يوم القيامة أنّه لم يعط من الدّنيا إلّا قوته. يا عليّ! شرّ النّاس من اتّهم اللّه في قضائه. يا عليّ! أنين المؤمن المريض تسبيح و صياحه تهليل و نومه على الفراش عبادة و تقلّبه من جنب إلى جنب جهاد في سبيل اللّه، فان عوفي مشى [يمشي‏] في النّاس و ما عليه ذنب. يا عليّ! لواهدى إلىّ كراع لقبلت و لودعيت إلى ذراع لأجبت. يا عليّ! ليس على النساء جمعة و لا جماعة و لا أذان و لا إقامة و لا عيادة مريض و لا اتّباع جنازة و لا هرولة بين الصفا و المروة و لا استلام الحجر و لا حلق و لا تولّى القضاء و لا (أن خ ل) تستشار و لا تذبح إلّا عند الضرورة و لا تجهر بالتّلبية و لا تقيم عند قبر و لا تسمع الخطبة و لا تتولّى التزويج و لا تخرج من بيت زوجها إلّا بإذنه، فان خرجت بغير إذنه لعنها اللّه و جبرئيل و ميكائيل، و لا تعطي من بيت زوجها شيئا إلّا بإذنه و لا تبيت و زوجها عليها ساخط و إن كان ظالما لها.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! هر گاه بنده ‏اى بميرد مردم ميگويند: چه چيز باقى گذاشته، و فرشتگان ميگويند: چه پيش فرستاده است؟ يا على! دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است (زندگى دنياى مؤمن در مقابل مقامات عاليه اخروى او مانند زندان وى است، و زندگى دنياى كافر نسبت بشكنجه و عذابهاى اخرويش بمنزله بهشت جهت او باشد).

يا على! مرگ ناگهانى براى مؤمن موجب راحتى و آسايش است (از زحمات و صدمات دنيا آسوده شود و در اثر ايمان و عمل و آمادگى وى بسفر آخرت و فراهم نمودن زاد و توشه آن، بمقامات عاليه و نعمتهاى جاودانى ميرسد) و براى كافر باعث حسرت و افسوس است (محروميت از نعمتهاى بهشت و جدائى از نعمتهاى دنيا موجب افسوس خوردن او شود كه اى كاش بسبب ايمان و عمل، سعادتمند و بهره‏مند از نعمتهاى بهشت ميگشتم). يا على! خداوند تبارك و تعالى بدنيا وحى فرمود كه خدمت نما بكسى كه (بوسيله فرمانبرداريش) بمن خدمت ميكند، و برنج و مشقت در آور كسى را كه (بسبب علاقه و حرص و آز و آرزويش) بتو خدمت مينمايد. يا على! همانا اگر دنيا نزد خداوند با عزت و جلال بقدر بال پشه ‏اى ارزش داشت البته جرعه‏ اى از آب دنيا را بكافر نمينوشاند و نميداد. يا على! هيچ كس از مردمان اولين و آخرين نيست مگر آنكه در روز قيامت آرزو ميكند اى كاش از دنيا باو جز بمقدار قوتش (سد رمق) داده نميشد (زيرا هر اندازه كه انسان از نعمتهاى دنيا بهره‏مند گردد بهمان مقدار بايد شكرانه آن نعمتها را بجا آورد و در غير رضاى خداوند صرف نكند ولى كم هستند اشخاصى كه شاكرند چنانچه خداوند ميفرمايد: وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ). يا على! بدترين مردم كسى است كه بخداوند در حكم و قضايش (بگمان آنكه تقدير الهى بخلاف مصلحت بوده) تهمت بزند. يا على! ناله مؤمن بيمار (در ثواب) مانند سبحان اللَّه گفتن است، و فرياد برآوردنش (بواسطه سختى بيمارى در اجر) مانند لا آله الا اللَّه گفتن است، و خواب او بر بسترش مانند عبادت است و از پهلو بپهلوى ديگر گرديدنش جهاد در راه خداوند است (ثواب جهاد دارد) پس اگر از بيماريش عافيت يابد در بين مردم راه ميرود در حالى كه بر او گناهى باقى نباشد (بيمارى او موجب بخشش گناهانش گشته). يا على! اگر پاچه گوسفندى بعنوان هديه بمن داده شود البته قبول مينمايم و اگر ببازوى گوسفندى دعوت شوم البته اجابت مينمايم (مقصود از كراهت، رد هديه و اجابت ننمودن‏ . يا على! نيست بر زنان نماز جمعه (جزء عدد واجب در آن نباشند) و نه نماز جماعت و نه اذان و نه اقامه و نه عيادت مريض و نه تشييع جنازه (تأكد استحباب در اين امور براى آنها نيست) و نه هروله در بين صفا و مروه و نه دست يا لب را بحجر الاسود گذاردن و نه تراشيدن سر (در تقصير احرام) و متصدى قضاوت نگردد و در امور از او مشورت نشود و ذبح نكند (متصدى سر بريدن حيوانى نشود) مگر موقع ضرورت، و صداى خود را به لبيك گفتن بلند نگرداند و نزد قبرى نايستد و خطبه نماز جمعه را نشنود و متصدى تزويج نگردد (بهتر آن است كه با وجود مرد صيغه نكاح را جارى ننمايد) و از خانه شوهرش بيرون نرود مگر با اجازه او، و شب را بروز نياورد در حالى كه شوهرش بر او غضبناك باشد اگر چه شوهرش نسبت بوى ستمكار باشد (كارى نكند كه موجب خشم شوهرش شود و شبرا بصبح رساند و او خشمناك باشد گرچه شوهرش هم بر او ستم كرده باشد).

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! الإسلام عريان و لباسه الحياء و زينته الوفاء و مروّته العمل الصالح و عماده الورع، و لكلّ شي‏ء أساس و أساس الإسلام حبّنا (حبّ خ ل) أهل البيت [بيتي‏]. يا عليّ! سوء الخلق شوم و طاعة المرأة ندامة. يا عليّ! إن كان الشوم في شي‏ء ففي لسان المرأة. يا عليّ! نجا المخفّفون و هلك المثقلون. يا عليّ! من كذب علىّ متعمّدا فليتبوّء مقعده من النّار. يا عليّ! ثلاثة يزدن في الحفظ و يذهبن البلغم: اللّبان و السواك و قرائة القرآن. يا عليّ! السواك من السنّة و مطهّر للفم و يجلو البصر و يرضى الرحمن و يبيض الأسنان و يذهب بالبخر و يشدّ اللّثة و يشهي الطعام و يذهب بالبلغم و يزيد في الحفظ و يضاعف الحسنات و تفرح به الملائكة. يا عليّ! النوم أربعة: نوم الانبياء على أقفيتهم، و نوم المؤمنين على أيمانهم و نوم الكفّار و المنافقين على أيسارهم، و نوم الشياطين على وجوههم. يا عليّ! ما بعث اللّه عزّ و جلّ نبيا إلّا و جعل ذريّته من صلبه و جعل ذريّتي من صلبك، و لولا أنت ما كانت لي ذريّة. يا عليّ! أربعة من قواصم الظّهر: إمام يعصى اللّه عزّ و جلّ و يطاع أمره، و زوجة يحفظها زوجها و هى تخونه، و فقر لا يجد صاحبه مداويا، و جار سوء في دار مقام (المقام خ ل).

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! اسلام برهنه است و لباس آن حياء است و زينت آن وفا است و مروت آن عمل صالح است (اسلاميت و اعتقاد بخداوند و ساير عقايد حقه، لوازم و آثارى دارد كه از جمله آنها حيا و شرم از اعمال قبيحه و وفاء بعهدهائى كه با خدا و خلق بسته و انجام دادن كارهاى شايسته و دارا بودن اخلاق و خويهاى پسنديده است) و قوام و ستون آن پارسائى و پرهيزكارى است، و براى هر چيز اساس و بنيانى است، و پايه و بنيان اسلام دوستى ما اهل بيت است. يا على! بدى اخلاق شوم است (ميمنت ندارد) و فرمانبردارى از زن باعث پشيمانى است. يا على! اگر در چيزى شوم بودن (و ميمنت نداشتن) باشد پس در زبان زن است (شوم بودن زبان زن بدى خلق اوست و البته شخص بد اخلاق ميمنت ندارد). يا على! سبكباران (از گناهان و مال و ثروت بسيار) نجات يافتند و آنان كه سنگين‏بارند هلاك شدند. يا على! كسى كه بر من عمدا دروغ ببندد جايگاه او آتش است. يا على! سه چيز است كه حافظه را زياد ميكند و بلغم را از بين ميبرد: كندر (در صورتى كه با مزاج شخص سازگار باشد) و مسواك كردن و قرائت قرآن. يا على! مسواك كردن از سنت (يعنى مستحب) است و پاك‏كننده دهان است و چشم را جلاء و روشنى ميدهد و خداوند را خوشنود مينمايد و دندانها را سفيد ميكند و بوى بد دهان را ميبرد و لثه را محكم ميسازد و رغبت بغذاء را زياد ميكند و بلغم را بر طرف ميسازد و حافظه را زياد ميكند و (اجر و پاداش) حسنات را دو چندان ميگرداند و بواسطه آن فرشتگان شاد ميشوند. يا على! خوابيدن چهار قسم است: خوابيدن پيمبران كه بر قفا و پشت‏شان باشد و خوابيدن مؤمنين كه بر طرف راست‏شان ميباشد، و خوابيدن كفار و منافقين كه بر طرف چپشان باشد، و خوابيدن شياطين كه بر رويشان است. يا على! خداوند با عزت و جلال هيچ پيغمبرى را مبعوث نگردانيد مگر اينكه فرزندان او را از صلب خودش قرار داد و فرزندان مرا از صلب تو قرار داد و اگر تو نبودى براى من ذريه و فرزندانى نبود. يا على! چهار چيز از شكننده‏هاى پشت است (پشت انسان را ميشكند) پيشوائى كه (كسى كه مقام و رياست دنيوى براى او باشد) خداوند با عزت و جلال را معصيت و نافرمانى ميكند و امر و فرمان (نامشروع) او اطاعت شود، و زنى كه شوهرش او را حفظ ميكند و او بشوهرش خيانت كند، و فقر و فاقه ‏اى كه صاحبش چاره‏ اى براى آن نمى‏يابد، و همسايه بدى كه انسان در منزل مسكونى خود داشته باشد.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! إنّ عبد المطّلب سنّ في الجاهليّة خمس سنن أجراها اللّه عزّ و جلّ له في الإسلام: حرّم نساء الاباء على الأبناء فأنزل اللّه عزّ و جلّ «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ» و وجد كنزا فأخرج منه الخمس و تصدّق به فأنزل اللّه عزّ و جلّ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ الاية. و لمّا حفر زمزم سمّاها سقاية الحاجّ فأنزل اللّه تبارك و تعالى: «أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ‏ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ» الاية. و سنّ فى القتل مائة من الإبل فأجرى اللّه عزّ و جلّ ذلك في الإسلام، و لم يكن للطواف عدد عند قريش فسنّ لهم عبد المطّلب سبعة أشواط فأجرى اللّه عزّ و جلّ ذلك في الإسلام. يا عليّ! إنّ عبد المطّلب كان لا يستقسم بالأزلام و لا يعبد الأصنام و لا ياكل ما ذبح علي النّصب و يقول: أنا على دين أبي إبراهيم عليه السّلام. يا عليّ! أعجب النّاس ايمانا و أعظمهم يقينا قوم يكونون في آخر الزّمان لم يلحقوا النبيّ و حجب عنهم الحجّة فآمنوا بسواد على بياض. يا عليّ! ثلاث يقسين القلب: إستماع اللّهو و طلب الصيد و اتيان باب السلطان. يا عليّ! لا تصلّ في جلد ما لا تشرب لبنه و لا تأكل لحمه، و لا تصلّ في ذات الجيش و لا في ذات الصلاصل و لا في ضجنان. يا عليّ! كل من البيض ما اختلف طرفاه و من السمك ما كان له قشور و من الطير مادفّ، و اترك منه ما صفّ، و كل من طير الماء ما كانت له قانصة أو صيصية. يا عليّ! كلّ ذي ناب من السباع و مخلب من الطير فحرام أكله، إلى أن قال: يا عليّ! لا يقتل والد بولده. يا عليّ! لا يقبل اللّه عزّ و جلّ دعاء قلب ساه. يا عليّ! نوم العالم أفضل من عبادة العابد الجاهل. يا عليّ! ركعتان يصلّيهما العالم أفضل من ألف ركعة يصلّيها غير العالم. يا عليّ! لا تصوم المرأة تطوّعا إلّا بإذن زوجها، و لا يصوم العبد تطوّعا إلّا بإذن مولاه، و لا يصوم الضيف تطوّعا إلّا باذن صاحبه. يا عليّ! صوم يوم الفطر و صوم يوم الأضحى حرام، و صوم الوصال حرام. و صوم الصمت حرام، و صوم نذر المعصية حرام، و صوم الدهر حرام. يا عليّ! في الزّنا ستّ خصال: ثلاث منها في الدّنيا و ثلاث منها في الاخرة: فأمّا الّتي في الدّنيا فيذهب بالبهاء و يعجّل الفناء و يقطع الرّزق، و أمّا الّتي في الاخرة فسوء الحساب و سخط الرّحمن و الخلود في النّار.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! همانا عبد المطلب در جاهليت پنج سنت قرار داد كه خداوند با عزت و جلال آنها را براى خاطر او در اسلام جارى گردانيد: زنان پدران را بر پسران حرام نمود پس خداوند با عزت و جلال آيه: وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ را نازل فرمود (يعنى با زنان پدران خود ازدواج نكنيد) و گنجى يافت و يك پنجم آن را جدا كرده و صدقه داد پس خداوند با عزت و جلال آيه: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ را نازل فرمود (و بدانيد آنچه از فوائد مالى كه بدست مى‏آوريد پس يك پنجم آن براى خداوند است) و زمانى كه چاه زمزم را حفر نمود آن را سقاية الحاج نام نهاد پس خداوند تبارك و تعالى آيه: أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ را نازل فرمود (يعنى آيا قرار داديد آب دادن حجاج و تعمير مسجد الحرام را در فضل بمنزله كسى كه ايمان بخداوند و روز قيامت آورده) و در قتل نفس (ديه قتل اشتباهى) صد شتر قرار داد پس خداوند با عزت و جلال آن را در اسلام جارى گردانيد، و نزد قريش براى طواف (خانه خدا) شماره معينى نبود پس عبد المطلب براى آنان هفت شوط (هفت بار گرديدن) قرار داد پس خداوند با عزت و جلال آن را در اسلام جارى گردانيد. يا على! همانا عبد المطلب بتيرهائى كه فال گرفتن بآنها بين عرب معمول بود فال نميگرفت (در زمان جاهليت در سفرها و كارهاشان بتيرهائى كه بى‏پر و پيكان بود فال ميگرفتند و آنها را از لام ميناميدند) و بتها را نمى‏پرستيد و گوشت حيوانى را كه قربانى جهت بتهاى نصب شده بر اطراف خانه كعبه ذبح شده بود نميخورد و ميفرمود: من بر دين پدرم ابراهيم (ع) هستم. يا على! كسانى كه ايمانشان تعجب و شگفت آورنده‏ ترين مردم و يقين‏شان با عظمت‏ترين ايشانست جماعتى هستند در آخر الزمان كه خدمت پيغمبر (ص) نرسيدند و حجت (و امام) از آنها غايب و پوشيده شود پس بسبب سياهى بر سفيدى (خطوط قرآن مجيد و احاديث) ايمان آورند. يا على! سه كار است كه قساوت قلب مى‏آورد: بلهو (موسيقى و ساز و آواز) گوش فرا دادن و (بجهت تفنن) در پى صيد و شكار رفتن، و بدر خانه سلطان ظالم راه يافتن. يا على! در پوست حيوانى كه شيرش را نمى‏آشامى و گوشت آن را نميخورى نماز نخوان، و در ذات الجيش (رود خانه‏ايست بين مكه و مدينه) و در ذات الصلاصل و در ضجنان (نام دو محل است در راه مكه) نماز نخوان. يا على! از تخم پرندگان آنچه را كه دو طرف آن مساوى نيست بخور، و از ماهيان آنچه را كه داراى پولك است بخور، و از پرندگان آن را كه هنگام پرواز بال ميزند بخور و آنكه بالهاى خود را صاف نگه ميدارد نخور، و از پرندگان آبى آنچه را كه داراى چينه‏دان است يا داراى خاريست كه در عقب پا ميرويد بخور. يا على! هر صاحب دندان نيشى از درندگان و هر صاحب چنگال از پرندگان خوردن گوشت آنها حرام است، تا آنجا كه فرمود: يا على! پدر بواسطه كشتن پسر خود كشته (و قصاص) نميشود. يا على! خداوند با عزت و جلال دعاى كسى را كه قلب او متوجه (بخداوند) نباشد قبول (و مستجاب) نميفرمايد. يا على! خواب دانشمند از عبادت عابد نادان برتر است. يا على! دو ركعت نمازى كه عالم و دانشمند بجا آورد برتر است از هزار ركعت نمازى كه بجاى مى‏آورد آن را كسى كه عالم و دانشمند نيست. يا على! زن، روزه مستحبى نگيرد مگر با اذن شوهرش، و بنده روزه مستحبى نگيرد مگر با اذن مولاى خود، و مهمان روزه مستحبى نگيرد مگر با اذن ميزبانش. يا على! روزه روز عيد فطر و عيد قربان حرام است، روزه وصال (متصل كردن روزه‏اى را بروزه ديگر كه ميان آنها افطار نكند) حرام است، و روزه صمت (روزه‏ اى‏ كه در آن سكوت نمايد و با كسى سخن نگويد) حرام است، و روزه نذرى كه براى انجام دادن عمل حرامى باشد حرام است و هميشه روزه‏دار بودن (بضميمه عيد فطر و قربان) حرام است. يا على! در زنا شش خصلت و نتيجه بد است، سه نتيجه از آنها در دنيا و سه نتيجه از آنها در آخرت است، اما آن سه نتيجه‏اى كه در دنيا (براى زنا) ميباشد: جمال و زيبائى انسان را ميبرد و مرگ را نزديك نموده و روزى را قطع ميكند، و اما آن سه نتيجه‏اى كه در آخرت است: بدى و سختى حساب و غضب خدا و هميشه در آتش جهنم بودن است (مگر بسبب ايمان و شفاعت نجات يابد).

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! الرّبا سبعون جزء أيسره مثل أن ينكح الرجل امّه في بيت اللّه الحرام. يا عليّ! درهم ربا أعظم عند اللّه من سبعين زنية كلّها بذات محرم في بيت اللّه الحرام. يا عليّ! من منع قيراطا من زكوة ماله فليس بمؤمن و لا مسلم و لا كرامة له. يا عليّ! صلة الرحم تزيد في العمر. يا عليّ! إفتتح الطعام بالملح و اختتمه بالملح، فانّ فيه شفاء من اثنين و سبعين داء. يا عليّ! العقل ما اكتسب به الجنّة و طلب به رضا الرحمن. يا عليّ! لا صدقة و ذو رحم محتاج. يا عليّ! درهم في الخضاب أفضل من ألف درهم ينفق في سبيل اللّه تعالى و فيه أربع عشر خصلة: يطرد الرّيح من الاذنين و يجلو البصر و يلين الخياشيم و يطيب النكهة و يشدّ اللّثة و يذهب بالفني و يقلّ وسوسة الشيطان و يفرح به الملائكة و يستبشر به المؤمن و يغيظ به الكافر و هو زينة و طيب و يستحيي منه منكر و نكير و هو برائة له في القبر (قبره خ ل). يا عليّ! لا خير في قول إلّا مع الفعل و لا في نظر (منظر- خ ل) إلّا مع الخبرة (المخبر- خ ل) و لا في المال إلّا مع الجود و لا في الصدق إلّا مع الوفاء و لا في‏ العفّة إلّا مع الورع و لا في الصدقة إلّا مع النيّة و لا في الحياة إلّا مع الصّحة و لا في الوطن إلّا مع الأمن و السرور. يا عليّ! حرّم [اللّه‏] من الشاة سبعة أشياء: الدّم و المذاكير و المثانة و النخاع و الغدد و الطحال و المرارة. يا عليّ! لا تماكس في أربعة أشياء: في شراء الأضحيّة و الكفن و النسمة و الكرى إلى مكّة. يا عليّ! ألا اخبرك (كم- خ ل) بأشبهكم بي خلقا؟ قال: بلى يا رسول اللّه قال: أحسنكم خلقا و أعظمكم حلما و أبرّكم لقرابته و أشدّكم من نفسه إنصافا.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! (گناه) ربا هفتاد جزء است، آسانتر و كمتر آنها مانند (گناه) زنا كردن مرد است با مادر خود در خانه كعبه. يا على! يكدرهم ربا نزد خداوند (گناهش) بزرگتر است از هفتاد زنائى كه همه آنها در خانه كعبه با محرم خود باشد (با زنانى كه نميشود بنكاح خود در آورد مانند دختر و خواهر و عمه). يا على! كسى كه يك قيراط (يك بيستم دينار) از زكاة مال خود را ندهد پس مؤمن و مسلمان (كامل) نيست و احترام (مؤمن و مسلم كامل) براى او نباشد. يا على! صله رحم عمر را زياد ميكند. يا على! غذا خوردنت را بنمك آغاز نما و بآن پايان ده، زيرا در آن (در اول و آخر غذا قدرى نمك خوردن) شفاء از هفتاد و دو درد است. يا على! عقل قوه شريفه و نيروئى است كه بوسيله آن بهشت كسب شود و خوشنودى خداوند مهربان بآن طلب شود. يا على! صدقه (و احسان به بيگانگان) در حالى كه خويشاوندان محتاج و نيازمندند مقبول نباشد (و اجر و ثواب صدقه در آن نيست). يا على! يك درهمى كه در خضاب (رنگ و حنا بستن) صرف شود از هزار درهمى كه در راه خداى تعالى انفاق گردد برتر است (ثواب و پاداش آن بيشتر است) و در خضاب چهارده اثر نيك است: باد را از هر دو گوش ميبرد و روشنى چشم را زياد ميكند و بالاى بينى را نرم كرده و بوى بدن را نيكو گرداند و لثه را محكم سازد و لاغرى را ميبرد و وسوسه شيطان را كم ميكند و فرشتگان بواسطه خضاب خوشحال ميشوند و (چون خضاب نشانه شادى خضاب‏كننده است) مؤمن بوسيله آن شاد و مسرور ميگردد و كافر (از جهت عداوت با مؤمنين) بآن خشمناك مى‏شود، و آن زينت و بوى خوش است و منكر و نكير از آن (و از سخت‏گيرى بر خضاب‏كننده) حيا ميكنند و آن در قبر جهت وى باعث دورى عذاب است. يا على! فائده‏ اى در گفتار و سخنى نيست مگر آنكه توأم با عمل باشد و نه در نگاه كردن مگر با تجربه و دانش و نه در مال و ثروت مگر با جود و بخشش و نه در راستگوئى مگر با وفاء و نه در عفت مگر با ورع و پارسائى (بقصد اطاعت امر خدا) و نه در صدقه مگر با نيت (تقرب بخداوند) و نه در حيات و زندگى مگر با صحت و سلامتى و نه در وطن (خود زندگى نمودن) مگر با امنيت و شادمانى توأم باشد. يا على! خداوند (خوردن) هفت چيز را از گوسفند حرام كرده است: خون و آلت نرى و مثانه (جايگاه بول) و مغز حرام و غده‏ها و سپرز (كيسه سوداء) و كيسه صفراء. يا على! در چهار چيز قيمت و بهاء آنها را كم منما (در قيمت آنها سختگيرى مكن) در خريدن حيوان قربانى و كفن و غلام و كنيز و كرايه مركب جهت مسافرت بمكه. يا على! آيا خبر ندهم تو را از كسى كه از جهت خلق و خوى بمن شبيه‏ تر است؟ عرض كرد آرى اى رسول خدا، فرمود: (شبيه‏ترين شما بمن) آن كسى است از شما كه اخلاق او نيكوتر و حلم و بردباريش بيشتر و احسان و نيكى بخويشاوندانش بسيارتر و (در امورى كه بين او و مردم است مراعات حق و واقع و) انصافش بيشتر باشد.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! أمان لامّتي من الغرق إذاهم ركبوا السفن يقرؤوا: (فقرؤوا- خ ل) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ، سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ، بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ. يا عليّ! أمان لامّتي من السّرق: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏، إلى آخر السورة. يا عليّ! أمان لأمّتي من الهدم: إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً. يا عليّ! أمان لامّتي من الهمّ: لا حول و لا قوّة إلّا باللّه لا ملجأ و لا منجا من اللّه إلّا إليه. يا عليّ! أمان لامّتي من الحرق: إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ، وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ «الاية». يا عليّ! من خاف السباع فليقرء: لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ، إلى آخر السورة. يا عليّ! من استصعبت عليه دابّته فليقرء في اذنها اليمنى: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ. يا عليّ! من خاف ساحرا أو شيطانا فليقرء: إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ «الاية». يا عليّ! من كان في بطنه ماء أصفر فليكتب على بطنه آية الكرسي و يشربه فإنّه يبرى‏ء بإذن اللّه تعالى.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! براى امت من باعث ايمنى از غرق شدن است هنگامى كه آنها در كشتيها سوار شوند اينكه بخوانند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ، سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ، بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ. يا على! براى امت من موجب امن و امان از دزدى است (خواندن اين آيات:) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ (تا آخر سوره بنى اسرائيل). يا على! براى امت من باعث ايمنى از خراب شدن بناء است خواندن: إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا، وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً. يا على! براى امت من موجب ايمنى از هم و غم است (گفتن:) لا حول و لا قوة الا باللَّه لا ملجأ و لا منجا من اللَّه الا اليه. يا على! براى امت من باعث ايمن بودن از حريق و سوختن است خواندن اين آيه: إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ، وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ «تا آخر آيه». يا على! كسى كه از درندگان ميترسد پس بخواند: لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ «تا آخر سوره توبه». يا على! كسى كه حيوان سوارى او چموشى ميكند پس در گوش راست آن حيوان بخواند: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ. يا على! كسى كه از جادوگرى يا شيطانى بترسد پس بخواند: إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ «تا آخر آيه در سوره يونس». يا على! كسى كه در شكمش زرد آب باشد پس بر شكمش آية الكرسى را بنويسد و آن را بياشامد پس باذن خداى تعالى (از آن مرض) بهبودى و نجات يابد (مقصود آنست كه در صورت غلبه صفراء و زرد آب پس از تنظيف و تطهير شكم و وضو و غسل در صورت احتياج بآن آية الكرسى را با زعفران و امثال آن كه خوردنش ضرر بمزاج نرساند بر شكمش بنويسد و آن را در ظرفى با آب بشويد و بخورد).

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! حقّ الولد على والده أن يحسن إسمه و أدّبه و يضعه موضعا صالحا، و حقّ الوالد على ولده أن لا يسميّه باسمه و لا يمشي بين يديه و لا يجلس أمامه و لا يدخل معه الحمّام. يا عليّ! ثلاثة من الوسواس: أكل الطين و تقليم الأظفار بالأسنان و أكل اللّحية. يا عليّ! لعن اللّه والدين حملا ولدهما على عقوقهما. يا عليّ! يلزم الوالدين من ولدهما [و في رواية: من العقوق لولدهما إذا كان الولد صالحا] ما يلزم الولد لهما من عقوقهما. يا عليّ! رحم اللّه والدين حملا ولدهما على برّهما. يا عليّ! من أحزن والديه فقد عقّهما. يا عليّ! من اغتيب عنده أخوه المسلم و استطاع نصره فلم ينصره خذله اللّه في الدنيا و الاخرة. يا عليّ! من كفى يتيما في نفقته بماله حتّى يستغني وجبت له الجنّة. يا عليّ! لا فقر أشدّ من الجهل، و لا مال أعود من العقل، و لا وحدة أوحش من العجب، و لا عقل كالتدبير، و لا ورع كالكفّ عن محارم اللّه و عمّا لا يليق، و لا حسب‏ كحسن الخلق، و لا عبادة مثل التفكّر. يا عليّ! آفة الحديث الكذب، و آفة العلم النسيان، و آفة العبادة الفترة، و آفة الجمال الخيلاء، و آفة الحلم الحسد. يا عليّ! أربعة يذهبن ضياعا: الأكل على الشبع و السرّاج في القمر و الزرع في السبحة و الصنيعة عند غير أهلها. يا عليّ! من نسى الصلاة علىّ فقد أخطأ طريق الجنّة.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! حق فرزند بر پدرش اينست كه نام او را نيكو گرداند (نام نيكى جهت او انتخاب نمايد) و باو دانش و آداب و اخلاق نيك را بياموزد و (بجهت كسب و فرا گرفتن علم و صنعت) او را در محل شايسته‏اى بگذارد، و حق پدر بر فرزندش اينست كه پدرش را بنام او نخواند و در پيش روى پدر راه نرود و پيش روى او ننشيند (بجهت احترام پدر عقب سر او راه رود و بنشيند) و با او داخل حمام نشود. يا على! سه كار از وسواس است (از امورى است كه شيطان در قلب انسان القاء و وارد مينمايد، خاك و) گل خوردن و با دندان ناخنها را گرفتن و ريش را (با دندان) جويدن. يا على! خداوند از رحمت خود دور گردانيده پدر و مادرى را كه (بسبب بدرفتارى خودشان با فرزند و تكاليف سخت و سنگين بر او نهادن) فرزندشان را بر آزار و نافرمانى خود و عاق گرديدن وادار نمايند. يا على! پدر و مادر بجهت عاق شدن فرزند (شايسته نيكوكار كه بواسطه بدرفتارى و تكاليف سخت ايشان عاق گشته) بعقوبتى گرفتار شوند كه مانند عقوبت فرزندشان باشد كه بسبب آزردن ايشان و عاق شدن، بآن عقوبت مبتلا و گرفتار است. يا على! خداوند رحمت فرمايد پدر و مادرى را كه فرزند خود را باحسان و نيكى نمودن نسبت بخودشان وادار نمايند (بواسطه تربيت درست و خوشرفتارى نمودن نسبت بفرزند و پذيرفتن احسان و نيكى بمقدار توانائى او و گذشت و چشم پوشى از آنچه بر آن قدرت ندارد، فرزند را طورى بار بياورند كه باحسان و نيكى نمودن در باره آنها وادار شود). يا على! كسى كه پدر و مادر خود را محزون و غمگين گرداند (قلب آنها را برنجاند) پس ايشان را آزرده و عاق آنان گشته. يا على! كسى كه نزد او از برادر مسلمانش غيبت شود و بتواند كه او را يارى نمايد (غيبت‏كننده را از غيبت وى بازدارد) پس او را يارى نكند خداوند در دنيا و آخرت او را خوار گرداند. يا على! كسى كه يتيمى را بمال خود در مخارجش كفايت نمايد تا (از سرپرستى و از مال او) بى‏نياز شود البته براى او بهشت واجب مى‏شود. يا على! هيچ فقر و نيازمندى سخت‏تر و بدتر از جهل و نادانى نيست، و هيچ مال و دارائى پر فائده‏تر از عقل و خرد نباشد، و تنهائى وحشتناكتر از خود بينى نيست و خردى مثل عاقبت انديشى نيست و پارسائى مانند خوددارى نمودن از آنچه خداوند حرام فرموده و از اعمالى كه سزاوار نيست نباشد، و حسب و شرافتى مانند نيكى خلق و خوى نيست‏ و عبادتى مانند فكر و انديشه نمودن (در آفرينش مخلوقات جهان و نشانه‏هاى علم و قدرت خداوند) نباشد. يا على! آفت حديث و سخن، دروغ گفتن است (دروغگوئى ارزش و اعتماد و اطمينان بسخنان را از بين ميبرد) و آفت علم و دانش فراموشى است (فراموشى معلوماتى براى انسان باقى نميگذارد) و آفت عبادت و پرستش سستى است (سستى باعث مسامحه و خود دارى از عبادت شود) و آفت جمال و زيبائى تكبر است (تكبر زيبائيهاى ظاهرى و باطنى و اخلاقى را محو و نابود سازد) و آفت حلم و بردبارى حسد است. يا على! چهار چيز است كه هدر ميرود (ضايع و بيهوده باشد) در حال سير بودن غذا خوردن، و در مهتاب (و بودن وسيله روشنائى) چراغ افروختن، و در شوره‏زار زراعت كردن، و بمردم ناسپاس (و نمك نشناس) احسان و نيكى نمودن. يا على! كسى كه بر من صلوات فرستادن را (در اثر كوچك و سبك شمردن) ترك نمايد پس البته راه بهشت را گم كرده و بخطا رفته است.

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا عليّ! إيّاك و نقر الغراب و فريسة الأسد. يا عليّ! لئن أدخل يدي في فم التنّين إلى المرفق أحبّ إلىّ من أن أسأل من لم يكن ثمّ كان. يا عليّ! إنّ أعتى النّاس على اللّه القاتل غير قاتله و الضارب غير ضاربه. يا عليّ! من تولّى غير مواليه فقد كفر بما أنزل اللّه عزّ و جلّ. يا عليّ! إنّي رأيت إسمك مقرونا باسمي في أربعة مواطن فآنست بالنظر إليه: إنّي لمّا بلغت بيت المقدّس في معراجي إلى السماء وجدت على صخرتها «لا إله الّا اللّه محمّد رسول اللّه أيّدته بوزيره و نصرته بوزيره» فقلت لجبرئيل: من وزيرى؟ فقال: عليّ بن أبيطالب عليه السّلام، فلمّا انتهيت إلى سدرة المنتهى وجدت مكتوبا عليها: «إنّي أنا اللّه لا إله إلّا أنا وحدي، محمّد صفوتي من خلقي أيّدته بوزيره و نصرته بوزيره» فقلت لجبرئيل: من وزيرى؟ فقال: عليّ بن أبي طالب عليه السّلام، فلمّا جاوزت السدرة إنتهيت إلى عرش ربّ العالمين فوجدت مكتوبا على قوائمه:  «أنا اللّه لا إله إلّا أنا وحدي، محمّد حبيبي أيّدته بوزيره و نصرته بوزيره». يا عليّ! إنّ اللّه تعالى أعطاني فيك سبع خصال: أنت أوّل من ينشقّ عنه القبر معي، و أنت أوّل من يقف على الصّراط معي، و أنت أوّل من يكسى إذا كسيت و يحيى إذا حييت، و أنت أوّل من يسكن معي في العلّيّين، و أنت أوّل من يشرب معي من الرحيق المختوم الّذي ختامه مسك،

###وصية النبيّ لعليّ عليه السّلام‏

يا على! از منقار زدن كلاغ و چسباندن شير خود را بزمين بترس و دورى نما (سجده نمازت در سرعت و شتاب مانند منقار زدن كلاغ نباشد بلكه مراعات واجبات و مستحبات آن را بنما، و نيز در سجود خود را بزمين مانند شير نچسبان، مستحب است براى مرد كه شكم و دستهاى خود را از بند تا ببازو بزمين نچسباند). يا على! داخل نمودن دست خود تا بازو در دهان مار بزرگ محبوب‏تر است براى من از اينكه چيزى بخواهم از كسى كه نادار بوده سپس ثروتمند شده است. يا على! بتحقيق گردن كش‏ترين مردم نزد خدا كسى است كه شخصى را كه در صدد كشتن او نباشد بكشد و كسيرا كه در صدد زدن او نيست بزند. يا على! كسى كه پيروى كند غير امامان خود را پس بآنچه خداوند با عزت و جلال نازل فرموده كفر ورزيده است. چون بسى ابليس آدم روى هست - پس بهر دستى نشايد داد دست‏ . آنچه تو گنجش تو هم ميكنى -  زين تو هم گنج را گم ميكنى‏ . يا على! همانا من نام تو را در چهار موضع قرين و توأم با نام خود ديدم پس بنگاه نمودن بآن انس گرفتم: هنگامى كه در معراج خود بآسمان به بيت المقدس رسيدم يافتم بر سنگى كه در بيت المقدس بود (مكتوبى را كه نوشته بود) معبود و سزاوار پرستشى نباشد بجز خداوند، محمد رسول خداست او را بواسطه وزيرش كمك و يارى نمودم، پس بجبرئيل گفتم: كيست وزير من؟ گفت على بن ابى طالب، پس وقتى كه بسدرة المنتهى رسيدم (و آن مقامى است در آسمان كه منتهى اليه اعمال خلق است) يافتم كه بر آن نوشته شده بود: منم خداوندى كه نيست آفريدگارى غير من در حالى كه يگانه و بيهمتا ميباشم، محمد برگزيده من از خلق و بندگانم ميباشد، او را بوزيرش كمك و يارى نمودم، پس بجبرئيل گفتم كيست وزير من؟ گفت على بن ابى طالب (ع) پس زمانى كه گذشتم از سدرة المنتهى رسيدم بعرش خداوند پرورش دهنده جهانيان (عوالم غيب و شهود، گفته‏اند عرش دو قسم است: روحانى و جسمانى، اما عرش روحانى پس آن را عبارت از علم كمالى ذاتى خداوند كه محيط بظاهر و نهان موجودات تمام عوالم غيب و شهود است دانسته‏اند، اما عرش جسمانى پس آن را عبارت از فلك الافلاك كه محيط بفلكى است كه عبارت از كرسى جسمانى است كه فلك البروج باشد و محيط بتمام عوالم جسمانى است ميدانند) پس يافتم كه نوشته بود بر پايه‏هاى عرش كه منم خداوندى كه نيست خالقى غير من در حالى كه يگانه و بيهمتا ميباشم، و محمد دوست من است، او را بوزيرش كمك و يارى نمودم. يا علي! بتحقيق خداوند بزرگ عطا فرمود بمن در باره تو هفت خصلت (و خصوصيت) را تو اول كسى هستى كه قبر او با قبر من شكافته مى‏شود (روز قيامت من و تو در يكزمان از قبر خود بيرون آئيم براى حضور در محضر عدل پروردگار) و تو اول كسى هستى كه با من بر صراط (جهت شفاعت) توقف ميكند، و تو اول كسى هستى كه (باندام او لباسهاى بهشتى) پوشيده شود هنگامى كه من پوشيده ميشوم، و زنده مى‏شود (روز قيامت) هنگامى كه من زنده ميشوم، و تو اول كسى هستى كه با من در عليين سكونت ميكند (عليين درجه و مقام شامخ ابرار است، و از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه آن در آسمان هفتم است) و تو اول كسى هستى كه مينوشد با من از رحيق مختوم كه ختام آن مشك است (رحيق شراب خالص و خالى از هر گونه آلودگى است كه سر ظرف آن بمشگ مهر شده، يا آخرين چيز و اثرى كه از آن مى‏يابند و حس مينمايند هنگامى كه نوشنده آن دهان خود را باز ميكند بوى مشك باشد) .

###وصية النبيّ لسلمان

ثمّ قال صلّى اللّه عليه و آله لسلمان الفارسي رضى اللّه عنه: يا سلمان! إنّ لك في علّتك إذا اعتللت ثلاث خصال: أنت من اللّه تعالي بذكر و دعاؤك فيها مستجاب و لا تدع العلّة عليك ذنبا إلّا حطّته عنك، و متّعك اللّه بالعافية إلى انقضاء أجلك، ثم قال صلّى اللّه عليه و آله لأبي ذرّ رضي اللّه عنه: يا أباذر! إيّاك و السؤال فانّه ذلّ حاضر و فقر تتعجّله و فيه حساب طويل يوم القيامة، يا أباذر! تعيش وحدك و تموت وحدك و تدخل الجنّة وحدك، يسعد بك قوم من أهل العراق يتولّون غسلك‏  و كفنك [و تجهيزك‏] و دفنك. يا أباذر! لا تسأل بكفّك شيئا و إن أتاك شى‏ء فاقبله، ثمّ قال صلّى اللّه عليه و آله لأصحابه: ألا اخبركم بشراركم؟ قالوا بلى يا رسول اللّه، قال: المشّاؤن! بالنميمة المفرّقون بين الأحبّة الباغون للبرآء العيب.

###وصية النبيّ لسلمان

پس از آن نبى اكرم (ص) بسلمان فارسى (رضي الله عنه) فرمودند: اى سلمان همانا براى تو هنگام بيماريت هر گاه كه بيمار شوى سه خصلت (و فائده) باشد: تو بذكر و ياد خداى تعالى خواهى بود و دعاى تو در آن حال مستجاب است و آن بيمارى گناهى را بر تو وانميگذارد مگر آنكه آن را از تو بريزد و نابود كند (پس حضرت در باره سلمان دعا نموده و فرمودند:) خداوند تو را تا آخر عمرت بعافيت بهره‏مند فرمايد، سپس به ابا ذر فرمودند: اى ابا ذر، از سؤال (و چيزى بدون عوض از كسى خواستن) بپرهيز و دورى نما، زيرا آن ذلت و خوارى در پيش روى و فقر و نيازمندى است كه بعجله و شتاب بهر خود فراهم نمودى (و در روايات وارده از ائمه عليهم السّلام است كه سؤال و از مردم چيزى را خواستن موجب باز شدن درب هفتاد نوع از فقر است) و در سؤال نمودن بازجوئى طولانى در روز قيامت است، اى ابا ذر (در اواخر عمرت در غربت و) بتنهائى زندگانى خواهى كرد و در حالت غربت و تنهائى خواهى مرد و به تنهائى در بهشت وارد ميشوى‏ جماعتى از اهل عراق بواسطه تو سعادتمند ميگردند كه متصدى غسل و كفن و دفن تو ميشوند (عثمان و جناب ابى ذر را بربذه تبعيد نمود و چنانچه پيغمبر اكرم (ص) خبر دادند مبتلا بغربت و تنهائى گرديد و در همان جا از دنيا رفت و كاروانى از اهل عراق كه عبد اللَّه بن مسعود و مالك اشتر ميان آنها بودند آمده و عده دار غسل و كفن و دفن وى گشتند). اى ابا ذر، چيزى را بواسطه (دراز نمودن) دست حاجت خود از كسى مخواه و اگر چيزى را بعنوان تحفه و هديه بتو دادند پس آن را بپذير، سپس حضرت باصحاب خود فرمود: آيا شما را خبر ندهم ببدترين افراد از شما؟ عرض كردند آرى اى رسول خدا فرمود: كسانى هستند كه بجهت سخن‏چينى آمد و رفت ميكنند و بدين وسيله بين دوستان جدائى مياندازند و در مقام عيبجوئى نسبت بپاك‏دامنان بر مى‏آيند. ميان دو كس جنگ چون آتش است -  سخن چين بدبخت هيزم كش است‏.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

الحديث 1196 في وصيّة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لأبي ذر الغفاري رض‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (الفصل الخامس في وصيّة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لأبي ذر الغفاري رض) و جملة منها أنّه صلّى اللّه عليه و آله قال: يا أباذر! جعل اللّه جلّ ثناؤه قرّة عيني في الصلاة و حبّب إلىّ الصلاة كما حبّب إلى الجائع الطعام و إلى الظمآن الماء، و إنّ الجائع إذا أكل شبع و إنّ الظمآن إذا شرب روى و أنا لا أشبع من الصلاة. يا أباذر! أيّما رجل تطوّع في يوم و ليلة إثنتي عشرة ركعة سوى المكتوبة كان له حقّا واجبا بيت في الجنّة. يا أباذر! إنّك مادمت في الصلاة فانّك تقرع باب الملك الجبّار و من يكثر قرع باب الملك يفتح له. يا أباذر! إنّ العبد ليذنب الذنب فيدخل به الجنّة، فقلت: و كيف ذلك بأبي أنت و امّي يا رسول اللّه؟ قال: يكون ذلك الذنب نصب عينيه تائبا منه فارّا إلى اللّه عزّ و جلّ حتّى يدخل الجنّة. يا أباذر! الكيّس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت، و العاجز من اتّبع نفسه و هواها و تمنّى على اللّه عزّ و جلّ الأمانيّ. يا أباذر! و الّذي نفس محمّد بيده، لو أنّ الدنيا كانت تعدل عند اللّه جناح بعوضة أو ذباب ما سقى الكافر منها شربة من ماء. يا أباذر! إنّ الدنيا ملعونة، ملعون ما فيها الّا ما ابتغى به وجه اللّه، و ما من شي‏ء أبغض إلى اللّه تعالى من الدنيا، خلقها ثمّ عرضها فلم ينظر إليها، و لا ينظر إليها حتّى تقوم الساعة، و ما من شي‏ء أحبّ إلى اللّه من الايمان به و ترك ما أمر بتركه. يا أباذر! إذا رأيت أخاك قد زهد في الدنيا فاستمع منه فانّه يلقّن [يلقى‏] الحكمة، فقلت: يا رسول اللّه! و من أزهد الناس؟ قال صلّى اللّه عليه و آله: من لم ينس المقابر و البلى، و ترك فضل زينة الدنيا و آثر ما يبقى على ما يفنى و لم يعدّ غدا من أيّامه و عدّ نفسه من [في‏] الموتى. يا أباذر! حرث الآخرة العمل الصالح، و حرث الدنيا المال و البنون. يا أباذر! إذا دخل النور القلب انفسخ القلب و اتّسع [و استوسع‏] قلت: فما علامة ذلك بأبي أنت و امّي يا رسول اللّه؟ قال: الإنابة إلى دار الخلود و التّجافي عن دار الغرور و الإستعداد للموت قبل نزوله.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

1196- و نيز در همان كتاب و باب: فصل پنجم «در سفارش رسول خدا (ص) به ابى ذر غفارى» روايت شده و قسمتى از آن سفارش اينست كه آن حضرت (ص) فرمود: اى ابا ذر خداوند جل ثناؤه روشنائى چشم مرا در نماز قرار داده است، و نماز را نزد من محبوب قرار داده همان طور كه غذا براى شخص گرسنه و آب براى شخص تشنه محبوبست، و همانا گرسنه هر گاه غذائى بخورد سير ميگردد و تشنه هر گاه آبى بياشامد سيراب مى‏شود ولى من از نماز سير نميشوم. اى ابا ذر، هر مردى كه در يك شبانه روز غير از نمازهاى واجب، دوازده ركعت نماز مستحب بخواند خانه‏اى در بهشت براى او سزاوار و لازم است. اى ابا ذر، مادامى كه در حال نماز هستى البته درب خانه پادشاه جبار را (خداوندى كه نقصانها را تكميل و جبران ميفرمايد) ميكوبى، و كسى كه درب خانه پادشاهى را بكوبد (آن در) براى او باز مى‏شود. اى ابا ذر، همانا بنده گناهى را مرتكب مى‏شود پس بواسطه آن وارد بهشت ميگردد عرض كردم اى رسول خدا پدر و مادرم فداى تو باد چطور همچو چيزى امكان دارد؟ حضرت فرمود: آن گناه هميشه برابر چشمان او ميباشد (و هرگز آن را فراموش نميكند) و در مقام توبه از آن بر مى‏آيد و بسوى خداى با عزت و جلال فرار مينمايد (بخداوند و رحمت او پناه ميبرد) تا آنكه در بهشت داخل شود. اى ابا ذر، خردمند و زيرك كسى است كه نفس خود را بعبادت و پرستش خدا خوار و ذليل گرداند و بجهت آنچه پس از مرگ است كار و كوشش نمايد (طاعات و اعمال نيكى كه موجب آسايش و نعمتهاى الهى در عالم برزخ و آخرت شود انجام دهد) و عاجز و ناتوان كسى است كه از نفس (اماره) خود و خواسته آن پيروى كند و از خداوند با عزت و جلال آرزوهاى باطل و بيهوده را تمنى نمايد (مقامات عاليه بهشت را بخواهد و شب و روز و عمر خود را بهوس رانى بگذراند). اى ابا ذر، سوگند بآن كسى كه جان محمد در دست قدرت اوست، اگر دنيا نزد خداوند با بال پشه و مگسى برابر بود (و باين اندازه ارزش داشت خدا) بكافر شربتى از آب دنيا را نميداد (كه بياشامد). اى ابا ذر، همانا دنيا از رحمت خدا دور است (عالم جسم و جسمانى پست‏ترين عوالم است) و آنچه در آنست (از متاعهاى دنيوى نيز) از رحمت خدا دور است مگر چيزى كه بوسيله آن رضايت و خوشنودى خداوند طلب شود (و بواسطه آن سعادت و مقامات عاليه اخرويه تهيه و آماده گردد كه در اين صورت آن ممدوح ميباشد) و هيچ چيز نزد خداى تعالى مبغوض‏تر از دنيا نيست، آن را آفريد و معرض استفاده اهل دنيا گردانيد و توجهى بآن ننمود، و تا روز قيامت بر پا شود بآن توجهى نخواهد فرمود، و چيزى نزد خداوند محبوب‏تر از ايمان بذات مقدسش و ترك و واگذاشتن آنچه كه بترك آن فرمان داده است نميباشد. اى ابا ذر، هر گاه برادر (دينى) خود را ديدى كه در دنيا زهد ميورزد (و بدنيا و آلايش آن علاقه و ميل و رغبت ندارد) پس از او سخنانش را بشنو (و بگوش هوش خريدار باش) زيرا او علوم محكمه و دانش‏هاى الهى را مى‏آموزد، عرض كردم اى رسول خدا زاهدترين مردم كيست؟ فرمود: كسى كه قبرستان و پوسيدن (بدن خود) را فراموش نكند و زيادى زينت و آلايش دنيا را واگذارد و آنچه را كه باقى ميماند (از طاعات كه ثمرات آنها نابودشدنى نيست) بر آنچه كه فانى ميگردد (از امور دنيويه) برگزيند، و فردا و آينده را از روزهاى (عمر و زندگى) خود محسوب ندارد و خود را در زمره مردگان شمارد (از جهت كوشش در عبادت و آماده ساختن توشه سفر آخرت هر روز را آخر عمر خود پندارد). اى ابا ذر، زراعت آخرت، عمل صالح (و پسنديده و شايسته) است و زراعت دنيا مال و فرزندانند. اى ابا ذر، هر گاه نور (ايمان) داخل در دل (مؤمنى) گردد دل گشاده گشته و وسعت يابد، گفتم اى رسول خدا پدر و مادرم فداى تو باد نشانه آن چيست؟ فرمود: بازگشت نمودن بسراى جاودان (و باعمال و طاعاتى كه نتيجه و سود بخش در آخرت است رو آوردن) و از خانه غرور و فريبنده دنيا (كه متاعها و آلايش آن جالب قلوب است و اشخاص را فريب ميدهد) دورى كردن و براى مرگ پيش از فرا رسيدن آن (بواسطه ايمان و عمل و تخلق بخويهاى نيكو) مهيا و آماده گشتن است.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

يا أباذر! إذا تبعت جنازة فليكن عقلك فيها مشغولا بالتفكّر و الخشوع، و اعلم أنّك لاحق به. يا أباذر! الحقّ ثقيل مرّ و الباطل خفيف حلو، و ربّ شهوة ساعة تورث حزنا طويلا. يا أباذر! حاسب نفسك قبل أن تحاسب فهو أهون لحسابك غدا، و زن نفسك قبل أن توزن و تجهّز للعرض الأكبر يوم تعرض لا تخفى [منك‏] على اللّه خافية. يا أباذر! إنّ ربّك عزّ و جلّ يباهي الملائكة بثلاثة نفر: رجل في أرض قفر فيؤذن ثمّ يقيم ثمّ يصلّي فيقول ربّك للملائكة: انظروا إلى عبدي يصلّي و لا يراه أحد غيري فينزل سبعون ألف ملك يصلّون وراءه و يستغفرون له إلى الغد من ذلك اليوم، و رجل قام من اللّيل فصلّى وحده فسجد و نام و هو ساجد فيقول اللّه تعالى: انظروا إلى عبدي روحه عندي و جسده ساجد، و رجل في زحف فرّ أصحابه و ثبت هو يقاتل حتّى يقتل. يا أباذر! إنّ الأرض لتبكي على المؤمن إذا مات أربعين صباحا. يا أباذر! لا تصاحب إلّا مؤمنا و لا يأكل طعامك إلّا تقيّ و لا تاكل طعام الفاسقين. يا أباذر! لا تكن عيّابا و لا مداحا و لا طعّانا و لا مماريا «الخ».

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

اى ابا ذر، هر گاه عقب جنازه ‏اى بروى البته بايد عقل و خرد تو در باره آن مشغول بفكر و انديشه و خشوع باشد و بدان كه تو باو ملحق خواهى شد. اى ابا ذر، حق سنگين و تلخ است (براى اهل دنيا) و باطل سبك و شيرين است، و چه بسا دمى شهوترانى (و لحظه ‏اى هوسرانى و پيروى كردن از خواسته نفسانى) كه موجب غم و اندوه دراز (و پشيمانى در عالم برزخ و آخرت) گردد. اى ابا ذر، پيش از آنكه (روز قيامت باعمال تو رسيدگى شود و) محاسبه شوى تو خود اعمال خويشتن را حساب نما زيرا آن، حساب فرداى (قيامت) تو را آسانتر مينمايد و اعمال خود را سنجش نما پيش از آنكه اعمال تو (روز قيامت) سنجيده شود، و خود را براى عرضه اعمال (روز بزرگ قيامت) روزى كه بر خدا عرضه شوى و هيچ امر پوشيده و پنهانى بر خداوند پوشيده نخواهد بود مهيا و آماده نما. اى ابا ذر، همانا پروردگار با عزت و جلال تو بر فرشتگان بواسطه سه گروه مباهات مينمايد: (قدرت خود را در خلقت اين سه گروه و عطا فرمودن توفيق چنين اعمالى را بايشان اظهار ميدارد) مردى كه در زمين بى‏آب و گياهى اذان و سپس اقامه گويد و بعد نماز بخواند، پس پروردگار تو بفرشتگان ميفرمايد: بنده مرا بنگريد كه نماز ميخواند و بجز من كسى او را نمى‏بيند، پس هفتاد هزار فرشته فرود آيند و در عقب او نماز گزارند و تا فرداى آن روز جهت او طلب آمرزش ميكنند، و مردى كه قسمتى از شبرا بپا خيزد و به تنهائى نماز گزارد و (خدا را) سجده كند و در حال سجده بخواب رود پس خداى تعالى (بفرشتگان) ميفرمايد بنده مرا بنگريد، روح او نزد من است و بدنش بحال سجده است، و مردى كه در (ميدان) جنگ باشد و يارانش فرار كنند و او ثابت و برقرار بماند و جنگ نمايد تا كشته شود. اى ابا ذر، هر گاه مؤمنى بميرد، زمين بر او چهل روز گريه ميكند (ممكن است مراد انصدام صورت ملكوتى زمين باشد از فقدان مؤمن). اى ابا ذر، همنشينى مكن مگر با مؤمن، و جز شخص پرهيزكار طعام تو را نخورد و غذاى گناهكاران را تو نيز مخور. اى ابا ذر، در صدد عيبجوئى از مردم و مدح و ثنا نمودن ايشان مباش و (نيز) ملامت‏كننده و مجادله‏كننده مباش.

###من علّق سوطا بين يدي سلطان جائر

في مجموعة الورّام: (أوائل الجزء الثاني) و عنه صلّى اللّه عليه و آله: ألا و من علّق سوطا بين يدي سلطان جائر جعل اللّه ذلك السوط يوم القيامة ثعبانا من نار طوله‏ سبعون ذراعا يسلّطه اللّه عليه في نار جهنم و بئس المصير.

###من علّق سوطا بين يدي سلطان جائر

1197- در مجموعه ورام: (اوائل جزء دوم) از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه پيش روى پادشاه ستمكارى تازيانه ‏اى قرار دهد (و در دسترس او بگذارد) خداوند روز قيامت آن تازيانه را مار بزرگ آتشينى قرار خواهد داد كه طول‏ آن هفتاد ذراع است و آن را بر آن شخص در آتش جهنم مسلط و چيره گرداند، و جهنم بد بازگشتنگاهى است.

###تحریم معونة الظالمين‏

الحديث 1198 تحريم معونة الظالمين‏

و فيه أيضا: (أوائل الجزء الثاني) و عنه صلّى اللّه عليه و آله أنّه قال: و الّذي نفسي بيده لا يضع اللّه رحمته إلّا على رحيم، قالوا يا رسول اللّه! كلّنا نرحم، قال: ليس بالّذي يرحم نفسه خاصّة و لكنّ الّذي يرحم المسلمين عامّة.

###تحریم معونة الظالمين‏

1198- و نيز در همان كتاب: (اوائل جزء دوم) از آن حضرت (ص) روايت شده كه فرمود: سوگند بخدائى كه جان من در دست قدرت اوست، خداوند رحمت خود را ننهد (و شامل نگرداند) جز بر شخص رحيم و مهربان، عرض كردند اى رسول خدا همه ما رحم و مهربانى ميكنيم، حضرت فرمود: (مقصود) آن كس كه تنها بخود رحم ميكند نيست بلكه آن كس است كه بر تمامى مسلمانان رحم ميكند.

###ذمّ المال و كراهة حبّه

الحديث 1199 بيان ذمّ المال و كراهة حبّه‏

و فيه أيضا: الجزء الأول (بيان ذمّ المال و كراهة حبّه) و قال رجل: يا رسول اللّه! مالي لا احبّ الموت؟ فقال: هل معك مال؟ فقال: نعم قال: فقدّم مالك فانّ قلب المرء مع ماله، فان قدّمه أحبّ أن يلحقه و إن خلّفه أحبّ أن يتخلّف معه.

###ذمّ المال و كراهة حبّه

1199- و نيز در همان كتاب: جزء اول (در بيان مذمت مال و كراهت دوستى آن) روايت شده كه مردى عرض كرد اى رسول خدا چه باعث شده كه من مرگ را دوست ندارم حضرت فرمود: آيا با تو مال و ثروتى هست؟ عرض كرد آرى، فرمود: مال خود را پيش بفرست (يعنى در راه خدا انفاق كن تا نتيجه آن را در عالم آخرت دريابى) زيرا قلب آدمى با مال اوست، پس اگر آن مال را پيش بفرستد (و در راه خدا انفاق نمايد دوست دارد كه (بميرد تا) بمال خويش (و ثمرات مهمه آن) برسد، و اگر مال را بگذارد (و انفاق ننمايد) دوست دارد كه با مال خود (در دنيا) باقى بماند.

###طول القنوت خصوصا في الوتر

الحديث 1200 استحباب طول القنوت خصوصا في الوتر

في الوسائل: (كتاب الصلاة) باب «استحباب طول القنوت خصوصا في الوتر» عن أبي ذر قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أطولكم قنوتا في دار الدنيا أطولكم راحة يوم القيامة في الموقف.

###طول القنوت خصوصا في الوتر

1200- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب طول قنوت خصوصا در وتر» از ابى ذر روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هر كس از شما در دنيا قنوتش طولانى‏تر باشد روز قيامت راحت و آسايش او در موقف (حساب) طولانى‏تر (و بيشتر) خواهد بود.

###وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَمِيدِ

الحديث 1201 في قوله تعالى وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَمِيدِ

في مجمع البيان: سورة الحج، ذيل تفسير قوله تعالى: وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَمِيدِ، و روى عن النبي صلّى اللّه عليه و آله أنّه قال: ما أحد أحبّ إليه الحمد من اللّه عزّ ذكره‏.

###وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَمِيدِ

1201- در مجمع البيان: سوره حج، ذيل تفسير فرموده خداى تعالى: وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَمِيدِ، از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: هيچ كسى نيست كه از خداوند حمد و ستايش را بيشتر دوست بدارد (خدا حمد و ستايش بندگانش را بسيار دوست ميدارد).

 

###عقوبات المعاصي العاجلة

الحديث 1202 في عقوبات المعاصي العاجلة

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب (في عقوبات المعاصي العاجلة» عن أبان، عن رجل، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: خمس إن أدركتموهنّ فتعوّذوا باللّه منهنّ: لم تظهر الفاحشة في قوم قطّ حتّى يعلنوها إلّا ظهر فيهم الطاعون و الأوجاع الّتي لم تكن في أسلافهم الّذين مضوا، و لم ينقصوا المكيال و الميزان إلّا اخذوا بالسنين و شدّة المؤونة وجور السلطان، و لم يمنعوا الزكاة إلّا منعوا القطر من السماء، و لولا البهائم لم يمطروا، و لم ينقضوا عهد اللّه و عهد رسوله إلّا سلّط اللّه عليهم عدوّهم و اخذوا بعض ما في أيديهم، و لم يحكموا بغير ما أنزل اللّه إلّا جعل اللّه عزّ و جلّ بأسهم بينهم.

###عقوبات المعاصي العاجلة

1202- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) در باب «عقوبات معاصى در دنيا» از ابان از مردى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: پنج گناه بزرگ است كه اگر آنها را مشاهده و درك كرديد (در زمان شما بوقوع پيوست) پس از (مفاسد و عقوبات) آنها بخدا پناه ببريد: در هيچ قومى زنا هرگز ظاهر نگشت تا آنكه آن را علنى و آشكارا نمودند مگر آنكه طاعون و درد (و بيمارى) هائى كه در پيشينيان گذشته آنها نبوده در آنان ظاهر و هويدا گرديد؛ وكيل و وزن را كم نكردند مگر آنكه (در اثر كم فروشى) بقحط و تنگى معيشت و ظلم سلطان مبتلا و گرفتار شدند؛ و از دادن زكاة خوددارى ننمودند مگر آنكه آنها از باران آسمان محروم گشتند، و اگر حيوانات نبودند بكلى باران بر ايشان نمى‏باريد؛ و عهد خدا و رسول خدا را نشكستند مگر آنكه خداوند دشمن آنان را بر ايشان چيره گردانيد و بعض از آنچه (از نعمتها) در دستها و اختيار آنها بود از ايشان گرفته شد؛ و بغير آنچه خدا فرو فرستاده و قرار داده بود حكم نكردند مگر آنكه خداوند با عزت و جلال سختى و ستيزه‏گي شان را ميان خودشان قرار داد.

###كراهة اليمين الصادقة

الحديث 1203 كراهة اليمين الصادقة

في الوسائل: (كتاب الأيمان) باب «كراهة اليمين الصادقة» عن أبي أيّوب الخزّ ازقال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: لا تحلفوا باللّه صادقين و لا كاذبين فانه عز و جل يقول: وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ‏.

###كراهة اليمين الصادقة

1203- در وسائل: (كتاب أيمان) باب «كراهت سوگند راست» از ابى ايوب خزاز روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: سوگند بخدا ياد نكنيد، چه راستگو باشيد و يا دروغگو، زيرا خداوند با عزت و جلال ميفرمايد: وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ (خداوند را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد).

###يمين على فعل الواجب و ترك الحرام

الحديث 1204 إنعقاد اليمين على فعل الواجب و ترك الحرام

و فيه أيضا: باب «إنعقاد اليمين على فعل الواجب و ترك الحرام» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: كلّ يمين حلفت عليها لك فيها منفعة في أمر دين أو دنيا فلا شي‏ء عليك فيها، و إنّما تقع عليك الكفّارة فيما حلفت عليه فيما للّه فيه معصية أن لا تفعله ثمّ تفعله.

###يمين على فعل الواجب و ترك الحرام

1204- و نيز در همان كتاب: باب «انعقاد سوگند بر فعل واجب و ترك حرام» از زراره از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هر سوگندى كه بر امرى ياد نمائى كه در آن براى تو نفعى در امر دين يا دنيا باشد پس چيزى بر تو در آن سوگند نباشد (يعنى كفاره قسم لازم نيست) و همانا كفاره (سوگند) بر تو لازم مى‏شود در موردى كه در گناه و نافرمانى خدا سوگند ياد كرده باشى كه آن را بجاى نياورى سپس مرتكب آن بشوى.

###مجالسة أهل المعاصي

الحديث 1205 مجالسة أهل المعاصي

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «مجالسة أهل المعاصي» عن داود بن سرحان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إذا رأيتم أهل الريب و البدع من بعدي فأظهروا البراءة منهم و أكثروا من سبّهم و القول فيهم و الوقيعة و باهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الإسلام و يحذرهم الناس و لا يتعلّمون من بدعهم، يكتب اللّه لكم بذلك الحسنات و يرفع لكم به الدرجات في الاخرة.

###مجالسة أهل المعاصي

1205- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «همنشينى با اهل معصيت» از داود بن سرحان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هر گاه اهل شك و بدعتها را بعد از من ديديد پس بيزارى از آنها را ظاهر و آشكارا سازيد و ايشان را زياد دشنام دهيد (يعنى سخنى كه موجب استخفاف آنها است بسيار بگوئيد) و ايشان را بسيار مذمت نمائيد و عيوبشان را ذكر كنيد و در مقام الزام آنها طورى استدلال كنيد كه مبهوت و متحير شوند تا در (ايجاد) فساد و تبهكارى در اسلام طمع نكنند و مردم از ايشان بترسند و بپرهيزند و از بدعتهاى آنان ياد نگيرند (تا) خداوند بسبب اين عمل جهت شما حسناتى (و اجر و پاداشهائى در نامه عملتان) بنويسد و در آخرت مقامات شما را بالا برد.

###استصغار الذنب‏

الحديث 1206 استصغار الذنب‏

و فيه أيضا: باب «استصغار الذنب» عن زياد قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ رسول اللّه نزل بأرض قرعاء فقال لأصحابه: إئتوا بحطب، فقالوا يا رسول اللّه نحن بأرض قرعاء ما بها من حطب، قال: فليأت كلّ إنسان بما قدر عليه، فجاؤوا به حتّى رموا بين يديه بعضه على بعض، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: هكذا تجتمع الذنوب، ثمّ قال: إيّاكم و المحقّرات من الذنوب، فإنّ لكلّ شي‏ء طالبا، ألا و إنّ طالبها يكتب ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ.

###استصغار الذنب‏

1206- و نيز در همان كتاب: باب «كوچك شمردن گناه» از زياد روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: همانا رسول خدا (ص) در زمين بدون گياهى فرود آمدند و بياران خود فرمودند: از خار بيابان براى من بياوريد، عرض كردند اى رسول خدا ما در زمين بى‏گياهى هستيم كه خار و هيزمى در آن نيست، حضرت فرمود: هر كس آنچه توانائى دارد بياورد، پس ياران حضرت خار (هائى) آوردند و پيش روى حضرت بريختند و بعضى را بر (روى) بعضى قرار دادند، پس رسول خدا (ص) فرمود: اين چنين گناهان جمع ميگردند، سپس فرمود: بپرهيزيد از گناهان كوچك زيرا براى هر چيزى جوينده و طلب‏كننده ايست، آگاه باشيد همانا طالب و جوينده گناهان (نويسندگان گرامى از ملائكه) مينويسد آنچه را كه (مردم) پيش فرستادند و آثار آنها را (آثار، اعمال نيك و بدى است كه از خود بيادگار گذاردند و مردم بآن كارها تأسى و پيروى كردند) و هر چيزى را در محلى كه آشكاراكننده است شماره و ضبط نموديم.

###صبر

الحديث 1207 الصبر

و فيه أيضا: باب «الصبر» عن حمزة بن حمران، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: الجنّة محفوفة بالمكاره و الصبر، فمن صبر على المكاره في الدنيا دخل الجنّة، و جهنّم محفوفة باللّذّات و الشهوات، فمن أعطى نفسه لذّتها و شهوتها دخل النار.

###صبر

1207- و نيز در همان كتاب: باب «صبر» از حمزة بن حمران از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: بهشت پيچيده‏شده بناگواريها و شكيبائى باشد، پس كسى كه در دنيا بر ناگواريها صبر و شكيبائى نمايد داخل بهشت مى‏شود، و جهنم پيچيده‏شده در لذتها و خواسته‏هاى نفسانى حرام باشد، پس كسى كه بنفس (اماره) خود لذت و شهوتش را عطا كند و بدهد داخل جهنم شود (يعنى آنان كه در شهوات و هوسهاى دنيوى غوطه‏ور شوند و از سرانجام بد شهوترانى نهراسند آتش دوزخ نصيبشان گردد).

###أقسام الصبر

الحديث 1208 أقسام الصبر

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عمرو بن شمر اليماني يرفع الحديث إلى عليّ قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الصّبر ثلاثة: صبر عند المصيبة و صبر على الطاعة و صبر عن المعصية، فمن صبر على المصيبة حتّى يردّها بحسن عزائها كتب اللّه له ثلثمائة درجة ما بين الدرجة إلى الدرجة كما بين السمآء (إلى) الأرض، و من صبر على الطاعة كتب اللّه له ستّمائة درجة ما بين الدرجة إلى الدرجة كما بين تخوم الأرض إلي العرش، و من صبر على المعصية كتب اللّه له تسعمائة درجة ما بين الدرجة إلى الدرجة كما بين تخوم الأرض إلى منتهى العرش.

###أقسام الصبر

1208- و نيز در همان كتاب و باب: از عمرو بن شمر يمانى مرفوعا از حضرت (امير المؤمنين) على (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: شكيبائى بر سه قسم است: شكيبائى نزد مصيبت و امر ناگوارى كه بانسان ميرسد، و شكيبائى بر (زحمت) طاعت و فرمانبرى (خداوند) و شكيبائى و خود دارى نمودن از معصيت و نافرمانى (پروردگار) پس كسى كه بر ناگوارى مصيبت شكيبا باشد تا آنكه در آن مصيبت استقامت و پايدارى نيكو كند خداوند براى او سيصد درجه (بعنوان پاداش) ثبت فرمايد كه ما بين هر درجه‏اى تا درجه ديگر مانند فاصله ميان آسمان تا زمين است، و كسى كه بر فرمانبرى (خدا) شكيبا باشد خداوند جهت او ششصد درجه (و مقام) ثبت فرمايد كه ما بين هر درجه‏اى تا درجه ديگر چون فاصله ميان نهايت زمين است تا عرش (پروردگار) و كسى كه بر (ترك) گناه شكيبا باشد خداوند براى او نهصد درجه ثبت فرمايد كه ما بين هر درجه‏اى مانند فاصله ميان نهايت زمين تا پايان عرش (پروردگار) است.

###ترك الخطيئة

الحديث 1209 أنّ ترك الخطيئة أيسر من طلب التوبة

و فيه أيضا: باب «أنّ ترك الخطيئة أيسر من طلب التوبة» عن أبي العباس البقباق قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: ترك الخطيئة أيسر من طلب التوبة، و كم من شهوة ساعة أورثت حزنا طويلا، و الموت فضح الدنيا فلم يترك لذي لبّ فرحا.

###ترك الخطيئة

1209- و نيز در همان كتاب: باب «اينكه ترك گناه آسانتر از طلب توبه است» از ابى العباس بقباق روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود كه امير المؤمنين (ع) فرمود: ترك گناه از طلب (قبول) توبه آسانتر است، و چه بسا ساعتى شهوت رانى كه موجب اندوه طولانى گردد (در دنيا و آخرت باعث پشيمانى شود) و مرگ، دنيا را مفتضح و رسوا ساخته (عيوب و زوال نعمت و فناء آن را آشكار نموده) پس براى هيچ عاقل و خردمندى هيچ گونه سرور و شادمانى باقى نگذارده.

###فقراء المسلمين

الحديث 1210 فضل فقراء المسلمين

و فيه أيضا: باب «فضل فقراء المسلمين» عن سعدان قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ يلتفت يوم القيامة إلى فقراء المؤمنين شبيها بالمعتذر إليهم، فيقول: و عزّتي و جلالي ما أفقرتكم في الدنيا من هوان بكم عليّ، و لترونّ ما أصنع بكم اليوم، فمن زوّد منكم في دار الدنيا معروفا فخذوا بيده فأدخلوه الجنّة، قال: فيقول رجل منهم: يا ربّ! إنّ أهل الدنيا تنافسوا في دنياهم فنكحوا النساء و لبسوا الثياب الليّنة و أكلوا الطعام و سكنوا الدور و ركبوا المشهور من الدوابّ فأعطني مثل ما أعطيتهم، فيقول تبارك و تعالى: لك و لكلّ عبد منكم مثل ما أعطيت أهل الدنيا منذ كانت الدنيا إلى أن انقضت الدنيا سبعون ضعفا.

###فقراء المسلمين

1210- و نيز در همان كتاب: باب «فضيلت فقراء مسلمانان» از سعدان روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: همانا خداوند با عزت و جلال روز قيامت بفقراء مؤمنين توجهى فرمايد كه مانند توجه كسى است كه در مقام معذرت‏خواهى از ايشانست، پس ميفرمايد: بعزت و جلالم سوگند، شما را در دنيا فقير و نادار نكردم از جهت اينكه در نظر من پست و خوار بوديد، و البته خواهيد ديد آنچه را كه امروز نسبت بشما انجام ميدهم، پس هر كس كه در دنيا بشما احسان و نيكى نموده دستش را بگيريد و او را داخل بهشت كنيد، حضرت فرمود: پس مردى از آنها عرض ميكند پروردگارا همانا اهل دنيا در (آلايش و امور) دنياى خود رغبت زيادى داشتند، پس با زنان ازدواج نموده و جامه‏هاى نرم پوشيده و طعام (و غذاهاى) لذيذ خورده و در خانه ‏ها (ى مجلل) سكونت نموده و حيوانات معروفى را مركوب (سوارى) خود قرار داده بودند، پس مانند آنچه را كه بايشان عطا فرمودى بمن عطا فرما، پس خداوند تبارك و تعالى ميفرمايد: براى تو و براى هر بنده ‏اى از شما هفتاد برابر مانند آنچه را كه باهل دنيا عطا كرده بودم از هنگامى كه دنيائى بوده تا زمان انقضاء و سپرى شدن آن (در اين عالم) خواهد بود.

###ما أوحى اللّه إلى داود

الحديث 1211 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى داود عليه السّلام‏

في جواهر السنيّة: باب «داود عليه السّلام» عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى داود عليه السّلام إنّ العبد من عبادي ليأتيني بالحسنة فابيحه جنّتي، قال داود: يا ربّ! و ما تلك الحسنة؟ قال: يدخل على عبدي المؤمن سرورا و لو بتمرة، قال داود: يا ربّ حقّ لمن عرفك أن لا يقطع رجاه منك.

###ما أوحى اللّه إلى داود

1211- در جواهر السنية: باب «داود عليه السّلام» از عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: خداوند با عزت و جلال بحضرت داود (ع) وحى فرستاد كه همانا بنده‏اى از بندگان من با عمل و كار نيكى (در محشر) نزد من مى‏آيد پس بهشت خود را بر او مى‏بخشم، حضرت داود عرض كرد پروردگارا آن عمل نيك كدامست؟ خداوند فرمود: دل بنده مؤمن مرا مسرور ميسازد گرچه بسبب دانه خرمائى باشد، حضرت داود عرض كرد پروردگارا، براى كسى كه تو را بشناسد سزاوار است كه اميد خود را از تو قطع ننمايد.

###شدّة ابتلاء المؤمن

الحديث 1212 شدّة ابتلاء المؤمن

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «شدّة ابتلاء المؤمن» عن سليمان بن خالد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّه ليكون للعبد منزلة عند اللّه فما ينالها إلّا بإحدى خصلتين: إمّا بذهاب ماله أو ببليّة في جسده.

###شدّة ابتلاء المؤمن

1212- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «شدت ابتلاء مؤمن» از سليمان بن خالد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا براى بنده منزلت و مقامى نزد خداوند است كه بآن نميرسد مگر بسبب يكى از دو چيز: يا برفتن مال او (از دستش) و يا بسبب ابتلاء و گرفتار شدن بمرض و آفتى در بدنش.

###اخوان صنفان‏

الحديث 1213 في أنّ المؤمن صنفان‏

و فيه أيضا: باب «في أنّ المؤمن صنفان» عن أبي مريم الأنصاري عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قام رجل بالبصرة إلى أمير المؤمنين عليه السّلام فقال: يا أمير المؤمنين! أخبرنا عن الإخوان، فقال: الإخوان صنفان: إخوان الثقة و إخوان المكاشرة، فأمّا إخوان الثقة فهم الكفّ و الجناح و الأهل و المال، فإذا كنت من أخيك على حدّ الثقة فابذل له مالك و بدنك، و صاف من صافاه و عاد من عاداه، و اكتم سرّه و عيبه و أظهر منه الحسن، و اعلم أيّها السائل أنّهم أقلّ من‏ الكبريت الأحمر، و أمّا إخوان المكاشرة فانّك تصيب لذّتك منهم فلا تقطعنّ ذلك منهم و لا تطلبنّ ما وراء ذلك من ضميرهم، و ابذل لهم ما بذلوا لك من طلاقة الوجه و حلاوة الّلسان.

###اخوان صنفان‏

1213- و نيز در همان كتاب: باب «اينكه اهل ايمان دو دسته ‏اند» از ابى مريم انصارى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: مردى در بصره نزد حضرت امير المؤمنين عليه السّلام ايستاد و عرض كرد: يا امير المؤمنين، ما را از (صفات) برادران دينى خبر ده حضرت فرمود: برادران دو دسته‏اند: برادرانى كه مورد وثوق و اطمينانند، و برادرانى كه با تبسم و لب خندان و روى گشاده آميزش ميكنند، پس اما برادرانى كه مورد وثوق و اطمينانند، ايشان (از جهت استفاده و بهره بردارى براى انسان) بمنزله دست و بازو و خويشاوندان و مال هستند، پس هر گاه ببرادر دينيت وثوق و اطمينان داشتى پس مال و جان خود را براى او بذل و بخشش نما (هنگام حاجت و نيازمنديش از بذل مال و تحمل زحمت و رنج بدنى جهت او خود دارى و مضايقه منما) و با كسى كه از روى حقيقت نسبت باو دوستى ميكند حقيقتا دوستى نما و با كسى كه او را دشمن ميدارد دشمنى نما، و راز و عيب او را پنهان بدار و نيكوئى او را ظاهر و آشكار نما، و اين را هم اى پرسش‏كننده‏ بدان كه آنها از كبريت احمر كمياب‏ترند، و اما برادرانى كه با لب خندان و روى گشاده معاشرت مينمايند پس همانا تو (از مؤانست و همنشينى با ايشان استفاده و بهره و) لذت خود را از آنان ميبرى، و اين دوستى و لذت و بهره ‏ات را از آنها قطع منما و مبر و بيش از آن را (دوستى حقيقى و آثارش را) از آنان متوقع مباش، و آنچه را كه ايشان از خوشروئى و خوشزبانى بر تو روا داشتند تو نيز بر آنان روا بدار.

###صبر

الحديث 1214 الصبر

و فيه أيضا: باب «الصبر» عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ الحرّ حر في جميع أحوآله، إن نابته نائبة صبر لها، و إن تداكّت عليه المصائب لم تكسره، و إن اسر و قهر و استبدل باليسر عسرا كما كان يوسف الصدّيق الأمين صلوات اللّه عليه لم يضرر حريّته أن استعبد و قهر و اسر، و لم يضرره ظلمة الجبّ و وحشته و ما ناله أن منّ اللّه عليه فجعل الجبّار العاتي له عبدا بعد إذ كان [له‏] مالكا فارسله و رحم به امّة، و كذلك الصبر يعقّب خيرا فاصبروا و وطّنوا أنفسكم على الصبر توجروا.

###صبر

1214- و نيز در همان كتاب: باب «صبر» از ابى بصير روايت شده كه از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: همانا كسى كه آزاد و داراى حريت است در همه حالاتش آزاد است، اگر حادثه و گرفتارى مهمى باو برسد بر آن شكيبائى ورزد، و اگر مصيبتها پى در پى بر او وارد و جمع گردد وى را درهم نشكند و اگر چه اسير و مغلوب شود و آسانى امورش بسختى و دشوارى مبدل گردد چنانچه يوسف صديق امين صلوات اللَّه عليه چنين بود كه به بندگى گرفته شدن و مغلوب و اسير گرديدنش بحريت و آزادگى وى زيان نرسانيد و تاريكى چاه و وحشت و ترس آن و آنچه باو رسيد (از صدمات و امور ناگوار) بر وى ضرر نرسانيد تا آنكه خداوند بر او منت گذارد و ظالم و ستمگر بر او را بنده او قرار داد پس از آنكه او مالك آن حضرت بود، پس خداوند او را به پيغمبرى برگزيد و بواسطه او بر امتى مهربانى فرمود، و همچنين است صبر و شكيبائى كه در عقب خود نيكى و خوبى آورد (عاقبت و نتيجه آن كاميابى و بمقصود رسيدن است) پس شكيبائى نمائيد و بر صبر و شكيبائى دل دهيد و خوشنود باشيد تا اجر و پاداش داده شويد. صبر تلخ آمد و ليكن عاقبت - ميوه شيرين دهد پرمنفعت‏ . صبر تلخ آمد بَرِ او شكر است - صبر سوى كشف هر سر رهبر است‏ . صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند - بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.

###ما أوحى اللّه إلى داود

الحديث 1215 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى داود عليه السّلام‏

في جواهر السنيّة: باب «داود عليه السّلام» عن سعد الإسكاف قال لا اعلمه إلّا عن أبي جعفر عليه السّلام قال: كان في بني إسرائيل عابد فأعجب به داود عليه السّلام فاوحى اللّه عزّ و جلّ إليه لا يعجبك شي‏ء من أمره فانّه مرائي، فمات الرجل فقال داود: ادفنوا صاحبكم و لم يحضره، فلمّا غسل قام خمسون رجلا فشهدوا باللّه ما يعلمون منه إلّا خيرا، فلمّا صلّوا عليه قام خمسون آخرون فشهدوا بذلك، فلمّا دفنوه قام خمسون آخرون فشهدوا بذلك أيضا، قال: فأوحى اللّه عزّ و جلّ إلى داود عليه السّلام: ما منعك أن تشهد فلانا؟ فقال داود: يا ربّ! للّذي اطّلعتني عليه من أمره، فأوحى اللّه عزّ و جلّ إليه: إن كان ذلك لك و لكنّه قد شهد قوم من الأحبار و الرّهبان ما يعلمون إلّا خيرا فأجزت شهادتهم عليه و غفرت له علمي فيه.

###ما أوحى اللّه إلى داود

1215- در جواهر السنية: باب «داود عليه السّلام» از سعد اسكاف روايت شده كه گفت اين حديث را جز از حضرت باقر (ع) نميدانم كه فرمود: در بنى اسرائيل عابدى بود كه (عبادت وى) حضرت داود (ع) را بشگفت آورده بود، پس خداوند با عزت و جلال بآن حضرت وحى فرمود كه چيزى از امر عبادت او تو را بشگفت نياورد زيرا او رياكار است، پس آن مرد (عابد) بمرد و داود (ع) باصحاب خود فرمود: رفيق خود را دفن كنيد و خود حضرت كنار جنازه‏اش حاضر نگرديد، پس چون غسل داده شد پنجاه نفر مرد ايستادند و گواهى دادند و بخدا قسم ياد كردند كه از او جز خير و نيكى نديده و نميدانند و چون بر او نماز خواندند پنجاه نفر ديگر ايستادند و بهمين مطلب گواهى دادند، پس هنگامى كه او را دفن نمودند پنجاه نفر ديگر نيز ايستادند و بهمين كيفيت گواهى دادند حضرت فرمود: پس خداوند با عزت و جلال بداود (ع) وحى فرمود كه چه چيز تو را بازداشت از اينكه بجنازه او حاضر شوى؟ حضرت داود عرض كرد پروردگارا براى همان امر (رياكارى) او كه مرا بر آن مطلع و آگاه ساختى، پس خداوند با عزت و جلال بسوى او وحى فرستاد اگر چه رياكارى او براى تو ثابت بود و ليكن چون جماعتى از دانشمندان و عبادت‏كنندگان گواهى دادند كه از او جز خوبى نديده ‏اند پس من شهادت آنها را در باره او پذيرفتم و با وجود اينكه دانا بحال و ريا كارى او بودم وى را بخشيدم و آمرزيدم.

###لا ينفكّ المؤمن من خصال أربع

الحديث 1216 لا ينفكّ المؤمن من خصال أربع

في أمالي الصّدوق: (المجلس الرابع و السّبعون) عن سماعة بن مهران، عن أبي عبد اللّه الصادق جعفر بن محمّد عليه السّلام قال: قال يا سماعة! لا ينفكّ المؤمن‏ من خصال أربع: من جار يؤذيه و شيطان يغويه و منافق يقفو أثره و مؤمن يحسده، قلت: جعلت فداك مؤمن يحسده؟ قال: يا سماعة! أما إنّه أشدّهم عليه، قلت: و كيف ذاك؟ قال: لأنّه يقول فيه القول فيصدّق عليه.

###لا ينفكّ المؤمن من خصال أربع

1216- در امالى صدوق: (مجلس هفتاد و چهارم) از سماعة بن مهران روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: اى سماعه، مؤمن از چهار خصلت جدا نشود (پيوسته‏ اذيت و آزار يكى از اين چهار طايفه باو ميرسد و آسايش را از او سلب ميكند) از همسايه‏اى كه او را بيازارد، و شيطانى كه در صدد گمراهى او باشد، و منافقى كه براى عيبجوئى از پى او رود، و مؤمنى كه بر او حسد ورزد (راوى گويد از روى تعجب) گفتم فدايت شوم مؤمن بر او حسد ميورزد؟ حضرت فرمود: اى سماعه آگاه باش كه همان مؤمن حسود سخت‏تر و شديدتر است بر او از سه طايفه ديگر (صدمه و آزارى كه از او ميرسد مهم‏تر است) عرض كردم اين چگونه خواهد بود؟ حضرت فرمود: چون مؤمن حاسد سخنى در باره او ميگويد و (از جهت اطمينان مردم بقول او) سخن او نسبت بمؤمن حسد برده شده تصديق مى‏شود.

###اجتهاد في العبادة فی شهررمضان

الحديث 1217 تأكّد استحباب الإجتهاد في العبادة سيّما الدعاء و الاستغفار و العتق و الصدقة في شهر رمضان‏

في الوسائل: (كتاب الصوم) باب «تأكّد استحباب الإجتهاد في العبادة سيّما الدعاء و الاستغفار و العتق و الصدقة في شهر رمضان» عن عليّ بن الحسن ابن فضال، عن أبيه، عن الرّضا عليه السّلام، عن آبائه، عن عليّ عليه السّلام إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله خطبنا ذات يوم فقال: أيّها النّاس! إنّه قد أقبل إليكم شهر اللّه بالبركة و الرّحمة و المغفرة، شهر هو عند اللّه أفضل الشهور و أيّامه أفضل الأيّام و لياليه أفضل اللّيالي و ساعاته أفضل الساعات، هو شهر دعيتم فيه إلى ضيافة اللّه و جعلتم فيه من أهل كرامة اللّه، أنفاسكم فيه تسبيح و نومكم فيه عبادة و عملكم فيه مقبول و دعاؤكم فيه مستجاب، فاسألوا اللّه ربّكم بنيّات صادقة و قلوب طاهرة أن يوفّقكم لصيامه و تلاوة كتابه، فإنّ الشقيّ من حرم غفران اللّه في هذا الشهر العظيم، و اذكروا بجوعكم و عطشكم فيه جوع يوم القيامة و عطشه، و تصدّقوا على فقرائكم و مساكينكم و وقّروا كباركم و ارحموا صغاركم و صلوا أرحامكم و احفظوا ألسنتكم و غضّوا عمّا لا يحلّ النظر إليه أبصاركم و عمّا لا يحلّ الإستماع إليه أسماعكم، و تحنّنوا على أيتام الناس يتحنّن على أيتامكم، و توبوا إلى اللّه من ذنوبكم و ارفعوا إليه أيديكم بالدعآء في أوقات صلواتكم فانّها أفضل الساعات، ينظر اللّه فيها إلى عباده يجيبهم إذا ناجوه و يلبّيهم إذا نادوه و يعطيهم إذا سألوه و يستجيب لهم إذا دعوه.

###اجتهاد في العبادة فی شهررمضان

1217- در وسائل: (كتاب صوم) باب «تأكد استحباب كوشش در عبادت خصوصا دعا و استغفار و بنده آزاد نمودن و صدقه در ماه رمضان» از على بن الحسن بن فضال از پدرش از حضرت رضا (ع) از پدران بزرگوارانش از حضرت (امير المؤمنين) على (ع) روايت شده كه روزى رسول خدا (ص) جهت ما سخنان و خطابه‏اى ايراد نموده و فرمود: اى مردم، همانا ماه خداوند (ماه مبارك رمضان) با بركت و رحمت و آمرزش (گناهان) بشما روى آورده است، آن ماهى است كه در نزد خداوند برترين ماهها است و روزهايش بهترين روزها و شبهايش برترين شبهاست و ساعاتش بهترين ساعتهاست، آن ماهى است كه در آن بمهمانى خداوند خوانده شده ‏ايد و شما در آن از كسانى كه نزد خداوند گرامى و داراى مقام هستند قرار داده شده‏ايد، نفسهاى شما در آن ثواب تسبيح (گفتن سبحان اللَّه) دارد و خواب شما در آن ثواب عبادت دارد و عمل (و طاعت) شما در آن‏ مورد قبول است و دعاى شما در آن باجابت ميرسد، پس از خداوند كه پروردگار خودتانست با نيتهاى صادقانه و قلبهاى پاكيزه بخواهيد كه شما را موفق فرمايد بروزه آن ماه و تلاوت كتابش (قرآن كريم) پس همانا شقى كسى است كه در آن ماه بزرگ از آمرزش خداوند محروم گردد، و بگرسنگى و تشنگى خود (بواسطه روزه) در آن ماه گرسنگى و تشنگى روز قيامت را بياد آوريد، و به نيازمندان و بينوايان صدقه دهيد، و پيران و سالمندان خود را احترام نمائيد و بكودكان خود رحم و مهربانى كنيد و بخويشاوندان خود احسان و نيكى نمائيد، و زبانهاى خود را (از آنچه حرام است و سزاوار نيست) حفظ و نگهدارى كنيد و چشمهاى خود را از آنچه كه نگاه كردن بآن حلال و مباح نيست بپوشيد و گوشهاى خود را از آنچه گوش فرا دادن بآن حلال نيست باز داريد، و بر يتيمان مردم ترحم و مهربانى نمائيد تا بر يتيمان شما ترحم شود، و از گناهان خود بسوى خداوند توبه و بازگشت كنيد، و در اوقات نمازهاتان دستهاى خود را بدعاء بسوى او بلند نمائيد زيرا اوقات نماز برترين ساعتها است، خداوند با عزت و جلال در آن ساعات به بندگان خود توجه فرمايد، و هر گاه با او مناجات نمايند آنها را جواب دهد، و هر گاه او را بخوانند اجابت فرمايد و هر گاه از او (چيزى) بخواهند بايشان عطا ميفرمايد و هر گاه او را بخوانند دعاى ايشان را مستجاب فرمايد.

###اجتهاد في العبادة فی شهررمضان

أيّها النّاس! إنّ أنفسكم مرهونة بأعمالكم ففكّوها باستغفاركم، و ظهوركم ثقيلة من أوزاركم فخفّفوا عنها بطول سجودكم، و اعلموا أنّ اللّه أقسم‏ بعزّته أن لا يعذّب المصلّين و الساجدين و أن لا يروعهم بالنّار يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ. أيّها النّاس! من فطر منكم صائما مؤمنا في هذا الشهر كان له بذلك عند اللّه عتق نسمة و مغفرة لما مضى من ذنوبه، فقيل يا رسول اللّه! فليس كلّنا نقدر على ذلك، فقال صلّى اللّه عليه و آله: إتقوا النّار و لو بشربة من مآء. أيّها النّاس! من حسن منكم في هذا الشهر خلقه كان له جواز على الصراط يوم تزلّ فيه الأقدام، و من خفّف في هذا الشهر عمّا ملكت يمينه خفّف اللّه عليه حسابه، و من كفّ فيه شرّه كفّ اللّه عنه غضبه يوم يلقاه، و من أكرم فيه يتيما أكرمه اللّه يوم يلقاه، و من وصل فيه رحمه وصله اللّه برحمته يوم يلقاه، و من قطع فيه رحمه قطع اللّه عنه رحمته يوم يلقاه، و من تطوّع فيه بصلاة كتب اللّه له براءة من النّار، و من أدّى فيه فرضا كان له ثواب من أدّى سبعين فريضة فيما سواه‏ من الشهور، و من أكثر فيه من الصلاة عليّ ثقّل اللّه ميزانه يوم تخفّ الموازين و من تلا فيه آية من القرآن كان له مثل أجر من ختم القرآن في غيره من الشهور.

###اجتهاد في العبادة فی شهررمضان

اى مردم، همانا جانهاى شما در گرو اعمال شما است پس آنها را بسبب استغفار خود از گرو در آوريد، و پشتهاى شما از (بار) گناهانتان سنگين است پس بسبب طول دادن سجده‏هاى خود پشت خود را سبك كنيد، و بدانيد همانا خداوند بعزت خود سوگند ياد كرده كه نمازگزاران و سجده‏كنندگان را عذاب نفرمايد و روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان حاضر شوند و بايستند ايشان را بآتش (جهنم) نترساند. اى مردم، هر كس از شما در اين ماه روزه دار مؤمنى را افطار دهد بسبب اين عمل براى او نزد خداوند ثواب آزاد نمودن يك بنده است و باعث آمرزش گناهان گذشته او خواهد بود، پس عرض شد اى رسول خدا همه ما توانائى بر افطار دادن روزه دار را نداريم حضرت فرمود: بپرهيزيد از آتش (جهنم و افطار دهيد) گرچه بنوشانيدن شربتى از آب باشد. اى مردم، كسى كه در اين ماه اخلاقش را نيكو گرداند عبور از صراط (بدون هيچ گونه لغزشى) براى او خواهد بود روزى كه قدمها در آن ميلغزد، و كسى كه در اين ماه بر مملوك و بنده خود، كار و خدمت را سبك گرداند خداوند حساب او را بر او سبك (و آسان) فرمايد، و كسى كه در اين ماه شر و آزار خود را باز دارد (كسى را نيازارد) خداوند غضب خود را از او باز دارد روزى كه خدا را ملاقات ميكند، و كسى كه در اين ماه يتيمى را گرامى دارد (و باو نيكى نمايد) خداوند او را گرامى بدارد در روز قيامت و كسى كه در اين ماه بخويشاوندان خود احسان و نيكى كند خداوند او را در عالم آخرت مشمول رحمت خود سازد، و كسى كه در اين ماه قطع رحم نمايد (با خويشانش آميزش و نيكى نكند) خداوند رحمت خود را در روز قيامت از او قطع فرمايد، و كسى كه در اين ماه نماز مستحبى بخواند خداوند براى او بيزارى از آتش (جهنم) را ثبت فرمايد، و كسى كه در اين ماه نماز واجبى را بجاى آورد براى او (مثل) پاداش كسى است كه هفتاد نماز واجب‏ در غير اين ماه از ماههاى ديگر بجاى آورده است، و كسى كه در اين ماه بسيار بر من صلوات بفرستد خداوند ميزان عملش را (بحسنات) سنگين فرمايد در روزى كه ميزانها سبك است، و كسى كه در اين ماه يك آيه از قرآن تلاوت كند براى اوست مثل پاداش كسى كه از اول تا آخر قرآن را در غير اين ماه از ماههاى ديگر قرائت نموده است.

###اجتهاد في العبادة فی شهررمضان

أيّها النّاس! إنّ أبواب الجنان في هذا الشهر مفتّحة، فاسألوا ربّكم أن لا يغلقها عليكم، و أبواب النّيران مغلقة، فاسألوا ربّكم أن لا يفتّحها عليكم، و الشياطين مغلولة فاسألوا ربّكم أن لا يسلّطها عليكم، قال أمير المؤمنين عليه السّلام: فقمت فقلت: يا رسول اللّه! ما أفضل الأعمال في هذا الشهر؟ فقال: يا أبا الحسن! أفضل الأعمال في هذا الشهر الورع عن محارم اللّه «الحديث».

###اجتهاد في العبادة فی شهررمضان

اى مردم، همانا در اين ماه درهاى بوستانهاى بهشت گشوده و باز است، پس از پروردگار خود بخواهيد كه آن درها را (بسبب معصيت و نافرمانى) بروى شما نبندد و درهاى آتش (جهنم) بسته است، پس از پروردگار خود بخواهيد كه آن درها را بر شما نگشايد، و شياطين در بند و غل بسته شده‏اند پس از خداى خود بخواهيد كه آنها را بر شما چيره نگرداند، حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: پس ايستادم و عرض كردم اى رسول خدا بهترين عملها در اين ماه چيست؟ حضرت فرمود: يا ابا الحسن، بهترين عملها در اين ماه پرهيز از حرامهاى خداوند است «تا آخر حديث».

###اجتهاد في العبادة فی شهررمضان

الحديث 1218 تأكّد استحباب الإجتهاد في العبادة سيّما الدعاء و الاستغفار و العتق و الصدقة في شهر رمضان‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عليّ بن موسى الرّضا عليه السّلام، عن آبائه قال: قال رسول اللّه: رجب شهر اللّه الأصبّ و شهر شعبان تتشعّب فيه الخيرات و في أوّل يوم من شهر رمضان تغلّ المردة من الشياطين و يغفر في كلّ ليلة لسبعين ألفا، فاذا كان ليلة القدر غفر اللّه لمثل ما غفر في رجب و شعبان و شهر مضان إلى ذلك اليوم إلّا رجل بينه و بين أخيه شحنآء، فيقول اللّه تعالى: أنظروا هؤلاء حتّى يصطلحوا.

