کتاب

 

                            مجموعه اشعارباقری              

 

مجموعه سروده ها

 

توسّط حجّة الاسلام حاج سیدمحمّد باقری پور

 

تهیّه وتنظیم

 

درمؤسّسه فرهنگی هدایت

 

www.hedayat.tv

 

 

 

 

 

 

 

 

دیباچه کتاب

بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ والسلام على أشرف الأنبیاء والمرسلین سیدنا محمد و آله أجمعین . وامّا بعد این کتاب مستطاب مجموعه اشعارباقری«اشعاری که ازسال 57 تابحال گهگاهی توسط اینجانب سروده شده [که بسیاری ازآنها دریک نوبت سرقت کیف اینجانب از دست رفت] واشعارباقی مانده جمع آوری وچاپ شد» ،  هرچند که ران ملخی است نزد سلیمان بردن ، ولکن امیداست که ذخیره یوم لاینفع مالٌ ولابنون باشد انشاءالله .

نظر به اینکه اینجانب سیدمحمد باقری پور «طلبه ای از جمع طلّاب و فضلای حوزه علمیّه مشهد مقدّس فرزند شهید سیدرضا باقری پور و نوه حجّة الاسلام شیخ محمد حسین سیّاره از باز ماندگان واقعه مسجد گوهرشاد مشهد در 21 تیر 1314 که قیام مردم مشهد علیه کشف حجاب رضاخانی بوقوع پیوست» ، از سال 1350 تحصیل در حوزه علمیه مشهدرا آغاز کردم . و سالهای 1350 تا 1356 که طلیعه یِ انقلاب اسلامی آغاز شد مجالس وعظ و خطابه و به اصطلاح روضه خوانی در تکایا و بعضی از سراها «کاروانسراهای آن زمان که محل تجمّع تجار و کسبه و بُنَکداران بود بجای پاساژهای امروزی» زیاد شده بود مخصوصًا در ماه محرم وصفر و دهه فاطمیه ، و استقبال خوبی هم میشد و بیشترین مجالس مشهد به منبرهای مرحوم کافی اختصاص پیداکرده بود البته غیراز ایشان وعّاظ دیگری هم مانند موسوی محبّ الاسلام ، دانش سخنور ، شیخ عبدالله یزدی سخنرانی داشتند ، اینجانب که اوائل طلبگی ام بود به منبرهای مرحوم كافی علاقه بیشتری داشتم هرموقع شب یاروز كه ایشان جائی منبرداشتند اینجانب حضورپیدا میکردم «معمولًا محرم یا صفر و دهه فاطمیه هرسال حدود پنج سال قبل از انقلاب تا زمان شهادتشان مشهد میآمدند از ساعت هشت ونُه قبل از ظهر تا دوازده شب گاهی یک بعد از نصف شب سخنرانی داشتند» و همچنین از بیانات  شیخ عبدالله یزدی ، موسوی محبّ الاسلام صاحب کتاب اقوال الائمّه، دانش سخنورفردوسی ، علامه بهلول گنابادی ، شیخ محمد رضا نوغانى هروقت درمشهد سخنرانی داشتند استفاده میكردم، لذا بعد از گذشت چهل سال ، انگیزه ای درونی مرا برآن داشت که شنیده های ازاین بزرگان را که بعدًا با خواندن احادیث در کتب روائی مورد نظر تطبیق میشد را تحت عنوان مباحث منبری به رشته تحریر درآورم و احادیثی را که در اکثر منابر از آنها استفاده میشد را شرح دهم که دوستان اهل منبر و خطباء وسخنرانان و مبلّغین رسالات الله از آن استفاده نمایند و اینجانب را هم دردعای خیرخود شریک فرمایند.

کتابهای چاپ شده از تهیّه کننده این کتاب: مبانی اسلام«شرح حدیث بُنِی الْإِسْلَامُ على خَمْسٍ از امام باقرعلیه السّلام» ، بانوان وجامعه امروز«شرح حدیث کَیفَ بِکُم إذا فَسَدَت نِساؤُکُم» ، قصّه های قرآنی«شرح حال مختصر پیامبران درآیات قرآنی» ، مردان و زنان بافضیلت «شرح آیه 35 سوره احزاب» ، هفت پایه اسلام«شرح حدیث شریف قَواعِدُ الإسلامِ سَبعَةٌ ازامام علی علیه السّلام» ، چهارپایه دین ودنیا«شرح حدیث قِوَامُ الدِّینِ وَالدُّنْیا بِأَرْبَعَةٍ از امام علی علیه السّلام» ،  شرح حدیث شریف سلسلة الذّهب از امام رضا علیه السلام درباب توحید وامامت و... ، شرح حدیث عبدالعظیم حسنی از امام رضاعلیه السلام ، ذکرخدا«دعاهای مورد نیاز مؤمنین درطول هفته» مکالمات عربی ، شهررمضان«درباب اعمال ودعاهای ماه مبارک رمضان» ، حدیث زیارت ، زیارت رفتن پیاده ، کتاب مختصردعاهای ماه رجب،شعبان ورمضان ، زیارتنامه امام رضاعلیه السلام، روضه های محرم وصفر ،  همراه زائرین عتبات عالیات،  همراه زائرین مشهد الرضاعلیه السّلام ، همراه زائرین حضرت معصومه،شاه عبدالعظیم وشاه چراغ علیهم السلام، همراه زائرین مکه ومدینه«برای آشنائی زائرین با عربستان، مکه، مدینه ومختصرمناسک حج وعمره» ، پرسشهاوپاسخهای حقوقی ، مواعظ حسنه، چنته حکایات باقری ، کشکول حکایات باقری ، کشکول اشعار باقری، کشکول مواعظ باقری ، کشکول مدایح ومراثی باقری ، کشکول ضرب المثلها ، بزرگان علم ودین ، مردان وزنان با فضیلت ، وظایف انسانی ، توصیه های اخلاقی ، احادیث مناسبتها ، آداب اسلامی ، دعاهای مجالس ، تعقیبات نمازها ، صرف افعال عربی ، احکام اموات ، شرح دعای اللهم ارزقنا ، توضیح الحِکَم شرح وتوضیح480 حکمت نهج البلاغه ، توضیح الا ربعین «شرح چهل حدیث» ، توضیح الجنود«شرح حدیث جنود عقل و جهل» ، طبّ المعصومین بیان نظرات استاد آیت الله سید حسن ضیایی ، مجموعه اشعارباقری. وبعضی ازکتابهای موبایلی ساخته شده که در آخرکتاب اسامی آنها ذکر شده و قبلًا در سایت هدایت انتشار یافته است آماده ویراستاری و فهرست بندی و ... است برای چاپ کاغذی انشاء اللّه تعالی. وما توفیقی الّا باللّه علیه توکّلت والیه انیب. تحریر شد در تاریخ 13 رجب 1438 میلادمولود کعبه مصادف با بهار1395- مشهد مقدس پایتخت معنوی جمهوری اسلامی ایران ، سیدمحمد باقری پور

مقدمه ای درباب شعر وشاعری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ن والقلم وما یسطرون

الرّحمن علّم القرآن خلق الا نسان علّمه البیان

ائمه اطهار (ع) در برنامه های جامعی كه برای تبلیغ و ترویج نهضت عاشورا داشتند جایگاه ویژه ای را به ادبیات منظوم اختصاص می دادند و سعی می كردند از شعر متعهد حمایت كنند و شاعران دین باور و درد آشنا را به سلاح تبلیغ و ترویج آرمان ها و ارزش های نهفته در حركت تاریخ ساز امام حسین (ع) مجهز نمایند و به وسیله هر دو جلوه از اشعار عاشورایی یعنی هم اشعار عاطفی كه تهییج كننده عواطف و فروریزنده سرشك هاست و هم اشعار حماسی كه به طور مستقیم ارزش هایی همچون ایثار شجاعت آزادگی جهاد مقاومت و شهادت را مطرح می كنند پیام این نهضت مقدس را به اعصار و زمان ها انتقال دهند و افكار را بارور و احساسات را برانگیخته و اندیشه و رفتارها را به تحرك سازنده در تعقیب اهداف انقلاب كربلا ترغیب نمایند.

اگر در متون تاریخی مداقه و تعمق روا داریم به وضوح در می یابیم كه امامان معصوم (ع) برای این موضوع اهمیتی خاص قائل بودند و كوچكترین غفلت را برنمی تابیدند و در تایید شعر متعهد و تشویق شاعران آگاه و مسئول درنگ روا نمی داشتند. دراین میان مراقبتها و تلاش های حضرت امام موسی بن جعفر (ع) و حضرت امام جعفر صادق (ع) و حضرت امام رضا (ع) را بر می گزینیم واز آنها درس و پیام ذخیره می كنیم.

حضرت امام صادق (ع) فرمود: من قال فینا بیت شعر بنی الله بیتا فی الجنه.  هركس درباره ما خاندان یك بیت شعر بسراید خداوند متعال برایش خانه ای در بهشت بنا می كند. (وسائل الشیعه ج 1 ص 4679)

پیرمردی به حضور حضرت امام موسی بن جعفر (ع) رسید و به آن حضرت چنین عرض كرد: ای فرزند رسول خدا من مردی بیچاره ام و مال و ثروتی ندارم. فقط سه بیت شعر كه جدم درباره امام حسین(ع)سرورده است برایت ارمغان و هدیه آورده ام او سه بیت شعر را خواند. حضرت امام موسی بن جعفر (ع) او را احترام كرد و هدیه اش را با اشتیاق پذیرفت و به وی فرمود: آفرین برتو رحمت خدا بر تو بنشین. آنگاه اموال قابل توجه ای را به آن مرد به خاطر سه بیت شعری كه درباره عاشورای حسینی قرائت كرد بخشید. (نفس المهموم ص 62)

حضرت امام جعفر صادق (ع) به یكی از شاعران شیفته راه و آرمان حضرت امام حسین (ع) به نام «جعفربن عفان طایی» فرمود: به من خبر رسیده كه درباره حسین (ع) شعر می سرایی و خوب هم می سرایی . عرض كرد: آری چنین است. آنگاه ابیاتی از اشعار و مرثیه هایش را در محضر امام صادق (ع) خواند. امام (ع) و اطرافیانش به شدت اشك از دیدگان جاری كردند. سپس امام صادق (ع) خطاب به او فرمود: «ای جعفربن عفان به خدا سوگند در این لحظه كه سوگنامه حسین (ع) را می خوانی فرشتگان مقرب پروردگار شاهد و شنوای شعر و سخنت بودند و همانند ما و بیشتر از ما گریستند. خداوند بهشت را بر تو لازم كرد و تو را مورد آمرزش قرار داد» امام (ع) سپس چنین فرمود: «ما من احد قال فی الحسین شعرا فبكی و ابكی به الّا اوجب اللّه له الجنّة و غفرله» «هیچ كس درباره حسین (ع) شعری نسرود كه بگرید و بگریاند مگر آن كه خداوند او را خشنود ساخته و بهشت را بر او واجب گرداند.» (بحارالانوار ج 44 ص 282)

دعبل خزاعی شاعر متعهد شیعی می گوید: «در ایام عاشورا به خدمت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) رسیدم. آن حضرت اندوهناك نشسته بود و جمعی از شیعیان در خدمتشان حضور داشتند. وقتی چشم امام بر من افتاد فرمود: «مرحبا ای دعبل كه با دست و زبان خود یاری كننده ما هستی» . آنگاه حضرت مرا طلبید و نزدیك خویش نشاند و فرمود: «ای دعبل... هر كس به مصیبت جد من حسین (ع) بگرید حق تعالی گناهان او را بیامرزد.» سپس امام (ع) دستور دادند كه پرده بستند و بانوان حرم عصمت و طهارت در پس پرده نشستند تا در مصیبت جد خود عزاداری و گریه كنند. آنگاه امام صادق (ع) خطاب به من فرمود: «ای دعبل برای حسین مرثبه بخوان.» ابیاتی چند از اشعار خویش را در مرثیه حضرت امام حسین (ع) خواندم. آن حضرت با مردان و زنان حاضر در مجلس بسیار گریستند و صدای ناله و گریه از آن خانه بلند شد. (جلاالعیون علامه مجلسی ص 471)

با عنایتی كه امامان معصوم ماعلیهم السلام به شعروشعرادارند جادارد هركس كه ذائقه شعری وتوانائی سرودن شعردارد درباره امامان معصوم وآنچه برآنها آمده است شعری بسرایند ومشمول روایات ذكرشده گردند حال چه دررابطه با اعیادوموالید وچه وفیات وایام حزن واندوه كه در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده: رحم اللّه شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا وعجنوا بماء ولایتنا یحزنون لحزننا ویفرحون لفرحنا.

ودیگر اینكه دوستانی كه ذائقه شعروشاعری دارند این ذوق شعری را صرف لغو ولهو و یاوه سرائی ننمایند كه مشمول الشعراء یتبهم الغاوون نشوند.

 

شعر وسیله ای بسیار مهم برای تبلیغ دین است

چرا امام صادق(علیه‌السلام)- طبق روایت- فرمودند که هرکس یک بیت شعردرباره‌ حادثه‌ عاشورا بگویدوکسی را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را براو واجب خواهد کرد؟ چون تمام دستگاه‌های تبلیغاتی، برای منزوی کردن ودرظلمت نگهداشتن مسأله‌ عاشورا و کلا مسأله  اهل بیت، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیه چه بود. تبلیغ،‌ این گونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرت‌های ظالم وستمگر، حداکثر استفاده را ازتبلیغات دروغ ومغرضانه و شیطنت ‌آمیز می‌کردند. درچنین فضایی،‌ مگرممکن بود قضیه‌ عاشورا- که به این عظمت در بیابانی در گوشه‌ یی ازدنیای اسلام اتفاق افتاده- با این که تپش ونشاط باقی بماند؟ یقیناً بدون آن تلاش‌ها، از بین می‌رفت. (ازسخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با اقشار مردم نایین و ابرده‌ خراسان و جمعی از خانواده‌های شهدای تهران، گرگان و چهاردونگه، اعضای جمعیت هلال‌احمر، مسوولان واحدهای فرهنگی بنیاد شهید وخواهران دانشجوی دانشگاه اصفهان29/06/1368).

این که فرمودند: «من قال فینا شعراوبکی أوأبکی وجب له الجنه»- کسی شعری درباره  ما بگوید و چشمی را بگریاند، بهشت براوواجب می‌شود معنایش چیست؟ معنایش این است که بهشت را ارزان کرده اند؟ بهشتی که این همه باید عبادت کرد تا به آن رسید، آیا آن را این طور دم دستی کرده اند؟‌ یا نه؛ آن کار، آن شعرگفتن وتسخیر دل با آن شعروانتقال یک مطلب در آن روز، آن قدر مهم بوده که به خاطرآن اهمیت، جا داشته است که درمقابل یک بیت شعری که این گونه تأثیر می گذارد. بهشت را به اووعده دهند. هروقت شعرشما این اثرراداشته باشد، بدون بروبرگرد،‌ همان وعده‌ ی بهشت در مقابلش وجود دارد. این یک محاسبه کاملاً منطقی و روشن است.

در زمان ما که شما می‌خواهید شعر بگویید یا شعر بخوانید و مایلید در مقابلش اجر و منزلت«دعبل» و «فرزدق» یا «کمیت» یا بقیه‌ شعرای اهل بیت با شعر خود پر می‌کردند، پرکنید. این مطلبی است که من همیشه به مداحان و شعرای عزیز مذهبی تذکر داده‌ ام. (ازبیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از مداحان اهل بیت به مناسبت سالروز میلاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها18/06/1380).

شما ببینید امام باقر و یا امام سجاد(علیهماالصلاة والسلام) نسبت به «فرزدق» چه محبتی انجام دادند؛ در حالی که «فرزدق»‌ جزو شعرای اهل بیت نیست. او یک شاعر درباری وابسته به دستگاه های قدرت و یک آدم معمولی بود که یک دیوان پر ازشعر، راجع به همین حرف‌ها و مبتذلاتی که شعرای آن روز بر زبانشان جاری می‌کردند، داشت؛‌ لیکن چون یک بار وجدان او بیدار شد و در مقابل قدرت، حق را بیان کرد- آن هم به زبان شعر- شما ببینید که امام سجاد(علیه‌الصلاة و‌السلام) چه محبتی نسبت به او انجام می‌دهد. یا بقیه‌ شعرایی که مربوط به اهل بیت بودند- مثل «کمیت» و «دعبل» و «سیدحمیری»- و بقیه‌ کسانی که جزو شعرای اهل بیت محسوب می‌شدند و به آنها علاقمند بودند، همین وضعیت را داشتند. (ازسخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با جمع کثیری از ذاکران و مداحان اهل بیت(علیهم السلام) در خجسته سالروز صدیقه‌ی کبری حضرت زهرا(س)28/10/1368)

 

بنام اوكه رحمن ورحیم است

بنام نامی آن ذات یكتا- خدائی كه ندارد كفو وهمتا

بنام اوكه رحمن ورحیم است - بنام اوكه خلّاق و حكیم است

بنام او كه بسم اللّه باشد - بنام او كه خود اَللّه باشد

بنام او كه از او نیست بهتر - بنام او كه هست اللّهِ اكبر

بنام او كه باشد هادی ما - از او باشد غمِ ما شادی ما

بنام او كه شافی هست و وافی - بنام او كه ما را هست كافی

بنام او كه ستّار العیوب است - بنام او كه غفّار الذّنوب است

بنام او كه یا اللّه باشد - زخیروشرِّ ما آگاه باشد

بنام او كه او حی است و داور- بود او برتر از هر چیزِ برتر

بنام او كه ما را آفریده - زمین و هم سما را آفریده

بنام او كه خلّاقِ جهان است - زمین یا آسمان یا كهكشان است

بنام او كه ذاتِ اوست واجب - گواهش هست انف و عین و حاجب

بنام او كه نقّاشی است ماهر - شودهرروز از او یك نقش ظاهر

بنام او كه گرداند فلك را - زجنّ و انس و حیوان و ملك را

بنام او كه درلیل و نهار است - به پائیز و زمستان وبهار است

بنام او كه در نور است و ظلمت - گهی با نقمت و گاهی به نعمت

بنام او كه با برف است و باران – به دشت و باغ و راغ و كوهساران

بنام او كه با گل هست و سُنبل - هم آواز قناری صوتِ بلبل

بنام او كه آهِ ما هم ازاوست - شنیدن یا نگاهِ ما هم از اوست

حیاتِ ما مماتِ ما هم از اوست - هم اخلاق و صفاتِ ما هم از اوست

بدستِ اوست عمرو رزق و روزی - حیات و مرگ و میر و هم عروسی

زمامِ جملهِ یِ عالم بدستش - بود هستی تمام از بودو هستش

بود بود و نبودِ جمله هستی - بودِ او خالقِ بالا و پستی

چنین یك خالقِ رزّاق و حاكم - سزاوارِ پرستش هست دائم

چنین معبودِ پاك و با صفا را - پرستش كن رها روی و ریا را

شوی ای باقری محبوبِ دوران - كنی گربندگی ازبهرِ یزدان

 

بكارم هسته ای را با امیدی

بهاراست وطبیعت گشته دركار - درختان،سبزه زاران گشته بیدار

بكارم هسته ای را با امیدی - كه دارد ازگل و میوه نویدی

دهم من آب و كود آن هسته یِ پاك - كه گردد زنده او اندر دلِ خاك

جوانه میزند در عیدِ نوروز - بروید از زمین بعدِ دو ده روز

شود سبزو شود آنگاه پویا - پس از آن راهِ رشدِ خویش جویا

شود شش ماهه و یكساله وانگاه - به او سر میزنم هر گاه و بیگاه

مراقب هستم ازآن نونهالم - شود چون كه جوان بر آن ببالم

گذارم قیمی من دركنارش - محافظ میشوم از برگ و بارش

شود چونكه دو سالش یا سه سالش - هویدا میشود رشدو كمالش

چو چار و پنج و شش سالی گذارد - درختی گشته بهرم میوه آرد

درخت بید و میوه یا سپیدار - تناور گشته و پر برگ و پر بار

به تابستان و گرما برگ و بارش - كند دعوت مدام از رهگذارش

اگر كه آن درختم میوه دار است - رود سویش زنی كه با وِیار است

بچینم حاصل این بوستانم - خورد از میوه یِ آن دوستانم

بلی جان برادر هست انسان - بسانِ هسته ای درخاك پنهان

زبهرِ رشد او بس رنج و بس غم - بباید خورد تا كه گردد آدم

بلی ای باقری با رنجِ بسیار - شود یك آدم ازنطفه پدیدار

 

آمد بهار و دشت و دمن گشت سبزه زار

آمد بهار و دشت و دمن گشت سبزه زار - صنعِ خدا بدشت و دمن گشت آشكار

نقّاشِ چیره دستِ چنین تابلوی نفیس - با شد خدای جلَّ جلاله بزرگوار

او آفریده نقشِ چنینی دراین جهان - از ماه و مهروكهكشان و درّو صدف دردلِ بِحار

از آدمی و برّه وبزغاله وزطُیور - از كوه و دشت و دامن و انهار و جویبار

از باغ و راغ و زاغ و زغن،گلّه وشبان - ازكشت و زرع و رود و چمن،چشمه وچنار

باشد تمام صنعِ خدا، صانعِ حكیم - كایاتِ اوست بر در و دیوار آشكار

او بوده است مُصوّرِ ارحام مایشاء - ازمردو زن سفید و سیه ترك و هم تتار

تنها نه او مصوّرِ ما بوده در رحم - بل دستِ اوست گردش تصویرِ روزگار

او خالق است ولوح وقلم هم بدستِ اوست - صورتگراست و نقطهِ هستی است درمدار

بود و نبودِ عالمِ هستی زبودِ اوست - او خالق است و صانع و رب است كردگار

در دستِ اوست گردشِ افلاك وكائنات - با نظمِ اوست گردشِ این لیل و این نهار

گوید چو او كه كنون شب شود،شود - گوید چو او بایست، شود ایست برقرار

برهركسی كندچو نظر نان به روغن است - وز اخم و تَخمِ او چه سیاه است روزگار

خواهی اگر كه او بنماید تورا نظر - دربندِ بندگی بشو نه كه دربندِ الفرار

خواهی اگر بهشتِ خدا شو غلامِ او - وزنوكری حق مگر برسی دارِ اَلقرار

ای باقری عبادتِ حق شیوهِ تو باد - چون هست بندگی خدا تاجِ افتخار

 

فصل بهار آمد و عالم بهارشد

سروده شده درسال نو 1389

فصل بهار آمد و عالم بهارشد - دشت ودمن زلطف خداسبزه زارشد

نوروز و عید آمد وشد روزِ نو زنو - در روزِ نـو لبا سِ همه نـو نَـوارشد

آمدبهارورفت زمستان وماه دی - جشنِ بهار در همه جا برگزارشد

آمد بهار و روزی نو روز هم زنو - امروزِ بهتری برای همه افتخارشد

آمد بهارو فصل تلاش است وباغبان - با همّـتِ بلنـد واردِ میـدان كارشد

با همّت مضاعفِ ما اندر این بهار - شاداب كوی و برزن وشهرودیارشد

بایدكنیم كارمضاعف در این بهار - چون در بهار طبع وطبیعت به كارشد

با بیل وداس وتیشه وخودكار،كارزار - درباغ و راغ و مدرسه و كشتزارشد

آمدبهاروزنده زمین وزمانه گشت - سرفصلِ دیگری به دفتراین روزگارشد

دی رفت وفصل زمستان وگاه خواب - آمـد كنـو ن بهـار و گَهِ كار زارشد

آمد بهار و نفخه صوری دگر دمیـد - شدباغ وراغ زنده،زمین مَرغْزارشد

بشنوصدای چلچلكان رازكوه ودشت - درنغمه زاغ وقمری وكبك وهَزارشد

باشد به نغمه بلبلِ شیدا كنارِگل - درآه وناله صوتِ شُرشُرِهَرآبشارشد

درجست وخیزبرّه وبزغاله درچمن - چوپان به نی نوازدو مطرب به تارشد

درناله مرغ یا حق شب زنده داربین - گوید كه باقری زلطفَ حق اینك بهارشد

 

یا مقلّب قلبِ ماها شادكن - یا مدبّرمملكت آباد كن

یا محوّل احسن الحالی عطا - كن به ما ما را زغم آزاد كن

یا مقلّب قلب من دردستِ توست - یامدبّر این دلم پابستِ توست

یا محوّل احسن الحالم بده - ازبدیها فارغ البالم بده

 

یا مقلّب قلبِ مارا نورده - حالِ ما بِه كن سری پرشورده

کن تو تدبیری که در لیل و نهار - حال قلبِ ما شود همچون بهار

 

ای شهیدانِ خدائی عیدتان بادا مبارك

ای شهیدانِ خدائی عیدتان بادا مبارك - راهیانِ كربلائی عیدتان بادا مبارك

اوّلین روزبهار است دشت وصحرالاله زاراست - سفرهِ هفت سین بیادِ این شهیدان افتخاراست

بهراستقلالِ دین و مملكت ازجان گذشتند - نامِ اللّهُ ومحمّد یاعلی باخون نوشتند

راهِ اسلام ومحمّد راهِ حق را طی نمودند - مَركبِ خودبینی و دنیاپرستی پَی نمودند

یك نظربرحضرتِ معبودو وجه اللّه نمودند - جان وتن قربانی دین وسبیل اللّه نمودند

شمعِ راهِ ما شدندوراهشان جاویدمانده - نامشان ویادشان برصفحه توحیدمانده

گرنبودی آن فداكاری و جانبازی آنان - نامِ استقلال و ایمان محومیگشتی زایران

ای شهیدان نامتان ویادتان بادا گرامی - باقری گوید شهیدان برشمابادا سلامی

 

برمشامم میرسدخوش عطروبوی كربلا

سروده مدیرسایت باقری پور در سفر زیارتی سال 1389

بعضی ازدوستان درحرم امام حسین علیه السّلام شعربرمشامم میرسد هرلحظه بوی كربلا

را میخواندند كه مورد ایراد بعضی ازدوستان دیگر بود

به همین جهة این شعر را سرودم كه درلحظات ورود به كربلا

یا درحرم امام حسین علیه السّلام بخوانند واینجانب را دعا كنند

كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا - كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا

برمشامم میرسدخوش عطروبوی كربلا - شكرحق بردل نماندم آرزوی كربلا

تشنه بودم بهر یك جرعه ازاین آبِ فرات - شدنصیب آبِ فراتم ازسبوی كربلا

كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا - كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا

سالها درآرزوی كربلا هرروزوشب - بوده ایم ازعشق مولا دائمًا درتاب و تب

شدنصیب اینك زیارتگاهِ آن عالی نسب - آمدیم ازراهِ دوری تا بكوی كربلا

كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا - كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا

آرزوی كربلا اندردلِ پیروجوان - ازازل بوده است و باشد هرزمان و هرمكان

دردلِ هرشیعه ای ازكربلا باشد نشان - چونكه باشد در گِلِ ما رنگ وبوی كربلا

كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا - كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا

آدم وموسی و عیسی حضرتِ نوح و خلیل - ساكنانِ آسمانها و جنابِ جبرئیل

آبِ دریای فرات و زمزم و هم سلسبیل - جملگی بودند اندر جستجوی كربلا

كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا - كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا

هركه آمد كربلا گریان شد ازبهرِ حسین - بهرِ مظلومی مولا درعزا و شوروشین

چونكه بیند قتلگاه و جای آن تیغ و سُنین - خیمه گاه و زینبیه شهرو كوی كربلا

كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا - كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا

افتخارِما همین بس كربلائی گشته ایم - درزمینِ كربلا اهلِ ولائی گشته ایم

برسرِ پیمانِ آن قالوا بلائی گشته ایم - دروجودِ ما نشان از خُلق و خوی كربلا

كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا - كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا

بارالها كن نصیبم این سفر را بارها - هم نجف هم كربلا هم كاظمین وسامرا

باقری باشد برای زائرین نوحه سرا - آبروئی دِه بِما از آبروی كربلا

كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا - كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا

یاحسین بن علی ماجمله زوّارِ توایم - درتوسّل جملگی اینك به دربارِتوایم

برسرو سینه زنان جمله عزادارِ توایم - آمدیم از راهِ دوری ما بسوی كربلا

كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا - كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا

یا ابالفضلِ علمدار ای شهیدِ كربلا - قبلهِ حاجاتِ مائی حاجت ما كن روا

دردمندو مستمندیم و بدربارت گدا - آمده بهرِگدائی ما بسوی كربلا

كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا - كربلا یا كربلا یا كربلا یا كربلا

 

ای برادرتوزسیگاربجزدودمخواه

ای برادرتوزسیگاربجزدودمخواه - جزخرابی ریه ازنكوتین سودمخواه

چونكه جزدودندارداثروخاصیتی - دودسیگارندارد خوشی وعاقبتی

نكوتینش سرطان زاوخودش مایه شر - برای كشتن توخنجری داردبه كمر

ثروت ومال توبادود رودسوی هوا - وه چه دودی كه شودمال توبادودفنا

توكه بادست خودآتش بزنی مالت را - ستی به هوا جمله یِ اموالت را

ریه ها ولب ودندان وگلو،حنجره،نای - معده وروده ومخرج،موی سرتانوك پای

همه ازدودنكوتین بشودآلوده - همچنان خودروفرسوده شوی فرسوده

هی كند پِت پِت وهی ریپ زندسرفه كند - گاهی از درد ریه سرفه گهی ناله كند

آخرش یاسرطان است وَیاتنگ نفس - یاشوی مثل یكی شیركه رفته به قفس

كنی آلوده فضاراتوزدودسیگار - جون هركس كه داری دوست ازاین دست بردار

بچه شیرخورت كودك نازومامانی - شودآلوده زسیگارخودت میدانی

چه هوای تروتازه كه مُمداست به حیاة - لیك بادودنكوتین بشودمثل ممات

چقدرثروت ملّت بشود دودهوا - چقدرنعمت و نازی كه رودازكف ما

چه جوانان عزیزی كه فدای سیگار - چه دلیرانِ دلیری كه بیفتندازكار

همگی دست بدست هم وازصحّت خویش - پاسداری بنمائیم همه بیش ازپیش

بشودجامعه از دودو دم آزاد مدام - صحّت وعافیت ماشود آزاد زدام

تا شودبیمه تن و جسم و روانِ من وتو - شودآسوده زن ومردو جوانِ من وتو

بفكن از لب خود آن نخ سیگار جوان - بفكن بستۀ سیگار و تروتازه بمان

ازدوانگشت عزیزت بفكن آن سیگار - زیرپالِه بنما تاكه نگردی بیمار

كن زتقلیدتوپرهیزوگریزازدم ودود - باقری وهمگان برتوفرستنددرود

 

عاشقان وقت نماز است مهیابشوید

عاشقان وقت نماز است مهیابشوید - موقع رازونیازاست مهیابشوید

درشب وروزبه هرساعت وهروقت وزمان - درِاین پنجره بازاست به خلّاق جهان

بااذانی كه مؤذّن بدهدوقت نماز - كنداعلان كه مؤمن شده هنگامه یِ راز

نای گلدسته مسجدبكنددعوتتان - كه كنون ذكرودعاباد همه صحبتتان

اوّل وقت نمازوسروروتازه كنید - وقت كاراست ولی كارباندازه كنید

بانوای خوش تكبیراذان وقت نماز - بگشائیم به یك صف همه بال وپرِراز

عجّلوا گفت مؤذّن بشتاب ای بنده – به درِبنده نوازی كه بودپاینده

صورت ودست بشوئید وشویدآماده - همه باهم بنشینیدسرِسجّاده

حی راچون بشنیدیدهمه قامت راست - روسوی كعبه نمائیدكه مقصد آنجاست

همه تكبیربگوئیدوبه سجّاده شوید - بهرانجام نمازی همه آماده شوید

رُبع ساعت برویدازپی تكبیرودعا - رُبعی ازوقت گذارید همه بهرخدا

گاه تكبیروقیام است وركوع است وسجود - رازدل گفتن ماباملك الناسِ ودود

باسجودت فكنی خویش تویكدم برخاك - كنی اظهارتواضع توبربّ الافلاك

عطرتكبیرودعادرهمه جا گاه نماز - میكندعطرفشان بنده بحال پرواز

روزپنج باروضوگیرتودروقتِ صلات - تاشوی طیب وطاهربرهی ازظلمات

چونكه گفتی توسلام آخرهربارنماز - سرِسجّاده نشین وبنما رازونیاز

خوان توتعقیب ودعادرپی هروعده صلات - باقری گوی توتسبیح وهمی خوان صَلَوات

 

همه باهم سوی خدا

بیا بریم آی بچه ها - همه باهم سوی خدا

بریم باهم دعاكنیم - روبسوی خداكنیم

دستی بدرگاه خدا - ماببریم بالابالا

بگیم یا اَللّه ای خدا - مارانكن زخودجدا

مارابخودوامگذار - غریب وتنهامگذار

توئی توئی یاورما - بهتری ازمادرما

مادرمایاورماست - امیدوتاج سرماست

ولی توبِه زمادری - ازهمه مهربانتری

مادراگرغذامیده - شیربه بچه ها میده

ولی غذای مادرا - بدست توست ای خدا

زندگی وحیات ما - مردن ما ممات ما

خوردن ما غذای ما - مریضی ودوای ما

كم وزیادِ سنّ ما - جوان ما مُسنّ ما

دوزخ ما بهشت ما - تمام سرنوشت ما

بدست توست ای خدا - مكن مرازخودجدا

***      ***

بیایریم آی بچه ها - همه باهم سوی خدا

بریم باهم دعاكنیم - روبسوی خداكنیم

خداخوب ومهربونه - درددلارومیدونه

آگاهه ازحرف دلت - ازبیرونت ازداخلت

آگاهه ازسرّوعلن - دشت ودمن كوه وچمن

ازاون پائین دریاها - ازجنگلاازصحراها

ازعمق ما وجودما - ازبودِمانبودما

آگاهه ازغیب وشهود - هم ازقیام وازقعود

هرچی میخوای بخواه ازاو - بااوبكن توگفتگو

بااوبكن رازونیاز - بسوی اوبكن نماز

تورازخودبه اوبگو - به اوبكن توگفتگو

به صبح وظهروهم غروب - شمال ومغرب وجنوب

به هركجاكه زندگی - تومیكنی وبندگی

روسوی كعبه خدا - بكن نمازو هم دعا

***      ***

بیابریم آی بچه ها - همه باهم سوی خدا

بریم باهم دعاكنیم - روبسوی خداكنیم

خدای ربّ عالمین - چه آسمان چه در زمین

هفت آسمان ونُه فلك - زآدم وجنّ وملك

وحش وطیوروانس وجان - هرآنچه هست درجهان

خدای ربّ عالمین - داردهمه زیرنگین

روزی ومرگ وزندگی - همه ازاوست بندگی

ظاهروباطن همه - برای اویك قَلَمِه

عالِمِ هرسرّوعلن - هست خدای ذوالمنن

عالِمِ اسرارونهان - هست خدای مهربان

ازهمه چی باخبره - چون همه زیرِنظره

وقتی كنارخیابون - یك متلك میگی جوون

وقتی توكوچه پس كوچه - میخوری كیك وكلوچه

وقتی توتاریكی شب - میشی توخیلی بی ادب

وقتی كه توی خلوتی - میكنی یك كاربدی

وقتی كنارمادری - ویراژ میدی باموتوری

وقتی كنارِمدرسه - میشی یك لوس بی مزه

وقتی چنان واینچنین - ازیك جوونِ نازنین

ازمن و توسرمیزنه - خداهمه اش رامیبینه

ازاون خداحیاكنیم - بریم پیشش دعاكنیم - طلب كنیم باباقری - ازخدایارویاوری

معلّم هست مرشد،پیر،استاد

معلّم هست مرشد،پیر،استاد - مقامی بس بزرگ است وخداداد

بو د تعلـیـم یك كار الهـی - دهدقرآن بدین مطلب گواهی

بخـوان تو علّم القرآن زقرآن - بود اوّل معـلّـم ذاتِ رحمـان

معلّم ذات پاك حی سرمـد - دهـدفـرمان اقرء برمحمّد ص

بگویدوالقلم چون حی سبحان - قلم گیر و قلم زن تادهی جان

معلـّـم میكنـد كارخـدائی - دهـد برجـان مردم روشنائی

الفبا و ریاضی میـدهـد یاد - زخواندن وزنوشتن میشودشاد

كلاس اوّلش با آب و بابا - یك و دو و سه و جمع و الفبـا

پی وبنیان كاخِ علم ودانش - بریـزد درجهـانِ آفـرینش

نهال علم و دانش را بكارد - به امیدی كه روزی میوه آرد

كلاس دوّم و سوّم ، چهارم – كندرشد این نهالش باتعلّـم

معلّم همچنان یك باغبان است - به باغِ علم اوچون پاسبان است

مرتّب سرزند زین باغ واشجار - دهـد آب و گشاید راهِ انهار

«بسان باغبـان كه گل بكارد - بسی زحمت كشدتاگل برآرد»

شوداردیبهشت این باغ پرگل - برآرد سوسن و ریحان وسنبل

شودخرداد و تیرو هم اَمرداد - بگردداین نهالش شاخ شمشاد

شودبعدازگذشتِ چندسالش - درختی بارور این نو نهالش

شودچون بوعلی،شیخ بهائی - شودرازی وسعدی و سنائی

نهالت ای معلّم بارورشد - درختی بس بزرگ و باثمرشد

بگویم من سپاست ای معلّم - شوم من حق شناست ای معلّم

بجو یم علـم را من تا لب گور - به همـراه معـلّـم ، باقری پور

 

رفتی از دنیا تو ای تاجِ سرِما

به مناسبت 14خرداد رحلت امام خمینی ره

رفتی از دنیا تو ای تاجِ سرِما - ای امام  ومقتداورهبرِما

ای خمینی رهنمای ما توبودی - خودامام ومقتدای ما توبودی

دررهِ ایمان تو بودی یاورِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

ای خمینی یاورِ مستضعفینی - جانشین بهرِ ِامیرالمؤمنینی

چون علی بودی امام وسرورِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

ای خمینی زنده كردی حكمِ قرآن - داده ای رونق به تقوا،دین وایمان

زنده شد نامِ خدای اكبرِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

مسلمین را سرفراز و زنده كردی - حكم دین رادرجهان پاینده كردی

درمذلّت دشمنانِ كافرِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

حوزه و فقه وحدیث وعلم دین را - نام زهرا و امیر المؤمنین را

تاج عزّت كرده ای تو برسرِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

از تو جمهوری اسلامی ایران - گشته برپاكاخ شاهی گشته ویران

گشته بسم اللّه تاج وافسرما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

راهِ توراهِ حسین بن علی بود - ازسخنهای تو ایمان منجلی بود

آن وصیت نامه ات شد محورِما - ای امام و مقتدا و رهبرِما

باقری روحِ خداباشدخمینی - نهضتِ او انقلابِ او حسینی

گفته های او بود روشنگرِما - راهِ او شد راهِ ما و رهبرِما

 

سه بت شكن درسه زمان

جهان شد از وجودِ سه بت شكن آگاه***كه درسه دورِ زمان جلوه كرد نورالله

یكی ظهوربه بابِل نمودوبت بشكست***كه نام اوست بقرآنِ حق خلیل الله

یكی نمود بیت خدا را زلوثِ بتها پاك***كه اوامام اوّلِ ما هست علی ولی الله

یكی ظهوربه ایران نمودوبت بشكست***كه اوست رهبرِماها خمینی روح الله

كنون درانتظارِ یكی بت شكن بدورانیم***كه اوست حجّتِ عصروخلیفهِ یِ اَلله

 

ماه خوب رمضان

رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان

رمضان ماه خداست،ماه تسبیح ودعاست - ماه قرب وبندگی،ماه طاعت خداست

ماه پاكی وصفا،باعبادت خداست - ماه قرآن ودعا،هست ماه رمضان

رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان

ماه خوبِ رمضان،بنده مهمان خداست - وه چه مهمانی خوب،دلنوازوباصفاست

سفره یِ لطف خدا،پیش ما و بنده هاست - سفره ای من السّماء،آمده به نزدماست

پربودسفره یِ حق،ازنِعَم بی كم وكاست - نِعَمِ حق همه جا،هست ماه رمضان

رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان

ماه زاری پیش حق،توبه ازكارخطاست - ماه مسجدونماز،ماه قرآنِ خداست

ماه افطاروسحر،ماه یادِ فقراست - ماه بخشش،ماه جود،ماه یاد ازغرباست

ماه رحمان ورحیم،هست ماه رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان

رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان

ماهِ خوبِ رمضان،ماهِ بندگی بود - ماهِ توبه ازگناه،ماهِ زندگی بود

ماهِ دوری ازخطا و كارهرزگی بود - ماهِ آزادگی از، قیدبردگی بود

باقری ماه شفاعت،هست ماه رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان

رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان - رمضان یا رمضان ، رمضان یا رمضان

 

توضدّهرمسلمانی تری جونز

طرح قرآن سوزی تری جونزآمریكائی

توضدّهرمسلمانی تری جونز - ازآن قرآن بسوزانی تری جونز

اوباما ازتوراضی شدازاین كار - چرا؟چون توشدی روباه مكار

تودادی طرح قرآن سوزی ای جونز - كشیشی یا تو آتش افروزی ای جونز؟

توحمّال الحطب دراین زمانی - تویاربولهب دراین زمانی

تویارصهیونیستی ای تری جونز - تویارعیسی نیستی ای تری جونز

چه بوداین طرح قرآن سوزی تو؟ - كه گشته مایه یِ خودسوزی تو

ازاین طرحت شیاطین گشته راضی - ولی با خشم ملّتها چه سازی؟

مگرعیسی چنین دستورداده؟ - ویاكردی ازانجیل استفاده؟

كجا انجیل اینسان آیه دارد؟ - كجا عیسی چنین طرحی گذارد؟

زتو انجیل وعیسی هست بیزار - فقط شیطان زتو راضی ازاین كار

تری جون با هراس ازخشم قرآن - عقب گشتی توازآن طرح ویران

نسوزاندی ولیكن آنكه سوزاند - تورا پیروشد و طرح ترا خواند

مسلمانان چنان رودی خروشان - خروشیدند و جوشیدند ازآن

كنون خشم مسلمانانِ دنیا - بسوزاند ترا ای بی سروپا

توسوزاندی اگر اوراق قرآن - ولی غافل مباش ازخشمِ یزدان

بسوزاند ترا خشم الهی - بیندازد ترا درویل و چاهی

همان ویلی كه باشد بدترین جا - زدوزخ،خویش كن بهرش مهیا

تورا عیسی كند نفرین ازاین كار - بپاس این عمل گردی تو بَر دار

تویك شیطانی و آتش فروزی - بپاس این عمل باید بسوزی

توهمچون ابرهه با لشكر فیل - شوی درمعرض طیر ابابیل

كنون سجّیل فریاد هزاران – كُندبنیادِ تو ازریشه ویران

بگویدباقری این شعرزیبا - كه گفت آن شاعرخوب وشكیبا

چراغی را كه ایزدبرفروزد - گرابله پُف كند ریشش بسوزد

خداوند آبرویِ او بریزد - تری فور میشود اِن شاءَ ایزد

باقری پور به مناسبت طرح قرآن سوزی سپتامبر2010

 

بوی مهر و بویِ ماهِ مدرسه

باز میآید زراه مدرسه - بوی مهرو بوی ماهِ مدرسه

بازمیتابد به رویِ ما همه - نور علم از مهر و ماهِ مدرسه

میوزد با باد پائیزی کنون - باد علم از صبحگاهِ مدرسه

بوی مهرو مهربانی میدهد -  ماه مهر از سال و ماهِ مدرسه

مینوازد بادِ پائیزی مرا - با نظرها و نگاهِ مدرسه

جست و خیز کودکانِ شاد را - بنگر اینک تو  به راهِ مدرسه

اول مهر است و اندر راه علم - جمله با شال و کلاهِ مدرسه

اول مهر است و باکیف وکتاب - کودکان شادان به راهِ مدسه

میشود آغاز درسِ سال نو - وَه چه خوش باشد پگاهِ مدرسه

میشود آغاز با نامِ خدا – درسها از صبحگاهِ مدرسه

کودکِ ما با نوازشهایِ ما - یادگیرد رسم و راهِ مدرسه

کودک فعّال و با هوش و زرنگ - میشود چون مهر و ماهِ مدرسه

کودک خود درس خوان و پرتلاش - میشود پشت و پناهِ مدرسه

دانش آموزی که با جهدو جهاد - میدرخشد در سپاهِ مدرسه

دانش آموزی که میافزاید او - رتبه اش برجایگاهِ مدرسه

میفزاید دانش آموز زرنگ - دائمًا بر عزّ و جاهِ مدرسه

دکتر و استاد و شاعر عاقبت - میشود اندر پناهِ مدرسه

دانش آموزی که خود تن پروراست - افکند خودرا به چاهِ مدرسه

مایه ننگ است و بی حاصل بود - سالها باشد به راهِ مدرسه

عاقبت اخراج او باشد دوا - اوفتد او ازنگاهِ مدرسه

لیک ده ها کودک بی سرپناه - مانده اند از این سپاهِ مدرسه

بی قلم بی دفتر است و بی کتاب - کودکی چشمش به راهِ مدسه

آه و افسوس است کار کودکی - که نداند راه و چاهِ مدرسه

با مصیبت زندگی سر میکند - پشت دیواری پناهِ مدرسه

خیّری کو تا قلم دفتر دهد؟ - یا دهد کفش و کلاهِ مدرسه

تا که این کودک چنان آن کودکان - طی کند هرروز راهِ مدرسه

بس مدیرانی که لایق پرورند - در پی رشد و فلاحِ مدرسه

فکر و ذکر و همّت آنان بود - دائمًا خیر و صلاحِ مدرسه

خود معلّم همچنان شمعی بود – روشنائی بخش راهِ مدرسه

راه ما روشن زنور علم شد – از سحر تاشامگاهِ مدرسه

خیّران با شند دائم درتلاش - ازبرای افتتاحِ مدرسه

باقری هم شد دعا گوی شما - تافزاید عزّ و جاهِ مدرسه

سروده باقری پور آخر شهریور 1394

 

هفته جنگ ودفاع ازمیهن است

هفته یِ جنگ ودفاع ازمیهن است - هفته كوبیدن اهریمن است

هفته یِ جنگ و دفاع ازدین بود - چون دفاع ازجمله آئین بود

هفته یِ جنگ و دفاع ازانقلاب - خاطراتش هست در صدها كتاب

هفته یِ یاد آور جانبازی است - هفته یِ سرداری و سربازی است

هفته یِ یاد آوری از یاوران - جمله همرزمان و آن هم سنگران

خاطرات هشت سال پرغرور - میكنیم ازبعد جنگ اینك مرور

خاطرات یاوران ، هم سنگران - حفظ آن بس قیمتی هست و گران

یادی از یاران و همرزمان كنیم - یادی از گُردانِ هم پیمان كنیم

یاد قرآن و دعاها یاد باد - ناله ها در نیمه شبها یاد باد

یاد باد آن دوره هشت سال جنگ - آن دلاورهای چون شیرو پلنگ

عابدان در شام تار جبهه ها - دائمًا در انتظار حمله ها

شامگاه حمله ها هم سنگران - الوداعی داشتند آن دلبران

یاد باد آن شام تار جبهه ها - یاد باد آن صبحهای حمله ها

یادی از فتح المبینها میكنیم - از رصدها و كمینها میكنیم

ازطریق القدس ها یادی كنیم - بهر استقلال خود شادی كنیم

مطلع الفجر و همی والفجر تو - در طریق القدس طالع فجرتو

از طلائیه ز فكّه یاد كن - از دوكوهه و هویزه یاد كن

از شلمچه هم زبستان یاد كن - قصرشیرین قصّه از فرهاد كن

تنگه چزابه و بازی دراز - واكن از هور العظیم اینك تو راز

خیز و خونین شهر را آباد كن - در حسینیه نگر فریاد كن

چارزبر دشمن فتاده در كمین - بعد والفجر این بود فتحی مبین

گاه درغرب و گهی هم درجنوب - خاطرات بچه ها باشد چه خوب

گاه در بیجار‏ و گاهی دهلران‏ - درمریوان و روانسر، چالدران

كشوری بین و بروجردی ببین - پیچك و صیاد و شیرودی ببین

یاد سربازو بسیج مستقر - درنگهبانی اطراف مقر

یاد غّرشهای توپ از هرطرف - قلب دشمن درگِرا و در هدف

یاد همّتهای همّت یاد باد - یاد دوران و شریعت یاد باد

بالگردی بال میزد در هوا - پر بُد ازشورو شعف در جبهه ها

غُرّش بوئینگ و میگ از آسمان - از شجاعت بود دراحساس مان

با مسلسلها و ژ3 و كلاش - بود سرباز و بسیجی درتلاش

چون كه آر پی جی به دوش پاسدار - میشد او آماده از بهرشكار

یادی از چزّابه و بازی دراز - یادی از یارانِ در راز و نیاز

در هویزه یاد مجنون میشود - در شلمچه قلبها خون میشود

در طلائیه زبستان یاد كن - دارخوین و فكّه را فریاد كن

یاد خونین شهر خرّمشهرما - آن سه راهی شهادت بهرما

یادی ازفتح المبین، والفجرها - در طریق القدس خوان والعصررا

هم تو از بیت المقدّس یاد كن - برسر دشمن بزن فریاد كن

یادی از همسنگران نامدار - یادی از نام آوران روزگار

یادی از نام آوران جبهه ها - یادی از دلدادگان حمله ها

یادی از تسبیح گویان سحر - از شهیدان چون رجائی ، باهنر

از حماسه آفرینان وطن - از عزیزان به تن كرده كفن

یاد اشترهای میدان جهاد - یاد بوذرها و سلمانهای راد

ازجهان آرا و احمد یادكن - یادی از آوینی و صیاد كن

ازبرونسی و رفیعی ، باكری - از جهان آرا و كاوه ، باقری

یادی از فهمیده آن شیرژیان - تانك دشمن دود كرد آن نوجوان

یادی از سردار خیبر میكنیم - یاد آن شیردلاور میكنیم

یاد ابراهیم همّت میكنیم - كام دل را پر حلاوت میكنیم

یادی از عباس دوران میكنیم - یادی از صیاد و چمران میكنیم

یاد خرّازی ، شریعت یاد باد - یاد شیرودی و همّت یاد باد

یاد جانبازی كه شد بی پا ودست - در ره حق داده است او هر چه هست

آنكه با یك پا و با یك دست خویش - جبهه ها را پر نمود از هست خویش

یادغوّاصانِ بی نام و نشان - دل به كارون میزدند آن مه وشان

یادی از جمله شهیدانِ وطن - در ره حق جملگی گلگون كفن

جان خود دادند در راهِ خدا - بهر استقلال و دین جانها فدا

یاد آن آزادگانِ نامدار - سالها بودند دور از این دیار

یاد اردوگاه موصل ، نهروان - کمپ الانبار و کمپ نهروان

الرّمادی بود همچون الرّشید - بچه ها بعضی شدند آنجا شهید

کمپ 1 و2 و3 و4 و پنج - بچه ها میسوختند همچون سپنج

کمپ 6 و 7 و 8 و9 و ده - بود بهر بچه ها ظلمتکده

کمپ 11 تا که 20 و یک وبیست - بود یک جائی که انسانی نزیست

درغُرَیب و دولتو و الرّشید - نان و حلوا آب و دارو کس ندید

بچه ها با صبر و با حلمی عجیب - دائمًا ذکر و دعا ام من یجیب

روز پر شورو غرورِ بازگشت - شد پر از لاله همه صحرا ودشت

خاطرات هشت سال پرغُرور - بعد چندین سال شد اینک مرور

استقامت هشت ساله پُرتوان - این چنین جنگی نبوده در جهان

آفرین بر غیرتِ مردان ما - شرق و غرب عالمی حیران ما

آفرین بر همّت شیرانِ نر - درس همّت داد بر نوع بشر

آفرین بر استقامت ، بَر تَوان - از بسیجیهای بی نام و نشان

از کمیته ، از جهاد ، از پاسدار - ارتشی و از صغار و از کبار

عزم آن فرمانده کلّ قُوا - عزم آن فرماند هان جبهه ها

عزم آن تازه جوان پر زشور - آرزوی دشمنان کرده بگور

آفرین بر غیرت و مردانگی - در ره حق بین چنین دلدادگی

در ره حق بین چنین عِزّ و شرف - ایستادن ، صبر کردن برهدف

آخرِ صبر و وفا بهروزی است - عاقبت للمُتّقین پیروزی است

مفلحون شد وعده بر حزب خدا - حزب حق از حزب شیطان شد جدا

باقری در شعر خود اینسان سرود - بر تمامی یاوران حق درود

هست برما از شهیدان این پیام - بر امام و رهبرم از ما سلام

سروده شده جهة یاد آوری رشادتهای دلیرمردان جانباز و آزاده و زنده و شهید هشت سال دفاع مقدس درهفته دفاع مقدس سال 94

 

بازگشتِ حاجی امسال همراه باعزاشد

به مناسبتِ شهادت حاجیان در مکّه ومدینه

بر اثر بی کفایتی  آل یهود

در حج سال 1394

بازگشتِ حاجی امسال همراه باعزاشد - مِنا برای حاجی امسال کربلا شد

ده ها هزار حاجی در راهِ رمی جمره - قربانی جهالت بی ریب و بی ریا شد

قربانیانِ مسجد از جرثقیل وحشی - اندر نماز بودند آن فاجعه بپا شد

صدها نفر در آنجا اندر نماز و قرآن - ناگاه جرثقیلی بر رویشان رها شد

صدها نفر در آنجا کشته شدند و مجروح - صدها شهید و زخمی در خانه یِ خدا شد

اندر منا مکرّر شد بهر جمع حاجی - بارِ دگر در آنجا آن فاجعه بپا شد

اندر منا به راه جمرات چند هزاران - حاجی لِه و لوَرده در زیر دست و پا شد

آن یک نفس گرفته وان یک زهوش رفته - آن یک سرش شکسته وان یک شکسته پاشد

آن یک زتشنه کامی وان یک ز بی پنا هی - وان یک به زیر جمعی روح از تنش جدا شد

آبی نبود آنجا تا که رسد بکامی - لب تشنه حاجیِ ما خاموش و بی صدا شد

بوده است قحطی آب از بهر حاجیِ ما - گویا منا در آن روز چون دشت کربلا شد

آل یهود آنجا بودند در نظاره - دیدند آن جنایت در آن زمان بپا شد

دیدند حاجیان را پرپر زنان در آن دم - بر حاجیانِ مظلوم آنجا ببین چه ها شد؟

بنگر کبوتران را پرپر زنان زبیداد - لب تشنه پر کشیدند جانها زتن رها شد

بشنیدی اکرموا الضّیف از خاتم النّبیّین - امّا عجب کرامت برحاجیان ماشد

خوش خدمتی به حاجی اینسان شده است امسال - از خادمان مکّه اینسان ستم چرا شد؟

بنگر تو میزبان را با میهمان چه کرده - کز آن، زمین عزادار تا عرش کبریا شد

افراد بی لیاقت اندر لباس خادم - در مکّه ومدینه، بر بیت هم جفا شد

افراد بی کفایت در حال حکمرانی - در مکه ومدینه ظلمی به مصطفا شد

امسال ما عزادار قبل از مَهِ محرّم - اندر غدیر گشتیم این عید هم عزا شد

قبل از مَهِ محرّم شد شهرما سیه پوش - هر کوچه و خیابان با پرچمِ سیا شد

ای باقری دعا کن صبری دهد خداوند - بر خاندانِ حاجی که حا جیَش فدا شد

سروده شده درایام بازگشت حُجّاج و جنازه های کبوتران سپیدبال شهیدان

سروده ای دیگربیاد بود شهادت حُجّاج در مکه ومدینه

کبوترانِ سفیدی به آسمان منا – گشوده بال بسوی خدا مهاجر شد

مسافرانِ رَهِ دور در دیارِ خدا – زمکّه تا بعرش خدا باز هم مسافر شد

***

کبوترانِ مهاجر چو از منا رفتند – گشوده بال تمامی سوی خدا رفتند

کبوترانِ سفیدی زبامِ خانه یِ حق – گرفته اوج و تمامی سوی سَما رفتند

***

به روزِ عید نرفتی مُعَیصِم ای حاجی – شدی به مسلخِ آل سعود قربانی(مُعَیصِم=قربانگاه)

به کوچه هایِ تنگ خِیام منا تو جان دادی – نخورده جرعه یِ آبی، عجیب رسم مهمانی

***

مدالِ خادم الحرمین است بهرِ آل سعود – به سینه ها زده اند از نشان و ننگِ منا

شهادتِ حُجّاجِ سالِ چارو نود – کنار کعبه و در کوچه های تنگ تنگ منا

***

آلِ سعود عادتشان قتل و کُشت و کشتار است – چه در یمن،چه منا،چه جای جایِ دگر

در سالِ چارو نود در یمن سپس به منا – درسالهایِ بعد کشورِ دیگر سپس منایِ دگر

***

آلِ سعود زاده یِ آلِ یزید و بوسفیان – کردند در کنارِ کعبه و اندر منا بسی طغیان

بستند راه به حُجّاجِ کوچه هایِ منا – آنجا که بود راهِ عبادت همه شدند شیطان

***

با صهیونست آلِ سعود هم قسم شده اند – نوکر به صهیونیست با خَدَم وَ با حَشَم شده اند

برضدّ مسلمین کشند نقشه های پنهانی – آلِ سعود و آلِ یهود یک قلم شده اند

***

خشم خداست خشم رهبر ایران بترس آلِ سعود – با ما مکن چنین وچنان تو اَیاعدویِ عنود

کرگه زند نهیب رهبر ما ترکنی تو جایگه ات – با این همه دلار زائر ایران، وَ اِنّکم لکنود

***

سروده شده توسط حجّة الاسلام سیدمحمدباقری پوربه مناسبت فاجعه مکه ومنا سال 1394

 

مادرم مادرِ خوبم تو که رفتی از کنارم

به پاسِ زحمتهایِ مادران

مادرم مادرِ خوبم – تو که رفتی از کنارم

بعد از این مادرِ خوبم – سرم و کجا بذارم

مادرم مادرِ خوبم – سرِ من رو دومنت بود

صبح و شب نگاه بردر – فکرِ من اومدنت بود

مادرم مادرِ خوبم –  بعدِ تو قرارندارم

بعد مرگ و مردنِ تو – من به هیچکی کار ندارم

مادرم مادرِ خوبم – تو بُدی پشت و پناهم

بتو بود مادرِ خوبم – صبح و ظهرو شب نگاهم

تو که از شیره یِ جونت – نصفِ شب به من میدادی

توکه لقمه یِ غذا را - تو دهانِ من نهادی

تو که دستم و گرفتی – آروم ازبرایِ رفتن

توکه یادِ من میدادی – ایسِتادن و نشستن

تو که کوچه و خیابون – من و پا بپای بردی

تو که لحظه یِ فرارم – دستام و همی فشردی

تو که یادِ من میدادی – سخن و کلام گفتن

تو که بهرِ من میخوندی – لالا ئی برایِ خفتن

تو شبا بیدار بودی – تا که من راحت بخوابم

تو بودی که تب میکردی – نیمه شب از تب و تابم

تو که از خوشحالی یِ من – شاد میگشتی و خوشحال

تو بَرا راحتی یِ من – میشدی غمین و بدحال

تو بودی که هی میگفتی – بره خار توی چشای من

ولی خار به پایِ بچّم – نرسه زدوست و دشمن

خلاصه مادرِ خوبم – تو بودی تمامِ هستم

حیف شد مادرِ خوبم – که تو رفته ای زدستم

قربونِ اون خاکِ پاهات – که بهشتِ من همانجاست

این و گفته است محمّد«ص» - که بهشتم اون قدمهاست

بشنو نوایِ مادر – تو زنایِ باقری پور

بنما ادایِ حقّش – همه عمر تا لبِ گور

 

دعای سفره شعری

سپاسِ خداوند جان آفرین -  کنم شکرنعمت چنان شاکرین

الهی که این خانه معمورباد -  بلاها ازاین خاندان دورباد

نما بهرِاین خانه نعمت زیاد -  دلِ اهل این خانه را کن تو شاد

کن اولاد صالح به آنان عطا -  به آنان عطا کن توصلح وصفا

سلامت عطا کن به این خانوار -  بده بهرشان رونقِ کسب و کار

به ایمانِ آنان دمادم فزای -  بده در بهشتت به آنان تو جای

ببخشای اموات این خانه را -  سرافرازشان کن به هردوسرا

سلامت عطا کن تو بر رهبری -  به این جمع وگوینده و باقری

شود دوراز این خانه هرسانحه -  بخوانید بررفتگان فاتحه «مع الصلوات»

***

سپاسِ خداوند جان آفرین -  کنم شکرنعمت چنان شاکرین

الهی که این خانه آباد باد -  دلِ اهل این خاندان شاد باد

الهی به این خانه برکت بده -  به این سفره انواع نعمت بده

شود نعمتِ ما زلطفت زیاد -  دوچشمِ حسودان زما دورباد

زبخل بخیلان نگهدارباش -  تودرزندگی بهرِ ما یارباش

توهر چشم زخمی زما دورکن -  دوچشم حسودان زما کورکن

تو فرزند صالح بما کن عطا -  به ما ها عطاکن تو صلح وصفا

نصیب همه کربلا ونجف- زیارت نمائیم شوروشعف

هم ایمان و تقوای ما کن زیاد -  نما روح اموات مارا تو شاد

به همراه تو باقری ما همه -  بخوانیم ازبهرشان فاتحه «مع الصلوات»

 

برخیز، كه فجر انقلاب آمده است

به مناسبت دهه فجر سروده سال1394

برخیز، كه فجر انقلاب آمده است - آن دشمن دون، خانه خراب آمده است

هر نقشه که دشمن بکشد اون وَرِ آب - از لطف خدا، نقشِ بر آب آمده است

***

فجر است و خورازاُفُق سر زده است - مهمانِ عزیز حلقه بر در زده است

با آمدن امامِ ما ازپاریس - خورشید زمغربِ زمین سر زده است

***

آمد به وطن امامِ ما از پاریس - وَ گفت نترسید شما از ابلیس

سنگش بزنید وبنمائید زخوداورادور - آسوده شوید وانگهی ازتلبیس

***

شیطان که بشد فراری از لطفِ خدا - آمد به وطن باز امامِ شهدا

در جمع محبّان شده روشن شمعی - در آن شبِ تاریک شده نورِ هُدا

***

والفجر و لیال عشر درقرآن است - این وعده یِ حق زجانب یزدان است

اندر شبِ تاریک بود صبح قریب - بنگر که چه هل اتی علی الانسان است

***

شب رفت وسرود فجر بنواخته شد - بنیاد خرابِ دین زنوساخته شد

شد پرچمِ دین در اهتزاز از لطف خدا - با دست امام این عَلَم افراخته شد

***

شب طی شد و روز بهرِ ما روشن شد - این دیرِ خراب بهرِ ما گلشن شد

خورشیدِ امید ما چو از غرب دمید - ازیُمنِ قدومِ او فراری اهریمن شد

***

از بعد چهارده قرن گلی پیداشد - آمد رجلٌ من القم و امام ما شد

آمد رجلٌ مِنَ القُم و گفت : چنین - نه شرقی و غربی ، که شعار ماشد

***

جان‌های تمامِ ما به لب آمده بود - ازبهر نجاتِ ما داوطلب آمده بود

بعد از ده و پنج سال امام آمد باز - فجری كه پس ازظلمت شب آمده بود

***

از پهلوی آمد چه بلا برسرِما - خون شد به دلِ ملّت و هم رهبرِما

بس ظلم وستم که سالها برماشد - از پهلوی و توده ای و غرب گرا

***

ازشاهِ شهان نوکرِآمریکائی - بنگرکه چسان زیاد شد رسوائی

شایع ظَهَرَ الفساد اندرهمه جا - عریان همه جا قامتِ هررعنائی

***

این دولت دینی که کنون برپاشد - لطفی است که ازجانب حق برما شد

در فصل زمستان و درآن بهمن ماه - گرمی به دل ما پس ازآن سرما شد

***

بر ملت ما که رَسته از دام و كمند - آن بردگی غرب خدایا مپسند

این در كه شده به‌ رویِ این ملّت باز - دیگر پس از این بار خدایا تو مبند

***

یارب به حقِ امامِ وَالعصرو زمان - کن دولتِ حق بپا تو درکلِّ جهان

کن رهبرِ ما حفظ زهر بد وَ بلا - بر باقری ازعذاب دِه خطّ امان

 

سلام برائمّه مدفون درعراق

سلامِ ما به موسی كاظم سلامِ ما به تقی باد

هزارلعنتِ یزدان به دشمنانِ شقی باد

سلامِ ما به علی و حسین و حضرتِ زینب

سلامِ ما به ابا الفضل به صبح و ظهرو دلِ شب

سلامِ ما به اكبرو اصغر سلامِ ما به شهیدان

سلامِ ما به سكینه، رقیه، خیلِ اسیران

سلامِ ما به زینب و كلثوم، سلام به حضرتِ سجّاد

سلامِ ما به صاحبِ عصرو امامْ مهدی ما باد

سلام باد به هادی سلام به عسكری ازما

سلام باد به مهدی كه اوست دلبری ازما

سلامِ ما به امامِ غریبِ مركزِ بغداد

چه سالها كه به زندان اسیرِ فتنه و بیداد

سلامِ ما به امامی كه شد شهید به زندان

جنازه اش را گرفتند بدوش چار غلامان

سه روز جسمِ شریفش نهاده بر پُلِ بغداد

غریب همچو حسین آن شهیدِ قومِ زنا زاد

سلامِ ما به امامی كه داشت دشمنِ خانه

مدام دخترِ مامون همی گرفت بهانه

سلامِ ما به امامی كه بود ماهِ مدینه

سه روز مانده به بغداد به پشتِ بام زكینه

چنانكه جد غریبش حسین زادهِ زهرا

سه روز بی كفن و دفن بدشت و دامنِ صحرا

سلامِ ما به علی آن ولی حجّتِ یزدان

سلامِ ما به علی آن كه بود تالی قرآن

همو كه مسجدِ كوفه بیادِ او كند افغان

همو كه منبر و محراب ز هجرِ او شده نالان

سلامِ ما به حسین آن كه شد زشهر و وطن دور

بدشتِ كرببلا شد غریب و بی كس و مهجور

سلامِ ما به حسین و ندای غربتِ او باد

كه جد و مادرو بابم فدای تربتِ او باد

سلامِ ما به لبانی كه بود تشنهِ آبی

سلامِ ما به شهیدی كه داشت قلبِ كبابی

سلامِ ما به ابا الفضل به دستهای بریده

به فرقِ منشقِ عباس به قد سروِ خمیده

سلامِ ما به علی باد علی اكبرو اصغر

سلامِ ما به شهیدان شهیدِ نیزه و خنجر

سلامِ ما و ملایك برآن امامِ شهیدان

سلامِ باقری و هم سلامِ جملهِ یاران

 

ماپیام آورده ایم ازسرزمینِ كربلا

چاووشی بازگشت ازكربلا

ماپیام آورده ایم ازسرزمینِ كربلا - سرزمینِ كربلایعنی غم ورنج وبلا

ماپیام آورده ایم ازقتلگاهِ شاهِ دین - آن مكان كه كشته شدآن قبلۀ اهل یقین

ماپیام آورده ایم ازتل وهم ازخیمه گاه - خیمه ای كاتش زدندآن شامیان روسیاه

ازكنارِ نهرعلقم ماپیام آورده ایم - اززمینِ اشك وماتم ماپیام آورده ایم

مهداصغردیده ایم وكفّ العبّاسِ جوان - قبرشش گوش حسین واكبررعناجوان

جای هفتادودوتن پائینِ پای پای شاه دین - دیده وبوسیده ایم جای تمام مؤمنین

دوحرم دوبارگاه ودو ضریحِ باصفا - آن اباالفضل این حسین است ودویارباوفا

یك طرف آقا ابالفضل یك طرف مولاحسین - آن یكی باب الحوائج این شفیع عالمین

جایتان خالی درآن صحن وسراوبارگاه - مازیارت كرده ایم آنجابه هرشام وپگاه

بادلِ غمگین ازآن صحن وسرابرگشته ایم - بهرِمولاهمچنان محزون وهم سرگشته ایم

زین سفربرگشته وغمگین ونالان آمدیم - بهرِمولامان حسین سردرگریبان آمدیم

بارالهاكن نصیب جمله هفتادودوبار - جملگی بارسفربندند ازاین شهرودیار

جملگی دركربلا با یاحسین و یاحسین - قبرمولارازیارت میكنندباشوروشین

كن نصیب جملۀ مامكه بعدازكربلا - هم مدینه هم بقیع با جملگی اهل ولا

هم به شام وقبرزینب خواهرویارحسین - هم رقیه دختر خوب ووفادارحسین

بارالها كن شفیع ما وجمع مؤمنین - مصطفی ومرتضی واهلبیت طاهرین

بارالها كن قبولت این زیارتها زما - كن نصیب باقری ودوستان مانندما

چه کربلاست کز آن بوی سیب میآید - نوایِ زینب و بویِ غریب می آید

چه کربلاست که بوی گلاب می آید - صدای العطش از بهرِ می آید

چه کربلاست که بانگ صفیر می آید- صدای غرّشِ مردی دلیر می آید

چه کربلاست که بوی عبیر می آید چه - صدایِ نیزه و شمشیرو تیرمیآید

چه کربلا است که یارانِ پاکبازِ حسین - کنند جان و تنِ خود فدایِ رازِ حسین

اشعارسروده شده درمدینه ومكه

وداع زبانی با مکّه ومدینه

ندارم وداعی من ازشهرِتو - نگیردالهی مراقهرِتو

خداحافظی رانخواهم زدل - نخواهم بریدن ازاین آب وگل

وداعی اگربازبان میكنم - وداعی است كاندرعیان میكنم

نخواهم وداع وخداحافظی - اگرصد بگویند تویی رافضی

نخواهم وداع، اینكه شهرِ من است - وداعی نه ازدل زبهرِمن است

ولیكن بوداین زرسم ورسوم - وداعِ زبانی ازاین شهروبوم

خداحافظ ای شهرِزیبای نور - خداحافظ ای موسی كوه طور

خداحافظ ای شهر صلح وصفا - خداحافظ ای شهرِ مهرووفا

خداحافظ ای شهرِ خُلقِ عظیم - خداحافظ ای آیه های كریم

خداحافظ ای خاطراتِ علی - كه شد نورِ یزدان زتومنجلی

خداحافظ ای شهرِ پاكِ رسول - چه شهری كه قرآن دراوشدنزول

خداحافظ ای ساكنانِ بقیع - امامانِ خفته به خاكِ بقیع

خداحافظ ای بابی ازآن بهشت - خدا حافظ ای خاكِ عنبرسرشت

خداحافظ ای چارامامِ بقیع - الا خفتگان دركنام بقیع

خداحافظ ای حمزه سالارِ دین - الا ناصرویاورویار دین

خداحافظ ای كوچهِ هاشمی - خداحافظ ای خانهِ فاطمی

خداحافظ ای مادرم فاطمه - به محشرشفاعت كن ازما همه

خداحافظی با محمّد كنم - ازاین تربتِ پاكِ احمدكنم

خداحافظی من ززهراكنم - ازاومن شفاعت تمنّا كنم

قبورامامان وقبر رسول - بدیدیم ماها ولیكن ملول

ولی قبرِزهرا ندیدیم ما - فقط نامِ زهراشنیدیم ما

چراقبرِ زهرا بود ناپدید - چه ظلمی به زهرا زدشمن رسید

كه درنیمهِ شب شده كفنِ او - شده مخفی ازدشمنان دفنِ او

بود باقری منتظرفاطمه - كه مهدی بیاید دوای همه

سروده شده درمدینه منوره 8/4/91

 

لبّیك اللّهمّ لبّیك

خداخداخداخدا - خداخداخداخدا

لبّیك اللّهمّ لبّیك - لبّیك اللّهمّ لبّیك - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا

ازراهِ دوری آمدم - با چه غروری آمدم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا

به درگهِ تو آمدم - آمده ام قدم قدم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا

توكه نمودی دعوتم - به دعوتِ تو آمدم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا

باصدامیدی آمدم - زدرگهت مكن ردم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا

زشهرِ خودبِدر شدم - راهی این سفرشدم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا

زاهل و عیالِ خود جدا - آمده ام سوی خدا - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا

عازمِ این حرم شدم - شمولِ این كرم شدم - خداخداخداخدا - خداخداخداخدا

غرقِ بحارِ رحمتم - نموده ای تو دعوتم - خداخداخدا - خداخداخداخدا

مهرِ توبِه زمادرم - نموده ای به من كرم - خداخداخدا - خداخداخداخدا

توبه پذیرِ مهربان - گناهِ من كنی نهان - خداخداخدا - خداخداخداخدا

توعشقِ من،صفای من - كعبهِ من،منای من - خداخداخدا - خداخداخداخدا

تویی وجود و هستی ام - تویی شراب و مستی ام - خداخداخدا - خداخداخداخدا

منم ضعیف وناتوان - تویی قوی و پرتوان - خداخداخدا - خداخداخداخدا

من آن اسیرِ شهوتم - من آن دچارِ غفلتم - خداخداخدا - خداخداخداخدا

این من و این حالِ تباه - این من و این روی سیاه - خداخداخدا - خداخداخداخدا

روی سیاهِ من ببین - بارِ گناهِ من ببین - خداخداخدا - خداخداخداخدا

توبه نمودم ای خدا - شدم زهرگنه جدا - خداخداخدا - خداخداخداخدا

باقری ام من ای كریم - خواهم ازآن لطفِ عمیم - خداخداخد – خداخداخداخدا

من آمده ام زبهرِ حج یا اَللّه - توبه كنم زراهِ كج یا اَللّه

بپذیرمرا تا كه همیشه گویم - لاحول ولا قوِة الّا بِااللّه

یاالله یاالله یاالله یاالله

گفتی كه هلُمّوا بسوی خانه من – من آمده ام سوی تو جانانهِ من

گرراه دهی ورندهی آمده ام - هرچندزنم چانه شنو چانهِ من

سروده شده درمدینه منوره مسجدشجره  8/4/91

 

میروم ازمدینه،عقده به دل مانده ام

میروم ازمدینه،عقده به دل مانده ام - یا حضرت پیمبر،خجل وَشرمنده ام

یاباقر،یاصادق،یامصطفی یاسجاد

یاحضرت پیمبر،میروم ازكنارت - مانده به دل عُقده یِ،زیارت مزارت

یاباقر،یاصادق،یامصطفی یاسجاد

یافاطمه میروم،كنون من ازمدینه – قبرتوراندیدم،همّ وغمم همینه

یاباقر،یاصادق،یامصطفی یاسجاد

باقرعلم النبی،صادق آل رسول - یا مجتبی وسجّاد زیارتم كن قبول

یاباقر،یاصادق،یامصطفی یاسجاد

یاباقر،یاصادق،یامصطفی یاسجاد

سروده شده درمدینه  8/4/91

 

شدجانفشانیهابسی تا كعبه بیت الله شد

شدجانفشانیهابسی تا كعبه بیت الله شد - ازلوث بتها پاك شد تا خانهِ اللّه شد

پاك ازوجودبتگران با نامِ بسم الله شد - نازل اذاجاءَ چوشد بتها ازآن آگاه شد

فتح اِلهی آمدو بانصرحق همراه شد - ناچارازبتها جدا آن مردم گمراه شد

لطف الهی شامل آن مردمان در بکّه شد –  اَللّهُ اکبر حاکم اندرسرزمینِ مکّه شد

آن جان فشان وجان فدا شد خاتمِ پیغمبران - یعنی محمّدآنكه اوبردوش شدبارِ گران

لات و هُبل بود و عُزی معبود این نامردمان - بتها زخرما داشتند این مردمان درآن زمان

با سجده اندرپیشِ بت این مردمان كرنش كنان - از عقل و ازدانش تهی بودند ازپیرو جوان

با جاهلیت همنشین مردم درآن عصرو زمان - لطف خداشامل شد و یك منجی آمد بهرشان

آن منجی ازاین مكّه و اسمش محمّد بوده است - حكم و پیامِ بعثتش ازحی  سرمد بوده است

درشهرمكّه زاده شد آن رهبرِ صلح وصفا - مبعوث شد ازسوی حق پیغمبرِ مهرو وفا

اوشد طبیبِ مردمان اودردمندان را شفا - میگفت او در راه حق اَللّهُ حسبی وكفی

دعوت نمودازمردمان او ابتدا اندر خفا - شد آشكارا دعوتش، پس دید بس جورو جفا

جوروجفاازمشرکین وزبت پرستانِ زمان  درکوچه هایِ مکّه شد هم آشکارا هم خفا

بیست و سه سال او خونِ دل خوردو ولیكن شاد بود - ای باقری چونِ مكّه اش با زحمتش آباد بود

سروده شده درمكه مكرمه10/4/91

مدایح حضرت محمّدصلّی اللّه علیه وآله

بلغ العلی بکماله،کشف الدّجی بجماله - حَسُنت جمیع خصاله، صلّو علیه و آله

به جهان اگر که کمال هست اثرِکمالِ محمّداست

به جهان اگر که جمال هست اثرِ جمالِ محمّداست

بود او همان خُلُقٌ عظیم که سرآمدِ همه انبیاست

حسن است اگرخُلُق وخصال همه ازخصالِ محمّد است

 

مهر سپهر سَروری اندر جهان احمد بود

جلوه ی نور داوری اندرجهان احمد بود

او اوّلین اندر جهان قبل از جهانِ خلقت است

هم آخرین پیغمبری اندرجهان احمد بود

 

عاشقان بُستان جان‌بخش دعا آمد پدید - هم دو نور عالم آراى خدا آمد پدید

باده نوشان مِیِ قالوا بلى امشب خوشند - چون که امشب صادق و هم مصطفى آمد پدید

 

محمّد نورِ عالمتابِ هستی است - محمّد پیشوایِ حق پرستی است

وجودش روشنی بخشِ زمان است - ز او روشن همه بالا وپستی است

 

محمّد بهترین نامِ جهان است - از او روشن زمین و آسمان است

نزائیده مادری همچون محمّد - که نورش همچنان رنگین کمان است

 

چون باز میشود بنامِ محمّد زبانِ گل - گل می‌کند نگاهِ من اندر میان گل

چون بوکنم گلی صلواتی کنم نثار - چون هم گل است محمّد و هم باغبان گل

 

میلاد ختم المرسلین بادا مبارک - بر شیعیان و مسلمین بادا مبارک

امشب بود میلادِ پرنورِ محمّد - ای مردمِ ایران زمین بادا مبارک

 

خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است این

این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است این

او زسویِ حق شده مبعوث ازبهرِ نبوّت

میکند تبلیغ قرآن ، دینِ حق را یاوراست این

 

گر که طلبی بهرِ خودت  راهِ نجاتی - در این شبِ میلاد تو خواهی ثمراتی

باید که به کوریِ دوچشمانِ ابوجهلِ زمانه - بر احمد و برآل فرستی صلواتی

 

بهرِ همگان سایه یِ رحمت رسول اللّه - از لطفُ کرم باب کرامت رسول اللّه

در روزِ قیامت همه دنبالِ شفیعیم - آن روز بود شافع امّت رسول اللّه

 

زبهرِ دین حق شوکت تو یا احمد رسول اللّه - در این ره کرده ای همّت تو یا احمد رسول اللّه

تو با اصلاح انسانها رهانیدی ز شرک و شک - شدی چون بانی وحدت تو یا احمد رسول اللّه

 

مبارک مقدمِ ِآن سَروَری که بر نبییّن گشته است خاتم

چراغونی شد از فیضِ  قدومِ حضرتِ او جمله یِ عالم

بشادی جنت و عرش مُعظّم گشته است امشب

مبارکباد میگویند امشب را تمامِ مسلمین با هم

 

رحمت عالمیان، نور هدایت با اوست - پدر امّت و هم اذن شفاعت با اوست

چشم امید همه خلق به لطف و کرمش - چون که فردای پسین رفتنِ جنّت با اوست

 

یانبی الله محمّد یارسول اللّه محمّد

سروده شده درمیلاد سال 1389

یانبی الله محمّد یارسول اللّه محمّد - مقدمت بادا مبارك یابن عبداللّه محمّد

مكّـه گشته نوربابان از قدومت یا محمّد - گشته روشن چشمِ یاران ازقدومت یا محمّد

شدربیع وشهرِ مكه ازقدومت شد بهاری - ابرِ رحمت شد هویدا آبِ رحمت گشته جاری

مكّـه شد تاعرشِ اعلا ازقدومت نورباران - كوههای مكّـه گشته ازقدومت چون بهاران

شدشیاطین رانده امشب ازتمامِ آسمانها - شدسلاطین مانده امشب ازهمه نطق و بیانها

روزِ جشن و روزِ شادی بلبلِ شیدا غزل خوان - گشته معنا اندراین شب فضل و رحمت جودواحسان

تخت و تاجِ پادشاهان درتزلزل شد دراین شب - لات وعُزّی وهُبَل شد سرنگون ازترس و وحشت

رانده شد ازشهرِ مكّـه شیطنتها وشیاطین - هاج و واج و لال گشته سلطنتها وسلاطین

آتشِ آتشكده ها اندراین شب گشته خاموش - ساحرو جادوگران را سحرو جادو شد فراموش

درشبِ میلادِ احمد طاقِ كسری شد شكسته - دست و پای پادشاهان خودبخود گردیده بسته

چون محمّد آمده دنیا وبرلب ذكرِ یارب - طاقِ كسری را شكافی بس عجیب آمد دراین شب

درتعـجُّـب درتحیر گشته آن شب كلِّ دنیا - كـه چه رُخ داده بعالم یا قیامت گشته برپا

این خبرشد منتشرفردای آن در كلِّ عالم - كامده درشهرِ مكّـه طفل ونوزادی معظَّم

این همه ازیمنِ آن مولود باشد نی قیامت - باشد اخطاری بعـالم آمـده روزِ سعادت

روزِ ظلم و كفرو شرك و بت پرستی نَك سرآمد - چون زمكّه بهرِ عالَم پیشوا و رهبرآمد

آمد آنـكـو رحـمـةٌ للعـالمـیـن باشد بدنیا***آن كه سازد بستر عدل و عدالت را مهیا

آمد آنكـو وارهاند عالمی از ظلم وعدوان - آمدآنكو وارهاند آدمی ازشر شیطان

آمد آنكـو مـیـنـمـاید بربشر راهِ سعـادت - آمد آنكـو میكند از علم وعالِم او حمایت

وارهاند این بشر از منجلابِ كفرو طغیان - ازفساد و از فجور و خُلفِ عهدو نقضِ پیمان

آمد آنكـو شد امینِ راستـیـن كردگارش - آمد آنكـو شد رسول و بندهِ پروردگارش

آمد آنكـو خاتمِ پیغـمـبـران باشد بدنیا - آمد آنكـو باقری باشد شفـیـعِ اُمّتِ ما

یانبی الله محمّد یارسول اللّه محمّد - مقدمت بادا مبارك یابن عـبداللّه محمّد

بعدچندین سال آمد جعفرِصادق بدنیا - روزِ میلادِ محمّد جشنِ دیگرشد مـهـیا

شدمدینه نورباران اندراین روزاز قدومش - آمدآنكو بهره ورشد علم ودانش ازعلومش

آمد آنكو اوستادِ علم ودانش شد بدنیا - آمد آنكو بستری از علم را كرده مهیا

آمد آنكو بانی انواع علم عالمین شد - آمد آنكو درجهانِ علم چون دُرّ ثمین شد

آمد آنكو راهِ جدّش مصطفی را میكند طِی - آمد آنكو پر نماید علمِ او ازروم تا رِی

آمد آن بنیان گذار مكتبِ علم وپژوهش - آمد آنكو كرد دراحیای دین و علم كوشش

آمد آنكو اوستادِ كلِّ ابناءِ بشر شد - آمد آنكو رهنمای آدمی درخیرو شر شد

آمد آنكو شدسرآمد برتمام اوستادان - آمد آنكو علم و دانش شد زعلمش شاد و خندان

آمد آنكو پایهِ انواعِ علم ازاو بنا شد - آمد آنكو برجهانِ علم و دانش رهنما شد

آمد آنكو جعفری مذهب ازاو آمد پدیدار - آمد آنكو مكتبِ اسلام از او گشته نمودار

آمد آنكو مذهبِ شیعه ازاو بگرفته رونق - آمد آنكو گشت شاخص بهرِما درباطل وحق

باقری ما احمدی مكتب شدیم و هم مسلمان - باقری ما جعفری مذهب شدیم ازلطف یزدان

شكرحق كه شیعه ایم ازلطفِ ایزد مذهب ما - جعفری باشد همی اسلام باشد مكتب ما

صادقِ آلِ محمد جانشین ازبهرِ احمد - روزِ میلادِ محمد آمده دنیا خوش آمد

نور جما ل احمد ص از مكه شد پدیدار

امشب كه شام عید است بر مومنین سعید است - امشب سرورو شادی از مسلمین پدید است

از مكّه سر زد آن مه كوما یه امید است - نور جما ل احمد ص از مكه شد پدیدار

ختم نبوت آمد . ماه هدایت آمد - آن رهبر جهانی . شمس سعادت آمد

آن پیشوای اسلام نجم رشا دت آمد - شد خاتم النّبیین از آمنه پدیدار

بهر هدایت خلق در راه فطرة اللّه - آن داعی الی اللّه آمد ز سوی اَللّه

از بهر رنگ مردم با رنگ صبغة اللّه - گشت آن رسول حق از بنت وهب پدیدار

از بهر بت شكستن آن بت شكن بیامد - از بهر دستگیری اینك رسن بیامد

از كوی لی مع اللّه وجه حَسَن بیامد - وجه اللّه حقیقی از پرده شد پدیدار

عشق خدای اینك ما را بر این سر افتاد - گوئید به بت پرستان بتها به رو در افتاد

یعنی كه بت پرستی خواهد دگر ور افتاد - چون ابن عبدِ اَللّه امشب بشد پدیدار

آذر گشسب دیگر شد آتش تو خاموش - نوشیروان عادل نام تو شد فراموش

ابلیس از سموات نتوان سخن كنی گوش - چون شد ز پرده اینك صاحب سخن پدیدار

نورش گرفت عالم خاموش گشت آذر - هر جا كه بود سلطان ماند از سخن سراسر

یعنی كه گشت ظاهر اینك ولی داور - از مكه گشت طالع نور ولی دادار

ای باقری چو طالع شد نور كردگاری - دیگر بگشت زایل شام سیاه تاری

جاء الحق و حق آمد ای مردم فراری - باطل برفت و حق شد اندر جهان پدیدار

افسوس چون پیمبر رفت از جهان به عقبی - شد ارتداد ظاهر بر بندگان دنیا

از دین حق گذشتند الّا سه شخص دانا - سلمان و هم ابوذر مقداد راست كردار

سلمان بمرد و بوذر تبعید در ره حق - هر كس سخن ز حق گفت بر او بگشت ملحق

از بهر مرد عاقل هست این سخن موثق - زندان و قتل و تبعید مردان حق خریدار

 

محمّد رسول خدای قدیر

محمد رسول خدای قدیر - حبیب خدا و بشیر و نذیر

ز سوی خدا او شده مفتخر - به لولاك تاج رسالت بسر

بغار حرا اندر آن كوه نور - بشد جبرئیلش ورا در حضور

پیام الهی بدو وانمود - كه اقرء بنام خدای و دود

به تخت رسالت بر آمد بپا - نمود از رسالت چو برتن قبا

ز نور رسالت درخشان جبین - درخشان نموده سما و زمین

به یكدست قرآن بدستی دگر - گرفته زمام جمیع بشر

زغار حرا او چو آمد برون - بعالم بشد یك تنه رهنمون

بگفت از ثر یا همی تاثری - سلام علیك ای نبی الوری

نبی ای كه ماندی یتیم از پدر - پدر گشته اینك بكل بشر

«یتیمی كه ناخوانده ابجد درست» - «كتبخانه هفت ملت بشست»

یتیمی كه نادیده استاد راه - به استادیش چشم دوزد پگاه

یتیمی كه نادیده مكتب به هیچ - نموده جهان سوی دانش بسیج

یتیمی كه ننوشته خط هیچگاه - معلّم شده بهر خورشید و ماه

یتیمی كه خواندن نداند یقین - شده امر اقرء ز روح الامین

بگوید كه خواندن ندانم كه چیست - مرا تا به این لحظه خواندن نزیست

بخوان باسم ربّك تو را آفرید - زمین و سما جمله زو شد پدید

كه انسان همو آفرید از علق - سپیده دم و حبه را فانفلق

بخوان باسم ربّك كه اكرم بود - كه خلّاق انسان و عالم بود

بود باقری خالقی با كرم - كه تعلیم داده ترابا قلم

 

برفت از این جهان پیغمبر ما

یتیمی درد بی درمان یتیمی - یتیمی خواری دوران یتیمی

برفت از این جهان پیغمبر ما - برفت از این جهان تاج سر ما

بشد خاك مصیبت بر سر ما - چنین است ای مسلمانان یتیمی

علی با چشم گریان در كنارش - كنارش قلب سوزان دخت زارش

بگرید بهر باب تاجدارش - بر او شد آشكار اینسان یتیمی

حسن نالان بجدّ خود پیمبر - ز غم بنهاده زینب دست بر سر

حسین گوید ایا جدّ مطهّر - بشد ظاهر بما طفلان یتیمی

نظر كن یا رسول اللّه تو بر ما - كه غیر از تو نداریم دادگر ما

شود این ظلمها امروز بر ما - شده ظاهر بما اینسان یتیمی

رجال حق به زند انها سرازیر - سخن از حكم حق مانند اكسیر

بود باطل دواما رو بتكثیر - مؤثّر بر مسلمانان یتیمی

سخن از حكم حق باشد جریمه - شده احكام حق همچون یتیمه

بسوزد مرد حق مانند هیمه - نگر بر تابع قرآن یتیمی

بكن ای باقری كوتاه مطلب - كه باشد روز روشن همچنان شب

كه هر كس حكم حق را رانده بر لب - شود تبعید یا زندان یتیمی

سروده در سال 56 رژیم طاغوت

 

پیغمبر اكرم ز عالم دیده بسته

غبار غم بر چهره عالم نشسته - پیغمبر اكرم ز عالم دیده بسته

علی خورد خون جگر - زهرا كند پدر پدر - الله اكبر الله اكبر

رفت از جهان فانی آن ختم النّبیین - بنگر سرش برد امن خیر الوصیین

گشته علی زار و حزین - زهرا یتیم و دلغمین - الله اكبر الله اكبر

شهر مدینه در فراقش غرق ماتم - اوضاع عالم در عزایش گشته درهم

گریان حسین و هم حسن - پیر و جوان و مرد و زن - الله اكبر الله اكبر

زهرا خورد بعد پدر سیلی ز عدوان - آتش بگیرد خانه اش از ظلم و طغیان

بر دختر پاك نبی - كند اثر بی پدری - الله اكبر الله اكبر

حق علی و فاطمه مغصوب گردد - دخت نبی گریان چنان یعقوب گردد

علی شود خانه نشین - زهرا حزین و دلغمین - الله اكبر الله اكبر

گردد حسن بعد نبی مظلوم دوران - قلبش شود پر خون ز ظلم آل سفیان

در طشت ریزد از جفا - جگر سبط مصطفی - الله اكبر الله اكبر

بس نامه ها از كوفیان آمد به بطحا – که شد حسین سوی عراق آنگه مهیا

گردد ز جور اشقیا - شهید دشت كربلا - الله اكبر الله اكبر

بعد نبی بر مسلمین جور و جفا شد - ای باقری از مشركین بس ظلمها شد

اسیر آن مستكبرین - گشته كنون مستضعفین - الله اكبر الله اكبر

 

دخت نبی امشب سه جا باشد عزادار

دخت نبی امشب سه جا باشد عزادار - میگرید و مینالد آن محزونه یِ زار

گاهی همیگوید پدر - گاهی رضا گاهی پسر - الله اكبر الله اكبر

اندر مدینه بر سر قبر محمّد (ص) - یا بر سر قبر حسن آن سبط احمد

با چشم گریان می رود - محزون و نالان می رود - الله اكبر الله اكبر

اندر خراسان بر سر قبر رضایش - گریان و نالان گشته است اندر عزایش

بر مشهد هشتم امام - باشد عزادار او مدام - الله اكبر الله اكبر

در كربلا بهر شهیدان و حسینش - برپا نماید او عزا و شور و شینش

نالد ز بهر اكبرش - عباس و عون و جعفرش - الله اكبر الله اكبر

در جبهه ها محزون بود بهر شهیدان - از بهر مفقود الاثر ها و اسیران

بنماید او از مهتری - رزمندگان را رهبری - الله اكبر الله اكبر

یا فاطمه دریای خون این سرزمین است - از ظلم بعثی لاله گون ایران زمین است

شد لاله گون دشت و دمن - بهر شهیدانِ وطن - الله اكبر الله اكبر

یا فاطمه گشته است ایران غرقه در خون - مستكبرین این خاك را كردند گلگون

شد باقری و مسلمین - آزرده از مستكبرین - الله اكبر الله اكبر

سروده شده درزمان جنگ تحمیلی

 

ای مسلمین رفت از جهان پیغمبر ما

یا مصطفی كن یك نظر بر ملّت ما - از غم رها كن بر طرف كن ذلّت ما

استاد دانشگاه دین و علم و دانش - كن یك نظر بر ما بده ایمان و بینش

فرمانروای این جهان آفرینش - با عزّتت كن برطرف این ذلت ما

یا مصطفی كن یك نظر بر ملّت ما

ای مسلمین رفت از جهان پیغمبرِما - آن مهربانتر از پدر تاج سر ما

آن پیشوای امّت و آن رهبرِ ما - جاری شد اشك غم ز چشم ملّت ما

یا مصطفی كن یك نظر بر ملّت ما

ای مسلمین رفت از جهان آن شاه لولاك - آنكو بدی فرمانروا برجمله افلاك

سوی جنان بگشود پر زین عالم خاك - رفت از جهان آن رهگشای عزّت ما

یا مصطفی كن یك نظر بر ملّت ما

سبط پیمبر مجتبی با قلب پر خون - گشته روان سوی جنان با حال محزون

بهرش بریز اشك از بصر چون رود جیحون - زائر شدن برقبرِ پاكش لذّت ما

یا مصطفی كن یك نظر بر ملّت ما

اندر جنان زهرایِ اطهر مو پریشان - گه نالد و گوید پدر گاهی رضا جان

گاهی بگوید یا حسین ای روح ریحان - بر حال زهرا نوحه گر شد ملّت ما

یا مصطفی كن یك نظر بر ملّت ما

از این مصیبت كن برادر آه و زاری - ای باقری بر فاطمه كن سوگواری

از دین و قرآن و وطن كن پاسداری - هم از خمینی رهبر این ملت ما

یا مصطفی كن یك نظر بر ملّت ما

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدایح امام علی علیه السلام

 

ایوانِ نجف چه با صفا میباشد - گوئی كه حریمِ كبریا میباشد

ركنی زحریمِ كعبه این ایوان است - زیرا كه علی دستِ خدا میباشد

سروده شده درسفرعتبات سال 89

 

ایوان نجف چه با صفا میبینم - تابنده درآن نورخدا میبینم

استاده بدرگاه علی آدم ونوح***موسای كلیم با عصا میبینم

سروده شده درسفرعتبات سال 89

 

اینجاست حریمِ علی عمرانی - آنكو كه بود بنای دین را بانی

اینجاست یگانه بندهِ مخلصِ حق - نی بوده و نی هست مر اورا ثانی

سروده شده درسفرعتبات سال 89

 

یارب بعلی لطف وعطابرماكن - باب كرم و رحمت خودرا واكن

یك خط امانی تو بما كن اعطا - هم نامه بخشش مرا امضاكن

سروده شده رمضان سال 1389

 

یارب بعلی روح دعا بخش مرا - وزبهردعا حال وصفا بخش مرا

وزبهر عبادت ودعا تو توفیق بده - ای توبه پذیر خود خطا بخش مرا

سروده شده رمضان سال 1389

 

مژده که میلاد علی آمده

یاعلی و یاعلی و یاعلی - یاعلی و یاعلی و یاعلی

نورخدای ازلی یا علی - بهرخدا توئی ولی یاعلی

یاعلی و یا علی و یاعلی - یاعلی و یا علی و یاعلی

***

مژده که میلاد علی آمده - زکعبه نورِمنجلی آمده

نورخدایِ ازلی آمده - بهرخدا کنون ولی آمده

نورخدایِ ازلی یا علی - یاعلی ویاعلی ویاعلی

یاعلی ویاعلی ویاعلی

سیزدهِ ماهِ رجب آمده - موسمِ شادی وطرب آمده

درون کعبه نورِ رب آمده - طلوع خوردردلِ شب آمده

توماه وخوردر دلِ شب یا علی - یاعلی ویاعلی ویاعلی

یاعلی ویاعلی ویاعلی

زادگهِ شیرخدا کعبه شد - بیتِ نخستِ مرتضی کعبه شد

مطافِ ما قبله یِ ما کعبه شد - قبله یِ کلِّ ماسوا کعبه شد

توقبله وقبله نما یا علی - یاعلی ویاعلی ویاعلی

یاعلی ویاعلی ویاعلی

زنورِ او کعبه منوّر شده - منوّر این جهان سراسر شده

دشمن او ذلیل و ابتر شده - محبّتش چه تاج برسرشده

توافسری برسرِما یا علی - یاعلی ویاعلی ویاعلی

یاعلی ویاعلی ویاعلی

زمقدمش کعبه چراغانی است - زنوراو مکّه چه نورانی است

ازهمه رنگ است، چه الوانی است - ماه رجب بهارو بارانی است

باقریا بگوچنان یا علی - یاعلی ویاعلی ویاعلی

یاعلی ویاعلی ویاعلی

سروده شده میلاد امام علی سال 1393

 

كعبه زایشگاه مام حیدر است

كعبه زایشگاه مام حیدر است - حیدرامشب میهمانِ داوراست

خانه زادِ كردگارآمدعلی - خودعلی نورِ خدای اكبراست

جزعلی كس خانه زادِ كعبه نیست - بهرِاواین افتخاری دیگراست

شمع جمع انبیا واولیاء - نوریزدان و ولیِّ داوراست

متّقین را مقتدا باشدعلی - آن که بعد ازمصطفی او رهبراست

گفت پیغمبرمنم خودشهرِعلم - هم علی براین مدینه چون دراست

هرکجا که صحبت ازایمان بود - تن بود ایمان،علی همچون سراست

دوست دارم تشنه باشم روزحشر- چون علی ساقیِّ حوضِ کوثراست

کیست حیدر؟ آن که درشانش بود - هل اتی،تطهیروقدروکوثراست

مدح اوشد لافتی الّا علی - چون علی فتّاحِ بابِ خیبراست

تا علی بربامِ كعبه پا نهد - پای او برشانه یِ پیغمبراست

كعبه را ازلوثِ بت ها پاك كرد - بهرِكعبه اویگانه یاوراست

لات وعُزّی وهُبَل دركعبه نیست - كعبه را تا یاوری چون حیدراست

لات وعُزّی وهُبَل را این زمان - یاوران و چاكرانی دیگر است

یاوران لات و عُزّی وهُبَل - این زمان آلِ یهود کافَراست

لات وعزّی و هُبَل جولان دهد - چون كه غایب ذوالفقارِحیدراست

حیدرما این زمان چون غایب است - کعبه جولانگاهِ فردی ابتراست

باقری خیبرگشایِ این زمان - مهدی است و دینِ حق را یاوراست

درظهورش ای خدا تعجیل کن - چون که عصرِاوزمانی دیگراست

سروده شده بهار1395روزمیلاد مولود کعبه

 

سیزده ماه رجب امروزاست

سیزدهِ ماهِ رجب امروزاست - شیعیان مژده  گَهِ نوروزاست

روز میلادِ امیرِدلهاست - شادمانی به همه محفلهاست

روز میلادِ امیرِعرب است - شیعه امروزبه عیش وطرب است

روز میلادِ ولی هست امروز - شادوخوشحال نبی هست امروز

كعبه خوشحال ز میلادِ علی است - شادی امروز به اولادِ علی است

شیعه خوشحال ازاین مولود است – چون كه میلاد سخا وجوداست

شیعیانِ علوی شاد شوید - ازقیودِ مِحَن آزادشوید

بهرمیلادِ علی كف بزنید - ظلّ مولا همگی صف بزنید

بفرستید سلام وصلوات - بخورید نقل ونبات وشكلات

همه در مجلسِ میلادِ علی - شادمان گشته زِامدادِ علی

یادی ازحیدر و زهراش کنیم - خویش را خوشدل و بشّاش کنیم

طلب از حق نجف و کرببلا - بنمائید الا اهلِ ولا

طلبِ مکّه، مدینه، زعلی - باقری، کُن، اگر از اهلِ دلی

باقری شیعه یِ مولا خوشحال - روزمیلادِ علی شد امسال

علی حبّه جُنّه«1»

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

علی حبّه جُنّه - قسیم النّار و الجنْه

وصی المصطفی حقًّا - امام الانس و الجنّة

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

علی مولای شهردل - علی حلّا ل هرمشكل

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

علی آئین ودین من - علی حبل المتین من

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

علی باشد ولی نعمت - قسیمِ دوزخ وجنّت

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

علی حلّا ل مشكلها - امیری هست بردلها

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

علی آن ساقی كوثر - بود از بهرِدین یاور

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

علی سالارِمردان است - امامِ اهل ایمان است

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

علی مردِ وفا باشد - وصی مصطفی باشد

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

علی حبل المتین باشد - به احمدجانشین باشد

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

علی دا مادِ پیغمبر - علی برفاطمه همسر

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

امیرالمؤمنین مولا - امام المتّقین مولا

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

شهِ د نیا و دین مولا - تویی حبل المتین مولا

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

شها دستم بدامانت - من و آن لطف و احسانت

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

به و قت دادن جانم - تو بنما لطف و احسا نم

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

میان قبرو تنها یی - تو یكدم بر سرم آ یی

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

قیامت محشر كبرا - بفریادم برس مو لا

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

تویی مولا بهشتِ من - ولای تو سرشتِ من

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

بگوید باقری مولا - توبرما یك نظر بنما

علی جا نم علی جا نم - علی جا نم علی جا نم

 

علی حبّه جنّه«2»

علی جانم علی جانم - علی جانم علی جانم

علی جانم علی جانم - علی جانم علی جانم

علی حبّه جنّه - قسیم النّارِ والجنّه

وصی المصطفی حقّا - امام الانسِ والجنّه

علی جانم علی جانم - علی جانم علی جانم

علی جانم علی جانم - علی جانم علی جانم

الا ای زائرِ محزون - كه با شی در نجف مجنون

تو مجنونِ علی باشی - محبّ آن ولی باشی

بیفكن درنجف لنگر - به ایوانِ نجف بنگر

چسان دارد صفا اینجا - بودنورِ خدا اینجا

ببین پیشانی ایوان - منقّش نقشی از ایمان

نوشته روی پیشانی - بشاءنِ احمدِ ثانی

علی حبّه جنّه - قسیم النّارِ والجنّه

وصی المصطفی حقّا - امام الانسِ والجنّه

علی باشد بهشتِ ما - ولایش در سرشتِ ما

علی باشد حكیمِ ما - صراطِ مستقیمِ ما

علی باشد امیدِ ما - ولای او نویدِ ما

علی باشد امامِ ما - رسد بر او سلامِ ما

علی شد مقتدای ما - امام و پیشوای ما

علی شد شمعِ راهِ ما - بدستِ او نگاهِ ما

بود ای باقری حیدر - شفیع اند صفِ محشر

علی جانم علی جانم - علی جانم علی جانم

علی جانم علی جانم - علی جانم علی جانم

سروده شده در نجف اشرف

 

لافتی الّا علی لاسیف الّا ذوالفقار

ازتوشدآئینه دل منجلی ویا علی - یاعلی و یا علی و یا علی و یا علی

یاعلی شیرخداهستی تواندربیشه زار - مانده ازجنگ احد بهرتو اینسان یادگار

لافتی الّا علی لاسیف الّا ذوالفقار - چون تو بودی یك تنه با دشمنان دركار زار

زان سبب نام تو گشته نقل محفلها علی - یاعلی و یا علی و یا علی و یا علی

كودكان شیرخوارِما بگوید یا علی - نوجوان روزگارِما بگوید یا علی

عابد شب زنده دارِ ما بگوید یا علی - جنگجوی كارزارِ ما بگوید یا علی

نام تو با شیرمادر شد غذای ما علی - یاعلی و یا علی و یا علی و یا علی

هركه عاجز ماند از كاری بگوید یا علی - گربماند برزمین باری بگوید یا علی

عاجز و درمانده با زاری بگوید یا علی - هركه دارد درد وبیماری بگوید یا علی

نام توشد قوّت قلبی برای ما علی - یاعلی و یا علی و یا علی و یا علی

آرزوی ما بود آئیم درشهرنجف - بوسه برقبرِتو افزاید به ما عزّوشرف

تو چنان درّ وگهر ما ها سفالین وخزف - یك نگاه توكندمارا چنان درّ و صدف

باقری با یك نگاهت میشود بینا علی - یاعلی و یا علی و یا علی و یا علی

 

كیست امیر مؤمنان علی علی علی علی

كیست امیر مؤمنان علی علی علی علی - كیست امام شیعیان علی علی علی علی

كیست امیرمؤمنان غیر علی مرتضی - كیست امام شیعیان غیرعلی مرتضی

كیست امام مهربان غیر علی مرتضی - كیست امام انس وجان غیرعلی مرتضی

كیست شفیع مذنبین غیرعلی مرتضی - كیست امام متقین غیرعلی مرتضی

كیست وصی مصطفی غیرعلی مرتضی - كیست غرض زهل اتی غیرعلی مرتضی

كیست یلِ بدرواُحُد غیرعلی مرتضی - قاتل عمرو عبدود غیرعلی مرتضی

كیست امیرحیه در غیرعلی مرتضی - كیست دلیرونامور غیرعلی مرتضی

كیست مدیح هل اتی غیرعلی مرتضی - كیست امیرِلافتی غیرعلی مرتضی

كیست امام بت شكن غیرعلی مرتضی - كیست عدوی اهرمن غیرعلی مرتضی

كیست دلیل ورهنما غیرعلی مرتضی - كیست امام ومقتدا غیرعلی مرتضی

كی اسدالله بود امیرمؤمنان علی - كی حجة الله بود امیرمؤمنان علی

چه كس یدالله بود امیرمؤمنان علی - چه كس مع الله بود امیرمؤمنان علی

بهشت راچودرزنی دهدصدای یاعلی - به هركجاش سرزنی دهدصدای یاعلی

نغمه مرغان بهشت بود صدای یاعلی - به مسجدودیروكنشت بودصدای یاعلی

مظهرقدرت خداكیست علی مرتضی - جلال وشوكت خداكیست علی مرتضی

نمادهیبت خدا كیست علی مرتضی - شكوه عزت خداكیست علی مرتضی

علی اگرسجده كندفقط برای حق بود - علی اگر گریه كند فقط برای حق بود

علی اگرتیغ زندفقط برای حق بود - علی اگر جنگ كندفقط برای حق بود

زندگی و بودعلی فقط برای حق بود - سخاوت وجودعلی فقط برای حق بود

ركوع وسجده علی فقط برای حق بود - قیام وقعده علی فقط برای حق بود

بنده مخلص خداست امام علی مرتضی - شان نزول هل اتی است امام علی مرتضی

اویكه تاز جبهه هاست امام علی مرتضی - مردخطاب لافتی است امام علی مرتضی

علی بودكه عمرورا دونیمه ودوتاكند - علی بودكه جان خودبهرنبی فداكند

علی به خندق و احد قاتل مشركین شده - علی امیرورهنما برای مؤمنین شده

علی بودكه كعبه را زلوث بت رها كند - علی بودكه كردگار كعبه را ثناكند

علی پیام لافتی زلطف حق شنیده است - پیام حصرانّما به وی زحق رسیده است

سوره پاك هل اتی برای ایثارعلی است - دوستی راه خدا همیشه رفتارعلی است

آیه یِ انّما بود بشانِ شاهِ لافتی - سوره یِ هل اتی بود بشانِ میرِ هل اتی

علی بود صراطِ حق، صراطِ مستقیمِ او - علی بود بابِ نبی وَ دانشِ عظیمِ او

مردرزم و  مرد جنگ است آن شه دلدل سوار - دردفاع ازدین زرنگ است آن شه دلدل سوار

دراحدازجبرئیل آمد به وصفش آشكار - لافتی الّا علی لاسیف الّا ذوالفقار

باقری مولا علی آن مردمیدان عمل - دورباشد از غرورو كینه وكید و دغل

شد ولای اوقبولی یِ صلوة وصوم وحج - باقری ذکر علی حیَّ علی خیر العمل

مژده ای دوستان امیر آمد

مژده ای دوستان امیر آمد - شاد باشید شاد چون غدیر آمد

در بیابان جحفه بین مولا - بر نبی از خدا وزیر آمد

روز هیجده ز ماه ذی الحجه - بر محمّد یکی بشیر آمد

جبرئیل آمد از آسمان بزمین - آیه ای پاک و دل پذیر آمد

آیِ یا ایها الرّسول آمد - امر و فرمانِ بس کبیر آمد

یا محمّد بگوی بر امت - چون به احکام حق خبیر آمد

دوستان گشته شاد از این دستور - دشمنان بین چه سر بزیر آمد

سئل سائل ز قرآن خوان - بهر دشمن چنین نذیر آمد

بخّ بخٍّ گرفته صحرا را - شاد باشی در آن کویر آمد

گفت عُمر این چنین در آن صحرا - بهر قرآن و دین نصیر آمد

گشت اکمالِ دین امامت او - وه چه فرمانِ بی نظیر آمد

باقری شیعیان همه شادند - شادمانند چون غدیر آمد

 

تهدّمت تهدّمت و الله اركان الهُدی

تهدّمت تهدّمت و الله اركان الهُدی - فرق امیرالمؤمنین ازظلم وكین گشته دو تا

درماه مهما نی حق،مو لا امیرِمؤمنان - فرقش دوتا گشته شهید،شدبرخدایش میهمان

اندرشب بیست ویكم،رفت اوبه نزدمیزبان - درشام قدربیست و یك،رفته علی پیش خدا

تهدّمت تهدّمت و الله اركان الهُدی

درمسجد كوفه برو،بنگر كه اشقی الا شقیا - یك ضربتی ازكین زده،برفرق اتقی الا تقیا

زان عروة الوثقای دین،شدپاره و از هم جدا - چون ضربت آمد برسرش،از جبرئیل آمد ندا

تهدّمت تهدّمت و الله اركان الهُدی

ازضربت بِن مُلجمِ،پستِ لعین،خوار و زبون - فرق علی منشق شدو،ریش علی شدغرق خون

عالم شده درزلزله،تخت هدایت واژگون - هفت آسمان درغلغله،شد ناله ها اندرسما

تهدّمت تهدّمت و الله اركان الهُدی

فزت وربّ الكعبه را،بشنو زلبهای علی - بارستگاری طی شده،عمروسراپای علی

شد دربهشت جاودان،آماده ماوای علی - آماده بهرآن جناب،گشته است جنّات العُلی

تهدّمت تهدّمت و الله اركان الهُدی

آمدندای قدقُتل،بین زمین و آسمان - یا اهل عالم كشته شد،مولا امیرمؤمنان

باضربت شمشیركین،بشكسته شدجام جهان - ازضربت شمشیركین،فرق علی گشته دوتا

تهدّمت تهدّمت و الله اركان الهُدی

بنگرحسین وباحسن،گشته عزادارِعلی - درگریه ودرحزن وغم،باشند ا نصارعلی

دشمن شده درحیرت از،اخلاق ورفتارعلی - شهد شهادت خورده و،رفته ازاین دارفنا

تهدّمت تهدّمت و الله اركان الهُدی

ازمكه امشب تانجف،یك خط مشكی را ببین - امّا نه با این باچشم سر،بادیدگان تیزبین

این پرچم مشكی بود،بهرعلی یِ نازنین - ازبهر اولاد بشر،این خط بود خط عزا

تهدّمت تهدّمت و الله اركان الهُدی

راه علی مرتضی،باشدصراط مستقیم - راهی كه شیعه میرود،درآن بدون ترس و بیم

راهی كه باشد منتهی،آخربه جنات نعیم - ای باقری راه علی،عینًا بودراه خدا

تهدّمت تهدّمت و الله اركان الهُدی

 

شدشام شهادت علی مظلوم - ایتام ومساكین زحمایت محروم

شد شیعه او زغم گرفتارعزا - درشام عزای آن امام معصوم

 

نوزده ماه صیام فرق علی شكسته

مولاعلی علی جان مولاعلی علی جان

نوزده ماه صیام فرق علی شكسته فرق علی شكسته

جن وملك ازاین غم اندرعزا نشسته اندرعزا نشسته

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

اركان دین وایمان ازاین جفاگسسته ازاین جفاگسسته

سفینۀ هدایت كنون به گل نشسته كنون به گل نشسته

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

محراب كوفه خونین ازخون فرق مولا ازخون فرق مولا

دامان كعبه رنگین ازخون فرق مولا ازخون فرق مولا

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

بیست ویكم ازصیام گشته عزای علی گشته عزای علی

جنّ وملك عزادارجمله برای علی جمله برای علی

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

چراغ عمرعلی زبادكینه خاموش زبادكینه خاموش

بهرعزای علی كعبه شده سیه پوش كعبه شده سیه پوش

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

رفته كنون زدنیا پادشه لوكشف پادشه لوكشف

باب یتیمان علی خفته بخاك نجف خفته بخاك نجف

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

زینب وامّ كلثوم بهرپدرعزاداربهرپدرعزادار

هم حسنین وعبّاس به بحرغم گرفتاربه بحرغم گرفتار

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

نهاده سربدیوار صعصعه و ابوذر صعصه و ابوذر

چومرغ شب بنالد بهرجناب حیدر بهر جناب حیدر

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

خاك بسر میكندكنون غلام علی كنون غلام علی

چونكه كندیادی ازحرف و پیام علی حرف و پیام علی

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

درآخرین پیامش یادیتیمان كند یادیتیمان كند

بیوه زنان، مساكین، یادفقیران كند یادفقیران كند

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

رفته كنون زدنیا باب یتیمان علی باب یتیمان علی

باقریاشدشهید امیرایمان علی امیرایمان علی

مولا علی علی جان مولا علی علی جان

 

فرق علی بدست یك ظالمی شكسته

مولاعلی علی جان مولاعلی علی جان

فرق علی بدست یك ظالمی شكسته یك ظالمی شكسته

جنّ وملك ازاین غم اندرعزانشسته اندرعزانشسته

محراب كوفه خونین ازخون فرق مولا ازخون فرق مولا

دامان كعبه رنگین ازخون فرق مولا ازخون فرق مولا

نوزده ماه صیام گشته عزای علی گشته عزای علی

جن وملك عزادارجمله برای علی جمله برای علی

روزعزای علی كعبه شده سیه پوش كعبه شده سیه پوش

چراغ عمرعلی زبادكینه خاموش زبادكینه خاموش

اركان دین وایمان ازاین جفاگسسته ازاین جفاگسسته

سفینۀ هدایت كنون به گِل نشسته كنون به گِل نشسته

زینب وام كلثوم بهرپدرعزادار بهرپدرعزادار

هم حسنین علی به بحرغم گرفتار به بحرغم گرفتار

نهاده سربه دیواركنون غلام علی كنون غلام علی

میشنودگوش جان كنون پیام علی كنون پیام علی

درآخرین پیامش یادیتیمان كند یادیتیمان كند

بیوه زنان، مساكین، یادفقیران كند یادفقیران كند

رفته كنون زدنیا باب یتیمان علی باب یتیمان علی

باقریاشدشهید امیرایمان علی امیرایمان علی

سروده شده رمضان88

 

این تربت پا ک امیرمؤ منان است

ا  ینجا  نجف  شهر  ا  ما  م    متّقین است - آ ر ا  مگا  ه  ا سو ۀ  حق  ا  لیقین است

با شد علی آ نکو د ر ا ینجا  آ رمید ه است - ما نند ا و ر ا ما د ر گیتی   ند ید ه است

ا ینجا زیا رتگا ه عشق ا ی ز ا ئرین است - خادم در اینجا حضرت روح الامین است

آ نکو به محرا ب  عبا د ت  د ر د عا شد - در را ه عدل و علم و دین فرقش دو تاشد

آ  نکو  و لا یش  ما  یۀ  طا عا  ت  با شد - آ نکو حر یمش  قبلۀ   حا  جا  ت با  شد

آ  نکو  قسیم   ا  لجنّة   و  ا  لنّا  ر با شد - هـمرا ز ا و  محرا  ب و شا م تا ر با شد