###اجتهاد في العبادة فی شهررمضان

1218- و نيز در همان كتاب و باب: از حضرت على بن موسى الرضا (ع) از پدران بزرگوارانش (عليهم السّلام) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: رجب ماه خداست كه رحمتش بر بندگان خود ريزش دارد، و در ماه شعبان خيرات بخش ميگردد و در اولين روز از ماه رمضان جماعت شياطين در قيد و بند شوند، و در هر شب (از اين ماه) هفتاد هزار (گناهكار) آمرزيده مى‏شود، و چون شب قدر شود خداوند بيامرزد مثل آنچه را كه در ماه رجب و شعبان و ماه رمضان تا آن روز قدر آمرزيده است مگر مردى كه بين او و بين برادر دينيش عداوت و دشمنى باشد، پس خداى تعالى (بفرشتگان) ميفرمايد: آمرزش گناهان و اجر و پاداش آنها را بتاخير اندازيد تا آنكه با يك ديگر آشتى نمايند.

###مااوحى اللّه إلى داود

الحديث 1219 فيما أوحى اللّه إلى داود عليه السّلام‏

في جواهر السنية: باب «داود عليه السّلام» عن وهب بن منبّة قال: أوحى اللّه إلى داود عليه السّلام يا داود! من أحبّ حبيبا صدّق قوله و من رضى بحبيب رضى فعله، و من وثق بحبيب اعتمد عليه، و من اشتاق إلى حبيب جدّ في السّير إليه! يا داود! ذكري للذّاكرين و جنّتي للمطيعين و حبّي للمشتاقين و أنا خاصّة المحبّين.

###مااوحى اللّه إلى داود

1219- در جواهر السنية: باب «حضرت داود عليه السّلام» از وهب بن منبه روايت شده (چون اين راوى و راويان دو حديث بعد از اين حديث از غير امام روايت نميكنند پس البته حديث از معصوم (ع) است) كه گفت خداوند بحضرت داود (ع) وحى فرمود كه اى داود، كسى كه دوست و رفيقى را دوست بدارد گفتار او را تصديق نمايد، و كسى كه بدوستى راضى باشد بعمل او راضى خواهد بود (عمل و رفتارش را مى‏پسندد) و هر كه بدوست وثوق و اطمينان داشته باشد (در امور خود) بر او اعتماد نمايد، و كسى كه مشتاق (ديدار) دوستى باشد در رفتن بسوى او كوشش ميكند، اى داود، ياد نمودن من مختص بكسانى است كه مرا ياد نمايند و بهشت من براى فرمانبرانست و دوستى من مخصوص بكسانى است كه مشتاق من باشند و من مخصوص بدوستداران خود هستم (مقام محبت برتر از شوق است زيرا شائق فاقد آن چيز است كه طلب ميكند ولى محب واجد است و لذا خود را اختصاص بمحب داده).

###مااوحى اللّه إلى داود

الحديث 1220 فيما أوحى اللّه إلى داود عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي حمزة قال: أوحى اللّه إلى داود، إنّه ليس عبد من عبادي يطيعني إلّا أعطيته قبل أن يسألني و استجبت له قبل أن يدعوني.

###مااوحى اللّه إلى داود

1220- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى حمزه روايت شده كه (امام ع) فرمود: خداوند بحضرت داود وحى فرمود كه همانا هيچ بنده اى از بندگان من نيست كه مرا اطاعت و فرمانبرى نمايد مگر آنكه حاجت و نيازش را پيش از اينكه از من بخواهد عطا نمايم و پيش از آنكه مرا بخواند (حاجت) او را اجابت كنم.

###صفات العارفين‏

الحديث 1221 في صفات العارفين‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، و روى ابن فهد «في كتاب التحصين في صفات العارفين» قال: أوحى اللّه إلى داود عليه السّلام: يا داود! احذر و أنذر أصحابك من كلّ الشهوات فانّ القلوب المتعلّقة بشهوات الدنيا عقولها محجوبة عنّي.

###صفات العارفين‏

1221- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن فهد (در كتاب تحصين در صفات عارفين) روايت شده كه گفت خداوند بحضرت داود (ع) وحى فرمود كه اى داود، از همه شهوات و خواسته‏هاى نفسانى (حرام) بترس و ياران خود را نيز بترسان، زيرا دلهائى كه بشهوات (حرام) دنيا علاقه‏مند و پاى‏بند است عقل و خردهاى صاحبانشان از من محجوب و دور خواهد بود. علوم دين ز اخلاق فرشته است - نبايد در دلى كو بد سرشته است‏ . برو بزداى اول صفحه دل - كه تا سازد ملك نزد تو منزل‏ . برو تو خانه دل را فرو روب -  مهيا كن مقام و جاى محبوب‏ . موانع تا نگردانى ز خود دور - درون خانه دل نايدت نور . موانع چون در اين عالم چهار است - طهارت كردن از وى هم چهار است‏ . نخستين پاكى از احداث و انجاس - دوم از معصيت وز شرك و وسواس‏ . سوم پاكى ز اخلاق ذميمه است - كه با او آدمى همچون بهيمه است‏ . چهارم پاكى سر است از غير -  كه اينجا منتهى ميگرددش سير . هر آن كو كرد حاصل اين طهارات - شود بى‏شك سزاوار مناجات‏ . در آن روزى كه گلها مى سرشتند - بدل در قصه ايمان نوشتند . اگر آن نامه را يكره بخوانى - هر آن چيزى كه ميخواهى بدانى‏ . تو مغز عالمى زان در ميانى - بدان خود را كه تو جان جهانى‏ . تو بودى عكس معبود ملايك -  از آن گشتى تو مسجود ملايك‏ . جهان و عقل جان سرمايه تست - زمين و آسمان پيرايه تست‏ . چه ميگويم حديث عالم دل -  تو را اى سر نشيب پاى در گل‏ . بدان اكنون كه كردن ميتوانى - چه نتوانى چه سود آنگه كه دانى‏ . جهان ز آن تو و تو مانده عاجز -  ز تو محروم‏تر كس ديده هرگز . چو محبوسان بيك منزل نشسته - بدست عجز پاى خويش بسته‏ . فكندى خويش را در كوى ادبار - ز جهل خود نمى‏آيد تو را عار . دليران جهان آغشته در خون -  تو سر پوشيده ننهى پاى بيرون‏ . چه كردى فهم از دين العجائز - كه بر خود جهل ميدارى تو جايز . اگر مردى برون آى و سفر كن -  هر آنچه پيشت آيد زان گذر كن‏ . مياسا روز و شب اندر مراحل - مشو موقوف و همراه رواحل‏ . خليل آسا برو حقرا طلب كن - شبى را روز و روزى را بشب كن‏ . برو اندر پى خواجه باسرى -  تماشا كن همه آيات كبرى‏ . دهد حق مر تو را هر چه تو خواهى - نمايندت همه اشياء كما هى‏ . حقيقت كهربا ذات تو كاهى است -  اگر كوه توئى نبود چه راهيست‏ . تجلى چون رسد بر كوه هستى - شود چون خاك ره هستى ز پستى‏ . گدائى گردد از يك جذبه شاهى - بيك لحظه دهد كوهى بكاهى‏.

###ما أوحى اللّه إلى داود

الحديث 1222 فيما أوحى اللّه إلى داود عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، قال: (أى محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه في المجالس) و قال الصادق عليه السّلام: أوحى اللّه إلى داود عليه السّلام: يا داود! بي فافرح و بذكري فتلذّذ و بمناجاتي فتنعّم، فعن قليل اخلّي الدّار من الفاسقين و أجعل لعنتي على الظالمين.

###ما أوحى اللّه إلى داود

1222- و نيز در همان كتاب و باب است كه (محمد بن على بن الحسين بن بابويه در كتاب مجالس) گويد حضرت صادق فرمود: خداوند بداود (ع) وحى فرستاد كه اى اى داود، بسبب (قرب) من شاد و خوشحال باش، و بوسيله ياد نمودن من لذت ببر و بواسطه مناجات با من بهره‏مند شو، پس بهمين زودى خانه (دنيا) را از گنهكاران خالى گردانم و لعنت و دورى از رحمت خود را بر ستمگران قرار دهم.

###ما أوحى اللّه إلى داود

الحديث 1223 فيما أوحى اللّه إلى داود عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، روى الشهيد الثاني في كتاب الاداب: أنّ في زبور داود عليه السّلام: قل لأحبار بني إسرائيل و رهبانهم: حادثوا من النّاس الأتقياء، فان لم تجدوا فيهم تقيّا فحادثوا العلمآء، فان لم تجدوا عالما فحادثوا العقلاء، فان التقى و العقل و العلم ثلاث مراتب ما جعلت واحدة منهنّ في خلق و أنا اريد هلاكه.

###ما أوحى اللّه إلى داود

1223- و نيز در همان كتاب و باب است كه شهيد دوم در كتاب آداب روايت كرده كه در زبور حضرت داود (ع) است كه (اى داود) بگو بدانشمندان بنى اسرائيل و عابدهاى آنها كه با پرهيزكاران از مردم گفت و شنود نمائيد، پس اگر در ميان ايشان پرهيزكارى نيافتيد با دانشمندان سخن گوئيد، و اگر دانشمندى نيافتيد با خردمندان سخن گوئيد زيرا پرهيزكارى و خرد و دانش سه رتبه و مقامى هستند كه هيچ يك از آنها را در خلق و انسانى كه اراده هلاكتش را دارم قرار ندادم.

###ما أوحى اللّه إلى داود

الحديث 1224 فيما أوحى اللّه إلى داود عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في كتاب «مسكّن الفؤاد» إنّ في أخبار داود عليه السّلام: يا داود! بلّغ أهل الأرض أنّي حبيب من أحبّني و جليس من جالسني و مونس لمن آنس بذكري و صاحب لمن صاحبني و مختار لمن اختارني و مطيع لمن أطاعني، ما أحبّني أحد من خلقي عرفت ذلك من قلبه إلّا أحببته حبّا لا يتقدّمه أحد خلقي، من طلبني بالحقّ وجدني، و من طلب غيري لم يجدني، فارفضوا يا أهل الأرض ما أنتم عليه من غرورها، و بادروا إلى كرامتي و مصاحبتي و مجالستي و مؤانستي و انسوابي اؤانسكم و اسارع إلى محبّتكم.

###ما أوحى اللّه إلى داود

1224- و نيز در همان كتاب و باب: از كتاب مسكن الفؤاد نقل شده كه در اخبار حضرت داود (ع) است كه خداوند بداود فرمود: اى داود، از طرف من باهل زمين برسان (و بايشان بگو كه خدا ميفرمايد) من دوست كسى هستم كه مرا دوست بدارد و همنشينم با كسى كه با من همنشينى نمايد (توجه و عنايت مخصوصى ميكنم بكسى كه توجهش هميشه بمن باشد و مرا ياد كند) و مونس كسى هستم كه با ذكر و ياد من نمودن انس و خو گرفته باشد، و يار كسى هستم كه مرا يارى كند، و اختيار ميكنم و برمى‏گزينم كسى را كه مرا (بخدائى و پرستش) برگزيند، و مطيع (و پذيرنده خواهش) كسى باشم كه مرا اطاعت و فرمانبرى نمايد، هيچ يك از خلق و بندگانم با من دوستى نميورزد كه آن دوستى را من از صميم قلبش بشناسم و بدانم جز آنكه من نيز او را دوست ميدارم بدوستى و محبتى كه هيچ يك از خلق (و بندگان) من بر آن درجه دوستى پيشى نجسته (دوستى كه سابقه ندارد) كسى كه مرا طلب نمايد و بجويد مى‏يابد مرا (بچشم دل مرا شهود ميكند) و هر كه غير مرا طلب كند نمييابد مرا، پس اى اهل زمين آنچه را كه شما بر آن پايدار هستيد از علاقه و فريفتگى بدنيا و كارهاى زشت رها كنيد و دور افكنيد و بگرامى بودن نزد من و مصاحبت و توجه بمن و مرا ياد نمودن و انس و خو گرفتن با من (رو آوريد و) پيشى گيريد، و با (ذكر و ياد كردن) من خو بگيريد تا من با شما انس و علاقه داشته باشم و بدوستى با شما شتاب نمايم.

###جوامع مساوى الأخلاق

الحديث 1225 جوامع مساوى الأخلاق‏

في المجلّد الخامس عشر من البحار: (كتاب الايمان و الكفر) باب «جوامع مساوى الأخلاق» «مجالس المفيد» عن أبن أبي يعفور، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال لي: لا يغرنّك الناس عن نفسك فانّ الأمر يصل إليك‏ دونهم، و لا تقطع عنك النهار بكذا و كذا فانّ معك من يحفظ عليك، و لا تستقلّ قليل الخير فانّك تراه غدا حيث يسرّك، و لا تستقلّ قليل الشرّ فانّك تراه غدا حيث يسوؤك، و أحسن فانّي لم أرشيئا أشدّ طلبا و لا أسرع دركا من حسنة لذنب قديم، إنّ اللّه جلّ اسمه يقول: إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرِينَ.

###جوامع مساوى الأخلاق

1225- در جلد پانزدهم بحار: (كتاب ايمان و كفر) باب «جوامع اخلاق رذيله» از مجالس مفيد از ابن ابى يعفور روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود: مردم تو را نسبت بخودت فريب ندهند (مدح و مذمت مردم در باره اعمالت تو را نفريبد) زيرا نتيجه و اجر و پاداش و كيفر عمل و كارهايت بتو خواهد رسيد نه بمردم، و روز خود را باعمال بيهوده مگذران زيرا كسى با تو ميباشد كه عملت را حفظ و نگهدارى ميكند، و نيكى كم را اندك مشمار زيرا فردا (روز قيامت اجر و پاداش) آن را در محل و مكانى خواهى ديد كه تو را مسرور و شادمان ميكند، و شر و بدى كم را نيز اندك مشمار زيرا فردا (ى قيامت سزا و كيفر) آن را در مكانى مى‏بينى كه تو را بد حال ميكند (و سخت و دشوار بر تو خواهد بود) و نيكوكارى كن زيرا من چيزى را كه در طلب جدى‏تر و در رسيدن (و از بين بردن) زودتر از كار نيك نسبت بگناه گذشته باشد نديدم، همانا خداوند كه نامش با جلالت است ميفرمايد: البته طاعات و كارهاى نيك، گناهان را از ميان ميبرد و نابود ميسازد و اين مطلب براى هشياران موجب بيدارى است.

###حسن الظّنّ باللّه

الحديث 1226 حسن الظّنّ باللّه عزّ و جلّ‏

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حسن الظّنّ باللّه عزّ و جلّ» عن بريد بن معاوية، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: وجدنا في كتاب عليّ عليه السّلام أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال و هو على منبره: و الّذي لا إله إلّا هو ما اعطى مؤمن قطّ خير الدّنيا و الاخرة إلّا بحسن ظنّه باللّه و رجائه له و حسن خلقه و الكفّ عن اغتياب المؤمنين، و الّذي لا إله إلّا هو لا يعذّب اللّه مؤمنا بعد التوبة و الإستغفار إلّا بسوء ظنّه باللّه و تقصيره من رجائه و سوء خلقه و اغتيابه للمؤمنين، و الّذي لا إله إلّا هو لا يحسن ظنّ عبد مؤمن باللّه إلّا كان اللّه عند ظنّ عبده المؤمن، لأنّ اللّه كريم بيده الخيرات يستحيي أن يكون عبده المؤمن قد أحسن به الظنّ ثمّ يخلف ظنّه و رجاءه، فأحسنوا باللّه الظنّ و ارغبوا إليه.

###حسن الظّنّ باللّه

1226- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «حسن ظن بخداى با عزت و جلال» از بريد بن معاويه از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: در كتاب على (ع) يافتيم كه همانا رسول خدا (ص) در حالى كه بر منبر خود بودند فرمودند: بخدائى كه جز او معبود بحقى نيست سوگند، خير دنيا و آخرت بهيچ مؤمنى هرگز عطا نشده است مگر بسبب خوش‏گمانى او بخداوند و اميدش باو و نيكى اخلاقش و خوددارى نمودن از غيبت مؤمنين، و بخدائى كه معبود بحقى جز او نيست سوگند، خداوند هيچ مؤمنى را پس از توبه و طلب آمرزش (براى گناهانش) عذاب نميفرمايد جز بواسطه بدگمانيش بخدا و تقصير و كوتاهى نمودن در اميدوارى بپروردگار و بدى اخلاقش و غيبت نمودنش از مؤمنين، و بخدائى‏ كه جز او معبود بحقى نيست سوگند، گمان هيچ بنده با ايمانى در باره خداوند نيكو نباشد مگر آنكه خدا نزد گمان بنده مؤمن خود ميباشد (بر حسب گمان بنده‏اش با او رفتار خواب فرمود) زيرا خداوند كريم است خير و نيكى بدست قدرت اوست، ابا و امتناع دارد از اينكه بنده مؤمن باو خوش گمان باشد سپس بر خلاف گمان و اميد او رفتار فرمايد، پس گمان خود را بخداوند نيكو كنيد و بعبادت و فرمانبرى و رحمت و كرم او رغبت نمائيد.

###حسن الظّنّ باللّه

الحديث 1227 حسن الظّنّ باللّه عزّ و جلّ‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن محمّد بن إسماعيل بن بزيع، عن أبي الحسن الرضا عليه السّلام قال: أحسنوا الظنّ باللّه، فإنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: أنا عند ظنّ عبدى المؤمن بي، إن خيرا فخيرا و إن شرّا فشرّا.

###حسن الظّنّ باللّه

1227- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن اسماعيل بن بزيع از حضرت رضا (ع) روايت شده كه فرمود: گمان خود را بخداوند نيكو كنيد زيرا خداوند با عزت و جلال ميفرمايد: من در نزد گمان بنده مؤمن بخودم هستم، اگر گمان او نسبت بمن نيك باشد پس رفتار من با او نيز نيك خواهد بود، و اگر گمانش بمن بد باشد رفتار من با او نيز بد شود.

###حسن الظّنّ باللّه

الحديث 1228 وجوب حسن الظنّ باللّه‏

في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب حسن الظنّ باللّه» عن أحمد ابن عمر، عن أبي الحسن الرّضا عليه السّلام في حديث قال: فأحسن الظنّ باللّه فانّ أبا عبد اللّه عليه السّلام كان يقول: من حسن ظنّه باللّه كان اللّه عند ظنّه به، و من رضى بالقليل من الرزق قبل منه اليسير من العمل.

###حسن الظّنّ باللّه

1228- در وسائل: (كتاب جهاد) باب «وجوب حسن ظن بخدا» از احمد بن عمر از حضرت رضا (ع) در حديثى روايت شده كه فرمود: گمان خود را بخداوند نزد گمان وى كه بخدا دارد خواهد بود، و كسى كه بروزى كم خوشنود باشد عمل اندك او پذيرفته ميگردد.

###سوء الظن بالله

الحديث 1229 تحريم سوء الظن بالله‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، محمّد بن عليّ بن الحسين باسناده إلى وصيّة عليّ عليه السّلام لمحمّد بن الحنفيّة قال: و لا يغلبنّ عليك سوء الظنّ باللّه عزّ و جلّ فانّه لن يدع بينك و بين خليك صلحا.

###سوء الظن بالله

1229- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن على بن الحسين نقل شده كه بسند خود از حضرت (امير المؤمنين) على (ع) روايت كرده كه در سفارش خود بمحمد بن الحنفيه فرمود: البته بدگمانى بخداوند با عزت و جلال بر تو غلبه ننمايد زيرا آن (بدگمانى) ميان تو و دوستت (خداى تعالى) محل و جاى آشتى باقى نخواهد گذارد.

###حسن الظّنّ باللّه

الحديث 1230 وجوب حسن الظن بالله‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ابن رئاب قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: يؤتى بعبد يوم القيامة ظالم لنفسه، فيقول اللّه: أ لم آمرك بطاعتي أ لم انهك عن معصيتي؟ فيقول: بلى يا ربّ و لكن غلبت علىّ شهوتي، فان تعذّبني فبذنبي لم تظلمني فيأمر اللّه به إلى النّار، فيقول: ما كان هذا ظنّي بك، فيقول: ما كان ظنّك بي؟ قال: كان ظنّي بك أحسن الظنّ، فيأمر اللّه به إلى الجنّة، فيقول اللّه تعالى: لقد نفعك حسن ظنّك بي الساعة.

###حسن الظّنّ باللّه

1230- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن رئاب روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: بنده‏اى كه (بسبب گناهانش) نسبت بخود ستمگر بوده روز قيامت (بمحضر عدل خداوند) آورده شود، پس خداوند ميفرمايد: آيا تو را امر بفرمانبرى خود نكردم؟ آيا تو را از نافرمانى خود نهى ننمودم؟ پس (آن بنده) عرض ميكند آرى اى پروردگار من، ولى شهوتم (ميل و رغبتم بخواسته‏هاى نفسانى حرام) بر من چيره شد پس اگر مرا شكنجه و عذاب فرمائى بواسطه گناه خود من است (و) ظلمى بر من نكرده‏اى پس خداوند فرمان ميدهد كه او را بسوى آتش برند، پس (آن بنده) عرض ميكند گمان من نسبت بتو اين چنين نبود، پس (خداوند) ميفرمايد: گمان تو بمن چه بوده است؟ (آن بنده) گويد: گمان من بتو بهترين گمانها بود (كه گناهان مرا بيامرزى و داخل بهشتم فرمائى) پس خداوند امر فرمايد كه او را ببهشت برند و باو ميفرمايد كه خوش‏گمانى تو بمن در اين ساعت بتو سود بخشيد (و نجاتت داد).

###طاعة العقل و مخالفة الجهل

الحديث 1231 وجوب طاعة العقل و مخالفة الجهل‏

و فيه أيضا: باب «وجوب طاعة العقل و مخالفة الجهل» عن إسحاق ابن عمّار قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: من كان عاقلا كان له دين و من كان له دين دخل الجنّة.

###طاعة العقل و مخالفة الجهل

1231- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب اطاعت عقل و مخالفت جهل» از اسحاق بن عمار روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: كسى كه خردمند باشد براى او دين خواهد بود و كسى كه داراى دين باشد داخل بهشت شود.

 

###غلبة العقل على الشهوة

الحديث 1232 وجوب غلبة العقل على الشهوة

و فيه أيضا: باب «وجوب غلبة العقل على الشهوة» عن الحسين بن زيد عن الصادق عليه السّلام، عن آبائه، عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في حديث المناهي قال: من عرضت له فاحشة أو شهوة فاجتنبها مخافة اللّه عزّ و جلّ، حرّم اللّه عليه النّار و آمنه من الفزع الأكبر و أنجز له ما وعده في كتابه في قوله تعالى: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ، ألا و من عرضت له دنيا و آخرة فاختار الدنيا على الآخرة لقى اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة و ليست له حسنة يتّقى بها النّار، و من اختار الاخرة و ترك الدّنيا رضي اللّه عنه و غفر له مساوى عمله.

###غلبة العقل على الشهوة

1232- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب غلبه دادن عقل بر شهوت» از حسين بن زيد از حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارانش از رسول خدا (ص) در حديث مناهى روايت شده كه فرمود: كسى كه كار زشت و گناهى يا خواسته نفسانى (حرامى) باو روى آورد پس بجهت ترس از خداوند با عزت و جلال از آن اجتناب و دورى نمايد خدا آتش (جهنم) را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ (بيم و هراس روز قيامت) ايمن سازد و بآن وعده‏اى كه در كتاب خود (قرآن كريم) در فرموده خود: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ، داده وفا فرمايد، آگاه باشيد هر كس كه دنيا و آخرت باو روى آورد و دنيا را بر آخرت برگزيند خداوند با عزت و جلال را در روز قيامت ملاقات نمايد در حالى كه براى او عمل نيكى كه بوسيله آن خود را از آتش (جهنم) نگهدارد نباشد و كسى كه آخرت را برگزيند و دنيا را واگذارد خداوند از او خوشنود خواهد بود و كارهاى بد و گناهان او را بيامرزد.

###ذمّ النّفس و تأديبها

الحديث 1233 استحباب ذمّ النّفس و تأديبها

و فيه أيضا: باب «استحباب ذمّ النّفس و تأديبها» عن الحسن بن الجهم قال: سمعت أبا الحسن عليه السّلام يقول: إنّ رجلا في بني إسرائيل عبد اللّه أربعين سنة ثمّ قرّب قربانا فلم يقبل منه، فقال لنفسه: ما اتيت إلّا منك و ما الذنب إلّا لك، قال: فأوحي اللّه عزّ و جلّ إليه: ذمّك لنفسك أفضل من عبادتك أربعين سنة.

###ذمّ النّفس و تأديبها

1233- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب مذمت نفس و تأديب آن» از حسن بن الجهم روايت شده كه گفت از حضرت موسى بن جعفر (ع) شنيدم ميفرمود: همانا مردى در بنى اسرائيل خداوند را چهل سال عبادت نمود سپس قربانى كرد و از او پذيرفته نشد (گوسفند و يا چيز ديگرى را بعنوان قربانى در محلى ميگذاردند و علامت قبولى آن سوخته شدن آن بود چنانچه در قرآن كريم قربانى و قابيل ذكر شده) پس بخود گفت قبول نشدن قربانى من نيست مگر از جهت تو و نيست گناه مگر براى تو (جهت‏ قبول نشدن قربانى را بتقصير خود دانست و خويشتن را مذمت و سرزنش كرد) حضرت فرمود: پس خداوند با عزت و جلال بسوى او وحى فرستاد كه مذمت تو خود را برتر از چهل سال عبادت و پرستش تو است.

###إصلاح النفس عند ميلها إلى الشرّ

الحديث 1234 وجوب إصلاح النفس عند ميلها إلى الشرّ

و فيه أيضا: باب «وجوب إصلاح النفس عند ميلها إلى الشرّ» عن أبي خديجة قال: دخلت على أبي الحسن عليه السّلام فقال لي: إنّ اللّه تبارك و تعالى أيّد المؤمن بروح منه يحضره في كلّ وقت يحسن فيه و يتّقي، و يغيب عنه في كلّ وقت يذنب فيه و يعتدي، فهى معه تهتزّ سرورا عند إحسانه و تسيح في الثرى عند إسآءته، فتعاهدوا عباد اللّه نعمه باصلاحكم أنفسكم تزدادوا يقينا و تربحوا نفيسا ثمينا، رحم اللّه امرا همّ بخير فعمله أو همّ بشرّ فارتدع عنه، ثم قال: نحن نزيد الرّوح بالطّاعة للّه و العمل له.

###إصلاح النفس عند ميلها إلى الشرّ

1234- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب اصلاح نفس هنگام ميلش به شر» از ابى خديجه روايت شده كه گفت خدمت حضرت موسى بن جعفر (ع) شرفياب شدم پس بمن فرمود: همانا خداوند تبارك و تعالى مؤمن را بوسيله روحى كمك ميفرمايد كه در هر وقتى كه كار نيكى ميكند و از گناهان پرهيز مينمايد نزد او حاضر شود و در هر زمان كه گناهى را انجام ميدهد و تجاوز و ستمى ميكند از او غائب گردد، پس آن روح با اوست كه هنگام نيكوكارى وى بسيار شاد ميگردد و چون كار زشت و گناهى را مرتكب شود از او جدا و دور ميگردد، پس اى بندگان خدا نعمتهاى او را بسبب شايسته نمودن خود بوسيله طاعات قدردانى و نگهدارى كنيد تا يقين شما افزوده گردد و سود پرقيمت و ارزنده ببريد، خداوند رحمت فرمايد مردى را كه بر عمل نيكى همت گمارده و آن را بجاى آورد، يا قصد عمل بد و كار زشتى كند پس (بجهت ترس از عقوبت خداوند) از آن باز ايستد و گريزان شود سپس فرمود: ما روح (خودمان) را بوسيله فرمانبرى خداوند و عمل نمودن براى او تقويت ميكنيم.

###أصلاح ما بينه و بين اللّه

الحديث 1235 من أصلح ما بينه و بين اللّه أصلح اللّه ما بينه و بين النّاس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، محمّد بن الحسين الرّضي في نهج البلاغة، عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال: من أصلح ما بينه و بين اللّه أصلح اللّه ما بينه و بين النّاس، و من أصلح أمر آخرته أصلح اللّه له دنياه.

###أصلاح ما بينه و بين اللّه

1235- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن حسين رضى (ره) در نهج البلاغه روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: كسى كه آنچه را كه بين خود و خداوند است اصلاح نمايد خداوند امورى را كه بين او و مردم است اصلاح فرمايد، و كسى كه امر آخرت خود را اصلاح كند خداوند امر دنياى او را براى وى اصلاح نمايد.

###أصلاح سريرته

الحديث 1236 من أصلح سريرته أصلح اللّه علانيته‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، قال: (أي محمّد بن الحسين الرّضي» و قال عليه السّلام: من أصلح سريرته أصلح اللّه علانيته، و من عمل لدينه كفاه اللّه دنياه، و من أحسن فيما بينه و بين اللّه كفاه اللّه ما بينه و بين النّاس.

###أصلاح سريرته

1236- و نيز در همان كتاب و باب است كه محمد بن الحسين الرضى گويد حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: كسى كه باطن خود را (عقايد و اعمال و اخلاق پنهان خود را) اصلاح نمايد خداوند ظاهر و امور آشكاراى او را اصلاح فرمايد، و كسى كه براى دين خود عمل نمايد (در انجام تكاليف دينى و پرهيز از گناهان كوشا باشد) خداوند امور دنياى او را كفايت فرمايد، و كسى كه امورى را كه بين او و خداوند است نيكو گرداند (در همه امور كاملا فرمانبردارى كند) خداوند او را در امورى كه بين او و مردم است كفايت فرمايد.

###كفر و الارتداد

الحديث 1237 ثبوت الكفر و الارتداد بجحود بعض الضّروريات‏

و فيه أيضا: (كتاب الطهارة) باب «ثبوت الكفر و الارتداد بجحود بعض الضّروريات» عن المفضّل بن عمر، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في حديث قال: و لا ينظر اللّه إلى عبده و لا يزكّيه ترك فريضة من فرائض اللّه أو ارتكب كبيرة من الكبائر، قال: قلت: لا ينظر اللّه إليه؟ قال: نعم قد أشرك باللّه، قلت: أشرك باللّه؟ قال: نعم إنّ اللّه أمره بأمر و أمره إبليس بأمر، فترك ما أمر اللّه عزّ و جلّ به و صار إلى ما أمر به إبليس فهذا مع إبليس في الدّرك السّابع من النّار.

###كفر و الارتداد

1237- و نيز در همان كتاب: (كتاب طهارت) باب «ثبوت كفر و ارتداد بسبب انكار بعضى از ضروريات- دين» از مفضل بن عمر از حضرت صادق (ع) در ضمن حديثى روايت شده كه فرمود: و خداوند به بنده‏اش كه واجبى از واجبات خدا را ترك نموده يا گناه بزرگى از گناهان كبيره را مرتكب شده باشد (از روى رحمت) نظر و توجه نميفرمايد و او را پاكيزه نميگرداند، مفضل گفت عرض كردم خداوند باو نظر نميفرمايد؟ حضرت فرمود: آرى بتحقيق كه وى مشرك بخداوند گشته (مراد شرك در عمل است نه در اعتقاد) عرض كردم مشرك بخدا شده است؟ حضرت فرمود: آرى همانا خداوند او را بكارى امر فرموده و شيطان هم او را بكارى (ديگر) امر نموده پس او آنچه را كه خداوند با عزت و جلال امر نموده ترك كرده و بآنچه كه شيطان امر بآن كرده توجه نموده و آن را انجام داده، پس اين چنين شخصى با شيطان در طبقه هفتم از آتش (جهنم) است.

###كفر و الارتداد

الحديث 1238 الإسلام قبل الإيمان و هو يشارك الإيمان

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد الرّحيم القصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في حديث قال: الإسلام قبل الإيمان و هو يشارك الإيمان، فإذا أتى العبد بكبيرة من كبائر المعاصي أو صغيرة من صغائر المعاصي الّتي نهى اللّه عنها كان خارجا من الإيمان و ثابتا عليه اسم الإسلام، فان تاب و استغفر عاد إلى الإيمان و لم يخرجه إلى الكفر و الجحود و الإستحلال، فإذا قال للحلال هذا حرام و للحرام هذا حلال و دان بذلك فعندها يكون خارجا من الإيمان و الإسلام إلى الكفر.

###كفر و الارتداد

1238- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد الرحيم قصير از حضرت صادق (ع) در حديثى نقل شده كه فرمود: اسلام پيش از ايمانست و آن با ايمان شركت ميكند (اسلام پيش از ايمان تحقق و وجود يابد و آن با ايمان جمع مى‏شود زيرا كسى كه مؤمن است البته مسلمان هم هست ولى ممكن است مسلمان باشد و مؤمن نباشد) پس هر گاه بنده‏اى گناهى از گناهان كبيره و يا گناهى از گناهان صغيره را كه خداوند از آنها نهى فرموده مرتكب شود از ايمان (حقيقى) خارج باشد و اسم اسلام بر او ثابت است، پس اگر توبه كند و (از خداوند بجهت گناهش) طلب آمرزش نمايد، بر ايمان بازگشت نموده و گناه او را بكفر و انكار و حلال شمردن حرام در نياورده پس هر گاه در باره چيزى كه حلال است بگويد اين حرام است و نسبت بحرام بگويد اين حلال است و بآنچه كه گفت عقيده‏مند شود پس در اين هنگام از ايمان و اسلام هر دو بيرون رفته و بكفر در آمده است (كافر گشته).

###إضاعة الصّلاة

الحديث 1239 تحريم إضاعة الصّلاة و وجوب المحافظة عليها

و فيه أيضا: (كتاب الصّلاة) باب «تحريم إضاعة الصّلوة و وجوب المحافظة عليها» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا يزال الشيطان ذعرا من المؤمن ما حافظ على الصّلوات الخمس لوقتهنّ فاذا ضيّعهنّ تجرّأ عليه فأدخله في العظائم.

###إضاعة الصّلاة

1239- و نيز در همان كتاب: (كتاب الصلاة) باب تحريم ضايع نمودن نماز و وجوب محافظت و مراقبت بر آن» از سكونى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هميشه شيطان از مؤمن در دهشت و ترس است مادامى كه بر نمازهاى پنجگانه (يوميه) محافظت كند كه آنها را در وقت خود بجا آورد، پس چون آن نمازها را ضايع گرداند (در وقت خود اداء ننمايد) شيطان بر او جرأت ورزد و او را در گناهان بزرگ وارد كند.

###تضييع الصلاة

الحديث 1240 تحريم تضييع الصلاة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، قال: (أي محمّد بن عليّ بن الحسين الصّدوق) و قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا تضيّعوا صلوتكم فانّ من ضيّع صلوته حشر مع قارون و هامان و كان حقّا على اللّه أن يدخله النّار مع المنافقين، فالويل لمن لم يحافظ على صلوته و أداء سنّته.

###تضييع الصلاة

1240- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن على بن حسين صدوق نقل شده كه گفت رسول خدا (ص) فرمود: نماز خود را ضايع نكنيد، زيرا كسى كه نماز خود را ضايع گرداند با قارون و هامان محشور خواهد شد، و بر خداوند سزاوار است كه او را با اهل نفاق داخل در آتش كند، پس واى بر كسى كه بر نماز و اداء سنت دين خود محافظت نداشته باشد.

###في الغضب‏

الحديث 1241 في الغضب‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الغضب» عن أبي حمزة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: من كفّ غضبه عن النّاس كفّ اللّه عنه عذاب يوم القيامة.

###في الغضب‏

1241- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «غضب) از ابى حمزه از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه خشم خود را از مردم باز دارد خداوند شكنجه روز قيامت را از او باز خواهد داشت.

###في البكاء

الحديث 1242 في البكاء

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «البكاء» عن أبي حمزة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ما من قطرة أحبّ إلى اللّه عزّ و جلّ من قطرة دموع في سواد اللّيل مخافة من اللّه لا يراد بها غيره.

###في البكاء

1242- و نيز در همان كتاب: (كتاب دعاء) باب «بكاء» از ابى حمزه از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ قطره ‏اى نيست كه نزد خداى با عزت و جلال محبوب‏تر از قطره اشكى باشد كه در تاريكى شب بجهت ترس از خداوند جارى شود و بآن گريه كردن جز خداوند اراده نشود.

 

###اصول الكفر و أركانه

الحديث 1243 في اصول الكفر و أركانه‏

و فيه أيضا: (كتاب الايمان و الكفر) باب «في اصول الكفر و و أركانه» عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ‏ أوّل ما عصى اللّه به ستّ: حبّ الدّنيا و حبّ الرّئاسة و حبّ الطعام و حبّ النوم و حبّ الرّاحة و حبّ النساء.

###اصول الكفر و أركانه

1243- و نيز در همان كتاب: (كتاب ايمان و كفر) بابى كه «در اصول كفر و اركان آنست» از عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا نخستين چيزى كه خداوند بوسيله آن نافرمانى شد شش چيز است: دوستى دنيا و دوستى رياست و دوستى و علاقه بطعام و دوستى خواب و دوستى راحتى و دوستى زنان.

###اصول الكفر و أركانه

الحديث 1244 في أصول الكفر و و أركانه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن يزيد الصّائغ قال: قلت لأبى عبد اللّه عليه السّلام: رجل على هذا الأمر إن حدّث كذب و إن وعد أخلف و إن ائتمن خان، ما منزلته؟ قال: هى أدنى المنازل من الكفر و ليس بكافر.

###اصول الكفر و أركانه

1244- و نيز در همان كتاب و باب: از يزيد صائغ روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) عرض كردم مردى است بر اين امر (مقصود امر ولايت و محبت ائمه عليهم السّلام است) اگر حديث و سخنى را نقل نمايد دروغ گويد، و اگر وعده دهد خلف وعده كند (و بآن عمل ننمايد) و اگر امانتى باو سپرده شود در آن خيانت ميكند، منزلت و مقام او چيست؟ حضرت فرمود: منزلت او نزديكترين منزلتها بكفر است ولى كافر نيست.

بيان: چون در عمل شباهت كامل بكافر دارد نزديك بكفر است، و بجهت نبودن هيچ گونه خدشه در عقايدش كافر نميباشد.

###اتّباع الهوى

الحديث 1245 اتّباع الهوى‏

و فيه أيضا: باب «اتّباع الهوى» عن أبي محمّد الوابشي قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: احذروا أهواءكم كما تحذرون أعداءكم فليس شي‏ء أعدى للرجال من اتّباع أهوائهم و حصائد ألسنتهم.

###اتّباع الهوى

1245- و نيز در همان كتاب: باب «پيروى از هواى نفس» از ابى محمد وابشى روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: از هواهاى نفسانى خود بترسيد همچنان كه از دشمنان خود ميترسيد، پس براى مردان چيزى دشمن دشمن‏تر از پيروى هواهاى نفسانى و دروشده بزبانهاى ايشان نباشد (مراد از دروشده‏هاى بزبان، سخنان حرام و زشت و بيهوده‏اى است كه با زبان گفته مى‏شود مانند عيبجوئى و غيبت و تهمت و دروغ و ناسزا و امثال آنها).

###حبّ الدّنيا و الحرص عليها

الحديث 1246 حبّ الدّنيا و الحرص عليها

و فيه أيضا: باب «حبّ الدّنيا و الحرص عليها» عن حفص بن غياث، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: في مناجات موسى عليه السّلام يا موسى! إنّ الدّنيا دار عقوبة، عاقبت فيها آدم عند خطيئته، و جعلتها ملعونة، ملعون ما فيها إلّا ما كان فيها لي، يا موسى! إنّ عبادى الصالحين زهدوا في الدنيا بقدر علمهم و سائر الخلق رغبوا فيها بقدر جهلهم، و ما من أحد عظّمها فقرّت عينه فيها، و لم يحقّرها أحد إلّا انتفع بها.

###حبّ الدّنيا و الحرص عليها

1246- و نيز در همان كتاب: باب «دوستى دنيا و حرص بر آن» از حفص بن غياث از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه در مناجات موسى (ع) است كه خداوند باو فرمود: اى موسى، همانا دنيا خانه (و محل) عقوبت و بسزاى عمل رسيدن است، آدم را در دنيا هنگام گناه و لغزش او عقوبت نمودم (بواسطه لغزش از بهشت و نعمتهاى آن محروم گرديد) و دنيا را از رحمت خود دور قرار دادم (و نيز) آنچه كه در آنست از رحمت من دور است جز آنچه كه در آن براى من باشد، اى موسى، همانا بندگان صالح و شايسته من باندازه دانش خود از دنيا كناره‏گيرى كردند و ساير مردم بمقدار جهل و نادانى خويش در آن رغبت نمودند، و هيچ كس نيست كه دنيا را بزرگ شمرده (و بآن علاقمند گشته) پس چشمش در آن روشن شده باشد (و بآرزوهايش رسيده و دلش شاد شده باشد) و هيچ كس دنيا را كوچك نشمرده (فريفته بآن نگرديده) مگر آنكه بآن سودمند گشته (چون دنيا نزد او اهميت و ارزش ندارد بآنچه از دنيا باو رسيده سودمند گرديده و هر چه كه از آن محروم گشته موجب غم و اندوهش نبوده).

###طمع‏

الحديث 1247 الطمع‏

و فيه أيضا: باب «الطمع» عن سعدان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له [ما] الّذي يثبت الإيمان في العبد؟ قال: الورع، و الّذي يخرجه منه؟ قال: الطمع.

###طمع‏

1247- و نيز در همان كتاب: باب «طمع» از سعدان روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) عرض كردم چه چيز است كه ايمان را در بنده ثابت ميگرداند؟ حضرت فرمود: ورع و پرهيز از گناهان، و عرض كردم چه چيز است كه ايمان را از او بيرون ميبرد؟ فرمود: طمع.

###لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا

الحديث 1248 في قول الله تعالى لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا

و فيه أيضا: باب «الاخلاص» عن سفيان بن عيينة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قول اللّه عزّ و جلّ: لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، قال: ليس يعني أكثر عملا و لكن أصوبكم عملا، و إنّما الإصابة خشية اللّه و النيّة الصادقة و الحسنة [و الخشية] ثمّ قال: الإبقاء على العمل حتّى يخلص أشدّ من العمل، و العمل الخالص الّذي لا تريد أن يحمدك عليه أحد إلّا اللّه عزّ و جلّ، و النيّة أفضل من العمل، ألا و إنّ النيّة هى العمل، ثمّ تلا قوله عزّ و جلّ: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ يعني على نيّته‏.

###لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا

1248- و نيز در همان كتاب: باب «اخلاص» از سفيان بن عيينه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: در فرموده خداوند با عزت و جلال: لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، مقصود بيشتر بودن عمل شخص نيست بلكه مراد درستى و بحقيقت نزديك بودن عمل شماست، همانا مطابق بودن عمل با واقع، ترس از خداوند و نيت راست و خالى‏ از رياء و هر چه كه با خلوص سازش ندارد و عمل نيك (و مطابق با شرع) است، سپس فرمود: باقى داشتن عمل و نگهداريش تا خالص (براى خدا) باشد سخت‏تر است از انجام دادن خود عمل، و عمل خالص آن عملى است كه اراده و قصد نكنى كه بر انجام دادن آن جز خداوند با عزت و جلال كسى تو را مدح و ستايش نمايد، و نيت از عمل برتر است، آگاه باش كه همانا نيت همان عمل است (زيرا عمل بدون نيت هيچ گونه ارزشى ندارد و صحت و فساد و كمال و نقصان عمل منوط به نيت است) سپس حضرت قول خداى با عزت و جلال را تلاوت فرمود: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ (هر كس بر طبق نيت خود عمل را انجام ميدهد).

###في الإخلاص‏

الحديث 1249 في الإخلاص‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن السندي، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ما أخلص العبد الإيمان باللّه عزّ و جلّ أربعين يوما أو قال: ما أجمل عبد ذكر اللّه عز و جل أربعين يوما إلّا زهده اللّه عز و جل في الدّنيا و بصّره داءها و دواءها فأصبت الحكمة في قلبه و أنطق بها لسانه «الحديث».

###في الإخلاص‏

1249- و نيز در همان كتاب و باب: از سندى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ بنده‏اى ايمان بخداى با عزت و جلال را (از شرك و ريا و گناهان) چهل روز خالص نگردانيده، يا فرمود: هيچ بنده‏اى ياد خداى با عزت و جلال را چهل روز نيكو ننموده مگر آنكه خداوند با عزت و جلال او را بى‏رغبت در (شهوات و آلايش) دنيا ساخته و او را بدرد و درمان آن بينا گردانيده (درد دنيا امراض روحى و معاصى و صفات ناپسند است، و درمان آن داروى اين امور است كه آنها را بر طرف ميسازد) پس حكمت و علوم و دانشهاى محكمه و متقنه را در دل او ثابت گرداند و زبانش را بآن دانشها گويا سازد.

###حبّ في اللّه و البغض في اللّه

الحديث 1250 الحبّ في اللّه و البغض في اللّه‏

و فيه أيضا: باب «الحبّ في اللّه و البغض في اللّه» عن سلام بن المستنير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ودّ المؤمن للمؤمن في اللّه‏ من أعظم شعب الإيمان، ألا و من أحبّ في اللّه و أبغض في اللّه و أعطى في اللّه و منع في اللّه فهو من أصفياء اللّه.

###حبّ في اللّه و البغض في اللّه

1250- و نيز در همان كتاب: باب «دوستى و دشمنى در راه خدا» از سلام بن مستنير از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: دوستى مؤمن با مؤمن‏ در راه خدا از بزرگترين شعبه ‏هاى ايمان است، آگاه باش و كسى كه در راه خدا دوست بدارد و در راه خدا دشمن دارد و در راه خدا عطا نمايد و در راه خدا از بخشش خود دارى كند پس او از برگزيدگان خداوند خواهد بود.

###اهتمام بأمور المسلمين

الحديث 1251 الاهتمام بأمور المسلمين‏

و فيه أيضا: باب «الإهتمام بامور المسلمين» عن فطر بن خليفة، عن عمر ابن عليّ بن الحسين، عن أبيه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من ردّ عن قوم من المسلمين عادية (مآء) أو نارا وجبت له الجنّة.

###اهتمام بأمور المسلمين

1251- و نيز در همان كتاب: باب «اهتمام بامور مسلمين» از قطر بن خليفه از عمر بن على بن الحسين از پدر بزرگوارش (حضرت زين العابدين (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه از جماعتى از مسلمانان، تجاوز آب و آتش را (سيل و آتش‏سوزى را كه موجب خسارت و زيان باشد) بر طرف سازد بهشت براى او واجب گردد.

###وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ

الحديث 1252 في قول اللّه عزّ و جلّ: وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد اللّه بن جبلة، عن رجل، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: في قول اللّه عزّ و جلّ: وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ، قال: نفّاعا.

###وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ

1252- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد اللَّه بن جبله از مردى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه در مراد از قول خداوند با عزت و جلال: وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ، فرمود: يعنى خدا مرا بسيار سود دهنده قرار داده است.

###إجلال الكبير

الحديث 1253 إجلال الكبير

و فيه أيضا: باب «إجلال الكبير» عن ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من إجلال اللّه إجلال ذي الشيبة المسلم.

###إجلال الكبير

1253- و نيز در همان كتاب: باب «اجلال كبير» از ابن ابى عمير از بعضى از اصحابش از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: از احترام و بزرگ شمردن خداوند، احترام و بزرگ داشتن سپيدمويان و بزرگسالان است (احترام آنها از جهت سبقت ايمان، احترام خداوند محسوب شود).

###إجلال الكبير

الحديث 1254 إجلال الكبير

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أحمد بن محمّد رفعه قال: قال أبو عبد اللّه‏ عليه السّلام: ليس منّا من لم يوقّر كبيرنا و يرحم صغيرنا.

###إجلال الكبير

1254- و نيز در همان كتاب و باب: از احمد بن محمد مرفوعا روايت شده كه‏ حضرت صادق (ع) فرمود: از پيروان كامل ما خاندان پيغمبر (ص) نيست كسى كه بزرگسالان ما را احترام نكند و بزرگ نشمارد و بخردسالان ما ترحم و مهربانى ننمايد.

###فخر و الكبر

الحديث 1255 الفخر و الكبر

و فيه أيضا: باب «الفخر و الكبر» عن أبي حمزة الثمالي قال: قال عليّ بن الحسين عليهما السّلام: عجبا للمتكبّر الفخور الّذي كان بالأمس نطفة ثمّ هو غدا جيفة.

###فخر و الكبر

1255- و نيز در همان كتاب: باب «فخر و كبر» از ابى حمزه ثمالى روايت شده كه حضرت زين العابدين (ع) فرمود: تعجب است از متكبر بخود نازنده‏اى كه ديروز نطفه بوده سپس فردا او مردارى خواهد بود (در ابتداء تكون و وجودش نطفه بوده و در پايان مردارى بيش نخواهد بود).

###في الظّلم

الحديث 1256 في الظّلم‏

و فيه أيضا: باب «الظّلم» عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال قال عليه السّلام: من عذر ظالما بظلمه سلّط اللّه عليه من يظلمه، فان دعا لم يستجب له و لم يأجره اللّه على ظلامته.

###في الظّلم

1256- و نيز در همان كتاب: باب «ظلم» از عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه از ستمگرى بسبب ستمش (جانبدارى كرده و) ملامت و سرزنش را از وى بر طرف سازد (بگويد كه او ستمى نكرده) خداوند كسى را بر او مسلط و چيره گرداند كه بر او ستم كند، پس اگر دعا كند خداوند دعايش را مستجاب نفرمايد و اجر و پاداشى بر ستمى كه نسبت بوى شده ندهد.

###في الذّنوب‏

الحديث 1257 في الذّنوب‏

و فيه أيضا: باب «الذّنوب» عن مسمع بن عبد الملك، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ العبد ليحبس على ذنب من ذنوبه مائة عام و إنّه لينظر إلى أزواجه في الجنّة يتنعّمن.

###في الذّنوب‏

1257- و نيز در همان كتاب: باب «ذنوب» از مسمع بن عبد الملك از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا بنده بسبب گناهى از گناهانش صد سال (در عالم آخرت) حبس ميگردد و او به همسران خود نگاه ميكند كه در بهشتند و از نعمتهاى آن بهره‏مند ميشوند.

###في الذّنوب‏

الحديث 1258 في الذّنوب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن يونس بن يعقوب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام‏ [انّه‏] قال: إنّ أحدكم ليكثر به الخوف من السلطان و ما ذلك إلّا بالذّنوب فتوقّوها ما استطعتم و لا تمادوا فيها.

###في الذّنوب‏

1258- و نيز در همان كتاب و باب: از يونس بن يعقوب از حضرت صادق عليه السّلام‏ روايت شده كه فرمود: همانا بر كسى و بعضى از شما ترس از سلطان بسيار (وارد) مى‏شود و اين نيست جز بسبب گناهان، پس تا ميتوانيد از گناهان بپرهيزيد و در آنها فرو نرويد.

 

###اجتناب الكبائر

الحديث 1259 وجوب اجتناب الكبائر

في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب اجتناب الكبائر» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً، قال: معرفة الإمام و اجتناب الكبائر الّتي أوجب اللّه عليها النار.

###اجتناب الكبائر

1259- در وسائل: (كتاب جهاد) باب «وجوب اجتناب از كبائر» از ابى بصير روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود (مراد از حكمت در اين آيه شريفه) وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً، شناختن امام و دورى نمودن از گناهان بزرگى است كه خداوند بر (مرتكب‏شونده) آنها آتش جهنم را لازم فرموده است.

###من أقرّ بالتوحيد

الحديث 1260 من أقرّ بالتوحيد و نفى التشبيه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الفضل بن شاذان، عن الرضا عليه السّلام قال: من أقرّ بالتوحيد و نفى التشبيه إلى أن قال: و أقرّ بالرّجعة باليقين و اجتنب الكبائر فهو مؤمن حقّا و هو من شيعتنا أهل البيت.

###من أقرّ بالتوحيد

1260- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن شاذان از حضرت رضا (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه بتوحيد و يگانگى خداوند اقرار نمايد و خدا را مانند موجودات ممكنه نداند تا آنجا كه فرمود: و بيقين برجعت اقرار كند و از گناهان كبيره بپرهيزد پس او حقيقتا داراى ايمانست و از پيروان ما خاندان پيغمبر خواهد بود.

###اشتغال الإنسان بعيب نفسه

الحديث 1261 استحباب اشتغال الإنسان بعيب نفسه عن عيب الناس‏

و فيه أيضا: باب «استحباب اشتغال الإنسان بعيب نفسه عن عيب الناس» عن الحسين بن مختار، عن بعض أصحابه، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: كفى بالمرء عيبا أن يتعرّف من عيوب النّاس ما يعمي عليه من أمر نفسه أو يعيب على النّاس أمرا هو فيه لا يستطيع التحوّل عنه إلى غيره أو يؤذي جليسه بما لا يعنيه.

###اشتغال الإنسان بعيب نفسه

1261- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب اشتغال انسان بعيب خود از عيبجوئى مردم» از حسين بن مختار از بعضى اصحابش از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: براى عيب مرد (و انسان) اين بس است كه در صدد شناختن و دانستن آن قسمت از عيبهاى مردم كه در خود او نيز هست بر آيد و نسبت بخودش از آنها چشم بپوشد و نبيند، يا عيبى‏ را بر مردم عيب شمارد كه در خودش هم موجود است و (بجهت مسامحه و سستى) نميتواند كه خود را از آن پاكيزه گرداند و بصفت نيك و ستوده‏اى در آورد، يا همنشين خود را بآنچه كه براى او فائده و سودى ندارد بيازارد.

###نهي عن عيب النّاس

الحديث 1262 في النّهي عن عيب النّاس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، محمّد بن الحسين الرّضي في نهج البلاغة، عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال: «في النّهي عن عيب النّاس» و إنّما ينبغي لأهل العصمة و المصنوع إليهم في السلامة أن يرحموا اهل الذّنوب و المعصية و يكون الشكر هو الغالب عليهم و الحاجز لهم عنهم فكيف بالعائب الّذي عاب أخاه و عيّره ببلواه، أما ذكر موضع ستر اللّه عليه من ذنوبه ما هو أعظم من الذّنب الّذي عاب به؟ فكيف يذمّه بذنب قد ركب مثله، فان لم يكن ركب ذلك الذّنب بعينه فقد عصى اللّه فيما سواه ممّا هو أعظم منه، و أيم اللّه لو لم يكن عصاه في الكبير لقد عصاه في الصغير و لجرأته على عيب النّاس أكبر، يا عبد اللّه، لا تعجل في عيب عبد بذنب فلعلّه مغفور له، و لا تأمن على نفسك صغير معصية فلعلّك تعذّب عليه، فليكفف من علم‏ منكم عيب غيره لما يعلم من عيب نفسه و ليكن الشكر شاغلا له على معافاته عمّا ابتلى به غيره.

###نهي عن عيب النّاس

1262- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد حسين رضى در نهج البلاغه از حضرت أمير المؤمنين (ع) روايت شده كه در نهى از عيبگوئى از مردم فرمود: و همانا براى كسانى كه از معصيت و نافرمانى (خداوند بسبب توفيقى كه بايشان عطا فرموده) محفوظ مانده‏اند و در سلامتى (از عيوب) بآنان احسان شده سزاوار است كه بر اهل گناهان ترحم نمايند (بواسطه راهنمائى و نصيحت ايشان را از معاصى برهانند) و شكر و سپاسگزارى (پروردگار بر نعمت توفيق پرهيز از گناهان) بر ايشان مسلط و غالب باشد و ايشان را از عيبجوئى آنان باز دارد، پس (خود دارى از عيبگوئى) چگونه است نسبت بكسى كه از برادر دينى خود عيبگوئى كند و او را ببليه و گرفتاريش سرزنش نمايد آيا باين قسمت توجه ننموده كه خداوند گناهى از گناهانش را بر او پوشيده داشته (و مردم را بر آن آگاه نفرموده) كه از آن گناهى كه برادرش را بآن عيبگوئى كرده بزرگتر است، پس چگونه او را مذمت ميكند بگناهى كه خود مانند آن را مرتكب گشته و اگر عيب آن گناه را مرتكب نگشته پس خداوند را نافرمانى نموده در غير آن بگناهى كه از آن بزرگتر است، و بخدا سوگند اگر در گناه بزرگ خدا را نافرمانى نكرده البته در گناه كوچك او را نافرمانى نموده، و همانا جرأت او بر عيبگوئى از مردم (از بسيارى از گناهان) بزرگتر است، اى بنده خدا در عيبگوئى بنده‏اى بسبب گناهى كه انجام داده شتاب منما شايد آن گناه براى او (بتوبه) آمرزيده شده باشد، و بر نفس خويش نسبت بگناه كوچك هم ايمن مباش بجهت آنكه شايد تو بر آن عذاب‏ شوى، پس هر كس از شما كه عيب غير خود را بداند (و از آن آگاه باشد) بجهت آنچه از عيب‏هاى خود كه ميداند البته بايد از عيبگوئى از ديگران خوددارى نمايد، و بايد شكر و سپاسگزارى خدا بر نعمت عافيت و سلامت از عيوبى كه غير او بآن مبتلا و گرفتار گشته از عيبگوئى مردم او را مشغول سازد و باز دارد.

###نهي عن عيب النّاس

الحديث 1263 في النّهي عن عيب النّاس‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ابن عمر قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: كان بالمدينة أقوام لهم عيوب فسكتوا عن عيوب النّاس فأسكت اللّه عن عيوبهم النّاس فماتوا و لا عيوب لهم عند النّاس، و كان بالمدينة أقوام لا عيوب لهم فتكلّموا في عيوب النّاس فأظهر اللّه لهم عيوبا لم يزالوا يعرفون بها إلى أن ماتوا.

###نهي عن عيب النّاس

1263- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن عمر روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: در مدينه طوايفى بودند كه براى آنها عيوبى بود پس ايشان از گفتن عيبهاى مردم سكوت نمودند و خداوند هم مردم را از عيبهاى آنها ساكت نمود (مردم را بعيبهاى آنان متوجه نفرمود) پس مردند در حالى كه براى آنها نزد مردم عيبهائى نبود، و (نيز) طوايفى در مدينه بودند كه عيبهائى جهت ايشان (در نظر مردم) نبود پس در باره عيبهاى مردم سخن گفتند پس خداوند عيبهاى آنها را براى مردم ظاهر و آشكارا ساخت كه هميشه بآن عيبها شناخته ميشدند تا آنكه مردند.

###يمين الصادقة

الحديث 1264 كراهة اليمين الصادقة و عدم تحريمها

و فيه أيضا: (كتاب الأيمان) باب «كراهة اليمين الصادقة و عدم تحريمها» عن السكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أجلّ اللّه أن يحلف به أعطاه اللّه خيرا ممّا ذهب منه.

###يمين الصادقة

1264- و نيز در همان كتاب: (كتاب أيمان) باب «كراهت قسم راست و حرام نبودن آن» از سكونى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه خدا را بزرگ بشمارد از آنكه بنام او قسم ياد نمايد خداوند برتر از آنچه از كف او رفته بوى عطا فرمايد (كسى كه بجهت تعظيم و احترام خدا بنام مقدسش قسم ياد نكند و باو خسارت و زياني برسد خداوند به بهتر از آنچه از كفش رفته خسارتش را جبران خواهد فرمود).

###اكثار من الدعاء

الحديث 1265 استحباب الإكثار من الدعاء

في أمالي الطوسي: (الجزء الاوّل) عن أنس بن مالك قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما فتح لأحد باب دعاء إلّا فتح اللّه له فيه باب إجابة، فإذا فتح لأحدكم باب دعآء فليجهد فانّ اللّه عزّ و جلّ لا يملّ حتّى تملّوا.

###اكثار من الدعاء

1265- در امالى طوسى: (جزء اول) از انس بن مالك روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: باب دعا براى هيچ كس گشوده و باز نگشته (هيچ كس توفيق دعا با شرائطش را نيافته) جز آنكه خداوند باب اجابت را براى او در دعايش باز فرموده است، پس چون براى كسى از شما باب دعا گشوده و باز شد پس بايد (در دعا) كوشش نمايد زيرا خداوند با عزت و جلال (از شنيدن دعاى بنده و اجابتش) منزجر و خسته نشود تا آنكه شما (از دعا) خسته شويد و بستوه آئيد.

###تعلم القرآن

الحديث 1266 وجوب تعلم القرآن‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن عقبة بن عامر قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا يعذّب اللّه قلبا وعى القرآن.

###تعلم القرآن

1266- و نيز در همان كتاب و جزء: از عقبة بن عامر روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: خداوند قلبى را كه قرآن را حفظ و نگهدارى كرده (و طبق آن عمل نموده) عذاب و شكنجه نميفرمايد.

###فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ

الحديث 1267 في قوله تعالى: فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن مسعدة بن زياد قال: سمعت جعفر بن محمّد عليهما السّلام و قد سئل عن قوله تعالى: فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فقال: إنّ اللّه تعالى يقول للعبد يوم القيامة: عبدي أكنت عالما؟ فان قال نعم، قال له: أفلا عملت بما علمت؟ و إن قال كنت جاهلا قال له: أفلا تعلّمت حتّى تعمل فيخصمه فتلك الحجّة البالغة.

###فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ

1267- و نيز در همان كتاب و جزء: از مسعدة بن زياد روايت شده كه گفت از حضرت صادق جعفر بن محمد (ع) شنيدم كه در باره معناى فرموده خداى تعالى: فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ كه از آن حضرت سؤال شده بود فرمود: همانا خداى تعالى روز قيامت به بنده (گنه‏كار خود) ميفرمايد: بنده من آيا (باحكام دين) دانا بودى؟ پس اگر بگويد آرى خداوند باو فرمايد: پس چرا بآنچه كه ميدانستى عمل ننمودى، و اگر بگويد نادان بودم خدا ميفرمايد: پس چرا نياموختى تا عمل كنى، پس با او مخاصمه، و دشمنى ميكند پس اين است حجت بالغه.

###حب في الله

الحديث 1268 الحب في الله‏

و فيه أيضا: (الجزء الثاني) عن شعيب العقر قوفي قال: حدّثنا أبو عبيد قال: سمعت جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقول لأصحابه و أنا حاضر: إتقوا اللّه و كونوا إخوة بررة متحابّين في اللّه متواصلين متراحمين تزاوروا و تلاقوا و تذاكروا و احيوا أمرنا.

###حب في الله

1268- و نيز در همان كتاب: (جزء دوم) از شعيب عقرقوفى روايت شده كه گفت‏  ابو عبيد مرا حديث كرد و گفت از حضرت صادق جعفر بن محمد عليهما السّلام شنيدم كه باصحاب خود در حالى كه من خدمتش حاضر بودم ميفرمود: از خدا بپرهيزيد و نسبت بيكديگر برادرانى باشيد نيكى‏كننده و در راه خدا همديگر را دوست دارنده و با هم بسبب احسان و نيكى نمودن پيوندكننده و بيكديگر ترحم و مهربانى نمائيد و بزيارت و ديدار يك ديگر برويد و همديگر را ملاقات كنيد و از امور و سخنان دينى و احاديث با يك ديگر سخن گوئيد و امر ولايت ما را زنده بداريد.

###ما وعظ لقمان إبنه‏

الحديث 1269 فيما وعظ لقمان إبنه‏

و فيه أيضا: (الجزء الثالث) عن حمّاد بن عيسى، عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: كان فيما وعظ لقمان إبنه قال له: يا بنيّ! اجعل في أيّامك و لياليك و ساعاتك نصيبا لك في طلب العلم فانّك لن تجد لك تضييعا مثل تركه.

###ما وعظ لقمان إبنه‏

1269- و نيز در همان كتاب: (جزء سوم) از حماد بن عيسى از حضرت صادق جعفر بن محمد عليهما السّلام روايت شده كه فرمود: در آنچه كه لقمان پسرش را بآن موعظه كرد اين بود كه باو گفت اى فرزندم، در روزها و شبها و ساعات (زندگى) خود قسمتى را براى خودت در طلب علم و دانش قرار بده، زيرا تو براى خود هيچ گونه ضايع و تباه ساختنى را مانند ترك تحصيل علم هرگز نخواهى يافت (زيان و پشيمانى دانش نياموختن سر آمد زيانها است).

 

 

 

###فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ

الحديث 1270 في قول الله تعالى فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن محمّد بن مسلم الثقفي قال: سألت أبا جعفر محمّد بن علي عليهما السّلام عن قول اللّه عزّ و جل: فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً، فقال عليه السّلام: يؤتى بالمؤمن المذنب يوم القيامة حتّى يقام بموقف الحساب فيكون اللّه تعالى هو الّذي يتولّى حسابه لا يطّلع على حسابه أحدا من النّاس فيعرّفه ذنوبه حتّى إذا أقرّ بسيّئاته قال اللّه عزّ و جلّ لملائكته [لكتبته‏] بدّلوها حسنات و أظهروها للنّاس، فيقول النّاس حينئذ ما كان لهذا العبد سيّئة واحدة ثمّ‏ يأمر اللّه به إلى الجنّة فهذا تأويل الاية و هى في المذنبين من شيعتنا خاصّة.

###فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ

1270- و نيز در همان كتاب و جزء: از محمد بن مسلم ثقفى روايت شده كه گفت از حضرت باقر (ع) از فرموده خداى با عزت و جلال: فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً، پرسش نمودم پس حضرت فرمود: روز قيامت مؤمن گناهكار را مى‏آورند تا آنكه در موقف حساب ميايستد پس خداى تعالى خودش حساب او را بعهده ميگيرد كه بر حساب وى هيچ يك از مردم را آگاه نميفرمايد، پس گناهانش را باو مينماياند تا چون بگناهان خود اقرار كند خداوند با عزت و جلال بفرشتگان (بفرشتگان نويسنده اعمال) او فرمايد: گناهان وى را بحسنات (بطاعات و كارهاى نيك) تبديل كنيد و بر مردم ظاهر سازيد پس در اين هنگام مردم ميگويند براى اين بنده يك گناه هم نيست، سپس خداوند فرمان دهد كه او را ببهشت برند، پس اين است تاويل اين آيه (شريفه) و آن در باره خصوص گناهكاران از شيعيان و پيروان ما خواهد بود.

###ذكر الله على كل حال‏

الحديث 1271 استحباب ذكر الله على كل حال‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أبي حمزة الثمالي، عن أبي جعفر محمّد ابن عليّ الباقر عليهما السّلام قال: لا يزال المؤمن في صلاة ما كان في ذكر اللّه قائما كان أو جالسا أو مضطجعا، ان اللّه تعالى يقول: الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ.

###ذكر الله على كل حال‏

1271- و نيز در همان كتاب و جزء: از ابى حمزه ثمالى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: مؤمن مادامى كه در ذكر خدا باشد چه ايستاده و چه نشسته و چه بپهلو خوابيده باشد (از جهت ثواب و اجر و پاداش گويا كه) هميشه در نماز است، همانا خداى تعالى ميفرمايد: الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً (تا آخر آيه كه در قسمت عربى است) كسانى كه خدا را ياد ميكنند و ذكر او گويند در حالى كه ايستاده‏ اند و نشسته‏ اند و بپهلو خوابيده‏اند و در خلقت و آفرينش آسمانها و زمين فكر و انديشه ميكنند و ميگويند پروردگارا اين آسمانها و زمين را باطل و بيهوده نيافريدى، تو از هر نقص و عيب منزه و پاكيزه هستى پس ما را از عذاب و شكنجه آتش جهنم محفوظ بدار.

###اكثار من الدعاء

الحديث 1272 استحباب الاكثار من الدعاء

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أبي هريرة قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ أعجز النّاس من عجز عن الدّعاء، و إنّ أبخل النّاس بمن بخل بالسّلام.

###اكثار من الدعاء

1272- و نيز در همان كتاب و جزء: از ابو هريره روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا عاجز و ناتوان‏ترين مردم كسى است كه از دعاء عاجز باشد، و بخيل‏ترين مردم كسى است كه از سلام كردن بخل ورزد.

###قسيم النار و الجنة

الحديث 1273 في أن أمير المؤمنين قسيم النار و الجنة

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن عبد اللّه بن مسكان، عن أبي جعفر الباقر عليه السّلام، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: كيف بك يا عليّ إذا وقفت على شفير جهنّم و قدمت الصّراط و قيل للنّاس جوزوا و قلت لجهنّم هذا لي و هذا لك، فقال عليّ عليه السّلام: يا رسول اللّه! و من اولئك؟ فقال: اولئك شيعتك معك حيث كنت.

###قسيم النار و الجنة

1273- و نيز در همان كتاب و جزء: از عبد اللَّه بن مسكان از حضرت باقر (ع) از پدران بزرگوارانش عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: يا على حال تو چگونه باشد هنگامى كه بر كنار جهنم توقف كنى و نزديك صراط بروى و بمردم گفته شود كه از صراط عبور كنيد و تو بجهنم گوئى اين (شخص از دوستان من است و) براى من‏ باشد و اين (از دشمنان من است و) براى تو باشد، پس على (ع) عرض كرد اى رسول خدا، ايشان (كسانى كه من ميگويم براى من هستند) كيانند؟ حضرت فرمود: ايشان شيعيان تو هستند كه هر كجا تو باشى با تو خواهند بود.

###قضاء حاجة المؤمنين

الحديث 1274 قضاء حاجة المؤمنين و السعي فيها

و فيه أيضا: (الجزء الرابع) عن عبد اللّه بن أبي يعفور قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّه من عظّم دينه عظّم اخوانه، و من استخفّ بدينه استخفّ باخوانه، فقال عليه السّلام: يا عبد اللّه! اخصص بمالك و طعامك من تحبّه في اللّه عزّ و جلّ.

###قضاء حاجة المؤمنين

1274- و نيز در همان كتاب: (جزء چهارم) از عبد اللَّه بن ابى يعفور روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود: كسى كه دين خود را بزرگ بشمارد برادران دينى خود را بزرگ خواهد شمرد، و كسى كه دين خود را سبك بشمارد برادران دينيش را سبك خواهد شمرد، پس حضرت (براوى) فرمود: اى عبد اللَّه، كسى را كه در راه خداى با عزت و جلال دوست ميدارى بقسمتى از مال و طعام خود اختصاص بده.

###صلاة في المسجد

الحديث 1275 تأكّد استحباب الصّلاة في المسجد

في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «تأكّد استحباب الصّلوة في المسجد» عن ابي العباس الفضل بن عبد الملك، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: يا فضل! لا يأتي المسجد من كلّ قبيلة إلّا وافدها و من أهل كلّ بيت إلّا نجيبها، يا فضل! لا يرجع صاحب المسجد إلّا باحدى ثلاث خصال: إمّا دعاء يدعوبه يدخله اللّه به الجنّة و امّا دعاء يدعو فيصرف اللّه عنه به بلاء الدّنيا، و امّا أخ يستفيده في اللّه.

###صلاة في المسجد

1275- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «تأكيد استحباب نماز در مسجد» از ابى العباس فضل بن عبد الملك از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: اى فضل، بمسجد نميآيد از هر قبيله و فاميلى جز كسى كه بقرب و طاعت پروردگار بر ايشان سبقت جويد و از اهل هر خانه‏اى مگر كسى كه اصيل و از آنان برتر باشد، اى فضل، كسى كه در مسجد باشد از آن باز نگردد جز با يكى از سه چيز: يا دعائى كه با آن (خدا را) ميخواند و خداوند او را بسبب آن دعا در بهشت داخل فرمايد، و يا دعائى كه بخواند پس خداوند بواسطه آن بلا و گرفتارى دنيا را از او برطرف سازد، و يا برادرى كه در راه خدا او را بجهت برادرى خود استفاده و انتخاب نمايد.

###اختلاف إلى المسجد

الحديث 1276 استحباب الإختلاف إلى المسجد و ملازمته‏

و فيه أيضا: باب «استحباب الإختلاف إلى المسجد و ملازمته» عن السكوني عن جعفر بن محمّد، عن أبيه عليهم السّلام قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: من كان القرآن حديثه و المسجد بيته‏ بنى اللّه له بيتا في الجنّة.

###اختلاف إلى المسجد

1276- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب آمد و شد بمسجد و ملازمت آن» از سكونى از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: كسى كه قرآن سخن او باشد (بسيار قرآن بخواند) و مسجد خانه ‏اش باشد (مراوده‏ و رفت و آمدش بمسجد زياد باشد) خداوند براى او در بهشت خانه‏ اى بناء نمايد.

###مشى إلى المساجد

الحديث 1277 استحباب المشى إلى المساجد

و فيه أيضا: باب «استحباب المشى إلى المساجد» عن عليّ بن الحكم، عن رجل، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من مشى إلى المسجد لم يضع رجلا على رطب و لا يابس إلّا سبّحت له الأرض إلى الأرضين السّابعة.

###مشى إلى المساجد

1277- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب رفتن بمساجد» از على بن حكم از مردى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه بطرف مسجدى برود بر هيچ تر و خشكى پا ننهد و قدم نگذارد جز آنكه زمين تا هفتمين طبقه‏ اش براى او تسبيح گويد.

###مشى إلى المساجد

الحديث 1278 استحباب المشي إلى المساجد

و فيه أيضا: فى ذلك الباب و في عقاب الأعمال باسناد تقدّم في عيادة المريض، عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: من مشى إلى مسجد من مساجد اللّه فله بكلّ خطوة خطاها حتّى يرجع إلى منزله عشر حسنات و محى عنه عشر سيّئات و رفع له عشر درجات.

###مشى إلى المساجد

1278- و نيز در همان كتاب و باب از عقاب الاعمال بسندى كه در عيادت مريض گذشته نقل شده كه از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه بمسجدى از مساجد خدا برود براى او بهر گامى كه بر ميدارد تا بمنزل خود باز گردد ده حسنه است و ده گناه از (نامه عمل) او محو ميگردد و ده درجه مقام او بالا برده مى‏شود.

###بناء المساجد

الحديث 1279 استحباب بناء المساجد و لو كانت صغيرة

و فيه أيضا: باب «استحباب بنآء المساجد و لو كانت صغيرة» عن عليّ بن جعفر، عن أخيه موسى بن جعفر، عن أبيه، عن عليّ عليهم السّلام قال: إنّ اللّه إذا أراد أن يصيب أهل الأرض بعذاب قال: لولا الّذين يتحابّون بجلالي و يعمرون مساجدي و يستغفرون بالأسحار لأنزلت عذابي.

###بناء المساجد

1279- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب بناء مساجد اگر چه كوچك باشد» از على بن جعفر از برادر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر (ع) از پدر بزرگوارش از حضرت على (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند چون اراده كند كه عذابى باهل زمين برساند ميفرمايد: اگر نبودند آنان كه بجهت بزرگ داشتن من (با برادران دينى خود) دوستى ميكنند و مسجدهاى مرا تعمير و آباد مينمايند و در سحرها (و دل شب از خداوند بجهت گناهان خود) طلب آمرزش ميكنند، البته عذاب خود را فرو ميفرستادم.

###بصاق في المسجد

الحديث 1280 جواز البصاق في المسجد حتى المسجد الحرام على كراهيّة

و فيه أيضا: باب «جواز البصاق في المسجد حتى المسجد الحرام على كراهيّة» عن طلحة بن زيد، عن جعفر، عن أبيه عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من ردّ ريقه تعظيما لحقّ المسجد جعل اللّه ريقه صحّة في بدنه و عوفي من بلوى في جسده.

###بصاق في المسجد

1280- و نيز در همان كتاب: باب «جواز افكندن آب دهان در مسجد حتى در مسجد الحرام با كراهتى كه دارد» از طلحة بن زيد از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش‏ عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه بجهت بزرگ شمردن حق مسجد آب دهان خود را فرو برد (در مسجد نياندازد) خداوند آن آب دهانش را موجب صحت بدن او قرار دهد و از گرفتارى به بيمارى كه در بدنش هست عافيت و شفا داده شود.

###نخامة و التنخّع في المسجد

الحديث 1281 كراهة النخامة و التنخّع في المسجد

و فيه أيضا: باب «كراهة النخامة و التنخّع في المسجد» عن الحسين بن زيد عن جعفر بن محمّد، عن آبائه عليهم السّلام في حديث المناهي، قال: نهى رسول اللّه عن التنخّع في المساجد.

###نخامة و التنخّع في المسجد

1281- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت نخامه (بلغمى كه از گلو بر آيد) و آب بينى در مسجد انداختن» از حسين بن زيد از حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارانش عليهم السّلام در حديث مناهى روايت شده كه رسول خدا (ص) از افكندن آب بينى در مساجد نهى فرموده است.

###نخامة و التنخّع في المسجد

الحديث 1282 كراهة النخامة و التنخّع في المسجد

و فيه أيضا: في ذلك الباب، محمّد بن الحسين الرّضي في المجازات النبويّة عنه صلّى اللّه عليه و آله قال: إنّ المسجد لينزوي من النّخامة كما تنزوي الجلدة من النّار إذا انقبضت و اجتمعت.

###نخامة و التنخّع في المسجد

1282- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن حسين رضى در مجازات النبويه از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: همانا مسجد از انداختن بلغمى كه از گلو برآيد در خود جمع و منقبض گردد (شايد مراد اهل مسجد و فرشتگان باشد) چنانچه پوست بواسطه آتش منقبض و در خود جمع شود.

###دخول المساجد مع رائحة ثوم

الحديث 1283 كراهة دخول المساجد و في فيه رائحة ثوم أو بصل أو كرّاث أو غيرها من الموذيات‏

و فيه أيضا: باب «كراهة دخول المساجد و في فيه رائحة ثوم أو بصل أو كرّاث أو غيرها من الموذيات» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام انّه سئل عن أكل الثّوم و البصل و الكرّاث قال: لا بأس بأكله نيّا و في القدر، و لا بأس بأن يتداوى بالثّوم، و لكن إذا أكل ذلك فلا يخرج إلى المسجد.

###دخول المساجد مع رائحة ثوم

1283- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت داخل شدن بمساجد در حالى كه از دهان آدمى بوى سير و يا پياز و يا تره و يا غير آنها از چيزهائى كه بوى آنها آزار ميكند بيايد» از ابى بصير روايت شده كه از حضرت صادق (ع) سؤال شد از خوردن سير و پياز و تره، حضرت فرمود: در خوردن آن باكى نيست چه ناپخته و خام باشد و چه در ظرفى پخته شود، و باكى بمداوا و معالجه كردن بسير نيست، ولى هر گاه كسى سير خورد بمسجد نرود (چون مردم از بوى آن متأذى ميشوند).

###دخول المساجد مع رائحة ثوم

الحديث 1284 كراهة دخول المساجد و في فيه رائحة ثوم أو بصل أو كرّاث أو غيرها من الموذيات‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه، عن آبائه، عن عليّ عليهم السّلام قال: من أكل شيئا من الموذيات ريحها فلا يقربنّ المسجد.

###دخول المساجد مع رائحة ثوم

1284- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى بصير از حضرت صادق (ع) از پدران‏ بزرگوارانش از حضرت على (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه چيزى بخورد كه بوى آن موجب آزار (مردم) گردد البته نزديك مسجد نشود (داخل مسجد نگردد).

###طيب و لبس الثّياب الفاخرة عند التّوجّه إلى المسجد

الحديث 1285 استحباب التّطيّب و لبس الثّياب الفاخرة عند التّوجّه إلى المسجد

و فيه أيضا: باب «استحباب التّطيّب و لبس الثّياب الفاخرة عند التّوجّه إلى المسجد» عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ عليّ بن الحسين عليهما السّلام استقبله مولى له في ليلة باردة و عليه جبّة خزّ و عمامة خزّ و هو متغلّف بالغالية فقال له: جعلت فداك في مثل هذه السّاعة على هذه الهيئة إلى أين؟ قال: فقال: إلى مسجد جدّي رسول اللّه اخطب الحور العين إلى اللّه عزّ و جلّ.

###طيب و لبس الثّياب الفاخرة عند التّوجّه إلى المسجد

1285- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب استعمال بوى خوش و پوشيدن لباسهاى فاخر هنگام رفتن بمسجد» از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: حضرت زين العابدين (ع) را يكى از دوستانش در شب سردى در راه زيارت كرد و بطرف آن حضرت آمد و ديد كه جبه خزى بر بدن و عمامه خزى بسر مباركش دارد و بعطر و بوى خوش غاليه (كه از مشك و شكر و عنبر و كافور ساخته شود) خود را معطر نموده، پس راوى بحضرت عرض كرد فدايت شوم در مثل چنين ساعتى با اين هيئت (و لباس زيبا و قيمتى) بكجا تشريف ميبريد؟ راوى گويد حضرت فرمود: بمسجد جدم رسول خدا (ص) ميروم كه از خداوند با عزت و جلال حور العين (در آخرت) بخواهم.

###تعاهد النّعلين عند باب المسجد

الحديث 1286 استحباب تعاهد النّعلين عند باب المسجد و تحريم إدخال النّجاسة المتعدّية إليه‏

و فيه أيضا: باب «استحباب تعاهد النّعلين عند باب المسجد و تحريم إدخال النّجاسة المتعدّية إليه» الحسن الطّبرسي في مكارم الأخلاق عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله في قوله تعالى: خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قال: تعاهدوا نعالكم عند أبواب المسجد.

###تعاهد النّعلين عند باب المسجد

1286- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب رسيدگى بكفش‏ها نزد درب مسجد و حرام بودن داخل كردن نجاست سرايت‏كننده در مسجد» از حسن طبرسى در مكارم الاخلاق از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه در فرموده خداى تعالى: خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ فرمود: مراد آنست كه بكفشهاى خودتان توجه و نگاه كنيد نزد درهاى مسجد (كه مبادا آلوده بنجاست و كثيف باشد).

###كنس المسجد و اخراج الكناسة

الحديث 1287 استحباب كنس المسجد و اخراج الكناسة

و فيه أيضا: باب «استحباب كنس المسجد و اخراج الكناسة» عن عبد الحميد، عن أبي إبراهيم عليه السّلام (اى موسى بن جعفر) قال: قال رسول اللّه‏ صلّى اللّه عليه و آله: من كنس المسجد يوم الخميس ليلة الجمعة فأخرج منه من التّراب ما يذرّ في العين غفر اللّه له.

###كنس المسجد و اخراج الكناسة

1287- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب روفتن مسجد و خارج نمودن آنچه از روفتن جمع شده» از عبد الحميد از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه رسول‏ خدا (ص) فرمود: كسى كه روز پنجشنبه موقع عصر كه شب جمعه است مسجد را جاروب كند پس بمقدار دوائى كه در چشم ريخته مى‏شود از خاكروبه ‏اى كه جمع شده از مسجد بيرون برد خداوند او را مى‏آمرزد (بجهت اجتماع مسلمين در روز جمعه، براى تنظيف مسجد چنين اجر و پاداش است گرچه از جاروب كردن آن، خاكروبه اندكى جمع شود).

###اسراج في المسجد

الحديث 1288 استحباب الإسراج في المسجد

و فيه أيضا: باب «استحباب الإسراج في المسجد» عن انس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أسرج في مسجد من مساجد اللّه سراجا لم تزل الملائكة و حملة العرش يستغفرون له مادام في ذلك المسجد ضوء من ذلك السّراج.

###اسراج في المسجد

1288- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب روشن كردن چراغ در مسجد» از انس روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه در مسجدى از مساجد خدا چراغى روشن كند تا نورى از آن چراغ در مسجد باشد فرشتگان و حاملين عرش (پروردگار) هميشه جهت او طلب آمرزش ميكنند.

###قاصّ يطرد من المسجد

الحديث 1289 انّ القاصّ يضرب و يطرد من المسجد

و فيه أيضا: باب «انّ القاصّ يضرب و يطرد من المسجد» عن هشام بن سالم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ أمير المؤمنين عليه السّلام رأى قاصّا في المسجد فضربه بالدّرة و طرده.

###قاصّ يطرد من المسجد

1289- و نيز در همان كتاب: باب «اينكه قصه‏گو و داستان سرا را بايد زد و از مسجد بيرون نمود» از هشام بن سالم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا امير المؤمنين (ع) قصه‏گو و داستان‏سرائى را (كه سخنانش حق نبود) در مسجد ديدند پس او را با تازيانه زدند و از مسجد بيرون نمودند.

###دخول المسجد على طهارة

الحديث 1290 استحباب دخول المسجد على طهارة و الدّعاء بالمأثور عند دخوله‏

و فيه أيضا: باب «استحباب دخول المسجد على طهارة و الدّعاء بالمأثور عند دخوله» عن العلاء بن الفضيل، عمّن رواه، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إذا دخلت المسجد و أنت تريد أن تجلس فلا تدخله إلّا طاهرا، و إذا دخلته فاستقبل القبلة ثمّ ادع اللّه و سله حين تدخله و احمد اللّه و صلّ على النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله.

###دخول المسجد على طهارة

1290- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب داخل شدن مسجد با طهارت و خواندن دعاهاى وارده هنگام داخل شدن بآن» از علاء بن فضيل از كسى كه او را روايت نموده از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه داخل مسجد شدى و اراده دارى كه‏ بنشينى پس داخل مشو مگر در حال طهارت، و چون داخل مسجد شدى پس بسمت قبله روى نما سپس خدا را بخوان و از او (حاجتهاى خود را) مسألت كن و بخواه، و هنگام داخل شدن بسم اللَّه بگو و خداوند را حمد و ستايش نما و بر پيغمبر (ص) صلوات بفرست.

###طلب عثرات المؤمنين

الحديث 1291 من طلب عثرات المؤمنين و عوراتهم‏

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «من طلب عثرات المؤمنين و عوراتهم» عن محمّد بن مسلم، أو الحلبيّ، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا تطلبوا عثرات المؤمنين، فانّ من تتبّع عثرات أخيه تتبّع اللّه عثرته، و من تتبّع اللّه عثرته يفضحه و لو في جوف بيته.

###طلب عثرات المؤمنين

1291- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «كسى كه لغزشهاى مؤمنين و امور نهانى آنها را كه از آشكارشدنش شرم دارند طلب نمايد» از محمد بن مسلم يا حلبى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: از لغزشهاى مؤمنين جستجو نكنيد زيرا هر كس كه لغزشهاى برادر (دينى) خود را بجويد و آشكار سازد خداوند لغزشهاى او را آشكار سازد و كسى كه خدا لغزشهاى وى را آشكار نمايد او را رسوا ميكند گرچه (لغزشهايش) در درون خانه ‏اش باشد.

###التعيير

الحديث 1292 التعيير

و فيه أيضا: باب «التعيير» عن إسحاق بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من أذاع فاحشة كان كمبتدئها، و من عيّر مؤمنا بشي‏ء لم يمت حتّى يركبه‏.

###التعيير

1292- و نيز در همان كتاب: باب «تعيير و سرزنش» از اسحاق بن عمار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه كار زشت و گناهى را منتشر و فاش گرداند مانند كسى است كه شروع و ابتداء بآن كار زشت نموده، و كسى كه مؤمنى را بچيزى و گناهى سرزنش كند نميميرد تا آنكه آن كار زشت را بجاى آورد.

###الظّلم

الحديث 1293 الظّلم‏

و فيه أيضا: باب «الظّلم» عن هشام بن سالم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إتّقوا الظّلم فانّه ظلمات يوم القيامة.

###الظّلم

1293- و نيز در همان كتاب: باب «ظلم» از هشام بن سالم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: از ظلم (و بيدادگرى) بپرهيزيد، زيرا ظلم (موجب) تاريكيهاى روز قيامت است (چنان كه ظالم در دنيا بسبب ظلم و ستمش زندگى مظلوم را تيره و تار كرده و شادى او را مبدل بغم و غصه نموده، روز قيامت بعقبات تيره و تاريك و شكنجه‏هاى خطرناك مبتلا و گرفتار خواهد شد).

###وَكَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً

الحديث 1294 في قول الله تعالى وَكَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال عليه السّلام: ما انتصر اللّه من ظالم إلّا بظالم و ذلك قوله عزّ و جلّ: وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً.

###وَكَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً

1294- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى بصير از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: خداوند از ظالمى انتقام نميگيرد جز بوسيله ظالم ديگرى، و اينست (معناى) فرموده خداى با عزت و جلال: وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً (و همچنين مسلط ميگردانيم بعضى از ستمكاران را بر بعضى ديگر).

###إجتناب الخطايا و الذنوب

الحديث 1295 وجوب إجتناب الخطايا و الذنوب‏

في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب إجتناب الخطايا و الذنوب» عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ العبد يسأل اللّه الحاجة فيكون من شأنه قضاؤها إلى أجل قريب أو إلى وقت بطى‏ء، فيذنب العبد ذنبا فيقول اللّه تبارك و تعالى للملك: لا تقض حاجته و احرمه إيّاه فانّه تعرّض لسخطي و استوجب الحرمان منّي.

###إجتناب الخطايا و الذنوب

1295- در وسائل: (كتاب جهاد) باب «وجوب اجتناب از خطايا و گناهان» از محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا بنده از خدا حاجت خود را مسألت ميكند و ميخواهد و از شأن (و مقتضاى جود و كرم) پروردگار آنست كه حاجت او را تا مدت نزديك و يا زمان ديرترى بر آورد، پس آن بنده مرتكب گناهى مى‏شود پس خداوند تبارك و تعالى بفرشته (اى كه مأمور قضاء حاجاتست) ميفرمايد: حاجت او را روا مكن و از (بر آورده شدن) حاجتش محرومش نما، زيرا او خويشتن را در معرض غضب و خشم من قرار داده و سزاوار نااميدى از من و روان‏شدن حاجت خود شده است.

###إجتناب الخطايا و الذنوب

الحديث 1296 وجوب إجتناب الخطايا و الذنوب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ابن فضّال، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ الرّجل يذنب فيحرم صلاة اللّيل، و إنّ العمل السيّى‏ء أسرع في صاحبه من السّكّين في اللّحم.

###إجتناب الخطايا و الذنوب

1296- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن فضال از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مرد مرتكب گناهى مى‏شود پس بسبب آن از نماز شب محروم ميگردد و همانا (اثر) عمل بد و گناه در انجام دهنده آن از تأثير كارد در گوشت سريع‏تر (و بيشتر) است.

###إجتناب الخطايا و الذنوب

الحديث 1297 وجوب إجتناب الخطايا و الذنوب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ابن بكير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من همّ بالسيّئة فلا يعملها، فانّه ربّما عمل العبد السّيئة فيراه الرّب تبارك و تعالى فيقول: و عزّتي و جلالي لا أغفر لك بعد ذلك أبدا.

###إجتناب الخطايا و الذنوب

1297- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن بكير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه قصد كند كه گناهى را مرتكب شود پس بايد آن را انجام ندهد، زيرا چه بسا بنده گناهى را مرتكب شود و خداوند تبارك و تعالى او را مشاهده نمايد و ميفرمايد بعزت و جلال خودم سوگند تو را پس از اين گناه ابدا نخواهم آمرزيد.

###اصول الكفر و أركانه

الحديث 1298 في اصول الكفر و أركانه‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «في اصول الكفر و أركانه» عن عليّ بن أسباط رفعه إلي سلمان، قال: إذا أراد اللّه عزّ و جل هلاك عبد نزع منه الحيآء، فاذا نزع منه الحيآء لم تلقه إلّا خائنا مخونا، فاذا كان خائنا مخونا نزعت منه الأمانة، فاذا نزعت منه الأمانة لم تلقه إلّا فظّا غليظا، فاذا كان فظّا غليظا نزعت منه ربقة الايمان، فاذا نزعت منه ربقة الإيمان لم تلقه إلّا شيطانا ملعونا.

###اصول الكفر و أركانه

1298- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) در بابى «كه در اصول كفر و اركان آنست» از على بن اسباط مرفوعا از سلمان نقل شده كه فرمود: هر گاه خداوند با عزت و جلال هلاكت بنده‏اى را اراده فرمايد حياء (و شرم و آزرم) از او دور شود (كنايه از اينست كه بى‏حيائى را پيشه خود سازد و مرتكب كارهاى زشت و ناپسند شود) و چون حياء از او دور شود او را جز خيانتكار معروف بخيانت نخواهى ديد، و چون خيانتكار معروف بخيانت شود امانت از او سلب گردد (مردم او را امين ندانند) و چون امانت از او برداشته شود او را جز شخصى سخت دل و درشت خوى نمى‏بينى، پس چون سخت دل و درشت خوى گرديد رشته ايمانش بريده شود و چون رشته ايمانش بريده شود او را (در صفات و اخلاق زشت و ناپسند) جز شيطان دور گشته از رحمت خدا نخواهى ديد.

###استعاذة و الاحتجاب بالذكر و الدعاء

الحديث 1299 استحباب الاستعاذة و الاحتجاب بالذكر و الدعاء و تلاوة آية الكرسي في المخاوف‏

في مكارم الأخلاق: (الباب التاسع- الفصل الخامس) عنه (اى الصّادق) عليه السّلام قال: أتى اخوان إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه! إنّا نريد الشام في تجارة فعلّمنا ما نقول؟ قال: بعد إذ آويتما إلى منزل فصلّيا العشاء الآخرة فاذا وضع أحدكما جنبه على فراشه بعد الصّلوة فليسبّح تسبيح الزّهراء [فاطمة] عليهما السّلام ثمّ ليقرء آية الكرسي فانّه محفوظ من كلّ شي‏ء، و إنّ لصوصا تبعوهما حتّى نزلا، فبعثوا غلاما لهم ينظر كيف حالهما ناموا أم مستيقظون، فانتهى الغلام إليهم و قد وضع أحدهما جنبه علي فراشه و قرء آية الكرسي و سبّح تسبيح الزهراء [فاطمة] عليهما السّلام قال: فاذا عليهما حائطان مبنيّان، فجآء الغلام فطاف بهما فكلّما دار لم ير إلّا حائطين، فرجع إلى أصحابه فقال: لا و اللّه ما رأيت إلّا حائطين مبنيّين، فقالوا أخزاك اللّه لقد كذبت بل ضعفت و جبنت، فقاموا فنظروا فلم يجدوا إلّا حائطين مبنيّين، فداروا بالحائطين فلم يروا إنسانا فانصرفوا إلى موضعهم، فلمّا كان من الغد جاؤوا إليهما فقالوا: أين كنتما؟ فقالا: ما كنّا إلّا ههنا ما برحنا، فقالوا: لقد جئنا فما رأينا إلّا حائطين مبنيّين فحدّثانا ما قصّتكما؟ فقالا: أتينا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فعلّمنا آية الكرسي و تسبيح الزّهراء [فاطمة] عليهما السّلام ففعلنا، فقالوا: إنطلقا فو اللّه لا نتّبعكما أبدا و لا يقدر عليكما لصّ بعد هذا الكلام.

###استعاذة و الاحتجاب بالذكر و الدعاء

1299- در مكارم الاخلاق: باب «نهم- فصل پنجم» از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: دو برادر نزد رسول خدا (ص) آمدند و عرض كردند اى رسول خدا ما قصد داريم براى بازرگانى بشام رويم دعائى تعليم فرما كه آن را بخوانيم، حضرت فرمود: بعد از آنكه در منزلى سكونت نموديد پس نماز عشاء را بخوانيد و هر يك از شما چون پهلوى خود را بر بسترش نهاد (بجهت خوابيدن) پس تسبيح حضرت فاطمه زهراء عليها السّلام را بگويد سپس آية الكرسى را بخواند، پس البته او از (شر و زيان) هر چيز محفوظ و سلامت خواهد ماند، و همانا دزدانى چند در پى آنها شدند (هنگام مسافرت، دزدان بدنبال ايشان بودند) تا در مكانى فرود آمدند و منزل كردند، پس دزدان غلام خود را بطرف ايشان فرستادند كه به بيند آنها در چه حالى هستند، آيا خوابيده ‏اند يا بيدارند پس غلام بآنها رسيد در حالى كه يكى از آن دو برادر پهلويش را بر بسترش نهاده (كه بخوابد) و آية الكرسى را خواند و تسبيح حضرت زهراء را گفت، حضرت فرمود: و در اين موقع دو ديوار ساخته‏شده‏اى بر اطراف آن دو نفر نمودار بود كه آنان را احاطه كرده بود، پس آن غلام آمد و باطراف آن دو گرديد و بهر طرف كه ميگشت جز دو ديوار (چيز ديگر و كسى را) نديد، پس نزد ياران خود بازگشت و گفت نه چنين است بخدا سوگند، من جز دو ديوار بناشده اى را نديدم، پس يارانش باو گفتند خدا تو را خوار گرداند، البته دروغ ميگوئى و ضعف و ناتوانى و ترس و بيم بر تو غالب گشته، پس آنها خود برخاستند (و بآن مكان آمدند) و نظر كردند و جز دو ديوار ساخته شده (چيزى و كسى) را نيافتند، پس در اطراف آن دو ديوار گرديدند و انسانى را نديدند پس بمحل خود باز گشتند، و چون صبح شد بجانب آن دو برادر آمده و گفتند شما (ديشب) كجا بوديد؟ گفتند نبوديم مگر در همين جا و (از جاى خود) برنخاستيم، پس گفتند ما آمديم و جز دو ديوار بنا شده نديديم، پس بما بگوئيد كه داستان شما چيست؟ آن دو برادر گفتند ما خدمت رسول خدا (ص) رفتيم و حضرت آية الكرسى و تسبيح حضرت فاطمه زهراء عليها السّلام را بما آموخت و ما هم بدستور حضرت پيغمبر عمل نموديم، پس آنها (بآن دو برادر) گفتند بمقصد خويش رهسپار شويد بخدا سوگند هيچ گاه در پى شما نخواهيم بود و هيچ دزدى پس از تعليم اين سخن (كه از رسول اكرم (ص) ياد گرفته‏ايد) بر شما توانائى نخواهد داشت.