آ  نکو  یتیمان ر ا  گر فتی ا ند ر آ غوش - نا ن مسا کین را نمو د ی  حمل بر دوش

آ نکو شکستی لا  ت  و عزّی  و هبل  را - در وصف خود مشغول کردی هر مِلل را

ا  و  فا  تح  خیبر ا  میر مؤ منا ن ا ست - با نا ن جو ا ند ر کفش تیغ و سنا ن است

د  ر غز و ۀ  بد  ر و  ا  حـد  یا  ر پیمبر - ا ز پا فکند ی دشمنی چو ن عمر و عنتر

د  ر غزوۀ خند  ق فـد ا کا ر ی  نمود ی - د ین خد ا با جا  ن و د ل یا ری نمود ی

با  شد علی آ  ن بـنـد  ۀ  پا  ک خد ا و ند - د ر خا نۀ حق زا د ه ا و بر کعبه سوگند

شد فرق ا  و منشق به محـرا ب عبا د ت - نوشید ه  د  ر ما ه  خد  ا جا م  شها د ت

خا  ک نجف شد مد  فــن نو ر علی  نور - زن بوسه بر آ  ن مد فنش ای باقری پور

شعرسروده شده برای کتاب همراه زائرین عتبات عالیات

 

ای زائرین اینجاست کوفه شهر غمها

ای زائرین اینجاست کوفه شهر غمها - شهر  ستمها   ر نجها  د ر د  و  ا  لمها

شهر د عا و ذ کر و هم شهر مناجات - را ز و  نیا ز با  خد ا  قا ضی حا جا ت

ا ینجا ست شهـر آ د م و نوح و محمد - شهر علی  با  د  ر د ها غمها ی بی حد

اینجا ست شهر مسلم و هانی و مختار - شهر حبیب بن مظا هر مر د   د یند ا ر

این شهر میثم آنکه بودی دار بر دوش - بر د ا ر ا و تکبیر گویان گشت خاموش

یا د آ و ر ذ کر علی  د ر نیمه  شبها - و آ ن گفتگو با چا ه آ ن مظلو م  و تنها

یا د آ و ر آ ن خطبه ها بر روی منبر - می خوا ند  ی ا ز سوز دل آن یار پیمبر

یا د  آ  و ر آ ن  گفـتگو ها ی سلونی - ا ز آ سما  ن علم   قبل  ا  ن تفقد ونی

آ ن  گفتگو ی  نیمه یِ  شب  با  کمیلش - آ ن د ید ن  ما ه  و سحرگا ه  و سهیلش

ا ند ر بیا با ن را ز دل می گفت با آه - چون کس نبود او درد دل می کرد با چاه

د یوارمسجد روز و شب دیده علی را - بشنید ه ا ست صو ت منا جا ت جلی را

دیده قضا وتها ی مولا را د ر ا ینجا - ا ز ا و حکا یتها ی زیبا  را د ر ا ینجا

ماه مبارک بود ا وهر شب به محراب - تحریم کرده بر خود او آسایش و خوا ب

آخر به محرا ب دعا فرقش د و تا شد - ا ز مسجد و محرا ب ا و د یگر جدا شد

فزت و ربّ ا لکعبه بود اندر زبا نش - ذ  کر  ا  لهی   یا   ا  لهی  بر  لبا  نش

ای باقری زن بوسه بر آن جایِ پایش - با گو ش د ل بشنو تو آ و ا ز صد ا یش

شعرسروده شده برای کتاب همراه زائرین عتبات عالیات

 

مسجدِ سهله میام تا كه تورا من ببینم

مسجدِ سهله میام تا كه تورا من ببینم - بینم روی تورا ای دلبرِ نازنینم

دلبر و دلدارِ منی مهدی یا مهدی - مركزِ پرگارِ منی مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

مسجدِ سهله بود منزلِ تو ای آقا جان - گرمه اینجا چقدَر محفلِ تو ای آقا جان

نوكرِ منزلتم مهدی یا مهدی - عاشقِ محفلتم مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

مسجدِ سهله همیشه جایگاهِ توبود - منزلِ همیشگی وبارگاهِ توبود

من میشم نوكرِتو مهدی یا مهدی - خادمی بردرِتو مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

چه میشه ای آقاجان منم بشم یك نوكرت - یك غلام و خادمی همیشگی دمِ درت

من غلامم آقاجان مهدی یا مهدی - عبدِ رامم آقاجان مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

كی میشه روی تورا من توی سهله ببینم - ببوسم پای تورا ای عزیزم نازنینم

باقری ام خاكِ پات مهدی یا مهدی - روحِ من بشه فدات مهدی یا مهدی

شعرسروده شده برای کتاب همراه زائرین عتبات عالیات

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدایح امّ الائمّه حضرت زهراعلیهاسلام

زهرا که بود تحفه ای از حضرتِ دوست - این تحفه عطاشد به نبی وَه چه نکوست

این تحفه بو د سیب بهشتی که خدا - كرده  به نبیّ خودمحمّد(ص) اِعطا

 

برفاطمه التجاگرفتیم - حاجات خودازخداگرفتیم

اوهست شفیع هردوعالم – ازمرحمتش عطاگرفتیم

 

امشب كه شب ولادت زهراشد - مسرور از آن تمامیِ دلها شد

شادی به تمامِ کائنات است امشب - هم نقل ونباتِ جمله محفلها شد

 

 چون آینۀ جما ل حق فاطمه است - حبّش زبرای شیعه بهترین خاتمه است

شدخادمی اش مایه یِ فخر ملکوت - اوسیّده است وفضّه اش خادمه است

 

آن فا طمه ای كه هست عبدی کامل - شد بندگیِ خدا زعمرش حاصل

در روز ولادتش همه شاد شدیم - شد لطفِ خدا تمامِ مارا شامل

 

ای نورخدا عصمتِ كبرا زهرا - ای دخت نبی امّ ابیها زهرا

بریازده امامِ ما توئی مادر و هم - از بهر علی همسر و همتا زهرا

 

ای كوثرخا تم النّبیین زهرا - ای همسرسید الوصیین زهرا

محبوبۀ ذا ت ازلی باشی تو - ای مادرِ جمله آل یا سین زهرا

 

زهرا كه وجودش سبب خلقتِ ماست - صد شكركه نورِمهرِ اوقسمتِ ماست

فرمود اما م عسكری درو صفش - ما حجّت خلق وَ فا طمه حجّتِ ماست

 

زهرا كه رهش رهی به جا ن ودلِ ماست - روشن زقدومش امشب این محفلِ ماست

با حبّ و ولایِ فاطمه ما همه شاد - مخلوط شده به مهرش آب وگِلِ ماست

 

یا فا طمه دست ما همه دامن تو - خواهیم مدینه ما زیارتِ مدفنِ تو

از بخشش و بذل و از جود، نشان - شد شامِ زفاف بذلِ پیراهنِ تو

 

امشب كه درِ بهشتِ حق  وا شده است - درد همه از لطف مداوا شده است

آمد به جهان امّ ابیهایِ نبی - آنکو به جهان شافعِ فردا شده است

 

دریا ست نبی و فا طمه گوهرِ اوست - مولا ست علی و فا طمه همسرِ اوست

مهدی که به یُمن او جهان برسرِ پاست - مهدیِّ همه است و فاطمه مادرِ اوست

 

چون فا طمه دختری دگر نباشد - چون فاطمه مادرِ پدرنباشد

در صفحه یِ آسمانِ وحدت - چون او قمرِ دگر باشد

 

ای برهمه اوصیا تو مادر - یك نكته زوصف تو است كوثر

كن دیده یِ ما همه محبّان - روشن تو به مهدیِ پیمبر

 

برخلقِ خدا نعمتِ بی حد آمد - امروزعطیّه یِ مؤیّد آمد

چون حشرعلی سا قی کوثر باشد - این نعمتِ کوثر به محمّد آمد

 

 امروز به احمد گوهری اِعطا شد - او فاطمه است و هم شفیعِ ما شد

این روزِ زن و ولادتِ فاطمه است - هم روزِ ولادتِ اما مِ ما شد

 

در حریم فاطمیّه پرزندمرغ دلم - هست بهرِ فاطمیّه اشک و ناله حاصلم

ای خدا خواهم که گردم زائرش اندر بقیع - اشک با شد بهرِ زهرا هدیه یِ ناقابلم

 

دیدار بقیع آرزویم باشد - این عقده مدام درگلویم باشد

هم دوستیِ کوثرِ احمد زهرا - هم حبّ علیست که در سبویم باشد

 

عمریست که من غلامِ این درگاهم - من پیر غلامِ مامِ ثاراللّهم

هم مادرِ من کنیزِ زهرا باشد - من هم زِ ادب به مادرم همراهم

 

اگرزهراكندبرما نگاهی - شوم آزاد من ازروسیاهی

زلطف فاطمه در روز محشر - خدا بخشد به من كوهی به كاهی

سروده شده فاطمیه 1390

 

گرنگاهی بماكندزهرا - درد مارا دوا كند زهرا

كم مخواه ازعطای بسیارش - آنچه خواهی عطاكند زهرا

 

مقدم زهرا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

یامحمد یاخدیجه یاعلی بادا مبارك

مسلمین وشیعیان را مقدم زهرا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

غنچه گل واشد امشب (امروز، اگر روزخوانده شود)

لاله زهرا شد امشب (امروز)

بهراحمد بار دیگر

لیلة الاسرا شد امشب (امروز)

یرنبی یكبار دیگر - لیلة الاسرا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

یامحمد یاخدیجه یاعلی بادا مبارك

مسلمین وشیعیان را مقدم زهرا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

امشب آمد ذكر زهرا (اینك آمد)

برلب یاسین وطاها

بچه ها آمد معلّم (اگرخانمهابخوانند بگویند : دخترا آمد معلم)

جملگی گوئیم  ، برپا

جملگی گوئیم امشب (اینك)

ذكر یازهرا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

یامحمد یاخدیجه یاعلی بادا مبارك

مسلمین وشیعیان را مقدم زهرا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

شاد و خندان شد خدیجه - ماه تابان شد خدیجه

غرقه درانوار رحمت - زامرِیزدان شد خدیجه

یا خدیجه برتو بادا - نوگل زهرا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

یامحمد یاخدیجه یاعلی بادا مبارك

مسلمین وشیعیان را مقدم زهرا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

چون خدیجه زاد دختر - گشت نازل آی كوثر

ازبهشت آمد به خدمت - حضرت لعیا و هاجر

مقدم این دسته گل بر - حضرت لعیا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

یامحمد یاخدیجه یاعلی بادا مبارك

مسلمین وشیعیان را مقدم زهرا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

شد چراغان عرش اعلا

نورباران آسمانها

گشته امشب ماه و پروین (اینك)

وصل نورِ ماهِ زهرا

باقری گوید كه امشب (اینك)

بر اب الزّهرا مبارك

***

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

مقدم زهرا مبارك ، مقدم زهرا مبارك

***

یامحمد یاخدیجه یاعلی بادا مبارك

مسلمین وشیعیان را مقدم زهرا مبارك

امّ ابیهاآمد بدنیا

ام ابیها - آمد بدنیا - حضرت زهرا - آمد بدنیا

قدم نهاده - به بیت طاها - قرص قمر یک - کودک زیبا

به به از این جشن و از این شادی و خوشحالی ماها (2)

به انبیابگوئیدمبارکه مبارک - به اولیا بگوییدمبارکه مبارک

به شان او شد – سوره کوثر - همره جبرییل – نزدپیمبر

خدیجه دلشاد - از این ولادت - کامده دنیا – شافع محشر

به به از این جشن و از این شادی و خوشحالی ماها (2)

به انبیابگوئیدمبارکه مبارک - به اولیا بگوییدمبارکه مبارک

بیت محمّد – گشته چراغان - ز مقدم آن – حجت یزدان

آدم و نوح و- موسی و عیسی - هاجر و حوّا-خرم و خندان

به به از این جشن و از این شادی و خوشحالی ماها (2)

به انبیابگوئیدمبارکه مبارک - به اولیا بگوییدمبارکه مبارک

ز جنّت آمد- هاجر و حوا - ساره و مریم ، آسیه ، لعیا

بیاری آن- زوجه ی احمد - نهاده زهرا- قدم بدنیا

به به از این جشن و از این شادی و خوشحالی ماها (2)

به انبیابگوئیدمبارکه مبارک - به اولیا بگوییدمبارکه مبارک

حضرت زهرا- بنت ابیها - ولی پدر- گفت ام ابیها

گر چه به ظاهر- دختر باباست - ولی بواقع- مادر باباست

به به از این جشن و از این شادی و خوشحالی ماها (2)

به انبیابگوئیدمبارکه مبارک - به اولیا بگوییدمبارکه مبارک

فاطمه وهم - عالمه باشد - صدّیقه و هم- طاهره باشد

امّ ا ئمّه - امّ ابیها - زكیه،زهرا- راضیه باشد

به به از این جشن و از این شادی و خوشحالی ماها (2)

به انبیابگوئیدمبارکه مبارک - به اولیا بگوییدمبارکه مبارک

باقری زهرا ست - شفیع امت – بروزمحشر- گاه قیامت

حاجت ماها- برآورد او - زروی احسان- زلطف ورحمت

به به از این جشن و از این شادی و خوشحالی ماها (2)

به انبیابگوئیدمبارکه مبارک - به اولیا بگوییدمبارکه مبارک

یافاطمه من عقده دل وانكردم

یافاطمه من عقدهِ دل وا نكردم - گشتم ولی قبر تورا پیدا نكردم

چشم انتظارم مهدی بیاید - تا تربتت را برما نماید

یا فاطمه جانِ جهان بادا فدایت - توسید هردو جهان ما خاكِ پایت

چشم انتظارم مهدی بیاید - تا تربتت را برما نماید

كردی وصیت با علی شاهِ ولایت - قبر تورا در نیمه شب مخفی نماید

چشم انتظارم مهدی بیاید - تا تربتت را برما نماید

شد كفن و دفنت نیمه شب از ظلم اعدا - مظلومه یِ عالم تویی ای بی بی ما

چشم انتظارم مهدی بیاید - تا تربتت را برما نماید

قبرتورا ازدیده ها پنهان نمودند - چشمان مولا را زغم گریان نمودند

چشم انتظارم مهدی بیاید - تا تربتت را برما نماید

درنیمه های شب علی شاه زمانه - آید كنار قبر پاكت مخفیانه

چشم انتظارم مهدی بیاید - تا تربتت را برما نماید

اطفال تو اندرنیمه شب گیردبهانه - چون جوجكان دورگشته زاشیانه

چشم انتظارم مهدی بیاید - تا تربتت را برما نماید

این عقده ای ای باقری برشیعیان شد - كه قبرپاك فاطمه از غم نهان شد

چشم انتظارم مهدی بیاید - تا تربتت را برما نماید

سروده شده دهه فاطمیه

 

من آمدم مدینه قبرتوراندیدم

اشعارسروده شده درمدینه ومكه

قبرگم شده

من آمدم مدینه قبرتوراندیدم - هستی كجاتومدفون ای مادرِشهیدم

اندربقیع هستی یا روضه پیمبر - یاقبرتوست آنجاك محراب هست ومنبر

مظلومترنباشد ازتو بكلِّ دنیا - ای دخترمحمّد ای مادرابیها

بعدازپدرشدی تو تنها و هم غریبه - درپایتخت اسلام این امربس عجیبه

با اینكه بارها گفت بابای تومحمّد - این پاره یِ تنم هست محبوبِ حی سرمد

باشد اذیت اویعنی اذیتِ من - یارنج وزحمت او هم رنج وزحمت من

امّا پس از محمّد بافاطمه چه كردند - این مردمان چگونه نامردو پَستْ مردند

اندرسقیفه جمعند این مردمانِ دنیا - جمعند بهرِغصبِ حقّ علی وزهرا

بیت علی وزهرا درمعرضِ هجوم است - خورشید منكسف شد یا ریزشِ نجوم است

ازدربِ بیت زهرا یك شعله ای بپا شد - كزشعله اش فروزان آتش به كربلاشد

بیتِ علی وزهرا دربینِ شعله ها سوخت - زان خیمه حسینی دردشتِ كربلا سوخت

گرگشت بیت الاحزان اندر بقیع ویران - دردشتِ كربلا شد آثارِ آن نمایان

گشته بنای ظلمی اندرسقیفه ایجاد - شالوده یِ بنایش شدغصب و ظلم و بیداد

چون غصب حقّ زهرا هم شوهرش علی شد - مسلوب حاكمیت ازحجّت و ولی شد

ای باقری چو خشتی معمار كج گزارد - ازخاك تا ثریا دیوار كج سر آرد

سروده شده 6/4/91 درمدینه منوره

 

فاطمه زدنیا رفت

ازهجوم بیگانه - سوخت درب آن خانه

فاطمه زدنیا رفت - اوغریب و تنها رفت

یاعلی ویا زهرا - یاعلی ویازهرا

یاعلی ویا زهرا - یاعلی ویازهرا

شدعلی عجب تنها - بعدرحلتِ زهرا

یارحق پرستش رفت - فاطمه زدستش رفت

یاعلی ویا زهرا - یاعلی ویازهرا

یاعلی ویا زهرا - یاعلی ویازهرا

 

یافاطمه یافاطمه

امّ الحسن امّ الحسین - یافاطمه یافاطمه

ای مام پاك زینبین - یافاطمه یافاطمه

ای دخترخیرالبشر***ای مام شبیروشبر

توبسته ای بارسفر - یافاطمه یافاطمه

توسوی عقبامیروی - تونزدبابامیروی

باكوهِ غمهامیروی - یافاطمه یافاطمه

توبانوی غمدیده ای - بس رنج وغمهادیده ای

بس طعنه ها بشنیده ای - یافاطمه یافاطمه

ای دخترخیرالبشر - دربین آن دیوارودر

دادی تویك زیباپسر - یافاطمه یافاطمه

مظلومی یِ زهراببین - شدپشت درسقط جنین

محسن شهیدراه دین - یافاطمه یافاطمه

آتش گرفته خانه ات - آن محترم كاشانه ات

ازدشمنِ بیگانه ات - یافاطمه یافاطمه

گشته كبودآن روی تو - گشته سیه بازوی تو

مجروح شدپهلویِ تو - یافاطمه یافاطمه

توخودشفیع محشری - امّا چنان گل پرپری

مجروح از آن ضربِ دری - یافاطمه یافاطمه

ازظلم آلِ بولهب - دفنِ توشددرنیمه شب

باشدچرا؟یاللعجب - یافاطمه یافاطمه

مهدی بگیردانتقام - روزی ازآن قوم لئام

ای باقری برگومدام - یافاطمه یافاطمه

امّ الحسن امّ الحسین - یافاطمه یافاطمه

 

فاطمیّه گشته ایام عزا

فاطمیّه گشته ایامِ عزا - ازبرای مصطفی ومرتضی

فاطمیه وقتِ اشك وآه شد - غصه ها باسوزِدل همراه شد

فاطمیه قصّه ای ازرنجهاست - قصّه ای ازآه وسوزمرتضی است

فاطمیه وقتِ آه وناله است - ناله بر زهرایِ هجده ساله است

فاطمیه شرحِ دیواراست ودر - شرح آن مظلومی وخونِ جگر

فاطمیه گشته شیعه دلغمین - همچوعاشوراوروزاربعین

فاطمیه شدعزایِ دیگری - بهرِجمع فاطمی وحیدری

فاطمیه همچوعاشوراشده – درعزا ذرّیه یِ زهراشده

فاطمیه پرچمی بهرِعزا - گشته برپا برسرایِ اولیا

فاطمیه كرده خورشیدی غروب - كرده برپا شوروحزنی درقلوب

گرمحرم سبطِ زهرا كشته شد - فاطمیه دست حیدربسته شد

گرمحرّم گشته سرازتن جدا - فاطمیه گشته آن بی بی فدا

گرمحرّم خیمه ها برهم زدند - فاطمیه خیمه یِ ماتم زدند

گرمحرّم شد عزایِ فاطمه - فاطمیه شدعزابهرهمه

فاطمیه ماعزا برپا كنیم - ماعزاداری چوعاشوراكنیم

فاطمیه روضه خوانانیم ما - درعزا پیروجوانانیم ما

شیعیان هنگامه یِ شوروعزا - باردیگرآمده بهرشما

فاطمیه مجلسی برپا كنید - آه وناله همچوعاشوراكنید

مهدیِ صاحب زمان ای باقری - درعزاباشد چوما و رهبری

سروده شده درفاطمیه سال 1390

 

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

زهرای اطهر دختِ پیمبر - گردیده مجروح ازضربت در

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

با بیتِ زهرا بنگرچها شد - ازحقدوكینه آتش بپاشد

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

بایك تهاجم درراشكستند - دختِ نبی را ازكینه خستند

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

درراهِ خانه با تازیانه - گردیده مجروح آن كتف وشانه

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

ظلمًا وزورًا غصب فدك شد - آزرده ازآن جنّ وملك شد

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

از آن مصائب اندرجوانی - گشتی شهیده دفنت نهانی

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

جسم تو مجروح ازتازیانه - غسلت بداده مولا شبانه

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

شدكفن ودفنت درنیمه یِ شب - آهسته نالد كلثوم و زینب

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

بنگرچه ظلمی برشیعه ها شد - قبرتومخفی ازدیده ها شد

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

دنبال قبرت با چشم گریان - اندر مدینه گردیم نالان

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

خواهیم ازحق مهدی بیاید - آن تربتت را برما نماید

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

مهدی بیاید ای باقری پور - دنیا نماید نورعلی نور

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

آن قبرِ مخفی گرددهُویدا –  مهدی نماید آن قبرپیدا

زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا - زهرا یا زهرا زهرا یا زهرا

 

بگفتا با علی زهرایِ اطهر

بگفتا با علی زهرایِ اطهر - دمِ آخر چنین دختِ پیمبر

الا ای ابن عمّ با وفایم - روانه سوی عقبی از جفایم

حلالم كن حلالم كن علیجان - كه اینك عازمم بر كوی جانان

چو گشتم راحت از رنج زمانه - بده غسلم نما دفنم شبانه

نما مخفی توقبرم را علی جا ن - ازاین نامردمان وقوم عدوا ن

به تشییعم نیا یند ای پسرعم - نگیرند ازبرا یم بزم ما تم

كه من راضی نِیم ازاین زما نه - كه بردند حق من راغاصبا نه

ترا خا نه نشین كردند ازكین - خلا فِ حكم قرآن،دین وآئین

كنار قبر من از لطف و احسان - پس ازدفنم بخوان آیات قرآن

به اطفا ل یتیمم یا وری كن - بجا یِ من به آنا ن ما دری كن

پدرهستی ازاین پس با ش ما در - چو مادربهرآنان با ش یا ور

غم وغصّه ازآنان نیك بزدای - تودلجوئی ازآنا ن نیك بنما ی

ولی ای با قری درروزعا شور - نبوداین مادرِ غمگین ورنجور

كه بیند با حسین وآلش ازكین - چها كردند آن قوم بدآئین

 

بنشین ببالین من

بنشین ببالین من ای پسر عمو جان - عمرِ من اندر نوجوانی گشته پایان

گشتم شهید راه دین - من یا امیرالمومنین - مظلوم علی جان مظلوم علی جان

آتش زدند این مشركین كاشانه ام را - كشتند از كین محسن ششماهه ام را

از دشمنان دینِ حق - گشته كنون غصب فدك - مظلوم علی جان مظلوم علی جان

فضّه بود شاهد چه آمد بر سرِ من - از ضرب در كشتند و زیبا پسر من

این صورتم نیلی ببین - ازجای آن سیلی یِ كین - مظلوم علی جان مظلوم علی جان

میگفت از سوزِ جگر با چشم گریان - از بعد من جان تو و جان یتیمان

جان حسین وهم حسن - هم زینب و كلثوم من - مظلوم علی جان مظلوم علی جان

دارم وصیت با تو ای شاه زمانه - غسلم بده در شب علی جان مخفیانه

بنما تو كفن و دفن من - مخفی ز هر زاغ و زغن - مظلوم علی جان مظلوم علی جان

از گلزار شهدا و باقری پور

 

ای خاك بقیع امشب زهرا بتو مهمان است

ای خاك بقیع امشب زهرا بتو مهمان است - مهمانِ بقیع امشب آن نیر تابان است

ای خاك بقیع اینك با او تو مدارا كن - مهمانِ تو دلخسته از ظلم فراوان است

ای خاك بقیع بر تو زهرای جوانمرا - اینك سپرم امّا این مدفن پنهان است

ای خاك بقیع زهرا با پهلوی بشكسته - مهمان تو گردیده نك موقع احسان است

با صورت نیلی و بازوی ورم كرده - عازم بسوی جنّت این سید نسوان است

مخفی كنم از دشمن من مدفنِ زهرا را - او بضعه یِ پیغمبر محبوبه یِ یزدان است

اینك حسن و زینب،كلثوم و حسین من - بر مادر مظلومه غمدیده و نالان است

هم جنّ و ملك نالد بر ماتم زهرایم - هم باقری غمگین خونین دل و گریان است

 

من درمدینه گشتم قبرتورا ندیدم

من درمدینه گشتم قبرتورا ندیدم - این عقده ایست بردل ای وای نا امیدم

زهرا زهرا یا زهرا - زهرا زهرا یا زهرا

گه مسجدالنبی وگا هی بقیع رفتم - دنبا ل قبرمخفی اینجا وآنجا گشتم

زهرا زهرا یا زهرا - زهرا زهرا یا زهرا

امّا نگشت پیدا قبری كه گشته پنها ن - زین غصّه اشك ریزم من روزوشب بدا ما ن

زهرا زهرا یا زهرا - زهرا زهرا یا زهرا

قبرتوگشت مخفی ازجورنا كسا نی - شدكفن ودفن جسمت درنیمه شب نها نی

زهرا زهرا یا زهرا - زهرا زهرا یا زهرا

درانتظا ر روزی كه مهدیت بیا ید - آن قبرِمخفی یِ توبردوستا ن نما ید

زهرا زهرا یا زهرا - زهرا زهرا یا زهرا

گرددظهورمهدی قبرِتوآشكا را - یا رب رسا ن ظهورِ آن یا ردلربا را

زهرا زهرا یا زهرا - زهرا زهرا یا زهرا

ای با قری شودچون عصرِظهورِمهدی - دنیا ی تیره گردد روشن زنورِمهدی

زهرا زهرا یا زهرا - زهرا زهرا یا زهرا

 

شدچوبه امرخدا فاطمه یارِعلی

اشعاردرباب عروسی حضرت زهراعلیهاسلام

شدچوبه امرخدا فاطمه یارِعلی - چوروز روشن شده آن شب تارِعلی

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

امرخدا اینچنین آمده بهرنبی - فاطمه را عقد كن بهرعلی ولی

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

فاطمه حمد خدا کرد بر این ازدواج - دشمن او زین خبر گشت همی هاج و واج

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

ستاره زهره و تسبیح زهرا ببین - آنچه به دل داشت او گشت بَدل بریقین

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

کفو دگر در زمین ز بهر زهرا نبود - بجز علی بهر او همسر و همت نبود

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

نتیجۀ این نکاح گشت حسین و حسن - تاج سر عالمند مایۀ فخر زمن

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

زینب و کلثوم هم مایۀ فخر زنان - زینت نسوان شدند به هر زمین و زمان

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

ز جشن و این ازدواج بترکه چشم حسود - آنکه از این ازدواج به کینه او فزود

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

پسرها آی دخترا راه علی و زهرا - الگوی راه شماست به هر زمان و هر جا

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

همچو علی و زهرا کنید شما ازدواج - سنت زهرا دهید میان مردم رواج

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

به باقری هم بگید بازم زنی بگیره - یک زن پرپول باشه جوونه یا که پیره

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

شما هم ای مهمونا نصیحتم گوش کنید - بازم زنی بگیرید غم را فراموش کنید

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

خیمه نشینان خُلد بسکه بچیدند دُر - معجر و جیب و کنار مرهمه را گشت پر

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

اینَت عروسی وسوراینت سرای سرور - اینت خطیب و گواه به جمع غلمان و حور

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

خبرشد از جبرئیل به حضرت احمدی - مژده بود بر شما ز خالق ایزدی

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

بسته شده عقد این دو زوج پاک زمان - وسیله کردگار به جمع کروبیان

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

برو عروسی بگیر برای این هر دو نور - بپا نما در زمین مجلس جشن و سرور

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

داد بشارت نبی بر علی و فاطمه - به جمله مردمان به قوم و خویشان همه

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

شهر مدینه شده مجلس جشن و سرور - بهر عروسی شده غرق شعف غرق شور

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

خطبه عقدی دگر پیمبر اندر زمین - خواند ز بهر نکاح به این دو زوج بهین

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

زهرۀ زهرا همی شد به سرای علی - حجلۀ دامادی شد خانه برای علی

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

خانه مولا علی نورعلی نورشد - چشم حسود وبخیل باقریاكورشد

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

***

درود حق بر علی درود بر فاطمه

درود حق بر علی درود بر فاطمه - به وصلت این دو گل کف بنوازید همه

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

فاطمه شد با علی به امر پروردگار - دو زوج نیکو سرشت نور بنور آشکار

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

در شب تزویجشان چرخ جواهر فروش - گرفته جشنی عجیب گشته بجوش و خروش

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

پرده نشینان غیب پرده بیاراستند - گلشن فردوس را بزینت آراستند

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

ز بهر این ازدواج گشته مزیّن فلک - سفرۀ عقد پهن شد سد ره نشین شد ملک

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

خطبۀ تزویجشان جلّ تعالی بخواند - جای دگر بر کسی از پی خطبه نماند

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

جاری چنین عقد شد به جمع کرّوبیان - شاهد این عقد شد تمام قدّوسیان

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

خازن دار الخلود چوازجَنان در گشود - حوروملك جملگی ناظراین عقد بود

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

در همه هفت آسمان جشن و چراغانی شد - حور و ملک کف زنان ز بهر این شادی شد

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

باد چو برسد ره زد بر سر حوران عین - لؤلؤ و مرجان بریخت ز آسمان بر زمین

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

فاطمه شدچون عروس شد به سرایِ علی  همسرو هم یاوری گشته برایِ علی

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

زندگیِ تازه ای زآن دو آماده شد - فاطمه و هم علی دو زوجِ دلداده شد

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

باقریا فاطمه مادرِ یازده امام - همره زوجش علی گشت برآنان سلام

صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه - صلّ علی حیدر وصلّ علی فاطمه

سرودهای همخوانی عروسی

این شعر برای طلیعه خوانندگی خوانده شود

گل گفت که من مذهب دینی دارم - بوی حسن و عشق حسینی دارم

بفرست مدام بر محمّد صلوات - چون با صلوات همنشینی دارم

 

شدنسلِ بشر زِ ازدواج زیاد - این سنّتی است مؤکّد وَ محمّد نهاد

تا نسلِ مسلمین شود هرروزبیش - فرمانِ انکحوا به من و تو بداد

 

ای جوان کن ازدواج و زن بگیر- یک زنِ با عفّت و احسن بگیر

رومگردان تو زدستورِ خدای - فاصله ز ابلیس و اهریمن بگیر

 

ای جوان زن بگیرکه شادشوی - با نکاحت تو پاک نهاد شوی

خانه ای تازه را به راه انداز – بهرِ یک زندگی تو اوستاد شوی

 

صلّ علی محمّد صلوات بر محمّد

صلّ علی محمّد صلوات بر محمّد - صلّ علی محمّد صلوات بر محمّد

صلوات را خدا گفت جبرئیل بارها گفت - درشان مصطفی گفت صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

شاه نجف علی است سرور دین است - شیر خداعلی است صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

بعد از علی حسن بود چه غنچه در چمن بود - نور دو چشم من بود صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

بوی حسین شنیدیم چه گل شگفته دیدیم - به مدعا رسیدیم صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

زین العباد سجّاد یعنی که شاه عباد - سلام ما بر او باد صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

باقر امام دین است نور خدا یقین است - فرزند عابدین است صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

جعفر چو صبح صادق روشنگر حقایق - تاج سر خلایق صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

موسی باسعادت با ذکر و با عبادت - سردار با جلالت صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

هشتم رضا امام است از ضا منی تمام است - شاه غریب بنام است صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

ما شیعه تقیئیم خاک ره نقیئیم - محتاج عسکرئیم صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

یا رب بحقّ زهرا شفیع روز جزا - ببخش گناه مرا صلّ علی محمّدصلوات بر محمّد

 

شب شب دامادیه ، امشب شب شادیه

شعر در تاریخ 15/6/84 بمناسب جشن عروسی فرزندم سید مصطفی سروده شده

شب شب دامادیه ، امشب شب شادیه - شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک

مبارک مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

امشب عروس کشونه ، جشن و پلو پزونه - درها رو وا بزارین ، عروس میاد به خونه

شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

به به عجب شبی یه ، امشب دو شاخ شمشاد - به سنّت پیمبر ، شدن عروس و داماد

شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

به به تبارک اللّه ، بر این جشن و عروسی - میون حجله میرن ، یه مرغ و یک خروسی

شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

امشب شب زفافه ، عجب شبی است واللّه - میرن مِیون حجله ، دوتائی بارک اللّه

شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

امشب یکی چو شاه و یکی دگر وزیره - وزیر عروس باشه ، دوماد هم امیره

شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

شدند شاد و خوشحال ، امشب علی و زهرا - چون سنّت پیمبر ، امشب شده است اجرا

شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

وانکحوالایامی ، بخوان ز نصّ قرآن - بازم برو زن بگیر ، برادر مسلمان

شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

ثَلاثَ او اَربَعَ ، یه دستور الهی است - سه تائی و چارتائی ، عقدی و یا صیغه ایست

شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

آقا یواشک بخوان ، تا که زنانفهمن - به خونه رات نمی دن ، اگر اینو بفهمن

شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

میگن زنا حسودن آخرطبیعت اینه - بشنو توازبا قری طبیعت زن اینه

شما بگین مبارک ، مبارک آی مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

 

شعر در تاریخ 18/6/84 بمناسبت جشن عروسی فرزندم سید مصطفی سروده شده

عجب بزمی است یاران راکه بزم گلشن است امشب-که هنگام مبارک باد به داماد گفتن است امشب

در این جشن مبارک باد جمله شاد و خندانند - عجب شادی عجب خنده که گل گفتن است امشب

 

شب شادی است عزیزان همه گوئید مبارک

مبارک بادا مبارک بادا مبارک - مبارک بادا مبارک بادا مبارک

شب شادی است عزیزان همه گوئید مبارک - که دامادی است عزیزان همه گوئید مبارک

مبارک بادا مبارک بادا مبارک - مبارک بادا مبارک بادا مبارک

عروسی و دامادی است امشب و باشید همه شاد - بگوئید تبریک خود را به عروس و هم به داماد

مبارک بادا مبارک بادا مبارک - مبارک بادا مبارک بادا مبارک

همچنان علی و زهرا بگرفتید عروسی - اخما را وا کنید امشب بگذارید عبوسی

مبارک بادا مبارک بادا مبارک - مبارک بادا مبارک بادا مبارک

سنت پیمبر اینست بشوید عروس و داماد - اَلنّکاح سنتی گفت احمد آن پیمبر داد

مبارک بادا مبارک بادا مبارک - مبارک بادا مبارک بادا مبارک

اَنکِحُو الاَیامی بشنو ز خداوند و ز قرآن - عقد و یا متعه نمائید اگر هستید مسلمان

مبارک بادا مبارک بادا مبارک - مبارک بادا مبارک بادا مبارک

نصف دین بیمه نمائید به نکاح و نصف دیگر - به نماز و به زکوة و به اطاعت از پیمبر

مبارک بادا مبارک بادا مبارک - مبارک بادا مبارک بادا مبارک

عروسی ولیمه دادن هست سنت پیمبر - باقری بخور ولیمه شوی داماد مکرّر

این شعر برای پایان خواندن سایر اشعار جهت اوج گرفتن خوانده شود از باقری پور

مردما کنار برین دوماد میخواد نار بزنه - سیب سرخ و کله قند تو کلّۀ یار بزنه

مردما کنار برین عروس میخواد بیاد خونه - دوماده انگار کی براش میخواد تار بزنه

با راه شهید بیعتی تازه کنیم - با عشق حسین جهان پر آوازه کنیم

همنام رضا است شهید ما سید رضا - با شربت عشقِ حق گلو تازه کنیم

 

بود امشب شب شادی ماها و عروس داماد

شعر در تاریخ 15/6/84 بمناسبت عروسی فرزندم سید مصطفی سروده شده

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم - بباریم شادمانی را و غمها را وراندازیم

بود امشب شب شادی ماها و عروس داماد - همه خوشحال می باشیم و می در ساغر اندازیم

سلامتی شه داماد بزن اینک کف اندر کف - اگر غمم رو کند با هم ز بنیادش بر اندازیم

مبارک باد شه داماد عروس خانم پدر مادر - بیائید شادمانی را چو تاجی بر سر اندازیم

بگوئید باقری طنزی حسودان و بخیلان را - بکش عکسی بیاور تا به پالان خر اندازیم

این شعر برای طلیعه خواندن یا بصورت میان پرده ای در وسط برنامه خوانده شود از باقری پور

عجب بزمی است یاران را که بزم گلشن است امشب-چراغانی رنگارنگ و مجلس روشن است امشب

در این جشن مبارک باد بزن داماد کف بر کف - که هنگام مرتب کف به کف کوبیدن است امشب

 

اَلنّکاح سنتی یک سنت است

ای جوانان شد خدا یار شما - در بنای دین چو معمار شما

دین حق با سنت پیغمبری - گشته است اخلاق و رفتار شما

اَلنّکاح سنتی یک سنت است - از نبی آن درّ شهوار شما

کرده اید اکنون بر این سنت عمل - وه چه زیبا بود رفتار شما

گفته اید هر دو بلی بر ازدواج - وه چه نیکو بود گفتار شما

سنّت پیغمبری اجرا شده - شد نبی خوشحال از این کار شما

اَنکِحُوا گفته خدا اندر کتاب - این بود فرمان دادار شما

داده فرمان نماز و هم زکوة - هم نکاح و متعه، ستّار شما

نصف دین شد بیمه با این ازدواج - نصف دیگر بیمه رفتار شما

از عَزَب خیزد بلا و ابتلا - شد عُزوبت دوزخ و نار شما

نیست در اسلام دوری از نکاح - زشت میباشد چنین کار شما

میکند افزون ثواب هر نماز - با نکاح، معبود غفار شما

بسته است نسل بشر با ازدواج - شد فزون از ازدواج بار شما

طیّبات و طیّبن باید بود - خواستگاری رایِ مختار شما

از خبیثات و خبیثین دور شو - چون خباثت ننگ شد عار شما

کفورا بنگر همی در ازدواج - معنویت میوه و بار شما

باقری خواهی ثواب بی شمار - متعه میباشد سزاوار شما

متعه کن بر رغم الف آن فلان - تا بود مولا علی یار شما

 

کف بزنید قوم و خویشا

این شعر آخر برنامه که مجلس در حال ختم است خوانده شود از باقری پور

کف بزنید قوم و خویشا - بگین سلام امام رضا

عروس دوماد میرن حرم - امام رضای محترم

دور حرم طواف کنن - شمشیرا رو غلاف کنن

اخلاق خوب داشته باشن - بذر وفا کاشته باشن

اخلاق نیک و باصفا - به عهدشان کنن وفا

به آقاشون سلام میدن - سلام خاص و عام میدن

سلام میدن میگن آقا - دست ما دو من شما

برای ما دعا کنین - دعا پیش خدا کنین

ما دو تا تازه جوونیم - زندگی را نمی دونیم

تو کن محبتی به ما - بشو بما تو رهنما

زندگی یِ ما خوب بشه - محبّت قلوب بشه

تا صد سال دیگه با هم - باشیم بدون هم و غم

سلامتی بما بده - مریضا رو شفا بده

زندگی ما شاد بشهروزی یِ ما زیاد بشه

یک زندگی باصفا - بزیر سایه یِ شما

بندگی خدا شویم - از غیر او جدا شویم

با هم بریم به کربلا - مکّه و خونه یِ خدا

باقری هم با ما باشه - مکّه و کربلا باشد

 

دو ماده هی با التماس میگه عروس بیا بریم

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارکه - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارکه

دو ماده هی با التماس میگه عروس بیا بریم - غصه نخور گریه نکن صفا رو با هم می خریم

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارکه - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارکه

هی میگه عروس جونم خونۀ ما صفا داره - بهتره از خونۀ بابات نمیدونی چه ها داره

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارکه - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارکه

آخر عروس راضی میشه درمیشه از جایی که بود - دست میده به دست دوماد میرن با هر بود ونبود

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

عروس کشونی را ببین قوم و خویشا دور و برا - کف میزنن شادی کنان خارج میشن از آن سرا

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارکه - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارکه

میبرنش خونۀ دوماد خونۀ عشق و هم صفا - شروع کنن زندگی خوب و لذیذ و با صفا

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

قوم و خویشاشان میبرن میون حجله زفاف - با صد قلم جهیزیه یخچال و گاز، تشک لحاف

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

بیا ببین سیاهه را تو اجناسا تو گم میشی - کنی فرار ز مشهد و راهی شهر قم میشی

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

سلمه،سوزن،قیچی،هاون،کمد،بوفه،کفش و لباس - میخ و پیچ و یخچال و گاز، آدم چقد میخواد اثاث

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

چیکارکنیم دیگه آخراین سوروسات زندگی است - باقری آخر میدونی اینا برای بندگی است

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

 

عروس خانم آقا دوماد وصلتتان مبارک

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

عروس خانم آقا دوماد وصلتتان مبارک - از شادیتان ما همه شاد وصلتتان مبارک

وصلتتان مبارکه چه جشن خوبی دارین - چه جشن خوب و باصفا بزن بکوبی دارین

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

سفره خوب و باصفا سفره یِ عقدتان بود - اگر چه کم و یا زیاد پولای نقدتان بود

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

عروس خانم آقا دوماد عشق شما شده نقد - وقتی چهل امضا زدی میون دفتر عقد

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

وقتی میخواست آقا بخونه خطبه عقد تو - گفتی بلی اما به چی محبّت نقد تو

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

عروس میخواست بگه بله رفته که گل بچینه - دوماد میخواست بگه بله با اجازه چنینه

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

وقتی که رفتین به خرید هی این و هی اونو بخر - آنجا بوده وقت درو چه فرق داره نفع و ضرر

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

وقتی حنابندونی شد دست عروس دست داماد - گذاشته شد توی حنا دست دوتاشان باداباد

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

وقت عروس کشونی شد ماشین باید ببنده گل - امّا ماشین چه مدلی ژیان باشد یا که اپل

مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک - مبارکه مبارکه وصلتتان مبارک

وقت عروس کشونی شد عروسه هی ناز میاره - گریه دارن قوم و خویشا دوماد و پیش وازمیاره

 

مبارک مبارک  مبارک مبارک - مبارک مبارک مبارک مبارک

همسایه ها آی دوستا پاشین جهیز آوردند - ببین جهیزیه را با جست و خیز آوردند

مبارکه مبارک  مبارکه مبارک - مبارکه مبارک مبارکه مبارک

ببین جهیزیه را دویست قلم جورواجور - چشم حسود بتر که چشم بخیل بشه کور

مبارکه مبارک  مبارکه مبارک - مبارکه مبارک مبارکه مبارک

همسایه ها دوستا، خونچه شاد آوردن - خونچه شادِ عروس، برای دوماد آوردن

مبارکه مبارک  مبارکه مبارک - مبارکه مبارک مبارکه مبارک

خونچه های رنگ وبرنگ با نواهای قشنگ - دارن میرن دست بدست قوم و خویشای زرنگ

مبارکه مبارک  مبارکه مبارک - مبارکه مبارک مبارکه مبارک

ببین جهیز آوردن آینه و میز آوردن - ببین چه خونچه هائی خیلی تمیز آوردن

مبارکه مبارک  مبارکه مبارک - مبارکه مبارک مبارکه مبارک

آهای را رو وا کنین درها رو وابزارین - بدین به هم دست بدست خونچه هارو بیارین

مبارکه مبارک  مبارکه مبارک - مبارکه مبارک مبارکه مبارک

آی جوونا بگیرین خونچه ها را روی سر - شیرینی و کله قند دستمال و شال کمر

مبارکه مبارک  مبارکه مبارک - مبارکه مبارک مبارکه مبارک

برین سپنچ بیارین عاطل باطل دود کنین - کف بزنید بچه ها به شیپورا فوت کنین

مبارکه مبارک  مبارکه مبارک - مبارکه مبارک مبارکه مبارک

اسبابا را بچینید منزل آقا دوماد - تا بگن و بخندن باقری هم باشه شاد

مبارکه مبارک  مبارکه مبارک - مبارکه مبارک مبارکه مبارک

 

عروس خانم خوش آمد بلای جون خوش آمد

این شعر بصورت طنز و شوخی است به صورت میان پرده خوانده شود از باقری پور

صلی علی محمّد صلوات بر محمّد - کف بزنید بگوئید عروس خانم خوش آمد

عروس خانم خوش آمد بلای جون خوش آمد - نخیر آقا بگوئید صفای جون خوش آمد

عروس خانم را ببین چقدر مهربونه - پا اندازی نمی خواد خودش میاد بخونه

عروس خانم را ببین که چقدر زرنگه - برای که پول بگیره پاهاش داره میلنگه

اسفند و دود نمائید چشم حسود بشه کور - از عروس و از دوماد غم و بلا بشه دور

اسفند و دود نمائید عاطل و باطل بیارین - و ان یکاد بخونین از ته دل بیارین

هنوزه شب درازه عروس میاد بخونه - آقا دوماد هل نشو اینقد نگیر بهونه

اطاق میشه خلوت و مهمونا الآن میرن - فقط میمونه چند تا از اون زنایی که پیرن

آخر عروس و دوماد الآن در انتظارن - برن میون حجله لباس و در بیارن

آخر اونا پوسیدن میون این لباسا - میخوان برن تو حجله بشینن رو پلاسا

نقل و نبات بپاشین بر سر هردوتاشان - خوشحال باشید شماها از عشق و باصفاشان

دوماد میره توحجله یا تخت پادشاهی - نه بابا از حالا شد به فکر سرپناهی

وقتی چهل تا امضا زدی میون دفتر - آقا دوماد تو حالا بزن دو دستی بر سر

هنوز زوده دوماد جون هنوزه وقت زیاده - بدو بدو کنی تو سواره و پیاده

برای خونه و نون برای شام مهمون - برای پول برقت برای گاز زمستون

به به عجب شبی یه امشب شب حسابه - دلم برای دوماد ببین چقدر کبابه

آی مهمونا باقری خوش آمدید شماها - صفا آوردید امشب قدم رو چشم ماها

 

گل در آمد از حموم بلبل درآمد از حموم

بادا بادا بادا بادا انشاء الله مبارک باد ا- بادا بادا بادا بادا انشاء الله مبارک بادا

گل در آمد از حموم بلبل درآمد از حموم - شاخ شمشاد را ببین سنبل در آمد از حموم

بادا بادا بادا بادا انشاء الله مبارک بادا - بادا بادا بادا بادا انشاء الله مبارک بادا

عروس قشنگه ها بله مشت و ملنگه ها بله - دست به زلفاش نزنین مرواری بنده هابله

بادا بادا بادا بادا انشاء الله مبارک بادا - بادا بادا بادا بادا انشاء الله مبارک بادا

دوماد قشنگه ها بله مست و ملنگه ها بله - دست به لباساش نزنین اتوش مشنگه ها بله

بادا بادا بادا بادا انشاء الله مبارک بادا - بادا بادا بادا بادا انشاء الله مبارک بادا

 

حنابندونی دارن عروس و آقا دوماد

حنابندونی دارن عروس و آقا دوماد - قوم و خویشا دور و بر همگی خرّم و شاد

باد، بادا بادا بادا انشاء اللّه مبارک بادا باد، بادا بادا بادا انشاء اللّه مبارک بادا

امشب عروس و دوماد دارن حنا میبندن - حنای کرمونی را به دست و پا می بندن

باد، بادا بادا بادا انشاء اللّه مبارک بادا باد، بادا بادا بادا انشاء اللّه مبارک بادا

دست عروس و دوماد را تو حنا بزارین - امّا مواظب باشین آنها رو وا نزارین

باد، بادا بادا بادا انشاء اللّه مبارک بادا باد، بادا بادا بادا انشاء اللّه مبارک بادا

میبرن حموم دوماد را تا که تمیزش کنند - آرایشگاه عروس را تا که لذیذش بکنند

باد، بادا بادا بادا انشاء اللّه مبارک بادا باد، بادا بادا بادا انشاء اللّه مبارک بادا

توکف بزن باقری پور با همۀ ای مهمونا - از این شادی شادمونیم ماهمۀ مسلمونا

باد، بادا بادا بادا انشاء اللّه مبارک بادا باد، بادا بادا بادا انشاء اللّه مبارک بادا

 

امشب شب زفافه انشاء الله مبارک بادا

امشب شب شادیه انشاء الله مبارک باد - این شب دامادیه  انشاء الله مبارک بادا

امشب شب زفافه انشاء الله مبارک بادا - داماد زیر لحافه انشاء الله مبارک بادا

عروس میاد به خونه انشاء الله مبارک بادا - دوماد عجب جونه انشاء الله مبارک بادا

دوماد در انتظاره انشاء الله مبارک بادا - میخواد عروس بیاره انشاء الله مبارک بادا

دوماد امشب چوشاهه انشاء الله مبارک بادا - عروسه مثل ماهه انشاء الله مبارک بادا

به به عجب دومادی انشاء الله مبارک بادا - عروسه مثل ماهه انشاء الله مبارک بادا

دست عروس تو دستش انشاء الله مبارک بادا - با اون چشمای مستش انشاء الله مبارک بادا

انشاء الله همه شاد باشین انشاء الله مبارک بادا - همگی دوماد بشین انشاء الله مبارک بادا

دو تا سه تا بیارین انشاء الله مبارک بادا - نرین یه وقت به قزوین انشاء الله مبارک بادا

آقای باقری پور انشاء الله مبارک بادا - خیلی دیگه شده شور انشاء الله مبارک بادا

این شعر برای میان پرده برنامه تا پایان هر برنامه خوانده شود

عجب بزمی است یاران را که بزم گلشن است امشب-که هنگام مرتب کف بکف کوبیدن است امشب

عجب جشن و عجب شادی مبارک باد دامادی - همه شادند از این شادی گَهِ گل گفتن است امشب

 

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک

عجب شبی است امشب چونكه شب عروسی است-همه با هم دست میدن امشب شب روبوسی است

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

امشب همه خوشحا لن غیرحسودوبخیل - با شه حسودوبخیل همیشه خواروذلیل

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

امشب عروس ودوما د كا رخدا یی كنن - به سنّت احمدی عمل كما هی كنن

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

امشب عروس میبرن خونۀ آقا دوما د - امشب پدرما درا خوشند و خوش دل وشا د

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

امشب به حجله میرن آقا دوما دوعروس - عروسه نا زمیا ره خودش را میكنه لوس

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

آخر طبیعت اینه عروسه نا زمیا ره - دوما د میره دنبا لش دهل وَسا زمیا ره

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

امشب شب زفا فه دعوا سرلحا فه - اونم لحا ف ملّا با فیس و با قیا فه

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

امشب ولیمه میدن به قوم وخویش ویا را ن - نقل ونبا ت میپا شن برسرشا ن چوبا را ن

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

میگن كه مستحبّه ولیمۀ عروسی - هم بخوری هم بدی كا سه ها روبلیسی

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

میگن كه مستحبّه برای شا ه دوما د - شستن پا ی عروس تا همیشه با شن شا د

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

برو به خانۀ عروس ، ببین چیکار می کنن - شادی و خوشحالی را،دارن شیکار میکنن

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

مادرِعروس خوشحاله، پدرِعروس همینجور - قوم و خویشا فامیلا، دوستای جوروواجور

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

پدر دوماد نشسته ، دست تو جیبش میکنه - داره چتکه میندازه ، دست تو کیفش میکنه

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

اما دوماده ببین ، این پا آن پا می کنه - دقیقه ها را میشمره ، دستمال و تا میکنه

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

دوماد امشب تا سحر ، ستاره ها میشمره - مواظبه که یکبار ، ستاره ای در نره

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

منتظرت نگذاریم ، دیگه آقای دوماد - ما تمومش می کنیم ، تا که بشی تو دلشاد

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

میگم بده خدایا ، سلامتی به داماد - عروس و قوم و خویشاش، همگیشان باشن شاد

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

جایزۀ شعرت چیه ، آقای باقری پور - انشاء الله دوماد شی ، چشم حسود بشه کور

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

و ان یکاد بخونین ، برای عروس و داماد - چش نخورن انشاء الله ، همیشگی باشن شاد

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

شیرینهای خوشمزه ، خوردنش لذّت داره - شیرینی عروسی ، آدم و حال میاره

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

ببین عجب حنائی ، گذاشتن دست داماد - تو کفشش پا گذاشتن ، با جورابای گشاد

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

ساعت دادن بدستش ، دقیقه ها ر بشمره - تا که شب عروسی ، ابداً یادش نره

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

میگم آهای مهمونا ، ساعت و نیگاه کنین - ببین که ساعت چنده ، چشما رو به راه کنین

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

در انتظار نزارین ، اینقد عروس تو خونه - پاشین برین دنبالش ، نرین تو قهوه خونه

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

این شاعر امشب شده ، مثال یه دلقکی - هی تیکه میپرونه ، مخفی و یواشکی

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

سر جفنگ وا شده ، خواننده هم می دونه - هر چه که شاعر گفته ، او هم داره میخونه

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

راستی نماز خوانده اید ، شماها امشب اصلاً - یا که شب عروسی نمازی نیست ای والّا

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

زن یکی خدا یکی ، اینه شعار زنها - خدائی ام راست میگن ، برای بعضی زنها

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

اگر که پول نداری ، همان یکی اضافی است - برو اونم ولش کن ، اینم یه نوع تلافیست

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

میگم آهای مهمونا ، انشاء الله دوماد بشین - زندگیتان خوب بشه ، همیشه دلشاد بشین

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

اما تو آقا دوماد ، همین یکی بسه ته - چون فعلاً مامان بابا هر دو دل واپسه ته

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

دوماد نشستی اینجا ، مثال شاخ شمشاد - عروس بود منتظر ، آقا دوماد کی میاد

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

چون صبح پادشاهی است ، امشب شب زفافه - دوماده مثل خورشید ، عروسه مثل ماهه

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

نقل و نبات بپاشین ، سر عروس و داماد - غمها را دور بریزین ، امشب همه باشین شاد

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

اسفندتان کجا شد ، عاطل و باطل چه شد - همه عاطل و باطلند ، آدم عاقل چه شد

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

اسفندا رو دود کنین ، چشم حسود بشه کور - یا قل اعوذ بخونین ، که شیطونا بشن دور

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

اسفند رو دود کنید ، همه بگید ماشاالله - چشم حسود و بخیل ، بترکه انشاء الله

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

عا طل باطل بریزین نقل ونبا ت بپا شین - با قری كه خوشحا له شما چرا نبا شین

به عروس وبه دوماد همه بگین  مبارک - مبارک آی مبارک ، مبارک آی مبارک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدایح حضرت زینب علیهاسلام

زینب که دل و روح بلندی دارد

زینب که دل و روح بلندی دارد - درنزدخدا مقامِ ارجمندی دارد

اویافته ادب زجدوپدرومادرِ خویش - خودموعظه های سودمندی دارد

زینب که بود زین اب و مادرِخویش

زینب که بود زین اب و مادرِخویش - درراهِ خدا ز کَس ندارد تشویش

دریاری دین بود پس از مادرِ خود - در بینِ زنان همّتِ او از همه بیش

زینب که خود او اُسوه یِ تسلیم رضاست

زینب که خود او اُسوه یِ تسلیم و رضاست - ازبهرخدای خویش راضی به قضاست

او زینِ اب و محمّد است و زهرا - ازبهرِ تو باقری شفیعه در روزِجزاست

 

پنجم ماه جمادی زینت عرش برین

پنجم ماه جمادی زینت عرش برین - زدقدم درخانه یِ مولا امیرالمؤمنین

دختِ كبرایِ علی درخانۀ مولاعلی - پانهادوخانه ازنوررخش شدمنجلی

آنكه نامش را زلطف خودخدا زینب نهاد - نامِ زینب راخدا بردخت زهراهدیه داد

فاطمه خوشحال شدازدیدنِ رخساراو - بوسه زدبردیدگان و لعل گوهرباراو

شدامیرالمؤمنین خوشحال وشادازاین ولید - كردشكرحق ازاین میلاد و مولود سعید

شدحسن شادوحسین خوشحال ازاین مولودپاك - گشته است بیت ولایت ازفروغش تابناك

شدحسین بیش ازهمه دل بسته براین مه جبین - كس ندیده یك برادر،خواهری را اینچنین

بود زینب برحسینش یاور و پشت وپناه - خاصه اندر كربلا و كوفه و شام سیاه

گرنبودی زینب اندركربلا خونهای پاك - بی ثمرمیشد نمیشد همچنان خورتابناك

انقلابی بی هدف میشداگرزینب نبود - همچه درّی درصدف میشداگرزینب نبود

انقلاب كربلارانام زینب زنده كرد - باقری زینب یزید سفله راشرمنده كرد

 

مظهرِ صبر و شهامت زینب

مظهرِ صبر و شهامت زینب - دخترمجد و کرامت زینب

دختر فاطمه و بنت علی - زینبش نام نهاده است نبی

چشمه ای هست ازآن کوثرِپاک نام - نورچشمی است به شاهِ لولاک

دختر فاطمه و شاه نجف - یارِ هفتاد دو رزمنده یِ طف

پدرش بنده یِ اَلرّحمن است - مادرش کوثری ازقرآن است

هست او زینت بابش حیدر - چشمه ای گشته جدا از کوثر

یاور پنج تنِ آلِ عبا است - زینتِ هریک از اصحابِ کسا است

اوگُلِ بوته یِ گلزارِ نبی است - زینتِ خانه یِ زهرا وعلی است

هست اومظهری ازشوروشعور - پای تا سرهمگی عشق و حضور

چادر فاطمه او کرده به سر - هست تابنده چو خورشید و قمر

او که تفسیر کند قرآن را - سوره یِ کوثر و اَلانسان را

او که خود دخت ولیّ الله است - عمّه و اخت ولیّ الله است

اوعقیله است بنی هاشم را - عمّه است اکبرو هم قاسم را

خواهرحضرت عباس بود - عطرخوشبویِ گلِ یاس بود

یاوراست او به حسینِ زهرا - کربلا روزوشبِ عاشورا

زینب و زینِ اب است این بانو - همه علم وادب است این بانو

زینبیه به دمشق است مدام - همچوماهی که بتابد برشام

باقری زائر کویش باشد - صبح وشب روی به سویش باشد

 

ای عمّه یِ سادات ایا زینبِ کبرا

ای روح مناجات ایا زینبِ کبرا - ای قبله حاجات ایا زینبِ کبرا

انت جَبَلُ الصَّبرِعَلِی زینب کبرا - تو نورشبِ  قدرِعَلِی زینب کبرا

ای نورِ دلِ فاطمه یِ امّ ابیها - وَ ای روشنیِ چشمِ نبی سیّدِ بطحا

ای مظهر صبرعلوی درهمه حالات - اي نوردل و روشني ارض وسماوات

ای زین اب و جلوه یِ رب دخترزهرا - ای بنت علی دختِ نبی آن شهِ بطحا

ای عالمه و فاضله، محبوبه ي طاها - اخت حسنینی تو و دردانه ي زهرا

نور دل حیدر توئی و دخت پیمبر- برصبرعلی حلم نبی گشته تو مظهر

مارابرسان برحرمت، عمه یِ سادات - کن حاجت ماراتورواقبله یِ حاجات

بنما تو نصیب باقری کرببلا را - هم سوریه و مدینه و بیت خدارا

 

 

 

 

مدایح امام حسن علیه السّلام

امشب شبِ خوبِ فخر و عزّت آمد - چون یوسف ما زِ آلِ عصمت آمد

امشب همه یِ اهلِ مدینه شده شاد - زیرا که كریمِ آل عترت آمد

 

امشب که جمال مجتبی پیدا شد - بررویِ همه دری ز رحمت وا شد

شد شاد علی زیُمنِ این مولودش - مسرور هم از آن محمّد و زهرا شد

 

امشب به جهان جلوه یِ دیگر آمد - هر مجلس و محفلی ازآن معطّر آمد

ازیُمنِ ولادتِ حسن سبط نبی - درمُلک و مَلَک جلوه سراسرآمد

 

چون نورجما ل مجتبی جلوه نمود - دربیتِ علی چو مجتبی رُخ بگشود

درنیمه یِ ماهِ رمضان ازیثرب - نوری ززمین به آسمان کردصعود

 

امشب که مدینه همچنان گلشن شد - تاریک ولی خانه یِ اهریمن شد

نوری زحریم مرتضی کرد طلوع - زان نور تمامِ این جهان روشن شد

 

هنگا م نزول بركا ت آمده است - برمحفلِ ما بذل حیا ت است

تبریك به زهراست زمیلا دِ حسن - هنگامِ نثارِ صلوا ت آمده است

 

شب میلادحسن زاده زهراباشد - آنكه مهرش زازل دردل ماها باشد

خلف پاك علی سبط محمد(ص)باشد - دومین رهبرآزاده بدنیا باشد

 

آمدآنكوكه حسن خلق نكویش باشد - چشم ارباب نظرجمله بسویش باشد

آرزوی همگان مدفن اوهست،بقیع - دل عشاق جهان جمله بكویش باشد

 

از صبر تو یا حسن جهان غرقه یِ غم - چون زائر عارف به حق تو شده كم

بس ظلم وستم دیدی و صبرِ توزیاد - از صبر تو مبهوت شده لوح وقلم

 

شب میلادحسن زاده زهراباشد - آنكه مهرش زازل دردل ماها باشد

خلف پاك علی سبط محمّد(ص)باشد - دومین رهبرآزاده بدنیا باشد

 

آمدآنكوكه حسن خلق نكویش باشد - چشم ارباب نظرجمله بسویش باشد

آرزوی همگان مدفن اوهست،بقیع - دل عشّاق جهان جمله بكویش باشد

 

ای حسن ای حسن ای حسن جان

ای ولی خداوند سبحان - ای تو معمارابواب ایمان

ازتوشدنورایمان درخشان - توكریمی توئی باب احسان

ای حسن ای حسن ای حسن جان

ای توفرزند پاك پیمبر - نورچشمان زهراوحیدر

دشمنت روسیاه است وابتر - دوستان توازاهل ایمان

ای حسن ای حسن ای حسن جان

توامام وامیرعبادی - چون تواندرجهان پانهادی

بیت زهراشده بیت شادی - شدمدینه ازآنروچراغان

ای حسن ای حسن ای حسن جان

شام میلادتوروزه داران - هم مصلّین وشب زنده داران

شادوخوشحال باجمع یاران - شادوخندان بوداهل ایمان

ای حسن ای حسن ای حسن جان

ماه مهمانی كردگاراست - ماه آن ماه شب زنده داراست

ماه آن شاه والاتباراست - نیمه ماه ازاوشدفروزان

ای حسن ای حسن ای حسن جان

آمدآنكوكه خلقش حسن بود - سبط آن احمدمؤتمن بود

آنكه خودعطری ازیاسمن بود - آنكه زوگشته مولوداحسان

ای حسن ای حسن ای حسن جان

سبط احمد شه دین ودنیا - آمدوگشته شادی مهیا

شادوخندان علی هست وزهرا - هم محمّد بودشادوخندان

ای حسن ای حسن ای حسن جان

آن حسن طلعت وآن شكیبا - شدزمیلادش این ماه زیبا

دلنشین وسعیدوفریبا - چون زمهرآمد آن ماه تابان

ای حسن ای حسن ای حسن جان

اوحسن بودوهم مجتبی بود - اسوۀ صبروصلح وصفابود

بررضای خدایش رضابود - باقری اوبودركن ایمان

ای حسن ای حسن ای حسن جان

 

ای غریب اندر مدینه

اشعارسروده شده درمدینه ومكه

ای غریب اندر مدینه - ازجفا وطلم وكینه

دوستانِ توهمیشه - زین مصیبت دل غمینه

تو امامِ مجتبایی - تو صبوراندربلایی

مصطفی را نورِ عینی - توگلِ باغِ ولایی

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

گشته ای بازهرِ كینه - تو شهیداندرمدینه

جعده كرده كارِ خودرا - شیوهِ دشمن همینه

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

گفتی ای خواهربیاور - طشتی اكنون دربرِمن

خونِ دلهایی كه خوردم - ریزداینك ازسرِمن

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

ای حسین جانِ برادر - ای ابا الفضلِ دلاور

میروم ازدارِدنیا – دركنارِجد ومادر

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

دربقیع اكنون غریبم - با غم و رنج عجیبم

من ندارم سایبانی - ازعدوی نا نجیبم

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

هركسی ازراهِ دوری - دربقیع آید سراغم

زیرِ نورِ مَه ببیند - قبرِ بی شمع وچراغم

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

زینتِ دوشِ نبی و - این همه ظلم وستمها

توبنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

سروده شده 7/4/91درمدینه منوره

 

من امام مجتبایم

من غریبم در مدینه - از جفا و ظلم و كینه

دوستان من همیشه - زین مصیبت دل غمینه

من امام مجتبایم - من صبور اندر بلایم

مصطفی را نور عینم - من گل باغ ولایم

گشته ام با زهر كینه - من شهید اندر مدینه

جعده كرده كار خود را - شیوه یِ دشمن همینه

تو بیاور خواهر من - طشتی اكنون در بر من

خون دلهایی كه خوردم - ریزد اینك از سر من

ای حسین جان ای برادر - ای اباالفضل دلاور

میروم از دار  دنیا - در كنار جد و مادر

در بقیع اكنون غریبم - گشته است غربت نصیبم

من ندارم سایبانی - از عدوی نانجیبم

هر كسی از راه دوری - در بقیع آید سراغم

زیر نور مه ببیند - قبر بی شمع و چراغم

زینت دوش نبی و - اینچنین ظلم و ستمها

تو بنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها

 

غبار غم بر چهره عالم

غبار غم بر چهره عالم نشسته - سبط نبی از این جهان چون دیده بسته

علی خورد خون جگر - زهرا كند پسرپسر

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

حسن ز جور آشنا خون در دلش شد***تا همسر نامهربانش قاتلش شد

از لب و لعل گهرش - برون بریزد جگرش

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

تا زنده بود از آل سفیان ظلمها دید - بعد شهادت زال مروان هم جفا دید

كنار قبر مادرش - شد تیر باران پیكرش

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن با دیدۀ تر

بودی تو یار و یاورم - بعد از علی و مادرم

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل، آن دیو و آن در

با قلب پر خون از جفا - رفتی تو از دارِ فنا

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

دیگر نگردی خونجگر از جورِ عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان

راحت شدی از حزن و غم - دیگر نمی بینی ستم

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

آیا شود من بر سرم روغن بمالم - عطرم زنم، شانه كنم، زیبا جمالم

باشد سرِ تو روی خاك - پر خاك و خون آن جسمِ پاك

ا لله ا كبر ا لله ا كبر - ا لله ا كبر ا لله ا كبر

من از غمِ تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعذارم

گرید برایت مؤمنین - هم باقری دلغمین

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

 

ناله سر قبر حسن سبط پیمبر

ناله سر قبر حسن سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن بادیده تر

راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن

دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان

راحت شدی تو از غصه و غم - دنیا برایت شد غرق ماتم

دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل آن دیو و آن در

با قلب پر خون رفتی ز دنیا - راحت شدی از رنج و المها

آیا شود من بر سرم روغن بمالم - یا كه زنم عطر و كنم زیبا جمالم

راس تو باشد بر خاك و خونین - ای یادگار طه و یاسین

من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعزارم

گرید برایت هر با سعادت - گریان نگردد روز قیامت

دنیا پس ازتوای برادرشا م تا راست - ازهجرتواین خواهرانت بی قراراست

هم نوحه گرشداین شیعیا نت - هم با قری پورهم دوستا نت

 

اشعارسروده شده درمدینه ومكه

بقیع مدفن پاك چهارمعصوم است

بقیع مسكن آن اولیای مظلوم است

بقیع قطعه ای ازآن بهشت عدن بود

بهشت روی زمین دربقیع مكتوم است

سروده شده درمدینه منوره 8/4/91

 

یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجّاد

ای چارتن نورِخدا - مدفون شده اندربقیع

ازظلم وجورِدشمنان - دلخون شده اندربقیع

ازغصّه وغم ماهمه - مجنون شده اندربقیع

یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد

مظلومِ عالم یاحسن - ای خفته درخاكِ بقیع

باجسمِ مجروح ازجفا - دردامنِ پاكِ بقیع

مظلومترحالاتویی - دردشتِ غمناكِ بقیع

یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد

ای سیدوسالارِ دین - سجّاد زین العابدین

ازظلم ازجورِهشام - توگشته ای مسمومِ كین

مدفون شدستی دربقیع - درجنبِ عمِّ نازنین

یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد

مدفون شدی اندربقیع - ای باقرِ علمِ نبی

اندركنارِبابِ خود - كززهردرتاب وتبی

قبرت ندارد خانه ای - ازظلم وجورِاجنبی

یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد

ای صادق آ‌ل نبی - استاددادنشگاه دین

اززهرمنصورشقی - گشتی شهیدِ راه دین

مدفون شدستی دربقیع - اندركنارِمؤمنین

اندركنارمجتبی - باقروَزین العابدین

یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد

هان خفته ایداندربقیع - بی بقعه و صحن وحرم

بی احترامیهاشده - برآن قبورمحترم

ازدشمنان آل س - اینسان كه بینی لاجرم

یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد

امّا میان قبرها - یك قبرنا پیدابود

آن قبرِپاكِ حضرتِ - خیرالنسا زهرابود

ای باقری این عقده ای - اندردلِ ماها بود

یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد

یاباقر،یاصادق،یامجتبی،یاسجاد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدایح امام حسین علیه السّلام واهلبیت

سروشی سوّم شعبان سرود این نغمه ی شیوا - که بشگفته است امشب درگلستان نوگلی زیبا

قدم بگذاشته در این جهان آزاده ای امشب - به یُمنِ مقدمِ او شاد گشته حیدرو زهرا

 

بوی عطرو گل و عنبر ز فضا می آید - عطرِخوشبویِ محمّد ز  صبا می آید

نوگل مصطفوی گشته شکوفا امشب - پنجمین نور زاصحابِ کسا میآید

 

میلاد گلی زگلشنِ آلِ  علی است - روشن دلِ ما امشب ازاین نور جلی است

عشقِ دگری به ما ندارد ارزش - تا بر دل ما عشق حسین ابن علی است

 

میلاد حسین بن علی یاورِدین است - آنکو که بحق یاورِنام آورِ دین است

آمد به جهان آنکه قیامش به محرّم - درکرببلا ناصرو احیاگرِ دین است

 

در سوّم شعبان همه جا لطف و صفاشد - میلادِ حسین شاه و امیرِشهدا شد

در حیرتم از اینكه شبِ وَجد و سرورش - شادی و سرورِ همه با شور و نواشد

 

امشب كه فضا پرشده از بوى حسین - عطر گلِ لاله آید از سوى حسین

اى فطرس پر سوخته بیاتاکه رویم - باهم همه برزیارتِ روى حسین

 

میلاد حسین نوگلِ زهراست امشب - گیتى ز رخش طور تجلّا ست امشب

ده مژده ىِ جانبخش به فطرس زیرا - میلادِ شفا بخش به دلهاست امشب

 

روزمیلادحسین زاده زهراباشد - آنكه اندردوجهان تاج سرِما باشد

به نثار قدمش ما همه با هم صلوات - محفل عشق حسینی چه مصفا باشد

 

روز میلاد حسین انس و ملك شاد بود - فطرس غمزده ازغمكده آزاد بود

ماهمه فطرس محزون گرفتار استیم - چشم ما سوی حسین از پی امداد بود

 

میلاد مسعودخون خداباشد

میلادِ مسعودِ خونِ خدا باشد - جشن وچراغان در، ارض وسما باشد

حسین حسین جانم حسین حسین جانم - حسین حسین جانم حسین حسین جانم

ازمقدم او شد دلشاد پیغمبر - هم جبرئیل و هم زهرا و هم حیدر

هم فطرسِ محزون بشكسته بال وپر - چون روز میلاد خون خدا باشد

میلادِ مسعودِ خونِ خدا باشد - جشن وچراغان در، ارض وسما باشد

حسین حسین جانم حسین حسین جانم - حسین حسین جانم حسین حسین جانم

بیتِ علی امشب نورٌ علی نور است - پیغمبراكرم شادان و مسروراست

بوجهل و بو سفیان ازغصه رنجوراست - چون روزِ میلادِ شمس ضحی با شد

میلادِ مسعودِ خونِ خدا باشد - جشن وچراغان در، ارض وسما باشد

حسین حسین جانم حسین حسین جانم - حسین حسین جانم حسین حسین جانم

بهر مباركباد جبریل باز آمد - نزد پیمبر از راه دراز آمد

گفتا كه بهرِ دین اینك تراز آمد - چون روز میلادِ نور خدا با شد

میلادِ مسعودِ خونِ خدا باشد - جشن وچراغان در، ارض وسما باشد

حسین حسین جانم حسین حسین جانم - حسین حسین جانم حسین حسین جانم

به به عجب روزی جشن و چراغان است - خلد برین امروز آئینه بندان است

شیرینی وشربت برما فراوان است - چون روز میلاد شاه هدی باشد

میلادِ مسعودِ خونِ خدا باشد - جشن وچراغان در، ارض وسما باشد

حسین حسین جانم حسین حسین جانم - حسین حسین جانم حسین حسین جانم

فطرس زغم امروز آزاد گردیده - پیغمبرو زهرا دلشاد گردیده

جنت زخوشحالی آباد گردیده - چون روز میلاد فجروضحی باشد

میلادِ مسعودِ خونِ خدا باشد - جشن وچراغان در، ارض وسما باشد

حسین حسین جانم حسین حسین جانم - حسین حسین جانم حسین حسین جانم

خُلد برین امروز یك میهمان دارد - برتخت زرّینش شاه جهان دارد

شاه زمین را در هفت آسمان دارد - او سبط پیغمبر روحی فدا با شد

میلادِ مسعودِ خونِ خدا باشد - جشن وچراغان در، ارض وسما باشد

حسین حسین جانم حسین حسین جانم - حسین حسین جانم حسین حسین جانم

یثرب بخود امروز دیده است نوزادی - باشد همین نوزاد سلطانِ آزادی

ای باقری اینك شد موسم شادی - چون گاه میلاد صدق وصفا باشد

میلادِ مسعودِ خونِ خدا باشد - جشن وچراغان در، ارض وسما باشد

حسین حسین جانم حسین حسین جانم - حسین حسین جانم حسین حسین جانم

حسین حسین جانم حسین حسین جانم - حسین حسین جانم حسین حسین جانم

 

حیّ علی العزاء * حیّ علی البكاء

حیّ علی العزاء - حیّ علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

ماه عزاشده – شورونواشده - هركوی وبرزنی - بزم عزابپا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

ماه محرم است - اندوه وماتم است - درقلب شیعیان - برشاه اولیا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

اندرغمِ حسین - عالم بشوروشین - نام حسین بود - زینت برای ما

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

جنّ وملك شده - عرش وفلك شده - درماتم حسین - غرقِ غم وعزا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

رختِ سیه ببر - شال عزابسر - بنما توباقری - دراین مَهِ عزا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله

 

ماهِ خون ماهِ محرم آمده

ماهِ خون ماهِ محرم آمده - ماهِ اشك و آه و ماتم آمده

باز از نو روزِ عاشورا شده - دل پریشان حضرتِ زهرا شده

باز شد تجدیدِ حزن و اشك و آه - باز لعنت بر یزیدِ رو سیاه

ماهِ حزنِ آلِ احمد آمده - ماهِ غم بهرِ محمّد آمده

گفت صادق اینچنین یابن الشّبیب - باش محزون ازبرای آن غریب

شیعیان را آمده ماهِ عزا - برحسین آن یادگار مصطفی

شیعیان را آمده ماهی دگر - درعزای زادهِ خیر البشر

ماه ماهِ بی وفائیها بود - ماهِ ظلم و بی پناهیهابود

بی وفائی شد دراین مه آشكار - از گروهی بی وفای روزگار

بی وفائیها شده ازكوفیان - با حسین بعد از امیر مؤمنان

كوفیان كردند دعوت از حسین - ازبرای خنجرو تیرو سُنین

كوفیان بس نامه ها بنوشته اند - ریسمانها از خیانت رشته اند

چونكه شد از كوفیانِ بی وفا - نامه ها سوی عزیزِ مصطفی

شد حسین ویاوران سوی عراق - با زن وفرزند و با زین ویراق

آمد و آمد شهنشاهِ حجاز- طی نمود این راهِ بس دورو دراز

چون بنزدیكِ فرات آن شه رسید - زین طرف ده صد سوار از ره رسید

راهها بستند با صدها سوار - عاملانِ آن یزیدِ نابكار

راهِ پیش و پس نبود آنجا دگر - از برای زادهِ خیر البشر

آخرین منزل زمینِ كربلا - گشت طبقِ وعدهِ قالوا بلی

حال بنگر قصّهِ این میهمان - كامده با نامه های كوفیان

كوفیان با او چه كردند از عناد - دستِ بیعت داده با ابن زیاد

مُتّحد با شامیانِ رو سیاه - برعلیهِ آن غریبِ بی پناه

راهها بستند و آنگه آب را - سربریده تشنه لب میراب را

آب بُد مهریهِ دختِ نبی - تشنه لب اینك زن و مردو صبی

العطش گویان صغیر و هم كبیر - جمله از مرد و زن و بُرنا و پیر

چون صدای العطش درخیمه ها - شدبلندازشیرخوارو بچه ها

شدروان سقّا سوی شطِّ فرات - تا رساند خیمه زان آبِ حیات

كف بزیرِ آب برد آن با وفا - تا خورد یك جرعه آبی با صفا

لیك یادی كرد از لب تشنگان- كه بلند است آهشان بر آسمان

آب كف را داد ازكف بی درنگ - مشك را بردوش كردو شد به جنگ

بی مها با زد به قلبِ آن سپاه - برگروهِ بی حیای دین تباه

اسب را میتاخت سوی خیمه ها - تا رساند آب را بر بچه ها

لیك تیری از عدو بر مشك شد - چشمِ سقّا پرزخون و اشك شد

با كمینهائی زاعدای پلید - تشنه لب شد حضرتِ سقّا شهید

تشنه كامان همچنان در خیمه ها - تشنه لب ماندند با افغان و آه

درتلظّی اصغر است آن شیرخوار - واز عطش گریان چو ابرِ نو بهار

برد بابش سوی آن میدانِ تیر - تا دهند آبی برآن طفل صغیر

حرمله تیرِ سه شعبه دركمان - برگلوی اصغرآمد ناگهان

جای تیر از آب سیرابش نمود - اندر آغوشِ پدر خوابش نمود

تشنه لب اكبر به میدان میرود - سوی میدان او خرامان میرود

العطش گویان و با قلب كباب - باز گردد سوی خیمه نزد بابِ

جرعهِ آبی نباشد در خیام - تاخورد آن زادهِ خیر الانام

بازمیگردد سوی میدانِ كین - همرهِ او حضرتِ روح الامین

با لبِ تشنه همی رزمد علی - درفرار از پیشِ او هر پردِلی

عاقبت شد با لبِ عطشان شهید - نزد جدّش مصطفی شد رو سپید

سرورِ لب تشنگان در قتلگاه - رو كند با شامیانِ رو سیاه

مردمان یك جرعه یِ آبم دهید - محض جدّو مادرو بابم دهید

این فرات و آب مهرِ مادرم - هست و من ذرّیهِ پیغمبرم

لیك شد پاسخ زشمرِ روسیاه - تیغِ تیز و خنجرو حلقومِ شاه

سرورِ لب تشنگان لب تشنه رفت - آب خورد از تیغ تیزو دشنه رفت

عصرِ عاشورا سرِ آن نازنین - شدبریده ازبدن با ظلم وكین

تشنه لب راسش بریدند ازقفا - شدزمین درزلزله از آن جفا

قرصِ خورشید اندر آن دم خون گرفت - وحش وطیر از غم رهِ هامون گرفت

یك صدابینِ زمین و آسمان - شد بلند آمد بگوشِ مردمان

گفت با صوتی بلند و منجلی - قد قُتل اینك حسین بن علی

زینب و اهل حرم ازخیمه ها - جمله سركردند آه وناله ها

با صدای یا حسین و یا حسین - رو بسوی قتلگه با شورو شین

برسرو سینه زنان، نوحه كنان - خواهران ودختران و كودكان

باقری گوید به صبح وظهرو شام - برلبان تشنه ات ازما سلام

اَلسّلام ای زادهِ زهرا حسین - اَلسّلام ای نور چشم عالمین

اَلسّلام ای شاهِ بی غسل و كفن - اَلسّلام ای كشتهِ دور از وطن

اَلسّلام ای وارث عیسی ونوح - اَلسّلام ای شاهِ با فرّ و شكوه

اَلسّلام ای زادهِ خون خدا - اَلسّلام ای شاهِ مصباح الهُدا

وارث موسی و آدم اَلسّلام - وارث زهرا وخاتم اَلسّلام

ای حسین ای زادهِ خیرُ الاَنام - برتو تا صبح قیامت اَلسّلام

السّلام ای زاده یِ زهرا حسین - السّلام ای نورِ چشمِ عالمین

 

آمده باز محرم

آمده باز محرم – موسم عزا و ماتم

آمده باز محرم – موسم عزا و ماتم

ماهِ مردانِ خداشد – موسمِ شور و نوا شد

ماهِ خون، ماهِ حسین است – ماهِ شاه عالمین است

ماهِ زینب، ماهِ عبّاس – ماهِ پر پر شدن یاس

ماهِ اکبر، ماهِ اصغر – ماهِ آن گلهای پرپر

ماه کلثوم و رُقیّه – ماهِ صغرا و سُکینه

ماهِ زین العابدین است – ماه قتل شهِ دین است

ماهِ صبر و استقامت – ماه مردی و شهامت

ماهِ جانبازی یاران – در ره یاریِ قرآن

ماهِ سرهایِ به نیزه – از عربهایِ عُنیزه

ماهِ خونین تنِ شاه است - در میانِ قتلگاه است

همه جا شورو نوا شد – همه جا روضه بپا شد

همه جا کشور ایران - شورِ عاشورا بپا شد

همگی گشته سیه پوش – علمِ حسینی بر دوش

همه عاشق حسینند – همه یارِ زینبینند

همگی غرقِ عزا یند - به هوایِ کربلا یند

همگی با چشمِ گریان – از ستمها همه حیران

همگان سینه زنانند – بر حسین ناله کنانند

همه جا مجلسِ روضه – گریه و ناله و نوحه

بر لبِ جمله ی ماها – نوحه و ذکر و دعاها

همه جا ذکرِ حسین است – یاد شاهِ عالمین است

برلبِ جمله عزیزان – یا حسین شاهِ شهیدان

باقری ماهِ محرّم –  آمده با اشک و ماتم

آمده باناله و آه –  آمده با اشکِ جانکاه

 

 

رخت عزا دربركنید

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

رختِ عزا دربركنید - ماهِ محرم آمده

خاكِ عزا برسركنید - ماهِ محرم آمده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

ایام شادی رفته و - ایام ماتم آمده

ایام سوگِ اشرفِ - اولادِ آدم آمده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

برسردرِهرخانه ای - یك پرچمی برپاشده

یعنی محرّم آمده - ایام عاشوراشده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

بهرحسین بن علی - نوحه كنان زهراشده

درهرخیابان ومحل - یك مجلسی برپاشده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

نوحه كنان، سینه زنان - با اشك وبا آه وفغان

هرمسجد و هرخانه ای - مردوزن و پیروجوان

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

ماه محرم آمده - برپاشده بزم عزا

ای باقری درهرمحل - بهرشهیدكربلا

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

جانم حسین ، حسین ، حسین - جانم حسین ، حسین ، حسین

حسین،حسین،حسین،حسین

حسین،حسین،حسین،حسین

 

آمد محرّم = ایّام ماتم

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

آمد محرّم = ایّام ماتم - آمد بدشت كربلا یك كاروان غم

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

ماه عزاشد = ماتم بپاشد - سبط نبی وارد بدشت كربلاشد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

شاه شهیدان = باخیل یاران - با غصّه وغم واردِ دشت بلا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

باظلم وكینه = او ازمدینه - عازم بسوی مكّه وكرببلا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

قبل ازمحرم = آن شاه عالم - ازمكّه سوی سرزمینِ نینوا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

در راه جانان = بگذشته ازجان - ازملك ومال و خانمانِ خودجدا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

منزل بمنزل = یك كاروان دل - صد دل نموده یكدل و سوی خدا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

دردشت و صحرا = آن شاه بطحا - ای باقری با ظلم وكینه مبتلا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

 

دوّم ماه محرّم

دوّم ماه محرّم كربلاشد شورو ماتم - وارد كرببلاشد كاروانی همدم غم

بوی غربت،بوی محنت برمشام آید دمادم - رهبراین كاروان است سرورو مولا حسین جان

یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان

اسب آقا اندر آنجا پایكوب اندر زمین است - گفت آقا نام اینجا باغم و محنت قرین است

بار بگشائید كاینجا ایستگاهِ آخرین است - میشود آخر در اینجا بی كس وتنها حسین جان

یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان

ای جوانان اندر اینجا خیمه ها بر پا نمائید - بار اندازید اینجا مسكن و ماوی نمائید

بهر محنت اندر اینجا خویش پا برجا نمائید - چون كند آخر دراینجا منزل و ماوی حسین جان

یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان

خیمه ها كردند برپا اندر آن دشت و بیابان - چون بفرمانِ حسینی نوجوانان و جوانان

آخرین منزل شد آنجا بهرِآن پاكیزه جانان - از ازل بوده است اینجا منزلِ آقا حسین جان

یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان

خیمه های هشت روزه اندر آن صحراست برپا - آتشِ كین وعداوت خیمه ها را كنده ازجا

خیمه گاهی بس مجلّل جای آن گشته مهیا - باقری در كربلا بین خیمه مولا حسین جان

یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان

 

دوّم ماه محرم چون بدشت كربلا

یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین - جمله جنّ وملك وَالنّاس میگویدحسین

دوم ماه محرم چون بدشت كربلا - شدحسین بن علی بامحنت ورنج وبلا

بازنان وكودكان ویاوران جان نثار - درپی فرمان یزدان جملگی قالوابلی

انتخاب حق زبین النّاس میگویدحسین - یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین

خیمه هاشدبرسرِپا اندآن دشت ودیار - بهریاران حسینی آن شهِ والا تبار

لیك بودی خیمه ها نا امن از ظلم یزید - چونكه باشد آل سفیان كینه توزونابكار

شمردون باخنجرالماس میگویدحسین - یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین

روزهفتم آب رابستندبرآلِ رسول - آب هم آبی كه باشدمهرِزهرای بتول

روزهشتم آب شدكمیاب اندرخیمه ها - روزتاسوعاهمه ازتشنگی زاروملول

آب هم باناله واحساس میگویدحسین - یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین

روزعاشورالبِِ خشكیده وقلبِ كباب - كودكانِ تشنه لب دررزیرهُرم آفتاب

اصغربی شیرهم اندركنارنهرِآب – میزند پرپر بربروی دست مامِ خودرباب

هم لبان تشنه عبّاس میگویدحسین - یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین

عصرعاشوراحسین اندرمیانِ قتلگاه - گفت با آن شامیانِ بی حیایِ روسیاه

باچه جرمی میكشیدم ای گروه كینه جو - لا اقل آبی دهیدم ای گروهِ دین تباه

باقری با ناله واحساس میگویدحسین - یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین

یاحسین ویاحسین ویاحسین ویاحسین - یاحسین ویاحسین ویاحسین ویاحسین

 

دوم ماه محرّم كربلاماتم سراشد

دوّم ماه محرّم كربلاماتم سراشد - كاروانی ازمدینه واردكرببلاشد

گشته برپا    شوروغوغا - درمیانِ      آلِ طاها

یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه - یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه

چونكه شدواردبدشت كربلا فرزندزهرا - لشكراندوه وماتم پرنمودآن دشت وصحرا

جمله یِ دلها غمین شد - پرزآه آتشین شد

یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه - یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه

سبط پیغمبربگفتانام این صحراچه باشد - علت این ترس ووحشت این همه غمهاچه  باشد

كربلاگراین زمین است - باغم ومحنت عجین است

یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه - یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه

آدم موسی وعیسی اندراینجاگریه كرده - نوح وابراهیم ویحیی اندراینجا نوحه كرده

این زمین باحزن وماتم - ازازل گردیده توام

یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه - یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه

خیمه هابرپاكنیدای نوجوانان وجوانان - آخرین منزل بوداینجازبهر ماعزیزان

من كه برعالم پناهم - باشداینجاقتلگاهم

یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه - یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه

خیمه هابرپاشده امروزدرآن دشت وصحرا - لیك درشام غریبان كنده شدازظلم اعدا

آتش اندرخیمه دین - زد عُبیداللّه بی دین

یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه - یاحسین یاثاراللّه یاحسین یاثاراللّه

شعله ها ازخیمه ها ودودِ آن بربام كیوان - كودكان پابرهنه دشتِ پرخارمغیلان

باقری بنگرچه ها شد - ظلم برآل عباشد

 

آمدی دركربلاباخیل یارانت حسین جان

آمدی دركربلاباخیل یارانت حسین جان - باتمام یاوران وجان نثارانت حسین جان

عالمی درشوروشین است - ذكرهستی یاحسین است

یاحسین جانم فدایت - یاحسین جانم فدیت

آمدی بازینب وكلثوم و هم عبّاس واكبر - آمدی باعون وعبداللّه وسجاد و هم اصغر

كربلایت پربلاشد – قبله یِ اهل ولاشد

یاحسین جانم فدایت - یاحسین جانم فدیت

آمدی اندرمنای كربلا تو ای حسین جان - تاكنی درراه قرآن جان فدا تو ای حسین جان

حجّ تودركربلاشد - قتلگاهِ تومناشد

یاحسین جانم فدایت - یاحسین جانم فدیت

توفداگشتی ولی اسلام ودین رازنده كردی - دین حق رادرجهان جاویدوهم پاینده كردی

ازسروجانت گذشتی - خودتوثاراللّه گشتی

یاحسین جانم فدایت - یاحسین جانم فدیت

باقری یالیتناكنّا معك گویدحسین جان - راه حق راه نبی راه تورا پوید حسین جان

توشهیدِكربلایی - درره حق جان فدایی

یاحسین جانم فدایت - یاحسین جانم فدیت

 

هفتم محرّم است

اَلسّلام ای تشنه لب یاحسین بن علی - اَلسّلام ای تشنه لب یاحسین بن علی

هفتم محرّم است - روزِاندوه وغم است - بسته شد آب روان - روزحزن وماتم است

العطش دركربلا - شدبلندازخیمه ها - چون شده قحطیِ آب - ناله اندرسما

بسته شدراهِ فرات - برعزیز مصطفی - آب راممنوع كرد - ابن سعدبی حیا

بین دوآب روان - گشته است قحطی آب - گشته دشت كربلا - ازعطش همچون سراب

شدموكّل برفرات - عدّه ای ازشامیان - برحسین واهلبیت - بسته شدآب روان

نامه هایِ بی شمار - برحسین ازكوفیان - كرددعوت تاحسین - شدبرآنها میهمان

شدچوسبط مصطفی - واردِ آن سرزمین - لیكن ازآن كوفیان - نقض پیمان راببین

احترامِ میهمان - هست فرمان رسول - لیك براین میهمان - شدازآن فرمان عدول

كس ندیده درجهان - میهمانی تشنه لب - لیك شداین میهمان - تشنه لب یاللعجب

كوفیان برمیهمان - تیغ تیزافراختند - میهمانان تشنه لب - كربلاجان باختند

اكبرواصغرببین - شدلب تشنه شهید - دركنارنهرآب - وای ازاین ظلم یزید

روزعاشوراحسین - درمیانِ قتلگاه - گفت مردم تشنه ام - بافغان وسوزوآه

پاسخی نشنیدجز - دشنۀ شمرپلید - تشنه لب ای باقری - شدحسین ماشهید

السلام ای تشنه لب یاحسین بن علی - السلام ای تشنه لب یاحسین بن علی

یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین

 

هـفـتـم مـاهِ مـحـرّ م آمــده

هـفـتـمِ مـا هِ مـحـرّم آ مــد ه - مـوسم زا ری  و مـا تـم آ مـد ه

نا مه ا ی آ مد به بـن سـعــد دغـا - ا ز عـبـیـد ا للهِ  پستِ بی حـیـا

ا ند ر آ ن نا مه چـنـین بنوشته بود - پا یه ظلم و جـفـا را هـشته  بو د

آ ب ر ا بر بـنـد بر  سبط  ر سول - تا نـمـا یـد بـیعتِ ما  ر ا  قـبـول

شد حلال آن آب برهرخاص وعام - لـیک  بر سبطِ نبی با شد حرا م

ای حسین بنِ  ا مـیرِ ا لمـؤ مـنـیـن - ای تو زمزم ، کو ثر و ما ء معین

با بِ  تـو خـود سا  قی کـو ثر بود - ما مِ  تو خو د شا فع محشر بود

لیک تو لب تشنه  از قـحطی یِ  آ ب - د ر کنا رشط  بود قـلبت کبا ب

آب را بسـتـنـد بـر ر و یت ز کین - آن گر و ه  بی  حـیا ، قـوم لعـیـن

از عـطـش نا  لـد مکر ر زار زار - د ر میا ن خیمه  طفل شیرخوار

ا ین ستم  را بین زاعـد ای  شریر - تیر پیکا ن و گلو ی  آ ن صغیر

با قـری بس کن تو شرح مـا جـرا - چونکه نتوانی بیان این قصه را

 

هفتِ محرم – شد شورو ماتم

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

شمرآمده درکربلا – هفتِ محرم - شدکربلا غرق بلا – اندوه وماتم

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

آب روان درخیمه ها - کمیاب گشته - غمگین برای اهلبیت – اصحاب گشته

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

شمرلعین وارد به دشتِ کربلا شد - چون آمده شمرلعین - غوغا بپا شد

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

چون آمده درکربلا – آن شمرِخونخوار - واردشده در خیمه ها – غمهایِ بسیار

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

چون بسته شد آب روان – شد آب کمیاب - خون شد روان بهرِحرم – ازچشمِ اصحاب

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

اصغرشده ازتشنگی – درشوروغوغا - ازخیمه هایِ شاهِ دین – شد ناله برپا

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

اهل حرم ازتشنگی – دراضطراب است - درخیمه هایِ شاهِ دین – قحطی آب است

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

ای باقری باشد حسین - مظلوم وتنها - ازتشنگی درکربلا – شد ناله برپا

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

سروده شده هفت محرم 1392

 

روز هـفـتـم نا مه ای آ مد بـد شت کربلا

روز هـفـتـم نا مه ای آ مد بـد شت کربلا - ا ز عُبید ا للّهِ بی د ین سوی بن سعدِ د غا

اندر آن نامه چنین بنوشته بود آن سنگدل - با ید ا ز ا مر و ز بند ی آ ب  بر آ لِ عبا

آب از ایندم بود بر گبر و نصرانی حلال - لیک ندهی جرعه ای از آن به آلِ مصطفی

آ نچنان کا ر عطش در کربلا بالا گرفت - کاسمان چون دود شد بر چشمِ آلِ مصطفی

هر چه گفتند العطش اطفالِ شاهِ تشنه لب - با قـری آ بی ند ا د ند آ ن گر و ه  بی حیا

 

آب روان را بر آن تشنگان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآلِ پیغمبر آبِ روان بستند

ای كوفیان نبود این رسم مهمانی - آبِ روان را بر مهمان ببندانی

بر میهمان گردی تو دشمن جانی - بر میهمان امروز آب روان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآل پیغمبر آبِ روان بستند

آبی كه باشد آن مهریه یِ زهرا - بستند بفرزندش آن فرقه یِ اعدا

لب تشنه كشتندش اندر لبِ دریا - آب روان را بر آن میهمان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآل پیغمبر آبِ روان بستند

درروزعاشورا اولادِ پیغمبر - دركربلا عطشان از اكبر و اصغر

با حالتی اندوه ، عباس نام آور - چون راه شط برآن شیرژیان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآلِ پیغمبر آب روان بستند

با كام خشكیده آن اصغربی شیر - بابا زِ بهرِ او گردیده بس دلگیر

بردش سوی میدان شاید كه گردد سیر - تیرسه پردادند آب روان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآلِ پیغمبر آب روان بستند

ای باقری بنگراین رسمِ مهمانی - كه طفلِ بی شیری گردیده قربانی

یك جرعه آبی شد با قیمت جانی - جانی گرفتند وآب روان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآل پیغمبر آب روان بستند

 

هفتم ماه محرّم

هفتم ماهِ محرّم - كربلاشد وادی غم

شمردون آمده زان رو - كربلاشد دشت ماتم

چون شمر بد اختر بایك سپاه آمد - با نامه ای خونبار آن روسیاه آمد

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتم ماهِ محرّم - بستنِ آبِ فرات است

به روی حسینِ مظلوم - كه سفینة النّجاة است

چونكه یزید دون كرده است منع آب - با آنكه حیوانات گردند از آن سیراب

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتمِ ماهِ محرّم - كربلا قحطی آب است

درحرم آب نباشد - تشنه لب طفلِ رباب است

عمروبن حجّا ج و پانصد سوارِ او - آبِ روان بستن شد افتخارِ او

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتمِ ماهِ محرّم - العطش ذكرِ لبان است

چون شده قحطی آب و - ناله ها برآسمان است

اهلِ حرم نالان چون آب شد كمیاب - اصغربه گهواره گرید برای آب

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتمِ ماهِ محرّم - تشنه لب اصغرِ بی شیر

همه اطفالِ حسینی - زعطش درغم و دلگیر

اندر تلظّی شد اصغر زبی آبی - ای باقری اصغر نالان زبی تابی

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

 

هفتم ماه محرم  شمردون بی حیا

السّلام ای تشنه كامان دردیاركربلا - اَلسّلام ای تشنه كامان دردیاركربلا

هفتم ماه محرم  شمردونِ بی حیا - باپیامی ازیزید  آمد بدشت كربلا

آب رابرگبرونصرانی  نمودم من حلال - لیك آن ممنوع میگردد به آل مصطفی

یابن سعداین نامه بنمایدبتوحجت تمام - تابگیری ازحسین ویاورانش انتقام

همچنانكه تشنه لب شدكشته عثمان آن زمان - كشته گردداین زمان لب تشنه یاران امام

آب شدمهریه زهرابه امركردگار - درزمان ازدواجش باشهِ دلدل سوار

لیك فرزندان اوگشتندممنوع ازفرات - شدبه فرزندان زهراظلم اینسان آشكار

بین دوآب روان اینك شده قحطی آب - دركنارعلقمه ازتشنگی دلها كباب

العطش گویان سكینه با تمام كودكان - شدزفرط تشنگی دشت بلاهمچون سراب

رفت عبّاس آورد آب ازكنارعلقمه - واردآب روان شدشیرحق بی واهمه

آب ناخورده روان شداوبسوی خیمه گاه - اوفتاداندرمیان قوم عدوان همهمه

لیك شدآندم شهید آن تشنه لب دربین راه - دستهایش شدجدا باحمله های آن سپاه

فرق اوبشكافته با یك عمودآهنین - شدحسین آندم به قتلش درفغان وسوزو وآه

تشنه لب شدكشته آخراكبرتازه جوان - شیرخواره تشنه لب شدكشتۀ آب روان

اوبروی دست بابا درفغان وسوزوآه - حرمله تیرسه شعبه زدبه حلقش ناگهان

باقری شد شاه دین آخرلبِ تشنه شهید - وه چه ظلم ازمیزبانان گشت با امریزید

با لب تشنه حسین اندرمیان قتلگاه - بهرقتلش گشته عازم شمرملعون پلید

السلام ای تشنه كامان دردیاركربلا - اَلسّلام ای تشنه كامان دردیاركربلا

یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین

 

امروزتاسوعابود

امروزتاسوعابود – دركربلاغوغابود - بركودكانِ تشنه لب - نوحه كنان زهرابود

پرپرزبی آبی بود - گلهای باغ مصطفی - ششماهه اصغرازعطش - شدناله اش اندرسما

ای باغبانِ تشنه لب - فكری برایِ آب كن - این بلبلانِ تشنه را - باجرعه ای سیراب كن

امّا نداردباغبان - راهی به آن آب روان - راهِ شریعه بسته شد - باحكم جلّاد زمان

عمروبن حجّاجِ لعین - مامورگشته برفرات - بهرحسین و یاوران - گشته حرام آب حیات

بستند برآل نبی - راه فرات وآب را - بشنوزخیمه نالۀ - آن اصغربی تاب را

گو یدسكینه باعمو - ازتشنگی وازعطش - آبی بیاوربهرما - كه شیرخواره كرده غش

سقّاكنارِعلقمه - خودتشنه لب گشته شهید - دستش جدافرقش دوتا - ازظلمِ یاران یزید

اصغردرآغوش پدر - تیری به حلقومش رسیدلب - تشنه لب آن شیرین زبان - دردست باباشدشهید

درعصرعاشوراحسین - اندرمیان قتلگاه - گفتاكمی آبم بده - ای شمردونِ روسیاه

امّانداداوجرعه ای - آب روان برآن امام - ای باقری شدتشنه لب - شاه شهیدان والسّلام

ای تشنه لب حسین حسین - اندرتعب حسین حسین

ای بی كفن حسین حسین - صدپاره تن حسین حسین

مولای من حسین حسین - آقای من حسین حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

السَّلام علیک، ای تشنه لب، یا اباعبداللّه – السَّلام علیک، ای تشنه لب، یا اباعبداللّه

این شام عاشورابود

این شام عاشورابود - دركربلا غوغابود - شام وداعِ آخرِ - آن نوگل زهرابود

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

امشب چراغِ خیمۀ - سلطان دین باشد خموش - امشب صدای زمزمه - ازكربلا آید بگوش

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

امشب بدورِ خیمۀ - سلطان دوران وزمان - باخواندن ذكرودعا - عبّاس باشدپاسبان

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

امشب نمایشگاه شد - دشت ودیاركربلا - اصحاب ویاران حسین - درامتحان وابتلا

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

قومی درآن دشت بلا - یاری زقرآن میكنند - قومی بدنیا مبتلا - درراه عصیان میروند

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

یك گوشۀ صحرابود - ذكروركوع وهم دعا - آن گوشۀ دیگربود - مشروب وآوازوغنا

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

یك گوشه یاران حسین - درخیمه ها اندرنماز - آن گوشه یاران یزید - درمستی وآوازوساز

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

تاریك شدچون خیمه ها - گفت آن امام انس وجان - هركس كه میخواهدرود - آزادهست ودرامان

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

هركس بماندمیشود – فرداشهیدِ راه دین - فردانمی ماندكس از - مردانِ مادراین زمین

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

جمعی برفتند آن زمان - ازگوشه هایِ خیمه ها - جمعی دگرثابت قدم - ازیاوران باوفا

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

چون دیدهفتاد دوتن - ازیاورانش مانده اند - درراه یاریِ حسین - ازاین جهان دل كنده اند

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

گفتا بآنان شاه دین - صدآفرین صدمرحبا - بینیدیاران جایِ خود - اندربهشت باصفا

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

آنان شدند آن نیمه شب - اندرمناجات ودعا - بشنو صدای خواندنِ - قرآن زدشت كربلا

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

اندرشب عاشورگفت - باخواهرش سلطانِ دین - ای جانِ خواهر صبركن - صبراست از ایمان ویقین

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

ای جان خواهرمیشوم - فردادراین دشت بلا - من كشته ازتیغ وسنان - توهم اسیراشقیا

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

گفتا حسین باخواهرش - برسروران سرورتویی - این راه باشدناتمام - ازبعدمن رهبرتویی

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

آن شب دمی سلطانِ دین-وقت سحرخوابش ربود-خوابی بدیدآنهم چه خواب-یك خواب وحشتناك بود

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

گرگان خون خواری بدید - برپیكرش افتاده اند - تیغ و سنین ونیزه ها - برپیكرش بنهاده اند

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

درعصرعاشوراچنین - شدباقری دركربلا - برپیكرش بنهاده شد - تیغ وسنان ونیزه ها

حسین حسین حسین  حسین - حسین حسین حسین  حسین

 

امروزعاشورابود

امروزعاشورابود – دركربلاغوغابود - امروزحسین بن علی - دركربلا تنهابود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزروزغربت و - تنهاییِ سبط نبی است - امروزروزیاریِ - فرزندزهراوعلی است

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزهل من ناصرِ - سبط نبی آیدبگوش - امروزدشتِ كربلا - داردبسی جوش وخروش

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزروزِ تشنگی - باشدبدشتِ كربلا - امروزروز قحطیِ - آب است اندر نینوا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزفریادوفغان - ازخیمه ها آید بگوش - امروزاصغربا لبِ - تشنه است درجوش وخروش

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزروزِ بی كسی - ازبهرِ آلِ مصطفا ست - امروز روزِ غربت و - تنهاییِ آلِ عبا ست

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز روزِ آخرِ - دیدارِ زینب باحسین - امروز اندرخیمه ها - باشد بسی افغان وشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز روزِ جنگِ حق - با باطل وشیطان بود - امروز روزِ یاریِ - قرآن و اَلرّحمن بود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزدشتِ كربلا - باشد دولشكردرمصاف - امروزهفتادو دوتن - گِردِ حسین اندرطواف

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزعبّاسِ جوان - اندركنارِ نهرِ آب - شدهردودست ازتن جدا - دلها برای اوكباب

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز اكبرمیشود - دركربلافرقش دوتا - بافرق منشق میرود - نزدعلی شیرخدا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزحلق نازكِ - اصغربریده ازجفا - امروز نورانی سرِ - شه رابریدند ازقفا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزاصغرگشته است - تیرسه پیكان راهدف - ازقتل اومحزون شده - زهراوشاه لوكشف

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز روزِ آخرِ - دیدارِزینب باحسین - ازآن وداع آخرین - عالم شده درشوروشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزنورانی سرِ - شاه شهیدانِ جهان - ازتن جدا برنیزه شد - ای وای فریادوفغان

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای باقری امروزچون-روزِقیامت گشته است-وحش وطیورو انس وجن-بی تاب وطاقت گشته است

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزعاشورابود - دركربلا غوغابود - امروزحسین بن علی - دركربلاتنهابود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

 

كلّ یوم عاشورا

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازلحظه ای كه خورشید – بركربلادرخشید - بجایِ نورآنجا - اندوه وغصّه پاشید

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازلحظه ای كه خلقت - یافت این زمین وعالم - شدخاكِ كربلا هم - باحزن وگریه توام

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازلحظه ای كه باخون – مخلوط، كربلاشد - سرِحسین مظلوم - آنجازتن جداشد

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

خورشیدوخاك باهم - اندوه گشت وماتم - هرروزشدعاشورا - هرماه شدمحرم

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

پیغمبران چوهریك - نام حسین شنیدند - ازحزن وگریه وغم - هریك نشانه دیدند

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازآدم وسلیمان - ایوب ونوح وموسی - آن حضرت خلیل و - هودوذبیح وعیسی

هریك ازآن عزیزان – دركربلاگذشتند - دردفترحسینی - یك جمله ای نوشتند

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

نام حسینِ مظلوم - درهركجابیان شد آثارحزن واندوه - برچهره ها عیان شد

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

آغشته گشت باخون - چون خاك كربلایش - نالان شده است ومحزون - جنّ وملك برایش

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

چون خاكِ كربلایش – مهرنمازماشد - افزون ثواب ماها - ازخاكِ كربلاشد

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

چون تربتش گذارند – درقبروبركفنها - آرامشی برایِ - میت شودمهیا

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ای باقری است هرروز – ازبهرماعاشورا - هرماه مامحرّم - هرسرزمین كربلا

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

 

جوانان بنی هاشم بیائیدازحرم بیرون

جوانان بنی هاشم – بیائیدازحرم بیرون

فتاده اكبرم اینك – به میدان باتنی پرخون

كنارنعش اواینك – بگویم بادلی محزون

علی جانم علی جانم – علی جانم علی جانم

بیائیدوهمه باهم – سوی خیمه بریداورا

گذاریدش به یك جائی – نبیند مادرش لیلا

زداغ مرگ اوشاید – سپاردجان همین حالا

علی جانم علی جانم – علی جانم علی جانم

بیاای خواهرم زینب – نگربرقامتِ اكبر

كه اینك دردلِ دشمن – شده اوچون گلی پرپر

شده صدچاك جسمِ او – زتیرونیزه وخنجر

علی جانم علی جانم – علی جانم علی جانم

عـلـی اكـبـرِلـیـلا – فتاده اندراین صحرا

شكسته فرق و پهلویش – چنان كه حیدروزهرا

كنارنعش اوگوید – دلِ بشكسته این بابا

علی جانم علی جانم – علی جانم علی جانم

تنِ اوچاكچاك اكنون – فتاده رویِ خاك اكنون

فتاده پیكرش اینك – دراین صحرابخاك وخون

شده ورد زبانِ من – كنون با دیدهِ پرخون

علی جانم علی جانم – علی جانم علی جانم

خدایا شبه پیغمبر – شده همچون گلی پرپر

جوان من شده ملحق – به جدّ وبابِ من حیدر

بگوای باقری اینك – بیادِ حیدرِ صفدر

علی جانم علی جانم – علی جانم علی جانم

جوانان بنی هاشم بیائید - علی رابردرخیمه رسانید

 

حیدركرببلا ای اكبرم

حیدر كر ببلا ئی یاعلی - توشبیه مصطفائی

حیدركرببلاای اكبرم - كن وداع اینك توبا اهل حرم

سوی جبهه میروی تاج سرم - میسپارم بخدایت پسرم

میروی توسوی میدان جهاد - باگروه روسیاه بدنهاد

میروی امّا كمی آهسته تر - تاكه بابا بكندبرتونظر

برقدوبالای اوكردی نگاه - روبدرگاه خداباسوزوآه

روبدرگاه خداكردحسین - گفت اینك ای خدای عالمین

باش شاهدكه علی اكبرم - دررهِ دین توگشته یاورم

این علی كه خودشبیه مصطفی است - همچواحمدنیكخوی وباصفاست

گشته عازم سویِ میدان جهاد - درنبرددشمنان بدنهاد

كردم اینك اكبرم را ای خدا - درره احیایِ دین توفدا

رفت اكبرسویِ میدان نبرد - جنگ بادشمن راچون آغازكرد

آن یكی گفتاكه این خودمصطفی است - دیگری گفتاعلیِ مرتضی است

دیگری گفتاعلیّ اكبراست - این شبیه جدخودپیغمبراست

برحسین دنیاچسان گردیده تنگ - كه علی اكبرش رفته به جنگ

حمله كرداكبرچوحیدرآن زمان - برگروه كوفیان وشامیان

حمله بنمودهمچنان شیرژیان - برشگالان و سگان و روبهان

كُشت تعدادزیادی زان گروه - آمدند ازحمله هایش درستوه

لیك دشمن چنگ ودندان آخته - بهرقتلش تیغ كین افراخته

منقذبن مره تیغ كین نواخت - نازنین فرق علی اكبرشكافت

گفت اكبرآنگه ای بابایِ من - گشت جنّت منزل وماوایِ من

این بودجدّم كه میگویدسلام - سوی مابشتاب ای ابن الكرام

پس حسین آمدكناراكبرش - پاك كردآن چهرۀ ازخون ترش

دیدفرقش چون علی مرتضی - گشته منشق ازعمودِاشقیا

قطعه قطعه جسمِ پاكِ نازنین - میكشدپاهایِ خودرویِ زمین

صورتش برصورت اكبرنهاد - چهره اش برشبه پیغمبرنهاد

گفت آندم یابُنی ظلموك - قتل اللَه عدوًّا قتلوك

كردروآندم بسوی خیمه ها - كای جوانان عزیزباصفا

جملگی ایندم مرایاری كنید - پای این كشته عزاداری كنید

كشتی غم رازموج خون برید - اكبرم ازمعركه بیرون برید

من ندارم طاقت وتاب وتوان - تانمایم حمل جسمِ این جوان

چونكه قطعه قطعه باشدپیكرش - غرقه درخون فرق وچشمانِ ترش

عمه اش زینب شدآگه آن زمان - باشتاب آمدبسویِ آن جوان

اوهمی نالیدومیگفتی جلی - نورچشمم میوۀ قلبم علی

باقری درماتم آه وفغان - باحسین وعمّه های این جوان

حیدر كر ببلا ئی یاعلی - توشبیه مصطفائی

جوانان بنی هاشم بیائید - علی رابردرخیمه رسانید

 

ای آلِ هاشم شدكشته قاسم

ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم - ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم

قاسم روانه شدسویِ میدان - بهرحمایت ازدین وقرآن

اونوجوانی چون غنچه یِ گل - درگلشنِ دین مانند سنبل

یارحسین دركرببلاشد - قربانیِ دین درآن مناشد

شمشیررابرگردن حمایل - اوچون حسین درشكل وشمایل

چون شدروانه اوسویِ میدان - اعدابدیدند آن ماه تابان

گفتندباشداین بدرِكامل - به به چه زیباشكل وشمایل

گفتندباشداین بدرِكامل - به به چه زیبا به به چه خوشكل

اوحمله میكردچون شیرغرّان - میزدسرودست ازآن لعینان

چون كشته هایش بسیارگردید - دشمن زغصّه بیمارگردید

یك شیربچه اینسان سرودست - ازآن لعینان بسیاربشكست

ناگه فتاداودردام صیاد - شمشیری ازكین برفرقش افتاد

نقش زمین شدسروصنوبر - اندرعزاشدآل پیمبر

گفتاعموجان میرس بدادم - كزضربتِ كین ازپافتادم

آمدعمویش آن دم به میدان - گفتا كجایی،قاسم،عموجان

قاسم صدازدجانم فداشد - پامال سم این اسبها شد

آمدعمویش آندم كنارش - قاسم بدید و آن حال زارش

گفتا درآندم ای قاسمِ من - این حالت تو سخت است برمن

رفتی تو و رفت تاب وتوانم - ای قاسمِ من روح وروانم

شدآل هاشم اینك برایت - جمله سیه پوش اندرعزایت

گیرید ماتم ای آل هاشم - ازظلم دشمن شدكشته قاسم

ای باقری پور اندرعزایش - جمله ملائک گرید برایش

ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم - ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم

 

اصغر صغیرم لای لای«1»

اصغر صغیرم لای لای - ناخورده شیرم لای لای

اصغربدشت كربلا - نالدمیان خیمه ها

نالان وگریان زارزار - چون تشنه است وبی قرار

ازتشنگی گریان بود - آزرده ونالان بود

شیری ندارد مادرش - آن مادرغم پرورش

مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی

اصغر صغیرم لای لای - ناخورده شیرم لای لای

اصغردرآغوش حسین - ازتشنگی درشوروشین

بردش حسین ازخیمه ها - با اشك وآه وناله ها

گفتا حسین باكوفیان - این اصغرشیرین زبان

لب تشنه است وشیرخوار - شرمی كنیدازكردگار

مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی

اصغر صغیرم لای لای - ناخورده شیرم لای لای

ای كوفیان این اصغراست - ازتشنگی درآذراست

گیریدوسیرابش كنید - سیراب ازآبش كنید

رحمی براین طفل صغیر - لب تشنه وناخورده شیر

مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی

اصغر صغیرم لای لای - ناخورده شیرم لای لای

رحمی بحال مادرش - آن مادرغم پرورش

كوهست اكنون منتظر - تا اصغرش آید زدر

سیراب ازآب فرات - ازتشنگی یابدنجات

مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی

اصغر صغیرم لای لای - ناخورده شیرم لای لای

امّا جواب كوفیان - تیرسه شعبه دركمان

اصغردرآغوش پدر - جان دادبردوش پدر

تیرسه شعبه جای آب - آمدحسین رادرجواب

مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی

اصغر صغیرم لای لای - ناخورده شیرم لای لای

ظلم اینچنین اندرجهان – نبود روا بركودكان

تیرسه شعبه جایِ آب – باشد روا كی این جواب

ای باقری این بدترین - ظلمی است ازآن ظالمین

مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی

اصغر صغیرم لای لای - ناخورده شیرم لای لای

ای شیرخواره ای علی - ای ماه پاره ای علی

یاباب الحوائج یا علیّ اصغر

یاباب الحوائج یا علیّ اصغر

یاباب الحوائج یا علیّ اصغر

اصغر صغیرم لای لای«2»

مُنّوا عَلَی بنِ المُصطَفی – بِشَربَةٍ تُحیی بِها

آبی دهید این اصغرم – ای کوفیانِ بی وفا

اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای

مُنّوا عَلَی بنِ المُصطَفی – بِشَربَةٍ تُحیی بِها

گهواره اصغربود – خالی میان خیمه ها

اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای

این اصغرمن تشنه است – یک جرعه ی آبش دهید

با جرعه آبی منّتی – برمام و بر بابش دهید

اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای

مادر میان خیمه ها – درانتظار اصغراست

لب تشنه روی دست من – این کودک غم پرور است

اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای

تیری سه شعبه حرمله – سوی علی کرده رها

آن تیرآمد برگلو – ای وا اسف یا مصطفی

اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای

حلقومِ اصغر پاره شد – ازتیرکین آن لعین

جنّ وملک درناله شد – درآسمان و درزمین

اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای

هم باقری وسینه زن – اینک بفریاد و فغان

صاحب عزا باشد خدا – زهرا وحیدرنوحه خوان

اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای

سروده شده محرم 1392

 

ای بلبلِ شیرین زبان اصغر

ای بلبلِ شیرین زبان اصغر – رفتی توازتاب وتوان اصغر

ای شیرخواره مانده ای بی شیر – ازتشنگی تودرفغان اصغر

بی تاب وطاقت گشته ای اكنون – ازتشنگی لَه لَه كنان اصغر

دراین بیابان آب شد نایاب – بهرتو و این كودكان اصغر

پستان مادرخالی ازشیراست – درخیمه ها زاری كنان اصغر

درخیمه بانگ العطش باشد – اینك بلندازكودكان اصغر

قحطی آب است اندراین صحرا – ازظلم كوفی الامان اصغر

آتش زدی برجان من تواِی – طفل ضعیف و ناتوان اصغر

آوخ بجای آب شدپاسخ – تیرسه شعبه دركمان اصغر

برحلق پاك ونازكت آمد – تیرازكمان پرش كنان اصغر

گلگون شده قنداقه ات ازخون – ازضربت تیروكمان اصغر

ازخون سرخ حنجرت اسلام – شدسربلند و جاودان اصغر

ای باقری برگوتوبا زاری – ای بلبلِ شیرین زبان اصغر

 

اجتماع شیر خوارانِ حسین

زمزمه شیرخوارگان حسینی

اجتماع شیر خوارانِ حسین – یاوران رهبرو پیرِخُمین

شیرخواران حسینی آمدند – یادگاران خمینی آمدند

مادران با کودکانِ شیر خوار – جملگی در جمع میگریند زار

مادرانِ اصغرِ دوران ما – جمله بهریاری یِ قرآن ما

در دفاع از آرمان های حسین – پیروانِ رهبرو پیرخُمین

همچنان زینب(س) صبوراِستاده اند – ازبرای دینِ حق دلداده اند

کودکان را رویِ دست آورده اند – بهر یاری هرچه هست آورده اند

کودکان را روزوشب پرورده اند – نذرِ سربازی یِ مهدی کرده اند

جمله میگویند با هم یک صدا – ای خدا ای مظهر لطف و عطا

من پیِ تجدیدِ بیعت آمدم – وز پیِ انجام خدمت آمدم

ازبرای یاریِ صاحب زمان – آن امامِ غایب ما شیعیان

کودکم را روی دست آورده ام – ازبرایش هرچه هست آورده ام

کودکی خوب و زرنگ آورده ام – با لباسِ سبزرنگ آورده ام

رشته ای با نامِ زهرا رشته ام – روی پیشانیِ او بنوشته ام

روی پیشانیش با خطِّ جلی – یا حسین و یا ابا الفضل و علی

کن قبول از لطف خود این نذرِ من – کودکم را حفظ کن از بهرِ من

تا شود فردا شجاع و پهلوان – یاوری بر مهدی یِ صاحب زمان

آرزو دارم حسینی خو شود – شیرخوارم چون گلی خوشبو شود

یاوری بر مهدیِ زهرا شود – آن زمان که دولتش برپا شود

او شود از لشکر صاحب زمان – این زمان و آن زمان و هر زمان

یا حسین (ع) ای کاش اندر کربلا – با رباب و زینب غم مبتلا

ما همی بودیم آن روز ای امام – بر کنیزیِ ربابت صبح و شام

همره این شیر خوارم کربلا – بودم و میکردمت دفعِ بلا

یا حسین ای یادگار فاطمه – کن قبول این نذر را ازما همه

یاحسین یک هدیه آوردم برت – کودکم نذرِعلی اصغرت

چون مرا شورِ حسینی بر سراست – نام فرزندم علی و اصغر است

در سجلّش هست با خطِّ جلی – نام فرزندم ابا الفضل و علی

باقری با مادران شیرخوار – گریه دارد بهر اصغر زار زار

سروده شده در روز همایش شیرخوارگان حسینی سال 1394

 

گهواره خالی قنداقه پرخون

لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر

گهواره خالی – قنداقه پرخون- گویدربابه - باقلب محزون

طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر

لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر

طفل صغیرم - ناخورده ای آب - بردوش بابا – رفتی تودرخواب

طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر

لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر

تیرسه شعبه – داده است آبت - بردوش بابا – برده است خوابت

طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر

لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر

رحمی نکرده – این دشمن دون - قنداقه ات را – کرده است پرخون

طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر

لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر

پرواز کردی – ازدوش بابا - رفتی تواصغر – برعرش اعلا

طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر

لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر

درانتظارت - باشد سکینه - بهرت رقیه – باشد حزینه

طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر

لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر

ای باقری پور – بنگرچه محزون - گویدربابه – باقلب پرخون

طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر

لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر

سروده شده در روز همایش شیرخوارگان حسینی سال 93

 

جانم فدایِ اصغر گریم برایِ اصغر

بررویِ دوش بابا – خوابیده ای تواصغر

چون مهروماه برما – تابیده ای تواصغر

جانم فدایِ اصغر – گریم برایِ اصغر

جان را فدای دین – اسلام کرده ای تو

این را زدوش بابا – اعلام کرده ای تو

جانم فدایِ اصغر – گریم برایِ اصغر

یک جرعه زاب علقم – نا خورده ای تواصغر

برروی دوش بابا – خوابیده ای تو اصغر

جانم فدایِ اصغر – گریم برایِ اصغر

قنداقه تو خونین – شدروی دوش بابا

لالایی اصغرمن – شداین سروش بابا

جانم فدایِ اصغر – گریم برایِ اصغر

رفتی بعرش اعلا – ازروی دوش بابت

برروی دوش بابا - آرام برده خوابت

جانم فدایِ اصغر – گریم برایِ اصغر

تیرسه شعبه خوردی – توجای آب اصغر

گهواره بهشتی – شدجای خواب اصغر

جانم فدایِ اصغر – گریم برایِ اصغر

باشد ربابه محزون – درخیمه بهراصغر

ای باقری چه دلخون – ما جمله بهر اصغر

جانم فدایِ اصغر – گریم برایِ اصغر

 

گهواره خالی قنداقه خونین«1»

گهواره خالی ،قنداقه خونین - مادر بناله میگفت غمگین

كرده شهیدت اعدای بی دین - لالائی اصغرلالائی اصغر

اندر خِیام شاه شهیدان - از مرگ اصغر با آه وافغان

گفتا رُبابه با چشم گریان - لالائی اصغرلالائی اصغر

رفتی به میدان همراه باباب - ازنوک پیکان نوشیده ای آب

برروی دستش رفتی تو در خواب - لالائی اصغرلالائی اصغر

رفتی وبردی تاب و توانم - بعد از تو دیگر من  ناتوانم

ای باقری پور تو نوحه خوانم - لالائی اصغرلالائی اصغر

 

گهواره خالی قنداقه خونین«2»

گهواره خالی - قنداقه خونین - لب تشنه اصغر - ازظلم وازکین

قحطی آب است – ازبهراصغر -ازظلم وجور – بن سعد بی دین

لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر

باشد ربابه – با چشم گریان- ازمرگ اصغر – درآه و افغان

نالد ربابه – ازبهر اصغر- درخیمه گاه – شاه شهیدان

لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر

گوید ربابه – ای نور چشمان - همراه با با – رفتی بمیدان

رفتی برای – یک جرعه آبی - ازخیمه گه تو – با کام عطشان

لالایی اصغر لالایی اصغر- لالایی اصغر لالایی اصغر

رفتی عزیزم - همراه با با - آبی نخوردی – ای ماه با با

آبت ندادند – آن قوم بی دین - آنها نترسند – ازآه با با

لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر

ازنوک پیکان – نوشیده ای آب - رو دست باب با – رفتی تو درخواب

همراه با با – رفتی بمیدان - این غصه ای شد – درقلب احباب

لالایی اصغر لالایی اصغر- لالایی اصغر لالایی اصغر

تیرسه شعبه – آمد گلویت - بنگرچه حالی – دارد عمویت

زانرو شدی تو – باب الحوائج - جانها فدای – نام نکویت

لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر

گهوراه ی تو – گشته است خالی - بنگر که مادر – دارد چه حالی

دیگر نخواهی – شیری زمادر - ازتشنگی تو – دیگر ننالی

لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر

باشد سکینه – درانتظارت - اوگریه دارد – برحال زارت

باشد رقیه – سر در گریبان - درخیمه باشد – او بی قرارت

لالایی اصغر لالایی اصغر- لالایی اصغر لالایی اصغر

اینسان ندیده – ظلمی بدوران - با شیرخواری – بنماید انسان

شد باقری هم – محزون ازاین غم - جن وملک هم – زین کارحیران

لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر

سروده شده روزجهانی علی اصغر محرم 1392

 

سرزدازبیت امیرالمؤمنین

سرزدازبیت امیرالمؤمنین - كودكی خورشیدروی ومه جبن

میدرخشدهمچومه سیمای او - زان سبب خورعاشق وشیدای او

شدچو روزازماه رخسارش چوشب - گشت زان ماه بنی هاشم لقب

اوچوازبیت علی سرمیزند - طعنه برخورشیدخاورمیزند

همچوخورتابیدچون ازكوهسار - ماه درپیش رخش شدشرمسار

چارشعبان چون بدنیاپانهاد - بهرماروزخوشی برجانهاد

چارشعبان چون بدنیا آمده - روزشادی بهرماها آمده

بدركامل درشب چارآمده - نورخوراندرشب تارآمده

مادرش خوشحال وخندان آمده - چونكه ازاوشیریزدان آمده

بچه شیرازشیرحق مولودشد - چارشعبان طالعش مسعودشد

شادشداینك علی ازآن سبب - خانه اش شدزادگاه شیررب

قهرمانی آمدازبهرجَمَل - ماه نوطالع شدازبرج حَمَل

بهرصفین یكه تازی آمده - نهروان راشاهبازی آمده

اوسپه سالارعاشورابود - یاورنوردل زهرابود

برحسین بنگرچسان شادآمده - بهراوازغیب امداد آمده

یاوری ازبهرعاشورآمده - روزمیلادش چه پرشورآمده

گاه خندان وگهی گریان شده - آسمانیها ازآن حیران شده

بهرمیلادش بودخندان علی - بهربازوهای اوگریان علی

الغرض چون اوبدنیا پانهاد - باب حاجاتی بروی ما گشاد

حل مشكلهادراوبنهفته اند - زان سبب باب الحوائج گفته اند

وارث حلال مشكلهاشده - چون علی آئینه دلها شده

هركه افتددرغم ورنج وتعب - هست ذكریا ابالفضلش بلب

بی كلاچ وترمزودرپرتگاه – اوفتد سوی اباالفضلش نگاه

باقری توبارها دیدی ازاو - معجزاتی بی كلام وگفتگو

 

یاابوفاضل علمدارِ شهِ كرببلائی

یا ابوفاضل علمدارِ شهِ كرببلائی - پاسداری و امیری و سقا صاحب لوائی

یاور و یار حسینی حضرت عباس نامت - هم لقب باب الحوائج تو عزیز كبریائی

ای سقای تشنه كامان تشنه آب فراتیم - كن نصیب ما تو زان آب فرات ایكه سقائی

حاجت ما را روا كن حاجت بسیار داریم - ما همه محتاج آن درگاه و تو حاجت روائی

مشكل بسیار داریم حل نما تو آن مشاكل - مشكل ما را تو بگشا ایكه تو مشكل گشائی

ای طبیب دردمندان درد ماها را دوا كن - ایكه خاك در گهت باشد به هر دردی دوائی

كاشف الكربی تو عن وجه الحسین یا كاشف الكرب - برطرف بنما گرفتاری بده بر ما صفائی

باقری بر درگه لطف تو از غم ایستاده - از كرم یاری كنش بنما نصیبش كربلائی

 

یا سیّدی یا عبّاس

یا سیّدی یا عبّاس - یا سیّدی یا عبّاس

ای با وفا ابا الفضل - یا سیدی یا عبّاس

مشكل گشا ابا الفضل - یا سیدی یا عبّاس

سقا ومیرِ لشكر - یا سیدی یا عبّاس

برتشنگان آب آور - یا سیدی یا عبّاس

سرداری و سپهدار - یا سیدی یا عبّاس

صاحب لوا علمدار - یا سیدی یا عبّاس

ای جانفدای حسین - یا سیدی یا عبّاس

صاحب لوای حسین - یا سیدی یا عبّاس

پشت و پناهِ حسین - یا سیدی یا عبّاس

میرِ سپاهِ حسین - یا سیدی یا عبّاس

ای با وفا مشكل گشا - سقا ومیرِ كربلا

باشد سكینه منتظر - اندرمیانِ خیمه ها

تا كه رسانی جرعه ای - آبِ روان بر بچه ها

سقا تو بنما كوششی - آبی رسان بهرِ خدا

بشنو صدای العطش - باشد بلند از اندر سما

سقای دشتِ كربلا - یا سیدی یا عبّاس

یا سیدی یا عبّاس - یا سیدی یا عبّاس

سقای دشتِ كربلا - دستش شده ازتن جدا

آن هردو چشمِ نازنین - گشته است خونین از جفا

فرقش چنان فرقِ علی - شد با عمودِ كین دوتا

جسمِ شریفش غرقه خون - گشته است از سرتا بپا

آندم بجای سیدی - گفتا كه ادرك یا اخا

ای هردو دست ازتن جدا - یا سیدی یا عبّاس

یا سیدی یا عبّاس - یا سیدی یا عبّاس

آمد حسین امّا چسان - اشك ازدوچشمانش روان

بشنید چون ادرك اخا - با صوتِ عبّاسِ جوان

آمد سرِ با لینِ او - با گریه و آه و فغان

امّا چه عبّاسی شده - بشكسته دست و استخوان

چشمِ شریفش غرقه خون - جسمِ شریفش نا توان

دستش نهاده بركمر - آندم شهِ عصرو زمان

گفتا كه پشتِ من شكست - ازداغ مرگت ناگهان

آندم غمین شد مصطفی - یا سیدی یا عبّاس

یا سیدی یا عبّاس - یا سیدی یا عبّاس

برگشت حسین سوی حرم - میگفت و ای برادرم

گویم چه با لب تشنگان - با نازدانه دخترم

بیند سكینه منتظر - با اهلبیتِ محترم

گفتا دگر عبّاس نیست - رفته زكف آب آورم

گوئید با لب تشنگان - رفته است سقا از برم

ازبعد عبّاسِ جوان - دیگر گذشت آب ازسرم

بعد علمدارم كنون - گیرد علم را خواهرم

ای باقری اینك بگو - یا سیدی یا عبّاس

یا سیدی یا عبّاس - یا سیدی یا عبّاس

یا سیدی یا عبّاس - یا سیدی یا عبّاس

ای باوفا ابا الفضل - یا سیدی یا عبّاس

مشكل گشا ابا الفضل - یا سیدی یا عبّاس

یا عبّاس یا عبّاس - یا عبّاس یا عبّاس

یا عبّاس یا عبّاس - یا عبّاس یا عبّاس

یا عبّاس یا عبّاس - یا عبّاس یا عبّاس

یا كاشف الكرب الحسین - یا عبّاس یا عبّاس

یا كاشف الكرب الحسین - یا عبّاس یا عبّاس

حق برادرت حسین - یا عبّاس یا عبّاس

حق برادرت حسین - یا عبّاس یا عبّاس

اِكشف لنا كُروبنا - یا عبّاس یا عبّاس

اِكشِف لنا كُروبنا - یا عبّاس یا عبّاس

حاجات ما بنما روا - یا عبّاس یا عبّاس

مرضای ما بده شفا - یا عبّاس یا عبّاس

كن قسمتِ ما كربلا - یا عبّاس یا عبّاس

قرضای ما را كن ادا - یا عبّاس یا عبّاس

درد مارا نما دوا - یا عبّاس یا عبّاس

یا عبّاس یا عبّاس - یا عبّاس یا عبّاس

یا عباس یا سیدی - یا عباس یا سیدی

یا عباس یا سیدی - یا عباس یا سیدی

 

سقّایِ دشتِ كربلا اباالفضل

عباس یا عباس یا اباالفضل - عباس یا عباس یا اباالفضل

سقّایِ دشتِ كربلا اباالفضل - ای یاوردین خدا اباالفضل

یارعزیزفاطمه اباالفضل - ازتوعدودرواهمه اباالفضل

یابن علی شیرخدا اباالفضل - ای یارسبط مصطفی اباالفضل

عباس یا عباس یا اباالفضل - عباس یا عباس یا اباالفضل

عباسم وآب آورحسینم - دركربلامن یاورحسینم

اندرحرم طفلان درانتظارند - چشم انتظاری بهرآب دارند

باشدحسین ازتشنگی چوبی تاب - لب تشنه ام امّا نمی خورم آب

انّی انا العبّاس والاباالفضل - انّی انا العبّاس والاباالفضل

یانفس من بعدالحسین هونی - وبعده لاكنت ان تكونی

هذالحسین شارب المنون - وتشربین البارد المعین

هیهات ماهذافعال دینی - ولافعال صادق الیقین

انّی انا العبّاس والاباالفضل - انّی انا العبّاس والاباالفضل

یك مشك آبی كرده ام مهیا - كانرارسانم من به آل طاها

اصغرمیان خیمه هست بی تاب - طفلان درانتظارجرعه ای آب

من یاورآن شاه راستینم - حتی شورببریده این یمینم

انّی انا العبّاس والاباالفضل - انّی انا العبّاس والاباالفضل

والله ان قطعتموایمینی - انّی اُحامی ابدًا عن دینی

وعن امام الصادق الیقین - نجل النّبی الطاهرالامین

انّی انا العبّاس والاباالفضل - انّی انا العبّاس والاباالفضل

دست چپم گرازبدن جداشد - دستم فدای دین مصطفا شد

این آب رامن میبرم بدندان - درخیمه گه بهرلبان عطشان

یارب مراكن یاوری دراین راه - من یك تن واین مردمان گمراه

انّی انا العبّاس والاباالفضل - انّی انا العبّاس والاباالفضل

یانفس لاتخشی من الكفّار - وابشری برحمة الجبّار

مع النّبی سیّدالمختار - قدقطعواببغیهم یساری

فاصلهم یاربّ حرّالنّار - انّی انا العبّاس والاباالفضل

چشمان من شدغرقه خون خدایا - شدپیكرمن لاله گون خدایا

یاسیّدی اینك برس بدادم - چونكه ززین من برزمین فتادم

جان برادریااخا زاحسان - یك لحظه بالینم بیابه میدان

انّی انا العبّاس والاباالفضل - انّی انا العبّاس والاباالفضل

آمدحسین آندم كنارعبّاس - بیندكه پرپرگشته آن گل یاس

دستی نهاده بركمرهمی گفت - جان اخا كی ازجفاتراكشت

پشتم شكسته بسته راه چاره - آیا شودبینم ترادوباره

انّی اخاك یا اخا اباالفضل - انّی اخاك یا اخا اباالفضل

برخیزوبین اندرمیانِ صحرا - گشتم غریب وبی معین وتنها

یكسوزداغ قاسم وهم اكبر - یكسوغم طفلانم ای برادر

اندرحرم طفلان درانتظارند - چشم انتظاری بهرآب دارند

گویم چی با اهل حرم برادر - با اهلبیت محترم برادر

جویداگرازمن تراسكینه - گویم چی پاسخ بهرآن حزینه

انّی اخاك یا اخا اباالفضل - انّی اخاك یا اخا اباالفضل

میخواست تاعبّاس رازمیدان - حملش نمایدسوی خیمه گاهان

اما چنان پرپر بُد آن گل یاس - ممكن نشدحمل جناب عباس

پشت حسین ازاین جفادوتاشد - چونكه زعباس آن زمان جداشد

ای باقری بنگركه شاه بطحا - بی یاوروآب آوراست وتنها

عباس یاعباس یا اباالفضل - عباس یاعباس یا اباالفضل

 

كودستهایت عباس

كودستهایت عباس - جانم فدایت عباس

اندركنارعلقم - پشت حسین شده خم - بانازنین برادر ح- گویدچنین دمادم

كودستهایت عباس - جانم فدایت عباس

كی این ستم بماكرد - برماچنین جفاكرد - كی ازبدن بدینسان - دستِ توراجداكرد

كودستهایت عباس - جانم فدایت عباس

كی پشت من شكسته - شدراه چاره بسته - دست توراجداكرد - دست مراهم بسته

كودستهایت عباس - جانم فدایت عباس

شدروزماتم عباس - برمن دمادم عباس - برقلب من نشسته - غمهای عالم عباس

كودستهایت عباس - جانم فدایت عباس

بی یارویاورم من - هم بی برادرم من - ای باقری ببین كه - بی عون وجعفرم من

كودستهایت عباس - جانم فدایت عباس

 

زینب كبری شده روان سوی قتلگاه

آه ازآن ساعتی كه – با دو صد اشك وآه

زینب كبری شده – روان سوی قتلگاه

دید كه شمرلعین - سویِ حسینش رود

زبهرقتل حسین – نوردوعینش رود

گفت بده مهلتی – تاكه وداعش كنم

لحظه آخربود – كمی نگاهش كنم

زگرمی آفتاب - سایه كنم برسرش

زخم فراوان بود - بربدن اطهرش

تشنگی اش را ببین – جرعه آبش بده

بهرخداونبی - تویك جوابش بده

حسین صدایش شنید – گفت ایاخواهرم

بروسوی خیمه اَی – حافظ اهل حرم

چون بسویِ خیمه ها – باغم دل بازگشت

برای اهل حرم - اسارت آغازگشت

دقایقی بعدازآن – زلزله ای اوفتاد

بجان اهل حرم – ولوله ای اوفتاد

سرحسین شدجدا – گشت بنوك سنان

ازاین مصیبت شده – ولوله ای درجهان

زمـیـن كربـبـلا - گشت بجوش وخروش

بانگ الاقدقتل – رسدزهرسوبگوش

روان شده ذوالجناح – بناله واشك وآه

شیهه كنان میرود – زغم سوی قتلگاه

باقری آندم غمین – زینب كبری شده

چونكه بدشت بلا – اسیرغمهاشده

حسین حسین یا حسین - حسین حسین یا حسین

حسین حسین یا حسین - حسین حسین یا حسین

 

شام غریبان امشب است

شام غریبان امشب است - غمگین ونالان زینب است

امشب یتیمان حسین - اندرغم وتاب وتب است

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب بدشت كربلا - باشدبسی ظلم وبلا

باشدپریشان حالتِ - آن زینبِ غم مبتلا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

آتش گرفته خیمه ها - سجّادوزینب بی قرار

سزگشتۀ  صحراشده - آل نبی باحالِ زار

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

خارِمغیلان وكفِ - پای یتیمان حسین

آن نیمۀ تاریكِ شب - برپابسی افغان وشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

باشدامامِ چارمین - درخیمه باحالِ حزین

زینب كنارِ خیمۀ - سجّاد باشد دل غمین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اندرمیانِ شعله ها - سجادباحالِ فكار

تب داردوافتاده است - زینب زبهرش بی قرار

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اولادزهراراببین - امشب چه سرگردان شده

هریك بزیرِ بوته ای - ازخارها پنهان شده

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب سرِ سلطانِ دین - برروی خاكستربود

ازبهرِ جسمِ شاه دین - خاكِ بلا بستربود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب شبِ غارتگری - شدبهرِیارانِ یزید

غارتگری شدآنچنان - كه درجهان چشمی ندید

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

معجرربودند ازسرِ - آلِ عزیزِ مصطفا

خلخالِ پا وگوشوار - بودهرچه اندرخیمه ها

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

انگشتِ سبطِ مصطفا - ازبهرِ یك انگشتری

ببریده شد ای وای من - امشب بدستِ كافری

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب عُبیدبنِ زیاد - سرخوش زپیروزی بود

امّا بودغافل كه این - شامِ سیه روزی بود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب شبِ دل واپسی - شدازبرای زینبین

امشب بدشتِ كربلا - عریان تنِ پاكِ حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای باقری غارتگران - بردند كهنه پیرهن

ازجسمِ صدچاكِ حسین - مانده حسین عریان بدن

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

 

میروم ازكربلایت الوداع

میروم ازكربلایت الوداع – جان بقربان وفایت الوداع

الوداع ای جان من جانان من – الوداع ای روح من ای جان من

الوداع ای زاده یِ زهراحسین – الوداع ای كشته یِ تیغ و سُنین

من بسوی شام ویران میروم – آمدم با جان وبی جان میروم

ای حسین ای زاده خیرالبشر – سوی شام و كوفه هستم رَه سِپر

میروم من همرهِ شمروسنان – همرهِ خولی وزجر و ساربان

میروم اینك بصدجوروجفا – میروم با این گروه بی حیا

میبرندم ای حسین ازاین زمین – با جفا وجوربِن سعدلعین

میبرندم با دوصدجوروجفا – میبرندم این گروه اشقیا

میبرندم ازكنارت ای حسین – میبرندم با فغان و شوروشین

میبرندم بازنان وكودكان – میبرندم با دوصدآه وفغان

میبرندم با دوصدرنج وعذاب – میبرندم ازكنارت با عتاب

میبرندم ازبرت شادی كنان – ابن سعدوخولی وشمروسنان

ازمدینه بابرادرآمدم – باحسین،عباس واكبرآمدم

لیك اكنون بی برادرمیروم – دل غمین و خاك برسرمیروم

میروم افسرده ازاین سرزمین – چون گلِ پژمرده ازاین سرزمین

من سفیرانقلابم یاحسین – بهردین پا درركابم یا حسین

میروم تا شامیان رسوا كنم – كوفیان را همدم غمها كنم

میروم اما جدائی مشكل است – بس غم و غصّه كنون دراین دل است

باقری زینب بصدشورونوا – سوی كوفه شدروان ازكربلا

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین - ای حسین جان ای حسین جان ای حسین

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین - ای حسین جان ای حسین جان ای حسین

 

یازده محرّم است

یازده محرّم است - روزاندوه وغم است

كربلاوقتلگاه - غرقِ حزن وماتم است

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

اهلبیتِ مصطفا - به اسیری میبرند

این گروه بی حیا - ازخدابی خبرند

اهلبیت مصطفا - هتك حرمت اینچنین

دركجاباشدروا - باكدام آئین ودین

بچه های طُلقاء - حاكمِ جوروستم

راه شیطانِ لعین - بنهندهمی قدم

اهلبیت مصطفا – شد اسیركافران

حرم امام حسین - اسیرستمگران

اهلبیت مصطفا - سوارِكجاوه ها

سوی كوفه میبرند - ازدیارِكربلا

سوارِكجاوه ها - ازكنارِقتلگاه

میدهندِشان عبور - شامیانِ روسیاه

حرمِ امام حسین - چون شهیدان میبینند

هریكی به كنارِ - یك شهیدمینشینند

یكی میگه قاسمم - یكی میگه اكبرم

یكی میگه كجایی - شیرخواره اصغرم

یكی میگه یازُهیر - یكی میگه یاحبیب

یكی مشغول دعا - یكی هم ام من یجیب

یكی هم میگرده و - هی میگه حسین حسین

هی میگه برادرم - بافغان وشوروشین

من گلی گم كرده ام - درمیانِ قتلگاه

جویم اورا اینچنین - بافغان وسوزوآه

درمیانِ قتلگاه - هرچه میگویم حسین

من نمیبینم ترا - هرچه میجویم حسین

ناگهان چشمش فتاد - جسم صدچاكِ حسین

زیرتیغ وخنجرو - نیزه وچوب وسنین

كفت آندم بافغان - یاحسین انت اخی

این تویی برادرم - وابن اُمّی وابی

زینتِ دوش نبی - توكجاوقتلگاه

زیبِ آغوش نبی - توكجا این جایگاه

ای حسین سرت كجاست - چه شده پیرهنت

تنت آغشته بخون - چه شده آن كفنت

ای حسین مامیرویم - اززمینِ كربلا

این توواین شُهدا - این من وشام بلا

مابسوی كوفه و - شام غم گشته روان

توشهیدِكربلا - من اسیرشامیان

توومردانِ خدا - همگی گشته شهید

من واین خیلِ زنان - سویِ درباریزید

باقری آل نبی - میرود كوفه وشام

میرود راهِ دراز - بهرتبلیغ مرام

یازده محرم است - روزاندوه وغم است

كربلا وقتلگاه - غرق حزن وماتم است

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

 

سویِ شام پربلا

عترت آل نبی ازكربلا - شدروانه سویِ شام پربلا

اهلبیتِ آن شهنشاه حجاز - جملگی براشتران بی جهاز

راه افتادندچون ازخیمه گاه - میگذشتندازكنارقتلگاه

چشمشان افتادچون بركشتگان - خودفكندندازشترهاناگهان

هریكی اندركنارِیك بدن - ناله ها میزدبصدرنج ومحن

آن یكی میگفت ای تاجِ سرم - دیگری میگفت علی اكبرم

دیگری میگفت ای ناشادِمن - نوجوان ای قاسم دامادِمن

دیگری میگفت علی اصغرم - ای نخورده آب طفل مضطرم

لیك زینب بافغان وشوروشین - ناله میكردوهمی گفت ای حسین

توكجایی من بقربانِ سرت - یكدمی خودرانمابرخواهرت

من نمی بینم میان كشتگان - پیكرِپاكت كجاهستی نهان

یاكه خودبرمن نما ای نورعین – یاصدامیزن مرا تو ای حسین

ناگه آمدازمیانِ كشته ها - یك صدا ای خواهرم این سوبیا

من حسینم كه به جسمِ چاكچاك - اوفتادم بین این خاشاك وخاك

سرندارم دربدن ای خواهرم - تاكه بشناسی مرا ای محترم

بی لباس وبی كفن افتاده ام - بی سروخونین بدن افتاده ام

ناگهان زینب بدیدآن شاه را - درمحاق افتاده دیدآن ماه را

كردآندم بابرادراین خطاب - بادل پرخون وباقلب كباب

گفت ءَاَنت اخی ای نورعین - وابن اُمّی ای برادرای حسین

پس چراتوسرنداری دربدن - برتن تونیست كهنه پیرهن

قطعه قطعه پیكرپاك تورا - بینم اكنون روی خاكِ كربلا

بودروزی جای تودوشِ نبی - دائمًا بودی درآغوشِ نبی

گشته اینك جای توبررویِ خاك - بی كفن هستی وجسمِ چاكچاك

اهلبیت تواسیرومضطرند - زینبت راسوی كوفه میبرند

من شدم اینك روانه سویِ شام - تادهم راهت ادامه باپیام

میروم تاشامیان رسواكنم - درمیانِ شامیان غوغا كنم

ازكنارت میروم باشوروشین - باقری گرددفدایت ای حسین

یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین

یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین

یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله

یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله

حسین حسین - حسین حسین

حسین حسین - حسین حسین

 

روزِدفنِ شُهداست

روزِدفنِ شُهداست - كربلاماتم سراست

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

جسم پاك شُهدا - مانده سه روزوسه شب

روی خاك كربلا - بی كفن یا للعجب

مانده سه روزوسه شب - جسم پاك شُهدا

نشده دفن وكَفَن - روی خاك كربلا

روزعاشوراحسین - بودوهفتادودوتن

سرِآنان همگی - شدبریده ازبدن

تنِ آنان همگی - روی دشت كربلا

سرِآنان همگی – شد برویِ نیزه ها

روزسوّم آمدند - مردمِ بنی اسد

به میانِ قتلگاه - دیدن آن همه جسد

ازچنین ظلمِ فجیع - متحیّرهمگی

بهردفنِ شُهدا - متفكّرهمگی

این همه جنازه ها - همگی سرندارند

برای شناختشان - راه دیگرندارند

ناگه ازره میرسد - وارث پیمبران

آقازین العابدین - آن امام انس وجان

آقا زین العابدین - بهردفنِ شُهدا

كمك بنی اسد - آمده به كربلا

حرم پاك حسین - جای دفن شُهداست

حائرمُقدّسش - باقری جای دعاست

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

 

بُوَد این هفتمین روزِ شهیدان

بُوَد این هفتمین روزِ شهیدان - زعاشورا گذشته با صد افغان

شنو از زینبِ و زندانِ کوفه - که بوده مدّتی مهمانِ کوفه

چنین مرثیه و نوحه سرائی - زبهر آن شهیدانِ خدائی

بوَد امروز روزِ هفتِ دلدار – دراین هفت روز خوردم غصّه بسیار

دراین هفت روزدیدم بس مصیبت – دراین هفت روز دیدم رنج وزحمت

دراین هفت روز من ظلم فراوان – بدیدم تا كنون ازقومِ عدوان

دراین هفت روز دیدم تازیانه – زشمروزجردون با هر بهانه

دراین هفت روزدیدم گریه وآه – ندیدم آب ونان زین قومِ گمراه

دراین هفت روز بوده گریه كارم – بجزگریه دگرراهی ندارم

دراین هفت روزدربازاركوفه – بدیدم طعنه ازاغیارِكوفه

دراین هفت روزبسكه گریه كردم – نشانش مانده در رخسارِزردم

سرِهركوچه وبازاررفتم – به هرجمعی كه بُد اغیاررفتم

عبیداللِهِ دون درمجلس خویش – نموده قلبِ مارا ازستم ریش

بسی زخمِ زبان كرده نثارم – رسیده تاكجا این روزگارم

به قلب خسته وحال پریشان – نموده جمع مارا كنج زندان

سكینه،فاطمه،كلثوم وسجاد – ستمها دید ازاین قومِ زنازاد

چگویم من ازاین حال پریشان – حسین جانم حسین جانم حسین جان

نما ای باقری كوتاه مطلب – كه نتوانی بیان حال زینب

حسین جانم حسین جانم حسین جان - حسین جانم حسین جانم حسین جان

حسین جانم حسین جانم حسین جان

سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 92

هفتمِ شاهِ شهیدان

هفتمِ شاهِ شهیدان - اهلبیتش رفته زندان

در دل زندانِ کوفه - جملگی گریان و نالان

آن یکی گوید حسینم - دیگری نور دو عینم

وان یکی گو ید حبیبی - بهرتودرشوروشینم

وان یکی گوید برادر - وان دگر گوید پدر جان

من زهجرت دل غمینم - بهرِ تو گریان و نالان

آن یکی بهر حسینش - میزند بر سینه و سر

وان یکی بهرِ رقیّه - دیگری ازبهرِ اصغر

آن یکی عباس گوید - دیگری هم جانِ مادر

وان یکی از بهرِ قاسم - دیگری از بهرِ اکبر

هم نوا زهرایِ اطهر - گشته با خیل اسیران

گوشه یِ زندان کوفه - جملگی گریان و نالان

مصطفا و مرتضا در- جمعشان گردیده حاضر

آدم و عیسی و موسی - نوح هم آزرده خاطر

مریم و حوّا و هاجر- هم نوا با آن یتیمان

در دلِ زندانِ کوفه – بهرِ سالارِ شهیدان

باقری بنگرکه زینب- میزند بر سینه و سر

بهرِ فرزندان زهرا – با دل و قلبی مکدر

سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 93

 

امشب شبِ هفتِ عزا بهرِ حسین است

امشب شبِ هفتِ عزا بهرِ حسین است - کرببلا غرقِ عزا و شوروشین است

حوّا و مریم ، آسیه ، کلثوم و هاجر - در کربلا امشب زند بر سینه و سر

هم آدم و نوح و خلیل الله و عیسا - هم مصطفی و مرتضی وخضروموسا

امشب به دشتِ کربلا اندر عزا یند - بهرِ حسین و آن شهیدان در نوایند

امشب که شامِ هفتمِ آقا حسین است - بهرِ حسین گریان شهِ بدروحنین است

پزهرای اطهر بر حسینش گریه دارد - بر یاوران و اهلبیتش غصّه د ارد

ختم رسل بهر حسینِ خود عزادار - هم غصّه دار زینب و سجّاد تبدار

درکربلا بنگر چسان شورونوائیست - درهفتمِ آقا بپا امشب عزائیست

این هـفـتمین شامِ جد ا یی ازحسین است - اندر عزا زین العبا و زینبین است

دراین شبِ هفتم همه غرقِ عزایند - هم زینب و اهل حرم نوحه سرایند

اندر دلِ زندانِ کوفه این شب تار - باشند از بهرِ حسین امشب عزادار

آل نبی را بین که در تاریکی یِ شب - اندر دلِ زندان همه در تاب و در تب

نوحه سرا کلثوم و زینب بر شهیدان - اندر دلِ زندان همه در آه و افغان

دور از نگاهِ آن یزیدیهایِ کافر - اندر دلِ زندان زند بر سینه وسر

از داغِ هفتاد دو لاله داغدارند - از بهرِ آن گلهای پرپرغصّه دارند

گلهایِ باغ مصطفا گردیده پرپر - از بهرِ آنان درعزاخاتون محشر

زندا نِ كوفه جملگی با اشكِ ریزا ن - شدذکرشان جانم حسین جا نم حسین جا ن

ای باقری آلِ نبی باشد عزادار - هم زینب و کلثوم و هم سجاد تبدار

سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 94

 

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا - كوفه پرازمحنت غم است ورنج وبلا

حسین به كرببلا به دعوت كوفیان - آمده ازمدینه شده دچارخسان

كشته شده مردها اسیراهل وعیال - اهل وعیال حسین اسیرگرگ وشگال

ببین چه كردندبااهل وعیال وحسین - بحالت اسارت بگریه وشوروشین

زكربلامیبرند به كوفه بی وفا - به قصرابن زیاد برده شدند ازجفا

سرِ حسین مظلوم میان طشت زرّین - به قصركوفه نزدِابن زیادِبی دین

باسرِسبط نبی میان طشت طلا - نموده اواهانت نكرده شرم ازخدا

مقابلِ دیدۀ اهل وعیال حسین - همی زندچوب كین برآن لبان حسین

همان لبی كه بوسه برآن زده مصطفی - شده كنون معرضِ چوب ستم ازجفا

گفت یكی زان میان چوب مزن این لبان - این بودآن كس كه شدملائكش پاسبان

ببین براین سركه او منوّ ر و باصفاست - این لب ودندان او بوسه گهِ مصطفی است

چوب مزن ای لعین برلب ودندان او - كززدنت لرزه ای است بعرش یزدان او

گركه زنی بی حیا به پیش خواهرمزن - پیش زن وبچه اش به پیش دخترمزن

ولیك آن بی حیا نكرده شرم ازخدا - باقریا چوب كین همی زداوازجفا

كاروانِ آل طاها سویِ شامِ غم روان شد

كاروانِ آلِ طاها سویِ شام غم روان شد - وه چه ظلمی برحسین واهلبیت ازشامیان شد

كشته شدمردان زیاران حسین درروز عاشور - كودكان وبانوان گشتنداسیروازوطن ازدور

سوی شام غم روان ازكوفه با قلب پرازخون - طیّ منزل مینمایند داغدیده زارومحزون

هریكی كه جابماند میزنندش تازیانه - زجرملعون میكندزجرآن یتیمان بابهانه

درچهل منزل پیاده میشودطی مراحل - كودكان پابرهنه ره درازوسخت ومشكل

نی غذایی بهرآنان ونه آبی نه مكانی - نی بودآسایشی ازبهرشان نی آشیانی

روی آن خارمغیلان پابرهنه میدوانند - كودكان آل طاهاراگرسنه میدوانند

خاطرات بین راه شام وكوفه بس گران است - خاطرات اززینب وسجّادوآن آه وفغان است

زجرملعون،تازیانه،كعب نی،خارمغیلان - گشته صورتهاكبود وآبله پاهای طفلان

كودكی ازقافله مانده عقب دریك شبِ تار - رفته اوازترس ووحشت درپناهِ بوتۀ خار

زجرملعون سررسیده میز ند باتازیانه - آل طاها وبیابان وای ازاین ظلم زمانه

باقری با آلِ طاها اینقدرظلم عیان شد - باغم و رنج ومصیبت سوی شام غم روان شد

یاحسین جان یا حسین جان - یا حسین جان یاحسین جان

 

دیرراهب درمسیرِشام بود

دیرراهب درمسیرِشام بود - كاندرآن یك راهبی خوشنام بود

یك شب آنجااهلبیت مصطفی - باگروه شامیان بی حیا

دركناردیرراهب ماندگار - جملگی تن خسته وحال فكار

راس شاه دین حسین بن علی - روی نیزه همچنان خورمنجلی

دركنارصومعه بنهاده شد - حاملِ سربهرخواب آماده شد

نیمه شب نوری زِسرساطع شده - آنچنان گوئی كه خورطالع شده

راهب ازآن نوردرآن نیمه شب - درتحیرگشته واندرعجب

سربرون كردازدرون دیرخویش - دیدجمعی خسته باحال پریش

یك سری برنیزه دیداما چه سر - بودزیباهمچنان قرص قمر

میرودنوری بسوی آسمان - گشته ازنورش منوركهكشان

گِرداوباشدملائك درطواف - آنچنان كه حاجیان گِردِ مَطاف

یك نهیبی زدشمایان كیستید - دركناردیرمن ازچیستید

این سرِبالای نی ازآنِ كیست - باچنین شوكت به نی ازآنِ چیست

یك نفرگفتاكه ماموریم ما - چونكه ماموریم معذوریم ما

این سرِبالای نی باشد حسین - بوده ازبهرنبی نوردوعین

لیك چون گشته مخالف بایزید - كشته شدباخنجروتیغ وحدید

میبریم اینك سرش راسوی شام - تاكه برگیریم انعامی تمام

گفت راهب امشب این قرص قمر - میدهیدش برمنِ خونین جگر

بدره زردارم آن مال شما - باشداین ازبخت واقبال شما

زربدادودرعوض آن سرگرفت - زنده بودوزندگی ازسرگرفت

بردسررادردرون صومعه - كردبا اوگفتگوبی واهمه

توكه باشی ایسرِدورازبدن - كه شدی دورازعزیزان ووطن

كی ترا ای سرزتن كرده جدا - باچه جرمی اینچنین گشتی فدا

جدتوباشدكه وبابت چه كس - كاینچنین باشی توبی فریادرس

گفت آن سربهرِراهب درجواب - مادرم زهرا علی ام هست باب

من كه باشم مصطفی رانورعین - نام من ای راهباباشدحسین

جدّمن پیغمبرآخرزمان - آن شفیع این جهان وآن جهان

من كه بی تقصیروبی جرم وگناه - كشته ی شمرلعین تبت یداه

درلبِ آب فرات وتشنه لب - شدسرم ازتن جدایاللعجب

جسم من مانده بدشت كربلا - راس من بینی بروی نیزه ها

اهلبیت من اسیرشامیان - اززنان وخواهران وكودكان

جمله همراه سرم دراین دیار - معرض دیدصغاروهم كبار

میبرندم شام درنزدیزید - اینچنین ظلمی دراین عالم كه دید؟

آن سرِپاك حسین شدروضه خوان - گشت راهب بهرِ اوگریه كنان

ناگهان راهب صداهائی شنید - گریه هائی ونواهائی شنید

دركنارِسرتمام حوریان - حضرت زهرا،علی،پیغمبران

آن یكی میگفت فرزندم حسین - آن یكی فرزنددلبندم حسین

آن یكی میگفت نوردیده ام - ای حسین نوردلِ غمدیده ام

جان مادرازچه روافسرده ای - ازچه روهمچون گلِ پژمرده ای

نورچشمم حق تونشناختند - برتوشمشیرجفاراآختند

ازچه رولب تشنه كردند شهید = اینچنین ظلمی دراین عالم كه دید؟

ازچه رواهل وعیالت شداسیر - اززن ومردوصغیروهم كبیر

ازچه رو راس توبرروی سنان - روی دست كوفیان وشامیان

راهب ازخودبی خودوبی اختیار - گشت گریان بهرآن سرزارزار

شدمسلمان راهب نیكوسرشت - آن دل شب رفت درراه بهشت

باقری این راهب واحوال او - لعنت حق بریزیدوآل او

 

اوّل ماه صفرآل رسول واردشام شده زاروملول

اوّل ماه صفرآل رسول – واردشام شده زاروملول

شهرشام است چراغان امروز – همه جا آینه بندان امروز

شادی وهلهله برپاست بشام – آنچنانك هیچ ندیده ایام

بانگ تكبیربلندازهمه جا – طبل وشیپورچو روز هیجا

مردمان هلهله برپاكرده – دل سجّاد بودآزرده

كف زنان جملگی ازپیروجوان – زینب وآل علی نوحه كنان

مردم شام همه خرّم وشاد – غل وزنجیر به گردن سجّاد

امّ كلثوم دلش تنگ آمد – كزجفابرسراوسنگ آمد

به تماشاهمگی ازدروبام – چقدرسخت بوداین ایّام

زینب آن دخت علی افسرده – فاطمه همچوگلی پژمرده

راس پاك شهدانوك سنان – قارئی نیزبخواندقرآن

ناگهان دخترزهرازینب – روزراكردبرآنها چون شب

بانگ برزد كه ایامردم شام – دائمًانیست بكام این ایّام

این همه هلهله برپانكنید – شادی وخنده بیجانكنید

بهرمااینهمه غوغانكنید – ظلم برزادهِ زهرانكنید

این سری كه شده برنوك سنان – بفدایش همه یِ خلق جهان

به لبش آیه ای ازقرآن است – به جبینش اثرِ یزدان است

این سرِ زاده زهراوعلی است – نورِ اونورِخداوندجلی است

كه درخشدچومهی دردلِ شب – هست ماهِ شب تارزینب

ماهم اولادپیمبرهستیم – زاده ای پاك زحیدرهستیم

که امیریم وهمه زاده امیر – كاینچنین دست شماگشته اسیر

گفت سجّاد امام ابن امام - باقری آه زشام آه زشام

پس ازچهل تامنزل شدندواردبشام

اهل وعیال حسین اسیرِقوم لئام - پس ازچهل تا منزل شدندواردبشام

قصریزیدوشام وزینب وآل طاها - اهل وعیال حسین دچاراین بلاها

كوچه وبازارشام آینه بندان شده - به اهلبیت حسین ظلم فراوان شده

سه روزوشب پشت در وازۀ شام خراب - آل نبی منتظرخونجگرودل كباب

چونكه شدندواردشام چهادیده اند - جشن وچراغان شهروكوچه ها دیده اند

مردوزن شیخ وشاب همه بحال طرب - این طرب ازبهرچیست درعجب آمدعجب

جشن وچراغان شام زبهرقتل حسین - كشتن سبط نبی تاج سرِعالَمین

آیه قرآن بلب راس حسین روی نی - كوچه وبازارشام اهل وعیالش زپی

قصّه اصحاب كهف كندتلاوت حسین -  ازآن تلاوت شده غلغله وشوروشین

آل نبی جملگی بسته به یك ریسمان – واردقصریزید شدند امان الامان

سرِحسین مظلوم میان طشت زرین - میان قصرباشدنزدیزیدبی دین

باسرِسبط نبی میان طشت طلا - میكنداواهانت نكرده شرم ازخدا

میزنداوچوب كین برلب ودندان او - مقابل دیدۀ خواهرگریان او

گبرونصاری مجوس،گفت یزیدامزن - این سرِسبط نبی است فخرزمین وزمن

زینب كبری چنین دیدچوآن صحنه را - گفت یزیدعبرتی بگیرازاین ماجرا

خطبه غرّا بخواند بنت علی درمقام - كه شدهدایت ازآن خطبه همه خاص وعام

یزیدرسواازآن خطبه زینب شده - چناكه روزیزیدتارچنان شب شده

زینبِ ظاهراسیرشده كنون قهرمان - سیه نموده روزِ روشنِ آن شامیان

ای باقری شده شام ازسخنان زینب - آن روزهای روشن گشته كنون چنان شب

حسین حسین حسین جان - حسین حسین حسین جان

 

اول ماه صفربوداهلبیت بشام رسیدند

اول ماه صفرشد نوبت حزن دگرشد - بهراولادپیمبر حزن واندوهی بترشد

اول ماه صفربوداهلبیت بشام رسیدند - پشت دروازه ساعات چه ستمهاكه ندیدند

سه شب وروزدرآنجا همه بال و پرشكسته - برای وروددرشام همه منتظرنشسته

نه غذایی ونه آبی همه اطفال جگرخون - نه پناهی نه مكانی همگی مضطرومحزون

یكطرف گرمی روزا یكطرف سردی شبها - یكطرف بی پدری و یكطرف ظلم وستمها

پشت دروازه نشسته همه اطفال ویتیمان - چونكه دروازه رابستندآن لئیمان ولعینان

چرادروازه رابستند؟ برای جشن وچراغان - زچه روجشن گرفتند؟ برای كشتن مهمان

شهرشام آینه بندان همه رخت نوپوشیدند - همه كردند حنابندان زهرماری سركشیدند

نوۀ هندجگرخوار روی تخت زرنشسته - برای تبریك آن ... میرونددسته بدسته

اما اولادپیمبر همگی روخاك وخاشاك - همه باحالت محزون همه باحالت غمناك

پشت دروازه نشستند همگی بالب تشنه - همه بی لباس وروپوش باشكمهای گرسنه

همگی گردیتیمی زستم به چهره دارند - همگی از غم وغصّه هزاران خاطره دارند

چونكه شدشام مهیا دردروازه گشودند - همه یِ مردم شامی سوی دروازه دویدند

پی فرمان یزیدی دردروازه چوواشد - اوّل ماه صفربود ماتم آل عباشد

مردم شام چودیدند زن وبچه همه دل خون - همه باچهرۀ خاكی همه با حالت محزون

یكی گریان یكی خندان یكی دیگه مات وحیران - همگی زهم میپرسندزكجاینداین اسیران

دردروازه ساعات شده یك غلغله برپا - برای دیدن اینان همگی شدندمهیا

درودیواروخیابان همگی مردم شامی - همه درحال تماشا چه خواصی چه عوامی

زینب وكلثوم سجاد قصّه بستن وكشتن - برای مردم شامی میكنن واضح وروشن

اهلبیت رسول اللّه قصّه كرببلارا - میخوا نند برای مردم به بیان آشكارا

میگن آی مردم شامی ما همه آل عبائیم - ما همه اهل مدینه اهلبیت مصطفائیم

آن علی بن حسین است این یكی زینب كبرا - این زن وبچه مظلوم همگی زادۀ زهرا

آن سری كه روی نیزه به لبش آیه یِ قرآن – بود اوزادۀ زهرا كه چنان ماه درخشان

بوداوزادۀ حیدر بوداوسبط پیمبر - شده مقتول جفاوستم شمرستمگر

لب تشنه به لب آب سراوراببریدند - كلمات مصطفی را زلب او نشنیدند

میهمان را كس ندیده بكشندبالب تشنه - اما این مردم  شامی بكشند باتیغ ودشنه

خیمه های ما بغارت رفته است مردم شامی - هریكی یك چیزی برده همچنان دزدوحرامی

ماكه آل مصطفائیم مارا بردند به اسارت - كربلا و كوفه وشام به ما گشته بس اهانت

زخدانكرده شرمی زرسول هم حیایی - به كجاببین رسیده زشما چه بی حیایی

كه زدین خود گذشته بخدا وهم پیمبر - بنموده بس اهانت به بتول وهم به حیدر

باقری ازاین سخنها شده شامیان پشیمان - كه چراشدند اینسان همگی دچارعصیان

یاحسین جان یاحسین جان - یاحسین جان یاحسین جان

یاحسین جان یاحسین جان - یاحسین جان یاحسین جان

یاحسین جان یاحسین جان - یاحسین جان یاحسین جان

زبانحال عمّه سادات زینب علیهاسلام دراربعین

چو زینب باز گشت از شام ویران – بدشتِ کربلا با آه و افغان

بیامد بر سرِ قبر حسینش – بشد بر آسمان افغان و شینش

زسالار شهیدان جستجو کرد – کفی از خاکها برداشت بوکرد

شنید از خاکها بوی برادر – چه بوئی؟ شد از آن بی هوش خواهر

بناگه ناله زد هذا حسینی – کجائی تو؟ الا یا نور عینی

بگفت این تربت پاکت حسین است – هم اینجا تربت آن نورعین است

همینجا بود کاو را سربریدند – بظلم و کین سراز پیکربریدند

همینجا بود کاو از تیر و خنجر – فتاده بر زمین صد چاک پیکر

همینجا بود کاو فریاد میزد – چو پُتکی بر سرِ بی داد میزد

همینجا بود کاو چون شیرِ غرّان – همی تازید بر اولادِ سفیان

همینجا بود کاو مانند حیدر – بپا کرد از شجاعت شور محشر

همینجا بود کاو آزادگی را – حیاتی تازه داد و زندگی را

همینجا بود کان شمرِ ستمگر – بیامد برسرِ سبط پیمبر

خودم دیدم همینجا نور عینم – فتاده بر زمین آقا حسینم

خودم دیدم همینجا جسم صدچاک – فتاده بود او بر بسترِ خاک

خودم دیدم همینجا پاره پاره – فتاده زخمش افزون از ستاره

خودم دیدم همینجا بود بی تاب – طلب میکرد او یک جرعه یِ آب

خودم دیدم که اورا سر بریدند – لبِ تشنه سر از پیکربریدند

خودم دیدم که صحرا لاله گون شد – زمین کربلا دریای خون شد

خودم دیدم که عاشورا چه ها شد – چه ها درسرزمین کربلا شد

خودم دیدم که بهر جرعه ای آب – شده ششماهه درگهواره بی تاب

خودم دیدم که شد عباس و اکبر – بدشت کربلا درخون شناور

خودم دیدم که شد بی دست عبّاس – بشد پرپر تنش همچون گل یاس

خودم دیدم پرازخون اکبرم را – بخون غلطان گلانِ پرپرم را

خودم دیدم که قاسم غرق خون شد – زخونش غاضریه لاله گون شد

خودم دیدم حبیب و عون و جعفر – یکایک همچنان گلهای پرپر

خودم دیدم بدنهای شهیدان – یکایک غرقه خون در خاک غلطان

خودم دیدم بدنها غرق خون بود – مصیبتهای ما از حدفزون بود

خودم دیدم حریقِ خیمه هارا – پراکنده  بصحرا بچّه ها را

خودم دیدم که بهر گوشواره – بشد بس گوشها مجروح و پاره

خودم دیدم که اندر آن شبِ تار – تمام اهلبیتِ ما گرفتار

خودم دیدم سری بالای نی بود – عیال و اهلبیت او زپی بود

بعاشوراخودم دیدم بلا را – بلای سرزمین کربلا را

بود اینها زبانِ حالِ زینب – برو ای باقری دنبالِ زینب

حسین جانم حسین جانم حسین جان - حسین جانم حسین جانم حسین جان

سروده شده اربعین 1394

 

چهل روز است دارم اشک و ماتم

چهل روز است دارم اشک و ماتم – زبهرِ اشرفِ اولاد آدم

چهل روز است گویم وا حسینا – چنان زهرایِ اطهردختِ خاتم

چهل روز است گریانِ حسینم – برای حضرتش درشورو شینم

چهل روز است مینالم شب و روز – غمین بر پادشاهِ عالمینم

چهل روز است من از بهرِ اکبر – عزادارم به هرمجلس مکرّر

چهل روز است نالم بهرِ عبّاس – وَ بهرِ قاسم وهم عون وجعفر

چهل روز است بهرِ شیر خواره – که شد حلقوم او ازکینه پاره

به همراه ربابِ داغ دیده – عزادارم ، همی نالم هماره

چهل روز است نالم بهرِ زینب – وَ از بهر رقیّه در دلِ شب

وَ بهرِ سیّدِ سجّاد و کلثوم – که باشند از جفا درتاب و در تب

کنون یک اربعین بگذشت ازعاشور – بود ارض وسما درشیون وشور

بود در کربلا غوغای محشر – عزاداراست انس و جنّ و هم حور

کنون یک اربعین باشند عزادار – بروز روشن و اندر شبِ تار

سکینه، زینب و کلثوم و سجاد – توهم ای باقری باشی عزادار

 

چهل روزاست رفتم زین بیابان

چهل روزاست رفتم زین بیابان – بسوی شام با این قوم عدوان

دل بشكسته وچشمان گریان – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روزاست گریانم حسینم – دل پرغم زهجرانم حسینم

زغم سردرگریبانم حسینم – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روزاست كزتودورگشتم – زهجرانت بسی مهجورگشتم

زظلم شامیان رنجورگشتم – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روزاست عزادارم حسینم – بدردوغم گرفتارم حسینم

باطفالت مددكارم حسینم – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روزاست اسیركوفیانم – امیروسرپرست كاروانم

چنین روزی نبوده درگمانم – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روزاست گشته گریه كارم – اسیرشامیان درشام تارم

خداداندازاین قلب فكارم – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل منزل بدنبال سرتو – دویده دختران وخواهرتو

زغم نالیده جدّومادرتو – حسین جانم حسین جانم حسین جان

بخواندم خطبه ای درشام ویران – كه شام و شامیان گشتندحیران

ازآن رسوایزیدوآل مروان – حسین جانم حسین جانم حسین جان

بشدرسوایزیددون سرانجام – پشیمان شامیان ازخاص وازعام

كنون آل نبی برگشته ازشام – حسین جانم حسین جانم حسین جان

پس ازچل روزاسارت برسرآمد – كنارقبرات اینك خواهرآمد

دگرای باقری هجران سرآمد – حسین جانم حسین جانم حسین جان

زبانحال عزاداران حسینی سروده شب اربعین 1394

 

اربعین دركربلاماتم سراشد

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

اربعین دركربلاماتم سراشد - اهلبیت مصطفی اندرعزا شد

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

اربعین آمد بسر رنج وعناها - بازگشت ازشام غم غم مبتلاها

اهلبیت ازشام ویران بازگشتند - گشت پایان محنت ورنج وبلاها

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

چون رسیدند كربلا ازشام ویران - جملگی درآن بیابان مات وحیران

ازشترها شدپیاده كودك وزن – شدبلند آه وفغان بربام كیوان

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین

زینب آمدبرسرِ قبرِشهیدان - گفت اینك آمدم من ای حسین جان

همره زین العبادوكودكانت - بازگشتم من كنون ازشام ویران

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

من گزارش میدهم اینك شمارا - من بدیدم كوفه وشام بلارا

درمیان طشت زردیدم سرِتو - من بدیدم راسهابرنیزه هارا

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

تازیانه،كعب نی،بس خورده ام من - زان ستمها من كنون آزرده ام من

من چگویم كه چه دیدم من چهارا - همره خودیك نشام آورده ام من

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

من بفرمان توآرام وخموشم - صبروحلم وبردباری شدسروشم

همچومادرتازیانه خورده ام من - یك نشان ازكعب نی باشدبدوشم

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

ای برادردیده ام شام بلارا - فتح كردم پایگاه اشقیارا

شام راویرانه كردم بازگشتم - اهل عالم هم شنیدنداین صلارا

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

چندروزی گرچه من درشام ماندم - من پیامت رابشام غم رساندم

شدیزیدوآل بوسفیان پشیمان - زان پیامی كه به كاخ اوكشاندم

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

ای برادرمیروم اكنون مدینه - دركنارقبرمام بی قرینه

باقری اَلحمدللِه كه شدم من - راحت ازبیدادوظلم جوروكینه

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین جان

 

شداربعینِ شاهِ شهیدان

حسین حسین جان حسین حسین جان - حسین حسین جان حسین حسین جان

شداربعین شاه شهیدان - برگشته زینب ازشام ویران

چون كاروان آل پیمبر - گردید آزادازظلم بی مر

ازشام غم شدسوی مدینه - باقلب مجروح ازظلم وكینه

لیكن نباشدطفلی سه ساله - همراه آنان با اشك وناله

چون گشته مدفون كنج خرابه - دلهابرایش ازغم كبابه

چون شدروانه ازشام زینب - آندم بداد این پیغام زینب

ماها كه رفتیم ای مردم شام - دارم تمنا ازروی اكرام

كنج خرابه گاهی بیائید - ازدخترمایادی نمائید

روی مزارش باسوگواری - آبی بپاشیدازراه یاری

شمع وچراغی روشن نمائید - ویرانه راچون گلشن نمائید

***      ***

آن كاروان شدباعزواكرام - سوی مدینه ازوادی شام

امّا چه شامی گشته دگرگون - مردم عزادار،غمدیده،محزون

یك روزبودی جشن وچراغان - دیوارودربودآئینه بندان

امّا دراین روزمردم عزادار - جمله پشیمان زان فعل ورفتار

كلثوم و سجّاد،زینب،سكینه - باكاروان شدسوی مدینه

برآل احمد آندم چهاشد - چون واردِ دشتِ كربلاشد

خودرافكندند ازروی محمل - با اشك دیده با غصه دل

هریك كنارقبرشهیدی - یك جمله میگفت باچشم گریان

آن یك همی گفت اكبركجایی - آن دیگری گفت اصغركجایی

آن دیگری گفت ای نوجوانم - بی توچگونه من زنده مانم

***      ***

زینب كنارقبرحسینش - برآسمان شدافغان وشینش

گفت ای برادرجانم حسین جان - اینك رسیده بهرتومهمان

برخیزازجا ای نوردیده - بین زینب توازره رسیده

بنگرحسینم آخرسرانجام - كه اهلبیتت برگشته ازشام

دانی حسین جان برما چهاشد - ظلم ستم برآلِ عباشد

توگرنبودی امّا سرِتو - بوده است همره باخواهرِتو

دراین چهل روزدركوفه وشام - برما ستمها شدازدروبام

ازآل سفیان بس طعنه دیدیم - بس حرفها كازدشمن شنیدیم

اما حسین جان باپایداری - برماشدآسان هرناگواری

بایاری حق گشتیم پیروز - برآل سفیان قوم سیه روز

اینك حسین جان برگشتم ازشام - اینهم گزارش اینهم سرانجام

امّا زظلم وجورزمانه - جسمم كبوداست ازتازیانه

دیگرنگویم دیگرچهاشد - برآل طاها دائم جفاشد

اللهم العن اوَل ظالم - عجّل ظهورَمهدیّ قائم

ای باقری پوراین اربعین است - روزعزای سلطان دین است

شداربعین شاه شهیدان - برگشته زینب ازشام ویران

حسین حسین جان حسین حسین جان - حسین حسین جان حسین حسین جان

حسین جان حسین جان - حسین جان حسین جان

حسین جان حسین جان - حسین جان حسین جان

 

اربعین آمد دلم را غم گرفت

اربعین آمد دلم را غم گرفت – برشهیدكربلاماتم گرفت

اربعین آمدهمه محزون شدند – ازغم آل علی دلخون شدند

اربعین خودهست عاشوری دگر– چونكه برسرآمده شوری دگر

اربعین تصویرعاشورابود – چون دوباره كربلا غوغابود

اربعین درقتلگاه شاه دین – غلغله برپابود زاهل زمین

اربعین برسینه وسرمیزنند – بهرقاسم،بهراكبرمیزنند

اربعین پای پیاده درعزا – سینه زنها روبسوی كربلا

اربعین دركربلاغوغاشده – ماتمی دیگرزنوبرپاشد

اربعین تجدیدحزن وغم شده – باردیگرموسم ماتم شده

اربعین دل درهوای كربلاست – گوش ودل با نی نوای كربلاست

اربعین شوری بسرآمدپدید – درهوای كربلادلهاطپید

اربعین این دیده ودل درعزاست – این دلِ ماراهی كرببلاست

اربعین دلهای ماپرمیزند – برزمین كربلاسرمیزند

كربلابس شوروغوغائی بپاست – هست گریان هركسی دركربلاست

صحن عباس وحسین ماتمسراست – خوش بحالش هركسی دركربلاست

هرخیابان،هرگذر،ازهرطرف – سینه زنها،نوحه خوانها،صف بصف

خیمه گاه وقتلگاه وصحنها – هست برپا شیونی بی انتها

جمله گویند السّلام ای شاه دین – السّلام ای زاده حبل المتین

السّلام ای سربریده ازقفا – السلام ای زاده شیرخدا

السّلام ای تشنه لب ای بی كفن – السّلام ای سروباغ یاسمن

ای اباالفضل ای علمدارالسّلام – ای حسین را یاورویارالسّلام

ای توسقّا ای سپهدارالسّلام – ای حسین راتومددكارالسّلام

ای علی اكبرای قاسم سلام – ای علی اصغرای جاسم سلام

ای حبیب ابن مظاهرالسّلام – ای شهید پاك و طاهرالسّلام

السّلام ای یاروانصارالحسین – ای شمایاران شاه عالمین

ای شما هفتاد دویاران پاك – درجوارشاه دین خفته بخاك

باقری گوید بصبح وظهروشام – برشما بادادرود وصدسلام

سروده اربعین 1394

گوش ماهابرسلام جابراست – گوئیاجابردرآنجاحاضراست

گفت جابریاحبیبی یاحسین – توبه هردردی طبیبی یاحسین

گفت جابرباشهِ دین این سرود – برتوویاران توبادا درود

گفت جابر ای امام عالمین – السّلام ای زاده زهراحسین

برتوواصحاب فرزندان تو – هركسی كه بود درفرمان تو

هركسی كه قلب پاكش باتوبود – گرچه اودركربلا باتو نبود

صد درود وصدسلام ووالسّلام – برتوویاران توباد ای امام

***

گوش ماهابرسلام زینب است – كوزهجرِشاه درتاب وتب است

كوبیامدازرهِ شام بلا – اربعین اندرزمین كربلا

دركنارقبرشاه عالمین – گفت ای جان برادریاحسین

السلام ای نورچشم مادرم – خواهرم من،زینب غم پرورم

بازگشتم اینك ازشام بلا – بعدیك چلّه غم ورنج وبلا

آمدم اندرمزارت یاحسین – هستم اینك سوگوارت یاحسین

یاحسین ازشام ویران آمدم – زینبم باچشم گریان آمدم

بعدتوبس رنج ومحنت دیده ام – ازعدویت بس مصیبت دیده ام

تازیانه دیده ام باكعب نی – راس پاك توزپیش ومن زپی

كوفه رفتم بعدازآن شام خراب – رفته ام ویرانه باقلب كباب

الغرض دیدم بسی رنج وعنا – تا كه اكنون آمدم دركربلا

بی رقیه آمدم لیكن زشام – دخترت درشام بگرفته مقام

زینب ازشام بلا برگشته است – اوهم اینك كربلائی گشته است

باقری خواه ازخدای كربلا – زائرش گردی توبا اهل ولا

 

اربعین و کاروان در کاروان

اربعین و کاروان در کاروان – میرسد درکربلای عاشقان

اربعین و زینب از شام بلا – میرسد در سرزمین کربلا

اربعین است و امام چارمین – میرسد اندر مزار شاهِ دین

اربعین است و سُکینه با رباب – میرسد در کربلا با صد شتاب

اربعین است و رقیّه در کجاست؟ - جای او خالی بدشتِ کربلاست

میرسد در کربلا با صد غرور – زائرانِ کربلا از راهِ دور

عازم از بهرِ زیارت جابر است – خوش بحالِ او که اوّل زائراست

چارده قرن است راهِ کربلا – طی شده با زائرین با هر بلا

در هزارو چار صد سال این دیار – دیده بر خود زائرینِ بی شمار

هم پیاده هم سواراز هر طرف – زائرینِ کربلا بستند صف

در هزارو سیصدو چارو نود – زائرین کربلا شد بی عدد

میرسد از شام و لبنان و عراق – زائرینِ کربلا با اشتیاق

از نجف تا کربلا صد ها هزار – زائر و عاشق رسد از هردیار

تا به سی ملیون زائر اربعین – آمدند از هر دیارو سر زمین

طی نموده راهِ بس دورو دراز – رو به شهر کربلا با صد نیاز

هم زساری و خراسان ، اصفهان - هم زیزد و هم زقم ، مازندران

هم لرستان ، اردبیل و قاینات – هم زگنبد هم ز لار و مهولات

هم ز یزد و هم زگرگان و طبس –  عاشق کرببلا باشند و بس

هم زافغان و زپاکستان و چین – آمد ه در کربلا در اربعین

هم مسیحی هم مسلمان آمده – کربلا یک محشری برپا شده

باقری هم ازبرای یاد بود – این چکامه اربعین گفت و سرود

سروده اربعین 1394

 

اَلسّلامُ عَلَیك رقیّه بنت الحسین

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیّه بنت الحسین(4)

رقیّه بنت الحسین – خفته بشام ازجفا

دیده بسی ظلم وكین - زمردم بی وفا

بی بی غمدیده ام – سلام من برشما

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

رقیه بنت الحسین – ستاره شام شد

گرچه ستمها براو – ازدروازبام شد

ولی ببین دشمنش – چگونه ناكام شد

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

رقیه بنت الحسین – یك حرمی باصفا

كناركاخ یزید – هست برای شما

فنای بیدادگر – هست پیام شما

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

رقیه بنت الحسین – درره شام بلا

دیده ززجرلعین – هزارجوروجفا

دوان دوان روی خار – زظلم آن بی حیا

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

بس كه پیاده دوید – اوعقب قافله

شدكف پاهای او – زكین پرازآبله

همی زداورازكین – دشمن بی حوصله

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

بس كه پیاده دوید – آبله زد پای او

صورت اوشد كبود – سیه شد اعضای او

زضرب سیلی كبود – آن رخ زیبای او

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

دخترسبط نبی – خرابه اش شد مكان

دید حقارت بسی – زمردم وشامیان

عاقبت اونیمه شب – رفت زدارجهان

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

مدفنش اینك شده – یك حرمی باصفا

آن حرمش باقری – شدحرم كبریا

زیارت قبراو – طلب كنیم ازخدا

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

 

رقیّه بنت الحسین

رقیّه بنت الحسین رقیّه بنت الحسین - رقیّه بنت الحسین رقیّه بنت الحسین

میخوام برم زیارت درحرم  رقیّه - بوسه زنم ضریح محترم رقیّه

آن حرمی كه بوده كنج خرابه یِ شام – رقیه یِ صغیره اسیرقوم لئام

زگرمی روزها وسردی شبانه - رقیّه درعذاب است ای وای ازاین زمانه

نه نانی ونه آبی ز بهر آن اسیران - نه شمعی وچراغی زظلم آن لعینان

كنارآن خرابه یزیدمست ومغرور - مست شراب ودنیا زعقل ومعرفت دور

غافل ازاین زمانه وازستم  لئیمان - به تخت سلطنت اوتكیه زده است آنسان

نیمه شبی رقیه  باباروخواب میبینه - بابا میادكنارِرقیه مینشینه

یك لحظه ای پدررا میگیره اودرآغوش - اومیگه هی باباجون بابا همی كُند گوش

كجابودی بابایی دلم برات شده خون - میگن كه رفته بودی سفرتوای پدرجون

قربونت ای بابایی نروتوازكنارم - میخوام بابا سرم راروی زانوت بزارم

قصه بگی برایم توای بابای خوبم - قصه هاتوكنم گوش ای بابای محبوبم

همینجوری توی خواب اوهی میگه پدرجون - بابای خوب اوهم هی میگه آی جگرجون

دخترخوب ونازم امیدروزگارم - اگركه رفتم برات یك چیزخوب میارم

بشرطی كه آروم وساكت باشی عزیزم - هی بهانه نگیری دخترك تمیزم

عجب خوابی كه ناگه بیدارمیشه ازاون خواب - میبینه درخرابه یك ذرّه نورمهتاب

خرابه ای بدون سقف ودراست ودیوار - روی زمینِ نمناك اذیّت است وآزار

بابا یی نیست دركار كنج خرابۀ شام - یك عدّه ای اسیراند درآن خرابه گمنام

باگریه وباناله میگه باباكجارفت - رومیكنه به عمّه عمّه بابام چرارفت

عمه بابام ازسفرالآنی برگشته بود - ولی چراعمّه جون بابایی رفت خیلی زود

باگریه اش خرابه میشه یك پارچه فریاد - ازهرطرف بلنده گریه ودادوبیداد

حسین حسین بلنده نیمه شب ازخرابه - یزیددون زوحشت درغم واضطرابه

میگه چیه چرا این گریه دادوفریاد - بلنده نیمۀ شب كی داره دادوبیداد

میگن یزیدیك دختر پدررا خواب میبینه - بیدارشده ازاون خواب گریه اوهمینه

یك طبق از درونِ كاخ یزیدمیارن - توی خرابه پیش رقیّه جون میذارن

همینكه سرپوش رو ازروی طبق میگیرن - میبینن اون سری كه همه براش میمیرن

سرِعزیزِ زهرا توی طبق نشسته - ازسفرِ درازی اومده زاروخسته

اومده درخرابه رقیه شو ببینه - میبینه دخترش روچقدرنازنینه

رقیه چون میبینه سرِپدردرطبق - بحالت تعجب چشماش میشه بی رمق

میگه بابای خوبم سرت راكی بریده - كی خنجرستم را به حنجرت كشیده

محاسن شریفت چراشده است پرخون - چهره چون ماه توچراشده است گلگون

دندونای قشنگت چراچنین شكسته - چراچنین شدی توحزین وزاروخسته

چرامنِ سه ساله شوم یتیم ومحزون - چراچنین ببینم محاسنت پرازخون

پدرپدرهمی گفت درآن خرابه وشب - زناله اش بناله شداهلبیت وزینب

كه جان بداد ناگه درآن خرابه شام - مدفن اوشداینك مزارهرخاص وعام

بیابریم باقری درحرمِ رقیه - بوسه زنیم ضریح محترم رقیه

رقیه بنت الحسین رقیه بنت الحسین - رقیه بنت الحسین رقیه بنت الحسین

 

رقیّه آن دخت صغیر حسین

رقیّه آن دخت صغیر حسین – گوشه یِ ویرانه بصدر شور و شین

گفت ایا عمه یِ نیكو سیر - آمده اكنون پدرم از سفر

بیا ببین آمده بابای من - آنكه بُوَد مونس غمهای من

بیا ببین گمشده پیدا شده - خرابه امشب شب یلدا شده

بیا كه بابم ز سفر آمده - شام رقیّه به سحر آمده

بیا كه دیگر نكنم شور و شین - نخواهم از تو پدر خود حسین

رفته حسین در سفر آخرت - به نزد جدّ و پدر و مادرت

باز نگردد دگر از این سفر - عمّه نخواهم دگر از تو پدر

یا ابتا مرا كه كرده یتیم - زدوریت كرده مرا دل دو نیم

كه سر بریده است ترا از قفا - بریده رگهای گلوی ترا

محاسنت شد ز چه رنگین بخون - دشت بلا ز خون تو لاله گون

فدای راس پاك نورانیت - سنگ جفا زدكه به پیشانت؟

كسی چنین ظلم ندید از عدو - كه تشنه لب بریده گردد گلو

بدن بروی خاك و سر روی نی - جلو برند و اهلبیتش ز پی

ز كوفه تا شام بلا روی خار - برهنه پا پیاده با حا ل زا ر

همی دویدم عقب قا فله - شد كف پا یم همه پر آبله

نا له كنا ن كنا رسرجا ن سپرد - نیمۀ شب درآن خرا به بمرد

خرا به شد مد فن آن د لغمین - شدحرمی برای آن نا زنین

شدآن خرابه حرمی با صفا - زبهرآن دخترشا ه هُدی

كا خ یزیدی شده از بن خرا ب - نقش یزیدی همه نقش برآ ب

عا قبت ظلم وستم این بود - این سخن پیمبرودین بود

ظلم وستم رانبود عا قبت - كس زستم نمی برد منفعت

كاخ ستم چه كا خ بی پا یه ایست - ظلم وستم چه كا ربی ما یه ایست

با قریا آن حرم با صفا - كنا رآن كاخ ستم شد بپا

كعبه آما ل شدآن قبرپا ك - كا خ یزیدی شده یكسا ن به خا ك

درنیمه شب میانِ خرابه سرِ پدر - بیندکه تاجراحتِ دل رل رفوکند

خوابید درخرابه که کاخ یزیدیان - با ناله یِ یتیمیِ خودزیرو روکند

 

حارث بود تعقیب این طفلان

شب تاریك وَاین كوفه، دوَطفللان زارو سرگردان - ز استبداد طاغوتی ز نامردی نامردان

دوتن حیران و سرگردان نه ماوائی نه كاشانه - ز ظلم آن یزید دون ز كین ابن مرجانه

خداوندا برس فریاد این طفلان تو یا اللّه - نجاتی ده خلاصی كن ز نامردان تو یا اللّه

كنار كنده یِ خرما لب شطّ فرات از غم - بگردن دست یكدیگر نشسته در كنار هم

الها ای نگهدار یتیمان از غم و محنت - خداوندا نما لطفی تو بر ما از ره شفقت

رسان بر ما یكی مرشد نماید راه را بر ما - دلیل و رهنمائی را تو بر ما مرحمت فرما

بیا بابا كه طفلانت بكوفه دربدر باشند - ببین بابا یتیمانت غریب و بی پدر باشند

یقین بابا خبر داری ز حال زار طفلانت - شب تاریك و این كوفه بود حیران یتیمانت

یقین این آخرین شام حیات ماست ای بابا - یقین فردا همان روز ممات ماست ای بابا

یقین این باقری حارث بود تعقیب این طفلان - دراین كوی ودرآن برزن دراین كوچه درآن سامان

 

الها ای تو غمخوار یتیمان

الها ای تو غمخوار یتیمان - ببین بر حالت زار یتیمان

بشهر كوفه بی یار و غریبیم - حزین و اشكبار و غم نصیبیم

یتیم و بی كس و بی خانمانیم - كبوترهای دور از آشیانیم

دل پر خون ز چشمان اشكباریم - بشهر غربت و بی غمگساریم

در این غربت نباشد مادر ما - نهد دست محبّت بر سر ما

شده بابای ما مقتول از كین - بدستور عُبیداللّه بی دین

بُدی ای باقری در آن شب تار - دو طفلان زار محزون و دل افكار

 

طفلان سرگردان مسلم

چونكه مسلم شد قتیل از تیغ كین - گشت طفلانش یتیم و دلغمین

دستگیر فرقه اعدا شدند - راهی زندان زا ستمها شدند

بعد چندی چونكه زندانبان شناخت - طفلها را نیمه شب آزاد ساخت

راه را گم كرده در آن نیمه شب - گشته اند حیران و جان آمد بلب

بس كه گردیدند در اطراف شهر - خسته و حیران رسیدند جنب نهر

در كنار كنده خرما ز غم - لحظه ای در خواب رفته جنب هم

كان كنیز حارث آمد بهر آب - دید طفلانی یتیم ودل كباب

بر دشان در نزد بانوی عزیز - گردشان از چهره شد پاك و تمیز

در میان حجره ای از حجره ها - داد جا تا آرمند از غصه ها

كه بناگه حارث از در در رسید - قاتلِ طفلان مسلم سر رسید

خشمگین و با غضب آمد ز راه - از ره تعقیبِ طفل بی گناه

پس غذا خورده به بستر آرمید - لیك ناید خواب در چشمش پدید

ناگهان آمد بگوشش ناله ای - ناله طفلان پنج ششه ساله ای

در پی آن ناله اندر حجره ها - رفت آن ملعون بی شرم و حیا

دید طفلان را چنان قرص قمر - اندرون خانه اش آن بدسیر

زد چنان سیلی بروی ماهشان - كه بلنداندر سما شد آهشان

ظلم تا این حد به مهمان را كه دید؟ - میزبانی اینقدر باشد پلید

بست بازوی دو طفلان از جفا - حارث بی دین پست بی حیا

جنب شط با قلب پر كید و ضغن - شد مصمّم بهر قتل آن دو تن

راس آن دو را نمود از تن جدا - باقری شد زین ستم نوحه سرا

 

زا ئرین  ا ینجا  ست شهر کر بلا

زا ئرین  ا ینجا  ست شهر کر بلا - کربلا یـعــنی غـم و رنـج و بلا

کربلا یعنی  ز یا  ر تگا  ه عشق - کربلا یعنی  که خلو تگا ه عشق

کربلا   یعنی   حسین   بن  علی - آنکه دل ا ز عشق او شد منجلی

کربلا  یعنی  که  مر د ا ن  خد ا - در ره د ین ا لهی  جا  ن   فـد ا

کربلا یعنی  که  هفتا د و د و تن - گرد آ ن مظلوم بی غسل و کفن

کربلا یعنی  که  ا ز قحطی آ ب - گشته عاشورا د ل طفلان کیا ب

کربلا یعنی که با سو ز و گد ا ز - ظهر عاشورا حسین خواند نما ز

کربلا یعنی  که  ا  یمان  و یقین - میشو د تکمیل د ر آ ن سرزمین

کربلا  یعنی که حج  یعنی جها د - یا   تو  لّی  و  تبرّ ا  ی  عـبا  د

کربلا شد بر تر ا  ز عرش برین - چونکه با خون شهیدان شد عجین

کربلا شد برتر ا ز بیت ا لحرا م - چون در او شد بهر دین حق قیام

خفته در این خاک هفتاد و دو تن - یا  و را ن  آ  ن  شهید  بی  کفن

اکبر و عبا س و ا صغر را ببین - قا  سم  و عون د لا و ر را ببین

بین حبیب آ ن پیر مرد  قهرما ن - بین زهیر و مسلم در خون طپان

سبط پیغمبر به جسم چاک  چاک - د ر میا ن قتلگه بر رو ی خا ک

ا ز میا ن  خیمه گه  بین زینبش - آمد ه با لا ی  تل جا ن  بر لبش

با قری بنگر به صد شو رو نوا - را س شا ه د ین  بروی نیزه ها

 

ا ین کربلای عاشقان ای زا ئرین است

ا ین کربلای عاشقان ای زا ئرین است - ا ینجا حریم سبط خیر ا لمرسلین است

ا ینجا حسین فرزند زهرا آ رمیده است - ما نند ا و را ما د ر گیتی ند ید ه است

ا ینجاست هفتاد و دو تن یا ران عاشق - ا ند ر کنا ر سیّد  و سا  لا ر صا د ق

ا ینجا حریم آ ن علمد ا ر حسین ا ست - آنکو امیر است و سپهدار حسین ا ست

باب ا لحو ا ئج حضرت عبّا س نا مش - آ نکو فد ا کا ری و جا نبا زی مرامش

آ نکو برا ه  د ین حق د ستش جد ا شد - د ر را ه یا ری حسین فرقش دو تا شد

ا ی عا شقا ن کر بلا آ نجا ست  ا ینجا - بنگر حسین  بن علی  تنها ست ا ینجا

بشنو صدای غربت و هل من معین را - بشنو  صد ا ی  گر یه  ا هل زمین را

بنگر تو عا  شو را و د شت کر بلا را - بنگر ا سا رت را و سر بر نیزه ها را

بشنو صد ا ی ا لعطش طفلا ن زا رش - بنگر شهید ا ن یک بیک اندر کنا رش

عباس و عون و قا سم و هم اکبرش را - بر روی دست افتاده جسم اصغرش را

بشنو صد ا ی زینب و صغرا و کلثو م - اهل حرم د ر نا له با طفلا ن معصوم

بنگر به   تلّ  ز ینبیّه   ز  ینب  ز ا ر - نظّا  ره گر بر قتلگه  با قلب  ا فکا ر

بشنو صد ا  ی  ا لعطش ا ز قتلگه  را - بشنو صد ا ی نا له ها از خیمه گه را

بنگر  میا  ن   قتلگه  نو  ر  خد  ا  ئی - د ر را ه  د ین حق حسین گشته فدائی

بنگرتویک شش گوشه قبری راد راینجا - قبر حسین  بن علی  آ  ن  پو ر زهرا

پا  ئین پا  ی قبر ا  و   شد   قبر ا  کبر - ا ند ر کنا  ر سینۀ  ا  و قبر  ا  صغر

یا د ا ز محرم میکن و ا ز روز عاشور - ای زائرین ای عاشقان ای باقری پور

 

من  گد ا یم  گد ا یم گد ا یم

شعر قدیمی با آهنگی دیگر که در کربلا خوانده شود

توسط مؤلف تنظیم شده است

من  گد ا یم  گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه  کر بلا یم

من  گد ا یم  گد  ا ی حسینم - عا شق  کر بلا  ی حسینم

من که مدحت سرای حسینم - از برا ی حسین در نوا یم

من  گد ا یم  گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه  کر بلا یم

نورصدق و صفا دارد ایندل - مهر آ ل عبا دارد این د ل

عشق کرببلا د  ا رد ا یند ل - ا ز ا زل عا شق کربلا یم

من  گد ا یم  گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه  کر بلا یم

از جوانی به پیری رسید م - شکر حق کربلا شد نصیبم

آ  مد  م   کر بلا  ی حبیبم - ا ز ا زل بود ه این مدّعایم

من  گد ا یم  گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه  کر بلا یم

بود ه ا ز کو د کی آرزویم – عقده یِ کر بلا د  ر گلو یم

یا  د  ا  و د ا ئماً گفتگو یم - کربلا بو د ه ورد و ثنا یم

من  گد ا یم  گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه  کر بلا یم

بوده ا ست آرزو این چنینم - تا  که  کر ببلا  ر ا  ببینم

د ر حر یم  حسینی  نشینم - از جگر آه و نا له سرا یم

من  گد ا یم  گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه  کر بلا یم

شکر حق حاجت من برآمد - روزوصل توآخر سر آمد

پیک حق مرمرا از در آمد - با  گذ  ر نا مۀ کر بلا یم

من  گد ا یم  گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه  کر بلا یم

یا حسین من غلام تو هستم - ازازل دل به مهر تو بستم

حالیا بین تهی ما ند ه دستم - مستمند  و فتا د ه  ز پا یم

من  گد ا یم  گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه  کر بلا یم

با قری پورم وا ین شعارم - من غلا م تو ای شهریارم

برسرخوان تو ریزه خوارم - استخوا نی عطا کن برایم

من  گد ا یم  گد ا یم گد ا یم - من گد ا ی شه  کر بلا یم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدایح امام زین العابدین علیه السّلام

امروز همه ارض و سمادلشاد است - چون روز ولادت شهِ ایجاد است

آنکو که تمامِ عمر بوده به سجود - معروف از آن به سید سجّاداست

 

پیشانىِ آفتاب دارد سجّاد - در دیده‏ یِ خود گلاب دارد سجّاد

اوزین عبادت است و هم سجّاد است - دائم بخدا خطاب  دارد سجّاد

 

امشب كه درِ بهشتِ حق وا شده است - درد دلِ عابدان مداوا شده است

از یمن ولادتِ امام چارم سجّاد - شادی وسرورِ جن و انس برپا شده است

 

امشب مَهِ عصمت و حیا مى ‏آید - امشب شبِ زینت و دعا مى ‏آید

میلاد عبادت است و میلادِ سجود - آن رهبرِ ما و بنده یِ خدا میآید

 

امشب كه شب خجسته میلا د علی است  ذکرهمه مؤ منین عجب ذکرِجلی است

فرزند حسین درامشب آمد به جهان - او زینِ عباد و بِن حسین بن علی است

 

شا دی زبرای مؤمنین آمده است - خشنودیِ اصحابِ یقین آمده است

عا لم همه غرق نورامشب شده است - میلا د اما م چا رمین آمده است

 

امشب شده است ارض وسماخُلد برین - امشب شده مسروردلِ اهل یقین

آرید گلا ب وعودوعنبر امشب - زیرا که بود شادیِ ما اهلِ زمین

 

میلادِ سه مولود به ما گشته مبا رك - این دولت مسعود به ما گشته مبا رك

میلا د ابوالفضل وحسین،حضرتِ سجا د - برمهدی موعود وَ ما گشته مبا رك

 

این شبِ میلادِ تو ای مقتداىِ ساجدین - باشد مبارک برهمه اى رهبر اهل یقین

ای زینتِ اهل تُقی اى سرور و مولاى دین - سبطِ حسین بنِ علی ماه امیر المومنین

 

سجّاد و زین العابدین

آیینه ىِ یزدانِ حق - اى مقتداىِ ساجدین

ای سیّدو مولایِ ما - اى رهبر اهل یقین

ای زینتِ اهل تُقی - اى سرور و مولاى دین

سبطِ حسین بنِ علی - ماه امیر المومنین

امشب ببارد مغفرت - از آسمان اى نازنین

امشب به یُمن مقدمت - ریزد ستاره بر زمین

امشب به ذكر یا على - من مست زین العابدین

اى نور چشمان حسین - اى ماه تابان حسین

سجّاد و زین العابدین -  ماهِ درخشانِ حسین

ای جان وجانانِ حسین - هستى تو زین‏ العابدین

ای رهبرِ ما شیعیان - هستی امامِ چارمین

ای وارثِ پیغمبران - اى بر همه سلطانِ دین

مرآتِ ذاتِ ذوالمن - آیینه ى یزدانِ دین

با آن دعاها، سجده ها - دادى دعا را جان یقین

حاجاتِ مارا کن روا - بر درد ما درمان ببین

کن قسمتِ ماها بقیع - هم بهرِ ما حصنِ حصین

بر باقری تو سرورى - هم سرورِ اهلِ یقین

اى نور چشمان حسین - اى ماه تابان حسین

سجّاد و زین العابدین -  ماهِ درخشانِ حسین

 

یاحضرتِ زین العبا یاسیدی یاسجّاد

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

ای آشـنـای كـربـلا – دیدی تو بس رنج وبلا

درروزعاشوراشدی – باصدمصیبت مبتلا

قتل جوانان یك بیك – دیدی درآن دشت بلا

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

ازبعدعاشوراشدی – توباغم ومحنت قرین

دیدی میان قتلگه – شاه شهیدان برزمین

دیدی زنان وكودكان – محزون وزارودلغمین

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

توباغل وزنجیركین – براشترعریان سوار

روسوی شام غم روان – گشتی توباحال فكار

انـدركـنـارقـتـلگـه – گشتی توازغم بی قرار

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

گشتی اسیركوفیان – ازكربلا تاشام غم

ازابن سعدوشمردون – دیدی بسی رنج وستم

ازكوفه تاشام بلا – بودی گرفتارالم

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

بعدازپدردایم شده – اندوه وگریه كارتو

ازغصه كرببلا – رنجورشداحوال تو

در«حَرَّه» شد باردگر – غمهای عالم یارتو

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

دیدی توبس جوروجفا – ازآل مروان وهشام

ظلم وستم برتوبسی – آمدازاین قوم ظلام

قلبت چنان مجروح شد – هرگزنیابدالتیام

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

كردت شهیداززهركین – آنم دشمن پست لئیم

گشتی شهیدوعاقبت – رفتی به جنات نعیم

اما نصیب دشمنت – شددوزخ وقعرجحیم

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

مدفون شدی اندربقیع - نزدعمویت مجتبی

راحت شدی ازرنج وغم – رفتی به جنات عُلا

خواهدشوداین باقری – زوّارآن قبرشما

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

 

 

مدایح باقرآل محمّدعلیه السّلام

 

حا مل علم نبی آمده است - چا رمین پورولی آمده است

پنجمین نوراما مت با قر - هفتمین مهرجلی آمده است

 

شا هی كه علوم حق ازاوظا هرشد - همنا م محمّد لقبش با قرشد

ترویج نمود او معارف اسلامی - بردین محمّد او بحق ناصر شد

 

پنجمین نورِ خدا وند مجید - اندراین شب به جمالِ بشریت تا بید

گلی ازگلشن زهرا وعلی نَک بشگفت - پنجمین اخترافلا ك اما مت بدمید

 

بودامشب شبِ میلادِ اما م با قر - آنکه  درپیش رُخ اوهمگان شدچا كر

امد امشب گلی از گلشنِ دینِ نبوی - گلی ازفا طمه یِ بنت حسن شد شدظا هر

 

برخیزو نماشادی وشوشاد که مهمان آمد - از یُمنِ قدومش به تن ما همگی جان آمد

آمد آنکو که شکافنده یِ علم است و علوم احمد - شکرو صد لشکر که جانِ همه جانان آمد

 

باقرآل محمّد آمده دنیاخوش آمد

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

ای شكافنده هستی - ای امیدحق پرستی

پنجمین امام مائی - توبجای حق نشستی

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

ای امیدوسرورما - سیدوتاج سرِما

پنجمین خلیفه حق - توشفیع ویاورما

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

ای گل باغ ولایت - پنجمین نجم امامت

درصراط مستقیمی - توعلامتِ هدایت

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

باقری وباقرالعلم - توئی ازمصادرالعلم

درتوعلم بی نهایت - توئی ازنوادرالعلم

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

توئی ازآل پیمبر - نقش تمثال پیمبر

توئی آئینه ای ازآن - قول واعمال پیمبر

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

قبله دلهاتوئی تو - باقرزهراتوئی تو

توكه باقرالعلومی - شافع فرداتوئی تو

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

این توئی بی مثل وهمتا - این توئی مرهم دلها

توشفائی تودوائی - برآورحاجت مارا

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

ای كه نورایزدی تو - یادگاراحمدی تو

نوگلی زباغ جنّت - غنچۀ محمّدی تو

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

ازتوسر زدنورسرمد - دربیوت آل احمد

نام توهمنام جدّت - باقری توهم محمّد

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

معنی ایمان ودینی - دین حق راتوامینی

یادگارمصطفائی - توامام پنجمینی

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

هستی ما عشق مائی - تودرون درقلب مائی

بهریاران ومحبّان - توبه جنّت رهنمائی

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

بارالها قسمت ما - كن بقیع ووتربت او

تابنالیم باقری پور - برمزاروغربت او

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

باقرآل محمّد - آمده دنیاخوش آمد

نورهفتم ماه پنجم باقراست

نورهفتم ماه پنجم باقراست - حجّة حق شمع انجم باقراست

باقرعلم النّبیین است او - برنبی یك ازوصیین است او

صادق اراستاددانشگاه بود – باقراو را یاوراین راه بود

هست اوهمنام جدّش مصطفا – چون محمّدهست نامش باصفا

جداواحمدسلامش میكند - باسلامش احترامش میكند

گفت جابربهرباقراین پیام – جدّ تو احمدكند برتوسلام

ماهم ازاینجابگوئیم ای امام - ایهاالباقرعلیك ازماسلام

گرچه ما اینجاوتواندربقیع - گوجواب ماوشوبرماشفیع

الغرض دركودكی دركربلا - همره جدّوپدردیدی بلا

صحنه های كربلارادیده ای - راه شام وكوفه راپیموده ای

كربلاباناله های العطش - توبدیدی كودكی راكرده غش

كربلادیدی تواصحاب وفا - هم جفاهادیدی توازاهل جفا

كربلاازخیمه گاه وقتلگاه - توشنیدی ناله ها باسوزوآه

كربلا اجسام بی سردیده ای - شام وكوفه روی نی سردیده ای

شام وكوفه دیده ای كاخ ستم - كنج ویران دیده ای رنج والم

زان شدی توراوی كرببلا - ای امام باقرای نورخدا

باقری اینك شده مدحت سرا - بهرتوای باقرِ اهل التّقی

 

نوردوچشم زهراآقاامام باقر

نوردوچشم زهراآقاامام باقر - فرمانروای دلهاآقاامام باقر

احیاگرصلاتی آقاامام باقر - سرچشمۀ حیاتی آقاامام باقر

زهرجفابجانت هردم زندشراره - اِستاده خصم جانت برتوكندنظاره

گشتی شهیدكینِ زهرِهشام ملعون - اندرغم عزایت ماسوگوارومحزون

سوی جنان روانی باقلب پرشراره - ازابردیده ریزدبردامنم ستاره

اندربقیع خفتی همراه عمّ وبابت - دلها بسوزد ازغم برقبربی چراغت

صادق زداغ بابا محزون ودیده گریان - گوئیم تسلیت مابرآن امیرایمان

ای باقری توبنماازجان اطاعت او - تاكه شودنصیبت حج وزیارت او

همه عمرخون فشانم زغم امام باقر

آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر - آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر

همه عمرخون فشانم زغم امام باقر – رود اشك دیدگانم زغم امام باقر

زشرارزهردشمن شده آتشی به خرمن - كه بسوخت جان عالم زغم امام باقر

زهشام دون غاصب بكندیكی سؤالی - كه چرازكینه كشتی توامام باكمالی

چوسوارزین استربنمودامام پنجم - زشرارزهرآن زین بفغان فتادانجم

به درسرای خوداو چوفرودشدزاستر - شده است درتب وتاب تن اوزشدّت زهر

سه شب وسه روزآقا تف زهرشعله زدبجانش - بسوی بهشت رضوان بشتافت روح وجانش

به بهشت ونزدزهرا وبه نزدجدّوبابش - به بقیع رفت وخوابید تن پاك آن جنابش

به بقیع وهم مدینه بروی تو باقری پور - به زیارت امام  و حرم پیمبرنور

آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر - آقاجان امام باقر آقاجان امام باقر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدایح امام صادق علیه السلام

بر شیعه ز حق آمده یک رهبر لایق - تابید زحق برسرِ ما نورحقایق

از نسل محمد و علی، حضرتِ زهرا - امد ششمین رهبرِ ما حضرتِ صادق

 

امشب که صفا با دل و جان شد همراه - کرده است طلوع، آفتاب و هم ماه

هم جشن ولادتی است بر امامِ صادق - هم عید ولادتِ محمّد ابن عبداللّه

 

گل بپاشید که امشب شده عید - برشیعه شده است امشب این عید سعید

آمد به جهان جعفرِصادق ازآن - تابیده دراین شب نورِخلّاق مجید

 

امشب ز عنایات خداوند غفور - یثرب شده غرق در هاله یِ نور

ماغرق سروریم در این شامِ عزیز - جون حضرتِ باقرشده امشب  مسرور

 

درهفدهمِ ماهِ ربیع المولود - دربرج ولا ستاره ای چهره گشود

غم از دل ما رفته در این شب زیرا - آمد ششمین حجّتِ خلّاقِ ودود

 

امشب گلی از گلشن طاها بدمید - که نورِ محبّتِ او به دلِ ما بوزید

او حضرتِ صادق است امامِ ششمین - که مذهب جعفری از او گشته پدید

 

انوار خدا تافته ازشهرِ مدینه - چون آمده مولودِ دگر بهرِمدینه

دل می‌برد از اهل ولا جعفرِ صادق - جاری شده یک جعفری ازنهرِ مدینه

 

شیعه بی قرآن ناطق گشته است - دشتِ قرآن بی شقایق  گشته است

در مدینه خاندانِ هاشمی - درعزا از بهرِصادق گشته است

 

شد حضرتِ صادق آن امامِ مظلوم - از زهر جفای دشمنِ خودمسموم

مدفون به بقیع شد کنارِ سه امام - شدشیعه برایِ حضرتِ اومغموم

 

آقا امامِ صادق مولا امامِ صادق

آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

پرپر شده شقایق - بهرِ امام صادق

مسموم زهرِ کین شد -  آن کاشفِ حقایق

آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

زهرا زغم حزین شد - از غصّه دل غمین شد

زیرا امامِ صادق - شهیدِ زهرِ کین شد

آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

بنگر به آل زهرا - درغصّه بهرِ مولا

آقا امامِ صادق - رفته زدارِ دنیا

آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

شیخ الائمّه صادق - آن کاشف حقایق

رفته زدارِ دنیا - اندرعزا خلایق

آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

آن جسمِ پاک و اطهر - گشته چنان صنوبر

اندربقیع مدفون - شد درعزاپیمبر

آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

مدینه غرق ماتم - هم مرتضی و خاتم

زهرا شده سیه پوش - ای باقری از این غم

آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدایح امام کاظم علیه السّلام

پیك سعادت این بشارت داد امشب - پیغامی ازمهر ولایت داد امشب

میلاد موسی بن جعفربرهمه بادا مبارک - باشد شبِ شادومبارکباد امشب

 امشب شبِ ولادتِ موسی بن جعفر است - او هفتمین ولیّ خداوندِ اکبراست

آیینه یِ جمال خداوند آمده است - او مظهر علوم و خصال پیمبر است

 تهنیت بر شیعیان موسی بن جعفر آمده - جانشینی بعدِ صادق بر پیمبرآمده

شادی ماشیعیان امشب رسدبر عرش اعلی - چونکه بهرما شفیع یوم الآخر آمده

 

مژده ی میلاد موسی نفحه یِ باد صباست - یاد موسی با دل و هم قلبِ ماها آشناست

آمده امشب بدنیا قبله یِ حاجات ماها - هست اوباب الحوائج نامِ او ذكر خداست

 بزم مارا امشب آمد عالم آرایی دگر- كز قدومش بزمِ ما شدطورِ سینایی دگر

قرنها بگذشته از موسی و شرح رود نیل - آمده امشب بدنیا  بازموسایی دگر

 امشب مهی شد جلوه گراز نسل كوثر - شدجلوه گر امشب مهِ موسی بن جعفر

تابنده شدخورشید عشق و هم عقیده - آمد بدنیا باز یک موسایِ دیگر

 كاظمین امشب چراغان گشته است - بیتِ صادق نورباران گشته است

شد شبِ میلادِ موسایِ زمانه - نعمتِ حق بس فراوان گشته است

 یوسف زهرا است زندانی شده - بهرزندان یوسف ثانی شده

هفت سال و یا چهاروده بود - میزبانش آدمی جانی شده

 

اینکه زندانی شده ازقهروکین – هست موسی نورِ ربّ العالمین

هفت و یا که چارده سال است او – هست درزندانِ هارونِ لعین

 

روزمیلادامام هفتمین است

روزمیلادامام هفتمین است - روزمیلادشهِ دنیاودین است

روزمیلادولی اللّه هفتم - سبط زهراوامیرالمؤمنین است

منزل صادق چراغان است امروز - شادی اندرآسمانها وزمین است

اوكه درگهواره چون عیسی سخن گفت - جانشینِ انبیاومرسلین است

اوكه چون موسی كلیم اللّه باشد - او ولیّ اللّه رب العالمین است

اومسمّی همچوموسی شدبه موسی – او ولیّ اللّه دركل زمین است

یك لقب ازكاظمین الغیظ دارد - اوكه مصداق یحبّ المحسنین است

اوبودباب الحوائج بهرماها - اعتصام مابه آن حبل المتین است

سالهابوده است درزندان هارون – شیردرزنجیرِ روباهی لعین است

عكس شیرپرده رابایك اشارت - میكندزنده بلی معجزهمین است

هست موسی لیك اعجازش چوعیسی - قم باذن اللّه باشد این یقین است

آری آری باقری موسای كاظم - سبط زهراوامیرالمؤمنین است

یاولی الله یاموسی بن جعفر - ای امام هفتمین سبط پیمبر

 

مسموم شد موسی بن جعفر

از ظلم هرون ستمگر - مسموم شد موسی بن جعفر

آخر شهید راه خدا شد - آسوده از آن جورو جفا شد

امام هفتم موسی بن جعفر - باب الحوائج بسط پیمبر

ده سال اندر كنج زندان - دید از عدو ظلم فراوان

بُد دست و پایش در كند و زنجیر - در كنج زندان با آه شبگیر

امام هفتم موسی بن جعفر - باب الحوائج بسط پیمبر

گاهی زنندش تازیانه - بر كتف و بر بازو  وشانه

میگفت یا رب ای حیّ سبحان - بنما خلاصم از كنج زندان

امام هفتم موسی بن جعفر - باب الحوائج بسط پیمبر

جسمش به روی تخته پاره - مردم كنند او را نظاره

در شهر بغداد او را غلامان - بردند و لیكن همچون غریبان

امام هفتم موسی بن جعفر - باب الحوائج بسط پیمبر

سه روز وشب در جنب معبر – جنازه یِ موسی بن جعفر

بنهاده ظالم بر روی خاكش - همچون حسین و اصحاب پاكش

امام هفتم موسی بن جعفر - باب الحوائج بسط پیمبر

سروده شده سال 1403قمری 1361شمسی

 

مسموم شد مولا ی ما موسی بن جعفر

ازظلم ها رون جفا كا رستمگر - مسموم شد مولا ی ما موسی بن جعفر

آخرشهید را ه خد ا شد - آ سوده ازآ ن جوروجفا شد

با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر - با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر

ده یا چها رد ه سا ل اند ر كنج زند ا ن - دید اوزدشمن ظلم بی حد وفرا وا ن

بُـد دست وپا یش دركند وزنجیر - دركنج زند ا ن با آ ه شبگیر

با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر - با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر

گا هی زنند ش ازستم با تا زیا نه - بربا زووپهلووهم برپشت وشا نه

میگفت یا رب ای حیّ سبحا ن - بنما خلا صم ازكنج زند ا ن

با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر - با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر

كرد ابن شا هك عا قبت مسموم اورا - خرما ی مسمومش بد ا د ظلمًا وزورا

روحش رها شد ازظلم وبید ا د - جسمش زمحبس گرد ید آ زا د

با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر - با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر

جسم شریفش را بروی تخته پا ره - بگذ ا شته مرد م كنند اورا نظا ره

درشهربغد ا د اورا غلا ما ن - برد ند بردوش همچون غریبا ن

با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر - با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر

سه روزوشب جسم شریفش روی معبر - بنگربه مظلومیّت موسی بن جعفر

بنها ده ظا لم برروی خا كش - همچون حسین واصحا ب پا كش

با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر - با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر

ازبهردفن حضرت موسی بن جعفر - آ مد سلیما ن وگرفت آ ن جسم اطهر

با احترا می بنمو د خا كش - ازما سلا می برروح پا كش

با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر - با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر

دركا ظمین ای با قری بنگرمزا رش - بنگرعنا یتها ی بی حد وشما رش

سررا بنه توبرآستا نش - با خیل یا را ن با دوستا نش

با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر - با ب الحوا ئج موسی بن جعفـر

با قری پور سا ل 1387

یابا ب الحوا ئج یاموسی بن جعفـر - یابا ب الحوا ئج یاموسی بن جعفـر

یابا ب الحوا ئج یاموسی بن جعفـر - یابا ب الحوا ئج یاموسی بن جعفـر

 

آقا موسی بن جعفر مولا موسی بن جعفر

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

امام هفتم ما رفت-ازجهان واویلا - راحت شدازستم رفت-سوی جنان واویلا

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

شهیدراه دین شد-مسموم زهركین شد - مدفون كاظمین آن-امام هفتمین شد

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

ازجوروظلم هرون-حضرت گردیده دل خون - درزندانهای تاریك و-دلگیرو زارومحزون

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

هفت سال و یا كه ده سال-یا كه چهاروده سال - درزندانهای هرون بود-زارو نزارو بدحال

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

در زندانهای نمناك و-دلگیرو زار و غمناك - بودآن آقا زندانی-دست سِندیِ سفّاك

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

سندی پست بی دین-زندان بانی بد آئین - میزد باتازیانه-ازدشمنی وازكین

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

شكنجه های بسیار-دید آن ولیّ دادار - ازهارون ستمگر-وزسندی جفاكار

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

بی حدظلم و جفابود-ولی او با خدا بود - درآن زندان تاریك-درسجده ودعا بود

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

میگفت او یا الهی-برحال من گواهی - ازظلم وجورهرون-افتاده ام به چاهی

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

ازجورو ظلم وطغیان-رسیده برلبم جان - خلاصم كن تو یارب-دگرازحبس وزندان

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

خلّصنی یارب اكنون-مرا ازدست هارون - نجاتم ده اززندان-توای خلاق بی چون

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

دگرسیرم زد نیا-از این ظلم و ستمها - خلاصم كن تو یارب-ازاین رنج و المها

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

دعایش شداجابت-نصیبش شد شهادت - شهیدازظلم كین شد-امامِ با سعادت

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

اززهركینه مسموم-شد آن مولای مظلوم – به نزدجدو بابش-شد آن مولای مظلوم

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

ای باقری ازاین غم-جهان شد غرق ماتم - بزن برسینه وسر-برآن مولا دمادم

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

امام هفتم ما-رفت ازجهان واویلا - امام هفتم ما-رفت ازجهان وا ویلا

آقا موسی بن جعفر - مولا موسی بن جعفر

سروده سال89

 

ای زائرین ای زائرین این كاظمین است

ای زائرین ای زائرین این كاظمین است - ا ینجا بپا بز م  عز ا و شور و شین است

ا ین مد فنِ پا ك ا  ما  م  هفتمین ا ست - آ نكو ملا ئك  ا ز برا یش د لغمین است

ا ند ر كنا رش مد فن پاك جوا د ا ست - آ نكو شهیدِ را ه د ین و عد ل و داد است

هر د و  شهیدِ   ز هر كینِ  د شمنا  نه - آ ن یك به زند ا ن د یگری در كنج خانه

آن یك بدست سندی بن شا هك د و ن - این یك بد ستِ همسر ا مّ الفضل ملعون

اندرعزاشان نوحه گر جنّ و ملك  شد - هم عرش وفرش وهم سما وهم سمك شد

ز وّ ا ر  ا ینجا  جمله یِ كرّوبیا نند - در رفت و آ مد روز و شب در هر زمانند

بین این حرم را طور موسای كلیم است - مو سی و جمله  ا  نبیا  ا ینجا مقیم ا ست

د ر ا ین حرم با ب ا لحوا ئج جا گرفته - جو د و سخا وت این مكا ن ماوی گرفته

ا ی با قری  د ست تو و د ا ما ن آ نها - با  قی همه  جسمند   و آنا نند  جا نها

سروده شده جهة کتاب عتبات عالیات فصل کاظمین

 

 

 

 

 

 

مدایح امام رضاعلیه السّلام

درطوس بسی فرشته ها میبینم - معصوم دهم  نور خدا میبینم

استاده به خدمت اندر این باغ بهشت - موسی و خلیل و نوح را میبینم

 

اندر حرم رضا رضا را بینی - مرآت جمال کبریا را بینی

گر پرده از این چشم به یک سو فکنی - اندر حرمش نور خدا را بینی

 

اندرحرم رضا دلت مصفّا گردد - هر درد و غمی در آن مداوا گردد

گر روی کنی به درگاه رضا با اخلاص - هر عقد و گره ز کار بسته ات وا گردد

 

خواهم زخدا تا كه شود مشكلم آسان - در برزخ و در حشر، نباشیم هراسان

بگشوده به درگاه رضا دست گدایی - اندر در درگاه رضا شاه خراسان

 

این بارگاه و صحن وسرا عرش كبریاست - این بقعه یِ منوّر سلطان دین رضاست

پاداش یك زیارت او صد هزار حج - این گفته ازرسول خدا بس گرانبهاست

 

ای امامی که مطاف تو مطاف فقرا شد - ای غریبی که لقب برتو غریب الغربا شد

فقرا بهر طواف حرمت سوی تو آیند - بارگاه و حرم و قبر تو حج فقرا شد

 

ای آنکه بود جهان زبهر توغمین - هم جن و هم انس درعزای تو حزین

ما در غم و حزن تو حزینیم زیرا - مهر تو به آب و گل ما گشته عجین

 

برنور رضا شمس امامت صلوات‏ - معصوم دهم روح کرامت صلوات

در روز ولادتش همه دل شادند - خواهند همه از او شفاعت صلوات

 

اندر حرمش عشق و صفا می‏خواهیم‏ - در سینه‏ی خود آه و نوا می‏خواهیم‏

امّید شفاعتِ رضا در سه مکان - در روز ولادت رضا می‏خواهیم‏

 

این بوی خوش از کجا می آید - وقت سحر است و با صفا می اید

درصحن و سرای معصوم دهم - با عطر خوش از رضا رضا میآید

 

ازطوس ندای ربّنا می آید - فریاد خوشِ خدا خدا می آید

برخیز تو ای گدای مسکین - زیرا که شهِ طوس رضا می آید

 

چشم من باشد به سویت یا علی موسی‌الرّضا - میگذارم سر به كویت یا علی موسی‌الرّضا

روز میلادت مبارك باشد ای نورخدائی - به به از نام نکویت یا علی‌ موسی‌الرّضا

 

جلوه ‌گر روی نكویت در جهان آمد رضا - حورو غلمان شاد و خندان ازجنان آمد رضا

باب و مامت شادو خوشحال امشب از میلاد تو - عطرافشان بارگاه تو از آن آمد رضا

 

چون درخشان گشت آن سیمای دلجوی رضا - طعنه زد برنور مهرو ماه آن روی رضا

از گلستان محمّد امشب آمد نو گلی - خوشتر از هر عطر و بویی هست آن بوی رضا

 

ای که بر درگهِ تو جمله ملائك زده بوس - همچنان باغ بهشتی بود این خطّه توس

همگان آمده در درگهت از روی نیاز - کس نیامد که زدرگاه تو گردد ماءیوس

 

دلم دیوانه ی این آستانست - که اندراو شه هردو جهانست

سرازاین آستان هرگز نگیرم - که او محرم به اسرار نهانست

 

دلم چون بچه آهو سربزیر است - که اندردام صیّادان اسیراست

زنم دستم بدامان رضایش - که او برجمله ی دلها امیراست

 

در مشهد ما چون گل خوشبوست رضا - سرو چمن و گلشن مینوست رضا

ما یک بچه آهو و بدام صیاد - اندر دوجهان ضامن آهوست رضا

 

لحظه‌های شادی ما شیعیان آغاز شد - باز ذکر یارضا با غنچه ‌ها دمساز شد

امشب از یمن قدوم زاده ی موسای ما - نو گلی از گلشن آل محمّد باز شد

 

این که در مشهد بود ذریّه یِ پیغمبر است

این که در مشهد بود ذریّه یِ پیغمبر است - بارگاه و تربتش ازعرش اعلا برتر است

این که با شد مرقدش در مشهد و بین دو کوه - خفته در خاک خراسان سبط پاکِ حیدر است

این علی موسی الرّضا و خفته اندر خاک طوس - بضعةٌ منّی برای حضرت پیغمبر است

تربت پاکش بود چون طوطیای چشم ما - خاک پای حضرتش ازعرش اعلا برتر است

حضرت روح الامین بر در گهش خدمت کند - خدمت درگاهِ او خود افتخاری دیگر است

خدمت درگاه او بالاتر از هر خدمتی است - موسی و نوح و خلیل ازخادمان این در است

پادشاهانِ جهان بر در گهِ او خادمند - خدمتِ درگاه او بهتر زهر زیب و فر است

پادشاهانِ جهان هریک به درگاهش گدا - چون گدائی درش بهتر زدُرّ و گوهر است

آن عصایِ خادمانش چون عصای موسوی است - آن کلاه خادمانش بِه زتاج و افسر است

آن قبای خادمان ازهر ردا زیبنده تر - آن قبای سرمه ای از هر لباسی بهتر است

زائرین از چار سو سوی خراسان رو کنند - از زمین و از هوا و هم زبحر و هم بر است

شد روانه سوی مشهد هم پیاده هم سوار - حافظ این زائران باشد خدای اکبر است

هر که او بار سفر بندد بسوی مشهدش - گوئیا بار سفر از بهر حجّ اکبر است

گفت من اندر سه جا آیم به فریاد شما - او شفیع زائرینش درسرای دیگر است

زائرین تنها شما زائر به مشهد نیستید - زائرینش احمد و زهرا، جواد و حیدراست

یک طواف مرقد آقا علی موسی الرّضا - هفت هزار و هفتصد و هفتاد حج اکبراست

باقری در شهر مشهد در جوار حضرتش - فخر دارد اینکه عمری خود غلامِ این دراست

 

خورشید هـشـتم جـلـوه گر د ر آ سما ن د ین شد ه

ا نـد ر مـه ذیـقـعـد ه شـد د ر خا نه هـفـتم اما م - اندر مد ینه جلوه گر آن ما ه چون بد ر تما م

موسی بن جعفرگشته است شادان وخرم زین سبب - كا مد وصیّ ا و رضا آ نكو بود بعد ش اما م

هـم طا هـره تكتم بود خـشنود ا ز مـولـو د خویش - بر خـلـق عا لم مـیـد هـد ا ز رهـبری او پیا م