###خلف الوعد

الحديث 1300 خلف الوعد

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «خلف الوعد» عن هشام بن سالم قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: عدة المؤمن أخاه نذر لا كفّارة له، فمن أخلف فبخلف اللّه بدأ و لمقته تعرّض و ذلك قوله: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ؟  كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ.

###خلف الوعد

1300- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «خلف وعده» از هشام بن سالم روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: وعده نمودن مؤمن ببرادر دينى خود (از جهت لزوم وفاء بآن مانند) نذر است و كفاره‏اى براى مخالفت آن نيست پس كسى كه خلف وعده كند پس بمخالفت با خداوند آغاز نموده و خود را در معرض غضب او قرار داده است و اين مطلب فرموده خداوند است: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ،  كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ (اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چرا ميگوئيد آنچه را كه بجا نمى‏آوريد، نزد خداوند بسيار مبغوض است اينكه بگوئيد آنچه را كه انجام نميدهيد).

###الوعد

الحديث 1301 الوعد

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن شعيب العقرقوفي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فليف إذا وعد.

###الوعد

1301- و نيز در همان كتاب و باب: از شعيب عقرقوفى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه بخداوند و روز قيامت ايمان دارد بايد (بوعده خويش) وفا كند هر گاه (بكسى) وعده دهد.

###من حجب أخاه المؤمن

الحديث 1302 من حجب أخاه المؤمن‏

و فيه أيضا: باب «من حجب أخاه المؤمن» عن أبي حمزة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قلت له جعلت فداك ما تقول في مسلم أتى مسلما زائرا [أو طالب حاجة] و هو في منزله فاستأذن عليه فلم يأذن له و لم يخرج إليه؟ قال: يا أبا حمزة! أيّما مسلم أتى مسلما زائرا أو طالب حاجة و هو في منزله فاستأذن عليه فلم يأذن له و لم يخرج إليه لم يزل في لعنة اللّه حتّى يلتقيا، فقلت جعلت فداك في لعنة اللّه حتّى يلتقيا؟ قال: نعم يا أبا حمزة.

###من حجب أخاه المؤمن

1302- و نيز در همان كتاب: باب «كسى كه خود را از برادر مؤمن خويش پنهان دارد» از ابى حمزه روايت شده كه گفت بحضرت باقر (ع) عرض كردم فدايت شوم چه ميفرمائيد در باره مسلمانى كه بجهت زيارت و ديدار، و يا براى طلب حاجت و نيازى بخانه مسلمانى برود و او در منزلش باشد پس آن مسلمان (براى ورود) از او اذن بخواهد و او بوى اذن ندهد و از خانه هم بيرون نشود كه نزد او آيد، حضرت فرمود: هر مسلمانى كه براى ديدار و يا خواستن حاجت و نيازى بخانه مسلمانى برود و او در خانه ‏اش باشد و آن مسلمان اذن (براى ورود) بخواهد و او اذنش ندهد و از خانه بنزد او بيرون نيايد، هميشه در لعنت و دورى از رحمت خداوند خواهد بود تا يك ديگر را ملاقات نمايند و خوشنودى خاطر مسلمان زيارت‏كننده بدست آيد، راوى گويد) پس عرض كردم فدايت شوم در دورى از رحمت خداوند است تا يك ديگر را ملاقات كنند؟ حضرت فرمود: آرى اى ابا حمزه.

###من استعان به أخوه

الحديث 1303 من استعان به أخوه فلم يعنه‏

و فيه أيضا: باب «من استعان به أخوه فلم يعنه» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أيّما رجل من شيعتنا أتى رجلا من إخوانه فاستعان به في حاجته فلم يعنه و هو يقدر إلّا ابتلاه اللّه بأن يقضي حوائج غيره من أعدائنا يعذّبه اللّه عليها يوم القيامة.

###من استعان به أخوه

1303- و نيز در همان كتاب: باب «كسى كه برادر دينيش از او طلب يارى كند و او يارى ننمايد» از ابى بصير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر مردى از شيعيان ما كه نزد مردى از برادران دينيش بيايد و از او در حاجت و نيازش يارى جويد پس او در حالى كه قدرت و توانائى دارد وى را يارى نكند، خداوند او را ببر آوردن حاجت غير او كه از دشمنان ما باشد مبتلا و گرفتار خواهد فرمود كه روز قيامت خداوند بسبب بر آوردن آن حاجت عذاب و شكنجه‏اش فرمايد.

###من أخاف مؤمنا

الحديث 1304 من أخاف مؤمنا

و فيه أيضا: باب «من أخاف مؤمنا» عن ابن أبي عمير، عن بعض أصحابه عن أبى عبد اللّه عليه السّلام قال: من أعان على مؤمن بشطر كلمة لقى اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة مكتوب بين عينيه آيس من رحمتى.

###من أخاف مؤمنا

1304- و نيز در همان كتاب: باب «كسى كه مؤمنى را بترساند» از ابن ابى عمير از بعضى از يارانش از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه بضرر و زيان مؤمنى (گرچه) بسبب جزء كلمه‏اى اقدام و كمك نمايد خداوند با عزت و جلال را روز قيامت ملاقات كند در حالى كه در پيشانى او نوشته شده (اين بنده) مأيوس و نااميد از رحمت من است.

###تهمة و سوء الظنّ

الحديث 1305 التهمة و سوء الظنّ‏

و فيه أيضا: باب «التهمة و سوء الظنّ» عن الحسين بن مختار، عن أبى عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام في كلام له: ضع أمر أخيك على أحسنه حتّى يأتيك ما يغلبك (يقلبك- نسخة) منه و لا تظنّنّ بكلمة خرجت من أخيك سوء و أنت تجدلها في الخير محملا.

###تهمة و سوء الظنّ

1305- و نيز در همان كتاب: باب «تهمت و بدگمانى» از حسين بن مختار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) در ضمن سخنان خويش فرمود: عمل و رفتار و سخن برادر دينى خود را بر نيكوترين وجه آن حمل كن تا زمانى كه خلاف آن بر تو ثابت و كشف شود، و هرگز بلكه و سخنى كه از دهان برادر دينيت بيرون آيد و ميتوانى آن را بخير و خوبى حمل نمائى و توجيه كنى گمان بد مبر (و بر معناى ناروا و بد حمل منما).

###الإخلاص

الحديث 1306 الإخلاص‏

و فيه أيضا: باب «الإخلاص» عن علىّ بن أسباط، عن أبي الحسن الرّضا عليه السّلام انّ أمير المؤمنين صلوات اللّه عليه كان يقول: طوبى لمن أخلص للّه العبادة و الدّعاء، و لم يشغل قلبه بما ترى عيناه، و لم ينس ذكر اللّه بما تسمع اذناه، و لم يحزن صدره بما اعطى غيره.

###الإخلاص

1306- و نيز در همان كتاب: باب «اخلاص» از على بن اسباط از حضرت رضا (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه ميفرمود: خوشا حال كسى كه (قصد و نيت در) عبادت و دعايش را براى خدا خالص گرداند (در عبادت و دعا از ريا و مانند آن دورى نمايد و جز اطاعت و تقرب بخداوند براى او هيچ گونه منظور و مقصودى نباشد) و دلش بآنچه كه چشمانش مى‏بيند مشغول نگردد (بدنيا و آلايش آن علاقه ‏مند و فريفته نشود كه او را از بندگى و طاعت باز دارد) و ذكر و ياد نمودن خدا را بسبب آنچه كه گوشهايش ميشنود فراموش ننمايد، و دلش بواسطه آنچه كه بغير او عطا شده محزون و اندوهناك نگردد (بسبب مال و منال دنيا كه بديگران داده شده غمگين و غصه‏دار نشود).

###فضل اليقين

الحديث 1307 فضل اليقين‏

و فيه أيضا: باب «فضل اليقين» عن أبي ولّاد الحنّاط و عبد اللّه بن سنان عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من صحّة يقين المرء المسلم أن لا يرضى النّاس بسخط اللّه و لا يلومهم على ما لم يؤته اللّه فانّ الرّزق لا يسوقه حرص حريص و لا يردّه كراهيّة كاره، و لو أنّ أحدكم فرّ من رزقه كما يفرّ من الموت لأدركه رزقه كما يدركه الموت، ثمّ قال: إنّ اللّه بعدله و قسطه جعل الرّوح و الرّاحة في اليقين و الرّضا، و جعل الهمّ و الحزن في الشّكّ و السخط.

###فضل اليقين

1307- و نيز در همان كتاب: باب «فضيلت يقين» از ابى ولاد حناط و عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از (علائم) صحت يقين مرد مسلمان اينست كه مردم را بخشم و غضب خدا خوشنود نسازد (براى خوشنود كردن مردم عملى كه موجب خشم و غضب خداوند باشد انجام ندهد، و بر آنچه كه خداوند باو نداده آنها را سرزنش ننمايد (ثروت و مال و جاه و مقام و امور دنيويه كه برحسب مصالح بمردم عطا شده و او از آنها محروم مانده موجب نشود كه ايشان را ملامت نمايد) زيرا روزى را حرص هيچ حريصى بخود جلب نكند، و تنفر و خوش نداشتن هيچ نفرت دارنده‏اى آن را از خود بر طرف و دور نسازد، و اگر كسى از شما از روزيش فرار كند آنچنان كه از مرگ فرار ميكند البته روزيش او را دريابد و بوى برسد همان طور كه مرگ او را درمييابد سپس فرمود: همانا خداوند بعدل و داد خود رحمت و آسايش را در يقين و رضايت و خوشنودى (بمقدرات خود) قرار داده و اندوه و غم و غصه را در شك و خشمگين بودن (بقسمت و تقدير الهى) قرار داده است.

 

###تذاكر الإخوان‏

الحديث 1308 تذاكر الإخوان‏

و فيه أيضا: باب «تذاكر الاخوان» عن يزيد بن عبد الملك، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: تزاوروا فانّ في زيارتكم احياء لقلوبكم و ذكرا لأحاديثنا، و أحاديثنا تعطف بعضكم على بعض فان أخذتم بها رشدتم و نجوتم و إن تركتموها ضللتم و هلكتم، فخذوا بها و أنا بنجاتكم زعيم.

###تذاكر الإخوان‏

1308- و نيز در همان كتاب: باب «مذاكره برادران دينى» از يزيد بن عبد الملك از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: بزيارت و ديدار يك ديگر برويد، زيرا در ديدار شما يك ديگر را، زنده كردن دلهاى شما و ذكر و گفتگوى احاديث ما باشد و حديثهاى ما بعضى از شما را نسبت ببرخى ديگر با عاطفه و مهربان ميگرداند، پس اگر احاديث ما را فرا گرفتيد و بآن عمل كرديد هدايت شويد و شايسته باشيد و نجات يابيد و اگر احاديث و سخنان ما را ترك نموديد گمراه گشته و هلاك شويد، پس احاديث ما را فرا گيريد و بآنها عمل نمائيد و (در اين صورت) من نجات شما را ضامن ميباشم.

###تذاكر الإخوان‏

الحديث 1309 تذاكر الإخوان‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ميسر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال لي: أتخلون و تتحدّثون و تقولون ما شئتم؟ فقلت: اي و اللّه إنّا لنخلوا و نتحدّث و نقول ما شئنا، فقال: أما و اللّه لوددت أنّي معكم في بعض تلك المواطن أما و اللّه انّي الحبّ ريحكم و أرواحكم و انّكم على دين اللّه و دين ملائكته فأعينوا بورع و اجتهاد.

###تذاكر الإخوان‏

1309- و نيز در همان كتاب و باب: از ميسر روايت شده كه گفت حضرت باقر (ع) بمن فرمود: آيا (در مكانى كه مخالفين حاضر نباشند شما با يك ديگر) خلوت ميكنيد و احاديث و سخنان ما را براى يك ديگر ذكر مينمائيد، و آنچه (از احاديث ما را كه) ميخواهيد ميگوئيد؟ راوى گويد عرض كردم: آرى بخدا سوگند، همانا ما خلوت مينمائيم و احاديث شما را براى يك ديگر نقل ميكنيم، و آنچه (از احاديث و فضائل و مناقب شما و مطاعن دشمنان) كه بخواهيم ميگوئيم، پس حضرت فرمود: بخدا سوگند هر آينه دوست ميدارم كه منهم با شما در بعض از اين مجالس باشم، بخدا سوگند همانا من بوى شما و روحهاى شما را دوست دارم، و شما بر دين خدا و دين فرشتگان او هستيد پس بوسيله پارسائى و پرهيزكارى و كوشش نمودن (در اطاعت و فرمانبردارى خداوند بدين و بما خاندان رسالت) كمك نمائيد.

 

###تجمل و إظهار النعمة

الحديث 1310 التجمل و إظهار النعمة

في مكارم الأخلاق: (الباب الثاني- الفصل الاوّل) من أمالي الشّيخ أبي جعفر الطوسي، قال الصادق عليه السّلام: إنّ اللّه تعالى يحبّ الجمال و التّجمّل و يكره البؤس و التباؤس، و إنّ اللّه تعالى إذا أنتم على عبد نعمة احبّ أن يرى عليه أثرها، قيل و كيف ذلك؟ قال: ينظف ثوبه و يطيب ريحه و يجصّص داره و يكنّس افنيته حتّى أنّ السراج قبل مغيب الشمس ينفى الفقر و يزيد في الرزق.

###تجمل و إظهار النعمة

1310- در مكارم الاخلاق: (باب دوم- فصل اول) از امالى شيخ ابى جعفر طوسى روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: همانا خداوند متعال زيبائى (باطنى و اخلاقى و ظاهرى بوسيله پاكيزگى بدن و لباس زيبا و نيكو پوشيدن) و اظهار زيبائى را دوست ميدارد، و ترشروئى و بينوائى و بيچارگى خواستن و اظهار فقر و فاقه را دوست ندارد (شايد مقصود اين باشد كه خداوند نميخواهد كه بنده‏اش گرچه فقير هم باشد فقر و حاجت خود را بديگران اظهار كند بلكه خود را طورى بيارايد و عفت ورزد كه ديگران بر فقر او اطلاع پيدا نكنند) و همانا خداوند متعال چون نعمتى ببنده‏اى عنايت فرمايد، دوست دارد كه اثر آن نعمت را (در آن بنده) ببيند، عرض شد چگونه چنين كند؟ حضرت فرمود: جامه خود را پاكيزه گرداند و خود را خوشبو كند و خانه خود را سفيد كرده‏ و گرداگرد خانه خود را بروبد حتى اينكه (روشن كردن) چراغ پيش از غروب آفتاب فقر و نياز را از بين ميبرد و روزى را زياد گرداند.

###الطيب‏

الحديث 1311 الطيب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و الفصل، و عنه (أى الصادق) عليه السّلام قال: ما أنفقت في الطيب فليس بسرف.

###الطيب‏

1311- و نيز در همان كتاب و باب و فصل: از حضرت (صادق ع) روايت شده كه فرمود: آنچه را كه در بوى خوش خرج كنى (يعنى در خريد و استعمال عطريات صرف كنى) اسراف و زياده روى نيست.

###الرياحين

الحديث 1312 الرياحين‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، و عنه (اى الصادق) عليه السّلام قال: إذا اتى أحدكم بريحان فليشمه و ليضعه على عينيه فانّه من الجنّة.

###الرياحين

1312- و نيز در همان كتاب و باب: از حضرت (صادق ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه بكسى از شما گياه خوشبو و معطرى داده شود پس البته آن را ببويد و بر چشمان خود نهد، زيرا ريحان و گياه خوشبو از (سنخ) گياهان بهشتى است.

###الرياحين

الحديث 1313 الرياحين‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و الفصل من الرّوضة، قال مالك الجهني: ناولت أبا عبد اللّه عليه السّلام شيئا من الرّياحين فأخذه فشمّه و وضعه على عينيه ثمّ قال: من تناول [أخذ] ريحانة فشمّها و وضعها على عينيه ثمّ قال: اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد لم تقع على الأرض حتّى يغفر له.

###الرياحين

1313- و نيز در همان كتاب و باب و فصل: روايت شده كه مالك جهنى گويد بحضرت صادق (ع) قسمتى از گياه‏هاى خوشبو و معطر را تقديم نمودم و حضرت آن را گرفته و بوئيدند و بر چشمان خود گذاردند، سپس فرمودند: كسى كه گياه خوشبو و معطرى را بگيرد و آن را ببويد و بر چشمان خود بنهد سپس بگويد:

اللهم صل على محمد و آل محمد ، آن ريحان و گل بر زمين قرار نگيرد تا (گناهانش) آمرزيده شود.

###الطيب‏

الحديث 1314 الطيب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و الفصل، عن عليّ بن اسباط قال: سمعت أبا الحسن عليه السّلام يقول: أربع من أخلاق الأنبياء: التّطيّب و التّنظّف و حلق الجسد بالنّورة و كثرة الطروقة.

###الطيب‏

1314- و نيز در همان كتاب و باب و فصل: از على بن اسباط روايت شده كه گفت از حضرت موسى بن جعفر (ع) شنيدم كه ميفرمود: چهار چيز است كه از اخلاق (و سيره و رويه) پيغمبران است: بعطر و بوى خوش، خود را خوشبو نمودن، و خويشتن را نظيف و پاكيزه ساختن، و موى بدن را بنوره برطرف كردن، و با همسر خود بسيار همبستر شدن.

###دعاء باللّيل و النهار

الحديث 1315 استحباب الدعاء باللّيل و النهار

و فيه أيضا: (الباب العاشر- الفصل الاوّل) و قال صلّى اللّه عليه و آله: ألا أدلّكم على سلاح ينجيكم من أعدائكم و يدرّ أرزاقكم؟ قالوا بلى يا رسول اللّه، قال: تدعون ربّكم باللّيل و النهار، فانّ سلاح المؤمن الدّعاء.

###دعاء باللّيل و النهار

1315- و نيز در همان كتاب: (باب دهم- فصل اول) از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: آيا راهنمائى نكنم شما را بر حربه و وسيله‏اى كه شما را از دشمنانتان نجات دهد و روزيهاى شما را بسيار گرداند، عرض كردند: آرى اى رسول خدا، حضرت فرمود: پروردگار خود را در شب و روز بخوانيد، زيرا سلاح و وسيله بمقصود رسيدن مؤمن، دعاء است.

###دعاء باللّيل و النهار

الحديث 1316 استحباب الدعاء باللّيل و النهار

و فيه أيضا: في ذلك الباب و الفصل [عن‏] حنّان بن سدير، عن أبيه قال: قلت للباقر عليه السّلام أىّ العبادة أفضل؟ فقال: ما من شي‏ء أحبّ إلى اللّه من أن يسأل و يطلب ما عنده، و ما أحد أبغض إلى اللّه عزّ و جلّ ممّن يستكبر عن عبادته و لا يسأل ما عنده.

###دعاء باللّيل و النهار

1316- و نيز در همان كتاب و باب و فصل: از حنان بن سدير از پدرش روايت شده كه گفت بحضرت باقر (ع) عرض كردم بهترين عبادات كدام است؟ حضرت فرمود: هيچ چيز نزد خداوند از مسألت و در خواست (حاجت و نياز) و طلب آنچه كه نزد اوست محبوبتر نيست، و هيچ كس نزد خداوند با عزت و جلال از آن كسى كه از عبادت و پرستش او تكبر ورزد و از آنچه نزد اوست مسألت ننمايد و نخواهد، مبغوض و دشمن‏تر نميباشد.

###الحاح في الدعاء

الحديث 1317 استحباب الإلحاح في الدعاء

و فيه أيضا: في ذلك الباب و الفصل، عن أبي عبد اللّه و أبي جعفر عليهما السّلام قالا: و اللّه لا يلحّ عبد على اللّه إلّا استجاب له.

###الحاح في الدعاء

1317- و نيز در همان كتاب و باب و فصل: از حضرت صادق و حضرت باقر عليهما السّلام روايت شده كه فرمودند: بخدا سوگند، هيچ بنده با ايمانى بدرگاه خداوند در دعا (و طلب حاجتش) اصرار و پافشارى نميكند جز آنكه خداوند دعاى او را مستجاب فرمايد (و حاجتش بر آورد).

###الحاح في الدعاء

الحديث 1318 استحباب الإلحاح في الدعاء

و فيه أيضا: في ذلك الباب و الفصل، قال الصادق عليه السّلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ جعل أرزاق المؤمنين من حيث لم يحتسبوا، و ذلك انّ العبد إذا لم يعرف وجه رزقه كثر دعاؤه.

###الحاح في الدعاء

1318- و نيز در همان كتاب و باب و فصل، حضرت صادق (ع) فرمود: همانا خداوند با عزت و جلال روزيهاى مؤمنين را از راه و محلى كه گمان نميبرند قرار داده زيرا بنده چون راه روزى خود را نشناخت (و ندانست) دعاء او بسيار ميگردد.

###حقّ المؤمن على أخيه

الحديث 1319 حقّ المؤمن على أخيه و أداء حقّه‏

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «حقّ المؤمن على أخيه و أداء حقّه» عن محمّد بن عجلان قال: كنت عند أبي عبد اللّه عليه السّلام فدخل رجل فسلّم، فسأله كيف من خلّفت من إخوانك؟ قال: فأحسن الثناء و زكّى و أطرى، فقال له: كيف عيادة أغنيآئهم على فقرآئهم؟ فقال: قليلة، قال: و كيف مشاهدة أغنيائهم لفقرآئهم؟ قال: قليلة، قال: فكيف صلة أغنيائهم لفقرائهم في ذات أيديهم؟ فقال: إنّك لتذكر أخلاقا قلّ ماهى فيمن عندنا، قال: فقال: فكيف تزعم [يزعم- نسخة] هؤلاء أنّهم شيعة.

###حقّ المؤمن على أخيه

1319- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «حق مؤمن بر برادر (مؤمن) خود و اداء حق او» از محمد بن عجلان روايت شده كه گفت خدمت حضرت صادق (ع) بودم پس مردى وارد شد و سلام كرد، پس حضرت از او سؤال فرمود كه برادران دينيت كه در شهر خود گذاردى (و ايشان را با خود نياوردى از جهت صفات و اخلاق پسنديده) چگونه ‏اند؟ راوى گويد پس آن مرد مدح و ثناء نيكوئى از آنها نمود و از هر گونه نقص و عيبى آنان را پاك گردانيد و در مدح ايشان مبالغه نمود و بيش از اندازه آنان را ستود، پس حضرت فرمود: عيادت ثروتمندان آنها از (بيماران) نيازمندانشان چگونه است؟ عرض كرد اندك است حضرت فرمود: توجه و رسيدگى ثروتمندانشان نسبت بفقراء و نيازمندان آنان چگونه است؟ عرض كرد كم است، پس حضرت فرمود: احسان و دستگيرى نمودن ثروتمندان بآنچه در دست دارند (از مال و ثروت) نسبت بفقرا و بينوايانشان چطور است؟ عرض كرد همانا شما اخلاق و صفاتى را ذكر ميفرمائيد كه در كسانى كه نزد ما هستند (و در بلاد و ديار ما زندگى ميكنند) بسيار نادر و كمياب است، راوى گويد حضرت فرمود: پس چگونه گمان ميبرى كه آنان شيعه و از پيروان ما باشند؟ (مقصود اينست كه شيعه بايد باين اخلاق پسنديده متخلق باشد).

###حقّ المؤمن على أخيه

الحديث 1320 حقّ المؤمن على أخيه و أداء حقّه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي إسماعيل قال: قلت لأبي جعفر عليه السّلام جعلت فداك، إنّ الشيعة عندنا كثير، فقال هل يعطف الغنىّ على الفقير و هل يتجاوز المحسن عن المسي‏ء و يتواسون؟ فقلت: لا، فقال: ليس هؤلاء شيعة، الشيعة من يفعل هذا.

###حقّ المؤمن على أخيه

1320- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى اسماعيل روايت شده كه گفت بحضرت باقر (ع) عرض كردم فدايت شوم همانا شيعه در بلاد ما بسيار است، حضرت فرمود: آيا ثروتمندانشان بر فقير و نيازمند، ترحم و مهربانى ميكنند؟ و آيا نيكوكار از بد كار ميگذرد (از كسى كه باو بدى كرده صرف نظر و گذشت ميكنند) و با يك ديگر بمال خود مواسات مينمايند؟ عرض كردم نه، حضرت فرمود: ايشان شيعه نيستند، شيعه كسى است كه اين امورى را كه ذكر شد بجا بياورد.

###حقّ المؤمن على أخيه

الحديث 1321 حقّ المؤمن على أخيه و أداء حقّه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن العلاء بن الفضيل، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان أبو جعفر صلوات اللّه عليه يقول: عظّموا أصحابكم و وقّروهم و لا يتجهّم بعضكم بعضا و لا تضارّوا و لا تحاسدوا و إيّاكم و البخل، كونوا عباد اللّه المخلصين.

###حقّ المؤمن على أخيه

1321- و نيز در همان كتاب و باب: از علاء بن فضيل از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت باقر صلوات اللَّه عليه ميفرمود: ياران (و برادران دينى) خود را بزرگ بشماريد و ايشان را احترام كنيد، و بعضى از شما نسبت ببعض ديگر روى خود را ترش نسازد و بيكديگر ضرر و زيان نرسانيد و حسد نورزيد، و از بخل‏ورزيدن بپرهيزيد و از جمله بندگان مخلص خداوند باشيد.

###حقّ المؤمن على أخيه

الحديث 1322 حقّ المؤمن على أخيه و أداء حقّه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سعيد بن الحسن قال: قال أبو جعفر عليه السّلام: أ يجي‏ء أحدكم إلى أخيه فيدخل يده في كيسه فيأخذ حاجته فلا يدفعه؟ فقلت: ما أعرف ذلك فينا، فقال أبو جعفر عليه السّلام: فلا شي‏ء إذا، قلت: فالهلاك إذا؟ فقال: إنّ القوم لم يعطوا أحلامهم بعد.

###حقّ المؤمن على أخيه

1322- و نيز در همان كتاب و باب: از سعيد بن حسن روايت شده كه حضرت باقر (ع) فرمود: آيا كسى از شما نزد برادر دينى خود مى‏آيد كه دستش را در كيسه پول او كند و بمقدار حاجتش از پول او بر دارد و او از اين عمل وى جلوگيريش ننمايد، راوى گفت عرض كردم چنين كسى را در ميان خودمان (با اين صفت) نمى‏شناسم، پس حضرت باقر (ع) فرمود: پس در اين صورت فضيلت و كمالى براى ايشان نيست، راوى گويد عرض كردم پس در اين حال، هلاكت براى آنها خواهد بود (و نجات نخواهند يافت؟) حضرت فرمود: همانا اين جماعت و گروه هنوز بعقل و رشد كامل نرسيده‏اند (زيرا اگر ادراك‏ خوبى اين صفات را نموده بودند آن را در بين خودشان اجراء ميكردند).پ

 

###تراحم و التّعاطف‏

الحديث 1323 التّراحم و التّعاطف‏

و فيه أيضا: باب «التّراحم و التّعاطف» عن كليب الصّيداوي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: تواصلوا و تبارّوا و تراحموا و كونوا إخوة بررة كما أمركم اللّه عزّ و جلّ.

###تراحم و التّعاطف‏

1323- و نيز در همان كتاب: باب «تراحم و تعاطف» از كليب صيداوى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: با دوستى و مهربانى نمودن بهمديگر به پيونديد و وابسته باشيد، و بيكديگر احسان و نيكى و ترحم و مهربانى كنيد، و برادرانى نيكى‏كننده در باره يك ديگر باشيد چنانچه خداوند با عزت و جلال شما را بآن امر فرموده (مقصود فرموده خدا در قرآن كريم: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ، و رُحَماءُ بَيْنَهُمْ، و امثال آنهاست).

###المصافحة

الحديث 1324 المصافحة

و فيه أيضا: باب «المصافحة» عن أبي عبيدة الحذّاء، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ المؤمنين إذا التقيا فتصافحا أقبل اللّه عزّ و جلّ عليهما بوجهه و تساقطت عنهما الذّنوب كما يتساقط الورق من الشجر.

###المصافحة

1324- و نيز در همان كتاب: باب «مصافحه» از ابى عبيده حذاء از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: همانا مؤمنين هر گاه دو نفر ايشان يك ديگر را ملاقات كنند (بهم برسند) پس با هم مصافحه نمايند (دست بدست هم دهند) خداوند با عزت و جلال (برحمت خود) بر آنان توجه فرمايد و گناهان ايشان ميريزد همان طور كه برگ از درخت ميريزد.

###المصافحة

الحديث 1325 المصافحة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إذا لقى أحدكم أخاه فليسلّم و ليصافحه فانّ اللّه عزّ و جلّ أكرم بذلك الملائكة فاصنعوا صنع الملائكة.

###المصافحة

1325- و نيز در همان كتاب و باب: از جابر از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هر گاه كسى از شما برادر (مؤمن) خود را ملاقات كند پس بايد سلام نمايد و با او مصافحه كند، زيرا خداوند با عزت و جلال فرشتگان را بوسيله اين دو عمل گرامى داشته، پس شما نيز عمل و روش فرشتگان را بجا آوريد (تا بفرشتگان شباهت پيدا كنيد).

###المصافحة

الحديث 1326 المصافحة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي عبيدة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ينبغى للمؤمنين إذا توارى أحدهما عن صاحبه بشجرة ثمّ التقيا أن يتصافحا.

###المصافحة

1326- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى عبيده از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: براى مؤمنين سزاوار است كه چون يكى از آنها از رفيق (و برادر) خود پنهان شود گرچه بوسيله درختى باشد (درختى سبب پنهان شدن ايشان از يك ديگر گردد) سپس همديگر را ملاقات كنند با هم مصافحه نمايند.

###إلطاف المؤمن و إكرامه

الحديث 1327 في إلطاف المؤمن و إكرامه‏

و فيه أيضا: باب «في إلطاف المؤمن و إكرامه» عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من أتاه أخوه المسلم فاكرمه فانّما أكرم اللّه عزّ و جلّ.

###إلطاف المؤمن و إكرامه

1327- و نيز در همان كتاب: در بابى كه «در الطاف و اكرام مؤمن است» از عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه برادر مسلمانش نزد او بيايد پس وى را اكرام و احترام نمايد پس خداوند با عزت و جلال را (بواسطه احترام از برادر مسلمانش) گرامى داشته و اكرام نموده.

###إلطاف المؤمن و إكرامه

الحديث 1328 في إلطاف المؤمن و إكرامه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن إسحاق بن عمّار قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: أحسن يا إسحاق إلى أوليائي ما استطعت، فما أحسن مؤمن إلى مؤمن و لا أعانه إلّا خمش وجه إبليس و قرّح قلبه.

###إلطاف المؤمن و إكرامه

1328- و نيز در همان كتاب و باب: از اسحاق بن عمار روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود: اى اسحاق، هر اندازه كه ميتوانى بدوستان من احسان و نيكى نما، زيرا هيچ مؤمنى بمؤمن ديگرى نيكى نكرده و او را كمك ننموده جز آنكه صورت شيطان را خراشيده و بر آن طپانچه زده و دلش را ريش ساخته و براى هميشه غمناكش نموده.

###حبّ في اللّه و البغض في اللّه‏

الحديث 1329 الحبّ في اللّه و البغض في اللّه‏

و فيه أيضا: باب «الحبّ في اللّه و البغض في اللّه» عن أبي حمزة الثمالي، عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام قال: إذا جمع اللّه عزّ و جلّ الاوّلين و الآخرين قام مناد فنادى يسمع النّاس فيقول: أين المتحابّون في اللّه، قال: فيقوم عنق من النّاس فيقال‏ لهم: إذهبوا إلى الجنّة بغير حساب، قال: فتلقّاهم الملائكة فيقولون: إلى أين؟ فيقولون: إلى الجنّة بغير حساب، فيقولون: فاىّ ضرب أنتم من النّاس؟ فيقولون نحن المتحابّون في اللّه، قال: فيقولون: و أىّ شي‏ء كانت أعمالكم؟ قالوا: كنّا نحبّ في اللّه و نبغض في اللّه، قال: فيقولون: نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ.

###حبّ في اللّه و البغض في اللّه‏

1329- و نيز در همان كتاب: باب «دوستى و دشمنى در راه خدا» از ابى حمزه ثمالى از حضرت زين العابدين (ع) روايت شده كه فرمود: چون خداوند با عزت و جلال اولين و آخرين را (روز قيامت در عرصه محشر) جمع فرمايد: نداكننده‏اى بپا خيزد و ندا كند بطورى كه همه مردم بشنوند: كجايند دوستى‏كنندگان با يك ديگر در راه خداوند؟ حضرت فرمود: پس گروهى از مردم بپا خيزند و بآنها گفته شود: بدون حساب بطرف‏ بهشت برويد، حضرت فرمود: پس فرشتگان آنان را ملاقات كنند و گويند: بكجا ميرويد؟ ميگويند بدون حساب بطرف بهشت ميرويم، پس فرشتگان ميگويند شما از كدام طايفه از مردميد؟ ميگويند: ما دوستى‏كنندگان در راه خدائيم، حضرت فرمود: پس فرشتگان ميگويند: عمل و كار شما (در دنيا كه موجب اين گونه محبوبيت نزد خداوند گشته) چه بوده؟ ميگويند در راه خدا دوست ميداشتيم و در راه خدا دشمن ميداشتيم، پس فرشتگان گويند: اجر و پاداش عمل‏كنندگان (بفرمان خدا) نيك است.

###حبّ في اللّه و البغض في اللّه‏

الحديث 1330 الحبّ في اللّه و البغض في اللّه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن إسحاق بن عمّار، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كلّ من لم يحبّ على الدّين و لم يبغض على الدّين فلا دين له.

###حبّ في اللّه و البغض في اللّه‏

1330- و نيز در همان كتاب و باب: از اسحاق بن عمار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر كس كه دوستى و دشمنى او براى دين نباشد دين (كاملى) براى او نيست.

 

 

 

###حبّ في اللّه و البغض في اللّه‏

الحديث 1331 الحبّ في اللّه و البغض في اللّه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سماعة بن مهران، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ المسلمين يلتقيان فأفضلهما أشدّهما حبّا لصاحبه.

###حبّ في اللّه و البغض في اللّه‏

1331- و نيز در همان كتاب و باب: از سماعة بن مهران از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا دو نفر مسلمانى كه يك ديگر را ملاقات ميكنند با فضيلت‏ترين آنان كسى است كه دوستيش نسبت برفيق و يار خود بيشتر باشد.

###رضا بالقضاء

الحديث 1332 الرّضا بالقضاء

و فيه أيضا: باب «الرّضا بالقضاء» عن ابن سنان، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له بأيّ شي‏ء يعلم المؤمن بأنّه مؤمن؟ قال: بالتسليم للّه و الرّضا فيما ورد عليه من سرور أو سخط.

###رضا بالقضاء

1332- و نيز در همان كتاب: باب «رضا بقضاء» از ابن سنان از كسى كه او نامش را ذكر كرد روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) عرض كردم: مؤمن بچه چيز (و كدام وسيله يقين پيدا كند و) بداند كه داراى ايمان است؟ حضرت فرمود: بتسليم بودن و گردن نهادن براى (حكم و مقدرات) خداوند، و خوشنود بودن در آنچه كه از (مقدرات الهيه و) موجبات سرور و شادى يا غضب و خشم بر او وارد گردد.

###الشّكر

الحديث 1333 الشّكر

و فيه أيضا: باب «الشّكر» عن عمّار الدّهني قال: سمعت عليّ بن الحسين عليهما السّلام يقول: إنّ اللّه يحبّ كلّ قلب حزين و يحبّ كلّ عبد شكور، يقول اللّه تبارك و تعالى لعبد من عبيده يوم القيامة «أشكرت فلانا؟ فيقول: بل شكرتك يا ربّ، فيقول: لم تشكرني إذ لم تشكره، ثمّ قال: أشكر كم للّه أشكر كم للنّاس.

###الشّكر

1333- و نيز در همان كتاب: باب «شكر» از عمار دهنى روايت شده كه گفت از حضرت زين العابدين (ع) شنيدم ميفرمود: همانا خداوند هر دل اندوهناكى را (كه بجهت ترس از او و امر آخرتش بيمناك باشد) دوست ميدارد، و هر بنده سپاسگزارنده (نعمتهايش) را دوست ميدارد، خداوند تبارك و تعالى روز قيامت به بنده‏اى از بندگان خود ميفرمايد: آيا فلان كس را (كه نسبت بتو احسان و نيكى كرده) سپاسگزارى نمودى؟ آن بنده عرض ميكند پروردگارا (او را سپاسگزارى نكردم) بلكه تو را سپاسگزارى نمودم، پس خداوند ميفرمايد: چون او را سپاسگزارى‏ترين نكردى، شكر و سپاسگزارى (نعمتهاى) مرا هم ننمودى، سپس حضرت فرمود: سپاسگزارترين شما براى خدا سپاسگزارترين شماست براى مردم.

 بيان: چون هر نعمتى كه بانسان ميرسد دو شكر لازم دارد: يكى شكر اصل وجود نعمت است كه خداوند آن را ايجاد فرموده، و ديگر شكر رساننده آن نعمت است كه متحمل زحمت رساندن آن گشته است، و اگر تحمل زحمت رساندن نعمت را برساننده نسبت ندهد و جبرى باشد پس شكرى هم كه او براى خدا ميكند منسوب باو نخواهد بود.

###صلة الرّحم

الحديث 1334 صلة الرّحم‏

و فيه أيضا: باب «صلة الرّحم» عن جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: اوصى الشاهد من امّتي و الغائب منهم و من في أصلاب الرّجال و أرحام النسآء إلى يوم القيامة أن يصل الرّحم و إن كانت منه على مسيرة سنة فانّ ذلك من الدّين.

###صلة الرّحم

1334- و نيز در همان كتاب: باب «صله رحم» از جابر از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: توصيه و سفارش ميكنم بحاضرين از امت خود و بغائبين از آنها و بكسانى كه در پشتهاى مردان و رحم‏هاى زنانند تا روز قيامت كه بخويشاوندان خود احسان و نيكى نمايند گرچه از خويشاوند خود بمقدار مسير يك ساله فاصله داشته باشند زيرا دوستى و نيكى با خويشاوندان از دين (و دستورات و واجبات شريعت مقدسه اسلام) است.

###حسن الخلق

الحديث 1335 حسن الخلق‏

و فيه أيضا: باب «حسن الخلق» عن عنبسة العابد قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: ما يقدم المؤمن على اللّه عزّ و جلّ بعمل بعد الفرائض أحبّ إلى اللّه تعالى‏ من أن يسع النّاس بخلقه.

###حسن الخلق

1335- و نيز در همان كتاب: باب «حسن خلق» از عنبسه عابد روايت شده كه‏ گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود: مؤمن بجوار رحمت خداوند با عزت و جلال با هيچ عمل و طاعتى وارد نشود كه پس از واجبات نزد خداى تعالى محبوبتر از اخلاق نيكى باشد كه مردم را فرا گيرد (نسبت بعموم مردم خوشروئى و خوشرفتارى نمايد).

 

###حسن الخلق

الحديث 1336 حسن الخلق‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ذريح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ صاحب الخلق الحسن له مثل أجر الصائم القائم.

###حسن الخلق

1336- و نيز در همان كتاب و باب: از ذريح از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا صاحب خلق و خوى نيك را مانند اجر و پاداش روزه دارى است كه شبها را بعبادت بپاخيزد.

###حسن الخلق

الحديث 1337 حسن الخلق‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن حسين الأحمسي و عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ الخلق الحسن يميث الخطيئة كما تميث الشمس الجليد.

###حسن الخلق

1337- و نيز در همان كتاب و باب: از حسين احمسى و عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا اخلاق نيكو، گناه را نابود ميكند چنانچه خورشيد يخ را آب نموده و از ميان ميبرد.

###حسن الخلق

الحديث 1338 حسن الخلق‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عليّ بن أبي عليّ اللّهبي، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه تبارك و تعالى ليعطي العبد من الثّواب على حسن الخلق كما يعطي المجاهد في سبيل اللّه يغدو عليه و يروح.

###حسن الخلق

1338- و نيز در همان كتاب و باب: از على بن ابى على لهبى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند تبارك و تعالى به بنده بجهت نيكى اخلاق، ثواب و اجرى مانند ثواب جهادكننده در راه خدا كه روز و شب مشغول جهاد است عطا فرمايد.

###طاعة و التقوى‏

الحديث 1339 الطاعة و التقوى‏

و فيه أيضا: باب «الطاعة و التقوى» عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: لا تذهب بكم المذاهب، فو اللّه ما شيعتنا إلّا من أطاع اللّه عزّ و جلّ.

###طاعة و التقوى‏

1339- و نيز در همان كتاب: باب «طاعت و تقوى» از محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: عقائد و افكار باطل و بيهوده (در ادعاء شيعه بودن و بر گناهان جرأت‏ورزيدن) گمراهتان نكند، پس بخدا سوگند، از شيعيان ما نيست مگر كسى كه خداى با عزت و جلال را فرمانبردارى نمايد.

###استغفار بعد العصر

الحديث 1340 استحباب الاستغفار بعد العصر

في أمالي الصدوق: (المجلس الرابع و الأربعون) عن سفيان بن خالد عن أبي عبد اللّه الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: من استغفر اللّه عزّ و جلّ بعد العصر سبعين مرّة غفر اللّه له ذلك اليوم سبعمائة ذنب، فان لم يكن له فلأبيه، فان لم يكن له فلامّه، فان لم يكن لامّه فلأخيه، فان لم يكن لأخيه فلا خته، فان لم يكن لاخته فللأقرب و الأقرب.

###استغفار بعد العصر

1340- در امالى صدوق: (مجلس چهل و چهارم) از سفيان بن خالد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه بعد از عصر هفتاد بار از خداى با عزت و جلال طلب آمرزش كند خداوند در آن روز هفتصد گناه او را بيامرزد (در صورتى كه گناهانش را جبران نمايد و حقيقتا استغفار و توبه كند) پس اگر براى او اين مقدار گناه نباشد (گناه) پدر او را بيامرزد، و اگر براى پدرش اين مقدار گناه نباشد (گناه) مادر او را بيامرزد، و اگر براى مادرش گناهى نباشد پس (گناه) برادر او را بيامرزد و اگر براى برادرش گناهى نباشد پس (گناه) خواهر او را بيامرزد، و اگر براى خواهر او گناهى نباشد پس گناهان هر كسى (از خويشاوندانش) كه نزديكتر باوست آمرزيده شود.

###تسبيح و فضله

الحديث 1341 التسبيح و فضله‏

و فيه أيضا: (المجلس السابع و الأربعون) عن حمّاد بن واقد، عن الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام انّه قال: من قال سبحان اللّه و بحمده، سبحان اللّه العظيم و بحمده ثلاثين مرّة استقبل الغنى و استدبر الفقر و قرع باب الجنّة.

###تسبيح و فضله

1341- و نيز در همان كتاب: (مجلس چهل و هفتم) از حماد بن واقد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه سى بار سبحان اللَّه و بحمده، سبحان اللَّه العظيم و بحمده‏

بگويد، به بى‏نيازى روى آورد و بفقر و نيازمندى پشت كرده و از آن روى گرداند و درب بهشت را بكوبد.

###بر الوالدين

الحديث 1342 وجوب بر الوالدين‏

و فيه أيضا: (المجلس الثّامن و الأربعون) عن أبي بكر الحضرمي قال: قال الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام: برّوا آباءكم يبرّكم أبناؤكم و عفّوا عن نسآء النّاس تعفّ عن نسائكم.

###بر الوالدين

1342- و نيز در همان كتاب: (مجلس چهل و هشتم) از ابى بكر حضرمى روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: بپدران خود نيكى كنيد تا فرزندانتان بشما نيكى كنند، و از خيانت بزنان مردم (بنظر كردن و هر چه كه براى مرد اجنبى نسبت بزنان حرام است خود دارى كرده و) عفت بورزيد تا زنان شما از خيانت محفوظ بمانند و مردم نسبت بايشان عفت ورزند.

###ورع و كراهة الطمع

الحديث 1343 وجوب الورع و كراهة الطمع‏

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، عن الحسين بن عليّ عليهما السّلام أنّه قال: سئل أمير المؤمنين عليّ بن ابيطالب عليهما السّلام: ما ثبات الإيمان؟ فقال: الورع، فقيل له ما زواله؟ قال: الطّمع‏.

###ورع و كراهة الطمع

1343- و نيز در همان كتاب و مجلس: از حضرت حسين بن على (ع) روايت شده كه فرمود: از حضرت امير المؤمنين على بن ابى طالب (ع) سؤال شد كه وسيله ثبات ايمان چيست؟ فرمود: پارسائى و پرهيزكارى (از گناهان) است، پس عرض شد كه باعث زوال ايمان چيست؟ فرمود: طمع است.

###خوف و الرجاء

الحديث 1344 الخوف و الرجاء و حسن الظن‏ و فيه أيضا: (المجلس الرّابع و الخمسون) عن ليث بن أبي سليم قال:

سمعت رجلا من الأنصار يقول: بينما رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله مستظلّ بظلّ شجرة في يوم شديد الحرّ إذ جاء رجل فنزع ثيابه ثمّ جعل يتمرّغ في الرّمضآء يكون ظهره مرّة و جبهته مرّة و يقول: يا نفس! ذوقي فما عند اللّه عزّ و جلّ أعظم ممّا صنعت بك، و رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ينظر إلى ما يصنع، ثمّ انّ الرّجل لبس ثيابه ثمّ أقبل فأومى إليه النبيّ صلّى اللّه عليه و آله بيده و دعاه فقال له: يا عبد اللّه! لقد رأيتك صنعت شيئا ما رأيت أحدا من النّاس صنعه، فما حملك على ما صنعت؟ فقال الرّجل: حملني على ذلك مخافة اللّه عزّ و جلّ و قلت لنفسي يا نفس! ذوقي فما عند اللّه أعظم ممّا صنعت بك، فقال‏ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: لقد خفت ربّك حقّ مخافته و إنّ ربّك ليباهي بك أهل السّماء، ثمّ قال لأصحابه: يا معاشر من حضر! ادنوا من صاحبكم حتّى يدعو لكم، فدنوا منه فدعا لهم و قال لهم: اللّهمّ اجمع أمرنا على الهدى و اجعل التقوى زادنا و الجنّة مآبنا.

###خوف و الرجاء

1344- و نيز در همان كتاب: (مجلس پنجاه و چهارم) از ليث بن ابى سليم روايت شده كه گفت از مردى از انصار شنيدم كه ميگفت در آن زمان كه رسول خدا (ص) در روز بسيار گرمى در سايه درختى بودند مردى (در نزديكى آن مكان) آمد و جامه‏هاى خود را بيرون آورد سپس در ريگهاى گرم ميغلطيد، يك بار پشت خود را (بآن ريگهاى گرم) داغ ميكرد و گاهى پيشانيش را داغ مينمود و ميگفت اى نفس (حرارت و سوزندگى اين ريگها را) بچش كه آنچه نزد خداوند با عزت و جلال است) از آتش سوزان جهنم و عذاب و شكنجه‏هاى گوناگون) از آن شكنجه‏اى كه بتو دادم بزرگتر و سخت‏تر است، و رسول خدا (ص) باعمال و كارهائى كه آن مرد انجام ميداد توجه داشتند و نگاه مينمودند، سپس آن مرد جامه‏هاى خود را پوشيد و براه خويش رهسپار شد، پس نبى اكرم (ص) با دست خود باو اشاره نمود و وى را نزد خود خواند، پس باو فرمود: اى بنده خدا بتحقيق عملى از تو مشاهده نمودم كه از هيچ يك از مردم چنين عملى نديدم، چه چيز تو را واداشت بر آنچه انجام دادى؟ آن مرد گفت: ترس از (عذاب) خداوند با عزت و جلال مرا بر آن عمل واداشت‏ و بنفس خود گفتم: اى نفس بچش (حرارت ريگهاى گرم را) زيرا آنچه نزد خداوند است بزرگتر است از آنچه من با تو كردم، پس نبى اكرم (ص) فرمود: البته تو از پروردگار خود آن طور كه سزاوار است و بايد ترس داشت ترسيدى، و همانا پروردگار تو بواسطه عمل تو بر اهل آسمان (و فرشتگان) مباهات ميفرمايد، سپس حضرت بياران خود فرمود: اى جماعت حاضرين، برفيق خود نزديك شويد تا براى شما دعا كند (يعنى بطرف اين مرد برويد و تقاضاى دعا كنيد تا دعاى خيرى جهت شما نمايد) پس ياران پيغمبر اكرم (ص) نزديك او شدند و او هم در باره آنان دعا نمود و گفت: اللهم اجمع امرنا على الهدى، و اجعل التقوى زادنا و الجنة مآبنا (يعنى پروردگارا امر دين ما را بر هدايت و راه يافتن بحق جمع فرما، و پرهيزكارى از گناهان را توشه ما و بهشت را مكان بازگشت و مسكن ما قرار بده).

###تتبّع ما يسقط من الخوان

الحديث 1345 استحباب تتبّع ما يسقط من الخوان في البيت‏

في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «استحباب تتبّع ما يسقط من الخوان في البيت» عن الحسن بن راشد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: كلوا ما يسقط من الخوان فانّه شفآء من كلّ داء بإذن اللّه لمن أراد أن يستشفى به‏.

###تتبّع ما يسقط من الخوان

1345- در وسائل: (كتاب اطعمه و اشربه) باب «استحباب پى‏جوئى نمودن آنچه از طبق يا سفره غذا در اطاق ميريزد» از حسن بن راشد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: آنچه را كه از سفره و يا طبق غذا بيفتد و ريخته شود بخوريد (در صورتى كه كثيف و باعث مرض و زيانى نباشد) زيرا آن باذن خداوند براى كسى كه بقصد شفا يافتن بخورد، وسيله شفا از هر درد و بيمارى است.

###تتبّع ما يسقط من الخوان

الحديث 1346 استحباب تتبّع ما يسقط من الخوان في البيت‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن إبراهيم بن عبد الحميد، عن عبد اللّه بن صالح الخثعمي قال: شكوت إلى أبي عبد اللّه عليه السّلام وجع الخاصرة فقال: عليك بما يسقط من الخوان فكله، قال: ففعلت فذهب عنّي، قال إبراهيم: و كنت قد وجدت في الجانب الأيمن و الأيسر فأخذت ذلك فانتفعت به.

###تتبّع ما يسقط من الخوان

1346- و نيز در همان كتاب و باب: از ابراهيم بن عبد الحميد از عبد اللَّه بن صالح خثعمى روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) از درد تهى‏گاه شكايت نمودم، حضرت‏ فرمود: بر تو باد بخوردن آنچه از طبق و سفره غذا بر زمين مى‏افتد (راوى) گفت پس چنين كردم و آن (درد تهى‏گاه) از من بر طرف شد، ابراهيم گفت: و من هم در طرف راست و چپ بدن خود دردى يافتم پس بآنچه حضرت فرموده بود عمل كردم و بسبب آن سودمند گشته و بهبودى يافتم.

###تتبّع ما يسقط من الخوان

الحديث 1347 استحباب تتبّع ما يسقط من الخوان في البيت‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الحسن بن معاوية بن وهب، عن أبيه قال: أكلنا عند أبي عبد اللّه عليه السّلام فلمّا رفع الخوان لقط ما وقع منه فأكله ثمّ قال: إنّه ينفي الفقر و يكثر الولد.

###تتبّع ما يسقط من الخوان

1347- و نيز در همان كتاب و باب: از حسن بن معاوية بن وهب از پدرش روايت شده كه گفت: نزد حضرت صادق (ع) غذا ميخورديم، پس چون سفره برداشته شد حضرت آنچه از سفره بر زمين ريخته و افتاده بود پيدا ميكرد و برميداشت و ميل ميفرمود، سپس فرمود: همانا خوردن آنچه از سفره بر زمين ريخته، فقر و نيازمندى را بر طرف ميكند و موجب بسيار شدن فرزند ميگردد.

###تتبّع ما يسقط من الخوان

الحديث 1348 استحباب تتبّع ما يسقط من الخوان في البيت‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن النّوفلي باسناده قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من تتبّع ما يقع من مائدته فأكله ذهب عنه الفقر و عن ولده و ولد ولده إلى السابع.

###تتبّع ما يسقط من الخوان

1348- و نيز در همان كتاب و باب: از نوفلى نقل شده كه بسند خود از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود: كسى كه جستجو نمايد آنچه را كه از سفره غذا بزمين مى‏افتد و آن را بيابد و بخورد، فقر و تنگدستى از او و فرزندانش و فرزندان فرزندانش تا هفتمين پشت بر طرف شود.

###تتبّع ما يسقط من الخوان

الحديث 1349 استحباب تتبّع ما يسقط من الخوان في البيت‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الرّضا، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الّذي يسقط من المائدة مهور الحور العين.

###تتبّع ما يسقط من الخوان

1349- و نيز در همان كتاب و باب: از حضرت رضا (ع) از پدران (بزرگوارانش) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: آنچه از غذا (بر زمين) ميريزد مهرهاى حور العين است (شايد مقصود آنست كه خداوند آن را بگو هر نفيسى تبديل فرمايد كه مورد توجه حور العين باشد و آن را بوى عطا كند).

###من وجد كسرة أو تمرة استحب له رفعها و أكلها

الحديث 1350 انّ من وجد كسرة أو تمرة استحب له رفعها و أكلها

و فيه أيضا: باب «انّ من وجد كسرة أو تمرة استحب له رفعها و أكلها» عن إسماعيل بن أبي زياد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من وجد تمرة أو كسرة ملقاة فأكلها لم تستقرّ في جوفه حتّى يغفر اللّه له.

###من وجد كسرة أو تمرة استحب له رفعها و أكلها

1350- و نيز در همان كتاب: باب «اينكه هر كس پاره نان يا دانه خرمائى بيابد مستحب است براى او برداشتن و خوردن آن» از اسماعيل بن ابى زياد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه دانه خرما يا پاره نانى كه بر روى زمين افتاده بيابد و آن را بردارد و بخورد، در شكم او قرار نگيرد تا آنكه خداوند (گناهان) او را بيامرزد.

###ترك ما يسقط من الطّعام في الصحراء

الحديث 1351 استحباب ترك ما يسقط من الطّعام في الصحراء

و فيه أيضا: باب «استحباب ترك ما يسقط من الطّعام في الصحراء» عن معمّر بن خلّاد قال: سمعت أبا الحسن الرّضا عليه السّلام يقول: من أكل في منزله طعاما فسقط منه شيئا فليتناوله، و من أكل في الصحراء أو خارجا فليتركه للطّير و السبع.

###ترك ما يسقط من الطّعام في الصحراء

1351- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب واگذاشتن و نخوردن طعامى كه در بيابان ميريزد» از معمر بن خلاد روايت شده كه گفت از حضرت رضا (ع) شنيدم كه ميفرمود: كسى كه در خانه خود غذائى بخورد و چيزى از آن بريزد بايد آن را بخورد و كسى كه در بيابان يا مكانى كه رفت و آمد در آنجا نشود غذا بخورد و چيزى از سفره بريزد بايد آن را براى پرندگان و درندگان واگذارد.

###أكل الطّعام الحارّ

الحديث 1352 كراهة أكل الطّعام الحارّ جدّا و استحباب تركه حتّى يبرد

و فيه أيضا: باب «كراهة أكل الطّعام الحارّ جدّا و استحباب تركه حتّى يبرد» عن السكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: انّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله أتى بطعام حارّ جدّا فقال: ما كان اللّه ليطعمنا النّار، أقرّوه حتّى يمكن فانّه طعام ممحوق البركة و للشيطان فيه نصيب.

###أكل الطّعام الحارّ

1352- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت خوردن غذاى بسيار گرم و استحباب واگذاشتن آن تا سرد شود» از سكونى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: غذاى بسيار گرمى خدمت پيغمبر اكرم (ص) آوردند، حضرت فرمود: چنين نيست كه خداوند آتش (و غذاى بسيار گرم) بما بخوراند، خوردن آن را بتأخير اندازيد تا (بواسطه كم شدن حرارت و گرميش) خوردن آن سهل و آسان شود، زيرا آن غذائى است كه سودش (براى بدن) كم است و براى شيطان در آن نصيب و بهره‏اى است.

###أكل الطّعام الحارّ

الحديث 1353 كراهة أكل الطّعام الحارّ جدّا و استحباب تركه حتّى يبرد

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: أقرّوا الحارّ حتّى يبرد فانّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قرب إليه طعام حارّ فقال: أقرّوه حتّى يمكن، ما كان اللّه ليطعمنا نارا و البركة في البارد.

###أكل الطّعام الحارّ

1353- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن مسلم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: خوردن غذاى بسيار گرم را بتأخير بياندازيد تا سرد شود، زيرا غذاى بسيار گرمى خدمت رسول خدا (ص) آوردند حضرت فرمود: خوردن آن را بتأخير بياندازيد تا خوردنش بآسانى ممكن گردد، خداوند چنين نيست كه آتش بما بخوراند، و بركت و فايده در غذاى سرد است.


 

 

 

 

###نفخ فى الطعام و الشراب‏

الحديث 1354 كراهة النفخ فى الطعام و الشراب‏

و فيه أيضا: باب «كراهة النفخ فى الطعام و الشراب» عن الحسين بن زيد، عن الصادق، عن آبائه عليهم السّلام، عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله في حديث المناهي قال: و نهى أن ينفخ في طعام أو شراب أو ينفخ في موضع السجود.

###نفخ فى الطعام و الشراب‏

1354- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت دميدن در طعام و آشاميدنى» از حسين بن زيد از حضرت صادق (ع) از پدران (بزرگوارانش) عليهم السّلام در حديث مناهى از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه آن حضرت نهى فرمود از آنكه در خوردنى و آشاميدنى دميده شود، يا در موضع سجود (سجده‏گاه) دميده شود.

###أكل الطعام قبل أن تذهب حرارته

الحديث 1355 استحباب أكل الطعام قبل أن تذهب حرارته بالكلّية

و فيه أيضا: باب «استحباب أكل الطعام قبل أن تذهب حرارته بالكلّية» عن مرازم قال: بعث إلينا أبو عبد اللّه عليه السّلام بطعام سخن و قال: كلوا قبل أن يبرد فانّه أطيب.

###أكل الطعام قبل أن تذهب حرارته

1355- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب خوردن غذا پيش از آنكه بكلى گرمى آن از بين برود» از مرازم روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) طعام گرمى نزد ما فرستاد و فرمود: پيش از آنكه سرد شود بخوريد كه مطبوع و گواراتر است (شايد آن غذا روغن و چربى داشته كه گرمش گواراتر از سرد آن بوده).

###حضور البقل و الخضرة على المائدة

الحديث 1356 استحباب حضور البقل و الخضرة على المائدة و الأكل منها

و فيه أيضا: باب «استحباب حضور البقل و الخضرة على المائدة و الأكل منها» عن موفّق المدايني، عن أبيه، عن جدّه قال: بعث إلىّ الماضي عليه السّلام يوما و أجلسني للغذاء فلمّا جاؤوا بالمائدة لم يكن عليها بقل فأمسك يده ثمّ قال للغلام: أما علمت أنّي لا آكل على مائدة ليس فيها خضرة؟ فأتني بالخضرة، قال: فذهب الغلام فجآء بالبقل فألقاه على المائدة فمدّ يده فأكل.

###حضور البقل و الخضرة على المائدة

1356- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب حاضر بودن تره و سبزى بر سفره غذا و خوردن از آنها» از موفق مداينى از پدرش از جدش روايت شده كه گفت روزى‏ حضرت موسى بن جعفر (ع) كسى را بسوى من فرستاد و مرا براى غذا خوردن نشانيد پس چون سفره آوردند سبزى در سفره نبود، پس حضرت (از غذا خوردن) دست نگهداشت سپس بغلام خود فرمود: آيا نميدانى كه من از سفره‏اى كه در آن سبزى نباشد غذا نميخورم، پس براى من سبزى بياور، راوى گفت غلام رفت و سبزى آورد و بر سر سفره گذارد، سپس حضرت دست خود دراز نموده و غذا ميل نمودند.

###تخليل الأسنان بعد الأكل

الحديث 1357 استحباب تخليل الأسنان بعد الأكل و كراهة تركه‏

و فيه أيضا: باب «استحباب تخليل الأسنان بعد الأكل و كراهة تركه» عن ابن القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: تخلّلوا فانّه مصلحة للّثة و النّواجد.

###تخليل الأسنان بعد الأكل

1357- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب خلال كردن دندانها بعد از خوردن غذا و كراهت ترك آن» از ابن قداح از حضرت صادق (ع) روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: خلال كنيد (دندانهاى خود را) زيرا خلال نمودن براى لثه و دندانهاى عقل نافع است.

###تخليل الأسنان بعد الأكل

الحديث 1358 استحباب تخليل الأسنان بعد الأكل و كراهة تركه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي حمزة، عن أبي الحسن عليه السّلام قال: ال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: رحم اللّه المتخلّلين، قيل يا رسول اللّه و ما المتخلّلون؟ قال: لمتخلّلون من الطّعام، فإنّه إذا بقى في الفم تغيّر فآذى الملك ريحه.

###تخليل الأسنان بعد الأكل

1358- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى حمزه از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: خداوند رحمت كند خلال‏كنندگان را، عرض شد اى رسول خدا خلال‏كنندگان كيانند؟ حضرت فرمود: خلال‏كنندگان از غذا هستند زيرا اگر غذا در دهان بماند (بويش) تغيير ميكند و بوى (بد) آن فرشته را اذيت و آزار دهد.

###اکل ما يبقى بين الأسنان

الحديث 1359 استحباب أكل ما يبقى بين الأسنان ممّا يلي اللّثة و رمى ما يخرجه الخلال‏

و فيه أيضا: باب «استحباب أكل ما يبقى بين الأسنان ممّا يلي اللّثة و رمى ما يخرجه الخلال» عن إسحاق بن جرير قال: سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن‏ للّحم الّذي يكون في الأسنان فقال: امّا ما كان في مقدّم الفم فكله، و امّا ما يكون في الأضراس فاطرحه.

###اکل ما يبقى بين الأسنان

1359- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب خوردن آنچه بين دندانها نزديك لثه باقى ميماند، و بيرون انداختن آنچه كه خلال آن را از بين دندانها بيرون مى‏آورد» از اسحاق بن جرير روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) از گوشتى كه در بين دندانها باقى ميماند سؤال كردم پس حضرت فرمود: اما آنچه در (دندانهاى) جلو دهانست آن را بخور، و آنچه در بين دندانهاى آخر دهانست پس آن را بيرون انداز.

###اکل ما يبقى بين الأسنان

الحديث 1360 استحباب أكل ما يبقى بين الأسنان ممّا يلي اللّثة و رمى ما يخرجه الخلال‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، محمّد بن عليّ بن الحسين قال: قال عليه السّلام: ما أدرت عليه لسانك فأخرجته فابلعه و ما أخرجته بالخلال فارم به‏.

###اکل ما يبقى بين الأسنان

1360- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن على بن الحسين (صدوق) روايت شده كه آن حضرت فرمود: آنچه را كه زبان خود را بر آن گرداندى و بيرون آوردى پس آن را بلع كن، و آنچه را كه بوسيله خلال بيرون آورده ‏اى پس آن را بيرون انداز.

###اکل ما يبقى بين الأسنان

الحديث 1361 استحباب أكل ما يبقى بين الأسنان ممّا يلي اللّثة و رمى ما يخرجه الخلال‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أحمد بن محمّد، رفعه إلى أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: لا يزدردنّ أحدكم ما يتخلّل به فانّ منه يكون الدّبيلة.

###اکل ما يبقى بين الأسنان

1361- و نيز در همان كتاب و باب: از احمد بن محمد مرفوعا از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ يك از شما آنچه را كه خلال مينمايد بلع نكرده و نخورد زيرا آن موجب دمل مى‏شود.

###ترك الإناء بغير غطاء

الحديث 1362 كراهة ترك الإناء بغير غطاء

و فيه أيضا: باب «كراهة ترك الإناء بغير غطاء» عن أبي خديجة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: لا تدعوا آنيتكم بغير غطاء فانّ الشيطان إذا لم تغط الانية بزق فيها و أخذ ممّا فيها ما يشاء.

###ترك الإناء بغير غطاء

1362- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت واگذاشتن ظرف بدون سرپوش» از ابى خديجه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: ظروف خود را (كه در آن خوراكى است) بدون سرپوش نگذاريد، زيرا شيطان هنگامى كه سر ظرفى پوشيده نگردد در آن آب دهان مياندازد، و از آنچه در آن باشد هر اندازه كه بخواهد برميدارد.

 

 

###الاواني

الحديث 1363 الأواني‏

في الكافي: (كتاب الأشربة) باب «الاواني» عن غياث بن إبراهيم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: لا تشربوا المآء من ثلمة الإناء و لا من عروته، فانّ الشيطان يقعد على العروة و الثّلمة.

###الاواني

1363- در كافى: (كتاب اشربه) باب «اوانى» از غياث بن ابراهيم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: از سوراخ ظرف و از (نزديك) دسته آن آب مى‏آشاميد، زيرا شيطان بر محل دسته و شكسته (ظرفها) مى‏نشيند (شايد مقصود از شيطان، حيوانات ذره‏بينى است كه در لسان اخبار بشيطان تعبير شده است).

###الاواني

الحديث 1364 كراهة الشّرب من ثلمة الإناء و عروته و اذنه و كسر فيه‏

في الوسائل: (كتاب الأطعمة و الأشربة) باب «كراهة الشّرب من ثلمة الإناء و عروته و اذنه و كسر فيه» عن الحسين بن زيد، عن الصادق، عن آبائه عليهم السّلام عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في حديث المناهي قال: و لا يشربنّ أحدكم الماء من عند عروة الإناء فإنّه مجتمع الوسخ.

###الاواني

1364- در وسائل: (كتاب اطعمه و اشربه) باب «كراهت آشاميدن از سوراخ ظرف و دسته و گوشه و محل شكسته آن» از حسين بن زيد از حضرت صادق (ع) از پدران (بزرگوارانش) عليهم السّلام از رسول خدا (ص) در حديث مناهى روايت شده كه فرمود: هيچ يك از شما از دسته ظرف آب نياشامد، زيرا دسته ظرف محل جمع شدن چرك است.

###الاواني

الحديث 1365 كراهة الشّرب من ثلمة الإناء و عروته و اذنه و كسر فيه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي الوليد البحراني، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ما من شي‏ء خلق اللّه صغير و لا كبير إلّا و قد جعل اللّه له حدّا، إذا جوّز به ذلك الحدّ فقد تعدّى حدّ اللّه فيه، إلى أن قال: قلت: فما حدّ كوزك هذا؟ قال: لا تشرب من موضع اذنه و لا من موضع كسره فانّه مقعد الشيطان، و إذا وضعته على فيك فاذكر اسم اللّه و إذا رفعته عن فيك فاحمد اللّه و تنفّس فيه ثلاثة أنفاس فانّ النفس الواحد يكره.

###الاواني

1365- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى الوليد بحرانى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ چيز نيست كه خداوند آفريده باشد كوچك و نه بزرگ مگر آنكه خدا البته اندازه و حكمى براى آن قرار داده كه چون از آن حد و حكم تجاوز شود پس البته از حد و حكمى كه خداوند در آن قرار داده تجاوز شده است، تا آنجا كه راوى گويد عرض كردم: پس حد و حكم اين كوزه شما چيست؟ حضرت فرمود: حدش آن است كه از گوشه و محل شكسته آن آب نياشامى، زيرا آن (دو موضع) محل جلوس شيطان است (ظاهرا مراد از شيطان، حيوانات ذره‏بينى مضر است كه از چركها متكون شوند) و چون كوزه را بر دهان خود نهادى پس نام خدا را ببر (بسم اللَّه بگو) و چون آن را از دهانت برداشتى (و آب آشاميدى) پس خدا را حمد و سپاسگزارى بنما (الحمد للَّه بگو) و آب را بسه نفس بياشام، زيرا آشاميدن آب بيك نفس مكروه است (چون معده دفعتا سرد شود و تحليل غذا تأخير افتد).

###اكل على الشبع

الحديث 1366 كراهة الشبع و الأكل على الشبع‏

و فيه أيضا: باب «كراهة الشبع و الأكل على الشبع» عن الأصبغ ابن نباتة، قال: قال أمير المؤمنين للحسن عليهما السّلام: ألا اعلّمك أربع خصال تستغني بها عن الطّب؟ قال: بلى، قال: لا تجلس على الطعام إلّا و أنت جائع، و لا تقم عن الطعام إلّا و أنت تشتهيه، وجوّد المضغ، و إذا نمت فاعرض نفسك على الخلاء، فاذا استعملت هذا استغنيت عن الطّب.

###اكل على الشبع

1366- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت سير شدن و خوردن در حال سيرى» از اصبغ بن نباته روايت شده كه گفت حضرت امير المؤمنين (ع) بحضرت امام حسن (ع) فرمود: آيا چهار خصلت بتو ياد ندهم كه از طب بى‏نياز شوى؟ عرض كرد: آرى، حضرت فرمود: بر (سفره) غذا منشين مگر هنگامى كه گرسنه باشى، و از (سفره) غذا برنخيز مگر در حالى كه هنوز بغذا ميل و رغبت داشته (و سير نگشته) باشى، و غذا را نيكو و بسيار بجا، و چون خواستى بخوابى به بيت الخلاء برو، پس چون اين چهار خصلت را انجام دادى از طب بى‏نياز شوى.

###حقّ الزّوج على المرأة

الحديث 1367 في حقّ الزّوج على المرأة و حقّ المرأة على الزّوج‏

في مكارم الأخلاق: الباب الثامن- الفصل الخامس «في حقّ الزّوج على المرأة و حقّ المرأة على الزّوج» قال النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله: من صبر على سوء خلق امرأته أعطاه اللّه من الأجر ما أعطى داود [ايّوب‏] عليه السّلام على بلائه، و من صبرت على سوء خلق زوجها أعطاها اللّه مثل ثواب آسية بنت مزاحم.

###حقّ الزّوج على المرأة

1367- در مكارم الاخلاق: باب هشتم- فصل پنجم «در حق شوهر بر زن و حق زن بر شوهر» از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه بر بدى اخلاق زنش صبر و شكيبائى نمايد، خداوند باو پاداشى عطا فرمايد كه مانند اجر و پاداشى باشد كه بحضرت داود [ايوب‏] عليه السّلام بر بلا و گرفتاريش عطا فرمود، و زنى كه بر اخلاق بد شوهر خود شكيبا باشد خداوند باو مثل پاداش آسيه دختر مزاحم (زن فرعون) را عطا فرمايد.

###حقّ الزّوج على المرأة

الحديث 1368 في حقّ الزّوج على المرأة و حقّ المرأة على الزّوج‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و الفصل، عن النّبي صلّى اللّه عليه و آله قال: حقّ الرّجل على المرأة إنارة السراج و إصلاح الطعام و أن تستقبله عند باب بيتها فترحب به، و أن تقدّم إليه الطست و المنديل و أن توضّاه و أن لا تمنعه نفسها إلّا من علّة.

###حقّ الزّوج على المرأة

1368- و نيز در همان كتاب و باب و فصل: از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: حق مرد بر زن، روشن كردن چراغ خانه و آماده ساختن غذا و (هنگام ورود) استقبال نمودن از او تا درب خانه و مرحبا گفتن باو (و با تعارفات و رسومى كه‏ متداول است او را خوشنود كردن) و ظرف دستشوئى و حوله بنزد او بردن و ويرا پاكيزه نمودن و او را از استمتاع و بهره بردارى از خويشتن منع ننمودن است، مگر آنكه از جهت علت و مانع شرعى (مانند حيض و نفاس) باشد.

###حقّ المرأة على الزّوج‏

الحديث 1369 حقّ المرأة على الزّوج‏

في الكافي: (كتاب النّكاح) باب «حقّ المرأة على الزّوج» عن شهاب ابن عبد ربّه قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: ما حقّ المرأة على زوجها؟ قال: يسدّ جوعتها و يستر عورتها و لا يقبح لها وجها، فاذا فعل ذلك فقد و اللّه أدّى حقّها، قلت: فالدّهن؟ قال: غبّا يوم و يوم لا، قلت: فاللّحم؟ قال: في كلّ ثلاثة فيكون في الشهر عشر مرّات لا أكثر من ذلك، قلت: فالصّبغ؟ قال: و الصبغ في كلّ ستّة أشهر، و يكسوها في كلّ سنة أربعة أثواب، ثوبين للشّتاء و ثوبين للصّيف، و لا ينبغي أن يفقر بيته من ثلاثة أشياء: دهن الرّأس و الخلّ و الزّيت و يقوتهنّ بالمدّ فانّي أقوت به نفسي و عيالي، و ليقدّر لكلّ إنسان منهم قوته فان شآء أكله و إن شآء وهبه و إن شآء تصدّق به، و لا تكون فاكهة عامّة إلّا أطعم عياله منها، و لا يدع‏ أن يكون للعيد عندهم فضل في الطعام أن يسنّي من ذلك شيئا لا يسنّي لهم في سائر الأيّام.

###حقّ المرأة على الزّوج‏

1369- در كافى: (كتاب نكاح) باب «حق زن بر شوهر» از شهاب بن عبد ربه روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) عرض كردم: حق زن بر شوهرش چيست؟ حضرت فرمود: گرسنگى او را برطرف سازد و او را بپوشاند و با او ترشروئى نكند، پس چون چنين كند بخدا سوگند حق او را ادا كرده است، عرض كردم پس روغن (كه زنان بجهت زينت بموى سر ميمالند) از حقوق زن است؟ حضرت فرمود: يك روز در ميان حق مطالبه دارد راوى گويد عرض كردم: پس گوشت از حقوق زن است؟ حضرت فرمود: در هر سه روزى يك بار كه در ماه ده بار مى‏شود حق مطالبه دارد نه بيشتر از آن، راوى گويد عرض كردم: پس رنگ (مانند حنا) از حقوق اوست؟ فرمود: رنگ در هر شش ماه يك بار از حقوق زن است، و در هر سالى شوهر بايد چهار جامه بر زن خود بپوشاند، دو جامه جهت زمستان و دو جامه براى تابستان، و سزاوار نيست كه مرد، خانه خود را از سه چيز خالى گذارد: روغنى كه بموى سر ميمالند، و سركه و روغن زيتون و يك مد (كه تقريبا ده سير است) بايشان طعام بدهد، زيرا من بهمين اندازه براى خود و عيالاتم غذا آماده مينمايم، و براى هر يك از افراد خانواده خود همين مقدار از غذا را معين و آماده كند كه اگر بخواهد بخورد و اگر بخواهد بديگرى ببخشد و يا صدقه دهد، و ميوه عمومى و فراوانى نباشد جز آنكه بعيال خود از آن ميوه بخوراند، و در عيد (و ايام‏ متبركه مذهبى) در طعام آنها زيادتى و افزايش بدهد، و غذاى بهتر و بالاترى كه در ساير ايام براى ايشان مهيا نمينمود آماده سازد.

###زوجة الصّالحة

الحديث 1370 من وفّق له الزّوجة الصّالحة

و فيه أيضا: باب «من وفّق له الزّوجة الصّالحة» عن عبد اللّه بن ميمون القدّاح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام قال النّبي صلّى اللّه عليه و آله: ما استفاد امرء مسلم فائدة بعد الإسلام أفضل من زوجة مسلمة تسرّه إذا نظر إليها و تطيعه إذا أمرها و تحفظه إذا غاب عنها في نفسها و ماله.

###زوجة الصّالحة

1370- و نيز در همان كتاب: باب «كسى كه زن صالحه و نيكوكار نصيبش گشته» از عبد اللَّه بن ميمون قداح از حضرت صادق (ع) از پدران (بزرگوارانش) عليهم السّلام روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: هيچ مرد مسلمانى پس از فائده‏اى كه از اسلام برده هيچ گونه فائده و بهره (از چيزى) نبرده كه برتر باشد از زوجه و همسر مسلمانى كه هر گاه بآن زن توجه كند و او را ببيند مسرور و شادش گرداند، و چون باو فرمانى دهد اطاعت و فرمانبرداريش نمايد، و چون از او غائب و پنهان شود خود را (از مرد اجنبى) و مال و دارائى شوهر را حفظ و نگهدارى كند.

 

 

###تزويج النساء عند بلوغهنّ

الحديث 1371 ما يستحب من تزويج النساء عند بلوغهنّ

و فيه أيضا: باب «ما يستحب من تزويج النساء عند بلوغهنّ» عن أحمد ابن محمّد بن عيسى، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من سعادة المرء أن لا تطمث ابنته في بيته‏.

###تزويج النساء عند بلوغهنّ

1371- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب شوهر دادن زنان هنگام بلوغ آنها» از احمد بن محمد بن عيسى از بعضى از اصحابش از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از سعادت و نيكبختى مرد اينست كه دختر او در خانه ‏اش حائض نشود (يعنى قبل از حائض شدن، شوهرش دهند).

###تزويج النساء عند بلوغهنّ

الحديث 1372 ما يستحب من تزويج النساء عند بلوغهنّ‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، بعض أصحابنا، سقط عنّي اسناده، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ اللّه عزّ و جلّ لم يترك شيئا ممّا يحتاج إليه إلّا و علّمه نبيّه صلّى اللّه عليه و آله فكان‏ من تعليمه إيّاه أنّه صعد المنبر ذات يوم فحمد اللّه و أثنى عليه ثمّ قال: أيّها النّاس! إنّ جبرئيل عليه السّلام أتاني عن اللّطيف الخبير فقال: إنّ الأبكار بمنزلة الثّمر على الشجر إذا ادرك ثمارها فلم تجنن أفسدته الشمس و نثرته الرّياح، و كذلك الأبكار إذا أدركن ما يدرك النساء فليس لهنّ دوآء إلّا البعولة و إلّا لم يؤمن عليهنّ الفساد لأنّهن بشر، قال: فقام إليه رجل فقال: يا رسول اللّه! فمن نزوّج؟ فقال: الاكفاء، فقال: و من الاكفاء؟ فقال: المؤمنون بعضهم أكفاء بعض، المؤمنون بعضهم أكفاء بعض.

###تزويج النساء عند بلوغهنّ

1372- و نيز در همان كتاب و باب: از بعضى از اصحاب ما (اماميه) بسندى كه براى مرحوم كلينى موجود نبوده از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند با عزت و جلال چيزى را از آنچه كه مورد احتياج و نياز مردم است وانگذاشته مگر آنكه به پيغمبر خود (ص) آن را تعليم فرموده، و از جمله تعليمات خداوند براى آن حضرت اين بود كه روزى پيغمبر بمنبر رفتند و سپاس و ثناى خداوند بجاى آورد سپس فرمود: اى مردم، همانا جبرئيل (ع) از طرف پروردگار مهربان و آگاه و داناى بهمه امور، نزد من آمد و گفت: همانا دوشيزگان بمنزله ميوه بر درخت باشند، كه چون ميوه‏هاى درختان برسد و چيده نشود (حرارت و تابش) خورشيد فاسد و تباهشان سازد و بادها پراكنده‏شان گرداند، و همچنين است دختران كه هر گاه بآنچه كه زنان بآن رسيدند ايشان نيز برسند (بالغ و حائض شوند) پس براى آنها داروئى جز شوهر كردن نيست، و بر ايشان از فساد ايمن نميتوان گشت، زيرا آنها بشرند (و داراى شهوتند) حضرت فرمود: پس مردى ايستاد و عرض كرد: اى رسول خدا، ما دختران خود را بكدام كس شوهر دهيم؟ حضرت فرمود: بكسانى كه كفو و همدوش شمايند، پس آن مرد عرض كرد: همدوشان ما كيانند؟ حضرت فرمود: مؤمنين بعضى نسبت ببعض ديگر كفو و همدوشند (و بار ديگر بجهت تاكيد تكرار فرمود كه) مؤمنين نسبت ببعض ديگر همدوشند.

###اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته

الحديث 1373 انّه يستحبّ للمرأة و أهلها اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته‏

في الوسائل: (كتاب النّكاح) باب «انّه يستحبّ للمرأة و أهلها اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته» عن عيسى بن عبد اللّه، عن أبيه، عن جدّه، عن عليّ عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إذا جاءكم من ترضون‏ خلقه و دينه فزوّجوه، قلت: يا رسول اللّه! و إن كان دنيّا في نسبه؟ قال: إذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوّجوه، إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ.

###اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته

1373- در وسائل: (كتاب نكاح) باب «استحباب اختيار كردن زن و خاندانش شوهرى را كه اخلاق و دين و امانت او نيكو و پسنديده باشد» از عيسى بن عبد اللَّه از پدرش از جدش على (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هر گاه كسى كه اخلاق‏ و دين او را مى‏پسنديد جهت خواستگارى نزد شما آمد پس دختر خود را بازدواج وى درآوريد عرض كردم اى رسول خدا اگر چه نسب او پست باشد؟ (يعنى از جهات دنيوى از خانواده‏هاى طبقه پست باشد) حضرت فرمود: هر گاه كسى كه اخلاق و دينش را مى‏پسنديد براى خواستگارى نزد شما آمد پس دختر خود را بنكاح او در آوريد كه اگر چنين نكنيد موجب آشوب و فساد بزرگى در زمين گردد.

###اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته

الحديث 1374 انّه يستحبّ للمرأة و أهلها اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن محمّد بن الفضيل، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: الكفو أن يكون عفيفا و عنده يسار.

###اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته

1374- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن فضيل از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كفو و همدوش بودن (كه در ازدواج قرار داده شده) آنست كه مرد عفيف و توانگر باشد (كه از عهده نفقه زن بر آيد).

###اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته

الحديث 1375 انّه يستحبّ للمرأة و أهلها اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن المجاشعي، عن الرّضا، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: النّكاح رقّ، فاذا نكح أحدكم وليدته فقد أرقّها، فلينظر أحدكم لمن يرقّ كريمته.

###اختيار الزّوج الّذي يرضى خلقه و دينه و أمانته

1375- و نيز در همان كتاب و باب: از مجاشعى از حضرت رضا (ع) از پدران (بزرگوارانش) عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: نكاح (دختران خود را بنكاح مردان در آوردن) بمنزله كنيزى باشد (مردان بالخصوص اعراب، با زن خود رفتار كنيزى ميكنند) پس هر گاه كسى از شما دختر خود را بنكاح مردى در آورد مانند آنست كه او را بكنيزى داده، پس البته بايد هر يك از شما توجه و ملاحظه نمايد كه فرزند گرامى و عزيز خود را بكنيزى چه كسى در مى‏آورد (دقت و توجه كامل در ديانت و اخلاق و توانا بودن شوهر بر نفقه بنمايد)

###تزويج سيّ‏ء الخلق

الحديث 1376 كراهة تزويج سيّ‏ء الخلق‏

و فيه أيضا: باب «كراهة تزويج سيّ‏ء الخلق» عن الحسين بن بشّار الواسطي قال: كتبت إلى أبي الحسن الرّضا عليه السّلام: أنّ لي قرابة قد خطب إلىّ و في خلقه سوء، قال: لا تزوّجه إن كان سيّ‏ء الخلق.

###تزويج سيّ‏ء الخلق

1376- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت تزويج بشخص بد خلق» از حسين بن بشار واسطى روايت شده كه گفت بحضرت رضا (ع) نامه نوشتم كه براى من خويشى است (شخصى از خويشاوندان من است) كه از من دخترم را خواستگارى نموده ولى بد اخلاق است، حضرت فرمود: اگر بد اخلاق است دختر خود را باو تزويج منما.

###حالات التي يرجى فيها العبادة

الحديث 1377 الأوقات و الحالات التي يرجى فيها العبادة

في أمالي الطوسي: (الجزء العاشر) و بهذا الاسناد قال: قال الصّادق عليه السّلام: ثلاث أوقات لا تحجب فيها الدّعاء عن اللّه تعالى: في أثر المكتوبة و عند نزول المطر و ظهور آية معجزة للّه في أرضه‏.

###حالات التي يرجى فيها العبادة

1377- در امالى طوسى: (جزء دهم) و بهمان سند از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: سه وقت است كه در آن، دعا از خداى تعالى محجوب نگردد: دعا در عقب نماز واجب، و هنگام فرود آمدن باران، و ظاهر شدن نشانه‏اى از نشانه‏هاى قدرت پروردگار در زمين كه بر خلاف طبيعت و عادت باشد (بجهت شرافت اين سه وقت، مانع و جلوگير از استجابت دعا و قبول آن بر طرف شود).

###تكرارالحمد

الحديث 1378 استحباب تكرارالحمد

و فيه أيضا: في ذلك الجزء و بالاسناد قال: قال الصّادق عليه السّلام: من نالته علّة فليقرء في جيبه الحمد سبع مرّات، فان ذهبت العلّة و إلّا فليقرء سبعين مرّة و أنا الضّامن له العافية.

###تكرارالحمد

1378- و نيز در همان كتاب و جزء و بهمان سند از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه مرض و بيمارى باو برسد پس بايد هفت بار سوره حمد را بخواند و در يقه خود بدمد، پس اگر آن بيمارى بر طرف شد بمقصود و مرادش رسيده و گر نه هفتاد بار بخواند، و من عافيت از بيمارى و سلامت او را ضامنم.

###خشوع في الصلاة

الحديث 1379 تأكّد استحباب الخشوع في الصلاة

في الوسائل: (كتاب الصّلاة) باب «تأكّد استحباب الخشوع في الصلاة» عن يونس بن ظبيان قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إعلم انّ الصّلاة حجزة اللّه في الأرض، فمن أحبّ أن يعلم ما أدرك من نفع صلاته فلينظر فإن كانت صلاته حجزته عن الفواحش و المنكر فانّما أدرك من نفعها بقدر ما احتجز، و من أحبّ أن يعلم ما له عند اللّه فليعلم ما للّه عنده «الحديث».

###خشوع في الصلاة

1379- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «اهميت استحباب خشوع در نماز» (يعنى در مقابل عظمت و جلال بينهايت خداوند، خود را كوچك و پست و ناچيز ديدن) از يونس بن ظبيان روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) فرمود: بدان كه نماز، مانع و پرده‏اى از گناهان است كه خداوند در زمين قرار داده، پس كسى كه دوست دارد بداند كه چه مقدار از فائده نمازش را دريافته، بايد بنگرد و توجه نمايد پس اگر نمازش او را از گناهان و كارهاى ناشايسته و ناپسند، مانع و جلوگير شده، پس البته از نمازش باندازه ‏اى كه او را از گناهان بازداشته نفع برده و بهره ‏مند گشته، و كسى كه دوست دارد بداند كه نزد خداوند چه مقام و رتبه ‏اى دارد پس بايد بداند (و بخود توجه نمايد) كه خداوند نزد او چه اندازه قدر و منزلت دارد (بخود بنگرد كه عظمت پروردگار و دوستى او تا چه اندازه وى را باهتمام و كوشش در اطاعت و فرمانبرداريش برانگيخته).

###اقبال بالقلب على الصّلاة

الحديث 1380 تأكّد استحباب الإقبال بالقلب على الصّلاة

و فيه أيضا: باب «تأكّد استحباب الإقبال بالقلب على الصّلاة» محمّد بن عليّ بن الحسين قال: قال الصادق عليه السّلام: لا تجتمع الرّغبة و الرّهبة في قلب أحد إلّا وجبت له الجنّة، فاذا صلّيت فأقبل بقلبك على اللّه عزّ و جل فانّه ليس من عبد مؤمن يقبل بقلبه على اللّه عز و جل في صلاته و دعآئه إلّا أقبل اللّه عليه بقلوب المؤمنين إليه و أيّده مع مودّتهم إيّاه بالجنّة.

###اقبال بالقلب على الصّلاة

1380- و نيز در همان كتاب: باب «اهميت استحباب اقبال بقلب بر نماز» از محمد بن على بن الحسين روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: ميل و رغبت (بطاعات و طلب و در خواست مقامات اخرويه) و ترس از خداوند در دل هيچ كس جمع نشود مگر آنكه بهشت براى او واجب گردد، پس هر گاه نماز ميخوانى بقلب و دل خود بخداوند با عزت و جلال اقبال كرده و روى نما، زيرا هيچ بنده مؤمنى نيست كه در نماز و دعاى خود بخداى با عزت و جلال با دلش روى آورد جز آنكه خداوند دلهاى مؤمنين را متوجه او سازد كه با مهر و دوستى بوى روى آورند، و علاوه بر دوستى مؤمنين نسبت باو، بهشت را نيز باو عطا فرمايد.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

الحديث 1381 في وصيّة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لأبي ذر الغفاري ره‏

في مكارم الأخلاق: الباب الثاني عشر- الفصل الخامس «في وصيّة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لأبي ذر الغفاري ره» (و منها:) يا أباذر! إنّ اللّه عزّ و جلّ عند لسان كلّ قائل فليتّق اللّه امرؤ و ليعلم ما يقول. يا أباذر! اترك فضول الكلام و حسبك من الكلام ما تبلغ به حاجتك. يا أباذر! كفى بالمرء كذبا أن يحدّث بكلّ ما يسمع. يا أباذر! ما من شي‏ء أحقّ بطول السجن من اللّسان. يا أباذر! من إجلال اللّه إكرام ذي الشيبة المسلم و إكرام حملة القرآن العاملين و إكرام السلطان المقسط. يا أباذر! ما عمل من لم يحفظ لسانه. يا أباذر! لا يزال العبد يزداد من اللّه تعالى بعدا ما سآء خلقه. يا أباذر! الكلمة الطّيبة صدقة، و كلّ خطوة تخطوها إلى الصّلاة صدقة. يا أباذر! من أجاب داعى اللّه و أحسن عمارة مساجد اللّه كان ثوابه من اللّه الجنّة، فقلت: بأبي أنت واميّ يا رسول اللّه، كيف يعمر مساجده اللّه؟ قال: لا يرفع فيها الأصوات و لا يخاض فيها بالباطل و لا يشتري فيها و لا يباع و اترك اللّغو مادمت‏ فيها، فان لم تفعل فلا تلومنّ يوم القيامة إلّا نفسك.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

1381- در مكارم الاخلاق: باب دوازدهم- فصل پنجم «در سفارش رسول خدا (ص) بابى ذر غفارى رضي الله عنه» (كه قسمتى از آن اينست: نقل شده كه فرمود:) اى ابا ذر، همانا خداوند با عزت و جلال نزد زبان هر گوينده است (يعنى بذات مقدسش آنچه را كه بندگانش ميگويند ميشنود و از آن آگاه است) پس هر شخصى بايد از (نافرمانى) خدا بپرهيزد و بايد بداند كه چه سخنى ميگويد (آيا سخنش مرضى خداوند است يا نه). اى ابا ذر، سخنان بيهوده را (كه براى دنيا و آخرتت سودى ندارد) واگذار و مگو و از سخن همان مقدار كه بوسيله آن بحاجت و نيازت برسى تو را بس است. اى ابا ذر، براى دروغگوئى شخص همين كفايت ميكند كه هر آنچه كه ميشنود (بطور يقين و جزم نه بعنوان نقل از غير) بگويد. اى ابا ذر، هيچ چيز بزندانى بودن در مدت طولانى و دراز سزاوارتر از زبان نباشد (يعنى زبان را بايد حفظ كرد و تا سخنى لازم نباشد نبايد گفت). اى ابا ذر، از تعظيم و بزرگ شمردن خداوند، احترام و گرامى داشتن پيروان مسلمان و احترام حاملين علوم قرآن كه عامل بآن باشند و گرامى داشتن سلطان عادل است. اى ابا ذر، كسى كه زبان خود را (از سخنان حرام و ناشايسته و ناروا) حفظ و نگهدارى ننمايد عمل و طاعتى (كه مورد قبول و كامل باشد) انجام نداده. اى ابا ذر، بنده مادامى كه اخلاقش بد باشد دورى او از (رحمت) خداوند هميشه زياد و بسيار ميگردد. اى ابا ذر، سخن پاكيزه و نيك (در اجر و ثواب مانند) صدقه است و هر گامى كه بجهت رفتن بمسجد و اداء نماز برميدارى (در اجر و پاداش مانند) صدقه است.

اى ابا ذر، كسى كه دعوت‏كنندگان خدا (پيمبران و امامان) را اجابت كند و تعمير و آبادى مساجد خدا را نيكو گرداند ثواب و پاداشى كه از خداوند بوى ميرسد بهشت خواهد بود (ابو ذر گويد) پس عرضكردم: اى رسول خدا پدر و مادرم فداى تو باد، مساجد خدا چگونه (و بچه وسيله) تعمير مى‏شود؟ حضرت فرمود: (تعمير و آبادى مساجد بدين وسيله باشد كه) صداها در آنها بلند نشود (آهسته سخن بگويند) و در آنها در سخنان و كارهاى باطل و بيهوده فرو نروند، و در آنها خريد و فروش نشود و مادامى كه در مسجد هستى لغو را واگذار (سخنان و اشعار و حكاياتى كه مشتمل بر علوم و احكام دين نباشد در مسجد مگو) پس اگر چنين نكردى و بآنچه گفتم عمل ننمودى روز قيامت جز خود را سرزنش ننمائى.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

يا أباذر! إنّ اللّه تعالى يعطيك مادمت جالسا في المسجد بكلّ نفس تنفّست فيه درجة في الجنّة و تصلّي عليك الملائكة، و يكتب لك بكلّ نفس تنفّست فيه عشر حسنات، و يمحى عنك عشر سيّئآت. يا أباذر! أتعلم في أيّ شي‏ء انزلت هذه الاية؟ اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ، قلت: لا أدري فداك أبي و امّي، قال: في انتظار الصّلاة خلف الصّلاة. يا أباذر! يقول اللّه تبارك و تعالى: إنّ أحبّ العباد إلىّ المتحابّون من أجلي المتعلّقة قلوبهم بالمساجد و المستغفرون بالأسحار، اولئك إذا أردت بأهل الأرض عقوبة ذكرتهم فصرفت العقوبة عنهم. يا أباذر! كلّ جلوس في المسجد لغو إلّا ثلاثة: قرآئة مصلّ أو ذكر اللّه أو سائل عن علم. يا أباذر! كن بالعمل بالتقوى أشدّ اهتماما منك بالعمل فانّه لا يقلّ عمل بالتقوى، و كيف يقلّ عمل يتقبّل، يقول اللّه عزّ و جلّ: إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ. يا أباذر! لا يكون الرّجل من المتّقين حتّى يحاسب نفسه أشدّ من محاسبة الشريك شريكه، فيعلم من أين مطعمه و من أين مشربه و من أين ملبسه، أمن حلّ ذلك أم من حرام. يا أباذر! من لم يبال من أين يكتسب [إكتسب‏] المال لم يبال اللّه عزّ و جلّ من أين أدخله النّار.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

اى ابا ذر، همانا خداى تعالى مادامى كه در مسجد نشسته ‏اى بهر نفسى كه در آن بكشى يك درجه در بهشت بتو عطا ميفرمايد و فرشتگان (از خداوند) جهت تو طلب رحمت مينمايند و بهر نفسى كه در مسجد بكشى براى توده حسنه (ثواب ده عمل نيك) نوشته مى‏شود و ده گناه از (نامه عمل) تو محو ميگردد. اى أبا ذر، آيا ميدانى اين آيه: اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ، در باره چه چيز نازل گرديده (ابا ذر گويد) عرضكردم پدر و مادرم فداى تو باد نميدانم، حضرت فرمود: در مورد انتظار نسبت بنماز در عقب نماز ديگر نازل شده است. اى ابا ذر، خداوند تبارك و تعالى ميفرمايد: محبوب‏ترين بندگان نزد من كسانى هستند كه براى خاطر من نسبت بيكديگر دوستى ميكنند و دلهاى ايشان بمساجد علاقه‏مند است (كه هر چه زودتر در رديف برادران دينى در مسجد حاضر شوند) و هنگام سحرها (از خداوند جهت گناهان خود) طلب آمرزش ميكنند، ايشانند كسانى كه هر گاه من نسبت باهل زمين (بجهت نافرمانى و گناهانشان) اراده عقوبت نمايم بواسطه منظور داشتن دوستى و تقرب آنان عقوبت و عذاب را از اهل زمين برطرف سازم و بآن مبتلا و گرفتارشان نگردانم. اى ابا ذر، هر نشستنى در مسجد لغو و بيهوده است مگر نشستن براى سه كار: قرائت قرآن نمازگزار يا ذكر خداوند متعال يا سؤال و پرسش از علم و دانش (امور دينى). اى ابا ذر، اهتمام و كوشش تو در مقرون و توأم بودن عمل و طاعت، با تقوى و پرهيزكارى بيشتر باشد از كوشش در عمل و طاعت (يعنى در اين مقام باش كه هيچ واجبى از تو ترك نشود و حرامى را مرتكب نشوى و اهتمام ببسيارى عمل بدون تقوى نداشته باش) زيرا هيچ عملى كه توأم با پرهيزكارى باشد نزد خداوند اندك و كوچك نخواهد بود و چگونه كم و ناچيز محسوب گردد عمل و طاعتى كه مورد قبول واقع شود؟ خداوند با عزت و جلال (در قرآن مجيد) ميفرمايد: إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (خدا فقط و بتنهائى عبادت و طاعت پرهيزكاران را قبول فرمايد). اى ابا ذر، مرد (و آدمى) از پرهيزكاران نباشد تا آنكه سخت‏تر و دقيق‏تر از محاسبه شريك نسبت بشريك خود بحساب اعمال خويش رسيدگى نمايد تا بداند غذاى خود از چه طريق، و آب و لباسش از كجاست، آيا از راه حلال است اين امور و يا از حرام است. اى ابا ذر، كسى كه باكى نداشته باشد كه از چه راهى مال بدست مى‏آورد (آيا از حلال است يا حرام) خداوند با عزت و جلال (نيز) باكى نخواهد داشت كه او را از چه راهى (و بكدام جرم و گناهش) در آتش جهنم داخلش فرمايد.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

يا أباذر! من سرّه أن يكون أكرم النّاس فليتّق اللّه عزّ و جلّ. يا أباذر! إنّ أحبّكم إلى اللّه جلّ ثناؤه أكثركم ذكرا له، و أكرمكم عند اللّه عزّ و جلّ أتقاكم له، و أنجاكم من عذاب اللّه أشدّكم له خوفا. يا أباذر! إنّ المتقين الّذين يتّقون من الشي‏ء الّذي لا يتّقى منه خوفا من الدّخول في الشّبهة. يا أباذر! من أطاع اللّه عزّ و جلّ فقد ذكر اللّه و إن قلّت صلاته و صيامه و تلاوته للقرآن. يا أباذر! ملاك [اصل‏] الدّين الورع و رأسه الطاعة. يا أباذر! كن ورعا تكن أعبد النّاس و خير دينكم الورع. يا أباذر! فضل العلم خير من فضل العبادة و اعلم أنّكم لو صلّيتم حتّى تكونوا كالحنايا و صمتم حتّى تكونوا كالأوتار ما ينفعكم ذلك إلّا بورع. يا أباذر! إنّ أهل الورع و الزّهد في الدّنيا، هم أولياء اللّه تعالى حقّا. يا أباذر! من لم يأت يوم القيامة بثلاث فقد خسر، قلت: و ما الثّلاث فداك أبي و امّي؟ قال: ورع يحجزه عمّا حرّم اللّه عزّ و جلّ عليه، و حلم يردّ به جهل السفيه، و خلق يداري به النّاس. يا أباذر! إن سرّك أن تكون أقوى النّاس فتوكّل على اللّه عزّ و جلّ، و إن سرّك أن تكون أكرم الناس فاتّق اللّه، و إن سرّك أن تكون أغنى النّاس فكن بما في يد اللّه عزّ و جلّ أوثق منك بما في يديك.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

اى ابا ذر، كسى كه محترم و گرامى‏ترين مردم بودنش مسرور و شادش ميگرداند پس بايد از نافرمانى خداى با عزت و جلال بپرهيزد. ى ابا ذر، همانا محبوبترين شما نزد خداوند جل ثناؤه، كسى است كه خدا را بيشتر ياد نمايد، و گرامى‏ترين شما نزد خداى با عزت و جلال پرهيزكارترين شما است و نزديك‏ترين شما بنجات و رهائى از عذاب و شكنجه نمودن خداوند كسى است كه ترس و بيمش از خداوند بيشتر باشد. اى ابا ذر، همانا پرهيزكاران كسانى هستند كه از آن چيزى كه نبايد از آن پرهيز شود بجهت ترس از وقوع و داخل گرديدن در امور شبهه ناك پرهيز ميكنند. اى ابا ذر، كسى كه خداوند با عزت و جلال را اطاعت و فرمانبرى كند البته خدا را ياد كرده اگر چه نماز و روزه (مستحب) او و تلاوت قرآنش كم باشد. اى ابا ذر، قوام و اصل و ريشه دين پارسائى و پرهيزكارى (از گناهان) است، و آنچه كه بقاء دين منوط و بسته بآنست طاعت و فرمانبردارى خداوند است. اى ابا ذر، پارسا و پرهيزكار باش تا عابد و خدا پرست‏ترين مردم باشى، و بهترين ثمره دين شما ورع و پرهيزكارى است. اى ابا ذر، فضيلت و برترى علم و دانش بهتر از فضيلت عبادت است، و بدان كه اگر شما آنقدر نماز بخوانيد تا آنكه مانند كمانها (خم) شويد و روزه بگيريد تا چون زه‏هاى كمان (لاغر و باريك) گرديد اين عبادات نفع و سودى براى شما نخواهد داشت مگر آنكه اين طاعات و با ورع و تقوى توأم باشد. اى ابا ذر، همانا اهل ورع و پارسايان و كسانى كه در دنيا زهد ورزيدند و از آن روى گرداندند ايشان براستى اولياء و دوستان خداوند متعالند. اى ابا ذر، كسى كه روز قيامت سه چيز را (كه در دنيا بمقتضاى آنها عمل كرده باشد با خود) نياورد پس البته زيان برده و تبه‏كار است (ابو ذر گويد) عرضكردم پدر و مادرم فداى تو باد آن سه چيز چه باشد؟ حضرت فرمود: ورع و پرهيزكارى كه او را از آنچه كه خداى با عزت و جلال حرام فرموده باز دارد، و حلم و بردبارى كه بوسيله آن عمل و رفتار جاهلانه سبك عقل و نابخردان را بر طرف نمايد (سخنانى كه كم‏خردان نسبت بوى گويند حلم ورزد و از آنان بگذرد) و خلق و خوى نيكى كه بآن با مردم مدارا كند. اى ابا ذر، اگر قوى و نيرومندترين مردم بودنت مسرور و شادمانت ميگرداند پس بر خداى با عزت و جلال توكل و اعتماد نما، و اگر گرامى‏ترين مردم بودنت (نزد خداوند) شادت ميسازد پس از نافرمانى خدا بپرهيز، و اگر بى‏نيازترين مردم بودنت شادمانت ميدارد پس وثوق و اطمينان تو بآنچه كه در خزانه قدرت خداوند با عزت و جلال است از اطمينانت بآنچه كه در دستهاى تو است بيشتر باشد.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

يا أباذر! لو أنّ النّاس كلّهم أخذوا بهذه الاية لكفتهم: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً  وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‏ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ. يا أباذر! يقول اللّه جلّ ثناؤه: و عزّتي و جلالي، لا يؤثر عبد هواى على هواه إلّا جعلت غناه في نفسه و همومه في آخرته و ضمنت السموات و الأرض رزقه و كففت عنه ضيقه [ضيعته‏] و كنت له من ورآء تجارة كلّ تاجر. يا أباذر! لو أنّ ابن آدم فرّ من رزقه كما يفرّ من الموت لأدركه رزقه كما يدركه الموت. يا أباذر! ألا اعلّمك كلمات ينفعك اللّه عزّ و جلّ بهنّ؟ قلت: بلى يا رسول اللّه، قال: إحفظ اللّه يحفظك، إحفظ اللّه تجده أمامك، تعرّف إلى اللّه في الرّخاء يعرفك في الشدّة، و إذا سألت فاسأل اللّه عزّ و جلّ، و إذا استعنت فاستعن باللّه فقد جرى‏ القلم بما هو كائن إلى يوم القيامة، فلو أنّ الخلق كلّهم جهدوا أن ينفعوك بشي‏ء لم يكتب لك ما قدروا عليه، و لو جهدوا أن يضرّوك بشي‏ء لم يكتبه اللّه عليك ما قدروا عليه، فان استطعت أن تعمل للّه عزّ و جلّ بالرّضا و اليقين فافعل، و إن لم تستطع فانّ في الصّبر على ما تكره خيرا كثيرا، و إنّ النّصر مع الصّبر و الفرج مع الكرب و إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

اى ابا ذر، اگر همه مردم (معنى و مقصود) اين آيه را ميگرفتند و ميفهميدند و بآن عمل مينمودند البته ايشان را كفايت ميكرد و بس بود (و آن آيه اين است:) وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً  وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ، وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ (يعنى كسى كه از نافرمانى خداوند بپرهيزد خداوند براى او از هر سختى و گرفتارى راه نجاتى قرار خواهد داد و از محل و راهيكه گمان نميبرد باو روزى دهد، و كسى كه بر خداوند توكل و اعتماد نمايد پس خدا براى او در اصلاح امور و گرفتاريهايش‏ كافى و بس است و البته خداوند بامرى كه اراده فرمايد خواهد رسيد و چيزى او را مانع نشود). اى ابا ذر، خداوند جل ثناؤه ميفرمايد: بعزت و جلال خودم سوگند، هيچ بنده‏اى ميل و خواسته مرا بر ميل و خواسته نفسانى خود بر نگزيند و مقدم ندارد جز آنكه بى‏نيازى وى را در نفسش قرار دهم (او را غنى الطبع گردانم كه بمردم و آنچه در دست ايشانست نظر و چشم داشتى نداشته باشد) و اهتمام و كوشش او را در باره امور آخرتش قرار ميدهم و آسمانها و زمين را ضامن و عهده دار روزيش گردانم، و تنگى و سختى در امر معيشت و امور ديگر را او بر طرف سازم [و او و آنچه را كه باو تعلق دارد نگهدارى كنم‏] و من براى وى (در كفايت امر معيشت و ساير امورش) چنان باشم كه در پى و دنبال تجارت هر بازرگانى نفع و سود بسيار نصيب وى گردانم. اى ابا ذر، اگر فرزند آدم از روزيش آنچنان فرار كند كه از مرگ فرار ميكند البته روزيش او را دريابد همچنان كه مرگ او را در مى‏ى‏ابد. اى ابا ذر، آيا بتو سخنانى ياد ندهم كه خداوند با عزت و جلال بسبب آنها تو را بهره‏مند گرداند؟ (ابو ذر گويد) عرضكردم: آرى اى رسول خدا، حضرت فرمود: خداوند را (بواسطه احترام و پاس مقام الوهيت و مطاعيت و فرمانبرداريش) حفظ و مراعات نما تا خدا تو را (از مهالك و آفات) حفظ و نگهدارى فرمايد، و احترام خدا را نگهدار تا او را (بجهت كفايت مهمات خود) پيش روى خويش بيابى و ببينى، هنگام راحتى و آسايش خود را بخداوند (بوسيله فرمانبرداريش) بشناسان تا خدا تو را در سختى و گرفتاريهايت بشناسد (و تو را از آنها نجات دهد) و هر گاه اراده دارى كه (از كسى) حاجتى بخواهى پس از خداوند با عزت و جلال آن را بخواه، و چون خواستى استعانت بجوئى و طلب يارى نمائى پس از خدا طلب يارى نما كه البته قلم قضا و تقدير الهى بآنچه تا روز قيامت واقع خواهد گرديد جارى گشته (و ثبت شده، و امورى كه بوسيله دعا يا صدقه و غير آن قابل تغيير باشد نيز در لوح محو و اثبات ثبت گرديده) پس اگر تمام خلق كوشش نمايند كه بوسيله آن چيزى كه براى تو (تقدير نشده) و نوشته نگرديده نفع و سودى بتو رسانند قدرت و توانائى بر آن نخواهند داشت، و اگر كوشش و جديت كنند كه بسبب آنچه كه خداوند براى تو (مقرر نفرموده و) ننوشته بتو ضرر و زيانى برسانند قدرت و توانائى بر آن را نيابند، پس اگر توانستى كه بجهت قرب بخداوند با عزت و جلال (در باره اظهار حق و ياريش و نابود نمودن باطل و امر بمعروف و نهى از فحشاء و منكر) عمل و كارى كه با خوشنودى و يقين بمقدرات الهى باشد انجام دهى پس چنين كن و آن عمل را بجا آور، و اگر نتوانستى پس بر امورى كه بر تو دشوار و ناگوار باشد صابر و شكيبا باش، زيرا در صبر و شكيبائى بر آنچه كه بر تو سخت و ناگوار است خير بسيار (و اجر و پاداش بى‏شمار) باشد، و البته نصرت و يارى با صبر و شكيبائى، و گشايش با گرفتارى است، و همانا با سختى و دشوارى آسايش خواهد بود.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

يا أباذر! إستغن بغنى اللّه يغنك اللّه، فقلت: و ما هو يا رسول اللّه؟ قال: غذاء يوم و عشاء ليلة، فمن قنع بما رزقه اللّه فهو أغنى النّاس. يا أباذر! إنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: إنّي لست كلام الحكيم أتقبّل و لكن همّه و هواه، فان كان همّه و هواه فيما احبّ و ارضي جعلت صمته حمدا لي و ذكرا و إن لم يتكلّم. يا أباذر! إنّ اللّه تبارك و تعالى لا ينظر إلى صوركم و لا إلى أموالكم و لكن ينظر إلى قلوبكم و أعمالكم. يا أباذر! التقوى ههنا، التقوى ههنا و أشار إلى صدره. يا أباذر! أربع لا يصيبهنّ إلّا مؤمن: الصّمت و هو أوّل العبادة، و التّواضع للّه سبحانه، و ذكر اللّه تعالى في كلّ حال، و قلّة الشي‏ء يعني قلّة المال. يا أباذر! همّ بالحسنة و إن لم تعملها، كيلا تكتب من الغافلين. يا أباذر! من ملك ما بين فخذيه و بين لحييه دخل الجنّة، قلت يا رسول اللّه! و إنّا لنؤاخذ بما تنطق به ألسنتنا؟ قال: يا أباذر! و هل يكبّ النّاس على‏ مناخرهم في النّار إلّا حصائد ألسنتهم؟ إنّك لا تزال سالما ما سكتّ فاذا تكلّمت كتب اللّه لك أو عليك. يا أباذر! إنّ الرّجل يتكلّم بالكلمة في المجلس ليضحكهم بها فيهوي في جهنّم ما بين السّمآء و الأرض. يا أباذر! ويل للّذي يحدّث و يكذب ليضحك به القوم، ويل له ويل له ويل له. يا أباذر! من ذبّ عن أخيه المسلم الغيبة كان حقّا على اللّه عزّ و جلّ أن يعتقه من النّار.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

اى ابا ذر، بوسيله بى‏نيازى از طرف خداوند بى‏نيازى بجوى تا خدا بى‏نيازت فرمايد (ابو ذر گويد) عرضكردم اى رسول خدا بينيازى از طرف خداوند چه باشد؟ حضرت فرمود: غذاى روز و شب است، پس كسى كه قناعت نمايد بآنچه كه خدا روزى وى ساخته او بى‏نياز ترين مردم خواهد بود. اى ابا ذر، همانا خداوند با عزت و جلال ميفرمايد: من سخنان شخص حكيم و دانشمند را (كه توأم با خلوص نيت و عمل نباشد) قبول ننمايم، بلكه نيت و عزم و ميل او را منظور داشته و قبول نمايم، پس اگر اراده و عزم و ميل وى در آنچه كه من دوست ميدارم و ميپسندم‏ بوده باشد، سكوت او را حمد و ستايش و ذكر خود قرار دهم گرچه سخنى نگفته باشد. اى ابا ذر، همانا خداوند تبارك و تعالى بصورتها و مال و دارائيهاى شما توجه نفرمايد، بلكه بدلها و اعمال شما توجه فرمايد. مادرون را بنگريم و حال را - نى برون را بنگريم و قال را . چون كه دل جوهر بود گفتن عرض -  پس طفيل آمد عرض جوهر غرض‏ . ناظر قلبيم اگر خاشع بود - گرچه گفت و لفظ ناخاضع بود . اى ابا ذر، تقوى و پرهيزكارى (منشأش) اينجاست، تقوى اينجاست و بسينه مباركش اشاره فرمود (ايمان و خوف از خداوند سبب پرهيزكارى است). اى ابا ذر، چهار چيز است كه كسى بآنها جز مؤمن نرسد: سكوت (و كم سخن گفتن كه با تفكر در آيات و آثار قدرت الهيه توأم باشد) و آن اول (و مقدم بر) عبادت است، و تواضع و فروتنى نمودن براى خداوند سبحان، و در همه حالات بذكر و ياد خداى تعالى مشغول بودن، و كم چيزى يعنى اندك بودن مال و دارائى (چون مؤمن حرص و علاقه باندوختن مال ندارد). اى ابا ذر، بانجام دادن عمل نيك (و طاعات) اراده و عزم بنما گرچه توفيق بجا آوردن آن را نيابى تا از غافلين محسوب نشوى. اى ابا ذر، كسى كه عورت و زبان خود را مالك شود (و آن دو را از محرمات و گناهان نگهدارى نمايد) داخل بهشت گردد (ابو ذر گويد) عرضكردم اى رسول خدا آيا ما بسبب آنچه كه زبانهايمان ميگويد مؤاخذه ميشويم؟ حضرت فرمود: اى ابا ذر، آيا مردم را جز دروشده‏هاى بزبانهاى ايشان (سخنان حرام و ناشايسته) بروى‏هاشان در آتش جهنم‏ مياندازد؟ همانا تو (اى ابا ذر) هميشه سالم خواهى بود مادامى كه سكوت بنمائى، پس چون تكلم كنى (زبان بسخن باز كنى، سخنان تو را) خداوند مينويسد بنفع و سودت يا بر ضرر و زيانت (فرشتگان گماشته بر تو، سخنان نيك و پسنديده‏ات را بسودت مينويسند و اجر و پاداش خواهى داشت، و سخنان نامشروع و ناپسندت را بر ضررت مينويسند و موجب عقوبت و عذاب تو خواهد شد). اى ابا ذر، همانا مرد در مجلسى بكلمه ‏اى تكلم ميكند كه بسبب آن اهل مجلس را بخنداند پس بمقدار فاصله ميان آسمان و زمين در جهنم فرو ميرود (اگر انسان سخنى بگويد كه موجب آزردن و خجالت و خفت و خوارى كسى شود براى آنكه حضار را بخنداند البته بچنين عقوبتى گرفتار خواهد شد). اى ابا ذر، واى بر آن كسى كه سخن گويد و در سخنانش دروغ بگويد تا بسبب آن جماعتى را كه در مجلس حضور دارند بخنداند، واى بر او، واى بر او، واى بر او. اى ابا ذر، كسى كه از غيبت برادر مسلمان خود دفاع و جلوگيرى كند براى خداوند با عزت و جلال سزاوار باشد كه او را از آتش جهنم آزاد فرمايد.

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

يا أباذر! من أحبّ أن يتمثّل له الرّجال قياما فليتبوّء مقعده من النّار. يا أباذر! من مات و في قلبه مثقال ذرّة من كبر لم يجد رائحة الجنّة إلّا أن يتوب قبل ذلك، فقال رجل يا رسول اللّه! إنّي ليعجبني الجمال حتّى‏ وددت أنّ علاقة سوطي و قبال نعلي حسن، فهل يرهب على ذلك؟ قال: كيف تجد قلبك؟ قال: أجده عارفا للحقّ مطمئنّا إليه، قال: ليس ذلك بالكبر، و لكنّ الكبر أن تترك الحقّ و تتجاوزه إلى غيره و تنظر إلى النّاس و لا ترى أنّ أحدا عرضه كعرضك و لا دمه كدمك. يا أباذر! أكثر من يدخل النّار المستكبرون، فقال رجل: و هل ينجو من الكبر أحد يا رسول اللّه؟ قال: نعم، من لبس الصّوف و ركب الحمار و حلب الشّاة و جالس المساكين. يا أباذر! من حمل بضاعته فقد برى‏ء من الكبر، يعني ما يشتري من السوق. يا أباذر! من جرّ ثوبه خيلاء لم ينظر اللّه عزّ و جلّ إليه يوم القيامة. يا أباذر! من رقّع ذيله و خصف نعله و عفر وجهه فقد برى‏ء من الكبر «الحديث».

###وصيّة رسول اللّه لأبي ذر الغفاري

اى ابا ذر، كسى كه بجهت تكبر و اظهار بزرگى، ايستادن مردان را پيش روى خود دوست بدارد، محل و مكان نشستن او در جهنم از آتش پر شود. اى ابا ذر، كسى كه بميرد و در قلبش بمقدار سنگينى و وزن ذره ‏اى از تكبر باشد بوى بهشت را نخواهد يافت مگر آنكه پيش از مرگ توبه كند، پس مردى عرضكرد اى رسول خدا من زيبائى خود و لباسم را دوست ميدارم حتى آنكه نيكو بودن بند تازيانه‏ام و روى كفشم را دوست دارم، آيا بر اين بجهت تكبر بودنش بيم و ترسى باشد؟ حضرت فرمود: قلب خود را چگونه مييابى؟ (آن مرد) عرضكرد آن را عارف بحق و داراى اطمينان و استقامت و پايدارى نسبت بآن مييابم، حضرت فرمود: اين (دوستى تو نسبت بآنچه گفتى) تكبر نيست، بلكه تكبر آنست كه حق را واگذارى و از آن دست بردارى و بباطل بگروى و بمردم با چشم حقارت بنگرى، و آبروى هيچ كس را چون آبروى خود نبينى و خون او را مانند خون خويش ندانى. اى ابا ذر، بيشترين كسانى كه در آتش جهنم داخل شوند تكبركنندگانند، پس مردى عرضكرد اى رسول خدا، آيا كسى از كبر و بزرگى كردن نجات مييابد؟ حضرت فرمود: آرى، كسى كه لباس پشمينه (و كم قيمت) بپوشد و بر الاغ سوار شود و گوسفند را خود بدوشد و با مساكين و بينوايان بنشيند (از تكبر نجات يابد). اى ابا ذر، كسى كه ما يحتاج خانه ‏اش را كه از بازار خريدارى ميكند خود حمل نمايد و بخانه ببرد البته از تكبر دورى و بيزارى جسته. اى ابا ذر، كسى كه جامه خود را از جهت تكبر بزمين بكشد (يعنى لباس بلند بپوشد كه بر زمين كشيده شود) خداوند با عزت و جلال روز قيامت (از روى رحمت) بوى نظر و توجه نفرمايد. اى ابا ذر، كسى كه دامن جامه خود را وصله زند و كفش خويش را تعمير و پينه كند و صورتش را در سجده بخاك بگذارد از تكبر رسته و بيزارى جسته است (تا آخر حديث).

###العتاب‏

الحديث 1382 العتاب‏

في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) باب «العتاب» [عن‏] أمير المؤمنين عليه السّلام: الدّنيا دار ممرّ و الاخرة دار مقرّ و النّاس فيها رجلان: رجل باع نفسه فأوبقها و رجل ابتاع نفسه فأعتقها.

###العتاب‏

1382- در مجموعه ورام: (جزء اول) باب «عتاب» از امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: دنيا خانه عبور و محل گذر نمودن است، و آخرت خانه زيست كردن و باقى ماندن است، و مردم در دنيا دو دسته‏اند: دسته و جماعتى كه خود را (بزخارف و امتعه دنيويه) فروختند پس خويشتن را هلاك نمودند، و دسته و گروهى كه (از شهوات و لذات فانيه دنيا رسته‏اند و) خويشتن را خريده و خود را (از آتش جهنم) آزاد ساختند.

###سائل رسول الله عن أفضل الأعمال

الحديث 1383 سؤال السائل رسول الله ص عن أفضل الأعمال‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، سئل رجل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله عن أفضل الأعمال، فقال: العلم باللّه و الفقه في دينه و كرّر بهما عليه، فقال: يا رسول اللّه! أسألك عن العمل فتخبرني عن العلم، فقال: إنّ العلم ينفعك معه قليل العمل و إنّ الجهل لا ينفعك معه كثير العمل‏.

###سائل رسول الله عن أفضل الأعمال

1383- و نيز در همان كتاب و باب است كه مردى از رسول خدا (ص) از برترين اعمال و طاعات سؤال نمود، حضرت فرمود: علم بخدا و فهم در دين اوست (برترين اعمال، ايمان بخداوند و اصول عقايد با براهين و ادله قطعيه عقليه و دانستن فروع و احكام دين است) و اين مطلب را بر آن مرد تكرار فرمود، پس آن مرد عرضكرد اى رسول خدا، من از شما از عمل (و بهترين طاعات) سؤال ميكنم و شما بمن از علم (و معرفت بخدا و دين) خبر ميدهى؟ حضرت فرمود: همانا با علم، عمل و طاعت كم بتو سود ميرساند، و با جهل و نادانى عمل و عبادت بسيار هم بتو فايده و سود نرساند.

 

 

###نظر في وجوه العلماء عبادة

الحديث 1384 النّظر في وجوه العلماء عبادة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن النّبي صلّى اللّه عليه و آله: النّظر في وجوه العلماء عبادة.

###نظر في وجوه العلماء عبادة

1384- و نيز در همان كتاب و باب: از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: نظر كردن بصورت علماء و دانشمندان عبادت است.

###عالم الّذي يكون النظر في وجهه عبادة

الحديث 1385 سؤال السائل الإمام الصادق ع عن العالم الّذي يكون النظر في وجهه عبادة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، سئل جعفر بن محمّد الصّادق عليهما السّلام عنه (أي عن العالم الّذي يكون النظر في وجهه عبادة) فقال: هو العالم الّذي إذا نظرت إليه‏ ذكّرك الاخرة، و من كان خلاف ذلك فالنظر إليه فتنة.

###عالم الّذي يكون النظر في وجهه عبادة

1385- و نيز در همان كتاب و باب است كه از حضرت صادق (ع) از عالم و دانشمندى كه نظر نمودن بصورت وى عبادت است سؤال شد، پس حضرت فرمود: (مقصود) آن عالمى است كه هر گاه باو نگاه كنى (بجهت زهد و اعراض از دنيا و رغبت بآخرتش) تو را بفكر و ياد آخرت در آورد و كسى كه بر خلاف اين باشد پس نظر كردن باو باعث فتنه و فساد است (عالمى كه بدنيا راغب و مائل باشد و در وضع زندگانيش رغبت بآخرت ديده نشود نگاه نمودن بوى موجب فساد و گمراهى شود).

###مراء و المزاح و السخرية

الحديث 1386 ما جاء في المراء و المزاح و السخرية

و فيه أيضا: باب «ما جاء في المراء و المزاح و السخرية» و قال صلّى اللّه عليه و آله: ملعون من سبّ والديه، و في رواية اخرى: من أكبر الكبائر أن يسبّ الرجل والديه، قالوا: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليك، و كيف الرّجل يسبّ والديه؟ قال: يسبّ الرّجل فيسبّ أباه [فيسبّ الاخر والديه‏].

###مراء و المزاح و السخرية

1386- و نيز در همان كتاب: باب «آنچه در مراء و مزاح و سخريه وارد گرديده» روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: كسى كه پدر و مادر خود را دشنام داده و ناسزا گويد ملعون و از رحمت خداوند دور خواهد بود، و در روايت ديگر است كه از بزرگترين گناهان كبيره فحش دادن مرد بپدر و مادر خود است، عرض كردند اى رسول خدا، رحمت و درود خدا بر شما باد، چگونه مى‏شود كه مرد بپدر و مادر خود دشنام دهد؟ حضرت فرمود: شخص بديگرى فحش ميدهد پس او (در مقابل) پدر و مادر وى را دشنام دهد.

###الغيبة

الحديث 1387 الغيبة

و فيه أيضا: باب «الغيبة» و أوحى اللّه تعالى إلى موسى عليه السّلام: من مات تائبا من الغيبة فهو آخر من يدخل الجنّة، و من مات مصرّا عليها فهو أوّل من يدخل النّار.

###الغيبة

1387- و نيز در همان كتاب: در باب «غيبت» است كه خداى تعالى بموسى (ع) وحى فرمود: كسى كه بميرد در حالى كه از غيبت‏هائى كه كرده تائب و پشيمان باشد پس او آخرين كسى است كه در بهشت داخل گردد، و كسى كه بميرد و مصر بر غيبت كردن باشد (موفق بتوبه نشود) پس او اول كسى باشد كه در جهنم وارد شود.

###أذان الإعلام و المداومة عليه

الحديث 1388 استحباب تولّى أذان الإعلام و المداومة عليه‏

في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب تولّى أذان الإعلام و المداومة عليه» عن عيسى بن عبد اللّه، عن أبيه، عن جدّه، عن عليّ عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: للمؤذّن فيما بين الأذان و الإقامة مثل أجر الشّهيد المتشحّط بدمه في سبيل اللّه. قال: قلت يا رسول اللّه! إنّهم يجتلدون على الأذان، قال: كلّا إنّه ليأتي على النّاس زمان يطرحون الأذان على ضعفآئهم و تلك لحوم حرّمها اللّه على النّار.

###أذان الإعلام و المداومة عليه

1388- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب بعهده گرفتن اذان اعلامى و مداومت بر آن» از عيسى بن عبد اللَّه از پدرش از جدش از حضرت (امير المؤمنين) على (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: براى اذان گوينده در بين اذان و اقامه، مانند اجر و پاداش شهيدى باشد كه در راه خدا بخون خود آغشته گشته است، حضرت امير المؤمنين‏ عليه السّلام فرمود عرضكردم اى رسول خدا، همانا اذان گويان بجهت اذان گفتن (و باجر و پاداش بسيار آن رسيدن) با يك ديگر جنگ و جدال خواهند كرد، حضرت فرمود: نه چنين است، همانا زمانى بر مردم بيايد كه ايشان اذان را بر ناتوانان خود واگذارند در حالى كه بدنهاى اذان گويان را خداوند بر آتش جهنم حرام فرموده.

###أذان الإعلام و المداومة عليه

الحديث 1389 استحباب تولّى أذان الإعلام و المداومة عليه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سعد بن ظريف، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: من أذّن عشر سنين محتسبا يغفر اللّه له مدّ بصره و صوته في السّماء و يصدّقه كلّ رطب و يابس سمعه، و له من كلّ من يصلّي معه في مسجده سهم، و له من كلّ من يصلّي بصوته حسنة.

###أذان الإعلام و المداومة عليه

1389- و نيز در همان كتاب و باب: از سعد بن ظريف از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: كسى كه ده سال اذان بگويد در حالى كه براى خوشنودى خداوند باشد و اجر و مزد از او بخواهد باندازه چشم انداز وى و بمقدارى كه صداى اذانش در آسمان و فضا ميرسد خدا گناهانش را مى‏آمرزد (يعنى گرچه گناهان بسيارى هم داشته باشد بواسطه اذان گفتنش آمرزيده شود) و هر ترو خشكى كه صداى اذان او را بشنود وى را تصديق كنند و از اجر و ثواب هر كسى كه با وى در مسجدش نماز بخواند براى او سهمى باشد، و بعدد هر كسى كه بصداى اذانش نماز ميخواند براى او حسنه و ثواب عمل نيك باشد.

###أذان الإعلام و المداومة عليه

الحديث 1390 استحباب تولّى أذان الإعلام و المداومة عليه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ من أطول النّاس أعناقا يوم القيامة المؤذّنين.

###أذان الإعلام و المداومة عليه

1390- و نيز در همان كتاب و باب: از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از كسانى كه روز قيامت گردنهاشان درازتر است (يعنى بواسطه رتبه و مقامشان سربلند و سرفرازترند) اذان‏گويانند.

###أذان الإعلام و المداومة عليه

الحديث 1391 استحباب تولّى أذان الإعلام و المداومة عليه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سليمان بن جعفر، عن أبيه، قال: دخل رجل من أهل الشام على أبي عبد اللّه عليه السّلام فقال له: إنّ أوّل من يسبق إلى الجنّة بلال، قال: و لم؟ قال: لأنّه أوّل من أذّن.

###أذان الإعلام و المداومة عليه

1391- و نيز در همان كتاب و باب: از سليمان بن جعفر از پدرش نقل شده كه گفت مردى از اهل شام بر خدمت حضرت صادق (ع) رسيد پس حضرت باو فرمود: همانا نخستين كسى كه در داخل شدن ببهشت (بر ديگران) پيشى ميجويد بلال است (آن مرد) عرضكرد بچه جهت؟ حضرت فرمود: زيرا او نخستين كسى است كه اذان گفته است.

###أذان الإعلام و المداومة عليه

الحديث 1392 استحباب تولّى أذان الإعلام و المداومة عليه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن بلال مؤذّن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في حديث طويل، قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: من أذّن أربعين عاما محتسبا بعثه اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة و له عمل أربعين صدّيقا عملا مبرورا متقبّلا.

###أذان الإعلام و المداومة عليه

1392- و نيز در همان كتاب و باب: از بلال مؤذن رسول خدا (ص) در حديث طولانى روايت شده كه گفت از رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: كسى كه چهل سال اذان بگويد در حالى كه براى خدا باشد و اجر از او بخواهد، خداوند با عزت و جلال روز قيامت او را بر انگيزاند در حالى كه براى وى اجر و پاداش عمل و طاعت چهل صديق باشد، عملى كه خالص و پسنديده و مورد قبول باشد (صديق كسى است كه هميشه و در همه حال راست گويد).

###أربع لا يدخل واحدة منهنّ بيتا إلّا خرب

الحديث 1393 أربع لا يدخل واحدة منهنّ بيتا إلّا خرب و لم يعمر

في أمالي الطّوسي: (الجزء الخامس عشر) عن إسماعيل بن مسلم، عن الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أربع لا يدخل واحدة منهنّ بيتا إلّا خرب و لم يعمر: الخيانة و السّرقة و شرب الخمر و الزّنا.

###أربع لا يدخل واحدة منهنّ بيتا إلّا خرب

1393- در امالى طوسى: (جزء پانزدهم) از اسماعيل بن مسلم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: چهار عمل است كه هيچ يك از آنها در خانه‏اى داخل نشود جز آنكه آن خانه خراب شود و هيچ گاه آباد نگردد: خيانت و دزدى و شراب آشاميدن و زنا.

###سوء الخلق

الحديث 1394 سوء الخلق‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه جعفر ابن محمّد الصّادق عليهما السّلام قال: أتى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله آت فقال له: سعد بن معاذ قد مات، فقام رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و قام أصحابه معه فأمر بغسل سعد و هو قائم على عضادة الباب، فلمّا حنّط و كفّن و حمل على سريرة تبعه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بلا حذاء و لا رداء ثمّ كان‏ يأخذ السرير مرّة يمنة و مرّة يسرة حتّى انتهى به إلى القبر، فنزل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله حتّى لحّده و سوّى عليه اللّبن و جعل يقول: ناولوني حجرا ناولوني ترابا فسدّد ما بين اللّبن، فلمّا أن فرغ و حثا التّراب عليه و سوّى قبره قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّي لأعلم انّه سيبلى و يصل إليه [في أمالي الصدوق: و يصل البلى إليه‏] و لكنّ اللّه عزّ و جلّ يحبّ عبدا إذا عمل عملا أحكمه، فلمّا أن سوّى التّربة عليه قالت امّ سعد من جانب: يا سعد! هنيئا لك الجنّة، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يا امّ سعد! مه لا تجزمي على ربّك، فانّ سعدا أصابته ضمّة، قال: فرجع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و رجع النّاس فقالوا: يا رسول اللّه لقد رأيناك صنعت على سعد ما [لم‏] تصنعه على أحد، إنّك تبعت جنازته بلا حذاء و لا رداء، فقال صلّى اللّه عليه و آله: إنّ الملائكة كانت بلا رداء و لا حذاء فتأسّيت بها، قالوا: و كنت تأخذ يمنة و يسرة السّرير، قال: كانت يدي في يد جبرئيل عليه السّلام آخذ حيث يأخذ، قالوا: و أمرت بغسله و صلّيت على جنازته و لحّدته‏ في قبره ثمّ قلت: إنّ سعدا أصابته ضمّة، قال: فقال صلّى اللّه عليه و آله: نعم، إنّه كان في خلقه مع أهله سوء.

###سوء الخلق

1394- و نيز در همان كتاب و جزء: از عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: شخصى نزد رسول خدا (ص) آمد و عرضكرد كه سعد بن معاذ مرد پس رسول خدا (ص) برخاست و اصحاب آن حضرت هم با او برخاستند، پس حضرت امر فرمود كه سعد را غسل دهند در حالى كه حضرت نزد در خانه ايستاده بودند، پس چون سعد حنوط شد (اعضاء سجده‏اش بكافور مسح شد) و كفن گرديد و بر تابوتش بر روى دوش مردم قرار گرفت رسول خدا (ص) بدون نعلين (پا برهنه) و بدون رداء عقب جنازه‏اش حركت كردند (جنازه ‏اش تشييع فرمودند) و گاهى طرف راست تابوت و گاهى طرف چپ آن را (بدوش مبارك ميگرفتند تا آنكه او را بقبر رساندند، پس رسول خدا (ص) در قبر وارد شد تا او را در قبر گذارد و خشت بر او نهاد و ميفرمود: بمن سنگ بدهيد بمن خاك دهيد، و رخنه‏هاى ما بين خشتها را (با سنگ و خاك) پر كردند و گرفتند، پس چون (از اين عمل) فراغت يافتند و خاك بر او ريختند و قبرش را (با زمين) مساوى نمودند رسول خدا (ص) فرمود: همانا من ميدانم كه بدن او بزودى ميپوسد و خاك بر او ميريزد و ليكن خداوند با عزت و جلال آن بنده‏اى را دوست ميدارد كه چون عملى را انجام دهد آن را محكم سازد، پس چون حضرت خاك قبر را مساوى با زمين نمود ما در سعد كه در كنار قبر بود گفت: اى سعد، بهشت براى تو گوارا باد، پس رسول خدا (ص) فرمود: اى مادر سعد، ساكت باش بر پروردگار خود حكم قطعى (ببردن سعد ببهشت) منما كه همانا بسعد فشار (قبر) رسيد، پس رسول خدا (ص) (از قبرستان) مراجعت فرمود و مردم نيز باز گشتند، مردم عرضكردند اى رسول خدا، ما تو را ديديم كه در باره سعد رفتارى نمودى كه با هيچ كس چنان رفتارى نفرمودى شما جنازه او را بدون كفش (پا برهنه) و بدون رداء تشييع نمودى، حضرت فرمود: همانا فرشتگان (در تشييع جنازه سعد) بدون كفش و بدون رداء بودند و من بايشان تأسى نمودم اصحاب عرض كردند: شما طرف راست و طرف چپ تابوت ميگرفتى، حضرت فرمود: دست من در دست جبرئيل بود هر طرف را كه جبرئيل ميگرفت من نيز ميگرفتم، اصحاب عرضكردند: شما بغسل دادن سعد امر فرمودى و بر جنازه‏اش نماز گزاردى و او را در لحد قبرش جاى دادى سپس فرمودى كه بسعد در قبرش فشارى رسيد، حضرت صادق (ع) فرمود: پس پيغمبر (ص) فرمود: آرى، همانا سعد با اهل خانه‏اش بدخوئى مختصرى داشت.

 

 

###انفاق على الأم

الحديث 1395 استحباب الإنفاق على الأم قبل باقي الأقارب‏

و فيه أيضا: (الجزء السّادس عشر) عيسى بن عبد اللّه، عن أبيه، عن جدّه، عن عليّ بن أبيطالب عليه السّلام قال: جآء رجل إلى النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه عندي دينار فما تأمرني به؟ قال: أنفقه على امّك، قال: عندي آخر فما تأمرني به؟ قال: أنفقه على أبيك، قال: عندي آخر فما تأمرني به؟ قال: أنفقه على أخيك، قال: عندي آخر فما تأمرني به؟ و لا و اللّه عندي غيره، قال: أنفقه في سبيل اللّه و هو أدناها أجرا.

###انفاق على الأم

1395- و نيز در همان كتاب: (جزء شانزدهم) از عيسى بن عبد اللَّه از پدرش از جدش از حضرت على بن ابى طالب (ع) روايت شده كه فرمود: مردى خدمت پيغمبر اكرم (ص) آمد و عرضكرد اى رسول خدا، يك دينار نزد من است (يك دينار دارم و آن پول طلائى بوده كه يك مثقال طلا داشته) پس مرا بچه امر ميفرمائى نسبت بآن؟ حضرت فرمود: آن را بمادر خود انفاق نما، آن مرد عرضكرد: دينار ديگرى نزد من است پس مرا نسبت بآن بچه امر ميفرمائى؟ حضرت فرمود: آن را بر پدر خود انفاق كن، عرضكرد: نزد من دينار ديگرى است پس مرا بچه امر ميفرمائى در باره آن، حضرت فرمود: آن را بر برادرت انفاق بنما، عرضكرد: نزد من دينار ديگرى است پس مرا نسبت به آن بچه امر ميفرمائى، و بخدا سوگند جز آن دينارى ندارم، حضرت فرمود: آن را در راه خدا انفاق نما و اين انفاق از انفاقهاى پيشين (كه ذكر شد) اجر و پاداشش كمتر است.

###في النظر

الحديث 1396 في النظر

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن الحسين بن عليّ، عن عليّ عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: النّظر إلى العالم عبادة، و النّظر إلى الامام المقسط عبادة، و النّظر إلى الوالدين برأفة و رحمة عبادة، و النّظر إلى أخ تودّه في اللّه عزّ و جلّ عبادة.

###في النظر

1396- و نيز در همان كتاب و جزء: از حسين بن على از حضرت (امير المؤمنين) على (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: نظر نمودن بعالم و دانشمند عبادت است و نظر كردن بامام (و پيشواى) عادل عبادت است، و نظر بپدر و مادر از روى رأفت و مهربانى عبادت است، و نگاه كردن ببرادر دينى كه در راه خداى با عزت و جلال او را دوست بدارى عبادت است.

 

 

###حب أهل البيت علامة طيب الولادة

الحديث 1397 في أن حب أهل البيت عليهم السلام علامة طيب الولادة

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن الحسين بن عليّ، عن أبيه عليّ عليهما السّلام قال: قال النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله: يا أباذر! من أحبّنا أهل البيت فليحمد اللّه على أوّل النّعم قال: يا رسول اللّه! و ما أوّل النّعم؟ قال: طيب الولادة، إنّه لا يحبّنا أهل البيت إلّا من طاب مولده.

###حب أهل البيت علامة طيب الولادة

1397- و نيز در همان كتاب و جزء: از حسين بن على (ع) از پدر بزرگوارش (امير المؤمنين) على (ع) روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: اى ابا ذر، كسى كه ما اهل بيت (نبوت) را دوست بدارد پس بايد خداوند را بر نخستين نعمتها سپاسگزارى نمايد (ابو ذر) عرضكرد اى رسول خدا، نخستين نعمتها چيست؟ حضرت فرمود: پاكيزه بودن ولادت است، زيرا ما اهل بيت را دوست نميدارد مگر كسى كه ولادتش پاكيزه باشد (حلال زاده باشد).

###صدقة و لو بشقّ تمرة

الحديث 1398 فضل الصدقة و لو بشقّ تمرة

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن الحرث، عن عليّ عليه السّلام، عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله قال: كلّ معروف صدقة إلى غنىّ أو فقير: فتصدّقوا و لو بشقّ تمرة، و اتقّوا النّار و لو بشقّ تمرة، فانّ اللّه عزّ و جلّ يربيها لصاحبها كما يربي أحدكم فلوه أو فصيله حتّى يوفيه إيّاها يوم القيامة و حتّى تكون أعظم من الجبل العظيم.

###صدقة و لو بشقّ تمرة

1398- و نيز در همان كتاب و جزء: از حرث از (حضرت امير المؤمنين) على (ع) از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: هر گونه احسان و نيكى نمودن بغني و شخص بى‏نياز يا بفقير و نيازمند (در اجر و ثواب مانند) صدقه است، پس صدقه دهيد گرچه بنصف خرمائى باشد، و از آتش (دوزخ) بپرهيزيد گرچه بصدقه دادن نصف خرمائى (در راه خدا) باشد، زيرا خداوند با عزت و جلال آن را براى صاحب و دهنده‏اش پرورش ميدهد و بزرگ ميگرداند مانند آن كسى از شما كه كره اسب و يا بچه شتر خود را پرورش ميدهد و بزرگ ميگرداند تا آنكه خداوند روز قيامت آن صدقه را (كه نمو و پرورشش داده) تمام و كامل باو برساند كه از كوه بزرگ و بزرگتر شده باشد.

 

 

 

 

###إخبار النبي أمته بما جرى على أهل بيته

الحديث 1399 إخبار الله تعالى نبيه ص و إخبار النبي ص أمته بما جرى على أهل بيته ع من الظلم و العدوان‏

و فيه أيضا: (الجزء السّابع عشر) عن انس بن مالك قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يأتي على النّاس زمان الصّابر منهم على دينه كالقابض على الجمر.

###إخبار النبي أمته بما جرى على أهل بيته

1399- و نيز در همان كتاب: (جزء هفدهم) از انس بن مالك روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: زمانى بر مردم بيايد كه كسى كه بر (سختى و دشوارى نگهداشتن) دينش صابر و شكيبا باشد مانند كسى است كه آتش سرخ را بكف خود گيرد و در دستش نگهدارد.

###إخبار النبي أمته بما جرى على أهل بيته

الحديث 1400 إخبار الله تعالى نبيه ص و إخبار النبي ص أمته بما جرى على أهل بيته ع من الظلم و العدوان‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء و بالاسناد قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يأتي عليّ النّاس زمان الصّابر منهم على دينه له أجر خمسين منكم، قالوا يا رسول اللّه! أجر خمسين منّا؟ قال: نعم، أجر خمسين منكم قالها ثلاثا.

###إخبار النبي أمته بما جرى على أهل بيته

1400- و نيز در همان كتاب و جزء و بهمان سند از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: زمانى بر مردم مى‏آيد كه براى صابر و شكيبايان از ايشان اجر و پاداش پنجاه نفر از شما باشد (اصحاب از روى تعجب) عرضكردند: اى رسول خدا، اجر پنجاه نفر از ما؟ حضرت فرمود: آرى، پاداش پنجاه نفر از شما (براى او باشد) و اين مطلب را سه بار تكرار فرمود.

###ترك طاعة النساء

الحديث 1401 استحباب معصية النساء و ترك طاعتهن و لو في المعروف‏

في أمالي الصّدوق: (المجلس السّابع و الثلاثون) عن محمّد بن أبي عمير، عن غير واحد، عن الصّادق جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: شكا رجل من أصحاب أمير المؤمنين عليه السّلام نساءه فقام عليه السّلام خطيبا فقال: معاشر النّاس لا تطيعوا النساء على حال و لا تأمنوهنّ على مال و لا تذروهنّ يدبّرن أمر العيال فانّهنّ إن تركن و ما أردن أوردن المهالك و عدّون أمر المالك فانّا وجدنا هنّ لا ورع لهنّ عند حاجتهنّ و لا صبر لهنّ عند لهنّ عند شهوتهنّ، البذخ لهنّ لازم و إن كبرن، و العجب بهنّ لاحق و إن عجزن، لا يشكرن الكثير إذا منعن القليل، ينسين الخير و يحفظن الشّر، يتهافتن با لبهتان و يتمادين بالطّغيان و يتصدّين للشيطان، فداروهنّ على كلّ حال و أحسنوا لهنّ المقال لعلّهنّ يحسنّ الفعال‏.

###ترك طاعة النساء

1401- در امالى صدوق: (مجلس سى و هفتم) از محمد بن ابى عمير از جماعتى (از راويان حديث) از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: مردى از اصحاب امير المؤمنين (ع) از زنان خود (بآن حضرت) شكايت نمود، پس حضرت جهت خطابه و سخنرانى بپا خواست و فرمود: اى گروه مردم زنان را در هيچ حالى اطاعت ننمائيد و بر هيچ مالى ايشان را امين قرار ندهيد، و آنان را وامگذاريد كه امر خانواده شما را تدبير نمايند، زيرا اگر ايشان را با آنچه كه اراده كنند و بخواهند رها نمائيد خانواده را در مهلكه و فسادها وارد ميكنند و از امر و فرمان شوهر كه مالك و شايسته تدبير امور خانواده است تجاوز و سر پيچى نمايند، پس همانا ما ايشان را چنين يافتيم كه هنگام نيازمنديشان هيچ گونه ورع و پرهيزى (از گناهان) براى آنان نيست، و نزد شهوت و رغبت بخواسته‏هاى نفسانى جهت ايشان صبر و شكيبائى نباشد سركشى و بخود نازيدن خوى آنانست گرچه پير شوند، و عجب و بخود باليدن پيوسته بايشانست گرچه عاجز و ناتوان گردند، هر گاه چيز اندك و كوچكى از خواسته‏هاى آنان بايشان داده نشود نعمت بسيارى را كه بآنان رسيده (فراموش كنند و) سپاسگزارى ننمايند خير و نيكى را فراموش كنند و شر و بدى را بياد خود ميسپارند، به بهتان زدن بيكديگر حمله‏ور شوند و در افتند و در طغيان و سركشى كوشش نمايند و بر آن مداومت كنند، و امور و اعمال شيطانى را عهده‏دار گردند، پس در هر حال با ايشان مدارا كنيد و گفتار خود را با آنان نيكو گردانيد، شايد ايشان رفتار خود را نيكو سازند.

###معنى العقل

الحديث 1402 معنى العقل‏

في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) عن النّبي صلّى اللّه عليه و آله: يا عليّ! العقل ما اكتسب به الجنّة و طلب به رضا الرّحمن.

###معنى العقل

1402- در مجموعه ورام: (جزء اول) از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه بامير المؤمنين (ع) فرمود: يا على، عقل آن چيزيست كه بهشت بوسيله آن كسب شود و بدست آيد و رضايت و خوشنودى پروردگار مهربان بآن طلب شود.

 

 

 

###عفو مالك الأشتر لمن أساء اليه

الحديث 1403 عفو مالك الأشتر ره لمن أساء اليه و الاستغفار له‏

و فيه أيضا: (الجزء الاوّل) حكى أنّ مالكا الأشتر رضى اللّه عنه كان مجتازا بسوق الكوفة و عليه قميص خام و عمامة منه، فرآه بعض أهل السّوق فازدري بزيّه فرماه ببندقة تهاونا به، فمضى و لم يلتفت، فقيل له: و يلك أ تدري بمن رميت؟ فقال: لا، فقيل له: هذا مالك صاحب أمير المؤمنين عليه السّلام فارتعد الرّجل و مضى إليه ليعتذر منه، فرآه و قد دخل مسجدا و هو قائم يصلّي فلمّا انفتل أكبّ الرّجل على قدميه يقبّلهما، فقال: ما هذا الأمر؟ فقال: أعتذر إليك ممّا صنعت، فقال: لا بأس عليك، فو اللّه ما دخلت المسجد إلّا لأستغفرنّ لك.

###عفو مالك الأشتر لمن أساء اليه

1403- و نيز در همان كتاب: در جزء اول است كه حكايت شده كه مالك اشتر رضى اللَّه عنه از بازار كوفه ميگذشت و بر (بدن و سر) او جامه و عمامه كرباسينى بود، پس بعضى از اهل بازار او را ديد و شأن و مقام ويرا كوچك شمرد و گلوله گلى بجهت خوار شمردنش باو پرتاب نمود، پس مالك رفت و باو توجهى نفرمود، پس بآن مرد گفته شد واى بر تو آيا ميدانى كه گلوله گل را بچه كسى پرتاب كردى؟ گفت نه، باو گفته شد اين مالك (اشتر) يار امير المؤمنين است، پس آن مرد بخود لرزيد و بسمت مالك رهسپار گرديد كه از او عذر خواهى نمايد، و او را ديد كه در مسجدى داخل شد و ايستاده و مشغول بنماز است، پس چون از نماز فارغ گشت خود را بر قدمهاى او افكند و پاهاى ويرا ميبوسيد مالك گفت اين چه كار است كه ميكنى؟ عرضكرد از آن جسارت كه بتو كردم عذر ميخواهم مالك فرمود: باكى بر تو نيست، پس بخدا سوگند در مسجد داخل نشدم جز براى آنكه (از خداوند) جهت تو طلب آمرزش نمايم.

###هلاك نساء امّتي في الأحمرين

الحديث 1404 هلاك نساء امّتي في الأحمرين الذّهب و الثّياب الرّقاق‏

و فيه أيضا: (الجزء الاوّل) و عنه صلّى اللّه عليه و آله انّه قال: هلاك نساء امّتي في الأحمرين [الأمرين‏] الذّهب و الثّياب الرّقاق، و هلاك رجال امّتي في ترك العلم و جمع المال.

###هلاك نساء امّتي في الأحمرين

1404- و نيز در همان كتاب: (جزء اول) از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: هلاكت زنان امت من در دو چيز است: طلا و لباسهاى نازك (كه خود را بآن دو بيارايند و بمردان اجنبى نشان دهند) و هلاكت مردان امت من در واگذاشتن علم و دانش و نياموختن آن، و در جمع آورى كردن مال است.

 

###إنّ اللّه ليرضى عن العبد

الحديث 1405 إنّ اللّه ليرضى عن العبد إن يأكل أكلة أو يشرب شربة فيحمده عليها]

و فيه أيضا: (الجزء الاوّل) و عنه صلّى اللّه عليه و آله أنّه قال: إنّ اللّه ليرضى عن العبد إن يأكل أكلة أو يشرب شربة فيحمده عليها.

###إنّ اللّه ليرضى عن العبد

1405- و نيز در همان كتاب: (جزء اول) از پيغمبر اكرم روايت شده كه فرمود: همانا خداوند از بنده خوشنود گردد كه چون غذائى بخورد يا آبى بياشامد پس او را بر آن غذا و آب حمد و ستايش نمايد.

###سؤال الأعرابي رسول الله

الحديث 1406 سؤال الأعرابي رسول الله ص من يحاسب الخلق يوم القيامة؟

و فيه أيضا: (الجزء الاوّل) قال أعرابي: يا رسول اللّه! من يحاسب الخلق يوم القيامة؟ قال: اللّه عزّ و جلّ، قال: نجونا و ربّ الكعبة، قال صلّى اللّه عليه و آله: و كيف ذاك يا أعرابيّ؟ قال: لأنّ الكريم إذا قدر عفا.

###سؤال الأعرابي رسول الله

1406- و نيز در همان كتاب: (جزء اول) نقل شده كه عرب بيابان‏نشينى عرضكرد اى رسول خدا روز قيامت كدام كسى بحساب (اعمال) مردم رسيدگى ميكند؟ حضرت فرمود: داوند با عزت و جلال (آن مرد) عرضكرد بپروردگار كعبه سوگند، ما نجات خواهيم يافت حضرت فرمود: اى مرد اعرابى چگونه دانستى اين را، عرضكرد بجهت آنكه شخص كريم هر گاه (بر انتقام كشيدن) قدرت و توانائى يابد عفو و گذشت خواهد نمود.

###أقسام الصبر

الحديث 1407 أقسام الصبر

و فيه أيضا: (الجزء الاوّل) عن الاصبغ بن نباتة قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: الصّبر صبران: صبر عند المصيبة حسن جميل، و أحسن من ذلك الصّبر عند ما حرّم اللّه عليك، و الذّكر ذكران: ذكر اللّه عزّ و جلّ عند المصيبة، و أفضل من ذلك‏ ذكر اللّه عزّ و جلّ عند ما حرّم اللّه عليك فيكون حاجزا.

###أقسام الصبر

1407- و نيز در همان كتاب: (جزء اول) از اصبغ بن نباته روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: صبر و شكيبائى دو قسم است: شكيبائى نزد مصيبت (بامر ناگوارى گرفتار گشتن) كه نيكو و زيبا است، و نيكوتر از آن شكيبائى در باره آن چيزيست كه خداوند بر تو حرام فرموده است (شكيبائى بر اجتناب از گناهان كه انسان راغب و مائل بآنست) و ذكر و ياد نمودن خدا (نيز) دو قسم است: خداى با عزت و جلال را ياد كردن است هنگام‏ مصيبت (تا بمقدرات الهى راضى گردد و جزع ننمايد) و بهتر از آن ياد نمودن خداى با عزت و جلال است نزد آنچه كه خداوند بر تو حرام فرموده است تا آن (ياد پروردگار بودن از ارتكاب حرام تو را باز دارد و) مانع باشد.

###مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد

الحديث 1408 مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام و وصاياه و حكمه‏

في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام و وصاياه و حكمه». (كشف الغمّة) و ذكر بعض أصحابه قال: دخلت على جعفر عليه السّلام و موسى ولده عليه السّلام بين يديه و هو يوصيه بهذه الوصيّة فكان ممّا حفظت منه أن قال: يا بنىّ! إقبل وصيّتي و احفظ مقالتي، فانّك إن حفظتها تعش سعيدا و تمت حميدا. يا بنىّ! إنّه من قنع بما قسم اللّه له استغنى، و من مدّعينه إلى ما في يد غيره مات فقيرا، و من لم يرض بما قسّم اللّه عزّ و جلّ اتّهم اللّه تعالى في قضآئه، و من استصغر زلّة لنفسه استعظم زلّة غيره، و من استصغر زلّة غيره استعظم زلّة نفسه. يا بنىّ! من كشف حجاب غيره انكشفت عورات نفسه، و من سلّ سيف البغى‏ قتل به، و من حفر لأخيه بئرا سقط فيها، و من دخل مداخل السّفهآء حقر، و من خالط العلمآء و قر، و من دخل مداخل السّوء اتّهم. يا بنىّ! قل الحقّ لك و عليك، و إيّاك و النّميمة، فانّها تزرع الشّحناء في قلوب الرّجال. يا بنىّ! إذا طلبت الجود فعليك بمعادنه، فانّ للجود معادن و للمعادن اصولا و للاصول فروعا و للفروع ثمرا و لا يطيب ثمر إلّا بفرع و لا فرع إلّا بأصل و لا أصل إلّا بمعدن طيّب. يا بنىّ! إذا زرت فزر الأخيار و لا تزر الفجّار فانّهم صخرة لا ينفجر ماؤها. و شجرة لا يخضرّ ورقها و أرض لا يظهر عشبها.

###مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد

1408- در جلد هفدهم بحار: باب «مواعظ و اندرزهاى حضرت صادق عليه السّلام و سفارشها و سخنان حكمت آميز آن حضرت» (از كتاب كشف الغمه) نقل شده كه بعضى از اصحاب حضرت گويد كه حضور حضرت صادق (ع) مشرف شدم در حالى كه فرزندش حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام خدمتش بود و حضرت صادق (ع) او را باين سفارشها وصيت ميفرمود: و از جمله آنچه بياد دارم اينست كه فرمود: اى فرزند من، سفارش مرا قبول نما و سخنان مرا محفوظ بدار، زيرا اگر سفارشهاى مرا حفظ و رعايت نمائى با سعادت و نيكبختى زندگى خواهى كرد و ستوده خواهى مرد. اى فرزندم، همانا كسى كه قناعت كند بآنچه كه خدا بهره او گردانيده (از مردم) بى‏نياز گردد، و كسى كه چشم خود را بآنچه كه در دست ديگرانست بدوزد در حال فقر و نيازمندى خواهد مرد (نظر و توجه بثروت مردم باعث شود كه دارائى خود را ناچيز و اندك بشمارد) و كسى كه راضى و خوشنود نگردد بآنچه كه خداوند با عزت و جلال بهره او گردانيده است خداى تعالى را در قضا و تقديرش متهم ساخته (باينكه آنچه كه من استحقاق دارم خداوند بمن عطا نفرموده) و كسى كه لغزش خود را كوچك بشمارد لغزش غير خود را بزرگ خواهد شمرد، و كسى كه لغزش غير خود را كوچك بشمارد لغزش خود را بزرگ خواهد شمرد. اى فرزندم، كسى كه پوشيده‏هاى غير خود را (امور پنهان ديگران را) ظاهر و آشكار سازد امور پوشيده خودش كه از آشكار گشتن آنها شرم دارد ظاهر و هويدا گردد، و كسى كه شمشير ستم و بيدادگرى را از نيام بيرون كشيد بهمان شمشير كشته شود (سزاى ظلم و ستم خود را خواهد ديد) و كسى كه براى برادر دينى خود چاهى بكند (مشكلى ايجاد كند) خود در آن خواهد افتاد، و كسى كه در مكان و كارهائى كه سبك عقلان و كم‏خردان وارد ميشوند وارد گردد خوار و كوچك شود، و كسى كه با علماء و دانشمندان آميزش نمايد محترم و بزرگ گردد، و كسى كه بجايگاه‏هاى بد داخل شود متهم گردد. اى فرزند من، مطلب حق را بگو خواه بسود تو و خواه بزيان تو باشد، و از سخن چينى بپرهيز، زيرا سخن چينى در دلهاى مردم (تخم) دشمنى را ميكارد. اى فرزندم، هر گاه جود و بخشش را خواستار باشى پس بر تو باد بمعدن و ريشه‏هاى آن، زيرا براى جود معدنهائيست و براى معدنها ريشه‏هائيست و براى آن ريشه‏ها شاخه‏هائى است و براى آن شاخه‏ها ميوه‏ ايست، و هيچ ميوه‏اى نيكو و پاكيزه نگردد مگر بسبب شاخه و تنه درخت، و هيچ شاخه‏ اى نيكو نشود مگر بواسطه ريشه، و ريشه‏ اى پاكيزه نگردد جز بسبب معدن و جايگاهش. اى فرزند من، هر گاه خواستى كسى را زيارت و ديدار نمائى پس نيكان را زيارت كن و گناهكاران را زيارت و ديدار منما، زيرا آنها چون سنگ بزرگى كه آبى از آن بيرون نميآيد و مانند درختى كه برگش سبز نميشود و چون زمينى كه گياهش نميرويد و ظاهر نميگردد هستند.

###مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد

الحديث 1409 مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام و وصاياه و حكمه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (كتابى الحسين بن سعيد) عن الفضيل بن عثمان، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له اوصني، قال: اوصيك بتقوى اللّه و صدق الحديث و أداء الأمانة و حسن الصّحابة لمن صحبك، و إذا كان قبل طلوع الشمس و قبل الغروب فعليك بالدّعآء و اجتهد و لا تمتنع من شي‏ء تطلبه من ربّك و لا تقول هذا ما لا أعطاه، و ادع فانّ اللّه يفعل ما يشاء.

###مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد

1409- و نيز در همان كتاب و باب: از فضيل بن عثمان روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) عرضكردم بمن سفارشى بفرمائيد، حضرت فرمود: سفارش ميكنم تو را بپرهيز كارى از نافرمانى خداوند و اداء امانت و خوشرفتارى با كسى كه با تو همنشينى كند، و چون پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن شود بر تو باد بدعا كردن و (در دعا) كوشش نما، و از هيچ چيز كه آن را از پروردگار خود بخواهى خوددارى مكن و مگو اين چيزيست كه خدا عطا نميفرمايد، و دعا كن و بخواه پس همانا خداوند آنچه را كه بخواهد (و صلاح باشد) انجام ميدهد.

 

###مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد

الحديث 1410 مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام و وصاياه و حكمه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، نقل من خط الشهيد رحمه اللّه قيل للصّادق عليه السّلام على ماذا بنيت أمرك؟ فقال: على أربعة أشياء: علمت أنّ عملي لا يعمله غيري فاجتهدت، و علمت أنّ اللّه عزّ و جلّ مطّلع علىّ فاستحييت، و علمت أنّ رزقي لا يأكله غيري فاطمأننت، و علمت أنّ آخر أمري الموت فاستعددت، و قال عليه السّلام: إذا أراد اللّه بعبد خزيا أجرى فضيحته على لسانه.

###مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد

1410- و نيز در همان كتاب و باب است كه از خط شهيد (ره) نقل شده كه بحضرت صادق (ع) عرض شد كه امر و سيره و رويه خود را بر چه چيز بنا نهادى؟ حضرت فرمود بر چهار چيز: دانستم كه غير من عمل (و وظائف دينى) مرا انجام نميدهد پس در آن كوشش نمودم: و دانستم كه خداوند با عزت و جلال بر (اعمال) من مطلع و آگاه است پس (از نافرمانيش) حيا و شرم كردم، و دانستم كه روزى مرا غير من نميخورد پس (بوصول روزى خود) اطمينان خاطر پيدا نمودم، و دانستم كه پايان امر من مرگ است پس (بوسيله فرمانبردارى خداوند و تهيه زاد و توشه آخرت براى مرگ) مهيا و آماده گشتم، و آن حضرت فرمود: هر گاه خداوند، خوارى و رسوائى بنده‏اى را اراده فرمايد، فضاحت و رسوائى او را بر زبانش جارى سازد.

###مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد

الحديث 1411 مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام و وصاياه و حكمه‏

في أمالي الصّدوق: (المجلس الثالث و العشرون) عن مسعدة بن صدقة

عن الصّادق جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام أنّ أمير المؤمنين عليه السّلام خطب بالبصرة فقال بعد ما حمد اللّه عز و جل و أثنى عليه و صلّى على النّبي و آله: المدّة و إن طالت قصيرة، و الماضي للمقيم عبرة، و الميّت للحىّ عظة، و ليس لأمس إن مضى عودة، و لا المرء من غد على ثقة، الأوّل للأوسط رائد و الأوسط للاخر قائد و كلّ لكلّ مفارق و كلّ بكلّ لاحق، و الموت لكلّ غالب، و اليوم الهائل لكلّ آزف و هو اليوم الّذي لا ينفع فيه مالٌ وَ لا بَنُونَ  إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ، ثمّ قال عليه السّلام: معاشر شيعتي! اصبروا على عمل لا غنى بكم عن ثوابه، و اصبروا عن عمل لا صبر لكم على عقابه، إنّا وجدنا الصّبر على طاعة اللّه أهون من الصّبر على عذاب‏ اللّه عزّ و جلّ، إعلموا أنّكم في أجل محدود و أمل ممدود و نفس معدود و لابدّ للأجل أن يتناهى و للأمل أن يطوى و للنّفس أن يحصى، ثمّ دمعت عيناه و قرء: وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ  كِراماً كاتِبِينَ،  يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ.

###مواعظ الصّادق جعفر بن محمّد

1411- در امالى صدوق: (مجلس بيست و سوم) از مسعدة بن صدقه از حضرت‏ صادق (ع) از پدر بزرگوارش از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه امير المؤمنين عليه السّلام در بصره خطبه خواند (سخنرانى نمود) و پس از آنكه خداوند با عزت و جلال را حمد و ستايش نمود و او را مدح و ثنا كرد و بر پيغمبر (اكرم ص) و اهل بيت او درود فرستاد فرمود: مدت زندگى دنيا كوتاه است گرچه طولانى گردد (چون محدود و براى آن پايانى است) و گذشته براى زيست‏كننده عبرتست (زيرا جماعتى داراى ثروت و همه گونه نعمت و مقام و شأن و شوكت، و گروهى در حرص و آز و با آمال و آرزوهاى بسيار همگى از دنيا رفتند، پس بايد انسان عبرت گيرد و بيانديشد تا دنيا او را نفريبد و بآن علاقمند نگردد و در صدد تهيه زاد و توشه آخرت برآيد) و مردگان جهت اشخاص زنده پند و اندرزند، و براى روز گذشته پس از گذشتنش بازگشت نيست، و مرد (و آدمى) نسبت بفردا و آينده خود هيچ گونه وثوق و اطمينانى ندارد (كه در چه حال است و آيا در رديف احياء و زندگانست يا مردگان) كسانى كه اول و زودتر از دنيا ميروند براى وسطيان پيشرو و راه نما باشند و كسانى كه در وسط قرار گرفتند براى آنان كه در آخر آن جماعت از دنيا ميروند زمام‏دار و كشاننده‏اند، و هر كس از ديگرى (بسبب مرگ) جداشونده است و همگى بيكديگر ملحق خواهند گشت، و مرگ بر همه غالب و چيره خواهد شد، و روز هولناك قيامت بهمه كس بشتاب ميرسد، و آن روزى است كه در آن مال و ثروت و فرزندان هيچ گونه نفع و سودى نخواهند رسانيد مگر كسى كه با قلب سالم (از انديشه پليد و عيوب و گناهان و علاقه بدنيا) خداوند را ملاقات نمايد (و بقرب رحمتش نائل گردد، سپس فرمود: اى گروه شيعيان و پيروان من، بر (مشقت و رنج طاعات و) عملى كه از ثواب و پاداش آن بى‏نياز نيستيد صبر و شكيبائى نمائيد، و بر (دشوارى اجتناب از گناهان و) آن عملى كه صبر و طاقت بر عقوبت و سزايش را نخواهيد داشت نيز صابر و شكيبا باشيد، زيرا ما صبر و شكيبائى بر (رنج و زحمت) فرمانبردارى خدا را از شكيبائى بر (سختى و دشوارى) عذاب و شكنجه‏ خداوند با عزت و جلال آسانتر يافتيم، و بدانيد كه البته شما در مدت (عمر و زندگى) محدود و داراى پايان و آرزوى دور و دراز و نفسهاى شماره‏دار قرار گرفته‏ايد و بناچار مدت زندگى بپايان خواهد رسيد و آرزو بسبب مرگ درهم پيچيده خواهد شد (و آرزومند بآرزوهايش نائل نگردد). گر بمانديم زنده بردوزيم - جامه‏ اى كز فراق چاك شده‏ . ور بمرديم آرزو ببريم -  اى بسا آرزو كه خاك شده‏ . و نفس‏ها شماره شود و بپايان رسد، سپس چشمان مبارك حضرت اشك بريخت و (اين آيه مباركه را) تلاوت فرمود: وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ،  كِراماً كاتِبِينَ،  يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ، و همانا بر شما نگهبانانى (از فرشتگان) است كه بزرگواران و نويسندگان (اعمال شما) هستند، آنچه را كه بجا مى‏آوريد ميدانند.

 

 

###حب الدنيا و ذمها

الحديث 1412 حب الدنيا و ذمها

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، و قال أمير المؤمنين عليه السّلام في بعض خطبه: أيّها النّاس! إنّ الدّنيا دار فناء و الآخرة دار بقاء، فخذوا من ممرّكم لمقرّكم و لا تهتكوا أستاركم عند من لا يخفى عليه أسراركم، و أخرجوا من الدّنيا قلوبكم من قبل أن تخرج منها أبدانكم، ففي الدّنيا حيّيتم [حبستم‏] و للاخرة خلقتم، إنّما الدّنيا كالسمّ يأكله من لا يعرفه، إنّ العبد إذا مات قالت الملائكة: ما قدّم؟ و قال النّاس: ما أخّر؟ فقدّموا فضلا [بعضا] يكن لكم و لا تؤخّروا كلّا يكن عليكم، فانّ المحروم من حرم خير ماله، و المغبوط من ثقل بالصّدقات و الخيرات موازينه و أحسن في الجنّة بها مهاده و طيّب على الصّراط بها مسلكه.

###حب الدنيا و ذمها

1412- و نيز در همان كتاب و مجلس است كه حضرت امير المؤمنين (ع) در بعضى از خطبه‏ها و سخنرانيهاى خود فرمود: اى مردم، همانا دنيا خانه و سراى فانى و نابود گرديدن است، و آخرت سراى باقى ماندن و جاودانى است، پس از محل عبور و گذرگاه خود جهت قرارگاه (جاودانى) خويش توشه بر گيريد، و نزد كسى كه اسرار و پنهانى‏هاى شما بر او مخفى و پوشيده نيست پرده‏هاى خود را ندريد، و دلهاى خويش را از دنيا بيرون ببريد پيش از آنكه بدنهاى شما از آن خارج گردد، پس در دنيا زنده شديد [حبس و بازداشت گشتيد] و بجهت (بهره‏مند شدن از نعمتهاى جاودانى) آخرت آفريده شديد، همانا مثل دنيا چون سم است كه ميخورد آن را كسى كه نميشناسدش، همانا بنده چون بميرد فرشتگان گويند اين بنده (از طاعات) چه چيز پيش فرستاده، و مردم گويند (از مال و ثروت) چه باقى گذارده است؟ پس زيادتى و يا بعضى از اموال و دارائى خود را پيش فرستيد كه‏ بنفع و سود شما خواهد بود، و همه ثروت و دارائى خود را باقى نگذاريد كه بر ضرر و زيانتان باشد، زيرا محروم كسى است كه از خير و بهره مال خود بى‏نصيب مانده و بهره‏مند نگردد، و آنكه بحال و مقام وى غبطه برند و شادمان باشد كسى است كه بسبب صدقات و خيرات ميزانهاى (اعمال) او سنگين شود، و جايگاه خود را در بهشت بوسيله صدقات نيكو گرداند و راه خويشتن را بر صراط بواسطه آن پاكيزه و نيك سازد.

###رسوم في معاشرة النّاس

الحديث 1413 الرّسوم في معاشرة النّاس‏

في مجموعة الورّام: باب «الرّسوم في معاشرة النّاس» و عنه صلّى اللّه عليه و آله: مثل الّذي يجلس فيسمع الحكمة من غيره و لا يحدّث إلّا بشرّ ما سمع، مثل رجل أتى راعيا فقال له أعطني شاة من غنمك فقال: إذهب فخذ خيرها فجآء فأخذ باذن الكلب الّذي مع الغنم.

###رسوم في معاشرة النّاس

1413- در مجموعه ورام: باب «رسوم در معاشرت با مردم» از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: مثل كسى كه (در مجلسى) مى‏نشيند و حكمت و دانشهاى محكمه را از ديگرى ميشنود پس سخن نگويد براى كسى مگر از پست‏ترين آنچه كه شنيده، مثل شخصى است كه بنزد چوپانى آيد و باو گويد گوسفندى از گوسفندان خود را بمن بده، پس آن چوپان گويد برو و بهترين آنها را برگيرد و ببر، پس آن شخص (بجانب گله) بيايد و گوش سگى را كه با گله است بگيرد (و آن را بجاى گوسفند جهت خود انتخاب نمايد).

###ادعية و الأذكار عند الصباح

الحديث 1414 الأدعية و الأذكار عند الصباح‏

في أمالي الصّدوق: (المجلس الخامس) عن عمرو بن جميع، عن الصّادق جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من سرّه أن يلقى اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة و في صحيفته شهادة أن لا إله إلّا اللّه و أنّي رسول اللّه و تفتّح له أبواب الجنّة الثّمانية و يقال له يا ولىّ اللّه ادخل من أيّها شئت فليقل إذا أصبح: (الحمد للّه الّذي ذهب باللّيل بقدرته و جآء بالنّهار برحمته خلقا جديدا مرحبا بالحافظين و حيّاهما اللّه من كاتبين) و يلتفت عن يمينه ثمّ يلتفت عن شماله و يقول: (اكتبا بسم اللّه الرّحمن الرّحيم، انّى أشهد أن لا إله إلّا اللّه وحده لا شريك له و أنّ محمّدا عبده و رسوله و أشهد أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ، على ذلك احيي و عليه أموت و على ذلك ابعث إنشاء اللّه، اللّهمّ اقرأ محمّدا و آله منّي السّلام).

###ادعية و الأذكار عند الصباح

1414- در امالى صدوق: (جزء پنجم) از عمرو بن جميع از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه ملاقات (رحمت) خداوند با عزت و جلال در روز قيامت در حالى كه در نامه عملش شهادت بيگانگى خدا و رسالت من باشد و گشوده شدن درهاى هشتگانه بهشت جهت او و گفتن بوى: اى دوست خدا از هر درى كه ميخواهى در بهشت داخل شو، او را مسرور و شاد ميگرداند، پس البته هنگام صبح (صادق) بگويد: الحمد للَّه الذى ذهب بالليل (تا آخر آن كه در قسمت عربى است) و بطرف راست و چپ خود توجهى نمايد و بگويد: اكتبا بسم اللَّه الرحمن الرحيم (تا آخر دعا كه در قسمت عربى است).

 

 

 

 

###هداية و الإضلال

الحديث 1415 الهداية و الإضلال‏

في المجلّد الثالث من البحار: باب «الهداية و الإضلال» (التّوحيد) عن جابر الجعفي، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سألته عن معني لا حول و لا قوّة إلّا باللّه فقال: معناه لا حول لنا عن معصية اللّه إلّا بعون اللّه و لا قوّة لنا على طاعة اللّه إلّا بتوفيق اللّه عز و جل.

###هداية و الإضلال

1415- در جلد سوم بحار: باب «هدايت و اضلال» (از كتاب توحيد) از جابر جعفى روايت شده كه گفت از حضرت باقر (ع) از معنى «لا حول و لا قوة الا باللَّه» سؤال نمودم، پس حضرت فرمود: معناى آن آنست كه رو گردانيدن و دورى نمودن از نافرمانى خداوند براى ما ميسر نباشد جز بسبب يارى خدا، و قوت و نيروئى بر طاعت و فرنبردارى خداوند براى ما نيست مگر بسبب توفيقى كه خداوند با عزت و جلال عطا فرمايد.

###هداية و الإضلال

الحديث 1416 الهداية و الإضلال

و فيه أيضا: في ذلك الباب (المحاسن) عن عمران قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ اللّه أراد بعبد خيرا أخذ بعنقه فأدخله في هذا الأمر.

###هداية و الإضلال

1416- و نيز در همان كتاب و باب: (از كتاب محاسن) از عمران روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) فرمود: همانا خداوند چون در باره بنده‏اى نيكى را اراده فرمايد (و خير او را بخواهد توفيقى بوى عنايت نمايد و) او را در اين امر (اعتقاد بولايت و امامت اهل بيت عليهم السّلام) داخل گرداند.

###هداية و الإضلال

الحديث 1417 الهداية و الإضلال‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (المحاسن) عن فضيل قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام‏ ندعوا النّاس إلى هذا الأمر؟ فقال: لا يا فضيل، إنّ اللّه إذا أراد بعبد خيرا و كلّ ملكا فأخذ بعنقه فأدخله في هذا الأمر طائعا أو كارها.

###هداية و الإضلال

1417- و نيز در همان كتاب و باب: (از كتاب محاسن) از فضيل روايت شده كه‏ گفت بحضرت صادق (ع) عرضكردم: ما مردم را باين امر (امامت) بخوانيم؟ حضرت فرمود: نه اى فضيل، همانا خداوند چون براى بنده‏اى نيكى را اراده فرمايد فرشته‏اى را بگمارد (و توفيقى باو مرحمت نمايد) و او را در اين امر (اعتقاد بولايت و دوستى اهل بيت عليهم السّلام) داخل سازد چه بطوع و رغبت باشد و يا در ابتداء راغب نباشد و خداوند او را باين امر راغب و مائل گرداند.

###حبّ لقاء اللّه

الحديث 1418 حبّ لقاء اللّه و ذمّ الفرار من الموت‏

و فيه أيضا: باب «حبّ لقاء اللّه و ذمّ الفرار من الموت» (الخصال) عن هشام بن سالم، عن الصّادق، عن أبيه، عن جدّه عليهم السّلام قال: سئل أمير المؤمنين عليه السّلام بماذا أحببت لقاء اللّه؟ قال: لما رأيته قد اختار لي دين ملائكته و رسله و أنبيائه علمت أنّ الّذي أكرمني بهذا ليس ينساني فأحببت لقآءه.

###حبّ لقاء اللّه

1418- و نيز در همان كتاب: باب «حب لقاء خدا و مذمت فرار از مرگ» از كتاب خصال از هشام بن سالم از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش از جدش عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: از امير المؤمنين (ع) سؤال شد بچه سبب ملاقات خدا (و مرگ) را دوست دارى؟ حضرت فرمود: چون ديدم خداوند دين فرشتگان و رسولان و پيغمبران خود را براى من اختيار فرمود و برگزيد، دانستم كه آن كسى كه مرا بچنين امرى گرامى داشته چنان نباشد كه مرا فراموش نمايد، پس ملاقات او را دوست داشتم.

###حبّ لقاء اللّه

الحديث 1419 حبّ لقاء اللّه و ذمّ الفرار من الموت‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (معاني الأخبار) عن عبد الصّمد بن بشير، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له أصلحك اللّه، من أحبّ لقاء اللّه أحبّ اللّه لقآءه و من أبغض لقاء اللّه أبغض اللّه لقآءه؟ قال: نعم، قلت: فو اللّه إنّا لنكره الموت، فقال: ليس ذاك حيث تذهب، إنّما ذاك عند المعاينة إذا رأى ما يحبّ فليس شي‏ء أحبّ إليه من أن يتقدّم، و اللّه يحبّ لقآءه و هو يحبّ لقاء اللّه حينئذ، و إذا رأى ما يكره فليس شي‏ء أبغض إليه من لقاء اللّه، و اللّه عزّ و جلّ يبغض لقآءه.

###حبّ لقاء اللّه

1419- و نيز در همان كتاب و باب: از كتاب معانى الاخبار از عبد الصمد بن بشير از بعض اصحابش روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) عرضكردم خداوند امور تو را بخير و خوبى پيش آورد كسى كه ملاقات خدا (و مرگ) را دوست بدارد خداوند ملاقات او را (نيز) دوست ميدارد، و كسى كه ملاقات خدا را دشمن بدارد خداوند ملاقاتش را دشمن ميدارد؟ حضرت فرمود: آرى، عرضكردم پس بخدا سوگند همانا ما مرگ را خوش نداريم و از آن متنفريم، حضرت فرمود: چنين نيست كه تو پنداشتى، اين (دوست داشتن ملاقات خدا و مرگ و دشمن داشتن آن) نزد شهود آن عالم است (در حال احتضار) هنگامى كه‏ آنچه را كه دوست ميدارد (از نعمت‏هاى الهى كه براى او آماده شده است) ببيند پس هيچ چيز نزد او محبوبتر از آنكه (بميرد و) بآن عالم برود نيست و خداوند ملاقات او را دوست ميدارد و او در اين هنگام ملاقات خدا (و مرگ) را نيز دوست ميدارد، و چون به بيند (در حال احتضار و شهود آن عالم) آنچه را كه خوش ندارد (و بر او ناگوار است از عقوبات و سزاهاى گناهان) پس هيچ چيز مبغوض‏تر از ملاقات خداوند (و مرگ) نزد او نباشد و خداى با عزت و جلال هم ملاقات او را دشمن ميدارد.

###حبّ لقاء اللّه

الحديث 1420 حبّ لقاء اللّه و ذمّ الفرار من الموت‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (مصباح الشّريعة) قال النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله: من أحبّ لقاء اللّه أحبّ اللّه لقاءه و من كره لقاء اللّه كره اللّه لقآءه.

###حبّ لقاء اللّه

1420- و نيز در همان كتاب و باب: (از كتاب مصباح الشريعة) از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه ملاقات خدا (و مرگ و انتقال از اين عالم) را دوست بدارد خداوند نيز ملاقات او را دوست ميدارد، و كسى كه ملاقات خدا و مرگ را خوش نداشته باشد (و از آن متنفر باشد) خداوند هم ملاقات او را خوش ندارد.

###ما أوحى اللّه إلى عيسى

الحديث 1421 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى عيسى عليه السّلام‏

في جواهر السنيّة: باب «عيسى عليه السّلام» عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى عيسى عليه السّلام: يا عيسى! هب لي من عينيك الدّموع و من قلبك الخشوع و اكحل عينيك بميل الحزن إذا ضحك البطّالون و قم على قبور الأموات فنادهم بالصّوت الرّفيع لعلّك تأخذ موعظتك منهم و قل: إنّي لاحق في اللّاحقين.

###ما أوحى اللّه إلى عيسى

1421- در جواهر السنية: باب «عيسى عليه السّلام» از ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خداوند با عزت و جلال بعيسى (ع) وحى فرمود كه اى عيسى، براى من (بجهت شوق و ترس) از چشمانت اشگ بريز و قلب خود را براى من خاشع گردان، و هر گاه كسانى كه عمر خود را ببطالت و كارهاى بيهوده ميگذرانند و در خنده و شادى بودند تو با ميل حزن و اندوه بچشمان خود سرمه بكش (يعنى حالت چشمان تو حالت چشم افسردگان و غمناكان باشد) و بر سر قبور مردگان (برو و) بايست و با صداى بلند ايشان را ندا كن شايد از ايشان جهت خود پند و اندرزى بستانى، و بگو البته من در زمره كسانى كه ميميرند و بشما ملحق خواهند شد ملحق ميشوم.

تو از عالم همى لفظى شنيدى - بيا بر گو كه در عالم چه ديدى‏ . چه دانستى ز صورت يا ز معنا - چه باشد آخرت چونست دنيا . كدامست آن جهان كو نيست پيدا - كه يك روزش بود يك سال اينجا - تو پندارى جهان خود هست دائم - بذات خويشتن پيوسته قائم‏ . كسى كو عقل دور انديش دارد - بسى سرگشتگى در پيش دارد . ز دور انديشى عقل فضولى - يكى شد فلسفى ديگر حلولى‏ . هر آن كس را كه ايزد راه ننمود -  ز استعمال منطق هيچ نگشود . جهان را سر بسر آئينه دان - بهر يك ذره در وى مهر تابان‏ . بزير پرده هر ذره پنهان - جمال جانفزاى روى جانان‏ . جهان جمله فروغ نور او دان - حق اندر وى ز پيدائيست پنهان‏ . دلى كز معرفت نور و صفا ديد - زهر چيزى كه ديد اول خدا ديد . درين ره انبيا همچون شبانند - دليل و رهنماى ديگرانند . وز ايشان سيد ما گشت سالار - همو اول همو آخر در اين كار . بدوختم آمده پايان اين راه - بدو منزل شده ادعوا الى اللَّه‏ . مقام دلگشايش جمع جمعست - جمال جانفزايش شمع جمعست‏ . شده او پيش و دلها جمله در پى - گرفته دست جانها دامن وى‏ . تو گر خود را ز شهوت دور سازى - بتقوى كاخ دل معمور سازى‏ . وصال وى تو را گردد ميسر- ز نورش جان تو گردد منور . و گر نه سعى خود ضايع مگردان - برو برخوان تو لا تهدى ز قرآن‏ . نه علم است آنكه دارد ميل دنيا - كه صورت هست اما نيست معنى‏ . نگردد علم هرگز جمع با آز -  ملك خواهى سگ از وى دور انداز . همه روى تو در خلق است زنهار - مكن خود را در اين علت گرفتار . كرامات تو گر در خود نمائى است - تو فرعونى و اين دعوى خدائيست‏ . كسى كور است با حق آشنائى - نيايد هرگز از وى خود نمائى‏ . تلف كردى بهرزه نازنين عمر - نگوئى در چه كار است اين چنين عمر . كرامات تو اندر حق‏پرستيست - جز اين كبر و ريا و عجب و مستى است‏ . چون خواجه قصه آخر زمان كرد - بچندين جا ازين معنى بيان كرد . نگر دجال احول تا چگونه - فرستاده است در عالم نمونه‏ . ببين اكنون كه كور و كر شبان شد - علوم دين همه بر آسمان شد . فتاده رهبرى اكنون بجهال - از آن گشتند مردم جمله بدحال‏ . نماند اندر ميانه شرم و آزرم - نميدارد كسى از جاهلى شرم‏ . مريدى علم دين آموختن بود - چراغ دل بنور افروختن بود . كسى از مرده علم آموخت هرگز - ز خاكستر چراغ افروخت هرگز . چه ميگويم كه دور افتادم از راه - فذرهم بعد ما جاء قل اللَّه‏ .

###موعظة رسول اللّه لابن مسعود

الحديث 1422 في موعظة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لابن مسعود

في مكارم الأخلاق: الباب الثاني عشر، الفصل الرابع «في موعظة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لابن مسعود» (و منها:) يا بن مسعود! قصّر أملك، فاذا أصبحت فقل إنّي لا امسي و إذا أمسيت فقل إنّي لا اصبح و اعزم على مفارقة الدّنيا و احبّ لقاء اللّه و لا تركه لقاءه، فانّ اللّه يحبّ لقاء من يحبّ لقاءه و يكره لقاء من يكره لقاءه. يا بن مسعود! لا تغرس الأشجار و لا تجر الأنهار و لا تزخرف البنيان و لا تتّخذ الحيطان و البستان فانّ اللّه تعالى يقول: أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ. يا بن مسعود! احذر سكر الخطيئة، فانّ للخطيئة سكرا كسكر الشراب بل هى أشد سكرا منه، يقول اللّه تعالى: صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ، و يقول: إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا،  وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعِيداً جُرُزاً. يا بن مسعود! إذا عملت عملا فاعمله للّه خالصا لأنّه لا يقبل من الأعمال إلّا ما كان له خالصا فانه يقول: وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى‏  إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى‏  وَ لَسَوْفَ يَرْضى‏. يا بن مسعود! إذا عملت عملا من البرّ و أنت تريد بذلك غير اللّه فلا ترج بذلك منه ثوابا فانّه يقول: فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً. يا بن مسعود! لا تقدّم الذّنب و لا تؤخّر التّوبة و لكن قدّم التّوبة و أخّر الذّنب فانّ اللّه تعالى يقول في كتابه: بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ.

###موعظة رسول اللّه لابن مسعود

1422- در مكارم الاخلاق: باب «دوازدهم فصل چهارم در موعظه رسول خدا (ص) به ابن مسعود» (كه قسمتى از آن مواعظ اين است:) روايت شده كه آن حضرت به ابن مسعود فرمود: اى پسر مسعود، آرزوى (دنيوى) خود را كوتاه گردان و هنگامى كه صبح ميكنى (با خود چنين) بگو كه من البته وارد شب نشوم (اطمينان بزنده ماندن تا شب را ندارم) و چون شام نمودى بگو كه من وارد صبح نميشوم، و بر مفارقت دنيا عزم نما (و بسبب يقين بمرگ در تهيه زاد و توشه آخرت كوشا باش) و ملاقات خدا را دوست بدار و از مرگ متنفر مباش، زيرا خداوند دوست ميدارد ملاقات كسى را كه ملاقات خدا و مرگ را دوست بدارد، و خوش ندارد ملاقات كسى را كه ملاقات خدا را خوش ندارد (و از مرگ متنفر باشد). اى پسر مسعود، درختان را بزمين منشان و نهرها را جارى مگردان و ساختمانها را زينت و آرايش مده و عمارتها و باغها جهت خود اختيار منما (يعنى تمام عمر و همت خود را در اين امور صرف منما و دنيا و آلايش آن تو را از طاعات باز ندارد) پس همانا خداى تعالى ميفرمايد: أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ، زياد كردن اموال شما را مشغول ساخته. دنيا طلبيديم و بجائى نرسيديم - تا چون شود آن آخرت ناطلبيده‏ . اى پسر مسعود، از مستى گناه بترس، پس همانا براى گناه مستى باشد مانند مستى شراب، بلكه مستى آن از مستى شراب شديدتر است، خداى تعالى ميفرمايد: ايشان (يعنى كفار) كران و گنگان و نابينايانند، پس آنان (بجهت سرمستى از دوستى دنيا و زيور آن و گناهان بفرمانبردارى خداوند) بازگشت نميكنند، و ميفرمايد: ما آنچه را كه بر روى زمين است (از سبزه زارها و كشت زارها و درختان و حيوانات و غيره) براى آن‏ زينت قرار داديم تا مردم را امتحان نمائيم كه كدام ايشان عملش نيكوتر است، و البته ما آنچه را كه بر روى زمين است خاك ساده قرار خواهيم داد (يعنى تمام را بخاك تيره بى‏گياه مبدل ميگردانيم). اى پسر مسعود، هر گاه عملى را (كه از عبادات است) بجا مى‏آورى پس آن را خالصانه براى خدا بجا آور، زيرا خداوند چيزى از اعمال را قبول نميفرمايد جز آن عملى كه خالصا براى او باشد، همانا خداوند (در قرآن كريم) ميفرمايد: وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى‏  إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى‏  وَ لَسَوْفَ يَرْضى‏، براى هيچ كس نزد او (يعنى نزد كسى كه در آيه پيش ستوده شده كه پرهيزكاريش بيش از ديگران و از آتش دوزخ دور است و بجهت پاكيزه ساختن نفس خود از بخل، مال خود را ميدهد و عطا ميكند) نعمت و حقى نباشد كه عطا و دادن مال بجهت اداء حق و پاداش آن باشد بلكه عطاء وى براى طلب رضايت پروردگار بزرگ خود باشد و البته بسبب اجر و پاداشى كه خداوند باو عطا ميفرمايد بزودى خوشنود ميگردد. اى پسر مسعود، هر گاه عملى كه از كارهاى نيك و طاعات است بجا مى‏آورى و بآن طاعت بجز قرب و رضايت خداوند چيز ديگرى قصد ميكنى و ميخواهى پس از خدا بواسطه آن عمل ثواب و اجرى را اميدوار مباش، زيرا خداوند ميفرمايد: فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً، و روز قيامت جهت كفار، ميزان و وسيله سنجشى بر پا ننمائيم (چون اعمال ايشان ارزشى ندارد و قابل سنجش نباشد). اى پسر مسعود، گناه را پيش ميانداز و در ارتكاب آن شتاب منما، و توبه را بتأخير ميانداز بلكه توبه را مقدم بدار و گناه را بعقب بيانداز (از نفس اماره و شيطان بسبب ارتكاب گناهان با عجله و شتاب پيروى مكن و با ياد خدا نمودن و ترس از عقوبت گناه شهوت را فرو نشان و از معاصى اجتناب نما و بتوبه و باز گشت بفرمانبردارى خدا شتاب كن) پس‏ همانا خداى تعالى در كتاب خود (قرآن كريم) ميفرمايد: بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ بلكه انسان اراده دارد و ميخواهد كه در آينده خود نيز گناه نمايد.

###موعظة رسول اللّه لابن مسعود

يا بن مسعود! إيّاك أن تسنّ سنّة بدعة، فانّ العبد إذا سنّ سنّة سيّئة لحقه وزرها و وزر من عمل بها، قال اللّه تعالى: وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ، و قال سبحانه: يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ. يا بن مسعود! لا تختر على ذكر اللّه شيئا فانّ اللّه يقول: وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ، و يقول: فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ، و يقول: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ، و يقول: ادْعُونِي‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ. يا بن مسعود! أنصف النّاس من نفسك و انصح الامّة و ارحمهم فاذا كنت كذلك و غضب اللّه على أهل بلدة [و] أنت فيها و أراد أن ينزل عليهم العذاب نظر إليك فرحمهم بك، يقول اللّه تعالى: وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ. يا بن مسعود! من اشتاق إلى الجنّة سارع إلى الخيرات، و من خاف النّار ترك الشّهوات و من ترقّب الموت أعرض عن اللّذات، و من زهد في الدّنيا هانت عليه المصيبات. يا بن مسعود! عليك بخشية اللّه تعالى و أداء الفرائض فانّه يقول: هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، و يقول: رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ‏ خَشِيَ رَبَّهُ. يا بن مسعود! إيّاك أن تدع طاعة اللّه و تقصد معصيته شفقة على أهلك لأنّ اللّه تعالى يقول: يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزِي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ. يا بن مسعود! إذا تلوت كتاب اللّه تعالى فأتيت على آية فيها أمر و نهى فردّدها نظرا و اعتبارا فيها و لا تسه عن ذلك، فانّ نهيه يدلّ على ترك المعاصى و أمره يدلّ على عمل البرّ و الصّلاح، فانّ اللّه تعالى يقول: فَكَيْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ. يا بن مسعود! لا تحقرنّ ذنبا و لا تصغرنّه و اجتنب الكبائر فانّ العبد إذا نظر يوم القيامة إلى ذنوبه دمعت عيناه قيحا و دما يقول اللّه تعالى: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً.