خورشید هـشـتم جـلـوه گرد ر آ سما ن د ین شد ه - هشتم وصی ازاوصیا هشتم اما مِ خا ص وعا م

ا و بـضـعـة مـنّی بـو د  بهـر رسـو ل كـر د گا ر - چون فا طمه د خت نـبی آن ما د رِ یا زده اما م

درمـشـهـد مـوسی ا لرّضا با بی زا بو ا ب جنا ن - بگـشـوده است ازبهـرما آن حضرتِ والا مقا م

ای با قـری خو ا ه ا زخد ا د ر ا ین حـریم كبریا - خا دم شوی بردرگهـش آما ده با شی چون غلا م

 

مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا

مـن ر ا ضیم به رضا یِ  تو یا رضا - دارم ا مید ا یـنـكه تو با شی ز من رضا

مـن ر ا ضیم به رضا یِ  تـو یا رضا - خواهـم شوی تو هم به غـلا می من رضا

هـمسا یگی تو به جـها ن ا فـتخا رِ مـن - خواهم كنون شوی تو به همسا یگی رضا

مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا - مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا

ا مید من ز تو به قـیا مت شـفاعـت است - همسا یگی تو به بهشت یك عنا یت است

هرگوشه یِ بهشت كه با شد مراخوش است - بـودن بـزیـرِ سا یه یِ لـطـفـت كرامت است

مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا - مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا

بین د و كوه هـست چو باغ بهـشتِ ما - با شد حریم و با رگا ه تو دیر و كِنِشت ما

حـبّ  و ولای تـو بسرم تا ج ا فـتخا ر - لطف خـد ا رقـم زد ه ا ینسا ن سرشت ما

مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا - مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا

شهر شما است مشهد و شهر شهادت است - شهـرِ پیا م د ا نش و عـلـم و ا ما مت است

با شی شما چو حا فـظ ا سلا م و انقـلا ب - بر شرق وغرب واجنبی ما راچه حاجت است

مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا - مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا

شمس الشّموس و حجّ فقیران تویی رضا - هم خودغـریب و یا ر غریبا ن تویی رضا

چشم ا مـیـدِ جـمـله یِ ا یر ا نیا ن بـتـوست - تویی پنا ه و یا ور مستضعفا ن توئی رضا

مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا - مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا

آن پرچمی كه بر سر با م حـریم توست - سبزی آن نشا نه ای ا ز آ ن صفای تست

سلام مید یـم به پرچم تو صبح تا بصبح - ما صف بصف قـد و قا مت برای توست

مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا - مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا

من با قـری وشاعـرتـونـوكـرتـو تـوام - چـون چا كرو غـلام هـمی بـردر توام

من شـیـعۀ تـومـحـبّ تـودرسا یۀ توام - من عـبد و نو كرِ پـد ر و ما د ر توام

مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا - مـولا مـولا مـولا یا ابا لـحـسن رضا

 

مـد یـنـه تا به مـشــهـد غــرق گـل بـهـا ره

رضا رضا یا رضا رضا رضا یا رضا - رضا رضا یا رضا رضا رضا یا رضا

مـد یـنـه تا به مـشــهـد غــرق گـل بـهـا ره - چـونـكه ا ما م هـشـتم بد نیا پا مـیـذاره

ما د ر ا و نـجـمه را بـبـیـن كه شا د مو نه - شـده رها ا زغـم وغـصّه ا ین زمـونه

مـوسی جـعــفــربـود گرچـه بـه كنج زنـدان - زند ا ن زشا د ما نی برای اوگلستا ن

مـد یـنـه یِ پـیـمـبـرشــد ه چــنــا ن كـوه طـور - مـحـلّـه یِ هـا شـمی شـده سـرا پا سرور

ا زهـمـه جـا ی د نـیـا راهی شـد ن به مـشـهـد - تا كه بگـن به آقـا تـبـریـك ایـن ولادت

ا زهـمـه جا مـیا ن تا دعـا كـنـن در ا یـنجا - درد د لا ر و بگــن هــمـه بـرای آ قـا

طـبـیـب د ر د مند ا ن با شه تو شهـرمشهـد - دار ا لـشّـفا ی آ قا هـمه میرن بی نوبت

هركس كه هرچی میخواد میا دمیگه به آ قا - تا وعـده شـونگـیـره او نمیره ازایـنجـا

وارد صحـن وسراش وقـتی كه میشه زا ئـر - وضومیگیره خوشبو، میكنه پا ك وطاهـر

مـیـره تـوصحـن آقا با صـلـوات و سـلا م - دودست شوبه سینه میذ ا ره روبه امام

صحن وسرای حضرت چه صحن با صفایی - هركه تواین حرم رفت پاك میشه وخدایی

روی درِحـریـمـش ایـن جـمـلـه را نـوشـتـه - حریم حـضـرت ا و یك قـطعه ازبهـشـته

با ل و پـرِمــلا ئـك  رو ســرِ ز ا ئـر یـنـه - مـجـا و ریـنِ آ قـا نـو كـر ز ا ئـریـنـه

تـوهـــم بـیــا با قـری نوكـرزائـریـن با ش - خا د م درگا ه آن اما م هـشتمین با ش

 

اما ن از ظلم و استبداد ما مون

اما ن از ظلم و استبداد ما مون - رضا اززهرمامون شد جگرخون

ز آن انگور زهـر آلوده از كین - شـده مـسـموم آن شا هـنـشه دیـن

درون حجره او همچون غریبان - ز آن زهـر جفا  ا فتا ن و خیزان

گهی ا ز سـوز د ل زانـو بزانـو - گهی ا ز سو ز جا ن پهلو بپهلو

ز سوز زهر سوزد قلب زارش - ا نیس و مـونسی نـبـود كنا رش

گهی گـویـد تـقـی آرام جـا نــم - سرورِ قـلـب و نور د ید گا نـم

بیا با با كه وقت احتضا ر است - براهـت چـشم من امیدوار است

بغـربت میسپا رم جا ن شیریـن - بیا با لین من یك لحظه بنـشـیـن

هـمی خواهم كه تا رویت ببینم - گلی از گلشن وصـلـت بچـیـنـم

غریبم یا ر و غمخواری ندارم - بجز تو یا و ر و یا ری نـدارم

بـبـا لـیـن پـد ر آ مـد جـوادش - گَهِ جا ن د ا د نش آ مد كنا رش

سرباباگرفت آنگه گرفـت بـداما ن - دل پر خون و با چشما ن گریا ن

اما م هـشتمین نا گا ه دیـد ش - چو جا ن خویشتن دربركشید ش

بشد محـو جما لش عا شـقـا نه - سپرد اسرا ر حق را مخـفـیا نه

بنعش با ب خود نورعـلی نور - بنا لـیـد و بنا ل ای با قـری پور

روزعزای آن هشتم امامِ ماست

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم - مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

روزعزای آن - هشتم امامِ ماست

رضا رضاجانم - حرف و كلام ماست

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

امام رضامسموم - از زهرمامون شد

جواد او زین غم - گریان ومحزون شد

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

درسر زمینِ طو س - دور ا ز و طن گردید

مسمو مِ ز هرِكین - آن یاسمن گردید

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

آن هشتمین خورشید - كرده غروب از كین

درخا نه یِ مامو ن - از زهرِ آن بی د ین

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

زهرجفا او ر ا - از پا در آورده

شد نوگل زهرا - چو ن یاس پژمرده

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

در گوشه یِ خا نه - آن هشتمین معصو م

برخو د همی پیچید - آن سیّدمظلو م

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

گاهی همی گفتا - نوردو چشما نم

یكدم بیا درطوس - بابا تقی جا نم

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

آمد به بالینش - اندر دم آخر

نوردو چشما نش - آن طیّب و طاهر

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

بنهاد بر دامن - آندم سرِ با با

آن لحظه یِ آخر - شد یاورِ با با

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

بنگر وداعِ آن - فرزند و با با را

درحزن و غم بنگر - اولادِ زهرا را

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

ای باقری امروز - شمس الشِموسِ طوس

چشم ازجهان بسته - ای وای صدافسوس

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

یاسیـّدی مو ل - ا نّا توجّهنا

یا سیـّدی مو لا - ا نّا توجّهنا

مو لا رضاجا نم مو لا رضاجا نم

 

امشب عزای شمس الشّموس است

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

امشب عزایِ شمس الشّموس است - وقت غروب خورشید طوس است

ای شیعیان شورونوای غربت کیست - ابن الرّضا امشب کنار تربتِ کیست

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

امشب عزادار ابن الرضا شد - چون که زبابا امشب جدا شد

او ازمدینه آمده اندر خراسان - جان دادن بابا کنون گردیده آسان

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

دور از مدینه چون که رضا شد - مشهد برایش کرب و بلا شد

غیر از رضا دور از وطن اینسان که باشد - بی تاب ومهجور از وطن اینسان که باشد

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

آمد به ایران فرزند احمد - نورخدائی آمد به مشهد

این سرزمین از مقدمش مینوسرشت است - درمشهد و بین دو کوه باغ بهشت است

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

او از مدینه چون که جدا شد - یعنی شهیدِ راه خدا شد

او بضعة منّی به گفت احمد آمد - بهر شهادت او به طوس و مشهد آمد

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

در طوس گشته مسموم کینه - با زهر مامون آن بی قرینه

مامون چرا با حضرتش جورو جفا کرد - مسموم از انگور جفا آن بی حیا کرد

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

خورشید دلها در شهر مشهد - خاموش گشته با ظلم بی حد

صحن و سرایش باقری باغ بهشت است - این آستان قدس او مینوسرشت است

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

 

ما پیاده میرویم به حرم امام رضا

همراه زائرین پیاده به مشهدالرضا(ع)

ما پیاده میرویم به حرم امام رضا - كه شفاعت بكند امام رضا روزجزا

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

كوه دشت و میكنیم طی به امیدكرمش - میرویم ازراه دوری به طواف حرمش

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

عاشق امام رضا با پا نه كه باسرمیره - به امید كرمش دشت وكوه وكمر میره

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

زائرپیاده وقتی میرسه به حرمش - برای دین خدائی میشه ثابت قدمش

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

میره توی حرم ومیگه سلام آقا رضا - السّلام ای آقا جون ای شفیع روزجزا

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

میبوسه پنجره رومی اُفته روی قدمش - رازدلهاشومیگه با آقا توی حرمش

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

با آقا میگه آقا ازراه دوری اومدم - به امیدكرمت با یك غروری اومدم

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

اومدم كه دردم و دوا كنی ای آقا جون - اومدم حاجتم وروا كنی ای آقا جون

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

اومدم پیش خدا توبكنی شفاعتم - اومدم كه ازكرم روا كنی توحاجتم

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

باقری خادم تو نوكرزائرین تو - توبهشت میخواد بشه جزء مجاورین تو

آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا

 

ایستگاه صلواتی که پذیرای شماست

زائرین پیاده وایستگاههای صلواتی

ایستگاه صلواتی که پذیرای شماست - بهر چای و استراحت این مکان جای شماست

خادمینِ  صلواتی شب و روز آماده - بهر نیرویِ شما گرم غذاهای شماست

خادمین صلواتی همه در خدمتِ تان - اندر اینجا همگی واله و شیدای شماست

این شما پای پیاده همه رو سویِ امام - این علاقه به امام است که به دلهای شماست

این همه موکب و خادم همه در خدمت تان - سرمه دیده یِ شان خاک قدمهای شماست

این شما پای پیاده ز رهِ دور و دراز - شوق دیدار رضا جمله سرا پای شماست

این شما پای پیاده سوی مشهد شب و روز - یا رضا رضا رضا هست که به لبهای شماست

جملگی شاد و غزلخوان بسوی مشهد و طوس - یا علی مو سی الرّضا شعر و غزلهای شماست

این شما پای پیاده زشمال و زجنوب - جمله راههای خراسان زیر پاهای شماست

این شما نوحه کنان سویِ خراسان شب و روز - بلبلان گرد شما مست ز غوغای شماست

جملگیتان بسلامت سوی مشهد بروید - بارگاه رضوی مسکن و ماوایِ شماست

باقری بهر شما ها این چکامه بسرود - صله اینست که مشمول دعاهای شماست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدایح امام جوادعلیه السّلام

شب ولادتِ دریایِ جـودِ جواد - رسد به گوش سماواتیان سرودِ جواد

قدم نهاد چون به جهان اوزکتمِ عدم - بسویِ عالمِ بالا بشد صعودِ جواد

 

امام جواد آن شهِ ملکِ جود - بود عالم علمِ غیب و شهود

تقی بود آن متّقی نور پاک - جواد است و جودش بود تابناک

 

پیشوای اهل ایمان مرکزِ تقوا جواد - مقتدای اهل ایقان کعبه دلها جواد

با شکوه مرتضی و فرّ و جاهِ مصطفی  - قرّة العین نبی نور دلِ زهرا جواد

 

ای كویِ تو قبله ی مراد یا امامِ تقی - ای دادرس ما روز معاد یا امامِ تقی

گشته لقبت زفرطِ جود و احسان و عطا - مشهور و ملقّب به جواد یا امامِ تقی

 

دلها زقدم تو چه شاد است امشب - سیراب زچشمه ی مراد است امشب

بشگفته گلِ تقی شكوفه یِ باغ رضا - فرخنده ولادت تو ای جواد است امشب

 

تو روضه یِ رضوان رضائی ای امامِ جواد - سرحلقه ی خوبان خدائی ای امامِ جواد

درجود و كرم چو تو ندیده چشمِ دردنیا - نادیده كریمی چو شما ئی ای امامِ جواد

 

جز کوی تقی پناه دیگری برما نیست - نومید کسی ز فیض این درگا نیست

اوهست جواد و در جهان اسلام - مولودِ سخی چنین در این دنیا نیست

 

توحجّت برحق خدائی ای امامِ جواد – محبوبِ تمام اولیائی ای امامِ جواد

ای آنكه به یُمن قدمت دراین شب - دل روشنیِ امام رضا ئی ای امامِ جواد

 

میلادِ تقی نُهم امام آمده است - در کشور جود بار عام آمده است

تبریک فرشتگان به یُمنِ قدمش - هر دم صلوات است و هم سلام آمده است

 

این شامِ ولادتِ امیر دلهاست - اوهست جواد وهم تقی ابن رضاست

درشامِ ولادت او همگان خوشحالند - خوشحال ترین کس آن عزیزِ زهراست

 

شادیم که قلب شیعه شاد است امشب - اوضاعِ جهان وفق مراد است امشب

درهاى بهشت اندراین شب شده باز - زیرا که ولادتِ جواد است امشب

 

میلاد تقى نهم امام است ای دوست - دربارِجواد، بار عام است ای دوست

برمقدمِ او مدام گویم صلوات - چون وقتِ سلام و صلوات است ای دوست

 

باز است بروی خلق باب برکات - ازبهر نجات آمده کشتی نجات

دست من و دامانِ جواد ابن رضا - بر روی جواد و پدرِ او صلوات

 

دهم ماه رجب روزمیلادِ جواد(ع)

یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

دهمِ ماهِ رجب روزِ میلادجواد - روزمیلاد امامِ تقی و پاك نهاد

یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

پدرش امامِ هشتم آقا سلطانِ خراسان - مادرش سبیكه یِ نوبیّه وبنده یِ یزدان

جدّاوبودمحمّد(ص)جدّه اش حضرتِ زهرا - بهترین خلقِ خدابوده وهستند بدوران

نام پاك اومحمّد لقبش بُوَد جواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

نهمین حجّت یزدان تقی است وهم جواداست - اوچوجدّخودمحمّد ص تقی وپاك نهاداست

بینِ نسلِ بنی آدم نبود مثالِ اینان - مادردهرچواینان پسری چنین نزاداست

همگان پاك ومطهّر مَظهَرجودوجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

روزمیلادومدینه همگان شادوغزل خوان - دربیوتِ آلِ هاشم همه خرّم همه خندان

گِردِگهواره یِ آقا همه خرّم همه خوشحال - به فلك حوروملك شدهمه درجشن وچراغان

چونكه آمده بدنیا پسری پاك نهاد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

همه تبریك بگوئیدبه شهِ طوس وخراسان - همگان شادی نما ئید الا ای مردم ایران

منزل امام هشتم شادی است وغرقِ نوراست - حرمِ امام هشتم پایتختِ دین وایمان

بگوئید همه مبارك قدم آقا جواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

همگان حاجت خودرا طلبیدازاوجواداست - همگان مرادخودراطلبیدباب المراداست

بگوئیدامام رضاجون آقاجون جونِ جوادت - حاجتِ مارا رواكن آقا جون كَمِش زیاداست

قَسَمت میدیم به آنكه لقبش هست جواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

روزِمیلادِجوادوكاظمین آرزویِ ماست - نجف وكرببلاهم دائمًا گفتگوی ماست

باقری ودوستانت تشنه یِ آبِ فراتند - آب مهرتوآقاجون زِ ازل درسبویِ ماست

حاجت مارا رواكن آقاجون امام جواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد - یاجواد و یاجواد

سروده درسال89

 

یاجوادویاجوادویاجواد

یا جواد و یا جواد و یا جواد - جو دِ تو شد شاملِ كلّ عباد

شاهدجودوسخایت هل اتی - هل اتی مانند تو ای خوش نهاد

یاجوادویاجوادویاجواد

یاجوادای جودوبخشش خویِ تو - شدسخاوت خصلتِ نیكویِ تو

حاتم طائی كه شدضرب المثل - جودِاویك قطره است ازجوی تو

یاجوادویاجوادویاجواد

مظهرجودی ازآن رو نام تو - شدجواد و پرزبخشش جام تو

معدن جود و سخا و رحمتی - باسخاوت شد سَپَری ایّام تو

یاجوادویاجوادویاجواد

چون خدا داده تورا نامِ جواد - زان سبب تو گشته ای باب المراد

جمله ی درماندگانِ مبـتـلا - رو بدرگاهِ تـو آرند ای جواد

یاجوادویاجوادویاجواد

ازهمه خلق خدا تو برتری - بعد بابت برهمه تو رهبری

تویكی ازجانشینان رسول - برهمه سرهای عالم سروری

یاجوادویاجوادویاجواد

جمله مردم ریزه خوارِخوانِ تو - شدملائك بنده یِ فرمان تو

خادمِ درگاهِ تو روح الامین - بهرخدمت بردر و ایوان تو

یاجوادویاجوادویاجواد

از پیِ اِ بقا ءِ د ینِ كردگار - د ر جوانی ای شه والا تبار

گشته ای مسمومِ زهرِمعتصم - زارونالان ازجفای روزگار

یاجوادویاجوادویاجواد

همسرتودشمنِ جانِ توشد - غافل ازپاكی و ایمانِ توشد

كرده ات مسموم با زهرجفا - غافل از نفرینِ پنهان توشد

یاجوادویاجوادویاجواد

تشنه لب جان داده ای تو ازجفا - جرعه ای آبت نداد آن بی وفا

چون كنیزان خواستند آبت دهند - گشت مانع آن پلیدِ بی حیا

یاجوادویاجوادویاجواد

همچنان جدّت حسین از ظلم وكین - جسمِ پاكت ماند برروی زمین

چون سه روزوشب توماندی پشت بام - انس وجن گشته برایت دل غمین

یاجوادویاجوادویاجواد

حضرت هادی عزادارِپدر - درعزایِ باب گشته خون جگر

شهربغداد و سیه پوشِ عزا - شیعیان ریزند خاكِ غم به سر

یاجوادویاجوادویاجواد

شیعیان ازغم عزاداری كنید - اشك غم ازدیده ها جاری كنید

ای جوانان بهر مو لا تا ن جواد - باقری ر ا د ر عز ا یاری كنید

یاجوادویاجوادویاجواد

سروده باقری پور شهادت امام جواد سال89

 

ای جواد ای امام و سبط رضا

ای جواد ای امام و سبط رضا - باب حاجات و هم شفیعِ ما به جزا

فضل وجودوكرم بودباتو - بیت وركن وحرم بودباتو

توتقی ای تومنبعِ تقوا - روح تقواتوبرهمه جانها

توجوادی،تومنبع جودی – بهرجودوسخا تو ذی جودی

تومحمّد،محمّدی خصلت - چون محمّد،صفات وهم فَضلت

توكه معصومی وامام نهم - برنبی قائمی مقام نهم

توكه دركودكی امام شدی - صاحب منصب ومقام شدی

توامامی به هشت یانُه سال - توهمی بحرِعلم وفضل وكمال

توجمال جمیل خداوندی - توبه عهدخدای پابندی

عالَمی محو آن جمال توشد - محوعلم تو،فضل وكمال توشد

علم توفوق علم ذی علم است - علم تو توامانِ با حلم است

علمِ توطوس ومروراطی كرد - اسبِ علّا مهِ زمان پی كرد

علمِ توشعله ای به مروافروخت - ابن اكثم زعلمِ توادب آموخت

پانهادی توچون دراین دنیا - شادمان گشت مادرت زهرا

خیزران یاسبیكه مادرِتو - بوسه زدبررُخِ منوّرِتو

پدرت حضرت رضا شدشاد - كه خدانعمتی زرحمت داد

جانشینی برش مُهیا شد - قوّتِ قلبِ جمله دلهاشد

آنکه بعدِرضا امام هموست - آنكه گیردبدستِ خودزمام هموست

جانشین بهرهشت امام بود - راهِ حق راهِ مستدام بود

باقری رهرورهِ حق باش – رهروِ این امام مطلق باش

صبح وهرشب بگوی این كلمات - بر امامان و برنبی صلوات

 

در حجره یِ در بسته تنها

در حجره یِ در بسته تنها

جان می سپارد سبطِ زهرا

صورت به دیوارِ غریبی می گذارد

در حجره یِ در بسته تنها جان سپارد

از زهرِ کین خون شد دلش

شد همسرِ او قاتلش

مولا تقی جان - مولا تقی جان

درحجره یِ دربسته تنها

وا غربتا فرزندِ زهرا

ابن الرّضا مولایِ ما رفته زدنیا

راحت شده از غصّه ورنج و ستمها

از زهرِ کین خون شد دلش

شد همسرِ او قاتلش

مولا تقی جان - مولا تقی جان

درحجره یِ دربسته تنها

واغربتا فرزندِ زهرا

افتاد از آه و نفس جان میسپارد

سر را به دیوارِ غریبی میگذارد

از زهرِ کین خون شد دلش

شد همسرِ او قاتلش

مولا تقی جان - مولا تقی جان

درحجره یِ دربسته تنها

مینالدازغم سبطِ زهرا

بیرونِ حجره جعده با خیلِ کنیزان

شادی کنان و دف زنان از ظلم و طغیان

از زهرِ کین خون شد دلش

شد همسرِ او قاتلش

مولا تقی جان - مولا تقی جان

درحجره یِ دربسته تنها

مینالد ازظلم وستمها

جان میسپارد تشنه چون جدّ غریبش

از همسرِ نادان شده محنت نصیبش

از زهرِ کین خون شد دلش

شد همسرِ او قاتلش

مولا تقی جان - مولا تقی جان

درحجره یِ دربسته تنها

گشته شهیدازظلم اعدا

جسمش به پشتِ بام و زیرآسمان است

بالِ کبوترها برایش سایبان است

از زهرِ کین خون شد دلش

شد همسرِ او قاتلش

مولا تقی جان - مولا تقی جان

درحجره یِ دربسته تنها

گشته شهیدازظلم اعدا

سه روزوشب جسمِ شریفِ او رها شد

ای باقری این ظلم برابن الرّضاشد

از زهرِ کین خون شد دلش

شد همسرِ او قاتلش

مولا تقی جان - مولا تقی جان

 

من جواد بن الرضا هستم

من جواد بن الرضا هستم

چون پدر چشم از جهان بستم

در حجره تنهایم - ازظلمِ اعدایم

بابا رضا جانم (4)

ای خدا جز ناله و زاری

من ندارم یاورویاری

درحجره یِ تنها - جان میدهم بابا

بابا رضا جانم (4)

آه و ناله حاصلم گشته

همسرِ من قاتلم گشته

درحجره یِ تنها - جان میدهم بابا

بابا رضا جانم (4)

تشنه ام درکنج این خانه

خانه بهرم گشته ویرانه

درحجره یِ تنها - جان میدهم بابا

بابا رضا جانم (4)

منکه چون شمعِ سحر ‌سوزم – ازجفا پاتابسرسوزم

درحجره یِ تنها - جان میدهم بابا

بابا رضا جانم (4)

مدایح اما م ها دی علیه السّلام

 

امشب كه شب ولادت و میلا د است - عیداست و زبهرِما مبا ركبا د است

شا د است دراین شب همه دلها زیرا - امشب دلِ آلِ مصطفی هم شا د است

 

امشب که ولادت اما م ها دی است - قلبِ همگان غرقِ نشا ط وشا دی است

آ ن حا می دینِ احمدی آمده است - بررهرو راه دینِ حق او نا دی است

 

زیبا گل با غ سرمدی شدهادی - مرآ ت جما ل احمدی شدهادی

شا دند ملایک به شبِ میلادش - نورسته گلِ محمّد ی شدهادی

 

امشب كه مدینه بر جنا ن نا زکند - آدم به تما مِ قدسیا ن نا زکند

دربیتِ جوا دِ آ ل عصمت آمد - ما هی كه به ما ه آ سما ن نا زکند

 

امشب كه دهم حجّت سبحا ن آ مد***آن شا فع ما رهبرایما ن آ مد

درشامِ ولادتش همه شادشوید***چون شاد از آن خازنِ رضوا ن آ مد

 

میلا د دهم وصیّ احمد هادی است - ازیُمنِ قدومش همه غرق شادی است

برپا س قدومِ او فرستم صلوات - چون شا د دلِ محمّد ازاین شادی است

 

ای دهمین امام ما یاهادی

ای دهمین امام ما یاهادی - ای رهبرِخلقِ خدایاهادی

درسامرا گشتی زکینه مسموم - ای كشته یِ زهرجفایاهادی

آن معتز ظالم بتو چه کرده - ازكینه وكیدوعنایاهادی

از متوکّل ظلمها تو دیدی - ای شهریارِماسوایاهادی

برمنزلت شد از ستم تجاوز - ای نورچشم مصطفایاهادی

درمجلسِ بزمِ شراب دشمن - ای بدرِاركانِ ولایاهادی

چون بابِ خودكهف التّقی توهستی - چون جدخودبحرالعطایاهادی

دیدی بسی جوروجفا توازکین - ازدشمنِ شوم دغایاهادی

آخرشدی مسمومِ زهرِكینه - ازمعتمد، دیدی جفا یاهادی

درسامرا دورازوطن بغربت - جان داده ای ازکینه ها یاهادی

رفتی توازدارفنا یانقی - درنزدجدّت مصطفی یاهادی

مدفون سامرّا شدی درعراق – توقبله یِ دلهای ما یاهادی

داردتمنّا باقری زلطفت – ای شافع روزِجزا یاهادی

سروده شده سال89

 

این شهر سامرا بود ای زائرین ا ی زائرین

ا ین شهر سامرا بود ا ی زائرین ا ی زائرین - شهر ا ما م عسگری و مهـدی و ها د ی د ین

ا ین مد فن پاک امامان عسگری وهادی است - ا ینجا محل غیبت  آ ن رهـبـر آ زا د ی ا ست

ا ینجا ستمها د ید ه ا ند ا ز ظا لما ن نا بکا ر - آن رهـبـرا ن عد ل و د ین آن اولیاء حق مدار

در مجلس بزم شراب برد ند ها د ی را بزور - لیکن پشیمان شد ازاین کارخود آن پست شرور

د ر با غ  وحش معتمد  بنگر بحا ل  نو کری - ببر و پلنگ  و شـیــر را گرد ا ما م عسگری

تحت نظر بو د ند آ ن هر د و ا مام  مؤ منین - د ر پادگان حا کمان ظلـم و جو ر و ضد د ین

هم هادی وهم عسگری مسموم زهرکین شدند - اینجا شهید را ه د ین آن رهـبرا ن د ین شد ند

ا ینجا ا ما م منتظر گشته است غایب از نظر - ا ینجا مکا ن غیبتش ســرد ا ب غیبت را نگر

اندر پی او ظالمان د ر هر مکان در جستجو - غافل از اینکه شد خدا خود حا فظ وحا می او

او را ز کید ظالمین محفوظ کرد از هر خطر - از بهر حفظ جا ن ا و غا ئب نمودش ا ز نظر

صغری و کبری غیبتش با حکم یزدانی شده - تا این زمان برشیعیان بس سخت وطولانی شده

یا رب رسان روزظهورآن مختفی من فرط نور - کا ید بگیرد ا نتقـا م ا ز حا کما ن ظلم و جور

ای باقری میکن دعا بهر ظهورش روز و شب - کا ید رها ند دوستان از ظلمت و رنج و تعب

سروده شده برای کتاب همراه زائرین عتبات عالیات

 

 

 

 

 

 

مدایح امام عسکری علیه السّلام

امشب كه شب ولادت و میلا د است - این شامِ مبارکِ مبا ركبا د است

شا د است دل امامِ هادی امشب - هم قلبِ امامِ مهدیِ ما شا د است

 

آن مَه كه زهرنقص بری میبا شد - اولا یق تا جِ سروری میبا شد

گرشهرِ مدینه شددراین شب روشن - ازنوراما م عسكری میبا شد

 

خورشید سپهررهبری آمده است - احیا گرِ فِقهِ جعفری آمده است

تبریك به هادی همه گوئیم امشب - زیرا که اما م عسكری آمده است

 

فرزند نقی اما مِ مارهبرِ ماست - درهردوجها ن سیدوهم سرورماست

اویازدهمین اخترتا با ن ولاست - او دردوجهان شفیعِ ما یاورِ ماست

 

زمین رابس سروری باشد امشب - زمان راطاقِ نوری باشد امشب

مدینه درسرورو نورباشد - که یک زیبا پسر میآرد امشب

 

خوشا دلی که بُوَد داغ از غمِ تو - خوشا گلی که گرفته است ماتم تو

دلِ هزار سلیمان اسیرغم باشد - سلام برتو و هم مهدی مکرّم تو

 

عسکری حجت یزدان آمد

غنچه خندید که گل وا شده است - باغِ گل از گل طاها شده است

امشب آن حامیِ ایمان آمد - عسکری حجّت یزدان آمد

جشن و شور است و سروری درخاک - نور باران ز زمین تا افلاک

یوسف است اینکه به کنعان آمد - عسکری حجّت یزدان آمد

قدسیان عطر طرب می پاشند - همگیشان زطرب بشّاشند

عرش تافرش چراغان آمد - عسکری حجت یزدان آمد

دین حق محکم از آن عترتِ اوست - عطرِ دین از اثر دولت اوست

یازدهم حامی قرآن آمد - عسگری حجت یزدان آمد

اهل دل جمله مناجات کنید - رو به آن قاضی حاجات کنید

امشب آن آیتِ غفران آمد - عسگری حجت یزدان آمد

اندر این شب همگی شاد شوید – همه ازقید غم آزاد شوید

باقری آن مَهِ تابان آمد - عسگری حجت یزدان آمد

 

یا امام العسكری

یا امام العسكری یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری

خسروكون ومكانی یا امام العسكری - رهنمای ا نس وجانی یا امام العسكری

والدصاحب زمانی یا امام العسكری - بهرما روح وروانی یا امام العسكری

یا امام العسكری یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری

سرورعالم تویی تویا امام العسكری - عالم واعلم تویی تو یا امام العسكری

نیراعظم تویی تویا امام العسكری - دردرامرهم تویی تویا امام العسكری

خسروكون ومكانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری

هادی جنّ وبشرهستی توای مولای ما - كوكب فتح وظفرهستی توای مولای ما

رهبروهم راهبرهستی توای مولای ما - برامامت مفتخرهستی توای مولای ما

رهنمای ا نس وجانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری

نوگل بستان توباشدامام انس وجان - جانشین برحق تومهدی صاحب زمان

آنكه ازبعدتوشدازدیده های ما نهان - آنكه شددرابرغیبت همچوخورشیدی نهان

والدصاحب زمانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری

شهرسامراشده زندانت ای جان جهان - گشته عسكرگاه دشمن ازبرای تومكان

رنج وآزارفراوان برتوشد ازدشمنان - زهركین معتمد گشته برایت خصم جان

توازآن آزرده جانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری

هشتم ماه ربیع گشتی شهید اززهركین - شدسیه پوش ازبرایت انبیا ومرسلین

گشته است مهدی امت بهرتواندوهگین - شدعزادارازبرایت شیعیان ومسلمین

توسوی جنت روانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری

گشته ای مدفون به سامرا توای جان جهان - دركنارباب خودهادی امام انس وجان

باقری ودوستانت بهرتو نوحه كنان - اندرآن صحن وسرایت شیعیان سینه زنان

توشفیع دوستانی یا امام العسكری - یا امام العسكری یا امام العسكری

 

یا ابا المهدی یا ابا المهدی

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

یا ابا المهدی ای امامِ دین - این توئی پشت و هم پناهِ دین

توبه سامرا گشته ای محبوس - ازستمهای دشمنانِ دین

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

ازمدینه تو گشتی آواره - گشته ای دل خون زادهِ زهرا

تو بظلم و كین ازدیارِ خود - آمدی سوی شهرِ سامرّا

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

ازستمهای دشمنانِ دین - كرده ای آقا تركِ كاشانه

ازجفاهای معتمد بودی - تو به سامرّا دریكی خانه

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

تو به سامرّا گشته ای محبوس - هم درآنجا تو گشته ای مسموم

كُشتهِ یِ زهرِ معتمد گشتی - درغریبی تو ای شهِ مصوم

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

گشته ای مدفون تو به سامرّا - گشته سامرّا بارگاهِ تو

تو غریبی درشهرِ سامرّا - هم غریبانند در پناهِ تو

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

هم تو و بابت حضرتِ هادی - هم امیدِ ما مهدی دوران

كرده منزل در شهرِ سامرّا - شدحریمِ تو قبلهِ یاران

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

چون بود اینك شهرِ سامرّا - مدفنِ پاكان قبله گاهِ ما

شدامیدِ ما غایب ازآنجا - مخفی از دیده شمعِ راهِ ما

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

باقری روزی باظهورِاو - میشود روشن صبحگاهِ ما

میرسد بعد ازشامِ طولانی - نوبتِ صبح و هم پگاهِ ما

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

یا ابا المهدی یا ابا المهدی - یا ابا المهدی یا ابا المهدی

 

مهدی یا مهدی بی پدرگشتی

مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی بی پدرگشتی - از غمِ بابا خون جگرگشتی

مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی

تو یتیم اینك گشتی ای شاها - تسلیت بادا برتو از ماها ما

مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی

ای امامِ ما حضرتِ صاحب - تو به سامرّا گشته ای غایب

مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی

ما به سردابِ غیبتت آئیم - ما به فرمانِ تو سراپائیم

مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی

ما به سامرا در حضورِتو - دردعا باشیم برظهورِتو

مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی

باقری خواهد از خدا هرروز - تا شود مهدی برهمه پیروز

مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی مهدی یا مهدی

 

ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت

شعرشهادت امام حسن عسكری علیه السلام

سفرزیارتی سامرا روزشهادت سال 1389

نصف شعر سروده شده در مسیر رفت به سامرا

و براثر حملات خمپاره ای ونارنجكی دشمنان ومحروم شدن

از فیض زیارت از نزدیك نصف دیگرش دربرگشت از سامرا سروده شد

ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت - روزِعزا و ماتم مهدی سرت سلامت

روزعزاست امروز یابن الحسن كجائی - این شهرسامرا و صاحب عزا شمائی

این شهرِ سامرا و صاحب عزاست مهدی - روزِ عزای بابش بنگركجاست مهدی

ما زائرین مشهد(ایران)امروز سامرائیم - ازبهرِ عسكری ما درگریه و عزائیم

اماهزارافسوس سامره خون چكان شد - خون بردلِ زائرین یا صاحب الزّمان شد

درسالِ هشتاد و نُه روزِ شهادتِ او - محروم دشمنِ او شد از عنایتِ او

ماندیم اززیارت ما شیعیانِ مهدی - خون شد دلِ زائرین با یاورانِ مهدی

مهدی زهجرِ بابا درناله و فغان است - همناله اش تمامِ مخلوقِ این جهان است

آن یازدهم امامِ ما شیعیانِ عالم - امروزشد شهید و ما در عزا وماتم

از زهرِ معتمد آن یازدهمین ستاره - مسموم گشت ای وای شد بسته راهِ چاره

آقا به خانهِ خود مدفون شده است ای وای - مهدی او ازاین غم دل خون شده است ای وای

شد عسكری شهید و مهدی شده است - غائب اندر میانِ سرداب پنهان امام و صاحب

روزِ امامتِ آن دُرِّ ثمین رسیده - امّا هزار افسوس گشته نهان زدیده

روزِ شهادت او شد انفجاری از كین - جمعی شهید و زخمی گشتند در رهِ دین

افسوس بارگاهش شدمنفجرزكینه - رفتارِ ظلم و ظالم با دینِ حق همینه

آن گنبدش بدست ما شیعیانِ مهدی - از نو بنا شده با ما یاورانِ مهدی

آن خانه وحریمش از نو شده است بنیاد - ما شیعیانِ مهدی آن را كنیم آباد

صدبار اگر خرابی بار آورد عدویش - ما شیعیانِ مهدی داریم رو بسویش

با یك بنای بهتر سازیم ما حریمش - با صد امیدِ ماها از حضرتِ كریمش

سردابِ غیبتش را سازیم ما دوباره - ما حافظ حریمِ دین خدا هماره

ای باقری دعا كن روزِ ظهورش آید - دنیای تیرهِ ما روشن زنورش آید

ای نورچشم عالم مهدی سرت سلامت - روزِعزا و ماتم مهدی سرت سلامت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدایح حضرت ولی عصرعجّل اللّه تعالی فرجه

 

امشب كه شب خجسته ای است بهرِ من و ما - پر از گلِ یاس و لاله شد دامنِ ما

میلادِ ولیّ عصر و حجّتِ یزدان است - شد خاک به سرعدویِ اهریمنِ ما

 

امشب که بود شاد دلِ آلِ علی - هم آلِ علی شاد ز احوالِ علی

شا د است دلِ آ لِ محمـد زیرا - آمد به جهان کعبه یِ آمالِ علی

 

برپا، همه، حجّت خدا میآ ید - مردی به حریمِ كبریا میآ ید

درگلشن عسكری گلی روئیده - بوی گل نرگس ازفضا میآ ید

 

روشن دلِ ما همه زنورمهدی است - درسر همه را درکِ حضورمهدی است

عیدیِ همه دراین شبِ با بركت - تعجیلِ خدای درظهورمهدی است

 

نظری كن تو به ما تا دلِ ما شاد شود - گذری كن دلِ ماها زغم آزا د شود

این جهانِ متمدِّن زغمت ویران است - با ظهورِ تو جهانی همه آ با د شود

 

نرجس كه جما ل حق درآئینه یِ اوست - یک رازِ نهان درونِ آن سینه یِ اوست

آن رازِ نهان ولادتِ مهدیِ ماست - میلادِ حق آرزویِ دیرینه یِ اوست

 

نرجس دلِ حق پرست دارد - با عصمت حق نشست دا رد

خورشید زمین وآسما ن را - درفجر برویِ دست دا رد

 

امروزبها رِ لا له یِ اسلام است - امروز که بهترینِ همه یِ ایّام است

میلا د سعید حجة اللّه بود - زانروست که شیرین همه را درکام است

 

روشن شد ازاین عید جها نِ اسلام - امروز شده است بهترینِ ایّام

درگلشن زهرا بشكفته است گلی - او هست دوازدهم امام و هم مهدی نام

 

عا لم شده است پرزنورِمهدی - خواهیم زحق رویم درحضورمهدی

آما ده شوید چون در این نزدیکی - از حق برسد روز ظهورمهدی

 

ای حجت حق نورخدا مهدی جان - برملت ما تورهنما مهدی جان

هرمنتظری به صبح و شب میگوید - ای یاورِ دین توئی كجا مهدی جان

 

ای نورتو نورِ مشرقین ادركنا - ای یاورِ امّ الحسنین ادركنا

باز آی و نما تو قبر زهرا برما - وی منتقم خون حسین ادركنا

 

ای سوی تو عا لم نگرا ن مهدی جان - شد دوریِ تو بما گرا ن مهدی جان

طغیا ن وستم گذشته ازحد اکنون - ای ریشه كنِ ستمگرا ن مهدی جان

 

ای دوست غمت به جا ن و دلِ ماست - یادِ تو به هر مجلس و هم محفلِ ماست

ذكرتو به لب صبح و شب و بعدِ نماز - اندرهمه حال و مسجد و منزلِ ماست

 

یا رب برسان اما مِ مارا توکنون - آن صا حب انتقا مِ ما را توکنون

یارب برسان صبح و شب و ظهرو عشاء - برحضرت او سلا م ما را توکنون

 

ای راحت جان و قلب احمد توبیا - ای گشته زحق میرِمؤیّد توبیا

در گلشنِ دین نیست گلی زیباتر - ارتو گلِ سر سبز محمّد توبیا

 

ای وارث تاج انّما زود بیا - وای مظهر صلح و هم صفا زود بیا

تاریشه كن از زمین شود ظلم و فساد - ای تیغ عدالت خدا زود بیا

 

ای معزالا ولیا یابن الحسن اندر كجائی

دوستانت منتظر هر روز و شب كز در درآئی

ای مذلّ دشمنان دین حق یا حجّة اللّه

یاورانت جان بكف در انتظارت كی بیائی

 

مهدی آل محمّد - آمده دنیا خوش آمد

مهدی آل محمّد - آمده دنیا خوش آمد

حجّة بن العسكری و - زادهِ زهرا خوش آمد

چشم نرگس گشته روشن - اینك ازمیلادِ مهدی

باغ جنّت گشته گلشن - اینك ازمیلادِ مهدی

نیمه شد چون ماهِ شعبان - روزِ وصلِ عاشقان شد

روزِ میلادِ سعیدِ - مهدی صاحب زمان شد

مهدی آمد مهدی آمد - عاشقان دلشاد باشید

عاشقانِ مهدویّت - خرّم وآزاد باشید

عسكری گوید بشارت - ای حكیمه مهدی آمد

آنكه دنیا را نماید - سوی قرآن یهدی آمد

شاد و خندان گشته نرجس - چونكه زاده ماهِ تابان

سامرادرجشن وشادی - عسكری شد شادو خندان

مهدویون مهدی آمد - مُصلح آخرزمان شد

آنكه اندرانتظارش - كلّ ادیان جهان شد

البشاره البشاره - مهدی موعودآمد

نیمه شدچون ماهِ شعبان - مولدی مسعود آمد

قائم آل محمد - آنكه درپرده نهان شد

باقری درانتظارش - با تمام شیعیان شد

سروده شده درمكه مكرمه میلاد حضرت مهدی عجل الله فرجه14/4/91

 

نیمه شعبان به شهرمكه ام

ای امام عصرو ای والعصرما - من زجان ودل سلامت میكنم

آمدم درمكه تا بینم تورا - من زعمق دل صدایت میكنم

دركنار كعبه گربینم تورا - جان ناقابل فدایت میكنم

بینمت گر بین آن ركن ومقام - خویشتن را خاك پایت میكنم

من بدنبال تو گردم درحطیم - ازحطیم دل ندایت میكنم

من ببینم گرتورا در مستجار - با زبان و دل دعایت میكنم

درصفا بینم تورا ای با صفا - من صفا از آن صفایت میكنم

لحظه ای بینم كنار كعبه گر - قامتت را من قیامت میكنم

بشنوم من گرانا المهدی زتو - جان فدای آن لقایت میكنم

این سرِ من بر كفِ پای توباد - طوطیا آن خاك پایت میكنم

گرشوم ازجمله سربازانِ تو - جان فدایی درقفایت میكنم

گرهمه باشند از یارانِ تو - من غلامی بر غلامت میكنم

نیمهِ شعبان به شهرِ مكه ام - با قلم مدح و ثنایت میكنم

باقری ام من به جمعِ زائرین – جان فدایِ آن لقایت میكنم

سروده شده درمكه مكرمه نیمه شعبان 15/4/91

 

عید امامت برشما بادا مبارك

عید امامت برشما بادا مبارك – برمصطفی وحیدر و زهرا مبارك

مهدی امام خلق عالم گشته امروز – برانبیا واولیا بادا مبارك

برقامت مهدی ردای رهبری شد – درهمچه روزی جانشین عسكری شد

خوشحال ازآن هرمؤمن وهرشیعه باشد – تیری به چشم هرحسود وكافری شد

مهدی امام مسلمین گردیده امروز – برباطل وبطلان كنون حق گشته پیروز

خوشحال وشاد ازآن علی ومصطفی شد – شد دشمنان ابترزهراسیه روز

برقامت مهدی ردائی ازامامت – پوشیده شد هست آن ردائی تاقیامت

ناراحت ازآن معتمدگردید وجعفر – خوشحال وشاد ازاین امامت گشته امّت

آن خالق عالم به غیب و والشّهاده – تاج امامت برسرمهدی نهاده

انّا جعلناك خلیفه حق سروده – برغیرمهدی این كلاهی بس گشاده

ماه ربیع الاوّل وروزنهم شد – اعلانی ازحق برخلایق بس مهم شد

كامروز شدمهدی امام عصرودوران – این حكم ودستوری بخلق ازربّكم شد

ختم الوصیین حضرت مهدی ما شد – اوجانشین انبیا واولیاشد

ای باقری اوجانشین برعسكری شد – جشنی بپا درجنت وعرش عُلا شد

 

یوسف زهرا مهدی یا مهدی

یوسف زهرا مهدی یا مهدی - دلبر دلها مهدی یا مهدی

سیدومولا مهدی یا مهدی - رهبرومولا مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی

یوسف زهرا توئی تو آقا - دلبردلها توئی تو آقا

سیّد ومولا توئی تو آقا – راهِ تولّا توئی توآقا

مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی

روح منی تو یا حجة الله - جان منی تو یا حجة الله

عشق منی تو یا حجة الله - جان منی تو یا حجة الله

مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی

بیا كنارم یوسف زهرا - كسی ندارم یوسف زهرا

چه بی قرارم یوسف زهرا - توئی نگارم یوسف زهرا

مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی

جلوه طاها بقیة الله - عزیز زهرا بقیة الله

توعطرگلها بقیة الله - بیا زصحرا بقیة الله

مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی

توئی امام و امیردلها - توئی شقایق تو عطرگلها

عصاره این جهان خلقت - توئی چو یوسف عزیز زهرا

مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی

بیا تو بیرون زابر غیبت - فرج بیا ور ز بعد شدّت

به باقری و جهان تشنه - دمی ببار ای سحاب رحمت

مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی - مهدی یا مهدی ،مهدی یا مهدی

 

بیا بیا تو ای امید شیعیان

بیا بیا تو ای امید شیعیان - بیابیا تو ای امید انس وجان

ای حجت خدا الغوث و العجل - بیا بیا بیا یا صا حب الزمان

یا صاحب الزمان،یا صاحب الزمان - یا صاحب الزمان،یا صاحب الزمان

بیا تو در حرم اقامه كن نماز - چوجد خود نبی بیا بگو اذان

توبركش ازنیام چوشاه لا فتی - تو تیغ ذوالفقار یدالله زمان

یا صاحب الزمان،یا صاحب الزمان - یا صاحب الزمان،یا صاحب الزمان

بیا بما نما توقبرِ مادرت - كجاست قبر او تو آگهی از آن

بگیر انتقام زدشمنانِ دین - زشمرو حرمله سنان این زمان

یا صاحب الزمان،یا صاحب الزمان - یا صاحب الزمان،یا صاحب الزمان

بیا كه باقری نهاده جان بكف - زبهریاری ات كند نثارجان

برای یاری ات این خیل منتظر - آماده جهاد تمام شیعیان

یا صاحب الزمان،یا صاحب الزمان - یا صاحب الزمان،یا صاحب الزمان

 

كی میشود من بشنوم آقا صدایت

كی میشود من بشنوم آقا صدایت - گوئی انا المهدی شودبرپا قیا مت

كی میشود من در ركابت جا بگیرم - بینم كنار كعبه آن روی چو ماهت

كی میشود درمسجد و درحال احرام - بینم تو در حال طوافی وعبادت

آقا بیا یا بن الحسن دورت بگردم - این جان نا قابل نما یم من فدایت

این دیدگان ما كجا دیدار رویت - امّا بیا یك لحظه كن بر ما عنایت

یك لحظه ای برما نما آن رویِ چون ماه - من رونمائی میدهم جان را برایت

بنما قیام ای قائم آل محمد(ص) - قد قامت تو میكند برپا قیامت

الله اكبر گوی وبرپا كن نمازی - اندر كنار كعبه كن برپا جماعت

پشت سرت عیسی ویارانش ببینم - خیل ملائك صف به صف اندر عبادت

من هم نمازی با تو ای مهدی بخوانم - گردد نصیبم باقری گراین سعادت

سروده شده در مکّه مکرّمه

 

امام ما مهدی ما تاج سرِما

امام ما مهدی ما تاج سرِما - درعرفات یك قدم نِه به سرِ ما

امام عصرو قا ئم آل محمد - تو جانشین دائم آل محمد

خاك رَهِ تو توتیای دیدۀ ما - راست شود ازتو قدَ خمیدۀ ما

درعرفات چشم ما سوی تو باشد - به آرزوی دیدن روی تو باشد

درعرفات یك نظركن به محبّان - ما همه خاك پای تو از دل و از ازجان

گرچه میان جمع ما تو در خفائی - حضور تو به جمع ما دهد صفائی

حضورتو در عرفات عارفانه است - دعای تو ثنای تو چه عاشقانه است

تو بهترینِ خلقِ این روی زمینی - میان بندگان حق تو بهترینی

ماریزه خوارِ خوان نعمت تو هستیم - ما كه رهین لطف و منّت توهستیم

روزی ما هست زیمن آن وجودت - ماریزه خوار سفرۀ بخشش و جودت

وجود تو مایۀ تسكیت زمین است - آرامش ما زوجود تو یقین است

باقری و جملۀ یاران و محبّان - درآرزوی دیدنت ای مهِ تا بان

سروده شده درعرفات

 

یابن الحسن یابن الحسن

یابن الحسن یابن الحسن - یابن الحسن یابن الحسن

اندرصفا یا مروه ای - یا در كنار كعبه ای

درحال سعیی یا طواف - مسعی تو هستی یا مطاف

یك لحظه بینم روی تو - خال خدو ابروی تو

خاكِ كفِ پای تورا - سرمه كنم بردیده ها

درلا بلای حاجیان - جویم همی ازتو نشان

نه یك قدم بر چشمِ ما - یك لحظه یا بن المصطفی

تو ای ولیّ ذوالمنن - یابن الحسن یابن الحسن

یابن الحسن یابن الحسن - یابن الحسن یابن الحسن

ما جمله بیمار توایم - ازجان خریدار توایم

اندر رهت بنشسته ایم - بیمارو زار و خسته ایم

تو یوسف و بردی قرار - ازما همه یعقوب زار

ما همچو مجنون كو بكوی - زاری كنیم و گفتگوی

باشد زبانِ حال ما - مهدی بیا مهدی بیا

مارا رها كن ازمحن - یابن الحسن یابن الحسن

یابن الحسن یابن الحسن - یابن الحسن یابن الحسن

ای طالبِ خونِ خدا - كن یك نظر در كربلا

بركش تو شمشیر از نیام - از ظالمین گیر انتقام

ازحرمله ، شمر و سنان - وز كوفیان و شامیان

وز ابن سعدو از یزید - گیر انتقامی بس شدید

ما منتظر با باقری - هستیم بهر یاوری

یار تو در هر انجمن - یابن الحسن یابن الحسن

یابن الحسن یابن الحسن - یابن الحسن یابن الحسن

سروده شده در مسعی«صفاومروه»مکه مکرمه

 

نهم ربیع اول مهدی شد امام ماها

نهم ربیع اول مهدی شد امام ماها - حافظ وجوداوباش ای خدایا بارالها

حضرت مهدی قائم شده خاتم الوصیین - همچنانكه جداوهم شده خاتم الوصیین

نبوددگرازاین پس نه پیمبرونه مهدی - بشنوتوازمحمد(ص)كه ولانبی بعدی

بودآخرین وصی هم پس ازاو امام قائم - بوداوامام ماها كه اما متی است دائم

همه شیعیان دراین روز شده شاد ازاین امامت - همه دوستان مهدی شده شاد ازاین سعادت

همه شیعیان زده چنگ به ولایت تومهدی - همه دوستان بودشاد زامامت تومهدی

همه شادگشته اما توشدی زجمع غائب - زغیاب توجهان شد چوشب ای شهاب ثاقب

زفراق توست محزون همه دوستانت ای یار - توشدی مسافرعشق بودت خدانگهدار

چه خوش است روزوصلت كه توازسفربیایی - دهمت به هدیه جانم به نشان رونمایی

چه خوش است یابن زهرا كه ببینم ازتورویی - شنوم ازآن لبانت سخنی وگفتگویی

چه خوش است باظهورت شنوم ندای الحق - توبپاكنی بعالم علمی زعدل مطلق

چه خوش است آن ندارا شنوی توباقری پور - شنوی ندای الحق بشوی توشادومسرور

 

آرزو دارم كه آن مهر درخشان را ببینم

ای معزالا ولیا یابن الحسن اندر كجائی - دوستانت منتظر هر روز و شب كز در درآئی

ای مذلّ دشمنان دین حق یا حجة الله - یاورانت جان بكف در انتظارت كی بیائی

***      ***

آرزو دارم كه آن مهر درخشان را ببینم - اختر برج عدالت ماه تابان را ببینم

آرزو دارم كه روزی من بگیرم دامنش را - جان دهم اندر ركابش جان جانان را ببینم

آرزو دارم ببینم من بدست آن ید الله - ذوالفقار حیدری را قتل عدوان را ببینم

آرزو دارم كه گردم من ز یاران جنابش - تا كه قتل طاغیان و مستبدان را ببینم

آرزو دارم ببینم انتقام از غاصبین را - انتقام از پیروان آل سفیان را ببینم

انتقام پهلویِ بشكسته زهرای اطهر - انتقام محسن مقتول بی جان را ببینم

انتقام خون حلق اصغر شیرین زبان را - انتقام خون پاك آن شهیدان را ببینم

آرزو دارم ببینم بهرِ اجرای عدالت - آن امام دادگر بر دادخواهان را ببینم

بعد ظلم و جور و عصیان بعد استبداد و طغیان - من بكرسیِّ عدالت عدل یزدان را ببینم

بشنوم جاء الحق و ببینم حقیقت را بدنیا - بهر نابودی باطل حكم قرآن را ببینم

آرزو دارم ببینم حجّة اثنی عشر را - وارث پیغمبران وهم امامان را ببینم

آرزو دارم منِ محزون مضطر زار و غمگین - بهر درمان آن دوای دردمندان را ببینم

آرزو دارم ببینم كاخ ظالم را خرابه - وانگهی من مهدی آباد ضعیفان را ببینم

این شب تاریك ظلمانی ز پی دارد سپیده - عاقبت پایان این شام غریبان را ببینم

هست دنیا خار زاری با حكومتهای ظالم - با قیامِ مهدی آخر من گلستان را ببینم

اینچنین ظلمی كه گردد بر سرِ این بی گناهان - خواهم آخر انتقام بی گناهان را ببینم

بر یتیمان او پدر هم بر ضعیفان یارو یاور - عاقبت من آن پناهِ بی پناهان را ببینم

او چو یوسف مردم دنیا به هجرش همچو یعقوب - عاقبت پایان هجر پیر كنعان را ببینم

باشد اندر انتظارش مردمِ محروم دنیا - عاقبت بر انتظار آن روز پایان را ببینم

افضل اعمال امّت انتظار روی مهدی است - باقری پایان این دورانِ هجران را ببینم

 

العجل ای صاحب محراب و منبر العجل

العجل ای صاحب محراب و منبر العجل - العجل ای حامی دین پیمبر العجل

زودتر باز آ رها كن دوستانت را ز غمها - ای معزّ الاولیا مولا و سرور العجل

زودتر باز آ بذلّت افكن اعدای خدارا - ای مذل دشمنان حی داور العجل

زودتر باز آ و بر گیر انتقام مصطفی را - ریشه كَن كُن این گروه پست ابتر العجل

زودتر باز آو برگیر انتقامِ مادرت را - كو شكسته پهلویش از ضربت در العجل

زودتر باز آ و برگیر انتقام جد خودرا - آن حسین بن علی سبط پیمبر العجل

زودتر باز آ رها كن مسلمین را از ستمها - كن زمین را پاك از اعدای كافر العجل

از نیام آور برون آن ذوالفقار حیدری را - ای امام عدل بنشین بر تكاور العجل

پرچم قسط و عدالت را برافرازی شها - پرچم طاغوتیان را كن نگونسرا العجل

مجری قانون حق باز آ و این قانون حق را - تو نما اجرا ایا مولا و رهبر العجل

مهدی صاحب زمان باز آ گروه جاهلین را - كن هدایت در ره الله اكبر العجل

ای امام عصر و دوران زودتر باز آنماتو - هم امامت بر تمام خلق یكسر العجل

باقری در انتظارت با تمام مسلمین است - حجت حق زودتر باز آ تو از در العجل

ای حامی مستضعفان مهدی بیا مهدی بیا

ای حامی مستضعفان مهدی بیا مهدی بیا - ای یاورِ رزمندگان مهدی بیا مهدی بیا

ای مهدی صاحب زمان ای یاور اسلامیان - الغوث ادرك الامان مهدی بیا مهدی بیا

ای حجّت پروردگار مستضعفین در انتظار - كن خویشتن را آشكار مهدی بیا مهدی بیا

ای یادگار مصطفی اندر ظهورت با صفا - گردد جهانِ پُر جفا مهدی بیا مهدی بیا

باز آ و از لطف و كرم اسلامیان از بحر غم - بنما رها ای محترم مهدی بیا مهدی بیا

بنگر بسیج و پاسدار با ندبه و حال نزار - هر لحظه اندر انتظار مهدی بیا مهدی بیا

رزمندگان در جبهه ها در سنگر و حال دعا - خواهند دیدار ترا مهدی بیا مهدی بیا

تو ای امام منتظر یكدم بحال ما نگر - كن دشمنان را در بدر مهدی بیا مهدی بیا

درانتظا رت با قری با جملۀ رزمند گا ن - یك لحظه بینیمت عیا ن مهدی بیا مهدی بیا

سروده شده درجبهه سالهای دفا ع مقدس

 

یابن الحسن كجایی

یابن الحسن كجایی - ما منتظر بیایی

عجّل علی ظهورك - ای حجت خدایی

دنیا پر از جهالت - گمراهی و ضلالت

عجّل علی ظهورك - بر پا نما عدالت

تو ای امامِ دوران - هستی چو ماه پنهان

پرده ز  رخ بر افكن - تا كه شوی نمایان

ما منتظر براهت - از بهر یك نگاهت

بر چشم ما قدم نه - با لشكر و سپاهت

اندر دعای ندبه - گوئیم اَینَ اَینَ

آنكو امام هستی است - او شاهِ عالمینَ

آنروز كو بیاید - با خیل یاورانش

آنروز می شود كور - چشمان دشمنانش

آنروز شاد و خوشحال - آنكو در انتظار است

از بهر دوستانش - آنروز نوبهار است

آنروز رخت بندد - هر كینه و عداوت

آنروز جمع گردد - هر شادی و محبّت

آنروز هست نابود - هر پستی و رذالت

دنیا شود گلستان - در سایه یِ عدالت

آنروز گرگ با میش - در صلح و در صفایند

آنروز عهد و پیمان - در حیطه یِ و فایند

آنروز دشمنانِ - سلطان كربلا را

بینی تو دست بسته - آن خیل اشقیا را

گیرد امام مهدی - از دشمنان كافر

آنروز انتقامِ - خون علی اصغر

گیرد امام مهدی - از دشمن پلیدش

آنروز انتقامِ - آن مادر شهیدش

ای باقری خوشا كه - آنروز زنده باشی

اندر ركاب مهدی - سر باز و بنده باشی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اشعار سروده شده درسفرعتبات سال89

 

اشعاربرای بین الحرمین

بین الحرمین بین الحرمین - این طرف عباس، این طرف حسین

اینطرف وزیرِ درباره - این طرف شاهِ عالمین

یاحضرتِ عباس، یاحسینِ مظلوم - یامیرِ علمدار، یا امامِ معصوم

یا حضرتِ عباس ای امیرِ دلها - یا حسین مظلوم ای غرب و تنها

اینجا حریمِ پاكِ عباس و حسینه - همچون صفا ومروه بین الحرمینه

دراین طرف بین حرمِ آقا ابا الفضل - آن شهِ با صولت و با صفا ابا الفضل

دراین طرف بین حرمِ عزیزِ زهرا - شاهِ غریب و بی كسِ این دشت و صحرا

دراین طرف بین حرمِ حضرتِ عباس - معطّر است آن حرم از عطرِ گلِ یاس

دراین طرف حائرِ اقدسِ حسینه - شافع امّت است و شاهِ عالمینه

دراین طرف پیكرِ صدچاكِ ابا الفضل - غرقه بخون فتاده در خاكه ابا الفضل

دراین طرف پیكرِ صد چاكِ حسین است - حائرِ قدس و تربتِ پاكِ حسین است

دراین طرف قبلهِ حاجاتِه ابالفضل - كانِ سخا روحِ مناجاتِه اباالفضل

دراین طرف آقا سفینة النّجاة است - روحِ دعا، سرچشمهِ آبِ حیات است

0000000000

این طرف است امام حسین - شاهِ شهیدِ عالمین

این طرف عباسِ علی است - محبّتش به هر دلی است

این طرف است خونِ خدا - شاهِ شهیدِ سرجدا

این طرف عباسِ دلیر - سقا وسردارو امیر

باقری بین الحرمین - بیاد عبّاس وحسین

بزن به سینه و به سر - بریز اشكت ازبصر

بگو یا عباس و حسین - بگویا عباس و حسین

0000000000

یا عباس یا حسین - یا عباس یا حسین

یا عباس یا حسین - یا عباس یا حسین

یا عباس یا حسین - یا عباس یا حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای بی كفن حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

خونین بدن حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

دور از وطن حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

صدپاره تن حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

یاران حسین یاورنداشت - حسین حسین حسین حسین

اكبرنداشت اصغرنداشت - حسین حسین حسین حسین

عباسِ آب آور نداشت - حسین حسین حسین حسین

هم عون و هم جعفر نداشت - حسین حسین حسین حسین

ای بی كفن حسین وای - حسین حسین حسین وای

صدپاره تن حسین وای - حسین حسین حسین وای

خونین بدن حسین وای - حسین حسین حسین وای

دورازوطن حسین وای - حسین حسین حسین وای

حسین حسین حسین وای - حسین حسین حسین وای

حسین حسین حسین وای - حسین حسین حسین وای

یا سیدی یا عباس - یا سیدی یا عباس

یا سیدی یا عباس - یا سیدی یا عباس

سقای دشت كربلا - یا سیدی یا عباس

ای هردو دست ازتن جدا - یا سیدی یا عباس

ای كشتهِ یِ راهِ خدا - یا سیدی یا عباس

ای با وفا ای با صفا - یا سیدی یا عباس

ای یاورِ دینِ خدا - یا سیدی یا عباس

یا سیدی یا عباس - یا سیدی یا عباس

یا سیدی یا عباس - یا سیدی یا عباس

اباالفضل اباالفضل - اباالفضل اباالفضل

اباالفضل اباالفضل - اباالفضل اباالفضل

ای قبلهِ حاجاتِ ما - اباالفضل اباالفضل

حاجاتِ ما بنماروا - اباالفضل اباالفضل

درگاهِ تو دارالشّفا - اباالفضل اباالفضل

مرضای ما بده شفا - اباالفضل اباالفضل

قرضای ما بنما ادا - اباالفضل اباالفضل

اباالفضل اباالفضل - اباالفضل اباالفضل

اباالفضل اباالفضل - اباالفضل اباالفضل

اباالفضل اباالفضل - اباالفضل اباالفضل

 

اینجا بین الحرمینه

اینجا اینجا بین الحرمینه - اینجا اینجا بین الحرمینه

این سو نگاه كن بگو یا عباس - این سو نگاه كن بگو یا حسین

این طرف هست امیرِ با وفا - این طرف هست حسینِ با صفا

این طرف هست شهید علقمه - این طرف هست عزیزِ فاطمه

این طرف هست یلِ امّ البنین - این طرف هست حسینِ نازنین

این طرف هست علمدارِ حسین - این طرف هست امامِ عالمین

این طرف هست سقای تشنگان - این طرف هست امامِ دوجهان

این طرف هست ندای یا اخا - این طرف هست شهیدِ سرجدا

این طرف هست علم روی زمین - این طرف هست شهیدِ راهِ دین

0000000000

این طرف بكن نگاه ای زائرِ امام حسین - دستت را بزار رو سر بگو حسین و یا حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

این طرف بكن نگاه قبرِ اباالفضلِ رشید - دستت را بزار روسر یا عباسِ شهید

یا عباس یاعباس یاعباس یاعباس - یا عباس یا عباس یا عباس یا عباس

سرت رو بگیر بالا روكن بدرگاهِ خدا - بگو ای خدای ما حقّ حسینِ سرجدا

حق عباسِ علی بحقّ هفتاد و دو تن - بگذر از گناهِ ما تو ای خدای ذو المنن

باقری وزائرین هم مدیرِ كاروان - میكند سپاسِ توای خدای مهربان

 

بـیــن الـحــرمـیـن

شعری برای برای كربلائیهای عزیز سروده شده كه دربین الحرمین بخوانند

سروده شده محرم 1389

بین الحرمین بین الحرمین - این طرف عباس این طرف حسین

این طرف وزیر دربار - این طرف شاه عالمین

0000000000

یاحضرت عباس یاحسین مظلوم - یامیرعلمدار یا امام معصوم

یاحضرت عباس ای امیردلها - یاحسین مظلوم ای غریب وتنها

0000000000

اینجا حریم پاك عباس وحسین است - همچون صفا ومروه بین الحرمین است

دراین طرف هست حرمِ آقا ابا الفضل - آن شهِ باصولت وبا صفا ابا الفضل

دراین طرف هست حرمِ عزیزِ زهرا - شاه غریب وبی كسِ این دشت وصحرا

دراین طرف هست حرمِ حضرتِ عباس - معطّراست آن حرم از عطرِ گلِ یاس

دراین طرف حائرِ اقدسِ حسین است - او شافع امّتُ شاهِ عالمین است

دراین طرف پیكرِ صدچاكه ابا الفضل - غرقه بخون فتاده درخاكه ابا الفضل

دراین طرف پیكرِ صدچاكِ حسین است - حائرِ قدس و تربت پاك حسین است

دراین طرف قبلهِ حاجاته ابا الفضل - كان سخا روحِ مناجاته ابا الفضل

دراین طرف آقا سفینة النّجاة است - روحِ دعا سرچشمهِ آبِ حیات است

0000000000

این طرف است امام حسین - شاهِ شهیدِ عالمین

این طرف عبّاسِ علی است - محبّتش تو هردلی است

این طرف است خون خدا - شاهِ شهیدِ سرجدا

این طرف عبّاسِ دلیر - سقا وسردارو امیر

0000000000

یاعبّاس یا حسین - یاعبّاس یا حسین

یاعبّاس یا حسین - یاعبّاس یا حسین

یاعبّاس یا حسین - یاعبّاس یا حسین

0000000000

عبّاس امیرِ لشكر - حسین شیرِدلاور

عبّاس امیرِ لشكر - حسین شیرِدلاور

عبّاس امیرِ لشكر - حسین شیرِدلاور

0000000000

عباس رفته علقمه - آب آورد بی واهمه

عباس رفته علقمه - آب آورد بی واهمه

عباس رفته علقمه - آب آورد بی واهمه

0000000000

عبّاس یاورِ حسین - امیرِ لشكرِ حسین

عبّاس یاورِ حسین - امیرِ لشكرِ حسین

عبّاس یاورِ حسین - امیرِ لشكرِ حسین

0000000000

بی دست عبّاس آمده - پرپرگلِ یاس آمده

بی دست عبّاس آمده - پرپرگلِ یاس آمده

بی دست عبّاس آمده - پرپرگلِ یاس آمده

0000000000

چه شدبرادرِحسین - امیر لشكرِ حسین

چه شدبرادرِحسین - امیر لشكرِ حسین

چه شدبرادرِحسین - امیر لشكرِ حسین

0000000000

اینجا یلِ امّ البنین - گشته شهیدِ راهِ دین

اینجا یلِ امّ البنین - گشته شهیدِ راهِ دین

اینجا یلِ امّ البنین - گشته شهیدِ راهِ دین

0000000000

اینجا حسین تنهاشده - پرپرتنِ سقّا شده

اینجا حسین تنهاشده - پرپرتنِ سقّا شده

اینجا حسین تنهاشده - پرپرتنِ سقّا شده

0000000000

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

0000000000

شهیدكربلاحسین - حسین حسین حسین حسین

غریب نی نوا حسین - حسین حسین حسین حسین

سرازبدن جدا حسین - حسین حسین حسین حسین

0000000000

ای بی كفن حسین وای - حسین حسین حسین وای

خونین بدن حسین وای - حسین حسین حسین وای

دور از وطن حسین وای - حسین حسین حسین وای

0000000000

حسین حسین حسین وای - حسین حسین حسین وای

حسین حسین حسین وای - حسین حسین حسین وای

حسین حسین حسین وای - حسین حسین حسین وای

 

خـیـمــه گـاه

این شعربرای خیمه گاه امام حسین علیه دركربلا سروده شده است

زائرین عزیز درمحل خیمه گاه بخوانند

سروده شده محرم سال1389

یاحسین یاحسین جان بفدایت - آمده زائرین به خیمه هایت

یا حسین جان فدای رُخِ ماهت - زائرین آمده به خیمه گاهت

یاحسین یاحسین خونِ خدائی - تو امامِ تمامِ شُهدائی

اندراین خیمه ها جای تو خالی است - بین كنون خیمه ها چه شوروحالی است

زائرین میزنن به سینه وسر - بهرتو ای حسین سبط پیمبر

ازكجا گویم ای حسین زهرا ح- من ازاین خیمه ها ودشت وصحرا

دوّمِ محرّم چو آورم یاد - ازجگرها برآید آه و فریاد

من چه گویم چه شد درشبِ عاشور - اندراین خیمه ها آن شبِ پرشور

روزعاشور و این خیمه و طفلان - بهریك جرعه آبی همه نا لان

اهلبیت اندر این خیمه گهِ تو - چشمشان سوی میدان به رهِ تو

لحظهِ وداعت چه شورو غوغا - اندراین خیمه ها شده است برپا

اسب بی صاحبت چون كه بیامد - شد دراین خیمه ها شور قیامت

درشبِ یازدهم آتش بپا شد - آتش كین بپا به خیمه ها شد

خیمه ها یك به یك درآن شبِ تار - سوخت از كینهِ شمرِ ستمكار

كودكان جملگی در این بیابان - هریكی زیرِ یك خارِ مغیلان

جملگی بی كس وبی پدرو یار - جمله سرگشته و بدونِ غمخوار

این طرف آن طرف دوان دوانند - جمله درماتم آه و فغانند

دریكی خیمه آن عابدِ بیمار - بادلِ غم زده باتنِ تبدار

زینبِ غم زده واله وحیران - بین آن آتش ودودِ فراوان

الغرض این خیام و صدحكایت - درمقاتل شده همه روایت

باقری شد كنون راوی غمها - دردها،غصّه ها،رنج والمها

0000000000

یاحسین یاحسین حسین حسین جان - یاحسین یاحسین حسین حسین جان  

یاحسین یاحسین حسین حسین جان - یاحسین یاحسین حسین حسین جان  

0000000000

حسین حسین حسین جان - حسین حسین حسین جان 

  حسین حسین حسین جان - حسین حسین حسین جان

   حسین حسین حسین جان - حسین حسین حسین جان

0000000000

حسین حسین ثارالله - امام ابی عبدالله

حسین حسین ثارالله - امام ابی عبدالله

حسین حسین ثارالله - امام ابی عبدالله

0000000000

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

0000000000

آقا حسین مولا حسین - ای بی كس وتنها حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

0000000000

ای بی كس و یاورحسین - بی اكبر و اصغرحسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

 

ای زائرین اینجاست کوفه شهر غمها

ای زائرین اینجاست کوفه شهر غمها - شهر  ستمها   ر نجها  د ر د  و  ا  لمها

شهر د عا و ذ کر و هم شهر مناجات - را ز و  نیا ز با  خد ا  قا ضی حا جا ت

ا ینجا ست شهـر آ د م و نوح و محمد - شهر علی  با  د  ر د ها غمها ی بی حد

اینجا ست شهر مسلم و هانی و مختار - شهر حبیب بن مظا هر مر د   د یند ا ر

این شهر میثم آنکه بودی دار بر دوش - بر د ا ر ا و تکبیر گویان گشت خاموش

یا د آ و ر ذ کر علی  د ر نیمه  شبها - و آ ن گفتگو با چا هِ آ ن مظلو م  و تنها

یا د آ و ر آ ن خطبه ها بر روی منبر - می خوا ند  ی ا ز سوز دل آن یار پیمبر

یا د  آ  و ر آ ن  گفـتگو ها ی سلونی - ا ز آ سما  ن علم   قبل  ا ن تفقد ونی

آ ن  گفتگو ی  نیمه یِ  شب  با  کمیلش - آ ن د ید ن  ما ه  و سحرگا ه  و سهیلش

ا ند ر بیا با ن را ز دل می گفت با آه - چون کس نبود او درد دل می کرد با چاه

د یوارمسجد روز و شب دیده علی را - بشنید ه ا ست صو ت منا جا ت جلی را

دیده قضا وتها ی مولا را د ر ا ینجا - ا ز ا و حکا یتها ی زیبا  را د ر ا ینجا

ماه مبارک بود ا وهر شب به محراب - تحریم کرده بر خود او آسایش و خوا ب

آخر به محرا ب دعا فرقش د و تا شد - ا ز مسجد و محرا ب ا و د یگر جدا شد

فزت و رب ا لکعبه بود اندر زبا نش - ذ  کر  ا  لهی   یا   ا  لهی  بر  لبا  نش

ای باقری زَن بوسه بر آن جای پایش - با گو ش د ل بشنو تو آ و ا ز صد ا یش

 

مسجدِ سهله میام تا كه تورا من ببینم

مسجدِ سهله میام تا كه تورا من ببینم - ببینم روی تورا ای دلبرِ نازنینم

دلبر و دلدارِ منی مهدی یا مهدی - مركزِ پرگارِ منی مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

مسجدِ سهله بود منزلِ تو ای آقا جان - گرمه اینجا چقدَر محفلِ تو ای آقا جان

نوكرِ منزلتم مهدی یا مهدی - عاشقِ محفلتم مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

مسجدِ سهله همیشه جایگاهِ توبود - منزلِ همیشگی وبارگاهِ توبود

من میشم نوكرِتو مهدی یا مهدی - خادمی بردرِتو مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

چه میشه ای آقاجان منم بشم یك نوكرت - یك غلام و خادمی همیشگی دمِ درت

من غلامم آقاجان مهدی یا مهدی -عبدِ رامم آقاجان مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

كی میشه روی تورا من توی سهله ببینم - ببوسم پای تورا ای عزیزم نازنینم

باقری ام خاكِ پات مهدی یا مهدی - روحِ من بشه فدات مهدی یا مهدی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی

مهدی یا مهدی - عجّل ادركنی 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ملحقات کتاب

اشعار سروده شده بعد از چاپ اول کتاب

 

هرکه دارد هوس کرببلا بسم اللّه - هرکه دارد سرهمراهی ما بسم اللّه

***

هرکه دارد به سرش شورو نوا بسم الله - هوس دیدنِ انوارِ خدا بسم اللّه

هرکه دارد هوس دیدن بین الحرمین - هوس دیدنِ قبرشهدا بسم اللّه

هرکه دارد هوس دیدنِ شش گوشه یکی - زیر آن قبه یِ مصباح هدا بسم اللّه

هرکه دارد هوس تربت عباس علی - که شده دست و دوبازوش جدا بسم اللّه

هرکه دارد هوس غسل به دریای فرات - وَ زیارت به قبور شهدا بسم اللّه

همگی بهر زیارت به دوطفل مسلم - درمسیر نجف و کرببلا بسم اللّه

بار بندید ز بهر سفر کرببلا - ای رفیقان و عزیزانِ خدا بسم اللّه

ثبت نام بهر زیارت همگی بنمائید - با گذرنامه سویِ کرببلا بسم اللّه

کوله پشتی و گذرنامه خود بردارید - همگی رو به ره کرببلا بسم اللّه

اربعین وعده ما ها همه بین الحرمین - همگی سینه زن ونوحه سرابسم اللّه

اندرآن صحن وسرا وحرمِ سبط نبی - همگی گریه کن و نوحه سرا بسم اللّه

اندر آن خیمه وخرگاه ابا عبد اللّه - بنمائید همه شورو نوا بسم اللّه

وعده یِ ما حرم حضرت عبّاس وَ یا - کفّ العبّاس همان دستِ جدا بسم اللّه

شب و بین الحرمین وَه چه صفائی دارد - که بخوانیم زیارت وَ دعا بسم اللّه

باقری خدمت زوّار نصیب تو شود - بین راهِ نجف وکرببلا بسم اللّه

سروده شده تاسوعای سال 1396 دارآباد جنگل گلستان

 

کجائید ای شهیدانِ خدائی؟ - بلاجویانِ دشت کربلائی؟

***

کجائید ای شهیدانِ سرافراز؟ - کجائید ای فدائیهایِ جانباز؟

کجائید ای عزیزان، ای دلیران؟ - الا ای قهرمانان، شرزه شیران؟

الا ای پاسدارانِ خمینی - شما بودید انصارِ حسینی

درود حق بروحِ پاکتان باد - معطر آن مزاروخاکتان باد

شما یارِ علی یارِ حسینید - شماها رهروِ پیرِ خمینید

شمایارانِ دین و انقلابید - براهِ دینِ حق پا در رکابید

شماها درصراط المستقیمید - کنارِ مهدیِ زهرا مقیمید

شماها شمعِ راهِ رهروانید - شماها پیروِ صاحب زمانید

براهِ حق شما ازجان گذشته - زجان و مال و فرزندان گذشته

بود این راه راهِ دین و قرآن - بود روشن ز انوارِ شهیدان

کنون راهِ شهیدان مستدام است - که راهِ دین و قرآن و امام است

الا  ای پیروِ راهِ شهیدان - الا  ای یاورِ اسلام و قرآن

الا  ای حامیِ راهِ ولایت - نما از انقلاب و دین حمایت

اگرچون باقری اهلِ ولائی - نما هرصبح وشب حمدوثنائی

سروده شده توسط در هفته دفاع مقدس سال 1396

 

چهل روزه عزادارِ حسینیم

زعاشورا گذشته ار بعینی - عجب یک اربعینِ دلغمینی

شده یک اربعین از بعدِ عاشور - جهانی از غم وغصه پرازشور

چهل روزه عزادارِ حسینیم - چهل روزه که ما در شورو شینیم

چهل روزه که ماها نوحه خوانیم - برایِ شاهِ دین ما روضه خوانیم

چهل روزه زپا افتاده سردار - چهل روزه شده زینب عزا دار

چهل روزه علم رویِ زمین است - علمدارِ حسین خون برجبین است

چهل روزه که اکبرخفته در خون - زمین از خونِ پاکش گشته گلگون

چهل روزه که اصغر مانده بی شیر - ربابه مانده است با آهِ شبگیر

چهل روزه که قاسم غرقِ خون است - زمین ازخونِ پاکش لاله گون است

چهل روزه سکینه بی پدر شد - علی بن الحسین خونین جگر شد

چهل روزه که مشکِ پاره پاره - برایِ تشنگان آبی نداره

چهل روزه عزاداراست زهرا - به حزن و غم گرفتار است زهرا

چهل روزه که زینب غصّه داره - حزین است وسرشک غم بباره

چهل روزه که باشد امّ کلثوم - به یادِ کربلا، باچارده معصوم

چهل روزه که باشد باقری پور - به یاد کربلا، در نوحه وشور

سروده شده برای اربعین سال 1396

 

دربین حجره ، جان میسپارم

دربین حجره ، جان میسپارم - غیرازجوادم کسی ندارم

یارب رسان برسرِمن اکنون جوادم - در این دیارِغربت اورسد به دادم

باشد جوادم ، اندر مدینه - من در خراسان ، مسمومِ کینه

غیرازجواد و خواهرم کسی ندارم - درحجره دربسته تنها جان سپارم

از زهرمامون ، آزرده گشتم - من همچو لاله ، پژمرده گشتم

درحجرهِ دربسته تنها جان دهم من - جان دررضای حضرت جانان دهم من

معصومه جانم ، آن خواهرِ من - اکنون نباشد ، اندر برِ من

تا که ببیند من چسان ازپا فتادم - در شهرغربت روی خشتی سر نهادم

دل خسته ام از ، رنج زمانه - بربند اباصلت ، درهای خانه

تاهمچوجدم درغر یبی جان سپارم - اندرخراسان من غریبم کس ندارم

آمد جوادش ، اندر کنارش - تا که ببیند ، آن باب زارش

گفتا پدر جان آمدم من درکنارت - اندرغریبی من چسان بینم فکارت

بالین بابا ، آندم نشسته - با حال زار و ، با قلب خسته

راس پدررا برگرفت آندم بدامان - گفتا یتیمم کردی و رفتی پدر جان

اندر غریبی ، شاهِ خراسان - تنها وبی کس ، او میدهد جان

ای باقری بنگر امام هشتمین را - یاد آورد اندر غریبی شاه دین را

 

یاعلی موسی الرضاجان

دیدارتوجان دهد مرا که محبوب تویی

آیم حرم تودرطلب که مطلوب توئی

درمشهد تو ملائک اندرشب وروز

درآمد وشدبود، رضا، که مجذوب توئی

***

یاعلی موسی الرضاجان ، یاعلی موسی الرضاجان

جان عالم به فدایت ، یاعلی موسی الرضاجان

من بقربان صفایت ، یاعلی موسی الرضاجان

توامام هشتمینی، پورموسی، نور زهرا

من غلام وخاک پایت ، یاعلی موسی الرضا جان

قبله حاجات ما ها ، آن حریم با صفایت

من فقیریک نگاهت ، یاعلی موسی الرضا جان

مشهدت باغ بهشت است ، مرقدت عنبرسرشت است

من غلامی برسرایت ، یاعلی موسی الرضا جان

***

یا رضاجان یارضاجان ، یا رضاجان یارضاجان

مرکزدارالشفایی ، یا رضاجان یارضاجان

دردماراتودوائی ، یا رضاجان یارضا جان

ما مریض و تو طبیبی ، دردمندان را دوائی

سوی ماها کن نگاهی ، یا رضاجان یارضا جان

تو شه و سلطان طوسی ، بهرایران توپناهی

توگل باغ ولائی ، یا رضاجان یارضا جان

هفتمین فرزند زهرا ، هشتمین ماه ولایت

تو امامی باصفائی ، یا رضاجان یارضا جان

تو امام و غوث لهفان - هم تو خورشید خراسان

باقری را کن نگاهی ، یارضا جان یا رضاجان

سروده شده میلاد حضرت رضاعلیه السلام سال 1396

 

من در خرابه ، بابا ندارم

من در خرابه ، بابا ندارم - سر رویِ خاک و ، خشتی گذارم

کی میشود باب نکویم را ببینم - ازدامنش یک دسته یِ لاله بچینم

این نیمه یِ شب ، بابا کجائی - بردیدنِ ما ، یکدم بیائی

یا سیّدی یابن النّبی بابا حسینم - این نیمه شب یکدم بیا نورِدوعینم

ای جانِ بابا ، این بیست وپنج روز - اندر فراقت ، سوزم شب و روز

یکدم بیا ای جانِ بابا در کنارم - تاکه ببینم رویِ تو ای گل عذارم

ازگریه بابا ، چشمم پرآب است - ازدوریِ تو ، قلبم کباب است

یکدم بیا سر رویِ زانویت گذارم - ازدوری تو بیش از این طاقت ندارم

ناگاه روشن ، شد آن شبِ تار - گویی که خورشید ، آمد پدیدار

اندرخرابه یک طبق آمدکنارش - گویا که خورطالع شد اندرشامِ تارش

راسِ پدر را ، اندر طبق دید - بابا برویش ، ناگاه خندید

گفتا رقیّه آمدم بر دیدنِ تو - شاید ببینم لحظه ای خندیدنِ تو

گفتا پدر جان ، اهلًا وسهلا - کردی چرا تو ، امروزوفردا

آخر به دیدار آمدی دراین خرابه - دراین شبِ تار آمدی دراین خرابه

مهمان شدی تو ، ای جانِ بابا - در این خرابه ، در جمعِ ماها

ای راس پرخون پدرمنزل مبارک - کردی دراین ویران گذرمنزل مبارک

ای جانِ بابا ، گشتم یتیمه - ازهجرتوشد ، قلبم دونیمه

ریشت چرا ای جانِ بابا گشته گلگون - بابا چرامویِ سرت گشته پراز خون

کِی این سرت را ، از تن جدا کرد - درشام و کوفه ، بر نیزه هاکرد

بابا سرت اینجا وجسمت درکجا شد - گویاکه جسمت غرقه خون در کربلاشد

کِی این گلویت ، از کین بُریده - این ظلم از کِی ، برتو رسیده

آن نیمه شب اوبا پدربس رازِ دل گفت - ناگاه شد اوبی صدا وگوئیا خُفت

شد آن خرابه ، چون مدفنِ او - دست تمنّا ، بردامنِ او

ای باقری بنگر حریم کبریا را - بنما زیارت آن حریم با صفا را

بنما دعائی ، برحامیانش - بر پاسداران ، بر دوستانش

گو، سیّدی باب الحوائج یا رقیّه - روحی و جُثمانی فدائک یا رقیّه

سروده شده به مناسبت شهادت حضرت رقیّه سال 1396

سروده شده به مناسبت شهادت حضرت رقیه سال 1396

 

نماز با جماعت دلنشین است

نماز با جماعت دلنشین است - برای اتحاد مسلمین است

نماز اوّل وقت و جماعت - زاوصاف تمام مومنین است

به صف های جماعت روبیاور - مکن غفلت که شیطان درکمین است

چه خوبه که نماز باهم بخوانیم - سفارش از امیر المؤمنین است

ثواب یک نماز با جماعت - گرانترازسماوات و زمین است

ثوابش ازشمارش هست بیرون - حدیث آن زختم المرسلین است

بگیراندرصف اول تو جائی - که درآنجابهشت وحورعین است

شنو از باقری این پندزیبا - که پند باقری در ثمین است

سروده شده سال 1396

شبهاي جمعه فاطمه با چشمِ گريان

شبهاي جمعه فاطمه با چشمِ گريان - آيد كنارِ مرقدِ شاهِ شهيدان

شبهايِ جمعه فاطمه با آه و زاري - آيد سرِ قبرِ حسين با اشكِ جاري

شبهايِ جمعه فاطمه زهرايِ اطهر - بهرِ حسينش ميزند بر سينه وسر

شبهايِ جمعه فاطمه در شورو شين است - اشك از دو چشمانش روان بهرِ حسين است

شبهايِ جمعه فاطمه ناموسِ داور - آيد زجنّت همرهِ حوّا و هاجر

با مريم و با آسيه با خيلِ حوران - آيد سرِ قبرِ حسين شاهِ شهيدان

درخيمه گاهِ كربلا با ناله و آه - ريزد براي آن شهيدان اشكِ جانكاه

بهرِ حسين از ديده ها گوهر فشاند - بهرِ حسين از سوزِ دل نوحه بخواند

آيد به تلِّ زينبيّه آن حزينه - نالد برايِ زينبش آن بي قرينه

افتد نگاهش زان بلندي سويِ ميدان - بيند فتاده بي سر آن شاهِ شهيدان

بيند كه زينب ميزند بر سينه وسر - راسِ حسين بر دامنِ شمرِ ستمگر

ريزد ميانِ قتلگه اشك از دو چشمان - باشد بلند ازآن حزينه آه و افغان

چون ني نمايد ناله ها آن تيره معجر - بهرِ حسينش ميزند بر سينه وسر

بهرِ حسين و اكبرش اشكش روان است - بهرِ ابا الفضلِ رشيد اندرفغان است

ازبهرِ اصغرذكرِ لالائي بخواند - ازبهرِ قاسم نوحه و زاري نمايد

محشر كند زهرا زمينِ كربلا را - درگريه وا دارد همه ارض و سما را

گويد سرِ قبرِ حسين با چشمِ گريان - بنگر به حالِ مادرِ افكار و نالان

گويد حسينِ من الا اي نورِ باري - گشتي شهيدِ راهِ حق با جان نثاري

راست جدا شد تشنه و آبت ندادند - آبي به آن اطفال و احبابت ندادند

لب تشنه راسِ انورت از تن بريدند - اين كوفيان و شاميان بس كه پليدند

اي باقري از گريه يِ زهرايِ اطهر - گردد زمينِ كربلا چون روزِ محشر

 

مابرای آنکه ایران بیشه یِ شیران شود

مابرای آنکه ایران بیشه یِ شیران شود - خون دلها خورده ایم

مابرای آنکه نگذاریم این ملک و وطن ویران شود - خون دلها خورده ایم

مابرای آنکه چون بحرین نگردد جائی از ایران جدا - خون دلها خورده ایم

مابرای آنکه نگذاریم همچون نخجوان گردد فدا - خون دلها خورده ایم

ما برای آنکه نگذاریم این ایران ایرانستان شود - خون دلها خورده ایم

مابرای آنکه نگذاریم ایران خانه یِ شیطان شود - خون دلها خورده ایم

مابرای حفظ استقلال آب و خاک این مام وطن - بس شهیدان داده ایم

ما برای راندن شیطان و شیطانک و یا هر اهرمن - بس شهیدان داده ایم

ما برای ثبت جمهوری اسلامی، هم احکام خدا - بس شهیدان داده ایم

ما برای اینکه گردد ملت ما یکدل و هم یک صدا - بس شهیدان داده ایم

ما برای حفظ اسلام و تشیّع ، حفظ قرآن کریم - بس شهیدان داده ایم

ما برای حفظ عفّت ، حفظ ناموس وطن بی ترس وبیم - بس شهیدان داده ایم

باقری ما بهر حفظ پرچم ایران و حفظ دین و حفظ اعتقاد - بس شهیدان میدهیم

ما برای حفظ جمهوری اسلامی و دین و هم حجاب و رهبرنیکو نهاد - بس شهیدان میدهیم

سروده شده دهه فجر 1396

 

فاطمه چارحرف دارد پربها

فاطمه چارحرف دارد پربها - چارحرفش فا و طا و میم و ها

«فا» نشانی از فضیلتهای اوست - «طا» نشانی از طهارتهای اوست

«مِ» نشانی از محبتهای اوست - «ها» نشان از کار و همتهای اوست

«زای» زهرا زَهره یِ گلها بود - یا که زُهره در زمینِ ما بود

«های» زهرا همت والا بود - هم هُدا و هادی و اِهدا بود

«رایِ» زهرا خود نشان از رافت است - هم نشان دیگری از رحمت است

ازلقبها را ضیه ، مرضیّه است - هم بتول و طاهره ، صدّیقه است

هم زکیّه ، حانیه ، ریحانه است - هم شریفه ، ساجده ، حنّانه است

هم سلیمه ، هم حلیمه ، صابره - هم فریده ، هم سعیده ، عالیه

هم جلیله ، هم جمیله ، راکعه - هم حبیبه ، هم تقیّه ، عارفه

هم عقیله ، هم رشیده ، فاضله - هم کریمه ، هم نقیّه ، صابره

هم صفیّه ، هم رضیّه ، ناعمه - هم علیمه ، هم عدیله ، والهه

هم شفیقه ، هم شهیده ، صادقه - طیّبه ، معصومه و هم طاهره

هم فهیمه ، هم رحیمه ، هم هُدا - هم کنند اورا به حوریه صدا

صادقه ، منصوره و هم نوریه - مهدیه ، دیگر حدیثه ، حوریه

زهره و حوریه و عذرا است او - بعداز آن انسیّة الحَوراست او

امّ اب هم کنیه یِ زهرا بود - فاطمه الگوی مادرها بود

کنیه دیگر بود امّ الحَسَن - عمر او بگذشت با رنج ومحن

کنیه ای دیگر بود امّ الحُسَین - یار بابا بود دربدرو حنین

هم بود بود امّ الائمّه فاطمه - او ندارد از مصائب واهمه

امّ الاخیاراست و بنت المصطفی - همسرپاک علی مرتضی

هم بود امّ الفضائل ، باقری - برهمه سادات دارد سروری

سروده شده دهه فاطمیه مقارن دهه فجر 1396

 

حروف فاطمه چار است یارا

حروف فاطمه چار است یارا - خصالی بس نکو زان آشکارا

بود «فا» یش نشانی از فضیلت - ز «طا» او طیّب است و با طهارت

به «میم»ش بین مواساة و محبت - مدارا با همه از لطف و رحمت

به «ها» بین همّتی والا و بالا - به راه بندگی یِ حقتعالی

بلی شد فاطمه با شیعیانش - جدا از دوزخ و از سوز آتش

بود در «زا»ی زهرا زهد بسیار - بود در «ها»  از او همّت پدیدار

ز «را»  رحم و رضایت آشکارا - بود اینها خصال نیک زهرا

لقبها راضیه مرضیه باشد - بتول و طاهره انسیه باشد

دگرصدیقه است و هم زکیّه - عزیزه فاضله و هم رضیه

سلیمه ساجده دیگرسعیده - رحیمه صابره دیگرصفیه

دگرحوراء و حوریه و عذرا - دگر حنانه و نوریه حسنا

جمیله با جلیله با فهیمه - عقیله عالمه دیگر علیمه

کریمه زهره ومنصوره باشد - فریده طیبه معصومه باشد

حکیمه حانیه دیگرحبیبه - منیره عالیه دیگرشریفه

حدیثه طیبه محبوبه باشد - نقیه والهه محموده باشد

رضیه کوکب و مرضیه باشد - وحیده عارفه مهدیه باشد

چقدرای باقری این کنیه زیباست - محمد گفته او امّ ابیهاست

به ظاهر دختر است او بهر احمد - ولی در اصل او مام محمّد

بُوَد اینها اسامی و لقبها - زبهر فاطمه ، مرضیه ، زهرا

سروده شده توسط دهه فاطمیه مقارن دهه فجر 1396

القاب حضرت زهرا علیهاسلام : انسیه، بتول، تقیه، جمیله، جلیله، حکیمه، حانیه، حبیبه، حدیثه، حُرَّه، حوراء، حوریه، حنانه، حسنا، راکعه، راضیه، رحیمه، رشیده، رضیه، ریحانه، زکیه، زهرا، زهره، ساجده، سعیده، سیده، سلیمه، شهیده، شریفه، شفیقه، صابره، صادقه، صدیقه، صدوقه، صفیه، طیبه، طاهره، عارفه، عالیه، عذراء، عزیزه،عالمه، علیمه، عدیله، عقیله، فائزه، فاضله، فریده، فهیمه، کریمه، کوثر،کوکب، مرضیه، مبشره، محموده، محبوبه، محدثه، مطهره، محترمه، معصومه، محتشمه، ملهمه، ممتحنه، منصوره، موفقه، منیره، مهدیه، مؤمنه، ناعمه، نقیّه، نوریه، والهه، وحیده و هُدی .

 

فاطمیه هست عاشوری دگر

فاطمیّه هست عاشوری دگر - بر سرِماها بود شوری دگر

فاطمیّه شرحِ درد فاطمه است - شرحِ آن ایّامِ سردِ فاطمه است

فاطمیّه شرحِ سیلی خوردن است - فاطمیّه اشک غم افشردن است

فاطمیّه شرحِ غصبِ حق بود - شرحِ آن ایّامِ بی رونق بود

فاطمیّه شرحِ آتش بر در است - شرحِ آن ایّام دود و آذر است

فاطمیّه شرحِ دردِ مرتضی است - شرح آتش بر درِ بیت الهدا است

فاطمیّه شرحِ اشک و غم بود - بهر شیعه موسمِ ماتم بود

فاطمیّه شرحِ غمها ، دردها است - شرحِ بی وجدانیِ نامردهاست

فاطمیّه شرحِ سقطِ یک جنین- زان عزادار آسمانها و زمین

فاطمیّه شرحِ تجدیدِ غم است - بارِ دیگر بهرِ ما محرّم است

فاطمیّه باز عاشورا شده - باقری حزنی دگر برپاشده

سروده شده فاطمیه سال 1396

 

من که پرورده یِ احسان شمایم زهرا

من که پرورده یِ احسان شمایم زهرا - دائمًا دست بدامانِ شمایم زهرا

هم شما محورِ اصحابِ کسائی، من هم - نوکرِ پنج تنِ آلِ کسایم زهرا

مدحِ اصحابِ کسا گفته خدا و باشد - بهرِاصحابِ کسا مدح و ثنایم زهرا

هم شما امّ ابیهایی و امّ الحسنین - من هم از بهرِ شما جان بفدایم زهرا

چون شما بندگیِ خاص الهی دارید - من غلامم به شما، عبد خدایم زهرا

چون شما مادرِسالارِ شهیدان باشی - من غلامی به امامِ شهدایم زهرا

هم شفیعِ عرصاتی به محبّانِ علی - هم شما در دو جهان راهنمایم زهرا

با ولایت بشود جمله یِ اعمال قبول - شافع قبر و قیامت تو برایم زهرا

با ولایت بشود صوم وصلوتم کامل - حج وهم عمره وهم سعی وصفایم زهرا

در همه حال من از جمله محبان شما - حالِ شادی و غم و فقروغنایم زهرا

فاطمیه است ومحبان همه درحالِ عزا - من هم از بهرِشما نوحه سرایم زهرا

باقری در غم زهرا و علی و حسنین - روضه خوان، مرثیه خوان بهرِشمایم زهرا

سروده شده دهه فاطمیه سال 1396

 

فاطمیه هست عاشورایِ ما

فاطمیّه هست عاشورایِ ما - شدشهید ازمیخِ درزهرایِ ما

میخِ دربرسینهِ زهرا نشست - از غمِ او پشتِ پیغمبر شکست

شعلهِ آتش بپا زان در شده - پشتِ آن در یک گلی پرپر شده

بینِ آن دیوارودرسقطِ جنین - گشت، پیغمبر از آن شد دلغمین

بین آن دیوارودر محسن شهید - گشت، ظلمی اینچنین عالم ندید

شد مریضه فاطمه زان میخِ در - دیده گریان شد از آن جن و بشر

از جنایتهایِ یک فردی پلید - فاطمه اندر جوانی شد شهید

بعد پیغمبرگذشت هفتادوپنج - فاطمه رفت از جهان با درد و رنج

با شهادت یافت عمرش خاتمه - فاطمیّه شد عزایِ فاطمه

فاطمیه شد لباسِ ما سیاه - ما عزادارانِ وی با اشک و آه

ماعزاداریم با سوز و گداز - سویِ بیتِ فاطمه دستِ نیاز

ما همی گوئیم با قلبِ ملول - اِشفعی یا فاطمه بنت الرّسول

نوحه خوان و روضه خوان و باقری - جمله دارند افتخارِ نوکری

سروده شده دهه فاطمیه سال 1397

 

فاطمه آن بضعهِ ختمِ رُسُل

فاطمه آن بضعه یِ ختمِ رُسُل - دخترِ پیغمبر آن هادیِ کُل

بعدِ پیغمبر بسی آزار دید - او از این امّت ستم بسیار دید

عدّه ای از کین حریق افروختند - بیتِ زهرا را به آتش سوختند

حق اورا غصب کردند از جفا - شدجفا برآلِ پاکِ مصطفا

آن سفارشها که پیغمبر نمود - نِی ز خود کز جانبِ حیِّ ودود

گفت مَن آذی به این زهرایِ من - در حقیقت میشود آذایِ من

لیک بعد از رحلت و دفنِ ِرسول - فاطمه پژمرده شد، زار و ملول

سینه اش مجروح و بازویش کبود - پهلویش بشکسته از شمشیر بود

محسنش در پشتِ در گشته شهید - اینچنین ظلمی نکرده جز یزید

حق او شد غصب با ظلم وستم - کینه ها شد آشکارا بیش و کم

بستری شد از ستمهایِ زیاد - رفت از این دنیا پس از عمری جهاد

چونکه شد پنج و نود بعد از نبی - فاطمه شد دفن درنیمه ی شبی

کفن و دفنش مخفیانه نیمه شب - قصّه یِ پر غُصّه ایست یا لَلعجب

باقری براین مصیبت ناله کُن - ناله بر زهرایِ هجده ساله کن

سروده شده دهه فاطمیه سال 1397

 

جماد الاوّل و آخرعزایِ حضرتِ زهرا

جماد الاوّل و آخرعزایِ حضرتِ زهرا - بود جانِ همه عالم فدایِ حضرتِ زهرا

بشد ماهِ جمادی و به هر کوی و به هربرزن - به هرجا مجلسی برپا برایِ حضرتِ زهرا

بشد هفتاد و پنج روز از عزایِ حضرتِ احمد - که برپا شد زنو بزمِ عزایِ حضرتِ زهرا

بشد پنج و نود روز از عزایِ حضرتِ احمد - که برپا شد زنو بزمِ عزایِ حضرتِ زهرا

پس از پیغمبرِ خاتم بشد نالان عزیزِ او - ولی افسوس نشنیدند صدایِ حضرتِ زهرا

پس از پیغمبرِ خاتم چه ظلمی شد به زهرایش - نترسیدند از قهرِ خدایِ حضرتِ زهرا

چه شد ازبعدِ پیغمبرکه زهرا را زکین خستند - بلند از پشتِ درباشد نوایِ حضرتِ زهرا

به بسترخفته آن بانو زضعف و فرطِ بیماری - که زینب از خدا خواهد شفایِ حضرتِ زهرا

بشدچون کفن ودفنِ اوبه یک نیمه شبی مخفی - علی در نیمه شب دارد نوایِ حضرتِ زهرا

زبانِ ما بود الکن زمدحِ دختِ پیغمبر - چو جبریل وخدا گوید ثنایِ حضرتِ زهرا

همه خواهان شفاعت ازشفیعه ی روزحشراستیم - همه باشیم دردنیا گدایِ حضرتِ زهرا

کسی نشناخت قدرش را اگرکه اندراین دنیا - تو در روزِ قیامت بین بهایِ حضرتِ زهرا

چو آید درصفِ محشرببینی حشمت و جاهش - فتد اعدایِ او آنگه بپایِ حضرتِ زهرا

شفیعِ دوستان گردد بیوم الحشر آن بانو - بود بردوستان لطف وصفایِ حضرتِ زهرا

بخواه ای باقری از حق که آید مهدیِ زهرا - بگیرد انتقام از دشمنایِ حضرتِ زهرا

سروده شده دهه فاطمیه سال 1397

 

وفات حضرتِ امّ البنین شد

وفات حضرتِ امّ البنین شد - عزا درآسمانها وزمین شد

چو سیزده از جمادی الثانی بگذشت - بپا شد بزم ماتم دردرو دشت

دوباره حجله یِ ماتم بپا شد - امیرالمؤمنین صاحب عزا شد

وفات حضرتِ امّ البنین است - عزا دارش امیرالمؤمنین است

وفاتِ مادرِعبّاس باشد - خزان در بوستانِ یاس باشد

وفاتِ مادرِ رزمندگان است - عزادارش زمین و آسمان است

وفاتِ مادرِ چندین شهید است - که اجرش با خداوندِ مجید است

وفاتِ همسرِ تاجِ سرِ ما - علی اوّل امام و رهبرِ ما

وفاتِ آن عزادارِ بقیع است - که قبرش جنبِ دیوارِ بقیع است

عزا دارش زمین تا عرشِ دادار - علی هم درجنان باشد عزادار

زند عبّاس و عثمان، عبد و جعفر - برایِ مادرش بر سینه و سر

برایِ مادری گریان و نالان - پس از عاشور از بهرِ شهیدان

زدیده اشکِ گوهربار میسفت - زبهرِ چارفرزندش همی گفت

مرا امّ البنین دیگر مخوانید - مرا چون مادران مادر ندانید

که من امّ البنینِ بی بنینم - زداغِ آن بنینم دل غمینم

دگر آن شیرمردان را ندارم - زداغِ هجرِ آنان بی قرارم

بنینِ من شهیدِ کربلایند - شهیدِ راهِ قرآن و خدایند

ندانم من که با آنان چها شد - فقط دانم شهیدِ کربلا شد

ندانم من به عبّاسم چه کردند - ندانم با گلِ یاسم چه کردند

شنیدم دستهایِ او قلم شد - زداغش پشتِ من یکباره خم شد

الا ای مادرانِ قد خمیده - الا ای خواهرانِ داغدیده

همه امّ البنین یاری نمائید - برای او عزاداری نمائید

غلامش باقری هم نوحه خوان است - به روزِرحلت اوروضه خوان است

سروده شده وفات حضرت ام البنین سال 1396

 

نگر به حضرت ام البنین چسان عزا دارد

نگربه حضرت امّ البنین چسان عزا دارد - عزا به یادِ شهیدانِ کربلا دارد

گریست روزو شب ازغم پس ازعاشور - به یاد حضرت عباس ناله زد پرشور

شنیده ام که جدا گشت دستهای عباسم - شنیده ام شده پرپر همان گلِ یاسم

شنیده ام که دو دستش زتن جدا گردید - شنیده ام که شهیدِ رهِ خدا گردید

شنیده ام که شکافتند فرق عبّاسم - شنیده ام که بریدند شاخه یِ یاسم

شنیده ام که بَنینَم همه شدند پرپر -  شنیده ام که جدا شد رُؤوس از پیکر

شنیده ام که جدا راس یاسمن کردند - شنیده ام که عزادار بوالحسن کردند

شنیده ام که حسین بوریا کفن گردید - شنیده ام که غمین قلبِ بوالحسن گردید

هزار حیف نبودم به روزِ عاشورا - که گشته است سیه پوش قامتِ زهرا

که خم شده چون نخل قامتِ مادر - که باقری شده غمناک حضرتِ حیدر

 

سه میلادِ عظیم الشان آمد درمَهِ شعبان

سه میلادِ عظیم الشان آمد درمَهِ شعبان - که ازیُمن قدوم آن سه، این مَه گشت نورافشان

حسین وهم ابالفضل و علیّ ابن الحسین سجّاد - ازاین اعیاد ما شادیم همه خرّم همه خندان

بروز سوّم شعبان حسین بن علی آمد - ز بهر خاتمِ پیغمبران سوّم ولی آمد

بپاس مقدم او شد همه ارض و سما گلشن - که ازنورِ رُخ او ماهِ شعبان منجلی آمد

بروزچارم شعبان ابالفضل رشید آمد - که بر اربابِ حاجت از خداوند این نوید آمد

که شدباب الحوائج  حضرت عبّاس میلادش - وَ ماه چارده در چارم شعبان پدید آمد

بروز پنجم شعبان چو زین العابدین آمد - درخشان از رخ او آسمانها وزمین آمد

بشد ازشهربانو زاده مولودی که شد سجّاد - تمام شیعیان شادند امام چارمین آمد

وَ روز نیمه یِ شعبان بیامد آخرین رهبر - بود او آخرین رهبر زنسلِ پاک پیغمبر

امام عصر این دوران و نامش حضرت مهدی - بود او باقری، برما امام وحجّت و سرور

 

باب الحوائج موسی بن جعفر

باب الحوائج موسی بن جعفر - فرزندِ زهراسبطِ پیمبر

نزدیكِ مكه دركوهِ ابوا - موسی بن جعفرآمد بدنیا

گاهی كه بابش بودی روانه - ازبهرِ عمره در راهِ بطحا

شدمكه پر نور از مقدمِ آن - سبطِ پیمبرفرزندِ زهرا

آمد بدنیا فرزندِ حیدر - باب الحوائج موسی بن جعفر

باب الحوائج موسی بن جعفر - فرزندِ زهراسبطِ پیمبر

مكه,مدینه با نورِ یزدان - ازمقدمِ او گشته چراغان

كاظم بیامد در بیتِ صادق - مامش حمیده شد شادو خندان

در راهِ مكه آمد بدنیا - شد عمرهِ او مقبولِ یزدان

آمد بدنیا فرزندِ حیدر - باب الحوائج سبطِ پیمبر

باب الحوائج موسی بن جعفر - فرزندِ زهراسبطِ پیمبر

با نامِ موسی موسی بنِ جعفر - همنام باشد با یك پیمبر

در كوهِ طور ار نورِ الهی - تابیده بر كوه از سوی داور

بركوهِ ابوا در روزِ میلاد - تابیده نورِ اللهِ اكبر

آمد بدنیا سبطِ پیمبر - باب الحوائج موسی بن جعفر

باب الحوائج موسی بن جعفر - فرزندِ زهراسبطِ پیمبر

موسی عصایش گراژدها شد - یك معجزه از سوی خداشد

موسای كاظم دركاخِ هارون - وان شیرِ پرده بنگر چها شد

افسونگری را عكسی دریده - شرمنده هارون آن بی حیا شد

زاعجازِ موسی سبطِ پیمبر - باب الحوائج موسی بن جعفر

باب الحوائج موسی بن جعفر - فرزندِ زهراسبطِ پیمبر

عیسی اگركه درگاهواره - حرفی بگوید با یك اشاره

موسای كاظم گوید به یعقوب - یك دُختِ نیكو چون ماهِ پاره

درخانهِ تو آمد بدنیا - باشد مبارك برتو هماره

نامش عوض كن بانامِ دیگر - باب الحوائج موسی بن جعفر

باب الحوائج موسی بن جعفر - فرزندِ زهراسبطِ پیمبر

آید كنیزی از سوی هارون - بهرِ فریبش در نقشِ شیطان

موسی بن جعفر با یك اشاره - قلبِ سیاهش كرده دگرگون

سُبّوح و قُدّوس اندر لبِ او - بنهاده آقا از لطفِ یزدان

هارون كجا و سبطِ پیمبر - باب الحوائج موسی بن جعفر

باب الحوائج موسی بن جعفر - فرزندِ زهراسبطِ پیمبر

والكاظمینَ الْ غیظَ زقرآن - باشد نشانی ازبهرِ ایمان

اوكاظم است و مامش حمیده - او عبدِ صالح باشد بدوران

او صادق است و فرزندِ صادق - او بندهِ با اخلاصِ یزدان

ای باقری بین خُلقِ پیمبر - باب الحوائج موسی بن جفر

باب الحوائج موسی بن جعفر - فرزندِ زهراسبطِ پیمبر

باب الحوائج موسی بن جعفر - فرزندِ زهراسبطِ پیمبر

به مناسبت میلاد امام موسی بن جعفرعلیه السلام سال89

 

ازظلم هارون جفاكارستمگر

ازظلم هارون جفاكارستمگر - مسموم شدمولای ماموسی بن جعفر

آخرشهیدراه خداشد - آسوده ازآن جوروجفاشد

باب الحوائج موسی بن جعفر - باب الحوائج موسی بن جعفر

ده یاچهارده سال اندركنج زندان - دیداوزدشمن ظلم بی حدوفراوان

بُددست وپایش دركندوزنجیر - دركنج زندان با آه شبگیر

باب الحوائج موسی بن جعفر - باب الحوائج موسی بن جعفر

گاهی زنندش ازستم باتازیانه - بربازووپهلووهم بركتف وشانه

میگفت یارب ای حی سبحان - بنماخلاصم ازكنج زندان

باب الحوائج موسی بن جعفر - باب الحوائج موسی بن جعفر

كردابن شاهك عاقبت مسموم اورا - خرمای مسمومش بدادظلمًا وزورا

روحش رهاشدازظلم وبیداد - جسمش زمحبس گردیدآزاد

باب الحوائج موسی بن جعفر - باب الحوائج موسی بن جعفر

جسم شریفش رابروی تخته پاره - بگذاشته مردم كننداورانظاره

درشهربغداداوراغلامان - بردندبردوش همچون غریبان

باب الحوائج موسی بن جعفر - باب الحوائج موسی بن جعفر

ای وای ازمظلومیت موسی بن جعفر - مانده سه روزآن نازنین برروی معبر

ای باقری شد آن جسم پاكش - همچون حسین واصحاب پاكش

باب الحوائج موسی بن جعفر - باب الحوائج موسی بن جعفر

سروده شده به مناسبت شهادت امام كاظم علیه السلام

 

حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا - درحرمین کربلا

قدم قدم با صدعلم،با هم میریم سوی حرم - برسروسینه میزنیم،حسین حسین میگیم ما ها

قدم قدم تا اربعین ، میریم حریمِ شاه دین - طی میکنیم همه با هم ، راهِ نجف تا کربلا

رزمنده های جبهه ها - شعارمیدن چه با صفا - وضوی ما آبِ فرات ، وعده یِ ما کرببلا

جانبازاهم بابیلچرا ، با هم میرَن به کربلا - علم بدوش و سینه زن ، نوکرشون میشیم ماها

یادگارای شهدا ، با عکسایِ شهیدشون - دارن میرن تا ببوسن ، قبرِ امامِ شُهدا

برهنه پا علم بدوش ، راه نجف تا کربلا - طی میکنندومیروند ، به سویِ جنّت العُلا

مدافعین حرم و ، ببین چه خوشحال شده اند - وقتی میبینن ملیون – ها زائر و به کربلا

نگاه بکن به موکبا ، ازبصره تا به کربلا - آماده ان شبانه روز ، برایِ خدمت به شما

ایرانی و عراقی و ، لبنانی و ترکیه ای - افغانی و آلمانی و ، سوئدی و آمریکائی

کویتی و بحرینی و ، سوریه ای؛پاکستانی - همه پیاده میروند ، تا کور بشن وهّابیا

راهِ نجف تا کربلا ، راهِ بهشت زائراست ، طی میکنند عمود عمود ، تا آن حریمِ با صفا

چهارده وپنجاه ودو«1452»،که هست آخرین عمود - سلام میدن به آقامون، اوّلِ شهرِ کربلا

چون عمودِ سلام را ، که هست آخرین عمود - میبینه زائرای آقا ، میگن سلام عبّاس آقا

وارد بین الحرمین ، با جمع زائرا میشی - میبینی گشته منقلب ، حال و هوای زائرا

یکی داره غش میکنه ، یکی دیگه بی حال میشه - زائرا وقتی میبینَن ، گنبدِ شاه کربلا

شیعه وسنی؛کردولر،عرب؛عجم؛ترک وبلوچ - آنجا میگن ای باقری ، حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا

سروده شده توسط به مناسبت پیاده روی اربعین سال 1397

 

زعاشورا گذشته ار بعینی - عجب یک اربعینِ دلغمینی

شده یک اربعین از بعدِ عاشور - جهانی از غم وغصه پرازشور

چهل روزآسمان هم گریه کرده - زمین وهم زمان هم گریه کرده

چهل روزه که ماهم گریه کردیم - شبانه روز باهم گریه کردیم

چهل روزه عزادارِ حسینیم - چهل روزه که ما در شورو شینیم

چهل روزه که ماها نوحه خوانیم - برایِ شاهِ دین ما روضه خوانیم

چهل روزه زپا افتاده سردار - چهل روزه شده زینب عزا دار

چهل روزه علم رویِ زمین است - علمدارِ حسین خون برجبین است

چهل روزه که اکبرخفته در خون - زمین از خونِ پاکش گشته گلگون

چهل روزه که اصغر مانده بی شیر - ربابه مانده است با آهِ شبگیر

چهل روزه که قاسم غرقِ خون است - زمین ازخونِ پاکش لاله گون است

چهل روزه سکینه بی پدر شد - علی بن الحسین خونین جگر شد

چهل روزه که مشکِ پاره پاره - برایِ تشنگان آبی نداره

چهل روزه عزاداراست زهرا - به حزن و غم گرفتار است زهرا

چهل روزه که زینب غصّه داره - حزین است وسرشک غم بباره

چهل روزه که باشد امّ کلثوم - به یادِ کربلا، باچارده معصوم

چهل روزه که باشد باقری پور - به یاد کربلا، در نوحه وشور

سروده شده برای اربعین سال 1396

امام صادق‏ عليه السلام فرمودند : بَكَتِ السَّماءُ عَلَي الحُسَين أربَعينَ يَوماً بالدَّم . آسمان چهل روز بر حسين عليه السلام ، خون گريه كرد. (مناقب آل أبي طالب ، ج ۳ ، ص ۲۱۲)

 

ای رقیه الوداع ای رقیه الوداع

میرویم ازشام ویران ما سوی کرببلا  - ما شدیم راحت زرنج و محنت شام بلا

ماکه شهرشام را شام غریبان کرده ایم - گنجی اندرگوشه یِ ویرانه پنهان کرده ایم

نوگلي از گلشن دين درخرابه مانده است - شام را با دفن او ماچون گلستان کرده ایم

گر که این در شهين در این خرابه دفن شد – لیک دشمن را از آن ماخانه ويران کرده ایم

لاله سان زين غم  دل اولاد ماها گربسوخت - ليک آتش در بناء آل سفيان کرده ایم

دخت شاه دین رقیّه مانده درشام خراب - قلب جن وانس عالم گشته ازاین غم کباب

بی رقیه ما کنون ازشام ویران میرویم - باتن رنجوروخسته با عزیزان میرویم

قلب عالم غصه دار ازاین غم جانکاه شد - اشک غم ای باقری برچشم ثاراللّه شد

سروده شده ماه صفر سال 1397

 

زینب رود ازشامِ غم سویِ مدینه

زینب رود ازشامِ غم سویِ مدینه - با حضرتِ سجّاد و کلثوم و سکینه

یک هفته او درشام بود امّا چه شامی - شام سیاه و گِرد او خیل حرامی

یک هفته او درشام بود و شامیان را - رسوا نمود و کرد آگه مردمان را

قصریزید و طشت زر را دیده است او - بس طعنه ها از شامیان بشنیده است او

کنج خرابه روز و شب بس رنجها دید - از مردمان شامی او بس طعنه بشنید

اما کنون او سربلند است و سرافراز - دَوری دگر در این سفر گردیده آغاز

اکنون شده آسوده از رنج والمها - آسوده گشته اینک از ظلم و ستمها

ازشام غم با یک وقاری میرود او - با حشمت و جاه و جلالی میرود او

بافتح و پیروزی رود سوی مدینه - راهی یِ دشت کربلا شد آن حزینه

اوشام را کرده کنون شام غریبان - با پایداری شام را بنموده ویران

روزی که شد وارد به شام آن بی قرینه - بُد همره او طفلکی زاروحزینه

اما کنون ازرنج وغم آن طفلک زار - کنج خرابه خفته با چشمان خونبار

بافتح وپیروزی رود ازشام زینب - کرده یزید سفله را بدنام زینب

زینب زشام غم رود با آه و افسوس - اما دگر از زندگی گردیده مایوس

ای باقری زینب رود با آه وحسرت - ازشام غم ازبس که دیده رنج وزحمت

سروده شده ماه صفر سال 1397

 

موکب ما که پذیرای محبّانِ رضاست

موکب ما که پذیرای محبّانِ رضاست - هدفش خدمت زوّار به نحوی که سزاست

یاری از شاهِ خراسان طلبیم دراین راه - پس بگوئیم ولاقوّة الّا باللّه

ما به زوّار بگوئیم که نباشید خسته - طی نمائید شما راهِ خدا پیوسته

طی نمائید شما راهِ بهشتِ رضوان - هست پاداش شما حورو قصورو غلمان

یک در ازباغِ بهشت است به شهرِ مشهد - چونکه خفته است درآن بضعه یِ پاکِ احمد

مشهد است منتظر مقدمِ پاکِ زوّار - زائرین گِردِ هم آیند زِ هر شهر و دیار

چون شما طالبِ رضوانِ الهی هستید - مشهدی ، مکّه ای و کرببلائی هستید

طی کنید باقیِ این راه خدا قوّتتان - تا به مشهد حرمِ پاکِ ولی نعمتتان

چون رسیدید به مشهد حرمِ پاکِ امام - بنمائید دعا بهرِ تمامِ خُدّام

بنمائید دعا بهرِ تمامِ خَدَمه - باقری نوکرِ زوّارو دعاگویِ همه

ای حجت خدا و ایا بضعة الرّسول - ای نور کردگار و ایا بضعة البتول

هرکس به مدح تو شعری سروده است - من هم به سهم خود دوسه خط گرکنی قبول

سروده شده ماه صفر سال 1397

 

اعتیاد است یکی درد و ندارد درمان

اعتیاد است یکی درد و ندارد درمان - شخص معتاد بدور از شرف است و وجدان

آدمِ نیک صفت بر همه استاد شود - کَلِّ برجامعه گردید چو معتاد شود

آدم محترم و یاور و غمخوارِ همه - چونکه معتاد شود او هست سربارِ همه

آدمی رشدکند بهر خودش مرد شود – چونکه معتاد شد از جامعه اش طرد شود

آدمی ثروت او ثانیه ای سود شود - چونکه معتاد شود ثروتِ او دود شود

آدمی هیکلِ رستم به همه زور شود - چونکه معتاد شود ضعیف چون مور شور

چون ز معتاد شود سلب، توانائیِ کار - بشود آدمِ معتاد دگر آدمِ سُست و بیمار

غیرت از آدمِ معتاد فراری گردد - دین و وجدان  ز معتاد جدا میگردد

از شرافت خبری نیست به نزد معتاد - غیر افیون هنری نیست به نزد معتاد

شده نیرویِ جوانی همه صرفِ افیون - پدر و مادر و فرزند از او دل پُر خون

شده میراثِ پدر دود و همه رفته هوا - قدرت و نیرویِ جسمی همگی گشته فدا

کارتن و جویِ خیابان شده او را مسکن - کال و کانال و خرابه شده اورا مامن

میلیاد ارثِ پدر صرف حشیش و هروئین - میلیارد هم نکند مصرفِ اورا تامین

همه یِ مال و منالش شده است صرف مواد – همه گفتار و حدیثش شده است حرفِ مواد

حالتِ معتدلی نیست برایِ معتاد - تحتِ تاثیرِ مواد است سرو پایِ معتاد

حالِ معتاد نی است در همه حالی نُرمال - یا خمار است ویا نشئه و با شد سرِحال

چون خمار است سرش هست به رویِ دامن - گوئیا غم به سرش ریخته است صدها من

چون که شد نشئه و سرحال، شود یک فرهاد - کاغذی ببر شود با همه داد و بیداد

بهر تامین مواد است که سرقت بکنند - کیف قاپی ، زدنِ جیب وجنایت بکنند

سرقتِ زینتِ وموبایل ز زهرا و جواد - سرقت خودرو و منزل همه از بهر مواد

بهرِ تا مینِ موادی پدر آزار دهد - غصّه بر همسر و برمادرِ بیمار دهد

بشود مرتکبِ قتل و گنهکار شود - عاقبت برسرِ این کار سرِ دار شود

گوش کن حرف و نصیحت بشنو از منِ زار - ترک کن جانِ من این تا که نرفتی سرِدار

ترک کن دود و دم و سیخ و نی منقل را - موی را شانه کن و کن تو به پا صندل را

کت وشلواربه برکن بزن عطری خوشبوی - لحظه ای روبخداکن توصفا ده سرو روی

همچو یک مرد بیا در صفِ مردانِ خدا - خویش را کُن زصف مردمِ نا اهل جدا

پدر و مادر و همسر ز تو خوشحال شوند - دوستا ن و رفقایت همه سر حال شوند

باقری هم بسراید شعرزیبا ولطیف - بهر تو تا که شوی پاک و یکی مردِ شریف

 

چونکه معتاد شدی صحبتی از کار مکن

چونکه معتاد شدی صحبتی از کار مکن - صحبت از آتیه یِ آدم بیکار مکن

چون جوانمردی و مردانگی از دست تو رفت - صحبت از غیرت و از بخشش و ایثار مکن

حب دین و وطن از آدمِ معتاد مخواه - آرزویِ شرف از آدمِ بیعار مکن

حبِّ اولاد تو در آدمِ معتاد مجو - صحبت از کار تو با شخص گرفتار مکن

حفظِ ناموس و شرف پیشه یِ مردانِ خداست - تو زنامرد تقاضایِ چنین کار مکن

درسِ علم و هنر و صنعت و دانش طلبی - نزدِ مرد است به نامرد تو اصرار مکن

غیرت و دین و شرف نیست به نزد معتاد - بشنو از باقری این مطلب و انکار مکن

 

ترک کن ترک عزیزم تو که تا چاق شوی

ترک کن ترک عزیزم تو که تا چاق شوی - خط بکش دور مواد را ، نه که قاچاق شوی

هست قاچاق فروش دشمنِ دین و دلِ تو - هم و غمش همه آنست که برد حاصل تو

فکر و ذکرش همه آنست که به مالی برسد - زاعتیادِ تو به اموال و منالی برسد

تو و امثالِ تو باشند غلامی بر او - دست بر سینه نمایند سلامی بر او

نازِ اورا بکشند بسته موادی گیرند - گرموادی ندهد از غمِ اومیمیرند

 نوکراو بشوند کفش وَرا جفت کنند - فحشِ اورا شنوند خِفّتِ یامُفت کنند

گرکه نازی بکند پایِ وَرا میبوسند - چونکه از عزت و از مردی خود مایوسند

چرس و بنگ است و حشیش و هروئین و تریاک - شیره و هم کوکائین و گُل و نخ ، پان پراگ

همگی دشمنِ تو قاتلِ تو ، مشتی حسن - کمرِ قتلِ تو بستند به چاقو و رَسَن

صف کشیدند همه تا بمکند خونِ تو را - در قبالش بدهند مواد و افیونِ تو را

هریکی یک تبر و خنجری بر دست بود - در پیِ قتلِ تو چون یک شترِ مست بود

چون گرفتی تو نی و زرورق و سیخ بدست - آمد آن خنجر و شمشیر به قلبِ تو نشست

قلب و اعصاب و ریه گشت از آن آلوده - چار ارکانِ تو شد چون رِنوی فرسوده 

میزنی ریپ تو گاهِ حرکت در جاده - دنده ها صاف شده بی فرِز و سمباده

چون به این سیخ و نیِ لعنتی آلوده شوی - همچنان یک رنو و وانتِ فرسوده شوی

دیگه نیستی تو ماشال و مملی صافکارِ خوب - دیگه نیستی تو علی و اسدِ پای به توپ

دیگه نیستی تو پلنگی که دَوی بهر شکار - دیگه داری میکنی ز انبر و آچار فرار

دیگه تو انگل و سربار به هرجامعه ای - دیگه نیستی اسد و شیرنَئی فاجعه ای

دیگه آن همسر و فرزند زتو بیزار است - پدرِپیر هم ازغصّه یِ تو بیمار است

دیگه آن بچه محلی که تورا بود رفیق - نیست از بهرِ تو همراه و مددکار و  شفیق

دیگه آن کوچه، خیابان و محل جایِ تو نیست - غیرِ کارتن به خرابه دیگه ماوایِ تو نیست

کال و کانال و خرابه بشود ماوایت - مگس و مورچه و سوسک شود همسایه ات

با سُرنگها مرض ایدز سراغت آید - آتش کارتن و سرشاخه چراغت آید

سل و سفلیس و جراحات و دگر بیماری - سردچارت بشود، بد تر از آن بی عاری

زین همه آفت و بیماریِ بد عبرت گیر - توبه کن و ز همگان در رهِ حق سبقت گیر

تو بیا پای بنه در رهِ پاکی و صفا - رهِ حق گیر و بنه گام تو در راهِ خدا

ترک کن این رفقا را، ترکِ این بیع و شراکن - از زن و بچه و همسایه و همکیش حیا کن

ترک کن شیره و شیشه گُل و تریاک و کراک - ترک کن این هروئین را ترک کن پان پراگ

ترک کن ترک عزیزم تو که تا چاق شوی - خط بکش دور مواد را ، نه که قاچاق شوی

گرکنی ترک عزیزم همه گوئیم دعایت - باقری خیرِ تو را خواهد و خیرِ رفقایت

اسامی بعضی ازموادمخدر که مصرف آن رایج است : تریاک، شیره، شیشه، حشیش، کراک، هروئین، کوکائین، کروکودیل، ماریجوانا، گُل، اشک، برنز، نخ، پان پراگ، بی تی، جیپ، تینا، ال اس دی، اکستازی و...