###موعظة رسول اللّه لابن مسعود

اى پسر مسعود، از احداث و برقرار نمودن طريقه و رويه ‏اى كه بدعت باشد بپرهيز و دورى نما (بدعت داخل نمودن چيزى است در دين كه از دين نباشد) زيرا بنده هر گاه طريقه و روش بدى را برقرار نمايد وزر و وبال آن و وزر و گناه كسى كه بآن عمل كند بر او خواهد بود، خداى تعالى (در قرآن كريم) فرموده: وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ، ما آنچه را كه مردم پيش فرستادند و آثارى را كه از ايشان بجاى مانده است نوشته و ثبت و ضبط خواهيم نمود. نيكوان رفتند و سنتها بماند - و ز لئيمان ظلم و بدعتها بماند . بعد از ايشان هر كه آيد در جهان -  از خلائق روى او باشد بدان‏ . رگ رگست اين آب شيرين و آب شور - در خلائق ميرود تا نفخ صور . و خداوند سبحان (در قرآن) فرموده: يُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ، روز قيامت انسان بآنچه كه پيش (از مردن) فرستاده و بآنچه كه از خود بجاى گذارده و بر قرار نموده خبر داده شود (كه مقصود آثار باقيه پس از مردن باشد مانند فرزند صالح و كتاب دينى و ساختن مسجد و پل و راه و احداث قنات و نهر و سنت و رويه نيك كه تا مردم از اين امور بهره‏مند شوند در نامه عملش جهت او اجر و ثواب نوشته شود، و مثل تأليف كتب ضاله و تأسيس مراكز فساد و منكرات و بدعت و طريقه بديكه برقرار نمايد و تا ضرر و زيان بمردم ميرساند در نامه عملش وزر و گناه براى او نوشته خواهد شد). اى پسر مسعود، چيزى را بر ذكر خدا ترجيح نداده و اختيار منما، زيرا خداوند (در قرآن كريم) ميفرمايد: وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ، همانا ذكر و ياد خدا نمودن بزرگتر و بالاتر از هر چيز است، و ميفرمايد: فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ مرا ياد كنيد تا من نيز شما را ياد نمايم و مرا سپاسگزارى كنيد و نعمتهاى مرا كفران ننمائيد، و ميفرمايد: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ‏ و چون بندگان من از تو در باره من پرسش كنند پس همانا من نزديكم، دعاى دعاكننده را اجابت ميكنم هر گاه مرا بخواند، و ميفرمايد: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ، مرا بخوانيد تا دعاى شما را مستجاب نمايم. اى پسر مسعود، با مردم با انصاف و عدل و داد رفتار نما و نسبت بمسلمانان دوستى كن و خيرخواه ايشان باش و بآنان عطوفت و مهربانى نما، پس چون چنين باشى و خداوند بر اهل شهرى كه تو در آن هستى غضب فرمايد و بخواهد كه بر ايشان عذاب نازل نمايد بتو توجه نموده و بواسطه تو بآنان ترحم فرمايد، خداى تعالى (در قرآن) ميفرمايد: وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ (و پروردگار تو چنين نيست كه اهل قريه و شهرها را بظلم و ستم هلاك نمايد در حالى كه آنها شايسته‏كنندگان خود و ديگران باشند). اى پسر مسعود، كسى كه ببهشت اشتياق و علاقه داشته باشد بكارهاى نيك پيشى گيرد و شتاب كند، و كسى كه از آتش دوزخ بترسد شهوتها (و خواسته‏هاى نفسانى حرام) را ترك ميكند و واميگذارد، و كسى كه بانتظار مرگ باشد (و آن را شهود كرده و آماده براى آنست) از لذتهاى حرام دورى نمايد، و كسى كه دنيا را واگذارد و از آن روى گرداند مصيبتها و گرفتاريها بر او آسان گردد. اى پسر مسعود، بر تو باد بترس و بيم داشتن از (نافرمانى) خداى تعالى و بانجام دادن واجبات، زيرا خداوند (در قرآن كريم) ميفرمايد: هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ خداوند سزاوار آنست كه از نافرمانيش پرهيز شود و سزاوار آنست كه گناهان بندگانش را بيامرزد، و ميفرمايد: رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ، خداوند از ايشان يعنى از پرهيزكاران خوشنود است و ايشان نيز از خدا خوشنود باشند و اين مقام براى كسى است كه از پروردگار خود بترسد. اى پسر مسعود، از واگذاردن طاعت و فرمانبردارى خداوند و قصد معصيت و نافرمانى او بجهت شفقت و مهربانى بخاندان خود دورى نما و بپرهيز، زيرا خداى تعالى (در قرآن كريم) ميفرمايد: يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ ... اى مردم از نافرمانى پروردگار خود بپرهيزيد، و بترسيد از روزى كه پدر از فرزندش چيزى از عذاب را بر طرف نميكند و باو سودى نميرساند و فرزند از پدرش نيز جلوگير چيزى از عذاب نباشد و بوى سودى نرساند، همانا وعده و نويدى كه خدا داده است حق است، پس البته زندگانى دنيا شما را فريب ندهد و البته شيطان فريبنده، شما را نفريبد. اى پسر مسعود، هر گاه كتاب خداى تعالى را تلاوت كنى و بآيه‏اى كه در آن امر و نهى باشد برخوردى پس آن آيه را بجهت توجه و عبرت گرفتن بآن تكرار نما و از آن غفلت مورز، زيرا نهى آن بر ترك معاصى و گناهان و امر آن بر انجام دادن كارهاى نيك و شايسته دلالت مينمايد، پس همانا خداى تعالى (در قرآن) ميفرمايد: فَكَيْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ، پس حال ايشان چگونه است هنگامى كه آنان را براى روز قيامت كه شك و شبهه‏ اى در آن نيست جمع سازيم و هر كسى را جزاى عملش بطور كامل و تمام داده شود و بايشان ظلم و ستمى نگردد. اى پسر مسعود، هيچ گناهى را ناچيز و كوچك مشمار و از گناهان بزرگ دورى نما پس همانا بنده روز قيامت چون بگناهانش نظر كند از چشمانش بجاى اشك چرك و خون ميريزد، خداى تعالى (در قرآن كريم) ميفرمايد: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً (روزى كه هر كسى آنچه را از خير و كارهاى نيك كه بجا آورده است نزد خود حاضر مييابد و آنچه از اعمال بد و زشت و گناهانى را كه انجام داده نيز حاضر ميبيند، دوست ميدارد و آرزو ميكند كه اى كاش ميان او و گناهانش مسافت دورى بود، يعنى اى كاش از آنها اجتناب مينمود و بعقوبت و سزاى آنها گرفتار نميشد).

 

###وصيّة أمير المؤمنين لكميل

الحديث 1423 وصيّة أمير المؤمنين عليه السّلام لكميل بن زياد النّخعي‏

في المجلّد السّابع عشر من البحار: باب «وصيّته (أي أمير- المؤمنين) عليه السّلام لكميل بن زياد النّخعي» (بشارة المصطفى) عن سعيد بن زيد بن أرطاة قال: لقيت كميل بن زياد و سألته عن فضل أمير المؤمنين عليّ بن أبيطالب عليه السّلام فقال: ألا اخبرك بوصيّة أوصاني بها خير لك من الدّنيا و ما فيها؟ فقلت: بلى، فقال: أوصاني يوما فقال لي يا كميل بن زياد! سمّ كلّ يوم باسم اللّه و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه، توكّل على اللّه و اذكرنا و سمّ بأسمائنا و صلّ علينا و استعذ باللّه و بنا و ادرأ بذلك على نفسك و ما تحوطه عنايتك تكف شرّ ذلك اليوم انشاء اللّه ... يا كميل! إذا أكلت الطّعام فسمّ باسم اللّه الّذي لا يضرّ مع اسمه داء و هو الشّفاء من جميع الأدواء ... يا كميل! صحّة الجسد من قلّة الطّعام و قلّة المآء. يا كميل! البركة في المال من ايتاء الزّكوة و مواساة المؤمنين و صلة الأقربين و هم الأقربون. يا كميل! زد قرابتك المؤمن على ما تعطي سواه من المؤمنين و كن بهم أرأف و عليهم أعطف و تصدّق على المساكين. يا كميل! لا تردّنّ سائلا و لو بشقّ تمرة أو من شطر عنب. يا كميل! إنّ الصّدقة تنمى عند اللّه. يا كميل! حسن خلق المؤمن من التواضع و جماله التّعفّف و شرفه الشّفقة و عزّه ترك القال و القيل. يا كميل! إيّاك و المرآء، فانّك تغرى بنفسك السّفهآء إذا فعلت و تفسد الإخاء. يا كميل! إذا جا دلت في اللّه تعالى فلا تخاطب إلّا من يشبه العقلاء و هذا قول ضرورة. يا كميل! في كلّ قوم صنف قوم أرفع من قوم و إيّاك و مناظرة الخسيس منهم و إذا سمّعوك فاحتمل و كن من الّذين وصفهم اللّه تعالى: وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً.

###وصيّة أمير المؤمنين لكميل

1423- در جلد هفدهم بحار: باب «وصيت امير المؤمنين عليه السّلام بكميل بن زياد نخعى» (از كتاب بشارة المصطفى) از سعيد بن زيد بن ارطاة روايت شده كه گفت كميل بن زياد را ملاقات كردم و از او از فضيلت حضرت امير المؤمنين على بن ابى طالب عليهما السّلام سؤال نمودم، پس كميل گفت آيا تو را خبر ندهم و آگاه نسازم از سفارشى كه امير المؤمنين (ع) مرا بآن سفارش فرمود كه براى تو از دنيا و آنچه در آنست بهتر است، گفتم آرى (مرا خبر ده) پس كميل گفت: روزى آن حضرت بمن سفارش نمود و فرمود: اى كميل بن زياد، هر روز «بسم اللَّه و لا حول و لا قوة الا باللَّه» را بگو و بر خدا توكل نما و ما را ياد كن و نامهاى ما را ببر و بر ما صلوات بفرست و (از شرور) بخدا پناه ببر و ما را شفيع خود ساز و بوسيله اين امور شرور و زيانها را از خود و بستگانت دور و بر طرف نما تا ان شاء اللَّه از شر آن روز محفوظ و سالم بمانى. اى كميل، هنگامى كه غذا ميخورى پس نام خدا را ببر كه با نام او هيچ درد و مرضى زيان نميرساند و نام خدا بردن موجب شفا يافتن از تمامى دردها باشد (بر حسب ظاهر مراد گفتن بسم اللَّه الرحمن الرحيم است). اى كميل، سلامتى بدن (و مزاج) از كم خوردن غذا و آب باشد. اى كميل، بركت در مال از دادن زكاة و مواسات با مؤمنين و احسان و نيكى نمودن بخويشاوندان است.

اى كميل، عطا و بخشش نسبت بخويشان مؤمن خود را بر عطائى كه بديگر مؤمنان ميكنى بيفزا و نسبت بايشان رؤف و مهربانتر باش و بمساكين و بينوايان صدقه بده. اى كميل، هيچ سائلى را هرگز رد مكن گرچه بدادن نصف خرما يا مقدار كمى انگور باشد. اى كميل، همانا صدقه نزد خداوند نمو و افزايش پيدا ميكند. اى كميل، نيكى اخلاق مؤمن از فروتنى باشد، و جمال و زيبائيش عفت‏ورزيدن است، شرافت و بزرگيش شفقت و مهربانى نمودن است، و عزت او در واگذاشتن مجادله و نزاع است. اى كميل، از مجادله و نزاع كردن بپرهيز و دورى نما، زيرا هر گاه چنين كنى سبك عقلان را بر خود مسلط نمائى و برادرى را فاسد و تباه ميسازى (از ميان ميبرى).

اى كميل، هر گاه در راه خداى تعالى مجادله نمودى پس طرف خطاب خود قرار مده جز كسى را كه بعقلا و خردمندان شباهت داشته باشد و اين مجادله هنگام ضرورت و ناچارى است. اى كميل، در هر قومى عده‏اى در خردمندى از ديگران برتر و بالاترند، و از مجادله با اشخاص پست ايشان بپرهيز و دورى نما، و هر گاه از سخنان زشت جاهلانه خود (در باره تو بگويند و) بتو بشنوانند پس تحمل نما و از كسانى باش كه خداى تعالى (در قرآن) ايشان را توصيف فرموده: وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (و هنگامى كه نادانان با سخنان جاهلانه خود، بندگان حقيقى خدا را مورد خطاب قرار دهند و كلمات زشتى بايشان بگويند آنان سخنانى در جواب گويند كه بوسيله آن از شرور ايشان سالم بمانند و در آن تجاوز و گناهى نباشد).

###وصيّة أمير المؤمنين لكميل

يا كميل! قل الحقّ علي كلّ حال و وازر المتّقين و اهجر الفاسقين. يا كميل! جانب المنافقين و لا تصاحب الخائنين. يا كميل! إيّاك و تطرّق أبواب الظّالمين و لا تخالط [و الاختلاط] بهم و الاكتساب منهم و إيّاك أن تطيعهم أو تشهد في مجالسهم بما يسخط اللّه عليك. يا كميل! إذا اضطررت إلى حضورهم فداوم ذكر اللّه تعالى و توكّل عليه و استعذ باللّه من شرّهم و اطرق عنهم و انكر بقلبك فعلهم و اجهر بتعظيم اللّه تعالي لتسمعهم فانّهم يها بوك و تكفى شرّهم. يا كميل! لا ترى النّاس افتقارك و اضطرارك و اصبر عليه احتسابا بعزّ و تستّر. يا كميل! لا بأس بأن تعلم أخاك سرّك. يا كميل! و من أخوك؟ أخوك الّذي لا يخذلك عند الشدّة و لا يقعد عنك عند الجريرة و لا يخدعك حين تسئله و لا يتركك و أمرك حين تعلمه فان كان مميلا أصلحه. يا كميل! إن لم تجب أخاك فلست أخاه. يا كميل! المؤمن من قال بقولنا فمن تخلّف عنّا قصرعنّا و من قصر عنّا لم يلحق بنا و من لم يكن معنا ففي الدّرك الأسفل من النّار. يا كميل! قل عند كلّ شدّة: «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العليّ العظيم» تكفها، و قل عند كلّ نعمة: «الحمد للّه» تزاد منها و إذا ابطأت الأرزاق عليك فاستغفر اللّه يوسّع عليك فيها. يا كميل! إذا وسوس الشيطان في صدرك فقل: «أعوذ باللّه القويّ من الشيطان الغويّ و أعوذ بمحمّد الرّضي من شرّ ما قدرّ و قضى و أعوذ باله النّاس من شرّ الجنّة و النّاس أجمعين» و سلّم تكفى مؤنة إبليس و الشّياطين معه و لو أنّهم كلّهم ابالسة مثله. يا كميل! إنّ الأرض مملوّة من فخاخهم، فلن ينجو منها إلّا من تشبّث بنا و قد أعلمك اللّه إنّه لن ينجو منها إلّا عباده و عباده أولياؤنا. يا كميل! إنّه لا تخلو من نعمة للّه عز و جل عندك و عافية فلا تخل من تحميده و تمجيده و تسبيحه و تقديسه و شكره و ذكره على كلّ حال. يا كميل! انظر فيم تصلّي و على ما تصلّي إن لم تكن من وجهه و حلّه فلا قبول. يا كميل! إنّ اللّسان يبوح من القلب و القلب يقوم بالغذاء فانظر فيما تغذي قلبك و جسمك، فان لم يكن ذلك حلالا لم يقبل اللّه تعالى تسبيحك و لا شكرك.

###وصيّة أمير المؤمنين لكميل

اى كميل، بر هر حال كه هستى حق را بگو (و آن را پنهان مدار) و پرهيزكاران را يارى و كمك نما و از گناهكاران كناره‏گيرى كن. اى كميل، از منافقين دورى بنما و با خيانتكاران رفاقت و همراهى منما. اى كميل، از راه يافتن بدرب خانه‏هاى ستمكاران و از آميزش با ايشان و از اكتساب‏ و طلب نمودن چيزى از آنان بپرهيز و از اطاعت و فرمانبرى يا حضور در مجالس (معصيت) ايشان بجهت آنچه كه خدا را بر تو بخشم در آورد دورى نما. اى كميل، هر گاه بحضور نزد ايشان (يعنى ستمگران) مضطر و ناچار گشتى پس بذكر خدا مداومت نما و بر او توكل كن و از شر آنان بخدا پناه ببر و سر خود را بزير افكن و با ايشان سخن مگو و كارهاى ناشايسته آنان را بقلب خود زشت و ناپسند بشمار و بتعظيم خداى تعالى (بواسطه گفتن اذكارى كه بر عظمت و جلال او دلالت دارد) صداى خود را بلند نما تا بايشان بشنوانى كه در اين صورت از تو بيمناك گردند و از شر آنان كفايت شوى (خداوند شرشان را از تو بر طرف فرمايد). اى كميل، مردم را بفقر و نيازمندى و بيچارگى خود آگاه مساز و بجهت خوشنودى خداوند و طلب اجر و ثواب بر آن فقر، صبر و شكيبائى نما كه عزت و آبرومندى و پوشيده ماندن حالت را حفظ خواهى نمود. اى كميل، در آگاه ساختن برادر دينيت بسر و امور پنهانى خود باكى نباشد. اى كميل، برادر تو كدام كس است؟ برادر تو آن كسى است كه نزد شدت و سختى تو را خوار نگرداند (و ياريت بنمايد) و نزد تعلق جرم و جريمه در باره تو كوتاهى ننمايد و هنگامى كه حاجتى از او در خواست كنى با تو خدعه و مكر ننمايد و تو را فريب ندهد و چون او را بگرفتارى خود آگاه سازى تو را با آن گرفتارى وانگذارد، بلكه اگر ثروت و مالى دارد آن گرفتارى را بمال خود اصلاح و بر طرف نمايد. اى كميل، اگر برادر دينى خود را اجابت نكنى (و حاجت و درخواست او برنياورى) پس برادر وى نخواهى بود. اى كميل، مؤمن آن كسى است كه گفتار ما را بگويد (و بآن عمل نمايد) پس كسى كه از ما تخلف ورزد از ما بازماند (و بما نرسد) و كسى كه از ما باز ماند پيوسته بما نشود و كسى كه بما پيوسته نگردد پس در طبقه زيرين از آتش جهنم خواهد بود. اى كميل، نزد هر شدت (و امر سختى) لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم‏ را بگو تا از آن گرفتارى كفايت شوى (خداوند آن را بر طرف فرمايد) و نزد هر نعمتى الحمد للَّه بگو تا از آن نعمت بر تو زياد شود، و هر گاه رسيدن روزيت بتاخير افتاد پس از (خداوند جهت گناهانت) طلب آمرزش نما تا در روزى بر تو گشايش شود (و روزيت برسد). اى كميل، هر گاه شيطان در سينه و قلب تو وسوسه و افكار و خيالات بدى افكند پس بگو: اعوذ باللَّه القوى (تا آخر دعا كه در قسمت عربى است، يعنى پناه ميبرم بخداوند صاحب قدرت و قوت از شيطان گمراه، و پناه ميبرم بمحمد (ص) كه خدا از او خوشنود است از شر آنچه كه مقدر گشته و بآن حكم شده، و پناه ميبرم بآفريننده مردم از شر تمام جنيان و مردمان) و بر پيغمبر درود بفرست تا از شر و مزاحمت ابليس و شياطينى كه با او هستند كفايت شوى گرچه تمام آن شياطين كه با او هستند در شيطنت و مزاحمت مانند وى باشند. اى كميل، همانا زمين از دامهاى شياطين پر است و از آن دامها هيچ كس نجات نيابد جز كسى كه بذيل عنايت ما خاندان رسالت چنگ زند، و خداوند تو را دانا و آگاه ساخته كه از آن دامها جز بندگانش نجات نيابد و بندگان او دوستان ما هستند. اى كميل، هيچ زمانى نيست كه تو از نعمت‏هاى خداى با عزت و جلال و عافيت از گرفتارى و بيماريها كه بتو عطا فرموده تهى دست و بى‏بهره باشى، پس تو نيز از حمد و تمجيد و تسبيح و تقديس و شكر و ذكر خداوند در هيچ حالى دست برمدار و فارغ مباش. اى كميل، هر گاه ميخواهى نماز بخوانى توجه نما كه در چه لباس و بر چه مكانى نماز ميخوانى كه اگر از راه حلال نباشد قبول نيست. اى كميل، همانا زبان مترجم و اظهاركننده است نسبت بآنچه كه در قلب خطور ميكند و قلب بقوت غذا و طعام پايدار و باقى باشد، پس توجه نما و بنگر كه بچه چيز قلب و جسم خود را غذا ميدهى كه اگر آن غذا حلال نباشد خداى تعالى تسبيح و شكر (و عبادات) تو را قبول نفرمايد.

###الغضب‏

الحديث 1424 الغضب‏

في مجموعة الورّام: باب «الغضب» قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إذا جمع الخلائق يوم القيامة نادى مناد أين أهل الفضل؟ فيقوم اناس و هم يسير فينطلقون سراعا إلى الجنّة، فتلقّاهم الملائكة فيقولون: إنّا نراكم سراعا إلى الجنّة، فيقولون: نحن أهل الفضل، فيقولون: ما كان فضلكم؟ فيقولون، كنّا إذا ظلمنا غفرنا و إذا اسي‏ء إلينا عفونا و إذا جهل علينا حلمنا، فيقال لهم: ادخلوا الجنّة فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ.

###الغضب‏

1424- در مجموعه ورام: باب «غضب» از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: روز قيامت هنگامى كه خلائق جمع شوند منادى (فرشته اى از جانب خداوند) ندا كند كه اهل فضل و بخشش كجا هستند، پس مردمانى بپا خيزند كه عدد ايشان كم است و بسرعت بطرف بهشت رهسپار شوند، پس فرشتگان آنان را ملاقات نمايند و گويند ما شما را مى‏بينيم كه بسرعت بطرف بهشت ميرويد، ميگويند ما اهل فضل و بخششيم، فرشتگان گويند فضل و بخشش شما چه بوده؟ گويند: ما چنان بوديم كه هر گاه بما ظلم و ستم ميشد مى‏بخشيديم و چون نسبت بما بدى ميشد عفو و گذشت مينموديم و هر گاه در باره ما بجهل و نادانى رفتار ميشد حلم و بردبارى ميورزيديم، پس بايشان گفته مى‏شود (ملائكه گويند) داخل بهشت شويد كه اجر و پاداش آنان كه بوظائف دينى خود عمل نمودند نيكو خواهد بود.

###ذمّ الدنيا

الحديث 1425 ذمّ الدنيا

و فيه أيضا: باب «ذمّ الدنيا» عن أنس قال: خرج رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ذات يوم على أصحابه فقال: منكم من يريد أن يذهب اللّه عنه العمى و يجعله بصيرا، ألا إنّه من رغب في الدّنيا و طال أمله فيها أعمى اللّه قلبه على قدر ذلك، و من زهد في الدّنيا و قصر أمله فيها أعطاه اللّه علما بغير تعلّم و هدى بغير هداية، ألا إنّه سيكون بعدي قوم لا يستقيم لهم الملك إلّا بالقتل و التّجبّر، و لا الغنى إلّا بالفخر و البخل، و لا المحبّة إلّا باتّباع الهوى، ألا فمن أدرك ذلك الزّمان منكم فصبر على الفقر و هو يقدر على الغنى و صبر على البغضآء و هو يقدر على المحبّة و صبر على الذّلّ و هو يقدر على العزّ لا يريد بذلك إلّا وجه اللّه أعطاه اللّه ثواب خمسين صدّيقا.

###ذمّ الدنيا

1425- و نيز در همان كتاب: باب «ذم دنيا» از انس روايت شده كه روزى رسول خدا (ص) بر اصحابش وارد شد و فرمود: كسانى از شما هستند كه ميخواهند خداوند كورى (قلب) را از ايشان بر طرف سازد و بيناشان گرداند، آگاه باشيد كسى كه بدنيا ميل و رغبت نمايد و آرزويش در آن طولانى و دراز گردد خداوند قلب او را بهمان مقدار علاقه‏منديش كور گرداند، و كسى كه از (آلايش حرام) دنيا روى گرداند و كنارگيرى كند و آرزويش را در آن كوتاه نمايد خداوند باو علم و دانش و هدايت براه حق عطا فرمايد كه بدون معلم و راهنماى بشرى باشد، آگاه باشيد كه بزودى قومى پس از من باشند كه ملك و سلطنت براى آنان برقرار نشود جز بكشتن (بيگناهان) و بظلم و تكبر، و بينيازى و ثروت برقرار نشود مگر بسبب فخر نمودن و بخل‏ورزيدن، و دوستى يافت نشود جز بپيروى از هوى و هوس، آگاه باشيد هر كس از شما آن زمان را درك كند و بر فقر و نيازمندى صبر نمايد در حالى كه بر تحصيل ثروت قدرت دارد، و بر دشمنى نمودن اهل دنيا نسبت باو شكيبائى ورزد با اينكه (بوسيله پيروى از ايشان در هوسرانى) ميتواند محبت آنان را نسبت بخود جلب نمايد، و بر ذلت و خوارى (نزد علاقه‏مندان بدنيا) صبر كند در حالى كه قدرت بر تحصيل عزت و آبرومندى دارد و در صبر و شكيبائيش جز قرب و خوشنودى خدا را نخواهد خداوند ثواب عبادت پنجاه صديق را باو عطا فرمايد (صديق كسى است كه قولا و عملا پيغمبر عصر خود را تصديق نمايد).

###صفة العلماء

الحديث 1426 صفة العلماء

في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلماء» عن معاوية بن وهب قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: اطلبوا العلم و تزيّنوا معه بالحلم و الوقار، و تواضعوا لمن تعلّمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم و لا تكونوا علمآء جبّارين فيذهب باطلكم بحقّكم.

###صفة العلماء

1426- در كافى: (كتاب فضل علم) باب «صفت علماء» از معاوية بن وهب روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: دانش را طلب نمائيد و خود را با آن دانش بسبب حلم و بردبارى و وقار زينت دهيد، و نسبت بكسى كه علم را باو مى‏آموزيد فروتنى كنيد و نيز جهت آن كسى كه از او دانش را طلب ميكنيد تواضع نمائيد، و دانشمندان سركش و متكبر نباشيد كه باطل شما حق شما را از بين ميبرد (يعنى تكبرورزيدن شما موجب اعراض مردم از علم و دانش شما گردد). اى بسا عالم ز دانش بى‏نصيب - حافظ علمست و آنگه بى‏حسيب‏ . طالب حيرانى خلقان شده - دست طمع اندر الوهيت زده‏ . دم  بجنباند ز استدلال و مكر -  تا كه حيران گردد از وى زيد و بكر . تا بحيله جالب دلها شود - تا بافسون مالك دنيا شود . حيله آموزان جگرها سوخته - فعلها و مكرها آموخته‏ . مر تو را اين حكمت و فضل و هنر -  نيست حاصل جز وبال و دردسر . پس چرا علمى بياموزى بخلق - كت ببايد سينه از وى پاك كرد . گر تو خواهى كت شقاوت كم شود -  جهد كن تا از تو حكمت كم شود . حكمتى كز طبع زايد و ز خيال - حكمتى بى‏نور فيض ذى الجلال‏ .

###تحريم التكبّر

الحديث 1427 تحريم التكبّر

في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «تحريم التكبّر» عن ابن بكير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: كان لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ناقة لا تسبق فسابق أعرابيا بناقته فسبقها فاكتأب لذلك المسلمون، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّها ترفّعت و حقّ على اللّه أن لا يرتفع شي‏ء إلّا وضعه اللّه.

###تحريم التكبّر

1427- در وسائل: (كتاب جهاد) باب «تحريم تكبر» از ابن بكير از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: براى رسول خدا (ص) شترى بود كه شتر ديگر بر آن پيشى نميگرفت، پس حضرت با يك عرب بيابانى كه شترى داشت مسابقه گذارد و آن عرب در شتر دوانى بر حضرت پيشى گرفت و مسلمانان بدان جهت غمگين شدند، پس رسول خدا (ص) فرمود: همانا آن شتر (يعنى شتر من) بر جمله‏اى از شتران برترى جسته، و بر خداوند سزاوار است كه هيچ چيز برترى نجويد جز آنكه خدا آن را پست نمايد.

###إكرام القرآن واهلبیت

الحديث 1428 وجوب إكرام القرآن و تحريم إهانته‏

و فيه أيضا: (كتاب الصّلوة) باب «وجوب إكرام القرآن و تحريم إهانته» عن أبي الجارود قال: قال أبو جعفر عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أنا أوّل‏ وافد على العزيز الجبّار يوم القيامة و كتابه و أهل بيتي ثمّ امّتي، ثم أسئلهم ما فعلتم بكتاب اللّه و أهل بيتي.

###إكرام القرآن واهلبیت

1428- و نيز در همان كتاب: (كتاب صلاة) باب «وجوب اكرام قرآن و تحريم اهانت آن» از ابى الجارود روايت شده كه حضرت باقر (ع) فرمود كه رسول خدا (ص) فرمود: نخستين كسى كه روز قيامت بر خداى عزيز جبار وارد شود من و كتاب خدا و اهل بيت من سپس امت من باشند، پس از امت خود پرسش ميكنم كه با كتاب خدا و اهل بيت من چگونه رفتار نموديد.

###إكرام القرآن

الحديث 1429 وجوب إكرام القرآن و تحريم إهانته‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (الفضل بن حسن الطبرسي في مجمع البيان) عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله انّه قال: من قرأ القرآن فظنّ أنّ أحدا اعطى أفضل ممّا اعطى فقد حقّر ما عظّم اللّه و عظّم ما حقّر اللّه.

###إكرام القرآن

1429- و نيز در همان كتاب و باب: از فضل بن حسن طبرسى در مجمع البيان از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه قرآن را بخواند و گمان كند كه چيزى برتر از آنچه كه باو عطا شده بكسى داده شده است پس البته آنچه را كه خداوند بزرگ داشته كوچك شمرده و چيزى را كه خدا كوچك داشته بزرگ شمرده است.

###طول الأمل

الحديث 1430 بيان ذمّ طول الأمل و فضيلة قصره‏

في مجموعة الورّام: (بيان ذمّ طول الأمل و فضيلة قصره) قال أبو سعيد الخدري: إشترى اسامة بن زيد وليدة بمائة دينار إلى شهر، فسمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: ألا تعجبون من اسامة المشتري إلى شهر؟ إنّ اسامة بن زيد لطويل الأمل، و الّذي نفسي بيده ما طرفت عيناى إلّا ظننت أنّ شفراى لا يلتقيان حتّى يقبض اللّه روحي، و لا رفعت طرفي فظننت أنّي واضعه حتّى اقبض، و لا لقمت لقمة إلّا ظننت أنّي لا أسيغها حتّى اغصّ بها، ثمّ قال: يا بني آدم! إن كنتم‏ تعقلون فعدّوا أنفسكم من الموتى، فوا الّذي نفسي بيده إنّما توعدون لات و ما أنتم بمعجزين.

###طول الأمل

1430- در مجموعه ورام: در بيان «ذم طول آرزو و فضيلت كوتاهى آن» از ابو سعيد خدرى نقل شده كه گفت اسامة بن زيد كنيزكى را خريدارى نمود بصد دينار كه آن را تا يكماه بپردازد، پس از رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: آيا از اسامه تعجب نميكنيد كه چيزى را خريدارى نموده ببهائى كه تا يكماه بدهد، همانا اسامة بن زيد آرزويش طولانى و دراز است، قسم بآن كسى كه جان من بدست قدرت اوست، چشمان من بچيزى باز نشد مگر آنكه گمان بردم كه دو پلك چشمانم بيكديگر نميرسد تا آنكه خداوند روح و جان مرا قبض ميفرمايد، و چشم خود را از چيزى بر نداشتم كه گمان داشته باشم كه من چشم خود را بر آن مى‏نهم و بآن نظر ميكنم تا جانم تسليم و گرفته شود، و لقمه‏اى را بدهان خود ننهادم جز آنكه گمان كردم كه آن را فرو نميبرم تا آنكه بواسطه گلويم گرفته شود و جان بسپارم، سپس فرمود: اى فرزندان آدم، اگر شما عاقل و خردمند هستيد پس‏ خودتان را از اموات بشماريد (و بفكر مرگ و آماده ساختن زاد و توشه آخرت باشيد) پس سوگند بآن كسى كه جان من در دست قدرت اوست همانا آنچه كه وعده و نويد داده مى‏شود بشما البته خواهد آمد و شما مانع و جلوگير از آنچه خداوند بخواهد نباشيد.

###دعاء بالمأثور لمن سافر

الحديث 1431 استحباب الدّعاء بالمأثور لمن سافر وحده‏

في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «استحباب الدّعاء بالمأثور لمن سافر وحده» عن عيسى بن عبد اللّه القمّي، عن أبي عبد اللّه في حديث قال: و من يخرج في سفر وحده فليقل: ما شاء اللّه لا حول و لا قوّة إلّا باللّه، اللّهمّ آنس وحشتي و أعنّي على وحدتي و أدّ غيبتي‏.

###دعاء بالمأثور لمن سافر

1431- در وسائل: (كتاب حج) باب «استحباب خواندن دعاهاى وارده براى كسى كه تنها مسافرت كند» از عيسى بن عبد اللَّه قمى از حضرت صادق (ع) در ضمن حديثى روايت شده كه فرمود: و كسى كه (از شهر خود) بتنهائى بسفرى بيرون رود پس بايد بگويد: ما شاء اللَّه لا حول و لا قوة الا باللَّه، اللهم آنس وحشتى و اعنى على وحدتى و أد غيبتى.

###ولاية الأئمّة

الحديث 1432 بطلان العبادة بدون ولاية الأئمّة

و فيه أيضا: (كتاب الطّهارة) باب «بطلان العبادة بدون ولاية الأئمّة» عن أبي حمزة الثمالي قال: قال لنا عليّ بن الحسين عليه السّلام: أىّ البقاع أفضل؟ فقلنا اللّه و رسوله و ابن رسوله أعلم، فقال: أفضل البقاع لنا ما بين الرّكن و المقام، و لو أنّ رجلا عمّر ما عمّر نوح في قومه أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً يصوم النّهار و يقوم اللّيل في ذلك المكان ثمّ لقى اللّه بغير ولايتنا لم ينفعه ذلك شيئا.

###ولاية الأئمّة

1432- و نيز در همان كتاب: (كتاب طهارت) باب «بطلان عبادت بدون ولايت ائمه» از ابى حمزه ثمالى روايت شده كه گفت حضرت زين العابدين (ع) بما فرمود: كدام يك از بقعه‏ها و مكانها برتر است؟ پس عرضكرديم خدا و رسول و فرزند رسول او داناترند، حضرت فرمود: برترين بقعه و مكانها براى ما، ما بين ركن و مقام است، و اگر مردى بمقدارى كه حضرت نوح (ع) در ميان قومش عمر كرد كه (مطابق قرآن) نهصد و پنجاه سال بوده عمر نمايد و زنده بماند و در اين مدت هميشه روز را روزه بگيرد و شب را بعبادت در آن مكان (در ميان ركن و مقام) بپاخيزد، سپس بدون اعتقاد بولايت و امامت ما خداوند را ملاقات كند (و بميرد) آن عبادات بسيار هيچ گونه سودى باو نخواهد رساند (زيرا عباداتى كه بدستور خدا و رسول و ائمه طاهرين عليهم السّلام كه واسطه تبليغ احكام و صاحب ولايت كليه هستند نباشد ابدا ارزشى ندارد).

###حب علي ع

الحديث 1433 حب علي ع‏

في أمالي الطّوسي: (الجزء الخامس) عن حنّان بن سدير، عن أبي جعفر محمّد بن عليّ الباقر عليهما السّلام قال: ما ثبت اللّه تعالى حبّ عليّ في قلب أحد فزلّت له قدم إلّا ثبتت له قدم اخرى.

###حب علي ع

1433- در امالى طوسى: (جزء پنجم) از حنان بن سدير از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: خداى تعالى محبت و دوستى على (ع) را در قلب هيچ كس ثابت و برقرار نفرموده كه چون يك قدم و پايش بلغزد مگر آنكه پاى ديگرش ثابت و برقرار بماند.

###فضائل سلمان ره

الحديث 1434 فضائل سلمان ره‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن منصور بن زبرج قال: قلت لأبي عبد اللّه الصّادق عليه السّلام: ما أكثر ما أسمع منك يا سيّدي ذكر سلمان الفارسي؟ فقال: لا تقل الفارسي و لكن قل سلمان المحمّدي، أتدري ما كثرة ذكري له؟ قلت: لا، قال: لثلاث خلال: أحدها ايثاره هوى أمير المؤمنين عليه السّلام على هوى نفسه، و الثّانية حبّه للفقراء و اختياره إيّاهم على أهل الثّروة و العدد، و الثالثة حبّه للعلم و العلمآء، إنّ سلمان كان عبدا صالحا حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.

###فضائل سلمان ره

1434- و نيز در همان كتاب و جزء: از منصور بن زبرج روايت شده كه گفت بحضرت صادق (ع) عرضكردم اى سيد و آقاى من، چه بسيار از شما ذكر سلمان فارسى را ميشنوم پس حضرت فرمود: سلمان فارسى مگو بلكه سلمان محمدى بگو، آيا ميدانى جهت اينكه من او را بسيار ياد ميكنم چيست؟ راوى گويد عرض كردم نه، فرمود: براى سه خصلت است (كه در او بوده) يكى از آنها اختيار نمودن او ميل امير المؤمنين (ع) را بر ميل خودش، و دوم محبت و دوستى او نسبت بفقرا و نيازمندان و برگزيدن وى ايشان را بر ثروتمندان و صاحبان اتباع، سوم دوست داشتن او علم و دانش و دانشمندان را، همانا سلمان بنده شايسته گرونده بحق و مسلمان كامل بوده و از مشركين نبوده است.

###مواعظ جعفر بن محمّد

الحديث 1435 مواعظ أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام لمواليه‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن بكر بن محمّد، عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: سمعته يقول لخثيمة: يا خثيمة! إقرأ موالينا السّلام و اوصهم بتقوى اللّه العظيم و أن يشهد أحياؤهم جنائز موتاهم و أن يتلاقوا في‏ بيوتهم فانّ لقياهم حياة أمرنا، قال: ثمّ رفع يده عليه السّلام فقال: رحم اللّه من أحيا أمرنا.

###مواعظ جعفر بن محمّد

1435- و نيز در همان كتاب و جزء: از بكر بن محمد روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه بخثيمه ميفرمود: اى خثيمه، بدوستان ما سلام برسان و ايشان را بپرهيزكارى از نافرمانى خداى بزرگ و بحاضر شدن زندگان آنان بجنازه‏هاى مردگانشان (بجهت تشييع) و بملاقات و ديدار يك ديگر رفتن در خانه‏هاشان سفارش نما، پس همانا ملاقات ايشان موجب زنده داشتن امر ما خواهد شد (مقام ولايت و مناقب و فضائل و احاديث خاندان‏ رسالت ذكر و گفتگو شود و زنده گردد) سپس حضرت دست مبارك خود را بجانب آسمان بلند كرد و فرمود: خدا رحمت كند كسى را كه امر ما را زنده گرداند.

###فضل المساجد

الحديث 1436 فضل المساجد

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أبي هريرة قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: المساجد سوق من أسواق الاخرة، قراها المغفرة و تحفتها الجنّة.

###فضل المساجد

1436- و نيز در همان كتاب و جزء: از ابى هريره روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: مسجدها بازارى از بازارهاى آخرت است كه پذيرائى آنها آمرزش و تحفه آنها بهشت است (در مساجد متاع و زاد و توشه جهت آخرت آماده شود و خداوند از واردين بآمرزش پذيرائى نموده و بهشت را بعنوان تحفه عطا فرمايد).

###الذّنوب

الحديث 1437 الذّنوب‏

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «الذّنوب» عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: [قال‏] ما من عبد إلّا و في قلبه نكتة بيضاء، فاذا أذنب ذنبا خرج في النكتة سوداء، فان تاب ذهب ذلك السواد و إن تمادى في الذّنوب زاد ذلك السواد حتّى يغطّى البياض، فاذا تغطىّ البياض لم يرجع صاحبه إلى خير أبدا و هو قول اللّه عزّ و جلّ: كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ.

###الذّنوب

1437- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «ذنوب» از زراره از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ بنده ‏اى نيست جز آنكه در قلب او نقطه سفيدى باشد، پس چون مرتكب گناهى شود در آن نقطه سفيد نقطه سياهى پديدار شود، پس اگر (از آن گناه) توبه كند آن سياهى از بين ميرود و اگر در گناهان فرو رود آن سياهى زياد گردد تا آن سفيدى را بپوشاند، پس چون آن سفيدى بكلى پوشيده شود صاحب آن قلب بعمل خير و نيك هرگز باز نگردد، و اين فرموده خداى با عزت و جلال (در قرآن كريم) است: كَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (نه چنين است بلكه علاقه و محبت آن گناهانى كه مرتكب گشته ‏اند بر قلب‏هاى ايشان غلبه نموده و از اثر كردن مواعظ و نصايح حاجب و مانع گشته).

بيان: نقطه بيضاء، استعداد و آمادگى قلب براى تأثر و قبول مواعظ است، و چون انسان معصيتى انجام دهد و قلبش از لذت آن گناه متأثر گردد ميل بسنخ آن معصيت كند و نافرمان خداوند شود، و هر چند در لذت معاصى فرو رود تمايلش بشهوات زياد گردد تا حدى كه ديگر رجوع بفرمانبردارى خدا و خود دارى از شهوات نتواند نمود و بكلى از دستورات الهيه سرپيچى كرده و منحرف گردد و مواعظ در او اثر ننمايد. بيدل گمان مبر كه نصيحت كند قبول - من گوش استماع ندارم لمن تقول‏ .

###الشّكر

الحديث 1438 الشّكر

في المجلّد الخامس عشر من البحار: باب «الشّكر». (العيون) عن عبد العظيم الحسنى، عن أبي جعفر الثّاني، عن آبائه عليهم السّلام قال: و دعا سلمان أباذر رحمة اللّه عليهما ذات يوم إلى ضيافته فقدم إليه من جرابه كسرا يابسة و بلّها من ركوته، فقال أبوذر: ما أطيب هذا الخبز لو كان معه ملح، فقام سلمان و خرج فرهن ركوته بملح و حمله إليه، فجعل أبوذر يأكل ذلك الخبز و يذرّ عليه ذلك الملح و يقول: الحمد للّه الّذي رزقنا هذه القناعة، فقال سلمان: لو كانت قناعة لم تكن ركوتي مرهونة.

###الشّكر

1438- در جلد پانزدهم بحار: باب «شكر» از كتاب عيون اخبار الرضا (ع) از عبد العظيم حسنى (ع) از حضرت جواد از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: روزى سلمان ابو ذر را كه رحمت خدا بآنان باد بمهمانى خود خواند، پس از انبانش پاره‏هاى نان خشكى نزد او آورد و از آب كوزه‏اش آنها را تر كرد، پس ابو ذر گفت اين نان بسيار نيكو است اگر با آن نمكى بود، پس سلمان برخاست و از خانه بيرون رفت و كوزه خود را در مقابل نمكى كه خريدارى نمود گرو گذارد و نمك را نزد ابو ذر آورد پس ابو ذر از آن نان ميخورد و از آن نمك بر نانها ميپاشيد و ميگفت حمد و سپاس مختص آن خدائيست كه اين درجه از قناعت را روزى ما گردانيد و بما عطا فرمود، پس سلمان گفت اگر قناعتى بود كوزه من بگرو نميرفت.

###الشّكر

الحديث 1439 في الشّكر

و فيه أيضا: في ذلك الباب (أمالي الطّوسي) عن ابن عيينة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما من عبد إلّا و للّه عليه حجّة إمّا في ذنب اقترفه و إمّا في نعمة قصّر عن شكرها.

###الشّكر

1439- و نيز در همان كتاب و باب: از كتاب امالى طوسى از ابن عيينه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ بنده‏اى نيست جز آنكه براى خداوند حجت و دليلى (جهت تقصير در وظيفه عبوديت و استحقاق عقوبت) بر او هست، يا در گناهى كه مرتكب آن گشته و يا در نعمتى كه (خدا بوى عطا فرموده و او) از شكر و سپاسگزاريش كوتاهى نموده.

###حب الدّنيا و ذمّها

الحديث 1440 حبّ الدّنيا و ذمّها

و فيه أيضا: باب «حبّ الدّنيا و ذمّها» (العيون) عن الرّضا، عن آبائه، عن الحسين بن عليّ عليهم السّلام أنّه قال: وجد لوح تحت حائط مدينة من المدائن‏ فيه مكتوب: أنا اللّه لا إله إلّا أنا و محمّد نبيّي، عجبت لمن أيقن بالموت كيف يفرح و عجبت لمن أيقن بالقدر كيف يحزن، و عجبت لمن اختبر الدّنيا كيف يطمئنّ إليها، و عجبت لمن أيقن بالحساب كيف يذنب.

###حب الدّنيا و ذمّها

1440- و نيز در همان كتاب: باب «حب دنيا و ذم آن» از كتاب عيون اخبار الرضا از حضرت رضا (ع) از پدران گراميش از حسين بن على عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: لوحى پديدار شد كه زير ديوار شهرى از شهرها بود و در آن (عبارتى كه معنايش‏ اينست) نوشته بود: منم خداوندى كه بجز من خدا و معبود بحقى نيست و محمد (ص) پيغمبر من است، تعجب ميكنم از كسى كه بمرگ (و مردن خود) يقين دارد چگونه شادى ميكند و تعجب دارم از كسى كه بمقدرات الهى يقين دارد چگونه (براى روزى و ساير امورش) محزون و اندوهناك ميگردد، و تعجب است از كسى كه دنيا را آزمايش نموده (و فنا و نابودى و تغيير آن را دانسته) چگونه بآن اطمينان و اعتماد ميكند (علاقه‏مند و فريفته بآن مى‏شود) و تعجب است از كسى كه بحساب (و رسيدگى نمودن خداوند باعمال بندگان در روز قيامت) يقين دارد چگونه مرتكب گناه مى‏شود.

###مناظرات محمد بن على الباقر

الحديث 1441 مناظرات محمد بن على الباقر ع مع نصراني الشّام‏

في الكافي: (كتاب الرّوضة) عن عمر بن عبد اللّه الثقفي في حديث نصراني الشّام مع الباقر عليه السّلام (فقال النّصراني:) أخبرني عن أهل الجنّة كيف صاروا يأكلون و لا يتغوّطون، أعطني مثلهم في الدّنيا، فقال أبو جعفر عليه السّلام: هذا الجنين في بطن امّه يأكل ممّا تأكل امّه و لا يتغوّط.

###مناظرات محمد بن على الباقر

1441- در كافى: (كتاب روضه) از عمر بن عبد اللَّه ثقفى در ضمن حديث نصرانى شام با حضرت باقر (ع) روايت شده كه نصرانى بآن حضرت عرضكرد: بمن خبر ده از اهل بهشت كه چگونه‏اند ايشان كه غذا ميخورند و غائط و مدفوعى براى آنان نباشد، مثل و مانند ايشان را در دنيا براى من بيان فرما، پس حضرت باقر عليه السّلام فرمود: اين بچه در شكم مادرش كه از آنچه مادرش ميخورد او نيز ميخورد و مدفوعى ندارد (مانند اهل بهشت باشد).

بيان: بدن مادر از خونى كه حاصل و خلاصه غذائى است كه ميخورد تغذيه ميكند و بچه هم در شكم مادر از خون تغذيه مينمايد.

###ترك الأمر بالمعروف

الحديث 1442 عقاب من ترك الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر

في مجموعة الورّام: (الجزء الثّاني) عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: لتأمرنّ بالمعروف و التنهونّ عن المنكر [و الّا] ليفتحنّ اللّه عليكم فتنة تترك العاقل منكم حيرانا ثمّ ليسلّطنّ اللّه عليكم شراركم فيدعوا خياركم‏ فلا يستجاب لهم، ثمّ من ورآء ذلك عذاب أليم.

###ترك الأمر بالمعروف

1442- در مجموعه ورام: (جزء دوم) از حضرت صادق (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) فرمود: البته بايد شما امر بمعروف و نهى از منكر كنيد و گر نه خداوند درب فتنه‏اى را بر شما گشايد كه عاقل و خردمند شما را حيران گرداند، سپس خدا اشرار و بدان شما را بر خودتان مسلط و چيره فرمايد پس نيكان شما دعا ميكنند (و خدا را ميخوانند) و دعاى ايشان مستجاب نشود و بعد از آن (براى شما) عذاب و شكنجه دردناك باشد.

###فضل الصلاة

الحديث 1443 فضل الصلاة

و فيه أيضا: في ذلك الجزء و عنه (أي الصادق عليه السّلام) ما تقرّب العبد إلى اللّه تعالى بعد المعرفة بشي‏ء أفضل من الصّلوة.

###فضل الصلاة

1443- و نيز در همان كتاب و جزء: از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: بنده بعد از معرفت (خدا و اعتقاد باصول عقايد و ايمان) بهيچ وسيله‏اى بخداوند تقرب نجسته كه آن از نماز برتر باشد.

###صبر في المصيبة

الحديث 1444 الصبر في المصيبة

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، موسى، عن العبد الصّالح قال: قال النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: ضرب الرّجل بيديه عند المصيبة إحباط لأجره.

###صبر في المصيبة

1444- و نيز در همان كتاب و جزء: از موسى از حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام روايت شده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: زدن مرد دستهاى خود را بيكديگر نزد مصيبت موجب حبط و نابود ساختن اجر و ثوابش گردد.

###ثلاثة لا يرفع اللّه لهم عملا

الحديث 1445 ثلاثة لا يرفع اللّه لهم عملا

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، موسى، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ثلاثة لا يرفع اللّه لهم عملا: عبد آبق، و امرأة زوجها عليها ساخط، و المذيل إزاره.

###ثلاثة لا يرفع اللّه لهم عملا

1445- و نيز در همان كتاب و جزء: از موسى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: سه طائفه‏اند كه خداوند هيچ عمل و طاعتى را از ايشان قبول نفرمايد: بنده گريز پا (يعنى فرارى از مولايش) و زنى كه شوهرش (بجهت تضييع و ادا نكردن حقوق شرعيه) بر او خشمگين و غضبناك باشد، و كسى كه لباس خود را (در اثر تكبر بلند نمايد و) بزمين بكشاند.

###في الورع

الحديث 1446 في الورع‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، زيد بن عليّ، عن أبيه عليه السّلام قال: قال عليه السّلام: الورع نظام العبادة، فاذا انقطع ذهبت الدّيانة كما إذا انقطع السلك اتبعه النّظام.

###في الورع

1446- و نيز در همان كتاب و جزء: از زيد بن على از پدر بزرگوارش (حضرت زين العابدين عليه السّلام) روايت شده كه فرمود: ورع و پرهيزكارى سبب نظم و اتصال رشته عبادت و پرستش (خداوند) است، پس هنگامى كه آن رشته قطع شود ديانت و ايمان از بين ميرود چنانچه هر گاه رشته (و ريسمان تسبيح و مانند آن) گسيخته شود نظم و ترتيب تابع و پيرو آن گردد.

###بكاء للذنوب‏

الحديث 1447 استحباب البكاء للذنوب‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، مرّ عيسى عليه السّلام بقوم يبكون، فقال: ما لهؤلاء يبكون؟ فقيل لذنوبهم، قال: فليتركوها يغفر لهم.

###بكاء للذنوب‏

1447- و نيز در همان كتاب و جزء است كه حضرت عيسى (ع) بجماعتى عبور فرمود كه ايشان ميگريستند، پس فرمود: چه باعث شده كه اين جماعت ميگريند، عرض شد بجهت گناهانشان ميگريند، فرمود: بايد آن گناهان را واگذارند تا معاصى ايشان آمرزيده شود.

###مكارم أخلاق النبی

الحديث 1448 مكارم أخلاقه و سيره و سننه صلّى اللّه عليه و آله‏

في المجلّد السّادس من البحار: باب «مكارم أخلاقه و سيره و سننه صلّى اللّه عليه و آله». (أمالي الصّدوق) عن محمّد بن قيس، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: خمس لا أدعهنّ حتّى الممات: الأكل على الحضيض مع العبيد، و ركوبى الحمار مؤكفا، و حلبى العنز بيدي، و لبس الصّوف، و التّسليم على الصّبيان لتكون سنّة من بعدي.

###مكارم أخلاق النبی

1448- در جلد ششم بحار: باب «مكارم اخلاق و سيره و سنن پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله» از كتاب امالى صدوق (ره) از محمد بن قيس از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: پنج عمل است كه من آنها را تا هنگام مرگم وانميگذارم بجهت آنكه بعد از من آنها سنت باشد (و امتم در اين اعمال بمن تأسى نمايند) غذا خوردن بر روى زمين با بندگان (زر خريد) و سوارشدنم بر الاغ در حالى كه خود بر آن پالان نهاده باشم و با دست خود از پستان بز شير دوشيدن، و لباس پشمينه (و كم بها) پوشيدن، و بر كودكان سلام نمودن.

###مكارم أخلاق النبی

الحديث 1449 مكارم أخلاقه و سيره و سننه صلّى اللّه عليه و آله‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (الخصال و الأمالي) عن أبان الأحمر، عن الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: جاء رجل إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و قد بلى ثوبه فحمل إليه إثنى عشر درهما فقال: يا عليّ! خذ هذه الدّراهم فاشتر لي ثوبا ألبسه، قال عليّ عليه السّلام: فجئت إلى السّوق فاشتريت له قميصا بإثنى عشر درهما و جئت به إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فنظر إليه فقال: يا عليّ! غير هذا أحبّ إلىّ، أترى صاحبه يقيلنا؟ فقلت: لا أدرى، فقال: انظر، فجئت إلى صاحبه فقلت: إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قد كره هذا يريد ثوبا دونه فأقلنا فيه، فردّ علىّ الدّراهم و جئت به إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فمشى معي إلى السّوق ليبتاع قميصا، فنظر إلى جارية قاعدة على الطريق تبكي، فقال لها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما شأنك؟ قالت: يا رسول اللّه! إنّ أهل بيتي أعطوني أربعة دراهم لأشترى لهم بها حاجة فضاعت فلا أجسر أن أرجع إليهم، فأعطاها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله أربعة دراهم و قال: إرجعي إلى أهلك، و مضى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله إلى السّوق فاشترى قميصا بأربعة دراهم و لبسه و حمد اللّه و خرج فرأى رجلا عريانا يقول: من كساني كساه اللّه من ثياب الجنّة، فخلع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قميصه الّذي اشتراه و كساه السّائل، ثمّ رجع إلى السّوق فاشترى بالأربعة الّتي بقيت قميصا آخر فلبسه و حمد اللّه، و رجع إلى منزله و إذا الجارية قاعدة على الطريق، فقال لها رسول اللّه‏ صلّى اللّه عليه و آله مالك لا تأتين أهلك؟ قالت: يا رسول اللّه! إنّي قد أبطأت عليهم و أخاف أن يضربوني: فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: مرّي بين يدىّ و دلّيني على أهلك، فجآء رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله حتّى وقف على باب دارهم ثمّ قال: السّلام عليكم يا أهل الدّار، فلم يجيبوه، فأعاد السّلام فلم يجيبوه، فأعاد السّلام، فقالوا: عليك السّلام يا رسول اللّه و رحمة اللّه و بركاته، فقال لهم: ما لكم تركتم إجابتي في أوّل السّلام و الثّاني؟ قالوا: يا رسول اللّه! سمعنا سلامك فأحببنا أن تستكثر منه، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ هذه الجارية أبطأت عليكم فلا تؤاخذوها، فقالوا: يا رسول اللّه! هى حرّة لممشاك، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: الحمد للّه، ما رأيت إثنى عشر درهما أعظم بركة من هذه، كساه اللّه بها عريانين و أعتق بها نسمة.

###مكارم أخلاق النبی

1449- و نيز در همان كتاب و باب: از كتاب خصال و امالى صدوق (ره) از ابان احمر از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: مردى خدمت رسول خدا (ص) آمد در حالى كه جامه آن حضرت كهنه شده بود و دوازده درهم نزد آن سرور آورد، پس حضرت فرمود: يا على، اين درهمها را بگير و بجهت من جامه‏اى خريدارى نما كه آن را بپوشم على (ع) فرمود: پس من ببازار آمدم و براى حضرت پيراهنى بدوازده در هم خريدارى نمودم و آن را نزد رسول خدا (ص) آوردم پس حضرت بآن پيراهن نظر نمود و فرمود: يا على، پيراهن ديگر (كه بهايش كمتر باشد) نزد محبوبتر است، آيا صاحب (و فروشنده) آن را چنين ميبينى كه در بهم زدن اين معامله (و پس گرفتن پيراهن) با ما موافقت نمايد عرضكردم نميدانم، فرمود برو و ببين (با او گفتگو نما) پس نزد صاحب پيراهن آمدم و باو گفتم كه رسول خدا (ص) اين پيراهن را خوش ندارد و جامه‏اى كه پست‏تر از آن (و بهايش كمتر) باشد ميخواهد، پس در اقاله و بر هم زدن اين معامله با ما موافقت نما پس درهمها را بمن برگردانيد و من آنها را نزد رسول خدا آوردم، پس آن حضرت با من بجانب بازار تشريف آورد كه پيراهنى خريدارى نمايد و بكنيزكى كه بر سر راه نشسته بود و ميگريست توجه نمود، پس رسول خدا (ص) باو فرمود: داستان و سبب گريه تو چيست؟

عرضكرد اى رسول خدا، خاندانى كه مالك من هستند چهار درهم بمن دادند تا چيزى كه مورد حاجت و نياز ايشانست خريدارى نمايم و چهار درهم گم شد و من جرات آنكه (بدين حال) نزد ايشان باز گردم ندارم، پس رسول خدا (ص) چهار درهم باو عطا نمود و فرمود: بخاندان خود مراجعت نما و باز گرد، و آن حضرت ببازار تشريف برد و پيراهنى بچهار درهم خريدارى فرمود و آن را پوشيد و خدا را حمد و ستايش نمود و از بازار بيرون آمد، پس مرد عريان و برهنه‏اى را ديدند كه ميگويد كسى كه مرا بپوشاند خداوند از جامه‏هاى بهشتى بر او بپوشاند، پس رسول خدا (ص) پيراهنى را كه خريدارى نموده بودند از بدن مبارك بيرون آوردند و آن را بر بدن سائل پوشاندند سپس ببازار مراجعت نموده و پيراهن ديگرى بچهار درهمى كه باقى مانده بود خريدارى كرده و آن را پوشيده و خدا را حمد و سپاسگزارى نموده و بسمت منزل خود رهسپار شدند و مشاهده فرمودند كه همان كنيزك بر سر راه نشسته، پس رسول خدا (ص) باو فرمود: چه باعث شده كه تو نزد كسان و خاندان خود نميروى؟ عرض كرد اى رسول خدا، من در بازگشت خود نزد ايشان دير كردم و ميترسم كه آنان مرا بزنند، پس رسول خدا (ص) باو فرمود: پيش روى من برو و مرا بخاندان و كسان خود راه‏نمائى كن، و آن حضرت تشريف آورد تا بر درب خانه ايشان توقف نمود و فرمود: سلام بر شما اى اهل خانه، و ايشان جواب آن حضرت را ندادند، پس حضرت بار دوم سلام نمود و آنان جواب ندادند، پس حضرت با رسوم بر ايشان سلام نمود و ايشان عرضكردند اى رسول خدا سلام و رحمت خدا و بركاتش بر شما باد، پس حضرت بايشان فرمود: جهت چه بود كه جواب مرا در نخستين سلام و دومين آن نداديد؟ عرض كردند اى رسول خدا، سلام شما را شنيديم و دوست داشتيم كه بسيار سلام نمائى (تا موجب سعادت ما شود) پس رسول خدا (ص) فرمود: اين كنيزك در بازگشتن نزد شما دير كرده او را مؤاخذه و آزار ننمائيد، عرضكردند اى رسول خدا بجهت تشريف آوردن شما (بدرب خانه ما آن كنيزك را آزاد نموديم و) او حرّ و آزاد است، پس رسول خدا (ص) فرمود: الحمد للَّه من دوازده درهمى كه بركت و سودش بيش از اين دوازده درهم باشد نديدم، خداوند بوسيله آن دو عريان و برهنه را پوشانيد و يك بنده را آزاد فرمود.

 

 

 

###تبكير بالصدقة

الحديث 1450 استحباب التبكير بالصدقة

في أمالي الطّوسي: (الجزء السّادس) عن محمّد بن مروان، عن جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: بكّروا بالصّدقة فانّ البلاء لا يتخطّاها.

###تبكير بالصدقة

1450- در امالى طوسى: (جزء ششم) از محمد بن مروان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: صبح نمائيد بصدقه دادن (اول صبح صدقه بدهيد) زيرا بلاء و گرفتارى از صدقه تجاوز نميكند (و نميگذرد و بصدقه دهنده نميرسد).

###ثواب الموحدين و العارفين

الحديث 1451 ثواب الموحدين و العارفين و بيان وجوب المعرفة و علته‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن المفضّل بن عمر الجعفي قال: قال أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام: إنّ اللّه تعالى ضمن للمؤمن ضمانا، قال: قلت: و ما هو؟ قال ضمن له إن أقرّ للّه بالرّبوبية و لمحمّد صلّى اللّه عليه و آله بالنبوّة و لعليّ عليه السّلام بالإمامة و أدّى ما افترض عليه أن يسكنه في جواره، قال: فقلت: هذه و اللّه هى الكرامة الّتي لا يشبهها كرامة الآدميّين، ثمّ قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إعملوا قليلا تنعّموا كثيرا.

###ثواب الموحدين و العارفين

1451- و نيز در همان كتاب و جزء: از مفضل بن عمر جعفى روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: خداى تعالى ضمانتى را براى مؤمن عهده دار گشته، مفضل گويد عرضكردم آن چه باشد؟ فرمود: ضمانت نموده براى او كه اگر بربوبيت و پروردگارى خدا و نبوت و پيمبرى محمد (ص) و امامت على (ع) اقرار نموده و آنچه را كه بر او واجب كرده بجا آورد، او را در جوار رحمت (و بهشت) خود جاى دهد، مفضل گويد عرضكردم بخدا سوگند، اين آن كرامت و بخششى است كه بخشش آدميزادگان بآن شباهت نرساند سپس حضرت صادق (ع) فرمود: اندكى (بفرمان و دستورات خدا) عمل نمائيد تا بسيار بهره ‏مند گرديد (مدت كم و كوتاهى او امر خدا را در دنيا اطاعت كنيد تا پس از مرگ هميشه از نعمتهاى بى‏پايان و بسيار بهشتى متنعم و بهره‏مند شويد).

###كثرة التنفل

الحديث 1452 استحباب كثرة التنفل‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أبي عثمان قال: كنّا مع سلمان الفارسي رحمه اللّه تحت شجرة فأخذ غصنا منها فنفضه فتساقط ورقه فقال: أ لا تسألوني عمّا صنعت؟ فقلنا: خبّرنا، فقال: كنّا مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في ظلّ شجرة فأخذ غصنا منها فنفضه فتساقط ورقه فقال: أ لا تسألوني عمّا صنعت؟ فقلنا: أخبرنا يا رسول اللّه قال: إنّ العبد المسلم إذا قام إلى الصّلوة تحاطّت عنه خطاياه كما تحاطّت ورق هذه الشّجرة.

###كثرة التنفل

1452- و نيز در همان كتاب و جزء: از ابى عثمان روايت شده كه گفت: ما (جماعتى) با سلمان فارسى كه خدا رحمتش فرمايد زير درختى بوديم، پس سلمان شاخه‏ اى از آن درخت را گرفت و تكانش داد و برگش بريخت و گفت آيا شما از سبب عملى كه من انجام دادم پرسش نميكنيد، پس گفتيم بما خبر ده (و ما را از سبب عمل خود آگاه نما) سلمان گفت: ما جماعتى خدمت رسول خدا (ص) در زير سايه درختى بوديم پس حضرت شاخه‏اى از آن درخت را بگرفت و حركت داد و برگش ريخت و بما فرمود: آيا از من از سبب عملى كه انجام دادم سؤال نميكنيد؟ پس عرضكرديم اى رسول خدا بما خبر ده، فرمود: همانا بنده و شخص مسلمان هنگامى كه بنماز ميايستد گناهانش از او ميريزد چنانچه برگ اين درخت بريخت.

###ما يقال في الصباح

الحديث 1453 نبذة مما يقال في الصباح‏

و فيه أيضا: (الجزء السابع) عن أبي قرّة، عن سلمان الفارسي رحمه اللّه قال: قال لى النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: يا سلمان! إذا أصبحت فقل: اللّهمّ أنت ربّي لا اشرك [شريك‏] لك، أصبحنا و أصبح الملك للّه، قلها ثلاثا؛ و إذا أمسيت فقل مثل ذلك، فانهنّ يكفرّن ما بينهنّ من خطيئة.

###ما يقال في الصباح

1453- و نيز در همان كتاب: (جزء هفتم) از ابى قرة از سلمان فارسى كه خدا رحمتش فرمايد روايت شده كه گفت پيغمبر اكرم (ص) بمن فرمود: اى سلمان، هر گاه صبح نمودى سه بار بگو: اللهم انت ربى لا اشرك لك [لا شريك لك‏] أصبحنا و أصبح الملك للَّه‏ ، و چون شام نمودى (داخل شب شدى) سه بار همين كلمات را بگو (و بجاى‏ اصبحنا و اصبح الملك للَّه‏ بگو امسينا و أمسى الملك للَّه‏ ، زيرا گفتن اين كلمات آن گناهانى را كه در بين آن دو موقع مرتكب‏شده ‏اى محو و نابود سازد.

###إخبار النبي بما جرى على أهل بيته

الحديث 1454 إخبار الله تعالى نبيه و إخبار النبي ص أمته بما جرى على أهل بيته صلوات الله عليهم من الظلم و العدوان‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن عبد اللّه بن العبّاس قال: لمّا حضرت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله الوفاة بكى حتّى بلّت دموعه لحيته، فقيل له: يا رسول اللّه ما يبكيك؟ فقال: أبكي لذرّيتي و ما تصنع بهم شرار امّتي من بعدي، كأنّي بفاطمة ابنتي و قد ظلمت بعدي و هى تنادي، يا أبتاه يا أبتاه فلا يعينها أحد من امّتي، فسمعت ذلك فاطمة عليها السّلام فبكت، فقال لها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا تبكين يا بنيّة، فقالت: لست أبكي لما يصنع بي من بعدك و لكن أبكي لفراقك يا رسول اللّه، فقال لها: أبشري يا بنت محمّد بسرعة اللّحاق بي فانّك أوّل من يلحق بي من أهل بيتي.

###إخبار النبي بما جرى على أهل بيته

1454- و نيز در همان كتاب و جزء: از عبد اللَّه بن عباس روايت شده كه گفت هنگامى كه رحلت رسول خدا (ص) فرا رسيد حضرت باندازه‏اى گريست كه اشك چشم مباركش محاسن شريفش را تر كرد، پس بآن حضرت عرض شد اى رسول خدا، شما را چه چيز بگريه در آورد؟ فرمود: بجهت فرزندان خود و آن ظلم و ستمهائى كه اشرار امتم پس از من نسبت بايشان مينمايند (و روا ميدارند) گويا كه من فاطمه دخترم را مى‏بينم كه پس از من نسبت باو ظلم و ستم گشته و او فرياد برميآورد: اى پدر، اى پدر، و هيچ كس از امت من او را يارى نميكند، پس فاطمه عليها السّلام اين قسمت را شنيد و گريست و رسول خدا (ص) باو فرمود: اى دخترك من گريه مكن، و فاطمه عرض كرد: براى آن ستمهائى كه پس از شما نسبت بمن مى‏شود نميگريم بلكه بجهت مفارقت و جدائى شما ميگريم، پس حضرت باو فرمود: اى دختر محمد بشارت باد تو را بزود ملحق گشتنت بمن، زيرا تو نخستين كسى باشى از خاندان من كه بمن ملحق خواهد شد.

###فضل علي عليه السلام

الحديث 1455 فضل علي عليه السلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن ابن عبّاس قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: أعطانى اللّه خمسا و أعطى عليّا عليه السّلام خمسا، أعطاني جوامع الكلم، و أعطى عليّا جوامع العلم، و جعلني نبيّا و جعل عليّا وصيّا، و أعطاني الكوثر و أعطى عليّا السّلسبيل، و أعطاني الوحى و أعطى عليّا الإلهام، و أسرى بي إليه و فتحت له أبواب السّمآء حتّى رأى ما رأيت و نظر إلي ما نظرت إليه، ثمّ قال: يا بن عبّاس من خالف عليّا فلا تكوننّ ظهيرا له و لا وليّا، فو الّذي بعثني بالحقّ ما يخالفه أحد إلّا غير اللّه ما به من نعمة و شوّه خلقه قبل إدخاله النّار، يابن عبّاس! لا تشكّ في عليّ، فإنّ الشكّ فيه يخرج عن الإيمان و يوجب الخلود في النار.

###فضل علي عليه السلام

1455- و نيز در همان كتاب و جزء: از ابن عباس روايت شده كه گفت از رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: خداوند پنج چيز بمن عطا فرمود و پنج چيز بعلى (ع) عطا نمود جوامع كلم (كلماتى كه با اختصارش جامع و داراى معانى بسيار است مانند قرآن و احاديث قدسيه و ساير كلمات جامعه) را بمن عطا فرمود، و جوامع علم و دانش و معارف را بعلى بخشش نمود، و مرا پيغمبر قرار داد و على را وصى (من) قرار داد، و كوثر را بمن و سلسبيل را بعلى عطا فرمود، و وحى را بمن و الهام را بعلى بخشيد، و مرا بمعراج برد و درهاى آسمان براى على گشوده و باز گرديد تا آنچه را كه من يافتم او نيز يافت و هر چه را كه من مشاهده نمودم او نيز مشاهده كرد. سر خدا كه عارف سالك بكس نگفت - در حيرتم كه باده فروش از كجا شنيد . پس فرمود: اى ابن عباس، كسى كه با على مخالفت كند پس تو هرگز پشتيبان و دوست او مباش، پس قسم بآن كسى كه مرا بحق برانگيخت هيچ كس با على مخالفت نكند جز آنكه هر نعمتى را كه خداوند باو عطا فرموده از وى برگيرد (اهم و برتر نعم الهى عقل است و البته كسى كه با على (ع) مخالفت نمايد در عقل او نقصان واضحى باشد) و پيش از آنكه او را در آتش جهنم واردش نمايد او را قبيح المنظر و زشت روى گرداند، اى ابن عباس، در باره (مقام ولايت و امامت) على شك و شبهه منما، زيرا شك در باره على (آدمى را) از ايمان خارج سازد و موجب خلود و هميشه بودن در آتش جهنم شود.

###فضل علي عليه السلام

الحديث 1456 فضل علي عليه السلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أبي ذر الغفاري رحمه اللّه قال: رأيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و قد ضرب كتف عليّ بن أبيطالب عليهما السّلام بيده و قال: يا عليّ! من أحبّنا فهو العربيّ، و من أبغضنا فهو العلج، شيعتنا أهل البيوتات و المعادن و الشّرف و من كان مولده صحيحا، و ما على ملّة إبراهيم إلّا نحن و شيعتنا و سائر النّاس منها برءآء، إنّ للّه ملائكة يهدمون سيّئات شيعتنا كما يهدم القوم البنيان.

###فضل علي عليه السلام

1456- و نيز در همان كتاب و جزء: از ابى ذر غفارى كه خدا رحمتش فرمايد روايت شده كه گفت رسول خدا (ص) را ديدم كه با دست مباركش بشانه على بن ابى طالب عليهما السّلام‏ زد و فرمود: يا على، كسى كه ما (خاندان رسالت) را دوست بدارد بر فطرت اسلام متولد گشته و كسى كه ما را دشمن بدارد كافر است، شيعه و پيروان ما خاندانهاى نجيب و معدنهاى اخلاق پسنديده و شرافت و حلال زاده باشند، و كسى جز ما بر ملت ابراهيم (ع) و پيرو آن نباشد و ساير مردم از ملت او بيزارى و دورى جويند، و همانا براى خداوند فرشتگانى باشد كه گناهان شيعيان ما را محو و نابود ميگردانند چنانچه مردم بنا و ساختمان را خراب و نابود ميسازند.

###كفّارة الاغتياب

الحديث 1457 في كفّارة الاغتياب‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أنس بن مالك قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: كفّارة الإغتياب أن تستغفر لمن اغتبته.

###كفّارة الاغتياب

1457- و نيز در همان كتاب و جزء: از انس بن مالك روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كفاره غيبت استغفار و طلب آمرزش نمودن تو است براى آن كسى كه غيبتش را كردى.

###طلب الرّزق من حلّه

الحديث 1458 استحباب طلب الرّزق من حلّه‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن عمرو بن سيف الأزدي قال: قال لي أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام: لا تدع طلب الرّزق من حلّه، فانّه أعون لك على دينك، و أعقل راحلتك و توكّل.

###طلب الرّزق من حلّه

1458- و نيز در همان كتاب و جزء: از عمرو بن سيف ازدى روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود: طلب روزى از راه حلال را وامگذار، زيرا آن (روزى حلال) در حفظ و نگهدارى دينت براى تو بهترين كمك است، و زانوى شتر سوارى خود را ببند و بر خداوند توكل نما.

بيان: اشتغال بكسب و كار و تجارت بجهت طلب روزى و تشبث باسباب و وسايل ظاهرى در ساير امور با زهد و تقوى و توكل مخالفت و منافاتى ندارد بلكه بآن امر شده چنانچه در حراست و نگهدارى شتر از فرار و زيان رساندنش بستن زانويش لازم است و مراد از توكل بر خداوند آنست كه در تأثير و نتيجه بخشيدن اسباب ظاهرى اعتماد و اطمينان انسان بخداوند باشد و او را فقط مؤثر واقعى بداند. خواجه چون بيلى بدست بنده داد - بى‏زبان معلوم شد او را مراد . دست همچون بيل اشارتهاى اوست - عاقبت بينى عبارتهاى اوست‏ . گر اشارتهاش را بر جان نهى - در وفاى آن اشارت جان دهى‏ . پس اشارتهاش اسرارت دهد -  بس ز اشجار عمل بارت دهد . ور اشارتهاش را بينى زنى - مرد پندارى و چون بينى زنى‏ . اين قدر عقلى كه دارى گم شود - سر كه عقل از وى بپرد دم شود.

###توصل بالزكاة إلى من يستحيي

الحديث 1459 استحباب التوصل بالزكاة إلى من يستحيي من قبولها بإعطائه على وجه آخر لا يوجب إذلال المؤمن‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن إسحاق بن عمّار قال: قال لي أبو- عبد اللّه عليه السّلام: يا إسحاق! كيف تصنع بزكوة مالك إذا حضرت؟ قال: يأتوني إلى المنزل فاعطيهم، فقال لي: ما أراك يا إسحاق إلّا قد أذللت المؤمنين، فايّاك إيّاك، إنّ اللّه تعالى يقول: من أذلّ لي وليّا فقد أرصد لي بالمحاربة.

###توصل بالزكاة إلى من يستحيي

1459- و نيز در همان كتاب و جزء: از اسحاق بن عمار روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود: اى اسحاق، در اداء و دادن زكاة مال خود هنگامى كه موقع آن برسد چگونه رفتار ميكنى؟ اسحاق عرضكرد: مستحقان زكاة بمنزل من مى‏آيند و زكاة مالم را بايشان ميدهم، پس حضرت بمن فرمود: اى اسحاق، من تو را نمى‏بينم جز آنكه (بسبب آمدن ايشان بمنزل تو) مؤمنين را ذليل و خوار نمودى، پس از اين عمل بپرهيز و دورى نما، همانا خداى تعالى ميفرمايد: كسى كه دوستى از دوستان مرا خوار سازد پس در مقام جنگ با من برآمده (و سرانجام دچار خوارى خواهد شد).

###رضاء بالقضاء

الحديث 1460 وجوب الرضاء بالقضاء

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن إسحاق بن عمّار قال: سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقول: رأس طاعة اللّه الرّضا بما صنع اللّه فيما أحبّ العبد و فيما كره، و لم يصنع اللّه بعبد شيئا إلّا و هو خير له.

###رضاء بالقضاء

1460- و نيز در همان كتاب و جزء: از اسحاق بن عمار روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: عمده و اساس طاعت و فرمانبردارى خداوند رضايت و خوشنودى است بآنچه كه خدا مقدر نموده و با بنده‏اش رفتار فرموده، چه آن را دوست بدارد و يا از آن متنفر باشد، و خداوند چيزى را براى بنده مقدر نفرموده و نخواسته جز آنكه (در حقيقت و واقع) آن چيز براى او خير و نيك باشد.

###من انتقص عليا ع و عاداه

الحديث 1461 فيمن انتقص عليا ع و عاداه‏

و فيه أيضا: (الجزء الثّامن) عن سويد بن غفلة قال: سمعت عليّا عليه السّلام يقول: و اللّه لو صببت الدّنيا على المنافق صبّا ما أحبّني، و لو ضربت بسيفي هذا خيشوم‏ المؤمن لأحبّني، و ذلك أنّي سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: يا عليّ! لا يحبّك إلّا مؤمن و لا يبغضك إلّا منافق.

###من انتقص عليا ع و عاداه

1461- و نيز در همان كتاب: (جزء هشتم) از سويد بن غفله روايت شده كه گفت از (حضرت امير المؤمنين) على (ع) شنيدم كه ميفرمود: بخدا سوگند، اگر من دنيا را بر منافق بريزم مرا دوست نميدارد، و اگر با اين شمشير خود حلق (و گردن) مؤمن را بزنم البته مرا دوست خواهد داشت (يعنى اگر فرضا تمام نعمتهاى دنيا را در كام شخص منافق بريزم و باو بدهم دوست من نگردد، و اگر مؤمن را با شمشير بكشم با من دشمن نشود و در آن حال هم بر دوستى من ثابت و باقى خواهد ماند) و جهتش آنست كه من از رسول خدا (ص) شنيدم كه بمن ميفرمود: يا على دوست نميدارد تو را مگر مؤمن و دشمن نميدارد تو را جز منافق.

 

 

 

###قبلة هي الكعبة

الحديث 1462 أن القبلة هي الكعبة مع القرب و جهتها مع البعد

في مجموعة الورّام: (الجزء الثاني) و قال صلّى اللّه عليه و آله: يا عباد اللّه! أنتم كالمرضى و ربّ العالمين كالطبيب، فصلاح المرضى فيما يعلمه الطبيب و تدبيره به، لا فيما يشتهيه المريض و يقترحه، ألا فسلّموا للّه أمره تكونوا من الفائزين‏.

###قبلة هي الكعبة

1462- در مجموعه ورام: (جزء دوم) از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: اى بندگان خدا، شما مانند بيمارانيد و پروردگار عالميان بمنزله طبيب است، پس مصلحت بيماران (و طريق معالجه و درمان) در آن باشد كه طبيب ميداند و آن را جهت معالجه بيمار تدبير ميكند نه در آنچه كه مريض ميخواهد و بآن رغبت دارد و (در معالجه خويشتن بدون اجازه طبيب و) پيش خود آن را برميگزيند، آگاه باشيد كه در برابر خداوند و بمقدرات الهى تسليم باشيد تا (در دنيا و آخرت سعادتمند و) از كاميابان باشيد.

###دعاء للرزق

الحديث 1463 الدعاء للرزق‏

في الكافي: (كتاب الدعآء) باب «الدعآء للرزق» عن إسماعيل بن عبد الخالق قال: أبطأ رجل من أصحاب النبيّ صلّى اللّه عليه و آله عنه ثمّ أتاه، فقال له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما أبطأ بك عنّا؟ فقال: السقم و الفقر، فقال له: أفلا اعلّمك دعآء يذهب اللّه عنك بالسقم و الفقر؟ قال: بلى يا رسول اللّه صلّى اللّه عليك، فقال: قل: لا حول و لا قوّة إلّا باللّه، توكّلت على الحىّ الّذي لا يموت و الحمد للّه الّذي لم يتّخذ ولدا و لم يكن لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً، قال: فما لبث أن عاد إلى النبّي صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه قد أذهب اللّه عنّي السقم و الفقر.

###دعاء للرزق

1463- در كافى: (كتاب دعاء) باب «دعاء رزق» از اسماعيل بن عبد الخالق روايت شده كه گفت مردى از اصحاب پيغمبر اكرم (ص) مدتى خدمت آن حضرت نيامد پس از مدتى بحضورش مشرف شد، پس رسول خدا (ص) باو فرمود: چه مانع بود از آمدنت نزد ما؟ عرض كرد بيمارى و فقر و نيازمندى، حضرت باو فرمود: آيا دعائى بتو ياد ندهم كه خداوند بيمارى و فقر را (بوسيله آن) از تو برطرف فرمايد، عرض كرد اى رسول خدا رحمت و درود خدا بر تو باد آرى (آن دعا را بمن تعليم فرما) پس حضرت فرمود بگو: لا حول و لا قوة الا باللَّه، توكلت على الحى الذى لا يموت، و الحمد للَّه الذى لم يتخذ ولدا و لم‏ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً، راوى گويد: مدتى بر آن مرد نگذشت كه بخدمت پيغمبر (ص) مراجعت نمود و عرضكرد اى رسول خدا، خداوند (بواسطه آن دعاء) بيمارى و فقر را از من برطرف فرمود.

###دعاء للكرب و الهم و الحزن

الحديث 1464 الدعاء للكرب و الهم و الحزن‏

في أمالي الطوسي: (الجزء الثامن) عن محمّد بن أعين، عن أبيعبد اللّه جعفر بن محمّد عليه السّلام قال: كان عليّ بن الحسين عليه السّلام يقول: ما ابالي إذا قلت هذه الكلمات لو اجتمع عليّ الإنس و الجنّ: بسم اللّه و باللّه و من اللّه و إلى اللّه و في سبيل اللّه، اللّهمّ إليك أسلمت نفسي و إليك وجّهت وجهي و إليك فوّضت أمري، فاحفظني بحفظ الايمان من بين يدىّ و من خلفي و عن يميني و عن شمالي و من فوقي و من تحتي، و ادفع عنّي بحولك و قوّتك فانّه لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العليّ العظيم.

###دعاء للكرب و الهم و الحزن

1464- در أمالى طوسى: (جزء هشتم) از محمد بن اعين از حضرت صادق (ع) روايت شده كه على بن الحسين (حضرت زين العابدين) عليه السّلام ميفرمود: اگر انس و جن بر ضرر و زيان من اجتماع و قيام نمايند از ايشان باكى (و بيم و ترسى) ندارم هنگامى كه اين كلمات را بگويم: بسم اللَّه و باللَّه‏  (تا آخر دعا كه در قسمت عربى است).

###الصدق‏

الحديث 1465 الصدق‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن اسحاق بن جعفر عليه السّلام، عن أخيه موسى ابن جعفر عليهما السّلام قال: سمعت أبي جعفر بن محمّد عليه السّلام يقول: أحسن من الصدق قائله و خير من الخير فاعله.

###الصدق‏

1465- و نيز در همان كتاب و جزء: از اسحاق بن جعفر از برادرش حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام روايت شده كه فرمود: از پدرم جعفر بن محمد عليهما السّلام شنيدم كه ميفرمود: از راستگوئى نيكوتر گوينده آنست، و از عمل و كار نيك بهتر فاعل و بجا آورنده آن باشد (زيرا اين دو عمل نيك رشحه و نمونه از فاعل است و او اصل و ريشه اين دو عمل و ساير اعمال نيك و شايسته است).

 

 

 

###حسن جوار النعم

الحديث 1466 حسن جوار النعم‏

و فيه أيضا: (الجزء التاسع) عن زيد الشحّام، عن أبيعبد اللّه جعفر بن‏ محمّد عليهما السّلام انّه قال: احسنوا جوار النّعم و احذروا أن تنتقل عنكم إلى غيركم، أما إنّها لم تنتقل عن أحد قطّ فكادت أن ترجع إليه، قال: و كان أمير المؤمنين عليه السّلام يقول: قلّ ما أدبر شي‏ء فأقبل.

###حسن جوار النعم

1466- و نيز در همان كتاب: (جزء نهم) از زيد شحام از حضرت صادق عليه السّلام‏ روايت شده كه فرمود: از نعمتهائى كه بشما عطا شده (بسبب سپاسگزارى خداوند و صرف نمودن آن نعمتها در مورد و محلى كه پروردگار راضى باشد) نيكو قدردانى نمائيد و از انتقال آنها از شما بديگران (كه بواسطه ناسپاسى نمودن نعمتها از شما برگرفته شود و بديگران عطا گردد) بترسيد، آگاه باشيد كه نعمتها از هيچ كس منتقل و برطرف نشد كه باو بازگردد (آنگاه) حضرت فرمود كه امير المؤمنين (ع) ميفرمود: چه بسيار كم است كه چيزى از نعمتها (از دست كسى برود و از او) روى گرداند پس باو روى آورد و باز گردد.

###تحريم النميمة

الحديث 1467 تحريم النميمة

و فيه أيضا: (الجزء الثّالث عشر) عن حذيفة قال: سمعت النبي صلّى اللّه عليه و آله يقول: لا يدخل الجنّة قتّات.

###تحريم النميمة

1467- و نيز در همان كتاب: (جزء سيزدهم) از حذيفه روايت شده كه گفت از پيغمبر اكرم (ص) شنيدم كه ميفرمود: هيچ نمام و سخن چينى (اگر توفيق توبه نيابد) داخل بهشت نميشود.

###لبس البياض

الحديث 1468 استحباب لبس البياض‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أبي هريرة، عن النبّي صلّى اللّه عليه و آله قال: قال: خير ثيابكم البياض فليلبسه أحياؤكم و كفّنوا فيه موتاكم.

###لبس البياض

1468- و نيز در همان كتاب و جزء: از ابى هريره روايت شده كه گفت پيغمبر اكرم (ص) فرمود: بهترين لباسها و جامه‏هاى شما لباس سفيد است، پس زندگان شما آن را بپوشد و مردگان خود را در آن كفن نمائيد.

 

###هجر المؤمن أخاه

الحديث 1469 عدم جواز هجر المؤمن أخاه فوق ثلاثة أيّام‏

و فيه أيضا: (الجزء الرّابع عشر) عن أبي هريرة قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا يحلّ لمسلم أن يهجر أخاه فوق ثلاثة أيّام، و السّابق (اي إلى الصلح) يسبق إلى الجنّة.

###هجر المؤمن أخاه

1469- و نيز در همان كتاب: (جزء چهاردهم) از ابى هريره روايت شده كه گفت رسول خدا (ص) فرمود: براى هيچ مسلمانى حلال (و سزاوار) نيست كه بيش از سه روز از برادر مسلمان خود (بجهت بغض و عداوت) دورى و كناره‏گيرى نمايد، و پيشى‏گيرنده بصلح و آشتى كردن بر ديگرى، در ورود ببهشت پيشى ميجويد (و قبل از او وارد بهشت خواهد شد).

###حب في الله و البغض في الله

الحديث 1470 وجوب الحب في الله و البغض في الله‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن يعقوب بن ميثم التّمار مولى عليّ بن الحسين عليهما السّلام قال: دخلت على أبي جعفر عليه السّلام فقلت له: جعلت فداك يا بن رسول اللّه إنّي وجدت في كتب أبي أنّ عليّا عليه السّلام قال لأبي ميثم: أحبب حبيب آل محمّد و إن كان فاسقا زانيا، و أبغض مبغض آل محمّد و إن كان صوّاما قوّاما، فانّي سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و هو يقول: الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ، ثمّ التفت إلىّ و قال: هم و اللّه أنت و شيعتك، يا عليّ! و ميعادك و ميعادهم الحوض غدا، غرّا محجّلين مكتحلين متوّجين، فقال أبو جعفر عليه السّلام: هكذا هو عيانا في كتاب عليّ عليه السّلام.

###حب في الله و البغض في الله

1470- و نيز در همان كتاب و جزء: از يعقوب بن ميثم تمار كه از دوستان و اصحاب حضرت زين العابدين (ع) بود روايت شده كه گفت خدمت حضرت باقر (ع) مشرف شدم و عرضكردم اى پسر رسول خدا فدايت شوم، همانا من در نوشته‏هاى پدرم يافتم كه على (ع) بپدرم ميثم فرمود: دوست آل محمد را (بجهت ايمان و دوستى خاندان رسالت) دوست بدار گرچه گناهكار و زناكار باشد، و دشمن آل محمد را دشمن بدارا گرچه بسيار روزه بگيرد و بعبادت خدا بپاخيزد، زيرا من از رسول خدا (ص) شنيدم كه (اين آيه را تلاوت) ميفرمود: الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (كسانى كه ايمان آورند و طاعات و كارهاى شايسته‏اى انجام دهند آنان بهترين آفريده‏شده‏گان باشند سپس حضرت بمن توجه نمود و فرمود: يا على بخدا سوگند، ايشان شيعه و پيروان تو هستند و وعده‏گاه تو و آنان فردا (يعنى مكانى كه ايشان روز قيامت نزد تو آيند كنار) حوض كوثر است در حالى كه مواضع وضوء آنان درخشنده و نورانى و چشمانشان بسرمه زينت شده و بر سرشان تاج كرامت نهاده شده است، پس حضرت باقر (ع) فرمود: چنين است (آنچه كه در نوشته‏هاى پدرت ميثم يافتى و نقل نمودى) عينا در كتاب على (ع) است.

###جوامع التوحيد

الحديث 1471 جوامع التوحيد

في مجموعة الورّام: (الجزء الثّاني) عليّ بن الحسين بن عليّ بن أبيطالب عليهم السّلام قال: خطب أمير المؤمنين عليه السّلام يوم الجمعة بهذه الخطبة فقال: الحمد للّه المتوحّد بالقدم الأزلي الّذي ليس له غاية في دوامه و لا له أوليّة، أنشأ ضروب البريّة لا من اصول كانت معه بديّة، و ارتفع عن مشاركة الأنداد و تعالى عن اتّخاذ صاحبة و أولاد، و هو الباقي من غير مدّة و المنشى‏ء لا بأعوان و لا بآلة تفرّد بصنعة الأشياء فأتقنها بلطائف التّدبير، سبحانه من لطيف خبير لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ.

###جوامع التوحيد

1471- در مجموعه ورام: (جزء دوم) از حضرت زين العابدين (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) روز جمعه اين خطبه را خواند (باين قسم سخنرانى نمود) و فرمود: حمد و ستايش براى خداونديست كه بقديم بودن ازلى يگانه است و نهايت و پايانى جهت هميشه بودن ذات مقدسش نباشد و ابتداء و آغازى براى وجود وى نبوده، اقسام مختلفه‏ مخلوقات را بدون اصل و ريشه (و اجزاء و ذراتى) كه از ابتداء با او باشند ايجاد فرمود عظمت شأن و مقام او ارجمندتر از آنست كه براى او مانند و همتائى باشد، و او بلند مرتبه‏تر از آنست كه داراى همسر و فرزند باشد (يعنى ساحت مقدسش از سمات و لوازم ممكنات منزه است) و او خداوند باقى و پاينده ايست كه براى وجودش پايانى نباشد، و او ايجادكننده تمام عوالم است بدون كمك ياران و آلت (و اسباب كار)- خود بتنهائى صانع هر چيز است كه آن را بدقيق‏ترين تدبير (و نيكوترين طرز) محكم ساخته، و از صفات امكانى منزه است و ماهيتى براى او نباشد، خداوند داناى آگاهى است كه هيچ چيز مثل و مانند او نباشد، و او شنونده و بينا است (كه بذات مقدسش شنيدنيها و ديدنيها را شهود ميفرمايد).

###علامات أهل الجنّة

الحديث 1472 علامات أهل الجنّة

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عبد اللّه بن سنان، عن جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: إنّ لأهل الجنّة أربع علامات: وجه منبسط و لسان لطيف و قلب رحيم و يد معطية.

###علامات أهل الجنّة

1472- و نيز در همان كتاب و جزء: از عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا براى اهل بهشت چهار علامت و نشانه است: روى گشاده و زبان نرم، و قلب و دل مهربان، و دست باعطاء و بخشش (اهل بهشت داراى بشاشت و خوشروئى باشند و ترش رو نيستند و زبانشان لطف و مهر آميز باشد و ناسزا نگويند و بزبان خود دل كسى را نيازارند و دلشان داراى رحم و مهربانى است و سنگين دل نباشند و در صورت تمكن داراى سخاوت و دست باعطا هستند و بخل نميورزند).

###مراتب النفس

الحديث 1473 مراتب النفس و عدم الاعتماد عليها

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، قال أمير المؤمنين عليه السّلام: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: أ لا اخبركم بأكيس الكيّسين و أحمق الحمقى؟ قالوا: بلى يا رسول اللّه، قال: أكيس الكيّسين من حاسب نفسه و عمل لما بعد الموت، و أحمق‏ الحمقى من اتّبع نفسه هواها و تمنّى على اللّه الأمانيّ، فقال الرّجل [رجل‏] يا أمير المؤمنين! و كيف يحاسب الرّجل نفسه؟ قال: إذا أصبح ثمّ أمسى رجع إلى نفسه فقال: يا نفس! هذا يوم مضى عليك و لا يعود عليك أبدا و اللّه يسألك عنه بما أفنيته فما الّذي عملت؟ أذكرت اللّه أم حمدته؟ أقضيت حوائج مؤمن؟ أنفّست عنه كربة؟ أحفظته بظهر الغيب في أهله و ولده؟ أحفظته بعد الموت في مخلفيه؟ أكففت عن غيبة أخ مؤمن بفضل جاهك؟ ء أعنت مسلما ما الّذي صنعت فيه فتذكّر ما كان منه، فان ذكر أنّه جرى منه خير حمد اللّه و كبّره على توفيقه، و إن ذكر معصية أو تقصيرا استغفر اللّه عزّ و جلّ و عزم على ترك معاودته و محى ذلك عن نفسه بتجديد الصّلوة على محمّد صلّى اللّه عليه و آله الطّيبين الطّاهرين «الحديث».

###مراتب النفس

1473- و نيز در همان كتاب و جزء: از امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود از رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: آيا شما را بزيركترين زيركها و احمق‏ترين احمقها خبر ندهم؟ (حضار) عرض كردند آرى اى رسول خدا (خبر ده ما را) حضرت فرمود: زيركترين زيركان كسى است كه اعمال خود را حساب و بررسى نمايد و بجهت آنچه پس‏ از مرگست (براى عالم برزخ و آخرت خود) كار و كوشش كند، و احمق‏ترين احمقان آن كسى است كه خواسته‏هاى نفسانى خود را پيروى نمايد (عمر خود را بهوسرانى بسر برد و از گناهان نپرهيزد) و از خداوند آرزوهائى بيجا (نسبت بمقامات عاليه آخرت) تمنا كند و بخواهد، پس مردى عرض كرد يا امير المؤمنين چگونه انسان بحساب اعمال خود رسيدگى كند: حضرت فرمود: هنگامى كه صبح ميكند و روز را بشب ميرساند بخود مراجعه نمايد و فكر كند و با خويشتن بگويد: اى نفس، اين روزى بود كه بر تو گذشت و هرگز بتو باز نگردد و خداوند تو را از آن سؤال و پرسش فرمايد كه بچه (عمل و چه كار نيكى) آن را فانى و نابود ساختى و بسر بردى، پس در اين روز كه بر تو گذشت آن عمل نيكى كه بجا آوردى چيست، آيا خدا را ياد نمودى و ذكرى گفتى يا او را حمد و ستايش كردى، آيا حاجت و نيازمنديهاى مؤمنى را برآوردى، آيا غم و اندوهى را از او برطرف نمودى آيا هنگام نبودنش از خاندان و فرزندانش نگهدارى كردى، آيا احترام او را پس از مرگش در باره بازماندگانش حفظ و رعايت نمودى، آيا بوسيله آبروى خود از غيبت شدن برادر دينيت جلوگيرى كردى (چون غالبا جلوگيرى‏كننده از غيبت مورد توهين غيبت‏كننده واقع مى‏شود) آيا مسلمانى را يارى نمودى، آنچه در آن روز بجا آوردى چيست، و آن عملى را كه انجام داده بياد آورد، پس اگر بياد آورد كه عمل خيرى از او صادر شده، خدا را ستايش نمايد و او را بواسطه توفيقى كه بوى لطف فرموده ببزرگى (بى‏پايان) ياد نمايد و اگر بياد آورد معصيت و نافرمانى و يا كوتاهى كردن (در وظيفه بندگى) را، پس از خداى با عزت و جلال طلب آمرزش كند و بر بازگشت ننمودن بآن معصيت عزم نمايد و آن نافرمانى و گناه را از خودش محو و نابود سازد بسبب صلوات فرستادن بر محمد و آل او كه رحمت خداوند بر آن حضرت و خاندانش باد كه (از هر گونه عيب و نقصى) پاك و پاكيزه ‏اند.