 

ربیع الاول است عیدِ مسلمانانِ کشورها

ربیع الاول است عیدِ مسلمانانِ کشورها - زشیعه و زسنّی با عقایدها ومذهبها

رئیس مکتب و مذهب قدم بنهاده درعالم - زیمن مقدم آن دو جهانِ پیرشد بُرنا

رئیسِ مکتبِ ما شد محمّد آنکه درعالم - به هنگامِ قدومِ او شده یک غلغله برپا

رئیس مذهبِ ماجعفراست که شامِ میلادش - شده یثرب چراغانی وشادان پیرتابرنا

زمکّه تا بعرش اللّه شده یک جاده ای از نور - ملائک صف بصف آیند با اِقرء و انزلنا

شده مکّه شبِ میلادِ احمد هاله ای ازنور - شده مکّه شبِ میلادِ احمد شهرشادیها

شده مکّه شبِ میلادِ احمد آسمانی شهر - شده خیرالبلاد و طیّبه وَ شهربارکنا

صفا ومروه و زمزم، مقام و حجراسماعیل - همه در انتظارِ مقدمِ  نورِ دلِ بطحا

شیاطین، بوقبیس آمد دژی از بهر این وادی - شود رانده از این وادی دگرابلیس وِ شیطانها

نباشد برشما راهی دگر برشهرِ بیت اللّه  - شده ممنوع شیطان برصفا و مروه و مسعی

به عام الفیل آمد او که گوید ابرهه گُم شو - که این امّ القرا باشد و من هم وعدِ واعدنا

مدینه نیز دراین شب چراغانی است بر صادق - همان صادق که اوباشد زنسلِ حیدروزهرا

محله یِ بنی هاشم بسی شورو شعف دارد - تمامِ خانه ها شادی و خوشحالی بود برپا

زیثرب تا به مکه تا به عرش الله نورانی است - که آمد صادق آل محمّد اندر این دنیا

توهم ای باقری در این شبِ شادی بکن شادی - که شادی امشب ازمشهد بودتا یثرب و بطحا

سروده شده روز میلاد حضرت محمد«ص» وصادق آل محمد«ع» سال 1397

 

شهیدان لاله هایِ دشتِ عشقند

شهیدان لاله هایِ دشتِ عشقند - زایران یا عراق و یا دمشقند

زسوریه زجولان یا فلسطین - ز نخل و یا ز زیتون یا که والطّین

زایران و ز افغان و زلبنان - مسیحی و کلیمی و مسلمان

به اهواز و به سوسنگرد و شوشند - به هورو یا هویزه درخروشند

به کارون و خلیج فارس و هورند - همه غوّاص در دریایِ نورند

به کردستان و خوزستان و آمُل - به گنبد یا بلوچستان و سرپُل

به سامرّا و بغداد و به موصِل - نجف یا کربلا، حلّه و بابِل

دمشق و هم حلب هم مرزِ جولان - سپاه قدس وحزب اللّهِ لبنان

به بحرین و حلب یا نینوایند - شهیدِ راهِ عشقِ کربلایند

مُدافع از حرم یا که ز دینند - شهیدِ راهِ عشقند، مؤمنینند

همه چشم و چراغِ ملّتِ ما - فدائی بهرِ دین و اُمّتِ ما

همه در نزدِ رازق یُرزَقون اند - سعید اند و هم آنان مُفلِحون اند

پدر، مادر، زن و فرزندِ آنان - همه هستند جمعی مهربانان

همه مؤمن تمامی حق پرستند - رقیّه، زینب و سجّاد هستند

قدمهاشان به رویِ چشمِ ماها - خدایا حفظشان کن بار الها

دعاگو بهرِ آنان باقری شد - تاسّی بر امام و رهبری شد

خطِ آخردوتا بیتِ قدیمی - بخوانم بهر یارانِ صمیمی

کجائید ای شهیدان خدائی - بلاجویان دشتِ کربلائی

شهیدان زنده اند الله اکبر - بخون غلطیده اند الله اکبر

سروده شده در هفته بسیج سال 1397

 

بهارم رفت و تابستان هم رفت

بهارم رفت و تابستان هم رفت - بِشُد پائیز و اکنون شامِ یلدا است

جوانی هم بهاری بود بگذشت - زتابستانِ ما هم ناله برخواست

چوشد پائیزِ عمرت دان غنیمت - دمی را که کنون تا شامِ یلدا است

جوانی را مده ای دوست از دست - خوشا حال کسی که فکرِ فرداست

جوانی وقتِ رویِش وقتِ کاراست - جوانی چون بهاری سبزو زیبا ست

جوانی را غمنیمت دان عزیزم - اَزیرا کَت توان و توش همراست

بشدچون وقتِ تابستانِ عمرت - غنیمت دان که یک محصولِ زیبا ست

هرآنچه کِشته ای اینک دروکن - پس اندازی بکن تا قوّه برجاست

چو تابستانِ عمرت رفت دیگر - فسوس و غصّه ات از چهره پیداست

چهل تا شصت تابستانِ عمراست - هنوزم قوّت و نیروت همراست

چو شصت آید نشست آید پدیدار - ولیکن سقفِ این ویرانه برپاست

چو شد هفتاد عمرت بهمن تواست - سپیدیها زموهایت هویداست

چو شد هشتاد دیگر آمد اسفند - دِگر وزنِ تو مانندِ پرِکاست

رسیدی گر نود شکرِ خداکن - که اینسان عمرِ طولانی تورا خواست

ولیکن چون اجل باشد مقدّر - به هرسنّی که باشی غصّه بیجاست

بخواه ای باقری توفیقی از حق - که با شی آنچنانی که خدا خواست

سروده شده آغاز زمستان 1397

 

شبِ یلدا شبِ طولانیِ سال

شبِ یلدا شبِ طولانیِ سال - شبِ یلدا شبِ مهمانیِ سال

شبِ یلدا شبِ گفت و شنود است - شبِ قصّه، نصیحت، رهنمود است

شبِ یلدا شبِ از خود گذشتن - شبِ حرفِ بزرگترها شنفتن

نشستن پایِ حرفِ قصّه گوها - شنفتن قصّه یِ ژولیده موها

شنفتن قصّه هایِ شاهنامه - شنفتن طنزهایِ ماهنامه

موبایل و تبلت و بنموده خاموش - به حرفای بزرگان ساعتی گوش

یک امشب را کنارِ خانواده - صمیمی، دوستانه، صاف و ساده

بگوئیم و بخندیم و بکوشیم - به ابرازِ محبّتها بکوشیم

کدورت، کینه را از دل زدائیم - سرودِ دوستی با هم سرائیم

یکی اشعار شهنامه بخواند - یکی هم از علینامه بخواند

یکی از رستم و سهراب گوید - یکی از خیبر و محراب گوید

یکی با طنز خود بیداد کرده - یکی هم از گُل آقا یاد کرده

کنارِ کرسی و یک وَر لمیدن - زتلخی و زشیرینی شنیدن

شنیدن قصّه هایِ تلخ و شیرین - زبابا و نَنَه و از خاله نسرین

زپنجاه، شصت و ازهفتاد سالی - که بگذشته است درخواب وخیالی

زدورانی که بود اربابهایی - نبود از بهرِ دهقانان بهایی

یکی شامِ سموری داشت زیبا - یکی کنج تنوری بود شبها

یکی در دست شلّاق و تَبَر بود - خوراک دیگری خونِ جگر بود

یکی مانندِ حیوان کار میکرد - یکی محصول را انبار میکرد

یکی را سفره رنگا رنگ بودی - یکی با همسرش در جنگ بودی

بلی این بود ارباب و رعیّت - که بابا میکند از آن حکایت

چودیدی شامِ طولانیِ یلدا - بکن یادی زطولِ روزِ عقبا

بکن یادی زفردایِ قیامت که طولانی ترین روز است و ساعت

شبِ چلّه کنارِ کعبه بودن - دعا کردن غبار از دل زدودن

چه توفیقی در این شامِ دراز است - برایِ آنکه در رازو نیازاست

شبِ چلّه اگر باشی مدینه - ویا در کربلا این بهترینه

دراین شب کن پس اندازی زدنیا - توهم ای باقری از بهرِ عقبا

سروده شده درسحرگاه جمعه سی ام آذر1397

 

یلدا شبِ پرطول و درازی است به هرسال

یلدا شبِ پرطول و درازی است به هرسال - یلدا شبِ بشگفتن رازی است به هرسال

یلدا شبِ آغازِ زمستان و یخ و برف - یلدا شبِ سرما ، شبِ کرسی است به هرسال

یلدا خبر از آمد جَدی است و مَهِ دی - یلدا خبر از یک مَهِ برفی است به هرسال

یلدا خبر از رفتنِ هفت رنگیِ پائیز - یلدا خبر از رنگ سفیدی است به هرسال

یلدا خبر از آمدن مویِ سپید است برادر - یلدا خبر از دوره یِ پیری است به هرسال

سروده شده درجمعه سی ام آذر1397

 

نباشد از این پس بدنیا نبی

نباشد از این پس بدنیا نبی - ولیکن بود مُصلحِ کُل ولی

به آخر زمان او نماید ظهور - جهان روشن از او شود همچو طور

شود امن دنیا زدینی بزرگ - خورد آب آن روز با میش گرگ

شود امن شهر و سبیل و سُبُل - مزارع شود پر زسبزی وگل

نباشد در آن روز حرص و ولع - قناعت بیاید بجای طمع

جوانان همه پاک و پرهیزکار - زسیمایشان دین بود آشکار

زنان، بانوان، با حیا و حجاب - علوم و صنایع بگیرد شتاب

ابر قدرتی اندر آن روز نیست - اگر هست آن دولتِ مهدوی است

ضعیف وقوی کاین زمان مطرح است - در آن روزبی معنی این واژه است

نه شرقی نه غربی تمام وکمال - در آن روز باشد، بطورِ مثال

بلی این بود دولتِ مهدوی - بیا اندر این ره اگر رهروی

دگر رهروِ مهدیِ فاطمه - ندارد زاعدایِ دین واهمه

به امید آن روز ای باقری - که مهدی کند بر جهان سروری

سروده شده روزمیلاد حضرت زهرا و امام خمینی ره سال 1397

 

روزی که علی زمادرش شد زاده

روزی که علی زمادرش شد زاده - شد بیت خدا برای او آماده

بشکافت خدا بهر ورودش دیوار - تا پهن کند علی در آن سجاده

سروده شده میلاد امام علی علیه السلام آخرسال 1397

 

اختر پنجم به آسمانِ امامت

اختر پنجم به آسمانِ امامت - حضرتِ باقر بود، امامِ کرامت

او که شکافندهِ علومِ نبی شد - داخلِ شهرِ علوم کرده زعامت

او که بود کهکشانِ علمِ الهی - یافته از او اخترانِ علم هدایت

سیرت و هم صورتش ستوده یِ یزدان - او که بود محوری به برج سعادت

شاکروصابر لقب برای حضرتِ باقر - هادیِ شیعه، کُند به شیعه شفاعت

اوّلِ ماهِ رجب به شهرِ مدینه - پای نهاده به دهرو یافت ولادت

نامِ پدر بُد علی و فاطمه مامش - جد گرامیش داده است سلامِ سلامت

گفت به وی جابر از نبِیِّ گرامی - جدّ گرامیت داده است ز قبل پیامت

بعد پدر او امام و رهبرِ شیعه است - نوزده سال درمدینه داشت امامت

گشت هشام عاقبت چو قاتلِ باقر - جنب پدر در بقیع کرد اقامت

باقری است چشم به راهِ حضرتِ باقر - تا که نماید نظر به لطف و عنایت

سروده شده میلاد امام باقرعلیه السلام اسفند1397

 

کیست این آقا؟ بود یحیی بن زید بن علی

کیست این آقا؟ بود یحیی بن زید بن علی - خود شهیدوجدّوبابش هم شهید ابن الشّهید

او بود فرزندِ زید آنکو ندارد بارگاه - بارگاه و قبرِ او را کس در این دنیا ندید

چونکه از بعدِ شهادت جسمِ او بر دار شد - بعد از آن سوزانده شد خاکسترش شد نا پدید

قاتلِ او بُد هشام آن ظالمِ ناپاکِ دون - آنکه بودی یک خبیث از آلِ مروانِ پلید

بعد از آن یحیی قیامی را زِ نو آغاز کرد - درخراسان و میامی ، او قیامی بس شدید

باقری یحیی که بود؟ فرزندِ زید بن علی - اوعلیهِ ظالمان جنگید تا که شد شهید

نصرسیّار، سلم اعور قاتلِ یحیی بن زید - با گروهِ ظالمینی همچنان شمر و یزید

تاختن بر یاورانِ حضرت یحیی بنِ زید - دربیابانِ میامی ، آن شرورانِ پلید

یاورانِ حضرتش را طاقتِ یاری نماند - جملگی مغلوب گشته یا که زخمی و شهید

راسِ پاکِ حضرتش را از تنش کردَن جدا - تحفه ای کردند بهرِ حاکمِ دوران ولید

جسمِ پاکِ حضرتش بر دار کردند از جفا - چار سال او رویِ دار و اینچنین ظلمی که دید؟

پس ابو مسلم سیه پوشید وجسمش دفن کرد - او گرفت از دشمنانش انتقامی بس شدید

جسمِ پاکش در میامی دفن شد دور از وطن - درکنارِ مدفنِ او چشمه ای آمد پدید

غسل کن با آبِ چشمه رو کنارِ مدفنش - کن زیارت قبرِ پاکش کن تو لعنت بر یزید

این شعردر میامی عید غدیر سال 1398

 

اینکه در اینجا بُود ذرّیه یِ پیغمبر است

اینکه در اینجا بُود ذرّیه یِ پیغمبر است - بارگاه و صحن او از عرش اعلی بر تر است

او بُوَد یحیی بنِ زیدِ بن علیِّ بنِ الحسین - باب و جدِّ او بُود خود پادشاهِ عالمین

بابِ او زید است آنکو جسمِ او بردار شد - بعد از آن سوزانده و خاکسترش بر باد شد

باد آن خاکسترش را بُرد برصحرا و کوه - کوهها شد بهرِ آن آقا مزاری با شکوه

دشت و جنگل هم زبهرِ او شدند صحن و سرا - از خراسان تا به کوفه، مکّه تا کوهِ حرا

بعد از آن صحن و سرایش قلبِ پاکِ شیعیان - ازمدینه تا خراسان، از نجف تا اصفهان

بعد از آن صحن و سرائی در میامی شد بِپا - گشت فرزندش در اینجا همچو درّی پُر بها

گرچه این صحن و سرا در ظاهر از یحیی بُوَد - لیک یک صحن و سرائی بهرِ آن آقا بُوَد

آری این صحن و سرایِ زید و هم یحیی بُوَد - گرچه اورا نیست قبری یادِ او اینجا بُوَد

باقری کن یادی از زیدِ پدر در این سرا - کن زیارت زید و یحیی اندر اینجا هردورا

این شعردر میامی عید غدیر سال 1398

 

یحیی بنِ زید این ماهِ میامی

یحیی بنِ زید این ماهِ میامی - دیده زدشمن ظلمِ پیاپی

دیده زدشمن ظلم و ستمها - دیده زدوران رنج و المها

بر ضدِّ ظالم بوده قیامش - یاریِّ قرآن بوده پیامش

یارانِ او در دشتِ میامی - حمله به دشمن کرده پیاپی

دشتِ میامی رنگین زخون شد - اعدایِ قرآن خوار و زبون شد

یحیی و جمله یارانِ صادق - گشتند پر پر همچون شقایق

دشتِ میامی از خونِ یحیی - گشته است رنگین از جورِ اعدا

راسِ شریفش از تن جدا شد - دشتِ میامی چون کربلا شد

یحیایِ تنها را سر بریدند - اعدایِ یحیی شمر و یزیدند

این راهِ یحیی دارد ادامه - ای باقری تا یوم القیامه

این بارگاه و صحن و سرایش - از دوستان شد هدیه برایش

از واقفین و افرادِ خَیِّر - این کارِ نیکو چون ماهِ نیِّر

آئینه و فرش، آجر و آهن - شد وقفِ اینجا با نحوِ احسن

این شعردر میامی عید غدیر سال 1398

 

برگوشهامان میرسد - آوایِ زنگِ قافله

برگوشهامان میرسد - آوایِ زنگِ قافله

این قافله تا کربلا - دیگر ندارد فاصله

طی کرده یک راهِ دراز - این قافله تاکربلا

از مکه تا کرببلا - طی کرده است این راه را

از مکّه راه افتاده اند - آنان بیوم التّرویه

راهی بسویِ کربلا - بعد از طواف و تلبیه

از هشتم ذیحجّه و - ازمکّه راه افتاده اند

لبِیکَ یا سبط النّبی - این عاشقان سر داده اند

ازمکّه تا کرببلا - این راه را پیموده اند

از خان و مان و زندگی - این جمله دل ببریده اند

از خان و مان بگذشته اند - این همرهانِ قافله

از مال و جان بگذشته اند - این مؤمنانِ کامله

هفتاد و دو یارانِ دین - بر گردِ آن حبل المتین

این راه را پیموده اند - بر یاریِ قرآن و دین

بر یاریِ دینِ خدا - تا پایِ جان اِستاده اند

این جمعِ انصار الحسین - سرها بکف بنهاده اند

ازشیرخواره تا جوان - مردان پیر و کودکان

تا بانوان و دختران - باشد میانِ همرهان

هم اصغر و هم اکبر و - عبّاس و قاسم تا حبیب

باشد میانِ قافله - با ذکرِ لب ام من یُجیب

از جعفر و عبداللّه و - جون و جناده تا بُریر

از حنظله تا خالد و - سعد و سعید و هم زُهیر

باشد میانِ قافله - همراهِ سبطِ مصطفی

همرهِ آن ثار اللّه و - آن نورِ چشمِ مرتضی

ای باقری هفتادودو - یاران وانصارِ حسین

در کربلا جان داده جُز - فرزندِ بیمارِ حسین

سروده شده اول محرم سال 1398

 

امربرمعروف و نهی ازمنکرات

امرِبرمعروف و نهی ازمنکرات - هست واجب همچنان صوم و صلات

یک هدف از بعثتِ پیغمبراست - امرِ بر معروف و نهی از منکر است

این هدف هم نهضتِ کرببلاست - هم زِ اهداف تمامِ انبیاست

کارِ جمله انبیا امراست و نهی - چون خدا بر انبیا کرده است وحی

این هدف هم بهرِ ختمِ انبیاست - هم هدف بهرِ تمامِ اولیاست

هم زِ اهدافِ حسین بن علی - در سخنرانیش با صوتِ جلی

شد قیامِ کربلا با این هدف - همچنان درّی که بَر شد از صدف

کربلا با امر و نهی آغاز شد - امر و نهیی که بِخون دمساز شد

شد سر آغازِ قیامِ کربلا - با سخنرانیِ آن خونِ خدا

گفت بهرِ امر و نهی اِنّی اُرید - من ندارم صلح و سازش با یزید

من ندارم سازشی با منکرات - با یزید و دشمنِ صوم و صلات

با یزیدی که بوَد مستِ شراب - عاری از دستورِ قرآن و کتاب

عاری از اخلاق و ایمان و یقین - ضدِّ قرآن و خدا و مرسلین

دشمنِ قرآن و دین را دشمنم - گو جدا گردد سرِ من از تنم

باقری در این ره آن خونِ خدا - راسِ نورانیش شد از تن جدا

سر بِرویِ نیزه و تن بر زمین - آن که بُد پروردهِ روح الامین

سر بکوفه در میانِ آن تنور - تن میانِ قتلگاهِ پر زِ شور

سروده شده محرم سال 1398

 

أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ

من شهادت میدهم ای سر فراز

من شهادت میدهم ای سر فراز - که تو برپا داشتی بر حق نماز

ای حسین ای زادهِ حبل المتین - ازتو شد اِحیا نماز، این رکنِ دین

زنده کردی با نماز اسلام را - کردی اِحیا با نماز احکام را

تو به ما دادی پیامی دل نواز - که به حال جنگ برپا کن نماز

گرنماز امروز پابرجا بُوَد - از نمازِ ظهر عاشورا بُوَد

ما که در اسلام پا برجا شدیم - با نمازِ ظهر عاشورا شدیم

شد به ما ثابت توئی روح نماز - واز تو شد برپا نماز ای سرفراز

باقری باشد اگر دین برقرار - ازحسین اسلام گشته پایدار

سروده شده محرم سال 1398

 

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

ای شیر شرزه یِ ، میدانِ کربلا - خودرا فکنده ای ، در ورطه یِ بلا

گفتی که میروم ، اندر رهِ ولا - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

گفتی که ای عمو ، بنگر چِها کنم - در راهِ یاری یِ ، دین جان فدا کنم

در بینِ دشمنان ، در خون شنا کنم - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

باشم من از حسن ، بهرِ تو یادگار - بر یاریَت عمو ، دارم من افتخار

من میکنم جهاد ، در راهِ کردگار - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

من بر شما عمو، بنمایم اِقتدا - جان باختن خوش است ، اندر رهِ خدا

در راهِ دینِ حق ، جان میکنم فدا - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

شادم بود عمو ، اندر کنارِ من - یاری زِ دینِ حق ، باشد شِعارِ من

اَحلی مِنَ العَسَل ، شد یادگارِ من - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

امیدِ باقری ، اینک شفاعت است - برتن کنم کفن ، وقتِ شهادت است

جان در رَهِ خدا ، دادن لیاقت است - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

سروده شده ماه محرم سال 1398

 

صدها جوان ما فدایِ علی‌اکبرحسین

صدها جوان ما فدایِ علی‌اکبرحسین - اکبر نه، بلکه بود او چو دُر و گوهرِ حسین

اکبر که بود؟ بود خلقًا و خُلقًا چو پیغمبر - در آسمانِ ماریه بود او مَه و اخترِ حسین

چون شد روانهِ میدانِ جنگ، حسین میگفت - کاومیرود به سویِ جنگ اَیا داورِحسین

اکبر که بود؟ شبهِ پیمبر بصورت و سیرت - او بود یک نمونه بینِ همه یاورِ حسین

او رفت چونکه به میدانِ جنگ همه گفتند - این شبهِ مصطفاست یا که بُوَد حیدرِ حسین

چون گشت اِربًا و اِربًا بدست دشمنِ دون - بر او نمودگریه حسین و هم پدرومادرِ حسین

آری بُد او جوان و خوش قدوسیما چنان جدّش - او بود همچو روح برتنِ جان پرورِ حسین

کن گریه باقری به جوانِ حسین که، تا نامت - گردد ز گریه ثبت به آن دفترِ حسین

سروده شده ماه محرم سال 1398

 

روزِ تاسوعا روزِ عباس است

روزِ تاسوعا روزِ عباس است - روزِ مخصوصِ آن گلِ یاس است

روزِ ایثار و هم جوان مردی - امتحان آمد روزِ حسّاس است

با امان نامه آمده چون شمر - شمر دون شیطان یا که نسناس است

پشتِ پا زد او بر امان نامه - قل اعوذ از جنّ هم من النّاس است

وسوسه اینسان میکند شیطان - آری آن شیطان اُمّ وسواس است

نا امید از او گشته شمرِ دون - چون که بر دستش خنجر و داس است

خنجر و داسی زد به قلبِ شمر - بنگر از عبّاس این چه احساس است

شامِ عاشورا پاسدار است او - بهرِ او این شبِ نوبتِ پاس است

باقری این کار اوجِ ایثار است - اوجِ ایثارِ آن گلِ یاس است

سروده شده شام تاسوعا سال1398

 

توعبّاسی که با دشمن عبوسی

توعبّاسی که با دشمن عبوسی - ولی بهرِ حسینت دست بوسی

توشیرِ شرزه ای در جنگهائی - تو دادی دوست از دشمن رهائی

توبعد از حیدری بحرِ شجاعت - تو در صفین نشان دادی رشادت

به صفین بوده ای تو نو جوانی - که برپا کرده ای شوروفغانی

دوازده ساله بودی شیرمردی - که با دشمن نمودی تو نبردی

به مالک چونکه تو کردی نگاهی - زترس آمد به چشمانش سیاهی

لبانِ تشنه را تو یاد کردی - فرات از دشمنان آزاد کردی

تو یارانِ علی سیراب کردی - علی را سرخوش و شاداب کردی

تو راهِ عشق را پیمائی عبّاس - بدشت کربلا سقّائی عبّاس

ابو القربه توئی و هم سقائی - برادر را تو یارِ با وفائی

تو دیدی آب را و خنده کردی - نخوردی، آب را شرمنده کردی

لبانِ تشنه برگشتی تو از آب - که اطفالِ حرم گردند سیراب

توئی ماه بنی هاشم ابا الفضل - هم عبّاس و ابوالقاسم ابا الفضل

ابوفاضل فضیلت را تو بابا - عمودِ خیمه یِ فضل از تو برپا

توئی باب الحوائج بابِ حاجات - شبِ عاشور مشغولِ مناجات

شبِ عاشورکردی پاسداری - به دورِ خیمه ها با آه و زاری

ابا الفضل کاشف الکرب حسینی - نگاهی کن به یارانِ خمینی

به تاسوعا امانی برتو دادند - زِدنیا یک نشانی بر تو دادند

بگفتندت برو دنبالِ دنیا - به صحراها بکن یک خیمه برپا

رها کن زحمت و رنج و محن را - نکن بهرِ خود آماده کفن را

رها کن تو حسین و کربلا را - بکن دور از خودت رنج و بلا را

منم شمرو امانی بر تو دارم - زدنیا یک نشانی برتو دارم

امان نامه بگیر و در امان باش - برای خویش سلطانِ زمان باش

ولی عکس العمل را بین زِعبّاس - کنون خیرالعمل را بین زِعبّاس

جوابش شمر را بیچاره کرده - امان نامه گرفته پاره کرده

بگفت ای شمردون  ای دشمنِ دین - منم بهرِحسین یک یارِ دیرین

کنم من بر حسین و دین خیانت؟ - زحق لعنت بتو هم بر امان ات

منم ثابت کنون بر عهد و پیمان - شوی ای شمر از این کارت پشیمان

بلی ای باقری این کارِ عبّاس - بُوَد کاری بسی زیبا و حسّاس

سروده شده تاسوعای سال 1398

 

شام عاشوراست شامِ امتحان

شام عاشوراست شامِ امتحان - امتحانِ دوستان و دشمنان

شامِ دعوا برسرِ دنیا و دین - انتخابِ کفرو ایمان و یقین

بینِ عقل و نفس جنگ است و نزاع - با یک از دنیا و دین کردن وداع

یک زدنیا و آخرت را انتخاب - انتخابی بس دقیق و با حساب

خیمه ها تاریک و صحرا پر خطر - همرهان مانده میانِ خیر و شر

درمیانِ ماندن و رفتن شدند - بین چاه و گرگ و پیراهن شدند

عاقبت رفتند بعضی همرهان - ماند هفتادو دو یارِ قهرمان

ماند هفتادو دو عاشق با حسین - ماند آن یارانِ لایق با حسین

ماند آن عُشّاقِ دنیا باخته - برسرِ دنیا و عشقش تاخته

آری آنانند انصار الحسین - جملگی یارِ وفا دارِ حسین

آری آنان بر حسین پیوسته اند - با حسین پیمانِ یاری بسته اند

آری آنان بسته عهدِ عاشقی - با یگانه مردِ پاک و متَّقی

جملگی تا پای جان اِستاده اند - بر خدا و برحسین دل داده اند

جمله گشته عاشقِ اَللّهُ نور - بهرِ آنان منتظر حور و قصور

جمله مشغولِ مناجات و دعا - خواندنِ قرآن و رازِ با خدا

آری اینان قاسمند و اکبرند - حضرت عبّاس و عون جعفرند

عون و عبداللّه، محمّد، احمد اند – یاور دینِ خدایِ سرمدند

هم حبیب و جون و قاسط با زُهیر - هم سعید و سعد و نافع با بُریر

اسلمِ ترکی، جناده، حنظله - سالم و سلمان، وهب، بِن عوسجه

آری این هفتاد و دو یارِ حسین - گشته از دنیا وفادارِ حسین

باقری اینان همه حزبِ خدا - مفلحون اند و زِ ابلیسان جدا

آری اینان عاشق و فرزانه اند - قهقه ی مستانه سَر سر داده اند

سروده شده روز تاسوعا سال 1398

 

 

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است - زان جن و ملائک همه در شیون و شین است

صحرایِ بلا گشته چه پروحشت و تاریک - تاریک همه جا بهرِعزیزانِ حسین است

اطفالِ حسینی همه سرگشته به صحرا – مجروحِ ستم پایِ یتیمانِ حسین است

شدخیمه و خرگاه حسینی گلِ آتش - زان آتشی اندر دلِ سوزان حسین است

خرگاهِ حسینی شده خاموش ولیکن - روشن همه جا شمعِ فروزانِ حسین است

غارت شده گر خیمه و خرگاهِ حسینی - برپا همه جا خیمه یِ احسانِ حسین است

ازبهرِ حسین گرکه نمانده است یکی یار - خود جن و ملک یاورِگریانِ حسین است

هفتاد و دو تن یاورِ او گر که شهیدند - این کار، وفا بر سرِپیمانِ حسین است

در راهِ خدا چونکه گذشت از زن و فرزند - عالم همگی واله و حیرانِ حسین است

ای باقری امشب شده است شامِ غریبان - زان رو همه جا شامِ غریبانِ حسین است

سروده شده عصر عاشورای سال 1398

 

عترت آل پیمبر باغم و آه و فغان - یازدهِ ماهِ محرّم سویِ کوفه شد روان

عترت آل پیمبر باغم و آه و فغان - یازدهِ ماهِ محرّم سویِ کوفه شد روان

اهلبیت بی پناهِ شاهِ مظلومان حسین  - شد روانه سویِ کوفه با فغان و شوروشین

جمله بر محمل سوار و ازکنارِ خیمه گاه - سویِ شامِ غم روانه ازکنارِ قتلگاه

آن یکی بهرِ برادر نالد و آن یک پدر - گریه دارد ناله دارد دستِ غم دارد به سر

حضرتِ سجّاد هم در کند و زنجیرِ ستم - سویِ شامش میبرند آن کافران با حزن و غم

ابن سعد و شمر دون و هم سنان و حرمله - سویِ کوفه شد روان با شادی و با هلهله

زجرِ دون با تازیانه در پیِ آن کاروان - میزند برکتف و بازویِ زنان و کودکان

میزند آن شمرِملعون و شقی و دین تباه - بر سرِ آن کودکان و اهلبیتِ بی پناه

آن زنان و کودکان بی کس و دور از وطن - سویِ شامِ غم روانه با غم و رنج و مِحن

درپیِ آن کاروان هم عدّه ای قومِ شریر - میبرند آن کاروان را سویِ کوفه چون اسیر

مانده اجسادِ شهیدان جمله بر رویِ زمین - گشته غمگین بهرِ آنان انبیا و مرسلین

باقری امروزباشد یازدهِ ماهِ محرّم - آلِ پیغمبر تمامی جمله در افغان و ماتم

سروده شده یازدهم محرم سال 1398

 

 

سه روز و شب مانده بر رویِ زمین است

سه روز و شب مانده بر رویِ زمین است - حسین که پرورده یِ روح الامین است

همرهش هفتاد و دو یارِ وفا دار - رویِ زمین مانده با حالت غم بار

نه غسل و نی کفن و دفنِ آن شهیدان - نموده است آن سپاهِ ظلم و طغیان

سه روز در آفتاب مانده بدنها - یکصدو ده یاورِ آن شهِ تنها

بنی اسد ناگهان به قتلگاهش - آمده با سیلِ غم و اشک و آهش

دید بدنها همه رویِ زمین اند - رویِ زمین از جفایِ مشرکین اند

جمله بدنها همه غرقه به خون اند - زجورِ آن دشمنِ خوار و زبون اند

نوحه کنان زین ستم بنی اسد شد - در غضب از این ستم ذاتِ احد شد

زنانِ قومِ اسد جمله عزا دار - جمله بنالند با دیده یِ خون بار

برایِ دفن آمده امامِ سجّاد - زِغربتِ شاهِ دین همی کند یاد

گفت به قومِ اسد که بوریائی - بیاورید از برایِ این فدائی

بر بدنِ شه نمود بوریا را - دفن نمود آن حسینِ سر جدا را

دفن نمودند چو ابدانِ شهیدان  - جملگی از مرد و زن به آه و افغان

بنی اسد جمله با دیده یِ خون بار - بهرِ حسین جملگی گشته عزادار

باقریا برسرو سینه زنان باش - همرهِ قومِ اسد نوحه کنان باش

سروده شده روزسوم شهادت امام حسین ویارانش سال 1398

 

هرکس بمیرد غسل و کفنش مینمایند

هرکس بمیرد غسل و کفنش مینمایند - اقوام او تشییع و دفنش مینمایند

وانگاه بهرِ تسلیت بر خانواده - آیند دربِ منزلش جمعی پیاده

با تسلیت گفتن به اولاد و عیالش - گویند قدری هم زاوصاف و کمالش

گیرند وانگه مجلسِ ختمی برایش - ازقوم و خویش و دوستان، اندرسرایش

آیند بهرِ تسلیت اقوام و خویشان - صبرًا همی گویند به آن جمعِ پریشان

گیرند بازویِ پدر را یا پسر را - گردند مرهم، رفع سازند دردِ سر را

هرکس بمیرد سوّم و هفتم برایش - گیرند در مسجد و یا اندر سرایش

لیکن برایِ حضرتِ شاهِ شهیدان - ختمی نبود و مجلسی ازظلمِ عُدوان

جسمش سه روز و شب به رویِ خاک مانده - رویِ زمین آن پیکرِ صدچاک مانده

اهلش اسیر و جمله بر محمل سوارند - همراهِ اعدا سویِ کوفه رهسپارند

مردو زنِ کوفی تماشاچی یِ میدان - پاشند نمک بر زخمِ ابنایِ شهیدان

زندانِ کوفه چند روزی بهرِ زینب - شد مجلسِ ختمِ حسین هر روز و هرشب

شد مجلسِ هفتِ حسین زندانِ کوفه - بنگر تو نامردی زِ نامردانِ کوفه

ای باقری در کوفه است زینب عزادار - اهل و عیالاتِ حسین بی یاور و یار

سروده شده  پانزده محرم سال 1398

 

نوزدهم محرّم اهل و عیالِ حسین

نوزدهم محرّم، اهل و عیالِ حسین - روانه شد سویِ شام، زکوفه با شوروشین

بارِ دگر جملگی، سوارِ محمل شدند - محملِ بی پرده و روپوش و حائل شدند

امامِ سجّاد را در غل و زنجیر بین - جن و ملک را تو با ناله یِ شبگیر بین

زشهرِ کوفه روان، به سویِ شامِ بلا - ازغمشان شد روان سرشکِ اهلِ ولا

زِنوزدهِ محرّم، تا شبِ ماهِ صفر - طی شده راهِ دراز، هرشب و روز این سَفَر

ظلم و ستم را ببین، از آن ستم پیشگان - برایِ آلِ نبی، نه آب بود و نه نان

نه خواب و آسایشی، برایِ آلِ نبی - نه چشمشان خواب دید، دراین سفریک شبی

باقری این ده شب و روز چنان سال بود - برایِ آلِ نبی، بد ترین احوال بود

سروده شده شب نوزدهم ماه محرم سال 1398

 

همه زائرین همچو جابر

همه زائرین همچو جابر ، سویِ کربلا رهسپارند

پیاده همانندِ جابر ، در این ره قدم میگزارند

نجف تا حریمِ حسینی ، روانه به لیل و نهارند

عمودِ یک و دو وَ سه ، تا ، عمودِ سلام میشمارند

همه طی کنند این رهِ با صفا را - پیاده کنند طی رهِ کربلا را

بگویند همه یا حسین یا حسین جان - نظر کن به ما زائرین تو زِ احسان

زِهرسو نوایِ حسین یا حسین است - حسین نور تابنده بر هر دو عین است

یکی سوره ای را زِ قرآن بخواند - یکی آیه هائی زِ رحمان بخواند

یکی با خدا زیرِ لب داره نجوا - یکی هم توسُّل به اُمِّ ابیها

یکی هم بخواند دعایِ توسُّل - یکی نوحه خواند همانندِ بلبل

بناگه بگوید یکی زان میانه ، که اینجا عمودِ سلام است

همه دستها رویِ سینه ، که اکنون گَهِ احترام است

بگوئید با هم سلامٌ علیکم ،  الا ای شهیدانِ راهِ خدائی

الا ای که جمله شما ها ، شده در رهِ حق فدائی

ببین باقری زائرینِ پیاده ، دراین روزها سویِ کربُبَلایند

بلی زائرینِ حریمِ حسینی ، همه عاشقانند و اهلِ ولایند

سروده شده ماه صفر سال 1398

تقدیم به زائرین پیاده حرم سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام

 

ما همگامِ با زائرینِ پیاده

ما همگامِ با زائرینِ پیاده، بسویِ نجف، کربلا رهسپاریم

برایِ حسین و غمِ اهلبیتش، سرشکِ غم از دیده یِ خود بباریم

پیاده کنیم طی رهِ کربلا را، دراین راه ما ذرّه ای کم نیاریم

شب و روزما اندراین دشت و صحرا، زخاک و زخاشاک باکی نداریم

پیاده رویم از نجف با اُمیدِ، خدا، تا که از کربلا سر در آریم

تُو هَم باقری بهرِ ماها دعا کن، تمنّایِ یاری یِ ما از خداکن

بزن بر سر و سینه،گو، یا حسین جان، بزودی نصیبِ همه کربلا کن

همه اندر این اجتماعِ حسینی، نمایند شرکت تو هم زان صفا کن

بگو از تهِ دل حسین یا حسین جان

حسین یا حسین یا حسین یا حسین جان

سروده شده ماه صفر سال 1398

تقدیم به زائرین پیاده حرم سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام

 

این همه موکب که باشد درمسیرِ زائرین

این همه موکب که باشد درمسیرِ زائرین - روزو شب در حالِ خدمت ازبرایِ شاهِ دین

این همه موکب ز مهران تا مسیرِ کربلا - جملگی خدمت کنان بر زائرانِ اربعین

این همه موکب زبصره تا نجف تا کربلا - روز و شب در حالِ خدمت از برایِ زائرین

این همه موکب که باشد روز و شب مشغولِ کار - اجرشان محفوظ باشد نزدِ ربِّ العالمین

خادمان این مواکب جمله زایران و عراق - از عرب و از ترک و کرد و فارس هست این خادمین

جملگی خدمت کنند از بهرِ زوّارِ حسین - خدمتی از بهرِ زهرا هم امیرَ المؤمنین

باقری خواهد که باشد یک از این خدمت کنان - تا بشوید دست و پایِ تک تکِ این زائرین

سروده شده ماه صفر سال 1398

تقدیم به خادمین زائرین پیاده حرم سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام

 

کربلا کربلا ما داریم میائیم

کربلا کربلا ، ما داریم میائیم - سویِ دشتِ بلا ، ما داریم میائیم

ترک و کرد، فارس و لُر، هم بلوچ و عرب - با صفا و وفا، ما داریم میائیم

کربلا کربلا ، ما همه از ایران - میائیم سویِ تو ، با همه عاشقان

ماداریم میائیم ، با پایِ پیاده - پا چنان عاشقان ، در این ره نهاده

ما داریم میائیم ، با یادِ شهیدان - با پایِ پیاده ، به امیدِ یزدان

ما جمله زائرین ، نائبُ الزّیاره - میائیم کربلا ، پیاده، سواره

نائبُ الزّیاره ، از امامِ زمان - میائیم کربلا ، جمله سینه زنان

ما یارانِ مهدی ، یاورانِ حسین - رو سویِ کربلا ، جمله با شور و شین

ما با آه و فغان ، نوحه خوان سینه زن - میائیم کربلا ، کودک و مرد و زن

ما جمله یارانِ ، حسینِ زمانیم - میائیم در این راه ، که عقب نمانیم

این رودِ خروشان ، ازتمامِ دنیا - در شهرِ کربلا ، میشود چو دریا

مِلِیون مِلِیون ، همه هر صبح و شام - رو سویِ کربلا ، السّلام ای امام

باقری هم گوید ، درصباح و مسا - السّلام ای حسین ، با صدایِ رسا

سروده شده  ماه صفر سال 1398

 

کربلا کربلا ما داریم میائیم

کربلا کربلا ، ما داریم میائیم - سویِ دشتِ بلا ، ما داریم میائیم

ترک و کرد، فارس و لُر، هم بلوچ و عرب - با صفا و وفا، ما داریم میائیم

کربلا کربلا ، ما همه از ایران - میائیم سویِ تو ، با همه عاشقان

ازتبریزواهواز، ازمشهد، ازگرگان - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

ماداریم میائیم ، با پایِ پیاده - پا چنان عاشقان ، در این ره نهاده

از زنجان و شیراز، آستارا، آباده - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

ما داریم میائیم ، با یادِ شهیدان - با پایِ پیاده ، به امیدِ یزدان

ازسمنان، آشخانه، گیلان وکردستان - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

ما جمله زائرین ، نائبُ الزّیاره - میائیم کربلا ، پیاده، سواره

ازتهران، اردبیل، قزوین و آشخانه - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

نائبُ الزّیاره ، از امامِ زمان - میائیم کربلا ، جمله سینه زنان

ازآمل، آباده، سوادکوه، گلستان - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

ما یارانِ مهدی ، یاورانِ حسین - رو سویِ کربلا ، جمله با شور و شین

میائیم از بوشهر، بهبهان و قزوین - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

ما با آه و فغان ، نوحه خوان سینه زن - میائیم کربلا ، کودک و مرد و زن

ازدَیِّر، آباده، آق قلا، دماون - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

ما جمله یارانِ ، حسینِ زمانیم - یاورِ سیدعلی ، ما دراین جهانیم

میائیم در این راه ، که عقب نمانیم - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

این رودِ خروشان ، ازتمامِ دنیا - سویِ کربلا از ، کوه و دشت وصحرا

در شهرِ کربلا ، میشود چو دریا - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

مِلِیون مِلِیون ، همه هر صبح و شام - رو سویِ کربلا ، السّلام ای امام

اَلسَّلام ای حسین ، سبطِ خیر الانام - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

باقری هم گوید ، درصباح و مسا - السّلام ای حسین ، با صدایِ رسا

شو شفیعِ همه ی ، ما به هردوسرا - کربلا کربلا ، ما داریم میائیم

سروده شده ماه صفر سال 1398

تقدیم به زائرین پیاده کربلای معلّی

 

اِنَّ الحسین یَجمَعُنا

قالَ الاِمام خامنه ای ، اِنَّ الحسین یَجمَعُنا - یَجمعُنا حُّبُّ الحُسین ، فِی الحرمین بِکربلا

حُبُّ الحسین وَ حُبُّ مَن ، کانَ یُحِبُّهُ الحُسین - باشد مرا روشنی یِ ، دیده یِ قلب و هر دو عین

زائرا خوب شعار میدن ، حُبُّ الحسین یجمعنا – وعده یِ ما ها همگی ، در اربعین به کربلا

نگاه بکن به کربلا ، ببین به بینُ الحرمین - چند مِلِیون جمع شده اند ، این همه عاشقِ حسین

این زائرا که عاشقند ، عاشقا همچو جابرند - همراهِ جابر همگی ، بهرِ شهیدا زائرند

جابر و هم عطیّه را ، ببین به راهِ کربلا - بِسویِ مرقدِ حسین ، پیشا پیشِ مسافرا

راهِ نجف تا کربلا ، پُر است زِ زُوّارِ حسین - پیاده راه طی میکنند ، به عشقِ دیدارِ حسین

زِهر طرف تو میبینی ، بیابونا و جادّه را - صدها هزارو مِلِیون ، موج میزنه از زائرا

قافله هایِ اربعین ، دارن میرن سویِ حرم - آلِ نبی هم میروند ، به کربلا زِشامِ غم

میرَن بسویِ کربلا ، همراه زین العابدین - زشام و ایران و عراق ، رو به مزارِ شاهِ دین

مانند زینب خانوما ، با معجرا و چادرا - پیاده و بچّه به دوش ، دارن میرن چه با صفا

بچّه ها تو کالسکه ها ، همراهِ مامان باباشون - راهِ حسین و اصغر و ، دارن میدن بِما نِشون

سرمه یِ چشم ما بُوَد ، تربتِ اَنورِ حسین - شفایِ دردِ ما بُوَد ، قبرِ مُطَهَّرِ حسین

کرببلا ای حرم و ، تُربتِ خونبارِ حسین - این همه زائر آمده ، عاشق دیدارِ حسین

این همه زائر آمده ، از سفرِ دور و دراز - بهرِ زیارتِ حسین ، آمده اند سر فراز

زِهند و ایران و عراق ، این همه زائر آمده - به اجتماعِ اربعین ، به مثلِ جابر آمده

بِسویِ دشتِ کربلا ، برگشته اکنون اُسرا - بدرقه یِ آنها ببین ، این زائرای پیاده را

ای باقری دشتِ بلا ، عجیب غوغائی شده - هوائی یِ کرببلا ، این دلِ شیدائی شده

سروده شده ماه صفر سال 1398

تقدیم به اجتماع عظیم اربعین درکربلای معلّی

 

بانوایِ کاروان

بانوایِ کاروان - بار بندید همرهان

جمله سویِ کربلا - نوحه خوان سینه زنان

این قلبِ ما میل کرببلا دارد - کرببلا دیدن خیلی صفادارد

کاروان در کاروان - میروند این همرهان

تُرک و کُرد و فارس ولُر - میروند سینه زنان

این قلبِ ما میل کرببلا دارد - کرببلا دیدن خیلی صفادارد

زائرین از هر طرف - میروند سویِ نجف

پس بِسویِ کربلا - گشته راهی صف به صف

این قلبِ ما میل کرببلا دارد - کرببلا دیدن خیلی صفادارد

زین عمود تا آن عمود - میروند از صبحِ زود

چارده و پنجاه ودو - «عمود1452» - باشد آخرین عمود

این قلبِ ما میل کرببلا دارد - کرببلا دیدن خیلی صفادارد

اوّلین حرف و کلام - یا ابو فاضل سلام

کو دودست و بازویت - ای علمدارِ امام

این قلبِ ما میل کرببلا دارد - کرببلا دیدن خیلی صفادارد

زائرین با شوروشین - جمله گویند یاحسین

ای شهیدِ کربلا - ای نبی را نورِ عین

این قلبِ ما میل کرببلا دارد - کرببلا دیدن خیلی صفادارد

باقری دارد نوا - بر عزیزِ مصطفا

بر ابا الفضلِ رشید - برحسینِ سر جدا

سروده شده ماه صفر سال 1398

 

کربلا با عشق شد آمیخته

کربلا با عشق شد آمیخته - چونکه آب عشق آنجا ریخته

این همه عاشق که آید کربلا - برمزارِ آن شهیدِ نی نوا

حاضرند از جان و دل این عاشقان - تا دهند بهرِ حسین این جسم و جان

کربلا عشق است و عشق هم کربلا - رهبرِ عشق آن امامِ سرجدا

شد چو خاک آفرینش بیخته - کربلا و عشق شد آمیخته

کربلا گشته عجین با آب عشق - زان سبب باشد همی بی تابِ عشق

عاشقان از انبیا و اولیا - خفته اند اندر دیارِ کربلا

گشته مدفون عاشقان در این دیار - جمله چون پروانه ها بر گردِ یار

عاشقان گِردِ حسین پروانه اند - همچو مجنون عاشق و دیوانه اند

یاوران برگرد او گردیده جمع - جمله چون پروانگان بر دور شمع

گفت آن یک گرکه صد جان داشتم - ای حسین در راهِ تو بگذاشتم

دیگری گفتا که من هفناد بار - حاضرم جان را دهم از بهرِ یار

کشته گردم زنده گردم در رهت - باز هم آیم حسین من همرهت

آری اینسان عاشقان درکربلا - خفته اند از عشق با مِهر و ولا

باقری این گفته از اهلِ ولاست - مَصرعِ عُشّاق جانا کربلاست

سروده شده در اربعین سال 1398

امام باقر عليه السلام : روزی حضرت على عليه السلام  با جماعتی به سرزمین کربلا رسید. آنگاه فرمود: «قُتلَ فِيهَا مائَتا نَبِيٍّ وَ مائَتَا سِبْطٍ كُلُّهُمْ شُهَدَآءُ. وَ مَنَاخُ رِكَابٍ وَ مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَآءَ.  لَا يَسْبقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ؛ وَ لَا يَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُمْ»؛ در اينجا دويست پيامبر و دويست نواده پيامبر به قتل رسيده ‌اند كه همه آنها شهيد هستند. اينجا محل فرود آمدن سواران و قتلگاه عاشقان است، شهيدانى كه نه پيشینيان بر آنان سبقت جسته‌ اند و نه آيندگان به مقام آنان خواهند رسید». [ابصارالعين في انصارالحسين، ص 22 ؛ بحارالانوار، ج 44، ص 298]

رفته از دارِ جهان ختمِ رُسُل

رفته از دارِ جهان ختمِ رُسُل - بیست و هشتِ صفر آن هادیِ کُل

پدرِ اُمّت از این دنیا رفت - زِ جهان او بِسویِ عُقبی رفت

اُمّت از بعدِ پدر گشته یتیم - از غمش این دلِ ما گشته دونیم

حصرتِ فاطمه در هجرِ پدر - میزند دستِ مصیبت بر سر

حسنین کرده گریبانها چاک - در غمِ رِحلتِ شاهِ لولاک

حیدر از غم شده در شور و نوا - او زِغم کرده به تن رختِ عزا

شهرِ یثرب شده روزش چون شب - زار و گریان حسنین و زینب

گشته جبریل عزادارِ رسول - زین مصیبت شده او زار و ملول

گشته سلمان و ابی ذر از غم - چون علی غرقِ عزا و ماتم

روز از غم چو شبِ تار شده - جمله افلاک عزادار شده

ماه و خورشید سیه پوشِ عزا - باقری هم شده در شور و نوا

سروده شده شب رحلت پیامبر اعظم سال 1398

 

شامِ وفاتِ هشتم امام است

شامِ وفاتِ هشتم امام است - امشب عزادار خیر الانام است

او بضعه یِ پاکِ رسولِ کردگار است - او هشتمین حجّت برایِ کردگار است

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

شاهِ خراسان مسموم گشته - امشب شهید آن معصوم گشته

از زهرِ مامون شد شهید اندر خراسان - در حجره یِ در بسته او تنها دهد جان

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

امشب محمّد باشد عزادار - زهرا و حیدر در غم گرفتار

گفتا محمّد بَضعةٌ مِنّی برایش - او بَضعه یِ احمد بود جانها فدایش

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

امشب عزایِ شمس الشّموس است - از شهرِ یثرب تا ملک طوس است

جن و ملک سینه زن از بهرِ رضا شد - اندر مدینه فاطمه صاحب عزا شد

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

امشب خراسان باشد سیه پوش - بیت الرّضا شد تاریک و خاموش

باب الجواد امشب سیه پوشِ رضاشد - در شهرِ یثرب هم تقی صاحب عزا شد

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

مشهد سراسر ماتم گرفته - شمس و قمر را هم غم گرفته

ای باقری بنگر پیاده سویِ مشهد - ازسنّی و شیعه روان باعشقِ بی حد

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

سروده شده آخرماه صفرسال 1398

 

درمشهد است خفته رضا هشتمین

درمشهد است خفته رضا هشتمین امام - کَاز ما بر او درود هزاران به صبح و شام

این افتخار بس به ما که غلامیم و نوکرش - هستیم مشهدی و مجاور به آن امام

هر صبح رو کنیم ما به سویِ بارگاهِ او - گوئیم ای امام، زِما بر شما سلام

ماها کنارِ سفره یِ احسان نشسته ایم - هستیم ریزه خوارِ خانِ شما جمله خاص و عام

بینِ دوکوه، مشهدِ ما باشد از بهشت - این گفته ای است از امامِ جواد آن نُهُم امام

مشهد، نه؛ خراسان، نه؛ جمله یِ ایرانِ ما بُوَد - ملک رضا و خانه یِ او، ما همه غلام

هستند عدّه ای خَدومِ رضا با لباسِ فُرم - خدمت کنند در حرمش صبح و ظهر و شام

لیکن تمامِ مشهدیا بی لباس و آرم - در خدمتند بهرِ زائر آن شه علی الدّوام

در روزهایِ آخرِ ماهِ صفر همه - در خدمتند بهرِ زائرِ آقا زخاص و عام

این افتخار باقریا بس برای تو - باشی برایِ حضرتِ آن شه یکی غلام

سروده شده توسط آخرماه صفرسال 1398

 

‏ هفده ماه ربيع

هفده ماه ربيع است ، شام ميلادِ محمّد

هم شب عيد و سرورِ، صادقِ آلِ محمّد

همزمان گشته طلوعِ ، ماه وخورشید اندراين شب

شام ميلادِ دو رهبر ، رهبرِ مكتب و مذهب

شامِ میلادِ محمّد ، رهبرِ مکتبِ اسلام

مکتبِ صلح و صفا را ،  او زِ مکّه کرد اعلام

هم شبِ میلادِ صادق ، ششمین حجّتِ یزدان

رهبرِ مذهبِ شیعه ، او بُوَد بینِ امامان

شهرِ مكّه شده روشن ، امشب ازنورِ محمّد

شام ميلادِكسي كه ، گفته عيسي اِسمُه احمد

شهريثرب شده روشن ، زِ طلوعِ نورِ صادق

بيتِ باقر شده خوشبو ، امشب از عطرِ شقايق

دوتا رهبر دوتا سرور ، آمده امشب بدنيا

رهبرِ مكتب ومذهب ، هردوشان تاجِ سرِ ما

شهرِ مكّه تامدينه ، گشته امشب نورباران

شدچراغان جمله عالم ، اززمين تاعرش يزدان

باقري شاد است امشب ، مسلمینِ کلِّ دنیا

شاد باشد مهدی امشب ، آن امام و سرورِ ما

سروده شده هفده ربیع سال ۱۳۹۸

 

درهفدهم ماهِ ربیع المولود

درهفدهم ماهِ ربیع المولود - دو شمس و قمر ز غیب آمد بوجود

درمکّه محمّد آن رئیسِ مکتب - در یثرب امامِ صادق آن رهبرِ جود

 

ای سلیمانی شهیدِ راهِ دین

ای سلیمانی شهیدِ راهِ دین - ای شهیدِ راهِ ختم المرسلین

ای شهیدِ راهِ دین، راهِ شرف - حامیِ کرببلا و هم نجف

زینبیّه در امان از یاریَت - در امان سوریه از سرداریَت

کربلا گرشد دوباره کربلا - با سپهداریِ تو شد برملا

زینبیّون، فاطمیّون، یارِ تو - گشت آن مُحسن یکی سردارِ تو

داعشیها گرشدند در الفرار - کشته یا آواره هر شهر و دیار

تو نمودی کارِ داعش را تمام - بر جراحتها تو دادی التیام

کینه ات بر قلبِ امریکا نشست - تا که رگهایِ تو را از هم گسست

سیزدهِ دی در کمین از راهِ دور - بمب و راکت منفجر کرد آن شرور

سیزدهِ دی آن شروران از هوا - حمله کردند برتو ای عبدِ خدا

جسمِ پاکت گشت از کین چاکچاک - چون شهیدِ کربلا بررویِ خاک

ای سلیمانی سلیمانِ زمان - اوفتادی در کمینِ روبهان

داد او شهدِ شهادت را بتو - داد اِبریقِ سعادت را بتو

در شبِ جمعه شدی از ما جدا - پر گشودی تا ملاقاتِ خدا

بسته شد گر دیدهِ آگاهِ تو - لیک مییابد ادامه راهِ تو

تو به ما درسِ شهادت داده ای - درسِ اخلاق و عبادت داده ای

شیربودی، ببر بودی ای دلیر - لیک بودی از تواضع سر بزیر

مالکِ اشتر تو در این سرزمین - بُد شجاعت در وجودِ تو عجین

مالک اشتر تویی در این زمان - باعلی بودی تو در این نهروان

قاتلِ تو شد ترامپِ بی حیا - تو شهیدِ ظلم و جورِ اشقیا

شد عزادارت نجف تا کربلا - هم دُجَیل و دجله بهرت در عزا

دجله هم از بهرِ تو نالان شده - هم فرات از بهرِ تو گریان شده

درعزایت زینبیّون را ببین - فاطمیّون، حیدریّون را ببین

یاورانت از تمامِ جبهه ها - صور و صیدا و حلب تا کربلا

خاطراتت را کنون احیا کنند - یادِ آن دوران برایِ ماکنند

ازمهاباد و شلمچه همرهان - خاطراتی را کنند اینک بیان

در تمامِ جبهه ها بودی چو شیر - ای سپهبُد، پاسداری بس دلیر

مقتدایِ ما به اخلاص و عمل - هم مبرّا از نفاق و از دَغَل

باقری ایران شده اندر عزا - هم تمامِ مسلمین زین ماجرا

سروده شده در روز شهادت سردار سپهبُد پاسدار حاج قاسم سلیمانی 13دی 1398

 

شام غریبان را ببین، قاسم، سلیمانی

شام غریبان را ببین، قاسم سلیمانی - افسرده یاران را ببین، قاسم، سلیمانی

ای حامیِ مستضعفین، قاسم، سلیمانی - ای یاورِ قرآن و دین، قاسم، سلیمانی

حامیِ لبنان و عراق، هم فلسطینی - بودی تو دائم در کمین، قاسم، سلیمانی

ازما جداگشتی تو ای، سردار اسلامی - جسمِ تو پنهان در زمین، قاسم، سلیمانی

کشته تو را شمرِ زمان، دشمنِ اسلام - با بمب و با راکت زکین، قاسم، سلیمانی

مردو زن و پیرو جوان، آمد به تشییعت - با وسعتِ ایران زمین، قاسم، سلیمانی

لبنان و سوریه، عراق، اندر عزایِ تو - گریان و نالان و غمین، قاسم، سلیمانی

خاورمیانه در عزا، اندر عزایِ تو - ای یاورِ مستضعفین، قاسم، سلیمانی

اندر عراق و سوریه، ریشه کن کردی - تو داعش از رویِ زمین، قاسم، سلیمانی

بُد دشمنان اندر هراس، در عراق و شام - بس که تو بودی تیزبین، قاسم، سلیمانی

شد انتقامِ سختِ تو، آرزویِ ما - با حکمِ قرآنِ مبین، قاسم، سلیمانی

گیریم واللّه انتقام، از دشمنِ جانی - درهرکجایِ این زمین، قاسم، سلیمانی

ای یانکیِ غربی برو، در خانه ات بنشین - کرده تورا خانه نشین، قاسم، سلیمانی

تا انتقامت ای سپهبُد، نَک سیه پوشیم - ما باتمامِ مسلمین، قاسم، سلیمانی

امروز گشته در عزا، مردو زنِ کرمان - از دفنِ یاری بی قرین، قاسم، سلیمانی

ای باقری گو تسلیت، برمردمِ کرمان - هم ملّتِ ایران زمین، قاسم، سلیمانی

سروده شده به مناسبت شب شام غریبان سردار سپهبد قاسم سلیمانی 17دی1398

 

من غلامی زغلامانِ توام یازهرا

از زبان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی

من غلامی زغلامانِ توام یازهرا - چند روزی است که مهمانِ توام یا زهرا

من غلامِ حسنینت به دو عالم هستم - قاسمم، گوش به فرمانِ توام یا زهرا

تو شفیعِ همه ای دستِ مرا گیر زلطف - چونکه عمری است که گریانِ توام یا زهرا

من سرافراز شدم با نظرِ لطف شما - حال شرمنده یِ احسانِ توم یا زهرا

فاطمیه است و سلیمانیم و خفته بِخاک -  در غم از مدفنِ پنهانِ توام یا زهرا

چشمِ ما باقریا هست به در گاهِ بتول - تا ابد برسرِ پیمانِ توام یا زهرا

سروده شده روز شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام به نیابت از سپهبد شهید قاسم سلیمانی 13جمادی الاولی سال 1398

 

روز جمعه حرمِ امام حسین چه با صفایه

روز جمعه حرمِ امام حسین چه با صفایه - خوش بحالِ هرکسی که زائرِ نورِ خدایه

خوش بحالِ آنکه جمعه تویِ بین الحرمینه - این طرف گنبدِ عبّاس آنطرف امام حسینه

آنطرف حضرتِ زینب رویِ تلِّ زینبیّه - آنطرف میاد صدایِ بانوانِ هاشمیّه

میشنوی با گوشِ دل صدایِ فاطمه میاد - صدایِ حسین حسین توی حرم از همه میاد

ازمیانِ خیمه گاه میاد صدایِ شیر خواره - مادرِ اصغر نشسته بینی پایِ گاهواره

آنطرف حضرتِ لیلا در غمِ تازه جوانش - میرسد بعرشِ اعلا ناله و آه و فغانش

آنطرف حضرتِ زینب فکروذکرش یا حسین است - جاری ازبهرِ برادر اشکهایش از دوعین است

جمعه ها حضرتِ مهدی حرمِ امام حسینه - باقری برو ببین که کربلا چه شوروشینه

سروده شده جمعه دهه فاطمیه سال 1398

 

بلائی آمد از چین سویِ ایران

هزارو سیصدو نود و هشت است - کرونا در قم و تهران و رشت است

مهِ اسفند و ماهِ آخرِ سال - تمامِ مردمان گشته بد احوال

بلائی آمد از چین سویِ ایران - کزان گشته همه سر در گریبان

کرونا شایع از ووهانِ چین شد - روان از چین سویِ هر سر زمین شد

به ایران هم رسید این نحس ویروس - رسید از راه یک مهمانِ منحوس

فتاد از رونق اینک شهر و بازار - از این ویروسِ زشتِ مردم آزار

همه در خانه ها گردیده محبوس - قرنطینه از این ویروسِ منحوس

شده تعطیل تفریح و سیاحت - همه در خانه در فکرِ سلامت

همه مشغولِ قرآن و نمازند - همه از غصّه در راز و نیازند

همه خوانند صبح و شب دعائی - زِ حق خواهند دفعِ هر بلائی

همه با هم بگویند ای خداوند - خداوندا به خوبانِ تو سوگند

هم اینک ریشه کَن کُن این بلا را - شفا دِه هر مریض و مبتلا را

بِحقِّ حضرتِ ثامن خدایا - شود از مسلمین دفعِ بلایا

بحقِّ حضرتِ مولودِ کعبه - علی آن زاده یِ مسعودِ کعبه

شود ای باقری دفعِ کرونا - زِ بیماران شود رفعِ کرونا

سروده شده روز ولادت امام علی علیه السلام سال 1398

 

کرونا چون وبائی آمد از چین

کرونا چون وبائی آمد از چین - عجب طُرفه بلائی آمد از چین

کوویدِ 19 آمد چون ز ووهان - بلا و معضلی شد بهرِ ایران

دمِ عید و بلائی بهرِ بازار - جوان و پیر و مرد و زن گرفتار

شده بازار از آن نیمه تعطیل - شده تعطیل درس و مشق و تحصیل

از این معضل تمامی دل پریشند - همه در فکر مال و حالِ خویشند

همه از دولت و ملّت گرفتار - از این ویروسِ نحسِ مردم آزار

از این سو همدلی هم شد فراوان - گذشتند عدّه ای از مال و از جان

فداکاری، جوانمردی و ایثار - شده در اجتماع، امروز بسیار

طبیبان و پرستاران شب و روز - همه درجنگِ این ویروسِ منحوس

شده یک آتشی برپا بدنیا - از این ویروسِ نا میمون به هرجا

زآمریکا به چین از چین به ایران - شده جنگِ بیولوژیکِ دوران

کرونا آتشی گشته جهان سوز - شده شیطانِ اکبر آتش افروز

ترامپ آتش فروزِ قرنِ ما شد - زِ مکر و حیله اش آتش بپا شد

شمال و هم جنوب و غرب تا شرق - در این دریایِ آتش جملگی غرق

بسوزد باقری زین آتش و سوز - به لطفِ حضرتِ حق آتش افروز

سروده شده 27 اسفند 1398 اوج کرونا در ایران

 

عید آمد کرونا همرهِ مهمان آید

عید آمد کرونا همرهِ مهمان آید - همچو خنّاس زِ در مخفی و پنهان آید

نگذاری چو زِ در پنجره را باز کند - همرهِ خاله قزی آید و پرواز کند

همرهِ دست ولباس وموتوروچرخ واثاث - کرونا هم سفری مخفی و بی هول و هراس

با تو همراه شود تا بِرَسی خانه یِ دوست - از تو گردیده جدا و بکند از همه پوست

اَکرِمِ الضّیفَ در این عید ندارد جائی - اَکرِمِ الضّیفَ تو بگذار پس از فردائی

پس دراین عید به هرخانه و هرجا نرویم - گردش و عیدی و مهمانی بیجا نرویم

نرویم عیدی و همره نبریم ما کرونا - خانه باشیم و رفاقت نکنیم با کرونا

دوری و دوستی است این مَثَلِ عامه پسند - خاصه امسال بود کز همه جا ناله بلند

با پیامک همگی عید مبارک گوئیم - از رهِ دور سلامی به پیامک گوئیم

با پیامی به رفیق و پدر و مادر و دوست - همه گوئیم که امسال دگر سالِ نکوست

همه خواهیم زِحق سالِ بدور از کرونا - احسن الحال شود حالِ بدور از کرونا

سیزده، نودونُه،«1399»عید مبارک باشد - باقری احسن احوال و تبارک باشد

سروده شده اول فروردین 1399 انشاء الله سال غلبه بر کرونا

 

سیزده امسال بایدخانه ماند

سيزده ي أمسال بايدخانه ماند - چونكه دربيرون بودصدهاخطر

ازخطرخودرارهاكن هم وطن - هست ويروس كروناپرضرر

گرشوي بيرون زخانه ميشوي - بهراهل خانه ي خوددردسر

باقری گوید کرونا هم شده - دشمنِ امروز بر نوعِ بشر

بار الها این بلا را رفع کن - لطف کن بر ما و بنما رفعِ شر

سروده شده برای سیزده کرونائی

 

جشن ميلادِ تو يا صاحب زمان

جشن ميلادِ تو يا صاحب زمان - شد بِپا درخانه هاي شيعيان

شدكرونا دشمنِ جشن و سرور - درمساجد مانعي بهرحضور

درمساجد، درحرمها، جشنها - بي حضورِ مؤمنين، باشد بپا

جشنها درخانه هایِ مؤمنین - میشود برپا، بُوَد این حُکمِ دین

مؤمنین درخانه هاشادي كنند - ازامام عصرِخوديادي كنند

گرکرونا مانعِ دورِ همی است - مانعِ جشن وسرورِخانه نیست

خانه ها برپا بُوَد جشن و سرور - در تمامِ خانه ها، اَللّهُ نور

مؤمنین درخانه خوشحالند وشاد - از امامِ عصر بنمایند یاد

جمله میگویند اندر خانه ها - یا اِلهی شد عظیم اینک بلا

یا الهی تنگ شد اینک زمین - از بلا و ابتلایِ مؤمنین

ای خدایِ ما وانتَ المستعان- این بلایا ریشه کَن کُن این زمان

ای خدایا حقِّ هفتادو دو تن  - این کرونا را تو بنما ریشه کَن

حقّ مولا باقری رنج و بلا - رفع گردد از جهانِ مبتلا

سروده شده ولادت حضرت صاحب الزمان عج سال 1399

 

خوشا روزی که مهدی از در آید

وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ﴿سوره قصص ایه 5﴾ و ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! [الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ هَذِهِ الْآیَة مَخْصُوصَهٌ بِصَاحِبِ الْأَمْرِ الَّذِی یَظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ وَ یَبِیدُ الْجَبَابِرَهَ وَ الْفَرَاعِنَهَ وَ یَمْلِکُ الْأَرْضَ شَرْقاً وَ غَرْباً فَیَمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً. امام صادق (علیه السلام)- این آیه مختص به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در آخرالزّمان ظاهر می‌شود و گردن‌کشان و فرعون‌ها (حاکمان ستمگر) را از هم می‌پاشد و شرق و غرب زمین را به تصرّف درمی‌آورد و سپس آن را پر از عدل و داد می‌کند درحالی‌که پیش از آن مملو از کفر و ستم بود. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۴۴-البرهان] «تفسیر روائی آیه شریفه»

خوشا روزی که مهدی از در آید - در آن روز انتظارِ ما سر آید

خدابرمؤمنین منّت گذارد - امام از پرده یِ غیبت در آید

بگیرد انتقام از دشمنِ حق - دمار از روزگارِشان بر آیَد

کند مستضعفین حاکم بدنیا - جهانِ ما جهانی دیگر آید

قوانین را زِ قرآن مینگارد - جهان را حکمرانی برترآید

گلستان میشود دنیا در آنروز - چو مهدی آن یگانه رهبر آید

نُریدُ اَن نَمُنَّ گفته قرآن - دگر ضَعفِ ضعیفان، برسر آید

شود مستضعفین حاکم به دنیا - به دنیا حکمرانی دیگر آید

زپُشت پرده یِ غیبت در آن روز - شبیهِ حضرتِ پیغمبر آید

شود برپا عدالت طبقِ قرآن - در آن روزی که مهدی از درآید

شود دنیا گلستان اندر آن روز - دگر دورانِ حزن و غم سرآید

شود پایان زمستان بهرِ دنیا - بهارِ ما بهاری دیگر آید

هم آمریکا و اسرائیل آن روز - اَبَر بودن به دنیاشان سرآید

یهودیهایِ خیبر خوار گردند - چو او با ذوالفقارِ حیدر آید

شود مکّه رها از این خبیثان - اَزیرا حکمرانی دیگر آید

همی بینم که سلطانِ سعودی - عُبَیدی بر غلامِ قنبر آید

الا یا اهلِ این عالَم ، ندایِ - ولیِّ آن خدایِ اکبر آید

ندایِ حضرتِ مهدی طنینش - چو پُتکی بر سرِ هرکافرآید

شوی ای باقری خوشحال آن روز - که دورِ انتظارت بر سرآید

سروده شده میلاد باسعادت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بهار 1399

 

ازراهِ دور میدهم آقایِ من سلام

ازراهِ دور میدهم آقایِ من سلام - گویم سلام بر تو اَیا هشتمین امام

گویم سلام از تَهِ دل ای امامِ من - دارم یقین آنکه توئی تَسمَعُ الکَلام

درهات بسته است زِکرونا ولیک من - گویم زِ خانه ام سلام به صباح و ضُحی و شام

هر صبح و ظهر و شب به حریمِ تو رو کنم - خواهم دهی جواب، مرا، تو، اَیا اِمام

دستم نمی رسد بدرگهت این روزهایِ سخت - چون بسته است دربِ حرم بهرِخاص وعام

ویروسِ نحس بسته چو درهایِ آن حرم - باشد گشودنش بلطفِ خداوندِ ذو الکِرام

ویروسِ کورونا که گرفته است عالمی - کلّ زمین زِ مشهدِ ما تا عراق و شام

غمگین نموده است آدمیان را ز شرق وغرب - با لطفِ تو اَیا امام ثامن و ضامن شودخِتام

ویروس دفع و رفع شود گرکنی نظر - ای حضرتِ رضا، امامِ مشهد و ایران، مَهِ تمام

ای باقری کنون که بود بسته این حرم - از خانه روی کن به حرم گوی اَلسَّلام

اَلسَّلام علیک یا اَبَالحسن یا ثامن الائمّة یا علی بن موسی الرّضا

سروده شده  بهار سال 1399

 

عَجِّل علي ظُهُورِكَ ياصاحِبَ الزَّمان

عَجِّل علي ظُهُورِكَ ياصاحِبَ الزَّمان - گشته شديد محنتِ ما اندراين زمان

گشته است تنگ باهمه وُسعت به ما زمين - گشته است سخت ازهمه دوران به ما زمان

بسکه ستم روا به ضعیفان شود کنون - گشته است بلند از همگان ناله و فغان

باز آی یار و یاورِ مظلوم و هم ضعیف - ظلم و ستم شده است فراگیر در جهان

شد دشمني ز بهرشيعه فراوان به روزگار - گشته است عظيم رنج و بلا بهر شيعيان

خوانيم ما دعاي فرج رابه صبح و شام - خواهيم از خداي فرج را به هر زبان

خواهیم ما کنون زخدا یک گشایشی - آسان شود ظهورِ تو یا صاحب الزّمان

گشته است دردناک چه اوضاعِ روزگار - بسکه طويل گشت غيبتت، آقاي مهربان

تو باغبانِ گلشن اسلام و شیعه ای - باز آی باغبان، که گلشن اسلام شد خزان

ای باقری بخوان دعای فرج را همی بگوی - اَلغوث و اَلعَجَل، تو اَیا صاحب الزمان

سروده شده ماه شعبان بهار سال 1399

 

رمضان ماهِ خدا آمده است

رمضان ماهِ خدا آمده است - رمضان با کرونا آمده است

رمضان باز رسیده از راه - با مواساة و صفا شد همراه

نودونُه رمضان فصلِ بهار - آمد اندر همه یِ شهرو دیار

حوزه و مدرسه و هم تحصیل - حرم و مسجد و هیات تعطیل

همه در خانه شکسته پرو بال - طی کنند این رمضان را امسال

خانه ها گشته چو مسجد، چو حرم - همه درخانه به قرآن همدم

خانه ها گشته پُراز نور و صفا - همه در حالِ مناجات و دعا

همه گویند خدایا زِ کرم - لطف کن باز نما دربِ حرم

حرمِ حضرتِ شاهنشهِ طوس - بپذیرد که روم در پابوس

لطف کن ازکرم ای بار خدای - دربِ مسجد به مصلّین بگشای

دربها باز شود بهرِخدا - بشود جمعه، جماعت برپا

لطف کن محو نما این ویروس - ریشه کَن کُن زِکرم این منحوس

مسلمین جمله از آن گردد شاد - حرم و مسجد و هیات آزاد

باقری گر رمضان با کروناست - خانه ها محفلِ قرآن ودعاست

سروده شده ماه مبارک رمضان بهارکرونائی 1399

 

يارب بحق روزه و هم روزه داران

يارب بحقّ روزه و هم روزه داران - يارب بحقّ مؤمنين, شب زنده داران

يارب بحقّ آن سحرخيزان آگاه - يارب به آنكه ناله دارد در سحرگاه

يارب به آنكه تشنه باشد روز روزه - با آنكه باشد آب سردی تویِ كوزه

يارب به آنكه روزه ميگيرد به سي روز - با روزه ميگردد گرسنه نيمه ي روز

او با عطش در روزه اش بارنج و زحمت - ياد آورد جوع و عطش را در قيامت

يارب به آن سي جزوِ قرآن مجيدت - يارب به آن اوصافِ محمود و حميدت

يارب به آن اسماءِ در جوشن كبيرت - يارب به آن عبد و كنيزِ روزه گيرت

يارب به آن خوبان كه دائم در صيامند - پيوسته در حال قعودند و قيامند

يارب به آن ذكر و دعاي وقتِ افطار - يارب به آنكه شاملش شد عفو غفّار

توفیق دِه برمن تو برصوم و صلوتت - توفیق قرآن و دعا و هم زکوتت

توفیق دِه از بهرِ اِحیایِ شبِ قدر - آباد گردد با دعایم خانه یِ قبر

توفیق توبه دِه تو بر این عبدِ گمراه - توفیق دِه تا که شناسم راه از چاه

مشمول عفو اين بنده ي عاصي بگردان - ازباقري و بندگانت رومگردان

سروده شده رمضان سال۱۳۹۹

 

ماهِ صیام از ره رسید

ماهِ صیام از ره رسید - با صد پیام و صد نوید

گوئیم ما یا رَبَّنا – در هر سحر با صد اُمید

گوئیم یارَب، یاکَریم - اَستَغفِرُ اللّهَ العَظیم

این ماه قرآن و دعاست - هم ماه غفران و عطاست

دروقتِ اِفطارو سحر - وِردِ زبانها ربّناست

گوئیم یارَب، یاکَریم - اَستَغفِرُ اللّهَ العَظیم

ما ترکِ طاعت کرده ایم - کفران نعمت کرده ایم

مشغولِ دنیا گشته و - از مرگ غفلت کرده ایم

گوئیم یارَب، یاکَریم - اَستَغفِرُ اللّهَ العَظیم

با کوه عصیان آمدیم - با چشم گریان آمدیم

شد عُمرما صَرف گناه - اینک پشیمان آمدیم

گوئیم یارَب، یاکَریم - اَستَغفِرُ اللّهَ العَظیم

با گریه و حالِ تباه - با کوله باری از گناه

در وقتِ افطاروسحر - داریم امیدِ یک نگاه

گوئیم یارَب، یاکَریم - اَستَغفِرُ اللّهَ العَظیم

باشی تورحمان ورحیم - باشدگناهِ ماعظیم

از باقری تو در گذر - بگذر زِ عاصی ای کریم

گوئیم یارَب، یاکَریم - اَستَغفِرُ اللّهَ العَظیم

سروده شده ماه مبارک رمضان سال 1399

 

علی شیرِ خدا سیفُ اللَّهِ راد

علی شیرِ خدا سیفُ اللَّهِ راد - بشد منشق سرش از ظلم و بیداد

به صبحِ نوزدهم اندر عبادت - نصیبِ حضرتش شد این سعادت

زِعشقِ حضرتِ حق گشت بی تاب - به مسجد اندر و رفت او به محراب

بِشد اندر نیایِش با خُدایَش - به فجرِ صادق او، جانها فدایش

بِشد در نافله در مطلع الفجر - همانکه شد به شانش سوره یِ دهر

شنیدم بهترین اولادِ آدم - ندایِ فُزتُ سرداد اندر آندم

همانکه زاده شد در خانه یِ حق - سرش اندر رهِ حق گشت منشق

همانکه  بود او از عشق بی تاب - شهیدِ راهِ حق گشت او به محراب

علی آخر شهیدِ راهِ دین شد - شهیدِ حق امیرالمؤمنین شد

علی آن اُسوه یِ اعلایِ ایمان - بِشد اندر نجف در خاک پنهان

درونِ کعبه زاده گشت آن شاه - بُد او تا آخرِ عمرش مع  الله

مع الله و اِلَی الله آن علی بود - یدالله و زِ بهرِ حق ولی بود

بشد ای باقری آن شاه ملحق - به زهرا و نبی بافرقِ منشق

سروده شده شهادت امیرالمؤمنین سال 1399

 

ماه روزه سفره اي شد پهن با لطف خدا

ماه روزه سفره اي شد پهن با لطف خدا - برسراين سفره گشته جمع اربابِ هدا

ماه روزه ميهمان باشند جمله بندگان - حقتعالي خود دراين ماه است برما ميزبان

هست دعوتنامه ي اين ماه قرآن مبين - صبح وشب خوانند آن را مؤمنين ومسلمين

داعيِ اين ميهماني شد خداي مهربان - هست دعوتنامه ازبهرِ تمام مؤمنان

گفت پيغمبر به ما, در خطبه ي شعبانيه - ماه مهماني است اين ماه و عجب مهمانيه

گفت پيغمبر كه جمله روزه داران در صيام - ميهمان باشند برآن ذوالجلال و ذوالكرام

اي مسلمان ازتو دعوت كرده است پروردگار - اندر اين ماه مبارك شو مطيع و روزه دار

گفته است: اَلصّومُ لِي، یعنی که صومت بهرِ من - ني براي غير من از هر خبيث و اهرمن

گفته است: اُجزِی بِهِ، یعنی: جزایِ روزه دار - هست درقبرو قیامت، با خودِ پروردگار

ازخدا خواهيم توفيق از براي بندگي - بندگي باشد سراسر عزت و سرزندگي

باقري ماهي مبارك هست اين ماه صيام - باد بر ماه صیام و ليلة القدرش سلام

سروده شده رمضان سال۱۳۹۹

 

حمدُ لِلّه كه شده بازدوباره حرمت

حمدُ لِلّه كه شده «باز» دوباره حرمت - تانَهَم پاي، نَه، سَر، ديدَه، بجایِ قَدَمَت

عیدِ فطراست و شده باز زِ نو دربِ حرم - تا زیارت کنم از لُطفِ خدا تاجِ سرم

این سه ماهی که حرم بسته بُد از دوریِ تو - همچو مجنون شدم ای شاه زِ مهجوریِ تو

من سه ماه است كه از دور سلامت كردم - از رهِ دور سلامت به زبان آوردم

من زدوریِ حريمت آقا دلتنگ شدم - من ز اجبار به قانون هماهنگ شدم

حَرَمت گشت قرنطینه زترسِ ویروس - کرونا گشت دراین قرن بلائی منحوس

کرونا مسجد و محراب نموده تعطیل - گشته تعطیل از آن، مدرسه، کارو تحصیل

چونکه این شبهِ وبا کرده کمین برسرِ راه - گشته تعطیل حرم، مدرسه و دانشگاه

قرنها بود كه درب حرمت بسته نبود - شيعه مانند چنين روز كه دلخسته نبود

دور بودم ز تو، از دورسخن ميگفتم - من زِ هجرِحرمت اشك چو دُر ميسُفتم

باز صد شكر خدا را حرمت باز شده - شيعه در نزدِ اجانب چه سرافرازشده

چونكه از باب رضا رو به حرم آوردم - اندر آن صحن و سرایت چه صفائی کردم

شدم ازبابِ جوادت به گدائیِ تو شاه - همه هستند گدایِ  تو چه خورشید و چه ماه

همچو ماهی که شود دور ز آب، بی حال است - گاه برگشت به آبش چقدر خوشحال است

من به دریایِ کرم باز کنون وصل شدم - من ز الطافِ خدا وصل به آن اصل شدم

باقري شُكر، خدا را كه شده، «باز» حرم - تا زِ نزديك زيارت كنم آن تاج سرم

سروده شده به مناسبت بازگشائی درب حرم سلطان سریرارتضاء امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بعد از بسته شدن اجباری بخاطر ویروس منحوس کرونا

 

خَبر خَبر آي عاشقا، آي عاشقاي امام رضا

خَبر خَبر آي عاشقا، آي عاشقاي امام رضا - که باز شده درب حرم، شده حرم چه با صفا

خَبر خَبر آی زائرا، که باز شده دربِ حرم - حالا میریم تو صحنِ اون، هشتم امامِ محترم

پس از سه ماه فاصله ها، نشستنِ تو خانه ها - پس از سه ماه تعطیلیِ، جماعتا و هیاَتا

پس از سه ماه تعطیلیِ، صحن و سرایِ آقامون - باز شدنِ دربِ حرم، شده یک هدیه برامون

حالا میریم تو صحنا و، میگیم سلام امام رضا - بکن شفاعت ماها رو، به وعده ات بکُن وفا

شکرخدا ای باقری، که باز شده دربِ حرم - به صبح و ظهرو شب بود، سپاس و هم تَشَکُّرم

سروده شده به مناسبت بازشدن دربهای حرم مطهر امام رئوف علی بن موسی الرضاعلیه االسلام

 

اي شهريارِطوس، اياهشتمين امام

اي شهريارِطوس، اياهشتمين امام - گويم سلام بر تو به صبح و به ظهر وشام

هرصبح و ظهر و شب به حريمِ توروكنم - با صد هزار اميد شفاعتِ تو آرزوكنم

ازبعد هرنماز، رو به حریمت، کنم سلام - دارم یقین به اینکه توئی تسمع الکلام

گويم سلام بر تو و گويي جوابِ من - اين هست بهترين عملِ با ثوابِ من

گاهی زِدور زائرِ تو ميشوم، امام - با قلب و روحِ خود مسافرِ تو ميشوم امام

گاه از قریب و در حرمِ با صفایِ تو - خوانم سرودِ عشق به مدح و ثنایِ تو

گویم سلام بر تو و صدها درودها - خوانم به مدح تو هر شب سرودها

گویم سلام بر تو مدام ایّها العزیز - آرم پناه بر تو امام ایّها العزیز

اي بضعه‌ يِ رسول خدا يا ابالحسن - اي جلوه ‌يِ جلال خدا يا ابالحسن

ای قبله گاهِ اهلِ ولا یا امام رضا - دل بسته ‌ام به مهر شما يا امام رضا

اي كعبه و مدينه ما یا اباالجواد - زين در رويم ما به كجا یا اباالجواد

تو بضعة النبي شمرده شدي بعدمادرت - ای بضعه یِ نبی نظری کن به نوکرت

عندالصراط و موقع ميزان، گَهِ حساب - چشمِ امید سوی تو دارد زشیخ و شاب

چشمِ امیدِ ما شفاعتِ تو در قیامت است - یاریِ تو خلاصی ماها ز محنت است

باغي است از بهشت گر به مدينه برایِ ما - باغي دگر به مشهدِ آقا رضاي ما

بینِ دوکوه قبرِ رضا هشتمین امام - یک قطعه است از بهشت، بر او دائمًا سلام

برگو سلام باقریا از قریب و دور - برحضرت رضا و مشهد او با دو صد سرور

سروده شده به مناسبت ولادت حضرت رضا علیه السلام سال 1399

 

کرونا که شده از در بیرون

کرونا که شده از در بیرون - باز از پنجره ها وارد شد

بد تر از سل وَ وبا و طاعون - همچنان ساحره ها وارد شد

چه بلائی است در این دور و زمان - آمده بر سرِ ما آدمها

این بُوَد بهرِ بنی نوعِ بشر - بد تر از حصبه و طاعون و وبا

آخر الدّهر، بلاها آید - بر سرِ جنسِ بشر در عالم

بار الها برسان مهدیِ ما - تا کند ختم، بلا، آن خاتم

وقتِ آنست که ماها همگی - با تضرّع به خدا روی کنیم

روی گردان زِ گناه و زِ خطا - همگی روی به آن سوی کنیم

از سویدایِ دل اینک همگی - دستِ خود را به دعا برداریم

همه گوئیم خدایا نظری - که همه حالتِ مضطر داریم

تا مگر او بنماید نظری - این بلاها ز همه دفع کند

نظرِ لطف کند بر همگان - این کرونا زجهان رفع کند

باقری تا برسد روزِ ظهور - آید هر روز بلا بعدِ بلا

تا رسد مهدی و از پاقدمش - بشود دفعِ بلا، رفعِ بلا

سروده شده  تیر 1399

 

گر ماسک نزنی به چانه ات میدانی؟

گر ماسک نزنی به چانه ات میدانی؟ - که بر تو و یا اهل و عیالت چه شود؟

با ماسک نزدن اگر که بیمار شوی - برزندگی و مال و منالت چه شود؟

بیمار شوی، دور شوی ز اهل و عیال - آید به سرت از آن بسی وزر و وبال

هم وزر و وبالِ جانی هم بیماری - هم میرود از آن از کفت مال و منال

گر از تو سرایت کند این بیماری - بیمار شود مرد و زنِ بسیاری

بیماری تو علّتِ بیمارِ دگر - بیماری آن دگر، شود اقماری

پس ماسک بزن گرچه کمی سخت بُوَد - وِل کُن، سخنِ آدمِ بد بخت بُوَد

ای باقری از همین وِل کُنها - بیمار بسی هست که بر تخت بُوَد

سروده شده  تیر 1399

در سال هزارو سیصدو نود و نُه - ویروس کرونا شده بلائی تازه

بدتر ز وبا و حصبه و سِل شده است - آزار دهد بی حد و بی اندازه

درمان نبود بهتری از ماسک زدن - تاکید کند رهبری از ماسک زدن

شد یاورِ تو ماسک زدن این روزها - بهتر مطلب یاوری از ماسک زدن

پس ماسک بزن باقری اندر همه حال - با ماسک زدن تو نروی زیرِ سؤال

هم اهل و عیالت نگرانت نشوند - هم بیمه شوی از کرونا در این سال

سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پور تیر 1399

 

كرونايت همي دهد هُشدار

‏كرونايت همي دهد هُشدار - كه همه ماسك زنيد بر چانه

بجز از كارهايِ غيرِ ضرور - نشويد هيچگاه خارج از خانه

همه با حفظِ فاصله ها - تبعیّت کنید از قانون

شستشو میدهید مُدام - دستِ خود را به آب و با صابون

همگي دست بدستِ هم بدهيد - بهرِ حفظِ سلامتي كوشيد

هست حفظ سلامتي واجب - همه چايِ سلامتي نوشيد

گفت رهبر كه من هم ماسك - ميزنم گر شوم به جمعِ شما

يك نگاهي به اين پرستاران - كه بسوزند همچو شمع شما

آن پزشكان و آن پرستاران - كه در اين راه گشته اند شهيد

بهر حفظ سلامتي یِ شما - جمله رفتند بالباسِ سفيد

بهترين راهكار صحّتِ ما - راهكاري است كه گفته است رهبر

ماسك زدن هست بنوع خود واجب - گركه خواهي همی شوي سَروَر

گرچه این گفت رهبر است ارشادی - لیک باشد بنوع خود واجب

جمله گوئیم رهبرا، فرمان - هست روی دوچشم و بر حاجب

هست در هر زمان و هر کاری - اُسوه یِ ما در این زمان رهبر

قول و هم فعل او حجّتی بر ماست - چون که او اسوه است بعد پیغمبر

باقری بهترین راهکار صحّتِ ما - فاصله، ماسک زدن، بُوَد همه جا

روی کردن به هر زمان به درگهِ حق - هم توسّل وَ نذر و ذکر و دعا

سروده شده تیر 1399

 

کرونا دشمنِ ماهاست

کرونا دشمنِ ماست - دشمنِ ما بچّه هاست

‏آي مامانا، بچّه ها - وقتي ميريم، كوچه ها

دست نزنيم به جايي - نريم به هر سرايي

دست ندهيم به هر كي - دست نزنيم به هرچي

فاصله ي دو متري - باشه چه فكر بكري

ماسك بزنيم به چانه - هي نگيريم بهانه

نريم به هر مغازه - هر مغازه كه بازه

وقتي ميايم به خونه - بدون هیچ بهونه

بدستور مامان جون - دست و با آب و صابون

خيلي قشنگ بشوييم - هي بهانه نجوييم

بعدش بگيم خدايا - خوب كن تو حال ماها

تو ای خدایِ غفّار - این کرونا را بردار

سلامتی به ما دِه - به حالِ ما صفا دِه

بالاترینِ نعمت - سلامتي است و صحت

باقری بهرِ ماها - گفته چه شعرِ زیبا

کرونا دشمنِ ماست - دشمنِ ما بچّه هاست

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری تیر 1399

 

روزِ عاشورا بود روزِ حسین

‏‏روزِ عاشورا بود روزِ حسین _ روز آن نورِ دو چشمِ عالَمین

روزِ عاشورا بود روزِ نماز _ روزِ اللّه اكبر و راز و نیاز

روزِ عاشورا بود روزِ جهاد _ با  عدويِ دينِ حق با اتّحاد

روزِ عاشورا بود روزِ خدا _ گشتن از هر قيد و هر بندی جدا

روزِ عاشورا گَهِ آزادگي است _ رستن از هر قيد و بند بردگي است

روزِ عاشورا نَبردِ خير و شر _ در زمينِ كربلا شد پر شرر

روزِ عاشورا نبردِ اهلِ دين _ با یزید و شمرو بِن سعدِ لعين

گفت حسین بن علی گاهِ جدال _ بر شما ها باد بر صبر و قِتال

صبر در میدانِ جنگِ با یزید _ با عُبیدُ اللّه و بِن سعدِ پلید

صبر بنمائید ای اهلِ یقین _ در نبردِ این گروهِ  ضدِّ دین

در رهِ دینِ کُشته گشتن عاشقان _ بهتر است از زندگی با فاسقان

صبر کردند و جهادِ آن مؤمنین _ تا شهادت در رَهِ ایمان و دین

جمله از پیر و جوان تا شیر خوار _ روزِ عاشورا شدند درکاروزار

با شِعارِ یاریِ از دینِ خدا _ جانِ هفتاد و دو تن گشته فدا

جان فدا کردند بهرِ دینِ حق _ جمله هم پیمان با رَبُّ الفَلَق

باقری تا این عَلَم بر پا بُوَد _ هر مکان، هر روز عاشورا بُوَد

سروده شده  عاشورای سال 1399

 

حضرت سجّاد زین العابدین

حضرت سجّاد زین العابدین - آن امامِ چارم اهلِ یقین

آن درخشان همچو ماه وآفتاب - اُسوه و اُلگو بُوَد بهرِ شَباب

محو حق میشد چنان آن بی قرین - شد ندائی اَنتَ زینُ العابدین

گشت زين العابدين آن مَه لقا  - اسوه اي شد در عبادت بهرِ ما

از دعا و ذکر وطاعاتِ امام - یک صحیفه است ازمناجاتِ امام

سجده قسمي از عبادتهايِ اوست - كه نشانش در همه اعضايِ اوست

او چنان درسجده غرقِ راز بود - که تو گوئی با مَلَک همباز بود

سجده هايِ او به درگاه خدا - گشت الگو بهرِ اربابِ هُدا

پينه بر پيشاني و زانويِ او - بود از آن سجده یِ نيكويِ او

پینه ها بر زانو و پیشانِیَش - حاکی از آن حالتِ ربّانِیَش

ذوالثّفائن شد زالقابش از آن - کو به سجده بود دائم هرزمان

ذوالثّفائن شد لقب زان سجده ها - داشت او از صبح تا گاهِ عشا

او پس از قتلِ پدر در كربلا - کرد رسوا اهلِ شام و کوفه را

شد چو در بازارِ کوفه آن جناب - کرد بر آن مردمِ دانی خطاب

یک سخنرانی نمود او پُر زِ شور - که نموده دشمنان را کَر وَ کور

چونکه در دروازه یِ ساعات شد - روزِ روشن پیشِ او ظُلمات شد

مسجدِ شام و سخنرانی یِ او - مُهرِ حق را زد به پیشانی یِ او

باقری سجّاد و زین العابدین - هست اُلگو بهرِ ما و مؤمنین

 

چهل منزل بروي نيزه ميبردند قرآن را

چهل منزل بروي نيزه ميبردند قرآن را - چنين ظلمي كند محزون، دلِ گبرو مسلمان را

چهل منزل برويِ نيزه ره پیموده راسِ شاه - ببين ظلم و جفا بي حد و حصر از آلِ سفيان را

چهل منزل بروي ني كنار خواهر و دختر - كند غمگين و نالان اين، جفاها، هر مسلمان را

چهل منزل نموده طی، زِ کوفه تا به شهرِ شام - برویِ نیزه یِ دشمن، تلاوت کرده قرآن را

نموده بیست مکان آن سر، تلاوت آیه یِ قرآن - سخن گفتن، سرِ بی تن، ببین آیاتِ یزدان را

صدوبیست بار سخن گوید، زکوفه تا به شهرِ شام - سرِ سبطِ رسول الله، ببین اعجازِ رحمان را

به آن راهب سخن گوید، سرِ سبطِ رسول الله - ببین در دیرِ نصرانی، سرِ شاهِ شهیدان را

يهودي و مسلمان و مسيحي زين جفا نالد - نديده عالم و آدم در اين حد، كفر و طغيان را

شده مهمانِ شامیها، پس از طیّ چهل منزل - ولی سنگ جفا باشد، پذیرایی یِ مهمان را

به سنگ کینه بنمودند، از این مهمان پذیرایی - عجوزِ شامی آن سنگش، شکست ارکانِ ایمان را

به طشتِ زر نهاد آن سر، یزیدِ بر خدا کافر - به چوب خیزران کرد او، به لرزه عرش يزدان را

به پیشِ چشمِ دختر زد، به چوبش بر لب و دندان - نهاده زیرِ پایِ خود، یزید آیاتِ قرآن را

یهود و گبر و نصرانی، غضبناک از چنین کاری - ولی این کارِ زشتِ او، نموده شاد شيطان را

بگو ای باقری لعنت، به شمر و ابنِ مرجانه - خدا هم در جحیمِ خود، بسوزد آلِ سفیان را

سروده شده محرم سال 1399

صدوبیست بار سخن گوید...ازکتاب تکلم امام حسین (ع) از ناحیه سر مقدس و رگهای بریده در صد و بیست محل : شیخ علی فلسفی

 

‏ برادرزينبت بالايِ محمل

برادرزينبت بالايِ محمل - بدنبالِ سرت منزل به منزل

زكوفه ره سِپَرتا شامِ ويران - من و سجّاد با خيلِ اسيران

دراين مدّت شدم من يك پرستار - براي حضرتِ سجّادِ بيمار

شدم من سرپرستِ جمله اطفال - برايِ جمله گشتم من پروبال

به هرمنزل به گاهِ استراحت - همي دادم به آنان صبر و طاقت

دويدم درپيِ اطفالِ نالان - به صحراهايِ پُرخارِمغيلان

رساندم من تمامي راسرانجام - پس ازطيِّ منازل كوفه تا شام

شدم ساكن كنون من درخرابه - بجايي كه نه ناني و نه آبه

به جايي كه ندارد سقف و ديوار - شده اهل و عيالِ تو گرفتار

رقیّه دخترت در این خرابه - زهجرانِ پدر قلبش کبابه

در اين مدّت شده وردِ زبانم – خداوندا بده تاب و توانم

دعا كن بهراين خواهرزِ اِحسان - حسين جانم حسين جانم حسين جان

خدا ميداند و احوالِ زينب - چه ها بگذشته است بر حالِ زینب

زدشتِ کربلا تا شامِ ویران - چه دیده زینب؟ از آن آلِ سفیان

ولیکن بعدِ آن ظلم و ستمها - بشد پایانِ آن رنج و المها

شده زینب چو خورشیدی درخشان - برایِ مردم و آن شامِ ویران

حرم شد شامِ ویران بهرِ زینب - درخشان همچو ماهی در دلِ شب

بلی ای باقری ویرانه یِ شام - حرم شد بهرِ آن دردانه یِ شام

سروده شده صفر سال 1399

 

‏ اين گفته ي سردارِدلهاست*ماملّتِ امام حسينيم

اين گفته ي سردارِدلهاست*ماملّتِ امام حسينيم - درياوري ازدين وقرآن*ماپيروِ پيرِخمينيم

در راهِ دین ما پایِ کاریم*پایِ حسین ما ایستادیم - از کودکی با شیرِ مادر*در وادیِ دین پا نِهادیم

گوئيم با يزيدِ دوران*ما بوده و هست و همينيم - درياوري از دين و قرآن*هرگز ز پا نمينشينيم

حسين به ماتعليم داده است*خود را رهيم از بارِ ذلّت - هیهاتَ مِنَّا الذِّلَّة باشد*شعارِ حَقِی بهرِ مِلَّت

محرّم و صفر برايِ ماها*درسی زِ حُرّيّت بداده - آزادگي و غيرت و دين*اندر وجودِ ما نهاده

محرّم وصفربرایِ*دینِ خداباشدنگهبان - چون درسِ دین داری وغیرت*داده حسین به هرمسلمان

ما رهروِ سجّاد و زينب*در امتدادِ كربلائيم - برياوري ازدين و قرآن*ما رو برو با هر بلائيم

ما چون حسين نميپذيريم*هر بندگي و بردگي را - ما خوانده ايم اندرمقاتل*آزادي و آزادگي را

ما ازحسين آزادگي و*هيهاتَ مِنَّا الذِّلّة خوانديم - ما در صراطِ مستقيمِ*قرآن و دين پاينده مانديم

ازعمّه یِ سادات زينب*اين جمله يِ زيبا شنيديم - درراه دين و حق و قرآن*ماها بجز خوبي نديديم

اِلّا جَمِیلًا ما رَاَیتُ*فرمایِشِ آن قهرمان است - دراین کلامِ خوب و زیبا*بس نکته ای زیبا نهان است

ازحضرت سجاد هم ما*درسی بسی زیبا گرفتیم - که در رَهِ حق و عدالت*در وادیِ ذِلَّت نیفتیم

گفت او زِبهرِما همین بس*که گَشته است برما کرامت - از جانِبِ حقِّ تعالی*برخاندانِ ما شهادت

ما مِلَّتِ امام حسینیم*هم رهروِسَجّاد و زینب - در راهِ دین ما پایِ کاریم*آماده ایم هر روز و هر شب

آماده یِ فرمانِ رهبر*درهر زمان و هر مکانیم - اسلام با شد زنده تا که*ماهم کنارش زنده مانیم

ای باقری سردارِدلها*داده به ماها درسِ غیرت - درسِ حسینی زندگی را*داده به ما درسِ شهامت

سروده شده محرم سال 1399

 

‏زينب چو در خرابه در شهر شام ويران

زينب چو در خرابه، در شهرِ شامِ ويران - از مردمانِ شامي، ديده ستم فراوان

نی ناني و نه آبي، نی فرش و متّكايي - اندر كنارِ كاخِ، بيدادِ آلِ سفيان

ني درب و ني بنايي, ني سقف بود و ديوار - ني ميزبان و خادم, بر آن يگانه مهمان

اينسان كنند خدمت، آن مردمانِ شامي - بر اهلبيتِ عصمت، در اين ديارِ ويران

آن مردمانِ شامي، آرند بر تصدّق - نان و لباس و هديه، از بهرِ آن اسيران

چونکه نمیشناسند، این میهمان که باشد؟ - کردند با ترحُّم، رحمی به آن عزیزان

بهرِ کمک به آنان، از بینِ مردمِ شام - امّ حبیبه آمد، در بینِ آن اسیران

هنده زنی دگر بود، کامد برایِ یاری - از کاخ در خرابه، آن جایگاهِ ویران

هنده به نوجوانی، خدمتگذارِ زینب - بوده است درمدینه، اینک شده است حیران

باشد چرا عزیزش، اینک در این خرابه- از ظلم بِن زیاد و یزید و آلِ سفیان

در بینِ آن اسیران، یک کودکی سه ساله - دائم به یادِ بابا، افسرده بود و پژمان

در آن خرابه جان داد، آن كودكِ سه ساله - اين بود ميزباني، زان مردمانِ نادان

خوابید در خرابه، آن کودکِ سه ساله - تا ریشه کن نماید، ظالم زِ بیخ و بنیان

اي باقري خرابه، شد همچو باغِ جنّت - ليكن شده کنارش، كاخ يزيد ويران

سروده شده صفر سال 1399

 

بابا كجايي*اين نيمه ي شب

‏بابا كجايي*اين نيمه يِ شب*بر دخترِ خود*يكدم نظر كن

در اين خرابه*اي جانِ بابا*بر ديدنِ من*يكدم گذر كن

تاکه ببینم*این نیمه یِ شب*ای جانِ بابا*رویِ تورا من

یکدم بیا تو*اندر کنارم*در این خرابه*بنشین تو با من

در اين سه هفته*رفتي كجا تو*من را نديدي*اي جانِ بابا

كه من چه ديدم*از يك پليدي*زجر و شكنجه*در دشت و صحرا

يا ديده اي تو*اين دخترت را*امّا نديدم*من روي ماهت

حالا بيا تو*اي جانِ بابا*بنما تو شادم*با يك نگاهت

حالا بيا تو*يك لحظه بنشين*بنشان مرا تو*بر زانوانت

حالا بيا تو*در اين خرابه*بينم پدر جان*نام و نشانت

يكبارِ ديگر*خود را نشان دِه*تا كه شَوَم من*قربانِ رويت

تا كه بدانند*اطفال شامي*اي جانِ بابا*نامِ نكويت

تا كه بدانند*اطفال شامي*ما هم در اینجا*داریم بابا

تا كه بدانند*اطفال شامي*ما در مدینه*داریم ماوا

تا كه بدانند*اطفالِ شامي*بابايِ خوبم*نامش حسين است‏

فرزندِ حيدر*سبطِ پيمبر*از بهرِ زهرا*نورِ دو عين است

تا که نگویند*اطفالِ شامی*این دختر اینجا*باشد یتیمه

تا که ندانند*اطفالِ شامی*از هجرِ بابا*قلبم دو نیمه

او دید ناگه*آن نيمه يِ شب*در آن خرابه*آخر پدر را

امّا چگونه؟*در يك طبق ديد*اندر خرابه*نورِ بصر را

یک ساعتی را*در نیمه یِ شب*با راسِ بابا*او دردِ دل کرد

ناگاه خاموش*آمد صدایش*طفلِ سه ساله*جان را بَحِل کرد

غسّاله آمد*از بهرِ غسلش*امّا ببیند*جسمش کبود است

گفتا چرا این*طفل اینچنین است؟*اینسان کبودی*بهرِچه بود است؟

اندر جوابش*گفت عمّه زینب*اینها که بینی*از تازیانه است

آثارِ زجرِ*آن زجرِ بی دین*اینسان که بینی*برکتف و شانه است

ای باقری شد*در نیمه یِ شب*آخر شهید آن*طفلِ سه ساله

در روزِ پنج از*ماهِ صفر شد*روزِ عزایش*با آه و ناله

سروده شده ماه صفر سال 1399

 

 

 