###خطاب أمير المؤمنين بأهل القبور

الحديث 1474 خطاب أمير المؤمنين ع بأهل القبور

في أمالي الطوسي: (الجزء الثاني) عن صهيب، عن جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: مرّ أمير المؤمنين عليّ بن أبيطالب عليهما السّلام بالمقبرة (و يروى بالمقابر) فسلّم ثمّ قال: السّلام عليكم يا أهل المقبرة و التّربة، إعلموا أنّ المنازل بعدكم قد سكنت و أنّ الأموال بعدكم قد قسّمت، و أنّ الأزواج بعدكم قد نكحت، فهذا خبر ما عندنا، فما خبر ما عندكم؟ فأجابه هاتف من المقابر يسمع صوته و لا يرى شخصه: عليك السّلام يا أمير المؤمنين و رحمة اللّه و بركاته، أمّا خبر ما عندنا فقد وجدنا ما عملنا و ربحنا ما قدّمنا و خسرنا ما خلّفنا، فالتفت إلى أصحابه فقال، أ سمعتم؟ قالوا نعم يا أمير المؤمنين، قال: وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏.

###خطاب أمير المؤمنين بأهل القبور

1474- در أمالى طوسى: (جزء دوم) از صهيب از حضرت صادق جعفر بن محمد عليهما السّلام روايت شده كه فرمود: امير المؤمنين (ع) بقبرستان عبور نمود و (بر اهل قبور و اموات) سلام كرد و فرمود: سلام بر شما اى اهل قبرستان و خاك، بدانيد كه منزل و خانه‏هاى شما پس از مرگتان مسكن (ديگران) گشته، و اموال و دارائى شما بعد از مرگتان قسمت شده، و همسرانتان پس از مرگ شما با ديگران ازدواج نمودند، پس اين خبريست كه نزد ما است، پس خبر آنچه نزد شما باشد چيست؟ پس هاتفى از قبرستان كه صدايش شنيده ميشد و خودش ديده نميشد جواب حضرت را داد كه درود و رحمت و بركات خداوند بر تو باد اى امير المؤمنين، اما خبر آنچه نزد ما است آنست كه آنچه را (از اعمال نيك و بد كه ما در دنيا) انجام داديم يافتيم، و بآنچه پيش (از مرگ خود) فرستاديم سودمند گشتيم، و آنچه از خود باقى گذارديم بخسارت و زيانش دچار شديم، پس حضرت باصحاب خود توجه نمود و فرمود: آيا (سخنان هاتف را) شنيديد؟ عرضكردند آرى يا امير المؤمنين، فرمود: پس اكنون زاد و توشه بر داريد (و براى مرگ و عالم برزخ و آخرت مهيا و آماده شويد) پس همانا بهترين توشه، پرهيز از نافرمانى خداوند است.

###اعجاب بالنفس

الحديث 1475 تحريم الإعجاب بالنفس‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن الحسين بن عليّ عليه السّلام قال: سمعت أمير المؤمنين عليه السّلام يقول: الملوك حكّام على النّاس و العلم حاكم عليهم، و حسبك من العلم أن تخشى اللّه، و حسبك من الجهل أن تعجب بعلمك.

###اعجاب بالنفس

1475- و نيز در همان كتاب و جزء: از حضرت حسين بن على عليهما السّلام روايت شده كه فرمود از امير المؤمنين (ع) شنيدم كه ميفرمود: پادشاهان بر مردم فرمانروايانند و علم و دانش بر ايشان حكم فرما باشد، و براى تو از دانش بمقدارى كه از (عقوبت نافرمانى و عظمت) خداوند بترسى كافى است، و از جهل و نادانى براى تو همين اندازه بس است كه بدانش خود بنازى و خود بين و خود پسند شوى.

###في الإمامة

الحديث 1476 نوادر الاحتجاج في الإمامة

و فيه أيضا: (الجزء الثّامن) عن كليب بن معاوية الصّيداوي قال: قال أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام: ما يمنعكم إذا كلّمكم النّاس أن تقولوا لهم ذهبنا من حيث ذهب اللّه و اخترنا من حيث إختار اللّه، إنّ اللّه سبحانه إختار محمّدا و اخترنا آل محمّد فنحن متمسّكون بالخيرة من اللّه عز و جل.

###في الإمامة

1476- و نيز در همان كتاب: (جزء هشتم) از كليب بن معاويه صيداوى روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: چه چيز شما را باز ميدارد از اينكه هر گاه مخالفين با شما سخن ميگويند (و در امر خلافت و امامت مجادله ميكنند) بايشان بگوئيد كه ما بآن طريق و راهى كه خداوند معين فرموده رفتيم و كسانى را كه خدا برگزيده اختيار نموديم، همانا خداى سبحان محمد (ص) را (برسالت) برگزيد و ما (بامر خدا و رسول) آل محمد را اختيار نموديم، پس ما بكسانى كه خداى با عزت و جلال اختيار فرموده و برگزيده تمسك و توسل نموديم.

 

 

###في الشيعة

الحديث 1477 في الشيعة

و فيه أيضا: (الجزء الحادي عشر) عن أبي عاصم، عن الصّادق عليه السّلام قال: شيعتنا جزء منّا خلقوا من فضل طينتنا يسوؤهم ما يسوؤنا و يسرّهم ما يسرّنا، فاذا أرادنا أحد فليقصدهم، فانّهم الّذين يوصل منهم إلينا.

###في الشيعة

1477- و نيز در همان كتاب: (جزء يازدهم) از ابى عاصم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: شيعيان ما جزء ما هستند كه از زيادتى (و باقى مانده) طينت ما آفريده شده‏اند، آنچه ما را بدحال و ناراحت ميگرداند (از امورى كه بر ضرر دين و مؤمنين است) ايشان را نيز بدحال و نگران ميسازد، و آنچه ما را مسرور ميدارد ايشان را نيز شاد ميگرداند، پس هر گاه كسى اراده دارد كه بما احسان نمايد پس بايد بايشان احسان كند، زيرا ايشان كسانى هستند كه از طريق نيكى نمودن بآنان بما احسان مى‏شود (مساعدت و نيكى كردن بايشان احسان بما خواهد بود).

###تربة الحسين عليه السلام

الحديث 1478 في تربة الحسين عليه السلام و فضله‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن زيد بن أبي اسامة قال: كنت في جماعة من عصابتنا بحضرة سيّدنا الصّادق عليه السّلام فأقبل علينا أبو عبد اللّه عليه السّلام فقال: إنّ اللّه تعالى جعل تربة جدّى الحسين عليه السّلام شفاء من كلّ داء و أمانا من كلّ خوف، فاذا تناولها أحدكم فليقبّلها و ليضعها على عينها و ليمره [ليمرها] على سائر جسده و ليقل: اللّهمّ بحقّ هذه التّربة و بحقّ من حلّ بها و يؤوى فيها و بحقّ أبيه و امّه و أخيه و الأئمّة من ولده و بحقّ الملائكة الحافّين به إلّا جعلتها شفاء من كلّ داء، و برءا من كلّ مرض، و نجاة من كلّ آفة، و حرزا ممّا أخاف و أحذر ثمّ يستعملها، قال أبو اسامة: فانّي استعملتها من دهرى الأطول كما قال و وصف أبو- عبد اللّه عليه السّلام فما رأيت بحمد اللّه مكروها.

###تربة الحسين عليه السلام

1478- و نيز در همان كتاب و جزء: از زيد بن ابى اسامة روايت شده كه گفت: من در ميان جماعتى از شيعه در حضور آقا و بزرگ خود حضرت صادق (ع) بوديم پس بما توجه نمود و فرمود: همانا خداى تعالى تربت جدم حسين (ع) موجب شفاء از هر بيمارى و امان از هر بيم و ترسى قرار داده، پس هر گاه كسى از شما آن تربت را گرفت بايد آن را ببوسد و بر چشم خود گذارد و بر تمام بدنش بكشد و بگويد: اللهم بحق (تا آخر دعا كه در قسمت عربى است) يعنى خداوندا بحق اين تربت و بحق كسى كه در آن قرار گرفته و سكنى نموده، و بحق پدر و مادر و برادرش و بحق امامانى كه از فرزندان او هستند، و بحق فرشتگانى كه اطراف قبر او را احاطه نمودند كه اين تربت را باعث شفاء از هر بيمارى، و رهائى و بهبودى از هر مرض، و نجات از هر آفت، و مانع و جلوگير از آنچه كه من ميترسم و مى‏گريزم قرار دهى، پس تربت را (بخوردن و همراه داشتن) مصرف نمايد، ابو اسامه گويد: من در مدت عمر طولانى خود تربت را همان طور كه حضرت صادق (ع) فرمود و توصيف نمود مصرف نموده و بكار بردم، پس بحمد اللَّه (ببركت آن در مدت عمر خود امر) ناگوارى نديدم.

###إفشاء السلام

الحديث 1479 إفشاء السلام و الابتداء به‏

و فيه أيضا: (الجزء الثّاني عشر) عن جابر بن عبد اللّه البجلّي قال: سمعت سلمان الفارسي (رض) يقول لي و للأشعث بن قيس: إنّ لي عند كما وديعة فقلنا ما نعلمها إلّا أنّ قوما قالوا لنا إقرؤوا سلمان عنّا السّلام، قال: فأىّ شي‏ء أفضل من السّلام و هى تحيّة أهل الجنّة.

###إفشاء السلام

1479- و نيز در همان كتاب: (جزء دوازدهم) از جابر بن عبد اللَّه بجلى روايت شده كه گفت از سلمان فارسى شنيدم كه بمن و باشعث بن قيس ميگفت: همانا من امانتى نزد شما دارم، پس باو عرضكرديم كه ما آن را نميدانيم (بآن امانت آگاه نيستيم) جز آنكه جماعتى بما گفتند كه از طرف ما بسلمان سلام برسانيد، سلمان گفت كدام چيز از سلام برتر است، و آن تحيت اهل بهشت است.

###مدح الذرية الطيبة

الحديث 1480 مدح الذرية الطيبة و ثواب صلتهم‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن عليّ بن أبيطالب عليهما السّلام زوج فاطمة بنت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: أيّما رجل صنع إلى رجل من ولدي صنيعة فلم يكافه عليها فأنا المكافي له عليها.

###مدح الذرية الطيبة

1480- و نيز در همان كتاب و جزء: از (حضرت امير المؤمنين) على بن ابى طالب همسر فاطمه دختر رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: هر كسى كه نسبت بيكى از فرزندان‏ من احسان و نيكى نمايد و آن فرزند من تلافى احسان او را نكرده باشد و باو عوضى ندهد پس من در مقابل احسانش باو عوض ميدهم و تلافى خواهم نمود.

###وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ

الحديث 1481 في قوله تعالى وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ‏

و فيه أيضا: (الجزء الثامن عشر) و باسناده قال: (اي عليّ عليه السّلام) لما نزلت هذه الاية: وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ، قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: مال تؤدّى زكاته فليس بكنز و إن كان تحت سبع أرضين، و كلّ مال لا تؤدّى زكاته فهو كنز و إن كان فوق الأرض.

###وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ

1481- و نيز در همان كتاب: (جزء هيجدهم) بسند خود از حضرت امير المؤمنين على (ع) روايت شده كه فرمود: زمانى كه اين آيه نازل شد: الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ (يعنى كسانى كه طلا و نقره را گنج و ذخيره ميكنند و آن را در راه خداوند انفاق نمينمايند پس ايشان را بعذاب و شكنجه دردناك بشارت بده و اعلام نما) رسول خدا (ص) فرمود: مالى كه زكاة آن داده شده گنج نباشد گرچه زير هفت طبقه زمين پنهان باشد (يعنى گنجى كه سبب عذاب شود نيست) و هر مال و ثروتى كه زكاة آن داده نشود پس آن گنج است (و ذخيره‏شده ‏اى است كه موجب عذاب شود) اگر چه روى زمين باشد (و در آن پنهان نگردد).

###ما يجب من الحقوق في الأموال

الحديث 1482 في ما يجب من الحقوق في الأموال‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أمير المؤمنين عليّ بن أبيطالب عليهما السّلام قال: قيل يا نبىّ اللّه أ في المال حقّ سوى الزّكوة؟ قال: نعم، برّ الرّحم إذا أدبرت و صلة الجار المسلم، فما أقرّ بي من بات شبعان و جاره المسلم جائع، ثمّ قال: ما زال جبرئيل عليه السّلام يوصيني بالجار حتّى ظننت أنّه سيورّثه.

###ما يجب من الحقوق في الأموال

1482- و نيز در همان كتاب و جزء: از حضرت امير المؤمنين على بن ابى طالب عليهما السّلام روايت شده كه (به پيغمبر اكرم) عرض شد: اى پيمبر خدا، آيا غير از زكاة حقى در مال است؟ فرمود: آرى، احسان و نيكى كردن بخويشاوندان هر گاه فقير شوند و رسيدگى و نيكى نمودن بهمسايه‏اى كه مسلمانست، پس كسى كه شب را بروز آورد در حالى كه شكمش سير و همسايه مسلمانش گرسنه باشد بمن اقرار ننموده (بنبوت من اعتقاد و ايمان كامل ندارد) سپس فرمود: جبرئيل (ع) هميشه مرا نسبت بهمسايه سفارش ميكرد تا حدى كه گمان بردم كه حكم ارث بردن او را بزودى خواهد آورد.

###مواضع تجوز فيها الغيبة

الحديث 1483 المواضع الّتي تجوز فيها الغيبة

في الوسائل: (كتاب الحجّ) باب «المواضع الّتي تجوز فيها الغيبة» عن أبان، عن رجل لا نعلمه إلّا يحيى الأزرق قال: قال لي أبو الحسن عليه السّلام: من ذكر رجلا من خلفه بما هو فيه ممّا عرفه النّاس لم يغتبه، و من ذكره من خلفه بما هو فيه ممّا لا يعرفه الناس إغتابه، و من ذكره بما ليس فيه فقد بهته.

###مواضع تجوز فيها الغيبة

1483- در وسائل: (كتاب حج) باب «مواضعى كه در آنها غيبت جائز است» از ابان از مردى كه ما او را جز يحيى ازرق نميدانيم روايت شده كه گفت حضرت موسى بن جعفر (ع) بمن فرمود: كسى كه در غياب و پشت سر شخصى چيزى را كه در او هست و مردم ميدانند ذكر كند و بگويد غيبت او را ننموده (زيرا آنچه آشكار است و مردم آن را ميدانند مانند كورى و شلى از عيوب ظاهره و يا عمل و كارى كه گوينده و شنونده بدانند گفتنش غيبت و حرام نيست، ليكن اگر توهين و سخريه و يا موجب اذيت او باشد البته حرام است) و كسى كه در غياب و پشت سر شخصى چيزى بگويد كه در او هست و مردم نميدانند غيبت او را نموده، و كسى كه در باره شخصى آنچه را كه در او نيست ذكر كند (و باو نسبت دهد) پس البته باو بهتان زده است.

###مواضع تجوز فيها الغيبة

الحديث 1484 المواضع الّتي تجوز فيها الغيبة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن هارون بن الجهم، عن الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: إذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له و لا غيبة.

###مواضع تجوز فيها الغيبة

1484- و نيز در همان كتاب و باب: از هارون بن جهم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هر گاه گنه‏كار گناهش را علنى و آشكارا انجام دهد پس احترامى براى او نباشد و غيبتش (در گناه علنى و آشكاراى وى) حرام نيست.

###مواضع تجوز فيها الغيبة

الحديث 1485 المواضع الّتي تجوز فيها الغيبة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي البختري، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه عليهما السّلام قال: ثلاثة ليس لهم حرمة: صاحب هوى مبتدع و الإمام الجائر و الفاسق المعلن بالفسق.

###مواضع تجوز فيها الغيبة

1485- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى البخترى از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش (ع) روايت شده كه فرمود: سه طائفه‏اند كه براى ايشان احترامى نباشد (احتراماتى كه براى مؤمنين است مانند حرمت غيبت و اهانت براى ايشان نباشد) كسى كه داراى هوى و هوسى باشد كه بر بدعت گذاردن در دين وادارش نمايد، و پيشوا و زمامدارى كه ستمگر باشد، و گناهكارى كه گناه را علنى و آشكارا انجام دهد.

###عقوبات الذّنوب

الحديث 1486 في تفسير عقوبات الذّنوب‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «في تفسير [عقوبات‏] الذّنوب» عن مجاهد، عن أبيه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: الذّنوب الّتي تغيّر النّعم البغى، و الذّنوب الّتي تورث الندم القتل، و الّتي تنزل النّقم الظّلم، و الّتي تهتك السّتور شرب الخمر، و الّتي تحبس الرّزق الزّنا، و الّتي تعجّل الفنآء قطيعة الرّحم، و الّتي تردّ الدّعآء و تظلم الهواء عقوق الوالدين.

###عقوبات الذّنوب

1486- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) در بابى كه «در تفسير عقوبتهاى گناهان است»

از مجاهد از پدرش از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: گناهانى كه نعمتها را تغيير دهد و بر طرف سازد تكبر و فساد و تجاوز و گردن كشى است، و گناهانى كه باعث پشيمانى شود كشتن (شخص بيگناه) است، و گناهانى كه موجب گرفتارى و ناگواريها باشد ظلم و ستم است (چنانچه ستمگران گذشته مانند نمرود و فرعون و بنى اميه و بنى العباس و امثال آنان بسبب ستمهائى كه بمردم نمودند خود و اموال و كسان و ديارشان محو و نابود گشتند) و گناهانى كه پرده‏هاى آبرو را بر طرف ميسازد (و موجب رسوائى شود) آشاميدن شراب است، و گناهانى كه مانع و جلوگير روزى ميگردد زنا است (و كلمه زنا در حديث ربا هم خوانده شده و جلوگيرى نمودن زنا از روزى چنانست كه غالبا زناكاران گرچه از ثروتمندان هم بودند در اثر اين عمل شنيع بفقر و پريشانى گرفتار شدند، و مانع گشتن ربا از روزى از آيه شريفه يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ استفاده مى‏شود، زيرا مفاد آيه آنست كه خداوند مال و ثروت حاصل از ربا را محو و نابود ميسازد و صدقات و مالى كه در راه او داده شود نمو و بركتش ميدهد) و گناهى كه مرگ را نزديك (و عمر را كوتاه) ميگرداند قطع رحم است (بخويشان رسيدگى و نيكى ننمودن است) و گناهى كه موجب مردود شدن دعاء و مستجاب نگشتن آن شود و فضا (و محيط زندگانى) را بر انسان تيره و تار سازد آزردن و ناراضى داشتن پدر و مادر است.

###ذكر علي و فضائله

الحديث 1487 ثواب ذكر علي عليه السلام و فضائله‏

في أمالي الصّدوق: (المجلس الثّامن و الخمسون) عن أبي هريرة أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله جاءه رجل فقال: يا رسول اللّه! أما رأيت فلانا ركب البحر ببضاعة يسيرة فخرج إلى الصّين فأسرع الكرّة و أعظم الغنيمة حتّى قد حسده أهل ودّه و أوسع قراباته و جيرانه، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ مال الدّنيا كلّما ازداد كثرة و عظما ازداد صاحبه بلاء، فلا تغتبطوا أصحاب الأموال إلّا بمن جاد بماله في سبيل اللّه، و لكن ألا اخبركم بمن هو أقلّ من صاحبكم بضاعة و أسرع منه كرّة و أعظم منه غنيمة و ما اعدّ له من الخيرات محفوظ له في خزآئن عرش الرّحمن؟ قالوا: بلى يا رسول اللّه، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: انظروا إلى هذا المقبل إليكم، فنظرنا فاذا رجل من الأنصار رثّ الهيئة، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ هذا لقد صعد له في هذا اليوم إلى العلوّ من الخيرات و الطّاعات ما لو قسّم على جميع أهل السّماوات و الأرض لكان نصيب أقلّهم منه غفران ذنوبه و وجوب الجنّة له، قالوا: بماذايا رسول اللّه؟ فقال: سلوه يخبركم عمّا صنع في هذا اليوم، فأقبل عليه أصحاب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و قالوا له: هنيئا لك ما بشّرك به رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، فما ذا صنعت في يومك هذا حتّى كتب لك ما كتب؟ فقال الرّجل: ما أعلم أنّي صنعت شيئا غير أنّي خرجت من بيتي و أردت حاجة كنت أبطأت عنها فخشيت أن تكون فاتتني، فقلت في نفسي: لأعتاضنّ منها النّظر إلى وجه عليّ بن أبيطالب عليه السّلام فقد سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: النّظر إلى وجه علىّ عبادة، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: اي و اللّه عبادة و أىّ عبادة، إنّك يا عبد اللّه ذهبت تبتغي أن تكسب دينارا لقوت عيالك ففاتك ذلك فاعتضت منه النّظر إلى وجه عليّ و أنت له محبّ و لفضله معتقد و ذلك خير لك من أن لو كانت الدّنيا كلّها لك ذهبة حمراء فأنفقتها في سبيل اللّه و لتشفعنّ بعدد كلّ نفس تنفّسته في مصيرك فى ألف رقبة يعتقهم اللّه من النّار بشفاعتك.

###ذكر علي و فضائله

1487- در امالى صدوق: (مجلس پنجاه و هشتم) از ابى هريره روايت شده كه مردى خدمت رسول خدا آمد و عرض كرد يا رسول اللَّه، آيا فلانى را مشاهده نفرمودى كه با سرمايه اندكى (براى تجارت) از راه دريا بچين مسافرت نمود و بزودى مراجعت كرد و (از تجارتش) فائده و سود بسيارى برد كه دوستان و ثروتمندترين خويشان و همسايگانش باو حسد بردند، پس رسول خدا (ص) فرمود: همانا مال و ثروت دنيا بهر مقدار كه زياد گردد صاحب آن ابتلاء و گرفتاريش افزايش يابد (هر كه بامش بيش برفش بيشتر) پس شما غبطه صاحبان مال و ثروتها را نخوريد جز كسى كه مال خود را در راه خدا انفاق نمايد ليكن آيا بشما خبر ندهم از كسى كه از اين رفيق تاجر شما سرمايه‏اش كمتر و بازگشتنش زودتر و سودش بيشتر بوده و آنچه از نعمتها و ثوابها كه جهت او آماده گشته در خزائن و گنجينه‏هاى عرش پروردگار مهربان محفوظ و ذخيره است، حضار عرض كردند آرى (ما را خبر بده) يا رسول اللَّه، پس رسول خدا (ص) فرمود: باين كسى كه بجانب شما مى‏آيد بنگريد و ما نگاه كرديم و مردى را كه از انصار و ضعيف و خوار و كهنه لباس بود ديديم پس رسول خدا (ص) فرمود: براى اين مرد در اين روز از كارهاى نيك و طاعات، عملى و طاعتى بآسمان برده شده (و مورد قبول واقع گشته) كه اگر آن بر تمام اهل آسمانها و زمين قسمت و پخش شود همانا نصيب و سهم كم‏بهره‏ترين ايشان آمرزش گناهان و واجب شدن بهشت جهت او باشد، حضار عرضكردند يا رسول اللَّه بچه سبب (يعنى طاعتى كه انجام داده چه بوده) فرمود: از خودش سؤال كنيد تا بشما از آنچه كه امروز بجا آورده خبر دهد، پس اصحاب رسول خدا (ص) باو روى آوردند (نزد آن مرد رفتند) و باو گفتند گوارا باشد تو را آنچه كه رسول خدا (ص) بشارت آن را بتو داده، پس در اين روز خود چه طاعتى انجام داده‏اى تا آنكه براى تو نوشته شد آنچه مكتوب و مضبوط گشته (و رسول خدا خبر داده) پس آن مرد گفت چيزى و عبادتى را نميدانم كه من انجام داده باشم جز اينكه من از خانه خود بيرون آمدم و قصد رفتن در پى حاجتى داشتم كه وقت و موعد آن را تأخير انداخته بودم (و دير شده بود) و ترسيدم كه آن حاجت از من فوت شده باشد پس‏ با خود گفتم البته من نظر بصورت على بن ابى طالب (ع) را عوض از آن حاجت قرار خواهم داد، زيرا من از رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: نظر كردن بصورت على عبادت است پس رسول خدا (ص) فرمود: آرى بخدا سوگند عبادت است و چه عبادت مهم و ارجمندى است، همانا اى بنده خدا تو رفتى كه بجهت قوت (و مخارج) عيالات خود دينارى بدست آورى پس آن از دستت رفت و نظر كردن بصورت على را عوض آن قرار دادى در حالى كه تو دوستدار او هستى و بفضيلت و برترى وى عقيده‏مندى، و اين عمل و كار براى تو بهتر از آنست كه اگر تمام دنيا جهت تو طلاى سرخ بود و آن را در راه انفاق ميكردى، و البته بعدد هر نفسى كه هنگام رفتنت كشيدى در باره هزار نفر شفاعت خواهى كرد كه خداوند ايشان را بشفاعت تو از آتش جهنم آزاد ميفرمايد.

###تقديم الغير في الدعاء

الحديث 1488 استحباب تقديم الغير في الدعاء

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، عن عمر بن يزيد قال: سمعت أبا عبد اللّه الصّادق عليه السّلام يقول: من قدّم أربعين رجلا من إخوانه قبل أن يدعو لنفسه استجيب فيهم له و في نفسه‏

###تقديم الغير في الدعاء

1488- و نيز در همان كتاب و مجلس: از عمر بن يزيد روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: كسى كه چهل نفر از برادران دينى خود را (بدعا نمودن جهت ايشان و طلب حوائج) مقدم بدارد پيش از آنكه براى خود دعا كند و حاجت خود را بخواهد دعاى او در باره ايشان و نسبت بخودش مستجاب خواهد شد.

###حسن الخلق‏

الحديث 1489 في حسن الخلق‏

و فيه أيضا: (المجلس الحادي و السّتون) عن عليّ بن ميمون الصّائغ قال: سمعت أبا عبد اللّه الصّادق عليه السّلام يقول: من أراد أن يدخله اللّه عزّ و جل في رحمته‏ و يسكنه جنّته فليحسّن خلقه و ليعطى النّصفة من نفسه و ليرحم اليتيم و ليعن الضعيف و ليتواضع للّه الّذي خلقه.

###حسن الخلق‏

1489- و نيز در همان كتاب: (مجلس شصت و يكم) از على بن ميمون زرگر روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: كسى كه ميخواهد كه خداى‏ با عزت و جلال او را مشمول رحمت خود فرمايد و در بهشتش جاى دهد پس بايد اخلاق و خوى خود را نيكو سازد و (در امورى كه ميان او و مردم است) بعدل و انصاف رفتار نمايد، و نسبت بيتيم رحم و مهربانى كند و ضعيف و ناتوان را يارى نمايد، و در مقابل (عظمت) خداوندى كه او را آفريده تواضع و فروتنى كند.

###دعاء بعد صلاة العصر يوم الجمعة

الحديث 1490 الدعاء بعد صلاة العصر يوم الجمعة

و فيه أيضا: (المجلس الثّاني و السّتون) عن ناجية قال: قال أبو جعفر الباقر عليه السّلام: إذا صلّيت العصر يوم الجمعة فقل: اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد الأوصياء المرضيّين بأفضل صلواتك، و بارك عليهم بأفضل بركاتك و السّلام عليهم و على أرواحهم و أجسادهم و رحمة اللّه و بركاته، فانّ من قالها بعد العصر كتب اللّه عزّ و جلّ له مائة ألف حسنة و محى عنه مائة ألف سيّئة و قضى له بها مائة ألف حاجة و رفع له بهامائة ألف درجة.

###دعاء بعد صلاة العصر يوم الجمعة

1490- و نيز در همان كتاب: (مجلس شصت و دوم) از ناجيه روايت شده كه گفت حضرت باقر (ع) فرمود: هنگامى كه روز جمعه نماز عصر را خواندى پس بگو: اللهم صل على محمد و آل محمد الاوصياء المرضيين بأفضل صلواتك و بارك عليهم بافضل بركاتك و السّلام عليهم و على أرواحهم و أجسادهم و رحمة اللَّه و بركاته‏ ، پس همانا كسى كه اين كلمات را بعد از نماز عصر بگويد خداى با عزت و جلال براى او صد هزار حسنه بنويسد و صد هزار گناه از (نامه عمل) او محو فرمايد و صد هزار حاجت او را بواسطه آن بر آورد و صد هزار درجه بوسيله آن براى وى بالا برد.

###معجزات علي بن الحسين

الحديث 1491 في معجزات الإمام علي بن الحسين ع‏

و فيه أيضا: (المجلس التّاسع و السّتون) عن الزّهري قال: كنت عند عليّ بن الحسين عليهما السّلام فجاءه رجل من أصحابه، فقال له عليّ بن الحسين عليهما السّلام: ما خبرك أيّها الرّجل؟ فقال الرّجل: خبري يابن رسول اللّه أنّي أصبحت و علىّ أربع مائة دينار دين لا قضاء عندي لها، و لى عيال ثقال ليس لي ما اعوّد عليهم به، قال: فبكى عليّ بن الحسين عليهما السّلام بكاء شديدا، فقلت له: ما يبكيك يابن رسول اللّه؟ فقال: و هل يعدّ البكاء إلّا للمصائب و المحن الكبار؟ قالوا: كذلك يابن رسول اللّه قال: فأيّة محنة و مصيبة أعظم على حرّ مؤمن من أن يرى بأخيه المؤمن خلّة فلا يمكنه سدّها و يشاهده على فاقة فلا يطيق رفعها؟ قال: فتفرّقوا عن مجلسهم ذلك، فقال بعض المخالفين و هو يطعن على عليّ بن الحسين: عجبا لهؤلاء يدّعون مرّة أنّ السّماء و الأرض و كلّ شي‏ء يطيعهم و أنّ اللّه لا يردّهم عن شي‏ء من طلباتهم، ثمّ يعترفون اخرى بالعجز عن إصلاح خواصّ إخوانهم، فاتّصل ذلك بالرّجل صاحب القصّة فجآء إلى عليّ بن الحسين عليهما السّلام فقال له: يابن رسول اللّه! بلغني عن فلان كذا و كذا و كان ذلك أغلظ علىّ من محنتي، فقال عليّ بن الحسين عليهما السّلام: فقد أذن اللّه في فرجك، يا فلانة! إحملي سحوري و فطوري، فحملت قرصتين فقال عليّ بن الحسين‏ عليهما السّلام للرّجل: خذهما فليس عندنا غيرهما، فانّ اللّه يكشف عنك بهما و ينيلك خيرا واسعا منهما، فأخذهما الرّجل و دخل السّوق لا يدري ما يصنع بهما و يتفكّر في ثقل دينه و سوء حال عياله و يوسوس إليه الشّيطان أين موقع هاتين من حاجتك؟ فمرّ بسماك قد بارت عليه سمكته قد أراخت فقال له: سمكتك هذه بائرة عليك، و إحدى قرصتي هاتين بائرة عليّ، فهل لك أن تعطيني سمكتك البائرة و تأخذ قرصتي هذه البائرة؟ فقال: نعم، فأعطاه السّمكة و أخذ القرصة، ثمّ مرّ برجل معه ملح قليل مزهود فيه فقال: هل لك أن تعطيني ملحك هذا المزهود فيه؟ قال: نعم، ففعل فجآء الرّجل بالسمكة و الملح فقال: أصلح هذه بهذا، فلمّا شقّ بطن السّمكة وجد فيه لؤلؤتين فاخرتين فحمد اللّه عليهما، فبينما هو في سروره ذلك إذ قرع بابه فخرج ينظر من بالباب، فاذا صاحب السّمكة و صاحب الملح قد جاءا يقول كلّ واحد منهما له: يا عبد اللّه! جهدنا أن نأكل أو أحد من عيالنا هذا القرص فلم تعمل فيه أسناننا و ما نظنّك إلّا و قد تناهيت في سوء الحال و مرئت، قد رددنا إليك هذا الخبز و طيّبنا لك ما أخذته منّا، فأخذ القرصتين منهما فلمّا استقرّ بعد إنصرافهما عنه قرع بابه فاذا رسول عليّ بن الحسين عليهما السّلام فدخل فقال: إنّه يقول لك: إنّ اللّه قد أتاك بالفرج فاردد إلينا طعامنا فانّه لا يأكل غيرنا، و باع الرّجل اللّؤلؤتين بمال عظيم قضى منه دينه و حسنت بعد ذلك حاله، فقال بعض المخالفين: ما أشدّ هذا التّفاوت بينا عليّ بن الحسين عليه السّلام لا يقدر أن يسدّ منه فاقة إذ أغناه هذا الغناء العظيم كيف يكون هذا و كيف يعجز عن سدّ الفاقة من يقدر على هذا الغناء العظيم، فقال عليّ بن الحسين عليهما السّلام: هكذا قالت قريش للنّبيّ صلّى اللّه عليه و آله كيف يمضي إلى بيت المقدس و يشاهد ما فيه من آثار الأنبيآء من مكّة و يرجع إليها في ليلة واحدة من لا يقدر أن يبلغ من مكّة إلى المدينة إلّا في إثنى عشر يوما؟ و ذلك حين هاجر منها، ثمّ قال عليّ بن الحسين عليهما السّلام: جهلوا و اللّه أمر اللّه و أمر أوليائه معه، إنّ المراتب الرّفيعة لا تنال‏ إلّا بالتّسليم للّه جلّ ثناؤه و ترك الإقتراح عليه و الرّضا بما يدبّرهم به، إنّ أولياء اللّه صبروا على المحن و المكاره صبرا لم يساوهم فيه غيرهم فجازاهم اللّه عزّ و جل عن ذلك بأن أوجب لهم نجح جميع لطلباتهم، لكنّهم مع ذلك لا يريدون منه إلّا ما يريده لهم‏.

###معجزات علي بن الحسين

1491- و نيز در همان كتاب: (مجلس شصت و نهم) از زهرى روايت شده كه گفت من خدمت (حضرت زين العابدين) على بن الحسين عليهما السّلام بودم پس مردى از اصحاب آن حضرت خدمتش آمد و حضرت باو فرمود: اى مرد، حال تو چگونه است؟ آن مرد عرضكرد اى پسر رسول خدا حال من چنين است كه صبح نمودم در حالى كه چهار صد دينار بدهى دارم كه راهى جهت پرداخت آن ندارم، و عائله (و نان خور) بسيارى دارم و مال‏ و درآمدى كه معاش ايشان را تكفل نمايم براى من نيست، زهرى گفت پس حضرت زين العابدين عليه السّلام بسيار سخت گريست و من بآن حضرت عرضكردم اى پسر رسول خدا شما را چه چيز بگريه در آورد؟ حضرت فرمود: آيا گريستن جز براى مصيبت و خبرهاى ناگوار بزرگ شايسته و سزاوار باشد؟ حضار عرضكردند چنين است اى پسر رسول خدا، حضرت فرمود: پس بر آزاد مرد داراى شرافت و ايمان كدام محنت و مصيبت، بزرگ (و سخت) تر است از آنكه حاجت و نيازمندى بر برادر خود ببيند و نتواند حاجت ويرا بر آورد و او را بر حالت فقر و فاقه مشاهده نمايد و بر برطرف ساختن فقرش قادر نباشد، زهرى گفت پس حضار از اين مجلس متفرق شدند و بعضى از مخالفين (سنيان) در حالى كه بر حضرت زين العابدين (ع) طعنه ميزد گفت از اين گروه (خاندان رسالت) بسى تعجب است، يك بار ادعا ميكنند كه آسمان و زمين و همه چيز ايشان را اطاعت كنند (و تمام موجودات بفرمان آنان باشند) و خداوند دعاء ايشان را در باره هيچ يك از خواسته و حاجتهاشان رد نفرمايد و بار ديگر بعجز و ناتوانى از اصلاح امر (معيشت و بر آوردن حاجت) مخصوص ترين از برادران خود اقرار و اعتراف مينمايند، پس اين سخن بآن مرد صاحب داستان رسيد و بخدمت حضرت زين العابدين (ع) آمد و عرضكرد: اى پسر رسول خدا، بمن خبر رسيد كه فلانى چنين و چنان گفته (مقصود سخن و طعنه زدن شخص سنى است كه ذكر شد) و اين بر من از مصيبت خودم دشوار و ناگوارتر است، پس حضرت فرمود: همانا خداوند (بجهت شماتت و طعنه زدن آن مرد) در فرج و گشايش امر تو اذن داد، پس بخادمه خود فرمود: اى فلانى، غذاى سحر و افطار مرا بياور، خادمه دو قرص نان آورد پس حضرت‏ زين العابدين (ع) بآن مرد فرمود: اين دو قرص نان را بگير كه چيزى جز آن دو نزد ما نباشد، و خداوند بسبب آن گرفتارى تو را برطرف خواهد فرمود، و از آن مال و ثروت بسيارى بتو عطا ميفرمايد، پس آن مرد دو قرص نان را گرفت و داخل بازار شد و نميدانست كه با آن دو قرص نان چه كند، و در سنگينى و بسيارى بدهى و بدى حال (و وضع زندگانى) عيال و خاندان خود فكر مينمود و شيطان در قلبش وسوسه ميكرد كه اين دو قرص نان با احتياجات و نيازمنديهاى تو چه تناسبى دارد، پس بماهى فروشى برخورد كه ماهى وى طالب و مشترى نداشت و بو گرفته بود، پس باو گفت اين ماهيت مشترى و طالب ندارد و يكى از اين دو قرص نان من نيز طالب ندارد، پس آيا اين ماهى خود را كه راغب و خريدارى ندارد بمن ميدهى كه در عوض آن اين قرص نان مرا كه طالب ندارد دريافت كنى، ماهى فروش گفت آرى و ماهى را بآن مرد داد و آن قرص نان را گرفت سپس آن شخص عبورش بمردى افتاد كه مقدار كمى نمك نامرغوب و پستى داشت و باو گفت آيا اين نمك نامرغوب خود را بمن ميدهى كه در عوض، اين قرص نان مرا بگيرى، گفت آرى و نمك را داد، پس آن مرد ماهى و نمك را (بخانه) آورد و با خود گفت اين ماهى را با اين نمك اصلاح (و براى خوردن آماده) خواهم نمود پس چون شكم ماهى را شكافت دو لؤلؤ (و جواهر) گرانبها در آن يافت و خداوند را بر آن دو جواهر حمد و ستايش نمود، و در بين سرور و خوشحالى از اين امر بود كه ناگاه درب خانه‏اش كوبيده شد پس از خانه بيرون آمد كه ببيند بر درب خانه كيست، ديد صاحب ماهى و نمك آمده‏اند و هر يك از آنان باو ميگويند كه اى بنده خدا، ما و هر يك از افراد خاندانمان هر چه كوشش كرديم كه از اين قرص نان بخوريم دندانهاى مادر آن كارگر نشد، و مادر باره تو گمان نميبريم جز آنكه تو در بدى حال (و وضع زندگانى و فقر) بپايان رسيده‏اى كه چنين غذائى بر تو گوارا شده، اين نان را بتو باز گردانيديم و آن ماهى و نمك را كه از ما گرفتى از طيب خاطر بتو بخشيديم، پس دو قرص نان را از ايشان گرفت و بعد از باز گشتن آنان چون بجاى خود قرار گرفت و نشست، درب خانه ‏اش كوبيده شد، پس ناگاه ديد كه فرستاده حضرت زين العابدين (ع) است كه داخل خانه شد و گفت حضرت ميفرمايد: همانا خداوند فرج و گشايش امر تو را عطا فرمود، پس طعام و غذاى ما را بما باز گردان، زيرا كسى جز ما آن را نميخورد، و آن مرد آن دو جواهر را ببهاء بسيارى فروخت كه قرض و بدهى خود را از آن ادا كرد و حال (و امر زندگانى) او پس از آن نيكو گرديد، پس بعضى از مخالفين (از سنيان) گفت تفاوت و فرق اين دو حال چه بسيار است بين آنكه (حضرت زين العابدين) على بن الحسين عليهما السلام قدرت و توانائى نداشت كه فقر و فاقه را از آن مرد برطرف سازد او را باين مال بسيار بينياز و ثروتمندش گردانيد، اين چگونه باشد و كسى كه بر اين مال بسيار قدرت دارد چگونه از مقدار حاجت و برطرف ساختن فقر و فاقه عاجز مى‏شود، پس حضرت زين العابدين (ع) فرمود: قريش (هم) نسبت به پيغمبر (ص) اين چنين گفتند: كسى كه قدرت ندارد كه از مكه بمدينه برسد مگر در دوازده روز، و اين هنگامى بود كه حضرت از مكه بمدينه هجرت فرمود، چگونه در يك شب از مكه به بيت المقدس ميرود و آنچه را كه در آن از آثار و نشانه‏هاى پيمبرانست مشاهده ميكند و ميبيند، سپس (حضرت زين العابدين) على بن الحسين عليهما السّلام فرمود: بخدا سوگند (مخالفين) امر خداوند و امر اولياء و دوستانش را (از جهت قرب و ارتباط) با او ندانستند و نشناختند، همانا برتبه‏هاى بلند و درجات عاليه نتوان رسيد جز بسبب تسليم بودن نسبت بامر و فرمان خداوند جل ثناؤه، و واگذاردن درخواست از پيش خود و بدون اذن پروردگار، و خوشنودى بآنچه كه او جهت ايشان صلاح ميداند و تدبير ميفرمايد، همانا دوستان خدا بر محنت و ناگواريها صبر و شكيبائى نمودند بآنچنان صبرى كه ديگران با ايشان مساوى و برابر نشدند، پس خداى با عزت و جلال بعوض آن جزاء و پاداش بآنان عنايت فرمود باينكه رسيدن و نائل گشتن بتمامى حاجات و خواسته ‏ها را جهت ايشان واجب و لازم قرار داد، ليكن با اين حال ايشان از خداوند چيزى و حاجتى جز آنچه را كه او جهت آنان اراده ميفرمايد نميخواهند.

 

###اعتراف بالذنوب

الحديث 1492 الاعتراف بالذنوب و الندم عليها

في مجموعة الورّام: (أوائل الجزء الاوّل) إبن فضّال، عمّن ذكره عن أبي جعفر عليه السّلام قال: لا و اللّه ما أراد اللّه من النّاس إلّا خصلتين: أن يقرّوا له بالنّعم فيزيدهم و بالذّنوب فيغفرها لهم‏.

###اعتراف بالذنوب

1492- در مجموعه ورام: (اوائل جزء اول) از ابن فضال از كسى كه او (نامش را) ذكر نمود از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: بخدا سوگند خداوند از مردم جز دو خصلت را اراده نفرموده و نخواسته: اقرار و اعتراف ايشان به نعمتهائى كه بآنان عطا فرموده (و شكر و سپاسگزارى از آنها) تا خدا نعمتها را بر ايشان زياد و بسيار گرداند و اعتراف ايشان بگناهان خود تا در نتيجه، گناهان آنان را بيامرزد.

###اعتراف بالذنوب

الحديث 1493 الاعتراف بالذنوب و الندم عليها

و فيه أيضا: (أوائل الجزء الاوّل) و عنه (أي الباقر) عليه السّلام قال: و اللّه ما ينجو من الذّنب إلّا من أقرّ به.

###اعتراف بالذنوب

1493- و نيز در همان كتاب: (اوائل جزء اول) از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: بخدا سوگند از (عقوبت و سزاى) گناه نجات و رهائى نمييابد جز كسى كه بگناه اقرار نمايد (لازمه اقرار بگناه پشيمانى است و پس از ندامت و توبه، گناه آمرزيده شود).

###فضل شيعة علي عليه السلام

الحديث 1494 فضل شيعة علي عليه السلام‏

و فيه أيضا: (أوائل الجزء الاوّل) عن أنس بن مالك قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يدخل الجنّة من امّتي سبعون ألفا لا حساب عليهم، ثمّ التفت إلى عليّ عليه السّلام فقال: هم شيعتك و أنت إمامهم.

###فضل شيعة علي عليه السلام

1494- و نيز در همان كتاب: (اوائل جزء اول) از انس بن مالك روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هفتاد هزار نفر از امت من بدون حساب داخل بهشت ميشوند، سپس آن حضرت بعلى (ع) توجه نمود و فرمود: ايشان شيعيان و پيروان تو باشند و تو امام و پيشواى آنان باشى.

 

 

###رسوم في معاشرة النّاس

الحديث 1495 الرّسوم في معاشرة النّاس‏

و فيه أيضا: باب «الرّسوم في معاشرة النّاس» و عنه صلّى اللّه عليه و آله: لا تحقرنّ أحدا من المسلمين فانّ صغيرهم عند اللّه كبير.

###رسوم في معاشرة النّاس

1495- و نيز در همان كتاب: باب «رسوم در معاشرت با مردم» از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: هيچ يك از مسلمانان را كوچك مشمار، زيرا كوچك‏ترين آنان نزد خداوند، بزرگ (و داراى مقام) است.

###في البشاشة

الحديث 1496 في البشاشة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، علي عليه السّلام: البشاشة حبالة المودّة و الاحتمال قبر العيوب.

###في البشاشة

1496- و نيز در همان كتاب و باب: از (حضرت امير المؤمنين على (ع) روايت شده كه فرمود: خوشروئى نمودن با مردم دام و وسيله مودت و دوستى باشد، و تحمل نمودن و بردبارى باعث پنهان گشتن عيب‏ها شود.

###اسماء و الكني و الألقاب

الحديث 1497 الأسماء و الكني و الألقاب‏

و فيه أيضا: باب «الأسماء و الكني و الألقاب» قال النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله: لا يردّ دعاء أوّ له بسم اللّه الرّحمن الرّحيم، قال صلّى اللّه عليه و آله: امّتي يأتون يوم القيامة و هم يقولون: بسم اللّه الرّحمن الرّحيم فتثقل حسناتهم في الميزان، فيقال: ألا ما أرجح موازين امّة محمّد صلّى اللّه عليه و آله؟ فتقول الأنبياء عليهم السّلام: إنّ ابتداء كلامهم ثلاثة أسماء من أسماء اللّه لو وضعت في كفّة الميزان و وضعت سيّئات الخلق في كفّة اخرى لرجّحت حسناتهم.

###اسماء و الكني و الألقاب

1497- و نيز در همان كتاب: باب «اسماء و كنى و القاب» از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: هيچ دعائى كه اول آن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ باشد رد نشود و فرمود: روز قيامت امت من مى‏آيند در حالى كه ميگويند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، پس حسنات و طاعات ايشان در ميزان اعمال (بر گناهانشان) سنگينى ميكند، پس گفته شود آگاه باشيد كه چه چيز موجب ترجيح و برترى حسنات امت محمد (ص) در ميزان اعمال ايشان گرديده، پس پيمبران عليهم السّلام ميگويند: همانا آغاز سخن گفتن آنان سه نام از نامهاى خداوند بوده كه اگر آن (سه نام) در يك كفه ميزان (يعنى كفه حسنات‏ گذارده شود و گناهان مردم در كفه ديگر گذارده شود (بجهت عظمت و ارزش و بركت نامهاى خدا) البته كفه حسنات ايشان ترجيح و برترى خواهد يافت.

###ثواب التسبيح

الحديث 1498 ثواب التسبيح‏

و فيه أيضا: باب «العتاب» عن أبي هريرة: مرّ علىّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و معي أغراس فقال، هل أدلّكم على أغراس أفضل منها؟ قل: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر، فليس منها كلمة تقولها إلّا غرس اللّه‏لك بها شجرة في الجنّة.

###ثواب التسبيح

1498- و نيز در همان كتاب: باب «عتاب» از ابى هريره روايت شده كه گفت رسول خدا (ص) بر من عبور فرمود در حالى كه همراه من نهالهاى درخت بود، پس حضرت (باصحاب توجه نمود و) فرمود: آيا شما را بر نهالهائى كه از اين نهالها برتر (و ثمره و فائده آنها بيشتر) باشد دلالت و راهنمائى بنمايم، بگو: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا آله الا اللَّه و اللَّه اكبر ، پس هيچ كلمه‏ اى از آن نيست كه تو آن را بگوئى جز آنكه خداوند بسبب آن در بهشت براى تو درختى مينشاند.

###ثواب الحوقلة

الحديث 1499 ثواب الحوقلة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، أبو أيّوب الأنصاري، عنه صلوات اللّه عليه و آله: ليلة اسرى بي مرّ بي إبراهيم عليه السّلام فقال: مر امّتك أن يكثروا من غرس الجنّة فانّ أرضها واسعة و تربتها طيّبة، قلت: و ما غرس الجنّة؟ قال: لا حول و لا قوّة إلّا باللّه.

###ثواب الحوقلة

1499- و نيز در همان كتاب و باب: از ابو ايوب انصارى از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: شبى كه (بمعراج رفتم و در آسمانها) سير داده شدم، ابراهيم (خليل الرحمن) (ع) عبورش بمن افتاد و گفت بامت خود امر نما كه از نهالهاى بهشت (در زمين آن) بسيار بنشانند، زيرا زمين بهشت پهناور و خاك آن پاكيزه است (قابل و شايسته براى نهال نشاندن باشد) حضرت فرمود بابراهيم گفتم: نهالهاى بهشت چيست؟ گفت گفتن‏

 «لا حول و لا قوة الا باللَّه» است.

###في الإخلاص‏

الحديث 14500 في الإخلاص‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الاخلاص» عن أحمد بن أبي عبد اللّه، عن أبيه رفعه إلى أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يا أيّها النّاس! إنّما هو اللّه و الشيطان و الحقّ و الباطل و الهدى و الضلالة و الرّشد و الغىّ‏ و العاجلة و الاجلة [و العاقبة] و الحسنات و السيئات، فما كان من حسنات فللّه و ما كان من سيّئات فللشّيطان لعنه اللّه.

###في الإخلاص‏

1500- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «اخلاص» از احمد بن ابى عبد اللَّه از پدرش مرفوعا از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: اى مردم، همانا خدا و شيطان و حق و باهل و هدايت و گمراهى و براه راست بودن و بر كنار بودن از آن و دنيا و آخرت و كارهاى نيك و گناهان (هر يك در مقابل ضد خود قرار گرفتند و) موجود هستند، پس آنچه از حسنات و كارهاى نيك است براى خداوند و بتوفيق از جانب او باشد، و آنچه از كارهاى بد و زشت و گناهان است پس از شيطان و فريب او خواهد بود (و هر گاه كسى برحمت خداوند و پيروى حق و هدايت رغبت نمايد از شيطان و باطل و گمراهى دور گردد، و در صورتى كه از شيطان و باطل و اين گونه امور پيروى كند از خدا و حق و هدايت دور شود).

###في الإخلاص‏

الحديث 1501 في الإخلاص‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عليّ بن أسباط، عن أبي الحسن الرّضا عليه السّلام أنّ أمير المؤمنين عليه السّلام كان يقول: طوبى لمن أخلص للّه العبادة و الدعآء و لم يشغل قلبه بما ترى عيناه و لم ينس ذكر اللّه بما تسمع اذناه و لم يحزن صدره بما اعطى غيره.

###في الإخلاص‏

1501- و نيز در همان كتاب و باب: از على بن اسباط از حضرت رضا (ع) روايت شده كه امير المؤمنين (ع) ميفرمود: خوشا بحال آن كسى كه عبادت و پرستش و دعاى خود را براى خدا خالص گرداند (در عبادت و دعا جز قرب بخدا منظورى براى او نباشد) و بآنچه چشمانش ميبيند (از آلايش دنيا) قلب و دلش مشغول نگردد، و بواسطه آنچه گوشهايش ميشنود ذكر و ياد نمودن خدا را فراموش ننمايد، و بجهت آنچه (از امور دنيويه) كه بديگران داده شده سينه و دلش تنگ و محزون و اندوهناك نشود.

###اِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ‏

الحديث 1502 في قول الله تعالى إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، و بهذا الاسناد قال: سألته (أى الصادق عليه السّلام) عن قول اللّه عزّ و جلّ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ، قال: القلب السليم الّذي يلقى ربّه و ليس فيه أحد سواه، قال: و كلّ قلب فيه شرك أو شكّ فهو ساقط، و إنّما أراد بالزّهد في الدنيا لتفرغ قلوبهم للاخرة.

###اِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ‏

1502- و نيز در همان كتاب و باب بسندى كه در حديث قبل در كافى ذكر گرديده روايت شده كه راوى گويد از حضرت صادق (ع) از معنى قول خداى با عزت و جلال: إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ، سؤال نمودم حضرت فرمود: قلب سالم آن دلى است كه پروردگار خود را ملاقات كند (و از دنيا برود) در حالى كه جز خدا كسى در آن نباشد پس فرمود: و هر قلبى كه در آن شرك يا شكى (شرك بخدا يا شكى در اصول عقايدش) باشد پس آن (از رحمت خدا و از زمره قلوب مؤمنين) دور افتاده است، و همانا مطلوبيت زهد و اعراض و كناره‏گيرى از لذتهاى حرام دنيا بجهت آنست كه دلهاى مردم بامور اخرويه‏ و طاعات متوجه گردد و از آنها غفلت ننمايد.

از على آموز اخلاص عمل - شير حق را دان منزه از دغل‏ . در غزا بر پهلوانى دست يافت  زود شمشيرى بر آورد و شتافت‏ . او خيو انداخت بر روى على - افتخار هر نبى و هر ولى‏ . او خيو انداخت بر روئى كه ماه - سجده آرد پيش او در سجده‏گاه‏ . در زمان انداخت شمشير آن على - كرد او اندر غزايش كاهلى‏ . گشت حيران آن مبارز در عمل - از نمودن عفو و رحم بى‏محل‏ . گفت بر من تيغ كين افراشتى - از چه افكندى مرا بگذاشتى‏ . آن چه ديدى بهتر از پيكار من - تا شدى تو سست در اشكار من‏ . آن چه ديدى كه چنين خشمت نشست - تا چنين برقى نمود و بازجست‏ . آن چه ديدى كه مر از آن عكس ديد - در دل و جان شعله‏ اى آمد پديد . آن چه ديدى بهتر از كون و مكان - كه به از جان بود و بخشيديم جان‏ . در شجاعت شير ربانيستى - در مروت خود كه داند كيستى‏ . اى على كه جمل عقل و ديده ‏اى – شمه ‏اى واگو از آنچه ديده ‏اى‏ . تيغ حلمت جان ما را چاك كرد - آب علمت خاك ما را پاك كرد . باز گو دانم كه اين اسرار هوست - ز آنكه بى‏شمشير كشتن كار اوست‏ . راز بگشا اى على مرتضى - اى پس سوء القضا حسن القضاء . يا تو واگو آنچه جانت يافته است - يا بگويم آنچه بر من تافته است‏ . از تو بر من تافت چون دارى نهان - ميفشانى نور چون مه بيزبان‏ . ليك اگر در گفت آيد قرص ماه - رهروان را زودتر آرد براه‏ . از غلط ايمن شوند و از ذهول - بانگ مه غالب شود بر بانگ غول‏ . ماه بى‏گفتن چو باشد رهنما - چون بگويد شد ضياء اندر ضياء . بازگو اى باز عنقا گير شاه - اى سپاه اشكن بخود نى با سپاه‏ . در محل قهر اين رحمت ز چيست - اژدها را دست دادن كار كيست‏ . گفت من تيغ از پى حق ميزنم - بنده حقم نه مأمور تنم‏ . شير حقم نيستم شير هوى - فعل من بر دين من باشد گواه‏ . كه نيم كوهم ز صبر و حلم و داد - كوه را كى در ربايد تند باد . آنكه از بادى رود از جا خسى است - ز آنكه باد ناموافق خود بسى است‏ . در حديث آمد كه دلها چون پريست - در بيابانى اسير صرصريست‏ . باد خشم و باد شهوت باد آز - برد او را كه نبد اهل نياز . چون در آمد علتى اندر غزا - تيغ را ديدم نهان كردن سزا . تا احب للَّه آيد نام من - تا كه ابغض للَّه آيد كام من‏ . تا كه اعطا للَّه آيد جود من - تا كه امسك للَّه آيد بود من‏ . بخل من للَّه عطا للَّه و بس - جمله للَّه‏ام نيم من ز آن كس‏ .

###شكوى الّتي تكره للمريض‏

الحديث 1503 حدّ الشكوى الّتي تكره للمريض‏

في الوسائل: (كتاب الطهارة) باب «حدّ الشكوى الّتي تكره للمريض» عن جميل بن صالح، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سئل عن حدّ الشكاة للمريض، قال عليه السّلام: إنّ الرّجل يقول حممت اليوم و سهرت البارحة و قد صدق و ليس هذا شكاة، و إنّما الشكوى أن يقول لقد ابتليت بما لم يبتل به أحد، أو يقول: لقد أصابني ما لم يصب أحد، و ليس الشكوى أن يقول: سهرت البارحة و حممت اليوم و نحو هذا.

###شكوى الّتي تكره للمريض‏

1503- در وسائل: (كتاب طهارت) باب «حد شكايت كه كراهت دارد براى مريض» از جميل بن صالح روايت شده كه از حضرت صادق (ع) از حد و اندازه شكايت كه براى مريض مكروه است پرسش شد، فرمود: همانا مرد ميگويد من امروز تب كردم و شب گذشته (از جهت بيمارى) به بيدارى بسر بردم در حالى كه راست گفته و اين شكايت نيست و همانا شكايت آنست كه بگويد: من ببلا و بيمارى مبتلا شدم كه هيچ كس بمانند آن گرفتار نگشته، يا آنكه بگويد: من ببلا و بيمارى مبتلا شدم كه هيچ كس بمانند آن گرفتار نگشته، يا آنكه بگويد: آن مرض و دردى كه بهيچ كس نرسيده بمن رسيده، و شكايت اين نيست كه بگويد: ديشب (بواسطه شدت مرض) نخوابيدم و امروز تب مرا فرا گرفت و مانند اين (امور).

###احتساب المرض و الصبر عليه

الحديث 1504 استحباب احتساب المرض و الصبر عليه‏

و فيه أيضا: باب «استحباب احتساب المرض و الصبر عليه» عن يوسف بن إسماعيل باسناد له قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ المؤمن إذا حمّ حماة واحدة تناثرت الذّنوب منه كورق الشجر، فإن صار على فراشه فأنينه تسبيح و صياحه تهليل و تقلّبه على فراشه كمن يضرب بسيفه في سبيل اللّه، فإن أقبل يعبد اللّه بين إخوانه و أصحابه كان مغفورا، فطوبى له إن تاب و ويل له إن عاد، و العافية أحبّ إلينا.

###احتساب المرض و الصبر عليه

1504- و نيز در همان كتاب: باب «احتساب مرض و صبر بر آن» از يوسف بن اسماعيل بسندى كه براى او موجود بوده روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا مؤمن هر گاه يك تب او را فرا گيرد گناهانش از او مانند برگ درخت بريزد، پس اگر (از جهت سختى بيمارى) بر بسترش بخوابد پس ناله‏اش (در ثواب، مانند گفتن)

سبحان اللَّه‏ باشد، و فرياد بر آوردنش (در اثر شدت درد در اجر و پاداش مانند گفتن) لا آله الا اللَّه‏ است‏ و از پهلو بپهلوى ديگر گشتن بر بسترش در ثواب، مانند آن كسى باشد كه با شمشير خود در راه خدا جنگ ميكند، پس اگر (بعد از نجات از بيمارى) ميان برادران دينى و رفقا و ياران خود بعبادت خدا روى آورد، گناهان وى بسبب رنج مرض آمرزيده شده، پس خوشا بحال او اگر (از نافرمانى و گناهان) توبه و بازگشت كند و اگر (پس از بهبودى و سلامت) بنافرمانى و گناهان باز گشت نمايد براى او هلاكت و عذاب باشد، و عافيت و سلامت نزد ما محبوبتر است (از بيمارى و مرض گرچه براى مريض نزد خداوند اجر و پاداش بسيار است، زيرا انسان در حال سلامتى قدرت بر طاعات مهمى دارد كه در حال بيمارى تمكن و توانائى آن را ندارد).

###صدقة للمريض‏

الحديث 1505 استحباب الصدقة للمريض‏

و فيه أيضا: باب «استحباب الصدقة للمريض» عن زرارة بن أعين، عن أبى جعفر عليه السّلام، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: داووا مرضاكم بالصدقة.

###صدقة للمريض‏

1505- و نيز در همان كتاب: باب «استحباب صدقه دادن براى مريض» از زرارة بن اعين از حضرت باقر از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: بيماران خودتان را با صدقه دادن مداوا و علاج كنيد.

###صدقة للمريض‏

الحديث 1506 استحباب الصدقة للمريض‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، و عنه عليه السّلام قال: الصدقة تدفع البلاء المبرم فداووا مرضاكم بالصدقة.

###صدقة للمريض‏

1506- و نيز در همان كتاب و باب: از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: صدقه بلاء محكم (يعنى مقدر) را دفع نموده و از آن جلوگيرى ميكند، پس بيماران خود را با صدقه علاج و مداوا نمائيد.

###تدثّر للمحموم‏

الحديث 1507 كراهة التدثّر للمحموم‏

و فيه أيضا: باب «كراهة التدثّر للمحموم» عن محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: الحمّى من فيح جهنّم، فاطفؤوها بالماء البارد.

###تدثّر للمحموم‏

1507- و نيز در همان كتاب: باب «كراهت پوشش بسيار براى شخص تب‏دار» از محمد بن مسلم از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: تب حرارتش از سنخ حرارت جهنم است (يعنى تب از تعفن اخلاط ناشى از حرارت غريزيه است كه از سنخ حرارت عنصرى نيست) پس آن را بوسيله آب سرد خاموش و بر طرف سازيد.

###دواء لدفع الحمى

الحديث 1508 دواء لدفع الحمى‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي اسامة الشحّام قال: سمعت أبا- عبد اللّه عليه السّلام يقول: ما اختار جدّنا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله للحمّى إلّا وزن عشرة دراهم سكر بماء بارد على الرّيق.

###دواء لدفع الحمى

1508- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى اسامه شحام روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: جد ما رسول خدا (ص) براى علاج تب چيزى اختيار نفرمود جز شكر بمقدار ده درهم (تقريبا پنج مثقال) با آب سرد كه تب دار آن را ناشتا بنوشد.

###دفع الحمى

الحديث 1509 الماء البارد و الدعاء يدفع الحمى‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عليّ بن أبي حمزة، عن أبي إبراهيم عليه السّلام قال: قلت له ما وجدتم عندكم للحمّى دواء؟ قال عليه السّلام: ما وجدنا لها عندنا دواء إلّا الدعاء و الماء البارد.

###دفع الحمى

1509- و نيز در همان كتاب و باب: از على بن ابى حمزه روايت شده كه گويد بحضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام عرض كردم: نزد خودتان براى تب چه دوا و داروئى يافتيد؟ فرمود: ما نزد خود براى تب دوائى جز دعا و آب سرد نيافتيم.

###دفع الحمى

الحديث 1510 الماء البارد و الدعاء يدفع الحمى‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، و قال محمّد بن مسلم: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: ما وجدنا للحمّى مثل الماء البارد و الدعاء.

###دفع الحمى

1510- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن مسلم روايت شده كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: ما براى علاج تب چيزى را مانند آب سرد و دعا نيافتيم.

 

 

###البنفسج‏

الحديث 1511 البنفسج‏

في المجلّد الرابع عشر من البحار: باب «البنفسج» (الخصال) عن أبي بصير و محمّد بن مسلم، عن الصادق عن آبائه عليهم السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: اكسروا حرّ الحمّى بالبنفسج، فانّ حرّها من فيح جهنّم.

###البنفسج‏

1511- در جلد چهاردهم بحار: باب «بنفشه» از كتاب خصال از ابى بصير و محمد بن مسلم از حضرت صادق از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه امير المؤمنين (ع) فرمود: حرارت و شدت تب را بوسيله گل بنفشه برطرف سازيد كه همانا حرارت تب از سنخ حرارت جهنم است.

###معالجة المريض

الحديث 1512 في معالجة المريض‏

في مكارم الأخلاق: الباب الحاديعشر، الفصل الأول «في معالجة المريض» عن العالم عليه السّلام قال: الحمية رأس الدّوآء و المعدة بيت الدآء و عوّد بدنا ما تعوّد.

###معالجة المريض

1512- در مكارم الاخلاق: باب يازدهم فصل اول «در معالجه مريض» از حضرت‏ موسى بن جعفر عليهما السّلام روايت شده كه فرمود: پرهيز (از چيزى كه براى بيمار ضرر دارد) سرآمد داروهاى است، و معده خانه بيمارى و درد است (يعنى معده بجهت مراعات ننمودن در مقدار و چگونگى غذا منشا بيماريها گردد) و آنچه از اغذيه و ادويه مباح كه بدن و مزاج بآن عادت نموده بآن بده (و از خوردنش خوددارى منما).

###دعاء عند المرض

الحديث 1513 استحباب الدعاء عند المرض‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، الفصل الثاني «في الدعآء» و روى عن العالم عليه السّلام أنّه قال: لكلّ داء دواء، فسئل عن ذلك، فقال عليه السّلام: لكلّ داء دعاء فاذا الهم المريض الدعاء فقد أذن اللّه في شفائه.

###دعاء عند المرض

1513- و نيز در همان كتاب و باب: فصل دوم «در دعاء» از حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام روايت شده كه فرمود: براى هر مرض و بيمارى علاج و داروئى است، پس از آن حضرت سؤال شد كه آن چه باشد؟ حضرت فرمود: براى هر مرضى دعائى است، پس هر گاه مريض متوجه و راغب بدعا گردد البته خداوند در شفاء يافتن او اذن فرموده.

###ماء المغلّى

الحديث 1514 في الماء المغلّى‏

و فيه أيضا: الباب السابع، الفصل السابع «في الماء المغلّى» و عنه عليه السّلام قال: الماء المغلّى ينفع من كلّ شي‏ء و لا يضرّ من شي‏ء.

###ماء المغلّى

1514- و نيز در همان كتاب: باب و فصل هفتم «در آب جوشيده» از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: آب جوشيده براى هر چيز و هر مرضى نافع است و بهيچ مرضى ضرر و زيان نميرساند.

###ماء المغلّى

الحديث 1515 في الماء المغلّى‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب و الفصل، عن الرّضا عليه السّلام قال: المآء المسخّن إذا غليته سبع غليات و قلّبته من إناء إلى إناء فهو يذهب بالحمّى و ينزل القوّة في الساقين و القدمين.

###ماء المغلّى

1515- و نيز در همان كتاب و باب و فصل: از حضرت رضا (ع) روايت شده كه فرمود: آب گرمى كه هفت بار آن را بجوشانى و از ظرفى بظرف ديگر بريزى تب را بر طرف ميسازد و قوه و نيرو را بساق و پاها پائين آورد.

###دعاء للعلل و الأمراض‏

الحديث 1516 الدعاء للعلل و الأمراض‏

في الكافي: (كتاب الدّعاء) باب «الدعاء للعلل و الأمراض» عن داود بن رزين قال: مرضت بالمدينة مرضا شديدا فبلغ ذلك أبا عبد اللّه عليه السّلام فكتب‏ إليّ قد بلغني علّتك فاشتر صاعا من برّ ثمّ استلق على قفاك و انثره على صدرك كيف ما انتثر، و قل اللّهمّ إنّي أسألك باسمك الّذي إذا سألك به المضطرّ كشفت ما به من ضرّ و مكّنت له في الأرض و جعلته خليفتك على خلقك أن تصلّى على محمّد و آل محمّد و أن تعافيني من علّتي ثمّ استو جالسا و اجمع البرّ من حولك و قل مثل ذلك و اقسمه مدّا مدّا لكلّ مسكين و قل مثل ذلك، قال داود: ففعلت ذلك فكانّما نشطت من عقال و قد فعله غير واحد فانتفع به.

###دعاء للعلل و الأمراض‏

1516- در كافى: (كتاب دعاء) باب «دعاء جهت بيماريها و مرضها» از داود بن رزين روايت شده كه گفت در مدينه بمرض سختى دچار شدم و خبر بيمارى من بحضرت‏ صادق (ع) رسيد، پس حضرت بمن نوشت كه خبر بيماريت بمن رسيد، پس (جهت شفاء خود) يكمن گندم خريدارى نما و به پشت خود بخواب و آن گندم را بر سينه‏ات بريز هر طور كه ريخته شود و بگو: (يعنى اين دعا را بخوان) اللهم انى أسألك باسمك الذى اذا سألك به المضطر كشفت ما به من ضر و مكنت له في الارض و جعلته خليفتك على خلقك أن تصلّى على محمد و آل محمد و أن تعافينى من علتى. پس بنشين و گندم را از اطراف خودت جمع نما و همان دعا را بخوان و گندم را براى هر فقير و بينوائى يك چارك يك چارك قسمت كن و بار ديگر دعا را بخوان، داود گويد: آن را بجا آوردم (يعنى بدستور حضرت عمل نمودم) پس گويا كه من از پابند رهائى يافتم (كنايه از آنست كه بزودى و آسانى مرض سخت من بر طرف شد) و بسيارى از بيماران اين عمل را انجام دادند و بآن سودمند گرديدند.

###اجمال في طلب الرزق

الحديث 1517 استحباب الإجمال في طلب الرزق‏

في الوسائل: (كتاب التجارة) باب «استحباب الإجمال في طلب الرزق» عن مرازم بن حكيم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: إنّ الرّوح الأمين جبرئيل أخبرني عن ربّي أنّه لن تموت نفس حتّى تستكمل رزقها، فاتّقوا اللّه و أجملوا في الطلب، و اعلموا أنّ الرزق رزقان: فرزق تطلبونه و رزق يطلبكم، فاطلبوا أرزاقكم من حلال فانّكم إن طلبتموها من وجوهها أكلتموها حلالا، و إن طلبتموها من غير وجوهها أكلتموها حراما و هى أرزاقكم لابدّ لكم من أكلها.

###اجمال في طلب الرزق

1517- در وسائل: (كتاب تجارت) باب «استحباب اختصار در طلب روزى» از مرازم از حضرت صادق از پدران گراميش عليهم السّلام از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: همانا روح الامين جبرئيل از جانب پروردگارم مرا خبر داد كه البته هيچ كس نميميرد تا آنكه روزى خود را بپايان رساند، پس از (نافرمانى) خداوند بپرهيزيد و در طلب روزى بسيار كوشش ننمائيد و بدانيد كه روزى دو قسم است: يك قسم روزى آنست كه شما آن را طلب ميكنيد (و بجهت بدست آوردنش ميكوشيد) و يك قسم رزق و روزى باشد كه آن شما را طلب ميكند (و خواه و ناخواه بشما ميرسد). آنچه نصيب است نه كم ميدهند - گر نستانى بستم ميدهند . پس روزيهاى خودتان را از راه حلال طلب نمائيد، زيرا اگر آن روزيها را از راههاى مباح آنها بدست آوريد آن را ميخوريد در حالى كه حلال است، و اگر آنها را از راههاى نامشروع طلب كنيد آن را ميخوريد در حالى كه حرام است و روزيهاى شما همان باشد (كه بسوء اختيار از راه نامشروع بدست آورديد) و براى شما چاره‏اى از خوردن آنها نباشد.

 

 

 

###أصول الكفر و أركانه

الحديث 1518 في أصول الكفر و أركانه‏

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «في اصول الكفر و أركانه» عن السّكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من علامات الشقآء جمود العين و قسوة القلب و شدّة الحرص في طلب الدّنيا و الإصرار على الذنب‏.

###أصول الكفر و أركانه

1518- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) در بابى كه «در اصول كفر و اركان آنست» از سكونى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: از نشانه‏هاى شقاوت و بدبختى خشك بودن چشم (يعنى در اوقات مناسب با گريستن، چشم خشگ باشد و اشگ نريزد) و سخت دل بودن، و در طلب دنيا بسيار حرص داشتن، و بر گناه و نافرمانى خدا اصرار نمودن است.

###في الذّنوب

الحديث 1519 في الذّنوب‏

و فيه أيضا: باب «الذّنوب» عن أبي عمرو المدائني، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: كان أبي عليه السّلام يقول: إنّ اللّه قضى قضآء حتما أن لا ينعم على العبد بنعمة فيسلبها إيّاه حتّى يحدث العبد ذنبا يستحقّ بذلك النقمة.

###في الذّنوب

1519- و نيز در همان كتاب: باب «ذنوب» از ابى عمرو مدائنى روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود پدرم ميفرمود: همانا خداوند، حكم حتمى فرموده (و بر خود لازم قرار داده) كه هيچ نعمتى را به بنده اش عطا نفرمايد كه آن نعمت را از او بر طرف سازد تا آن بنده مرتكب گناهى شود كه بسبب آن مستحق و سزاوار عقوبت گردد (پس نعمت از او گرفته شود، و خداوند اين مطلب را در آياتى از قرآن كريم ذكر فرموده، از جمله آيه شريفه: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ و آيه ديگر: ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بأَنْفُسِهِمْ، و خلاصه مفاد همه آنست كه خداوند نعمتهائى را كه ببندگان خود عطا فرموده از ايشان نميگيرد و برطرف نميسازد جز بواسطه عقوبت و سزاى گناهانشان).

###وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ

الحديث 1520 في قول الله تعالى وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ‏

و فيه أيضا: باب «نادر بعد باب تفسير الذنوب» عن عليّ بن رئاب قال: سألت أبا عبد اللّه «ع» عن قول اللّه عز و جل: وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ، أرأيت ما أصاب عليّا و أهل بيته عليهم السّلام من بعده هو بما كسبت أيديهم؟ و هم أهل بيت طهارة معصومون، فقال: إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله كان يتوب إلى اللّه و يستغفره في كلّ يوم و ليلة مائة مرّة من غير ذنب، إنّ اللّه يخصّ أولياءه بالمصائب ليأجرهم عليها من غير ذنب.

###وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ

1520- و نيز در همان كتاب: در باب «نادر بعد از باب ذنوب» از على بن رئاب روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) از قول خداى با عزت و جلال: وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ سؤال نمودم اينكه خداوند فرموده: آنچه از مصائب و امور ناگوارى كه بشما ميرسد بسبب اعمال زشت و گناهانتان باشد، آيا آن مصائبى كه بعلى (ع) و خاندان او بعد از آن حضرت رسيد بسبب اعمال ايشان بود در حالى كه آنان خاندان طهارت و عصمت بودند، پس حضرت فرمود: همانا رسول خدا (ص) بدرگاه خداوند توبه ميكرد، و بدون گناه در هر روز و شب صد بار از او طلب آمرزش مينمود البته خداوند اولياء و دوستان خود را بدون آنكه گناهى مرتكب شوند بمصائب اختصاص ميدهد براى اينكه بايشان بسبب آن مصائب اجر و پاداش عطا فرمايد.

###اجتناب الخطايا و الذنوب

الحديث 1521 وجوب اجتناب الخطايا و الذنوب‏

في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «وجوب اجتناب الخطايا و الذنوب» عن جعفر الجعفري، عن جعفر بن محمّد عليه السّلام، عن أبيه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه‏صلّى اللّه عليه و آله: من أذنب ذنبا و هو ضاحك دخل النار و هو باك.

###اجتناب الخطايا و الذنوب

1521- در وسائل: (كتاب جهاد) باب «وجوب اجتناب از گناهان» از جعفر جعفرى از حضرت صادق جعفر بن محمد از پدر بزرگوارش عليهما السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه گناهى را مرتكب شود در حالى كه خندان و شادمان باشد (و توبه نكند) در آتش جهنم داخل شود در حالى كه گريان باشد.

###اجتناب الخطايا و الذنوب

الحديث 1522 وجوب اجتناب الخطايا و الذنوب‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن مفضّل بن عمر، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: يا مفضّل! إيّاك و الذّنوب، و حذّرها شيعتنا، فو اللّه ما هى إلى أحد أسرع‏ منها إليكم، إنّ أحدكم لتصيبه المعرّة من السلطان و ما ذلك إلّا بذنوبه، و إنّه ليصيبه السقم و ما ذاك إلّا بذنوبه، و إنّه ليحبس عنه الرّزق و ما هو إلّا بذنوبه، و إنّه ليشدّد عليه عند الموت و ما ذاك إلّا بذنوبه حتّى يقول من حضره: لقد غمّ بالموت، فلمّا رأى ما قد دخلني قال: أتدري لم ذاك؟ قلت: لا، قال: ذاك و اللّه أنّكم لا تؤاخذون بها في الاخرة و عجّلت لكم في الدنيا.

###اجتناب الخطايا و الذنوب

1522- و نيز در همان كتاب و باب: از مفضل بن عمر از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: اى مفضل، از گناهان بپرهيز و پيروان ما را از آنها بترسان، پس بخدا سوگند كه گناهان بهيچ كس اثرش باشتاب‏تر و زودتر از شما نباشد، همانا بعضى از شما صدمه و آزار از صاحب سلطنت و قدرت باو ميرسد و آن نيست مگر بسبب گناهانش، و مرض و بيمارى باو ميرسد و آن نيست جز بواسطه گناهانش و از (وسعت و گشايش) روزى او جلوگيرى شود و آن نيست مگر بسبب گناهانش، و همانا هنگام مرگ بر او سخت‏گيرى شود تا حدى كه حضار گويند بمرگ (و سكرات آن بسيار) بر او سخت‏گيرى شد و آن نيست جز بواسطه گناهانش، پس چون حضرت آنچه را كه بر من وارد گرديد (از آثار حزن و اندوه) مشاهده نمود فرمود: آيا جهت اين امور را ميدانى؟ عرض كردم: نه (نميدانم) فرمود: بخدا سوگند جهتش آنست كه شما در آخرت بگناهان مؤاخذه و عقوبت نشويد و عقوبت و سزاى شما در دنيا (بامورى كه در اين حديث و ساير روايات ذكر شده) تعجيل و شتاب گرديده است.

###اجتناب المحقّرات من الذنوب

الحديث 1523 وجوب اجتناب المحقّرات من الذنوب‏

و فيه أيضا: باب «وجوب اجتناب المحقّرات من الذنوب» محمّد بن عليّ الكراجكي في كتاب كنز الفوائد قال: روى عن أحد الأئمّة عليه السّلام أنّه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: إنّ اللّه كتم ثلاثة في ثلاثة: كتم رضاه في طاعته، و كتم سخطه في معصيته، و كتم وليّه في خلقه، فلا يستخفنّ أحدكم شيئا من الطاعات فانّه لا يدري في أيّها رضى اللّه، و لا يستقلّنّ أحدكم شيئا من المعاصي فانّه لا يدري في أيّها سخط اللّه، و لا يزرينّ أحدكم بأحد من خلق اللّه فانّه لا يدري أيّهم وليّ اللّه.

###اجتناب المحقّرات من الذنوب

1523- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب اجتناب از گناهان كوچك» از محمد بن على كراجكى در كتاب كنز الفوائد از يكى از امامان عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداوند سه چيز را در سه چيز پنهان نموده: رضايت و خوشنودى خود را در طاعات و كارهاى نيك پنهان فرموده، و خشم و غضب خود را در معصيت و نافرمانيش پنهان نموده، و دوست خود را در ميان خلقش پنهان فرموده، پس هيچ كس از شما هيچ يك از طاعات و كارهاى نيك را سبك نشمارد، زيرا نميداند كه در كدام يك از آنها رضايت خداوند است (مقصود طاعتى است كه موجب رضايت و مانع و جلوگير از معاصى باشد تا صاحب آن هرگز مورد غضب و خشم خدا نگردد) و هيچ كس از شما هيچ يك از معصيت و گناهان را اندك و كوچك نپندارد، زيرا نميداند كه در كدام يك‏ از آنها خشم و غضب خداوند است (مقصود آن گناهى است كه انسان پس از آن موفق بتوبه و بازگشت بطاعت و فرمانبردارى خداوند نگردد و گر نه همه گناهان باعث غضب خدا باشد) و هيچ كس از شما هيچ يك از خلق خدا (و مؤمنين) را كوچك و ناچيز نشمارد، زيرا نميداند كه كدام يك از ايشان دوست خداوند است.

###الذنوب و آثارها

الحديث 1524 الذنوب و آثارها

في المجلّد الخامس عشر من البحار: باب «الذنوب و آثارها» (العلل) عن ابن نباتة قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: ما جفّت الدّموع إلّا لقسوة القلوب و ما قست القلوب إلّا لكثرة الذنوب.

###الذنوب و آثارها

1524- در جلد پانزدهم بحار: باب «گناهان و آثار آنها» از كتاب علل الشرائع از ابن نباته روايت شده كه امير المؤمنين (ع) فرمود: اشگ‏ها (ى چشمها) خشگ نگرديد جز بجهت قساوت و سخت شدن قلب‏ها، و دلها سخت نگرديده مگر بسبب بسيار بودن گناهان.

###الذنوب و آثارها

الحديث 1525 الذنوب و آثارها

و فيه أيضا: في ذلك الباب (نوادر الراوندي) باسناده عن موسى بن جعفر عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: للمؤمن اثنان و سبعون سترا، فاذا أذنب ذنبا انهتك عنه ستر، فان تاب ردّه اللّه إليه و سبعة معه، و إن أبى إلّا قدما قدما في المعاصي تهتّك عنه أستاره، فان تاب ردّها اللّه إليه و مع كلّ ستر منها سبعة، فان أبى إلّا قدما قدما في المعاصي شكت الملائكة إلى ربّها فتهتّكت أستاره و بقى بلاستر، فأوحى اللّه تعالى إلى ملائكته أن استروا عبدي بأجنحتكم، فإنّ‏ بني آدم يغيّرون و لا يغيّرون و أنا اغيّر و لا اغيّر، فان أبى إلّا قدما قدما في المعاصي شكت الملائكة إلى ربّها و رفعت أجنحتها و قالت يا ربّ! إنّ عبدك هذا قد اقذرنا ممّا يأتي من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن، قال: فيقول اللّه تعالى لهم: كفّوا عنه أجنحتكم فلو عمل الخطيئة في سواد اللّيل أو في ضوء النهار أو في مفازة أو قعر بحر لأجراها اللّه تعالى على ألسنة الناس، فاسئلوا اللّه تعالى أن لا يهتك أستاركم.

###الذنوب و آثارها

1525- و نيز در همان كتاب و باب: از كتاب نوادر راوندى از حضرت موسى بن جعفر از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: براى مؤمن هفتاد و دو پرده و پوشش باشد، پس هر گاه گناهى را مرتكب شود يك پرده از او برداشته مى‏شود پس اگر توبه كند خداوند آن پرده را باو برميگرداند در حالى كه هفت پرده ديگر با آن باشد، و اگر از توبه خوددارى نمايد و در معاصى و گناهان فرو رود پرده‏هايش از او برداشته شود، پس اگر توبه كند خداوند آنها را باو برگرداند و با هر پرده‏اى از آنها هفت پرده باشد، پس اگر از توبه خوددارى كند و در معصيت و نافرمانيها فرو رود فرشتگان (كه نگهبانان او هستند) بپروردگار خود از او شكايت نمايند پس پرده‏هاى او برداشته شود و بدون پرده باقى ماند، پس خداوند متعال بفرشتگانش وحى فرمايد كه بنده مرا با بالهاى خود بپوشانيد (مردم را از بررسى عيوب و كارهاى زشت ايشان منصرف سازيد) زيرا آدمى‏زاده تغيير داده ميشوند و تغيير نميدهند، و من تغيير ميدهم و تغيير داده نشوم (خداوند انسان را از نافرمانى و گناهان بطاعت و فرمانبرداريش تغيير ميدهد و از معاصى حفظ و نگهداريش ميفرمايد و گناهانش مى‏آمرزد و ميپوشاند، و گر نه انسان بر هيچ يك اين امور قدرت ندارد، و چون خداوند متعال از ظلمت ماهيت، مجرد و محض حقيقت و نور است عروض صفت بر ذات مقدسش محال است، و بدين جهت هيچ گونه تغييرى در او حاصل نشود) پس اگر آن بنده از توبه خوددارى نمايد و در معاصى و گناهان فرو رود، فرشتگان بپروردگار خود شكايت كنند و بالهاى خود را از او بردارند و عرض ميكنند پروردگارا همانا اين بنده‏ات بواسطه گناهانى كه علنى و آشكارا و در پنهانى بجا مى‏آورد ما را متنفر و بدحال ساخت، پس خداى تعالى بايشان ميفرمايد: بالهاى خود را از او برداريد (عيوب و گناهانش را ديگر نپوشانيد) پس اگر او در سياهى و تاريكى شب يا در روشنائى روز يا در سايه‏بان و بيابان يا در قعر دريائى گناهى بجا آورد البته خداى تعالى آن گناه را بر زبانها جارى خواهد ساخت، پس از خداوند متعال مسألت نمائيد و بخواهيد كه پرده‏هاى شما برداشته نشود.

###الذنوب و آثارها

الحديث 1526 الذنوب و آثارها

و فيه أيضا: في ذلك الباب (أمالي الطوسي) عن إبراهيم بن زياد، عن الصادق عليه السّلام قال: إنّ اللّه تعالى إذا غضب على امّة ثمّ لم ينزل بها العذاب أغلى أسعارها و قصّر أعمارها و لم تربح تجّارها و لم تغرز أنهارها و لم تزكّ ثمارها و سلّط عليها شرارها و حبس عليها أمطارها.

###الذنوب و آثارها

1526- و نيز در همان كتاب و باب: از امالى طوسى از ابراهيم بن زياد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداى تعالى چون بر امت و گروهى (در اثر معاصى و گناهانشان) غضب فرمايد و برايشان عذاب نازل نفرمايد، قيمت و بهاء ارزاق و اجناس آنان را گران نمايد و عمرهاى ايشان را كوتاه گرداند و بازرگانان آنان (از تجارت) سودمند نشوند و نهرهاى ايشان پر آب نگردد و ميوه‏هاى آنان پاكيزه (و نيكو و بى‏عيب) نشود و اشرارشان بر ايشان مسلط و حكم فرما گردند و باران بر آنان حبس شود و نبارد.

 

 

 

###الذنوب و آثارها

الحديث 1527 الذنوب و آثارها

و فيه أيضا: في ذلك الباب (الخصال) عن حفص، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّي لأرجو النجاة لهذه الامّة لمن عرف حقّنا منهم إلّا لأحد ثلاثة: صاحب سلطان جائر و صاحب هوى و الفاسق المعلن.

###الذنوب و آثارها

1527- و نيز در همان كتاب و باب: از خصال (شيخ صدوق ره) از حفص از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا من براى آن كسانى از اين امت كه حق ما را بشناسند (و ما را پيشوايان واجب الاطاعه بدانند) البته نجات را اميد دارم، جز كسى كه از يكى از اين سه طائفه باشد: يار و همنشين سلطان و صاحب اقتدارى باشد كه ستمگر است، و صاحب هوى و هوسى كه از خواهشهاى نفسانى نامشروع پيروى كند، و گناهكارى كه علنى و آشكارا مرتكب گناه گردد.

###شرک الشيطان‏

الحديث 1528 الشرك الشيطان‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (الخصال) عن ابن عميرة، عن الصادق عليه السّلام قال: من لم يبال ما قال و ما قيل فيه فهو شرك شيطان، و من لم يبال أن يراه الناس مسيئا فهو شرك شيطان، و من اغتاب أخاه المؤمن من غير ترة بينهما فهو شرك شيطان، و من شعف بمحبّة الحرام و شهوة الزّنا فهو شرك شيطان، ثمّ قال عليه السّلام: إنّ لولد الزّنا علامات: أحدها بغضنا أهل البيت، و ثانيها: انّه يحنّ إلى الحرام الّذي خلق منه، و ثالثها: الإستخفاف بالدين، و رابعها: سوء المحضر للناس، و لا يسيّ‏ء محضر اخوانه إلّا من ولد على غير فراش أبيه أو حملت‏  به امّه في حيضها.

###شرک الشيطان‏

1528- و نيز در همان كتاب و باب: از خصال از ابن عميره از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه از آنچه (از سخنان زشت) كه ميگويد و آنچه كه در باره‏اش گفته شود باكى نداشته باشد پس او شركت‏شده شيطانست (يعنى شيطان بواسطه انعقاد نطفه‏اش از مال حرام و يا در حال حيض و مانند آن در انعقاد نطفه او شركت داشته) و كسى كه از مردم باك نداشته باشد كه او را گناهكار ببينند و بدانند پس او شركت‏شده شيطان باشد. و كسى كه از برادر مؤمن خود غيبت نمايد بدون اينكه ظلم و ستمى در بين ايشان واقع شده باشد پس او شركت‏شده شيطان است، و كسى كه بسبب محبت و دوستى نسبت بآنچه كه حرام است و ميل و رغبت بزنا مشعوف و شاد گردد پس او شركت‏شده شيطان باشد سپس حضرت فرمود: همانا براى زنازاده علامت و نشانه‏هائى باشد، اول آنها عداوت و دشمنى با ما خاندان پيغمبر است، دومى از آنها آنست كه: او ميل و رغبت دارد بآن حرامى كه از آن خلقت شده (زنا را دوست ميدارد) سوم آنها آنست كه: دين را سبك ميشمارد چهارم آنها: ترش‏روئى و بدخوئى نمودن با مردم است، و روى خود را در برابر برادران دينيش ترش و خوى خويش را بد نگرداند جز كسى كه زنا زاده باشد يا مادرش در حال حيض‏ باو حامله شده باشد.

###مواعظ الله عز و جل

الحديث 1529 مواعظ الله عز و جل في سائر الكتب السماوي‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب (كنز الكراجكي) عن داود بن سليمان، عن الرضا عليه السّلام عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يقول اللّه عزّ و جل: يابن آدم! ما تنصفني، أتحبّب إليك بالنّعم و تتبغّض إلىّ بالمعاصي، خيري إليك نازل و شرّك إلىّ صاعد [و] في كلّ يوم يأتيني عنك مالك كريم بعمل غير صالح، يابن آدم! لو سمعت و صفك من غيرك و أنت لا تدري من الموصوف لسارعت إلى مقته.

###مواعظ الله عز و جل

1529- و نيز در همان كتاب و باب: از كتاب كنز الفوائد كراجكى از داود بن سليمان از حضرت رضا عليه السّلام از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود خداى با عزت و جلال ميفرمايد: اى پسر آدم (اى انسان) تو با من بانصاف رفتار نميكنى، من بسبب نعمتهائى كه بتو عطا ميكنم با تو دوستى مينمايم و تو بگناهانت نسبت بمن دشمنى ميورزى، نيكى (و نعم ظاهرى و باطنى) من بتو فرو ميريزد و شر و بدى تو نزد من بالا مى‏آيد (مقصود از نزول و صعود، نزول بعالم دنيا و صعود بعالم ملكوت است و عالم ملكوت باطن دنيا و محيط بآنست) هر روز ملك و فرشته مقربى كار ناشايسته و گناهى از تو نزد من مى‏آورد، اى پسر آدم، اگر صفت (و اعمال ناشايسته) خود را از شخص ديگرى بشنوى و ندانى كه آن كسى كه باين صفتهاى زشت و ناپسند توصيف شد كيست البته بتنفر از او و دشمن داشتنش شتاب خواهى نمود.

###في الصبر

الحديث 1530 في الصبر

في الكافي: (كتاب الايمان و الكفر) باب «الصبر» عن اللعاء بن الفضيل عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: الصّبر من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد، فاذا ذهب الرأس ذهب الجسد، كذلك إذا ذهب الصّبر ذهب الايمان.

بيان: الصبر هو قوّة ثابتة و ملكة راسخة بها يقتدر على حبس النفس عن‏ مشتهياتها الّتي هى الراحة في ترك الطاعة و اللّذة بالمعصية، فاذا لم يمنع النفس عن المشتهيات و توغلت فيها تحصل لها ملكة العصيان و تصير راسخة قويّة و تنجرّ إلى زوال نور الايمان.

###في الصبر

1530- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «صبر» از علاء بن فضيل از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: صبر و شكيبائى نسبت بايمان بمنزله سر براى بدن باشد، پس چنانچه هر گاه سر از ميان برود (و از تن جدا شود حيات و زندگى و آثار) جسد و بدن نيز برود، و همچنين است هر گاه صبر و شكيبائى (از دست انسان) برود ايمان هم ميرود. بيان: صبر قوه ثابت و حالت برقراريست براى روح كه انسان بواسطه آن ميتواند خود را از شهوات نامشروع باز دارد، و رنج و زحمت عبادات و طاعات را تحمل نمايد و از لذت معاصى بگذرد، پس هر گاه انسان نفس خود را از خواسته‏هاى نامشروعش باز ندارد و در شهوات فرو رود براى او عادت بمعصيت و نافرمانى حاصل شود و آن ريشه كند و محكم و نيرومند گردد و بزوال نور ايمان منجر شود.

مار نفست را بكش از ابتداء - ور نه مارت گردد آخر اژدها . ليك هر كس مور بيند مار خويش - تو ز صاحب دل كن استفسار خويش‏ . مادر بتها بت نفس شما است - ز آنكه آن بت مار و اين بت اژدهاست‏ . عالمى را لقمه كرد و در كشيد – معده ‏اش نعره زنان هل من مزيد.

###مؤمن و علاماته و صفاته

الحديث 1531 المؤمن و علاماته و صفاته‏

و فيه أيضا: باب «المؤمن و علاماته و صفاته» عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن بعض من رواه رفعه إلى أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: المؤمن له قوّة في دين و حزم في لين و ايمان في يقين و حرص في فقه و نشاط في هدى و برّ في استقامة و علم في حلم و كيس في رفق و سخاء في حقّ و قصد في غنى و تجمّل في فاقة و عفو في قدرة و طاعة للّه في نصيحة و انتهاء في شهوة و ورع في رغبة و حرص في جهاد و صلوة في شغل و صبر في شدّة و في الهزاهز وقور و في المكاره صبور و في الرخاء شكور و لا يغتاب و لا يتكبّر و لا يقطع الرحم و ليس بواهن و لا فظّ و لا غليظ و لا يسبقه بصره و لا يفضحه بطنه و لا يغلبه فرجه و لا يحسد الناس، يعيّر و لا يعيّر و لا يسرف، ينصر المظلوم و يرحم المسكين، نفسه منه في عنآء و الناس منه في راحة، لا يرغب في عزّ الدنيا و لا يجزع من ذلّها، للنّاس همّ قد أقبلوا عليه و له همّ قد شغله، لا يرى في حكمه نقص و لا في رأيه و هن و لا في دينه ضياع، يرشد من استشاره و يساعد من ساعده و يكيع عن الخنا و الجهل‏.

###مؤمن و علاماته و صفاته

1531- و نيز در همان كتاب: باب «مؤمن و علامات و صفاتش» از احمد بن محمد بن خالد از بعض كسانى كه او را روايت كرده مرفوعا از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: مؤمن داراى قوت و نيروى در دين، و متانت و ثبات در امور توأم با نرم خوئى و مدارا، و ايمان قرين با يقين، و حرص و شوق در فهم امور و مسائل دين، و نشاط و رغبت در هدايت و طاعت، و نيكوكارى توأم با استقامت و پايدارى، و علم و دانش مقرون بحلم و بردبارى، و زيركى توأم با مدارا و مهربانى، و سخاوت در موارد لازم و سزاوار، و اقتصاد و ميانه روى در حال ثروتمندى و بى‏نيازى، و تجمل و زينت در امور زندگى در حالت فقر و نيازمندى (يعنى بامور زندگانى خود زينت و آرايش ميدهد تا كسى از فقرش آگاه نگردد) و عفو و گذشت در حال قدرت و توانائى، و طاعت و عبادت براى خداوند با خلوص نيت، و نيروى خود دارى از معاصى در حال ميل و اشتياق بآنها و ورع و پرهيزكارى از گناهان در حالت رغبت بآنها، و حرص و علاقه بجهاد و جنگ (با كفار و دشمنان دين و نفس اماره) و نماز در حال اشتغال (يعنى امور دنيويه و كسب و تجارت او را از نماز باز ندارد چنانچه خداوند در قرآن فرموده: رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ‏ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ) و صبر و شكيبائى در سختى و امور دشوار باشد، و در فتنه و آشوب‏ها داراى وقار است (و اضطراب و پريشانى در او راه نيابد) و در امور ناگوار بسيار شكيبا باشد، و در هنگام گشايش و آسايش بسى سپاسگزار است، غيبت نميكند و تكبر نميورزد و قطع رحم نمينمايد (بخويشان خود احسان و مهربانى ميكند) و در امور دين سست و مسامحه كار نباشد، و بدخوى و سخت دل و بد گفتار نيست و چشمش بر او سبقت نگيرد (يعنى مالك چشم خود باشد و بآنچه نظر كردن بآن مباح نيست نگاه نكند) و شكمش او را رسوا ننمايد (ميل و رغبت بمأكولات او را در محرمات واقع نسازد) و عورتش بر او غلبه نكند (شهوت بر او غالب نشود تا در زنا و امور نامشروع واردش گرداند) و بمردم حسد نبرد، سرزنش مى‏شود و سرزنش نميكند (دشمنان او را سرزنش مينمايند و او كسى را سرزنش نكند) و اسراف نميكند (در زندگانيش اسراف و تبذير نباشد) مظلوم را يارى كند و بفقير و بينوا ترحم و مهربانى نمايد، خودش از دست خود در رنج و زحمت است و مردم از صدمه و آزارش در آسايش باشند (بواسطه مشقت و زحمت عبادات و كارهاى شخصى خود، خودش در زحمت است ليكن مردم از شر و آزار و تحمل زحمات وى در آسايش باشند) در عزت (ظاهرى و فانى) دنيا رغبت نكند و از ذلت و خوارى (در نظر مردم بجهت نداشتن مال و ثروت و مقام) جزع ننمايد، براى مردم فكر و مقصودى است كه بآن روى آوردند و براى او نيز مقصود و مطلوبى باشد كه ويرا از توجه بغير آن باز داشته (مقصود مردم دنيا و مقصد مؤمن آخرت است) در حكم و قضاوتش نقصى ديده نشود، و در رأى و عقيده‏اش سستى و ضعفى نباشد، و در دينش بيهوده و ناروائى نيست (در عقايد و اعمالش افراط و تفريطى نباشد) ارشاد و راهنمائى ميكند كسى را كه با او مشورت نمايد، و مساعدت و يارى مينمايد كسى را كه باو كمك و مساعدت كند، و از فحش و ناسزا گفتن و نادانى ميترسد و دورى نمايد.

###حقيقة الإيمان و اليقين

الحديث 1532 حقيقة الإيمان و اليقين‏

و فيه أيضا: باب «حقيقة الايمان و اليقين» عن إسحاق بن عمّار قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله صلّى بالناس الصّبح فنظر إلى شابّ في المسجد و هو يخفق و يهوى برأسه، مصفرّا لونه قد نحف جسمه و غارت عيناه في رأسه، فقال له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: كيف أصبحت يا فلان؟ قال: أصبحت موقنا، فعجب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله من قوله و قال: إنّ لكلّ يقين حقيقة، فما حقيقة يقينك؟ فقال: إنّ يقيني يا رسول اللّه هو الّذي أحزنني و أسهر ليلي و أظمأ هو اجري، فعزفت نفسي عن الدنيا و ما فيها حتّى كأنّي أنظر إلى عرش ربّي و قد نصب للحساب و حشر الخلائق لذلك و أنا فيهم، و كأنّي أنظر إلى أهل الجنّة يتنعّمون في الجنّة و يتعارفون على الأرائك متّكؤون، و كأنّي أنظر إلى أهل النار و هم فيها معذّبون مصطر خون و كأنّي الان أسمع زفير النّار يدور في مسامعي، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لأصحابه: هذا عبد نوّر اللّه قلبه بالايمان، ثمّ قال له: ألزم ما أنت عليه، فقال الشابّ: ادع اللّه لي يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله أن أرزق الشهادة معك، فدعا له رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فلم يلبث أن خرج في بعض غزوات النّبي صلّى اللّه عليه و آله فاستشهد بعد تسعة نفر و كان هو العاشر.

###حقيقة الإيمان و اليقين

1532- و نيز در همان كتاب: باب «حقيقت ايمان و يقين» از اسحاق بن عمار روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: همانا رسول خدا (ص) نماز صبح را با مردم خواند پس بجوانى كه در مسجد بود نظر فرمود در حالى كه او (بواسطه بيدارى شب بعبادت) پينكى و چرت ميزد و سر خود را (در اثر خواب) پائين مى‏آورد و رنگش زرد و بدنش نحيف و لاغر و چشمانش در كاسه سرش فرو رفته بود، پس رسول خدا (ص) بآنجوان فرمود: اى فلانى (كنايه از اسم آن جوانست و او حارثة بن مالك و بنا بر قول اهل سنت زيد بن حارثه بوده است) چگونه صبح كردى؟ عرض كرد: صبح نمودم در حالى كه در عقايد خود بدرجه و مرتبه يقين نائل گشتم، پس رسول خدا (ص) از سخن وى تعجب نمود و فرمود: همانا براى هر يقينى حقيقتى است (لوازم و نشانه‏هائى است كه آن را ثابت ميگرداند) پس حقيقت و آثار يقين تو چيست؟ عرض كرد اى رسول خدا، همانا يقين من است كه مرا (بواسطه خوف از عذاب) محزون و غمناك ساخته، و بشب زنده دارى و تشنگى در شدت گرماى روزها (بسبب روزه داشتن) مرا وادار كرده، پس روح من از دنيا و آلايشش روى گردانيده و از آن دورى و كناره‏گيرى نموده، و يقين من تا حد و درجه ايست كه گويا عرش پروردگار خود را ميبينم كه براى رسيدگى بحساب گذارده و آماده شده و خلائق و مردم بجهت حساب محشور و برانگيخته گرديدند و من هم در ميان ايشانم و گويا من باهل بهشت نظر ميكنم و ايشان را ميبينم كه در بهشت از نعمتها بهره‏مند ميگردند و با يك ديگر اظهار آشنائى و دوستى مينمايند و بر تختها آرميده و تكيه كرده‏اند، و گويا كه من اهل آتش و جهنم را مينگرم در حالى كه ايشان در آن معذب و شكنجه ميشوند و فرياد و فغان برميآورند، و گويا من الان صداى شعله‏ور گشتن آتش جهنم را ميشنوم كه آن در گوشم دور ميزند و ميپيچد، پس رسول خدا (ص) باصحاب خود فرمود: اين جوان بنده‏ايست كه خداوند قلبش را بنور ايمان منور فرموده، سپس بآنجوان فرمود: بر اين يقين و معرفتى‏ كه داراى ثابت باش (و آن را از دست مده) پس آن جوان عرض كرد اى رسول خدا، خدا را بخوانيد و از او بخواهيد كه شهادت در ركاب شما نصيب و روزى من گردد، پس رسول خدا (ص) در باره‏اش دعا نمود و زمانى بر او نگذشت كه در بعضى از غزوات و جنگهاى پيغمبر (ص) (با كفار در خدمت حضرت از مدينه) بيرون رفت و بعد از نه نفر بدرجه شهادت نائل شد و او دهمين شهداء بود (اشعار ملا محمد بلخى در اين قضيه در مثنوى چنين است:). گفت پيغمبر (ص) صباحى زيد را - كيف اصبحت اى رفيق با صفا و گفت عبدا موقنا باز اوش گفت - كو نشان از باغ ايمان گر شكفت‏ . گفت تشنه بوده‏ام من روزها - شب نخسبيدم ز عشق و سوزها . تاز روز و شب جدا گشتم چنان - كه ز اسپر بگذرد نوك سنان‏ . كه از آن سو جمله ملت يكيست - صد هزاران سال و يك ساعت يكيست‏ . گفت از اين ره كه ره آوردى بيار - در خور فهم و عقول اين ديار . گفت خلقان چون به بينند آسمان - من به بينم عرش را با عرشيان‏ . هشت جنت هفت دوزخ پيش من - هست پيدا همچو روز اندر علن‏ . يك بيك را مى‏شناسم خلق را - همچو گندم من ز جو در آسيا . كه بهشتى كى و بيگانه كيست - پيش من پيدا چو مار و ماهى است‏ . اين زمان پيدا شده بر اين گروه - يوم تبيض و تسود وجوه‏ . تن چو مادر طفل جان را حامله - مرگ درد زادن است و زلزله‏ . جمله جانهاى گذشته منتظر - تا چگونه زايد اين مادر ببر . فاش گردد كه تو كاهى يا كه كوه - نك شقيى يا سعيد با شكوه‏ . تا نزاد او مشكلات عالم است - آنكه نازاده شناسد او كم است‏ . جمله را چون روز رستاخيز من - فاش مى‏بينم عيان از مرد و زن‏ . يا رسول اللَّه (ص) بگويم سر حشر - در جهان پيدا كنم امروز نشر . هل مرا تا پرده‏ها را بردرم - تا چون خورشيدى بتابد گوهرم‏ . وانمايم روز رستاخيز را - نقد را و نقد قلب آميز را . دستها ببريده اصحاب شمال - وانمايم رنگ كفر و رنگ آل‏ . وانمايم من پلاس اشقياء - بشنوانم طبل و كوس انبياء . دوزخ و جنات و برزخ در ميان - پيش چشم كافران آرم عيان‏ . وانمايم حوض كوثر را بجوش - كآب بر روشان زند بانگش بگوش‏ . و آن كسان كه تشنه دورش ميزيند - يك بيك را وانمايم تا كيند . مى‏بسايد دوششان بر دوش من - نعره‏هاشان ميرسد بر گوش من‏ . كر شد اين گوشم ز بانگ آه آه - و ز حنين و ناله وا حسرتا . هين بگويم يا فرو بندم نفس - لب گزيدش مصطفى يعنى كه بس‏ . چون كه غيب و غائب و روپوش به - پس دهان بر بند و لب خاموش به‏ . هر كه را اسرار حق آموختند - مهر كردند و دهانش دوختند .

###علامات المؤمن و صفاته

الحديث 1533 علامات المؤمن و صفاته‏

في المجلّد الخامس عشر من البحار: باب «علامات المؤمن و صفاته» (أمالي الطوسي) عن رزين بن أنس قال: سمعت جعفر بن محمّد عليه السّلام يقول: لا يكون المؤمن مؤمنا حتّى يكون كامل العقل، و لا يكون كامل العقل حتّى يكون فيه عشر خصال: الخير منه مأمول، و الشرّ منه مأمون، يستقلّ كثير الخير من نفسه و يستكثر قليل الخير من غيره، و يستكثر قليل الشرّ من نفسه و يستقلّ كثير الشرّ من غيره، لا يتبرّم بطلب الحوائج قبله و لا يسأم من طلب العلم عمره، الذّل أحبّ إليه من العزّ، و الفقر أحبّ إليه من الغنآء، حسبه من الدّنيا قوت، و العاشرة و ما العاشرة؟ لا يلقى أحدا إلّا قال: هو خير منّي و أتقى، إنّما النّاس رجلان: رجل خير منه و أتقى، و آخر شرّ منه و أدنى، فإذا لقى الّذي هو خير منه تواضع له ليلحق به، و إذا لقى الّذي هو شرّ منه و أدنى قال: لعلّ شرّ هذا ظاهر و خيره باطن، فإذا فعل ذلك علا و ساد أهل زمانه.

###علامات المؤمن و صفاته

1533- در جلد پانزدهم بحار: باب «علامات مؤمن و صفاتش» از امالى طوسى از رزين بن انس روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: مؤمن داراى ايمان (صحيح و كامل) نباشد تا آنكه عقل او كامل باشد، و عقل او كامل نباشد تا آنكه در وى ده خصلت باشد: خير و نيكى از او آرزو شود (چون احسان بسيار از او ديده شده مردم بخير و نيكيش اميدوارند) و از شر و بدى او ايمن باشند، خير و نيكى بسيار خود را اندك و ناچيز ميشمارد، و نيكى كم ديگران را زياد محسوب ميدارد و شر و بدى اندك خود را بسيار ميداند و شر و بدى ديگران را كم ميشمارد، بسبب حاجات و نيازمنديهائى كه از وى ميخواهند منزجر نشود (و بستوه نيايد) و از طلب علم و دانش در تمامى عمرش ملول و خسته نگردد، ذلت و خوارى نزد او (با سلامت دينش) از عزت و شرافت محبوبتر است، و فقر و نيازمندى نزد او از ثروت و بينيازى محبوبتر باشد، از دنيا (و آنچه در آنست) براى او بمقدار قوت و سد رمق كافى و بس است، و دهمين (از خصلتها) و چه قدر مهم است دهمى؟ آنست كه هيچ كس را ملاقات نكند و نبيند جز آنكه ميگويد او از من برتر و بهتر و پرهيزكارتر است، زيرا مردم دو قسمند: قسمى از او بهتر و پرهيزكارترند و دسته ديگر از وى بدتر و پست‏تر باشند، پس هر گاه كسى را ببيند كه از او بهتر است نسبت بوى تواضع و فروتنى كند براى آنكه بمقام او برسد، و چون كسى را ملاقات نمايد كه از او بدتر و فرو مايه‏تر است گويد: شايد شر و بديش ظاهر و آشكار و نيكيش پنهان است، پس هر گاه چنين كند بر اهل زمان خود برترى و سيادت يابد.

بيان: مقصود از اينكه ذلت نزد مؤمن از عزت محبوبتر است، محبوبتر بودن ذلت مقرون بايمان و طاعت، از عزت توأم با معصيت است، يا بجهت ترس از طغيان و سركشى در حال عزت، ذلت نزدش محبوبتر باشد.

 

 

 

###علامات المؤمن و صفاته

الحديث 1534 المؤمن و علاماته و صفاته‏

في الكافي: (كتاب الإيمان و الكفر) باب «المؤمن و علاماته و صفاته» عنه (اي أحمد بن محمّد بن خالد) عن بعض أصحابه من العراقيّين رفعه قال: خطب النّاس الحسن بن عليّ صلوات اللّه عليهما فقال: أيّها النّاس» أنا اخبركم عن أخ لي كان من أعظم النّاس في عيني، و كان رأس ما عظم به في عيني صغر الدّنيا في عينه، كان خارجا من سلطان بطنه فلا يشتهي ما لا يجد و لا يكثر إذا وجد، كان خارجا من سلطان فرجه فلا يستخفّ له عقله و لا رأيه، كان خارجا من سلطان الجهالة فلا يمدّ يده إلّا على ثقة لمنفعة، كان لا يشتهّى و لا يتسخّط و لا يتبرّم، كان أكثر دهره صمّاتا فإذا قال بذّ القائلين، كان لا يدخل في مرآء و لا يشارك في دعوى و لا يدلي بحجّة حتّى يرى قاضيا، و كان لا يغفل عن إخوانه و لا يخصّ نفسه بشي‏ء دونهم، كان ضعيفا مستضعفا فاذا جاء الجدّ كان ليثا عاديا، كان لا يلوم أحدا فيما يقع العذر في مثله حتّى يرى اعتذارا، كان يفعل ما يقول و يفعل ما لا يقول، كان إذا ابتزّه أمران لا يدري أيّهما أفضل نظر إلى أقربهما إلى الهوى فخالفه، كان لا يشكو وجعا إلّا عند من يرجو عنده البرء، و لا يستشير إلّا من يرجو عنده النصيحة، كان لا يتبرّم‏ و لا يتسخّط و لا يتشكّى و لا يشتهّى و لا ينتقم و لا يغفل عن العدوّ، فعليكم بمثل هذه الأخلاق الكريمة إن أطقتموها، فان لم تطيقوها كلّها فأخذ القليل خير من ترك الكثير، و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه.

###علامات المؤمن و صفاته

1534- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «مؤمن و علامات و صفاتش» از احمد بن محمد بن خالد از بعض اصحابش كه از اهل عراق بوده مرفوعا روايت شده كه گفت حضرت حسن بن على (امام حسن مجتبى) عليهما السّلام بجهت مردم خطبه خواند (سخنرانى نمود) و فرمود: اى مردم، من از برادر دينى خود كه در نظرم از بزرگوارترين مردم بود بشما خبر ميدهم (و از صفات و اخلاق پسنديده‏اش شما را آگاه ميسازم) و سر آمد آنچه كه باعث مقام و آبروى او در نظر من گشته، كوچكى و ناچيزى دنيا در نظرش بود او مقهور و مغلوب شهوت و خواسته‏هاى شكم خود نبود، و بآنچه از غذاها دست بآن نمييافت ميل و رغبت نمينمود، و هر گاه طعام و غذائى مييافت زياده روى نميكرد، و از تسلط و غلبه عورتش جلوگيرى مينمود (و از شهوت رانى نامشروع خود دارى ميكرد) پس بسبب آن عقل و عقيده‏اش را خوار و سبك نميساخت، و از تسلط و فرمان روا بودن جهالت و نادانى بيرون بود (جهالت بر او حكم فرما نبود) پس دست خود را بجانب امرى‏ دراز نميكرد جز در موردى كه بسود آن وثوق و اطمينان داشت (كارى انجام نميداد تا بنفع دنيوى مشروع يا سود اخرويش يقين كند) از مشتهيات و خواسته‏هاى نفسانى پيروى نميكرد و خشم و غضب نمينمود، و از رفتار بد مردم در باره او و تقاضا و درخواست حاجتهاى ايشان ملول و خسته نميگرديد بيشتر عمرش ساكت بود (از سخنان بيهوده و ناروا خود دارى ميكرد) پس هر گاه سخن ميگفت (بسبب ادله و براهين) بر ديگران غلبه مينمود و پيشى ميجست، در هيچ جدالى وارد نميشد و در هيچ ادعائى شركت نميكرد (در مسائل علمى براى تظاهر بعلم و كمال و يا غلبه بر طرف جدال نمينمود و با كسى كه اقامه دعوى بر ديگرى نموده شركت و كمك نميكرد) و بجهت اثبات امرى حجت و دليلى نمى‏آورد تا براى فصل خصومت و نزاع، قاضى و حكمى ببيند، و از برادران دينى خود هرگز غفلت نميورزيد (و در رسيدگى بامور و حوائج ايشان كوتاهى نميكرد) و خود را بچيزى و نعمتى اختصاص نميداد كه برادرانش را بآن بهره‏مند نسازد، و بر حسب ظاهر ضعيف و ناتوان بود و مردم او را نيز ضعيف مى‏پنداشتند، پس چون موقع جديت و كوشش در جهاد ميرسيد شير بيشه شجاعت بود، و هيچ كس را بامرى كه معذور بودن انجام دهنده‏اش در مانند آن امر ممكن بود ملامت و سرزنش نمينمود تا شايد عذر موجهى براى او ببيند و بيابد، آنچه را كه ميگفت خود بجا مى‏آورد و بآن عمل مينمود، و آنچه را كه نميگفت خود نيز بجا مى‏آورد (اعمال و كارهاى نيكى كه مردم را بآنها امر ميكرد خود انجام ميداد و طاعاتى كه گفتنش را صلاح نميدانست و نميگفت خود نيز انجام ميداد) هر گاه براى او دو امر و كارى كه نميدانست كدام يك با فضيلت‏تر و برتر است پيش مى‏آمد بآن كه بهوى و هوس نزديكتر بود نظر و توجه مينمود پس با تمايل نفسانيش مخالفت ميكرد و آن را واميگذارد و ديگرى را انجام ميداد، و از هيچ درد و مرضى شكايت نمينمود جز نزد كسى كه در شفاء و نجات خود باو اميد داشت (يعنى جز بخداوند شكايت نميكرد) و با كسى مشورت نميكرد مگر آنكه بخير خواهى او اميدوار بود، و (از رفتارهاى بد و زشت مردم در باره‏ اش‏ و تقاضا و حاجتهاى ايشان) خسته نميشد و بستوه نمى‏آمد و خشم نمينمود و شكايت نميكرد و بخواسته‏هاى نفسانى رغبت بسيار نداشت، و از كسى كه صدمه و آزارى باو رسانده انتقام نميكشيد (بلكه عفو و گذشت ميكرد) و از دشمن غفلت نميورزيد (هميشه مراقب شيطان و نفس اماره و دشمنان دينى بود كه زيانى بوى نرسانند) پس بر شما باد بمثل اين اخلاق سودمند (يعنى كوشش نمائيد كه داراى چنين اخلاق و صفات پسنديده گرديد) اگر ميتوانيد و اگر طاقت و توانائى تحصيل تمام آنها را نداريد پس داراى بعض آنها گرديدن از واگذاردن همه آنها بهتر است، و هيچ تحول و دگرگون شدن و هيچ نيروئى جز بيارى خداوند نباشد (از اعمال و صفات و اخلاق زشت و ناپسند نجات و رهائى يافتن و موفق بطاعات و تحصيل اخلاق پسنديده گشتن جز بسبب يارى خدا ممكن نباشد).

###آدم عليه السّلام

الحديث 1535 آدم عليه السّلام‏

في جواهر السنيّة: باب «آدم عليه السّلام» عن أبان بن تغلب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ آدم شكى إلى ربّه حديث النفس، فقال: أكثر من قول لا حول و لا قوّة إلّا باللّه.

###آدم عليه السّلام

1535- در جواهر السنية: باب «آدم (ع)» از ابان بن تغلب از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا آدم بپروردگار خود از خيالات باطل و بيهوده (كه بى‏اختيار در دل انسان خطور ميكند) شكايت نمود، پس خداوند فرمود: لا حول و لا قوة الا باللَّه‏ را بسيار بگو (تا آن خيالات بر طرف گردد).

###نوح عليه السّلام

الحديث 1536 نوح عليه السّلام‏

و فيه أيضا: باب «نوح عليه السّلام» عن الحسين بن خالد الصيرفي، عن الرضا عليه السّلام في حديث قال: إنّ نوحا لمّا ركب السفينة أوحى اللّه عزّ و جلّ إليه أن يا نوح! إن خفت الغرق فهلّلني ألفا ثمّ سلني النّجاة انجك من الغرق و من آمن معك.

###نوح عليه السّلام

1536- و نيز در همان كتاب: باب «نوح عليه السّلام» از حسين بن خالد صيرفى از حضرت رضا (ع) در ضمن حديثى روايت شده كه فرمود: همانا نوح هنگامى كه سوار كشتى گشت خداى با عزت و جلال باو وحى فرمود كه اى نوح اگر از غرق ميترسى پس هزار بار لا آله الا اللَّه‏ بگو و نجات خود را از من بخواه تا تو و هر كسى را كه بتو ايمان آورده از غرق نجات دهم.

###إبراهيم عليه السّلام

الحديث 1537 إبراهيم عليه السّلام‏

و فيه أيضا: باب «إبراهيم عليه السّلام» عن محمّد الواسطي قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام، إنّ إبراهيم صلوات اللّه عليه شكى إلى اللّه ما يلقى من سوء خلق سارة، فأوحى اللّه عزّ و جلّ إليه: إنّما مثل المرأة مثل الضّلع المعوج إن أقمته كسرته و إن تركته استمتعت به، إصبر عليها.

###إبراهيم عليه السّلام

1537- و نيز در همان كتاب: باب «ابراهيم عليه السّلام» از محمد واسطى روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: همانا ابراهيم صلوات اللَّه عليه از بدى اخلاق ساره (زوجه‏اش) بخداوند شكايت نمود، پس خداى با عزت و جلال باو وحى فرمود كه همانا مثل زن مثل استخوان پهلو و دنده است كه كج است كه اگر بخواهى آن را راست كنى ميشكنى و اگر بحال خودش واگذارى بآن بهره‏مند ميگردى، بر بدى اخلاق ساره صبر و شكيبائى نما.

 

 

 

###إبراهيم عليه السّلام

الحديث 1538 إبراهيم عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن يونس بن ظبيان، عن الصادق عليه السّلام عن أبيه، عن عليّ بن الحسين، عن أبيه، عن أمير المؤمنين عليه السّلام قال: لمّا أراد اللّه قبض روح إبراهيم بعث إليه ملك الموت فسلّم فرّد عليه السّلام ثمّ قال له: أزائر أنت أم داع؟ فقال: بل داع فأجب، فقال: هل رأيت خليلا يميت خليله، فرجع حتّى وقف بين يدى اللّه فقال: إلهي قد سمعت ما قال خليلك إبراهيم عليه السّلام، فقال اللّه عزّ و جلّ: يا ملك الموت! إذهب إليه و قل له: هل رأيت حبيبا يكره لقآء حبيبه؟ إنّ الحبيب يحبّ لقاء حبيبه.

###إبراهيم عليه السّلام

1538- و نيز در همان كتاب و باب: از يونس بن ظبيان از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش از على بن الحسين از پدر گراميش از امير المؤمنين عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: هنگامى كه خداوند اراده قبض روح ابراهيم (ع) فرمود، ملك الموت را نزدش فرستاد پس سلام كرد و حضرت ابراهيم جواب سلامش را داد، سپس باو فرمود: براى زيارت و ديدار آمدى يا بجهت قبض روحم آمدى؟ عزرائيل (ع) عرض كرد: براى دعوت و قبض روح تو آمدم پس اجابت نما، ابراهيم گفت آيا دوستى را ديده‏اى كه دوست خود را بميراند؟ پس عزرائيل (ع) باز گشت تا آنكه بمقام خود و قرب بخداوند متعال رسيد (مقصود آنست كه از توجه بابراهيم و اين عالم بازگشت زيرا خداوند با هر زمان و مكان هست و از اينكه در مكانى باشد تا عزرائيل بآنجا رود منزه است) عرض كرد خداوندا آنچه را كه خليل تو ابراهيم گفت شنيدى، پس خداى با عزت و جلال فرمود: اى ملك الموت نزد او برو و باو بگو: آيا دوستى را ديده ‏اى كه از ملاقات و ديدار دوستش كراهت و تنفر داشته باشد، البته دوست ملاقات دوست خود را دوست ميدارد.

###يوسف عليه السّلام‏

الحديث 1539 يوسف عليه السّلام‏

و فيه أيضا: باب «يوسف عليه السّلام» عن مسمع، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: لمّا طرح إخوة يوسف يوسف في الجبّ أتاه جبرئيل عليه السّلام فقال: يا غلام! ما تصنع ههنا؟ فقال: إنّ إخوتي ألقوني فى الجبّ، قال: أفتحبّ أن تخرج منه؟ قال: ذاك إلى اللّه عز و جل إن شاء أخرجني، قال عليه السّلام: فقال: إنّ اللّه عزّ و جلّ يقول لك ادعني بهذا الدعآء اخرجك من الجبّ، فقال له: و ما الدعآء؟ فقال: قل:  (اللّهمّ إنّي أسألك بأنّ لك الحمد لا إله إلّا أنت، المنّان بديع السموات و الأرض ذو الجلال و الإكرام أن تصلّى علي محمّد و آل محمّد و أن تجعل لي ممّا أنا فيه فرجا و مخرجا) قال عليه السّلام: ثمّ كان من قصّته ما ذكر اللّه تعالى في كتابه.

###يوسف عليه السّلام‏

1539- و نيز در همان كتاب: باب «يوسف عليه السّلام» از مسمع از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هنگامى كه برادران يوسف، يوسف را در چاه افكندند جبرئيل (ع) نزد أو آمد و گفت اى جوان در اينجا چه ميكنى؟ پس يوسف گفت برادرانم مرا در اين چاه افكندند، جبرئيل گفت آيا دوست ميدارى كه از چاه بيرون آئى؟ گفت اين امر باراده خداوند با عزت و جلال است، اگر بخواهد مرا بيرون مى‏آورد، حضرت صادق عليه السّلام فرمود: پس جبرئيل باو گفت همانا خداى با عزت و جلال بتو ميفرمايد كه مرا باين دعاء بخوان تا تو را از چاه بيرون آورم، يوسف باو گفت آن دعاء كدام است؟ جبرئيل گفت بگو: اللهم، تا آخر دعا كه در قسمت عربى است) يعنى خداوندا من از تو مسألت ميكنم و ميخواهم بسبب آنكه حمد و ستايش مختص بذات مقدس تو ميباشد و معبود بحقى جز تو نيست، بسيار منت نهنده‏اى، آفريننده آسمانها و زمين هستى، و صاحب جلال و بزرگى مى باشى كه بر محمد و آل محمد رحمت بفرستى و براى من فرج و گشايش و راه نجاتى از آنچه در آن هستم (از اين گرفتاريم) قرار دهى، حضرت صادق (ع) فرمود: پس داستان و سرگذشت يوسف آن شد كه خداى تعالى در كتاب خود (قرآن) ذكر فرموده (كه بمقامات عاليه و سلطنت رسيد).

###يوسف عليه السّلام‏

الحديث 1540 يوسف عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سيف بن عميرة قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول) جاء جبرئيل عليه السّلام إلى يوسف عليه السّلام و هو في السجن فقال له: يا يوسف! قل في دبر كلّ صلاة: اللّهمّ اجعل لي من أمري فرجا و مخرجا و ارزقني من حيث‏ احتسب و من حيث لا أحتسب.

###يوسف عليه السّلام‏

1540- و نيز در همان كتاب و باب: از سيف بن عميره روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: جبرئيل (ع) نزد يوسف (ع) آمد در حالى كه در زندان بود و باو گفت اى يوسف (براى نجات از زندان) در تعقيب هر نماز بگو: اللهم اجعل‏ لى من امرى فرجا و مخرجا و ارزقنى من حيث احتسب و من حيث لا احتسب‏ ، خداوندا فرج و گشايشى و راه نجاتى جهت من قرار بده و مرا از راهى كه گمان ميبرم و از راهى كه اميد ندارم روزى عطا فرما.

###شعيب عليه السّلام‏

الحديث 1541 شعيب عليه السّلام‏

و فيه أيضا: باب «شعيب عليه السّلام» عن أبي عصمة قاضي مرو، عن أبي جعفر عليه السّلام قال (في حديث) إنّ اللّه عز و جل أوحى إلى شعيب النبيّ عليه السّلام: إنّي معذّب من قومك مائة ألف، أربعين ألفا من شرارهم و ستّين ألفا من خيارهم، فقال: يا ربّ! هؤلاء الأشرار فما بال الأخيار؟ فأوحى اللّه عز و جل إليه: إنّهم داهنوا أهل المعاصي و لم يغضبوا لغضبي.

###شعيب عليه السّلام‏

1541- و نيز در همان كتاب: باب «شعيب عليه السّلام» از ابى عصمه قاضى مرو از حضرت باقر (ع) روايت شده كه در ضمن حديثى فرمود: همانا خداى با عزت و جلال بشعيب پيغمبر وحى فرمود كه البته من صد هزار نفر از امت تو را عذاب خواهم نمود چهل هزار از اشرار و بدكاران و شصت هزار از نيكان را، پس شعيب عرض كرد پروردگارا اين گروه اشرار مستحق و سزاوار عذابند پس جهت عذاب نيكان چيست؟ خداى با عزت و جلال باو وحى فرمود: همانا نيكوكاران در نصيحت و باز داشتن گناهكاران از اعمال زشتشان سستى و سهل انگارى و سازش نمودند و بجهت غضب من بر ايشان، غضب و خشم نكردند (كمترين درجه نهى از منكر را كه غضب و خشم بر گناهكار است انجام نداند و بدين جهت مستحق عذاب گشتند).

###موسى عليه السّلام

الحديث 1542 موسى عليه السّلام‏

و فيه أيضا: باب «موسى عليه السّلام» عن عليّ بن عيسى رفعه قال: إنّ موسى عليه السّلام ناجاه اللّه تبارك و تعالى فقال في مناجاته: يا موسى! لا تطوّل في الدنيا أملك فيقسوا لذلك قلبك و قاسي القلب منّي بعيد (و الحديث مفصّل و تركنا جملة منها للإختصار و فيه:) يا موسى! إجعلني حرزك، وضع عندي كنزك من الباقيات الصحالحات و خفني و لا تخف غيري، إلىّ المصير. يا موسى! إرحم من هو أسفل منك في الخلق و لا تحسد من هو فوقك، فانّ الحسد يأكل الحسنات كما تأكل النار الحطب. يا موسى! ضع الكبر ودع الفخر و اذكر أنّك ساكن القبر فليمنعك ذلك من الشهوات. يا موسى! نافس في الخير أهله فإنّ الخير كإسمه، ودع الشرّ لكلّ مفتون. يا موسى! إجعل لسانك من وراء قلبك تسلم.

###موسى عليه السّلام

1542- و نيز در همان كتاب: باب «موسى عليه السّلام» از على بن موسى مرفوعا روايت شده كه گفت همانا خداى تبارك و تعالى با موسى راز گوئى نمود و فرمود: اى موسى، آرزوى خود را در باره امور دنيا طولانى و دراز مگردان كه قلبت بواسطه آن دچار قساوت مى‏شود، و قسى القلب و شخص سنگ دل از رحمت من دور است (و اين حديث مفصل است و بجهت اختصار قسمتى از آن را ذكر نكرديم و در آن حديث است:) اى موسى، مرا خزينه محكم خود قرار بده و گنجينه ‏ات را كه از طاعات و كارهاى‏ نيك باقى و فنا ناپذير شايسته باشد نزد من بنه و از عذاب من بترس و از كسى و چيزى جز من مترس (و بيمى نداشته باش) و بازگشت همه بسوى من است. اى موسى، بكسى كه در ميان خلق و مردم از تو پست‏تر است مهربانى نما و بكسى كه از تو برتر و بالاتر است حسد و رشگ مبر، زيرا حسد حسنات و كارهاى نيك را نابود ميكند چنانچه آتش هيزم را از ميان ميبرد. اى موسى، تكبر و اظهار بزرگى نمودن را رها كن و افتخار بخود نازيدن را واگذار و سكونت و منزل نمودن در قبرت را بياد آور كه آن تو را از شهوات و خواسته‏هاى نامشروع نفسانى بازدارد. اى موسى، در كار خير و نيكى‏ها راغب باشد و بر ديگران سبقت و پيشى بگير زيرا خير و نيكى مانند اسمش نيك باشد، و شر و كارهاى بد را براى هر كسى كه فريفته و شيفته بدنيا باشد واگذار. اى موسى، زبان خود را در پس قلبت قرار بده كه سالم خواهى ماند (يعنى هر گاه ميخواهى سخنى بگوئى آن را بيانديش و در سود و زيانش كاملا تأمل و فكر بنما تا از پشيمانى و مفاسد دنيوى و اخرويش سالم باشى).

مزن بى‏تأمل بگفتار دم - نكوگوى اگر دير گوئى چه غم‏ . سخن تا نگوئى توانيش گفت - ولى گفته را باز نتوان نهفت‏ . زبان در دهان اى خردمند چيست - كليد در گنج صاحب هنر . چو در بسته باشد چه داند كسى - كه گوهر فروش است يا پيله‏ور.

###موسى عليه السّلام

و أكثر ذكري باللّيل و النهار تغنم و لا تتّبع الخطايا فتندم فانّ الخطايا موعدها النار. يا موسى! الموت لا قيك لا محالة فتزوّد زاد من هو على ما يتزوّد وارد. يا موسى! ألق كفّيك ذلّا بين يدىّ كما يفعل العبد المستصرخ المتضرّع إلى سيّده، فانّك إذا فعلت ذلك رحمتك و أنا أكرم القادرين. يا موسى! سلني من فضلي و رحمتي فإنّهما بيدي لا يملكهما أحد غيري، و انظر حيث تسألني كيف رغبتك فيما عندي، لكلّ عامل جزاء و قد يجزى الكفور بما سعى. يا موسى! إذا رأيت الغنى مقبلا فقل ذنب عجّلت عقوبته، و إذا رأيت الفقر مقبلا فقل مرحبا بشعار الصالحين، و لا تكن جبّارا ظلوما و لا تكن للظالمين قرينا.

###موسى عليه السّلام

و شب و روز مرا بسيار ياد نما كه بهره‏مند خواهى شد، و پيرامون گناهان مرو كه پشيمان ميشوى زيرا (عقوبت و سزاى) گناهان وعده‏گاهش آتش جهنم است. اى موسى، ناچار مرگ تو را دريابد (و دچار آن بشوى) پس همچون كسى كه بر توشه خود وارد مى‏شود زاد و توشه بردار (قيام بوظائف عبوديت و كوشش در طاعات، توشه‏اى است كه سبب نجات و آسايش و مقامات عاليه اخرويه گردد). اى موسى، بجهت اظهار خوارى در برابر من دو دست خود را دراز كن (موقع حاجت خواستن مانند حال قنوت دستهاى خود را بسمت آسمان بلند نما) چنانچه بنده زر خريد دادرس خواه زارى‏كننده نسبت بمولاى خود چنين ميكند، زيرا هر گاه اين عمل را بجا آورى من در باره تو ترحم و مهربانى خواهم نمود، و من با كرم و با بخشش ترين توانايان هستم. اى موسى، از فضل و رحمت من در خواست نما كه هر آن دو بدست قدرت من است و بجز من كسى مالك آن نباشد، و هنگامى كه (مرا ميخوانى و) از من چيزى ميخواهى بخود توجه نما و بنگر كه ميل و رغبت و كوششت در آنچه نزد من است (از اجر و پاداشهاى اعمال) چگونه است كه براى هر كارگرى جزائى خواهد بود، و بسا شود كه شخص بسيار كفران و ناسپاسى‏كننده بسبب سعى و كوشش خود جزا داده شود. اى موسى، هر گاه ثروت و مال را ديدى كه بتو روى آورنده است پس بگو گناهى است كه عقوبتش تعجيل شده، و چون فقر و نيازمندى را بخود روى آورنده ديدى، پس بگو: خوشا بنشانه مردمان شايسته (چون غالبا ثروت و بينيازى موجب طغيان و غفلت و تسهيل وسايل هوس رانى، و فقر و نيازمندى باعث تواضع و توجه و تضرع بدرگاه خداوند مى‏شود) و ظالم و ستمگر و همنشين با ستمگران مباش.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1543 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن داود بن فرقد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام: إنّ فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام: يا موسى بن عمران! ما خلقت خلقا هو أحبّ إلىّ من عبدى المؤمن، و إنّي إنّما ابتليته لما هو خير له و أزوي عنه لما هو خير له و أنا أعلم بما يصلح عليه عبدي، فليصبر على بلائي و ليشكر نعمائي و ليرض بقضائي أكتبه في الصدّيقين عندي إذا عمل برضاى و أطاع أمري.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1543- و نيز در همان كتاب و باب: از داود بن فرقد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه همانا در آنچه كه خداى با عزت و جلال بموسى بن عمران وحى فرمود آنست كه: اى موسى بن عمران، من هيچ مخلوقى را نيافريدم كه از بنده مؤمن نزد من محبوبتر باشد، و البته او را (ببلايا و مصائب) مبتلا ميسازم و نعمت و آسايش را از او دور ميگردانم و بر ميگيرم، بجهت امرى كه آن براى او بهتر است (كه آمرزش گناهان و بهره‏مند گشتن از نعمتهاى بى‏پايان اخرويه است) و من بآنچه كه صلاح و شايستگى بنده‏ام منوط بآنست داناترم، پس بايد بر بلا و گرفتارى‏هائى كه از جانب من است صبر و شكيبائى نمايد و نعمتهاى مرا شكر و سپاسگزارى كند و بآنچه براى او تقدير نمودم راضى و خوشنود گردد، تا من او را نزد خود در زمره بسيار راستگويان و نيكوكاران قرار دهم هر گاه او برضايت و خوشنودى من رفتار نمايد و امر و فرمان مرا اطاعت كند.

###مواعظ الله عز و جل

الحديث 1544 مواعظ الله عز و جل في سائر الكتب السماوي‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن إسحاق بن عبد اللّه الجعفري، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: مكتوب في التورية: اشكر من أنعم عليك و أنعم على من شكرك، فإنّه لا زوال للنّعمآء إذا شكرت و لا بقاء لها إذا كفرت، الشكر زيادة في النعم و أمان من الغير.

###مواعظ الله عز و جل

1544- و نيز در همان كتاب و باب: از اسحق بن عبد اللَّه جعفرى از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: در تورات نوشته است نسبت بكسى كه نعمتى بتو داده (و احسان و نيكى بتو نموده) سپاسگزارى كن، و در باره كسى كه نيكى تو را سپاسگزارى شود زوال و نابودى نباشد، و چون كفران و ناسپاسى شود براى آنها ثبات و بقائى نخواهد بود، شكر و سپاسگزارى سبب زياد شدن نعمتها و ايمن بودن از برطرف گشتن آنها باشد.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1545 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ابن أبي عمير، عن رجل من أصحابه قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى عليه السّلام: إنّ عبادي لم‏ يتقرّبوا إليّ بشي‏ء أحبّ إلىّ من ثلاث خصال، قال: يا ربّ و ما هنّ؟ قال: يا موسى! الزهد في الدنيا و الورع عن المعاصي و البكاء من خشيتي، قال موسى: يا ربّ ما لمن صنع ذا؟ فأوحى اللّه عزّ و جلّ إليه: يا موسى! أمّا الزاهدون في الدنيا ففي الجنّة، و أمّا البكّاؤون من خشيتي ففي الرفيق الأعلى لا يشاركهم فيه أحد، و أمّا الورعون عن معاصىّ فإنّي افتّش الناس و لا افتّشهم.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1545- و نيز در همان كتاب و باب: از ابن ابى عمير از مردى از يارانش روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: خداى با عزت و جلال بموسى (ع) وحى فرمود كه‏ همانا بندگان من بهيچ چيز (و هيچ وسيله‏اى) تقرب بمن نجستند كه آن نزد من محبوبتر باشد از سه خصلت، حضرت موسى عرض كرد پروردگارا آنها چيست؟ خداوند فرمود: اى موسى (آن سه خصلت) روى گردانيدن از دنيا و رغبت نداشتن بآن و ورع و پرهيز از گناهان و گريستن از ترس من است، حضرت موسى عرض كرد پروردگارا اجر و پاداش كسى كه اين سه عمل را بجا آورد چه باشد؟ پس خداى با عزت و جلال باو فرمود كه اى موسى، اما كسانى كه از (لذتهاى حرام) دنيا كناره‏گيرى نمايند پس در بهشت خواهند بود و اما كسانى كه از ترس (عقوبت) من بسيار گريه‏كنندگانند پس در درجات عاليه و قرب رحمت مخصوص من جاى دارند و هيچ كس با ايشان در آن درجات شركت نمينمايد و اما پرهيزكاران از گناهان و نافرمانى من پس همانا من اعمال مردم را روز قيامت بررسى ميكنم و عمل و كارهاى ايشان را تفتيش و بازجوئى نخواهم نمود.

 

 

 

 

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1546 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن محمّد بن قيس، عن أبيجعفر عليه السّلام قال: أوحى اللّه إلى موسى عليه السّلام: إنّ من عبادي من يتقرّب إلىّ بالحسنة فاحكّمه في الجنّة، فقال موسى عليه السّلام: و ما تلك الحسنة؟ قال: يمشي مع أخيه المؤمن في حاجته قضيت أولم تقض.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1546- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن قيس از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: خداوند بموسى (ع) وحى فرمود كه همانا بعضى از بندگان من آن كسى است كه بسبب حسنه و كار نيكى بمن تقرب ميجويد پس من او را در بهشت حكم فرما قرار ميدهم، موسى (ع) عرض كرد آن كار نيك چيست؟ خداوند فرمود: با برادر مؤمن خود بجهت برآوردند حاجتش ميرود چه آن حاجت بر آورده شود يا بر آورده نشود.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1547 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد اللّه بن الوليد الوصّافي قال: سمعت أبا جعفر عليه السّلام يقول: إنّ فيما ناجى اللّه به موسى بن عمران عليه السّلام أن قال: لي عباد ابيحهم جنّتي و احكّمهم فيها، قال: يا ربّ! و من هؤلاء الّذين تبيحهم جنّتك و تحكّمهم فيها؟ قال: من أدخل على مؤمن سرورا.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1547- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد اللَّه بن وليد و صافى روايت شده كه گفت از حضرت باقر (ع) شنيدم كه ميفرمود: همانا ضمن آنچه خداوند هنگام مناجات بموسى بن عمران وحى نمود آنست كه فرمود: براى من بندگانى است كه بهشت خود را بر ايشان مباح خواهم نمود (تا هر كجا كه ميخواهند منزل كنند) و ايشان را در بهشت فرمانروا ميگردانم، موسى عرض كرد: آنان كه بهشت خود را بر ايشان مباح ميدارى و در آن فرمانرواشان ميسازى كيانند؟ خداوند فرمود: كسانى هستند كه سرور و شادى در دل مؤمنى وارد نمايند.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1548 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي الجارود، عن أبيجعفر عليه السّلام قال: كان فيما ناجى به موسى عليه السّلام ربّه أن قال: يا ربّ ما بلغ من عيادة المريض من الأجر؟ فقال عزّ و جل: اوكّل به ملكا يعوده في قبره إلى محشره، قال: يا ربّ فما لمن غسّل الموتى؟ قال: أغسله من ذنوبه كما ولدته امّه، قال: يا ربّ! فما لمن شيّع جنازة؟ قال: اوكّل بهم ملائكة من ملائكتي معهم رايات يشيّعونهم من قبورهم إلى محشرهم، قال: يا ربّ! فما لمن عزّى الثكلى؟ قال: أظلّه في ظلّي يوم لا ظلّ إلّا ظلّي.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1548- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى جارود از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: ضمن آنچه موسى (ع) با پروردگار خود مناجات نمود آنست كه عرض كرد پروردگارا اجر و پاداشى كه از عيادت مريض بانسان ميرسد چيست؟ پس خداى با عزت و جلال فرمود: فرشته‏اى بر او ميگمارم كه او را در قبر او تا محشرش عيادت و همراهى نمايد، موسى عرض كرد پروردگارا، براى كسى كه مردگان را غسل دهد چه اجر و ثواب است؟ خداوند فرمود: او را از گناهانش پاك ميگردانم چنانچه از مادرش تولد يافته (كه گناهى بر او باقى نماند) موسى عرض كرد پروردگارا، براى كسى كه جنازه‏اى را تشييع كند چه پاداشى است؟ خداوند فرمود: گروهى از فرشتگانم را بر ايشان ميگمارم در حالى كه با ايشان پرچم‏هائى باشد كه آنان را از قبرها تا بمحشرشان مشايعت نمايند، موسى عرض كرد پروردگارا، براى كسى كه مصيبت زده و داغديده را تسليت دهد چه اجر و ثوابست؟ خداوند فرمود: او را در سايه رحمت خود در آورم روزى (يعنى روز قيامت) كه سايه و پناهى جز سايه رحمت من نباشد.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1549 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن زياد بن أبي الجلال، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: قال موسي عليه السّلام يا ربّ! من أين الداء؟ قال: منّي، قال: فالشفاء قال: منّي، قال: فما يصنع عبادك بالمعالج؟ قال: يطيب بأنفسهم فيومئذ سمّى المعالج الطبيب.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1549- و نيز در همان كتاب و باب: از زياد بن ابى جلال از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: موسى (ع) عرض كرد پروردگارا، مرض و بيمارى از كجا باشد؟ خداوند فرمود: از جانب من است، موسى عرض كرد پس شفا از كيست؟ خدا فرمود: از من است، عرض كرد پس بندگان تو را با علاج‏كننده (طبيب و دكتر) چه كار است؟ خداوند فرمود: بوسيله آن دل خوش ميشوند پس از همان روز علاج‏كننده، طبيب ناميده شد.

بيان: براى هر مرض داروهاى متعدد است كه هر يك در مزاج خاصى مؤثر و مفيد واقع شود و تا ذهن طبيب بداروى مناسب متوجه نگردد معالجه سودمند نشود و آن منوط بمشيت خداوند است كه طبيب را متوجه بآن دارو سازد.

 

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1550 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن فروة، عن أبيجعفر عليه السّلام قال: أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام أن مر قومك يفتتحون بالملح و يختتمون به، و إلّا فلا يلوموا إلّا أنفسهم.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1550- و نيز در همان كتاب و باب: از فروه از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: خداى با عزت و جلال بموسى بن عمران وحى فرمود كه بقوم (و امت) خود امر كن كه غذا خوردن را با نمك شروع كنند و بآن ختم نمايند (در اول و آخر غذا كمى نمك بخورند) و اگر چنين نكنند و بمرضى مبتلا شوند پس جز خودشان را ملامت ننمايند.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1551 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن حفص بن غياث، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: بينما موسى بن عمران عليه السّلام يعظ أصحابه إذ قام رجل فشقّ قميصه، فأوحى اللّه عزّ و جل إليه: يا موسى! قل له لا تشقّ قميصك و لكن اشرح لي عن قلبك «الحديث».

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1551- و نيز در همان كتاب و باب: از حفص بن غياث از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: در بين اينكه موسى بن عمران اصحابش را موعظه (و نصيحت) ميفرمود مردى ايستاد و گريبان پيراهن خود را (بجهت متأثر شدن از مواعظ آن حضرت) دريد و پاره كرد، پس خداى با عزت و جلال باو وحى فرمود كه اى موسى، بآن مرد بگو كه پيراهن خود را پاره مكن، ليكن قلب خود را (جهت كسب معارف) براى من بگشا «تا آخر حديث».

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1552 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن الأصبغ بن نباتة قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: قال اللّه عزّ و جلّ لموسى عليه السّلام: يا موسى! إحفظ وصيّتي لك بأربعة أشياء: أوّلهنّ: ما دمت لا ترى ذنوبك تغفر فلا تشتغل بعيوب غيرك، و الثانية: ما دمت لا ترى كنوزي قد نفدت فلا تغمّ برزقك، و الثالثة: ما دمت لا ترى زوال ملكي فلا ترج أحدا غيري، و الرابعة: ما دمت لا ترى الشيطان ميتا فلا تأمن مكره.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1552- و نيز در همان كتاب و باب: از اصبغ بن نباته روايت شده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداى با عزت و جلال بموسى (ع) فرمود اى موسى، سفارش مرا نسبت بچهار چيز كه بتو مينمايم حفظ و نگهدارى نما، نخستين آنها آنست كه تا نديدى و يقين ننمودى كه گناهانت آمرزيده است پس بعيبهاى مردم مپرداز، و دوم آنكه تا نديدى و نيافتى كه گنجهاى من فانى و نابود گشته پس براى روزى خود غمگين مباش، و سوم تا نديدى كه سلطنت و قدرت من زائل و بر طرف گشته پس بكسى جز من اميدوار مباش و چهارم تا نديدى كه شيطان مرده (و بمرگش يقين نكردى) از مكر و حيله (و دامهاى) او ايمن مباش.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1553 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد العظيم بن عبد اللّه الحسني عليه السّلام، عن الامام عليّ بن محمّد عليه السّلام قال: لمّا كلّم اللّه موسى بن عمران عليه السّلام قال موسى: إلهي فما جزآء من شهد أنّي رسولك و نبيّك و أنّك كلّمتني؟ قال: يا موسى! تأتيه ملائكتي فتبشّره بجنّتي. قال موسى: إلهي! فما جزآء من قام بين يديك؟ قال: يا موسى! اباهي به ملائكتي قائما و قاعدا و راكعا و ساجدا، و من باهيت به ملائكتي لم [لا] اعذّبه. قال موسى: إلهي! فما جزآء من أطعم مسكينا ابتغآء وجهك؟ قال: يا موسى! آمر مناديا ينادي يوم القيامة على رؤوس الخلائق أنّ فلان بن فلان من عتقاء اللّه من النار. قال موسى: إلهي! فما جزآء من وصل رحمه؟ قال: يا موسى! انسي له أجله و اهوّن عليه سكرات الموت و تناديه خزنة الجنّة: هلمّ إليتا فادخل من أىّ أبوابها شئت. قال موسى: إلهي! فما جزآء من كفّ أذاه عن الناس و بذل معروفه لهم؟ قال: يا موسى! تناديه النار يوم القيامة لا سبيل لي عليك.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1553- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد العظيم بن عبد اللَّه حسنى (ع) از امام (دهم) على بن محمد عليهما السّلام روايت شده كه فرمود: هنگامى كه خداوند با موسى بن عمران (ع) تكلم فرمود موسى عرض كرد: خداوندا، جزا و پاداش كسى كه شهادت و گواهى دهد برسالت و پيمبرى من و باينكه تو با من تكلم فرمودى چيست؟ خدا فرمود: اى موسى فرشتگان من نزد او مى‏آيند و او را ببهشت بشارت ميدهند. موسى عرض كرد: خداوندا، جزاى كسى كه در پيشگاه تو بعبادت بايستد چيست؟ خداوند فرمود: من بواسطه او در حال ايستادن و نشستن و ركوع و سجودش بر فرشتگانم مباهات ميكنم و كسى را كه من بواسطه او بر فرشتگانم مباهات نمايم عذاب و شكنجه‏اش نخواهم نمود (مقصود از مباهات اظهار قدرت است، زيرا هدايت و راه يافتن بحق و صراط مستقيم ديانت، و انجام دادن وظائف عبوديت با وجود موانع بسيار، مانند مذاهب باطله و شياطين جن و انس و نفس اماره و شهواتش كه براى انسان است جز بقدرت و حفظ و توفيق خدا جهت هيچ كس ميسر نباشد). موسى عرض كرد: خداوندا، اجر و پاداش كسى كه بجهت خوشنودى تو بينوائى را اطعام كند چيست؟ خداوند فرمود: اى موسى، من منادى را امر ميكنم كه روز قيامت ميان مردم بطورى كه همه بشنوند ندا كند كه فلانى پسر فلانى (كنايه از نام اطعام‏كننده و پدرش باشد) از آزادشدگان خدا از آتش جهنم است. موسى عرض كرد: جزا و پاداش كسى كه صله رحم كند (بخويشانش نيكى نمايد) چيست؟ خدا فرمود: من اجل و مرگ او را بتأخير مياندازم (و عمر ويرا طولانى ميسازم) و سكرات موت و سختى‏هاى جان دادن را بر او آسان ميگردانم و نگهبانان بهشت او را ندا كنند كه بزودى نزد ما بيا، و از هر يك از درهاى بهشت كه ميخواهى در آن داخل شو. موسى عرض كرد: خداوندا، اجر كسى كه از اذيت و آزار رساندن بمردم خود دارى كند و نسبت بايشان احسان و نيكى نمايد چه باشد؟ خداوند فرمود: اى موسى، آتش جهنم روز قيامت او را ندا كند كه راهى بر تو براى من نباشد (يعنى تو در آتش نميروى).

###ما أوحى اللّه إلى موسى

قال موسى: إلهي! فما جزآء من ذكرك بلسانه و قلبه؟ قال: يا موسى! أظلّه يوم القيامة بظلّ عرشي و أجعله في كنفي. قال: إلهي! فما جزآء من تلاحكمتك سرّا و جهرا؟ قال: يا موسى! يمرّ على الصّراط كالبرق. قال: إلهي! فما جزآء من صبر على أذى الناس و شتمهم فيك؟ قال: يا موسى! أعينه على أهوال يوم القيامة. قال موسى: إلهي! فما جزآء من دمعت عيناه من خشيتك؟ قال: يا موسى! أقي وجهه من حرّ النار و آمنه يوم الفزع الأكبر. قال موسى: إلهي! فما جزآء من ترك الخيانة حياء منك؟ قال: يا موسى! له الأمان يوم القيامة. قال: إلهي! فما جزآء من أحبّ أهل طاعتك؟ قال: يا موسى! احرّمه على ناري. قال: إلهي! فما جزآء من قتل مؤمنا متعمّدا؟ قال: يا موسى! لا أنظر إليه‏ يوم القيامة و لا اقيل عثرته. قال: فما جزآء من صلّى الصّلوات لوقتها؟ قال: اعطيه سؤله و ابيحه جنّتي. قال: إلهي! فما جزآء من أتمّ الوضوء من خشيتك؟ قال: أبعثه يوم القيامة و له نور بين عينيه يتلألؤ. قال: إلهي! فما جزآء من صام شهر رمضان يريد به الناس؟ قال: يا موسى! ثوابه كثواب من لم يصمه.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

موسى عرض كرد: اجر و پاداش كسى كه تو را بزبان و قلبش ياد كند چه باشد؟ خدا فرمود: اى موسى، روز قيامت با سايه عرش خود بر او سايه ميافكنم (و او را مشمول رحمت خود ميسازم) و او را در كنف حمايت خود قرار ميدهم. موسى عرض كرد: خداوندا، پاداش كسى كه در پنهانى و آشكارا حكمت تو را (يعنى تورات و سخنان تو را كه مشتمل بر علوم و معارف محكمه است) تلاوت نمايد چيست؟ خدا فرمود: او مانند برق بر صراط عبور خواهد نمود. موسى عرضكرد: خداوندا، اجر و پاداش كسى كه در راه خوشنودى تو بر اذيت و آزار مردم و بر دشنام دادن ايشان باو صبر و شكيبائى كند چيست؟ خدا فرمود: اى موسى من او را بر وحشت و ترسهاى روز قيامت يارى ميكنم (و از آن نجاتش ميدهم). موسى عرضكرد: خداوندا، اجر و پاداش كسى كه چشمانش از ترس (جلالت و عظمت و عقوبت) تو اشگ بريزد چيست؟ خدا فرمود: اى موسى، من روى (و بدن) او را از حرارت و سوزش آتش جهنم حفظ خواهم نمود و روزى كه ترسش بسيار است او را (از وحشت و پريشانى) ايمن ميدارم. موسى عرضكرد: خداوندا، اجر كسى كه بجهت حيا و شرم از تو ترك خيانت نمايد چيست؟ خدا فرمود: او روز قيامت (از شدائد و بيم عقوبت و عذاب) ايمن باشد. موسى عرضكرد: خداوندا، اجر و پاداش كسى كه اهل طاعت و عبادت تو را دوست بدارد چه باشد؟ خداوند فرمود: اى موسى، او را بر آتش جهنم خود حرام ميكنم (توفيق اجتناب و پرهيز از معاصى و گناهان باو عطا ميكنم تا بر آتش حرام باشد و بآن نسوزد) موسى عرضكرد: خداوندا، عقوبت و سزاى كسى كه عمدا مؤمنى را بكشد چيست؟ خدا فرمود: اى موسى، روز قيامت باو نظر (رحمت) نخواهم كرد و از لغزشش گذشت ننمايم. موسى عرضكرد: اجر و پاداش كسى كه نمازهاى يوميه ‏اش را در وقت‏شان بخواند چه باشد؟ خدا فرمود: آنچه را كه از من بخواهد باو عطا ميكنم و بهشت خود را باو مباح مينمايم. موسى عرضكرد: خداوندا، اجر و پاداش كسى كه بجهت ترس از (عقوبت) تو وضو را صحيح و كامل بگيرد چيست؟ خدا فرمود: روز قيامت او را بر ميانگيزانم (و زنده‏اش ميگردانم) در حالى كه براى او نورى باشد كه ميان چشمان و پيشانى وى ميدرخشد. موسى عرضكرد: خداوندا، جزا و سزاى كسى كه ماه رمضان را روزه بدارد و مردم را بروزه داشتن خود اراده كند (در روزه ‏اش ريا كند) چه باشد؟ خدا فرمود: اى موسى ثواب روزه‏اش مانند ثواب آن كسى باشد كه ماه رمضان را روزه نداشته (روزه ‏اش بجهت ريا باطل است).

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1554 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن حفص بن غياث النخعي القاضي قال: سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد الصّادق عليه السّلام يقول: جآء إبليس إلى موسى بن عمران عليه السّلام و هو يناجي ربّه، فقال له ملك من الملائكة: ما ترجو منه و هو في هذه الحالة يناجي ربّه؟ قال: أرجو منه ما رجوت من أبيه آدم و هو في الجنّة، و كان‏ فيما ناجاه أن قال له: يا موسى! لا أقبل الصّلاة إلّا لمن تواضع لعظمتي و ألزم قلبه خوفي و قطع نهاره بذكري و لم يبت مصرّا على الخطيئة و عرف حقّ أوليآئي و أحبّائي فقال موسى: يا ربّ! تعني بأحبّآئك و أوليائك إبراهيم و إسحق و يعقوب؟ فقال اللّه عزّ و جلّ: هم كذلك إلّا أنّي أردت من من أجله خلقت آدم و حوّا و الجنّة و النار فقال موسى: يا ربّ! و من هو؟ قال: محمّد أحمد صلّى اللّه عليه و آله شققت إسمه من إسمي، لأنّي أنا المحمود،

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1554- و نيز در همان كتاب و باب: از حفص بن غياث نخعى قاضى روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: ابليس (شيطان) بجانب موسى بن عمران (ع) آمد در حالى كه موسى با پروردگار خود مناجات مينمود، پس فرشته‏اى از فرشتگان بشيطان گفت چه اميدى بموسى دارى با اينكه او در اين حالت است كه با پروردگار خود مناجات ميكند، شيطان گفت از او آن را اميد دارم كه از پدرش آدم اميد داشتم با اينكه در بهشت بود (مانند آنكه پدرش را در بهشت فريب دادم او را نيز ميفريبم) و در آنچه خداوند هنگام مناجات بموسى فرمود اين بود كه باو فرمود: اى موسى، من نماز را (از هيچ كس) قبول ننمايم جز از كسى كه در برابر عظمت من تواضع و فروتنى نمايد، و ترس (از عقوبت) مرا پيوسته در دل خود قرار دهد و با ذكر و ياد نمودن من روزش بپايان رساند و با حالت اصرار بر گناه (و پشيمان نشدن از آن) شب را بروز نياورد، و حق و مقام اولياء و دوستان مرا بشناسد. پس موسى عرضكرد: پروردگارا، مقصود از دوستان و اوليائت ابراهيم و اسحق و يعقوبست؟ پس خداى با عزت و جلال فرمود: ايشان چنين باشند (يعنى ابراهيم و اسحق و يعقوب دوستان من هستند) ليكن من كسى را اراده نمودم كه براى او آدم و حوا و بهشت و آتش را آفريدم، موسى عرضكرد: پروردگارا، او كيست؟ خدا فرمود: او محمد احمد (ص) باشد كه نام او را از نام خود گرفتم زيرا منم محمود،

###ما أوحى اللّه إلى موسى

فقال موسى: يا ربّ اجعلني من امّته، فقال: يا موسى! أنت من امّته إذا عرفت منزلته و منزلة أهل بيته، إنّ مثله و مثل أهل بيته فيمن خلقت كمثل الفردوس في الجنان لا ييبس ورقها و لا يتغيّر طعمها، فمن عرفهم و عرف حقّهم جعلت له عند الجهل حلما و عند الظلمة نورا، اجيبه قبل أن يدعوني و اعطيه قبل أن يسألني. يا موسى! إذا رأيت الفقر مقبلا فقل: مرحبا بشعار الصّالحين، و إذا رأيت الغنى مقبلا فقل ذنب عجّلت عقوبته، إنّ الدنيا دار عقوبة عاقبت فيها آدم عند خطيئته و جعلتها ملعونة، ملعونا ما فيها إلّا ما كان منها لي. يا موسى! إنّ عبادى الصّالحين زهدوا فيها بقدر علمهم بي و سائرهم من خلقى رغبوا فيها بقدر جهلهم بي، و ما من أحد من خلقي عظّمها فقرّت عينه و لم يحقّرها أحد إلّا امتّعه بها.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

پس موسى عرض كرد: پروردگارا، مرا از امت او قرار ده، خدا فرمود: تو از امت او باشى هنگامى كه منزلت و رتبه و مقام او و اهل بيت و خاندانش را بشناسى، همانا مثل او و اهل بيت و خاندانش در ميان كسانى كه من آفريدم مثل فردوس در بين باغهاى بهشت باشد (فردوس باغى است وسط بهشت كه بهترين و نيكوترين بوستانهاى بهشت است) كه برگهاى درختانش خشك نگردد و طعم ميوه‏هايش تغيير نكند، پس كسى كه ايشان و حق و مقام ايشان را بشناسد من براى او حلم و بردبارى هنگامى كه (سفيهان با وى) بجهل و نادانى رفتار نمايند، و نورى نزد ظلمت و تاريكى گمراهى قرار خواهم داد (شناختن پيغمبر و خاندانش قلب او را بنور علم و دانش و فضائل اخلاقى كه از ايشان كسب مينمايد منور ميگرداند در حالى كه مردم بظلمت جهل و كفر و نفاق و رذائل اخلاقى گرفتارند) قبل از آنكه مرا بخواند او را اجابت مينمايم و پيش از آنكه حاجتى از من بخواهد باو عطا خواهم نمود. اى موسى، هر گاه فقر و نيازمندى را ديدى كه بتو روى نموده پس بگو مرحبا و خوشا بنشانه اهل صلاح و شايستگان، و هر گاه ثروت و بي نيازى را ديدى كه بجانب تو روى آور است پس بگو (باعث آن) گناهى است كه عقوبت آن شتاب گشته، همانا دنيا محل و خانه عقوبت است، آدم را در دنيا هنگام گناه و لغزشش (يعنى ترك اولى) عقوبت نمودم، و دنيا و آنچه را كه در دنيا است از رحمت خود دور قرار دادم جز چيزى كه از آن براى من باشد. اى موسى، همانا بندگان شايسته من از دنيا اعراض و كنارگيرى كردند بمقدار دانش و معرفتشان نسبت بمن، و مردمان ديگر از خلق من ميل و رغبت بدنيا نمودند باندازه جهل و نادانيشان بمن، و هيچ كس از خلق (و بندگان) من نيست كه دنيا را بزرگ شمرده باشد (و بآن علاقمند گشته) پس دنيا چشم او را (برسيدن آرزوهايش) روشن كرده باشد، و هيچ كس آن را كوچك و ناچيز و پست نشمرده جز آنكه من او را بدنيا بهره‏ مندش گردانيدم.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1555 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد اللّه بن سنان، عن أبيعبد اللّه الصادق عليه السّلام أنّه قال: قال اللّه عزّ و جلّ: يا موسى! كن خلق الثّوب نقىّ القلب حلس البيت مصباح اللّيل، تعرف في أهل السمآء و تخفى على أهل الأرض. يا موسى! إيّاك و اللّجاجة، و لا تكن من المشّائين في غير حاجة و لا تضحك من غير عجب، وابك على خطيئتك يابن عمران.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1555- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه خداى با عزت و جلال فرمود: اى موسى، جامه و لباس كهنه در بر نما (لباس نوين و ارزنده كه موجب تكبر و نخوت باشد مپوش) و دل خود را از اخلاق رذيله پاك دار و پلاس خانه‏ات باشد (مقصود خود دارى كردن از معاشرت و آميزش‏هاى بيهوده است) و چراغ شب باش (يعنى شب را بعبادت بسر ببر) تا نزد اهل آسمان و فرشتگان شناخته شوى و بر اهل زمين و مردم پنهان و ناشناس باشى. اى موسى، از لجاجت و ستيزه نمودن با مردم بپرهيز و از راه روندگان بدون حاجت مباش (عمر خود را براه رفتن و امثال آن بدون غرض عقلائى و بى‏جهت مگذاران) و بدون تعجب (از امر شگفت آور) مخند، و اى پسر عمران بر خطا و گناه خود گريه كن (چون پيمبران داراى عصمتند مراد از گناه ترك اولى باشد).

 

 

 

###مواعظ الله عز و جل

الحديث 1556 مواعظ الله عز و جل في سائر الكتب السماوي‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي الجارود، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: في التوراة أربعة أسطر: من لا يستشير يندم، و الفقر الموت الأكبر، كما تدين تدان و من ملك استأثر.

###مواعظ الله عز و جل

1556- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى جارود از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: چهار سطر و جمله است كه در كتاب تورات است: كسى كه در امور خود مشورت ننمايد پشيمان خواهد شد، و فقر و نيازمندى مرگ بزرگ است (احتياج و نيازمندى خصوصا بلئام خلق و مردم پست بسيار سخت و دشوار است) و بهر نحو كه با مردم رفتار كنى بهمان قسم با تو رفتار خواهد شد، و هر كس سلطنت و قدرت يابد مستبد و مغرور برأى خود گردد.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1557 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن سليمان بن خالد، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ موسى عليه السّلام قال: يا ربّ تمرّ بي حالات استحيى أن أذكرك فيها، فقال: يا موسى! ذكري حسن على كلّ حال.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1557- و نيز در همان كتاب و باب: از سليمان بن خالد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا موسى (ع) عرضكرد پروردگارا، حالاتى بر من ميگذرد كه حيا و شرم ميكنم كه در آن حالات ذكر تو گويم (و نام مقدس تو را ببرم، مانند حالت قضاء حاجت) پس خداوند فرمود: اى موسى، ذكر من در همه حالات نيكو باشد.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1558 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن جميل بن درّاج، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام: يا موسى! أتدري لم انتجبتك‏ من خلقي و اصطفيتك لكلامي؟ قال: لا يا ربّ، فقال: إنّي اطلعت إلى الأرض فلم أجد عليها أحدا أشدّ تواضعا لي منك، فخرّ موسى ساجدا و عفّر خدّيه في التّراب تذلّلا للّه عزّ و جلّ، فأوحى اللّه تبارك و تعالى إليه: يا موسى! إرفع رأسك و أمرّ يدك على موضع سجودك و امسح بها وجهك و ما نالته من بدنك فانّه شفآء من كلّ سقم و دآء و آفة و عاهة.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1558- و نيز در همان كتاب و باب: از جميل بن دراج از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: خداى با عزت و جلال بموسى بن عمران (ع) وحى فرمود كه اى موسى، آيا ميدانى كه من بچه جهت تو را از خلق خود اختيار نمودم و براى تكلم و سخن‏ گفتن تو را برگزيدم؟ موسى عرضكرد: پروردگارا (جهت آن را) نميدانم، پس خداوند فرمود: همانا من بزمين توجه نمودم و هيچ كس را بر آن نيافتم كه تواضع و فروتنيش نسبت بمن بيش از تو باشد، پس موسى بحال سجده بزمين افتاد و بجهت اظهار ذلت و خوارى نسبت بخداوند با عزت و جلال دو طرف صورتش را بخاك ماليد، پس خداى تبارك و تعالى باو وحى فرمود كه اى موسى سرت را از سجده بردار و دستت را بر جاى سجده ‏ات بكش و با آن صورت و هر كجاى از بدنت كه دستت بآن ميرسد مسح نما، زيرا آن موجب شفاء و نجات از هر مرض و بيمارى و درد و آفت است.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1559 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، قال: (أي كعب الاحبار) و روى أنّ موسى عليه السّلام مرّ برجل و هو يبكي ثمّ رجع و هو يبكي فقال: إلهي! عبدك يبكي من مخافتك فقال: يا موسى! لو ترك دماغه مع دموع عينيه لم أغفر له و هو يحبّ الدنيا.

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1559- و نيز در همان كتاب و باب: از كعب الاحبار نقل كرده كه گفت روايت شده كه حضرت موسى (ع) عبورش بمردى افتاد كه ميگريست پس (آن حضرت در پى حاجت خود رفت و) بازگشت و آن مرد هنوز گريه ميكرد، عرضكرد خداوندا اين بنده‏ات از خوف و ترس (عقوبت) تو ميگريد، پس خداوند فرمود: اى موسى، اگر مغز سرش را هم با اشكهاى چشمانش بگذارد و فرو ريزد او را نخواهم آمرزيد با آنكه دنيا را دوست ميدارد (و بسبب دوستى بسيار و علاقمنديش بآن پيوسته معصيت و نافرمانى ميكند).

###ما أوحى اللّه إلى موسى

الحديث 1560 فيما أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى موسى بن عمران عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن جعفر بن محمّد بن عبد اللّه بن ميمون القدّاح عن أبيعبد اللّه عليه السّلام، عن أبيه، عن جدّه عليّ بن الحسين عليه السّلام قال: قال موسى‏ عليه السّلام، يا ربّ! من أهلك الّذين تظلّهم في ظلّ عرشك يوم لا ظلّ إلّا ظلّك؟ قال: يا موسى! الطّاهر قلوبهم و التّربة أيديهم الّذين يذكرون جلالي ذكر آبائهم، الّذين يكتفون بطاعتي كما يكتفي الولد الصغير باللّبن، الّذين يأوون إلى مساجدي كما تأووا النّسور إلى أوكارها، الّذين يغضبون لمحارمي إذا استحلّت مثل النّمر إذا حرد (نقل أنّها لا تملك نفسها عند الغضب حتّى يبلغ من شدّة غضبها أن تقتل نفسها).

###ما أوحى اللّه إلى موسى

1560- و نيز در همان كتاب و باب: از جعفر بن محمد بن عبد اللَّه بن ميمون قداح از حضرت صادق (ع) از پدر بزرگوارش از جدش على بن الحسين عليهم السّلام روايت‏ شده كه فرمود: موسى (ع) عرضكرد پروردگارا، بستگان و نزديكان برحمت مخصوص تو كيانند كه در روزى كه هيچ سايه و پناهگاهى نيست (يعنى روز قيامت) ايشان را در سايه عرش خود جاى ميدهى (مقصود از سايه عرش، رحمت مخصوص خدا و آسايش از عذابست) خداوند فرمود: اى موسى، ايشان پاكيزه دلان و تهى دستان باشند (كسانى هستند كه دلشان از شرك و نفاق و اخلاق رذيله پاكيزه و دستشان از مال دنيا بجهت علاقه‏مند نبودن بآن تهى است) كسانى هستند كه جلال و عظمت مرا ياد ميكنند چنانچه پدران خود را ياد مينمايند (هميشه بياد من باشند و بدين جهت در طاعات و پرهيز از گناهان كوشا باشند) كسانى هستند كه بطاعت و فرمانبردارى من اكتفا مينمايند چنانچه كودك (شير خوار) بشير اكتفا ميكند (انس و علاقه بسيار ايشان بطاعت و فرمانبردارى من است) كسانى هستند كه بمسجدهاى من ميروند و منزل ميكنند چنانچه كركس‏ها به لانه‏هاى خود روند و جاى گيرند، كسانى هستند كه براى آنچه من حرام نمودم هنگامى كه آنها حلال شمرده شود غضب و خشم كنند چون پلنگ آنگاه كه غضب ميكند (جهت تشبيه به پلنگ آنست كه گويند پلنگ هنگام غضبش خود دارى نميتواند كند تا آنجا كه از شدت غضب خود را ميكشد).

###مواعظ الله عز و جل

الحديث 1561 مواعظ الله عز و جل في سائر الكتب السماوي‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن كعب الأحبار قال: مكتوب في التّورية يا موسى! من أحبّني لم ينسني و من رجا معروفي ألحّ في مسألتي، يا موسى! إنّي لست بغافل عن خلقي و لكن احبّ أن تسمع ملائكتي ضجيج الدعآء من‏ عبادي و ترى حفظتي تقرّب بني آدم إلىّ بما أنا مقوّيهم عليه و مسبّبه لهم، يا موسى! قل لبني إسرائيل لا تبطرنّكم النّعمة فيعاملكم السّلب، و لا تغفلوا عن الشكر فيقارعكم الذلّ، و ألحّوا في الدعاء تشملكم الرّحمة بالإجابة و تهنّئكم العافية.

###مواعظ الله عز و جل

1561- و نيز در همان كتاب و باب: از كعب الاحبار نقل شده كه گفت در تورات نوشته شده: اى موسى، كسى كه مرا دوست بدارد مرا فراموش نخواهد نمود، و كسى كه باحسان و نيكى نمودن من اميدوار گردد در مسألت و خواستن حاجتش اصرار خواهد نمود اى موسى، من البته از خلق و بندگان خود غافل نيستم (و بر حال و نيازمنديهاى ايشان كاملا آگاه هستم) ولى دوست ميدارم كه فرشتگان من فرياد و ناله دعا را از بندگان من بشنوند. ما همى دانيم هر راز شما - ليك ميخواهيم آواز شما و نگهبانان از فرشتگان من (كه بندگان و اعمال ايشان را حفظ و نگهدارى ميكنند) ببينند تقرب و نزديكى جستن فرزندان آدم را بمن بوسيله آن طاعاتى كه من ايشان را بر آنها نيرومند و توانا ميگردانم و اسباب آن را فراهم ميسازم. اى موسى، به بنى اسرائيل بگو نعمت (هائى كه بشما عطا شده) شما را ياغى و سركش نگرداند كه طغيان و سركشى باعث سلب نعمت و بر طرف گشتن آن گردد، و از شكر و سپاسگزارى نعمتها غفلت نورزيد كه موجب ذلت و خوارى شما شود و در دعا اصرار بنمائيد (خدا را بسيار بخوانيد و حاجات خود را از او بخواهيد) تا رحمت خداوند شما را فرا گيرد و عافيت و رهائى از گرفتاريها بر شما گوارا گردد.

###اختيار الزوجة الصالحة

الحديث 1562 استحباب اختيار الزوجة الصالحة

في الوسائل: (كتاب النكاح) باب «استحباب اختيار الزوجة الصالحة» عن يزيد بن معاوية العجلي، عن أبيجعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه عز و جل: إذا أردت أن أجمع للمسلم خير الدّنيا و خير الاخرة جعلت له قلبا خاشعا و لسانا ذاكرا و جسدا على البلاء صابرا و زوجة مؤمنة تسرّه إذا نظر إليها و تحفظه إذا غاب عنها في نفسها و ماله.

###اختيار الزوجة الصالحة

1562- در وسائل: (كتاب نكاح) باب «استحباب اختيار زوجه صالحه» از يزيد بن معاويه عجلى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود خداى با عزت و جلال فرمود: هر گاه من اراده كنم كه براى مرد مسلمان خير و نيكى دنيا و آخرت را جمع نمايم (و فراهم سازم) قرار دهم براى او قلبى با خشوع و زبانى گوياى بذكر و جسدى صابر و شكيباى بر بلا و گرفتارى و همسرى با ايمان كه هر گاه باو نظر كند مسرور و شادش نمايد و چون از او غائب و دور گردد شوهرش را در باره خودش (از هر گونه خيانت مردان اجنبى) و نسبت بمال و ثروتش حفظ و نگهدارى كند.

###ما أوحى اللّه إلى رسوله محمد

الحديث 1563 فيما أوحى اللّه عزّ و جل إلى رسوله محمد ص‏

في أمالي الصدوق: (آخر المجلس السابع عشر) عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي جعفر محمّد بن عليّ الباقر عليه السّلام قال: أوحى اللّه عزّ و جل إلى رسوله‏ صلّى اللّه عليه و آله: إنّي شكرت لجعفر بن أبيطالب عليه السّلام أربع خصال، فدعاه النبي صلّى اللّه عليه و آله فأخبره فقال: لو لا أنّ اللّه أخبرك ما أخبرتك، ما شربت خمرا قطّ، لأنّي علمت أن لو شربتها زال عقلي، و ما كذبت قطّ، لأنّ الكذب ينقص المروّة، و ما زنيت قطّ، لأنّي خفت انّي إذا علمت عمل بي، و ما عبدت صنما قطّ، لأنّي علمت أنّه لا يضرّ و لا ينفع، قال عليه السّلام: فضرب النّبي صلّى اللّه عليه و آله يده على عاتقه فقال: حقّ للّه عزّ و جلّ أن يجعل لك جناحين تطير بهما مع الملائكة في الجنّة.

###ما أوحى اللّه إلى رسوله محمد

1563- در امالى صدوق: (آخر مجلس هفدهم) از جابر بن يزيد جعفى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: خداى با عزت و جلال برسول خود (پيغمبر اكرم- ص) وحى فرمود كه من از جعفر بن ابى طالب عليهما السّلام نسبت بچهار خصلت (كه در اوست) تقدير ميكنم، پس پيغمبر اكرم (ص) جعفر را خواست و اين مطلب را باو فرمود، عرض كرد اگر خداوند شما را مطلع نساخته بود من بشما از خصلتهاى خود خبر نميدادم، من هرگز شراب نياشاميدم، زيرا دانستم كه اگر آن را بياشامم عقلم زائل شود، و هرگز دروغ نگفتم بجهت آنكه دروغ مروت و جوانمردى را ميكاهد، و هرگز زنا نكردم زيرا من از آن ترس داشتم كه اگر اين عمل را انجام دهم با زنان خاندان من مانند آن عمل زشت انجام داده شود، و هرگز بت نپرستيدم بجهت آنكه دانستم كه بت زيان و سود نميرساند، حضرت باقر (ع) فرمود: پس پيغمبر اكرم (ص) دست مباركش را بر شانه جعفر زد و فرمود: سزاوار است كه خداوند با عزت و جلال دو بال براى تو قرار دهد كه با آن در بهشت با فرشتگان پرواز نمائى.

###ما يجب من المعاشرة

الحديث 1564 ما يجب من المعاشرة

في الكافي: (كتاب العشرة) باب «ما يجب من المعاشرة» عن أبي اسامة زيد الشحّام قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: إقرأ على من ترى أنّه يطيعني منهم و يأخذ بقولي السّلام. و اوصيكم بتقوى اللّه عزّ و جلّ و الورع في دينكم و الاجتهاد للّه و صدق الحديث و أدآء الأمانة و طول السّجود و حسن الجوار فبهذا جآء محمّد صلّى اللّه عليه و آله أدّوا الأمانة إلى من ائتمنكم عليها برّا أو فاجرا فإنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله كان‏ يأمر بأداء الخيط و المخيط، صلوا عشآئركم و اشهدوا جنآئزهم و عودوا مرضاهم و أدّوا حقوقهم، فإنّ الرجل منكم إذا ورع في دينه و صدق الحديث و أدّى الأمانة و حسن خلقه مع الناس قيل هذا جعفريّ فيسرّني ذلك و يدخل علىّ منه السّرور و قيل هذا أدب جعفر، و إذا كان على غير ذلك دخل علىّ بلاؤه و عاره و قيل هذا أدب جعفر، فو اللّه لحدّثني أبي عليه السّلام إنّ الرجل كان يكون في القبيلة من شيعة عليّ عليه السّلام فيكون زينها آداهم للأمانة و أقضاهم للحقوق و أصدقهم للحديث إليه وصاياهم و ودائعهم، تسأل العشيرة عنه فتقول من مثل فلان أنّه لا دانا للأمانة و أصدقنا للحديث.

###ما يجب من المعاشرة

1564- در كافى: (كتاب عشرت) باب «آنچه كه واجب است بجهت معاشرت» از ابى اسامه زيد شحام روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود: هر كس را ديدى و دانستى كه مرا اطاعت و فرمانبردارى ميكند و بقول و گفته من عمل مينمايد سلام مرا باو برسان، و شما را سفارش ميكنم بپرهيزكارى از نافرمانى خداى با عزت و جلال و ورع و پارسائى در دين خود و كوشش در فرمانبردارى براى رضايت خدا و راست گوئى در سخنان و اداء امانت و طولانى نمودن سجده و نيكو همسايگى كردن (با همسايگان نيكو رفتار نمودن) پس اين امور و دستورات را محمد (ص) آورده، امانت را بكسى كه شما را امين بر آن شمرده ادا كنيد (و بصاحبش برسانيد) خواه نيكو كار باشد و خواه گنه‏كار، پس همانا رسول خدا (ص) هميشه برسانيدن نخ و سوزن بصاحبش امر ميفرمود، و بعشيره و خويشان خود احسان و نيكى نمائيد و به تشييع جنازه‏هاى ايشان حاضر شويد و بيماران آنان را عيادت كنيد و حقوق ايشان را ادا نمائيد كه البته هر كسى از شما هنگامى كه در دينش پارسائى و پرهيزكارى نمايد و در سخنانش راستگو باشد و امانت را بصاحبش برساند و اخلاقش را در معاشرت با مردم نيكو گرداند گفته شود اين شخص جعفرى است (مردم گويند اين شخص از پيروان حضرت صادق (ع) است) پس اين امر مرا مسرور و شاد گرداند و سرور و شادى از او بر من وارد گردد و گفته شود كه اين ادب از جعفر است، و هر گاه كسى از شما بر غير اين اعمال و آداب باشد اندوه و عار و ننگ (از اعمال زشت و اخلاق ناپسند) وى بر من وارد شود و مردم گويند اين ادب از جعفر است، پس بخدا سوگند پدرم بمن خبر داد كه همانا شخصى كه از پيروان على (ع) در ميان قبيله و گروهى باشد پس باعث زينت و آبرومندى ايشان گردد، زيرا امانت را بهتر از آنان حفظ نموده و بصاحب آن ميرساند و حقوق (خويشان و همسايگان و برادران دينيش) را بيشتر از ايشان مراعات و اداء مينمايد و در سخنانش راستگوتر از آنان باشد و بدين جهت در وصيت و وديعه و امانت‏هاى خود باو مراجعه كنند و حال او را كه از آن گروه پرسند پس گويند مانند فلانى كيست، همانا او امانت را بهتر از ما نگهدارى نموده و بصاحبش ميرساند و در سخنان و گفتارش راستگوتر از ما مى‏باشد.

###من يكره مجالسته و مرافقته

الحديث 1565 من يكره مجالسته و مرافقته‏

و فيه أيضا: باب «من يكره مجالسته و مرافقته» عن عمّار بن موسى قال: قال أبو عبد اللّه: يا عمّار! إن كنت تحبّ أن تستتبّ [تستتمّ‏] لك النّعمة و تكمل لك المروّة و تصلح لك المعيشة فلا تشارك العبيد و السّفلة في أمرك، فإنّك إن ائتمنتهم خانوك و إن حدّثوك كذبوك و إن نكبت خذلوك و إن وعدوك أخلفوك قال: و سمعت أبا عبد اللّه يقول: حبّ الأبرار للأبرار ثواب للأبرار، وحبّ الفجّار للأبرار فضيلة للأبرار، و بغض الفجّار للأبرار زين للأبرار، و بغض الأبرار للفجّار خزى على الفجّار.

###من يكره مجالسته و مرافقته

1565- و نيز در همان كتاب: باب «كسانى كه همنشينى و مرافقت با ايشان كراهت دارد» از عمار بن موسى روايت شده كه گفت حضرت صادق (ع) فرمود: اى عمار، اگر دوست ميدارى كه نعمت را جهت خود آماده و پايدار گردانى و مروت و جوانمرديت‏ كامل گردد و زندگى براى تو شايسته و نيكو شود پس در امر و كارهاى خود با بردگان و دو نان و پست‏همتان شركت و همكارى منما، زيرا اگر ايشان را (بر امور و مال خود) امين قرار دهى نسبت بتو خيانت خواهند كرد، و اگر براى تو سخنى گويند دروغ ميگويند و اگر حادثه و گرفتارى جهت تو پيش آيد تو را يارى نكنند، و اگر بتو وعده‏اى دهند خلف وعده كنند و بآن وفا ننمايند. راوى گويد و از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: محبت و دوستى نيكوكاران نسبت بمردم نيكوكار موجب ثواب و پاداش است براى نيكوكاران، و دوستى و علاقه گنه‏كاران باشخاص نيكوكار فضيلت است جهت نيكوكاران، و بغض و دشمنى گنه‏كاران با نيكوكاران باعث زينت و آبرومندى است براى نيكوكاران، و عداوت و دشمنى اشخاص نيكوكار با گنه‏كاران موجب خوارى و رسوائى است جهت گنه‏كاران.

###معاني الأسماء و اشتقاقها

الحديث 1566 باب معاني الأسماء و اشتقاقها

و فيه أيضا: (كتاب التوحيد) باب «آخر بعد باب معاني الأسمآء و اشتقاقها» عن الفتح بن يزيد الجرجاني، عن أبي الحسن عليه السّلام (و الحديث مفصّل و في ذيله) فقال عليه السّلام: يا فتح! إنّما قلنا اللّطيف للخلق اللّطيف و لعلمه بالشي‏ء اللّطيف، أو لا ترى وفّقك اللّه وثبّتك إلى أثر صنعه في النبات اللّطيف و غير اللّطيف و من الحيوان‏ الصغار و من البعوض و الجرجس و ما هو أصغر منها ما لا يكاد تستبينه العيون بل لا يكاد يستبان لصغره الذكر من الانثى و الحدث المولود من القديم، فلمّا رأينا صغر ذلك في لطفه و اهتدائه للسّفاد و الهرب من الموت و الجمع لما يصلحه و ما في لجج البحار و [ما في‏] لحآء الأشجار و المفاوز و القفار و افهام بعضها عن بعض منطقها و ما يفهم به أولادها عنها و نقلها الغذآء إليها ثمّ تأليف ألوانها حمرة مع صفرة و بياض مع حمرة و أنّه ما لا تكاد عيوننا تستبينه لدمامة خلقها لا تراه عيوننا و لا تلمسه أيدينا علمنا أنّ خالق هذا الخلق لطيف لطف بخلق ما سمّيناه بلا علاج و لا أداة و لا آلة، و إنّ كلّ صانع شي‏ء فمن شي‏ء صنع و اللّه الخالق اللّطيف الجليل خلق و صنع لا من شي‏ء.

###معاني الأسماء و اشتقاقها

1566- و نيز در همان كتاب: (كتاب توحيد) باب «آخر كه بعد از باب معانى اسماء و اشتقاق آنها است» از فتح بن يزيد جرجانى از حضرت رضا و يا حضرت هادى (امام دهم) عليهما السّلام روايت شده (و حديث مفصل است و در پايان آنست) پس حضرت فرمود: اى فتح، همانا گفتيم لطيف (خداوند لطيف ناميده شده) بجهت آفريدن اوست چيزهائى را كه لطيف و دقيق است و براى دانا بودنش بچيزى كه لطيف و دقيق است، آيا تو كه خداوند موفق بطاعات و ثابت بر دينت بدارد نمى‏بينى و توجه نميكنى باثر و نشانه‏هاى آفرينش او در روئيدنى دقيق و نازك و غير دقيق (كه در ريشه و ساق و شاخه و برگ آنها چه صنع و تدبيرى بكار برده شده، در برگها رگهاى قوى و ضعيفى است كه از پاشيده شدن جلوگير است و مواد غذائى را جذب و باندازه لازم و كافى در اجزاء پخش ميكنند) و بعضى از حيوانات كوچك و پشه‏هاى ريز و آنچه كه از آنها كوچكترند حيواناتى هستند كه چشم‏ها آنها را نمى‏بينند (و با وسايل ذره‏بينى ديده شوند) بلكه بجهت كوچكى، نر از ماده و نوزاد از قديم تميز داده نشود، پس چون ديديم كوچكى اين حيوانات را در نهايت لطافتشان و راه بردنشان را بجهيدن بر ماده و فرارشان را از مرگ (و از آنچه كه بآنها زيان ميرساند) و فراهم ساختن آنان آنچه را كه صلاح و سودشان در آن باشد، و آن حيواناتى را كه در درياهاى بزرگ است و آن حيواناتى را كه در پوستهاى درختان و در بيابانهاى خطرناك و بيابانهاى خشگ بى‏آب و گياه است، و فهميدن بعضى از حيوانات مقصد بعضى ديگر را و آنچه (از حركات و صداهاى مختلف) كه بوسيله آن نوزادان آنها از آنان مقاصدشان را ميفهمند، و غذا بردن حيوانات براى نوزادان خود، و نيز ديديم تركيب رنگهاى آنها را كه رنگ سرخ با زرد و سفيد با سرخ آميخته گشته و اينكه بعضى از آن حيوانات بجهت كوچكى جثه و اندامشان چشم‏هاى ما آنها را تميز نميدهد و نميبيند و دستهاى ما آنها را لمس و مس نميكند، دانستيم كه خالق و آفريدگار اين چنين مخلوق لطيف است كه آنچه از حيوانات را كه نام برديم بدون ممارست و تمرين و بكار بردن اسباب و ادوات و آلتى با نهايت لطافت آفريده است، و البته سازنده هر چيز مصنوع و ساخته خود را از چيزى و ماده ‏اى ساخته و خداوند آفريننده لطيف با جلالت بدون هيچ چيز و هيچ ماده سابقى همه چيز را آفريده است.

###عرض الأعمال على النّبي

الحديث 1567 عرض الأعمال على النّبي صلّى اللّه عليه و آله و الأئمّة عليهم السّلام‏

و فيه أيضا: (كتاب الحجّة) باب «عرض الأعمال على النّبي صلّى اللّه عليه و آله و الأئمّة عليهم السّلام» عن سماعة، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: سمعته يقول: ما لكم تسوؤون رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، فقال رجل: كيف نسوؤه فقال: أما تعلمون أنّ أعمالكم تعرض عليه؟ فاذا رأى فيها معصية سآءه ذلك، فلا تسوؤوا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سرّوه.

###عرض الأعمال على النّبي والائمه

1567- و نيز در همان كتاب: (كتاب حجت) باب «عرض اعمال بر پيغمبر (ص) و امامان عليهم السّلام» از سماعة روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه‏ ميفرمود: چه باعث شده و بچه جهت شما رسول خدا (ص) را ناراحت و آزرده خاطر ميگردانيد؟ پس مردى عرض كرد چگونه ما آن حضرت را مى‏آزاريم؟ حضرت صادق (ع) فرمود: آيا شما نميدانيد كه اعمال و كارهاى شما بر آن حضرت عرضه مى‏شود، پس هر گاه در آن معصيتى ببيند آن گناه حضرت را آزرده ميسازد، پس رسول خدا (ص) را ميازاريد و آن حضرت را (بوسيله طاعات و پرهيز از گناهان) مسرور و شادش گردانيد.

 

 

###عرض الأعمال على النّبي والائمه

الحديث 1568 عرض الأعمال على النّبي صلّى اللّه عليه و آله و الأئمّة عليهم السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد اللّه بن أبان الزيّات، و كان مكينا عند الرضا عليه السّلام- قال: قلت للرضا عليه السّلام: ادع اللّه لي و لأهل بيتي، فقال: أولست أفعل؟ و اللّه إنّ أعمالكم لتعرض عليّ في كلّ يوم و ليلة، قال: فاستعظمت ذلك، فقال لى: أما تقرء كتاب اللّه عزّ و جلّ؟ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قال: هو و اللّه عليّ بن أبيطالب عليه السّلام (و في هذا الباب روايات اخر و فيها أنّ المقصود بالمؤمنون الأئمّة عليهم السّلام).

1568- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد اللَّه بن ابان زيات روايت شده و او نزد حضرت رضا (ع) صاحب آبرو و مقام بود كه گفت بحضرت رضا (ع) عرض كردم در باره من و خاندانم خدا را بخوانيد و دعا نمائيد، پس حضرت فرمود: آيا من دعا نميكنم؟ بخدا سوگند در هر روز و شب اعمال شما بر من عرضه مى‏شود، راوى گويد من اين مطلب را بزرگ (و عجيب) شمردم، پس حضرت بمن فرمود: آيا كتاب خداى با عزت و جلال را نميخوانى: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ، حضرت فرمود، بخدا قسم مقصود از مؤمنون در اين آيه على بن ابى طالب (ع) است (و در اين قسمت اخبار ديگريست كه مقصود از كلمه مؤمنون در آيه، ائمه عليهم السلامند).

###لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏

الحديث 1569 في قول الله تعالى وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏

في أمالي الصّدوق: (المجلس الثاني) عن الحسين بن خالد، عن عليّ بن موسى الرّضا، عن أبيه، عن آبائه، عن أمير المؤمنين عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من لم يؤمن بحوضي فلا أورده اللّه حوضي، و من لم يؤمن بشفاعتي فلا أنا له اللّه شفاعتي‏ ثمّ قال صلّى اللّه عليه و آله: إنّما شفاعتي لأهل الكبائر من امّتي، فامّا المحسنون فما عليهم من سبيل، قال الحسين بن خالد: فقلت للرّضا عليه السّلام: يابن رسول اللّه! فما معنى قول اللّه عزّ و جلّ: وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ قال: لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ اللّه دينه.

###لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏

1569- در امالى صدوق: (مجلس دوم) از حسين بن خالد از حضرت رضا (ع) از پدرش از پدران گراميش از امير المؤمنين عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه ايمان بحوض (كوثر) من نياورده پس خداوند او را وارد بحوض كوثر من نگرداند و كسى كه ايمان و اعتقاد بشفاعت من نداشته باشد پس خداوند او را بشفاعت من نائل‏ (و بهره‏مند) نسازد، سپس فرمود: همانا شفاعت من (روز قيامت) براى صاحبان گناهان كبيره از امت من باشد، و اما نيكوكاران پس هيچ راهى و جهتى براى عقوبت ايشان نيست، حسين بن خالد (راوى حديث) گويد پس بحضرت رضا (ع) عرضكردم اى پسر رسول خدا، پس معنى قول خداى با عزت و جلال (در قرآن كريم كه فرموده) وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ چيست؟ شفاعت نميكنند جز براى كسى كه خدا از او راضى باشد، حضرت فرمود: شفاعت نميكنند مگر جهت كسى كه خداوند دين (و عقايد) او را بپسندد.

###صوم الرجب‏

الحديث 1570 ثواب صوم الرجب‏

و فيه أيضا: (المجلس الثالث) عن أنس قال: سمعت النّبي صلّى اللّه عليه و آله يقول: من صام يوما من رجب إيمانا و إحتسابا جعل اللّه تبارك و تعالى بينه و بين النّار سبعين خندقا عرض كلّ خندق ما بين السّماء إلى الأرض.

###صوم الرجب‏

1570- و نيز در همان كتاب: (مجلس سوم) از انس روايت شده كه گفت از رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: كسى كه يك روز از ماه رجب را بجهت ايمان و عقيده بوعده‏اى كه داده شده و براى خوشنودى خدا و اجر و پاداش روزه بدارد خداوند تبارك و تعالى بين او و آتش دوزخ هفتاد خندق را فاصله قرار دهد كه عرض هر خندقى باندازه فاصله ميان آسمان و زمين است (مقصود آنست كه از آتش جهنم بسيار دور است و هرگز بآن نميسوزد).

###كتابة الحديث و روايته

الحديث 1571 فضل كتابة الحديث و روايته‏

و فيه أيضا: (المجلس العاشر) عن أنس بن مالك قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: المؤمن إذا مات و ترك ورقة واحدة عليها علم تكون تلك الورقة يوم القيامة سترا فيما بينه و بين النّار، و أعطاه اللّه تبارك و تعالى بكلّ حرف مكتوب عليها مدينة أوسع من الدّنيا سبع مرّات، و ما من مؤمن يقعد ساعة عند العالم إلّا ناداه ربّه عزّ و جلّ جلست إلى حبيبي؟ و عزّتي و جلالي لأسكنتك الجنّة معه و لا ابالي.

###كتابة الحديث و روايته

1571- و نيز در همان كتاب: (مجلس دهم) از انس مالك روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: مؤمن هر گاه بميرد و يك ورقه و قطعه كاغذ و مانند آن را كه علم و دانشى در آن نوشته باشد از خود بجاى بگذارد، آن ورقه روز قيامت بين او و آتش دوزخ فاصله و پرده باشد و خداوند تبارك و تعالى بهر حرفى كه بر آن ورقه نوشته شده است شهرى (در بهشت) كه هفت برابر دنيا باشد باو عطا فرمايد، و هيچ مؤمنى نيست كه‏ يك ساعت نزد عالم و دانشمند بنشيند جز آنكه پروردگار با عزت و جلال او را ندا كند (و بوى بفرمايد كه اى بنده من) نزد دوست من نشستى، بعزت و جلال خودم سوگند البته تو را بجوار او در بهشت سكنى و منزل دهم و بر خلاف مصالح و حكمت من نباشد.

 

###حسب المؤمن من اللّه نصرة

الحديث 1572 حسب المؤمن من اللّه نصرة أن يرى عدوّه يعمل بمعاصى اللّه عزّ و جلّ‏

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، عن عبد اللّه بن وهب، عن الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: حسب المؤمن من اللّه نصرة أن يرى عدوّه يعمل بمعاصى اللّه عزّ و جلّ.

###حسب المؤمن من اللّه نصرة

1572- و نيز در همان كتاب و مجلس: از عبد اللَّه بن وهب از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: براى مؤمن از نظر كمك و يارى از جانب خداوند همين بس است كه دشمن خود را ببيند كه معاصى خداى با عزت و جلال را بجا مى‏آورد و مرتكب گناهان مى‏شود (يعنى عقوبت و سزاى گناهان براى دشمن موجب تشفى قلب انسان شود).

###طاعة السلطان للتقية

الحديث 1573 وجوب طاعة السلطان للتقية

و فيه أيضا: (المجلس الرابع و الخمسون) عن إسماعيل، عن أبيه موسى بن جعفر عليهما السّلام أنّه قال لشيعته: يا معشر الشيعة! لا تذلّوا رقابكم بترك طاعة سلطانكم، فإن كان عادلا فاسألوا اللّه إبقاؤه، و إن كان جائرا فاسألوا اللّه إصلاحه فإنّ صلاحكم في صلاح سلطانكم، و إنّ السّلطان العادل بمنزلة الوالد الرّحيم فأحبّوا له ما تحبّون لأنفسكم و اكرهوا له ما تكرهون لأنفسكم.

###طاعة السلطان للتقية

1573- و نيز در همان كتاب: (مجلس پنجاه و چهارم) از اسماعيل از پدر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام روايت شده كه بشيعيان خود فرمود: اى گروه شيعه، خود را ذليل و خوار نسازيد بسبب ترك اطاعت و فرمانبرى سلطان خودتان پس اگر او عادل باشد از خداوند مسألت نمائيد و بخواهيد كه او را بر سلطنت باقى بدارد و اگر جائر و ستمگر باشد پس از خدا بخواهيد كه او را شايسته سازد (و براه راست دين و عدالت هدايت فرمايد) زيرا شايستگى شما در شايسته بودن سلطان شما است، و همانا سلطان عادل بمنزله پدر مهربانست، پس آنچه را كه براى خود دوست ميداريد جهت او نيز دوست بداريد، و آنچه را كه براى خودتان خوش نداريد و از آن متنفر هستيد براى وى خوش نداريد.

###فضل المساجد

الحديث 1574 فضل المساجد

و فيه أيضا: (المجلس السّابع و الخمسون) عن مرازم بن حكيم، عن الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام أنّه قال: عليكم بإتيان المساجد، فإنّها بيوت اللّه في الأرض، و من أتاها متطهّرا طهّره اللّه من ذنوبه و كتب من زوّاره، فأكثروا فيها من الصّلوة و الدّعاء و صلّوا من المساجد في بقاع مختلفة، فانّ كلّ بقعة تشهد للمصلّى عليها يوم القيامة.

###فضل المساجد

1574- و نيز در همان كتاب: (مجلس پنجاه و هفتم) از مرازم بن حكيم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: بر شما باد بآمدن بمسجدها، زيرا مساجد خانه‏هاى خداوند است در زمين و كسى كه بمسجد بيايد (و وارد آن شود) با حال طهارت، خدا او را از گناهانش پاكيزه گرداند و از زائرين او محسوب شود، پس در مساجد نماز و دعا بسيار بخوانيد و در مساجد در مكانهاى مختلف نماز بخوانيد زيرا هر مكانى روز قيامت براى نمازگزار خود شهادت و گواهى ميدهد.

###ملوك و الأمراء

الحديث 1575 أحوال الملوك و الأمراء

و فيه أيضا: (المجلس الثّامن و الخمسون) عن الصّادق جعفر بن محمّد عن أبيه، عن آبائه، عن عليّ بن أبيطالب عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه جلّ جلاله: أنا اللّه لا إله إلّا أنا، خلقت الملوك و قلوبهم بيدي، فأيّما قوم أطاعوني جعلت قلوب الملوك عليهم رحمة، و أيّما قوم عصوني جعلت قلوب الملوك عليهم سخطة، ألا لا تشغلوا أنفسكم بسبّ الملوك، توبوا إلىّ أعطف قلوبهم عليكم‏.

###ملوك و الأمراء

1575- و نيز در همان كتاب: (مجلس پنجاه و هشتم) از حضرت صادق (ع) از پدرش از پدران گراميش از على بن ابى طالب عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود خداى با عظمت و جلال فرمود: من ملوك و پادشاهان را آفريدم و قلوب و دلهاى آنان بيد قدرت من باشد، پس هر قوم و گروهى كه مرا اطاعت و فرمانبردارى كنند من دلهاى پادشاهان را بر آنان مهربان كنم، و هر گروهى كه مرا نافرمانى كنند من قلوب پادشاهان را بر ايشان خشمگين گردانم، آگاه باشيد خود را بدشنام دادن بپادشاهان مشغول نسازيد و با طاعت و فرمانبردارى من باز گشت نمائيد تا من دلهاى ايشان را بر شما مهربان سازم.

###كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ‏

الحديث 1576 في قوله تعالى وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ‏

و فيه أيضا: (المجلس الثاني و الثّلاثون) عن أبي الجارود، عن أبي جعفر محمّد بن عليّ الباقر عليهما السّلام قال: لمّا نزلت هذه الاية على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله‏ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ، قام رجلان من مجلسهما فقالا: يا رسول اللّه! هو التّوراة؟ قال: لا، فهو الإنجيل؟ قال: لا، قالا: فهو القرآن؟ قال: لا، قال: فأقبل أمير المؤمنين عليّ بن أبيطالب عليهما السّلام فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: هو هذا، إنّه الإمام الّذي أحصى اللّه تبارك و تعالى فيه علم كلّ شي‏ء.

###كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ‏

1576- و نيز در همان كتاب: (مجلس سى و دوم) از ابى جارود از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: چون اين آيه: وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ‏ بر رسول خدا (ص) نازل گرديد دو نفر (از اصحاب) از جاى خود بر خواستند و عرض كردند اى رسول خدا، امام مبين تورات است؟ حضرت فرمود: نه، عرض كردند پس آن كتاب انجيل است؟ حضرت فرمود: نه، عرضكردند پس مقصود از آن قرآن است؟ حضرت فرمود: نه، حضرت باقر (ع) فرمود پس امير المؤمنين على بن ابى طالب عليهما السّلام وارد شد و رسول خدا (ص) فرمود: امام مبين على بن ابى طالب است، همانا او امامى است كه خداى تبارك و تعالى علم بهر چيز را در او جمع فرمود.

###ما يستحب أن يقال كل يوم

الحديث 1577 نبذة مما يستحب أن يقال كل يوم

و فيه أيضا: (المجلس الحادي و العشرون) عن زيد الشحّام، عن الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: ما من عبد يقول كلّ يوم سبع مرّات أسأل اللّه الجنّة و أعوذ باللّه من النّار إلّا قالت النّار يا ربّ أعذه منّي.

###ما يستحب أن يقال كل يوم

1577- و نيز در همان كتاب: (مجلس بيست و يكم) از زيد شحام از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ بنده‏اى نيست كه در هر روز هفت بار بگويد: أسأل اللَّه الجنة و اعوذ باللَّه من النار (از خداوند بهشت را ميخواهم و بخدا از آتش جهنم پناه ميبرم) مگر آنكه آتش دوزخ گويد: پروردگارا از عذاب من او را پناه و نجات بده.

###من قرأ آية الكرسي

الحديث 1578 ثواب من قرأ آية الكرسي‏

و فيه أيضا: (في ذلك المجلس) عن عمرو بن أبي المقدام قال: سمعت أبا جعفر الباقر عليه السّلام يقول: من قرأ آية الكرسي مرّة صرف اللّه عنه ألف مكروه من مكروه الدّنيا و ألف مكروه من مكروه الاخرة، أيسر مكروه الدّنيا الفقر و أيسر مكروه الاخرة عذاب القبر.

###من قرأ آية الكرسي

1578- و نيز در همان كتاب و مجلس: از عمرو بن ابى مقدام روايت شده كه گفت از حضرت باقر (ع) شنيدم كه ميفرمود. كسى كه آية الكرسى را يك بار بخواند خداوند هزار امر ناگوار از امور ناگوار دنيا و هزار امر ناگوار از امور ناگوار آخرت را از او دور فرمايد كه آسانترين امر ناگوار دنيا (كه از او بر طرف كند) فقر باشد و آسانترين امر ناگوار آخرت (كه از او دور فرمايد) عذاب قبر باشد.

###زيارة الإمام الرضا ع بطوس‏

الحديث 1579 ثواب زيارة الإمام الرضا ع بطوس‏

و فيه أيضا: (المجلس الخامس و العشرون) عن حمزة بن حمران قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: يقتل حفدتي بأرض خراسان في مدينة يقال لها طوس، من زاره إليها عارفا بحقّه أخذته بيدي يوم القيامة و أدخلته الجنّة و إن كان من أهل الكبائر، قلت: جعلت فداك، و ما عرفان حقّه؟ قال: يعلم أنّه إمام مفترض الطّاعة غريب شهيد، من زاره عارفا بحقّه أعطاه اللّه عزّ و جلّ أجر سبعين شهيدا ممّن استشهد بين يدي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله على حقيقة.

###زيارة الإمام الرضا ع بطوس‏

1579- و نيز در همان كتاب: (مجلس بيست و پنجم) از حمزة بن حمران روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: يكى از نواده‏هاى من (يعنى حضرت رضا عليه السّلام) در زمين خراسان در شهرى كه بآن طوس گويند كشته (و شهيد) شود، كسى كه بآن شهر رود و او را زيارت كند در حالى كه عارف و شناساى بحق او باشد روز قيامت دست او را ميگيرم و وارد بهشتش ميكنم گرچه مرتكب گناهان كبيره شده باشد (راوى گويد) عرض كردم فدايت شوم شناختن حق او چيست؟ حضرت فرمود: آنست كه بداند كه او امام مفترض الطاعه و غريب و شهيد است، كسى كه او را زيارت كند در حالى كه حق وى را بشناسد خداوند با عزت و جلال اجر و پاداش هفتاد شهيد از كسانى كه بر حقيقت ايمان پيش روى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله (و در ركاب آن حضرت در جنگ با كفار شركت نموده و) شهيد شده باو عطا فرمايد.

###حب لله و لرسوله ص‏

الحديث 1580 الحب لله و لرسوله ص‏

في مجموعة الورّام: (بيان الحبّ للّه و لرسوله صلّى اللّه عليه و آله) و جاء أعرابيّ إلى النّبي صلّى اللّه عليه و آله فقال: يا رسول اللّه! متى الساعة؟ فقال: ماذا أعددت لها؟ فقال: ما أعددت كثير صلوة و لا صيام إلّا أنّي احبّ اللّه و رسوله، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: المرء مع من أحبّ، قال: فما رأيت المسلمين فرحوا بشي‏ء بعد الإسلام فرحهم بذلك.

###حب لله و لرسوله ص‏

1580- در مجموعه ورام: (در بيان حب خدا و رسول او (ص) روايت شده كه عرب صحرانشينى خدمت پيغمبر اكرم (ص) آمد و عرض كرد اى رسول خدا، قيامت كى بر پا شود؟ حضرت فرمود: براى آن روز چه چيز آماده ساختى؟ عرض كرد: من نماز و روزه بسيارى آماده نساختم (و چيزى ذخيره نكردم) جز آنكه من خدا و رسول او را دوست ميدارم، پس رسول خدا (ص) فرمود: مرد (و هر كسى) با آن كسى كه دوستش ميدارد محشور خواهد گرديد (راوى) گفت من مسلمانان را نديدم كه بسبب چيزى بعد از اسلام شاد و خوشحال شوند مانند مسرور و شادگشتنشان باين امر (و اين بشارت كه حضرت بايشان داد).

###هداية و الإظلال و التوفيق

الحديث 1581 الهداية و الإظلال و التوفيق‏

في أمالي الصّدوق: (المجلس الثاني و العشرون) عن علقمة بن محمّد الحضرمي عن الصّادق جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه جلّ جلاله: عبادي كلّكم ضالّ إلّا من هديته و كلّكم فقير إلّا من أغنيته و كلّكم مذنب إلّا من عصمته.

###هداية و الإظلال و التوفيق

1581- در امالى صدوق: (مجلس بيست و دوم) از علقمة بن محمد حضرمى از حضرت صادق از پدرش از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود خداوند با عظمت و جلالت فرمود: اى بندگان من، همه شما گمراهيد جز كسى كه من او را هدايت و راهنمائيش نمايم (توفيق ايمان و عمل باو عطا كنم) و تمامى شما فقير و نيازمنديد مگر كسى كه من او را بى‏نياز سازم، و همه شما گنه‏كاريد (و مرتكب گناه خواهيد شد) جز كسى كه من او را از معصيت و گناهان نگهداريش نمايم (و توفيق پرهيز كارى باو عطا كنم).

###للمرء المسلم ثلاثة أخلّاء

الحديث 1582 إن للمرء المسلم ثلاثة أخلّاء

و فيه أيضا: (المجلس الثّالث و العشرون) عن مسعدة بن زياد، عن الصّادق جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال عليّ عليه السّلام: إنّ للمرء المسلم ثلاثة أخلّاء: فخليل يقول له: أنا معك حيّا و ميّتا و هو عمله، و خليل يقول له: أنا معك حتّى تموت و هو ماله، فاذا مات صار للورثة، و خليل يقول له: أنا معك إلى باب قبرك ثمّ اخلّيك و هو ولده.

###للمرء المسلم ثلاثة أخلّاء

1582- و نيز در همان كتاب: (مجلس بيست و سوم) از مسعدة بن زياد از حضرت صادق (ع) از پدرش از پدران گراميش عليهم السّلام روايت شده كه (حضرت امير المؤمنين) على (ع) فرمود: همانا براى مرد (و شخص) مسلمان سه دوست باشد: پس يك دوست است كه باو ميگويد من با تو خواهم بود چه در حال حيات و چه پس از مرگ و آن عمل اوست، و يك دوست است كه باو (با زبان حال) ميگويد من با تو هستم تا هنگام مردنت و آن مال و ثروت او است و چون بميرد ملك ورثه گردد، و يك دوست است كه باو ميگويد من تا كنار قبرت با تو باشم و آنجا تو را رها كنم (و از تو جدا شوم) و او فرزندان ويند.

###استعداد للموت

الحديث 1583 ما معنى ما الاستعداد للموت؟

و فيه أيضا: (في ذلك المجلس) و قيل لأمير المؤمنين عليه السّلام: ما الاستعداد للموت؟ قال: أداء الفرائض و اجتناب المحارم و الإشتمال على المكارم، ثمّ لا يبالي‏ أوقع على الموت أم وقع الموت عليه، و اللّه ما يبالي ابن أبيطالب أوقع على الموت أم وقع الموت عليه.

###استعداد للموت

1583- و نيز در همان كتاب و مجلس نقل شده كه بحضرت امير المؤمنين (ع) عرض شد (از آن حضرت پرسش نمودند) كه آماده شدن براى مرگ چيست و چگونه است: حضرت فرمود: بجا آوردن واجبات و اجتناب و پرهيز از گناهان و داراى مكارم اخلاق‏ و صفات پسنديده بودن است، پس (دارنده اين سه خصلت) باكى ندارد كه او بر مرگ واقع شود (بسبب جهاد رفتن بجانب مرگ رود) يا مرگ بر او واقع گردد، بخدا سوگند پسر ابى طالب باكى ندارد كه بر مرگ واقع شود يا مرگ بر او واقع و وارد گردد.

بيان: پرسش سائل بجهت آنست كه استعداد براى مرگ در كلام پيغمبر اكرم (ص) است آنجا كه فرمود: «اذا دخل النور القلب انفسح، قالوا هل لذلك من علامة؟ قال (ص): نعم، التجافى عن دار الغرور و الانابة الى دار الخلود و الاستعداد للموت قبل نزوله» هر گاه نور ايمان و علم در قلب وارد گردد قلب وسعت و گشايش يابد (زيرا وسعت قلب و روح منوط بوسعت علمش باشد، اگر روح بامور محدودى علم داشته باشد مانند امور دنيويه براى او وسعتى نباشد، اگر بامور غير محدود و بى‏پايانى عالم گردد كه علوم الهى باشد البته وسعت و گشايش يابد) عرض كردند آيا براى وسعت قلب علامت و نشانه‏ايست پيغمبر اكرم (ص) فرمود: آرى، كناره‏گيرى نمودن از (لذتهاى حرام) دنياى فريبنده و بازگشت از توجه بآلايش دنياى فانى بسراى جاودانى آخرت (رو آوردن بطاعات و وظائف عبوديت) و آماده شدن براى مرگ پيش از فرا رسيدنش مى‏باشد.

###غيبة

الحديث 1584 الغيبة

في مجموعة الورّام: باب «الغيبة» و قال أنس: خطبنا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فذكر الرّبا و عظم شأنه فقال: إنّ الدّرهم يصيبه الرّجل من الرّبا أعظم عند اللّه في الخطيئة من ستّ و ثلاثين زنية يزنيها الرّجل، و أربى الرّبا عرض الرّجل المسلم.

###غيبة

1584- در مجموعه ورام: باب «غيبت» از انس روايت شده كه رسول خدا (ص) براى ما خطبه خواند (و سخنرانى فرمود) پس ربا را ذكر نمود و عظمت و اهميت و سختى عقوبت آن را بيان كرد و فرمود: همانا يكدرهم از ربا كه مرد و شخص مسلمان بدست آورد معصيت و گناه آن نزد خدا از سى و شش زنا بزرگتر است كه مرد آن را انجام دهد و آنچه عقوبتش از ربا بيشتر (و گناهش از آن بزرگتر) است ريختن و از ميان بردن آبروى شخص مسلمانست.

###جيفة كلب

الحديث 1585 جيفة كلب

و فيه أيضا: في ذلك الباب، و روى أنّ عيسى عليه السّلام مرّ و الحواريّون على جيفة كلب، فقال الحواريون: ما أنتن ريح هذا الكلب؟ فقال عيسى عليه السّلام: ما أشدّ بياض أسنانه؟

###جيفة كلب

1585- و نيز در همان كتاب و باب روايت شده كه حضرت عيسى (ع) با حواريين عبورشان بر مردار سگى افتاد، حواريون گفتند اين سگ مرده چه اندازه متعفن و بد بو است، پس حضرت عيسى (ع) فرمود: چه قدر دندانهايش سفيد است (مقصود حضرت تنبه و توجه ايشان بزشتى عيبجوئى بوده و اينكه نبايد فقط عيب ديگران را ديد بلكه بايد خوبيهاى آنان را در نظر داشت).

###غيبة

الحديث 1586 الغيبة

و فيه أيضا: في ذلك الباب و قال صلّى اللّه عليه و آله: من اتّقى ربّه كلّ لسانه و لم يشف غيظه.

###غيبة

1586- و نيز در همان كتاب و باب: از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه از نافرمانى پروردگار خود بپرهيزد زبانش كند شود (و تا رضايت خدا را نداند سخنى نگويد) و خشم و غضب خود را بسبب سخنان ناروا و عيبجوئى و انتقام كشيدن از طرف خود آرامش ندهد (بلكه خشم را فرو نشاند و عفو و گذشت نمايد).

###يوم القيامة جى‏ء بالدّنيا

الحديث 1587

و فيه أيضا: (أوائل الكتاب) و قال صلّى اللّه عليه و آله: إذا كان يوم القيامة جى‏ء بالدّنيا فيميّز منها ما كان للّه عزّ و جلّ، و ما كان لغيره رمى به في النّار.

###يوم القيامة جى‏ء بالدّنيا

1587- و نيز در اوائل همان كتاب از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: چون روز قيامت شود دنيا آورده شود (يعنى مال و ثروت و اعمال اشخاص را حاضر گردانند) پس هر چه از آن كه براى خداى با عزت و جلال بوده جدا گردد و آنچه كه براى غير خدا بوده در آتش دوزخ افكنده شود (بصاحبان مال و اعمالى كه مطابق امر و دستور خدا رفتار نمودند اجر و پاداش دهند و سايرين را در جهنم افكنند).

###اصرار في الطلب

الحديث 1588 استحباب الإصرار في الطلب مع إعراض الله عز و جل‏

و فيه أيضا: (أوائل الكتاب) و عنه صلّى اللّه عليه و آله أنّه قال: إنّ الرّجل ليدعو ربّه و هو عنه معرض، ثمّ يدعو ربّه و هو عنه معرض، ثمّ يدعو ربّه و هو عنه معرض، فاذا كانت الرّابعة يقول اللّه تبارك و تعالى: يدعوني عبدي و أنا عنه معرض، عرف عبدي أنّه لا يغفر الذنب إلّا أنا، اشهدكم أنّي قد غفرت له.

###اصرار في الطلب

1588- و نيز در اوائل همان كتاب از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: همانا مرد (و شخص مسلمان گنه‏كار) پروردگار خود را ميخواند و خداوند از او اعراض ميكند (و بدعاى آن بنده توجه نفرمايد) پس او باز پروردگار خود را ميخواند و خداوند از او اعراض ميفرمايد، با رسوم او پروردگار خود را ميخواند و خدا از او باز اعراض فرمايد، پس چون چهار بار خدا را بخواند خداوند تبارك و تعالى ميفرمايد: بنده من مرا ميخواند و من از وى اعراض ميكنم، بنده من شناخته و دانسته كه جز من گناهان را نمى‏آمرزد، گواه باشيد (اى فرشتگان) كه البته من گناهان او را آمرزيدم.

###ولادة الأئمة عليهم السلام

الحديث 1589 أحوال ولادة الأئمة عليهم السلام‏

في أمالي الطّوسي: (الجزء الرّابع عشر) عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّد عليهما السّلام يقول: إنّ في اللّيلة الّتي يولد فيها الإمام لا يولد مولود إلّا كان مؤمنا، و إن ولد في أرض الشّرك نقله اللّه إلى الايمان ببركة الإمام.

###ولادة الأئمة عليهم السلام

1589- در امالى طوسى: (جزء چهاردهم) از ابى بصير روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: همانا در آن شب كه امام متولد مى‏شود هيچ مولود و نوزادى متولد نشود جز آنكه داراى ايمان گردد، و اگر در سرزمين و بلاد مشركين بدنيا آيد (و بدين جهت كافر شود) خداوند ببركت امام منتقل بايمانش سازد (و موفق بايمانش فرمايد).

###علامات ظهور المهدي ع

الحديث 1590 من علامات ظهور المهدي ع‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن الحسين بن خالد قال: قلت لأبي الحسن الرّضا عليه السّلام إنّ عبد اللّه بن بكير كان يروى حديثا و يتأوّله و أنا احبّ أن أعرضه عليك، فقال: ما ذلك الحديث؟ قلت: قال ابن بكير حدّثني عبيد اللّه بن زرارة قال: كنت عند أبي عبد اللّه عليه السّلام أيّام خروج محمّد بن عبد اللّه بن الحسن إذ دخل عليه رجل من أصحابنا فقال له: جعلت فداك، إنّ محمّد بن عبد اللّه قد خرج و أجابه الناس فما تقول في الخروج معه؟ فقال أبو عبد اللّه عليه السّلام: اسكن ما سكنت السّماء و الارض، فقال عبد اللّه بن بكير: فاذا كان الأمر هكذا و لم يكن خروج ما سكنت السّماء و الأرض فما من قائم و لا من خروج، فقال أبو الحسن عليه السّلام: صدق أبو عبد اللّه عليه السّلام و ليس الأمر على ما تأوّله ابن بكير، إنّما قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: اسكنوا ما سكنت السماء من النّداء و الأرض من الخسف بالجيش.

###علامات ظهور المهدي ع

1590- و نيز در همان كتاب و جزء: از حسين بن خالد روايت شده كه گفت بحضرت رضا (ع) عرض كردم همانا عبد اللَّه بن بكير حديثى روايت ميكند و آن را تاويل مينمايد (تاويل يعنى لفظى را كه در معنائى ظاهر است بر معنى ديگرى كه مخفى و پنهان است حمل نمايند) و من دوست ميدارم كه آن حديث را بر شما عرضه بدارم، پس حضرت فرمود آن حديث كدامست؟ عرض كردم ابن بكير ميگويد كه عبيد اللَّه بن زراره براى من حديثى نقل كرد و گفت من ايام خروج محمد بن عبد اللَّه بن حسن خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم و در اين هنگام مردى از ياران ما (از شيعيان) بر آن حضرت وارد شد و عرض كرد فدايت شوم همانا محمد بن عبد اللَّه (بر خليفه وقت) خروج نموده و مردم هم دعوت او را اجابت كردند شما در باره خروج با او و ياريش چه ميفرمائى؟ پس حضرت صادق (ع) فرمود: مادامى كه آسمان و زمين بجاى خود قرار گرفتند تو نيز بجاى خود قرار گير، پس عبد اللَّه بن بكير گفت هر گاه امر چنين باشد و تا آسمان و زمين‏ برقرارند خروجى روا نباشد پس هيچ قيام‏كننده و خروجى نباشد (امام قائم كه وعده داده شده ظاهر نخواهد شد) پس حضرت رضا (ع) فرمود: سخنانى كه از حضرت صادق (ع) نقل كرده صحيح و راست است ولى معنى و مراد آن نيست كه ابن بكير تاويل نموده، بلكه معناى فرموده حضرت صادق (ع) آنست كه مادامى كه آسمان از نداء و زمين از خسف و فرو بردن لشكر سكونت و آرامش دارد (تا نداى آسمانى و فرو رفتن لشكر سفيانى بزمين واقع نشده) شما نيز آرامش داشته باشيد.

###خروج بالسّيف قبل قيام القائم عليه السّلام

الحديث 1591 حكم الخروج بالسّيف قبل قيام القائم عليه السّلام‏

في الوسائل: (كتاب الجهاد) باب «حكم الخروج بالسّيف قبل قيام القائم عليه السّلام» عن سدير قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: يا سدير! الزم بيتك و كن حلسا من أحلاسه، و اسكن ما سكن اللّيل و النّهار، فاذا بلغك أنّ السفياني قد خرج فارحل إلينا و لو على رجلك.

###خروج بالسّيف قبل قيام القائم عليه السّلام

1591- در وسائل: (كتاب جهاد) باب «حكم خروج با شمشير قبل از قيام حضرت قائم عليه السّلام» از سدير روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: اى سدير، از خانه خود بيرون ميا و مانند گليمى از گليمهاى خانه‏ ات كه بزير فرش پنهان است بوده باش (يعنى چنانچه گليم زير فرش از نظر پنهان است تو خود را در خانه از مردم غوغاگر و آشوب طلب نيز پنهان بدار) و تا شب و روز بر قرار است آرام باش، و هر گاه بتو خبر رسيد كه سفيانى خروج كرده پس بجانب ما (آل محمد) كوچ نما و بيا گرچه با پاى پياده ‏ات باشد.

###خروج بالسّيف قبل قيام القائم عليه السّلام

الحديث 1592 حكم الخروج بالسّيف قبل قيام القائم عليه السّلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن ربعي رفعه، عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام قال: و اللّه لا يخرج أحد منّا قبل خروج القائم عليه السّلام إلّا كان مثله كمثل فرخ طار من و كره قبل أن يستوي جناحاه فأخذه الصّبيان فعبثوا به.

###خروج بالسّيف قبل قيام القائم عليه السّلام

1592- و نيز در همان كتاب و باب: از ربعى و او مرفوعا از حضرت زين العابدين عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: بخدا سوگند هيچ كس از ما خاندان پيغمبر پيش از خروج (و ظهور) قائم (ع) خروج نميكند جز آنكه مثل او چون مثل جوجه ‏اى باشد كه پيش از كامل شدن دو بالش از لانه ‏اش پرواز كند و بيرون بيايد پس كودكان آن را بگيرند و با آن بازى كنند (و آخر آن را بكشند).  مرغ پر نارسته چون پران شود - طعمه هر گربه دران شود.

###وصايا النّبي لأبي ذر

الحديث 1593 وصايا النّبي صلّى اللّه عليه و آله لأبي ذر

في مجموعة الورّام: (الجزء الثاني من وصايا النّبي صلّى اللّه عليه و آله لأبي ذر) يا أباذر! إغتنم خمسا قبل خمس: شبابك قبل هرمك و صحّتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك و فراغك قبل شغلك و حياتك قبل موتك يا أباذر! ما رأيت كالنّار نام هاربها و لا كالجنّة نام طالبها. يا أباذر! من ابتغى العلم ليخدع به النّاس لم يجد ريح الجنّة. يا أباذر! إذا سئلت عن علم لا تعلمه فقل لا أعلمه تنج من تبعته، و لا تفتى النّاس بما لا علم لك به تنج من عذاب يوم القيامة. يا أباذر! تطلع قوم من أهل الجنّة إلى قوم من النّار فيقولون ما أدخلكم النّار و إنّما دخلنا الجنّة بفضل تأديبكم و تعليمكم، فيقولون: إنّا كنّا نأمر بالمعروف و لا نفعله. يا أباذر! إنّ حقوق اللّه أعظم من أن يقوم بها العباد، و إنّ نعم اللّه عز و جل أكثر من أن يحصيها العباد و لكن أمسوا تائبين و أصبحوا تائبين.

###وصايا النّبي لأبي ذر

1593- در مجموعه ورام: (جزء دوم) روايت شده كه از جمله سفارشهاى پيغمبر اكرم (ص) بابى ذر رضى اللَّه عنه آنست كه فرمود: اى ابا ذر، پنج حالت خود را پيش از فرارسيدن پنج حالت ديگر غنيمت بشمار (و در طاعات كوشا باش) جوانى خود را پيش از پيريت، و سلامتى خود را پيش از بيماريت، و غنا و بينيازى خود را پيش از فقر و نيازمنديت، و فراغت و آسايش خود را پيش از اشتغال و گرفتاريت، و حيات و زنده بودن خود را پيش از مرگت. اى ابا ذر، من مانند آتش دوزخ كه گريزان از آن بخواب غفلت رود و مثل بهشت كه طالب آن بخواب غفلت فرو رود نديدم (يعنى عقوبت و شكنجه‏اى را چون آتش جهنم كه تحملش سخت و دشوار و گريزانش غافل باشد و از گناهان كه سبب آنست نگريزد و جايگاه پر نعمت و آسايش جاودانى را چون بهشت كه طالب و جوينده ‏اش مسامحه و سستى در طلبش نمايد و در طاعات كه موجب آنست كوشا نباشد نديدم و نيافتم). اى ابا ذر، كسى كه علم و دانشى را طلب نمايد تا بوسيله آن مردم را بفريبد (و ايشان را بجهت مقاصد دنيوى بخود جلب كند) بوى بهشت را نيابد. اى ابا ذر، هر گاه از تو سؤال شود از علم و دانش بچيزى كه آن را نميدانى و بر آن آگاه نيستى پس بگو من آن را نميدانم تا از عقوبت و سزاى آن نجات يابى (و بعذاب بدعت و نادانسته سخن گفتن مبتلا و گرفتار نگردى) و در امور مردم بآنچه نميدانى و بآن آگاهى ندارى فتوى نداده و حكم منما تا از عذاب و شكنجه روز قيامت برهى. اى ابا ذر، گروهى از اهل بهشت بگروهى از اهل آتش جهنم مشرف شوند و بنگرند پس بايشان گويند چه باعث شد كه شما وارد آتش دوزخ گشتيد با اينكه ما بسبب برترى و نيكى ادب و علم و دانشى كه شما بما آموختيد داخل در بهشت شديم، پس ايشان (در جواب) گويند ما در دنيا امر بمعروف مينموديم (مردم را بكارهاى شايسته امر ميكرديم) و آن كارهاى نيك و شايسته را خود بجا نمى‏آورديم. اى ابا ذر، همانا حقوق خداوند بزرگتر و بيشتر از آنست كه بندگان بتوانند بآن قيام نمايند (و آن حقوق را اداء كنند) و نعمتهاى خداى با عزت و جلال بيش از آنست كه بندگان آنها را شماره كنند (و از عهده شكر و سپاسگزاريش بر آيند) و ليكن روز را بشب و شب را بروز آوريد در حالى كه از نافرمانى خداوند بفرمانبرداريش تائب و بازگشت‏كننده باشيد. بنده همان به كه ز تقصير خويش - عذر بدرگاه خدا آورد . ور نه سزاوار خداونديش - كس نتواند كه بجا آورد.

###صفة العلم و فضله

الحديث 1594 صفة العلم و فضله و فضل العلماء

في الكافي: (كتاب فضل العلم) باب «صفة العلم و فضله و فضل العلماء» عن ربعي بن عبد اللّه، عن رجل، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال: الكمال كلّ الكمال التّفقه في الدّين و الصّبر على النّائبة و تقدير المعيشة.

###صفة العلم و فضله

1594- در كافى: (كتاب فضل علم) باب «صفت علم و فضلش و فضيلت علماء از ربعى بن عبد اللَّه از مردى از حضرت باقر (ع) روايت شده كه فرمود: كمال همه و تمام كمال، دانائى و بصيرت و بينائى يافتن در دين، و صبر و شكيبائى بر مصيبت و گرفتارى، و تدبير و اندازه‏گيرى امر معيشت و زندگى است. بر احوال آن كس بيايد گريست - كه دخلش بود نوزده خرج بيست‏

###علم النّاس كلّه في أربع

الحديث 1595 في أن علم النّاس كلّه في أربع‏

و فيه أيضا: باب «النّوادر» عن سفيان بن عيينة قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: وجدت علم النّاس كلّه في أربع: أوّلها أن تعرف ربّك، و الثاني: أن تعرف ما صنع بك، و الثالث: أن تعرف ما أراد منك، و الرّابع: أن تعرف ما يخرجك‏ من دينك.

###علم النّاس كلّه في أربع

1595- و نيز در همان كتاب: باب «نوادر» از سفيان بن عيينه روايت شده كه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود: تمامى علم و دانش مردم را (كه آموختن آن لازم است) در چهار قسمت يافتم: نخستين آنها آنست كه پروردگار خود را بشناسى، دوم آنكه عمل و رفتارى كه خداوند با تو نموده بدانى (نعمتهائى را كه خدا عطا فرموده و سر آمد همه آنها عقل و دين و فرستادن پيغمبران است بررسى نمائى و در صدد سپاسگزاريش برآئى) سوم آنچه را كه از تو خواسته بدانى، چهارم آنچه را كه از دينت تو را خارج‏ ميگرداند بشناسى (تا از آن اجتناب كنى مانند پيروى از پيشوايان گمراه‏كننده در امور دينى).

###من حفظ أربعين حديثا

الحديث 1596 ثواب من حفظ أربعين حديثا

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد الرّحمن بن أبي نجران، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من حفظ من أحاديثنا أربعين حديثا بعثه اللّه يوم القيامة عالما فقيها.

###من حفظ أربعين حديثا

1596- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد الرحمن بن ابى نجران از كسى كه او نامش را برد از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه چهل حديث از حديثهاى ما (خاندان پيغمبر ص) را حفظ و نگهدارى كند خداوند روز قيامت او را عالم و دانشمند در دين بر انگيزاند (درجه و مقام عالم و فقيه را باو عطا فرمايد).

 

 

 

###علم و وجوب طلبه

الحديث 1597 فرض العلم و وجوب طلبه‏

في المجلّد الاوّل من البحار: (كتاب العقل و العلم و الجهل) باب «فرض العلم و وجوب طلبه» (منية المريد) و قال صلّى اللّه عليه و آله: من طلب العلم فهو كالصّائم نهاره القائم ليله، و إنّ بابا من العلم يتعلّمه الرّجل خير له من أن يكون له أبو قبيس ذهبا فأنفقه في سبيل اللّه.

###علم و وجوب طلبه

1597- در جلد اول بحار: (كتاب عقل و علم و جهل) باب «فرض علم و وجوب طلب آن» از كتاب منية المريد از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه علم و دانش را طلب نمايد پس او (در اجر و ثواب) مانند آن كسى است كه روز را روزه دارد و شب خود را بعبادت بپاخيزد، و همانا قسمتى از علم را كه كسى فرا گيرد براى او از اينكه بمقدار كوه ابو قبيس طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق كند بهتر و نيكوتر است (و اجر و پاداشش بيشتر است).

###علم و وجوب طلبه

الحديث 1598 فرض العلم و وجوب طلبه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، و قال صلّى اللّه عليه و آله: من جاءه الموت و هو يطلب العلم ليحيي به الإسلام كان بينه و بين الأنبياء درجة واحدة في الجنّة.

###علم و وجوب طلبه

1598- و نيز در همان كتاب و باب: از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: کسى كه مرگ او را دريابد در حالى كه طلب علم و دانش ميكند تا بسبب علم خود اسلام را زنده كند (و احكام و مقرراتش را ترويج نمايد) فاصله ميان او و ميان پيغمبران در بهشت يكدرجه است.

###علم و وجوب طلبه

الحديث 1599 فرض العلم و وجوب طلبه‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، و قال صلّى اللّه عليه و آله: أيّما ناش نشأ في العلم و العبادة حتّى يكبر أعطاه اللّه يوم القيامة ثواب إثنين و سبعين صدّيقا.

###علم و وجوب طلبه

1599- و نيز در همان كتاب و باب: از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: هر جوانى كه در علم و عبادت نشو و نما كند (و عمر خود را در طلب علم و دانش و بندگى خدا صرف نمايد) تا پير شود خداوند روز قيامت ثواب عمل هفتاد و دو صديق باو عطا فرمايد (صديق كسى است كه بسيار راستگو و درستكار و اهل خير و صلاح باشد و انبياء را تصديق كند).

 

###اجلال ذى الشّيبة المؤمن

الحديث 1600 استحباب اجلال ذى الشّيبة المؤمن‏

في الوسائل: (كتاب الحج) باب «استحباب اجلال ذى الشّيبة المؤمن» عن عبد اللّه بن سنان قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: إنّ من إجلال اللّه عز و جل إجلال الشيخ الكبير.

###اجلال ذى الشّيبة المؤمن

1600- در وسائل: (كتاب حج) باب «استحباب اجلال و احترام پيرمرد مؤمن» از عبد اللَّه بن سنان روايت شده كه حضرت صادق (ع) بمن فرمود: همانا از بزرگ شمردن خداى با عزت و جلال تو قير و احترام نمودن پيرمرد كهن سال است.

###اجلال ذى الشّيبة المؤمن

الحديث 1601 استحباب اجلال ذى الشّيبة المؤمن‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن عبد اللّه بن سنان قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: من إجلال اللّه عز و جل إجلال المؤمن ذي الشيبة و من أكرم مؤمنا فبكرامة اللّه بدء، و من استخفّ بمؤمن ذي شيبة أرسل اللّه إليه من يستخفّ به قبل موته.

###اجلال ذى الشّيبة المؤمن

1601- و نيز در همان كتاب و باب: از عبد اللَّه بن سنان روايت شده كه حضرت صادق (ع) بمن فرمود: از بزرگ شمردن خداى با عزت و جلال بزرگ شمردن و احترام نمودن مؤمن پير صاحب موى سفيد است، و كسى كه مؤمنى را گرامى دارد و احترام كند پس بگرامى داشتن خدا و بزرگ شمردن او آغاز نموده، و كسى كه مؤمنى را كه داراى موى سفيد است كوچك و خوار بشمارد خداوند پيش از مرگش كسى را بجانب او بفرستد كه ويرا كوچك شمارد.

###اجلال ذى الشّيبة المؤمن

الحديث 1602 استحباب اجلال ذى الشّيبة المؤمن‏

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن محمّد بن عبد اللّه رفعه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من عرف فضل شيخ كبير فوقّره لسنّه آمنه اللّه من فزع يوم القيامة.

###اجلال ذى الشّيبة المؤمن

1602- و نيز در همان كتاب و باب: از محمد بن عبد اللَّه و او مرفوعا از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود: كسى كه فضل و مقام پيرمرد كهن سال را بشناسد پس بجهت زيادى سن و سالمنديش توقير و احترامش نمايد خداوند او را از فزع و بيم و ترس روز قيامت ايمن خواهد فرمود.

 

 

###سفر و السير و الفراق

الحديث 1603 السفر و السير و الفراق

في مجموعة الورّام: (الجزء الاوّل) باب «السفر و السير و الفراق» أنس، جآء شيخ إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في حاجة فأبطأوا عن الشيخ أن يوسّعوا له، فقال صلّى اللّه عليه و آله: ليس منّا من لم يرحم صغيرنا و لم يوقّر كبيرنا.

###سفر و السير و الفراق

1603- در مجموعه ورام: (جزء اول) باب «سفر و سير و فراق» از انس روايت شده كه گفت پيرمردى بجهت حاجتى خدمت رسول خدا (ص) آمد و كسانى كه در محضر آن حضرت بودند در اينكه براى نشستن آن پيرمرد جاى و محلى باز كنند سستى كردند پس حضرت فرمود از ما (مسلمانان مؤدب بآداب اسلامى) نيست كسى كه بكودكان ما رحم و مهربانى ننمايد و سالمندان ما را توقير و احترام نكند.

###اختيار الصّلاة على غيرها

الحديث 1604 استحباب اختيار الصّلاة على غيرها من العبادات المندوبة

في الوسائل: (كتاب الصّلوة) باب «استحباب اختيار الصّلاة على غيرها من العبادات المندوبة» عن خالد القلانسي قال: قال الصّادق عليه السّلام: يؤتى بشيخ يوم القيامة فيدفع إليه كتابه ظاهره ممّا يلي الناس و لا يرى إلّا مساوي، فينظر إليه فيقول: يا ربّ! أتا مربي إلى النّار؟ فيقول الجبّار جلّ جلاله: يا شيخ! إنّي أستحيي أن اعذّبك و قد كنت تصلّي لي في دار الدّنيا، إذهبوا بعبدي إلى الجنّة.

###اختيار الصّلاة على غيرها

1604- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب اختيار صلاة بر غير آن از عبادات مستحبه» از خالد قلانسى روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: روز قيامت پيرمردى را (بجهت رسيدگى بحسابش) مى‏آوردند و نامه عملش را باو ميدهند و ظاهر و روى نامه‏اش بجانب مردم است و در آن بجز اعمال و كار بد و ناشايسته ديده نشود (و نباشد) پس آن پيرمرد بنامه خود توجه ميكند و مينگرد و عرض ميكند پروردگارا آيا امر ميفرمائى كه مرا بآتش دوزخ برند؟ پس خداوند جل جلاله ميفرمايد: اى پيرمرد، همانا من حيا دارم كه تو را عذاب و شكنجه نمايم با اينكه در دنيا تو بجهت خوشنودى من نماز ميخواندى و بفرشتگان امر ميفرمايد كه بنده مرا ببهشت بريد.

###إجلال الكبير

الحديث 1605 إجلال الكبير

في الكافى: (كتاب الايمان و الكفر) باب «إجلال الكبير» عن الوصافي قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: عظّموا كباركم و صلوا أرحامكم و ليس‏ تصلونهم بشي‏ء أفضل من كفّ الأذى عنهم.

###إجلال الكبير

1605- در كافى: (كتاب ايمان و كفر) باب «اجلال كبير» (احترام سالمندان) از وصافى روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: سالمندان خود را احترام كنيد و بخويشاوندانتان احسان و نيكى نمائيد، و بايشان نمى‏پيونديد با هيچ وسيله و چيزى كه‏ از بازداشتن اذيت و آزار بآنان برتر و بهتر باشد (اذيت و آزار نرساندن بخويشان از هر گونه صله رحم بهتر است).

###تسبيح و التّهليل و التّكبير

الحديث 1606 التسبيح و التّهليل و التّكبير

في الكافي: (كتاب الدّعآء) باب «التسبيح و التّهليل و التّكبير» عن هشام بن سالم و أبي أيّوب الخزّاز جميعا عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: جآء الفقرآء إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فقالوا يا رسول اللّه! إنّ الأغنياء لهم ما يعتقون و ليس لنا، و لهم ما يحجّون و ليس لنا، و لهم ما يتصدّقون و ليس لنا، و لهم ما يجاهدون و ليس لنا، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من كبّر اللّه عز و جل مائة مرّة كان أفضل من عتق مائة رقبة، و من سبّح اللّه مائة مرّة كان أفضل من سياق مائة بدنة، و من حمد اللّه مائة مرّة كان أفضل من حملان مائة فرس في سبيل اللّه بسرجها و لجمها و ركبها، و من قال: لا إله إلّا اللّه مائة مرّة كان أفضل النّاس عملا ذلك اليوم إلّا من زاد، قال: فبلغ ذلك الأغنياء فصنعوه، قال: فعاد الفقرآء إلى النّبي صلّى اللّه عليه و آله فقالوا يا رسول اللّه! قد بلغ الاغنيآء ما قلت فصنعوه، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ.

###تسبيح و التّهليل و التّكبير

1606- در كافى: (كتاب دعا) باب «تسبيح و تهليل و تكبير» از هشام بن سالم و ابى ايوب خزاز از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: فقرا و بينوايان خدمت رسول خدا (ص) آمدند و عرضكردند اى رسول خدا براى اغنيا و ثروتمندان مال و ثروت است كه بآن بنده (و غلام و كنيز خريدارى مينمايند و در راه خدا) آزاد ميكنند و براى ما نيست، و بجهت ايشان مالى است كه با آن (بخانه خدا ميروند و) حج بجا مى‏آورند و براى ما نيست، و جهت آنان ثروت است كه صدقه ميدهند و براى ما نيست، و بجهت ايشان مالى است كه با آن در راه خدا جهاد ميكنند و براى ما نيست، پس رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه صد بار اللَّه اكبر بگويد (با آنكه اگر براى او مالى بود صرف در طاعات و آزاد نمودن بنده ميكرد اجر و ثوابش) از آزاد كردن صد بنده برتر است، و كسى كه صد بار سبحان اللَّه‏ بگويد از همراه بردن صد شتر يا گاو براى قربانى نمودن در منى و مكه (اجر و پاداشش) بيشتر است، و كسى كه صد بار الحمد للَّه‏ بگويد (اجر و ثوابش) از صد اسب با زين و لجام و دهنه و سوارشونده آنها براى جهاد در راه خدا فرستادن برتر است، و كسى كه صد بار لا آله الا اللَّه‏  بگويد از جهت عمل بهترين مردم در آن روز خواهد بود مگر كسى كه (اين كلمه را) بيشتر بگويد، حضرت صادق (ع) فرمود: اين مطلب (فضيلت اين اين ذكرها كه پيغمبر فرمود) باغنياء رسيد و ايشان هم آن را گفتند، پس فقرا بخدمت پيغمبر اكرم (ص) بازگشتند و عرضكردند اى رسول خدا آنچه كه شما فرمودى باغنياء رسيد و ايشان نيز آن را انجام دادند (آن ذكرها را گفتند) پس رسول خدا (ص) فرمود: آن (اجر و پاداشهائى كه براى اين ذكرها گفتم) فضل و بخشش خداوند است كه بهر كس بخواهد عطا خواهد فرمود.

###ايثار على النفس‏

الحديث 1607 استحباب الإيثار على النفس‏

في أمالي الطّوسي: (الجزء السابع) عن أبي هريرة قال: جآء رجل إلى النّبي صلّى اللّه عليه و آله فشكا إليه الجوع، فبعث رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله إلى بيوت أزواجه فقلن ما عندنا إلّا الماء، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من لهذا الرّجل اللّيلة؟ فقال عليّ بن أبيطالب عليهما السّلام: أنا له يا رسول اللّه، و أتى فاطمة عليها السّلام فقال: ما عندك يا ابنة رسول اللّه؟ فقالت: ما عندنا إلّا قوت الصّبية، لكنّا نؤثر ضيفنا، فقال علىّ عليه السّلام يا ابنة محمّد! نوّمي الصّبية واطفئي المصباح، فلمّا أصبح علىّ عليه السّلام غدا على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فأخبره الخبر فلم يبرح حتّى أنزل اللّه عزّ و جلّ: وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.

###ايثار على النفس‏

1607- در امالى طوسى: (جزء هفتم) از ابى هريره روايت شده كه گفت مردى خدمت پيغمبر اكرم (ص) آمد و بآن حضرت از گرسنگى شكايت نمود پس رسول خدا (ص) (براى تهيه غذا جهت آن مرد) بخانه‏هاى زنان خود فرستاد و ايشان گفتند چيزى بجز آب نزد ما نيست، پس رسول خدا (ص) (باصحاب) فرمود: كدام يك از شما امشب اين مرد را ميهمان ميكند (و او را از گرسنگى نجات ميدهد) پس على بن ابى طالب عليهما السّلام عرض كرد اى رسول خدا من او را بمهمانى (بخانه خود) ميبرم، و نزد فاطمه عليها السّلام آمد و فرمود: اى دختر رسول خدا، غذا و خوراكى در خانه چه دارى؟ فاطمه عليها السّلام عرضكرد غذائى جز بمقدار قوت و خوراك كودكان نداريم و ليكن ما ميهمان خود را (بر كودكان) مقدم ميداريم، پس على (ع) فرمود: اى دختر محمد، كودكان را بخوابان و چراغ را خاموش نما (تا ميهمانمان از كم بودن غذا آگاه و ناراحت نشود) و چون على (ع) صبح نمود همان صبحگاه خدمت رسول خدا (ص) آمد و از داستان شب گذشته و پذيرائى ميهمان بآن حضرت خبر داد، پس از جاى خود حركت نكرده و برنخاسته بود تا آنكه خداى با عزت و جلال آيه: وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ را در باره ايشان بر پيغمبرش فرو فرستاد، و نيازمندان را بر خودشان مقدم ميدارند و برمى‏گزينند گرچه خودشان احتياج و نياز (بآنچه انفاق ميكنند) دارند، و كسى كه از بخل خود حفظ و نگهدارى شود (خداوند او را از بخل حفظ فرمايد) پس ايشان گروه رستگارانند.

###دعاء للمؤمنين و المؤمنات

الحديث 1608 استحباب الدعاء للمؤمنين و المؤمنات‏

في أمالي الصّدوق: (المجلس السّبعون) عن الحسين بن علوان، عن أبي عبد اللّه الصّادق جعفر بن محمّد، عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما من مؤمن أو مؤمنة مضى من أوّل الدّهر أو هو آت إلى يوم القيامة إلّا و هم شفعاء لمن يقول في دعائه: اللّهمّ اغفر للمؤمنين و المؤمنات، و إنّ العبد ليؤمر به إلى النّار يوم القيامة فيسحب، فيقول المؤمنون و المؤمنات: يا ربّنا! هذا الّذي كان يدعو لنا فشفّعنا فيه فيشفّعهم اللّه فيه فينجوا.

###دعاء للمؤمنين و المؤمنات

1608- در امالى صدوق: (مجلس هفتادم) از حسين بن علوان از حضرت صادق از پدران بزرگوارانش عليهم السّلام روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هيچ مرد و زن با ايمانى نيست كه از آغاز روزگار (و آفرينش عالم بدنيا آمده و) از دنيا رفته باشد و يا در آينده تا روز قيامت بدنيا بيايد جز آنكه ايشان شفاعت خواهند نمود در باره كسى كه در دعاى خودش ميگويد  «اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات» خداوندا مردان و زنان با ايمان را بيامرز، و همانا روز قيامت در باره بنده گناهكار امر مى‏شود (خدا امر ميفرمايد) كه او را بآتش دوزخ برند، پس ويرا بجانب آتش ميكشانند و مردان و زنان داراى ايمان عرض ميكنند پروردگارا اين همان بنده است كه در باره ما دعا (و طلب آمرزش) ميكرد پس شفاعت ما را نسبت بوى قبول فرما، و خداوند شفاعت ايشان را در باره او قبول فرمايد و آن بنده (از عذاب و آتش) نجات مييابد.

###دعاء للمؤمنين و المؤمنات

الحديث 1609 استحباب الدعاء للمؤمنين و المؤمنات‏

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، عن هشام بن سالم، عن أبيعبد اللّه الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: من قدّم في دعائه أربعين من المؤمنين ثمّ دعا لنفسه استجيب له‏.

###دعاء للمؤمنين و المؤمنات

1609- و نيز در همان كتاب و مجلس: از هشام بن سالم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه چهل نفر از مؤمنين را در دعاى خود مقدم بدارد (يعنى اول براى ايشان دعا كند) سپس جهت خودش دعا نمايد دعاى او مستجاب خواهد شد.

 

 

###وَالَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً

الحديث 1610 في قوله تعالى وَالَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ‏

و فيه أيضا: (المجلس الحادي و السّبعون) عن فطر [قطر] ابن خليفة، عن الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام قال: لمّا نزلت هذه الاية: وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ، صعد إبليس جبلا بمكّة يقال له ثور فصرخ بأعلى صوته بعفاريته فاجتمعوا إليه فقالوا يا سيّدنا لم دعوتنا؟ قال: نزلت هذه الاية فمن لها؟ فقام عفريت من الشياطين فقال أنا لها بكذا و كذا، قال: لست لها، فقام آخر فقال مثل ذلك، فقال: لست لها، فقال الوسواس الخنّاس: أنا لها، قال: بماذا؟ قال: بما أعدهم و امنّيهم حتّى يواقعوا الخطيئة فاذا وقعوا الخطيئة أنسيتهم الإستغفار، فقال: أنت لها فوكّله بها إلى يوم القيامة.

###وَالَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً

1610- و نيز در همان كتاب: (مجلس هفتاد و يكم) از فطر بن خليفه از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه اين آيه نازل شد: وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ (و كسانى كه هر گاه‏ گناه بزرگى را مرتكب شوند يا بسبب نافرمانى بخودشان ستم كنند خداوند را ياد كنند و از او براى گناهان خود طلب آمرزش مينمايند) ابليس بكوهى در مكه كه بآن ثور ميگويند بالا رفت و با صداى بلند پيروان سر سخت و نيرومند خود را نزد خويش خواند و ايشان نزد او جمع شدند و گفتند اى بزرگ و آقاى ما براى چه ما را خواندى و طلب نمودى؟ ابليس گفت اين آيه نازل گشته (و سعى و كوشش ما در وادار نمودن مردم بگناهان از بين رفت) پس كدام يك از شما ميتواند براى آن راه و چاره‏اى سازد (و گناه‏كاران را از استغفار و توبه باز دارد) پس يكى از ايشان برخاست و گفت من با فلان طريق (و طريق و راه را بيان كرد) چاره آن ميكنم، ابليس باو گفت تو چاره آن را نتوانى كرد، پس ديگرى بپا خاست و مانند آن شخص اول سخن گفت، ابليس باو گفت تو از عهده اين قسمت نميتوانى بر آئى، پس وسواس خناس (كه از نيرومندترين ايشانست) گفت من از عهده آن بر آيم، ابليس گفت با چه وسيله و راهى؟ گفت بواسطه آنچه كه بايشان وعده دهم و بر آرزوهاى باطل و بيهوده وادارشان نمايم تا آنكه مرتكب گناهان شوند و چون مرتكب گناه گشتند استغفار و طلب آمرزش نمودن را از ياد ايشان ببرم و از خاطرشان محو سازم، پس ابليس باو گفت تو از عهده چاره آن بر مى‏آئى و او را تا روز قيامت باين كار گماشت.

###من لم ينصر أخاه

الحديث 1611 عقاب من لم ينصر أخاه و هو يقدر على نصرته‏

و فيه أيضا: (المجلس الثالث و السّبعون) عن إبراهيم بن عمر اليماني عن أبي عبد اللّه الصّادق عليه السّلام قال: ما من مؤمن يخذل أخاه و هو يقدر على نصرته إلّا خذ له اللّه في الدنيا و الاخرة.

###من لم ينصر أخاه

1611- و نيز در همان كتاب: (مجلس هفتاد و سوم) از ابراهيم بن عمر يمانى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ مؤمنى نيست كه برادر (دينى) خود را كمك و يارى ننمايد در حالى كه بتواند او را يارى كند جز آنكه خداوند در دنيا و آخرت او را يارى نفرمايد.

###صلاة في أول الوقت‏

الحديث 1612 استحباب الصلاة في أول الوقت‏

و فيه أيضا: (المجلس الخامس و السبعون) عن عبد اللّه بن سنان، عن أبيعبد اللّه الصّادق عليه السّلام قال: سمعت أبي يحدّث عن أبيه عليه السّلام قال النّبي صلّى اللّه عليه و آله: ما من صلاة يحضر وقتها إلّا نادى ملك بين يدى النّاس قوموا إلى نيرانكم الّتي أوقدتموها على ظهوركم فاطفؤوها بصلوتكم.

###صلاة في أول الوقت‏

1612- و نيز در همان كتاب: (مجلس هفتاد و پنجم) از عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از پدرم شنيدم كه از پدرش اين حديث را نقل فرمود كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: هيچ نمازى نيست كه وقت آن برسد جز آنكه فرشته‏اى بين مردم ندا كند: برخيزيد بجانب آن آتش‏هائى كه بر پشتهاى خود افروخته‏ايد پس آنها را بوسيله نماز خود خاموش سازيد.

###مرض و الصبر عليه

الحديث 1613 استحباب احتساب المرض و الصبر عليه‏

و فيه أيضا: في ذلك المجلس، عن أبان بن تغلب قال: قال أبو عبد اللّه الصّادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام: إنّ المؤمن ليهوّل عليه في منامه فتغفر له ذنوبه و أنّه ليمتهن في بدنه فتغفر له ذنوبه.

###مرض و الصبر عليه

1613- و نيز در همان كتاب و مجلس: از ابان بن تغلب روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: همانا مؤمن در خوابش (بسبب خواب آشفته‏اى كه ميبيند) ترسانده مى‏شود پس گناهانش آمرزيده گردد، و همانا سستى و ناتوانى در بدنش پيدا شود پس گناهانش آمرزيده شود.

###ذكر الله عز وجل

الحديث 1614 استحباب ذكر الله عز وجل‏

في مجموعة الورّام: (الجزء الثاني) عن هشام، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام: ما قعد قوم قطّ يذكرون اللّه تعالى إلّا بعث إليهم إبليس شيطانا يقطع حديثهم عليهم.

###ذكر الله عز وجل

1614- در مجموعه ورام: (جزء دوم) از هشام از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ گروهى هرگز نمى‏نشينند كه خداى تعالى را ياد نمايند (سخنان دينى براى يك ديگر گويند) جز آنكه ابليس شيطانى را بجانب ايشان ميفرستد كه سخن آنان را قطع كند و ببرد (و آنان را از ياد خدا غافل سازد).

###احتكار الطعام

الحديث 1615 عقاب احتكار الطعام‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أبي جعفر عليهما السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أيّما رجل اشترى طعاما فكبسه أربعين صباحا يريد به غلاء للمسلمين ثمّ باعه‏ فتصدّق بثمنه لم يكن كفّارة لما صنع.

###احتكار الطعام

1615- و نيز در همان كتاب و جزء: از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هر مرديكه گندم و يا چيز خوراكى ديگرى را كه قوت و غذاى مردم باشد خريدارى كند و تا چهل روز جمع و پنهانش نمايد و مقصودش از اين عمل گرانى قيمت آن بر مسلمانان باشد سپس آن را بفروشد و بهاء و پولش را (در راه خدا) صدقه دهد اين انفاق و صدقه ‏اش كفاره و جبران‏كننده آن احتكارى كه انجام داده نباشد.

###مؤمن و المسلم

الحديث 1616 معنى المؤمن و المسلم‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ألا انبّئكم بالمؤمن حقّا؟ المؤمن من ائتمنه المؤمنين على أموالهم و أنفسهم، ألا انبّئكم بالمسلم؟ المسلم من سلم المؤمنون من لسانه و يده، و المهاجر من هجر السّيّئات و ترك ما حرّم اللّه عليه، المؤمن حرام على المؤمن أن يظلمه أو يخذله أو يدفعه دفعا بغتة.

###مؤمن و المسلم

1616- و نيز در همان كتاب و جزء: از حضرت باقر (ع) روايت شده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله (باصحاب خود) فرمود: آيا شما را خبر ندهم از كسى كه حقيقتا داراى ايمان است؟ كسى داراى ايمانست كه مؤمنين او را بر مالها و جانها خود امين قرار دهند، آيا بشما خبر ندهم از كسى كه داراى اسلام است؟ مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دستش بسلامت باشند، و مهاجر كسى است كه از گناهان دورى كند و آنچه را كه خداوند بر او حرام فرموده ترك نمايد (مهاجر بكسى گويند كه از بلاد كفر بديار اسلام بيايد و لذا بمسلمانانى كه از مكه بمدينه هجرت كردند مهاجرين گويند) و بر كسى كه داراى ايمانست ظلم و ستم نمودن بمؤمن ديگر و كمك و يارى نكردن بوى يا ناگهانى حركت دادنش (بطورى كه موجب بيم و ترسش گردد) حرام است.

 

###صلاة على محمد و آله

الحديث 1617 كيفية الصلاة على محمد و آله‏

في أمالي الصّدوق: (المجلس السّتّون) عن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن بن علي، عن أبيه، عن جدّه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: من قال صلّى اللّه على محمّد و آله، قال اللّه جلّ جلاله: صلّى اللّه عليك، فليكثر من ذلك، و من قال: صلّى اللّه على محمّد و لم يقل على آله لم يجد ريح الجنّة، و ريحها توجد من مسيرة خمسمائة عام.

###صلاة على محمد و آله

1617- در امالى صدوق: (مجلس شصتم) از عبد اللَّه بن حسن بن حسن بن على از پدرش از جدش (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه بگويد صلّى اللَّه على محمد و آله (رحمت و درود خدا بر محمد و آل او باد) خداوند جل جلاله بفرمايد (اى بنده من) رحمت خدا بر تو باد، پس بايد بسيار بر پيغمبر و آل او صلوات فرستاد، و كسى كه بگويد صلّى اللَّه على محمد و نگويد على آله (يعنى طلب رحمت براى پيغمبر بكند و براى عترت و آل او طلب رحمت ننمايد چنانچه جماعتى از سنيان و ناصبى‏ها بجهت آنكه داراى ولايت و محبت آل محمد نيستند عمدا صلوات بر آل محمد را ترك ميكنند) بوى بهشت را نيابد در حالى كه بوى آن از مسافت پانصد سال راه استشمام مى‏شود.

###ثواب اللاستغفار

الحديث 1618 ثواب اللاستغفار

في مجموعة الورّام: (الجزء الثاني) و عنه (أي أمير المؤمنين) عليه السّلام: تعطّروا بالإستغفار لئلّا تفضحكم روائح الذّنوب.

###ثواب اللاستغفار

1618- در مجموعه ورام: (جزء دوم) از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: با استغفار و طلب آمرزش خود را معطر و خوشبو سازيد تا بوهاى بد گناهان شما را مفتضح و رسوا نگرداند (بوسيله توبه از گناهان، آلوده‏گى روح و باطن خود را مصفى و پاك نمائيد).

###ثواب ترك الغيبة

الحديث 1619 ثواب ترك الغيبة

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، و عنه (أمير المؤمنين) عليه السّلام: انّه من لم يغتب أحدا نصره اللّه في الدّنيا و الآخرة، أمّا نصرته في الدّنيا فليس أحد يتناوله إلّا كانت الملائكة تكيدهم عنه، و أمّا نصرته في الآخرة فيغفر له قبيح ما صنع و يتقبّل منه أحسن ما عمل.

###ثواب ترك الغيبة

1619- و نيز در همان كتاب و جزء: از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه غيبت هيچ يك از مؤمنين را نكند خداوند در دنيا و آخرت او را يارى نمايد، اما ياريش در دنيا پس هيچ كس نيست كه در صدد اذيت و آزار وى با زبان يا غير آن بر آيد جز آنكه فرشتگان او را از اين عمل باز دارند، و اما يارى در آخرتش پس كار زشتى را (گناهانى را) كه بجا آورده مى‏آمرزد و عبادات و طاعاتش را قبول ميفرمايد.

###اكثار من الصلاة على محمد و آله

الحديث 1620 استحباب الإكثار من الصلاة على محمد و آله‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، و عنه (أي عن الرّضا) عليه السّلام أنّه قال: من لم يقدر على ما يكفّر به ذنوبه فليكثر من الصّلوة على محمّد و آله فانّها تهدم الذّنوب هدما.

###اكثار من الصلاة على محمد و آله

1620- و نيز در همان كتاب و جزء: از حضرت رضا (ع) روايت شده كه فرمود: كسى كه قدرت و توانائى بر تدارك و جبران گناهان خود ندارد پس بر پيغمبر و آل او بايد بسيار صلوات بفرستد، زيرا آن (صلوات فرستادن) گناهان را محو و نابود ميكند.

###فضائل أهل البيت عليهم السلام‏

الحديث 1621 فضائل أهل البيت عليهم السلام‏

و فيه أيضا: في ذلك الجزء، قال ابن عباس: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله [يقول:] من دان بديني و سلك منهاجي و اتّبع سنّتى فليدن بتفضيل الأئمّة من أهل‏ بيتي على جميع امّتي، فإنّ مثلهم في هذه الامّة كمثل باب حطّة في بني إسرائيل.

###فضائل أهل البيت عليهم السلام‏

1621- و نيز در همان كتاب و جزء: از ابن عباس روايت شده كه گفت از رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: كسى كه دين مرا قبول نمايد و راه واضح و روشن مرا بپيمايد و سيره و روش مرا پيروى كند پس بايد بفضيلت و برترى امامان و پيشوايانى كه از اهل بيت و خاندان منند بر تمامى امت من عقيده‏مند شود و آن را جزء دين خود قرار دهد زيرا مثل ايشان در اين امت مثل باب حطه در بنى اسرائيل است (باب حطه در بنى است در بيت المقدس كه بنى اسرائيل موظف بودند در مقابل آن درب تعظيم كنند و از خداوند طلب آمرزش نمايند).

###فضائل أهل البيت عليهم السلام‏

و مناسب است در اينجا كه بعضى از سخنان علماء اهل سنت ذكر شود، فخر رازى كه از بزرگان ايشانست در تفسير كبيرش ذيل آيه شريفه: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ (يعنى اى پيغمبر بگو من از شما اجر و مزد رسالت نميخواهم مگر مودت و دوستى ذوى القربى) چنين گفته: مسأله سوم، صاحب كشاف (جار اللَّه زمخشرى كه از دانشمندان بزرگ سنيان است) از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت نموده كه آن حضرت فرمود: من مات على حبّ آل محمّد مات شهيدا، ألا و من مات على حبّ آل محمّد مات مغفورا له، ألا و من مات على حبّ آل محمّد مات تائبا، ألا و من مات على حبّ آل محمّد مات مؤمنا مستكمل الإيمان، ألا و من مات على حبّ آل محمّد بشّره ملك الموت بالجنّة ثمّ منكر و نكير، ألا و من مات على حبّ آل محمّد يزفّ إلى الجنّة كما يزفّ العروس إلى بيت زوجها، ألا و من مات على حبّ آل محمّد فتح له بابان إلي الجنّة، ألا و من مات علي حبّ آل محمّد جعل اللَّه قبره مزار ملائكة الرّحمة، ألا و من مات على حبّ آل محمّد مات على السنّة و الجماعة، ألا و من مات على بغض آل محمّد جاء يوم القيامة مكتوبا بين عينيه آيس من رحمة اللَّه ألا و من مات على بغض آل محمّد مات كافرا، ألا و من مات على بغض آل محمّد لم يشمّ رائحة الجنّة. كسى كه بميرد و داراى محبت و دوستى آل محمد (ص) باشد، مرگ او را دريافته در حالى كه شهيد از دنيا رفته، آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى محبت و دوستى آل محمد (ص) باشد مرگ او را دريافته در حالى كه گناهان او آمرزيده شده، آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى محبت و دوستى آل محمد (ص) باشد مرگ او را دريافته در حالى كه از گناهان خويش (بسوى خدا) توبه نموده، آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى محبت و دوستى آل محمد (ص) باشد مرگ او را دريافته در حالى كه داراى ايمان كامل بوده آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى محبت و دوستى آل محمد (ص) باشد، عزرائيل (ع) كه قابض ارواح است (پيش از قبض نمودن روح او) و نكير و منكر (كه دو فرشته موكل بسؤال در قبرند) او را بدخول بهشت بشارت دهند، آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى محبت و دوستى آل محمد (ص) باشد او را با جلالت بسوى بهشت ميبرند همان قسمى كه عروس را بخانه شوى خويش ميفرستند، آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى محبت و دوستى آل محمد (ص) باشد دو درب از بهشت بروى او گشوده مى‏شود، آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى محبت و دوستى آل محمد (ص) باشد خداوند قبر او را زيارتگاه فرشتگان رحمت قرار دهد، آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى محبت و دوستى آل محمد باشد مرگ او را دريافته در حالى كه بسيره و روش پيغمبر و جماعت حقه از دنيا رفته، آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى بغض و دشمنى نسبت بآل محمد (ص) باشد روز قيامت بيايد (در صحراى محشر) در حالى كه بين چشمان او در پيشانيش نوشته شده است: اين مأيوس و نااميد از رحمت پروردگار است، آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى خشم و دشمنى با آل محمد (ص) باشد بحال كفر از دنيا رفته، آگاه باشيد و كسى كه بميرد و داراى بغض و عداوت با آل محمد (ص) باشد بوى بهشت را نيابد و استشمام نكند.

###فضائل أهل البيت عليهم السلام‏

(فخر رازى گويد) اين حديثى است كه صاحب كشاف روايت نموده و من ميگويم: آل محمد صلّى اللَّه عليه و سلم آن چنان كسانى هستند كه امر (نسبت) ايشان به پيغمبر (ص) بر ميگردد، پس هر كس رشته ارتباط و خويشى او به پيغمبر بيشتر و كامل‏تر باشد مسلما او آل پيغمبر خواهد بود، و هيچ شكى نيست كه ارتباط و پيوستگى فاطمه و على و حسن و حسين برسول خدا از همه كس بيشتر است، و اين مطلب مثل ساير چيزهائى است كه بسبب روايات متواتره دانسته شده، پس ثابت شده كه ايشان آل پيغمبرند. و نيز مردم در معنى «آل» اختلاف نموده ‏اند، بعضى گفته ‏اند: مراد از آل، اقارب و خويشان پيغمبر است، و برخى ديگر گفته ‏اند: مراد از آل، امت پيغمبر است، پس اگر بگوئيم مقصود از آل، خويشان پيغمبر است پس فاطمه و على و حسن و حسين آل پيغمبرند، و اگر بگوئيم مقصود از آل امتى هستند كه دعوت پيمبر را قبول نمودند باز هم ايشان آل پيمبرند، پس ثابت شد كه آل بهر معنى باشد مسلما آنان آل پيمبرند، و اما غير آنان از امت پس آيا مشمول لفظ آل هستند يا نه، در آن اختلاف است.

###فضائل أهل البيت عليهم السلام‏

و صاحب كشاف روايت نموده كه هنگامى كه اين آيه يعنى آيه: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏، بر پيمبر خدا نازل شد از رسول خدا (ص) سؤال شد خويشان تو كه در اين آيه مودت و دوستى ايشان بر ما واجب و لازم شده كيانند؟ رسول خدا (ص) فرمود: على و فاطمه و دو فرزند آن دو بزرگوار است، پس ثابت شد كه اين‏ چهار نفر از اقارب و خويشان پيمبرند، و هر گاه اين معنى ثابت شد لازم و واجب است كه ايشان مخصوص بزيادتى تعظيم و بزرگى باشند، و دليل بر اين مطلب چند وجه است. اول: فرموده خداى متعال: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏، و طريق استدلال بآن گذشت. دوم: شكى نيست كه پيغمبر خدا (ص) حضرت فاطمه عليها السّلام را دوست ميداشت و فرمود: «فاطمة بضعة منى يؤذينى ما يؤذيها» يعنى فاطمه عليها السّلام پاره تن من است و آنچه موجب اذيت و آزار او شود سبب اذيت من مى‏شود و باحاديث متواتره كه از حضرت محمد (ص) نقل شده ثابت گشته كه آن حضرت فاطمه و على و حسن و حسين را دوست ميداشت، و هر گاه اين معنى (يعنى دوستى و محبت رسول خدا نسبت بفاطمه و على و حسن و حسين عليهم السّلام) ثابت شد مودت و دوستى آنان بر تمام امت واجب و لازم است بسبب فرموده خداى با عزت و جلال: وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (در امور از رسول خدا متابعت و پيروى كنيد تا براه راست راهنمائى شويد) و فرموده خدا: فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ (پس بايد بترسند كسانى كه از امر و فرمان رسول خدا مخالفت و سرپيچى ميكنند) و فرموده خداى تعالى: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ (بگو اگر شما خدا را دوست ميداريد پس از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد) و فرموده خداى سبحان: لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (البته براى شما لازم و سزاوار است كه از رفتار پيغمبر خدا نيكو پيروى نمائيد). سوم: اينكه دعا نمودن در باره آل پيغمبر (ص) منصب و مقام بزرگى است و بهمين جهت در آخر تشهد نماز اين دعا قرار داده شده و آن دعا گفتن اللهم صل على محمد و على آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد است، و اين تعظيم و احترام نسبت بكسى غير آل محمد عليهم السّلام يافت نشود، پس تمام اينها دلالت ميكند بر اينكه محبت و دوستى آل محمد (بر تمام امت) واجب و لازم است،

و شافعى گفته: يا راكبا قف بالمحصب من منى - و اهتف بساكن خيفها و الناهض‏ .  سحرا اذا فاض الحجيج الى منى - فيضا كما نظم الغراب الفائض‏ . ان كان رفضا حب آل محمد - فليشهد الثقلان انى رافض‏ .

در اينجا سخن خطيب رازى خاتمه يافته.

###زيارة الحسين عليه السّلام

الحديث 1622 استحباب اختيار زيارة الحسين عليه السّلام على جميع الأعمال‏

في الوسائل: (كتاب الحجّ) أبواب المزار و ما يناسبه، باب «استحباب اختيار زيارة الحسين عليه السّلام على جميع الأعمال» عن أبان، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال: من أحبّ الأعمال إلى اللّه زيارة قبر الحسين عليه السّلام، و أفضل الأعمال عند اللّه إدخال السّرور على المؤمن، و أقرب ما يكون العبد إلى اللّه و هو ساجد باك.

###زيارة الحسين عليه السّلام

1622- در وسائل: (كتاب حج) ابواب مزار باب «استحباب اختيار زيارت امام حسين (ع) بر جميع اعمال» از ابان از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از محبوبترين اعمال نزد خداوند زيارت قبر امام حسين (ع) است، و بهترين اعمال مستحبه نزد خدا سرور و شادى بر (قلب) مؤمن وارد نمودن است، و نزديك‏ترين حالت بنده بخداوند هنگامى است كه در حال سجده و گريان باشد (بجهت خوف و ترس از خدا و عقوبتش).

###زيارة الحسين عليه السّلام

الحديث 1623 تأكّد استحباب زيارة الحسين عليه السّلام يوم الأربعين من مقتله‏

و فيه أيضا: باب تأكّد استحباب زيارة الحسين عليه السّلام يوم الأربعين من مقتله» محمّد بن الحسن قال: روي عن أبي محمّد الحسن بن عليّ العسكري عليهما السّلام أنّه قال: علامات المؤمن خمس: صلوة [الإحدى و] الخمسين و زيارة الأربعين و التّختّم في اليمين و تعفير الجبين و الجهر ببسم اللّه الرّحمن الرّحيم.

###زيارة الحسين عليه السّلام

1623- و نيز در همان كتاب: باب «تاكد استحباب زيارت امام حسين (ع) در روز اربعين شهادت آن حضرت» از محمد بن حسن نقل شده كه گفت از حضرت امام حسن عسكرى (ع) روايت شده كه فرمود: علامات و نشانه‏هاى مؤمن پنج چيز است: پنجاه و يك ركعت نماز خواندن (كه هفده ركعت آن پنج نماز يوميه واجب و سى و چهار ركعت نافله‏هاى يوميه مستحب است) و زيارت اربعين و انگشتر بدست راست كردن و پيشانى بروى خاك گذاردن و (در نماز) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ را بلند گفتن.

###حلف على البيع و الشراء

الحديث 1624 كراهة الحلف على البيع و الشراء

في أمالي الصّدوق: (المجلس الثّالث و السبعون) عن الحسين بن المختار، عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد الصّادق عليهما السّلام قال: إنّ اللّه تبارك و تعالى ليبغض المنفق سلعته بالأيمان.

###حلف على البيع و الشراء

1624- در امالى صدوق: (مجلس هفتاد و سوم) از حسين بن مختار از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: همانا خداوند دشمن دارد كسى را كه متاع خود را با قسم و سوگند بفروشد (كه هنگام داد و ستد قسم بخدا بخورد چه راست باشد يا دروغ).

###استخفاف بالصلاة

الحديث 1625 حريم الإستخفاف بالصلاة و التهاون بها

في مستدرك الوسائل: باب «تحريم الإستخفاف بالصلاة و التهاون بها» عن سيّدة النساء فاطمة ابنة سيّد الأنبياء صلوات اللّه عليها و على أبيها و بعلها و بنيها انّها سألت أباها محمّدا صلّى اللّه عليه و آله فقالت: يا أبتاه! ما لمن تهاون بصلوته من الرجال و النساء؟ قال صلّى اللّه عليه و آله: يا فاطمة! من تهاون بصلوته من الرجال و النساء إبتلاه اللّه بخمسة عشر خصلة، ستّ منها في دار الدنيا و ثلاث عند موته و ثلاث في قبره و ثلاث في القيامة إذا خرج من قبره. و أمّا اللّواتي تصيبه في دار الدنيا فالاولى: يرفع اللّه البركة من عمره، و يرفع اللّه البركة من رزقه، و يمحو اللّه عز و جل سيمآء الصالحين من وجهه، و كلّ عمل يعمله لا يوجر عليه، و لا يرتفع دعاؤه إلى السمآء، و السادسة: ليس له حظّ في دعاء الصالحين. و أمّا اللّواتي تصيبه عند موته فاوليهنّ: أنّه يموت ذليلا، و الثانية: يموت جائعا، و الثالثة: يموت عطشا فلوسقى من أنهار الدّنيا لم يرو عطشه. و أمّا اللّواتي تصيبه في قبره فاوليهن: يوكّل اللّه به ملكا يزعجه في قبره، و الثانية: يضيق عليه قبره، و الثّالثة: تكون الظّلمة في قبره. و أمّا اللّواتي تصيبه يوم القيامة إذا خرج من قبره فاوليهنّ: أن يوكّل اللّه به ملكا يسحبه على وجهه و الخلائق ينظرون إليه، و الثانية: يحاسب حسابا شديدا، و الثالثة: لا ينظر اللّه إليه و لا يزكّيه و له عذاب أليم.

###استخفاف بالصلاة

1625- در مستدرك الوسائل: باب «تحريم استخفاف و سبك شمردن نماز» از سرور و بزرگ زنان حضرت فاطمه دختر سرور پيغمبران كه رحمت خدا بر او و پدر و شوهر و فرزندانش باد روايت شده كه از پدر بزرگوارش حضرت محمد (ص) سؤال نموده و عرض كرد اى پدر جان، براى كسى كه نمازش را سبك بشمارد از مردان و زنان چه عقوبتى است؟ پيغمبر اكرم (ص) فرمود: كسى كه نماز خود را سبك و كوچك بشمارد از مردان و زنان خداوند او را بپانزده چيز مبتلا و گرفتارش فرمايد كه شش چيز از آن در دنيا و سه چيز هنگام مرگش و سه چيز در قبرش و سه چيز در قيامت هنگامى كه از قبرش بيرون آيد خواهد رسيد. اما آنچه در دنيا باو ميرسد: پس نخستين آنها آنست كه خداوند بركت را از عمرش برميدارد، و خدا بركت را از روزيش بر ميدارد، و خداى با عزت و جلال علامت و نشانه مردمان شايسته را از صورتش محو فرمايد، و هر عمل و طاعتى كه بجا آورد اجر و پاداش باو عطا نشود، و دعايش مستجاب نگردد، و ششم آنست كه نصيب و بهره ‏اى براى او در دعاء شايستگان نباشد (مشمول دعاى نيكان نشود) و اما آنچه هنگام مرگ باو ميرسد: پس نخستين آنها آنست كه بحالت ذلت و خوارى ميميرد، و دوم آنكه گرسنه ميميرد، و سوم آنكه تشنه ميميرد كه اگر از نهرهاى دنيا باو آب داده شود عطش و تشنگى او فرو ننشيند. و اما آنچه در قبرش باو ميرسد: پس نخستين آنها آنست كه خداوند فرشته‏اى بر او ميگمارد كه در قبرش او را (بواسطه ترس و پريشانى) از جاى خود بركند، و دوم آنكه قبرش بر او تنگ گردد، و سوم آنكه ظلمت و تاريكى در قبرش باشد. و اما آنچه روز قيامت هنگامى كه از قبرش خارج شود باو ميرسد: پس نخستين آنها آنست كه خداوند فرشته‏اى بر او ميگمارد كه ويرا با صورتش بزمين ميكشاند در حالى كه تمام مردم باو مينگرند، و دوم آنكه حساب و رسيدگى باعمالش سخت مى‏شود، و سوم آنكه خداوند با نظر رحمت باو توجه نفرمايد و پاكيزه ‏اش نگرداند و براى او عذاب دردناك باشد.

###استخفاف بالصلاة

الحديث 1626 تحريم الإستخفاف بالصلاة و التهاون بها

في الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «تحريم الإستخفاف بالصلوة و التهاون بها» عن أبي بصير قال: دخلت على امّ حميدة اعزّيها بأبي عبد اللّه عليه السّلام فبكت و بكيت لبكآئها ثمّ قالت: يا أبا محمّد! لو رأيت أبا عبد اللّه عليه السّلام عند الموت لرأيت عجبا فتح عينيه ثمّ قال: أجمعوا كلّ من بيني و بينه قرابة، قالت: فما تركنا أحدا إلّا جمعناه، فنظر إليهم ثمّ قال: إنّ شفاعتنا لن تنال مستخفّا بالصّلوة.

###استخفاف بالصلاة

1626- در وسائل: (كتاب صلاة) باب «تحريم سبك شمردن نماز و بى‏اعتنائى نمودن بآن» از ابى بصير روايت شده كه گفت بر ام حميده وارد شدم كه او را بر مصيبت شهادت حضرت صادق (ع) تسليت دهم، پس ام حميده گريست و منهم بواسطه گريستن او گريه كردم، سپس گفت اى ابا محمد، اگر حضرت صادق (ع) را هنگام مرگش ميديدى البته امر عجيب و شگفت آورى را مشاهده مينمودى، آن حضرت چشمان مباركش را گشود و فرمود: خويشاوندان مرا نزد من جمع كنيد، پس ما هيچ كس (از خويشان آن حضرت) را فرو نگذارديم مگر آنكه او را نزد حضرت جمع نموديم، پس آن بزرگوار بايشان نظر و توجه كرد و فرمود: همانا شفاعت ما خاندان رسالت بكسى كه نماز را سبك بشمارد هرگز نميرسد.

###اختيار الصلاة على غيرها

الحديث 1627 استحباب اختيار الصلاة على غيرها من العبادات المندوبة

في مستدرك الوسائل: (كتاب الصلوة) باب «استحباب اختيار الصلوة على غيرها من العبادات المندوبة» عن أبي ذر قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يا أباذر! إنّ اللّه جعل قرّة عيني في الصّلوة و حبّبها إلىّ كما حبّب إلى الظّمآن الماء (و إلى الجائع الطعام) و إنّ الجائع إذا أكل الطعام شبع، و الظمآن إذا شرب المآء روى، و أنا لا أشبع من الصّلوة.

###اختيار الصلاة على غيرها

1627- در مستدرك الوسائل: (كتاب صلاة) باب «استحباب اختيار نماز بر غير ن از عبادات مستحبه» از جناب ابى ذر روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: اى ابى ذر، همانا خداوند نور چشم مرا در نماز قرار داده و آن را نزد من محبوب گردانيده است چنانچه آب را محبوب شخص تشنه و طعام و غذا را محبوب شخص گرسنه قرار داده و البته گرسنه هر گاه غذا بخورد سير گردد و شخص تشنه چون آب بياشامد سيراب شود ولى من از نماز سير نميشوم.

###اختيار الصلاة على غيرها

الحديث 1628 استحباب اختيار الصلاة على غيرها من العبادات المندوبة

و فيه أيضا: في ذلك الباب، عن أبي بصير و محمّد بن مسلم، عن أبيعبد اللّه عليه السّلام قال عليه السّلام: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: ليس عمل أحبّ إلى اللّه عز و جل من الصلوة، فلا يشغلنّكم عن أوقاتها شي‏ء من امور الدنيا، فانّ اللّه عز و جل ذمّ أقواما فقال: الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ، يعني أنّهم غافلون إستهانوا بأوقاتها.

###اختيار الصلاة على غيرها

1628- و نيز در همان كتاب و باب: از ابى بصير و محمد بن مسلم از حضرت صادق (ع) روايت شده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود: هيچ عمل و طاعتى نزد خداى با عزت و جلال از نماز محبوبتر نيست، پس هيچ چيز از امور دنيا از بجا آوردن نماز در وقتهايش شما را مشغول نگرداند، زيرا خداوند با عزت و جلال جماعت و گروهى را مذمت كرده و فرموده: الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (كسانى كه از نمازشان غفلت ميورزند يعنى وقتهاى آن را سبك ميشمارند).

###كفر و الإرتداد بترك الصّلاة

الحديث 1629 ثبوت الكفر و الإرتداد بترك الصّلاة الواجبة جحودا أو استخفافا بها

و فيه أيضا: باب «ثبوت الكفر و الإرتداد بترك الصّلوة الواجبة جحودا أو استخفافا بها» قال النبي صلّى اللّه عليه و آله: من ترك صلوته حتّى تفوته من غير عذر فقد حبط عمله، ثمّ قال صلّى اللّه عليه و آله: بين العبد و بين الكفر ترك الصّلوة، و قال صلّى اللّه عليه و آله: من ترك الصلوة لا يرجو ثوابها و لا يخاف عقابها فلا ابالي أيموت يهوديّا أو نصرانيّا أو مجوسيّا.

###كفر و الإرتداد بترك الصّلاة

1629- و نيز در همان كتاب: باب «ثبوت كفر و ارتداد بسبب ترك نماز واجب بجهت انكار يا سبك شمردن آن» از پيغمبر اكرم (ص) روايت شده كه فرمود: كسى كه نمازش را بدون عذر ترك كند تا وقت آن بگذرد عمل و طاعات او قبول نگردد، سپس فرمود: فاصله ميان بنده و كفر ترك كردن نماز است، و فرمود: كسى كه نماز را ترك نمايد و بثواب و پاداش آن اميدوار نباشد و از عقاب و شكنجه ترك آن نهراسد پس من باكى ندارم كه او يهودى يا نصرانى يا مجوسى بميرد.

###محافظة الصلاة في أوقاتها

الحديث 1630 وجوب محافظة الصلاة في أوقاتها

و فيه أيضا: باب «وجوب محافظة الصلاة في أوقاتها» (الجعفريات) عن عليّ عليه السّلام قال عليه السّلام: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ما من عبد إلّا بينه و بين اللّه تعالى عهد ما أقام الصلوة لوقتها أو آثرها على غيرها معرفة بحقّها، فان هو تركها إستخفافا بحقّها و آثر عليها غيرها برى‏ء اللّه من عهده ذلك ثم مشيّته إلى اللّه عز و جل إمّا أن يعذّبه و إمّا أن يغفر له.

###محافظة الصلاة في أوقاتها

1630- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب محافظت و مواظبت بر نماز در اوقاتش» از كتاب جعفريات از حضرت امير المؤمنين على (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: هيچ بنده ‏اى نيست جز آنكه بين او و خداوند متعالى عهد و قرار دادى است (كه او را داخل در بهشت فرمايد) مادامى كه نمازش را در وقتش بجا آورد يا آنكه بجهت شناختن حق و ارزش نماز آن را بر امور ديگر برگزيند و مقدم دارد، پس اگر آن بنده نماز را بواسطه سبك شمردن و بى‏اعتنائى در باره آن ترك كند و غير آن را بر آن ترجيح داده و مقدم دارد خداوند از آن عهد بيزارى خواهد جست (و نعمتها و مقامى كه براى نمازگزاران است باو عطا نفرمايد) و مشيت و اختيار امرش با خداى با عزت و جلال است يا آنكه او را عذاب ميفرمايد و يا او را مى‏آمرزد (در صورتى كه توفيق توبه بيابد).

 

 

###إتمام الصّلاة و اقامتها

الحديث 1631 وجوب إتمام الصّلاة و اقامتها

و فيه أيضا: باب «وجوب إتمام الصّلاة و اقامتها» جعفر بن أحمد القميّ في كتاب الغايات قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: أسرق السراق من سرق صلوته قيل يا رسول اللّه! كيف يسرق صلوته؟ قال: لا يتمّ ركوعها و سجودها.

###إتمام الصّلاة و اقامتها

1631- و نيز در همان كتاب: باب «وجوب اتمام و كامل بجا آوردن نماز و بپا داشتن آن» از جعفر بن احمد قمى در كتاب غايات روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: دزدترين دزدها كسى است كه از نماز خود بدزدد، عرض كردند اى رسول خدا چگونه از نماز خود ميدزدد؟ فرمود: ركوع و سجودش را تمام نكند و صحيح انجام ندهد.

###إتمام الصّلاة و اقامتها

الحديث 1632 وجوب إتمام الصّلاة و اقامتها

و فيه أيضا: في ذلك الباب (غوالي اللّئالي) عن أبيعبد اللّه الأشعري قال: صلّى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بأصحابه ثم جلس في عصابة، فدخل رجل فقام يصلّي فجعل لا يركع و ينقر في سجوده و النبي صلّى اللّه عليه و آله ينظر إليه، فقال: ترون هذا؟ لو مات على هذا لمات علي غير ملّة محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) نقر صلوته كما ينقر الغراب الدّم، مثل الّذي يصلّي و لا يركع و ينقر في سجوده كالجائع لا ياكل إلّا تمرة أو تمرتين فما يغنيان عنه، فأسبغوا الوضوء و أتمّوا الرّكوع و السّجود.

1632- و نيز در همان كتاب و باب از كتاب غوالى اللئالى از ابى عبد اللَّه اشعرى روايت شده كه رسول خدا (ص) با اصحاب و ياران خود نماز خواندند سپس در ميان جماعتى نشست و مردى وارد مسجد شد و بنماز ايستاد، و هنوز ركوع را صحيح و درست انجام نداده بسجده ميرفت مانند دانه برچيدن مرغ، و پيغمبر اكرم باو توجه ميفرمود و مينگريست، پس حضرت فرمود: اين مرد را مى‏بينيد؟ اگر او بر چنين حالى‏ (و بر چنين نمازى) بميرد بر غير ملت و دين محمد خواهد مرد، نمازش را با عجله و شتاب بسيار بجا آورد همچون كلاغ كه منقار بخون ميزند و مى‏آشامد، مثل و داستان كسى كه نماز ميخواند و ركوع كامل و صحيح بجا نمى‏آورد و در سجده‏اش شتاب ميكند داستان آن گرسنه ‏ايست كه چيزى جز يك دانه يا دو دانه خرما نخورد كه البته دو دانه خرما او را بى‏نياز نگرداند، پس وضوء خود را كامل و ركوع و سجود نماز خويش را تمام و صحيح انجام دهيد.

 

 

 

###اتمام جزء دوم کتاب

قد تمّ الجزء الثّاني من كتاب طرائف الحكم، و نسأل اللّه العظيم المنّان أن يوفّقني و إخواني المؤمنين للإستفادة ممّا اشتمل عليه هذا الكتاب من الأحاديث المباركة و الآثار المرويّة من المعصومين عليهم السّلام علما و التّأسي بهم عملا من فضله العظيم، إنّه لما يشآء قدير، و الحمد للّه أوّلا و آخرا.

اكنون كه ترجمه احاديث خاتمه پذيرفته اين مجلّد را بذكر اسامى و كنى و ألقاب ائمّة معصومين عليهم السّلام پايان ميدهيم.

امام اوّل نام شريفش: علىّ عليه السّلام و حيدر، و كنيه‏اش: ابو الحسن و ابو تراب است كه بنقل صاحب جنّات الخلود اين كنيتى است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله باو داده بودند، و ألقاب مباركش: مرتضى و أمير المؤمنين و امام المتّقين است، مدفن:

نجف الأشرف- عراق.

امام دوّم نام مباركش: حسن عليه السّلام است كه حقتعالى اين نام را از نام خود كه محسن است مشتق نموده و بآن حضرت عطا فرموده است، و كنيه‏اش: أبو محمّد، و ألقاب مباركش:

ولىّ، و وصىّ، و وزير است، مدفن: مدينه منوّره- عربستان.

امام سوّم نام شريفش: حسين عليه السّلام، و كنيه‏اش: أبو عبد اللَّه، و ألقاب مباركش:

سيّد و تقىّ و وفىّ است، مدفن: كربلا- عراق.

امام چهارم نام شريفش: علىّ عليه السّلام، و كنيه‏اش: أبو محمّد، و ألقاب مباركش: سجّاد و سيّد السّاجدين و سيّد العابدين و زين العابدين است، مدفن: مدينه منوّره- عربستان امام پنجم نام شريفش: محمّد عليه السّلام، و كنيه‏اش: أبو جعفر و لقب مباركش: باقر العلوم است، مدفن: مدينه منوّره- عربستان.

امام ششم نام شريفش: جعفر عليه السّلام، و كنيه‏اش: أبو عبد اللَّه و أبو إسماعيل، و ألقاب مباركش: صادق و مصدّق و محقّق و كاشف الحقائق است، مدفن: مدينه منوّره عربستان.

امام هفتم نام شريفش: موسى عليه السّلام، و كنيه‏اش: أبو الحسن، و ألقاب مباركش:

كاظم و عالم و عبد صالح است، مدفن: كاظمين- عراق.

امام هشتم نام شريفش: علىّ عليه السّلام، و كنيه‏اش: أبو الحسن ثانى، و لقب مشهورش:

رضا عليه السّلام است، مدفن: مشهد- ايران.

امام نهم نام شريفش: محمّد عليه السّلام، و كنيه‏اش: أبو جعفر ثانى و مشهورترين ألقاب مبارك آن حضرت تقىّ است، مدفن: كاظمين- عراق.

امام دهم نام شريفش: علىّ عليه السّلام، و كنيه‏اش: أبو الحسن ثالث، و ألقاب مباركش: نقىّ و هادى و ناصح است، مدفن: سرّ من رأى- عراق.

امام يازدهم نام شريفش: حسن عليه السّلام، و كنيه‏اش: أبو محمّد و أبو القاسم و مشهورترين ألقاب مباركش: عسكرىّ عليه السّلام است، مدفن: سرّ من رأى- عراق.

امام دوازدهم نام شريفش: (م ح مّ د) و كنيه شريفش: أبو عبد اللَّه و أبو القاسم، و ألقاب مباركش: حجّة اللَّه و صاحب الزّمان و مهدى و قائم است كه بمشيّت حتميّه الهيّه تمام اهل زمين را مسخّر و جور و ظلم را بكلّى بر طرف خواهد فرمود و آن طور كه شايسته و سزاوار است احكام الهيّه و دين اسلام را رواج خواهد داد.

اللّهمّ أرنا الطّلعة الرّشيدة و الغرّة الحميدة و اجعلنا من الممتثلين لأوامره و نواهيه و المستشهدين بين يديه بمحمّد و آله الطّاهرين صلواتك عليهم أجمعين.

پايان.