اين هفته ايّام دفاع است

‏اين هفته ايّامِ دفاع است - ياد آورِايّام جنگ است

ياد آورِ مردانگيها - درعرصه ي تير و تفنگ است

هشت سال كرديم استقامت - درجنگِ با بعثي و صدّام

صدّامِ بعثي از تجاوز - آخر پشيمان گشت و بد نام

داديم ما صدها شهيد و - زخمي و هم مجروح وجانباز

هشت سال كرديم استقامت - گشتيم ما آخر سر افراز

داديم دست و پا سر را - سر بهرِ دشمن خم نكرديم

هستيم تا آخر در اين رَه - ماهيچ ازاين ره بر نگرديم

اين گفته ي سردارِ دلهاست - ما ملّتِ امام حسينيم

ما تابعِ فرمانِ رهبر - ما رهروِ پيرِ خمينيم

ما از ابر پنبه نترسيم - بهرِ حسين ما پايِ كاريم

ما اكبر و عبّاس و قاسم - ماها حبيب روزگاريم

او با ترور سردارِ مارا - دزدانه گر از ما گرفته

امّا سلیمانی هزاران - داریم ما در بیشه خفته

ما شیر مردانِ فراوان - داریم اندر کُلِّ دنیا

اندر یمن، سوریّه، لبنان - باشند یارِ رهبرِ ما

ارتش، سپاه و انتظامی - هر لحظه در آماده باشند

از کید و مکر دشمنانه - یک لحظه ای غافل نباشند

آماده یِ فرمانِ رهبر - در هر مکان و هر زمانیم

ما ها دفاعِ هشت ساله - دیدیم و هستیم و همانیم

مرد دفاع و كارزاريم - گر نوجوان و يا كه پيريم

تحريم اثر بر ما ندارد - ما مردمانِ روزه گيريم

یارِ حسینِ این زمانه - در امتدادِ کربلائیم

ای باقری ما ها در این راه - اهلِ بلا، اهلِ ولائیم

سروده باقري پور هفته دفاع مقدس 1399

 

 

 

رفتيم و ماند نزد شما دختری زِما

رفتيم و ماند نزد شما دختری زِما - در شامِ تیره مانده کنون اَختری زِما

خوابیده است دُرِّ یتیمی به شهرِ شام - باز است در خرابه کنون دفتری زِما

خوابیده است در خرابه یکی دُرِّ شاهوار - آن کودکی که بوده یکی کِهتری زِما

درشام گر شده است شهیدکنون دختری صغیر - درکربلا شده است شهیدیکی مِهتری زِما

بس ظلمها به شهرِ ِشما دیده ایم ما - با آنکه در جهان ندیده ستم کافری زِما

ای شامیانِ پیروِ آلِ یزیدِ دون - آیا شنیده اید به دهر کنون بهتری زِما

از ظلم زاده یِ مرجانه آن پلید - در کربلا گرفته شده رهبری زِما

با امرِ زاده یِ مرجانه از یزید - بینِ دو نهرِ آب کشته شده سروری زِما

در دشتِ ماریه شد کشته مردها - غیر از علی نمانده دگر یاوری زِما

شد کشته یِ عداوتِ آن بد ترینِ خلق - با آنکه در جهان نبوده دگر برتری زِما

رفتیم، مردمانِ شام کنون از دیارتان - امّا به یادگار نوشته شده دفتری زِما

در آن صحیفه هست نامِ رقیّه به یادگار - با شد به یادگار، دخترِ نام آوری زِما

ای باقری چه یادگارِ قشنگی است در دمشق - آن دخترِ صغیره بود مادری زِ ما

سروده شده صفر 1399

 

‏اربعين آمد عزا ازسر گرفت

‏اربعين آمد عزا از سر گرفت _ انس و جن را ماتمي ديگر گرفت

اربعين چون روزِ عاشورا شده _ بارِ ديگر در جهان غوغا شده

هر خيابان, هر محل, هرخانه اي _ گشته از بهرِ حسين غمخانه اي

روضه خوان ونوحه خوان وسينه زن _ جمله ازپيروجوان ومردوزَن

جملگي بر اهلبيتِ مصطفا _ روضه خوان و سينه زن, نوحه سرا

كربلا از بهر عبّاس و حسين _ جملگي از مرد و زن در شور و شين

جملگی با هروله سویِ حرم _ در عزا بر آن امامِ محترم

جابرِ انصاری از آن راهِ دور _ آمده بهرِ زیارت در حضور

با عطیّه آمده در کربلا _ آن مُحِبِّ عاشقِ غم مبتلا

آمدند از شامِ هم، با شور و شين _ آن اسيران بر سرِ قبرِ حسين

آري آرى آمدند از شامِ غم _ بر سرِ قبرِ حسین، اهلِ حرم

با ورودِ اهلبيتِ مصطفا _ شد سرِ قبر حسين، غوغا بپا

دید زینب در محلِّ قتلگاه _ مرقدِ پاکِ حسین، با شور و آه

رویِ قبرش، پرچمی با سوز و ساز _ تا قیامت آن عَلَم در اهتزاز

در کنارش قبرِ هفتاد دو تن _ جملگی آسوده از رنج و محن

اهلبیتِ مصطفی خُرد و کلان _ در زمینِ کربلا شیون کُنان

شد مجدّد مجلسِ و بزمِ عزا _ بر شهیدان و حسینِ آندم بِپا

هر یکی بهرِ شهیدی نوحه گر _ نی نوا هم در عزا شد سَر بِسَر

دِجله هم گریان شده بهرِ فُرات _ هم بهشت و کوثر و آبِ حیات

آن زنان و کودکان، سینه زنان _ هر یکی بهرِ شهیدی نوحه خوان

آن يكي  گويد، كجا بودي پدر _ بعد تو ماها اسير و در بدر

وان يكي گويد، به آه و شورو شين _ اي عزيزم، اي برادر اي حسين

وان يكي گويد كجايي اصغرم _ ديگري گويد علي اي اكبرم

وان یکی گوید به عبّاسِ رشید _ مادرت شد از غمت مویش سپید

وان يكي گويد كه قاسم در كجاست _ حجله يِ قاسم کجایِ خيمه هاست

ناگهان زینب صدا زد یا حسین _ شد زمین و آسمان در شور و شین

هم نوا با زینبِ کبرا شدند _ عرش و فرش و جمله ما فیها شدند

الغرض اي باقري در كربلا _ اربعين برپا بود بزم عزا

سروده شده ماه صفر سال 1399

زيارتِ اربعين در خانه ها بخوانيم

‏فرمانِ رهبر اينست، در خانه ها بمانيم _ زيارتِ اربعين، در خانه ها بخوانيم

در اربعینِ امسال، از خانه، زار و حزین _ از رَهِ دور بخوانیم، زیارتِ اربعین

از رَهِ دور گوئیم، سلام ای حسین جان _ شنو زِ نوکرت این، پیام ای حسین جان

از رَهِ دور و منزل، همه كنيم زيارت _ زيارتِ اربعين، خوانيم با نيابت

نيابت از شهيدان، خوانيم ما دعا را _ خواهيم از خداوند، ثوابِ كربلا را

خواهیم از خداوند، هم سفریِ جابر _ در حرَمِ حسینی، ماها شویم حاضِر

خواهیم از خداوند، هم سفریِ زینب _ در همه یِ زمانها، درهمه روزوهرشب

خواهیم از خداوند، زیارت و دعا را _ در یک زمانِ نزدیک، سفر به کربلا را

درحرمِ حسینی، زیارتِ اربعین _ خوانیم انشاء الله، با همه یِ زائرین

ما ملّتِ حسینیم هر شهر و هركُجاييم _ بهرِ حسينِ مظلوم، دَر شورودَرنوائيم

ایستاده پایِ کاریم بهرِ حسین مظلوم _ ما اِقتِدا نمائیم بر آن اِمامِ معصوم

ما زائرِ پياده، در سالهايِ ديگر _ باشيم انشاء الله، از همه جا سراسر

چون كرونا هم اكنون، بسته است راهِ ما را _ مسدود كرده بر ما، طريقِ كربلا را

از كرونا بترسيم، با ماسك و با فاصله _ در مترو اتوبوس، باشيم با حوصله

در صفِ هياتيها، در جمعه و جماعت _ از كرونا بترسيم، باشيم در سلامت

اي باقري اربعين، خوانیم در منازِل _ زیارتِ اربعین هم با زبان و هم دِل

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ

سلام ما به حسین و به یاورانِ حسین - به آن یلان و جوانان، دلاورانِ حسین

سلامِ ما به علی اکبر و علی اصغر - سلام ما به شهیدانِ سبطِ پیغمبر

سلامِ ما به حبیب و زُهیرو برعبّاس _ به قاسم و به وهب، آن جوانِ پُراِحساس

سلامِ ما به دو دستِ جدا شده از تن _ سلامِ ما به اسیرانِ دستِ اهریمن

سلامِ ما به رُقَیّه، به زینب و کلثوم _ سلامِ ما به نبی و چهارده معصوم

سلام گویم و خواهم جوابِ با برکات _ به قبرِ پاکِ حسین و علیِّ اکبرش صلوات

سلام باقریا از جمیعِ سینه زنان _ به احمد و به علی و امامِ پاکِ زمان

سروده شده ماه صفر سال 1399

 

اربعين آمد اربعين آمد

‏اربعين آمد اربعين آمد _ باز عزايِ آن شاهِ دين آمد

باز تجديدِ حزن و غم گشته _ گويي عاشورا باز بر گشته

نينوا از غم پُر شرر گشته _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

قبر پاكِ آن طيّب و طاهر _ شد پذيرايِ اوّلين زائر

اولين زائر گشته است جابر _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

او به قبرِ شَه یک اشارت كرد _ مرقدِ شه را او زيارت كرد

او زيارت را با طهارت كرد _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

با کمکهایِ خالقِ علّام _ شامیان گشتند عاقبت بد نام

اهلبیتِ شَه باز گشت از شام _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

اهلبیتش با زينب و سجّاد _ رسته از قیدِ ظلم و استبداد

از اسارتها گشته اند آزاد _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

زینب و سجّاد، باقر و کلثوم _ بر سرِ قبرِ آن شَهِ مظلوم

گریه ها دارند بهرِ آن معصوم _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

یادِ عاشورا باز شد زنده _ علقمه گشته باز شرمنده

نامِ شاهِ دین هست پاینده _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

شد چهل روز از قتلِ شاهِ دین _ اربعین شد یک سُنَّت و آئین

باقری بهرِ اربعین غمگین _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

سروده شده اربعین سال 1399

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ميكنم اي شه خوبان بتو از دور سلام

‏بُعدِ منزل نَبُوَد در سفرِ روحاني _ ميكنم اي شَهِ خوبان بِتو از دور سلام

گر چه دوریم بیادِ تو سخن میگوئیم _ یادِ تو هست مَرا دَر دِلِ پُر نور سلام

از غمِ دوريِ تو ما همگي مهجوريم _ ميدهم از رَهِ دوري مَنِ مهجور سلام

نرسد دستِ من امسال به آن پنجره هات _ از همینجا بدهم با دل مكسور سلام

نشد امسال بيايم ز نجف تا حرمت _ از همينجا بنمایم مَنِ رنجور سلام

گرچه بينام، ولي نوكرِ جابر هستم _ همچو جابر بدهم بادل پُر شور سلام

ما چوموریم وسلیمان تویی ازلطف وکَرَم _ هست چون دانه یِ گندم زِمَنِ مورسلام

نَبُوَد لایِقِ آن شاه سلامِ مَنِ زار _ لیک دارم بِتو من در حَدِ مقدور سلام

رهبرم گفت زمنزل همه خوانيم دعا _ طبق فرموده يِ رهبر كُنَم از دور سلام

‏من زشهر و وطنِ خود كنم امسال سلام _ بِبَر اي موسِیِ ما بر جَبَلِ طور سلام

كرونا مانعِ من شد كه بيايم نزديك _ فُطرُس آرد بتو از من زِ رَهِ دور سلام

گفت فُطرُس که به هرجا که سلامی باشد _ برساند به شما آن مَلَک و حور سلام

اربعين است و زيارت همه خوانيم زِ دور _ باقري هم دَهَدَت با دِلِ رنجور سلام

سروده شده اربعین سال 1399

 

در خراسان هست خورشيدي عيان

‏گرچه هست هفت آسمان بالايِ سر _ كافريده خالِقِ كُلِّ جهان

بهر خود هر آسمان را عالمي است _ هريكي را هست خورشيدي عيان

زير آن هفت آسمان باشد زمين _ رُبعِ آن مسكون زِ بهرِ ساكنان

ساكنانش انس و جن و وحش وطير _ آدمي هم ساكن قسمي از آن

بهر انسانها بود یک رهنما _ بهرِ هر عصری به هر دور و زمان

هر زمانی رهنمایی لازم است _ تا نمايد راه و بي رَه را عيان

رهنما و هادي و هم مقتدا _ بهر انسانها بود پيغمبران

خاتمِ پيغمبران احمد بود _ او بُوَد پيغمبرِ كُلِّ جهان

بعد احمد نیست در دنیا نبی _ لیک باشد یک امامی هر زمان

جانشينِ مصطفی، شد مرتضي _ تا امامِ مهديِ صاحب زمان

از دوازده جانشين مصطفي _ در خراسان هست خورشيدي عيان

شد علي موسي الرضا شمس الشّموس _ بهرِ مشهد یک امامي مهربان

بَضعَةٌ مِنِّی علی موسی الرّضا _ شد حریمش بهرِ ما دار الامان

خفته اندر مشهد و بینِ دو کوه _ جنَّتی باشد حریمش مِن جَنان

خقته در ایران امامی بس رئوف _ خوش بحالِ جمله یِ ایرانیان

او پناه و ضامنِ این کشور است _ بیمه یِ ایران بُوَد در هر زمان

باقری و خاندانش جملگی است _ خادمی بر درگهِ شاهِ جهان

سروده شده پایان صفر سال 1399

 

اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام

اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام _ باشی تو هشتمین ولِیِّ خداوندِ لایَنام

دار الشّفا حریم تو باشد به خاص و عام _ گيرد به يك نگاهِ تو هر زخم اِلتِيام

تو اي امامِ ثامن و اي ضامنِ غريب _ محبوبِ عالمي و هم از بهرِ ما حبيب

دار الشَّفايِ تو به مريضان بود طبيب _ آرند رو به درگهِ تو جمله يِ انام

‏ازشِدّتِ مصائب و از قِلَّتِ رجا _ آرند رو به بارگاهِ تو اربابِ التجا

گویند سلام جمله ز هر شهر و هرکجا _ خواهند از شما كه شوي شافع الانام

هر مستمند رو به پنجره فولادت آورد _ هرجا بُوَد مريض بهرِ شفا يادت آورد

مارا بيادِ زمزم، آبِ سنابادت آورد _ نوشیم ما  زِ حوضِ طلا يت به صبح و شام

آن صحنهات هست چو صحنِ بهشتيان _ باشند خادمانِ تو، همه، حوران، فرشتگان

زیرا تویی وَلیِّ خداوندِ لا مکان _ باشد رواقها و مَضجَعِ تو مَلجَاءِ اَنام

هر زائری که روی کند سویِ آن حرم _ نزدِ خدای عزّ وجلّ هست محترم

دارد ثواب نزدِ خدا بهرِ هر قدم _ از هر کجا که سوي تو زائر كند سلام

گاهی ز دور و گاه زِ نزدیک زائران _ گویند سلام سویِ حریمت  زِ هر مکان

دارند امید  زِ حضرتِ آقا جوابشان _ ای باقری امامِ رضا یَسمَعُ الكَلام

سروده شده پایان صفر سال 1399

 

مُلکِ خراسان را ببين دارد به سر هشت آسمان

‏هفت آسمان باشد بسر بهر تمام مردمان _ مُلکِ خراسان را ببين دارد به سر هشت آسمان

در مشهد و بين دو كوه هست آسماني هشتمین _  آن آسمان هشتمین، باشد امام شيعيان

آن آسمان هشتمين باشد علي موسي الرضا _ باشد مزارش روضه اي از هشت رضوان جنان

چونكه حريمش قطعه اي باشد ز اَقطاعِ بهشت _ شد خادمش روح الامين با جمله يِ كروبيان

ايران بود در سايه يِ لطفِ علي موسي الرّضا _ لطف خدا شد شاملِ ما جمله یِ ايرانيان

مشهد درخشد چون نگين در نقشه يِ ايران زمين _ ماهم در اين مشهد شديم همواره در دار الامان

محفوظ فرما اي خدا حقِّ علي موسي الرّضا _ اين باقري و جمله ي ايران و هم ايرانيان

سروده شده پایان صفر سال 1399

 

ازراهِ دور میدهم آقایِ من سلام

ازراهِ دور میدهم آقایِ من سلام - گویم سلام بر تو اَیا هشتمین امام

گویم سلام از تَهِ دل ای امامِ من - دارم یقین آنکه توئی تَسمَعُ الکَلام

هرصبح وظهروشب به حریمِ توروکنم - خواهم دهی جواب، مرا، تو، اَیا اِمام

هر سال آخر ماهِ صفر ما پیاده راه - میآمدیم بسویِ مشهد تو با اُمیدِ تام

امسال چونکه منع شده طیِّ این سفر - ما میدهیم بر تو سلام از فرازِ بام

ویروسِ کورونا که گرفته است عالمی - کلّ زمین زِ مشهدِ ما تا عراق و شام

غمگین نموده است آدمیان رازشرق وغرب - با لطفِ توامام ثامن وضامن شودخِتام

ویروس دفع و رفع شود گرکنی نظر - ای حضرتِ رضا، امامِ مشهد و ایران، مَهِ تمام

ای باقری کنون که شده منع این سَفَر - از خانه روی کن به حرم گوی اَلسَّلام

اَلسَّلام علیک یا اَبَالحسن یا ثامن الائمّة یا علی بن موسی الرّضا

سروده شده  آخر ماه صفر سال 1399

 

بُوَد روزِ عزایت یا مُحَمَّد

مُحَمَّد یا مُحَمَّد یا مُحَمَّد - مُحَمَّد یا مُحَمَّد یا مُحَمَّد

بُوَد روزِ عزایت یا مُحَمَّد - کنم گریه برایت یا مُحَمَّد

بُوَد اِمروز روزِ رِحلَتِ تو - بُوَد روزِ یتیمی بهرِ اُمَّت

بُوَد روزِ یتیمی بَهرِ زهرا - شده زهرا عزادار از برایت

علی هم بی برادر گشته اِمروز - به تن رختِ عزا شد در عزایت

حسین و هم حسن هم زینبینت - شدند امروز محروم از لقایت

تو رفتی از میان دوستانت - دگر ناید  صدایِ دلربایت

شده اندر عزا شهرِ مدینه شده - غمین اصحابِ خوب و با وفایت

خراسان تا مدینه شُد سِیَه پوش - همه سینه زنان اندر هوایت

چهارده قرن مانند چنین روز - تمام مسلمین گرید برایت

شده این باقری و جمله اُمَّت - سیه پوش و عزادارِ عزایت

سروده شده آخر ماه صفر سال 1399

 

ایکه شُدی شهید ظلم وجفا یا امام حسن

ایکه شُدی شهیدِ ظلم وجفا یا امام حسن - دیدی بسی سِتم بِه راه خدا یا امام حسن

گر کشته شد حسین تشنه کنارِ دو نهر آب - در آن زمینِ کرب و بلا یا امام حسن

لیکن تو گشته ای شهید با آبِ زهر آلود - مسموم ز آب رفته ای ز دارِ فنا یا امام حسن

بعد از تمامِ زخمِ زبانها که دیدی از دشمن - کشتند عاقبت تو را به زهر جفا یا  امام حسن

تنها نه در زمان زندگی یِ خود ستم دیدی - بعد از شهادتت زدند تیرِ جفا یا امام حسن

مروانیان زدند بسی تیرها به تابوتت - پر خون جنازه ات بِشُد به رنج و عنا یا امام حسن

نَبوَد کسی به مِثلِ تو اینسان غریبِ وطن - دیدی ستم بسی تو از آن آشنا  یا امام حسن

الآن هم از غریبیِ تو در بقیع حیرانم - کردند در حصار آن مزارِ تو را یا امام حسن

نی جراتی است که بگریم کنارِ تربتِ تو - نی رخصتی است که بگیرم عزا یا امام حسن

چون شمعِ سوخته گریند بی ‌صدا زوّار - بینند در بقیع چون مزارِ تو را یا امام حسن

جَنبِ مزارِ تو بسی طعنه بشنود شیعه - از شرطه ها شنوند بس ناسزا یا امام حسن

ای باقری برسد صاحب الزّمان به نزدیکی - آنروز دشمنان شود به فنا یا امام حسن

سروده شده آخر ماه صفر سال 1399

 

آقاجان امام رضا قربون اون صدق و صفات

‏آقاجان امام رضا قربونِ اون صدق و صفات _ دست من كي ميرسه بازم به اون پنجره هات

ششماهه نيومدم او نزديكي بالاسرِت _ چون ز ترسِ كرونا بسته شده به روم دَرِت

این روزِ شهادتت اون هیاتای هر ساله _ نتونستن بیاین تو صحنا با آه و ناله

ديگه اون پياده هايِ هر ساله نيومدن _ ديگه اون موكباي خدمت رساني نبودن

نبودن سينه زناي هر ساله تو جاده ها _ نبود اون رضارضا گفتنِ اون پياده ها

اين سالِ نودونه شد كرونا مانعِ ما _ كه بِيان به پابوست از راهِ دور سينه زنا

آقاجون كن نظري كه جمله يِ اهلِ ولا _ باز بِيان به پابوست با دفع و رفعِ اين بلا

باقري با جمله یِ مجاورین و زائرین _ باز بیان او نزدیکی و روضه یِ خُلدِ برین

سروده شده آخر ماه صفر سال 1399

 

روزِ عزایِ هشتم امام است

روزِ عزایِ هشتم امام است - امروز عزادار خیرُ الانام است

او بضعه یِ پاکِ رسولِ کردگار است - او هشتمین حجّت برایِ کردگار است

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان

شاهِ خراسان مسموم گشته - با سَم شهید آن معصوم گشته

از زهرِ مامون شد شهید اندر خراسان - در حجره یِ در بسته او تنها دهد جان

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان

امروز احمد باشد عزادار - زهرا و حیدر در غم گرفتار

گفتا محمّد بَضعةٌ مِنّی برایش - او بَضعه یِ احمد بود جانها فدایش

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان

امروز عزایِ شمس الشّموس است - از شهرِ یثرب تا ملکِ طوس است

جن و ملک سینه زن از بهرِ رضا شد - اندر مدینه فاطمه صاحب عزا شد

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان

اکنون خراسان باشد سِیَه پوش - بیتُ الرّضا شد تاریک و خاموش

باب الجواد امشب سِیَه پوشِ رضاشد - در شهرِ یثرب هم تقی صاحب عزا شد

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان

ایران سراسر ماتم گرفته – هم طوس و یثرب را غم گرفته

ای باقری بنگر عزا اندر خراسان - در مرد و زن اندوه و غم باشد نمایان

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان

سروده شده توسط آخرماه صفرسال 1399

 

امروز عزایِ شمس الشّموس است

امروز عزایِ شمس الشّموس است - روزِ غروب خورشید طوس است

ای شیعیان شورونوای غربتِ کیست - ابن الرّضا بنگر کنار تربتِ کیست

جانم رضا جان ، جانم رضا جان

امروز عزادار ابن الرّضا شد - چون که زبابا اینک جدا شد

او ازمدینه آمده اندر خراسان - جان دادن بابا کنون گردیده آسان

جانم رضا جان ، جانم رضا جان

دور از مدینه چون که رضا شد - مشهد برایش کرب و بلا شد

غیر از رضا دور از وطن اینسان که باشد - بی تاب ومهجور از وطن اینسان که باشد

جانم رضا جان ، جانم رضا جان

آمد به ایران فرزند احمد - نورخدائی آمد به مشهد

این سرزمین از مقدمش مینوسرشت است - درمشهد و بین دو کوه باغ بهشت است

جانم رضا جان ، جانم رضا جان

او از مدینه چون که جدا شد - یعنی شهیدِ راه خدا شد

او بضعة منّی به گفتِ احمد آمد - بهر شهادت او به طوس و مشهد آمد

جانم رضا جان ، جانم رضا جان

در طوس گشته مسمومِ کینه - با زهر مامون آن بی قرینه

مامون چرا بر حضرتش جورو جفا کرد - مسموم از انگور جفا آن بی حیا کرد

جانم رضا جان ، جانم رضا جان

خورشید دلها در شهر مشهد - خاموش گشته با ظلمِ بی حد

صحن و سرایش باقری باغ بهشت است - این آستان قدس او مینوسرشت است

جانم رضا جان ، جانم رضا جان

سروده شده آخرماه صفرسال 1399

ازکتاب مجموعه اشعارباقری

 

هفدهِ ماه ربیع است، عیدِ میلاد مُحَمَّد

هفدهِ ماه ربیع است، عیدِ میلاد مُحَمَّد - خاتمِ پیغمبران است، آمده دنیا خوش آمد

آمده آنکو بشارت داده بر میلادِ پاکش - جمله یِ پیغمبران و جمله یِ اجدادِ پاکش

آمده آنکو بشارت داده است عیسی بنِ مریم - اِسمُهُ اَحمَد بیاید روشن از او گردد عالم

آمده آنکو هزاران وعده دادند از رسولان - که بود ختمِ رسالت در وجودِ او به دوران

آمده آنکو که بوده است اَوَّل از هر اَوَّلِینی - آنکه بوده در میانِ انبیاء دُرِّ ثَمینی

آنکه بوده است اَوَّلِینِ انبیاء او آخرین شد - آمده اینک به دنیا ختم جمله مرسلین شد

آمده آنکو که باشد نزدِ حق محمود و احمد - اِبنِ عبداللّه باشد نام او باشد مُحَمَّد

شهرِ مکّه نور باران گشته است از مقدمِ او - حَک شده نامِ محمّد زابتدا برخاتَمِ او

در شبِ میلادِ او شد بیتِ حق تا عرشِ یزدان - از زمین  تا آسمانها نور باران و چراغان

در کنار خانه یِ حق بُت شکن آمد به دنیا - لحظه یِ میلادِ پاکش سر نگون گشتند بتها

چون شکست ایوانِ کسرا گشت کسرا در تَحَیُّر - پادشاهان و سلاطین  اوفتادند از تَبَختُر

منع شد مکّه در آن شب از ورود آلِ شیطان - چونکه شد زاده در آن شب بهترین محبوبِ یزدان

شد فراموشی و نسیان عارض آن شب کاهنان را - گشت باطل سحر و جادو اندر آن شب ساحران را

تاج و تختِ پادشاهان اندر آن شب گشت لرزان - پادشاهان لال گشته کاخ ظالم گشته ویران

آمنه شد شاد و خرّم کامده محمود و احمد - باقری باشد مبارک عیدِ میلادِ محمد

سروده شده ولادت باسعادت حضرت محمد صلی الله علیه وآله سال 1399

 

حاج قاسم مرد ميدان و عمل

حاج قاسم مرد ميدان و عمل _ حاج قاسم رَسته از كين«کَید»و دغل

حاج قاسم بود مرد كارزار _ بُد مساوي يك تنه با صد هزار

حاج قاسم پُشت بر دشمن نكرد _ او فرار از جنگ اهريمن نكرد

حاج قاسم ياورِ مستضعفان _ بود هرجا, هر زمان و هر مكان

حاج قاسم مرد میدانِ جهاد _ فتح کرد او هرکجا که پا نهاد

بود با نیروی قدسش در جهان _ در کنارِ جمله یِ مستضعفان

مردِ میدان در عراق و سوریا _ هم به لبنان و فلسطین، لیبیا

در جنوب و غرب ایران در دفاع _ هم به لُبنان، صور و صیدا و بُقاع

درهرات و بلخ و کابل مستشار _ بر جهادیهای مؤمن، دین مدار

فاطمیّون را هِدایت کرده است _ زینبیّون را حمایت کرده است

حیدریّون را نجف تا بوکمال _ رهنمائی ها نمود آن بی مثال

او اُوِیسِ این زمان بُد در یمن _  در تَعِز، صَنعا و صعده، اِب، عدن

بود در فلّوجه، موصل، بوکمال _ در حلب، سنجار، اِدلِب، در نزال«نضال»

هرکجا پا مینهاد آن شیر مرد _ رهنما میشد به میدانِ نبرد

مالك اشتر بُد از بهر علي _ در كنار حضرتِ سيّد علي

بود او هارون مکّی این زمان _ بر ولیّ امر این دور و جهان

در تنور جنگها آن قهرمان _ بی محابا میشد او با جسم و جان

با دلاور مردی پیشینه اش _ دو نشان فتح شد بر سینه اش

گیرد او چونکه نشانِ ذوالفقار _ دست رهبر بوسد او با افتخار

بر سرِ او بوسه رهبر ميزند _ نيشتر برقلب كافر ميزند

آن كراواتِ ترامپِ بی کتاب _ بند پوتينش نيايد در حساب

چون قمار بازش بخواند آن شیر مرد _ زخمِ قلبِ کهنه یِ او تازه کرد

بود دنبالِ تقاصی آن پلید _ در فرودگاهی ز کین کردش شهید

حاج قاسم رقص و جولان کرد و رفت _ رقص در خون مردِ میدان کرد و رفت

باقری ؛ گفته است آن مردانِ مرد _ مردِ میدان گاه جولان و نبرد

«رقص و جولان بر سر میدان کنند /  رقص اندر خون خود مردان کنند»

«چون رهند از دست خود دستی زنند / چون جهند از نقص خود رقصی کنند»

شعرازمولوی در مثنوی معنوی دفتر سوم است :

رقص آنجا کن که خود را بشکنی / پنبه را از ریش شهوت بر کنی

رقص و جولان بر سر میدان کنند / رقص اندر خون خود مردان کنند

چون رهند از دست خود دستی زنند / چون جهند از نقص خود رقصی کنند

سروده شده در سالگرد شهادت سردار دلها 13 دیماه 1399

 

سلامِ ما به تو زهرا، عزيزِ پيغمبر

‏سلامِ ما به تو زهرا، عزيزِ پيغمبر _ سلامِ ما به تو زهرا، حبیبه یِ داور

سلامِ ما به تو ای سیِّده، جلیله، ای زهرا _ سلامِ ما به تو ای بانویِ جمیله، ای زهرا

سلامِ ما به تو اي بضعه يِ رسولِ خدا _ سلامِ ما به تو اي اُسوه يِ عفاف و حيا

سلامِ ما به تو اي دخترِ رسولِ گرام _ سلامِ ما به تو اي یاورِ دوازده امام

سلامِ ما به تو مظلومتر زِ هر مظلوم _ سلام ما به تو ای مامِ یازده معصوم

سلامِ ما به تو اي مادرِ امام زمان _ سلامِ ما به تو ای شافعه به هر دو جهان

سلامِ ما به تو مامِ حسین و هم سادات _ سلام بر تو که پاکی زِ جمله یِ آفات

سلام بر تو که معصومه ای، کریمه ای، زهرا _ سلام بر تو که مظلومه ای، علیمه ای، زهرا

سلام بر تو که باشی عزیزِ ربّانی _ عمرت قلیل، همرهِ اندوه و حزنِ طولانی

مجهول قدرِ تو در آن زمانِ کوته بود _ روز و شبِ تو به اندوه و ناله همره بود

حاجت رواست هر که توسّل کند به تو، زهرا _ دردش دواست هرکه توکّل کند به تو، زهرا

مائیم غريق مرحمتِ بي كرانِ تو، بانو _ مائیم در آرزویِ دیدنِ قبرِ نهان تو، بانو

از ظلم و کینِ دشمنِ تو زار و خسته ایم، بانو _ در مجلسِ عزايِ تو ماها نشسته ایم، بانو

در فاطمیّه جمله عزادار و سینه زن هستیم _ هم باقری و جمله یِ یاران، زِ مرد و زن هستیم

سروده شده در فاطمیه سال 1399

اَلسَّلامُ عَلَى السَّيِّدَةِ الْجَليلَةِ الْجَمِيلَةِ الْمَعْصُومَةِ الْمَظْلُومَةِ الْكَرِيمَةِ النَّبِيلَةِ الْمَكْرُوبَةِ الْعَلِيلَةِ ‏ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ الرَّضِيَّةِ الْحَلِيمَةِ الْعَفِيفَةِ السَّلِيمَةِ الْمَجْهُولَةِ قَدْراً وَ الْمَخْفِيَّةِ قَبْراً الْمَدْفُونَةِ سِرّاً وَ ‏الْمَغْصُوبَةِ جَهْراً سَيِّدَةِ النِّسَاءِ الْإِنْسِيَّةِ الْحَوْرَاءِ أُمِّ الْأَئِمَّةِ النُّقَبَاءِ النُّجَبَاءِ بِنْتِ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ الْعَذْرَاءِ ‏فَاطِمَةَ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الزَّهْرَاءِ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) .

 

‏مرد ميدان حاج قاسم جان ما

‏مرد ميدان حاج قاسم جانِ ما - عبدِ يزدان حاج قاسم جانِ ما

در چهل سال او به ميدانِ نبرد - دشمن دون را زبون و خسته كرد

بود او یارِ حسینِ فاطمه - در تمامِ جبهه ها بی واهمه

گاه در سوريّه گاهي در عراق - بود روياروي با هر قُلچماق

هشت سال او در نبردِ بعثيان - بود يار و ياورِ رزمندگان

در فلسطين در نبردِ با يهود - يار و ياور بهرِ جند اللّه بود

در عراق او بود یارِ اَلحَشد - داعشیها را همی کرد او رَصَد

در کنارِ زینبیّون روز و شب - بود در حمص و حما، درعا، حَلَب

هم به لبنان يارِ نصراللّه بود - رهنمائى بهرِ حزب اللّه بود

او براهِ دین و قرآن و یقین - بود همراهِ امیر المؤمنین

در دفاع و یاریِ مستضعفان - گویِ سبقت را ربود از همگنان

او اطاعت داشت از پیرِ خُمین - اقتدا کرد او به یاران حسین

بهرِ رهبر حضرتِ سیّد علی - بود او همراه و یارِ همدلی

بود در میدان بدونِ واهمه - در دعا و در نماز و زمزمه

عاقبت شد کشته یِ راهِ خدا - جانِ او در راهِ ایمان شد فدا

قطعه قطعه پیکرش در راهِ دین - گشت مُلحق با امیرِ مؤمنین

عاقبت خیری نصیبش گشته است - در کنارِ اولیا بنشسته است

باقری بود اندر این ‏دورانِ ما - مرد ميدان حاج قاسم جانِ ما

سروده شده به مناسبت سالگرد شهادت حاج قاسم

 

میلادِ دُختِ مُصطفی بادا مبارک

میلادِ دُختِ مُصطفی بادا مبارک - بر بنده و هم بر شما بادا مبارک

میلادِ زهرا دخترِ پیغمبرِ ماست - اُمِّ ابیهای نبی و مادرِ ماست

لطفِ مُدامِ او همیشه بر سرِ ماست - این لُطفِ دائم بر سرِ ماها مبارک

میلادِ دُختِ مُصطفی بادا مبارک - بر بنده و هم بر شما بادا مبارک

آمد به دنیا تحفه ای از جنّت و حور - آمد به دنیا سوره ای از کوثر و طور

زان احمد و هم مرتضی گردیده مسرور - این هدیه از سویِ خدا بادا مبارک

میلادِ دُختِ مُصطفی بادا مبارک - بر بنده و هم بر شما بادا مبارک

آمد به دنیا حضرتِ اُمِّ ابیها - آمد به دُنیا مادرِ یاسین و طاها

دُختِ نبی، کُفوِ علی، آمد به دنیا - میلادِ کُفوِ مُرتضی بادا مبارک

میلادِ دُختِ مُصطفی بادا مبارک - بر بنده و هم بر شما بادا مبارک

آنکو مُطَهَّر گشته است از جمله آفات - تسبیحِ او باشد بِه از جُمله عبادات

مامِ حسین و زینبین و جمله سادات - میلادِ مامِ مُجتبی بادا مبارک

میلادِ دُختِ مُصطفی بادا مبارک - بر بنده و هم بر شما بادا مبارک

ای شیعیان گیرید جشن و شاد باشید - با لُطفِ حق از قیدِ غم آزاد باشید

آمد شفیعی بهرتان دلشاد باشید - شادی به اصحابِ هُدا بادا مُبارک

میلادِ دُختِ مُصطفی بادا مبارک - بر بنده و هم بر شما بادا مبارک

ای شیعیان هنگامِ شادی گشته اکنون - داده به احمد تُحفه ای خَلّاقِ بیچون

این تحفه باشد کوثر و وَالتّین و زیتون - شادی به یارانِ خدا بادا مبارک

میلادِ دُختِ مُصطفی بادا مبارک - بر بنده و هم بر شما بادا مبارک

ای باقری شادی نما زین طُرفه میلاد - از قید هر حُزن و غمی کُن خویش آزاد

چونکه محمّد با خدیجه هست دل شاد - شادی به اصحابِ کسا بادا مبارک

میلادِ دُختِ مُصطفی بادا مبارک - بر بنده و هم بر شما بادا مبارک

سروده شده ولادت حضرت زهرا علیهاسلام سال 1399

 

انقلابِ ايران است، انقلابِ اسلامي

انقلابِ ايران است، انقلابِ اسلامي - مردمانِ ايرانند، انقلاب را حامي

انقلابِ ايران است، انقلابِ قرآني - رهبراست روح الله, عالِمي است ربّاني

انقلابِ ايران است، با  اِطاعت از قرآن - مردمانِ ايرانند، مردمانِ با ايمان

انقلاب اسلامي، بيست و دوّمِ بهمن - گشته فاتح و پيروز, با شكستِ اهريمن

انقلابِ اسلامی، طی نموده راهی دور - راهِ سخت و چِل ساله، با حرارت و پُر شور

مردمانِ ایرانند، یاورانِ روح اللّه - دشمنانِ خنّاسان، دوستانِ حزب اللّه

مردمانِ ايرانند، از قبيله يِ سلمان - يارِ دينِ پيغمبر, با اطاعت از يزدان

مردمانِ ايرانند، از قبيله یِ قاسِم - دوستانِ معصومه, هم رضا و هم كاظم

مردمانِ ايرانند، جملگي سليماني - وه چه مردمِ خوبي، مردمانِ ايماني

مردمانِ ايران از، اَهرِمن گريزانند - جمله رهروِ حق و، دشمنانِ شيطانند

مردمانِ ايرانند، دشمنانِ خونخواران - دشمنانِ اسرائيل, آمريكا, تبهكاران

با قیام این مردم پهلوی شد آواره - صهیونیست و امریکا ورشکست و بیچاره

انقلابِ مااست اکنون، انقلابِ چِل ساله - مرگ باد بر امریکا، صهیونیستِ گوساله

مِلَّتِ عزیزِ ما، پيروِ خميني اند - رهروِ رهِ دين و، رهبري حُسيني اند

سَید علی امامِ ماست، در جهانِ ظلم و زور - در جهانِ امروزی، چشمِ دشمنانش کور

باقري بُوَد شاد از، جشنِ روزِ پيروزي - از خدا همي خواهد، روزِ خوب و بهروزي

سروده شده درسالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران

 

سِه از شعبان حسین آمد بدنیا

سِه از شعبان حسین آمد بِدنیا - عجب جشن و سروری گشته برپا

تمامِ حوریان در خدمتِ او - بهشتِ عدن  شد بهرش مهیّا

سِه از شعبان مدینه غرقِ نوراست - شبِ شادی و هنگامِ سروراست

علی و فاطمه شادند و خوشحال - عدویِ آلِ احمد کَر وَ کور است

حسین ریحانه از بهر رسول است - حسین نورِ دو چشمانِ بتول است

حسین است رحمتُ اللّهِ یگانه - نماز و روزه با مهرش قبول است

حسین بابی ز ابوابِ جنان است - حسین محبوبِ جمله مؤمنان است

امامان جمله فرزند حسین اند - زنسلِ او امامِ این زمان است

حسین بابِ نجاتِ اُمَّتِ ماست - قیامش رهنمایِ مِلَّتِ ماست

اطاعت واجبِ ماست از اُولِی الاَمر – قبولِ طاعت و قد قامتِ ماست

عزیزان من غلامِ زینبینم - حسین است از جهان نورِ دو عینم

چنین فرمود در وصفش پیمبر - حسین است از من و من ازحسینم

شفا فی تربتِ آقا حسین است - شفیعِ ما حسین در عالَمَین است

دعاها مستجاب اندر حریمش - حریمِ او قلوب مؤمنین است

حسین آقاست، کشتیِ نجات است - ولایش بهرِ ما آبِ حیات است

بود او نور و مصباحِ هدایت - صراطش برترین راه و صراط است

حسین اُلگو است بهرِ پاسداران - بود او اُسوه بهرِ حق مداران

بود او پاسدارِ دین وقرآن - بُوَد  محبوبِ صدها و هزاران

سروده شده شعبان سال 1399

چارِ شعبان روزِ عبّاس آمده

چارِ شعبان روزِ عبّاس آمده - بویِ عطر از آن گُلِ یاس آمده

در شجاعت همچنان بابش علی است - در بصیرت ابصر النّاس آمده

چارِ شعبان روزِ عبّاسِ علی است - غیرت و مردانگی زو منجلی است

حیدری خوی و شجاعت پیشه است - بهترین یارِحسینِ بن علی است

چارمِ شعبان علمدار آمده - بر حسین بنِ علی یار آمده

در سرایِ حیدر و اُمُّ البنین - همچو ماهی نو پدیدار آمده

چارمِ شعبان ابَاالفضلِ رشید - همچو خورشید از اُفُق آمد پدید

کاشِفُ الکَربِ حسینی زاده شد - آمد از اُمُّ البنین زیبا وَلید

کاشف الکرب آمد از اُمُّ البنین - مردِ ایمان و بصیرت مردِ دین

از برایِ یاریِ دینِ خدا - آمد آن شبهِ امیرالمؤمنین

آمد آن سردار و سالار حسین  - آن علمدار و سپهدارِ حسین

حضرتِ باب الحوائج زاده شد- آمد آن والاترین یارِ حسین

آمد آن سردارِ جانبازِ حسین - آن همیشه یار و سربازِ حسین

آنکه در راهِ حسین سر داد و دست - بود او یارِ سر افرازِ حسین

سروده شده شعبان سال 1399

پنجِ شعبان روزِ زین العابدین

پنجِ شعبان روزِ زین العابدین – آن امام و قبله یِ اهلِ یقین

آنکه در زهد و عبادت اَشبَه است - بر علی مولا امیر المؤ منین

پنجِ شعبان روزِ میلادِ علی - روزِ شادی و سرور و همدلی

شهربانو شاد ازاین مولود شد - شد مدینه از قدومش مُنجَلی

پنجِ شعبان زاده شد آن بی مثال - آن امام و قبله یِ اهلِ کمال

زینتِ اهلِ عبادت بود او - او که دائم داشت با حق اتّصال

پنجِ شعبان روزِ سجّاد آمده - زهد و تقوایش مرا یاد آمده

دائمًا در سجده بود آن بی مثال - که از آن شیطان به فریاد آمده

او امامِ چارمِ ماها بُوَد - خیمه یِ تقوا از او بر پا بُوَد

سجده هایش بی همانند و مثال - در دُعا او فرد و بی همتا بُوَد

او امام و اُسوه یِ ایمان بُوَد - یکّه تازِ سجده و عرفان بُوَد

کس ندارد طاقتِ آن سجده ها - او به تنها مردِ این میدان بُوَد

با صحیفه یادِ زین العابدین - اوفتد در خاطرِ اهلِ یقین

با مناجاتِ کثیرش روز و شب - بود ثانی بر امیر المؤمنین

بود همراهِ پدر در کربلا - بعد از آن در کوفه و شامِ بلا

یار و یاور بود بهرِ اهلبیت - در اسیری و غم و در اِبتِلا

او که رنجور و تنِ بیمار داشت - برمصائب گریه ها بسیار داشت

او چهل سال از غمِ کرببلا - گریه ها و ناله هایِ زار داشت

سروده شده شعبان سال 1399

 

سالِ ما سالِ نود و نه گذشت

سالِ ما سالِ نود و نه گذشت - گشت خرّم درّه و صحرا و دشت

آخر این سال شعبان آمده - گشت دنیا همچنان باغ بهشت

مردم ایران در این پایانِ سال - از خدا دارند اینَک یک سؤال

که به یُمنِ این ولادتها یِ نیک - دِه خدایا بر غم و محنت زوال

باقری خوشحال باش این روزها - هم تمامِ سالها نوروزها

اندر این اعیادِ شعبا نیّه ات - برکروناها شوی پیروزها

سروده شده روزهای آغاز شعبان و پایان سال 1399

 

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

میلادِ سبطِ مصطفی آقا حسینم - فرزندِ پاکِ مرتضی آقا حسینم

یاری برایِ مجتبی آقا حسینم - میلادِ او بر دوستان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

میلادِ عبّاسِ علی سقّا و سردار - یارِ حسینِ بنِ علی میرو علمدار

باشد برایِ دینِ حق او یاور و یار - میلادِ او بر دوستان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

میلادِ زین العابدین آن حجّتِ حق - فرزندِ سبطِ مصطفی آن نورِ مطلق

با سجده هایش سجده گَه را داد رونق - میلادِ او بر دوستان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

میلادِ مهدی صاحب عصرو زمانه - آن حجتّ اللهِ زمان میرِ یگانه

کز مصطفی و مرتضی دارد نشانه - میلادِ او بر دوستان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

شعبان گشوده دربِ شادی بهرِ یاران - شادند از این اعیاد جمله جان نثاران

شد باقری میلادِ مهدی در بهاران - میلادِ او بر دوستان بادا مبارک

اعیادِ شعبانیّه تان بادا مبارک - اوصافِ رحمانیّه تان بادا مبارک

آغازِ سالِ نو شده با ماهِ شعبان - فصلِ بهاران آمده با لُطفِ یزدان

نو گشته روزِ ما به لطفِ حیِّ سبحان - نوروز هم بر دوستان بادا مبارک

سروده شده شعبان مصادف با آغاز بهار سال 1400

 

مژده یاران عیدِ نوروز آمده

مژده یاران عیدِ نوروز آمده - بهرِ یاران بهترین روز آمده

مژده یاران سالِ نو آمد پدید - روزِ نو با سالِ نو از ره رسید

مژده یاران دی شد و بهمن برفت - فرودین با تاجِ گُل بَر شُد به تخت

روزی از نو آمد و نوروز شد - بختِ ما با لُطفِ حق فیروز شد

عیدِ نوروز آمد و گشته بهار - دشت و صحرا گشته سبز و لاله زار

فرودین شُد سبز شُد دشت و دَمَن - لاله و سنبل در آید در چمن

بر ز مستان روزِ پایان آمده - برف رفت و وقتِ باران آمده

نو بهاران آمده بر کوه و دشت - نفخِ صوری شد طبیعت زنده گشت

شد قیامت بهر بذر و دانه ها - مورها بیرون شوند از لانه ها

مارها ومورها در جنب و جوش - بادها و ابرها اندر خروش

قُمری و بلبل به آواز آمده - لاله با لیلی چه با ناز آمده

بذرِ زیرِ خاک را شُد رستخیز - آهوان خوشحال و اندر جست و خیز

حالِ دنیا چون زمستان را بُوَد - رستخیز همچون بهاران را بُوَد

فرودین با نفخ صور از ره رسد - رستخیزی بهرِ ما ناگه رسد

آن عمو نوروز اسرا فیلِ ماست - که به شیپورش دَمَد از چپ و راست

میدهد بر ما خبر از نفخِ صور - زنده گردد مرده یِ خفته به گور

گر همی گوئی قیامت چون بُوَد؟ - گویمت که رستخیز اکنون بُوَد

این بهاران در مَثَل شد رستخیز - رستخیز اکنون شده بر پای خیز

کن نظر اکنون به دیوانِ عمل - در عمل کوش و رهان خویش از دَغَل

باقری هر سال گاهِ فرودین - رستخیزی نو بُوَد اندر کمین

سروده شده به مناسبت آغاز سال 1400

 

لیلة القدر مساوي است به هشتادوچهار

لیلة القدر مساوي است به هشتادوچهار – سالِ عُمر از دي و پائيز و زمستان و بهار

لیلة القدر بِه از اَلف, زِ عمرِ من و ما- خاصه عُمری که در آن تَر نَبُوَد دامنِ ما

عُمرِ هشتاد و چهار است چنان يك شبِ قدر - قدرِ عُمرت بشناس و مَكُنَش كاسه یِ زهر

اَلفِ شَهر است به اندازه یِ یک عُمر برایِ انسان - پس کُن اِحیا تو شبِ قدر و بگو: یَا حَنَّان

{یَا حَنَّان، یَا مَنَّان، یَا دَیَّان، یَا بُرْهَان، یَا سُلْطَان، یَا رِضْوَان، یَا غُفْرَان، یَا سُبْحَان}

در شبِ قدر به اندازه یِ هشتاد و چهار - سالِ عمرت، تو دعا کن و بگو: يَا سَتَّار

{يَا سَتَّار، يَا غَفَّار، يَا قَهَّار، يَا جَبَّار، يَا صَبَّارُ}

قَدرِ این قَدر، شِناس اي دل و بيدار بمان - بَر گدایی به درِ خالقِ غفّار بمان

شب قدر است  مَدِه  مُفت ز دست اين شب را - بنما وردِ زبان ذكرِ رب و يا رب را

كن شبِ قدر بِدرگاه خدا استغفار - توبه كن بنده یِ عاصي و بگو ياغفّار

گير قرآن به سر و گوي خدا بَد كردم - كه به عصيان و گناه و بدي عادت كردم

ليك در اين شب قدرت بِكُنَم اِستِغفار - توبه كردم بگذر از گُنهم يَا سَتَّار

خوان شبِ قدر اَجِرنا و همی جوشن را - پُرکُن از لطفِ خدا و کرمش دامن را

باقري لیله یِ قدر است، بگو یَا غَافِر - پرده در کش به معاصی زکرم يَا سَاتِر

{يَا غَافِر، يَا سَاتِر، يَا قَادِر، يَا قَاهِر، يَا فَاطِر، يَا كَاسِر، يَا جَابِر، يَا ذَاكِر، يَا نَاظِر، يَا نَاصِر}

سروده شده ليالي قدر بهار سال ١٤٠٠

 

‏از خدا خواهيم توفيق و ادب

‏از خدا خواهيم توفيق و ادب - بعد از آن هم قرب و نزديكي به رب

‏از خدا خواهيم ايمان و يقين - بعد از آن هم حمدِ ربِّ العالمين

از خدا خواهيم توفیقِ نماز - بعد از آن دوری  زِ کبر و حِرص و آز

از خدا خواهيم توفیقِ صِیام - بعد از آن ذِکر و دُعا دَر صُبح و شام

‏از خدا خواهيم اخلاص و دُعا - بعد از آن دوري زِ هَر شِرك و رِيا

‏از خدا خواهيم علمِ با عَمَل - بعد از آن دوري زِ هَر كيد و دَغَل

‏از خدا خواهيم صَبرِ بر حلال - بعد از آن دوري زِ هَر وِزر و وَبال

‏از خدا خواهيم تقوا و وَرَع - بعد از آن دوری زِ هَر حِرص و طَمَع

از خدا خواهيم حالِ بَندگي - بعد از آن دوري زِ هَر شرمندگي

از خدا خواهيم شُکرِ بر نِعَم - بعد از آن دوری زِ هَر کِبر و مَنَم

از خدا خواهيم حُسنِ عاقِبت - عافِيت در اين جهان و آخِرت

از خدا خواهيم حِلم و حوصله - دوری از افکارِ زِشت و باطِله

از خدا خواهيم زُهد و عَدل و داد - دوری از کِبر و غُرور و اَز عِناد

باقری، خواهيم ما سِلم و سَلام - از خدا خواهیم ما حُسنِ خِتام

 

رئيسي چون رئيس جمهورگردد

رئيسي چون رئيس جمهورگردد - دوچشمِ دشمنانش كورگردد

رئیسی مردِ میدان و یگانه - بُوَد قاضِی القُضاتِ این زمانه

رئيسي سيّدي والا مقام است - رئیسی خادمِ هشتم امام است

رئيسي ياورِ مستضعفان است - رئىسِ لايقي در اين زمان است

بگفت او که رقیبِ من فساداست - که مُفسد همچنان اِبنِ زیاد است

رقیبِ او که ناکار آمدیهاست - که ناکار آمدی خوداز بدیهاست

چو ایرانِ قوی باشد شعارش - عدالت در ریاست راهکارش

چو ابراهيم بر بُتها بتازد - به نمرودِ زمان هرگز نسازد

بُوَد ای باقری او مردِ میدان - که ظلم و ظالم است از اوهراسان

سروده حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور خرداد1400

 

مردمیدان مثل قاسم شد رئیسی یارِ رهبر

مردمیدان مثل قاسم شد رئیسی یارِ رهبر

هست و باشد همچو قاسم یاورِ بیدارِ رهبر

خستگی و سستی و دل مردگی معنا ندارد

مردِ کار و مردِ میدان گَه در این شهر گَه در آن شهر

هست دائم درتکاپو بهرِ رفع دردِ سرها

با جهاد و با تلاشِ روز و شب از سطحِ کشور

با نشاط و با امید و با توکّل بر خدایش

پا نهاده او به میدان یاورش اللّه اکبر

سروده حجة الاسلام سید محمد باقری پورخرداد1400

 

اميرالمؤمنين حيدر

اميرالمؤمنين حيدر ~ امیرُالنَّحْلِ وُ السُّکّر ~ امیر الجیش و هم لشکر ~ امامُ الحق به بحر و بَر ~ امامُ القَوم و مِهر آور ~ ابو شُبیر و هم شُبّر ~ ابوالنّورین و ذو افسر ~ تويي عنوانِ هر دفتر ~ به هر غزوه تويي صفدر ~ به هر میدان تویی حیدر ~ تویی داماد پیغمبر ~ تو هستي شافعِ محشر ~ تو هستي ساقيِ كوثر ~ به هر شيعه تويي رهبر ~ توهستی بر همه مولا .

تو هستي يارِ پيغمبر ~ تویی بر دین حق یاور ~ تويي مولايِ هر قنبر ~ تویی بر مؤمنین رهبر ~ سلوني گويِ هر منبر ~ تو بر كندي در از خيبر ~ تو كُشتي مرحبِ كافر ~ بروز و شب تو در سنگر ~ برایِ حفظِ پیغمبر ~ توهستی بهترین داور ~ به مظلومان تویی یاور ~ زِمهر و مه تویی اَنوَر ~ نزاید چون تویی مادر ~ نیاید چون تویی دیگر ~ نه در دنیا نه در عُقبی .

امام الصّالِحینی تو ~ امام المتّقینی تو ~ امام المـُخلِصینی تو ~ امام المسلمینی تو ~ امام المؤمنینی تو ~ طَریقُ المُستقیمی تو ~ عَمُود از بهرِ  دینی تو ~ اَنیسُ المُؤمنینی تو ~ تو خود حَبْلُ المَتینی تو ~ شفیعِ باقری نی تو ~ تو هستی آیة العُظمی .

سروده شده عید سعید غدیر تابستان 1400

 

خدا حافظ شیخ حسن جانم

خدا حافظ شیخ حسن جانم - بعد این هشت سال زحمت وخدمت

برو بیش از این مرنجانم - بعد از این هشت سال سر بسر نعمت

تو گریانی اینک از رفتن - لیک از این رفتن من که خندانم

حقوقِ ما بهر ده روزه - چونکه تو گفتی من حقوق دانم

شده خلقی راحت از وعده - که همی دادی اندر این هشت سال

پس اندازا جملگی صفر است - سفره ها خالی خاموشه  یخچال

نه مرغی و نه بود تخمش - توی یخچال اکثر مردم

گرانی هم میگَزَد هردَم - مردُمِ مارا همچنان کژدم

خبرداری که چه ها بگذشت - اندر این هشت سال بهرِ ایرانی

نماند اکنون بهرِ این ملّت - بعد از این هشت سال غیرِ ویرانی

کلید تو کرده قفل اینک - درب یخچال خانه یِ مارا

جهیزیه یادگاری شد - دیگر از بهرِ مریم و سارا

برو اینک شیخ حسن جانم - آن کلیدت را همرهت بردار

بترس اینک شیخ حسن جانم - زِ انتقامِ این ملّتِ بیدار

کنیم اینک الوداع باتو - شیخ حسن جانم بعد این هشت سال

فقط مانده بعد از این هشت سال - در دِلِ ماها  بُغضِ مالامال

بود روزِ الوداع اینک - شیخ حسن را با این همه ملّت

ولی مانده باقری پورا - بهرِ این دولت خواری و ذلّت

سروده شده هفته آخر دولت شیخ حسن در طوفان کرونا و خاموشی برق وگرمای تابستان 1400

 

رفتی تو شیخ حسن جونم خدا نگهدار

رفتی تو شیخ حسن جونم خدا نگهدار - رفتی ولی یادت نره کلید رو بردار

کلید رو یَردار که برای کَس نَمونه - کلید رو بَردار که یه وقت نَشه بهونه

از کاخ میری تویِ خونه به استراحت - ازبعدِ هشت سال میکنی یک خوابِ راحت

کلید رو وردار که به پشتِ در نمونی - چون ممکنه رفته باشن خونه تکونی

چون ممکنه وسائلو تو ساک بذارن - وسائلِ عتیقه رو تو باک بذارن

کلید رو بَردار که بمونه یادگاری - گاهی بِهِش نگاه کنی یک روزگاری

نگاه کنی بگی عجب کلیدی داشتم - با این کلید سر به سرِ همه میذاشتم

هشت سال گذشت هَمَش علی بَرَکتِ الله - برکتی تو کارِ ما بوده؟ نَه والله

هشتِ ماها گروِ نُه بوده تو هشت سال - مرغِ گرون گوشتِ گرون هر روز وهرسال

هر سال گفتیم ای دریغ از سالِ پاری - ای باقری نمانده حال و روزگاری

سروده شده روزآخرحکومت شیخ حسن جان تابستان داغ و کرونائی و بی برقی 1400

 

رئيسي شد رئيس اَلحَمدَ لِلَه

رئيسي شد رئيس اَلحَمدُ لِلَه - دگر روحاني نيس اَلحُكمُ لِلّه

رئیسی آمده روحانی رفته - دگر روحانی نیست آخرِ هفته

بخوان يك فاتحه بهرِ كليدش - سياستها و افكارِ پليدش

رئيسي جايِ روحاني نشسته - ولي مُحكَم كمر بر كار بسته

نموده وقف خود را بهر خدمت - خداوندش دهد توفيق و عزت

خدايا نصرت و ياري عطا كن - تو ايران را ز محنتها رها كن

گراني, خشكسالي و كرونا - تو بردار اي خدا از مِلّتِ ما

بحقّ جدِّ اين سَيِّد اِلهی - نما لطفی به ما ها گاه گاهی

دعا از باقري از تو اجابت - براي رهبر و اين ملك و مِلَّت

سروده شده پس از تنفيذ رياست جمهوري دکتررئيسي

 

اگر خورشيد ميدانست كه عاشورا چه روزي هست

اگر خورشيد ميدانست كه عاشورا چه روزي هست

هميشد تا ابد خاموش و بر عالم نميتابيد

اگر آن روز ميدانست چه خونها ميشود جاري

هميشد محو و تار و بر بني آدم نميتابيد

اگر آن صبح ميدانست كه آغازي است بر جنگي

كه پايانش چه خون ريزي است با ماتم, نميتابيد

اگر آن فجر ميدانست كه فجرش فجر خون ريزي است

هميشد آخرين فجر و دگر زين غم نميتابيد

بلي اي باقري آن خور و آن فجر و هم آن عاشور

بدانستند گر اين, تا، قيامت هم نميتابيد

سروده خادم الحسین سیدمحمد باقری پور

صبح عاشورای ۱۴۴۳

 

وا مصیبت روزِ عاشورا گذشت

وا مصیبت روزِ عاشورا گذشته - وای از آنچه اندر آن صحرا گذشته

کربلا کرب وبلا بود اندر آن روز - جمله درد و ابتلا بود اندر آن روز

تشنگی، غم، کُشته، خون، بود اندر آن دشت - روزِ عاشورا هر آنچه بود بگذشت

روزِ عاشورا به پایان آمد اکنون - با غم و درد و بلا و کُشته وخون

شد غروب و دشت را آتش گرفته - هم لباس و خیمه ها آتش گرفت

اهلبیتِ مصطفی سر در بیابان - پا برهنه جمله بَر خارِ مغیلان

نیست یک حامی برایِ آلِ طاها - در شبِ تاریک در آن دشت و صحرا

خیمه ها سوزان زِ ظُلمِ آلِ سفیان - قلبها سوزد برایِ آن غریبان

کربلا غم  مبتلا گردیده امشب - حُزن و غم، رنج و بلا گردیده امشب

باقری آلِ نبی در آن بیابان - در بِدر گشته زِ ظُلمِ آلِ سفیان

سروده باقری پور شب شام غریبان 1443

 

امسال هم به حسرت در خانه ها بمانیم

امسال هم به حسرت در خانه ها بمانیم - زيارتِ اربعين در خانه ها بخوانيم

امسال هم بماندیم در حسرتِ زیارت - با این ویروسِ منحوس، ماندیم از این عبادت

در اربعینِ امسال، از خانه، زار و حزین _ از رَهِ دور بخوانیم، زیارتِ اربعین

از رَهِ دور گوئیم، سلام ای حسین جان _ شنو زِ نوکرت این، پیام ای حسین جان

از رَهِ دور و منزل، همه كنيم زيارت _ زيارتِ اربعين، خوانيم با نيابت

نيابت از شهيدان، خوانيم ما دعا را _ خواهيم از خداوند، ثوابِ كربلا را

خواهیم از خداوند، هم سفریِ جابر _ در حرَمِ حسینی، ماها شویم حاضِر

خواهیم از خداوند، هم سفریِ زینب _ در همه یِ زمانها، درهمه روزوهرشب

خواهیم از خداوند، زیارت و دعا را _ در یک زمانِ نزدیک، سفر به کربلا را

درحرمِ حسینی، زیارتِ اربعین _ خوانیم انشاء الله، با همه یِ زائرین

ما ملّتِ حسینیم هر شهر و هركُجاييم _ بهرِ حسينِ مظلوم، دَر شورودَرنوائيم

ایستاده پایِ کاریم بهرِ حسین مظلوم _ ما اِقتِدا نمائیم بر آن اِمامِ معصوم

ما زائرِ پياده، در سالهايِ ديگر _ باشيم انشاء الله، از همه جا سراسر

چون كرونا هم اكنون، بسته است راهِ ما را _ مسدود كرده بر ما، طريقِ كربلا را

از كرونا بترسيم، با ماسك و با فاصله _ در مترو اتوبوس، باشيم با حوصله

در صفِ هياتيها، در جمعه و جماعت _ از كرونا بترسيم، باشيم در سلامت

اي باقري اربعين، خوانیم در منازِل _ زیارتِ اربعین هم با زبان و هم دِل

سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پور ماه صفر سال 1399اصلاحیه سال 1400

 

من کیستم؟ گدای توام یا امام رضا

من کیستم؟ گدایِ توام یا امام رضا - شرمنده از عطایِ تو ام یا امام رضا

هرگز نمیروم ز درگهِ تو جایِ دیگری - تا هستم، آشنایِ تو ام یا امام رضا

من ریزه خوارِ خوانِ تو ام در تمامِ عمر - راضی به هرچه با رضایِ تو ام یا امام رضا

ای بضعه یِ رسولِ خدا در زمینِ خُور - در این دیار، جان فدایِ تو ام یا امام رضا

مهر تو شد ز روزِ ازل در سرشتِ من - سر زنده من به پایِ توام یا امام رضا

باب الرّضایِ تو باز است روز و شب - بِاین آستان گدایِ تو ام یا امام رضا

باب الجوادِ تو باز است بهرِ جود - من بهره منداز سخایِ توام یا امام رضا

دار الشفای تواست پذیرایِ هر مریض - من سالم از شفایِ توام یا امام رضا

دارم به لب ثنایِ تو هر صبح و ظهر و شام - من زنده با ثنایِ تو ام یا امام رضا

من، باقری، کُنمت دائماً سلام - من آن غلامِ با وفایِ تو ام یا امام رضا

سروده شده شهادت امام رضاعلیه السلام سال 1400

 

دیروز، پریروز؛ صدایِ مادری در پشتِ در بود

دیروز، پریروز؛ صدایِ مادری در پشتِ در بود

یک دست، به دیوار؛ وَ دستِ دیگرِ او بر کمر بود

میگفت: نامردا؛ با ضربِ در بکشتند محسنم را

این، قتلِ محسن؛ به مولامان علی ظلمی دگر بود

دیروز، پریروز؛ همه رجّاله هایِ جُندِ شیطان

آتش، فکندند؛ به آن بیتی که بُود آن بیتِ رحمان

میگفت: بیارید؛ هیزُم، آتش زنم این خانه رامن

زنده، نمانَد؛ یکی اَز اهلِ این خانه کماکان

آتش، فکندند؛ به بیتِ وحیِ حق از رویِ کینه

شد، خاطراتی؛ از آن آتش برا اهلِ مدینه

ازآن، آتش بود؛ زدند آتش خِیامِ کربلا را

آن آتشی، بود؛ عجیب آتش، دگر چشمی نبینه

وَه که، چه ظلمی؛ نمودند با قری بر آلِ طاهاک

که شُد، ازآن ظلم؛ الی یوم القیامه ظلمِ برما

اَیا، یااَللّه؛ فَکَن آتش به قبر آن آتش افروز

اَندَر، به دوزخ؛ شَوَد آن آتش افروز حقّ زهرا

سروده باقری پور فاطمیه سال 1400

 

حسن، حسین و زینب - دیگه مادر ندارَن

حسن، حسین و زینب - دیگه مادر ندارَن

دیگه کسی ندارَن - سر روزانوش بزارَن

بی مادری چی سخته - برایِ این یتیمان

این شب وروزا دارَن - اونا دوچشمِ گریان

سخته برایِ کودک - جایِ مادر که خالیست

گریه کُنَن یواشک - ای وای این چه حالیست

هست پدر، ولیکن - نگیره جایِ مادر

دارن کنارِ بابا - گریه برایِ مادر

از بابائی میپرسن - مادرِمون کجایه

خانه بدونِ مادر - چِقدر بی صفایه

بابا میگه عزیزان - نورِ دوچشمانِ من

حسن، حسین، زینبین - دُردانه طفلانِ من

مادرِ مظلومه تان - شهیدِ کینه هایند

شهید ظُلمِ آنان - که دشمنِ خدایند

بگیرد انتقامِ - مادرِ مظلومه تان

به لُطفِ حق، حضرتِ - مهدیِ آخر زمان

مهدی آخر زمان - چونکه نماید ظهور

ای باقری میشود - جهانِ ما پر زِ نور

سروده شده دهه فاطمیه سال 1400

 

یلدایِ فاطمی هزاروچهار صد رسد زِ راه

یلدایِ فاطمی هزاروچهار صد رسد زِ راه - ایّام فاطمیّه هست و عزادار مهرو ماه

نالند مهرو ماه بهرِ جگر گوشه یِ نبی - مائیم در عزایِ فاطمه، همراه با علی

ما شیعه یِ علی و فاطمه، هستیم درعزا - خاصه به شهر مشهد و صحن امام رضا

در این شبِ دراز، حدیث کسا کنیم - راز و نیاز با خدا و فاطمه و هم رضا کنیم

خواهیم از خدایِ فاطمه عمری دراز را - هم صحّت و سلامتی، تن و حالِ تراز را

خواهیم از خدایِ فاطمه ایمان و عقل ودین - هم پیروی زِ فاطمه هم ختمِ مرسلین

نانِ حلال و عمرِدراز و تنِ درست - پرهیز از کسالت و اسراف و حالِ سست

ای باقری بُوَد شبِ یلدا شبی دراز - بنما بلند، سویِ خدایت یدِ نیاز

سروده باقری پور ایام فاطمیه مقارن یلدای سال 1400

 

هر دختری که ام ابیها نمیشود

همسر بُوَد زیاد به دنیا کنون ولی - هرهمسری خدیجه کبرا نمیشود

خواهر بُوَد زیاد به دنیا کنون ولی - هرخواهری که زینب کبرا نمیشود

مادر بُوَد زیاد به دنیا کنون ولی - هرمادری که حضرت زهرا نمیشود

دختر بُوَد زیاد به دنیا کنون ولی - هر دختری که ام ابیها نمیشود

بنما نگه به اُمّ ابیهایِ مصطفی - بعد از نبی چگونه بدید است ظُلمها

از بهرِ یک خلیفهِ ناحق پس از نبی - آتش زدند بعدِ نبی خانه یِ وَرا

کشتند بینِ آن درو دیوار مُحسنش - شش ماهه آن جنین شده است سقط از جفا

مجروح گشت سینه یِ زهرا زِ میخِ در - شد این ستم به فاطمه زان قومِ بی وفا

روز دگر میان کوچه زدش او به ظلم و کین - بازویِ او نمود وَرَم، ضربِ آن لعین

بیمار گشت مادرِ سادات و بستری - دَه هفته بعد گشت شهید او به راهِ دین

گشت او فدایِ دینِ نبی بعدِ رحلتش - رفت او از این جهان و بِشُد با پدر قرین

ای باقری بِشُد چه ستمها به فاطمه - بعد از نبی زِ دستِ یهودانِ مسلمین

سروده شده فاطمیه سال 1400

 

ما برایِ شُهدا سوّم و هفتم میگیریم

ما برایِ شُهدا سوّم و هفتم میگیریم - تسلیت میگیم همه به همسرش یا پدرِش

ما میریم سرِ مزارش میخونیم یک فاتحه - تسلیت میگیم همه به قوم و خویش و همسرِش

بعدِ چِلّه سرِ سالش سال گردی میگیریم - میکنیم یادی از اونها تو خونَش یا دفترِش

مانوازش میکنیم بچّه هایِ شهیده را - تسلیت میگیم همه به خواهرش یا مادرِش

درِ خونه ی شُهدا ماها با تاجِ گُل میریم - یا پیامِ تسلیت به خواهر و برادرِش

امّا جونِ همگی قربونِ اون شهیده ای - که کسی نبود در اون نیمه یِ شب دور و برِش

نیمه شب تو تاریکی دور زِ چشمِ مَردُما - کفن و دفن و غُسلِ او هست همگی با همسرِش

کِیِه اون شهیده؟ هست! اُمُّ ابیها فاطمه - اونی که ملائکه صف میکَشَن دور و بَرِش

نیمه شب تو اون خونه اسما بود و امام علی - زینبین و حسنین، دو دختر و دو پسرِش

اون همه مسلمونا تویِ  مدینه بی خبر - چون وصیّت کرده بود بی بی یِ ما به همسرِش

قبرِشَم مخفی شده تو مدینه ی مسلمونا - چونکه اون مسلمونا آتیش زدن به اون درِش

بارالاها برسون مهدیِ زهرا و علی - تا بگیره انتقام از دشمنایِ مادرِش

جونِ جُمله عالمی قربونِ مادرِ نبی - باقری قربونِ او و بچّه هاش و همسرِش

سروده شده فاطمیه سال 1400

 

بچه بودم گفت بابم ياعلي

بچّه بودم گفت بابم ياعلي - در دو عالم شُد  اِمامم ياعلي

چون بدنيا آمدم از بَطنِ مام - وقتِ زادن گفت مامَم ياعلي

در اذان و در اقامه در نماز - وقتِ صبح و ظهر و شامم یاعلی

چون فتادم گاهي از بالا و پَست - گفتمش میرس بدادم ياعلي

در گرفتاري و هنگامِ خطر - بر زبان ذكرِ مدامم ياعلي

اَشهَدُ اَنَّ اَميرَالمؤمنين - شد شِعارم در دوعالم ياعلي

هست از بعدِ علي يازده امام - بهرِ آنان من غلامم ياعلي

در قیامت هم عبورِ از صراط - در امانِ حق زِ نارم یاعلی

باقری گوید پس از ذکرِ خدا - گشته ذکرِ صبح و شامم یاعلی

سروده شده ماه رجب سال 1400

 

بنامِ خدایت بخوان یا محمّد

بنامِ خدایت بخوان یا محمّد - دوعالم فدایت بخوان یا محمّد

بخوان یامحمّد بنامِ خدائی - که شد رهنمایت بخوان یا محمّد

بگفتا که اِقرَء تو با اِسمِ رَبِّک - کند حق صدایت بخوان یا محمد

بنامِ خدائی بخوان که کریم است - تو هم با کرامت بخوان یا محمّد

بود یک جهانی نگاهش بِسویت - ز بهرِ هدایت بخوان یامحمد

رها کن تو خلقی زِ جهل و جهالت - تو با لطف و رحمت بخوان یا محمد

نما لطف و رحمت کنون باقری را - به لطف و عنایت بخوان یا محمد

سروده شده عید مبعث سال 1400

 

سالِ ما هزاروچارصدهم گذشت

سالِ ما هزاروچارصدهم گذشت - گشت خرّم درّه و صحرا و دشت

آخر این سال شعبان آمده - گشت دنیا همچنان باغ بهشت

مردم ایران در این پایانِ سال - از خدا دارند اینَک یک سؤال

که به یُمنِ این ولادتها یِ نیک - دِه خدایا بر غم و محنت زوال

باقری خوشحال باش این روزها - هم تمامِ سالها نوروزها

اندر این اعیادِ شعبا نیّه ات - برکروناها شوی پیروزها

سروده شده ماه شعبان و پایان سال 1400

 

آی رمضون الله الله رمضون

رمضان آمده با مهر و وقار - درِ هر خونه میگه روزه بدار

رمضان آمده با لطف و صفا - رمضان آمده با مهرو وفا

رمضان آمده از راهِ دراز - رمضان آمده با راز و نیاز

رمضان آمده اون ماهِ خدا - میهمانش میشه هر شاه وگدا

همه مهمانِ خدا در رمضان - مرد و زن، دُختُ وپسر، پیروجوان

میزبان هست خداوندِ کریم - سفره اش هست پر از نورو نعیم

مؤمنان بندگی آغاز کنید - راه را بر رمضان باز کنید

بنمائید همه استقبال - رمضان را همگی تا صد سال

باقری گوی مبارک بادا - رمضان بر همه از شاه و گدا

سروده شده بهار سال 1401

 

نيمه یِ ماهِ صيام اي دوستان

نیمه یِ ماهِ صيام اي دوستان - باز با لطفِ خدا از ره رسید

گشت با میلادِ سبطِ مصطفی - بهرِ ما ایجاد در دل صد امید

نيمه یِ ماهِ صيام اي دوستان - گشت طالع چون به بيتِ مرتضي

مرتضي خوشحال گشت از اين طلوع - چون بِشُد طالع امامِ مجتبي

بدرِ كامل گشت چون ماهِ صيام - گشت روشن بيتِ زهرا و علي

آمد آن مَه كه بِشُد ماهِ خدا - از جمالِ همچو ماهش مُنجلي

شهر یثرب شد چراغان بهرِ او - شد چراغانی از آن هفت آسمان

اهلِ یثرب شاد از این میلادِ نور - در سُرور، اهلِ بهشت و حوریان

سیّد و سبط و زکی و هم تقی - مجتبی آن سبط اکبر آمده

جبرئیل آورد نامش از بهشت - نامِ او همنامِ شُبَّر آمده

سبطِ اکبر بود بهرِ مصطفی - آنکه بُد وجهش حَسَن خُلقش حَسَن

بود اخلاقش چو اخلاقِ نبی - جمع در او حُسنِ خُلق و حَسنِ ظَن

او کریم است وکریم ابن کریم - در کرم او شُهره در عالم شده

در کرم، در جود و بخشش، در عطا - افضل از کُلِّ بنی آدم شده

از وجودش شد حَسَن اندر حَسَن - اين مُبارك ماه، اين ماهِ صيام

بر حَسن، هم بر علي، هم فاطمه - گو سلام اي باقري، هر صبح و شام

سروده شده ماه مبارک رمضان بهار سال 1401

 

امروز فرقِ حضرتِ مولا شکسته

امروز فرقِ حضرتِ مولا شکسته - زان قلبِ ما تا آدم و حوّا شکسته

بشکسته قلبِ عالمِ امکان از این غم - هم قلبِ پاک حضرتِ زهرا شکسته

بشکسته قلبِ مصطفی و آدم و نوح - قلبِ ذبیح و موسِی و عیسَی شکسته

ثابت زمین و آسمان شد با اِمامت - قلب زمین و آسمان یکجا شکسته

وقت نمازِ صبح و در محرابِ کوفه - مولا علی گفتا اذانِ آخرین را

بهر نمازِ صبح او بیدار فرمود - خوابیده هایِ مسجد و هم آن لعین را

فرمود : ای خوابیده ها وقت نماز است - خوانم من اینک آن نمازِ آخرین را

گردد نصیبِ من اگر فیضِ شهادت - زنده نمایم من از آن ایمان ودین را

فرمود او : ای ابنِ ملجم خیز از جای - آماده شو بهرِ نمازِ صبحگاهی

بیدار شو از خواب غفلت ای سِیَه روی - بنما رها خود را تو اینک از تَباهی

ای اِبنِ ملجم وارهان خود را از این غم - فکری که داری بر سرت، در قعرِ چاهی

کاری همی خواهی کنی ای ابنِ ملجم - کز آن نماند بهرِ تو جز روسیاهی

آری، نصیحت کرد مولا قاتلِ خویش - در آخرین وقت از حیاتِ خویش، آری

امّا دو صد افسوس ، کاو قلبش سیاه است - هست از خدا و دین و از ایمان فراری

زد ضربتی بر فرقِ آن مولایِ مظلوم - بشکافت فرقِ آن ولِیِّ ذاتِ باری

فزتُ وربِّ الکعبه گفت آن لحظه مولا - ای باقری، شد خون در آن محراب جاری

سروده شده ماه مبارک رمضان بهار 1401

 

علي شيرِ خدا خفته است در خاكِ نجف اِمشب

علي شيرِ خدا خفته است، در خاكِ نجف اِمشب - بِشُد خاكِ نجف با دفنِ او بيتُ الشّرف اِمشب

بشد خاكِ نجف با دفنِ مولا برتر از جَنّت - مَكان با آن مَكين شد با شرافت, گشت با قيمت

علی همسايه شد اندر نجف با نوح و با آدم - نجف شد بعدِ دفنِ حضرت او مركزِ عالَم

بِشُد دُرِّ نجف با دفنِ او با ارزش و قيمت - بِشُد وادِي السّلام از دفنِ او یک شُعبه از جنّت

بِشُد هم هود و هم صالح، عزادار از غمِ مولا - نجف، وادی السّلام و کوفه باشد ماتمی بر پا

بِشُد کعبه سِیَه پوش از غمِ مولودِ خود اِمشب - مدینه گشت زین ماتم سِیَه پوش و کبود اِمشب

حُسین و هم حَسن هم زینبین اِمشب عزادارند - زمین و آسمان زین غم، بسی شور و نوا دارند

بشد سلمان و مقداد و ابوذر زین عزا گریان - که شد دُرِّ نجف اندر نجف از دیده ها پنهان

زِ مشهد تا نجف تا کاظمین و کربلا  اِمشب - تمامِ شیعیان باشند در شور و نوا اِمشب

بود ای باقری زین غم، زمین و آسمان گریان - مَلَک در نُه فَلَک باشد برایِ حضرتش نالان

درصورتی که شعر روز بیست ویکم خوانده شود بجای اِمشب اِمروز آورده شود

سروده شده ماه مبارک رمضان بهار 1401

 

گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

مسموم زهرِ کین شد -  آقا امام صادِق

از زهرِ کینِ منصور - پرپر شد آن شقایق

گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

چونکه امامِ صادق - مسمومِ زهرِ کین شد

کاظم شده عزادار - زهرا زغم حزین شد

گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

آقا امامِ صادق - رفته زدارِ دنیا

آل علی شد امروز - درغصّه بهرِ مولا

گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

بهرِ امامِ صادِق - اندر عزا مدینه

گشته شهید، آقا - از زهرِ ظلم وکینه

گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

رفته زدارِ دنیا - شیخ الائمّه صادق

برآن رئیسِ مذهب - اندر عزا خلایق

گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

آن جسمِ پاک و اطهر – آن سرو و آن صنوبر

اندر بقیع مدفون - شد در عزا پیمبر

گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

مدینه غرق ماتم - هم مرتضی و خاتم

ای باقری سیه پوش - زهرا شده از این غم

گشته شهیدِ کینه - آقا امامِ صادق - آقا امامِ صادق - مولا امامِ صادق

سروده شده شهادت امام صادق علیه السلام بهار 1401

 

رضاجانم رضا

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

مَهِ ذیقعده است - مَهِ میلادِ تو

به ذکرِ یارضا - کنم من یادِ تو

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

مدینه گشته در - گَهِ میلادِ تو

چراغان، یا رضا – کنون، با یادِ تو

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

تو نورِ ایزدی - امیرِ مشهدی

چو خورشیدی تو از - خراسان سرزدی

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

تو هستی ضامِنِ – غریبان، یا رضا

تویی بِه از هَمه – طبیبان، یا رضا

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

حریمِ پاکِ تو - بُوَد دارُ الشّفا

به هر دردی تویی - دوا ای با وفا

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

تویی هشتم اِمام - وَ ما خاکِ دَرَت

وَ ماها جملگی - غلام و نوکرت

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

تو گفتی که بیا – وَ من هم آمدم

ز درگاهت کنون - مکن آقا ردم

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

تو وعده داده ای - به کُلِّ زائرین

شفاعت میکنی - به آنان یومِ دین

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

توگفتی در سه جا - شفاعت میکنی

به ماها در جزا - عنایت میکنی

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

ببین شادیم ما - گَهِ میلادِ تو

اُمیدِ  باقری است - شها اِمدادِ تو

رضاجانم رضا - رضا جانم رضا

سروده شده میلاد امام رضا علیه السلام سال 1401

 

ای آستانِ قدسِ رضا ای پناهِ ما

ای آستانِ قدسِ رضا ای پناهِ ما - هر صبح و شام سویِ تو باشد نگاهِ ما

بوسیم چون حریمِ تو را از سرِ نیاز - پیچد در آن فضایِ حرم، سوز و آهِ ما

خاکِ حریمِ پاکِ تو بر چشم توتیااست - هم چلچراغِ چشمِ تو خورشیدِ راهِ ما

میآید از حریمِ قدسیِ تو ای امامِ عشق - هر صبح و شام، حضرتِ تو در نگاهِ ما

چشمان فتد به گنبدِ تو چون به صبح و شام - روشن همی شود دو دیده پُر از گناهِ ما

گردد بلند اذان زِ حرم  چون به صبح و شام - تجدید میکند حیاتِ غروب و پگاهِ ما

خور از فروغِ گنبد زردت گرفته وام - شمس الشّموس تو هستی و آن خور گواهِ ما

هر روز صبح ما بِشوق تو بیدار میشویم - تا که فتد به گنبد زردت نگاهِ ما

آقا، به زائر و مجاور خود لطف میکنی - از لطفِ تو شود سفید چو رویِ سیاهِ ما

هم باقری است نوکرِ زوّارِ مشهدت - وآن خاک‌ پایِ زائر تو بوسه‌گاهِ ما

سروده شده میلاد امام رضاعلیه السلام سال 1401

 

در جُحفه نازل آیه ی اِکمالِ دین شد - یعنی علی اینک امیر المؤمنین شد

شد اَمر بَلِّغ بر نبی نازل در آنجا - علم الیقین تبدیل بر عین الیقین شد

***

بلبل چنین گفت از سر شب تا سحرگاه - با حکمِ حق باشد علیًّا ولیّ الله

در هیجده ذیحجّه، در وادی جُحفه - از حق، علی شد جانشین رسول الله

***

عیدِ غدیرِه علی امیرِه

شادی کن و خنده نما دلت نگیره

هیجده یِ ذیحجّه بُوَد روزِ ولایت - غدیرِ خم را بنگر چه دل پذیره

ولایتِ امرِ علی حکمِ خدایی است - آیه یِ قرآنی میگه علی امیره

والی این ملکِ ولا علیِّ عالی است - عیدِ اطاعت شده و عیدِ غدیره

عیدِ غدیرِه علی امیرِه

شادی کن و خنده نما دلت نگیره

حکم خدا آمده در وادیِ جُحفه - ضِدِّ علی از غُصّه ها باید بمیره

آیه یِ بَلِّغ آمده در آن بیابان - جایِ علی را دیگه هیچ کسی نگیره

گفت نبی به مردمان مَن کُنتُ مَولاه - علی بُوَد ولیِّ حق عیدِ غدیره

عیدِ غدیرِه علی امیرِه

شادی کن و خنده نما دلت نگیره

حکمِ ولایت آمده بِدستِ مولا - بعدِ نبی امام علی جاشو میگیره

ولایتِ علی بُوَد حکمِ خدایی - مخالفِ ولایتش ذَنبِ کبیره

اَلیومَ اَکملتُ شد اِعلانِ ولایت - امانتِ خدا یی این عیدِ غدیره

عیدِ غدیرِه علی امیرِه

شادی کن و خنده نما دلت نگیره

علی چو هارون بُوَد از برایِ موسی - نبی، مُحَمَّد، آقامون علی وزیره

آنکه قبولش داره او چه سرفرازه - آنکه قبولش نداره چه سَر بِزیره

قبولیِ نمازِ ما ولایِ مولاست - قبولِ قد قامتِ ما عیدِ غدیره

عیدِ غدیرِه علی امیرِه

شادی کن و خنده نما دلت نگیره

امیرِ جمله مؤمنین علیِّ عالی است - امامِ جمله مُتَّقین چه دل پذیره

علی یگانه مَردِه بَینِ بنی آدم - کسی دیگه نمیتونه جاشو بگیره

جشن و چراغانیه در تمامِ ایران - شادی نما ای باقری عیدِ غدیره

عیدِ غدیرِه علی امیرِه

شادی کن و خنده نما دلت نگیره

سروده شده عید غدیر تابستان سال 1401

 

عیدِ غدیر عیدِ ولایت بُوَد

عیدِ غدیر عیدِ ولایت بُوَد - کمالِ دینم به امامت بُوَد

وادیِ جُحفه شده پر اِزدِحام - بیعتِ مردم بِنِگَر با اِمام

غدیرِ خم گشته  چه پُر غلغله - وادیِ جُحفه شده پُر هلهله

هوا چه گرم است و چه تاب و تبی است؟ - گوشِ همه بر سخنانِ نبی است

خواند نبی، خطبه در آن نیمروز - خطبه یِ پر شور و بسی دل فروز

توصیه هایی که به مردم نمود - شرحی از آیاتِ خداوند بود

توصیه یِ آخر آن ذوالکرام - بود زِ حق، بهرِ ولی و امام

گفت خداوند: اَیا ای رسول - دینِ خدا شد به ولایت قبول

هان برسان به مردمان این پیام - کمالِ دین شد به ولی و امام

کمالِ اسلام، ولایت بُوَد - توصیه یِ حق، به امامت بُوَد

هر آنکه را نبی است مولای او - از این زمان علی است، مولای او

علی امام است و ولیِّ خدا - بهرِ علی شویم ما جان فدا

نیست جدا دین زِ وَلایِ علی - جانِ دوعالَم به فدایِ علی

باقری اَر حُبِّ علی در دل است - از همه یِ عمر همین حاصل است

سروده شده عید غدیر تابستان سال 1401

 

بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علی، که شدی تو امیرِ تمامِ ما - بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علی، که شدی از حق تو امامِ ما

بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علی، که شدی از حق تو وصِیِّ نبی - بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علی، که شدی از بهرِ خدا تو ولی

بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علی که شدی تو امامِ زمان ما - بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علی، که شدی تو غوث و امانِ ما

بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علی، که بشد اِکمالِ دین خدا بتو - بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علی، که بشد اتمامِ نعمتِ ما بتو

این گفته عمر است در روز غدیر به امام علی علیه السلام است : بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا علی اَصبَحتَ مولایَ و مولی کُلِّ مؤمنٍ و مؤمنةٍ

 

شده نزدیک چون ماه محرم

شده نزدیک چون ماه محرّم - مِیاد از دشت و صحرا بویِ ماتم

شده وقتِ عزای شاهِ خوبان - همه از انس و جن سر در گریبان

علمداران، علم گیرند بردوش - مساجد، تکیه ها، گردد سِیَه پوش

به استقبال از ماهِ محرّم - همه نوحه کنان بگرفته ماتم

عزا داران به هر کوی و خیابان - بنالد باقری بهرِ شهیدان

سروده شده آخر ذیحجه تابستان 1401

باز میاد از دشت و صحرا بویِ غم بویِ محرّم

باز میاد از دشت و صحرا بویِ غم، بویِ محرّم

باز داره میشه عزیزان، موسمِ عزا و ماتم

باز داره میشه سیاه پوش، تکیه ها و مسجدا مون

باز داره با غم می‌ریزه، از چِشا اشکِ عزا مون

باز داره میشه علم‌ها، سرِ پا تویِ محلها

باز داره میاد تو دلها، حزن و غُصّه، اشک و غمها

پرچما، پیرَن سِیاها، دَر مِیاد از تویِ صندوق

میشه اعلانِ محرّم، با نوا و کَرنا و بوق

خیمه ها بر سر پا تو هر محل وَکوی و برزن

موکبا تویِ هر خیابون، خادماشون توئی و من

هیاتا، سینه زنا، پیرو جوون، مرثیه خونها

مسجدا و تکیه ها، با مدّاحا و روضه خونها

همه مون از زن و از مرد، با عزا و اشک و ماتم

باقری آماده میشیم، واسه پیشوازِ محرّم

سروده شده آخر ذی الحجه تابستان 1401

 

آمده فصلِ عزایت در فضایِ خانه ها

آمده فصلِ عزایت در فضایِ خانه ها

سردرِ این خانه ها با ما و پرچم با خودت

راه میافتد میانِ کوچه هامان سینه زن

دسته یِ سینه زنی با ما ولی دم با خودت

روضه خوان میخواند و چشمانِ ماها پُر زِ اشک

روزیِ اشکِ تمام نوکران هم با خودت

بهر برپائیِ مجلس ما تمامی نوکران

واقعا دلوا پسیم، آقا،  کُمَک هم با خودت

باقری خواهد شَوَد خدمتگذارِ مجلست

یاریِ خدمت گذار این مُحَرّم با خودت

سروده شده آخر ذی الحجه تابستان 1401

کاروانی از مدینه میرود سوی عراق

کاروانی از مدینه میرود سویِ عراق - شد جدا از شهرِ یثرب با نوایِ اَلفَراق

از وطن گشته جدا و رو به غربت میرود - با دلی پر غصّه و با آه و حسرت میرود

دعوتِ آن کوفیانِ بی وفا و بی صفا - کرده است این کاروان را راهیِ این دشتها

بر حسین بن علی بس نامه ها بنوشته اند - جوهر آن نامه ها با اشک و خون آغشته اند

دشت و صحرا طی کند این کاروان با خونِ دل - تا نماید کوفیان را از چنین دعوت خجل

اهلبیتِ مصطفی را از وطن کرده جدا - جان فدایانند اینان، در رهِ دینِ خدا

بگذرد این کاروان از دشت و صحرا و کویر - در مَهِ ذیحجّه و هم عیدِ قربان و غدیر

کاروان چون گشت وارد در اَراضیِ عراق - لشکر حُر بر سر رَه، رَه گرفته با یَراق

راه را بستند بر این کاروانِ میهمان - کس ندیده میزبانی اینچنین اندر جهان

جای کوفه شد مکانِ کاروان در کربلا - اهلبیتِ مصطفی شد در غم و رنج و بلا

در زمینِ طَف پیاده گشت چون این کاروان - رنج و محنت گشت نازل، از زمین و آسمان

میزبان از بهرِ آنان جایِ مردم خاک شد - بی وفائی پیشه یِ آن مردمِ سفّاک شد

با صدوپنجاه نامه گشت دعوت از حسین - لیک اینک گشته دشتِ کربلا پُر شور و شین

باقری شد بی وفائی آشکار از کوفیان - بعد قاصدها و ده ها نامه یِ آن مردمان

سروده شده پایان ذیحجه تابستان سال 1401

 

سلام بر مُحرَّم ، سلامِ ما بر حسین

مسجد شده سِیَه پوش ، عَلَم شده است بر دوش

مستمعینِ مسجد ، به روضه خون میدَن گوش

روضه خون و نوحه خون ، میگن سلام بر حسین

سلام بر مُحرَّم ، سلامِ ما بر حسین

با شال و روسریها ، عَلَمها و کتلها

تو مسجدا، تکیه ها، امروز شده است برپا

نوشته رو پرچم و عَلَم سلام بر حسین

سلام بر مُحرَّم ، سلامِ ما بر حسین

پرچمِ یا ابالفضل، سَرِ همه کوچه ها

پرچمایِ یاحسین، به سر درِ خانه ها

سربند مشکیِ ما، همه سلام بر حسین

سلام بر مُحرَّم ، سلامِ ما بر حسین

پیرهنِ سیاه و نوشته رویِ سینه

سلام ما بر حسین شهیدِ ظلم وکینه

شعار ما باقری همه سلام بر حسین

سلام بر مُحرَّم ، سلامِ ما بر حسین

سروده شده پایان ذیحجه تابستان سال 1401

 

مسلم به شهرِ کوفه، گشته غریب و تنها

مسلم به شهرِ کوفه، گشته غریب و تنها - از ظلم و جور و کینه، گشته اسیرِ اعدا

یارانِ بی مروّت، از کوفه، لیسَ یُوفِی - طوعه شده است یارش، زان مردمانِ کوفی

یاری نمانده کوفه، بر آن غریبِ بی یار - از بینِ خیلِ مردان، یک زن، زِ کوفه شد یار

 امّا هزار افسوس، آن مردمانِ بی دین - از بهرِ قتلِ مسلم، لشکر کشیده از کین

او یک تنه برون شد، بر رزمِ خیلِ کُفّار - با آن گروهِ بی دین، رزمی نمود خونبار

کس را نبود طاقت، بر رزمِ آن دلاور - امّا هزار افسوس، او را نبود یاور

با مکر و حیله اورا، اندر درونِ چاهی - افکند، حیله گرها، در حالِ بی پناهی

با دستِ بسته او را، بردند نزدِ ملعون - بادست و پایِ مجروح، با آن دهانِ پر خون

چون خواست آب نوشد، شد آبِ کاسه خونین - خوشحال شد، در آن دم، ابنِ زیادِ بی دین

بردند بهرِ قتلش، بالایِ بامِ خانه - هنگامِ قتل، مُسلم، بِسرود این ترانه

آقایِ من ندانم، اکنون تو درکجائی - آقایِ من نَیا، تو، در شهرِ بی وفائی

آقا نَیا به کوفه، کوفی وفا ندارد - کوفیِ بی مروّت، شرم و حیا ندارد

اندر دلِ سفیرت، غصّه زده شکوفه - خیری در این سفر نیست، آقا میا به کوفه

اکنون تو ای پسر عم، بگو که درکجایی - دعایِ آخرم هست، خدا کند نیایی

خدا کنه عیالت، این کوفه را نبیند - تا که به فرق آنان، خاکی زِ غم نشیند

اوضاعِ کوفه برمن، اینک خبر رسانده - از کوفه یک نفر را، برایِ تو نمانده

هرکس برای قتلت، یک نقشه ای کشیده - یا تیر و تیغ و نیزه، یا که کمان خریده

ازبهرِ قتلِ مسلم، قاتل چو شد مهیّا - شد باقری، عزائی، در شهرِ کوفه برپا

سروده شده شب اول ماه محرم سال 1401

 

 

در روز عاشورا ؛ چون شد حسین تنها

در روز عاشورا ؛ چون شد حسین تنها - گفتا یکی ناصر؛ با شد در این صحرا؟!

هل من معین آیا؛ بینِ شما باشد؟! - یک یاور  و ناصر؛ آیا مرا باشد؟!

اصغر ز گهواره؛ گفت : ای پدر لبّیک - ای سبطِ پیغمبر؛ ای تاجِ سر لبّیک

هستم پدر یارت؛ گر چه صغیر استم - من اندر این صحرا؛ ماه منیر استم

تنها نَئی بابا؛ بنگر به سربازت - در بینِ گهواره؛ بنگر به جانبازت

بگرفت حسین اورا؛ آندم در آغوشش - رفت او سوی میدان؛ آن طفل بر دوشش

رو سوی اعدا کرد؛ در بینِ دو لشکر - گفتا بجز این نیست؛ دیگر مرا یاور

اینهم لبش تشنه است؛ آبی دهید اورا - با جرعه یِ آبی؛ یاری کنید او را

هم شیر و هم آب است؛ در خیمه ها نایاب - او یک رضیع است و از تشنگی بی تاب

اما جوابش را؛ دادند با پیکان - تیر سه شعبه شد؛ در جایِ آب و نان

حلقوم اصغر را؛ از تیرِ کین خستند - راه صدایش را؛ با تیرِ کین بستند

از نایِ اصغر شد؛ خون خدا جاری - ای باقری اینسان؛ شد بر حسین یاری

سروده حجت الاسلام باقری پور محرم سال ۱۴۰۱

 

عصر عاشورا شده تنها حُسین

عصرِ عاشورا شده تنها حُسین - بی کس و بی یاور و بی نورِ عین

بی علی و قاسم و عبّاس شد - روبرو با فرقه یِ نسناس شد

بی کس و تنها و جسمِ چاکچاک - با لب تشنه شده بر رویِ خاک

رفته یاران جمله هفتاد و دو تن - جملگی آسوده از رنج و محن

کس نمانده غیرِ زین العابدین - از برایِ آن امامِ بی قرین

گفت: هَل مِن ناصرٍ در این دیار - تا کند یاری ز دینِ کردگار

گفت: باشد یک مُعین و یاوری؟ - تا کند یاری زِ دین و رهبری

گفت: او هَل مِن مُغیثٍ بهر ما - تا کند یاریِ نَک از دینِ خدا

گفت: آیا یاوری بهرِ حرم - هست؟ یارِ اهلبیت محترم

لیک: جایِ یاری از آل رسول - آن زنان و کودکان زار وملول

رو بسویِ خیمه ها آورده اند - گویِ نامردی ز عالم برده اند

گفت: حسین آن سرورِ آزادگی - هان کجا شد غیرت و مردانگی؟

در میانِ خیمه ناموس خداست - حمله بر ناموس؟ پس غیرت کجاست؟

گفت: او اِن لَم یَکُن دین بر شما - غیرتی اینک بر اطفال و نسا

تا که باشم زنده، باشد محترم - جمله آنهائی که باشد در حرم

با عقب گردِ جُنودِ اشقیا - حفظ شد از حمله، ناموسِ خدا

لیک حمله بر حسینِ فاطمه - شد زِ هر سو زان عَدو با همهمه

تیغ و تیر و نیزه و یا چوب و سنگ - بر تنِ آقا نشستی، یا خدنگ

شد تنِ آقا سراسر غرقِ خون - ذکرِ آقا شد الیهِ راجعون

آخر الامر آمد آن شمرِ پلید - تا کُنَد اِجرایِ دستورِ یزید

تا جُدا سازد سرِ پاک حُسین - از تنِ آن پادشاه عالمین

گفت آقا تشنه ام ای شمر دون - ای عدوّ اللّه ای خوار و زبون

جرعه یِ آبی به لبهایم رسان - کُن خلاصم وانگه از دستِ خسان

لیک، آن شمرِ پلیدِ بی حیا - با لبِ تشنه بِکُشت آن شاه را

تشنه لب سبطِ نبی را سر بُرید - این چنین ظلمی به عالم کَس ندید

شد به نی چونکه سرِ پاکِ حسین - شُد غَمین آندم رسولِ عالمین

شد غمین آندم تمامِ انبیا - خون ببارید از زمین و از سما

خون ببارید ابرها بَرجایِ آب - تیره شد خورشید و نورِ ماهتاب

اوفتاد اندر ملائِک غلغله - شد زمین و آسمان در ولوله

باقری جانها همه بر لب رسید - موسمِ بی یاریِ زینب رسید

سروده شده توسط حجتالاسلام سیدمحمد باقری پور عصر عاشورا تابستان سال 1401

 

باشد عزایِ سوّم شاهِ شهیدان

باشد عزایِ سِوّمِ شاهِ شهیدان - باشد سِیه پوش از برایش عرشِ یزدان

تن پاره پاره رویِ خاکِ کربلا شد - سر برفرازِ نی به کوفه در نوا شد

جسمش به دشتِ کربلا افتاده برخاک - راسش به کوفه رویِ نی باشد چه غمناک

جسمش بدشتِ کربلا مجروح و عریان - راس شریفش کوفه اندر چنگ عدوان

جسمش بدشتِ کربلا درخاک و خون است - راسش به چنگِ دشمنِ خوار وزبون است

جسمش چو دشتِ لاله دارد صد شکوفه - قرآن بخواند راسِ پاکِ او به کوفه

جسمش به زیرِ آفتاب و پاره پاره - راسش به رویِ نی وَ یا دار الاماره

جدّش پیمبر بهرِ او گریان و نالان - زهرایِ اطهر مادرش زار و پریشان

اندر کنارِ جسمِ او بنشسته مادر - بهرِ حسینش میزند بر سینه و سر

از قتلِ او در کربلا عالم پریشان - آدم جگر خون، حضرت حوّا در افغان

موسی و عیسی بهرِ او اندر نوایند - گریان و نالان در زمینِ کربلایند

اندر عزایش نوحه گر یحیی و ایّوب - همچون خلیل و هم ذبیح و نوح و یعقوب

ای باقری عالم پریشانِ حسین است - جنّ و ملائک زار ونالان حسین است

سروده شده سوّم شهادت امام حسین علیه السلام سال 1401

قوم اَسَد از بهرِ دفنِ جسمِ پاکش - آمد به میدان، دید جسمِ تابناکش

افتاده در میدان و گِردَش جمله یاران - افتاده بی سر جمله یِ آن جان نثاران

اندر میانِ قتلگاه اندر تَحیّر - از بهرِ دفنِ آن بدنها در تفکُّر

کامد امامِ چارمین از بهرِ یاری - از بهرِ دفنِ آن عزیزِ ذاتِ باری

گفتا که ای قومِ اسد یاری نمائید - از بهرِ دفنِ این بدن کاری نمائید

این جسمِ عریان را به تن یک پیرهن نیست - یک بوریا آرید چون اینجا کفن نیست

با بوریا جسمِ عزیزش را کفن کرد - در بوریا پنهان تنِ آن یاسمن کرد

بنمود دفن، آن جسمِ پاک پورِ حیدر - ای باقری شد دفن، آن سبطِ پیمبر

 

سَلمانِ رُشدی آیه ای بود از شیاطین

سَلمانِ رُشدی آیه ای بود از شیاطین - نی آیه ای بَل سایه ای بود از شیاطین

نی آیه و نی سایه، بَل خود بود شیطان - در جنگِ با قرآن و با آیاتِ رحمان

او عبدِ شیطان و عدویِ انبیا بود - در جنگِ با پیغمبران، بل با خدا بود

آیات شیطانیش الهام از شیاطین - بنوشته بر ضد خدا با خطِّ لاتین

گفتا امامِ ما که او گَشته است مُرتد - چونکه حقیقت با کتابش گشته مُنسد

او با کتابش منکرِ آیات حق شد - او بد ترین موجود و شرِّ ما خلق شد

شد قتل او واجب به هر شخصِ مسلمان - با کشتنش اِحیا شود آیاتِ رحمان

آیات رحمان زنده با اعدام او شد - پاکیزه این دنیا زِ لوثِ نامِ او شد

چاقوی حق بر گردنش چونکه فرو شد - او با قصاصِ یک جنایت رو برو شد

این شد برایِ مسلمین مانندِ مرهم - ای باقری باشد مجازاتش جهنّم

 

 

 

 

شعار امسالیِ ما اربعین

شعار امسالیِ ما اربعین - برایِ ما و همه یِ زائرین

قَولِ نبی هست : «أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» - حسینِ زهرا بُوَدَم نورِ عین

گفت مُحَمّد: وَلَدِی نورِ عین - «حُسَینُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»

گفت مُحَمّد: که حسین از من است - مُحِبّ او زِ هر گزند ایمن است

من از حسینم که بُوَد یارِ من - در ره دین است نگهدارِ من

دینِ من از حسین شَوَد پایدار - بلند از او نامِ خداوندگار

دینِ خدا از او شَوَد سرفراز - پرچمِ اسلام از او برفراز

هست حسین یاورِ دینِ خدا - گشته حسین در رهِ دین جان فدا

نورِ دو چشمانِ نبی و علی است - ز جُمله صِبیان، بِه از هر صَبی است

بِدوش احمد بِشَوَد چون سوار - میشوَدَش محبّتی پایدار

بوسه زد او چون به لبانِ حسین - گفت: حسین است مرا نورِ عین

گفت: که هست حسین ریحانِ من - بُوَد حسین چون نَفَس و جانِ من

هست حسین، سَیّدِ اهلِ جنان - سَیّد و سالارِ همه مؤمنان

حُبّ حسین به قلبِ هرمؤمن است - او زِ عذابِ آخرت ایمن است

حسین امامی زِ امامان بود - هادیِ رَه به نیک نامان بود

حسین مصباحِ هدایت بُوَد - در رهِ دین هادیِ امّت بُوَد

باقریا، گفته نبی نورِ عین - «حُسَینُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»

سروده شده به مناسبت شعار اربعین سال 1401

 

سویِ شامم میبرند این کوفیان با شور و شین

سویِ شامم میبرند، این کوفیان با شور و شین - وَه چه ظلمی گشت بَر ما، ای برادر، ای حسین

جِسمِ پاکت کربلا و راسِ پاکت رویِ نی - رَاسِ تو در پیش و ما اهل و عیالت هَم زِ پی

ما سوارِ اُشتُرانِ بی جهازِ کوفیان - چند روزی اندر این ره، ما همه بی آب و نان

پا برهنه رویِ خار، اندر بیابان میدویم - ما همه قربانیِ ظلم و ستم، در این رهیم

ما چهل منزل پیاده، طی کنیم این راه را - روزها خورشیدِ سوزان دیده و شب ماه را

درکنار دیرِ راهب، نیمه شب خوابیده ایم - ما زِ شمر و حرمله، ظلم و ستمها دیده ایم

زجرِ ملعون در بیابان، می‌دوانَد طفلِ زار - پا برهنه، سر برهنه، می‌کشاند رویِ خار

تازیانه مینوازد، بر سرِ اطفالِ ما - جز خدا دیگر نداند، هیچکس اَحوالِ ما

محسن ما گشته سقط و اندر این رَه شد شهید - وه چه ظلمی اندر این ره، شُد ز یارانِ یزید

شامیان با بوق و کرنا بهرِ استقبال ما - آمدند دروازه یِ ساعات و بَد شد حالِ ما

شهر شام آیینه بندان و چراغان گشته است - روز جشن و شادیِ اولادِ سفیان گشته است

آری آری باقری پایان شد این راه دراز - کربلا تا شام، امّا آلِ احمد سر فراز

سروده شده دهه آخر محرم سال 1401

 

مسجد است خانه یِ محبوبِ خدا

مسجد است خانه یِ محبوبِ خدا - مسجد است جایگهِ خوبِ خدا

مسجد است بیتِ خداوندِ کریم - مسجد است جایگهِ ربِّ رحیم

مسجد است بیتِ خداوندِ ودود - مسجد است جایِ رکوع، جایِ سُجود

مسجد است جایِ عبادت وَ صَلات - مسجد است جایِ طَهارت وَ زَکات

مسجد است موضِعِ ارشاد و هُدا - مسجد است جایِ کُمَک بر ضُعَفا

مسجد است جایِ صفا و صلوات - مسجد است جایِ تمامِ حَسَنات

مسجد است جایگهِ راز و نیاز - سویِ حق از هَمَگان دستِ نیاز

مسجد است جایگهِ یادِ خدا - سجده گاهِ همه عُبّاد خدا

مسجد است بِه زِ جَنان و زِ بهشت - بهرِ هَر مؤمنِ و هَر نیک سرشت

مسجد است جایِ دفاع از حق و دین - جایِ نور است و رسیدن به یقین

مسجد است جایِ رجوعِ به خدا - جایِ پاکی وَ رسیدن به هُدا

مسجد است بیتِ خداوندِ کریم - ما زِ مسجد سویِ حق ره سپریم

اوّلین خانه یِ حق روی زمین - هست مسجد به تمامِ ارضین

مسجد است مایه یِ عُمرانِ مَحَل - مایه یِ حیَّ علی خیرِ عمل

جایِ اِخوانی و اِیمانیِ ما - هم نشانی زِ مسلمانیِ ما

جایی از بهرِ حقیقت طلبان - جایی از بهرِ هِدایت شُدَگان

جایِ تبلیغ و حدیثِ نَبَوی - جایِ حق گویی و هَم حق شِنَوی

جایِ تفسیر و حدیث است و دعا - جایِ مهر است و وفا است و صفا

جای جمع است و جماعت شب و روز - روضه بهرِ شُهدا از سَرِ سوز

جای احیاء شب قدر و رمضان - جایِ اِفطار به هنگامِ اذان

جایِ عید است و سرورِ من و ما - جایِ آرامشِ روحِ من وما

صبح وظهر و شب و هنگامِ اذان - در مُحَرّم مَه و ماهِ رمضان

با اذانی که زمسجد شِنَوَند - مؤمنین جمله به مسجد بِرَوَند

همگان غرقِ مناجات شَوَند - بر دَرِ قاضِیِ حاجات شَوَند

صبح و ظهر و شب و هنگامِ عشا - همه مشغولِ نمازند و دعا

همه مشغول به رازند و نیاز - همه مشغول دعایند و نماز

باقری جایگهِ امنِ خدا - هست مسجد که بِه است از همه جا

سروده شده به مناسبت هفته جهانی مسجد  سال 1401

 

به همراهِ سجّاد و زینب

به همراهِ سجّاد و زینب - سویِ کربلا ما روانیم

برایِ شهیدانِ عاشق - تمامی به آه و فغانیم

پیاده ببین اندر این راه - زن و مرد و پیر و جوان را

از این زائرینِ پیاده - ببین نوحه، آه وفغان را

همه نوحه خوانیم بهرِ - شهیدانِ دشتِ بلائی

همه عاشقانِ حسینیم - همه مؤمنانِ خدائی

بهِ همراهِ سجّاد و زینب - سویِ کربلا رهسپاریم

سرشگِ غم و اشکِ ماتم - بدامان زِ حسرت بباریم

ز شامِ سِیَه باز گشته – کنون آن اسیران، رهایند

پس از سی، چهل روزِ پُر غم - سرودِ رهائی سرایند

سویِ کربلا رهسپارند - در این روزها آن عزیزان

شوند اربعین بر مزارِ - حسین و علی و شهیدان

چِها دیده اند این چهل روز – عزیزانِ زهرا وحیدر

پس از قتلِ شاه شهیدان - چِها شد به آلِ پیمبر

کنون اربعینِ رهائی است - برایِ عزیزانِ زهرا

کنون زائرِ کربلایند - عزیزانِ اولادِ طاها

رها از قُیودِ اِسارت - شد ای باقری آن اسیران

پس از سی چهل روزِ ننگین - رها از قیودِ لعینان

سروده شده ایام زیارتی اربعین سال 1401

 

 

زائرینِ پیاده

زائرینِ پیاده - سویِ مشهد روانند

بهرِ مولا رضاجان - جملگی نوحه خوانند

جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان

یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان

زِ اصفهان و زِ شیراز - وَ از قم و یزد و کرمان

ساری و رشت و اهواز - زابل و تفت و گرگان

جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان

یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان

آبله بر کفِ پا - مهرِ حق هست بر دل

خسته یِ راه امّا - عشقِ دیدار است حاصل

جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان

یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان

گر چه باشند خسته - لیک شوقِ زیارت

باقری بهرِ آنان - بهتر از هر عبادت

جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان

یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان

 

شامِ غریبانِ جواد ابن الرّضا شد

شامِ غریبانِ جواد ابن الرّضا شد - بهرِ رضا امشب جواد اندر عزا شد

آقا جواد امشب غمِ بابا گرفته - گَردِ یتیمی چهره یِ او را گرفته

گوید پدر جانم رضا جانم رضا جان - دور از وطن در شهرِ غربت داده ای جان

جانِ پدر دور از وطن در شهرِ غربت - با زهرِ کین گشته نصیبِ تو شهادت

مامون تورا دور از وطن بنموده مسموم - کرده شهیدت آن پلید، ای شاهِ معصوم

با جبر و کین کرده جدایت از مدینه - ای ماهِ هشتم، ای امامِ بی قرینه

گشتی شهید اندر خراسان ای پدر جان - دور از عیال و خانمانت داده ای جان

در کودکی کردی یتیمم جانِ بابا - اندر دیارِ طوس تو بگرفته ماوا

باشد حریمِ تو بهشتی در خراسان - زوّار تو روزِ جزا نبود هراسان

زوّار قبرِ حضرتش نیکو سرشت است - ای باقری زوّارِ او جایش بهشت است

سروده شده شب شام غریبان امام رضاعلیه السلام سال 1401

 

سامرا دارُ العزا شد

سامرا دارُ العزا شد - عسکری جانش فدا شد

مهدِیِ آلِ محمّد - بهرِ بابا در عزا شد

ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان

دیده است از ظلمِ اعدا - مهدیِ ما داغِ بابا

بی پدر گردیده مهدی - گشته او بی یار و تنها

ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان

با فغان و بی قراری - مهدی است با اشکِ جاری

در غمِ هجران بابا - میکند او سوگواری

ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان

ما که در شور و نوائیم - بهرِ مهدی جان فدائیم

باقری و جمله یاران - عاشقانِ سامرائیم

ای حسن جان ای حسن جان - ای حسن جان ای حسن جان

سروده شده شهادت امام عسکری سال 1401

 

عیدِ امامت بهرِ ما بادا مبارك

عیدِ امامت بهرِ ما بادا مبارك - برمصطفی وحیدر و زهرا مبارك

مهدی امامِ خلق عالم گشته امروز – برانبیا و اولیا بادا مبارك

هم بر من و هم بر شما بادا مبارک

برقامتِ مهدی ردایِ رهبری شد - در همچه روزی جانشینِ عسكری شد

خوشحال از آن هرمؤمن و هر شیعه باشد - تیری به چشمِ هرحسود وكافری شد

بر قامتِ او این ردا بادا مبارک

مهدی امامِ مسلمین گردیده امروز - برباطل و بُطلان كنون حق گشته پیروز

خوشحال و شاد از آن علی و مصطفی شد - شد دشمنانِ ابترِ زهرا سِیَه روز

روزِ علی و مصطفا بادا مبارک

برقامتِ مهدی ردائی از امامت – پوشیده شد هست آن ردائی تا قیامت

ناراحت از آن معتمدگردید وجعفر – خوشحال و شاد از این امامت گشته امّت

خوشحالی و شادی ما بادا مبارک

ماهِ ربیع الاوّل و روزِ نُهُم شد – اعلانی ازحق برخلایق بس مُهم شد

كامروز شد  مهدی امامِ عصر و دوران – این حكم و دستوری بِخلق از ربّكم شد

روزِ امامت بهرِ ما بادا مبارک

ختم الوصیّین حضرتِ مهدِیِ ما شد – اوجانشینِ انبیا و اولیا شد

ای باقری اوجانشین برعسكری شد – جشنی بپا درجنت وعرش عُلا شد

این جشن و شادی بهرِ ما بادا مبارک

باز سازی شده شعر صفحه 194 عید امامت سال 1401

 

در ماهِ ربیع آمده بِدنیا

در ماهِ ربیع آمده بِدنیا - آن صادق و آن امیرِ دلها

مولود شده امامِ صادق - یثرب شده باغی از شقایق

در هفدهمِ ربیعِ اَوَّل - شد شاد زُراره و مُفَضَّل

آمد به جهان رئیسِ مذهب - تابیده چو ماهِ در دلِ شب

روشن شده دِل زِ نورِ صادق - چون معتکف است به طورِ صادق

دریایِ معارف و معانی است - استادِ کتابِ آسمانی است

هَم کنزِ روایت است صادق - هَم میرِ هدایت است صادق

مفتاحِ نجات، مذهب اوست - اسلام، رهینِ مکتب اوست

هارونِ وی و تنور آتش - گل سبز کند زِ نور آتش

از مکتبِ او شده نمایان – اُستاد، چو جابربن حیّان

محصولِ مقدَّسِ بیانش - حَمران و مُفضّل و اَبانش

قرآنِ همیشه ناطقِ ما - تا حشر امامِ صادقِ ما

ای باقری از امامِ صادق - بشنو تو ز دین بسی حقایق

سروده شده میلاد حضرت صادق سال 1401

 

از مکّه سرزد نورِ مُحَمَّد

از مکّه سرزد ، نورِ مُحَمَّد - ختم النّبییّن ، آمد خوش آمد

خورشید مکّه ، آمد بِدُنیا - نورِ هدایت ، آمد بِدُنیا

بهرِ هدایت ، از لطفِ داور - آمد بدنیا ، آخر پیمبر

آمد بدنیا ، خَتمِ نَبُوّت - در شهر مکّه ، بهرِ هدایت

ماهِ ربیع او ، آمد بدنیا - گشته جهانی ، از او مصفّا

نورِ خدائی ، از مکّه سر زد - بر کفر و شِرکِ ، عالَم شرر زد

مولود شد چون ، آن عالَم آرا - بشکافت آن دم ، نُه طاق کسرا

مولود شد چون ، آن نورِ رحمان - ازشهرِ مکّه ، شد رانده شیطان

شد اِستِراقِ ، سَمعِ شیاطین - ممنوع دیگر ، زان طورِ سینین

شد سِحر ساحِر ، آن دم فراموش - آتشکده ها ، گردید خاموش

شد تخت‌و تاجِ ، شاهان نگون سر - از راسِ شاهان ، افتاد افسر

از مَقدمِ او ، شد  مکّه گلشن - عالم زِ نورِ ، او گشته روشن

مکّه در این شب ، وادیِ طور است - مامِ مُحَمَّد ، غرقِ سرور است

از بعد نوح و ، موسی و عیسا - ختمِ نبوّت ، آمد بدنیا

قرآنِ او بِه ، از هر کتاب است - گفتارِ نیکش ، فصل الخطاب است

تورات و انجیل ، عمرش سر آمد - قرآن کتابی ، بَس برتر آمد

او آیه ای از ، خُلق عظیم است - او اَکرَمٌ  مِن ، کُلِّ کریم است

او هم بشير است ، وَ هم نذير است - اندر دو عالم ، او بي نظير است

حُبِّ نبی وَ ، آلش  ثواب است - در بغضِ او وَ ، آلش عقاب است

او سوره ای چون ، نور و تبارک - میلادِ پاکش ، باشد مبارک

ای باقری باش ، شادان و خندان - کآمد بِدنیا ، آن روح و ریحان

سروده شده میلاد حضرت محمد ص سال 1401

 

تو بانویِ مظلومه ای

تو بانویِ مظلومه ای - فاطمه یِ معصومه ای

واژه یِ عشق و رحمتی - تو بهرِ دین منظومه ای

از دیدنِ برادرت - حیف، که تو محرومه ای

یا فاطِمَه یا فاطِمَه - یا فاطِمَه یا فاطِمَه

فدایِ خاکِ قَدَمت - لطف و عطا و کرمت

مَکتب و دارُ العُلما - عرش خدایه حرمت

چون حرمِ امام رضاست - آن حرمِ محترمِت

یا فاطِمَه یا فاطِمَه - یا فاطِمَه یا فاطِمَه

بر لبِ ما زمزمه ای - تو یاورِ ما همه ای

چو فاطمه تو کوثری - تو علی و فاطمه ای

چو فاطمه مادرِ خود - معصومه و مظلومه ای

یا فاطِمَه یا فاطِمَه - یا فاطِمَه یا فاطِمَه

یافاطِمَةُ اِشفَعِی - بردوستان روزِ جزا

بحَقِّ زهرا مادرت - حقِّ علیِّ مرتضی

حقِّ مُحَمَّدِ تَقِی - حقِّ برادرت رضا

یا فاطِمَه یا فاطِمَه - یا فاطِمَه یا فاطِمَه

بضعه یِ پاکِ کوثری - بنتِ موسی ابن جعفری

بهرِ رضا تو خواهری - محبوبِ حیِّ داوری

در موسمِ شهادتت - مدحِ تو گفته باقری

یا فاطِمَه یا فاطِمَه - یا فاطِمَه یا فاطِمَه

سروده شده ایام معصومیه سال 1401

 

زینب است زینتِ تقوا و حجاب

زینب است زینتِ تقوا و حجاب - تربیت یافته زِ قرآن و کتاب

زینب است زینتِ ایمان و یقین - تربیت یافته زِ قرآنِ مبین

زینب است زینتِ تقوا و شَرَف - بهرِ تقوا و شَرَف همچو صدف

زینب است شیر زنِ کرببلا - دیده بس محنت و غم، رنج و بلا

زینب است عمّه یِ ساداتِ جهان - اُسوه ای هست برایِ هَمَگان

زینب است زینتِ اَب، زینتِ مام - زینتِ دین و کتاب و اسلام

زینتِ حیدر و احمد باشد - نوگلِ باغِ مُحمّد باشد

دخترِ دخترِ احمد بُوَد او - یادگاری ز محمّد بُوَد او

دخترِ حیدر و هم زَینِ اَب است - مایه یِ فخرِ امیرِ عرب است

دخترِ کوثرِ دین فاطمه است - شافعِ روزِ جزا بر همه است

بهترین زن به جهانِ اسلام - کَس ندیده است چِنو در اَیّام

هست او جلوه یِ تقوا و یقین - هست اُلگویِ زنان، زینتِ دین

باقری زینبِ زهرا و علی - هست نوری زِ خداوندِ جلی

سروده شده شام میلاد حضرت زینب علیهاسلام سال 1401

دخترِ بابا - زینتِ پدر

دخترِ بابا - زینتِ پدر - زینبِ عزیز - یادگاری از مادر

نورِ چشمِ ما - زینتِ جهان - هست بر سرِ - ما چنان افسر

نامِ او بُوَد - زینبِ علی - انتخابی از - حضرتِ داور

نامِ او شده - انتخابِ حق - گفته جبرئیل - بهرِ پیغمبر

اسمِ زینب است - بهرِ دختران - بهتر از همه - تویِ هر دفتر

او عقیله یِ - هاشمی بُوَد - بهرِ پنج تن - بهترین یاور

زینبِ علی - دُختِ فاطمه - شد به کربلا - بر همه مادر

او مُفَسِّری - بر کتابِ حق - عالمه به دین - گشته از داور

باقری بُوَد - خادمِ درش - دائمًا بُوَد - بهرِ او نوکر

سروده شده توسط حجت الاسلام باقری پور ولادت حضرت زینب سال ۱۴۰۱

 

زن زندگی آزادی ، باشد شعار زینب

زن ، زندگی ، آزادی ، باشد شعارِ زینب - آزادِیِ زن و مرد ، شد افتخارِ زینب

آزادی از بردگی ، از ظلم و از استبداد - از هرزگی و پوچی ، فِسق و فُجور و فساد

آزادی از فحشا و ، دریوزگی و خواری - از ذِلَّت و مَذَلَّت ، از تنبلی، بیعاری

آزادی از بیگاری در آلمان و آلبانی - در انگلیس، آمریکا ، در بلغار و رومانی

آزادِیِ اسلامی ، با احترامِ زنهاست - با احترامِ دین و عقیده و وطنهاست

آزادِیِ اسلامی ، آزادِیِ عقیده است - آزادِیِ تفکُّر ، نطق و بیان و ایده است

آزادِیِ اسلامی ، آزادِیِ زینبی است - این مکتبِ زینبی ، بهتر زِ هر مکتبی است

نطق و بیانِ زینب در کوفه و اندر شام - باشد پیامِ زیبا بهرِ زنان خوش نام

آری بُوَد باقری ، اُلگوی آزادگی - رهایی از بد نامی ، در یوزگی , بردگی

سروده شده توسط حجت الاسلام باقری پور ولادت حضرت زینب سال ۱۴۰۱

 

طفلانِ زهرا ، با يادِ مادر ، گريان و نالان

طفلانِ زهرا ، با يادِ مادر ، گريان و نالان - اندر عزايِ ، مامِ شهيده ، سر در گريبان

گويند مادر ، اي نورِ چشم و ، روح و روانم - جاي تو خالي ، در خانه شُد اي ، آرامِ جانم

بودي تو مادر ، نورِ دو چشم و ، تاجِ سرِ ما - بودي تو مادر ، بِهتَر كلامي ، در دَفترِ ما

بودي تو مادر ، آرامِشِ ما ، در زندگاني - نامِ تو مادر ، در دفترِ ما ، شد جاوداني

اي جانِ مادر ، جایِ تو خالي ، در خانه باشد - بي بال و پر اين ، طفلانِ تو چون ، پروانه باشد

بعد از تومادر ، مارا چه دستی؟ ، بر سر نَوازَد؟! - بعد از تو مادر ، این کودکانت ، بهر کِه نازَد؟!

رفتي تو مادر ، جايِ تو خالي ، در اين جهان است - اي مادر اَمّا ، روشن زِ نورِ ، رويت جَنان است!

گشتی شهیدِ ، ظلم و سِتم در ، فصلِ جوانی - اَندر جوانی ، گشته غروبَت ، این زندگانی

ای مادرِ ما ، با تازیانه ، بازوت خستند - پهلویِ تو با ، ضربِ غلافِ ، سیفی شکستند

با میخِ پُشتِ ، دَر سینه ات را ، مجروح کردند - ششماهه طفلت ، اندر رَحِم را ، بی روح کردند

بعدِ پیمبر ، گشتی مریضه ، از ظلم وکینه - رفتی زِ دنیا ، اندر جوانی ، ای بی قرینه

بعد پیمبر ، هفتادو پنج روز ، زهرایِ اَطهَر - بودی به دنیا ، با درد و رنج و ، با ظلمِ بی مَر

ای باقری رفت ، زهرایِ اَطهَر ، از دارِ دنیا - گشته یتیم و ، بی مادر اکنون ، طفلانِ زهرا

بهرِ حسین و ، بهرِ حسن وَ ، هَم زینبین است - روزِ مدینه ، چون شامِ تار و ، پُر شور و شین است

سروده شده دهه فاطمیه سال 1401

 

عِزَّتِ مَریَم ز عیسی شد پدید

عِزَّتِ مَریَم ز عیسی شد پدید - عِزَّتی که کس همانندش نَدید

گشت بانویی نمونه در جهان - بود اُلگوئی در آن دَور و زمان

شُد مُخاطَب با جنابِ جبرئیل - شُد یک از پیغمبران او را کَفیل

آیِ یامَریَم که در قرآن بُوَد - وصفِ مَریَم اندر آن دوران بُوَد

لیک زهرا دُختِ خَتمُ المرسلین - شُد عَزیزِ اوّلین و آخرین

ز انبیا و اولیاء از مرد و زن - گشته اند بر چادر او چَنگ زَن

بود بابش خَتمِ جمله مُرسلین - مُصطفی شد او زِ ربّ العالمین

سرورِ جمله رسولانِ خدا - زِ آدم و خاتم، مُحَمَّد مُصطفا

بود او را همسری همچون علی - آنکه رَبُّ العالمین را بُد وَلی

آنکه در بیتِ الهی زاده شد - هَم بِرَبُّ العالمین دلداده شد

بود او مامِ حسین و هم حَسَن - این یکی لاله وَ آن یِک یاسَمَن

این یکی بُد مَظهرِ صلح و صفا - وان یکی سُلطانِ عشقِ کربلا

بود آنکو مَریَم او را خادمه - ساره و هاجر کنیزانش همه

سرورِ جمله نِساءُ العالمین - جمله زَنها، زِ اوّلین و آخرین

باقری او هست بانویِ بهشت - هست او یک بانویِ نیکو سرشت

سروده شده دهه فاطمیه سال 1401

فاطمه سیّده و سرورِ زنهایِ جهان است

فاطمه سیّده و سرورِ زنهایِ جهان است - فاطمه عالمه یِ جمله یِ اَسرارِ نِهان است

مریم اَر سیّده و سرورِ دورانِ خودش بود - فاطمه سیّده یِ جمله یِ اَدوار و زمان است

فاطمه اُمّ ابیها است به پیغمبرِ خاتم - فاطمه کوثری از جانبِ خلّاق جهان است

فاطمه بَضعةُ مِنّی است برایِ پدرِ خویش - فاطمه برترِ زنها زِ کَهان و ز مَهان است

فاطمه مادرِ بابا است بر آن ختمِ رسولان - فاطمه مادرِ سادات به هر دَور و زمان است

فاطمه کُفوِ علی گشت و علی همسرِ او شد - بهترین زوجه به حیدر شده از بینِ زنان است

فاطمه بحری از آن مجمعِ بَحرینِ کتاب است - فاطمه سوره یِ رحمن و شفیع همگان است

فاطمه سوره یِ قدر است زِ بینِ همه زنها - آری او هست همان لیله ی قدری که نهان است

فاطمه کوثرِ قرآن و بُوَد خیرِ کَثیری - هر که در سایه یِ او رفته به امن است و امان است

فاطمه  کوکب دُرّی است وَ هم اُسوه یِ زنها است - فاطمه بهرِ زن و دخترِ ما روح و روان است

هیجده ساله بُد او که بِشد از زندگی محروم - در جوانی چه شد او را؟ که بهارش چو خزان است

گشت محروم زِحقِّ خود و مِلکِ فَدَکِ خویش - آری او هست که محرومِ زمان است و مکان است

در جوانی بِشد او همچو زنی پیر و زمین گیر - هیجده ساله ولی قَدِّ رشیدش چو کمان است

رفت در سنّ جوانی ز جهان، گشت شهیده - باقری قبرِ شریفش نشناسیم و نهان است

سروده شده دهه فاطمیه سال 1401

 

هنوز از درِ خانه یِ تو یازهرا - بوی آتش وَ دود میآید

سوختند دربِ خانه یِ تو یا زهرا - دشمنانِ لعینِ بی پروا

بویِ آتش وَ دودِ آن خانه - سوخت بالِ هر آنچه پروانه

سوخت بالِ ملائکِ حق را - آتشِ دشمنانِ بی پروا

 

فاطمه، در سقیفه شدی توشهید

فاطمه، در سقیفه شُدی توشهید - غَصبِ حق در سقیفه گشت پدید

بهرِ غصبِ حُقُوقِ شما و عَلی - مُنتَخَب شد قُلی بِجایِ وَلی

در سقیفه چه کارها کردند - آبروئی ز دینِ ما بردند

چند نفر سرنَوشتِ امّت را - داد تغییر با  قُلِیِّ بی پروا

جابِجا شد زِ خاتَم چِنانکه که نگین - شد وَلیِّ خدای خانه نشین

در سقیفه چو شد خلیفه ای معلوم - شد وصِیِّ نبی ز حق محروم

بود قُطبِ رُحَی مکانِ علی - چرخشِ حق و دین به بنانِ علی

در زبانِ علی نبود جُز قرآن - در بیانِ علی نبود یک بُطلان

حکمِ او حُکم قرآن و دین و خدا - از خدا لحظه ای نبود جدا

فاطمه را میان کوچه آزردند - سندی را زدستِ او بردند

شد شکسته میانِ کوچه پهلویش - گشت آزرده و کبود بازویش

سینه اش بین دیوار و در مجروح - شد جنینش شهید و هم بی روح

اوّلین ظُلم بر نبیّ و وَلِی - شد به زهرا و هم به علی

ظُلمها بر علی و همسر شد - فاطمه در میان بستر شد

شد ضعیف روز بِروز آن بانو - تا که از ضَعف فتاد از زانو

در جمادی شهید شُد زهرا - از جهان نا اُمید شُد زهرا

شد علی بی پناه و بی یاور - کودکانش یتیم و بی مادر

حسنین، زینبین چه افسرده؟! - از غمِ مادرند پژمرده

باقری گوید از غَمِ عُظما - لَعَنَ اللّهُ قاتِلِیکَ یا زَهرا

-سروده شده دهه فاطمیه 1401

 

مادرِ سادات شُدی تو شَهید

مادرِ سادات شُدی تو شَهید - روحِ مناجات شُدی تو شَهید

ماهِ جمادی شده ماهِ عزات - ماه مُحرّم شده از نو پدید

ظلم و سِتم گشت به دُختِ نبی - آتشِ کین شد به سرایِ ولی

ظلم و ستم بعدِ نبی شد فزون - به فاطمه هم حسنین و علی

بعدِ نبی تیغِ ستم آختند - بر درِ بیتِ عَلَوی تاختند

به بیتِ زهرا و علی و نبی - آتشِ ظلم و ستم انداختند

بازویِ زهرا شده از کین سیاه - شهید شد  مُحسنِ او بی گناه

پهلویِ زهرا بشکست از غلاف - میان آن کوچه یِ بی سر پناه

مریضه شد فاطمه از ضربِ در - دید بَسی ظُلم زِ بعدِ پدر

سینه و بازوش کبود و سیاه - گشت خوراکش غَم و خونِ جگر

عُمر شریفش چو بِشُد خاتمه - کرد وصیّت به علی، فاطمه

گفت: مرا غسل بِدِه، دَفن کُن - نیمه یِ شب که خواب باشد همه

مادرِ سادات برفت از جهان - شد غم و ماتم به دلِ شیعیان

نیمه یِ شب غُسل بدادش علی - دَفن و کَفَن گشت زِ مردم نِهان

شهید شد مادرِ غمدیده ها - مدفنِ او نهان شد از دیده ها

قبرِ شریفش ز همه شد نهان - خاصه زِ کوران و زِ خوابیده ها

تا برسد مهدیِ صاحب زمان - برون شَوَد زِ پرده  رازِ نهان

روز ظُهورش بِشَوَد آشکار - مرقَدِ او بر همه یِ شیعیان

باقریا روزِ ظهورِ اِمام - بگیرد او زِ دشمنان اِنتِقام

مُنتقِمِ خونِ خدا چون رَسَد - کَندَه شود ریشه یِ قَومِ ظلام

سروده شده فاطمیه سال 1401

 

سلام فاطمه , سلام فاطمه

سلام فاطمه , سلام فاطمه - سلام مادَرَم ، اي شفيعِ همه

سلام فاطمه , سلام فاطمه - سلام ای که توهستیِ ماهمه

سلام اي همه هَستي اَم از جهان - سلام اي که تو اُسوَه يِ بانوان

سلام اي عَزيزِ پيمبر سلام - سلام اي كه ما را تو مادر سلام

سلام ای جگر گوشه یِ احمدی - سلام ای که تو یاورِ ایزدی

سلام اي كه تو ياوري بر علي - سلام اي که دین از تو شد مُنجلي

سلام اي که تو كوثري بر نبي - سلام اي كه تو ياوَرِ مكتبي

سلام اي تو عبد و كنيزِ خدا - سلام اي تو بر دينِ حق رهنما

سلام اي تو عُصّاره ما خلق - سلام اي كُتَك خورده در راهِ حق

سلام ای حیا از تو گشته پدید - سلام ای تودر راهِ یزدان شهید

سلام ای بتو جمع، اهلِ کسا - سلام ای تو اُلگوی جمعِ نسا

سلام ای حَیا از تو کرده حَیا - سلام ای تو اُلگویِ عهد و وَفا

سلامی بتو باشد از باقری - کُنَد بهر تو تا اَبَد نوکری!

سروده شده فاطمیه سال 1401

 

سَیِّدا مامِ شما را کشتند

سَیِّدا، مامِ شُما را کشتند - علی آن شیر خدا را کشتند

کشته از ظُلم و جفا گشت حَسَن - هم حُسین نورِ خدا را کشتند

کشته شد فاطمه آن دُخت نبی - مِحوَرِ آلِ عبا را کشتند

گریه و ناله شد از عرش بلند - تا که ناموس خدا را کشتند

پُشتِ دَر، بینِ دَر و آن دیوار - خامِسِ آلِ کِسا را کشتند

بینِ دیوار و درِ آن خانه - مُحسِن آن عبدِ خدا را کشتند

ثُلثِ سادات زِ دنیا کَم شد - چونکه آن مُحسِنِ ما را کشتند

باقری، فاطمه چون گشت شهید - کربلا هم شُهدا را کشتند

سروده شده فاطمیه سال 1401

 

سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ قبرِ نا معلوم

سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ قبرِ نا معلوم - سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ حیدرِ مظلوم

سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ مُحسِنِ پاكش - سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ قَبرِ غمناكش

سلامِ ما به حضرتِ زهرا، حَسَن, حُسَينِ او - سلامِ ما به حضرت زهرا وَ زَينبينِ او

سلامِ ما به حضرتِ زهرا وَ ناله هايِ او - سلامِ ما به حضرتِ او وَ سُلاله هايِ او

سلامِ ما به پهلويِ بشكسته یِ تو يا زهرا - سَلامِ ما به سینه یِ مجروح و خسته یِ تو یا زهرا

سلامِ ما به بازویِ گشته کبودت ای مادر - سلامِ ما به لحظه یِ سِقطِ جَنینِ تو اَز دَر

سلامِ ما به قیام و قُعُودَت ای بانو - سلامِ ما به رکوع و سُجودت ای بانو

سلامِ ما به تو اي سيِّدِ جليله يا زهرا - سلامِ ما بتو مظلومه یِ عليله يا زهرا

سلامِ ما بتو و گریه هايِ طولانيت - سلامِ ما به تو و شام هايِ ظُلمانيت

سلامِ ما به تو وَ کودکان بی مادَر - سلامِ ما به تو وَ ناله هایِ آن همسر

سلامِ ما به تو وَ جمله یِ عزاداران - به فاطمیه که هستند در عزا یاران

کُنَد سلام باقری اینک از این عزاخانه - به آنکه نیمه شبی دفن شُد غریبانه

سروده شده فاطمیه سال 1401

 

جنابِ فاطمه اندر جوانی

جنابِ فاطمه اندر جوانی - شُدَش پایانِ عُمر و زِندگانی

وصیَّت کرد آن دُرِّ یگانه - به غُسل و کَفن و دَفنِ خود نهانی

بگفتا با علی، زهرایِ اَطهر - دمِ آخِر چنین دُختِ پیمبر

که غُسل و کفن و دفنِ مَن شبانه - نما پنهان از این اَعدایِ کافر

بِتاريكي علي زهراي خود را - شبانه شُستشُو داد و كَفَن كرد

بِدور از چشمِ مَردُم نيمه يِ شب - شقايق را نهان در ياسمن كرد

حَسَن را و حُسين و زينبين را - صدا زد بارِ ديگر بهرِ ديدار

بگفتا بهرِ این دیدارِ آخر - بيائيد اي يتيمان دل افكار

به بر گيريد اينَك مادرِ خويش - که اینک این وداعِ آخرین است

وداع آخرين با او نمائید - که شامِ آخرِ این مَه جبین است

شُدَند آن طفلكانِ زار و نالان - کنارِ جِسمِ مادر دیده گریان

گرفته جسمِ مادر را در آغوش - به اشک و ناله و با آه و افغان

حسن مانند بلبل نغمه سر كرد - حسين از گريه عالم را خبر كرد

کنارِ جسمِ مادر زَينَبَينَش - روان از ديده خوناب جگر كرد

صدایی شُد بلند از آسمانها - پس از آن ناله و آه و فغانها

جدا کن یا علی این طفلها را - زِ جِسمِ مادرِ مظلوم و تنها

به مرگِ فاطمه یَثرِب عزادار - زمین و آسمان هَم گشته غَمبار

مدینه، باقری گشته سِیَه پوش - علی هم گشته محزون و دِل افکار

سروده شده فاطمیه سال 1401

 

روزِ شهادتِ فاطِمَةُ الزَّهراء

روزِ شهادتِ فاطِمَةُ الزَّهراست - روزِ شهادتِ اِنسِیَّةُ الحوراست

روزِ شهادتِ پاره تنِ باباست - روزِ شهادتِ صِدّیقه یِ کُبراست

روزِ شهادتِ مادرِ ماهایِ - روزِ شهادتِ یاورِ ماهایِ

روزِ شهادتِ اُمِّ ابیهایِ - روزِ شهادتِ حامیِ بابایِ

روزِ شهادتِ یاورِ قرآنِ - روزِ شهادتِ حامیِ اَدیانِ

روزِ شهادتِ اُسوَه یِ ایمانِ - روزِ شهادتِ مامِ شهیدانِ

روزِ شهادتِ اُسوَه یِ زنهایِ - روزِ شهادتِ بانویِ تنهایِ

روزِ شهادتِ مِحوَرِ ایمانِ - روزِ شهادتِ مَکتب و قرآنِ

ما میزنیم اِمروز به سینه و برسَر - ما میشویم اِمروز به دینِ حق یاوَر

گریه کنیم اِمروز بهرِ یتیمانش - ما میشویم اِمروز یارِ عزیزانَش

همچو ِمُحَرَّم شد شَهادتِ زهرا - دوباره شد اِمروز چو روزِ عاشورا

شهیده شُد اِمروز چو مامِ پیغمبر - ما میزنیم اِمروز برسینه و بر سَر

ما همچو عاشورا اِمروز عزاداریم - بر ماتمِ زهرا اشک از بَصر باریم

ای باقری، اِمروز مامردمِ ایران – ریزیم اشکِ غم جمله چنان باران

سروده شده روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیهاسال 1401

 

شامِ غریبانِ حضرتِ زهرایه

شامِ غریبانِ حضرتِ زهرایه - شامِ غریبانِ اُمِّ ابیهایه

شامِ غریبانِ ذُرِّیه یِ زهراست - شامِ غریبانِ نورِ دلِ طاهاست

شامِ غریبانِ طفلانِ زهرا شد - شام غریبانِ حضرتِ مولا شد

شامِ غریبانِ زهرا بُوَد امشب - تنها و بی یاوَر مولا بُوَد امشب

تنهاترین تنها امشب علی باشد - تنها و بی یار و بی همدلی باشد

بُد فاطمه یار و پُشت و پناهِ او - در هر غم و دردی بُد تکیه گاه او

دیگر برای او پشت و پناهی نیست - در هر غم و دردِ او تکیه گاهی نیست

مولا چه سازد با طفلانِ بی یاوَر - گر نیمه هایِ شب خواهند از او مادر

ای باقری، امشب شامِ غریبان است - مولا علی امشب محزون و نالان است

سروده شده روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیهاسال 1401

 

ای یاورِ قرآن و دین، اُمُّ البنین، اُمُّ البنین

ای یاورِ قرآن و دین، اُمُّ البنین، اُمُّ البنین - یارِ امیرالمؤمنین، اُمُّ البنین، اُمُّ البنین

تو بَعدِ زهرا گشته ای، یارِ امیرالمؤمنین - گشتی تو یاور بر علی، هَم حامیِ قرآن و دین

نام تو هَم شُد فاطمه، هَمنامِ دُختِ مصطفی - تو گشته ای بی واهمه، یارِ علیِّ مرتضی

در روزگارِ غربت و تنهاییِ حیدر شُدی - یارِ غریبیِّ علی، تو بر علی یاور شدی

کردی تو همراهی به آن، طفلانِ زهرا و علی - کردی تو با آن کودکان، از بَعدِ زهرا هَمدِلی

بر نوگلانِ فاطمه، بنموده ای تو مادری - از بهرِ طِفلانِ علی، بودی تو نیکو یاوری

نا مادری ناکرده ای، تو بر حُسین و بر حَسن - بودی بِه از هر مادری، بر کودکانِ بُوالحسن

عبّاس و هم عبداللَّه و جعفر وَ عُثمانِ رشید - پرورده یِ دامانِ تو، بودند با عشق و اُمید

شد چار فرزندانِ تو، در کربلا یارِ حسین - گشتند اندر کربلا، همراهِ پیکارِ حسین

عباس و هم عبداللَّه و جعفر وَ عثمان، شد شهید - تو در مدینه با خَبَر، گشتی از این ظُلمِ یَزید

از بَهرِ فرزندانِ خود گریان شدی، نالان شدی - هر روز و هر شب در عزا، دائم تو بر آنان شدی

هر روز تو اَندَر بقیع، گَشتی بر آنان سوگوار - تو چار قبری ساختی، بر آن یَلانِ نامدار

گفتی مرا اُمُّ البنین، دیگر نخوانید ای زَنان - چونکه نَدارم من دِگر، آن شیر مردانِ جوان

من ناله دارم روز و شب، بر آن جوانانِ رشید - که در زمینِ کربلا، دور از وطن، گشته شهید

هم بر حُسینِ فاطمه، گریان و نالانم از آن - که تشنه لب گشته شهید، از بَعدِ عبّاسِ جوان

بوده حُسینِ فاطمه، نورِ دل و فرزندِ مَن - بهتر ز جانم بود او،  او بود چون دلبندِ من

نالم به مظلومِیِّ او، در کربلایِ پُر بلا - که دیده از ظلم و ستم، بیش از حد او رنج و بَلا

ای کاش بودم کربلا، تا میشدم من یارِ او - هَم مادرانه میشدم، آن روز، من دلدارِ او

تا زنده بود اُمُّ البنین، نالید او در روز و شب - از هجرِ فرزندان خود، او بود دائِم در تَعَب

بارید اشک از دیده  تا، عُمرِ شریفش سر رسید - رفت او از این دارِ فنا، بعد از جوانانِ رشید

تا زنده بوداَندربَقیع،میریخت اشک ازدیدگان - سیزده یِ جمادی الثّانی او، رفت ازجهان سویِ جَنان

ای باقری شُد رِحلتِ یارِ علی، اُمُّ البنین - قبرِ شریفش در بقیع، باشد مَزارِ زائرین

در پُشتِ دیوارِ بقیع، با یاد فرزندانِ او - سر نِه به دیوارِ بقیع، شو لحظه ای مهمان او

سروده شده رحلت حضرت ام البنین سال 1401

 

کجایی ای سُلَیمانی کجایی

کجایی ای سُلَیمانی کجایی - شُدی در راهِ دینِ حق فدائی

کجایی ای شهیدِ راهِ قرآن - شهیدِ راه دین و راهِ ایمان

کجایی ای تو مَردِ آسِمانی - که گشته نامِ نیکت جاودانی

کجایی ای دَرِ زندان شکسته - تو زنجیرِ علایِقها گُسَسته

کجایی ای نوایِ بی نوائی - براهِ دینِ حق گشته فدایی

 کجایی تو اَیا سردارِ دِلها - توئی اندر بهشت و باغِ گُلها

شُدی تو رَهروِ راهِ خدایی -  شهیدِ راه دین و کربلایی

شدی تو زان بلا جویان عاشق - که بر عَذرای دین گشتی تو وامق

در این رَه تو ز جان و جا رهیده - تو بر مقصود و هم مَقصَد رسیده

اَز اَوَّل مَقصَدِ تو کویِ جانان - نمودی طَی تو این رَه را شتابان

تو جان دادی که تا جانان سِتانی - تو نان دادی که تا ایمان سِتانی

تو اَندر راهِ دین گشتی فدائی - تو از روی و رِیا کردی جدائی

تو گشتی یاورِ هر ناتوانی - تو یاور بر همه مستضعفانی

تو آن هشت سال، دائم جبهه بودی - دفاع از دین و از ایران نمودی

تو در سوریّه و افغان و لُبنان - مُواجه بوده ای با جُند شیطان

مسیحی، ایزدی، سُنّی وَ شیعه - تَشَکُّر از تو دارد هَر طَلیعه

تو کَندی ریشه یِ هرداعشی را - تو خامُش کرده ای هر آتشی را

تو پایان داده ای بر فتنه ای نَو - تو چون خورشید داری نور و پَرتَو

گَهی بودی عراق و گاه ایران - گَهی سوریّه، گَه غَزَه وَ لُبنان

فلسطینی و افغانی به یادت - بُوَد هر روز و شب بعد از شهادت

چو دیدی آتش و آتش فروزی - نه شب آرام بودی وَ نه روزی

نهایت آرزویَت بُد شَهادت - شهادت را تو میدیدی سَعادت

تو با پهپادِ آمریکایِ شیطان - شُدی غلطان به خون در راهِ رحمان

بِروزِ سیزده، از ماهِ دی ماه - بخون غلطیده ای، وقتِ سحرگاه

تو اندر شامِ جمعه، در سحرگاه - بدادی جانِ خود، در راهِ اَللّه

تو اَیّامِ عزایِ فاطمیّه - شُدی مُلحَق، به آن خیرُ البَریّه

چِنان آن دشمنان جانت سِتانده - که جُز دَستی ز توباقی نمانده

بروزِ سیزدهِ دی، در سَحرگاه - بِشَد خورشیدِ  ما با ماه همراه

ابو مهدی چنان ماه و تو خورشید - که بر مستضعف و محروم تابید

ابومَهدی مُهندس، یارِ دیرین - به همراهت سپرد، او جانِ شیرین

ابومَهدی که یارت سالها بود - به جنگِ داعش و دَجّالها بود

ترور شد با همان پهپادِ شیطان - به همراهِ تو شد راهیِ رضوان

شدید هردو رفیقِ با اِرادت - رفیق و یار، تا فصلِ شهادت

درودِ ما به روحِ هردوتان باد - مَکانِتان، بِهِشتِ جاودان باد

شهیدان عِندَ رَب، هُم یُرزَقُون اَند - هَم اُلگویِ تَمامِ مُؤمِنُون اَند

شهیدان شمعِ راه زِندگانند - مُعَلِّم بهرِ ما، در هر زمانند

شهیدان باقری، چون شمعِ راهند - برای دینِ حق، پُشت و پناهند

سروده شده سالگرد شهادت سردار دلها امیر سپهبد حاج قاسم سلیمانی سال 1401

 

حاجِ قاسم، شد فدایی

حاجِ قاسم، شُد فدایی - در رهِ دینِ خدائی

سیزده یِ دیماه باشد - یادی از فصل جدائی

حاجِ قاسم یارِ زهرا - بود او سردارِ زهرا

افتخارش بُد که باشد - خادمِ در بارِ زهرا

بر دَرِ شاهِ خراسان - حاجِ قاسم بودخادِم

افتخارش بود خِدمت - بر درِ فرزند کاظِم

بوده او در زندگانی - رَهرُوِ راهِ هدایت

در تمامِ جبهه ها او - بُد فداییِ ولایت

سوخته اندر سحرگَه - پیکرش در آتشِ کین

دشمنِ شیطانِیِ او - بود بی وجدان و بی دین

قطعه قطعه شد سَحَرگَه - مثلِ اَربابش تَنِ او

در عزا بغداد و کِرمان - اینک اَندر ماتَمِ او

اربًا اربًا شد تنِ او - گشته او سردارِ بی سر

همچو اربابش حسین شد - دینِ حق را یار و یاوَر

در عزایش گریه دارد - دوستانش عاشقانه

از دوچشم دوستانش - اشک ‌ها باشد روانه

باقری این سالگردی - بهرِ آن سردار باشد

 گریه دارد در عزایش - هرکه او را یار باشد

سروده شده سالگرد شهادت سردار دلها امیر سپهبد حاج قاسم سلیمانی سال 1401

 

آی، اُمُّ البنینهایِ، این زمانه

یادی کنید از، مامِ اَبَاالفضل - زنده بدارید، نامِ اَبَاالفضل

در سوزِ گرما، وَ تشنه کامی - آبی بنوشید با جامِ اَبَاالفضل

آی، اُمُّ البنینهایِ، این زمانه

یادی کنید از، نامِ شهیدان - هَمرَه شوید با، مامِ شهیدان

اُمُّ البنین را، خوشحال سازید - با جمله یِ یاران و اقوامِ شهیدان

آی، اُمُّ البنینهایِ، این زمانه

با یادِ عَبّاس، یادِ علمدار - رزمندگان از، سرباز و سردار

ای مادرانِ، جمله شهیدان - یادی نمائید همه، از آن سِپهدار

آی، اُمُّ البنینهایِ، این زمانه

اندر مزارِ، فرزندهاتان - یادی کنید از، سُلطانِ خوبان

یادی زِ دَستِ، سَقّا و سردار - یادی زِ عبّاسِ شهید، آن ماهِ تابان

آی، اُمُّ البنینهایِ، این زمانه

گریید بر آن، سلطانِ بی سَر – آنکوبرایش، بگریست خواهر

ای باقری تو، هَم گریه بنما - بر آن شهیدی که بر او، بگریست مادر

سروده شده رحلت حضرت ام البنین سال 1401

 

یا، اُمُّ البنين دخيلم

یا، اُمُّ البنين دَخيلم - درمانده و ذَليلم

پژمرده و عَليلم - اي مامِ بي بَديلم

دردايِ ما كن - حاجاتِ ما روا كن

قسمت به كربلا كن - اُمُّ البنين دخيلم

من مانده ام گرفتار - با رنج و دردِ بسيار

بيمار و بي پرستار - درمانده و ذليلم

بيمار و دردمندم - مقروض و مستمندم

خودخواه و خودپسندم -پژمرده و عليلم

لطفي بِما بفرما - بِنما نَظَر تو برما

در حشر و سوزِ گرما - اي مامِ بي بديلم

اين باقريِّ محزون - باشد مُحِبِّ مَجنون

گويد بِقَلبِ پرخون - شَو مادر و كَفيلم

سروده شده رحلت حضرت ام البنین سال 1401

 

آي، نشريه ي شارلی ابدو، تو مثلِ سگ عَوعَو كني

آي، نشريه ي شارلی ابدو، تو مثلِ سگ عَوعَو كني

باشد خباثت كارِ تو، بر طينَتِ خود ميتَنِي

تو همچو اُختاپوسي و، پنجه به روي مَه كَشي

وان ديگران چون هيمه و، تو هَم بِسانِ آتشي

خواهي چراغِ ايزدي، با يِك پُفَت خامُش شَوَد

هَر پُف کننده  ریشِ خود، سوزانَد و بي هُش شَوَد

خَنّاس و ابلیسِ زمان، تو گشته ای، گردن فراز

پا را فراتَر از گليمَت، كرده اي اینک دراز

نورِ خدا روشنتر از، هر روزگاری روشن است

گرکه نبینی تو، نِشان از کوریِ اهریمن است

خامُش نگردد نورِ حق، تو كور خواندي اي پليد

چونکه نَشُد در کربلا، خاموش، با فعلِ یزید

توهین شارلی ابدو بُد، قَبلًا به ختمِ انبیا

اینبار توهینش به یِک، مَرجَع که هَست از اولیا

گر دادگاهی بهرِ این، فعلش نَباشَد در مِیان

در مَحکمه ی وجدان ها، باشی تو محکومِ زمان

سلمان رُشدی قبل از این، چشمانِ عقلش کور شُد

یا آن تری جونزِ پلید، که در جهان، منفور شَد

خامُش نَشُد، نورِ خدا، با کاریکاتور و شِعار

ایضًا نمیگردد خَموش، اَندَر تَمامِ روزگار

چون رَهبرِ این انقلاب، اندر دِلِ مُستَضعفین

بِگرفته جا رغمًا لِاَنفِ این همه مُستَکبرین

سَیِّدعلی بِگرِفته جا، در قلبِ پاکانِ جهان

ای باقری از این جهت، سوزد دِلِ مُستَکبران

سروده شده به مناسبت توهین نشریه هتاک شارلی ابدو به ساحت مقام معظم رهبری مدظله العالی 18دی1401

 

بویِ خوشِ سوسن و یاسَمَن آمَد

بویِ خوشِ سوسن و یاسَمَن آمَد - روزِ زنِ مُؤمِن و مُؤتَمَن آمد

روزِ خوشِ مَولِدِ حضرتِ زهراست - روزِ خوشِ مادر و روزِ زَن آمد

روزِ زنِ فاطمی آمده  اِمروز - روزِ خوشی بهرِ جان، بهرِ تَن آمد

روزِ خوشِ مادرِ نیک و خوش اخلاق - بهرِ تو و، هَم، مَن و، هَم، وَطَن، آمد

روز خوشِ مَولِدِ فاطمه آمَد - شاد از آن احمد و بوالحَسَن آمد

بَهرِ نَبی آمده اُمِّ ابیها - مادرِ بابایِ هَر مرد و زن آمد

چون به نبی داده شد هدیه یِ کوثر - شاد از آن اَحمَدِ  مُؤتَمَن آمد

دشمنِ او اَبتَر و مُنقَطِعُ النَّسل - مُحِبِّ او شَمعِ این اَنجُمَن آمد

زنده بگوری دِگَر نیست بِدُنیا - جان ز تنِ رفتگان سویِ تَن آمد

باقری از مَکَّه و خانه یِ احمد - بویِ خوشِ سوسن و یاسَمَن آیـد

سروده شده به مناسبت میلاد حضرت زهرا علیهاسلام سال1401

 

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

هَم بر مُحَمَّد، هَم بر خدیجه، هَم آلِ طاها، هَم جُمله سادات

هَم بَر علی و، هَم بَر اِمامان، هَم بَر شُماها، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

باشد مُحَمَّد، خوش حال اِمشب، از این ولادت، همچون خدیجه

هَم بر مُحَمَّد، هَم بر خدیجه، هَم آلِ طاها، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

بهرِ مُحَمَّد، گردیده اِمشب، خود بِهترین شب، چون شامِ اَسرا

بر جبرئیل و، هم بر مُحَمَّد، این شامِ اَسرا، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

گشته مدینه، تا عرشِ یَزدان، از این ولادت، اِمشَب چراغان

شد ماه و پروین، هَم شاد و خُرَّم، این شادمانی، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

هَم مُسلمین و، هَم شیعیان و، هَم دوستان و، هَم ما  مُحِبّان

شادند و خُرّم، از این ولادت، این شادیِ ما، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

هَم برلَبانِ، یاسین وطاها، جاری شُد اِمشب، ذِکرِ یا زَهرا

تسبیحِ زهرا، شُد ذِکرِ ماها، این ذِکر بر ما، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

اِمشب خدیجه، شُد شاد و خَندان، هَم حیدر و، هَم اَحمد، وَ سلمان

چون شُد طُلوعِ، یِک ماهِ تابان، این ماهِ تابان، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

اِمشب خدیجه، چون زاده دختر، در خدمتش شُد، لَعیا و هاجر

هَم گشت نازِل، آیاتِ كوثر، میلادِ کوثر، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

اَز بَعدِ شامِ، میلادِ اَحمَد، در مَکّه امشب، شُد جشنِ دیگر

جشن و سرورِ، میلادِ زهراست، این جشنِ امشب، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

در شانِ زهرا، گردیده نازِل، از حَق تعالی، هم نور و کَوثَر

تَبَّت یدا بَر، اَعدایِ اَبتَر، این نور و کوثر، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

ای باقری شُد، میلادِ زهرا، آمد بِدنیا، اُمِّ ابیها

او بضعه ای بود، از بهرِ بابا، میلادِ زهرا، بادا مُبارَک

میلادِ زهرا، بادا مُبارَک، ، بادا مُبارَک، بادا مُبارَک

سروده شده به مناسبت میلاد حضرت زهرا علیهاسلام سال1401

 

تو را باشد مُبارَک روز، مادَر

تو را باشد مُبارَک روز، مادَر - شَوِی فَرخُنده و فیروز، مادر

چنين فرموده است، پيغمبرِ ما - بهشت است، زيرِ پايِ مادرِ ما

بلی، این گفتِ آن جانِ جهانَست - که جَنَّت زیرِ پایِ مادرانست

مُحَبَّت كن به مادر بيش، از پيش - بِزَن بوسه بِپايِ مادرِ خويش

اگر خواهي رضايِ حَيِّ دادار -  رضايِ مادرِ خود را بِدست آر

اگر خواهي رضايِ داوَرَت را - مَكُن آزرده خاطِر مادَرَت را

نداري عِزَّتي و سَرفَرازي - اگر مادر نباشد از تو راضي

عزيزان قدرِ مادر را بدانيد - نمائيد خدمتِ او تا توانيد

پس از خالق تورا او پروريده - زِ بَهرَت او بسي زحمت كشيده

نگهدارت شده نُه ماه و نُه روز - که تا کامِل شدی تو ای دل افروز

تورا چون جان بدامانش نهاده - زِ شيره ي جانِ خود شيرت بداده

بِدَستانَش تکانده گاهواره - به چشمانش نگاهی بر ستاره

پَيِ خوابيدنت بيدار مانده - برايَت تا سَحَر لالايي خوانده

چو كردي سُرفه اي او غُصَّه خورده - تو را نزد طبيب و دايه برده

غذا داده تو را و خود گرسنه - تو را رَفعِ عطش، خود مانده تشنه

تو را بگرفته گرم و خود به سَرما - تَحَمُّل كرده اَخمِ كار فرما

تورا آموخت شیوَه ی راه رفتن - وَ یا آموخت رسمِ حرف گفتن

تورا آرام آرام راه برده - پَیِ دانش تورا مَکتَب سپرده

زِ بهرِ تو زِ هرجا گشته رانده - زِ مهماني و گردش بازمانده

ندیده رَنج و زَحمَت کَس به دنیا - چنانکه رَنج و زَحمَت مادَرِ ما

خلاصه هست مادر عاشقِ زار - ز عِشقش نيست مجنوني خبردار

بِدان پس قَدرِ مادر را تو، فرزند – نما، تو اِحترامش همچو دلبند

به پیشِ پایِ او اَز جای برخیز - نَما او را زِ باده ی عِشق لَبریز

زِ هر کس اِحترامش بیش میدار - تو او را همچو جانِ خویش میدار

چو سایه بر سَرَت پاینده میدار - اگر مُرده است نامش زنده میدار

بلی ای باقری تو مادرِ خویش - بدان همواره یار و یاورِ خویش

سروده شده به مناسبت روز مادر سال1401

 

روزِ زن و دُختر و مادر و خواهر

روزِ زن و دُختر و مادر و خواهر -  بر همه يِ بانوان، باد مبارك

روز زنِ مؤمن و پاک و عفیفه - به مادران، دختران، باد مبارک

روز زنِ مؤمنه وَ انقلابی - روز زنِ باحیا، پاک و شریفه

ولادتِ حضرتِ فاطمه باشد - اُسوَه وَ اُلگُویِ هر زنِ عفیفه

فاطمه است راضیه، مرضیه، زهرا - طاهره و طَیِّبَه، زَکِیَّه و پاک

رضایتِ فاطمه، رضایتِ حق - از غَضَبِ او شَوَد خدا غَضَبناک

اُمِّ ابیها به او گفته مُحَمَّد - مادر خود خوانده است دخترِ خود را

بَضعَةُ مِنِّی به او گفته مُحَمَّد - پاره یِ تن خوانده است مادرِ خود را

سروده شده روز میلاد حضرت زهرا علیهاسلام زمستان 1401

 

بانویِ مُؤمِن، زنِ نیکو سرشت - پیروِ زهرا و بانویِ بِهِشت

چون خُداوند آفرید، ارض و سَما - کوه و دشت و آبها و بحرها

کرد خِلقت یِک خلیفه بهرِ خویش - همرَهِ آئین و رسم و دین و کیش

آن خلیفه بُود، آدم، بُوالبَشَر - بود اَندَر او نهفته خیر و شَر

همدمی از بهرِ او کرد اِختیار - حضرتِ حوّا زنی عِزَّت  مدار

گشت حَوّا جُفتِ آدم در بِهِشت - بود حوّا یِک زنی نیکو سرشت

یعنی آدم دونِ حوّا ناتَمام - مردِ بی زن، نیست کامل در نظام

زندگی با مرد و زن، بایِسته است - زندگی با این دو تَن، شایسته است

زن بُوَد آرامشی از بهرِ مَرد - زندگی بی زن بود بی نور و سرد

بهرِ تکثیرِ بَشَر اندر جهان - در کِنارِ مرد، زن گشته عَیان

زن بُوَد حَرثٌ لَکُم بهرِ رِجال - زندگی با زن بُوَد اندر کمال

زن بُوَد ریحانه یِ خوش بوی و طِیب - در فضا پیچَد از آن بویِ حبیب

زندگی بازن بُوَد همچون بِهِشت - شرطش آنکه زن بُوَد نیکو سرشت

زن بُوَد چون مُؤمِن و نیکو خصال - زندگی باشد  مُدام اَندَر کمال

چونکه زن خوش خُلق باشد، زندگی - رو برو با رُشد و با بالندگی

زن، مُعَلِّم بَهرِ فرزندان بُوَد - زن نباشد خانه چون زندان بُوَد

زن مُرَبِّی هَست بَهرِ کودکان - دایه ای بَس پُر تلاش و مهربان

زن چِنان شمع و چراغ خانه است - زن نباشد خانه چون ویرانه است

زن برایِ مرد یِک دِلبَر بُوَد - روشنی بخشِ دِلِ هَمسَز بود

برترین خیر است همراهِ نِسا - خیر میآرَد درونِ خانه ها

اَللَّه اَللَّه فِی‌النِّساءِ ای مردمان - مُحتَرم دارید جُمله بانوان

زن چو باشد از زنانِ مُسلِمات - مُؤمناتٌ، صادقاتٌ، صابِرات

یا که باشد در نماز از خاشِعات - یا که باشد روزه دار از صائِمات

یا که باشد بهرِ حَق از عابِدات - یا که باشد صالِحاتٌ، قانِتات

یا که باشد بهترینِ اُمَّهات - اَلوَلُودُ وَالوَدوُدُ، حافِظات

یا که باشد از بناتِ مُلطِفات - مُجهِزاتٌ مُونِساتٌ مُقلِيات

یا که باشد با حیا و با حِجاب - پیرو زهرا و قرآن وکتاب

یا که نَبوَد او زِ خَضراءُ الدَّ مَن - نوگُلی بی خاصِیَت اَندر چَمَن

با شد او خیرُالنِّساءِ جامعه - او ندارد از شیاطین واهمه

باشد او چون فاطمه اُمُّ الحَسَن - اُسوَه ای بهرِ تمامِ مرد و زن

باشد او چون کوثر و خیرِ کثیر - چشمه ای جوشان و با نسلِ کثیر

باشد او اُلگُو برایِ بانَوان - اُسوَه ای بَهرِ تَمامِ هَمگِنان

باقری، این زن بُوَد نیکو سرشت - پیروِ زهرا و بانویِ بهشت

سروده شده به مناسبت روز زن سال1401

آیات و روایاتی که در شعر آمده :

إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَرْ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْترُ. «سوره کوثر»

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً... «بقره آیه 30»

وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنوُا الَیْها... «روم آیه21»

نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ... «بقره آیه 223»

إِنَّ المُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ وَالمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ وَالقانِتينَ وَالقانِتاتِ وَالصّادِقينَ وَالصّادِقاتِ وَالصّابِرينَ وَالصّابِراتِ وَالخاشِعينَ وَالخاشِعاتِ وَالمُتَصَدِّقينَ وَالمُتَصَدِّقاتِ وَالصّائِمينَ وَالصّائِماتِ وَالحافِظينَ فُروجَهُم وَالحافِظاتِ وَالذّاكِرينَ اللَّهَ كَثيرًا وَالذّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَغفِرَةً وَأَجرًا عَظيمًا. «أحزاب آیه ۳۵»

قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : نِعْمَ اَلْوَلَدُ اَلْبَنَاتُ مُلْطِفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُونِسَاتٌ مُبَارَكَاتٌ مُفَلِّيَاتٌ «کافي ج۶ ص۵»

وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ»[2]

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثي‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ. «حجرات آیه 13»

وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا. «نساء  آیه124»

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً  وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُون. «نحل آیه97»

...هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ... «بقره آیه 187»

امیرالمؤمنین علیه‌السلام : إنَّ المَرأَةَ ریحانَةٌ وَ لَیسَتْ بِقَهرَمانَةٍ، فَدارِها علی كُلِّ حالٍ وَ أَحسِنِ الصُّحَبَةَ لَها لِیَصفُو عَیشُكَ. «وسائل، ج ١٤، ص ١٢»

امیرالمؤمنین علیه‌السلام : خیرُالنِّساءِ اَلوَلودُالوَدوُد. «مواعظ عددیه، ص ٢٢»

پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم : اِیّاكُم وَ خَضراءَ الدِّمَن. قیلَ یا رسولَ اللهُ و ما خضراءُ الدِّمَن؟ قالَ المَرأةُ الحَسناءُ فی‌ مَنبَتِ السُّوءِ. «وسائل، ج ١٤، ص ١٩»

امام صادق علیه‌السلام : اَكَثَرُ الخَیرِ فی‌النِّساءِ. «وسائل، ج ١٤، ص ١١»

امام صادق علیه‌السلام : اِنَّما الَمرأَةُ لُعبَةٌ مَنِ اتَّخَذَها فَلا یٌضَیِّعُها. «وسائل، ج ١٤، ص ١١٩»

پیامبرصلی‌الله علیه و آله و سلم : الحیاءُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ النِّساءِ أَحسَنُ وَ اِمرَأَةٌ لاحیاءَ لَها كَطَعامٍ لامِلحَ لَه. «مواعظ عددیّه، ص ١٨٠»

پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم : خِیرُ ما یَكنِزُ المَرءُ، اَلمَرأةُ الصّالِحةُ، اذا نَظَرَ اِلیها سَرَّتهُ و اِذا أمَرَها اَطاعَتهُ و اِذا غابَ عنها حَفِظَتهُ. «نهج‌الفصاحه، ج ١، ص ٨٦»

امام مهدی(علیه‌السّلام) در توقیع شریفی می‌فرمایند: وفِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ. «کتاب الغیبة، ص۲۸۶»

امیرالمؤمنین علیه‌السلام : اَلله اَلله فی‌النِّساءِ و ماملَكَت اَیمانُكُم.(نهج‌البلاغه، (وصیت) نامه ٤٧)

امام صادق علیه‌السلام : اَكَثَرُ الخَیرِ فی‌النِّساءِ. «وسائل، ج ١٤، ص ١١»

امام صادق علیه‌السلام : اِنَّما الَمرأَةُ لُعبَةٌ مَنِ اتَّخَذَها فَلا یٌضَیِّعُها. «وسائل، ج ١٤، ص ١١٩»

زِ هَر مال و زِ هَر ثروت هُنَر بِه

زِ هَر مال و زِ هَر ثروت هُنَر بِه - هُنَر از مال و ميراثِ پدر بِه

هُنَر سرمايه یِ هر روزگار است - هُنَر سرمايه اي بَس ماندگار است

هُنَر ميراثي از پيشينيان است - هُنَر سرمايه اي در هَر زمان است

هُنَر زيرِ زمين گَر دَفن گَردد - پس از صد سالِ ديگر باز گردد

هُنَر چون چشمه اي زاينده باشد - هُنَر چون دولتي پاينده باشد

هُنَر دارایِ فضل و قَدر باشد - هُنَر هرجا رَوَد در صَدر باشد

هُنَر برتر مَرا از گوهر آمد - عزیزم با هُنَر گردی سر آمد

هُنَر باقي است همچون کانِ گوهَر - ولی از کانِ گوهر هست برتر

هُنَر را با گُهَر سَنجِش نشاید - که این دو هیچ در سَنجِش نیاید

هُنَر پَروَر بُوَد عاقلترین کَس - هُنَر مند است جانا بِهترین کَس

هُنَر ای باقری، بِهتر زِ مال است - هُنَر آرایه یِ عقل وکمال است

سروده شده زمستان 1401

 

زِ هَر مال و ثروت، هُنَر بَرتَر است

زِ هَر مال و ثروت، هُنَر بَرتَر است - زِ هَر گنج و اِرثی، هُنَر بهتر است

هُنَر ثروتی هست، در روزگار - هُنَر هست، سرمایه ای ماندگار

هُنَر هست، ميراثِ پيشينيان - هُنَر ثروتی هَست، در هَر زمان

هُنَر گوهري هست، در كانِ خاك - چو گَردَد برون، میشَوَد تابناک

بُوَد بي هُنَر لُقمه چين، هَر سَرای - وَلِی باهُنَر خود بُوَد کَدخُدای

چو دیدی هُنَر مند، شَو هَمنَشین - زِ باغِ هنر تا توانی بچین

چو دیدی هُنَرمند بِنشین بَرَش - بِشَو دَر هُنَر هَمرَهُ و یاوَرَش

تو شاگرد شَو بهرِ صاحب هُنَر - بِشَو هَمرَهَش در سَفَر یا حَضَر

هُنَر هَست هَر خاتَمی را نگین - برای هُنَر رنج و سَختی ببین

بِکَش رَنجِ شاگردِیِ اوستاد - که صاحب هنر میشَوَد از تو شاد

هُنَر باقری، بِه زِ مال و مَنال - نَبینَد هُنَرمَند هرگز زَوال

سروده شده زمستان 1401

گلستان سعدی باب هفتم در تأثیر تربیت- حکایت شمارهٔ ۲ : حکیمی پسران را پند همی‌داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یکبار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است، هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند . سخت است پس از جاه تحکم بردن - خو کرده به ناز جور مردم بردن - وقتی افتاد فتنه ‌ای در شام - هر کس از گوشه ‌ای فرا رفتند - روستازادگان دانشمند-به وزیری پادشا رفتند - پسران وزیر ناقص عقل - به گدایی به روستا رفتند

 

اِمامِ هادی اِبنُ الرِّضائی - دَهُم امام و رَهبَرِ مائی

اِمامِ هادی، اِبنُ الرِّضائی - دَهُم امام و، رَهبَرِ مائی

تُو نَقِی، سِبطِ تقِی، وَ نامِ نیکویَت علی - تو، علی، جَدَّت علی، خُلقت علی، خُویت علی

نُورِ دو چشمِ، اِبنُ الرِّضایی - غریب و بی کَس، در سامِرایی

آفتابِ سامرا چشم و چراغِ  مُرتضی - جَدِّ پاکِ مهدی و نَجلِ جواد اِبنُ الرّضا

تُو یادگاری، بر نُه  امامی - دایم به قرآن، تُو هَم کلامی

ای مُحمَّد را وَصِی، ای ربِّ اعلا را وَلِی - هادِیِ اُمّت، دَهُم مولایِ ما، چارُم علی

بَر دین و قرآن، بودی مُنادی - تا آخرِ عُمر، امامِ هادی

ای هِدایت راهِ خود را یافته در کویِ تو - هادیانِ خلق را خَطِّ طریقت سویِ تو

دَر سامرائی، دور از مدینه - همواره برتو، شُد ظُلم و کینه

ریشه دارد در غریبی ماجرایِ سامرا – همچنان طوس و رضا باشد عزایِ سامرا

اِمامِ هادی، شُدی تو مَسموم - در سامرا تو، جان داده مظلوم

رنگ و بوی درد دارد، کوچه هایِ سامرا - می پرد مرغِ دلِ ما تا هوایِ سامرا

در سامرا شُد، برپا قِیامَت - زَهرایِ اَطهَر، سَرَت سَلامَت

سامرا  اِمروز برپا شور و غوغا گشته است - چون عزایِ هادی آن فرزندِ زهرا گشته است

داغ رضا شد، تازه دوباره - فرزندِ پاکش، کُنَد نظاره

باقری امروز وقتِ سوگواری گشته است - اشکِ ماتم زین عزا بر دیده جاری گشته است

سروده شهادت امام هادی علیه السلام زمستان 1401

 

 

اِمامِ جواد آن شهِ مُلکِ جود

اِمامِ جواد آن شَهِ مُلکِ جود - بُوَد عالِمِ عِلمِ غیب و شُهود

تَقی بود آن متّقی نورِ پاک - جواد است و جودَش بُوَد تابناک

اِمامِ نُهُم بَعدِ بابَش رضا - جواد است و سِبطِ علی مرتضی

جواد است و دارای جود و کَرَم - نهاده است اینَک به دنیا قَدَم

شده شیعه شادان زِ میلادِ او - شده شاد، هر شیعه با یادِ او

سبیکه شده شاد از این وَلُود - که بر او زِ ما باد، اینَک درود

رضا هَم زِ نوزادِ خود گشته شاد - که شُد گاهِ میلادِ طفلش جواد

جواد آمده چون به دنیا کنون - رضا گشته گهواره جنبان کنون

جواد است و جودش به مامون رَسَد - چو باران که در دشت و هامون رَسَد

چومامون شُد اِیمن به حِرزِ جواد - از این حِرز او گشت مسرور و شاد

همه شاد اِینَک به یادِ تَقی - بِجُز حاسِدان و عَدویِ شَقی

تو ای باقری باش خوشحال و شاد - که آمد به دنیا امامِ جواد

سروده ولادت امام جواد علیه السلام زمستان 1401

 

پیشوایِ اهلِ ایمان مرکزِ تقوا جواد

پیشوایِ اهلِ ایمان مرکزِ تقوا جواد - مقتدایِ اهلِ ایقان کعبه یِ دلها جواد

قُرّةُ العینِ نبی با فَرّ و جاهِ مُصطفی - نورِ زهرا بود در او با شکوهِ مُرتضی

در دَهِ ماهِ رجب گشته است میلادِ تقی - در مدینه از سبیکه مامِ پاک و مُتَّقی

گشت مولودِ رجب در خانه یِ هشتم امام - هَم براو هَم بابِ او هر صبح و شام از ما سلام

شد چراغان از قُدومش مشهد و باب الجواد - گشته زین میلاد اینک شیعیان خوشحال و شاد

باب او باشد علی موسی الرِّضا سلطان طوس - آنکه باشد در خراسانش ملائک پای بوس

مادرِ او بُد سَبیکه یا که دُرَّه و خیزران - همسرِ پاکِ رِضا ریحانه ای در آن زمان

او که باب و جَدِّ و اَجدادش اِمام اِبن اِمام - علم و تقوا، جود و بخشش، شد در او تام و تمام

او جَواد است و زُکِی، مُختار و مَرضِی، مُتَّقِی - مُنتَجَب بود و رَضِی وَ هَم مُحَمَّد، هَم تَقی

او که در نُه سالگی گشته اِمامِ مسلمین - شد ولِیِّ امرِ  آن دوران، رضا را جانشین

او که عِلمِ انبیا و اولیا را جامع است - او که هر تحریف را از دین و قرآن مانع است

او که مأمون را زِ عِلمش مات و حیران کرده است - او که یحیَی، اِبنِ اَکثَم را پشیمان کرده است

او به یک مجلس جواب هر سؤالی را داده است - او که بهرِ رفعِ شبهه هر زمان آماده است

او به یک مجلس که شد آماده یِ گفت و شنفت - پاسخ یحیی بن اکثم را بدون مکث گفت

اوکه طَیُّ الارض دارد از مدینه تا به طوس - او که میباشد ملائِک حضرتش را پای بوس

او که شد یارِ اباصلت و بدادِ او رسید - داد از زندان نجاتش، دیگر او را کَس ندید

اوکه در هشت سالگی بعد از پدر گشته اِمام - بعدِ بابا شد اِمام و رهبرِ کُلِّ اَنام

هفده سال او امام شیعیان بُد آن زمان - او امامت کرد بهرِ مسلمین و مؤمنان

باقری حِرزِ جواد است رافِعِ هَردرد و غَم - خواه از جُودِ جواد ای باقری اِینَک نَه کَم

سروده ولادت امام جواد علیه السلام زمستان 1401

 

روزِ میلادِ امیرِ مؤمنان است

روزِ میلادِ امیرِ مؤمنان است - روزِ شادی از برایِ شیعیان است

بهرِ میلادش چه جایی شد مهیا؟ - بهترین جا، از زمین تا عرشِ اعلا!

بهترین جا از زمینها تا سماوات - هست آن بیتِ خدا وَ فیهِ آیات

یِک از آن آیات باشد نورِ یزدان - آنکه باشد حرفِ اوتالیِ قرآن

هست او مولا علی قرآنِ ناطق - بنده یِ یکتایِ حق توحیدِ صادق

فاطمه بنتِ اسد که بود حامل - از شکافِ بیتِ حق گردید داخل

چونکه او بُد بنده یِ حق وَ مَعَ اللّه - وضعِ حملش شد درونِ بیتِ اَللّه

چونکه داشت او، در رَحِم، یک حقِّ مُطلَق- شُد سه روز او میهمانِ خانه یِ حق

شد پذیرایی از او وَ زاده یِ او - گشت حوری وَ مَلَک دِلداده یِ او

مردمِ مَکَّه تمامی مات و حیران - در تَحَیُّر جملگی از کارِ یزدان

اهلِ مکّه جمله گرمِ گفتگویند - جملگی از یکدگر در پرس و جویند

فاطمه در کعبه رفت اکنون ز دیوار - او درونِ کعبه دارد رازِ بسیار

او درونِ کعبه مهمانِ حبیب است؟ - او درونِ کعبه زاید؟ این عجیب است!

آری او مهمانِ صاحب خانه باشد - نزدِ حق او مهتر و فرزانه باشد

ناگهان دیدند اَندر روز سِوُّم - مام و نوزادش برون شُد بی تَکَلُّم

روزِ سِوُّم شد  مُرَخَّص طفل و مامَش - حوریان صف بسته اندر اِحتِرامش

یک ندایی آمَدَش از سویِ جَبّار - شُد علی نامش، برو این نام بگذار

گشت شایع، که علی مولودِ کعبه است - یعنی اینکه، بودِ او با بودِ کعبه است

او که در بیتِ خدا آمد بِدنیا - شد قَسیم الجنةِ و النّارِ فردا

هست امامِ ما علی رغمِ حسودان - دشمنِ او هست مُلحق با یهودان

چون ولایَش اَعظمِ طاعات باشد - مُنکرِ او شَرِّ مخلوقات باشد

هر کسی داخل شَوَد در حِصنِ حیدر- باقری اِیمن شَوَد در روزِ  محشر

سروده شده روز میلاد امام علی علیه السلام زمستان 1401

 

سیزدهمِ ماهِ رجب روزِ پدر شد

سیزدهمِ ماهِ رجب روزِ پدر شد - جملگی از روزِ پدر خُرَّم و شادیم

ماهَمَه شیعه یِ علی، مُحِبِّ اوییم - چونکه حلال زاده و پاک نهادیم

هر که بُوَد دوستِ علی حلال زاده است - دشمن او یقین بُوَد نُطفه یِ ناپاک

دوستیِ  اِمام علی است رستگاری - دُشمنیِ اِمام علی است برسَرَش خاک

حُبِّ علی جُنَّه و همچون سِپَری هست - مقابلِ آتشِ دوزخ و جَهَنَّم

حُبِّ علی فَوز و فَلاح و رستگاری است - در دِلِ ما حُبِّ علی تا آخرین دَم

دشمنِ حضرتِ علی نُطفه یِ حیض است - نُطفه ی ناپاک و زنازاده و کافر

دشمنِ حضرتِ علی موقعِ مُردن - شَقی و بدعاقبت است در دَمِ آخر

باقریا مُحِبِّ او حلال زاده است - شیعه یِ او زِ مُفلِحون و فائِزون است

روزِ جزا بنوشد اُو زِ حوضِ کوثر - ماءِ مُعین برایِ جمله مؤمنون است

روزِ وِلادتِ علی روزِ پدرها - برهمه یِ ما مردها، باد مبارك

روز پِدر، روزِ بَسی بزرگی باشد - بر پِسَرا وَ دُختَرا، باد مبارک

بر نَوَه و نَبیره و عروس و داماد - روزِ پدر باشه یه روزِ خُرَّمُ و شاد

با دیدنِ پدرهاشان خوشحال و شادند - دخترا و پسرها و عروس و داماد

خوش بحال اونهایی که همراهِ بابا - سایه یِ بابایِ بُزُرگ بر سَرِشون هست

هَم پِدَر و پِدرِ بُزُرگ، باشند غمخوار - بابای بابا و بابای مادرشون هست

روزِ پِدَر، با دیدنِ پِدَر بُزُرگا - خوشحالشون می‌کُنه و می‌بَره غَم را

شکرِ خدا همیشه با دیدنِ اونها - زِیاد کُنِه  شُکرِ حَق و ناز و نِعَم را

نِعمَتِ بابایی عَجَب نِعمَت و نازیست - قَدر بِدان نِعمَتِ بُودنِ پِدَر را

باقریا قدر بدان نِعمَتِ حق را - قدر بِدان بَخشش و هَم جودِ پِدَر را

سروده شده روز میلاد امام علی علیه السلام زمستان 1401

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

ای که گویی سیزده نحس است، روزِ سیزده

ای که گویی سیزده نحس است، روزِ سیزده - آمده دنیا کسی که سیزده زو سَعد شُد

سیزده ی ماهِ رَجَب آمد به دنیا چون علی - او امامِ مُسلِمین در هیجده و ما بعد شُد

شُد به صُبح نوزده فَرقَش دوتا اندر نماز - کارِ زشتی صادر از آن دُشمنِ بَد عَهد شُد

در شَبِ بیست و یکم او دَفن شُد اَندر نَجَف - قبله گاهِ اهلِ دل مولا علی از مَهد شُد

زاده شد در بیتِ حق، شُد رَفتَنَش هَم بیتِ حق - باقری مولا علی بَهرَش شَهادت شَهد شَد

سروده شده روز میلاد امام علی علیه السلام زمستان 1401

 

كيست زينب? شكوفه یِ ايمان

كيست زينب? شكوفه یِ ايمان - عالِمه است و مُفَسِّر قُرآن

كيست زينب? فدايیِ اسلام - کرده یارِی زِ دین به کوفه و شام

كيست زينب? نمونه یِ تقوا - روحِ دین را دمیده در جانها

كيست زينب? اُميدِ اهلِ حَرَم - کرده رسوا به شام، اهلِ ستم

كيست زينب?  اسيرِ آزاده - هستیِ خود به راهِ دین داده

كيست زينب? به هم زننده یِ شام - کرده رسوا یزیدِ بَد فرجام

كيست زينب? همان كه چون زهراست - يادگارِ حسین و عاشوراست

هست او آسمانِ عزّ و شَرَف - یادگاری است او زِ شاهِ نَجَف

هست او دخترِ امیرِ عَرب - زینتِ دین و نامِ او زینب

آری او خواهرِ حسین بُوَد - فَخرِ کونین و عالمین بُوَد

اَمَتُ اللّهُ و آیَتُ الکُبراست - یادگار از قِیامِ عاشوراست

زینب و زینتی است بهرِ پدر - دخترِ حیدر است و خیرِ بَشَر

حَرَمِ اَطهَرَش جنوبِ دمشق - باقری هست جای عبادت و عشق

سروده شده روز رحلت حضرت زینب علیهاسلام زمستان 1401

 

اى كه در ماتمِ تو، دلها پر از غم شده است

اى كه در ماتمِ تو دلها پر از غم شده است - قامتِ شمس و قَمَر از غَمِ تو خَم شده است

بیست و پنجم زِ رجب روزِ عزایِ تو بُوَد - کاظمین از غمِ تو شیون و ماتم شده است

 

حضرتِ موسی بنِ جعفر، شد شهیدِ سِجنِ بَغداد

حضرتِ موسی بنِ جعفر، شُد شهیدِ سِجنِ بَغداد - او بسی ظُلم و سِتمها، دیده از هارونِ جَلّاد

چونکه بابَش شُد شهیدِ، ظُلمِ منصورِ دوانِق - سی و پنج سال او امامِ، شیعیان شُد بعدِ صادق

هفت و یا که چارده سال، بوده در زندانِ هارون - بصره و بغداد بوده، مَحبَسَش با حالِ محزون

در غُل و زَنجیر بود و ناله و آهِ شبانه - سِندیِ بنِ شاهکِ دون، میزَدَش با تازیانه

روز و شب در سجده بود و، در مناجات و عبادت - در تَضَرُّع بود و زاری، تا که شُد روزِ شهادت

او که بُد بابُ الحوائج، عَبدِ صالح بود و صابِر - کاظمُ الغیظ و وَفِی و هَم امین، موسی و زاهِر

کس نبوده همچنان او، بُردبار و با تَحَمُّل - بُرد بار او در مَصائِب، بود، هَم دور از تَجَمُّل

بعدِ هفت و چارده سال، روز و شب، سرما و گرما - سندیِ بنِ شاهکِ دون، کرد مسمومَش به خُرما

بیست و پنجم از رجب بود، حضرتش با تخته پاره - شُد برون از حبس و کردی شیعیان بر اونظاره

حضرتش بعد از شهادت، ظُلمِ دیگر دید و طُغیان - چار حَمّالَش نموده، جسمِ او خارج زِ زندان

شُد سه روز و شب بدونِ دَفن، رویِ جِسرِ بَغداد - بود کارِ شیعیانش، اشک و ناله، آه و فریاد

چون سلیمان گشت آگه، زین جسارت بر اِمامش - بهرِ تجهیزِ اِمامَش، آمد و کرد اِحتِرامَش

گفت:طیِّب اِبنِ طیِّب، هَست این مظلومِ بی کَس - جمله تشییعش نمائید، این زمان از پیش و از پَس

گشت، تشییعِ جنازه، حضرتَش از جِسر بغداد - تا مکانی که کنون هست، مَدفَنِ آن شاهِ عُبّاد

غسل و کفن و دفنِ حضرت، گشت با یِک احترامی – مانده، بَهرِ عَمِّ هارون، تا اَبَد این نیک نامی

باقری روز وفاتِ، حضرتِ موسی بنِ جعفر - تسلیت بر شیعیانش، خاصه بر آلِ پیمبر

سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401

 

سالها زندانِ هارونَ الرَّشید

سالها زندانِ هارونَ الرَّشید - کرده است موهایِ موسی را سفید

گشت هارون همچو فرعونِ زَمان - شُد سِتم بر موسی و موسائِیان

هفت سال و چارده سال آن امام - بود در زِندان و روزَش همچو شام

آنچنان زندان او تاریک بود - کَاز سیاهی روزها شب می‌نمود

روز و شب در سجده و بود و در نماز - بود او پیوسته در راز و نیاز

گفت: شُکرت ای خداوندِ کریم - ای زِ عِشقت عاشقانت دل دو نیم

کِاین مکانِ خلوتم کردی نصیب - هَم عطا کردی به من صبر و شکیب

هَم عطا کردی به من توفیقِ راز - تا نمایم با تو من راز و نیاز

لیک در زندانِ سِندِیِّ لعین - سخت شُد زندان بر آن دُرِّ ثمین

آنچنان شد سَخت، کاو گفت: ای خدای - دیگر از این سِجن آزادم نمای

کن تو از زندانِ هارونَم خلاص - گرچه زین زندان ندارم من مَناص

چونکه سِندی زجر میدادَش مُدام - تازیانه میزَدَش هر صبح و شام

دست و پایش کنده و زنجیر بود - زین سِتمها حضرتش دلگیر بود

مُدَّتی او نورِ مِهر و مَه ندید - تا که شد آخر در آن زندان شهید

در شکنجه بود در زندان مُدام - سِندِی آخِر کرد مسموم آن امام

داد، او خُرمایِ زهر آلوده را - بر امام و بَست حضرت دیده را

باقری بنگر به فرعون زمان - که چه ظُلمی کرد بر موسائیان

سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401

 

یا بابَ الحَوائِج یا موسی بنِ جعفر

هفت سال و چارده سال، دَر زندانِ بغداد - گشتی تو اسیرِ هارونِ ستمگر

در زندانِ هارون، تو بی کَس، تو تنها - در زندان غریب و بی یار و بی یاور

در زِندانِ بغداد، نه فرش و مُتَّکا - سَر نهاده بر خاک، نه بالین و بستر

رضا ومعصومه، دخترها، پسرها - نبودند کنارت، فرزندان و همسر

شصت و سی فرزندَت، در غمت عزادار - رضا و معصومه از غَمَت خون جگر

عاقبت در زندانِ سِندِی بِن شاهِک - گَشتی تو مسمومِ خُرمایِ آن کافر

دور از اهل و عیال، رضا و معصومه - در دیارِ غُربت جان دادی تو آخر

کاظمینِ بغداد، بهرِ تو شُد حَرَم - شُد مَدفنِ پاکَت، یک مزارِ دیگر

دَر روزِ عزایت، مشهد شُد سِیَه پوش - بَهرت ما می‌زنیم، بر سینه وَ بر سَر

باقری و جمله شیعیان، سِیَه پوش - در روزِ عزایِ موسی بنِ جعفر

سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401

 

شامِ غریبانِ اِمام رضاجانِ

شامِ غریبانِ اِمام رضاجانِ - اِمام رضا اِمشب محزون و گریانِ

اِمام رضا اِمشب یتیم و بی باباست - از ظُلمِ هارونی بی پدر و تنهاست

معصومه هَم اِمشب داده پدر از دست - بی پدر او اِمشب زِ ظلمِ هارون هَست

خانه یِ موسی دَر مدینه بی نور است - گرچه مدینه خود جلوه ای از طور است

همسر و فرزند ان هَمَه عزادارند - اَهالِیِ یَثرِب سَرِشکِ غَم بارند

زِ حضرتِ کاظِم شصت پسر و دختر - جمله عزادارند به موسِیِ جعفر

موسویان اِمشب غَمین و گریانند - برایِ جَدِّ خود سُرودِ غَم خوانند

زِ کاظمین و قُم، مدینه تا مشهد - همه عزادارِ سُلاله ی احمد

باقریا اِمشب این غَم و ماتَم را - تسلیتی گوئیم به حضرت زهرا

سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401

 

مُحَمَّد شده خاتَم الانبیا

مُحَمَّد شده خاتَم الانبیا - بِفرمانِ یَزدان به غارِ حِرا

به روزی که بُد بیست و هفتِ رجب - بِشُد بعثتی در جهان بَس عَجَب

به حُکمی که از سویِ یَزدان رسید - نَبُوَّت به ایشان به پایان رسید

در این حُکم اینسان شُد اِنگاشتِه - تویی رَهروِ راهِ پِنداشتِه

از این پس نَباشد پیمبر دِگَر - به دنیا و از بَهرِ نوعِ بَشَر

تویِی رهروِ راهِ پیغمبری - هَم اکنون تویِی آخِرین رهبری

مُحَمَّد بِشُد چون به غارِ حرا - چو هر روز او شُد روان از سَرا

بِغارِ حِرا شُد بِه راز و نِیاز - مناجاتِ با خالقِ چاره ساز

که ناگه بِغار او صدائی شنید - که بر بعثتش داد  او را نوید

بگفت آن صدا یا مُحَمَّد بخوان - رها کُن جهان را زِ دِیو و دَدان

بخوان بِاسمِ آن خالِقِ ما خَلَق - بِفرمانِ یزدانِ ربِّ الفَلَق

بخوان بِاسمِ آنکه تو را آفرید - مَه و مِهر و ارض و سما آفرید

بنامِ خداوندِ اَکرَم بِخوان - بنامِ همانکوست اَعلَم بِخوان

بنامِ همانکو قَلَم آفَرید - جهان با هَمَه کَیفُ و کَم آفَرید

بَشَر را زِ هَر عِلم تعلیم داد - زِ عصیان و اَز سَر کَشِی بیم داد

چوحُکمِ نَبُوَّت به او داده شد - به اِجرایِ این حُکم آماده شد

روان چون سویِ شهر اَز غار شُد - نِشانِ نَبُوَّت پدیدار شد

ز سنگ و کلوخ  وگیاه و شَجَر - سلامش نمودند با کَرّ و فَر

تو هَم باقری گُو دَر این ماجرا - سَلامٌ علیک اَی نَبِیُّ الورا

سروده شده بعثت خاتم انبیا محمدصلی الله علیه وآله زمستان 1401

بِنامِ خدا کو بِعالَم وَ آدَم رَحیم است و رَحمان ، بخوان یا مُحَمَّد

بِنامِ خدا کو بِعالَم وَ آدَم رَحیم است و رَحمان ، بخوان یا مُحَمَّد

بُوَد این قَرائَت  سر آغازِ  قُرآن ، بخوان یا مُحَمَّد

بِنامِ خدایی که خِلقَت نموده است اِنسان ز یک قطعه یِ خون

بِنامِ خدا کافریده است اِنسان ، بخوان یا مُحَمَّد

بنام خدایی که او هست اَکرَم، گرامی تر از هَر کَریم و گرامی

هَمو که عَطا بخش باشد به اِنسان ، بخوان یا مُحَمَّد

بنام خدایی که خلقت نموده قَلَم را برای نوشتار و هَم علم و دانش

برایِ تَعَلُّم و تَعلیمِ قرآن ، بخوان یا مُحَمَّد

تو مَکتَب نرفته ، مُعَلِّم ندیده ، نداری سواد و ندانی قلم چیست؟

شُد این غار اینک برایَت دَبِستان ، بخوان یا مُحَمَّد

کتابِ تو باشد کتابِی خدایی و هَم آسمانی و با وَحیِ مُنزَل

که اینک برایَت رسیده است فرمان ، بخوان یا مُحَمَّد

تو پیغمبری بهرِ این مردمِ جاهل و دور از عِلم و دانش وَ بینش

پَیِ آشنائِیِ این قَومِ نادان ، بخوان یا مُحَمَّد

تویی آخرین فَصل از فَصلهایِ نَبُوَّت از آغازِ آن تا به اِمروزِ دنیا

نَبُوَّت هَمینَک بتویافت پایان ، بخوان یا مُحَمَّد

نَبُوَّت شد آغاز با حضرتِ آدم و بعد از آن نوح و موسی و عیسی

وَ اَکنون شده دَورَه یِ آخِرِ آن ، بخوان یا مُحَمَّد

دِگَر نیست پیغمبری بعد از این درجهان و تویی آخرینش

بِتُو خَتم آمد نَبُوَّت بِدوران ، بخوان یا مُحَمَّد

به آخِر زَمان «باقری» مَهدی آید به تکمیلِ این دین و شرع وشَریعَت

پی شرح و تفسیرِ قرآن ، بخوان یا مُحَمَّد

سروده شده بعثت خاتم انبیا محمدصلی الله علیه وآله زمستان 1401

 

رباعیات عید مبعث حضرت محمد صلی الله علیه وآله

شد غارِ حِرا ماهِ رجب وادِیِ طور - در مَکَّه دمیده شد یکی نفخه یِ صور

بگذشت چو بیست و هفت از ماهِ رجب - با سوره یِ اِقرَء بِاسمِ شُد شور و نُشور

***

شد سوره یِ اِقرَء به مُحَمَّد نازِل - یعنی که نَبُوَّت شده آخِر مَنزِل

پایانِ نَبُوَّت شده با این بعثت - یعنی به مُحَمَّد شده اَدیان کامِل

***

در غارِ حِرا بُود مُحَمَّد به مُناجات - جبریل بِشُد نزدِ وی از قاضِیِ حاجات

گفتا که بخوان؛ گفت که خواندن چه بُوَد باز؟ - گفتا که بُوَد آیه ای از ارض و سماوات

***

بِین غارِ حرا را که چنان وادِیِ طور است - در ماهِ رَجَب  مَکَّه بسی شور و نشور است

جبریل بیاورد در آن غار یکی آیه ی قرآن – برخواند، به اَحمَد، به گمان نفخه یِ صور است

***

مُحَمَّد سَیِّدُ الکَونَینِ خِلقَت - به او پایان شُده دَورِ نَبُوَّت

به او نازل شده آیاتِ قرآن - برایِ مردمان بهرِ هِدایت

***

تا خاتَمُ النَّبِیِّین مبعوث شد زِ یزدان - رونق گرفت از نَو دانِشسَرای اِیمان

برچیده شد بساطِ کفر و نفاق و پستی - رونق گرفت راهِ رُشد و فَلاحِ انسان

***

آوازه یِ مُحَمَّد پیچید چون در آفاق - گفتا که آمدم بَر ترویجِ حُسنِ اَخلاق

اَخلاقِ نیکِ اَحمَد  مَحمُود بود و نیکو - مَفتُونِ خُلقِ نیکش گردیده سَیلِ عُشّاق

***

اِنِّی بُعثتُ باشد اَز حَضرتِ مُحَمَّد - اَخلاقِ نیک و زیباش مَحمُود بود و اَحمَد

اَخلاقِ نیکِ او شُد اُلگُویِ نیک نامان - دَستُور، این چنین بُد اَز سُویِ حَیِّ سَرمَد

***

رباعیات سروده شده بعثت خاتم انبیا محمدصلی الله علیه وآله زمستان 1401

 

سلامِ ما به مولودی که اِمروز - ولادت یافت، او، ما، شاد و فیروز

سَلامِ ما به مولودی که  اِمروز - ولادت یافت، او، ما، شاد و فیروز

سَلامِ ما به نورِ چشمِ اَحمَد - سَلامی که بُوَد بی حصر و بی حد

سَلامِ ما به نورِ چشمِ حیدر - سَلامی که بُوَد بی حَد و بی مَر

سَلامِ ما به نورِ چشمِ زهرا - کَزو اسلام و قرآن هَست بَرپا

سَلامِ ما به طفلی کو حسین است - چراغِ راهِ ما، دَر عالَمَین است

سَلامِ ما به آن مولودِ شعبان - که باشد نوری از اَنوارِ یَزدان

به او که داده شُد قَبل از ولادت - زِ سویِ حق بِشارت بر شهادت

زِ آدم تا مُحَمَّد، کُلِّ عالَم - خبر دادند و گفتند: جُمله، زین غَم

ولادت با شهادت گشت همراه - زِ سویِ حقتعالی بهرِ آن ماه

اَنَا العَطشان، اَندَر بطنِ مادر - همیگفت آن شَهِ با شوکت و فَر

جَنینی در رَحِم بود و سُخَن گفت - اَنَا العُریان، که مادر نیز بشنفت

سَخنگو دَر رَحِم آن یاسمن شد - که مادَر، دَر عَجَب از آن سُخَن شد

بگفتا: با پِدَر، زهرا، چو این راز - شَنیدَم زین جنین، اینگونه آواز

که میگوید: اَنَا العطشان و عُریان -  مَنَم تشنه،  مَنَم عُریان و سَحقان

پیمبر گفت: او را کاین جَنین است - شهیدِ راهِ قرآن، یارِ دین است

به دنیا بهرِ او یک کربلایی است - برایَش در جهان شور و نوایی است

حُسَینَت کربلا در پیش دارد – مُحَرَّم، نی نوا، در پیش دارد

برایِ او بُوَد یک نی نوایی - به راهِ دینِ حق گردد فدایی

نه تنها او، که هفتاد و دو یارش - شهیدِ راهِ حق گردَد کنارش

زِ فُطرُس هَم شنیدیم این خبر را - که خواهند کُشت شاهِ بحر و بَر را

زِ هر جا که دَهَند بر او سَلامی - رسانم کربلا، هر صبح و شامی

بلی، ای باقری، روزِ ولادت - خَبَر دادند  ما را زان شهادت

اَللَّـهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فی هذَا الْیَوْمِ اَلْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ. خدایا از تو می خواهم به حق مولود در این روز، که به شهادتش وعده داده شد پیش از برخاستن صدایش و قبل از ولادتش .

وَعاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ، فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ، آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ. و فطرس به گهواره اش پناهنده شد و ما پناهنده به مزار اوییم پس از شهادتش بر تربتش حاضر می شویم و بازگشتش را انتظار می کشیم، آمین ای پروردگار جهانیان .

یَحیَى کانَ یَتَکَلَّمُ فی بَطنِ اُمِّهِ، وَ الحُسَین(ع) کَذالِکَ، قالَ، یَقُولُ فِی بَطنِ اُمِّهِ فاطمة(س): یا اُمَّاه اَنَا العَطشانُ، یا اُمَّاهُ اَنَا العُریانُ، یا اُمّاهُ اَنُا السَّحقانُ ، حضرت یحیی(ع) در شکم مادرش صحبت می‌کرد و امام حسین(ع) همچنین در شکم مادرش فاطمه(س) حرف می‌زد و می‌فرمود: من آن تشنه ‌ام! من آن بی‌لباسم! من آن‌کسی هستم که لگدکوب ‌شده‌ ام! «از کتاب موسوعة کربلاء، ج ‏1، ص 207»

«کتاب صحیفه محبت امام حسین علیه السلام نوشته باقری پور» http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/sahifemahabbat.htm

http://hedayat.blogfa.com/post/9166

سروده شده ولادت حضرت امام حسین علیه السلام زمستان 1401

 

چارُمِ ماه رَجَب بیتِ عَلی

چارُمِ ماه رَجَب بیتِ عَلی - گشته سرشار از صفا و هَمدِلی

خانه یِ شیرِ حق و اُمّ البنین - گشته روشن، باصفا، زان مَه جَبین

چون که سَر زَد یک قَمَر از  خانه اَش - گَشت سرشار از صَفا سامانه اَش

آن قَمَر ماهِ بنی هاشم لَقَب - آنکه بُد بَهرِ حسین در تاب و تَب

خانه یِ حیدر از او روشن شُده - شهرِ یَثرِب هَم چنان گُلشن شُده

نام آن قُرص قَمَر عَبّاس شُد - شهرِ یَثرِب پُر زِ عطرِ یاس شُد

چون به دنیا آمد عَبّاسِ عَلی - بود همراهش صفا و هَمدلی

حَضرتِ حیدر چو دیدش شاد شُد - خانه یِ حیدر زِ غَم آزاد شُد

چون عَلَمداری بِیامَد بَهرِ دین - بَرحُسین ابنِ امیر المؤمنین

چونکه سَقّا و سپهداری کَبیر - آمده از بَهرِ یارِیِّ اَمیر

چونکه پَرچَمدارِ اسلام آمده - بهرِ دشمن روز، چون شام آمده

در بَغَل بِگرِفت قُرصِ ماه را - گوئیا آمد وزیری شاه را

یک نَظَر بر آن قَد و بالایِ او – کَرد، مَولا، بابِ دین پالای او

دستها و پایها و چشم و گوش - او نِگَه میکرد، آرام و خَموش

ناگَهان دیدَند مولا گریه کَرد - او نِگَه بر بازوان و ناله کرد

گفته شد کِاین گریه آقا بهر چیست؟ - گوئیا بازویِ طفلک را غَمی است

عیب و نقصی دیده شُد بر بازوان - که شُما دیدی و مینالی از آن

گفت: نَه، بَل بازوانش سالِم است - بلکه سالمتر زِ کُلِّ عالَم است

لیک یادم آمد از عاشور او - از دلیری و سَرِ پُر شُورِ او

روز عاشورا چنین گشته رَقَم - گردد این بازو و این دَستان قَلَم

خون چَکَد زین بازو وَ دَستانِ یَل - این بُوَد از بهرِ او خیر العمل

آری آقا اینچنین آوایه کرد - روزِ میلادَش برایش گریه کرد

گریه کرد اُمُّ البنین هَم زین سُخَن - گریه بر عَبّاس دارد، ما وَ مَن

کاشف الکَرب است عَبّاسِ عَلِی - در گرفتاری است یارِ هَمدلی

یکصد و سی و سه بار ای نُورِ عَین - تو بگو یا کاشف الکرب حسین

باقری هرگاه گشتی دل غمین - گوی یا عَبّاس، یا اُمُّ البنین

سروده شده میلاد حضرت عباس علیه السلام زمستان 1401

 

یا کاشِفَ الکَرب وَ یا حضرتِ عَبّاس

یا کاشِفَ الکَرب و  یا حضرتِ عَبّاس - شکفته ای، ماهِ شعبان چو گُلِ یاس

تو زاده یِ حیدر و اُمِّ بَنینی - ماهِ شب چهارده ای وَ مَه جَبینی

ماهِ بنی هاشمی شُد لَقَبِ تو - در رَهِ دینِ خدا روز و شَبِ تو

تو قمری که دِرَخشی به شَبِ تار - بَر هَمَه یِ اَنجُم از ثابت و سَیّار

در شَبِ میلادِ تو بابِ تو حیدر - شاد از اینکه تویی یارِ برادر

خُرَّم از این کامده یارِ حُسینَش - آمده یاری بر آن نورِ دو عَینَش

مادرِ تو فاطمه گشته چه دل شاد - چونکه شُد از مَقدَمَت خانه اش آباد

شاد زِ میلادِ تو اُمِّ بنین شُد - شاد از آن جُملَگِیِّ مؤمنین شُد

از هَمه دِلشاد تَر بابِ تو حیدر - چونکه تویی بَهرِ دین ناصر و یاوَر

چونکه گرفته علی تو را در آغوش - گشت در آن دَم غَم و غُصّه فراموش

گفت: که عبّاسَم این یارِ حُسین است - حاصل جنگاورِ  بَدر و حُنین است

چون بَغَلَت کرد، گفت: ای گُلِ رعنا - حَیف از این دست و بازویِ توانا

عاقبت این دستها دَر رَهِ اسلام - میشَوَد از این بَدَن جُدا سر انجام

ماه بنی هاشمی حضرتِ عباس - گشته زِ کین پَرپَر آن دسته گُلِ یاس

عَلقَمَه یاد آورِ دستِ اباالفضل - ما همگی گشته پابستِ اباالفضل

باقریا ما همه یارِ اباالفضل - نوکر و خادم به دربارِ اباالفضل

سروده شده میلاد حضرت عباس علیه السلام زمستان 1401

 

روزِ میلادِ، حضرتِ سجّاد

روزِ میلادِ، حضرتِ سجّاد - بر مُحِبّانِ او، مبارک باد

شیعه ی اویند، جملگی دلشاد- بر مُحِبّانِ او، مبارک باد

پیکِ حق داد این،  مژده بَر یاران - خانه ی ارباب، گشته گُلباران

روزِ میلادَش، سِبطِ پیغمبر - شاد و خوشحال است، بی حَد و بی مَر

او امامِ ماست، بعدِ بابایش - جمله گویند از، زُهد و تَقوایش

دختر یزدِ جرد، سِوُّم شاه - در مدینه شُد، با حسین همراه

شهربانو شُد، مادرِ سجّاد - زاده شُد از، او زینتِ عُبّاد

شهربانو آن، مامِ ایرانی - شاد شُد اَز این، لُطفِ رَبّانی

شُد علی نامِ، پاکِ این مولود - چون علی نامی است، عالی و مَسعود

حَضرَتِ زَینَ العابدین است او - در عبادتها، بی قرین است او

شد لَقَب بر او، سُیِّد سَجّاد - در عِبادت شُد، زینتِ عُبّاد

حضرتِ سجّاد، اهل عِرفان است - بنده یِ پاکِ، حَیِّ سبحان است

دائِمًا سجده، کارِ سَجّاد است - اُسوَه ای نیکو، بهرِ اَوتاد است

اَز سُجُودِ آن، مردِ رَبّانی - پینه بر زانو است، هَم به پیشانی

اهلِ زُهد و هَم، اهلِ تقوا اوست - بنده ای خالِص، بهرِ مولا اوست

مَعدَنِ جود و، هَم سَخا باشد - لاله یِ سُرخِ، کربلا باشد

با برادرها، کربلادیده - کوفه و شام او، بَس جفا دیده

باقری شو شاد، روز میلاد است - روزِ میلاد شاهِ عُبّاد است

سروده شده ولادت حضرت امام زین العابدین علیه السلام زمستان 1401

 

مدایح چهار مصراعی امام سجاد علیه السلام

طُلُوعِ مهرِ ایمان است و دین است - شبِ میلادِ زین العابدین است

بُوَد او زینتِ پرهیزکاران - بِحق او پیشوایِ ساجدین است

***

میلادِ پاکِ حضرتِ سَجّاد است - ارض و سما اَز مَقدَمش دِلشاد است

او زاده یِ سلطانی از ایران است - هَم زاده یِ آن اَشرفِ ايجاد است

***

امروز دِلِ شیعه یِ مولا شاد است - ميلادِ عَلِی آن اَشرفِ ايجاد است

او سِبطی حسینِ بنِ علی، سِبطِ نبی است - هَمنامِ علی و سَيِّدِ سَجّاد است

***

محبوب حریمِ حق تعالی است سَجّاد - تفسیر گرِ نور و تَجَلّی است سَجّاد

در شامِ ولادتش سروشی می گفت - سَجّاده نشینِ عرشِ اعلی است سَجّاد

***

امشب كه دَرِ بهشتِ حق وا  مى ‏گردد - هر دردِ نگفتنى یِ ما دوا  مى ‏گردد

از يُمنِ ولادتِ آقا اِمامِ سَجّاد - حاجاتِ شماها، دوستان، روا  مى ‏گردد

***

سلام برتو اَیا عطرِ خوشِ دلپذیرِ سجّاده - سلام بر تو اَیا دلبرِ سجده و امیرِ سجّاده

سلام بر تو اَیا سفره یِ پُر نعمتِ دعا خوانی - سلام بر تو اَیا سفره یِ مهمان پذیرِ سجاده

***

تو اِمامی، اِمامِ سَجّادی - روزِ میلادِ تو همی کُنَم شادی

تو که دائم  بِحال اِمدادی - در دعایت بِکُن زِ مَن هَم یادی

***

ای که باشی تو مظهر صفا و نجابت یاسجّاد - وَ اَی که باشی تو مظهر به صدق و صداقت یا سجّاد

بر من زار و مضطر و بیچاره هم کن دعایی آقا - اَی که باشد دعاهای تو قرین با اجابت یا سجّاد

***

عشقِ پاک تو سرشتِ عاشقان است یاعَلِیِّ بنِ الحسین - راهِ خیر و سرنوشت عاشقان است یاعَلِیِّ بنِ الحسین

در بقیع آن خاک پاکت سرمه یِ چشمِ مَلائِک - آن بقیعِ تو بهشتِ عاشقان است یاعَلِیِّ بنِ الحسین

***

جلوه ی وجهِ خدایِ ازلی آمد خوش آمد - نورِ چشمانِ حسینِ بن علی آمد خوش آمد

جشنِ میلادِ فُروغِ  مکتبِ توحید باشد - جانشنیی دیگر از بهرِ علی آمد خوش آمد

سروده شده ولادت حضرت امام زین العابدین علیه السلام زمستان 1401

 

اشعار چهار مصراعی علی اکبرعلیه السلام

دِل از شادی لَبالَب گشته اِمشب - همه بی تاب و بی تَب گَشته اِمشب

مدینه تا به جَنَّت شُد چراغان - حسینِ بنِ علِی اَب گشته  اِمشب

***

دَهِ شعبان مَهی اَندَر دِلِ شب - زَدَه سَر، شُد حسین دَر تاب و دَر تَب

همه دَورِ علی میگَردَن اِمشب - بِبِین قُنداقَه اش دَر دَستِ زینب

***

حسينِ ابنِ علي بابا شد اِمشب - وَ جَنَّت کُلِّ دنيا شد امشب

دِلِ شب سر زده  ماهي دل آرا - که شاد از آن دلِ ليلا شد امشب

***

علی نامی زِ نَسلِ حيدر آمد - به خَلق و خُلق چون پيغمبر آمد

حُسَينِ ابنِ علي را ديده روشن - که از ليلا بَرایَش اكبر آمد

***

گل باغِ حُسَین آمد بِدنیا - چِراغ عالَمَين آمد بِدنیا

در این شَب اَکبَرِی چون حَیدَر آمد - حُسَین را نُورِ عَين آمد بِدنیا

***

حُسين ابنِ علي گردیده شادان – حَسَن، زینب، علی، گردیده خَندان

گُلِي خوشبوی، اِمشب زَد شکوفه - کَز آن خوشبوی گشته باغِ اِیمان

***

امشب شده لطفِ آن خدايِ داوَر به حسین - یِک شاخه یِ گل رسيده از تبارِ حيدر به حسین

باشید هَمَه عاشقانِ درگاهِ حسيني خوشحال  - چون داده خدا زِ لُطفِ خویش اكبر به حسین

***

سِپِهرِ مِهرِ دينِ حق را آمده یِک ماه - گُلِی آمد به بُستانِ حسین آن مِهر و ثاراللّه

علي اكبر به دنيا آمده اِمشب، از آنروی است - جوانانِ عَلیِّ اَکبَرِی را آن علی اکبر چراغِ راه

سروده شده ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام زمستان 1401

 

اشعار پنج مصراعی حضرتِ علی اکبرعلیه السلام

اَلااَی رَهروانِ راهِ حَقّ اِمشَب،چِراغ راه پیدا شد - جوانانِ جهان را رهبری حق بین و هَم آگاه پیدا شُد

بشارت اَهل دِل رامُلک دِل راشاه بَعدازشاه پیداشُد - بِروی شانۀ شمس وِلایت اِمشبی یِک ماه پیداشُد

علی اکبرولیُّ الله، فرزند بُرومندِ وَلیُّ الله پیدا شد

***

جمالِ بی مثالِ حیّ سَرمَد زاده است لیلا - خدا را بهترین عَبدِ مَؤَیَّد زاده است لیلا

پِسَر زاده وَ یا روحِ مُجَرّد زاده است لیلا - به خُلق و خوی و مَنطِق همچو احمد زاده است لیلا

علی را بَهرِ حَیدَر، بَهرِ آن سِبطِ مَحَمّد زاده است لیلا

***

عَروسِ فاطمه، لیلای مادَر یک عَلیِّ اکبرآورده -قیامت قامتی زاده که آن مولود با خود محشرآورده

زِهی مامی که فرزندی جَمیل وهَم ولایت گُسترآورده - برای هدیه درراهِ خدانَوزادَه اِی زیباچنان پیغمبرآورده

بَلِی، اَز مِهر و هَم از ماه، او زیبا رُخی زیباتر آورده

***

سِپهرِ حُسن را این پاک مادر مِحوَر آورده - وَ لیلا نیک نوزادی چنان پیغمبر آورده

وَ یا ایمانی از کوه گران مُحکَمتَر آورده - وَ یا طِفلِ شجاعی چون حُسین و حَیدر آورده

وَ یا از بهرِ خود دریایی از چشمِ تر آورده

***

جَمالِ بی مثالِ حضرتِ رَبّ جلیل است این علی اکبر

حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این علی اکبر

رُخَش جّنَّت، لَبَش کوثر، دهانش سلسبیل است این علی اکبر

کلیم است این؟ مسیح است این؟ وَ یا اینکه ذبیح اَندَر منایِ کربلا هست این علی اکبر

وَ یا که همچو اِسماعیل دَشتِ کربلا بَر آن خلیل است این علی اکبر

***

سلامُ اللّه بر لیلا و این پاکیزه فرزندِ برومندش - به بازویِ ولِیُّ الّلهِیِ این فرزند و آن وَجهِ خُداوندش

مَلایِک دستبوس اووَانس وجان بُوَدتاحَشرپابَندَش - شَرافَت آستانبوس وی وکرده شَهادت آبرومندش

حسین و مجتبی و زینب و عبّاس اِمشب نیک بوسندش

***

سلامِ اَنبِیابَرغَیرت و اخلاص واِیمانِ علی اکبر - درودِجان و تَن تا صُبحِ  مَحشَر بَرتَن و جانِ علی اکبر

حُسَین ابن علی نازَدبِه تقواوَبِه اِیمانِ علی اکبر - سِزَدتفسیرگَردَدسوره یِ وَالشّمس درشانِ علی اکبر

چه قابِل جانِ من اَی باقری، جان همه عالَم به قُربانِ علی اکبر

سروده شده ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام زمستان 1401

 

مَهِ شعبان عَلی اَکبَر - تَوَلُّد یافت از مادَر

مَهِ شعبان عَلی اَکبَر - تَوَلُّد یافت از مادَر

طُلوع از بُرجِ لیلا کَرد - وَ شُد او چون مَهِ اَختَر

به روزِ یازده یِ شعبان - گشوده شُد دَرِ اِحسان

زِ میلادِ علی اَکبر - شده  مُلک و  مَلَک خندان

زِ لُطفِ حضرتِ داور - بِیامَد ثانِیِ حیدر

تَوَلُّد یافت مولودی - شبیهِ رویِ پیغمبر

عَلِیِّ اَکبَرِ لیلا - چو ماهِ چارده والا

شَباهَت بر مُحَمَّد داشت - زِ چهره تا قد و بالا

حسینِ بن علی خَندان - کُنَد شادی دو صد چندان

که داده همچو مولودی - خدایِ قادرِ سُبحان

گَهی لیلا، در آغوشش - گرفت و گاه بر دوشش

گَهی بگرفت حُسَین او را - اَذانی گُفت در گوشَش

به مَنطِق همچو احمد بود - به خُلقَش چون مُحَمَّد بود

دلاور همچنان حیدر - زِ لُطفِ حَیِّ سَرمَد بود

به خلق و خویِ ایمانی - بُوَد او نورِ رَبّانی

به خَلق وخُلق و هَم منطق - بُوَد او اَحمَدِ ثانی

به میدان همچو حیدر بود - برابر با دو لشکر بود

به روزِ جنگِ عاشورا - به دین او یار و یاور بود

بلی ای باقری اِمروز - بُوَد از بهرِ ما فیروز

که میلادِ علی اکبر - بُوَد آن ماهِ نور افروز

سروده شده ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام زمستان 1401

 

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - یا اِمامِ زمانِ انس وجان

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای اِمامِ همه در این دَوران

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای که طالع شُدی مَهِ شعبان

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای جَهان از تو گَشته آبادان

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای که بر دردها تویی درمان

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای به دُنیا تو بهترین اِنسان

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای که نَوکَر بِتُو هَمَه شاهان

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای که در انتظارِ تو مَظلومان

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای که باشی پَناهِ مَحرومان

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای که باشد جَهان زِ تو خُرَّم

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای جهان بی تو هَست دَر ماتَم

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای تو آینده یِ جهانِ مَنِی

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای تو بِهتر زِ پیر و هَم جَوانِ مَنِی

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای عِدالت دَر اِنتظارِ تو هَست

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای که قرآن و دِین شِعارِ تو هَست

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَهدِی - ای که روزِ قِیام آماده است

باقری گوید: اَلسَّلامُ عَلَیکَ - یاوَرَت در قِیام و اِستادَه است

سروده شده ولادت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه آخر زمستان 1401

 

سلامِ ما به مَهدِی

سَلامِ ما به مَهدِی، سلامِ ما به مَهدِی - سَلامِ ما به مَهدِی، سَلامِ ما به مَهدِی

سَلامِ ما به مَهدِی، بِه آن اِمامِ دَوران - به آنکه هَست دائِم، پَیِ نِجاتِ اِنسان

سَلامِ ما به آنکه، نیمه یِ ماهِ شَعبان - طالِع شُده سَحرگَه، همچون خوری دِرَخشان

سَلامِ ما به آنکه، حَکیمه نیمه یِ شَب - خَبَر شُد از وُجودَش خَندَه نهاد بَر لَب

سَلامِ ما به آنکه، گَشت چو فَجر طالِع - سَحَر نَمُود رَوشَن، جَهان چو بَرقِ لامع

سَلامِ ما به آنکه، زُو عَسکری شُده شاد - نَرجِس شده است، خُرَّم، سامِرّه گشت آباد

سَلامِ ما به آنکه، یازده اِمامِ شیعه - گشتند جُملَگی شاد، هَم صاحِبِ شَریعة

سَلامِ ما به آنکه، مُلک و مَلَک شُده شاد - هَم شَهرِ سامِرا شُد، خُرَّم و سَبز و آباد

سَلامِ ما به آنکه، سَرداب جایگاهش - دَر سُرِّ مَن رای شُد، سامِرّه بارگاهش

سَلامِ ما به آنکه، در اِنتِظار باشد - در اِنتِظارِ روزی، کَز او بهار باشد

سَلامِ ما به آنکه، اَوصافِ او به قُرآن - تَحریر و ضَبط گشته، با وَحیِ پاکِ یزدان

سَلامِ ما به مَهدِی، مَوعُودِ کُلِّ اَدیان - این وَعده ای است برحَق، از سویِ حَیِّ سُبحان

در بَیتِ عَسکَری شُد، جَشن و سُرور برپا - سامرّه تا مدینه، سُرور شد  مُهَیّا

دویست وپنجاه وپنج، سالِ ولادتِ اوست - دویست وشصتِ هجری، سال اِمامتِ اوست

بِبِین حکیمه خاتون، عَمّه یِ عسکری را - گرفته اَندر آغوش، یگانه دلبری را

دَر لَحظه یِ ولادت، دیدند بی مَحابا - نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ، خوانَد بَرایِ بابا

نِگاه کُن به نَرجِس، چگونه شاد باشد - که طِفلِ او اِمامِ، کُلِّ عِباد باشَد

چو زاده شُد ز مادَر، بِگُفت او شَهادَت - شَهادَتَین گفت او، به لَحظه یِ ولادت

عِطرِ تلاوتی را، از آن لبانَش اَفشاند - نُرِ‌يدُ أَن نَّمُنَّ، عَلَى الَّذِينَ، را خواند

مُلک و مَلَک شُده شاد، زمین شُده است آباد - مُنتَظِران در این شب، اَز غَم و غُصّه آزاد

طاووس اَهلِ جَنّت، مَهدی اِمامِ ماهاست - او خاتَم الاَئِمّه، محفوظ از بلاهاست

مَهدِی اَمان برایِ، اَهلِ زمین به دُنیاست - همچون ستاره ها که، اَمانِ آسمانهاست

ما مُنتَفِع زِ مَهدِی، هستیم همچوخورشید - او هَمچو خُور به دِلها، شبهایِ تار تابید

ظُهُورِ مَهدِیِ ما، باشد بِروزِ نوروز - بَعد اَز ظُهُور گَردَد، مَهدی بِه کُفر پیروز

دَر روزِ ماهِ نوروز، دَر آرزویِ دیدار – باشیم، ما مُحِبّان بَر دیدنِ رُخِ یار

مُنتَظِرِ ظُهورَش، بهتر زِ هَر کسی هَست - مُخالِفِ مَهدَوی دَجّالِ نا کَسِی هست

غَرقِ سُرور اِمشَب، چون سُرِّ من رَآی شُد - دَر عرشِ ایزدی هَم، جَشنی دِگَر بِپا شُد

وَالعَصر هست سوگند، بر پیشوایِ دوران - در وَصفِ مَهدِیِ ما، با هَمرهان و یاران

نُرِ‌يدُ أَن نَّمُنَّ،  مُستَضعفینِ عالَم - روزِ ظُهورِ مَهدِی، پایان پذیرَد این غَم

عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ، یارانِ پاکِ مَهدی - آنانکه با اِمامِ، خود بسته اَندعَهدی

این وَعدَه یِ خدایی است، بر مُؤمنینِ صالِح - آنان خلیفه یِ حق، باشند جُمله فاتِح

بر آن اِمامِ غائِب، میآورند ایمان - این گفته خدائی است، در آیه ای زِ قُرآن

گَردند آزِمایش، یارانِ مَهدِیِ ما - با خَوف و جُوع و تَرس و اَقسامی از بَلایا

یارانِ خوبِ مَهدی، با صَبر و اِستِقامَت - با پایمردِیِ خود، باشند با شَهامَت

سیصدوسیزده یار، به گِردِ او دَر آیند - سُرودِ آزادِیِ، مُستَضعفین سُرایند

چونکه کُنَد ظُهُور آن، آقا، اِمامِ قائِم - میگیرَد اِنتِقامِ مظلوم را زِ ظالِم

دنیا به گِرد مَهدِی، گَردَد بِسان پَرگار - پُر گَردد اَز عِدالت، دُنیایِ تیره وَ تار

با حَضرَتَش شَوَد دَفع، هَر آفت و بَلایی - هَم دَفع و رَفع گَردَد، هر گونه ابتلایی

بَهرِ ظُهُورِ مَهدِی، کُنیم دُعا فراوان - روزِ ظُهورِ مَهدِی، بَر ما بِگردَد آسان

سَلامِ ما به آنکه، یارانِ دِلرُبایَش - چون پاره هایِ آهن، اِستاده اَند بَرایَش

قُوّامِ لَیل باشند، صُوّامِ در نَهارَند - قَوِی تَرینِ یاران، دَر عَصر و روزگارند

آن یاورانِ مهدی، چون اهلِ بَدر باشند - چون یاورانِ طالوت، سینه سِتَبر باشند

همچون لُیوثِ غُرّان، در بیشه در کمین اند - آماده یِ شکارِ، سُفیانِیِ لعین اند

روزی که گَردَد،  آن روز، روزِ ظُهورِ مَهدِی - روشَن شَوَد جهانی، اَز مِهر و نُورِ مَهدِی

ای باقری اُمید اَست، آنروز زنده باشیم - در سایه سارِ مَهدی، شاد و فرخنده باشیم

سروده شده ولادت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه آخر زمستان 1401

،

سلامِ ما به مَهدِی

سَلامِ ما به مَهدِی، سلامِ ما به مَهدِی - سَلامِ ما به مَهدِی، سَلامِ ما به مَهدِی

سَلامِ ما به مَهدِی، بِه آن اِمامِ دَوران - به آنکه هَست دائِم، پَیِ نِجاتِ اِنسان

سَلامِ ما به آنکه، نیمه یِ ماهِ شَعبان - طالِع شُده سَحرگَه، همچون خوری درخشان

سَلامِ ما به آنکه، حَکیمه نیمه یِ شَب - خَبَر شُد از وُجودَش خَندَه نهاد بَر لَب

سَلامِ ما به آنکه، گَشت چو فَجر طالِع - سَحَر نَمُود رَوشَن، جَهان چو بَرقِ لامع

سَلامِ ما به آنکه، زُو عَسکری شُده شاد - نَرجِس شده است، خُرَّم، سامِرّه گشت آباد

سَلامِ ما به آنکه، یازده اِمامِ شیعه - گشتند جُملَگی شاد، هَم صاحِبِ شَریعة

سَلامِ ما به آنکه، مُلک و مَلَک شُده شاد - هَم شَهرِ سامِرا شُد، خُرَّم و سبز و آباد

سَلامِ ما به آنکه، سرداب جایگاهش - دَر سُرِّ مَن رای شُد، سامِرّه بارگاهش

سَلامِ ما به آنکه، در اِنتِظار باشد - در اِنتِظارِ روزی، کَز او بهار باشد

سَلامِ ما به آنکه، اَوصافِ او به قُرآن - تَحریر و ضَبط گشته، با وَحیِ پاکِ یزدان

سَلامِ ما به مَهدِی، مَوعُودِ کُلِّ اَدیان - این وَعده ای است برحَق، از سویِ حَیِّ سُبحان

در بَیتِ عَسکَری شُد، جَشن و سُرور برپا - سامرّه تا مدینه، سُرور شد  مُهَیّا

دویست وپنجاه وپنج، سالِ ولادتِ اوست - دویست وشصتِ هجری، سال اِمامتِ اوست

بِبِین حکیمه خاتون، عَمّه یِ عسکری را - گرفته اَندر آغوش، یگانه دلبری را

دَر لَحظه یِ ولادت، دیدند بی مَحابا - نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ، خوانَد بَرایِ بابا

حکیمه(س) میگوید: [بعد از آنکه امام زمان(عج) به دنیا آمد] دیدم ولىّ خدا صلوات اللَّه علیه سجده میکند. او را برداشتم و در دامن خود گذاردم دیدم پاک و پاکیزه است. ابومحمد [امام حسن عسگری(ع)] صدا زد عمه! فرزندم را بیاور! او را نزد پدرش بردم. حضرت نور دیده اش را گرفت و زبان مبارک بر وى چشمهاى او مالید تا دیده گشود، سپس زبان در دهان و گوش‏هاى طفل نهاد و او را در دست چپ گذارد و بدین گونه ولىّ خدا در دست پدر نشست. آنگاه دست بر سر او کشید و فرمود: فرزند! بقدرت الهى با من سخن بگو! آن نوزاد عزیز گفت: اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ‏، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُون «الغیبة طوسی، ص184»

نِگاه کُن به نَرجِس، چگونه شاد باشد - که طِفلِ او اِمامِ، کُلِّ عِباد باشَد

چو زاده شُد ز مادَر، بِگُفت او شَهادَت - شَهادَتَین گفت او، به لَحظه یِ ولادت

قالت حکیمة: قرأت على أمه نرجس وقت ولادته، التوحید و القدر و آیة الکرسی، فأجابنی من بطنها بقراءتی، ثم وضعته ساجداً إلى القبلة فأخذه أبوه و قال انطق بإذن الله، فتعوذ و سمى، وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ* وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ‏ «الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم‏‏ ج2،ص 209»

عِطرِ تلاوتی را، از آن لبانش اَفشاند - نُرِ‌يدُ أَن نَّمُنَّ، عَلَى الَّذِينَ را خواند

وَنُرِ‌يدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْ‌ضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِ‌ثِينَ «قصص ۵»

مُلک و مَلَک شُده شاد، زمین شُده است آباد - مُنتَظِران در این شب، اَز غَم و غُصّه آزاد

طاووسِ اَهلِ جَنّت، مَهدی اِمامِ ماهاست - او خاتَم الاَئِمّه، محفوظ از بلاهاست

قال رسول الله صلى الله عليه و آله: اَلمَهدِيُّ طاوُوسُ أهلِ الجَنَّةِ «بحار الأنوارج۵۱ ص۹۱»

مَهدِی اَمان برایِ، اَهلِ زمین به دُنیاست - همچون ستاره ها که، اَمانِ آسمانهاست

امام مهدى عليه السلام : إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ «بحارالأنوارج78ص 380»

ما مُنتَفِع زِ مَهدِی، هستیم همچوخورشید - او هَمچو خُور به دِلها، شبهایِ تار تابید

امام مهدي ‌عليه السلام : مّا وَجهُ الاِنتفاعِ بِي في غَيبَتي فَكَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ

ظُهُورِ مَهدِیِ ما،باشد بِروزِ نوروز - بَعد اَز ظُهُور گَردَد، مَهدی بِه کُفر پیروز

دَر روزِ ماهِ نوروز، دَر آرزویِ دیدار – باشیم، ما مُحِبّان بَر دیدنِ رُخِ یار

مُنتَظِرِ ظُهورَش، بهتر زِ هَر کسی هَست - مُخالِفِ مَهدَوی دَجّالِ نا کَسِی هست

أبي عبدالله علیه السلام : يَوْمُ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِی يَظْهَرُ فِيهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ يُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَيَصْلِبُهُ عَلَى كُنَاسَةِ الْكُوفَةِ وَ مَا مِنْ يَوْمِ نَيْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِيهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَيَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَيَّعْتُمُوه‏ «بحارالأنوارج‏52 ص 308 »

امام سجّادعليه السلام : اَلمُنتَظِرونَ لِظُهُورِهِ أفضَلُ أهلِ كُلِّ زَمانٍ «بحارالأنوارج52 ص122»

غَرقِ سُرور اِمشَب، چون سُرِّ من رَآی شُد - دَر عرشِ ایزدی هَم، جَشنی دِگَر بِپا شُد

وَالعَصر هَست سوگند، بر پیشوایِ دوران - در وَصفِ مَهدِیِ ما، با هَمرهان و یاران

وَالْعَصْرِ‌إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ‌إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ‌«سوره عصر»

الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ قَالَ (علیه السلام) الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف)«تفسیراهل بیت علیهم السلام ج۱۸ص۳۶۸، بحارالأنوارج۲۴ ص۲۱۴، بحارالأنوارج۶۴ ص۵۹، بحارالأنوارج۶۶ ص۲۶۸،کمال الدین ج۲ص۶۵۶»

نُرِ‌يدُ أَن نَّمُنَّ،  مُستَضعفینِ عالَم - روزِ ظُهورِ مَهدِی، پایان پذیرَد این غَم

وَنُرِ‌يدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْ‌ضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِ‌ثِينَ «قصص ۵»

عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ، یارانِ پاکِ مَهدی - آنانکه با اِمامِ، خود بسته اَندعَهدی

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ «انبیاء ۱۰۵»

این وَعدَه یِ خدایی است، بر مُؤمنینِ صالِح - آنان خلیفه یِ حق، باشند جُمله فاتِح

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْ‌ضِ... «نور ۵۵»

بر آن اِمامِ غائِب، میآورند ایمان - این گفته خدائی است، در آیه ای زِ قُرآن

اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ «بقره1»

گردند آزِمایش، یارانِ مَهدِیِ ما - با خَوف و جُوع و تَرس و اَقسامی از بَلایا

وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ... «بقره ۱۵۵»

یارانِ خوبِ مَهدی، با صَبر و اِستِقامَت - با پایمردِیِ خود، باشند با شَهامَت

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُ‌وا وَصَابِرُ‌وا وَرَ‌ابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «آل عمران ۲۰۰»

سیصدوسیزده یار، به گِردِ او دَر آیند - سُرودِ آزادِیِ، مُستَضعفین سُرایند

امام باقرعليه السلام : يَظهَرُ في ثَلاثِمِأةِ و ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً... رُهبانٌ بِاللَّيلِ اُسدٌ بِالنَّهارِ «الفتن ابن حمّادج1ص 345»

چونکه کُنَد ظُهُور آن، آقا، اِمامِ قائِم - میگیرَد اِنتِقامِ مظلوم را زِ ظالِم

امام حسين ‌عليه السلام : يَظهَرُ اللَّهُ قائِمَنا فَيَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ «إثباة الهداة ج7 ص 138»

دنیا به گِرد مَهدِی، گَردَد بِسان پَرگار - پُر گَردد اَز عِدالت، دُنیایِ تیره وَ تار

امام مهدي ‌عليه السلام : أنَا الَّذي أملأُها عَدلاً كَما مُلِئَت جَوراً «بحارالأنوارج۵۲ص۲»

امام حسين عليه السلام : إذا قامَ قائِمُ العَدلِ وَسِعَ عَدلُهُ البِرَّ و الفاجِرَ «المحاسن ج۱ص۱۳۴»

با حَضرَتَش شَوَد دَفع، هَر آفت و بَلایی - هَم دَفع و رَفع گَردَد، هر گونه اِبتلایی

امام مهدي ‌عليه السلام : أنا خاتِمُ الأوصِياءِ ، بي يُدفَعُ البَلاءُ مِن أهلي و شيعَتي «کمال الدین ج۱ص۴۴۱ ح۱۲، الغیبة ص۲۴۶ح۲۱۵، بحارالانوار، ج۵۲ ص۳۰ح۲۵»

امام سجّاد عليه السلام :إذا قامَ قائِمُنا أذهَبَ اللّهُ عَن شيعَتِنَا العاهَةَ و جَعَلَ قُلوبَهُم كزُبَرِ الحَديدِ «الخصال ج۲ ص۵۴۱»

بَهرِ ظُهُورِ مَهدِی، کُنیم دُعا فراوان - روزِ ظُهورِ مَهدِی، بَر ما بِگردَد آسان

امام مهدي ‌عليه السلام : أكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم «کمال الدین ج۱ص۴۸۵ح۴، الغیبة ص۲۹۲-۲۹۳ح۲۴۷، احتجاج ج۲ ص۲۸۴، اعلام الوری ج۲ ص۲۷۲،کشف الغمة ج۳ص۳۴۰ ،الخرائج والجرائح ج۳ص۱۱۱۵، بحارالانوار ج۵۳ ص۱۸۱ ح۱۰»

سَلامِ ما به آنکه، یارانِ دِلرُبایَش - چون پاره هایِ آهن، اِستاده اَند بَرایَش

امام صادق علیه السلام : رِجَالٌ کأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ اَلْحَدِیدِ لاَ یشُوبُهَا شَک فِی ذَاتِ اَللَّهِ اشدّ مِنَ الحَجَر لَو حَمَلُواعَلَی الجِبالِ لَاَزالُوها «بحارالانوارج۵۲ ص۳۰۸»

قُوّامِ لَیل باشند، صُوّامِ در نَهارَند - قَوِی تَرینِ یاران، دَر عَصر و روزگارند

لَهـُمْ فـی اللَّیلِ اَصْواتٌ کَاَصْواتِ الثَّواکِلِ حُزْناً مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ، قُوّامٌ بِاللَّیْلِ صُوّامٌ بِالنَّهارِ کَاَنَّما دَاءْبُهَمْ دَاءْبُ واحِدٌ: (یوم الخلاص، ص ۲۲۲)

آن یاورانِ مهدی، چون اهلِ بَدر باشند - چون یاورانِ طالوت، سینه سِتَبر باشند

عن ابى عبد الله عليه السلام : ... فإذا كان الامر يصل إليه اعانه الله بثلثمائه وثلثة عشر ملكا بعدد اهل بدر «بصائر الدرجات جلد1ص460»

الزام الناصب فی الخطبة التی خطبها «امیرالمؤمنین علیه السلام» فی البصرة المعروفة بخطبة البیان‌ : ...ألا و إنّ المهدی أحسن الناس خلقا و خلقة ثمّ إذا قام تجتمع إلیه أصحابه علی عدّة أهل بدر و أصحاب طالوت و هم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا کلّهم لیوث قد خرجوا من غاباتهم مثل زبر الحدید...

«الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب عجل الله تعالی فرجه الشریف نویسنده : الیزدي الحائري، علي    جلد2 ص 165»

همچون لُیوثِ غُرّان، در بیشه در کمین اند - آماده یِ شکارِ، سُفیانِیِ لعین اند

روزی که گَردَد،  آن روز، روزِ ظُهورِ مَهدِی - روشَن شَوَد جهانی، اَز مِهر و نُورِ مَهدِی

ای باقری اُمید اَست آنروز زنده باشیم - در سایه سارِ مَهدی شاد و فرخنده باشیم

آیات و روایاتی ی که در شعر آمده است :

حکیمه(س) میگوید: [بعد از آنکه امام زمان(عج) به دنیا آمد] دیدم ولىّ خدا صلوات اللَّه علیه سجده میکند. او را برداشتم و در دامن خود گذاردم دیدم پاک و پاکیزه است. ابومحمد [امام حسن عسگری(ع)] صدا زد عمه! فرزندم را بیاور! او را نزد پدرش بردم. حضرت نور دیده اش را گرفت و زبان مبارک بر وى چشمهاى او مالید تا دیده گشود، سپس زبان در دهان و گوش‏هاى طفل نهاد و او را در دست چپ گذارد و بدین گونه ولىّ خدا در دست پدر نشست. آنگاه دست بر سر او کشید و فرمود: فرزند! بقدرت الهى با من سخن بگو! آن نوزاد عزیز گفت: اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ‏، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُون «الغیبة طوسی، ص184»

قالت حکیمة: قرأت على أمه نرجس وقت ولادته، التوحید و القدر و آیة الکرسی، فأجابنی من بطنها بقراءتی، ثم وضعته ساجداً إلى القبلة فأخذه أبوه و قال انطق بإذن الله، فتعوذ و سمى، وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ‏ «الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم‏‏ ج2،ص 209»

وَنُرِ‌يدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْ‌ضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِ‌ثِينَ «قصص ۵»

قال رسول الله صلى الله عليه و آله: اَلمَهدِيُّ طاوُوسُ أهلِ الجَنَّةِ «بحار الأنوارج۵۱ ص۹۱»

امام مهدى عليه السلام : إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ «بحارالأنوارج78ص 380»

امام مهدي ‌عليه السلام : مّا وَجهُ الاِنتفاعِ بِي في غَيبَتي فَكَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ

أبي عبدالله علیه السلام : يَوْمُ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِی يَظْهَرُ فِيهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ يُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَيَصْلِبُهُ عَلَى كُنَاسَةِ الْكُوفَةِ وَ مَا مِنْ يَوْمِ نَيْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِيهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَيَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَيَّعْتُمُوه‏ «بحارالأنوارج‏52 ص 308 »

امام سجّادعليه السلام : اَلمُنتَظِرونَ لِظُهُورِهِ أفضَلُ أهلِ كُلِّ زَمانٍ «بحارالأنوارج52 ص122»

وَالْعَصْرِ‌إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ‌إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ‌«سوره عصر»

الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ قَالَ (علیه السلام) الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف)«تفسیراهل بیت علیهم السلام ج۱۸ص۳۶۸، بحارالأنوارج۲۴ ص۲۱۴، بحارالأنوارج۶۴ ص۵۹، بحارالأنوارج۶۶ ص۲۶۸،کمال الدین ج۲ص۶۵۶»

وَنُرِ‌يدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْ‌ضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِ‌ثِينَ «قصص ۵»

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ «انبیاء ۱۰۵»

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْ‌ضِ... «نور ۵۵»

اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ «بقره1»

وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ... «بقره ۱۵۵»

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُ‌وا وَصَابِرُ‌وا وَرَ‌ابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «آل عمران ۲۰۰»

امام باقرعليه السلام : يَظهَرُ في ثَلاثِمِأةِ و ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً... رُهبانٌ بِاللَّيلِ اُسدٌ بِالنَّهارِ «الفتن ابن حمّادج1ص 345»

امام حسين ‌عليه السلام : يَظهَرُ اللَّهُ قائِمَنا فَيَنتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ «إثباة الهداة ج7 ص 138»

امام مهدي ‌عليه السلام : أنَا الَّذي أملأُها عَدلاً كَما مُلِئَت جَوراً «بحارالأنوارج۵۲ص۲»

امام حسين عليه السلام : إذا قامَ قائِمُ العَدلِ وَسِعَ عَدلُهُ البِرَّ و الفاجِرَ «المحاسن ج۱ص۱۳۴»

امام مهدي ‌عليه السلام : أنا خاتِمُ الأوصِياءِ ، بي يُدفَعُ البَلاءُ مِن أهلي و شيعَتي «کمال الدین ج۱ص۴۴۱ ح۱۲، الغیبة ص۲۴۶ح۲۱۵، بحارالانوار، ج۵۲ ص۳۰ح۲۵»

امام سجّاد عليه السلام :إذا قامَ قائِمُنا أذهَبَ اللّهُ عَن شيعَتِنَا العاهَةَ و جَعَلَ قُلوبَهُم كزُبَرِ الحَديدِ «الخصال ج۲ ص۵۴۱»

امام مهدي ‌عليه السلام : أكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم «کمال الدین ج۱ص۴۸۵ح۴، الغیبة ص۲۹۲-۲۹۳ح۲۴۷، احتجاج ج۲ ص۲۸۴، اعلام الوری ج۲ ص۲۷۲،کشف الغمة ج۳ص۳۴۰ ،الخرائج والجرائح ج۳ص۱۱۱۵، بحارالانوار ج۵۳ ص۱۸۱ ح۱۰»

امام صادق علیه السلام : رِجَالٌ کأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ اَلْحَدِیدِ لاَ یشُوبُهَا شَک فِی ذَاتِ اَللَّهِ اشدّ مِنَ الحَجَر لَو حَمَلُواعَلَی الجِبالِ لَاَزالُوها «بحارالانوارج۵۲ ص۳۰۸»

لَهـُمْ فـی اللَّیلِ اَصْواتٌ کَاَصْواتِ الثَّواکِلِ حُزْناً مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ، قُوّامٌ بِاللَّیْلِ صُوّامٌ بِالنَّهارِ کَاَنَّما دَاءْبُهَمْ دَاءْبُ واحِدٌ: (یوم الخلاص، ص ۲۲۲)

عن ابى عبد الله عليه السلام : ... فإذا كان الامر يصل إليه اعانه الله بثلثمائه وثلثة عشر ملكا بعدد اهل بدر «بصائر الدرجات جلد1ص460»

الزام الناصب فی الخطبة التی خطبها «امیرالمؤمنین علیه السلام» فی البصرة المعروفة بخطبة البیان‌ : ...ألا و إنّ المهدی أحسن الناس خلقا و خلقة ثمّ إذا قام تجتمع إلیه أصحابه علی عدّة أهل بدر و أصحاب طالوت و هم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا کلّهم لیوث قد خرجوا من غاباتهم مثل زبر الحدید...

چهار مصراعیهای ولادت حضرت علی اصغر

سَر زَدَه ماهِ رَجَب نُورِ جَمالِ اصغری - او که هست سربازی از آل و تبارِ حیدری

می زَنَد خَنده رُبابه بَر رُخِ چون ماهِ او  - هَم حُسین خوشحال اَز اینکه آمد اورا یاوَری

غَرقَه دَر اَمواجِ شادی شُد رُباب و هَم حُسین - چونکه آمَد دَر رَجَب اَز بَهرِ آنان نُورِ عَین

جانِ هَر جانانه را بِنگَر در آغوشِ رباب - دِلبَری از دِلبَران  را در بَغَل دارد حُسین

شُد حسین خوشحال، که اَصغر آمده پورِ رُباب - می درخشد در دِلِ شَب رویِ او چون آفتاب

او بُوَد بابُ الحوائِج گرچه در گهواره است - هم شفیعِ شیعیانِ جَدِّ خود روزِ حساب

کودکی آمد به دنیا که بُلند آوازه اَست - دَر کتابِ کربلا،  او هَمچِنان شیرازه اَست

کربلا پاینده اَز خَونِ گَلویِ او بُوَد - یادِ  مُحسن در دِیارِ کربلا هَم تازه است

تو، بِه دنیا آمدی اصغرکه تا اُلگو شَوِی - تا در آغوشِ پِدر سَرخوش زِجامِ هُو شَوِی

تو به دنیا آمدی، شش ماهگی شَیدا شَوِی - تا که با خونِ گلویِ نازُکَت خوشبو شَوِی

شادَم اِینَک مَن که حَیرانِ عَلِیِّ اَصغرم - جشنِ میلاد است و مهمانِ عَلِیِّ اَصغرم

دَر فَضایِ مجلسِ شادی نَسیمِ عطرِ اوست - سَرخوشَم که اینَک غَزَل‌خوانِ عَلِیِّ اَصغرم

آمَده طِفلِ حسین تا بَهرِ ما کاری کُنَد - عِشقِ خود را بَر دِلِ ما عاشقان جاری کُنَد

آمده اَصغَر که با قُنداقه یِ خونینِ خُود - دَر جِهاد کَربلا، اَز دینِ حَق یاری کُنَد

اَصغر اَی شَهزاده یِ شِش ماهه یِ نیکو لقا - ای دو دَستِ کوچکِ تو بَهرِ ما مُشکل گُشا

گرچه نامت هَست اَصغر، لیک تُو خود اَکبری - گرچه تو شِشماهه ای، شَصت ماهَه ها را رَهنما

لَعلِ لبهایَت علی اصغر عَجَب بوسیدنی است - خنده‌ هایِ اصغری اَت دلنشین و دیدنی ا‌ست

رشتۀ قنداقه ‌اَت، اَندَر یَدِ حبل المتین - چوبه‌ های مَهدِ تو، اَرکانِ اِسلامِ نَبِی است

در مِیان کوچه ای از کوچه های کَربَلا - هَست یِک گهواره ای بر اَصغرِ نیکو لَقا

نیک اَگَر بینی بُوَد گهواره جُنبانَش حُسین - تا قِیامت همچنان گهواره اش باشد بِپا

مَهدِ اَصغَر شُد مِدال دوشِ بابا دَر جَهان - هَست یک شِش ماهه سَرداری مِیانِ افسران

باقری، در کوچه هایِ کربلا گهواره ای است - یاد کن آنجا زِ عاشورا و ظُلمِ ظالِمان

سروده شده ماه رجب ولادت حضرت علی اصغر علیه السلام آخر زمستان 1401

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

میلادِ عَلِیِّ اصغر و نورِ دِلِ فاطمه است - فرزندِ رباب و هَم نبیره یِ فاطمه است

صدحیف که مادرِ بزرگ خود ندیده اصغر - اصغر مُتَوَلِّد شده یِ ندیده یِ فاطمه است

***

ماهِ رجب خدا دوباره علی آفریده است - دَر خانه یِ حسین، که بَهرِ حسین نُورِ دیده است

نامَش عَلی و اَصغر و دَر رُتبه اکبر است - چشمِ فَلَک نظیر و مِثالَش ندیده است

***

نهالِ آرزویِ یوسفِ زهرا نِگَر کِه اینَک بَر آوردَه - عَروسِ فاطمه اَز بَهرِ او اِینَک عَلِیِّ اَصغَر آوردَه

بِدشتِ کربلا،  این طِفل تنها مُهرِ طومارِ حسینیهاست - که رنگین مُهرِ طومارَش بِخونِ حَنجَر آوردَه

***

ولادت باسعادت حضرت باب الحوائج على اصغر (ع) در این روز واقع شده است. پدر بزرگوارش امام حسین (ع) و مادر والامقامش حضرت رباب دختر امرء القیس کلبى است. نام شریف آن حضرت عبدالله مشهور به على اصغر است. لقب شریفش باب الحوائج، رضیع، مذبوح من الاذن الى الاذن است

به گفته بعضی، علی‌اصغر و عبدالله دو تن بوده‌اند و هر دو در واقعه کربلا شهید شده‌اند.[مطالب السئول، ۱۴۱۹ق، ص۲۵۷]

در زیارت ناحیه مقدسه با عبارت «أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ؛ سلام بر آن شیرخوار کوچک» به او سلام داده شده است.

امام حسین(ع) در حال سخن گفتن با لشکریان عمر بن سعد بود، یکی از اطفالش را دید که از تشنگی می‌گرید، او را روی دست گرفت و گفت: «ای جماعت! اگر به من رحم نمی‌کنید، پس به این کودک شیرخوار رحم کنید». مردی از سپاه کوفه تیری بر گلویش زد و آن کودک را به شهادت رساند.[تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷]

براساس گزارش یعقوبی روز عاشورا هنگامی که یاران امام به شهادت رسیدند کودکی از فرزندان امام که تازه چشم به دنیا گشوده بود را نزد امام آوردند و امام در گوش او اذان گفت و در حال برداشتن کام او بود که ناگهان تیری برگلوی کودک نشست و سر او را برید امام تیر را از گلوى کودک کشید و او را به خونش آغشته مى ‌ساخت و مى‌ گفت: «و الله لأنت اکرم على الله من الناقة، و لَمحمدٌ اکرم على الله من الصالح: به خدا سوگند که تو از ناقه صالح بر خدا گرامى ‌تر هستی و محمد هم از صالح بر خدا گرامى‌ تر است.» سپس آمد و او را پهلوى فرزندان و برادرزادگان خود نهاد، سپس بر آنان حمله برد.» [تاریخ یعقوبی، نشر دارصادر، ج۲، ص۲۴۵]

در کتاب منتهی الامال درباره این واقعه چنین گزارش شده است: سید حیدر آملی در شعری که در رثای علی اصغر سروده این صحنه را به تصویر کشیده است : و مُنعطفٍ أهوي لتقبيل طفله- فَقبّل منه قبله السهمُ مَنحرا . برای بوسیدن طفل خود خم شد اما تیر پیش از وی بر گلوگاه او بوسه داد. [دمع السجوم، ۱۳۷۴ق، ص۱۸۶]

این بیت شعر در ارتباط این قسمت از مقتل علی اصغر(ع) معروف است که معمولا روضه خوانان می خوانند : ز ضرب تیر چنان دست وپای خود گم کرد - که خواست گریه کند در عوض تبسم کرد.

امام حسین(ع)، پس از اصابت تیر به گلوی فرزندش، دست خود را زیر گلوی او گرفت و چون پر از خون شد، آن را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «هَوَّنَ علَیّ ما نزَل بی أنّه بعین الله؛ آنچه این سختی‌ها را برایم آسان می‌سازد این است که همه در محضر خداست».[اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷]

از امام باقر(ع) نقل شده است که از آن خون قطره‌ای به زمین بازنگشت.[ابومخنف، مقتل الحسین، ۱۳۹۸ق، ص۱۷۳]

همچنین گفته شده است که امام با مشاهده این واقعه گریست و فرمود: «پروردگارا! تو خود میان ما و این مردم داوری فرما که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند؛ اما ما را کشتند».[تذکره الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷]

به گزارش سبط بن جوزی، در این هنگام ندایی از آسمان شنیده شده که «او را واگذار- ای حسین - که شیردهنده‌ای (دایه) او را در بهشت شیر می‌دهند».[تذکره الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷]

برخی نیز نوشته‌‏اند که امام پس از شهادت فرزندش، او را با خون گلویش آغشته کرد و فرمود: «به خدا قسم تو از ناقه صالح نزد خدا گرامی‌تری و پیامبر(ص)، نزد خدا از صالح(ع) گرامی‌تر است؛[تاریخ یعقوبی، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۱۸۲]

خدایا اگر امروز فتح و نصرت خویش را از ما بازداشته‌‏ای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است قرار ده».[مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۷؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۴۴۸]

امروزه در بین الحرمین کربلا محلی به نام مقام علی اصغر(ع) هست که منسوب به محل شهادت اوست و برخی زائران آن محل را زیارت می‌کنند.

بنابر نقلی امرؤالقیس سه فرزند خود را از فرط علاقه و ارادت به حضرت علی(ع) به عقد ازدواج امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد.[انساب الاشراف، ۱۴۱۷ ق، ج۲، ص۱۹۵ ، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ ق، ج۶۹، ص۱۱۹]

رباب دو فرزند از امام حسین(ع) داشت، یکی سکینه و دیگری عبدالله. عبدالله(علی اصغر) در روز عاشورا در حالی که کودکی بیش نبود، در آغوش پدرش به شهادت رسید.[ الارشاد، ۱۴۱۴ ق، ج۲، ص۱۳۵]

بر اساس شواهدی که نقل شده است، رباب در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت. گفته شده که او شهادت علی اصغر(ع) در آغوش پدر را نظاره‌گر بود.[اعیان‌الشیعة، ۱۴۲۱ ق، ج۶، ص۴۴۹]

ابن کثیر دمشقی می‌گوید: او در کربلا همراه حسین(ع) بود و هنگامی که حسین کشته شد، بسیار بی‌تابی می‌کرد.[البدایة و النهایة، ۱۴۰۸ ق، ج۸، ص۲۲۹]

ابن اثیر می‌نویسد: رباب پس از واقعه عاشورا یک سال بیشتر زنده نماند و زیر سایه ننشست و از شدت غصه و اندوه درگذشت.[الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ ق، ج۴، ص۸۸]

سید محسن امین سال وفات رباب را ۶۲ هجری (یعنی یک سال پس از عاشورا) ذکر می‌کند.[اعیان‌الشیعة، ۱۴۲۱ ق، ج۶، ص۴۴۹]

بنا بر برخی نقل‌ها رباب یک سال نزد قبر حسین(ع) در کربلا ماند و سپس به مدینه باز گشت. اما شهید قاضی طباطبایی قائل است که رباب، عزا را در مدینه برپا کرده است نه در کربلا

 

آب زَنید راه را، چونکه نِگار میرَسَد

آب زَنید راه را، چونکه نِگار میرَسَد - به هَمرَهِ نگارِ ما، کنون بَهار میرَسَد

او که بُوَد رَبِیعِ این، اَنامِ، دَر عصر و زَمان - فَصلِ ربیع و فروِدین، فَصلِ بَهار میرَسَد

قَسَم بِه عَصر، کُو بُوَد، نَضرَةُ الاَیّامِ زَمان - خُرَّمِیُ و صَفا، از او، بِه روزگار میرَسَد

جارو بدستِ ما همه، مَحَلّه را کُنیم تمیز - تمیز و پاک باشه که نَک، زِ راه یار میرَسَد

قافله هایِ مَهدَوی، زِ مَکَّه تا مَشهدِ ما - گوش به فرمانِ ولی، زِ هَر دِیار میرَسَد

عید رَسَد، زِ رَه کنون، هَمرَهِ یارِ با صَفا - صدای دِل نشینِ او، چه با وَقار میرَسَد

بَعدِ نبی یکی یکی، یازده اِمام آمده - نوبتِ آخرینِ آن، هشت و چهار میرَسَد

گاهِ قِیامِ او بُوَد، فَصل بهار و فروِدین - با سبزه ها، شکوفه ها، به این دِیار میرَسَد

دَشت و دَمَن زِ مَقدَمَش، پُر شَوَد از گُل وگِیاه - به باغ و راغ و تاغ ها، شکوفه زار میرَسَد

فَرش بِه عَرش می رَسَد، فَقرو غِنا به هَم رسد - اَز او بِه شوره زارها، سبزه به بار میرَسَد

سیصدوسیزده مُعِین، آماده از برایِ اوست - آماده باش میدهند، سَنجَقِ یار می‌رسد

زِ بَهرِ یارِیَش تُو هَم، عَهد بِبَند و یار باش - نَشین کنون تو در رَهَش، که تَک سَوار میرَسَد

وای بِه حالِ مِلَّتی، که بارِ ذِلَّتی کَشَد - عِزَّتِ ما به دولَتَش، به اِفتِخار میرَسَد

هَر صُبحِ جُمعه عاشقان، بِخوان دعایِ نُدبه را - کُن لِوَلِیِّکَ بِخوان ، بگوکه یار میرَسَد

نَضرَةُ الاَیّام، بُوَد، مَهدِیِ مَوعُودِ زَمان - روزِ ظُهُور، باقری، فَصلِ بهار میرَسَد

سروده شده نوروز ۱۴۰۲ تو سط حجت الاسلام باقری پور

در زیارت آقا امام زمان(عج) به نقل از سید بن طاووس می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام، یعنی : سلام بر بهار مردمان و خرمی روزگاران، یا : سلام بر بهار اهل عالم و صفا و شادى بخش روزگار»

اَلسَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ وَ الْعَالِمِ الَّذِي عِلْمُهُ لاَ يَبِيدُ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤْمِنِينَ وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ‏ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ ، السَّلاَمُ عَلَى مُعِزِّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلِّ الْأَعْدَاءِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِ الْأَوْصِيَاءِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى السَّيْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ (وَ النُّورِ الْبَاهِرِ) ، اَلسَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ (الْبَدْرِ) التَّمَامِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّامِ‏ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى صَاحِبِ الصَّمْصَامِ وَ فَلاَّقِ الْهَامِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى الدِّينِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ اَلْمُنْتَهِي إِلَيْهِ مَوَارِيثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَدَيْهِ مَوْجُودٌ آثَارُ الْأَصْفِيَاءِ ، (اَلسَّلاَمُ عَلَى) الْمُؤْتَمَنِ عَلَى السِّرِّ وَ الْوَلِيِّ لِلْأَمْرِ ، اَلسَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ‏ وَ يَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِينَ‏ ، اَشْهَدُ يَا مَوْلاَيَ أَنَّكَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ آبَائِكَ أَئِمَّتِي وَ مَوَالِيَّ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ ، اَسْأَلُكَ يَا مَوْلاَيَ أَنْ تَسْأَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي صَلاَحِ شَأْنِي وَ قَضَاءِ حَوَائِجِي وَ غُفْرَانِ ذُنُوبِي‏ وَ الْأَخْذِ بِيَدِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي لِي وَ لِإِخْوَانِي وَ أَخَوَاتِيَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ كَافَّةً إِنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏ .

پس بجا آور نماز زيارت را دوازده ركعت بعد از هر دو ركعت سلام دهد و تسبيح زهرا عليها السلام بگويد و هديه كند بسوى آن حضرت و چون از نماز زيارت فارغ شدى بگو :

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى حُجَّتِكَ فِي أَرْضِكَ وَ خَلِيفَتِكَ فِي بِلاَدِكَ ، اَلدَّاعِي إِلَى سَبِيلِكَ‏ ، وَ الْقَائِمِ (بِقِسْطِكَ وَ الْفَائِزِ بِأَمْرِكَ ، وَلِيِّ الْمُؤْمِنِينَ ، وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ ، وَ مُجَلِّي الظُّلْمَةِ ، وَ مُنِيرِ الْحَقِّ) ، وَ الصَّادِعِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ الصِّدْقِ ، وَ كَلِمَتِكَ وَ عَيْبَتِكَ وَ عَيْنِكَ فِي أَرْضِكَ‏ ، اَلْمُتَرَقِّبِ الْخَائِفِ ، اَلْوَلِيِّ النَّاصِحِ ، سَفِينَةِ النَّجَاةِ ، وَ عَلَمِ الْهُدَى ، وَ نُورِ أَبْصَارِ الْوَرَى‏ ، وَ خَيْرِ مَنْ تَقَمَّصَ وَ ارْتَدَى ، وَ الْوِتْرِ الْمَوْتُورِ ، وَ مُفَرِّجِ الْكَرْبِ ، وَ مُزِيلِ الْهَمِّ ، وَ كَاشِفِ الْبَلْوَى‏ ، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ وَ الْقَادَةِ الْمَيَامِينِ‏ مَا طَلَعَتْ كَوَاكِبُ الْأَسْحَارِ وَ أَوْرَقَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ الْأَثْمَارُ وَ اخْتَلَفَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ غَرَّدَتِ الْأَطْيَارُ ، اَللَّهُمَّ انْفَعْنَا بِحُبِّهِ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَتِهِ وَ تَحْتَ لِوَائِهِ ، إِلَهَ الْحَقِّ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ‏ .

 

یَا مُقَلِّب، تو بر قُلُوبُ وَ الْأَبْصَار - یا مُدَبِّر به اَیّام و لَیْل و نَهَار

اَی خُدایا، اَیَا مُحَوِّلَ الْأَحْوَال - بِهترین کُن تُو حالِ ما اِمسال

یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ

یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ - پرده ها را زِ قَلبِ ما بردار

اَی دِگَر گون کننده یِ دِلها - کُن نَظَر نَک، بِه سویِ بی دل‌ها

اَی تو رَوشَن کُنندَه یِ چِشمان - دیده ها سویِ توست، یا رَحمان

اَی  مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ هَمَه - کُن تو تَدبیرِ نیکو، بِه حال هَمَه

اَی کِه هَر روز و شب تُو اَستی دَرتَدبیر - کُن تو نیکی بَرایِ ما تَقدیر

اَی خُدا، یَا مُحَوِّلَ الْأَحْوَالِ - بِهترین کُن تُو حالِ ما اِمسال

اَحْسَنُ الْحَالِ ما، نَما روزی - سالِ شادی وَ سالِ فیروزی

کُن تُو مِحنَت وَ غَم زِ ماها، دور - چَشمِ تَنگِ حسود را کُن کور

عِیدِیِ ما مِنَ السَّماء، اَنزِل - دِه به ما، روشَنِیِ چَشم و دِل

شَوَد، عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَ آخِرِنَا - بَهرِ حاضِر وَ هَم مُسافِرِنا

بَر طَرَف کُن زِ ما ها تو غمها را - برسان مَهدِی اِبنِ زهرا را

کُن تُو ظاهِر کنون، رَبِيعِ الْأَنَامِ - چونکه با اوست، نَضْرَةِ الْأَيَّامِ

باقری، مَهْدِيِّ الْاُمَم، آید – آری آن، يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِم، آید

سروده شده شب عیدنوروز سال 1402

یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ

 

ماه، ماهِ رمضانِ

ماه، ماهِ رمضانِ - با صَفا، زان دِل و جانِ

ماهِ رَفتَن به مَساجِد - که شَوِی عابِد و زاهِد

ماهی اَست که هَر مُسلمان - مِیخوانَد هَر روزَه قُرآن

ماهی اَست که در سَحَرها - بِخوانیم نمازِ شب را

سحری خُوردَنِ هَر شَب - صَلَوات و ذِکرِ یارَب

لُطفی اَز خُدایِ غَفّار - شادِیِ مَوقعِ اِفطار

رَمَضان ماهِ خدا یِ - ماهِ خوب و با صفایِ

رَمَضان ماهِ عِبادت - ماهِ خوب و با طَراوَت

رَمَضان ماهِ نمازِ - ماهی که آدم میسازِ

رَمَضان ماهِ شریفِ - دوری از چیزای کثیفِ

واجِب است روزه گرفتن - دوری از هَر چی شُنُفتَن

دوری اَز سیگار کشیدن - اَز داد و هَوار کَشیدَن

دوری از دروغ و غَیبت - دوری از دَعوا و تُهمت

دوری از هَر ناسزایی - از بَدی و نا رسایی

پس تُو اَی پَیروِ قرآن - اَی عزیزم، اَی مُسلمان

بَندَه یِ خُدایِ غَفّار - پیروی نَکُن زِ کُفّار

دوری کن از روزه خواری - دوری از ذِلَّت و خواری

تویِ کوچه وخیابان - پیروی نَکُن زِ شیطان

روزه خواری اِشتباهِ - عَلَنی اش خیلی گُناهِ

وَعدَه یِ عَذابِ یَزدان - شُدَه بَهرِ روزه خواران

هرکسی که روزه خوارِ - نَزدِ حَق ذَلیل و خوارِ

اونهایی که روزه خوارَند - دورَن از لُطفِ خداوَند

روزه خوار میشَه بی ایمان - دُور میشَه از لُطف یزدان

اگر دین را دوست میداری - دوری کُن از روزه خواری

بادین و یَقین و اِیمان - پَیروِی نَما زِ قُرآن

شُکرِ نِعمتِ خدا کُن - باقری را هَم دُعا کُن

سروده شده ماه مبارک رمضان اَیّام عیدنوروز سال 1402

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ ۖ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ ۗ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ . (سوره بقرة آیه 185)

یاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ، أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَهٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ . (سوره بقره آیه ۱۸۳و۱۸۴)

أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنکُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَکُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّیَامَ إِلَى الَّلیْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ. (سوره بقره آیه ۱۸۷)

اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ، الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ در دعای هر شبه ماه مبارک رمضان «اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

وَ ارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى عامى هذا وَ فى كُلِّ عامٍ وَ اغْفِرْ لى تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ»

اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ، الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ در دعای هر روزه ماه مبارک رمضان «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ‏ اُرْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي هَذَا الْعَامِ وَ فِي كُلِّ عَامٍ‏ وَ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ‏»

وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرانَ هُدی لِلنّاسِ و بَیناتٍ مِنَ الْهُدی و الْفُرْقانِ در دعای «یا عَلِی یا عَظیمُ یا غَفُورُ یا رحیمُ أنْتَ الرَّبُّ العظیمُ الَذی لیس کَمِثْلِهِ شَی ءٌ و هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ وَ هذا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ و کَرَّمْتَهُ و شَرَّفْتَهُ و فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُورِ و هُوَ الشَّهْرُ الَّذی فَرَضْتَ صِیامَهُ عَلَی وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرانَ هُدی لِلنّاسِ و بَیناتٍ مِنَ الْهُدی و الْفُرْقانِ و جَعَلْتَ فیهِ لَیلَةَ الْقَدْرِ و جَعَلْتَها خَیرا من أَلْفِ شَهْرٍ فَیاذَ الْمَنِّ و لا یمَنُّ عَلَیکَ مُنَّ عَلَی بِفَکاکِ رَقَبَتی مِنَ النّارِ فیمَنْ تَمُنُّ عَلَیه وَ أَدْخِلْنی الْجَنَّة بِرَحْمتِکَ یا أرْحَم الرّاحِمِینَ»

در حدیث حضرت رضا علیه السلام است «مَنْ قَرَأَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ آیَهً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ کَمَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُور» (فضائل الاشهر الثلاثه ص97 ، ح82 و بحارالانوارج93، ص341)

در حدیث امام علی علیه السلام است «شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللهِ، و شَهرُ شَعبانَ شَهری؛ شَعبانُ المُطَهِّرُ، و رَمَضانُ المُکَفِّرُ» (وسائل الشیعه ج7 ص266 ح23)

در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله «شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ یُضاعِفُ اللّه‏ فیهِ الحَسَناتِ وَ یَمحو فیهِ السَّیِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَکَةِ» (بحارالأنوارج96ص340، ح 5)

در حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله است «لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ یَکُونَ رَمَضَانُ السَّنَة» (بحارالانوار ج 93ص346 )

در حدیث حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است «الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار» (اصول کافی ج4 ص62 )

در حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله است «هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار» (بحارالانوار ج93ص342)

درحدیث نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلم است «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ احْتِسَاباً إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَ خِصَالٍ أَوَّلُهَا يَذُوبُ الْحَرَامَ مِنْ جَسَدِهِ وَ الثَّانِيَةُ يَقْرُبُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الثَّالِثَةُ يَكُونُ قَدْ كَفَّرَ خَطِيئَةَ أَبِيهِ آدَمَ ع وَ الرَّابِعَةُ يُهَوِّنُ اللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْخَامِسَةُ أَمَانٌ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ السَّادِسَةُ يُعْطِيهِ اللَّهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ السَّابِعَةُ يُطْعِمُهُ اللَّهُ مِنْ طَيِّبَاتِ الْجَنَّةِ» (علل الشرائع ج‏2 ص231)

در حدیث امام صادق علیه السلام است «مَن اَفطَرَ یَوماً مِن شَهرِ رَمضان خَرَجَ رُوحُ الایمانِ مِنه» (وسائل الشیعه ج7 ص181، ح4و5  و من لا یحضره الفقیه ج2 ص73، ح 9)

از امام باقر (علیه السّلام) در باره مردى که روزه خواری کرده سؤال کردند «سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ رَجُلٍ شَهِدَ عَلَیْهِ شُهُودٌ أَنَّهُ أَفْطَرَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ‏ قَالَ یُسْأَلُ هَلْ عَلَیْکَ فِی إِفْطَارِکَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِثْمٌ فَإِنْ قَالَ لَا فَإِنَّ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ یَقْتُلَهُ‏ وَ إِنْ قَالَ نَعَمْ فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ یَنْهَکَهُ ضَرْبا» (ترجمه من لا یحضره الفقیه ج‏۲ص۴۴۹) و (اصول کافی ج۴ص۱۰۳) . «عِیسَى عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ وُجِدَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ قَدْ أَفْطَرَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ قَدْ رُفِعَ إِلَى الْإِمَامِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ یُقْتَلُ فِی الثَّالِثَهِ» (اصول کافی ج۴ ص۱۰۳)

 

خدیجه یارِ پیغمبر بُدی هِنگامِ تنهایی

خدیجه یارِ پیغمبر، بُدی هِنگامِ تنهایی - دفاع از دینِ حق میکرد، با صبر و شکیبایی

شُد او یارِ رسول اللّه، بینِ آن همه دشمن - نمود او یاری از دین دَر، قِبالِ خَیلِ اَهریمَن

میانِ آن همه زَنهایِ مَکّه او شُدَش همسر - میانِ آن همه دُشمن، شُدَش او ناصِر و یاوَر

شُد او یارِ رسول اللّه، با آن مال و اموالَش - همه روز و همه شب او، مُراقِب بود بَر حالَش

چو شُد مبعوث آن حضرت، خدیجه یارِ او گردید - به او اِیمان همی آورد و اَز اَنصارِ او گردید

نَمُود او یاری اَز اِسلام و دین با مال و با جانَش - مِیانِ آن هَمَه کافر، حِفاظَت کرد اَز اِیمانَش

مِیانِ بُت پرستان کَرد او یاری زِ پیغمبر - دَر آن دورانِ بی دینی بِشُد او بَهرِ دین یاوَر

نَخُستین حامِیِ اِسلام او اَز بَینِ زنها بود - نَخُستین بانویِ مُؤمِن زِ خَیلِ اَهرِمَنها بود

نَخُستین زَن که اَز بَینِ همه زَنها مُسلمان شُد - زِ بَینِ آن هَمَه زَن حامِیِ اَحکامِ یَزدان شُد

نَخُستین زَن بُد او گفت اَشهَدُ اَن لا اِلهَ دیگر اِلَّا اللّه - شهادت میدَهَم هَستی تُو اَی اَحمَد رسول اللّه

دُو یاوَر بَهرِ پیغمبر خدیجه با علی بودند - به عَصرِ جاهِلِیَّت یاری اَز اِسلام بِنمودند

خدیجه با علی یاوَر شُدَند دینِ مُحَمَّد را - نَمودند این دُو تَن یارِیِّ اِسلام و هَم اَحمَد را

خدیجه اَز بَرایِ اَحمَد آوَرده یَکی دُختَر - چه دُختَر بود آن دُختَر؟! که بُد او خود یَکی گوهر

به قُرآن کوثَرَش خوانده، خدایِ عالِیِ اَعلا - نَمودَش فاطمه نام و بَتول و زُهره یِ زَهرا

بِشُد اُمِّ اَبیهایِ پِدر این دُختِ نیک اَختَر - بِشُد دُخت خدیجه او، رسولُ اللّه را مادَر

بِشُد اُمُّ الاَئِمَّه او، وَ هَم اُمُّ المصائِب شُد - اِمامِ عَصر، فرزندش همان باشد که غائِب شُد

زِ دُنیا رَفت اُمُّ المُؤمنین و  مُؤمنین مَحزُون - بِشُد پیغمبر و زهرا، اَز آن غمگین و دل پر خون

بِشُد سالِ دَهِ بِعثَت وَفاتِ بانویِ اِسلام - که «عامُ الحُزن» نامیدند و  محزون گشت خاص وعام

به قبرستان مَعْلات، یا حَجُون وَ یا ابوطالب - بِشُد مدفون آن بانو وَ زَهرایَش شُده نادِب

تَمامِ مُؤمنین اَز بَهرِ او  اِمروز گریانند - مُحَمَّد با علی وَ فاطمه غمگین و نالانند

بُوَد ای باقری اِمروز رُوزِ حُزن و هَم ماتَم - که اُمُّ المُؤمنین کرده وفات و مُؤمنین دَر غَم

سروده شده وفات حضرت خدیجه بهار سال 1402

زیارت نامه حضرت خدیجه سلام الله علیها

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَ دافَعَتْ عَنْهُ الاْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَکِ بِما أَوْلاکِ اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْکِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ

سلام بر تو ای مادر مؤمنان، سلام بر تو ای همسر سرور فرستادگان، سلام بر تو ای مادر فاطمه زهرا سرور بانوان دو جهان، سلام بر تو ای نخست بانوی مؤمن، سلام بر تو ای آن که دارائیش را در راه پیروزی اسلام و یاری سرور انبیا هزینه کرد و دشمنان را از او دور ساخت، سلام بر تو ای آن که بر او جبرئیل درود فرستاد، و سلام خدای بزرگ را به او ابلاغ کرد، این فضل الهی گوارایت باد و سلام و رحمت و برکاتش بر تو باد.

 

اشعار چهار مصراعی حضرت خدیجه علیها سلام

خَدیجه اُمِّ اَئِمّه است و مادرِ زهراست - خَدیجه مامِ بزرگی به زینبِ کبراست

اِسلام ما به یاری مادَر، خدیجه شُد آغاز - خدیجه فخر زنان است و همدمِ طاهاست

***

خدیجه بانوئی که کُنیه یِ اُمُّ المُؤمنین دارَد - خدیجه در صحیفه، یارِیِ اسلام و دین دارَد

دریایِ صَبر و مَظهَرِ تقوا و مَعدَنِ کَرَم است - او بَر نَبُوَّت و قرآن و دینِ حق یقین دارد

***

گشته عامُ الحُزن سالِ رحلتِ بانو خدیجه - که شُده زهرا، نبی وَ هَم علی محزون و غمگین

شُد یتیمی قِسمتِ زهرایِ اَطهَر دُخترِ او - بَهرِ اَحمَد هَمسَرش، شُد رِحلتِ او حُزنِ سنگین

***

ای خدیجه مادرِ صدّیقه، زهرایِ بتول -  ای خدیجه همسر و یارِ فداکارِ رسول

داده ای اموالِ خود را دَر رَهِ دینِ خدا - کرده ای یاری تو اَز اِسلام و قُرآن و اُصول

***

دیده یِ پیغمبر از مرگِ خدیجه تَر شُده - لاله یِ کاشانه یِ احمد زِ غَم پرپر شُده

می زند آتش به جانِ انس و جِن از مِحنتش - فاطمه دُختِ نَبی بی مادر و مُضطر شده

***

داده جان یارِ نَبی، غمگین نَبی با چشمِ تَر - آسمان اَندر غَمش خاکِ عزا ریزَد به سَر

شیعیان هم ناله گردیدند جمله با علی - فاطمه گشته از این غَم در عزا و نوحه گر

***

در آن زمان که شَبِ سَردِ کُفر جولان داشت - زبان زخمِ عدو تیغِ تیز و بُرّان داشت

خدیجه مَرهَمِ دِل گرمِیِ مُحَمَّد بود - چرا؟ چون به کارِ  مُحَمَّد ایمان داشت

***

گشته خدیجه یاورِ دین، یاورِ خدا - در راهِ عشق او شده هَمسَر به مصطفا

آمد کَفَن برایِ خدیجه زِ عَرشِ حَق - اما حسین اوست بی کَفَنِ دشت کربلا

سروده شده وفات حضرت خدیجه بهار سال 1402

 

فروِدین باشَد سر آغازِ بَهار

فروِدین باشَد سر آغازِ بَهار - باغ و راغ و دشت و دامن سبزه زار

فروِدین باشَد سر آغازِ حَیات - بَعدِ تلخی آمَده شاخِ نَبات

فروِدین بعد از زمستان آمده - خوش سرودی از نَیِستان آمده

فروِدین آمد پس از سرما و یَخ - آید از لانه برون مور و مَلَخ

فروِدین آمد پس از اسفند و دی - شُد بهار اینَک تو خوابی تا به کِی

فروِدین آمد پس از بهمن کنون - باد و باران مینوازَد اَرغَنون

فروِدین آمد زمین بیدار شُد - وقتِ شُست و رُفت و وقتِ کار شُد

فروِدین پایانِ یخبندان شُده - وقت شُخم و کِشتِ دهقانان شُده

فروِدین سازِ بهاری میزَنَد - سازِ شُخم و کِشت وکاری میزَنَد

بَرطبیعت نَفخِ صوری میدَمَد -  نَغمه ای دَشتی زِ شُوری میدَمَد

نفخه یِ صوری به آغازِ  بهار - میشَوَد همچون قِیامَت آشکار

دشت و باغ و راغ و کوه و دامَنَه - سبز گردد چون درخت و دِرمَنَه

روُحُ الأزْمانِ هست اَیّامِ بَهار - برشکوفه کُن نگه بَر شاخسار

چون نّظَر بر سبزه ها و خُضْرَه ها - مایه شادابی است و نُشْرَه ها

با نظر بر سبزه ها شاداب شَو - اَز سَحابِ لُطفِ حَق سیراب شَو

اَبرِ رَحمت چون رَسَد بالایِ سَر - شَو زِ اَلطافِ اِلهی بَهرَه وَر

اَز خُدا خواهیم بارانی لَطیف - تا کُنَد روح و رَوانِ ما نَظیف

تا کُنَد پُر آب، زان گودالها - تا شَوَد سیراب، جوی و کالها

تا شَوَد سر سَبز باغ و راغها - تا شَود سیراب اَز آن تاغها

تا شَوَد پُر آب گندم زارها - تا شفا یابَد اَز آن بیمارها

باقری، بارانِ نیسان چون رَسَد - رَحمتِ حَق بهرِ ما افزون شَوَد

سروده شده بهار سال 1402

امام رضا علیه‌‌ السلام : أمّا فَصْلُ الرَّبیعِ فَإنّهُ روُحُ الأزْمانِ. فصل بهار روح زمان‌هاست. (بحار الأنوار، ج 59، ص312)

امام رضا علیه‌‌ السلام : أَمَّا فَصْلُ الرَّبِيعِ فَإِنَّهُ‏ رُوحُ‏ الْأَزْمَانِ‏ وَ أَوَّلُهُ آذَارُ وَ عَدَدُ أَيَّامِهِ ثَلَاثُونَ يَوْماً وَ فِيهِ يَطِيبُ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ تَلِينُ الْأَرْض‏.  فصل بهار روح زمانها است و اول آن ماه (آزار) است و شماره روزهايش سى و يك روز است‏ در اين ماه شب و روز پاكيزه است زمين نرم مى‏شود. (طب الرضا: 17؛ عنه البحار: 59 / 312)

رَوَوْا عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه آله : اغْتَنِمُوا بَرْدَ الرَّبِیعِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِکُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِکُمْ وَ اجْتَنِبُوا بَرْدَ الْخَرِیفِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِکُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِکُمْ. سرمای بهار را غنیمت بشمارید که با بدنهای شما همان کاری را میکند که با درختان میکند واز سرمای پاییز دوری کنید که با بدنهای شما همان کاری را می کند که با درختان میکند . (بحارالأنوار ج : 59 ص : 271)

رسول خدا صلی الله علیه و آله : اِذا رَأَیتُم الرَّبیعَ فاکثِروا ذِکرَ النُّشُورَ. هرگاه بهار وارد شد بسیار از قیامت یاد کنید زیرا قیامت شبیه بهار است. (مفاتیح الغیب، ج۱۷(

امام رضا علیه‌‌ السلام : اَلطّيبُ نُشْرَةٌ، وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ، وَ النَّظَرُ اِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ. بوی خوش، عسل، سوارکاری و نگاه به مناظر سرسبز و خرم، باعث نشاط و شادی می‌شود. (عیون اخبار الرضا باب ۳۱/ حدیث ۱۲۶)

امام علی علیه السلام : اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَيْنَا غَيْثَكَ وَ بَرَكَتَكَ وَ رِزْقَكَ وَ رَحْمَتَكَ، وَ اسْقِنَا سُقْيَا نَاقِعَةً مُرْوِيَةً مُعْشِبَةً، تُنْبِتُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ وَ تُحْيِي بِهَا مَا قَدْ مَاتَ، نَافِعَةَ الْحَيَا، كَثِيرَةَ الْمُجْتَنَى، تُرْوِي بِهَا الْقِيعَانَ وَ تُسِيلُ الْبُطْنَانَ وَ تَسْتَوْرِقُ الْأَشْجَارَ وَ تُرْخِصُ الْأَسْعَارَ، إِنَّكَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِيرٌ. بار خدايا، بر ما باران و بركت و روزى و رحمت خود بگستران. بر ما بارانى ببار سودمند، سيراب كننده، روياننده گياهان، كه بروياند هر چه را كه نابود شده، و زنده گرداند، هر چه را كه مرده است. بارانى بر ما ببار، كه تشنگى را برطرف گرداند كه و ميوه ها را افزون سازد و زمينهاى پست را سيراب كند و بر دره ها سيلاب افكند و درختان را برگ روياند و نرخها را بشكند كه تو به هر كارى كه بخواهى توانايى. (خطبه 143 نهج البلاغه)

امام علی علیه السلام : وَ انْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِالسَّحَابِ الْمُنْبَعِقِ وَ الرَّبِيعِ الْمُغْدِقِ وَ النَّبَاتِ الْمُونِقِ سَحّاً وَابِلًا تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ. خدایا رحمت خود را با ابر پر باران و بهار پر آب و گیاهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما، بارانی درشت قطره بر ما فرو فرست كه مردگان را زنده و آنچه از دست ما رفته به ما بازگرداند. (نهج البلاغه،خطبة 115)

امام صادق علیه السّلام : ما مِن یَومِ نَیروزٍ إلاّ و نَحنُ نَتَوقَّعُ فِیهِ الفَرَجَ لأِنَّهُ مِن أیّامِنا و أیّامِ شِیعَتِنا. هیچ نوروزی نیست مگر آن که ما در آن روز منتظر فرج ظهور قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم هستیم؛ چرا که نوروز از روزهای ما و شیعیان ما است. (مستدرک الوسائل جلد 6 ، صفحه 352)

دعای نوزدهم صحیفه سجادیه دعای حضرت سجاد علیه السلام هنگام طلب باران پس از قحطی و خشکسالی : اَللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَيْثَ، وَ انْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِغَيْثِكَ الْمُغْدِقِ مِنَ السَّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِكَ الْمُونِقِ فِي جَمِيعِ الآفَاقِ. خدایا! برای ما باران فرست، و رحمتت را به باران پُر آب و فراوان بر ما بگستران؛ از ابری که برای گیاه زیبای زمینت، در تمام ناحیه ها و اطراف سوق داده شده.

اَللَّهُمَّ اسْقِنَا غَيْثاً مُغِيثاً مَرِيعاً مُمْرِعاً عَرِيضاً وَاسِعاً غَزِيراً، تَرُدُّ بِهِ النَّهِيضَ، وَ تَجْبُرُ بِهِ الْمَهِيضَ. خدایا! برای ما بارانی فریادرس و برطرف کنندۀ قحطی فرست؛ بارانی رویانندۀ گیاه، و سرسبز کنندۀ دشت و دمن، و بارانی وسیع و فراوان که به وسیلۀ آن گیاه از رشد ایستاده را به عرصۀ رشد و نموّ بازگردانی و در سایۀ آن، مردگی و خشکی زمینی که علف و گیاهش از بین رفته جبران کنی.

اَللَّهُمَّ اسْقِنَا سَقْياً تُسِيلُ مِنْهُ الظِّرَابَ، وَ تَمْلَأُ مِنْهُ الْجِبَابَ، وَ تُفَجِّرُ بِهِ الْأَنْهَارَ، وَ تُنْبِتُ بِهِ الْأَشْجَارَ، وَ تُرْخِصُ بِهِ الْأَسْعَارَ فِي جَمِيعِ الْأَمْصَارِ، وَ تَنْعَشُ بِهِ الْبَهَائِمَ وَ الْخَلْقَ، وَ تُكْمِلُ لَنَا بِهِ طَيِّبَاتِ الرِّزْقِ، و تُنْبِتُ لَنَا بِهِ الزَّرْعَ وَ تُدِرُّ بِهِ الضَّرْعَ وَ تَزِيدُنَا بِهِ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِنَا. خدایا! ما را بارانی فرست که به وسیلۀ آن از تپّه ها آب سرازیر فرمایی، و چاه ها از آن پر کنی، و نهرها را روان سازی، و درختان را برویانی، و قیمت ها را در تمام شهرها ارزان کنی، و چهارپایان و مخلوقات را نشاط و قوّت دهی، و روزیهای پاکیزه رابرای ماکامل کنی، وزراعت رابرویانی،وپستانهاراپرشیرسازی، ونیروبه نیروی مابیفزایی.

 

اِنّا اَنزَلناهُ، فی لَیلَةِ القدر اَست

اِنّا اَنزَلناهُ، فی لَیلَةِ القَدر است - کَز آسمان ریزد، رَحمَت چنان باران

بارانِ رحمت را، بنگر چِسان ریزَد - دَر این لَیالی بَر، فَرقِ گُنهکاران

فَوجِ مَلائِک را، بِنگَر در این شَبها - آیند با رَحمَت، از جانِبِ رَحمان

خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر، هَر لَیلَه یِ قَدر است  - لُطفِ خدا باشد، بر بَنده از اِحسان

اَلعَفو وَ اَلتَّوبَه، گوئیم هزاران بار - بایَد کُنیم این شَب، ما تَوبه از عصیان

اِمشَب شَبِ قَدر است، قَدرَش هَمی دانیم - خواهیم اَز اَللّه، بَخشایِش و غُفران

باشَد سَلام این شَب، تا مَطلَعُ الفَجرَش - گوئیم سَلام این شَب، بَر حُجَّتِ یَزدان

اِحیا و بیداری، این شَب هَمَه با هَم - با ذِکر و تَسبیح و، با خواندَنِ قُرآن

جَوشَن کبیر و هَم، آیاتِ قُرآنی - خوانیم، مَرد و  زَن، با جُمله یِ یاران

اَی باقری اِحیا، گیریم اِمشب را - باشیم اِمشب را، همراه مهدی جان

سروده شده برای شب قدر بهار سال 1402

 

نُوزدهِ ماهِ مُبارک چون رسید

نُوزدهِ ماهِ مُبارک چون رسید - خون زِ فرقِ حَضرتِ مولا چکید

مسجد و محرابِ کوفه شُد غمین - اَز غَمِ  مولا امیر المؤمنین

صُبحِ نوزده چون که شُد وقتِ اَذان - گفت اَذان، مولا اَمیرِ مؤمنان

گفت مولا چون اَذانِ صبح را - شُد  زمین و آسمان نوحه سَرا

بَست قامت وانگَه اَز بَهرِ نماز - حمد و سوره خواند با راز و نیاز

چونکه شد خَم بَر رُکوع و ذِکرِ حق - گشت آغشته به خون رنگِ شَفَق

چونکه سَر بَرداشت مولا ناگهان - زلزله افتاد در هفت آسمان

ضربتی بر فَرقِ او آمد فرود - نَغمَه یِ فُزتُ و رَبِّ ال را سرود

ناگهان آوایِ غَم سَر داده شد - که شهید آن رهبرِ آزاده شد

وای، اَرکانِ هدایت شُد خَراب - زین جنایت شُد جهان در انقلاب

ضَربتی بر فَرقِ اَتقَی الاَتقِیا - زَد، کسی که، بود اَشقَی الاَشقِیا

تیغِ دُشمن فرق مولا را شکست - غُصّه و غَم بر دلِ زهرا نشست

صبحِ کوفه همچو صبحِ محشر است - در عَزا کوفه برایِ حیدر است

باقری، جِنّ و مَلَک شُد در عَزا - کوفه شد بهرِ علی ماتم سرا

سروده شده شهادت امام علی علیه السلام بهار سال 1402

 

دَر نوزدهمِ  ماهِ شریفِ رَمَضان - دَر مَاذَنَه شُد عَلی، همی گفت اَذان

مَشغولِ نمازِ صبح و در راز ونیاز - فَرقَش بِشکافت و شُد بُلند آه و فَغان

 

کوفه گشته غرقِ ماتَم

کوفه گشته، غرقِ ماتَم - غرقِ ماتَم، گشته عالَم

قد قُتِل اینَک آن میرِ ایمان - بنده یِ مُخلص و پاکِ یَزدان

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

چونکه آقا، بَست قامَت - گوئی آندَم، شُد قِیامَت

مَسجِدِ کوفه اَز غَم سِیَه پوش - چونکه آن ماهِ دین گشت خاموش

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

دَر صَلوةِ، صُبحِ صادِق -گَشته پَرپَر، آن شَقایِق

اِبنِ مُلجم قیامت بِپا کرد - فرقِ مولا علی را دو تا کرد

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

مَسجِد و مِحرابِ کوفه - مَردُمِ بی تابِ کوفه

جملگی گشته زین غَم عزادار - روزِشان گشته همچون شبِ تار

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

دَفن شُد چون، جِسمِ پاکَش - شُد نهان از، دیده خاکَش

مسجِدِ کوفه اکنون خَموش است - صوتِ اندوهِ یاران به گوش است

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

جُمله فرزندان زهرا - اَز غم جانسوزِ بابا

باقری اینَک هستند عزادار - جمله محزون و دلگیر و غَمبار

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

سروده شده شهادت امام علی علیه السلام بهار سال 1402

 

ماهِ صِیام، ماهِ خُدا، دَر مُحاق شُد

ماهِ صِیام، ماهِ خُدا، دَر مُحاق شُد - کَم کَم شُد آخِر و یَومُ الفِراق شُد

پایانِ ماه گشته و هنگامِ اَلوَداع - کَز این وَداع آمده بَر سَر مَرا صُداع

پایانِ ماه گشته و دستانِ ما تُهی - جُز لُطف کردگار نیست دِگَر یار و همرهی

با روزه و سَحور و دعاهای روز و شب - شب‌های قدر و جوشن و اِفطار با رُطَب

بگذشت ماهِ خوبِ خداوندِ لایَزال - شُد روزهایِ آخر این ماه، با مَلال

بگذشت سی شب و سی روز، با دُعا - با ذِکر و با تلاوتِ شبها و روزها

این ماه بود، ماهِ عاشقی از بَهرِ عاشقان - با اِفتِتاح و با دُعایِ سَحَر بَهرِ بندگان

ماهِ سَحُور و ماهِ تَهَجُّد، مَهِ وصال - ماهِ دُعایِ جوشن و هَم ماهِ اِتِّصال

بِدرود ماهِ مُبارک،  مَهِ خدا بِدرود - بِدرود سُفره یِ اِفطار و هَم دُعا بِدرود

بِدرود ماهِ جَشنِ تَوَلُّد، اِمام حَسَن بِدرود - بِدرود ماهِ عَزا بَهرِ بُوالحَسَن بِدرود

یارب، قبول کُن به لُطفِ خود اَعمالِ ما همه - حَقِّ علی و حَقِّ حَسَن حَقِّ فاطمه

ای باقری، شُده آخِر مَهِ صِیام - خواهیم بخششی زِ لُطف خُداوندِ لاینام

سروده شده آخرماه مبارک رمضان بهار سال 1402

 

جعفری تو، صادقی تو، وارثِ حبلُ المتینی

جعفری تو، صادقی تو، وارثِ حبلُ المتینی - تو ششم مولایِ خلقِ اوّلین و آخرینی

شهرِ علم و دین و دانش، هم نبی را جانشینی - وارث زهرا و حیدر، سبطِ ختم المرسلینی

رهنمایِ اهلِ ایمان، مقتدایِ اهلِ دینی - تو ششم مولایِ خلقِ اوّلین و آخرینی

عِلم، در عالَم تجلّی می‌کند از منبرِ تو - نورِ دانش، بُود اَز اَوَّل، هاله ‌ای دَورِ سَرِ تو

اهلِ عِرفان، چهـره بنهادند بر خاکِ دَرِ تو - تا اَبَد جوشد شرابِ معرفت از کوثرِ تو

وارثِ عِلم وکمال وحِلم ختم المرسلینی - تو ششم مولایِ خلقِ اوّلین و آخرینی

در حیاتِ علم می‌جوشد مسیحا از لبِ تو - بَس اساتیـد جهانی کآمدند از مکتبِ تو

روزها باشد همه روز تو و شبها شب تو - سالکان رارستگاری نیست جُز درمذهبِ تو

کِلکِ دانش در کَف و دستِ خدا درآستینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

جابرِ حیّانِ تو تا صبح محشر می‌درخشد - مؤمن الطّاقت چو خورشید مُنَوّر می‌درخشد

از لبِ بوحمزه ‌ات پیوسته گوهر می‌درخشد - در دمِ گرمِ هشامت نطقِ حیدر می‌درخشد

مکتب تو پرورش داده است شاگردی چنینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

تو سپهرِ معرفت، اصحاب و انصارت ستاره - دانش‌آموزان دَرسَت تا قیامت بی‌شماره

تازمان باقی است، باشد لحظه‌هایت یادواره - مکتبِ گیتی فروزت راست، حمران و زراره

مکتبِ تو پروریده عالمانی اینچنینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

انقلابِ علمیِ تو بود عاشورای دیگر - باز شد از آن به اهلِ معرفت دنیایِ دیگر

دهر شد از نورِ عِلمت جَنّة الاعلایِ دیگر - علم پیدا کرد از قدر و جلالت جایِ دیگر

عالَمی شُد در بهشتِ دانشِ تو خوشه چینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

تو ز بحرِ نور، باغِ علمها را آب دادی - تو درِ دانش به رویِ عالم و آدم گشادی

تو بنایِ مذهبی نَو را دَر این عالَم نهادی - سال‌ها سینه سِپَر کردی، مقاوم ایستادی

می‌نَشُد یک لحظه درنشرِ کمال از پا نشینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

داغ‌ها دیدی زِ اولادِ پیمبر صبر کردی - ظلم‌ها دیدی زِ منصورِ ستمگر صبر کردی

خصم درکاشانه‌ اَت افروخت آذر صبر کردی - مثل بابایت علی، مانند مادر، صبر کردی

حبس شد در سینۀ سوزان شرار آتشینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

بُرد با پایِ پیاده خصم، سویِ قتلگاهت - دست بسته، سربرهنه، درهمان شامِ سیاهت

لب فروبستـی، ولیکن بر فَلَک می‌رفت آهت - بود فرزندیِ زهرا و علی تنها گناهت

زَخم‌ شد از طعنه‌ها قَلبت چه قَلبِ نازنینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

حقِّ تو این بود؟ کزحقّت همه محروم باشی - همچو جدِّ خود امیرالمؤمنین مظلوم باشی

با همه قدر و جلالت تا اَبَد مغموم باشی - با هزاران غُصّه از زهرِ جفا مسموم باشی

در بقیع آید ز قبرِ تو چه آوایِ حزینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

ای که داری نزد داور جلوه و جاهِ رفیعی - ای که عالم را مطاعی ، حضرت حق را مطیعی

ای که در روز قیامت اهلِ محشر را شفیعی - تو که همچون باب و جَدِّ خویش مظلومِ بقیعی

نظمِ «میثم» باقری، سوزد دِلِ اندوهگینی - تو ششم مولایِ خلق اوّلین و آخرینی

سروده شده شهادت امام صادق علیه السلام بهار 1402

 

حضرتِ صادق رئیسِ مذهبِ ما شیعیان است - جَدِّ پاکِ مهدیِ ما حضرتِ صاحب زمان است

او رئیسِ مذهبِ ما هست و کَشّاف الحقایق - او مُبَیِّن بر شریعت هست و هَم قرآنِ ناطق

دین و قرآن و شریعت گشته اِحیا در زَمانش - سربسر تفسیرِ قرآن هست در نطق و بیانش

راویان او زراره، هم بُکیر و هَم اَبان است - هَم هِشام و بوبصیر است، صِدق از آنان عیان است

تربیت کرد او مُحَدِّث، راوی و دانش پژوهان - که از آنان زنده مانده مکتبِ تفسیرِ قرآن

زنده شد در مکتب او فقه و حکمت، علم و دانش - تربیت شد در زمانش عالمانی اهلِ بینش

شصت و پنج سال عمر خود را کرد صرفِ علم و حکمت - چار هزار شاگردِ او بُد عالِمِ عِلم و فقاهت

نامِ نیکش بود جعفر، نهر و رود و جویِ پُر آب - بهرِ علم و دین و دانش، بود چون خورشید و مهتاب

بود صادق در کلامش، در بیان و فعل و کارش - با رفیق و دوستان و یاوران و کردگارش

او رئیس مذهبِ ما شیعه یِ اثنی عشر شد - شیعه را او رهنما و هادِیِ هَر خیر و شر شد

روزهایِ داغِ تابستان، به صحرا کار میکرد - او نظارت رویِ کارِ کاسب و تُجّار میکرد

بود توحید مُفَضَّل، شمّه ای از بحرِ علمش - بود دشمن، در تعَجُّب از صبوری و زِ حلمش

شمّه ای از بحرِ علمش هست مصباح الشریعه - الفَ بابِ علمِ احمد بود نزدِ او ودیعه

گفته اند: سیصد هزار از او حدیثِ بازمانده - زان احادیثی که بر اصحاب و شاگرداش خوانده

لحظه ای غافل نبود او از مساکین و یتیمان - نیمه شب انبان نان میبرد از بهری فقیران

گریه ها میکرد او بهرِ حسین و کربلایش - بود او با اهلبیتش اشک ریزان در عزایش

عاقبت منصور او را کرد با انگور مسموم - باقری، او شد شهید و در بقیع شد دفن،  مظلوم

سروده شده شهادت امام صادق علیه السلام بهار 1402

 

ماه ذیقعده چه با شور و صفا آمده است

ماهِ ذیقعده چه با شور و صفا آمده است- مولِدِ فاطمه آن اُختِ رضا آمده است

طور موسی مُتَجَلِّی شُده از مَقدمِ او - نورِ معصومه زِ اَنوارِ هُدا آمده است

سر زَد از بیتِ ولا ماه رُخی در یَثرب - این خبر بر همه با بادِ صبا آمده است

سر زَد از بیت ولا ماهِ رُخِ معصومه – خواهری ماه رُخ از بهرِ رضا آمده است

هست معصومه و نامِ دگرش فاطمه است

تالِیِ حضرتِ زهرا و شفیعِ همه است

ماهِ ذیقعده و دلشاد تمامِ ایران - مشهد و قم شده دارایِ دو گنجِ پنهان

یک ذیقعده شُده مَولِدِ دُختِ موسی - از مدینه شُده تا قُم همه جا نور افشان

چونکه آمد زِ مدینه به قُم آن دختِ امام - شده قُم مَدفَنِ او مرکزِ خاک ایران

هَم رضا یافت ولادت به مَهِ ذیقعده - از مدینه شده تا مشهدِ  ما گلریزان

باقری این دو چو در مشهد و قُم کرد نُزول

قُم و مشهد شُده دو پایگهِ آلِ رسول

سروده شده ولادت حضرت معصومه بهار 1402

 

اِمشب اِمامِ هشتمین باشد عزادار

اِمشب اِمامِ هشتمین باشد عزادار - بهرِجوادش گشته او با حُزن و غَم، یار

از طوس و مشهد، تا شهرِ بغداد - باشد سِیَه پوش، ای داد و فریاد

مظلومِ بغداد، آقا تقی جان - یابن الرِّضا ای مولا تقی جان

امشب جواد از زهرِ کین، رفته زِ دنیا - دور از وَطن، در غُربت و بی یار و تنها

گشته است مسموم، اندر جوانی - از زهر کینِ آن یارِ جانی

مظلومِ بغداد، آقا تقی جان - یابن الرِّضا ای مولا تقی جان

در حجره یِ دَر بسته و اَندر غریبی - بی همسر و فرزند و بی یار و طبیبی

اَندَر عراق او، یاری ندارد - تنها و بی کس جان می‌سپارد

مظلومِ بغداد، آقا تقی جان - یابن الرِّضا ای مولا تقی جان

سَمّانه آن یارِ تقی، دور از جواد است - آقا تقی دور از عیالش از عناد است

آن اُمِّ فضلِ بی دین و ایمان - شُد دشمنت ای مولا تقی جان

مظلومِ بغداد، آقا تقی جان - یابن الرِّضا ای مولا تقی جان

هادِیِ او دور از پدر اَندر مدینه - باشد تقی دور از وَطن از ظلم و کینه

اندر غریبی رفته ز دنیا - دور از مدینه، بی یار و تنها

مظلومِ بغداد، آقا تقی جان - یابن الرِّضا ای مولا تقی جان

آن اُمِّ فضلِ نانجیبِ بی فضائِل - آن دُشمنِ آلِ نبی، اُمُّ الرّذائل

مسموم کرده آن مُتّقی را - کُشتَه زِ کینه آقا تقی را

مظلومِ بغداد، آقا تقی جان - یابن الرِّضا ای مولا تقی جان

سِه روز و شَب بالایِ بام، جِسمِ امام است - اَز بَعدِ کُشتَن این دِگَر ظُلمِ تمام است

ای باقری، شُد، یِک ظُلمِ دیگر - اَز بَعدِ قتلِ موسی بنِ جعفر

مظلومِ بغداد، آقا تقی جان - یابن الرِّضا ای مولا تقی جان

سروده شده شب شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام خرداد 1402

 

یا حضرتِ رضا به تو گوئیم تَسلِیَت

یا حضرتِ رضا به تو گوئیم تَسلِیَت - کِامروز هَست شهادتِ فرزندتان جواد

بغداد قتلگاهِ کاظم است، پدرِ ارجمندتان - هَم قتلگاهِ حضرتِ دلبندتان جواد

روزِ شهادتِ تقی از مشهدُ الرّضا - تا کاظمین هست، سِیَه پوش و نوحه خوان

چون که رسید خبر به مدینه، به هادِیَش - گشته غمین زِ حُزن، وَ عزادار و روضه خوان

سروده شده شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام خرداد 1402

 

شامِ غریبانِ جواد اِبنُ الرِّضا شد

شامِ غریبانِ جواد اِبنُ الرِّضا شد - در ماتمش اندر عزا ارض و سما شد

هادی یتیم و بی پدر شُد در مدینه - دَر طوس غمگین، زین عزا بابَش رضا شد

در طوس و مشهد، کاظمین و هَم مدینه - بَیتِ تمامِ شیعیان ماتمسرا شد

گوییم عرضِ تسلیت، شاهِ خراسان - فرزندِتان در راهِ دینِ حق فدا شد

ای باقری گشته تقی مسموم، از کین - دَر کاظمین، مدفون، آن نورِ هُدا شد

سروده شده شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام خرداد 1402

 

مژده ای شیعیان غدیر آمد

مژده ای شیعیان غدیر آمد - بهرِ ما شیعیان اَمیر آمد

روزِ یا اَیُّهَا الرَّسول آمد - بهرِ حج، حاجیان، قبول آمد

حاجیان چون ز مَکّه بر گشتند - خاطراتی زِ مَکَّه بنوشتند

چون رسیدند به وادِیِ جُحفه - بر نبی آمد از حق یکی تُحفه

تُحفه بُد جانشین برایِ رسول - جانشینی به نزد حق مقبول

آیِ یا ایُّهَاالرَّسول آمَد - بَهرِ حج تُحفه یِ قبول آمَد

گفت: بَلِّغ اَیا رسولِ خدا - جانشینی برایِ خویش نما

جانشین کیست؟ آن علِیِّ ولی است - او وَلِیِّ خدایِ لم  یزلی است

داد، فرمانِ ایست، در آن صحرا - آن بیابانِ گرمِ جان فرسا

در کنارِ غدیر جمع شُدند - جمع جمله به گرد شمع  شُدند

منبری از جهازِ آن شترها شُد - در کنارِ غدیر برپا شُد

شُد  مُحَمَّد فرازِ آن منبر - تا رساند پیامِ خدا به بَشَر

گفت: ای مردمان، مَنَم رسول خدا - که رَوَم عَن قریب از میانِ شما

بعد من جانشینِ مَن علی باشد - او که بهرِ خدای هَم، وَلی باشد

یارب، ای کردگار، والِ مَن والاه - وَ اخذُل ای کردگار، وَ عادِ مَن عاداه

از زن و مردِ حاجی زِ پیر و جوان - جمله گفتند: بَه بَه بِه سِرّ و عَیان

مرد و زن وانگهي به يِك هَيئَت - جمله در صف شدند بَر بَيعَت

بانگِ بَخٍّ بَخٍ در آن صحرا - شُد بلند، اَز زن و مرد و نامَردا

بود آن روز، هِجدَه، زِ ماهِ ذیحَجّه - که بُلند شد از آن مُنافقین ضِجَّه

سَاَلَ سائِلً: که این تکلیف - از کجا آمده به دینِ حَنیف؟

هست حکمِ خدای، یا که رسول؟ - یا که دستورِ حَق شُده است نُزول؟

کاین جوان را امیرِ ما کردی - رَهبَرِ جمله ماسوی کردی

آری، این اِعتراضِ نُعمان است - اعتراضی به حُکمِ رحمان است

که چرا رهبر و اِمام، علی است؟ - سِکّه یِ مُلک و دین بِنامِ علی است؟

عصر شُد، اِجتماع گَشت تَمام - حاجیان سویِ مُلکِ یَثرب و شام

آمد آیه ی دِگَر که امروز - گشت دین کامل و علی فیروز

دینِ ما کامل است با وَلایِ علی - ای سرو جان ما جملگی فدای علی

قِصّه شُد  ماندگار دَر دِلها - نقل شُد قِصّه اش به محفلها

حاجیان جمله، راوی زِ بهرِ غدیر - نقل کردند جمله، از صغیر و کبیر

یکصد و سی هزار حاجی شُد – کَز بَرایِ غدیر، راوی شُد

باقری زنده است، با ولایِ علی - ای سرو جان، همه فدایِ علی

سروده شده عیدغدیر تیر 1402

 

باز مِیاد بویِ مُحَرَّم

باز مِیاد بویِ مُحَرَّم - بویِ اشک و آه و ماتم

باز مِیاد از دشت و صحرا - آه و ناله، ماتم و غم

باز داره میشه سِیَه پوش - تکیه هامون, مسجدامون

باز داره می‌ریزه از غم - از چِشا اشکِ عزامون

باز میشه تویِ محلها - سَرِ پا عَلَم، کُتَلها

باز داره پُر میشه دِل اَز - غُصَّه ها و حُزن و غم‌ها

پَرچَما, پیرَن سِیاها - در مِیاد از تویِ صندوق

میشه اِعلانِ مُحَرَّم - با نوا و کَرنا و بوق

خیمه ها میشه سَرِ پا - تو محل و کوی و برزن

موکِبا کِنارِ جاده - خادماش تویی وَ یا مَن

همه مون از زن و از مرد - با عَزا و اشک و ماتم

باقری آماده میشیم - واسه پیشوازِ  مُحَرَّم

سروده شده توسط حجت الاسلام باقری پور آخر ذیحجه تیر ۱۴۰۲

 

يك باغِ گُل در كربلا پرپر نمودند

يك باغِ گُل در كربلا پرپر نمودند - صد لاله را در كربلا بي سر نمودند

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

 مظلوم حسینم

در روزِ عاشورا چه ها در كربلا شُد - دَه ها سَرِ اَنصار از پيكر جُدا شد

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

 مظلوم حسینم

سِبط نَبي را كوفيان دعوت نمودند - بعد از حُضورَش چادر و معجر ربودند

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

 مظلوم حسینم

بعد از همه آن نامه ها پیمان شکستند - بعد از حُضورَش آب را بر وی ببستند

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

 مظلوم حسینم

از تشنگی اصغر بِرویِ دستِ بابا - چون غنچه ای پرپر شده از ظُلم اعدا

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

 مظلوم حسینم

اکبر شده غرقه بِخون از بَعدِ اصغر - جِسمِ شریفش اَربًا اِربا، گشته پرپر

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

 مظلوم حسینم

عبّاسِ سَقّا و سپهدار و علمدار - گشته شهید و شُد حسین تنها و بی یار

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

 مظلوم حسینم

در عَصرِ عاشورا حسین بی یار و تنها - مانده بِدشتِ کربلا دَر بینِ اَعدا

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

 مظلوم حسینم

شِمرِ لعین بر سینه یِ پاکش نِشَسته - رَگهایِ پاکِ گردنش اَز هَم گَسَسته

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

 مظلوم حسینم

ای باقری دَشتِ بلا گردیده گُلگون - دَشتِ بلا اَز خُونِ پاکان گَشته پُر خون

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

 مظلوم حسینم

سروده شده محرم تابستان 1402

 

 

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانَم فدات رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه، جانَم فدات رُقَیّه - گریه و ناله دارم، مَن در عزات رُقَیّه

توئی سه ساله دختر، در آن خرابه یِ شام - تویی اسیرِ ظُلمِ یزید و قومِ لئام

تو دختری شهیدی، تویی ستاره شام - زیارتت نصیبم،  تو بنما رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

توئی عزیزِ حیدر، آیینۀ زهرائی - تو یادگارِ زهرا، تفسیر اَعطینائی

تودخترِ حسینی، تو نورِ چشمِ مائی - تو روح و جانِ ما و، روانِ ما رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

روزِ شهادتِ تو، داریم این زمزمه - که تو رُقَیّه ای وَ، یادگارِ فاطمه

وقت گرفتاریها، رو بتو آریم همه - با دل و جان و زبان، صدات کنیم رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

طفلِ سه ساله کجا، سیلی و کَعبِ سنان - طفلِ سه ساله کجا، طعنه و زخمِ زبان

کوچه و بازار شام، شَماتتِ دشمنان - کنج خرابه شده، جایِ شما رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

اَز کوفی و زِ شامی ظُلم و جَفا دیده ای - زِ زَجر، در راهِ شام چه ظُلمها دیده ای

باقری از آن جفا کمی تو بشنیده ای - بِرویِ خار از جفا دویده ای رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

سروده شده شهادت حضرت رقیه مرداد 1402

 

حَضرتِ معصومه سَلامً عَلَیک

حَضرَتِ معصومه سَلامً عَلَیک - بانویِ مظلومه سَلامً عَلَیک

ای که بُوَد آن حَرَمَت غَرقِ نُور - زَینبِ دَورانی وَ هستی صَبور

خواهَرِ سُلطانِ خراسان تویی - نُورِ درخشنده یِ ایران تویی

خواهرِ خورشیدی وَ خُود همچُو ماه - در سُخَنِ تو نَبُوَد اِشتباه

دُخترِ اَرزنده یِ ایران تویی - خواهرِ خورشیدِ خراسان تویی

مَعدَنِ جود و کَرَمی، چون رضا - نشانی اَز فاطمه وَ مرتضی

عَمَّه ساداتی وَ هَم فاطمه - حُبِّ تو باشَد به دِلِ ما هَمَه

بَعدِ رضا مَلول و حیران شُدی - تو رَه سِپَر بِسُویِ ایران شُدی

هَمرَهِ تو پنج برادر شُدند - دَر این سفَر بَهرِ تو یاوَر شُدند

جعفر و فضل، قاسم و هادی و زَید - هَمرَه تُو، جمله بلاشرط و قَید

رَنجِ سَفَر جُمله خریده به جان - سُویِ رضا شدند، جانِ جهان

طَیِّ طریق است، به عِشقِ اِمام - رسیده در یِک بَلَدی ساوه نام

به ساوه دُشمَن رَهِ آنان بِبَست - رِشته یِ این عاشقی اَز هَم گُسَست

ساوه شُدند، تیرِ بَلا را هَدَف - حمله شُد اَز سویِ یکی بی شَرَف

بی شَرَفی بِسانِ شمر و یزید - برادران کرده در آنجا شهید

بیست و سه تَن شهیدِ راهِ خدا - به ساوه شُد جُمله یِ آنان فدا

مُحافظینت زِ یَمین و یَسار - شُدی از آن بِسُویِ قُم رَه سپار

موسی خَزرَج بِشُدَت میزبان - خانه یِ او گَشت نگینِ جهان

به هفده روز چون که تو دَر قُم بُدی - قبله گَهِ حاجتِ مردم بُدی

«خانه یِ موسی»، شُده چون کوهِ طور - موسِیِ خَزرَج شده غَرقِ سُرور

«مدرسه یِ سِتّیّه»، «میدانِ میر»-  مَحَلِّ دیدار، زِ بُرنا و پیر

جایِ عبادت شده چون «بیتِ نور» - تو همچو داوود بِخواندی زَبور

رِحلتِ تو گشت، پس از هیفده - خانه یِ موسی شُده ماتمکده

شُدی شَهید، ای مَهِ نیکونهاد - دَفنِ تو با رضا شد و با جواد

مَدفَنِ تو شُد حَرَمی با صَفا - جایِ دُعا بَرایَ اَهلِ وَفا

قُم شُده دریا و تو همچون صَدَف - قُم ز ورودِ تو گرفته شَرَف

فاطمه یِ ثانیِ ایران شُدی - مَنبَعِ اَلطافِ فراوان شُدی

شُدی به قُم آینه دارِ علی - عِصمَتِ زهرا زِ تو شُد  مُنجَلی

مدینه را فاطمه گَر هَست گُم - فاطمه یِ ثانیه باشد به قُم

زینتِ قُم دُخترِ کاظِم شده - با مَلَک و حُور مُلازِم شده

با شَرَف اَز قَبرِ شُما، قُم شده - قبله گَهِ حاجتِ مردُم شده

دَر حَرَمَت چونکه بِیائیم، ما - حاجتِ خود را بِنَمائیم، ما

هَر گِرِه از لُطفِ تو وا میشَوَد - دَرد و اَلَم با تو دَوا میشَوَد

معجزه ها، بَس زِ تو دیدیم ما - بَس قِصَص از تو بِشنیدیم ما

صحن و سرا یِ تو بود چون بِهِشت - باقری این مدیحه بهرت نوشت

سروده شده ایام رحلت و شهادت حضرت معصومه علیها سلام

پی نویس شعر حضرت معصومه سلام علیک

حضرت معصومه علیهاالسلام حدود یک سال فراق برادر را تحمل کردند، ولی سرانجام  کاسه صبرشان لبریز گردید؛ لذا به اشتیاق دیدار برادر عزیز، مدینه را به قصد «مرو» ترک کردند.

حضرت امام رضا علیه‌السلام نامه‌ ای به حضرت معصومه علیهاالسلام نوشتند و آن را توسط یکی از غلامانشان به مدینه منوره ارسال کردند. امام هشتم به غلام دستور دادند در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نامه را به مدینه برساند. آن‌گاه نشانی خانه حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام را برای او بیان فرمودند تا از کسی آدرس نپرسد. غلام، خود را به مدینه رسانید و نامه را به خدمت حضرت معصومه علیهاالسلام تسلیم نمود. حضرت معصومه علیها السلام به مجرد رسیدن نامه امام هشتم، خود را آماده سفر نمودند. بانوی با فضیلتی که در سراپرده عصمت، در تحت نظارت مستقیم امام کاظم علیه‌السلام و امام رضا علیه‌السلام تربیت شده، هرگز بدون همراهان واجد شرایط به مسافرت دور و دراز «مدینه» تا «مرو» آن هم با وسایل آن روز و ناامنی جاده‌ها  تن نمی‌دادند.

لذا از برادران و برادرزادگان، هرکدام را که آماده سفر به ایران بودند، گرد آوردند و به این سفر پرمخاطره به خاطر دیدار برادر اقدام نمودند.

در این سفر، پنج تن از برادران حضرت معصومه علیهاالسلام به نام‌های: فضل، جعفر، هادی، قاسم و زید، و تعدادی از برادرزادگان، و تنی چند از غلامان و کنیزان، آن حضرت را همراهی می‌کردند.

آنان رنج سفر را تحمل کردند تا به شهر «ساوه» رسیدند. مردم ساوه در آن ایام از دشمنان سرسخت اهل بیت علیهم‌السلام بودند. از این رو، هنگامی که مرکب حضرت معصومه علیهاالسلام و همراهانشان به ساوه رسید؛ مردم ساوه به دستور مأمون به آنان حمله‌ور شدند و جنگ سختی درگرفت و همه برادران و برادرزادگان حضرت معصومه علیهاالسلام به شهادت رسیدند.

هنگامی که حضرت معصومه علیهاالسلام جسدهای غرقه به خون و پیکرهای قطعه قطعه شده ۲۳ تن از عزیزان خویش را نقش بر زمین دیدند غم و اندوه جان‌فرسایی روح و جان حضرت را فراگرفت و به احتمال قوی، به دستور مأمون و توسط مأموران امنیتی در ساوه همه بانوان کاروان، به زهر جفا مسموم گردیدند؛ زیرا مأمون به همه حکام و امرای بلاد که در مسیر کاروان‌های سادات بودند و قصد زیارت حضرت رضا علیه‌السلام را داشتند، دستور داده بود که آنان را دستگیر کنند یا به قتل برسانند.

اهالی قم که از روز نخست با محبت خاندان عصمت و طهارت خو گرفته بودند و اسلام را با ولایت امیرمؤمنان علیه‌السلام پذیرفته بودند و هرگز در برابر غاصبان حکومت علوی خضوع نکرده بودند، هنگامی که از این فاجعه دل‌خراش آگاه شدند، به ساوه رفتند و حضرت معصومه علیهاالسلام را با احترام تمام به قم آوردند.

البته حضرت معصومه علیهاالسلام را بنا به فرمایش خودشان به شهر مقدس قم منتقل کردند. ایشان که پس از بروز بیماری در شهر ساوه، دیگر امکان ادامه راه به خراسان برایشان میسر نبود؛ فرمودند: مرا به شهر قم ببرید زیرا از پدرم شنیدم که می‌فرمود: شهر قم آشیانه آل پیامبر است.

حضرت معصومه علیهاالسلام روز بیست و سوم ربیع الاول سال ۲۰۱ هجری، در میان استقبال پرشور مردم قم وارد این سرزمین شدند. «موسی بن خزرج» زمام ناقه را به دوش می‌کشید و عده فراوانی، پیاده و سواره، گرداگرد کجاوه و شمع وجود حضرت معصومه علیهاالسلام پروانه‌وار در حرکت بودند تا در محلی که امروز «میدان میر» نامیده می‌شود، ناقه حامل آن حضرت زانو به زمین زد، و این افتخار بزرگ نصیب موسی بن خزرج شد که ۱۷ روز میزبان کریمه اهل بیت علیهاالسلام باشد. بانوان بافضیلت قم دسته دسته به دیدار حضرت معصومه علیهاالسلام شتافته، ایشان را در سوگ عزیزان از دست رفته تسلیت می‌دادند.

خانه موسی بن خزرج به احترام اقامت ۱۷ روزه آن حضرت، به صورت مدرسه درآمد و سالیان بعد، به «مدرسه ستّیّة» (مدرسه خانم) موسوم گردید.

محراب عبادت آن حضرت نیز در رو به روی درب ورودی مدرسه، تا امروز محافظت شده، و در طول تاریخ به عنوان «بیت النور» شهرت یافته و همواره زیارتگاه خاص و عام بوده است.

حضرت معصومه علیها السلام ۱۷ روز در خانه موسی بن خزرج به عبادت مشغول بود و سرانجام روز دهم ربیع الثانی سال ۲۰۱ هجری پیش از آن‌که دیدگانشان با دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و در میان اندوه فراوان رحلت نمودند و شیعیان قم را در ماتم خود به سوگ نشاندند.

مردم قم با تجلیل فراوان، پیکر پاکشان را تشییع کردند و در محل فعلی حرم که آن روز در بیرون شهر بود و به موسی بن خزرج تعلق داشت، با احترام هرچه تمام‌تر، مهیای دفن نمودند. هنگامی که قبر مهیا شد؛ درمورد این‌که چه کسی پیکر پاک آن حضرت را وارد قبر کند، به بحث و مشورت پرداختند. همه درمورد پیرمرد پرهیزگاری به نام «قادر» به اتفاق نظر رسیدند. کسی را به دنبالش فرستادند تا او را برای انجام این مهم فراخواند. پیش از آن‌که «قادر» بیاید، خداوندِ قادر و متعال با قدرت بیکرانش دو تن سواره که نقاب بر چهره داشتند، از جانب ریگ‌زار (محل رودخانه فعلی) نمودار ساخت که به سرعت نزدیک آمدند و به تجهیز آن بانوی مظلومه و معصومه پرداختند. یکی وارد قبر شد و دیگری جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشته، به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد. آن دو بزرگوار پس از پایان مراسم دفن، بدون این‌که با احدی سخن بگویند، بر اسب‌های خود سوار شده، از محل دور شدند. کسانی که با سیره ائمه علیهم‌السلام آشنایی دارند، تردیدی ندارند که آن دو نفر وجود مقدس امام هشتم و نوردیده‌اش جواد الائمه علیهماالسلام بوده‌اند که برای شرکت در مراسم کفن و دفن حضرت معصومه علیهاالسلام، به اعجاز امامت، از خراسان و مدینه، با طی‌الارض به این سرزمین تشریف فرما شده بودند.

آه که این جسم نحیف، در این راه پرخطر، چه سختی‌ها کشید و چه غم‌ها بر داغ‌های بی‌شمارش افزون شد؛ چنان‌که تاب رسیدن به مقصد نیاورد و در نهایت رنجوری پرنده جان گرامی‌اش به آسمان پرکشید؛ ولی جسم پاک و رنجیده‌اش را به آشیانه آل پیغمبر صلوات‌‌الله‌وسلامه‌علیهم هدیه داشت تا آن‌گونه که جد بزرگوارش امام صادق علیه‌السلام فرمودند که: «آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است؛ و برای امیرمؤمنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست؛ بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن‌ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می‌کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می‌شوند. »

در روایات تنها در مواردی بسیار نادر برای امام‌زاده‌ای زیارت‌نامه ‌ای خاص رسیده است. اما برای حضرت معصومه علیهاالسلام از برادر بزرگوارشان امام رضا علیه‌السلام زیارت‌نامه‌ای وارد شده است. از این رو علما و فرهیختگان مذهب حضرت معصومه را چون دیگر امامان زیارت می‌کنند و با ایشان به گفت و گو می‌ایستند و از روح بزرگشان یاری می‌طلبند.

آری آن «کوثر» فاطمی علیهاالسلام را «مجاوران» عاشقی است که سلوک می‌کنند و سال‌هاست خاکساران حرمند و سایه‌نشین آفتاب و با «سلوک» سبز طی طریق می‌کنند.

خدا خواست که ما با همه کاستی‌ها و سستی‌ها مجاوران خورشید باشیم و جام‌داران کوثر. خدا خواست که ما با همه بی‌زاد و راحلگی «زائران» کعبه‌های مقصود باشیم و عتبه‌بوس آستان قُدس رضوی علیه‌السلام و آستانه مقدسه فاطمی علیهاالسلام؛ این نعمتی است بزرگ و شُکری در خور می‌بایدش؛ که اقرار می‌کنیم ناتوان و عاجزیم.

حضرت رضا علیه‌السلام به سعد اشعری قمی می‌فرمایند:

«ای سعد! از ما نزد شما قبری وجود دارد». سعد می‌گوید: «قربانت گردم، آیا مقصود شما قبر دختر موسی بن جعفر علیهاالسلام است؟»

امام رضا علیه السلام فرمودند: «آری، کسی که با معرفت به مقام او، زیارتش کند، بهشت از آنِ اوست.»

سپس حضرت امام رضا علیه‌السلام چگونگی زیارت مرقد مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام را برای سعد چنین بیان فرمودند:

«وقتی کنار قبرش رفتی، نزد بالای سر آن حضرت، رو به قبله بایست و ۳۴ بار الله اکبر و ۳۳ بار سبحان الله و ۳۳ بار الحمد لله گفته، آن‌گاه بگو:

به زیارت حضرت معصومه رجوع شود...

 

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه - ای بانویِ مظلومه، یا حَضرتِ معصومه

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

تو دخترِ موسائی ، ای دُختِ وَلِیُّ اللّه ، هستی به رضا خواهر ، ای اُختِ وَلِیُّ اللّه

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

هستی به جواد عمّه ، عَمَّه به وَلِیُّ اللّه - تو پشت و پناهِ ما ، ای یاوَرِ حِزبُ اللّه

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

هستی تو در این دنیا ، بر ما مَدَد و یاوَر - هَم هستی شفیعِ ما ، فردا به صفِ  محشر

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

تو آمدی از یَثرِب ، ایران و به شهرِ قُم - از یُمنِ حضورِ تو ، شد درد و بلاها گُم

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

چون ساکنِ قُم گشتی ، قُم از تو درخشان شد - نور تو به دلهامان ، همچون مَهِ تابان شد

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

در شهرِ قُم و ایران ، هستی تو چنان خورشید - مهرِ تو به قلبِ ما ، نورِ تو به دل تابید

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

مدیونِ رضا و تو ، اَمنِیَّتِ ایران است - آرامشِ ما از تو ، هَم شاهِ غریبان است

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

در سایه یِ تو نعمت ، بر ما چه فراوان شُد - اَلطافِ تو بر ماها ، چون ریزشِ باران شُد

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

اَیّامِ وفاتِ تو ، این دیده چه گریان است - غمگین به عزایِ تو ، این سینه یِ بریان است

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

بنگر که رضا بهرت ، غمگین وعزادار است - هَم اِبنُ الرّضا بهرت ، محزون دل و غمبار است

یا حَضرتِ معصومه، یا حَضرتِ معصومه

هَم اهلِ قُم و ایران ، غمگین به عزایِ تو - هَم باقِرِیِ غمگین ، در نوحه برایِ تو

سروده شده ایام رحلت و شهادت حضرت معصومه علیهاسلام پائیز1402

سرتا سَرِقُم را غُبارِ غَم گرفته

سرتا سَرِقُم را غُبارِ غَم گرفته - از بَهرِ معصومه همه ماتَم گرفته

امشب همه عالَم پُر از غَم - شیعه گرفته شورِ ماتَم

ریزد سرشگِ غَم دَمادَم - مولاتَنا معصومه جانم

از بوستانِ فاطمه یِک گُل جدا شد - آماده یِ دیدارِ محبوبش رضا شد

آن نور چشمِ آلِ عصمت - در شهرِ قُم کرده است رحلت

رفته زِ دنیا سویِ جَنَّت - مولاتَنا معصومه جانم

آمد زِ یَثرب فاطمه سویِ خراسان - مسموم شُد دَر ساوه او اَز ظُلمِ عُدوان

قُم از غَمَش ماتم سرا شد - از داغِ او شوری به پا شد

از سوزِ داغش کربلا شد - مولاتَنا معصومه جانم

شُد کشته پنج تَن از برادرهایِ بانو - بنهاده بی بی زین سِتَم سَر رویِ زانو

از داغِ آن گلهای پرپر - برپا شده شوری چو محشر

ما میزَنیم بر سینه و سَر - مولاتَنا معصومه جانم

بیست و سه تن از یاورانَش اَندر این راه - گشته شهیدِ راهِ حق از ظُلمِ جانکاه

ای بر رضا نورِ دو دیده - ای خواهرِ هجران کشیده

رنجِ سفر بر جان خریده - مولاتَنا معصومه جانم

گشته رضا مسموم دَر طوس و خراسان – معصومه اش دَر قُم شده زار و پریشان

بهررضا چون زینب است او - هر لحظه در تاب و تب است او

از هجر او جان بر لب است او - مولاتَنا معصومه جانم

معصومه و رضا چو زینب وَ حسین است - از داغ آنان باقری در شور و شین است

در کربلا غمدیده خواهر - دیده به نی سر برادر

پیکر او در خون شناور - مولاتَنا معصومه جانم

سروده شده ایام رحلت و شهادت حضرت معصومه علیهاسلام پائیز1402

 

ری هست، شهر و مَدفنِ یِک سیِّدی کریم

ری هست، شهر و مَدفنِ یِک سیِّدی کریم - کُو هست از تَبارِ حضرتِ حَسَن، عَبدُالعظیم

او داشت چو جَدِّ خود، اِمام حسن، سِبطِ مُصطفا - طبعی پُر از کرامت و هَم جود و هَم سخا

او داشت کوششی به راهِ خدا، هَم به راهِ دین - با جان و فکرِ روشن و با عِلم و با یَقین

پرهیزکار بود و عابد و هَم زاهِد و حَکیم - محبوب بود، او به دَرگَهِ آن خالِقِ حَکیم

در راهِ فهمِ دین و حکمتِ آن خالق حکیم - با اهلبیت، داشت رابطه ای نیک و مستقیم

او از نوادگان حضرتِ حَسَنِ مُجتبی بُوَد - او سِبطِ فاطمه، مُحَمَّد و هَم مرتضی بُوَد

او در مدینه زاده شد از مامِ با صفا - شُد تربیت به مَکتبِ زهرا و مُصطفا

بر چار امامِ هَفتُم و هَشتُم، نُهُم، دَهُم - بُد یار و یاوَر و ناصِر به کُلُّهُم

 با چار اِمام، بود،  مُعاصِر وَ هَم زمان- بُد دائمًا  مُعاشِرِ پاکان و شیعیان

نَزدِ خدا و چار اِمامَش کریم بود - بود او مُقَرَّب و قُربَش عظیم بود

بگرفته درسِ عِلم و فضیلت ز چار اِمام - داشت او به مکتبِ تقوا بَسِی مَقام

از بَس که بُود عالِم و فاضِل وَ مُتَّقِی - دَر شهرِ رَی بُد، او وَکیلِ اِمام، هادِیُ النَّقی

او مخفیانه واردِ ری گشت و در خفا - شُد مُدّتی به خانه یِ زیرین در اِختفا

از ترسِ کَیدِ دُشمنِ بی دین و هَم شَقی - دَر سِکَّةُ المَوالی ری گشت مُختَفی

در سِکَّةُ الموالی آن مَحَلَّه یِ یاران و دوستان - شُد مخفی او زِ دیدِ تبهکارِ دشمنان

کانجا شده، کُنون حَرَمی بَهرِ شیعیان - گَشته مَزارِ حَضرتِ او بَهرِ عاشقان

ای باقری رویم ما، حَرَمَش تا کنیم دُعا - چون هست ثوابِ زائرِ او مِثلِ کربلا

سروده شده روز ولادت حضرت عبدالعظیم پائیز 1402

 

جمکران است مَنزِلِ مولایِ ما

جمکران است مَنزِلِ مولایِ ما - منزِلِ آن حضرتِ والایِ ما

جمکران است منزِلِ مهدِیِّ ما - آنکه باشد حُبِّ او حُبِّ خُدا

جمکران آن قبله یِ آمال ماست - چون نمازش بهترین اعمالِ ماست

جمکران جایِ قبولِیِّ دُعاست - صاحبش هَم قبله، هَم قبله نماست

بَعدِ سهله، بَعدِ کوفه، جمکران - بَهرِ رحمت، هست بَحری بی کران

شُد به دَستورِ خودِ صاحب زمان - مسجدی برپا کِنار جمکران

در کنارِ کوهِ خِضر و شهرِ قُم - چون شنیدی نامِ حَضرَت فَلْتَقُمْ

شُد بنا این مسجدِ والا مقام - در زمینی که بُد آن بَهرِ اِمام

گُفت حَضرت : ای حَسَن مُثله، بِنا - کُن در اینجا مسجدی بهرِ خدا

کُن بنا یک مسجدی دَر این مکان - از برایِ حضرتِ صاحب زمان

تا که آیند این مکان، بهرِ دعا - مؤمنینِ صالح و عبدِ خدا

تا که بگذارند در اینجا نماز - با خدا باشند در راز و نیاز

رکعتینی خاص در این مسجد است - که ثوابش بی حساب و بی حد است

آن دو رکعت هست با اعمالِ خاص - بهرِ یاران و مُحبّان و خَواص

پس دعا بَهرِ اِمامِ انس و جان - بر ظهورِ حضرتِ صاحب زمان

هم دعا بهرِ تمامِ مؤمنین - خاصّه از بهرِ عبادِ الصّالحین

هم دعا بهرِ ظهورِ حضرتش - تا شَوَد پایان فراق و حَسرتش

تاکه دیدارش شَوَد برما نصیب - خواند بایَد آیه یِ اَمَّن یُّجیب

باقری برگو: تو با اَمَّن یُّجیب - روز زیبایِ ظهورش کن قریب

اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ...

 

مرگ بر آمریکا وَ مرگ بر هَر صهیونیست

مرگ بر آمریکا وَ-  مرگ بر هر صهیونیست

مرگ بر آدمکشان - تا شوند نابود و نیست

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

مرگ بر آمریکا وَ - صهیونیستِ بی حیا

شد شعارِ مرد و زَن - در تَمامِ صحنه ها

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

غَزَه بمب باران شده - خانه ها ویران شده

کودکانِ بی پناه - زین عمل حیران شده

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

شُد فلسطین قتلِ عام - هست قاتِل آمریکا

جوبادِن با جرج بوش - حامِیِ این ماجرا

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

آمریکا و صهیونیست - هر دو تا آدم کشند

روز و شب با قتلِ عام - کودکان را میکشند

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

بُمب‌هایِ یک تنی - ریخته بر مُستشفیات

میکشند آن کودکانِ - طَیِّبین و طَیِّبات

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

آب را بستند بر - کودک و پیر و جوان

همچنان شمرِ لعین - در فلسطین این زمان

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

خانه ها کرده خراب - بر سَرِ اهل بُیُوت

قحطِیِ نان و غذا - نیست قوتِ لا یموت

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

قحطی دارو کنون - بهرِ مجروحین شده

مانعِ آب و غذا - دشمنِ بی دین  شده

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

بمبها ریزند بر - مَعبَد و دَیر و حَرَم

نیست در اَمن و اَمان - پیر و کودک، مرد و زن

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

شمر و خولی این زمان - صهیونیستِ بی حیاست

میکُشَد پیر و جوان - پشتیبانش آمریکاست

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

مُسلمین اَندر خُروش - گشته در هَر کشوری

یارِیِ مستضعفین - اَمرِ هَر پیغمبری

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

بَر رژیمِ صهیونیست - وقتِ نابودی شده

عُمرِ هفتاد ساله یِ - این رژیم سَر آمده

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

ای خدا کُن یارِی آن - مِلَّتِ مظلوم را

کُن رها از این سِتم - مردمِ محروم را

مرگ بر آمریکا ومرگ بر هَر صهیونیست

باقری بنما دُعا - بهرِ آن مُستضعفین

تا رها گردند از - کَید و ظُلمِ ظالمین

سروده شده به مناسبت حملات بی رحمانه صهیونست به غزه و مردم مسلمان و بی گناه فلسطین با حمایت غربیها خصوصا آمریکا و جوبایدن مهر 1402

 

 

یا اَیُّهَا الصَّهایِنَه ، از فلسطین و غزه ، الفرار ، الفرار ، الفرار

یا اَیُّهَا الصَّهایِنَه ، از فلسطین و غزه ، الفرار ، الفرار ، الفرار

قبل از آنی که تلخ شود در فلسطین و غزه بر شما روزگار

قبل از آنی که بر آورند  مسلمین از روزگارِ شما دمار

قبل از آنی که شود آب و نان و غذا بهرتان زهرِ مار

یا به دریا روید ، یا به زیرِ زمین ، یا پناهنده در خانه ی مور و مار

قبل از آنی که مدافعین حَرَم رو کنند سویِ قدسِ شریف

قبل از آنی که طلب کُنَد حِزبِ حق، جُندِ حق، از شما یک حریف

قبل از آنی که کنند مرد و زن هایتان گریه هایِ زار و زار

اَیُّها الصِّهیونیست، اسرائیل، از غزه، الفرار، الفرار، الفرار

قبل از آنی که بگیریم ما مسلمینِ جهان از شما اِنتِقام

الفرار از فلسطین و غزه ، ای صهیونیست هایِ پلید و لئام

از یمن ، هم زِ شام و زِ مصر و زِ لبنان و سوریه و از حجاز

بهر نابودِیِ صهیونیست ، اسرائیل ، آورند «انشاءالله» تاخت و تاز

ای ، مدافعینِ حَرَم ، در دفاع از حَرَم ، مسجد اقصی و قدسِ شریف

حمله آرید بر صهیونیست، اسرائیلِ پلید و ظلوم و لِئام و کثیف

باقری ، هست در پیش ، یک انتقامی ، ولی هست سخت آن انتقام

از دشمنانِ فلسطین و غزه ، از آدم کُشان سِیَه دِل، پلید و لِئام

سروده شده بعد از سخنرانی سید مقاومت در روز 12 آبان 1402

 

از راهِ دوری میام ، ای آقا جون به مشهدت

از راهِ دوری میام ، ای آقا جون به مشهدت

آقاجون امام رضا ، دارَم مِیام زیارتت

من مِیام زیارتت ، با صد هزار عشق و اُمید

تا که بهره مند بِشَم ، فردا من از شفاعتت

آقام ای امام رضا ، آقام ای امام رضا

گه مِیام سواره و ، گاهِ دِگَر پیاده ام

من که رو به این حَرَم ،  قَدَم به راه نهاده ام

دستِ من بُوَد تَهی ، از عَمَلِ صالح و خوب

امّا عشقِ وِصالِ ، تو پُر نَموده بادَه اَم

آقام ای امام رضا ، آقام ای امام رضا

آمدی تو اَز مدینه ، به خراسان آقا جان

زیارتت برای ما ، شُده چه آسان آقاجان

حرمِ تو مشهد است ، اُمید و هَم پناهِ ما

نِیَم از روزِ جزا ، دِگَر هراسان آقا جان

آقام ای امام رضا ، آقام ای امام رضا

بَضعَةٌ مِنِّی بُوَد ، قَولِ نَبِی برایِ تو

شُده اینجا حرم و ، بارگه و سُرایِ تو

شُدی دور از وَطَن اینجا ، بِه خُراسان تُو شهید

شُدی سُلطانِ خراسان ، هَمَه جان فدای تو

آقام ای امام رضا ، آقام ای امام رضا

چَشمِ دنیا هَمَگی ، سُویِ حَریمِ تو بُوَد

چشمِ ماها هَمَه بَر ، دَستِ کَریمِ تُو بُوَد

باقری وَ زائرین ، دُعا کُنَند تُو حَرَمِت

جَنَّت و بِهِشتِ ما ، خوان نَعِیمِ تُو بُوَد

آقام ای امام رضا ، آقام ای امام رضا

سروده شده به مناسبت ورود امام رضاعلیه السلام به خراسان

 

صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلَّم

هادِیِ کُلِّ عالَم بُوَد نَبِیِّ خاتَم

زِ نامِ اوست خُرَّم کُلِّ زمین و عالَم

صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلَّم

مُنجِیِ کُلِّ بَشَر بُوَد نَبِیِّ خاتَم

عالَمِ کَون و مَکان زِ نامِ اوست خُرَّم

صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلَّم

فَخرِ تَمامِ بَشَر به انبیاست خاتَم

صاحِبِ خُلقِ عَظیم، بِه زِ تَمامِ عالَم

صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلَّم

گُل و گُلاب بِپاشید بَهرِ نَبِیِّ اَکرم

چون نُورِ پاکِ او هَست نُورِ تَمامِ عالَم

صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلَّم

فَخرِ تَمامِ بَشَر سَیِّدِ کُلِّ عالَم

خَتمِ رُسُل بِدُنیا بُوَد نَبِیِّ اَکرم

صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلَّم

خِلقَتِ کَون و مَکان بِخاطِرِ وُجودَش

بُودِ تَمامِ عالَم هَست بَرای بُودَش

صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلَّم

بِشَانِ حَضرتِ او گفته خُداش لولاک

اگر که تو نبودی لَما خَلَقتُ الاَفلاک

صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلَّم

اَگَر نَبُود اَحمَد نَبُود کُلِّ عالَم

نَه اَرض و نَه سماوات نَه جِن و اِنس و آدم

صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلَّم

ای باقری مُحَمَّد بُوَد نَبِیِّ خاتَم

صَلَوات بَر جِنابش ذِکری است عَظیم و اَعظم

صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ سَلَّم

سروده شده به مناسبت عید مبعث

 

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة

یارَب بِحَقِّ پنج تَن ، ما را رهان از حاطِمه

حَقِّ علی و مُصطفی ، وَابناهُما و الفاطمه

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة

ما اِنتِظارِ مَرحَمَت ، داریم نَک اَز پنج تَن

دَر وَصفِ اَصحابِ کسا ، گوئیم ما اِینَک سُخَن

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة

با صِدقِ اِیمان و صَفا ، گوئیم از ژَرفایِ جان

دَر هَر گرفتارِیِ خود ، داریم این را بَر زبان

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة

خوانیم ما با جان و دل ، در هَر مصیبت ، هَر بَلا

از بَهرِ رَفعِ درد و غَم ، حَدیثِ اَصحابِ کِسا

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة

ای خواهَرَم، برادَرَم ، با شَوق و با رَغبت بگو

حاجاتِ خود خواه اَز خُدا ، بی ترس و بی خجلت بگو

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة

با ذِکرِ یا زهرا رَها ، کُن خویش را از اِبتِلا

با نامِ پاکِ پنج تن ، خود را رَهان از هَر بَلا

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة

یاری طَلَب کُن از خدا ، با یاحُسین و یاحَسَن

حاجاتِ خود را کُن طَلَب ، با ذِکر و یادِ پنج تن

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة

بر مُصطفی و مُرتضی، وَ آلِ پیغمبر قَسَم

هرگز نَگَردم  مَن جُدا ، زِ اهلِ کِسا تا زنده ام

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة

اَز حُبِّ اَصحابِ کِسا - داریم بَر سَر اَفسَری

ریزه خورِ اَهلِ کِسا ، این جمع هَست و باقری

لِی خَمسةٌ اُطفِی بِهِم حَرَّ الجَحِیمِ الحاطِمة

اَلمُصطَفی وَ المُرتَضی وَ ابناهُما وَ الفاطِمة

 

مادَر، ای مادَر، یازَهرا

فاطِمه، صِدّیقه، زَهرا - طاهره، اُمِّ اَبیها

راضیه و مرضِیّه هستی - نُورِ چشمِ آلِ طاها

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

رفته ای از دارِ دُنیا - بَعدِ بابِ خود پیمبر

رفته ای تُو دَر جَوانی - شُد عزادارِ تُو حیدر

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

بعدِ بابِ خود پیمبر - بستری و زار گشتی

خانه اَت آتش زَدَند و - اَز سِتم بیمار گشتی

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

کودکانت زار و نالان - دَر کنارِ بسترِ تو

بهرِ رازِ دِل نشسته - در کِنارَت همسرِ تو

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

او همیگوید که زهرا - تو چرا اینسان حَزینی

لَحظه ای با من سخن گو - کَلِّمِینی، کَلِّمِینی

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

کَلِّمِینی فاطمه جان - اینقَدَر مَن را مرنجان

لحظه ای با من سخن گو - ای حبیبه ی حَیِّ سُبحان

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

بَضعَةٌ مِنِّی تو بودی - بَهرِ بابِ خود پیمبر

فاطِمة بَضعَةُ مِنِّی - گفته آن رسولِ داوَر

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

گفته او که مَن اَذاها - دَر حقیقت او اَذانِی

لَعنتِ حَق بر کسی که - بَر اَذِیَّت گشت بانی

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

بَس اَذِیَّت دیده ای تو - اَندَر آن هفتاد و پنج روز

تا که شُد آن جِسمِ پاکِ - تُو نَحیف هَر روز و هَر روز

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

تا که دَر بَستر فتادی - تُو زِ ضَربِ تازیانه

عاقِبَت رَفتی زِ دُنیا - کَفن و دَفنت شُد شَبانه

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

گشته ای تو راحت از آن - ظُلم‌هایِ اِبنِ صَهّاک

نیمه شب شُد کفن و دَفنت - دور از آن چشمانِ نا پاک

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

شُد حَسَن گریان و نالان - نیمه یِ شب با حُسَینَت

در کِنارِ بَسترِ تو - ناله میزد زَینَبَینَت

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

دَر عَزایَ فاطِمِیّه - شیعیان و دوستانت

باقری و اهلِ مَجلِس - گریه دارند اَز بَرایت

مادَر، ای مادَر، یازَهرا - مادَر، ای مادَر، یازَهرا

سروده شده توسط حجت الاسلام باقری پور فاطمیه پائیز سال

 

حَضرتِ مادر ، رفته زِ دُنیا

حَضرتِ مادر ، رفته زِ دُنیا - رفته زِ دُنیا ، اُمِّ ابیها

رفته زِ دُنیا ، حضرتِ زهرا - حَبیبَه یِ حق ، دُخترِ طاها

بَضعَةُ مِنِّی ، رفته زِ دُنیا - دُختِ پَیمبَر ، مادَرِ بابا

ماهِ جمادی ، ماهِ عزا شُد - بِراهِ حق، آن ، بانو فدا شُد

راحت شُد اَز آن ، غُصّه و غَمها - آسوده اَز آن ، ظُلم و سِتمها

حَضرتِ مادر ، رفته زِ دنیا - رفته زِ دنیا ، مادَرِ بابا

رفته زِ دُنیا ، یاوَرِ حَیدَر - مادَرِ بابا ، دُختِ پیمبر

چِراغِ خانه ، گردیده خاموش - گردیده حیدر ، با غَم هَم آغوش

علی ندارَد ، یاوَرِ دیگر - رفته زِ دستش ، دُختِ پیمبر

رفته زِ دنیا ، چِراغِ خانه - گردیده دَفنَش ، مَخفِی شبانه

رفته زِ دُنیا ، هَستِیِ حَیدَر - مانده کِنارَش ، اَطفاِل مُضطَر

اَز غَم بِزانُو ، سَر میگذارد - چون مِثلِ زَهرا ، یاری نَدارَد

حُسَین و زَینَب ، مادَر نَدارند - اَز غَم بِزانُو ، سَر میگذارند

دَر نیمه یِ شَب ، طفلانِ زَهرا - گریان و نالان ، بَر گِرد بابا

گویند بابا ، مادرِ ما کو؟ - تاجِ سرِ ما ، یاوَرِ ما کو؟

بابا دِگَر ما ، مادَر نداریم - دیگر چو مادَر ، یاوَر نَداریم

علی نماید ، در نیمه یِ شَب - آرام و ساکِت ، حُسَین و زَینب

علی گرفته ، طفلان در آغوش - نموده طِفلان ، آرام وخاموش

آن نیمه یِ شب ، ای باقری پور - شُد بَیتِ زهرا ، نُورٌ عَلَی نُور

سروده شده توسط حجت الاسلام باقری پور فاطمیه پائیز سال

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar